شهیدان رجائی و باهنر

محمدعلی رجایی ۱۳۱۲-۱۳۶۰ش سیاستمدار شیعه و دومین رئیس‌جمهور ایران بود. او در دولت مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش، نخست‌ وزیر دولت سید ابوالحسن بنی‌صدر و نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نیز بود. پس از عزل بنی‌صدر از مقام ریاست‌جمهوری، رجایی با به دست آوردن ۸۸ درصد آرای مردم رئیس‌جمهور شد. رجایی ۲۸ روز پس از شروع ریاست‌ جمهوری ‌اش، بر اثر انفجار در دفتر نخست ‌وزیری به همراه نخست‌وزیرش محمدجواد باهنر به شهادت رسید. گفته شده عامل انفجار مسعود کشمیری، دبیر وقت شورای امنیت ملی و از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در دستگاه‌های اجرایی ایران نفوذ کرده بود. رجایی قبل از انقلاب با گروه‌های ضد حکومت پهلوی با گرایش‌های مختلف، مانند جمعیت فدائیان اسلام، نهضت آزادی ایران و مؤتلفه اسلامی همکاری داشت. او با بنیانگذارانِ سازمان مجاهدین خلق ایران نیز تا قبل از تغییر ایدئولوژیک آنها از اسلام به مارکسیسم، همکاری می‌کرد. رجایی در سال ۱۳۵۳ش توسط ساواک دستگیر و ۱۴ ماه شکنجه شد. رجایی ولایت‌فقیه را جوهره انقلاب اسلامی می‌دانست و برای برقراری عدالت اسلامی، معتقد به پیاده کردن اقتصاد اسلامی بود. امام خمینی رجایی را فردی دانسته که از زمان دست ‌فروشی تا ریاست‌جمهوری تغییری در او ایجاد نشده است. بیش از بیست کتاب درباره رجایی نوشته شده است.

زندگی‌نامه

محمدعلی رجایی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ش[۱] در قزوین به دنیا آمد. پدرش عبدالصمد در بازار مغازه خرازی داشت و از اعضای انجمن منتظرین امام زمان عج [یادداشت ۱] در قزوین بود.[۲] رجایی در چهار سالگی پدرش را از دست داد و اداره زندگی او به عهده مادر، دایی و برادرش بود.[۳] .

کار، تحصیل، ازدواج

رجایی تحصیلات خود را در قزوین تا ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن در مغازه خرازی دایی خود، شاگردی کرد. وی در حدود چهارده سالگی[۴] در سال ۱۳۲۶ش برای یافتن کار به تهران مهاجرت کرد و نزدیک دو سال به دست‌فروشی و شاگردی در بازار پرداخت.[۵] او در هجده سالگی،[۶] در سال ۱۳۲۸ش وارد نیروی هوایی شد و همزمان دیپلم ریاضی گرفت.[۷] . رجایی پس از چهار سال از نیروی هوایی ارتش استعفا داد[۸] و در سال ۱۳۳۳ش وارد شغل معلمی شد. وی در سال ۱۳۳۸ش از دانشسرای عالی نهادی عمومی و دولتی برای تربیت دبیران دبیرستان [۹] در رشته ریاضی مدرک کارشناسی گرفت.[۱۰] او در رشته آمار نیز کارشناسی ارشد دریافت کرد.[۱۱] . رجایی در سال ۱۳۴۱ش با عاتقه صدیقی "پوران رجایی" ازدواج کرد.[۱۲] به گفته رجایی، او همسرش را از سال ۱۳۴۹ش وارد فعالیت‌های ضد حکومت پهلوی کرد.[۱۳] عاتقه صدیقی پس از انقلاب نماینده دور دوم[۱۴] و سوم مردم تهران[۱۵] در مجلس شورای اسلامی بود.

پیش از انقلاب

رجایی هنگامی که در مدرسه احمدیه تهران، از مدارس وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی [یادداشت ۲] درس می‌خواند، در گروهی به نام شیعیان عضو شد. گروه شیعیان توسط برخی از دانش‌آموزان مدرسه احمدیه تأسیس شده بود و به فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی می‌پرداخت.[۲۳]

آشنایی با آیت ‌الله طالقانی

رجایی همزمان با ورود به نیروی هوایی ۱۳۲۸ش با جلسات سید محمود طالقانی در مسجد هدایت تهران آشنا شد و نزدیک به ۲۷ سال در جلسات او شرکت کرد.[۲۴] از دلایل جذب رجایی به طالقانی، تطبیق مسائل روز دنیا با ارزش‌های اسلامی توسط طالقانی دانسته شده است.[۲۵] . رجایی در جلسات سید محمود طالقانی، با مهدی بازرگان و یدالله سحابی، از فعالان سیاسی ضدِّ حکومت پهلوی، آشنا شد و در سال ۱۳۳۹ش در دبیرستان کمال تهران به ریاست یدالله سحابی به معلمی پرداخت.[۲۶] دبیرستان کمال در مناسبت‌های مذهبی از فعالان سیاسی ضد حکومت پهلوی مانند سید محمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان و محمد تقی شریعتی برای سخنرانی دعوت می‌کرد.[۲۷] رجایی در سال ۱۳۴۶ش به خاطر اختلاف‌ نظر با یدالله سحابی در اداره مدرسه، همکاری خود با دبیرستان کمال را قطع کرد.[۲۸] . رجایی همچنین همراه با گروهی دیگر، در سال‌های نزدیک به ۱۳۵۳ش، جلسه‌ای هفتگی و خصوصی با سید محمد بهشتی داشت.[۲۹]

همکاری با گروه‌های ضد حکومت پهلوی

محمدعلی رجایی با گروه‌های سیاسی مخالف حکومت پهلوی با گرایش‌های مختلف همکاری داشت. جمعیت فدائیان اسلام: رجایی در زمان خدمتش در نیروی هوایی (۱۳۲۸–۱۳۳۲ش) با جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و در جلسات آن شرکت کرد.[۳۰] به گفته رجایی او جذب این شعارهای فدائیان اسلام شد که می‌گفتند: «همه کار و هم چیز تنها برای خدا» و اسلام برتر از همه چیز [است]، و هیچ چیز برتر از اسلام نیست .[۳۱] به گفته وی آن روزها بیشترین مبارزه مذهبی‌ها با حزب توده ایران بود که او نیز در این زمینه فعالیت داشت.[۳۲] . نهضت آزادی ایران: محمدعلی رجایی جزء اولین افرادی بود که پس از تأسیس نهضت آزادی ایران ۱۳۴۰ش در آن عضو شده و به یکی از اعضای فعال آن تبدیل شد.[۳۳] رجایی یکی از عوامل انتشار اعلامیه‌های نهضت آزادی در قزوین بود.[۳۴] او در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۲ش توسط ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) شناسایی و در قزوین دستگیر شد. وی پس از ۴۸ روز،[۳۵] بعد از اینکه تعهد داد از نهضت آزادی استعفا دهد آزاد شد.[۳۶] او از این به بعد، فعالیت‌های سیاسی ضد پهلوی و همکاری با جریان‌های سیاسی را ادامه داد، ولی هیچ‌گاه به عضویت رسمی حزب و گروهی در نیامد. برخی دلیل آن را داشتن آزادی بیشتر برای ادامه فعالیت‌ها دانسته ‌اند.[۳۷] . سازمان مجاهدین خلق ایران: رجایی با بیشتر بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق از دوره دانشگاه و بعد از آن در جلسات سید محمود طالقانی آشنا بود. سال ۱۳۴۷ش سعید محسن یکی از مؤسسان سازمان مجاهدین به رجایی پیشنهاد عضویت در آن سازمان را داد؛ ولی به گفته رجایی، به علت اختلافاتی که دربرداشت آنها نسبت به مبارزه وجود داشت، عضویت در سازمان را نپذیرفت.[۳۸] رجایی هیچ‌گاه به عضویت سازمان مجاهدین خلق درنیامد، ولی در برخی امور به آنها مشورت می‌داد.[۳۹] به گفته صدیقه عاتقی همسر وی، سازمان به‌عنوان یک واسطه مهم روی او حساب می‌کرد؛[۴۰] البته رجایی پس از مشاهده نشانه‌هایی از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم، همکاری خود را با آنان قطع کرد.[۴۱]

تشکیل مؤسسه فرهنگی و امداد رفاه

رجایی پس از کناره ‌گیری از دبیرستان کمال در سال ۱۳۴۶ش،[۴۲] با کمک اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر، بقایای هیئت مؤتلفه،[یادداشت ۳] و گروهی از تاجران، مؤسسه خیریه رفاه و تعاون را تأسیس کرد.[۴۳] هدف از تشکیل آن در ظاهر کمک به نیازمندان؛ ولی در حقیقت کمک مالی به خانواده‌های زندانیان سیاسی بود.[۴۴] . این مؤسسه شامل مدارس سه ‌گانه دبستان، راهنمایی و دبیرستان بود و بیشتر اعضای هئیت مدیره و معلمان آن، دارای گرایش‌های سیاسی بودند و علیه حکومت پهلوی فعالیت سیاسی داشتند. رجایی از اعضای هیئت مدیره،[۴۵] و مدیر مدرسه رفاه بود.[۴۶] این مدرسه در پی بازجویی‌های حکومت پهلوی، در سال ۱۳۵۳ش منحل شد.[۴۷] . از مدرسه رفاه در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای بازداشت و نگهداری سران حکومت پهلوی و نیروهای ساواک استفاده می‌شد.[۴۸] .

زندان و شکنجه

رجایی در آذرماه ۱۳۵۳ش به دلیل ارتباط با بنیان‌گذران سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک دستگیر شد.[۴۹] او از افشای نام مخالفان حکومت پهلوی خودداری کرد و به مدت ۱۴ ماه شکنجه شد[۵۰] اکبر هاشمی رفسنجانی او را نمونه ‌ای کم ‌نظیر در تحمل شکنجه ‌ها و افشا نکردن اسرار مبارزان دانسته است.[۵۱] . رجایی پس از دوران شکنجه، محاکمه و به پنج سال حبس محکوم شد و بر اثر گسترش مبارزات علیه حکومت پهلوی، در آبان ۱۳۵۷ش آزاد شد.[۵۲] او پس از آزاد شدن، وارد تشکیلات انجمن اسلامی معلمان شد و دوباره به مدرسه رفاه رفت.[۵۳] .

پس از انقلاب

محمدعلی رجایی پس از انقلاب در کمیته استقبال از امام خمینی حضور داشت.[۵۴] او در دولت موقت ایران، مشاور وزیر آموزش و پرورش بود[۵۵] و در ۸ مهر ۱۳۵۸ش به عنوان وزیر آموزش و پرورش نصب شد.[۵۶] . رجایی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی ایران ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ش ، در لیست حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت و به‌عنوان نماینده تهران انتخاب شد.[۵۷]

نخست ‌وزیری

مجلس شواری اسلامی ایران نامزدهایی که سید ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌ جمهور وقت، برای نخست‌وزیری معرفی کرد را نپذیرفت. به پیشنهاد بنی‌صدر هیئتی از نمایندگان شکل گرفت تا فردی که صلاحیت نخست‌ وزیری دارد به بنی‌صدر معرفی شود. این هیئت رجایی را معرفی کرد[۵۸] و مجلس نیز در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹ش، او را به‌عنوان نخست‌وزیر تأیید کرد.[۵۹] بنی ‌صدر ابتدا با نخست ‌وزیری وی مخالفت کرده و در نهایت پذیرفت؛[۶۰] ولی با وی اختلاف‌نظر داشت. او از میان ۲۱ وزیر پیشنهادی رجایی، تنها ۱۴ نفر را تأیید کرد.[۶۱] اختلافات آن دو ادامه یافت و هیئت سه نفری[یادداشت ۴] برای حل اختلاف مأموریت یافت. امام خمینی بر اساس گزارش این هیئت، بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد.[۶۲] . سید علی خامنه ‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران و نماینده مجلس وقت، نخستین کسی بود که رجایی را برای نخست‌ وزیری پیشنهاد داد.[۶۳]رجایی اولین مقام بلند پایه ایرانی نخست وزیر بود که بعد از انقلاب اسلامی به سازمان ملل رفت.(۲۶ مهر ۱۳۵۹ش) رجایی برای شرکت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود.

شهادت

رجایی در ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ش، در زمان ریاست ‌جمهوری خود، با انفجار بمب در ساختمان نخست ‌وزیری به همراه محمدجواد باهنر نخست ‌وزیر وقت ، به شهادت رسید.[۱۶] . به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت، عامل انفجار مسعود کشمیری[۱۷] دبیر وقت شورای امنیت ملی بود.[۱۸] کشمیری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در دستگاه‌های اجرایی ایران نفوذ کرد و مورد اعتماد محمدعلی رجایی نیز قرار گرفت؛[۱۹] البته سازمان مجاهدین هیچ‌گاه مسئولیت این انفجار را به عهده نگرفت.[۲۰] . رجایی پس از تشییع،[۲۱] در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران، دفن شد. بر روی قبر وی و شهیدان واقعه هفتم تیر، آرامگاهی ساخته شده است.[۲۲] . امام ‌خمینی یک روز پس از این فاجعه در جمع قشرهای مختلف مردم به تفصیل درباره این جنایت سخن گفت و با ستایش از رجایی و باهنر تأکید کرد ملتی را که در برابر قدرت‌های عالم و برای اسلام و خدا قیام کرده‌است، به وسیله ترور شخصیت‌ها نمی‌توان عقب راند و در مواقعی که جامعه شهید داده‌است ملت ایران منسجم‌تر از پیش شد. ایشان از رجایی تجلیل کرد و او را رئیس‌جمهور مکتبی و ارزشمند نامید؛ همچنین از همراهی بیست‌ ساله رجایی با باهنر ستایش کرد و شهادت آنان را در کنار هم، خواسته الهی شمرد. ایشان تحمل ازدست‌ دادن رجایی و باهنر را برای خود بسیار مشکل شمرد و از رسیدن آنان به درجه رفیع شهادت و آرامش یاد کرد. ایشان رجایی و باهنر را اشخاص ارزنده ‌ای برای ملت و جمهوری اسلامی شمرد و رجایی را رئیس‌جمهوری خواند که مردم او را از خود می‌دانستند و عزاداری گسترده مردمی برای آن دو را نشانه محبوبیت بالا و پایگاه مردمی آنان دانست.[۵۴] . امام ‌خمینی یک روز پس از این نیز در دهم شهریور درباره این فاجعه سخن گفت و بر لزوم وحدت و مقاومت تأکید کرد و با ستایش دوباره از رجایی و باهنر، به دادگاه ‌ها و دست ‌اندرکاران هشدار داد که مبادا وقوع چنین شرارت‌هایی ازجمله شهادت اینان باعث شود آنان بی‌اختیار شوند و در برخورد با مخالفان و زندانیان از حدود شرعی فراتر روند. ایشان تأکید کرد که دست‌ اندرکاران باید با پرهیز از خشم و شتاب و با حفظ موازین اسلامی و قانونی و بدون شدت عمل با زندانیان رفتار کنند و حتی رفتار با کسانی که قاتل شناخته شدند نیز در عین شدت عمل، باید رفتاری اسلامی باشد و تعدی از حدود نشود.[۵۵] ایشان ضمن پاسخ به پیام‌های تسلیت رئیسان کشورهای مختلف،[۵۶] در جمع خانواده شهدای هشت شهریور، با ابراز اینکه تنها چیزی که موجب تسلی شهادت رجایی و باهنر است این است که کار برای خدا است و چیزی که برای خدا است محفوظ است، آنان را متعهد به اسلام و مفید برای جامعه دانست؛[۵۷] چنان‌که رجایی را سربازی گرانقدر و رئیس‌جمهوری خدمتگزار و متعهد دانست[۵۸] که شهادت او برای کشور ضرر بوده‌است، اما مردم با عمل خود شهادت داده‌ اند که او مقبول مردم بوده و هیچ‌گاه در خدمتگزاری کوتاهی نکرده‌است.[۵۹] . پیکر رجایی به همراه پیکر باهنر و دیگر شهدای انفجار، در روز نهم شهریور ۱۳۶۰ در تهران پس از تشییع باشکوه، از محل مجلس شورای اسلامی به بهشت زهرا س انتقال داده شد و در جوار مزار شهدای فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به خاک سپرده شد.(ببینید: هشت شهریور و هفت تیر)

الگوهای رفتاری

به برخی از الگوهای رفتاری شهید رجایی اشاره می‌شود.

ساده ‌زیستی

یکی از اصول مهم در زندگی شهید رجایی ساده‌زیستی بود. ایشان چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ثابت کردند که اگر یک مسئول بخواهد مردمی باشد و الگویی برای دیگران باشد، باید همه اعمال و رفتارش شباهت به اکثریت مردم جامعه‌اش باشد. به همین خاطر است که در زندگی ایشان نشانی از تجمل و زرق و برق یافت نمی‌شد. ساده ‌زیستی و ساده‌پوشی ایشان به گونه ‌ای بود که بعضا در دیدارهای مردمی، همراهان او را به جای وی اشتباهی می ‌گرفتند.[۱۰] .

مردم ‌داری

از جمله ویژگی‌های رفتاری ایشان که در تمامی دوران حیات سیاسی و اجتماعی، نمود زیادی داشت، خصلت مردم ‌داری و مردم‌باوری ایشان بود. ایشان چه قبل و چه بعد از انقلاب برای مردم اهمیت زیادی قائل بودند و بر این اعتقاد بودند که بدون مردم، هیچ کاری نمی‌توان کرد. وی چه زمانی که یک دست‌فروش بودند و چه زمانی که بر مسند نخست وزیری و ریاست جمهوری تکیه زدند، فاصله ‌شان با مردم هیچ تغییری نکرد و در هر فرصتی از توان و اندیشه خود در راه خدمت به مردم و پیشبرد امور و نیازهای مردم استفاده می‌کرد. در راستای پیاده کردن لوازم این ویژگی در جامعه، وی اقداماتی نظیر خلق نهادهای رسیدگی کننده به مشکلات مردمی، (تشکیل دفتر پیگری مشکلات مردم.) توصیه اکید مبتنی بر نزدیک ‌تر شدن مسئولین عالی‌رتبه به مردم به منظور درک راحت‌تر مشکلات آنان و پرهیز از هرگونه راحت طلبی و تشریفات و پرهیز از دریافت حقوق بیش از حد معمول را سرلوحه کارهای خود قرار دادند.

قناعت

قناعت و صرفه‌ جویی و به تبع آن از خود گذشتگی و انفاق از دیگر مولفه‌هایی ذهنی شهید رجایی بودند. ایشان با صرفه ‌جویی و بهره ‌گیری از حداقل زندگی، از اینکه دیگران از امکانات او بهره ببرند، لذت می‌بردند. [۱۱] . و این رویه را هم در خانه و هم در صحنه اجتماع از خود نشان می‌داد. شهید رجایی، صرفه‌جویی، هزینه و مصرف کمتر را، به ویژه در آن شرائط زمانی انقلاب، برای تداوم انقلاب ضروری می‌دانستند و بر نیاز انقلاب به کار و تولید بیشتر از یک سو و مصرف و هزینه کمتر از سوی دیگر، جهت نیل به خودکفایی، در قالب صدور بخشنامه‌ های اداری تاکید می‌کرد.[۱۲]

قانون‌گرایی

شهید رجایی دولتمردی قانون ‌گرا بود که همیشه به پیاده کردن اصول قانون اساسی تاکید داشت و تبلیغاتش در زمان انتخابات ریاست جمهوری حول همین شعار بود. اصرار وی بر اجرای قانون اساسی و تاکید وی بر نقش شورای نگهبان به عنوان مفسر قانون اساسی یکی از اختلافات اساسی وی با بنی صدر بود.[۱۳] . وی راه مبارزه با فرهنگ به ارث رسیده از نظام شاهنشاهی را در پیوند قانون‌گرایی به انقلابی بودن عنوان می‌کرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهیدان رجائی و باهنر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ | 9:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهیدان رجائی و باهنر

مواضع فکری و سیاسی

شهید رجایی در طول حیات سیاسی، در قبال حوادث مختلف موضع‌گیری‌های گوناگونی داشتند که ولایت فقیه، اعتقاد به صدور انقلاب و تاکید بر سیاست نه شرقی و نه غربی، اصول بنیادینی هستند که نظم دهنده دیگر عناصر و مولفه‌ های ذهنی ایشان می‌باشند. ولایت فقیه را به عنوان عالی‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در قانون اساسی خود گنجانده‌ ایم. [۱۴] . وی صدور انقلاب را اینگونه بیان می‌دارد که : نفع جمهوری اسلامی در این است که انقلاب اسلامی ‌اش را به دنیا صادر کند، گرچه لازم باشد در این راه سرمایه‌ گذاری کند. [۱۵] . طبیعتا با داشتن چنین ایده‌ ای خط و مشی سیاسی کشور نه بر اساس تکیه به هیچ قدرت غربی و شرقی که بر اساس استقلال و خود محوری می‌باشد. خط نه شرقی و نه غربی، محور حرکت ماست و... توانمان را به کار می‌بریم که روی خط اسلام، مستقل از شرق و غرب حرکت کنیم. [۱۶]

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

رجایی در دوره کوتاه‌ مدت ریاست‌جمهوری خود (۲۸ روز)، راه و خط و مشی انقلابی و مکتبی را که در دوره نخست‌ وزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها تفاوت آن در این بود که در دوره ریاست‌ جمهوری، نخست‌ وزیر و اعضای دولت نیز هم ‌فکر و هم ‌رأی با او بودند و برخلاف دوره پیش، این دوره از انسجام و هماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود.[۳۴] وی در زندگی خود بسیار ساده، قانع و صرفه ‌جو بود؛ پس از برعهده ‌گرفتن منصب نخست‌وزیری، همان ساختمان قدیمیِ وزارت آموزش و پرورش در میدان بهارستان را برای این منصب برگزید و معتقد بود اگر محل کار، تشریفاتی باشد، آدمی را اسیر پُست و مقام می‌سازد. وی با همین نگاه به زندگی، در فضایی صمیمی با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار می‌کرد و سر سفره آنان می‌نشست.[۳۵] سادگی و صمیمیت او باعث می‌شد مردم گاه او را با افراد معمولی اشتباه می‌گرفتند و تشخیص نمی‌دادند که او نخست ‌وزیر یا رئیس‌جمهور است.[۳۶] وی در عین نرم‌ خویی و مهربانی ذاتی، در حذف تشریفات اداری، قهرمان‌پروری، مبارزه با خلاف‌ها و اهمال‌کاری‌ها قاطع بود.[۳۷] .

دیدگاه‌ها

رجایی خود را سرباز امام‌خمینی می‌دانست و بر پیروی صادقانه و مداوم از رهبری ایشان تأکید می‌ورزید و باور داشت در همه‌حال چه رفاه و چه گرفتاری، باید به حمایت از ایشان پرداخت.[۳۸] وی خود را مقلد امام‌خمینی می‌دانست و معتقد بود هرگاه ایشان تشخیص دهد امری مخالف اسلام است، دولت موظف به اصلاح آن است و هرگاه مردم تشخیص دهند که دولت پیرو خط ایشان نیست، آن دولت باید کنار برود.[۳۹] او پیوند ملت با رهبری امام ‌خمینی را پیوند اعتقادی و نه پیوند سیاسی می‌دانست؛ از این‌رو شناخت جایگاه امام‌خمینی و مواضع ایشان را مهم و بنیادی برمی‌شمرد.[۴۰] وی پیوند عمیق میان مردم مستضعف و محروم با امام‌خمینی را ستایش می‌کرد و ایشان را انسان بی‌نظیر قرن و امام مستضعفان می‌شمرد.[۴۱] . او که در برابر مردم متعهد شد تا از آرمان‌ها و دستورهای امام‌خمینی با تمام توان حمایت کند،[۴۲] در مناسبت‌های مختلف از صداقت و سادگی و شخصیت امام‌ خمینی ستایش می‌کرد و سیره ایشان را الگوی رفتار خود قرار داده بود.[۴۳] وی صراحتاً اعلام می‌کرد آنچه او با خود عهد کرده و آنچه وزیران با او تعهد کرده‌اند، پیروی از خط امام‌خمینی است و معیار انقلابی‌بودنِ اشخاص را قبول‌داشتنِ تفکر ایشان در همه ابعاد می‌دانست.[۴۴] . رجایی درباره ولایت فقیه و رهبری امام‌خمینی معتقد بود مسئله رهبری بنا بر ضرورت انقلاب باید به‌درستی شناخته شود. از نظر او رهبری نه در شخص امام‌خمینی، بلکه در موضوع امام و مرجع تقلید متقوم است و جایگاه مرجع تقلید با رهبران سیاسی فرق می‌کند. او با این نگاه به جایگاه امام‌خمینی، همه حرکات خود را مبتنی بر نگاهی شرعی می‌دانست که یک مرجع تقلید مشخص می‌کند. او به مخاطبان خود تأکید می‌کرد پیوند خود با امام‌ خمینی و مرجعیت را به ‌درستی درک کنند؛ زیرا این پیوند، پیوند اعتقادی است نه پیوند سیاسی، بلکه پیوند سیاسی یک بعد از ابعاد رهبری است.[۴۵] . امام ‌خمینی نیز به مناسبت‌های مختلف از کارکرد و صداقت و ساده‌ زیستی رجایی دفاع[۴۶] و از ساده ‌زیستی و پشتوانه مردمی وی ستایش می‌کرد.[۴۷] ایشان در برابر برخی نقدهای بنی‌صدر که جایگاه علمی او را زیر سؤال می‌برد، عقل رجایی را بیشتر از علم او شمرد[۴۸] و او را انسانی زجردیده و برآمده از میان توده مردم دانست.[۴۹] ایشان، رجایی را فرزند متعهد، مسئول و محبوب آحاد جامعه می‌دانست که در خدمتگزاری هیچگاه کوتاهی نکرد[۵۰] و با کردارش، معلم اخلاق به شمار می‌رفت.[۵۱] به باور ایشان، رجایی گرچه از دست ‌فروشی به ریاست‌جمهوری رسید؛ اما مشاغل مهم بر روحیه او اثر منفی نداشت و او عزت نفس بالایی داشت.[۵۲]

شهید محمدعلی رجایی

...شهید رجایی در دوره کوتاه مدت ریاست جمهوری خود (28 روز) راه و خط مشی انقلابی و مکتبی را که در دوره نخست وزیری در پیش گرفته‌ بود ادامه داد و بر خلاف دوره قبل، ریاست جمهور و نخست وزیر هم فکر و هم رأی با هم بودند. لکن این همفکری دیری نپایید تا اینکه در تاریخ هشتم شهریور ماه در جلسه شورای امنیت کشور، بمبی آتش زا منفجر و دو یار و در هم رزم ، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر به شهادت رسیدند و روح بلندو ملکوتی آنان به سوی معبود لایزال به پرواز در آمد. و این واقعه نیز بسان سایر حوادث ابتدایی انقلاب، باعث یک سویه شدن و خالص شدن جریان انقلاب، اثبات مجدد قام به ذات بودن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ، پیدایش ذهنیت منفی نسبت به احزاب و نظام حزبی در میان مردم به دلیل تاکتیک ‌ها و عملکرد غیر اصولی و غیر دموکراتیک و اقدامات تروریستی بعضی از جریانات سیاسی، ترجیح ثبات نظام به نظام حزبی ، حضور فعالانه مردم رد صحنه‌های دفاع از نظام اسلامی و انقلاب و انزوای کامل تفکرات موسوم به لیبرال اشاره کرد... و این واقعه نیز بسان سایر حوادث ابتدایی انقلاب، باعث یک سویه شدن و خالص شدن جریان انقلاب، اثبات مجدد قام به ذات بودن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ، پیدایش ذهنیت منفی نسبت به احزاب و نظام حزبی در میان مردم به دلیل تاکتیک ‌ها و عملکرد غیر اصولی و غیر دموکراتیک و اقدامات تروریستی بعضی از جریانات سیاسی، ترجیح ثبات نظام به نظام حزبی ، حضور فعالانه مردم رد صحنه‌های دفاع از نظام اسلامی و انقلاب و انزوای کامل تفکرات موسوم به لیبرال اشاره کرد.

خاطراتی از شهید رجائی

براي رجايي ساده ‌زيستي فقط يك روش شخصي نبود بلكه در حكومت هم آن را اعمال مي‌كرد.

مرام حكومتي، نه فقط روش شخصي براي رجايي ساده‌زيستي فقط يك روش شخصي نبود بلكه در حكومت هم آن را اعمال مي‌كرد. اولين نصيحت ايشان به من پس از اين كه مدير كل آموزش و پرورش تهران شدم اين بود كه برو سعي كن اين اتاق را كوچكتر و كمتر كني نه اين كه زيادش كني...

خاطراتی از شهید رجایی که برای اولین بار منتشر می شوند

از بازی در تئاتر و خرید از دستفروش ها تا پاسخ تند به یکی از نزدیکان اشرف پهلوی و برگزاری جلسات نق زنی برای مدیران!

نماز و معنویات در زندگی شهید محمدعلی رجایی : وی از توجه شهید رجایی به نماز می گوید: حتما شنیده‌ اید و ما هم دیده ‌ایم که شهید رجایی در هر جلسه‌ ی کاری که بود، در وقت اذان اولویت او نماز اول وقت بود تا جایی که همسر شهید نقل می‌کند؛ در شرایط نادر اگر به خاطر شرایط خاصی نماز اول وقت ایشان ترک میشد آقای رجایی دو روز روزه میگرفتند و این یکی از ویژگی‌های خاص رجایی بود که در امور دینی و معنوی بسیار برای خود سخت گیری میکرد. امام خمینی(س) فرمودند، رجایی یک ملّت است و یا شهید بهشتی در توصیف شهید رجایی گفته بودند؛ رجایی بر روی ما تأثیر عملی میگذارد. یعنی عملکرد او برای ما و دیگر اطرافیان ایشان نوعی درس و آموزش است، یکبار هم وقتی وارد مدرسه رفاه میشدم دیدم مرحوم رجایی بیرون مدرسه قدم میزند به ایشان گفتم جلسه هیئت امنا شروع شده شما تشریف نمی‌برید؟ در پاسخ گفت: دوستان برای شروع جلسات یک سری تشریفاتی دارند که من موافق این تشریفات نیستم و خوب به آنها هم گفته ‌ام. میخواهم این تشریفات تمام شود و بعد می روم.

زندگی نامه شهید رجایی

آخرين وصيت : بيست روز قبل از شهادت، قبل از ترك خانه براي شركت در جلسه‌اي مهم، همسر رجايي به او گفت: پيشنهاد مي‌كنم وصيت‌ نامه ‌ي جديدي بنويسيد. وصيت ‌نامه قبلي را سال‌ها پيش نوشته‌ ايد. رجايي به يادآورد كه در سال 1352 قبل از اين‌كه به زندان برود، وصيت‌نامه‌ اي نوشته بود و آن‌ روز، هشت سال از نوشتن آن وصيت‌ نامه مي‌گذشت. كمي فكر كرد. سپس كاغذي خواست تا وصيت‌ نامه‌ اي جديد بنويسد. او بر روي يك برگ كاغذ دفتر مشق بدون‌ اين‌ كه پاكنويس كند خوش خط و خوانا و بدون خط‌ خوردگي و روان‌ و ساده وصيت ‌نامه ‌اي نوشت و آن را به همسرش داد. نكاتي كه در اين چند خط به آن‌ها اشاره‌ شده، بسيار قابل تأمل است .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهیدان رجائی و باهنر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ | 9:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهیدان رجائی و باهنر

شهید محمد جواد باهنر

محمد جواد باهنر در ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ش در حالی‌که در جلسه شورای امنیت کشور شرکت کرده بود، در اثر انفجار بمب، همراه با محمدعلی رجایی، رییس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران، و چند تن دیگر به شهادت رسید. سومین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران و از شاگردان آیت‌ لله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود. باهنر در مبارزات علیه رژیم پهلوی فعالیت داشت. او عضو شورای انقلاب و نخست وزیر محمدعلی رجایی بود. محمد جواد باهنر در ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ش در حالی‌که در جلسه شورای امنیت کشور شرکت کرده بود، در اثر انفجار بمب، همراه با محمدعلی رجایی، رییس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید. محمدرضا باهنر برادر اوست. در سال ۱۳۱۲ش در کرمان متولد شد. او تحصیلات حوزوی را از ۱۱ سالگی در مدرسه معصومیه کرمان آغاز کرد و به موازات آن در مدارس جدید نیز تحصیل کرد. در ۱۳۳۲ش برای ادامه تحصیلات حوزوی به قم رفت و پس از تکمیل درس‌های سطح، در درس خارج فقه آیت‌الله بروجردی به مدت شش سال و در درس فقه و اصول امام خمینی به مدت هفت سال شرکت کرد. او در این ایام در درس‌ اسفار و تفسیر علامه طباطبایی نیز حاضر می‌شد. باهنر مدتی نیز در حوزه علمیه نجف از درس استادان آن حوزه استفاده کرد. باهنر در قم تحصیلات دبیرستانی را نیز ادامه داد. او در سال ۱۳۳۷ش به دانشکده الهیات دانشگاه تهران راه یافت، دوره کارشناسی این دانشکده را به پایان رساند و دوره کارشناسی ارشد علوم تربیتی را نیز در دانشگاه تهران با موفقیت گذراند. سپس به ادامه تحصیل در دوره دکتری همان دانشکده پرداخت.[۱] . سال ۱۳۴۲ به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و علاوه بر تدریس با دفتر تحقیقات و برنامه‌ریزی وزارتخانه همکاری داشت و برنامه‌های تعلیمات‌ دینی کلاس‌های مختلف تحت نظر وی تهیه و تنظیم می‌شد. کتاب‌های دینی تألیف وی نقش چشمگیری در آگاه‌سازی جوانان و نوجوانان قبل از انقلاب ایفا نمود. شهید باهنر با سخنرانی‌های خود در مساجد، مجالس روضه، هیئت‌ها و حسینیه‌ها ضمن ابلاغ اندیشه‌های امام خمینی و برنامه‌های نهضت، مقدمات آمادگی اعتقادی مردم ایران را برای مبارزه با حکومت پهلوی فراهم می‌کرد.[۲] .

فعالیت‌های مبارزاتی

فعالیت‌های مبارزاتی باهنر از سال ۱۳۳۷ آغاز شد و در این سال به سبب سخنرانی علیه رژیم پهلوی که اسرائیل را به رسمیت شناخته بود، دستگیر شد.[۹] همکاری جدی وی در انتشار مجلّه مکتب تشیع در سال ۱۳۳۸ از دیگر فعالیت‌های وی به‌شمار می‌رود.[۱۰] نوشتن سرمقاله در مکتب تشیع به عهده باهنر گذاشته شد؛ گرچه وی از سر تواضع از درج اسم خود پرهیز داشت[۱۱] همچنین سرمقاله نخستین شماره مجله بعثت را باهنر نوشت.[۱۲]
باهنر در سال ۱۳۴۱، از سوی برخی بزرگان حوزه علمیه قم، مأمور به تبلیغ در ژاپن شد؛ ولی به دلیل آغاز مبارزات در تهران ماند.[۱۳] در خرداد ۱۳۴۲، سازمان اطلاعات و امنیت کشور ساواک وی را به سبب سخنرانی‌های ضد استبدادی در همدان دستگیر کرد؛ ولی به دنبال اعتراض مردم، آزاد و به تهران فرستاده شد.[۱۴] وی در اواخر اسفند همین سال در محکوم‌ساختن فاجعه فیضیه در مسجد جامع بازار تهران، بیاناتی ایراد کرد که منجر به بازداشت و زندانی شدن او تا خرداد ۱۳۴۳ شد.[۱۵] سخنرانی در مسجد هدایت و حسینیه ارشاد تهران، برگزاری جلسات هفتگی[۱۶] توزیع جزوه های درس‌های نجف امام خمینی[۱۷] همکاری با هیئت‌های مؤتلفه و تأسیس مسجد الجواد ،[۱۸] از فعالیت‌های او در این دوره بود.

باهنر در سال ۱۳۴۴، به آموزش و پرورش راه یافت و مبارزه فرهنگی مؤثری را آغاز کرد.[۱۹] او در طول سال‌های حضور در آموزش و پرورش به‌همراه تعدادی از شخصیت‌های دینی ازجمله سیدمحمد حسینی بهشتی و علی گلزاده غفوری کتاب‌های درسی تعلیمات دینی را برای سال‌های مختلف دبستان و دبیرستان و برای مراکز تربیت تألیف کرد.[۲۰]
باهنر با گروهی از علمای مبارز و یاران امام‌ خمینی در تهران، پس از درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی، خطاب به امام‌ خمینی اعلامیه تسلیت صادر و مجلس ختمی در مسجد ارک تهران برگزار کردند.[۲۱] همچنین اعلامیه وی با گروهی از روحانیان تهران به مناسبت یادبود حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در اسناد ساواک گزارش شده است.[۲۲] افزون بر آن وی برای هم‌ نوایی با امام‌خمینی عید نوروز ۱۳۵۷ را تحریم و بر مبارزه با استبداد تأکید کرد.[۲۳] در ضمن به مناسبت‌های چهلم شهدای ۲۹ بهمن تبریز،[۲۴] شهدای یزد،[۲۵] سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲،[۲۶] جشن‌های نیمه شعبان و فساد و استبداد رژیم پهلوی،[۲۷] محکوم‌کردن سرکوب اعتصاب کارکنان صنعت نفت،[۲۸] محکوم‌کردن محاصره خانه امام‌خمینی در نجف و هجرت ایشان به فرانسه،[۲۹] چهلمین روز فاجعه خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تهران،[۳۰] فراخوان مردم برای شرکت در راهپیمایی سرنوشت‌ساز تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ تهران[۳۱] و پشتیبانی از اعتصاب بازاریان تهران[۳۲] با دیگر روحانیان مبارز اعلامیه‌ های مهمی صادر و از مبارزات امام‌خمینی پشتیبانی کرد.

باهنر پس از دستگیرشدنِ سران هیئت مؤتلفه، به سبب ترور نخست ‌وزیر وقت؛ حسنعلی منصور ، برای ادامه مبارزه در ایجاد «بنیاد رفاه و تعاون اسلامی»، کانون توحید و دفتر نشر فرهنگ اسلامی نقش داشت.[۳۳] وی به همراه، سیدمحمد حسینی بهشتی و علی غفوری اعضای هیئت علمی دفتر نشر فرهنگ اسلامی را تشکیل می‌دادند[۳۴] راه ‌اندازی نهادهای یادشده برای تقویت نهضت امام‌خمینی بود.[۳۵] به گزارش ساواک از جلسه ختم ناصر هندی (پسندیده)، برادرزاده امام ‌خمینی، گروهی ازجمله باهنر هنگام سخنرانی محمدتقی فلسفی و نام ‌بردن از امام ‌خمینی، تکبیر گفتند.[۳۶]

باهنر طی سال‌های ۱۳۵۲–۱۳۵۷، پنج‌ بار دستگیر و در این سال‌ها ممنوع‌ المنبر شد.[۳۷] در ۱۳۵۶، با عالمان هم ‌فکر خود جامعه روحانیت مبارز تهران را تأسیس کرد[۳۸] و در دی ‌ماه ۱۳۵۷، در تنظیم اعتصاب‌ها و طراحی راهپیمایی‌ها نقش مهمی داشت و از سوی امام‌ خمینی، عضو منتخب کمیته ساماندهی اعتصاب‌ها گردید.[۳۹] او در تحصن روحانیان در دانشگاه تهران در اعتراض به جلوگیری شاپور بختیار از ورود امام‌خمینی به ایران شرکت داشت.[۴۰] در زمان بازگشت امام‌خمینی به تهران، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، عضو فعال کمیته استقبال از ایشان بود.[۴۱]

مبارزه علیه حکومت پهلوی

در پی اظهارات باهنر در سال ۱۳۵۰ در خصوص جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی؛ توسط ساواک احضار و سپس ممنوع‌ المنبر گردید.باهنر در دوران ممنوع‌المنبر بودن فعالیت‌های فرهنگی بسیاری از جمله تأسیس دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تأسیس مدرسه راهنمایی مفید، تأسیس و بنای کانون توحید و تأسیس مکتب امیرالمؤمنین(ع) را در کارنامه خود دارد. سال ۱۳۵۶ همزمان با گسترش تظاهرات و مخالفت‌های مردم علیه رژیم پهلوی، باهنرهمگام با روحانیون متعهد دیگر به تلاش‌های خود برای افشای چهره واقعی حکومت افزود و سخنرانی وی در شیراز منجر به دستگیری‌اش شد. تشکیل روحانیت مبارز و سازماندهی تظاهرات و اعتصابات از جمله اقدامات ایشان در آن برهه به شمار می‌رود.

امام خمینی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به منظور سازماندهی انقلاب و هدایت نیروها دستور تشکیل شورای انقلاب اسلامی را صادر و شهید مرتضی مطهری، شهید شهید بهشتی، شهید باهنر، عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته اولیه آن شورا تعیین نمودند. این شورا در دی ۱۳۵۷ شکل گرفت و با توجه به وضعیت خاص کشور در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی در هدایت و برنامه‌ریزی امور انقلاب ایفا نمود. اهداف کلی از تأسیس شورای انقلاب پاسداری از ثمرات مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، اجرای اهداف انقلاب، تأسیس نهادهای سیاسی جدید و ایجاد حکومت جمهوری اسلامی در ایران بود. باهنر در ۲۰/۶/۱۳۵۹ در کنفرانسی خبری و رادیو تلویزیونی گزارش کاملی از عملکرد و فعالیت‌های این شورا ارائه کرد. اعضای شورای انقلاب مانند حلقه‌هایی پیوند قوای سه‌گانه را با شورای انقلاب میسر می‌کردند.[۳]

محمدجواد باهنر و سید محمد حسینی بهشتی به همراه جمعی از شخصیت‌های دیگر به تأسیس حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ اقدام کردند. نقش باهنر در حزب تعیین‌ کننده بود. پس از شهادت بهشتی، باهنر به دبیرکلی حزب انتخاب شد و این مسئولیت را تا زمان پذیرش پست نخست‌ وزیری بر عهده داشت. در پی برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری و انتخاب محمدعلی رجایی به عنوان رئیس‌جمهور، در سال ۱۳۶۰ دکتر باهنر به عنوان نخست‌وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد. عمر کابینه او بسیار کوتاه بود زیرا ۸ شهریور ۱۳۶۰ دفتر ریاست جمهوری توسط سازمان مجاهدین خلق ایران"منافقین" منفجر شد و محمدعلی رجایی رئیس‌جمهور و باهنر نخست‌وزیر و عده‌ای دیگر به شهادت رسیدند.[۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهیدان رجائی و باهنر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ | 9:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهیدان رجائی و باهنر

شهید باهنر و فعالیت‌های پس از انقلاب

عضو گروه مأمور بازگشایی مدارس و تطبیق وضع آموزش و پرورش با مقتضیات پیروزی انقلاب اسلامی . همکاری با سید محمد حسینی بهشتی و چند نفر از روحانیان مبارز در تأسیس حزب جمهوری اسلامی . دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی پس از شهادت آیت الله بهشتی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی . عضو ستاد انقلاب فرهنگی . نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی . مشارکت در تشکیل نهضت سوادآموزی . مشارکت در بنیانگذاری فعالیت‌های موسوم به «امور تربیتی» با همکاری شهید رجایی . نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی . وزیر آموزش و پرورش در کابینه محمدعلی رجایی . آخرین سمت وی پیش از شهادت پست نخست‌وزیری در دولت محمدعلی رجایی[۵]

باهنر ازجمله افرادی بود که امام‌خمینی اعتماد کامل به او داشت.[۴۲] وی با حکم امام‌ خمینی عضو شورای انقلاب شد.[۴۳] همچنین در ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ از سوی ایشان، عضو کمیته بازگشایی و مدیریت واحدهای آموزشی کشور گردید.[۴۴] یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همراه بهشتی و دیگر همفکران خود در اعلام تشکیل حزبِ جمهوری اسلامی مشارکت کرد. "ببینید: حزب جمهوری اسلامی"[۴۵] نقش باهنر در تهیه و تدوین اساسنامه حزب جمهوری اسلامی بسیار برجسته بود.[۴۶] وی سعی می‌کرد طیف‌های روشنفکر، حزب‌ اللهی، جوانان و دانشجویان را به حزب جمهوری اسلامی پیوند بدهد و حزب را جامعیت ببخشد.[۴۷] . او در خرداد ۱۳۵۸، از جانب مردم کرمان به نمایندگی مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی برگزیده شد.[۴۸] در سال ۱۳۵۹ نیز به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.[۴۹] . فعالیت‌های مبارزاتی باهنر غالباً صبغه فرهنگی داشت؛ زیرا او به تحولات فرهنگی در عرصه ‌های سیاسی معتقد بود.[۵۰] باهنر عشق و تلاش زیاد در احیای فرهنگ اسلام راستین داشت و معتقد بود تنها فرهنگ اصیل اسلام است که جوانان را به حرکت و رشد و کمال می‌رساند.[۵۱] او حتی در تشکیلات سیاسی یا گروه‌های مبارز می‌کوشید مسئولیت فرهنگی و فکری را بپذیرد. وی پس از پیروزی انقلاب نیز برای اسلامی‌کردن محیط آموزشی در دانشگاه و آموزش و پرورش و محوری‌شدنِ تزکیه و تربیت در این مراکز کوشید و معاونت امور تربیتی در وزارت آموزش و پرورش را بنیان گذاشت.[۵۲] با توجه به اختلاف شدید نیروهای مکتبی با ملی‌گرایان، وی با بردباری و منطق با مخالفان ازجمله سیدابوالحسن بنی‌صدر برخورد می‌کرد[۵۳] به همین دلیل مؤسسان حزب جمهوری اسلامی ازجمله باهنر نامه‌ هایی به امام ‌خمینی نوشته و از کارشکنی و برخورد بنی‌صدر شکایت کرده‌اند.[۵۴]

حجة الاسلام دکتر محمدجواد باهنر

عالم مجاهد شیعه معاصر و از شاگردان امام خمینی و علامه طباطبایی بود. او از اعضای اصلی شورای انقلاب اسلامی و دومین نخست ‌وزیر ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. شهید باهنر به همراه شهید رجایی، در واقعه بمب‌گذاری هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ توسط منافقین به شهادت رسید.

شهید محمدجواد باهنر

محمدجواد باهنر از روحانیون اندیشمند و مبارز و نخست‌وزیر جمهوری اسلامی ایران. وی در 1312ش در خانواده‌ ای کم ‌بضاعت و پرعائله در کرمان متولد شد. تحصیلات خود را از مکتب خانه آغاز کرد و از یازده سالگی به طلبگی در مدرسه معصومیه پرداخت و به موازات آن در مدارس جدید نیز تحصیل می‌کرد. در 1332 برای ادامه تحصیلات دینی به قم عزیمت کرد و پس از تکمیل دروس سطح، در درس خارج فقه آیت ‌الله العظمی بروجردی به مدت شش سال شرکت جست و شش سال نیز از درس‌های فلسفه (اسفار) و تفسیر علامه سید محمدحسین طباطبائی بهره‌ مند شد، مدتی نیز در حوزه نجف از درس استادان آن حوزه استفاده کرد. در قم تحصیلات دبیرستانی را نیز ادامه داد و به اخذ گواهی‌نامه پایان تحصیلات دبیرستانی موفق شد. پس از آن در 1337 به دانشکده الهیات دانشگاه تهران راه یافت. دوره کارشناسی این دانشکده را به پایان رساند و به ادامه تحصیل در دوره دکتری همان دانشکده پرداخت. همچنین دوره کارشناسی ارشد علوم تربیتی را نیز در دانشگاه تهران با موفقیت گذراند. باهنر نه فقط به درس‌ها، بحث‌ها و مسائل حوزه‌های علمیه توجه و اهتمام داشت، بلکه به لزوم آشنایی طلاب با آموزش‌های دبیرستانی و دانشگاهی نیز معتقد بود و خود عملاً به صورت یکی از روحانیانی درآمد که پیوند‌دهنده حوزه‌ها با مجامع فرهنگی و دانشگاهی بیرون از حوزه‌ها بودند. او سعی داشت که مشکلات اعتقادی جوانانی را که در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها تحصیل می‌کردند، بشناسد و این مشکلات و راه‌حل آنها را در حوزه‌ها مطرح سازد. او توانست برای تفهیم حقایق و معارف اسلامی به جوانانی که با اصطلاحات و شیوه‌های حوزوی آشنا نبودند، زبان مناسبی پیدا کند و به همین سبب فعالیت‌های اصلی او در طول زندگی، صبغه فرهنگی و تبلیغی داشت و عمدتاً از طریق انتشار کتاب و مقاله و ایراد سخنرانی بود. باهنردر همه فعالیت‌های اجتماعی خود، با حکومت پهلوی و استبداد و استعمار در ستیز بود. پس از آنکه نهضت اسلامی در 1342 به رهبری امام خمینی آغاز شد، وی در مسیر این نهضت به تبلیغ و مبارزه پرداخت و با نزدیک شدن به تشکیلات هیئت‌های مؤتلفه، در آموزش مبارزان جوان و ترویج اندیشه‌های متعلق به نهضت در میان توده مردم، نقش فعالی ایفا کرد. از 1341 تا 1357 علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی همراه با یاران روحانی و غیرروحانی همفکر خود به تأسیس مؤسساتی از قبیل مدرسه و بنگاه نشر و مساجد و کانون‌های تبلیغ در تهران اقدام کرد و مخصوصاً توانست با همکاری آیت‌الله سید محمدحسین بهشتی و دیگران برنامه ‌ریزی و تألیف کتاب‌های دینی مدارس را در وزارت آمورش و پرورش برعهده گیرد. با استفاده از این فرصت توانست افکار انقلاب اسلامی را در قالب این کتاب‌ها از سال اول ابتدایی تا پایان دورة متوسطه، و در دوره‌‌های تربیت معلم برای نسل جوان تنظیم و تحریر کند و البته یکی از منابع مهم آشنایی نسل جوان با مکتب اسلام همین کتاب‌ها بود که در مدارس تدریس می‌شد. باهنر از چندین سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تعقیب و مراقبت پلیس وقت بود و چندین بار بازداشت شد و به زندان افتاد. در مبارزات سیاسی که در 1357 به اوج خود رسید از ارکان مبارزه محسوب می‌شد و از آغاز تشکیل شورای انقلاب در آن عضویت داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور امام خمینی در کمیته اعتصابات عضویت یافت و در روزهای اول پس از پیروزی همراه با عده‌ای دیگر از جمله محمدعلی رجایی، مأمور بازگشایی مدارس و تطبیق وضع آموزش و پرورش با مقتضیات پیروزی انقلاب اسلامی شد. علاوه بر این، در تأسیس حزب جمهوری اسلامی با بهشتی و تنی چند از روحانیون مبارز همکاری کرد و در این حزب از بدو تأسیس تا پایان حیات خویش حضور و فعالیت داشت و پس از واقعه 7 تیر 1360، سمت دبیرکلی این حزب را عهده‌ دار شد. باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در صحنه‌ها‌ی مختلف انقلاب اسلامی فعالانه حضور داشت. در اردیبهشت 1359 به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و در مجلس خبرگان قانون اساسی به نمایندگی مردم کرمان شرکت کرد و در تشکیل نهضت سوادآموزی و نیز در بنیان‌گذاری فعالیت‌های موسوم به «امور تربیتی» (با همکاری شهید رجایی) سهم بسزایی داشت. در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران به مجلس راه یافت. در مهر 1359 در دولت محمدعلی رجایی تصدی وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفت و پس از آنکه رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شد در 15 مرداد 1360 به نخست وزیری منصوب گردید و در 8 شهریور همان سال در حالی که در جلسه شورای امنیت کشور شرکت کرده بود، بر اثر انفجاری که دشمنان انقلاب در اتاق شورا پدید آوردند، همراه با رجایی و چند تن دیگر به شهادت رسید. باهنرمردی خوش‌ فکر، صبور، سلیم ‌النفس، کم‌ادعا و پرکار بود. آثار قلمی او متعدد است. اهمّ آنها آثار او عبارتند از: یک دوره تعلیمات دینی برای سال‌های دوم، سوم، چهارم و پنجم ابتدایی؛ یک دوره تعلیمات دینی برای سال‌های اول، دوم و سوم راهنمایی و دبیرستان؛ شناخت اسلام، یک دوره درس‌هایی از قرآن مجید، با ترجمه و شرح فارسی برای سال‌های سوم تا ششم دبیرستان؛ یک دوره درس قرآن برای سال‌های اول و دوم و سوم راهنمایی؛ تربیت و تعلیم دینی و روش تدریس قرآن و مسائل دینی، برای سال اول تربیت معلم دوره راهنمایی و تربیت معلم یک ساله و دانشسرای مقدماتی روستایی و عشایری؛ تعلیمات دینی و روش تدریس آن، برای دانشکده مکاتبه‌ای، خداشناسی با همکاری علی‌ گلزاده غفوری و سید رضا برقعی؛‌ مقاله «جهان در عصر بعثت» با همکاری اکبر هاشمی- رفسنجانی، در کتاب محمد خاتم پیامبران. پس از شهادت، بسیاری از مقالات و سخنرانی‌‌های وی با نام‌های «انسان و خودسازی»، «گفتارهای تربیتی»، «فرهنگ انقلاب اسلامی»، «اسلام برای نوجوانان»، «مواضع ما در ولایت رهبری» و «گذرگاه‌های الحاد» از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی در تهران به چاپ رسیده است. به نقل از دانشنامه جهان اسلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهیدان رجائی و باهنر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴ | 17:56 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |