حضرت ابراهیم علیه السلام در زمانى چشم به جهان گشود كه نمرود بن كنعان آن پادشاه جبار و ستمگر بر بابل حكومت مى كرد و خود را خداى بزرگ بابل معرفى مى نمود.[۲]

بنابر روايات و تفاسير و آنچه در تواریخ آمده، نسب او نمرود بن كنعان بن سنجاريب بن كوش بن حام بن نوح است.[۳]

نمرود در قرآن

در قرآن نامی از نمرود نیامده فقط در یک آیه از او یاد شده است: در سوره بقره آیه 256 که در آن محاجه و مخاصمه - محاجة و احتجاج به معنى استدلال متخاصمين و حجت آوردن بر اثبات حقانيت خود و ابطال ديگر است .[۴] - نمرود با ابراهيم می باشد. و نمرود اولين كسى است كه به جبر ستم ادعاى ربوبيت كرد و با ابراهيم در اين خصوص استدلال نمود.

از امام صادق علیه السلام روايت شده: اين ماجرا (محاجه) بعد از انداختن ابراهيم در آتش واقع شده و محاجه و مخاصمه نمرود با ابراهيم از روى طغيان و سركشى بوده و به اعتبار اين كه خداوند به او ملك و حكومت اعطاء كرده خود را رب مردم پنداشته و ملك در اين جا به معناى نعمت هاى دنيوى است كه خداوند آن را در دنيا بر مؤمن و كافر عرضه مى دارد، اما ملك به معناى تمليك امر و نهى و تدبير امور مردم و وجوب اطاعة مردم، اعطاى آن از جانب خداوند فقط بر كسانى جايز است كه اهل صلاح و سداد و رشد و هدايت باشند كه مسلما چنين كسانى جز پيامبر و اهل بيت طاهرين او نخواهند بود كه ايشان به همه احتياجات مردم از ابتدا تا انتها آگاهى و علم دارند.[۵]

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَاللَّهُ لايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»: آيا نديدى كسى را كه با ابراهيم درباره پروردگارش ستيز كرد به جهت آن كه خدا به او پادشاهى داده بود. هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگار من كسى است كه زنده مى كند و مى ميراند. او گفت: من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم! ابراهيم گفت: همانا خدا آفتاب را از مشرق مى آورد پس تو آن را از مغرب بياور! پس او كه كافر بود مبهوت شد و خدا گروه ظالمان را هدايت نمى كند.

در اين مناظره وقتى ابراهيم خداى خود را چنين معرفى كرد كه او مى تواند زنده كند و بميراند، نمرود با يك مغالطه آشكار به او گفت: من نيز چنين قدرتى دارم و دستور داد دو نفر را كه در زندان بودند و محكوم به اعدام بودند آوردند يكى را بخشيد و ديگرى را كشت و به ابراهيم گفت: ديدى كه كسى را كه محكوم به مرگ بود بخشيدم و در واقع او را زنده كردم و آن ديگرى را كشتم پس من نيز قدرت زنده كردن و ميراندن را دارم.

ابراهيم در برابر اين مغالطه روشن كه مورد تأييد و تحسين درباريان قرار گرفت چيزى نگفت، چون هر چه مى گفت او را هو مى كردند ولى براى كوبيدن نمرود و محكوم كردن او مطلب ديگرى را مطرح كرد و آن اين بود كه گفت: پروردگار من خورشيد را از مشرق مى آورد، اگر راست مى گويى تو آن را از مغرب بيرون آور! در اينجا بود كه نمرود سرگشته و حيران شد و حرفى براى گفتن پيدا نكرد.[۶]

از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه ابراهيم به نمرود گفت: اگر راست مى گويى، آن كسى را كه كشته اى زنده كن و پس از آن، به او گفت: خدا خورشيد را از مشرق مى آورد و تو آن را از مغرب بياور.

«فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ»: نمرود كه كافر شده بود متحير و سرگردان گشت و ديگر بيانى و دليلى نداشت كه بگويد.

سؤال: ممكن بود نمرود متقابلا همين درخواست را از ابراهيم بنمايد كه تو بگو، خدايت خورشيد را از مغرب بياورد، پس چرا چنين درخواستى نكرد؟ پاسخ: دو جواب براى اين سؤال گفته اند:

  • نمرود وقتى آن همه آيات و نشانه هاى قدرت الهى در حركات ابراهيم ديد، ترسيد كه اگر درخواستى كند فورى ابراهيم آن را نيز عملى كند و نمرود بيش از پيش رسوا شود.
  • خداوند آن چنان نمرود را در برابر عظمت ابراهيم خوار و سبك و كوچك كرد كه ديگر نتوانست سخنى بگويد و سؤالى نمايد.[۷]

عاقبت نمرود

در تفسير ابن عباس چنين آمده است: خداوند بر نمرود پشه اى را مسلط كرد روى لب نمرود نشست و گزيد نمرود خواست با دست پشه را دور كند پشه به بينى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسيد و چهل شب او را عذاب و آزار مي داد تا هلاك شد.[۸]

نمرود در روايات

  • محمد بن خالد با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: چهار كس پادشاهى روى زمين را بدست آوردند كه دو نفرشان مؤمن و دو نفرشان كافر بودند: اما دو نفر مؤمن حضرت سلیمان بن داود و ذوالقرنين بودند و اما دو نفر كافر نمرود و بخت نصر بودند و نام ذوالقرنين عبداللَّه بن ضحاك بن سعد بود.[۹]
  • از حضرت امام علی علیه السلام پرسیده شد: اولين كسى كه دينار و درهم را سكه زد كه بود؟ فرمود: نمرود بن كنعان بعد از نوح.[۱۰]
  • امام صادق عليه السلام فرمود: هولناكترين و دشوارترين كيفرها در روز قيامت، كيفر هفت نفر است: فرزند آدم (قابيل) است كه برادرش (هابيل) را كشت؛ نمرود كه با حضرت ابراهیم عليه السلام در رابطه با خدا (و خداپرستى) به جدال و (كينه توزى) پرداخت؛ دو تن از بنى اسرائيل كه قوم خود را يهودى و نصرانى كردند؛ فرعون كه (ادعاى خدايى كرد) و گفت: «منم خداى بزرگ شما»؛ و (بالاخره) دو تن از اين امت، كه وضع يكى از آن ها بدتر از ديگرى است و (جايگاهشان) در تابوت شيشه يى كه در زير فلق (شكافى است در برزخ) درياهايى از آتش قرار دارد.[۱۱]

پانویس

  1. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، (بهاءالدین خرمشاهی)، ج 2، ص 2273.
  2. تفسير نمونه، ج 10، ص: 398.
  3. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 11، ص: 57.
  4. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص: 219.
  5. قصص الأنبياء، (قصص قرآن)، ص 161.
  6. كوثر، ج 3، ص: 475.
  7. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص: 122.
  8. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص123.
  9. خصال/ترجمه جعفرى، ج1، ص369.
  10. احتجاجات/ترجمه جلد چهارم، بحارالانوار، ج2، ص77.
  11. پاداش نيكى ها و كيفر گناهان، ص 541.

منابع

  • دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، خرمشاهی، بهاءالدین؛ تهران: دوستان و ناهید، چاپ اول، 1377 ش.
  • تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ش.
  • بحارالأنوار، علامه مجلسى ؛ تهران.
  • أطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب؛ تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378 ش.
  • قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، 1381 ش.
  • كوثر، جعفرى يعقوب.
  • ترجمه مجمع البيان، مترجمان، تهران: فراهانى، چاپ اول، 1360 ش.
  • خصال/ترجمه جعفرى، يعقوب جعفرى؛ قم، نسيم كوثر، چاپ اول، 1382 ش.
  • احتجاجات/ترجمه جلد چهارم بحارالانوار، موسى خسروى؛ تهران: اسلاميه، چاپ اول، 1379 ش.
  • پاداش نيكى ها و كيفر گناهان، محمدعلى مجاهدى؛ قم: انتشارات سرور، چاپ اول، 1381 ش.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســـــتــــان پــیــامــبــران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ | 22:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
بنابر روايتي از امام رضا (عليه السلام) منظور از ذبح عظيم در اين آيه، امام حسين (عليه السلام) است؛ چرا كه با جايگزيني ذبح آن حضرت به جاي اسماعيل(عليه السلام) استمرار امامت، در دو زمينه ممكن شد .
« ابراهيم نه يهودي بود و نه مسيحي، بلكه حق گرايي فرمان بردار بود و از مشركان نبود ».(1)
« خداوند شما را برگزيد و برايتان در اين دين هيچ تنگنا و دشواري ننهاد. اين همان دين پدرتان ابراهيم است. او پيش از اين، شما را مسلمان ناميد ».(2)

نمرود، از نسل نجات يافتگان از عذاب بود، از فرزندان كوش، فرزند حام، فرزند نوح (عليه السلام)(3) آثار تخريب شيطان بر نسل بعد، به اندازه اي بود كه نمرود، ابراهيم (عليه السلام) را به آتش افكند؛ در حالي كه اين پيامبر خدا هيچ ياوري در ميان مرد نداشت!

خداوند در چند آيه قرآن، به كودكي موسي (عليه السلام) و دريك مورد نيز به كودكي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اشاره مي كند، (4) امابه كودكي نوح و ابراهيم (عليه السلام) اشاره اي نكرده است. مطابق روايات، كودكي ابراهيم (عليه السلام) همانند كودكي موسي (عليه السلام) بوده است، نمرود مي خواست ابراهيم را بكشد و مادرش، او را در غاري پنهان كرد.(5) اجتماعي كه متشكل از مومنان و نجات يافتگان از طوفان بود، بدان جا رسيد كه كسي كه ابراهيم (عليه السلام) او را پدر خويش مي خواند، بت ساز شده بود. (6)

 شيطان به قدري پرتوان كار كرده بود كه اين پيروزي را به دست آورد. گردونه تاريخ منقول در قرآن، از اين دوره آغاز مي شود. تا پيش از اين، همه داستان بر پايه شرك بود، از اين مرحله، تاريخ وارد بحث رهبري و امامت مي شود. تا پيش از حضرت ابراهيم (عليه السلام) كمتر صحبت از رهبري است. بنابراين، بررسي تاريخ حضرت ابراهيم (عليه السلام)؛ نقطه آغاز تاريخ نوين است.

ابزارهاي دعوت عوام و خواص
ابراهيم (عليه السلام) براي دعوت از گروه هاي مختلف مردم، روش هاي گوناگوني به كار برد. در قرآن، برخي از اين روش ها بيان شده است. اين پيامبر الهي، در بين مردمي كه ماه و ستاره مي پرستيدند. روشي خاص داشت. او نخست خداي آنان را ستود، اما با افول خدايانشان، از خداي غروب كننده بيزاري جست.

« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى کَوْکَباً قَالَ هذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لاَ أُحِبُّ الْآفِلِينَ‌ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ‌ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هذَا رَبِّي هذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ‌ »؛(7)

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســـــتــــان پــیــامــبــران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ | 22:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســـــتــــان پــیــامــبــران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴ | 21:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت یونس را به دریا انداختند

حضرت یونس را به دریا انداختند

امتیاز قوم یونس(علیه السلام) بر دیگر اقوام

در سيره‌ي‌ ‌يونس(عليه‎السلام) آزما‌يش چنين بود كه خطر به قوم تبهكار نزد‌يك شد و بر قوم او سا‌يه افكند، اما پس از توسل آنان به خداوند، خطر قر‌يب الوقوع رفع گرد‌يد. هم در مورد قوم ‌يونس چنين شد

غیبت هدهد در سپاه سلیمان(ع)

او صفوف سپاهيان را تفقد كرد و هدهد را ند‌يد، فرمود: چرا من هدهد را در جاي خود نمي‎بينم؟ ‌يا او اصلاً در جاي خود نيست. سليمان فرمود: هدهد با‌يد دليل روشن و قانع كننده‎اي كه غیبت وي را توجيه كند ارائه دهد ‌وگرنه به عذابي سخت معذّب شود

حضرت سلیمان و علم زبان حیوانات

ا‌ين گناه است كه پرده‌ي‌ چشم و گوش شده و موجب ناشنوا‌يي و نابينا‌يي آنهاست . اگر گناه نكنيم ا‌ين پرده‎ها رقيق شده و كم كم برطرف مي‎گردد و ما هم آنچه را د‌يگران شنيده و

چرا به حضرت سلیمان اوّاب گویند؟

دليل بنده‌‌ صالح بودن سليمان نيز ا‌ين است كه او، اوّاب است و مكرر به مولاي خود رجوع مي‌كند. بنابر اين، هم پدر(حضرت داود) اوّاب است: و اذكر عبدنا داود ذا الأيد إنّه أوّاب، و هم فرزند(سليمان) و ‌سلسله جليله آنها سلسله‌‌ اوّابين است.

شباهتهای بین حضرت یحیی و حضرت عیسی(علیهماالسلام)

همانگونه كه زكر‌يا سه روز از كلام عادي محروم شد و تنها به ذكر و مناجات و تسبيح خداوند بسنده كرد، مر‌يم نيز بعد از تولّد عيسي مأمور به صوم صَمْت شد و ‌ياد و نام خدا تنها انيس وي بود و با كسي سخن نمي‌گفت.

ویژگی های حضرت یحیی(علیه السلام)

نام‌گذاري وي از طرف خدا بود و نام او هم بي‌سابقه بود. ‌يعني خداوند شخصاً سِمَت تسميه‌ي‌ وي را بر عهده گرفت و بر او نامي غير مسبوق نهاد، زيرا تا آن زمان كسي ‌يحيي ناميده نشده بود.

وقتی خدا بخواهد، می شود

اعتماد زكر‌يا‌(عليه السلام) به قدرت بي‌كران الهي از ‌يك سو و اعتقاد وي به اجابت نیا‌يش با خَرْق عادت از سوي د‌يگر، باعث شد تا وي در باره‌ي‌ خواسته خود، به فقدان بسياري از علل و

مردي كه براي خدا خانه ساخت (داستان يك ابرمرد 10)

و اينک ماموريت ديگري از سوي خداي بزرگ: ابراهيم خانه‌اي بنا نه، که موحدان عالم گرداگرد آن جمع گردند و نداي توحيد سر دهند. مناره‌هاي توحيد در سر زمين امن (مکه مکرمه) با دستان مبارک ابراهيم و اسماعيل بنا شد و آنجا محل نزول فرشتگان، قبله موحدان شد

ذبح عظيم (داستان يك ابرمرد 9)

گفته آمد كه: برخي از مفسران مانند ملامحسن فيض در تفسير صافي و علامه حويزي در نور الثقلين و علامه بحراني در البرهان و علامه مجلسي در بحار الانوار براساس روايتي از حضرت ثامن الحجج (عليهم السلام) گفته‌اند که منظور از ذبح عظيم حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) اس

قرباني (داستان يك ابرمرد 8)

ابراهيم شبي در خواب ديد که خداي بزرگ او را فرمان مي‌دهد تا اسماعيل يگانه فرزند و ميوه دلبندش را قرباني نمايد، حال پير شده و بايد به چنين آزموني بزرگ تن در دهد. آزموني بس جانکاه و سخت است، چرا که سالهاي سال منتظر طفلي بوده تا دل به او بندد...

تولد زمزم (داستان يك ابرمرد 6)

ابراهيم به فرمان خدای بزرگ، هاجر و فرزند شيرخواره‌اش اسماعيل را با اندک قوت و نانی تنها گذاشت و در مقابل گريه‌ها و زاری هاجر به سوی فلسطين و به نزد ساره بازگشت. آه هاجر و فغان اسماعيل از يک سو، تشنگی و گرسنگی از يک سو و غربت درد آور ... .

ابراهيم داماد مي‌شود (داستان يك ابرمرد 5)

ابراهيم در 37 سالگی در بابل دختر خاله و يا دختر عموی خود ساره دختر لاحج پيامبر را به کابين نکاح خود در آورد و پس از هجرت از بابل به سوی حران آمد و در حران نيز چون بابل دعوت به سوی توحيد را لحظه ای کنار نگذاشت و گروهی اندک از فلسطين به آيين ابراهيمی گرايي

گلستان در آتش (داستان يك ابرمرد 4)

ابراهيم محكوم به آتش شده بود. حکم اجرا شد و ابراهيم را به درون آتش پرتاب کردند، ابراهيم نيز با دلی شاد و ضميری اميدوار به رحمت کردگار و سرشتی آکنده از ايمان به خدای متعال خود را به آتش سپرد . اما آتش چه کرد؟

از ماه من تا ماه گردون (داستان يك ابرمرد 5)

ابراهيم به بت‌پرستان گفت: همه‌ي بودها در بقای خود نيازمند وجودی هستند که همواره پايدار و باقی باشد، وجودی که پيوسته احاطه کامل بر زوايای هستی داشته باشد، بنابراين ستاره ای که رو به افول نهد نمی تواند آفريدگار جهان باشد .

بت شكن (داستان يك ابر مرد 3)

ابراهيم که قسم ياد کرده بود چاره بتها کند، شهر خاموش و تنها بود و ابراهيم در کمين بتها؛ به سوی معبد رفت و منظره غمگين و جاهلانه کلدانيان را به نظاره نشست، ريش خندی زد و گفت چرا نمی خوريد؟ سکوت بر همه معبد طنين افکنده بود، دوباره پرسيد چرا سخن نمی گوييد؟

ابراهيم - قسمت دوم؛ آخرين چاره

ابر مرد داستان ما همه‌ي راه‌ها را رفته بود اما مگر اندرزهاي او در جان آن مردگان متحرك مي‌نشست. كه ميخ آهنين نرود در سنگ. پس چاره چه بود؟ با ما همرا باشيد تا چاره انديشي ابراهيم...

ابراهيم - قسمت اول؛ ابرمرد

در روزگاری دور، در آن سوی رودها و ساحلها، در آبادي آور کلدانيان در سرزمين بابِل، ابراهيم با گامهای مشک فام خود، ديار گمراهان را مبارک كرد و خانه‌ي تارخ و اميله در غره ماه ذی حجه روشن كرد. داستان اين ابر مرد را همراه من بخوان ...

كار عجيب دختر نمرود

نمروز با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهيم(عليه السلام) را نگاه مي‌كردند. دختر نمرود بالاي بلندي ايستاد تا ماجرا را به خوبي ببيند، ديد كه ابراهيم(عليه السلام) در ميان آتش است اما در محوطه آتش، گلستاني ايجاد شده است. دختر نمرود گف

مبارزه حضرت يحيي با ازدواج نامشروع

حضرت یحیی قربانی روابط نامشروع «هرودیس»، پادشاه هوسباز فلسطین با یكی از محارمش شد. وی دل خود را در گرو عشقی آتشین به «هیرودیا» دختر زیبای برادرش نهاد و تصمیم به ازدواج با او گرفت. همین كه خبر آن به پیامبر بزرگ خدا، حضرت یحیی(عليه السلام) رسید، آشكارا اعلا

پیامبر و مدیریت بحران

پیامبر ما، حضرت م‍حمد(ص) نیز با پیاده كردن الگوی جامع الهی ـ اخلاقی سعی داشتند، به ایجاد نظمی نوین و حاكمیتی فوق بشری در حیات دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملتها دست بزنند تا در این راه، مستضعفان را ضِد مستكبران یاری كرده و محیطی عاری از شر و اشر

شاهراه مرگ

سلیمان نبى(ع) را فرزندى بود نیك‏سیرت و با جمال. در كودكى درگذشت و پدر را در ماتم خود گذاشت. سلیمان، سخت رنجور شد و مدّتى در غم او مى‏سوخت…

نگاهی به زندگانی حضرت یونس (ع)

دعوت یونس(ع) به توحید آخرین هشدار یونس(ع) نزول عذاب بر قوم یونس(ع) یونس(ع) در شكم ماهی دعوت یونس(ع) به توحید در شهر نینوا و در اوج بت پرستی و در تاریكی جهل و شرك، یونس نور ایمان را شعله ور ساخت و پرچم توحید را بر كف گرفت و ...

حضرت لوط علیه السلام

اخلاق ناپسند قوم لوط دعوت لوط علیه السلام كیفر قوم لوط میهمانان ناخوانده قوم لوط تمایلی به دختران او ندارند فرار شبانه لوط و نزول عذاب الهی اخلاق ناپسند قوم لوط آنگاه كه ابراهیم علیه السلام از سرزمین مصر كوچ كرد، لوط نیز به ...

نگاهی به زندگی حضرت آدم علیه السلام

السلام خلقت آدم خود خواهی ابلیس آدم در بهشت وسوسه های ابلیس هبوط آدم علیه السلام خلقت آدم خدای متعال زمین را در دو نوبت(1) خلق كرد، كوهها را روی زمین بنا نهاد و زمین را بین همه كرات بركت داد و خوراك اهل زمین را در چهار نوبت م...

از لقمان حكیم بیاموزیم...

از لقمان حكیم بیاموزیم... لقمان حكیم، غلام سیاهی بود كه در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت، ولی از دلی روشن، فكری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او كه در آغاز جوانی برده ای مملوك بود، به ...

طالوت؛ نبی الهی

رمز شكست بنی اسرائیل گمشده طالوت پادشاهی طالوت نبرد طالوت با جالوت حضور داود در سپاه طالوت داود علیه السلام به جنگ جالوت می رود رمز شكست بنی اسرائیل صندوق عهد یا تابوت- صندوق عهد حاوی الواحی بود كه متعلق به موسی و برادرش هار...

شوكت سلیمان علیه السلام

حكمت سلیمان سلیمان و برادران ریاست طلب آشوب داخلی بیت المقدس حكومت سلیمان علیه السلام سلیمان علیه السلام و مور سلیمان و بلقیس نامه سلیمان علیه السلام به بلقیس هدایای بلقیس به سلیمان علیه السلام تخت بلقیس نزد سلیمان آمد وفات...

عزیر؛ بنده مخلص خدا

"او كالّذی مرّ علی قریة وهی خاویة علی عروشها قال انّی یحیی هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثمّ بعثه قال كم لبثت قال لبثت یوماً او بعض یوم قال بل لّبثت مائة عام فانظر الی طعامك و شرابك لم یتسنّه و انظر الی حمارك ...

زندگانی حضرت هود علیه السلام

اسپاسی قوم عاد قبیله عاد در سرزمین احقاف1بین یمن و عمان، روزگاری متمادی در زندگی سرشار از خوشی و نعمت بسر می بردند. خدا نعمتهای فراوان و بركات زیادی به آنان عطا كرده بود، این قوم در آنجا قناتها حفر كردند، زمین را زراعت و باغه...

گذری بر زندگی حضرت ادریس علیه السلام

یكی از پیامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده(1) و در آیه 56 سوره  مریم به عنوان پیامبر صدیق یاد شده، حضرت ادریس است كه در اینجا نظر شما را به پاره ای از ویژگیهای او جلب می كنیم: ادریس كه نام اصلیش «اُخنوخ» است در نزدیك كو...

حضرت مسیح در قرآن كریم

م» در دین مقدس اسلام، اگرچه حضرت محمد (ص) نسبت به سایر انبیاء ازجایگاه و مقام بالاتری برخوردار می باشد، اما دراین دین تمامی پیامبران الهی، قابل تکریم و احترام هستند؛ چرا که آنان برگزیدگان پروردگار بوده اند و مسلمین موظفند که ...

چرا عیسی كلمه نامیده شد؟!

ه شد؟! در هیچ موردی از آیات قرآنی به طور خاص ، به کسی یا چیزی جز حضرت عیسی(ع) کلمه گفته نشده، گواینکه به طور عام، به همه مخلوقات الهی کلمات گفته شده است. ویژگی این پیامبر سخت کوش که در نظر مستکبران، مستوجب مرگ سرخ وچوبه دار ...

ادریس (ع)

از پیامبران الهی است که نامش فقط دو بار در قرآن یاد شده است ( مریم، 56؛ انبیاء، 85). طبری می نویسد او جد پدر نوح (ع) بوده و اسمش در تورات اخنوخ است. بعضی نام او را با کلمه درس هم ریشه می دانند. او اولین کسی  است که با ...

ابراهیم (ع)

ملقب به خلیل الله ، خلیل الرحمن و ابوالانبیاء (پدر پیامبران)، دومین پیامبر اولوالعزم (بزرگ و نستوه) بعد از نوح (ع) است. او جد بزرگ عربها، از طریق پسرش اسماعیل، و نیز جد بنی اسرائیل از طریق پسر دیگرش اسحاق (ع) است. چهاردهمین ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســـــتــــان پــیــامــبــران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴ | 19:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴ | 19:54 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

داستان حضرت اسحاق علیه ‌السلام

یکی از فضایل حضرت ابراهیم سخاوت و مهمان‌داری بود. چند روزی بدون مهمان بود و از این جهت بسیار غمگین و ناراحت بود. روزی چند مهمان نجیب و مؤدب و زیبا اندام و با اخلاق به منزل حضرت ابراهیم روی آوردند. حضرت ابراهیم بسیار خوشحال گردید.

وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِیذٍ. (هود/۶۹)

حضرت ابراهیم گوساله‌ بریانی را برای مهمانان آورد.

ادامه مطلب »

داستان حضرت اسماعیل علیه السلام

حضرت ابراهیم؛ هیچ فرزندی از سارا خاتون نداشت و تمایل داشت که از او فرزند صالحی داشته باشد.

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِی. (الصافات/۱۰۰)
ـ یعنی حضرت ابراهیم فرمود: ـ خدایا فرزند صالحی را به من بده.
روزی سارا خاتون به حضرت ابراهیم فرمود از این جهت که قیم بودن من نمایان است و به خاطر اینکه تو نیز بی‌فرزند نباشی من به شما رضایت می‌دهم که هاجره‌ خاتون را به عقد خود درآوری تا از او فرزندی داشته باشی.

ادامه مطلب »

داستان حضرت ابراهیم علیه ‌السلام

حضرت ابراهیم؛ بعد از نه پشت به حضرت نوح می‌رسد یا به عبارت دیگر حضرت نوح؛ جد دهم حضرت؛ ابراهیم است، حضرت ابراهیم؛ بعد از گذشت ۲۱ قرن از طوفان حضرت نوح؛ در شهر «فدارام» که در کردستان عراق است متولد شده است. در آن موقع شخصی به نام «نمرود» پادشاه آن مملکت بود و ادعای معبودیت می‌کرد و مردم آن زمان بیشتر بت‌پرست بودند. روزی نمرود بر تخت پادشاهی خود نشسته بود و راهبان و ستاره‌شناسان دور و جمع شده بودند و او را کرنش می‌کردند ولی بسیار غمگین و اندوهناک بودند. نمرود از آنها پرسید که چرا امروز ناراحت و غمناک هستید؟ ستاره‌شناسان گفتند:

ادامه مطلب »

داستان حضرت صالح علیه السلام

حضرت صالح؛ یکی از طوایف قوم ثمود و از نوادگان «سام» پسر حضرت نوح؛ است. خداوند او را به پیامبری برای هدایت قوم ثمود برگزید. این قوم میان شهر مقدس مدینه و شام سکونت داشتند و گویا اکنون هم آثار و علائم ساختمان‌های آنها در آنجا به جای مانده است و به محل سکونت ایشان «فج الناقه» گفته می‌شود.

قوم ثمود بسیار متمول و ثروتمند بوده‌اند و دارای باغ و زمین و دام‌های زیادی بوده‌اند و بسیار علاقمند به زندگی دنیا بوده‌اند و بسیار خوشگذران و عیاش بوده‌اند و از حیث مذهب بت‌پرست بوده‌اند و در نتیجه خداوند پیامبری را به نام صالح؛ که از فامیل و طایفه خودشان بود برای هدایت ایشان برانگیخت.

ادامه مطلب »

داستان حضرت ادریس علیه السلام

حضرت ادریس؛ پیامبری است که بعد از حضرت آدم؛ به پیامبری مبعوث گردیده است و نام او در قرآن ذکر شده است و اولین پیامبری است که خداوند به وسیله حضرت جبرئیل برای هدایت نسل «قابیل» در حدود تعداد ۳۰ صحیفه به قلب پیامبر عظیم‌الشأن وحی فرمود. حضرت ادریس؛ بعد از شش پشت به حضرت آدم؛ می‌رسد و در حالی که جد بزرگش «حضرت شیث» وفات فرمود، در سن بیست سالگی بود.

قرآن چگونگی زندگی و آداب دینی او را به طور مفصل بیان نکرده است، ولی در ۳۰ آیه قرآن از او بحث کرده است و بیان کرده است که بسیار صادق و صابر بوده است و نزد خداوند مقام بالا و والایی داشته است.

ادامه مطلب »

داستان حضرت هود علیه السلام

قوم عاد در سرزمین احقاف بین یمن و عمان مدت زمانی طولانی را در خوشی و آرامش به‌سر می‌بردند؛ خداوند نعمت‌های زیبادی را به آنان عطا کرده بود؛ آنان رودهای زیادی بر روی زمین به جریان انداخته و به زراعت بر روی زمین روی آورده و باغ و بوستان‌های زیادی را پدید آورده و کاخ‌ها بنا نهاده بودند. علاوه بر این نعمت‌ها، خداوند به آنان نیروی بدنی زیاد و اجسامی تنومند بخشیده بود و آن‌چه را که به هیچ‌ یک از جهانیان عطا نکرده است به آنان داده بود.

اما آنان در مبدأ این آفرینش تفکر ننمودند و برای شناختن مصدر همه‌ی این نعمت‌ها نکوشیدند و تمام آن‌چه به ذهن و عقل آن‌ها رسیده بود و به آن دل خوش‌ کرده بودند این بود که بت‌هایی را به خدایی گرفته بودند که در مقابل آن‌ها پیشانی بر خاک می‌مالیدند و گونه‌هایشان را به خاک و غبار آنان می‌آلودند، در هنگام خوشی و نعمت‌، آن‌ها را شکر نموده‌، می‌ستودند و هنگام ضرر و زیان برای طلب یاری به آن‌ها متوسل می‌شدند.

ادامه مطلب

داستان حضرت نوح (ع)

قوم  نوح  مدت  زمانی  طولانی  به  پرستش  بت‌ها  مشغول  بودند  و بت‌ها  را  به  عنوان  خدایانی  گرفته  بودند که  از  آن‌ها  امید  جلب  خیر  و  دفع  شر  از  خود  را  داشتند  و  در  زندگی  هر  چیزی  را  به  بت‌ها  ارجاع  می‌دادند  و  برحسب  جهالت  خویش  و  پیروی‌شان  از  هوای  نفس‌،  آن‌ها  را  با  نام‌های ‌گوناکون  می‌خواندند؛  گاهی  آن‌ها  را  ود،  سـواع‌،  یغوث  و گاهی  نیز  یعوق  و  نسر  می‌نامیدند[۱]. خداوند  نوح‌ علیه‌السلا‌م  را  برای  هدایت  قوم  خود  فرستاد  او  مردی  فصیح  و گویا،  عاقل  و  فرزانه  و  دارای  اندیشه‌ای  استوار  بود.  خداوند  به  او  شکیبایی  به  هنگام  مجادله‌،  توانایی  استفا‌ده  از  دلایل  مختلف  و  بینشی‌ کامل  نسبت  به  روش‌های  قانع  نمودن  افراد  عطا کرده  بود.

ادامه مطلب »

داستان حضرت آدم (ع)

خداوند زمین را در دو روز (‌دوره‌) بیافرید و بر آن ‌کوه‌هایی استوار ساخت و در آن برکت انداخت و رزق و روزی‌های (‌اهل‌) آن را به صورت مساوی برای درخواست‌کنندکان در چهار روز (‌دوره‌) در آن مهیا نمود، سپس رو به سوی آسمان آورد در حالی‌که دود بود «‌و به آسمان و زمین ‌گفت‌: به میل خود و یا به اکراه به سوی من بیایید، آن دو گفتند: ما فرمانبردارانه به میل خود می‌اییـم»‌؛ سپـس بر عرش مستولی شد و خورشید و ماه را مسخر نمود تا هر یک تا زمانی معلوم به جریان خود ادامه دهند و آن‌گاه فرشتگانی را آفریدکه به ستایش او تسبیح گویند و نامش را مقدس بدارند و او را خالصانه پرستش نمایند.

سپس اراده‌ی خداوند بر این استوار گردید و حکمتش چنین اقتضا نمود کـه آدم و فرزندانش را بیافریند تا در زمین ساکن شوند و در عمران و آبادانی آن بکوشند و از این‌رو به فرشتگانش خبر داد که او آفرینشی دیگر ایجاد خواهد کرد که در زمین به سعی و تلاش بپردازند و در گوشه و کنار آن حرکت و تکاپو نمایند و نسلشان در همه جای آن پراکنده شود و از روییدنی‌های آن بخورند و گنج‌ها و خیرات درون آن را استخراج نمایند و همواره عده‌ای از آنان جانشین عده‌ای دیگر شوند.

ادامه مطلب »


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســـــتــــان پــیــامــبــران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | 16:39 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |