علی بن حسین علیه السلام مشهور به «علی اکبر»، فرزند بزرگ حضرت سیدالشهدا علیه السلام است که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. هنگام دفن شهدای کربلا، پیکر مطهر حضرت علی اکبر در پایین پای پدر بزرگوارش مدفون شد، از آن رو قبر امام حسین علیه السلام «شش گوشه» است.

حضرت علی اکبر (سلام‌الله‌علیه) فرزند برومند امام حسین (علیه‌السلام) است.
شجاعت، فراست، صبر و شباهت ایشان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جمله ویژگی‌های خاص حضرت علی اکبر (سلام‌الله‌علیه) است. که در منابع فریقین به‌طور مفصل به این فضایل اشاره شده است.
ایشان نخستین شهید از بنی‌هاشم است که در روز عاشورا با لبان تشنه در دامان ابی‌عبد‌الله به شهادت رسید.

على اکبر، فرزند بزرگتر امام حسین علیه السلام، بنا به نقلى در یازدهم شعبان سال سى و سوم هجرى[۱] متولّد شد.[۲] ابوالفرج مى‌ نویسد که او در زمان خلافت عثمان زاده شد ولى از سال ولادتش نام نمى ‌برد.[۳] صاحب اعیان الشیعه سال ولادت او را ۳۵ یا ۴۱ هجرى نوشته است.[۴]

مادر على اکبر، لیلی دختر ابی مرة بوده است. پدر او ابو مُرّه، صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله و مادرش میمونه، دختر ابو سفیان است. در مورد زندگى این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات، مدّت عمر، زمان ازدواج و...، آگاهى هاى معتبرى در دست نیست. سند معتبرى براى حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد؛ بلکه برخى متأخّران، درگذشت او را قبل از واقعه کربلا دانسته اند.[۵]

علت اینکه آن حضرت به علی اکبر (بزرگتر) مشهور شده است آن است که امام علی بن الحسین علیه السلام معروف به امام سجاد علیه السلام فرزند دیگر امام حسین علیه السلام همنام او و از او کوچکتر بوده است. ابو الفرج، در مقاتل الطالبیین خود، نقل کرده که یزید به امام زین العابدین علیه السلام گفت: نامت چیست؟ ایشان به او پاسخ داد: «على». یزید گفت: مگر على را خدا نکشت؟ فرمود: «برادر بزرگ ترى به نام على داشتم که شما او را کشتید.»[۶]

على ‌اکبر علیه السلام در شکل و شمایل و خلق و خو، شبیه ‌ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود و منش و رفتارش، اخلاق پیامبر (صلى الله علیه و آله) را در خاطره‌ ها زنده مى‌ کرد و هرگاه اهل بیت علیهم السلام مشتاق دیدار جدشان رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله) مى ‌شدند، به چهره او مى ‌نگریستند.

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: در روز عاشورا، اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: "یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله..." ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است، بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.

معاویه، او را شایسته ترین فرد براى خلافت مى دانست و او را چنین توصیف کرد: «شایسته ترین فرد براى این کار (خلافت)، على بن الحسین بن على است. جدّش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و دلیرى بنى هاشم، سخاوت بنى امیه و فخر ثقیف را دارد». البتّه این سخن معاویه، در واقع، یک موضعگیرى سیاسى، به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است، نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مى دانسته است.

علی‌اکبر فرزند امام حسین(ع) و لیلی بنت ابی‌مرة است.[یادداشت ۱][۱] او در زمان خلافت عثمان (خلافت: ۲۳ یا ۲۴-۳۵ق) به دنیا آمد.[۲] تاریخ دقیق تولد علی‌اکبر مشخص نیست؛[۳] با این حال در مقتل مقرم، تاریخ تولد او یازدهم شعبان سال ۳۳ق ذکر شده است.[۴] ازاین‌رو در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ۱۱ شعبان به عنوان روز ولادتش، روز جوان نامگذاری شده است.[۵] سن او در هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳ و ۲۵ نقل شده است.[۶] برخی محققان سن او را ۲۵[۷] و بعضی ۲۸ سال[۸] دانسته‌اند. در مقتل مقرم سن علی‌اکبر ۲۷ سال ذکر شده است.[۹]

کنیه‌اش ابوالحسن است.[۱۰] بیشتر منابع قدیمی او را علی‌اکبر نام نهاده‌اند؛[۱۱] تا از برادرش امام سجاد(ع)، متمایز شود؛[۱۲] اما برخی همچون شیخ مفید[۱۳] و فضل بن حسن طبرسی[۱۴] لقبش را اصغر گفته و اکبر را لقب امام سجاد(ع) دانسته‌اند. برخی از نسب‌شناسان و تاریخ‌دانان، علی‌اکبر را بزرگترین فرزند امام حسین(ع) دانسته‌اند.[۱۵]

محمد بن یعقوب کلینی حدیثی از امام رضا(ع) نقل کرده که حکایت از ازدواج علی‌اکبر و داشتن فرزندی به نام حسن دارد؛[۱۶] در مقابل چنان‌که گروهی از نسب‌شناسان گفته‌اند از وی فرزندی نمانده[۱۷] و نسل امام حسین(ع) تنها از طریق امام سجاد(ع) ادامه پیدا کرده است.[۱۸] در یکی از زیارت‌نامه‌ها، چنین به علی‌اکبر سلام داده شده است: «صَلّی الله عَلَیْکَ وَعَلی عِتْرتِکَ وَأهْلِ بَیْتِکَ وَآبائِکَ وَأبْنائِکَ؛ سلام خدا بر تو و بر عترت و اهل بیت تو و پدران و فرزندانت»[۱۹] که نشان از ازدواج و فرزند داشتن اوست.

۳ - لقب
۴ - سن
۵ - وقایع شهادت علی‌اکبر در کربلا
۵.۱ - اولین مبارز بنی‌هاشم
۵.۲ - حمله و رجزخوانی
۵.۳ - امان‌نامه دشمن
۵.۴ - طلب آب از امام حسین
۵.۵ - حمله مجدد به دشمن
۵.۶ - آمار کشته‌های دشمن
۵.۷ - قاتل
۵.۸ - آخرین لحظات عمر
۵.۹ - نفرین امام به قاتلین
۵.۱۰ - گزارش شهادت در زیارت‌نامه
۳.۶ - علاقه امام حسین به علی اکبر
۳.۷ - شباهت به رسول خدا
۳.۷.۱ - خلق
۳.۷.۲ - خلق
۳.۷.۳ - منطق
۳.۸ - اولین شهید‌ هاشمی در کربلا
۳.۹ - نفرین امام حسین بر قاتلین علی اکبر
۳.۱۰ - رجز‌خوانی حضرت علی اکبر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ | 21:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان. مدت امامت وی ۳۴ سال بود

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (به عربی: علیُّ بنُ اَلْحُسَینِ بْنِ عَلیِّ بْنِ أبی‌طالِب؛ ۵ شعبان ۳۸ ه‍.ق – ۱۲ یا ۲۵ محرم ۹۵ ه‍.ق) ملقّب و مشهور به سَجّاد و زِیْنُ‌الْعابِدین، چهارمین امام اغلب شیعیان (به جز کیسانیه و برخی از زیدیه) بعد از پدرش حسین، عمویش حسن مجتبی و پدربزرگش علی بن ابی‌طالب است. بر اساس منابع اسلامی و مورخان شیعی، او در مدینه به‌دنیا آمد و در جوانی پدرش را در صحرای کربلا همراهی می‌کرد، اما به‌دلیل بیماری در نبرد کربلا شرکت نکرد و به همین دلیل از این کشتار جان سالم به در برد.

چهارمین امام شیعیان است که به مدت ۳۵ سال در دوران خلفای اموی، امامت کردند. مجموعه‌ای از دعاها و مناجات حضرت در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است.

امامت امام سجاد(ع) با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ قمری آغاز شد و تا زمان شهادتش، یعنی سال ۹۴ قمری یا سال ۹۵ قمری ادامه داشت. مدت امامت او را ۳۴ سال گفته‌اند.[۲۶]

بنابر روایاتی صریح در منابع شیعی، امام سجاد(ع) جانشین و وصی حسین بن علی(ع) است.[۲۷] در احادیث نقل شده از پیامبر(ص) درباره اسامی امامان شیعه هم نام امام سجاد(ع) در میان امامان آمده است.[۲۸] متکلمان شیعه مانند شیخ مفید، برتری علمی و عملی وی بر دیگران پس از پدرش را نخستین دلیل بر امامت وی دانسته‌اند.[۲۹]

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به امام سجاد(ع) و امام زین‌العابدین(ع)، چهارمین امام شیعیان و فرزند امام حسین(ع) است و بنا بر قول مشهور، در سال ۳۸ق متولد شده است.[۱] اما بنابر اقوال دیگر، سال تولد امام چهارم، حدود ۳۶ یا ۳۷ق[۲] یا سال ۴۸ق دانسته شده است.[۳] وی بخشی از حیات امام علی(ع) و نیز دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) را درک کرده است.[۴] در روز تولد امام سجاد(ع) اختلاف وجود دارد. برخی تولد او را در روز پنج‌شنبه پانزدهم جمادی الثانی ذکر کرده‌اند.[۵] اربلی روز تولد را پنجم شعبان دانسته است.[۶] نهم شعبان نیز گفته شده است.[۷]

نام و نسب مادر علی بن الحسین، از مسائل اختلافی است؛ شیخ مفید نام مادر وی را شهربانو یا شاه‌زنان، دختر یزدگرد، پسر شهریار بن کِسری[۸] و شیخ صدوق، او را دختر یزدگرد، پسر شهریار پادشاه ایران می‌داند که هنگام وضع حمل او از دنیا رفته است.[۹] برخی مادر امام را ام ولد دانسته‌اند که نامش غزاله است.[۱۰]

کنیه امام سجاد(ع)، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،‌ابولقاسم و ابوعبدالله گزارش شده[۱۱] و القاب وی، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی‌اکبر است.[۱۲] امام سجاد(ع) در زمان خویش به نام‌های «علی‌ّالخیر»، «علی‌ّالاصغر» و «علی‌ّالعابد» شهرت داشته است.[۱۳]

در بیشتر منابع روایی و حدیثی و تاریخی، مادر امام سجاد (علیه السلام) را از نسل پادشاهان ایران و دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی روایت کرده اند.[۴] اما دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب زندگانی علی بن حسین علیه السلام، نقد جدی بر این روایت وارد کرده و ایشان را دختر یزدگرد سوم نمی داند. با این حال استدلال های ایشان به زعم دیگر نویسندگان مانند دکتر احمد مهدوی دامغانی، استدلال های متقن و قوی نیست.[۵]

نام مادر امام سجاد(علیه السلام) در کتب مختلف تاریخی، متفاوت است. ولی مشهورترین نام برای ایشان شهربانو است. به گفته شیخ صدوق، مادر حضرت در زمان زایمان ایشان از دنیا می روند.[۶]

کنیه مشهور امام سجاد علیه السلام «ابوالحسن» است؛ اما کنیه های دیگری نیز برای ایشان ذکر شده که عبارتند از: ابوالحسین، ابومحمد، ابوعبداللّه‏.[۷]

اما القاب شریف امام که بیانگر خصلتهاى نیکو و گویاى صفات برجسته و مکارم اخلاق آن حضرت و عظمت طاعت و عبادت او براى خداست چنین است:[۸]

  1. زین العابدین: این لقب را جدّ بزرگوارشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ایشان مرحمت فرمودند و به دلیل عبادت فراوان ایشان بود که این لقب را به حضرت دادند و به قدرى به این لقب معروف و مشهور شدند که به صورت نام آن حضرت در آمد و جز ایشان کسى به این لقب نامیده نشد، و حقّا که ایشان زینت هر عبادت‌‏کننده و باعث افتخار هر فرمانبر و مطیع خدا بودند.
  2. ذوالثّفنات‏: امام علیه السلام از آن رو به این لقب نامیده شدند که بر مواضع سجده حضرت، آثارى چون پینه‏ هاى زانوى شتر ظاهر می شد.امام باقر علیه السلام، فرمودند: «پدرم در مواضع سجده ‏اش، آثارى برآمده داشت که هر سال دو نوبت آنها را مى‏ برید؛ در هر نوبت پنج پینه را، از این جهت او را ذو الثّفنات گفتند.»[۹]
  3. سجّاد: از جمله القاب شریف آن حضرت که بدان شهرت داشتند، لقب «سجّاد» است. و این به خاطر سجده‏ هاى فراوان ایشان بود.
  4. زکىّ: به آن حضرت لقب زکى دادند، چون خداوند او را از هر آلودگى پاک و پاکیزه فرموده بود، همان گونه که از پدران بزرگوارش پلیدى را برداشته و پاک و پاکیزه قرار داده است.
  5. امین: از جمله القاب شریف آن حضرت که بدان معروف بود، لقب «امین» است، زیرا که امام علیه السلام نمونه والاى این صفت ارزنده بود، ایشان می فرمایند: «اگر قاتل پدرم، شمشیرى را که بدان وسیله پدرم را به قتل رسانده در نزد من به امانت گذارد، به او بازمى‏ گردانم.»
  6. ابن الخیرتین‏.

در مورد سیمای امام زین العابدین علیه السلام نیز گفته شده است که آن حضرت گندمگون، کوتاه قد و لاغر اندام بودند و چنان بود که هر چه عمر آن بزرگوار زیاد مى ‏شد، بیشتر لاغر و ضعیف مى‏ گشتند و این به خاطر عبادت زیاد آن حضرت و از سویى غم ها و مصیبت هاى عظیم قتلگاه کربلا بود. اما شکوه امام چنان بود که همگان در مقابل ایشان سر تعظیم فرود مى ‏آوردند و در خطوط چهره ‏ایشان انوار انبیاء و شکوه و جلال اوصیاء مى‏ درخشید. مسلم بن عقبه فرمانده سپاه امویان در ماجرای حره که تمام ارزش ها و مقدرات را ناچیز و بى ‏ارزش مى ‏دانست و بسیاری از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست او کشته شدند، موقعى که امام را دید، مبهوت شد و به خود لرزید و بیش از حد، احترام و تعظیم کرد و به اطرافیانش گفت: زین العابدین سیماى انبیاء را دارد.[۱۰]

چند روز از ولادت امام سجاد (علیه‌السلام) نگذشته بود که مادرش شهربانو رحلت کرد، از این‌رو، امام حسین (علیه‌السلام) دایه‌ای انتخاب کرد تا برای نوزادش مادری کند و در تربیت وی بکوشد. به همین جهت است که امام سجاد (علیه‌السلام) تا سنین بزرگسالی از زحمات دایه مهربانش قدردانی نموده و نام مقدس «مادر» را برایش برگزیده بود.

امام سجاد (علیه‌السلام) با مادر ناتنی خود، هم‌غذا نمی‌شد، زیرا می‌فرمود: از آن می‌ترسم که مادرم بخواهد لقمه‌ای را بردارد و من بر او سبقت بگیرم و عاق او گردم. [۱۵] [۱۶]

به هر حال، آن امام همام بعد از حادثه عاشورا مادر ناتنی‌اش را به عقد غلامی (زید یا زبید) درآورده و در پاسخ به برخی گلایه‌ها و شایعات، می‌فرمود که این بانو، دایه و مربی وی می‌باشد نه مادر اصلی‌اش. [۱۷] [۱۸]
ابن‌ سعد به گمان اینکه این کنیز همان شخصیت جناب شهربانو است، وی را مادر امام دانسته [۱۹]

در حالی‌که آن کنیز مادر واقعی امام نمی‌باشد.[۲۰] [۲۱] [۲۲]

بر اساس نقل‌های متعدد تاریخی، حضرت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) دو سال ابتدای کودکی خود را در زمان خلافت جدشان، حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گذرانیدند چرا که سن حضرت بنابر مشهور ۵۷ سال و زمان شهادت آن حضرت سال ۹۵ هجری گزارش شده است. از این‌رو سال تولد آن حضرت ۳۸ هجری خواهد بود و چون امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در سال چهلم هجری به شهادت رسیدند، بنابراین دو سال اولیه عمر امام چهارم، در دوران جدشان سپری شد. بر این مطلب، بر طبق آنچه علامه مجلسی (رحمة‌الله‌علیه) در بحار الانوار نقل فرموده است، حداقل شش سند تاریخی وجود دارد که بسیاری از آنها از اعتبار برخوردار است. [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸]

البته مدت مذکور را ۴ سال و ۶ سال هم گزارش کرده‌اند که چندان قابل توجه نیست.
قول دیگری هم وجود دارد که چون تولد حضرت را در سال ۴۸ هجری می‌داند اساسا هم‌عصر بودن امام چهارم (علیه‌السلام) با جدشان را منکر است ولی این قول با همه تلاشی که برای تثبیت آن از طرف بعضی از محققین انجام شده، بسیار ضعیف بوده و ادله محکمی برخلاف آن وجود دارد.[۲۹] [۳۰]
امام چهارم حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) پس از شهادت جدشان به مدت ۱۰ سال در عصر امامت امام حسن (علیه‌السلام) عمر خود را گذرانیدند. در ارتباط با چگونگی حالات امام چهارم (علیه‌السلام) و قضایای مربوط به این دوازده سال مطلب خاصی در خلال نصوص تاریخی و روایی ذکر نشده است.

۶ شهادت امام سجاد علیه‌السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم ششم امام سجادع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ | 21:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عباس بن علی بن ابی‌طالب (۲۶-۶۱ق) مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام‌البنین است.

عباس بن علی (عربی: العباس بن علی؛ ۴ شعبان ۲۶ ه‍.ق – ۱۰ محرم ۶۱ ه‍.ق) مشهور به ابوالفضل و قمر بنی‌هاشم، پسر علی و ام‌البنین و برادر ناتنی کوچک‌تر حسین بن علی بود. شهرت و محبوبیت او نزد مسلمانان به ویژه شیعیان بیشتر به خاطر شجاعت و وفاداریش نسبت به حسین بن علی در نبرد کربلا است.

عباس بن علی بن ابی‌طالب، مکنّی به ابوالفضل، برادر امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام)، در روز چهارم ماه شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در سال ۶۱ هجری به شهادت رسید.

حضرت عباس بن علی علیه السلام، معروف به ابوالفضل، جلوه ایثار و جوانمردى، و تجسّم شجاعت و کرامت است. او برادر امام حسین علیه السلام و فرمانده و پرچمدار سپاه ایشان در روز عاشورا بود، که جان خود را فدای امام زمان خویش نمود. مقام حضرت عباس به گونه‌ای است که امامان معصوم علیهم السلام بر فداکاری‌ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده‌اند

ولادت حضرت عباس را در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجرى در مدینه نوشته اند.[۱] پدرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام‌البنین» شهرت یافت. امام على علیه السلام پس از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، با ام‌البنین ازدواج کرد. عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان، ثمره این ازدواج مبارک بودند.

«عباس» در لغت عرب از ماده «عَبَسَ» به معنای درهم کشیدن چهره و گرفتگی صورت است.[۲] برخی عباس را به معناى شیر بیشه، شیرى که شیران از او بگریزند معنا نموده اند، (الاسد الغضبان: شیر خشمگین).[۳]
سنّ مبارکش را هنگام شهادت ۳۴ سال نوشته‌اند. از این مدت چهارده سال با پدرش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نُه سال با برادرش امام مجتبی (علیه‌السلام) و یازده سال با امام حسین (علیه‌السلام) زیست. [۱]کنیه حضرت ابوالفضل، ابوالقریة، [۲] ابوالقاسم. [۳] و القاب آن حضرت قمر بنی هاشم،[۴] سقّاء، [۵] علمدار، [۶] العبد الصالح، [۷] المواسی الصابر، [۸] المحتسب، [۹] شمرده شده است.

مادر حضرت عباس، فاطمه دختر حزام (پدر فاطمه «حرام» به را مهمله نیز گفته شده است) [۱۰]

از نسل بنی‌ کلاب، مکنّی به ام‌ البنین می‌باشد که پس از شهادت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به پیشنهاد عقیل، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را به همسری برگزید، چرا که آن حضرت از عقیل خواستار همسری از تبار دلاوران نام‌آور شد تا فرزندی دلیر و شجاع برای او آورد و عقیل ام‌ البنین را به آن حضرت پیشنهاد نمود.
ثمره این ازدواج چهار فرزند به نام‌های عباس، عبداللَّه، جعفر و عثمان بود. [۱۱]

امام سجاد (علیه‌السلام) عموی خود عباس را چنین توصیف می‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ عَمِىَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وأَبْلی وفَدی أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ يَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَيْن يَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِكَةِ فی‌ الْجَنَّةِ كَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبی‌ طالِبْ علیه السلام؛ وَإنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَكَ وَتَعالی مَنْزِلَةٌ يَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ يَوْمَ القِیامَةِ.»

[۱۲]

از دوران کودکی عبّاس (علیه‌السلام) اطّلاع چندانی به دست نیست جز این‌که نقل کرده‌اند روزی بر زانوی پدرش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نشسته بود. حضرت گفت: بگو یک. ابوالفضل (علیه‌السلام) گفت: یک. حضرت فرمود: بگو دو. عرض کرد با زبانی که یکی گفتم شرم دارم که دو بگویم. [۱۴] [۱۵]

مرحوم نقدى آن جریان را به حضرت زینب نیز نسبت داده است.[۱۶]

درباره دوران جوانی وی گفته‌اند که در جنگ صفین حضور داشت، ولی پدرش به وی اجازه مبارزه نداد. [۱۷] ولی برخی دیگر، قتل ابوالشعثاء و هفت فرزند او را به وی نسبت داده‌اند.[۱۸]

در گزارش دیگری خوارزمی گوید که در جنگ صفین آن‌گاه که کریب به جنگ با امام علی (علیه‌السلام) آمد، حضرت لباس فرزندش عباس (علیه‌السلام) را که مردی کامل بود، به تن کرد و به جنگ با او بیرون شد.[۱۹]

حضرت عباس (علیه‌السلام) دارای دو فرزند به نام‌های فضل و عبیداللَّه از لبابه دختر عبیداللّه بن عباس بن عبدالمطلب بود، و نسل آن بزرگوار از طریق عبیداللَّه امتداد یافت. [۲۰]
خداىْ عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آن‌که دست‌هایش از پیکر جدا گردید. آن‌گاه خداوند به جای آن‌ها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند، همان‌سان که برای جعفر طیار قرار داد.
عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه می‌خورند.
امام صادق (علیه‌السلام) در وصف عبّاس می‌فرماید: «کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسَ نافِذَ البَصیرَةِ، صَلْبَ الْأیمانِ، جاهَدَ مَعَ أَبی‌ عَبْدِاللَّهِ (علیه‌السلام) وَأَبْلی بَلاءً حَسَناً وَمَضی شَهیدا» [۱۳]

عموی ما عباس (علیه‌السلام) دیده‌ای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین (علیه‌السلام) جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.

۷ حضرت عباس در کلام معصومین


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ | 20:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حسین بن علی بن ابی‌طالب (عربی: اَلْحُسَینُ بْنُ عَلیِّ بْنِ أبی‌طالِب؛ ۳ شعبان ۴ ه‍.ق – ۱۰ محرم ۶۱ ه‍.ق) امام سوم شیعیان است و پدر سلسلهٔ امامان شیعه دوازده‌امامی از سجاد تا حجت بن الحسن و نیز امامان اسماعیلیه به‌شمار می‌رود. او با کنیه‌اش، اَباعَبدِاللّٰه، نیز شناخته می‌شود. حسین روز عاشورا در نبرد کربلا کشته شد و به‌همین خاطر شیعیان وی را سَیِّدُالشُّهَداء نیز می‌نامند.

حسین فرزندِ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، است. او هفت سال آغازین زندگیش را در زمان حیات محمّد سپری کرد. گفته‌هایی از محمّد نقل شده‌است که نشان از علاقه‌اش به حسین و برادرش، حسن مجتبی، دارد؛ مانند: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند». مهم‌ترین رویداد روزگار کودکی حسین شرکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت «ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است.

حسین، فرزند علی بن ابی‌طالب، پسرعموی محمد و فاطمه زهرا، دختر محمد است که هردو از خاندان بنی‌هاشم و از قبیلهٔ قُرَیْش اند. بنی‌هاشم از خاندان‌های برجسته و نژاده در مکّه بود.[۱۹][۲۰] مدت کمی پس از هجرت، محمّد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، فاطمهٔ زهرا را به ازدواج وی درآورد.[۲۱] به‌نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ، خانواده‌ای که از این ازدواج تشکیل شد، مکرراً از سوی محمّد ستایش می‌شد. محمّد در واقعه‌هایی مانند رویداد مُباهِله و حدیث آل عبا از این خانواده به‌عنوان اهل بیت یاد کرده‌است. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تَطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.[۲۲] (ر.ک. حسین بن علی#حسین در قرآن و حدیث)

هنگام تولد حسین، محمد آدابی مانند اذان گفتن و عقیقه کردن را که قبلاً برای تولد حسن انجام داده بود، برای وی نیز انجام داد

مطابق با روایت شیخ طوسی، چون خبر ولادت امام حسین علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله رسید، به خانه حضرت علی و فاطمه علیهما السلام آمد و اسماء[۶] را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسماء او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم صلی الله و علیه و آله برد، آن حضرت به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.[۷]

در مورد نامگذاری آن حضرت در روایتی آمده است: «امین وحی الهی، جبرئیل، فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون «شبیر»[۸] که به عربی «حسین» خوانده می شود، نام بگذار.[۹] چون علی علیه السلام برای تو بسان هارون برای حضرت موسی است، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی».

از امام صادق علیه‌السلام روایت شد: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام دیده به جهان گشود، جبرئیل امین از سوی پروردگار متعال مأمور گردید تا همراه هزار فرشته، جهت تهنیت و شادباش گویی به نوزاد فاطمه زهرا سلام الله علیها، به زمین فرود آیند.[۱۰]

طابق با برخی روایات، پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) در روز هفتم ولادت آن حضرت قوچی (گوسفند نر) را به عنوان عقیقه کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد.[۱۱]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد و عرض کرد: ای محمد! به راستی خدای سبحان تو را بشارت داد به مولودی از دخترت فاطمه زهرا سلام الله علیها، ولیکن امتت وی را پس از تو خواهند کشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! سلامم را به پروردگار برسان و بگو مرا به مولودی که امتم پس از من وی را می‌کشند، نیازی نیست. جبرئیل امین به سوی آسمان عروج کرد و سپس بازگشت و همان پیام را تکرار کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز گفتار پیشین خود را تکرار کرد و از پذیرش مولودی که مسلمانان وی را می‌کشند، امتناع نمود. جبرئیل برای بار سوم فرود آمد و گفت: ای محمد! پروردگار سبحان سلامت می‌رساند و تو را به این امر مهم بشارت می‌دهد که امامت و ولایت را در نسل تو قرار داده است. پیامبر صلی الله علیه و آله با دریافت این پیام شادمان شد و گفت: پذیرفتم و به آن خرسندم. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله این پیام مهم الهی را به اطلاع دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسانید و فاطمه سلام الله علیها در نهایت ادب، پاسخ داد: پدرجان! مرا به فرزندی که امتت او را می‌کشند، نیازی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت خداوند منان را به فاطمه زهرا سلام الله علیها ابلاغ کرد و گفت: دخترم فاطمه! همانا خداوند سبحان امر مهم امامت و ولایت و وصایت را در ذریه من از همین مولود قرار داده است. فاطمه سلام الله علیها با شنیدن این بشارت الهی و تضمین غیرقابل خدشه پروردگار، به پدر ارجمندش گفت: پدرجان! من نیز به تولد این مولود خجسته خرسندم.[۵]

در توقیع امام حسن عسکری علیه السلام برای قاسم بن علاء همدانی آمده است که در روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام این دعا را بخوان:

«اَللّهُمَ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقّ المَولُود فِی هذا الیوم المَوعُود بِشَهادَتِهِ قَبلَ اِستِهالِهِ وَ وِلادَتِهِ بکته السّماء وَ مَن فِیها وَ الاَرض وَ مَن عَلَیها. اَلمُعَوّضُ مِن قَتلِهِ اَن الاَئِمّه مِن نَسلِهِ وَالشَّفاء فِی تُربَتِهِ وَالفَوزَ مَعَهُ فِی اَوَبَتِهِ وَالاَوصیاءَ مِن عِترَتِهِ بَعدَ قائِمهُم وَ غَیبَتِهِ؛...».

خداوندا! من تو را به مقام مولود این روز می خوانم، او که پیش از چشم بازکردنش به دنیا و قبل از آنکه تولد یابد، وعده و خبر شهادتش داده شد، آسمان و هر کس در آن بود و زمین و هر کس بر روی آن بود بر او گریه کرد. او که در عوض شهادتش ائمه علیهم السلام از نسل او شدند و شفا در تربت او قرار داده شد و رستگاری با او در روز رجوع و بازگشت او و اوصیاء از خاندان وی بعد از قائم علیه السلام آنان و سپری شدن غیبت او می باشد.

متن کامل دعای روز ولادت امام حسین علیه السلام

۷ دعای روز ولادت امام حسین علیه‌السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شرح ولادت حضرت امام حسین علیه السلام

    بزرگ نماییکوچک نمایی

    مشهور نزد علمای شیعه این است که ولادت حضرت امام حسین علیه السلام در مدینه روز سوم شعبان سال چهارم هجری بوده است.

    در توقیع حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به قاسم بن علاء همدانی وکیل حضرت امام حسن عسکری علیه السلام آمده که؛ مولای ما حضرت حسین علیه السلام روز پنج شنبه سوم شعبان متولد شدند پس آن روز را روزه دار و این دعا را بخوان:

    «اللهم انی اسئلک بحق المولود فی هذا الیوم...»

    ولی بعضی چون شیخ طوسی رحمة الله (با استناد به روایتی از امام صادق علیه السلام) و شیخ مفید رحمه الله ، ولادت آن حضرت را در شب پنجم شعبان و ابن نما رحمه الله روز پنجم نقل کرده اند.

    به سند معتبر از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علیی بن الحسین علیهم السلام روایت شده که چون حضرت حسین علیه السلام متولد شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم به اسماء بنت عمیس فرمود: «فرزندم را بیاور» من آن بزرگوار را در جامه ای سفید پیچیده خدمت ان حضرت بردم، آن جناب در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت، و او را در دامن خود نهاد و گریست.

    اسماء عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، گریه شما از چیست؟ فرمود: برای این فرزندم می گریم. عرض کرد: این کودک که الان به دنیا آمده فرمود: بعد از من گروهی از ستمکاران او را خواهند کشت. خداوند شفاعت مرا به آنها نرساند.

    آنگاه فرمود: دخترم فاطمه را از این جریان باخبر نکن چون تازه این فرزند برایش متولد شده است.

    سپس به حضرت علی علیه السلام فرمود: او را چه نام می گذاری؟ گفت در نامگذاری بر شما سبقت نمی گیرم؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من هم بر پروردگارم سبقت نگیرم، جبرئیل نازل شد و فرمود:

    ای محمد! خدای بزرگ تو را سلام می رساند و می فرماید:

    «عَلیٌّ مِنْکَ کَهارونَ مِنْ موسی؛ علی مسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است»

    او را به اسم پسر هارون نام گذار که شبیر است.

    پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: زبان من عربی است، جبرئیل عرض کرد نام او را «حسین» بگذار.

    چون روز هفتم شد دو گوسفند سیاه و سفید برای او عقیقه کردند و یک رانش را به قابله دادند و سرش را تراشیده به وزن موی سرش نقره تصدق نمودند و خلوق (که چیز خوشبویی است) بر سرش مالیدند و فرمودند: ای اسماء

    «الدَّمُ فِعْلُ الجاهلیّةِ؛ خون (بر سر نوزاد مالیدن) از آداب دوران جاهلیت است».

    حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: چون حضرت حسین علیه السلام به دنیا امد خداوند به جبرییل دستور داد که با هزار ملک فرود آید تا از جانب خداوند و خودش به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم تهنیت بگوید.

    چون جبرئیل نازل می شد در جزیره ای به ملکی از حاملان عرش عبور نمود که نامش فُطرُس بود که خداوند به او دستوری داده که در اجرای آن سستی ورزیده پس بالش را در هم شکسته و در ان جزیره انداخته بود و فطرس هفتصد سال در آنجا به عبادت خداوند مشغول بود تا روزی که امام حسین علیه السلام متولد شد.

    چون دید که جبرئیل با ملائکه فرود می آیند از جبرئیل پرسید به کجا می روید؟ فرمود: خداوند نعمتی به حضرت محمد عطا فرموده مرا برای تهنیت و مبارک باد فرستاده است. فطرس گفت: مرا نیز با خود ببر شاید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم برایم دعا کنند. جبرئیل او را به همراه خود برد.

    چون خدمت پیامبر صلوات الله علیه رسید و از جانب خداوند و خود تهنیت گفت شرح حال فطرس را به عرض رسانید حضرت فرمود: به او بگو خود را به این مولود بمالد و به جایگاه خود برگردد.

    فطرس خود را به حضرت حسین علیه السلام مالید و بالا رفت و در آن حال می گفت ای رسول خدا به زودی امت تو این مولود را شهید می کنند. چون ان بزرگوار بر من حق دارد هر کس او را زیارت کند من زیارت او را به حضرتش می رسانم و هیچ مسلمانی به او سلام ندهد یا بر او صلوات نفرستد مگر آنکه به حضرتش می رسانم.

    به روایت مناقب؛ چون فطرس به آسمان بالا رفت می گفت: کیست مثل من و حال آنکه من آزاد شده حسین –فرزند علی و فاطمکه علیهما السلام- هستم.

    منبع: سحاب رحمت، تألیف عباس اسماعیلی یزدی


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    زندگینامه حضرت امام کاظم علیه السلام

    ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام

    شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام

    معجزات حضرت امام کاظم علیه السلام

    فضائل و مناقب حضرت امام کاظم علیه السلام

    اشعار مدح و مولودی حضرت امام کاظم علیه السلام

    اشعار مدح ومرثيه حضرت امام کاظم علیه السلام

    پیامکهای ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام

    پیامکهای شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام

    مولودی و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)

    مرثیه و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)

    تصاویرحضرت امام کاظم علیه السلام

    زندانی شدن امام کاظم علیه السلام

    احاديث وروايات حضرت امام کاظم عليه السلام

    حدیث عقل وجهل امام کاظم علیه السلام

    حکایات امام کاظم علیه السلام

    حرم کاظمین علیهما السلام

    یاران امام کاظم علیه السلام

    همسروفرزندان حضرت امام کاظم علیه السلام

    مقالات،مطالب وموضوعات گوناگون

    امام هفتم ازدوازده امام موسی بن جعفر(کاظم)

    امامت امام کاظم علیه السلام

    پيدايى برخى مسلك‌هاى انحرافى

    خلفای زمان حضرت امام کاظم علیه السلام

    انشعابات برخی از شیعیان در زمان حیات امام

    اصحاب و راویان امام کاظم علیه السلام

    آستان مقدس کاظمين علیهما السلام


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ | 16:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ابوالحسن موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) (۱۲۸-۱۸۳ق)، ملقب به کاظم، عبد صالح و باب الحوائج، امام هفتم از ائمه اثنی‌عشر (علیهم‌السّلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیهم‌السّلام) است.
    آن حضرت بعد از چندین بار زندان شدنی به دست خلفای عباسی، آخرالامر به دستور هارون عباسی در زندان مسموم و به شهادت رسید و در مقابر قریش بغداد دفن گردید که امروزه به حرم کاظمین در شهر کاظمین مشهور است.

    امام موسی کاظم (علیه‌السلام) امام هفتم شیعیان پس از تحمل سالها شکنجه و زندان، سرانجام به دستور هارون الرشید و به دست سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید. به نقل بیشتر مورّخین، شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری بوده است.

    موسی بن جعفر (به عربی: مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ الْکاظِم؛ ذیحجهٔ ۱۲۷ یا ۷ صفر ۱۲۸ هجری قمری / سپتامبر یا ۸ نوامبر ۷۴۵ میلادی – ۲۵ رجب ۱۸۳ هجری قمری / ۱ سپتامبر ۷۹۹ میلادی) فرزندِ جعفر صادق و حُمَیْده و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هفتم شیعیان دوازده‌امامی بعد از پدرش جعفر صادق و پیش از پسرش علی بن موسی الرضاست. او ملقّب به کاظِم و بابُ‌الْحَوائِج است. در ایران اغلب موسی کاظم یا به‌طور ساده کاظم خوانده می‌شود. کنیه‌اش ابوابراهیم و ابوالحسن است.

    در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنی‌عباس علیه امویان به‌دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.

    دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه می‌کرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش ‌می‌نمود؛ از این رو موضع‌گیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیام‌های علوی مانند قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش می‌کرد از خلافت عباسیان مشروعیت‌زدایی کند.

    او بیست سالِ اولِ زندگیَش را تحت حمایت پدرش گذراند. این دوران مصادف با کشمکش میان عباسیان و امویان بود. ده سال مانده به پایانِ حکومتِ مَنصورِ عباسی، پدرش از دنیا رفت یا مسموم شد. درگذشت جعفر صادق و شروعِ امامتِ موسی کاظم، در دوران حکومت منصور عباسی بود. پس از جعفر صادق، عده‌ای به امامتِ فرزندِ دیگرش اسماعیل معتقد شدند و فرقهٔ اسماعیلیه را شکل دادند. با این وجود امامتِ موسی کاظم طرفداران زیادی داشت و هم‌زمان با خلافتِ منصور، مهدی، هادی و هارون‌الرشید ادامه پیدا کرد. در این دوران، کاظم، همچون امامانِ پیشین، با مبارزهٔ منفی و رعایت تَقیّه، سعی داشت از درگیریِ مستقیم با حاکمانِ وقت خودداری کند. بااین‌وجود، نهضتی علمی که با اقداماتِ محمد باقر و جعفر صادق اوج گرفته بود، به ائمهٔ شیعه، موقعیت ویژه‌ای در جامعهٔ اسلامی داده بود؛ که این خود نگرانیِ خلفای عباسی را برانگیخته بود. قیام‌های پراکندهٔ علویان در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی، زمینهٔ سوءظنِّ بیشترِ خلفا را فراهم کرد تا جایی که کاظم چند بار توسط مهدی عباسی و هارون راهیِ زندان شد.

    اولین دورهٔ زندان کاظم را مربوط به دوران حکومتِ ده سالهٔ مهدی عباسی می‌دانند. دوران یک سالهٔ حکومت هادی عباسی هم توأم با تنش بود. هادی که قیام فخّ را به تحریک موسی کاظم می‌دانست، قسم خورد او را زنده نخواهد گذاشت، اما خود به‌زودی درگذشت. موسی کاظم در دورانِ هارون، دو بار راهی زندان شد. تاریخ فَخری آن را نتیجهٔ سعایتِ برخی خویشاوندان کاظم می‌داند که به او حسادت می‌کردند. منابع شیعه از جمله شیخ مفید، شیخ صدوق و ابوالفرج اصفهانی، آن را نتیجه توطئهٔ برمکیان می‌دانند که از نفوذِ کاظم در اطرافیان هارون بیمناک بودند. این حبس که منجر به درگذشتِ کاظم شد، هارون را به‌عنوان متهم ردیفِ اول قرار داد. پس از درگذشتِ کاظم، عده‌ای که درگذشتش را باور نداشتند، اعتقاد پیدا کردند که کاظم در غیبت به‌سر می‌بَرد و به‌عنوان آخرین امام در وقتِ مقرر دوباره قیام خواهد کرد. این گروه واقفیه نام گرفتند.

    اهل سنت به موسی کاظم به‌عنوان یک محدّثِ مورد وثوق احترام می‌گذارند. منابعِ روایی، بیشترین اتفاقات غیرعادی یا کرامات را مربوط به زندگی کاظم می‌دانند. افزون‌بر این‌ها، آزادیِ کاظم از بندِ هارون را هم معجزه‌گونه می‌دانند. کرامات دیگری از جمله حرف زدن در گهواره، صحبت با حیوانات و پرندگان، اطلاع از مکنونات قلبیِ دیگران، پیش‌بینی برخی اتفاقاتِ آینده، از جمله زمان دقیقِ مرگ خودش، را به او نسبت می‌دهند. بااین‌وجود، کاظم، بیشتر به خاطر بخشندگی و گذشت و فروبردنِ خشمش معروف بوده و بدین دلیل «کاظم» لقب گرفته‌است. به‌نقل از ابن خلکان، هرکس از کاظم بدگویی می‌کرد، هدیه‌ای برایش می‌فرستاد. شقیق بلخی و برخی صوفیه کاظم را از ابدال و ولی‌الله می‌دانستند. پرسش و پاسخ کاظم با ابوحنیفه در باب جبر و اختیار — در حالی که کودکی بیش نبود — را از دیگر اتفاقات نادرِ زندگی او می‌دانند. فرزندان زیادی را برای کاظم نام می‌برند که معروف‌ترین آنان، علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان دوازده‌امامی، فاطمه معصومه، احمد بن موسَی الْکاظم (شاهچراغ) ،عبدالله عَوْکَلانی و صالح بن موسَی الْکاظم می‌باشند. بیشترین ساداتِ ایران از فرزندانِ موسی کاظم هستند و به ساداتِ «موسوی» مشهورند.
    ۳ - زمامداران معاصر
    ۴ - حبس امام در زمان مهدی
    ۵ - علت حبس و شهادت
    ۶ - تاریخ شهادت


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ | 16:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ویژه نامه ولادت امیرالمومنین علی (ع)

    گزارش‌های ولادت امام علی

    امام علی (علیه‌السلام) (۲۳ قبل از هجرت - ۴۰ق)، صحابی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام اول شیعیان است.
    ولادت امیرالمومنین (علیه‌السلام) در روز جمعه ۱۳ رجب سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه واقع شده است. ولادت درون خانه خدا، یکی از فضیلت‌های منحصر به فرد آن حضرت بوده و گزارش‌های متعددی در این زمینه از طریق منابع شیعه و اهل‌سنت وارده شده، اما برخی از اهل‌سنت آن را انکار کرده‌اند؛

    حضرت علی (علیه‌السّلام) در سیزده رجب سال سی‌ام عام الفیل در خانه کعبه متولد شد.

    [۱]

    نام مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت، آن حضرت در بیست و یکم ماه رمضان المبارک در سال چهل هجری در شهر کوفه به شهادت رسیده و در نجف به خاک سپرده شد.

    در مورد تاریخ ولادت امام علی ـ علیه‌السلام ـ مانند دیگر حوادث تاریخی اختلاف نظر وجود دارد؛ اما آنچه در میان مورخان مشهور است، همان روز ۱۳ رجب را روز تولد امام علی علیه‌السلام می‌دانند.

    ۱.۱ - دیدگاه شیخ مفید

    چنانچه شیخ مفید در ارشاد می‌گوید: «... علی بن أبی‌طالب بن عبد‌المطلب بن هاشم بن عبد مناف... کنیته أبوالحسن‌ ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل و لم یولد قبله و لا بعده مولود فی بیت الله تعالی سواه»؛‌

    [۱]

    علی بن ابی‌طالب بن هاشم بن عبد مناف.
    .. کنیه‌اش ابوالحسن است، و در شهر مکه در خانه کعبه در روز جمعه سیزدهم ماه رجب در سال سی‌ام عام‌الفیل

    [۲]

    به دنیا آمد، و کسی پیش از آن حضرت و نه بعد از او در (خانه کعبه و) بیت اللَّه الحرام به دنیا نیامد.

    ۱.۲ - دیدگاه شیخ طوسی

    هم‌چنین شیخ طوسی معتقد است: «... عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ وَ هُوَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَلِیفَتُهُ... کُنْیَتُهُ أَبُو الْحَسَنِ ـ علیه‌السلام ـ وُلِدَ بِمَکَّةَ فِی الْبَیْتِ الْحَرَامِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ خَلَتْ مِنْ رَجَبٍ بَعْدَ عَامِ الْفِیلِ بِثَلَاثِینَ سَنَة»؛

    [۳]


    علی بن ابی‌طالب بن هاشم بن عبد مناف، وصی و جانشین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) ... کنیه‌اش ابوالحسن است، وی روز جمعه سیزدهم ماه رجب در سال سی‌ام عام‌الفیل، در شهر مکه و در خانه کعبه متولد شد.

    بر اساس روایت منابع اسلامی، در کودکی به دلیل بدهکار شدن پدرش، محمد سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در حدود ۹ تا ۱۱ سالگی از نخستین ایمان‌آورندگان به اسلام گشت؛ پذیرش دعوت او را در یوم الدار علناً اعلام کرد. گفته می‌شود در لیلة المبیت به هجرت محمد کمک کرد و محمد پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، او را به عنوان برادر خویش انتخاب کرد. او در مدینه در اغلب جنگ‌ها پرچم‌دار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت. مسئلهٔ خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. گفته شده محمد در غدیر خم جملهٔ «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورده؛ اما مقصود او مورد اختلاف شیعه و سنی است. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند. پس از درگذشت محمد، جمعی از مسلمانان در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر، با ابوبکر به‌عنوان خلیفه بیعت کردند. علی پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. او در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد و جز در مورد انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هرگاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد.

    اسم «علی» دلالت بر علوّ و والایی دارد. شکل وصفی آن معنای «متعالی» می‌دهد. این اسم در عربی کهن هیچ‌گاه با حرف تعریف «ال» به کار نرفته‌است تا بشود از آن به عنوان اسم خاص و نه صفت، یاد کرد. به نقل از ابن شهرآشوب این اسم در آثار عربی پیشین وجود نداشته‌است و از این جهت بی‌همتا به‌شمار می‌آید. همچنین روایات زیادی اسم علی را که معنای علو و برتری دارد، به برتری علی در دانش، بزرگواری، تقوا، شجاعت، مهربانی و … مرتبط می‌دانند.[۵] صدّیق الاکبر،[پ] وصی، ولی، فاروق (جدا کننده حق از باطل) و یعسوب‌الدین (رهبر دین) از دیگر القاب علی می‌باشند. همچنین در اذان شیعیان از او به عنوان حجت‌الله و ولیّ‌الله نام برده می‌شود.[۷] امین، هادی، شریف، خیرالبشر، سیدالعرب، حجةالله، بیضه البلد، انزع البطین، اذن واعیه[۸] سیدالمسلمین، اعلم الامه، یعسوب‌المومنین، قائد الغر المحجلین و امام متقین از دیگر القاب گزارش‌شده برای علی است.[۹] کنیه‌های علی در منابع چنین گزارش شده‌اند: ابوالریحانتین، ابوالسبطین، ابوالحسن، ابوالحسین و ابوتراب.[۱۰] مشهورترین کنیه او، ابوتراب و ابوالحسن است.[۱۱] اسدالله و به‌طور خاص در میان شیعه: امیرالمؤمنین و مولی المتقین از دیگر القاب علی است.[۱۲] شیعیان دوازده‌امامی لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی می‌دانند.[۱۳] و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی می‌دانند که بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغ‌شده و از همگان خواسته‌شده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.[۱۴] همچنین عبارت «کرّم الله وجهه» به‌طور انحصاری بعد از اسم علی قرار می‌گیرد. مولی المتّقین یا امام المتّقین (رهبر خداپرستان) و مرتضی (کسی که خدا از او راضی است) از دیگر القاب مهم علی می‌باشند.[۱۵]

    نام کامل وی علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان گزارش شده‌است.[۱۶] ابوطالب، پدر علی بن ابی‌طالب یکی از سران بنی‌هاشم بود که ریاست این طایفه را پس از پدرش عبدالمطلب، عهده‌دار شد. او علاوه بر این منصب، عهده‌دار سقایت حاجیان نیز بود.[۱۷] بنی‌هاشم از دیرباز میراث‌دار امور عام‌المنفعه در منطقه مکه بودند و جایگاه ویژه‌ای را در نظر عامه مکیان داشتند. در میان امور عام‌المنفعه بنی‌هاشم، مسئله حفر چاه زمزم توسط هاشم — پدربزرگ ابوطالب — تا سال‌ها به عنوان نماد شرافت و نیکوکاری این خاندان محسوب می‌شد. بنی‌هاشم دارای شأن و جایگاه ویژه‌ای در بین قبایل عرب بودند و همین امر سبب شد تا بر اساس فقه اسلامی، بنی‌هاشم از تصرف در صدقات منع بشوند.[۱۸] فرزندان از نسل ابوطالب را آل ابی‌طالب، طالبین، بنت ابی‌طالب و بنی‌هاشم طالبی گویند.[۱۹]

    فاطمه بنت اسد، مادر علی بن ابی‌طالب[۲۰][۲۱] و تنها همسر ابوطالب بوده‌است.[۲۲] وی آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود و گفته می‌شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.[۲۳] او پس از درگذشت ابوطالب در خانه علی زندگی کرد.[۲۴] از آن رو که مادر و پدر علی هر دو از بنی‌هاشم‌اند، او را اولین شخص می‌داند که از هر دو سمت هاشمی‌تبار است.[۲۵]

    ۱ - امام علی قبل از هجرت
    ۲ - امام علی بعد از هجرت
    ۳ - امام علی بعد از وفات پیامبر
    ۴ - پانویس
    ۵ - منبع


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ | 16:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اسناد تاریخی درباره ولادت امام علی(ع) در کعبه/ نام امام علی(ع) در کجای قرآن آمده است؟

    اسناد تاریخی درباره ولادت امام علی(ع) در کعبه/ نام امام علی(ع) در کجای قرآن آمده است؟

    در این گزارش به روایات تاریخی 5 نویسنده و فقیه بزرگ شیعه و 8 مورخ و عالم اهل سنت درباره ولادت امیر مومنان حضرت علی (که درود خدا بر او باد) می پردازیم.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سیزدهمین روز از ماه رجب با سالروز میلاد امام بزرگ انسانیت، حضرت امام علی(که درود خدا بر او باد) مصادف است، تنها بشری که در خانه خدا، کعبه متولد شد. ویژگی منحصر به فرد این امام بزرگوار تنها در شخصیت و رفتار ویژه اش خلاصه نمی شود بلکه روایت ولادت ایشان نیز متفاوت از همه انسان های دیگر است. از همین رو درباره تاریخ، مکان و شرایط تولد آن حضرت علما، راویان و نویسندگان شیعه و اهل سنت بسیار نوشته اند.

    اسناد تاریخی درباره ولادت امام علی(ع) در کعبه چه می گویند؟ / روایت 13 نویسنده و مورخ سنی و شیعه

    گزارش خبرآنلاین از برخی روایت ها و نقل قول های مختلف نوشته شده در طول تاریخ درباره زمان و مکان ولادت آن حضرت را در جدول زیر می خوانید.

    عنوان کتاب

    نویسنده

    متن روایت

    اصول کافی

    شیخ کلینی

    (فقیه و محدث شیعه)

    حضرت امیرالمومنین در سال سی ام عام الفیل یعنی ۳۰ سال بعد از واقعه اصحاب فیل که در قرآن کریم نیز به این واقعه اشاره شده است، متولد شدند. پس از رحلت پیامبر گرامی، حضرت امام علی۳۰ سال در قید حیات بودند. به روایت امام صادق، رسول خدا و امیرالمومنین۳۰ سال با یکدیگر تفاوت سنی داشتند.

    خصایص الامیرالمومنین

    سیدشریف رضی

    (عالم شیعه)

    آن حضرت در سیزدهم رجب سال سی ام عام الفیل در بیت الحرام یعنی کعبه به دنیا آمدند.

    ارشاد

    شیخ مفید

    (مفسر و فقیه شیعه)

    حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد، نه پیش از وی کسی در خانه خدا به دنیا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امیر مؤمنان علیه السّلام در خانه خداوند فضیلت و شرافتی است که پروردگار بزرگ برای بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است .

    تاریخ قم

    حسن بن محمد قمی

    (عالم امامی مذهب)

    آن حضرت در ۱۳ رجب در سال سی ام عام الفیل و بنابر روایتی در سال ۲۸ عام الفیل در کعبه متولد شده اند. در کتاب مصباح المتجحد نیز این نقل از کتاب تاریخ قم روایت می شود که حضرت علی زمانی به دنیا آمدند که پیامبر اسلام ۲۸ساله بودند و امیرالمومنین ۱۲سال قبل از بعثت به دنیا آمدند. این قول از ابن عباس هم نقل شده است.

    مناقب آل ابی طالب

    ابن شهر آشوب

    (مفسر و فقیه شیعه)

    روایتی از قول رسول خدا به نقل از جابربن انصاری وجود دارد که می گوید: «وقتی از آن حضرت درباره ولادت امیرالمومنین (ع) سوال کردند ایشان پاسخ دادند: از من درباره بهترین مولود سوال کردید که در زمان ما شبیه عیسی (ع) متولد شد، مرد عابد زاهدی به نام مبرم بن روئیب زندگی می کرد که ۲۷۰سال خداوند را عبادت کرده در این مدت از خداوند حاجتی نخواسته بود پس خداوند ابوطالب را به سوی او فرستاد و وقتی مبرم او را دید از جایش بلند شد و سر ابوطالب را بوسید. سپس او را در مقابل خود نشاند و از او سوال کرد که تو چه کسی هستی؟ ابوطالب پاسخ داد مردی از مردم تهامه هستم. آن مرد سوال کرد از کدام طایفه تهامه هستی، که ابوطالب جواب داد: از طایفه بنی هاشم؛ در این هنگام آن مرد زاهد عابد برای دومین بار سر ابوطالب را بوسید و گفت: همانا خداوند به من الهامی کرده است. ابوطالب سوال کرد چه الهامی؟ او جواب داد: از تو فرزندی متولد می شود که او ولی خداوند خواهد شد. پس در شبی که حضرت امام علی (ع) متولد شدند، زمین به نور وجود ایشان روشن شد و در این حال ابوطالب از خانه خارج شد و می گفت ای مردم ولی خدا عزوجل در کعبه متولد شده است.»

    المستدرک علی الصحیحین

    محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری

    (عالم اهل سنت)

    روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب - کرم الله وجهه - را در داخل کعبه به دنیا آورده است .

    ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء

    شاه ولی الله دهلوی

    (عالم اهل سنت)

    و از مناقب وی رضی الله عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت.

    تذکرة الخواص

    سبط ابن جوزی

    (عالم اهل سنت)

    روایت شده است که فاطمه بنت أسد در حالی که باردار بود خانه خدا را طواف می‌کرد، درد زایمان او را فراگرفت در خانه کعبه به روی او باز شد، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آورد.

    مروج الذهب

    علی بن الحسین مسعودی

    (مورخ شافعی مذهب)

    محل تولد علی علیه السلام، خانه کعبه است.

    کفایة‌ الطالب

    حافظ گنجی شافعی (نویسنده شافعی مذهب)

    امیر مؤمنان شب جمعه سیزده رجب، سال سیم بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است .

    الفصول المهمة

    علی بن محمد ابن صباغ

    (مالکی مذهب)

    علی در مکه مشرفه در داخل بیت الحرام ( کعبه ) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنی ماه رجب سال سی ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد. پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد و این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است .

    السیرة الحلبیة

    علی بن برهان الدین حلبی

    (عالم اهل سنت)

    آن حضرت در داخل خانه کعبه متولد شد و عمر رسول خدا در آن روز سی سال بود .

    سرح الخریدة الغیبة فی شرح القصیدة العینیّه

    شهاب الدین محمود آلوسی

    (مفسر و ادیب شافعی مذهب)

    این مسأله که امیرمؤمنان علی در خانه خدا به دنیا آمد مسأله مشهور و معروف است و در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده است.

    نام امام علی(ع) در کجای قرآن آمده است؟

    امام رضا(ع) به صراحت و با ذکر آیه ای در سوره زمر تاکید می کنند که نام جدم علی(ع) در قرآن وجود دارد.

    غلامعلی رجایی در گفت و گوی مشروحی با شفقنا با تأکید بر این که نگرش مسلمانان در مورد حضرت مهدی (عج) موافق با شیعه نیست و یکی از عوامل این مساله دوری از قرآن است، گفت: اغلب مسلمانان معتقدند حوادث پیامبر پس از ارتحال ایشان در قرآن گفته نشده است. مثلا حادثه کربلا و حتی نام امام علی و ولادت ایشان در قرآن وجود ندارد. آیا می شود پذیرفت حادثه با اهمیت عاشورا در قرآن نیامده باشد؟ در حالی که امام رضا(ع) به صراحت و با ذکر آیه ای در سوره زمر تاکید می کنند که نام جدم علی(ع) در قرآن وجود دارد.

    از سویی دیگر، وقتی پیامبر در خطبه طولانی غدیر خم، در آن گرما و اجتماع صحبت می کند و بیش از پنج بار نام مبارک فرزندش مهدی را می آورد، آیا می توان گفت که مهدویت در قرآن نیست و ایشان فارغ از قرآن بر آن تاکید کرده است؟ لذا برای اینکه به پاسخ این مساله نزدیک شویم و مسلمانان در این مساله مهم با هم اتفاق نظر داشته باشند، باید با زبان قرآن آشنا شویم.


    او افزود: خداوند در قرآن از بئر معطله (چاه معطل) و قصر مشید نام برده است. در اینجا سوالی مطرح می شود که آیا قرآن را همه می فهمند؟ اگر بگوییم بله، پس همه باید بدانند که منظور از بئر معطله در قرآن چیست؟ اما اگر جواب به این سوال ها منفی باشد، باز هم این سوال مطرح می شود که پس این قرآن چه کتابی است که برای ناس آمده، اما ناس نمی تواند آن را بفهمد؟ بنابراین در اینجا وجود و علم اهل بیت (ع) به قرآن مطرح می شود که به ما بگویند که منظور از بئر معطله در قرآن همان امام علی(ع) است. چراکه در چاه، آب است و خاصیت آب سیرابی، سرسبزی، شادابی، کویرزدایی و رفع تشنگی است که همه این خصوصیات در امام علی وجود دارد به عبارت دیگر قرآن در یک پیش بینی از حوادث پس از رحلت پیامبر 25 سال خانه نشینی ایشان را به بئر معطله تعبیر کرده است.

    اسناد تاریخی درباره ولادت امام علی(ع) در کعبه/ نام امام علی(ع) در کجای قرآن آمده است؟


    این استاد دانشگاه هم چنین با اشاره به نحوه بیان داستان اصحاب کهف در قرآن، یادآور شد: چطور ممکن است که ما بپذیریم قرآن در مورد نحوه خوابیدن سگ اصحاب کهف که روی دو ساق دست خوابیده بوده است، تکیه می کند و می فرماید: و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید؛ اما در مورد مهدویت که موضوعی عام و مساله آخرالزمان، واقعه قیامت را به لحاظ زمانی شامل می شود، بی تفاوت می ماند؟! البته ممکن است بعضی بگویند که پیامبر به وقایع بعد از خود کاری نداشت و قرآن، بعد از پیامبر حرفی برای گفتن ندارد، زیرا مردم زمان پیامبر بر اساس آموزه های ایشان به یک بلوغ عقلی رسیده بودند اما قطعا این سخن مردود است زیرا در تاریخ داریم که هنوز پیامبر زنده بود که بحث اصحاب رده مطرح می شود و کسی ادعای پیامبری می کند و عده ای دیگر هم به او ایمان می آورند. مسایل خلافت بعد از پیامبر نیز نشان می دهد که این بلوغ محقق نشده است و راه همواری برای ادامه صحیح مسیر نبوت از طریق امامت علی و اولاد ایشان که آن همه مورد تاکید و تایید پیامبر بوده است‌، وجود نداشته است.

    او با بیان اینکه قرآن یک زبان سمبلیک دارد که غالبا با این زبان حرف خود را می زند، به آیه 17 سوره حدید اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیه می فرماید که؛ "اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها"؛ بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می‏کند. برخی معتقدند که این ایه در بیان باران است، اما قطعا منظور آیه مساله ای دیگر است که نیازی به بیان آن در لفافه نیست. اگر منظور قرآن از آب باران بود صریحا می فرمود مطر(باران) ولی این را نفرمود. امام کاظم(ع) هم صریحا می فرمایند که مراد آیه این نیست که خداوند زمین تشنه را با نزول باران زنده می کند، بلکه خداوند مردانی را بر می انگیزاند که عدالت را زنده می کنند و در نتیجه عدل زمین احیاء می شود. هم چنین می فرمایند: بدانید اجرای حدود احکام خدا در زمین از بارش 40 روز باران مفیدتر است، زیرا با اجرای حدود الهی ریشه فساد و دزدی و خلاف شرع در زمین قطع می شود.

    امام باقر(ع) هم می فرمایند: خداوند به وسیله قائم ما زمین را زنده می کند، چراکه به وسیله کفر اهل زمین، زمین می میرد. هم چنین ابن عباس به عنوان بزرگ ترین شاگرد امیرالمومنین در تفسیر می گوید: « منظور از این آیه این است که زمین بر اثر ستم زمینیان می میرد» او معتقد بود عدل و داد موجب حیات زمین است.

    2323

    برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ | 16:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
    تاريخ : چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ | 16:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ولادت امام حسن عسکری علیه السلام

    "امام حسن عسکری علیه‌السلام" امام یازدهم شیعیان، در روز جمعه مصادف با هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود.[۱] پدر ارجمندش امام على‌النقى علیه‌السلام و نام مادرش، "حُدیث" است و براى این بانوى پرهیزکار و شایسته، نام‌ هاى دیگرى چون "سلیل"، "سوسن" و "جده" نیز گفته شده است. در ستایش این بانو در روایتی از قول امام علی‌النقی علیه السلام آمده است: «سلیل مسلولة من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأنجاس»؛ سلیل از آفتها، گزندها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است‏.[۲] ملقب بود به ابن الرضا و معروف به عسکری، یازدهمین امام شیعیان دوازده امامی پس از پدرش هادی و قبل از پسرش مهدی بود. او و پدرش امامین عسکریین نامیده می‌شوند زیرا شهر سامرا — که مجبور به زندگی در آن بودند — در واقع یک اردوگاه نظامی بود. در محله «عسكر» سكونت (اجبارى) داشت؛ لذا «عسكرى» ناميده مى‏ شود. وی بیشتر طول عمرش را در حبس خانگی به سر برد؛ مخصوصاً به دلیل قول مشهوری که بیان می‌کرد وی صاحب فرزندی خواهد شد که به‌عنوان منجی آخرالزمان قیام خواهد کرد تا زمین را از عدالت پر کند. حسن عسکری طی سال‌های امامت خود در سامرا تحت محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی خلافت عباسیان می‌زیست. وی زیر نظر جاسوسان خلیفه‌های وقت بود و لذا نمی‌توانست با شیعیان ارتباط آزادانه داشته باشد و تنها خواص اصحابش با وی شخصاً ارتباط داشتند.

    درباره تاریخ روز تولد امام حسن عسکرى علیه‌السلام، روزهاى دیگرى چون چهارم و دهم ربیع الثانى نیز گفته شده است. ولیکن قول مشهور علما و مورخان شیعه همان است که نقل کردیم.[۳] ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال ۲۳۱ قمری دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال ۲۳۲ قمری می‌باشد، نقل کرده است.[۴]

    کنیه آن حضرت «أبو محمد» است و این کنیه را امام هادی علیه السلام بر ایشان نهاده اند[۵] که اشاره به این دارد که فرزند آن حضرت، امام منتظر است که روایات ائمه پیشین ایشان را همنام پیامبر معرفی نموده بودند. «عسکری» و «زکی» نیز از القاب مشهور امام عسکری است.

    تولد امام حسن عسکرى علیه‌السلام در مدینه، مقارن بود با خلافت "متوکل" (دهمین خلیفه سلسله عباسیان). هنگامی که امام عسکری علیه السلام در دوران طفولیت به سر می برد، متوکل پدرش امام هادی علیه السلام را به شهر سامراء منتقل نمود و لذا آن حضرت از کودکی در سامرا بودند. و در مدت كوتاه امامت خويش با المعتزّ بالله، المهتدى بالله و المعتمد بالله، معاصر بودند.

    اشعارولادت امام حسن عسکری (ع)

    آمده موسم رحمت و دلبری،مبارک میلاد امام ِ عسکری

    باز شده بی پرده پیدا حسن حی ذوالمنن

    آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت

    خبری آمده که نوبت محشر شده باز

    ای درود از داورت بـر جمـــال داوری

    ای زحسنت عیان جلوه ی داوری

    زانو زدند پیش تو با احترام‌ها


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲ | 17:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ویژه نامه حضرت امام موسی كاظم عليه السلام

    زندگینامه حضرت امام کاظم علیه السلام

    ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام

    معجزات حضرت امام کاظم علیه السلام

    فضائل و مناقب حضرت امام کاظم علیه السلام

    اشعار مدح و مولودی حضرت امام کاظم علیه السلام

    اشعار مدح ومرثيه حضرت امام کاظم علیه السلام

    پیامکهای ولادت حضرت امام کاظم علیه السلام

    مولودی و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)

    مرثیه و مداحی صوتی تصویری حضرت امام کاظم (ع)

    تصاویرحضرت امام کاظم علیه السلام

    زندانی شدن امام کاظم علیه السلام

    احاديث وروايات حضرت امام کاظم عليه السلام

    حدیث عقل وجهل امام کاظم علیه السلام

    حکایات امام کاظم علیه السلام

    حرم کاظمین علیهما السلام

    یاران امام کاظم علیه السلام

    همسروفرزندان حضرت امام کاظم علیه السلام

    مقالات،مطالب وموضوعات گوناگون

    امام هفتم ازدوازده امام موسی بن جعفر(کاظم)

    امامت امام کاظم علیه السلام

    پيدايى برخى مسلك‌هاى انحرافى

    خلفای زمان حضرت امام کاظم علیه السلام

    انشعابات برخی از شیعیان در زمان حیات امام

    اصحاب و راویان امام کاظم علیه السلام

    آستان مقدس کاظمين علیهما السلام


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ | 20:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ جَبْرَئِيلَ عَنْ مِيكَائِيلَ عَنْ إِسْرَافِيلَ عَنِ اَللَّوْحِ عَنِ اَلْقَلَمِ قَالَ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي. عيون أخبار الرضا عليه السلام , جلد۲ , صفحه۱۳۶

    پیامبر اکرم (ص) فرمود : ولاية علي بن ابي طالب حصني،فمن دخل حصني امن من ناري. ولایت علی بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود. منبع : جامع الاخبار: 52، ح 7.

    مرحوم نراقی در کتاب شریف (خزائن) آورده است که این حدیث شریف را مرحوم صدوق در کتاب شریف (عیون اخبار الرضا) آورده است و پس از نقل سند فرموده: عن علی بن موسی الرضا،عن موسی بن جعفر بن محمد ، عن محمد بن علی ،عن علی بن الحسین ،عن حسین بن علی ،عن علی بن ابیطالب ،عن النّبیّ ،عَن جبرائیل ،عن اسرافیل ، عن میکائیل ،عن اللّوح،عن القلم قال :قال الله عزّ و جلّ (ولایَةِ علی ابنِ ابیطالِب حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مَن عَذابِی) . مرحوم سید نعمت الله جزائری مؤلف کتاب زهر الربیع فرموده است: این سند در خود روایت نیز وارد شده است و هر کس این روایت را بر مریض بخواند شفا یابد و اگر برمصروع بخواند بهبود یابد و این مسئله بارها به تجربه رسیده است و اگر آن را نوشته و با آب بشویند و بخورند برای دفع درد مفید و مجرّب است. منابع:خزائن ، ملا احمد نراقی و عیون الاخبار الرضا(ع) ،شیخ صدوق

    در (عروة الوثقی) آمده بر کفن این دو حدیث را بنویسید کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی و هم روایت ولایة علی(ع) بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 607

    حتما تا به حال با روایت «ولاية علي بن ابي طالب حصني فمن دخل حصني امن من عذابي» مواجه شده اید. روایتی مشهور که حتی آن را بر سر در خانه ها و نگین انگشترها می نویسند

    ولایت، ركن توحید سخنرانی حضرت علامه مصباح یزدی

    وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی - محمد حسین پویانفر

    تواشیح: ولایه علی بن ابی طالب حصنی

    ولایت علی بن ابیطالب(ع)؛دژخداوند


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲ | 20:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ویژه نامه حضرت امام هادی علیه السلام

    http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamhadi.jpg

    زندگینامه حضرت امام هادی علیه السلام

    ولادت حضرت امام هادی علیه السلام

    فضائل و مناقب حضرت امام هادی علیه السلام

    معجزات وکرامات حضرت امام هادی علیه السلام

    اشعارمدح ومولودی حضرت امام هادی علیه السلام

    پیامکهای ولادت حضرت امام هادی علیه السلام

    احادیث و روایات حضرت امام هادی علیه السلام

    صوتی تصویری حضرت امام هادی علیه السلام

    کتاب و کتابخانه حضرت امام هادی علیه السلام

    کتب موبایلی ونرم افزار حضرت امام هادی علیه السلام

    همسروفرزندان حضرت امام هادی علیه السلام

    اصحاب ویاران حضرت امام هادی علیه السلام

    تصاویرحرم حضرت امام هادی علیه السلام

    مطالب،مقالات وموضوعات گوناگون

    شيعيان و امام علی النقی علیه السلام

    امام هادي علیه السلام وخلفاي عباسي

    سامراء محل زندگی وشهادت امام هادی علیه السلام

    امامت امام هادی علیه السلام

    شبكه ارتباطى وكالت درزمان امام هادی علیه السلام

    انتقال امام هادی از مدينه به سامراء

    دعاها و اذکار وزیارات

    بمب‌گذاری در حرم عسکریین

    حرم عسکریین

    آگاهی كامل امام از همه ی زبان های معاصر خویش

    حکایات وداستانهای امام هادی علیه السلام

    زیارت جامعه کبیره


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ | 17:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    روضه امام باقر علیه السلام

    محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام محمدِ باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) پنجمین امام شیعیان بعد از پدرش امام سجاد(ع) است. مشهورترین لقب او «باقر» به معنای شکافنده است که برپایه حدیث لوح، این لقب را پیامبر اسلام(ص) پیش از ولادتش به او داد. امام باقر(ع) حدود ۱۹ سال امامت شیعیان (از سال ۹۵ق تا ۱۱۴ق) را برعهده داشت که با پنج تن از خلفای بنی‌امیه همزمان بود: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک. امام در ۵۷ سالگی در ۷ ذی‌الحجه سال ۱۱۴ق به شهادت رسید. برخی هشام بن عبدالملک و بعضی ابراهیم بن ولید را عامل شهادت او دانسته‌اند. طبق منابع تاریخی، امام باقر(ع) هنگام واقعه کربلا خردسال بود و در این واقعه حضور داشت. مادرش، فاطمه بنت حسن دختر حسن مجتبی است؛ و بنابراین او اولین امام شیعه، از نسل هر دو نوهٔ پیامبر، حسن و حسین است. ازین‌رو در حقّ او گفته‌اند: علویی بود که از دو سوی علوی بود و فاطمیی بود که از دو سوی فاطمی بود.[۴] . مادرش فاطمه بنت الحسن ، که به امّ‌عبداللّه (یا امّ‌عبد ، یا امّ‌حسن ) شهرت داشت، بانویی جلیل القدر بود و از حضرت صادق علیه‌السلام درباره او نقل شده است که «او صدّیقه بود و در آل حسن زنی چون او نبوده است».[۵] . بدین سبب برخی آن حضرت را به ابن الخیرتین و علوی بین علویین لقب داده‌اند.[۲] در واقع ایشان از سوی پدر، نوه امام حسین علیه‌السلام و از سوی مادر، نوه امام حسن علیه‌السلام است. زندگی محمد باقر مصادف با حکومت ده تن از خلفای اموی به نام‌های معاویه، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود. محمد باقر در سال‌های آخر حیاتِ معاویه، مصادف با زمانی که معاویه می‌کوشید برای فرزندش، یزید بیعت بگیرد، در مدینه به‌دنیا آمد. به‌نوشتهٔ یعقوبی محمد در سن کودکی در نبرد کربلا حضور داشته‌است. همسر حضرت باقر علیه السلام «اُمّ‌ فَروه» است که او مادر امام صادق علیه السلام نیز می باشد. امام محمد باقر علیه السلام در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند، چنانچه خود در جایی فرموده اند: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن على کشته شد و شهادت وى و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم.[۳] . پس از شهادت امام حسین علیه السلام آن حضرت ۳۷ سال امامت پدر خود علی بن حسین علیه السّلام را درک کرد و پس از شهادت آن حضرت، عهده دار مقام امامت شد. دوران زندگی آن حضرت با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان (ولید بن عبدالملک (متوفی ۹۶) و سلیمان بن عبدالملک (متوفی ۹۹) و عمر بن عبدالعزیز (متوفی ۱۰۱) و یزید بن عبدالملک (متوفی ۱۰۵) و هشام بن عبدالملک (متوفی ۱۲۵) مقارن بود. بنابر آنچه از منابع معتبر به دست می آید، دوران زندگی امام پنجم بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. زمان امام باقر علیه السّلام، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگهای داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمینهای اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب (متوفّی ۹۴)، ربیعة الرأی (متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری (متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. بخصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود.[۴] . در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه السّلام و نیز فرزند او امام صادق علیه السّلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی بود، بسیار پر معنی است.[۵] . در زمان امام باقر علیه‌السلام‌ فرقه های انحرافی بسیاری پدیدار شده بود که امام در‌ مقام پاسداری از اسلام در قالب مناظره با سران فرقه‌ها یا در بین اصحاب خود، پوچی عقاید منحرفان را آشکار می‌کرد و به این وسیله از پایگاه‌های فکری و عقیدتی شیعه دفاع می‌نمود.[۶] . «باقر العلوم» لقب مشهور آن حضرت است. در حدیث معروفی پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «إنّک ستُدرِک رجُلاً مِنّی، اسمُه اسْمِی و شَمائلُهُ شَمائلی یبْقَرُ العِلْمَ بَقْراَ». تو مردى از [ خاندان] مرا درک خواهى کرد که نامش نام من و رفتار و کردارش رفتار و کردار من است و دانش را تا ژرفایش مى شکافد.[۷] . شیخ صدوق (ره) روایت کرده از عمرو بن شمر، که گفت: سؤال کردم از جابر بن یزید جعفى که براى چه امام محمّدباقر علیه السّلام را «باقر» نامیدند؟ گفت: به علّت آن که «یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا؛ أى شقّه شقّا و أظهره اظهارا»، شکافت علم را شکافتنى و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهرکردنى، بتحقیق حدیث کرد مرا جابر بن عبد اللّه انصارى که شنید از رسول خدا(ص) که فرمود: اى جابر! تو زنده مى‌مانى تا ملاقات مى‌نمایى پسرم محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابى طالب (ع) را که معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات کردى او را از جانب من او را سلام برسان.[۸] . همچنین بر پایه روایت دیگری مشهور به «حدیث لوح» که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع) نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داده بود. «عبدالله بن عطاء مکى» مى گوید: هرگز دانشمندان را نزد کسى چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام؛ «حکم بن عتیبه» که در چشم مردمان جایگاه علمى والایى داشت، در پیشگاه امام باقر چونان کودکى در برابر آموزگار بود.[۹] . شخصیت آسمانى و شکوه علمى امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که «جابر بن یزید جعفى» به هنگام روایت از آن گرامى مى گفت: «وصى اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین مرا چنین روایت کرد...».[۱۰] . شیخ مفید در الارشاد در باره جایگاه علمی آن حضرت می‌نویسد: که بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤسای فقهای مسلمانان از آن حضرت در مسایل دینی روایت کرده‌اند. به نوشته او، امام اخبار پیشینیان و پیامبران را روایت می‌کرد. مردم از او در باب مغازی و سیره و سنّت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌ حدیث می‌آموختند و در مناسک حجّ که از پیامبر نقل می‌کرد، بر او اعتماد داشتند و از ایشان تفسیر قرآن می‌نوشتند. در مکتب امام باقر (علیه السلام) شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که برخی از آنان در زمره اصحاب اجماع هستند، از جمله: ۱- «ابان بن تغلب»: ابان از شخصیتهاى علمى عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه و... تسلط بسیارى داشت. والایى دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوى بده، زیرا دوست دارم مردم چون تویى را در میان شیعیان ما ببینند.[۱۹] . ۲- «زرارة بن اعین»: زراره از قرائت و فقه و کلام و شعر و ادب عرب بهره اى گسترده داشت و نشانه هاى فضیلت و دیندارى در او آشکار بود. [۲۰] . ۳- «محمد بن مسلم»: او فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود، او اهل کوفه بود و براى بهره گرفتن از دانش بیکران امام باقر (ع) به مدینه آمد و چهار سال در مدینه ماند. ۴- معروف بن خَرَّبوذ: مرحوم کشّی در رجال خود او را از اصحاب اجماع و از فقهای برجسته شیعه دانسته و می گوید سجده های طولانی او ضرب المثل بوده است. ۵- بُرَید بن معاویه: از وجوه فقهاى اصحاب و ثقه و جلیل القدر و از براى او مکانت عظیم است نزد ائمه اطهار علیهم‌السلام و از اصحاب اجماع بود. ۶- فُضَیل بن یسار: فضیل ملقب به لقب فقیه شیعه است و تمامی رجال شناسان شیعه بر وثوق، علم و دانش او تاکید دارند. ۷- ابوبصیر اسدی: شخصی مورد وثوق و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق علیهما السلام و راوی روایات آن دو بزرگوار است. هشام بن عبدالملک در موسم حجّ در مسجدالحرام امام باقر علیه السّلام را دید که در حال طواف است و مردم بر گردش حلقه زده از او سؤال می کنند. این توجّه و علاقه مردم نظر او را جلب کرد، از اطرافیان نام وی را پرسید و چون گفتند که او محمّد بن علی است، شگفت زده گفت: «همان که مردم عراق فریفته اویند» یا «امام مردم عراق!».[۲۱] . گویا بعد از همین موسم حجّ بود که هشام امام باقر علیه السّلام را همراه با فرزندش حضرت صادق علیه السّلام به شام فراخواند. امام هنگام ورود به مجلس او بر همه اهل مجلس یکجا سلام کرد، بر خلاف رسم متعارف، خلیفه اموی را «امیرالمؤمنین» نخواند و بدون کسب اجازه نشست. هشام خشمگینانه زبان به ملامت گشود که چرا شما مردم را به امامت خود فرامی‌خوانید. حاضران در مجلس نیز بنا بر قرار قبلی همین شیوه را به کار گرفتند. امام در پاسخ هشام بدون در نظر گرفتن موقعیت او، صریحاً از جایگاه اهل بیت پیامبر در دین و اینکه آنان عهده دار هدایت مردم اند، سخن گفت. همچنین به گذرا بودن حکومت امویان اشاره کرد. هشام ابتدا امام را به زندان افکند، ولی بعد، ناگزیر به آزاد کردن و برگرداندن ایشان به مدینه شد.[۲۲][۲۳] . امام محمد باقر (علیه السلام)، به قول اکثر مورخان، در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

    امام باقر علیه السلام با طرح مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک، مسموم شده و به شهادت رسید، ولی عامل و چگونگی آن به روشنی مشخص نیست. بعضی می‌نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک ( پسر برادرزادة هشام ) آن حضرت را مسموم نمود.
    و بعضی می‌نویسند: زید بن حسن به دستور هشام، زهر را به زین است مالید و اسب را به حضور امام باقر علیه السلام آورد، و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد و آن زهر در بدن او اثر کرد، به گونه‌ای که رانهایش متورّم شد، و سه روز در بستر سخت بیماری افتاد و سرانجام به شهادت رسید. آن حضرت ساعات آخر عمر، کفنهای خود را که پارچه سفیدی که با آن احرام به جا آورده بود مشخص نمود. یا امام باقر (ع)! شما اگر روی اسب مسموم شدید، دیگر مثل عمویتان حضرت عباس (ع) از روی اسب با بدنی بی دست و پر از تیر، با صورت به زمین نخوردید، دیگر سرتان را از بدن جدا... امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم هنگام وفات آنچه در اطرافش ( از کتب و سلاح و نشانه‌های امامت ) بود به من سپرد و فرمود: گواهانی نزد من بیاور، من چهار نفر از قریش را که نافع عبدالله بن عمر در میان آنها بود، حاضر کردم، پس فرمود: بنویس : « این است آنچه حضرت ( ابراهیم و ) یعقوب علیه السلام به پسرانش وصیت کرد: یا بَنِیَّ اِنَّ اللهَ اصطفی لَکُمُ الدِّنَ فلا تموتُنَّ الا و انتم مُسلمون. « فرزندان من، خداوند این آئین پاک را برای شما برگزیده و شما جز به آئین اسلام (تسلیم در برابر فرمان خدا) نمیرید. و محمد بن علی علیه السلام به جعفر بن محمد علیه السلام وصیت کرد او را در بُردی ( لباسی ) که نماز جمعه را با آن می‌خواند کفن کند و با عمامه خودش او را عمامه پوشد و قبرش را چهار گوش سازد، و به مقدار چهار انگشت از زمین بالا آورد، و هنگام دفن بندهای کفن را بگشاید». سپس فرمود: گواهان بروند، آنها رفتند، به پدرم عرض کردم: این وصیت چه احتیاجی به گواه داشت؟ فرمود: « پسر جانم! نخواستم که تو (در امر امامت) مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است، خواستم حجت داشته باشی »... امام باقر (ع) در این وصیت فرمودند: هنگام دفن بندهای کفن مرا بگشا و باز نما... امام صادق (ع) طبق وصیت عمل نمودند. اما در مورد حضرت زهرا (ع) یک وقت دیدند بندهای کفن خود به خود باز شد. حسن و حسین (ع) را در آغوش گرفت ... امام صادق (ع) بر جنازه ی پدرش نماز خواند و غسل و کفن کرد و با احترام به خاک سپرد و بعد در حجره ای که آن حضرت، در آن حجره وفات یافته بود، هر شب چراغی می افروخت، و بنا به وصیت حضرت تا ده سال بعد از وفات، مراسم سالگرد می گرفتند و بر مظلومیت امام باقر (ع) می گریستند اما « لا یوم کیومک یا ابا عبدالله» بدن ابا عبدالله (ع) سه روز بدون غسل و کفن زیر آفتاب سوزان عراق باقی ماند...

    من ذاکر انا الیه راجعونم - من خاطرات جانگداز دشت خونم - در کربلا بودم صغیری پنج ساله - همراه بابایم مرا بردند اسیری - دیدم پرستوهای دین را پر بریدند - در قتلگه جدم حسین را سر بریدند .
    آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود، عاشورا را دیده، قتلگاه را دیده امام باقر، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود، مردم با سر و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن انداخته، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند، مردم تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را، اما دلهای آماده: ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن مادرش چند نفر بیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با همین حال صدا بزنید یا زهرا

    دل دیوانه من گشته گریزان امشب - شده در وادی غم بی سر و سامان امشب - به امیدی که برد ره به بیابان بقیع - سر نهاده است به هر کوی و بیابان امشب - می رود تا که ببیند به کجا در دل خاک - پیکر حضرت باقر شده پنهان امشب - بشتابید در آن مدفن بی شمع و چراغ - کند از آتش دل شمع فروزان امشب - سبط سبطین نبی با تن مجروح ز کین - شده بر جده ی خود فاطمه مهمان امشب - اثر زهر به زین تعبیه بر پیکر او - داده بر زندگیش یکسره پایان امشب .


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ | 19:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    خلاصه ای از زندگینامه امام جواد علیه السلام

    «تقی» از القاب معروف امام جواد است. این لقب از واژه تقوا به معنای خود نگهداری و پرهیز و پروا از گناه آمده است. وجود پرفیض امام علیه السلام منبع تقوا و پرهیزکاری و آمرزنده راه کمال پارسایی بود و بر این امر دوست و دشمن اتفاق نظر داشتند.

    پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| خلاصه ای از زندگینامه امام جواد علیه السلام

    داغ های شقایقیخدایا، این چه تقدیری بود که بر صحیفه هستی شیدایی ترین عاشقانِ جبروت رقم خورد و اشک را جاریِ تلاوتِ نام های بلندشان کرد و غم را قرین داستان پر شکیب حیاتشان. آتش، سینه پر مهرشان را فِسرد و میخ، مهمان قلب آسمانی شان شد. شمشیر، سرهای آشنا بر خاکشان را شکافت و تیر عداوت، غنچه های زندگی شان راپژمرد. زهر، جگرهایشان را درید و قلب هاشان را چون پاره های خورشید قسمت کرد و عطش، معمای دیگری بر عروج جاودانی شان و غُربت اندوه ماندگار زندگانی شان گشت.اینک در شهادت امیر تقوا، جواد اهل بیت، گل چینی از مصیبت ها اشک را مهمان دل های بی قرار می کند. جگری که از رخنه زهر آتش گرفته و غربتی که در هم خانگی با قاتل تجلی یافته و عطش جان گداز که در جان سوزیِ زهر و نبودنِ جرعه ای آب هویدا شده است. شهادتی این چنین صفحه دیگری است از تاریخ همه داغ های شقایقی و برگی است از دفتر همه مظلومیت های بی انتهای اهل بیت.

    خلاصه خوبی هاای رعناترین شاخسار امامت، ای آغازی بر اعجازی دیگر از خاندان ولایت، ای امام مهربانی، وقتی اندوهای بزرگ تو را ترسیم می کنم، تصویری از غم بر قلبم سایه می افکند و بغض، گلوگیر صدایم می شود. متحیّرم که کدام اندوه تو را بسرایم و کدام غصه تو را قصد کنم؟ از قلب های حقیری بگویم که شکوه تو را باور نداشتند؛ از نیرنگ دنیا پرستانی که حضور بلند تو را تاب نمی آوردند؛ از ذهن های پوچی که به بی کرانی دانش تو راه نبردند یا از جهالت مردمانی که روح بزرگ تو را می آزاردند و از همسری که خائنانه زهر جفا در کامت فرو ریخت. امشب دردی به وسعت همه داغ های تو و جودم را فراگرفته است و من در حصار این همه اندوه، مویه هایم را به پابوسی مظلومیت و اشک هایم را بر ضریح غربتت نثار می کنم، ای خلاصه خوبی ها... .

    ماه امام رضا علیه السلامدر تقویم روزهای سال، ذیقعده یازدهمین ماه قمری است. در این ماه شادی و فم به هم آمیخته، آغازی همراه با سرور و سرود، و پایانی همراه با اندوه دارد. این ماه را می توان ماه امام هشتم علیه السلام نامید؛ چراکه در ابتدای آن ولادت خواهر گرامی ایشان حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و در یازدهم این ماه ولادت خود آن حضرت واقع شده است. زیارت مخصوص آن امام همام نیز در 23 این ماه توصیه شده(1) و در پایان این ماه شهادت فرزند گرامی امام هشتم علیه السلام ، حضرت امام حضرت جواد علیه السلام ، رخ داده است. شهادت آن روح بزرگ الهی را به پیروان راستین اهل بیت تسلیت می گوییم.

    ولادتهشتمین امام معصوم علیهم السلام در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رؤیت جمال جوادالائمه علیه السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپری می شد، اما هنوز شمع فرزندی کاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. تا آن که در رجب سال 195 ه(2) شهر مدینه و خانه امام به نور جمال امام جواد روشن شد.(3) ولادت آن امام به تمامی شایعات درباره بی فرزندمان امام رضا علیه السلام پایان بخشید و دلهره و اضطراب مربوط به تداوم نسل امامت را از دل شیعیان زدود.

    مادر حضرت جوادالائمه علیه السلاممادر گرامی امام جواد علیه السلام زنی با فضیلت و پاک دامنی به نام «سبکیه» یا «خیزران مصری» است که تبارش به مادر «ماریه قبطیه»، مادر ابراهیم و همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می رسد.(4) به فرموده امام رضا علیه السلام این زن آفرینش پاکیزه و منزه داشته است.(5)امام جواد در سایه مراقبت های پدری معصوم و دامن تربیت مادری چنین پرفظیلت و با تقوا پرورش یافت تا آماده پذیرش و ادای مسؤلیت بزرگ الهی گردید.

    نام و القابنهمین ستاره برج امامت و یازدهمین کوکب درخشنده عصمت و طهارت که نخستین و آخرین فرزند پیشوای هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود، «محمد» نام یافت تا تجدید کننده خاطرات و مجاهدات نیای بزرگوارش، پیامبر عالی قدر اسلام باشد. بعدها بر اثر زهد و تقوایی که از او مشاهده شد به لقب «تقی» موسوم گردید و در دلی بخشندگی و سخاوتی که در راه خدا داشت به لقب «جواد» نیز معروف شد.(6) از دیگر القاب آن امام می توان از زکی، مرتضی، مختار، و متّقی نام برد.(7)

    تقی«تقی» از القاب معروف امام جواد است. این لقب از واژه تقوا به معنای خود نگهداری و پرهیز و پروا از گناه آمده است. وجود پرفیض امام علیه السلام منبع تقوا و پرهیزکاری و آمرزنده راه کمال پارسایی بود و بر این امر دوست و دشمن اتفاق نظر داشتند.(8) اختصاص این لقب به دلیل جلوه و ظهور خاصی است که تقوای الهی امام همام، در اجتماع آن روز داشت و جهانی از پاک و عفاف و تقوا را فرا راه دیدگان مردمان قرار داده بود؛ وگرنه تمامی امامان از صفت تقوا و عصمت الهی برخوردارند چنان که همه آنان سجّاد، باقر (شکافنده های علم) صادق، کاظم (فرو برنده خشم) و زین العابدین (یعنی زیباترین روح پرستنده) هستند.

    جوادامام نهم را با نام «جواد» می شناسند. این لقب از واژه «جود» گرفته شده است و به معنای بخشنده و ایثار کننده در راه خدا و خلق آمده است.امام جواد علیه السلام دست بخشنده و بصیرت کامل در راه شناسایی نیازمندان داشت و مردم از عطایا و عنایات و مهر و محبت های او بهره ها می جستند. در این باره علی بن عیسی صاحب کتاب کشف الغُمّة چنین می گوید: «امام جواد علیه السلام سرور بخشندگان و مصداق بخشندگی و کرامت بود؛ چون احسان و کرامت از سجایا و خصایص ذاتی و طبایع ملکوتی ائمه طاهرین علیه السلام بوده است و هم آنانند که دریای فضل و کرم الهی می باشند...».(9)

    نخستین امام خردسالدوران زندگانی امام جواد علیه السلام از بُرهه های حساس در تاریخ پر فراز و نشیب شیعه است. شیعیان پس از روزگای دشوار، مسیر پرتلاطم جریان های فکری و عقیدتی قرار داشتند و در برابر هجوم ظالمانه دشمنان پایداری می کردند. پس از شهادت امام رضا علیه السلام ، از آن جا که اراده الهی بر آن بود که رشته امامت نگسلد، حضرت امام جواد علیه السلام در خردسالی و من هفت یا هشت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت. امام جواد نخستین امام شیعه است که در خردسالی به امامت رسیده این مسئله طعن و مخالفت دشمنان را برانگیخت تا آن جا که به حیرت و حتی سرگردانی برخی از شیعیان نیز انجامید. اما با آشکار شدن جلوه های الهی امامت آن امام، اندک اندک ابرهای تیره تردید کنار رفت و خصانیت خورشید امامت ایشان آشکارا رخ نمود.(10)

    اعجازی نوموهبت رسالت و وصایت پیامبران الهی و امامان معصوم همواره از شکوهمندترین مسائل نظام آفرینش بوده است. زندگی پر رمز و راز رسولان و ائمه الهی در عصر خویش شگفتی های بسیار به همراه داشته و از اعجاز و الطاف الهی سرشار بوده است. در این میان، امامت امام جواد علیه السلام در خردسالی، آغازی اعجازی نو در تاریخ پرافتخار زندگانی آن امامان الهی است و جلوه ای دیگر از شکوه بی کران تمام بلند آن ائمه هدی را آشکار می کند.

    زمینه سازی برای امامتاز آن جا که امامت حضرت جواد علیه السلام در خردسالی امری شگرف و بی سابقه، امامان پیش از ایشان، چنین پیش آمدی را تبین مردمان را بر وقوع آن آگاه کرده بودند. در این باره یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: در خراسان در محضر امام رضا بودیم. یکی از حاضران به امام گفت، سرور من، اگر (خدای نخواسته) پیش آمدی رخ دهد، به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام فرمود: «به فرزندم ابوجعفر». در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد علیه السلام را کم شمرد. امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند عیسی بن مریم را در سنی کم تر از سن ابوجعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت تازه قرار داد».(11)

    زدودن یک تردیداز آنجا که امام جواد علیه السلام نخستین امامی بود که در کودکی به منصب امامت رسید. طبعا اولین پرسشی که در هنگام مطالعه زندگی آن حضرت به نظر می رسد آن است که چگونه یک نوجوان می تواند مسئولیت حساس و سنگین پیشوایی مسلمانان را بر عهده بگیرد. در پاسخ این سوال باید گفت: اگرچه دوران شکوفایی عقل و جسم انسان حد و مرز خاصی دارد که با رسیدن آن زمان، جسم و روان به حد کمال می رسند، ولی چه مانعی دارد که خداوند حکیم برای مصالحی این دوران را برای بعضی از بندگان خاص خود کوتاه سازد و در سال های کم تری خلاصه کند؟ در تاریخ بشر نیز همواره انسان هایی بوده اند که در پرتو لطف و عنایت خاصی که از سوی خالق جهان به آنان شده، در کودکی به مقام پیشوایی و رهبری امتی نائل شده اند. در قرآن کریم داستان اعطای رسالت به حضرت یحیی علیه السلام در کودکی(12) و سخن گفتن حضرت عیسی(13) در گاهواره شاهدی بر این معناست.(14)

    الهام های غیبیبدون تردید، امامت اعجازآمیز امام جواد علیه السلام جز با اتصال آن امام با منبع سرشار علم الهی تبین شدنی نیست. این امر مبتنی بر بنیادهای پوشیده و غیبی جهان است. آن کس که بتواند در چنین سن و سالی رهبری قومی را که در سرزمین های دور و نزدیک گسترده بودند عهده دار شود و در برابر تهاجم انبوه دشمنان از پای نلغزد و پایدار بماند. هاله ای از الهام غیبی را برگِرد وجود خویش دارد. همین امر بود که بر ایمان پیروان آن حضرت به مفهوم سترگ امامت می افزود و گام هایشان را در طریق اطاعت از آن امام همام راسخ تر می کرد.

    نیت خورشیدتعالی روح و عظمت شخصیت امام جواد علیه السلام شیفتگی و عشق بسیاری از دشمنان آن حضرت را به مقام بلند ایشان باعث می شد. قاسم بن عبدالرحمن که ابتدا از مخالفان امام جواد علیه السلام بوده است می گوید: روزی در بغداد ازدحام مردم را دیدم. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: فرزند امام رضا علیه السلام عبور می کند. من وقتی کودکی را دیدم که بر اسبی نشسته است، با خود گفتم: خدا شیعیان را لعنت کند که می گویند: خداوند اطاعت این کودک را واجب کرده است. در همین هنگام امام جواد نزد من آمد و با خواندن آیه 24 سوره قمر به من فهماند که دستور خدا باید اجرا شود و کوچکی و بزرگی مطرح نیست وقتی چنین شد با خود گفتم: او جادوگری است که از درون من آگاه بوده. در این هنگام بار دیگر آل حضرت به سوی من بازگشت و با خواندن آیه 25 سوره قمر تهمت سحر رااز خود زدود. وقتی که او می رفت به حقانیّت راستین او ایمان آورده بودم.(15)

    مناظرات امام جوادعهده داری رهبری در خردسالی، نخستین بار دربارهئ امام جواد علیه السلام تحقق یافت. سن کم آن حضرت حتی عده ای از شیعیان را درباره مسئله امامت به تردید انداخته بود. این امر از یک سو و رواج و رونق بسیاری از مکتب های فکری که حمایت مادی و معنوی حکومت وقت را نیز به همراه داشتند و با عقل ظاهر بین آنان توجیه شدنی نبود. از سوی دیگر این امر باعث شد که پیوسته سوالات سخت و پیچیده از محضر امام جواد علیه السلام مطرح شود و آن حضرت را در میدان مناظرات علمی با بزرگان و دانایان بیامازماید؛ امّا امام جواد در پرتو علم امامت در همه این بحث ها و مناظرات علمی با پاسخ های قاطع و روشنگر، هر گونه شک و تردید را در مورد پیشوایی خود از بین می برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت می نمود. به همین دلیل بعد از او دوران امامت حضرت هادی (که او نیز در کودکی به امامت رسید) این موضوع مشکلی ایجاد نگرد؛ زیرا برای همه روشن شده بود که خردسالی مدخلیتی در برخوداری از این منصب خدایی ندارد.(16)

    شخصیت امام جواد علیه السلام از دیدگاه دانشمندانسخنان و مناظرات امام جواد علیه السلام و حلّ مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت، تحسین و اعجاب دانشمندان و پژوهشگران اسلامی 7 اعم از شیعه و سنی، را برانگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی و امام وا داشته بود. به عنوان نمونه سِبط ابن جوزی درباره مقام بلند امام چنین گفته است: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».(17) ابن حجر هیتمی درباره ایشان می نویسد: «مأمون او را به دامادی انتخاب کرد؛ زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حلم، بر همه دانشمندان برتری داشت».(18) شیخ مفید و فتّال نیشابوری که از بزرگان شیعه هستند از آن حضرت چنین یاد می کنند: «مأمون شیفته او شد؛ زیرا می دید که با وجود کمیِ سال از نظر علم و حکمت و ادب و کمالِ عقلی، به چنان رتبه والایی رسیده که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده اند.(19)»(20).

    ازدواج تحمیلیمأمون، خلیفه مکّار عباسی، با اهدافی کاملاً سیاسی و نیرنگ کارانه و برای رهایی از تنگناها وضعیت دشواری که در پی شهادت امام رضا علیه السلام پدید آورده بود، دختر خود، ام الفضل، را به همسری امام جواد علیه السلام در آورد. اما از آن جا که امام اهداف و مقاصد واقعی مأمون را از این گونه عوام فریبی ها می دانست و نیز می دانست که مأمون همان کسی است که مرتکب جنایت های بزرگی شده پدرش امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده. به نظر می رسد که موافقت امام با این ازدواج عمدتا بر اثر فشاری بوده که مأمون از پیش بر امام وارد کرده بود است هم چنین می توان تصور کرد که نزدیکی امام به دربار می توانست مانع ترور آن حضرت از سوی خلفای عبّاسی و عامل پیش گیری از سرکوبی سران تشیّع و یاران برجسته امام توسط عوامل خلیفه باشد.(21)

    شکوفه های اعجازامام جواد علیه السلام از مدینه آمده و اینک در شهر کوفه، مدرم به استقبالش آمده بودند. در هنگام نماز واپسین، برای آن حضرت کوزه ای آن آوردند با در کنار درخت خشکیده خرمایی وضو بگیرند و نماز را به جماعت اقامه کنند. بعد از نماز، مردمان به هنگام خروج از مسجد، آن درخت خشک شده خرما را سرسبز و پر میوه دیدند و از خرمای آن خوردند و از لذیذی و شیرینی آن خرما شگفت زده شدند.(22)

    شهادت اماممرگ مأمون به سال 218 ق بود و پس از او برادرش معتصم عباسی جای او را گرفت. در سال 220 ق معتصم امام جواد علیه السلام را از شهر مدینه به تغداد آورد تا از نزدیک مراقب ایشان باشد. دسیسه چینی بعضی از درباریان باعث شد تا معتصم که خود نیز مایه ابراز هر نوع دشمنی با امام را در نهاد خو داشت در صدد قتل امام برآید. معتصم با دستیاری جعفر (پسرمأمون) و فریب ام الفضل، خواهر جعفر و همسر امام، مقصود پلید خویش را عملی ساخت. او با مسموم کردن غذا یا آب آشامیدنیِ حضرت، آن مولای بزرگوار را شهید کرد و جهانی را از فیض وجود آن خورشید عالم تاب محروم ساخت. این واقعه شوم، در ماه ذیقعده 220 هجری اتفاق افتاد. امام جواد در هنگام شهادت بیش از 25 سال و چند ماه نداشت.(23)

    کاظمین تربت پاکپیکر پاک امام جواد علیه السلام را در میان اندوه پیروان و عزادارانش در کنار قبر نیای گرامی اش، امام موسی بن جعفر علیه السلام در گورستان قریشِ بغداد به خاک سپردند.(24) این محل که مزار پاک شهدای علوی و سادات بود، پس از انتقال بدن پاک امام موسی جعفر علیه السلام از زندان بغداد، کاظمیه خوانده شد و پس از شهادت حضرت جواد علیه السلام و دفن ایشان در این محل، آن را کاظمین نامیدند.(25) این شهر از دیر باز فرودگاه فرشتگان الهی، زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام، پناهگاه درماندگان و ستم دیدگان و مأمن و مأوای مردمانی بوده است که حاجات خویش را از پرتو وجود آن در امام گرامی می جسته اند. روح و ریحان الهی نثار روان بلندشان باد.

    السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّالسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ‏]السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اللَّهِالسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبِینَالسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْآیَةُ الْعُظْمَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَىالسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ [الْمُعْظِلاتِ‏]السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِأَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِوَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَ الرَّدَىأَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ.

    یا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَ استَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ | 18:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    زندگی امام رضاعلیه السلام

    علی بن موسی الرّضا (به عربی: عَلیُّ بْنُ موسَی الرِّضا؛ زادهٔ ۱۱ ذی‌قعدهٔ ۱۴۸ هجری قمری / ۲۹ دسامبر ۷۶۵ میلادی – درگذشتهٔ آخر صفر ۲۰۳ هجری قمری / ۵ سپتامبر ۸۱۸ میلادی)، هشتمین امام شیعه اثناعشری است . مشهورترین لقب او، رضا است . مدت امامت ایشان ۲۰ سال است که همزمان بود با خلافت هارون الرشید، امین و مأمون عباسی.[۱] . فرزند امام کاظم (علیه السلام)، بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال ۱۴۸ قمری[۲] و بنا به قول اندکى دیگر از آنان، در سال ۱۵۳ قمری[۳] در ۱۱ ذى‌ القعده یا ذى الحجه و یا ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد . فرزندِ موسی بن جعفر و نجمه خاتون نام او در برخی روایات نجمه[۴] و در برخى تُکتَم[۵] ذکر شده است و اسامی دیگری نیز برای ایشان ذکر کرده اند.[۶] . حمیده خاتون می‌گوید: وقتی که نجمه به خانه ما راه یافت، پیامبر اسلام را در عالم خواب دیدم که به من فرمود: «ای حمیده! نجمه را به پسرت موسی (علیه‌السلام) ببخش» و همسر او کن و فرمود: «فانه سیولد منها خیر اهل الارض؛ همانا بزودی بهترین فرد روی زمین، از او متولد می‌شود.» من به این دستور عمل کردم، و نجمه را همسر فرزندم کاظم نمودم و از او حضرت رضا به دنیا آمد.[۷] . و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هشتم شیعیان دوازده‌امامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی است. هرچند منابع در علت و چگونگی ملقب شدن وی به‌عنوان «رضا» دچار اختلاف هستند، اما همگی بر شهره بودن او به این لقب، اتفاق دارند. کنیه او ابوالحسن ذکر شده که به‌جهت هم کنیه بودن با پدرش، ابوالحسن ثانی خوانده شده‌است . امام کاظم علیه السّلام کنیه «ابوالحسن» را به ایشان عنایت فرمودند[۸] و به على بن یقطین گفتند: اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من کنیه خویش را به او داده‌ ام.[۹] بدین جهت امام کاظم علیه السّلام را «ابوالحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابوالحسن دوم» مى ‌نامند. امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب متعددی می باشند. برخى از القاب آن حضرت عبارتند از: رضا . صابر[۱۰] . زکی[۱۱] . وافی[۱۲] . سراج اللّه‌[۱۳] . قرّة عین المؤمنین‌[۱۴] . مکیدات الملحدین‌[۱۵] . صدیق[۱۶] . فاضل[۱۷] . همسر آن حضرت، سبیکه سلام الله علیها از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، بود. او مادر امام جواد علیه السلام است.[۲۱] همسر دیگری که برای امام ذکر شده است، ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند. در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یک دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا شیخ مفید بر این باور است، که امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است[۲۲]، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى ‌باشند.[۲۳] . با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام کاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این اصحاب ائمه را که روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل کرده‌ اند، ذکر مى‌کند که مهمترین آنها: داود بن کثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن یقطین و محمد بن سنان مى‌ باشند.[۲۴] . با این حال باز به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبى اشخاصى که اموالى از طرف‌ امام کاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند،[۲۵] و همچنین وجود برخى از روایات نادرست که در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشکلاتى به وجود آمد. شیخ طبرسی اشکال اصلی را مربوط به کسانی می داند که در آخرین حبس امام کاظم که منجر به شهادت آن حضرت شد، اموالی نزدشان جمع شده بود.[۲۶] این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انکار کرده و در میان شیعه شایع کردند که امام کاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است.[۲۷] . پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام، دو گرایش عمده به نامهاى «قطعیه» و «واقفیه» پدید آمد. قطعیه رحلت امام کاظم علیه السّلام را تأیید کرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.[۲۸] اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام کاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند.[۲۹] [۳۰] . ا‌مام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت واقفیه را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگى مى‌کنند و نهایت در حال کفر مى ‌میرند.»[۳۱] . دوره زندگانی علی بن موسی الرضا همزمان با حکومت عباسیان بوده‌است که با مشکلات عدیده‌ای از جمله جنگ‌های داخلی و شورش‌های مختلف علیه حکومت مواجه بودند. دوران امامت وی با سه خلیفهٔ عباسی شامل هارون الرشید، امین و مأمون مقارن بود. او در عصر حکومت هارون و امین، غالباً به مباحثه با مذاهب دیگر در باب اعتقادات اسلامی و ترویج مذهب امامیه می‌پرداخت. در این دوران با تدارک سفر و مناظرات با بزرگان ادیان و مذاهب مختلف، سعی در کاهش گسترش مذاهب دیگر کرد. مبارزه با جریان واقفیه که پس از مرگ موسی کاظم و انکار امامت وی رخ‌داد، از جمله اهم اقدامات وی بشمار می‌آید. حکومت نیز در این دوران مواجهه‌ای با وی نداشت. پس از پیروزی مأمون عباسی در جنگ با امین در سال ۱۹۸ ه‍.ق، مأمون با گسترش قیام‌های شیعی مواجه شد. او به‌دنبال راهی برای پیروزی بر این شورش‌ها، تصمیم گرفت علی بن موسی الرضا را در حکومت دخیل کند و به‌همین منظور مقام ولایتعهدی خویش را به عهدهٔ او گذاشت. هرچند علی بن موسی، نسبت به پذیرش منصب ولایتعهدی استنکاف نمود، اما مأمون او را در سال ۲۰۰ ه‍.ق به مرو، پایتخت خود، احضار کرد. این رویداد که مهمترین فصل تاریخی حیات علی بن موسی الرضا است، در سال ۲۰۱ ه‍.ق صورت پذیرفت. در طول مسیر، اتفاقات فراوانی از کاروان علی بن موسی گزارش شده‌است که پررنگ‌ترین آنها، استماع و استنساخ حدیث سلسله‌الذهب توسط اهالی نیشابور است. علی بن موسی در طول مسیر حرکتش به مرو، به ایراد سخنرانی، گفتگو با شیعیان خویش، اعتراض به احضارش به مرو و… پرداخت. پس از این انتصاب، خاندان عباسیان حاضر در بغداد که غالباً از جناح مخالف مأمون محسوب می‌شدند، اقدامات مأمون را نگران‌کننده دانستند و سرانجام مأمون را از خلافت عزل کردند و ابراهیم بن مهدی را به خلافت برگزیدند. مأمون برای دفاع از خود، به‌همراه علی بن موسی عزم بغداد کرد. با رسیدن کاروان مأمون به سرخس، وزیرش فضل بن سهل توسط تعدادی از سران سپاه ترور شد و دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و از دنیا رفت. برخی منابع، با توجه به مرگ وزیر و ولیعهد مأمون در فاصله زمانی کوتاه، این را نشانه توطئه مأمون دانسته‌اند. به‌نظر منابع شیعه امامیه و برخی منابع اهل سنت، مرگ علی بن موسی مسمومیت بر اثر زهر بوده‌است؛ هر چند در منابع اهل سنت دربارهٔ شخص قاتل، اختلافاتی وجود دارد، اما منابع شیعی مأمون را مسئول این ترور دانسته‌اند. در نهایت وی در یکی از روستاهای توس به‌نام سناباد به خاک سپرده شد. در مدفن وی، بعدها حرمی احداث شد و شهری پیرامون پدید آمد که مشهد (محل شهادت) نامیده شد. علی بن موسی در دوران امامتش بر شیعیان، با تدریس و بیان روایات فقهی و اعتقادی، مذهب شیعه امامی را تحکیم کرد. در این دوره، وی رویکرد فقهی شیعه را از مدیریت مستقیم و دریافت پاسخ سوالات فقهی از شخص امام، به مدیریت باواسطه از طریق راویان حدیث و استفتاء از مجتهدان، مبدل ساخت. وی همچنین به‌جهت استفاده از فضای باز اعتقادی و سیاسی، توانست نسبت به پدرش موسی کاظم، شاگردان بیشتری را تربیت نماید. با وجود این فضای باز، شاگردان وی قادر به ملاقات‌های آزادانه با او نبودند. همین امر سبب شد تا علی بن موسی، مراجعات دینی خود را به شاگردانش ارجاع دهد. جایگاه علمی علی بن موسی الرضا، منحصر در تشیع نبوده و اهل سنت نیز وی را به‌عنوان دانشمندی اسلامی ستوده‌اند. دانشمندانی از اهل سنت مانند اِبن حَجَرِ عَسقَلانی و ابن نَجّار دربارهٔ جایگاه علمی وی آورده‌اند که در بیست سالگی در مسجد نبوی در مدینه بر مردم فتوا می‌خواند. بیان دیدگاه‌های علمی وی در علوم و فنون دیگری چون طب، حکایت از جایگاه ویژه او در نزد سایر دانشمندان دارد. از سه رساله مهم منسوب به وی، یک رساله مربوط به علم پزشکی است. کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام رضا علیه السلام بعللى تمسک مى‏ فرمود و عذر می خواست، اما مأمون پیوسته به آن حضرت نامه می نوشت تا آن حضرت دانست که چاره ‏اى ندارد و او دست بردار نیست، لذا از مدینه بیرون شد.[۳۷] . شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى که براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیکى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گریه مى‌ کرد. من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»[۳۸] . افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده که امام به او فرمودند: «موقعى که مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.»[۳۹] .چنین برخوردهایى بى‌ تردید مى ‌توانست کسانى را که درک درستى داشتند، به ویژه شیعیان را که در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد که امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است‌.[۴۰] . امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش امام جواد علیه السلام را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او کرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وکلا و خدمتکارانم گفته‌ ام که از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت کنند. و به اصحابش او را معرفى کرد که جانشین وى خواهد بود.»[۴۱] .مسیر حرکت امام و همراهانشان طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۲] . مطابق با نقل رجاء بن ابى ضحاک که از طرف مامون به بردن امام رضا علیه السلام به مرو مامور شده بود، امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت خود به عبادت و تهجد و موعظه مردم و روشنگری و پاسخ به سوالات آنها می پرداختند. در گزارش مفصلی که او از برنامه روزانه امام در زمان اقامت در شهرها ارائه می دهد آمده است که امام از موقع بالا آمدن آفتاب تا ظهر به مردم رو می نمود و آنها را موعظه نموده برایشان حدیث می گفت. او همچنین می گوید: ایشان در هیچ شهری فرود نمى ‏آمد مگر آنکه مردم به نزد او می آمدند و معالم دین خود را از او می پرسیدند و او به آنها جواب می داد و بسیار از پدرانش حدیث نقل می کرد.[۴۳] . از اتفاقات مهم مسیر سفر امام رضا علیه السلام، بیان حدیث سلسلة الذهب است. مطابق با نقلی از این حدیث که اسحق بن راهویه راوی آن است، هنگامی که حضرت رضا علیه السلام به نیشابور آمد و خواست که از نیشابور بسوى خراسان و نزد مأمون بیرون رود، اصحاب حدیث گرد او اجتماع کرده و عرض کردند یا ابن رسول اللَّه تو از نزد ما کوچ میکنى و حدیث نمیکنى ما را بحدیثى که ما آن حدیث را از تو استفاده و ضبط کنیم؟ . آن جناب در میان عمارى نشسته بود سر از عمارى بیرون کرد و فرمود: از پدرم موسى بن جعفر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم جعفر بن محمد (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم محمد بن على (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم على بن الحسین (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم حسین بن على (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم على بن ابى طالب (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود از جبرئیل (سلام الله) شنیدم که می فرمود از خداوند عز و جل شنیدم که می فرمود: «لا اله الا الله‏ قلعه من است، پس هر کسى داخل شود در قلعه من ایمن است از عذاب من» و چون راحله قدرى راه پیمود، آن جناب فرمود: بشروط لا اله الا الله‏ و منم از شروط لا اله الا الله». [۴۴] . ابن صباغ می گوید: نویسندگانِ صاحب قلم و دوات که این حدیث را آنروز می نوشتند شمارش کردند، بیشتر از بیست هزار نفر بوده اند.[۴۵] . مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام جریان ولایتعهدى آن حضرت است. جریانی که به موجب آن، حضرت رضا مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند. پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى که مأمون در صفّ مقدم استقبال کنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند. پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که آن را به عهده بگیرد. اما امام کاملا از قصد مأمون آگاهى داشت. چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت برادرش امین را کشته بود و بغداد را خراب کرده بود. به همین دلیل امام رضا به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنى و لباسى را که خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى که مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»[۴۶] . پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد که از پذیرفتن آن ناچار بود.[۴۷] امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند: «از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند که على بن موسى الرضا خود را از دنیا کنار نکشید، بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟». مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به کارى وادار مى‌ کنى که از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول کنى، یا اینکه تو را به قبول آن مجبور مى ‌کنم. تو باید این کار را بکنى وگرنه گردنت را می زنم».[۴۸] نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند: امام احدى را به عنوان والى در کار دولتى منصوب نکند. هیچ کس را عزل نکند. هیچ رسمى را نقض نکند. در امور دولتى مشاورى از دور باشد.[۴۹] . ولایت‏عهدى بین امام رضا علیه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا کردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسیله گروهى از مورخین نقل شده است.[۵۰] (مراجعه شود به سند ولایتعهدی امام رضا علیه السلام) پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار عباسیان بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند. مأمون سپس دستور داد سکه به نام آن حضرت زدند و به مبارکى آن روز دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان امیر الحاجى با عده ای از مردم به خانه خدا مشرف شده و در هر شهرى که وارد مى ‏شود برای مردم خطبه بنام آن حضرت بخواند.[۵۱] در زمان ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد: دیدار با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی . بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین . شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید. مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى کرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى کرد. آنان از امام پرسش مى کردند و آن حضرت یکى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شکست مى داد. در سال ۲۰۱ هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه اسلام) پذیرفتند. در روز عید امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند. طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت: «... حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاک کردیم، اکنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که او لیاقت این امر را ندارد، سپس فکرى به حالش کنیم که بلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص شویم‌‌!»[۵۲] . «شهادت امام رضا علیه السلام» بنا به قول مشهور در بین شیعه در روز ۳۰ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری واقع گردیده است و این، گفتار شیخ مفید در ارشاد نیز می باشد.[۵۳] . آن حضرت توسط مامون خلیفه عباسی و با خورانده شدن انگور یا انار مسموم در ۵۵ سالگی به شهادت رسیدند. رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام، پیش بینی شده بود. پیکر مطهر امام علیه السلام به دستور مأمون، در بقعه هارونیه (محل دفن هارون الرشید) در روستای سناباد به خاک سپرده شد که بعدا به «مشهد الرضا» معروف گردید.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : سه شنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲ | 18:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت

    امام جعفرصادق (علیه‌السلام) (۸۳-۱۴۸ ه ق)، ششمین امام و پیشوای شیعیان اثنی عشری و دوازده امامی بعد از پدرش امام باقر(ع) است. در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد. آن حضرت در سالهای پایانی حکومت عبدالملک بن مروان (۶۵ - ۸۶) به دنیا آمد. و تا پیش از امامت ایشان، پنج نفر دیگر از حاکمان بنی امیه بر سر کار آمدند. پدر ایشان امام باقر (علیه‌السّلام) و مادرش ام فروه است. امام صادق علیه‌السلام مدت ۱۲ تا ۱۵ سال (بنابر اختلاف) با جد بزرگوارش امام زین العابدین علیه‌السلام و بعد از شهادت ایشان، مدت ۱۹ سال با پدرش امام باقر علیه‌السلام زندگى کرد.[۹] . امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنی‌امیه و اوایل حکومت بنی‌عباس. نام مبارکش «جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت «ابوعبدالله»، و مشهورترین لقبش، «صادق» است.[۶] . از‌ امام سجاد (علیه‌السّلام) پرسـیدند: ‌امـام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمد‌باقر که علم را می‌شکافد. پرسیدند‌: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسـخ داد: جعفر که‌ نام او نزد‌ اهل آسمان‌ها «صادق‌» است‌! حاضران‌ با شگفتی‌ پرسیدند: شما همه راسـتگو و صادق هستید؛ چرا او را «بـخصوص‌» بـه‌این نام می‌خوانید؟ امام سجاد (علیه‌السّلام) به سخنی از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اشاره کرد و فرمود: «پدرم از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرد که: وقتی‌ فرزندم جعفر بن محمد بن‌ علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او جعفر نـام خواهد داشت و ادعای امامت‌ خواهد کرد؛ به دروغ و از روی افترا به خدا، او نزد‌ خدا‌ جعفر کذاب افترا زننده برخداست.»[۹] . امام صادق (علیه‌السّلام) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنا بر اختلاف با امام‌ سجاد (علیه‌السّلام) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ‌۱۹ سال با امام‌ باقر (علیه‌السّلام) زنـدگی کـرد و توانست‌ به مقدار لازم‌ از‌ خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه‌چینی نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول‌ انجامید[۱۰] [۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی‌ بوده است. [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] . در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق منتقل شد. مطابق با ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجسته‌ترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۱۰] . امامت آن حضرت ۳۴ سال به طول انجامید[۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۲] . دوران زندگی صادق مصادف با ده تن از خلفای اموی به نام‌های عبدُالْمَلِک بن مَروان، وَلید بن عبدالملک (ولید اول)، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدُالْعَزیز، یزید دوم، هُشام بن عبدالملک، ولید دوم، یزید سوم، ابراهیم بن ولید، مروان دوم و دو تن از خلفای عباسی به نام‌های سَفّاح و منصور بود.[۱۳] . خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیه‌السلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.) ولید بن یزید بن عبدالملک(۱۲۶-۱۲۵) یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶) ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶) مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶). خلفاى عباسى معاصر امام علیه‌السلام عبارتند از: ابوالعباس سفاح (عبدالله بن محمد) (۱۳۷-۱۳۲) ابوجعفر منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸). امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۱] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى‌ داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مى‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى‌ داد.[۲۲] امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور - جز در مواردی- سرباز مى‌ زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى‌ گرفت.[۲۳] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى‌ رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکرده‌ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمى‌دانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چه‌کار داریم؟[۲۴] آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى ‌فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۵] . عصر‌ امـام‌ صـادق (علیه‌السّلام)، یکی از دوران‌های پرشکوه و طلایی در تاریخ‌ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری‌ نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام‌ صادق‌ (علیه‌السّلام)، آن حضرت توانست فقه‌ و کلام‌ شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدی‌بود که مذهب شیعه به نام آن جناب و «مذهب جعفری‌» شهرت یافت. بعد‌ از رحلت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند و علی (علیه‌السّلام) در حاشیه ماند. با این‌حال تـعداد زیادی از بزرگان صحابه‌ تنها آن‌جناب را امام بر حق می‌دانستند؛ حذیفة بن یمان‌ می‌گفت‌: «هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین برحق است، علی را ملاقات‌ نماید.»[۷۴] . عبدالله بن مسعود می‌گفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم،‌ هارون، داوود و عـلی (علیهم‌السّلام) »[۷۵] این بزرگان کاملا با امامشان‌ در‌ ارتباط بودند ولی تشکل‌ جداگانه‌ای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت علی (علیه‌السّلام) همان‌طور که طرفداران بنی‌امیه شکل حزبی به‌ خود گرفتند و عثمانیان نـامیده شـدند، شیعیان‌ نیز‌ صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این‌ وضع دیری نپایید و با حاکمیت‌ بنی‌امیه، شیعه‌گری جرمی سنگین به‌شمار آمد؛ معاویه طی بخشنامه‌ای به عمال و فرماندارانش‌ در‌ سـراسر کشور‌ نـوشت: «اگر دو نفر شهادت‌ دادند‌ که‌ شخصی از دوست‌داران علی‌ و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمایید‌.»[۷۶] و با‌ وجود‌ حکم‌رانی سفاکانی‌چون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف‌، ارتـباط‌ شیعیان با رهبرانشان به‌نهایت درجـه کـاهش یـافته بود. لذا اخباری بدین‌ مضمون به چشم می‌خورد که بعد از شهادت امام‌ حسین‌ (علیه‌السّلام) تنها‌ چهار تن‌ در کنار امام سجاد (علیه‌السّلام) ماندند.[۷۷] و شخصی چون سعید بن جبیر‌ بـه‌جرم رابطه داشتن با امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) بالای دار مـی‌رود.[۷۸] تـا این‌که با پایان یافتن قرن اول‌ هجری‌ و شروع‌ دعوت عباسیان و قیام‌های طالبیان، وضع عوض می‌شود و توجه بنی‌امیه به‌جـای‌ دیـگر معطوف‌ مـی‌گردد و شیعیان نفس راحتی می‌کشند و توان این‌را می‌یابندکه با امامانشان رابـطه برقرار نمایند که این‌مطلب‌ در عصر‌ امام‌صادق (علیه‌السّلام) به اوج خود رسید . شاگردان نهضت علمی امام صادق علیه السلام : در شمار راویان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت می‌ توان اینان را برشمرد: از مدینه، مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه، ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه، ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ از بصره، عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ و از خراسان، ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب حضرت معرفی شده‌اند. عـده‌ای‌ از‌ بـزرگان‌ شیعه چون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن‌ تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق‌، مفضل‌ بن عمر، جابر بن حیان‌ و ... از شاگردان و تربیت‌شدگان محضر آن حضرت بودند که تعداد شاگردان‌ ایشان‌ را‌ عده‌ای از محققان و دانـشمندان شـیعه چـهار هزار تن دانسته‌اند و تنها از جواب سوال‌هایی که از‌ آن‌ حضرت می‌شد، چهارصد رساله نگارش یـافته اسـت.[۷۹] . بـعضی از شاگردان امام‌ صادق (علیه‌السّلام) دارای‌ آثار‌ علمی‌ و شاگردان متعددی بودند، به‌عنوان‌ نمونه هشام بن حکم سـی و یـک جلد کتاب نوشته[۸۰] [۸۱] و جابر بن حیان‌ نیز‌ بیش‌ از دویست جلد کتاب در زمینه‌های گوناگون به خـصوص‌ رشته‌های عـلوم عـقلی، طبیعی‌، فیزیک‌ و شیمی‌ تصنیف کرده بود.[۸۲] ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه کـه وارد مـسجد می‌شد‌ ستونی‌ را‌ که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تکیه می‌داد، برای او خالی می‌کردند.[۸۳] شاگردان‌ امـام‌ صـادق (علیه‌السّلام) مـنحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت‌ و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می‌شدند‌؛ پیشوایان‌ چهارگانه‌ اهل‌سنت‌ بلاواسطه یـا بـا واسطه شاگرد امام صادق (علیه‌السّلام) بودند. ابوحنیفه در راس این‌ پیشوایان‌ قرار دارد که به گـفته‌ خودش، دو سـال‌ شـاگرد‌ امام‌ بوده و اساس علم و دانشش از این دو سال‌ است‌.[۸۴] . شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: کوفه، بصره، واسط، حجاز و سایر مناطق‌ و نیز‌ از قبایل گوناگون مانند: بنی‌اسد‌، مخارق‌، طی، سلیم‌، غطفان‌، ازد‌، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبه، قریش‌ به‌ ویژه‌ بنی‌حارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت‌ پیوستند.[۸۵] . بـه‌ گـفته ابن حجر عسقلانی، فقها و محدثانی‌ همچون: شعبه، سفیان‌ ثوری، سفیان‌ بن‌ عیینه، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه‌، پسر وی‌ موسی، وهیب بن خـالد، قـطان، ابـوعاصم و گروه انبوه دیگری از آن حضرت‌ حدیث نقل‌ کرده‌اند‌.[۸۶] . ‌امـام صـادق (علیه‌السّلام) هر یک‌ از‌ شاگردان‌ خود را در‌ رشته‌ای‌ که با ذوق و قریحه‌ او‌ سازگار بود، تشویق و تعلیم مـی‌نمود و در نـتیجه هر کدام‌ از آن‌ها در یک یـا دو‌ رشـته‌ از علوم مـانند: حدیث، تفسیر و علم کلام‌ تخصص‌ پیدا‌ می‌کردند. کوفه‌ یـکی‌ از‌ مـهم‌ترین کانون‌های تجمع شاگردان‌ امام صادق (علیه‌السّلام) بود؛ حسن بن علی بن زیاد وشـاء کـه از شاگردان امام رضا (علیه‌السّلام) بوده‌، نقل‌کرده‌ کـه در مسجد کوفه نهصـد‌ نـفر‌ استاد‌ حدیث‌ مشاهده‌ کردم کـه‌ همگی از‌ جـعفر بن‌ محمد (علیه‌السّلام) حدیث نقل می‌کردند.[۸۷] . امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بن نعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ثابت بن دینار» معروف به «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال اسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «برید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۴] . در میان اصحاب حضرت، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شده‌اند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و از دیدگاه امامیه، آنان معتبرترین مروجان تعالیم حضرت محسوب بوده‌اند. مکتب‌هاى مختلف فقهى : مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى‌ رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۹] امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى ‎مسلک و رجوع مفضل به امام صادق علیه‌السلام پدید آمده است. امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیه‌السلام بنیانگذاری نمود، قوى‌ ترین و نیرومندترین مکتب‌ هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۴۰] و مالک[۴۱] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى‌ رسید و از وجود ایشان استفاده مى‌ برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۲] . از امام جعفر صادق علیه‌السلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از: اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه‌ السلام، عده‌ ای از کج‌اندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می‌ گویند. عبدالله افطح: وی همیشه با خواسته‌ های پدر مخالفت می‌کرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه می‌نامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند. امام موسی کاظم علیه السلام . اسحاق بن جعفر صادق علیه‌ السلام، شخص جلیل‌القدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه ‌السلام قائل بود. محمد دیباج بن جعفرصادق علیه‌السلام. این شخص والا از سخی‌ترین و شجاع‌ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزه‌دار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلم‌ها و حق‌کشی‌های وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف‌ آباد است دار فانی را وداع گفت. عباس بن جعفر صادق علیه ‌السلام است که سید جلیل‌ القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. علی بن جعفر علیه ‌السلام، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد. دختران امام صادق علیه ‌السلام: ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود. اسماء. فاطمه. امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۳] قرار دارد.[۴۴] . به گزارش طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام، با شنیدن خبر مرگ صادق، منصور قصد نمود تا به امامت امامان شیعه خاتمه دهد؛ بر همین اساس‌نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و از او خواست به خانهٔ صادق برود تا وصیت‌نامه‌اش را مطالعه نماید و هر که در آن وصیت، به عنوان جانشینش ذکر شده‌است گردن بزند. اما حاکم مدینه با خواندن وصیت‌نامه مشاهده کرد که صادق چهار نفر را به جانشینی خویش انتخاب کرده‌است؛ خلیفه وقت، حاکم مدینه، عبدالله افطح — بزرگترین فرزند صادق — و فرزند کوچکترش موسی کاظم.[۸۱] . هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاکید بسیار فرمودند: ۱) صله رحم؛ ۲) نماز. قال الصادق (علیه‌السّلام): «ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة». شفاعت ما به او نرسد که نماز را سبک شمرد.[۱۷۹] . دربارهٔ مراسم تجهیز جعفر صادق از فرزندش موسی کاظم روایت شده‌است که بنا به سفارش پدرش شخصاً او را غسل داد، کفن کرد و دفن نمود. بر اساس روایتی در منابع شیعه، امام را فقط امامی دیگر غسل می‌دهد.[۸۲] جعفر صادق در قبرستان بقیع — قبرستان مشهور مدینه — در کنار قبر پدرش محمد باقر، و جدش سجاد و حسن دفن شد.[۸۳] تا اوایل قرن بیستم میلادی قبر صادق محل زیارت زائران بود، تا آنکه در سال ۱۹۲۶ میلادی، وهابی‌ها پس از فتح مدینه، ساختمان همه قبور و مقبره‌های موجود در شهر را — به استثناء مقبره پیامبر اسلام — تخریب کردند.[۸۴][۸۵].

    جایگاه والای امام صادق(ع) در منظر علمای نامدار اهل‌سنت

    ابعاد آشنایی جهان اسلام معاصر با مکتب امام صادق(ع)

    امام صادق(ع)، پایه گذار فرهنگ و تمدن اسلامی

    ویژگی‌های مکتب علمی و تربیتی امام صادق(ع)


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 14:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام

    زندگینامه امام صادق علیه السلام

    ولادت امام صادق علیه السلام

    شهادت امام صادق علیه السلام

    ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام

    ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام

    اشعار مدح ومولودی امام صادق علیه السلام

    اشعار شهادت امام صادق علیه السلام

    عکسها وتصاویر

    صوتی وتصویری امام صادق علیه السلام

    اصحاب ویاران امام صادق علیه اسلام

    مکتب و مذهب جعفری

    دانشگاه امام صادق علیه السلام

    مقالات امام صادق علیه السلام

    موضوعات و مطالب گوناگون

    احادیث امام صادق علیه السلام

    کتابها و مقالات

    مادر،همسروفرزندان امام صادق علیه السلام

    شاگردان امام صادق علیه السلام

    امامت امام صادق علیه السلام

    آثار علمى امام صادق

    کرامات و معجزات حضرت امام جعفر صادق علیه

    اخلاق و صفات امام صادق علیه السلام

    داستان های عبرت آموز از زندگی و سیره امام صادق(ع)


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 14:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |


    امام حسن بن علی بن ابی‌طالب (به عربی: ٱلْحَسَن ٱبْن عَلِيّ ٱبْن أَبِي طَالِب؛ ۱۵ رمضان ۳ هجری قمری / ۲۹ فوریهٔ ۶۲۵ میلادی – ۷ یا ۲۸ صفر ۵۰ هجری قمری / ۵ یا ۲۶ مارس ۶۷۰ میلادی) امام دوم شیعیان است و جدِّ مادری سلسلهٔ امامان شیعه دوازده‌امامی از محمد باقر تا حجت بن الحسن و نیز امامان اسماعیلیه به‌شمار می‌رود. او فرزندِ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، است. مسلمانان و به ویژه شیعیان از وی با عنوان امام حسن مجتبی یاد می‌کنند. کُنیهٔ وی ابومحمّد است. او از اهل بیت و نیز آل کسا به‌شمار می‌آید. بنابر قول مشهور در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت . [۶] [۷] [۸] [۹] . در شهر مدینه . [۱۰] [۱۱] . دیده به جهان گشود.[۱۲] [۱۳] [۱۴] . از جمله سنت‌های اسلامی‌ درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد،[۲۰] . و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفتند[۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] . و در هفتمین روز ولادتش گوسفندی را عقیقه نموده و یک ران آن را به قابله دادند. [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵] . در پاره‌ای از روایات اهل سنت آمده که در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد،[۳۶] [۳۷] [۳۸] . ولی ظاهر روایات شیعه آن است که از جمله مختصات ائمه اطهار آن بوده که «مختون» یعنی ختنه شده؛ به دنیا می‌آمدند، جز آنکه به عنوان استحباب و سنت، به تعبیر روایات «امرار موسی» می‌کرده‌اند.[۳۹] . همچنین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) دستور دادند موی سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد «خلوق» (نوعی عطر) مالید، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان که خون بر سر نوزاد می‌مالیدند به اسماء که راوی حدیث است فرمود: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیه؛ ‌ای اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از کارهای زمان جاهلیت است!»[۴۰] [۴۱] . از دیگر سنت‌های نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنی برای سلامتی و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنی و انسی به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا می‌سپارند. طبق روایات بسیاری که در کتاب‌های شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) دو فرزند خود حسن و حسین (علیهماالسلام) را به این دعا تعویذ فرمود: «اعیذ کما بکلمات الله التامه من کل شیطان وهامه و من کل عین لامه؛ شما را پناه می‌دهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهی و از هر چشم زخمی.»۴۲] [۴۳] . در سیره پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السّلام) انتخاب نام نیک و پسندیده برای فرزندان از حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدان توصیه نموده بود. از این روبه هنگام ولادت سبط اکبر پیامبر همگی در فکر انتخاب زیباترین نام برای او بودند. در میان شیعه و سنی مشهور است که انتخاب نام امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) به امر خدا، بوده و به دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) نام حسنین (علیهما‌السّلام) برای امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) برگزیده شد.[۴۴] [۴۵] . به گفته برخی از منابع تاریخی و روایی: «مردم محیط جزیرة العرب پیش از آن با نام حسن و حسین آشنا نبودند تا فرزندان خود را به این دو اسم نام‌گذاری کنند و این دو نام از جانب خداوند بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وحی شد، تا آن حضرت بر فرزندان علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (علیهاالسّلام) این نام‌ها را بنهد.»[۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] . در روایات بسیاری از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف «حسن» و «حسین» در جاهلیت سابقه نداشته و از نام‌های بهشتی است، و متن یکی از آن روایات که طبری در کتاب ذخائر العقبی روایت کرده، این گونه است که عمران بن سلیمان گفته: «الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنه، ما سمیت بهما فی الجاهلیه؛ حسن و حسین دو نام از نام‌های اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.»[۵۱] [۵۲] . در کتاب عبقات الانوار آمده است: آن روز که امام حسن (علیه‌السّلام) متولد شد حضرت جبرییل (علیه‌السّلام) بر حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرود آمد و گفت: «ای محمد! پروردگار عالم به تو سلام رساند و فرمود که علی (علیه‌السّلام) برای تو به منزله‌ هارون برای موسی است لیکن بعد تو نبی نیست پس مسمی‌ کن این پسر خود را بنام پسر‌هارون، که فرزندان‌هارون: شبّر و شبّیر یعنی حسن وحسین نام داشتند.»[۵۶] [۵۷] . در مناقب ابن شهر آشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل کرده که گفته‌اند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامی‌ اهل الجنه و لم یکونا فی الدنیا؛ حسن و حسین دو نام از نام‌های اهل بهشت است که در دنیا وجود نداشتند.»[۵۸] . محبّ الدین طبری به سندش از اسماء دختر عمیس نقل کرده که گفت: «فاطمه (علیهاالسّلام) فرزندش حسن را به دنیا آورد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) بر او وارد شد و فرمود: ‌ای اسماء! فرزندم را نزد من آور. من او را در پارچه‌ای زرد پیچیده و به حضرت دادم. حضرت آن پارچه را از او جدا کرد و فرمود: آیا به شما سفارش نکردم که هیچ مولودی را در پارچه زرد نپیچید؟! اسماء می‌گوید: فرزند را در پارچه‌ای سفید پیچیدم. حضرت او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه به علی (علیه‌السّلام) فرمود: او را چه نام گذاردی؟ حضرت عرض کرد: من هرگز بر نام‌گذاری از شما سبقت نمی‌گیرم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: من نیز از پروردگارم در این امر سبقت نمی‌گیرم. جبرییل در این هنگام نازل شد و عرض کرد: ‌ای محمّد! پروردگارت تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید: علی نزد تو به منزله‌هارون نزد موسی است، ولیکن پیامبری بعد از تو نیست. فرزندت را به اسم فرزند‌هارون نام‌گذاری کن. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: ‌ای جبرییل! اسم فرزند‌هارون چه بوده است؟ جبرییل عرض کرد: شبّر. حضرت فرمود: زبان من عربی است؟ جبرییل عرض کرد: نام او را حسن بگذار. لذا حضرت او را حسن نامید.»[۵۹] [۶۰] [۶۱] . القاب مشترک حسنین به نقل از کتاب القاب الرسول و عترته عبارت‌اند از: سبط رسول الله، ریحانه نبی الله، سید شباب اهل الجنه، قره عین البتول، عالم، مُلهَم الحق، و قائد الخلق.[۸۷] . ابن ابی الثلج القاب امیر، حجه، کفِی، سبط، و ولی را القاب خاص آن حضرت شمرده است.[۸۸] . برخی هم القاب دیگری را ذکر کرده‌اند، مثلا ابن شهرآشوب «سبط اول، امام ثانی، مقتدی ثالث، ذکر رابع، و مباهل خامس» را از القاب ایشان برشمرده است.[۸۹] . به جز اینها، نام‌ها و القاب بسیاری در منابع شیعی می‌توان جست. مجتبی، زکی، تقی و کریم اهل بیت از القاب معروف ایشان نزد شیعیان است. ابن طلحه شافعی می‌نویسد: مشهورترین لقب امام «تقی» و والاترین لقب همان است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) او را بدان ملقب فرمود و آن «سید» است.[۹۰] [۹۱] . به این دلیل که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: «انَّ ابنی هذا سیدٌ.»[۹۲] [۹۳] [۹۴] [۹۵] [۹۶] . امام حسن شبیه‌ترین مردم به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) در خوی، رفتار و سیادت بودند.[۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴] . از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) نقل شده است که فرمود: ‌ای حسن، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق ( سیرت و رفتار) شبیه من هستی.[۱۰۵] او قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت[۱۰۶] و به رنگ سیاه خضاب می‌کرد. انس بن مالک درباره امام حسن (علیه‌السّلام) می‌گوید: «لم یکن احد اشبه برسول اللّه من الحسن بن علی‌؛ هیچ فردی از امام حسن (علیه‌السّلام) شبیه تر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبوده است.»[۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] . احمدبن حنبل به نقل از علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) می‌نویسد: «کان الحسن اشبه برسول اللّه مابین الصدر الی الراس والحسین اشبه فیما کان اسفل من ذلک‌؛ حسن (علیه‌السّلام) از سینه تا سر شبیه‌ترین فرد به نبی گرامی‌ اسلام بود و حسین از سینه به پایین بیش‌ترین شباهت را به آن حضرت داشت.»[۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] . ابن شهر آشوب روایتی نقل می‌کند که در آن امام مجتبی (علیه‌السّلام) خود را شبیه‌ترین فرد به حضرت خدیجه کبری (علیهاالسّلام) معرفی می‌کند و می‌نویسد: حسن بن علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) در باره آیه شریفه «فی ایّ صوره ما شاءَ رکّبک؛[۱۱۷] . به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد.» فرمودند: خدای سبحان علی بن ابی‌طالب را در صُلب ابوطالب به صورت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آفرید، از این رو شبیه‌ترین مردم به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) علی بود و حسین بن علی شبیه‌ترین مردم به فاطمه (علیهاالسّلام) است و من شبیه‌ترین مردم به خدیجه کبری (علیهاالسّلام) هستم.[۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰] . هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت . هفت سال آغازین زندگی حسن هم‌زمان با حیات پدربزرگش، محمّد، بود. گفته‌هایی از محمّد نقل شده‌است که نشان از علاقه‌اش به حسن و برادرش، حسین، دارد؛ مانند: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند». مهم‌ترین رویداد روزگار کودکی حسن شرکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت «ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است. در دوران خلافت علی بن ابی‌طالب، حسن در رکاب پدرش بود و او را در جنگ‌ها همراهی می‌کرد. مفسران شیعه و سنی در شأن نزول آیات دیگری چون آیه اطعام، آیه تطهیر و آیه مودت؛ گزارش‌هایی را نقل کرده‌اند. او یکی از اصحاب کسا است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد و شیعیان آنان را معصوم می‌دانند. آیه اطعام و آیه مودت و آیه مباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل شده است. او دو بار تمام دارایی‌اش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفته‌اند به سبب همین بخشندگی‌ها، او را «کریم اهل بیت» خوانده‌اند. او ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت. امام حسن (علیه‌السّلام) یکی از اصحاب کساء و آل عبا و از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) است؛ اهل بیتی که آیات فراوانی در شان ایشان نازل شده است.[۱۲۱] . پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) در جریان مباهله، وی و برادرش امام حسین، حضرت علی و فاطمه (علیهم‌السّلام) را به فرمان خدا، همراه خویش برد.[۱۲۲] [۱۲۳] . آیات تطهیر، ذوی القربی، اولی الامر و بقیه آیاتی که در شان ائمه اطهار و امام مجتبی (علیه‌السّلام) نازل شده؛ فضیلتی بزرگ برای وی و سایر اهل بیت (علیهم‌السّلام) به شمار می‌رود.[۱۲۴] . کتاب‌های اهل سنّت نیز سرشار از فضایل و مناقب آن حضرت از زبان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) است؛ در ادامه به گوشه‌ای از فضائل آن حضرت اشاره می‌گردد.حسن بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السّلام) دومین امام شیعه و بزرگترین فرزند امام علی (علیه‌السّلام) و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[۱] [۲] [۳] [۴] . حسن بن علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم، هاشمی و قریشی است.[۱۲۵] [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸] . از نظر شرافت نسب، در فضیلت این امام بزرگوار همین بس که جدّ ارجمندشان حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) سرور فرزندان آدم (علیه‌السّلام) و پدرشان علی مرتضی (علیه‌السّلام) سرور اوصیا و مادرشان فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پاره تن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) بانوی بانوان جهان بود و جدّه بزرگوارشان حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) دختر خویلد نخستین زنی بود که در امت اسلامی‌ به دین اسلام درآمد و اول بانویی بود که اموال و دارایی خود را در راه خدا بخشید و در راه تبلیغ رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) به یاری وی پرداخت و از رنج و آزار قومش که به آن حضرت روا می‌داشتند کاست؛ و عمویشان جعفر طیّار و عموی پدرشان حمزه شیر خدا و سید الشهدا و جدّ بزرگوارشان ابوطالب بود که در موارد مختلف به یاری و دفاع از رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) پرداخت و در راه دفاع از آن حضرت هر نوع رنج و آزار را به جان خرید، و جدّ پدرشان عبد المطلب، شیبةالمحمد و سید سرزمین بطحا، و جدّ جدّشان‌هاشم بود که مهماندار حاجیان خانه خدا و تهیه کننده غذا برای نیازمندان بود و از سروران قریش به شمار می‌رفت.[۱۲۹] . ابن شهر آشوب در کتاب مناقب درباره شرافت امام چنین روایت کرده است: «ما بلغ احد من الشرف بعد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما بلغ الحسن؛ احدی پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شرافت مقام به حسن بن علی (علیه‌السّلام) نرسید.» سپس می‌گوید: رسم چنان بود که برای آن حضرت بر در خانه اش فرش می‌گستراندند، و چون امام (علیه‌السّلام) می‌آمد و روی آن فرش می‌نشست، راه بسته می‌شد و بند می‌آمد، زیرا کسی از آنجا نمی‌گذشت جز آنکه به خاطر جلالت مقام آن حضرت می‌ایستاد و جلو نمی‌رفت، و هنگامی‌که امام (علیه‌السّلام) از ماجرا مطلع می‌شد برمی‌خاست و داخل خانه می‌شد و مردم هم می‌رفتند و راه باز می‌شد.[۱۳۰] [۱۳۱] [۱۳۲] . امام حسن (علیه‌السّلام) بزرگترین نوه پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) از طرف مادر ارجمندشان حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) هستند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: «إنّ اللّه تعالی جعل ذریة کل نبیّ مِن صلبه و جعل ذرّیتی فی صلب علی بن ابی طالب؛ خدای تعالی نسل هر یک از پیامبران را از صلب خود آن پیامبران معین فرمود، اما فرزندان مرا از نسل علی بن ابی‌طالب قرار داد.» لذا نسل پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) تنها به حسن و حسین (علیهماالسّلام) و فرزندان آنها منحصر گردید.[۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] [۱۳۶] [۱۳۷] . آیه مباهله . [۱۳۸] . به روشنی دلالت می‌کند که حسن و حسین دو فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) هستند؛ زیرا آن حضرت وعده داد، فرزندانش را برای مباهله بخواند، و حسن و حسین را آورد، پس این دو فرزندان او هستند. یکی از مواردی که مؤید این مطلب (که نوه دختری فرزند انسان محسوب می‌شود) است، سخن خداوند در سوره انعام است: «وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیَْمانَ» تا آنجا که خداوند می‌فرماید: «وَ یَحْیَی وَ عِیسَی»[۱۳۹] [۱۴۰] . زیرا معلوم است که نسبت عیسی به ابراهیم به وسیله مادر است؛ پس ثابت شد که گاهی نوه دختری، فرزند نامیده می‌شود؛ والله اعلم.[۱۴۱] [۱۴۲] . شاهد دیگر بر این که نوه دختری حقیقتاً فرزندِ پدرِ دختر است، این سخنان است، که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) نقل شده: «ابنی هذا سیّد؛ این فرزندم آقا و سرور است.»[۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵] . همچنین پیامبر به علی (علیه‌السّلام) فرمودند: «انت اخی و ابو وُلدی؛ تو برادر و پدر فرزندانم هستی.»[۱۴۶] . نبی مکرم اسلام در جای دیگر چنین می‌فرماید: «هذان ابنای من احبّهما فقد احبّنی؛ این دو (حسن و حسین) دو فرزند من هستند، هرکس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است.»[۱۴۷] [۱۴۸] [۱۴۹] [۱۵۰] [۱۵۱] . امام حسن (علیه‌السّلام) نیز در بین خطبه‌ای خویش را چنین معرفی می‌کند: «ایّها الناس! من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فانا الحسن بن علی بن ابی‌طالب، انا ابن رسول الله، انا ابن البشیر، انا ابن النذیر، انا ابن السراج المنیر، انا ابن مزنه السماء، انا ابن من بُعِث رحمه للعالمین، انا ابن من بُعِث الی الجنّ و الانس، انا ابن من قاتلت معه الملائکه، انا ابن من جعلت له الارض مسجداً و طهوراً، انا ابن من اذهب الله عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً...؛ ‌ای مردم! هر کس مرا شناخت که شناخته و هر کس که مرا نشناخت، من حسن بن علی بن ابی‌طالب هستم؛ من فرزند رسول خدایم؛ من فرزند بشارت دهنده‌ام؛ من فرزند بیم دهنده‌ام؛ من فرزند چراغ نورافشانم؛ من فرزند زینت آسمانم؛ من فرزند کسی هستم که به عنوان رحمت عالمیان مبعوث شد؛ من پسر کسی هستم که به سوی جن و انس مبعوث گشت؛ من فرزند کسی هستم که زمین برای او محلّ سجده و طهارت قرار داده شد؛ من فرزند کسی هستم که خداوند از آنان پلیدی را دور کرده و کاملا پاکشان نمود؛ من از آن خاندانم که جبرئیل بر آنان نازل می‌شد و از خانه‌ایشان عروج می‌کرد؛ من از آن خاندانم که خدا محبّت و ولایت آنان را واجب کرد و در آیه‌ای که بر محمد نازل کرد فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ الموده فی القربی [۱۵۲] . بگو به ازای آن (رسالت) پاداشی از شما نمی‌خواهم مگر محبّت در باره خویشانم...»[۱۵۳] . و به دست آوردن نیکی محبّت ماست. [۱۵۴] [۱۵۵] [۱۵۶] [۱۵۷] [۱۵۸] [۱۵۹] [۱۶۰] [۱۶۱] . بخاری از ابی بکر نقل می‌کند که گفت: «رایت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی المنبر والحسن بن علی معه و هو یقبل علی الناس مره و ینظر الیه مره و یقول: ابنی هذا سید؛ دیدم نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که بر فراز منبر بود، و حسن بن علی هم با او بود. او گاهی به مردم رو می‌کرد و گاهی به حسن، و می‌فرمود: این فرزند من (سید) و آقاست.» [۱۶۲] [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵] [۱۶۶] . مسلم در صحیح خود از ابوهریره نقل کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) درباره امام حسن (علیه‌السّلام) فرمود: «اللّهم انّی اُحبّه فاحبّه و احبب من یحبّه؛ بار خدایا! همانا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار، و هر کس که او را دوست دارد، دوست بدار.»[۱۶۷] . همچنین او از براء بن عازب نقل کرده که گفت: حسن بن علی را بر دوش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) مشاهده کردم در حالی که حضرت می‌فرمود: «اللّهم انّی اُحبّه فاحبّه؛ بار خدایا! همانا من او را دوست دارم، تو نیز او را دوست بدار.»[۱۶۸] [۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] . در روایت دیگری پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوستی با امام حسن را، دوستی با خویش می‌داند: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر که با آن دو دشمنی کند با من دشمنی کرده است.»[۱۷۵] . البانی در کتاب السلسله الاحادیث الصحیحه می‌نویسد: «من احبهما فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی. یعنی الحسن و الحسین رضی الله عنهما؛ هرکسی حسن و حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و و هر کسی با آن دو دشمن باشد، با من دشمن است.»[۱۷۶] [۱۷۷] . پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی دیگر می‌فرمایند: «حسن منّی و انا منهُ، احبَّ اللّهُ مَن احبّهُ...؛ حسن از من است و من از حسن؛ کسی را که من دوست دارم خدا نیز دوست دارد.»[۱۷۸] . متقی هندی به سندش از عایشه نقل کرده که گفت: «پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همیشه حسن (علیه‌السّلام) را می‌گرفت و او را به خود می‌چسبانید، آن گاه می‌فرمود: «اللّهم انّ هذا ابنی و انا احبّه فاحبّه و احبّ من یحبّه؛ بار خدایا! همانا این فرزند من است و او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار و نیز هر کس که او را دوست می‌دارد دوست بدار.»[۱۷۹] . در این حدیث علاوه بر محبوبیت امام حسن (علیه‌السّلام) در نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) که خود نشانه فضیلت است، محبت او و برادرش حسین (علیه‌السّلام) معیار فضیلت و خوبی‌ها قرار داده شده است، چنان که دشمنی آن دو، نشانه مبغوضیت نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) و پلیدی است. امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگی یاد می‌کردند. به یقین این برخوردهای محبت‌آمیز که هیچ گاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصّی ابراز نمی‌شد، نشان دهنده این بود که آن حضرت می‌خواست نقاب از چهره امام حسن (علیه‌السّلام) کنار زده و شخصیّت والای او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفی کند.[۱۸۰] [۱۸۱] [۱۸۲] . رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مواردی از حسن (علیه‌السّلام) و برادرش حسین (علیه‌السّلام) به ریحانه تعبیر می‌کند، آن جا که می‌فرماید: «و ریحانتای: الحسن والحسین‌؛ حسن و حسین دو ریحانه منند.»[۱۸۳] . و نیز فرمودند: «الحسن والحسین ریحانتای من الدنیا؛ حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) دو ریحانه من در دنیایند.»[۱۸۴] [۱۸۵] [۱۸۶] [۱۸۷] [۱۸۸] [۱۸۹] [۱۹۰] . و گاهی در مورد حضرت مجتبی (علیه‌السّلام) می‌فرمودند: «انّ هذا ریحانتی و انّ ابنی هذا سید و سیصلح اللّه به بین فئتین من المسلمین‌؛ همانا حسن (علیه‌السّلام) ریحانه من است و این فرزندم آقاست و به زودی خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح برقرار خواهد کرد.»[۱۹۱] [۱۹۲] . پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جای دیگری فرمود: «هما سیدا شباب اهل الجنه و هما ریحانتی؛ آن دو (حسن و حسین) آقای جوانان بهشت و ریحانه من هستند.»[۱۹۳] [۱۹۴] . علامه طریحی در توضیح واژه ریحانه می‌نویسد: «کل نبت طیب الرائحه؛ هر گیاه خوشبو و لذّت بخشی را ریحانه گویند.» و سپس درباره احادیث فوق اضافه می‌کند: خوشبوترین و جذاب‌ترین گل و گیاه نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دو فرزندش حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) بودند و این زیباترین نوع تشبیه است.[۱۹۵] . همچنین واژه سید که صفت مشبّهه است و دلالت بر ثبات و دوام دارد، یعنی کسی که سیادت و آقایی با تمام وجودش عجین گشته و از او جدا نخواهد شد و مجد و بزرگواری در تمام حالات در سراسر وجودش متبلور است . رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) در حدیثی در فضیلت و برتری دو امام و دو سبط طاهر، حسن و حسین‌ (علیهماالسلام‌) می‌ فرمایند: «الحسن والحسین سیّدا شباب اهل الجنّه؛ حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت هستند.» سیوطی با شانزده طریق این حدیث را نقل می‌کند.[۱۹۶] . تِرمذی به سند خود، از ابوسعید خُدری نقل می‌ کند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: «الحسن والحسین سیّدا شباب اهل الجنّه؛ حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت هستند.»[۱۹۷] [۱۹۸] [۱۹۹] [۲۰۰] [۲۰۱] [۲۰۲] . ابن ماجه نیز به سند خود، از عبداللَّه بن عمر این گونه روایت می‌ کند: ابن عمر می‌ گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: «الحسن والحسین سیّدا شباب اهل الجنّه، وابوهما خیرٌ منهما؛ حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند و پدرشان از آن دو بهتر است.»[۲۰۳] [۲۰۴] [۲۰۵] . احمد بن حنبل حدیث سیادت را با سندی دیگر نقل می‌ کند. حذیفه می‌گوید که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: فرشته‌ای از فرشتگان که تا پیش از این [[شب ] به زمین فرود نیامده بود، از پروردگارش اجازه خواست تا بر من درود فرستد و مرا بشارت دهد به این که: «انّ الحسن و الحسین سیّدا شباب اهل الجنّه، و انّ فاطمه سیّده نساء اهل الجنّه؛ حسن و حسین دو سالار جوانان اهل بهشت‌اند و فاطمه سرور زنان بهشت است.»[۲۰۶] . حاکم نیشابوری نیز به سند خود از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) این گونه نقل کرده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمودند: «اتانی جبرییل‌ (علیه‌السّلام) فقال: انّ الحسن و الحسین سیّدا شباب اهل الجنّه؛ جبرییل‌ (علیه‌السّلام) ‌نزد من آمد و عرض کرد: حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند.»[۲۰۷] . ذهبی در کتاب‌ تلخیص المستدرک‌ این حدیث را صحیح شمرده است. ابن کثیر به سندش از جابر بن عبدالله نقل کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرمود: «من سرّه ان ینظر الی سیّد شباب اهل الجنّه فلینظر الی الحسن بن علی؛ هر کس دوست دارد تا به آقای جوانان اهل بهشت نظر کند، باید به حسن بن علی نگاه کند.»[۲۰۸] [۲۰۹] . امام حسن (علیه‌السّلام) بارها پیاده به سفر حج رفت که عدد آنها را برخی ۲۰ سفر و برخی ۲۵ سفر ذکر کرده‌اند،[۲۲۲] . که از آن جمله حاکم نیشابوری از دانشمندان اهل سنت به سند خود از عبدالله بن عبید روایت کرده که گوید: «لقد حج الحسن بن علی خمسا و عشرین حجه ماشیا و ان النجائب لتقاد معه؛ به راستی که حسن بن علی ۲۵ سفر پیاده به حج رفت و مرکب‌های راهوار او را بدون سوار همراهش می‌کشیدند.»[۲۲۳] . و نظیر این روایت را بیهقی در سنن کبری و بیش از ده نفر دیگر از دانشمندان اهل سنت از عبدالله بن عبید روایت کرده‌اند.[۲۲۴] . چنانکه در بیش از پنجاه حدیث دیگر از راویان و مؤلفان اهل سنت به سندشان از محمد بن علی و علی بن زید بن جذعان به همین مضمون روایاتی نقل شده است.[۲۲۵] . ۱- ابن عساکر به سندش از محمّد بن علی (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که حسن بن علی (علیهماالسّلام) فرمود: «انّی استحیی من ربّی عزّوجلّ ان القاه و لم امش الی بیته؛ همانا من از پروردگارم حیا می‌کنم که به ملاقات او روم در حالی که با پای پیاده به سوی خانه او نرفته‌ام.»[۲۲۶] [۲۲۷] [۲۲۸] . ۲- ابن شهر آشوب در کتاب مناقب گوید: «و لقد رایته فی طریق مکه ماشیا فما من خلق الله احد رآه الا نزل و مشی حتی رایت سعد بن ابی وقاص یمشی؛ من آن حضرت را در راه مکه پیاده مشاهده کردم و هیچ یک از خلق خدا نبود که او را مشاهده کند جز آنکه پیاده می‌شد و پیاده می‌رفت تا آنجا که سعد بن ابی وقاص را دیدم که به احترام آن حضرت پیاده می‌رفت.»[۲۲۹] . ۳- ابن عباس می‌گوید: «من بر هیچ چیز که در جوانی از من فوت شده پشیمان نشدم جز آنکه در آن ایام پیاده به حج نرفتم. همانا حسن بن علی ۲۵ بار پیاده حج بجا آورد در حالیکه اسبان نجیب او را همراهی می‌کردند...»[۲۳۰] . ایشان در سن ۳۷ سالگی به امامت و خلافت رسید، به مدت ۱۰ سال امامت امت را به عهده داشت و در سال ۴۱ه‌. ق. با معاویه، صلح کرد. دوره حکومت وی شش ماه و سه روز طول کشید . پس از کشته شدن علی بن ابی‌طالب، جمع زیادی از مسلمانان در کوفه با حسن به عنوان خلیفه بیعت کردند. سپس، وی مکاتباتی با معاویه داشت و او را به تبعیت از خود فراخواند اما در نهایت پس از چند ماه، معاویه با سپاهی به عراق لشکر کشید. در این زمان حسن موفق نشد سپاه بزرگی فراهم آورد و حتی برخی فرماندهان سپاهش از جمله عبیدالله بن عباس با رشوه به معاویه پیوستند. خود حسن که در مدائن بود مورد حمله جمعی از مخالفانش قرار گرفت و مجروح شد. نهایتا، وی پس از شش ماه حکومت، مجبور به صلح با معاویه شد. به این ترتیب خلافت با شرایطی به معاویه منتقل شد. در خصوص دلایل و شرایط صلح بین مورخان و متکلمان مسلمان اختلاف زیادی وجود دارد. حسن پس از صلح و دست کشیدن از خلافت، به مدینه بازگشت و در این مدت سفرهایی بین حجاز و شام داشت. عدم پایبندیِ معاویه به عهدنامه و برخی عزل و نصب‌ها و رفتارهای وی، سبب می‌شد تا حسن از عملکرد و رفتارهای وی انتقاد نماید. حسن، کمی بعد و به نقل مشهور در ۲۸ صفر ۵۰ ه‍.ق درگذشت. او وصیت کرد تا در مسجدالنبی و در کنار جدش محمد دفن شود اما با ممانعت‌هایی در بقیع دفن شد. ویلفرد مادلونگ می‌نویسد که منابع اولیه قریب به اتفاق، علت درگذشت حسن را مسمومیت می‌دانند. منابع عمدتا جعده، همسر حسن مجتبی، را عامل قتل می دانند و برخی، به‌خصوص منابع شیعه، معاویه را عامل تحریک‌کننده در وقوع آن ذکر کرده‌اند . از صفات برجسته امام حسن (علیه‌السّلام) حلم و بردباری بود. به گونه‌ای که «الحِلْمُ الحَسَنِیَّه» در فرهنگ اسلامی‌ ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به‌اندازه‌ای بوده است که سرسخت‌ترین دشمنان او نیز همواره به این صفت اعتراف داشتند.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | 15:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
    تاريخ : چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | 15:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ۱۶ ویژگی خاص حضرت علی اکبر علیه السلام

    شیعه نیوز: حضرت علی اکبر ویژگی های خاصی داشتند که در متن زیر به ۱۶ مورد اشاره شده است:

    امتیازات حضرت علی اکبر علیه السلام
    ۱- در عشق و عرفان به خدا بی نظیر بود به حدّی که امام حسین علیه السلام در حق او فرمود: انّه ممسوسٌ فی ذات الله، علی اکبر مستغرق دریای توحید است.
    ۲- او شجاعت را از جدش امیرالمؤمنین علیه السلام به ارث برده بود و بیش از ۲۰۰ نفر از دشمنان را به هلاکت رساند.
    ۳- افتخار داشت که اوّل شهید بنی هاشم باشد.
    ۴- بدن او در حالت شهادت اِرباً اِربا (قطعه قطعه) بود.
    ۵- امام حسین علیه السلام در بالای بدن غرق به خون او بلند بلند گریه کردند و خون او را به آسمان پاشیدند.
    ۶- علاقه امام حسین علیه السلام به او زیادتر از دیگر شهدا بود و لذا امام سجاد علیه السلام او را در پائین پای امام حسین علیه السلام دفن کرد و به این ترتیب ضریح شش گوشه تشکیل داد.
    ۷- بدون تردید منظور از جمله «علی بن الحسین» در زیارت عاشورا حضرت علی اکبر علیه السلام می باشد. و می توان گفت دراین جمله سه مرتبه بر علی اکبر سلام و درود فرستاده شده ۱٫ علی بن الحسین ۲٫ اولاد الحسین ۳٫ اصحاب الحسین و چون در زیارت عاشورا این سلام صد مرتبه تکرار می شود پس سیصد مرتبه بر علی اکبر سلام و درود فرستاده می شود.
    ۸- دشمنان نیز به فضائل او اقرار کردند
    روزی معاویه پرسید: خلافت لایق کیست؟ یکی گفت: شما. دیگری گفت: یزید، سومی گفت: حسین بن علی. معاویه جواب هر کدام را داد و نپذیرفت، گفتند: نظر تو چیست؟ گفت: علی بن الحسین که در او شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و زیبایی بنی ثقیف جمع است.(مقاتل الطالبین، ص۵۱) .(الفضل ما شَهِدَتْ بِه الاَعداءُ).
    ۹- شبیه و مانند حضرت علی اکبر روی کره زمین وجود ندارد.
    در ادامه ویژگی های حضرت علی اکبر علیه السلام کتاب امام حسین علیه السلام وارث انبیاء مینویسد:امام رضا علیه السلام به پسرشبیب فرمودند:
    قُتِلَ مَعَهُ مِن اهل بیته ثمانیهَ عَشَرَ رَجُلاً ما لَهُم فی الاْرضِ شَبیهُون
    و هیجده نفر از خاندانش با او (امام حسین علیه السلام ) کشته شدند که در روی زمین شبیه و مانند آنها وجود ندارد.
    ۱۰- بنا بر فرمایش امام صادق علیه السلام در زیارت حضرت علی اکبر خداوند عزوجل و ملائکه مقرّب و تمام انبیاء مرسل و جمیع بندگان خدا بر حضرت علی اکبر سلام می دهند.
    سلام الله و سلامٌ ملائکتِهِ المقربین و انبیائه المرسلین و عبادهِ الصالحین علیک یا مولایَ وابنَ مَوْلای و رحمه الله و برکاتُه
    ۱۱- امام زمانf اولین سلام خود را در زیارت ناحیه (شهدای کربلا) مخصوص علی اکبر قرار داده و او را به عنوان سلاله ابراهیم ستایش می کند.
    السلام علیک یا اَوَّل قتیلٍ من نَسلِ خَیرِ سلیلٍ مِن سُلالِه ابراهیم الخَلیل…
    ۱۲- امام حسین علیه السلام با قرائت آیه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ… مقام عصمت علی اکبر علیه السلام را برای دوست و دشمن بیان نمود.
    که آباء معاویه به سخاوت معروف بوده باشند، زیرا جد آنها که عبدشمس باشد درسایه معیشت هاشم زندگی می کرده، و هاشم(نامش عمروالعلی است) از جهت کثرت نحر شتران و ذبح گوسفندان برای اطعام حاجیان، او را هاشم گفته اند. چون هشم یعنی درهم شکستن استخوان ها، و امیه در منزل عبدالمطلب بیست سال زندگی کرد. و ابوسفیان چندان بخیل بود که نفقه عیال خود را نمی داد که هند از او دزدی می کرد. من نمی دانم این سخاوت بنی امیه کجا بوده است که معاویه به آن افتخار می کند. (فرسان الهیجاء، ص ۵۱۳)
    ۱۳- مقام «عصمت» حضرت علی اکبر علیه السلام در زیارتی که شیخ مفید برای آن حضرت ذکر کرده تأیید و تأکید شده است. کما مَنَّ علیک من قبل و جعلک مِن اهل البیت الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً(معالی السبطین، ص۶۰۱ به نقل از من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۸٫)
    ۱۴- امام حسین علیه السلام در جریان شهادت علی اکبر علیه السلام هشت نفرین به عمر سعد و لشگر کوفه نمودند.(تفصیل در بحث نوح)
    ۱۵- امام حسین(ع) از لحظه میدان رفتن علی اکبر تا لحظه شهادت او شش مرتبه نام رسول خدا(ص) را برده اند و در لحظه جان دادن، رسول الله و خدیجه کبری امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلام الله علیها بالای سر او حاضر شدند و پیامبر برای آو آب بهشتی آوردند.(تفصیل در بحث رسول الله)
    ۱۶- در قضایای مختلف ثابت شده که حضرت زهرا سلام الله علیها علاقه بسیار شدیدی نسبت به حضرت علی اکبر علیه السلام دارند.

    ۱۷- حُسن خُلق، زیبایی چهره و شیرینی زبان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به ارث برده بود.
    ۱۸- سخاوتمند و مهمان نواز بود، به همین دلیل به رسم عرب بر فراز بام خود شعله آتش به آسمان می فرستاد تا مهمان به نشانی دود و آتش به مهمانسرای او بیاید.

    حضرت علی اکبر (ع) فرزند گرامی امام حسین (ع) شبیه‌ترین فرد به پیامبر (ص) نخستین شهید در واقعه عاشورا و از شهدای بنی‌هاشم عاشورا بود.

    ایشان در روز یازدهم شعبان سال 33 هجری قمری به دنیا آمد و در دهم محرم سال 61 قمری به شهادت رسید. حضرت علی اکبر(ع) در پایین پای پدر گرامیشان امام حسین (ع) دفن شده است و قبر آن حضرت (ع) داخل ضریح امام حسین(ع) قرار دارد.

    حضرت علی اکبر (ع) صاحب جایگاه و منزلت خاصی میان اهل بیت (ع) و دارای فضایل، کرامات و معجزات زیادی است؛ در ادامه گوشه‌ای از کرامات و معجزات حضرت علی اکبر (ع) را بخوانید.

    حضرت علی اکبر (ع) دُر گرانبهای اهل بیت (ع)

    حضرت علی اکبر (ع) شباهت زیادی به پیامبر اکرم (ص) داشت، جوانی خوش سیما ، خوش کلام و صاحب کمالات و صفات حسنه و اخلاق نیکو بود. حضرت علی اکبر دارای صفات جلال و جمال و ملکات نیکو بود، و به عالم ملکوت وصل بود

    حضرت علی اکبر (ع) شجاعت را از امام علی (ع) به ارث برده بود. ایشان در دامان امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) تربیت شدند و ویژگی ها و خصوصیات آن بزرگواران را به ارث بردند. حضرت علی اکبر (ع) در مدت زمان عمر شریفشان همه وقت خودرا صرف عبادت، اطعام مساکین و سعۀ در اخلاق و توسعه در ارزاق دیگران می کردند. امام علی (ع) ایشان را خیلی دوست داشت.

    معجزه کودکی حضرت علی اکبر (ع) و میوه های بهشتی

    بر اساس روایتی از دوران کودکی حضرت علی اکبر (ع) که در کتاب «ضیاء العالمین» به نقل از «کثیر بن شاذان» آمده است، روزی حضرت علی اکبر (ع) در غیر فصل مناسب از پدر بزرگوارش امام حسین (ع) انگور خواست. ناگهان امام حسین (ع) با دستان مبارکشان به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد پس به فرزندش داد و فرمود: از آنچه نزد خدای تعالی است به اولیائش بیشتر می‌رسد.

    ذخیرة الدارین، ص 259

    حکایت افزایش سی سال طول عمر مردی که در پایین پای حضرت علی اکبر (ع) دفن شد

    بر اساس روایات، روزی فردی به نام حاج عبدعون برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه یکی از سه پزشک معروف کربلا برد پس از چند ماه معالجه، هر روز حال او بدتر می‌شد عبدعون نزد پزشک می‌رود و سخنان زشتی به او می‌گوید که اسمت خیلی بزرگ است، ولی از معالجه تو سودی ندیدیم بعد بدون خداحافظی می‌رود، اما بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می‌شود و یک دفعه شفا می‌یابد نزد حافظ الصحه می‌رود و عذر خواهی می‌کند.

    حافظ الصحه می‌گوید: بنشین تا برایت بگویم، من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (ع) متوسل شدم و گفتم:‌ای نور چشم حسین (ع) تو را به حق پدرت قسم می‌دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (ع) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم.

    حضرت علی اکبر (ع) فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که این مریض مردنی است و تا نه روز دیگر می‌میرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.
    آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (ع) دفن کنند.

    خورشید جوانان» کرامات حضرت علی اکبر (ع)

    حکایت منبری شدن میرزا جعفر شیرازی

    مرحوم سید میرزا جعفر فرزند سید میرزا حبیب الله شیرازی رحمه الله و پسر عموی آیةالله میرزا محمد حسن شیرازی که از علمای بزرگوار عراق بود، می‏ گوید: روزی به منزل حضرت آیةالله میرزا عبدالهادی شیرازی رفتم و گفتم: آقا جان! مرا معذور بدار؛ چون من منبری نیستم. دوباره با اصرار فراوان فرمودند: روضه بخوان.

    میرزا جعفر فرمودند: دیشب حضرت امام حسین (ع) را در خواب دیدم و حضرت علی اکبر (ع) هم در کنارشان بودند و در دست او کاغذ و دفتری بود.

    امام حسین (ع) به فرزند بزرگوارشان حضرت علی اکبر (ع) فرمودند: اسم فلان منبری مشهور را از دفتر حذف کن و جای آن، اسم میرزا جعفر شیرازی را بنویس.
    مرحوم میرزا جعفر فرمودند: تا این خواب را شنیدم گریه و زاری کردم و گفتم من دیشب خانواده خودم را جمع کردم و برای آن‏ها از روی کتاب، روضه خواندم و گریستم و خدمت امام (ع) عرض کردم: چشم! اطاعت می‏کنم از آن روز به بعد خودم را برای منبر رفتن و روضه خواندن آماده کردم. مرحوم میرزا جعفر در سال 1370 قمری فوت کرد و در شهر ری در مقبره‏ ابوالفتوح رازی دفن شد. (مردان علم در میدان عمل، ج 6، ص 406.) کرامات حسینیه و عباسیه؛ موسی رمضانی‏ پور

    اعتراف دشمنان در مدح کرامت حضرت علی اکبر (ع)

    روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته‌ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟

    اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی‌شناسیم!

    معاویه گفت: این چنین نیست. «اولی الناس بهذاالامرعلی بن الحسین بن علی جده رسول الله و ضیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه ورهو ثقیف» شایسته‌ترین افراد برای امر حکومت علی اکبر (ع) فرزند امام حسین (ع) است که جدش رسول خدا (ص) است و در شجاعت بنی هاشم سخاوت بنی امیه و زیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ | 23:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    امتیازات حضرت علی اکبر (علیه السلام)

    در روز عاشورا وقتی که به دشمن حمله ور شد؛ سپاهیان دشمن به سویی فرار می نمودند به گونه ای که تصور می کردند حیدر کرار علی بن ابیطالب علیه السلام به جنگ آنان آمده است.

    امتیازات حضرت علی اکبر (علیه السلام)

    در همه انقلاب ها و نهضت ها جوانان جایگاه ویژه ای دارند. بنا به فرمایش رهبر فرزانه: «جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. اگر حرکت انقلابی و قیام سیاسی باشند، جوانان جلوتر از دیگران در صحنه اند. اگر حرکت سازندگی یا حرکت فرهنگی باشد، باز جوانان جلوتر از دیگرانند و دست آنها کارآمدتر از دست دیگران است. حتی در حرکت انبیای الهی هم، محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک، جوانان بودند».[1] بی شک در انقلاب جهانی حضرت مهدی رحمه الله هم نقش جوانان بسیار پررنگ است و امام زمان رحمه الله هم جوانانی مانند علی اکبر علیه السلام می خواهد که باید خود را در دوران غیبت کبری آماده کنند.

    جوانان امروز باید به خصایص بلند و اوصاف شایستة حضرت علی اکبر علیه السلام مثل عفت و پاکدامنی، ایثار، ادب، وقار، سخاوت، شجاعت و اطاعت و تسلیم بودن در برابر فرمان امام خود آراسته شده و حمایت از دین را از آن سرور خوبان یاد گرفته و نسخه عملی زندگی خویش قرار دهند و با پناه آوردن به بارگاه ربانی او، از تمام ناپاکیها دست شسته و از دام رهبران شیطان صفت رهیده، به سوی خداوند عالم رفته و در دامان پروردگار مهرآفرین آرام گیرند. امام حسین علیه السلام فرمود: فانه ممسوس فی الله و مقتول فی سبیل ا...»؛[2] او (علی اکبر) غرق در ]عشق[ خداست و کشته راه خدا می باشد.

    زندگی حضرت علی اکبر علیه السلام

    حضرت علی اکبر علیه السلام دوران جوانی و زندگانی کوتاه خود را در متن حوادثی سپری نمود که هر یک از آن حوادث به نوبه خود در تاریخ اسلام، ماندگار شدند. لذا دوران زندگی حضرت علی اکبر علیه السلام را از جنبه حوادث تاریخی می توان به سه دوره کلی تقسیم نمود.

    دوره اول مصادف با قیام و زندگی جد بزرگوارشان، حضرت علی علیه السلام است که شاهد شهادت جد بزرگوارشان بوده اند لذا اسرار ناگفته بسیاری را همراه خود مکتوم و به صورت مخفی نگه داشته است و از همان زمان با فتنه و حیله های شوم بنی امیه آشنا بوده و با شعار ضد دینی و ضد توحیدی قوم بنی امیه که از حلقوم شخصی همچون معاویه بلند بود، واقف بودند. چرا که نمی توان گفت که ایشان همچون سایر کودکان، فارغ از هرگونه همّ و غم بوده و در دنیای کودکانه خویش سیر می کرده است. و از طرفی ایشان بنابر بعضی شواهد تاریخی در نزد جد بزرگوارشان امام علی علیه السلام تعلیم قرآن و حدیث می دیده تا به مردم زمان خود منتقل نماید.[3]

    دوره دوم مصادف با جریانات سیاسی و حوادثی بود که عموی بزرگوارش امام حسن علیه السلام با آن دست به گریبان بودند. همیاری و همراهی او با عمویش امام مجتبی علیه السلام به حدی بوده که اگر جریانی مشابه قضیه کربلا برای امام حسن علیه السلام رخ می داد او همان جانفشانی و ایثاری که در کربلا نشان داد، برای عموی خود انجام می داد و خواسته های امام زمان خویش را اجابت می کرد.

    دوره سوم که دوران امامت امام حسین علیه السلام است که وی به عنوان وزیر و بازوی پدر انجام وظیفه می نمود تا جایی که برخی گمان می نمودند که امام و خلیفه بعد از امام حسین علیه السلام فرزند بزرگتر او یعنی علی اکبر علیه السلام است؛ به طوری که معاویه در بیانی او (علی اکبر علیه السلام ) را لایق حکومت و رهبر امت اسلامی می پنداشت.[4]

    امتیازات حضرت علی اکبر علیه السلام:

    1. شهادت در رکاب امام زمان خود؛ یعنی حضرت سیدالشهداء در کربلا می باشد که جدای از امتیاز شهادت حضور در رکاب امام حسین علیه السلام سعادتی بس رفیع می باشد.

    2. مقام عصمت یا تالی تلو عصمت؛ مقام عصمت از مقامات عالیة الهیه است که هر کس را لیاقت آن نیست. حضرت علی اکبر علیه السلام نیز دارای مقام عصمت بودند. برای تبیین این امتیاز می توان اشاره به کلام امام حسین علیه السلام نمود؛ زمانی که حضرت علی اکبر علیه السلام عازم میدان شد. آن بزرگوار در حق او چنین دعا فرمودند: «اللهم اشهد انه برز الیهم غلام اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه» بار الها گواه باش جوانی که در سیرت و صورت و گفتار؛ شبیه ترین فرد به پیغمبرت بود، به جنگ این مردم رفت. ما هر گاه به دیدن پیغمبرت مشتاق می شدیم به این جوان نگاه می کردیم.[5]

    کسی می تواند در اخلاق و رفتار مشابه نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باشد که خواص باطنی آن حضرت را که منشأ بروز آن اخلاق و رفتار بس عظیم است را نیز داشته باشد. حضرت علی اکبر علیه السلام اگر نگوییم معصوم بوده بلکه تالی تلو و مشابه معصوم حتماً بوده است.

    3. شجاعت و دلیری: در روز عاشورا وقتی که به دشمن حمله ور شد؛ سپاهیان دشمن به سویی فرار می نمودند به گونه ای که تصور می کردند حیدر کرار علی بن ابیطالب علیه السلام به جنگ آنان آمده است.[6]

    در تاریخ آمده است عمر سعد، شخصی به نام طارق (که مردی شجاع و دلیر بوده و یارای مقابله با یک لشکر را داشت) را به میدان فرستاد که علی اکبر علیه السلام با رشادت وی را هلاک کرد. بعد عمر سعد دستور حمله از چهار طرف را صادر کرد.[7] که منجر به شهادت علی اکبر علیه السلام شد.

    4. مقام علی اکبر علیه السلام در زیارت عاشورا: در زیارت عاشورا عرض می کنیم: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» سلام دادن به حضرت علی اکبر علیه السلام بعد از سلام دادن بر امام حسین علیه السلام می باشد، سایر اولاد و اصحاب بعد از حضرت علی اکبر علیه السلام قرار گرفته اند. این خود حاکی از مقام بزرگ آن حضرت است.

    ممکن است کسی بگوید مراد از علی بن الحسین علیه السلام امام سجاد علیه السلام است نه علی اکبر علیه السلام. در جواب از این احتمال باید گفت، زبان زیارت، بیان گرامی داشت و تجلیل از شهداء کربلا و فداکاریهای آنان است همانطور که لعن و نفرین نیز بر کسانی است که امام حسین علیه السلام و اولاد و اصحاب آن حضرت را که حاضر در کربلا بوده اند به شهادت رسانیده اند و بنا به قول علامه میرزا ابوالفضل تهرانی؛ مراد از علی بن الحسین علیه السلام در زیارت عاشورا حضرت علی اکبر علیه السلام است چون این زیارت اختصاص به شهدای کربلا دارد و احتمال اینکه مراد امام سجاد علیه السلام باشد بغایت بعید است».[8]

    4. تجلیل حضرت ولی عصر رحمه الله از علی اکبر علیه السلام: امام زمان رحمه الله در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به علی اکبر علیه السلام می فرماید: «السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم خلیل؛ سلام بر تو ای علی اکبر اول فدایی از بهترین نسل دودمان ابراهیم خلیل».

    در ادامه حضرت مهدی رحمه الله می فرماید: «اشهد انک اولی بالله و برسوله؛ شهادت می دهم که تو از هر کس اولی تر به خدا و رسولش هستی».

    حضرت صاحب العصر رحمه الله، علی اکبر را در این زیارت نامه به امتیازاتی مخصوص از سایر شهدای کربلا جدا نموده است:

    الف) سلام و صلوات بر علی اکبر را بعد از جد مظلوم خود، قرار داده است.

    ب) علی اکبر علیه السلام را از هر کس به خدا و رسولش نزدیک تر معرفی نموده است.

    ج) حضرت از خداوند درخواست می نماید که همواره توفیق زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام را داشته باشد.

    د) حضرت از خداوند مسألت می نماید که در روز واپسین همنشین علی اکبر علیه السلام باشد.

    و) شدت لعن و نفرین آن حضرت به قاتلان علی اکبر علیه السلام حاکی از شدت غضب آن حضرت نسبت به جفاپیشگان است.[9]

    پس جوانان امروز هم با الگوگیری از علی اکبر علیه السلام و توجه به معنویات و با دوری از گناهان و بدی ها می توانند امام زمان خود را یاری کرده و برای زمینه سازی ظهور حضرت مهدی علیه السلام تلاش مضاعف نمایند تا همانگونه که حضرت علی اکبر علیه السلام مورد رضایت امام زمان خود بود و به او مباهات می کرد، طوری عمل نماییم تا حضرت مهدی علیه السلام از اعمال و رفتار ما راضی باشد، و انشاء الله از جمله یاران جوان، کوشا و پویای حضرتش باشیم.

    پی نوشت

    [1] . کودک، نوجوان و جوان از دیدگاه مقام معظم رهبری، ج2، ص234.

    [2] . معالی السبطین، ملامحمد مهدی مازندرانی، ص254، چاپ خطی ـ افست تبریز.

    [3] . حدائق الوردیه، حسام الدین المحلّی، طبع قدیم، دمشق عنبر هاتف، ج1، ص117.

    [4] . مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص80، مؤسسه اسماعیلیان.

    [5] . لهوف، سید بن طاووس، ص113، کتابفروشی جهان، چ1، 1364، هـ ش

    [6] . ثمرات الاعواد، الهاشمی النجفی، مکتبة الحیدریة. ص233، 1378 هـ ش

    [7] . منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، ج1، ص443. مطبوعاتی حسینی، 1372 هـ ش

    [8] . شفاء الصدور فی زیارة العاشورا، چ3، انتشارات سیدالشهدا، ج2، ص345.

    [9] . خورشید جوانان، سیدمحمد حسینی، ص65، چ2، انتشارات سماء، 1381.

    مجله: امان ، شماره 18؛ نویسنده : محمد رضا نصوری
    منبع : پایگاه حوزه


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ | 21:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ویژه نامه حضرت امام سجاد عليه السلام

    زندگینامه امام سجاد علیه السلام

    ولادت امام سجاد علیه السلام

    شهادت امام سجاد علیه السلام

    معجزات وکرامات امام سجاد علیه السلام

    فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام

    اشعارمدح ومولودی امام سجاد علیه السلام

    اشعارمدح ومرثیه امام سجاد علیه السلام

    احادیث امام سجاد علیه السلام

    حکایات امام سجاد علیه السلام

    همسروفرزندان امام سجاد علیه السلام

    تصاویر امام سجاد علیه السلام

    صوتی تصویری امام سجاد علیه السلام

    صحیفه سجادیه زبورآل محمدعلیهم السلام

    رساله حقوق امام سجادعلیه السلام

    دوران امامت امام سجاد عليه السّلام

    امام سجاد عليه السّلام وخلفاي معاصر

    امام سجاد عليه السلام و واقعه حرّه

    نرم افزاروکتابخانه امام سجادعلیه السلام

    امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت

    شهربانو مادرامام سجادعلیه السلام

    امام سجاد عليه السلام از مدینه تا کربلا

    امام سجاد علیه السلام از کربلا تا مدینه

    اقامت امام سجاد علیه السلام در مدینه تا پایان عمر

    بقیع محل دفن امام سجاد علیه السلام

    امام سجاد(ع) پایه گذار شکوفایی فقه جعفری

    حضرت امام سجاد علیه السلام و واقعه کربلا و اسارت

    قیامهای مهم معاصر امام در دوران امام سجاد(ع)

    مناجات خمس عشرامام سجادعلیه السلام

    دعای ابوحمزه ثمالی امام سجادعلیه السلام

    مناجات‌های پانزده گانه از امام سجاد (ع)

    زیارت امین الله امام سجادعلیه السلام

    یاران و شاگردان امام سجادعلیه السلام

    مطالب ، مقالات و موضوعات گوناگون


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ | 14:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ویژه نامه حضرت اباالفضل العبّاس عليه السلام

    زندگینامه حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    ولادت حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    شهادت حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    اشعاروپیامکهای ولادت حضرت اباالفضل العباس(ع)

    اشعاروپیامکهای شهادت حضرت اباالفضل(ع)

    مدایح صوتی تصویری حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    مراثی صوتی تصویری حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    عکسها وتصاویر حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    دعاها وزیارات حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    احادیث وروایات حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    کرامات ومعجزات حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    کرامات ومعجزات حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    فضائل ومناقب حضرت اباالفضل العباس عليه السلام

    راه هاي توسل به حضرت عباس عليه السلام

    مقالات و موضوعات گوناگون

    حضرت ام البنين مادر گرامي حضرت عباس (ع)


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ | 14:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
    تاريخ : پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ | 14:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    از هجرت و مظلومیت موسی کاظم (ع) - در سوگ نشسته‌است ولی ‌نعمت ما نیز

    نگاهی به گزارش‌های علمای شیعه و سنی از راهبردهای مبارزاتی پیشوای هفتم(ع) برای تقابل با دستگاه جائر خلافت عباسی و انتشار معارف اهل‌بیت(ع)

    جواد نوائیان رودسری - دوران زندگی امام موسی کاظم(ع) با حکومت نخستین خلفای عباسی همزمان بود. عباسیان که به بهانه خویشاوندی با رسول خدا(ص)، مردم را فریب داده‌بودند، در نخستین سال‌های حکومت، می‌کوشیدند رفتار نسبتاً ملایمی در برابر علویان داشته‌باشند. با این حال، این رویکرد عوام‌فریبانه دیری نپایید و با استقرار قطعی بنی عباس بر سریر قدرت، رفتار آن ها با علویان تغییر کرد. این تغییر رویه، به ویژه، پس از قیام‌هایی که برای حمایت از علویان در مناطق مختلف جهان اسلام به وقوع پیوست، شدت بیشتری پیدا کرد. به نوشته «محمد بن علی بن طقطقی» در کتاب «الفخری»، منصور دوانقی، پس از سرکوب قیام علویان، به رهبری «محمد بن عبدا... بن حسن»، در حجاز، شمار فراوانی از آل‌ابی‌طالب را به شهادت رساند و تعداد بیشتری از آن ها نیز، در زندان‌های او به شهادت رسیدند. رسول جعفریان، در کتاب «حیات فکری امامان شیعه(ع)» می‌نویسد:«این اِعمال فشار از زمان امام‌صادق(ع) آغاز شد و تا زمان امام‌رضا(ع) که دوره خلافت مأمون بود، با شدت هرچه تمام‌تر ادامه یافت.» مورخان شیعه از این دوران با عنوان «مرحله نخست استبداد و ستمگری عباسیان» یاد کرده‌اند. مشی خصمانه خلفای عباسی در برخورد با شیعیان و علویان، همانند برخورد امویان با آن‌ها بود و گاه سخت‌گیری‌های عباسیان از دوره اموی نیز، پیشی می‌گرفت. دوران امامت امام کاظم(ع)، در اوج این سخت‌گیری ها و محدودیت‌ها سپری شد. بیشتر سال‌های عمر پربرکت آن‌حضرت، در دوران حکومت هارون، پنجمین و مقتدرترین خلیفه عباسی، گذشت. با این حال، این امر مانع از مجاهدت‌های امام کاظم(ع) برای گسترش معارف اهل‌بیت(ع) نشد.

    هارون عباسی و شخصیت حیله‌گر او

    باقر شریف القرشی در کتاب «حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)» می‌نویسد:«خلافت [پس از هادی] به هارون رسید. دنیا به کام او بود؛ هر چه در پی آن بود، به دست می‌آورد و نفوذش در تمام جهان اسلام گسترش یافت ... خراج سراسر سرزمین های اسلامی به دست هارون می‌رسید و پایتخت او، بغداد، عروس شهرهای دنیا لقب گرفته‌بود ... هارون در دوران خلافتش، مستبدانه حکومت می‌کرد و هیچ مانعی برای رسیدن به خواسته‌هایش وجود نداشت.» هارون، فردی زیرک و سیّاس بود. او از جایگاه امامان شیعه(ع) در میان مردم آگاهی داشت و به همین دلیل می‌کوشید تا از نفوذ معنوی امام کاظم(ع) بکاهد. هارون، دو بار امام(ع) را زندانی کرد و در بار دوم، آن‌حضرت را به شهادت رساند. با این حال و با وجود سخت‌گیری‌های دستگاه خلافت عباسی، امام(ع) از هر فرصتی برای بیان حقایق بهره می‌برد.

    تقابل امام(ع) و هارون در رمضان سال 179

    یک نمونه مهم از تقابل امام کاظم(ع) با زیاده‌خواهی‌های هارون در ماه رمضان سال 179 و زمانی که به مدینه رفته بود، اتفاق افتاد. او مانند پدرانش، خود را خویشاوند پیامبراکرم(ص) معرفی می‌کرد و با طرح این مسئله، در پی سوءاستفاده از نام رسول‌خدا(ص) برای سرپوش گذاشتن بر بیدادهای خود بود. ابن اثیر در جلد ششم «الکامل فی التاریخ» می‌نویسد:«هارون به مدینه رفت و بر مرقد رسول‌خدا(ص) وارد شد تا آن را زیارت کند، درحالی که مردم همراه او بودند؛ هنگامی که به مقابل مرقد مطهر رسید، ایستاد و گفت: سلام بر تو ای رسول‌خدا! ای پسرعمو! و در واقع می‌خواست با پیش کشیدن این مسئله، انتساب خود را به رسول‌خدا(ص) مایه فخر و مباهات بر دیگران قرار دهد. در این وقت، موسی‌بن‌جعفر(ع) که در آن مکان حاضر بود، با صدای بلند گفت: پدر عزیزم! سلام بر تو باد! رنگ صورت هارون با شنیدن این سخن تغییر کرد و گفت: این برای شما افتخار بزرگی است! آن‌گاه دستور داد موسی‌بن‌جعفر(ع) را بازداشت کنند و همراه هارون به بغداد ببرند و به زندان بیندازند.»

    روایت صفوان جمّال

    ماجرای دیگری که می‌توان از آن به عنوان نمونه‌ای از راهبردهای مبارزاتی امام کاظم(ع) در برابر هارون و حکومت ستمگرانه او یاد کرد، ماجرای «صفوان جَمّال» است. «صفوان بن مهران» یکی از شیعیان و یاران امام کاظم(ع) محسوب می‌شد. شغل صفوان شترداری بود و معمولاً شترانش را برای حمل کالا و مسافر کرایه می‌داد. در یکی از سال‌ها، هارون پیشنهاد کرد صفوان شترانش را برای سفر حج به وی کرایه دهد. «محمد بن عمر کشی» در جلد دوم کتاب «رجال» خود می‌نویسد:«محمد بن اسماعیل رازی از حسن بن علی فضّال و او از صفوان بن مهران جَمّال روایت کرده‌است که نزد امام کاظم(ع) رفتم. آن‌حضرت به من فرمود: صفوان! همه کارهای تو خوب است، مگر یک کار! عرض کردم: فدایت شوم، کدام کار؟ فرمود: کرایه دادن شترانت به این مرد، یعنی هارون. عرض کردم: به خدا سوگند شتران را برای شکار و مسافرت لهو و لعب کرایه نداده‌ام؛ قصد هارون از کرایه شتران سفر حج است؛ حتی من با او نمی‌روم و افراد دیگری شتران را هدایت می‌کنند. امام(ع) فرمود: صفوان! آیا توقع داری که او کرایه شترانت را بپردازد؟ عرض کردم: بله! فدایت شوم. فرمود: آیا دوست داری تا زمانی که کرایه تو را می‌پردازد، زنده بماند؟ عرض کردم: بله! فرمود: هرکس زندگی آن ها را بخواهد، از آن هاست و هر کس از آن ها باشد، اهل دوزخ است. صفوان می‌گوید: رفتم و تمام شترانم را فروختم. وقتی خبر این کار به هارون رسید، مرا احضار کرد و پرسید: به من گفته‌اند شترانت را فروخته‌ای؟ گفتم: بله! پرسید: چرا؟ گفتم: دیگر پیر شده‌ام و خدمتکارانم کارها را درست انجام نمی‌دهند. هارون گفت: گمان می‌کنی نمی‌دانم که تو این کار را به اشاره موسی به جعفر انجام داده‌ای؟ گفتم: من کجا و موسی بن جعفر کجا؟! با عصبانیت فریاد زد: از این جا دورشو! به خدا سوگند اگر هم صحبتی دیرینه ما نبود، تو را می‌کشتم.»

    استفاده از سلاح تقیه

    نکته بسیار مهمی که نباید در بررسی راهبردهای مبارزاتی پیشوای هفتم(ع) از یاد ببریم، این است که سیره عملی امام کاظم(ع)، مانع از بهانه‌تراشی هارون علیه آن‌حضرت می‌شد. به عنوان نمونه، هنگامی که با سعایت یحیی بن خالد برمکی، فردی به نام علی بن اسماعیل به دروغ شهادت داد که امام کاظم(ع) در پی قیام علیه هارون است، وی دستور بازداشت امام(ع) را داد و آن‌حضرت را به بصره فرستاد و در آن‌جا زندانی کرد، اما کارگزاران هارون دلیلی برای ادامه بازداشت امام(ع) پیدا نکردند. «ابوالفرج اصفهانی» در «مقاتل الطالبیین» می‌نویسد:«هارون دستور داد آن‌حضرت را در حالی که در مسجد مدینه بود، دستگیر کردند و به نزد او بردند و در کُند و زنجیر بستند، سپس دو مَحمِل ترتیب داد که اطراف آن ها پوشیده‌بود و موسی بن جعفر(ع) را در یکی از آن‌ها جای داد و آن دو را به سوی کوفه فرستاد و این کار را به آن جهت کرد که مردم ندانند موسی بن جعفر(ع) را به کجا برده‌اند و البته موسی بن جعفر(ع) در آن مَحمِلی بود که به سوی بصره بردند و هارون به فرستاده خود دستور داد او را در بصره به عیسی بن جعفر بن منصور تسلیم کند. عیسی بن جعفر یک سال آن‌حضرت را نزد خود زندانی کرد و پس از آن، به هارون نوشت: موسی بن جعفر را از من بگیر و به هر که می‌خواهی تسلیم کن و گرنه من او را رها می‌کنم؛ چون در این مدت هر چه خواسته‌ام بهانه ای برای زندانی کردن و نگه داشتنش به دست بیاورم، نتوانستم، حتی من گوش داده‌ام ببینم آیا در دعاهای خود، به من یا به تو نفرین می‌کند و چیزی نشنیده‌ام، جز آن که برای خود دعا می‌کند و از خدا رحمت و آمرزش می‌خواهد. هارون کسی را فرستاد تا آن‌حضرت را از او تحویل بگیرد و سپس ایشان را به بغداد بردند و نزد فضل بن ربیع زندانی کردند و روزگاری نزد فضل زندانی بود.» به نوشته رسول جعفریان، نامه عیسی بن جعفر به هارون، از یک سو، نشان دهنده زهد و پارسایی امام موسی کاظم(ع) و از سوی دیگر، بیانگر سیره عملی آن‌حضرت در استفاده از تقیه است.

    مأموران مخفی امام کاظم(ع)

    هوشیاری امام کاظم(ع) در مواجهه و مبارزه با خلافت عباسی را می‌توان در توصیه آن‌حضرت به «علی بن یقطین» نیز مشاهده کرد. وی از یاران خاص امام کاظم(ع) بود که در دوران مهدی و هارون عباسی، نفوذ بسیاری در دربار پیدا کرد و از این نفوذ برای نجات شیعیان بهره می‌برد. «علامه مجلسی» در جلد چهل و هشتم «بحارالانوار»، در این‌باره، روایتی از کتاب «حقوق المؤمنین» و به نقل از «علی بن طاهر» نقل کرده‌است. بر اساس این روایت، «علی بن یقطین که از اصحاب خاص امام کاظم(ع) بود، از آن‌حضرت اجازه خواست تا خدمت به حکومت عباسی را ترک کند؛ اما امام(ع) اجازه نداد و فرمود: این کار را نکن، ما می‌خواهیم که تو به کارت ادامه دهی. تو مایه عزت برادرانت هستی. ای بسا، خداوند به وسیله تو شکستی را برای دوستانش جبران کند. ای علی! کفاره اعمال تو (یعنی خدمت به دستگاه خلافت) نیکی به برادران توست. تو یک کار را انجام بده، تا من سه چیز را برایت ضمانت کنم. تو قول بده با هیچ یک از دوستان ما برخورد نکنی، مگر آن که کار او را راه بیندازی و گرامی‌اش بداری و من برایت ضمانت می‌کنم که هیچ‌گاه سقف زندان بر سرت گسترده نخواهدشد، هیچ‌گاه حد شمشیر دامن تو را نخواهد گرفت و هرگز فقر راهی به خانه تو باز نخواهدکرد.» زمانی که امام(ع) به دستور هارون بازداشت و به بصره فرستاده شد، «علی بن یقطین» به دیدن آن‌حضرت رفت و از شرایطی که برای ایشان به وجود آمده‌بود، اظهار تأسف کرد و خواست که امام کاظم(ع) به او اجازه خروج از خدمت دستگاه خلافت را بدهد؛ «محمد بن عمر کشی» در کتاب «رجال» خود می‌نویسد که امام(ع) در پاسخ به تقاضای او فرمود:« ای علی! خداوند دوستانی در میان طرفدارانِ ستمکاران دارد که به وسیله آن ها از دوستانش دفع شر می‌کند و تو، ای علی، در زمره همان‌ها هستی.» شیخ مفید در «الارشاد» آورده‌است که نسبت به علی بن یقطین از سوی دیگر درباریان هارون، بارها دسیسه‌هایی طراحی و اجرا شد، اما او توانست با استفاده از تقیه و آموزش‌های امام کاظم(ع)، از مهلکه نجات یابد.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ | 18:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    زندگانی امام موسی کاظم علیه‌السلام(1)


    حرم کاظمینابوالحسن موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) (۱۲۸-۱۸۳ق)، ملقب به کاظم، عبد صالح و باب الحوائج، امام هفتم از ائمه اثنی‌عشر (علیهم‌السّلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیهم‌السّلام) است.
    آن حضرت بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) به امامت رسید و ۳۵ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. دوران امامت ایشان مصادف با چند تن از خلفای عباسی بود که توسط خلفا از مدینه به عراق آورده شد و چندین سال در زندان‌های آنها زندانی بود. دوران حیات آن حضرت همزمان با ظهور فرقه‌هایی چون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه و معارضه آنان با امام کاظم (علیه‌السّلام) در مسئله امامت بود.
    برای آن حضرت فرزندان بسیاری ذکر کرده‌اند که معروف‌ترین آنها امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) و حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) است . موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است . پدرش ابوعبدالله جعفر بن محمّد صادق، امام ششمِ شیعیان دوازده‌امامی، مذهب جعفری و از نسل علی بن ابی‌طالب و محمد و از قبیلهٔ بنی‌هاشم است. او بیشترین سالِ عمر را در میان یازده امامِ نخستِ شیعیانِ دوازده‌امامی داشته‌است.[۱][۲] . نام مادرِ موسی کاظم، اُمِّ وَلَدی به‌نام حُمَیدَه بوده که به «حُمَیْدَةُ الْمُصَفّاة» (تطهیرشده) و «حمیده بَربَریّه» شناخته می‌شده‌است.[۳] در تَذکِرَةُ الْاَئِمَّة او دارای اصالتِ اَندِلُسی و فرزندِ صاعِدِ بربری دانسته شده‌است.[۴][۵] او در مدینه به‌عنوان کنیز وارد خانهٔ محمد باقر شد و سپس به همسریِ پسرش، جعفر صادق درآمد. جعفر صادق او را آزاد، و به‌مانند یک عالمِ دینی او را تربیت، و سپس با او ازدواج کرد. حمیده برای جعفر صادق دو پسر به نام‌های موسی کاظم و محمد دیباج به‌دنیا آورد. جعفر صادق، زنانِ مسلمان را برای آموختنِ عقایدِ اسلامی نزد حمیده می‌فرستاد و دربارهٔ او گفته که حمیده مانند طلای ناب از هر ناخالصی، پاک است.[۶] . به گفته شیخ مفید در الارشاد امام موسی الکاظم (علیه‌السلام) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) امام هشتم افضل ایشان بود . از جمله فرزندان مشهور آن حضرت، احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند . یکی از دختران آن حضرت، فاطمه معروف به معصومه (سلام‌الله‌علیها) است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته‌اند . پسرها : ۱- محمد بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۲- حمزه بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۳- عبداللّه بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۴- اسحاق بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۵- عبیداللّه بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۶- زید بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۷- حسین بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۸- فضل بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۹- سلیمان بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۰- امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)؛ ۱۱- ابراهیم بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۲- عباس بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۳- قاسم بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۴- اسماعیل بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۵- جعفر بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۶-‌ هارون بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۷- حسن بن موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۸- احمد بن موسی (علیه‌السلام) . دخترها : ۱- خدیجه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۲- علیّه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۳- آمنه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۴- حسنه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۵- بریهه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۶- عائشه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۷- ‌ام سلمه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۸- میمونه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۹- ‌ام کلثوم بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۰- فاطمه کبری بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۱- فاطمه صغری بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۲- رقیّه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۳- حکیمه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۴- ‌ام ابیها بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۵- رقیّه صغری بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۶- کلثوم بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۷- ‌ام جعفر بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۸- لبابه بنت موسی (علیه‌السلام)؛ ۱۹- زینب بنت موسی (علیه‌السلام) . یکی از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (علیهاالسلام) که برای دیدار برادرش امام رضا (علیه‌السّلام) عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم‌اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعی است . وی در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنی‌عباس علیه امویان به‌دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد . دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه می‌کرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش ‌می‌نمود؛ از این رو موضع‌گیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیام‌های علوی مانند قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش می‌کرد از خلافت عباسیان مشروعیت‌زدایی کند . مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسش‌های آنان بوده است. در کتاب مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کرده‌اند . امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت . منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده‌ و او را کاظم و عبد صالح لقب داده‌اند. بزرگان اهل‌ سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او می‌رفته‌اند. حرم امام کاظم(ع) و حرم نوه‌اش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است . موسی بن جعفر در ذی‌الحجه ۱۲۷ق[۱] یا ۷ صفر ۱۲۸ق[۲] هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد.[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ قمری و در مدینه نیز گفته‌اند.[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذی‌الحجه ثبت شده است.[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر داده‌اند.[۶] بنا بر روایت احمد برقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۷] . نسب موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب با چهار واسطه به امام علی(ع) می‌رسد. پدر او امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است.[۸] کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفته‌اند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم [۹] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب داده‌اند.[۱۰] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۱] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاش‌گران) می‌نامیدند.[۱۲] . موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم(ع) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۱۳] و عالمان ادیان دیگر[۱۴] که در مدینه رخ داده است . بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۱۵] همچنین گزارش‌هایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۱۶] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است . تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضا است.[۲۹] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۰] نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۱] . موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ قمری. در ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۳۲] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی هم‌‌زمان بود.[۳۳] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۳۴] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.[۳۵] . از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین می‌شود و از راه‌های شناخت او، نص (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۳۶] امام صادق(ع) در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتاب‌های کافی،[۳۷] ارشاد،[۳۸] اعلام الوری[۳۹] و بحارالانوار،[۴۰] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کرده‌اند[۴۱] از جمله : در روایتی، فیض بن مختار می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم امام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(ع) او را امام بعدی معرفی کرد.[۴۲] . علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۴۳]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.» .همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش مأمون، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۴۴][یادداشت ۱] . در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سخت‌گیری‌های عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر [یادداشت ۲]ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۴۵] هر چند امام صادق(ع)، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهام‌آلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخ‌های عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر(ع) ملاقات کردند و با پاسخ‌های وی قانع‌ شدند و امامت او را پذیرفتند.[۴۶] . در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق(ع)، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقه‌های مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام می‌دانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق(ع) رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عده‌ای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۴۷] . در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغ‌هایی به آن حضرت می‌بست.[۴۸] محمد بن بشیر می‌گفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر می‌شناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۴۹] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و می‌تواند امام را به آنها نشان دهد.[۵۰] او در شعبده‌بازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم(ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان می‌داد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۱] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم(ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمی‌میرد. [۵۲] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس می‌شمرد و لعن می‌کرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۵۳] . احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛‌ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید[۵۵]، بداء[۵۶] و ایمان[۵۷] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۵۸] همچنین مناجات‌هایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابی‌الحسن، ابی‌الحسن الاول، ابی‌الحسن الماضی، العالم[۵۹] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۰] ابوعمران مَروَزی بغدادی (م۲۹۹ق) از عالمان اهل‌سنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۱] . از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است : علی بن جعفر، برادر امام کاظم(ع) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئله‌هایی را که از امام کاظم(ع) پرسیده و جواب آن‌ها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود.[۶۲] موضوع این کتاب مسائل فقهی است.[۶۳] این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است . رساله‌ای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۶۴] . رساله‌ای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۶۵] . علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر‌ جمع‌آوری کرده است.[۶۶] . مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) ... ادامه بحث در قسمت دوم ...


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ | 10:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    زندگانی امام موسی کاظم علیه‌السلام(2)


    حرم کاظمین

    ... مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی،[۶۷] دانشمندان یهودی[۶۸] و مسیحی،[۶۹] ابوحنیفه[۷۰] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم(ع)، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۱] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۷۲] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۷۳] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسش‌های آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۷۴] . درباره اصحاب امام کاظم(ع) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد. شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر،[۱۴۵] و برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.[۱۴۶] باقر شریف قرشی صاحب کتاب حیات الامام موسی بن جعفر، سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته و خود از ۳۲۱ تن به عنوان اصحاب امام نام برده است.[۱۴۷] علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابی‌عمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند، که برخی از آنان در شمار اصحاب اجماع ذکر شده‌اند.[۱۴۸] پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا(ع) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۴۹] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.[نیازمند منبع] . امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان، سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(ع) پایه‌گذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف می‌فرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۵۰] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مروان در قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۵۱] . گزارش‌های مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او می‌رساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفته‌شدن به اموالی می‌داند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۵۲] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مال‌های فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده می‌شود و دارای بیت‌المال و خزانه‌ای است که سکه‌های مختلف به حجم بسیار در آن یافت می‌شود.»[۱۵۳] . نامه‌نگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام می‌گرفت؛ حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه می‌نوشت[۱۵۴] و به مسائل آنان پاسخ می‌داد.[۱۵۵][۱۵۶] . بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم(ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده می‌شود.[۷۵][۷۶] بر پایه برخی گزارش‌ها امام کاظم(ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.[۷۷] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ»(«گناه از بنده‌ات بزرگ شد، پس عفو از پیشگاهت، نیکو و زیبا خواهد گردید) را تکرار می‌کرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» (بارالها از تو راحتی هنگام مرگ و گذشت هنگام محاسبه اعمال را، مسئلت می کنم) را در سجده می‌خواند.[۷۸] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم».[۷۹] . نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبِيَ اللهُ حَافِظِي»(خداوند برای حفاظت از من کفایتم می کند.)[۸۰]‏ و ِ «الْمُلْكُ لِله وَحْدَهُ»(مُلک وفرمانروايی تنها از آنِ خدای یگانه است.)[۸۱] بوده است . گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۹۸][۹۹] . هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.[۱۰۰] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.[۱۰۱] . امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۲] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۳]امام کاظم(ع) همچنان از وی خواسته بود که ضمانت بدهد که دوستان اهل‌بیت(ع) را تکریم کند و امام هم متقابلاً به او ضمانت داده بود که گرفتار قتل، سختی و زندان نشود.[۱۰۴] . با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۰۵] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچنین هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.[۱۰۶] حتی امام کاظم(ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۰۷] . دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌هایی از سوی علویان علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۰۸] سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله و تشکیل حکومت ادریسیان از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۹] امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۱۰] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد :‌ عده‌ ای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «ای پسر عمو تو شهید خواهی شد، پس در کار خویش جدی باش( نيكو جنگ كن و ضربت را جدى بزن) چراکه در میان این مردم فاسقانی هستند که ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند.»[۱۱۱][۱۱۲] . عده‌ ای دیگر گفته‌اند این قیام‌ها مورد تایید امام نبوده است.[۱۱۳] . در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود.[۱۱۴] هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم(ع) نسبت می‌داد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۱۱۵] . امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۱۶] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۱۷] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۱۸] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۱۹] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. [یادداشت ۳]امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۲۰] در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۲۱]در زیارت نامه امام از زندان او به ظُلَم‌المطامیر نیز یاد شده. مطموره زندانی را می­ گویند که مانند چاه به گونه‌ای باشد که جای پا دراز کردن و خوابیدن در آن ممکن نباشد.[یادداشت ۴] ونیزبه جهت این که بغداد در مجاورت رود دجله است طبیعتا زندان های زیر زمینی مرطوب ونمناک (مطموره) بوده است.[نیازمند منبع] . درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر، برادرزاده‌اش نزد هارون بوده است.[۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود.[۱۲۵] همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند.[۱۲۶][۱۲۷] این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.[۱۲۸][۱۲۹] . روزهای آخر عمر امام کاظم(ع) در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۳۰] بنابر قول مشهور،[۱۳۱] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است.[۱۳۲] بنابه گفته شیخ مفید، شهادت امام در ۲۴ رجب بوده است.[۱۳۳] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم(ع) نظرات دیگری هم وجود دارد از جمله سال ۱۸۱ و ۱۸۶ق.[۱۳۴][۱۳۵] مناقب به نقل از اخبارالخلفا سیوطی گزارش کرده است که چون امام کاظم(ع) به درخواست هارون‌الرشید حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونه‌ای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت. [۱۳۶] [یادداشت ۵] . پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک برای اینکه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، عده‌ای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آن‌ها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. هم‌چنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۳۷] درباره چگونگی شهادت وی گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌نویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کرده‌ اند[۱۳۸][۱۳۹] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رسانده‌اند. [یادداشت ۶][۱۴۰] [یادداشت ۷] . برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده است: یکی اثبات این‌که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته و دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشته‌اند.[۱۴۱] . پیکر موسی بن جعفر(ع) را در مقبره خانوادگی منصور دوانیقی که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۴۲] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای دفن بدن امام در این مقبره، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۴۳] . در جریان تشییعِ پیکر کاظم، تابوتِ او بر روی پلی در بغداد قرار گرفت تا مردم به‌وضوح ببینند که از دنیا رفته‌است. ظاهراً این کار برای مقابله با گسترشِ عقیدهٔ مهدویت و اینکه کاظم، قائِمِ آلِ محمّد است، صورت گرفته‌است.[۵۹] بر طبق روایتی که از اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة نقل شده‌است سندی بن شاهک از سربازانش خواست در کوچه و خیابان فریاد زنند «این موسی بن جعفر است که رافضیان (شیعیان) می‌گویند نمی‌میرد. به او نگاه کنید و ببینید که مرده‌است.» بر مبنای روایتی که در منابعی چون بحارالانوار و عیون اخبار الرّضا ثبت شده‌است، سلیمان بن ابی‌جعفر، عموی هارون، با دیدن این اوضاع از پسران و غلامانش خواست تابوتِ موسی کاظم را از دستِ مأموران دولتی بگیرند و محترمانه به‌خاک سپارند. سلیمان دستور داد پیشاپیشِ تابوت فریاد بزنند «هرکس می‌خواهد بر جنازهٔ طیّب پسر طیّب حاضر شود، به تشییع جنازهٔ موسی بن جعفر بیاید.»[۶۰] . پس از درگذشت موسی کاظم، پیکرش در قبرستانِ قریش در شمال‌غربی بغداد به‌خاک سپرده شد، جایی که بعدها به کاظمیه مشهور شد. در ابتدا زیارتِ کاظم خالی از خطر نبوده‌است. از علی بن موسی الرّضا روایت شده‌است که اگر به‌دلیل خطر، ورود به محلْ امکان نداشته باشد، زائران می‌توانند از پشتِ حجاب یا دیوار زیارت کنند. به‌تدریج این محل که محلِ دفنِ امام نهم شیعه، محمد تقی نیز هست، یکی از مهم‌ترین مراکزِ زیارتیِ عراق شد.[۶۱] در اوایل سدهٔ سیزدهم هجری قمری، مدرسهٔ علمیهٔ کاظمین در این مکان تأسیس شد.[۶۲]

    . آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری می‌کند.[۱۴۴] .


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ | 10:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    توسل به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام

    ذكر توسل به موسى بن جعفر عليه السلام

    نماز حاجات حضرت موسی بن جعفر (ع) و صلوات امام موسی کاظم

    روضه موسی بن جعفر از نذر هایی که زیاد در حرم مطهر رضوى خوانده می شود

    دعای سریع الاجابه موسی بن جعفرعلیه السلام

    کفعمی در کتاب «بلدالامین» دعایی به روایت از موسی بن جعفر(علیه‌السلام) نقل کرده و گفته است: این دعا عظیم‌الشأن و سریع الاجابه است و آن دعا این است : اللّٰهُمَّ إِنِّى أَطَعْتُكَ فِى أَحَبِّ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَهُوَ التَّوْحِيدُ ، وَلَمْ أَعْصِكَ فِى أَبْغَضِ الْأَشْياءِ إِلَيْكَ وَهُوَ الْكُفْرُ ، فَاغْفِر لِى ما بَيْنَهُما ، يَا مَنْ إِلَيْهِ مَفَرِّى آمِنِّى مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ إِلَيْكَ . خدایا! تو را در محبوب‌ترین چیزها نزدت که یگانه‌پرستی است اطاعت نمودم و تو را در مبغوض‌ترین چیزها که کفر است نافرمانی نکردم، پس آنچه از گناهان بین این دو است بر من بیامرز، ای آن‌که گریزگاهم تنها به جانب اوست، از آنچه از آن به سویت پناه آوردم مرا ایمنی بخش، اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعاصِيكَ ، وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ مِنْ طاعَتِكَ ، يَا عُدَّتِى دُونَ الْعُدَدِ ، وَيَا رَجائِى وَالْمُعْتَمَدَ ، وَيَا كَهْفِى وَالسَّنَدَ ، وَيَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ ، يَا قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ اللّٰهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ؛ خدایا! بیامرز از نافرمانی‌های بسیارم را در پیشگاهت و طاعت اندکم را در آستانت بپذیر، ای تنها توشه‌ام از میان توشه‌ها و ای امید و آرامش و پناه و تکیه‌گاهم و ای یگانه و یکتا، ای که گفتی «بگو او خدای یکتاست، خدای بی‌نیاز است، نه زاده و نه زاییده شده و برایش همتایی نبوده است»؛ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَيْتَهُمْ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتَفْعَلَ بِى ما أَنْتَ أَهْلُهُ . از تو درخواست می‌کنم به حق آنان‌که از میان آفریده‌هایت انتخاب نمودی و هیچ‌کس را از میان آفریدگانت همانند آنان قرار ندادی، بر محمّد و خاندانش درود فرست و با من چنان کن که سزاوار آنی، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدانِيَّةِ الْكُبْرىٰ ، وَالْمُحَمَّدِيَّةِ الْبَيْضاءِ ، وَالْعَلَوِيَّةِ العُلْيا ، وَبِجَمِيعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلىٰ عِبادِكَ ، وَبِالاسْمِ الَّذِى حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْكَ إِلّا إِلَيْكَ ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ لِى مِنْ أَمْرِى فَرَجاً وَمَخْرَجاً ، وَارْزُقْنِى مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَمِنْ حَيْثُ لَاأَحْتَسِبُ ، إِنَّكَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ. خدایا! از تو درخواست می‌کنم به حق یگانگی بزرگ‌تر الهی و مقام تابنده محمّدی و جایگاه برتر علوی و به تمام آنچه به آن بر بندگانت حجّت نهادی و به حق آن نامی که از آفریدگان خود پنهان داشتی که از تو جز برای تو اظهار نگردد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و برای من در کارم گشایش و راه نجاتی قرار ده و از جهاتی که گمان می‌برم و یا گمان نمی‌برم مرا روزی ده، همانا تو هرکه را بخواهی بی‌حساب روزی می‌دهی. سپس حاجت خود را درخواست کن.

    نماز حاجات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام

    بنا بر نقل سید ابن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع» نماز آن حضرت دو رکعت است که در هر رکعت «یک مرتبه» سوره «حمد» و «دوازده مرتبه» سوره «توحید» خوانده می‌شود. وسپس بعد از نماز این دعا خوانده شود : إِلهِی خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لَکَ ، وَضَلَّتِ الْأَحْلَامُ فِیکَ ، وَ وَجِلَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْکَ ، وَهَرَبَ کُلُّ شَیْءٍ إِلَیْکَ ، وَضَاقَتِ الْأَشْیَاءُ دُونَکَ ، وَمَلأَ کُلَّ شَیْءٍ نُورُکَ ، فَأَنْتَ الرَّفِیعُ فِی جَلَالِکَ ، وَأَنْتَ الْبَهِیُّ فِی جَمَالِکَ ، وَأَنْتَ الْعَظِیمُ فِی قُدْرَتِکَ ، وَأَنْتَ الَّذِی لَایَوُودُکَ شَیْءٌ، یَا مُنْزِلَ نِعْمَتِی ، یَا مُفَرِّجَ کُرْبَتِی ، وَیَا قَاضِیَ حَاجَتِی ، أَعْطِنِی مَسْأَلَتِی بِلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، آمَنْتُ بِکَ مُخْلِصاً لَکَ دِینِی، أَصْبَحْتُ عَلَی عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ، أَبُوءُ لَکَ بِالنِّعْمَهِ ، وَأَسْتَغْفِرُکَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَایَغْفِرُها غَیْرُکَ ، یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ دَانٍ ، وَفِی دُنُوِّهِ عَالٍ ، وَفِی إِشْرَاقِهِ مُنِیرٌ ، وَفِی سُلْطَانِهِ قَوِیٌّ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ. خدایا، آواها در آستانت کوتاه و آهسته گشته و اندیشه‌ها در شناسایی‌ات سرگردان شده و هر چیز از بلندای هیبتت ترسان است و همه آفریدگان به درگاهت گریزان، در برابر هستی‌ات، هستی هر آفریده‌ای در تنگنای نیستی است و همه‌چیز را نور هستی تو آکنده است، پس تویی والا در شکوهت و فروزنده در زیبایی‌ات و بزرگ در توانایی‌ات و تویی آن‌که هیچش درمانده نسازد، ای فرو بارنده‌ی نعمتم، ای گشایشگر اندوهم و ای برآورنده‌ی نیازم، خواهشم را به‌حق یگانگی‌ات روا ساز، به تو ایمان آوردم ایمانی خالص، بر پیمان وعده‌ات صبح کردم تا توان دارم، با عطایت به جانبت آیم و از تو آمرزش می‌جویم از گناهانم که جز تو آن‌ها را نمی‌آمرزد، ای آن‌که در اوج بلندای خویش به آفریده‌ها نزدیک است و در کمال نزدیکی به آنان فراتر از همگان است و در تابشش پرتوافشان و در پادشاهی‌اش بس نیرومند است، بر محمّد و خاندانش درود فرست.

    صلوات بعد از زیارت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام - (زیارت حصرت موسی بن جعفرعلیه السلام)

    اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرارِ ، وَ إِمامِ الْأَخْيارِ ، وَعَيْبَةِ الْأَنْوارِ ، وَوارِثِ السَّكِينَةِ وَالْوَقارِ ، وَالْحِكَمِ وَالْآثارِ ، الَّذِي كانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ ، حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِيرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْكَثِيرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ ، خدایا درود فرست بر محمّد و اهل‌بیتش و درود فرست بر موسی بن جعفر، جانشین نیکوکاران و پیشوای خوبان و خزانه‌ی انوار و وارث آرامش و متانت و حکمت‌ها و آثار، آن‌که همواره شب را با بیداری تا سحر، با به هم پیوستن استغفار زنده می‌داشت، هم‌پیمان سجده‌های طولانی و اشک‌های سرشار و رازونیاز بسیار و ناله‌های به هم پیوسته ، وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ ، وَالْخَيْرِ وَالْفَضْلِ ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ ، وَالْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ، وَالْجَِنازَةِ الْمُنَادىٰ عَلَيْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ ، وَأَبِيهِ الْمُرْتَضىٰ ، وَأُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛ و قرارگاه خرد و عدالت و خوبی و کرم و بذل و خوگرفته به بلا و صبر، پایمال شده به ستم و دفن شده به بی‌عدالتی و معذّب در عمق زندان‌ها و تاریکی‌های زیرزمین‌ها، با ساق کوبیده به حلقه‌های زنجیرها و جنازه‌ای که با خواری و سبک انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفی و پدرش مرتضی و مادرش سرور بانوان، با ارثی غصب شده و حکومتی ربوده و فرمانی مغلوب و خونی خواسته و زهری نوشانده؛ اللّٰهُمَّ وَكَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِيظِ الْمِحَنِ ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاكَ ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ ، وَعادَى الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها ، وَلَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوامِرِكَ وَنَواهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ ، صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نامِيَةً مُنِيفَةً زاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَراياكَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَسَلاماً ، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِيمِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. خدایا همچنان که او بر سختی محنت‌ها صبر کرد، جام اندوه گرفتاری‌ها را نوشید و در برابر خشنودی‌ات تسلیم شد و طاعت را برایت خالص نمود و خشوع را بی‌آلایش کرد و فروتنی را شعار خود ساخت و با بدعت و اهلش دشمنی نمود و ملامت ملامتگری در چیزی از اوامر و نواهی تو در او اثر نکرد، بر او درود فرست درودی بالنده عالی، پاک که با آن درود برای او واجب گردانی شفاعت امت‌هایی از آفریدگانت و گروه‌هایی از مخلوقت و از جانب ما به او تحیت و سلام برسان و از نزد خود در موالاتش به ما فضل و احسان و آمرزش و رضوان عنایت کن که تو دارای فضل فراگیر و گذشت فراوان هستی، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.

    سبط پیغمبر بود در گوشه زندان چرا؟ - سلسله بر پای شاهنشاه انس و جان چرا؟

    خفته هارون روی تخت و حضرتش بر روی خاک - در شگفتم عالم از این غم نشد ویران چرا؟

    این شه دور از وطن، در دست دشمن ها اسیر - گه به بصره گه به بغداد است سرگردان چرا؟

    سندی بن شاهک! آخر شاه مهمان تو بود - بی جهت سیلی زدن بر صورت مهمان چرا؟

    دعای توسل به چهارده معصوم علیهم السلام

    برای دفع و رفع بلای کرونا زیارت عاشورا بخوانید

    خدمت به خلق و بندگی خالق را باهم گره زدند

    دعا کردن در کنار رعایت دستورات بهداشتی

    دعا برای ایمنی از شر دشمنان و هر نوع بلا

    شب جمعه دعا کنیم برای دفع و رفع بلای کرونا

    یک دعا کوچک اثر بزرگ .درسی برای مومنان

    برای دفع و رفع بلای کرونا همه با هم در خانه ها دعا کنیم

    به مشهد مقدس سفر نکنید و از منزل خود زیارت کنید

    نماز جعفر طیار؛ اکسیر اعظم معنوی

    اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ . خدای من بلا و مصائب ما بزرگ شد

    برای نجات از حوادث و گرفتاری‌‌ چه باید کرد؟

    نماز حضرت جعفر طیار


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ | 10:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |