🕋🌐عرفه روز دعا و تضرع🕋🌐
🕋 پیامبر اکرم (ص) : ما مِن یَومٍ أکثَرَ أن یُعتِقَ اللَّهُ فِیهِ عَبدَاً مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَهَ .
خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمی‏رهاند.
(صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 107)
🕋 پیامبر اکرم (ص) : إنَّ اللَّهَ یُباهِی مَلائِکَتَهُ عَشِیَّهَ عَرَفهَ بِأهلِ عَرَفَهَ فَیَقولُ : اُنظُروا إلی عِبادی أتَونی شُعثاً غُبراً .
خدا وند در غروب عرفه نزد فرشتگانش به اهل عرفه می‏بالد و می‏گوید: “بندگانم را بنگرید! ژولیده و غبار آلود ، نزد من آمده‏ اند . (مسند أحمد ، ج 2، ص 224)
🕋 پیامبر اکرم (ص) : أعظَمُ أهلِ عَرَ فاتٍ جُرماً مِنِ انصَرَفَ و هُوَ یَظُنُّ أنَّهُ لَن یُغفَرَ لَهُ .
گناه کارترین فرد در عرفات کسی است که از آن‏جا باز گردد در حالی که گمان می‏برد آمرزیده نخواهد شد . (بحار الأنوار ، ج 99 ، ص 248)
🕋 امام صادق‏ علیه السلام : تَخَیَّر لِنَفسِکَ مِنَ الدُّعاءِ ما أحبَبتَ و اجْتَهِد ، فإنَّهُ (یَومَ عَرَفَه) یَومُ دُعاءٍ و مَسألَهٍ .
هر چه می‏ خواهی برای خود دعا بخوان و [در دعا کردن] بکوش که آن روز [روز عرفه] روز دعا و درخواست است . (التهذیب الأحکام ، ج 5 ، ص 182)
🕋 امام سجاد(ع) در حدیثی فرمود: عصر روز عرفه و ظهر روز دهم که حا جیان در منا حضور دارند، خدای سبحان به فرشتگان مباهات می‌کند و می‌ فر ما ید : «اینان بندگان من هستند که از راه‌ های دور و نزدیک با مشکلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذت‌ها را بر خود حرام کرده و بر شن‌های بیابان‌های عرفات و منا خوا بیده‌ اند و این‌گونه با چهره‌های غبارآلود، در پیشگاه من اظهار ناتوانی و خواری می‌کنند. اینک به شما اجازه دادم تا آنان را ببینید. آنگاه فرشتگان حق به اذن خداوند بر دل‌ها و اسرار نهان آنها آگاه می‌شوند. (اصول کافى، ج 96، ص 259)
🕋 از امام صادق(ع) سؤال شد: عرفات را چرا عرفات نامیده‌ اند؟ حضرت فرمود : «جبرئیل، حضرت ابراهیم را روز عرفه به این مکان آورد، چون ظهر فرا رسید، جبرئیل گفت: ای ابراهیم! به گناه خود اعتراف کن و مناسکت را بیاموز! چون جبرئیل گفت اعتراف کن! این سرزمین عرفات نامیده شد». (اصول کافی ج 74، ص 402)
🕋 هنگامی که مردم در عرفات وقوف می‌ کنند و حاجت‌های خود را با گریه و زاری درخواست می‌کنند، خداوند نزد فرشتگان به این مردم افتخار می‌کند و به فر شتگان خطاب می‌کند: آیا نمی‌ بینید که بندگان من از راه‌های دور و غبارآلود به‌ سوی من آمده‌ اند و مالشان را در راه من خرج کرده‌ اند و بدن‌ها را خسته کرده‌ اند؟ به عزت و جلالم سوگند! گناهکارانشان را به نیکوکارانشان می‌بخشم و آنها را ازگناه پاک می‌کنم، مانند روزی که از مادرمتولد شده‌ اند . (صهبای حج، ص 415)
🕋 امام سجاد(ع) در روز عرفه صدای نیاز مندی را شنید که گدایی می‌کرد. به او فرمود: وای بر تو! آیا در مثل چنین روزی از غیر خدا درخواست می‌کنى، در حالی‌ که در این روز برای بچه‌هایی که در شکم مادران هستند، امید سعادت و خو شبختی می‌رود . (جعفریات، ج 114، ص 415)
🕋 امام صادق(ع) سؤال شد: عرفات را چرا عرفات نامیده اند؟ حضرت فرمود: «جبر ئیل، حضرت ابراهیم را روز عرفه به این مکان آورد، چون ظهر فرا رسید، جبرئیل گفت: ای ابراهیم! به گناه خود اعتراف کن و مناسکت را بیاموز! چون جبرئیل گفت اعتراف کن! این سرزمین عرفات نامیده شد». (کافی، ج 4، ص 316؛ علل الشرایع، ج 2، ص 436)
🕋 امیر مؤمنان علی(ع) درباره راز وقوف در عرفات فرمود: «عرفات، خارج از مرز حرم است و مهمان خدا باید بیرون دروازه، آن قدرتضرع کند تا لایق ورود به حرم شود»
(اصول کافی، ج 4، ص 224)
🕋 در حقیقت، خداوند این گونه مهمانان خود را برای ورود به خانه ای که پیامبران به طهارت آن قیام و اقدام کرده اند، تطهیر و پاک می کند؛ زیرا خداوند در خانه پاک، تنها مهمانان پاک را می پذیرد. (وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ.» نک: بقره: 125)
🕋 شایسته است در روز عرفه، حج گزار از «جبل الرّحمة» که در سرزمین عرفات قرار دارد، بالا رود و دعایی را بخواند که سالار شهیدان حسین بن علی(ع) در جانب چپ آن کوه رو به کعبه ایستاد و خواند .
🕋 جبل الرحمه، جدای از کوه‌های اطراف خود، در سرزمین عرفات قرار دارد. رسول اکرم (ص) برتخته سنگی از این کوه ایستاد و خطبه معروف عرفات را ایراد کرد. همچنین، سالار شهیدان امام حسین (ع) دعای بلند روز عرفه را در دامنه این کوه خواند.
🕋 دعای عرفه امام حسین علیه السلام با این جملات شروع میشود :
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلَا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلَا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَ هُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ، وَأَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لَا تَخْفىٰ عَلَیْهِ الطَّلائِعُ، وَلَا تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، ...

کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur
🕋🌐💢📚◾️▪️◾️🕋🔅
kalamenur@
‌ •┈┈••✾••┈┈


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: نـمــاز و دعــا و مـنــاجــات ، عــــــرفـــــان اســــلامـــی ، عـــرفـــان و مـــعـــنـــو یــت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ | 13:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفی عَلَیْهِ الطَّلایِـعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازی کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،خدای را سپاس که برای حکمش برگرداننده ای، و برای بخشش بازدارنده ای و همانند ساخته ای ساخته هیچ سازنده ای نیست، و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پدید آورد، و ساخته‌ها را با حکمتش محکم نمود، و هر چه در جهان پدید آید(طلایع) بر او پوشیده نمی ماند، و ودیعه‌ها نزد او ضایع نمی شود پاداش دهنده هر سازنده، و بی نیازکننده هر قناعت گر، و رحم کننده بر هر نالان، و فرو فرستنده سودها، و نازل کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دورکننده بلاها، و بالابرنده درجات،

وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَیْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَرْغَبُ إِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّی وَ اِلَیْکَ مَرَدّی اِبْتَدَاْتَنی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنی مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِی الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،و کوبنده گردن کشان است، پس معبودی جز او نیست، و چیزی با او برابری نمی کند، و چیزی همانندش نیست، و اوست شنوا و بینا، و لطیف و آگاه، و بر هرچیز تواناست.

خدایا به سوی تو رغبت می نمایم، و به پروردگاری تو گواهی می دهم، اقرارکننده ام که تو پروردگار منی، و بازگشت من به سوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از انکه موجودی قابل ذکر باشم، و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صلب‌ها جایم دادی، درحالی که از حوادث زمانه و رفت و آمد روزگار و سال‌ها،ایمنی بخشیدی.

فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلی رَحِمٍ فی تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنی لِرَاْفَتِکَ بی وَلُطْفِکَ لی وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فی دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الْهُدَی الَّذی لَهُ یَسَّرْتَنی وَفیهِ اَنْشَاءْتَنی وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بی بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقی مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی وَاَسْکَنْتَنی فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،همواره کوچ کننده بودم از صلبی به رحمی، درگذشته از ایام و قرن های پیشین، از باب رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان که پیمانت را شکستند، و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی مرا به دنیا آوردی که بر اساس آنچه در علمت برای هدایتم رقم خورده بود مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی، و در عرصه گاهش نَشو و نمایم دادی، و پیش از آن هم با رفتار زیبایت، و نعمت های کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکی های سه گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی،

لَمْ تُشْهِدْنی خَلْقی وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَیَّ شَیْئاً مِنْ اَمْری ثُمَّ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الْهُدی اِلَی الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَرَزَقْتَنی مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَیَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنی الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنی مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنی مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّی اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ،و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی، و چیزی از کار خلقتم را به من واگذار ننمودی، سپس برای آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل و میانه( آراسته) به دنیا آوردی، و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره محافظت نمودی، و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی، و دل دایه‌ها را بر من مهربان نمودی، و مادران پرمهر را به پرستاری ام گماشتی، و از آسیب های پریان نگهداری فرمودی، و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتری ای مهربان، ای بخشنده، تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.

اَتْمَمْتَ عَلَیَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَ رَبَّیْتَنی زایِداً فی کُلِّ عامٍ حَتّی إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتی وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتی اَوْجَبْتَ عَلَیَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنی مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنی بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ وَاَیْقَظْتَنی لِما ذَرَاْتَ فی سَمآئِکَ وَ اَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ وَنَبَّهْتَنی لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَیَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ وَفَهَّمْتَنی ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لی تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنی مِنْ خَیْرِ الثَّری،نعمت‌های کاملت را بر من تمام کردی، و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی، تا آفرینشم کامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حُجّتت را بر من واجب نمودی اینگونه که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی های حکمتت به هراسم افکندی، و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده های خلقت پدید آوردی بیدارم نمودی، به سپاس گزاری و یادت آگاهی‌ام دادی. و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودی، و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی، و پذیرفتن خشنودی‌ات را بر من آسان کردی، و در تمام این امور به یاری و لطفت بر من منّت نهادی، سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی،

لَمْ تَرْضَ لی یا اِلهی نِعْمَةً دُونَ اُخری وَرَزَقْتَنی مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَیَّ حَتّی اِذا اَتْمَمْتَ عَلَیَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّی کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلی وَجُرْاءَتی عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنی اِلی ما یُقَرِّبُنی اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنی لِما یُزْلِفُنی لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنی وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنی وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنی وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنی،برایم نپسندیدی ای معبود من نعمتی را بدون نعمتی دیگر، و از انواع وسایل زندگی، و اقسام بهره‌ها نصیب من فرمودی، و این به خاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگ تر و احسان دیرینه ات بر من بود، تا جایی که همه نعمت‌ها را بر من کامل نمودی، و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخی ام بر تو، بازت نداشت، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک می کند راهنمایی کردی، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب می نماید توفیق دادی، پس اگر بخوانمت، اجابتم نمایی، و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی، و اگر اطاعتت کنم قدردانی فرمایی، و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایی،

کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَأَیَُّ نِعَمِکَ یا اِلهی اُحْصی عَدَداً وَذِکْراً أمْْ اَیُّ عَطـایاکَ أقُومُ بِها شُکْراً وَهِیَ یا رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ أوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّی اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ أکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لی مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ یا اِلهی بِحَقیقَةِ إیمانی،همه اینها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو، که آفریننده ای، و بازگرداننده ای، و ستوده ای و بزرگواری، نام هایت مقدس است، و نعمت هایت بزرگ، خدایا کدامیک از نعمت هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدمیک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شماره گران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاه ای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی می دهم به حقیقت ایمانم،

وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینی وَ خالِصِ صَریحِ تَوْحیدی وَ باطِنِ مَکْنُونِ ضَمیری وَ عَلائِقِ مَجاری نُورِ بَصَری وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینی وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسی وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینی وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعی وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتایَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانی وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمی وَفَکّی،و باور تصمیمات یقینم، و یکتاپرستی بی شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم، و آویزه های راه های نور چششم، و چین های صفحه پیشانی ام، و روزنه های راه های نفسم، و پرّه های نرمه تیغه بینی ام، و حفره های پرده شنوایی ام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم، و حرکتهای سخن زبانم، و جای فرو رفتگی سقف دهان و آرواره ام، و محل روییدن دندانهایم،

وَمَنابِتِ اَضْراسی وَمَساغِ مَطْعَمی وَمَشْرَبی وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسی وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقی وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْری وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینی وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبی وَاءَفْلاذِ حَواشی کَبِدی وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعی وَحِقاقُ مَفاصِلی وَقَبضُ عَوامِلی وَاَطرافُِ اَنامِلی وَلَحْمی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَعَصَبی وَقَصَبی وَعِظامی وَمُخّی وَعُرُوقی وَجَمیعُِ جَوارِحی وَمَا انْتَسَجَ عَلی ذلِکَ اَیّامَ رِضاعی وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّی وَنَوْمی وَیَقَظَتی وَسُکُونی وَحَرَکاتِ رُکُوعی وَسُجُودی ،و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی ام، و بار بر مغز سرم و رسایی رگهایی طولانی گردنم، و آنچه را قفسه سینه ام دربرگرفته، و بندهای پی شاهرگم، و آویخته های پرده دلم، و قطعات کناره های کبدم، و آنچه را دربرگرفته غضروف‌های دنده هایم، و جایگاه های مفاصلم، و پیوستگی پاهایم، و اطراف انگشتانم، و گوشتم، و خونم، و مویم، و پوستم، و عصبم، و نایم، و استخوانم، و مغزم، و رگهایمو تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد، و آنچه زمین از سنگینی من برداشته، و خوابم و بیداری ام و سکونم، و حرکات رکوع و سجودم،

اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَی الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّیَ شُکْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَیَّ بِهِ شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ أَنْ نُحْصِیَ مَدی اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ إنّی ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فی کِتابِکَ النّاطِقِ،خلاصه با تمام این امور گواهی می دهم بر اینکه اگر به حرکت می آمدم و طول روزگاران، و زمانهای بس دراز می کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر می کردم، که شکر یکی از نعمت هایت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب می‌شود، شکری دایم و نو، و ثنایی تازه و فراهم.

آری اگر من و همه شمارش گران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمت هایت، از نعمت های سابقه دار و بی سابقه ات را برشماریم، هرگز نمی توانیم به شماره آوریم، و نه اندازه آن را حصا کنیم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت،

وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ أَنّی یا اِلهی اَشْهَدُ بِجَُهْدی وَجِدّی وَمَبْلَغِ طاعَتی وَوُسْعی وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فی مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ،و خبر صادقانه ات اعلام کرده ای: اگر نعمت های خدا را برشمارید، قدرت شمارش آن را ندارید.

خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است، و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردی. و برای آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختی، معبودا من گواهی می‌دهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم، و از باب ایمان و یقین میگویم: سپاس خدای را که فرزندی نگرفته، تا از او ارث برند، و برای او در فرمانروایی اش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند،

وَلا وَلِیُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ الْمُرْسَلینَ وَصَلَّی الله عَلی خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ الطَّیـِبـیـنَ الطـّاهـِریـنَ الْمـُخـلَصـیـنَ وَسـَلَّمَو نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سرپرستی برای اوست تا او را در آنچه ساخته یاری دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمین معبودهایی جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه می شدند و متلاشی می‌گشتند، منزّه است خدای یگانه یکتا، و بی نیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدی همتایش نبوده‌است.

سپاس خدای را، سپاسی که برابری کند با سپاس فرشتگان مقرّب، و انبیای مرسلش را، و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران، و اهل بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد. آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا کرد، و در دعا اهتمام ورزید، و درحالی که اشک از دیده های مبارکش جاری بود، دعا را به این صورت ادامه داد:

اَللّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَانّی أَراکَ وَاَسْعِدْنی بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنی بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْلی فی قَضآئِکَ وَبارِکْ لی فی قَدَرِکَ حَتّی لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فی نَفْسی وَالْیَقینَ فی قَلْبی وَالاِْخْلاصَ فی عَمَلی وَالنُّورَ فی بَصَری وَالْبَصیرَةَ فی دینی وَمَتِّعْنی بِجَوارِحی وَاجْعَلْ سَمْعی وَبَصَری اَلْوارِثَیْنِ مِنّی وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَاَرِنی فیهِ ثاری وَمَـارِبی وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنی اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتی وَاسْتُرْ عَوْرَتی وَاْغْفِرْ لی خَطیَّئَتی وَاخْسَاءْ شَیْطانی وَفُکَّ رِهانی،خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می بینم، و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانی ات بدبختم مکن، و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.

خدایا قرار ده، بی نیازی را در ذاتم، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده ام، و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره مند کن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان. خدایا گرفتاری ام را برطرف کن، و زشتی ام را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن،

وَاْجَعْلْ لی یا اِلهی الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِی الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلی اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بی وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقی غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْی فَعَدَّلْتَ فِطْرَتی رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنی فَاَحْسَنْتَ صُورَتی رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَیَّ وَفی نَفْسی عافَیْتَنی رَبِّ بِما کَلاَْتَنی وَوَفَّقْتَنی رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَیَّ فَهَدَیْتَنی رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنی وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنی رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنی وَسَقَیْتَنی رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنی وَاَقْنَیْتَنی رَبِّ بِما اَعَنْتَنی وَاَعْزَزْتَنی،و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه ای برتر قرار ده، خدایا تو را سپاس، مرا آفریدی، و شنوا و بینا قرار دادی، و تو را سپاس که مرا پدید آوردی، و از روی رحمت، آفریده ه ای متناسب قرار دادی، درحالیکه از آفرینش من بینیاز بودی، پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردی.

پس در خلقتم تناسب نهادی، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودی، و صورتم را نیکو نمودی، پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم عافیت نهادی، پروردگارا به اینکه محافظتم نمودی و موّفقم داشتی، پروردگارا چون بر من نعمت بخشیدی، راهنمایی ام نمودی، پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی، از هر خیری عطایم کردی، پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی، پروردگارا به اینکه بی نیازم ساختی و اندوخته‌ام بخشیدی، پروردگارا به اینکه یاری‌ام نمودی و عزّتم بخشیدی،

رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنی مِنْ سِتْرِکَ الصّافی وَیَسَّرْتَ لی مِنْ صُنْعِکَ الْکافی صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّی عَلی بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالی وَالاَْیّامِ وَنَجِّنی مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنی شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِی الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنی وَما اَحْذَرُ فَقِنی وَفی نَفْسی وَدینی فَاحْرُسْنی وَفی سَفَری فَاحْفَظْنی وَفی اَهْلی وَمالی فَاخْلُفْنی وَفیما رَزَقْتَنی فَبارِکْ لی وَفی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَفی اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنی وَبِذُنُوبی فَلا تَفْضَحْنی وَبِسَریرَتی فَلا تُخْزِنی وَبِعَمَلی فَلا تَبْتَلِنی وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی.

اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟

پروردگارا به اینکه به من پوشاندی، از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودی، از رفتار کفایت کننده ات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار، و حوادث شب‌ها و روزها یاری ده، و از هراس های دنیا، و گرفتاری های آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می‌دهند کفایت کن، خدایا از آنچه می ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می کنم نگهداری کن، و در نفسم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده، و در نزد خویش خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمت‌هایت محروم مفرما، و به غیر خود واگذارم مکن.

خدایا، مرا به که واگذار می‌کنی؟

اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لی فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَ السَّمواتُ وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترش رویی برخورد کند یا به آنان که خوارم می‌شمرند؟ ، و حال اینکه تو خدای من، و زمامدار کار منی.

من به تو شکایت می‌کنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسی‌ که اختیار کارم را به او دادی. خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده تر است، از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور جمالت، که زمین و آسمان‌ها به آن روشن گشت، و تاریکی‌ها به آن برطرف شد،

وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنی عَلی غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بی سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبی لَکَ الْعُتْبی حَتّی تَرْضی قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذی اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَی الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتی فی شِدَّتی یا صاحِبی فی وَحْدَتی یا غِیاثی فی کُرْبَتی یا وَلِیّی فی نِعْمَتی یا اِلـهی وَاِلـهَ آبائی اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کـهیَّعَّصَّ وَطـه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِو کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید، که مرا بر خشمت نمیرانی، و ناخشنودی ات را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست، خشنودی حق توست، تا پیش از ان راضی شوی، معبودی جز تو نیست، پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام، و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی، و آن را برای مردم ایمن ساختی، ای آن که با بردباری اش از گناهان بزرگ گذشت، ای آن که با فضلش نعمت‌ها را کامل ساخت، ای آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، ای توشه‌ام در سختی‌ها، ای همراهم در تنهایی، ای فریادرسم در گرفتاری‌ها، ای سرپرستم در نعمت‌ها، ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب، و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده‌اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم

اَنْتَ کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها وَتَضیقُ بِیَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتی وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدی بِالنَّصْرِ عَلی اَعْدآئی وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلی اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ،تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده ام کنند، و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم، و نادیده گیرنده لغزشم تویی، و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم، و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم تأیید می‌کنی، و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست خوردگان بودم، ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند، ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن هایشان گذاشته‌اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند،

یَعْلَمُ خائِنَهَ الاَْعْیُنِ وَما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتی بِهِ الاَْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَیا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ یا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَی الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذی لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلی یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَیْ اِبْرهیمَخیانت چشمها را، و آنچه سینه‌ها پنهان میکنند می‌داند، و به پنهانی هایی که زمانها و روزگاران می‌آورد آگاهی دارد، ای آن که جز او نمی‌داند او چگونه است، ای آن که جز او نمی‌داند او چیست، ای آن که جز او او را نمی‌شناسد، ای آن که زمین را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست، ای آن که او راست گرامیترین نام‌ها ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد، ای آماده کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بیآب و گیاه، و خارج کننده اش از چاه، و قراردهنده اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب، پس از انکه دو چشمش از اندوه نابینا شد، و دلش آکنده از غم بود، ای برطرف کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب، ای گیرنده دست‌های ابراهیم

عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیی وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنیَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلی مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فی نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ رِزْقَهُ،از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیری، و به پایان آمدن عمرش ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت، ای که یونس را از دل ماهی به درآورد، ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد، و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد ای که بادها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد، ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، ای آن که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند، و در عین حال تنعمّ به نعمت او رزقش را می‌خوردند،

وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدیَُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ یا مُحْیِیَ الْمَوْتی یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْری فَلَمْ یَحْرِمْنی وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتی فَلَمْ یَفْضَحْنی وَرَ انی عَلَی الْمَعاصی فَلَمْ یَشْهَرْنی یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری یا مَنْ رَزَقَنی فی کِبَری یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدی لا تُحْصی وَنِعَمُهُ لا تُجازی یا مَنْ عارَضَنی بِالْخَیْرِ وَالاِْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانی لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانی،و برای غیر او بندگی میکردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند، و پیامبرانش را تکذیب کردند، ای خدا، ای خدا، ای آغازگر، ای پدیدآور، برای تو همتایی نیست، ای جاودانگی که پایانی برایت نمی‌باشد، ای زنده وقتی که زنده ایی نبود، ای زنده کننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده، ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت، خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد، و مرا بر نافرمانی‌ها دید، ولی در بین مردم رسوایم ننمود، ای که در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالی رزقم داد، ای که عطاهایش نزد من شماره نشود، و نعمت‌هایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد، و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم، ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمت‌هایش را بشناسم، ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد،

وَعُرْیاناً فَکَسانی وَجـائِعاً فَاَشْبَعَنی وَعَطْشانَ فَاَرْوانی وَذَلیلاً فَاَعَزَّنی وَجاهِلاً فَعَرَّفَنی وَوَحیداً فَکَثَّرَنی وَغائِباً فَرَدَّنی وَمُقِلاًّ فَاَغْنانی وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنی وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنی وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنی فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتی وَنَفَّسَ کُرْبَتی وَاَجابَ دَعْوَتی وَسَتَرَ عَوْرَتی وَغَفَرَ ذُنُوبی وَبَلَّغَنی طَلِبَتی وَنَصَرَنی عَلی عَدُوّی وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلایَ ،و در حال برهنگی پوشاند مرا، و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود، و در حال خواری، عزّتم بخشید، و در حال نادانی معرفتم بخشید، و در حال تنهایی افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و رد حال نداری، دارایم کرد، و در یاری‌خواهی، یاری‌ام فرمود، و در ثروتمندی محرومم نکرد، و از درخواست همه اینها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود، و عایم را اجابت نمود، و عیبم را پوشاند، و گناهم را آمرزید، و مرا به خواسته‌ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت‌ها و عطاها و بخشش های باارزشت را برشمارم هرگز نمی‌توانم به شماره آرم، ای سرور من،

اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذی اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذی وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اوَیْتَ اَنْتَ الَّذی کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذی عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذی سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذی غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذی اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذی مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذی اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذی عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذی اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذی نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذی شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی عافَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْرَمْتَ ،تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موّفق نمودی، تویی که عطا فرمودی، تویی که بینیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که عزّت بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که مساعدت فرمودی، تویی که تأیید نمودی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی،

تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنـَا یا اِلهیَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی اَنـَا الَّذی اَسَاْتُ اَنـَاالَّذی اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذی هَمَمْتُ اَنـَاالَّذی جَهِلْتُ اَنـَاالَّذی غَفَلْتُ اَنـَا الَّذی سَهَوْتُ اَنـَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ اَنـَا الَّذی تَعَمَّدْتُ اَنـَا الَّذی وَعَدْتُ وَاَنـَاالَّذی اَخْلَفْتُ اَنـَاالَّذی نَکَثْتُ اَنـَا الَّذی اَقْرَرْتُ اَنـَا الَّذِی اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَعِنْدی وَاَبوُءُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِیُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلـهی وَسَیِّدی اِلـهی اَمَرْتَنی فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ،بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، اینک معبودا من اعتراف کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان شکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم، و به گناهانم اقرار می‌کنم، پس مرا بیامر، ای آن که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند، و او بی‌نیاز از طاعت آنان است، و توفیق دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس ای معبود من و آقای من، و خدای من، فرمان دادی فرمانت نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم،

فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لی فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِأَیِّ شَیْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلایَ اَبِسَمْعی اَمْ بِبَصَری اَمْ بِلِسانی اَمْ بِیَدی اَمْ بِرِجْلی اَلـَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَیَّ یا مَنْ سَتَرَنی مِنَ الاْ باءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونی وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونی وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونی وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلایَ عَلی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی اِذاً ما اَنْظَرُونی وَلَرَفَضُونی وَقَطَعُونی فَها اَنـَا ذا یا اِلـهی بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدی،اکنون چنانم، که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم، و نه دارای قدرتم، تا یاری ستانم، ای مولای من با چه وسیله ای با تو روبرو شوم؟ ، آیا با گوشم، یا با دیده ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت های تو نزد من نیست؟ و من به همه اینها تو را معصیت کردم، ای مولای من، تو را بر من حجّت و راه است، ای آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند، و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند، و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه می‌شدند، بر آنچه تو بر آن از من میدانی، در این صورت مهلتم نمی‌دانند، و مرا تنها می‌گذاردند، و از من می بریدند، هم اینک ای خدای من در برابرت هستم، ای آقای من،

خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرَُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجَُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَی الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلایَ یَنْفَعُنی کَیْفَ وَاَنّی ذلِکَ وَجَوارِحی کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَیَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذی شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلی مِنْ عَظایِمِ الاُْمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذی لا تَجُورُ وَعَدْلُکَ مُهْلِکی وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبی فَاِنْ تُعَذِّبْنی یا اِلـهی فَبِذُنُوبی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکـَرَمـِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِنَ الظّالِمـیـنَ ،فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم، تا عذرخواهی کنم، و نه نیروی که یاری بطلبم، و نه دلیلی که با آن احتجاج نمایم، و نه گوینده‌ای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار می‌کردم، چه سود می‌داد، چگونه؟ و چسان این معنا ممکن شود، و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواهند به یقین دانستم بدون تردید.

که تو از کارهای بزرگ من پرسنده ای، و تو حاکم عدالت پیشه ای هستی که در حکم و داوری ستم نمی‌کنی، و عدالت تو هلاک کننده من است، و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنی، به خاطر گناهان من است پس از حجّتی که بر من داری، و اگر از من درگذری، به سب بردباری و جود و کرم توست، معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم،

لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْخـاَّئِفـیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِنَ الْوَجـِلیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِن السـّـاَّئِلیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّی وَرَبُّ اباَّئِیَ الاَْوَّلینَ،معبودی جز تو نیست من از آمرزش خواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الّه اللّه» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواست کنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیح کنندگانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من،

اَللّهُمَّ هذا ثَنائی عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصی لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْراری بِـالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّی لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلی حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنی بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنی وَبَرَاْتَنی مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَهِ فِی الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِی الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنی عَلی قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلی ذلِکَ تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصی الاَّؤُکَ،خدایا این است ثنای من بر تو برای تعظیم تو، و اخلاصم برای یاد تو.

برای یکتاپرستی، و اقرارم به نعمت هایت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایائی و پیشی جستنش تاکنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستی میکردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدید آوردی، از آغاز عمر، و همه آنچه بر من بخشیدی از: بی نیاز گرداندنم از تهیدستی، و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه، و تندرستی در بدن، و سلامت در دین، اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه ای که نعمتت را ذکر کنم یاری ام دهند، نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آنها، مقدّسی و برتری، از اینکه پروردگار کریم، بزرگ، مهربانی، عطاهایت به عدد نیابد،

وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافِیُ نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِی السَّقیمَ وَتُغْنِی الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاَْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ،به ثنایت نتوان رسید.

نعمت هایت تلافی نگردد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمت هایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختان فرما، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست. خدایا بیچارگان را پاسخ میدهی، و بدی را برطرف میکنی، و به فریاد گرفتاران میرسی، و بیماران را درمان می‌کنی، و تهیدست را بی نیاز میگردانی، و شکست را جبران مینمایی، و به خردسالان رحم میکنی، و به بزرگسالان کمک می‌دهی، جز تو پشتیبانی نیست، و فوق تو قدرت مندی وجود ندارد، و تو برتر و بزرگی ای رهاکننده اسیر در بند، ای روزی دهنده کودک خردسال، ای پناه هراسنده پناه خواه، ای که برایت شریک و وزیری نیست،

صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنی فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنـَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِیَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفی وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطی وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنی وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنی وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنی،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و د راین شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را، از نعمتی که می بخشی، و عطاهایی که تجدید می نمایی، و بلایی که برمی‌گردانی و رنجی که برطرف میکنی، و دعایی که می شنوی، و عمل نیکی که می پذیری، و بدی که می پوشانی، همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی، و بر هرچیز توانایی.

خدایا تو نزدیک ترین کسی هستی که خوانده شود، و سریع ترین کسیکه جواب دهد، و بزرگوارترین کسی‌که گذشت کند، و وسیع ترین کسی‌که عطا کند، و شنواترین کسی‌که سؤال شود، ای مهربان دنیا و آخرت، و بخشنده دنیاوآخرت، همانند تو سؤال شده‌ای نیست، و غیر تو آرزو شده‌ای وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادی، از تو درخواست کردم عطایم نمودی، و به سویت میل کردم، به من رحم فرمودی،

وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنی وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنی اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلی الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِیَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَهَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهی اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً وَحِلْماً.به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی، و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودی، خدایا درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده ات و پیامبرت، و بر همگی اهل بیت پاک و پاکیزه اش، و نعمت‌هایت را بر ما تمام کن، و عطاهایت را بر ما گوارا گردان، و ما را نسبت به خود از سپاس‌گزاران، و در نعمت‌هایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین ای پروردگار جهانیان، خدایا ای که مالک شد و توانست، و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد و آمرزید، ای هدف خواستاران مشتاق، و نهایت آرزوی امیدواران ای آن که در دانش بر هرچیز احاطه دارد، و در مهربانی و رحمت و بردباری، جویندگان گذشت از گناه را فرا می‌گیرد،

اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتی شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمینِکَ عَلی وَحْیِکَ الْبَشیرِ النَّذیرِ السِّراجِ الْمُنیرِ الَّذی اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا عَظیمُ فَصَـلِّ عَلَیْـهِ وَعَلی الِهِ الْمُنْتَجَبیـنَ الطَّیِّبیـنَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدی بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها،خدایا در این شب به تو رو می آوریم، شبی که آن را شرافت و عظمت دادی به محمّد پیامبرت و فرستاده ات و برگزیده از خلقت، و امین وحیت، آن مژده دهنده و ترساننده، و چراغ نوربخش، آن که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدی، و او را رحمت برای جهانیان قرار دادی.

خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آنچنان که محمّد از جانب تو شایسته آن است، ای بزرگ، بر او بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه اش درود فرست، و ما را به گذشت از ما بپوشان، که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما قرار ده، از هر خیری نصیبی که میان بندگانت تقسیم می‌کنی، و نوری که با آن هدایت می نمایی، و رحمتی که می‌گسترانی،

وَبَرَکَهٍ تُنْزِلُها وَعافِیَهٍ تُجَلِّلُها وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فی هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطینَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ قانِطینَ وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ یا اَجْوَدَ الاَْجْوَدینَ وَاَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ امّینَ قاصِدینَ فَاَعِنّا عَلی مَناسِکِنا وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا وَعافِنا فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدِیَنا فَهِیَ بِذِلَّهِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَهٌ اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ ما سَئَلْناکَ ،و برکتی که فرو میفرستی، و عافیتی که بر اندام حیات بندگان میپوشانی، و رزقی که می گستری، ای مهربان ترین مهربانان.

خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهره مند بازگردان، و ما را از ناامیدان قرار مده، و از رحمتت با دست خالی مگذار، و از آنچه از فضلت امیدواریم مبتلای به حرمان مکن، و از رحمتت محروممان منما، و از افزونی آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز، و ناکام باز مگردان، و از درگاهت مران، ای بخشنده ترین بخشندگان، و کریم ترین کریمان، یقین کنان به درگاهت رو نمودیم، و آهنگ کنان و قصدکنان به زیارت خانه ات آمده ایم، بر ادای مناسک حج یاریمان ده، و حجّمان را کامل نما، و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چرا که دست های خود را به جانب تو دراز کرده ایم، و آن دستها به خواری اعتراف علامت دار است. خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن،

وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ فَلا کافِیَ لَنا سِواکَ وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ نافِذٌ فینا حُکْمُکَ مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ عَدْلٌ فینا قَضآؤُکَ اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظیمَ الاَْجْرِ وَکَریمَ الذُّخْرِ وَدَوامَ الْیُسْرِ وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعینَ وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .و کفایت آنچه را از تو خواستین عهده دار باش، که ما را کفایت کننده ای جز تو نیست، و برای ما پروردگاری جز تو نمی‌باشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، قضایت درباره ما عادلانه است، خیر را برای ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده.

خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان، و گناهان همه ما را بیامرز، و با هلاک شدگان هلاکمان مکن، و مهربانی و رحمتت را از ما باز مگردان، ای مهربان ترین مهربانان،

اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فی هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ یا مَنْ لا یَخْفی عَلَیْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ وَلا لَحْظُ الْعُیُونِ وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِی الْمَکْنُونِ وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُکَ وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبیراً تُسَبِّحُ لَکَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فیهِنَّ وَاِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ،خدایا در این وقت ما را از کسانی قرار ده که از تو درخواست کردند، و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودی و به سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتی، و به سوی تو از همه گناهانشان بیزای جستند پس همه گناهانشان را آمرزیدی ای دارای بزرگی و بزرگواری.

خدایا ما را پاک کن، و به جانب راست و درستی توجّه ده، و زاری ما را بپذیر، ای بهترین کسیکه درخواست شد، و رحم کننده ترین کسیکه از او رحمت خواسته شد، ای آن که بر هم نهادن پلک‌ها، و دقت نظر چشم‌ها بر او پوشیده نیست، و آنچه در نهان مستقرّ شده، و آنچه را پنهانی های قلوب دربرگرفته از او مخفی نیست، آری همه اینها را دانشت شماره کرده، و بردباری‌ات فرا گرفته، تو منزّهی و برتری، از آنچه ستمگران درباره‌ات می‌گویند، آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها و هرکه در آنهاست تو را تسبیح می‌گویند، و هیچ موجودی نیست مگر اینکه با سپاست تسبیح می‌ گوید،

فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ ی ا ذَاالْجَلا لِ وَالاِْکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ وَالاَْیادِی الْجِسامِ وَاَنْتَ الْجَوادُ الْکَریمُ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَعافِنی فی بَدَنی وَدینی وَ امِنْ خَوْفی وَاَعْتِقْ رَقَبَتی مِنَ النّارِ اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بی وَلا تَسْتَدْرِجْنی وَلا تَخْدَعْنی وَادْرَءْ عَنّی شَرَّ فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِپس تو را سپاس و بزرگواری و بلندی مقام، ای دارنده بزرگی و کرامت و فضل و نعمت، و عطاهای بزرگ، و تویی بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدایا از روزی حلالت بر من وسعت ده، و در تن و دینم سلامت کامل و عافیت بخش، و از ترسم مرا امان ده، و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا مکرت را از من دور کن (و بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده)، و مرا به تدریج بر بدی هایم مؤاخذه مکن، و مرا در خیالات باطلم رها مساز، و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.

در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت، و از دیده های مبارکش مانند ریزش آب از دو مشک، اشک میریخت، و با صدای بلند به محضر حق عرضه داشت:

یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَهِ الْمَیامینِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتی اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنی ما مَنَعْتَنی وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنی ما اَعْطَیْتَنی اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ یا رَبُِّ یا رَبُِّ.ای شنواترین شنوایان، ای بیناترین بینایان، و ای سریع ترین حسابرسان، و ای مهربان ترین مهربانان، بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با میمنت درود فرست، و از تو درخواست میکنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنی، بیشک هرچه را از من دریغ ورزی به من ضرری نرساند، و اگر قضای حاجتم را از من دریغ نمایی، آنچه را عطایم کنی سودی نبخشد، آزادی عهده ام را از آتش از تو درخواست میکنم، معبودی جز تو نیست، یگانه ای، برایت شریک نیست، فرمانروایی و سپاس خاص توست، و تو بر هرچیز توانایی، پروردگارا پروردگارا.

پیوسته «یا ربّ» می‌گفت، و همه آنان که اطراف حضرت بودند به دعای حضرت گوش فرا دادند و به آمین گفتن اکتفا نمودند، در این هنگام صداهایشان با آن حضرت به گریستن بلند شد، تا آفتاب غروب کرد، سپس زادوتوشه خود را بار کرده، به سوی مشعر الحرام حرکت کردند. مؤلّف گوید: کفعمی دعای عرفه حضرت سید الشهداء علیه السّلام را در کتاب (بلد الامین) تا این قسمت ذکر کرده، و علامه مجلسی در «زاد المعاد» این دعای شریف را موافق روایت کفعمی نقل فرموده ولی سید ابن طاووس در کتاب اقبال، پس از «یا ربّ، یا ربّ، یا رب» این اضافه را آورده:

اِلـهی اَنـَا الْفَقیرُ فی غِنایَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فی فَقْری اِلـهی اَنـَا الْجاهِلُ فی عِلْمی فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فی جَهْلی اِلـهی اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَهَ طَو آءِ مَقادیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلی عَطآءٍ وَالْیَاءْسِ مِنْکَ فی بَلاَّءٍ اِلهی مِنّی ما یَلیقُ بِلُؤْمی وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ.خدایا، در عین توانگری تهیدستم، پس چگونه در تهیدستی تهیدست نباشم، خدایا در عین دانایی نادانم، پس چگونه در عین نادانی نادان نباشم.

خدایا همانا اختلاف تدبیرت، و سرعت تغییر تقدیراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمینان به بخشش و ناامیدی از تو در گرفتاری بازداشته است. خدایا از من است آنچه سزاوار پستی من است، و از توست آنچه شایسته بزرگواری توست.

اِلهی وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَ الرأفَة لی قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفی اَفَتَمْنَعُنی مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفی اِلهی اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّی فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّهُ عَلَیَّ وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوی مِنّی فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّهُ عَلَیَّ اِلهی کَیْفَ تَکِلُنی وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لی وَکَیْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لی اَمْ کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ الْحَفِیُّ بی‌ها اَنـَا اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْری اِلَیْکَ وَکَیْفَ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اَشْکوُ اِلَیْکَ حالی وَهُوَ لا یَخْفی عَلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالیخدایا تو خود را با لطف و مهربانی به من توصیف کرده ای پیش از پیدایش ناتوانی من، آیا آن دو را از من دریغ ورزی پس از پدید آمدن ناتوانی‌ام، خدایا اگر زیبایی هایی از من نمایان شود، به فضل توست، و تو را بر من منت بسیار است، و اگر زشتی هایی از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت کامل است.

خدایا چگونه مرا وا مینهی در صورتی که عهده دار من شده‌ای؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنکه تو یار منی؟ یا چگونه ناامید گردم، درحالی که نسبت به من سخت مهربانی اینک به نیازم به تو، متوسل به توام، و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه که محال است به تو برسد، یا چگونه از حالم به تو شکایت کنم و حال آنکه بر تو پوشیده نیست؟ یا چگونه با گفتارم ترجمه حال نمایم،

وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ امالی وَهِیَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالی وَبِکَ قامَتْ اِلهی ما اَلْطَفَکَ بی مَعَ عَظیمِ جَهْلی وَما اَرْحَمَکَ بی مَعَ قَبیحِ فِعْلی اِلهی ما اَقْرَبَکَ مِنّی وَاَبْعَدَنی عَنْکَ وَما اَرْاَفَکَ بی فَمَا الَّذی یَحْجُبُنی عَنْکَ اِلهی عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاَثارِ وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّی اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَیَّ فی کُلِّشَیْءٍ حَتّی لا اَجْهَلَکَ فی شَیْءٍ اِلهی کُلَّما اَخْرَسَنی لُؤْمی اَنْطَقَنی کَرَمُکَ وَکُلَّما ایَسَتْنی اَوْصافی اَطْمَعَتْنی مِنَنُکَ .درحالیکه از تو برای تو واضح است؟ یا چگونه آرزوهایم را به عرصه نومیدی بری، در صورتیکه به آستان تو وارد گشته؟ یا چگونه احوالم را نیکو نگردانی، درحالیکه احوال من استوار به توست؟ خدایا چه اندازه به من لطف داری.

با این نادانی فوق العاده من، و چه قدر به من مهربانی، با این عمل زشت من؟ خدایا چقدر به من نزدیکی، و من چقدر از تو دورم، و چه اندازه به من مهر می‌ورزی پس چیست آنچه مرا از تو در پرده می‌کند؟ خدایا از اختلاف آثار، و تغییرات احوال دانستم که خواسته‌ات از من این است که خود را در هرچیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو جاهل نباشم، خدایا هر زمان فرومایگی‌ام از سخن مرا بازداشت، کَرَم تو گویایم نمود، و هروقت اوصافم ناامیدم کرد، نعمت‌هایت به طمعم انداخت.

اِلهی مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِیَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِیَ وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِیَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعاویهِ دَعاوِیَ اِلهی حُکْمُکَ النّافِذُوَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذی مَقالٍ مَقالاً وَلا لِذی حالٍ حالاً اِلهی کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها وَحالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادی عَلَیْها عَدْلُکَ بَلْ اَقالَنی مِنْها فَضْلُکَ اِلهی اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّی وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَهُ مِنّی فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَعَزْماً اِلهی کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْ مِرُ.خدایا کسی‌ که زیبایی‌هایش زشتی بوده، پس چگونه زشتی‌هایش زشتی نباشد، و کسی‌ که حقیقت گویی‌هایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟ خدایا دستورِ نافذت، و مشیتِ چیره‌ات، برای صاحبِ سخن، سخنی و برای صاحبِ حال، حالی نگذشته، خدایا چه بسیار طاعتی که بنا کردم، و چه بسیار حالتی که استوار نمودم.

عدالتت اعتمادم را بر آنها ویران کرد، ولی فضل تو عذر مرا از آنها پذیراست. خدایا همانا می‌دانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّی ادامه نداشته، ولی به صورت محبّت و اراده ادامه داشته. خدایا چگونه تصمیم بگیرم و حال آنکه تو چیره‌ای؛و چگونه تصمیم نگیرم درحالی که تودستوردهنده‌ای،

اِلهی تَرَدُّدی فِی الاْ ثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنی عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنی اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیْکَ اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتی غِبْتَ حَتّی تَحْتاجَ اِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ وَمَتی بَعُدْتَ حَتّی تَکُونَ الاْ ثارُ هِیَ الَّتی تُوصِلُ اِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً،خدایا مردّد شدن من در آثار موجب دوری دیدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسیله انجام خدمتی(عبادتی) که مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودی که در وجودش نیازمند به توست؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست، تا آن غیر وسیله ظهور تو باشد؟ ! ! کی پنهان بوده ای، تا نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای، تا آثارْ واصل کننده به تو باشند؟ کور باد دیده‌ای که تو را بر آن دیده بان نبیند و زیان کار باد تجارت بنده‌ای که از محبّتت برای او سهمی قرار نداده‌ای،

اِلهی اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَی الاْ ثارِ فَارْجِعْنی اِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الاَْنْوارِ وَهِدایَهِ الاِْسْتِبصارِ حَتّی اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَیْها اِنَّکَ عَلی کُلِّشَیٍْ قَدیرٌ اِلهی هذا ذُلّی ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَهذا حالی لا یَخْفی عَلَیْکَ مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَیْکَ وَبِکَ اَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ فَاهْدِنی بِنُورِکَ اِلَیْکَ وَاَقِمْنی بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِلهی عَلِّمْنی مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ وَصُنّی بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ.خدایا مرا به رجوع به آثار فرمان دادی، پس مرا به پوششی از انوار و هدایتی بصیرت جو به سوی خود بازگردان، تا از آنها به سویت بازگردم همانطور که از آنها به بارگاهت بار یافتم، با نگاهداری نهادم از نگاه به آنها و برگرفتن همّتم از اعتماد بر آنها، همانا تو بر هرچیز توانایی.

خدایا این خواری من است که در برابرت عیان است، و این حال من است که بر تو پوشیده نیست، از تو رسیدن به تو را می‌خواهم، و بر تو استدلال میکنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمایی کن، و در برابرت به صدق بندگی بر پا دار. خدایا از علم مخزونت به من بیاموز، و به پرده نگاهداریت حفظم کن.

اِلهی حَقِّقْنی بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ وَاسْلُکْ بی مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهی اَغْنِنی بِتَدْبیرِکَ لی امعَنْ تَدْبیری وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیاری وَاَوْقِفْنی عَلی مَـراکِـزِ اضْطِراری اِلـهی اَخْرِجْنی مِنْ ذُلِّ نَفْسی وَطَهِّرْنی مِــنْ شَکّـی وَشِرْکی قَبْلَ حُلُولِ رَمْسی بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنی وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنی وَاِیّاکَ اَسْئَلُ فَلا تُخَیِّبْنی وَفی فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنی وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنی وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنی .خدایا مرا به حقایق اهل قرب محقق کن، و به راه و روش اهل جذب ببر، خدایا به تدبیرت نسبت به من مرا از تدبیرم، و به اختیارت از اختیارم بی نیاز گردان، و مرا به مواضع بیچارگی ام آگاه کن، خدایا مرا از خواری نفسم نجات ده، و از شک شرکم پاک کن و پیش از آنکه وارد قبر شوم، از تو یاری میجویم، پس مرا یاری ده، و بر تو توّکل می‌کنم، پس مرا وامگذار، و از تو درخواست می‌کنم.

پس ناامیدم مکن، و در فضل تو رغبت می‌نمایم، پس محرومم مگردان، و خود را به تو منسوب می‌کنم، پس دورم مکن، و در آستانه تو می‌ایستم پس مرانم،

اِلهی تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنّی اِلـهی اَنْتَ الْغَنِیُّ بِذاتِکَ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ غَنِیّاً عَنّی اِلهی اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ یُمَنّینی وَاِنَّ الْهَوی بِوَثائِقِ الشَّهْوَهِ اَسَرَنی فَکُنْ اَنْتَ النَّصیرَ لی حَتّی تَنْصُرَنی وَتُبَصِّرَنی وَاَغْنِنی بِفَضْلِکَ حَتّی اَسْتَغْنِیَ بِکَ عَنْ طَلَبی اَنْتَ الَّذی اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فی قُلُوبِ اَوْلِیآئِکَ حَتّی عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ وَاَنْتَ الَّذی اَزَلْتَ الاَْغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّی لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئُوا اِلی غَیْرِکَ اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ وَاَنْتَ الَّذی هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُخدایا خشنودی تو منزّه است از این‌که علّتی از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممکن است برای آن علّتی از ناحیه من بوده باشد؟ خدایا تو بی‌نیازی از این‌که نفعی از جانب خویش به حضرتت رسد، پس چگونه بی نیاز از من نباشی؟ خدایا قضا و قدر مرا به آرزو انداخت، و هوای نفس مرا در بندهای شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنی، و به فضل خود بی نیازم فرما، تا به وسیله تو از خواسته‌ام بی نیاز کردم، تویی که انوار را در قلوب دوستانت تاباندی، تا تو را شناختند و یگانه‌ات دانستند، و تویی که بیگانگان را از قلوب دوستانت(عاشقانت) راندی تا غیر تو را دوست نداشتند، و به غیر تو پناه نبردند، تو مونس آنانی آنجا که عوالم آنان را به وحشت اندازد، تویی که آنان را هدایت نمودی، هرجا که نشانه هایی برای آنان آشکار شد

ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِیَ دُونَکَ بَدَلاً وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغی عَنْکَ مُتَحَوِّلاً کَیْفَ یُرْجی سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَهَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ حَلاوَهَ الْمُؤ انَسَهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیائَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ الذّاکِرینَ وَاَنْتَ الْبادی بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ وَاَنْت الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبینَ وَاَنْتَ الْوَهّابُ،

کسی‌که تو را گم کرده چه یافته؟ و چه گم کرده،کسی‌که تو را یافته، همانا محروم شد کسی‌که به جای تو به دیگری راضی گشت، و زیانکار شد کسی‌که از تو به دیگری روی آورد، چگونه به غیر تو امید بسته شود، و حال آن که احسانت را بریده نساختی، و چگونه از غیر تو خواسته شود در صورتی که تو شیوه نعمت بخشی‌ات را تغییر نداده‌ای، ای که به دوستانش(عاشقانش) شیرینی همدمی خود را چشاند، در نتیجه تملق‌گویانه در برابرش ایستادند، ای که اولیایش را جامه‌های هیبت پوشاند، پس آمرزش‌جویانه در مقابلش قرار گرفتند، تویی یادکننده پیش از یادکنندگان، و تویی شروع کننده به احسان، پیش از توجّه بندگان، و تویی جودکننده به عطا، پیش از خواستن خواهندگان، و تویی بخشنده،

وَاَنْتَ الْوَهّابُ،ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ اِلـهی اُطْلُبْنی بِرَحْمَتِکَ حَتّی اَصِلَ اِلَیْکَ وَاجْذِبْنی بِمَنِّکَ حَتّی اُقْبِلَ عَلَیْکَ اِلـهی اِنَّ رَجآئی لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفی لا یُزایِلُنی وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِی الْعَوالِمُ اِلَیْکَ وَقَدْ اَوْقَعَنی عِلْمی بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ اِلهی کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ اَمَلی اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلی اِلـهی کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِی الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنی اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنی.و تویی بخشنده، و سپس آنچه را که به ما بخشیدی از ما به قرض خواهی، خدایا مرا به رحمتت بخواه تا به تو رسم، و مرا به عطایت جذب کن تا به جانب تو رو کنم.

خدایا امیدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانی‌ات کردم؛ چنان که ترسم از تو زایل نشود، گرچه اطاعتت نمودم.همانا جهانیان مرا به جانب تو رانده‌اند، و دانشم به کرمت مرا به آستانه تو انداخته. خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوی منی، یا چگونه خوار گردم درصورتی‌که اعتمادم بر توست. خدایا چگونه عزّت خواهم، درحالی که در خواری مستقرم(ثابتم) کرده‌ای، و چگونه عزّت نخواهم با آن که به خود نسبتم داده‌ای؟

اِلـهی کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذی فِی الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنی اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذی بِجُودِکَ اَغْنَیْتَنی وَاَنْتَ الَّذی لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْءٍ فَما جَهِلَکَ شَیْءٌ وَاَنْتَ الَّذی تَعَرَّفْتَ اِلَیَّ فی کُلِّ شَیْءٍ فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فی کُلِّ شَیْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَیْءٍ یا مَنِ اسْتَوی بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فی ذاتِهِ مَحَقْتَ الاْ ثارَ بِالاْ ثارِ وَمَحَوْتَ الاَْغْیارَ بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاَْنْوارِ یا مَنِ احْتَجَبَ فی سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَْبْصارُ یا مَنْ تَجَلّی بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِْسْتِوآءَ کَیْفَ تَخْفی وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ وَالْحَمْدُ لله وَحْدَهُ

خدایا چگونه نیازمند نباشم، و حال آن که مرا در نیازمندان نشاندی، یا چگونه نیازمند باشم در صورتی که تو به جودت بی نیازم کرده ای، و تویی که معبودی جز تو نیست، خود را به هرچیز شناساندی، پس چیزی جاهل به تو نیست، و تویی که خود را در هرچیز به من شناساندی، پس تو را در هرچیز نمایان دیدم، و تویی نمایان برای هرچیز، ای که به رحمانیّتش چیره شد، در نتیجه عرش در ذاتش پنهان شد، آثار را با آثار نابود کردی، و اغیار را به احاطه کنندگان افلاک انوار محو نمودی، ای که در سراپرده‌های عرشش پرده نشین از این شد که دیده‌ها او را دریابند، ای آن که به کمال زیبایی‌اش تجلّی کرد، پس عظمتش، استیلا و برتری‌اش را محقق ساخت، چگونه پنهان شوی و حال آن که نمایانی، یا چگونه غایب شوی و حال آن که دیده بانی و حاضری، همانا تو بر هرچیز توانایی، و سپاس تنها از آن خداست، خدای یگانه.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: نـمــاز و دعــا و مـنــاجــات ، عــــــرفـــــان اســــلامـــی ، عـــرفـــان و مـــعـــنـــو یــت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ | 13:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روز عرفه (به عربی: یوم عرفة) مصادف با روز نهم ذیحجه در تقویم اسلامی است.[۱][۲] این یکی از مقدس‌ترین روزها در تقویم اسلامی است، دومین روز از سفر حج و روز بعد از آن عید قربان است.[۳] در سحرگاه این روز، زائران مسلمان از منا به یک دامنه تپه و دشت مجاور به نام کوه عرفه و دشت عرفه راه می‌یابند. بر اساس روایات اسلامی، از همین مکان بود که محمد در آخرین سال زندگی خود یکی از آخرین خطبه‌های معروف خود را بیان کرد. برخی از مسلمانان آن قسمت از آیه قرآن را اعلام می‌کنند که کامل شدن دین اسلام در این روز نازل شده‌است.

روز عَرَفَه، ۹ ذی‌الحجه، از روزهای پرفضیلت سال که روایات بسیاری آن‌را به عنوان روزی ویژه برای بخشایش گناهان و استجابت دعا معرفی کرده‌اند. روز عرفه، یک روز پیش از عید قربان است. در منابع روایی اعمالی برای آن برشمرده‌اند که بافضیلت‌ترین آنها دعا و استغفار است. زیارت امام حسین(ع) و خواندن دعای عرفه نیز در این روز بسیار سفارش شده است. بنابر فقه شیعه، حج‌گزاران باید از ظهر تا غروب شرعی این روز را در عرفات وقوف کنند.

روز عرفه، روز نهم ماه ذی الحجه و یک روز قبل از عید قربان است که باید حجاج از ظهر آن روز تا غروب در سرزمین عرفات وقوف کنند.
روز عرفه از ایام بافضیلت سال بوده و دارای آداب و اعمال مخصوصی است و در روایات زیادی این روز را ویژه دعا و بخشایش گناهان شمرده‌اند. در منابع روایی برای شب و روز عرفه فضیلت‌های بسیاری شمرده شده و اعمال زیادی ذکر کرده‌اند که می‌توان به خواندن دعای عرفه، زیارت امام حسین (علیه‌السلام)، بیتوته شب عرفه، دعا و استغفار اشاره کرد. احکام روز عرفه در باب‌هاى طهارت، صلات، صوم و حج کتب فقهی بحث شده است.

روز عرفه روز آغاز مناسک حج است. حج گزاران در این روز در صحرای عرفات گرد هم می‌آیند و ضمن دعا و استغفار، از توفیق در ادای فریضه مهم حج شکرگزاری می‌کنند.براساس برخی روایات «وتر» که خداوند در آیه ۳ سوره فجر به آن سوگند یاد کرده (وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ)همان روز عرفه است.[۵] نظر به اهمیت این روز، ادعیه و مناجاتی ویژه آن از معصومین و بزرگان دینی نقل شده است. بر اساس روایتی پیامبر(ص) خواندن دعایی را در این روز به امام علی(ع) توصیه کرد و گفت دعائی است که پیامبران پیش از او هم خوانده اند.[۶][یادداشت ۱] از جمله مشهورترین این ادعیه، دعای عرفه امام حسین(ع) است که بسیاری از شیعیان هر ساله در نقاط مختلف دنیا، به قرائت آن در این روز اهتمام جدی دارند. از دعاهای مشهور دیگر برای این روز، دعای عرفه امام سجاد(ع) نقل شده است.[۸]

روایات بسیاری روز عرفه را به عنوان روزی ویژه برای بخشایش گناهان و استجابت دعا[۹] معرفی کرده‌اند.[۱۰] همچنین امامان شیعه احترامی خاص برای این روز قائل بوده و مردم را به بزرگداشت این روز فرا می‌خوانده‌اند و سائلان را به هیچ روی، دست خالی رد نمی‌کرده‌اند.[۱۱]

در این روز حجاج از شهر مکه به صحرای عرفات آمده و در آنجا به راز و نیاز و دعا پرداخته و پس از نماز ظهر و عصر این دعا را در کنار کوه جبل الرحمة[۵] می‌خوانند. سپس حجاج به‌سمت سرزمین مشعر الحرام حرکت می‌کنند تا در روز عید قربان در سرزمین منا باشند.

خطبهٔ روز عرفه، خطبه اصلی مراسم حج واجب است که هرساله توسط بالاترین مفتی عربستان سعودی خوانده می‌شود.[۶]

معرفت و عرفان ادراک یک چیز همراه با تفکر و تدبر در آثار آن است و «عَرَفَة» نام مکان مخصوص است و به این جهت که آدم و حوا پس از هبوط در این سرزمین مجدداً یکدیگر را یافته و شناختند به این نام نامیده شده است.[۱] نام عرفه، از سرزمین عرفات (جایی در مکه که باید در این تاریخ در آن وقوف کرد) گرفته شده و گفته‌اند عرفات را از آن رو عرفات خوانده‌اند که زمینی مشخص و شناخته‌شده در میان کوه‌ها است.[۲]

آثار کهن مکه‌شناسی، مانند اخبار مکة،[۳] برای اشاره به سرزمین عرفات از کلمه «عرفه» نیز استفاده کرده‌اند. سَخاوی تاریخ‌نگار قرن دهم قمری اهل مکه معتقد است که کلمه عَرَفات مانند «قَصَبات» (جمع قصبه است) است و به هر نقطه از آن منطقه، «عرفه» گویند و نام کل منطقه، «عرفات» است.[۴]

دعای عرفه امام حسین(ع) دعایی که امام حسین(ع) در روز عرفه (۹ ذی‌الحجه) در صحرای عرفات خوانده است. می‌گویند این دعا مربوط به آخرین حج امام حسین(ع) نیست؛ زیرا امام در سفر حجی که قبل از واقعه کربلا بود، در عرفات توقف نداشته است.

شیعیان این دعا را در روز عرفه در صحرای عرفات و دیگر مناطق جهان می‌خوانند. این دعا، دربردارنده آموزه‌های عرفانی و عقیدتی همچون خداشناسی، بیان صفات الهی، یادآوری نعمت‌های خدا و حمد و سپاس خداوند بر آن‌ها، تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه است.

عالمان شیعه با توجه به محتوای دعا، آن را از امام حسین(ع) دانسته‌اند. البته در انتساب بخش پایانی آن به امام حسین(ع) تردید شده است. این دعا به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

دعای عرفه امام حسین(ع) از دعاهایی است که شیعیان در روز عرفه و در صحرای عرفات و دیگر مناطق جهان می‌خوانند. در ایران این مراسم در مساجد و دیگر اماکن مذهبی به صورت گروهی خوانده می‌شود.

در منابع، درباره سال قرائت دعای عرفه مطلبی نیامده است. با این حال گفته شده است این دعا مربوط به آخرین حج امام حسین(ع) نیست چرا که او در سفر حجی که قبل از واقعه کربلا بود، در عرفات توقف نداشت.[نیازمند منبع] می‌گویند امام در بیست‌وپنج سفری که به حج داشته است در هر سفر در روز عرفه دعای جدیدی خوانده است.[۱] امام حسین(ع) در ذی‌الحجه سال ۶۰ به مکه رفت و در حین مناسک حج متوجه توطئه عوامل یزید بن معاویه شد، از این‌رو حج را به عمره تبدیل کرد[یادداشت ۱] و سپس طواف و سعی صفا و مروه را به جا آورد و به سوی کوفه حرکت کرد.[۲]

بِشر و بشیر فرزندان غالب اسدی نقل کرده‌اند در آخرین ساعات روز عرفه در عرفات، امام حسین(ع) با جمعی از خاندان، فرزندان و شیعیان از چادر بیرون آمدند و با نهایت خضوع و خشوع در طرف چپ کوه رو به کعبه ایستادند و این دعا را خواندند.[۳]

در روایت کفعمی دعای عرفه با عبارت «لَا شَرِیک لَک لَک الْمُلْک وَ لَک الْحَمْدُ وَ أَنْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَب»» پایان یافته است اما در نقل سید ابن طاووس در کتاب اقبال الاعمال، با این عبارت «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَای فَکیفَ لَا أَکونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی» ادامه می‌یابد و عبارت پایانی دعا نیز چنین است: «أَمْ کیفَ تَغِیبُ وَ أَنْتَ الرَّقِیبُ الْحَاضِرُ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَه»[۶] البته سید ابن‌طاووس نیز این بخش پایانی در کتاب مصباح الزائر ذکر نکرده است.[نیازمند منبع]علامه مجلسی نیز در صدور این بخش از امام حسین(ع) تردید کرده است او عبارت‌های آن را با سیاق دعاهای معصومان(ع) ناسازگار شمرده است. مجلسی گفته است ممکن است این قسمت ابتدا در برخی کتاب‌ها نبوده و سید ابن‌طاووس با گمان اینکه جزو دعای عرفه است، آن را در پایان دعا قرار داده باشد و یا اینکه نسخه اصلی کتاب اقبال الاعمال دارای این زیاده نبوده و بعدها برخی از مشایخ صوفیه آن را به این کتاب ملحق کرده‌اند. او احتمال دوم را مناسب‌تر دانسته است.[۷] البته محمد محمدی ری‌شهری سیاق بخش پایانی دعای عرفه را با سیاق برخی دیگر از ادعیه معصومان(ع) مانند مناجات شعبانیه، هماهنگ دانسته است.[۸]

دعای عرفه دربردارنده آموزه‌های عرفانی و عقیدتی است. برخی از آنها عبارتند از:

  1. خداشناسی و بیان صفات الهی و تجدید عهد و پیمان با پروردگار و شناخت پیامبران و تحکیم ارتباط با آنها و توجه به آخرت و اظهار عقیده قلبی.
  2. سیر اندیشه در آفاق جهان و یادآوری نعمت‌های بیکران الهی بر انسان و حمد و سپاس خداوند بر آن‌ها.
  3. تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه و درخواست عفو و روی آوردن به صفات پسندیده و اعمال خیر.
  4. اعتراف به غیرقابل شمارش بودن نعمت‌های الهی و شمارش پاره‌ای از آنها و اعتراف به گناهان وخطاها و شمارش آنها.[یادداشت ۳]
  1. درخواست حوایج که با درود و صلوات بر محمد و آل محمد شروع می‌شود. سپس تقاضای بخشش و نور هدایت و رحمت و برکت و وسعت روزی و پاداش اخروی و...

عرفات یا سرزمین عرفات، سرزمينی است كه در آن گناه نشده و آنجا معبد تمام انبیاء، اوليا، اوصيا، متقين و اصفيا بوده است. بيابانی صاف و هموار كه تقريباً در ۲۴ كيلومتري (چهار فرسخی) شمال مکه و در دامنه كوهی به نام (جبل الرحمه)[۱] قرار گرفته است.
عرفات مكانی است كه حضرت آدم (علیه‌السلام) اعتراف به گناه و تقصير خود كرد و مورد مغفرت خداوند قرار گرفت. به همين جهت عرفات ناميده شد.[۲]

تمام انبياء و پيامبران در اين مكان مشمول عنايت حق تعالی شده و اظهار بندگی نموده‌اند و همچنين امام حسین (علیه‌السلام) در حالی‌كه با جمعی از بستگان و يارانش به اين مكان رسيدند، به درگاه خداوند تضرع و زاری نمودند و از جمله دعاهای مشهور اين روز دعای حضرت سيدالشهداء امام حسين (علیه‌السلام) است.
بشر و بشیر پسران غالب اسدی روايت كرده‌اند كه روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم، پس از خيمه بيرون آمدند با گروهی از اهل بيت و فرزندان و شیعیان با نهايت تذلل و خشوع رو به سوی کعبه دعای عرفه را زمزمه فرمودند.[۳]

عرفات یا سرزمین عرفات، سرزميني است كه درآن گناه نشده و آنجا معبد تمام انبیا،اولیا،اوصیا، متقین و اصفیا بوده است. بياباني صاف و هموار كه تقريباً در ۲۴ كيلومتري (چهار فرسخي) شمال مکه ودردامنه كوهي به نام (جبل الرحمة)[۱] قرار گرفته است.
عرفات مكاني است كه حضرت آدم علیه السلام اعتراف به گناه و تقصير خود كرد و مورد مغفرت خداوند قرار گرفت. به همين جهت عرفات ناميده شد.
[۲]

تمام انبياء و پيامبران در اين مكان مشمول عنايت حق تعالي شده واظهار بندگي نموده اند و همچنين امام حسین علیه السلام در حاليكه با جمعي از بستگان و يارانش به اين مكان رسيدند، به درگاه خداوند تضرع و زاري نمودند و از جمله دعاهاي مشهور اين روز دعاي حضرت سيد الشهداء علیه السلام امام حسين علیه السلام است. بشر و بشير پسران غالب اسدي روايت كرده‌اند كه روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم، پس از خيمه بيرون آمدند با گروهي از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهايت تذلل و خشوع رو به سوي کعبه دعای عرفه را زمزمه فرمودند.[۳]

اشتغال به دعا پس از نماز ظهر و عصر و نیز اجتماع مردم جهت دعا در این روز استحباب دارد،[۱۰] [۱۱] [۱۲]

بلکه دعا در روز عرفه از روزه افضل است، از این‌رو، چنانچه روزه موجب ضعف انسان از دعا گردد، کراهت دارد، لیکن در صورتى که موجب ضعف نشود مستحب است.[۱۳] [۱۴]
از دیگر اعمال مستحب روز عرفه، زیارت امام حسین (علیه‌السّلام).[۱۵]
آزاد کردن برده در شب و روز عرفه،[۱۶]
خواندن دو رکعت نماز- پس از نماز عصر و قبل از شروع به دعا زیر آسمان- و اعتراف به گناهان،[۱۷] [۱۸]
غسل، و افضل انجام دادن آن هنگام زوال است[۱۹]

و صدقه دادن که پاداشى مضاعف از دیگر ایّام دارد.[۲۰]
حاجت خواستن از غیر خدا در روز عرفه مکروه است.[۲۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: نـمــاز و دعــا و مـنــاجــات ، عــــــرفـــــان اســــلامـــی ، عـــرفـــان و مـــعـــنـــو یــت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ | 10:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مهمترین نیایش‌های وارده در روز عرفه

آیت الله سید عباس اسلامی کاشانی، نویسنده کتاب عرفه و عرفات

با خواندن دعای عرفه در می‌یابیم که چه مقدار ائمه(ع) با قرآن مأنوس بوده و چگونه با مکتب دعا انسان را هدایت و راهبری می‌کنند.

مهمترین نیایش‌های وارده در روز عرفه

نیایش عرفه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

دعای عرفه، آکنده از مفاهیم ارزشهای قرآنی و تعالیم آسمانی است. با خواندن دعای عرفه در می‌یابیم که چه مقدار ائمه(ع) با قرآن مأنوس بوده و چگونه با مکتب دعا انسان را هدایت و راهبری می‌کنند. این دعا بیانگر راز و نیاز عاشقانه سرور آزادگان عالم با محبوب و معبود یکتاست و متضمن گوهرهای ارزشمندی است که به انسان روح حیات می‌بخشد.

درباره دعای شریف عرفه سند و مضمون کلی آن باید بگوییم که این دعا، طبق منابع روایی ما از سید عارفان و اسوه کامل آزادی خواهان عالم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در صحرای عرفات و عصر روز عرفه، صادر شده است. در سرتاسر این دعای پر فیض بندگی، ایثار، شهامت، شجاعت،کمال علم حلم تواضع و اخلاص گوینده آن موج می‌زند.

بشر و بشیر فرزندان غالب اسدی بر اساس آنچه در مستدرک الوسایل آمده روایت کرده‌اند: «حسین بن علی بن ابی طالب الله عصر روز عرفه به حالت خشوع و تواضع از خیمه اش خارج شد و آرام آرام قدم بر می دانست، تا اینکه او و گروهی از اهل بیت و فرزندان و دوستانش در سمت چپ کوه جبل الرحمه رو به قبله ایستادند. سپس امام(ع) مانند فقیری که درخواست غذا می‌کند دستانش را در برابر صورتش بلند کرد و سپس دعا را ذکر فرمود». چه دعای با مسمایی است دعای عرفه این دعای شریف و فراز اول دعای عرفه یکی از نشانه‌های روح حماسی و بزرگ حضرت اباعبدالله(ع) است.

فرازهای نیایش عرفه امام حسین(ع)

این فرازهای نورانی به ترتیب عبارتند از شناخت حق تعالی، تجدید عهد و میثاق با خدا، خودشناسی، راز آفرینش و تربیت انسان در دانشگاه الهی؛ نعمتهای خداوند و شهادت به بی کرانی نعمتهای الهی. همینطور ناتوانی بشر از به جا آوردن شکر الهی و دور کردن صفت نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار. خواسته‌های یک انسان متعالی و شناخت و درخواست بهترین مسئلت‌ها و درخواست نیازهای تربیتی از خداوند و شکایت به پیشگاه او. در ادامه نیز به مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی و لطف الهی به پیام آوران رحمت الهی و گنه بینی و لطف خداوندگارا و نیز مقایسه‌ای میان اعمال ما و رفتار خدا اشاره شده است. اقرار و اعتراف به الطاف الهی، اعتراف به گناه خویش، اظهار شرمندگی؛ ثنای پروردگار، حاجت خواهی و درخواست بهترین عطایا، گسترش رحمت الهی، گسترش علم، توانایی و رأفت الهی، توجه به خدا به وسیله پیامبر(ص) و تسبیح کائنات و روزی حلال و نعمت سلامتی از دیگر موارد مهمی است که در این دعای پر بار از خدای رحمان درخواست کرده و می‌خوانیم.

دعای عرفه از ادله امامت و ولایت سیدالشهدا(ع)

این دعای با عظمت که در توحید و خداشناسی بی نظیر است، توسط سرور شهیدان عالم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قرائت و انشاء شده است و در بلاغت لفظ و علو معنا مشهور است و آن را باید از ادله امامت و ولایت حضرتش شمرد. این دعا را بشیر و بشر، پسران غالب اسدی روایت کرده‌اند و چنان که از قرائن بر می‌آید این دو نفر خود، مردانی سخن شناس، خردمند و هوشیار بوده‌اند. شیخ بشیر اسدی را در رجال، از اصحاب حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) شمرده اند. هر چند ضبط و نقل این دعا خود دلیل روشنی بر خردمندی و سخن شناسی وی است. خطبه حضرت زینب(س) در کوفه را نیز او نقل کرده است؛ همان خطبه‌ای که بر بلیغ‌ترین خطیبان عالم طعن می‌زند تا جایی که خود بشیر از بیان حد بلاغت آن عاجز می‌ماند و بهتر از این بیان نمی‌یابد. بیانی که در نهایت به کلام امیرمؤمنان(ع) تشبیه می شود.

مرحوم شیخ کفعمی دعای عرفه امام حسین(ع) را در بلد الامین نقل فرموده و به ظاهر شیخ هم از سید بن طاووس آن را نقل کرده و راوی آن بشر و بشیر فرزندان غالب اسدی هستند که اصل دعا را روایت کرده‌اند. در کتابخانه آستان قدس رضوی نسخه قدیمی و معتبر از اقبال موجود است با زیادت، ولی کفعمی آن را نقل نکرده، شاید برای آنکه در نسخه وی این زیادت نبوده و من خود بعضی نسخ اقبال را دیدم که سقط بسیار داشت و چند فراز از آن حذف شده بود.

از جهت معنا، ضعفی در آن مشاهده نمی‌شود و از جهت لفظ و بلاغت نیز اگر چند کلمه بدان جزالت نباشد که در اول دعاست، احتمال اختلاف نسخه و تصرف سهوی روات بعید نمی نماید؛ چنان که در اول دعا تغییر و زیاده و نقصان و اختلاف میان نسخ اقبال و بلد الامین موجود است. علامه مجلسی در زاد المعاد این دعای شریف را موافق روایت کفعمی ایراد فرموده است.

نیایش عرفه امام سجاد(ع) و اهمیت صحیفه مبارکه سجادیه

این کتاب شریف معروف به صحیفه کامله و زبور آل محمد و انجیل اهل بیت(ع) است که باید همه مسلمانها به وجود آن افتخار کنند. چنان که شرح آن نیز به نام «ریاض السالکین» تألیف سید اجل سید علیخان از آثار ممتاز و پرفایده و در نوع خود بی نظیر است.

زعیم امامیه معمار و بنیان گذار جمهوری اسلامی در مورد این مائده آسمانی می‌فرماید: صحیفه کامله سجادیه نمونه کامل قرآن صاعد است و از بزرگترین مناجات‌های عرفانی در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیل به برکات آن است. آن کتابی است الهی که از سرچشمه نورالله نشئت گرفته و طریقه سلوک اولیای بزرگ و اوصیای عظیم الشان را به اصحاب خلوتگاه الهی می‌آموزد. این کتاب مقدس چون قرآن کریم، سفره الهی است که در آن همه گونه نعمت موجود است و هر که به مقدار اشتهای معنوی خود از آن استفاده می‌کند این کتاب همچون قرآن الهی ادقّ معارف غیبی است که از تجلیات الهی در ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و مافوق آن حاصل میشود و در ذهن من و تو نیاید و دست طلبکاران از حقایق آن کوتاه است.

بیاییم با هم فروتنانه بر سر سفره جاودانه صحیفه سجادیه بنشینیم و در برابر علی ثانی زین العابدین(ع) زانو بزنیم و به سخنان گهربارش گوش جان بسپاریم که سخن یار شنیدن از زبان معشوق بسی شیرین تر و دل چسب تر و بی گمان، مؤثرتر خواهد بود. صحیفه سجادیه پس از قرآن کریم و نهج البلاغه با عظمت ترین کتاب است که کلمات پر محتوایش خود معرف ارزش خویش است. این چنین واژه ها و الفاظ والایی که تالی تلو کتاب خداست، جز از زبان معصوم تراوش نکند.

نیایش عرفه صحیفه مبارکه سجادیه

در آموزه‌های دینی به خواندن چهل و هفتمین نمایش صحیفه مبارکه سجادیه در روز عرفه سفارش شده است. این نیایش، در بردارنده راز و نیازهای، عالمانه عارفانه و عاشقانه امام سجاد(ع) است مهم ترین مفاهیم این نیایش عبارت اند از حمد خداوند؛ شناخت پروردگار، شکر خداوند و صلوات بر محمد و آل محمد. دعا برای امام عصر(عج) و اعتراف به نعمتهای الهی و استغفار از گناهان و همینطور درخواست‌های یک انسان متعالی از پیشگاه خداوند؛ همه فضیلتهای احصا شده برای روز عرفه و سفارشهای مکرر و جدی بر کوشش و فیض بردن هر چه بیشتر و بهتر از این روز مبارک روز عرفه را به نماد نیایش مخلوق با خالق خود مبدل ساخته است و به همین دلیل، به عرفه روزی نیایش می‌گوییم.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: نـمــاز و دعــا و مـنــاجــات ، عــــــرفـــــان اســــلامـــی ، عـــرفـــان و مـــعـــنـــو یــت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ | 9:54 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
سير و سلوك

معتکف کوی دوست

می دونی بعضی ا میگن این اعتکاف دیگه چه فیلمیه اینم که همون چله نشینی ودرویشی است .اما من میگم تند نرو اعتکاف یعنی مهمانی انم مهمانی خدا . اگه قبول نداری ببین کجا دعوت شدی توی خونه خدا .بعله هرکی توی خونه خدا بره دست خالی برنمی گرده

مردن اختیاری

از آموزه‌های‌ ناب‌ نبوی‌ «مرگ‌ اختیاری‌» است‌ كه‌ عین‌ حیات‌ و سرچشمه‌ زلال‌ آب‌ زندگانی‌ جاودانه‌ و ماندنی‌ است‌؛ زیرا انسان‌ تا «نمیرد»، «نمی‌رود» و تا «نماندن‌» را تجربه‌ نكند «ماندن‌» را احساس‌ نمی‌نماید

مولفه های عرفان خردگرا

مولفه های عرفان خردگرا در حوزه عرفان نظری و عملی عینی

مسجد مال من است نه تو

سلام ، تا حالا شده فکر کنی امام جماعتی که تو مسجد محل نماز می خونه مالکیت مسجد را داره یا برای رضای خدا این کار را انجام می ده؟ کلیک کن تا برات بگم

عرفان اسلامی

تمامی‌ مراحل‌ حیات‌ طیّبه‌ نبوی‌ حكایت‌ از «عرفان‌ حقیقی‌» و سلوك‌ كارآمد و متعهد و درون‌گرا و برون‌گرا دارد كه‌ درد خدا و خلق‌ را با هم‌ نشان‌ می‌دهد. آموزه‌های‌ نبوی‌ الهام‌ بخش‌ چنین‌ عرفان‌ پویا و پایانی‌ می‌باشد و در این‌ نوشتار به‌ آنها .....

حقیقت بسم الله

غیبت چند جور است. یک وقت غیبت از برادر ایمانی است. یک وقت هم هست که گوینده از امامش غائب است و حرف میزند. این هم غیبت است. تو که امامت را ندیده ای چرا حرف میزنی؟ غیبت خواص این است

فقط دو روز باقی مانده

فقط دو روز باقی مانده بشتابید بسوی سلامت و سعادتدنیا و آخرت

اگر مستی تورا می خواهم

گناه کردی، باز به سوی ما بیا

شب پاکی

123

عمل خالص

عممل خالصخیلی اثر دارد.

خودکار خدایی

کار خوب اونی که از سر شوق و رغبت باشه نه از سز اکراه واجبار

برای خود سازی اماده باش (3)

خیال نکن همه راه آدم شدن دست خودته پدر مادرت خیلی زحمت کشیدند تا تو در اخلاق و عمل به مین جا رسیدی باور نمی کنی مطلب را بخوان

برای خود سازی آماده باش

اگردوست داری آدم خوبی بشی اما نمی دونی چرا اراده ات محکم نمی شه نمی دونی چرا دربرابر شیطون کم می آری ،پس این سلسله مقاله را بخوان

فرشته شب جمعه

کی گفته بهشت رفتن سخته اصلا خدا دنبال بهانه میگردهتا من وتورا به بهشت ببره هرکی جهنم بره من می گم به اجبار خودشو جهنمی کرده،باور نمی کنی ای مطلب هدیه به شما

بیمه رایگان یکساله خانواده

سلام ، تا حالا شده فکر کنی که کاری انجام بدی تا بتونی خودت و خانواده را یکجا بیمه کنی، پس کلیک ک ن تا برات بگم

موت اختیاری

سلام خدا رحمت کند آیت الله بهجت را، انسان وارسته ای بودند شنیده بودی که می گفتند ایشان قدرت موت اختیاری دارند، اصلا میدونی موت اختیاری چیه؟ پس کلیک کن تا برات بگم

من، شناخت، عرفه و دعا

در حال دعا تا آنجا كه مى توانى سعى كن بهترين حالات از قبيل گريستن، زارى كردن را داشته و بهترين سخنان را براى جلب رحمت و عطوفت بكار برى

ایستگاه اول: زمان رفته

یک فرصت طلایی از دستم رفته! حواستو جمع کن فرصتهای دیگه هنوز هستند، مواظب باشیم این ها را از دست ندهیم

10 روز استثنايي براي پرواز (دهه‌ي اول ذي‌الحجه)

سلام مژده مژده: پرواز رايگان به پهنه‌ي آسمان ب همدت ده روز. همه پرواز را دوست دارند . مخصوصاوقتي از پسر بچه‌ها مي‌پرسي مي‌خواهي چه كاره شوي؟ مي‌گويند خلبان. اين همان روياي پاك پرواز است و آسماني شدن. حتما اين لينك راببين. راستي يه هديه هم دارد!!

استاد راه معرّفی کنید؟

برای پیمودن راه سیر و سلوك الى الله، نیاز به استاد دارم؟

نمونه‌اى از پندارهاى رهزن- آیة الله جوادی آملی(19)

19) یكى از پندارهایى كه مانع و رهزن سیر و سلوك آدمى است، آن است كه خود را مالك و ملك مى‌داند و معرفت والا و گرانقدرى كه دین به ما مى‌آموزد و در زمینه حسن خلق و تهذیب روح، سهم مؤثرى دارد این است كه آنچه در دست ماست عاریه...

آثار پندارگرایى- آیة الله جوادی آملی(18)

یكى از آثار پندارگرایى آن است كه انسان به جاى این كه خود را در مشهد خداى سبحان دیده، به كرامت انسانى خود بیندیشد، به دیگران تبرك مى‌جوید و در برابر غیر خدا تذلل مى‌كند. البته تبرك جستن و توسل به انبیا و ائمه و اولیاء...

منشا پندارگرایى- آیة الله جوادی آملی(17)

(17) خداى سبحان هرگز كسى را گرفتار جهل و پندار باطل نكرده، بلكه همه انسان‌ها را با سلاح معرفت، مسلح كرده و هر انسانى را با الهام فجور و تقوا آفریده است: "و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها."(1) ولى اگر كسى این اله...

پندارگرایى- آیة الله جوادی آملی (16)

یكى از موانع سیر انسان به سوى خدا، پندارگرایى و گمان باطل است؛ چنانكه از مهم‌ترین علل و اسباب طهارت روح و صعود آن به سوى حق، معرفت صحیح است. فرق عارف با پندارگراى غافل در این است كه عارف، خود را در مشهد و محضر خداى ...

حرم امن اخلاص- آیة الله جوادی آملی(15)

شیطان در بخش علمی هرگز انسان را رها نمی‌كند جز این كه در محدوده علم، جزو بندگان مخلص باشد؛ یعنی به مقام عقل مجرد محض بار یابد؛ زیرا در محدوده عقل محض، وهم و خیال را راهی نیست و تجرد شیطان، تجرد وهمی است. بنابراین، ...

عقل عارف و نفس عزوف- آیة الله جوادی آملی(14)

14) از آن جا كه قرآن، اهل‌بیت عصمت و طهارت را از گزند هر گونه خطا و عصیان و نسیان، معصوم و مصون می‌داند، سخنان اهل‌بیت علیهم السلام در كیفیت تزكیه نفس و شناخت موانع سیر آدمی به سوی خدا، سهم مؤثری دارد؛ زیرا اینان، راه ش...

قیاس رهزن- آیة الله جوادی آملی(13)

13) گفته می‌شود؛ نخستین كسی كه بر اساس قیاس و رای خود عمل كرد شیطان بود؛ در حالی كه قیاس كردن مبتنی بر احاطه بر همه جوانب مطلب است و او چنین احاطه علمی نداشت. شیطان گفت من برای آدم سجده نمی‌كنم، چون از او بهترم؛ زیرا آف...

وسوسه علمی- آیة الله جوادی آملی (12)

12) سالكی كه برای تهذیب روح قدم برمی‌دارد، شیطان رای قوه متخیله سالك را به جای وحی و عقل می‌نشاند و موهوم و متخیل را معقول جلوه می‌دهد. باطل را به جای حق و حق را به جای باطل نشاندن، شیطنت است. هنگام شروع به شناخت مبدأ و...

سوء ظن به خود- آیة الله جوادی آملی (11)

پس از نجات از غفلت، باید نسبت به آنچه انسان را دوباره به غفلت مى‌كشاند، هشیار بود و از این رو انسان باید هم نعمت‌هاى خدا را بشناسد و هم بداند كه در همه حالات، در مشهد و محضر الهى است و هم نسبت به خود، خوش گمان نباشد...

مراتب بیدارى- آیة الله جوادی آملی (10)

انسانى كه بیدار مى‌شود عاملى در بیدارى او نقش دارد و عوامل بیدارى انسان غافل، گوناگون است؛ ممكن است این عامل زنگ خطر دوزخ باشد یا شوق بهشت و یا اشتیاق به لقاى حق . در مناجات شعبانیه آمده است كه: "ایقظتنى لمحبتك"(1) ...

دم مسیحایى ذكر- آیة الله جوادی آملی(9)

(9) در دستورهاى دینى آمده است كه اگر سیئه‌اى مرتكب شدید فوراً حسنه‌اى انجام دهید تا آن سیئه را جبران كند؛ زیرا اگر سیئه، متراكم شود، در جان انسان چرک ایجاد و او را نابینا و ناشنوا مى‌كند. براى این كار، ذكر دایمى خدا را ...

اذكار دینى و آموزش معارف- آیة الله جوادی آملی(8)

(8) اذكار دینى افزون بر آن كه از انسان غفلت زدایى مى‌كند، معارف الهى را نیز آموزش مى‌دهد و ره توشه معرفتى مسافران به سوى خدا را فراهم مى‌كند، چنانكه ذكر شریف "لاحول ولا قوة الا بالله العلى العظیم" كه از گنجینه‌هاى عرشى...

راه غفلت زدایى- آیة الله جوادی آملی(7)

(7) خداى سبحان همه جهان را با یك فیض اداره مى‌كند؛ هم نظام تكوین را با یك فیض عام تربیتى به كمال راهنمایى مى‌كند و هم نظام تشریع را با یك هدایت نورانى به كمال لایق، رهنمود می‌دهد. درباره نظام تكوین مى‌فرماید: "و ما امر...

غفلت در عبادت – آیة الله جوادی آملی (6)

(6) از چیزهایى كه براى همه ما دردآور است و ما را رنج مى‌دهد، این است كه ما در متن بهترین پایگاه اخلاق یعنى عبادات خود در فكر خارج آن هستیم! در متن عملى كه براى ما سازنده است متوجه امور دیگریم؛ مثلا انسان در نماز كه مناج...

زمینه ساز غفلت- آیة الله جوادی آملی(5)

) غفلت عوامل گوناگونى دارد و یكى از مهم‌ترین عوامل آن خاطرات ناخوانده است. براى تشریح این مطلب، مقدمه كوتاهى لازم است: هرگاه ما بخواهیم كارى را انجام بدهیم، در آغاز كار، بر آن مسلط و در آن مجتهد و متخصص نیستیم و به اصطلاح، آ...

فضول و عقول- آیة الله جوادی آملی (4)

(4) یكى از موانع مهم تهذیب نفس و سیر و سلوك الى الله آن است كه ما همواره به بیرون از خود مى‌نگریم و از خود غافلیم و در حقیقت فضول هستیم نه عقول؛ فرق فضول و عقول این است كه انسان عقول، ابتدا به درون و آنگاه به بیرون، ولى...

غفلت؛ چرك جان - آیة الله جوادی آملی (3)

(3) غفلت كه یكى از موانع سیر انسان به سوى خداست، از نظر فرهنگ دین، رجس و چرك است. امیرالمؤمنین علیه السلام مى‌فرماید: الغفلة ضلال النفوس(1)؛ غفلت، گمراهى جان است. از مناجات شعبانیه نیز استفاده مى‌شود كه غفلت، چرك جان آد...

غفلت- آیة الله جوادی آملی(2)

غفلت- آیة الله جوادی آملی(2) فصل یكم: غفلت در فن اخلاق، غفلت به عنوان مانع، و بیدارى به عنوان شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوك شمرده شده است. مقدمه واجب سیر و سلوك آن است كه انسان توجه كند كه ناقص است و باید كامل شود و مسافر است و به زاد و

موانع سیر و سلوک- آیة الله جوادی آملی (1)

موانع سیر و سلوک- آیة الله جوادی آملی (1) موانع سیر و سلوك صاحب نظران علم اخلاق بر آنند كه بخش‌هاى آغازین علم اخلاق را آشنایى با رذایل اخلاقى و راه‌هاى زدودن آنها تشكیل مى‌دهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقى و نفسانى را شناسایى و آنها را دفع


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 23:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
سير و سلوك

مراحل خودسازی بزرگان!!

یکی از مهمترین مباحث اخلاق خودسازی است که به بعد روحانی و معنوی انسان مربوط می شود؛ آدمی در جهت نیل به کمال لازم است به تزکیه نفس و خودسازی رو آورد. که معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها و در اصطلاح یعنی فراهم آوردن زمینه برای پرورش اس

عرفان؛ نیازمند بازتولیدی معرفتی

هرچه شیء قیمتی تر می شود بدلی ساز های آن هم بیشتر می شوند و شناخت اصل از بدل مشکل می شود و عرفان نیز از همین مقوله است.

مواجهه اولیای الهی با «بلا»

علامه طباطبایی(ره) می‌گوید: بلایا و محنت‌هایی که اولیاء خدا بدان مبتلا می‌شوند تربیتی الهی است که خدا به وسیله آن بلایا ایشان را تربیت می‌کند و به حد کمال می‌رساند و در واقع بلا لازمه ولایت و دوستی است.

فرق زهد و عبادت در چیست؟!

اخلاق این است كه انسان سعی كند آدم خوبی بشود ، زاهد بشود ، اهل بهشت بشود ، عادل بشود ، با تقوا بشود و از طریق فهم همة فضائل نفسانی كه در كتاب های اخلاق آمده است و عمل به آن ها ، سر انجام یك انسان وارستة به تمام معنا بشود .

بزرگترین و مؤثرترین ریاضت ها در راه سلوک

از مال و جان گذشتن و همه چیز را در راه حق‌تعالی انفاق نمودن، یکی از مصادیق بارز ریاضت است، زیرا ریاضت در اسلام فاصله گرفتن از جامعه و در کنج عزلت به سر بردن نیست، بلکه اسلام دین اجتماع است و انسان باید در میان همین اجتماع ساخته و تربیت شود.

برنامه ای برای رستگار شدن (معرفی کتاب)

حضرت علامه آیه‌الله حسینی طهرانی در سال 1345 قمری در طهران دیده به جهان گشود. پس از اتمام تحصیلات راه طلبگی را پیش گرفت و به‌دست مرحوم آیه‌الله میرزا محمد طهرانی صاحبمستدرك البحاركه از اعاظم عصر و دائی پدری او بود، در مشهد مقدس ملبس به لباس تقوی و علم گر

آیا چیزی به اسم عرفان اسلامی داریم؟!

ازعرفان اسلامی چه می دانیم؟ آیا این که می گویند عرفان اسلامی درست است؟ مبانی و اصول آن چیست ؟ چه تفاوتی دارد با عرفانی که قید اسلامی بودن ندارند ؟

کتابی مفید برای مشتاقان سیر و سلوک

سیر و سلوک و قدم گذاشتن در راه حق و اطمینان از درستی راه ، دغدغه بسیاری از ما در زندگیمان است، در این مسیر که گفته اند :«ظلمات است بترس از خطر گرماهیی» بهترین راه شناخت و آگاهی است ، که این شناخت به مثابه یک چراغ است که پیش پایمان را ببینیم و به دره هلاکت

ادريس پيامبر به علامه چه گفت؟

به ياد دارم هنگامي که در نجف اشرف، تحت تربيت اخلاقي و عرفاني مرحوم حاج ميرزا علي قاضي - رضوان الله عليه - بوديم سحرگاهي بر بالاي بام بر سجّاده عبادت نشسته بودم در اين موقع نعاسي(چرت) به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند يکي از آن‌ها حض

راه میانبر در سیر و سلوک(درس اخلاق آیت الله قرهی 2)

آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از درس اخلاق آیت الله قرهی*، مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است که در مسجد حوزه علمیه یاد شده، واقع در حکیمیه پیرامون مقام والدین و ضرورت نکوداشت جایگاه آن‌ها، ایراد شده است.

كلید در بهشت

عالمان اخلاق به اعتبارات مختلف برای زهد انواع و درجاتی ذكر كرده اند كه به اختصار آنها را گزارش می كنیم. الف) مراتب شدّت و ضعف زهد: زُهد را از جهت میزان شدت و ضعفِ اعراض از دنیا به سه درجه تقسیم می كنند: 1 . فرد به دنیا پشت می كند، در حالی كه به آن تما

رمز و راز مردن

از این خواب دنیایی دو تعبیر می‌توان کرد که یکی تعبیر ابتدایی و اخلاقی است و دیگری تعبیر عمیق عرفانی است. تعبیر ابتدایی و اخلاقی از خواب دنیایی همان پرده‌ی غفلتی است که بر دیده‌ی جان آدمی بر اثر مشغول شدن به دنیا افتاده است. و این پرده دیری نمی‌پاید که با

گنج ناتمام(آرایشگاه اینترنتی رایگان 7)

خدای تعالی پنج صفت در پنج جای بنهاد: عزت در طاعت و ذلت اندر معصیت و هیبت اندر قیام شب و حکمت اندر شکم خالی و توانگری اندر قناعت.

بالاترین مرتبه شکر خدا(آرایشگاه اینترنتی رایگان6)

«خدای تعالی به موسی علیه السلام خطاب بود: ای موسی! شکر مرا چنان که حق من است، به جای آر. عرض کرد: پروردگارا! چگونه به جای آرم؟ چه، هر شکری کنم، تو آن را بر من ارزانی داشتی. فرمود: اکنون که دانستی شکر نعمت من هم از من است، حقیقت شکر مرا به جای آوردی.»

آرایشگاه اینترنتی 5)شکر نعمت، فضیلتی واجب

پيشتر در نوشتارهاي دنباله دار کلينيک اينترنتي رايگان با انواع بيماري هاي روحي آشنا شديم، در آنجا نسخه هاي شفابخشي از داروخانه قرآن و اهل بيت عليهم السلام پيچيديم تا رفتارمان را از صفات ذميمه پيرايش کنيم اميد که بيماران را شفاي کامل حاصل شده باشد

کلید راحتی دنیا و آخرت(آرایشگاه اینترنتی رایگان 4)

پیشتر در نوشتارهای دنباله دار کلینیک اینترنتی رایگان با انواع بیماری های روحی آشنا شدیم، در آنجا نسخه های شفابخشی از داروخانه قرآن و اهل بیت علیهم السلام پیچیدیم تا رفتارمان را از صفات ذمیمه پیرایش کنیم امید که بیماران را شفای کامل حاصل شده باشد.

دوری از معاشرت های بی جا(آرایشگاه اینترنتی رایگان)

این پنجره به مثابه یک آرایشگاه اخلاقی مجازی است که به روی مشتریان همیشگی مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام گشوده شده است.

مشرک در آخرت حسابرسی نمی شود

اینجا اما در پی آرایشیم، آراستگی روح و جان به به خلعت فضایل اخلاقی و دیبای سلوک قرآنی. این پنجره به مثابه یک آرایشگاه اخلاقی مجازی است که به روی مشتریان همیشگی مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام گشوده شده است. مبنا و طراز ما در این نگاره های سلسله وار

شستشو در برکه اخلاق(آرایشگاه اینترنتی رایگان)

پیشتر در نوشتارهای دنباله دار کلینیک اینترنتی رایگان با انواع بیماری های روحی آشنا شدیم، در آنجا نسخه های شفابخشی از داروخانه قرآن و اهل بیت علیهم السلام پیچیدیم تا رفتارمان را از صفات ذمیمه پیرایش کنیم امید که بیماران را شفای کامل حاصل شده باشد. اینجا

آرایشگاه اینترنتی رایگان

فهرست مطالب آرایشگاه اینترنتی رایگان

آرایشگاه اینترنتی رایگان(پیش درآمد)

این پنجره به مثابه یک آرایشگاه اخلاقی مجازی است که به روی مشتریان همیشگی مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام گشوده شده است.

خدا پیش خودت است عزیزم!

گاهی که از روزمرگی ها پر می شویم بد نیست دل را ورق بزنیم و خودمان را مرور و غبارروبی کنیم تا آماده شویم برای روزی که میزان را جلویمان می گذارند. آنچه می خوانید بندهایی است از سخنان حکمت آموز استاد اخلاق آیت الله عبدالکریم حق شناس برای همان موقع هایی که می

برانگيخته شدن مردگان (بخوانيد)

یکى از ايستگاه‌های هولناک قیامت لحظه‌ای است که انسان از قبر خود بیرون مى آید و این ساعت یکى از آن سه ساعتى است که سخت‌ترین ساعتها و وحشتناک‌ترین لحظه ها براى فرزندان آدم است .

بهترین ذکرها چیست

ذكر، بر زبانى، قلبى و عملى تقسيم مى شود هرگز نبايد تصور كرد كه منظور از ذكر پروردگار با اين همه فضيلت تنها ذكر زبانى است، بلكه در روايات اسلامى تصريح شده است كه منظور علاوه بر اين ذكر قلبى و عملى است، يعنى هنگامى كه انسان در برابر كار حرامى قرار مى گيرد ب

سخن به مقدار لازم

حالتى كه به شما رخ مى‏دهد حالت جذبه است. لازم است كه به مراقبه بپردازيد و با تمام قوا به سوى خداى متعال توجه كنيد و خود را برابر حق ببينيد و تصور كنيد

اینچنین عاشق شو

به عرض شريف مى‏رساند نامه شريف دوم زيارت شد. قبلا نيز يك نامه ديگرى رسيده بود كه تا كنون پاسخ آن نوشته نشده. اصولا در زمستان گذشته در اثر كسالت مزاج و ناراحتى اعصاب نه تنها نامه جناب عالى بلكه نامه‏هاى زياد ديگرى كه در اين مدت رسيده تا امروزها براى هيچ كد

سه دستورالعمل برای خودسازی

درخواست دستورالعمل و برنامه براى خودسازى و خويشتن‏نگرى در اسلام سابقه‏اى ديرينه دارد. روايات فراوانى حاكى از آن است كه جويندگان كمال و سعادت، از پيامبر گرامى(ص) و ائمه هدى‏ تقاضاى برنامه براى خودسازى كرده و آن بزرگواران مناسب حال درخواست‏كننده برنامه‏اى ب

با شکسته دلی مرا بخوان

عارف كامل و عوامل عالم مرحوم حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى در كتاب المراقبات فى اعمال السنه بعد از ذكر مطالبى به آداب و آيين دعا مى پردازد و مى گويد: ... بجاست كه پاره اى از اداب و آيينهاى دعا را در اينجا بياوريم و تفصيل آن را به جاى خود واگذاريم

رمز موفقیت را چه می دانید؟

پرسش و پاسخ هایی عرفانی و اخلاقی از مرحوم آیت الله سید عبد الکریم کشمیری(از شاگردان طراز اول مرحوم آیت الله سید قاضی و در کنار حرم حضرت معصومه علیهاسلام ، مدفون می باشند).

سود دنیا و آخرت

پس ای انسان! بیندیش و تفکر کن تا در آنچه از بهره های گوناگون این دنیای پست که به تو روی می آورد، چنان عمل نکنی که فقط آنچه را برای تو سودمندتر باشد، انتخاب کنی؛ بلکه نفس خود را به سختی وادار کن، و وقتت را در بهبود آنچه می خوری و می نوشی صرف کن(1)، و خوابت

بندگی یا عبادت؟ کدامیک؟!

آیة الله امجد در درس اخلاق خود توصیه‎هایی دارند که باید به عمل بسته شود تا سبب هدایت و عاقبت بخیری‎مان شود. برخی از آن توصیه ها را این مطلب ذکر می‎کنیم: در كربلا همه چيز در اوج است! فضائل و رذائل! در اينجا مي‎توان صحنه‎هايي بي نظير را مشاهده كرد! گاهي...

آغاز سال نو مبارک

کاربران گرامی سلام فرا رسیدن ماه مبارک ذی حجه و آغاز سال نو را به تمامی شما تبریک می گوییم.تعجب نکنید، بله آغاز سال نو را تبریک گفتیم. اما این سال نو چیست و چگونه محتوای این مقاله است که تقدیم شما می گردد.

زیاد با مردم قاطی نشو

در رفت و آمد و مخلوط و قاطی شدن با مردم، بيمارى و دردى سهمگين است، و كارى است سخت كه انسان را از ياد خداى جل جلاله باز مى‎دارد، و امروز اين دشوارى به همانجا رسيده است كه در زمان جاهلى جريان داشت.

پسرم سوره حشر را بخوان

پسرم! سوره مباركه حشر را مطالعه كن، كه گنجينه‎هایى از معارف و تربيت در آن است، و ارزش دارد كه انسان يك عمر در آنها تفكر كند، و از آنها به مدد الهى توشه‎ها بر دارد،

آغاز ميقات موسي بن عمران(ع) در كوه طور

آغاز ميقات موسي بن عمران(ع) در كوه طور

حسابرسی های سخت پس از مرگ

چنانکه (توبه بن صمه) براى هر روز عمر خود یک گناه فرض کرد حساب کرد ((بیست و یکهزار و پانصد)) گناه کرده است

آه دیدی چقدر زود دیر شد!

کاربران گرامی سلام. گر یادتان باشد در تاریخ 3/5/1388مطلبی با عنوان سرمایه گذاری باسودهزار برابرتقدیمتان شد.پیامبر خدا (صلی اله علیه و آله وسلم)فرمودند: بالاترین عبادات در ماه مبارک شعبان صدقه دادن واستغفار است.

آموزش اسم اعظم

همگي تا بحال درباره اسم اعظم خدا چيزهايي شنيدهايم. گاه آرزو کرده ايم واي کاش گفته ايم که چه مي شد ما هم به اين اسم اکسيري دست مي يافتيم تا به آرزوهاي ناياب و محال خويش دست مي يافتيم. اما اندکي بعد به ذهنمان خطور مي کرد که دست ما کوتاه و خرما برنخيل!

صدق و راستی

سلام، تا حالا شده فکر کنی صدق و راستی چقدر مهمه؟ یا اصلا تا حالا آدم صادق و راست گفتاری بودی؟ می دونستی چه روایاتی در مورده صدق گفتار هست. پس کلیک کن تا برات بگم

سرمایه‏گذاری با سود هزار برابر!

بشتابید! بشتابید! تنها 21 روز فرصت دارید. سرمایه از شما و سود هزار برابر از خدا

صلواتی از جنس حضور

آخ ر من دنبال میانبر می گردم چیکار کنم دست خودم نیست دوست دارم همیشه زود برسم اگر کسی راهش رو می دونه من مشتاقم.محبت حقیقی کوتاهترین راه است باور نداری این مطلب هدیه ما به روح پاک و مشتاق تو!

ماه خوب پیامبر خدا

ماه شعبان خیلی مهمه می دونی چرا ؟چون مثل اقمه برای نماز می مونه. بله ماه شعبان اقامه ماه ضیافت خدا یعنی رمضان است. باور کن به همین زودی به مهمانی خدا دعوت شده ای پس خودت را اماده کن!

اعمال ماه شعبان

شعبان ماه بسیار شریفی است، و به پیامبر اکرم حضرت محمّد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم منتسب می‌باشد، و آن حضرت همه ی این ماه را روزه می‌گرفت، و روزه ی آن را به ماه مبارک رمضان متّصل می‌نمود،‌ و می‌فرمودند: شعبان ماه من است، هر که یک روز از این ماه را

سیر و سلوک به روش پیامبر

سلام، تا حالا شده فکر کنی سیر و سلوک پیامبر چگونه بوده و چطوری میشه مثل انبیاء سیر و سلوک کرد؟ پس کلیک کن تا برات بگم.

عقل هدف عبادت

سلام میدانستی هدف عبادت از منظر رسول خدا چیست؟ تا حالا شده فکر کنی که چرا عبادت می کنی؟ پس کلیک کن تا برایت بگویم.

سیر و سلوک فردی

سلام، از سلوک فردی چیزی شنیدی؟ تا حالا می دونستی سیر و سلوک فردی هم ممکنه باشه؟ پس کلیک کن تا برات بگم.

عرفان نخبگان

در عرفان‌ نبوي‌ عقل‌ پا به‌ پاي‌ شهود و دل‌ حضور دارد و حد و قلمرو خويش‌ را مي‌شناسد؛ زيرا اساساً انبيا مبعوث‌ نشده‌اند مگر براي‌ اين‌كه‌ عقل‌ را كامل‌ نمايند و چيزي‌ با فضيلت‌تر از عقل‌ نيست‌.

شهود انسان

پيامبر اعظم‌ صلی الله و علیه و آله و سلم «بشارت‌ شهود» را به‌ ارباب‌ فضل‌ وفضيلت‌ و اصحاب‌ خرد و خدمت‌ و اهل‌ صلاح‌ و صلابت‌ وعمل‌ صالح‌ داده‌ است‌؛ چنان‌كه‌ فرمود: «لولا تكثير في‌ كلامكم‌ و تمريج‌ في‌ قلوبكم‌ لرايتم‌ ما اري‌ و لسمعتم‌ ما اسمع‌»

عرفان نبوی

درعرفان‌ ناب‌ نبوي‌ و سلوك‌ محمدی صلی الله علیه و آله و سلم انسان‌ عارف‌ به‌ خويشتن‌، حافظ‌ «فطرت‌ معصوم‌» و «قلب‌ سليم‌» و صائن‌ علم‌ صائب‌ و عمل‌ صالح‌ است‌ و خيروشر وجودي‌ و سلوكي‌اش‌ را از ذات‌ الهي‌ وضمير نوراني‌ خود جست‌وجو مي‌نمايد.

صدای حمار، بدترین صدا

خدا، انسان‎هاي خيالباف، خيال‎زده و فخر‌فروش را دوست ندارد. مختال ‌يعني خيال‎زده، و خيال‎زده در برابر عاقل است. عاقل در همه‌ي‌ شئون زندگي، مانند لباس پوشيدن، حركت كردن و حرف زدنش تواضع دارد، اما مختال در رفتـار و گفتـارش گردنكشي و گردن‎فـرازي مي‎كند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 23:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 آیا چیزی به اسم عرفان اسلامی داریم؟!

مقدمه ای در باب آشنایی با کلیات عرفان اسلامی

 


از عرفان اسلامی چه می دانیم؟ آیا این که می گویند عرفان اسلامی درست است؟ مبانی و اصول آن چیست ؟ چه تفاوتی دارد با عرفانی  که قید اسلامی بودن ندارند ؟


عرفان

در این نوشتار که بخش نخست از سلسله مقالات ما در این زمینه آشنایی با عرفان اسلامی و مراحل آن است، مناسب دیدم تا در آغاز مطالبی را در باب کلیات عرفان و عرفان اسلامی و مراحل آن مطرح کنم تا زمینه ورود به موضوع مورد نظر فراهم شود.امید است این سلسله مقالات مورد توجه خوانندگان قرار گیرد. 

 

عرفان چیست ؟

1- در زمینه تعریف و چیستی عرفان به طور کلی، و عرفان اسلامی به صورت خاص بحثهای زیادی شده است. عرفان عبارت از معرفتی مبتنی بر حالتی توصیف ناپذیر است که در آن حالت برای انسان این احساس پیش می آید که ارتباطی مستقیم و بی واسطه با وجود مطلق [خدا]یافته است و ما افرادی را که به چنین معرفتی دست یافته اند، عارف می نامیم.[1] و یا« بینش واقعیت وحدانی و باطنی هستی، که در آغاز کیفیتی بسیط، اجمالی، مبهم و ناخودآگاه دارد و طی فرآیندی معرفتی- انفسی، بدل به معرفت شهودی‌ای متمایز، تفصیلی، واضح می‌گردد.»[2]

 این معرفت معمولا در ادیان ابراهیمی- یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت- بوسیله عبادات فراوان و زهد و اعراض از مظاهر تجمل و دنیا طلبی به همراه ذکر و توجه به ساحت الهی حاصل می شود و از همین رو، معمولا عرفای این ادیان الگوی متدینین جامعه خود می باشند.

نکتة دیگری که تذکر آن لازم است اینکه گاهی بجای واژه «عرفان» از کلمه «تصوف» استفاده می‌شود. در شرق اسلامی، اصطلاح تصوف و صوفی تا یکی دوقرن پیش، عمدتا بدون هیچ تمایزی به جای عرفان و عارف به کار می‌رفت.[3]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 23:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عرفان اسلامی - ویکی فقه

در میان علوم اسلامی، دانشی به نام عرفان وجود دارد که به دلیل دوری از دسترس عامه مردم و بلکه بسیاری از اهل علم همیشه در هاله‌ای از ابهام، پیچیده است. و شاید مهمترین عامل در این عدم وضوح، به جز غامض بودن مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، وجود فرقه‌های فراوانی به نام صوفی باشد که به تعبیری وجهه فرهنگی و اجتماعی عرفان [۱] می‌باشند. بزرگان صوفیه و اندیشه تصوف، در میان دو گونه برداشت متضاد زیسته و بالیده‌اند، چنان که از یک سو برای ایشان کراماتی در حد افسانه‌ها و اساطیر نقل شده و از سوی دیگر، تیغ‌های ملامت و تیرهای طعنه و تکفیر، ‌هیچ گاه اینان را رها نکرده‌ است.
همت ما در این نوشتار کوتاه شناخت بیشتر عرفان نظری است که جنبه علمی و مکتوب بیشتری دارد و البته در ادامه اشاره‌ای نیز به عرفان عملی خواهد رفت، قبل از ورود به بحث تذکر این نکته لازم است که هر چند در نوشته‌ها و مکتوبات اهل عرفان، عرفان و تصوف مترادف با هم آمده‌اند ولی باید حساب کسانی را که آگاهانه در مسیر تصوف به سود جویی پرداخته و یا ناآگاهانه عقاید باطل، و خلاف شریعت الهی را رواج داده‌اند از حساب اهل عرفان حقیقی جدا کرد. چنان که خود ملاصدرا نیز کتابی جداگانه در ردّ این گونه مدعیان تصوف و عارف نمایان نوشته است. [۲]

فهرست مندرجات

۱ - تاریخچه
       ۱.۱ - الف:مرحله زمینه‌ها
       ۱.۲ - ب:مرحله جوانه‌ها
       ۱.۳ - ج. مرحله رشد و رواج
       ۱.۴ - د. مرحله نظم و کمال
       ۱.۵ - ه. مرحله شرح و تعلیم
۲ - موضوع عرفان
۳ - مشخصات عرفان
۴ - تفاوت عرفان و فلسفه
۵ - جایگاه عرفان در قرآن و سنت
۶ - عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی
۷ - نتیجه
۸ - پانویس
۹ - منبع


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 23:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
عرفان اسلامی چیست و عارف حقیقی کیست ؟

تحليلى پيرامون عارف و عرفان‏

اگر عرفان را حالتى ملكوتى و حقيقتى روحانى و الهى بدانيم، چنان كه بسيارى از بينايان و آگاهان و سالكان مسلك محبّت و عشق آن را حال مى‏دانند و از آن تعبير به حالت عرفانى و آسمانى مى‏كنند، بايد مايه و ريشه آن را در اعماق قلب و باطن جان و سرّ وجود جستجو كرد.

در اين صورت، عرفان لطيفه‏اى است الهى و حقيقتى است فطرى كه به صورت قوّه و استعداد در خزانه وجود انسان از جانب حضرت محبوب قرار داده شده كه براى رسيدن به آن حالت بايد معارف و اخلاق و مضامين ادعيه وارده از ائمه طاهرين عليهم السلام را با كمك قرآن و روايات پرورش داد، تا جايى كه تمام آلودگى‏ها از مملكت وجود آدمى رخت بر نهد و فرار را بر قرار ترجيح داده تا انسان مصداق حقيقى عارف شود.

و اگر آن را جزء مسائل نظرى و علمى به حساب بياوريم، چنان كه گروهى بر اين عقيده‏اند، بايد آن علم را از اهلش اخذ كرد و با عمل به آن در باطن وجود خود حالت عرفانى به وجود آوريم‏ «1».

گستردگى مسئله، ما را نسبت به اين معنا هشدار مى‏دهد كه هر كتابى گرچه معنون به عنوان عرفان باشد و هر شخصى گرچه مشهور به عرفان باشد، قابليّت تغذيه انسان را در اين جهت ندارد.

كتابى كه مايه‏هاى اصيل عرفان نظرى در آن است، فقط كتابى است كه مطالبش را از سرچشمه وحى و نبوّت انبيا و امامت امامان عليهم السلام گرفته باشد.

و عارف حقيقى كسى است كه قواعد عرفان را از مقرّبان درگاه حق و صدّيقان و صالحان و اولياى واقعى گرفته باشد و خود را محقّق به آن حقايق نموده و جان را منوّر به نور ملكوت كرده باشد.

بنابر نظر اوّل، عرفان، عبارت از حالى ملكوتى و مايه‏اى آسمانى و فطرى است كه در مرحله اوّل در عمق و جان و ذات نفس همراه با نور ايمان و يقين به قيامت تجلّى مى‏كند و سپس آثارش در اعمال و حركات و رفتار و اخلاق آدمى ظهور مى‏يابد.

عرفان، رشته و پيوند و اتّصال پر قدرتى است كه انسان خاك نشين را، به سرّالسرّ عالم پاك، يعنى مبدأ هستى پيوند مى‏دهد و از اين طريق تمام ابواب رحمت و بركت را به روى قلب و جان آدمى باز مى‏كند.

عرفان، از انسان موجودى برتر، وجودى والا، منبعى پرخير، متحرّكى توانا، سالكى خالص، رزمنده‏اى پر توان، جهادگرى با قدرت، زاهدى وارسته، عابدى مقبول و مناجات كننده‏اى در شب و متضرّعى در سحر و مستغفرى در سجده وشيرى در ميدان نبرد به وجود مى‏آورد.

عرفان، جوهره حيات انسانى، صراط مستقيم الهى، حرارت روحى، عشق درونى و گرم‏ترين شعله محبّت آدمى به خداى جهان آفرين است.

عرفان، راه خدا، مسلك انبيا، مايه جان اوليا، طريق اصفيا و مدرسه پر قدرت معصومين عليهم السلام است.

عرفان، به معناى شهود عظمت حق تعالى، از طريق بينايى دل است و اين بينايى محصول معرفت انسان به حضرت حق مى‏باشد و اين معرفت جز از طريق شناخت انبيا و قرآن و امامان عليهم السلام و پيروى از آنان به دست نمى‏آيد و عبادت بدون حال عرفانى و تضرّع و انابه و توبه و زارى، ارزش چندانى ندارد.

عرفان، حقيقت عبادت، خشوع و خضوع و شكستگى و نياز است كه از شهود عظمت حق تعالى بر دل ظاهر مى‏شود و اين چنين سعادت موقوف بر محبّت است و ظهور محبّت موقوف بر متابعت سيّد اوّلين و آخرين عليه من الصلوات اتمها و من التحيّات ايمنها و متابعت موقوف بر دانستن طريق متابعت، پس به ضرورت، ملازمت علمه كه وارثان دينى‏اند «2».

عرفان، زدودن حكومت و محبّت ما سوى اللّه از قلب و هر محبّت و كششى را تابع عشق حق قرار دادن و نيز آراسته شدن اعضا و جوارح به اعمال مورد رضايت اللّه و زيور گرفتن جان از اخلاق الهى است.

عرفان، آزادى از خودپرستى، رهايى از اسارت ماديّت و مقيّد شدن به قيد بندگى حق و منوّر شدن جان به نور و صبغه الهى است.

[صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً] «3».


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 23:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 22:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اخوان‌الصفا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

اِخوان الصّفا و خُلّان الوَفا جمعیت سری فلسفی و عرفانی است که در سده ۴ق در بصره و بغداد توسط ایرانیان تشکیل شد[۱] و دائرةالمعارف رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا را نوشتند. اساس مسلک و مرام آنان این بود که بین شریعت اسلامی و فلسفه یونانی هیچ‌گونه تضاد و تعارض وجود ندارد و شخص می‌تواند شریعت اسلامی و حکمت یونانی را به طور متحد چراغ راه خویش سازد. هدف این گروه ترویج صلح و صفا بین مردم و رفع اختلاف فکری و مذهبی از طریق گسترش حکومت عقل و تلفیق بین فلسفه و مذهب و ایجاد یک گونه آرمان‌شهر بوده‌است.[۲]

آنها شروع به نوشتن مقالاتی بدون گوشزد نام نویسنده نمودند و خود را اِخوان الصّفا و خُلّان الوَفا نامیدند. آنها گرچه در پژوهش به روش یونانیان مانند اقلیدس و نیکوماخوس بودند، ولی پژوهش‌ها و نظریات آنها در زمینهٔ حل مسئله‌های مربوط به صوت از یونانیان پیشتر رفت. به گفتهٔ شفیعی کدکنی عقاید آنها توفیقی در کشف نظام موسیقیایی جهان داشته‌است. در رساله پنجم، بخش ریاضی، در باب موسیقی سخن رفته‌است.[۳]

جماعت اخوان‌الصفا با یکدیگر بسیار دوستانه و برادرانه زندگی می‌کردند و می‌کوشیدند از هر نوع هواپرستی و فریب و نفاق برکنار باشند. این جماعت با همکاری یکدیگر به نوعی از یک مذهب یا مسلک فکری دست یافتند که گمان می‌کردند از طریق آن می‌توانند به کمال و سعادت واقعی برسند. اساس مسلک و مرام آنان این بود که بین شریعت اسلامی و فلسفه یونانی هیچ‌گونه تضاد و تعارض وجود ندارد و شخص می‌تواند شریعت اسلامی و حکمت یونانی را به طور متحد چراغ راه خویش سازد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 22:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فهرست عارفان غیرصوفی مسلمان

 

معاصر (۱۳۰۴ خورشیدی برابر با ۴۴-۱۳۴۳ق)

 

در قید حیات

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 22:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عرفان اسلامی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

عرفان اسلامی (Islamic mysticism) را می‌توان به عرصه وسیعی تعبیر کرد که عرفان نظری و عملی و متعارف را دربر می‌گیرد و با طریقت تصوف هم‌آمیختگی دارد و در مواردی تلقی یکسان یا مختلطی از آندو می‌شود. با این حال عرفان اسلامی بطور خاص و مصطلح در عرصه علوم اسلامی مانند دیگر دانشهای اسلامی چون فلسفه و کلام اسلامی و ... مطرح می‌باشد. عرفان اسلامی را می‌توان معرفت، و دانشی دانست که بدان عنصر عشق، در مطابقت و همراهی با ساختار وحی در اسلام گره خورده است.

آنچه قیصری در تعریف اصطلاحی عرفان اسلامی بیان داشته عبارت است از: «علم به خدای سبحان از حیث اسماء و صفت و مظاهر آن و احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و کیفیت بازگشت آنها به حقیقت واحد یعنی ذات احدیت، و نیز معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رهاسازی نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستنش به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و کلیّت.»[۱]

علیرغم نظرات انتقادی برخی از صوفیه نسبت به فلاسفه اسلامی، با گذشت زمان، عرفان اسلامی با مفهوم فوق، به فلسفهٔ اسلامی نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شده است.[۲]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ | 22:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آشنايي با عرفان اسلامي

محمد كاظم حقاني فضل


در ميان علوم اسلامي، دانشي به نام عرفان وجود دارد كه به دليل دوري از دسترس عامه مردم و بلكه بسياري از اهل علم هميشه در هاله‌اي از ابهام، پيچيده است. و شايد مهمترين عامل در اين عدم وضوح، به جز غامض بودن مفاهيم و اصطلاحات عرفاني، وجود فرقه‌هاي فراواني به نام صوفي باشد كه به تعبيري وجهه فرهنگي و اجتماعي عرفان[1] مي‌باشند. بزرگان صوفيه و انديشه تصوف، در ميان دو گونه برداشت متضاد زيسته و باليده‌اند، چنان كه از يك سو براي ايشان كراماتي در حد افسانه‌ها و اساطير نقل شده و از سوي ديگر، تيغ‌هاي ملامت و تيرهاي طعنه و تكفير، ‌هيچ گاه اينان را رها نكرده‌ است.

همت ما در اين نوشتار كوتاه شناخت بيشتر عرفان نظري است كه جنبة علمي و مكتوب بيشتري دارد و البته در ادامه اشاره‌اي نيز به عرفان عملي خواهد رفت، قبل از ورود به بحث تذكر اين نكته لازم است كه هر چند در نوشته‌ها و مكتوبات اهل عرفان، عرفان و تصوف مترادف با هم آمده‌اند ولي بايد حساب كساني را كه آگاهانه در مسير تصوف به سود جويي پرداخته و يا ناآگاهانه عقايد باطل، و خلاف شريعت الهي را رواج داده‌اند از حساب اهل عرفان حقيقي جدا كرد. چنان كه خود ملاصدرا نيز كتابي جداگانه در ردّ اين گونه مدعيان تصوف و عارف نمايان نوشته است.[2]

تاريخچه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عــــــرفـــــان اســــلامـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۶ تیر ۱۳۹۴ | 15:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |