یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت
اى كه در ماتمِ تو، دلها پر از غم شده است
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت - اِمروز هَست، شَهادتِ پِدَرَت، هَفتُمین اِمام
موسَی بنِ جعفر آن مُعَذَّبِ دَر قَعرِ سِجنها - آزاد شُد زِ ظُلم و سِتَمهایِ صُبح و شام
بَعد اَز شکنجه دَر دِلِ زندان به روز و شَب - زَهرِ جَفایِ سندی شاهک شُدَش بِه کام
کاظِم بِشُد زِ زَهرِ جفا عاقبت شهید - در کاظمین گشت مَدفَنِ او، گویَمَش سلام
مانده سِه روز جِسمِ شَریفَش به رویِ پُل - هَمچون حُسَین جَدِّ شَریفَش سِوُم اِمام
شُد در مَقابِرِ قُرَیش مَدفَنِ پاکَش پس از سِه روز - امروزه کاظمین، هست مَزاری بر آن اِمام
هَفت سال حَضرتَش بِه مَحبَسِ بغداد بوده است - اَز ظُلم و جَورِ آن خلیفه که بوده است اَز لِئام
شب تا به صُبح خواب به چشمش نیامده - بوده حَلیفِ سَجده یِ طولانی آن اِمام
با چشمِ اشکبار و حالِ مُناجاتِ با خُدا - دَر قَعرِ سِجن، حَضرتِ او بودَه اَست مُدام
پاهایِ او به کُنده و زَنجیر بَسته بود - ای وای زان سِتَم به حَضرتِ او اَز بَنِی ظلام
هارون چه ظُلمها بِه حَضرتِ او کرد، هفت سال - ای باقری، چه ظلم و ستم شُد بر آن اِمام
سروده شده شهادت امام کاظم علیه السلام زمستان 1402
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت امام کاظم علیه السلام
امام موسی کاظم (علیهالسلام) امام هفتم شیعیان پس از تحمل سالها شکنجه و زندان، سرانجام به دستور هارون الرشید و به دست سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید. به نقل بیشتر مورّخین، شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری بوده است.
ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
موسی بن جعفر در ذِیالحجه ۱۲۷ق[۱] یا ۷ صَفَر ۱۲۸ق[۲] هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حُمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه اَبواء به دنیا آمد.[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ق و در مدینه نیز گفتهاند.[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذیالحجه ثبت شده است.[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر دادهاند.[۶] بنا بر روایت احمد بَرقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۷]
نسب موسی بن جعفر با چهار واسطه به امام علی(ع) میرسد. پدرش امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حُمیده بَربریه است.[۸] کنیه او را ابوابراهیم،[۹] ابوالحسن اول،[۱۰] ابوالحسن ماضی[۱۱] و ابوعلی[۱۲] گفتهاند. ابوحمزه،[۱۳] ابوعبدالله[۱۴] و ابواسماعیل[۱۵] از دیگر کنیههای منسوب به ایشان است. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۱۶] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب دادهاند.[۱۷] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۸] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاشگران) مینامیدند.[۱۹]
موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم(ع) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۲۰] و عالمان ادیان دیگر[۲۱] که در مدینه رخ داده است.
بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۲۲] همچنین گزارشهایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۲۳] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.
فهرست کنیهها و لقبهای امام کاظم(ع)
همسر و فرزندان
همچنین ببینید: فهرست فرزندان امام کاظم(ع)
تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آنها، نجمه مادر امام رضا است.[۳۶] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارشهای متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، اِبراهیم، شاهچراغ، حمزه، اِسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۷] نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۸]
فرزندان امام کاظم علیهالسلام
حضرت ابوالحسن موسى (علیه السلام) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت که عبارتند از:
۱- امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) ۲- ابراهیم ۳- عباس ۴- قاسم ۵- اسماعیل ۶- جعفر ۷- هرون ۸- حسن ۹- احمد ۱۰- محمد ۱۱- حمزه ۱۲- عبداللَّه ۱۳- اسحق ۱۴- عبیداللَّه ۱۵- زید ۱۶- حسن ۱۷- فضل ۱۸- حسین ۱۹- سلیمان ۲۰- فاطمه کبرى ۲۱- فاطمه صغرى ۲۲- رقیه ۲۳- حکیمه ۲۴- ام ابیها ۲۵- رقیه صغرى ۲۶- ام جعفر ۲۷- لبابه ۲۸- زینب ۲۹- خدیجه ۳۰- علیه ۳۱- آمنه ۳۲- حسنه ۳۳- بریهه ۳۴- عایشه ۳۵- ام سلمه ۳۶- میمونه ۳۷- ام کلثوم.
پسرهای امام کاظم(ع)
1- محمد بن موسی (علیهالسلام)؛ ۲- حمزه بن موسی (علیهالسلام)؛ ۳- عبداللّه بن موسی (علیهالسلام)؛ ۴- اسحاق بن موسی (علیهالسلام)؛ ۵- عبیداللّه بن موسی (علیهالسلام)؛ ۶- زید بن موسی (علیهالسلام)؛ ۷- حسین بن موسی (علیهالسلام)؛ ۸- فضل بن موسی (علیهالسلام)؛ ۹- سلیمان بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۰- امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)؛ ۱۱- ابراهیم بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۲- عباس بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۳- قاسم بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۴- اسماعیل بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۵- جعفر بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۶- هارون بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۷- حسن بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۸- احمد بن موسی (علیهالسلام(
دخترهای امام کاظم(ع)
1- خدیجه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۲- علیّه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۳- آمنه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۴- حسنه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۵- بریهه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۶- عائشه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۷- ام سلمه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۸- میمونه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۹- ام کلثوم بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۰- فاطمه کبری بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۱- فاطمه صغری بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۲- رقیّه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۳- حکیمه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۴- ام ابیها بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۵- رقیّه صغری بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۶- کلثوم بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۷- ام جعفر بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۸- لبابه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۹- زینب بنت موسی (علیهالسلام(
یکی از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (علیهاالسلام) که برای دیدار برادرش امام رضا (علیهالسّلام) عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هماکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعی است.
در میان تمام فرزندان امام کاظم (علیه السلام)، فرزند بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده است. احمد بن موسى (شاهچراغ) نیز مردى کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسى بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم می داشت و بستان یسیر خود را به او بخشیده بود.[۹] همچنین در میان دختران امام، حضرت معصومه علیها السلام، از بافضیلت ترین بانوان خاندان اهل بیت علیهم السلام به شمار می رود.
امام موسی کاظم (علیهالسلام) چندین برادر داشت.
اسماعیل برادرامام کاظم(ع)
در زمان حیات امام صادق (علیهالسلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد.
اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند.
پس از وفات حضرت صادق (علیهالسلام) عدهای از اینان چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام میدانند و سپس پسرش را و ... به تفصیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است.
عبداللّه افطح برادرامام کاظم(ع)
پس از وفات حضرت صادق (علیهالسلام) بزرگترین فرزند ایشان عبداللّه نام داشت که بعضی او را عبداللّه افطح میدانند. این عبداللّه مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیهالسلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در الارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود، ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند. اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطحیه موسوم هستند.
اسحاق و محمد برادران امام کاظم(ع)
اسحاق برادر دیگر امام موسی کاظم (علیهالسلام) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسی کاظم (علیهالسلام) را قبول داشت و از پدرش روایت میکرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.
برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
امامت موسی کاظم علیهالسلام
آن حضرت بعد از شهادت امام صادق (علیهالسّلام) به امامت رسید و ۳۵ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. دوران امامت ایشان مصادف با چند تن از خلفای عباسی بود که توسط خلفا از مدینه به عراق آورده شد و چندین سال در زندانهای آنها زندانی بود. دوران حیات آن حضرت همزمان با ظهور فرقههایی چون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه و معارضه آنان با امام کاظم (علیهالسّلام) در مسئله امامت بود.
موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و بابالحوائج هفتمین امام شیعیان دوازدهامامی است. وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنیعباس علیه امویان بهدنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سِندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.
دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیامهای علوی مانند قیام شهید فَخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسشهای آنان بوده است. در کتاب مُسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کردهاند.
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقههای اسماعیلیه، فَطَحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.
منابع شیعه و سُنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده و او را کاظم و عبد صالح لقب دادهاند. بزرگان اهلسنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند. حرم امام کاظم(ع) و حرم نوهاش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است.
دوران امامت امام کاظم(ع)
موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ق، در ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۳۹] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود.[۴۰] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۴۱] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.[۴۲]
از دیدگاه شیعه، اِمام از جانب خدا تعیین میشود و از راههای شناخت او، نَصْ (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۴۳] امام صادق(ع) در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای کافی،[۴۴] اِرشاد،[۴۵] اِعلام الوَریٰ[۴۶] و بِحارالانوار[۴۷] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کردهاند[۴۸] از جمله:
در روایتی، از سلیمان بن خالد نقل شده است که امام صادق(ع) فرزندش امام کاظم(ع) را به عنوان «صاحب الاَمر» بعد از خودش معرفی کرده است.[۴۹]
صَفوان جمال نیز از منصور بن حازِم نقل کرده است که امام صادق(ع) دست بر شانه امام کاظم(ع) که در آن زمان پنجساله بود، گذاشت و او امام را پس از خود معرفی کرد.[۵۰]
علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۵۱]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»
همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون عباسی خطاب به فرزندش مأمون، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۵۲]
زمامداران معاصر امام کاظم(ع)
مروان بن محمد اموی – معروف به مروان حمار (۱۲۶ – ۱۳۲ ق.)؛ - ابوالعباس سفاح عباسی (۱۳۲ – ۱۳۶ ق.)؛ - منصور عباسی (۱۳۶ – ۱۵۸ ق.)؛ - مهدی عباسی (۱۵۸ – - ۱۶۹ ق.)؛ - هادی عباسی (۱۶۹ – ۱۷۰ ق.)؛ - هارون الرشید (۱۷۰ – ۱۹۳ ق.).
دوران امامت امام کاظم(ع)
دوران سی و پنج ساله امامت موسی بن جعفر مصادف بود با اوج قدرت حکومت بنی عباس و همزمان با چهار تن از حاکمان عباسی به نامهای منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور شرایط زمانیِ حساسِ هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشید، و اگرچه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی (علیهالسلام) روبرو گردید، ولی لحظهای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود.
درایت امام کاظم(ع)
روش امام آنچنان دقیق و حساس بود که تلاش چشمگیر و جاسوسیهای مداوم حاکمان عباسی برای بهدست آوردن سرنخی از اقدامات امام (علیهالسّلام) بینتیجه بود، و امام همچنان در همه زمینهها موفق و کارآمد به پیش میرفت و در اوج اقتدار معنوی و اجتماعی قرار داشت، به گونهای که نگاه کل جهان اسلام متوجّه ایشان بود.
سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنهسازی در کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جوسازی علیه امام پرداخت و او را در یک جلالت ظاهری ولی در پردهای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.
از مشکلات روزهای نخستین امامت موسی بن جعفر (علیهالسلام)، ادّعای امامت دروغین برادر بزرگتر حضرت، عبدالله افطح، بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه فطحیه به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانهی امام، عبدالله با شکست روبرو گردید.
امامت پس از امام صادق
گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون مفضل بن عمر جعفى، معاذ بن کثیر، عبدالرحمان بن حجاج، فیض بن مختار، یعقوب سراج، سلیمان بن خالد، صفوان جمّال و اسحاق و على - که از برادران امام کاظم (علیه السلام) بوده اند - بر امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام) اشاره نمود،[۱۰] لیکن در عین حال بنا به دلایل سیاسى، از جمله به دلیل وحشتى که از حاکمیت عباسیان وجود داشت، امام براى بسیارى از شیعیان خود ناشناخته ماند؛ زیرا امکان آن بود که اگر به صورت صریح و در ملاء عام، امامت امام کاظم علیه السلام معین گردد، از ناحیه خلفا تحت فشار قرار گیرد.
از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد:
شدّت اختناق در عصر منصور درباره علویان، به ویژه امام صادق علیه السّلام- که عظمت فراوانى در جامعه داشت- سبب شد تا سردرگمى خاصى میان برخى از شیعیان، نسبت به رهبرى آینده به وجود آید.
دعوت و جذب شیعیان آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق علیه السّلام- که به ناحق داعیه امامت داشتند- و بهره گیرى آنان از این فرصت، مزید بر علت مىشد.
پراکندگى شیعیان نیز خود مشکل دیگرى بود؛ زیرا آنها در شهرهاى دور و نزدیک زندگى مى کردند و کسب اطمینان درباره امام واقعى براى آنان کار دشوارى بود.
امام صادق علیه السّلام در وصیت خویش براى این که جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام کاظم علیه السّلام، عبدالله و منصور عباسى را نیز وصىّ خود قرار داد.[۱۱]
مسأله اسماعیل بن جعفر بن محمد: از آنجا که او فرزند بزرگتر امام صادق علیه السّلام بود، شیعیان گمان مىکردند که رهبرى آینده شیعه از آن او خواهد بود. وى در حیات پدر وفات کرد و به طورى که در روایت آمده، امام صادق علیه السّلام اصرار داشتند تا شیعیان با دیدن جنازه او به مرگش یقین کنند. با این حال عده اى، پس از آن حضرت با داعیه مهدویت اسماعیل و یا بهانه هاى دیگر، فرقه ایى بنام خطابیه، باطنیه یا اسماعیلیه در شیعه به وجود آوردند.[۱۲]
این عوامل دست به دست هم داد و در ایجاد انشعاب میان شیعیان پس از شهادت امام صادق علیه السّلام بسیار مؤثر بود، به طورى که یکى از اصحاب امام کاظم علیه السّلام گفت: «ذهب النّاس بعد ابى عبداللّه علیه السّلام یمینا و شمالا.»[۱۳]
نوبختى انشعاب شیعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق علیه السّلام بدین ترتیب برمى شمارد:
ناووسیه: کسانى که معتقد بر مهدویت خود امام صادق علیه السّلام بودند.
اسماعیلیه خالصه که هنوز بر زنده بودن اسماعیل اصرار مى ورزیدند.
آنان که به امامت محمّد فرزند اسماعیل اعتقاد داشتند.
دسته اى که به امامت محمّد بن جعفر دیباج معتقد بودند.
فطحیه: گروهى که امامت عبدالله افطح را قبول داشتند.
کسانى که به امامت موسى بن جعفر علیه السّلام اعتقاد داشتند.[۱۴]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
وصیت امام صادق(ع) و سرگردانی برخی شیعیان
در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سختگیریهای عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۵۳] هرچند امام صادق(ع)، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهامآلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هِشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله اَفْطَح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر(ع) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۵۴]
برخى از مهمترين موضوعات يادكردنىِ روزگار امام كاظم (علیهالسلام) عبارتاند از:
الف. برخاستن جنبشهاى انقلابى كه امام (علیهالسلام) برخى از آنها را تأييد مىكرد؛ همانند جنبش شهيد فخ. [۱۲]
ب. سازماندهى نظام سرّى رابطان به دست امام (علیهالسلام) كه وظيفه داشتند ارتباط ايشان را با شيعيان سامان دهند و فرمانهاى مقام امامت را بدانان برسانند. [۱۳]
ج. پيدايى برخى مسلکهاى انحرافى و اوجگيرى فعاليّتهاى عقيدتى و سياسى آنها.
برخى از اين مسلكها ادّعاى تشيّع نيز سر مىدادند، ولى به هيچ روى مقبول امام (علیهالسلام) نبودند. فرقههاى ناووسیّه، اسماعیلیّه، مبارکیّه، سمطیّه و فطحیّه چنين بودند. پديد آمدن اين فرقهها در قلمرو مكتب تشيّع شرايط حساسى را براى امام (علیهالسلام) پديد آورد كه تا آن زمان بىسابقه بود. امام (علیهالسلام) با تدبيرى خاص، توانست شيعيان را از اين چالش فكرى و عقيدتى برهاند و امامتِ مقبول آيين اسلام را براى آنان نمايان سازد.
د. سازشناپذيرى امام كاظم (علیهالسلام) در برابر حكومت و كژروىهاى ديگر جامعه اسلامى، مسئلهاى را پيش آورد كه براى امامان پيشين پيش نيامده بود. امام (علیهالسلام) براى مدّتى طولانى در زندان حبس شد.
حاكمان عبّاسى از وجود امام (علیهالسلام) بيمناک بودند و هر از چند گاهى ايشان را به زندان مىانداختند. روزگار حبس امام (علیهالسلام) در عهد هارون الرّشيد طولانىتر بود و بارها به زندان رفت.
انشعاب در شیعه دردوره امام کاظم(ع)
در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقههای اسماعیلیه، فَطَحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق(ع)، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقههای مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام میدانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق(ع) رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عدهای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۵۵]
فعالیت غالیان در دوره امام کاظم(ع)
در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بَشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن حضرت میبست.[۵۶] محمد بن بشیر میگفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر میشناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۵۷] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و میتواند امام را به آنها نشان دهد.[۵۸] او در شعبدهبازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم(ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان میداد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۹] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم(ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمیمیرد. [۶۰] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس میشمرد و لعن میکرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۶۱]
فعالیت علمی امام کاظم(ع)
از امام کاظم(ع) فعالیتهای علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیتها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتابهای حدیثی شیعه آمده است.[۶۲]
روایات امام کاظم(ع)
احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید،[۶۳]بداء،[۶۴] ایمان[۶۵] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۶۶] همچنین مناجاتهایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابیالحسن، ابیالحسن الاول، ابیالحسن الماضی، العالم[۶۷] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۸] ابوعمران مَروَزی بغدادی (درگذشت: ۲۹۹ق) از عالمان اهلسنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۹]
از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:
علی بن جعفر، برادر امام کاظم(ع) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئلههایی را که از امام کاظم(ع) پرسیده و جواب آنها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود.[۷۰] موضوع این کتاب مسائل فقهی است.[۷۱] این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است.
رسالهای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۷۲]
رسالهای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۷۳]
علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر جمعآوری کرده است.[۷۴]
مناظرهها و گفتگوها
مقالهٔ اصلی: مناظرات امام کاظم(ع)
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی،[۷۵] دانشمندان یهودی[۷۶] و مسیحی،[۷۷] ابوحنیفه[۷۸] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قَرَشی هشت گفتگو از امام کاظم(ع)، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۹] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۸۰] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۸۱] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۸۲]
سیره عبادی امام کاظم(ع)
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم(ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده میشود.[۸۳] بر پایه برخی گزارشها امام کاظم(ع) آن قدر عبادت میکرد که زندانبانان او نیز تحت تأثیر قرار میگرفتند.[۸۴] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه میکرد که محاسنش از اشک خیس میشد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ»(«گناه از بندهات بزرگ شد، پس عفو از پیشگاهت، نیکو و زیبا خواهد گردید) را تکرار میکرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» (بارالها از تو راحتی هنگام مرگ و گذشت هنگام محاسبه اعمال را، مسئلت می کنم) را در سجده میخواند.[۸۵] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس میگفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس میگویم».[۸۶]
نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبِيَ اللهُ حَافِظِي؛ خداوند برای حفاظت از من کفایتم می کند.»[۸۷] و «الْمُلْكُ لِله وَحْدَهُ؛ مُلک وفرمانروايی تنها از آنِ خدای یگانه است.»[۸۸] بوده است.
سیره اخلاقی امام کاظم(ع)
در منابع شیعه و سنی، گزارشهای مختلفی درباره بردباری[۸۹][۹۰] و سخاوت امام کاظم(ع) وجود دارد.[۹۱][۹۲] شیخ مفید او را بخشندهترین مردم زمان خودش دانسته که شبها برای فقیران مدینه آذوقه میبرد.[۹۳] ابنعِنَبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شبها از خانه بیرون میرفت و کیسههایی از درهم همراه داشت و به هر کس میرسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، میبخشید تا بدانجا که کیسههای پول او ضربالمثل شده بود.[۹۴] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار میرساندند نیز بخشش میکرد و وقتی به او خبر میدادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه میفرستاد.[۹۵] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحِم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۹۶]
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل میکرد.[۹۷] گزارشهای مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی میکردند، فرو میبرد.[۹۸]
بُشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۹][۱۰۰]
سیره سیاسی امام کاظم(ع)
برخی منابع گفتهاند امام کاظم به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۱۰۱] موارد زیر را میتوان از نمونههای تلاش او برای بیاعتبار کردن عباسیان برشمرد:
او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیتبخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح میکرد و نشان میداد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیکتر است. از جمله در گفتوگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مُباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۱۰۲][۱۰۳]
هنگامیکه مهدی عباسی رَدّ مَظالم میکرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.[۱۰۴] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری میکرد.[۱۰۵]ماجرای بازگرداندن فدک و تعیین حدود و مرزهایش توسط امام کاظم(ع) به هارون عباسی نیز منسوب است. [۱۰۶]
امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش میکرد، از جمله صَفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۷] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهدهدار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۸]امام کاظم(ع) همچنان از وی خواسته بود که ضمانت بدهد که دوستان اهلبیت(ع) را تکریم کند و امام هم متقابلاً به او ضمانت داده بود که گرفتار قتل، سختی و زندان نشود.[۱۰۹]
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش میکرد. به عنوان مثال، در نامهای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۱۰] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون میروم». او همچنین هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابیطالب و جلوگیری از قطع نسل آنان میپذیرفت.[۱۱۱] امام کاظم(ع) در نامهای از علی بن یقطین نیز خواسته بود مدتی به شیوه اهلسنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۱۲]
هارون در سفرش به مدینه هنگام زیارت قبر رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حضور سران قریش و رؤسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابن عم، و این را از روی فخرفروشی به دیگران گفت.
امام کاظم (علیهالسلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من).
میگویند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گردید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام کاظم(ع) و قیامهای علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیامهایی از سوی علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۱۳] سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله و تشکیل حکومت ادریسیان از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۱۴] امام در این قیامها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامهای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۱۵]
به گفته احمد بن ابراهیم حسنی و احمد بن سهل دو تن از تاریخنگاران زیدیمذهب در قرن چهارم هجری، امام کاظم(ع) هنگام واقعه فَخ، برای انجام حج در مکه بوده است.[۱۱۶] به گزارش این دو، موسی بن عیسی، یکی از عوامل دستگاه خلافت عباسی، هنگام جنگ امام را احضار کرد و امام به آنجا رفت و تا پایان کارزار همراه وی ماند.[۱۱۷] بر اساس این گزارش، پس از کارزار هنگامی که امام به سرزمین مِنا رفت، سرهای بریده شده را نزد او آوردند.[۱۱۸] مطابق نقل ابوالفَرَج اصفهانی، امام کاظم با دیدن سر صاحب فخ، آیه اِستِرجاع را خواند و با ذکر خوبیهایش، او را فردی درستکار معرفی کرد.[۱۱۹] مطابق گزارش بیهقی در لباب الانساب، پس از درگذشت صاحب فخ، امام کاظم بر پیکرش نماز خواند.[۱۲۰]
مطابق آنچه سید ابنطاووس از عالمان شیعه در قرن هفتم هجری نقل کرده، هادی عباسی قیام صاحب فخ را مستند به دستور امام کاظم دانسته است.[۱۲۱] اما بر اساس روایتی که کُلینی در کتاب کافی نقل کرده است، هنگامی که صاحب فخ قیام کرد، امام کاظم را به بیعت فراخواند، اما امام با ردّ بیعت، از او خواست وی را به بیعت وادار نکند و او نیز چنان کرد.[۱۲۲] عبدالله مامَقانی معتقد است درخواست بیعت صاحب فخ از امام کاظم، صوری بوده است تا در صورت موفقیت، خلافت را به او واگذار کند؛ ازاینرو امام از روی تَقیّه، وی را از قیام منع کرد، ولی در باطن از اقدام او راضی بود، همچنان که پس از شهادتش برای او طلب رحمت کرد.[۱۲۳] در مقابل برخی پژوهشگران بر این باورند که اگرچه روایتهایی در تأیید شخصیت صاحب فخ وجود دارد، اما آنها دلیلی بر تأیید قیام او از سوی امامان شیعه نیست.[۱۲۴] رسول جعفریان تاریخپژوه قرن ۱۵ق نیز اگرچه قیام فخ را در ردیف سالمترین قیامهای علویان بر ضد عباسیان دانسته، اما معتقد است چنین یقینی وجود ندارد که این قیام به دستور امام کاظم(ع) انجام گرفته باشد؛ بلکه میتوان گفت شیعیان امامی با این قیامها موافقتی نداشتند، چرا که در این مسئله با علویها درگیر بودند و میان آنان اختلافاتی پدید آمد.[۱۲۵]
برخوردهای امام کاظم با بنیعباس
امام کاظم علیه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام صادق علیه السّلام در سال ۱۴۸، در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده دار شد. منصور عباسى در سال ۱۵۸ در مکه مرد. جانشین وى تا سال ۱۶۹ فرزندش مهدى عباسى بود. پس از آن، یک سال هادى عباسى خلافت کرد و آنگاه هارون به خلافت رسید که امام در سال ۱۸۳ به دست او به شهادت رسید.
دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگى مى کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکام عباسى بود. این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت. مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت سیاسى کردند، ولى دیرى نپایید که دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار سیاسى عباسیان در دورهاى آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق علیهما السّلام با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشى عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند. رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکتهاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهم ترین آنها قیام فخ -در زمان حکومت هادى عباسى- و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبدالله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد.[۱۵]
این وضعیت موجب می شد که امام کاظم غالبا راه تقیه را در پیش گیرد تا تشکل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسى امام ارزشیابى دقیقى به عمل آورد. و به همین خاطر اسناد تاریخی در این مورد اندک است. با این حال نمونه هایی از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاکم عباسى نقل شده است. از آن جمله تاکید بر عدم مشروعیت نظام حاکم و عدم همکاری با آن. به عنوان نمونه زمانى که صفوان بن مهران به عنوان یک شیعه خدمت امام کاظم علیه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند: همه کارهاى تو نیکو و زیبا است، جز یک کار. صفوان پرسید: اى فرزند رسول خدا! آن چیست؟ امام فرمود: این که شترهایت را به هارون کرایه مى دهى. صفوان گفت: من شترهایم را براى لهو و صید و امثال آن به وى کرایه نمى دهم، بلکه تنها براى سفر حج این کار را انجام مى دهد. در این کار او خودش هم مباشرتى ندارد بلکه دیگران را براى آن اجیر مى کند. امام فرمود: آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آنها صحیح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: آیا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت کرایه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: هر کس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى گیرد و هر کس که از آنها باشد داخل جهنم مى شود. پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت این کار پرسید، جواب داد: دیگر پیر شدهام و غلامانم چنانکه باید به این کار نمى رسند. هارون گفت: مى دانم به اشاره چه کسى شترانت را فروختهاى؛ موسى بن جعفر.
نوع دیگر از برخورد امام کاظم علیه السّلام با خلافت عباسى، حرکتى بود که امام در برخورد با على بن یقطین داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتارى نجات دهد. على بن یقطین در شمار اصحاب خاص امام کاظم علیه السّلام بود که در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شیعیان بهرهگیرى مىکرد. زمانى که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک گوید، امام از دادن چنین اجازهاى خوددارى کرده و فرمود: این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفته ایم و تو مایه عزّت برادرانت (شیعه) هستى و شاید خدا به وسیله تو شکستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه هاى مخالفان را درباره آنها بکشند. اى على! کفّاره گناهان شما همانا نیکى به برادرانتان است.
امام کاظم(ع) در زندان
امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستینبار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۲۶] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۲۷] و در ۷ ذِیحَجّه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۲۸] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۲۹] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۳۰]
در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد به او سلام داده شده است.[۱۳۱] در زیارتنامه امام از زندان او به ظُلَمالمطامیر نیز یاد شده است. مطموره به زندانی گفته میشود که دراز کردن پا و خوابیدن در آن ممکن نباشد. همچنین زندانهای زیرزمینی بغداد به دلیل مجاورت با دجله، مرطوب و نمناک (مطموره) بوده است.[۱۳۲]
درباره دلیل دستگیری امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارشهای متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارشها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر، برادرزادهاش نزد هارون بوده است.[۱۳۳] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود.[۱۳۴] همچنین بر پایه برخی گزارشها دلیل زندانیشدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هِشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمیکردند.[۱۳۵] این گزارشها مناظرههای هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمردهاند.[۱۳۶]
شهادت امام کاظم
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را جمعه هفتم صفر، یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ قمری در ۵۵ سالگی گفته اند. گروهی هم روز پنجم رجب سال ۱۸۳ و گروه اندکی هم سال ۱۸۶ هجری دانستهاند. شیخ مفید روز جمعه ۲۴ رجب را روز شهادت ایشان میداند، ولی تاریخ معروف و مشهور، همان ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری است.[۳]
روزهای آخر عمر امام کاظم(ع) در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون عباسی امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۳۷] بنابر قول مشهور،[۱۳۸] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است.[۱۳۹] بنابه گفته شیخ مفید، شهادت امام در ۲۴ رجب بوده است.[۱۴۰] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم(ع) نظرات دیگری هم وجود دارد از جمله سال ۱۸۱ و ۱۸۶ق.[۱۴۱][۱۴۲] مناقب به نقل از اخبارالخلفا گزارش کرده است که چون امام کاظم(ع) به درخواست هارون حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونهای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت. [۱۴۳]
درباره کیفیت شهادت امام کاظم (علیه السلام) سه روایت مختلف نقل شده است:
شهادت آن حضرت در پى مسموم کردن امام صورت گرفته است که این در روایتى از امام رضا علیه السّلام آمده است. همینطور روایات دیگرى که یحیى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مىکند، این نکته آمده است.
در نقلى آمده است که آن حضرت را در فرشى پیچانده و چنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است.[۲۷]
روایت دیگر آن است که مستوفى نقل کرده: شیعه گویند به فرمان هارون الرشید سرب گداخته در حلق ایشان ریختند.[۲۸]
در این باره روایتى که بیش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارک آن حضرت را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهک، فقها و وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدى نیز در میان آنها دیده مىشد، بر سر جسد مبارک امام آورد تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.
همچنین از آنجا که برخى از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمین نهادند و یحیى بن خالد دستور داد تا فریاد زنند: این موسى بن جعفر است که رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى که از دنیا رفته بود نگاه کردند. آنگاه جنازه را در «باب التین» بغداد در مقبره قریشىها دفن کردند.[۲۹]
تاریخ شهادت امام کاظم علیهالسلام بنا به نقل شیخ صدوق، ۲۵ ماه رجب ۱۸۳ قمری و بنا به نقل شیخ مفید ۲۴ رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه ۱۴ صفر بوده است.
پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک برای اینکه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، عدهای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آنها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. همچنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۴۴] درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند[۱۴۵][۱۴۶] در گزارشی نیز آمده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رساندهاند.[۱۴۷]
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده است: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته و دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.[۱۴۸]
درباره حبس امام موسی (علیهالسلام) به دست هارون الرشید، شیخ مفید در الارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است.
زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد، جعفر بن محمد بن اشعث را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت امام موسی (علیهالسلام)، و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی بن خالد، پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
میگویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به سی هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در کنار قبر حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت یا رسول اللّه از تو پوزش میخواهم که موسی بن جعفر را به زندان میافکنم زیرا او میخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بریزد.
آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفر بن منصور فرستادند. عیسی پس از مدتی نامهای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد و یا من او را آزاد خواهم کرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.
چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد.
هارون عبّاسى، وجود امام كاظم (علیهالسلام) را در زندان نيز تاب نياورد و فرمان داد ايشان را مسموم كنند.
آخرالامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد. بدينسان، امام (علیهالسلام) به سال ۱۸۳ ه. در پنجاه و پنج سالگى در زندان بغداد به شهادت رسيد.
چون آن حضرت وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش (كاظمين عراق) دفن کردند. [۱۴]
آرامگاه: حرم کاظمین
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در مقبره خانوادگی منصور دوانیقی که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۴۹] به گفته اثبات الوصیه، موسی بن جعفر خود پیش از وفاتش این مکان را خریداری کرده بود.[۱۵۰] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای دفن بدن امام در این مقبره، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۵۱]
آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری میکند.[۱۵۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
اصحاب و وکلای امام کاظم علیه السلام
مقالهٔ اصلی: فهرست اصحاب امام کاظم(ع)
درباره اصحاب امام کاظم(ع) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد. شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر، [۱۵۳] و برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.[۱۵۴] باقر شریف قَرَشی صاحب کتاب حیات الامام موسی بن جعفر، سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته و خود از ۳۲۱ تن به عنوان اصحاب امام نام برده است.[۱۵۵] علی بن یقطین، هِشام بن حکم، هِشام بن سالم، محمد بن ابیعُمیر، حَمّاد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند،[۱۵۶] که برخی از آنان مانند صفوان بن یحیی[۱۵۷] و محمد بن ابیعمیر[۱۵۸] در شمار اصحاب اجماع ذکر شدهاند. پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابیحمزه بَطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا(ع) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۵۹] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.[۱۶۰]
فهرست اصحاب امام کاظم علیهالسلام کسانی هستند که در منابع شیعه از آنها به عنوان راوی، شاگرد، وکیل، نماینده و صحابی امام موسی بن جعفر یاد شده است. در منابع تعداد آنها از ۱۶۰ تا ۳۲۰ تن ذکر شده است.
درباره تعداد اصحاب امام کاظم آمار دقیقی در دست نیست و در اینباره اختلاف نظر وجود دارد: شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر[۱] و برقی آنها را ۱۶۰ نفر ذکر کرده است.[نیازمند منبع] قرشی سخن برقی را مردود دانسته[۲] و خود از ۳۲۰ تن به عنوان صحابه امام کاظم نام برده است.
سازمان وکالت
مقالهٔ اصلی: سازمان وکالت
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(ع) پایهگذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف میفرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۶۱] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مُفَضَّل بن عُمر در کوفه، عبدالرحمان بن حَجّاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جُندَب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۶۲]
گزارشهای مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خُمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او میرساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفتهشدن به اموالی میداند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۶۳] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مالهای فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده میشود و دارای بیتالمال و خزانهای است که سکههای مختلف به حجم بسیار در آن یافت میشود.»[۱۶۴]
نامهنگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام میگرفت؛ حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه مینوشت[۱۶۵] و به مسائل آنان پاسخ میداد.[۱۶۶][۱۶۷]
اصحاب امام کاظم علیهالسلام
از مشهورترین اصحاب امام کاظم (علیه السلام) می توان به افراد زیر اشاره کرد:
یونس بن عبدالرحمن - صفوان بن مهران - محمد بن ابی عمیر - عبدالله بن مُغیره - حسن بن محبوب - احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى؛ (شش نفر مذکور، از اصحاب اجماع هستند)
علی بن یقطین - محمد بن خلاد - عبدالرحمن بجلی - علی بن جعفر - حسن بن علی بن فضال - داود بن کثیر رقّی - موسی بن بکیر - صفوان بن مهران –
شهادت امام جعفر صادق (علیهالسّلام)، پدر ارجمند امام موسی کاظم (علیهالسّلام)، به دست منصور دوانیقی، در سال ۱۴۸ هجری.
پیدایش انشعاباتی در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق (علیهالسّلام) و معارضه آنان با امام موسی کاظم (علیهالسّلام) در مسئله امامت.
ادعای امامت و جانشینی امام جعفر صادق (علیهالسّلام)، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسی کاظم (علیهالسّلام) و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
اعراض بیشتر اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام موسی کاظم (علیهالسّلام).
مرگ منصور دوانیقی، در سال ۱۵۸ هجری، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدی عباسی، فرزند منصور.
احضار امام موسی کاظم (علیهالسّلام) به بغداد و زندانی نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدی عباسی.
زندانی شدن امام موسی کاظم (علیهالسّلام) در بغداد، در دوران حکومت هادی عباسی.
مبارزات منفیِ امام موسی کاظم (علیهالسّلام) با دستگاه حکومتیِ هارون الرشید، در مناسبتهای گوناگون.
بدگویی و سعایت علی بن اسماعیل، برادرزاده امام موسی کاظم (علیهالسّلام) از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئهچینی یحیی برمکی، وزیر اعظم هارون.
دستگیری امام کاظم (علیهالسّلام) در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسی بن جعفر در بصره، به دستور هارون الرشید، در سال ۱۷۹ هجری.
انتقال امام (علیهالسّلام) از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
انتقال امام (علیهالسّلام) از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی.
مراعات کردن حال امام (علیهالسّلام) در زندان، توسط فضل بن یحیی و عکسالعمل شدید هارون به این قضیه.
مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیی، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام (علیهالسّلام) در زندان.
انتقال امام (علیهالسّلام) از زندان فضل بن یحیی به زندان سندی بن شاهک.
مسموم کردن امام (علیهالسّلام) با خرمای زهرآلود، توسط سندی بن شاهک در زندان.
شهادت امام کاظم (علیهالسّلام) به خاطر مسمومیت در زندان سندی بن شاهک، در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری.
انتقال پیکر مطهر امام موسی کاظم (علیهالسّلام) به جِسر (پل) بغداد و فراخوانیِ مردم برای دیدن آن توسط ماموران هارون الرشید.
انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقی از تحقیر پیکر امام موسی کاظم (علیهالسّلام)، توسط ماموران حکومتی، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شان پیکر آن حضرت و به خاکسپاری در مقابر قریش بغداد.
دگرگونی کنیز زیبا چهره و مرگ او
روایت شده: هارون کنیزی خردمند و زیبا چهره و خوش اندام را (در ظاهر) برای خدمتگزاری به زندان نزد امام کاظم(ع) فرستاد و شخصی را مخفیانه مأمور کرد تا حال آن کنیز را برای او گزارش دهد، آن شخص دید: آن کنیز زیبا روی در زندان، به سجده افتاده و با سوز و گداز میگوید: قُدُّوسٌ، سُبْحانَکَ، سَبْحانَکَ، سَبْحانَکَ: ای خدای پاک و منزّه! تو از هر عیب و نقصی منزّه هستی، منزّه هستی، منزّه هستی! او را نزد هارون بردند در حالی که میلرزید و به آسمان نگاه میکرد، همانجا مشغول نماز شد، وقتی که از او پرسیدند: «این چه حالتی است که پیدا کردهای؟ در پاسخ گفت: عبد صالح (امام کاظم(ع)) را دیدم که چنین بود. از معجزه ای از امام کاظم(ع) که در زندان دیده بود برای هارون نقل کرد، هارون که بر اثر کینه و حسد به خشم آمده بود به یکی از مأمورینش گفت: «این زن ناپاک را تحت نظر بگیر تا این مطلب را به کسی نگوید.» آن کنیز همچنان مشغول عبادت بود تا این که قبل از شهادت امام کاظم(ع) از دنیا رفت.( اقتباس از مناقب آل ابیطالب، ج٤، ص٢٩٧)
سجدههای طولانی امام در زندان
روزی هارون با ربیع دربان، به پشت بام زندان آمدند، هارون از سوراخ بام زندان به داخل زندان نگاه کرد و گفت: این جامه چیست که هر روز در اینجا مینگرم؟
ربیع: این جامه نیست، بلکه موسی بن جعفر(ع) است که هر روز از هنگام طلوع خورشید تا ظهر در حال سجده است. هارون: اِنَّ هذا مِنْ رُهْبانِ بَنِی هاشِمٍ: این شخص از راهبان بنی هاشم است. ربیع: پس چرا او را به زندان افکنده و بر او سخت گرفته ای؟ هارون: «هَیْهات لابُدَّ مِنْ ذلِک: هیهات! این کار قطعاً باید انجام شود!( عیون اخبارالرّضا، ج١، ص٩٥)
تبعید و اسارت و شهادت
ایام امامت امام کاظم علیهالسلام با خلافت چهار تن از خلفای عباسی (منصور، مهدی، هادی و هارون) معاصر بود. امام کاظم علیهالسلام از سوی تمام خلفای مزبور در رنج و عذاب بود و چندین بار از سوی آنان دستگیر و زندانی گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال (از شوال سال ۱۷۹ تا زمان شهادتش در سال ۱۸۳ قمری) در حبس و شکنجه بود.[۱]
هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی) که دشمنی و ناسازگاری غیرقابل انکاری با ذراری حضرت فاطمه سلام الله علیها و اولاد و احفاد امیرمومنان علیهالسلام داشت، در آزار و شکنجه سادات علوی و منتسبین به خاندان امامت و ولایت، کوتاهی نمیکرد.
وی که از مستبدترین حاکمان عباسی و جنایتکارترین آنها است، وجود شریف امام موسیکاظم علیهالسلام و مقام و معنویت وی و احترام مردم نسبت به او را تحمل نمیکرد و از این بابت بسیار نارحت و عصبانی بود. سرانجام در رمضان سال ۱۷۹ قمری که برای مراسم عمره وارد مکه شد و سپس به مدینه رفته بود، در آن جا دستور داد امام موسیکاظم علیهالسلام را دستگیر کنند.
مأموران هارون، امام موسیکاظم علیهالسلام را در حالی که در کنار قبر جدش حضرت محمد )صلی الله علیه و آله) به نماز و نیایش اشتغال داشت، دستگیر کرده و به نزد هارون بردند. هارون دستور داد، وی را در غل و زنجیر کرده و به سوی عراق حرکت دهند. وی برای سردرگمی مردم و پیشگیری از عکسالعملهای احتمالی مردمی، دو محمل ترتیب داد و یکی را به سوی بغداد و دیگری را به سوی بصره روان داشت و امام موسیکاظم علیهالسلام را در محمل بصره قرار داد.
مأموران حکومتی، در هفتم ذی الحجه همان سال، امام موسیکاظم علیهالسلام را تسلیم عیسی بن جعفر بن منصور دوانقی، پسرعموی هارون الرشید و حاکم وی در بصره نمودند. عیسی بن جعفر، آن حضرت را در یکی از حجرههای خانه خویش محبوس کرد و در آغاز به وی سختگیری نمود، ولی بعدها که عبادت و نیایشهای درازمدت آن حضرت را از نزدیک مشاهده کرد، از سختگیری خویش نسبت به آن حضرت کاهید و به هارون نامه نوشت که آن حضرت را از حبس خانه وی خارج کند؛ در غیر این صورت، وی خودش آن حضرت را آزاد میکند.
هارون، به ناچار امام موسیکاظم علیهالسلام را از حبس بصره خارج کرد و وی را به بغداد منتقل نمود و در خانه فضل بن ربیع، زندانی کرد. در آن مدتی که امام علیهالسلام در نزد فضل بن ربیع زندانی بود، چند بار هارون از فضل بن ربیع درخواست کرد که آن حضرت را به شهادت رساند، ولی وی امتناع کرد و از این امر سرباز زد.
هارون، بار دیگر آن امام همام را از زندان فضل ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی منتقل کرد و از وی درخواست نمود که آن حضرت را به شهادت برساند. ولی فضل بن یحیی نیز امتناع نمود و در مقابل بر اعزاز و اکرام آن حضرت افزود. هارون که از رفتار فضل بن یحیی به خشم آمده بود، دستور داد وی را دستگیر و یک صد تازیانه بر بدنش بزنند و از تمام مناصب و مقامات برکنارش کنند.
سرانجام هارون ملعون، امام موسیکاظم علیهالسلام را به زندان "سندی بن شاهک" منتقل کرده و دستور داد در آن جا وی را شکنجه و آزار نمایند. سندی بن شاهک با قساوت قلب و سنگدلی تمام با آن حضرت رفتار میکرد و پس از چندی شکنجه و آزار طاقتفرسا به دستور هارون الرشید به آن حضرت، خرمای مسموم خورانید و وی را غریبانه و مظلومانه در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری به شهادت رسانید.
پس از شهادت امام کاظم علیهالسلام، سندی بن شاهک در یک عمل فریبکارانه، فقها و بزرگان بغداد را حاضر ساخت و جسد مطهر امام علیهالسلام را به آنان نشان داد و گفت: ببینید که وی بدون هیچ جراحت و زخمی و به اجل عادی از دنیا رفته است و کسی در رحلت وی، مقصر نبوده است. سپس جنازه مطهر امام علیهالسلام را به مدت سه روز در جسر بغداد گذاشته و روی مبارکش را گشوده و مردم را ندا میکردند که این موسی بن جعفر علیهالسلام است که از دنیا رفته و بیایید وی را مشاهده کنید. مردم دستهدسته میآمدند و آن حضرت را نگاه میکردند.
پس از آن، با همت والای سلیمان بن منصور عموی هارون الرشید که از اشراف و صاحب نفوذان عباسی بود، تشییع جنازه باشکوهی از جنازه امام موسیکاظم علیهالسلام به عمل آمد و در مقابر قریش در بغداد به خاک سپرده شد.[۲]
قبر شریف امام موسیکاظم علیهالسلام هماکنون در کاظمین که عراقیها آن را کاظمیه میگویند، قرار دارد و قبر فرزندزادهاش امام محمدتقی علیهالسلام نیز در جوار وی میباشد و آنجا زیارتگاه شیعیان و شیفتگان مکتب اهل بیت علیهمالسلام است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
سندی بن شاهک
سِنْدی بْن شاهِکْ زندانبان امام کاظم(ع) و از چهرههای شناختهشده در دوران حکومت خلفای عباسی است. وی در زندان با امام هفتم شیعیان، سخت و خشن رفتار میکرد. سندی بن شاهک با مأموریتی که از جانب هارون الرشید بر عهده داشت، امام کاظم(ع) را به شهادت رساند.
سِنْدی از اساس، مسلمان نبوده و یهودی بوده و در زندانِ او، بر امام کاظم(ع) خیلی سخت میگذشته است.[۱][۲] درباره او نقل شده که بیرحم و شریر و از تمام ارزشهای اخلاقی بهدور بود و برخوردهای سختگیرانه و خشونتبار با امام هفتم داشت، از وی روی برمیگرداند، در موقع خوردن و آشامیدن او را آزار میداد و غل و زنجیر میکرد.[۳]در پارهای از کتب رجال نام شخصی بنام کشاجم از نوادگان سندی آورده شده است. خویی در معجم او را بنام «محمود بن الحسين بن السندي بن شاهك» یا همان ابوالفتح معروف به کشاجم و به عنوان شاعر، متکلم و منجم معرفی کرده است. [۴]
در نقلی آمده است در حالی که سندی بن شاهک و اجتماع مردم پس از شهادت امام کاظم(ع) بر روی پل بغداد بودند، ناگهان اسبش رم کرد و او را در آب افکند و سندی در آب غرق شد.[۱۰]
قاتل امام کاظم(ع)
پس از آنکه فضل بن ربیع و فضل بن یحیی از دستور هارون برای کشتن امام کاظم(ع) خودداری کردند هارون امام را به عباس بن محمد(مشهور به ابوالفضل هاشمی، برادر منصور و سفّاح و حاکم دمشق در دوره منصور) سپرد و به سندی هم دستور داد که به دستورات عباس بن محمد گوش فرابدهد. [۵] سِنْدی مأموریت قتل امام کاظم(ع) را بر عهده داشت.[۶] نقل شده که او به دستور هارون الرشید و تحریک یحیی بن خالد برمکی امام را مسموم کرد. او آن امام را بهوسیله غذا یا خرمای زهرآلود مسموم کرد و موسی بن جعفر(ع) پس از آن که دو روز با حالت مرض و ناراحتی بهسر برد، در روز سوم از دنیا رفت.[۷]
سندی بن شاهک پس از شهادت امام، ترفندی به کار برد تا وانمود کند موسی بن جعفر(ع) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۸] او به غلامش دستور داد تا جامه را از بدن موسی بن جعفر(ع) کنار بزند. سندی بن شاهک به جماعتی از فقها و سرشناسان بغداد که بر بالای جنازه امام جمع شده بودند، گفت: «بدن موسی بن جعفر(ع) را ببینید، آیا در بدن او آثاری از زخم و تازیانه و خفگی میبینید؟» آنها گفتند: «نه، چیزی نمیبینیم، جز اینکه او به مرگ طبیعی وفات یافته است».[۹]
شهادت مظلومانه
با این که امام کاظم(ع) در زندان در سختترین وضع به سر میبرد، هارون نتوانست وجود امام را تحمّل کند، سرانجام مقداری خرما طلبید و با سوزن و نخ زهرآلود آن مقدار خرما را زهرآگین نمود سپس آن خرماها را به خادم خود داد و به او گفت: «این خرماها را به زندان نزد موسی بن جعفر(ع) ببر و بگو امیر مؤمنان (هارون) از این خرما خورده و مقداری را برای شما فرستاده و شما را به حقّش سوگند میدهد که از این خرما بخورید که از دستچین خود من است و آن را برای شما برگزیدهام! خادم به زندان رفت و پیام هارون را به امام رسانید، امام(ع) مقداری از آن خرما خورد و طولی نکشید که به شهادت رسید.( اقتباس از عیون اخبارالرّضا، ج١، ص١٠١ و١٠٢) . هارون برای حفظ ظاهر جمعی از بزرگان طالبیّین، عبّاسیّین و قضاة و سایر افراد را که تعدادشان ٧٠ نفر بود طلبید و جنازهی امام کاظم(ع) را به آنها نشان داد و به آنها گفت: ببینید که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است...( اقتباس از عیون اخبارالرّضا، ج١، ص١٠١ و١٠٢)
روایت شده: امام کاظم(ع) پس از مسموم شدن، سه روز در بستر شهادت قرار گرفت و از دنیا رفت، سندی بن شاهک برای ظاهرسازی، چند نفر قاضی و افراد عادلنما را کنار بستر امام حاضر کرد و به آنها گفت: «ببینید که موسی بن جعفر(ع) هیچ گونه آسیب و ناراحتی بدنی ندارد.» ولی آن حضرت به آنها فرمود: «گواهی دهید که مدّت سه روز است مسموم شدهام و به زودی بر اثر آن از دنیا میروم.» و در آخر روز سوّم به شهادت رسید.( بحار، ج٤٨، ص٢٤٨) و در مورد دیگر فرمود: «من به وسیلهی نُه عدد خرما مسموم شدهام، فردا چهرهام سبز گردد و پس فردا از دنیا میروم.»( حار، ج٤٨، ص٢١٢)
روایتکننده میگوید: جنازهی امام کاظم(ع) را در میان تابوت نهاده و (از زندان) بیرون آوردند، شخصی در کنار جنازه فریاد میزد: هذا اِمامُ الرّافِضَهِ فَاعْرِفُوهُ: این امام رافضیان (شیعیان) است، او را بشناسید. سپس جنازه را به بازار آوردند، در آنجا بر زمین نهادند سپس در آنجا اعلام کردند که: این جنازهی موسی بن جعفر(ع) است که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، بیایید و جنازه او را نگاه کنید. مردم از هر سو آمدند و بر جنازه نگاه میکردند، اثر زخم و خفگی در بدن او ندیدند و در پای او اثر حَنا دیده میشد سپس دست اندرکاران حکومت، به علما و فقها دستور دادند تا گواهی خود را در مورد این که موسی بن جعفر(ع) به مرگ طبیعی از دنیا رفته، بنویسند و امضا کنند، همهی آنها نوشتند و امضا کردند، جز احمد بن حَنْبَل {رئیس مذهب حَنْبَلی} که هر چه او را سرزنش کردند و زجر دادند، چیزی ننوشت.( انوار البهیّه، ص٣١٣)
سخن گفتن امام کاظم(ع) از شهادت خود
هنگامی که امام کاظم(ع) از دنیا رفت، سندی بن شاهک دستور داد جنازهی آن حضرت را روی جِسر (پل) بغداد نهادند و به مردم اعلام کرد که آن حضرت به مرگ مقدّر از دنیا رفته است، مردم میآمدند و بدن مطّهر آن حضرت را میدیدند و آثار جراحت و زخمی در آن نبود، روایت شده یکی از شیعیان مخلص، کنار جنازه آمده، در حالی که مردم اجتماع کرده بودند و میگفتند: «موسی بن جعفر» کشته نشده است بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته»
او (شیعه مخلص) به آنها گفت: «من از خود امام کاظم(ع) میپرسم که چگونه از دنیا رفت؟»
حاضران گفتند: «او مرده است، چگونه از او خبر میگیری؟»
او نزدیک آمد و گفت: ای پسر رسول خدا، تو و پدرت راستگو هستید به من خبر بده آیا به مرگ مقدّر از دنیا رفتی یا کشته شده ای؟ آن حضرت {به اعجاز و اذن الهی} سخن گفت و سه بار فرمود: قَتْلاً قَتْلاً قَتْلاً: کشته شدم، کشته شدم، کشته شدم(اثباه الهداه، ج٣، ص٢١٢)
خاکسپاری جنازهی امام در قبرستان قریش
جنازهی مطهّر امام کاظم(ع) را در محلّ نگهبانان دولت عبّاسی آوردند، جمعیّت بسیاری اجتماع کردند ولی جیره خواران دولتی میخواستند جنازه را با خواری و بی احترامی دفن کنند...
سلیمان بن ابی جعفر عموی هارون (یکی از پسران منصور دوانیقی) در قصر خود که در کنار شطّ بود، صدای مردم را شنید و از ماجرا آگاه شد، غلامان و فرزندان خود را جمع کرد و به آنها گفت: گرچه با ضرب و شتم باشد، جنازه را از دست جیره خواران بگیرید و با احترام در قبرستان قریش به خاک بسپارید، خود سلیمان نیز با پای برهنه در حالی که گریبانش را چاک زده بود کنار جنازه آمد و آن را تا قبرستان قریش (در شهر کاظمین نزدیک بغداد) تشییع کرد، سلیمان با کفنی که٢٥٠٠ دینار برای آن خرج کرده بود و همهی آیات قرآن در آن نوشته شده بود جنازهی امام را کفن کرد. و به کمک همراهان، آن را با احترام به خاک سپردند سپس ماجرا را به هارون گزارش داد، هارون برای سلیمان نوشت: ای عمو! صلهی رحم کردی، خداوند بهترین پاداش را به تو بدهد، سوگند به خدا سندی بن شاهک ملعون، این کارها را به فرمان ما انجام نداده است.( عیون اخبارالرّضا، ج١، ص١٠٠)
صلوات بر حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام
سید جلیل علی بن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» در یکی از زیارات حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) این صلوات بر حضرت را که مشتمل بر مقداری از فضایل و مناقب و عبادات و مصائب آن جناب است نقل کرده؛ البته زائر، خود را از فیض خواندن آن محروم نسازد:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَصَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصِی الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَعَیبَةِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّکینَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِکمِ وَالْآثارِ، الَّذِی کانَ یحْیی اللَّیلَ بِالسَّهَرِ إِلَی السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ، حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِیرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْکثِیرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ،
خدایا درود فرست بر محمّد و اهل بیتش و درود فرست بر موسی بن جعفر، جانشین نیکوکاران و پیشوای خوبان و خزانه ی انوار و وارث آرامش و متانت و حکمت ها و آثار، آن که همواره شب را با بیداری تا سحر، با به هم پیوستن استغفار زنده می داشت، هم پیمان سجده های طولانی و اشک های سرشار و رازونیاز بسیار و ناله های به هم پیوسته؛
وَمَقَرِّ النُّهی وَالْعَدْلِ، وَالْخَیرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدی وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوی وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیودِ، وَالْجِنازَةِ الْمُنَادی عَلَیها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَی جَدِّهِ الْمُصْطَفی، وَأَبِیهِ الْمُرْتَضی، وَأُمِّهِ سَیدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛
و قرارگاه خرد و عدالت و خوبی و کرم و بذل و خوگرفته به بلا و صبر و پایمال شده به ستم و دفن شده به بی عدالتی و شکنجه شده در عمق زندان ها و تاریکی های زیرزمین ها، با ساق کوبیده به حلقه های زنجیرها و جنازه ای که با خواری و سبک انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفی و پدرش مرتضی و مادرش سرور بانوان، با ارثی غصب شده و حکومتی ربوده و زندگی و حیاتی به پناه و خونی خواسته و زهری نوشانده؛
اَللّهُمَّ وَکمَا صَبَرَ عَلَی غَلِیظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْکرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاک، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَک، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَی الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها، وَلَمْ یلْحَقْهُ فِی شَیءٍ مِنْ أَوامِرِک وَنَواهِیک لَوْمَةُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَیهِ صَلاةً نامِیةً مُنِیفَةً زاکیةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِک، وَقُرُونٍ مِنْ بَرایاک، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْک فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِیمِ، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدایا همچنان که او بر سختی محنت ها صبر کرد، جام اندوه گرفتاری ها را نوشید و در برابر خشنودی ات تسلیم شد و طاعت را برایت خالص نمود و خشوع را بی آلایش کرد و فروتنی را شعار خود ساخت و با بدعت و اهلش دشمنی نمود و ملامت ملامتگری در چیزی از اوامر و نواهی تو در او اثر نکرد، بر او درود فرست درودی بالنده عالی، پاک که با آن درود برای او واجب گردانی شفاعت امت هایی از آفریدگانت و گروه هایی از آفریده هایت و از سوی ما به او درود و سلام برسان و از نزد خود در دوستی اش به ما فضل و احسان و آمرزش و خوشنودی عنایت کن که تو دارای احسان فراگیر و گذشت فراوان هستی، به مهربانی ات ای مهربان ترین مهربانان.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت - اِمروز هَست، شَهادتِ پِدَرَت، هَفتُمین اِمام
موسَی بنِ جعفر آن مُعَذَّبِ دَر قَعرِ سِجنها - آزاد شُد زِ ظُلم و سِتَمهایِ صُبح و شام
بَعد اَز شکنجه دَر دِلِ زندان به روز و شَب - زَهرِ جَفایِ سندی شاهک شُدَش بِه کام
کاظِم بِشُد زِ زَهرِ جفا عاقبت شهید - در کاظمین گشت مَدفَنِ او، گویَمَش سلام
مانده سِه روز جِسمِ شَریفَش به رویِ پُل - هَمچون حُسَین جَدِّ شَریفَش سِوُم اِمام
شُد در مَقابِرِ قُرَیش مَدفَنِ پاکَش پس از سِه روز - امروزه کاظمین، هست مَزاری بر آن اِمام
هَفت سال حَضرتَش بِه مَحبَسِ بغداد بوده است - اَز ظُلم و جَورِ آن خلیفه که بوده است اَز لِئام
شب تا به صُبح خواب به چشمش نیامده - بوده حَلیفِ سَجده یِ طولانی آن اِمام
با چشمِ اشکبار و حالِ مُناجاتِ با خُدا - دَر قَعرِ سِجن، حَضرتِ او بودَه اَست مُدام
پاهایِ او به کُنده و زَنجیر بَسته بود - ای وای زان سِتَم به حَضرتِ او اَز بَنِی ظلام
هارون چه ظُلمها بِه حَضرتِ او کرد، هفت سال - ای باقری، چه ظلم و ستم شُد بر آن اِمام
سروده شده شهادت امام کاظم علیه السلام زمستان 1402
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِکَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْکَثِیرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ،بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِیظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاکَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَکَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوَامِرِکَ وَ نَوَاهِیکَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً نَامِیَةً مُنِیفَةً زَاکِیَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَایَاکَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِیمِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
صلوات بر موسی بن جعفر علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
اى كه در ماتمِ تو، دلها پر از غم شده است
اى كه در ماتمِ تو دلها پر از غم شده است - قامتِ شمس و قَمَر از غَمِ تو خَم شده است
بیست و پنجم زِ رجب روزِ عزایِ تو بُوَد - کاظمین از غمِ تو شیون و ماتم شده است
***
حضرتِ موسی بنِ جعفر، شد شهیدِ سِجنِ بَغداد
حضرتِ موسی بنِ جعفر، شُد شهیدِ سِجنِ بَغداد - او بسی ظُلم و سِتمها، دیده از هارونِ جَلّاد
چونکه بابَش شُد شهیدِ، ظُلمِ منصورِ دوانِق - سی و پنج سال او امامِ، شیعیان شُد بعدِ صادق
هفت و یا که چارده سال، بوده در زندانِ هارون - بصره و بغداد بوده، مَحبَسَش با حالِ محزون
در غُل و زَنجیر بود و ناله و آهِ شبانه - سِندیِ بنِ شاهکِ دون، میزَدَش با تازیانه
روز و شب در سجده بود و، در مناجات و عبادت - در تَضَرُّع بود و زاری، تا که شُد روزِ شهادت
او که بُد بابُ الحوائج، عَبدِ صالح بود و صابِر - کاظمُ الغیظ و وَفِی و هَم امین، موسی و زاهِر
کس نبوده همچنان او، بُردبار و با تَحَمُّل - بُرد بار او در مَصائِب، بود، هَم دور از تَجَمُّل
بعدِ هفت و چارده سال، روز و شب، سرما و گرما - سندیِ بنِ شاهکِ دون، کرد مسمومَش به خُرما
بیست و پنجم از رجب بود، حضرتش با تخته پاره - شُد برون از حبس و کردی شیعیان بر اونظاره
حضرتش بعد از شهادت، ظُلمِ دیگر دید و طُغیان - چار حَمّالَش نموده، جسمِ او خارج زِ زندان
شُد سه روز و شب بدونِ دَفن، رویِ جِسرِ بَغداد - بود کارِ شیعیانش، اشک و ناله، آه و فریاد
چون سلیمان گشت آگه، زین جسارت بر اِمامش - بهرِ تجهیزِ اِمامَش، آمد و کرد اِحتِرامَش
گفت:طیِّب اِبنِ طیِّب، هَست این مظلومِ بی کَس - جمله تشییعش نمائید، این زمان از پیش و از پَس
گشت، تشییعِ جنازه، حضرتَش از جِسر بغداد - تا مکانی که کنون هست، مَدفَنِ آن شاهِ عُبّاد
غسل و کفن و دفنِ حضرت، گشت با یِک احترامی – مانده، بَهرِ عَمِّ هارون، تا اَبَد این نیک نامی
باقری روز وفاتِ، حضرتِ موسی بنِ جعفر - تسلیت بر شیعیانش، خاصه بر آلِ پیمبر
سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401
سالها زندانِ هارونَ الرَّشید
سالها زندانِ هارونَ الرَّشید - کرده است موهایِ موسی را سفید
گشت هارون همچو فرعونِ زَمان - شُد سِتم بر موسی و موسائِیان
هفت سال و چارده سال آن امام - بود در زِندان و روزَش همچو شام
آنچنان زندان او تاریک بود - کَاز سیاهی روزها شب مینمود
روز و شب در سجده و بود و در نماز - بود او پیوسته در راز و نیاز
گفت: شُکرت ای خداوندِ کریم - ای زِ عِشقت عاشقانت دل دو نیم
کِاین مکانِ خلوتم کردی نصیب - هَم عطا کردی به من صبر و شکیب
هَم عطا کردی به من توفیقِ راز - تا نمایم با تو من راز و نیاز
لیک در زندانِ سِندِیِّ لعین - سخت شُد زندان بر آن دُرِّ ثمین
آنچنان شد سَخت، کاو گفت: ای خدای - دیگر از این سِجن آزادم نمای
کن تو از زندانِ هارونَم خلاص - گرچه زین زندان ندارم من مَناص
چونکه سِندی زجر میدادَش مُدام - تازیانه میزَدَش هر صبح و شام
دست و پایش کنده و زنجیر بود - زین سِتمها حضرتش دلگیر بود
مُدَّتی او نورِ مِهر و مَه ندید - تا که شد آخر در آن زندان شهید
در شکنجه بود در زندان مُدام - سِندِی آخِر کرد مسموم آن امام
داد، او خُرمایِ زهر آلوده را - بر امام و بَست حضرت دیده را
باقری بنگر به فرعون زمان - که چه ظُلمی کرد بر موسائیان
سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت - اِمروز هَست، شَهادتِ پِدَرَت، هَفتُمین اِمام
موسَی بنِ جعفر آن مُعَذَّبِ دَر قَعرِ سِجنها - آزاد شُد زِ ظُلم و سِتَمهایِ صُبح و شام
بَعد اَز شکنجه دَر دِلِ زندان به روز و شَب - زَهرِ جَفایِ سندی شاهک شُدَش بِه کام
کاظِم بِشُد زِ زَهرِ جفا عاقبت شهید - در کاظمین گشت مَدفَنِ او، گویَمَش سلام
مانده سِه روز جِسمِ شَریفَش به رویِ پُل - هَمچون حُسَین جَدِّ شَریفَش سِوُم اِمام
شُد در مَقابِرِ قُرَیش مَدفَنِ پاکَش پس از سِه روز - امروزه کاظمین، هست مَزاری بر آن اِمام
هَفت سال حَضرتَش بِه مَحبَسِ بغداد بوده است - اَز ظُلم و جَورِ آن خلیفه که بوده است اَز لِئام
شب تا به صُبح خواب به چشمش نیامده - بوده حَلیفِ سَجده یِ طولانی آن اِمام
با چشمِ اشکبار و حالِ مُناجاتِ با خُدا - دَر قَعرِ سِجن، حَضرتِ او بودَه اَست مُدام
پاهایِ او به کُنده و زَنجیر بَسته بود - ای وای زان سِتَم به حَضرتِ او اَز بَنِی ظلام
هارون چه ظُلمها بِه حَضرتِ او کرد، هفت سال - ای باقری، چه ظلم و ستم شُد بر آن اِمام
سروده شده شهادت امام کاظم علیه السلام زمستان 1402
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِکَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْکَثِیرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ،بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِیظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاکَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَکَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوَامِرِکَ وَ نَوَاهِیکَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً نَامِیَةً مُنِیفَةً زَاکِیَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَایَاکَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِیمِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
صلوات بر موسی بن جعفر علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
از ظلم هرون ستمگر - مسموم شد موسی بن جعفر
آخر شهید راه خدا شد - آسوده از آن جورو جفا شد
امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر
ده سال اندر كنج زندان - دید از عدو ظلم فراوان
بُد دست و پایش در كند و زنجیر - در كنج زندان با آه شبگیر
امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر
گاهی زنندش تازیانه - بر كتف و بر بازو وشانه
میگفت یا رب ای حیّ سبحان - بنما خلاصم از كنج زندان
امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر
جسمش به روی تخته پاره - مردم كنند او را نظاره
در شهر بغداد او را غلامان - بردند و لیكن همچون غریبان
امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر
سه روز وشب در جنب معبر – جنازه یِ موسی بن جعفر
بنهاده ظالم بر روی خاكش - همچون حسین و اصحاب پاكش
امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر
سروده شده سال 1403قمری 1361شمسی
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
سالها زندانِ هارونَ الرَّشید
سالها زندانِ هارونَ الرَّشید - کرده است موهایِ موسی را سفید
گشت هارون همچو فرعونِ زَمان - شُد سِتم بر موسی و موسائِیان
هفت سال و چارده سال آن امام - بود در زِندان و روزَش همچو شام
آنچنان زندان او تاریک بود - کَاز سیاهی روزها شب مینمود
روز و شب در سجده و بود و در نماز - بود او پیوسته در راز و نیاز
گفت: شُکرت ای خداوندِ کریم - ای زِ عِشقت عاشقانت دل دو نیم
کِاین مکانِ خلوتم کردی نصیب - هَم عطا کردی به من صبر و شکیب
هَم عطا کردی به من توفیقِ راز - تا نمایم با تو من راز و نیاز
لیک در زندانِ سِندِیِّ لعین - سخت شُد زندان بر آن دُرِّ ثمین
آنچنان شد سَخت، کاو گفت: ای خدای - دیگر از این سِجن آزادم نمای
کن تو از زندانِ هارونَم خلاص - گرچه زین زندان ندارم من مَناص
چونکه سِندی زجر میدادَش مُدام - تازیانه میزَدَش هر صبح و شام
دست و پایش کنده و زنجیر بود - زین سِتمها حضرتش دلگیر بود
مُدَّتی او نورِ مِهر و مَه ندید - تا که شد آخر در آن زندان شهید
در شکنجه بود در زندان مُدام - سِندِی آخِر کرد مسموم آن امام
داد، او خُرمایِ زهر آلوده را - بر امام و بَست حضرت دیده را
باقری بنگر به فرعون زمان - که چه ظُلمی کرد بر موسائیان
سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
یا بابَ الحَوائِج یا موسی بنِ جعفر
هفت سال و چارده سال، دَر زندانِ بغداد - گشتی تو اسیرِ هارونِ ستمگر
در زندانِ هارون، تو بی کَس، تو تنها - در زندان غریب و بی یار و بی یاور
در زِندانِ بغداد، نه فرش و مُتَّکا - سَر نهاده بر خاک، نه بالین و بستر
رضا ومعصومه، دخترها، پسرها - نبودند کنارت، فرزندان و همسر
شصت و سی فرزندَت، در غمت عزادار - رضا و معصومه از غَمَت خون جگر
عاقبت در زندانِ سِندِی بِن شاهِک - گَشتی تو مسمومِ خُرمایِ آن کافر
دور از اهل و عیال، رضا و معصومه - در دیارِ غُربت جان دادی تو آخر
کاظمینِ بغداد، بهرِ تو شُد حَرَم - شُد مَدفنِ پاکَت، یک مزارِ دیگر
دَر روزِ عزایت، مشهد شُد سِیَه پوش - بَهرت ما میزنیم، بر سینه وَ بر سَر
باقری و جمله شیعیان، سِیَه پوش - در روزِ عزایِ موسی بنِ جعفر
سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
زندگینامه حضرت امام کاظم علیه السلام
ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام
شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام
معجزات حضرت امام کاظم علیه السلام
فضائل و مناقب حضرت امام کاظم علیه السلام
اشعار مدح و مولودی حضرت امام کاظم علیه السلام
اشعار مدح ومرثيه حضرت امام کاظم علیه السلام
پیامکهای ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام
پیامکهای شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام
مولودی و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)
مرثیه و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)
تصاویرحضرت امام کاظم علیه السلام
زندانی شدن امام کاظم علیه السلام
احاديث وروايات حضرت امام کاظم عليه السلام
حدیث عقل وجهل امام کاظم علیه السلام
همسروفرزندان حضرت امام کاظم علیه السلام
امام هفتم ازدوازده امام موسی بن جعفر(کاظم)
خلفای زمان حضرت امام کاظم علیه السلام
انشعابات برخی از شیعیان در زمان حیات امام
اصحاب و راویان امام کاظم علیه السلام
آستان مقدس کاظمين علیهما السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم
ادامه مطلب را ببينيد
ابوالحسن موسی بن جعفر (علیهالسّلام) (۱۲۸-۱۸۳ق)، ملقب به کاظم، عبد صالح و باب الحوائج، امام هفتم از ائمه اثنیعشر (علیهمالسّلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیهمالسّلام) است.
آن حضرت بعد از چندین بار زندان شدنی به دست خلفای عباسی، آخرالامر به دستور هارون عباسی در زندان مسموم و به شهادت رسید و در مقابر قریش بغداد دفن گردید که امروزه به حرم کاظمین در شهر کاظمین مشهور است.
امام موسی کاظم (علیهالسلام) امام هفتم شیعیان پس از تحمل سالها شکنجه و زندان، سرانجام به دستور هارون الرشید و به دست سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید. به نقل بیشتر مورّخین، شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری بوده است.
موسی بن جعفر (به عربی: مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ الْکاظِم؛ ذیحجهٔ ۱۲۷ یا ۷ صفر ۱۲۸ هجری قمری / سپتامبر یا ۸ نوامبر ۷۴۵ میلادی – ۲۵ رجب ۱۸۳ هجری قمری / ۱ سپتامبر ۷۹۹ میلادی) فرزندِ جعفر صادق و حُمَیْده و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هفتم شیعیان دوازدهامامی بعد از پدرش جعفر صادق و پیش از پسرش علی بن موسی الرضاست. او ملقّب به کاظِم و بابُالْحَوائِج است. در ایران اغلب موسی کاظم یا بهطور ساده کاظم خوانده میشود. کنیهاش ابوابراهیم و ابوالحسن است.
در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنیعباس علیه امویان بهدنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.
دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیامهای علوی مانند قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
او بیست سالِ اولِ زندگیَش را تحت حمایت پدرش گذراند. این دوران مصادف با کشمکش میان عباسیان و امویان بود. ده سال مانده به پایانِ حکومتِ مَنصورِ عباسی، پدرش از دنیا رفت یا مسموم شد. درگذشت جعفر صادق و شروعِ امامتِ موسی کاظم، در دوران حکومت منصور عباسی بود. پس از جعفر صادق، عدهای به امامتِ فرزندِ دیگرش اسماعیل معتقد شدند و فرقهٔ اسماعیلیه را شکل دادند. با این وجود امامتِ موسی کاظم طرفداران زیادی داشت و همزمان با خلافتِ منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید ادامه پیدا کرد. در این دوران، کاظم، همچون امامانِ پیشین، با مبارزهٔ منفی و رعایت تَقیّه، سعی داشت از درگیریِ مستقیم با حاکمانِ وقت خودداری کند. بااینوجود، نهضتی علمی که با اقداماتِ محمد باقر و جعفر صادق اوج گرفته بود، به ائمهٔ شیعه، موقعیت ویژهای در جامعهٔ اسلامی داده بود؛ که این خود نگرانیِ خلفای عباسی را برانگیخته بود. قیامهای پراکندهٔ علویان در جایجای سرزمینهای اسلامی، زمینهٔ سوءظنِّ بیشترِ خلفا را فراهم کرد تا جایی که کاظم چند بار توسط مهدی عباسی و هارون راهیِ زندان شد.
اولین دورهٔ زندان کاظم را مربوط به دوران حکومتِ ده سالهٔ مهدی عباسی میدانند. دوران یک سالهٔ حکومت هادی عباسی هم توأم با تنش بود. هادی که قیام فخّ را به تحریک موسی کاظم میدانست، قسم خورد او را زنده نخواهد گذاشت، اما خود بهزودی درگذشت. موسی کاظم در دورانِ هارون، دو بار راهی زندان شد. تاریخ فَخری آن را نتیجهٔ سعایتِ برخی خویشاوندان کاظم میداند که به او حسادت میکردند. منابع شیعه از جمله شیخ مفید، شیخ صدوق و ابوالفرج اصفهانی، آن را نتیجه توطئهٔ برمکیان میدانند که از نفوذِ کاظم در اطرافیان هارون بیمناک بودند. این حبس که منجر به درگذشتِ کاظم شد، هارون را بهعنوان متهم ردیفِ اول قرار داد. پس از درگذشتِ کاظم، عدهای که درگذشتش را باور نداشتند، اعتقاد پیدا کردند که کاظم در غیبت بهسر میبَرد و بهعنوان آخرین امام در وقتِ مقرر دوباره قیام خواهد کرد. این گروه واقفیه نام گرفتند.
اهل سنت به موسی کاظم بهعنوان یک محدّثِ مورد وثوق احترام میگذارند. منابعِ روایی، بیشترین اتفاقات غیرعادی یا کرامات را مربوط به زندگی کاظم میدانند. افزونبر اینها، آزادیِ کاظم از بندِ هارون را هم معجزهگونه میدانند. کرامات دیگری از جمله حرف زدن در گهواره، صحبت با حیوانات و پرندگان، اطلاع از مکنونات قلبیِ دیگران، پیشبینی برخی اتفاقاتِ آینده، از جمله زمان دقیقِ مرگ خودش، را به او نسبت میدهند. بااینوجود، کاظم، بیشتر به خاطر بخشندگی و گذشت و فروبردنِ خشمش معروف بوده و بدین دلیل «کاظم» لقب گرفتهاست. بهنقل از ابن خلکان، هرکس از کاظم بدگویی میکرد، هدیهای برایش میفرستاد. شقیق بلخی و برخی صوفیه کاظم را از ابدال و ولیالله میدانستند. پرسش و پاسخ کاظم با ابوحنیفه در باب جبر و اختیار — در حالی که کودکی بیش نبود — را از دیگر اتفاقات نادرِ زندگی او میدانند. فرزندان زیادی را برای کاظم نام میبرند که معروفترین آنان، علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان دوازدهامامی، فاطمه معصومه، احمد بن موسَی الْکاظم (شاهچراغ) ،عبدالله عَوْکَلانی و صالح بن موسَی الْکاظم میباشند. بیشترین ساداتِ ایران از فرزندانِ موسی کاظم هستند و به ساداتِ «موسوی» مشهورند.
۳ - زمامداران معاصر
۴ - حبس امام در زمان مهدی
۵ - علت حبس و شهادت
۶ - تاریخ شهادت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم
ادامه مطلب را ببينيد
جایگاه «صلابت» در سیره مبارزاتی امام کاظم(ع)
جواد نوائیان رودسری – معمولاً برداشت عمومی از سیره مبارزاتی امام موسی کاظم(ع) این است که آنحضرت، به دلیل اختناق حاکم بر جامعه اسلامی، به ویژه در عصر هارون عباسی، به اصل راهبردی تقیه توجه بیشتری داشت و میکوشید با رویکرد توام با مدارا، فضا را برای نشر معارف اسلامی و آشنا کردن مردم با مفهوم امامت و ولایت آماده کند. این برداشت، البته برداشت اشتباهی نیست، اما قدر مسلّم آن است که نمیتواند حق مطلب را درباره سیره مبارزاتی امام کاظم(ع) ادا کند. بنابراین، مبلغان و گویندگان دینی ما، موظف هستند در کنار تبیین مشی مبارزاتی توام با مدارای امام(ع)، به تبیین جایگاه صلابت در این سیره مبارزاتی نیز بپردازند. نگاه ناقص به چنین مقولههای حساسی در تاریخ حیات سیاسی ائمه شیعه(ع)، میتواند عوارض زیانباری برای شیعیان و دوستداران آن بزرگواران داشته باشد و مفهوم مبارزه در سیره معصومین(ع) را به صورت یک وجهی و ناکامل به مخاطبان عرضه کند. امروز که طبق برخی روایات تاریخی (مانند گزارش طبری در «دلائل الامامة») روز ولادت باسعادت امام موسی بن جعفر(ع) است، بنا داریم، هر چند به اجمال، جایگاه و حدود صلابت را در سیره امام کاظم(ع)، با ذکر چند گزارش مستند، بررسی و ارزیابی کنیم و دریابیم که آن حضرت، در چه مواقعی، صلابت در مبارزه را تجویز میفرمود و مدارا در مبارزه را جایز نمیدانست؟ فایده مهم این بحث، افزون بر شناخت فرازهای کمتر گفته شدهای از سیره پیشوای هفتم(ع)، شناسایی دغدغههای اصلی و محورهای اساسی در مشی مبارزاتی آن حضرت است.
قیام در برابر ظلم
هرچند که شرایط دوران امامت امام کاظم(ع) برای قیام فراگیر و مسلحانه علیه خلافت جائر عباسی فراهم نبود، اما این محدودیت امکانات، باعث نمیشد که آنحضرت از تشویق افرادی که پرچم قیام علیه ظلم و بیداد را بر میافراشتند، خودداری کند. یکی از مشهورترینِ این برخوردها، مربوط به قیام حسین بن علی، از سادات حسنی و مشهور به «شهید فخّ» است. او در سال 169 ق، علیه ظلم هادی عباسی به پا خاست. قیام شهید فخّ، در ذیالحجه همان سال توسط عُمال خلیفه عباسی به وحشیانهترین شکل ممکن سرکوب شد. هر چند که در ظاهر، امام کاظم(ع) در این قیام شرکت نداشت، اما بسیاری از پژوهشگران برآنند که حسین بن علی، از صُلَحای بنیهاشم بود و در صورت پیروزی، حکومت را به اهل آن واگذار میکرد و حتی برای آغاز قیام، نظر امام(ع) را جویا شد. سید بن طاووس در کتاب ارجمند «مُهجَ الدَّعَوَات وَ مَنْهَجَ الْعِبادَات» روایت کردهاست که بعد از شهادت شهید فخّ و انتقال سرهای شهدا و اسیران آن واقعه به بغداد و دربار هادی عباسی، وی بنای دشنامگویی به آن ها را گذاشت و دستور به شهادت رساندن جمع زیادی از اُسرای آلابوطالب را داد؛ آنگاه در بیان علت قیام حسین بن علی(شهید فخّ) به نام امام کاظم(ع) اشاره کرد و گفت: «و ا... ما خرج حسین، إلا عن أمره و لا اتبع إلا محبته»؛ به خدا قسم که حسین (شهید فخّ) قیام نکرد، مگر به دستور او و پیروی نکرد، مگر از محبت و علاقه به او. ابوالفرج اصفهانی در «مقاتلالطالبیین» و علامه مجلسی در جلد 48 بحارالانوار (ص 169)، حدیثی را از امام کاظم(ع) روایت کردهاند که خطاب به حسین بن علی، وقتی که عزم وی را برای قیام جزم دید، فرمود: «إنک مقتول، فأجد الضراب، فان القوم فساق ، یظهرون إیمانا و یضمرون نفاقا و شکا ، فإنا لله وإنا إلیه راجعون»؛ تو کشته خواهی شد، [با این حال،] در جهاد کوشا باش. اینان قومی فاسق و بدکار هستند، به ظاهر ادعای ایمان دارند، اما در باطن اهل نفاق هستند و از ایمان بهرهای نبردهاند. پس ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم. رویکرد امام کاظم(ع) در مبارزه با ظلم، تعارف بردار نبود. آن حضرت حتی در سختترین شرایط هم، حمایت از کسانی را که در برابر ستمگران ایستادهاند، ترک نفرمود و از توبیخ و بازخواست کسانی که با ستمپیشگان همکاری کردهاند، فروگذار نکرد. ماجرای برخورد امام(ع) با صفوان جمّال، از اصحاب آنحضرت که با هارون نیز، آشنایی قدیمی داشت و شترانش را برای حج به خلیفه عباسی اجاره داد، شهرت بسیاری دارد و جلوهای از این رویکرد آشکار امام کاظم(ع) در مقابله با ظلم و بیداد است.
مقابله با تَفَرعُن
در سیره مبارزاتی امام کاظم(ع)، مقابله با برتریجویی و تفرعُن، جایگاهی ویژه و خاص دارد. امام(ع) هیچگاه در برابر اقداماتی که باعث تفکیک طبقه حاکم از مردم میشد، آرام نمینشست. نمونهای از این برخورد امام کاظم(ع) را میتوان در گزارش خواندنی محمد بن مسعود عیاشی که آن را در جلد دوم تفسیر خود آورده است، ملاحظه کرد: روزی امام موسی بن جعفر(ع) بر هارون وارد شد، در حالی که وی در یکی از قصرهای مجلل خود حضور داشت. هارون [به آن قصر مجلل اشاره کرد و با نخوت و کبر] گفت: این خانه مجلل از آن کیست؟ امام(ع) [بلافاصله] فرمود: «هذه دار الفاسقین»؛ این قصر از آن بدکاران و فاسقان است؛ آنگاه این آیه از قرآن را تلاوت فرمود: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لَّا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِن یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِن یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا»(اعراف - 146) به زودی کسانی را که در روی زمین بناحق تکبّر میورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف میکنم! آن ها چنان هستند که اگر هر آیه و نشانهای را ببینند، به آن ایمان نمیآورند؛ اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمیکنند؛ و اگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب میکنند! (ترجمه آیتا... مکارم شیرازی)
مبارزه با عوام فریبی
بخشی از سیره مبارزاتی امام کاظم(ع) به مبارزه آن حضرت با عوامفریبی حکومت جائر بنیعباس اختصاص دارد. خلفای عباسی، با سوءاستفاده از انتساب شان به بنیهاشم و ارتباط خویشاوندی با رسول خدا(ص)، مردم را که عموماً درباره تاریخ، جاهل نگه داشته میشدند، فریب میدادند و برای نشان دادن بزرگی خودشان، طوری وانمود میکردند که انگار این افتخار انتساب، تنها به آن ها محدود میشود. این شیوهای بود که پیش از عباسیان، خلفای اموی نیز، برای تحمیق عوام به آن متوسل میشدند؛ چنان که طبق گزارشهای تاریخی، بعد از تصرف دمشق توسط عباسیان، گروهی از پیرمردان این شهر را آوردند که سوگند میخوردند تا آن روز، نمیدانستند پیامبرخدا(ص) غیر از بنیامیه فامیل دیگری هم دارد! امام کاظم(ع) در برابر این رویکرد مزوّرانه که میتوانست تبعات سنگین و بسیار وخیمی برای جامعه اسلامی داشته باشد، با صلابت برخورد میکرد و با وجودی که تهدید جانی در چنین مواقعی، بسیار جدی بود، از انجام مسئولیت شانه خالی نمیکرد. روایتی که ابناثیر جزری در «الکامل فی التاریخ» (جلد ششم، ص164) نقل میکند، گزارشی مختصر از اقدام صریح امام کاظم(ع) در این زمینه است: «در این سال (183 ق) موسی بن جعفر [(ع)] در زندان هارونالرشید بدرود حیات گفت (به شهادت رسید). سبب زندانی شدن او این بود: وقتی در رمضان سال 179، هارون به مدینه بازگشت، به حرم پیامبر خدا(ص) رفت و قبر مطهر را زیارت کرد. در آن حال، مردم زیادی اطراف وی بودند. وقتی هارون به انتهای مرقد پاک رسول خدا(ص) رسید، ایستاد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا! ای پسرعمو! و این چنین بر اطرافیانش فخرفروشی و نظر آن ها را به خود جلب کرد. در همان زمان، موسی بن جعفر[(ع)] که وارد حرم پیامبرخدا(ص) شده بود، رو به مرقد مطهر ایستاد و گفت: سلام بر تو باد ای پدر! با این جمله، رنگ صورت هارون متغیر شد و گفت: ای ابوالحسن! راستی که این افتخار بزرگی است! بعد دستور داد که وی را بازداشت کنند و به عراق ببرند و نزد سندی بن شاهک زندانی کنند.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
شعر-مدایح امام کاظم علیه السّلام
مدایح امام کاظم علیه السّلام
پیك سعادت این بشارت داد امشب - پیغامی ازمهر ولایت داد امشب
میلاد موسی بن جعفربرهمه بادا مبارک - باشد شبِ شادومبارکباد امشب
***
امشب شبِ ولادتِ موسی بن جعفر است - او هفتمین ولیّ خداوندِ اکبراست
آیینه یِ جمال خداوند آمده است - او مظهر علوم و خصال پیمبر است
***
تهنیت بر شیعیان موسی بن جعفر آمده - جانشینی بعدِ صادق بر پیمبرآمده
شادی ماشیعیان امشب رسدبر عرش اعلی - چونکه بهرما شفیع یوم الآخر آمده
***
مژده ی میلاد موسی نفحه یِ باد صباست - یاد موسی با دل و هم قلبِ ماها آشناست
آمده امشب بدنیا قبله یِ حاجات ماها - هست اوباب الحوائج نامِ او ذكر خداست
***
بزم مارا امشب آمد عالم آرایی دگر- كز قدومش بزمِ ما شدطورِ سینایی دگر
قرنها بگذشته از موسی و شرح رود نیل - آمده امشب بدنیا بازموسایی دگر
***
امشب مهی شد جلوه گراز نسل كوثر - شدجلوه گر امشب مهِ موسی بن جعفر
تابنده شدخورشید عشق و هم عقیده - آمد بدنیا باز یک موسایِ دیگر
***
كاظمین امشب چراغان گشته است - بیتِ صادق نورباران گشته است
شد شبِ میلادِ موسایِ زمانه - نعمتِ حق بس فراوان گشته است
***
یوسف زهرا است زندانی شده - بهرزندان یوسف ثانی شده
هفت سال و یا چهاروده بود - میزبانش آدمی جانی شده
***
اینکه زندانی شده ازقهروکین – هست موسی نورِ ربّ العالمین
هفت و یا که چارده سال است او – هست درزندانِ هارونِ لعین
***
روزمیلادامام هفتمین است
روزمیلادامام هفتمین است - روزمیلادشهِ دنیاودین است
روزمیلادولی اللّه هفتم - سبط زهراوامیرالمؤمنین است
منزل صادق چراغان است امروز - شادی اندرآسمانها وزمین است
اوكه درگهواره چون عیسی سخن گفت - جانشینِ انبیاومرسلین است
اوكه چون موسی كلیم اللّه باشد - او ولیّ اللّه رب العالمین است
اومسمّی همچوموسی شدبه موسی – او ولیّ اللّه دركل زمین است
یك لقب ازكاظمین الغیظ دارد - اوكه مصداق یحبّ المحسنین است
اوبودباب الحوائج بهرماها - اعتصام مابه آن حبل المتین است
سالهابوده است درزندان هارون – شیردرزنجیرِ روباهی لعین است
عكس شیرپرده رابایك اشارت - میكندزنده بلی معجزهمین است
هست موسی لیك اعجازش چوعیسی - قم باذن اللّه باشد این یقین است
آری آری باقری موسای كاظم - سبط زهراوامیرالمؤمنین است
یاولی الله یاموسی بن جعفر - ای امام هفتمین سبط پیمبر
روزمیلادامام هفتمین است
روزمیلادامام هفتمین است - روزمیلادشهِ دنیاودین است
روزمیلادولی اللّه هفتم - سبط زهراوامیرالمؤمنین است
منزل صادق چراغان است امروز - شادی اندرآسمانها وزمین است
اوكه درگهواره چون عیسی سخن گفت - جانشینِ انبیاومرسلین است
اوكه چون موسی كلیم اللّه باشد - او ولیّ اللّه رب العالمین است
اومسمّی همچوموسی شدبه موسی – او ولیّ اللّه دركل زمین است
یك لقب ازكاظمین الغیظ دارد - اوكه مصداق یحبّ المحسنین است
اوبودباب الحوائج بهرماها - اعتصام مابه آن حبل المتین است
سالهابوده است درزندان هارون – شیردرزنجیرِ روباهی لعین است
عكس شیرپرده رابایك اشارت - میكندزنده بلی معجزهمین است
هست موسی لیك اعجازش چوعیسی - قم باذن اللّه باشد این یقین است
آری آری باقری موسای كاظم - سبط زهراوامیرالمؤمنین است
یاولی الله یاموسی بن جعفر - ای امام هفتمین سبط پیمبر
برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
http://asharebageri.blogfa.com/category/11
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
ویژه نامه حضرت امام موسی كاظم عليه السلام
زندگینامه حضرت امام کاظم علیه السلام
ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام
معجزات حضرت امام کاظم علیه السلام
فضائل و مناقب حضرت امام کاظم علیه السلام
اشعار مدح و مولودی حضرت امام کاظم علیه السلام
اشعار مدح ومرثيه حضرت امام کاظم علیه السلام
پیامکهای ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام
مولودی و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)
مرثیه و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)
تصاویرحضرت امام کاظم علیه السلام
زندانی شدن امام کاظم علیه السلام
احاديث وروايات حضرت امام کاظم عليه السلام
حدیث عقل وجهل امام کاظم علیه السلام
حکایات امام کاظم علیه السلام
حرم کاظمین علیهما السلام
یاران امام کاظم علیه السلام
همسروفرزندان حضرت امام کاظم علیه السلام
مقالات،مطالب وموضوعات گوناگون
امام هفتم ازدوازده امام موسی بن جعفر(کاظم)
امامت امام کاظم علیه السلام
پيدايى برخى مسلكهاى انحرافى
خلفای زمان حضرت امام کاظم علیه السلام
انشعابات برخی از شیعیان در زمان حیات امام
اصحاب و راویان امام کاظم علیه السلام
آستان مقدس کاظمين علیهما السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم
ادامه مطلب را ببينيد
ولادت امام موسی کاظم (ع) (20ذیحجه128ق)
ولادت امام موسی کاظم (ع) (128ق) ایشان فرزند جعفر بن محمد و هفتمین امام است. وی در روز ۷ صفر سال ۱۲۸ ه. ق. در ابواء (منطقهای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادر ایشان حمیده مصفّاة است که نام های دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شدهاست. از مهمترین القاب ایشان میتوان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. ایشان در میان شیعیان به «بابالحوائج» معروف است.
ولادت امام کاظم«علیه السلام» صفر یا ماه ذی الحجه؟
روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم(ع) نامگذاری شده است. اما هفتم ماه صفر در میان مراجع و علمابه خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) روز عزا و تعزیه است و علمای شیعه همواره به این موضوع ملتزم بوده اند. سابقه این موضوع در شهر قم از زمان حضرت آیت الله حائری یزدی است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) می دانند و مجلس عزاداری برپا می نمایند.
همچنین از شاگردان مرحوم شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه و ایت الله بروجردی نیز نقل میشود نظر این دو بزرگوار در خصوص سالروز شهادت امام حسن مجتبی روز هفتم ماه صفر بوده است و با تعطیلی دروس این روز را به عزاداری میپرداختند حوزه علمیه نجف هفتم ماه صفر را به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تعطیل میباشد و مراسم سوگواری برگزار میکنند.
ولادت امام کاظم«علیه السلام» صفر یا ماه ذی الحجه؟
ولادت امام کاظم «علیه السلام» در روز هفتم صفر با اینکه بین علما شهرتی پیدا کرده است ولی؛
اولاً:بزرگانی چون شیخ کلینی در(اصول کافی) و شیخ مفید در (الارشاد و مسارّ الشیعه) و شیخ طوسی«قدس سرهم» در (تهذیب الاحکام)به قول ولادت آن حضرت درهفتم صفر اعتنا نکرده و از بیان آن ساکت مانده اند.
ثانیاً:فحولی از علما چون شهید اول در(الدروس)، شیخ محمد حسن نجفی در(جواهر الکلام) و شیخ جعفر کاشف الغطاء«قدس سرهم» در (کشف الغطاء) آن را ضعیف شمرده اند.
ثالثاً:در تاریخ ولادت امام کاظم«علیه السلام»روایاتی وارد شده است که بزرگان از محدثین چون احمد بن خالد برقی در (المحاسن)، شیخ کلینی در (اصول کافی)، محمد بن حسن صفّار در (بصائر الدرجات) و ابن جریر طبری شیعی«قدس سرهم» در (دلائل الامامة)از ابی بصیر به طرق مختلف از امام صادق«علیه السلام» روایت کرده اند:که این ولادت پس از ایام حج سافل 127هـ و هنگام مراجعت حضرت صادق«علیه السلام» به مدینه و در اولین منزل پس از جحفه به نام ابواء بوده است. که به تصریح معجم البلدان ابواء 33 میل (حدود 53 کیلومتر) تا جحفه فاصله دارد.
مطلب مهم: روایت ابی بصیر قرینه ای است بر اتمام حج و بازگشت به مدینه در همان سالی که امام کاظم«علیه السلام» در ابواء به دنیا آمده، و این دلالت دارد بر اینکه امام کاظم در ماه ذی الحجه دیده به جهان گشود نه در ماه صفری که درسال 128هـ نقل شده است.
رابعاً:ابن جریر طبری«قدس سره» متوفای قرن چهارم در روایت دیگر از امام عسکری«علیه السلام» در (دلائل الامامة)، تصریح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجة نموده است.
اما همچنان در تقویم رسمی
کشور هفتم صفر روز ولادت امام موسی بن جعفر علیهما السلام درج می شود که بنابر برخی پژوهش های انجام شده قطعا ماه ولادت ایشان ذی الحجه است و هفتم صفر ولادت آقا موسی بن جعفر سلام الله علیه نیست! و اگر هم ولادت باشد نکته مهم این است که محرم و صفر ماه حزن اهل بیت است و بسیاری از بزرگان ما مانند استاد فقید ما آقای مجتهدی رحمه الله تقیّد داشتند که در روز هفتم صفر مجلس روضه تشکیل شود و روضه امام مجتبی یا امام کاظم خوانده شود و تاکید می کردند این روزها حتی اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نیست، روزهای اسارت اهل بیت امام حسین و ماه حزن است!
و نکته جالبی که می فرمودند این بود که "چون ناصرالدین شاه تولدش در این روز بود و برای اینکه روز تولدش مصادف با شبِ وفات امام جسن مجتبی نباشد تا بتوانند جشن بگیرند این دست کاری را در تقویم کرده اند." که در حد یک احتمال می شود پذیرفت اما قابل تامل است چون واقعا تولد او در همین روز بوده ششم صفر و قبل از آن قول بیست و هشتم مرسوم نبوده و الان هم فقط منحصر به ایران است!
این مسئله در عصر صفویه ترویج شد که برخلاف واقعیت های تاریخی است. به همین دلیل تمام شیعیان به غیر از شیعیان ایران در روز هفتم صفر به عزاداری می پردازند. در گذشته تمام شیعیان دنیا، هفتم صفر را به عنوان سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) عزاداری می کردند اما در عصر صفویه در ایران مناسبت هفتم صفر را به ۲۸صفر تغییر دادند.
تاریخ واقعی تولد امام موسی کاظم(ع) : در جلد دوم این کتاب در صفحه ۳۰، در حدیث ۱۱۳۰آمده است که ابی بصیر نقل می کند که من سال ۱۲۸ ه. ق همراه با امام صادق(ع) به حج مشرف شدم. وقتی از حج برگشتیم و به شهرک ابواء (بین مکه و مدینه) رسیدیم، مادر امام کاظم(ع) درد زایمانشان گرفت و آن حضرت، آن جا به دنیا آمدند. بنابراین وقتی در راه بازگشت از موسم حج حضرت به دنیا آمده باشند بسیار بعید است که ایشان در ماه صفر به دنیا آمده باشند؛ پس تاریخ هفتم صفر به عنوان سالروز میلاد امام کاظم(ع) اصلا صحت ندارد و علمای شیعه بنا را به این گذاشته بودند که دو ماه محرم و صفر عزا باشد و همان طور که حسینیه ها و مساجد همه سیاه پوش می شوند و این سیاهپوشی تا آخر ماه صفر ادامه یابد...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد