بویِ خوشِ سوسن و یاسَمَن آمَد

بویِ خوشِ سوسن و یاسَمَن آمَد - روزِ زنِ مُؤمِن و مُؤتَمَن آمد

روزِ خوشِ مَولِدِ حضرتِ زهراست - روزِ خوشِ مادر و روزِ زَن آمد

روزِ زنِ فاطمی آمده اِمروز - روزِ خوشی بهرِ جان، بهرِ تَن آمد

روزِ خوشِ مادرِ نیک و خوش اخلاق - بهرِ تو و، هَم، مَن و، هَم، وَطَن، آمد

روز خوشِ مَولِدِ فاطمه آمَد - شاد از آن احمد و بوالحَسَن آمد

بَهرِ نَبی آمده اُمِّ ابیها - مادرِ بابایِ هَر مرد و زن آمد

چون به نبی داده شد هدیه یِ کوثر - شاد از آن اَحمَدِ مُؤتَمَن آمد

دشمنِ او اَبتَر و مُنقَطِعُ النَّسل - مُحِبِّ او شَمعِ این اَنجُمَن آمد

زنده بگوری دِگَر نیست بِدُنیا - جان ز تنِ رفتگان سویِ تَن آمد

باقری از مَکَّه و خانه یِ احمد - بویِ خوشِ سوسن و یاسَمَن آیـد

سروده شده به مناسبت میلاد حضرت زهرا علیهاسلام سال1401

میلادِ زَهرا، روزِ زَن بادا مُبارک

میلادِ زَهرا، روزِ زَن بادا مُبارک

عیدِ اِمامِ بُت شِکَن بادا مُبارک

میلادِ پاکِ حَضرتِ زهراست اِمروز - میلادِ دُختِ حَضرتِ طاهاست اِمروز

میلادِ آن مَنصورَه یِ والاست اِمروز - میلادِ نُورِ ذُوالمَنَن بادا مُبارک

میلادِ زَهرا دُخترِ پیغمبرِ ماست - او که مُدامًا دَستِ لُطفَش بَر سَرِ ماست

او که شَفیعِ ما بِروزِ مَحشَرِ ماست - میلادِ او بَر ما، وَ مَن بادا مُبارک

میلادِ دُختِ مُصطَفی بادا مُبارک - میلادِ او بَر مُرتَضی بادا مُبارک

هَم بَر حُسَین و مُجتَبی بادا مُبارک - میلادِ روح و جانِ مَن بادا مُبارک

مَحبوبه یِ ذاتِ خدایِ اَکبر است او - سَر تا بِه پا، پا تا بِه سَر، پیغمبر است او

هَمتایِ نیکو اَز بَرایِ حیدر است او - میلادِ او بر بُوالحَسَن بادا مُبارک

هَم روزِ زَن بَر جُمله یِ زَنها مُبارک - بَر مَریَم و کُلثُوم و هَم حَوّا مُبارک

هَم بَر خَدیجه، هَم به مادَرها مُبارک - بَر بانَوانِ مَحفِل و بَر مَن مُبارک

هَم روزِ میلادِ اِمام و رَهبَرِما - آن اِفتِخارِ مُسلِمین و کِشورِ ما

آن یادِگارِ حَضرتِ پَیغَمبرِ ما - بَر مَن وَ تُو اَی هَم وَطَن بادا مُبارک

اِمروز، روزِ شادِیِ ما شیعیان است - هَم شاد و خُرَّم مَهدِیِ صاحِب زَمان است

هَم شاد و خُرَّم جُمله یِ کَرّوبِیان است - اَی باقری، بَرگُو، بِه مَن بادا مُبارک

سروده شده میلاد حضرت زهرا علیهاسلام زمستان ۱۴۰۲

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

هَم بر مُحَمَّد، هَم بر خدیجه، هَم آلِ طاها، هَم جُمله سادات

هَم بَر علی و، هَم بَر اِمامان، هَم بَر شُماها، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

باشد مُحَمَّد، خوش حال اِمشب، از این ولادت، همچون خدیجه

هَم بر مُحَمَّد، هَم بر خدیجه، هَم آلِ طاها، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

بهرِ مُحَمَّد، گردیده اِمشب، خود بِهترین شب، چون شامِ اَسرا

بر جبرئیل و، هم بر مُحَمَّد، این شامِ اَسرا، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

گشته مدینه، تا عرشِ یَزدان، از این ولادت، اِمشَب چراغان

شد ماه و پروین، هَم شاد و خُرَّم، این شادمانی، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

هَم مُسلمین و، هَم شیعیان و، هَم دوستان و، هَم ما مُحِبّان

شادند و خُرّم، از این ولادت، این شادیِ ما، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

هَم برلَبانِ، یاسین وطاها، جاری شُد اِمشب، ذِکرِ یا زَهرا

تسبیحِ زهرا، شُد ذِکرِ ماها، این ذِکر بر ما، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

اِمشب خدیجه، شُد شاد و خَندان، هَم حیدر و، هَم اَحمد، وَ سلمان

چون شُد طُلوعِ، یِک ماهِ تابان، این ماهِ تابان، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

اِمشب خدیجه، چون زاده دختر، در خدمتش شُد، لَعیا و هاجر

هَم گشت نازِل، آیاتِ كوثر، میلادِ کوثر، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

اَز بَعدِ شامِ، میلادِ اَحمَد، در مَکّه امشب، شُد جشنِ دیگر

جشن و سرورِ، میلادِ زهراست، این جشنِ امشب، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

در شانِ زهرا، گردیده نازِل، از حَق تعالی، هم نور و کَوثَر

تَبَّت یدا بَر، اَعدایِ اَبتَر، این نور و کوثر، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

ای باقری شُد، میلادِ زهرا، آمد بِدنیا، اُمِّ ابیها

او بضعه ای بود، از بهرِ بابا، میلادِ زهرا، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

سروده شده به مناسبت میلاد حضرت زهرا علیهاسلام سال1401
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 19:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 14:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

فاطِمه(س) مشهور به فاطمه زهرابعثت -۱۱ق)، دختر پیامبر اسلام(ص) و خدیجه کبری(س) و همسر امام علی(ع) است. او یکی از پنج‌تن آل‌عبا (اصحاب کساء) است که شیعیانِ دوازده امامی آنها را معصوم می‌دانند. امام دوم و سوم شیعیان، زینب(س) و ام‌کلثوم از فرزندان او هستند. زهرا، بَتول، سیدة نساء العالمین (برترین زن در دو عالم) از القاب وی و اُمّ اَبیها (مادر پدرش) کنیه مشهور او است. فاطمه، تنها زن همراه پیامبر(ص) در روز مباهله با مسیحیان نجران بوده است.

سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بَضعه در شأن و فضیلت فاطمه نازل و نقل شده‌اند. در روایات آمده است که پیامبر(ص)، فاطمه(س) را برترین زن در دو عالم معرفی کرده و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خداوند دانسته است.

دربارهٔ دوران کودکی و نوجوانی فاطمه(س) گزارش‌های کمی وجود دارد. از این دوران فقط گزارش‌هایی دربارهٔ همراهی او با پیامبر(ص) در مقابل خشونت‌های مشرکان، حضور او در شِعب ابی‌طالب و هجرت به مدینه همراه امام علی(ع) نقل شده است.

فاطمه(س) در سال دوم هجرت با امام علی(ع) ازدواج کرد. انجام فعالیت‌های اجتماعی و همراهی با پیامبر اسلام(ص) در برخی از جنگ‌ها از جمله فتح مکه از جمله کارهای او بعد از هجرت بود.

تسبیحات حضرت زهرا(س)، مصحف فاطمه، خطبه فدکیه بخشی از میراث معنوی فاطمه است. مصحف فاطمه(س) کتابی است شامل سخنانی که فرشته الهی به او الهام کرده و امام علی(ع) آنها را نوشته است. این صحیفه بنابر روایات، در دست امامان بوده و هم‌اکنون در دست امام زمان(عج) است.

نام و نسب

اقبال لاهوری متفکر و شاعر مسلمان، بزرگی خانواده حضرت زهرا را چنین ترسیم کرده است: مریم از یک نسبت عیسی عزیز - از سه نسبت حضرت زهرا عزیز - نور چشم رحمة للعالمین - آن امام اولین و آخرین - بانوی آن تاجدار «هل اتی» - مرتضی مشکل گشا شیر خدا - مادر آن مرکز پرگار عشق - مادر آن کاروان سالار عشق[۱]

فاطمه دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. زهرا، صِدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمه‌اند.[۲]

برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّ‌اَبیها، اُم‌الائمه، ام‌الحسن، ام‌الحسین و ام‌المحسن.[۳]

همچنین ببینید: فهرست کنیه‌ها و لقب‌های حضرت فاطمه(س)

فاطمه دختر محمّد (به عربی: فاطِمَةُ الزَّهراء بنت محمّد؛ ۲۰ جمادی‌الثانی بین ۳۵ تا ۴۵ عام‌الفیل برابر ۱۸ تا ۸ پیش از هجرت – ۱۳ جمادی‌الاول یا ۳ جمادی‌الثانی ۱۱ هجری قمری) ملقّب به زهرا، دختر محمّد و خدیجه، همسر علی بن ابی‌طالب، و مادر حسن بن علی و حسین بن علی است. او کوچک‌ترین دختر محمّد و تنها فرزندش بود که از خود فرزندانی باقی گذاشت. این فرزندان با القابی چون «سید» یا «شریف» شناخته می‌شوند. در مورد تاریخ تولد فاطمه اختلاف بسیاری وجود دارد اما دو قول پنج سال پیش از بعثت و پنج سال پس از آن رایج‌تر است.

حضرت فاطمه‌ زهرا (علیهاالسّلام)بعثت - ۱۱ ق)، دختر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خدیجه کبری (سلام‌الله‌علیها) و همسر حضرت علی (علیه‌السلام) است. ایشان یکی از چهارده معصوم و جزو پنج تن آل عبا می‌باشد.

در منابع تاریخی و روایی، درباره تاریخ تولد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) اقوال مختلفی نقل شده است. قول مشهور این است که آن حضرت در بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه معظمه به دنیا آمد. عده‌ای از اهل سنت نیز عقیده دارند که ایشان قبل از بعثت متولد شده است. با توجه به روایتی که مورد تأکید فریقین است، بعد از تناول میوه بهشتی در شب معراج توسط پیامبر، نطفه حضرت منعقد گردید.

دیدگاه شیعه

درباره تاریخ تولد حضرت زهرا‌ (سلام‌الله‌علیها) در میان علمای شیعه دو نظر وجود دارد: قول مشهور ولادت ایشان در بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه بوده و دلیل این قول، روایات صحیحی است که از امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‌السّلام) نقل شده و مستند به آنها است.

قول دومی که شیخ مفید، شیخ طوسی و کفعمی طرفدار آن است، تولد حضرت را در سال دوم بعثت می‌داند. اما این قول با روایات صحیح قابل تطبیق نیست و تعارض دارد.

قول مشهور در میان شیعه این است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) پنج سال بعد از بعثت و نبوت پیامبر به دنیا آمده است و روایات صحیح این را تایید می‌کند:

روایت اول

یکی از روایات صحیحی که این قول را تایید می‌کند، روایت امام سجاد (علیه‌السّلام) است که آن را مرحوم کلینی با این عبارت و سند نقل کرده است:

«ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ قَالَ سَاَلْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) ابْنُ کَمْ کَانَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) یَوْمَ اَسْلَمَ فَقَالَ اَ وَ کَانَ کَافِراً قَطُّ اِنَّمَا کَانَ لِعَلِیٍّ (علیه‌السّلام) حَیْثُ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَشْرُ سِنِینَ وَ لَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ کَافِراً وَ لَقَدْ آمَنَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ بِرَسُولِهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ سَبَقَ النَّاسَ کُلَّهُمْ اِلَی الْاِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ اِلَی الصَّلَاةِ بِثَلَاثِ سِنِین...
قَالَ فَقُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) فَمَتَی زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) فَقَالَ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ وَ کَانَ لَهَا یَوْمَئِذٍ تِسْعُ سِنِینَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلاموَ لَمْ یُولَدْ لِرَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآلهمِنْ خَدِیجَةَ (علیهاالسّلام) عَلَی فِطْرَةِ الْاِسْلَامِ اِلَّا فَاطِمَةُ (علیهاالسّلام)...؛[۱] سعید بن مسیب می‌گوید: به علی بن الحسین عرض کردم، چه زمانی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاطمه را به ازدواج علی (علیه‌السّلام) در آورد؟ فرمود: در مدینه یک سال بعد از هجرت در حالی‌که زهرا نه سال داشت. امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: از حضرت خدیجه بر فطرت اسلام تنها حضرت زهرا به دنیا آمده است (کنایه از این که بعد از اسلام تنها حضرت زهرا از خدیجه متولد شده است).»
این روایت با همین سند در مختصر بصائر الدرجات نیز آمده است.[۲]

در تحلیل این روایت می‌توان گفت: اولا: در این روایت امام سجاد (علیه‌السّلام) تصریح می‌کند تنها فرزندی که حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) بعد از اسلام به دنیا آورده، حضرت زهرا است: «وَ لَمْ یُولَدْ لِرَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآلهمِنْ خَدِیجَةَ (علیهاالسّلام) عَلَی فِطْرَةِ الْاِسْلَامِ اِلَّا فَاطِمَةُ».

ثانیا: عبارت: «فَقَالَ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ وَ کَانَ لَهَا یَوْمَئِذٍ تِسْعُ سِنِینَ» به صراحت و دقیق سن حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را در هنگام ازدواج با محاسبه (۹ = ۱ + ۸) نه ساله بیان می‌کند و در نتیجه ایشان در سال پنجم بعثت به دنیا آمده است.

روایت دوم

در روایت معتبر دیگری که آن را ابن جریر طبری شیعی با سند معتبر نقل کرده به صراحت، امام صادق (علیه‌السّلام) رئیس مذهب شیعه، تولد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را در سال پنجم بعثت می‌داند:

«...عن ابی‌بصیر، عن ابی‌عبدالله جعفر بن محمد (علیه‌السّلام)، قال: ولدت فاطمة (علیهاالسّلام) فی جمادی الآخرة، یوم العشرین منه، سنة خمس واربعین من مولد النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). واقامت بمکة ثمان سنین، وبالمدینة عشر سنین، وبعد وفاة ابیها خمسة وسبعین یوما وقبضت فی جمادی الآخرة یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنة احدی عشرة من الهجرة. وکان سبب وفاتها ان قنفذا مولی عمر لکزها بنعل السیف بامره، فاسقطت محسنا ومرضت من ذلک مرضا شدیدا، ولم تدع احدا ممن آذاها یدخل علیها؛[۳] امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: فاطمه (علیهاالسّلام) در روز بیستم ماه جمادی الاخر چهل و پنجمین سال تولد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنیا آمده است. هشت سال در مکه و ده سال در مدینه زیست و بعد از رحلت پدرش ۷۵ روز زندگی کردند....»

این روایت از نظر علمای شیعه معتبر و برخی از بزرگان به صحت و اعتبار آن تصریح کرده‌اند. مرحوم شیخ عباس قمی می‌نویسد: «وروی محمد بن جریر الطبری الامامی بسند معتبر عن ابی‌بصیر، عن ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام) قال: قبضت فاطمة (علیهاالسّلام) فی جمادی الآخرة یوم الثلاثاء لثلث خلون منه سنة احدی عشرة من الهجرة، وکان سبب وفاتها ان قنفذ مولی عمر لکزها بنعل السیف امره فاسقطت محسنا...»

محمد بن جریر طبری امامی با سند معتبر از ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده است...[۴]

سید‌ هاشم‌ هاشمی نیز در بحث هجوم بر خانه وحی، بر معتبر بودن سند روایت تصریح کرده و می‌نویسد: «و یؤیده ایضا ما فی البحار ج۴۳، باب ۷، رقم ۱۱ عن دلائل الامامة للطبری بسند معتبر عن الصادق علیه السلام: (وکان سبب وفاتها ان قنفذا مولاه لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا)».[۵]

آنچه که در بحار.... از کتاب دلائل الامامه طبری با سند معتبر از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده، این را تایید می‌کند....[۶]

سید جعفر مرتضی عاملی از محققان معاصر بعد از نقل این روایت، به صحت سند روایت تصریح کرده و می‌نویسد: «و سند الروایة صحیح».[۷]

مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی از مراجع فقید شیعه نیز بر معتبر بودن سند اقرار کرده است: «عن دلائل الامامة للطبریبسند معتبر عن الصادق (علیه‌السّلام). .. وکان سبب وفاتها ان قنفذا مولی الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا».[۸]

ابن جریر طبری همین روایت را با‌ اندک تغییر در سند در جای دیگر این کتابش نیز نقل کرده است:[۹]

روایت سوم

امام باقر (علیه‌السّلام) نیز در این روایت، تصریح می‌کند که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در سال پنجم بعثت به دنیا آمده است:

«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ اَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُوُلِدَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صبَعْدَ مَبْعَثِ رَسُولِ اللَّهِ بِخَمْسِ سِنِینَوَ تُوُفِّیَتْ وَ لَهَا ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ یَوْما؛[۱۰] حبیب سجستانی می‌گوید: از امام باقر (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌فرمود: فاطمه دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پنج سال بعد از بعثت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متولد شده است....»

نتیجه این که طبق این روایات صحیح و معتبر، حضرت زهرا در سال پنجم بعثت به دنیا آمده و قول مشهور بر این مستندات قوی و صحیح استوار است.

قول مشهور از دیدگاه علما

در طول تاریخ، از علمای شیعه بزرگانی بوده‌اند که به صراحت این قول را تایید کرده‌اند که در این قسمت به سخنان برخی آنها اشاره می‌کنیم:

کلینی

مرحوم ثقة الاسلام کلینی، از محدثان مورد اعتماد شیعه، در اصول کافی بابی را در تحت عنوان «بَابُ مَوْلِدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ (علیهاالسّلام) » باز کرده و در همان ابتدا تصریح این‌گونه تصریح می‌کند:

«وُلِدَتْ فَاطِمَةُعَلَیْهَا وَ عَلَی بَعْلِهَا السَّلَامُ بَعْدَ مَبْعَثِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآلهبِخَمْسِ سِنِینَوَتُوُفِّیَتْ (علیهاالسّلام) وَلَهَا ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ یَوْماً وَ بَقِیَتْ بَعْدَ اَبِیهَا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً؛[۱۱] فاطمه که بر ایشان و همسرشان درود خداوند باد، در سال پنجم بعثت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنیا آمده است. و هنگامی که وفات یافت، هجده سال و هفتاد و پنج روز از عمرش می‌گذاشت و بعد از پدرش هفتاد و پنج روز در این دنیا باقی ماند

کاتب بغدادی

کاتب بغدادی در کتاب «تاریخ الائمه» درباره حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به صورت مفصل توضیح داده که تاریخ دقیق تولد، وفات آن حضرت را بیان می‌کند:
«
فاطمة الزهراء (علیهاالسّلام) قال ولدت فاطمة (علیهاالسّلام) بعد ما اظهر الله نبوته بخمس سنینوقریش تبنی البیت وتوفیت ولها ثمانی عشر سنة وخمسه وسبعون یوما وکان عمرها مع النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بمکة ثمانی سنین وهاجرت مع النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الی المدینة واقامت بالمدینة عشر سنین واقامت مع امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) من بعد وفاة رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خمسة وسبعین یوما وولدت الحسن بن علی (علیهما‌السّلام) ولها احدی عشرة سنة بعد الهجرة؛[۱۲] فاطمه (علیهاالسّلام) بعد از پنج سال که نبوت پیامبر را خداوند ظاهر ساخت به دنیا آمد در حالی قریش خانه کعبه را بنا کردند. آن حضرت ۱۸ سال ۷۵ روز داشت که وفات یافت. دوران عمر مبارکش با پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه ۸ سال و بعد از هجرت در مدینه ۱۰ سال بود. بعد از وفات آن حضرت با امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) ۷۵ روز باقی ماند و زمانی که حسن بن علی متولد شد، ۱۱ سال از عمر شریفش می‌گذشت

خصیبی

خصیبی نیز می‌نویسد: «ولدت فاطمة بنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد خمس سنین من ظهور الرسالة ونزول الوحی ومن بناء الحرمالذی اراد ابرهة ابن الصباح الجبار خرابه؛[۱۳] ... فاطمه دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از پنج سال ظهور رسالت و نزول وحی و بعد از بناء حرم که ابرهه اراده خراب کردنش را داشت، متولد شده است

فتال نیشابوری

فتال نیشابوری از علمای قرن پنجم هجری است و در کتابش می‌نویسد: «اعلم انفاطمة الزهراء ولدت بعد النبوة بخمس سنین، وبعد الاسراء بثلاث سنین... وقبض النبی ولفاطمة (علیهاالسّلام) یومئذ ثمانی عشرة سنة، وعاشت بعد ابیها اثنین وسبعین یوما؛[۱۴] بدان که فاطمه زهرا پنج سال بعد از نبوت و سه سال بعد از معراج، متولد شد، ... وقتی رسول خدا از دنیا رفت، فاطمه هجده سال سن داشت و بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند

طبرسی

مرحوم طبرسی نیز تولد آن حضرت را در سال پنجم بعثت و سه سال بعد از معراج رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌داند: ولدت فاطمة (علیهاالسّلام) بنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وسلم بمکة فی العشرین من جمادی الاخرسنه خمس من البعث، وبعد الاسراء بثلث سنین، ...[۱۵]

ابن خشاب

ابن خشاب روایات امام باقر و امام صادق (علیهما‌السّلام) را نقل کرده و تصریح می‌کنند که این بزرگواران فرموده‌اند: فاطمه زهرا پنج سال بعد از این که خداوند نبوت پیامبرش را آشکار ساخت و وحی خود را بر ایشان نازل کرد، متولد شد.[۱۶]

ابن شهر آشوب

ابن شهر آشوب به صورت مفصل این‌گونه توضیح داده است: «ولدت فاطمة بمکة بعد النبوة بخمس سنین، وبعد الاسراء بثلاث سنین، فی العشرین من جمادی الآخرة، واقامت مع ابیها بمکة ثمانی سنین، ثم‌هاجرت معه الی المدینة فزوجها من علی بعد مقدمها المدینة بسنتین، اول یوم من ذی الحجة، وروی انه کان یوم السادس؛[۱۷] فاطمه در مکه پنج سال بعد از نبوت و سه سال بعد از معراج در بیستم ماه جمادی‌الاخر به دنیا آمد. و همراه پدرش در مکه هشت سال ماند. و در سال دوم هجرت روز اول ذی‌حجه با علی (علیه‌السّلام) ازدواج کرد....»

محمد باقر کجوری

ایشان نیز تصریح دارد که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چهل و پنج سال بعد از عام الفیل و تولد پیامبر به دنیا آمده استواقول: ولدت فاطمة الزهراء (علیهاالسّلام) یوم الجمعة -علی الروایة الصحیحة - لخمس واربعین سنة بعد عام الفیل، وبعد ولادة ابیها (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی عهد یزدجرد بن شهریار ملک العجم، فی مکة المعظمة؛ [۱۸] می‌گویم: فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) روز جمعه (بنا به روایت صحیح) در سال ۴۵ بعد از عام الفیل و بعد از ولادت پدرش در زمان یزدجرد بن شهریار پادشاه عجم در مکه معظمه به دنیا آمد

شیخ عباس قمی

ایشان در کتاب بیت الاحزان می‌نویسد: «ولدت فاطمة صلوات الله علیها فی جمادی الآخرة یوم العشرین منها، سنة خمس واربعین من مولد النبی صلوات الله علیه وآلهوکان بعد مبعثه بخمس سنین، کما روی عن الصادقین علیهما السلام...؛[۱۹] فاطمه که درود خداوند بر او باد، در روز بیستم جمادی الثانی در چهل و پنجمین سال تولد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بعد از پنج سال بعثت آن حضرت به دنیا آمد؛ چنانچه امام باقر و امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است.» در کتاب دیگرش نیز همین تعبیر را دارند. [۲۰]

سید محسن امین

سید محسن امین ابتدا به قول شیخ طوسی و شیخ مفید که سال تولد حضرت را سال دوم بعثت می‌دانند اشاره کرده و پس از آن می‌نویسد: «وفی روایة اخری سنة خمس من المبعث وقال الکلینی وابن شهرآشوبولدت بعد المبعث بخمس سنینوهو المروی عن الباقر علیه السلاموهو المشهور بین اصحابنا؛[۲۱] در روایت دیگر سال پنجم بعثت آمد که قول کلینی و ابن شهر آشوب همین است و از امام باقر (علیه‌السّلام) نیز همین روایت شده و این قول مشهور میان اصحاب امامیه است

همانگونه که سید محسن امین تصریح کرده، قول مشهور در میان امامیه در تولد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، پنجمین سال بعثت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که مستند به روایات صحیح است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نام‌ها، القاب و کنیه‌ها

مقالهٔ اصلی: نام‌ها و لقب‌های فاطمه زهرا

لغت «فاطمه» وصفی و از مصدر «فطم» است؛ و «فطم» در زبان عربی به معنی بریدن، قطع‌کردن و جداشدن آمده‌ است. این صیغه، بر وزن «فاعله»، معنای مفعولی می‌دهد و به معنی «بریده» و «جداشده» است.[۸] محمّد در پاسخ علی بن ابی‌طالب که از او دربارهٔ علت نام‌گذاری فاطمه پرسید، گفت: «چون او و پیروانش از آتش بریده شده‌اند[۹] ابن حَجَر هِیْتَمی در اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة و نَسائی در سُنَن آورده‌اند: «خداوند او را فاطمه نامید چراکه او و دوستدارانش را از آتش جهنم قطع کرده‌ استفَتّال نیشابوری در رُوضَةُالْواعِظین از جعفر صادق نقل کرده‌ است: «فاطمه نامیده شد چون از بدی‌ها بریده شده‌ است[۱۰] برای فاطمه نام‌های دیگری هم برشمرده‌اند که «صِدّیقه»، «مُبارَکه»، «طاهِره»، «زَکیّه»، «راضیّه»، «مَرضیّه»، «مُحَدَّثه»، «بَتول» و «زهرا» از آن‌جمله‌اند.[۱۱][۱۲] یکی از مهم‌ترین کنیه‌های او «امّ ابیها»، به معنای «مادرِ پدرش» است.[۱۳]

اسامی و القاب حضرت زهرا

نامگذاری نوزاد تنها رسمی دیرینه در میان بشر نیست، از سنت‌های خدایی است که با آفرینش نخستین آفریده، همراه بوده است. «آدم» و «حوا» اولین نام‌های بشری است. بعد از آن نیز لازم‌ترین و مهمترین چیزهایی که به آدمی آموخته شد اسم‌هایی چند بود. و علم آدم الاسماء (پروردگار به آدم اسم‌هایی آموخت.)[۵] پس از آن، بشر برای برقراری روابط خود هیچ راهی جز نامگذاری اشخاص و اشیا نداشت. چه اینکه گفتگوها و آموختن‌هایش جز از طریق شناخت نام‌ها میسر نمی‌شد .در این میان، نامگذاری افراد آدمی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و چنین معلوم می‌شود که بعضی اسم‌ها از سوی خدای متعال برای افراد نهاده شده است. از جمله نام فرزند حضرت زکریا است که پیش از تولد، از سوی خداوند، یحیی خوانده شد. فهب لی من لدنک...سمیا[۶] [زکریا گفت]: پروردگارا، برایم یاور و جانشینی قرار ده که از من و آل یعقوب ارث برد و او را مورد رضایت خویش گردان. (خدای متعال به وی فرمود: ) تو را به داشتن فرزندی به نام یحیی بشارت می‌دهیم که قبل از او کسی را به این نام ننهاده بودیم. [۷]

روایت در باب اسامی و القاب

ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن ظبیان روایت کرده است که حضرت صادق (علیه‌السلام) فرموده که فاطمه (علیهاالسلام) را نُه نام است نزد حق‌تعالی: فاطمه (علیهاالسلام) و صدیقه و مبارکه و طاهره و زکیه و راضیه و مرضیه و محدّثه و زهراء. پس حضرت فرمود که آیا می‌دانی که چیست تفسیر فاطمه؟ یونس گفت، گفتم: خبر ده مرا از معنی آن ای سید من؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدیها، پس حضرت فرمود که اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تزویج نمی‌نمود اورا، کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت نه آدم و نه آنها که بعد از او بودند. [۸]

علامه مجلسی (رحمه‌الله) در ذیل ترجمه این حدیث فرموده که «صدیقه» به معنی معصومه است، و «مبارکه» یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد کرام و «طاهره» یعنی پاکیزه از صفات نقص و «زکیه» یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات و «راضیه» یعنی راضی به قضای حق تعالی و «مرضیه» یعنی پسندیده خدا و دوستان خدا و «محدّثه» یعنی ملک با او سخن می‌گفت و «زهراء» یعنی نورانی به نور صُوری ومعنوی. این حدیث شریف دلالت می‌کند بر اینکه امیرالمؤ منین (علیه‌السلام) از جمیع پیغمبران و اوصیای ایشان به غیر از پیغمبر آخر الزّمان افضل می‌باشد بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا ((علیهاالسّلام)) بر ایشان نیز کرده اند. [۹]

و در احادیث متواتره از طریق خاصّه و عامّه روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیده‌اند که حق تعالی او را و شیعیان اورا از آتش جهنم بریده است. [۱۰] [۱۱]

روایت شده که از حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول می‌نامی‌؟ فرمود: برای آنکه خونی که زنان دیگر می‌بینند اونمی‌بیند، دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش است. [۱۲] [۱۳]

پس آن حضرت دارای القاب فراوانی مانند: "زهرا"، "صدیقه"، "طاهره"، "بتول"، "زکیه"، "راضیه"، "مرضیه" و غیره می‌باشد. مشهورترین لقب حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم)، زهرا می‌باشد.[۱۴]

زهرا در لغت به معنی درخشنده و روشن می‌باشد.[۱۵]

نام‌های آسمانی حضرت

این در حالی است که برای بانو حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) نام‌ها و القابی است که برخی آسمانی‌اند و از سوی آفریدگار تعیین شده و بعضی از سوی برگزیدگان الهی.
اما نام‌های آسمانی نه اسم است که در حدیث ذیل آمده است.

امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) فرمود: برای فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نزد خدای (عزّوجلّ) نه اسم است: «فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا»[۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰]

آنچه این نام‌ها را برای حضرت فضیلت قرار داده اینکه نام‌های حضرتش حاکی از صفتی والاست که در وی وجود داشته است و چون نام‌های دیگر افراد نیست که صاحب نام از معنی نام خود هیچ بهره‌ای نبرده باشد.

لقب‌ها و کنیه‌های حضرت

ما در ذیل، نام‌ها، لقب‌ها و کنیه‌های آن حضرت را به ترتیب حروف الفبا یاد می‌کنیم.

‌ام الائمه ‌ام الائمه [۲۱] (مادر امامان):

به موجب روایات نقل شده از سوی اهل تسنن و شیعه، نسل پاک پیامبر به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است. رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: پروردگار عزیز و بلند مرتبه نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد، حال آنکه نسل مرا در صلب علی جای قرار داد. [۲۲] [۲۳]

آن حضرت چندین بار به دختر عزیزش فرمود: ‌ای فاطمه، تو را بشارت می‌دهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرین آنها مهدی (علیه‌السّلام) است.

ام ابیها ‌ام ابیها[۲۴] [۲۵] [۲۶] یعنی: مادر (و دلسوز) پدرش.

کنیه‌ای است که پدر بزرگوارش حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وی را بدان خواند. چه اینکه پیامبر در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را بسختی گذراند و تا قبل از ازدواج با بانو خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود، یا در جنگ‌ها به این سو و آن سو می‌رفت و دشواری تحمل می‌کرد. در این همه پس از تولد دختر عزیزش فاطمه، با اینکه وی کودکی بیش نبود همواره چون پروانه به گرد شمع، از پدر جدا نمی‌شد و در رفع‌ اندوه او آنچه می‌توانست می‌کوشید و از پدر دلجویی می‌کرد. اگر آن بزرگوار در جنگی آسیب می‌دید فاطمه خردسالش بود که بر زخم و رنج پدر مرهم می‌نهاد و بر آرامش و سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دلسوزی وی را می‌دید اشک می‌ریخت و می‌فرمود: او مادر پدرش است. [۲۷]

«ام» به معنی مادر و اصل و ریشه است و در حقیقت آن بانو را باید مادر نبوت دانست.
‌ام ابیها بود آن خوش خصال - چونکه بود بانوی کاخ جلال . (حیدر تهرانی)

این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده[۲۸] [۲۹]

و در معنای آن وجوهی بیان نموده‌اند. در میان معانی آن شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در لغت به معنی مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را‌ ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود و فرزندی شناخته می‌شد که پیامبر می‌خواست. [۳۰]

‌ام الحسن و ام الحسین ‌ام الحسن. ‌ام الحسین [۳۱] [۳۲] (مادر حسن (علیه‌السّلام). مادر حسین (علیه‌السّلام))

امام مجتبی (علیه‌السّلام) نخستین فرزند حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است که در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت (در حالی که مادرش دوازده ساله بود) در مدینه به دنیا آمد.
‌ای فاطمه، تو را بشارت می‌دهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرین آنها مهدی (علیه‌السّلام) است. پس از شش ماه و‌اندی از این تاریخ، وجود مقدس حسین (علیه‌السّلام) در سوم شعبان سال چهارم هجری به دنیا آمد.

‌ام المحسن ‌ام المحسن[۳۳] [۳۴] (مادر محسن (علیه‌السّلام) )

آن حضرت را پنج فرزند بود: حسن (علیه‌السّلام)، حسین (علیه‌السّلام)، زینب ۳، ‌ام کلثوم (علیهاالسّلام) و محسن (علیه‌السّلام). محسن آخرین فرزند آن بانو و اولین شهید اهل بیت: پس از پیامبر بود که در ماه آخر حمل، در رحم کشته و سقط شد.

بتول (بتول یعنی جدا و ممتاز از دیگران، یا آن که حیض نبیند)

ابن اثیر در النهایه می‌نویسد: فاطمه را بتول نامیدند زیرا از زنان زمان خویش [و زمان‌های قبل و بعد خود] از نظر فضیلت و دین و حسب جدا و ممتاز بود. یا آنکه از دنیا منقطع گشته و به خدای تعالی روی آورده بود. [۳۵] [۳۶]

از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیده شد به چه کسی بتول گویند؟ فرمود: آن که سرخی (حیض و...) نبیند. بدرستی که حیض برای دختران پیامبران ناپسند است. [۳۷] [۳۸] [۳۹]

حانیه و الحرة حانیه [۴۰] (آن که به شوهر و فرزندانش بسیار مهربان است. ) الحرة [۴۱] (بانوی آزاد) چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را‌ ام ابیها گفتند.

حصان (پارسا و عفیف) [۴۲] [۴۳]

حورای انسیه حورا/حورای انسیه (انسانی زمینی که از حوریان بهشتی است. ) [حوریه‌ای شبیه آدمی] در یکی از معراج‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آسمان، آن حضرت از میوه‌ها و از خرمای تازه و سیب بهشتی تناول کرد و خداوند متعال آن غذاهای بهشتی را در صلب پیامبر قرار داد و هنگامی که ایشان از معراج به زمین بازگشت با حضرت خدیجه همبستر شد و بدین ترتیب حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در رحم حضرت خدیجه قرار گرفت. بدین سبب حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) «حورای انسیه» نام گرفت. [۴۴] [۴۵]

راضیه راضیه [۴۶] (کسی که به تقدیر و قوانین الهی خشنود بود. )

این صفت از والاترین درجات ایمان است و آن حضرت در تمام مراحل زندگی به آنچه که از سوی خدای عزیز (از ترس و آزار در راه دین و ظلم و‌ اندوه و غم) برایش مقدر شده بود رضایت داشت و هیچ‌گاه از وضع خود گله نکرد تا آنکه این آیه شریف از آن صفت وی یاد کرد: (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ • ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً)

‌«ای دارنده روان قدسی مطمئن، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی و

خدا نیز از تو خشنود است[۴۷]

زکیه زکیه از دیگر نام‌های حضرت است که به معنی پاک و پاکدامن یا وجود پربرکت است.
قرآن هر یک از این معانی را در سه آیه مختلف بیان فرموده است. در جایی از پاکدامنی و مقام عصمت حضرت عیسی (علیه‌السّلام) چنین یاد می‌کند: (قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا) [۴۸] یعنی «جبرئیل به مریم گفت من فرستاده پروردگار توام تا از جانب او پسری پاکیزه به تو بخشم در آیه دیگر آمده است: (فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ) [۴۹] یعنی »چون خضر آن پسر را کشت موسی گفت آیا جوانی پاکیزه و بی گناه را بی آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟» در جایی دیگر می‌فرماید: (قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا)[۵۰] یعنی «رستگار شد هر که روان خود را پاک ساخت

در حقیقت زکیه به بانویی گویند که از همه ناپاکی‌های اخلاقی دور باشد و هرگز در وجودش هیچ صفت بد یافت نشود.

زهرا زهرا (درخشان، نورانی و درخشنده) «زهر» به معنی روشنی و درخشندگی است. امام عسکری (علیه‌السّلام) فرموده است: اینکه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را زهرا نامیدند بدان علت بود که هر روز سه بار آن بانوی بزرگوار برای علی (علیه‌السّلام) می‌درخشید.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرموده است: علت آنکه ایشان را زهرا نامیدند آن است که به او بارگاهی از یاقوت سرخ در بهشت رحمت خواهد شد که اهل بهشت آن بارگاه را به بلندی و عظمتی که دارد مانند ستاره‌ای درخشان که در آسمان‌ست خواهند دید و به یکدیگر می‌گویند این بارگاه درخشنده از آن فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است.

از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه چنان بود که چون در محراب می‌ایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش می‌کرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.

سماویه سماویه [۵۱] [۵۲] (گران‌بها گوهری آسمانی)

سیدة نساءالعالمین سیدة/سیدة نساء العالمین (بزرگ بانوی جهانیان) [۵۳] [۵۴]

شیخ صدوق در کتاب امالی حدیثی را از حضرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین نقل کرده که فرمود: «ابنتی فاطمه سیدة نساء العالمین یعنی: دخترم فاطمه بزرگ بانوی زنان جهانیان است. [۵۵]

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دخترش فرمود: ‌ای فاطمه، بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان اسلام که بهترین دین است برگزید. [۵۶]

چون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نزدیک بودن وفات خود از طریق وحی با اطلاع شد دخترش فاطمه را از این موضوع آگاه ساخت و آن بانو گریست. در این حال رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وی فرمود: تو اولین کسی از خانواده‌ام هستی که به من خواهی پیوست. آیا دوست نداری که ارجمندترین زنان بهشت باشی!

صدیقه کبری صدیقه/صدیقه کبری: «صدیقه» یعنی کسی که در راستگویی کامل است. یا آن که هرگز دروغ نگفته است. یا کسی که سخن خود را با عمل خویش تصدیق می‌کند. [۵۷] [۵۸]

فاطمه چنان بود که چون در محراب می‌ایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش می‌کرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.

مرتبه صدیقین در ردیف پیامبران و شهیدان است. این مطلب را آیات بسیاری روشن می‌کنند که از آن جمله‌اند: (وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا) [۵۹]

مریم (سلام‌الله‌علیها) را از این نظر صدیقه می‌گفتند که آیات الهی را با گفتار و عملش تصدیق می‌کرد و آنچه که پروردگار درباره فرزندش به وی خبر داد کاملا پذیرفت. در تایید این سخن حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اینچنین رسیده است که به علی (علیه‌السّلام) فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:
تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.

همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شده که من چنین همسری ندارم.

به تو فرزندانی مانند حسن و حسین عنایت شد. در حالی که من فرزندانی مانند آنان ندارم. ولی با این حال شما از من هستید و من از شما

مفضل بن عمر گوید از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کرد: چه کسی فاطمه را غسل داد؟ فرمود: امیرالمؤمنین. این مطلب بر من سنگین آمد. فرمود: مثل اینکه این مطلب بر تو گران آمد! عرض کردم آری، فدایت شوم. فرمود: قبول این مطلب بر تو دشوار نیاید زیرا که جده‌ام فاطمه زهرا صدیقه بود و کسی جز صدیق را نرسد که صدیقه را غسل دهد. آیا نمی‌دانستی که مریم را جز عیسی هیچ کسی غسل نداد!

اهل تسنن از عایشه روایتی را چنین نقل کرده‌اند: ما رایت احدا اصدق من فاطمه (سلام‌الله‌علیها) غیر ابیها: پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. [۶۰] [۶۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

طاهره طاهره (به معنی پاکیزه، بی عیب، پاک و معصوم)

در حقیقت آیه شریفی که در پاکیزه دانستن اهل بیت نازل شده است این نام را برای حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ثابت می‌کند. خدای تعالی در سوره احزاب (آیه ۳۳) می‌فرماید: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) یعنی «خداوند چنین می‌خواهد که پلیدی هر آلایش را از شما خاندان نبوت ببرد و از هر عیب پاکتان گرداند[۶۲]

در این مطلب مفسران و محدثان شیعه و سنی به گونه‌ای انبوه روایاتی ذکر کرده‌اند که به مفاد آنها معنی اهل بیت هر چه باشد صدیقه طاهره را شامل می‌شود. [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸]

آنچه از کتب لغت و تصریح روایات و گفتار مفسران بر می‌آید این است که نتیجه دور بودن «رجس» از اهل بیت همان دارا بودن مقام عصمت است. در حقیقت نام طاهره با توجه به آیه مورد نظر تایید عصمت آن بانوست و آنکه آن حضرت حتی پس از رحلت، طاهر خواهد بود و پیکر مطهرش نه در زمان حیات و نه پس از مرگ همچون دیگر مردم نجس نخواهد شد و لمس پیکر پاکش غسل ندارد، چنانکه در روایتی بدین موضوع تصریح شده است. روایت چنین است: مردی به نام حسن بن عمیر می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السّلام) گفتم: آیا امیرالمؤمنین پس از غسل دادن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غسل کرد؟ فرمود: با وجود آنکه نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطهر بود، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) غسل انجام داد تا این امر سنت گردد. (منظور آنکه سنت غسل کردن پس از مس میت ترک نشود.) [۶۹]

والاترین حدیث در مقام طهارت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) حدیث شریف کساء است که شیعه و سنی با ده‌ها سند صحت آن را تایید کرده‌اند. (درباره اسناد حدیث شریف کساء، کتاب جداگانه موجود اس. ) بر پایه این حدیث، زمانی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خانه دخترش فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آمد و خود را در چیزی شبیه عبا پیچید. زمانی بعد امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و پس از وی حضرت مجتبی (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) نزد حضرتش رفتند و آنگاه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به پیش ایشان رفت. در همین هنگام بود که آیه تطهیر ( (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)) [۷۰] نازل شد. ‌ای فاطمه، بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان اسلام که بهترین دین است برگزید.

عذرا عذرا (یعنی آن بانو پیوسته همچون دوشیزگان بود. )

از فرموده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که آن بانو را حوریه‌ای به صورت انسان معرفی کرده است بر می‌آید که آن حضرت همچون حوریان بهشت پیوسته دوشیزه باقی خواهد ماند. چه آن که حضرتش از طعام بهشتی آفریده شد. از امام صادق (علیه‌السّلام) در این باره پرسش شد که چگونه حوریه بهشتی هر زمان که همسرش نزد وی می‌رود او را دوشیزه می‌یابد؟ فرمود: چون او از ماده‌ای پاک آفریده شده و هیچ گونه فسادی به جسم وی راه نمی‌یابد و بدنش دچار آفتی نمی‌گردد...[۷۱]

فاطمه فاطمه: یعنی آن که خود و شیعیانش از آتش بازداشته (و در امان نگاه داشته) شده‌اند.
یا به معنی آن که شر و بدی در وجود او راهی ندارد. و به معنی آن که از طفولیت با علم رشد یافته است.

شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالانوار از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده‌اند که فرمود: چون فاطمه (سلام‌الله‌علیها) متولد شد خدای (عزّوجلّ) به یکی از فرشتگان وحی فرمود که به زمین برود و این نام را بر زبان پیغمبر جاری سازد و بدین ترتیب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نام فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را برای نوزاد انتخاب فرمود. [۷۲] «فطم» یعنی طفل از شیر گرفته شد.

در حدیثی از امام باقر (علیه‌السّلام) چنین رسیده است که خدای متعال پس از تولد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به وی خطاب فرموده که «انی فطمتک بالعلم و فطمتک عن الطمث» «من تو را به وسیله علم از شیر گرفتم و از پلیدی‌ها و ناپاکی‌ها دور داشتم.» گویی چنانکه طفل را پس از بازداشتن از شیر به غذایی دیگر عادت می‌دهند آن حضرت از زمان شیرخوارگی نخستین غذایش پس از شیر، علم بوده و به وسیله علم از شیر گرفته شده است. [۷۳]

حضرت رضا (علیه‌السّلام) از پدرش و ایشان از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند که فرمود: ‌ای فاطمه، آیا می‌دانی چرا فاطمه نامیده شده‌ای؟ علی (علیه‌السّلام) پرسید چرا؟ فرمود: زیرا که وی و شیعیانش را از آتش بازداشته‌اند. [۷۴] و در جای دیگر فرمود: زیرا آتش بر وی و شیعیانش ممنوع گردیده است. [۷۵]

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) فرمود: شنیدم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمود: فاطمه را فاطمه نامیده‌اند زیرا خدای تبارک و تعالی او و فرزندانش را از آتش برکنار داشته است. البته آن فرزندانی که با ایمان از دنیا بروند و بر آنچه که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند. [۷۶]

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: او را فاطمه گفتند چون شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار، علی (علیه‌السّلام) نبود تا قیامت کسی هم‌شأن ایشان یافت نمی‌شد. پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. این حدیث را بسیاری از علمای عامه هم نقل کرده‌اند؛ از جمله ابن شیرویه دیلمی و طبری در دلائل الامامه. [۷۷]

گفتنی است که نام مقدس فاطمه نزد اهل بیت: بسیار دوست داشتنی بوده است و آنان این نام و صاحبش را پیوسته گرامی می‌داشته‌اند. «امام صادق (علیه‌السّلام) از یکی از یارانش که خدا به وی دختری عنایت فرموده بود، پرسید او را چه نام نهاده‌ای؟ گفت: فاطمه. حضرت فرمود: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد. پس بدان چون این نام را بر او نهاده‌ای مواظب باش سیلی بر صورتش نزنی و به او بد نگویی و گرامی اش بداری

مردی گوید: بر امام صادق (علیه‌السّلام) وارد شدم در حالی که افسرده بودم. حضرت پرسید: چه غمی داری؟ گفتم: دختری برایم به دنیا آمده است. فرمود: او را چه نامیده‌ای؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه، آه، آه! بدان اگر او را فاطمه نام نهادی لعن و دشنامش مده و او را مزن. [۷۸]

مبارکه مبارکه: از نام‌های دیگر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و به معنی وجود پربرکت است.
راغب در مفردات گوید: جایی که خیر الهی به صورتی که در خور نگهداری و شمارش و‌ اندازه گیری نباشد و هر کسی به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن ببیند گویند در آن برکت است و آن چیز مبارک است.

بر این اساس است که زهرا (سلام‌الله‌علیها) را مبارکه نامیدند چون به وجود آن حضرت نسل رسول خدا باقی ماند و گسترش یافت، در حالی که ایشان پس از شهادت بیش از دو پسر و دو دختر نداشت. علاوه بر آنکه بعد از واقعه جانگداز کربلا تمام پسران امام حسین (علیه‌السّلام) جز یک تن (حضرت سجاد (علیه‌السّلام)) باقی نماندند و از فرزندان حضرت مجتبی (علیه‌السّلام) هم بنا به قولی هفت تن شهید شدند و از زینب کبری نیز دو فرزند به شهادت رسیدند و‌ ام کلثوم هم بدون فرزند از دنیا رفت. پس از واقعه کربلا نیز جنایت‌ها و کشتارها نسبت به فرزندان پاک رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) ادامه یافت. در زمان حجاج و بنی عباس کشتن علویان رسم شده بود. با همه اینها خدای متعال در نسل فاطمه (سلام‌الله‌علیها) برکت قرار داد و آن بزرگوار را منشا خیر کثیر گردانید.
شماری از مفسران، کلمه کوثر در سوره انا اعطیناک الکوثر [۷۹] را همان وجود مقدس فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) دانسته‌اند. سیوطی در کتاب الدر المنثور در تفسیر «کوثر»، و بخاری و ابن جریر و حاکم نیشابوری از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده‌اند که کوثر همان خیر کثیری است که خدا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عنایت فرمود. در همین روایت ابو بشیر گوید به سعید به جبیر گفتم: برخی از مردم می‌پندارند که کوثر نهری است در بهشت. او گفت: آن نهر هم که در بهشت است از همان خیر کثیر است که خدا به وی عطا کرده است.
شیخ طبرسی در مجمع البیان در تفسیر سوره کوثر می‌نویسد: مراد از کوثر همان زیادی نسل از فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و اولاد رسول خداست که آنچنان فزونی یافتند که عددشان را نمی‌توان شماره کرد و این برکت تا قیامت ادامه خواهد یافت. [۸۰]

هم اکنون آمارها نشان می‌دهد در سراسر جهان از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بیش از چهل میلیون انسان وجود دارند. [۸۱]

هم اینجا پیشنهاد می‌شود رایانه‌های ثبت احوال از طریق واژه‌های سید، سادات، بی بی، شریفه و... آماری از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) که هم اکنون در جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کنند، جهت اثبات این حقیقت قرآنی ارائه نمایند.

محدثه محدثه: یعنی آن که فرشتگان با او سخن گویند.

در اینکه آیا فرشتگان با غیر پیامبر هم سخن می‌گویند و از غیر پیامبر کس دیگری می‌تواند آنان را ببیند یا صدایشان را بشنود در اخبار و تفاسیر شیعه و سنی مطالبی نقل کرده‌اند. در آیاتی از قرآن بدین موضوع پرداخته شده است. خدای متعال در قرآن کریم درباره وجود مقدس حضرت مریم می‌فرماید: او با فرشته الهی دیدار کرد و سخن گفت. در سوره آل عمران آیه ۴۲ آمده است که: فرشتگان با مریم سخن گفتند و به وی خبر دادند که خداوند او را پاک گردانیده و بر همه زنان برتری بخشیده است. [۸۲]

روایتی چنین نقل شده است: مردی به نام اسحاق بن جعفر گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) شنیدم که فرمود: فاطمه را محدثه نامیده‌اند زیرا فرشتگان پیوسته بر او از آسمان فرود می‌آمدند و چنانکه مریم دختر عمران را ندا می‌کردند او را همسخن خویش قرار می‌دادند و به وی می‌گفتند: ‌ای فاطمه، (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ) [۸۳] یعنی‌ «ای فاطمه، خدای تعالی تو را برگزیده و پاکت گرداند و بر همه زنان عالم برتری بخشید. ‌ای فاطمه، پروردگارت را فرمانبردار باش و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نما

اما اینکه فرشتگان جز این درباره چه با حضرتش سخن می‌گفتند احادیث چنین است: آنان از حوادث آینده و پادشاهانی که در زمین حکومت خواهند کرد و بسیاری از احکام الهی، برای آن بانو سخن می‌گفتند و به تقاضای حضرت، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) آن مطالب را می‌نگاشت تا آن که کتابی بزرگ گردید و به مصحف فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خوانده شد. [۸۴]

والاترین حدیث در مقام طهارت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) حدیث شریف کساء است که شیعه و سنی با ده‌ها سند صحت آن را تاییدکرده‌اند.

امام صادق (علیه‌السّلام) به ابوبصیر فرمود: مصحف فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نزد ماست و مردم نمی‌دانند که این مصحف چیست آن مصحف از نظر حجم سه برابر این قرآن است حال آنکه یک کلمه از این قرآن شما در این مصحف نیست. بلکه مندرجات آن عبارت از اموری است که پروردگار بزرگ بر مادرمان زهرا (سلام‌الله‌علیها) املا و وحی فرمود. [۸۵] [۸۶]

مرضیه مرضیه [۸۷] آن که خداوند پیوسته از او و کردارش راضی است.

از آنجا که آن حضرت معصوم است و آیه تطهیر شامل اوست، آنچه می‌کند همان خواسته الهی است. اگر او از چیزی خرسند باشد نشان خرسندی خداست و در صورتی که نسبت به کسی یا عملی ناخرسند باشد دلیل مبغوض بودن آن چیز یا کس نزد خداست.

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره او فرمود: «آن که فاطمه را بیازارد مرا آزرده ساخته و کسی که مرا آزار رساند خداوند را ناخرسند و آزرده ساخته است. و این همان فرموده الهی است که: (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...) [۸۸] «کسانی که خدا و پیامبرش را بیازارند پروردگار در دنیا و آخرت آنها را لعنت می‌کند و از رحمت خود دور می‌سازد...»
نیز فرمود: ‌ای فاطمه، خداوند همانا به غضب تو غضب می‌کند و به رضایتت خشنود می‌شود. [۸۹] [۹۰] [۹۱]

مریم کبری مریم کبری [۹۲] (مریم بزرگ)

مقام وی در نزد مسلمانان والاتر از مقامی است که حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) در نزد مسیحیان دارد. در این باره ده‌ها روایت وجود دارد، از جمله آنکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: مریم ارجمندترین بانوی زمان خویش بود و فاطمه ارجمندترین بانوی همه زمان‌هاست. [۹۳]

منصوره منصوره (یاری شده از سوی پروردگار)

در تفسیر فرات کوفی، روایتی از حضرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین نقل شده است که روزی در جمع یاران خود فرمود: می‌دانید فاطمه چگونه آفریده شده است؟ آنان گفتند خدا و رسولش به این امر داناترند. فرمود: فاطمه از بشر نیست. از حوریانی است شبیه بشر و از عرق و پر جبرئیل آفریده شده است. گفتند: ‌ای رسول خدا، درک این سخنان برای ما دشوار است. نخست فرمودید: او حوریه‌ای است بشر مانند و آنگاه فرمودید از عرق و پر جبرئیل! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: حال توضیح خواهم داد. زمانی پروردگارم سیبی از بهشت به وسیله جبرئیل (علیه‌السّلام) برایم هدیه فرستاد. هنگامی که جبرئیل آن را می‌آورد به سینه‌اش چسبانده بود و سیب همچون بدن جبرئیل عرق کرده بود. آن دو عرق به هم در آمیخت و ضمن حدیث طولانی آمده که جبرئیل برای پیامبر سیبی آورد و گفت: ‌ای محمد، آن را بخور. گفت: ‌ای دوست من جبرئیل، هدیه خدایم را بخورم؟ گفت: آری. چون به خوردن آن امر شد آن را خورد ولی با تعجب دید نوری از آن برخاست که وی را بسیار شگفت زده کرد. جبرئیل گفت: ‌ای رسول خدا، آن را فاطمه وجودی از نور است و انوار او تا ابد آفاق زندگی بشریت را روشن می‌سازد. بخور که آن نور وجود «منصوره» است که در زمین فاطمه نامیده می‌شود. گفتم‌ ای جبرئیل، منصوره کیست؟ گفت بانویی از صلب تو بیرون آید و اسمش در آسمان منصوره و در زمین فاطمه باشد! [۹۴]

نوریه نوریه [۹۵]

فاطمه وجودی از نور است و انوار او تا ابد آفاق زندگی بشریت را روشن می‌سازد.
سلام خدا و فرشتگان و همه پاکان بر او، روز ولادت و روز شهادتش و تا قیام قیامت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فاطمه علیهاسلام از تولد تا جوانی

در تاریخ تولّد فاطمه اختلاف‌نظر هست: از پنج سال پیش از آغاز پیامبری محمّد تا پنج سال پس از آن تخمین زده‌اند.[۱۶] به گمان عموم سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران اهل سنت، ازجمله ابن سعد و طبری و ابن اثیر و ابوالفرج اصفهانی و ابن اسحاق، تولّد فاطمه مصادف با سال بازسازی کعبه در پنج سال پیش از بعثت، برابر با سال ۶۰۴ م، بوده‌است. بَلاذُری نیز بر همین نظر است.[۱۷] اگر این گمان درست باشد، سنّ ازدواج فاطمه بالاتر از ۱۸ سال می‌شود؛ که در سرزمین حجاز در آن روزگار غیرمعمول می‌نماید.[۱۸] بعضی منابع نیز تولّد او را پیش از بعثت می‌دانند، بی آن‌که به سال و ماه آن اشاره کنند. امّا نظرهای دیگر بر یک یا پنج سال پس از بعثت و سه سال پس از معراج است.[۱۹]

بنا بر نظر مشهور منابع شیعه، تاریخ ولادت فاطمه پنج سال پس از بعثت است؛ ولی یعقوبی و شیخ طوسی ولادت فاطمه را مصادف با سال بعثت می‌دانند. بعضی محدّثان شیعه تاریخ ولادت را در سال معراج محمّد روایت کرده‌اند، امّا در تاریخ معراج هم اختلاف هست و آن را از دو سال پس از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت گزارش کرده‌اند؛[۲۰] و با توجه به داستان تولّد فاطمه،[یادداشت ۱] زمان تولد او را از دو تا پنج سال پس از بعثت می‌دانند.[۲۱] اگر ولادت فاطمه پنج سال پس از بعثت بوده باشد، سنّ خدیجه هنگام تولد فاطمه بیش از ۵۰ سال بوده‌است.[۲۲]

فاطمه در بسیاری منابع، چهارمین فرزند دختر محمّد، پس از زینب، رُقَیّه و ام‌ّکُلثوم شمرده می‌شود. البته، به‌عقیدهٔ برخی از محققان شیعه مانند سید جعفر مرتضی عاملی، او تنها دختر محمّد است.[۲۳] فاطمه تنها فرزند محمّد بود که به‌اندازه‌ای عمر کرد که فرزندانی از خود باقی بگذارد.[۲۴]

پس از تولد فاطمه، خدیجه پرستاری از او را شخصاً به‌عهده گرفت و این برخلاف سنت معمول آن زمان بود که مردم مکه فرزندان تازه‌به‌دنیاآمدهٔ خود را به دایه‌هایی از روستاها و بادیه‌نشینان اطراف می‌سپردند.[۲۵] او ایام کودکی را تحت حمایت والدین خود در مکه و در دورانی که قریش مشکلات و رنج‌های زیادی را برای پدرش بابت تبلیغ اسلام به‌وجود آورده‌بودند، گذراند.[۲۶] فاطمه سه سال پیش از هجرت در خلال محاصرهٔ شعب ابی‌طالب، مادر خود را از دست داد.[۲۷]

چند روز پس از هجرت محمد به مدینه، مقارن با ۶۲۲ م، فاطمه زهرا به‌همراه فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت زُبَیر بن عبدُالمُطَّلِب و احتمالاً سوده و ام‌کلثوم بنت محمد در کاروانی به‌سرپرستی علی بن ابی‌طالب از مکه به مدینه هجرت کرد و در قُبا به پدرش پیوست.[۲۸]

فضائل حضرت زهرا

شیخ صدوق (رحمه‌الله) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) از سفری مراجعت می‌فرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف می‌بردند و مدتی می‌ماندند و بعد از آن به خانه زنان خود می‌رفتند؛ پس در بعضی از سفرهای آن حضرت جناب فاطمه (علیهاالسلام) دو دست بند و گلوبند و گوشواره از نقره ساخت و پرده بر دَرِ خانه آویخت، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف برد و اصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت و به مسجد درآمد و به نزد منبر نشست، حضرت فاطمه دانست که حضرت برای زینتها چنین به غضب آمدند، پس گردنبند و دست بندها و گوشواره‌ها را کند و پرده‌ها را گشوده و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به آن شخص که آنها را می‌برد گفت به حضرت بگو که دخترت سلام می‌رساند و می‌گوید اینها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کرد فاطمه آنچه را که می‌خواستم پدرش فدای اوباد! دنیا از برای محمد و آل‌محمد نیست اگر دنیا در خوبی نزد خدا برابر پشه ای بود خدا در دنیا کافران را شربتی آب نمی‌داد؛ پس برخاست و به خانه فاطمه علیهاالسلام داخل شد. [۹۶]

شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کرده‌اند که حضرت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (علیها‌السلام) عزیزترین مردم است نزد من. [۹۷] [۹۸]

شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است که می‌گفت: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیه‌تر باشد از فاطمه به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون فاطمه به نزد آن حضرت می‌آمد او را مرحبا می‌گفت و دستهای او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند، چون حضرت به خانه فاطمه می‌رفت برمی‌خاست و استقبال آن حضرت می‌کرد و مرحبا می‌گفت و دستهای آن حضرت را می‌بوسید. [۹۹]

در «قُرْب‌الاسناد» به سند معتبر از امام محمد باقر (علیه‌السلام) روایت کرده است که حضرت رسالت (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) مقرر فرمود که هر چه خدمت بیرون در باشد از آب و هیزم و امثال این‌ها حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به جا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسیا‌کردن و نان و طعام‌پختن و جاروب‌کردن و امثال این‌ها با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) باشد.[۱۰۰]

ابن بابویه به سند معتبر از امام حسن (علیه‌السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود که در شب جمعه مادرم فاطمه (علیهاالسلام) در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق‌تعالی گردید و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود و تا صبح طالع شد شنیدم که پیوسته دعا می‌کرد از برای مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام می‌برد و دعا برای ایشان بسیار می‌کرد و از برای خود دعائی نمی‌کرد، پس گفتم: ای مادر! چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی؟ فرمود: «یا بُنَی! الْجارُ ثُمَّ الدّار» «ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را[۱۰۱]

ثعلَبی از حضرت صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که روزی حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از جُلهای شتر و به دستهای خود آسیاب می‌گردانید و در آن حالت فرزند خود را شیر می‌داد، چون حضرت او را بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش روان شد و فرمود: ای دختر گرامی، تلخیهای دنیا را امروز بچش برای حلاوتهای آخرت. پس فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: یا رسول اللّه حمد می‌کنم خدا را بر نعمتهای او و شکر می‌کنم خدا را بر کرامتهای او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد: (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) [۱۰۲] یعنی «حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی [۱۰۳] [۱۰۴]

و از حسن بَصْری نقل شده که می‌گفت: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عابدترین امت بود و در عبادت حق‌تعالی آن قدر بر پا می‌ایستاد که پاهای مبارکش ورم می‌کرد. [۱۰۵]

و از «حلیه ابو نُعَیم » روایت شده که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آن قدر آسیاب گردانید که دستهای مبارکش آبله پیدا کرد و از اثر آسیاب دستهای مبارکش پینه کرد. [۱۰۶]

امام خمینی، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را از معجزات تاریخ و مایه افتخار هستی و افتخار خاندان وحی می‌شمارد [۱۰۷] [۱۰۸] که چون خورشیدی بر تارک اسلام می‌درخشد. از نگاه ایشان تاکنون هیچ کس از عهده شناخت و معرفی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) برنیامده، و احادیثی که درباره شان و مقام فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آمده به مقدار فهم مستمعان بوده است و دیگران از عهده ستایش او برنیامده و هرچه درباره ایشان گفته‌اند، به مقدار فهم خودشان بوده است نه به‌اندازه جایگاه آن حضرت. [۱۰۹]

در نگاه امام خمینی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) از مصادیق بارز انسان کامل و تمام ابعادی که برای انسان و زن می‌توان تصور کرد در آن بانو جلوه کرده بود و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تمام حقایق بود و همه معنویات، جلوه‌های ملکوتی، الهی، جبروتی، مُلکی و ناسوتی در ایشان وجود داشت و همه ویژگی‌های پیامبران را دارا بود. [۱۱۰]

امام خمینی در معرفی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) با استناد به روایتی معتقد است در مدت هفتاد و پنج روزی که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پس از رحلت پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) زنده بود و حزن شدیدی داشت، جبرئیل امین خدمت ایشان می‌آید و تمام مسائلی را که در آینده قرار بود رخ دهد به ایشان خبر می‌داد و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آن را به علی (علیه‌السلام) می‌گفت. [۱۱۱]

امام خمینی یکی از افتخارات شیعه را «صحیفه فاطمیه» می‌داند که در ردیف مناجات شعبانیه، دعای عرفه و صحیفه سجادیه می‌باشد. [۱۱۲] [۱۱۳]

حجاب از دیدگاه حضرت زهرا

وقتی پیغمبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به اوفرمود چه چیز بهتر است از برای زن؟ فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید و فرمود: (ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ) [۱۱۴] [۱۱۵]

حجاب حضرت زهرا

سید فضل اللّه راوندی در «نَوادر» روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمی‌بیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند من اورا می‌بینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه می‌نماید. پس حضرت فرمود: شهادت می‌دهم که تو پاره تن من می‌باشی. [۱۱۶] [۱۱۷]

حقیقت زن از نظر حضرت زهرا

روزی حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمود، اصحاب گفتند که زن عورت است؛ فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیک‌تر است؟ اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه (علیهاالسّلام) این مطلب را شنید عرض کرد که نزدیک‌ترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است. [۱۱۸] [۱۱۹]

حضرت زهرا در صحنه‌های مختلف

بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیهم) و علی (علیه‌السّلام) جنگ احد آغاز گردید. در این جنگ به دلیل تمرد عده‌ای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیهم) با خبر شد که رسول‌ اکرم (صلی ‌الله ‌علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در جنگ زخمی‌شده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمی‌دارند و به میدان جنگ می‌روند. فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیهم) جراحات پدر گرامی‌اش را شست‌و‌شو داد؛ ولی خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد. [۱۳۴] همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «احد» رسانده و بر مزار شهدا می‌گریست و بر آنان دعا می‌کرد. [۱۳۵]

فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیهم) در زندگی مشترک بسیار با قناعت و زهد زندگی می‌کرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت می‌کرد و بر خود سخت می‌گرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهده‌ی دیگری نمی‌گذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن ذرت یا گندم، نگاه‌داری کودک و غیره را خود بر عهده می‌گرفت. [۱۳۶]

علی (علیه‌السّلام) خود می‌فرمایند: «روزی که با زهرا (سلام‌الله‌علیها) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن می‌خوابیدیم و روز شتر آب‌کش خود را بر روی آن علف می‌دادیم و جز این شتر، خدمت‌گذاری نداشتیم [۱۳۷]

او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک انسان الهی است.

تسبیحات فاطمه

مقالهٔ اصلی: تسبیحات فاطمه زهرا

در سال‌های اول ازدواج، علی پول کمی کسب می‌کرد. او از چاه آب می‌کشید و مزارع دیگران را آبیاری می‌کرد. فاطمه نیز خود خدمتکاری نداشت و خود غلّات را با دست آسیاب می‌کرد و بر اثر کار دستانش تاول زده‌بود. روزی علی خبردار می‌شود که پیامبر چند بَرده دریافت کرده‌است. علی، فاطمه را می‌فرستد تا یکی از این برده‌ها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدر می‌رود، اما در خود این جسارت را نمی‌بیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود به‌همراه فاطمه راهی منزل پیامبر می‌شود، اما درخواست او از طرف پیامبر رد می‌شود. پیامبر به آن‌ها می‌گوید که «او نمی‌تواند اجازه دهد که اصحابِ صُفّه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید برده‌ها را بفروشم و پول آن‌ها را صرف کمک به آن‌ها کنم». پیامبر درعوض، ذکری که به تسبیح فاطمه زهرا معروف است را به زوج جوان می‌آموزد. گویند علی هیچ‌گاه پیش از خواب، گفتن این ذکر را ترک نمی‌کرد.[۵۸]

فرزندان

مقالهٔ اصلی: سید

حسن مجتبی در سال دوم ه‍.ق زاده شده‌است که در این صورت ازدواج فاطمه نمی‌تواند بعد از غزوه بدر بوده‌باشد. یا به‌روایتی در نیمهٔ رمضان سال سوم ه‍.ق بوده‌است. فاطمه حسین را پنجاه روز پس از تولد حسن باردار شد و در اولین روزهای شعبان به‌سال چهارم ه‍.ق به‌دنیا آورد. در کنار این دو پسر و فرزند مرده‌به‌دنیاآمده مُحسِن یا مُحَسَّن، فاطمه دو دختر به‌دنیا آورد که به‌نام دو تن از عمه‌هایشان زینب و اُم‌ّکلثوم نام‌گذاری شدند.[۹۴] حسن بزرگ‌ترین پسر علی و فاطمه زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ م در مدینه به‌دنیا آمد. بعد از کشته شدن علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمین‌های مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق عهدنامهٔ صلح با معاویه از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ م در مدینه مسموم شد و درگذشت.[۹۵] حسین دومین پسر علی و فاطمه زهرا و سومین امام شیعه است که طبق بیشتر روایات در ۶۲۶ م در مدینه به‌دنیا آمد. وی در سال ۶۸۰ م علیه یزید قیام کرد و در نبرد کربلا به همراه یارانش کشته شد.[۹۶]

نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان «شریف» یا «سَیِّد» شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمّد، مورد احترام شیعه و سنی هستند.[۹۷] علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز چهار فرزندی که از فاطمه داشت، بقیهٔ فرزندانش از همسران دیگر او بودند.[۹۸]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آیات مرتبط با فاطمه زهرا

در بسیاری از آیات قرآن به فاطمه زهرا اشاره شده، امّا، همچون امامان شیعه، نامی از او به‌میان نیامده‌است. پژوهشگران و نویسندگان اهل سنّت و شیعه شمار گوناگونی از آیات را دربارهٔ فاطمه دانسته‌اند. بعضی ۳۰ آیه، بعضی ۶۰ آیه در ۴۱ سوره و بعضی هم ۱۳۵ آیه از ۶۷ سوره را دربارهٔ او می‌دانند. این اختلاف به دو دلیلِ نوع انتساب آیات و اختصاص بخشی از آیات به موضوع است: گاهی بیش از یک آیه است که فاطمه را موضوعش دانسته‌اند و یک بار به‌شمار آورده‌اند، و گاهی دو موضوع دربارهٔ فاطمه در یک آیه بازشناخته شده‌ است. بیشتر این موارد انتساب براساس احادیث است، امّا برخی نیز از جهت شأن نزول و تطبیق مصداق و برخی هم از نظر تأویل و بطن آیات و برخی تفسیر است.[۹۹]

سورهٔ انسان

مقالهٔ اصلی: انسان (سوره)

سید محمدحسین طباطبایی، از مفسّران شیعه، در بحث روایی تفسیر این سوره، با گزارش روایات موجود در کتاب‌های اهل سنّت و شیعه، شأن نزول این سوره را مرتبط با علی و فاطمه و داستان بیماری فرزند یا فرزندانشان و نذر برای بهبودیشان برمی‌شمارد.[۱۰۰] از مفسران اهل سنت، شهاب‌الدین آلوسی در روحُ‌الْمَعانی،[۱۰۱] فخر رازی در تفسیر کبیر[۱۰۲] و شوکانی در فَتحُ الْقَدیر گزارش می‌کنند که این آیات دربارهٔ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهراست.[۱۰۳]

سورهٔ قدر

مقاله‌های اصلی: قدر (سوره) و شب قدر

حسن حسن‌زادهٔ آملی در تفسیر عرفانی سورهٔ قدر می‌گوید سِیرِ حُبّیِ وجود، در قوس نزول، در منازلی است که به شب تعبیر شود؛ همان‌گونه‌که در سیر ظهور صعودی، به روز. بعضی شب‌ها لَیالیِ قدر و بعضی از روزها ایام‌الله است؛ و فاطمه لَیلةُالقدرِ یازده کلام‌اللهِ ناطق است، چنان‌که جعفر صادق گفت: کسی که حق معرفت به فاطمه پیدا کند، یعنی به‌درستی او را بشناسد، لیلةالقدر را ادراک کرده‌ است.[۱۰۴] او می‌گوید انسان کامل، قرآنِ ناطق است و بنابراین، یازده قرآن ناطق در شبی مبارکه که مادر امامان است، نازل شده‌است؛ و می‌گوید به‌گفتهٔ پیامبر کسی که فاطمه را آن‌چنان‌که شایسته‌ است بشناسد، شب قدر را درک کرده و فاطمه ازآن‌رو که خلایق از کُنْهِ شناخت او بریده شده‌اند، فاطمه نامیده شد.[۱۰۵]

سورهٔ کوثر

مقالهٔ اصلی: کوثر

در تفسیر المیزان دربارهٔ سوره کوثر آمده که معنای آن، خیرِ کثیر است و عجیب آن است که مفسران در بیان مصداق آن، اختلاف فراوانی دارند و بیست و شش معنی برای آن ذکر کرده‌اند. علّامه طباطبایی در ادامه بیان می‌کند که با توجه به آیهٔ آخر سوره و از سوی دیگر با درنظرگرفتن روایات گوناگون دربارهٔ داستان گویندگان به بی‌نسل‌ماندن پیامبر اسلام، این سوره دلالت بر فاطمه و فرزندان او و کثرت نسل پیامبر از طریق فاطمه زهرا دارد.[۱۰۶] آلوسی نیز در روح‌المعانی و در ادامهٔ مباحثی، همان داستان مذکور در المیزان را بیان می‌کند.[۱۰۷] فخر رازی در تفسیر کبیر و بَیْضاوی در اَنوارُ التَّنزیل نیز، یکی از مصداق‌های کوثر را کثرت فرزندان و نسل پیامبر اسلام بیان می‌کنند.[۱۰۸][۱۰۹]

آیهٔ مباهله

مقاله‌های اصلی: آیه مباهله و رویداد مباهله

به‌نوشتهٔ طباطبایی، رویداد مُباهِله از رویدادهای صدر اسلام و ماجرای رویارویی پیامبر اسلام و اهل بیتش از یک‌سو و مسیحیان نَجران ازدیگرسو است. در این رویداد، مسیحیان نجران با پیامبر دربارهٔ درستی دعوتش مُحاجّه (دلیل آوردن) کردند و این گفتگو سرانجام به آن‌جا کشید که با درخواست مباهله از سوی محمّد مواجه شدند.[۱۱۰][۱۱۱] در تفسیر روح‌المعانی نیز نویسنده بیان کرده که منظور از افراد در آیهٔ مباهله، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند و ادامه می‌دهد که این موضوع دلالت بر برتری اهل بیت دارد.[۱۱۲] فخر رازی در تفسیر کبیر، بیضاوی در انوار التنزیل، مَحَلّی و سُیوطی در تفسیرُ الْجلالِیْن، ابن کثیر در تفسیرُ الْقرآنِ الْعَظیم و ابن عَطیّه اَندِلُسی در اَلْمُحَرَّرُ الْوَجیز نیز، افراد حاضر در مباهله را، علی، فاطمه، حسن و حسین دانسته‌اند.[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷]

آیات نور

مقالهٔ اصلی: آیه نور

آیه یا آیات نور به آیات ۳۵ تا ۳۸ سورهٔ نور گفته می‌شود. در بحث روایی این آیات در المیزان احادیثی روایت شده که مصداق این آیات را اهل بیت پیامبر می‌داند و «مِشکاة» را همانا فاطمهٔ زهرا؛ و در ادامه آمده که منظور از بیوت در این آیات بیت انبیا است که بیت علی و فاطمه نیز یکی از آن‌هاست.[۱۱۸] در روح‌المعانی نیز در توضیح آیهٔ ۳۶ و دربارهٔ بیوتِ مطرح‌شده در آن، روایتِ بیتِ انبیا نقل شده‌است.[۱۱۹] ابن مَغازِلی در مناقب، حدیثی از موسی کاظم نقل می‌کند که در آن، مراد از «مِشکوٰة» و «کَوکَبٌ دُرّیٌّ» فاطمه زهرا بیان شده‌است.[۱۲۰]

آیهٔ تطهیر

مقاله‌های اصلی: آیه تطهیر و اصحاب کسا

علّامه طباطبایی در بحث جامعی در تفسیر این آیه در المیزان، مخاطب این آیه را اصحاب کسا می‌داند و به احادیث آن که تعداد آن‌ها بیش از هفتاد حدیث است و بیشتر از طریق اهل سنّت هستند اشاره می‌کند.[۱۲۱] آلوسی در تفسیر خود ضمن بیان روایات مختلف دربارهٔ مصداق اهل بیت در این آیه، به حدیث کسا اشاره می‌کند و اهل بیت را اصحاب کسا می‌داند.[۱۲۲] طبری در جامعُ الْبَیان بسیاری از احادیث را نقل می‌کند که این آیه را دربارهٔ علی، فاطمه، حسن و حسین می‌دانند.[۱۲۳] بیضاوی در انوار التنزیل نیز می‌گوید شیعیان معتقدند که این آیه دربارهٔ علی، فاطمه و دو فرزندشان است و دربارهٔ عصمتِ آنان، به این آیه احتجاج می‌کنند، اما این احتجاج با قبل و بعد آیه متناسب نیست و احادیث هم تنها به این اشاره دارد که اینان از اهل بیت پیامبر به‌شمار می‌روند.[۱۲۴] فخر رازی در تفسیر کبیر می‌گوید نظر معتبرتر این است که اهل بیت، فرزندان پیامبر — فاطمه — و همسران و حسن و حسین و علی هستند.[۱۲۵] ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم حدیث ایستادن پیامبر به‌مدت شش ماه بر در خانهٔ فاطمه و صدازدن اهل بیت برای نماز و حدیث کسا را بیان می‌کند.[۱۲۶] ابن عطیه در المحرر الوجیز با اشاره به حدیثی از پیامبر می‌گوید این آیه در حق پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین نازل شده‌است.[۱۲۷] ماتُریدی در تَأویلاتُ أَهلِ السُّنَّة می‌گوید شیعیان با استناد به حدیث کسا، این آیه را دربارهٔ اهل بیت — علی، فاطمه، حسن و حسین — می‌دانند.[۱۲۸]

آیهٔ مودت

مقالهٔ اصلی: آیه مودت

در المیزان دربارهٔ آیهٔ ۲۳ سورهٔ شُوریٰ و در توضیح و تفسیر این آیه، ضمن گزارش گفته‌های مختلف مفسران و سنجش و نقد آن‌ها، آمده‌است که مقصود از «مَوَدَّتِ قُربیٰ»، محبّت اهل بیت محمّدعلی، فاطمه، حسن و حسین — است؛ و در ادامه نیز روایات گوناگون از طریق اهل سنت و شیعه که به این موضوع تصریح شده، آمده‌است.[۱۲۹] آلوسی در تفسیر این آیه، روایتی را از ابن‌عباس نقل می‌کند که در آن، از پیامبر دربارهٔ کیستیِ «قُربیٰ» در این آیه پرسش شده و پاسخ پیامبر علی، فاطمه، حسن و حسین بوده‌است.[۱۳۰] طبری در جامع البیان با اشاره به معانی مختلف «قُربیٰ»، در تفسیر آیه می‌گوید منظور نزدیکان پیامبر هستند.[۱۳۱] فخر رازی در تفسیر کبیر به‌نقل از تفسیر کشّاف زمخشری و نیز ابن عطیه در المحرر الوجیز می‌گویند منظور علی، فاطمه و دو پسرشان — حسن و حسین — هستند.[۱۳۲][۱۳۳] ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم داستان اسارت علی بن الحسین و خطاب فردی در دمشق به او، و پاسخ علی بن الحسین به او دربارهٔ کیستی «قربیٰ» را بیان می‌کند.[۱۳۴]

تکریم فاطمه علیهاسلام و زن در سیرهٔ پیامبر اسلام

حجاز در آستانهٔ ظهور اسلام سرزمینی خشک با آب‌وهوایی سخت، معیشتی طاقت‌فرسا و فرهنگی خشن بود. زن در آن جامعه منزلتی نداشت و مایهٔ سرشکستگی برای خانواده‌اش بود، تا جایی که برخی اعراب بیابان‌گرد اقدام به زنده‌به‌گورکردن نوزادان دختر خود می‌کردند.[۱۳۵] در چنین محیطی، به‌این‌ترتیب، سنت محمّد در تکریم فاطمه در تقابل با آموزه‌های فرهنگی محیط حجاز بود.[۱۳۶]

احادیث محمّد دربارهٔ فاطمه دو دسته‌اند: دستهٔ نخست آن‌هایی که منحصراً دربارهٔ فاطمه زهراست؛ و دستهٔ دوم احادیثی که دربارهٔ اهل بیت محمّد هستند که شامل فاطمه به‌عنوان یکی از اعضای آن هم می‌شوند. در این‌جا از ذکر احادیث دستهٔ دوم خودداری می‌شود. برخی از مهم‌ترین آن‌ها حدیث سفینه، حدیث نجوم و حدیث ثقلین هستند.[۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹]

حدیث بضعه

حدیث بَضعَه[یادداشت ۴] از احادیث مشهور و معروف و حتی مُتَواتِرِ معنوی محمّد پیامبر اسلام است. این حدیث به ۲۸ لفظ مختلف در بسیاری از کتاب‌ها ازجمله دست‌کم ۱۸ منبع اهل سنت و ۱۳ منبع شیعه روایت شده‌است.[۱۴۰] دربارهٔ علّت صدور این حدیث چند ماجرا نقل شده که عبارتند از: نخست ماجرای پرسش محمّد از علی دربارهٔ بهترین چیز برای زنان و پرسش علی در این‌باره از فاطمه و پاسخ فاطمه؛ دوم در ماجرای پذیرش توبهٔ ابولُبابه انصاری و بازکردن او از ستون توبه توسط فاطمه زهرا؛ سوم در ماجرایی که محمّد فاطمه را معرفی کرد؛ چهارم در شب عروسی علی و فاطمه که محمّد این جمله را خطاب به علی گفت؛ و پنجم ماجرایی که توسط مسور بن مخرمه دربارهٔ خواستگاری علی از دختر ابوجهل و ماجراهای پس از آن روایت شده‌است. محمدجعفر طبسی در پژوهشی دربارهٔ این حدیث در منابع اهل سنت، ضمن این‌که ۱۲۳ منبع حدیث بضعه در کتاب‌های اهل سنت را ذکر می‌کند، دربارهٔ روایت پنجم اشکال‌هایی را مطرح، و به دلایل مختلف صحت این ماجرا را رد می‌کند.[۱۴۱]

تقریباً همهٔ منابع اهل سنّت این حدیث را تنها از مسور بن مخرمه یا عبدالله بن زبیر و دربارهٔ ماجرای خواستگاری یا بدون ذکرِ علّتِ صدورِ حدیث نقل کرده، و به موارد دیگر اشاره نکرده‌اند. از مهمّ‌ترین این منابع عبارتند از: مُتَّقی هندی در کَنزُ العُمّال،[۱۴۲] مُحب‌ّالدین طبری در ذَخائِرُ الْعُقبیٰ،[۱۴۳] طَبَرانی در اَلْمُعجَمُ الْکَبیر،[۱۴۴] سیوطی در اَلْخَصائِصُ الْکُبریٰ،[۱۴۵] ذهبی در سِیْرُ اَعْلامِ النُّبَلاء[۱۴۶] و اَلْمُنتَقیٰ مِن مِنهاجِ الإعتِدال،[۱۴۷] ابونُعَیْم اصفهانی در اَمالی،[۱۴۸] ابن حجر عسقلانی در اَلْمَطالِبُ الْعالیَةُ،[۱۴۹] و ابن حَجَر هِیْتَمی در اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة.[۱۵۰]

حدیث سرور زنان عالم

حدیث «سَیِّدَةُ النِّساءِ الْعالَمین» از دیگر احادیث محمّد است که برتری فاطمه بر زنان جهان را بیان می‌کند. منابع اهل سنت و شیعه نقل می‌کنند که محمّد فاطمه را سرور زنان همهٔ جهانیان خوانده‌است. در برخی از منابع اشاره شده که او سرور زنان بهشتی — به‌جز مریمو در برخی دیگر او سرور زنان همهٔ عوالم است.[۱۵۱] حاکم نیشابوری و ذهبی، از محدثان برجسته اهل سنت، این روایت را صحیح می‌دانند. برخی از دانشمندان اهل سنّت مانند آلوسی، عبدالرحمن سهیلی، محمد بن عبدالباقی زَرقانی، سفارینی، ابن الجکنی، شیخ رفاعی و محمد طاهر القادری بر برتری فاطمه زهرا تأکید کرده‌اند. در منابع روایی و تفسیری شیعه نیز، روایات فراوانی در این‌باره موجود است.[۱۵۲] مُحب‌ّالدین طبری در ذَخائِرُ الْعُقبیٰ حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند که در آن از مریم دختر عِمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمّد و آسیه همسر فرعون، به‌عنوان چهار زن برتر جهانیان نام برده می‌شود. او در ادامهٔ همین مطلب، حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری و بعضی روایات دیگر از پیامبر را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «برترین سرور زنان جهان» یا «سرور زنان جهان» می‌نامند.[۱۵۳] ابن اسحاق نیز این موضوع را در سیرهٔ نبوی ذکر می‌کند، اما ابن هشام آن را از نسخهٔ خودش حذف می‌کند.[۱۵۴]

ذهبی در سِیْرُ اَعْلامِ النُّبَلاء نیز همین دو حدیث را به‌همراه حدیثی دیگر با لفظ «خَیْرُ نِسَاءِ العَالَمین» نقل می‌کند.[۱۵۵] ذهبی در تاریخ الاسلام نیز دو حدیث نقل‌شده از طبری به‌همراه احادیث خود در سیر اعلام النبلاء را تکرار می‌کند.[۱۵۶] ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «سرور زنان جهان» می‌نامد.[۱۵۷] سیوطی در اَلدُّرُّ الْمَنثور نیز احادیث نقل‌شدهٔ طبری در ذخائر العقبی را به‌همراه احادیثی دیگر بیان می‌کند.[۱۵۸] ابن حجر عسقلانی در فَتحُ الْباری احادیثی را از پیامبر نقل می‌کند که در آن‌ها فاطمه زهرا «سرور زنان جهان» و «سرور زنان اهل بهشت» به‌جز مریم عنوان می‌شود.[۱۵۹] ابن کثیر در اَلْبِدایَة و النَّهایَة نیز احادیثی را نقل می‌کند که «بهترین چهار زن جهان» یا «چهار سرور زنان جهان» فاطمه بنت محمّد، خدیجه بنت خویلد، آسیه بنت مُزاحم و مریم بنت عِمران هستند.[۱۶۰] مُتَّقی هندی در کَنزُ العُمّال احادیثی را نقل می‌کند که در آن‌ها از فاطمه زهرا با عنوان «سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمین» و «سَیِّدَةُ نِساءِ أَهلِ الْجَنَّة» نام برده می‌شود.[۱۶۱] عِزّالدّین بن اثیر در اُسْدُ الْغابَة احادیثی را نقل می‌کند که پیامبر در بستر مرگ، در برابر گریهٔ فاطمه زهرا به‌خاطر درگذشت پدرش، او را «سیّدة نساء العالمین» یا «سیّدة نساء أهل الجنّة» خطاب می‌کند.[۱۶۲] ابونعیم اصفهانی در حِلْیَةُ الاولیاء حدیث عیادت پیامبر از فاطمه زهرا در هنگام بیماری را نقل می‌کند که فاطمه زهرا را «سرور زنان جهان» یا «سرور زنان روز قیامت» می‌داند.[۱۶۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فاطمه علیهاسلام در کلام امامان شیعه

از امامان شیعه احادیثی دربارهٔ فاطمه زهرا نقل شده‌است. درون‌مایهٔ این احادیث پیامبرشناسیِ فاطمه، علم او، حجاب او، عشقِ پیامبر اسلام به او، فراوانیِ گریهٔ او، دوری او از هر بدی، ستاره بودن او برای ساکنان آسمان‌ها، سروری او زنان عالم را، سخن‌گفتن او با فرشتگان، انسان‌دوستیش در مقام دعا، کم‌نظیریش و نبودن کفوی برای او در روی زمین جز علی بن ابی‌طالب و همسرداری و سخت‌کوشیش در امور خانه است.[۱۶۴] بعضی دیگر از احادیث نیز بر جنبه‌های ویژه‌ای از فاطمه زهرا تأکید می‌کند، مانند حدیث در صدّیقه و شهیده بودن او،[۱۶۵][۱۶۶] حُجَّت بودن او بر امامان شیعه[۱۶۷][۱۶۸] و الگو بودنش برای حُجَّتِ بنِ الْحسن، امام دوازدهم شیعیان.[۱۶۹]

آثارفاطمه علیهاسلام

در اعتقادات شیعه مجموعهٔ سخنان برجای‌مانده از فاطمه از منابع علم امامان شناخته می‌شود.[۱۷۰]

مصحف فاطمه

مقالهٔ اصلی: مصحف فاطمه

مُصحَفِ فاطمه، بنابر روایات شیعه، کتابی است شامل اخبار و اطلاعاتی دربارهٔ آیندهٔ جهان که توسط جبرئیل به فاطمه داده شده‌است.[۱۷۱] این کتاب رخدادهایی تا روز قیامت شامل سرنوشت فرزندان و ذریهٔ او، نام همه فرمانروایان و کارهاشان و ازاین‌دست علوم و اخبار را دربردارد؛ هرچند مطالب کتاب اخبار غیبی است، اما مشابه قرآن نیست و چیزی دربارهٔ قرآن یا شریعت ندارد، بلکه آیندهٔ تاریخ را تا روز قیامت ترسیم کرده‌است.[۱۷۲] به‌گزارش امیرمعزّی، این کتاب ازسوی جبرئیل در طول هفتادوپنج روز پس از درگذشت محمّد، به فاطمه زهرا نشان داده و به او تقدیم شد؛ و فاطمه زهرا آن را بر علی بن ابی‌طالب اِملا کرد و او نیز آن را نوشت.[۱۷۳] باقر شریف قرشی قرآنِ دیگر دانستنِ مصحف فاطمه را احمقانه و سبب متّهم‌شدن شیعه به تحریف قرآن دانسته‌است.[۱۷۴]

خطبهٔ فدکیه

مقالهٔ اصلی: خطبه فدکیه

خطبهٔ فَدَکیه سخنرانی فاطمه زهرا در مسجد پیامبر پس از درگذشت پدرش و در جریان ماجرای اختلاف مالی با ابوبکر بر سر فدک بود. محتوای این خطبه افزون‌بر توضیح دربارهٔ مسئلهٔ فدک، دربارهٔ توحید، نبوّت، معاد، احکام، قرآن، وضعیت حجاز پیش از بعثت، فعالیت‌های پیامبر و علی بن ابی‌طالب برای گسترش و تثبیت اسلام، فتنه‌ها، غدیرخم، عهدشکنی مردم، ماجرای سقیفه و مخالفت با نَصِّ صریح قرآن است. راویان اصلی این خطبه در آثار اهل سنت و شیعه عبارتند از: زینب، حسین بن علی، محمد باقر، عایشه، ابن عایشه، ابن‌عباس، عبدالله بن حسن بن حسن، ابوهشام محمد، عَوانه و عطیّه عوفی. تعداد سندهای این خطبه بیش از بیست سند است.[۱۷۶] قدیمی‌ترین سند این خطبه کتاب بَلاغاتُ النِّساء اثر ابن طَیْفور (درگذشته ۲۸۰ ه‍.ق) است.[۱۷۷]

خطبهٔ عیادت

مقالهٔ اصلی: خطبه عیادت

سخنرانی دیگر فاطمه زهرا در زمان بیماری او و در جمع زنان مهاجرین و انصار مدینه است، که برای عیادت از او آمده‌بودند. برطبق منابع پس از ایراد این خطبه و نقل آن از سوی زنان خطاب به مردان مهاجر و انصار، گروهی از آنان نزد فاطمه زهرا آمده و عذر آوردند که اگر پیش از بیعت، علی بن ابی‌طالب از آنان طلب یاری کرده‌بود، او را یاری می‌کردند. اما اکنون دیگر کاری است که شده‌است. فاطمه زهرا در پاسخ، عذر آنان را نپذیرفت و آیات قرآن و احادیث پیامبر را به آنان یادآوری کرد.[۱۷۸] راویان اصلی این خطبه عبارتند از: علی بن ابی‌طالب، علی بن الحسین، فاطمه دختر حسین بن علی، ابن‌عباس و عطیّهٔ عوفی. تعداد سندهای نقل این خطبه هشت سند است.[۱۷۹] قدیمی‌ترین سند این خطبه نیز بلاغات النّساء است. این خطبه در کتاب‌هایی مانند اَمالی، کشف‌الغمّه، احتجاج و بحارالانوار نیز آمده‌است.[۱۸۰]

روایات

روایات نقل‌شده از فاطمه زهرا در کتاب‌های تفسیر اهل سنّت تنها دوازده روایت است؛ و این درحالی است که از بین این دوازده حدیث تنها یک حدیث در این کتاب‌هاست و دیگر احادیث در آثار توفیق ابوعَلَم نقل شده‌است. از میان دوازده حدیث نقل‌شده توسط ابوعلم، سه حدیث مانند همان یک روایت رایج مذکور است.[۱۸۱]

مقالهٔ اصلی: حدیث لوح فاطمه

برطبق منابع شیعه حدیث لوح فاطمه حدیثی است که جبرئیل از جانب خدا در روزهای پس از تولّد حسین بن علی، آن را به محمّد و پیامبر نیز آن را به دخترش فاطمه زهرا هدیه داد. بر روی این لوح که سبزرنگ بوده، نام دوازده امام از اهل‌بیت پیامبر اسلام نوشته شده‌است. فاطمه نیز آن را به جابر بن عبدالله انصاری از صحابهٔ محمّد نشان داده و اجازه داد تا از آن نسخه‌ای بردارد.[۱۸۲][۱۸۳]

دعا

دعاهای فاطمه زهرا را می‌توان چهار دسته کرد: دربارهٔ خدا، دربارهٔ کمالات معنوی، برای نیازمندی‌های زندگی و چهارم دعا برای دیگران. «دعای نور» از پرآوازه‌ترین دعاهای فاطمه دربارهٔ صفات خداوندی است.[۱۸۴]

در خصوص خلقت فاطمه، ابن عیاش و ابن بابِوَیْه نام او را به‌مانند نام سایر آل عبا برگرفته از یک نام قدسی به‌نام «الفاطر (=خالق)» می‌دانند. حسن عسکری و فُرات بن ابراهیم می‌نویسند از میان نام‌هایی که خدا به آدم آموخت، نام آل عبا و ازجمله فاطمه بود.[۱۹۹] در نوشته‌های دینی مانند نوشته‌های ابن‌بابویه و فرات بن ابراهیم تولد او معجزه‌گونه است. منشأ او میوه‌ای است از بهشت که معمولاً سیب یا خرما دانسته می‌شود که محمّد در هنگام معراج آن را خورده‌است. بنابر حدیثی این میوه قبلاً با شهد و شیرینی که از بال جبرئیل منشأ گرفته، تماس داشته‌است. به‌نوشتهٔ محمد بن جریر بن رستم طبری در دلائل الامامه و حسین بن عبدالوهّاب در عُیونُ الْمُعجِزات به‌همین‌دلیل بوده که محمّد همیشه می‌گفته‌است فاطمه مخلوقی آسمانی در قالب انسان است. او رایحهٔ بهشت را دارد و نام او در بهشت — معمولاً با نام «منصوره» — موجود است. فاطمه با مادرش هنگامی که در رحم بوده سخن می‌گفته‌است. تمام بانوان پرهیزکار ازجمله سارا، آسیه، صفورا و مریم مادر عیسی در هنگام تولدش حاضر بودند. این زنان به‌ویژه مریم، همیشه با فاطمه گره خورده‌اند و البته فاطمه همیشه برتر از همهٔ آنان است. به‌نوشتهٔ ابن شهرآشوب فاطمه در هنگام تولد، اسرار الهی و وقایع آینده را بازگو کرد و در این هنگام دنیا غرق در نور شد.[۲۰۰]

افزون بر نقش پیامبر اسلام و دوازده امام شیعی، فاطمه، دختر پیامبر، همسر امام اول و مادر امامان دیگر، تکمیل‌کنندهٔ پِلرومای چهارده معصوم در فلسفهٔ عرفانی شیعه است. به‌عنوان یکی از اعضای این پلروما، فاطمه نقش مهمی در روز قیامت دارد، و به‌ویژه زنان از او در این زمینه استمداد می‌کنند. وجود یک شخصیت زن در میان چهارده معصوم، عنصر «زن مقدس» را به کیهان‌شناسی مذهبی شیعه اضافه کرد که همتایی سنی برای خود ندارد و با مسیحیان در مسیحیت کاتولیک و اُرتُدُکس مقایسه شده‌است. درواقع، فاطمه برخی از عناوین مریم، مانند «باکره» (بَتول) و حتی «مادر پدرش» (ام‌ّابیها) را به‌دست‌آورد. تقریباً به‌همین اندازه برای زنان، شخصیت زینب، خواهر حسین بن علی دارای اهمیت است که پس از وقایع کربلا، دربرابر حکومت امویان ایستاده بود و موفق به نجات جان برادرزاده‌اش، علی بن الحسین شد و در نتیجهٔ آن، خط امامت را حفظ کرد. اقدامات فاطمه و این زنان، الگوهای عملی و نمونه‌های مهمّی را برای قانون شیعی ارائه داد. به‌عنوان نمونه، اصرار فاطمه بر حق به‌ارث‌رسیده از خیبر و سرزمین فدک از پدرش در مواجهه و مخالفت با ابوبکر، منجر به بهبود حقوق ارثی زنان در قانون اسلامی شیعه شد. در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ م، روشنفکرانی مانند علی شریعتی روش‌های جدیدی را برای زنان به‌وجود آوردند که هم اسلامی و هم مدرن بودند. فاطمه و زینب به‌طور خاص به‌عنوان الگوهای نقش زنان در انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در لبنان امروزی اهمیت ویژه‌ای یافتند.[۲۰۱]

شیعیان معتقد هستند که عبارت «حَیِّ عَلیٰ خَیْرِ الْعَمَل» در اذان تنها محدود به نماز نیست و این عبارت به ولایت نسبت به خانوادهٔ پیامبر یا به‌عبارت دیگر، تکریم فاطمه و فرزندانش اشاره دارد.[۲۰۲]

هانری کوربَن می‌گوید در مکتب عرفانیِ شیعیِ شیخیه، چهارده معصوم مظهر حق و اسماء و صفات او هستند که تنها از طریق ایشان می‌توان خدا را شناخت.[۲۰۳]

مقام عصمت

عصمت فاطمه، از راه پیوند میان پیامبری و امامتیعنی دو نهادی که به عصمت و بی‌گناهی و بی‌خطایی شناخته می‌شوند — و از طریق پیوستگی‌اش با امامان و ویژگی‌های آنان در رفتارها و سنت‌های گوناگون به‌دست می‌آید. اثبات قرآنی عصمت چهارده معصوم به‌ترتیب از آیات تطهیر و ۱۲۴ بقره نتیجه گرفته شده‌است. در روایتی محمّد به سلمان فارسی، نام و نشان امامان معصوم و نُه فرزند حسین را می‌گوید و در آن نام فاطمه نیز برده شده‌است. در همین روایت آمده که خلقت پیامبر، فاطمه و دوازده امام از نور، و «قبل از ایجاد خلقت» بوده‌است. توجه به این منشأ درخشانِ چهارده معصوم، تفسیر آیهٔ نور است؛ و درواقع، تقریباً هر ارجاع قرآنی به نور، به‌عنوان اشاره به آنان است.[۲۰۴] به‌نوشتهٔ هانری کوربن، شیعه به‌عنوان یک دین در انتظار معاد که برپایهٔ تفسیر معنوی از حقایق خَفیّه و پنهان در چرخهٔ ولایت شکل گرفته‌است، ارتباط تنگاتنگی با تفسیر مقام الهی و معنوی چهارده معصوم و ازجمله مقام الهی فاطمه دارد. دوازده امام شیعی به‌همراه پیامبر اسلام و دخترش فاطمه، مفهوم چهارده معصوم الهی نزد هانری کوربن را شکل می‌دهند.[۲۰۵]

مقام طهارت

مقاله‌های اصلی: آیه تطهیر و اصحاب کسا

قرآن در آیهٔ تطهیر به اهل بیت محمّد مقام طهارت می‌بخشد. هرچند این آیه در خلال آیات مربوط به زنان محمد است، امّا ضمیر آن در صیغهٔ جمع مذکّر است. به‌نوشتهٔ مادلونگ، علی‌رغم رویکرد شیعی در این موضوع، حتی در منابع اهل سنّت مانند تفسیر طبری نیز مصداق این آیه محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین هستند. هرچند بنابر تفسیری زنان محمّد هم از طریق ازدواج می‌توانند به طهارت برسند، در اصلْ ارجاعِ آیه به خویشاوندان خونی محمّد است، که به‌جهت این مقام از پذیرش صدقه منع شده‌اند.[۲۰۶] اهل سنّت نوعی مسامحه دارند و معتقدند در این آیه به دو زنِ پیامبر و علی و فاطمه اشاره شده‌است. عموماً نویسندگان شیعه اهل بیت را، در مفهومی فراگیر، همهٔ نسل علی و فاطمه می‌دانند، اما در علوم الهی، آن را برای علی و فاطمه و حسن و حسین و باقیِ امامان اختصاص می‌دهند. آیهٔ قرآن همچون گواهی تفسیر می‌شود که همهٔ آنان بدون‌گناه بوده‌اند.[۲۰۷]

مقامات عالی

عدّه‌ای از شیعیان مقامات عالیه‌ای برای فاطمه قائل هستند که از آن به «معرفت به نورانیّت» یاد می‌کنند. آنان بر این باورند که معرفت‌پیداکردن به خداوند از طریق فاطمه ممکن است و تمامی فیض‌هایی که به بندگان می‌رسد از طریق فاطمه است. این معرفت از آن‌جا نتیجه گرفته می‌شود که با توجه به کُفْوبودن علی بن ابی‌طالب برای فاطمه زهرا و بنابر حدیثِ معرفت به نورانیتِ علی بن ابی‌طالب، معرفت به نورانیت فاطمه زهرا نیز از این طریق ممکن است و از طریق شناخت فاطمه می‌توان خدا را شناخت. این معرفت از راه شناخت خلقت نورانی اهل بیت و آیهٔ نور امکان‌پذیر است.[۲۰۸] به‌گفتهٔ علامه امینی ویژگی اشتراک چهارده معصوم در مبدأ خلقت بودن، نشانگر مقام ولایت آنان بر عالم و همهٔ مخلوقات است. او در این‌باره به احادیثی اشاره می‌کند که کیفیت خلقت نوری پیامبر و اهل بیتش و همین‌طور چگونگی خلقت نوری فاطمه زهرا را بیان می‌کنند.[۲۰۹]

مشارکت‌ها و مواضع سیاسی

فاطمه(س) فعالیت‌های اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی متعددی داشته است. هجرت به مدینه، مداوای پیامبر(ص) در جریان جنگ احد،[۸۴] حضور در کنار بدن حمزه سیدالشهدا همراه با صفیه خواهر حمزه وعمه پیامبر(ص) در اُحُد[۸۵] رساندن آذوقه برای پیامبر در جنگ خندق[۸۶] و همراهی‌اش در فتح مکه[۸۷] از جمله فعالیت‌های وی قبل از رحلت پیامبر(ص) است؛ اما بیشتر فعالیت‌های سیاسی فاطمه(س) مربوط به دوران کوتاه زندگی‌اش پس از رحلت پیامبر است. از مهم‌ترین موضع‌گیری‌های سیاسی وی این موارد است: مخالفت با واقعه سقیفه و انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه پس از پیامبر، رفتن به خانه سران مهاجر و انصار برای اقرار گرفتن از آنان در خصوص شایستگی و برتری امام علی(ع) برای خلافت، تلاش برای بازپس‌گیری مالکیت فدک، خواندن خطبه فدکیه در جمع مهاجرین و انصار، دفاع از علی(ع) در ماجرای هجوم به خانه او، سخنرانی در جمع زنان (مهاجر وانصار) که به عیادتش آمدند و وصیت کردن برای انجام مراسم پس از مرگش به صورت مخفیانه و پنهانی. به باور برخی پژوهشگران، بسیاری از گفتارها و رفتارهای فاطمه پس از رحلت پیامبر(ص) به نوعی واکنش سیاسی و اعتراض به غصب خلافت از سوی ابوبکر و طرفداران دستگاه خلافت او بود.[۸۸]

ماجرای فدک و خطبه فدکیه

مقاله‌های اصلی: ماجرای فدک و خطبه فدکیه

پس از آنکه ابوبکر فدک را از فاطمه(س) گرفت و آن را به نفع خلافت خود مصادره کرد، فاطمه(س) با این اقدام او مخالفت کرد.[۹۲] او برای بازپس‌گیری فدک با ابوبکر گفتگو کرد و پس از ارائه دلیل و شاهد،[۹۳] ابوبکر در نوشته‌ای فدک را از آنِ فاطمه دانست؛ اما عمر بن خطاب با بی‌احترامی آن نوشته را از فاطمه(س) گرفت و پاره کرد.[۹۴] برخی منابع از ضربه عمر به فاطمه(س) و آسیب دیدن و سقط جنینش در این ماجرا خبر داده‌اند.[۹۵] فاطمه پس از بی‌نتیجه ماندن تلاشش برای بازپس‌گیری فدک، به مسجد پیامبر رفت و در حضور صحابه خطبه‌ای، که بعدها به خطبه فدکیه مشهور شد، خواند و در آن، اقدام ابوبکر در مصادره فدک و غصب خلافت را نکوهش کرد. فاطمه(س) در این خطبه نتیجه اقدامات ابوبکر و طرفداران او را آتش دوزخ دانست.[۹۶] از این خطبه برای اثبات جواز مشارکت زنان مسلمان در اجتماعات سیاسی استفاده می‌شود.[۹۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فضائل فاطمه علیهاسلام

مقالهٔ اصلی: فضایل حضرت فاطمه(س)

در منابع روایی، تفسیری و تاریخیِ شیعه و اهل سنت فضائل متعددی برای حضرت زهرا(س) گزارش شده است. برخی از این فضیلت‌ها منشأ قرآنی دارند، مانند آیه تطهیر و آیه مباهله. در این گونه فضائل شأن نزول آیات دربارهٔ اهل‌بیت پیامبر است و فاطمه نیز یکی از اهل‌بیت است. شماری از فضیلت‌ها نیز در روایات نقل شده‌اند نظیر حدیث بَضعه و مُحَدَّثه بودن.

عصمت

مقالهٔ اصلی: عصمت حضرت زهرا(س)

به گفته علامه مجلسی، شیعیان اجماع قطعی بر عصمت حضرت فاطمه(س) دارند.[۱۳۸] آیه تطهیر،[۱۳۹] حدیث بضعه و احادیث بیان کننده عصمت اهل بیت(ع) از دلایل عصمت فاطمه(س) به‌شمار می‌روند.[۱۴۰] بر اساس آیه تطهیر، خداوند اراده کرده است اهل بیت(ع) را از هرگونه زشتی و پلیدی پاک گرداند و بنابر بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت، فاطمه یکی از مصادیق اهل‌بیت است.[۱۴۱] لازمه معصوم بودن حضرت زهرا(س) آن است که از برخی شئون پیامبران و امامان(ع)، مانند حجیت گفتار و رفتار و تقریر و مرجعیت دینی و صلاحیت تفسیر و تبیین دین برخوردار بوده و سیره عملی و موضع‌گیرهای او ملاک تشخیص حق از باطل باشد و همچنین الگوی کامل در عرصه‌های زندگی به‌شمار می‌رود.[۱۴۲]

در منابع روایی و تاریخی اهل‌سنت نیز روایاتی گزارش شده که پیامبر(ص) با استشهاد به آیه تطهیر، اهل بیت خود یعنی فاطمه(س)، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) را از هرگونه گناه مبری دانسته است.[۱۴۳]

عبادت

مقالهٔ اصلی: نماز حضرت فاطمه(س)

فاطمه زهرا(س) همانند پیامبر(ص) علاقه زیادی به عبادت داشت و بخشی از اوقات خود را به نماز و مناجات می‌گذراند.[۱۴۴] در برخی منابع گزارش‌هایی دربارهٔ امداد غیبی نسبت به فاطمه(س) وجود دارد؛ برای نمونه سلمان فارسی از اینکه زهرا(س) در کنار سنگ آسیاب در حال قرائت قرآن است و سنگ آسیاب به خودی خود می‌چرخد، تعجب کرد و موضوع را با پیامبر در میان گذاشت. پیامبر در جواب فرمود: «... خداوند جبرئیل را فرستاده است تا آسیاب را برای او بگرداند».[۱۴۵] طولانی بودن نمازها، شب‌زنده‌داری، دعا برای دیگران از جمله همسایه‌ها،[۱۴۶] روزه‌داری، زیارت قبور شهدا از جمله ویژگی‌های رفتاری فاطمه(س) است که در سخنان اهل‌بیت، برخی صحابه و تابعین بر آن تأکید شده است.[۱۴۷] بر همین اساس در کتاب‌های دعا و مناجات برخی از نمازها، ادعیه و تسبیحات به فاطمه(س) منسوب است.[۱۴۸]

جایگاه فاطمه نزد خدا و پیامبر

علمای شیعه[۱۴۹] و اهل‌سنت،[۱۵۰] براساس آیه ۲۳ سوره شوری مشهور به آیه مودت، محبت و دوست داشتن فاطمه را سفارش خدا به مسلمانان دانسته‌اند. در آیه مودت پاداش رسالت پیامبر(ص) دوستی و محبت با خویشاوندان معرفی شده است که مفسران از آن به اهل‌بیت(ع) تعبیر کرده‌اند.[۱۵۱] بر اساس روایات، خویشاوندان یا (به تعبیر مفسران) اهل‌بیت در این آیه، فاطمه(س)، علی(ع) و حسنین(ع) هستند.[۱۵۲] علاوه بر آیه مودت، روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده است که بر اساس آن خداوند به خشم فاطمه خشمگین و به خشنودی او خشنود می‌شود.[۱۵۳]

سید محمدحسن میرجهانی در کتاب جُنّة العاصمه حدیثی را در کتاب خود آورده است که خلقت فاطمه را علت خلقت افلاک می‌داند. این حدیث که با نام حدیث لولاک خوانده می‌شود از پیامبر(ص) نقل شده است، و بر اساس آن خلقت افلاک در گرو خلقت پیامبر و خلقت پیامبر در گرو خلقت علی(ع) بوده است و خلقت پیامبر و علی در گرو خلقت فاطمه.[۱۵۴] برخی ضمن اشکال به سند این حدیث، محتوای آن را قابل توجیه می‌دانند.[۱۵۵]

پیامبر(ص) علاقه زیادی به فاطمه(س) داشت و به او بیشتر از دیگران محبت و احترام می‌کرد. در حدیثی مشهور به حدیث بضعه پیامبر(ص) فاطمه را پاره تن خود معرفی می‌کند و می‌گوید هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است. این روایت را محدثان نخستین نظیر شیخ مفید از میان علمای شیعه و احمد بن حنبل از میان علمای اهل‌سنت، به گونه‌های مختلف گزارش کرده‌اند.[۱۵۶] رسول اسلام(ص) زمانی که به مسافرت می‌رفت، آخرین نفری که با او خداحافظی می‌کرد فاطمه(س) بود و وقتی از سفر برمی‌گشت، ابتدا به دیدن فاطمه می‌رفت.[۱۵۷]

سرور زنان

در روایات متعددی که شیعیان و اهل‌سنت نقل کرده‌اند آمده است فاطمه برترینِ زنان بهشت، برترینِ زنان دو عالم و برترینِ زنان امت است.[۱۵۸]

تنها زن برگزیده در ماجرای مباهله

از میان زنان مسلمان تنها فاطمه(س) برای حضور در مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران انتخاب شد. این ماجرا در آیه مباهله ذکر شده است. بنابر منابع تفسیری، روایی و تاریخی، آیه مباهله در برتری و فضیلت اهل‌بیت پیامبر نازل شده است.[۱۵۹] فاطمه، امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) همراهان پیامبر در این واقعه بودند.[۱۶۰]

استمرار نسل پیامبر از طریق فاطمه

تداوم نسل پیامبر از فاطمه و تعیین امامان شیعه از فرزندان فاطمه به عنوان یکی از فضائل او ذکر شده است.[۱۶۱] برخی از مفسران استمرار نسل پیامبر از فاطمه را مصداق کوثر یعنی خیر فراوان در سوره کوثر دانسته‌اند.[۱۶۲]

سخاوت

سخاوت فاطمه(س) به عنوان یکی از ویژگی‌های رفتاری او گزارش شده است. او در زندگی مشترک خود با علی(ع) زمانی که در وضعیت مطلوب اقتصادی قرار داشت ساده‌زیست بود و همیشه انفاق می‌کرد.[۱۶۳] اهدای لباس نو در شب عروسی خود به فرد محتاج،[۱۶۴] بخشیدن گردنبند به فقیر[۱۶۵] و دادن همه غذای خود به مسکین، یتیم و اسیر از جمله این موارد است.[۱۶۶] بر اساس گزارش‌های روایی و تفسیری پس از آنکه فاطمه(س)، علی(ع) و حسنین(ع) سه روز پی‌در پی هنگام افطار همه غذای خود را به نیازمند دادند آیه اطعام در شأن آنان نازل شد.[۱۶۷]

زهد و ساده ‌زیستی

جهیزیه حضرت فاطمه شانزده یا نوزده قلم جنس بوده است که شانزده عدد آن اسباب و وسیلهٔ مختصر برای یک زندگی کوچک بود هنگامی که رسول خدا(ص) چشمش به آن افتاد این‌گونه دعا کرد: «اللّهُمَّ بارِک لِقَومٍ جُلُّ آنِیَتِهِمُ الخَزَفُ» خداوندا زندگی را بر کسانی که بیشتر وسایلشان گلی و سفالین است مبارک گردان».[۱۶۸]

مُحَدَّثه بودن

سخن‌گفتن فرشتگان با فاطمه(س) یکی از ویژگی‌های او است که موجب شد او را مُحَدَّثه بنامند.[۱۶۹] گفتگوی فرشتگان با فاطمه در زمان پیامبر و پس از رحلت وی، برای تسلی دادن فاطمه(س) و خبردادن از آینده نسل پیامبر بوده است.[۱۷۰] رویدادهای آینده را که فرشته الهی به فاطمه می‌گفت، امام علی(ع) می‌نوشت که به مصحف فاطمه معروف شد.[۱۷۱] در این گزارش تنها به سخن گفتن یک فرشته آن هم یک سویه اشاره شده و فاطمه(س) تنها شنونده بوده است و آنچه را فاطمه(س) می‌شنیده امام علی(ع) نیز می‌شنیده و یادداشت می‌کرده است. حضور امام علی(ع) هنگام دیدار با آن فرشته به در خواست حضرت فاطمه(س) بوده است. علت این در خواست هم به نظر فیض کاشانی در وافی ترس و بیمی بوده که هنگام تنهایی و هم‌سخن شدن با فرشته داشته است.[۱۷۲] اما در پاورقی الکافی با تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی علت درخواست حضرت فاطمه(س) از امام علی(ع) برای همراهی با او هنگام حضور فرشته نگرانی از به خاطر نماندن سخنان فرشته دانسته شده است.[۱۷۳]

علم و دانش

الگوبودن حضرت فاطمه زهرا(س) در ابعاد مختلف عبادی، تربیتی، اخلاقی، همسرداری و… لازمه‌اش بهره‌مندی وی از دانش و کمالات علمی ویژه است تا بتواند در پرتو آن پاسخگوی نیازهای علمی مراجعان مختلف باشد.[۱۷۴] در فرازی از زیارت‌نامه حضرت فاطمه(س) به او این گونه سلام داده شده است عنوان «السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ» (سلام بر تو ای هم‌سخن با ملائکه و ای بسیار دانا)[۱۷۵] نمونه‌ای از دانش فاطمه(س) و رعایت اخلاق و ادب دینی و تواضع بی‌نظیرش در برابر سؤال‌کننده ماجرایی است که در روایتی از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که روزی زنی نزد حضرت فاطمه(س) گفت مادرم ناتوان است، برای انجام نمازش مسئله‌ای برایش پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم. حضرت زهرا(س) پاسخش را داد. سپس آن زن سؤال دیگری مطرح کرد و حضرت دوباره جواب او را داد آن زن سئوالات دیگری را مطرح کرد تا آن که به ده مرتبه رسید در این هنگام آن زن خجالت زده شد و گفت شما را خسته و ناراحت کردم، بیش از این مزاحم شما نمی‌شوم و شما را خسته نمی‌کنم. فاطمه(س) پاسخ داد هر سؤالی داری بپرس سپس افزود به من بگو اگر شخصی اجیر شده باشد تا باری سنگین را به جایی ببرد و در ازای آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت می‌شود؟ آن زن در جواب حضرت گفت خیر. بعد از آن فاطمه(س) فرمود من برای هر سؤال که جوابش را بگویم اجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشی بیش از آنچه که در این جهان است می‌باشد.[۱۷۶] به گفته آلوسی از علمای اهل‌سنت در برتری فاطمه بر عایشه، پیامبر می‌دانست فاطمه مدت زیادی پس از او زنده نخواهد ماند برای همین چیزی در رابطه با گرفتن دین از او نگفت و چه بسا اگر می‌دانست فاطمه مدت طولانی زنده می‌ماند می‌گفت: همه دینتان را از زهرا بگیرد.[۱۷۷]

زیارت‌نامه

مقالهٔ اصلی: زیارت‌نامه حضرت فاطمه(س)

در برخی از منابع شیعه برای زهرا(س) زیارت‌نامه‌ای توسط امام صادق(ع) بیان شده است.[۱۷۸] بنا بر متن زیارت‌نامه، فاطمه(س) قبل از آفریده شدن مورد امتحان خداوند قرار گرفته و در این امتحان صبور بوده است.[۱۷۹]

در این زیارت‌نامه قبول کردن ولایت حضرت زهرا(س) مانند قبولی ولایت همه انبیاء و حضرت محمد(ص) و اطاعت از آنها دانسته شده است.[۱۸۰] همچنین طبق این زیارت کسی که از حضرت زهرا(س) اطاعت کرده و ثابت‌قدم باشد، از پلیدی‌ها و گناهان پاک می‌شود.[۱۸۱]

میراث معنوی

سخنان و زندگی عبادی، سیاسی و اجتماعی فاطمه(س) به مثابه میراثی برجای مانده از او مورد توجه مسلمانان قرار گرفته است و در آثار مسلمانان از آن‌ها یاد شده است. مصحف فاطمه، خطبه فدکیه، تسبیحات و نماز حضرت زهرا بخشی از میراث معنوی فاطمه است.

روایات، بخش مهمی از میراث فاطمه(س) هستند. این روایات مشتمل بر موضوعات اعتقادی، فقهی، اخلاقی و اجتماعی‌اند. برخی از روایات وی در کتاب‌های حدیثی شیعه و اهل‌سنت ذکر شده است و شماری از روایات در کتاب‌هایی مستقل با عناوینی نظیر «مسنَد فاطمه» و «اخبار فاطمه» تدوین شده‌اند. برخی از این مسندها در طول زمان مفقود شده‌اند و تنها در کتاب‌های رجالی، تراجِم و کتاب‌شناسی‌ها از راویان و نویسندگان این کتاب‌ها سخن به میان آمده است.[۱۸۲]

مصحف فاطمه، شامل مطالبی است که فاطمه آن‌ها را از فرشته الهی شنید و امام علی(ع) آن را نوشته است.[۱۸۳] به اعتقاد شیعیان مصحف فاطمه نزد امامان شیعه بوده و هر امامی در پایان عمر خود آن را به امام بعدی تحویل داده است[۱۸۴] و غیر از امامان هیج فردی به کتاب دسترسی نداشته است. این کتاب اکنون در دست امام زمان(عج) است.[۱۸۵]

خطبه فدکیه، یکی از سخنان مشهور فاطمه است که دربارهٔ واقعه سقیفه بنی‌ساعده، غصب خلافت و مصادره فدک بیان شده است. چندین شرح دربارهٔ خطبه فدکیه نوشته شده است که نام بیشتر آنها شرح خطبه زهرا(س) یا شرح خطبه لُمَّه (نام دیگر خطبه فدکیه) است.[۱۸۶]

تسبیحات فاطمه زهرا(س)، ذکری است که فاطمه از پیامبر(ص) آموخت[۱۸۷] و فاطمه از فراگیری آن خشنود شد.[۱۸۸] در منابع شیعه و اهل سنت دربارهٔ آموختن تسبیحات به فاطمه گزارش‌های متعددی ذکر شده و آمده است امام علی پس از شنیدن این ذکر، در هیچ شرایطی آن را ترک نکرد.[۱۸۹]

نماز حضرت زهرا، نمازهایی است که فاطمه آنها را از پیامبر(ص) یا جبرئیل فراگرفته بود. در برخی از متون روایی و کتاب‌های دعا به این نمازها اشاره شده است.[۱۹۰]

اشعار منسوب به فاطمه(س)، که در منابع تاریخی و روایی گزارش شده است. این اشعار از جهت تاریخی مربوط به دو دوره است: دوره پیش از رحلت پیامبر و دوره پس از رحلت او. دربارهٔ اشعار فاطمه تک‌نگاری‌هایی نیز منتشر شده است.[۱۹۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دیدگاه پژوهشگران معاصر غربی

فاطمه زهرا نزد لویی ماسینیون و هانری کوربن، به‌عنوان پیوند و رابطهٔ میان ادیان و مذاهب معرفی شده‌است. کوربن تأکید خاصی بر ولایت عرفانی نزد فاطمه زهرا دارد. کوربن تحت تأثیری که از فلسفهٔ اشراقی سهروردی داشت، ارض ملکوت را در قالب فرّهٔ فاطمه زهرا و هالهٔ نور معرفی می‌کند. براساس مبانی پدیدارشناسی کوربن در شناخت فاطمه زهرا، فاطمه بنیاد و کمال هیئت لاهوت است. از ویژگی‌های مهمی که کوربن از طریق پدیدارشناسی خود سعی می‌کند برای تحلیل شخصیت فاطمه زهرا بیان کند، ناظر به ظهور اسامی و صفات خدا در گسترهٔ وجودی فاطمه زهرا به‌عنوان یک زن است، چنان‌که وی علت وجود ارض و زمین را وجود فاطمه زهرا می‌داند. به‌نظر ولادیمیر لاسکی، متکلّم مسیحی ارتدوکس، دلیل این مطلب به‌خاطر ارتباط تنگاتنگی است که میان سوفیا به معنای شناخت خداوند و فاطمه زهرا وجود دارد، چنان‌که میان سوفیا به مثابهٔ معرفت الهی و شناخت مقام فاطمه زهرا ارتباط نزدیکی وجود دارد.[۲۱۰]

به عقیدهٔ مارکوس گراس، اسلام‌شناس، این احتمال وجود دارد که زندگی ابومسلم خراسانی در تهیهٔ سیره‌های نبوی (زندگینامهٔ محمد، پیامبر اسلام) به عنوان الگوی اولیه استفاده شده باشد. او فرماندهٔ نظامی موفقی بوده که در جنگ‌های بزرگی، از جمله شورش علیه بنی امیه، حضور داشته که می‌توانسته مبنای روایات جنگ‌های محمد باشد. از سویی، ابومسلم دختری به نام فاطمه داشته که نوادگانش به دلیل نسل بردن از او برای خود جایگاهی سیاسی-دینی قائل بودند که شباهت‌هایی با فاطمه دختر محمد دارد. همچنین ابومسلم جماعتی مخفی را رهبری می‌کرده که در نوع خود شبیه به «انصار» در سرگذشت محمد هستند.[۲۱۱]

به‌گفتهٔ لویی ماسینیون، فاطمه یکی از شخصیت‌های مهم در جریان رویداد مباهله بوده‌است. فِرَق مختلف اسلامی، تفاسیر مختلفی از او و مقام معنوی‌اش عرضه داشته‌اند؛ مثلاً برخی معتقدند که مسیحیان نجران در نهایت مجبور شده‌اند که اعتراف کنند فاطمه مانند مریم از قِدّیسان است. یا برخی بر این باورند که فاطمه به‌معنای زنی الهی است که در جریان مباهله در پشت سر پیامبر قرار داشته‌است.[۲۱۲] کوربن تناظری بین فاطمه در متون مذهبی و آناهیتا، الههٔ باروری و آب‌های روان در ایران باستان، مشاهده نموده‌است. ویلهِلم آیلِرز در مطالعاتش بر روی منابع شیعه، بر این ارتباط تأکید و اشاره می‌کند که در این منابع، آب‌های بهشت و زمین و نمک، جزئی از مَهریهٔ فاطمه بوده‌است. همچنین در باورهای مردمی و در آئین‌هایی که به باروری مرتبط است، فاطمه با عناصری که سمبل باروری هستند در ارتباط است، مانند رنگین‌کمان، گل یاسمن و انار.[۲۱۳]

هانری کوربن شخصیت فاطمه را تجسّم سوفیا و ارض لاهوت می‌داند.[۲۱۴] کوربن ارض فوق ملکوتی یا همان ارض لاهوت را متجلّی در شخص فاطمه زهرا می‌داند. موجودات عالم لاهوت به‌خاطر تقدّم ازلی خویش، دیدنی نیستند و آن‌ها را تنها در مظاهر و تجلیّات‌شان می‌توان مشاهده کرد. ازاین‌رو درصورت نبودن فاطمه زهرا — که دارای شأنی ازلی است — نه ظهور امامت و نه ولایت امام وجود نداشتند. فاطمه زهرا در مقام سوفیائیت کیهانی، روشن‌کنندهٔ همهٔ عوالم است و ازاین‌جهت، دارای شأن و وظیفه‌ای سه وجهی است. نخست این‌که او نفس یا آنیمای امامان و بابی یا آستانه‌ای است که امامان نور را از او دریافت می‌کنند. دوم این‌که او معانی همهٔ عوالم است؛ و سوم این‌که او بیان یا تجلی است که بدون او سرچشمه و مبدأ خلقتِ عالم، ناشناخته و ناشناختنی باقی می‌ماند. مقام فاطمه جامع همهٔ مقام‌های معرفت یا گنوس است و ازهمین‌رو برتری پیامبران در شناخت خدا، به‌نسبت معرفت آنان به فاطمه زهراست.[۲۱۵]

کوربن بر نقش فاطمه زهرا به‌عنوان کهن‌الگوی همیشگی زنانگی، فاطمه–سوفیا و مظهر تجلیّات خداوند و عنصر زنانهٔ پیامبر و امامان تأکید می‌کند که عملکردهای تئوفانیک[یادداشت ۵] و ذاتی‌شان تکیه بر درجات فاطمی‌شان دارد.[۲۱۶][۲۱۷] وی براساس عرفان اسماعیلیه می‌گوید که برپایهٔ عنوان فاطمهٔ فاطر یا فاطمه خالق — که در صیغهٔ مذکّر است — مفهوم سیّدةالنّساءالعالمین را باید در ورای تمایز جنسیتی و به معنای «سَروَر بشریّت مؤنّث» یا «سرور بشریّت در حال تأنیث» جستجو، درک و ترجمه کرد. به‌این‌گونه‌که با توجه به این‌که سرشت همهٔ مخلوقات از نَفْسِ امامان شیعه است، جایگاه آفریدگان نسبت به امامانبه‌عنوان نیروهای فاعلی و مذکّر — جایگاه تأنیثی است. اما درعین‌حال که دوازده امام شیعه در جایگاه نیروهای فاعلی و اسباب و علل آفرینش، جایگاهی مذکّر دارند و مردان اُلوهی هستند، ازسوی‌دیگر، هم‌زمان در جایگاه «نَفْس» پیامبر، یعنی آنیما و وجه تأنیثی او هستند؛ و چون مرتبهٔ وجودی و حقیقت نفس، مرتبه و حقیقت فاطمه–سوفیاست، شأن مظهریت و ولایت دوازده امام، همان مقام «فاطمی» آنان است و این، معنای فاطمهٔ فاطر یا فاطمه خالق است.[۲۱۸] کوربن، فاطمه زهرا را نَفْسِ عالم خلقت می‌داند بدین معنا که نفس یا سوفیا یا فاطمه، بخش تشکیل‌دهندهٔ وجود بشری است که خود را در قالب نفس در مقابل تخیّل و عقل، جلوه‌گر ساخته‌است. این نفس دارای این امکان است که اسما و صفات الهی را در خود متجلّی می‌سازد و از این حیث به «نفس» نامبردار است.[۲۱۹]

ارتباط میان مریم عذرا و فاطمه زهرا

ساموئل زینر به ارتباط فاطمه زهرا با مریم و سورهٔ قدر می‌پردازد و می‌گوید همان‌گونه‌که فاطمه «ظهوری از اُمُّ‌الکتاب در سطحِ زمینی» است، مریم «ظهورِ سکوتِ ام‌ّالکتاب در سطح زمینی» است. فاطمه شب است و مریم، مظهر سکوت است که شب را تشکیل می‌دهد، یعنی همان نشانه و رمزی که در روایت قرآن، از روزهٔ سکوت مریم نمایان است. جنبهٔ آسمانی مریم، مظهر آرامش الهی یا «سلام» است. او نمونه‌ای از ظرفیت و وابستگی به آرامش الهی است که به همهٔ موجودات به‌گونهٔ ابتدایی، با توجه به مبدأ خلقت در خالق — که خودش آرامش استداده می‌شود. همان‌گونه‌که فاطمه با توجه به احادیث شیعه، شب است که در سورهٔ قدر «سلام و آرامش» تعیین شده‌است، بنابراین مریم نیز همان «سلام» است و حضور او نمایانگر آرامش بهشتی است، زیرا او مانند فاطمه بانویی برتر از نور است. زینر فاطمه زهرا را به‌عنوان ظهوری در سطح زمینی از «بانوی ازلیِ حکمتِ» مطرح‌شده در عهد عتیق معرفی می‌کند و او را با تعبیر قرآنی ام‌ّالکتاب، یعنی مادرِ ازلیِ کتاب یا مادر امرِ الهی — کلام خداوند — معادل کرده‌است. ساموئل زینر می‌گوید سورهٔ قدر عمقی چندگانه دارد. روح مانند قرآن در شب قدر، شبی که فاطمه است، نازل می‌شود. بااین‌حال مریم هم نماد شب است. سورهٔ مریم نشان می‌دهد عیسی، کلمه و روح خدا، در شب، به «اُمّ» وارد شده که مریم — به‌عنوان تجسّم شب — است؛ بنابراین، اگر براساس الهیات شیعه، فاطمه زهرا تلاقی نورهای حکمت‌های بیرونی و درونی دین باشد، پس مریم، «نقطهٔ یگانگی» است که «افق رویداد» را دربردارد، جایی که سکوت، کلامِ پنهانِ ابدیت با کلامِ گفته‌شدهٔ خداوند پیوند دارد.[۲۲۰]

به‌گفتهٔ مِری ثِرلکیل منابع شیعه حُکمی را که در قرآن از سوی خدا به مریم ابلاغ شده، برای فاطمه زهرا نیز می‌دانند. آن‌گونه‌که از او با عنوان «مریم کُبریٰ» یاد می‌کنند. برای شیعیان هر دو زن از جانب خدا برای اهدافی عالی یعنی «مادرانِ دودمان‌هایی متعالی» انتخاب شدند؛ بااین‌حال فاطمه زهرا، به‌عنوان «مریم کبریٰ»، از مریم در طهارت و رحمت الهی فراتر می‌رود. مریم و فاطمه زهرا به عالمان مسیحیت قرون وسطی، مسلمان و دانشمندان مطالعات جنسیتی، فرصتی برای بررسی نقش‌های زنانه در متون مقدس دادند. نویسندگان مسیحی، مریم را به‌عنوان مادر مسیح اعتلا دادند، و نویسندگان شیعی فرزندان فاطمه را به‌عنوان رهبران معصوم جامعه — امامان — نامیدند. مریم و فاطمه زهرا فراتر از مدل‌هایی برای الگوهای زنانه مطرح شدند. این نمونه‌ها برنامه‌های پیچیدهٔ سیاسی، اجتماعی و مذهبی روزگار خود را نیز فاش و رسوا می‌کنند. نویسندگان دوران باستان متأخر و نویسندگان مسیحی قرون وسطای آغازین، مریم را با کلیسا شناسانده و برابر کردند و آنانی را که خارج از آن محدوده بودند، مُرتَد نامیدند. نویسندگان شیعه در قرون وسطای آغازین بیان کردند که فاطمه زهرا پیروانش را به بهشت می‌برد و دشمنانش را به آتش جهنم هدایت می‌کند. تاریخ‌نویسان زندگی پیامبران و مُتِأَلّهان به‌طور یکسان از طریق جلوه‌دادن مریم و فاطمه زهرا با نشانه‌های نمادینِ هویتِ سیاسی، الهی و همگانی، آنان را برای جوامع خود بازتعریف کردند. فاطمه زهرا، تنها زن میان اهل بیت پیامبر است. بااین‌حال، همان‌طور که در مسیحیت، نویسندگان مرد هم‌زمان فضایل فاطمه را می‌ستودند، درهمان‌حال غلبهٔ مردانگی در میان اهل بیت را نیز تحسین می‌کردند. حضور فاطمه زهرا درمیان اهل بیت در نهایت به نقش او به‌عنوان دختر محمّد، همسر علی و مادر امام وابسته بود.[۲۲۱]

ثرلکیل می‌گوید جایگاه‌یابی مریم و فاطمه زهرا درمیان مسیحیان و مسلمانان، به چند دلیل کار دشواری است. اول این‌که یک مطابقت موفق، باید منابع تاریخی دو فرهنگ متفاوت در دوره‌های تغییرات بحرانی در هویت جمعی و مذهبی را به‌صورت یک‌جا به دست آورد. این درحالی است که هیچ تقارن تاریخی یا جغرافیایی وجود ندارد. در متون مسیحی، مطالب دربارهٔ مریم در اولین رساله‌های مذهبی دیده می‌شوند و در محافل مِرووَنژی در اروپای غربی ادامه می‌یابند. در متون اسلامی، مطالب دربارهٔ فاطمه زهرا منحصراً در دوران خلافت عباسیان آغاز شده و در سراسر سلسله‌های شیعه در مصر، ایران و یمن گسترش می‌یابد. درحالی‌که هیچ شباهتی در فضا و زمان وجود نداشت، هر دو دستهٔ مخاطبان مسیحی و مسلمان درتلاش برای تعریف خود در دنیایی بودند که به‌سرعت در حال تغییر بود. دلیل دوم این است که مقایسهٔ مریم و فاطمه زهرا بستگی به انواع مختلفی از منابع دارد. آثار باستانی و دورهٔ آغازین قرون وسطی، تعدادی از رساله‌های مذهبی و ادبیات مربوط به مریم را ارائه می‌دهد. محققان می‌توانند از طریق این متون، توصیفات الهی مریم را در کنار متون معجزه‌گونه و توصیفات آیینی مشاهده کنند. متألهان به‌وضوح بر جنبهٔ معجزه‌گونه‌بودن مریم اعتماد می‌کنند تا مسیح‌شناختی خود را تعریف کنند؛ تاریخ‌نویسان زندگی پیامبران، ماهرانه مریم را به‌عنوان الگویی برای تقلید نزد زنان مقدس بالا می‌برند. نویسندگان مروونژی‌ها حتی بسیاری از ملکه‌ها و بزرگان راهبه‌های خود را به‌عنوان باکره‌های باشکوه در شمایل مریم ارائه می‌دهند. اما منابع شیعه که فاطمه زهرا را می‌ستایند دسته‌بندی مشکل‌تری دارند. یک مقایسهٔ بین‌فرهنگی مطلوب، ارتباط تصاویر فاطمی در الهیات و زندگی‌نامه با همتایان مسیحی آن‌ها را مورد سنجش قرار می‌دهد؛ اما، مطابقت موازی کار آسانی نیست. مشکل سومِ مقایسهٔ مریم و فاطمه زهرا در متون مربوط، این است که نویسندگان مرد اغلب آن دو را با تصاویر متضاد توصیف می‌کردند. مریم و فاطمه زهرا هر دو آرمانی و درعین‌حال بی‌نظیر، پاکدامن و درعین‌حال پرثمر، شفیع و میانجی و درعین‌حال خدمتکاری مطیع بودند. این تصاویر سردرگم‌کننده، پرسش‌هایی تاریخی در مورد شیوهٔ حقیقی نگرش جوامع مسیحی و اسلامی به زنان و نقش‌های جنسیتی به‌جا می‌گذارد.[۲۲۲]

زیارت حضرت زهرا

شیخ شهید اول (رحمه‌الله) در کتاب المزار الدروس الشرعیه گوید که مستحب است زیارت حضرت فاطمه دختر رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) و زوجه امیرالمؤمنین و مادر حسن و حسین علیهماالسّلام.

و روایت شده که آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم که هرکه بر او و بر من سه روز سلام کند حق‌تعالی بهشت را بر او واجب گرداند. گفتند به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که آیا در حیات شما؟ فرمود بلی، و همچنین است بعد از ممات ما. وهرگاه زائر خواست آن حضرت را زیارت کند در سه موضع زیارت کند: در خانه آن حضرت و در روضه و در بقیع. ولادت آن حضرت واقع شد پنج سال بعد از مبعث، وبه رحمت خدا واصل شد بعد از پدر بزرگوار خود قریب به صد روز. [۱۵۴]

علامه مجلسی گوید: سید بن طاوس (علیه‌الرحمه) روایت کرده است که هرکه آن حضرت را زیارت کند به این زیارت که بگوید: «اَلسَّلامُ علَیک یا سیدَةَ نساءِ العالَمین اَلسَّلامُ عَلَیک یا والِدَةَ الْحُجُجِ عَلَی النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیک اَیتُهَا الْمَظْلوُمَةُ الْمَمنوُعَةُ حَقُّه. پس بگوید: اَللّهمَّ صلِّ علی اَمتک وَابنةِ نبیک وَ زَوْجةِ وَصی نبیک صَلوةً تَزْلفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِک الْمُکرَمینَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الارَضَینَ پس طلب آمرزش کند از خدا، حقّ‌تعالی گناهان او را بیامرزد و او را داخل بهشت کند. واین زیارت مختصر معتبری است و همه وقت می‌توان انجام داد. [۱۵۵]

تسبیحات فاطمه زهرا

تسبیحات فاطمه زهرا ذکری است که مسلمانان معمولاً پس از هریک از نمازهای یومیه می‌گویند و برای شمارش آن از تسبیح استفاده می‌شود. باور بر این است که این ذکرها توسط محمد به دخترش فاطمه یاد داده شدند.

دستور تسبیح

تسبیح فاطمه به این صورت است: ۳۴ بار الله اکبر.۳۳ بار الحمدلله.۳۳ بار سبحان الله[۲۴۵]

تاریخچه

به نقل از دانشنامه اسلام، که از منابع معتبر در زمینه اسلام (اعلام، اماکن، کتب و مفاهیم) است، در سال‌های اول ازدواج با فاطمه، علی پول کمی کسب می‌کرد. او از چاه آب می‌کشید و مزارع دیگران را آبیاری می‌کرد. فاطمه نیز خود خدمتکاری نداشت و خود غلات را با دست آسیاب می‌کرد و بر اثر کار دستانش تاول زده بود. روزی علی خبر دار می‌شود که محمد چند برده دریافت کرده‌است. علی فاطمه را می‌فرستد تا یکی از این برده‌ها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدرش می‌رود اما در خود این را نمی‌بیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود به همراه فاطمه راهی منزل محمد می‌شود، اما در خواست او از طرف محمد رد می‌شود. محمد به آن‌ها گفت که «او نمی‌تواند اجازه دهد که اصحاب صفه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید برده‌ها را بفروشم و پول آنها را صرف کمک به آنها کنم». محمد در عوض تسبیحی که به تسبیح فاطمه زهرا معروف است را به زوج جوان می‌آموزد. گویند علی هیچگاه پیش از خواب، گفتن این تسبیح را ترک نمی‌کرد.[۲۴۶]

تسبیح فاطمه زهرا در منابع شیعه

در منابع شیعه نسبت به تسبیحات فاطمه توجه فراوانی شده‌است و اهمیت آن بسیار زیاد قلمداد می‌شود.

از محمد بن علی (امام پنجم شیعه) نقل شده‌است: «خدای تعالی با چیزی بهتر از تسبیح زهرا تمجید و عبادت نشده‌است زیرا اگر بهتر از آن چیزی بود، رسول خدا آن را به فاطمه می‌آموخت از جعفر صادق، امام ششم شیعیان نقل شده‌است: «تسبیح زهرا صد ذکر است ولی در میزان سنجش اعمال، هزار ذکر محسوب می‌گردد، شیطان را دور و خدای تعالی را راضی می‌کند. ما همان‌طور که به بچه‌های خود دستور می‌دهیم نماز بخوانند، دستور می‌دهیم تسبیح فاطمه را بگویند. کسی که تسبیح فاطمه زهرا را درست بعد از نماز واجب و قبل از برخاستن از سجاده بگوید، و آن را به گفتن لااله الا الله ختم کند، خدای تعالی او را می‌آمرزد[۲۴۷]

تسبیح فاطمه زهرا در منابع سنی

در منابع سنی نیز روایت تسبیح فاطمهٔ زهرا به صورت احادیث صحیح نقل شده‌است[۲۴۸] که از جمله آن‌ها به حدیث ذیل از علی بن ابی‌طالب اشاره می‌شود که: شکت إلی فاطمة مجل یدیها من الطحین فقلت لو أتیت أباک فسألته خادما فقال ألا أدلکما علی ما هو خیر لکما من الخادم 'إذا أخذتما مضجعکما تقولان ثلاثا و ثلاثین و ثلاثا و ثلاثین و أربعا و ثلاثین من تحمید و تسبیح و تکبیر.[۲۴۹] ترجمهٔ حدیث فوق بدین شرح است: فاطمه نزد من از وضع دستان خود بر اثر آسیاب کردن شکایت کرد پس به او گفتم که نزد پدر خود برو و از او تقاضای گرفتن خادم و کنیزی برای خود کن پس هنگامی که نزد پدر خود رفت به او فرمود که آیا می‌خواهید به شما چیزی یاد دهم که از خدمتگزار برای شما بهتر باشد؟ آنگاه گفت که هنگام خواب ۳۳ بار تحمید (الحمدلله) و ۳۳ بار تسبیح (سبحان الله) و ۳۴ بار تکبیر (الله اکبر) بگویید.

تسبیح تربت

فاطمه تسبیحی با نخ پشمی درست کرده بود و با آن ذکرها را می‌شمرد. وقتی که حمزه کشته شد، فاطمه از خاک قبر حمزه تسبیح ساخت و همین سیره بعدها ادامه یافت تا اینکه تسبیح را از تربت حسین بن علی ساختند. جعفر صادق در این باره گفته‌است: «ثواب ذکر با تسبیح تربت امام حسین ۷۰ برابر است[۲۵۰]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت زهرا در فرهنگ مردمی

همچنین ببینید: ایام فاطمیه

روز مادر در ایران، زادروز فاطمه زهرا یعنی ۲۰ جمادی‌الثّانی در نظر گرفته می‌شود.[۲۵۱] در دهه‌های اخیر توجه ویژه‌ای به ایام درگذشت فاطمه زهرا در ایران و دیگر نقاط جهان صورت گرفته‌است. از سال ۱۳۶۹ — برابر با ۱۴۱۱ ه‍.ق و هزار و چهارصدمین سال درگذشت فاطمه زهرا — فعالیت‌های گوناگونی برای بزرگداشت این ایام انجام شده‌است. گسترش این فعالیت‌ها سبب شد تا به پیشنهاد حسین وحید خراسانی، سوم جمادی‌الثّانی به‌عنوان درگذشت فاطمه زهرا، تعطیل رسمی اعلام شود. این اقدام با پاسخ مثبت سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت، و تصویب در هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۸ انجام شد. در این روز بسیاری از مراجع شیعه در قم، مشهد و دیگر شهرهای ایران، در اجتماع‌های مردمی به سوی اماکن مذهبی حرکت کرده و در مراسم عزاداری شرکت می‌کنند.[۲۵۲]

فاطمه در فرهنگ و ادبیات شیعه

شیعیانْ فاطمه(س) را الگوی خود می‌دانند و سیره فاطمه(س) در فرهنگ شیعه و زندگی شیعیان جریان دارد. برخی از نمونه‌های آن عبارت‌اند از:

مهر السنه: بر پایه روایتی، امام جواد(ع) مهریه همسرش را به مقدار مهریه حضرت فاطمه(س)، یعنی پانصد درهم قرار داد.[۱۹۲] این مقدار مهر السنه نامیده می‌شود که مهریه همسران و دختران پیامبر(ص) است.[۱۹۳]

ایام فاطمیه: شیعیان در ایام شهادت فاطمه(س) مراسم عزاداری برپا می‌کنند. در ایران روز شهادت حضرت زهرا مطابق با سوم جمادی‌الثانی تعطیل رسمی است[۱۹۴] و مراجع تقلید به صورت پیاده‌روی در عزاداری شرکت می‌کنند.[۱۹۵]

روز زن: در ایران سالروز ولادت فاطمه(س) (بیستم جمادی الثانی) روز زن نام‌گذاری شده است.[۱۹۶] مردم ایران با دادن هدیه به مادران و همسرانشان این روز را جشن می‌گیرند.[۱۹۷]

روز ازدواج: در تقویم جمهوری اسلامی ایران نیز روز اول ذی‌الحجه سالروز ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) به‌عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است.

بازسازی نمادین محله بنی‌هاشم: همزمان با ایام فاطمیه محله بنی‌هاشم، قبرستان بقیع و خانه فاطمه(س) به صورت نمادین با سبک قدیمی ساخته می‌شود و بسیاری از مردم از این اماکن بازدید می‌کنند.[۱۹۸]

برگزاری تئاتر و تعزیه: در سال‌های اخیر برگزاری تئاتر، تعزیه و نمایش‌های خیابانی با عناوینی نظیر «بانوی آب و آیینه»،[۱۹۹] «بانوی غریب‌نشین»[۲۰۰] از جمله برنامه‌های خاص در ایام سوگواری شهادت فاطمه(س) است.

نامگذاری دختران: طبق آمار اعلام‌شده ثبت احوال ایران در سال ۱۳۹۴ش، در ایران نام فاطمه و زهرا جزو ده نام نخست برای دختران قرار گرفته است. و نام بیش از ۱۳ میلیون ایرانی فاطمه بوده است.[۲۰۱]

انتساب به فرزندان فاطمه(س): در میان فرقه‌های شیعه، زیدیه معتقدند امامت و رهبری برای کسی است که از فرزندان فاطمه باشد. از این رو زیدیان تنها از کسی به عنوان امام پیروی می‌کردند و حکومت او را بر حق می‌دانستند که از نسل فاطمه(س) باشد.[۲۰۲] علاوه بر زیدیه فاطمیان نیز که نام حکومتشان برگرفته از فاطمه(س) است نسب خود را به فرزندان فاطمه(س) می‌رساندند.[۲۰۳]

ادبیات و شعر فاطمی

برخی از شاعران و ادیبان فارسی‌زبان آثاری ادبی دربارهٔ فاطمه(س) تألیف و اشعاری دربارهٔ وی سروده‌اند. برخی معتقدند قدیمی‌ترین شعر فاطمی به قرن پنجم هجری برمی‌گردد.[۲۰۴] در دوره معاصر شعر فاطمی در میان شاعران رواج بیشتری داشته است، به طوری که کنگره‌هایی با عنوان شعر فاطمی با حضور شاعرانی که در این زمینه شعرهایی سروده‌اند برگزار می‌شود.[۲۰۵] افزایش اشعار فاطمی سروده‌شده موجب شده برخی از پژوهشگرانِ حوزه ادبیات، شعر فاطمی را یکی از سبک‌های شعر آیینی بدانند که در آن به مقام و سیره فاطمه پرداخته می‌شود.[۲۰۶]

در میان آثار ادبی می‌توان به کتاب کشتی پهلو گرفته و فاطمه فاطمه است اشاره کرد. واز میان اشعار معروف سروده شده دربارهٔ شأن و مقام حضرت فاطمه می‌توان به شعر معروف محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی اشاره کرد که مطلعش این است:

دختر فکر بکر من غنچه لب چو واکند

از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند

ابیاتی دیگر از این قصیده مشهور چنین است:

وهم به اوجِ قدسِ ناموس اله کی رسد؟

فهمِ که نعتِ بانوی خلوت کبریا کند؟

ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد

تا که ثنای حضرت سیده نسا کند

لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا

صبح جمال او طلوع از افق عُلا کند

بَضعه سید بشر امّ ائمه غُرَر

کیست جز او که همسری باشه لافتی کند؟

وحی و نبوّتش نسب، جود و فتوّتش حسب

قصّه ای از مروّتش سوره «هل اتی» کند

عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،

سرّ قِدَم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند

بهر کنیزیش بود زهره کمینه مشتری

چشمه خور شود اگر چشم سوی سُها کند

«مُفتقرا» متاب رو از در او به هیچ سو

زانکه مس وجود را «فضّه» او طلا کند[۲۰۷]

گسترهٔ ادبی

در حوزهٔ ادبیات فارسی و عربی، در برخی نوشته‌های تفسیری و سفرنامه‌های فارسی و بنا به ضرورت نقل آیات و احادیث، به موضوعات پیرامونی فاطمه زهرا نیز اشاره شده‌است. بااین‌حال، آثار منظوم دربارهٔ فاطمه زهرا از غنا و کیفیت بیشتری برخوردارند. ادبیات شیعیکه آثار دربارهٔ فاطمه زهرا را نیز دربرمی‌گیرد — از صدر اسلام و با سرودهٔ عربی حَسّان بن ثابت در روز غدیر خم آغاز شد و در سدهٔ چهارم هجری در زبان فارسی نیز گسترش یافت. دراین‌میان پنج رویکرد در سروده‌های فاطمی جریان دارد: رویکرد روایی و تاریخی، رویکرد فلسفی و کلامی، رویکرد تخیلی و شاعرانه، رویکرد عاطفی و شخصی و رویکرد چندوجهی و فاخر. این رویکردها در قالب‌های قصیده، غزل، ترکیب‌بند، مُسَمَّط، رباعی و شعر نو تبلور یافته‌است.[۲۶۰]

برخی از شاعران زبان فارسی که در سروده‌های خود به موضوعات پیرامونی فاطمه زهرا پرداخته‌اند عبارتند از: دقیقی، فردوسی، غضائری رازی، ناصرخسرو، سنایی، قوامی رازی، عطار نیشابوری، سعدی، خواجوی کرمانی، حسین واعظ کاشفی، بابا فغانی شیرازی، هلالی جغتائی، اهلی شیرازی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، عاشق اصفهانی، قاآنی شیرازی، جیحون یزدی، صفای اصفهانی، ادیب‌الممالک فراهانی، محمدتقی بهار، محمدحسین غروی اصفهانی، صغیر اصفهانی، مهدی الهی قمشه‌ای، شهریار، سید روح‌الله خمینی، حسن حسن‌زاده آملی، حمید سبزواری، مشفق کاشانی، محمدحسین بهجتی اردکانی، محمود شاهرخی، نصرالله مردانی، قیصر امین‌پور، سهیل محمودی، عبدالجبار کاکایی، احمد عزیزی، محمدرضا آقاسی، غلامرضا قدسی، جواد محدثی، علیرضا قزوه، حمیدرضا شکارسری، سپیده کاشانی و نیره سعیدی.[۲۶۱]

چنان‌که پیش‌تر گفته شد، ادبیات شیعی در شعر عربی نیز با شعر حسّان بن ثابت آغاز می‌شود. دراین‌میان اشعاری نیز از علی بن ابی‌طالب در غم ازدست‌دادن فاطمه زهرا نقل شده‌است. رویکردهای رایج به شعر فاطمی در ادبیات عربی عبارتند از: رویکرد روایی و تاریخی، رویکرد عاطفی، رویکرد اخلاقی، رویکرد تخیلی، رویکرد فلسفی و رویکرد روایی و سیاسی. این سروده‌ها به‌صورت پراکنده در کتاب‌هایی مانند مناقب آل ابی‌طالب، ریاضُ الْمَدحِ وَ الرَّثاءِ فی مَدحِ و رَثاءِ النَّبیِّ و آلِهِ الاَطْهار، فاطِمَةُالزّهراءُ فی دیوانِ الشِّعرِ الْعربی و لِلزّهراءِ شَذَی الْکَلِمات گردآوری شده‌است. برخی از این شاعران ادب عرب عبارتند از: سید حِمیَری، دیکُ الْجِنّ، مهیار دیلمی، قَتادَة بن ادریس، شیخ حرّ عاملی، سید محمدمهدی بحرالعلوم، محمدحسین غروی اصفهانی، سید صدرالدین صدر و محمدحسین کاشِفُ‌الغِطاء.[۲۶۲]

احترام به مقام زن در سیره نبوی

یکی از آموزه‌های رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که به صورت‌های مختلف در سخن و سیره ایشان تکرار شده، اعتقاد به کرامت زن است. تکریم زنان یکی از نشانه‌های ایمان ذکر شده است و حضرت در امر ازدواج نیز به آنان اختیار می‌دادند و از خشونت علیه زنان منع می‌کردند.

روایات در تکریم زنان

رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «بهترین شما، بهترینتان با خانواده است و من بهترین شما با خانواده هستم. جز کریمان زنان را تکریم نکنند و جز انسان‌های پست زنان را تحقیر ننمایند[۱] هم‌چنین ایشان فرمودند: «کامل‌ترین مؤمنان در ایمان، خوش‌خلق‌ترین آنهاست و بهترین شما خوش خلق‌ترین شما با زنانند». [۲] و «هر کس همسری گزید، وی را تکریم کند[۳]

احترام پیامبر به دخترش

رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زندگی خویش برای مقام و شخصیت زن احترام فراوانی قائل بود. از سخنان گهربار ایشان است که «افراد کریم و بزرگوار زنها را مورد احترام و تکریم قرار می‌دهند؛ ولی اشخاص پست و فرومایه به زنها اهانت می‌کنند و کرامت آنها را نادیده می‌گیرند». [۱۲]

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دختر خویش فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خیلی احترام می‌گذاشت. از عایشه پرسیدند: محبوب‌ترین مردم نزد رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چه کسی بود؟ گفت: فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) سپس پرسیدند: محبوبترین مردان چه کسانی بودند؟ گفت: شوهرش علی (علیه‌السّلام). [۱۳]

پیغمبر‌اکرم وقتی می‌خواست به سفر برود، آخرین وداعش با فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) بود، وقتی هم از سفر برمی‌گشت اول به ملاقات فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) می‌رفت.[۱۴]

پیغمبر می‌فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هرکس او را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده، فاطمه عزیزترین مردم نزد من است». [۱۵]

پیامبر بارها دست دختر خود را می‌بوسید و در برابرش برمی‌خاست و دخترش را در جای خود می‌نشانید و با این کارها برای شخصیت دخترش به طور خاص و زنان به طور عام ارزش و احترام قائل می‌شدند.

قیس وقتی دید که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخی دختران خود را روی زانوی خود نشانده و نوازش می‌دهد با تعجب می‌گوید: «من هیچگاه چنین کاری نکردم و در گذشته دختران زیادی نصیبم شده که همه را زنده به گور کرده‌ام». آنگاه داستان زنده به گور کردن یکی از دختران خود را شرح می‌دهد. ماجرا آن‌چنان رقت‌آور بود که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از شنیدن آن متاثر شد و اشک از دیدگانش جاری گشت. سپس فرمود: «کسی که به دیگران ترحم نکند، به او ترحم نمی‌شود».

احترام پیامبر به همسرانش

رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با همسران خود به عطوفت و عدل رفتار می‌کرد و ترجیح بین آنها قائل نمی‌شد و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت می‌کرد، او را همراه خود می‌برد.[۱۶]

در منابع اهل سنت نیز از عایشه همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که رسول‌خدا هیبت نبوت را بین خود و همسرانش سد و مانع قرار نمی‌داد، بلکه با نرمی و مهربانی بسیار رفتار می‌کرد و تندخوئی و بدزبانی همسران خود را تحمل می‌کرد، چنانچه بعضی از آنها گستاخی را به حدی رساندند که اسرار داخلی او را فاش می‌ساختند و با توطئه‌چینی و تبانی آزارش می‌دادند.[۱۷]

در گزارشی از ام‌سلیم ، مادر انس بن مالک آمده است که هنگام بازگشت مسلمانان از یکی از سفرها به مدینه، انجشه برده سیاهی که شترهای حامل زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با آواز خود به جلو می‌راند، با شتاب آنها را می‌برد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود را به این برده رساند و فرمود: «ای انجشه در حرکت دادن این شیشه‌های شکننده احتیاط کن». [۱۸]

بی‌شک عزت و احترامی که زنان بعد از اسلام پیدا کردند، مرهون تلاش‌ها و زحمت‌های رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. آن حضرت تلاش فراوانی کرد که نگرش مردان را نسبت به زنان تغییر دهد و آن‌گونه که شایسته است اصلاح کند و هم زنان را به قدر و منزلت خویش واقف گردانند.

مشورت با زنان

رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سخن، تائید و عمل بر مشورت با زنان تاکید فرمود: رسول‌خدا در زمینه ازدواج و برخی مسائل خانوادگی دیگر، فرمان به مشورت با زنان داده است: از رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است: «با زنان در مسئله ازدواج‌شان مشورت کنید. گفته شد: دوشیزگان حیا می‌کنند. فرمود: سکوت آنان رضایت آنهاست[۱۹] [۲۰]

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دختری را برای مردی خواستگاری می‌کند، پدر دختر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه می‌خواهد که با همسرش مشورت کند، رسول‌خدا به او اذن می‌دهد.[۲۱]

در صلح حدیبیه پس از امضای قرارداد، رسول‌خدا به مسلمانان دستور داد قربانی کنید و پس از آن تقصیر نمایید. هیچ‌کس به دستور پیامبر عمل نکرد. رسول‌خدا بر ام‌سلمه وارد شد و جریان را ذکر کرد. ام‌سلمه گفت: «شما خود قربانی کنید و حلق کنید و با کسی سخن مگویید». پیامبر بیرون آمد و آن عمل را انجام داد، مسلمانان نیز تبعیت کردند.[۲۲]

مشارکت زنان در مسائل سیاسی

اسلام در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز، برای زن شخصیت مستقل حقوقی قائل است. دخالت زن را مانند مرد در تمام فعالیت‌های اجتماعی و شئون سیاسی جایز می‌داند و هیچ فرقی بین آن دو از این جهت نمی‌گذارد.

مشارکت زنان در فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بیعت، هجرت و دیگر فعالیت‌های اجتماعی هم پای مردان در عصر رسالت، دلیل احترام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حقوق و مقام زنان در حوزه عمومی است.

زنان در بیعت‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مسلمانان حضور داشته‌اند که بیعت عقبه از همه مشهورتر می‌باشد.[۲۷] [۲۸]

در صلح حدیبیه و فتح مکه نیز زنان با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیعت نمودند. «ابن سعد» ۴۸۰ نفر از زنانی را که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیعت نمودند، نام می‌برد.[۲۹]

آیه ۱۲ سوره ممتحنه حاکی از این است که زنان مؤمن بعد از فتح مکه با پیغمبر‌اکرم بیعت کردند و ایشان به فرمان خداوند، رعایت مشروط را مبنای این بیعت قرار داده است: «ای پیامبر، هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خداوند قرار ندهند، دزدی نکنند، آلوده زنا نشوند و فرزند خود را نکشند و طفل حرام‌زاده خود را به دروغ و افترا به شوهرانشان نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای، مخالفت فرمان تو را نکنند و با آنها بیعت کن و برای آنها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است[۳۰]

یکی از زنان انصار به محضر رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرفیاب شد و با لحنی شکوه‌آمیز گفت: «ای رسول‌خدا! گناه ما زنان چیست که باید بیشتر عمر خود را در خانه بگذاریم و به پرورش کودکان شما مردان که پیوسته در میدان کار زارید بپردازیم؟» آن حضرت با دقت به سخنان اسماء گوش داد و بعد فرمود: «از جانب من به تمام زنان مسلمان بگو شوهرداری برای زن وظیفه‌ای بس گران و پر ارج است و در ثواب هم‌پایه اجر مردان از جان گذشته‌ای است که در راه خدا شمشیر می‌زنند.[۳۱]

توصیه‌های پیامبر درباره زنان

توصیه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد زنان به طور کلی و مادران و دختران و همسران به طور خاص بسیار زیاد است، از جمله اینکه: «مستحب است که مرد برای اهل و عیالش هدیه بخرد و هنگام تقدیم نمودن از دختران آغاز کند» و «هر کس دخترش را شاد کند، گویا بنده‌ای از اولاد اسماعیل در راه خدا آزاد نموده است[۳۲] «خداوند بر زنان مهربانتر از مردان است[۳۳] «اگر نماز نافله به جا می‌آوردی، پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن؛ اما اگر مادر فراخواند نماز را رها کن». [۳۴] «بهشت زیر پای مادران است». [۳۵] «درباره زنان از خدا بترسید (و حقوق آنها را رعایت کنید)؛ زیرا آنها در نزد شما اسیرند». [۳۶] «ای مردم بانوان شما بر شما حقوقی دارند و شما نیز بر آنان حقوقی دارید. من به شما سفارش می‌کنم که به زنان نیکی کنید؛ زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده‌اند». [۳۷] «جبرئیل آن‌قدر درباره زن به من به سفارش کرد که گمان کردم طلاق زن سزاوار نیست». [۳۸] «هر زنی که به منظور اصلاح امور در خانه و خانواده، چیزی را از جایی بردارد و در جای دیگر بگذارد، خدا نظر مرحمت به او خواهد کرد و هر کس که مورد نظر خدا واقع شود، به عذاب الهی گرفتار نخواهد شد[۳۹]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

🏴مظلومیت حضرت فاطمه (س)🏴

🕌مصائب وارده به حضرت زهرا علیهاسلام
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند که اگر بر کوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را لیست کنیم. ولی به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفی می کنیم:
🛑 ۱- رحلت رسول خدا(ص):
که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی که از دنیا رفت همه زندگی در برابرچشما نش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک ریزی میگذراند وبزحمت
می توانست آرام بگیرد. رسول خدا -صلی
الله علیه و آله - از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسی است که به او ملحق می شود وفاطمه - سلام الله علیها - از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.[به نقل از عایشه]
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مکن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم...[بحار، ج22، ص460]
🛑 2 - دستبرد به حرمت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مظلو مه است از آن بابت که بحرمت اودستبرد
زدند وشأن او را که آن همه موردسفارش
و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائی رسید که مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه -سلام الله علیها-انداختند،
او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند...[اثبات الوصیه، ص 262]
در اندیشه حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، دستبرد به حرمت حضرت علی - علیه السلام - و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توا نست این مسأله را برای حضرت علی - علیه السلام - بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعو دی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید: دست علی -علیه السلام- راگرفتند
و به زور خواستندبادست ابوبکر به نشانه
بیعت اصطکاک دهندوعلی -علیه السلام-
مشت خود را فشرد[اثبات الوصیه، ص 262]
و فاطمه -سلام الله علیها- نگران ومتأثر
از این امر که این هوی پرستان چراچنین
می کنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را نادیده می گیرند؟
🛑 3 - آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناکی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود که به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.[العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240]
سخن این است که برای بردن حضرت علی - علیه السلام - به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی - علیه السلام - اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش می زنم، - پرسیدند که حتی اگر فاطمه - سلام الله علیها - در آن باشد؟ گفت آری و...[طرائف، ص 64]
الباقی را از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بشنویم: «فجمعوا الحطب الجزل علی بابی» بر در خانه ام هیزم و خاشاک آوردند «و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا» آتش آوردند که آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند «فوقعت بعضادة الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یکفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید «فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بکر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار کالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. «و رکل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود «فسقطت بوجهی» به رو در خاک افتادم «و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبانه می کشید و چهره ام را داغ می کرد «فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد «فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم.[بیت الاحزان، ص 97]
🛑 4 - ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کارشد.
عمر در یکی از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتی که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی - علیه السلام - بعدها می فرمود : این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود که به بازوی فاطمه - سلام الله علیها - زد و آن را متورم ساخت[سلیم بن قیس، ص 107]
آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
🛑 5 - غصب فدک:
هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج کارگزاران حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمرریخته بود. دراین مشی سیاسی
هدف ورشکست کردن علی -علیه السلام - و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی که بعلت طرفداری از علی - علیه السلام - و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بیت المال محروم شده بودند.
این کاربرحضرت فاطمه -سلام الله علیها-
بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید. او باور نمی کرد که دشمن تا بدین حد بیشرم وحیاباشد. البته فدک
سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی - علیه السلام - پس داد و مدتها دردست فرزندان حضر
ت فاطمه - سلام الله علیها - بود و پس از او مجدداً دست به دست می شد.
ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقی میکردفرزندان حضر
ت فاطمه - سلام الله علیها - مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را می خواستند چه کنند؟
🛑 6 - نگرانی از عوام فریبی:
از موارد مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این بود که خصم عوامفریبی می کرد. مثلاً فدک را که حق حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد ، یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف کنم.
برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این شگفتی وجود داشت که خدا و انسا نیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن بی خبر باشد؟ حضرت فاطمه ای که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام می کند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
🛑 7 - اهانت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مورد شخصیت خود از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه - سلام الله علیها - را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نسبت به او به فاطمه - سلام الله علیها - اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبکر پس از خطبه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان رکیکی درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه کرد که شاهد او دم او می باشد. و هم گفت فاطمه - سلام الله علیها - برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسک شده و از زنان یاری می طلبد...[الزهراء(س)، ص 362]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه - سلام الله علیها - این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقرری ام سلمه را قطع کرد[الزهراء (س)، ص ۳۶۳]
البته ابوبکر الزهراء(س)، از کار و تلاش خود علیه فاطمه - سلام الله علیها - پشیمان بود ،
و در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده ام که ای کاش نمی دادم:... ای کاش وارد خانه فاطمه - سلام الله علیها - نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند...[ریاحین الشریعه، ج1، ص 286]

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌مظلومیت حضرت زهرا از زبان علی ع🕌

🏴 علی - علیه السلام - در حین دفن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طی جمله هائی کوتاه در حالی که می گر یست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیا مبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو ای احکم الحاکمین درباره او داوری کن. «اللهم انی راض عن ابنة نبیک - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین»[بحار، ج 43، ص 156]
🏴 و همچنین در حین دفن خطاب به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چنین گفت: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فا طمه - سلام الله علیها - به تو خبر خواهد داد که امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...«ستنبک ابنتک نتطافر امتک علی هضمها...»[نهج البلاغه]
ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او رابردند، میراث اوراگرفتند
... از دشمنی خصم به خدا شکایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید :
«فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والی اللّه بررسول اللّه المشتکی و فیک احمل العزاء فصلوا ت اللّه علیها و علیک و رحمة الله و برکاته.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌مظلومیت زهراس اززبان فضه و...🕌

🛑فضه در خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و به اسرار او واقف، در خانه کعب سرگرم مناجات بود و زمزمه ها داشت فردی که به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبری. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده اش باز شد و گفت ای بنده خدا اندوه و غصه ای که در دل داشتم بجوش آوردی سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید و صدای گریه فضه را بلند کرد. آنگاه فضه گفت تو مایلی از مظلومیت فاطمه - سلام الله علیها - برای تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم کرد و شروع کرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگی های حضرت فاطمه - سلام الله علیها - که شرح آن را بیش یا کم شنیده ایم.
🏴 از زبان ام سلمه هم نمونه هائی از اینگونه سخنان داریم. روزی بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدی؟ فرمود شب را در حالی به صبح رساندم که از فقدان پیامبر و ظلمی که بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در رابطه با علی - علیه السلام - مطرح شده و این نکته را بیفزائیم که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بزرگترین مدافعان علی - علیه السلام - بود و بخشی از ستمدیدگی او در این رابطه بود که دفاعش درباره علی - علیه السلام - به ثمر نرسیده بود.
🏴 براساس سندی که در دست است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در دم مرگ می گریست و علی - علیه السلام - علت گریه اش را پرسید. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت برای گرفتاری های آینده تو می گریم و علی - علیه السلام - دلداریش داد که گریه مکن، که آن امور برای من مهم نیستند...[بحار، ج 43، ص 218]
و این است معنی کفویت وهمسری و همدمی مرد و زن که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و علی - علیه السلام - نمونه آن بودند.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🛑حضرت زهرا ع مظلومه مغصوبه🛑

🏴 آری،حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها زنی است که واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادی او را غصب کرده اند و هم حق معنوی او را.. «السلام علیک ایها المظلومة المغصوبة، السلام علیک ایها المصطهدة المقهورة، السلام علیک ایتها الصدیقة: الشهیدة...»[زیارت حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، مفاتیح الجنان]
🏴 جواد خراسانی قصیده ای درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سرود که ترجمه بخشی از آن این است: خدا لعنت کند آن گروهی که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را انکار کرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نکردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و محسن او را سقط کردند «...امة انکرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها وهی تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الی ان کسروا ضلعها و کل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً و هی من خلفهم تنادی اباها...» سلام بر حضرت فاطمه -سلام الله علیها- و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه ات و سلام بر پیکرهای بی سر فرزندانت .

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌محتوای سخن حضرت زهراعلیهاسلام در عیادت ها در باب مظلومیت🕌

🏴 عیادت های بسیاری در حین بیماری از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسراری از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مظلومیتش جاری شد. او شرایط روانی خود رادر عیادت زنان انصار چنین بیان کرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیکه از دنیای تان متنفر و از مردان تان بیزار بودم: «اصبحت والله عائقة لدنیاکم و قالیة لرجالکم...»[ازخطبه حضرت فاطمه (س)]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به علی - علیه السلام - گفت دوست دارم مرا از اسرار حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و اینکه چرا بدین روز افتاده است آگاه کنی - فرمود مرا معاف دارد که فاطمه - سلام الله علیها - از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض می کنیم: پس از پیامبر حق او را غصب کردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم کردند، خداوند میان او و ستمکاران داوری کند.
🛑 سلمان به عیادت او آمد با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت ناگهان صدای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد که تو را چه می شود.[انساب الاشراف، ص 318]
🏴 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشی از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخی که در آن هنگام بر سینه اش فرو رفته بود.
🛑 و دیگر عیادت هائی که از او بعمل آمد همه حکایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلو میت علی - علیه السلام - است و تذکر تحمل و صبر حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، درد کشیدن او، بروزدادن دشمن
کینه های بدر و احد را و فریفتگی شان به دنیا، و فکر و فریبکاری شان و در کل مظلومیت خود و علی - علیه السلام - که تجسم مظلومیت اسلام بودند.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌حزن و اندوه حضرت زهرا س🕌

🛑 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای زدودن این آثار و اقدام تلاش ها کرد ولی به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده اش مایه گذارد ولی در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئی خصم در شمشیر برافراختن علی - علیه السلام - علیه مشرکین بود. آن روز که علی - علیه السلام - برای احیای دین همه همت خود را مصروف می کرد کینه هائی در دل مشرکان شکل می گرفت و امروز همان کینه ها بصورت موضعگیری ها و بی تفاوتی ها درآمد.
🛑 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه ای در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر می کنم همانند صبر کسی که در قلب خود تیری و در درونش نیزه سنگینی را احساس می کند. «نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخزالسنان فی الحشا»[ازخطبه حضرت زهراس]
و الحق چه صبر جانکاهی بود. او ازاینکه اسلام را غریب و بی یاور می دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریک می یافت و دیگر کسی او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقی شتافت «ان فاطمه لم ترمتبسمة بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبکر و عمر بموتها»[اثبات الوصیه]
نگران ومتأثر بود که مردم پاره تن اورا فراموش کرده و در میان انبوهی از دشواری ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفی نکرده بود.[الصواعق المحرقه، ص 188]

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🛑 پیش بینی پیامبر - صلی الله علیه و آله -
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را پیش بینی کرده و رهنمودهای خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه که صاحب کشف الغمه می نویسد: پیامبر روزی به فاطمه - سلام الله علیها - فرمود: دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهی گرفت و مورد استضعاف واقع خواهی شد. آنکس که ترا اذیت کند مرا آزار داده، و آنکس که ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده،کسی که به تو جفا کند بمن جفا کرده، هر کس از تو ببرد از من بریده، آنکس که به تو ستم کند به من ستم روا داشته، آنکس که ترا شادان کند مرا مسرور کرده، آنکس که به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منی و پاره تن منی، و جان من و روح منی، از ستمکاران امتم بر تو به خدا شکوه می کنم.[کشف الغمه، ص 148]
🛑 براساس سند دیگری، رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه اش فرمود بدان خاطر است که از اشرار امتم به آنها ستم می رسد. گوئی می بینم که دخترم فاطمه - سلام الله علیها - پس از من اسیر ظلم و ستم می شود و فریاد پناه خواهی می زند و کسی از امتم او را کمک نکند «و کانّی بک یا بنیة نستغثین فلا یغنیک احد من امتی»[بحار، ج 43، ص 156]
🛑 و هم در سخن دیگری خطاب به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - فرمود قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث کرده عرش خدا از گریه اش می گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه اش بگریه می آیند. «واللذی بعثنی بالحق، لقد بکی لبکائک عرش اللّه و ما حوله من الملائکة والسموات و الارضون و ما فیهما»[بحار، ج 43، ص 156].

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅

⚜️امام رضا عليه السلام⚜️
🔰«اول من جعل له النعش فاطمة ابنة رسول الله، صلوات الله عليها وعلي ابيها
وبعلها وبنيها .
🔰نخستين كسي كه پس از مرگش براي او تابوت ساخته شد،
فاطمه عليها السلام دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله بود؛
درود و صلوات خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد. »
📚بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۴۹
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
حضرت زهرا علیه‌السلام : فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ...
خداوند ایمان را برای پاک شدن شما از آلودگیِ شرک قرار داد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ۚ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا «نساء۱۳۶»
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! به خداوند و پيامبرش و كتابى كه بر پيامبرش نازل كرده و كتابى كه پيشتر فرستاده است، (به همه‌ى آنها) ايمان (واقعى) بياوريد. و هر كس به خدا و فرشتگان و كتب آسمانى و پيامبرانش و روز قيامت كفر ورزد پس همانا گمراه شده است، گمراهى دور و درازى.
اِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا «احزاب ۳۵»
مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ايمان و زنان با ايمان، و مردان مطيع خدا و زنان مطيع خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان شكيبا و زنان شكيبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان انفاق‌گر و زنان انفاق‌گر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانى كه خدا را بسيار ياد مى‌كنند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند، خداوند براى (همه‌ى) آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر وبزرگ آماده كرده است.
در قرآن کریم، مصادیقی برای ایمان بیان شده است؛
ایمان به خدا،[سوره بقره، آیه ۲۵۶ و ۱۸۶؛ سوره آل‌عمران، آیه ۵۲، ۱۱۰، ۱۹۳؛ سوره نساء، آیه ۱۷۵ و...]
ایمان به همه پیامبران،[سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۹؛ سوره حدید، آیه ۱۹؛ سوره بقره، آیه ۱۷۷؛ سوره نساء، آیه ۱۳۶]
ایمان به آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل شده است؛ مانند کتاب‌های آسمانی،[سوره بقره، آیه ۱۳۶؛ سوره نساء، آیه ۱۶۲]
ایمان به روز قیامت،[سوره بقره، آیه ۶۲، ۸، ۱۲۶، ۲۲۸، ۲۳۲، ۲۶۴]
ایمان به فرشتگان[سوره بقره، آیه ۲۸۵ و ۱۷۷]
و ایمان به غیب.[سوره بقره: آیه ۴]
رابطه ایمان و علم
در دین اسلام، ایمان مبتنی بر علم و معرفت پایه‌گذاری شده است،
رابطه ایمان و عقل
از دیدگاه اسلام، ایمان مبتنی بر عقل است و هر دوی آنها موهبت الهی بوده که یکدیگر را تأیید می‌کنند.[سبحانی، انديشه اسلامي ۱ ص ۴۴] در روایتی از امام کاظم(ع) عقل حجتی درونی و دین حجت ظاهری معرفی شده است.[کافی، ج ۱، ص ۱۶] هیچ فرقه اسلامی، عقلانیت را به طور کلی انکار نکرده و اختلاف آنها تنها در قلمرو و حیطه کارکرد عقل است.[سبحانی، انديشه اسلامي (۱)، ص ۴۵] در مذهب امامیه هم در رجوع به دین و هم در کشف احکام دینی(به طور مستقیم یا غیرمستقیم) نیاز به عقل وجود دارد و عقل یکی از منابع احکام دین معرفی شده است.[سبحانی، انديشه اسلامي (۱)، ص ۴۷] در دین اسلام بین عقل و ایمان تعارض وجود ندارد.[سبحانی، انديشه اسلامي (۱)، ص ۴۷]
رابطه ایمان و عمل
از دیدگاه اسلام میان ایمان و عمل، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و عمل، نمود ظاهری ایمان است که اگر نباشد، معلوم می‌شود ایمان در قلب، ریشه ندوانیده است.[سبحانی، انديشه اسلامي (۱)، ص ۴۸] از این رو در آیات بسیاری، ایمان و عمل صالح با هم ذکر شده‌اند.[سبحانی، انديشه اسلامي (۱)، ص ۴۸] جعفر سبحانی متکلم شیعی، بر این باور است که هر عملی با هر نیتی بر ایمان دلالت ندارد بلکه تنها عملی ارزشمند است که از سر ایمان و بندگی خدا نشأت بگیرد از این رو عملی که از سر نفع شخصی یا عادت و یا ریا انجام شود، مورد تأیید اسلام نیست.[سبحانی، انديشه اسلامي (۱)، ص ۴۹-۵۰]
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
💔 جراحات وارده بر حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام (۱)
1⃣ جراحت از ناحیه ساق دست
ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَرُ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ.
بحارالانوار، ۴۳/۱۹۷
سپس عُمَر درب خانه را به آتش کشید. تاریانه اش را بلند کرد و با تازيانه طوري به ساق دست آن حضرت نواخت كه حضرت زهرا علیهاالسلام صيحه اي زد و فرمود: «يا اَبَتاه!!»
2⃣ جراحت از ناحیه گوش
امام صادق علیه‌السلام ضمن روایتی در شرح ماجرای کوچه و اخذ سند فدک توسط عُمَر، فرمود: «ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في اذنها حين نقفت».
الاختصاص؛ ص۱۸۵
عمر با دست به صورت حضرت زهرا علیهاالسلام زد، طوری که گوشواره شکست و گوش مجروح شد‌.
3⃣ جراحت از ناحیه شکم
- فلقيها عمر فقال: يا بنت محمد ما هذا الكتاب الذي معك، فقالت: كتاب كتب لي أبو بكر برد فدك، فقال: هلميه إلي، فأبت أن تدفعه إليه، فرفسها برجله وكانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ...
الاختصاص، ص ۱۸۵
عمر در راه به او رسید، گفت: دختر محمد! این نوشته چیست؟ حضرت فرمودند: این نوشته‌ای است که ابوبکر در رد فدک برایم نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده. حضرت حاضر نشد نوشته را به او بدهد. در این هنگام عمر لگدی به او زد و فرزند پسری که به نام محسن در شکم داشت، در اثر این ضربه سقط شد.
- ابراهیم بن سیار نظام معتزلى در کتب متعددى، واقعه حضور در خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را نقل مى‌کند. او مى‌گوید: إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها.
ملل و نحل؛ ج۱؛ ص۷۱
عمر در روز اخذ بیعت براى ابی‌بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!
4⃣ جراحت و سیاه شدن بازو
هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را با دست بسته به طرف مسجد می‌بردند، حضرت زهرا علیهاالسلام مانع شد:
«وَ حَالَتْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ‏ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ»
حضرت زهرا علیها‌السلام بین مهاجمین و حضرت علی علیه‌السلام مانع شد. پس قنفذ ملعون با تازیانه بر بازوی حضرت زد، در حالیکه اثر آن بر بازوی او مثل بازوبند باقی ماند.
همچنین امیرالمؤمنین علیه‌السلام با چشمان اشک بار در پاسخ به سؤال عباس عموی پیامبراکرم، که پرسید چرا عمر از قنفذ مالیات نمی‌گیرد فرمود: «شكر له ضربة ضربها فاطمة بالسوط فماتت و في عضدها أثره كأنه الدملج»
عمر برای جبران و تشکر از قنفذ مالیات نمیگیرد. زیرا قنفذ با تازیانه به بازوی زهرا زد و اثر آن ضربه بر بازوی زهرا باقی بود.
● سیاه شدن بازو در اثر تازیانه عمر:
«️وإدخال قنفذ يده لعنه الله يروم فتح الباب وضرب عمر لها بالسوط على عضدهاحتى صار كالدملج الاسود»
کتاب سلیم؛ ص ۱۵۱
الاحتجاج، ۱/۱۰۹
بحارالانوار، ۴۳/۱۹۸ و ۴۳/۱۷۰ و ۳۰/۳۰۳ و ۵۳/۱۹ و ۲۸/۳۱۷
5⃣ سرخ شدن چشم در اثر ضربه
أنها بعد رحلة أبيها المصطفى صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله ضرب الظالمون وجهها و لطموا خدها حتى احمرّت عينها.
الهجوم علی بیت فاطمه علیها‌السلام؛ ص۳۵۰
طوری به صورت او زدند که چشمش در اثر ضربه، سرخ شد.
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
💔جراحات وارده بر حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام (۲)
6⃣ کبودی صورت
امام صادق علیه‌السلام ضمن شرح حادثه کوچه فرمودند:
«فلقيها عمر فقال : يا بنت محمد! ما هذا الكتاب الذي معك؟ فقالت كتاب كتب لي أبو بكر برد فدك فقال هلميه إلی فأبت أن تدفعه إليه فرفسها برجله وكانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقف ثم أخذ الكتاب فخرقه»
الاختصاص؛ ص۱۸۵
بحارالانوار؛ ۲۲/۱۹۲
- «لطم» در موردی به کار می‌رود که صورت در اثر ضربۀ کفِ دست رنگش کبود یا مابین رنگ سیاه و خاکستری شود.
7⃣ شکسته شدن استخوانهای پهلو
فَأَرْسَلَ أَبُوبَكْرٍ إِلَى قُنْفُذٍ اضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا إِلَى عِضَادَةِ بَيْتِهَا فَدَفَعَهَا فَكَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا.
کتاب سلیم، ص ۱۵۳
الاحتجاج، ۱/۱۰۹
بحارالانوار، ۲۸/۲۸۳
ابابکر قنفذ را فرستاد و به او گفت که فاطمه علیهاالسلام را بزن. پس قنفذ فاطمه علیها السلام را مجبور کرد به سمتی از خانه‌ اش (پشت در) پناه ببرد. سپس قنفذ، فاطمه علیهاالسلام را پرت کرد (هُل داد) و استخوانی از پهلویش را شکست.
● قال رسول الله: «اللَّهُمَ‏ الْعَنْ‏ مَنْ‏ ظَلَمَهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا [جَنْبَيْهَا]»
أمالی صدوق؛ ص ۱۷۶
بحارالانوار؛ ۴۳/۱۷۳
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: خدایا، آنان را که به فاطمه‌ام ظلم می‌کنند لعنت کن و کسانی‌ که به پهلویش ضربه می‌زنند را به آتش ابدی خود بسوزان.
8⃣ جراحت از ناحیه کمر
صبح روز بعد از دفن حضرت زهرا علیهاالسلام عمر و ابابکر و عده‌ای از مردم به خانه حضرت آمده تا بر جنازه آن حضرت نماز خوانده و آن حضرت را دفن کنند. وقتی متوجه شدند که دفن آن حضرت در شب صورت گرفته، با تعجب و عصبانیت، لب به اعتراض گشودند و حتی بین عمر بن خطاب و مقداد درگیری رخ داد. مقداد چنین گفت:
«فَقَالَ لَهُ المِقدَادُ: ذَهَبَتْ بِنْتُ رَسُول الله وَ كَانَ الدَّمُ يَخْرُجُ مِنْ ظَهْرِهَا بِسَبَبِ ضَرْبِكَ لَهَا بِالسَّيفِ وَالسَّوطِ»
کامل بهائی؛ ص۳۱۴
دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، در حالی که خون از پهلو و پشت او می ریخت. آن هم به سبب شمشیر و ضربه ای که شما به او وارد کردید.
9⃣ جراحت از ناحیه گردن
وقتی آن دو نفر به عیادت ظاهری حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند، حضرت نتوانستند خود صورت مبارک را برگرداندند. لذا از خادمان در خواست کردند تا سر مبارکش را به طرف دیوار‌ بچرخانند.
«فَلَمَّا وَقَعَ بَصَرُهُمَا عَلَي فَاطِمَةَ سلام‌الله‌عليها سَلَّمَا عَلَيْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَيْهِمَا وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا عَنْهُمَا فَتَحَوَّلا وَ اسْتَقْبَلا وَجْهَهَا حَتَّي فَعَلَتْ مِرَاراً وَ قَالَتْ: يَا عَلِيُّ جَافِ الثَّوْبَ وَ قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا: حَوِّلْنَ وَجْهِي، فَلَمَّا حَوَّلْنَ وَجْهَهَا حَوَّلا إِلَيْهَا»
علل الشرایع؛ ج۱؛ ص۱۸۷
0⃣1⃣ جراحت از ناحیه سر
مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنَهَّدَةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْن، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ، يُغْشَي عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة..
بحارالانوار؛ ۴۳/۱۸۱
پيوسته سرش را از درد بسته بود و جسمش از بین رفته و آب شده بود، ارکان جسمش از هم‌ گسسته بود و توانایی راه رفتن نداشت، چشمش گريان و قلبش سوزان مصائب بود.ساعتی بيهوش و ساعتی به هوش می‌آمد...
1⃣1⃣ جراحت صورت بر اثر سوختگی
... وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أنا حامِلٌ. فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی.
بحارالانوار؛ ج۳۰؛ ص۳۴۹
پس با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من فشار داد در حالیکه من باردار بودم.
پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله‌ور بود و حرارتش صورتم را می‌سوزاند.
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🏴شهادت مظلومانه حضرت زهرا سلام الله علیها🏴

◼️قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
🍃«إِنَّمَا سُمِّيَتْ اِبْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»
🏴دخترم فاطمه، فاطمه نامیده شد چون که خدا او و محبّان او را از آتش دور گردانیده است.
📚 ارشادالقلوب دیلمی، ج2، ص55
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
☑️ امام باقر علیه السلام:
📜 ما تَسْأَلُنِي عَنْهُمَا فَوَ اللَّهِ مَا مَاتَ مِنَّا مَيِّتٌ قَطُّ إِلَّا سَاخِطاً عَلَيْهِمَا وَ مَا مِنَّا الْيَوْمَ إِلَّا سَاخِطاً عَلَيْهِمَا يُوصِي بِذَلِكَ الْكَبِيرُ مِنَّا الصَّغِيرَ إِنَّهُمَا ظَلَمَانَا حَقَّنَا وَ مَنَعَانَا فَيْئَنَا وَ كَانَا أَوَّلَ مَنْ رَكِبَ أَعْنَاقَنَا وَ بَثَقَا عَلَيْنَا بَثْقاً فِي الْإِسْلَامِ لَا يُسْكَرُ أَبَداً حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا أَوْ يَتَكَلَّمَ مُتَكَلِّمُنَا .
📃 والله همه ما اهل‌بیت بر آن دو نفر «منظورابابکروعمر» خشمگین هستیم، و با همین حال از دنیا می‌رویم.
بزرگترهای ما به کوچکترهای ما یادآوری می‌کنند که آن دو نفر در حق ما ستم کردند و سهم ما را به ما ندادند و نخستین کسانی بودند که بر گردن ما سوار شدند! و علیه ما رخنه‌ای در اسلام ایجاد کردند که ابدا بسته نخواهد شد تا این که قائم ما قیام کند و (یا) سخنگوی ما سخن بگوید.
⬅️ الكافي (ط - الإسلامية)، جلد ۸، صفحه: ۲۴۵
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
❤️ حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها:
أنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اَللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَ أَعْلاَمُهُ بَاهِرَةٌ .
🔅شما را کجا به بیراهه می برند؟ درحالی که کتاب خدا (قرآن) میان شماست، امور قرآن آشکار است، احکامش درخشان است و نشانه های آن فروزنده.
🔺(از خطبه فدکیه) - بحارالأنوار ج29 ص220
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴قالَت فَاطِمه الزَّهراء‌سلام الله علیها
اوُصیکَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانِی، وَ تَزُورَنی بَعْدَ مَماتی.
🏴ای ابوالحسن تورا وصیّت میکنم:
پس از مرگم مرا فراموش نکنی و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایی
🏴(کُوکب الدُّری ج ۱،ص۲۵۳)
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
kalamenur@
‌ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳ | 10:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حدیث: مأموریت حضرت زهرا (س) در تربیت شیعیان

حدیث: مأموریت حضرت زهرا (س) در تربیت شیعیان

طبق حدیثی از امام صادق علیه‌السلام جایگاه تربیتی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تا حدی نزد خداوند والا و ممتاز است که تربیت شیعیان را به ایشان واگذار کرده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هر انسان مؤمنی به صورت فطری نیازمند رشد معنوی برای دستیابی به کمال انسانی و قرب الهی است. این تلاش برای رشد معنوی شامل تقویت ایمان، تزکیه نفس، و پیروی از آموزه‌های دینی است. تلاش برای کمال معنوی با عبادات، مراقبت‌های اخلاقی و پیروی از اسوه‌های دینی مانند پیامبر و اهل بیت علیهم السلام همراه است. این فرآیند به فرد کمک می‌کند تا انسان از درون به رضایت و آرامش برسد و در نهایت موجب کسب رضایت الهی و بهره‌مندی از نعمت‌های معنوی در دنیا و آخرت می‌شود.

از این جهت، نیاز به تربیت و بهره‌گیری از استعدادهای فطری از ضرورت‌های فرد مؤمن است. این ضرورت، شامل پرورش جنبه‌های معنوی، اخلاقی و اجتماعی می‌شود که به رشد همه‌جانبه انسان کمک می‌کند. هر انسانی با مجموعه‌ای از استعدادها و توانایی‌های فطری متولد می‌شود. بهره‌گیری از این استعدادها به فرد اجازه می‌دهد تا در مسیر کمال انسانی حرکت کرده و نقشی مثبت و مؤثر در جامعه ایفا کند.

اما حرکت در مسیر رشد معنوی و انسانی، با کسب تربیت‌های الهی میسر است. خداوند اراده کرده است تا این تربیت‌ها را از طریق پیامبران خویش و نیز اوصیاء و برگزیدگان درگاهش به انسان‌ها ابلاغ کند. پیامبران به عنوان راهنمایان الهی، وظیفه یافتند تعالیم و دستورات خداوند را به بشریت برسانند و آن‌ها را به سوی راه حق و عدالت هدایت کنند. آن‌ها نمونه‌های کاملی از ایمان، تقوا و اخلاق را در زندگی خود به نمایش گذاشتند و با آوردن کتاب وحی، انسان‌ها را در مسیر احکام و سنت‌های الهی قرار دادند. اوصیاء و برگزیدگان نیز در ادامۀ مسیر پیامبران، انسان‌ها را به همان آموزه‌های انبیاء هدایت کردند و سعی کردند امت را از اختلاف و تفرقه در دین که حاصل فقدان پیامبران بود، حفظ کنند.

بیشتر بخوانید

حضرت زهرا سلام الله علیها از جمله برگزیدگانی است که خداوند ایشان را جزو بهترین الگوهای بشری در جهت رشد و تربیت بندگان مؤمن خویش و در امتداد رسالت پدر بزرگوارشان رسول الله صلی الله علیه و آله قرار داد. ایشان نماد ایمان و تقوای حقیقی است. زندگی و سیره این بانوی بزرگوار سرشار از عبادت، زهد، و تعهد به دستورات الهی است که می‌تواند راهنمایی ارزشمند برای هر فرد مؤمن باشد. حضرت فاطمه سلام الله علیها در حیطه خانواده، الگویی بی‌بدیل از محبت، مسئولیت‌پذیری و تربیت فرزندان صالح است. نقش ایشان به عنوان مادر امامان و همسر امیر مؤمنان علیه السلام نمونه‌ای بارز از استحکام خانواده بر مبنای ارزش‌های الهی است.

اوج شجاعت و پایداری حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از حق و عدالت در مواقع مختلف تاریخی به‌ویژه پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جلوه‌گر است. ایشان همواره بر پاسداری از آموزه‌های اسلام و عدالت اجتماعی تأکید داشتند. جایگاه معنوی دُخت نبی به گونه‌ای است که ایشان را به عنوان شفیع درگاه الهی می‌شناسند. بسیاری از مؤمنین به نقش شفاعتی و معنوی ایشان در روز قیامت باور دارند.

از این جهت جایگاه تربیتی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تا حدی نزد خداوند والا و ممتاز است که تربیت شیعیان را به ایشان واگذار کرده است، به گونه‌ای که می‌توان گفت ایشان به طور باطنی، متکفل تربیت و رشد معنوی شیعیان هستند. طبق حدیثی از امام صادق علیه السلام در می‌یابیم که این مسئولیت باطنی حضرت زهرا سلام الله علیها در تربیت و پرورش معنوی شیعیان نقش بسزایی دارد، آنجا که فرمود:

«إِنَّ أَطْفَالَ شِیعَتِنَا مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ تُرَبِّیهِمْ فَاطِمَةُ؛ اطفال شیعیان ما از مؤمنین را فاطمه تربیت می‌کند». ( تفسیر القمی, ج2, ص332)

این حدیث به ما می‌آموزد که تربیت دینی و اخلاقی تنها به والدین محدود نمی‌شود، بلکه شخصیت‌های الهی به عنوان الگوی کامل، در پرورش معنوی شیعیان نقش اساسی و تاثیرگذاری دارند. این تربیت باطنی، بر اساس آموزه‌های دینی و اخلاقی ایشان شکل می‌گیرد و به رشد و کمال روحی و معنوی شیعیان منجر می‌شود.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳ | 9:55 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

جای حضرت فاطمه فقط در تاریخ نیست در تمامیت زندگی ما است

امروز روی سخن با کسانی است که نباید صرفاً حضرت زهرا (س) را در تاریخ جست‌وجو کنند بلکه باید او را در جای جای زندگی خود پیدا کنند؛ انسان والایی که خداوند او را کوثر حیات و خیر کثیر معرفی کرده است

نیره ساری

جوان آنلاین: همه چیز از ظهور فمینیسم شروع شد تا آدم‌ها را تشویق به حقوق برابر کند، یعنی با شعار برابری از آنها خواست فارغ از سنت از حقوق برابر صحبت کنند. یکی از این حقوق، حق اشتغال بود که بر اساس آن زنان حق دارند وارد بازار کار شوند و شغلی داشته باشند و از آن شغل درآمد کسب کنند و به استقلال مالی برسند. گزاره‌ای ساده که امروز باعث شده است زنان حالا بی‌آنکه متوجه باشند، از همان چیزی حرف بزنند که ماقبل از این به صورت بدیهی وجود داشت. مدتی است که زنان خانه‌دار و مادران چه در کسوت خانه‌داری و همسرداری و مادری و چه در حال فعالیت و دارا بودن شغل و همزمانی فعالیت در خانه و بزرگ کردن فرزندان در فضای مجازی درصدد پررنگ جلوه دادن نقش مادری و همسری خود هستند. گذاشتن فیلم‌ها و عکس‌هایی که سایرین را متوجه کنند از صبح تا شب اگر بیشتر از مردان کار نکنند، کمتر فعالیت نمی‌کنند، این در حالی است که آنها در حال دفاع از بدیهیات هستند، اما به همت ابزار‌های نوین امروزی مغز دختران و زنان ما بی‌آنکه متوجه باشند، نسبت به جایگاه رفیع خود تنزل داده شده است و حالا آنها امروز در حال دفاع از چیزی هستند که قرن‌ها پیش نسبت به اهمیت آن صحبت شده است، شعرا در وصف مادری شعر‌ها سروده و نویسندگان قصه نوشته‌اند و در نهایت اینکه نمونه‌ها و الگو‌های شناختی و رفتاری از آن در کتاب آسمانی و دینمان آورده شده است. حضرت زهرا (س) چگونه می‌تواند سرمشقی برای زن ایرانی باشد؟ همان زن ایرانی که می‌خواهد به‌رغم تمام بدآموزی‌ها، دنباله‌رو ایشان باشد؟ چرا امروز زنان ما فکر می‎کنند به صرف تربیت فرزند و خانه‌داری ضعیف هستند و خود را موظف به کار بیرون از منزل می‌دانند، در حالی‌که تربیت نسل را رها کردند و دغدغه ندارند؟ مادران امروز چگونه بر خصوصیات معاشرت و آینده فرزندانش تأثیر می‌گذارند؟ اینها سؤالاتی است که معصومه ظهیری، دبیر ستاد راهبری زن و خانواده، استاد حوزه و دانشگاه، مشاور خانواده، فعال امور زنان و کارشناس رسانه‎ در گفتگو با «جوان» پاسخ داده است.

الگوی کامل برای زنان
ظهیری به نکات اصلی درباره شخصیت حضرت زهرا (س) اشاره می‌کند و می‌گوید: الگو‌ها در ۱۴ معصوم بنا بر آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» دقیق ذکر شده است چنانکه طبق آن خداوند متعال می‌فرماید: «فقط می‌خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» در واقع ۱۴ معصوم از زشتی و شر دورند و برای بشریت الگوی کامل هستند و در نهایت زهرای مرضیه (س) در تمامی ابعاد الگو محسوب می‌شوند.

در تراز یک پیامبر
به اعتقاد دبیر ستاد راهبری زن و خانواده حوزه‌های علمیه خواهران سراسر کشور شخصیت حضرت زهرا (س) در کنار پیامبر معرفی می‌شود و ایشان را به عنوان ام ابی‌ها می‎شناسیم. در خانه امیرالمؤمنین (ع) ایشان را زنی آرامش بخش، همدل، همراه و فرزندآور و ساده‌زیست و اهل قناعت و قنوت می‌شناسیم، در برابر همسر متواضع است و این شیوه عملکرد نیاز به نشان دادن چهره حضرت زهرا (س) در رسانه‌ها ندارد بلکه بازخوانی از مدل و سبک زندگی ایشان لازم داریم.
ظهیری با تأکید بر اینکه زهرای مرضیه (س) الگوی تمام و کاملی است که به عصر خاصی تعلق ندارد، ادامه می‌دهد: ایشان در بعد اجتماعی کنشگری فعال، آگاه به زمان، مسئولیت‌پذیر و در مقابل وقایع دارای عکس‌العمل بجا بوده است، بر همین اساس او را مدافع ولایت و پیرو امام نامیدند. حضرت امام می‌فرمایند زهرای مرضیه اگر زن نبود پیامبر می‌شد.
به اعتقاد این استاد حوزه و دانشگاه زهرای مرضیه وجوه ملکوتی دارد که همین معصوم بودن و نازل شدن جبرئیل برای ایشان و سخن گفتن و پیام آوردن و مسئله احاطه به علوم باید مورد اشاره قرار گیرد که خاص معصوم است و شاید نتوانیم به حد کامل مثال بزنیم، اما باید تلاش کنیم خود را تطبیق دهیم و دنباله‌روی کنیم.
این فعال امور زنان و خانواده با اشاره به حدیثی از امام صادق (ع) می‌فرمایند: مادرمان زهرا برگزیده خاندان عصمت و طهارت برای همه انسان‌های خوب است و اختصاص به زنان ندارد بلکه برای همه انسان‌های خوب می‌توانند رهگشا و چراغ راه باشند.
این کارشناس رسانه می‌افزاید: بعد معنوی حضرت زهرا (س) به تکوین و معصومیت ایشان مرتبط بوده و مقایسه نمی‌کنیم. خدا استثنائاتی را روی زمین گذاشته تا فقط نمونه معرفی کند، اما دیگران باید تلاش کنند نزدیک‌ترین چهره به ایشان باشند همانند فرزندان ایشان که نزدیک‌ترین چهره‌ها هستند. ما باید به مخاطب خود آموزش دهیم با ممارست و تمرین می‌توان خوب ماند.

شأن زنان حفظ شود
وی با اشاره به اینکه زنان ما برخی ابعاد را بزرگنمایی می‌کنند، می‌گوید: پسند جامعه اینگونه است که عملی و تکلیفی از زنان را خرد و ناچیز می‌داند. کم اهمیت جلوه دادن خانواده‌داری و خانه داری و مسئولیت همسری، مادری و فرزندپروری به دلیل بی‌اهمیت جلوه دادن متولیان فرهنگی است و به مرور پسند جامعه به سمت شاغل بودن زنان رفت و آن را افتخار دانستند.
به اعتقاد ظهیری استقلال مالی نکته دیگری بود که زنان به بازار کار مراجعه کردند و در این‌باره یادآور می‌شود: امور دغدغه‌مند اقتصادی از دوش زنان برداشته شده تا دوران وضع‌حمل و رضا و اسکان آرامش در خانه را به خوبی متحمل شوند و ایفای نقش کنند، اما وقتی مهریه فقط در دفترچه‌هاست و نفقه با رعایت شئون زنان پرداخت نمی‌شود یا اینکه قانون کار ما تسهیل برای زنان فراهم نکرد تا اهم و مهم در کنار هم قرار بگیرد، زنان نقش مساوی و تشابه نگر را مطالبه کردند.
این مشاوره خانواده با تأکید بر اهمیت برخی امور مهم زنانه مثل معلمی، پرستاری، پزشکی زنان و سایر امور مدیریتی زنانه بیان می‎کند: ما نتوانستیم قوانین متناسب با تبعیض مثبت با حفظ شئون و پیوست و چایگاه خانواده را تعبیه کنیم. متولیان امر و نظام حاکمیتی باید قوانین را تغییر دهند تا نیاز جامعه از حیث حضور زنان برای شغل مورد نیاز تأمین شود و زنان از اهم نقش خود در خانه باز نمانند.
ظهیری توضیح می‌دهد: از سوی دیگر بخشی از نیاز‌های کاذب در جامعه ایجاد شده است مثل تشخص‌ها و فخرفروشی، بالانگری‌های کاذب که خانمی حاضر است با همه سختی‌ها و با حداقل حقوق تن به فعالیت در شغل‌هایی بدهد که در شأن او نیست تا تشخص زن خانه را به خود تخصیص ندهد که این هم نیاز به فرهنگسازی و برهم زدن جورچین کاذب مثل هم بودن و تشابه‌سازی دارد.
به اعتقاد دبیر ستاد راهبری زن و خانواده حوزه‌های علمیه خواهران سراسر کشور چنین تغییری نیاز به همدلی، هم‌اندیشی و خلاقیت در تمامی ابعاد دارد و نمی‌توان صرفاً به زنان خرده و انگشت اتهام را به سمت آنان گرفت بلکه باید علت را جویا شد و موانع را برطرف کرد. وقتی شعار ما تولید و نقش آفرینی تولید برای اقتصاد است نقش زنان را نباید در تولید و آموزش و جایگاه اجتماعی نادیده بگیریم بلکه باید قوانین تبعیض مثبت از حیث ساعت کار و سن شروع و پایان کار و سایر موارد مثل اشتغال زنان و ساعات کار مدارس داشته باشیم.
فعال امور زنان و خانواده می‌گوید: نقش مادر یک نقش رشد دهنده، تلقین کننده خوبی‌ها، انتقال دهنده خوبی‌ها و نقش محافظت‌کننده بوده که مشهود و معقول و پذیرفته شده است، اما کسانی که دشمن کیان خانواده هستند نقش او را ضعیف و بی‌فایده جلوه می‌دهند تا او را نسبت به این جایگاه سست کنند.

ضرورت حمایت از مادران
به اعتقاد این فعال رسانه در حوزه زن و خانواده جامعه باید حمایتگر نقش مادری باشد و او را بستاید، در تمامی اشعار مادران به مهرورزی و حمایت و محبت ستوده شدند و به ناچار و خودآگاه و ناخودآگاه مادران الگو هستند، به ناچار، چون همه در دامان مادر پرورش پیدا می‌کنند و از حیث خودآگاه، چون مادر تعلیم دهنده است و ناخودآگاه، چون از او تجربه و الگو کسب می‌کنند.
ظهیری می‌گوید: از صدر اسلام زنان در جبهه حق بودند، در کربلا سر عزیزشان را به سمت دشمن پرت می‌کردند. زینب کبری (س) برای اینکه حس مادری در او غلیان نکند پرده خیمه می‌اندازد تا احساسات خود را در شهادت فرزندان بروز ندهد و در نهایت استقامت و پایداری را جلوه دهد و در نهایت شهدای دفاع مقدس و حرم و سلامت که در دامان مادران نجیب، پاکدامن و اهل دیانت و استقامت و پایداری پرورش یافتند. امروز روی سخن ما با کسانی است که نباید صرفاً حضرت زهرا (س) را در تاریخ جست‌وجو کنند بلکه باید او را در جای جای زندگی خود پیدا کنند؛ انسان والایی که خداوند او را کوثر حیات و خیر کثیر معرفی کرده است.
دبیر ستاد راهبری زن و خانواده حوزه‌های علمیه خواهران سراسر کشور خاطرنشان می‌کند: زهرای مرضیه (س) برای بچه‌های خود در کودکی‌شان مادری کرد، اما وفاداری، صبوری، ولایتمداری، دینداری، انفاق، ایثار در راه خدا که در آیات خدا در سوره‌های انسان، کوثر، آیه مباهله و تطهیر جلوه کرده است، حکایت از این دارد حضرت زهرا (س) شهیدپروری بود که خود در این مسیر جان داد.

پیروی از الگوی فاطمی استقلال و آزادی واقعی را به زنان هدیه می‌کند

پیام حق‌طلبانه حضرت زهرا را برای زنان جهان تبیین کنیم

۷ اصل طلایی فرزندپروری فاطمی در تربیت دختران‌

سیره حضرت زهرا نسخه‌ای برای حل چالش‌های زندگی است

سیره حضرت فاطمه زهرا - ویکی فقه

زندگی و سیره حضرت زهرا (س) به عنوان الگوی سبک زندگی دینی

سیره زندگانی حضرت زهرا اسوه زنان ایرانی - ایرنا

تبیین سیره حضرت زهرا (س) در کلام امام خمینی (ره)

سیره حضرت زهرا(س) در همسرداری - ایکنا

آموزه های اخلاقی همسرداری در سیره حضرت فاطمه زهرا (س) - راسخون

ناگفته‌هایی از سیره زندگی حضرت زهرا (س) - روزنامه جوان

سیره حضرت فاطمه زهرا(س) | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم

احادیث و سیره حضرت زهرا (س)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳ | 18:0 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دفن شبانه حضرت زهرا سلام الله علیها و خشونت عمر بن خطاب

🔸 بعد از آنکه آن بانوی شهیده توسط شقی‌ترین افراد به شهادت رسید، بنابر وصیت خودشان شبانه به خاک سپرده شدند و محل دفنشان نیز مخفی ماند.

صبح روز بعد عمر و ابابکر و عده‌ای از مردم به خانه حضرت آمده تا بر زعم باطل خود، بر جنازه صدیقه شهیده سلام الله علیها نماز خوانده و آن حضرت را دفن کنند.

اما وقتی متوجه شدند که دفن آن حضرت با غربت و مظلومیتِ تمام در شب صورت گرفته، متعجب شدند و لب به اعتراض گشودند.

💢 بین عمر بن خطاب و مقداد رضوان الله تعالی علیه در گیری رخ داد.

نکته‌ای که در این گفتگوی مقداد و عمر مشهود است، اشاره به جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها می‌باشد که مقداد چنین می‌گوید:

دختر رسول الله از دنیا رفت و خون از پشت و پهلوی او می‌رفت آن هم به سبب ضرب شمشیر و تازیانه‌ای که شما به او زدید.

📚کامل بهایی (ترجمه فارسی)، ص ۳۱۴

🕋🌘🖤🏴🔥◾🚩▪🔅

🍀حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:

🔅إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله.

🔅آنگاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد.

📜بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۷

🕋🌘🖤🏴🔥◾🚩▪🔅

💌امام علی علیه السلام:

🍀...فَلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِكَ عَلى‏ هَمِّ يَومِكَ، وكَفاكَ كُلَّ يَومٍ ما هُوَ فيهِ، فَإِن تَكُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِكَ، فَإِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ سَيَأتيكَ في كُلِّ غَدٍ بِجَديدِ ما قَسَمَ لَكَ، وإن لَم تَكُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِكَ ، فَما تَصنَعُ بِغَمِّ وهَمِّ ما لَيسَ لَكَ ،

💢...در يك روز، نگران يك سال نباش؛ كه غم هر روز، برای آن روز کافی است. اگر يك سال از عمرت مانده باشد، خداوند عزّوجلّ از پس هر روز، روزىِ تازه ‏ات را خواهد داد، و اگر يك سال از عمرت نمانده باشد. پس چرا غم و اندوهِ زمانى را مى‏خورى كه از آنِ تو نيست؟!

📜حکمت 379 نهج البلاغه

🕋🌘🖤🏴🔥◾🚩▪🔅

قسمتی از خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاسلام در مسجدپیامبرص

🔅من خُطبَتِها عليهاالسلام: فَجَعَلَ اللّه ُ الاْءيمانَ تَطْهيرا لَكُمْ مِنَ الشِّركِ وَالصَّلاةَ تَنْزيها لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَنَماءً فِى الرِّزْقِ وَ الصِّيامَ تَثْبيتا لِلاِْخْلاصِ وَ الْحَجَّ تَشْييدا لِلّدينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسيقا لِلْقُلُوبِ وَ طاعَتَنا نِظاما لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَمانا لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهادَ عِزّا لِلاِْسْلامِ وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتيجابِ الْأَجْرِ وَالْأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ وَ ... .

📚بخشى از خطبه بزرگ، احتجاج، ج 1: 134

🔅حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش ديگرى از خطبه فرمود: ... پس خداى متعال ايمان را براى پاك نمودن شما از شرك، و نماز را براى دور نمودنتان از كبر، و زكات را براى تزكيه نفس و توسعه روزى، و روزه را براى استوارى اخلاص، و حج را براى پايدارى دين، و عدالت ورزى را براى هماهنگى دلها، و فرمانبردارى از ما را براى نظم جامعه، و رهبرى ما را سبب امنيت از پراكندگى، و جهاد را براى عزّت بخشى اسلام، و بردبارى در برابر مشكلات را كمكى در بدست آوردن پاداش، و امر به معروف را براى اصلاح جامعه قرار داد.

🕋🌘🖤🏴🔥◾🚩▪🔅

🔰مقام حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)👇

رسول اکرم (صلی‌الله علیه وآله) :

یا فاطمة ! مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّة ،

🔸اى فاطمه ! هر کس بر تو صلوات بفرستد ، خداوند او را مى‏ آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم ، وى را به من ملحق می‌سازد...!!!

منبع : 👇

🔰کشف الغمة في معرفة الأئمة ج ۱، ص ۴۷۲

🍃💐🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🌷قال رسول الله صلّي الله عليه و آله :

🌸ائتِ المَعرُوفَ وَ اجتَنِبِ المُنکَرَ ،

وَ انظُر مَا یُعجِبُ أُذُنَکَ أن یَقُولَ لَکَ القَومُ إذَا قُمتَ مِن عِندِهِم فَأتِهِ ،

وَ انظُرِ الَّذِی تَکرَهُ أن یَقُولَ لَکَ القَومُ إذَا قُمتَ مِن عِندِهِم فَاجتَنِبهُ.🌸

¤¤¤¤¤¤¤

🍀نیک رفتار باش و از کار بد بپرهیز؛

ببین میل دارى دیگران درغیاب تو در باره ات چه بگویند، همان طور رفتار کن

و از آنچه که نمی خواهى پشت سرت راجع به تو بگویند ، اجتناب کن.🍀

📚نهج الفصاحه(پاینده)، ص۱۵۵،ح۳

🍃💐🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

امام را تا زنده بود نشناختند

🛑 تعْرِفُونَنِي بَعْدَ خُلُوِّ مَكَانِي وَ قِيَامِ غَيْرِي مَقَامِي ،

نهج‌البلاغه خطبه ۱۴۹

فردا قدر روزگار مرا در می یابید، و راز درونم آشکار خواهد شد؛ آنگاه كه جایم خالی شود و ديگرى بجایم بنشیند.

🍃💐🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

مظلومیت‌های امام علی (ع)

امام علی (ع) برترین شخصیت پس از پیامبر اسلام (ص)، اول مسلمان، اول مجاهد، اول جانشین نبوی، تنها مولود کعبه، اول شهید محراب، دریای بیکران، مظهر کمال و تجلی انسان کامل و بی‌عیب و عالم به رموز عالم بود و به‌جای اینکه به‌عنوان الگو و اسوه قرار گیرند، با فتنه دشمنان، ظلم و ستم‌ها بر ایشان رفته است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

۱) غصب حق الهی حکومت امام علی (ع): پس از رحلت پیامبر (ع)، علی‌رغم نص صریح الهی، و اعلام پیامبر، عده‌ای انگشت شمار در مکانی به نام «سقیفه بنی ساعده» جلسه‌ای تشکیل دادند و حق مسلم آن حضرت در خلافت بعد از نبی (ص) را غصب کردند و فرد دیگری به‌کار گماردند.

۲) خانه نشینی امام: با غصب خلافت، ۲۵ سال آن امام (ع) بی‌نظیر را خانه‌نشین کردند و مردم از حکمرانی امام المسلمین بر جامعه اسلامی محروم شدند.

۳) غصب فدک همسر امام (ع): فدک، مِلک طلق همسر امام بود که پیامبر (ص) به امر خداوند به او واگذاشته بود و دستگاه خلافت، آن را به بهانه‌های واهی غصب کرد.

۴) تعدی به خانه امام (ع): یاران خلیفه وقت برای گرفتن بیعت اجباری از امام علی (ع) به خانه امیرالمؤمنین (ع) حمله کرده و هتک حرمت کردند.

۵) جراحت همسر امام (ع): در جریان حمله به خانه امام (ع)، حضرت زهرا (س) مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به‌شدت مجروح شدند.

۶) شهادت طفل امام (ع): به‌دنبال حمله به منزل امام علی (ع)، حضرت محسن طفل امام، پیش از تولد به شهادت رسیدند.

۷) شهادت همسر امام (ع): ظلم، ضرب و جرح؛ مصیبت‌ها و اهانت‌های فروانی که بر حضرت زهرا (س) وارد شد، همه نشانگر اوج مظلومیت امام علی (ع) است، امام علی (ع) فرمودند که بزرگ‌ترین مصیبت حضرت زهرا (ع) این بود که وقتی جسم مبارک او را بر مغتسل قرار دادم: دریافتم که یکی از دنده‌های سینه او شکسته و پهلویش از ضرب تازیانه سیاه شده است.» و همین علت شهادت آن حضرت بوده است.

۸) نامعلوم بودن مزار همسر امام(ع): براساس شرایط نامناسب، حضرت زهرا (س) وصیت کرده بودند که شبانه و پنهانی دفن کنند و تا امروز کسی جز ائمه اطهار (ع) مکان قبر او را نمی‌داند.

۹) سه جنگ بزرگ علیه امام (ع): سه جنگ بزرگ (جمل، صفیّن و نهروان) توسط ناکثین، قاسطین و مارقین از میان جامعه مسلمان، مظلومانه بر علیه امام المسلمین صورت گرفت.

۱۰) مظلومیت تنهایی امام (ع): کوفیان، امام علی (ع) را تنها گذاشتند و امام (ع) سر در چاه فرو می‌بردند و درد دل‌های خود را بیان می‌فرمودند.

۱۱) شهادت امام (ع): امام را منافقین در شب ۱۹ ماه مبارک رمضان در محراب مسجد کوفه با شمشیر زهرآگین بر فرق مبارکشان، مجروح و سپس به شهادت رساندند.

۱۲) دفن غریبانه امام (ع): تشییع و دفن پیکر مطهر امام به‌صورت غریبانه و شبانه، بدون هیچ همراهی به‌جز حسنین در نجف اشرف صورت گرفت.

۱۳) مخفی بودن قبر امام (ع) تا یکصد سال: دشمنی‌ها و کینه توزی‌های معاویه باعث شد تا فرزندان امام علی (ع) از بیم دشمنی‌های بنی امیه مزار ایشان را بنابر وصیت خود آن حضرت مخفی کنند و طی یکصد سال آن را پوشیده نگه دارند و قبر امام بدون زائر بود.

۱۴) لعن و سبّ امام (ع) توسط مسلمین: با فتنه معاویه، لعن بر امام علی (ع) در منابر امویین در سراسر کشور اسلامی یک سنت شده بود که تا ۷۰ سال ادامه یافت.

۱۵) آزار و قتل شیعیان امام (ع): تا ده‌ها سال بعد از شهادت امام، آزار و شکنجه و تبعید و قتل دوست‌داران خاص امام صورت می‌گرفت.

۱۶) محرومیت حکومت اولاد امام (ع): بعد از بدعت سقیفه و محرومیت امام علی (ع) از حکمرانی جامعه اسلامی، برای اولاد معصومین وی نیز چنین شد.

۱۷) به شهادت رساندن فرزندان امام (ع): دو فرزند معصوم امام و نیز حضرت عباس و نوادگان آن حضرت (به‌جز امام زمان) و علویان و پیروان آنان توسط بنی امیه و بنی عباس همگی را مورد انواع فتنه‌ها، سرکوب شدیدی، صدمات و شهادت قرار دادند.

۱۸) محرومیت محبان امام (ع): با بدعت انحراف در مسلمانان، اکنون صدها میلیون مسلمان از محبت و ولایت امام علی (ع) محروم هستند.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🏴مظلومیت حضرت فاطمه (س)🏴

🕌مصائب وارده به حضرت زهرا علیهاسلام

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند که اگر بر کوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را لیست کنیم. ولی به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفی می کنیم:

🛑 ۱- رحلت رسول خدا(ص):

که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی که از دنیا رفت همه زندگی در برابرچشما نش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک ریزی میگذراند وبزحمت

می توانست آرام بگیرد. رسول خدا -صلی

الله علیه و آله - از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسی است که به او ملحق می شود وفاطمه - سلام الله علیها - از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.[به نقل از عایشه]

رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مکن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم...[بحار، ج22، ص460]

🛑 2 - دستبرد به حرمت ها:

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مظلو مه است از آن بابت که بحرمت اودستبرد

زدند وشأن او را که آن همه موردسفارش

و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائی رسید که مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه -سلام الله علیها-انداختند،

او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند...[اثبات الوصیه، ص 262]

در اندیشه حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، دستبرد به حرمت حضرت علی - علیه السلام - و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توا نست این مسأله را برای حضرت علی - علیه السلام - بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعو دی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید: دست علی -علیه السلام- راگرفتند

و به زور خواستندبادست ابوبکر به نشانه

بیعت اصطکاک دهندوعلی -علیه السلام-

مشت خود را فشرد[اثبات الوصیه، ص 262]

و فاطمه -سلام الله علیها- نگران ومتأثر

از این امر که این هوی پرستان چراچنین

می کنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را نادیده می گیرند؟

🛑 3 - آتش زدن در خانه او:

این هم مسأله دردناکی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود که به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.[العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240]

سخن این است که برای بردن حضرت علی - علیه السلام - به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی - علیه السلام - اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش می زنم، - پرسیدند که حتی اگر فاطمه - سلام الله علیها - در آن باشد؟ گفت آری و...[طرائف، ص 64]

الباقی را از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بشنویم: «فجمعوا الحطب الجزل علی بابی» بر در خانه ام هیزم و خاشاک آوردند «و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا» آتش آوردند که آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند «فوقعت بعضادة الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یکفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید «فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بکر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار کالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. «و رکل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود «فسقطت بوجهی» به رو در خاک افتادم «و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبانه می کشید و چهره ام را داغ می کرد «فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد «فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم.[بیت الاحزان، ص 97]

🛑 4 - ضربات قنفذ:

جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کارشد.

عمر در یکی از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتی که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را که از او ستانده بود به او باز پس داد.

علی - علیه السلام - بعدها می فرمود : این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود که به بازوی فاطمه - سلام الله علیها - زد و آن را متورم ساخت[سلیم بن قیس، ص 107]

آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.

🛑 5 - غصب فدک:

هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج کارگزاران حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمرریخته بود. دراین مشی سیاسی

هدف ورشکست کردن علی -علیه السلام - و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی که بعلت طرفداری از علی - علیه السلام - و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بیت المال محروم شده بودند.

این کاربرحضرت فاطمه -سلام الله علیها-

بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید. او باور نمی کرد که دشمن تا بدین حد بیشرم وحیاباشد. البته فدک

سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی - علیه السلام - پس داد و مدتها دردست فرزندان حضر

ت فاطمه - سلام الله علیها - بود و پس از او مجدداً دست به دست می شد.

ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقی میکردفرزندان حضر

ت فاطمه - سلام الله علیها - مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را می خواستند چه کنند؟

🛑 6 - نگرانی از عوام فریبی:

از موارد مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این بود که خصم عوامفریبی می کرد. مثلاً فدک را که حق حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد ، یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف کنم.

برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این شگفتی وجود داشت که خدا و انسا نیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن بی خبر باشد؟ حضرت فاطمه ای که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام می کند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.

🛑 7 - اهانت ها:

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مورد شخصیت خود از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه - سلام الله علیها - را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نسبت به او به فاطمه - سلام الله علیها - اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.

ابوبکر پس از خطبه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان رکیکی درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه کرد که شاهد او دم او می باشد. و هم گفت فاطمه - سلام الله علیها - برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسک شده و از زنان یاری می طلبد...[الزهراء(س)، ص 362]

ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه - سلام الله علیها - این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقرری ام سلمه را قطع کرد[الزهراء (س)، ص ۳۶۳]

البته ابوبکر الزهراء(س)، از کار و تلاش خود علیه فاطمه - سلام الله علیها - پشیمان بود ،

و در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده ام که ای کاش نمی دادم:... ای کاش وارد خانه فاطمه - سلام الله علیها - نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند...[ریاحین الشریعه، ج1، ص 286]

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🕌مظلومیت حضرت زهرا از زبان علی ع🕌

🏴 علی - علیه السلام - در حین دفن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طی جمله هائی کوتاه در حالی که می گر یست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیا مبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو ای احکم الحاکمین درباره او داوری کن. «اللهم انی راض عن ابنة نبیک - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین»[بحار، ج 43، ص 156]

🏴 و همچنین در حین دفن خطاب به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چنین گفت: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فا طمه - سلام الله علیها - به تو خبر خواهد داد که امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...«ستنبک ابنتک نتطافر امتک علی هضمها...»[نهج البلاغه]

ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او رابردند، میراث اوراگرفتند

... از دشمنی خصم به خدا شکایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید :

«فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والی اللّه بررسول اللّه المشتکی و فیک احمل العزاء فصلوا ت اللّه علیها و علیک و رحمة الله و برکاته.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🕌مظلومیت زهراس اززبان فضه و...🕌

🛑فضه در خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و به اسرار او واقف، در خانه کعب سرگرم مناجات بود و زمزمه ها داشت فردی که به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبری. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده اش باز شد و گفت ای بنده خدا اندوه و غصه ای که در دل داشتم بجوش آوردی سؤال خود را بپرس.

آن شخص از مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید و صدای گریه فضه را بلند کرد. آنگاه فضه گفت تو مایلی از مظلومیت فاطمه - سلام الله علیها - برای تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم کرد و شروع کرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگی های حضرت فاطمه - سلام الله علیها - که شرح آن را بیش یا کم شنیده ایم.

🏴 از زبان ام سلمه هم نمونه هائی از اینگونه سخنان داریم. روزی بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدی؟ فرمود شب را در حالی به صبح رساندم که از فقدان پیامبر و ظلمی که بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در رابطه با علی - علیه السلام - مطرح شده و این نکته را بیفزائیم که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بزرگترین مدافعان علی - علیه السلام - بود و بخشی از ستمدیدگی او در این رابطه بود که دفاعش درباره علی - علیه السلام - به ثمر نرسیده بود.

🏴 براساس سندی که در دست است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در دم مرگ می گریست و علی - علیه السلام - علت گریه اش را پرسید. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت برای گرفتاری های آینده تو می گریم و علی - علیه السلام - دلداریش داد که گریه مکن، که آن امور برای من مهم نیستند...[بحار، ج 43، ص 218]

و این است معنی کفویت وهمسری و همدمی مرد و زن که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و علی - علیه السلام - نمونه آن بودند.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🛑حضرت زهرا ع مظلومه مغصوبه🛑

🏴 آری،حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها زنی است که واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادی او را غصب کرده اند و هم حق معنوی او را.. «السلام علیک ایها المظلومة المغصوبة، السلام علیک ایها المصطهدة المقهورة، السلام علیک ایتها الصدیقة: الشهیدة...»[زیارت حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، مفاتیح الجنان]

🏴 جواد خراسانی قصیده ای درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سرود که ترجمه بخشی از آن این است: خدا لعنت کند آن گروهی که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را انکار کرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نکردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و محسن او را سقط کردند «...امة انکرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها وهی تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الی ان کسروا ضلعها و کل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً و هی من خلفهم تنادی اباها...» سلام بر حضرت فاطمه -سلام الله علیها- و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه ات و سلام بر پیکرهای بی سر فرزندانت .

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🕌محتوای سخن حضرت زهراعلیهاسلام در عیادت ها در باب مظلومیت🕌

🏴 عیادت های بسیاری در حین بیماری از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسراری از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مظلومیتش جاری شد. او شرایط روانی خود رادر عیادت زنان انصار چنین بیان کرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیکه از دنیای تان متنفر و از مردان تان بیزار بودم: «اصبحت والله عائقة لدنیاکم و قالیة لرجالکم...»[ازخطبه حضرت فاطمه (س)]

ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به علی - علیه السلام - گفت دوست دارم مرا از اسرار حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و اینکه چرا بدین روز افتاده است آگاه کنی - فرمود مرا معاف دارد که فاطمه - سلام الله علیها - از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض می کنیم: پس از پیامبر حق او را غصب کردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم کردند، خداوند میان او و ستمکاران داوری کند.

🛑 سلمان به عیادت او آمد با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت ناگهان صدای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد که تو را چه می شود.[انساب الاشراف، ص 318]

🏴 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشی از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخی که در آن هنگام بر سینه اش فرو رفته بود.

🛑 و دیگر عیادت هائی که از او بعمل آمد همه حکایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلو میت علی - علیه السلام - است و تذکر تحمل و صبر حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، درد کشیدن او، بروزدادن دشمن

کینه های بدر و احد را و فریفتگی شان به دنیا، و فکر و فریبکاری شان و در کل مظلومیت خود و علی - علیه السلام - که تجسم مظلومیت اسلام بودند.

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅

🕌حزن و اندوه حضرت زهرا س🕌

🛑 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای زدودن این آثار و اقدام تلاش ها کرد ولی به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده اش مایه گذارد ولی در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئی خصم در شمشیر برافراختن علی - علیه السلام - علیه مشرکین بود. آن روز که علی - علیه السلام - برای احیای دین همه همت خود را مصروف می کرد کینه هائی در دل مشرکان شکل می گرفت و امروز همان کینه ها بصورت موضعگیری ها و بی تفاوتی ها درآمد.

🛑 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه ای در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر می کنم همانند صبر کسی که در قلب خود تیری و در درونش نیزه سنگینی را احساس می کند. «نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخزالسنان فی الحشا»

[ازخطبه حضرت زهراس]

و الحق چه صبر جانکاهی بود. او از

اینکه اسلام را غریب و بی یاور می دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریک می یافت و دیگر کسی او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقی شتافت «ان فاطمه لم ترمتبسمة بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبکر و عمر بموتها»[اثبات الوصیه]

نگران ومتأثر بود که مردم پاره تن اورا فراموش کرده و در میان انبوهی از دشواری ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفی نکرده بود.[الصواعق المحرقه، ص 188]

🛑 پیش بینی پیامبر - صلی الله علیه و آله -

رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را پیش بینی کرده و رهنمودهای خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه که صاحب کشف الغمه می نویسد: پیامبر روزی به فاطمه - سلام الله علیها - فرمود: دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهی گرفت و مورد استضعاف واقع خواهی شد. آنکس که ترا اذیت کند مرا آزار داده، و آنکس که ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده،کسی که به تو جفا کند بمن جفا کرده، هر کس از تو ببرد از من بریده، آنکس که به تو ستم کند به من ستم روا داشته، آنکس که ترا شادان کند مرا مسرور کرده، آنکس که به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منی و پاره تن منی، و جان من و روح منی، از ستمکاران امتم بر تو به خدا شکوه می کنم.[کشف الغمه، ص 148]

🛑 براساس سند دیگری، رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه اش فرمود بدان خاطر است که از اشرار امتم به آنها ستم می رسد. گوئی می بینم که دخترم فاطمه - سلام الله علیها - پس از من اسیر ظلم و ستم می شود و فریاد پناه خواهی می زند و کسی از امتم او را کمک نکند «و کانّی بک یا بنیة نستغثین فلا یغنیک احد من امتی»[بحار، ج 43، ص 156]

🛑 و هم در سخن دیگری خطاب به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - فرمود قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث کرده عرش خدا از گریه اش می گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه اش بگریه می آیند. «واللذی بعثنی بالحق، لقد بکی لبکائک عرش اللّه و ما حوله من الملائکة والسموات و الارضون و ما فیهما»[بحار، ج 43، ص 156].

🛑🏴🕌🏴💐🍃▪🔅


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ | 13:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، از وقایع مسلّم تاریخی است که منابع معتبر شیعه و اهل‌سنت بر صحت آن گواهی می‌دهند و برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل‌ انکار نیست.

طبق مستندات تاریخی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) اندکی پس از رحلت پیامبر ( صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) و در جریان هجوم عده‌ای از صحابه به‌ خانه‌ حضرت و آتش زدن خانه و... آسیب دیده در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در مدینه به‌ شهادت رسید. پیکر دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌ وصیت خودش شبانه و مخفیانه دفن شد و قبرش هیچ‌گاه مشخص نشد. تاریخ شهادت آن حضرت دقیقا مشخص نیست و در روایات و منابع تاریخی، نقل‌های مختلفی را ذکر کرده‌اند، عده‌ای آن را چهل روز، برخی‌ ۷۲ روز، گروهی ۷۵ روز، عده‌ای‌ ۹۵ روز، گروهی سه ماه، و پاره‌ای دیگر شش ماه پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته‌اند، اما بنا بر قول مشهور نزد شیعه، سوم جمادی‌ الثانی سال ۱۱ هجری قمری بوده است.

قال رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «... «فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة»».[۱] (فاطمه) اولین کسی از اهل بیتم می‌باشد که به من ملحق می‌گردد، پس بر من وارد می‌شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...قال ابن عباس: انّ الرّزیّة کُلَّ الرّزیة، ما حال بین رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بین کتابه.[۲] مصیبت تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.

عالم بزرگ سنی شافعی جوینی (استاد جمعی از علمای اهل‌سنت که یکی از شاگردانش (ذهبی) که به شاگردیش افتخار می‌کند و می‌گوید: سمعت من الامام المحدّث الاوحد الاکمل فخرالاسلام صدرالدّین ... و کان دیّناً صالحاً. [۱۲] ) از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که فرمودچون به دخترم فاطمه می‌نگرم به‌یاد می‌آورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانه‌اش ذلّت وارد گردیده، از وی هتک حرمت شده، حقش غصب و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمی‌آورد «یا محمداه» .... پس او اولین کسی از اهل‌بیتم می‌باشد که به من ملحق می‌گردد، پس بر من وارد می‌شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...».«. . «وانّی لمّا رایتها ذکرت ما یصنع بعدی، کانّی بها وقد دخل الذّل بیتها وانتهکت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وکسرت جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی: یا؛ محمداه... فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ َ محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة»». [۱۳]

روشن است زنی که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه‌اش و سقط‌ جنینش و ... مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهی منجر به فوت وی شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب می‌گردد و به عامل جنایت مستند می‌باشد. از این‌رو است که ائمه معصومین و اهل‌بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مادر خود را شهید می‌خواندند، چنانکه حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) فرمود: ««إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ» ». [۱۵]

با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمی‌ماند و شهادت دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل‌ انکار نیست. در عین‌حال باز هم این قصّه بر باورهای بسیاری سنگین می‌آید و جا دارد که فریاد برآورند که مگر خدا به پیامبرش نفرمود: ««لولاک لما خلقت الافلاک»» و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره دخترش نفرمود: ««فاطمة بضعة منّی»؛ فاطمه پاره تن من است»؟

فاطِمه(س) مشهور به فاطمه زهرابعثت -۱۱ق)، دختر پیامبر اسلام(ص) و خدیجه کبری(س) و همسر امام علی(ع) است. او یکی از پنج‌تن آل‌عبا (اصحاب کساء) است که شیعیانِ دوازده امامی آنها را معصوم می‌دانند. امام دوم و سوم شیعیان، زینب(س) و ام‌کلثوم از فرزندان او هستند. زهرا، بَتول، سیدة نساء العالمین (برترین زن در دو عالم) از القاب وی و اُمّ اَبیها (مادر پدرش) کنیه مشهور او است. فاطمه، تنها زن همراه پیامبر(ص) در روز مباهله با مسیحیان نجران بوده است.

سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بَضعه در شأن و فضیلت فاطمه نازل و نقل شده‌اند. در روایات آمده است که پیامبر(ص)، فاطمه(س) را برترین زن در دو عالم معرفی کرده و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خداوند دانسته است.

اقبال لاهوری متفکر و شاعر مسلمان، بزرگی خانواده حضرت زهرا را چنین ترسیم کرده است:

مریم از یک نسبت عیسی عزیز - از سه نسبت حضرت زهرا عزیز - نور چشم رحمة للعالمین - آن امام اولین و آخرین - بانوی آن تاجدار «هل اتی» - مرتضی مشکل گشا شیر خدا - مادر آن مرکز پرگار عشق - مادر آن کاروان سالار عشق[۱]

فاطمه دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. زهرا، صِدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمه‌اند.[۲]

برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّ‌اَبیها، اُم‌الائمه، ام‌الحسن، ام‌الحسین و ام‌المحسن.[۳]

از باورهای غالب و دیرینه در میان شیعیان است که بر اساس آن، حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص) نه به مرگ طبیعی، بلکه در اثر آسیب‌های واردشده از سوی برخی از صحابه پیامبر به شهادت رسیده است. اهل‌سنت، درگذشت وی را ناشی از غم و اندوه رحلت پیامبر(ص) دانسته‌اند؛ اما شیعیان، عامل اصلی شهادت او را عمر بن خطاب می‌دانند و در ایام فاطمیه به عزاداری برای فاطمه(س) می‌پردازند.

شیعیان برای شهادت حضرت زهرا(س) به مواردی استناد کرده‌اند؛ از جمله آنکه بنابر روایتی از امام کاظم(ع)، عنوان صِدّیقه شهیده برای فاطمه(س) به‌کار رفته است. همچنین محمد بن جریر طبری، متکلم امامی قرن سوم هجری، در کتاب دلائل الامامه، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که در آن، علت شهادت فاطمه(س)، سقط جنین او در اثر ضربه دانسته شده است.

منابع شیعه و اهل‌سنت به جزئیاتی از وقایع منتهی به درگذشت حضرت فاطمه(س) اشاره کرده‌اند؛ از جمله هجوم به خانه فاطمه و امام علی(ع)، سقط شدن جنین (محسن) و همچنین سیلی‌زدن و تازیانه‌زدن به وی. کهن‌ترین منبعی که در این باره مورد استناد شیعیان قرار گرفته، کتاب سُلَیْم بن قیس هِلالی است که در قرن اول هجری قمری نگاشته شده است. شیعیان همچنین شهادت فاطمه(س) را مستند به روایاتی دانسته‌اند که در منابع اهل‌سنت نیز وجود دارد. کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه» در این باره روایاتی از ۸۴ راوی را در منابع اهل‌سنت نقل کرده است.

باور به شهادت حضرت زهرا(س) با شبهاتی مواجه شده و به آنها پاسخ‌هایی نیز داده شده است؛ از جمله در پاسخ به اینکه خانه‌های مدینه در آن روزگار درب نداشته است، سید جعفر مرتضی عاملی (درگذشته ۱۴۴۱ق) تاریخ‌پژوه شیعه، به روایاتی استناد کرده که دَر داشتن خانه‌های مدینه، امری رایج بوده است. همچنین در پاسخ به اینکه اگر فاطمه(س) مورد حمله قرار گرفته است، چرا امام علی(ع) و دیگران سکوت کرده و از وی دفاع نکرده‌اند، علاوه بر بیان آنکه علی(ع) به‌دستور پیامبر اکرم(ص) و برای حفظ مصالح مسلمانان مأمور به صبر و سکوت بوده، گفته شده است بنابر نقلی که در کتاب سلیم وجود دارد، پس از اقدام عمر بن خطاب، علی(ع) به وی حمله کرد و او را زمین زد، اما عمر از دیگران کمک خواست و آنان علی(ع) را بستند. نویسندگان اهل‌سنت مواردی از مناسبات مثبت میان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با خلفای سه‌گانه را مستندی برای ردّ شهادت وی دانسته‌اند؛ اما از نظر نویسندگان شیعه مشورت خلفا با علی(ع) دلیل بر همکاری و همدلی او با آنان نیست چرا که راهنمایی درباره احکام دین بر هر عالمی واجب است. همچنین خلفا، علی(ع) را منزوی کرده بودند و در مواردی از سرناچاری با او مشورت می‌کردند نه اینکه او مشاور آنها بوده باشد. همچنین شیعیان درباره ازدواج ام‌کلثوم، دختر امام علی، با عمر بن خطاب، گفته‌اند که این ازدواج با زور و اجبار صورت گرفته و نمی‌تواند نشانهٔ ارتباط نزدیک میان امام علی(ع) و خلفا باشد.

منظور از شهادت فاطمه زهرا(س)، درگذشت فاطمه دختر پیامبر اکرم(ص) نه به مرگ طبیعی، بلکه در اثر آسیب‌های وارد شده از سوی برخی صحابه پیامبر(ص) است. موضوع شهادت یا مرگ طبیعی فاطمه(س) جزو موضوعات اختلافی بین شیعه و اهل‌سنت است.[۱] شیعیان با وجود برخی اختلافاتی که در نقل حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) دارند، غالباً معتقدند فاطمه زهرا(س) به شهادت رسیده و این رخداد را ناشی از ضربه به پهلو و سقط جنین او می‌دانند. در مقابل، اهل‌سنت معتقدند که وی به مرگ طبیعی و در اثر بیماری و ناراحتی از رحلت رسول خدا(ص) درگذشته است.[۲]

شیعیان همه ساله در روزهایی موسوم به ایام فاطمیه، برای شهادت حضرت زهرا(س) عزاداری می‌کنند.[۳] به همین مناسبت، روز ۳ جمادی‌الثانی که بنا به نقل مشهورتر روز شهادت فاطمه بوده [۴] در ایران تعطیل رسمی است[۵] و هیئت‌های عزاداری در خیابان‌ها حضور پیدا می‌کنند.[۶] از آنجا که شیعیان، عامل اصلی شهادت فاطمه(س) را عمر بن خطاب می‌دانند، در بسیاری از مجالس عزاداری سخنانی در مذمت او گفته می‌شود[۷] و عده‌ای نیز او را لعن می‌کنند. همین نکته یکی از زمینه‌های اختلاف بین شیعیان و اهل‌سنت است.[۸] موضوع شهادت فاطمه(س) حتی باعث شده است که برخی از شیعیان، روز نهم ربیع‌الاول را که بنابر نقلی روز کشته شدن عمر بن خطاب شمرده‌ شده، عید الزهرا(س) بخوانند و در آن شادی کنند.[۹]

موضوع شهادت فاطمه آن است که درگذشت فاطمه مدتی کوتاه پس از رحلت پیامبر(ص) و در کشاکش درگیری‌ها بر سر جانشینی حضرت محمد(ص) رخ داده است. پس از آنکه گروهی از مهاجران و انصار در سقیفه بنی‌ساعده با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از صحابه با توجه به سفارش‌های پیامبر به خلافت و جانشینی علی بن ابی‌طالب، از بیعت با ابوبکر امتناع کردند. به همین جهت به دستور ابوبکر، عمر بن خطاب به همراه عده‌ای دیگر برای بیعت گرفتن از علی، به درِ خانه او رفتند و عمر تهدید کرد که در صورت بیعت نکردن، خانه فاطمه را با ساکنانش به آتش می‌کشد.[۱۷] در همین دوران، فاطمه(س) برای اعتراض به مصادره فدک توسط عاملان ابوبکر، با وی دیدار و فدک را از او مطالبه کرده است[۱۸] و پس از امتناع دستگاه خلافت از بازگرداندن فدک، در مسجد مدینه خطبه‌ای اعتراضی ایراد کرده است.[۱۹]

منابع شیعه تقریبا اتفاق نظر دارند که محسن جنین فاطمه در اثر حمله به خانه او سِقط شده است[۲۰] و بنابر برخی منابع اهل‌سنت او زنده به دنیا آمده و در کودکی از دنیا رفته است.[۲۱] با این حال ابن‌ابی‌الحدید معتزلی (درگذشته ۶۵۶ق) شارح نهج‌البلاغه در مناظره با استادش ابوجعفر نقیب به سقط محسن در جریان بیعت گرفتن از علی(ع) اشاره کرده است.[۲۲] همچنین این اعتقاد به ابراهیم بن سیار معروف به نَظّام معتزلی (درگذشته ۲۲۱ق) نیز نسبت داده شده است.[۲۳]

بر اساس نقل‌های متعدد، فاطمه شبانه دفن شده است.[۲۴] به گفته یوسفی غروی تاریخ‌پژوه قرن پانزدهم، این دفنِ شبانه بنابر وصیت فاطمه زهرا بوده است؛[۲۵] زیرا چنانکه در چند روایت آمده است،[۲۶] فاطمه دوست نداشت کسانی که بر او ستم کرده بودند در تشییع و تدفین او حاضر شوند.

شیعیان با استناد به روایتی از امام کاظم(ع) که در آن فاطمه زهرا(س) صدیقه شهیده خوانده شده، وی را شهید می‌خوانند.[۲۷] طبری در دلائل الامامه نیز روایتی از امام صادق(ع) آورده که علت شهادت فاطمه زهرا(س) را سقط جنین او در اثر ضربه دانسته است.[۲۸] بنابر این روایت، این ضربه را قنفذ غلام عمر به دستور او وارد کرده است.[۲۹] بنابر روایتی دیگر که در نهج‌البلاغه نقل شده است، امام علی(ع) از جمع شدن امت برای ستم بر فاطمه سخن گفته است.[۳۰]

میرزا جواد تبریزی، از مراجع تقلیدشیعه، سخنان امام علی(ع) هنگام دفن فاطمه(س)، روایت امام کاظم(ع)، روایت امام صادق(ع) در دلائل الامامه، مخفی بودن قبر فاطمه(س) و وصیت او به دفن شبانه را جزو دلایل اثبات شهادت به شمار آورده است.[۳۱]

یکی از پرسش‌ها درباره ماجرای حمله به خانه حضرت فاطمه(س) و شهادت او آن است که چرا علی(ع) که به شجاعت معروف است و نیز دیگر صحابه درباره این حرکت سکوت کردند و از فاطمه دفاع نکردند؟[۴۶] افزون بر اهل‌سنت، محمدحسین کاشف‌الغطاء، مرجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم، نیز چنین پرسشی را مطرح کرده است.[۴۷] پاسخ اصلی شیعیان به این نکته آن است که علی(ع) به دستور پیامبر اکرم(ص) و برای حفظ مصالح اسلام مأمور به صبر و سکوت بود.[۴۸][یادداشت ۱] در اشعار شاعران نیز به عهد حضرت با پیامبر و ماموریتش به صبر پس از او اشاره شده است.سید رضا هندی در ابیاتی از قصیده ی معروفش(قصیده رائیه)گفته است.

لو لم تُؤمَر بالصبر و کظم - الغیظ ولَیْتَک لم تؤمر - ما نال الامرَ اخوتیم - و لا تناوله منه حبتر . ترجمه: چنانچه تو مأمور به صبر و شکیبائی و فرو نشاندن خشم و غضب نبودی! و ای‌کاش که مأمور نبودی!به امر ولایت بر مردم و خلافت، اخوتیم (ابوبکر) نائل نمی شد و سپس حبتر (عمر) به ولایت از ناحیه او نمی رسید.[۴۹]

غیر از اینکه بنابر نقل سلمان فارسی در کتاب سلیم (که یوسفی غروی ‌آن را قوی‌ترین و قدیمی‌ترین نقل ماجرا می‌داند)، پس از حمله عمر به فاطمه(س)، علی(ع) به عمر حمله کرد و او را به زمین زد؛ چنانکه گویا قصد کشتن او را دارد و سپس به او گفت اگر عهد رسول خدا با من نبود آنگاه می‌دانستی که تو نمی‌توانی داخل خانه من شوی. در این هنگام، عمر از دیگران کمک خواست و همراهان او هجوم آورده، علی(ع) را از او جدا کرده و او را بستند.[۵۰]

در چند ماه پایانی زندگی فاطمه(س) حوادث ناگواری برای او اتفاق افتاد؛ چنان‌که گفته شده در این دوره هیچ‌کس زهرا(س) را خندان ندید.[۷۰] درگذشت پیامبر(ص)،[۷۱] ماجرای سقیفه، غصب خلافت، مصادره فدک توسط ابوبکر و خواندن خطبه فدکیه در حضور صحابه[۷۲] مهم‌ترین وقایع پایانی زندگی اوست. فاطمه در کنار علی(ع) یکی از مخالفان اصلی شورای سقیفه و خلافت ابوبکر بود؛[۷۳] به همین دلیل مورد تهدید دستگاه خلافت قرار گرفتند که نمونه آن تهدید به آتش‌زدن خانه فاطمه است.[۷۴] بیعت نکردن علی(ع) و مخالفان ابوبکر و تحصن آنان در خانه فاطمه موجب شد یاران خلیفه به خانه او حمله کنند و در این هجوم فاطمه به سبب ممانعت از بردن علی برای بیعتِ اجباری با ابوبکر[۷۵] آسیب دید و فرزندش سقط شد.[۷۶] فاطمه(س) پس از این واقعه در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[۷۷] در کتاب الاحتجاج سخنانی نیز از او در جمع زنان مدینه که به قصد عیادت به خانه‌اش آمده بودند گزارش شده است که در بردارنده پاره‌ای دیگر از مواضع حضرت و اظهار نارضایتی از مواضع مردم پس از وفات پیامبر(ص) است.[۷۸]

فاطمه به علی(ع) وصیت کرد مخالفانش در نماز گزاردن بر پیکرش و مراسم دفن او شرکت نکنند و از علی(ع) خواست شبانه وی را دفن کند.[۷۹] بر اساس دیدگاه مشهور،[۸۰] فاطمه(س) در ۳ جمادی‌الثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید.[۸۱] عمر او را هجده سال گفته‌اند؛[۸۲] اما در روایتی از امام باقر(ع) عمر او ۲۳ سال ذکر شده است.[۸۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ | 13:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حب و بغض فاطمه علیهاسلام

🚩پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله :
يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ اِبْنَتِي فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي اَلنَّارِ ...
🔅ای سلمان؛ هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت در کنار من خواهد بود، و هرکه او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود.
📚بحارالانوار، ج٢٧، ص١١۶ ، فرائد السمطین، ج2، ص 68
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔅رسول الله صلی الله علیه وآله :
يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ‏ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا.
◾️ای سلمان! هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت در کنار من خواهد بود، و هرکه او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود. ای سلمان دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت‌ ترین آنها عبارت‌اند از: مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حساب‌کشی؛ پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود می‌شوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. و هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می‌کنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می‌کند. ای سلمان وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم و ستم کند!
📚بحارالانوار، ج٢٧، ص١١۶ ، فرائد السمطین، ج2، ص 68
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔥به سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) 75 روز پس از پیامبر (صلی‌الله علیه‌ وآله وسلم) زنده بودند، پس از شهادت پیامبر (صلی‌الله علیه‌ وآله وسلم) 3 مرتبه به منزل امیرالمؤمنین (علیه السلام) هجوم آوردند و در هر مرتبه به طریقی به اهل بیت (علیه السلام) جسارت کردند. در یکی از دفعات درِب منزل آن حضرت را آتش زدند و به زور وارد شدند، در حالی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پشت در بود. بر اثر اصابت در، پهلوی آن حضرت شکست و محسن (علیه السلام) سقط شد و میخ در، سینه آن مخدره را آزرد و آن حضرت بیهوش روی زمین افتاد. آن‌گاه چهل مرد جنگی هجوم آوردند و مولی الموحدین (علیه السلام) را با دست بسته و سر و پای برهنه به مسجد بردند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) به محض آنکه به هوش آمدند، با کمک فضه خود را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رساندند و از بردن آن حضرت به مسجد مانع شدند. در آن هنگام "قنفذ" و "مغیره" با تازیانه و غلاف شمشیر بر بدن پاره تن رسول خدا زدند تا حدی که از بازوی آن حضرت خون جاری شد و بیهوش روی زمین افتاد.
◾️عموم علمای اهل سنّت، همچون "ابن ابی‌شیبه" در "المصنف"، "ابن قتیبه" در "الامامة و السیاسة"، "بلاذری" در "انساب الاشراف"، "طبری" در "تاریخ الامم و الملوک" و "مسعودی" در "اثبات الوصیّه" این حدیث را به تفصیل نقل کرده‌اند.
📚منبع: علی‌خواه، شهادت مادرم زهرا (سلام الله علیها) افسانه نیست، فصل2
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔅عنْ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ :
⚡️يا سَلْمَانُ! مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ اِبْنَتِي فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي اَلنَّارِ.
⚡️يا سَلْمَانُ! حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ اَلْمَوَاطِنِ اَلْمَوْتُ وَ اَلْقَبْرُ وَ اَلْمِيزَانُ وَ اَلْمَحْشَرُ وَ اَلصِّرَاطُ وَ اَلْمُحَاسَبَةُ،
⚡️فمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ، وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ،
⚡️و مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ، وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اَللَّهُ عَلَيْهِ،
⚡️ يا سَلْمَانُ! وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ بَعْلَهَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ يَظْلِمُ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا .
✴️ سلمان فارسى گفت پيامبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود: اى سلمان! هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد او در بهشت با من خواهد بود و هر كس دخترم فاطمه را دشمن بدارد در جهنم است.
✴️ای سلمان! دوستى دخترم فاطمه در صد جايگاه سود مي‌بخشد كه ساده‌ترين اين جايگاه‌ها، موقع مرگ و در قبر و در ميزان و در محشر و (هنگام گذشتن از پل) صراط‍‌ و هنگام محاسبه‌ی اعمال است.
✴️هر كه دخترم فاطمه از او راضى باشد من از او راضيم و هر كه من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر كه دخترم فاطمه بر او خشم بگيرد من بر او خشم می‌گيرم و هر كس من بر او خشم بگيرم خدا بر او خشمگين است.
✴️ای سلمان! واى بر كسى كه به او ظلم و ستم نمايد و بر شوهرش امير المؤمنين على علیه السلام و ذرّيّه و شيعيانش ظلم كند.
📕 بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۱۱۶
📙 إرشاد القلوب ج ۲، ص ۲۹۴
📘 عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۱۷۱
📗 مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين علي بن ابی طالب و الأئمة من ولده عليهم السلام من طریق العامة ج ۱، ص ۱۲۶
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لِعَلِی : هَلْ تَدْرِی لِمَ سُمِّیتْ فَاطِمَةَ قَالَ عَلِی لِمَ سُمِّیتْ فَاطِمَةَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِی وَ شِیعَتُهَا مِنَ النار .
🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی آیا می دانی دخترم فاطمه را چرا فاطمه نامیدم؟ فرمودند: برای چه؟رسول خدا فرمودند: بخاطر اینکه او و شیعیان او از آتش نگاه داشته شده اند.
📚بحار الأنوار، ج43، باب 2، ص 10
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی حَقِّهَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی یرْضَی اللَّهُ لِرِضَاهَا وَ یغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ هِی سَیدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِین .
🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده برای خوشنودی فاطمه خدا خوشنود می شود و بواسطه خشم او خدا خشمگین می شود و او بزرگ زنان جهانیان است.
📚ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 2، ص، 232
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، وَ هِی رُوحِی الَّتِی بَینَ جَنْبَی، یسُوؤُنِی مَا سَاءَهَا، وَ یسُرُّنِی مَا سَرَّهَا .
🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره تن من است او جان من است که در میان دو پهلوی من است مرا بد می آید آنچه او را بد می آید و مرا مسرور می کند آنچه او را مسرور می کند.
📚اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد، ج 1
✴️أنَّ الصَّادِقَ علیه السلام سُئِلَ عَنْ مَعْنَی حَی عَلَی خَیرِ الْعَمَلِ ؟! فَقَالَ: خَیرُ الْعَمَلِ الْوَلَایةُ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ خَیرُ الْعَمَلِ بِرُّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا علیهم السلام .
🔅از حضرت صادق علیه السلام از معنی (حی علی خیر العمل) سئوال شد، فرمودند: بهترین عمل ولایت است و در خبر دیگر چنین است که بهترین عمل نیکی به فاطمه و فرزندان فاطمه است.
📚توحید صدوق
✴️عن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یقُولُ: لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِفَاطِمَةَ مَا کانَ لَهَا کفْوٌ عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَه .
🔅امام صادق علیه السلام می فرمود:
اگر خدای تبارک و تعالی امیر المؤمنین علیه السلام را برای فاطمه نمی آفرید، در روی زمین، از آدم گرفته تا هر بشری بعد از او همسری برای او نبود.
📚الکافی، ج 1، ص 461
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عله وآله : أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیتُ عَلَی بَابِهَا مَکتُوباً بِالذَّهَبِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ حَبِیبُ اللَّهِ عَلِی وَلِی اللَّهِ فَاطِمَةُ أَمَةُ اللَّهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ صَفْوَةُ اللَّهِ عَلَی مُبْغِضِیهِمْ لَعْنَةُ اللَّه .
🔅رسول خدا صلی الله علیه آله فرمودند: به بهشت که مرا بردند دیدم بر در آن نوشته شده لااله الالله محمد دوست خداست علی ولی خداست فاطمه کنیز خداست حسن و حسین برگزیدگان خدایند لعنت خدا بر دشمنانشان.
📚الخصال، ج 1، ص 323
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔅قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَا الشَّجَرَةُ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِی لِقَاحُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ثَمَرَتُهَا وَ شِیعَتُنَا أَغْصَانُهَا فَمَا مِنْ عَبْدٍ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا وَ حَاسَبَ نَفْسَهُ قَبْلَ أَنْ یحُلَّ رَمْسَهُ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة .
🚩رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: من درختی هستم که فاطمه شاخه و علی تنه آن درخت و حسن و حسین میوه آن و شیعیان ما شاخه های کوچک آن درختند و هر بنده ای که دوست دارد ما اهل بیت را و اعمالی که ما بجا می آوریم بجا آورد و نفسش را بازجوئی و بررسی کند پیش از آنکه او را بازجوئی کنند خدا او را وارد بهشت کند.
📚إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 144
🔅عبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیدَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ : سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَی النِّسَاءِ أَحَبُّ إِلَیک قَالَ فَاطِمَةُ قُلْتُ مِنَ الرِّجَالِ قَالَ زَوْجُهَا .
🚩عبداللَّه بن بریده روایت می کند که گفت: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: کدام زنان نزد تو محبوب ترند؟ فرمود: فاطمه. گفتم: از مردان؟ فرمود: شوهرش علی.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطها، ج 43، ص 19
🔅روِی عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: لِفَاطِمَةَ علیها السلام تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّیقَةُ وَ الْمُبَارَکةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّکیةُ وَ الرَّاضِیةُ وَ الْمَرْضِیةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّاهِرَة .
🚩از امام صادق علیه السّلام نقل شده که آن جناب فرمود: برای حضرت زهراء در نزد خداوند نه اسم است که عبارتند از: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدّثه، و زهراء.
📚إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 147
🔅عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی أَمْهَرَ فَاطِمَةَ علیها السلام رُبُعَ الدُّنْیا فَرُبُعُهَا لَهَا وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ وَ تُدْخِلُ أَوْلِیاءَهَا الْجَنَّةَ وَ هِی الصِّدِّیقَةُ الْکبْرَی وَ عَلَی مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَی .
🚩از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی مهریه فاطمه را ربع دنیا قرار داد، پس یک چهارم دنیا به آن حضرت تعلّق دارد، و مهریه او را بهشت و جهنّم قرار داد، بنا بر این دشمنان او داخل جهنّم و آتش می شوند و دوستانش داخل بهشت، و او صدّیقه کبری است و بر محور معرفت او تاریخ صدر اسلام شکل گرفت.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 92
🔅قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه م آله إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ أَتَزَوَّجُ فِیکمْ وَ أُزَوِّجُکمْ إِلَّا فَاطِمَةَ فَإِنَّ تَزْوِیجَهَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاء .
🚩رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: همانا من بشری همانند شمایم از میان زنان شما همسر اختیار می کنم و دختران خود را به همسری مردان شما می دهم، مگر فاطمه را که حکم تزویجش از آسمان آمده (یعنی همسری او با علی به حکم خدا بوده است که وحی فرموده است).
📚من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 393
🔅قالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیتَهَا عَلَی النَّار .
🚩رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است: همانا فاطمه علیها السّلام عفّت خویش را پاس داشت، پس خداوند آتش را بر خاندان و فرزندان او حرام گردانید.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 19
🔅أنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله قَالَ إِنَّمَا فَاطِمَةُ شِجْنَةٌ مِنِّی یقْبِضُنِی مَا یقْبِضُهَا وَ یبْسُطُنِی مَا یبْسُطُهَا .
🚩رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرماید: همانا فاطمه شعبه و بخشی از وجود من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، و آنچه وی را خوشحال نماید مرا خوشحال نموده است.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 19
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🚩عبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ الزُّهْرِی قَالَ قَالَ لِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ یا مِینَا أَ لَا أُحَدِّثُک بِحَدِیثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُلْتُ بَلَی قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِی لِقَاحُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ثَمَرَتُهَا وَ مُحِبُّوهُمْ مِنْ أُمَّتِی وَرَقُهَا رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِین .
◾️مینا غلام عبد الرّحمن بن عوف زهری گوید: عبد الرّحمن بمن گفت: مینا! آیا تو را بحدیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم خبر ندهم؟ گفتم: چرا. گفت: از آن حضرت شنیدم که می فرمود: من درختی هستم که فاطمه شاخه، و علی بارور ساز آن، و حسن و حسین میوه، و دوستانشان از امّت من برگ های آن هستند- خداوند از همه آنان خرسند باد.
📚امالی شیخ مفید-ترجمه استادولی، ص 275
🚩فقَالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً وَ یقِیناً وَ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ ضَعْفَهَا فَأَعَانَهَا عَلَی دَهْرِهَا وَ کفَاهَا أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِکةً مُوَکلِینَ بِمَعُونَةِ آلِ مُحَمَّد .
◾️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ایمان و یقین کرده و چون خدا ضعف او را دانست، پس به او کمک کرد و کفایتش نمود. مگر نمی دانی که خداوند فرشتگانی را قرار داده تا خاندان محمّد را یاری دهند؟!
📚الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 531
🚩ابو الحمراء : ثَمَانِیةَ أَشْهُرٍ إِذَا خَرَجَ إِلَی صَلَاةِ الْغَدَاةِ مَرَّ بِبَابِ فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَامُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ الصَّلَاةَ إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً .
◾️ابو الحمراء گوید: من شاهد بودم که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مدّت هشت ماه هر گاه برای نماز صبح می رفت از در خانه فاطمه که عبور می کرد، می گفت: سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و برکات او نصیب شما باد، برای نماز برخیزید که خداوند در باره شما فرموده: همانا خداوند اراده کرده است تا هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور نماید و تطهیرتان فرماید.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 53
🚩جمَیعِ بْنِ عُمَیرٍ عَنْ عَمَّتِهِ قَالَتْ سَأَلْتُ عَائِشَةَ مَنْ کانَ أَحَبَّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیهَا السَّلَامُ قُلْتُ إِنَّمَا أَسْأَلُک عَنِ الرِّجَالِ قَالَتْ زَوْجُهَا وَ مَا یمْنَعُهُ فَوَ اللَّهِ إِنْ کانَ مَا عَلِمْتُ صَوَّاماً قَوَّاماً جَدِیراً أَنْ یقُولَ بِمَا یحِبُّ اللَّهُ وَ یرْضَی .
◾️جمیع بن عمیر از عمّه اش روایت کرده که گفت: از عایشه پرسیدم: چه کسی نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم محبوب تر از همه بود؟ عایشه گفت: فاطمه. گفتم: من در باره مردان سؤال کردم. گفت: شوهرش، به خداوند سوگند هیچ چیز مانع نمی شد از اینکه او در روزها روزه دار، و در شب ها متهجّد باشد و چیزی را بگوید که خداوند آن را دوست می دارد و به آن راضی می شود.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 53
🚩قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یا أَهْلَ الْجَمْعِ نَکسُوا رُءُوسَکمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ عَلَیهَا السَّلَامُ عَلَی الصِّرَاطِ فَتَمُرُّ وَ مَعَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ جَارِیةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِین .
◾️رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم روایت می کند: هنگامی که قیامت فرا می رسد منادی از عرش ندا می دهد: ای مردم! سرهای خود را پایین بیاندازید و چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عبور کند و این در حالی است که هفتاد هزار حوریه او را مشایعت نموده و همراهی می کنند.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 53
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
✴️روِی عَنْ عَلِی علیه السلام قَالَ کنَّا جُلُوساً عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله فَقَالَ أَخْبِرُونِی أَی شَی ءٍ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ فَعَیینَا بِذَلِک کلُّنَا حَتَّی تَفَرَّقْنَاپ فَرَجَعْتُ إِلَی فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَامُ فَأَخْبَرْتُهَا الَّذِی قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لَا عَرَفَهُ فَقَالَتْ وَ لَکنِّی أَعْرِفُهُ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یرَینَ الرِّجَالَ وَ لَا یرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه آله فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْتَنَا أَی شَی ءٍ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ وَ خَیرٌ لَهُنَّ أَنْ لَا یرَینَ الرِّجَالَ وَ لَا یرَاهُنَّ الرِّجَالُ قَالَ مَنْ أَخْبَرَک فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی قُلْتُ فَاطِمَةُ فَأَعْجَبَ ذَلِک رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی .
⚡️از علی علیه السّلام روایت شد که فرمود:
ما نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نشسته بودیم که آن حضرت فرمود: به من بگویید که چه چیزی برای زنان بهتر است؟
همه ما از جواب بازماندیم و متفرّق شدیم، و من نزد فاطمه آمدم و آنچه را که پیامبر از ما پرسیده بود و ما نتوانسته بودیم جواب دهیم، برای او باز گفتم. فاطمه گفت: ولی من جواب این سؤال را می دانم، بهترین چیز برای زنان آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند.
علی علیه السّلام گوید: من به نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بازگشتم و به آن حضرت گفتم: ای رسول خدا! من پاسخ آن سؤال را می دانم و آن این است که بهترین چیز برای زنان آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: چرا هنگامی که نزد من بودی این جواب را بیان نکردی، بگو بدانم چه کسی آن را به تو تعلیم داده است ؟ گفتم: فاطمه علیها السّلام، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از این امر تعجّب کردند و گفتند: همانا فاطمه پاره ای از تن من است.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 54
✴️عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا .
⚡️امام صادق علیه السّلام در تفسیر سوره قدر فرماید: در آیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ منظور از «اللیلة» فاطمه علیها السّلام، و منظور از «القدر» خداوند است، پس هر که فاطمه را به واقع بشناسد لیلة القدر را درک کرده است، و همانا او رافاطمه نامیدند چون مردمان از کسب معرفت واقعی نسبت به وی عاجز هستند.
📚مقتل الحسین، ج 1، ص 56
✴️عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِی صلی الله علیه و آله قَالَ لَمَّا أُسْرِی بِی وَ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ بَلَغْتُ إِلَی قَصْرِ فَاطِمَةَ فَرَأَیتُ سَبْعِینَ قَصْراً مِنْ مَرْجَانَةٍ حَمْرَاءَ مُکلَّلَةٍ بِاللُّؤْلُؤِ أَبْوَابُهَا وَ حِیطَانُهَا وَ أُسْرَتُهَا مِنْ عِرْقٍ وَاحِدٍ .
⚡️ابن عبّاس از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم روایت می کند که فرمود: هنگامی که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم و به قصر فاطمه رسیدم هفتاد قصر دیدم که از مرجان سرخ ساخته شده و با انواع جواهر زینت شده بودند، و درها، دیوارها و پنجره های آن از یک جنس بودند.
📚مقتل الحسین، ج 1، ص71
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
kalamenur@


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: احــــادیـــث و روایـــات ، گــــــوهــــــــرهـــــای نــــاب ، دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس ، کلام نور

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ | 11:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 11:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حوادثِ پس از رحلت رسول خدا (ص)، که منجر به شهادت فاطمه (س) شد

حادثه روز دوشنبه

الف. رحلت رسول خدا (ص)

رسول خدا روز دوشنبه هنگام زوال (ظهر)[۱] (در حالی که سر آن حضرت بر دامان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) بود،[۲] چشم از جهان فرو بستند. با وجود شهرتِ دوشنبه به عنوان روز رحلت رسول خدا (ص)، در تاریخ رحلت آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد. علمای بزرگ شیعه، همچون شیخ مفید و شیخ طوسی آن را ۲۸ صفر می دانند.[۳] اما واقدی، ابن سعد، بلاذری، مرحوم کلینی، شیخ طوسی – در قول دیگرش- و خلیفه بن خیاط تاریخ رحلت ایشان را دوازدهم ربیع الاول ذکر کرده اند.[۴] بر اساس روایت کتاب تاریخ اهل البیت (ع) به نقل از امام رضا (ع)[۵] و نقل اِربلی از امام باقر (ع)[۶] و نقل طبری از ابومخنف[۷] و نقل یعقوبی،[۸] تاریخ وفات رسول خدا (ص) دوم ربیع الاول بوده و برخی از محققان معاصر همین قول را ترجیح داده اند.[۹]

ب. غسل رسول خدا (ص) و نماز بر ایشان توسط امیرالمؤمنین (ع)

برخی از محققان پس از ارائه احادیث متعدد در باب چگونگی و همچنین حاضران در مراسم تغسیل پیامبر، این گونه نتیجه گیری می کنند که پس از رحلت رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع) به تنهایی مشغول غسل ایشان شد و هیچ کس با ایشان (به جز در آوردن آب) در این کار مشارکت نداشت.[۱۰] پس از غسل، بدن رسول خدا (ص) را کفن کردند و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) تنها بر بدن ایشان نماز خواندند، در حالی که سایر مردم مشغول به امر خلافت بودند.[۱۱] با توجه به دستور رسول خدا (ص) به امیرمؤمنان (ع) مبنی بر رها نساختن بدن ایشان از زمان رحلت تا زمان دفن، می توان نتیجه گرفت که زمان غسل، با فاصله اندکی پس از رحلت و به هنگام زوال بوده است.

ج. اقامه نماز ظهر

معلوم نیست این نماز به امامت چه کسی برگزار شده، ولی چنان که در ادامه خواهد آمد، قطعاً ابوبکر حضور نداشته است؛ زیرا وی آن هنگام در مدینه نبود. مولای متقیان علی (ع) هم مشغول به امور رسول خدا (ص) بودند، و شاید همین مسئله امامت نماز ظهر بود که موجب شد برخی به دنبال تعیین خلیفه بیفتند.

د. ورود ابوبکر به مدینه

ابوبکر همسری از زنان انصار به نام حبیبه بنت خارجه بن زید[۱۲] اختیار کرده بود و اتفاقاً در آن ایام، به منزل وی رفته بود[۱۳] که در منطقه ای خارج از محدوده مرکزی مدینه به نام «سنْح» قرار داشت. چون خبر شهادت رسول خدا (ص) در مدینه شایع گشت و به گوش ابوبکر رسید، سوار بر اسبی شد و به سرعت خود را به مسجدالنبی رساند و برای اطمینان از صحت این واقعه، مستقیم به منزل عایشه رفت.[۱۴]

ه‍. تشکیل اجتماع سقیفه بنی ساعده

عصر روز دوشنبه و پس از اقامه نماز ظهر، انصار در «سقیفه بنی ساعده» اجتماع کردند و گفتند: پس از رسول خدا (ص)، امر را بر عهده سعد بن عباده می گذاریم. سعد، رئیس قبیله خزرج، که در آن هنگام مریض بود، خطبه ای خواند و پسران یا پسر عموهایش آن را با صدای بلند برای دیگران تکرار می کردند. وی در آن خطبه، به پیشگامی انصار در پذیرش اسلام و حمایت از پیامبر (ص) اشاره نمود و افزود: خلافت حق شماست، پس آن را محکم برای خود نگاه دارید. انصار او را تأیید کردند و گفتند: اگر مهاجران نپذیرفتند و در جواب ما گفتند: ما از بستگان رسول خدا هستیم، چه کنیم؟ برخی پاسخ دادند: می گوییم: امیری از شما و امیری از ما امور را اداره کنند و به کمتر از این هرگز راضی نخواهیم شد. [۱۵] عُوَیم بن ساعده، که از قبیله اوس بود، به این امر (خلافت سعد بن عباده که خزرجی بود) اعتراض کرد. در نتیجه، او را از سقیفه بیرون انداختند.[۱۶]

او در راه به «مَعْن بن عدی بلوی» برخورد و ماجرا را برای وی بازگو نمود. معن بن عدی از هم پیمانان قبیله اوس بود و عُوَیم بن ساعده نیز توسط پیامبر، برادر دینی عمر بن خطاب گردیده بود.[۱۷] ابن ابی الحدید به نکته ای جالب توجه اشاره می کند: این دو از دوستان ابوبکر بودند و وی را دوست داشتند اما بغض و عداوت سعد بن عباده را در دل داشتند.[۱۸] به همین سبب، عُوَیم با خلافت سعد بن عباده در شورا مخالفت کرد. سپس آن دو نزد عمر رفتند. مَعْن بن عدی تمام آنچه را از عوَیم بن ساعده شنیده بود برای عمر تعریف کرد.[۱۹] عمر با نگرانی نزد ابوبکر رفت وی را خبردار کرد. آنان در راه به ابوعبیده جراح برخوردند و هر پنج نفر با سرعت به طرف سقیفه به راه افتادند.[۲۰]

در سقیفه، ابوبکر سخنرانی کرده و در آخر گفت: «من به خلافت عمر یا ابوعبیده راضی ام». برخی از انصار گفتند: امیری از ما و امیری از شما. هرگاه یکی مُرد، آن دیگری امیر شود و به همین صورت، یک امیر از ما و پس از مرگش امیری از شما. ابوبکر این سخن را نپذیرفت و گفت: امارت از ما و وزارت از شما. حُباب بن منذر، که این سخن را شنید، برخاست و گفت: ای انصار، خلافت را از دست ندهید و به دیگران راضی نشوید؛ چون پایه های این حکومت را شما استوار ساختید، و اگر می گویید مهاجران با ما مخالفت می کنند حداکثر راضی شوید به اینکه امیری از ما و امیری از آنان باشد. عمر در جواب وی گفت: دو شمشیر در یک غلاف جای نمی گیرد. نزاع بالا گرفت و بشیر بن نعمان از اوس، که به سعدبن عُباده از خزرج حسادت می ورزید، از روی حسادت و اینکه مبادا خلافت به سعدبن عباده برسد، طی سخنانی انصار را به بیعت با ابوبکر فراخواند. ابوبکر نیز از مردم خواست با عمر یا ابوعبیده بیعت کنند، اما آن دو نپذیرفته، ابوبکر را اولی به این امر دانسته، خواستار بیعت با وی شدند. در این هنگام، بشیر بن سعد بر آنان پیشی گرفت و با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال این امر، اوسیان حاضر در جلسه نیز از ترس اینکه مبادا خلافت به خزرجیان برسد با ابوبکر بیعت کردند.[۲۱]

و. بیعت گرفتن از سایران

پس از آنکه گروهی از حاضران در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند، عده ای برای تثبیت آن به راه افتادند. ابن ابی الحدید به نقل از بَراء بن عازِب می نویسد: عده ای از بنی هاشم مشغول غسل رسول خدا (ص) بودند و من از شدت غصه و ناراحتی مصیبت وارد شده و از ترس اینکه مبادا خلافت را از دست بنی هاشم خارج سازند، بین این گروه و مسجد در رفت و آمد بودم. در این اثناء خبر رسید که عده ای در سقیفه اجتماع کرده اند. ناگهان عمر و ابوبکر غیبشان زد. سپس خبر رسید که با ابوبکر بیعت کرده اند. طولی نکشید که عمر، ابوعبیده جراح و عده ای از اهل سقیفه را به همراه ابوبکر دیدم که به راه افتاده اند و هر که را می بینند دستش را گرفته، به عنوان بیعت به دست ابوبکر می دهند، خواه راضی به چنین عملی باشد یا از آن اکراه داشته باشد. به سرعت خود را به بنی هاشم رساندم. آنان در را (برای غسل دادن رسول خدا (ص) ) به روی خود بسته بودند. با شدت تمام در را کوبیدم و با فریادی بلند آنان را از بیعت مردم با ابوبکر آگاه ساختم.[۲۲]

عمر، ابوعبیده، ابوبکر و همرانشان وارد مسجد النبی شدند، درحالی که عمر مرتب اطراف ابوبکر می دوید و فریاد می زد: مردم با ابوبکر بیعت کرده اند! [۲۳]سپس ابوبکر بر منبر رسول خدا (ص) نشسته خطبه ای خواند.[۲۴] ابوذر، که از مسئله بیعت آگاهی یافته بود، به مسجد رفت و طی سخنانی مردم را به اطاعت از حضرت علی (ع) فراخواند.[۲۵]

در این هنگام، قبیله «بنی اسلم»، از اعراب خارج مدینه،[۲۶] که برای تأمین آذوقه وارد مدینه شده بودند، با بیعت گیران برخورد کردند. عمر به اطلاع آنان رساند که اگر در بیعت گرفتن یاری شان کنند در عوض، آذوقه آنان را تأمین خواهد نمود. آنان نیز پذیرفته، چوب به دست به راه افتادند. تعداد آنان به حدی زیاد بود که کوچه های اطراف مسجد النبی از آنان پر گردید.[۲۷] آنان هر که را می دیدند، گرفته، به زور و کشان کشان برای بیعت نزد ابوبکر می آوردند.[۲۸] این روندِ بیعت گیری تا شب ادامه یافت و با فرارسیدن شب، آنان به منازل خود بازگشتند.[۲۹]

شب سه شنبه؛ تجمع برخی از طرف داران اهل بیت علیهم السلام

همان شب تعدادی از اصحاب پیامبر برای تغییر دادن وضع به وجودآمده گرد هم آمدند. آنان عبارت بودند از: بَراء بن عازب، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، حُذَیفه، ابوالهِیثم بن تیهان و عُباده بن ثابت. بنا به نقل ابن ابی الحدید، در آن شب، حذیفه از وجود دیدگاهی مبنی بر لزوم بازگرداندن مسئله خلافت به شورا در میان مهاجران خبر داد و ابی بن کعب را نیز شاهد مدعایش معرفی کرد و هنگامی که آن گروه به در خانه ابی بن کعب رفتند، وی در را نگشود، اما سخن حذیفه را تأیید کرد.[۳۰]

روز سه شنبه

الف. صبح سه شنبه؛ تثبیت بیعت سقیفه

صبح روز پس از رحلتِ رسول خدا (ص) عمر و ابوعبیده جراح به ابوبکر برخورد کردند، در حالی که لباس هایی را دور گردن خود انداخته و برای فروش آنان، راهی بازار بود! آنان وی را از انجام این کار منصرف کردند و به وی گفتند: تو خلیفه مسلمانان هستی. از این رو، برای وی از بیت المال مقرری تعیین نمودند [۳۱] تا وی به جای پرداختن به کسب و کار، به انجام امور مسلمانان مشغول شود! سپس عمر گفت: من منصب قضاوت را بر عهده می گیرم. ابوعبیده نیز مسئله غنایم را عهده دار گردید.[۳۲] آنان پس از تقسیم این مقام ها در بین خود، به سمت مسجد به راه افتادند. ابوبکر بر منبر رسول خدا نشست و عمر به ایراد سخنرانی پرداخت و در پایان آن، از مردم خواست مجدداً با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت کنند.[۳۳] پس از اتمام بیعت، ابوبکر نیز سخنانی ایراد کرد. ظاهراً این دو سخنرانی و بیعتِ مجددِ مردم از صبح تا ظهر به طول انجامید؛ زیرا ابوبکر در پایان سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد. برخیزید و نماز خود را بخوانید».[۳۴] نکته ظریف این سخن آن است که ابوبکر نه تنها خود را امام جماعت آنان معرفی نکرد، بلکه در هیچ منبعی نیز به اقامه نماز جماعت در این ایام به امامت وی اشاره نکرده است، در حالی که یکی از مهم ترین علل انتخاب ابوبکر به خلافت، در میان منابع اهل تسنن، ادعای امامت جماعت وی در روزهای پایانی عمر پیامبر (ص) است. [۳۵]

ب. عصر سه شنبه؛ نماز مسلمانان بر پیکر پیامبر (ص)

در حالی که سیره و سنت پیامبر خدا (ص) اهتمام بر تشییع سریع جنازه مسلمانان،[۳۶] اصرار بر حضور و اقامه نماز جماعت بر اموات و تشویق مسلمانان به حضور گسترده در این گونه مراسم بود[۳۷] و حتی گاه به هنگام رفتن به جنگ، در حالی که سلاح برداشته و زره پوشیده بودند، رفتن را به تأخیر می انداختند و بر جنازه حاضر می شدند و بر آن نماز می گزاردند و سپس حرکت می کردند،[۳۸] منابع حکایت از آن دارند که عصر روز سه شنبه برخی از حاضران سقیفه پس از اقامه نماز روزانه، برای تجهیز پیامبر (ص) به منزل ایشان روی آوردند.[۳۹] اما به نقل شیخ مفید و ابن شهرآشوب، بسیاری از مهاجران و انصار در نماز و مراسم تدفین رسول خدا (ص) حضور نداشتند و دلیل آن سرگرمی آنان به انتخاب خلیفه بود.[۴۰] ابن ابی شیبه (م ۲۳۵ ق) نیز به حضور نداشتن ابوبکر و عمر در تدفین پیامبر تصریح دارد. او به صورت ضمنی، به حضور نداشتن انصار نیز اشاره می نماید.

همچنین می توان نکات ذیل را که بسیاری از مورخان اشاره کرده اند به عنوان مؤید این نقل آورد:

۱– نماز بر بدن پیامبر (ص) به صورت انفرادی و بدون امام جماعت خوانده شد. در برخی منابع نیز آمده است: مردم نه به صورت یکجا، بلکه گروه گروه و دسته دسته برای اقامه نماز می آمدند.[۴۱] این جمله خود حاکی از پراکندگی مردم و اجتماع نداشتن آنان پس از رحلت رسول خدا (ص) است. اما نکته قابل توجهی که در کلام ابن هشام، یعقوبی، بلاذری، ابن کثیر و دیگران آمده کلمه «ارسالا» است. این کلمه از ریشه «رَسْل یا رِسْل»، به معنای «آرام، ملایم، با تأنی و سست » است.[۴۲] بنابراین، معنای کلام ابن هشام این می شود: «مردم با تأنی، فاصله و آرام آرام برای خواندن نماز، بر بدن پیامبر حاضر می شدند». با توجه به این مفهوم (فاصله هر فرد با فرد دیگر یا هر گروه با گروه دیگر) می توان خوانده نشدن نماز جماعت بر بدن پیامبر و اوج سرگرمی آنان به امر خلافت را درک کرد.

۲– حاضران در منزل رسول خدا (ص) برخی را به دنبال حفاران قبر در مدینه (ابوعبیده جراح و ابوطلحه ) فرستادند تا آنان را یافته، برای حفر قبر رسول خدا (ص) حاضر سازند.[۴۳] سؤال اینجاست که مگر آنان نمی دانستند پیامبر خدا (ص) از دنیا رفته است و نیاز به قبر دارد و از غیر آنان این کار ساخته نیست. این نکته می تواند مؤید سرگرمی بسیاری از صحابه به امر خلافت و نبود حضورشان در مراسم تدفین پیامبر (ص) باشد.

۳– شدت اشتغال آنان به امر خلافت و امور وابسته به آن، و شرکت نداشتن در مراسم تدفین پیامبر (ص) را به صورت ضمنی ولی روشن از این عبارت که در موارد متعدد و توسط اشخاص گوناگون بیان شده است، می توان به راحتی فهمید: «ما متوجه دفن رسول خدا نشدیم، مگر زمانی که…».

۴– در نهایت، این کلام صریح و بی پرده، که ابن سعد به نقل از ابن شهاب آورده است: «رسول خدا (ص) به هنگام ظهر روز دوشنبه از دنیا رفت. مردم به سبب درگیری انصار! از دفن پیامبر غافل گشتند و بدن پیامبر همان گونه رها شد، تا آنکه در ثُلث اول شب و تنها توسط نزدیکانش به خاک سپرده شد».[۴۴] کلام مزبور کاملاً به حضور نداشتن اکثریت صحابه در مراسم تغسیل، تکفین، و تدفین پیامبر خدا (ص) اشاره دارد.

شب چهارشنبه؛ تدفین رسول خدا (ص)

بیشتر مورخان و سیره نویسان متقدم بر این عقیده اند که پیامبر در شب چهارشنبه به خاک سپرده شد.

.[۴۵] برخی نیز زمان دقیق تری برای آن تعیین کرده و تصریح نموده اند که این مسئله در نیمه های شب رخ داده است.[۴۶] برخی منابع نیز کلماتی دارند که می توان از آنان این گونه نتیجه گرفت که پیامبر (ص) در چهارشنبه شب و به عبارت دیگر، شب پنج شنبه دفن شده اند. برای مثال، ذهبی در دو اثر مشهور خویش، «سیر اعلام النبلاء» و «تاریخ الاسلام»، می نویسد: پیامبر از دنیا رفت و بدن او دو شب رها شد؛ زیرا قوم مشغول اصلاح امر امت بودند! طبری نیز ضمن گزارش های گوناگون، گاه اشاره و گاه تصریح به سه روز بر روی زمین ماندن بدن پیامبر دارد که نتیجه آن دفن پیامبر در شب پنج شنبه می شود. یعقوبی نیز از دیگر نویسندگانی است که از مطالب او می توان دفن پیامبر (ص) در شب پنج شنبه را استفاده کرد. در کتاب او آمده است که زمان دفن پیامبر (ص) شب چهارشنبه است؛ اما عبارت وی درباره مدت زمان ماندن بدن پیامبر (ص) بر روی زمین برای اقامه نماز «ایاما » [۴۷]ثبت شده و روشن است که عرب یک روز را «یوم» و دو روز را «یومان» و سه روز و بیش از آن را «ایام» می گوید. چه بسا واژه «اربعاء» تحریف شده باشد، اما از کلمه «ایام» غفلت شده که مؤیدی بر آن است که بدن پیامبر (ص) شب پنج شنبه دفن شده است.

شب پنج شنبه تا شب شنبه؛ رفتن اهل بیت (ع) به در خانه مهاجران و انصار

از نقل «سلیم بن قیس» از سلمان چنین برمی آید که پس از جریان سقیفه، امیرالمؤمنین (ع) در حالی که همسرش حضرت فاطمه (س) را بر مرکبی سوار کرده و دست حسنین (ع) را گرفته بود، به در خانه تمام کسانی که در بدر حضور داشتند، مراجعه و طلب یاری کرد و از میان آنان، چهل و چهار نفر پاسخ مثبت دادند و بنا شد فردای آن شب، همگی سر تراشیده در وعده گاه حاضر شوند؛ اما از میان این جمع، تنها چهار نفر، یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر بر سر قرار حضور یافتند! این اقدام، دو شب دیگر نیز تکرار شد، ولی بر آن چهار نفر، کسی افزوده نشد! از این رو، امیرالمؤمنین (ع) مشغول جمع آوری قرآن شد.[۴۸] در گزارشی دیگر، به نقل از امیرمؤمنان (ع) آمده است: «احدی از اهل بدر و پیش‏تازان در قبول اسلام، از مهاجران و انصار باقی نماند، مگر آنکه از آنان خواستم مرا یاری کند».[۴۹]

روزهای شنبه تا سه شنبه؛ جمع آوری قرآن توسط امیرمؤمنان (ع) و عرضه آن به صحابه

یکی از اقدامات مهم امیرالمؤمنین (ع) پس از رحلت رسول خدا (ص)، جمع آوری قرآن بود. شایان ذکر است که براساس شواهد موجود، قرآن در زمان رسول خدا (ص) به صورت کتاب جمع آوری شده بود، اما آنچه امیرمؤمنان علی (ع) از سوی رسول خدا (ص) بدان ماموریت یافت، جمع آوری و مرتب کردن قرآنی بود که از سوی رسول خدا (ص) املا و توسط امیرالمؤمنین (ع) کتابت شده و مشتمل بر نکات تفسیرگونه و تأویل آیات و برخی توضیحات مربوط به ویژگی هایی همچون ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه و مطالب خارج از متن قرآن بود. با توجه به اینکه امیرالمؤمنین (ع) تنها باید مکتوبات پیشین را تنظیم می کرد و اجزای این قرآن در زمان رسول خدا (ص) کتابت شده بود، طبعاً فراهم کردن آن به زمان زیادی نیاز نداشته است. مدتِ جمع آوری این قرآن را برخی سه روز عنوان کرده اند. اما درباره تاریخ جمع آوری این مصحف، می توان از روایت سلیم از سلمان چنین نتیجه گرفت که از اولین اقدامات امیرالمؤمنین (ع) پس از مراجعات شبانه به در خانه صحابه و یأس از همراهی آنان، اقدام به جمع آوری قرآن بود و چنانکه گذشت مراجعات شبانه تا سه شب ادامه داشت، و اگر جمع قرآن نیز سه روز طول کشیده باشد طبعاً عرضه قرآن بر اصحاب باید هفت روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده باشد. به بیان دقیق تر، امیرالمؤمنین (ع) پس از شب چهارشنبه، که از تجهیز و تدفین جنازه رسول خدا (ص) فارغ گشتند، از شب پنج شنبه این امکان برایشان فراهم شد که به مقابله عملی با توطئه سقیفه برخیزند؛ ازاین رو، شب های پنج شنبه، جمعه و شنبه را به همراه حضرت فاطمه (س) و حسنین (ع) به در خانه مهاجران و انصار رفتند و پس از یأس از یاری آنان، از روز شنبه تا دوشنبه به کار جمع قرآن مشغول شدند. البته از نقل سلیم از سلمان درباره سخنان امیرالمؤمنین (ع) در جمع مردم پس از عرضه قرآن، برمی آید که آن حضرت بلافاصله پس از دفن پیامبر (ص) یعنی از همان روز چهارشنبه، به جمع قرآن مشغول شدند. بنابراین، سخن یادشده از ابن ندیم مبنی بر جمع قرآن طی سه روز را بر فرض قبول، می توان بر این حمل کرد که آن حضرت طی سه شبانه روز اول، علاوه بر جمع قرآن، به در خانه بدریون نیز می رفتند، اما طی سه روز بعد، فقط به جمع قرآن مشغول بودند.

با توجه به آنچه گذشت، امیرالمؤمنین (ع) قرآن را روز سه شنبه بر اصحاب و غاصبان خلافت عرضه کردند؛ یعنی همان تاریخی که در روایت کلینی به نقل از امام باقر (ع) بدان تصریح شده است. در این روایت آمده است: امیرالمؤمنین (ع) هفت روز پس از وفات رسول خدا (ص) و پس از فراغت از جمع قرآن، همراه با ایراد خطبه ای، آن را بر مسلمانانِ مدینه عرضه کردند و بنا به نقل سلمان، این کار در مسجد نبوی انجام گرفت و با کارشکنی و نپذیرفتن ابوبکر و عمر مواجه گردید، از این رو، امام (ع) آن قرآن را به منزل بازگرداندند.[۵۰]

حرکت لشکر اسامه و وقایع پس از آن

الف. تاریخ حرکت

اطلاعِ مهاجرانِ به قدرت رسیده از دفن پیامبر (ص)، آنان را به تکاپو واداشت تا با اقدامی زیرکانه، لشکر اسامه را به حرکت در آوردند.[۵۱] ابوبکر نیز تا توانست مردان شهر مدینه و قبایل اطراف آن را همراه لشکر اسامه فرستاد و تنها عده قلیلی را آن هم به اندازه محافظت از قبایل باقی گذاشت.[۵۲] شواهد ذیل گویای تمهیدات دستگاه خلافت در روزهای چهارشنبه یا پنج شنبه برای حرکت این لشکر است:

۱– طبری، ابن جوزی، ابن کثیر و نویری می نویسند: «روز پس از فردای درگذشتِ رسول خدا (ص)، جارچیان ابوبکر فریاد می زدند: هیچ یک از لشکریان اسامه در مدینه باقی نمانند و همه آنان باید به لشکرگاه در منطقه جرف بروند…».[۵۳]

۲– گزارشی نیز در دست است مبنی بر اینکه لشکر اسامه هنگام رحلت رسول خدا (ص)، حرکت خویش را آغاز کرده و در جرف (بیرون مدینه) اردو زده بود و با رسیدن خبر رحلت پیامبر (ص)، اسامه ضمن نامه ای درخواست تعیین تکلیف نمود که ابوبکر به او دستور ادامه مسیر داد.[۵۴]

۳– برخی منابع اولین فرمان ابوبکر پس از غصب خلافت را حرکت لشکر اسامه دانسته اند [۵۵] که حکایت از آن دارد که این کار در همان روزهای آغازین خلافتش رخ داده است، پس نه پس از گذشت چند روز.

۴– گزارش واقدی و مقریزی درباره زمان حرکت لشکر اسامه نیز به گونه ای است که حکایت از بدون فاصله بودن «بیعت مردم با ابوبکر» و «حرکت لشکر اسامه» دارد.[۵۶]

۵– ابن عساکر نیز به حرکت لشکر اسامه پس از دفن پیامبر خدا (ص) تصریح دارد.[۵۷] البته گزارش هایی از حرکت لشکر اسامه در آخر ربیع الاول [۵۸]و یا هلال ربیع الثانی [۵۹] حکایت دارد، اما این گزارش، با تعجیلی که برای اعزام این سپاه وجود داشت، سازگار نیست. ضمن آنکه در مقابل، خبرهایی دال بر حرکت لشکر قبل از این ایام وجود دارد. برای نمونه، نویری می نویسد: خبر کشته شدن اسود عنسی در اواخر ماه ربیع الاول و پس از حرکت لشکر اسامه به مدینه رسید.[۶۰]

ب. افراد باقی مانده با ابوبکر در مدینه

برخی گزارش ها حاکی از آن است که ابوبکر نیروهای مورد نیاز خود را از لشکر اسامه خارج و در مدینه نگاه داشت. بارزترین این افراد عمر بن خطاب بود.[۶۱] از سوی دیگر، ابوبکر تا می توانست مردانی را که توانایی شرکت در درگیری های احتمالی شهر مدینه را داشتند به همراه لشکر گسیل داشت. بر اساس گزارش های موجود، غالب بزرگان، جنگ جویان و ناموران مسلمان در این لشکر حضور داشتند.[۶۲] بدین سان، او می توانست با کنار هم قرار دادنِ طرف داران خویش در مدت نبودن غالب مردم شهر مدینه و اطراف آن، به راحتی پایه های قدرت خویش را مستحکم سازد.

ج. جذب نیرو از داخل منازل

درباره زمان دقیق انجام این کار، نمی توان اظهار نظر قطعی نمود، اما مسلم آن است که این اقدام در نبود لشکر اسامه صورت گرفته است. بنا به نقل طبری، با حرکت لشکر اسامه و خالی شدن شهر مدینه و اطراف آن از مردان [۶۳]، اقدام بعدی ابوبکر تقسیم اموالی بین زنان شهر مدینه بود. جوهری (بنا به نقل ابن ابی الحدید) نقل کرده است: پس از بیعت مردم با ابوبکر، او اموالی را بین زنان مهاجران و انصار تقسیم نمود. از جمله سهمی را توسط زید بن ثابت نزد یکی از زنان بنی عدی بن نجار فرستاد، اما آن زن آن سهم را نپذیرفت و آن را بازگرداند و گفت: آیا به من رشوه می دهید که دین مرا از من بگیرید؟! به خدا سوگند، هیچ از آن سهم برنخواهم داشت.

هر چند بهانه تقسیم این اموال احتمالاً کمک به همسران افراد شرکت کننده در جنگ بوده، اما بی شک هدف نهایی جذب طرفدار از درون منازل مهاجران و انصار بوده است؛ زیرا پخش چنین اموالی در میان خانواده ها، آن هم در نبود مردان و تنگ دستی زنان در تأمین مخارج، می توانست تأثیر بسیار، هم بر مردان به هنگام بازگشت و اطلاع از چنین اقدامی و هم بر زنان داشته باشد. گفتنی است که امکان دارد این اقدام پس از غصب «فدک» و با بهره گیری از آن رخ داده باشد. بنابراین، پس از روز دهم از رحلت پیامبر (ص) (روز غصب فدک) رخ داده است.

د. تصرف منابع مالی اهل بیت (ع)

منابع تاریخی تصریح دارند: ابوبکر و عمر به قصد جلوگیری از اقدامات امیرمؤمنان (ع) در براندازی حکومت شان، به تصرف آنچه امیرمؤمنان (ع) در اختیار داشت، اقدام نمودند؛ زیرا به عقیده آنان، انسانی که منابع مالی در اختیار ندارد همتش کاهش یافته، احساس حقارت می کند و با اشتغال به کسب و کار، از طلب مُلک و ریاست فاصله می گیرد.[۶۴] با این عقیده، تصرف اموال اهل بیت پیامبر خدا (ص) آغاز شد. حقوق، اموال و دارایی هایی که غصب شد، عبارت است از:

۱– خمس و فیء که بر اساس قرآن و سنت از آنِ اهل بیت (ع) بود.

۲– آنچه از محصولات و یا سرزمین خیبر توسط پیامبر خدا (ص) برای اهل بیت (ع) قرار داده شده بود.[۶۵]

۳– زمین های فدک که به دستور خداوند به حضرت فاطمه (س) واگذار شده بود.

۴– صدقات موجود در روستاهای اطراف مدینه و به طور خاص، مزرعه «بانقیا» (در یکی از روستاهای اطراف مدینه) که از آنِ امیرالمؤمنین (ع) بود یا سرپرستی آنان به ایشان واگذار شده بود. ابوبکر به منظور تصرف صدقاتِ یادشده، شخصی به نام «اشجع بن مزاحم ثقفی» را همراه سی تن از بهترین جنگ جویان قبیله ثقیف مأمور به این کار کرد.[۶۶] انتخاب این شخص را می توان هدفمند دانست؛ چرا که برادر وی در جنگ هوازن به دست امیرمؤمنان (ع) کشته شده بود[۶۷]، ازاین رو، وی انگیزه کافی برای اطاعت از ابوبکر در انجام این کار را داشت.

ه‍ . غصب فدک

پس از رحلت رسول خدا (ص) و در زمان حضورِ نداشتن غالبِ مردانِ شهرِ مدینه، ابوبکر افرادی را برای تصرف فدک و اخراج وکلا و کارگزاران حضرت صدیقه طاهره (س)، که در آن مشغول کار بودند، اعزام کرد.[۶۸] در میان تاریخ نگاران، تنها «ابن ابی الحدید» به زمان غصب فدک اشاره کرده است. او در این باره می نویسد: ماجرای فدک و حضور حضرت فاطمه (س) نزد ابوبکر، ده روز پس از رحلت رسول خدا (ص)، اتفاق افتاد. چنان که گذشت، علت تصرف فدک و منع بنی هاشم از خمس آن بود که مبادا علی بن ابی طالب (با درآمد حاصل از فروش محصولات فدک، قدرت مالی یافته، بر سر خلافت به منازعه با عمر و ابوبکر برخیزد. با تصرف منابع مالی امیرمؤمنان (ع) و به ویژه فدک، از روز دهمِ پس از رحلت رسول خدا (ص) به بعد، اقدامات امیرمؤمنان (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) برای باز پس گیری آن آغاز شد. حضور امیرمؤمنان (ع) به عنوان شاهد، و آمدن حضرت صدیقه طاهره (س) به مسجدالنبی و ایراد خطبه در همین ایام، اتفاق افتاده است.

سبب نزول آیه «وَ آت ذَا الْقرْبی حقَّهُ» (اسراء: ۲۶) و ارتباط آن با اهدای فدک به حضرت فاطمه زهرا (س)، در تفاسیر متعدد خاصه[۶۹]و عامه[۷۰]، حکایت از آن دارد که غالب مهاجران و انصار از قضیه اطلاع داشتند، اما به رغم این شیوع و به سبب اصرار ابوبکر بر آوردن شاهد، حضرت صدیقه طاهره (س) به ناچار، امیرمؤمنان (ع) و امّ ایمن را به عنوان گواه، نزد ابوبکر بردند. این مسئله به گونه ای می تواند گویای حضور نداشتن غالب یاران امیرمؤمنان (ع) و چه بسا بیشتر مهاجران و انصارِ میانه رو به هنگام غصب فدک، در مدینه باشد. افزون بر این، می توان شواهد دیگری را مؤید این ادعا دانست:

۱– ایراد خطبه فدکیه توسط حضرت صدیقه طاهره (س) در مسجدالنبی و به یاری برنخاستن هیچ کس، شاهدی است دال بر حضور نداشتن طرف داران امیرالمؤمنین (ع).

۲– اینکه ابوبکر در مسجدالنبی و در جمع حاضران، تنها یادگار پیامبر خدا (ص) را روباهی می خواند که شاهدش دمش است! [۷۱]و تنها ام سلمه به این سخن اعتراض می کند. وی نیز در آن جمع حضور نداشت، بلکه از درون حجره اش صدای ابوبکر را شنید و به گفته او اعتراض کرد و به خاطر این اعتراض نیز به مدت یک سال حقوق او از بیت المال قطع شد.[۷۲]

۳– سخنان حضرت فاطمه (س) خطاب به امیرالمؤمنین (ع) پس از بازگشت از مسجد و توصیف حالت امیرمؤمنان (ع)، نشان از اوج تنهایی حضرت در آن ایام دارد؛ آنجا که درباره ایشان می فرماید: « یَابْنَ أَبی طَالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ مَشِیمَهَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَهَ الظَّنِینِ. نَقَضْتَ قَادِمَهَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَکَ ریشُ الْأَعْزَلِ… » (طوسی، ۱۴۱۴ق، ص۶۸۳)؛ ای پسر ابوطالب، تا کی دست ها را به زانو بسته ای و چون متّهمان در گوشه خانه نشست های؟ مگر تو نه همان سالار سرپنجه ای؟ چرا امروز در چنگ اینان رنجه ای؟[۷۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:56 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

بازگشت لشکر اسامه و بالا گرفتن اعتراضات به خلافت ابوبکر

الف. طول زمان رفت و بازگشت لشکر اسامه

بلاذری و یعقوبی بنابر قولی طول زمان رفت و برگشت سپاه اسامه را ۶۰ روز دانسته اند.[۷۴] طبری در این باره می نویسد: آنان ۴۰ روز در آنجا (مناطق جنگی ذوالمره، و قبایل قضاعه و ابل) ماندند تا تمامی آنچه را رسول خدا (ص) به آنان امر کرده بود انجام دهند، سپس به مدینه بازگشتند و این مدت (۴۰ روز) بجز ایام رفت و برگشت آنان است.[۷۵] ابن کثیر نیز زمان رفت و آمد آنان را بین ۴۰ تا ۷۰ روز می داند.[۷۶] این سخن با کلام طبری، که تنها مدت اقامت آنان در مناطق جنگی، بدون احتساب زمان رفت و برگشت را ۴۰ روز می داند، بسیار نزدیک است. اما واقدی مجموع مدت رفت و برگشت این سپاه را ۳۵ روز دانسته است؛ ۲۰ روز برای رفتن و عملیات و ۱۵ روز نیز برای بازگشت. طبرسی نیز مجموع این سفر را قریب ۴۰ روز دانسته که به نقل واقدی نزدیک است. واقدی تاریخ اعزام، یعنی خروج سپاه اسامه از مدینه را اول ربیع الثانی، یعنی قریب یک ماه پس از رحلت پیامبر (ص) دانسته است و این با تعجیلی که ابوبکر برای اعزام سپاه اسامه داشت، سازگار نیست. علاوه بر آن، اقامت طولانی مدت در آن مناطق نیز با روح مأموریت اسامه که رسول خدا (ص) برایش مقرر کرده بود، سازگار نیست. بنابراین، آنچه به واقع نزدیک تر می نماید این است که کار اعزامِ سپاه اسامه در چند روز پس از رحلت رسول خدا (ص) سامان یافته و بر اساس مأموریتِ محول شده، پس از قریب چهل روز غیبت از مدینه، به این شهر بازگشته است. در نتیجه، با احتسابِ چند روزِ پس از رحلت رسول خدا (ص) که صرف آماده سازی و اعزام این سپاه شد، زمان بازگشت اسامه و سپاهش کمتر از ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) بوده است.

از وقایع و اقدامات سپاه اسامه و طرف مقابل، در طول این مدت اطلاع بیشتری در دست نیست. تنها می توان گفت: دستگاه خلافت به دنبال تقویت پایه های قدرت خویش و امیرمؤمنان (ع) نیز به دنبال احقاق حقوق خود و جمع آوری قرآن بود. به گونه ای که در ادامه خواهد آمد، نتیجه تلاش هر دو گروه با بازگشت لشکر اسامه به ثمر نشست و اقدامات عملی بیشتری در تاریخ از آنان به یادگار مانده است.

ب. اعتراض تعدادی از طرف‏دارانِ امیرالمؤمنین (ع) به غصب خلافت

بر اساس برخی گزارش ها، با بازگشتِ سپاه اسامه، تعدادی از طرف‏دارانِ امیرالمؤمنین (ع) زبان به اعتراض بر غاصبان خلافت گشودند و یکی از آنان خودِ اسامه بود. گفتنی است که ابوبکر پس از حرکت لشکر اسامه، او را از مقامش عزل کرده بود. بدین روی، اسامه پس از بازگشت، در جمع مردم مدینه، ضمن ابراز شگفت از برکنار شدنش توسط ابوبکر، پس از اعتراض به ابوبکر، خلافت وی را مشروع ندانست و گفت: من و هر کس که در لشکر من بوده، تو را به خلافت نگمارده است. معترض بعدی بُرَیده بن حُصَیب اسلمی، پرچمدار سپاه اسامه، بود. بر اساس برخی گزارش ها، بریده زمانی به مدینه بازگشت که مردم با ابوبکر بیعت کرده بودند [۷۷] این نشان از عدم بیعت بریده با ابوبکر دارد. او به بیعت نکردن اکتفا نکرد و ضمن همراه کردن دیگران با خود، در دفاع از وصایت امیرمؤمنان (ع)، رو در روی ابوبکر ایستاد[۷۸] و پس از آن نیز فریاد می زد: «تا وقتی علی بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد». عملکرد او به گونه ای بود که برخی از افراد قوم او (بنی اسلم)، که خود یکی از ارکان حوادث پس از سقیفه در گرفتن بیعت برای ابوبکر بودند، نیز تحت تأثیر بریده، فریاد برآوردند: «تا وقتی بریده بیعت نکند ما نیز بیعت نخواهیم کرد». به جز اسامه و بریده، نام یازده تن دیگر نیز به عنوان معترضان عَلَنی بر ابوبکر، در روایت طبرسی از ابان بن تغلب از امام صادق (به چشم می خورد که عبارتند از: خالد بن سعید بن عاص از بنی امیه، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر، ابوالهثیم بن تیهان، سهل و عثمان فرزندان حنیف، خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین، ابی بن کعب، ابوایوب انصاری. حضرت نیز از آنان خواست پس از هر اقدامی، ابتدا به میان مردم بروند و هرچه را از رسول خدا (ص) درباره ابوبکر شنیده اند برای مردم بازگو نمایند تا با این کار، حجت به صورت کامل بر مردم تمام و عذرشان پایان یابد و دوریشان از پیامبر (ص) زمانی که در قیامت بر او وارد می شوند، بیشتر باشد.[۷۹]

از ادامه این روایت، چنین بر می آید که این اعتراض پس از بازگشت سپاه اسامه بوده است؛ چراکه در این روایت آمده: «روایت شده که اینان هنگام وفات رسول خدا (ص) غایب بودند و زمانی رسیدند که ابوبکر حاکم شده بود». با توجه به اینکه حضور نداشتن این افراد شاخص از اصحاب رسول خدا (ص) در مدینه، آن هم در روزهای حساس رحلت رسول خدا (ص) هیچ محملی جز حضورشان در اردوگاه سپاه اسامه ندارد. ازاین رو، به نظر می رسد غیبت آنان به سبب همراهی با این سپاه بوده است؛ ضمن آنکه در روایات تاریخی، گزارشی دال بر وجود مأموریت دیگری برای این افراد به چشم نمی خورد.

این گروه در مسجد پیامبر (ص) هر یک سخنان تندی در ردّ خلافتِ ابوبکر و تأیید جایگاه امیرمؤمنان (ع) بیان کردند. آنان پس از آماده سازی افکار عمومی، در روز جمعه ای که شاید قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) بوده است، اطراف منبر رسول خدا (ص) را گرفتند. وقتی ابوبکر بالای منبر رفت، مهاجران از این گروه رو به گروه انصاری معترض کرده، گفتند: شما سخن را آغاز کنید. انصار نیز رو به آنان کرده، گفتند: خیر، شما نخست سخن بگویید؛ زیرا خداوند در قرآن ذیل آیه «لَقَدْ تابَ اللَّه علَی النَّبِی وَ الْمهاجِرِینَ وَ الْأَنصارِ الَّذِین اتَّبَعُوهُ فِی ساعَه الْعسْرَه» (توبه: ۱۱۷) نام شما را بر ما مقدم کرده است. اولین کسی که لب به سخن گشود خالد بن سعید بن عاص بود و پس از او دیگر مهاجران و در نهایت، انصار سخنانی گفتند.[۸۰] زبان ابوبکر در حالی که بالای منبر نشسته بود، بند آمد، به گونه ای که نتوانست هیچ جوابی بدهد. وقتی سخنان آنان پایان یافت، گفت: امیرتان شدم، در حالی که بهترین تان نیستم؛ رهایم کنید! رهایم کنید! عمر بن خطاب به او گفت: از منبر پایین بیای ای فرومایه نادان! اگر نمی توانی پاسخ قریشیان را بدهی، چرا خودت را در این جایگاه قرار داده ای؟ به خدا سوگند، می خواهم که تو را از این مقام برکنار و آن را به «سالم مولی ابی حذیفه» واگذار نمایم! ابوبکر از منبر پایین آمد. عمر دست او را گرفت و به منزلش رساند[۸۱] و تا سه روز به مسجدالنبی نیامد. روز سوم[۸۲] گروهی از مهاجران و انصار هر کدام به همراه عده ای با شمشیرهای کشیده، در حالی که عمر بن خطاب پیشاپیش آنان بود، وارد مسجدالنبی شدند. عمر، خطاب به طرف‏دارانِ امیرالمؤمنین (ع) گفت: به خدا سوگند، اگر سخنان قبل را تکرار کنید سر از بدن شما جدا خواهیم کرد. خالد بن سعید بن عاص و سلمان فارسی سخنانی در تأیید امیرمؤمنان (ع) و در ردّ تهدید عمر بیان کردند که موجب حمله عمر به سلمان فارسی شد که با مداخله امیرمؤمنان (ع) بی نتیجه ماند. آنگاه حضرت رو به طرف‏دارانِ خویش کرده، از آنان خواست پراکنده شوند. عمر نیز در مدینه به راه افتاد و با فریاد، از عموم مردم خواست مجدداً با ابوبکر بیعت نمایند و به صورت گروهی بر سر افرادی می ریختند که تمایلی به بیعت نداشتند و آنان را کشان کشان و به اجبار برای بیعت به مسجد می آوردند.[۸۳] این اقدام موجب خانه نشینی مخالفان شد، به گونه ای که پس از آن، دیگر هیچ صدای اعتراضی بر نخاست.[۸۴]

بی شک، حوادث مزبور و به ویژه مخالفت بنی اسلم، وحشت بسیاری در دل حاکمان ایجاد کرد، به گونه ای که تنها راه موجه جلوه دادن خلافت خویش را در گرفتن بیعت، آن هم به هر شکل ممکن، از وصی پیامبر خدا (ص) به عنوان مهم ترین معارض خویش دیدند.

ج. بیعت خواهی مجدد ابوبکر از امیرالمؤمنین (ع) و یاری خواهی مجدد حضرت علی (ع) از صحابه

سلیم بن قیس به نقل از سلمان، اولین بیعت خواهی ابوبکر را پس از رفتن امیرمؤمنان (ع) و حضرت صدیقه طاهره (س) به در خانه مهاجر و انصار و هنگام جمع قرآن دانسته است. از ادامه این نقل، چنین بر می آید که پس از عرضه قرآن توسط امیرالمؤمنین (ع) و به تحریک عمر، ابوبکر کسی را برای بیعت خواهی به درِ خانه امام (ع) فرستاد. فرستاده ابوبکر طی دو نوبت به درِ خانه امام (ع) آمد و پیغام ابوبکر را رساند، اما با پاسخ منفی و قاطع امام (ع) مواجه شد. ازاین رو، غاصبان خلافت آن روز را صبر کردند. به گفته سلمان، هنگامی که شب فرارسید، امیرالمؤمنین (ع) حضرت فاطمه (س) را بر مرکبی سوار کردند و دست حسنین (ع) را گرفتند و به درِ خانه تمام اصحاب رسول خدا (ص) مراجعه کردند و یاری خواستند، اما باز همان معدود افرادِ طرفدارِ حضرت پاسخ مثبت دادند.[۸۵]

نکته قابل تأمل در این بخش از گزارش سلمان این است که به گفته وی، در این نوبت از یاری خواهی، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به در خانه تمام صحابه رفتند، در حالی که در نوبت اول، تنها به در خانه بدریون مراجعه کرده بودند. در اینجا، با دو پرسش جدّی مواجهیم: اول آنکه چرا در نوبت اول از یاری خواهی، آن دو بزرگوار تنها به در خانه بدریون مراجعه کردند، اما در این نوبت، به در خانه همه صحابه رفتند؟ دوم اینکه آیا اصلاً این امکان وجود دارد که امام علی (ع) و همسرِ حامله شان و دو فرزند خردسالشان، طی سه شب، در نوبت اول به در خانه تمام بدریون، و طی یک شب در نوبتِ دوم، به در خانه تمام اصحاب مراجعه کرده باشند؟

در پاسخ به نخستین پرسش، می توان گفت: چه بسا در نوبت اول، تعداد زیادی از صحابه به علت حضور در اردوگاه سپاه اسامه، در خارج مدینه به سر می بردند و امکان مراجعه به آنان فراهم نبوده. از این رو، تنها به حاضرانِ از بدریون در مدینه بسنده شده است؛ اما در نوبت دوم، با توجه به بازگشتِ سپاه اسامه، امکانِ یاری خواهی از همه اصحابِ حاضر در مدینه فراهم بوده است. در پاسخ به پرسش دوم می توان گفت: مراد از مراجعه به در خانه همه بدریون یا همه صحابه مراجعه به افراد شاخص و دارای نفوذ، همچون سران و رؤسای قبایل بوده است؛ چراکه با وجودِ تعالیم اسلام و تلاش های رسول خدا (ص) برای مقابله با گرایش های قبیله ای، باز هم روحیات قبیله گرایانه جاهلی در میان مهاجران و انصار به وفور یافت می شد. بنابراین، با اقبال شیخ قبیله، افرادِ تابع او نیز اقبال، و با ادبارِ او ادبار داشتند. شواهدِ متعددی دال بر وجود چنین روحیه ای در میان صحابه می توان ارائه کرد.

در ادامه نقل سلیم از سلمان می خوانیم: امیرالمؤمنین (ع) پس از یاری خواهی و دریافت نکردن پاسخِ مناسب، ملازمِ خانه شدند و این بار نیز مجدداً با تحریکِ عمر، قنفذ را برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه (س) فرستادند. وی و گروه همراهش طی دو نوبت برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه (س) آمدند، اما پاسخ مثبت دریافت نکردند، و برای سومین نوبت، خودِ عُمَر با هیزم آمد که به فاجعه بزرگ تاریخ منجر شد که در بخش بعد به آن می پردازیم.

اما تاریخ این دو حادثه (بیعت خواهی و یاری خواهی مجدد) چه زمانی بوده است؟ در گزارش سلمان و هیچ گزارش دیگری به تاریخ دقیق این وقایع اشاره نشده است. اما با محاسبه زمان حرکت لشکر اسامه و طول زمان رفت و برگشت آنان، به نظر می رسد این اقدام قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده باشد. دقت در متن گزارش مزبور به خوبی بیان کننده آن است که این مراجعه به در خانه اصحاب، حتماً پس از بازگشت سپاه اسامه بوده؛ زیرا در گزارش اول، آمده است: حضرت به سراغ تمامی اصحاب رسول خدا (ص) رفتند، و اگر قرار باشد رفتن به در خانه مهاجر و انصار پیش از بازگشت لشکر اسامه اتفاق افتاده باشد این سؤال پیش می آید که پس چه کسانی لشکر اسامه را تشکیل داده بودند؟! همین مطلب در دو گزارش دیگر نیز مطرح است؛ زیرا یا باید بگوییم هیچ یک از بدریون و اولین ایمان آورندگان به پیامبر خدا در لشکر اسامه حاضر نبودند که این مسئله بسیار بعید به نظر می رسد و با اسناد تاریخی نیز سازگار نیست، یا دست کم برخی از آنان در لشکر اسامه حضور داشتند که در این صورت، حضور حضرت در خانه تمامی آنان تا زمان بازگشت لشکر اسامه باید به تأخیر افتاده باشد.

هجوم به خانه فاطمه زهرا (س)

الف. تاریخ هجوم

بر خلاف آنچه امروزه تصور عمومی است، شواهد موجود از آن حکایت دارد که حمله به خانه حضرت صدیقه طاهره (س) قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده است، نه سه روز پس از آن. علاوه بر نکاتی که تاکنون گفته شد، می توان به قراینی که در پی می آید نیز به عنوان مؤید این مدعا اشاره نمود:

۱- بنا بر روایت هشام بن سالم از امام صادق (ع)، پس از رحلت رسول خدا (ص)، حضرت فاطمه (س) هر هفته، روزهای دوشنبه و پنج شنبه به زیارت قبور شهدا [در احد] می رفتند.[۸۶] در روایت محمود بن لَبید نیز به استمرار بر این کار توسط آن حضرت اشاره شده است.[۸۷] با توجه به روایت سلیم بن قیس از سلمان فارسی، حضرت فاطمه (س) پس از هجوم دشمنان به خانه شان، دچار چنان مصدومیتی شدند که منجر به بستری شدن ایشان گردید و همین وضعیت تا زمان شهادتشان ادامه یافت.[۸۸] روشن است که با توجه به فاصله منطقه احد تا مدینه، در صورت مصدومیت ایشان در همان روزهای نخست، طی این فاصله آن هم به طور مکرر، امکان پذیر نخواهد بود. نتیجه آنکه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (س) و مصدومیت ایشان باید مدتی پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده باشد تا او امکان زیارت قبور شهدا و سوگواری در کنار آن را یافته باشند.

۲– چنان که گذشت، غصب فدک، ده روز پس از شهادت پیامبر (ص) رخ داد. توجه به عبارت های موجود در منابع کهن در توصیف چگونگی راه رفتن حضرت صدیقه طاهره (س) هنگام رفتن به مسجدالنبی برای ایراد خطبه فدکیه، احتمال وقوع حمله در روزهای نخست را منتفی می سازد. در توصیف چگونگی حرکت آن حضرت آمده است: «مَا تخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیهَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»[۸۹]؛ راه رفتن ایشان هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا (ص) نداشت. روشن است که اگر هجوم به بیت آن حضرت پیش از آمدنشان به مسجد در روز دهم برای ایراد خطبه رخ داده بود، باید به جای چنین توصیفی، که حکایت از نوعی حرکت طبیعی دارد، به نوع حرکت مصدوم و مجروح اشاره می شد؛ مثلاً گفته می شد: در حالی که بعضی از زنان زیر بازوهای ایشان را گرفته بودند و برای حرکت یاری می دادند به مسجد آمدند.

۳– در خطبه فدکیه با وجود اعتراض حضرت فاطمه (س) به دیگر رفتارهای غاصبان خلافت، هیچ اشاره ای به هجوم دشمنان به بیت ایشان نشده است و این حکایت از آن دارد که تا زمان القای خطبه، یعنی روز دهم پس از رحلت رسول خدا (ص)، هجومی صورت نگرفته بوده است.

۴– همان گونه که گذشت، امیرمؤمنان (ع) پس از بازگشت لشکر اسامه، چندین شب حضرت صدیقه (س) را سوار بر مرکبی می نمودند و برای اتمام حجت به درِ خانه مهاجران و انصار می بردند. این واقعه، خود گویای سلامت آن بانو تا آن ایام است؛ چرا که در صورت سقط جنین و مجروح بودن بدن، همراهی با امیرمومنان (ع) برای ایشان امکان نداشت.

۵– پیش تر اشاره شد که «بریده بن حصیب اسلمی» پس از بازگشت سپاه اسامه، به میان قومش رفت و اعلام کرد که تا وقتی حضرت علی (ع) بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد. قوم او نیز گفتند: تا وقتی بریده بیعت نکند، ما بیعت نخواهیم کرد[۹۰]. این گزارش حکایت از آن دارد که تا زمان بازگشت سپاه اسامه، هنوز گروه حاکم موفق به اخذ بیعت از امیرالمؤمنین (ع) نشده بودند، نتیجه آنکه تا زمان بازگشت سپاه اسامه، هنوز هجوم به خانه فاطمه زهرا (س) رخ نداده است، و اصلاً می توان گفت: همین اعلام مخالفت بریده و قومش یکی از عوامل تصمیم غاصبان خلافت به هجوم و یکسره کردن مسئله مخالفت حضرت علی (ع) بوده است.

۶– در روایت صاحب مصباح الانوار از امام باقر (ع) آمده است: بیماری حضرت فاطمه (س) ۵۰ شب پس از وفات رسول خدا (ص) آغاز شده است.[۹۱] در دیگر روایت این کتاب، به نقل از امام باقر (ع) آمده است: حضرت فاطمه (س) ۶۰ روز پس از وفات رسول خدا (ص) بیمار شدند و سپس بیماری ایشان شدت گرفت. برخی از محققان برای جمع میان این دو روایت، آغاز بیماری حضرت فاطمه (س) را ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) و شدت گیری بیماری ایشان را ۱۰ روز پس از آغاز آن دانسته اند.[۹۲] با توجه به اینکه به لحاظ تاریخی، برای بیماری حضرت فاطمه (س) هیچ سببی بجز مصدومیت ناشی از هجوم به خانه ایشان گزارش نشده است، می توان نتیجه گرفت: هجوم به خانه حضرت فاطمه (س) ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده است.

ب. مدت بیماری و تاریخ شهادت

براساس آنچه گذشت، می توان چنین استظهار کرد که آغاز بیماری ناشی از مصدومیتِ حضرت فاطمه (س) قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) بوده، اما پرسش اینجاست که این بیماری چند روز طول کشید تا به شهادت آن حضرت منتهی شد؟ در اینجا، ناچاریم درباره روایات مربوط به تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) داوری کنیم. در تعداد زیادی از روایات، مدت حیاتِ حضرت فاطمه (س) پس از رسول خدا (ص) ۷۵ روز ذکر شده است [۹۳]، بنابراین، با توجه به تاریخ رحلت رسول خدا (ص) (۲۸ صفر یا ۲ ربیع الاول)، شهادتِ حضرت فاطمه (س) در حدود نیمه ماه جُمَادَی الأولَی رخ داده است.

دیدگاه دیگر برگرفته از روایت طبری امامی به نقل از امام صادق (ع) است که شهادت حضرت فاطمه (س) را در سوم جمادی الثانیه دانسته است.[۹۴] بجز این دو قول، اقوال غیر مشهوری نیز به چشم می خورد که قابل اعتنا نیست،[۹۵] اما در تأیید دیدگاه دوم می توان به این نکات اشاره کرد:

۱– آن گونه که برخی از عالمان شیعه از دیرباز احتمال داده اند، ممکن است کلمه «خمسه و سبعین»، تصحیف شده کلمه «خمسه و تسعین» بوده باشد.[۹۶] مؤید این احتمال وجودِ موارد مشابه برای چنین تصحیفی، با توجه به کم دقتی ها در کتابت و نقطه گذاری است.

۲– بر اساس قول ۷۵ روز، تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) نیمه جمادی الاولی می شود، در حالی که برای این تاریخ، هیچ روایتی از معصوم نرسیده و گویا صرفاً بر اساس محاسبه ۷۵ روز پس از ۲۸ صفر، تاریخ شهادت استخراج شده است. این در حالی است که بر دیدگاه مقابل (سوم جمادی الثانیه) در روایتِ طبری امامی از امام صادق (ع) تصریح شده است.

۳– بنا به استظهار برخی از محققان معاصر، روایت دالّ بر روشن بودن مشعل به هنگام تجهیز و دفن بدن حضرت فاطمه (س) با روایت ۷۵ روز سازگار نیست؛ چراکه در صورت قبول قولِ ۷۵ روز، شهادت حضرت در شب های منتهی به نیمه ماه جمادی الاولی رخ داده که به سبب مهتابی بودن آسمان و با توجه به مخفیانه بودن غسل و دفن حضرت فاطمه (س) نیازی به روشن کردن مشعل نبوده است.

نتیجه آنکه بر اساسِ ترجیح قول دوم (سوم جمادی الثانیه)، اگر تاریخ رحلت رسول خدا (ص) آن گونه که مشهور است – ۲۸ صفر باشد و در صورت کامل بودن هر چهار ماه (صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاولی)، مدت حیات حضرت فاطمه (س) پس از پدر، ۹۵ روز بوده است. اما این ادعا با مشکلاتی مواجه است:

الف- استبعادِ تمام بودنِ چهار ماهِ متوالی قمری؛

ب- وجود روایات معتبر و قابل اعتنا دالّ بر رحلت رسول خدا (ص) در دوم ربیع الاول، که بر اساس این قول، فاصله میان رحلت نبوی (ص) و شهادت فاطمی (ع) قریب سه ماه خواهد بود. بر اساس روایت کتاب تاریخ اهل البیت (ع)، به نقل از امام رضا (ع)[۹۷] و نقل اربلی از امام باقر (ع) [۹۸]و نقل طبری از ابی مخنف [۹۹] و نقل یعقوبی[۱۰۰]، تاریخ وفات رسول خدا (ص) دوم ربیع الاول بوده است.

ج- روایت طبری و ابوالفرج اصفهانی به نقل از امام باقر (ع) حاکی از مدت سه ماه به عنوان دوره حیات حضرت فاطمه (س) پس از پدر است.[۱۰۱]

د- ابن شهرآشوب طول مدت بیماری حضرت فاطمه (س) را ۴۰ روز دانسته[۱۰۲]و این تأییدی است برای دیدگاه دوم؛ چرا که با توجه به شواهدِ پیش گفته، آغاز بیماری حضرت فاطمه (س) ۵۰ روز پس از رحلت نبوی (بوده است و جمع این مدت ۹۰ روز خواهد بود.

جمع بندی

در این مقاله، تلاش شد با بررسی و چینش شواهد تاریخی و روایی، به پاسخ درستی برای این پرسش ها دست یابیم که هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (س)، مدت بیماری و در نهایت، شهادت آن حضرت در چه تاریخی رخ داده و ترتیب حوادثِ منجر به شهادت آن حضرت چگونه بوده است؟ وجود قراینی چند حکایت از آن دارد که هجوم به خانه فاطمه زهرا (س) بر خلاف تصور رایج، بلافاصله پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ نداده است. برای نمونه، گزارش های مربوط به حالات حضرت فاطمه (س) پس از رحلت رسول خدا (ص)، همچون زیارت مکرّرِ قبورِ شهدای احد، چگونگی آمدن به مسجد برای ایراد خطبه پس از غصب فدک، رفتن شبانه به در خانه مهاجران و انصار، همه حکایت از سلامت آن حضرت در دهه های پس از رحلت پدر دارد. همچنین گزارش مربوط به بازگشت بریده بن حصیب اسلمی (پس از همراهی با سپاه اسامه) و اعلامِ اینکه «تا وقتی علی (ع) بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد» نیز حکایت از آن دارد که بیعت گیری از امام علی (ع) تا بازگشت سپاه اسامه به تأخیر افتاده است. اما بر فرضِ تأخیر هجوم، این واقعۀ شوم در چه تاریخی رخ داده است؟ در این مقاله، با ارائه مستنداتی، به این نتیجه رسیدیم که هجوم به خانه فاطمه زهرا (س) قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده و پس از آن، حضرت فاطمه (س) به مدت ۴۰ روز در بستر بیماری بودند، تا آنکه سه ماه پس از رحلت پدرشان به شهادت رسیدند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حوادث پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله

امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 150 نهج البلاغه به دوران بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اشاره كرده و ترسيم دقيق و گويايى از آن را ارائه مى دهد، پرده ها را كنار مى زند و واقعيت ها را روشن مى سازد، مى فرمايد: (اين وضع قيام صالحان به پيشوايى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) همچنان ادامه داشت تا خداوند پيامبرش را برگرفت و به سوى خويش فراخواند. در آن هنگام گروهى به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراكندگى آنها را هلاك ساخت، تكيه بر غير خدا كردند و با غير خويشاوندان و اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيوند برقرار ساختند و از وسيله اى كه مأمور به مودّت آن بودند، دورى گزيدند)؛ «حَتَّى إذَا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ(صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ)، رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَعْقَابِ، وَ غَالَتْهُمُ(1)السُّبُلُ، وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ(2) وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ، وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ». منظور از جمله «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَعْقَابِ»؛ بازگشت به عصر جاهليّت و زنده كردن ارزش هاى آن زمان است كه با نهايت تأسف، پس از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در جامعه اسلامى ظاهر شد، ناصالحان پُست هاى مختلف جامعه را در اختيار گرفتند و صالحان كنار گذارده شدند، و دنياپرستى آشكار گشت، و بيت المال اسلامى كه به همه تعلق داشت تدريجاً در اختيار قشر خاصى قرار گرفت. سپس امام(عليه السلام) پرده را بالاتر زده و با صراحت بيشترى در مسأله خلافت و تغيير اساس آن، سخن گفته و مى فرمايد: (آنها بناى خلافت و ولايت را از اساس و محل اصلى آن، برداشته در غير جايگاهش، نصب كردند)؛ «وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ(3)أَسَاسِهِ، فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ». با اين كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بارها گاه با صراحت و گاه با كنايه، جانشين خود را تعيين كرده بود و فرموده بود بعد از من دست از دامان «قرآن و عترتم» برنداريد، ولى با نهايت تأسف اين بناى محكم را ويران كردند و در جايى ديگر بناهاى لرزانى ساختند. سرانجام امام(عليه السلام) در قسمت هاى پايانى اين خطبه به اوصاف گروهى كه عامل اصلى اين تغيير و دگرگونى بوده، پرداخته و مى فرمايد: (آنها معدن تمام خطاها، و درهاى هرگونه گمراهى بودند. در حيرت و سرگردانى غوطه ور شدند و در مستى و غرور از حق بيگانه گشتند و بر روش آل فرعون حركت كردند، گروهى به دنيا پرداختند و بر آن تكيه نمودند و گروهى از دين خدا، جدا گشتند)؛ «مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ، وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ(4)قَدْ مَارُوا(5)فِي الْحَيْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَونَ: مِنْ مُنْقَطِعٍ إلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِنٍ».
اين اوصاف پنج گانه را براى آنها بيان مى فرمايد تا نشان دهد كه افكار و اعمال آنها از ريشه خراب بوده است؛ افرادى فاسد و مفسد، مست و مغرور و دنياپرست و بيگانه از آيين حق. جالب اين كه: «ابن ابى الحديد» كه تعصّب خاصى در مسأله خلافت بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و خلفاى نخستين دارد، با صراحت اعتراف مى كند كه نظر امام(عليه السلام) در اين خطبه، به مسأله خلافت و ولايت است، منتها با تكلّف زياد سعى دارد آن را مخصوص زمان «بنى اميه» بداند و جمله «حَتَّى إذَا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ» را از «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَعْقَابِ» جدا سازد و به چهل سال بعد از آن پرتاب كند(6)؛ همان توجيهى كه سستى آن بر هر كس نمايان است؛ چرا كه ظاهر يا صريح كلام امام(عليه السلام) اين است كه حركت به قهقرا بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بلا فاصله شروع شد، و تاريخ هم نشان مى دهد كه جنايات «بنى اميه» ريشه هايى در عصر خلفا داشت. قابل توجه اين كه: در «صحيح بخارى» كه معتبرترين كتاب روايى اهل سنّت است به همين نكته اشاره شده كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از حوادث دردناك بعد از خود خبر داد؛ در حديثى مى خوانيم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «يَرِدُ عَلَىَّ الْحَوضَ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِي فَيُحَلَّوْنَ عَنْهُ فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أَصْحَابِي، فَيَقُولُ إنَّكَ لَا عِلْمَ لَكَ بِما أَحْدَثُوا بَعْدَكَ إِنَّهُمْ اِرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى»(7)؛ (گروهى از ياران من روز قيامت در كنار «حوض كوثر» مى خواهند بر من وارد شوند؛ ولى جلوى آنها را مى گيرند، مى گويم: پروردگارا اينها اصحاب منند! مى فرمايد: تو نمى دانى بعد از تو چه ها كردند! آنها به عقب برگشتند و به سنن جاهليّت روى آوردند). جمله «ارتدوا» قابل دقّت است. قابل توجه اين كه در «صحيح بخارى» چندين روايت در همين زمينه و در همين باب نقل شده است. كه همه نشان مى دهد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از اعمال گروهى از اصحاب خود بعد از رحلتش نگران بود و اين تاييد روشنى است بر آنچه در خطبه بالا پيرامون حوادث دردناك بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است. در واقع پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با اين بيان مى خواهد به ياران خود هشدار دهد كه مراقب باشند هرگونه تخلفى، در قيامت مجازات دارد و سعى كنند جزء آن گروه متخلف نباشند.(8) .

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابه خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیش‌گیری از بدعت‌ها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعله‌ور شده و فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید، زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.» [۹] [۱۰]

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از این هشدار به منزل "ام‌سلمه" رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.[۱۱]

سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش "اسامه" بروید؟ چرا نرفتید؟» ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی‌توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.[۱۲] [۱۳]

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض‌کنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره‌ فرماندهی "اسامه" می‌شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می‌زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت‌کنندگان خود به‌طور مرتب می‌فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید.[۱۴]

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «نفذ و اجیش اسامه». «وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.» [۱۵] [۱۶]

پس از لعن متخلفان، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان می‌گریستند. لحظاتی بعد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان می‌گوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.[۱۷]

حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اختلاف و سخنان جسارت‌آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید». [۱۸]

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حضور جمع، رو به حضرت علی (علیه‌السّلام) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی (علیه‌السّلام) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی (علیه‌السّلام) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» "ام‌سلمه" فرمود: «علی (علیه‌السّلام) را می‌طلبد، به او بگوئید بیاید». [۱۹]

علی (علیه‌السّلام) آمد و مدتی با هم به‌طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی (علیه‌السّلام) پرسیدند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چه گفت؟ در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.[۲۰]

یامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در همان حال چند مرتبه فرمود: «ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده»

در روزهای آخر از "بلال" خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه‌ای خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام "عکاشه" برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، شلاقی آماده کردند، ولی همین‌که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.[۲۱] سپس به علی (علیه‌السّلام) دستور داد، آن پول‌ها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.[۲۲]

در لحظات آخر عمر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بسیار گریان بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) گریه‌اش شدت یافت، آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «در همین درد می‌میرم» و در باب شادی و تبسم‌اش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت (علیهم‌السّلام) من هستی که به من ملحق می‌شود» و این بود که من تبسم کردم.[۲۳]

در لحظات واپسین عمر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرش در دامان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) قرار داشت.[۲۴] [۲۵]

هنگامه فوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خلیفه‌ دوم، بنابر عللی در بیرون خانه فریاد می‌زد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فوت نکرده و بسان حضرت عیسی (علیه‌السّلام) پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این آیه را خواند: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ا فان مات او قتل...[۲۶] » [۲۷]

علی (علیه‌السّلام) جسد مطهر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد[۲۸] و این شخص جز علی کسی نیست، سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود، فرمود: «پدر و مادرم فدایت‌ ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمان‌ها قطع گردید... اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی‌کردید، آنقدر گریه می‌کردم که سرچشمه اشک را می‌خشکانید». [۲۹] سپس در قبری که توسط "ابوعبیده جراح" و "زید بن سهل" آماده شده بود و در همان حجره‌ای که وفات یافته بود، در خانه‌ خودش به خاک سپرده شد.[۳۰]

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آخرین سفر حج (در عرفه)، در مکه، در غدیر خم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. آن حضرت در حجة الوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: مناسک خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم. هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. هنگام بازگشت نیز در اجتماع بزرگ حاجیان فرمود: نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم.

عبدالله بن مسعود گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یک ماه قبل از رحلت، ما را از وفات خود آگاه نمود... عرض کردیم: اى رسول خدا! رحلت شما در چه موقع خواهد بود؟ فرمود: فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است.

زمانى نیز فرمود: نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مى روم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم... و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود.

روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و امام علی علیه السلام تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: به من خبر داده‌اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد...

در فرصتى دیگر مردم را به رعایت حقوق انصار سفارش و در خطاب به انصار فرمود: اى گروه انصار، زمان فراق و هجران نزدیک است، من دعوت شده و دعوت را پذیرفته ام... بدانید دو چیز است که از نظر من بین آن دو هیچ تفاوتى نیست. اگر بین آن دو مقایسه شود به اندازه تارمویى بین آن دو فرقى نمى گذارم. هر کس یکى را ترک کند مثل این است که آن دیگرى را هم ترک کرده است... آن دو کتاب آسمانى و اهل بیت رسالت هستند... سفارش مرا در مورد اهل بیت من رعایت کنید و... نیز فرمود: آیا شما را به چیزى راهنمایى نکنم که اگر بدان چنگ زنید، پس از آن هرگز به ضلالت نیفتید؟ گفتند: بلى، اى رسول خدا. فرمود: آن (چیز) على است. با دوستى من دوستش بدارید و به احترام و بزرگداشت من، او را محترم و بزرگ بدارید. آن چه گفتم جبرئیل از طرف خداوند به من دستور داده بود.

ابن حجر هیثمى گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بیمارى خود که به رحلتش انجامید فرمود: مرگ من به همین زودى فرا مى رسد و من سخن خود را به شما رساندم و راه بهانه و عذر را بر شما بستم. آگاه باشید، من کتاب پروردگارم و اهل بیت خود را در میان شما مى گذارم و مى روم. سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: این شخص على بن ابى طالب است که همراه با قرآن است و قرآن با على است و از یکدیگر جدا نشوند تا روز قیامت که با من ملاقات نمایند.

در روز دوشنبه آخرین روز از زندگى رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: اى مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پاره هاى امواج تاریک شب روى آورده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالى جان سپرد که سر در دامن على بن ابى طالب علیه السلام داشت. على علیه السلام شیون کنان، رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله را به اطرافیان خبر داد. در این زمان ابوبکر به محل سکونت خود در «سنح» رفته بود و عایشه به دنبال وى فرستاد تا بى درنگ به شهر آید.[۱۱]

چون خبر وفات پیامبر صلی الله علیه و آله زمزمه شد، عمر خطاب فریاد برآورد: هرگز چنین نیست. این بعضى از منافقانند که مى پندارند پیامبر مرده است! مردم بدانید، به خدا سوگند، رسول خدا نمرده است بلکه به سوى پروردگار خود رفته، به همان گونه که موسى به سوى پروردگار خود رفت، او چهل روز از پیروان خود غایب بود و پس از این که گفته شد او مرده است به نزد ایشان بازگشت. به خدا سوگند، رسول خدا باز مى گردد و دست و پاى کسانى را که گمان برده اند او مرده است، قطع خواهد کرد. او بى وقفه مردم را بیم مى داد و در هراس و تردید مى گذارد و آن کلمات را به قدرى تکرار کرد که دهانش کف نمود. مى گفت: هر کس بگوید او مرده است با این شمشیر سرش را از تن جدا خواهم کرد. خداوند تا وعده هایش را به دست او عملى نسازد، وى را نزد خود نمى برد. در آن هنگامه از خانواده رسول گرامى صلی الله علیه و آله کسى تردید در رحلت آن حضرت نداشت و از همین رو جز عباس، شنیده نشد که کسى با عمر سخن گفته و به او توجهى کرده باشد. جز این که برخى چون آشوب آفرینى عمر را دیدند، گفتند: او چه مى گوید!! از وى بپرسید مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره به تو چیزى فرموده که این گونه سراسیمه و آشفته سخن مى گویى! و او در پاسخ گفت: نه، اصلا.

موضوع رحلت براى خاندان پیامبر و مردم چنان قطعى و بدیهى بود که ابن ام مکتوم نابینا نیز که جسد مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله را نمى دید، همانند عباس در اعتراض به عمر گفت: تو از خود چه مى گویى؟! مگر قرآن نیست که مى فرماید: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّ الله شیئا و سیجزى الله الشاکرین». محمد جز فرستاده اى که پیش از او هم پیامبرانى (آمده و) گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود (به شیوه جاهلیت) برمى گردید! هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد. عباس افزود: تردید نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرده است. بیایید او را دفن کنیم. آیا خداوند شما را یک بار طعم مرگ مى چشاند و رسولش را دوبار! او بزرگوارتر از آن است که دوبار بمیرد. بیایید او را دفن کنیم. اگر راست باشد که او نمرده بر خداوند دشوار نیست که خاک را از روى او به یک سو زند و... . با این حال، عمر بدون کمترین توجه به اعتراض آنان، بر نظر خود پافشارى مى کرد تا آن که چند ساعتى بعد، ابوبکر از محل سکونت خود در سنح رسید. و چون چشم به جسد مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله دوخت، همان آیه را که پیشتر دیگران خوانده بودند خواند و عمر را به سکوت فراخواند و او نیز ساکت بر زمین نشست و گفت: گویا این آیه را پیش از این نشنیده بودم. آیا این از قرآن است؟!

محققان و مورخان اهل تسنن بر پایه اعتراف عمر انگیزه او را زمینه سازى براى رسیدن ابوبکر به مدینه یاد کرده اند. ابن ابی الحدید مى نویسد: عمر با این اقدام مى خواست فرصتى براى رسیدن ابوبکر به محل فراهم آورده باشد; زیرا او در فرداى «سقیفه» قبل از سخنرانى ابوبکر در مسجد، ضمن عذرخواهى از اظهارات روز گذشته در انکار وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، گفت: وقتى فهمیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است، ترسیدم بر سر زمامدارى، جنجال و آشوب به پا شود و انصار و دیگران، زمامدارى را به دست گیرند یا از اسلام برگردند.[۱۲]

پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله، در حالى که عده اى از سران و سیاست مداران مهاجر و انصار در سقیفه بنى ساعده گردآمده و درباره جانشینى آن حضرت به مجادله و منازعه پرداخته بودند، حضرت على علیه السلام به اتفاق برخى از عموزادگان خویش به غسل دادن و کفن کردن بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت.

امام باقر (ع) در این زمینه چنین می فرمایند: «مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز می خواندند، و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیرالمومنین (ع) بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد.[۱۳] اهل بیت علیهم السلام و وابستگان آن حضرت و بزرگان صحابه درباره مکان تدفین بدن مطهر آن حضرت به گفت وگو پرداختند و هر کدام پیشنهاد خاصى ارائه کردند. حضرت على علیه السلام که متکفل تجهیز بدن آن حضرت و از نزدیکترین مردان به آن حضرت بود، فرمود: إنّ اللّه لم یقبض روح نبیه إلّا فى أطهر البقاع و ینبغى أن یدفن حیث قبض؛[۱۴] به درستى که خداى سبحان، جان پیامبرى را نمى گیرد مگر در پاکیزه ترین مکان، و سزاوار است در همان مکانى که قبض روح شد، در همان جا دفن گردد. گفتار مستدل امیرمؤمنان على ابن أبى طالب علیه السلام مورد پسند همگان قرار گرفت و بدن مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در همان مکانى که جان به جان آفرین تسلیم کرده بود، دفن نمودند. طبرى، پیشنهاد دفن پیامبر صلی الله علیه و آله را در همان مکانى که وفات یافت، به ابوبکر منتسب کرده و از او نقل می کند: ما قُبض نبىٌ إلّا یدفن حیث قُبض؛ هیچ پیامبرى از دنیا نرفت، مگر این که در همان مکانى که قبض روح شد دفن گردید.[۱۵]

هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت در داخل مسجد النبى قرار دارد و زیارتگاه مسلمانان و مشتاقان آن حضرت از سراسر عالم است.

حضرت فاطمه سلام الله علیها در خطبه فدکیه و خطبه ای که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرموده اند، پیامدهای رحلت پیامبر را بیان می کنند، از جمله:

۱. ایجاد ضعف و سستی در میان مردم؛ استومَعَ وهْنُهُ «یا وَهیهُ» حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تأسف فرمودند: :«فقبحا لفلول الحدّ واللعب بعد الجدّ وقرع الصّفاة؛ چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش».

۲. تفرقه و اختلاف بوجود آمد؛ «استنهَرَ فتقُهُ وانْفَتَقَ رَتْقُهُ؛ تشتت و پراکندگی گسترش یافت و وحدت و همدلی از هم گسست».

۳. امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد: آنان که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مأیوس شده و امیدشان به یأس مبدل گشت. «واکدَتِ الاَمالُ».

۴. به حریم پیامبر بی حرمتی شد؛ «اضیعَ الحَریمُ و اُزِیلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ» هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین که اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند.

۵. خط نفاق و دورویی آشکار شد؛ «ظَهَرَ فیکمْ حَسْکةَ النّفاق» حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است: «تَشْرَبُونَ حَسْوا فی ارْتِغاء َو تَمْشُونَ لاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمْرِ وَالضَّرّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْکمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدی، وَ وَخْزِ السَّنانِ فِی الْحبشاء؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فروبردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم».

۶. دین و معنویت کم رنگ شد؛ «و سَمَلَ جَلْبابُ الدّینَ» «جَلْباب» چادر یا عبایی که بدن انسان را می پوشاند، حضرت فاطمه سلام الله علیها تعبیر به جلباب دین فرموده. چون دین نیز تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر می گیرد، همان گونه که چادر و عباء تمام بدن انسان را در برمی گیرد.

۷. مردم دچار بی تفاوتی شدند: حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند: «یا مَعاشِرَ الْفِتْیةِ وَاَعْضاء الْمِلَّةِ، وَ حَضَنَةِ الاِسلامِ ما هذِهِ الْغمیزَةُ فی حَقّی والسّنةُ عَنْ ظلامَتی؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی در مورد دادخواهی من، چیست؟».

۸. مردم پیمان شکنی کردند: فرمودند: «فَانّی حِرْتُمْ بَعْدَ البَیانِ وَ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الاِعْلانِ وَ نَکصْتُمْ بَعْدَ الاِقْدامِ». پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید. حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را برای مردم بیان فرمود و به آن ها اعلام کرد و آنان نیز با علی علیه السلام بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند.

۹. مردم دچار وسوسه های شیطانی شدند: «تَسْتَجیبُونَ لِهتافِ الشَّیطانِ الْغَوِی؛ به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید». و در جای دیگر از خطبه فرموده اند: «اَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْزَرِهِ هاتِفا بِکمْ فَاَلْفاکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ؛ شیطان سر خود را از مخفیگاه بدرآورد. شما را فراخواند. دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید...

۱۰. شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس: «مَعاشر النّاس الْمُسْرِعَةِ اِلی قیلِ الْباطِلِ الْمُغْضِیةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِر؛ ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.

۱۱. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت: در پایان، خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود: «اَمّا لَعَمْری لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةً رَیثما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَما عَبیطَا وَ ذُعافا مُبیدا؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد که پس از این پستان شتر به جای شیر خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است».

۱۲. فرصت طلبان به سر کار آمدند: حضرت فاطمه سلام الله علیها در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروه های فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است و ویژگی های آن ها را نیز بیان فرموده است، از جمله: اهل خوشگذرانی و رفاه زده بودند؛ منتظر پیش آمد حوادث برای پیامبر و اهل بیت بودند (تَتَربّصونَ بنا الدّوائِر)؛ اخبار و رویدادها را دنبال می کردند؛ در جنگها عقب نشینی و یا فرار می کردند و... .[۱۸]

عمر بن خطاب اصرار داشت که پیامبر نمُرده و کسانی را که معتقد بودند پیامبر از دنیا رفته را تهدید به قتل می‌کرد، تا اینکه ابوبکر از راه رسید و با خواندن آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران او را آرام کرد. برخی این اقدام عُمَر را نقشه‌ای از پیش طراحی‌شده برای به قدرت رساندن ابوبکر شمرده‌اند.

به گزارش تاریخ‌نگاران، امام علی(ع) به کمک افرادی چون فضل بن عباس و اسامة بن زید پیامبر را برای دفن تجهیز کرده و او را در منزلش دفن نمودند. در زمان خاک‌سپاریِ پیامبر، برخی سران انصار و مهاجران، در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمده و بر خلاف سفارش رسول خدا، ابوبکر را به جانشینی پیامبر تعیین کردند.

بلافاصله پس از رحلت پیامبر، گروهی از بزرگان مهاجر و انصار در سقیفه بنی‌ساعده جمع شدند و ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند.[۲۲] همچنین طرفداران خلیفه برای بیعت گرفتن از علی به خانه فاطمه دختر پیامبر حمله کردند.[۲۳] در این هجوم به فاطمه جراحاتی وارد شد[۲۴] که به اعتقاد شیعیان به شهادت او انجامید.[۲۵] به باور شیعیان پس از رحلت پیامبر، سفارش‌های پیامبر در مورد جانشینی امام علی(ع) به جای وی اجرا نگردید[۲۶] واختلاف بر سر جانشینی او به نزاعی عمیق در جامعه اسلامی بدل شد و زمینه‌ساز ایجاد دو مذهب بزرگ شیعه و اهل‌سنت گردید.[۲۷]

حق جانشینی پیامبر و ریاست بر حکومت مسلمانان پس از درگذشت او یکی از مهم‌ترین مسائل و عامل اصلی تفرقه بین مسلمانان بوده است.[۵۹] بر همین اساس رخدادهای پیش از درگذشت پیامبر اسلام و اندکی پس از آن، از حساس‌ترین وقایع و آکنده از سیاست پنهان‌کاری و پیچیدگی توصیف شده است.[۶۰] بر اساس تحلیل منابع شیعه، پیامبر برای تثبیت جانشینی علی پس از اعلام در غدیر، تلاش کرد مخالفان بالقوه خلافت علی را با عضویت در سپاه اسامه از مدینه دور کند،[۶۱] و وصیت‌نامه‌ای درباره بعد از خودش بنویسد،[۶۲] چندین بار بر حدیث ثقلین تأکید کرد[۶۳] وصی پس از خود را معرفی نمود،[۶۴] و مانع اقامه جماعت توسط ابوبکر شد.[۶۵]

بر اساس گزارش‌های تاریخی، رویکرد صحابه به مسئله جانشینی پس از پیامبر بر دو گونه بوده است: گروهی از صحابه گفتند پیامبر کسی را تعیین نکرده و در سقیفه بنی‌ساعده گرد هم آمده و ابوبکر را به خلافت برگزیدند،[۶۶] و گروه دیگر که بیشترشان از بنی‌هاشم بودند بر اساس سخنان پیامبر معتقد بودند پیامبر علی را برای پس از خود تعیین کرده است و به همین دلیل تا مدتی با ابوبکر بیعت نکردند.[۶۷] اختلافات این دو گروه منجر به درگیری در مدینه و حمله به خانه علی شد.[۶۸] بنابر برخی گزارش‌ها علی تا بعد از شهادت فاطمه با ابوبکر بیعت نکرد.[۶۹] بنابر کتاب سلیم بن قیس و منابع دیگر، عده‌ای در زمان حیات پیامبر برای تعیین تکلیف جانشینی او هم‌پیمان شدند که این رویداد در منابع مذکور صحیفه ملعونه خوانده شده است.[۷۰]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فتنه های پس از رحلت پیامبر

اما در مورد این فرمایش نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باید گفت: چه فتنه ها و انحرافاتی که پس از پیامبر بوجود نیامد! هر سه فتنه پس از پیامبر بوجود آمد.

اولین مورد: گمراهی بعد از هدایت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در طول ۲۳ سال، مردم را به طرف خدا دعوت نمودند و با عمل و زبان خود این وظیفه ی خطیر را به نحو احسن به سر انجام رساندند؛ اما گمراهی بعد از هدایتی که حضرت تصریح دارند؛ در اواخر عمر شریفِ حضرت با دستورات صریح حضرت اعلان مخالفت نمودند؛
مثال تاریخی

دستور پیامبر اکرم برای جنگ با رومیان تحت فرماندهی اسامه که برخی بزرگان صحابه سر تسلیم خم ننموده و پس از صراحت حضرت در مورد فرماندهی اسامه ی جوان، عملاً از دستور حضرت سرپیچی نمودند و به جنگ با رومیان نرفتند تا جایی که حضرت پس از مطلع شدن از نافرمانی برخی بزرگان صحابه، صراحتاً در مورد آنها فرمودند: «انفذوا جیش اسامة لعن الله من تخلف عنه.»[3] «سپاه اسامه را روانه کنید! خدا لعنت کند کسی را که از همراهی با آن خودداری ورزد.» پس هدایتی که در ۲۳ سال زحمت در پی داشت، از آخرین لحظات واپسین عمر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گمراهیش آغاز گردید. در این میان غصب خلافت، گمراهی اصلی و اساسی امت پیامبر بود؛ چون تمام زحمت پیامبر توسط امام معصوم پس از ایشان باید اجرا و تبیین گردد که آنرا از امام غصب کرده و به جاده ی خاکی که ضلالتی بیش نبود، سوق دادند.

دومین مورد: فتنه های گمراه کننده

فتنه های گمراه کننده ای که پس از رحلت پیامبر بوجود آمد، بخشی در زمان خلافت سه خلیفه ی اول و بخش دیگر در زمان خلافت امیرمومنان علیه السلام اتفاق افتاد؛

فتنه اول: زرق و برق دنیا

یکی از فتنه های گمراه کننده ای که در زمان خلفای سه گانه بوجود آمد، زرق و برق دنیا بود؛ در زمان خلیفه ی سوم، ریخت و پاس های خلیفه چنان زیاد بود که طلاهای برخی را با تبر شکستند.

نمونه های تاریخی جمع آوری مال

۱. مسعودى مى نویسد: «بعد از مرگ عبدالرحمن بن عوف، وقتى کیسه هاى طلاى به جامانده اش را نزد عثمان آوردند و برزمین نهادند، حجم کیسه ها مانع از آن شد که عثمان شخصى را که در آن طرف کیسه ها ایستاده بود، ببیند.»

2. عبدالرحمن بن عوف هزار نفر شتر، ده هزار رأس گوسفند و صد رأس اسب داشت و سایر دارایى هایش به دو میلیون و ششصد و هشتاد و هشت هزار دینار بالغ مى شد.[4]

3. طلحة بن عبیدالله خانه هایى ساخت که صدهزار دینار برآورد شدند و در عراق روزانه هزار وافى و در شام ده هزار دینار درآمد داشت و مقدار زیادى طلا و نقره به جاى گذاشت.[5]

4. ابوسعید خدرى ثروت هنگفتى داشت. او در مورد ثروت خود گفته است: در میان انصار کسى را نمى شناسم که ثروتش از ثروت من بیشتر باشد.[6]

5. زید بن ثابت، وارثان او پس از مرگش طلا و نقره هاى او را با تبر مى شکستند و تقسیم مى کردند و مزارع و چشمه ها و اموال دیگر به مبلغ صد و پنجاه هزار دینار از وى به جا ماند.[7]

6. یعلى بن منیه پانصد هزار دینار طلا، زمین ها، خانه ها و طلب هایى به مبلغ سیصد هزار دینار از او به جا ماند.[8]

اینها تنها چند تیتر از این حاتم بخشی ها از کیسه ی بیت المال توسط خلیفه ی سوم است.

زبیر از کجا تا به کجا

یکی از اینها زبیر بن عوام بود که تا قبل از به خلافت رسیدن عثمان، کنار اهل بیت علیهم السلام بود و در شورای شش نفره به نفع حضرت کنار رفت؛ اما اسراف و تبذیر از کیسه ی بیت المال توسط عثمان زبیر را چنان طمعکار کرد و به اشرافیت کشاند که جز اولین بیعت شکنان همین زبیر بود.

ترسناک ترین چیز برای امت

فتنه زرق و برق دنیا و پول پرستی و پول دوستی و ثروت اندوزی، فتنه ای که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث دیگری فرمودند: «أخْوَفُ ما أخافُ على اُمّتی زَهْرَةُ الدُّنیا و کَثْرَتُها.»[9] «ترسناکترین چیزى که از آن براى امّت خود مى ترسم زرق و برق و وفور متاع دنیاست.»

متاعی که که به فرموده خداوند قلیل و کم است و زندگی حقیقی، در آخرت است؛ توسط بزرگان صحابه عملاً مورد مخالفت قرار گرفت.

فتنه دوم: جنگ با ولیّ خدا

پس فتنه اول، ثروت اندوزی و اشرافیت بود؛ اما یکی دیگر از فتنه ها جنگ با ولی خدا بود، جنگیدن و مخالفت عملی و به میدان کارزار آمدن چنان سخت بود که در طول چهار سال و اندی که حضرت خلیفه ی مسلمین بودند سه جنگ بزرگ درون قلمرو اسلامی داشتند. اولین جنگ با بیعت کنندگان و برخی اصحاب دیروز و بیعت شکنان و مخالفان سرسخت امروز، اتفاق افتاد که مهمترین دلیل آن اشرافیت و پول پرستی از یک سو و کینه ی دیرینه ی برخی دیگر از امام علیه السلام از سوی دیگر چنان آرامش جامعه اسلامی را به خطر انداخت که جان بیش از شش هزار نفر را گرفت.[10] فتنه جنگی دوم بنابر کینه های قدیمی و انتقام جویی از جنگ های صدر اسلام مانند بدر و احد و ... بوده است، که حزب طُلَقا (آزادشدگان پیامبر صلى الله علیه و آله در فتح مکّه) 18 ماه جامعه اسلامی را به خود مشغول کردند؛ امیر المومنین با تدابیر مختلف در شرایطی که شاهرگ فتنه را در حال قطع کردن بود، حزب طلقاء با بر نیزه کردن قرآنی که هیچ گاه لحظه ای بدان ایمان نیاورده بودند، فتنه دیگری بوجود آوردند.

جنگ دین اصیل و دین جعلی

فتنه داخلی در میان لشکریان حضرت که از آن می توان به «جنگ دین اصیل و جعلی» نام برد، بوجود آمد، این فتنه چنان سخت و دشوار بود که امیرالمومنین فرمودند: «من بودم که چشم فتنه را در آوردم»؛ یعنی کسی دیگر نمی توانست آن را از ریشه بر کند. نکته ای که در جنگ نهروان وجود دارد آنکه جنگیدن با افرادی که عمری خودشان را بنده ی خدا می پنداشتند، چنان سخت و دشوار می نمود که باید امامی چون امیر مومنان علیه السلام که عبد مطلق خداست و تابع محض پیامبر اکرم که به فرموده حضرتش، «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ»[11] چنان آن فتنه را خواباند که دیگر نتوانست سر بر آورد؛

نکته مهم در جنگ نهروان و دو جنگ قبل

البته باید نکته ای در این زمینه متذکر شد که قبل از روی دادن جنگ نهروان، حضرت خطبه ها و سخنان متعددی با سران فتنه ضد دینی و اسلام جعلی داشته اند که برخی از خطبه ها نهج البلاغه بر آن دلالت صریح دارند؛

سومین مورد: شهوت شکم و دامن

هر دوی این شهوت ها یکی باعث جنگ جمل گردید، و دیگری باعث قتل ولی خدا؛ زمانی که قطّام، کابین و مهریه ی خود را سر مبارک مولای متقیان علی علیه السلام قرار داد. زمانی که امت مدت زیادی به پول پرستی، گمراه شدن در فتنه ها و شهوت شکم و پول های باد آورده و نشستن سر سفره های رنگین بوالهوسان شکم پرست، عادت کرده باشند پیداست که به مخالفت با ولایت الله برخواهند خاست.

پی نوشت:

[1] سوره انبیا، آیه ۳۵

[2] الوافی، ج4، ص332

[3] الملل و النحل، ج 1، ص 29/ شرح المواقف، ج 3، ص 650؛ شرح نهج‌البلاغه، ج 3، ص650؛ السقیفة و الفدک، ص77.

[4] زمخشرى، الکشاف، ج 2، ص 67.

[5] زمخشرى، الکشاف، ج 2، ص 67.

[6] جعفر مرتضى عاملى، ابوذر: مسلمان یا سوسیالیست، قم، 1361، ص 9.

[7] ابن الجوزى، صفة الصفوة، بیروت، دارالمعرفة، 1415، ج 1، ص 726.

[8] محمدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، بیروت، عزالدین، 1413 ج 3، ص 366

[9] میزان الحکمه، ج1: ح833: 228

[10] نقدى بر آمار تلفات جنگ‏هاى امام على علیه السلام، مصطفى صادقى، منبع: مجله تاریخ اسلام 1380 شماره 7

[11] الاحتجاج، جلد 1، صفحه 210


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حوادث روزهای بعد از شهادت پیامبر اکرم (ص) و عملکرد جریان نفاق در مدینه

جریان نفاق در مدینه در ایام بیماری منجر به شهادت پیامبر اکرم(ص) کاملا فعال بود. هم در جریان دوات و قلم که مانع از نوشتن وصیت پیامبر (ص) شدند و هم در امامت جماعت مسجد، که پیامبر علی رغم حال نامساعدشان مانع از امامت ابوبکر شدند و هم در کارشکنی و تخلف از لشکر اسامه که با آن همراهی نکرده و اجازه حرکت به مرزهای روم را ندادند. اما بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) نیز به جای پرداختن به کفن و دفن پیامبر، در سقیفه بنی ساعده جمع شده و توطئه خود را برای جانشینی پیامبر (ص) عملی کردند. این مساله برای آن ها تا آن جا مهم بود که پیکر مطهر پیامبر اکرم(ص) تا سه روز بر زمین ماند و هیچ کدام از آن ها خبری از آن نگرفتند.

این مراحل به ترتیب، طبق مستندات تاریخی ارائه می شود

- 1 شهادت حضرت رسول اکرم (ص) و خاکسپاری ایشان به نقل شیخ مفید، حضرت رسول اکرم(ص) در سال یازدهم هجری به شهادت رسید. او می نویسد: «وَ قُبِضَ بِالْمَدِینَةِ مَسْمُوماً یوْمَ الْإِثْنَینِ لِلَیلَتَینِ بَقِیتَا مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشَرَةٍ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثٍ وَ سِتِّینَ سَنَةً» رسول خدا در روز دوشنبه بیست و هشت صفر سال ده هجری در مدینه در سن شصت و سه سالگی در حالی که مسموم شده بود، از دنیا رفت.(۱) امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبه های خود می فرماید: «وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَی وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی» حضرت رسول خدا(ص) در حالی که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالی که فرشتگان مرا یاری می کردند.(۲) صدای ناله و گریه زنان و کودکان بالا گرفت و علی(ع) شیون کنان، رحلت پیامبر اکرم(ص) را اطرافیان خبر داد. فضه کنیز فاطمه زهرا(س) می گوید: «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِیرُ وَ الْکبِیرُ وَ کثُرَ عَلَیهِ الْبُکاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَی الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِیاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا کلَّ بَاک وَ بَاکیةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ» وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمی دیدی، مگر در حالت گریه و زاری! «وَ لَمْ یکنْ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُکاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)» در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزده تر و گریه و ناله کننده تر از سرورم حضرت فاطمه(ع) نبود.(۳) پس از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) بدن مطهر ایشان، پس از سه روز، در نیمه شب اول ماه ربیع الاول توسط امیرالمومنین علی(ع) در خانه ی حضرت(ع) که اینک داخل مسجد النبی(ص) است به خاک سپرده شد. این در حالی است که بسیاری از غاصبین خلافت، حتی برای شرکت در نماز بر بدن رسول اکرم(ص) نیز حاضر نشدند. بدین ترتیب تشییع جنازه حضرت(ص) در شبانه صورت گرفت. در منابع آمده است که؛ «تُوُفِّی فِی شَهْرِ رَبِیعٍ الأَوَّلِ یوْمَ الاثْنَینِ وَ دُفِنَ لَیلَةَ الأَرْبِعَاءِ» حضرت(ص) در روز دوشنبه ماه ربیع الاول از دنیا رفت و در شب چهارشنبه به خاک سپرده شد.(۴) عایشه می گوید: «مَا عَلِمْنَا بِدَفْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَتَّی سَمِعْنَا صَوْتَ الْمَسَاحِی فِی جَوْفِ لَیلَةِ الْأَرْبِعَاءِ» به خدا قسم ما از دفن پیامبر اکرم(ص) با خبر نشدیم تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت(ع) شنیدیم.(۵) و علت این را ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد: «لِیثبِتَ عِندَ النَّاسِ أَنَّ الدُّنیا شَغَلَتهُم عَن نَبِیهِم ثَلَاثَةَ أَیامِِ حَتَی أَمَرَهُ إلَی مَا تَرَون وَ قَد کانَ یتَطَلَّبُ الحَیلَةَ فِی تَهجِینَ أَمرِ أَبِی بَکرِِ حَیثُ وَقَعَ فِی مَا وَقَعَ بِکلِّ طَرِیقِِ وَ یتَعَلَّقُ بِأَدنَی سَبَبِِ مِن أُمُورِِ کانَ یعتَمِدُهَا» باید گفت علی(ع) بدین خاطر بدن رسول اکرم(ص) را تا سه روز دفن ننمود، تا به مردم بفهماند که دنیا آن چنان اهل سقیفه را به خود مشغول نموده بود، که تا سه روز حتی سراغ بدن رسول اکرم(ص) را نگرفتند! چرا که علی(ع) پس از جریان سقیفه برای رسوا کردن هیات حاکمه از هر راهی که می توانست کوتاهی نکرد.(۶)

2 برگزاری سقیفه بنی ساعده و بیعت گرفتن از مردم مدینه برای خلافت ابوبکر بن ابی قحافه: در حالی که هنوز بدن مطهر حضرت رسول اکرم(ص) دفن نشده بود، که غاصبین خلافت در صدد فتنه برآمدند. بعد از رحلت رسول اکرم(ص) مردم سه دسته شدند ۱)گروهی در منزل امام علی(ع) که مشغول آماده سازی مقدمات تشییع رسول اکرم(ص) بود، تجمع کردند. ۲)مهاجرین در مسجد به رهبری ابوبکر بن ابی قحافه تجمع کردند. ۳)انصار در سقیفه بنی ساعده به رهبری سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج تجمع کردند. [سقیفه بنی ساعده جایگاه و ایوانی سرپوشیده و دارای سقف در مدینه بود، که مربوط به قبیله بنی ساعده بوده و مردمان در مشاوراتشان در آن گرد می آمدند.] پس بدین ترتیب؛ مدعیان خلافت سه نفر بودند امیرالمومنین امام علی(ع)! ابوبکر بن ابی قحافه و سعد بن عباده! اهل مسجد بعد از مطلع شدن از تجمع مردم در سقیفه، سریعا خود را به سقیفه رساندند و با آنان به مذاکره نشستند، هر دو گروه مدعی برتری خود بودند و به نوعی خود را می ستودند و خویش را لایق خلافت می دیدند و همه واقعه غدیر را از یاد برده بودند. مهاجرین مدعی بودند که خلیفه باید از مهاجرین مکه باشد، چون رسول اکرم(ص) خود از مهاجرین بوده و چون قریش بوده، پس غیر قریش بر قریش نمی تواند حکومت کند! اما انصار مدعی بودند که آن زمان که مردم مکه رسول اکرم(ص) را راندند، این انصار بود که حضرت(ص) را حمایت کرد، پس انصار به این سِمَت خلافت لایق ترند تا مهاجرین! تا اینکه شخصی گفت که دو امیر برای خلافت انتخاب گردد! یک امیر از مهاجر و امیری از انصار! مهاجرین گفتند که دو شمشیر در یک غلاف نگنجد. پس هیاهو بالا گرفت تا اینکه در این میان، عمر از ابوبکر خواست که دستش را جلو بیاورد، تا با او بیعت کنند و ابوبکر چنین کرد و عمر با او بیعت نمود. به دنبال او سایر مهاجرین و انصار نیز با ابوبکر بیعت نمودند. سقیفه کاملاً به نفع ابوبکر تمام شد و کسی در این میان به سعد بن عباده اعتنایی نکرد و همگی به سمت مسجد برای ادامه بیعت روانه شدند. ابوبکر بن ابی قحافه بر فراز منبر نشست و مردم با او بیعت می کردند.(7) سلیم بن قیس هلالی نقل می کند: بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص)، امام علی(ع) در حال آماده سازی مقدمات غسل و تکفین و تدفین رسول اکرم(ص) بود که سلمان فارسی خبر آورد که، ای علی(ع)! مردم در مسجدالنبی(ص) جمع شده و ابوبکر از آنان به عنوان خلیفه ی رسول خدا(ص) بیعت می گیرد! امام علی(ع) فرمود: «هَلْ تَدْرِی أَوَّلَ مَنْ بَایعَهُ عَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)؟» ای سلمان! هیچ می دانی نخستین کسی که بر منبر رسول اکرم(ص) با او بیعت کرد، چه کسی بود؟ . سلمان گفت: «لاَ! وَ لَکنِّی رَأَیتُ شَیخاً کبِیراً مُتَوَکئاً عَلَی عَصَاهُ بَینَ عَینَیهِ سَجَّادَةٌ شَدِیدُ اَلتَّشْمِیرِ صَعِدَ إِلَیهِ أَوَّلَ مَنْ صَعِدَ وَ هُوَ یبْکی وَ یقُولُ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی لَمْ یمِتْنِی مِنَ اَلدُّنْیا حَتَّی رَأَیتُک فِی هَذَا اَلْمَکانِ، اُبْسُطْ یدَک فَبَسَطَ یدَهُ فَبَایعَهُ، ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ اَلْمَسْجِدِ» نه! ولی پیری کهنسال را دیدم که بر عصای خویش تکیه زده بود و میان دو دیده اش اثر سجده زیادی بود و او نخستین کسی بود که از پله منبر بالا رفت؛ در حالی که می گریست و می گفت: ستایش خدایی را که مرا از دنیا نبرد تا تو را در این جایگاه ببینم، دستت را باز کن! ابوبکر دستش را باز کرد و پیرمرد با او بیعت نمود و سپس از منبر پایین آمد و از مسجد بیرون رفت. امام علی(ع) فرمود: «هَلْ تَدْرِی مَنْ هُوَ؟» آیا شناختی او چه کسی بود؟ سلمان گفت: «لاَ! وَلَقَدْ سَاءَتْنِی مَقَالَتُهُ کأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ اَلنَّبِی(ص)!» نه! ولی از کلامش بدم آمد؛ زیرا گویی از مرگ پیامبر(ص) خوشحالی می کرد. امام(ع) فرمود: «ذَاک إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ» او ابلیس بود.(7)

3 - وارد عمل شدن قبیله بنی اسلم به نفع ابوبکر: قبیله بنی اسلم عشیره ای بودند که هر ساله برای تهیه آذوقه به مدینه می آمدند. از طرفی هم بنی اسلم دشمنی دیرینه با انصار داشتند. شیخ مفید می نویسد: در آن زمان، صحرانشینانِ عرب برای خرید خوار وبار، به صورت قبیله ای، به شهر می آمدند؛ چون صحرا نا امن بود و اگر تعداد کمی از آنان می آمدند، بارشان را می گرفتند و خودشان را می کشتند. لذا افراد قبیله، همه با هم، برای خرید خواروبار حرکت می کردند. مردان قبیله اسلم از صحرا به مدینه آمده بودند تا آذوقه تهیه کنند. در آن زمان که وارد مدینه شدند، بیعت با ابوبکر در سقیفه انجام شده بود. عمر و بقیه به آنان گفتند: بیایید کمک کنید برای خلیفه پیامبر اکرم(ص) بیعت بگیریم، آن وقت ما هم خوار وبار رایگان به شما می دهیم. آنها خوشحال شدند و اول خودشان ریختند و بیعت کردند، و بعد دار و دسته ابوبکر شدند؛ دامن های عربی خود را به کمر زدند و کوچه های مدینه را پُر کردند. به هر جا می رسیدند، در بازار، کوچه، و.. هر کس را که می دیدند برای بیعت با ابوبکر می آوردند. بدین ترتیب، ابوبکر به کمک قبیله اسلم خلیفه شد.(8) طبری در تاریخ خود می نویسد «وَ أَقبَلَت أَسلَمُ بِجَمَاعَتِهَا حَتَّی تَضَایَقَت بِهِم السَکَکُ فَبَایَعُوهُ! فَکَانَ عمرُ یَقُولُ: مَا هُوَ إِلَّا أَن رَأَیتُ أَسلَمَ فَأَیقَنَت بِالنَصرِ» قبیله اسلم همگی در مدینه گرد آمدند تا با ابوبکر بیعت کنند، آن قدر جمعیت زیاد بود که حتی بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت. عمر در این هنگام می گفت: قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزی پیدا کردم.(9) بدین ترتیب ابوبکر خلیفه شد و اکثریت مسلمانان با وی بیعت کردند، اما در این میان ابوبکر نیاز به شرعی کردن بیعت خود را دارد که این مهم فقط با بیعت کردن امام علی(ع) و همراهان وی از قبیل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و زییر و ابن عباس و..عملی می شد. پس باید برای بیعت علی(ع) را هم به مسجد بخوانند. ابن ابی الحدید معتزلی درباره نقش قبیله اسلم می گوید: «قَد بُویِعَ أَبُوبَکرِِ فَلَم أَلبَث وَ إِذَاً أنَا بِأَبِی بَکرِِ قَد أَقبَلَ وَ مَعَهُ عُمَرُ وَ أَبُوعُبَیدَةِِ وَ جَمَاعَةُ مِن أَصحَابِ السَّقِیفَةِ وَ هُم مُحتَجِزُونَ بِالأَزَرِ الصَنعَانِیَّةِ لَایَمُرُّونَ بِأَحَدِِ إِلَّا خَبطَوَهِِ وَ قَدَّمُوهُ فَمَدُّوا یَدَهُ فَمَسَحُوهَا عَلَی یَدِ أَبِی بَکرِِ یُبَایِعُهُ شَاءَ ذَلِکَ» پس از سقیفه أبوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و گروهی چماق به دست را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس می رسیدند وی را کتک می زدند و به زور دست او را گرفته، بعنوان بیعت، چه بخواهد و چه نخواهد، بر روی دست ابوبکر می کشیدند.(10)

4 - مرحله اول و دوم اتمام حجت امام علی (ع) با مردم مدینه مرحله اول: قبل از دفن حضرت رسول اکرم(ص) امام علی(ع) در اولین اقدام در همان شب غصب خلافت، هنوز جنازه مطهر رسول اکرم(ص) دفن نشده بود، که مرکبی را آماده کردند، و حضرت فاطمه(س) سوار بر مرکب و دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و به در خانه تمامی مهاجر و انصار رفت و حق خود را یاد آوری نمود و پیمان گرفت که همگی فردا صبح برای بیعت با علی(ع) در مسجد جمع شوند، ولی صبح فردا بجز چهار نفر (سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر) کس دیگری نمی آمد. امام علی (ع) این کار را سه شب تکرار کرد. در منابع آمده است که؛ «خَرَجَ عَلِیٌّ(ع) [لَیْلًا] یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَی دَابَّةٍ [عَلَی حِمَارٍ] لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ [وَالْمَعُونَةَ]» امام علی(ع) شبانه به همراه فاطمه زهرا(س) در حالی که او را بر استری سوار می کرد، خانه ی مهاجر و انصار را به گردش در می آورد، تا از آنان درخواست یاری کند. آنان در جواب به دختر پیامبر اکرم(ص) می گفتند: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَابَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ» ای دختر رسول خدا(ص)! ما با ابوبکر بیعت کردیم و اگر شوهرت در این امر، سبقت می گرفت، ما از ابوبکر روی گردان می شدیم و با او بیعت می کردیم.(11) مرحله دوم: بعد از دفن حضرت رسول اکرم(ص) امام علی(ع) دوباره مثل حالت قبل، شبانه اقدام به رفتن در خانه مهاجر و انصار کرد، که مانند سابق فقط همان چهار نفر به ندای امام(ع) لبیک گفتند. امام علی(ع) خود در این باره می فرماید: «وَ حَمَلْتُ فَاطِمَهَ(س) وَأَخَذْتُ بِیَدِ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ(ع)» من فاطمه(س) را با خود می بردم در حالی که دو دست حسن و حسین را نیز می گرفتم و آنان را با خود همراه می کردیم.(12) حضرت رسول اکرم(ص) در زمان حیات خود، به امام علی(ع) فرموده بود إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاکْفُفْ یَدَکَ وَاحْقِنْ دَمَکَ حَتَّی تَجِدَ عَلَی إِقَامَهِ الدِّینِ وَکِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِی أَعْوَاناً» اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و اگر نیافتی دست نگهدار و خون خویش حفظ کن تا که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی بیابی.(13) حضرت(ع) خود در این رابطه می فرماید: «فَفَعَلْتُ ثُمَّ فَلَمْ أَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَهِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ إِلَّا نَاشَدْتُهُمُ اللَّهَ فِی حَقِّی وَدَعَوْتُهُمْ إِلَی نُصْرَتِی فَلَمْ یَسْتَجِبْ لِی مِنْ جَمِیعِ النَّاسِ إِلَّا أَرْبَعَهُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ وَلَمْ یَکُنْ مَعِی أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَصُولُ بِهِ وَلَا أَقْوَی بِهِ» پس چنین کرد و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را درباره حقّم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم، از همه آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند: سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر واز خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند.(14) امام علی(ع) این کار را متوالی تکرار کرد، ولی جز این چهار نفر کس دیگری نمی آمد. حضرت زهرا(س) خطاب به مهاجر و انصار فرمود: «یا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا الله! فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیکمْ وَ قَدْ بَایعْتُمْ رَسُولَ الله(ص) یوْمَ بَایعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکمْ وَ ذَرَارِیکمْ فَفُوا لِرَسُولِ الله(ص) بِبَیعَتِکمْ» ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید. او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا(ص) عمل نمایید.(15) امام علی(ع) با این کار حجت را با همه تمام کرد. حتی حضرت(ع) بعدها در جمله ای فرمودند «أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِی فِی جِهَادِکمْ وَ لَوْ کنْتُ اسْتَمْکنْتُ مِنَ الْأَرْبَعِینَ رَجُلًا لَفَرَّقْتُ جَمَاعَتَکمْ وَ لَکنْ لَعَنَ اللَّهُ أَقْوَاماً بَایعُونِی ثُمَّ خَذَلُونِی» به خدا قسم! من از جنگ با شما از جان خود نمی ترسم، ولی اگر چهل نفر یاور داشتم، حق خود را از شما می ستاندم.(1۶)

5 - تهدید اول برای بیعت اجباری امام علی(ع) با ابوبکر امام علی(ع) بعد از این جریان، در منزل خویش، مشغول جمع آوری قرآن شد که به نقل شیخ کلینی هفت روز طول کشید. شیخ کلینی می نویسد: «أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ(عَ) خَطَبَ اَلنَّاسَ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَیامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اَللَّهِ (ص) وَ ذَلِک حِینَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ اَلْقُرْآنِ وَ تَأْلِیفِهِ» امام علی(ع) بعد از هفت روز از گذشت شهادت حضرت رسول اکرم(ص) با مردم مدینه خطبه خواندند و این در حالی بود که از جمع آوری و تالیف قرآن فارغ شده بود.(17) و به نقل شیخ صدوق نُه روز طول کشید. شیخ صدوق می نویسد: «قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ(ع) فِی خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بَعْدَ مَوْتِ اَلنَّبِی(ص) بِتِسْعَةِ أَیامٍ وَ ذَلِک حِینَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ اَلْقُرْآنِ» امام علی(ع) بعد از نُه روز پس از گذشت شهادت حضرت رسول اکرم(ص) با مردم مدینه خطبه خواندند و این در حالی بود که از جمع آوری قرآن فارغ شده بود.(18) به هر حال طی این مدت، عمر بن خطاب از سوی ابوبکر بر در خانه امام علی(ع) آمد و امام(ع) و یارانش را برای بیعت با ابوبکر فرا خواند. و از حضرت(ع) خواست که به تحصّن خود پایان دهد و بیعت نماید، که در غیر این صورت تهدید به آتش زدن خانه به همراه ساکنانش کرد! امام(ع) فرمود: «أَقْسَمْتُ لاَ أَضَعُ رِدَائِی عَنْ ظَهْرِی حَتَّی أَجْمَعَ مَا بَینَ اَللَّوْحَینِ فَمَا وَضَعْتُ رِدَائِی عَنْ ظَهْرِی حَتَّی جَمَعْتُ اَلْقُرْآنَ» قسم یاد کردم که ردا بر دوش نگیرم تا وقتی که قرآن را جمع آوری کنم و ردا برنگرفتم تا قرآن را جمع آوری نمودم.(19) و در روایتی دیگر؛ امام علی(ع) فرمود: «کنْتُ عَزَمْتُ أَنْ لا أَخْرُجَ مِنْ مَنْزِلِی حَتَّی أَجْمَعَ الْقُرْآنَ» من تصمیم گرفته ام که از منزلم خارج نشوم، مگر بعد از زمانی که جمع آوری قرآن را تمام کرده باشم.(20) سپس عمر بازگشت تا جمع آوری قرآن به اتمام برسد.

6 اتمام جمع آوری قرآن توسط امام علی (ع) و عرضه آن به مردم ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد: همه اتفاق دارند که علی بن ابی طالب(ع) قرآن را در زمان رسول خدا(ص) حفظ می کرد و غیر از او کسی قرآن را حفظ نمی کرد و او اول کسی است که قرآن را جمع آوری کرد.(21) امام علی(ع) پس از هفت روز کار جمع آوری قرآن را به اتمام رساند و پس از اتمام مصحف، آن را مهر کرد. ابن شهر آشوب می نویسد: «أَنَّهُ آلَی أَنْ لاَ یضَعَ رِدَاءَهُ عَلَی عَاتِقِهِ إِلاَّ لِلصَّلاَةِ حَتَّی یؤَلِّفَ اَلْقُرْآنَ وَ یجْمَعَهُ فَانْقَطَعَ عَنْهُمْ مُدَّةً إِلَی أَنْ جَمَعَهُ ثُمَّ خَرَجَ إِلَیهِمْ بِهِ فِی إِزَارٍ یحْمِلُهُ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ فِی اَلْمَسْجِدِ» امام علی(ع) رداء بر دوش ننهاد مگر برای اقامه نماز تا اینکه قرآن تالیف و جمع آوری شد. پس بعد از اینکه حضرت(ع) برای مدتی، رابطه اش با مردم مدینه قطع شده بود، از منزل به سوی مسجد و اجتماع مردم روانه شد، در حالی که قرآن را در پارچه ای پیچیده بود. هنگام ورود به مسجد، حضرت(ع) آن را به مردم عرضه کرد و مردم را برای عمل به آن دعوت نمود و خطاب به آنان فرمود: پس از درگذشت حضرت رسول اکرم(ص) به جمع آوری قرآن مشغول شدم، تا اینکه آن را در یک جا جمع آوردم، خداوند آیه ای از قرآن بر پیامبرش نازل نکرده، مگر آنکه من آن را گرد آورده ام و آیه ای از قرآن نیست مگر آنکه رسول اکرم(ص) بر من قرائت کرد و تأویل آن را به من آموخت، فردا نگوئید که ما از چنین امری غافل بودیم. در این هنگام عمر بن خطاب بلند شد و گفت: «إِنْ یکنْ عِنْدَک قُرْآنٌ فَعِنْدَنَا مِثْلُهُ فَلاَ حَاجَةَ لَنَا فِیهِ» اگر نزد تو قرآن هست، بدان که نزد ماهم قرآنی مثل آن هست و ما نیازی به قرآن تو نداریم. امام علی(ع) فرمودند: قسم به خدا که از این پس، هرگز آن را نخواهید دید.(22) و بعضی بر این عقیده اند و روایات هم به این مطلب اشاره دارد که آن مصحف به عنوان میراثی نزد امامان است و از امامی به امام دیگر می رسد. آنگاه داخل خانه خود شد و کسی مصحف را پس از آن زمان ندید.

7 از سر گیری اجبار بر أخذ بیعت از امام علی (ع) بعد از پایان یافتن کار تنظیم و جمع آوری قرآن توسط امام علی(ع)، ابوبکر بعد از مدت کوتاهی که از شهادت رسول اکرم(ص) کسی را برای سه مرتبه نزد امام(ع) فرستاد و او را به بیعت با خود فراخواند. امیر المومنین(ع) هر سه مرتبه را شخصا خود بر در خانه آمد و به آنان جواب رد داد و ولایت را مختص خود اعلام کرد. غاصبان خلافت بعد از شنیدن جواب امام(ع) آن روزها را سکوت و اقدامی نکردند.(23) از بهانه های اصحاب سقیفه برای اینکه بتوانند خلافت را از امام علی(ع) غصب کنند، جوان بودن امام علی(ع) بود که نقل است؛ ابوعبیده بن جراح که یکی از گردانندگان سقیفه وطرفدار خلافت ابوبکر بود، برای قانع کردن حضرت علی(ع) برای بیعت با ابوبکر و صرف نظر از خلافت، خطاب به امام(ع) گفت: «اِنَّکَ حَدِیثُ السِّنِّ وَ هَؤُلَاءِ مَشِیخَةُ قَومِکَ لَیسَ لَکَ مِثلَ تَجرِبَتِهِم وَ مَعرِفَتِهِم بِالأُمُورِ» تو جوانی و آنان پیران و سالخوردگان قوم تو هستند و تو فاقد تجربه و آگاهی نسبت به امور مسلمین هستی، در حالی که اینان نسبت به این امور آگاه و با تجربه هستند.(24) همین توجیه را خلیفه دوم در گفتگو با ابن عباس ذکر کرد و از مسئله جوان بودن امام علی(ع) استفاده کرد و مردم را برای بیعت با ابوبکر شوراند. در حالی که حضرت علی(ع) در آن زمان ۳۳ سال داشت.

8- غصب فدک مقارن با طرح مسئله بیعت اجباری، مأمورین ابوبکر به دستور مستقیم وی فدک را به اشغال خود درآوردند، و کار گذار حضرت فاطمه(س) را از آنجا اخراج و ملک آن را غصب کردند ودرآمد حاصل از آن را مختص خود قرار دادند. آنان به سند فدک و شهادت گواهان اعتنایی نکردند. سرزمین فدک، یکی از دهکده های آباد و حاصل خیز نزدیک شرق خیبر است و تا مدینه ۱۶۵ کیلومتر فاصله داشت. درسال هفتم هجری، قلعه های خیبر، یکی پس از دیگری فتح شدند و قدرت مرکزی یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم شدند، و در برابر رسول اکرم(ص) متعهد شدند که نیمی از زمین ها و باغ های خود را به آن حضرت(ص) واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگه دارند. افزون بر این، آن ها کشاورزی سهم رسول اکرم(ص) را هم بر عهده گرفتند؛ تا در برابرش مزدی دریافت کنند.(25) طبق فقه اسلام ناب، سرزمین هایی که بدون هجوم نظامی، و با صلح به دست مسلمانان می افتاد، به شخص رسول خدا(ص) تعلق می گرفت و مسلمانان در آن هیچ حقی نداشتند. فدک نیز این گونه به دست مسلمانان افتاد، و به گفته مورخ بزرگ، طبری که می گوید طبری می نویسد «کانَتْ فَدَک خَالِصَةً لِرَسُولِ اللهِ(ص) لأَنَّهُمْ لَمْ یجْلِبُوا عَلَیهَا بِخَیلٍ وَلا رِکابٍ» فدک ملک خالص رسول اکرم(ص) بود؛ زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.(26) وقتی آیه ی؛ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» حق خویشاوند را بده!(27) نازل شد، رسول اکرم(ص) دخترش فاطمه(س) را فرا خواند و فدک را به او بخشید. حضرت رسول اکرم فرمود: «خَطَّ جَبْرَئِیلُ لِی فَدَکاً بِجَنَاحِهِ وَ حَدَّ لِی حُدُودَهَا» جبرائیل با بالهایش فدک را برای من به امضاء درآورد و حدود و مرز آن را مشخص کرد.(28) از سال هفتم تا سال یازدهم فدک در دست حضرت فاطمه(س) بود، تا اینکه در سال یازدهم، مقارن با طرح مسئله بیعت اجباری در روز دهم از رحلت پیامبر(ص)، مأمورین ابوبکر به دستور مستقیم او، فدک را به اشغال خود درآوردند، و کار گذار حضرت فاطمه(س) را از آنجا اخراج و ملک آن را غصب کردند و درآمد حاصل از آن را مختص خود قرار دادند. مهمترین هدف آنان، از این کار محدودسازی اهل بیت(ع) بود. آن حضرت(س) برای پس گرفتن فدک کوشید؛ ولی دستگاه خلافت، از این کار سرباز زد. مرحوم طبرسی می نویسد: حضرت فاطمه(س) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: چرا نماینده ی مرا از فدک اخراج نمودی؟ در حالی که رسول اکرم(ص) آن را به امر خداوند به من بخشید و پیامبر(ص) در حین بخشیدن آن، علی(ع) و ام ایمن را شاهد قرارداد. ابوبکر گفتشاهدانت را حاضر کن! سپس امیرالمؤمنین(ع) و ام ایمن برای شهادت دادن حاضر شدند. عمر خطاب به ام ایمن گفت: «أَنْتِ اِمْرَأَةٌ وَ لاَ نُجِیزُ شَهَادَةَ اِمْرَأَةٍ وَحْدَهَا وَ أَمَّا عَلِی(ع) فَیجُرُّ إِلَی نَفْسِهِ» تو زنی و شهادت زن به تنهایی منجز نیست و علی نیز همسر اوست! و به نفع فاطمه(س) شهادت خواهد داد. سپس امام علی(ع) فرمودای ابوبکر و عمر! اگر من اموال مسلمانان را که در دستشان و تحت تصرفشان است، ادعا کنم که مال من است، شما از من دلیل می خواهید یا از مسلمانان؟ عمر با حال غضب گفتاین غنیمت مسلمانان و زمین آنان است که در دست فاطمه(س) است و محصول آن را مصرف می کند. در اینجا اصحاب سقیفه احساس کردند از آنجایی که فدک حکم پشتوانه مالی برای اهل بیت را دارد، از طرفی هم نمی توانستند آیه قرآن را انکار کنند، پس اول متوسل شدند به اینکه این ملک رسول اکرم(ص) بوده و ایشان آن را هبه نکرده و دیدند اگر این ملک ارث رسول اکرم(ص) باشد، چون زوجات از زمین مزروعی ارث نمی برند، باز هم به حضرت فاطمه(س) می رسد، پس حدیثی از پیامبر(ص) جعل کردند! پس ابوبکر گفتعمر و عایشه براین شاهدند که رسول اکرم(ص) فرمود «نَحنُ مَعاشِرَ الاَنبِیاءِ لا نُوَرِّثُ وَ ما تَرَکناهُ صَدَقَةٌ» ما گروه انبیا چیزی را به ارث نمی گذاریم و آنچه از ما باقی بماند صدقه است. پس فدک نه ارث است و نه هبه ای از جانب رسول اکرم(ص)! بلکه غنیمت جنگی است که برای مسلمین می باشد! حضرت فاطمه(س) فرمود: «هَذَا أَوَّلُ شَهَادَةِ زُورٍ شَهِدَا بِهَا فِی اَلْإِسْلاَمِ» این اولین شهادت ناحقی است که به آن شهادت می دهید. سپس فرمود «یابْنَ اَبی قُحافَةَ! اَفی کتابِ اللَّهِ اَن تَرِثُ اَباک وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیاً» ای پسر ابی قحافه! آیا در قرآن آمده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ همانا یک سخن دروغ را نسبت دادی! (اشاره به حدیث جعلی) و باز فرمودچگونه است که هرگاه تو درگذشتی، فرزندانت از تو ارث می برند، اما ما از رسول خدا(ص) ارث نمی بریم؟ بعد به آیاتی چون آیه «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ دَاوُدَ«(29) اشاره کرد، که در آن ها از ارث پیامبران یاد شده، اشاره کرد. و ادعای او را مخالف با آیات صریح قرآن دانست. سپس فرمودآیا کسی نیست ما را یاری کند؟ شما بر حکومت خدا و رسول اکرم(ص)حمله برده اید و بدون هیچ دلیلی و حجتی آن را از خاندان رسول اکرم(ص) به خاندان دیگری برده اید. به زودی ظالمان خواهند دانست که به کجا باز می گردند. سپس امیرالمؤمنین(ع) به حضرت فاطمه(س) فرمود بازگرد تا خداوند بین ما حکم کند و هم او بهترین حکم کنندگان است. حضرت فاطمه(س) به حال غضب برخاست و فرمود «اَللَّهُمَّ! إِنَّهُمَا ظَلَمَا اِبْنَةَ مُحَمَّدٍ(ص) نَبِیک حَقَّهَا فَاشْدُدْ وَطْأَتَک عَلَیهِمَا ثُمَّ خَرَجَتْ» خدایا! این دو به حق دختر پیامبرت(ص) ظلم کردند. خدایا به شدت اینان را مأخوذ فرما. سپس حضرت فاطمه(س)محزون و گریان از نزد آنان بیرون آمد.(30)

ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد: از استادم علی بن فارقی پرسیدم: آیا فاطمه(س) در ادعای خود (درباره بازپس گیری فدک) راستگو بوده است؟ ابن فارقی جواب داد: بلی! گفتم: خلیفه می دانست که او زنی راستگو است؟ ابن فارقی گفت: بلی! گفتم: چرا خلیفه حق مسلم او را در اختیارش نگذاشت؟ استاد تبسمی کرد و با کلام لطیف و زیبا و طنزگونه ای، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لَوْ اَعْطاها الْیَوْمَ فَدَکاً بِمُجَرَّدِ دَعْواها لَجایَتْ اِلَیْهِ غَداً وَ ادَّعَتْ لِزَوْجِهَا الْخِلافَهَ وَ زَحْزَحَتْهُ مِنْ مَکانِهِ، وَ لَمْ یُمْکِنُهُ الاِعْتِذارُ وَ الْمُدافِعَهُ بِشَیْ لاِنَّهُ یَکُونُ قَدْ اَسْجَلَ عَلی نَفْسِهِ بِاَنَّها صادِقَهٌ فِیما تَدَّعِیهِ، کائِناً ما کانَ، مِن غَیْرِ حاجَه اِلی بَیِّنَه!» اگر ابوبکر آن روز فدک را به مجرد ادعای حضرت فاطمه(س) به او می داد، فردا مجدد زهرا(س) به سراغش می آمد و ادعای خلافت برای همسرش می کرد! و وی را از مقامش کنار می زد و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که حضرت فاطمه(س) هر چه را ادعا کند راست می گوید، و نیازی به بیّنه و گواه ندارد. سپس ابن ابی الحدید می گوید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.(31)

9 آخرین اتمام حجت امام علی(ع) با مردم مدینه امام علی(ع) آخرین اتمام حجت خویش را با مردم بی وفای مدینه انجام داد. پس مانند سابق اقدام نمود، اما نتیجه ای همچون دفعات قبل داشت و باز همان چهار نفر آمادگی خود را اعلام کردند. علامه مجلسی می نویسد: امام علی(ع) فرمود «..أَتَانِی أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَبَایعُونِی فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ یصْبِحُوا عِنْدَ بَابِی مُحَلِّقِینَ رُءُوسَهُمْ عَلَیهِمُ السِّلَاحُ فَمَا وَفَی لِی وَلَا صَدَقَنِی مِنْهُمْ أَحَدٌ غَیرُ أَرْبَعَةٍ سَلْمَانَ وَأبُوذَرٍّ وَالْمِقْدَادِ وَالزُّبَیرِ» هنگامی که با ابوبکر بیعت شد، چهل نفر از مهاجرین و انصار به نزد من آمدند و با من بیعت کردند و زبیر در میان ایشان بود. به آن ها دستور دادم که فردا صبح با سری تراشیده همراه با سلاح درب خانه من جمع شوند؛ کسی از ایشان به وعده خود برای من وفا نکرد و کسی از ایشان مرا تصدیق نکرد؛ مگر چهار نفر؛ سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر!(32)

10- طلب یاری حضرت زهرا از مردم مدینه به همراه امام علی (ع) شیخ مفید می نویسد: «حَمَلَهَا عَلِی عَلَی أَتَانٍ عَلَیهِ کسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیوتِ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْحَسَنِ(ع) وَ اَلْحُسَینِ(ع) مَعَهَا» امام علی(ع) حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار می کرد و چهل روز آن حضرت(س) را بر در خانه مهاجران و انصار می برد. حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نیز همراهش بودند. حضرت فاطمه(س) خطاب به آنان می فرمود: «یا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ اُنْصُرُوا اَللَّهَ فَإِنِّی اِبْنَةُ نَبِیکمْ وَ قَدْ بَایعْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) یوْمَ بَایعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکمْ وَ ذَرَارِیکمْ فَفُوا لِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) بِبَیعَتِکمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لاَ أَجَابَهَا وَ لاَ نَصَرَهَا» ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حال به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید. اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد.(33) حضرت فاطمه(س) برای در خواست یاری نزد معاذ بن جبل رفت. حضرت(س) به او فرمود: «یا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّی قَدْ جِئْتُک مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَایعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَی أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّیتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَک وَ ذُرِّیتَک وَ إِنَّ أَبَا بَکرٍ قَدْ غَصَبَنِی عَلَی فَدَک وَ أَخْرَجَ وَکیلِی مِنْهَا» ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی! و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی! اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است. معاذ گفت: «فَمَعِی غَیرِی؟» آیا غیر از من کسی هست؟ حضرت(س) فرمود: «لاَ! مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ!» نه! کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت: «فَأَینَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِک؟ مَا یبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِی أَنَا وَحْدِی!» من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم! حضرت(س) فرمود: «وَ اَللَّهِ لاَ أُکلِّمُک کلِمَةً حَتَّی أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ» به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم. سپس حضرت فاطمه(س) از نزد معاذ رفت.(34)

1 1 - تصمیم جدی اهل سقیفه بر اخذ بیعت اجباری از امام علی(ع) بلاذری می نویسد: «أَنَّ أَبَابَکرٍ أَرْسَلَ إِلَی عَلِی(ع) یرِیدُ الْبَیعَةَ، فَلَمْ یبَایعْ فَانصَرَفَ عُمَرُ» ابوبکر عمر را سراغ امیر المومنین(ع) فرستاد و او را برای بیعت فراخواند. این بار نیز حضرت(ع) شخصا بر در خانه آمد و به آنان پاسخ رد داد و عمر نیز بازگشت.(35)

12 - حضرت فاطمه(س) همچنان شبانه روز در فراق پدر می گریست: داغ شهادت حضرت رسول اکرم(س) چنان سنگین بود که حضرت(س) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که؛ «اَلْبَکاءُونَ خَمْسَةٌ: آدَمُ(ع) وَ یعْقُوبُ(ع) وَ یوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِی بْنُ اَلْحُسَینِ(ع)» گریه کنندگان پنج نفرند: آدم(ع) و یعقوب(ع) و یوسف(ع) و حضرت فاطمه(س) وامام سجاد(ع)!(36) روزی بزرگان مدینه گرد آمدند و به حضور امیر المؤمنین(ع) رسیدند و گفتند: «یا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! إِنَّ فَاطِمَةَ ع تَبْکی اللَّیلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا یتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِی اللَّیلِ عَلَی فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَی أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَایشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُک أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْکی لَیلًا أَوْ نَهَاراً» ای اباالحسن(ع)! فاطمه(س) شب و روز گریه می کند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم. از فاطمه بخواه یا شب گریه کند یا روز! امیر المؤمنین(ع) فرمود: مطلوب شما را انجام خواهم داد. پس امیرالمؤمنین(ع) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه (ع) رسید؛ در حالی که آن حضرت(س) از گریه آرام نمی گرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمی رساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(ع) را دید، اندکی آرام گرفت. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای دختر پیامبر خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کرده اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز! فاطمه زهراء(س) فرمود: «یا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَکثِی بَینَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِیبِی مِنْ بَینِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْکتُ لَیلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِی رَسُولِ اللَّهِ(ص)» ای اباالحسن! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان! به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا(ص) ملحق شوم. «ثُمَّ إِنَّهُ بَنَی لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّی بَیْتَ الْأَحْزَانِ، وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ (ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَی الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ» سپس امیرالمؤمنین(ع)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانه ای ساخت که «بیت الأحزان« یعنی خانه ی غم ها نامیده شد. فاطمه (ع) صبحگاهان، حسن و حسین(ع) را پیش انداخته به سوی بقیع می شتافت و در بین قبرها گریه می کرد. وقتی شامگاهان می رسید امیرالمؤمنین(ع) به سراغش می آمد و او را به منزل باز می گرداند.(37)

منابع:

۱)المقنعه شیخ مفید، ص۴۵۶

۲)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹

۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۵

۴)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۵

۵)تاریخ الاسلام ذهبی، ج۱، ص۵۸۲

۶)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۳۷

6)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، صص۵_۱۰

7)کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص۱۴۴

8)الجمل شیخ مفید، ص۴۳

9)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۸

10)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۱۹

1۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۵۵

12)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۶۵

13)ارشاد القلوب دیلمی، ج۲، ص۳۹۵

14)تفسیر البرهان بحرانی، ج۳، ص۷۷۴

15)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۱۹۱

16)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳

17)الکافی کلینی، ج۸، ص۱۸

18)امالی شیخ صدوق، ص۳۹۹

19)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۰، ص۱۸۰

20)انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۵۸۶

21)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷

22)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۴

23)کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص۸۶۰

24)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۲

25)معجم البلدان حموی، ج۴، ص۲۳۸

26)تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۳

27)سوره روم، آیه ۳۸

28)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳

29)سوره نمل، آیه ۱۶

30)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۲

31)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۸۴

32)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۴۷۱

33 و 34) الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳

35)أنساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۵۸۶

36)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱

37)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اَلنّکاح سنتی یک سنت است

ای جوانان شد خدا یار شما - در بنای دین چو معمار شما

دین حق با سنت پیغمبری - گشته است اخلاق و رفتار شما

اَلنّکاح سنتی یک سنت است - از نبی آن درّ شهوار شما

کرده اید اکنون بر این سنت عمل - وه چه زیبا بود رفتار شما

گفته اید هر دو بلی بر ازدواج - وه چه نیکو بود گفتار شما

سنّت پیغمبری اجرا شده - شد نبی خوشحال از این کار شما

اَنکِحُوا گفته خدا اندر کتاب - این بود فرمان دادار شما

داده فرمان نماز و هم زکوة - هم نکاح و متعه، ستّار شما

نصف دین شد بیمه با این ازدواج - نصف دیگر بیمه رفتار شما

از عَزَب خیزد بلا و ابتلا - شد عُزوبت دوزخ و نار شما

نیست در اسلام دوری از نکاح - زشت میباشد چنین کار شما

میکند افزون ثواب هر نماز - با نکاح، معبود غفار شما

بسته است نسل بشر با ازدواج - شد فزون از ازدواج بار شما

طیّبات و طیّبن باید بود - خواستگاری رایِ مختار شما

از خبیثات و خبیثین دور شو - چون خباثت ننگ شد عار شما

کفورا بنگر همی در ازدواج - معنویت میوه و بار شما


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | 10:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شدچوبه امرخدا فاطمه یارِعلی

اشعاردرباب عروسی حضرت زهراعلیهاسلام

شدچوبه امرخدا فاطمه یارِعلی - چوروز روشن شده آن شب تارِعلی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

امرخدا اینچنین آمده بهرنبی - فاطمه را عقد كن بهرعلی ولی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

فاطمه حمد خدا کرد بر این ازدواج - دشمن او زین خبر گشت همی هاج و واج

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

ستاره زهره و تسبیح زهرا ببین - آنچه به دل داشت او گشت بَدل بریقین

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

کفو دگر در زمین ز بهر زهرا نبود - بجز علی بهر او همسر و همت نبود

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

نتیجۀ این نکاح گشت حسین و حسن - تاج سر عالمند مایۀ فخر زمن

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

زینب و کلثوم هم مایۀ فخر زنان - زینت نسوان شدند به هر زمین و زمان

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

ز جشن و این ازدواج بترکه چشم حسود - آنکه از این ازدواج به کینه او فزود

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

پسرها آی دخترا راه علی و زهرا - الگوی راه شماست به هر زمان و هر جا

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

همچو علی و زهرا کنید شما ازدواج - سنت زهرا دهید میان مردم رواج

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | 10:39 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ازدواج حضرت علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) یکی از رویدادهای مهم تاریخ اسلام است، چرا که نسل امامان معصوم (علیهم‌السلام) ثمره این ازدواج است.
بنا بر گزارش‌های تاریخی و روایی این ازدواج در سال دوم یا سال سوم هجرت انجام شده، اما در مورد روز و ماه آن اختلاف‌نظر هست؛ بنا بر برخی نقل‌ها این پیوند در روز اول ماه ذی الحجه واقع شده و در تقویم جمهوری اسلامی این روز به عنوان روز ازدواج نام‌گذاری شده است. پیش از امام علی (علیه‌السلام)، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) خواستگاران زیادی داشت که همه آنها را پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رد کردند و مطابق روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امر الهی، دخترش را به ازدواج حضرت علی (علیه‌السلام) درآورد و خودش خطبه آنها را خواند. و طبق برخی روایات این پیوند قبل از اینکه در زمین بسته شود در آسمان‌ها بسته شده بود. بنا بر نقل مشهور مهریه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ۵۰۰ درهم بوده که مهرالسنه خوانده می‌شود و در شب ازدواج، مردم مدینه اطعام شدند.

بر اساس منابع شیعه و اهل سنت، پیوند امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهما‌السّلام) به دستور خدای متعال بوده و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مامور به اجرای آن بود. در این مقاله روایاتی را که دال بر الهی بودن این ازدواج می‌کند، با ذکر منابع آنها بیان شده است و این یکی از فضایل مشترک امام علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است.

امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهما‌السّلام) فضائل فراوانی دارند. تعدادی از مناقب آنها اختصاصی و پاره‌ای مشترک میان هر دو است. یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های مشترک، پیوند آسمانی این دو بزرگوار است. بر اساس منابع شیعه و اهل سنت، پیوند امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهما‌السّلام) به دستور خدای متعال بوده است و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مامور به اجرای آن بود.

آنچه مسلّم است، اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواهان بسیار داشته اند. زیرا از طرفی پدر ایشان چه قبل و چه بعد از بعثت از مردان شریف و بزرگ عرب و قریش بوده اند، و از طرف دیگر شخصیت خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) شخصیتی بسیار والا و بزرگ بود.

پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۱۱]

ابن شهر آشوب در «مناقب» خود از دیگر خواستگاران حضرت اسم می برد. از جمله عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند، برای خواستگاری، خدمت رسول خدا رسیدند و به یکدیگر تفاخر می کردند؛ که پیغمبر از سخن آنان خشمناک شد....[۱۲]

در جایی دیگر آمده است: دختر پیغمبر(ص) خواستگارانی داشت؛ امّا پدرش از میان همه پسر عموهای خود، علی بن ابی طالب(ع) را برای شوهری او برگزید و به دخترشان فرمودند: «تو را به کسی به زنی می دهم که از همه نیکو خوی تر و در مسلمانی پیش قدم تر است.»[۱۳]

ضحاک بن مزاحم نقل می کند، از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.[۱۴]

پیامبر خدا، نزد فاطمه علیها السلام رفت... و به او فرمود: اى فاطمه! پاسخ داد: بلى، چه مى خواهى، اى پیامبر خدا؟ فرمود: «على بن ابى طالب، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است. چه نظرى دارى؟». فاطمه علیها السلام ساکت ماند ولی صورتش را برنگرداند و پیامبر خدا، کراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه] رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور که خداوند، این دو را براى هم پسندیده است.[۱۵]

حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت می کنند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به من فرمود: یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه زهراء مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند: ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی. من گفتم: به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت، خدای تعالی می فرماید: اگر من علی را خلق نمی کردم شوهری که شایسته ی فاطمه باشد در روی زمین نبود.[۱۶]

همچنین از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض[۱۷]: یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».

علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفته اند: نکاح بر کفائت است - که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست.[۱۸]

رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر. فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم.[۱۹]

در روایات دو نوع مهریه برای حضرت زهرا (س) مشخص شده است:

  • مهریه عادی یا به تعبیری مهریه زمینی که همه زنان مسلمان دارند و دو نوع روایت در این مورد نقل می شود:
  1. مهریه حضرت فاطمه زرهی بود از نوع بسیار محکم که آن را زره شمشیرشکن می گویند و آن از پوست دبّاغی نشده قوچ و یا پوست بُز ساخته می شود و ارزش این زره چهارصد و به نقلی پانصد درهم بوده است.[۲۰]
  2. مهریه حضرت زهرا(س) طبق روایات اسلامی پانصد درهم بوده است.[۲۱]

البته این دو روایت قابل جمع هستند و می توان گفت در حقیقت مهر حضرت فاطمه(س) همان زره حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که آن را به پانصد درهم فروختند.

  • مهریه آسمانی: رسول الله(ص) فرمودند: مهریه فاطمه سلام الله علیها در آسمان یک پنجم زمین تعیین شده، پس کسی که با بغض فاطمه و فرزندانش، تا قیامت روی زمین راه برود حرام است.[۲۲] در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود مهریه فاطمه اطهر یک پنجم دنیا، یک سوّم بهشت، چهار نهر که عبارتند از: نهر فرات، نیل در مصر، نهروان و نهر بلخ.[۲۳]

امیر مومنان به دستور پیامبر زره را فروخت و پول آن را به آن بزرگوار تقدیم داشت و پیامبر آن پول را به سه بخش تقسیم کرده، بخشی از آن را برای خریدن وسایل زندگی به عنوان جهیزیه، و بخش دیگر آن را برای تهیه عطریات عروسی قرار داد و سومین بخش آن را نزد «ام سلمه» سپرد تا به هنگام فرارسیدن شب عروسی آن را به امیر مومنان باز گرداند تا بتواند از میهمانان خویش پذیرایی کند.[۲۴]

پس از تصدیق رسول خدا، حضرت علی (علیه‌السّلام) درخواست نمودند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دخترش فاطمه را به عقد او در بیاورد. رسول خدا فرمودند: منتظر باش تا باز گردم. ایشان نزد فاطمه (علیهاالسّلام) رفت و درخواست علی (علیه‌السّلام) را برای فاطمه بازگو کرد. فاطمه (علیه‌السّلام) به خاطر حجب و حیا سکوت کردند، ایشان هم سکوت دخترشان را نشانه رضایت دیدند. در این هنگام ملکی نزد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: من سبطائیل یکی از فرشتگان و قوائم عرش هستم و حامل این خبر هستم که مژده تزویج فاطمه و علی در آسمان را به عرض شما برسانم. هنوز سخن سبطائیل تمام نشده بود که جبرئیل بر ایشان نازل شد و پس از رساندن سلام خدا، پارچه‌ای سفید از حریر بهشت به ایشان داد که دو سطر از نور بر آن نوشته شده بود پیامبر به جبرئیل فرمودند: این حریر و این خطوط نور چیست؟ جبرئیل گفت‌ ای محمد خداوند بر پست و بلند زمین اشراف دارد و تو را آفرید و به رسالت برگزید و برای تو، برادر، صاحب، داماد و وزیری برگزید و او پسر عموی توست و به من امر فرمود تا فاطمه (علیهاالسّلام) را به عقد علی درآورم، من هم، فرشتگان را شاهد گرفتم و عقد آن‌ها را بستم و این خطوط نور، شهادت فرشتگان بر این عقد است. و خداوند امر فرموده تا شما آن دو را در زمین به عقد هم دربیاورید. رسول خدا پس از شنیدن سخنان آن دو ملک، پیش علی (علیه‌السّلام) آمدند. این مژده را به علی دادند آنگاه عقد را میان آن دو جاری کرده و برای هر دو دعا کردند.

پیغمبر صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین فرمودند: یا علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.

حضرت علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.

پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف برد، ‌و به بلال حبشی فرمودند: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن.

هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. على علیه‌ السلام را خواست و فرمود یا على پروردگار مرا امر فرموده که فاطمه را براى تو عقد کنم به پانصد مثقال نقره آیا راضى هستى؟ عرض کرد: یا رسول‌اللَّه راضى هستم همه حضار مبارک باد گفتند سپس رسول خدا (ص) به منبر رفت خطبه عقد را ایراد فرمود.

پس از آن علی علیه السلام برخاست خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.

مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟ رسول خدا پاسخ داد: آری. پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.

در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى این جشن شادمانى کنند و بساط سرور بگسترند.

على علیه السّلام مى ‏گوید: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله دخترش را به ازدواج من درآورد و آنگاه نزد من آمده دستم را گرفته و فرمود: با یاد و نام خدا برخیز و بگو: «على برکة اللَّه، و ما شاء اللَّه، و لا قوّة إلّا باللَّه، و توکلت على اللَّه»- یعنى: بر سفره برکت خدا مى نشینم، و راضى مى شوم بر آنچه او بخواهد، همانا قدرت و قوّتى نیست مگر از جانب خدا، پس به او توکل مى کنم و یارى مى طلبم. سپس مرا کنار فاطمه نشانید و گفت: خداوندا! اینان محبوبترین مردم در نزد من مى‏ باشند، پس آنان را دوست بدار، و خیر و برکت به ذریه آنها عطا کن، و آنان را از هر آسیبى حافظ باش، من آنها و نسلشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو مى ‏سپارم.[۲۵]

جبرئیل امین به محضر رسول خدا رسید، گل لاله و میخک را به ایشان هدیه داده و عرض کردند، خداوند مهر فاطمه را پانصد درهم نقره، یک پنجم دنیا، دو ثلث بهشت، چهار نهر روی زمین، دجله، فرات، نیل، بلخ، قرار داده است، هم‌چنین یازده امام معصوم را از نسل او قرار داده است، و فرشتگان را فرمان داده تا بهشت را زینت دهند، به حورالعین‌ها هم دستور داده تا سوره یاسین، شوری و طه را قرائت کنند.

خطبه عقد علی(ع) و فاطمه را پیامبر(ص) خواند. بنا بر نظر مشهور مهریه حضرت فاطمه(س)، ۵۰۰ درهم (معادل ۱۵۰۰ گرم نقره خالص) ذکر شده که این مبلغ مَهرالسُّنة خوانده می‌شود. بر اساس روایات، امام علی(ع) زره خود را فروخت و پیامبر(ص) با پول آن جهیزیه حضرت فاطمه(س) را تهیه کرد. همچنین در شب ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، مردم مدینه، اطعام شدند.

حلبی، در مناقب آل ابی‌طالب[۱۰] [۱۱]

می‌نویسد: نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در هنگام تزویج فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به علی (علیه‌السّلام)، خطبه‌ای ایراد کرد که آن را امام رضا (علیه‌السّلام) و یحیی بن معین در امالی‌اش و ابن بطه در الانابه به صورت بی‌سند از انس بن مالک نقل کرده‌اند که آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
«الحمدلله المحمود بقدرته، المطاع فی سلطانه، المرغوب الیه فیما عنده، الموهوب من عذابه، النافذ امره فی سمائه وارضه، خلق الخلق بقدرته ومیزهم باحکامه واعزهم بدینه واکرمهم بنبیه محمد. ان الله جعل المصاهرة نسبا لاحقا وامرا مفترضا وشبح بهاالارحام والزمها الانام. قال تعالی «هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا وصهرا»[۱۲]

ثم ان الله تعالی امرنی ازوج فاطمه من علی، وقد زوجتها ایاه علی اربعمئة مثقال فضه (کذا) ان رضیت یا علی.» فقال علی (علیه‌السّلام) رضیت یا رسول الله».

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به من فرمود: برخیز و زره خود را بفروش! برخاستم و زره را فروختم و پول آن را گرفته نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آوردم و آنها را در مقابل او نهادم؛ آن حضرت از من نپرسید که آن پولها چه مقدار است و من نیز چیزی در این باره به آن حضرت نگفتم، سپس بلال را صدا کرد و مشتی از آن پولها را به وی داد و گفت: این پولها را بگیر و با آنها برای فاطمه (علیهاالسلام) عطر خریداری کن!

و بعد از او ابوبکر و عمار بن یاسر را احضار نمود و دو مشت از آن پولها را به او داده و گفت: با این پولها، برای فاطمه (علیهاالسلام) لباس و اثاثیه منزل خریداری کن. و آنگاه عمار یاسر و گروه آنها وارد بازار شدند و هر چیزی را که لازم می دانستند در نظر گرفتند و آن را خریداری می نمودند.[۲۶]

از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها مى توان به وضع زندگى بانوى بزرگوار اسلام به خوبى پى برد. فرستادگان پیامبر صلی الله علیه و آله از بازار بازگشتند و آن چه براى حضرت زهرا سلام الله علیها تهیه کرده بودند به قرار زیر بود:

  1. یک پیراهن به قیمت هفت درهم
  2. روبنده ای به قیمت چهار درهم، شاید منظور از آن «خمار» روسری، مقنعه یا چادر باشد.
  3. یک قطیفه ی مشکی خیبری
  4. تختی که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند.
  5. دو عدد تشک با روکشی از کتان مصری که یکی از آنها با لیف خرما و دیگری با پشم گوسفند پر شده بود.
  6. چهار بالش -یا متکا، یا پشتی- با رویه ای از پوست حیوانات طائف که درون آنها از علف
  7. پرده ای از جنس پشم
  8. حصیری بافت یمن
  9. یک آسیای دستی
  10. طشت مسی
  11. مشک آبی از جنس پوست
  12. ظرف مخصوص شیر که از جنس چوب می تراشیدند.
  13. ظرفی برای آبخوری
  14. آفتابه ای قیر اندود
  15. سبویی سبز رنگ که در آن روغن، آرد یا چیزهایی دیگر نگهداری می کردند.
  16. دو کوزه ی کوچک سفالی

هنگامی که خرید آنها کامل شد، مقداری از اثاثیه را ابوبکر و باقی را سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حمل کرده به خانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند. هنگامی که لوازم خریداری شده به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشان داده شد، پیامبر آنها را زیر و رو کرده و گفت: خدا اینها را برای اهل بیت مبارک کند.[۲۷]

ابن جوزی از بزرگان اهل سنت نقل می‌کند، رسول خدا پیراهنی را برای شب اول ازدواج فاطمه (علیهاالسّلام) تهیه کردند و به او دادند، همان شب، سائلی برهنه از ایشان تقاضای لباسی را نمودند. ایشان هم پیراهن عروسی خود را به سائل دادند و خودشان همان لباس کهنه را پوشیدند. وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از او سؤال کردند، که چرا پیراهن جدید را بر تن نکرده است، عرض کرد که: خواستم همانند شما باشیم و به این آیه شریفه عمل کرده باشیم: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛

[۱۳]

به نیکی و بر نمی‌رسید مادامی که از آنچه خودتان آن را دوست دارید، انفاق نکنید.»

خوارزمی در المناقب می‌نویسد: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رو به زنان کرد و گفت: «همانا دخترم را به پسر عمویم تزویج کردم و شما مقام و منزلت دخترم را نزد من می‌دانید و حال او را به علی (علیه‌السّلام) سپرده‌ام. پس برای او بهتر از دختران خویش اقدام کنید.»
زنان در اتاق فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرشی از لیف و یک بالش و پرده‌ای خیبری و یک تشت لباس‌شویی گذاشتند و‌ ام ایمن هم دربان شد. آنها برخواستند و بر حضرت زهرا زیورهایی آویختند و خوشبویش نمودند و رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بلال را فرا خواند و به او فرمود: «حال که ازدواج دخترم، با پسرعمویم است، دوست دارم که از سنت‌های امت من این باشد که در ازدواج ولیمه (خوراک) بدهند. پس برو و یک گوسفند و پنج مد جو تهیه کن تا مهاجران و انصار را دعوت کنم» بلال آنها را آماده کرد و نزد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورد و آن حضرت آن را جلوی خود گذارد. سپس فرمود: «ای بلال مردم را دعوت کن که دسته دسته به مسجد بیایند.»
مردم گروه گروه به مسجد آمدند و پس از غذا خوردن، می‌رفتند تا همگی اطعام شدند و مقداری غذا باقی ماند. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مقداری از غذای باقی مانده را متبرک کرد و به بلال فرمود: «اینها را نزد زنان ببر و بگو: این غذا را بخورید و کسانی که با شما هستند را با آن اطعام کنید.»
سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همراه علی (علیه‌السّلام) به خانه‌اش آمد و فاطمه را صدا زد. هنگامی که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) جلو آمد، همسرش را دید که با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به وی فرمود: «نزدیک بیا»
فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به پدر نزدیک شد. رسول الله دست او را و دست علی (علیه‌السّلام) را گرفت و هنگامی که خواست دست فاطمه را در دست علی (علیه‌السّلام) قرار دهد، دل فاطمه گرفت و اشک چشمانش جاری شد... پس آن حضرت سر خود را بالا گرفت و فرمود:
«چه چیز باعث گریه تو شده است؟ به خدا قسم که من در حق تو کوتاهی نکرده‌ام و قدر تو را گرامی داشته و تو را به تزویج بهترین فرد خاندانم در آورده‌ام و به خدا سوگند که تو را به تزویج کسی در آورده‌ام که سید و آقای دنیا و آخرت و از صالحان می‌باشد.»
پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آرام گرفت و دستش را در دست نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار داد و آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست او را در دست علی (علیه‌السّلام) قرار داد و فرمود: «به سوی خانه خودتان بروید. خداوند این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و کارهایتان را اصلاح کند.

[۱۴]

شما همچنان باشید تا دوباره برگردم»
سپس نبی اکرم مراجعت کرد و در زد. ‌ام ایمن گفت: کیست؟ فرمود: «من رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستم» ام ایمن در حالی‌که می‌گفت: پدر و مادرم فدایت باد، در را باز کرد. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از او سؤال کرد: «آیا برادرم اینجاست ای‌ ام ایمن؟» جواب داد: برادرت کیست؟ فرمود: «علی بن ابی‌طالب» عرض کرد: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیا او برادر تو است در حالی‌که دامادت می‌باشد؟ فرمود: «بله» آنگاه‌ ام ایمن گفت: ما حلال و حرام را از تو یاد می‌گیریم. آنگاه نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داخل شد و وقتی که زنان از پشت پرده او را دیدند از جای خود برخاستند و به سرعت خارج شدند و وقتی که (اسماء بنت عمیس) او را دید، آماده رفتن شد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «تو در اینجا چه کاری انجام می‌دهی؟» گفت: من از دخترت محافظت می‌کنم. دختران جوان در شب ازدواج به همراهی احتیاج دارند تا اگر حاجتی داشتند، برایشان انجام دهند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: «از خدا می‌خواهم که در همه حال نگهدار تو باشد و تو را از شر شیطان در امان نگه دارد. برایم ظرف آبی بیاور» اسماء برخاست و ظرفی را از آب پر کرد و آن را آورد. نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صورت و پاهایش را با آن شست و مقداری از آن‌را مضمضه کرد. سپس فاطمه را فرا خواند. فاطمه در حالی‌که لباس بزرگ و نقابی بر چهره داشت نزد او آمد. آن حضرت مشتی از آب برداشت و آن را بر سرش پاشید و کف دیگری برداشت و بر دست‌هایش پاشید و آنگاه مقداری هم به گردن و بدنش پاشید. سپس فرمود: «خدایا فاطمه از من و من از فاطمه هستم. پس همان‌طوری که پلیدی را از من دور کردی و مرا تطهیر نمودی، او را هم تطهیر کن» پس از آن به او فرمود که از آن آب بخورد و رویش را با آن بشوید و با آن مضمضه و استنشاق کند. سپس ظرف دیگری از آب طلب کرد و علی (علیه‌السّلام) را فرا خواند و همین عمل را انجام داد و برای او به همین صورت دعا کرد و آنگاه فرمود:
«خداوند دل‌هایتان را به هم نزدیک و مهربان کند و نسل شما را مبارک گرداند و کارهای شما را اصلاح کند.»

[۱۵]

ر حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که حضرت فرمودند:
«وقتی رسول خدا، فاطمه (علیهاالسّلام) را به عقد علی (علیه‌السّلام) درآورد، فرمودند، هر کس در خطبه ازدواج حاضر است، برای شام عروسی هم حضور داشته باشد. ایشان سه شبانه روز به مردم اطعام نمودند، هم اهل مدینه از آن شام خوردند، سه هزار مسلمان و سیصد نفر منافق

حضرت على (علیه السلام) در کنار مسجد، خانه ساده اى داشت که مجموع آن از یک اتاق خشت و گلى، که در کف آن اتاق، ماسه نرم ریخته شده بود خلاصه مى شد. آن اتاق با پوست گوسفند، فرش شده بود و یک عدد متکا که لایه آن از لیف خرما بود، در آن دیده مى شد. این خانه براى شب زفاف مناسب نبود، پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام) فرمود: در همین نزدیکى ، خانه اى را فراهم کن (اجاره کن ) تا همسرت را به تو تحویل دهم .

حضرت على (علیه السلام) عرض کرد: در این نزدیکى جز منزل حارثة بن نعمان منزلى نیست. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: خانه هاى حارثه را براى مهاجران بى خانه گرفته ایم ، و اکنون شرم مى کنیم که باز از او تقاضاى منزل کنیم! حارثه این سخن را شنید و به محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد و متواضعانه عرض کرد: من و اموالم به خدا و رسولش تعلق دارد. پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم ) براى او دعا کرد، به این ترتیب خانه حارثه آماده شد و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عروسى به آن جا رفت.

پس از مدتى حضرت على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) به خانه قبلى على (علیه السلام) باز گشتند، و فرزندان زهرا (سلام الله علیها) در همان خانه ساده چشم به جهان گشودند و بزرگ شدند. این خانه در کنار مسجد النبى بود که محل آن اکنون به نام خانه زهرا (سلام الله علیها) معروف است.[۲۸]

از عایشه و ام سلمه روایت شده است که هر دو گفتند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) ما را فرمود که فاطمه (سلام الله علیها) را آماده کنیم تا بر على (علیه السلام) داخل شود. ما به سراى آن دو رفته و با خاک نرم بیابان آن را فرش کردیم. آن گاه دو متکا را از لیف خرما پر کرده، با دستمان لی فها را از هم جدا نمودیم. سپس ‍به آنان غذایى از خرما و کشمش و آبى گوارا بدادیم. و تیرکى از چوپ را در نزدیکى سرایشان برافراشتیم تا لباسها و مشک آب را بر آن بیاویزند. ما ازدواجى بهتر از ازدواج فاطمه (سلام الله علیها) ندیدیم.[۲۹]

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله برای شب عروسی فاطمه علیهاالسلام پیراهنی آماده ساخت و ایشان پیراهن دیگری نیز داشت که پوشیده و اصلاح شده بود. شب عروسی او بود که بی نوایی در خانه پیامبر آمد و از ایشان لباس طلبید. حضرت فاطمه سلام الله علیها برخاست و نخست پیراهن اصلاح شده ی خویش را در بسته ای نهاد تا در راه خدا به او بدهد، اما ناگهان آیه شریفه قرآن را به خاطر آورد که: «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون.» شما به اوج نیکی و نیکوکاری نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق نمایید.

لذا «فاطمه» بازگشت و پیراهن عروسی خویش را از تن درآورد و به آن زن بینوا انفاق کرد و خود همان جامه ی عادی خویش را پوشید. هنگامی که خواستند عروس گرانمایه را به خانه ی امیر مومنان ببرند، فرشته وحی فرود آمد و پس از سلام بر پیامبر گفت: ای پیامبر خدا! پروردگارت درود نثارت می کند و به من دستور داده است که سلام و درودی گرم نثار «فاطمه» نمایم و به همراه من ارمغانی از لباسهای بهشت نیز که از دیبای سبز تهیه شده است برای او فرستاده است.[۳۰]

شب که فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و آله به سلمان فرمود: بغله شهبایم را بیاور و پس از آماده شدن، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را بر مرکب خود سوار کرده تا به خانه علی ببرد. پس سلمان افسار مرکب را در دست گرفته و رسول خدا صلی الله علیه و آله در پشت سر او قرار گرته بود، هم چنان که به راه خود ادامه می دادند ناگهان از پشت سر، سر و صدایی به گوشش رسید، نگاه کرد دید جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند که به همراه گروهی از فرشتگان به زمین فرود آمده اند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! برای چه نازل شده اید؟ در پاسخ گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده ایم تا فاطمه علیهاالسلام را به خانه علی ببریم، پس جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل نیز تکبیر گفت و اسرافیل چنین کرد و سایر فرشتگان به دنبال این سه فرشته تکبیر سر دادند و به دنبال آنها پیامبر صلی الله علیه و آله تکبیر گفته و در آخر سلمان فارسی آوای تکبیر را سر داد و از آنها پس در مراسم عروسی و بردن عروس به خانه شوهر تکبیر گفتن سنت شد.[۳۳]

جابر گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و حمزه، عقیل و جعفر و سایر اهل بیت نیز در پشت سر فاطمه علیهاالسلام در حالی که شمشیرهای خود را کشیده بودند، به راه افتادند و زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه دیگر زنان در پیشاپیش کاروان شادی حرکت کرده و ام سلمه و حفصه و معاذه مادر سعد سروده ای می خواندند و در سایر زنان با تکرار مصراع اول شادی خود را اظهار می کردند و سپس تکبیر سر می دادند تا این که داخل خانه علی شدند.[۳۴]

نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرین و انصار دستور داد تا به همراه فاطمه علیهاالسلام بوده و شادی کنان رجز بخوانند و تکبیر بگویند و سخنی که مورد رضای خدا نیست بر زبان جاری نسازند.[۳۵]

هنگامی که کاروان عروس به خانه رسید، پیامبر، امیر مومنان را فراخواند و پس از آمدن او دختر سرفرازش را خواست و دستش را گرفت و در دست علی علیه السلام نهاد و فرمود: «علی جان! خداوند دختر پیامبر را به تو مبارک سازد.»

و افزود: «یا علی! هذه فاطمه ودیعتی عندک! یا علی! نعم الزوجه فاطمه! و یا فاطمه! نعم البعل علی!» علی جان! این فاطمه است و امانت من نزد توست! فاطمه شایسته ترین همسر برای توست. و آنگاه فرمود: ای «فاطمه» علی شایسته ترین شوهر است.

و دستهای مقدس را بسوی آسمان گشود و نیایشگرانه زمزمه کرد که: بار خدایا! نیکی ها و برکات خویش را بر این دو فرود فرست، و در فرزندان و نسل پاکشان برکت قرار ده! بار خدایا! این دو تن محبوب ترین انسانها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار و از سوی خویش حافظ و نگهبان بر آنان بگمار. بار خدایا! من این دو تن را با نسل پاکشان، از شیطان رانده شده و شرور و وسوسه های آن، به تو پناه می دهم.

آنگاه آبی خواست و جرعه ای از آن را به سبک خاصی متبرک ساخت و از آن قطراتی بر سر و سینه و میان شانه های دخت گرانقدر و داماد ارجمندش افشاند. و دستور داد بانوان، عروس و داماد را در سرای جدیدشان به خدا سپارند و بروند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | 10:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

🌿ازدواج امام علی با حضرت زهرا🌷
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
جابر جعفی از امام محمد باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند:
وَ کانَ بَینَ تَزْوِیجِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةَ(ع) فِی السَّمَاءِ إِلَی تَزْوِیجِهِمَا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعِینَ یوْماً زَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ عَلِی أَوَّلَ یوْمٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ رُوِی أَنَّهُ کانَ یوْمَ السَّادِسِ مِنْهُ .
بین تزویج امیرمؤمنان و فاطمه در آسمان و تزویج آنان در زمین 40 روز فاصله بود و رسول خدا فاطمه را روز اوّل ذی حجّه به ازدواج در آورد و در روایت دیگری آمده است ششم ذی حجّه به علی تزویج کرد.» (الهدایة الکبرى، ص378)
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
طبق روایات، مسئله پیوند امیر المؤمنین و فاطمه زهرا امری بود که مدتها پیش از آنکه در دنیا واقع شود، در آسمان‌ها برپا شد و تنها خواست خدا بود که این پیوند را از مجرای رسول حق خود رقم زد.
به فراخور این اذن الهی، آسمان‌ها مزیّن به حمد و تسیبح پروردگار شد و ملائک مأمور به پیوند این امر الهی شدند .
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
اُم أیمن در خبری از رسول گرامی اسلام (ص) نقل می‌کند:
وَ عَقَدَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ فِی السَّمَاء ... أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی جَبْرَئِیلَ زَوِّجِ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ کانَ الْوَلِی اللَّهَ وَ الْخَطِیبُ جَبْرَئِیلَ وَ الْمُنَادِی مِیکائِیلَ وَ الدَّاعِی إِسْرَافِیلَ وَ الناثِرُ عزْرَائِیلَ وَ الشهُودُ مَلَائِکةَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِین ...
خطبه ازدواج على و فاطمه را جبرئیل و میکائیل در آسمانها خواندند ... خدای بلند مرتبه به جبرئیل وحی کرد که نور را با نور تزویج کن؛ خدا (در این مراسم عقد) ولیّ و سرپرست بود، و خطبه‌‎خوان جبرئیل، و ندادهنده میکائیل و دعوت‌ کننده اسرافیل و نثاردهنده عزرائیل و شاهدهای (عقد) ملائکه آسمان و زمین». (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏43، ص110)
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
پیامبر اکرم (ص) به دخترش فاطمه فرمود: دخترم فاطمه، پسر عمویت علی از تو خواستگاری کرده است؛ پاسخ تو چیست؟ فاطمه با احترام عرض کرد نظر شما چیست؟ پیامبر اکرم فرمود: اَذِنَ الله فیهِ مِنَ السَّمَاءِ؛ خداوند از آسمان اجازه داده است. فاطمه سلام الله علیها در حالی که تبسّم بر لب داشت، پاسخ داد: رَضِیتُ بِمَا رَضِی اللَّهُ لی وَ رَسُولُه؛ خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند.
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
امام صادق علیه السلام فرمود: لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِفَاطِمَةَ مَا کانَ لَهَا کفْوٌ عَلَی الْأَرْض؛ اگر خدا امیرمؤمنان را برای فاطمه خلق نکرده بود، برای او کفو و مانند روی زمین یافت نمی‌شد.
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
پیامبر (ص) در پاسخ به گلایه آن دست از متکبران قریش که با گستاخی به آن حضرت شکایت می‌بردند که چرا آنها را به تزویج فاطمه (س) در نیاورده است، می‌فرمود از خلقت آدم (ع) هیچ فردی هم‌کفو با فاطمه جز علی نبود و اگر علی خلق نمی‌شد در شأن دخترم کسی پیدا نمی‌شد. با این حال آنها از دشمنی و حسادت خود دست بر نمی‌داشتند و با نیش و کنایه سعی در ناراحتی خاندان وحی داشتند.
💎🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
پیامبر (ص) در پاسخ به گلایه آن دست از متکبران قریش که با گستاخی به آن حضرت شکایت می‌بردند که چرا آنها را به تزویج فاطمه (س) در نیاورده است، می‌فرمود از خلقت آدم (ع) هیچ فردی هم‌کفو با فاطمه جز علی نبود و اگر علی خلق نمی‌شد در شأن دخترم کسی پیدا نمی‌شد. با این حال آنها از دشمنی و حسادت خود دست بر نمی‌داشتند و با نیش و کنایه سعی در ناراحتی خاندان وحی داشتند.
🌺ازدواج امام علی با حضرت زهرا🌸
نقل است در اولین روزهای ازدواج این انوار مقدس الهی، پیامبر (ص) نزد دخترش فاطمه (س) رفت و فرمود:
کَیْفَ أَنْتَ یَا بُنَیَّةِ وَ کَیْفَ رَأَیْتِ زَوْجَکِ .
اى فاطمه حالت چطور است؛ شوهر خود را چطور دیدى؟
قَالَتْ لَهُ یَا أَبَتِ خَیْرُ زَوْجٍ إِلَّا أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیَّ نِسَاءٌ مِنْ قُرَیْشٍ وَ قُلْنَ لِی زَوَّجَکِ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ فَقِیرٍ لَا مَالَ لَهُ .
فرمود: اى پدر بزرگوار او بهترین شوهر است، اما زنان جفاپیشه قریش می‌آیند و از روى سرزنش به من می‌گویند که پدرت ترا به فقیرى داده که از مال و منال چیزى ندارد.
پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: دختر عزیزم، نه پدر تو فقیر است و نه شوهر تو؛ در حالی که گنجینه‌های زمین از طلا و نقره را بر من عرضه کردند و من آنچه نزد پروردگارم بود را قبول کردم .
فَقَالَ لَهَا یَا بُنَیَّةِ مَا أَبُوکِ بِفَقِیرٍ وَ لَا بَعْلُکِ بِفَقِیرٍ وَ لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَیَّ خَزَائِنُ الْأَرْضِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ فَاخْتَرْتُ مَا عِنْدَ اللَّهِ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ .
اى دختر اگر بدانى آنچه پدر تو می‌داند، همه دنیا در چشم تو ناخوش آید .
یَا بُنَیَّةِ لَوْ تَعْلَمِینَ مَا عَلِمَ أَبُوکِ لَسُمِجَتِ الدُّنْیَا فِی عَیْنِک .
اى دختر من مبالغه نمى‏‌کنم در نصیحت تو ، اما شوهر تو مقدم‌تر بر خلایق است از جهت سلامت (دین) و علم و حلمش بیشتر از آنها است .
وَ اللَّهِ یَا بُنَیَّةِ مَا أَلَوْتُکِ نُصْحاً أَنْ زَوَّجْتُکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً یَا بُنَیَّةِ .
اى دخترک من، حق سبحانه و تعالى نظر انداخت بر زمین از آنجا دو مرد را اختیار فرمود، یکى پدر تو، و یکى شوهر تو .
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا رَجُلَیْنِ فَجَعَلَ أَحَدَهُمَا أَبَاکِ وَ الْآخَرَ بَعْلَکِ .
اى دختر، نیکو شوهریست شوهر تو؛ نباید از امر او نافرمانى کنى.
یَا بُنَیَّةِ نِعْمَ الزَّوْجُ زَوْجُکِ لَا تَعْصِی لَهُ أَمْراً .
امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید بعد از آن مرا صدا کرد و گفت: یا على. گفتم: لبیک یا رسول اللَّه. فرمود داخل بیا. چون رفتم، فرمود با فاطمه لطف فرماى و با وى رفق و احسان نما که او جزوی از من است. با ناراحتی او ناراحت و با شادی‌اش نیز شاد می‌شوم. از خدا براى شما طلب خیر می‌کنم و شما را به او مى‏‌سپارم‏.
ثُمَّ صَاحَ بِی رَسُولُ اللَّهِ یَا عَلِیُّ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ ادْخُلْ بَیْتَکِ وَ الْطُفْ بِزَوْجَتَکِ وَ ارْفُقْ بِهَا فَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤْلِمُنِی مَا یُؤْلِمُهَا وَ یَسُرُّنِی مَا یَسُرُّهَا أَسْتَوْدِعُکُمَا اللَّهَ وَ أَسْتَخْلِفُهُ عَلَیْکُمَا . (کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج‏1، ص: 362)
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
خطبه عقد علی(ع) و فاطمه را پیامبر(ص) خواند. بنا بر نظر مشهور مهریه حضرت فاطمه(س)، ۵۰۰ درهم (معادل ۱۵۰۰ گرم نقره خالص) ذکر شده که این مبلغ مَهرالسُّنة خوانده می‌شود. بر اساس روایات، امام علی(ع) زره خود را فروخت و پیامبر(ص) با پول آن جهیزیه حضرت فاطمه(س) را تهیه کرد. همچنین در شب ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، مردم مدینه، اطعام شدند.
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
قبل از خواستگاری حضرت علی(ع)، چند تن از صحابه مانند ابوبکر بن ابی‌ قُحافه و عُمر بن خطاب از فاطمه خواستگاری کرده بودند. پیامبر(ص) در پاسخ آنها، ازدواج فاطمه را به‌دست خدا می‌دانست.
بربرپایه روایتی که در امالی شیخ طوسی از امام علی(ع) نقل شده است امام علی از پیامبر، فاطمه را خواستگاری کرد، پیامبر نتیجه را به نظر فاطمه موکول کرد. فاطمه در پاسخ پیامبر، سكوت کرد و پیامبر سکوت فاطمه را دلیل بر رضايتش دانست.
پس از اين جریان جبرئیل بر پیامبر نازل شد و از او خواست فاطمه را به ازدواج على در بیاورد، زيرا خدا راضى است که زهرا براى على و على براى زهرا باشد.
پس از ازدواج حضرت علی با فاطمه برخی از مهاجران که پیشتر از فاطمه خواستگاری کرده بودند، از پیامبر گلایه کردند، پیامبر(ص) در پاسخ آنها ازدواج علی و فاطمه را به‌دستور خدا دانسته است
بنابر نقل ابن شهرآشوب در مناقب آل ابی‌طالب، پیامبر(ص) در هنگام ازدواج فاطمه(س) و علی(ع) بر منبر رفت و خطبه‌ای خواند و گفت: خداوند به من دستور داده است که فاطمه را به عقد علی درآورم و این کار را انجام داد.
🌷مهریه حضرت زهرا پول یک زره🌷
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر. فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم .
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
بنابر نقل شیخ طوسی در کتاب
امالی ، امام علی(ع) به فرمان پیامبر(ص) زره خود را فروخت پیامبر (ص) مقداری از پول آن را به بلال حبشی داد تا برای فاطمه عطر تهیه کند. سپس باقیمانده آن را برای تهیه وسائل مورد نیاز زندگی، به ابوبکر داد که به همراهی عمار یاسر و چند تن از صحابه جهیزیه را تهیه کنند و آنها نیز زیر نظر ابوبکر، آن‌چه را لازم بود خریدرای کردند. ازجمله موارد جهیزیه حضرت فاطمه، پیراهنی بود که حضرت زهرا شب عروسی خود در پی تقاضای زنی مستمند، به او بخشید و خود به لباسی مستعمل اکتفا کرد .
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
بر اساس روایتی که شیخ طوسی در الامالی نقل شده، پیامبر(ص) و علی(ع) به تعداد زیادی از اصحاب ولیمه دادند. پیامبر گوشت و نان و علی خرما و روغن را تهیه کردند. پیامبر(ص) پس از ولیمه، دست فاطمه(س) را در دست علی(ع) گذاشت و برایشان دعا کرد و فرمود: ای علی! فاطمه خوب همسری است و به فاطمه فرمود: ای فاطمه! علی خوب شوهری است سپس آن دو را به خانه خودشان فرستاد و نزدشان رفت و دعا کرد که خدا نسلشان را مبارک گرداند.
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
بر اساس منابع تاریخی، خانه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، چند روز پس از ازدواج به همسایگی پیامبر(ص) منتقل شد؛ چراکه دوری فاطمه برای پیامبر دشوار بوده است. پیامبر ابتدا به دنبال آن بوده که آن دو را در خانه خود جای دهد، اما حارثة بن نعمان از صحابه، خانه خود را که در همسایگی پیامبر بود، در اختیار او گذاشت تا خانه علی و فاطمه باشد.
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
در روایات مهریه حضرت فاطمه(س)، دوازده و نیم اوقیه، ۵۰۰ درهم، ۴۸۰ درهم و ۴۰۰ مثقال نقره ذکر شده است . به گفته ابن‌ شهر آشوب محدث شیعه صحیح‌تر ۵۰۰ درهم است.
او علت اختلاف را روایاتی دانسته که بر اساس آنها مهریه حضرت فاطمه کتانِ بافت یمن، پوست دباغی‌نشده و گیاهی خوشبو و طبق برخی دیگر، زره و پوست دباغی‌نشده گوسفند یا شتر بوده است.
۵۰۰ درهم که مهریه همسران و دختران پیامبر(ص) بوده مهر السنه نامیده می‌شود. و معادل حدود ۱۵۰۰ گرم نقره خالص است.
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
مهریه آسمانی حضرت زهرا س : رسول الله(ص) فرمودند : مهریه فاطمه سلام الله علیها در آسمان یک پنجم زمین تعیین شده، پس کسی که با بغض فاطمه و فرزندانش، تا قیامت روی زمین راه برود حرام است . در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود مهریه فاطمه اطهر یک پنجم دنیا، یک سوّم بهشت، چهار نهر که عبارتند از: نهر فرات، نهر نیل، نهر وان و نهر بلخ.
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض : یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود .
🌷جهیزیه و عروس کشان🌷
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها مى توان به وضع زندگى بانوى بزرگوار اسلام به خوبى پى برد. فرستادگان پیامبر صلی الله علیه و آله «بلال ، ابوبکر و عمار» از بازار بازگشتند و آن چه براى حضرت زهرا سلام الله علیها تهیه کرده بودند به قرار زیر بود :
یک پیراهن به قیمت هفت درهم ،
روبنده ای به قیمت چهار درهم، شاید منظور از آن «خمار» روسری، مقنعه یا چادر باشد ،
یک قطیفه ی مشکی خیبری ،
تختی که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند ،
دو عدد تشک با روکشی از کتان مصری که یکی از آنها با لیف خرما و دیگری با پشم گوسفند پر شده بود ،
چهار بالش -یا متکا، یا پشتی- با رویه ای از پوست حیوانات طائف که درون آنها از علف ،
پرده ای از جنس پشم ،
حصیری بافت یمن ،
یک آسیای دستی ،
طشت مسی ،
مشک آبی از جنس پوست ،
ظرف مخصوص شیر که از جنس چوب می تراشیدند ،
ظرفی برای آبخوری ،
آفتابه ای قیر اندود ،
سبویی سبز رنگ که در آن روغن، آرد یا چیزهایی دیگر نگهداری می کردند ،
دو کوزه ی کوچک سفالی ،
«حضرت زهرا و علی علیهماالسلام الگوی شیعیان است »
«کسانی که ادعای پیروی از حضرت زهرا و علی علیهماالسلام را دارند به مهریه و جهیزیه توجه کنند»
«فقیرترین فقیران زمانه امام علی وحضرت زهرا علیهماالسلام وقتی که زندگی آن دو را اینگونه می‌دیدند به زندگی فقیرانه خود قانع بودند»
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
حضرت على (علیه السلام) در کنار مسجد، خانه ساده اى داشت که مجموع آن از یک اتاق خشت و گلى، که در کف آن اتاق، ماسه نرم ریخته شده بود خلاصه مى شد. آن اتاق با پوست گوسفند، فرش شده بود و یک عدد متکا که لایه آن از لیف خرما بود، در آن دیده مى شد .
فرزندان زهرا (سلام الله علیها) در همان خانه ساده چشم به جهان گشودند و بزرگ شدند. این خانه در کنار مسجد النبى بود که محل آن اکنون به نام خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) معروف است .
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله برای شب عروسی فاطمه علیهاالسلام پیراهنی آماده ساخت و ایشان پیراهن دیگری نیز داشت که پوشیده و اصلاح شده بود. شب عروسی او بود که بی نوایی در خانه پیامبر آمد و از ایشان لباس طلبید. حضرت فاطمه سلام الله علیها برخاست و نخست پیراهن اصلاح شده ی خویش را در بسته ای نهاد تا در راه خدا به او بدهد، اما ناگهان آیه شریفه قرآن را به خاطر آورد که: «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون.» شما به اوج نیکی و نیکوکاری نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق نمایید.
لذا «فاطمه» بازگشت و پیراهن عروسی خویش را از تن درآورد و به آن زن بی نوا انفاق کرد و خود همان جامه ی عادی خویش را پوشید. هنگامی که خواستند عروس گرانمایه را به خانه ی امیر مومنان ببرند، فرشته وحی فرود آمد و پس از سلام بر پیامبر گفت: ای پیامبر خدا! پروردگارت درود نثارت می کند و به من دستور داده است که سلام و درودی گرم نثار «فاطمه» نمایم و به همراه من ارمغانی از لباسهای بهشت نیز که از دیبای سبز تهیه شده است برای او فرستاده است .
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
از عایشه و ام سلمه روایت شده است که هر دو گفتند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) ما را فرمود که فاطمه (سلام الله علیها) را آماده کنیم تا بر على (علیه السلام) داخل شود. ما به سراى آن دو رفته و با خاک نرم بیابان آن را فرش کردیم. آن گاه دو متکا را از لیف خرما پر کرده، با دستمان لیفها را از هم جدا نمودیم. سپس ‍به آنان غذایى از خرما و کشمش و آبى گوارا بدادیم. و تیرکى از چوپ را در نزدیکى سرایشان برافراشتیم تا لباسها و مشک آب را بر آن بیاویزند .
ما ازدواجى بهتر از ازدواج فاطمه (سلام الله علیها) ندیدیم .
🌷❅عروس کشان حضرت زهرا❅🌷
شب که فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و آله به سلمان فرمود: بغله شهبایم را بیاور و پس از آماده شدن، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را بر مرکب خود سوار کرده تا به خانه علی ببرد. پس سلمان افسار مرکب را در دست گرفته و رسول خدا صلی الله علیه و آله در پشت سر او قرار گرفته بود، هم چنان که به راه خود ادامه می دادند ناگهان از پشت سر، سر و صدایی به گوشش رسید، نگاه کرد دید جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند که به همراه گروهی از فرشتگان به زمین فرود آمده اند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! برای چه نازل شده اید؟ در پاسخ گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده ایم تا فاطمه علیهاالسلام را به خانه علی ببریم، پس جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل نیز تکبیر گفت و اسرافیل چنین کرد و سایر فرشتگان به دنبال این سه فرشته تکبیر سر دادند و به دنبال آنها پیامبر صلی الله علیه و آله تکبیر گفته و در آخر سلمان فارسی آوای تکبیر را سر داد و از آنها پس در مراسم عروسی و بردن عروس به خانه شوهر تکبیر گفتن سنت شد.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
جابر گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و حمزه، عقیل و جعفر و سایر اهل بیت نیز در پشت سر فاطمه علیهاالسلام در حالی که شمشیرهای خود را کشیده بودند، به راه افتادند و زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه دیگر زنان در پیشاپیش کاروان شادی حرکت کرده و ام سلمه و حفصه و معاذه مادر سعد سروده ای می خواندند و در سایر زنان با تکرار مصراع اول شادی خود را اظهار می کردند و سپس تکبیر سر می دادند تا این که داخل خانه علی شدند.
نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مها جرین و انصار دستور داد تا به همراه فاطمه علیهاالسلام بوده و شادی کنان رجز بخوانند و تکبیر بگویند و سخنی که مورد رضای خدا نیست بر زبان جاری نسازند.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
هنگامی که کاروان عروس به خانه رسید، پیامبر، امیر مومنان را فراخواند و پس از آمدن او دختر سرفرازش را خواست و دستش را گرفت و در دست علی علیه السلام نهاد و فرمود: «علی جان! خداوند دختر پیامبر را به تو مبارک سازد.»
و افزود: «یا علی! هذه فاطمه ودیعتی عندک! یا علی! نعم الزوجه فاطمه! و یا فاطمه! نعم البعل علی!» علی جان! این فاطمه است و امانت من نزد توست! فاطمه شایسته ترین همسر برای توست. و آنگاه فرمود: ای «فاطمه» علی شایسته ترین شوهر است.
و دستهای مقدس را بسوی آسمان گشود و نیایشگرانه زمزمه کرد که: بار خدایا! نیکی ها و برکات خویش را بر این دو فرود فرست، و در فرزندان و نسل پاکشان برکت قرار ده! بار خدایا! این دو تن محبوب ترین انسانها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار و از سوی خویش حافظ و نگهبان بر آنان بگمار. بار خدایا! من این دو تن را با نسل پاکشان، از شیطان رانده شده و شرور و وسوسه های آن، به تو پناه می دهم.
آنگاه آبی خواست و جرعه ای از آن را به سبک خاصی متبرک ساخت و از آن قطراتی بر سر و سینه و میان شانه های دخت گرانقدر و داماد ارجمندش افشاند. و دستور داد بانوان، عروس و داماد را در سرای جدیدشان به خدا سپارند و بروند.
🌷سرود خوانیها در عروس کشان🌷
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی می‌کردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر می‌خواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تکرار می‌کردند و تکبیر می‌گفتند .
این شعر زیبا را ام سلمه سروده است:
سرن بعون اللّه جاراتی - و اشکرنه فی کل حالات ،
و اذکرن انعم ربّ العُلی - من کشف مکروه و آفاتِ ،
فقد هدانا بعد کفر وقد - اَنْعَشَنا ربُّ السموات ،
و سرن مع خیر نساء الوری - تفدی بعمّات و خالاتِ ،
یا بنت من فَضَّلهُ ذو العلی - بالوحی منه و الرّسالاتِ ،
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی کنید ، هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد ، نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید ، که دشواری‌ها و آفت‌ های بسیاری از ما زدود ، پس از آن که کافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود ، پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت , ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی کنید , کـه عـمـه‌هـا و خاله‌هایشان به فدایشان گردند ، ای دختر پیامبری که خدای بزرگ او را
به وسیله وحی و رسالت‌های آسمانی خود برتری داده است .
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
حفصه دختر عمر چنین می‏خواند:
فاطمه خیرالنساء البشر - و من له وجه کوجه القمر ،
فضلک الله علی کل الوری - بفضل من خص بای الزمر ،
زوجک الله فتی فاضلاً - اعنی علیاً خیر من فی الحضر ،
فسرن جاراتی بها انها - کریمه بنت عظیم الخطر ،
بهترین زنان از جنس بشر است ، و کیست مثل فاطمه که چهره‏اش مانند ماه باشد ، خدایت برتری داد بر جهانیان ، به فضیلت پدری که مخصوص او گردانید آیات قرآن را ، تو را به ازدواج جوانمردی فاضل درآورد ، یعنی علی علیه‏السلام که بهتر است از همگان ، پس ببرید ای هووهای من او را که بزرگوار است ، و دختر بهترین پیامبران و بزرگ بزرگان ،
مورخان از دیگر زنان و همسران پیامبر (ص) هم مطالبی را نقل کرده‏اند .
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
معاذه مادر سعد بن معاذ نیز چنین می‏خواند:
اقول قولاً فیه ما فیه - و اذکر الخیر و ابدیه ،
محمد خیر بنی‏آدم - ما فیه من کبر ولاتیه ،
بفضله عرفنا رشدنا - فالله بالخیر مجازیه ،
و نحن مع بنت نبی الهدی - ذی شرف قد مکنت فیه ،
فی ذروه شامخه اصلها - فما اری شیئاً یدانیه ،
سخنی جز آنکه باید نمی‏گویم ، و بجز راه نکو نمی‏پویم ، نیکو می‏گویم و نیکویی را فاش می‏نمایم ، محمد صلی الله علیه و آله بهترین فرزندان آدم است ، و از لاف و خودپسندی در امان است ، به برکت وجود آن حضرت ما راه رشد و درستکاری خود را دریافتیم ، خدا به نیکی پاداش می‏دهد ، و ما به همران دختر پیغمبر صاحب شرف ، شرافت و بزرگی در وجودش ریشه دارد ، صاحب بزرگی و جلال است ، کسی که همتای او را در جهان نمی‏بینم.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
در این مجلس و بزم شادی و عروسی و عروس کشونی نه ساز و دهل داشتند ، نه تار و تنبک داشتند ، نه غنا و لهو و لعب و خوانده و موسیقی داشتند ، نه رقاص و رقاصه داشتند ، نه زنهای عریان و نیمه عریان داشتند ، نه مزاحمت برای دیگران داشتند ، نه کار خلاف شرع داشتند ، نه سرو مشروب و شرب خمر داشتند ، نه ... و نه ...
پس چی داشتند ؟!
الله اکبر ، لااله الاالله ، الحمد لله ، ...
یعنی عروسی ای کاملا خدائی و خدا پسند و محمد پسند و علی پسند و زهرا پسند و ... ،
البته ملائکه و فرشتگان الهی و حوریان بهشتی را داشتند ، خوشنودی خدا را داشتند ، خوشنودی پیامبر را داشتند ، خوشنودی بهشت و بهشتیان را داشتند ...
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
منابع ازدواج حضرت علی و زهرا علیهماالسلام :
جعفر سبحانی، فروغ ولایت.
فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت، محمد کاظم قزوینی، ترجمه و نگارش علی کرمی فریدنی، ۱۳۸۴.
زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها (ترجمه جلد ۴۳ بحارالأنوار)، محمدباقر مجلسی، ترجمه سیّد محمّدقائم فرد، ۱۳۸۹.
زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها (ترجمه و تحقیق جلد ۴۳ بحارالانوار)، محمد روحانی علی آبادی، ١٣٧٧ش.
۳۶۰ داستان از فضایل مصائب و کرامات فاطمه زهرا (س)، عباس عزیزی.
ارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة، تهران،۱۳۸۰ ش.
فاطمه علیها السلام الگوی حیات زیبا، محمدجواد مروجی طبسی.

احادیث و روایات ازدواج و ازدواج امام علی و حضرت زهرا س
تهیه کننده : حجت الاسلام سید محمد باقری پور
کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur
🌷🌿🌸🌿🌸🌿🌺🌸🌷
kalamenur@
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | 10:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت خدیجه سلام الله علیها، اولین همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مادر حضرت فاطمه سلام الله علیها است. او نخستین بانویی است که به رسول خدا ایمان آورد و تمام اموال خویش را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشید تا در راه نشر اسلام صرف نماید.

حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) (متوفای دهم بعثت)، نخستین همسر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مادر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و مسلمان شد. حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) با چند واسطه دختر عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از جهت ریشه خاندانی با ایشان متحد بودند.
خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همیشه یاری همراه و کمک‌کاری همدل برای پیامبر بود، گواه بر این‌ مطلب عملکرد و اقداماتی بود که خدیجه در این راستا انجام داد. تاثیر حمایت‌های مالی خدیجه به حدی بود که پیامبر، بعدها آن را ستود و فرمود: هیچ ثروتی به‌اندازه ثروت خدیجه برایم سودمند نبود. در فضیلت خدیجه و ارزش و احترام او نزد پیامبر و خویشان وی، سخنان زیادی وارد شده است. از این احادیث چنین برداشت می‌شود که خدیجه محبوب‌ترین زن ایشان بوده است.
در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه از پیامبر، اختلاف‌نظر وجود دارد. از لقب‌های حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیهم)، طاهره، سیدة النساء القریش، مبارکه، صدیقه، زکیه، راضیه، مرضیه، کبری و هم چنین ام الیتامی و ام المؤمنین را می‌توان نام برد. حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیهم)، در ۶۵ سالگی در رمضان سال دهم بعثت، به فاصله سه روز بعد از وفات ابوطالب درگذشت و در قبرستان حَجون به خاک سپرده شد.

خَدِیجَة بِنْت خُوَیْلِد (حدود ۵۵۵[۲] - نوامبر ۶۱۹ میلادی) نخستین همسر محمد پیامبر اسلام، مادر فاطمه زهرا و اولین فرد و اولین زن ایمان آورنده به اسلام است. خدیجه در سال ۶۸ قبل از هجرت در مکه متولد شد. از القاب او در زمان جاهلیت «الطاهره» و «سیده قریش» بود. از نامداران قبیله قریش در مکه و تاجری موفق بود.

طبق عقاید شیعه و برخی دیگر از مسلمانان و تاریخ‌نویسان اسلامی، خدیجه ا‌ولین و عزیزترین زن محمد بود.[۳]

همه مسلمانان از خدیجه به عنوان "مادر مؤمنان (ام المومنین)" یاد می‌کنند. در اسلام، خدیجه را بانویی سرشناس و مهم میدانند. همچنین او به همراه آسیه، مریم و دخترش فاطمه چهار بانوی بهشتی هستند.[۴]

وی به مدت 25 سال همسر محمد بود.

خَدیجَه دختر خُوَیلِد (درگذشت ۱۰ بعثت)، مشهور به خدیجه کبری(س) و ام‌المؤمنین، نخستین همسر پیامبر اکرم(ص) و مادر حضرت زهرا(س). خدیجه(س) قبل از بعثت با حضرت محمد(ص) ازدواج کرد و اولین زنی است که به وی ایمان آورد.

خدیجه همه ثروت خود را در راه نشر اسلام به کار گرفت. پیامبر(ص) به احترام خدیجه، در طول حیات او همسر دیگری برنگزید و پس از درگذشت وی همواره از او با نیکی یاد می‌کرد.

خدیجه برای پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س)، قاسم و عبدالله را به دنیا آورد هرچند که در برخی منابع زینب، رقیه و ام کلثوم نیز دختران این دو معرفی شده‌اند اما به گفته برخی از محققان شیعه، فاطمه(س) تنها دختر خدیجه(س) و پیامبر(ص) بوده و سه دختر دیگر، فرزندان رسول خدا(ص) و خدیجه نبوده‌اند، بلکه دخترخوانده‌های پیامبر(ص) بوده‌اند.

خدیجه(س) سه سال قبل از هجرت، در ۶۵ سالگی در مکه درگذشت و در قبرستان معلاة به خاک سپرده شد.

علی(ع) می فرماید:«سالار زنان در جهان ]در اندیشه و دانش و منش مترقی، این چهار زن[ کمال جو ]و ستم ستیز و آزادی خواه[ هستند: خدیجه دختر خُوَیلِد، فاطمه ریحانه ی پیامبر، آسیه، ]زن نواندیش و استبداد ستیز عصر موسی[ و دیگر مریم دخت ]پاک روش[ عمران».[۱]

پیامبر فرمود:«ایستادگی و استواری دین تنها با شمشیر علی و ثروت خدیجه بود».[۲]

امیرمؤمنان علی(ع) در «خطبه قاصعه» می فرماید:

«روزی که رسول خدا(ص) به پیامبری رسید، نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد، جز به خانه پیامبر و خدیجه و من سومین نفر آنها بودم که نور وحی در رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم».[۳]

امام حسین(ع) در روز عاشورا، در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد، فرمود:«همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند».[۴]

پیامبر(ص) در تفسیر این آیه فرموده است:«مقربون السابقون، رسول خدا، علی بن ابی طالب و الائمه، فاطمه و خدیجه هستند».[۵]

«شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جده من خدیجه، دختر خُوَیلَد است؟ آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما و خدیجه هستم»؟ [۶]

«ای مردم! آیا شما را آگاهی دهم که بهترین انسان ها از نظر پدربزرگ و مادربزرگ چه کسانی هستند؟ برترین های روزگاران در ریشه و تبار، حسن و حسین(ع) هستند؛ چرا که نیاکانشان از طرف پدر و مادر، پیامبر(ص) و خدیجه می باشند».[۷]

بیشتر منابع تاریخی، وفات خدیجه(س) را در سال دهم بعثت، یعنی سه سال قبل از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه ذکر کرده‌اند.[۷۲] این منابع، سن خدیجه(س) را هنگام وفات، ۶۵ سال دانسته‌اند.[۷۳] ابن عبدالبر، سن خدیجه(س) را هنگام وفات، ۶۴ سال و شش ماه ذکر می‌کند.[۷۴] اما بیهقی سن او را ۵۰ سال دانسته‌ است.[۷۵] برخی از منابع، سال رحلت خدیجه(س) را همان سال درگذشت ابوطالب و اندکی بعد از آن دانسته‌اند.[۷۶] ابن سعد، رحلت خدیجه(س) را ۳۵ روز پس از وفات ابوطالب می‌داند.[۷۷] وی و برخی دیگر از مورخان، زمان رحلت خدیجه را، دهم رمضان سال دهم بعثت ذکر کرده‌اند.[۷۸] ابوطالب عموی پیامبر نیز در همین سال از دنیا رفت. پیامبر این سال را عام الحزن نامید.[۷۹]

بنا بر روایات اسلامی، پیامبر(ص) ابتدا با ردای خودش و سپس با ردای بهشتی، خدیجه(س) را کفن کرد و او را در قبرستان معلاة در مکه به خاک سپرد.[۸۰] جاسر پژوهش‌گر آثار اسلامی در مقاله‌ای تصریح کرده‌ است که تا هشت قرن بعد از اسلام آثاری از قبور صحابه دفن شده در حجون باقی نبوده است.[۸۱] و سپس بر اساس یک رؤیا در محل فعلی قبر خدیجه بقعه‌ای ساخته شد.[۸۲] در سال ۹۵۰ق سلطان سلیمان قانونی، پادشاه عثمانی، آن را به شیوه مقابر مصری تجدید بنا کرد و گنبد بلندی بر آن ساخت. تا زمان احداث بنای جدید، مزار حضرت خدیجه(س) فقط یک صندوق چوبی داشت. این آرامگاه، براساس کتیبه آن، در سال ۱۲۹۸ مرمت شد.[۸۳] فراهانی در قرن سیزدهم در سفرنامه خود از ضریح چوبین آن، که با پارچه مخمل گلابتون دوزی شده پوشیده شده بود، و نیز از وجود متولی و خادم و زیارت‌نامه‌خوانِ این بقعه خبر داده است.[۸۴] همچنین بسیاری از زائران و حج‌گزاران که پیش از تخریب بسیاری از اماکن تاریخی و مذهبی (۱۳۰۵ش) به‌دست حکومت آل سعود، به مکه رفته‌اند، از مقبره او یاد کرده‌ و توصیفاتی از آن را ذکر کرده‌اند.[۸۵] امروزه مدفن خدیجه نشانه و بنای بسیار مختصری دارد و زیارتگاه حج‌گزاران و زائران مکه است.

حضرت خدیجه سلام الله علیها سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود: ای خدیجه، «اما علمت ان الله قد زوّجنی معک فی الجنه؛ آیا می‌‌دانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است؟!». آن‌گاه از خدیجه دلجویی و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.

خدیجه در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله شخصاً خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه‌ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد. آرامگاه خدیجه در مکه در «قبرستان حجون» یا «معلاة» واقع است.[۴]

رحلت خدیجه برای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیامبر بود و به احترام او بسیاری به آن حضرت احترام می‌‌گذاشتند و از آزار وی خودداری می‌‌کردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله با این که بعد از رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها با زنانی چند ازدواج کرد؛ ولی هرگز خدیجه را از یاد نبرد. عایشه می‌‌گوید: هر وقت پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله یاد خدیجه می‌‌افتاد، ملول و گرفته می‌‌شد و برای او آمرزش می‌‌طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول الله، خداوند به جای آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد. پیغمبر صلی الله علیه و آله ناگهان برآشفت و خشمگینانه دست بر دست من زد و فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رومی‌‌گردانیدند، او به من روی می‌‌کرد؛ و چون همه از من می‌‌گریختند، به من محبت و مهربانی می‌‌کرد؛ و چون همه دعوت مرا تکذیب می‌‌کردند، به من ایمان می‌‌آورد و مرا تصدیق می‌‌کرد. در مشکلات زندگی مرا یاری می‌‌داد و با مال خود کمک می‌‌کرد و غم از دلم می‌‌زدود.

امام صادق علیه السلام فرمود: «وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه کودکی خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: یا رسول الله؛ مادرم کجاست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلام می‌‌رساند و می‌‌فرماید: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد».[۴]

زیارت حضرت خدیجه (علیها‌السّلام) در قبرستان مَعْلات (حجون یا قبرستان ابوطالب) و نیز حضور در خانه وی که محلّ سکونت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تولّد حضرت فاطمه (علیها‌السّلام) بوده و دعا کردن در آن‌جا مستحب است.[۲۳۴] [۲۳۵]
البته در گذشته در محلّ خانه حضرت خدیجه (علیها‌السّلام) مسجدی بنا شده بود که در بازسازی‌های اخیر از میان رفته و امروزه نشانه‌ای از آن نیست.[۲۳۶]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳ | 21:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت خدیجه(س)، اسوه اخلاص

دکتر نهله غروی نائینی، استاد دانشگاه شهید مدرس و پژوهشگر علوم اسلامی

ویژگی‌های حضرت خدیجه(س) سبب ‌شد ایشان را به تعبیر پیامبر(ص) بهترین همسر دنیا بدانیم.

از مهم‌ترین این ویژگی‌ها ایمان او بود. ایمان والایی که به خدا و پیغمبر(ص) و دین اسلام داشت آن قدر قوی بود که توانست در کنار پیغمبر(ص) و با وجود شرایط سخت و نبود قدرت مالی زندگی را شروع کرده و در تمام سختی‌ها در کنار ایشان باشد. حضرت خدیجه(س) بر اساس آنچه از روایت‌ها به ما رسیده، تسلی‌دهنده پیغمبر(ص) بود و در تمام مشکلات و شرایط کنار همسر بود. حتی در بسیاری از روایت‌های اهل سنت هم آمده که حضرت خدیجه(س) به پیامبر(ص) درباره مباحث اوایل وحی تسلی می‌دادند که البته این گفتار از نظر ما شیعیان زیاد قابل پذیرش نیست زیرا قلب پیغمبر(ص) برای درک وحی بسیار گسترده بود.

حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر(ص) از امکانات، وضع مالی و زندگی بسیار مرفهی برخوردار بود و همه آن‌ها را در اختیار پیغمبر(ص) گذاشت و برای اسلام هزینه کرد. این صداقت، همدلی و همرنگی با همسر سبب شده بود پیامبر(ص) ایشان را بهترین و عزیزترین همسر بداند. ضمن اینکه ایشان تمام خدمات یک همسر را نیز برای شوهر خود داشت. به دلیل تمام خدماتی که در طول حیاتش داشت و تحمل سختی‌ها و محاصره اقتصادی شعب ‌ابی‌طالب که در کنار همسر بود و با وجود تمکن مالی لحظه‌ای پیامبر(ص) را تنها نگذاشت، جزو بهترین زنان عالم به شمار می‌آید.

خدیجه(س) مادر ‌ام‌ابیها(س)

پیش از اسلام هم حضرت خدیجه(س) بانویی بسیار محترم و پاکدامن بود تا حدی که آن زمان به نام طاهره بین افراد جامعه مشهور بود. از شخصیت والای ایشان می‌توان به ازدواج با پیامبر(ص) اشاره کرد، آن هم در زمانی که برخلاف رسم رایج و نظام جاهلی موجود، حضرت محمد(ص) را برای ازدواج انتخاب کرد. به خصوص اینکه به دلیل ثروت و شخصیت او بسیاری از مردان نامدار قریش خواهان وصلت با او بودند. اما به دلیل همین شخصیت والا بود که لیاقت پیدا کرد همسر پیامبر اسلام(ص) و مادر ‌ام‌ابیها(س) باشد. ایمان خدیجه(س) سبب شد لیاقت پیدا کند که مادر حضرت زهرا(س) شده و به چنان جایگاهی برسد که بتواند ظرف حمل فاطمه(س) باشد.

اخلاص خدیجه(س)

می‌دانیم که حب دنیا همواره انسان را فریب می‌دهد اما حضرت خدیجه(س) به جایگاهی رسید که توانست تمام ثروتش را در راه اسلام خرج کند. دلیل اصلی آن این است که وقتی فردی ایمان و پیوند قوی به خدا داشته باشد، شیطان نمی‌تواند به او نفوذ کند. تمام فریب‌ها از طریق شیطان است. وقتی شیطان از خدا می‌خواهد که اجازه دهد در آدم اثر کند خداوند می‌فرماید: الا المخلصین. بی‌شک حضرت خدیجه(س) از همین مخلصین بوده که فریب مال دنیا، شرایط مختلف و شیطان نتوانست بر او غلبه کند.

پیامبر(ص) در حدیثی ایشان را جزو نخستین و برترین زنان عالم می‌داند و در کلام آن حضرت(ص)، حضرات خدیجه(س)، فاطمه(س)، مریم(س) و آسیه(س) را هم‌ردیف می‌داند حتی در برخی موارد مانند بذل مال، علم، عبادت، معرفت، صبر و شکیبایی نیز بر مریم(س) و آسیه(س) فضیلت داشته است.

یاد همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله از خدیجه سلام الله علیها

حضرت خدیجه(س)، اسوه اخلاص


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳ | 21:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

میلادِ زَهرا، روزِ زَن بادا مُبارک

میلادِ زَهرا، روزِ زَن بادا مُبارک

عیدِ اِمامِ بُت شِکَن بادا مُبارک

میلادِ پاکِ حَضرتِ زهراست اِمروز - میلادِ دُختِ حَضرتِ طاهاست اِمروز

میلادِ آن مَنصورَه یِ والاست اِمروز - میلادِ نُورِ ذُوالمَنَن بادا مُبارک

میلادِ زَهرا دُخترِ پیغمبرِ ماست - او که مُدامًا دَستِ لُطفَش بَر سَرِ ماست

او که شَفیعِ ما بِروزِ مَحشَرِ ماست - میلادِ او بَر ما، وَ مَن بادا مُبارک

میلادِ دُختِ مُصطَفی بادا مُبارک - میلادِ او بَر مُرتَضی بادا مُبارک

هَم بَر حُسَین و مُجتَبی بادا مُبارک - میلادِ روح و جانِ مَن بادا مُبارک

مَحبوبه یِ ذاتِ خدایِ اَکبر است او - سَر تا بِه پا، پا تا بِه سَر، پیغمبر است او

هَمتایِ نیکو اَز بَرایِ حیدر است او - میلادِ او بر بُوالحَسَن بادا مُبارک

هَم روزِ زَن بَر جُمله یِ زَنها مُبارک - بَر مَریَم و کُلثُوم و هَم حَوّا مُبارک

هَم بَر خَدیجه، هَم به مادَرها مُبارک - بَر بانَوانِ مَحفِل و بَر مَن مُبارک

هَم روزِ میلادِ اِمام و رَهبَرِما - آن اِفتِخارِ مُسلِمین و کِشورِ ما

آن یادِگارِ حَضرتِ پَیغَمبرِ ما - بَر مَن وَ تُو اَی هَم وَطَن بادا مُبارک

اِمروز، روزِ شادِیِ ما شیعیان است - هَم شاد و خُرَّم مَهدِیِ صاحِب زَمان است

هَم شاد و خُرَّم جُمله یِ کَرّوبِیان است - اَی باقری، بَرگُو، بِه مَن بادا مُبارک

سروده شده میلاد حضرت زهرا علیهاسلام زمستان ۱۴۰۲

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم سوم حضرت زهراس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲ | 17:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |