حکایاتی از مولوی, سعدی و عبید زاکانی.
لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند . آن دو به هم عادت کرده بودند . روزی از روزها در محل زندگی آنها اتفاقی افتاد و زندگی آنها را به خطر انداخت .
افلاطونِ حکیم، منزل در کوی زرگران گرفته بود. از حکمت آن استعلام کردند فرمود که: تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفکر و مطالعه منع کند، آواز ادوات ایشان مرا بیدار گرداند.
کلیله گفت: آوردهاند که زاهدی را پادشاهِ روزگار کسوتی فاخر و خلعتی گرانمایه داد. دزدی آن را بر وی بدید، طمع کرد و به وجه ارادت به نزدیک او رفت و گفت: ...
در این جا این حکایات را از بهارستان جامی می خوانید: طاووس و زاغ، مور با همت، روباه زیرک، حکایت عبدالله جعفر
نظرتان را راجع به این متن بنویسید و جایزه بگیرید ...
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ...
جاي جاي ايران درختاني مقدّس است که مردم معتقدند امام زاده يا مرد روحاني در پاي آن دفن شده است. و تو گويي که آن درختان از مرده ي آن امام زاده يا مرد روحاني روييده است. طرفه اينکه، عوام معتقدند که از برخي از اين درختان سالي يک بار در روزي معيّن، به ويژه ...
طُرفه اينکه، مدارک نشان مي دهد که در جوامع مادر سالار، همان گونه که ايزد باروري يا همان ايزد نباتي به دست مادر يا همسر کشته مي شد، ملکه ي اين جوامع نيز هر سال با پهلوان شهر ازدواج مي کرد و در پايان سال پهلوان را شهيد مي کردند و خونش را بر گياهان مي ....
قصّه چنين است که سه خواهر بودند که مادرشان کوچک ترين خواهر را بيشتر دوست مي داشت. روزي سه خواهر به جنگل مي روند. دو خواهر بزرگتر خواهر سومي را در جنگل رها مي کنند. شيري دختر را مي درد و خون دخترک بر زمين مي چکد و به....
در قصّه های عامیانه فارسی بارها می خوانیم که پسری شاخه ی گلی سرخ را در جویباری می بیند؛ راه جویبار را دنبال می کند تا به جایی می رسد که می بیند دختری را سر بُریده اند و قطره های خون از سر یا گردن او بر آب می چکد و به گُل تبدیل می شود. دیوی آن دختر را....
کنیزکی از جوانمرد قصّاب گوشت خواست اما به هر گوشتی که جوانمرد به او می داد، راضی نمی شد تا جوانمرد خشمگین گردید و پول او را پس داد و گفت که به او گوشت نخواهد فروخت. کنیزک که از سرزنش و آزار سروَر خود می ترسید، گریه آغاز کرد. ناگاه شاه مردان علی(ع)....
هم اکنون، در جنوب شهر تهران، به سوی شهر ری، در زمین های مشهور به منصور آباد، در محلّه ای که اکنون جزو منطقه ی بیستم شهرداری تهران محسوب می شود، بقعه ای به نام «جوانمرد قصّاب» هست که قدیم تر از عهد فتحعلی شاه قاجار نباید ساخته شده باشد....
نادرشاه افشار پيشخدمت شوخ طبع خوشمزه اي داشت که هنگام فراغت نادر از کارهاي روزمره با لطايف و ظرايف خود زنگار غم و غبار خستگي و فرسودگي را از ناصيه اش مي زدود. نظر به علاقه و اعتمادي که نادرشاه به اين پيشخدمت داشت دستور داد غذاي شام و ناهارش با نظارت ....
نصرالدين الاغش را گم كرده بود و در كوچه و بازار خدا را شكر ميكرد. پرسيدند: «شكر براي چيست؟» گفت: «براي اين كه اگر سوار خر بودم، حالا يك هفته بود كه خودم هم گم شده بودم».
« من همیشه به وعدههایم وفا میکنم.» آرحا گفت:« بسیار خوب من فردا شب سر کوه خواهم رفت و در عوض از پسفردا مالک زمین خواهم شد و زمین خود را کشت خواهم کرد.»....
از کیسه خلیفه بخشیدن یا نبخشیدن
جعفر برمكی بدون لحظه ای درنگ و تامل جواب داد : «از هم اكنون بشارت می دهم كه خلیفه پسرت را حكومت مصر می دهد و دخترش عالیه را نیز به ازدواج وی در می آورد.» ...
یکی از مهمترین اجزای فولکور موسمی ایرانیان جشن دیرین سال نوروز است. تقریباً همه ایرانیان، جدا از وابستگیهای قومی، زبانی و دینی، نوروز را جشن میگیرند و گرامی میدارند، به همین دلیل میتوان گفت این آیین امروزه به یکی از نمودهای وحدت ایرانیان تبدیل شده .
طرز پخت آش شله قلمکار به روایت ناصرالدین شاه
به فرمان او دوازده دیگ آشی بار می گذاشتند که از قطعات گوشت چهارده راس گوسفند و اغلب نباتات و انواع خوردنیها ترکیب می شد. کلیهء اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزراء در این آشپزان افتخار حضور داشتند و جمعا به کار طبخ و آشپزی می پرداختند....
مولير هنرمند و نمايشنامه نويس معروف فرانسه، نمايشنامه اي دارد به نام پير پاتلن که از طرف آقاي نصرالله احمدي کاشاني و شادروان محمد ظهيرالديني تحت عنوان وکيل زبردست ترجمه شد. و از سال 1309 شمسي به بعد چند بار در تهران و اراک نمايش داده شده است....
سنایی وقتی هنوز عارف نشده بود پاشنه گیوه را ور کشید و به خواستگاری رفت...
روزي دهقاني به جاليز رفت که خيار بدزدد. پيش خودش گفت:« اين گوني خيار را ميبرم و با پولي که براي آن ميگيرم، يک مرغ ميخرم. مرغ تخم ميگذارد...
آب زير کاه به کساني اطلاق مي شود که زندگي و حشر و نشر اجتماعي خود را بر پايه مکر و عذر و حيله بنا نهند و با صورت حق به جانب ولي سيرتي نامحمود در مقام انجام مقاصد شوم خود برآيند...
«Folklore» كلمهای انگلیسی و مركب از دو جزء است: lore به معنی مردم، گروه، توده؛ و Folk به معنی دانش و فرهنگ می باشد که در فارسی آنرا به «فرهنگ توده»، «فرهنگ عامه» و «دانش عوام» ترجمه كردهاند. در اصطلاح به مجموعه افسانهها، ...
اين عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده و عارف و عامي به آن استناد و تمثيل مي کنند، در موارد حمايت و جانبداري از کسي يا جمعيتي به کار ميرود، في المثل گفته مي شود: «از کثرت پاکدلي و عطوفت سنگ هر ضعيفي ...
دو مرد نسبت به هم، دايي وخواهر زاده اند. يعني اولي دايي دومي و خواهر زاده اوست، دومي نيز دائي اولي و خواهرزاده وي مي باشد. چطور چنين چيزي ممكن است ...
زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست ...
خولی به خانه مرد ثروتمندی رفت تا برای فقرا صدقه ای از او بگیرد ...
هم چوب را خورد و هم پیاز را و هم پول را داد!
این ضرب المثل از آنجا باب شد که در زمان قدیم ، شخصی خطایی مرتکب شد ، حاکم دستور داد برای مجازات خطایی که مرتکب شده بود...
یكی از ابدال راست: به سرزمین مغرب طبیبی را دیدم كه مریضان در پیش رو، درمانشان را وصف همی گفت: پیش رفتم و گفتم، خدایت بیامرزد مرا نیز درمان كن. ساعتی درمن نگریست و سپس گفت. عرق فقر و برگ ...
عمروبن عبید با منصور عباسی قبل از دوره خلافت دوست بود. در ایام خلافت منصور ، روزی براو وارد شد و منصور وی را گرامی داشت و از او تقاضای موعظه و اندرز كرد. از جمله سخنانی ...
روزی حاتم طایی در صحرا عبور می کرد ، درویشی راه بر حاتم گرفت و از او ده هزار دینار کمک مالی بلاعوض خواست . حاتم گفت : ده هزار دینار بسیار خواستی ...
كاروان در كاروانسرایى بزرگ و قدیمى از حركت باز ایستاد. مسافران خسته از چارپایان فرود آمدند و بارها بر زمین نهادند. من نیز پیاده شدم و بار اندكم...
روزی کسری نشسته بود، خوانسالار خوانی درآورد، پیش کسری نهاد. ناگاه سر پایش در گوشه نیم دست [مسند کوچک] دوات کسری آمد و قدری از آن طعام ...
در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام مردی از شهرهای کوهپایه به اتفاق غلام خود به زیارت کعبه رفته بودند. در این سفر از غلام خطایی صادر شد که مولای ....
حكایت – گفت آورده اند كه : جفتی كبوتر بودند و دانه فراهم می آوردند تا آوند پر كنند ، نر گفت : اول تابستان است و در دشت علف بسیار ، این دانه نگاهداریم تا زمستان...
شیخ صدوق علیه الرحمه به سند معتبر از عبدالله بزاز نیشابوری روایت كرده كه گفت: در میان من و حمید بن قحطبه طوسی معامله ای بود. در سالی به نزد او رفتم . چون خبر آمدن مرا ...
از ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) نقل است كه: درویشی به نزد پبامبر(ص) آمد .توانگری نزد آن حضرت بود و جامه خویش از درویش در كشید . پیامبر ( ص ) فرمود: چه چیز ترا ...
آنچه در روایات آمده ، این است که امیر المؤمنین (ع) می دانسته که ابن ملجم مرادی او را به قتل خواهد رساند درباره اینکه منبع این علم غیب چه بوده و خود...
علی ( ع ) پس از پایان جنگ جمل با دوازده هزار سرباز مجاهد اسلام وارد بیت المال بصره شد . به سکه های نقره روی هم انباشته نگاه کردند ، با لحن زاهدانه ای که مخصوص آن...
مرد جوانی نزد حضرت موسی ( ع ) آمد و گفت : ای موسی من می خواهم زبان حیوانات را بیاموزم و از گفت و شنود حیوانات عبرت بگیرم...
در لابلاى اوراق زرین تاریخ اسلام چهره هاى درخشانى در سكوت مرگبار ستم فرمانروایان غاصب مكتوم مانده است. این نوشتار به معرفى یكى از چهره هاى ...
سعد ، پسرمالك ، از جوانان پرشور و انقلابی صدر اسلام است. او درهفده سالگی به پیامبر اكرم (ص) ایمان آورد و در شرایط سخت پیش از هجرت ، همه جا وفاداری خود را به دین اسلام ابراز می كرد و با سنت های جاهلیت....
روزی دو زن نزد حضرت علی علیه السلام آمده و فقر و تنگدستی خود را بیان داشته و از حضرتش تقاضای کمک کردند . حضرت پس از بررسی ، آنان را ...
صلوات برتر از بیست هزار سال طاعت فرشته
وقتی كه پیامبراكرم صلی الله علیه وآله و سلم در شب معراج به آسمان چهارم رسید، فرشته ای را دید كه لوحی در پیش روی خود نهاده و در آن نگاه می كند و ....
یكی از بازرگانان بصره ، هر سال كالاهایی را با كشتی به هندوستان می برد . در یكی از سال ها ، پیرمردی از اهالی بصره به او گفت : « این یك خروار مس را با خود به كشتی ببر و هنگامی كه دریا توفانی ...
آن زمان که ابن ملجم لعنت الله علیه، با شمشیر زهر آلود به امام علی علیه السلام ضربت زد، وی را گرفته ، حبس کردند تا ببینند کار علی (ع) به کجا می انجامد...
حكایت – گفت : آورده اند كه مردی پارسا بود و بازرگانی كه روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت ، و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت ز....
بوالحسن الولوالجی بزرگ ، مردی بسیار دان و از یاران صمیمی ابوریحان بیرونی بود. گاه و بیگاه از او دیدار و درباره مسائل مختلف علمی با او گفتگو می كرد. به هنگامی كه ابوریحان بیمار شد فواصل ملاقات این دو كوتاه تر ، و مباحثات علمی
گفته اند كه زاهدی، در یكی از كوههای لبنان، در غاری انزوا گزیده می زیست . روزها را روزه می داشت و شب هنگام ، گرده نانی بهرش می رسی...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حــــــکــــــــایـــــــــتـــــهـــا