چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها 1
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها 2
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها 3
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها 4
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها 5
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها 6
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها بحار الانوار: ج ٩۵، ص ١٨٩. مستدرك سفينة البحار: ج ٢، ص ٢١۶ . در اين روز يا شب آن در سال هفتم هجرت، فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها بخشيده شد، و حضرت رسول صلّى الله عليه و آله بر اين بخشش شاهد گرفتند. قول ديگر در اين باره ١۵ رجب است. مصباح كفع می : ج ٢، ص ۵٩٨ . روز۱۴ذىالحجّه سال هفتم هجری، پس از جنگ خيبر، سرزمين وسیع و سرسبز فدك تنها به وسيله پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اميرالمؤمنين علیه السلام فتح شد. و چون رزمندگان در فتح آن دخالت نداشتند، بر اساس آيه قرآن غنیمت ویژه به شمار میآید و ملكِ شخص پيامبر صلی الله علیه و آله مى شود. آنجا که میفرماید: ما أَفَاء اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى …؛ آن چه خدا (از اموال و زمینهای) آن آبادیها به پیامبرش باز گرداند، به خدا و پیامبر و اهل بیت او اختصاص دارد! پس از فتح خیبر خداوند به پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وحى فرستاد و فرمود: «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده !» پيامبراكرم صلی الله علیه وآله سؤال كردند: ذی القربی کیست و حقش چیست ؟ جبرئيل از خداوند پرسيد و جواب آورد كه ذی القربی فاطمه سلام الله علیها است و حقش فدک است، و باید فدك را به حضرت فاطمه سلام الله علیها تقدیم کنید! از طرفی پيامبراکرم صلی الله علیه وآله مهريه حضرت خديجه سلام الله علیها را در ذمّه خود مى ديدند و با بخشیدن باغ فدك به حضرت زهرا سلام الله علیها ، در حقيقت حق مادر و دختر را یک جا ادا نمودند. و براى اينكه بعداً از طرف مردم و دیگران بهانه گيرى نشود، براى سرزمین فدک قباله اى نوشتند و حضرت اميرالمؤمنين و حضرت امام حسن و امام حسين علیهم السلام و ام ايمن را به عنوان شاهد آن قرار داده و آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها تحویل دادند. و براى اينكه مردم كاملاً متوجّه شوند، مديريت آن را به ايشان واگذار كردند. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز كارگران و نيروهاى خود را در آن جا فعال کردند و هر ساله با درآمد آن علاوه بر زندگی خود به همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز رسیدگی میکردند و فقراى مدينه را هم از آن بهره مند مى ساختند. اين امر در بين مسلمین و خصوصاً اهل مدينه مسئلهای بسیار روشن، عادی و پذیرفته شده بود. امّا حسودان برای این که مبادا به هوای برکات فدک مردم به خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها روی بیآورند پس از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله با طرح یک حدیث جعلی و دروغ فدک را از دست آن حضرت گرفتند و به عنوان بیت المال به نفع خود مصادره کردند!! خداوند متعال در اين آيه حضرت زهرا سلام الله علیها را به عنوان ذوى القرباى پيامبر صلی الله علیه وآله ياد كرده است و در آيه ديگر اجر رسالت را مودّت و محبت ورزیدن به ايشان قرار داده است: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ؛ بگو: «در ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما نمی خواهم، مگر دوستى نسبت به نزدیکان من.» پس اگر كسى به حضرت فاطمه سلام الله علیها و اهل بیت پیامبر علیهم السلام محبّت نكند، اجر رسالت را ادا نكرده است . مستندات : ۱.سورۀ اسراءآیه۲۶ و روم۳۸ ۲.سورۀ شوری آیۀ۲۳ ۳.سورۀ شوری آیۀ۲۳
فتح فدك: پس از فتح خيبر در سال هفتم، حدود چهار سال قبل از شهادت پيامبر صلّى الله عليه و آله جبرئيل نازل شد، و دستور فتح فدك توسّط پيامبر و أميرالمؤمنين عليهما السلام را آورد. آن دو بزرگوار در تاريكى شب با اسلحه لازم به سرزمين فدك آمدند، و حسب دستور پيامبر صلّى الله عليه و آله، أميرالمؤمنين عليه السلام بر كتف پيامبر صلّى الله عليه و آله قرار گرفت و آن حضرت برخاست و أميرالمؤمنين عليه السلام را با خود بلند كرد. به معجزه الهى مولى الموحدين عليه السلام در حالى كه شمشير رسول الله صلّى الله عليه و آله همراهش بود، از ديوار قلعه فدك بالا رفت و بالاى ديوار صداى مباركش را به اذان بلند كرد. يهوديان فدك گمان كردند كه مسلمين حمله كرده اند و روى ديوارها هستند. خواستند از در قلعه فرار كنند، ولى بيرون قلعه مقابل در آن پيامبر صلّى الله عليه و آله را در برابر خود ديدند و از طرفى أميرالمؤمنين عليه السلام پائين آمد و با آنان درگير شد و ١٨ نفر از بزرگان آنان را كشتند، و بقيه تسليم شدند. زنان و فرزندان آنان را اسير كردند و غنائم را همراه خود آوردند. امر بر اين قرار گرفت كه هر كس از اهل فدك مسلمان شود، خمس اموال او را بگيرند و هر كس بر دين خود باقى ماند همه اموالش را بگيرند. اين گونه بود كه بدون لشكركشى و كوچكترين دخالت مسلمين قلعه فدك فتح شد. و طبق آيه مباركه سوره حشر آيه ۶ – ٧ سرزمين هائى كه بدون لشكركشى مسلمين فتح شود، حتى اگر اهل آنجا خودشان به عنوان تسليم نزد پيامبر صلّى الله عليه و آله بيايند، اين مناطق و غنائم و اسراى آن مِلك خاص حضرت است و مانند اموال شخصى خود می تواند هر تصميمی درباره آنها بخواهد بگيرد، و مسلمين هيچ حقى در آنها ندارند.
اعطاى فدك به فاطمه سلام الله عليها: بعد از اين ماجرا جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»: حق خويشان را به آنان بده. سوره اسراء: آيه ٢۶ پيامبر صلّى الله عليه و آله پرسيد: منظور چه كسانى هستند، و اين حق كدام است ؟ جبرئيل از طرف خداوند عرضه داشت: فدك را به فاطمه عليه السلام عطا كن. پيامبر صلّى الله عليه و آله به حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: «خداوند فدك را براى پدرت فتح كردو چون لشكر اسلام آن را فتح نكرده مخصوص من است. خداوند دستور داده آن را به تو بدهم. از سوى ديگر مهريه مادرت حضرت خديجه سلام الله عليها بر عهده پدرت مانده و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدك را به تو عطا می كند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش. حضرت زهرا سلام الله عليها عرض كرد: «تا شما زنده ايد بر من و مال من صاحب اختيار هستيد». پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: ترس آن را دارم كه نااهلان تصرف نكردن تو را در زمان حياتم، بهانه اى قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع كنند. حضرت صديقه سلام الله عليها عرض كرد: آن گونه كه صلاح می دانيد عمل كنيد. پيامبر صلّى الله عليه و آله أميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و فرمود: «سند فدك را به عنوان بخشوده و اعطائى پيامبر بنويس و ثبت كن». على عليه السلام آن را نوشت و پيامبر صلّى الله عليه و آله و امّ ايمن شهادت دادند و پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: امّ ايمن زنى از اهل بهشت است.
درآمد فدك: رسول خدا صلّى الله عليه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا سلام الله عليها جمع نمود و به آنان خبر داد كه فدك از آن فاطمه سلام الله عليها است و از درآمد فدك به عنوان اعطائى فاطمه سلام الله عليها بين مردم تقسيم كرد. درآمد فدك را ساليانه از هفتاد هزار سكه طلا تا صد و بيست هزار سكه نوشته اند. هر سال چشمان بسيارى از نيازمندان منتظر سر رسيدن درآمد فدك بود.
غصب فدك: بعد از رحلت پيامبر صلّى الله عليه و آله مأموران ابوبكر به دستور او نماينده حضرت صديقه سلام الله عليها را از فدك اخراج كردند و ملك آن را غصب نمودند و درآمد آن را به طور كامل براى مخارج حكومت غاصبانه خود صرف كردند. حضرت صديقه سلام الله عليها همان نوشته و سند فدك را كه پيامبر صلّى الله عليه و آله به أميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند و آن حضرت ثبت كرد، عيناً نزد ابوبكر آورد، ولى ابوبكر نه سند را قبول كرد و نه شاهدان را. بحار الانوار: ج ٢١، ص ٢٢ - ٢۵، ج ٢٩، ص ١٢٣ بعد از ١۵ روز كه از شهادت پيامبر صلّى الله عليه و آله گذشته بود، حضرت صديقه شهيده سلام الله عليها همراه با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد تشريف بردند و خطبه اى ايراد فرمودند كه دريائى از معارف، حقايق بلاغت و فصاحت و شرايع اسلامی در آن است. ابوبكر نامه اى دال بر بازگرداندن آن به حضرت نوشت، ولى هنگامی كه فاطمه زهرا سلام الله عليها آن سند را در دست داشت و به منزل باز می گشت با عمر روبرو شد و او نوشته ابوبكر را با جسارت به ساحت ملكوتى حضرت از او گرفت.
گاهشمار فدک
شعبان سال ۶ق سریه امام علی ع به فدک[۱۵] --- صفر سال ۷ق فتح خیبر[۱۶] --- صفر یا ربیعالاول سال ۷ق واگذاری فدک به پیامبر ص از سوی یهودیان --- ۱۴ ذیالحجه سال ۷ق --- بخشیدن فدک به فاطمه زهرا س [۱۷] --- ربیع الاول سال ۱۱ق مصادره فدک به دستور ابوبکر --- حدود ۳۰ق واگذاری فدک به مروان از سوی عثمان[۱۸] --- بعد از ۴۰ق تقسیم فدک بین مروان و عمرو بن عثمان و یزید به دست معاویه[۱۹] --- حدود ۱۰۰ق بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه(س) توسط عمر بن عبدالعزیز --- بعد از ۱۰۱ق غصب دوباره توسط یزید بن عبدالملک --- حدود ۱۳۲ تا ۱۳۶ق بازگرداندن فدک توسط سفاح نخستین خلیفه عباسی[۲۰] --- حدود ۱۴۰ق غصب دوباره توسط منصور عباسی[۲۱] --- حدود ۱۶۰ق بازگرداندن به دستور مهدی عباسی[۲۲] --- حدود ۱۷۰ق غصب دوباره به دستور هادی عباسی --- ۲۱۰ق بازگرداندن به دستور مامون عباسی.[۲۳] --- ۲۳۲-۲۴۷ق غصب به دستور متوکل عباسی[۲۴] --- ۲۴۸ق بازگرداندن به فرمان منتصر عباسی.[۲۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
موقعیت جغرافیایی و اهمیت تاریخی فدک
فدک سرزمینی در حجاز[۱]و در فاصله حدود ۲۰۰کیلومتری مدینه بوده است.[۲] این منطقه در صدر اسلام، محل سکونت یهودیان بود[۳] و در جنگ خیبر، بدون درگیری، در اختیار مسلمانان قرار گرفت[۴] و پیامبر آن را به فاطمه(س) بخشید.[۵] اختلاف بر سر مالکیت فدک پس از رحلت پیامبر سبب شد بحثهای پردامنهای در این خصوص در نوشتههای عالمان شیعه و سنی شکل بگیرد[۶] و کتابهای مستقلی نیز دراین زمینه نوشته شود.[۷] همچنین در دورههای مختلف، موجب واکنشهایی از حاکمان درباره آن شد.[۸]
ارزش منطقه فدک
منطقه فدک هنگام ظهور اسلام، باغها و نخلستانهای بسیاری داشته است.[۹] ابنابیالحدید معتزلی (درگذشت: ۶۵۶ق) از یکی از علمای شیعه نقل کرده است که ارزش درختان نخل فدک برابر بوده با نخلهای شهر کوفه در آن زمان، که از شهرهای غنی در بهرهمندی از نخلستانهای وسیع بوده است.[۱۰] بنابر منابع، یهودیان تا دوره خلیفه دوم، در فدک سکونت داشتند؛ اما او آنان را مجبور به ترک این منطقه کرد.[۱۱] نقل کردهاند هنگامی که عمر بن خطاب یهودیان را از حجاز بیرون کرد، ۵۰ هزار درهم بابت ارزش نیمی از فدک به آنان پرداخت کرد.[۱۲] در منابع، درآمد سالانه فدک در زمان رسول خداص، از ۲۴ هزار دینار[۱۳] تا ۷۰ هزار تخمین زده شده است.[۱۴]
نزاع بر سر مالکیت فدک
پس از رحلت پیامبر ص بر سر مالکیت فدک، نزاعی رخ داد. در این ماجرا، ابوبکر فدک را از فاطمه(س) گرفت و آن را به نفع خلافت مصادره کرد.[۳۱] استدلال ابوبکر این بود که پیامبران ارث نمیگذارند و مدعی بود این مطلب را از پیامبر(ص) شنیده است.[۳۲] . فاطمه(س) در خطبه فدکیه این سخن ابوبکر را خلاف قرآن خواند[۳۳] و امام علی ع و اُماَیمن را شاهد آورد که پیامبر پیش از وفاتش، فدک را به او بخشیده است.[۳۴] ابوبکر پذیرفت و کاغذی نوشت تا کسی به فدک دستدرازی نکند. وقتی فاطمه س از مجلس بیرون رفت، عمر بن خطاب نوشته را گرفت و پاره کرد.[۳۵] . به دنبال بینتیجه ماندن دادخواهی امام علی(ع)، فاطمه به مسجد رفت و خطبهای خواند که به خطبه فدکیه مشهور شده است.[۳۶] . فدک، در دوران امویان و عباسیان نیز در دست خُلفا بود. البته برخی از خلفا همچون عمر بن عبدالعزیز اموی،[۳۷] سَفّاح[۳۸] و مأمون عباسی[۳۹] آن را به فرزندان فاطمه برگرداندند. متوکل عباسی حکومت: ۲۳۲-۲۴۷ق دستور بازگرداندن فدک را به وضعیت قبل از دستور مأمون صادر کرد.[۴۰] اما فرزندش منتصر دوباره آن را به علویان بازگرداند.[۴۱] البته عمر بن عبدالعزیز، بر این باور بود که پیامبر(ص) فدک را به دخترش نبخشیده بلکه فدک در اختیار حاکم اسلامی بوده و حضرت زهرا(س) با اجازه حاکم اسلامی از منافع آن استفاده میکرده است.[۴۲]
سرگذشت فدک
فدک یکی از مهمترین اسناد زنده مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسّلام و امام علی علیهالسّلام در طول تاریخ اسلام است، که دلیلی محکم بر غصب حقوق اهل بیت پیامبر علیهمالسلام است. داستان فدک یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستانهای زندگی فاطمه بانوی اسلام (علیهاالسّلام) خصوصا، و اهل بیت علیهمالسلام عموما و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با توطئههای سیاسی، و فراز و نشیبهای فراوانی میباشد و دریچهای است برای حل قسمتی از معماهای مهم تاریخ صدر اسلام.
فدک کجاست؟
فدک سرزمینی تاریخی در صحرای حجاز و در اطراف مدینه است که پس از فتح خیبر و انتشار خبر سقوط آن، یهودیان ساکن فدک به خاطر پیشگیری از لشگر کشی سپاه اسلام بدانجا نیمی از حاصل باغات و اراضی آن را به پیامبر مصالحه نمودند.[۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز آن را به دختر خود؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشید اما پس از وفات پیامبر این سرزمین توسط ابوبکر مصادره شد. گذر بر تاریخ پرماجرای فدک و مناقشات آن همواره مورد توجه عالمان، محدثان، مورخان و پژوهشگران شیعه و سنی بوده است. در حالی که پیروان اهل بیت مصادره فدک به وسیله نظام حاکم، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ظلم مضاعفی در حق خاندان پیغمبر پس از غصب خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام میدانند، نظریهپردازان عامه در مقام توجیه این اقدام برآمدهاند و بر مستندات غاصبان صحه گذاشته و آن را اقدامی مشروع جلوه دادهاند! مسأله فدک پیش از آن که بار اقتصادی داشته باشد، بار معنوی و سیاسی داشته که با گذشت زمان به مسائل اعتقادی پیوند خورده است.
موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک
فدک از جمله قرا و قصبات حجاز و حوالی خیبر است که با مدینه طیبه دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان ما به ۱۳۰ کیلومتر میرسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستانهای فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل میداده و خرمای آن مشهور بوده و از بافتههای فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است. فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته طبری مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار میرود.[۲] و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن نوح بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بودهاند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.[۳] . فدک، با دیرینه ممتد تاریخی و موقعیت ویژهاش به عنوان یک سرزمین پرآب و در نتیجه دارای نخلستانها، نامی مشهور بوده که علیرغم کوچکیاش از اهمیت تاریخی و جغرافیایی برخوردار است. در قرن سوم هجری، این قریه مسیر و منزلگاه مسافران مدینه بوده که در حال حاضر این موقعیت را از دست داده است.
در این که چگونه «فدک» این آبادی خرم و سرسبز به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوالهوسلّم منتقل شد، معروف چنین است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بعد از آن که از فتح خیبر بازگشت خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند، افکند، آنها کسی را خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرستادند و با او صلح کردند در برابر این که نیمی از «فدک» را به آن حضرت صلیاللهعلیهوالهوسلّم واگذار کنند، پیامبر صلی الله علیه واله وسلّم از آنها پذیرفت و این صلح را امضا فرمود. به این ترتیب «فدک» خالصه رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) شد،[۲] . زیرا طبق صریح قرآن مجید چیزی که به دست مسلمین بدون جنگ بیفتد منحصرا حق پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) است، و به صورت غنائم جنگی تقسیم نمیشود.[۳] [۴] . و به این ترتیب پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) «فدک» را در اختیار گرفت و درآمد آن را در مورد واماندگان در راه ابن السبیل و مانند آنها مصرف میکرد. این سخن را یاقوت حموی در «معجم البلدان» و ابن منظور اندلسی در «لسان العرب» و عدهای دیگر در کتابهای خود آوردهاند. طبری نیز در تاریخ خود و ابن اثیر نیز در کتاب «کامل» به آن اشاره کردهاند.[۵] [۶]
فتح خیبر و مصالحه فدک به پیامبر
در سال هفتم هجرتِ پیامبر صلی الله علیه و آله، سپاه اسلام موفق شدند طی فتوحات خود قلعههای خیبر را که دژهای استوار یهودیان بود فتح کنند، دلاوریهای امیرمؤمنان علیهالسلام در این فتوحات مشهور است. اسطوره شجاعت آن حضرت و به خاک افکندن مرحب، قهرمان غول پیکر یهود و کندن در خیبر با آن حجم افسانهایاش برگ دیگری است از افتخارات آن فاتح بزرگ در تاریخ اسلام. همین که خیبر فتح شد و یهودیان سر تسلیم در برابر مسلمانان فرود آوردند، خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعهها و مزارع آن خطه بودند رسید و از این رهگذر رعب و وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و از تسلیم و مصالحه خود بر نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک سخن گفتند.[۴] . ابن ابی الحدید از سیره ابن اسحاق چنین نقل میکند: همین که خیبر فتح شد، رعب و وحشت یهودیان فدک را گرفت، لذا نمایندگان خود را نزد پیامبر فرستادند و درخواست کردند بر نیمی از فدک با آنان مصالحه کند. نمایندگان یهود در خیبر یا در مسیرِ راه و یا در مدینه خدمت پیامبر رسیدند و موضوع را عنوان کردند و آن حضرت پیشنهاد آنان را پذیرفت. از این رو فدک ملک ویژه رسول الله شد؛ زیرا بدون جنگ به تصرف درآمد. [۵] . مفسران سنی و شیعی نیز به چگونگی تصرف فدک اشاره کرده و آن را خالصه و فئ رسول خدا و از زمینهایی برشمردهاند که بدون سلاح و سپاه فتح شده و آحاد مسلمین در آن نقشی نداشتهاند و بنا به نص قرآنی، متعلق به پیامبر خواهد بود: «وَمَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَ اللّه یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللّه عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَیَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الاْءَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ...».[۶] «آنچه را خدا از آنها (یهود) به رسول خود بازگرداند، چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط میسازد و خدا بر همه چیز توانا است. آن چه را خدا از اهل این آبادی بازگرداند «فئ» از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا این اموال میان ثروتمندان شما دست به دست نشود...». دو آیه فوق الذکر خاطر نشان میسازد که آن چه بدون جنگ و جهاد بدست آید به خدا و رسول تعلق دارد و سایر مسلمانان در آن حقی ندارند. و آنگاه که در دست پیامبر قرار گرفت، آن حضرت به عنوان ولی امر مسلمین در مصارفی که صلاح دین و مسلمین است خرج میکند و آن را ذخیره ثروتمندان نمیسازد. این مصارف به بیان آیه، عبارتند از: راه خدا و ترویج و تقویت دین و اهداف مقدس رسالت نبوی، خویشاوندان پیامبر و ایتام و مستمندان و در راه ماندگان و به طور کلی در جهت مصلحت دین و مسلمین. و هرگاه پیامبر از میان مردم رخت بربندد، زمام چنین اموالی در دست جانشین به حق او، امام عادل خواهد بود که از قبل تعیین شده است که او نیز در همان مصارف مذکور خرج و صرف خواهد کرد.
ارزش مالی فدک و نخلهای آن
فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پرمحصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستانهای فدک، پس از آن که در تصرف پیامبر قرار گرفت، گزارشهایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستانهایش در قرن ششم هجری معادل نخلستانهای کوفه بوده است.[۷] . ابن ابی الحدید مینویسد: هنگامی که عمر میخواست یهودیان فدک را تبعید کند، کسانی را فرستاد تا بهای نیمهای از فدک را که از ایشان بود حساب کنند و آنگاه پنجاه هزار درهم از اموالی که از عراق برای او رسیده بود، به آنها پرداخت و ایشان را به شام تبعید کرد.[۸] . سید بن طاووس در کشف المحجه گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی میگوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است.[۹] .
این را نیز بسیاری از مورخان نوشتهاند که پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در حیات خود «فدک» را به بانوی اسلام فاطمه زهرا علیهاالسّلام بخشید. چون از آن پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود. گواه روشن این واگذاری این که بسیاری از مفسران از جمله مفسر معروف جلال الدین سیوطی از علمای معروف اهل سنت در تفسیر «در المنثور» در ذیل آیه ۲۶ سوره اسراء، از ابوسعید خدری نقل کرده که: چون این آیه نازل شد رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمه را طلبید و فدک را به او بخشید، عبارت حدیث چنین است: «لما نزل قوله تعالی وآت ذا القربی حقه [۷] اعطی رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمة فدکا؛ هنگامی که سخن خدای متعال نازل شد که: ای پیامبر! حق خویشاوندان نزدیک را بپرداز»، رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به فاطمه (علیهاالسّلام) فدک را بخشید». این حدیث را عدهای از روات اهل سنت مانند بزار، ابویعلی، ابن مردویه و ابن ابی حاتم از ابوسعید خدری نقل کردهاند. در ذیل همان آیه روایت دیگری از ابن عباس به همین مضمون نقل شده است.[۸] [۹] [۱۰] . شاهد زنده دیگر بر این مدعا گفتار امیرمؤمنان علی علیهالسّلام در نهج البلاغه درباره فدک است که میفرماید: «بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم، وسخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم الله؛[۱۱] . آری، تنها از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود، ولی گروهی بر آن بخل ورزیدند، در حالی که گروه دیگری سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور و حاکم خداست». این سخن به خوبی نشان میدهد که در عصر پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم فدک در اختیار امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا علیهاالسّلام بود، ولی بعدا گروهی از بخیلان حاکم، چشم به آن دوختند، و علی علیهالسّلام و همسرش بانوی اسلام به ناچار از آن چشم پوشیدند، و مسلما این چشم پوشی با رضایت خاطر صورت نگرفت، چرا که در این صورت خدا را به داوری طلبیدن و «نعم الحکم الله» گفتن معنا ندارد. از علمای بزرگ شیعه نیز گروه زیادی روایات مربوط به این قسمت را در کتب معتبر خود آوردهاند که از میان آنها علمای زیر را میتوان نام برد: مرحوم کلینی در «کافی»؛ و مرحوم صدوق؛ و مرحوم محمد بن مسعود عیاشی در تفسیر خود؛ و علی بن عیسی اربلی در «کشف الغمه»؛ و گروه فراوان دیگر در کتب تفسیر و تاریخ و حدیث، که ذکر همه آنها بسیار به طول میانجامد.
واگذاری فدک به فاطمه علیهاالسلام
چنان که در روایات شیعه و اهل سنت آمده است، رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود فدک را به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام واگذار کردند و این سه سال قبل از رحلت پیامبر بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف آن حضرت درآمد. طبرسی در مجمع البیان، در تفسیر آیه: «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ» از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز ابوسعید خدری چنین روایت میکند: «إنّه لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة عَلَی النَّبِی صلی الله علیه و آله أَعْطاها وَ سَلَّمَها فَدَکا وَ بَقِیت فِی یَدِها ثَلاث سَنَوات قَبْلَ وَفاتِ النَّبِیّ».[۱۰] همین که آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد حق ذویالقربی؛ یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و ابنسبیل را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه علیهاالسلام داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود. همین مطلب را سیوطی در درالمنثور از ابی سعید خدری نقل کرده است: «أخرج البزاز وابویعلی وابن حاتم و ابن مردویه عن أبی سعید الخدری، قال: لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ... دعا رسول اللّه فاطمة فأعطاها فَدَکا». چون آیه شریفه نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را فراخواند و فدک را به او داد. و نیز از قول ابن عباس آورده: «لما نزلت وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه أقطع رسول اللّه فاطمة فدکا». چون آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را ملک فاطمه علیهاالسلام قرار داد. هیثمی در مجمع الزوائد و ذهبی در میزان الاعتدال، متقی در کنزالعمال و برخی دیگر از محدثان عامه نیز عین این مطلب را نقل کردهاند.[۱۱] در روایتی در بحار الانوار آمده است: پیامبر صلى الله علیه و آله ورقه اى خواست و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایى پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلى الله علیه و آله در آنجا فرمود: «ام ایمن زنى از اهل بهشت است». حضرت زهرا علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عیناً نزد ابوبکر آورد و به عنوان مدرک ارائه فرمود.[۱۲] . حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده اى قرار داد و کارمندانى را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت حضرت زهرا علیه االسلام تقدیم مى نمود. درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه ى طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند.[۱۳] هر ساله حضرت به اندازه ى قوت خود برمى داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم مى کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله این شیوه ادامه داشت.[۱۴] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
در سال هفتم هجرت، قلعههای خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود درهم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمینها و باغهای خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند.
این مطلب از مسلّمات شیعه و سنی است؛ بهطوریکه حتی خلیفۀ اول در ادعای گرفتن فدک از حضرت زهرا سلاماللهعلیها این ادعا را نداشت که این سرزمین از آن پیامبر نیست؛ بلکه تنها ارث نبردن حضرت فاطمه از ایشان را مطرح میکرد
بعد از آن، آیۀ شریفۀ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»؛ «و حق نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن»،[۱] نازل شد. پیامبر بعد از این آیه، فدک را به حضرت زهرا داد. [۲] روایات بسیاری حتی از اهل سنت نیز در این زمینه وجود دارد که این بخشش را نشان میدهد.[۳]
از این داستان و آیه روشن میشود که فدک بهعنوان ارث به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ نرسیده است؛ بلکه پیامبر فدک را بهعنوان هدیه به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ داده است.
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در گفتوگو با خلیفه اول در مورد فدک، از طریق هدیه بودن، مطلوب خود را بیان میداشت و ادعای اول ایشان نیز این بود، و حتی امام علی علیهالسلام و امایمن را نیز بهعنوان شاهد بر آن آورد، اما هدیه بودن فدک، توسط خلیفه اول رد شد و وقتی حضرت زهرا با مقابله آنان روبهرو شد، تلاش کرد که ارثیه بودن فدک را به اثبات رساند، و اینکه اگر این زمین هدیه هم نبوده باشد، از طریق ارث به آن حضرت میرسد. در ارث بردن نیز گفتوگویی بین طرفین درگرفت و مخالفان تنها به حدیثی که خود ابوبکر ناقل آن بود نحن معاشر الانبیاء لا نورّث [۴] استناد میکردند و حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ نیز با استناد به آیات قرآنی اثبات کردند که انبیا نیز مانند همه مردم از خود ارث بهجا میگذارند.
حال با هدیه بودن فدک باید گفت، کسی در هدیه شاهد نمیگیرد و شاهد گرفتن عمل مرسومی در هدیه دادن نیست تا پیامبر در حین هدیه دادن فدک این کار را بکند. بر فرض اگر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شاهدی بر این هدیه دادن نیز میگرفت، احتمالاً هیچ ثمرۀ عملی نیز بر این شاهدها بار نمیشد؛ زیرا بسیاری از وقایع بوده که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، مردم بسیاری را شاهد گرفت، ولی مردم بعد از ایشان آنها را خواسته و یا ناخواسته فراموش میکردند. مهمترین این وقایع، داستان غدیر بود که هزاران نفر آن را دیدند؛ ولی کمتر کسی بدان پایبند ماند.
به علاوه، فدک در دست حضرت زهرا بود و بر طبق قاعدۀ ید که از قواعد فقهی و حقوقی است، باید حکم کرد که این زمین از آن اوست؛ مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و کسی که علیه آن اعتراض دارد، باید شاهد بیاورد.[۵] بنابراین نباید محکمه خلیفۀ اول از حضرت زهرا شاهد میخواستند. به همین جهت امیر المؤمنین نیز در طی گفتوگویی این را به خلیفه اول گوشزد میکند و میگوید که به غیر حکم خداوند، در مورد ایشان قضاوت شده است.[۶]
در قضیه فدک، مخالفان حضرت مدعی بودهاند و به حسب قوانین فقهی و حقوقی، مدعی باید بر ادعای خود دلیل اقامه کند و بر حضرت زهرا سلاماللهعلیها تنها قسم خوردن بود.[۷] [۸]
اما در مورد شاهد بودن امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ توجه به این نکته لازم است که داستان فدک در زمان حضرت رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بوده است و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در آن زمان کودک بودهاند. شهادت این دو امام اگرچه کودک بوده باشند نیز، برای ما مورد اطمینان و قابل قبول است؛ اما طبیعی بوده که مخالفان آن حضرت اثری بر شاهد بودن این دو کودک ندهند و این دو نمیتوانستند به سیر عادی شاهد در این قضیه به حساب آیند. لذا بیشتر منابع حدیثی از امام علی ـ علیهالسلام ـ و اُمّ أیمَن بهعنوان شاهدان حضرت زهرا نام بردهاند.[۹] [۱۰] و از آنجا که در ایمان و صداقت این دو شکی نیست، [۱۱] پس آنها قطعاً این مسئله را از پیامبر شنیده و شاهد بر هدیه دادن آن بودهاند؛ در روایات نیز آمده که خلیفه اول از امایمن پیرامون مشاهده این موضوع سؤال کرده و ام ایمن پاسخ داده که این را مشاهده کرده است. [۱۲]
ابوبکر و مصادره فدک
پس از ماجرای سقیفه و تصاحب خلافت، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف زهرا علیهاالسلام خارج کند. از این رو دستور داد وکیل آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیتالمال ملحق نمودند. هر چند این اقدام عجولانه و تصرف غاصبانه هیچ گونه مستند شرعی و قانونی نداشت بلکه یک اقدام صرفا سیاسی و در راستای تثبیت حکومت بود، اما وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچیک از صحابه و روات آن را نقل نکردهاند. در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة؛[۱۵] رسول خدا فرمود: ما ارث نمیگذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است». و در برخی منابع دیگر آمده است: «نحن معاشر الانبیاء لانورث؛ ما گروه انبیاء ارث بر جای نمی گذاریم».[۱۶]
فدک چنانکه گفتیم در زمان رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) طبق آیه وآت ذا القربی حقه [۲۳]
از سوی پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) واگذار شد، این مطلبی است که نه تنها مفسران شیعه بلکه جمعی از علمای اهل سنت نیز از صحابی معروف ابوسعید خدری نقل کردهاند که اسناد آن را قبلا بیان کردیم. بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) حکومت وقت دست روی آن گذارد، نمایندگان فاطمه (علیهاالسّلام) را از آن بیرون کرد، این مطلبی است که ابن حجر دانشمند معروف اهل سنت در کتاب «صواعق» و سمهودی در «وفاء الوفاء» و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» آوردهاند. بانوی اسلام برای گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طریق هدیه پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به او، و دوم از طریق ارث هنگامی که مساله هدایت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) مورد قبول واقع نگشت. در مرحله اول بانوی اسلام امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) و ام ایمن را به عنوان گواه نزد خلیفه اول دعوت نمود، ولی خلیفه به این بهانه که شاهد برای اثبات این دعاوی باید دو مرد باشد این شهود را نپذیرفت. سپس به ادعای حدیثی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) که فرموده است: «ما پیامبران ارثی از خود نمیگذاریم، و هر چه بعد از ما بماند صدقه خواهد بود! »، [۲۴] [۲۵] [۲۶] از قبول پیشنهاد «ارث» نیز سرباز زد.[۲۷] [۲۸]
در حالی که در یک بررسی اجمالی روشن میشود که نظام حاکم غاصب در این عمل خود مرتکب ده خطای بزرگ شد که فهرست وار در این جا مطرح میکنیم، هر چند شرح آن نیاز به بحث فراوان دارد:
فاطمه علیهاالسّلام «ذو الید» بود، یعنی ملک فدک در تصرف او بود، و از نظر تمام قوانین اسلامی و قوانین موجود در میان عقلای جهان هیچ گاه از «ذو الید» مطالبه شاهد و گواه نمیشود مگر این که دلایلی بر باطل بودن «ید» و تصرف او اقامه گردد. فی المثل اگر کسی در خانهای ساکن و مدعی مالکیت آن باشد، مادام که دلیلی بر نفی مالکیت او اقامه نشده، نمیتوان آن را از دست وی بیرون کرد، و هیچ جهتی ندارد که شاهد و گواهی بر مالکیت خود اقامه کند، بلکه همین تصرف (خواه بوسیله خود او باشد یا نمایندگان او) بهترین دلیل بر مالکیت است.
شهادت دادن بانوی اسلام
شهادت بانوی اسلام (علیهاالسّلام) به تنهایی در این مساله کافی بود، چرا که او به شهادت آیه شریفه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا؛[۲۹] خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد». و نیز به شهادت حدیث کسا که در بسیاری از کتب معتبر اهل سنت و کتب صحاح آنها نقل شده، معصومه است، و خداوند هر گونه رجس و پلیدی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) دور نموده، و از هر گناه پاک ساخته است، چنین کسی چگونه ممکن است شهادت و ادعایش مورد تردید و گفتگو واقع شود؟
شهادت و گواهی علی (علیهالسّلام) نیز به تنهایی کافی بود، چرا که او نیز دارای مقام عصمت است، و علاوه بر آیه تطهیر [۳۰] و آیات و روایات دیگر، بر این معنای، حدیث معروف: «الحق مع علی، و علی مع الحق، یدور معه حیثما دار؛ [۳۱] علی با حق است و حق با علی است و هر جا او باشد حق با اوست». کفایت میکند، چگونه حق بر محور وجود علی (علیهالسّلام) دور میزند، ولی شهادت او پذیرفته نیست؟![۳۲] چه کسی جرات میکند در برابر این سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) که سنی و شیعه آن را نقل کردهاند گواهی او را رد کند؟!
شهادت ام ایمن نیز به تنهایی کفایت میکرد، زیرا همان گونه که ابن ابی الحدید نقل میکند:ام ایمن به آنها گفت: آیا شما شهادت نمیدهید که پیغمبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم فرمود من از اهل بهشتم! اگر این را قبول دارید پس چگونه شهادتم را رد میکنید؟!.
از همه اینها گذشته علم حاکم هنگامی که از قرائن مختلف (قرائن حسی یا شبیه حس) حاصل گردد برای داوری کفایت میکند، آیا مساله تصرف و ید از یکسو، و شهادت این شهود که هر یک به تنهایی شهادتشان برای اثبات حق کافی بود از سوی دیگر، ایجاد علم و یقین نمیکند؟
حدیث عدم ارث گذاردن پیامبران به شکل دیگر و به معنای دیگر است، نه آن گونه که غاصبان فدک نقل کرده یا تفسیر نمودهاند، زیرا در منابع دیگر حدیث چنین نقل شده: «ان الانبیاء لم یورثوا دینارا و لا درهما و لکن ورثوا العلم فمن اخذ منه اخذ بحظ وافر؛ پیامبران درهم و دیناری از خود به یادگار نگذارند، بلکه میراث پیامبر علم و دانش بود، هر کس از علم و دانش آنها سهم بیشتری بگیرد ارث بیشتری را برده است». این ناظر به میراث معنوی پیامبران است و هیچ گونه ارتباطی با ارث اموال آنها ندارد، این همان است که در روایات دیگر آمده: «العلماء ورثة الانبیاء؛ دانشمندان وارثان پیامبرانند». مخصوصا جمله «ما ترکناه صدقة» چیزی است که قطعا در ذیل حدیث نبوده، مگر ممکن است حدیثی برخلاف صریح قرآن از پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) صادر شود! زیرا قرآن مجید در آیات متعددی گواهی میدهد که انبیا ارث گذاشتند، و در این آیات قرائن روشنی وجود دارد که منظور تنها میراث معنوی نبوده، بلکه میراث مادی را نیز شامل میشده است. لذا بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در خطبه معروفش که در مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم در برابر مهاجرین و انصار ایراد فرمود به این آیات تمسک جست و احدی از مهاجرین و انصار آن را انکار نکرد. اینها همه گواه بر نادرست بودن حدیث فوق است. اگر این حدیث صحیح بود چگونه هیچ یک از همسران پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم آن را نشنیده بودند، و سراغ خلیفه آمدند و سهم خود را از میراث پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) مطالبه کردند. اگر این حدیث صحیح بود چرا سرانجام خلیفه طی نامهای دستور داده فدک را به فاطمه (علیهاالسّلام) بازگردانند، نامهای که خلیفه دوم آن را گرفت و پاره کرد. [۳۳] . وانگهی اگر این حدیث واقعیتی داشت، و میبایست فدک به عنوان صدقه بین مستحقین تقسیم گردد، پس چرا خلیفه دوم در زمان خود ـ هنگامی که کار از کار گذشته بود ـ به سراغ علی (علیهالسّلام) و عباس فرستاد و حاضر شد فدک را در اختیار آنها بگذارد، که در تواریخ اسلام مشهور است.[۳۴] [۳۵] [۳۶] و عثمان الخمیس که یک وهابی متعصب است در کتاب من القلب الی القلب صراحتا به این مطلب اشاره میکند. «ثم أن الصحیح فی ذلک أن فدک کانت وقفا لما کان یحتاجه النبی صلی الله علیه واله سلّم) لنفسه و أزواجه و آل بیته و کان أبو بکر رضی الله عنه یدیرها بعد وفاة النبی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ثم عمر فی خلافته ثم أعطاها علی لیدیرها؛ صحیح آن است که فدک وقفی بود که پیامبر به آن برای خودش و همسرانش و اهل بیتش نیاز داشت و ابوبکر پس از وفات پیامبر آن را اداره می کرد و سپس عمر در دوران خلافتش آن را اداره می کرد و فدک را به علی داد تا آن را اداره کند.» [۳۷]
در کتابهای معتبر و معروف شیعه و اهل سنت آمده است که بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بعد از ماجرای منع فدک نسبت به آن دو غضب کرد و فرمود: «من یک کلمه با شما سخن نخواهم گفت» و این امر ادامه یافت تا فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) با اندوه فراوان چشم از جهان پوشید.[۳۸] [۳۹] [۴۰] . در حالی که این حدیث نیز از پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم در منابع اسلامی مشهور است که فرمود: «من احب ابنتی فاطمة فقد احبنی، و من ارضی فاطمة فقد ارضانی، و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی؛[۴۱] [۴۲] . هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته؛ هر کس او را خشنود کند، مرا خشنود کرده؛ و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».[۴۳] . آیا با این حال میتوان حقی را که فاطمه مطالبه مینمود از او منع کرد، و به حدیثی که اثری از آثار صدق در آن نیست در مقابل نص کتاب الله که میگوید وارثان انبیا از آنها ارث میبرند استناد جست؟! به هر حال هیچ گونه توجیهی برای مساله غصب فدک نمیتوان یافت و هیچ دلیل موجهی برای این کار وجود ندارد. از یک سو ید مالکانه فاطمه زهرا علیهاالسّلام از سوی دیگر شهود مطمئن و معتبر؛ از سوی سوم شهادت کتاب الله؛ و از سوی چهارم روایات مختلف اسلامی، همگی گواه صدق ادعای بانوی اسلام بر حق مسلم او در فدک بودند. از همه اینها گذشته عمومات آیات ارث که به همه مردم حق میدهد از پدران و مادران و بستگان خود ارث ببرند، و مادام که دلیل معتبری بر تخصیص این عمومات در کار نباشد نمیتوان از این حکم اسلامی چشم پوشید، گواه دیگری محسوب میشود.
ارائه سند : مطابق با حدیثی از امام باقر علیه السلام حضرت زهرا علیهاالسلام پس از غصب فدک توسط ابوبکر آن را مطالبه نمود و نوشته پیامبر اکرم (ص) را به ابوبکر نشان داده و فرمود: این نوشته ى پیامبر صلى الله علیه و آله براى من و فرزندانم است.[۱۷] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
احتجاج با ابوبکر و عمر
حضرت فاطمه س به امر امیرالمؤمنین علیه السلام به مجلسى که ابوبکر و عمر به همراه عده اى در آن بودند آمد و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان داشت. برخی از مواردی که حضرت زهرا به عنوان دلیل و شواهد صدق ادعای خود بیان نمودند عبارتند از : اینکه در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله فدک تحت تصرف ایشان بوده است. اینکه آن حضرت به اعتراف حضار آن مجلس توسط پیامبر به عنوان «سیده ى زنان اهل بهشت» معرفی شده است و ادعای باطل از ساحت آن حضرت به دور است. اینکه آن حضرت یکی از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که مطابق با آیه تطهیر از جمله کسانی است که خداوند پلیدىها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده است و بنابراین حتی پذیرفتن شهادت بر علیه آنان خلاف است چه رسد به اینکه بدون دلیل به آنها نسبت کذب داده شود. اینکه خداوند در خصوص فدک آیه نازل نمود و به پیامبر دستور داد که «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده» و ذوی القربی آن حضرت و فرزندان ایشانند. پاسخ به مطالبه دلیل بر مالکیت فدک توسط عمر از آن حضرت به عمل خود آن دو، که ادعای جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه مبنی بر سهم داشتن از اموالی که از بحرین آمده بود بدون دلیل قبول کردند.
شاهد آوردن حضرت زهرا
عمر و ابوبکر علی رغم این دلائل از آن حضرت برای اثبات ادعای خود درخواست شاهد نمودند و آن حضرت در قبال این درخواست امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ام ایمن و مطابق با برخی روایات اسماء بنت عمیس را به عنوان شاهد آورد . اما عمر شهادت امام على علیه السلام و حسنین را به این دلیل که همسر و فرزندان آن حضرت هستند و شهادت ام ایمن را به این دلیل که خدمتکار او و همچنین زنى غیر عرب است که با فصاحت نمى تواند شهادت بدهد قبول نکرد! و در نهایت آن حضرت به توصیه امیر المومنین علیه السلام مجلس را ترک کرد در حالی که محزون و گریان بود و از خدا درخواست مواخذه آن دو را نمود. [۱۸]
خطبه حضرت فاطمه در مسجد
در اقدام دیگری حضرت فاطمه سلام الله علیها با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و در خطبه غرائی به غصب خلافت و غصب فدک توسط ابوبکر اعتراض نمود و با مردم اتمام حجت نمود. در بخشهایی از این خطبه که در خصوص فدک است آن حضرت می فرمایند: «و شما اکنون گمان مى برید که براى ما ارثى نیست، «أَ فَحُکمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ[۱۹]؛ آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است»، آیا نمى دانید؟ بله می دانید و براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى اندازید، آیا قرآن نمى گوید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[۲۰]؛ سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْک وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ[۲۱] پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللَّهِ[۲۲]؛ و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «یُوصیکمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ[۲۳]؛ خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى فرماید: «اِنْ تَرَک خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ[۲۴]؛ هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران». و شما گمان مى برید که مرا بهره اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى برند، و پشیمانى به شما سودى نمى رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى شود».[۲۵]
انگیزههای تصرف فدک
در تحلیلهائی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است: تامین هزینه های خرید آراء موافق . کمبود بودجه حکومت . ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه السلام . مقابله با مقام عصمت . مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل بیت . زیر پاگذاردن مبانى دینى . پیش گیری از اجراى قوانین بعدى اسلام . گرفتن منبع مالى از اهل بیت . نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط غاصبین . تحریک مردم در مخالفت با اهل بیت . کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل البیت.[۲۶]
اکنون ببینیم چرا و به چه دلیل فدک را از فاطمه (علیهاالسّلام) گرفتند؟ گرفتن «فدک» از بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) مساله سادهای نبود که تنها مربوط به جنبه مالی باشد، بلکه جنبه اقتصادی آن تحت الشعاع مسائل سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم بود، در حقیقت موضوع فدک را نمیتوان از سایر حوادث آن عصر جدا نمود، بلکه حلقهای است از یک زنجیر بزرگ، و پدیدهای است از یک جریان کلی و فراگیر!
برای این غصب بزرگ تاریخ عوامل زیرا را میتوان برشمرد:
غصب فدک در دست خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم یک امتیاز بزرگ معنوی برای آنها محسوب میشد، و این خود دلیل بر مقام و منزلت آنها در پیشگاه خدا و اختصاص نزدیکی شدید به پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم به شمار میآمد، به خصوص این که در روایات شیعه و اهل سنت چنانکه در بالا گفتیم آمده است که به هنگام نزول آیه وآت ذا القربی حقه [۱۲] . پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمه (علیهاالسّلام) را فراخواند و سرزمین فدک را به او بخشید. روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) با این سابقه تاریخی سبب میشد که مردم سایر آثار پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم به خصوص مساله خلافت و جانشینی آن حضرت (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را نیز در این خاندان جستجو کنند، و این مطلبی نبود که طرفداران انتقال خلافت به کسان دیگر بتوانند آن را تحمل کنند.
این مساله از نظر بعد اقتصادی نیز مهم بود، و روی بعد سیاسی آن اثر میگذاشت، چرا که علی (علیهالسّلام) و خاندان او اگر در مضیقه شدید اقتصادی قرار میگرفتند توان سیاسی آنها به همان نسبت تحلیل میرفت، و به تعبیر دیگر وجود فدک در دست آنان امکاناتی در اختیارشان قرار میداد که میتوانست پشتوانه مساله ولایت باشد، همان گونه که اموال حضرت خدیجه علیهاالسّلام پشتوانهای برای پیشرفت اسلام در آغاز نبوت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود. در همه دنیا معمول است هر گاه بخواهند شخص بزرگ، یا کشوری را منزوی کنند او را در محاصره اقتصادی قرار میدهند که در تاریخ اسلام در داستان «شعب ابوطالب» و محاصره شدید اقتصادی مسلمین از سوی مشرکان قریش آمده است. در تفسیر سوره منافقین ذیل آیه: «لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل؛[۱۳] . اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون میکنند!». به توطئهای شبیه همین توطئه از سوی منافقین اشاره شده که به لطف الهی در نطفه خفه شد، بنابراین جای تعجب نیست که مخالفان بکوشند این سرمایه را از خاندان پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بگیرند، و آنها را منزوی کرده و دستان را تهی سازند.
اگر آنها حاضر میشدند فدک را به عنوان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهی باز میشد که مساله خلافت را نیز از آنها مطالب کند. این نکته را دانشمند معروف اهل سنت «ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفی منعکس کرده است. او میگوید: من از استادم «علی بن فارقی» مدرس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه (علیهاالسّلام) در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ گفت: آری. گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمی کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونهای گفت، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لو اعطاها الیوم فدکا بمجرد دعواها لجائت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة و زحزحته من مکانه، و لم یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی لانه یکون قد اسجل علی نفسه بانها صادقة فیما تدعیه، کائنا ما کان، من غیر حاجة الی بینة؛ اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسّلام به او میداد، فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافت برای همسرش میکرد! و وی را از مقامش کنار میزد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه (علیهاالسّلام) هر چه را ادعا کند راست میگوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد». سپس ابن ابی الحدید میافزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.[۱۴] . این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت، شاهد زندهای جهت «بار سیاسی» داستان فدک است؛ و اگر به سرنوشت این قریه در طول تاریخ چند قرن آغاز اسلام بنگریم که چگونه دست به دست میگردید هر یک از خلفا موضع خاصی در برابر آن داشتند، این مساله روشن تر میشود.
اگر آنها حاضر میشدند فدک را به عنوان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهی باز میشد که مساله خلافت را نیز از آنها مطالب کند. این نکته را دانشمند معروف اهل سنت «ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفی منعکس کرده است. او میگوید: من از استادم «علی بن فارقی» مدرس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه (علیهاالسّلام) در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ گفت: آری. گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمی کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونهای گفت، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لو اعطاها الیوم فدکا بمجرد دعواها لجائت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة و زحزحته من مکانه، و لم یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی لانه یکون قد اسجل علی نفسه بانها صادقة فیما تدعیه، کائنا ما کان، من غیر حاجة الی بینة؛ اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسّلام به او میداد، فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافت برای همسرش میکرد! و وی را از مقامش کنار میزد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه (علیهاالسّلام) هر چه را ادعا کند راست میگوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد». سپس ابن ابی الحدید میافزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.[۱۴] . این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت، شاهد زندهای جهت «بار سیاسی» داستان فدک است؛ و اگر به سرنوشت این قریه در طول تاریخ چند قرن آغاز اسلام بنگریم که چگونه دست به دست میگردید هر یک از خلفا موضع خاصی در برابر آن داشتند، این مساله روشن تر میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
چگونه فدک به اهل بیت (علیهمالسلام) بازگشت؟ سیر تاریخی فدک یکی از شگفتیهای تاریخ اسلام است، هر یک از خلفا در برابر آن موضعی داشتند، یکی میگرفت و دیگری پس میداد، و این وضع آن قدر ادامه یافت تا این سرزمین به کلی ویران شد و بر باد رفت، برای پی بردن به فراز و نشیبهایی که در این روستای آباد پدید آمد کافی است مقطعهای زیر را مورد توجه قرار دهیم: ۱ـ فدک در آغاز، چنانکه دانستیم، پس از سقوط خیبر از طریق مصالحه از یهودیان به پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) منتقل شد و به حکم آیه (وما افاء الله علی رسوله... )[۱۵] [۱۶] . اختیار آن بطور کامل با شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود و به حکم آیه، حق آن حضرت گردید. ۲ـ طبق اسناد معتبر تاریخی پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) آن را در حیات خود طبق دستور قرآن و آیه وآت ذا القربی حقه [۱۷] . به بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بخشید، و به این ترتیب در اختیار دختر گرامی پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلّم) قرار گرفت. ۳ـ در زمان خلیفه اول این آبادی غصب شد، و در اختیار حکومت وقت قرار گرفت، و آنها با سرسختی عجیبی در حفظ این وضع کشیدند. ۴ـ این امر همچنان ادامه داشت تا زمان عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی که نسبت به اهل بیت پیغمبر (علیهمالسلام) روش ملایم تری داشت رسید، او به فرماندارش در مدینه «عمر بن حزم» نوشت که: فدک را به فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) بازگردان. فرماندار مدینه در پاسخ او نوشت: فرزندان فاطمه بسیارند و با طوایف زیادی ازدواج کردهاند، به کدام گروه بازگردانم؟
عمر بن عبدالعزیز خشمناک شد، نامه تندی به این مضمون در پاسخ فرماندار مدینه نگاشت: «اما بعد، فانی لو کتبت الیک آمرک ان تذبح شاة لکتبت الی اجماء ام قرناء؟ او کتبت الیک ان تذبح بقرة لسالتنی ما لونها؟ فاذا ورد کتابی هذا فاقسمها فی ولد فاطمة من علی والسلام؛ [۱۸] هر گاه من ضمن نامهای به تو دستور دهم گوسفندی ذبح کن، تو فورا در جواب خواهی نوشت آیا بی شاخ باشد یا شاخدار؟!، و اگر بنویسم گاوی را ذبح کن سؤال میکنی رنگ آن چگونه باشد؟! هنگامی که این نامه من به تو میرسد فورا فدک را بر فرزندان فاطمه از علی علیهالسّلام تقسیم کن . و به این ترتیب با یک چرخش بزرگ، فدک بعد از سالیان دراز به دست فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) افتاد. ۵ـ دیری نپایید که یزید بن عبدالملک خلیفه اموی آن را مجددا غصب کرد. ۶ـ سرانجام بنی امیه منقرض شدند و بنی عباس روی کار آمدند، ابوالعباس سفاح خلیفه معروف عباسی آن را به عبدالله بن حسن بن علی به عنوان نماینده بنی فاطمه (علیهمالسلام) بازگرداند. ۷ـ چیزی نگذشت که ابوجعفر عباسی آن را از بنی حسن گرفت زیرا آنها قیامی بر ضد بنی عباس کردند. ۸ـ مهدی عباسی فرزند ابوجعفر آن را به فرزندان فاطمه (علیهمالسلام) بازگرداند. ۹ـ موسی الهادی خلیفه دیگر عباسی بار دیگر آن را غصب کرد و هارون الرشید نیز همین معنا را ادامه داد. ۱۰ـ مامون به خاطر تظاهر به علاقه شدید نسبت به اهل بیت پیغمبر (علیهمالسلام) و فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) آن را با تشریفاتی به فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) بازگرداند. در تاریخ آمده است که: مامون به قثم بن جعفر فرماندار مدینه چنین نوشت: «انه کان رسول الله اعطی ابنته فاطمة فدکا و تصدق علیها بها، و ان ذلک کان امرا ظاهرا معروفا عند آله علیهم السلام، ثم لم تزل فاطمة تدعی منه بما هی اولی من صدق علیه، و انه قد رای ردها الی ورثتها و تسلیمها الی محمد بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی... و محمد بن عبدالله بن الحسین... لیقوما بها لاهلهما؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فدک را به دخترش فاطمه علیهاالسّلام بخشید و این امری آشکار و معروف نزد اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم بود، سپس همواره فاطمه (علیهاالسّلام) مدعی آن بود و قول او از همه شایسته تر به تصدیق و قبول است، و من صلاح میبینم که آن را به ورثه آن حضرت داده شود، و به محمد بن یحیی و محمد بن عبدالله نوههای امام زین العابدین بازگردانی تا آنها به اهلش برسانند . ابن ابی الحدید میگوید: مامون برای رسیدگی به شکایات مردم نشسته بود، اولین شکایتی که به دست او رسید و به آن نگاه کرد مربوط به فدک بود، همین که شکایت را مطالعه کرد گریه نمود و به یکی از ماموریان گفت: صدا بزن وکیل فاطمه (علیهاالسّلام) کجاست؟ پیرمردی جلو آمد، و با مامون سخن بسیار گفت، مامون دستور داد حکمی را نوشتند و فدک را به عنوان نماینده اهل بیت علیهمالسلام به دست او سپردند.
هنگامی که مامون این حکم را امضا کرد «دعبل» برخاست و اشعاری سرود که نخستین بیت آن این بود: اصبح وجه الزمان قد ضحکا • برد مامون هاشما فدکا![۱۹] . چهره زمان خندان شد، چرا که مامون فدک را به بنی هاشم بازگرداند. نویسنده کتاب فدک مینویسد: مامون به اتکای روایت ابوسعید خدری که میگوید: پیامبر فدک را به فاطمه (علیهاالسّلام) بخشید، دستور داد فدک به فرزندان فاطمه علیهاالسّلام بازگردانده شود.[۲۰] . ۱۱ـ اما متوکل عباسی به خاطر کینه شدیدی که از اهل بیت (علیهمالسلام) در دل داشت، بار دیگر فدک را از فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) غصب کرد. ۱۲ـ فرزند متوکل به نام «منتصر» دستور داد که آن را مجددا به فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام بازگردانند. بدیهی است روستایی که این چنین دست به دست بگردد، و هر روز بازیچه دست سیاستمداران کینه توز باشد، به سرعت رو به ویرانی میگذارد، و همین سرنوشت سرانجام دامان فدک را گرفت، و تمام آبادی آن ویران و درختانش خشک شد! ولی به هر صورت این نقل و انتقالها بیانگر این واقعیت است که خلفا روی فدک حساسیت خاصی داشتند، و هر کدام طبق روش سیاسی خود موضع گیری مخصوص و عکس العمل خاصی روی آن نشان میدادند. و اینها همه تاکیدی است بر آنچه قبلا گفتیم که غصب فدک از بانوی اسلام (علیهاالسّلام) یا فرزندان او، پیش از آن که جنبه اقتصادی داشته باشد، جنبه سیاسی داشت و هدف منزوی کردن آنها در جامعه اسلامی و تضعیف موقعیت و اظهار دشمنی با اهل بیت پیامبرعلیهمالسلام بود، همان گونه که بازگرداندن فدک به اهل بیت علیهمالسلام که بارها در طول تاریخ اسلام تکرار شد «یک حرکت سیاسی» به عنوان اظهار همبستگی و ارادت به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم صورت میگرفت. اهمیت فدک در اذهان عمومی مسلمین تا آن اندازه بود که در بعضی از تواریخ آمده: در عصر متوکل عباسی قبل از آن که فدک از دست بنی فاطمه (علیهمالسلام) گرفته شود خرمای محصول آن را در موسم حج به میان حجاج میآوردند و آنها به عنوان تیمن و تبرک با قیمت گزافی آن را میخریدند.[۲۱]
از مسائل بسیار قابل توجه این که هیچ یک از امامان اهل بیت بعد از غصب نخستین، هرگز در امر فدک دخالت نکردند، نه علی (علیهالسّلام) در دوران حکومتش در این امر دخالتی کرد و نه امامان دیگر، و افرادی مانند عمر بن عبدالعزیز و یا حتی مامون خلیفه عباسی، پیشنهاد کردند که به یکی از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) بازگردانده شود، و این واقعا سؤال انگیز است که این موضعگیری در برابر مساله فدک به چه علت بود؟ چرا امام علی علیهالسّلام در زمانی که تمام کشور اسلام زیر نگین او بود این حق را به صاحبان اصلی بازنگردانید؟ و یا چرا فی المثل مامون که این همه اظهار ارادت ـ و لو ظاهرا ـ به امام علی بن موسی الرضا علیهالسّلام میکرد فدک را به آن حضرت تقدیم نکرد؟ بلکه بدست بعضی از نوههای زید بن علی بن الحسین علیهمالسلام به عنوان نماینده بنی هاشم سپرد؟ در پاسخ این سؤال مهم تاریخی میگوییم: امام امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در همان کلام کوتاهش همه گفتنیها را گفته است، آن جا که میفرماید: «آری، از آنچه در زیر آسمان دنیاست تنها فدک در دست ما بود، عدهای نبست به آن بخل ورزیدند، ولی در مقابل گروه دیگری سخاوتمندانه از آن صرفنظر کردند، و بهترین داور و حاکم خداست، مرا با فدک و غیر فدک چه کار در حالی که فردا به خاک سپرده خواهیم شد. آن بزرگوار عملا نشان داد که فدک را به عنوان یک وسیله درآمد و منبع اقتصادی نمیخواهد، و آن روز هم که فدک از ناحیه او و همسرش مطرح بود برای تثبیت مساله ولایت و جلوگیری از خطوط انحرافی در زمینه خلافت پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلّم) بود، اکنون که کار از کار گذشته، و فدک بیشتر چهره مادی پیدا کرده، گرفتن آن چه فایدهای دارد؟ سید مرتضی علم الهدی عالم و محقق بزرگ شیعه در این زمینه سخنی پر معنا دارد، میگوید: هنگامی که امر خلافت به علی علیهالسّلام رسید درباره بازگرداندن فدک خدمتش سخن گفتند، فرمود: «انی لاستحیی من الله ان ارد شیئا منع منه ابوبکر و امضاه عمر؛[۲۲] . من از خدا شرم دارم که چیزی را که ابوبکر منع کرد و عمر بر آن صحه نهاد، به صاحبان اصلیش بازگردانم!». در حقیقت با این سخن هم بزرگواری و بی اعتنایی خود را نسبت به فدک به عنوان یک سرمایه مادی و منبع درآمد، نشان میدهد، و هم مانعین اصلی این حق را معرفی میکند! احتمال اختلاف اندازی و ماجراجویی طرفداران غاصبین فدک هم داده میشد.
فدک در زمان بنیامیه و بنیعباس
ممنوعیت فرزندان فاطمه از فدک، در زمان خلیفه اول پى ریزى گردید، و پس از درگذشت على، معاویه زمام امور را به دست گرفت، و فدک را میان سه نفر مروان و عمرو بن عثمان و فرزندش یزید تقسیم نمود. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار او قرار گرفت و وى آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش «عمر بن عبدالعزیز» داد. از آن جا که او در میان خلفاء بنى امیه مردى میانه رو بود، نخستین بدعتى را که برداشت این بود که فدک را به فرزندان زهرا بازگردانید. پس از فوت وى، خلفاء بعدى فدک را از دست بنى هاشم گرفتند و تا روزى که طومار زندگى خلفاى بنى امیه در هم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقى بود. در دوران خلافت بنى عباس، مساله فدک نوسان عجیبى داشت. مثلا سفاح، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وى «منصور دوانقى» آن را باز گرفت، ولى فرزند او مهدى آن را به اولاد زهرا بازگردانید، و پس از وى موسى و هارون روى مصالح سیاسى از دست آن ها در آوردند، تا آن که نوبت خلافت به مامون رسید. او رسما طى تشریفاتى حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وى باز وضع فدک نوسان پیدا کرد و گاهى مردود و گاهى ممنوع گشت. در عصر خلفاء بنى امیه و بنى العباس، فدک بیش از آن که جنبه انتفاعى داشته باشد، جنبه سیاسى به خود گرفته بود. خلفاء صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولى در زمان هاى بعدى ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدرى بود، که هرگز به درآمد فدک نیازى نبود. از این جهت، وقتى عمر بن عبدالعزیز، فدک را به اولاد فاطمه واگذار نمود، بنى امیه او را توبیخ کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین: ابى بکر و عمر را تخطئه نمودى و او را وادار نمودند که درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت کند، و اصل مالکیت آن را در اختیار خود داشته باشد.[۲۷] .
اما این که چرا بعضی از خلفا که ظاهرا میخواستند به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ابراز ارادت کنند، فدک را به ائمه اهل بیت علیهمالسلام باز نگرداندند و مثلا به نوههای زید بن علی یا افراد ناشناس دیگری به عنوان نمایندگی بنی فاطمه (علیهاالسّلام) تحویل دادند؟ این امر دو علت ممکن است داشته باشد:
دلیل اول : ائمه هدی (علیهمالسلام) هرگز حاضر به پذیرش فدک نبودند، چرا که این کار در آن زمان بیشتر جنبه مادی داشت تا معنوی، و شاید حمل بر علاقه به دنیا میشد، نه امتیازات معنوی؛ و به تعبیر دیگر قبول آن در آن شرایط برای ائمه هدی (علیهمالسلام) کوچک بود. علاوه بر این دست آنها را در مبارزه با خلفای جور میبست، چرا که هر زمان میخواستند مبارزه کنند فدک را مسترد میداشتند همان گونه که در ماجرای پس گرفتن فدک از طرف ابوجعفر خلیفه عباسی از بنی الحسن در تاریخ آمده است که بعد از قیام بعضی از آنها بر ضد دستگاه خلافت، فدک را از همه گرفت .
دلیل دوم : خلفای جور نیز ترجیح میدادند که امکانات مالی امامان اهل بیت علیهمالسلام گسترده نشود، همان طور که در داستان معروف «هارون» مشهور است که وقتی به مدینه آمد احترام فوق العادهای برای امام موسی بن جعفر علیهما السلام قائل شد به گونهای که برای فرزندش مامون تازگی داشت. اما هنگامی که نوبت به هدایا رسید هدیهای را که خدمت امام (علیهالسّلام) فرستاد، بسیار ناچیز بود، مامون از این مساله در شگفت شد، و هنگامی که علت را از پدر سؤال کرد او در جواب مطلبی گفت که حاصلش این بود: ما نباید کاری کنیم که آنها قدرت پیدا کنند، و فردا بر ضد ما قیام نمایند!
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
موقعیت کنونی فدک
بنا به نوشته مؤلف کتاب مدینهشناسی که خود از محل فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. به گفته مؤلّف فوقالذکر، تا پایان سال ۱۹۷۵ میلادی، این منطقه شامل ۲۱ روستا و دارای ۱۱۰۰۰ نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از ۱۴۰۰ نفر نبوده است. فدک سرزمینی است پوشیده از نخلستانها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمینهای خشک حره و تابش آفتاب گرم. حائط، بیهیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستانها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است.[۲۸]
فدک ظاهرا روستایی بود در نزدیکی خیبر، خرم و سرسبز و حدود آن چیزی نبود که بر کسی مخفی و پوشیده باشد اما عجب این که هنگامی که هارون الرشید به امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) عرض میکند: «حد فدکا حتی اردها الیک؛ حدود فدک را معلوم کن تا آن را به تو بازگردانم!». امام (علیهالسّلام) از گفتن پاسخ ابا میکند، هارون پیوسته اصرار میورزد.
امام (علیهالسّلام) میفرماید: من آن را جز با حدود واقعی اش نخواهم گفت. هارون گفت: حدود واقعی آن کدام است؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: اگر من حدود آن را بازگویم مسلما تو موافقت نخواهی کرد! هارون گفت: بحق جدت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم سوگند که حدودش را بیان کن، خواهم داد. امام (علیهالسّلام) فرمود: اما حد اول آن سرزمین عدن است! هنگامی که هارون این سخن را شنید چهره اش دگرگون شد و گفت: عجب، عجب!... امام (علیهالسّلام) فرمود: و حد دوم آن سمرقند است! آثار ناراحتی در صورت هارون بیشتر نمایان گشت.
امام (علیهالسّلام) فرمود: و حد سوم آفریقاست! در این جا صورت هارون از شدت ناراحتی سیاه شد و گفت: عجب!... امام (علیهالسّلام) فرمود: و حد چهارم آن سواحل دریای خزر و ارمنستان است! هارون گفت: پس چیزی برای ما باقی نمانده، برخیز جای ما بنشین و بر مردم حکومت کن! اشاره به این که آنچه گفتی مرزهای تمام کشور اسلام است. امام (علیهالسّلام) فرمود: من به تو گفتم اگر حدود آن را تعیین کنم هرگز آن را نخواهی داد. این جا بود که هارون تصمیم گرفت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) را به قتل برساند.[۴۴] این حدیث پرمعنا دلیل روشنی بر پیوستگی مساله «فدک» با مساله «خلافت» است، و نشان میدهد آنچه در این زمینه مطرح بوده، غصب مقام خلافت رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بوده، و اگر هارون میخواست فدک را تحویل بدهد باید دست از خلافت بکشد، و همین امر او را متوجه ساخت که امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) ممکن است هر زمان قدرت پیدا کند و او را از تخت خلافت فرو کشد، و لذا تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.
داستان غم انگیز فدک و طوفانهایی که این روستای ظاهرا کوچک را در طول تاریخ اسلام در برگرفته، به خوبی نشان میدهد که توطئه بزرگی برای کنار زدن اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) از متن حکومت و خلافت اسلامی و نادیده گرفتن مقام ولایت و امامت در جریان بود، توطئهای حساب شده و در تمام ابعاد. بازیگران سیاسی از آغاز و مخصوصا در عصر بنی امیه و بنی عباس سعی داشتند اهل بیت (علیهمالسلام) را از هر نظر منزوی کنند، و هر امتیازی را که ممکن است به پیروزی آنها منتهی گردد از دستشان بگیرند، حتی آن جا که شرایط ایجاب میکرد از نام و عنوان آنها استفاده مینمودند ولی بازگرداندن حقشان به آنها مضایقه داشتند! میدانیم عصر بنی عباس و بنی امیه وسعت کشور اسلامی و حجم ثروت و ذخایر بیت المال به قدری زیاد بود که در تاریخ جهان بی سابقه یا کم سابقه بود، و با این حال روستای فدک در برابر آن اصلا به حساب نمیآمد، اما باز ملاحظات شیطنت آمیز به آنها اجازه نمیداد که این حق را به صاحبانش بازگردانند و به بازیگری با فدک پایان دهند.
داستان فدک در حقیقت ورقی است از تاریخ اسلام که مقام و منزلت خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را از یک سو، و مظلومیت آنها را از سوی دیگر، و توطئههایی را که از سوی دشمنان بر ضد آنها طرح شده بود از سوی سوم نشان میدهد.
در روزگار "معاویه" وی فدک را به "مروان بن حکم" به اقطاع داد؛ [۳۶] اما بعدها آن را از مروان پس گرفت.[۳۷] با روی کار آمدن مروان فدک دوباره به تصرف وی در آمده، مروان آن را به پسرش "عبدالعزیز" بخشیده، از وی به پسرش عمر بن عبدالعزیز رسید.[۳۸] "عمر بن عبدالعزیز" با توجه به شرایط سیاسی دوران خود فدک را به اولاد فاطمه (سلاماللهعلیها) رد کرد؛ اما پس از وی امرای اموی فدک را باز پس گرفتند.[۳۹] خلیفهی عباسی، "سفاح" فدک را به فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) میدهد؛ اما منصور آن را پس میگیرد.[۴۰] در روزگار "مامون" گروهی از سادات به وی شکایت بردند که فدک را پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به فاطمه سلاماللهعلیها بخشیده و حضرت از "ابوبکر" رد آن را خواستار بودهاست، ابوبکر از وی طلب شهود کرده آن جناب هم علی (علیهالسّلام) و "امایمن" را به شهادت فراخواندهاست. مامون فقها را فراخوانده، آنان بر تمام بودن شهادت علی علیهالسلام و امایمن فتوی میدهند لذا فدک به اولاد فاطمه (سلاماللهعلیهم) رد میشود؛ اما به روال سابق حاکمان بعدی فدک را به تصرف خود در میآورند[۴۱] و این غصب همچنان باقی است.
بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه
فدک در دوران امویان و عباسیان نیز در دست خُلفا بود و فقط در برخی دورههابرای مدتی به فرزندان فاطمه بازگشت: دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز اموی[۶۷] . دوران سفاح عباسی.[۶۸] . دوران مهدی عباسی.[۶۹] البته بنا بر برخی منابع، امام کاظم(ع) فدک را از مهدی عباسی مطالبه کرد، اما مهدی عباسی از بازگردان آن خودداری نمود. [۷۰] دوران خلافت مأمون عباسی.[۷۱] پس از مأمون، به دستور متوکل عباسی فدک به وضعیت قبل از دستور مأمون بازگشت.[۷۲] به گفته مجلسی کوپائی در کتاب «فدک از غصب تا تخریب»، بیشتر کتابهای تاریخی ماجرای فدک را بعد از متوکل ذکر نکردهاند.[۷۳] دِعبِل خُزاعی (درگذشت ۲۴۶ق) پس از برگرداندن فدک به اولاد فاطمه(س) شعری سرود که مصرع اول آن چنین است: اَصْبَحَ وَجْهُ الزَّمانِ قَدْ ضَحِکاً - بِرَدَّ مَأْموُنُ هاشِمَ فَدَکاً . ترجمه: برچهره زمان لبخند شادی نشست، آنگاه که مأمون فدک را به بنیهاشم برگردانید.[۷۴] همچنین محمدحسین کمپانی از عالمان شیعه نیز چنین سروده است: طعمهٔ زاغ و زغن شد میوهٔ باغ فدک - نالهٔ طاوس فردوس برین شد بر فلک[۷۵]
آثار بهجامانده از فدک
فدک در استان حائل کشور عربستان واقع شده است. در این منطقه، شهری به نام «الحائط» ایجاد شده است.[۴۳] منطقه فدک به نام «وادی فاطمه» شناخته میشود و به نخلستانهای آن «بستان فاطمه» میگویند. همچنین مسجد و چاههایی در این منطقه وجود دارد که به «مسجد فاطمه» و «عیون فاطمه» مشهور است.[۴۴] خانهها و برجهای این منطقه به خرابه تبدیل و بیشتر نخلهای آن خشک شدهاند.[۴۵] در سال ۱۳۸۷ش اکبر هاشمی رفسنجانی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، بههمراه هیئتی، از آن بازدید کرد.[۴۶]
در حال حاضر به جای فدک شهری آباد و پررونق با نام الحائط قرار دارد.
تصاویرخرابه ها و نخلها و مسجدحضرت زهراعلیهاسلام
https://commons.wikishia.net/w/images/thumb/5/59/%D9%81%D8%AF%DA%A9.jpg/250px-%D9%81%D8%AF%DA%A9.jpg
فدک و العَوالی اَو الحَوائِط السَّبعة فی الکتابِ و السّنةِ و التّاریخ و الأدب، اثر سید محمدباقر حسینی جلالی زاده ۱۳۲۴ش : در این کتاب به تاریخچه فدک، موقعیت جغرافیایی آن، ماجرای فدک و نیز مباحث حدیثی و کلامی مرتبط با آن پرداخته شده است.[۴۷] این کتاب در سال ۱۳۸۵ش، برگزیده کتاب سال ولایت شده است.[۴۸]
فدک از غصب تا تخریب، اثر غلامحسین مجلسی کوپائی: این کتاب در ۱۳۸۸ش در ۲۹۰ صفحه منتشر شده است.[۴۹] در آن، گزارشی از سفر اکبر هاشمی رفسنجانی و هیئت همراهش به مکه و بازدید از فدک نیز ارائه شده است.[۵۰
فدک در فراز و نشیب، سید علی میلانی - دیدار آیتالله هاشمی رفسنجانی از فدک
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) «فدک» را چند مرتبه مطالبه کردند؟ . مدینه شناسی، جلد دوم، بخش مربوط به نبرد خیبر . مقاله فدک نماد مظلومیت اهل بیت، محمد تقی رهبر، مجله میقات حج، شماره ۳۴، زمستان ۷۹، ص۱۸۳ـ۱۵۸. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۹۶ . سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فدک»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۳۰
کتاب مدینهشناسی
کتاب مشتمل بر ۴ بخش (کتاب) که هر یک در بر دارنده فصولی است میباشد:
کتاب اول: «مسجدهای مدینه»، به معرفی مسجد قبا، مسجد جمعه، مسجد النبی، مسجد قبلتین، مسجد سقیا، مسجد فضیخ، مسجد مصلی، مسجد ذباب، مسجد اجابه و غیره میپردازد.
کتاب دوم: «خانههای مدینه»، به معرفی خانه کلثوم بن هدم، سعد بن خیثمه، ابو ایوب انصاری، کعب بن اشرف، سقیفه بنی ساعده، خانه عثمان بن عفان، خانه امام جعفر صادق علیهالسّلام، خانه حسن بن زید و سایر خانهها میپردازد. کتاب سوم: «چاههای مدینه»، چاه غرس، چاه حاء، چاه سقیا و... را معرفی میکند. کتاب چهارم: «مقابر مدینه»، به معرفی بقیع، تاریخچه و آثار آن، مقابر اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و فرزندان و همسران و خاندان و عمههای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و نیز پدر بزرگوار ایشان و یارانشان اختصاص یافته است. کتاب در انتها؛ مشتمل بر تصاویری از آثار مذکور و نیز نقشههای آنهاست که موقعیت هر یک از این آثار را در شهر مدینه نشان میدهد. پانویسی معانی پارسی عبارتهای عربی به کار رفته در کتاب نیز در پایان آن آمده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد