قوم نفرین شدهای که آدامس میجویدند!
اگر قرآن از گذشتگان، سرگذشتی می آورد، برای تنبّه است و درس آموزی و نه تفنّن و بازی. با این نگاه اگر بروید سراغ قرآن، آن وقت دیگر در گیر و دار زندگی، گیر نمی کنید و در مشق های روزگار، بدون سرمشق نخواهید ماند
قوم لوط
بزرگی می گفت: عالم، کتاب تکوین خداست و قرآن کتاب تدوین او. خِرد خُرد من از این جمله این را می فهمد که قرآن، آئینه تمام نمای حقایق هستی است. هر چه در عالم خلقت، رنگ وجود به خود بگیرد می شود "شیء". و قرآن، "تبیانا لکل شیء" است. این حرف البته نباید تو را به سوی این انگاره باطل بکشاند که تصور کنی قرآن یک کتاب صرفا علمی است! نه که نیست، هست اما آنقدر که اخلاقیات در قرآن موضوعیت دارند علوم ندارند.
درست است که قرآن از جنبه علمی، هم برای عرب بادیه نشین دیروز حرف داشته است برای گفتن و هم برای بشر امروز هزاره سوم. اما فروزان ترین بعد اعجازآمیز قرآن، آموزه های اخلاقی این کتاب وحیانی است که به تعبیر علامه طباطبایی،[۱] این سبک اخلاقی، در هیچ آئینی مسبوق به سابقه نبوده و نیست. با این همه، اما قرآن امروز نیز چون قرآن دیروز، همچنان غریب است و مهجور.
مهجوریت قرآن در بلاد کفر، البته عجیب نیست؛ شگفتی اینجاست که قرآن در ام القرای جهان اسلام نیز، آنگونه که باید در متن زندگی ها ساری و جاری نیست. مسلمانیم و در کسوت اسلام اما سلوکمان بر مسلک قرآن نیست. این نقشه تمام گنج های بزرگ دنیا است که حالا در پستوی خانه ها و روی طاقچه روزمرگی و عادت، به دست فراموشی اش سپرده ایم.
بگذارید یک متر و مقیاس به دستتان بدهم. هر جا در قرآن، سخن از شخصیت یا قومیتی رفته است، بدانید پای یک نکته اخلاقی در میان است. اگر از گذشتگان، سرگذشتی می آورد، صرفا برای تنبّه است و درس آموزی و نه تفنّن و بازی. با این نگاه اگر بروید سراغ قرآن، آن وقت دیگر در گیر و دار زندگی، گیر نمی کنید و در مشق های روزگار، بدون سرمشق نخواهید بود.
گفتیم در قرآن اگر از عاد و ثمود و لوط و تُبَّع، نقل حکایت می کند برای تذکار یک نکته اخلاقی است مثلا قوم عاد را کبر و استکبارشان به زمین زد که « فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَق »[۲]. و قوم شعیب(اصحاب أیکه)، را کم فروشی. اما تعبیری که قرآن برای قوم لوط می آورد، وصف "فاحشه" است.
اصل این کلمه از ماده ف ح ش یه معنای ظهور یا زیادی است هر دو. وقتی می گویند: فلان با بهمان اختلاف فاحش دارد. (از این حسن تا آن حسن، صد گز رسن) منظور این است که اختلاف بین این دو، بسیار زیاد است؛ آنقدر که اظهر من الشمس است و بی نیاز از بیان. روی همین حساب، به سخن زشتی که با سایر سخنان عادی، زیاد فاصله دارد می گویند: فحش. در قرآن هم از عملی که دایره قبحش فراگیر است و در سرشت و سرنوشت جامعه، موج و اثر منفی ایجاد می کند، تعبیر به «فحشاء» می شود.
جالب است بدانید قوم لوط، مردمی بودند که در غایت رفاه و برخورداری زندگی می کردند. با این حال، به رذیله اخلاقی بخل و خست مبتلا بودند. آنها در چند شهر ساحلی که قرآن از آن تعبیر به "مؤتفکات" می کند سکنی داشتند. شهرهاىی در نواحی فلسطین شمالی و شام، به اسم سدوم ، عامورا، دوما و صبواءیم که سدوم بزرگ تر از همه بود و لوط هم در آن شهر زندگى مى کرد.
آنها در برخی گناهان پیشکسوت بودند و جلودار. قرآن می فرماید: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمین [۳] اینها گذشته از عمل شنیع همجنس بازی که متاسفانه غرب متمدن امروز نیز بدین بلیه خانمانسوز گرفتار است، تفریحاتی دیگری هم داشتند که با اغراضی خاص، در محافل اجتماعی و معابر عمومی انجام می دادند.
قرآن در این باره می فرماید: أَإِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَر...[۴]
«نادی» یعنی مجلس عمومی و به اصطلاح امروز یعنی همان پارتی های شبانه و میهمانی های گناه آلود. اگر الف و لامی که بر سر کلمه "المنکر" آمده است را " عهد" بگیریم، معنا این می شود که آنها، عمل شنیع لواط را در انظار عموم مرتکب می شدند. اما اگر الف و لام را " جنس" بگیریم، یعنی همه منکراتی که تا آن روز بلد بودند را در جلوی چشم اغیار مرتکب می شدند. از لواط که بدعت ابتکاری خودشان بود، گرفته تا تفریحاتی همچون سنگ ریزه پراندن، سوت زدن، تیله بازی، یقه باز گذاشتن، سقز(آدامس) جویدن و الخ.
طبرسی، در مجمع البیان می گوید: « مراد این است که مجالس آنان از افعال ناشایسته و قبیح پر بود، از بدگوئیها، پستیها، کتک کاریها با دست و دستار، قماربازیها، سنگ پرانى بطرف عابرین، سازندگى و نوازندگیها، کشف عورت و انجام کارهاى زشت- و خلاصه آنچه افعال ناشایسته و منافى با مقام انسانیت بود در انجمنهاى خویش انجام میدادند-»[۵]
در تایید سخن مرحوم طبرسی، از پیشوایان پاک، روایات عدیده رسیده است که از باب نمونه، به نقل یک روایت، کفایت می شود.
مرحوم حر عاملی در وسایل الشیعه، (ره ) از امیرمؤ منان(علیه السلام) روایت کرده که شش عمل میان این امت، از اخلاق قوم لوط است: مهره بازى (تیله بازى)، تلنگر زدن، جویدن سقز (آدامس)، سوت زدن، دامن بر زمین کشیدن، و باز گذاشتن دگمه هاى قبا و پیراهن. [۶]
این حدیث، شاید دلیلی باشد بر اینکه الف و لام "المنکر"، عهد ذکری نیست بلکه جنس است. با این پیش فرض، باید گفت حضرت در مقام بیان نیستند بلکه تنها پاره ای از مصادیق را از باب نمونه، ذکر کرده اند.
هرچند گناه عظیم اکتفاء مردان به مردان و زنان به زنان، علت العلل نابودی این قوم عنود و هوسباز بود اما تعبیر «المنکر» نشان می دهد که آنها در منظر و مرآی عمومی، عادات سخیف دیگری هم داشتند که ای بسا، در گرایش شان به آن عمل شنیع بی تاثیر نبوده است. عاداتی که بعضا قلم حیا می کند از بیانش. مع الاسف پاره ای از این عادات ناپسند، امروزه روز، کم و بیش، به صورت یک خرده فرهنگ ناهنجار در جامعه قابل مشاهده است همچون؛ سوت زدن، یقه باز گذاشتن و آدامس جویدن.
پیش از بعثت حضرت خاتم، عادت نکوهیده سوت زدن، رسم مشرکان عصر جاهلی بود که در کنار خانه خدا، سوت می کشیدند و کف می زدند: « وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ....»؛[۷]
در روایتی، راوی از صادق آل محمد(علیهم السلام) می پرسد: قوم لوط از کجا با خبر شدند که گروهی از مردم نزد لوط آمدند؟ و حضرت می فرمایند توسط همسر لوط که از منزل بیرون آمد و سوتی زد، وقتی صدای سوت را شنیدند وارد شدند؛ از این رو سوت زدن مکروه شده است.[۸].
درباره آدامس جویدن اما مساله اندکی متفاوت است. جویدن سقز (آدامس) به تنهایی ایرادی نداشته و حتی روایاتی را می توان یافت که پیشوایان دینی نیز برای استحکام لثه به این کار مبادرت می کردند. دانش دنیای امروز هم در کنار اندکی عوارض، ده ها فایده پزشکی برای آن اثبات کرده است. جویدن آدامس به طور مطلق مورد نهی شارع مقدس نیست بلکه این کار، اخلاقا زمانی مورد مذمت است که در حضور جمع باشد و یا مانند افراد هوس باز برای تحریک شهوت، صورت پذیرد.
حال بیایید با این اِشل قیاس کنید بقیه موارد را رو بگذارید روی جامعه، تا ببینید فاصله سبک زیست مسلمانی ما با آنچه قرآن می گوید، از کجاست تا به کجا؟
پی نوشت ها:
۱. المیزان، ج۱، ص۵۹۳
۲. فصلت/۱۵؛ امّا قوم عاد بناحق در زمین تكبّر ورزیدند
۳. اعراف/۲۸: و لوط را فرستادیم هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتى انجام مى دهید كه هیچ یك از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است
۴. عنکبوت/۲۹؛ آیا شما به سراغ مردان مى روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى كنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى دهید؟!
۵. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج ۱۹، ص: ۴۷
۶. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۵، ص ۴۵، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. و نیز : خصال، ج ۱،ص ۱۶۰ و ۱۶۱؛ «... أَبِی الْقَاسِمِ بْنِ قُولَوَیهِ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیاً(ع) یقُولُ سِتَّةٌ مِنْ أَخْلَاقِ قَوْمِ لُوطٍ الْجُلَاهِقُ وَ هُوَ الْبُنْدُقُ وَ الْخَذْفُ وَ مَضْغُ الْعِلْکِ وَ الصَّفِیرُ وَ إِرْخَاءُ الْإِزَارِ خُیلَاءَ وَ حَلُّ الْأَزْرَارِ»
۷. انفال/۳۵؛ آنها( که مدّعى هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزى جز «سوت کشیدن» و «کف زدن» نبود، پس بچشید عذاب (الاهى) را به خاطر کفرتان.
۸. وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۵۰۷
منبع:تبیان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
می گویند روزی بهلول را به مهمانی دعوت کردند. بهلول با لباس کهنه و مندرس به آن مهمانی رفت و در صدر مجلس نشست.
هر گاه کسی در کاری اشکال تراشی کند و طفره برود یا عمداً کار را مشکل کند مَثل فوق در موردش مصداق پیدا می کند.
امام صادق (ع) فرمود: هر گاه اراده كردید چیزی از حوائج دنیا را از خدای سبحان مسألت نمایید، ابتدا باید خدای عزوجل را ستایش كنید.
روزی برای ابومسلم" صاحب الدعوة" اسب بسیار خوبی را که نظیر آن کمتر دیده شده بود ، آورده بودند. ابومسلم از سرداران سپاه خود پرسید: این اسب برای چه کاری خوب است؟...
هوای مدینه گرم و سوزان بود. عبدالله بن جعفر با خود اندیشید چه بهتر كه امروز به باغ خارج شهر بروم. هم روز را در سایه ...
از این ستون به آن ستون فرج است
روایت شده محکوم به اعدامی را می خواستند اعدام کنند ، در چنین حالی معمولاً از محکوم به مرگ سوال می شود چه آرزویی داری ، چه می خواهی ، چه وصیت یا پیغامی داری؟
آخرین صحابى و نخستین زائر حسینى
یكى از راههاى عمیق و در عین حال ساده و آسان براى شناخت اسلام و آثار سازنده آن، مطالعه زندگى اصحاب خاص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام ...
حضرت امام خمینی نهمین حدیث از کتاب" چهل حدیث" را به بیان نفاق در گفتار و نفاق در عمل ، مراتب ، درجات و درمان این بیماری قلبی اختصاص ...
حكومت و سیاست در سیره امام كاظم علیه السلام
از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده كه فرمود: مردی یهودی خدمت حضرت علی (ع) رسید و عرض كرد: خداوند ملائكه را امر فرمود ...
گویند وقتی پیرزنی به نزد جنید آمد و گفت : مدتی است تا پسرم رفته است و خبر او منقطع شده و بیش از این بر فراق او صبر نتوانم کرد...
ضرب المثلهایی با بی انصافی در وصف زنان
در جائی خواندم که امثال و حکم و ضرب المثل، آئینه هائی هستند برای بازگوئی رفتار و منش اجتماعی یک جامعه و یک ملت در گذر تاریخ. سرشار از درسها و آموزش هائی که حتی در گذر زمان نیز ارزش و اهمیت خویش را از دست نداده اند و نمی دهند....
حارثة بن قدامة از سلمان، از عمّار، از فاطمه علیهاالسلام مطلبى را نقل مىكند كه نشان دهنده این است كه سینه زهرا علیهاالسلام دربردارنده چه علوم و اسرارى از پدرش رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود كه امیرمؤمنان علیهالسلام...
ماجرای تهمت دزدی بر حکیم سنایی!
برمی آید که سنائی به نیشابور رفته بوده است و در کاروانسرائی منزل گرفته بوده است و شاگردی( یعنی نوکر و خادمی) همراه داشته است. در آن کاروانسرا یک دزدی اتفاق می افتد و هزار دینار طلا از دکان صرافی می زنند. تهمت بر غلامی هندو می...
ریشه تاریخی ضرب المثل «از کیسه خلیفه می بخشد»
هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد». اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی ...
ریشه تاریخی ضرب المثل چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
ظهیرالدین محمد بابر (888 - 937 هجری) که با پنج پشت به امیر تیمور می رسد، مؤسس سلسله گورکانیه در هندوستان است. بابر در زبان ترکی همان ببر- حیوان مشهور- است که بعضی از پادشاهان ترک این لقب را برای خود برگزیده اند...
درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر! 0درخت پربار، سنگ می خورد! 0درخت کاهلی، بارش گرسنگی است! 0درخت کج جز به آتش راست نمی شه! 0درخت گردکان به این بزرگی درخت خربزه ا...
ریشه تاریخی ضرب المثل ایراد بنی اسرائیلی
هر ایرادی که مبتنی بر دلایل غیر موجه باشد آن را ایراد بنی اسرائیلی می گویند: اصولاً ایراد بنی اسرائیلی احتیاج به دلیل و مدرک ندارد؛ زیرا اصل بر ایراد است - خواه مستند و خواه غیر مستند - برای ایراد گیرنده فرقی نمی کند. ایراد ...
ریشه تاریخی ضرب المثل «آب زیر كاه»
آب زیر كاه به كسانی اطلاق می شود كه زندگی و حشر و نشر اجتماعی خود را بر پایه مكر و عذر و حیله بنا نهند و با صورت «حق به جانب» ولی سیرتی نامحمود در مقام انجام مقاصد شوم خود برآیند. این گونه افراد را مكار و دغلباز نیز می گویند...
ریشه تاریخی ضرب المثل قوزبالاقوز
فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی غصه می خورد. یك شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نكرد و رفت تو. سر بینه كه داشت...
ریشه تاریخی ضرب المثل «شتر دیدی؟ ندیدی»
شتر دیدی؟ ندیدی اگر یك نفر از رازی خبردار باشد و بروز دادن آن، باعث زحمت و گرفتاری خودش با دیگری بشود به او میگویند شتر دیدی ندیدی. گویند: سعدی از دیاری به دیار دگر میرفت. در راه چشمش به جای پای یك مرد و یك شتر افتاد كه ...
ریشه ی تاریخی «آتش بیار معركه»
لغت مركب آتش بیار در اصطلاح عامه كنایه از كسی است كه در ماهیت دعوی و اختلاف وارد نباشد بلكه كارش صرفاً سعایت و نمامی و تشدید اختلاف بوده و فطرتش چنین اقتضا كند كه به قول امیر قلی امینی: «میان دو دوست یا دو خصم ...
پایان خدا مردی بود که او را رئیس مروان گفتندی، و او در روزگار سلطان محمود بود، و ظالم و خلق آزار بود. مدتی در این به سر برده بود،(1) و آخر الامر توبه کرد، و از سرهمه بدیها برخاست(2)، و خیرات و صدقات بسیار پیش گرفت، و عزم سفر...
آورده اند که گرگ و شتری هم منزل شدند و قرار گذاشتند که از آن پس جدایی از میان برداشته شود و دو خانواده یکی بشمار آمده و ما بین کودکان آنها، تفاوتی نباشد. روزی شتر برای تلاش معاش به صحرا رفت و گرگ یکی از بچه های او را...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
حكایت - آورده اند كه : زاغی روزی كبكی را بدید كه می رفت ، خرامیدن او زاغ را خوش آمد ، و از تناسب حركات و چستی اطراف او ، آرزو برد...
روایت شده دو مرد کیسه ای را که صد دینار در میان آن بود ، نزد زنی به امانت گذاشتند و شرط کردند امانتی را باید در حضور دو نفر مسترد کند . بعد از مدتی طولانی ...
محقق شهیر شیخ عبدالله زنجانی در رساله ای كه در احوال صدرالدین شیرازی ( ملاصدرا ) نوشته است ، داستانی نقل كرده و می نویسد : پدر ، وی ...
آورده اند که یکی از زهاد، به نزد منصور آمده بود، و او را نصیحتی فرمود. در اثنای نصیحت چنین گفت که وقتی در اسفار خود به دیار چین افتادم، و آن ملک چین ...
بیشتر یاران پیامبر صلی الله علیه و آله جوانانی برومند و شاداب و خوش سیما بودند ؛ آنان كه سری پر شور و دلی آكنده از حق طلبی داشتند ، در اوج لذت جویی ...
پادشاهی از حکیمی طلب نصیحت کرد . حکیم گفت از تو مسئله ای پرسم بی نفاق جواب گوی ، زر را دوستتر می داری یا خصم را ؟ گفت زر را . گفت : چونست که ...
در قصص و تواریخ آورده اند که وقتی جبرئیل علیه السلام به نزد سلیمان پیامبر آمد ، قدحی آب حیات آورد و گفت: آفریدگار تعالی ترا مخیر کرد ، بدان که ...
كاروان حسینى ، شب را در منزلگاه شراف به سر بردند. بامداد امام (ع ) دستور فرمود : ظروف و مشكها را پر از آب كرده و به راه خود ادامه دهند. هنگام ظهر ...
حجاج اعرابی را دید وبدو گفت: به دستت چه داری ؟ گفت: عصای من است كه برای دانستن وقت نماز بر زمینش نصب می كنم. در برابر دشمنانم بكارش می برم، چهارپای خود را با آن می رانم و بدان در سفر توانا می شوم، به راه ...
مردی از انصار ، نزد امام حسین – درود خدا بر او باد - آمد و خواست تا نیاز مادی خود را به امام بگوید. امام (ع) فرمود:« ای برادر! نیاز خود را به زبان ...
عبدالملك بن مروان ، در جوانی زندگی آرامی داشت و نسبت به مردم ، دلسوز و مهربان بود . پیش از آن كه به سلطنت برسد ، پیوسته در ...
در روزگاران پیشین ، جوانی به سفری دریایی رفت . از قضا ، طوفانی بر آمد و كشتی را شكست و اهل كشتی غرق شدند . اما او به تخته پاره ای چسبید و خود ...
عَمرو بن ثابت، جوانی از قبیله اوس، از انصار و اهل مدینه است. او کسی است که بی گزاردن یک رکعت نماز ، در جنگ احد به شهادت رسید وبه بهشت درآمد...
مردی ثروتمند از دنیا رفت و ثروت فراوانش را دو پسرش به ارث بردند . یكی از پسران ، جوانی دیندار و خردمند بود . دنیا را مزرعه آخرت ...
در بنی اسرائیل ، دو برادر جوان بودند که به یکدیگر بسیار مهربانی و محبت می ورزیدند و هر دو ، در یک دشت زراعت داشتند. یکی از برادران ازدواج ...
در قریش ، جوانی بود زیبا و خوش چهره وی ، زندگی مرفه و آسوده ای داشت. مردم قریش ، به خاطر لطافت و زیبایی صورتش ( که همچون پنجه ی آفتاب بود ) او...
سلمان از اصحاب وفادار پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) بود ، که روزی برای عیادت یکی از دوستان خود ، راهی منزل او شد ، نمی دانست ...
کاروان حسینی به راه افتاد. به منزلگاهی رسید به نام قصر بنی مقاتل. در آن جا فرود آمدند تا لختی بیاسایند و خستگی سفر را از خود دور کنند...
روزی از روزهای تابستان، كه ایل قشقایی به ییلاق سمیرم كوچ كرده بود، جهانگیر خان نیز مانند دیگر افراد ایل، كه برای خرید و فروش و رفع نیازهای شخصی ...
علی بن حمزه گوید : دوست جوانی داشتم از نویسندگان بنی امیه. روزی به من گفت: " از امام صادق علیه السلام اجازه ملاقات بگیر." چون اجازه یافت ، داخل خانه امام شد ...
روزی واعظی بر فراز منبر می گفت : « ای مردم! هر کس بسم الله را از روی اخلاص بگوید ، می تواند از روی آب بگذرد ، مانند کسی که در خشکی راه می رود ...
فضیل بن عیاض شاگردی جوان داشت که از همه شاگردانش داناتر بود. روزی جوان بیمار شد و هر چه درمان کرد ، سودی نبخشید و به حال مرگ افتاد. فضیل ...
در اخبار آمده چون حاتم طایی فوت کرد ، برادر حاتم از مادرش درخواست کرد ؛ حال که حاتم فوت کرده او بر جای حاتم نشیند و مردم مستحق و بیچاره ...
نوشته اند: مرحوم شیخ انصاری مدتی در دزفول به امور شرعی مردم رسیدگی می کرد. روزی دو نفر طرف دعوا به محضر او حاضر شده ...
مردی با خانواده اش به سفری دریایی می رفت. در راه کشتی شکست و همه غرق شدند، جز همسر آن مرد. او بر تخته پاره ای نشست و خود را به جزیره ای رسانید...
امیر تیمور گورکانی ، در هر پیشاوری چنان پایداری می کرد که هیچ مشکلی نمی توانست او را از رسیدن به هدف باز دارد . هنگام روی آوردن سختی ها ، همواره می گفت...
آن روز، در کاخ فرعون جلسه ای محرمانه برپا شده بود. موضوع جلسه، کشتن جوانی به نام موسی علیه السلام بود. حزقیل (از خویشاوندان فرعون) ...
بازرگانی ثروتی بسیار داشت و از سرد و گرم روزگار ، تجربه های فراوان آموخته بود . چون به زمان پیری رسید ، سه پسرش را طلبید و به آنان گفت ...
گروهی از جوانان در فصل سرسبز بهار ، با اسباب و اثاثیه برای تفریح و غذا خوردن ، به صحرا رفتند. سفره غذا را در چمن صحرا گستردند و مشغول ...
روزی حضرت موسی علیه السلام در مناجاتی عرض کرد: خدایا! از تو می خواهم که همنشین مرا در بهشت به من بنمایی تا او را بشناسم...
فضل روایت کند : با قافله ای به سفر حج می رفتیم . در راه به قبیله ای از اعراب چادرنشین رسیدیم . هنگام پرس و جو از احوال آنان ، گفتند ...
در زمان حکومت عبدالملک مروان، مرد تاجری بود که همگان وی را به امانت و درستکاری می شناختند . او در بازار دمشق چنان مورد اعتبار مردم بود که بازرگانان ، کالاهای خود را برای فروش نزد وی ، به امانت می گذاشتند تا به هر قیمتی ...
آورده اند که یکی از خلفا برای حج به مکه رفت و تا آخر ماه ذی الحجه در آن جا ماند. چند روز پیش از سفر به عراق ، گروهی از بزرگان شهر مکه ، نامه ای نوشته و از وی خواستند که قاضی عادل ...
در شب معراج ، چون به آسمان رسیدم ، ملكی را دیدم كه هزار دست داشت و در هر دستی هزار انگشت. آن ملك به كمك دستها و انگشتانش مشغول حساب كردن و شمارش بود ؛ از جبرئیل كه مرا همراهی می كرد پرسیدم...
در شهر مكه ، جوانی فقیر می زیست و همسری شایسته داشت. روزی هنگام بازگشت از مسجد الحرام، در راه، كیسه ای یافت. چون آن را گشود، دید هزار دینار طلا در آن است. خوشحال نزد همسر آمد و داستان ر...
پدر یکی از هم کلاسی های بوعلی به این روش اعتراض کرد و از استاد خرده گرفت . وی متوقع بود استاد نسبت به فرزند او نیز چنین لطف و مرحمتی را ...
تا به نفع تو بود زر بود حالا که به نفع من است کاه زرد
روزی پسر قاضی شهر ، گربه همسایه شان را کشت .صاحب گربه بدون آنکه قاضی را از این حادثه مطلع کند از قاضی پرسید : "خون گربه بریدنی (1) است ؟ ...
سید امام قاضی در بخارا چنین حكایت كرد كه وقتی در سمرقند به سوی سرای قدرطمغاج خان می رفت. ناگاه در راه امام محمد نصر، كه ....
در سال آخر عمر « حاج ملا هادی سبزواری» روزی شخصی به مجلس درس وی آمد و خبر داد که در قبرستان ، شخصی پیدا شده که نصف بدنش در قبر و نصف ...
منصور دوانیقی مقداری زیادی پول به زیاد بن عبدالله داد تا وی این پول را بین افراد نابینا و یتیم تقسیم کند . فردی به نام ابوزیاد تمیمی که بسیار طمع کار ...
ابن اثیر، مجدالدین ابوالسعادات، مؤلف جامع الاصول و النهایه در زمینه حدیث، از بزرگانی بود كه نزد پادشاهان منزلتی بجا داشت و منصب های مختلفی را به عهده گرفته بود...
هرگاه صاحب کاری بیشتر از مزدی که به کارگرش می دهد از او توقع داشته باشد و به او اعتراض کند ، کارگر این مثل را می آورد و می گوید: استاد به نرخ دوغت می زنم پنبه ، و قصه آن چنین است...
برادرزاده قیس پسر او را به قتل رسانده بود، چون قاتل و مقتول را پیش او آوردند به برادرزاده اش گفت: کار بدی کردی که پسر عمویت را کشتی . نزد پروردگارت ...
استاد وارسته ای می خواست برای خود جانشینی انتخاب کند. در انتخاب جانشینی مناسب از بین شاگردان بسیار ، سه نفر را برگزید و درصدد انتخاب بهترین از بین ...
لقمان حكیم ، پسری داشت كه همواره او را پند و اندرز می داد و به راستی و درستی و پیروی از حق فرا می خواند.
آن که زاهد است نمی ستاند و آن که می ستاند زاهد نیست!
پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت: اگر این حالت به مراد من برآید چندین درم دهم زاهدان را چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت، وفای نذرش به وجود شرط، لازم آمد...
عبدالله گفت: پیامبر خدا(ص) روزی برای ما مربعی كشید و از وسطش خطی دیگر رسم كرد كه تا خارج آن می آمد. و در دو طرف خط وسط...
مردی به نزدیک ایاس قاضی آمد، گفت: ای امام ملسمانان، اگر خرما خورم، دین مرا هیچ زیان دارد؟...
سلمان فارسی دخترعمر را خواستگاری كرد . عمر با آنكه از بعضی تعصبات خالی نبود ، به حكم اینكه اسلام آن چیزها را الغاء كرده، آن را پذیرفت...
اصحاب و یاران امام (ع) نیز چنین بودند
... با اینكه مالك اشتر سردار و سپهسالار علی (ع) بود و حساسترین پست ها را در دست داشت ، با وضعی ساده و با كمال تواضع و فروتنی به طور ناشناس از بازار كوفه عبور می كرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
حکایاتی از مولوی, سعدی و عبید زاکانی.
لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند . آن دو به هم عادت کرده بودند . روزی از روزها در محل زندگی آنها اتفاقی افتاد و زندگی آنها را به خطر انداخت .
افلاطونِ حکیم، منزل در کوی زرگران گرفته بود. از حکمت آن استعلام کردند فرمود که: تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفکر و مطالعه منع کند، آواز ادوات ایشان مرا بیدار گرداند.
کلیله گفت: آوردهاند که زاهدی را پادشاهِ روزگار کسوتی فاخر و خلعتی گرانمایه داد. دزدی آن را بر وی بدید، طمع کرد و به وجه ارادت به نزدیک او رفت و گفت: ...
در این جا این حکایات را از بهارستان جامی می خوانید: طاووس و زاغ، مور با همت، روباه زیرک، حکایت عبدالله جعفر
نظرتان را راجع به این متن بنویسید و جایزه بگیرید ...
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ...
جاي جاي ايران درختاني مقدّس است که مردم معتقدند امام زاده يا مرد روحاني در پاي آن دفن شده است. و تو گويي که آن درختان از مرده ي آن امام زاده يا مرد روحاني روييده است. طرفه اينکه، عوام معتقدند که از برخي از اين درختان سالي يک بار در روزي معيّن، به ويژه ...
طُرفه اينکه، مدارک نشان مي دهد که در جوامع مادر سالار، همان گونه که ايزد باروري يا همان ايزد نباتي به دست مادر يا همسر کشته مي شد، ملکه ي اين جوامع نيز هر سال با پهلوان شهر ازدواج مي کرد و در پايان سال پهلوان را شهيد مي کردند و خونش را بر گياهان مي ....
قصّه چنين است که سه خواهر بودند که مادرشان کوچک ترين خواهر را بيشتر دوست مي داشت. روزي سه خواهر به جنگل مي روند. دو خواهر بزرگتر خواهر سومي را در جنگل رها مي کنند. شيري دختر را مي درد و خون دخترک بر زمين مي چکد و به....
در قصّه های عامیانه فارسی بارها می خوانیم که پسری شاخه ی گلی سرخ را در جویباری می بیند؛ راه جویبار را دنبال می کند تا به جایی می رسد که می بیند دختری را سر بُریده اند و قطره های خون از سر یا گردن او بر آب می چکد و به گُل تبدیل می شود. دیوی آن دختر را....
کنیزکی از جوانمرد قصّاب گوشت خواست اما به هر گوشتی که جوانمرد به او می داد، راضی نمی شد تا جوانمرد خشمگین گردید و پول او را پس داد و گفت که به او گوشت نخواهد فروخت. کنیزک که از سرزنش و آزار سروَر خود می ترسید، گریه آغاز کرد. ناگاه شاه مردان علی(ع)....
هم اکنون، در جنوب شهر تهران، به سوی شهر ری، در زمین های مشهور به منصور آباد، در محلّه ای که اکنون جزو منطقه ی بیستم شهرداری تهران محسوب می شود، بقعه ای به نام «جوانمرد قصّاب» هست که قدیم تر از عهد فتحعلی شاه قاجار نباید ساخته شده باشد....
نادرشاه افشار پيشخدمت شوخ طبع خوشمزه اي داشت که هنگام فراغت نادر از کارهاي روزمره با لطايف و ظرايف خود زنگار غم و غبار خستگي و فرسودگي را از ناصيه اش مي زدود. نظر به علاقه و اعتمادي که نادرشاه به اين پيشخدمت داشت دستور داد غذاي شام و ناهارش با نظارت ....
نصرالدين الاغش را گم كرده بود و در كوچه و بازار خدا را شكر ميكرد. پرسيدند: «شكر براي چيست؟» گفت: «براي اين كه اگر سوار خر بودم، حالا يك هفته بود كه خودم هم گم شده بودم».
« من همیشه به وعدههایم وفا میکنم.» آرحا گفت:« بسیار خوب من فردا شب سر کوه خواهم رفت و در عوض از پسفردا مالک زمین خواهم شد و زمین خود را کشت خواهم کرد.»....
از کیسه خلیفه بخشیدن یا نبخشیدن
جعفر برمكی بدون لحظه ای درنگ و تامل جواب داد : «از هم اكنون بشارت می دهم كه خلیفه پسرت را حكومت مصر می دهد و دخترش عالیه را نیز به ازدواج وی در می آورد.» ...
یکی از مهمترین اجزای فولکور موسمی ایرانیان جشن دیرین سال نوروز است. تقریباً همه ایرانیان، جدا از وابستگیهای قومی، زبانی و دینی، نوروز را جشن میگیرند و گرامی میدارند، به همین دلیل میتوان گفت این آیین امروزه به یکی از نمودهای وحدت ایرانیان تبدیل شده .
طرز پخت آش شله قلمکار به روایت ناصرالدین شاه
به فرمان او دوازده دیگ آشی بار می گذاشتند که از قطعات گوشت چهارده راس گوسفند و اغلب نباتات و انواع خوردنیها ترکیب می شد. کلیهء اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزراء در این آشپزان افتخار حضور داشتند و جمعا به کار طبخ و آشپزی می پرداختند....
مولير هنرمند و نمايشنامه نويس معروف فرانسه، نمايشنامه اي دارد به نام پير پاتلن که از طرف آقاي نصرالله احمدي کاشاني و شادروان محمد ظهيرالديني تحت عنوان وکيل زبردست ترجمه شد. و از سال 1309 شمسي به بعد چند بار در تهران و اراک نمايش داده شده است....
سنایی وقتی هنوز عارف نشده بود پاشنه گیوه را ور کشید و به خواستگاری رفت...
روزي دهقاني به جاليز رفت که خيار بدزدد. پيش خودش گفت:« اين گوني خيار را ميبرم و با پولي که براي آن ميگيرم، يک مرغ ميخرم. مرغ تخم ميگذارد...
آب زير کاه به کساني اطلاق مي شود که زندگي و حشر و نشر اجتماعي خود را بر پايه مکر و عذر و حيله بنا نهند و با صورت حق به جانب ولي سيرتي نامحمود در مقام انجام مقاصد شوم خود برآيند...
«Folklore» كلمهای انگلیسی و مركب از دو جزء است: lore به معنی مردم، گروه، توده؛ و Folk به معنی دانش و فرهنگ می باشد که در فارسی آنرا به «فرهنگ توده»، «فرهنگ عامه» و «دانش عوام» ترجمه كردهاند. در اصطلاح به مجموعه افسانهها، ...
اين عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده و عارف و عامي به آن استناد و تمثيل مي کنند، در موارد حمايت و جانبداري از کسي يا جمعيتي به کار ميرود، في المثل گفته مي شود: «از کثرت پاکدلي و عطوفت سنگ هر ضعيفي ...
دو مرد نسبت به هم، دايي وخواهر زاده اند. يعني اولي دايي دومي و خواهر زاده اوست، دومي نيز دائي اولي و خواهرزاده وي مي باشد. چطور چنين چيزي ممكن است ...
زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست ...
خولی به خانه مرد ثروتمندی رفت تا برای فقرا صدقه ای از او بگیرد ...
هم چوب را خورد و هم پیاز را و هم پول را داد!
این ضرب المثل از آنجا باب شد که در زمان قدیم ، شخصی خطایی مرتکب شد ، حاکم دستور داد برای مجازات خطایی که مرتکب شده بود...
یكی از ابدال راست: به سرزمین مغرب طبیبی را دیدم كه مریضان در پیش رو، درمانشان را وصف همی گفت: پیش رفتم و گفتم، خدایت بیامرزد مرا نیز درمان كن. ساعتی درمن نگریست و سپس گفت. عرق فقر و برگ ...
عمروبن عبید با منصور عباسی قبل از دوره خلافت دوست بود. در ایام خلافت منصور ، روزی براو وارد شد و منصور وی را گرامی داشت و از او تقاضای موعظه و اندرز كرد. از جمله سخنانی ...
روزی حاتم طایی در صحرا عبور می کرد ، درویشی راه بر حاتم گرفت و از او ده هزار دینار کمک مالی بلاعوض خواست . حاتم گفت : ده هزار دینار بسیار خواستی ...
كاروان در كاروانسرایى بزرگ و قدیمى از حركت باز ایستاد. مسافران خسته از چارپایان فرود آمدند و بارها بر زمین نهادند. من نیز پیاده شدم و بار اندكم...
روزی کسری نشسته بود، خوانسالار خوانی درآورد، پیش کسری نهاد. ناگاه سر پایش در گوشه نیم دست [مسند کوچک] دوات کسری آمد و قدری از آن طعام ...
در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام مردی از شهرهای کوهپایه به اتفاق غلام خود به زیارت کعبه رفته بودند. در این سفر از غلام خطایی صادر شد که مولای ....
حكایت – گفت آورده اند كه : جفتی كبوتر بودند و دانه فراهم می آوردند تا آوند پر كنند ، نر گفت : اول تابستان است و در دشت علف بسیار ، این دانه نگاهداریم تا زمستان...
شیخ صدوق علیه الرحمه به سند معتبر از عبدالله بزاز نیشابوری روایت كرده كه گفت: در میان من و حمید بن قحطبه طوسی معامله ای بود. در سالی به نزد او رفتم . چون خبر آمدن مرا ...
از ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) نقل است كه: درویشی به نزد پبامبر(ص) آمد .توانگری نزد آن حضرت بود و جامه خویش از درویش در كشید . پیامبر ( ص ) فرمود: چه چیز ترا ...
آنچه در روایات آمده ، این است که امیر المؤمنین (ع) می دانسته که ابن ملجم مرادی او را به قتل خواهد رساند درباره اینکه منبع این علم غیب چه بوده و خود...
علی ( ع ) پس از پایان جنگ جمل با دوازده هزار سرباز مجاهد اسلام وارد بیت المال بصره شد . به سکه های نقره روی هم انباشته نگاه کردند ، با لحن زاهدانه ای که مخصوص آن...
مرد جوانی نزد حضرت موسی ( ع ) آمد و گفت : ای موسی من می خواهم زبان حیوانات را بیاموزم و از گفت و شنود حیوانات عبرت بگیرم...
در لابلاى اوراق زرین تاریخ اسلام چهره هاى درخشانى در سكوت مرگبار ستم فرمانروایان غاصب مكتوم مانده است. این نوشتار به معرفى یكى از چهره هاى ...
سعد ، پسرمالك ، از جوانان پرشور و انقلابی صدر اسلام است. او درهفده سالگی به پیامبر اكرم (ص) ایمان آورد و در شرایط سخت پیش از هجرت ، همه جا وفاداری خود را به دین اسلام ابراز می كرد و با سنت های جاهلیت....
روزی دو زن نزد حضرت علی علیه السلام آمده و فقر و تنگدستی خود را بیان داشته و از حضرتش تقاضای کمک کردند . حضرت پس از بررسی ، آنان را ...
صلوات برتر از بیست هزار سال طاعت فرشته
وقتی كه پیامبراكرم صلی الله علیه وآله و سلم در شب معراج به آسمان چهارم رسید، فرشته ای را دید كه لوحی در پیش روی خود نهاده و در آن نگاه می كند و ....
یكی از بازرگانان بصره ، هر سال كالاهایی را با كشتی به هندوستان می برد . در یكی از سال ها ، پیرمردی از اهالی بصره به او گفت : « این یك خروار مس را با خود به كشتی ببر و هنگامی كه دریا توفانی ...
آن زمان که ابن ملجم لعنت الله علیه، با شمشیر زهر آلود به امام علی علیه السلام ضربت زد، وی را گرفته ، حبس کردند تا ببینند کار علی (ع) به کجا می انجامد...
حكایت – گفت : آورده اند كه مردی پارسا بود و بازرگانی كه روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت ، و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت ز....
بوالحسن الولوالجی بزرگ ، مردی بسیار دان و از یاران صمیمی ابوریحان بیرونی بود. گاه و بیگاه از او دیدار و درباره مسائل مختلف علمی با او گفتگو می كرد. به هنگامی كه ابوریحان بیمار شد فواصل ملاقات این دو كوتاه تر ، و مباحثات علمی
گفته اند كه زاهدی، در یكی از كوههای لبنان، در غاری انزوا گزیده می زیست . روزها را روزه می داشت و شب هنگام ، گرده نانی بهرش می رسی...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
توصیه ای که شیخ رجبعلی خیاط به کارمند بایگانی کرد
مشکل تو به دست آن شخص که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است، حل می شود.
به گزارش سرویس دینی جام نیـوز،استاد فاطمی نیا از شخصی نقل می کردند: من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضا بسیار مهم می آمد و ما در آنجا قرار می دادیم، یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید، چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است، هر چه گشتم پیدا نشد.
در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، پرونده به اندازه ای مهم شده بود که به بنده خبر دادند چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی سنگین مانند حبس ابد در مورد شما اجرا می شود.
از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی دادند که انجام بده، همان توسل را انجام دادم.
روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم، دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است، حل می شود.
بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات به طرف ایشان دویدم و گفتم: آقا جان به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود، پیر مرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی!؟ حالتی بهت زده و متعجب داشتم، ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود.
بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم.
وقتی در زدم، خواهرم همراه چند فرزند رنج دیده اش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور شده بعد از چهار سال آمده ای؟! گفتم: خواهر از من راضی باش و بچه هایت را از من راضی کن، رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم، فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است.
این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط .۱
گر عمر زیاد خواهی و با برکت بنمـای به دیـدار عزیزان حـرکت کن۲.
پی نوشت:
۱.با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی
۲.سید علی مهدوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
حکایت ؛ امیدی که شیطان به پیامبر خدا داشت!
چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم.
به گزارش سرویس دینی جام نیـوز،در حالات حضرت موسی (ع)وارد است که روزي حضرت موسي براي مناجات به كوه طور مي رفت و شيطان هم در پي او رفت. يكي از فرشتگان شيطان را نهيب زد و گفت: از دنبال موسي برگرد كه او كليم خداست مگر اميد داري كه بتواني او را بفريبي؟
شيطان گفت: آري. چنان كه پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فريفتم از موسي هم اميد دارم كه چنين شود حضرت موسي متوجه شد .
شيطان گفت: اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود: خير. من احتياج ندارم از من دور شو. جبرئيل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد . موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو ،شيطان گفت: آن شش پند اين است:
اول: در وقت دادن صدقه به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گرچه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را ازهلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد.
دوم: اي موسي با زن بيگانه و نامحرم خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم.
سوم: اي موسي در حال غضب به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم.
چهارم: چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم.
پنجم: در دل خود فكر گناه وكار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد .
ششم: تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود: اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد. لذا موسي حركت كرد و رفت. شيطان فرياد زد و گفت: واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند. من مي خواستم پس از پنج کلمه حق ، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت.
مردی که با یک جمله امام حسین(ع) موهایش سپید شد!
«حواسپرتی» دلیل عدم استجابت دعا
آیا امام حسین(ع) نمی توانست با استفاده از کرامت و کمک اجنه یزید را سرنگون کند؟
احیاء دین با اشک برامام حسین(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
||
|
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا
ادامه مطلب را ببينيد