یزید، سه سال حکومت و سه جنایت بزرگ 1

یزید، سه سال حکومت و سه جنایت بزرگ 2

یزید، سه سال حکومت و سه جنایت بزرگ 3

یزید، سه سال حکومت و سه جنایت بزرگ 4

یزید در سال ۶۱ پس از مرگ پدرش به خلافت رسید و سه سال حکومت کرد و در هر سال جنایتی بزرگ و تاریخی مرتکب شد. احمد‌بن‌ابی‌یعقوب صاحب کتاب تاریخ یعقوبی می‌نویسد: سعید بن مسیب، یزید بن معاویه را بد میمنت می‌نامید . 1- در سال اول حسین‌ بن‌ علی و اهل بیت پیامبر خدا با هفتاد و یك رادمرد را کشت ؛ 2- در سال دوم حرم پیامبر خدا مباح شمرده شد و حرمت مدینه پامال گردید كه به قول مورخان درباره جلادان خون آشام مغول «آمدند و كشتند و تار و مار كردند و سوزاندند و رفتند» با این تفاوت كه در هیچ تاریخى دیده نشده است كه چنگیز و هلاكو و آباقاخان به فرماندهان خود دستور بدهند كه كسانى را كه از لبه شمشیر شما سالم ماندند، دور خود جمع كنید و از یكایك آنان براى برده شدن به من بیعت بگیرید. این دستور را یزید ضد بشر، صادر كرده است ، دستور یزید به جلادش مسلم بن عقبه چنین بود كه اگر كسى از اهل مدینه زنده بماند، باید براى بردگىِ محض با من (یزید) بیعت كند و اگر كسى از پذیرش بردگى امتناع ورزید، گردنش از بدنش جدا شود ؛ 3- و در سال سوم خونها در حرم خدا ریخته شد و کعبه را سوزاندند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یزید، سه سال حکومت و سه جنایت بزرگ

یزید در سال ۶۱ پس از مرگ پدرش به خلافت رسید و سه سال حکومت کرد و در هر سال جنایتی بزرگ و تاریخی مرتکب شد. احمد‌بن‌ابی‌یعقوب صاحب کتاب تاریخ یعقوبی می‌نویسد: سعید بن مسیب، یزید بن معاویه را بد میمنت می‌نامید . 1- در سال اول حسین‌ بن‌ علی و اهل بیت پیامبر خدا با هفتاد و یك رادمرد را کشت ؛ 2- در سال دوم حرم پیامبر خدا مباح شمرده شد و حرمت مدینه پامال گردید كه به قول مورخان درباره جلادان خون آشام مغول «آمدند و كشتند و تار و مار كردند و سوزاندند و رفتند» با این تفاوت كه در هیچ تاریخى دیده نشده است كه چنگیز و هلاكو و آباقاخان به فرماندهان خود دستور بدهند كه كسانى را كه از لبه شمشیر شما سالم ماندند، دور خود جمع كنید و از یكایك آنان براى برده شدن به من بیعت بگیرید. این دستور را یزید ضد بشر، صادر كرده است ، دستور یزید به جلادش مسلم بن عقبه چنین بود كه اگر كسى از اهل مدینه زنده بماند، باید براى بردگىِ محض با من (یزید) بیعت كند و اگر كسى از پذیرش بردگى امتناع ورزید، گردنش از بدنش جدا شود ؛ 3- و در سال سوم خونها در حرم خدا ریخته شد و کعبه را سوزاندند. (تاریخ یعقوبی، جلد دوم، مترجم: محمد ابراهیم آیتی، ص ۱۹۴ - مروج الذهب، جلد دوم، مترجم: ابوالقاسم پاینده ، صص ۵۸ و ۵۹ - تاریخنامه طبری، جلد دوم، ص ۷۰۶ - تاریخنامه طبری، جلد دوم ، ص ۷۰۶)

شخصیت یزید

یزید فرزند معاویة بن صخر و مادرش میسون بنت بَحدل بن دُلجة بن قُناعة است. یزید با تعیین خلیفه سابق، یعنی پدرش معاویه، و بدون دخالت مردم و رای و مشورت آنان به حکومت رسید. مورّخان منصف بی‌پروا چهره زشت و خون‌آشام و بی‌ادب یزید را به نمایش گذارده‌اند، که البتّه عدّه‌ای را ناپسند آمده و بر آن تاخته‌اند. یزید از کسانی است که وقایع‌نگاران حتی از ثبت رفتار ناپسند وی از نوجوانی تا لحظه مرگ چشم‌پوشی نکرده و نوشته‌اند که آلوده به می‌ و شراب بوده است. بعضی بر آن هستند که بگویند یزید راضی به کشته شدن امام حسین نبوده و این کار از سوی «ابن زیاد» صورت گرفته است.

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ ، خدایا لعنت کن ابوسفیان و معاویه و یزید بن معاویه را که لعنت بر ایشان باد از جانب تو برای همیشه

اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبی سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ ، خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبیداللّه پسر زیاد و پسر مرجانه را و عمر بن سعد و شمر و خاناپدان ابوسفیان و خاندان زیاد و خاندان مروان را تا روز قیامت .

جواز لعن بر یزید

سید عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل‌الحسین می‌نویسد: وقتی آشکار شود که یزید، امام حسین علیه ‌السّلام را به شهادت رسانده است؛ یعنی دستور قتل حضرت توسط یزید صادر شده است، بنابراین کسی نمی‌تواند درباره جواز لعن یزید شک کند کسانی که در لعن یزید تردید کرده‌اند و یا جایز ندانسته‌اند، در واقع معتقدند یزید قاتل نبود و الا همان‌ها هم وقتی قاتل بودن یزید را بپذیرند، درجواز لعن اوشک نخواهند کرد، هرچند تعصب مانع از پذیرش این واقعیت است.[۱]

آنچه که لازم به بحث‌ و‌گفتگو و تحقیق است، موضوع جواز لعن و سبّ یزید است، یعنی کسی که مرتکب اعمالی از قبیل به شهادت رساندن امام حسین علیه ‌السّلام و قتل و کشتار مردم مدینه و ویرانی کعبه شده است، آیا اجازه داریم او را نفرین و لعن کنیم؟ آیا کسی که در برابر سر بریده امام حسین (علیه ‌السّلام)، سخنان کفر‌آمیزی بر زبان جاری می‌کند، مستحقّ لعن و سبّ است یا نه؟

شهاب الدین آلوسی بغدادی (عالم و مفسر مشهور سلفی) در کتاب "روح المعانی" می نویسد: و من (آلوسی) می گویم: آن چیزی که به گمان من قول غالب است این است که یزید خبیث نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را قبول نداشت، و مجموع آن چه که او با اهل حرم (ساکنان مکه) و با اهالی مدینه و عترت پاک و مطهر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حیاتشان و بعد از وفاتشان انجام داد و آن چه که از اعمال زشت و تلخ از او صادر شد (در رد نبوت پیامبر)،دلالتش از این ضعیف تر نیست که برگی از قرآن را در نجاسات و کثافات بیندازد، و گمان نمی کنم که مسلمانان و مومنان از او ترسیده بودند بلکه در مقابل او کاری از دستشان برنمی آمد به جز آن که صبر کنند تا قضای الهی صورت پذیرد و اگر بپذیریم که یزید خبیث مسلمان بوده است، او مسلمانی است که مرتکب تمام گناهان کبیره شده است که زبان از بیان آن عاجز است، و من (آلوسی) جواز لعن کسی مثل یزید را به اسم صادر می کنم هر چند تصور نشده که کسی از فاسقین مانند او بوده باشد و ظاهر آن است که او توبه نکرده است، و احتمال توبه ی او از ایمانش ضعیف تر است و ابن زیاد و عمر بن سعد و گروهی دیگر هم به او ملحق می شوند. پس لعنت خدای عز و جل تا قیامت بر تمامی آنان و بر یاورانشان و کسانی که آنان را کمک کردند و پیروانشان و کسانی که تا امروز به آنان تمایل دارند . (روح المعانی.ج13 ص228.ط دار الکتب العلمیة)

لعن یزید در ادبیات فارسی

شاعران در مذمت و لعن یزید، شعرهای فراوان سروده‌اند. فغانی، شاعر سنّی، خطاب به غزالی در اعتراض به عدم لعن یزید می گوید: [۱۰۹] . فغانی : بر چنین کس نکنی لعنت و شرمت بادا - لعن الله یزیدا و علی آل یزید . سنائی غزنوی نیز درباره لزوم لعن یزید چنین سروده است: داستان پسر هند مگر نشنیدی - که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید... پدر او لب و دندان پیمبر بشکست - مادر او جگر عم پیمبر بمکید... خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت - پسرِ او سرِ فرزند پیمبر ببرید... بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنم - لعن الله یزیدا و علی آل یزید[۱۱۰] . امیر علشیر نوايی : ای که گویی بر یزید و آل او لعنت نکن - چون‌که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش... آنچه با آل‌علی کردند، اگر بخشد خدای - هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش .

لعن یزید توسط پیامبران

یزید بن معاویه توسط پیامبران بزرگ از جمله، پیامبران اولوا العزم (ع) مورد لعن و نفرین قرار گرفته است که ما در این جا به سه روایت اشاره می کنیم:

الف. روزی حضرت ابراهیم (ع) از سرزمین کربلا عبور می کرد که در آن جا، از اسب بر زمین افتاد و سر مبارک او زخمی شد، حضرت (ع) استغفار کرد و عرضه داشت: بار خدایا! چه گناهی از من سر زده است؟ جبرئیل (ع) به سوی او فرود آمد و گفت: هیچ گناهی از تو سر نزده است، ولی این جا فرزند آخرین پیامبر (ص) و جانشین او (ع) کشته می شود و خون تو برای هم دردی با او ریخته شد. حضرت (ع) پرسید: قاتل او کیست؟ وی گفت: شخصی است که اهل آسمان ها و زمین او را لعنت می کنند. سپس آن حضرت (ع) دست هایش را بلند کرد و بر یزید بسیار لعنت فرستاد.[مدرسۀ عشق، ص ۲۸۱، به نقل از بحار الأنوار، ج ۵۸، ص ۲۴۳ و ۲۴۵٫[

ب. پیامبر اسلام (ص) در یکی از سفرها، در نقطه ای از مسیرش ایستاد و فرمود: "انا لله و انا الیه راجعون”، و اشک از دیدگان حضرت ص سرازیر شد، مردم از علت آن جویا شدند، حضرت فرمود: اکنون جبرئیل ع مرا از نقطه ای در کنار شط فرات خبر داد که کربلا نام دارد و فرزندم حسین در آن سرزمین کشته می شود. عرض شد! یا رسول الله (ص)! چه کسی او را می کشد؟ فرمود: مردی به نام یزید که خدایش لعنت کند… [مدرسۀ عشق، ص ۲۸۴، به نقل از سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۶٫[

ج. صفیه دختر عبد المطلب (س) می گوید: وقتی حسین (ع) متولد شد، من او را به پیامبر ص دادم و پیغمبر (ص) زبان خود را در دهان وی گذاشت و حسین (ع) زبان را مکید و… پیغمبر میان دو چشم وی را بوسید، آن گاه او را به من داد و گفت: ای فرزندم خداوند لعنت کند قومی را که قاتلان تو هستند. صفیه می گوید: عرض کردم، پدر و مادر من فدای تو باد، چه کسی او را می کشد؟ فرمود: بازمانده ای از گروه یاغیان و سرکشان بنی امیه.[مدرسۀ عشق، ص ۲۴۶، به نقل از بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۴۳٫[

لعن یزید در قرآن کریم

درآیاتی از قرآن، عناوینی مورد لعن قرار گرفتند که بنابر روایاتی از شیعه و سنی، یکی از مصادیق بارز آن عناوین، بنی امیه هستند و یزید نیز از بنی امیه است:

الف. «شجره ملعونه»[اسراء،۶۰]: در خصوص این که "خواب” در آیه ۶۰ سورۀ اسراء چه بوده است و "درخت ملعون” چه کسانی هستند، اقوالی مطرح شده است.[ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۱۳۶-۱۴۳] گروهی از تفاسیر شیعه و سنی، می گویند: خوابی را که رسول خدا (ص) دیده، خواب میمون هایی بود که بر منبر نبی خاتم (ص) جست و خیز می کردند و درخت ملعون هم، همان بنی امیه هستند که یکی پس از دیگری بر تخت خلافت پیامبر اسلام می نشینند.[ تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۱۷۱، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، ج ۲۰، ص ۳۶۰-۳۶۲، الجامع لأحکام القرآن،‏ ج ۱۱، ص ۲۸۲ – ۲۸۶] بنابر روایت شیعه و سنی، بنی امیه از فضایل شب قدر محروم هستند و در عوض آن به غصب هزار ماه حکومت گذرای دنیوی دل خوش داشتند.[ سنن ترمذی، ج ۵، باب تفسیر القرآن، رقم ۳۳۵۰، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، ج ۳۲، ص ۲۳۱٫[

ب. «شجره خبیثه»[ابراهیم، ۲۶٫]: (درخت خبیث) همان اعتقاد به کفر و شرک است که رشد و معنویتی ندارد و ریشه ای در زمین حقیقت ندارد که امام باقر (ع) فرمود: این درخت حکایت حال بنی امیه است.[نور الثقلین، رسولى محلاتى، سید هاشم، ج ۲، ص ۵۳۸ [

ج. «کسانی که خدا و رسولش را مورد اذیت قرار دهند، مورد لعن در دنیا و آخرت هستند»[احزاب، ۵۷٫[ بنابر روایت شیعه و سنی هر کس اهل بیت (ع) را مورد اذیت قرار دهد، خدا و رسولش را مورد اذیت قرار داده است.[ بررسی و تحلیلی پیرامون زیارت عاشورا، ص ۱۱۳، به نقل از بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۳، ح ۳۵۰۹، ۳۵۴۱، ۱۳۶۱و ۱۳۷۰] و چه اذیتی بالاتر از شهادت امام حسین (ع) و اسارت اهل بیتش (س)، توسط یزید و یارانش؟
د. «کسانی که نعمت الاهی را ناسپاسی کنند، قوم خویش را به نیستی و نابودی کشاندند، و به همان جهنم می رسانند که بد قرارگاهی است».[ابراهیم، ۲۸ و ۲۹٫] بنابر روایت شیعه و سنی اینان دو قوم از قریش؛ یعنی بنی امیه و بنی مخزوم هستند.[ بررسی و تحلیلی پیرامون زیارت عاشورا، صص ۱۳۴، به نقل از ثعلبی، ابو اسحاق احمد، الکشف و البیان، ج ۵، ص ۳۱۹، سمرقندی، ابو نصر محمد بن مسعود، التفسیر، ج ۲، ص [۲۲۹

هـ. در قرآن کریم عناوین زیادی مورد لعن قرار گرفته است؛ مانند: لعن بر ظالمین،[اعراف، ۴۴؛ هود، ۱۸؛ غافر، ۵۲٫] کافرین،[ احزاب، ۶۴؛ مائده، ۷۸؛ بقره، ۸۹٫]کسی که به عمد مؤمنی را بکشد[نساء، ۹۳٫]و …[بقره، ۸۹؛ بقره، ۱۵۹؛ نور، ۲۳٫] که بر یزید قابل تطبیق است.[ مدرسۀ عشق، ص ۴۰۹، به نقل از بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۴۳ و ج ۴۴، ص۲۵۰٫[

لعن یزید، فرزند معاویه، به‌جهت فسق و کفرش و لعن او توسط پیامبر(ص) و ائمه(ع) جایز و از نظر برخی غیر قابل تردید شمرده شده است. در میان اهل‌سنت، افرادی چون احمد بن حنبل، بنیان‌گذار مکتب حنبلی در فقه اهل ‌سنت، ابن ‌جوزی، از مشاهیر عالمان اهل ‌سنت و آلوسی، فقیه و مفسر، لعن یزید را جایز دانسته ‌اند.

قائلان به جواز لعن یزید دلیل خود بر این جواز را به‌اتفاق فسق او و بعضاً کفر او دانسته‌اند. آنان دلیل فسق و کفر یزید را «کثرت اخلاق خبیثه» در او و انجام گناهان کبیره در دوران خلافتش، از جمله جنایات او در حق مردم مدینه (واقعه حره) و مکه و جنایات او نسبت به امام حسین(ع) و اهل‌بیت پیامبر(ص) در جریان واقعه عاشورا، دانسته‌اند.

از میان عالمان اهل‌سنت، کسانی چون غَزّالی، فقیه و متکلم شافعی اشعری، و ابن‌تیمیه، فقیه و متکلم سلفی حنبلی، لعن یزید را جایز ندانسته ‌اند. این افراد یا یزید را دستوردهنده در جریان واقعه عاشورا ندانسته ‌اند؛ یا او را، به دلیل امکان توبه قبل از مرگ، مصداق فاسق، که لعن او جایز است، نشمرده‌اند؛ یا جواز لعن یزید را موجب سرایت لعن به سایر صحابه، از جمله معاویه، قلمداد کرده ‌اند.

لعن یزید در ادبیات فارسی و عربی و فرهنگ عامیانه بازتاب داشته است. برخی شاعران، مانند سنائی غزنوی، در اشعار خود به لعن یزید پرداخته ‌اند. در فرهنگ عامه ایرانیان، لعن یزید به عربی و فارسی جزء رایج ‌ترین جملات پس از نوشیدن آب قلمداد شده است. درباره جواز لعن یزید تک ‌نگاری‌هایی نوشته شده که کتاب الرَّد علی المُتَعصِّب العَنید المانع مِن ذَمِّ یزید نوشته ابن‌جوزی از پرارجاع‌ ترین نگاشته‌ها در این موضوع دانسته شده است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یزید و واقعه کربلا

یزید وقتی به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست .[۵۶] امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از بنی ‌هاشم از مدینه به سمت مکه رفت.[۵۷] کوفیان با ارسال نامه‌های فراوان امام را به کوفه دعوت کردند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.[۵۸] یزید عبیدالله بن زیاد را حاکم کوفه کرد و او توانست کوفیان را از اطراف امام دور کند.[۵۹] پس از پیمان‌شکنی کوفیان، امام به سوی کربلا رفت. در آنجا در روز دهم محرم با لشکریان عمر سعد که از طرف ابن زیاد به فرماندهی منصوب شده بود روبرو شد.[۶۰] . در این جنگ، امام حسین و فرزندانش، برادرش عباس، ۱۷ نفر از بنی‌ هاشم و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند.[۶۱] پس از جنگ، لشکریان عمر بن سعد، با اسب‌های خود بر بدن کشته ‌شدگان تاختند.[۶۲] به خیمه‌های بازماندگان حمله کردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند و خیمه‌ها را آتش زدند.[۶۳] امام سجادعلیه السلام به علت بیماری نتوانست جنگ کند و زنده ماند.[۶۴] وی به همراه حضرت زینب و سایر زنان و بچه‌ها اسیر سپاه کوفه شد. سپاهیان عمر سعد سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند.[۶۵] . به شهادت رساندن امام حسین : بزرگ‌ترین جنایت او به شهادت رساندن امام حسین علیه ‌السّلام و ۷۲ تن از یاران با وفای آن حضرت می‌باشد. در تواریخ آمده است: «یزید در ابتدای حکومت خویش نامه‌ ای به ولید به عتبه، والی مدینه نوشت و از وی خواست تا از امام حسین (علیه‌ السّلام) و عده‌ ای دیگر بیعت بگیرد. یزید در این نامه دستور داد اگر آنان زیر بار بیعت نرفتند، گردن آنها را بزن و سرهای آنها را نزد من بفرست. [۹] . امام حسین علیه السلام ویارانش بدستور یزید شهید و اهلبیتش اسیر و به شام برده شد ، هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذین ‌بندی کنند.[۶۶] او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید.[۶۷] یزید در حضور اسیران، سر امام حسین علیه السلام را در ظرف طلا گذاشت و با چوب‌ دستی به آن می‌زد[۶۸] و این اشعار کفرآمیزِ ِ اِبن ‌الزِّبَعْرَی‏[یادداشت ۲] را تکرار می‌کرد:[۶۹] . لَیتَ أَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا - جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ... فَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً - ثُمَّ قالُوا یایزیدُ لاتَشَلْ[۷۰] ... لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالمُلْکِ فَلا - خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل[۷۱]‏ . کاش بزرگان من در جنگ بدر امروز می‌دیدند که قبیله خَزْرَج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است. در آن حال، از شادی فریاد می‌زدند و می‌گفتند:‌ ای یزید! دستت درد نکند! هاشمیان با سلطنت بازی کردند، پس نه خبری آمده و نه وحیی نازل شده است! در روایتی از امام رضاعلیه السلام آمده، یزید سر امام حسین(ع) را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. آن‌گاه با یارانش سرگرم خوردن غذا و آبجو شد، سپس میز بازی شطرنج را روی آن تشت گذاشته و به بازی شطرنج مشغول شد. هنگامی‌که در بازی پیروز می‌شد، جام آب‌جو را گرفته می‌نوشید و ته‌ مانده آن را در کنار تشت، بر زمین می‌ریخت.[۷۲] یحیی بن حکم به این رفتار یزید اعتراض نمود که یزید با مشت به سینه وی زد. ابوبرزه اسلمی نیز اعتراض کرد که به دستور یزید از مجلس اخراج شد.[۷۳] . از منابع تاریخی و روایی برمی‌آید که یزید ابتدا اسیران را در ویرانه ‌ای بی‌سقف که به خرابه شام معروف است اقامت داد.[۷۴] پس از خطبه امام سجادعلیه السلام و زینب سلام الله، آنان را به خانه ‌ای نزدیک قصر خود منتقل کرد.[۷۵] . براساس گزارش‌های تاریخی برخورد یزید در مقاطع مختلف حضور اسیران اهلبیت علیهم السلام با آنان متفاوت بوده گاه همه تقصیرات را برعهده ابن زیاد انداخته و علتش را نداشتن رابطه خویشاوندی ابن زیاد با اهلبیت(ع) دانسته [۷۶] وگاه به همسرش هند که سرزده وارد مجلس شده و به قرار گرفتن سر امام (ع) بالای نیزه اعتراض کرده می گوید که بر دختر زاده پیامبر گریه کن. و می‌گوید که خدا ابن زیاد را بکشد که در کارش عجله کرد. [۷۷] وگاهی از عملکرد خویش به شدت اظهار پشیمانی می کرد و ابن زیاد را لعن می کرد که با کشتن حسین (ع) و مسدود کردن راه چاره بر وی باعث منفور شدن یزید شده است. [۷۸] علامه شعرانی اظهار ندامت و پشیمانی های متعدد یزید را دروغ و راهی برای حفظ سلطنت و جلب دل مردم دانسته و دلیلش را تکریم ابن زیاد و دادن هدایا و تحفه‌ها به او در خلوت دانسته است. [۷۹] .

یزید و واقعه حره

بر اساس منابع تاریخی، پس از روی کار آمدن یزید و افزایش نارضایتی‌ها، مردم مدینه در سال ۶۳ قمری به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بر ضد حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.[۸۰] یزید لشکری به فرماندهی مسلم‌ بن عقبه به مدینه فرستاد.[۸۱] وقتی خبر به مردم مدینه رسید، اطراف شهر خندق کندند و پناه گرفتند.[۸۲] لشکریان یزید با عبور از حرّه، در شرق مدینه پیاده شدند و به مردم مدینه سه روز مهلت دادند تسلیم شوند.[۸۳] اما مردم مدینه تسلیم نشدند. یزید سه روز جان و مال آنان را بر سپاهیانش حلال کرد.[۸۴] بر اساس نقل تاریخ، در این واقعه، لشکریان یزید از ارتکاب کارهایی چون تجاوز به زنان، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان، کشتن نوزادان و توهین به صحابه پیامبر صلی الله علیه نیز فروگذار نکردند.[۸۵] در این جنگ، تعداد زیادی از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند.[۸۶] . جنایت حره : حمله به شهر مدینه و قتل و غارت و جنایت در این شهر می‌باشد که به واقعه حره مشهور است.[۱۰] . در این سال یزید، پنج هزار نفر از شامیان را به فرماندهی "مسلم به عقبه" به مدینه گسیل داشت. مسلم با حمله به مدینه، واقعه حره را به وجود آورد. در این واقعه، افراد زیادی کشته شدند. او سه روز افرادش را آزاد گذاشت تا هر کاری می‌خواهند انجام دهند.[۱۱] . دینوری می‌نویسد: در واقعه حره، هشتاد مرد از اصحاب رسول خدا صلی ‌الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم کشته شدند. از مهاجرین و انصار ۷۰۰ نفر و از سایر مسلمین ده هزار نفر کشته شدند. [۱۲] . واقعه حره دومین فاجعه ‌ای است که به دست یزید رقم خورد قتل عام مردم مدینه در واقعه حره بود. در پی نارضایتی‌های مردم مدینه، عثمان بن محمد بن ابی سفیان (حاکم جوان مدینه) هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از انجام مناسک حج عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی‌های خلیفه از آنان، اوضاع به هم ریخته ‌ی مدینه سروسامانی یابد. بسیاری از اشراف مدینه از جمله عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و پسرانش و نیز عبدالله بن عمرو و منذر بن زبیر و... از جمله ی این هیئت بودند.[۵۰] [۵۱] [۵۲] . هیئت اعزامی مدینه در بدو ورودشان به دمشق ، جوایز بسیاری از یزید دریافت کردند. [۵۳] [۵۴] . یزید در حضور این بزرگان بنا به عادت همیشگی اش به شرابخواری و لهو و لعب پرداخته از حضور آنان هیچ گونه شرمی ننمود. رفتار زشت یزید در برابر هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی داشت از این رو پس از بازگشت به مدینه، آشکارا به یزید دشنام داده معایب او را باز می‌گفتند.[۵۵] [۵۶] . در پی التهاب در شهر مدینه، یزید نامه ‌ی تندی خطاب به مردم مدینه نوشت؛[۵۷] . اما این نامه بر آتش این التهاب دامن زده قیام مردم را منجر گردید. یزید لشکری دوازده هزار نفری به فرماندهی مسلم بن عقبه مری به سوی مدینه فرستاد آنان به دستور یزید سه روز به مردم مدینه مهلت دادند[۵۸] [۵۹] . تا به بیعت مجدد با یزید گردن نهند؛ اما مردم مدینه برخواسته خویش اصرار ورزیدند. سرانجام جنگ آغاز شد؛ جنگی که با شکست قیام کنندگان مدینه خاتمه یافت و باعث کشته شدن هزاران نفر از مردم مدینه و نیز اباحه جان و مال و ناموس آنان بر لشکر شام به مدت سه روز گردید.[۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵] . این واقعه در ۲۶[۶۶] یا ۲۷ ذی الحجه سال ۶۳ هجری رخ داد.[۶۷] [۶۸][۶۹] [۷۰] -[۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴]

حمله یزید به مکه

همزمان با قیام مردم مدینه، در شهر مکه، مردم با عبدالله بن زبیر بیعت کردند که باعث تسلط یافتن او و یارانش بر شهر مکه گردید.[۸۷] پس از واقعه حره، به دستور یزید، سپاه شام، رهسپار جنگ با ابن­ زبیر در مکه شد و شهر را محاصره نمود.[۸۸] در طی روزهای محاصره مکه، خانه خدا بر اثر اصابت سنگ‌ها و گلوله‌های آتشینی که با منجنیق‌­های لشکر شام به سوی مکه پرتاب می‌شد، آسیب دیده و به آتش کشیده شد.[۸۹] این محاصره تا زمانی که خبر مرگ یزید به لشکریانش رسید ادامه داشت.[۹۰] . جنایت حمله به شهر مکه : جنایت دیگر وی حمله به شهر مکه و شکستن حرمت حریم کعبه و سنگ باران کعبه می‌باشد.[۱۳] . مسلم بن عقبه پس از جنایت حره برای نبرد با ابن زبیر به سوی مکه حرکت کرد وی در بین راه به هلاکت رسید. حصین بن نمیر به فرماندهی لشکر یزید انتخاب شد. لشکریان شام، مکه را محاصره کردند و با منجنیق به این شهر حمله کردند حرم امن الهی را آتش‌باران کردند. در این واقعه، خانه کعبه ویران شد و بسیاری از خانه‌های مردم دچار حریق شدند. و در سال ۶۴ هجری به دنبال انتشار خبر هلاکت یزید، لشکریان به شام بازگشتند. [۱۴] . شورش عبدالله بن زبیر : این شورش که همزمان با قیام مردم مدینه، در مکه به رهبری عبدالله بن زبیر صورت گرفت موجب تسلط او و یارانش بر شهر مکه گردید. پس از واقعه حره و کشتار مردم مدینه، سپاه شام به فرماندهی حصین بن نمیر سکونی، راهی جنگ با ابن زبیر در مکه شد. اندکی بعد، شهر مکه به محاصره لشکر شام در آمد. در طول ایام محاصره این شهر، خانه خدا بر اثر اصابت سنگ‌هایی که با منجنیق‌های لشکر شام به سوی مکه پرتاب می‌شد آسیب دیده، به آتش کشیده شد. این محاصره تا زمانی که خبر مرگ یزید به لشکریانش رسید ادامه داشت.[۷۵] [۷۶] [۷۷] .

هلاکت یزید بن معاویه

یزید بن معاویه بن ابی سفیان دومین خلیفه اموی در سال ۲۲ یا ۲۵ هجری به دنیا آمد. [۱] . مادرش میسون، دختر بجدل بن انیف کلبی بود.[۲] . یزید در این دورۀ سه چهار ساله، جنایات هولناکی مرتکب شد . یَزید بن معاویة بن ابی‌سفیان ۲۶-۶۴ق، دومین حاکم اُمَوی است که به دستور وی، امام حسین علیه السلام و یارانش در کربلا به شهادت رسیدند. یزید پس از پدرش معاویه، سه سال و هشت ماه حکومت کرد و در این مدت، دست به سه جنایت مهم زد: در سال ۶۱ قمری، واقعه کربلا را رقم زد، سال ۶۳ قمری به مدینه حمله کرد که به کشته شدن هزاران نفر از صحابه و حافظان قرآن انجامید و به واقعه حره معروف شد و در سال ۶۴ قمری نیز برای سرکوب مخالفانش، به مکه حمله کرد و کعبه را با مَنجَنیق هدف آتش قرار داد.

روایات‌ متفاوت در مرگ یزید

در خصوص مرگ یزید روایات زیاد و متفاوتی وجود دارد: گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد عنوان می‌کنند و می‌گویند روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی او می­تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت. برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذات الجنب (عفونت ریه) از دنیا رفت و او را در دمشق دفن کردند. چگونگی مرگ یزید از شیخ صدوق: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح او را مرده یافتند، در حالیکه بدن او تغییر کرده مثل آنکه قیر مالیده شده باشد. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند. چگونگی مرگ یزید از الکامل فی التاریخ: سبب مرگ یزید، اصابت پاره سنگی از منجنیق به یک طرف صورت او بود، که همین امر باعث شد مدّتی مریض شده و بمیرد. روایت دیگر در مورد چگونگی مرگ یزید: برخی عقیده دارند که وی به وسیله سلمى دختر «حـجـر بـن عـدى کندى» و با همکارى «عبدالرحمان» برادرزاده حجر، مسموم شده و به مجازات رسیده است. شیخ عباس قمی می‌نویسد: در روایت شیخ صدوق است که وی به بلای ناگهانی هلاک گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر کرده بود که گویا او را قیر مالیده بودند. روایت دیگر از چگونگی مرگ یزید: او در سال ۶۴ هجری قمری، روزی با ده هزار نفر از سواره نظام لشکر خود به قصد شکار، از دمشق بیرون آمد، و خود سوار بر اسب بود، او و لشکرش به اندازه دو روز از دمشق دور شدند، در آنجا (در بیابان) آهوی زیبایی نظراو را جلب کرد، یزید که می‌خواست غرور و چابکی خود را نشان دهد به همراهان می‌گوید؛ هیچ کس با من نیاید، و من تنها می‌خواهم به دنبال این آهو بروم و آن را صید کنم. یزید تنها سوار بر اسب به دنبال آهو حرکت می‌کند، آهو پا به فرار گذاشته و همچنان فرار می‌کند و یزید با آخرین سرعت به دنبال او حرکت می‌کند، تا به بیابان هولناک و وحشتناکی می‌رسد و همچنان از این دره به آن دره، به دنبال آهو می‌رود. در وسط آن بیابان وحشت زا، آهو از نظرش ناپدید شد. از طرفی به شدت تشنه می‌شود، در آنجا هرچه تلاش می‌کند به آب دست نمی‌یابد. ناگاه مردی را می‌بیند که ظرفی آب در دست دارد، به او التماس می‌کند که اندکی آب به من بده اگر تو مرا بشناسی، به من احترام شایانی خواهی گذاشت. آن مرد می‌گوید تو کیستی؟ یزید می‌گوید؛ من خلیفه مسلمانان یزید بن معاویه هستم. آن مرد گفت: پس تو همان قاتل حسین بن علی (ع) هستی. سوگند به خدا تو را می‌کشم، چنان که تو حسین (ع) را کشتی، با شمشیر به دنبال یزید حرکت کرده، یزید از ترس، با اسب خود فرار می‌کند، اسب از برق شمشیر آن مرد وحشت زده شد و می‌رمد، به طوری که یزید از پشت آن واژگون شده و زیر دست و پای اسب تکه تکه می‌شود.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

زندگی‌ نامه یزید

ابوخالد[۱] [۲] [۳] [۴] [۵] یزید بن معاویة بن ابی سفیان در سال ۲۵[۶] [۷] [۸] [۹] یا ۲۶ هجری[۱۰][۱۱] [۱۲] از مادری به نام میسون دختر بجدل کلبی به دنیا آمد. [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] سرانجام یزید، پس از سه سال و هشت ماه حکومت[۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] در چهاردهم ربیع الاول سال ۶۴ هجری[۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] در سن ۳۸ سالگی[۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] درگذشت و در حوارین به خاک سپرده شد. [۱۱۹] [۱۲۰] . در سبب مرگ یزید گفته شده که روزی میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود، خر وحشی می‌دوید و یزید نیز در حالی که مست بود، در پی‌اش می‌تاخت تا این که از اسب فرو افتاد و گردنش شکست.[۱۲۱] . بر اساس منابع تاریخی، یزید در سال ۲۵ [۱] یا سال ۲۶ هجری قمری به دنیا آمد.[۲] پدر او معاویه فرزند ابوسفیان و مادرش «مَیسون» دختر «بَحْدَل کلبی» است.[۳] میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه، به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام، یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است.[۴] یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند.[۵] مردمان آن قبیله از قبایل حُوّارین در منطقه حمص در شام با پیشینه مسیحیت در زمان پیش از اسلام و اهل فصاحت و شعر عربی بودند و یزید نیز تحت تأثیر آنان سخن ‌پرداز و شاعر شد.[۶] . یزید چندین فرزند از جمله خالد، معاویه، ابوسفیان و عبدالله و همسرانی به نام‌های فاخته، ام‌ کلثوم و ام ‌مسکین داشته است.[۱۰] او پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در ۱۴ ربیع‌الاول سال سال ۶۴ق در ۳۸ سالگی درگذشت.[۱۱] گروهی سبب مرگ او را مستی بیش از حد ذکر کرده‌ اند.[۱۲]گفته ‌اند روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی‌ او می­تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت.[۱۳] برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذاتُ الجَنْب (عفونت ریه) از دنیا رفت.[۱۴] او را در دمشق دفن کردند.[۱۵] نقل شده است وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند، قبر وی را نبش کردند و جز بقایایی مانند خاکستر چیزی نیافتند.[۱۶]

اوضاع فرهنگی و اجتماعی عصر یزید

یزید فردی عیاش و خوشگذران بود و نسبت به شکار و شراب و شعر و زنان شوقی بسیار داشت.[۷۸] [۷۹] . او به پرورش یوزان و سگان و حیوانات شکاری پرداخته، کبوتربازی نزد او جایگاه خاصی داشت.[۸۰] [۸۱] . یزید نخستین خلیفه ‌ای بود که آشکارا شراب نوشید و به شکار رفت؛ زنان نوازنده و خواننده و غلامان را در نزد خود گرد آورده برای لذت و شادی خود وسایل صاحبان رفاه چون نگاهداری بوزینگان و به جنگ انداختن سگ‌ها و خروس‌ها را به کار گرفت. [۸۲] . ابوالفرج اصفهانی یزید را اولین کسی دانسته که ملاهی را در اسلام و آوای مغنیان را سنت کرد. او آشکارا به شرب خمر پرداخته به قدری در نوشیدن شراب زیاده روی می‌کرد که به او یزید الخمور می‌گفتند. [۸۳] [۸۴] . یزید از پرشورترین مردم نسبت به شکار بود و پیوسته به این کار مبادرت می‌ورزید. او حتی برای سگان شکاری‌اش دست بندهایی از طلا تهیه دیده بر آنان زین‌های زربفت می‌پوشانید و برای هر یک از آنان غلامی گماشته بود تا به آن‌ها خدمت کنند.[۸۵] . او میمونی داشت که آن را با کنیه ابوقیس می‌خواند یزید این میمون را در مقابل خود قرار می‌داد و می‌گفت: «این بوزینه شیخی از شیوخ بنی اسرائیل بود خطایی مرتکب شد و مسخ گردید» یزید به این میمون شراب می‌نوشاند و سپس از حرکات او می‌خندید گاه او را بر گورخری وحشی سوار می‌کرد و با مردان سوارکار، در مسابقه شرکت می‌داد.[۸۶] [۸۷] . فسق یزید بر اصحاب و کارگزاران یزید نیز اثر گذاشته بود و آنان نیز از اعمال فاسقانه اش پیروی می‌کردند.[۸۸] . در ایام او مغنیان و مطربان در سرتاسر بلاد اسلامی حتی شهرهای مقدس مکه و مدینه پراکنده شده بودند و فسق و فجور در بین مسلمانان شیوع یافته بود؛ غناء در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار گرفته شد و مردم آشکارا به شرابخوارگی پرداختند. [۸۹] . افکار و معارف و علوم و دین و ایمان رو به تنزل رفته به آخرین مراتب انحطاط خود رسیده بود؛ از اسلام جز نامی باقی نمانده بود و حدود و ثغور آن طبق میل خلیفه تعیین می‌گردید؛ امر به معروف و نهی از منکر میرانده شده و بلکه معروف منکر و منکر معروف جلوه داده شده بود.

خوشگذرانی‌ یزید

طبق نقل منابع، یزید خوشگذران و هوس‌باز بود.[۱۸] به صورت آشکار شراب می‌نوشید و در این کار زیاده ‌روی می‌کرد.[۱۹] برخی صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله و نیز امام حسین علیه السلام به صراحت او را فاسق و اهل گناه خوانده ‌اند.[۲۰] بلاذری او را نخستین خلیفه‌ ای می‌داند که آشکارا شراب می‌نوشید، زنان خواننده و نوازنده را نزد خود نگه می‌داشت و برای لذت بردن، سگ‌ها و خروس‌ها را به جنگ همدیگر وا‌می‌داشت.[۲۱] او میمونی داشت که او را «اباقیس» نامید و به او شراب می‌نوشاند و از حرکات وی می‌خندید.[۲۲] به گفته مرتضی مطهری یزید به این‌ حیوان لباس ابریشم و حریر و دیبا و جامه‌های زربفت می‌پوشید و او را در مجلس شراب خویش حاضر می‌کرد و ماده‌ الاغ چابکی داشت و گاهی ابا قیس که تعلیم داده شده بود سوار آن ماده‌الاغ‌ می‌شد و در مسابقه اسب‌ها شرکت می‌کرد. خودش خیلی علاقه داشت که اباقیس‌ برنده مسابقه بشود و شاید هم احیانا سوارکارها به‌خاطر یزید عمداً ماده‌‌الاغ را جلو می‌انداختند. [۲۳] . برخی معتقدند رشد و پرورش یزید، تحت ‌تأثیر عقاید مسیحیان تازه‌مسلمان قبیله میسون، در تکوین شخصیت او مؤثر بوده است.[۲۴] آنان وجود مشاوران مسیحی همانند سِرجون و اَخطَل نصرانی در دربار او و سازش با رومیان شرقی را گواه بر ادعای خود می‌دانند.[۲۵]

شاعر بودن یزید

یزید فردی سخن‌پرداز و شاعر بود. دیوان شعر او نیز به چاپ رسیده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.[۲۶] یکی از شعرهایی که پس از واقعه عاشورا، از او نقل شده، این است: جامی از شراب به من بنوشان که استخوان‌هایم را سیراب کند. سپس برگرد و ابن زیاد را چنین جامی بنوشان، همان که رازدار و امین من است و اساس خلافت من به دست او استوار گردید.[۲۷] . إِسقِني شُربَة تُرَوّي مُشاشي - ثُمَّ مِل فَاِسقِ مِثلَها اِبنَ زِيادِ... صاحِبَ السِرِّ وَالأَمانَةِ عِندي - وَلِتَسديدِ مَغنَمي وَجِهادي[۲۸] . مورخان نقل کرده‌ اند در زمانی که معاویه، یزید را با سپاه اسلام به سوی رم فرستاد، لشکریان جلو رفته و دچار آبله و تب شدند؛ ولی یزید با همسرش میان راه ماند، سرگرم می‌گساری شد و اشعاری چنین سرود: از تب و آبله ‌ای که به لشکر رسید باکی ندارم، هر گاه در دیر مُرّان[یادداشت ۱] در غرفه‌ها بر تخت تکیه داده باشم و در کنارم ام ‌کلثوم باشد.[۳۰] . وَما أُبالي إِذا لاقَت جُموعُهُمُ - بِالغَذقَذونَةِ مِن حُمّى وَ مِن مومِ... إِذا اِتَّكَأتُ عَلى الأَنماطِ مُرتَفِعاً - بَدير مُرّانَ عِندي أُمُّ كُلثومِ[۳۱] .

خلافت یزید

پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید.[۴۴] او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب از سوی پدرش و به صورت موروثی حاکم شد.[۴۵] بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب می‌کرد.[۴۶] در روز نخست، نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از حسین بن علی علیه السلام و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی‌بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند.[۴۷] . عبدالحسین زرین‌کوب مینویسد : در تاریخ خلفا هیچ نامی از نام یزید شومتر و نفرت انگیزتر نیست. خلافت کوتاه او فقط سه سال و نیم طول کشید ... یک سال حسین بن علی علیه السلام را کشت، یک سال مدینه را غارت کرد و یک سال هم کعبه را به سنگ و آتش بست. هر یک از این سه واقعه می توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند. اما، از شور بختی ننگ هر سه گناه بر گردن او افتاد.[۴۸] . مسعودی در توصیف سیاست او می‌­نویسد: سیره یزید همان سیره فرعون بود، بلکه فرعون عادل‌­تر از او در میان رعیتش و منصفتر از او در میان خاص و عامش بود.[۴۹] همچنین مسعودی از ابومخنف، نقل کرده که در زمان حکومت یزید، شراب ‌خواری و گناه به دست کارگزاران او در مکه و مدینه به صورت علنی رواج یافت.[۵۰] . حکومت یزید سه سال طول کشید.[۵۱] مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفت­ها بر ضد خلفای بنی‌امیه و سقوط حکومت آنان می‌دانند.[۵۲] او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و اهل بیت او را شهید کرد،[۵۳] در سال دوم، حرمت مدینه را شکست و به مدت سه روز جان و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد[۵۴] و در سال سوم کعبه را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.‌[۵۵]

هلاکت یزید

شیخ عباس قمی نقل می‌کند : چهاردهم ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری روز هلاکت وی می‌باشد. [۱۵] . طبری می‌نویسد : یزید روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری مرد. [۱۶] . سهیل طقوش می‌نویسد: یزید در ناحیه «حوران» بعد از سه سال و هشت ماه و چهارده روز حکمرانی درگذشت[۱۷] . علت مرگ یزید : در باب علت مرگ وی آمده است وی به مرضی ذات الجنب در حوران از دنیا رفت.[۱۸] . شیخ عباس قمی می‌نویسد: «در روایت شیخ صدوق است که وی به بلای ناگهانی هلاک گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر کرده بود که گویا او را قیر مالیده بودند. [۱۹] . اقوال دیگر نیز در این زمینه نقل شده است که از اهمیت چندانی برخوردار نیست. شیخ عباس قمی می‌نویسد : محل دفن وی محلی است به نام حواریین[۲۰] . و در نقلی دیگر آورده است جنازه‌ اش را به دمشق آوردند و در باب صغیر دفن کردند و قبرش اینک زباله‌دان می‌باشد. [۲۱] . منابع تاریخی سن او را هنگام هلاکت ۳۷،[۲۲] ۳۹ ، ۳۵ سال ذکر کرده ‌اند.[۲۳]

معاویة بن یزید

مُعاویة بْن یزید بْن معاویه، معروف به معاویه دوم درگذشت ۶۴ق سومین خلیفه اموی است که پس از مرگ یزید در سال ۶۴ ق به خلافت رسید و بعد از مدت کوتاهی کناره گرفت و وفات یافت. مورخان درباره علت کناره‌ گیری او از خلافت اختلاف‌ نظر دارند، اما بیشتر تمایل او به خاندان امام علی علیه السلام را دلیل این امر شمرده ‌اند. پس از کناره ‌گیری معاویه دوم از خلافت، مروان بن حکم به خلافت رسید و تا پایان کار امویان، فرزندان مروان عهده ‌دار خلافت بودند. معاویه بن یزید در هنگام مرگ بنابر قولی ۱۸ ساله بود و در دمشق دفن شد . دوران خلافت : در خلال جنگ نیروهای اموی با عبدالله بن زبیر که در مکه ادعای خلافت کرده بود ، یزید بن معاویه در شام درگذشت و پس از مدتی با شنیدن خبر مرگ یزید، نیروهای جنگی اموی از مکه به شام بازگشتند. بنی امیه معاویه فرزند یزید را به خلافت برگزیدند. بدین ترتیب در شام با معاویه بیعت شد و در مکه با عبدالله بن زبیر. کناره ‌گیری از خلافت : دوران خلافت معاویه بن یزید بسیار کوتاه بود و برخی از منابع آن را چهل روز دانسته‌اند. به اتفاق همه روایات تاریخی، او برعهده گرفتن خلافت را خوش نداشت و از آن بیزار بود. درباره علت این موضوع گزارش‌های تاریخی اختلاف دارند. در برخی گزارش‌ها، بیزاری از رویه پدرانش معاویه ویزید و سایر امویان علت اصلی کناره‌ گیری او از خلافت دانسته شده و به گرایش او به اهل بیت علیهم السلام تصریح شده است. بنا بر گزارشِ تاریخ یعقوبی، او خطبه‌ ای خواند و در آن از بر عهده گرفتن امر خلافت بیزاری جست و از پدر و پدر بزرگش انتقاد کرد. او در این خطبه جنگ معاویه بن ابی سفیان با امام علی علیه السلام و نیز اعمال ناشایست پدرش یزید و به خصوص به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله را گناهانی بزرگ اعلام کرد.[۱] مروان بن حکم به او پیشنهاد کرد مانند عمر بن خطاب شورایی را برای انتخاب خلیفه تشکیل دهد؛ اما او گفت نه یزید مانند عمر بن خطاب است و نه افرادی مانند افراد آن شورا در این زمان وجود دارند.[۲] . گزارش دیگری حاکی از آن است که او در سخنانی گفت توان بر عهده گرفتن خلافت را ندارد و اشاره کرد که در میان شما مردم کسانی هستند که از من به خلافت شایسته ‌تراند و به امویان گفت یا بگذارید من کسی را به خلافت انتخاب کنم یا خود کسی را به خلافت برگزینید. عده ‌ای از بنی امیه نزد او آمدند و از او خواستند مدتی به ایشان مهلت دهد و بعد از مدتی او را زخمی کرده و به قتل رساندند.[۳] . برخی از گزارش‌ها نیز بدون اشاره به ماجرای اعتراض او به پدرانش، او را فردی بیمار دانسته ‌اند و علت ناتوانی را او در عهده گرفتن امر خلافت، همین موضوع می‌دانند.[۴] به گزارش مسعودی، کنیه معاویه، در ابتدا ابو یزید بود؛ اما بعد از به خلافت رسیدن او را ابو لیلی نام نهادند که کنیه ‌ای مخصوص مردم ضعیف عرب بود.[۵] . تشیع معاویه : برخی از منابع تاریخی و رجالی متاخر شیعی، معاویه بن یزید را فردی شیعه معرفی کرده‌ اند. گزارشی در کتاب حبیب السیر، از منابع تاریخی فارسی قرن دهم هجری، وجود دارد که بر اساس آن معاویه به شایستگی امام زین العابدین علیه السلام برای خلافت تصریح کرده و مردم را به دعوت از ایشان توصیه کرده است.[۶] برخی از منابع تراجم ‌نگاری و رجالی شیعه با استناد به این گزارش، معاویه بن یزید را در زمره شیعیان قرار داده ‌اند.[۷] . وفات : معاویة بن یزید در سال ۶۴ هجری قمری درگذشت و در دمشق دفن شد. علت مرگش معلوم نیست. برخی از تاریخ‌ نگاران احتمال کشته شدن او را مطرح کرده‌ اند و از خوراندن سم به او خبر داده‌اند و برخی مرگش را با ضربه دانسته‌اند.[۸]برخی از روایات تاریخی مرگ او را طبیعی و به علت بیماری دانسته‌ اند.[۹] درباره سن معاویه بن یزید هنگام مرگ اختلاف است. ابن قتیبه سن وی را هنگام مرگ ۱۸ سال دانسته است.[۱۰] ۱۹، ۲۰ و ۲۱ سال[۱۱]و ۲۳ سال نیز نقل شده است. [۱۲] . خطبه معاویة بن یزید به گزارش یعقوبی : پس از حمد و ثنای خداوند،‌ ای مردم، ما به ‌وسیله شما امتحان شدیم و شما به ‌وسیله ما، و از آنکه ما را خوش ندارید و از ما بدگویی می‌کنید بی‌خبر نیستیم. همانا نیای من معاویة بن ابو سفیان با کسی در امر خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شایسته ‌تر بود، کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول مؤمنان و پسر عموی پیامبر پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیمبران. جدّ من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که می‌دانید و شما هم با او چنان رفتار کردید که انکار ندارید، تا مرگش فرارسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد. سپس پدرم را عهده ‌دار حکومت ساخت با اینکه از او امید خیر نمی‌رفت، پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد و امیدش بسیار شد. لیکن آرزو به دستش نیامد و اجل دست او را کوتاه ساخت، نیرومندی او به انجام رسید و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسیر بزهکاری خویش گردید. سپس گریه کرد و گفت: ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بد مردن و به رسوایی بازگشتن او( به پیشگاه خداوند) را می‌دانیم، چه او عترت پیامبر را کشت و حرمت را از میان برد و کعبه را سوزانید و من آن نیستم که امر شما را به عهده گیرم و مسئولیت‌های شما را تحمل کنم، اکنون خود دانید و خلافت خود، به خدا قسم اگر دنیا غنیمت است، ما بهره‌ای از آن بردیم، و اگر هم خسارت است آل ابوسفیان را هم‌ آنچه از آن بدست آورده‌ اند، بس است. (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴( . بعضی از مورخان بر این باورند که چون زمان مرگ معاویة بن یزید فرا رسید به او گفتند: آیا پس از خود خلیفه ‌ای برنمی گزینی؟ گفت: من لذت خلافت بر شما را نچشیدم، پس چرا وزر و وبال خلافت دیگری را به گردن بگیرم آنگاه گفت: بار خدایا من از این خلافت بیزارم و از آن به تو پناه می‌برم بار خدایا من چونان اهل شورا کسی را نمی ‌یابم که امر انتخاب خلافت را به آنان واگذارم تا یکی را از میان خود برگزینند. [۴۲] . علت کناره ‌گیری او از حکومت نیز مسئله اختلافی است، ولی آن چه از تاریخ برمی آید به دلیل تمایل او به اهل بیت علیه ‌السّلام می‌باشد. اما بعضی‌ها علت کناره ‌گیری معاویة بن یزید و حکومت کوتاه وی را مریضی او بیان کرده ‌اند که هنگام تحویل حکومت مریض بود و با همان مرض هم فوت کرد.[۴۵] . این علت شاید به دلایل سیاسی بیان شده باشد زیرا آن چه از کتب تاریخی متقدم بدست می‌آید این است که محبت او به اهل بیت (علیه ‌السّلام) علت کناره‌ گیری وی از خلافت می‌باشد. او اولین خلیفۀ مسلمانی است که خواستار ارجاع خلافت به اهل بیت علیه ‌السّلام شد و از منصبش کناره ‌گیری کرد.[۴۶] . قاموس الرجال مطلبی از مجالس المؤمنین نقل می‌کند که این نظریه را تایید می‌کند : همانا معاویة بن یزید مصداق (یخرج الحی من المیت) می‌باشد و همچنین او در بین بنی امیه مانند مؤمن آل فرعون می‌باشد.[۴۷] . اینکه چرا معاویة بن یزید دوست ‌دار اهل بیت (علیه‌ السّلام) شده ظاهرا بخاطر معلمش بوده؛ او معاویه را با اهل بیت (علیه ‌السّلام) آشنا می‌کند. این احتمال قرائتی نیز دارد. بعد از آنکه معاویه پدرش را لعن و از حکومت تبری کرد بنی امیه معلم معاویه (عمرالقصوص) را مقصر دانستند و او را زنده دفن کردند.[۴۸] . معاویه بعد از آنکه از حکومت خودش را خلع کرد در مسجد جامع به منبر رفت و مدت زیادی به حالت سکوت نشست سپس حمد و ثنای خداوند را به طور بلیغ به جا آورد. بعد پیامبر و اهل بیتش را به نیکی یاد کرد. همانا جدم معاویه کسی که به حکومت سزاوارتر بود را کنار زد. کسی که به پیامبر نزدیک بود، فضلش عظیم بود، سابقه ‌اش در اسلام از همه زیاد بود، در بین مهاجران قدرش از همه بیشتر بود. از نظر قلب از همه شجاع بود، از نظر علم علمش از همه بیشتر بود، از نظر ایمان اولین نفر بود و از نظر ارزش شریف‌ ترین بود. مصاحبتش با پیامبر صلی ‌الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) از همه قدیمی ‌تر بود. پسرعموی رسول خدا صلی‌ الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم، دامادش، برادرش، همسر دختر رسول خدا صلی ‌الله‌علیه‌ و‌آله‌ وسلّم که رسول خدا (صلی ‌الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) با اختیارش او را برای دخترش برگزید. پدر دو سید بزرگوار اهل بهشت. پدرم به خاطر کارهای بدش و اسراف بر نفسش متخلق به اخلاق امت رسول خدا (صلی‌ الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) نبود. او تابع هوای نفس بود. خطاهایش را نیک می‌دید و اقدامی کرد که آن اقدام جرات بر خداوند متعال بود. او حرمت اولاد رسول خدا را شکست... او رهین خطاهای خود است.[۴۹] . این چنین از پدرش تبری کرد و بعد از آن در خانه نشست تا اینکه از دنیا مفارقت کرد. بعد از کناره ‌گیری معاویه از خلافت، بنی امیه و مادرش اصرار کردند که برادرش را به عنوان ولیعهد معرفی کند و از مردم برای او بیعت بگیرد اما او قبول نکرد و گفت: به خدا قسم این حکومت زمانی که من زنده بودم برای من نفعی نداشت[۵۰] . اگر این کار را انجام بدهم شیرینی آن برای شما خواهد بود و سختی و عذابش برای من. [۵۱] . در چگونگی مرگ او اختلاف است، بعضی گفته ‌اند شربتی زهرآگین به او خوراندند و مسمومش کردند[۷۴] [۷۵] [۷۶] . برخی نیز گفته ‌اند، بر او ضربتی زدند و بر اثر این جراحت درگذشته است؛[۷۷] [۷۸] . عده ‌ای هم گفته‌ اند بر اثر بیماری و به مرگ خدایی درگذشته است.[۷۹] . پس از مرگ او بین خاندان اموی بر سر جانشینی او اختلاف افتاد و بنیان حکومت اموی برای مدتی متزلزل گردید.[۸۰] [۸۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حکومت بعد از معاویه بن یزید

در زمان یزید بن معاویه عبدالله بن زبیر در مکه خودش را امیرالمؤمنین خواند و حکومتی تشکیل داد اکثر نواحی حجاز به عبدالله بن زبیر گرویدند. بعد از یزید همه مردم از شهرهای دیگر نیز به ابن زبیر متمایل گشتند. ابن زبیر، عبدالرحمن بن جحدم را به مصر فرستاد به عنوان استاندار و اهل مصر هم در طاعت و پیروی ابن زبیر بودند ضحاک بن قیس را نیز به دمشق فرستاد. همچنین افرادی را به بصره، کوفه، فلسطین و شهرهای دیگر روانه کرد. همچنین از اقدامات ابن زبیر این بود که در زمان خلافتش امیه را از مدینه اخراج کرد.[۸۲] . از این مطالب استفاده می‌شود که همزمان با خلافت معاویه بن یزید در دمشق یک حکومت دیگر در حجاز بود. بعد از مرگ معاویه، مروان بن حکم با حقه ‌بازی از عده ‌ای از مردم دمشق بیعت گرفت در حالی که عده‌ ای دیگر با ضحاک بن قیس بیعت کرده بودند مروان دست به شمشیر برد و ضحاک بن قیس را کشت و شروع کرد به فتح کردن شهرهای دیگر در آخر ابن زبیر را کشت و حکومت مروانیان را تشکیل داد.[۸۳]

حکومت بنی امیه از سال ۴۰ هجری توسط معاویة بن ابی سفیان در شام آغاز گردید. این حکومت تا سال ۱۳۲ هجری ادامه یافت. معاویه پس از خود پسرش یزید را به ولی عهدی گماشت. پس از یزید معاویه دوم مدت کوتاهی حکومت کرد. و با مرگ او خلافت اموی پایان یافت. سپس مردم شام با مروان بن حکم ابن ابی العاص بیعت کردند و مروانیان تا سال ۱۳۲ هجری خلافت را عهده‌دار بودند. آخرین خلیفه اموی «مروان بن محمد» معروف به مروان حمار می‌باشد.

خلفای بنی امیه از ابتدا تا انتهای حکومت

دوره قدرت و زورگویی حکومت امویان به طور کلی ۹۱ سال به طول انجامید که در طی آن ۱۴ خلیفه به قدرت رسیدند. اولین خلیفه و بنیان‌گذار این خاندان، معاویه بود و در زمان حکومت مروان نیز این خاندان به سمت نابودی کشیده شد.

حاکمان بنی امیه (آل ابی سفیان و آل مروان) به ترتیب : معاویه بن ابی سفیان (۶۰-۴۱ - یزید بن معاویه (۶۴-۶۰ - معاویه بن یزید (۶۴-۶۴ - مروان بن حکم (۶۵-۶۴ - عبدالمک بن مروان (۸۶-۶۵ - ولید بن عبدالملک (۹۶-۸۶ - سلیمان بن عبدالملک (۹۹-۹۶ - عمر بن عبدالعزیز (۱۰۱-۹۹ - یزید بن عبدالملک(۱۰۵-۱۰۱ - هشام بن عبدالملک (۱۲۵-۱۰۵ - ولید بن یزید (۱۲۶-۱۲۶ - یزید بن ولید (۱۲۶-۱۲۶ - ابراهیم بن ولید (۱۲۷-۱۲۶ - مروان بن محمد (۱۳۲-۱۲۷

تمام خلفای بنی امیه به دو دسته تقسیم می‌شوند که سفیانیان (سه نفر) و مروانیان (یازده نفر) نام دارند. همه حاکمان دیگر به جز معاویه بن ابی سفیان بن حرب بن امیه، یزید بن معاویه و معاویه بن یزید که تنها چهل روز حکومت کرد در بین سفیانیان و ما بقی در دسته مروانیان قرار می‌گیرند.

خلفایی که نسبت خونی آن‌ها به حکم بن ابی‌العاص بن امیه می‌رسد به دلیل نام اولین خلیفه ‌شان یعنی مروان، به مروانیان معروف شدند. این خلفا از سال ۶۴ هجری قمری تا پایان حکومت یعنی ۱۳۲ هجری قمری، زمام قدرت را به دست داشتند.

پایان خلافت امویان و شروع حکومت عباسیان

بیعت با ابوالعباس عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس در حقیقت، انقراض حکومت امویان و برپایی حکومت عباسیان است. مورخان، زمان بیعت با ابوالعباس سفاح را روز جمعه سیزدهم ماه ربیع الاخر سال ۱۳۲ هجری نوشته ‌اند. همان‌گونه که بیان شد، مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی بود. وی در سال ۱۲۷ هجری به حکومت رسید.[۱] . در این زمان، دعوت عباسیان به اوج خود رسیده بود. داعیان عباسی در مناطق مختلف، مردم را به «الرضا من آل محمد» شخصیت مورد رضایت از خاندان رسول الله صلی ‌الله‌علیه‌ و‌آله ‌وسلّم، دعوت می‌کردند. این دعوت خصوصا در خراسان با پیشرفت قابل ملاحضه‌ای همراه بود. ابومسلم خراسانی موفق شد از جانب عباسیان بر خراسان غلبه کند. سپس افرادی را به جنگ با مروان حمار فرستاد.[۲] . مروان در جنگ شکست خورد و از سوی دیگرف در کوفه، مردم با عبدالله بن محمد سفاح بیعت کردند.... و او سپاهی را به فرماندهی عمویش عبدالله بن عباس به جنگ مروان فرستاد که موجب شکست مجددا مروان شد. پس از آن مروان به مصر، فرار کرد و در همانجا مرد و خلافت اموی با مرگ او به پایان رسید.[۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |