مردي تاجر در حياط قصرش انواع مختلف درختان و گياهان و گلها را کاشته و باغ بسيار زيبايي را به وجود آورده بود.
شنبه 13 آذر 1389 - 1:28:31 PM
آموزگارى تصميم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شيوه جالبى قدردانى کند.
دوشنبه 8 آذر 1389 - 7:52:14 AM
جيني دختر زيبا و باهوش پنج ساله اي بود
يکشنبه 7 آذر 1389 - 11:31:28 AM
روزي معلمي از دانش آموزانش خواست که اسامي همکلاسي هايشان را بر روي دو ورق کاغذ بنويسند و پس از نوشتن هر اسم يک خط فاصله قرار دهند
يکشنبه 7 آذر 1389 - 11:27:36 AM
روزگاري مردي فاضل زندگي مي‌کرد و هشت‌ سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بيابد
يکشنبه 30 آبان 1389 - 2:44:09 PM
اون (دختر) رو تو يک مهموني ملاقات کرد و آخر مهماني، دختره رو به نوشيدن يک قهوه دعوت کرد
يکشنبه 30 آبان 1389 - 2:39:20 PM
بچه شروري اطرافيان خود را با سخنان زشتش ناراحت مي کرد.
يکشنبه 30 آبان 1389 - 11:42:06 AM
مرد فقيري با زن و تنها پسرش زندگي مي كرد. پسر پيرمرد ساده دل و زود باور بود و دست به هر كاري كه مي زد،خرابي به بار مي آورد
سه شنبه 18 آبان 1389 - 10:09:40 AM
شب کريسمس بود و هوا، سرد و برفي.
شنبه 15 آبان 1389 - 8:50:14 AM
کشاورزي آفريقايي در مزرعه اش زندگي خوب و خوشي را با همسر و فرزندانش داشت
پنجشنبه 13 آبان 1389 - 9:01:53 AM

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســــــــــتــــــــان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ | 0:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
چاک از يک مزرعه‌دار در تکزاس يک الاغ خريد به قيمت 100 دلار
جمعه 15 بهمن 1389 - 11:04:06 AM
کمتر کسي است از ما که داستان چوپان دروغگو را نخوانده يا نشنيده باشد. خاطرتان باشد اين داستان يکي از درس‌هاي کتاب فارسي ما در آن ايام دور بود
يکشنبه 10 بهمن 1389 - 8:42:46 AM
روزي يکي از خانه هاي دهکده آتش گرفته بود
شنبه 9 بهمن 1389 - 8:51:26 PM
نيمه شب طلبه جواني به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علميه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختري وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که ساکت باش
چهارشنبه 6 بهمن 1389 - 8:32:01 AM
روزي بازرگان موفقي از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غياب او آتش گرفته و کالا هاي گرانبهايش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتي به او وارد امده است
پنجشنبه 30 دي 1389 - 7:17:19 AM
در روزگار قديم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در يک جاده اصلى قرار داد.
دوشنبه 27 دي 1389 - 8:50:21 PM
دختر کوچکي هر روز پياده به مدرسه ميرفت و برميگشت،
شنبه 18 دي 1389 - 2:38:04 PM
روزي روزگاري درختي بود و پسر کوچولويي را دوست مي داشت .
يکشنبه 12 دي 1389 - 7:50:29 PM
روزي دانشمندي آزمايش جالبي انجام داد... او آکواريومي شيشه اي ساخت و با ديواري شيشه اي دو قسمت کرد
چهارشنبه 1 دي 1389 - 11:00:28 AM
حدود دويست و پنجاه سال پيش از ميلاد در چين باستان شاهزاده اي تصميم به ازدواج گرفت.
چهارشنبه 1 دي 1389 - 10:43:54 AM

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســــــــــتــــــــان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ | 0:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
روزي پدر و پسري بالاي تپه ي خارج از شهرشان ايستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا مي کردند با هم صحبت مي کردند
دوشنبه 23 اسفند 1389 - 9:33:09 AM
دانه کوچک بود و کسي او را نمي ديد.
پنجشنبه 19 اسفند 1389 - 12:46:48 PM
بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قيمتى را در جوى آبى پيدا کرد
چهارشنبه 11 اسفند 1389 - 5:36:02 PM
پادشاهى در يک شب سرد زمستان از قصر خارج شد
يکشنبه 8 اسفند 1389 - 11:25:34 AM
دهقان پير، با ناله مي‌گفت: ارباب! آخر درد من يکي دو تا نيست
يکشنبه 8 اسفند 1389 - 11:25:02 AM
روزگاري يک کشاورز در روستايي زندگي مي کرد که بايد پول زيادي را که از يک پيرمرد قرض گرفته بود، پس مي داد
جمعه 6 اسفند 1389 - 9:32:11 AM
دهقان ساده لوحي قصد داشت عسل خود را به شهر ديگري ببرد تا بفروشد
جمعه 29 بهمن 1389 - 10:38:31 AM
دختري بعد از ازدواج نمي توانست با مادرشوهرش کنار بيايد و هر روز با او جر و بحث مي کرد
شنبه 23 بهمن 1389 - 5:40:42 PM
شهري بود كه در آن، همه چيز ممنوع بود.
دوشنبه 18 بهمن 1389 - 10:45:55 AM
پادشاهي مي خواست نخست وزيرش را انتخاب كند
جمعه 15 بهمن 1389 - 11:04:30 AM

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســــــــــتــــــــان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ | 0:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
مرد ثروتمند بدون فرزندي که به پايان زندگي‌اش رسيده بود، کاغذ و قلمي برداشت تا وصيتنامه خود را بنويسد
يکشنبه 20 اسفند 1391 - 6:59:05 PM
آورده اند که روزى يکى از بزرگان به سفر حج مى رفت.
پنجشنبه 3 اسفند 1391 - 12:56:54 PM
روزي ، گرگي در دامنه کوه متوجه يک غار شد که حيوانات مختلف از آن عبور مي کنند.
شنبه 7 بهمن 1391 - 5:03:18 PM
پدري 40 ساله از درسي که دختر 10 ساله اش به آو آموخته تعريف مي کند.
سه شنبه 3 بهمن 1391 - 6:45:07 PM
در عصر يخبندان بسياري از حيوانات يخ زدند و مردند
پنجشنبه 21 دي 1391 - 11:22:26 AM
مرد مغازه داري بود كه يك روز صبح، مثل هر روز در مغازه اش را باز كرد
پنجشنبه 21 دي 1391 - 11:17:42 AM
مادر خسته از خريد برگشت و به زحمت زنبيل سنگين را داخل خانه کشيد. پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود و مي خواست کار بدي را که تامي کوچولو انجام داده، به مادرش بگويد
دوشنبه 2 خرداد 1390 - 9:12:24 AM
اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه
يکشنبه 21 فروردين 1390 - 6:10:46 PM
هشت سال است که “رودان”، لک لک نر، هر سال براي ديدار و بودن با همسر بيمار و معلول خود، “مالنا”، 13 هزار کيلومتر پرواز مي کند و به آشيانه ي تابستاني عشق خود باز مي گردد
پنجشنبه 18 فروردين 1390 - 10:57:26 AM
شامگاه در ساحل رود نيل کفتاري به تمساحي برخورد و به هم سلام کردند
سه شنبه 16 فروردين 1390 - 9:55:36 AM

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســــــــــتــــــــان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ | 0:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
مردي زندگي مي كرد كه هميشه از زندگي خود گله مند بود و ادعا مي كرد "بخت با من يار نيست"
پنجشنبه 13 شهريور 1393 - 1:34:54 PM
از امروز يک هفته فرصت داريد تا براي اين سوال که عشق و محبت مهم‌تر است يا آگاهي و شعور؟ پاسخي بيابيد
پنجشنبه 4 ارديبهشت 1393 - 12:40:06 PM
زماني‌ در بچگي باغ انار بزرگي داشتيم كه ما بچه ها خيلي دوست داشتيم.
يکشنبه 11 اسفند 1392 - 4:12:56 PM
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰي ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟
شنبه 12 بهمن 1392 - 4:25:16 PM
اين دو داستان بسيار جالب درباره لبخند را بخوانيد تا معجزه لبخند را ببينيد.
دوشنبه 7 بهمن 1392 - 7:11:16 PM
امت فاکس، نويسنده و فيلسوف معاصر، هنگامي که براي نخستين بار به آمريکا رفته بود براي صرف غذا به رستوراني رفت.
يکشنبه 19 آبان 1392 - 6:00:39 PM
اين داستانِ يک دکتر است. دکترِ داستانِ ما در حال حاضر در استراليا زندگي مي کند.
سه شنبه 16 مهر 1392 - 6:02:07 PM
داستان ما درباره دزدي در يکي از بانک هاي آمريکاست.
يکشنبه 6 مرداد 1392 - 12:56:35 PM
مردي مقابل گل فروشي ايستاده بود و مي خواست دسته گلي براي مادرش که در شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود
چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392 - 12:56:32 PM
شهسواري به دوستش گفت: بيا به کوهي که خدا آنجا زندگي مي کند برويم.
چهارشنبه 14 فروردين 1392 - 4:26:01 PM

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: داســــــــــتــــــــان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ | 0:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |