تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 18:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام هادی علیه السلام

«علی بن محمد علیه‌السلام» مشهور به امام هادی و امام علی‌النقی، امام دهم شیعیان است. آن حضرت در سال ۲۱۲ هجری دیده به جهان گشود و در سال ۲۲۰ هجری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جواد علیه‌السلام، به مقام امامت نائل شد. مدت امامت حضرت هادی علیه‌السلام حدود ۳۴ سال است و ایشان در سال ۲۵۴ هجری به دستور معتز عباسی مسموم و به شهادت رسیدند. «زیارت جامعه کبیره» از مشهورترین دعاهای برجای مانده از امام هادی علیه‌السلام است.

امام هادی ع پیشوای دهم مسلمانان، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در مدینه متولد شد. پدر ایشان امام جواد ع و نام مادر آن حضرت "سمانه مغربیه" بوده است. از القاب آن حضرت: الناصح، هادی، ابن الرضا و معروف‌ترین کنیه آن حضرت "ابوالحسن ثالث" است.

ایشان پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امامت رسید که ٣٣ سال به طول انجامید. حضرت در دوران امامت خود با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل که یکی از خبیث‌ترین و ستمگرترین آنان بود همزمان بود. متوکل، امام را به سامرا انتقال داد تا آن حضرت را تحت کنترل داشته باشد.

سرانجام معتمد عباسی امام هادی (ع) را مسموم کرده و حضرت حدود ۴۲ سالگی، در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری شهید شد. قبر آن حضرت در سامرا از شهرهای عراق است.

کنیه‌ها و القاب

از القاب آن حضرت: الناصح، هادی، المتوکل، النقی، المرتضی، ابن الرضا، عسکری[۷] و رضی[۸] و معروف‌ترین کنیه آن حضرت "ابوالحسن ثالث"[۹] است[۱۰].

ولادت و نیاکان

پیشوای دهم مسلمانان، حضرت علی بن محمد، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف مدینه به نام صریا متولد شد[۱].

ولادت و نسب

حضرت امام هادی علیه السلام در نیمه ماه ذی الحجه سال ۲۱۲ ق به روایتی دیگر در ۵ رجب در شهر صریا واقع در مدینه دیده به جهان گشود.[۱] پدر ایشان حضرت امام محمدتقی علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه مغربیه است.[۲]

نام مبارک ایشان، علی است و از القابشان هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، موتمن، طیب و متوکل می باشد. کنیه آن حضرت نیز ابوالحسن بوده و به ایشان «ابوالحسن ثالث» می گفتند.[۳].

پدر و مادر

امام جواد و سمانه مغربیه

پدر ایشان امام جواد ع و نام مادر آن حضرت «سمانه مغربیه» و طبق نقل کلینی[۲] «سوسن» بوده است[۳]. مادر امام کنیزی بوده از مردمان آفریقا که به دستور امام جواد ع خریداری شده بود. از محمد بن فرج روایت شده که امام جواد (ع) وی را مأمور خرید این کنیز از قافله‌ای خاص کرد و بی‌آنکه آن قافله و دختر را دیده باشد، مشخصات و قیمت تعیین شده آن را به وی گفت[۴]. امام هادی (ع) توصیفات شگفتی درباره مادرش نموده است. ایشان می‌فرماید: "مادرم به مقام و جایگاه من واقف بود و از زمره زنان بهشتی است. شیطان هیچ‌گاه به وی نزدیک نشد و دست هیچ ستمکاری به وی نرسید. او به چشم قدرت الهی که خواب در آن راه ندارد، محفوظ بود و از مادران صدیقان و صالحان هیچ کم نداشت"[۵].[۶] .

همسر و فرزندان

امام هادی (ع) تنها یک همسر به نام سلیل(حضرت سلیل) داشت که کنیزی از اهالی نوبه به شمار می‌آمد و به نام‌های دیگر، چون سوسن و حدیث نیز نامیده شده است[۱۱]. امام هادی ع درباره این زن می‌فرماید: سلیل از آفت‌ها، گزندها، پلیدی‌ها و ناپاکی‌ها محفوظ است[۱۲]. منابع او را زنی عارف و صالح دانسته‌اند[۱۳]. او حتی پس از شهادت امام حسن عسکری ع نیز محل رجوع شیعیان بود. چنان‌که از منابع به دست می‌آید او علی‌رغم مخالفت جعفر کذّاب، به امر امام عصر عج کنار امام هادی و امام عسکری ع به خاک سپرده شد[۱۴]. امام بنا بر بیان شیخ مفید چهار پسر به نام‌های حسن، حسین، محمد و جعفر و یک دختر به نام عایشه یا علّیّه داشته‌اند[۱۵]. در میان فرزندان امام هادی (ع) جعفر مشهور به کذّاب است و چنان‌که منقول است امام از پیش از تولد، وی را فرزندی ناخلف و دشمن خود و امام حسن عسکری (ع) می‌دانسته‌اند[۱۶] و نسبتش را با خود مانند پسر نوح با نوح می‌دانسته‌اند[۱۷]. جعفر پس از امام هادی (ع) مدعی امامت بود و از این‌رو مشهور به کذّاب شد[۱۸].[۱۹] .

دوره امامت

علی بن محمد، در سال ۲۲۰ق، در هشت‌سالگی به امامت رسید.[۴۰] به گزارش منابع، سن پایین امام هادی(ع) در آغاز امامت، منجر به تردید شیعیان نشد؛ چراکه امامت امام جواد پدر او نیز در سن کم آغاز شد.[۴۱] به نوشته شیخ مفید، شیعیان پس از امام نهم، به استثنای عده اندکی، امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند.[۴۲] آن عده موسی مُبَرقَع را امام می‌دانستند. با این حال پس از مدتی از اعتقاد خود برگشتند و به عموم شیعیان پیوستند.[۴۳] . سعد بن عبدالله اشعری، بازگشت آن عده به امام هادی(ع) را در پی بیزاری‌جستن موسی مبرقع از آنان دانسته است.[۴۴] شیخ مفید[۴۵] و ابن‌شهرآشوب،[۴۶] اتفاق‌نظر شیعیان بر امامت امام هادی(ع) و عدم ادعای امامت از سوی کسی جز وی را دلیل محکمی بر اثبات امامت وی دانسته‌اند.[۴۷] محمد بن یعقوب کُلینی و شیخ مفید، نصوص مربوط به اثبات امامت وی را در آثار خود برشمرده‌اند.[۴۸] . بنا به گفته ابن‌شهرآشوب، شیعیان از طریق نصوص امامان پیشین، بر امامت علی بن محمد آگاه شدند؛ نصوصی که توسط راویانی از جمله اسماعیل بن مهران و ابوجعفر اشعری نقل شده‌اند.[۴۹] .

دوره امامت

امام‌هادی(ع) پس از شهادت پدر در سال ۲۲۰ق به امامت رسید.[۴۲] پیروان اهل بیت ع، افزون بر مدینه و کوفه در مناطق مختلفی مانند همدان[۴۳] کاشان، نیشابور[۴۴] قم و آبه (آوه)،[۴۵] اصفهان،[۴۶] قزوین،[۴۷] بصره و مصر[۴۸] پراکنده بودند. حضور امام‌هادی(ع) در سامرا موجب شد که گروه قابل توجهی از پیروان اهل بیت ع در این شهر نوبنیاد که به دست معتصم عباسی بنا شده بود، ساکن شوند و از حضور ایشان استفاده کنند.[۴۹] شیعیانِ نزدیک از راه دیدار حضوری و افراد دور از راه نامه‌نگاری مسائل و وظایف دینی خود را می‌پرسیدند[۵۰] و امام‌هادی(ع) به میزانی که شرایط اجازه می‌داد، علوم دین و توحید را برای مردم تشریح می‌کرد.[۵۱] . در روزگار امام‌هادی(ع) پرسش‌ها و شبهه‌ها دربارهٔ اصول عقاید بسیار بود[۵۲]؛ از این‌رو تبیین و تفسیر مبانی اعتقادی به‌ویژه توحید[۵۳] از برنامه‌های ایشان بود. حضرت به مردم آموخت که خداوند در همه جا حاضر است و احاطه خداوند در آسمان دنیا و عرش یکسان است[۵۴] و به تعبیر امام‌خمینی، امام‌هادی ع علم و قدرت و احاطه خداوند را به همه عوالم و نسبت به همه موجودات یکسان می‌دانست.[۵۵] همچنین حضرت به معضلات فکری و شبهه‌های اعتقادی پاسخ می‌داد. موضوع اصالت قرآن و نیز موضوع چیستی کلام خدا، معروف به مسئله خلق قرآن که از دوره مأمون و معتصم عباسی آغاز شده بود، در دوره امام‌هادی(ع) نیز مورد گفتگو بود.[۵۶] حضرت ضمن رساله مفصلی بر اصالت قرآن تأکید و قرآن کریم را معیار سنجش روایات صحیح از ناصحیح اعلام کرد.[۵۷] دربارهٔ تفسیر قرآن به‌ویژه تفسیر درست آیات متشابه و تصویر درست از پیامبران خدا در قرآن[۵۸] نیز روایات متعددی از حضرت در دست است.[۵۹] . مسئله جبر و تفویض از دیگر مسائل مورد گفتگو میان متکلمان فرقه‌های اسلامی بود و امام‌هادی(ع) رساله‌ای راهگشا دربارهٔ مسائل جبر و تفویض به موالیان خود نوشت و با رد نظریه جبر و تفویض و اثبات نظریه عدل و امر بین الامرین آنان را از تحیر و سرگردانی فکری نجات داد.[۶۰] موضوع امامت و آشناکردن مردم با جایگاه اهل بیت(ع) و بیان حوزه اختیارات و وظایف امام معصوم ع ،[۶۱] به‌ویژه بیان فضایل علی(ع) از فعالیت‌های امام‌هادی(ع) بود.[۶۲] ایشان همچنین بیان موضوع غیبت امام زمان عج و آماده‌کردن مردم برای عصر غیبت و نجات آنان از تحیر را در برنامه داشت.[۶۳] . جریان غالیان[۶۴] از معضلات فکری آن روز بود.[۶۵] امام‌هادی(ع) مواضع توحیدی خود را در برابر غالیان روشن ساخت و به‌صراحت انتساب غالیان به شیعه را رد کرد و در نامه‌های گوناگون، این گروه را منحرف خواند و آشکارا از آنان بیزاری جست و از شیعیان خواست از دوستی آنان فاصله بگیرند و کاری کنند که آنان در نگاه مردم خوار شوند.[۶۶] همچنین حضرت(ع) توانست عده‌ای از افراد منحرف (از امامت ائمه اثنی عشر) چون واقفیه را هدایت کند.[۶۷] ایشان با جریان منحرف صوفیه نیز به‌شدت برخورد کرد و صوفیان (ظاهری) را همکاران شیطان خواند که با کارهای ریاکارانه در صدد فریب مردم‌اند[۶۸] (ببینید: عرفان( بخشی از فرصت‌های امام‌هادی(ع) نیز به بیان اخلاق و بیان ارزش‌ها و نیز بیان احکام شرعی مورد نیاز جامعه اسلامی گذشت.[۶۹] . نیروسازی و تربیت افراد زبده از دیگر کارهای امام‌دهم(ع) بود. ایشان شاگردان برجسته‌ای چون عبدالعظیم حسنی ، [۷۰] احمدبن‌حمزه، صالح‌بن‌محمد همدانی، خیران خادم،[۷۱] ایوب‌بن‌نوح، علی‌بن‌جعفر همانی و ابوعلی‌بن‌راشد را تربیت کرد.[۷۲] شیخ طوسی[۷۳] و دیگران[۷۴] راویان از آن حضرت را بیش از ۱۸۰ تن شمرده‌اند. امام‌خمینی در کتاب‌های فقهی خود به روایات برخی از اصحاب امام‌هادی(ع) ازجمله محمدبن‌علی بن‌عیسی،[۷۵] حسین‌بن‌سعید اهوازی،[۷۶] علی‌بن‌محمد قاسانی،[۷۷] احمدبن‌حاتم ماهویه و برادرش،[۷۸] احمدبن‌محمدبن‌خالد برقی،[۷۹] فضل‌بن‌شاذان نیشابوری،[۸۰] حسن‌بن‌راشد،[۸۱] ابراهیم‌بن‌عنبسه[۸۲] و محمدبن‌عیسی،[۸۳] استناد کرده است. امام‌هادی(ع) مانند پدر بزرگوار خود برای ارتباط با شیعیان و پاسخ به مشکلات فکری و ارتباط‌های اجتماعی و اقتصادی و گردآوری و توزیع واجبات مالی مانند خمس، وکیلانی را انتخاب کرده بود[۸۴] و هر یک از وکلا وظیفه داشتند در محدوده جغرافیایی ویژه با وظایف خاص فعالیت کنند،[۸۵] تا مردم برای شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام‌عصر عج آمادگی داشته باشند.[۸۶] مجموعه‌ای از احادیث گوناگون اعتقادی، اخلاقی و دربارهٔ احکام و دعا از امام‌هادی(ع) در دست است.[۸۷] رساله مقنعه مشتمل بر گوشه‌ای از احکام دین و حلال و حرام از دیگر مواریث علمی ایشان بوده است.[۸۸]

دوران امامت امام هادی علیه‌السلام

اوضاع سیاسی زمان امام هادی : امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال ۲۲۰ ق. در مدینه به امامت رسیدند. آن حضرت ۱۳ سال اول امامت خود را در آن شهر سپری نمود و ضمن بهره رسانی معنوی و علمی به شیعیان، به امور آنان رسیدگی می کردند تا این که متوکل خلیفه وقت که در دشمنی با ائمه اطهار علیهم السلام مشهور بود، به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام در جامعه داشت، ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند، زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود، اما متوکل منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد. متوکل جوّ بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد. همچنین علویان را در محاصره اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیهم السلام بی احترامی کنند و اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه‌های مربوط به آنها بی سابقه بوده است.

امامت و ولایت

امامت امام هادی : امام هادی ع هشت ساله بود که پدرش امام جواد ع به شهادت رسید و ایشان امامت شیعه را عهده‌دار شد و ۳۳ سال، امامت کرد[۲۰].[۲۱] . دلایل متعددی برای امامت امام ع بیان شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از: مهم‌ترین دلیل امامت امام هادی ع تصریح و وصیت پدر بزرگوارش امام جواد ع به امامت ایشان است. کلینی[۲۲] و شیخ مفید[۲۳] روایاتی را که در آنها از سوی امام جواد ع تصریح به امامت امام هادی ع شده آورده‌اند. در یکی از این روایات از قول اسماعیل بن مهران آمده است که گفت: چون امام جواد خواست برای نخستین بار از مدینه به بغداد برود هنگام بیرون رفتنش به او عرض کردم فدایت شوم از این راهی که می‌روی بر تو نگرانم، پس از شما امر امامت به که منتقل می‌شود؟ حضرت با روی خندان به جانب من برگشته فرمود: آنچه تو گمان می‌کنی امسال نیست، وقتی معتصم دومین بار او را طلبید، پیش او رفته عرض کردم: پس از شما امر امامت با کیست؟ حضرت فرمود: پس از من امامت با پسرم علی است: «الأمر من بعدی إلی ابنی علی»[۲۴].[۲۵] . صقر بن ابی دلف از حضرت جواد ع شنید که می‌فرمود: "امام بعد از من پسرم علی است دستور او دستور من و سخنش سخن من است فرمانبرداری از او فرمانبرداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود. و بعد از حسن فرزندش قیام کننده به حق و مورد انتظار است"[۲۶]. خیرانی نقل می‌کند که امام جواد ع در ایام بیماری به اصحابش پیام داد: "من در می‌گذرم و امر امامت به پسرم علی می‌رسد و او بعد از من بر گردن شما همان حق دارد که من بعد از پدرم بر شما داشتم"[۲۷].[۲۸] . معجزات و خوارق عادات دلیل دیگر است، که از ایشان نقل شده است. شیخ مفید و ابن شهرآشوب روایات متعددی از طرق مختلف در این مورد ذکر کرده‌اند[۲۹].[۳۰]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 15:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

افضلیت امام هادی

برتری امام هادی (ع) در برخوردها و مباحثات علمی به وضوح برای همه قابل مشاهده بود. در اینجا به یک مورد اشاره می‌شود: در مجلس "واثق بالله" خلیفه عباسی، "یحیی بن أکثم" از فقیهان سؤال کرد: حضرت آدم که حج انجام داد چه کسی سر او را حَلق کرد؟ همه از جواب درماندند. خلیفه عباسی گفت من فردی را می‌آورم که شما را به جواب این سؤال آگاه می‌سازد. امام هادی ع را احضار نمود و با اصرار تقاضا کرد به سؤال پاسخ دهد. امام هادی ع در جواب فرمود: «فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أُمِرَ جَبْرَئِيلُ أَنْ يُنْزِلَ بِيَاقُوتَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ، فَهَبَطَ بِهَا فَمَسَحَ بِهَا رَأْسَ آدَمَ (ع)، فَتَنَاثَرَ الشَّعْرُ مِنْهُ»[۳۱].[۳۲]

کرامات امام هادی

برای امام هادی ع کرامات و امور خارق العاده‌ای نقل شده[۳۳] که هر یک نشانه مقام رفیع و منزلت آن حضرت نزد خداوند تعالی است مانند: اسحاق جلاب می‌گوید: "برای امام هادی (ع) گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای ابوجعفر فرزندش و مادر او و غیر اینها از کسانی که دستور داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به بغداد نزد پدرم برگردم، حضرت به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز عرفه شد نزد حضرت اقامت گزیدم و شب عید قربان در ایوان خانه‌اش خوابیدم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: ای اسحاق! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانه‌ام در بغداد دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین یاران بودم، به آنان گفتم: روز عرفه در سامرا بودم و روز عید به بغداد آمدم"[۳۴].[۳۵] . تکلم به سایر زبان‌ها: محمد بن حسین از علی بن مهزیار نقل کرده که گفت خدمت حضرت هادی ع رسیدم قبل از اینکه من سخنی بگویم آن جناب به فارسی با من صحبت کرد. همچنین می‌گوید: غلام خود را که از اهالی سقلاب بود خدمت امام علی النقی ع فرستادم. پس از مراجعت دیدم غلام در تعجب است گفتم: چه شده؟ پسر گفت: چطور تعجب نکنم پیوسته با من به زبان سقلابی صحبت می‌کرد مثل اینکه اهل سقلاب است چنین خیال کردم که با آنها رفت آمد داشته است[۳۶].[۳۷]

جایگاه و ویژگی‌ها

امام‌هادی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارای مقامات و کمالات معنوی بسیار بود؛ ازجمله ایشان در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر ص و دارای مقام عصمت است)ببینید: اهل بیت ع (ایشان از سوی خداوند و به نص پیامبر اکرم ص به امامت رسیده است.[۱۱] امام‌جواد(ع)، امام‌هادی(ع) را امام پس از خود و جانشین پیامبر(ص) به مردم معرفی کرد.[۱۲] در امامت ایشان تردیدی به وجود نیامد، به جز عده اندکی از شیعیان که برای مدتی کوتاه به امامت برادر ایشان موسی‌بن‌محمد معروف به موسی مبرقع گرویدند و سپس بازگشتند.[۱۳] بزرگان شیعه پس از جستجو دربارهٔ امام زمان خود[۱۴] امامت ایشان را پذیرفتند.[۱۵] جایگاه آن حضرت چنان بود که نه تنها دوستان بلکه کارگزاران دولت بنی‌عباس نیز در برابر ایشان فروتن بودند، به گونه‌ای که در وقت عبور آن حضرت برای احترام از مرکب‌های خود فرود می‌آمدند،[۱۶] تا آنجاکه متوکل عباسی نیز به‌ظاهر به هنگام آوردن امام(ع) به سامرا سفارش کرد که با ایشان(ع) با احترام کامل رفتار شود و مأموران از آن حضرت اطاعت کنند.[۱۷] علاقه و گرایش مردم مدینه به امام‌هادی(ع)،[۱۸] به گونه‌ای بود که هنگام خروج اجباری ایشان از مدینه به سامرا به وسیله یحیی‌بن‌هرثمه، مردم آشکارا و با صدای بلند گریه کردند[۱۹]؛ چنان‌که حضرت در طول مدت حضور خود در سامرا مورد احترام همگان بود و هر روز بر عظمت و محبوبیت ایشان افزوده می‌شد.[۲۰] . بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت از کرامت و بزرگواری و صفات برجسته امام‌هادی ع ،[۲۱] ازجمله عبادت و وارستگی، خشیت از خداوند،[۲۲] گذشت و بزرگواری،[۲۳] بخشندگی،[۲۴] زهد و پارسایی،[۲۵] هیبت، جلالت، صداقت لهجه، خوش‌خلقی،[۲۶] خدمتگزاری به مردم،[۲۷] فضل و دانش ایشان[۲۸] یاد کرده‌اند. آن حضرت دلسوز امت اسلامی بود و از کار مردم گره‌گشایی می‌کرد.[۲۹] . امام‌خمینی، همه ائمه ازجمله امام‌هادی(ع) را انسان کامل می‌دانست[۳۰]؛ چنان‌که امام‌هادی(ع) را هدایتگر مردم و از ابرار و افراد خیراندیش و از ائمه اثنی عشر(ع) و حجت خدا بر زمین و هدایت‌کننده[۳۱] و به استناد روایات،[۳۲] مراد از لیالی عشر در «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ»[۳۳] را ده نفر از ائمه، امام‌حسن مجتبی ع تا امام‌حسن عسکری ع شمرده است.[۳۴] ایشان با اشاره به مصادیق لیلةالقدر در روایات از زبان استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی یادآور شده است مراد از لیلةالقدر دوره محمدیه (دوره پیامبر(ص) و دوره امامت) است و این تفسیر یکی از مراتب لیلةالقدر است[۳۵])ببینید: لیلة القدر( ایشان همچنین در اشعار خود از حضرت هادی(ع) به عنوان نقی و دارنده حشمت یاد کرده است[۳۶] و در گفته‌های تفسیری و فقهی در موارد گوناگون ازجمله برای حرمت قمار،[۳۷] بیع ما لایملک[۳۸] و اموال متعلق به منصب امامت و حکومت،[۳۹] به احادیث ایشان استناد کرده و مستحب دانسته است نام ایشان به عنوان ائمه مسلمانان یاد شود.[۴۰] ایشان برابر برخی روایات، روز چهارشنبه را متعلق به امام‌هادی(ع) دانسته و بایسته شمرده است در تعقیب نماز صبح برای درامان‌ماندن از شیطان و نفس اماره به این امام توسل و در قبول عبادات ناقص، به آن ذات مقدس شفاعت جسته شود.[۴۱]

فعالیت‌های امام هادی

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

شرایط سیاسی

امام‌هادی(ع) با شش تن از خلفای عباسی،[۱۰۳] معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز[۱۰۴] معاصر بود. معتصم و واثق بیش از خلفای گذشته علویان را تحمل می‌کردند[۱۰۵] و شیعیان نیز در آن دوره از آزادی‌هایی برخوردار بودند.[۱۰۶] منتصر عباسی نیز در دوره کوتاه حکومتش (۲۴۷–۲۴۸) به علویان نظر مثبت داشت[۱۰۷]؛ ولی متوکل عباسی ۲۳۲–۲۴۷ق با حمایت از اهل حدیث به سرکوب معتزله و شیعه پرداخت.[۱۰۸] وی کینه شدیدی دربارهٔ آل علی(ع) داشت و خفقان شدیدی علیه شیعیان اعمال کرد[۱۰۹] و حتی قبر حضرت سیدالشهدا(ع) را ویران ساخت.[۱۱۰] عمربن‌فرج حاکم مدینه و مکه مردم را از معاشرت با علویان منع کرد و اگر کسی کمکی به شیعیان می‌رسانید، به ‌سختی عقوبت می‌شد و وضع مالی شیعیان و علویان در این دوران بسیار دشوار بود.[۱۱۱] . آغاز امامت امام‌هادی(ع) در مدینه بود. حکومت عباسی از موقعیت ایشان در میان مردم بر خود احساس خطر می‌کرد و گاه و بی‌گاه برای حضرت مزاحمت‌هایی ایجاد می‌کرد. عباسیان حضرت را تحت نظر داشتند و گاه آن حضرت را حبس می‌کردند و دسترسی به ایشان دشوار می‌شد.[۱۱۲] در سال ۲۳۳ق متوکل عباسی به یکی از فرماندهان نظامی خود به نام یحیی‌بن‌هرثمه دستور داد که در مدینه خانه امام‌هادی(ع) را بازرسی و ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کند. وقتی مردم مطلع شدند، جمع شدند و صدا به گریه بلند کردند، تا جایی که ابن‌هرثمه برای خاموش‌کردن مردم سوگند یاد کرد که به ایشان آسیبی نخواهد رسید.[۱۱۳] به نقل شیخ مفید پس از ورود امام(ع) به سامرا، متوکل دستور داد ایشان را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروان‌ها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای سکونت آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. متوکل به‌رغم احترام ظاهری به امام‌هادی(ع) بارها ایشان را به دربار خود احضار و متهم به گردآوری سلاح علیه خود کرد[۱۱۴] و حتی ایشان را زندانی کرد.[۱۱۵] صقربن‌ابی‌دلف برای دیدار امام(ع) به سامرا رفته بود؛ اما وقتی با حاجب و زندانبان خلیفه روبه‌رو شد، ترسید و از مقصود خود سخنی نگفت؛ ولی حاجب که خود معتقد به امامت امام(ع) بود، او را به دیدار ایشان فرستاد. صقر از وضعیت امام(ع) که بر حصیری نشسته و پهلوی ایشان قبری حفر شده بود، گریان شد. امام(ع) او را دلداری داد و یادآور شد فعلاً آسیبی به او نخواهد رسید.[۱۱۶] . در دوره متوکل یاران امام‌هادی(ع) نیز در معرض حبس و گاه شکنجه قرار می‌گرفتند[۱۱۷]؛ ازجمله برخی از وکلای ایشان در بغداد به زندان افتادند[۱۱۸] و برخی زیر شکنجه کشته شدند.[۱۱۹] اموال شیعیان مصادره می‌شد و جان آنان در خطر بود. قیام‌های علویان علیه خلافت عباسیان نیز بر دامنه فشار حکومت علیه شیعیان می‌افزود.[۱۲۰] با همه این شرایط امام‌هادی(ع) در سامرا از فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی دور نبود و به تعبیری حوزه نفوذ امام‌هادی(ع) در جامعه اسلامی بیش از دوره امام‌صادق ع بود؛ چنان‌که دشمن نیز در مقابله با نفوذ امام‌هادی(ع) درمانده بود.[۱۲۱] شیعیان ایران، عراق، یمن و مصر هرچند با سختی ارتباط پیاپی و خوبی با حضرت داشتند[۱۲۲] و گاه برای زیارت ایشان به سامرا می‌رفتند و واجبات مالی خود به‌ویژه خمس را که امام(ع) آن را حق‌الامامه می‌دانست، به ایشان می‌رساندند.[۱۲۳] برخی هواداران امام‌هادی(ع) که در مناصب دولتی حضور داشتند، پنهانی با حضرت در ارتباط بودند.[۱۲۴] وکلای ایشان علاوه بر جمع‌آوری خمس و فرستادن آن برای ایشان، در تبیین مسائل کلامی و فقهی و در معرفی امامت امام‌بعدی و آمادگی ورود شیعه به عصر غیبت تلاش می‌کردند.[۱۲۵] . امام‌خمینی به استناد روایات[۱۲۶] یادآور شده است علی‌بن‌راشد از وکلای امام‌هادی(ع)، از ایشان دربارهٔ اموالی که مردم نزد وی آورده و مدعی‌اند که متعلق به امام است، پرسیده است که حضرت(ع) پاسخ داده، اموالی که متعلق به منصب امامت و ولایت است، متعلق به امام است؛ ولی اموال شخصی ایشان، برابر قرآن و سنت میان وارثان تقسیم می‌شود.[۱۲۷] در نگاه امام‌خمینی آن حضرت، رسالت مبارزه با ظلم و برپایی عدالت را بر دوش داشت و با طاغوت‌های زمان خود مماشات نمی‌کرد و نیز پیروان وی وظیفه داشتند موضع خود در برابر حاکمان ستمکار را روشن سازند. ایشان به استناد روایات[۱۲۸] یادآور شده است امام‌هادی(ع) به افراد اجازه نمی‌داد که به ستمکار کمک کنند و در تشکیلات آنان وارد شوند و شیعیان تنها در صورت امکان کمک به مظلوم می‌توانستند کارگزاری حاکمان زمان خود را بپذیرند.[۱۲۹] ایشان حبس، شکنجه، تبعید و مسموم‌شدن‌های ائمه(ع) (به دست حاکمان اموی و عباسی) را در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستم دانسته است.[۱۳۰] . امام‌هادی(ع) در سوم رجب[۱۳۱] یا ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۲۵۴ق در چهل‌سالگی در خلافت معتز عباسی[۱۳۲] یا معتمد عباسی[۱۳۳] به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شد.[۱۳۴] ایشان افزون بر امام‌حسن عسکری ع سه پسر به نام حسین، محمد و جعفر و دو دختر به نام عایشه و علیّه داشت.[۱۳۵] امام‌خمینی در سفر تبعید به عراق در سال ۱۳۴۴ به همراه گروهی از روحانیان برای زیارت امام‌هادی(ع) و امام‌عسکری(ع) به سامّرا رفت[۱۳۶] و به گزارشی چند روز در سامرا ماند و در حرم عسکریین(ع) نماز جماعت برگزار کرد.[۱۳۷]

سرگذشت زندگی امام هادی

امامت امام هادی ع پس از شهادت پدر بزرگوار خود در محیطی خفقان بار و تاریک و در وضعی بسیار دشوار شروع شد. متوکل، یکی از خلفای عبّاسی بود که در دوره امامت حضرت خلافت می‌کرد. این شخص خبیث‌ترین، ستمگرترین و سرسخت‌ترین دشمن اهل بیت (ع) بود. بحران‌های سیاسی در هئیت حاکمه و انقلاب‌ها و شورش‌های علویان و سایر مردم باعث شد خلفا نسبت به پیشوایان شیعه حسّاسیت بیشتری نشان دهند.

برخورد با غالیان

غالیان در زمان امامت امام هادی فعال بودند. آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به امامان شیعه از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه احمد بن محمد بن عیسی اَشعری به امام هادی، دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد. از طرفی چون به ائمه منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. آنان واجبات و محرمات را تأویل می‌کردند. برای نمونه منظور از صلاة و زکات را در آیه وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ [۷۹] افرادی خاص می‌دانستند، نه خواندن نماز و پرداخت مال. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این‌گونه تأویلات از دین ما نیست. از آنها پرهیز کنید.[۸۰] فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با امامت سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او، به خوردن و آشامیدن پیامبران و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است، جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است[۸۱] . امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه سهل بن زیاد، از غُلُوِّ علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی علی بن حَسَکه به اهل‌بیت را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از شیعیان خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را باب و پیامبر از جانب او معرفی می‌کرد.[۸۲] امام هادی غالیانی همچون محمد بن نُصیر نمیری بنیانگذار فرقه نصیریه،[۸۳] حسن بن محمد معروف به ابن‌بابا و فارس بن حاتم قزوینی را نیز لعن کرده است.[۸۴] . از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی ع معرفی می‌کرد، احمد بن محمد سیاری بود[۸۵] که بیشتر رجالیان او را غالی و فاسدالمذهب دانسته‌اند.[۸۶] کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که برخی در تحریف قرآن به آن استناد کرده‌اند.[۸۷] امام هادی(ع) ضمن رساله‌ای که ابن‌شعبه حَرّانی آن را نقل کرده، بر اصالت قرآن تأکید کرد و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح معیاری دقیق معرفی کرد.[۸۸] در کنار این، امام هادی از شیعیانی که به‌اشتباه، به غلو متهم می‌شدند، دفاع می‌کرد. مثلاً هنگامی که قمی‌ها محمد بن اورمه را به اتهام غُلو از قم اخراج کردند، نامه‌ای خطاب به اهل قم نوشت و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.[۸۹]

ارتباط با شیعیان

علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی خلفای عباسی حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر رابطه برقرار بود.[۹۰] او از طریق سازمان وکالت و نامه‌نگاری، با شیعیان در ارتباط بود. به گفته رسول جعفریان در زمان امام هادی(ع)، قم، مهم‌ترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت.[۹۱] محمد بن داوود قمی و محمد طلحی از قم و شهرهای اطراف آن، خمس، هدایا و سؤالات مردم را به امام هادی می‌رساندند.[۹۲] به گفته جعفریان، وکلا علاوه بر جمع‌آوری خمس و ارسال آن برای امام، در حلّ معضلات کلامی و فقهی و همچنین در تثبیت امامت امام بعدی در منطقه خود، نیز نقش داشتند.[۹۳] محمدرضا جباری نویسنده کتاب سازمان وکالت، از علی بن جعفر همانی، ابوعلی بن راشد و حسن بن عبد ربّه به عنوان وکلای امام هادی نام برده است.[۹۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 15:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

خلفای هم‌عصر

امام هادی(ع)، ۳۳ سال ۲۲۰ق-۲۵۴ق ، امامت را برعهده داشت[۵۰] در این مدت، چند خلیفه عباسی بر سر کار آمدند. آغاز امامت او با خلافت معتصم و پایان آن با خلافت مُعْتَز هم‌زمان بوده است.[۵۱] البته ابن‌شهرآشوب، پایان عمر امام هادی(ع) را در زمان خلافت مُعتَمد عباسی دانسته است.[۵۲] . امام دهم شیعیان، هفت سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد.[۵۳] به گفته جاسم حسین نویسنده کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم عج ، معتصم در زمان امام هادی در مقایسه با دوران امام جواد، سختگیری کمتری به شیعیان روا می‌داشت و مدارای بیشتری با علویان داشت و این تغییر رویکرد او، ناشی از بهبود اوضاع اقتصادی و کاهش یافتن قیام‌های علویان بوده است.[۵۴] همچنین حدود پنج سال از دوران امامت امام دهم، با خلافت واثق، چهارده سال با خلافت متوکل، شش ماه با خلافت مستنصر، دو سال و نه ماه با خلافت مستعین و بیش از هشت سال با خلافت مُعْتَز هم‌زمان بوده است.[۵۵]

سیاست متوکل در برابر امام هادی

متوکل عباسی و سیره سیاسی امام هادی

متوکّل برای جلوگیری از بحرانی‌تر شدن حکومتش هم‌زمان دو اقدام را در برنامه کاری خود قرار داد: تهاجم به شیعیان و علویان و قتل و غارت و ایجاد وحشت بین آنان و خوار نمودن آنها. متوکّل در دشمنی، خاندان رسالت نظیر نداشت، به ویژه با علی ع سرسختانه دشمنی می‌ورزید و آشکارا ناسزا می‌گفت. در سال ۲۳۷ دستور داد قبر امام حسین ع و خانه‌های اطراف را خراب نموده، آب بر آن بستند و شخم زدند و زراعت کردند. در این زمان وضع سادات علوی بسیار رقّت بار بود، چنان‌که زنان پوشش مناسبی نداشتند و عده‌ای از آنها دارای یک چادر کهنه بودند که به نوبت در آن نماز می‌خواندند. جدا کردن امام هادی ع از پایگاه‌های مردمی و انتقال حضرت به عراق. متوکّل می‌خواست به این ترتیب پایگاه‌های او را پراکنده نموده، سازمانشان را از بین ببرد. متوکّل دریافت اگر امام هادی ع تحت مراقبت نباشد خطری برای دولتش خواهد بود. امام جماعت حرمین که از سوی دستگاه خلافت منصوب شده بود، به متوکّل عباسی نوشت: اگر تو را به مکّه و مدینه حاجتی هست، علی بن محمد را از این دیار بیرون ببر که بیشتر مردم این ناحیه را مطیع و منقاد خود نموده است. این موضوع را گروه دیگری از طرفداران حکومت بنی‌عبّاس از جمله حاکم مدینه نیز برای متوکّل نوشتند. متوکل به امام ع نامه‌ای نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس از خانواده و دوستانش که بخواهد به سامرا آید. او برای جلوگیری از شورش مردم طوری اقدام کرد که موجب تحریک امّت نشود. یحیی بن هرثمه ـ فرمانده متوکّل که برای جلب امام به مدینه عزیمت کرده بود ـ با اعتراض شدید مردم مواجه شد و به ناچار برای مردم سوگند یاد کرد دستوری ندارد که باعث اذیت امام شود، آنگاه حضرت همراه فرزند نوجوان خود امام عسکری به سامرا رفت[۳۸]. در آنجا تمام حرکات و رفتار او تحت نظر و مراقبت قرار گرفت. گرچه برای امام هادی ع با توجّه به پایگاه مردمی قدرتمند امکان نپذیرفتن عزیمت به سامرّا وجود داشت، امّا حضرت به دلایل زیر پذیرفت: در صورت نپذیرفتن، فشار حکومت بیشتر می‌شد و سیاست‌های امام پیش نمی‌رفت. به این ترتیب تلاش‌های سعایت‌ کنندگان و سخن‌چینان خنثی شد. هیئت حاکمه تحت تأثیر شخصیت بی‌نظیر امام قرار می‌گرفت و جلوی بعضی مفاسد گرفته می‌شد؛ چنان‌که بعضی رجال بلند مرتبه از قبل تحت تأثیر امام بودند. یحیی بن هرثمه می‌گوید: وقتی از سامرّا برای جلب امام هادی می‌رفتم. در بغداد، والی آنجا ـ اسحاق بن ابراهیم طاهری ـ به من سفارش کرد اگر از منزل علی بن محمد النقی هنگام تفتیش چیزی یافتی، به متوکّل گزارش نکن. در سامرّا نیز وصیف ترکی[۳۹] در حق او سفارش کرد. با استفاده از این نفوذ و روابط نسبی و قوم و خویش با بنی عبّاس، فشار موجود بر شیعیان کمتر می‌شد. مسعودی می‌نویسد: درباره امام هادی ع نزد متوکّل سعایت کردند که در منزل آن جناب اسلحه و نامه‌های زیادی است که شیعیان او از اهل قم، برایش فرستاده‌اند و تصمیم دارد بر تو خروج کند. متوکّل سعید حاجب را برای تفتیش فرستاد و چون امام ع اقدامات لازم را انجام داده بودند، سعید توفیق نیافت و جز پولی که مادر متوکّل نذر امام کرده بود. چیزی پیدا نکرد و هنگامی که برای عذرخواهی به امام گفت: من مأمور بودم و معذور، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۴۰]. به طور خلاصه عبّاسیان در مقابل امام دو موضع متفاوت اتخاذ نموده بودند: تشکیل مناظرات علمی. جلب امام و زیر نظر گرفتن او. امام نیز این مواضع را اتخاذ فرمودند: پاسخ به شبهات و آگاه ساختن امّت. نظارت بر پایگاه‌های مردمی و پشتیبانی از آنها و توجّه به قیام‌های علویان. تربیت شاگردانی همچون علی بن جعفر، شاعر و و ادیب معروف ابن سکیّت، حضرت عبدالعظیم حسنی و...[۴۱].

احضار به سامرا

متوکل عباسی در سال ۲۳۳ق امام هادی(ع) را وادار کرد از مدینه به سامرا برود.[۵۶] شیخ مفید این اقدام متوکل را مربوط به سال ۲۴۳ق گزارش کرده است؛[۵۷] اما از نظر رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ اسلام، این تاریخ صحیح نیست.[۵۸] گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی عبدالله بن محمد کارگزار حکومت عباسی در مدینه[۵۹] و بریحه عباسی، امام جماعت منصوب خلیفه در مکه و مدینه، علیه امام هادی(ع)[۶۰] و همچنین گزارش‌هایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.[۶۱] . به گزارش مسعودی، بریحه، در نامه‌ای به متوکل، به وی گفت: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است[۶۲] بر همین اساس، یحیی بن هَرثَمه از سوی متوکل، مأمور انتقال امام هادی(ع) به سامرا شد.[۶۳] امام هادی(ع) در نامه‌ای به متوکل، بدگویی‌ها علیه خویش را رد کرد؛[۶۴] اما متوکل در پاسخ، با احترام از او خواست به سوی سامرا حرکت کند.[۶۵] متن نامه متوکل، در آثار شیخ مفید و کلینی نقل شده است.[۶۶] . به گفته رسول جعفریان، متوکل برنامه انتقال امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدی به دنبال نداشته باشد؛[۶۷] اما سبط بن جوزی از علمای اهل‌سنت گزارشی از یحیی بن هرثمه نقل کرده است که براساس آن مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیونی به راه‌ انداختند که مدینه تا آن زمان چنین وضعی به خود ندیده بود.[۶۸] امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه، وارد کاظمین شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.[۶۹] در کاظمین، به خانه خزیمة بن حازم رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.[۷۰] . به نوشته شیخ مفید، امام هادی به ظاهر مورداحترام متوکل بود؛ اما متوکل علیه او دسیسه می‌کرد.[۷۱] به گزارش طبرسی هدف متوکل از این کار این بود که از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.[۷۲] به گفته شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، به دستور متوکل، یک روز او را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.[۷۳] به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.[۷۴] . حاکمان عباسی در مدت اقامت امام هادی(ع) بر او سخت می‌گرفتند. برای نمونه قبری در اتاق محل زندگی او حفر کرده بودند. همچنین او را شبانه و بی‌خبر به کاخ خلیفه احضار می‌کردند و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری می‌کردند.[۷۵] برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی(ع) را چنین نوشته‌اند: متوکل از نظر کلامی به اهل حدیث که ضدّ معتزله و شیعه بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند. متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط مردم با امامان شیعه هراس داشت. ازاین‌رو می‌کوشید این پیوند را قطع کند.[۷۶] متوکل در همین راستا، مرقد امام حسین ع را تخریب کرد و به زائران امام حسین سختگیری می‌کرد.[۷۷] . پس از متوکل فرزندش منتصر بر سر کار آمد. در این دوره از فشار حکومت بر خاندان علوی، از جمله امام هادی(ع) کاسته شد.[۷۸]

شعر امام هادی در مجلس متوکل

به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم قمری، به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد. به همین دلیل، به دستور متوکل، تعدادی از مأموران غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.[۱۰۶] هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، ظرف شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.[۱۰۷] امام با بیان اینکه گوشت و خون من به شراب آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.[۱۰۸] آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورَد.[۱۰۹] امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت؛ اما با اصرار متوکل این اشعار را سرود: بَاتُوا عَلَی قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ - غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَــلُ - وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ - فَأُسْکنُوا حُفَراً یا بِئْسَ مَا نَزَلُوا - نَادَاهُمُ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ مَا دُفِنُوا - أَینَ الْأَسِرَّةُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ - أَینَ الْوُجُوهُ الَّتِی کانَتْ مُحَجَّبَــةً - مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْکلَلُ - فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ - تِلْک الْوُجُوهُ عَلَیهَا الدُّودُ تَنْتَقِل - قَدْ طَالَ مَا أَکلُوا دَهْراً وَ مَا شَرِبُوا - فَأَصْبَحُــوا بَعْدَ طُولِ الْأَکلِ قَدْ أُکلُوا - و طالما عمّروا دورا لتحصنهــم - فَفَارَقُوا الدُّورَ وَ الْأَهْلِینَ وَ انْتَقَلُوا - وَ طَالَ مَا کثَّرُوا الْأَمْوَالَ وَ ادَّخَرُوا - فَخَلَّفُــوهَا عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ ارْتَحَلُــوا.[۱۱۰] . ترجمه = بر قله کوه‌ها به سر می‌بردند و مردان نیرومند حراست آنها می‌کردند؛ اما قله‌ها کاری برای آنها نساخت. از پسِ عزت از پناهگاه‌های خود برون آورده شدند و در حفره‌ها جایشان دادند و چه فرود آمدنِ بدی بود. از پسِ آنکه در گور شدند، یکی بر آنها بانگ زد: «تخت‌ها و تاج‌ها و زیورها کجا رفت؟ چهره‌هایی که به نعمت خو کرده بود و پرده‌ها جلو آن آویخته می‌شد چه شد؟» و قبر به سخن آمد و گفت: «کرم‌ها بر این چهره‌ها کشاکش می‌کنند. روزگاری دراز بخوردند و بپوشیدند و از پسِ خوراکی طولانی خورده شدند. مدت‌ها خانه‌ها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانه‌ها و کسان خویش دور شدند و برفتند. مدت‌ها مال اندوختند و ذخیره کردند و برای دشمنان گذاشتند و برفتند. منزل‌هایشان خالی ماند و ساکنانش به گور سفر کردند[۱۱۱] . مسعودی نقل کرده است که اشعار امام متوکل و اطرافیان او را تحت تأثیر قرار داد؛ به‌گونه‌ای که صورت متوکل از گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.[۱۱۲]

خلفای بعد از متوکل

فشارهای عباسیان به امام و شیعیانش با قتل متوکل به طور فزاینده‌ای رو به کاستی نهاد. متوکل در سال ۲۴۷ق به دست برخی از نزدیکانش از جمله پسرش منتصر و وصیف کشته شد. امام پیش از مرگ متوکل با اشاره به آیات ۴۷ تا ۴۹ سوره یوسف[۴۲] از مدت خلافت وی خبر داده بود[۴۳]. منتصر جای پدر را گرفت و حدود شش ماه خلافت کرد. در مدت کوتاه خلافت وی وضعیت علویان و شیعیان دگرگونی اساسی یافت. او به آل علی ع مواجهه‌ای نیکو داشت و به آنان نیکی می‌ورزید و نه تنها ایشان را آزار نمی‌داد، بلکه هدایایی را نیز برای ایشان می‌فرستاد. او کسی را از زیارت قبر امام حسین ع منع نکرد و حتی دستور داد باغ فدک را به فرزندان امام حسن و امام حسین ع بازگردانند و اموال آل ابی‌طالب را آزاد کنند[۴۴]. امام هادی ع از این فرصت پیش‌آمده کمال استفاده را برد و به تربیت شاگردان و بهبود امور دینی و دنیوی شیعیان پرداخت و کوشید برخی از انحرافات عقیدتی موجود در میان شیعیان و حتی وکلا را مرتفع سازد. پس از منتصر، مستعین بالله در سال ۲۴۸ ق به خلافت رسید و تا سال ۲۵۲ق این منصب را در اختیار داشت. در زمان وی قیام‌های متعددی توسط علویان صورت گرفت که نشان از نامناسب بودن اوضاع برای ایشان است[۴۵]. مستعین بالله نیز جای خود را در سال ۲۵۲ق به فرزند متوکل، المعتز بالله داد. فرزند متوکل در ارتباط با امام و شیعیان بیشتر به سیاست‌های پدر مایل بود و از این‌رو در سال ۲۵۴ق با زهر امام را به شهادت رساند[۴۶].[۴۷]

سیره سیاسی امام هادی

حکومت عباسیان در دوران امامان ع با بحران مشروعیت روبه‌رو بود و این وضع در دوران امام هادی(ع) نیز ادامه داشت. آنان چون نتوانسته بودند این مشکل را حل کنند، افزون بر اعمال فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر شیعیان و امامان شیعه، برای حفظ اقتدار و تداوم حاکمیت خود راه چاره را در مراقبت دائمی و تحت نظر گرفتن امامان می‌دیدند. احضار امام هادی(ع) به سامرّا در همین راستا صورت گرفت. با این حال امام هادی(ع) در عرصه سیاسی اقدامات مؤثری انجام داد که برخی از آنها بدین شرح‌اند: مخالفت با مشروعیت حکومت خلفا: امام هادی(ع) به شکل‌های مختلف مشروعیت حکومت و حاکمان عباسی را به چالش می‌کشید. برای نمونه، هنگامی که در ضمن گفتگویی، متوکّل عباسی از آن حضرت پرسید: فرزند پدر تو، (یعنی خود امام هادی(ع)) درباره عباس بن عبدالمطلب چه می‌گوید؟ امام فرمود: ای امیر مؤمنان! فرزند پدر من چه می‌گوید درباره مردی (یعنی خود امام هادی(ع)) که خدا اطاعت از فرزندان او را بر خلق خود واجب کرد و اطاعت از او (یعنی خود امام هادی(ع)) را بر فرزندانش (یعنی فرزندان عباس) واجب کرد. متوکّل (با این گمان که حضرت به خواسته او مهر تأیید زده و اطاعت از فرزندان عباس را واجب شمرده خوشحال شد) و دستور داد ۱۰۰ هزار درهم به آن حضرت بدهند. نهی از یاری رساندن به حکومت: سیاست مبارزه منفی به صورت تحریم همکاری با دستگاه خلافت عباسی به عنوان یک سیاست راهبردی از زمان امامان پیشین بود و امام هادی(ع) آن را ادامه داد. برای نمونه، محمد بن علی بن عیسی[۴۸] در صف عباسیان و کارگزار آنان بود. وی برای روشن شدن وضعیت درآمدی که از کار کردن برای عباسیان به دست می‌آورد، به امام هادی(ع) نامه نوشت و نظر ایشان را درباره کار خود و پول گرفتن از آنان پرسید. امام هادی(ع) در پاسخ فرمود: آن مقدار از همکاری که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذیر است؛ اما در غیر این موارد، کراهت دارد و در صورتی که چاره‌ای نباشد، مقدار اندک آن بهتر از بسیار آن است. وی برای روشن‌تر شدن مطلب، به امام نوشت که انگیزه‌اش از همکاری با آنان تنها یافتن راهی برای ضربه زدن به آنان و تشفی خاطر است. امام نیز پاسخ داد: در این صورت همکاری با آنان نه تنها حرام نیست، بلکه پاداش نیز دارد[۴۹].[۵۰]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 15:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

برخورد امام با فرقه‌ها و مکاتب

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سایر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود. همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و... مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

ماجرای شیعه ‌شدن جُنیدی

بر پایه گزارشی که در اثبات‌الوصیه نقل شده است پس از شهادت امام جواد، از سوی حکومت عباسی شخصی به نام ابوعبدالله جُنَیدی که متعصب و در دشمنی با اهل‌بیت زبانزد بود، مأمور شد تا امام هادی را تعلیم دهد و او را زیر نظر داشته باشد و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری کند؛ اما پس از چندی این شخص تحت تأثیر علم و شخصیت امام شیعه شد.[۲۲]

اصحاب امام هادی علیه‌السلام

بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد دست پروردگان و اصحاب امام هادی علیه السلام و کسانی که از آن حضرت در زمینه های مختلف علوم اسلامی روایت نقل کرده اند، بالغ بر ۱۸۵ نفر می شود که در میان آنان چهره‌های برجسته علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند دیده می شود.[۴] برخی از شاگردان مشهور آن حضرت عبارتند از: فضل بن شاذان: از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است. حضرت عبدالعظیم حسنی: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود. علی بن مهزیار اهوازی: از فقها و محدثان و دانشمندان نامور شیعه و از اصحاب سه امام یعنی امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام می باشد. علی بن جعفر همانی: وی مردی ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام را بر عهده داشت . عثمان بن سعید عمروی: او معتمد در نزد امام على‌النقى و امام حسن عسکری علیهماالسلام و وکیل ایشان در زمان حیات ایشان بود و اولین نفر از نواب اربعه امام زمان (عج) است. حسین بن سعید اهوازى: او یکی از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام می باشد. وی از مشایخ جلیل القدر روایتی بشمار می آید و روایات وی از اعتبار و شهرت خاصی در میان فقهای شیعه برخوردار است. ایوب بن نوح: او وکیل امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام بود و روایات زیادی از امام هادی علیه السلام نقل کرده است. امام هادی علیه السلام در مورد او به عمرو بن سعید مدائنی فرمود: ای عمرو! اگر دوست داری به مردی از اهل بهشت بنگری به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر.[۵] . حسن بن علی ناصر . ابراهیم بن عبده نیشابورى: او از اصحاب امام هادى علیه السلام و پس از آن حضرت وکیل امام حسن عسکری علیه السلام در نیشابور بود. ابراهیم بن محمد همدانى . حسن بن راشد، مکنّی به ابوعلی . ابراهیم بن داود هاشمى یعقوبی.

اصحاب امام هادی

یکی از نقش‌های مهم امام هادی ع در مسیر رهبری شیعه، تربیت شاگردان، یاران و اصحابی بود که هریک از آنان در انتقال معارف دینی از امام به جامعه نقش بسزایی داشتند. یاران و شاگردان آن حضرت، احادیث ایشان را روایت کرده یا آن احادیث را به عنوان کتاب نوشته و تدوین می‌کردند. شیخ طوسی حدود ۱۸۵ تن از اصحاب و راویان حدیث امام هادی(ع) را معرفی کرده است. شاگردان آن حضرت دو دسته‌اند؛ یک دسته تنها از آن حضرت روایت نقل کرده‌اند و در تصنیف کتاب نقشی نداشته‌اند. دسته دوم، کسانی‌اند که در تدوین و ثبت و ضبط روایات نقش داشته‌اند. طبیعی است که بیشتر شاگردان امام هادی(ع) از دسته اول هستند. با نگاهی دیگر می‌توان از نظر ملیت، شاگردان و راویان امام هادی(ع) را به دسته‌های مختلف ایرانی و غیر ایرانی و شاگردان غیر ایرانی را به ملیت‌های مختلف تقسیم کرد، با توجه به این نکته که عمده شاگردان و راویان آن حضرت ایرانی بوده‌اند.

برخی از شاگردان و اصحاب حضرت عبارت‌اند از: ابراهیم بن شیبه اصفهانی: ابراهیم را، به ویژه به سبب نامه‌ای که به امام هادی(ع) نوشته و در آن از عقاید انحرافی غالیان پرسیده است، اهل تقوی و دیانت شمرده و گفته‌اند این امر بر نهایت احتیاط ابراهیم در دینمداری دلالت می‌کند و از آن نیکو بودن او استشمام می‌شود[۵۱]. ابراهیم بن مهزیار اهوازی: گفته‌اند وی کتابی با عنوان البشارات داشته است[۵۲]. همچنان که او را از ممدوحین (ستوده‌شدگان) دانسته‌اند[۵۳]. احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری قمی: وی را از اصحاب امام جواد ع و امام هادی(ع) و از یاران خاص امام عسکری ع دانسته و گفته‌اند: فرستاده مردم قم خدمت امامان ع [۵۴] و شیخ اهل قم بود؛ از این رو، از هر سه امام روایت نقل کرده است[۵۵]. احمد بن محمد بن خالد قمی برقی: وی از اصحاب امام هادی ع [۵۶] و مورد اعتماد بود. احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی: وی را از اصحاب امام هادی(ع) دانسته[۵۷] و گفته‌اند: از وی کتاب‌های متعددی در دست است که کتاب التوحید، کتاب فضل النبی ص ؛ کتاب المتعه و کتاب الناسخ و المنسوخ از آن جمله‌اند[۵۸]. ایوب بن نوح بن دراج کوفی نخعی: وی وکیل امام جواد(ع) و امام هادی ع بود. او را به امانت‌داری، اعتماد، ورع و تقوای بسیار، کثرت عبادت و مورد اعتماد بودن در روایاتش ستوده‌اند. وی کتابی به نام نوادر داشته[۵۹] و روایات و مسائلی از امام هادی ع نیز نقل کرده است[۶۰]. عبدالعظیم حسنی: وی از اصحاب امام هادی(ع) بود[۶۱]. وی را عابد و اهل ورع دانسته و او را با تعبیر كان مرضياً؛ «مورد رضایت بود»، ستوده‌اند[۶۲]. امام هادی ع به برخی توصیه کردند که پرسش‌های خود را از عبدالعظیم حسنی بپرسند[۶۳]. علی بن مهزیار اهوازی دَورقی: وی را از اصحاب امام رضا[۶۴]، امام جواد[۶۵] و امام هادی[۶۶] ع دانسته و گفته‌اند از سوی امام جواد(ع) و امام هادی ع وکالت داشت و نزد آن حضرت جایگاه والایی یافت[۶۷].[۶۸]

آثار

با اینکه امام بیش از ۳۳ سال منصب امامت را در اختیار داشت، اما روایت‌های زیادی از ایشان در دست نیست. مجموع روایت‌های منقول از امام دهم حدود پانصد روایت است که در مقایسه با برخی از امامانی که دورانی نزدیک به این مدت، مقام امامت را عهده‌دار بوده‌اند، از حیث کمّی اندک است. بی‌شک اصلی‌ترین عامل این امر را می‌توان در شرایط سخت سیاسی عصر ایشان جست‌وجو کرد. علاوه بر روایت‌ها، مجموعه‌ای از ادعیه و زیارات نیز از ایشان باقی مانده است. دعاهای ایشان علاوه بر تسبیح و تحمید الهی مشتمل بر آموزه‌های اسلامی و شیعی‌ای است که در عصر خلفا سخن گفتن از آن در قالب حدیث امکان نداشته است. این مطلب به ویژه در زیارات منقول از امام تجلی افزون‌تری دارد. ایشان در قالب چندین زیارت برای امام علی ع مخصوصاً زیارت ایشان در روز عیدغدیر به حق غصب شده امام و فرزندانش اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که هیچ‌کس در اسلام و نزد پیامبر ص واجد فضائل امیرمؤمنان ع نبوده است. امام در این زیارت مروری کوتاه بر وقایع زندگی امام علی (ع) می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه دشمنان ایشان در حق آن بزرگوار ستم روا داشتند[۶۹]. در زیارت امام هادی ع از قبر امام حسین، امام کاظم و امام جواد‌(ع) نیز توجه به جایگاه رفیع امامت و لزوم توجه به قول و فعل ائمه معصوم ع دیده می‌شود[۷۰]. در میان ادعیه و زیارات منقول از امام هادی (ع) بدون شک مهمترین آنها، زیارت جامعه کبیره است. این زیارت که از حیث سند و محتوا شاخص است و بزرگان علمای شیعه در آثار خود آن را نقل کرده‌اند[۷۱]، مکرر از ناحیه شیعیان مورد توجه قرار گرفته و شروح متعددی بر آن نگاشته شده است[۷۲].[۷۳]

آثار و احادیث امام هادی علیه‌السلام

از امام هادی علیه السلام علاوه بر روایات متعدد، چندین دعا و زیارتنامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است. از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه غدیر ذکر شده است.

شهادت امام هادی علیه‌السلام

امام هادی علیه السلام در شهر سامرا در سال ۲۵۴ ه.ق به شهادت رسیدند. در مورد روز شهادت ایشان شیخ کلینی در کتاب اصول کافی به دو روایت اشاره می کند که در یکی، چهار روز مانده به آخر ماه جمادی الآخر و در دیگری ماه رجب بدون ذکر روز آن به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت بیان شده است.[۱۱] علامه مجلسی نیز در بحارالانوار دو روایت در مورد شهادت آن حضرت نقل می کند که در یکی، سه روز مانده به آخر رجب (یعنی روز ۲۶ یا ۲۷ رجب) و در دیگری، روز سوم ماه رجب به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت ذکر شده است. [۱۲] در تقویم ایران روز سوم رجب به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت مشخص شده است.[۱۳] . علامه مجلسی در کتاب جلاءالعیون در مورد نحوه شهادت آن حضرت می گوید: «بنا بر قول ابن بابویه و جماعتى دیگر، معتمد به دستور معتز عباسى خلیفه وقت آن حضرت را با زهر شهید کرد، و در وقت شهادت آن امام غریب، به غیر از امام حسن عسکرى علیه السّلام کسى نزد آن جناب نبود[۱۴] پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

معتمد عباسی در اثر سخن‌چینی‌ها و گزارش‌های دروغ بدخواهان، تصمیم گرفت امام هادی (ع) را از میان بردارد. از این رو به وسیله زهر، امام را مسموم و شهید کرد[۷۴]. شهادت امام حدود ۴۲ سالگی در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری بود. قبر آن حضرت در سامرا از شهرهای عراق است[۷۵].

زیارت جامعه کبیره

زیارت جامعه کبیره[۱۰۲] و زیارت غدیریه از امام هادی(ع) نقل شده است.[۱۰۳] زیارت جامعه کبیره را یک دوره امام‌شناسی می‌دانند.[۱۰۴] محور زیارت غدیریه، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضایل امام علی ع است.[۱۰۵] .

از امام‌هادی(ع) زیارت‌های گوناگونی ازجمله زیارت غدیریه، دو زیارتنامه برای مرقد امیرالمؤمنین ع [۸۹] و زیارت جامعه که از مشهورترینِ آنهاست، نقل شده است. زیارت جامعه که به «جامعه کبیره» معروف شده است، در معرفی جایگاه امامان معصوم(ع) است.[۹۰] این زیارت از جهت سند، فصاحت و بلاغت از منزلت بیشتری نسبت به دیگر زیارت‌ها برخوردار است.[۹۱] در این زیارت جامع و همه‌جانبه، امام‌هادی(ع) با تأکید بر توحید و وحدت راه همه انبیا ع ، جایگاه ائمه(ع) را که انسان‌های محل برکت خدا و معدن رحمت خدا هستند، به مردم معرفی کرده و از صفات و ویژگی‌های آنان چون تسلیم در برابر اوامر خدا، خردمندی و کمال، مَثَل اعلای انسانیت، افراد موحد، عصمت و دوری از گناه و خطا سخن گفته است و نیز برخی از رفتار عملی ائمه(ع) چون نصیحت و خیرخواهی امت اسلامی، اقامه نماز و روزه، حفظ شریعت از تحریف و ایثار و بردباری در برابر ناملایمات را برشمرده است؛ همچنین لزوم آمادگی دایم زائر برای کمک به دولت ائمه(ع) و تبری و مبارزه با دشمنان آنان را به زیارت‌کننده یادآور شده است.[۹۲] . امام‌خمینی به زیارت جامعه بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی مبارک[۹۳] و معتبر[۹۴] دانسته است. ایشان از میان متون زیارتی، آن را بیش از دیگر متون می‌خواند و در تمام آستان‌های مقدس ائمه(ع) مقید به خواندن آن بود.[۹۵] ازجمله در سفر به سامرا، در سرداب مقدس امام زمان ع آن را خواند[۹۶] و در دوره اقامت در نجف نیز در وقت تشرف به حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع)، همیشه آن را می‌خواند.[۹۷] ایشان در گفته‌ها و نوشته‌های خود با استناد به زیارت جامعه به تبیین اصول عقاید و معارف مربوط به توحید و جایگاه ائمه اطهار(ع) پرداخته است[۹۸] و نیز به پرسش‌ها و شبهه‌های وارد به آن پاسخ داده است. ازجمله در پاسخ وهابیان که جمله «من آراد الله بدء بکم» در این زیارت را شرک شمرده‌اند، این جمله را چنین تفسیر کرده است که اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد یا اطاعت خدا را بکند، باید تعلیمات دینی را از ائمه(ع) فرا گیرد و بدون دستورهای خدایی نباید به عبادت بپردازد و چیزی را از پیش خود اختراع کند.[۹۹] ایشان یادآورشده است امام‌هادی(ع) در این زیارت جایگاه اهل بیت ع را به مردم شناسانده و به مردم یاد داده که ائمه(ع) انسان‌های کامل‌اند و رجوع به انسان کامل رجوع به خداست و برابر آیات قرآن و احادیث، انسان کاملْ فانی مطلق و باقی به بقاءاللَّه است و از خودْ تعین و انّیت و انانیتی ندارد و انسان کامل از اسما حسنی و اسم اعظم خداوند است.[۱۰۰] از سوی دیگر، ایشان با توجه به فرازهایی از زیارت جامعه معتقد است همه امامان معصوم(ع) اهل سیاست بودند و از آنان با عنوان «ساسة العباد»، یعنی بندگان سیاست‌مدار خدا یاد کرده[۱۰۱] و به استناد آن اطاعت مردم از دستورهای حکومتی و ولاییِ آنان را ضروری و واجب دانسته است.[۱۰۲]

حرم عسکریین

امام هادی(ع) در خانه‌ای که در سامرا در آن ساکن بود، دفن شد.[۳۴] محل دفن امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن عسکری ع در سامرا به حرم عسکریَین شناخته می‌شود. پس از دفن امام هادی(ع) در خانه‌اش، امام عسکری(ع) برای مقبره او خادمی تعیین کرد. در سال ۳۲۸ق نخستین گنبد بر قبر آن‌دو بنا شد.[۳۵] حرم عسکریین در دوره‌های مختلف، مرمت و تکمیل و نوسازی شده است.[۳۶]

تخریب حرم عسکریین

در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ش قسمت‌هایی از حرم عسکریین در انفجارهای تروریستی تخریب شد.[۳۷] ستاد بازسازی عتبات عالیات در سال ۱۳۹۴ش بازسازی آن را به پایان برد.[۳۸] ضریح حرم نیز با حمایت آیت‌الله سیستانی ساخته شده است.[۳۹]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 15:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حدیث امام هادی علیه السلام
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
عَنْ مَوْلانا اَبىِ الْحَسَنِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قالَ لاِبى اِسْحاقَ: وَ يَومَ الْغَديرٍ فيهِ اَقامَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله أَخاهُ عَلِيّا عَلَما لِلنّاسِ وَ اِماما مِنْ بَعْدِهِ، [قالَ] قُلْتُ: صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِداكَ، لِذلِكَ قَصَدْتُ، اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللّه ِ عَلى خَلْقِهِ.
وسائل الشيعه 7: 324، ح 3
✍️امام هادى عليه السلام به ابواسحاق فرمود: در روز غدير پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله برادرش على عليه السلام را بلند كرد و به عنوان پرچمدار (و فرمانده) مردم و پيشواى بعد از خودش معرفى كرد. ابواسحاق گفت: عرض كردم، فدايت شوم راست فرمودى. به خاطر همين به زيارت و ديدار شما آمدم، گواهى مى دهم كه تو حجت خدا بر مردم هستى.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : مَن أطاعَ اللّه َ يُطاعُ ؛
. تحف العقول ، ص 482
✍️هر كس از خدا فرمان ببرد ، از او فرمان برند .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : العُقوقُ يُعقِبُ القِلَّةَ و يُؤدِّي إلَى الذِّلَّةِ ؛
بحار الأنوار ، ج 74 ، ص 84
✍️عاقّ [والدين] ، نادارى در پى دارد و به خوارى مى كشاند .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : الغَضَبُ عَلى مَن لاتَملِكُ عَجزٌ و عَلى مَن تَملِكُ لَومٌ ؛
مستدرك الوسائل ، ج 12 ، ص 11
✍️خشم بر كسى كه اختيارش به دست تو نيست ، نشانه ناتوانى و بر آن كه اختيارش به دست تو است ، مايه سرزنش است .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : مَن يَزرَع خَيرا يَحصُد غِبطَةً و مَن يَزرَع شَرّا يَحصُد نَدامَةً ؛
بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 373
✍️هر كه بذر خوبى بكارد ، شادمانى بدرود و هر كه تخم بدى بيفشاند ، پشيمانى مى درود .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : مَن رَضِيَ عَن نَفسِهِ كَثُرَ السّاخِطونَ عَلَيهِ ؛
بحار الأنوار ، ج 72 ، ص 316
✍️آن كه از خودش راضى شود ، ناراضيان از او فراوان شوند .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : إنَّمَا الأعيادُ أربَعَةٌ لِلشّيعَةِ : الفِطرُ و الأضحى و الغَديرُ و الجُمُعَةُ ؛
بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 351
✍️شيعيان فقط چهار عيد دارند : فطر ، قربان ، غدير و جمعه .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام به حمّاد رازى فرمودند : إذا أشكَلَ عَلَيكَ شَى ءٌ مِن أمرِ دينِكَ بِناحِيَتِكَ ، فَسَلْ عَن عَبدِ العَظيمِ بنِ عَبدِاللّه ِ الحَسَنِيِّ عليه السلام ؛
مستدرك الوسائل ، ج 17 ، ص 321
✍️هرگاه در قلمرو خود در كار دين به مشكلى دچار شدى ، آن را با عبد العظيم حسنى در ميان بگذار .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : مَرحَبا بِكَ يا أبَاالقاسِمِ أنتَ وَلِيُّنا حَقا ؛
بحار الأنوار ، ج 69 ، ص 2
✍️اى ابوالقاسم ! خوش آمدى ، تو حقيقتاً دوستدار ما هستى .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام به مردى از اهالى رى كه به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود فرمودند : أما إنَّكَ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظيم عِندَكمُ لَكُنتَ كَمَن زارَ الحُسَينَ عليه السلام ؛
كامل الزيارات ، ص 324
✍️اگر قبر عبد العظيم را در شهر خود زيارت كنى ، چنان است كه گويى امام حسين عليه السلام را زيارت كرده اى.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام هادى عليه السلام چنين روايت مى كند : إنَّمَا اتَّخَذَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِيمَ خَليلاً لِكَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِ عليهم السلام؛
علل الشرائع ، ج 1 ، ص 34
✍️خداوند متعالي ، ابراهيم عليه السلام را دوست خود برگرفت ؛ زيرا او بر محمّد و اهل بيت او بسيار درود مى فرستاد .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : يا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ فَأجابَهُم و لَجَأ إلَيهِ الخائفُونَ فَآمَنَهُم و عَبَدَهُ الطّائِعونَ فَشَكَرَهُم و حَمِدَهُ الشّاكِرُونَ فَأثابَهُم ؛
بحار الأنوار ، ج 85 ، ص 227
✍️اى آن كه درماندگان او را مى خوانند و اجابتشان مى كند ، بيم ناكان به او پناه مى برند و امانشان مى دهد ، مطيعان او را عبادت مى كنند و سپاسشان مى گويد و شاكران او را سپاس مى گويند و پاداششان مى دهد .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : مَن جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ و رَأيَهُ فَاجمَعْ لَهُ طاعَتَكَ ؛
تحف العقول ، ص 483
✍️هر كس نهايت دوستى و رأى[نيكش] را به تو عرضه كرد ، تو نيز نهايت فرمانبرى ات را به او ابراز كن .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : اُذكُر حَسَراتِ التَّفريطِ بِأخذ تَقديمِ الحَزمِ ؛
بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 370
✍️حسرت كوتاهى كردن را با پيشه كردن دور انديشى ، ياد كن .
‌ •┈┈•••✾•••┈┈•

کانال کلام نور, [۰۸.۰۶.۲۵ ۱۱:۱۱]
امام هادى عليه السلام : مَن أَطاعَ اللّه َ لَم يُبالِ سَخَطَ المَخلُوقِينَ ؛
بحارالانوار ، ج 71 ، ص 182
✍️كسى كه از خدا اطاعت مى كند ، از خشم مردم باكى ندارد .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : الغِنى قِلَّةُ تَمَنّيكَ وَ الرِّضا بِما يَكفيكَ ؛
بحار الأنوار ، ج 75، ص 109
✍️توانگرى ، كمىِ آرزو و رضايت به چيزى است كه تو را بسنده است .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : مَن هانَت عَلَيهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ ؛
تحف العقول ، ص 483
✍️از شرّ كسى كه خودش را سبك شمارد ايمن مباش .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : لاتَطلُب الصَّفا مِمَّن كَدرتَ عَلَيهِ و لاَ الوَفاءَ لِمَن غَدَرتَ بِهِ ؛
بحار الأنوار، ج 78، ص 37
✍️از كسى كه رابطه ات را با او گسسته اى صميميّت مخواه و از كسى كه به او وفا نكرده اى ، وفا طلب مكن .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : إذا حَلَلتَ مِن أخيكَ في مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعدِلْ عَنِ المَلَقِ إلى حُسنِ النِّيَّةِ ؛
بحار الأنوار، ج 78، ص 369
✍️هرگاه به برادرت اعتماد كردى ، به جاى مدح و ثنا [در ظاهر] نيّتت را [در باطن ]نيكو كن .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ ، داعٍ إلَى الغَمطِ والجَهلِ ؛
بحار الأنوار، ج 78، ج 72، ص 199
✍️خودپسندى، آدمى را از دانش جويى باز مى دارد و به ناسپاسى وانكار حق مى خواند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : الهَزءُ فُكاهَةٌ السُّفَهاءِ و صِناعَةُ الجُهّالِ ؛
بحار الأنوار، ج 78، ج 75، ص 147
✍️ريشخند كردن ، شوخى كم خردان و كردار نادانان است . .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : السَّهَرُ اَلَذُّ لِلمَنامِ وَ الجُوعُ يَزيدُ في طيبِ الطَّعامِ ؛
أعلام الدّين ، ص 311
✍️شب بيدارى ، خواب را لذّت بخش تر و گرسنگى ، خوراك را گواراتر مى كند .
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام: اَلغَضَبُ عَلى مَن تَملِكُ لُؤمٌ؛
بحارالأنوار، ج78، ص 370، ح 4
✍️بر زيردستان خشمگين شدن نشانه پَستى است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام : اَلْمِراءُ يُفْسِدُ الصَّداقَةَ الْقَديمةَ وَ يُحِلُّ الْعُقْدَةَ الْوَ ثيقَةَ وَ اَقَلُّ مافيهِ اَنْتَـكونَ فيهِ الْمُغالَبَةُ وَ الْمُغالَبَةُ أمتَنُ اَسْبابِ الْقَطيعَةِ ؛
نزهة الناظر، ص 139، ح 11
✍️بگو مگو، دوستى طولانى را از بين مى بَرد و رابطه محكم را به جدايى مى كشاند وكمترين اثر بگو مگو اين است كه هر كدام از دو طرف، مى خواهد بر ديگرى پيروز شود وهمين در پى پيروزى بودن، مهم ترين عامل قطع رابطه است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام: اَلنّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاَْمْوالِ وَ فِى الآْخِرَةِ بِالاَعْمالِ؛
بحارالأنوار، ج 78، ص 368، ح 3
✍️اعتبار مردم در دنيا به مال است و در آخرت به عمل.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام: [اَلْمُؤْمِنُ] يُحْسِنُ وَيَبْكي كَما أَنَّ الْمُنافِقُ يُسيى ءُ وَ يَضْحَكُ؛
مكارم الأخلاق، ص389
✍️مؤمن خوبى مى كند و مى گريد، ولى منافق بدى مى كند و مى خندد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام: اِنَّ الْحَرامَ لا يَنْمى وَ اِنْ نَمى لا يُبارَكُ لَهُ فيهِ وَ ما اَنـْفَقَهُ لَمْ يُؤجَرْعَلَيْهِ وَ ما خَلَّـفَهُ كانَ زادَهُ اِلَى النّارِ؛
كافى، ج 5، ص 125، ح 7
✍️به راستى كه حرام، افزايش نمى يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود،پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى آتش خواهد بود.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
امام هادى عليه السلام: اَلسَّهَرُ اَ لَذُّ لِلْمَنامِ وَ الْجوعُ يَزيدُ فى طيبِ الطَّعامِ ؛
تنبيه الخواطر، ص 141، ح 18
✍️شب زنده دارى، خواب را شيرين تر و گرسنگى، غذا را لذت بخش تر مى كند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: لاْتـَعْـدُ وَلاتَجْعَلْ لِلأيّامِ صُنْعا فىحُكْمِ اللّه ِ.
تحف العقول، ص 483
✍️از حـدّ خـود تجـاوز نـكن و روزگار را در كار خدا دخيل مدان.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: مَنْ اَطاعَ الخالِقَ لَمْ يُبالِ سَخَطَ المَخْلُوقينَ وَمَنْ اَسْخَطَ الخالِقَ فَلْيَيْقَنْ اَنْ يَحِّلَ بِهِ سَخَطُ المَخْلُوقينَ .
تحف العقول، ص 482
✍️كسى كه از آفريدگار پيروى كند از خشم آفريـده ها بـاكى نـدارد. و كسى كه خــدا را به خشـم آورد، بايد باور كند كه مردم بر او خشم خواهند آورد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
وَ قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اَبْقـُوا النِّعـَمَ بِحُسْنِ مُجـاوَرَتِها وَالْتَمِسوُا الزِيّادَةَ فيها بِالشُّكرِ عَلَيها.
بحار الانوار، ج 78، ص 370
✍️نعمتها را با برخـورد درست، باقى نـگه داريـد و با شكر نعمتها اسباب فزونى آنها را فراهم آوريد. (استفاده درست از نعمت سبب دوام آن و شـكر نعمت سبب فـزونى آن است)
‌ •┈┈•••✾•••┈┈•

کانال کلام نور, [۰۸.۰۶.۲۵ ۱۱:۱۱]
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اِنَّ اللّه َ اِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَيرا إذا عُوتِـبَ قَبِـلَ.
تحف العقول، ص 481
✍️اگر خداوند خير كسى را بخواهد، چنان مى شود كه هرگاه مـورد توبيـخ قرار گيرد، مى پـذيرد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: الغِنى قِلِّةُ ما تَمَنّيكَ وَالرِّضا بما يَكْفيكَ.
اعيان الشيعة، ج 2، ص 39
✍️بى نيـازى، در كمـى آرزو و رضايت به چيزى است كه تو را كفايت مى كند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: إنَّ مِنَ الغِرَّةِ بِاللّه ِ أنْ يُصِرَّ العَبدُ عَلَى المَعصِيَةِ وَ يِتَمَنّى عَلَى اللّه ِ المَغفِرَةَ.
حياة الإمام على الهادى ص 164
✍️از نشانه هاى غرور نسبت به خدا آن است كه بنده، استـمرار و اصرار بر گنـاه داشـته باشد و در همان حال، آرزومند بخشايش الهى باشد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: مَنْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفسُهُ فـَلا تَأْمَنْ شَـرَّهُ.
تحف العقول، ص 774
✍️هر كس قدر خودش را نداند(ودر نظر خودش بى مقدار باشد)از شـرّش ايمـن مبـاش.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: أَلدُّنيـا سـُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخـَرُونَ.
تحف العقول، ص 774
✍️دنيــا بـازارى اسـت كه جمعى درآن سود مى برند وگروهى زيان مى بينند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اَلنّاسُ فِي الدُّنيا بِالْأَموالِ وَفىِ الاْخِـرَةِ بِالاَعـمالِ.
بحارالانوار / /78 369
✍️ارزش مردم در دنيا وابسته به اموال است، و در آخـرت بـه اعـمال.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اِنَّ الظّالِمَ الْحالِمَ يَكادُ اَنْ يُعْفى عَلى ظُلْمِهِ بِحِلْمِهِ وَإنَّ الْمُحِقَّ السَّفيهَ يَكادُ اَنْ يُطْفِى ءَ نُورَحَقِّهِ بِسَفَهِهِ.
تحف العقول، ص 772
✍️ظالم بردبار (خردمند) ممكن است كه با بردبارى خود مورد عفو و گذشت از ظلمش قرار گيرد، ولى حق دارِ نادان، ممكن است، به سبب سفاهتش نور حقش را خاموش كند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: راكِبُ الْحَرُونِ اَسيرُ نَفْسِهِ وَالْجـاهِلُ اَسـيرُ لِسانِهِ.
بحار الانوار ج 78 ص 369
✍️سوار بر مركب چموش و خيره سر، اسيرِ جانِ خود و فـردِ نـادان، اسيرِ زبـانِ خـود است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ يَحَيَى بنُ عَبْدِالْحَميد: سَمِعْتُ ابَاالحَسَنِ عليه السلام يَقُولُ لِرَجلٍ ذَمَّ اِلَيهِ وَالِدا لَهُ فَقْالَ: اَلْعُقُوقُ ثَكَلُ مَنْ لَمْ يَثْكَلْ.
بحارالانوار، ج 78، ص 369
✍️نافرمانى پدر و مادر داغى است بـراى كسى كـه داغ نـديده اسـت، يعنى مثل آن است كه پدر ومادرش از دنيا رفته باشند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
عَنْ اَبِى الْحَسَنِ الثّالِث عليه السلام إنَّهُ قالَ: إذا كانَ زَمانٌ أَلْعَدلُ فيهِ اَغْلَبُ مِنَ الْجَورِ فَحَرامٌ أنْ يُظَنَّ بِاَحَدٍ سُوءٌ حَتّى يُعْلَمَ ذلِكَ مِنهُ، وَإذا كانَ زَمانٌ الْجَوْرُ أغلَبُ فيهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ اَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيرا مالَمْ يَعْلَمْ ذلِكَ مِنْهُ
بحارالانوار ، ج 17، ص 216
✍️زمانى كه عدل و داد در جامعه بيش از ظلم و ستم باشد، در آن موقع حرام است كه به كسى گمان بد ببرند، مگر وقتى كه آن بـدى از وى معلوم شود، و زمانى كه ظلم و ستم بر عدل و داد غلبه داشته باشد، سزاوار نيست احدى گمان خوب به كسى ببرد، مگر وقتى كه آن خوبى از او معلوم شود.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ أبُوالحَسَنِ الثّالِث عليه السلام لِرَجُلٍ وقَدْ اَكثَرَ مِنْ اِفراطِ الثَّناءِ عَلَيْهِ: اَقْبِلْ عَلى شَـأنِكَ، فإنَّ كَثرَةَ الْمَلَقِ يَهْجُمُ عَلَى الْظِنَّةِ، وَإذا حَلَلْتَ مِنْ اَخيكَ فى مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ إِلى حُسْنِ النِّيَّةِ.
مسند الإمام الهادى عليه السلام، ص 302
✍️امام هادى عليه السلام خطاب به كسى كه در ستايش از ايشان زياده روى كرده بود، فرمود: از اين عمل بپرهيز و به كار خودت بپرداز، كه تملّق زياد سبب بدگمانى است و اگر اطمينان برادر مؤمنت از تو سلب شد، تملّق گويى را رها كن و حسن نيّت نشان ده.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الجَمالَ وَ التَّجَمُّلَ وَيَـكْرَهُ البُؤْسَ وَ البائِسَ .
حياة الإمام على الهادى ص 153
✍️خداوند زيبايى و آراستگى را دوست دارد و ژوليـدگى و ژوليـده را دوست نمى دارد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اَلعُقُوقُ يُعَقِّبُ القِلَّةَ ويُؤَدّى إِلَى الذِّلَّةِ.
بحار، ج 74 ، ص 84
✍️نافرمانى پدر و مادر كمبود را به دنبال دارد و به خـوارى مى كشـد.
‌ •┈┈•••✾•••┈┈•

کانال کلام نور, [۰۸.۰۶.۲۵ ۱۱:۱۲]
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: العُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إِلَى الغـَمْطِ والْجـَهْلِ.
اعيان الشيعة، ج 2، ص 39
✍️خودبينى انسان را از دانش آموختن باز مى دارد واو را بـه نـادانى و پستى مى كـشاند. افتادگى آموز اگرطالب فيضى هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
عَنِ الإمامِ الهادى عليه السلام: مَنْ سَأَلَ فَوقَ قَدْرِ حَقِّهِ فَهـُوَ أَولى بِالحِرمـانِ.
حياة الإمام على الهادى ص 157
✍️هر كس بيش از اندازه و حق خودش بخواهد، او بـه محـروميت شايسته تر اسـت.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: مَـنْ جَـمَـعَ لَـكَ وُدَّهُ وَرَأْيَـهُ فَـاجْمَـعْ طـاعَتَـكَ.
تحف العقول، ص 772
✍️کسى كه دوستى و رأى خود را براى تو جمع كند؛)دوستانه تو را راهنمايى كند)از او پيــروى كـن.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اُذْكُـرْ حَسَـراتِ التَّـفْريـطِ بِـأَخْـذِ تَقْـديمِ الْحَـزْمِ.
بحارالانوار، ج 78، ص 370
✍️حسرت وپشيمانىِ كوتاهى درانجام كارها را به ياد آور و بـا تصميم جــدّى و تدبير جبـران كن.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اِنَّ اللّه َ جَعَلَ الدُّنيا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى وَجَـعَلَ بَـلوَى الدُّنيا لِثَـوابِ الاْخِـرَةِ سَبَبَا وَثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلوَى الدُّنيا عِوَضا.
تحف العقول، ص 483
✍️خداوند، دنيا را جاى گرفتارى قرار داده و آخــرت را سـراى پـاداش، گرفتارى دنيا را سبب ثواب آخرت قرار داده و ثـواب آخـرت را عـوض گرفتـارى دنـيا.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
عَنْ اَبىِ الْحَسَنِ الثّالِثِ عليه السلام أَنَّهُ قالَ: مَنِ اتَّقَى اللّه َ يُتَّقى وَمنْ اَطاعَ اللّه َ يُطاعُ
تحف العقول، ص 770
✍️هر كه از خدا پروا كند، از او پروا كنند، و هركس از خدا اطاعت كند، اطاعتش كنند.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: الشّاكِرُ اَسْعَدُ بِالشُّكِر مِنْهُ بِالنِّعمَةِ الَّتى اَوْجَبَتْ الشُّكر لِأَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَالشُّكْرُ نِعَمٌ وَعُقبى.
تحف العقول، ص 772
✍️کسى كه شكر نعمت بجا آورد، براى سپاس سزاوارتر است از نعمتى كه شكر دارد، چون نعمت ها كالايى است وشكر، هم نعمت است وهم آخرت.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ ابُوالحَسَنِ الثّالِث عليه السلام: مَـنْ رَضِـىَ عَـنْ نَفْـسِهِ، كَثُـرَ السّـاخِطُـونَ عَلَـيْهِ.
بحارالانوار، ج 78 ص 368.
✍️کسى كه از خود راضى باشد، دشمنانش زياد خواهند شد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: مَنْ اَمِنَ مَكْرَ اللّه ِ وَأَليمَ أَخْذِهِ تَكَبَّرَ حَتّى يَحِلَّ بِهِ قَضاؤُهُ و نافِذُ اَمْرِهِ و مَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هانَتْ عَلَيْهِ مَصائِبُ الدُّنيا وَلَو قُرِضَ وَنُشِرَ.
تحف العقول، ص 772
✍️هركس خود را از مكر و مؤاخده پروردگار در امان بداند، كبر ورزيده است، تا آنكه قضاى الهى و دستور تخلف ناپذير او گريبانش را بگيرد، و هركس از طرف خداوند دليل روشنى داشته باشد، (براى كارهايش دليل شرعى داشته باشد)، هر مصيبتى بر او سبك و قابل تحمل خواهد بود، هر چند بدنش را قيچى كنند و پاره پاره شود.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلْمِراءُ يُفْسِدُ الصِّداقَةَ الْقَديمَةَ وَ يَحِّلُ الْعُقْدَةَ الْوَثيقَةَ وَ أَقَلُّ ما فيهِ اَنْ تَكُونَ فيهِ الْمُغالَبَةُ، وَالمُغالَبَةُ اُسُّ اَسْبابِ الْقَطيعَةِ.
بحارالانوار ج 78 ص 369
✍️نفاق و دورويى، دوستى ديرين را از بين مى برد و پيمانهاى محكم و مطمئن را نيز بر هم مى زند و كمترين اثر آن، كشمكش و نزاع است و نزاع، اصلى ترين سبب جدايى است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ أبُوالحَسَنِ الثّالِث عليه السلام: اَلْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ وَالزَّهـْوُ جالِبُ الْمـَقْتِ.
بحارالانوار ج 72 ص 199
✍️حسـد، خوبيـها را از بين مى برد و خودخواهى، دشمنى و بيزارى مى آورد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلجَـهْلُ والبُـخْلُ أذَمُّ الأخــلاقِ.
مآثرا الكبراء ج 3 ص 222
✍️جهل و بخل بدترين صفات اخلاقى است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فاعِلُهُ، وَاَجْمَلُ مِنَ الْجَميلِ قائِلُهُ، وَأرْجَحُ مِنَ الْعِلمِ حامِلُهُ، وَشَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَاَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راكِبُهُ.
بحارالانوار، ج 78، ص 370
✍️بهتر از كار خير، انجام دهنده آن است، و زيباتر از سخن زيبا، گوينده آن است، و برتر از دانش، دانشمند است، و بدتر از بدى، آورنده آن است، و ترسناك تر از وحشت، ترسو است.
‌ •┈┈•••✾•••┈┈•

کانال کلام نور, [۰۸.۰۶.۲۵ ۱۱:۱۲]
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام لِلْمُتوَكِلِّ فى جَوابِ كَلامٍ دارَ بَينَهُما : لاتَطلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدَرتَ عَلَيْهِ، وَلاَ الْوَفاءَ مِمَّنْ غَدَرْتَ بِهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سوُءَ ظَنِّكَ الِيهِ، فَإنَّما قَلبُ غَيْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ.
بحارالانوار، ج 78 ص 370
✍️امام هادى عليه السلام در جواب سخنى كه ميان او و متوكّل گذشت ، فرمود: از كسى كه نسبت به او كدورتى دارى خوشى نطلب، و از كسى كه به او خيانت كرده اى وفا نخواه، و از كسى كه به او بدگمانى، خيرخواهى نخواه، چون هر چه تو نسبت به او در دل دارى، او هم نسبت به تو در دل دارد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلْغَـضَبُ عَلـى مَـنْ تَمْلِـكُ لُـؤْمٌ.
بحارالأنوار ج 78 ص 370
✍️غضب كردن بركسى كه اختيارش با توست، موجـب سـرزنـش و پستى است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: حُسنُ الصُّورَةِ جَمـالٌ ظـاهِـرٌ. و حُسـنُ العَـقلِ جمـالٌ باطِـنٌ.
مآثراالكبراء، ج 3 ص 222
✍️نيكويى صورت، زيبايى ظاهر است، و نيـكى خرد، زيبـايى باطن است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اِيّاكَ وَالْحَسَـدَ فَاِنَّهُ يَبينُ فيكَ وَلايَعْمَـلُ فـى عَـدُوِّكَ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 370
✍️از حسد بپرهيز، چون حسادت تو آشكار مى شود و در دشـمنت هـم تأثـيرى نـدارد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: ألْحِكْمَةُ لاتَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 370
✍️حكمت در سرشت هاى فاسد تأثيرى ندارد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اُذْكُرْ مَصـْرَعَكَ بَيْنَ يـَدَىْ اَهْلِكَ وَلاطَبيبٌ يَمْنَعُكَ وَلاحَبيبٌ يَنْفَعُكَ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 370
✍️به ياد آور لحظه اى را كه در مقابل بستگانت جان مى دهى، كه نه طبيب، كارى مى تواند بكند و نه از دوست كارى ساخته است.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلسَّهَـرُ اَلَـذُّ لِلْمَنـامِ وَالْجُوعُ يَزيدُ فيطيبِ الطَّعامِ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 369
✍️بى خوابى، خـواب را لذيذتر مى كـند و گرسنگى، خوراك را گواراتر مى سازد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلْهَزْلُ فُكاهَةُ السُّفهاءِ وَصِنـاعَةُ الجُهّـالْ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 369
✍️مزاح و شوخى، خوشمزگىِ نابخردان و حـرفه جـاهــلان اسـت.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلْمَقاديرُ تُريكَ ما لَمْ يَخْطُرْ بِبالِكَ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 368
✍️حسابرسى ها، آنچه را كه به ذهنت خطور نمى كند به تـو نشـان خواهـد داد.
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: العِتـابُ مِفْتـاحُ الثِّقـالِ وَالْعِتـابُ خَيـرٌ مِـنَ الْحِقْـدِ.
بحارالأنوار ج 78 ص 369
✍️سرزنش، كليد آزار است و سرزنش بهتر از كينه است)يعنى اگر نسبت به كسى كينه در دل داشته باشى بدتر از آن است كه او را سرزنش كنى)
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅
قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: اَلْمُـصيبَـةُ لِلصّـابِرِ واحِـدَةٌ ولِلْـجـازِعِ اثْنتـانِ.
بحارالأنوار، ج 78 ص 369
✍️مصيبت براى كسى كه صبر مى كند، يـك مشـكل بيش نيـست، ولى براى كسى كه بى تابى مى كند، دوتاست.
🇮🇷⏰🌍🌿🌺🍃🍂🌼🔖📚👌🏼🖌✍️🌷
kalamenur@
‌ •┈┈•••✾•••┈┈•

https://eitaa.com/kalamenur

کانال کلام نور در وب

https://web.eitaa.com/#@kalamenur


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 15:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلائِقِ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُورا يَسْتَضِي‏ءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَ بِالْجَزِيلِ مِنْ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِيمِ مِنْ عِقَابِكَ وَ حَذَّرَ بَأْسَكَ وَ ذَكَّرَ بِآيَاتِكَ وَ أَحَلَّ حَلالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ بَيَّنَ شَرَائِعَكَ وَ فَرَائِضَكَ وَ حَضَّ عَلَى عِبَادَتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ.

نگر در سامرا حال و هوای دیگر است امشب - فلک را جامه ماتم ز غمها در بر است امشب

امام عسگری نالد برای باب مظلومش - ز هجران پدر او را دو چشمانی تر است امشب

امام هادی آن نور خدای مهربان اینک - ز جور دشمنان دین میان بستر است امشب

ز زهر کین شده پرپر گل باغ رسول اللّه - از این غم در جنان زهرا به حال مضطر است امشب

ملائک از غم آن شه بپا بزم عزا کرده - فلک را خاک از این ماتم دمادم بر سر است امشب

خداوندا نصیب ما نما طوف مزارش را - که کویش بهتر از جنات عدن داور است امشب

امام هادی علی النقی علیه السلام، در سال ۲۲۰ق، در هشت‌سالگی به امامت رسید. سن پایین امام هادی(ع) در آغاز امامت، منجر به تردید شیعیان نشد؛ چراکه امامت امام جواد پدر او نیز در سن کم آغاز شد. شیعیان پس از امام نهم، به استثنای عده اندکی، امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند. آن عده موسی مُبَرقَع را امام می‌دانستند. با این حال پس از مدتی از اعتقاد خود برگشتند و به عموم شیعیان پیوستند. سعد بن عبدالله اشعری، بازگشت آن عده به امام هادی(ع) را در پی بیزاری‌جستن موسی مبرقع از آنان دانسته است. امام جواد (علیه‌السلام) در مورد امامت امام هادی فرمود: «(پس از من) امر امامت به امام علی النقی (علیه‌ السلام) واگذار خواهد شد، در صورتی که او پسر بچه‌ای «هفت ساله» است. دوباره فرمود: آری و کم‌تر از هفت ساله، چنان‌که حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السلام) نیز چنین بود». هم‌چنین آن حضرت فرمود: «امام بعد از من پسرم علی است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمان‌برداری از او فرمان‌برداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».

امام هادی هفت سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد ،

حدود پنج سال از دوران امامت امام دهم، با خلافت واثق، چهارده سال با خلافت متوکل، شش ماه با خلافت مستنصر، دو سال و نه ماه با خلافت مستعین ، و بیش از هشت سال با خلافت مُعْتَز هم‌زمان بوده است

متوکل عباسی در سال ۲۳۳ق امام هادی(ع) را وادار کرد از مدینه به سامرا برود . بریحه عباسی امام جماعت منصوب از طرف خلیفه در مکه ومدینه در نامه ‌ای به متوکل نوشت: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است».

سبط بن جوزی از علمای اهل‌سنت درگزارشی از یحیی بن هرثمه نقل کرده است که «هنگام انتقال حضرت از مدینه به سمت عراق» مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیونی به راه‌ انداختند که مدینه تا آن زمان چنین وضعی به خود ندیده بود.

امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه، وارد کاظمین شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید. در کاظمین، به خانه خزیمة بن حازم رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.

به گفته شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، به دستور متوکل، یک روز او را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. و به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.

حاکمان عباسی در مدت اقامت امام هادی(ع) بر او سخت می‌گرفتند. برای نمونه قبری در اتاق محل زندگی او حفر کرده بودند. همچنین او را شبانه و بی‌خبر به کاخ خلیفه احضار می‌کردند و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری می‌کردند .

متوکل«در میان آن شش خلیفه هم زمان امام هادی» از خودکامه‌ ترین خلفای عباسی بود که در این روزگار حکومت می‌کرد و دشمنی و کینه ویژه‌ای با خاندان پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) داشت. در عهد او شیعیان به سختی می‌زیستند و بی‌حرمتی‌ها و ستم‌های فراوانی بدانان روا می‌شد. متوکل آشکارا به ساحت مقدس علی بن ابی‌طالب (علیه‌ السلام) اهانت کرد و حرم شریف حضرت حسین بن علی (علیه‌ السلام) را ویران ساخت و امام هادی (علیه‌السلام) را به سختی زیر نظر داشت و به هر بهانه‌ای ایشان را احضار می‌کرد و آزار می‌داد. او مردم مدینه و مکه را از معاشرت با علویان منع کرد. اگر کسی‌ کمکی به شیعیان می‌رسانید، به سختی عقوبت می‌شد. وضعیت مالی شیعیان بسیار بغرنج بود به گونه‌ ای که گفته ‌اند زنان علوی برای نماز گزاردن به حد کفاف چادر نداشتند و گاه یک چادر را میان خود می‌گرداندند و به نوبت نماز می‌گزاردند .

حکومت متوکل به سختی از امام هادی مراقبت می‌کرد و رفتار آن حضرت را به صورتی دقیق زیر نظر داشت. مأموران حکومتی بارها به ناگاه خانه امام (علیه‌السلام) را می‌جستند تا شاید بهانه‌ ای برای آزار ایشان بیابند.

پس از بدرک واصل شدن متوکل فرزندش منتصر بر سر کار آمد. در این دوره از فشار حکومت بر خاندان علوی، از جمله امام هادی(ع) کاسته شد .

علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی خلفای عباسی حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر، قم، مهم‌ترین مرکز تجمع شیعیان در ایران ، و نواحی دیگر رابطه برقرار بود .

هنگامی که امام را به سامرا تبعید کردند، بنا به دستور متوکل و برای تحقیر امام، ایشان را در محلی که «خان صعالیک» نام داشت، و محل تجمع گدایان و بینوایان بود، جای دادند. «صالح بن سعید»، با دیدن اقامتگاه حضرت، به ایشان عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! این ستمکاران در همه امور سعی در خاموش ساختن نور شما دارند که شما را در چنین محلی که مکان نشستن گدایان و مستمندان است، جای داده‌اند». امام در پاسخ او فرمود: «ای پسر سعید! آیا درک و معرفت تو در این جایگاه است و گمان می‌کنی که این امر سبب پایین آمدن شان من می‌شود؟» سپس برای تسکین او که از دوستداران خاندان وحی بود و نیز برای نشان دادن مقام خود، با دست مبارک پرده را از جلوی چشمان او کنار زد و به او فرمود: «نگاه کن». صالح بن سعید می‌گوید: «باغ‌هایی زیبا و آراسته، نهرهایی جاری و درختانی سرسبز دیدم که عطری دل نواز از آن‌ها به مشام می‌رسید و حور و غلمان بهشتی در آن دیده می‌شد که بسیار سبب شگفتی من شد». آن‌گاه امام به او فرمود: «ای پسر سعید! ما هر جا باشیم، این‌ها از آن ماست. حال می‌بینی که ما در خان صعالیک نیستیم.»

امام را پس از یک روز اقامت در خان صعالیک، به خانه‌ای که در یک اردوگاه نظامی قرار داشت، بردند.

متوکل دستور داده بود تا در اتاق حضرت، قبری بکنند تا بدین ‌وسیله امام را از کنترل شدید خود آگاه و پیش از هر اقدامی، ابتکار عمل را از امام سلب کند. «صقر بن ابی‌دلف» می‌گوید: «هنگامی که خدمت امام رسیدم و وارد حجره ایشان شدم، او را یافتم، در حالی که بر حصیری نشسته بود و پیش پایش قبری کنده بودند. به او سلام کردم. ایشان پاسخ سلام گفت و فرمود: بیا بنشین. سپس از من پرسید: برای چه آمده‌ای؟ گفتم: سرورم! آمده‌ام تا از شما حالی بپرسم. وقتی نگاهم به قبر افتاد، گریستم. امام به من فرمود: ‌ای صقر! لازم نیست برای من ناراحت باشی. فعلاً به من آسیبی نمی‌رسد. من خوشحال شدم و گفتم: خدا را شکر!»

گاهی متوکل فرمان می‌داد حضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لایعقل در کنار جام‌ها و سبوهای شراب و در میان گروه‌های خنیاگر و رقاصه افتاده بود. امام بی‌توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت‌گویی و یاد‌آوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و می‌خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت. موکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند. حضرت روانه زندان شد و شخصی از حضرت شنید که می‌فرمودند: «انا اکرم علی الله من ناقة صالح» (ترجمه: من نزد خدا از ناقه حضرت صالح محترم‌ترم.) و سپس این آیه را خواندند‌ «تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب؛ در خانه‌هایتان سه روز به آسایش و خوشگذرانی سپری کنید‌ (سپس عذاب الهی خواهد رسید) آن وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود.» بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.

منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود. امام‌ هادی (علیه‌السّلام) با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می‌بردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین‌ترتیب امام‌ هادی (علیه‌السّلام) نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گردید.

علامه مجلسی در کتاب جلاءالعیون در مورد نحوه شهادت امام هادی ع می گوید: «بنا بر قول ابن بابویه و جماعتى دیگر، معتمد (به دستور معتز عباسى خلیفه وقت) آن حضرت را با زهر شهید کرد، و در وقت شهادت آن امام غریب، به غیر از امام حسن عسکرى علیه السّلام کسى نزد آن جناب نبود.» پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

سرانجام توطئه دشمنان امام‌ هادی (علیه‌السّلام) برای ایشان به ثمر رسید و وی به دستور «معتز» و سمّ «معتمد» که در آب یا انار ریخته شده بود، مسموم شد.

«ابو دعامه» می‌گوید: «امام در بستر بیماری بود و من برای عیادت نزد ایشان رفتم. هنگام بازگشت فرمود: چون برای عیادت من آمدی، برگردن من حقی پیدا کردی و رعایت حق تو بر من واجب است. او در بستر بیماری آرمیده بود و شیعیان به دیدار امام می‌آمدند. آن حضرت به صورت کتبی و شفاهی، امام پس از خود را به آنان معرفی کرد تا پس از شهادت او، شیعیان دچار سرگردانی نشوند.»

در روز شهادت امام، جماعت بسیاری از بنی‌هاشم، بنی ابی‌طالب و بنی عباس در منزل امام جمع شده بودند و شیون و زاری سراسر خانه را آکنده بود. مردم به صورت‌های خود سیلی می‌زدند و گونه‌های خود را می‌خراشیدند. بدن امام‌ هادی (علیه‌السّلام) را بر دوش گرفتند و از خانه ایشان بیرون بردند و از جلوی خانه «موسی بن بغا» گذشتند. وقتی معتمد عباسی آنان را دید، تصمیم گرفت برای عوام‌فریبی، بر بدن امام نماز بگزارد. از این‌رو، دستور داد بدن امام را بر زمین گذاشتند و بر جنازه حضرت نماز خواند، ولی امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) پیش از تشییع بدن مطهر امام (علیه‌السّلام) به اتفاق شیعیان بر آن نماز خوانده بود. سپس امام را در یکی از خانه‌هایی که در آن زندانی بود، به خاک سپردند. ازدحام جمعیت به قدری بود که حرکت کردن در بین آن همه جمعیت برای امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) مشکل بود. در این هنگام، جوانی مرکبی برای امام آورد و مردم امام را تا خانه بدرقه کردند. «ابو‌هاشم جعفری» که از نزدیکان امام‌ هادی (علیه‌السّلام) بود، نیز قصیده‌ای در رثای امام خود خواند.

«احمد بن داود» می‌گوید: «اموال بسیاری را که خمس و نذورات مردم قم بود، با خود به قصد تحویل دادن به اباالحسن می‌بردم. هنگامی که رسیدم، مردی که بر شتری سوار بود، پیش من آمد و گفت: ‌ای احمد بن داود و ای محمد بن اسحاق، من حامل نامه ‌ای از سرورتان، ابالحسن هستم که به شما نگاشته است: «من امشب به سوی بارگاه الهی رخت بر می‌بندم. پس احتیاط کنید تا دستور فرزندم، حسن (علیه‌السّلام) به شما برسد». ما با شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدیم و گریستیم، ولی این خبر را از دیگران که با ما بودند، مخفی داشتیم....

زیارت جامعه کبیره، و زیارت غدیریه از امام هادی(ع) نقل شده است. زیارت جامعه کبیره را یک دوره امام‌شناسی می‌دانند. محور زیارت غدیریه، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضایل امام علی(ع) است . زیارت جامعه، دارای مضامین بسیار عالی از زبان امام هادی (علیه‌السلام) است که در پاسخ به خواستۀ یکی از ارادتمندان اهل بیت (علیهم‌ السلام) صادر شده است.

در زمان امام هادی علیه السلام اصحاب امام هادی که با آن همه سخت گیریها از ایشان حدیث نقل کرده اند بر اساس رجال شیخ طوسی، بالغ بر ۱۸۵ نفرند ، افرادی همچون بشر بن بشار نیشابوری، فتح بن یزید جرجانی، حسین بن سعید اهوازی، حمدان بن اسحاق خراسانی، علی بن ابراهیم طالقانی، محمد بن علی کاشانی، ابراهیم بن شیبه اصفهانی و ابومقاتل دیلمی، از اصحاب حضرت در ایران بوده است. جعفریان با استناد به نامه امام هادی به وکیل خود در همدان که در آن آمده است «من سفارش شما را به دوستان خودم در همدان کرده‌ ام»، گفته است برخی از اصحاب آن حضرت در همدان و نیز بر اساس شواهدی، برخی از اصحاب امام در قزوین ساکن بوده‌اند.

نمونه هايي از اقدامات متوکل برای آزار امام امام (عليه السلام) دوران اقامت اجباري اش در سامرا را به ظاهر آرام اما تحت نظارت کلي خلفاي عباسي بود و متوکل گاهي بنابر غرض هايي، امام را احضار مي کرد. رفتار امام با شکيبايي همراه بود و آن حضرت مي کوشيد که جان شيعيان و خودش حفظ گردد.

یک نمونه از اقدامات متوکل و رفتارهاي امام (عليه السلام). سؤال از تفسيرآيه

متوکل دريافته بود که از نظر امام عليه السلام، آيه «وَ يَومَ يَعضُّ الظَّالِمُ علي يديهِ يقولُ يا ليتني اتَّخذتُ مع الرَّسُولِ سبيلاً؛ و به خاطر بياور روزي را که ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان مي گزد و مي گويد: اي کاش! با رسول خدا راهي برگزيده بودم» (سوره فرقان، آيه 27) اشاره به برخي از خلفاست. از اين رو، به فکر سوء استفاده از اين مسئله افتاد و خواست با مطرح کردن آن، حضرت را در مقابل «اهل حديث» قرار دهد. به همين جهت زماني که افراد زيادي در مجلس بودند، درباره مصاديق اين آيه از امام هادي (ع) سؤال کرد. امام با هوشياري و رعايت اصل تقيّه فرمود: منظور دو نفر هستند که خداوند از آنها به کنايه سخن گفته و با عدم تصريح به نامشان، برآنان منّت نهاده است. آيا خليفه مي خواهد آنچه را که خدا مخفي نگاه داشته، در اينجا بر ملا کند؟ متوکل گفت: نه. (بحارالانوار، ج50، ص 214) به اين ترتيب امام، متوکل را در رسيدن به هدف، ناکام گذاشت.

یک نمونه از اقدامات متوکل و رفتارهاي امام (عليه السلام). دعوت به نوشيدن شراب

متوکل گاهي دستور مي داد که خانه امام را به دقت بازرسي کنند و مأموران هر بار با دست خالي بر مي گشتند، اما متوکل باز هم نگران بود و احساس خطر مي کرد. براي مثال، يک بار نزد متوکل از امام هادي (عليه السلام)سعايت کردند و به او گفتند که در منزل امام، اسلحه و نوشته و اشياي ديگري است که از شيعيان قم به او رسيده است و او عزم شورش بر ضد حکومت را دارد. متوکل گروهي را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه او هجوم بردند، ولي چيزي به دست نياورند. امام را در اتاقي تنها ديدند که در به روي خود بسته است و جامه پشمين بر تن دارد و بر زميني مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند: در خانه اش چيزي نيافتيم و او را رو به قبله ديديم که قرآن مي خواند. متوکل با بي شرمي منحصر به فرد خود، جام شرابي را که در دست داشت، به آن حضرت تعارف کرد! امام سوگند ياد کرد و گفت: گوشت و خون ما با چنين چيزي آميخته نشده است، مرا معاف بدار! او دست بر نداشت و گفت: شعري بخوان. امام فرمود: کمتر شعر مي خوانم. اما متوکل اصرار ورزيد و آن حضرت شعري را براي او خواند

شعر امام هادی در مجلس متوکل

به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم قمری، به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد. به همین دلیل، به دستور متوکل، تعدادی از مأموران غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.[۱۰۶] هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، ظرف شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.[۱۰۷] امام با بیان اینکه گوشت و خون من به شراب آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.[۱۰۸] آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورَد.[۱۰۹] امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت؛ اما با اصرار متوکل این اشعار را سرود:

«المتوکل بالله» با 1000 کنیز در حرمسرا و 90.000 سرباز در پادگان‌های بغداد و سامرا (بحار، ج ۵۰، ص ۱۵۰)، بر تخت قدرت به می‌گساری مشغول بود و برای تحقیر به امام شراب تعارف کرد. این یعنی قدرت من، اعتقادات شما را نیز به زودی می‌گیرد. امام هادی(ع)، از این بی‌ادبی روی‌ گردانی کرد و حاضر نشد تعارف شرم‌آور او را بپذیرد. متوکل گفت حال که چنین است برایمان شعری بخوان. امام پاسخ داد: کمتر شعر می‌خوانم. متوکل اصرار کرد و امام فرمود:

بَاتُوا عَلَی قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ - غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَــلُ - وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ فَأُسْکنُوا حُفَراً یا بِئْسَ مَا نَزَلُوا - نَادَاهُمُ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ مَا دُفِنُوا - أَینَ الْأَسِرَّةُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ - أَینَ الْوُجُوهُ الَّتِی کانَتْ مُحَجَّبَــةً - مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْکلَلُ - فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ - تِلْک الْوُجُوهُ عَلَیهَا الدُّودُ تَنْتَقِل - قَدْ طَالَ مَا أَکلُوا دَهْراً وَ مَا شَرِبُوا - فَأَصْبَحُــوا بَعْدَ طُولِ الْأَکلِ قَدْ أُکلُوا - و طالما عمّروا دورا لتحصنهــم - فَفَارَقُوا الدُّورَ وَ الْأَهْلِینَ وَ انْتَقَلُوا - وَ طَالَ مَا کثَّرُوا الْأَمْوَالَ وَ ادَّخَرُوا - فَخَلَّفُــوهَا عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ ارْتَحَلُــوا .

بر بلندای کوه‌ها شب را به صبح رساندند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می‌دادند، ولی آن قله کوه‌ها برایشان سودی نبخشید - بعد از آن همه عزت، از پناهگاه‌هایشان پایین کشیده شدند و در حفره‌ ای {جهنمی} از خاک مدفون شدند و چه بدجایی تنزل کردند - پس از آنکه دفن شدند، فریادزنی بر آن‌ها بانگ زد: کجا رفت آن بازوبندها؟ کجاست آن تاج‌ها؟ و کجاست آن زر و زیورها؟ - کجا رفت آن چهره‌ها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آن‌ها پرده‌های گران‌بهای نازک آویخته بود؟! - قبرهایشان از طرف آن‌ها جواب می‌دهد: آن چهره‌ها هم‌اکنون محل آمد و شد کرم‌های لاشخوار شده ‌اند - عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خود، خوراک خورندگان شده‌اند! - چه بسیار بناها ساختند که آن ها را محافظت کند ولی سرانجام، آن کاخ‌ها و عزیزان خود را واگذاشتند و درگذشتند - چه بسیار اموالی که روی هم انباشته کردند، ولی آن را برای دشمنانشان بر جای گذاشتند و رفتند ...و به گور سفر کردند[۱۱۱] (رسول جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه(ع)، ج۱، ص۵۰۸)

شعر امام چنان تأثيري گذاشت که متوکل به سختي گريه کرد؛ به طوري که ريش او خيس گرديد و ساير حضار نيز گريستند. متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و چهار هزار درهم به امام تقديم کرد و آن حضرت را با احترام به منزل باز گرداند! (مروج الذهب، ج4، ص 11)

مسعودی نقل کرده است که اشعار امام متوکل و اطرافیان او را تحت تأثیر قرار داد؛ به‌گونه‌ای که صورت متوکل از گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.[۱۱۲]

متوکل خیلی زود به دست پسرش، مُنتَصِر و در اوج ذلت و منفوریت کشته شد و جز میراثی که برای پسرش و دشمنانش باقی گذاشت، هیچ چیز حتی قبر او نیز در تاریخ باقی نماند، اما مدفن پیکر مطهر امام یازدهم خیلی زود زیارتگاه مردمان و تعالیم حیات‌بخش و زنده ایشان، الهام‌بخش زندگانی مسلمانان و شیعیان شد.

سپاه متوکل و سپاه امام هادی علیه السلام

یک بار متوکل سپاه خود را بر امام علی النقی حضرت هادی علیه السلام عرضه داشت و دستور داد هر اسب سواری توبره اسب خود را پر از خاک نماید و در محل معینی بریزد، در اثر انباشته شدن آن خاکها پشته و تل بلندی مانند کوه درست شد که آن را تل المخالی یعنی پشته توبره اسبها نامیدند. متوکل و امام علیه السلام بر فراز آن تل بالا رفتند، متوکل گفت می دانید از چه رو شما را خواستم؟ برای اینکه سپاه مرا مشاهده نمایید. تمام لشگریان او لباسهای مخصوص پوشیده غرق در سلاح با بهترین زینتها و با آرایش نظامی سان می دادند. این کار را برای ترسانیدن کسانی که اراده مخالفت با او را داشتند کرده بود و متوکل از حضرت هادی علیه السلام می ترسید که مبادا یکی از اهل بیت و بستگان خود را امر به قیام نماید. امام علیه السلام پس از مشاهده سپاه متوکل فرمودند: می خواهی من هم سپاه خود را به تو نشان دهم؟ گفت: نشان دهید تا لشکر شما را ببینم. دستهای خود را بدرگاه بی نیاز دراز کرد و دعا نمود در این هنگام متوکل دید از شرق تا غرب تمام آسمان را فرشتگان فرا گرفته اند و مانند ابر فضا را پوشانیده اند، از ترس بر زمین افتاد و غش کرد. پس از آنکه به هوش آمد، حضرت فرمودند ما در دنیا اظهار چیره دستی با شما نمی کنیم و مشغول به امر آخرت هستیم نگرانی و ترس نداشته باش از آنچه خیال کرده بودی مرا با تو در این جهان مزاحمتی نیست! (انوارنعمانیه، ص 404) حضرت فرمود: «نَحْنُ لا نُناقِشُکُمْ‌ فِی‌ الدُّنْیا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْآخِرَةِ فَلا عَلَیْکَ شَی‌ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛ در دنیا با شما مناقشه نمی‌کنیم [چرا که] ما مشغول امر آخرت هـستیم. پس آنـچه گمان مـی‌کنی، درست نیست.» (بحار الانوار، ج 50، ص 155؛ محجّة‌البیضاء، فیض کاشانی، ج 4، ص 318؛ کشف‌ الغمة‌، اربلی، ج 2، ص 395؛ تجلّیات ولایت، ص 478)

ادعای زینب کذابه

از ابوهاشم جعفری نقل شده که در عهد متوکل عباسی زنی به دربار متوکل آمد و خود را زینب دختر فاطمه زهراء (علیها السلام) معرفی می کرد و می گفت: من نمرده ام و تا کنون مخفی بوده و اکنون محض مصلحتی خود را آشکار ساختم. متوکل گفت: تو زنی جوانی و به فرض اینکه تو آن زینب باشی بایستی پیری فرتوت باشی. وی گفت: پیغمبر در کودکی دست بر سر من کشیده و از خدا خواسته هر چهل سال یکبار جوانیم به من باز گردد. متوکل پیرمردان علوی را به حضور خواند و آن زن را به آنها نشان داد. همه گفتند: زینب بنت علی در فلان سال و فلان تاریخ در گذشته. متوکل به وی گفت: حال چه می گوئی؟ زن گفت: اینها دروغ می گویند و اخباری به دروغ شنیده اند. متوکل کسی به نزد امام هادی (علیه السلام) فرستاد که شما در این باره چه می گوئید؟ حضرت فرمود: وی دروغ می گوید. متوکل گفت: پیرمردان علوی نیز همین را گفتند ولی او قانع نشد، اگر دلیلی دیگر دارید بگوئید. حضرت فرمود: گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. او را در باغ درندگان بیفکنید حقیقت آشکار می گردد. زن چون شنید گفت: چنین چیزی دروغ است او می خواهد من کشته شوم. حضرت فرمود که اینک جمعی از فرزندان فاطمه حضور دارند، هر یک را خواهی آزمایش کن. علویین حاضر، همه به وحشت افتاده گفتند: اگر این حقیقت دارد خود شما بدان عمل کن. حضرت فرمود: سهل باشد و به متوکل گفت: بگو نردبان بیاورند و بر فراز دیوار که شیران به پشت آن قرار دارند برآیم و شما ببینید. متوکل گفت نردبان آوردند و حضرت وارد باغ درندگان شد، شش شیر در آن باغ بود، چون چشمشان به حضرت افتاد همه به دور حضرت گرد آمده، وجود مقدسش را طواف می کردند و سپس همه سر به روی دست نهاده در برابرش بخفتند و حضرت دست بر سر آنها می مالید و آنها را نوازش می نمود و پس از لختی از نزد آنها برخاست و از باغ بیرون شد و به آن زن فرمود: اکنون تو به باغ برو. وی گفت: شما را به خدا مرا ببخشید، من دختر فلان شخصم و ادعائی به دروغ کردم و فقر و بیچارگی مرا به این امر کشانید. متوکل خواست او را به قتل رساند، مادرش او را شفاعت نمود و آزادش ساخت. (علامه مجلسی، بحارالانوار : ۵۰ / ۱۴۹)

ابن صباغ مالكی در كتاب «الفصول المهمة فی معرفة الائمة» می‌فرماید: امام هادی انسانی است كه زمین و آسمان مناقب و فضائل او را پر كرده است و من نمی‌توانم با قلم و بیانم گوشه‌هایی از مناقب و فضائل حضرت را بگویم. با این كه اموال به منزل امام می‌رود،اما ایشان این اموال را در بین فقرا تقسیم می‌كنند و خود با یك حصیری زندگی می‌كند و برای این كه بتواند زندگی خودش معتمد بر حقوق عامه نباشد، مزرعه‌ای را در سامرّا تهیه كردند و خودشان گاه و بی گاه در آن جا كار می‌كردند. (الفصول المهمة، ابن صباغ المالكی، ج 2، ص 1073) راوی می‌گوید: دیدم امام هادی در آن جا مشغول كار است و عرق از پای او می‌ریزد. عرض كردم: «أین الرجال؟» دوستان شما كجا هستند؟ اجازه دهید ایشان این كار بكنند. حضرت فرمودند: نه، بهتر از من با دسترنج خود زندگی كردند؛ جدم رسول‌الله و علی بن ابی‌طالب و پدرانم. (كافی (ط - الإسلامیة)، ج 5، ص 75)

شماری از اصحاب آن حضرت را قمی ها تشکیل می دادند؛ افرادی مانند:

احمد بن اسحاق اشعری؛ احمد بن محمد بن عیسی اشعری؛ احمد بن اسحاق رازی؛حسین بن مالک قمی؛ احمد بن حمزه بن یسع قمی؛ جعفر بن عبدالله بن حسین قمی؛ حسین بن اشکیب قمی؛ حسن بن خرزاذ قمی؛ عبدالرحمن بن محمد بن معروف قمی؛ عبدالصمد بن محمد قمی؛ حسین بن عبیداللّه قمی؛ محمد بن علی بن عیسی اشعری قمی؛ محمد بن عبدالجبار قمی؛ محمد بن داود قمی؛ سعد بن سعد احوص؛ عبدالله بن جعفر حمیری؛ عمران بن اسماعیل قمی؛ مصقلة بن اسحاق قمی؛ محمد بن حمزه قمی؛ محمد بن اسماعیل صیمری قمی؛ نصر بن حازم قمی؛ ابوطاهر بن حمزه بن یسع اشعری قمی؛ ابوطاهر برقی؛ احمد بن محمد بن عبیدالله قمی؛ احمد بن زکریا بن بابا قمی؛ محمد بن ریان بن صلت قمی؛ محمد بن اورمه قمی؛ ریان بن صلت قمی؛ احمد بن ابی عبدالله برقی؛ علی بن ریّان بن صلت؛ یعقوب بن یزید انباری؛ احمد بن ادریس قمی؛ سهل بن زیاد آدمی؛ علی بن عبدالله بن جعفر حمیری.

قم در این دوران، مهم ترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این سرزمین با آن حضرت وجود داشت که در رجال طوسی و نجاشی و غیره به روابط راویان قمی با معصومان اشاره شده است .

وحشت متوکل از شیعیان قم به گونه ای بود که گاه به تصوّر این که از قم برای امام اسلحه و پول فرستاده شده است، دستور می داد تا شبانگاه به خانه امام هادی (ع) یورش برند. «ابن جوزی» به نقل از مسعودی چنین می نگارد: «قال نمی إلی المتوکل بعلیّ بن محمد انّ فی منزله کتباً و سلاحاً مِن شیعته من اهل قم، و أنّه عازم علی الوثوب بالدولة، فبعث إلیها جماعةً من الأتراک فهاجموا داره لیلاً، فلم یجدوا فیها شیئاً ... ». (تذکرةالخواص، سبط ابن جوزی، ص 460؛ مروج الذهب، مسعودی، ج 4، ص 11) (در مروج الذهب، کلمه «شیعه» بدون نام قم آمده است)؛ (وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 3، ص 272)

امام هادی بیست سال و نه ماه در شهر سامرّا اقامت داشت. این شهر در130 کیلومتری شمال بغداد قرار دارد. این دیار در سال 221 هجری به دست یکی از فرماندهان ترک به نام اشناس بنا شد. یاقوت حموی می‌گوید: چون شهر تکمیل شد ، گفتند: «سُرّ مَن رای»؛ یعنی هر کس آن را ببیند، شادمان گردد. کم‌کم این نام به سامرّا مختصر شد. قزوینی گفته است. این آبادی در زمان معتصم فرزند‌ هارون الرشید احداث شد، فرزندش واثق آن را گسترش داد، واثق عباسی آن را به اوج شکوفایی رسانید و متوکل در توسعه و پیشرفت آن کوشید، اما درخشش سامرا بیش از 54 سال دوام نیافت و پس از فرمانروایی هشت خلیفه عباسی در آن، معتمد عباسی، جانشین منتصر، مقر خلافت خویش را به بغداد انتقال داد. هم اکنون ارزش و موقعیت این شهر به دلیل مشهد امام دهم و یازدهم است. (معجم البلدان، یاقوت حموی، ج3، ص173 ـ 175؛ آثار البلاد و اخبار العباد، زکریا بن محمد بن محمود قزوینی، به تصحیح و تکمیل میرهاشم محدث، ص255 ـ 256؛ نزهة القلوب، حمدالله مستوفی، ص33 ـ 34) امام هادی درباره این شهر فرمودند: اگر چه به اکراه مرا به این شهر آوردند، ولی اگر بخواهند مرا از آن بیرون کنند با اکراه می‌روم؛ زیرا هوای خوش، آب گوارا و بیماری اندک دارد. سپس افزودند: سامرا ویران می‌گردد و نشانه‌ اصلاح ویرانی‌اش این است که پس از من ساخت و ساز مزارم اصلاح می‌شود. (فرهنگ جامع سخنان امام هادی، ص180 ـ 181؛ منتهی الامال، ج2، ص653)

شهادت و آرامگاه امام هادی علیه السلام

به گزارش شیخ مفید (درگذشت: ۴۱۳ق)، امام هادی در ماه رجب سال ۲۵۴ق پس از ۲۰ سال و ۹ ماه اقامت در سامرا، در ۴۱سالگی رحلت کرد.[۲۸]همچنین در دلائل‌الامامه و کَشْف‌ُالغُمَّه آمده است که امام دهم در زمان حکومت مُعْتَز عباسی (۲۵۲-۲۵۵ق) مسموم شد و به همین علت به شهادت رسید.[۲۹] ابن‌شهرآشوب (درگذشت: ۵۸۸ق) بر این باور است که وی در اواخر حکومت مُعْتَمد (حکومت: ۲۵۶-۲۷۸ق) شهید شده است و از ابن‌بابویه نقل کرده که معتمد به او سم داده است.[۳۰]

به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم قمری، امام حسن عسکری در تشییع جنازه پدرش شرکت کرد. جنازه را بر راهی که برابر خانه موسی بن بغا بود، قرار دادند و قبل از آنکه خلیفه عباسی در تشییع شرکت کند، امام عسکری بر جنازه پدرش نماز خواند. مسعودی از ازدحام جمعیت در تشییع جنازه امام هادی گزارش کرده است.[۳۳]

امام هادی (علیه‌السلام) قسمت اول

http://hedayat.blogfa.com/post/20969

امام هادی (علیه‌السلام) قسمت دوم

http://hedayat.blogfa.com/post/20968

امام هادی (علیه‌السلام) قسمت سوم

http://hedayat.blogfa.com/post/20967


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۵ دی ۱۴۰۳ | 11:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

علی بن محمد علیه‌السلام» مشهور به امام هادی و امام علی‌النقی، امام دهم شیعیان است. آن حضرت در سال ۲۱۲ هجری دیده به جهان گشود و در سال ۲۲۰ هجری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جواد علیه‌السلام، به مقام امامت نائل شد. مدت امامت حضرت هادی علیه‌السلام حدود ۳۴ سال است و ایشان در سال ۲۵۴ هجری به دستور معتز عباسی مسموم و به شهادت رسیدند. «زیارت جامعه کبیره» از مشهورترین دعاهای برجای مانده از امام هادی علیه‌السلام است.

امام هادی (علیه‌السلام) پیشوای دهم شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ ذی‌حجه سال ۲۱۲ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان پیشوای نهم شیعیان، امام جواد (علیه‌السلام) و مادرش «سمانه مغربیه» است که کنیزی با فضیلت و باتقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز می‌گویند.

) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۴ سال، امامت را به عهده داشت. دوران امامت امام هادی با خلافت چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل هم‌زمان بود. او بیشتر سال‌های امامتش را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند.

امام‌هادی(ع)، زندگی، جایگاه و نقش امام دهم(ع).

امام‌هادی(ع)، امام دهم شیعیان و فرزند امام‌جواد(ع) و سمانه در نیمه ذی‌الحجه ۲۱۲ق و یا در ۲۱۴ق، در اطراف مدینه به دنیا آمد و در سوم رجب یا ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۲۵۴ق به شهادت رسید.

جایگاه امام‌هادی(ع) چنان بود که نه تنها دوستان بلکه کارگزاران دولت بنی‌عباس نیز در برابر ایشان فروتن بودند، تا آنجاکه متوکل عباسی نیز به‌ظاهر به هنگام آوردن امام(ع) به سامرا سفارش کرد که با ایشان(ع) با احترام کامل رفتار شود.

در روزگار امام‌هادی(ع) پرسش‌ها و شبهه‌های اعتقادی بسیار بود؛ از این‌رو تبیین و تفسیر مبانی اعتقادی به‌ویژه توحید از برنامه‌های ایشان بود. و به تعبیر امام‌خمینی، امام‌هادی(ع) علم و قدرت و احاطه خداوند را به همه عوالم و نسبت به همه موجودات یکسان می‌دانست. همچنین حضرت به معضلات فکری و شبهه‌های اعتقادی پاسخ می‌داد و ضمن رساله مفصلی بر اصالت قرآن تأکید و قرآن را معیار سنجش روایات صحیح از ناصحیح اعلام کرد.

از امام‌هادی(ع) زیارت‌های گوناگونی ازجمله زیارت جامعه نقل شده است. امام‌خمینی به زیارت جامعه بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی معتبر دانسته و از میان متون زیارتی، آن را بیش از دیگر متون می‌خواند.

در نگاه امام‌خمینی، امام‌هادی(ع) رسالت مبارزه با ظلم و برپایی عدالت را بر دوش داشت و با طاغوت‌های زمان خود مماشات نمی‌کرد و پیروان ایشان نیز وظیفه داشتند موضع خود در برابر حاکمان ستمکار را روشن سازند و اجازه نداشتند در تشکیلات آنان وارد شوند و تنها در صورت امکان کمک به مظلوم می‌توانستند کارگزاری حاکمان زمان خود را بپذیرند.

نام، نسب و القاب

فهرست کنیه‌ها و لقب‌های امام هادی(ع)

علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النَّقی، امام دهم شیعیان است. پدرش امام جواد(ع)، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی[۱] به نام سَمانهٔ مَغربیه[۲] یا سوسَن[۳] بود.

از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و نَقی است.[۴] گفته‌اند علت ملقب شدنش به هادی این است که در زمان خود، بهترین هدایت‌کننده مردم به سوی خیر بود.[۵] القاب دیگری همچون مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، خالص و طَیّب نیز برای او ذکر شده است.[۶]

شیخ صدوق (درگذشت ۳۸۱ق) از استادانش نقل کرده که امام هادی و فرزندش امام حسن عسکری(ع) را به دلیل اینکه در منطقه‌ای به نام عسکر در سامرا ساکن بودند، عسکری می‌خواندند.[۷] ابن‌جوزی (درگذشت ۶۵۴ق) از علمای اهل‌سنت نیز در کتاب تَذْکرة‌الخَواص نسبت عسکری به امام هادی را به همین دلیل دانسته است.[۸]

کنیه وی ابوالحسن است[۹] و در منابع حدیثی، ابوالحسن سوم خوانده شده است[۱۰] تا با ابوالحسن اول، یعنی امام کاظم و ابوالحسن دوم یعنی امام رضا اشتباه نشود.[۱۱]

امام ابوالحسن علی‌بن‌محمد(ع) ملقب به نقی، امین، طیب، ناصح، مرتضی، متوکل فقیه عسکری، هادی،[۱] بنا به مشهور در نیمه ذی‌الحجه ۲۱۲ق[۲] و به نقلی در سال ۲۱۴ق،[۳] در روستای صریا از توابع مدینه، به دنیا آمد. پدر ایشان ابوجعفر محمدبن‌علی الجواد و مادر ایشان سمانه (مغربیه)[۴] یا سوسن[۵] نام داشت. امام‌هادی(ع) مادر خود را از زنان اهل بهشت و مؤید از سوی خداوند و بانویی که حقوق امامان معصوم(ع) را می‌شناسد، شمرده است.[۶] امام‌هادی(ع) چون نواده امام‌رضا(ع) بود، مشهور به ابن‌الرضا شده بود.[۷] حضرت شش سال‌وپنج ماه با پدر خود زندگی کرد[۸] و دوران امامت آن حضرت ۳۳ سال و هفت ماه[۹] یا ۳۳ سال و نه ماه[۱۰] بود.

زندگی‌نامه

بنابر نظر کلینی،[۱۲] شیخ طوسی،[۱۳] شیخ مفید[۱۴] و ابن‌شهرآشوب،[۱۵] امام هادی در ۱۵ ذی‌الحجه سال ۲۱۲ق در صَریا (منطقه‌ای در نزدیکی مدینه) متولد شد. با این حال، تولد او را دوم یا پنجم رجب همان سال،[۱۶] رجب سال ۲۱۴ق و جمادی‌الثانی سال ۲۱۵ق[۱۷] نیز ثبت کرده‌اند.

به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم، در سالی که امام جواد همراه با همسرش، اُم‌ُّالفَضل حج به جای آورد، امام هادی را در حالی که کوچک بود، به مدینه آوردند[۱۸] و او تا سال ۲۳۳ق در مدینه زندگی کرد. یعقوبی تاریخ‌نگار قرن سوم قمری نوشته است در این سال، متوکل عباسی امام هادی را به سامرا احضار کرد[۱۹] و در منطقه‌ای به نام عسکر تحت کنترل خود اقامت داد و او تا پایان عمر در آنجا بود.[۲۰]

از زندگی امام هادی، امام جواد و امام عسکری در مقایسه با دیگر ائمه شیعه، اطلاعات چندانی وجود ندارد. محمدحسین رجبی دوانی (زاده ۱۳۳۹ش)، تاریخ‌پژوه، دلیل این مسئله را عمر کوتاه این امامان، محصور بودن آنان و غیرشیعی بودن نویسندگان کتب تاریخ در آن روزگار می‌داند.[۲۱]

فرزندان

در منابع شیعه از چهار پسر به نام‌های حسن، محمد، حسین و جعفر برای امام هادی یاد شده است.[۲۳] همچنین از دختری برای او یاد شده است که شیخ مفید نامش را عایشه[۲۴] و ابن‌شهرآشوب[۲۵] عِلِّیّه (یا عَلیِّه) ذکر کرده‌اند. در دلائل‌ُالاِمامه دو دختر به نام‌های عایشه و دَلاله برای وی ذکر شده است.[۲۶] ابن‌حجر هیثمی از علمای اهل‌سنت نیز در الصَواعِقُ المُحرِقَه فرزندان امام دهم شیعیان را چهار پسر و یک دختر دانسته است.[۲۷]

جایگاه و ویژگی‌ها

امام‌هادی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارای مقامات و کمالات معنوی بسیار بود؛ ازجمله ایشان در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت است (ببینید: اهل بیت(ع)). ایشان از سوی خداوند و به نص پیامبر اکرم(ص) به امامت رسیده است.[۱۱] امام‌جواد(ع)، امام‌هادی(ع) را امام پس از خود و جانشین پیامبر(ص) به مردم معرفی کرد.[۱۲] در امامت ایشان تردیدی به وجود نیامد، به جز عده اندکی از شیعیان که برای مدتی کوتاه به امامت برادر ایشان موسی‌بن‌محمد معروف به موسی مبرقع گرویدند و سپس بازگشتند.[۱۳] بزرگان شیعه پس از جستجو دربارهٔ امام زمان خود[۱۴] امامت ایشان را پذیرفتند.[۱۵] جایگاه آن حضرت چنان بود که نه تنها دوستان بلکه کارگزاران دولت بنی‌عباس نیز در برابر ایشان فروتن بودند، به گونه‌ای که در وقت عبور آن حضرت برای احترام از مرکب‌های خود فرود می‌آمدند،[۱۶] تا آنجاکه متوکل عباسی نیز به‌ظاهر به هنگام آوردن امام(ع) به سامرا سفارش کرد که با ایشان(ع) با احترام کامل رفتار شود و مأموران از آن حضرت اطاعت کنند.[۱۷] علاقه و گرایش مردم مدینه به امام‌هادی(ع)،[۱۸] به گونه‌ای بود که هنگام خروج اجباری ایشان از مدینه به سامرا به وسیله یحیی‌بن‌هرثمه، مردم آشکارا و با صدای بلند گریه کردند[۱۹]؛ چنان‌که حضرت در طول مدت حضور خود در سامرا مورد احترام همگان بود و هر روز بر عظمت و محبوبیت ایشان افزوده می‌شد.[۲۰]

بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت از کرامت و بزرگواری و صفات برجسته امام‌هادی(ع)،[۲۱] ازجمله عبادت و وارستگی، خشیت از خداوند،[۲۲] گذشت و بزرگواری،[۲۳] بخشندگی،[۲۴] زهد و پارسایی،[۲۵] هیبت، جلالت، صداقت لهجه، خوش‌خلقی،[۲۶] خدمتگزاری به مردم،[۲۷] فضل و دانش ایشان[۲۸] یاد کرده‌اند. آن حضرت دلسوز امت اسلامی بود و از کار مردم گره‌گشایی می‌کرد.[۲۹]

امام‌خمینی، همه ائمه ازجمله امام‌هادی(ع) را انسان کامل می‌دانست[۳۰]؛ چنان‌که امام‌هادی(ع) را هدایتگر مردم و از ابرار و افراد خیراندیش و از ائمه اثنی عشر(ع) و حجت خدا بر زمین و هدایت‌کننده[۳۱] و به استناد روایات،[۳۲] مراد از لیالی عشر در «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ»[۳۳] را ده نفر از ائمه، امام‌حسن مجتبی(ع) تا امام‌حسن عسکری(ع) شمرده است.[۳۴] ایشان با اشاره به مصادیق لیلةالقدر در روایات از زبان استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی یادآور شده است مراد از لیلةالقدر دوره محمدیه (دوره پیامبر(ص) و دوره امامت) است و این تفسیر یکی از مراتب لیلةالقدر است[۳۵] (ببینید: لیلة القدر). ایشان همچنین در اشعار خود از حضرت هادی(ع) به عنوان نقی و دارنده حشمت یاد کرده است[۳۶] و در گفته‌های تفسیری و فقهی در موارد گوناگون ازجمله برای حرمت قمار،[۳۷] بیع ما لایملک[۳۸] و اموال متعلق به منصب امامت و حکومت،[۳۹] به احادیث ایشان استناد کرده و مستحب دانسته است نام ایشان به عنوان ائمه مسلمانان یاد شود.[۴۰] ایشان برابر برخی روایات، روز چهارشنبه را متعلق به امام‌هادی(ع) دانسته و بایسته شمرده است در تعقیب نماز صبح برای درامان‌ماندن از شیطان و نفس اماره به این امام توسل و در قبول عبادات ناقص، به آن ذات مقدس شفاعت جسته شود.[۴۱]

دوره امامت

امامت امام هادی (علیه‌السلام) امام هادی (علیه‌السلام) دهمین امام شیعیان در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» دیده به جهان گشود [۱] [۲] [۳] و در ۴۱ سالگی [۴] در ماه رجب سال ۲۵۴ در سامرا به دست معتز باللّه، خلیفه عباسی و با سمّ به شهادت رسید [۵] [۶] [۷]

علی بن محمد، در سال ۲۲۰ق، در هشت‌سالگی به امامت رسید.[۴۰] به گزارش منابع، سن پایین امام هادی(ع) در آغاز امامت، منجر به تردید شیعیان نشد؛ چراکه امامت امام جواد پدر او نیز در سن کم آغاز شد.[۴۱] به نوشته شیخ مفید، شیعیان پس از امام نهم، به استثنای عده اندکی، امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند.[۴۲] آن عده موسی مُبَرقَع را امام می‌دانستند. با این حال پس از مدتی از اعتقاد خود برگشتند و به عموم شیعیان پیوستند.[۴۳]

سعد بن عبدالله اشعری، بازگشت آن عده به امام هادی(ع) را در پی بیزاری‌جستن موسی مبرقع از آنان دانسته است.[۴۴] شیخ مفید[۴۵] و ابن‌شهرآشوب،[۴۶] اتفاق‌نظر شیعیان بر امامت امام هادی(ع) و عدم ادعای امامت از سوی کسی جز وی را دلیل محکمی بر اثبات امامت وی دانسته‌اند.[۴۷] محمد بن یعقوب کُلینی و شیخ مفید، نصوص مربوط به اثبات امامت وی را در آثار خود برشمرده‌اند.[۴۸]

بنا به گفته ابن‌شهرآشوب، شیعیان از طریق نصوص امامان پیشین، بر امامت علی بن محمد آگاه شدند؛ نصوصی که توسط راویانی از جمله اسماعیل بن مهران و ابوجعفر اشعری نقل شده‌اند.[۴۹]

امام‌هادی(ع) پس از شهادت پدر در سال ۲۲۰ق به امامت رسید.[۴۲] پیروان اهل بیت(ع)، افزون بر مدینه و کوفه در مناطق مختلفی مانند همدان[۴۳] کاشان، نیشابور[۴۴] قم و آبه (آوه)،[۴۵] اصفهان،[۴۶] قزوین،[۴۷] بصره و مصر[۴۸] پراکنده بودند. حضور امام‌هادی(ع) در سامرا موجب شد که گروه قابل توجهی از پیروان اهل بیت(ع) در این شهر نوبنیاد که به دست معتصم عباسی بنا شده بود، ساکن شوند و از حضور ایشان استفاده کنند.[۴۹] شیعیانِ نزدیک از راه دیدار حضوری و افراد دور از راه نامه‌نگاری مسائل و وظایف دینی خود را می‌پرسیدند[۵۰] و امام‌هادی(ع) به میزانی که شرایط اجازه می‌داد، علوم دین و توحید را برای مردم تشریح می‌کرد.[۵۱]

در روزگار امام‌هادی(ع) پرسش‌ها و شبهه‌ها دربارهٔ اصول عقاید بسیار بود[۵۲]؛ از این‌رو تبیین و تفسیر مبانی اعتقادی به‌ویژه توحید[۵۳] از برنامه‌های ایشان بود. حضرت به مردم آموخت که خداوند در همه جا حاضر است و احاطه خداوند در آسمان دنیا و عرش یکسان است[۵۴] و به تعبیر امام‌خمینی، امام‌هادی(ع) علم و قدرت و احاطه خداوند را به همه عوالم و نسبت به همه موجودات یکسان می‌دانست.[۵۵] همچنین حضرت به معضلات فکری و شبهه‌های اعتقادی پاسخ می‌داد. موضوع اصالت قرآن و نیز موضوع چیستی کلام خدا، معروف به مسئله خلق قرآن که از دوره مأمون و معتصم عباسی آغاز شده بود، در دوره امام‌هادی(ع) نیز مورد گفتگو بود.[۵۶] حضرت ضمن رساله مفصلی بر اصالت قرآن تأکید و قرآن کریم را معیار سنجش روایات صحیح از ناصحیح اعلام کرد.[۵۷] دربارهٔ تفسیر قرآن به‌ویژه تفسیر درست آیات متشابه و تصویر درست از پیامبران خدا در قرآن[۵۸] نیز روایات متعددی از حضرت در دست است.[۵۹]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳ | 10:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وصیت امام جواد (علیه السلام)

مهم ‌ترین دلیل امامت امام هادی (علیه‌السلام) تصریح و وصیت پدر بزرگوارش امام جواد (علیه‌السلام) به امامت ایشان است. کلینی [۱۰] و مفید [۱۱] روایاتی را که در آن‌ها از سوی امام جواد (علیه‌السلام) تصریح به امامت امام هادی (علیه‌السلام) شده آورده اند.

در یکی از این روایات از قول اسماعیل بن مهران آمده است که گفت: چون امام جواد خواست برای نخستین بار از مدینه به بغداد رود هنگام بیرون رفتنش به او عرض کردم فدایت شوم از این راهی که می‌روی بر تو نگرانم، پس از شما امر امامت به که منتقل می‌شود؟ حضرت با روی خندان به جانب من برگشته فرمود: آنچه تو گمان می‌کنی امسال نیست، وقتی معتصم (دومین بار) او را طلبید، پیش او رفته عرض کردم: پس از شما امر امامت با کیست؟ حضرت فرمود: پس از من امامت با پسرم علی است «الأمر من بعدی إلی ابنی علی». [۱۲] [۱۳]

انحصار امامت بعد از امام جواد (علیه السلام)

انحصار وراثت و جانشینی برای امام هادی: [۱۹] زیرا امام جواد (علیه‌السلام) دو پسر به نام‌های علی الهادی و موسی (موسی مبرقع) داشته است. از آن‌جا که موسی هیچ گاه ادعای امامت نکرد و کسانی را که به امامت ایشان مایل بودند از خود طرد کرد [۲۰] بنابراین امامت منحصر به امام هادی می‌گردد.

زیارت جامعه کبیره

از امام‌هادی(ع) زیارت‌های گوناگونی ازجمله زیارت غدیریه، دو زیارتنامه برای مرقد امیرالمؤمنین(ع)[۸۹] و زیارت جامعه که از مشهورترینِ آنهاست، نقل شده است. زیارت جامعه که به «جامعه کبیره» معروف شده است، در معرفی جایگاه امامان معصوم(ع) است.[۹۰] این زیارت از جهت سند، فصاحت و بلاغت از منزلت بیشتری نسبت به دیگر زیارت‌ها برخوردار است.[۹۱] در این زیارت جامع و همه‌جانبه، امام‌هادی(ع) با تأکید بر توحید و وحدت راه همه انبیا(ع)، جایگاه ائمه(ع) را که انسان‌های محل برکت خدا و معدن رحمت خدا هستند، به مردم معرفی کرده و از صفات و ویژگی‌های آنان چون تسلیم در برابر اوامر خدا، خردمندی و کمال، مَثَل اعلای انسانیت، افراد موحد، عصمت و دوری از گناه و خطا سخن گفته است و نیز برخی از رفتار عملی ائمه(ع) چون نصیحت و خیرخواهی امت اسلامی، اقامه نماز و روزه، حفظ شریعت از تحریف و ایثار و بردباری در برابر ناملایمات را برشمرده است؛ همچنین لزوم آمادگی دایم زائر برای کمک به دولت ائمه(ع) و تبری و مبارزه با دشمنان آنان را به زیارت‌کننده یادآور شده است.[۹۲]

امام‌خمینی به زیارت جامعه بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی مبارک[۹۳] و معتبر[۹۴] دانسته است. ایشان از میان متون زیارتی، آن را بیش از دیگر متون می‌خواند و در تمام آستان‌های مقدس ائمه(ع) مقید به خواندن آن بود.[۹۵] ازجمله در سفر به سامرا، در سرداب مقدس امام زمان(ع) آن را خواند[۹۶] و در دوره اقامت در نجف نیز در وقت تشرف به حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع)، همیشه آن را می‌خواند.[۹۷] ایشان در گفته‌ها و نوشته‌های خود با استناد به زیارت جامعه به تبیین اصول عقاید و معارف مربوط به توحید و جایگاه ائمه اطهار(ع) پرداخته است[۹۸] و نیز به پرسش‌ها و شبهه‌های وارد به آن پاسخ داده است. ازجمله در پاسخ وهابیان که جمله «من آراد الله بدء بکم» در این زیارت را شرک شمرده‌اند، این جمله را چنین تفسیر کرده است که اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد یا اطاعت خدا را بکند، باید تعلیمات دینی را از ائمه(ع) فرا گیرد و بدون دستورهای خدایی نباید به عبادت بپردازد و چیزی را از پیش خود اختراع کند.[۹۹] ایشان یادآورشده است امام‌هادی(ع) در این زیارت جایگاه اهل بیت(ع) را به مردم شناسانده و به مردم یاد داده که ائمه(ع) انسان‌های کامل‌اند و رجوع به انسان کامل رجوع به خداست و برابر آیات قرآن و احادیث، انسان کاملْ فانی مطلق و باقی به بقاءاللَّه است و از خودْ تعین و انّیت و انانیتی ندارد و انسان کامل از اسما حسنی و اسم اعظم خداوند است.[۱۰۰] از سوی دیگر، ایشان با توجه به فرازهایی از زیارت جامعه معتقد است همه امامان معصوم(ع) اهل سیاست بودند و از آنان با عنوان «ساسة العباد»، یعنی بندگان سیاست‌مدار خدا یاد کرده[۱۰۱] و به استناد آن اطاعت مردم از دستورهای حکومتی و ولاییِ آنان را ضروری و واجب دانسته است.[۱۰۲]

خلفای هم‌عصر

امام هادی(ع)، ۳۳ سال (۲۲۰ق-۲۵۴ق)، امامت را برعهده داشت[۵۰] در این مدت، چند خلیفه عباسی بر سر کار آمدند. آغاز امامت او با خلافت معتصم و پایان آن با خلافت مُعْتَز هم‌زمان بوده است.[۵۱] البته ابن‌شهرآشوب، پایان عمر امام هادی(ع) را در زمان خلافت مُعتَمد عباسی دانسته است.[۵۲]

امام دهم شیعیان، هفت سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد.[۵۳] به گفته جاسم حسین نویسنده کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، معتصم در زمان امام هادی در مقایسه با دوران امام جواد، سختگیری کمتری به شیعیان روا می‌داشت و مدارای بیشتری با علویان داشت و این تغییر رویکرد او، ناشی از بهبود اوضاع اقتصادی و کاهش یافتن قیام‌های علویان بوده است.[۵۴] همچنین حدود پنج سال از دوران امامت امام دهم، با خلافت واثق، چهارده سال با خلافت متوکل، شش ماه با خلافت مستنصر، دو سال و نه ماه با خلافت مستعین و بیش از هشت سال با خلافت مُعْتَز هم‌زمان بوده است.[۵۵]

احضار به سامرا

متوکل عباسی در سال ۲۳۳ق امام هادی(ع) را وادار کرد از مدینه به سامرا برود.[۵۶] شیخ مفید این اقدام متوکل را مربوط به سال ۲۴۳ق گزارش کرده است؛[۵۷] اما از نظر رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ اسلام، این تاریخ صحیح نیست.[۵۸] گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی عبدالله بن محمد کارگزار حکومت عباسی در مدینه[۵۹] و بریحه عباسی، امام جماعت منصوب خلیفه در مکه و مدینه، علیه امام هادی(ع)[۶۰] و همچنین گزارش‌هایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.[۶۱]

به گزارش مسعودی، بریحه، در نامه‌ای به متوکل، به وی گفت: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است[۶۲] بر همین اساس، یحیی بن هَرثَمه از سوی متوکل، مأمور انتقال امام هادی(ع) به سامرا شد.[۶۳] امام هادی(ع) در نامه‌ای به متوکل، بدگویی‌ها علیه خویش را رد کرد؛[۶۴] اما متوکل در پاسخ، با احترام از او خواست به سوی سامرا حرکت کند.[۶۵] متن نامه متوکل، در آثار شیخ مفید و کلینی نقل شده است.[۶۶]

به گفته رسول جعفریان، متوکل برنامه انتقال امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدی به دنبال نداشته باشد؛[۶۷] اما سبط بن جوزی از علمای اهل‌سنت گزارشی از یحیی بن هرثمه نقل کرده است که براساس آن مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیونی به راه‌ انداختند که مدینه تا آن زمان چنین وضعی به خود ندیده بود.[۶۸] امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه، وارد کاظمین شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.[۶۹] در کاظمین، به خانه خزیمة بن حازم رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.[۷۰]

به نوشته شیخ مفید، امام هادی به ظاهر مورداحترام متوکل بود؛ اما متوکل علیه او دسیسه می‌کرد.[۷۱] به گزارش طبرسی هدف متوکل از این کار این بود که از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.[۷۲] به گفته شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، به دستور متوکل، یک روز او را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.[۷۳] به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.[۷۴]

حاکمان عباسی در مدت اقامت امام هادی(ع) بر او سخت می‌گرفتند. برای نمونه قبری در اتاق محل زندگی او حفر کرده بودند. همچنین او را شبانه و بی‌خبر به کاخ خلیفه احضار می‌کردند و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری می‌کردند.[۷۵] برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی(ع) را چنین نوشته‌اند:

متوکل از نظر کلامی به اهل حدیث که ضدّ معتزله و شیعه بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند.

متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط مردم با امامان شیعه هراس داشت. ازاین‌رو می‌کوشید این پیوند را قطع کند.[۷۶] متوکل در همین راستا، مرقد امام حسین(ع) را تخریب کرد و به زائران امام حسین سختگیری می‌کرد.[۷۷]

پس از متوکل فرزندش منتصر بر سر کار آمد. در این دوره از فشار حکومت بر خاندان علوی، از جمله امام هادی(ع) کاسته شد.[۷۸]

شعر امام هادی در مجلس متوکل

به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم قمری، به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد. به همین دلیل، به دستور متوکل، تعدادی از مأموران غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.[۱۰۶] هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، ظرف شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.[۱۰۷] امام با بیان اینکه گوشت و خون من به شراب آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.[۱۰۸] آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورَد.[۱۰۹] امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت؛ اما با اصرار متوکل این اشعار را سرود:

باتوا علی قُلَلِ الأجبال تحرسهم - غُلْبُ الرجال فما أغنتهمُ القُللُ - واستنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم - فأودعوا حُفَراً، یا بئس ما نزلوا - ناداهُم صارخ من بعد ما قبروا - أین الأسرة والتیجان والحلل؟ - أین الوجوه التی کانت منعمة - من دونها تضرب الأستار والکللُ - فأفصح القبر عنهم حین ساء لهم - تلک الوجوه علیها الدود یقتتل (تنتقل) - قد طالما أکلوا دهراً وما شربوا - فأصبحوا بعد طول الأکل قد أُکلوا - وطالما عمروا دوراً لتحصنهم - ففارقوا الدور والأهلین وانتقلوا - وطالما کنزوا الأموال وادخروا - فخلفوها علی الأعداء وارتحلوا - أضحت مَنازِلُهم قفْراً مُعَطلة - وساکنوها إلی الأجداث قد رحلوا.[۱۱۰]

ترجمه = بر قله کوه‌ها به سر می‌بردند و مردان نیرومند حراست آنها می‌کردند؛ اما قله‌ها کاری برای آنها نساخت. از پسِ عزت از پناهگاه‌های خود برون آورده شدند و در حفره‌ها جایشان دادند و چه فرود آمدنِ بدی بود. از پسِ آنکه در گور شدند، یکی بر آنها بانگ زد: «تخت‌ها و تاج‌ها و زیورها کجا رفت؟ چهره‌هایی که به نعمت خو کرده بود و پرده‌ها جلو آن آویخته می‌شد چه شد؟» و قبر به سخن آمد و گفت: «کرم‌ها بر این چهره‌ها کشاکش می‌کنند. روزگاری دراز بخوردند و بپوشیدند و از پسِ خوراکی طولانی خورده شدند. مدت‌ها خانه‌ها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانه‌ها و کسان خویش دور شدند و برفتند. مدت‌ها مال اندوختند و ذخیره کردند و برای دشمنان گذاشتند و برفتند. منزل‌هایشان خالی ماند و ساکنانش به گور سفر کردند[۱۱۱]

مسعودی نقل کرده است که اشعار امام متوکل و اطرافیان او را تحت تأثیر قرار داد؛ به‌گونه‌ای که صورت متوکل از گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.[۱۱۲]

شرایط سیاسی

امام‌هادی(ع) با شش تن از خلفای عباسی،[۱۰۳] معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز[۱۰۴] معاصر بود. معتصم و واثق بیش از خلفای گذشته علویان را تحمل می‌کردند[۱۰۵] و شیعیان نیز در آن دوره از آزادی‌هایی برخوردار بودند.[۱۰۶] منتصر عباسی نیز در دوره کوتاه حکومتش (۲۴۷–۲۴۸) به علویان نظر مثبت داشت[۱۰۷]؛ ولی متوکل عباسی (۲۳۲–۲۴۷ق) با حمایت از اهل حدیث به سرکوب معتزله و شیعه پرداخت.[۱۰۸] وی کینه شدیدی دربارهٔ آل علی(ع) داشت و خفقان شدیدی علیه شیعیان اعمال کرد[۱۰۹] و حتی قبر حضرت سیدالشهدا(ع) را ویران ساخت.[۱۱۰] عمربن‌فرج حاکم مدینه و مکه مردم را از معاشرت با علویان منع کرد و اگر کسی کمکی به شیعیان می‌رسانید، به‌سختی عقوبت می‌شد و وضع مالی شیعیان و علویان در این دوران بسیار دشوار بود.[۱۱۱]

آغاز امامت امام‌هادی(ع) در مدینه بود. حکومت عباسی از موقعیت ایشان در میان مردم بر خود احساس خطر می‌کرد و گاه و بی‌گاه برای حضرت مزاحمت‌هایی ایجاد می‌کرد. عباسیان حضرت را تحت نظر داشتند و گاه آن حضرت را حبس می‌کردند و دسترسی به ایشان دشوار می‌شد.[۱۱۲] در سال ۲۳۳ق متوکل عباسی به یکی از فرماندهان نظامی خود به نام یحیی‌بن‌هرثمه دستور داد که در مدینه خانه امام‌هادی(ع) را بازرسی و ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کند. وقتی مردم مطلع شدند، جمع شدند و صدا به گریه بلند کردند، تا جایی که ابن‌هرثمه برای خاموش‌کردن مردم سوگند یاد کرد که به ایشان آسیبی نخواهد رسید.[۱۱۳] به نقل شیخ مفید پس از ورود امام(ع) به سامرا، متوکل دستور داد ایشان را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروان‌ها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای سکونت آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. متوکل به‌رغم احترام ظاهری به امام‌هادی(ع) بارها ایشان را به دربار خود احضار و متهم به گردآوری سلاح علیه خود کرد[۱۱۴] و حتی ایشان را زندانی کرد.[۱۱۵] صقربن‌ابی‌دلف برای دیدار امام(ع) به سامرا رفته بود؛ اما وقتی با حاجب و زندانبان خلیفه روبه‌رو شد، ترسید و از مقصود خود سخنی نگفت؛ ولی حاجب که خود معتقد به امامت امام(ع) بود، او را به دیدار ایشان فرستاد. صقر از وضعیت امام(ع) که بر حصیری نشسته و پهلوی ایشان قبری حفر شده بود، گریان شد. امام(ع) او را دلداری داد و یادآور شد فعلاً آسیبی به او نخواهد رسید.[۱۱۶]

در دوره متوکل یاران امام‌هادی(ع) نیز در معرض حبس و گاه شکنجه قرار می‌گرفتند[۱۱۷]؛ ازجمله برخی از وکلای ایشان در بغداد به زندان افتادند[۱۱۸] و برخی زیر شکنجه کشته شدند.[۱۱۹] اموال شیعیان مصادره می‌شد و جان آنان در خطر بود. قیام‌های علویان علیه خلافت عباسیان نیز بر دامنه فشار حکومت علیه شیعیان می‌افزود.[۱۲۰] با همه این شرایط امام‌هادی(ع) در سامرا از فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی دور نبود و به تعبیری حوزه نفوذ امام‌هادی(ع) در جامعه اسلامی بیش از دوره امام‌صادق(ع) بود؛ چنان‌که دشمن نیز در مقابله با نفوذ امام‌هادی(ع) درمانده بود.[۱۲۱] شیعیان ایران، عراق، یمن و مصر هرچند با سختی ارتباط پیاپی و خوبی با حضرت داشتند[۱۲۲] و گاه برای زیارت ایشان به سامرا می‌رفتند و واجبات مالی خود به‌ویژه خمس را که امام(ع) آن را حق‌الامامه می‌دانست، به ایشان می‌رساندند.[۱۲۳] برخی هواداران امام‌هادی(ع) که در مناصب دولتی حضور داشتند، پنهانی با حضرت در ارتباط بودند.[۱۲۴] وکلای ایشان علاوه بر جمع‌آوری خمس و فرستادن آن برای ایشان، در تبیین مسائل کلامی و فقهی و در معرفی امامت امام‌بعدی و آمادگی ورود شیعه به عصر غیبت تلاش می‌کردند.[۱۲۵]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳ | 10:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

برخورد با غالیان

غالیان در زمان امامت امام هادی فعال بودند. آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به امامان شیعه از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه احمد بن محمد بن عیسی اَشعری به امام هادی، دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد. از طرفی چون به ائمه منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. آنان واجبات و محرمات را تأویل می‌کردند. برای نمونه منظور از صلاة و زکات را در آیه وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ [۷۹] افرادی خاص می‌دانستند، نه خواندن نماز و پرداخت مال. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این‌گونه تأویلات از دین ما نیست. از آنها پرهیز کنید.[۸۰] فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با امامت سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او، به خوردن و آشامیدن پیامبران و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است، جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است[۸۱]

امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه سهل بن زیاد، از غُلُوِّ علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی علی بن حَسَکه به اهل‌بیت را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از شیعیان خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را باب و پیامبر از جانب او معرفی می‌کرد.[۸۲] امام هادی غالیانی همچون محمد بن نُصیر نمیری بنیانگذار فرقه نصیریه،[۸۳] حسن بن محمد معروف به ابن‌بابا و فارس بن حاتم قزوینی را نیز لعن کرده است.[۸۴]

از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی(ع) معرفی می‌کرد، احمد بن محمد سیاری بود[۸۵] که بیشتر رجالیان او را غالی و فاسدالمذهب دانسته‌اند.[۸۶] کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که برخی در تحریف قرآن به آن استناد کرده‌اند.[۸۷] امام هادی(ع) ضمن رساله‌ای که ابن‌شعبه حَرّانی آن را نقل کرده، بر اصالت قرآن تأکید کرد و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح معیاری دقیق معرفی کرد.[۸۸] در کنار این، امام هادی از شیعیانی که به‌اشتباه، به غلو متهم می‌شدند، دفاع می‌کرد. مثلاً هنگامی که قمی‌ها محمد بن اورمه را به اتهام غُلو از قم اخراج کردند، نامه‌ای خطاب به اهل قم نوشت و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.[۸۹]

ارتباط با شیعیان

علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی خلفای عباسی حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر رابطه برقرار بود.[۹۰] او از طریق سازمان وکالت و نامه‌نگاری، با شیعیان در ارتباط بود. به گفته رسول جعفریان در زمان امام هادی(ع)، قم، مهم‌ترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت.[۹۱] محمد بن داوود قمی و محمد طلحی از قم و شهرهای اطراف آن، خمس، هدایا و سؤالات مردم را به امام هادی می‌رساندند.[۹۲] به گفته جعفریان، وکلا علاوه بر جمع‌آوری خمس و ارسال آن برای امام، در حلّ معضلات کلامی و فقهی و همچنین در تثبیت امامت امام بعدی در منطقه خود، نیز نقش داشتند.[۹۳] محمدرضا جباری نویسنده کتاب سازمان وکالت، از علی بن جعفر همانی، ابوعلی بن راشد و حسن بن عبد ربّه به عنوان وکلای امام هادی نام برده است.[۹۴]

مسئله خلق قرآن

امام هادی(ع) در نامه‌ای به یکی از شیعیان، از او خواست در مسئله خلق قرآن اظهارنظر نکند و جانب هیچ‌یک از نظریه حدوث و قِدَم قرآن را نگیرد. او در این نامه، مسئله خلق قرآن را فتنه خوانده و ورود به این بحث را هلاکت دانسته است. همچنین بر کلام خدا بودن قرآن تأکید کرده و گفتگو درباره آن را بدعتی دانسته که هم سؤال‌کننده و هم پاسخ‌دهنده در گناه آن شریک‌اند.[۹۵] در آن دوره، جدال بر سر مسئله حدوث و قدم قرآن موجب پیدایش فرقه‌ها و گروه‌هایی در میان اهل‌سنت شده بود. مأمون و مُعْتَصَم جانب نظریه خلق قرآن را گرفته بودند و مخالفان را تحت فشار قرار می‌دادند؛ به‌گونه‌ای که از آن، به دوره مِحنت یاد می‌شود؛ اما متوکل از قدیم بودن قرآن حمایت می‌کرد و مخالفان از جمله شیعیان را بدعت‌گذار معرفی می‌نمود.[۹۶]

اصحاب و راویان

مقالهٔ اصلی: فهرست اصحاب امام هادی(ع)

سید محمدکاظم قزوینی (درگذشت: ۱۴۱۵ق) در کتاب الامام الهادی من المهد الی اللحد، ۳۴۶ تن را به عنوان اصحاب امام هادی معرفی است.[۱۱۳] به گفته رسول جعفریان شمار راویان شناخته‌شده امام هادی(ع) حدود ۱۹۰ تن است که از حدود ۱۸۰ تن آنها احادیثی وجود دارد.[۱۱۴] بر اساس رجال شیخ طوسی، تعداد کسانی که از آن حضرت حدیث نقل کرده‌اند بالغ بر ۱۸۵ نفرند.[۱۱۵] عطاردی در مسند الامام الهادی از ۱۷۹ تن به عنوان راوی از امام هادی نام برده و گفته است در میان آنان ثقه، ضعیف، حسن، متروک و مجهول یافت می‌شود [۱۱۶] به گفته عطاردی، برخی از راویانی که خود نام برده در رجال شیخ طوسی نیست و برخی از راویانی را که شیخ طوسی در رجالش آورده در مسند عطاردی نیامده است.[۱۱۷]

عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید،[۱۱۸]ایوب بن نوح،[۱۱۹] حسن بن راشد و حسن بن علی ناصر[۱۲۰] از جمله اصحاب او به شمار می‌رفتند. ابن‌شهرآشوب از وکیلان امام، از جعفر بن سهیل الصیقل نام برده و محمد بن عثمان را باب امام هادی معرفی کرده است.[۱۲۱]

رسول جعفریان برای اثبات ایرانی بودن برخی از اصحاب امام هادی(ع) به پسوندهای آنان استناد کرده است. او محل زندگی افرادی همچون بشر بن بشار نیشابوری، فتح بن یزید جرجانی، حسین بن سعید اهوازی، حمدان بن اسحاق خراسانی، علی بن ابراهیم طالقانی، محمد بن علی کاشانی،[۱۲۲] ابراهیم بن شیبه اصفهانی و ابومقاتل دیلمی[۱۲۳] از اصحاب حضرت را در ایران دانسته است.[۱۲۴] جعفریان با استناد به نامه امام هادی به وکیل خود در همدان که در آن آمده است «من سفارش شما را به دوستان خودم در همدان کرده‌ام»،[۱۲۵] گفته است برخی از اصحاب آن حضرت در همدان و نیز بر اساس شواهدی، برخی از اصحاب امام در قزوین ساکن بوده‌اند.[۱۲۶]

احادیث

در منابع روایی شیعه، همچون کتب اربعه، تُحَف‌ُالعُقول، مِصْباحُ الْمُتَهَجِّد، الاِحتِجاج و تفسیر عیاشی، احادیثی از امام هادی نقل شده است. احادیثی که از وی نقل شده، نسبت به امامان پیش از او کمتر است. عطاردی علت آن را اقامت اجباری وی در سامرا تحت‌نظر حکومت عباسی می‌داند که فرصت انتشار علوم و معارف را به وی نداده است.[۹۷] در روایات منقول از امام هادی، از او با نام‌های مختلفی همچون ابی‌الحسن الهادی، ابی‌الحسن الثالث، ابی‌الحسن الاخیر، ابی‌الحسن العسکری، الفقیه العسکری، الرجل، اَلطَّیِّب، الاخیر، الصادق بن الصادق و الفقیه یاد شده است که گفته‌اند از عوامل به کاربردن این نام‌های مختلف تَقیه بوده است.[۹۸]

روایات منقول از امام هادی در زمینه‌های توحید، امامت، زیارت، تفسیر و باب‌های مختلف فقه مانند طهارت، نماز، روزه، خُمس، زکات، ازدواج و نیز آداب است. بیش از ۲۱ روایت از امام هادی(ع) در باب توحید و تنزیه نقل شده است.[۹۹]

رساله‌ای از امام هادی(ع) درباره جَبر و اختیار به جا مانده است. در این رساله، حدیث «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الاَمرین»، بر اساس قرآن، تبیین شده و مبانی کلامی شیعه، در مسئله جَبر و تفویض ارائه گردیده است.[۱۰۰] در میان روایاتی که به عنوان احتجاجات امام هادی(ع) نقل شده، بیشترینشان دربارهٔ جبر و تفویض است.[۱۰۱]

زیارات

زیارت جامعه کبیره

زیارت جامعه کبیره[۱۰۲] و زیارت غدیریه از امام هادی(ع) نقل شده است.[۱۰۳] زیارت جامعه کبیره را یک دوره امام‌شناسی می‌دانند.[۱۰۴] محور زیارت غدیریه، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضایل امام علی(ع) است.[۱۰۵]

شهادت و آرامگاه

به گزارش شیخ مفید (درگذشت: ۴۱۳ق)، امام هادی در ماه رجب سال ۲۵۴ق پس از ۲۰ سال و ۹ ماه اقامت در سامرا، در ۴۱سالگی رحلت کرد.[۲۸]همچنین در دلائل‌الامامه و کَشْف‌ُالغُمَّه آمده است که امام دهم در زمان حکومت مُعْتَز عباسی (۲۵۲-۲۵۵ق) مسموم شد و به همین علت به شهادت رسید.[۲۹] ابن‌شهرآشوب (درگذشت: ۵۸۸ق) بر این باور است که وی در اواخر حکومت مُعْتَمد (حکومت: ۲۵۶-۲۷۸ق) شهید شده است و از ابن‌بابویه نقل کرده که معتمد به او سم داده است.[۳۰]

برخی منابع، روز شهادت وی را ۳ رجب[۳۱] و برخی دیگر ۲۵ یا ۲۶ جمادی‌الثانی ذکر کرده‌اند.[۳۲] در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران، سوم رجب به عنوان روز شهادت او ثبت شده است.

به گزارش مسعودی تاریخ‌نگار قرن چهارم قمری، امام حسن عسکری در تشییع جنازه پدرش شرکت کرد. جنازه را بر راهی که برابر خانه موسی بن بغا بود، قرار دادند و قبل از آنکه خلیفه عباسی در تشییع شرکت کند، امام عسکری بر جنازه پدرش نماز خواند. مسعودی از ازدحام جمعیت در تشییع جنازه امام هادی گزارش کرده است.[۳۳]

حرم عسکریَین

مقالهٔ اصلی: حرم عسکریین

امام هادی(ع) در خانه‌ای که در سامرا در آن ساکن بود، دفن شد.[۳۴] محل دفن امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن عسکری(ع) در سامرا به حرم عسکریَین شناخته می‌شود. پس از دفن امام هادی(ع) در خانه‌اش، امام عسکری(ع) برای مقبره او خادمی تعیین کرد. در سال ۳۲۸ق نخستین گنبد بر قبر آن‌دو بنا شد.[۳۵] حرم عسکریین در دوره‌های مختلف، مرمت و تکمیل و نوسازی شده است.[۳۶] هرساله شیعیان برای زیارت امام هادی و امام حسن عسکری، از مناطق مختلف به سامرا می‌روند.

مقالهٔ اصلی: تخریب حرم عسکریین

در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ش قسمت‌هایی از حرم عسکریین در انفجارهای تروریستی تخریب شد.[۳۷] ستاد بازسازی عتبات عالیات در سال ۱۳۹۴ش بازسازی آن را به پایان برد.[۳۸] ضریح حرم نیز با حمایت آیت‌الله سیستانی ساخته شده است.[۳۹]

امام‌هادی(ع) در سوم رجب[۱۳۱] یا ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۲۵۴ق در چهل‌سالگی در خلافت معتز عباسی[۱۳۲] یا معتمد عباسی[۱۳۳] به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شد.[۱۳۴] ایشان افزون بر امام‌حسن عسکری(ع) سه پسر به نام حسین، محمد و جعفر و دو دختر به نام عایشه و علیّه داشت.[۱۳۵] امام‌خمینی در سفر تبعید به عراق در سال ۱۳۴۴ به همراه گروهی از روحانیان برای زیارت امام‌هادی(ع) و امام‌عسکری(ع) به سامّرا رفت[۱۳۶] و به گزارشی چند روز در سامرا ماند و در حرم عسکریین(ع) نماز جماعت برگزار کرد.[۱۳۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳ | 10:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مدایح اما م ها دی علیه السّلام

امشب كه شب ولادت و میلا د است - عیداست و زبهرِما مبا ركبا د است

شا د است دراین شب همه دلها زیرا - امشب دلِ آلِ مصطفی هم شا د است

***

امشب که ولادت اما م ها دی است - قلبِ همگان غرقِ نشا ط وشا دی است

آ ن حا می دینِ احمدی آمده است - بررهرو راه دینِ حق او نا دی است

***

زیبا گل با غ سرمدی شدهادی - مرآ ت جما ل احمدی شدهادی

شا دند ملایک به شبِ میلادش - نورسته گلِ محمّد ی شدهادی

***

امشب كه مدینه بر جنا ن نا زکند - آدم به تما مِ قدسیا ن نا زکند

دربیتِ جوا دِ آ ل عصمت آمد - ما هی كه به ما ه آ سما ن نا زکند

***

امشب كه دهم حجّت سبحا ن آ مد - آن شا فع ما رهبرایما ن آ مد

درشامِ ولادتش همه شادشوید - چون شاد از آن خازنِ رضوا ن آ مد

***

میلا د دهم وصیّ احمد هادی است - ازیُمنِ قدومش همه غرق شادی است

برپا س قدومِ او فرستم صلوات - چون شا د دلِ محمّد ازاین شادی است

اِمامِ هادی اِبنُ الرِّضائی - دَهُم امام و رَهبَرِ مائی

اِمامِ هادی، اِبنُ الرِّضائی - دَهُم امام و، رَهبَرِ مائی

تُو نَقِی، سِبطِ تقِی، وَ نامِ نیکویَت علی - تو، علی، جَدَّت علی، خُلقت علی، خُویت علی

نُورِ دو چشمِ، اِبنُ الرِّضایی - غریب و بی کَس، در سامِرایی

آفتابِ سامرا چشم و چراغِ مُرتضی - جَدِّ پاکِ مهدی و نَجلِ جواد اِبنُ الرّضا

تُو یادگاری، بر نُه امامی - دایم به قرآن، تُو هَم کلامی

ای مُحمَّد را وَصِی، ای ربِّ اعلا را وَلِی - هادِیِ اُمّت، دَهُم مولایِ ما، چارُم علی

بَر دین و قرآن، بودی مُنادی - تا آخرِ عُمر، امامِ هادی

ای هِدایت راهِ خود را یافته در کویِ تو - هادیانِ خلق را خَطِّ طریقت سویِ تو

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳ | 11:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

میلاد مسعود «امام علی الهادی النقی علیه‌السلام» امام دهم شیعیان، در قریه "صُریا" واقع در سه میلی مدینه منوره واقع گردید. گفتنی است که "صریا" قریه‌ای بود که امام کاظم علیه‌السلام آن را بنا نمود و سال‌های طولانی، موطن اولاد و احفاد آن حضرت قرار گرفت.

امام هادی (علیه‌السّلام) (۲۱۲-۲۵۴ق)، فرزند امام جواد (علیه‌السّلام) ملقب به «نقی»، «هادی» و ابوالحسن الثالث، پیشوای دهم شیعیان است.
آن حضرت در پانزدهم ذیحجه سال ۲۱۲ هجری قمری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد.

«علی بن محمد علیه‌السلام» مشهور به امام هادی و امام علی‌النقی، امام دهم شیعیان است. آن حضرت در سال ۲۱۲ هجری دیده به جهان گشود و در سال ۲۲۰ هجری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جواد علیه‌السلام، به مقام امامت نائل شد. مدت امامت حضرت هادی علیه‌السلام حدود ۳۴ سال است و ایشان در سال ۲۵۴ هجری به دستور معتز عباسی مسموم و به شهادت رسیدند. «زیارت جامعه کبیره» از مشهورترین دعاهای برجای مانده از امام هادی علیه‌السلام است.

علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۴ سال، امامت را به عهده داشت. دوران امامت امام هادی با خلافت چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل هم‌زمان بود. او بیشتر سال‌های امامتش را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند.

از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت کرده‌اند. در بخشی از این روایات، به مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار پرداخته شده است. زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیریه نیز از او نقل شده است.

درباره تاریخ تولد امام هادی علیه‌السلام اتفاق نظری میان مورخان و سیره‌نویسان نیست؛ برخی از آنان، تاریخ تولدش را نیمه ذی الحجه و برخی دیگر دوم یا پنجم رجب ذکر کرده‌اند. یکی از ادله‌ای که تولد آن حضرت را در ماه رجب می‌داند، دعای ناحیه مقدسه است که در فرازی از آن آمده است: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلْک بِالْمَوْلُودَینِ فی رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلی الثّانی وَابْنِهِ عَلی بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ».[۱]

همچنین درباره سال تولد امام هادی، برخی سال ۲۱۲ و برخی دیگر سال ۲۱۴ قمری را بیان کردند.[۲] اما قول معروف و مشهور شیعه، همان نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ قمری است و بدین جهت این روز را به خاطر میلاد مبارک آن حضرت، گرامی می‌دارند.

پدر بزرگوار امام هادی علیه‌السلام، امام محمدتقی علیه‌السلام، معروف به «جوادالائمه»، امام نهم شیعیان است؛ و مادرش بانویی شریف و نجیب به نام "سمانه مغربیه" است، که امام هادی علیه‌السلام در شأن وی فرمود: «مادرم به حق من عارف و از بهشتیان است و شیطان سرکش به او نزدیک نمی‌شود و مکر جباران به وی اصابت نمی‌کند. او در پناه خدایی است که نمی‌خوابد و مادر صدیقان و صالحان را به خود وانمی‌گذارد».[۳]

امام هادی علیه‌السلام، مُکنّی به "ابوالحسن" است و علاوه بر آن حضرت، سه تن از امامان معصوم دیگر یعنی امام علی علیه‌السلام، امام کاظم علیه‌السلام و امام رضا علیه‌السلام نیز دارای این کنیه می‌باشند. ولیکن برای تمییز و تعیین هر یک از آنان، کنیه "ابوالحسن" به طور مطلق، برای امام علی علیه‌السلام قرار داده شد و به امام کاظم "ابوالحسن اول"، به امام رضا "ابوالحسن ثانی" و امام هادی "ابوالحسن ثالث" گفته می‌شود.[۴]

همچنین القاب‌: هادی، نقی، نجیب، مرتضی، ناصح، عالم، مؤتمن، منتجب و طیب، برای آن حضرت ذکر شده است.

به‌اعتقاد امامیه، هادی در کودکی پس از درگذشت پدرش به امامت رسید. تمایل خلفای عباسی پیش از مُتَوَکِّل (مُعتَصَم و واثق) به مُعتَزِله، فضای سیاسی و فکریِ نسبتاً آزادی برای فعالیت و تدریسِ هادی در مدینه فراهم کرد. با روی کار آمدنِ متوکل و پررنگ شدنِ اهل حدیث، عرصه تا حدِّ زیادی بر هادی و شیعیانش تنگ شد. پس از آن بود که متوکل به تحریکِ عده‌ای مبنی بر تصمیم هادی برای شورش، او را به پایتخت خود، سامَرّا، فراخواند تا در این شهرِ نظامی، او را از نزدیک زیر نظر گیرد. هادی در سامرا زندگیِ نسبتاً آزادی داشت اما برای ارتباط با شیعیانش ناگزیر به نامه‌نگاری بود. این نامه‌ها به وکلایی ارسال می‌شد که هادی در سرزمین‌های مختلف برای ادارهٔ امور شیعیان و دریافتِ خُمس به‌کار گماشته بود. از مهم‌ترینِ این وکلا عثمان بن سعید بود که بعدها به‌عنوان اولین نایبِ امام دوازدهمِ شیعیان شناخته شد. هادی در سامرا به مناسبت‌های مختلف مورد سوءظن و آزار متوکل قرار گرفت. بعد از متوکل، مُنتَصِر و مُستَعین دوران کوتاهی حکومت کردند که نسبتاً فشارِ کمتری به هادی وارد می‌کردند. سرانجام مُعتَزّ، بنابر اعتقاد شیعه، دستور مسمومیت هادی را صادر کرد. در جریانِ تشییعِ هادی به‌خاطر ازدحام جمعیت، تابوتش به منزلش بازگردانده و همان‌جا دفن شد. جایی که بعدها پسرش، حسن عسکری، در جوارش دفن شد و «حرم عَسْکَریَّیْن» نام گرفت.

پدرش امام نهمِ شیعیان دوازده‌امامی، محمد تقی بود. از محمد تقی به‌عنوان تنها فرزندِ علی بن موسی الرضا یاد می‌شود.[۲][۳] و به همین دلیل معاصرینش او را ابنُ الرِّضا[یادداشت ۱] می‌نامیدند.[۴] در حدیثی منتسب به علی بن موسی الرّضا، بشارتِ تولد محمد تقی توسط پیامبر اسلام، به‌عنوان «فرزندی که از بهترین کنیزانِ اهل نوبه پدید خواهد آمد» داده شده‌است.[۵] در احادیث شیعه با عنوان ابوجعفر از او یاد می‌شود[۶] و برای اینکه با محمد باقر — امام پنجمِ شیعیان که او نیز ابوجعفر نامیده می‌شد — اشتباه نشود؛ تاریخ‌نویسان به او «ابوجعفرِ ثانی» می‌گفتند.[۷]

مادرِ علی النقی یک اُمِّ‌وَلَد با تبار مَغربی، به نام سوسن یا سَمانه،[۸][۹] یا اُمِّ‌فَضْل، دخترِ مأمون بوده‌است.[۱۰] به‌اعتقادِ برنارد لوئیس روایتِ اول محتمل‌تر است چون بنابر تواریخی چون طبری و مسعودی، هرچند پیمان ازدواجِ محمد تقی و ام‌فضل سال‌ها پیش بسته شده بود، اما زودتر از سال ۲۱۵ ه‍.ق رخ نداده‌است. بعلاوه بعضی راویانِ شیعی از جمله مجلسی، اعتقاد دارند ام‌فضل بدون فرزند از دنیا رفته‌است،[۱۱] و مادرِ علیّ النَّقی همان سمانه بوده‌است.[۱۲] بنابر آنچه در نَقدُ الرِّجالِ تَفرِشی ثبت شده، ام‌فضل از القابِ سمانه بوده‌است.[۱۳]

علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النَّقی، امام دهم شیعیان است. پدرش امام جواد(ع)، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی[۱] به نام سَمانهٔ مَغربیه[۲] یا سوسَن[۳] بود.

از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و نَقی است.[۴] گفته‌اند علت ملقب شدنش به هادی این است که در زمان خود، بهترین هدایت‌کننده مردم به سوی خیر بود.[۵] القاب دیگری همچون مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، خالص و طَیّب نیز برای او ذکر شده است.[۶]

شیخ صدوق (درگذشت ۳۸۱ق) از استادانش نقل کرده که امام هادی و فرزندش امام حسن عسکری(ع) را به دلیل اینکه در منطقه‌ای به نام عسکر در سامرا ساکن بودند، عسکری می‌خواندند.[۷] ابن‌جوزی (درگذشت ۶۵۴ق) از علمای اهل‌سنت نیز در کتاب تَذْکرة‌الخَواص نسبت عسکری به امام هادی را به همین دلیل دانسته است.[۸]

کنیه وی ابوالحسن است[۹] و در منابع حدیثی، ابوالحسن سوم خوانده شده است[۱۰] تا با ابوالحسن اول، یعنی امام کاظم و ابوالحسن دوم یعنی امام رضا اشتباه نشود.[۱۱]

بر پایه گزارشی که در اثبات‌الوصیه نقل شده است پس از شهادت امام جواد، از سوی حکومت عباسی شخصی به نام ابوعبدالله جُنَیدی که متعصب و در دشمنی با اهل‌بیت زبانزد بود، مأمور شد تا امام هادی را تعلیم دهد و او را زیر نظر داشته باشد و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری کند؛ اما پس از چندی این شخص تحت تأثیر علم و شخصیت امام شیعه شد.[۲۲]

علی بن محمد، در سال ۲۲۰ق، در هشت‌سالگی به امامت رسید.[۴۰] به گزارش منابع، سن پایین امام هادی(ع) در آغاز امامت، منجر به تردید شیعیان نشد؛ چراکه امامت امام جواد پدر او نیز در سن کم آغاز شد.[۴۱] به نوشته شیخ مفید، شیعیان پس از امام نهم، به استثنای عده اندکی، امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند.[۴۲] آن عده موسی مُبَرقَع را امام می‌دانستند. با این حال پس از مدتی از اعتقاد خود برگشتند و به عموم شیعیان پیوستند.[۴۳]

سعد بن عبدالله اشعری، بازگشت آن عده به امام هادی(ع) را در پی بیزاری‌جستن موسی مبرقع از آنان دانسته است.[۴۴] شیخ مفید[۴۵] و ابن‌شهرآشوب،[۴۶] اتفاق‌نظر شیعیان بر امامت امام هادی(ع) و عدم ادعای امامت از سوی کسی جز وی را دلیل محکمی بر اثبات امامت وی دانسته‌اند.[۴۷] محمد بن یعقوب کُلینی و شیخ مفید، نصوص مربوط به اثبات امامت وی را در آثار خود برشمرده‌اند.[۴۸]

بنا به گفته ابن‌شهرآشوب، شیعیان از طریق نصوص امامان پیشین، بر امامت علی بن محمد آگاه شدند؛ نصوصی که توسط راویانی از جمله اسماعیل بن مهران و ابوجعفر اشعری نقل شده‌اند.[۴۹]

در زمان حیات امام هادی (علیه‌السّلام)، شش خلیفه عباسی یکی پس از دیگری بر کرسی خلافت نشستند و دوران ظلم و اختناق شدیدی را بر شیعیان و علویان رقم زدند. نام‌های آن‌ها عبارتست از؛
معتصم (۲۱۷-۲۲۷واثق (۲۲۷-۲۳۲متوکل (۲۳۲-۲۴۸منتصر (۶ ماه)، مستعین (۲۴۸-۲۵۲معتز (۲۵۲-۲۵۵).
البته به خاطر نفوذ ترکان و بردگان، خلفای عباسی در این دوران بسیار ضعیف و عملا به یک مقام تشریفاتی تبدیل شده بودند و از طرفی دربار خلفا غرق در فساد و شهوترانی و گناه شده بود و این‌گونه مسائل منجر به ظلم و جور در سطح جامعه شده بود.
در این فرصت، برخی علویان حرکاتی را انجام می‌دادند. لکن غالبا منجر به شکست می‌شد. چون، رهبری اصلی بر عهده ائمه (علیهم‌السلام) بود، که در آن زمان در پادگان نظامی تحت کنترل شدید بودند.

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال ۲۲۰ ق. در مدینه به امامت رسیدند. آن حضرت ۱۳ سال اول امامت خود را در آن شهر سپری نمود و ضمن بهره رسانی معنوی و علمی به شیعیان، به امور آنان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار علیهم السلام مشهور بود، به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام در جامعه داشت، ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند، زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود، اما متوکل منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

متوکل جوّ بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد. همچنین علویان را در محاصره اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیهم السلام بی احترامی کنند و اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود.

اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه‌های مربوط به آنها بی سابقه بوده است.

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند.

یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سایر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود.

همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و... مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد دست پروردگان و اصحاب امام هادی علیه السلام و کسانی که از آن حضرت در زمینه های مختلف علوم اسلامی روایت نقل کرده اند، بالغ بر ۱۸۵ نفر می شود که در میان آنان چهره‌های برجسته علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند دیده می شود.[۴] برخی از شاگردان مشهور آن حضرت عبارتند از:

  • فضل بن شاذان: از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است.
  • حضرت عبدالعظیم حسنی: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود.
  • علی بن مهزیار اهوازی: از فقها و محدثان و دانشمندان نامور شیعه و از اصحاب سه امام یعنی امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام می باشد.
  • علی بن جعفر همانی: وی مردی ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام را بر عهده داشت
  • عثمان بن سعید عمروی: او معتمد در نزد امام على‌النقى و امام حسن عسکری علیهماالسلام و وکیل ایشان در زمان حیات ایشان بود و اولین نفر از نواب اربعه امام زمان (عج) است.
  • حسین بن سعید اهوازى: او یکی از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام می باشد. وی از مشایخ جلیل القدر روایتی بشمار می آید و روایات وی از اعتبار و شهرت خاصی در میان فقهای شیعه برخوردار است.
  • ایوب بن نوح: او وکیل امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام بود و روایات زیادی از امام هادی علیه السلام نقل کرده است. امام هادی علیه السلام در مورد او به عمرو بن سعید مدائنی فرمود: ای عمرو! اگر دوست داری به مردی از اهل بهشت بنگری به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر.[۵]
  • حسن بن علی ناصر
  • ابراهیم بن عبده نیشابورى: او از اصحاب امام هادى علیه السلام و پس از آن حضرت وکیل امام حسن عسکری علیه السلام در نیشابور بود.
  • ابراهیم بن محمد همدانى
  • حسن بن راشد، مکنّی به ابوعلی
  • ابراهیم بن داود هاشمى یعقوبی

در میان خلفاء، متوکل بیشتر از همه هم‌عصر امام بود، و بیشترین کینه را نسبت به ایشان داشت. متوکل نسبت به شیعیان و بنی هاشم بسیار خشن بود و آنان را با بدگمانی خودش متهم می‌کرد. وزیر او «عبیدالله بن یحیی بن خاقان»، نیز در این زمینه او را یاری کرده و پیاپی از بنی هاشم نزد او بدگویی می‌نمود. تا جائی که متوکل در خشونت و احجاف، گوی سبقت را از تمامی خلفای بنی عباس ربود.[۳]
او در سال ۲۳۶ بارگاه امام حسین (علیه‌السّلام) را ویران کرده و به آب بست و از زیارت حضرت جلوگیری نمود. از جمله جنایات او، کشتن شیعیانی چون ابن سکیت و شکنجه بسیاری دیگر از شیعیان بود. او نسبت به امیرالمومنین (علیه‌السّلام) و خاندانش کینه عجیبی داشت و به محض اطلاع از علاقه فردی به حضرت، اموال او را مصادره و او را به هلاکت می‌رساند.[۴]
اوضاع به قدری برای حضرت امام هادی (علیه‌السّلام ) تنگ و دشوار بود که محمد بن اشرف نقل می‌کند:
همراه حضرت در مدینه راه می‌رفتم. حضرت به من فرمود: تو پسر اشرف نیستی؟ عرض کردم: آری. آنگاه خواستم سئوالی بپرسم، که حضرت بر من سبقت گرفته و فرمودند: ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل برای طرح سئوال مناسب نیست»،
[۵] [۶]

بدین‌ترتیب حضرت در دوران خویش دائما تقیه می‌فرمودند.

امام در بین مردم و حتی ماموران حکومتی محبوبیت ویژه‌ای داشته است. به گونه‌ای که "یحیی بن هرثمه" که مامور انتقال امام به سامراء بوده، بعد از ورود به مدینه و خانه حضرت، با نگرانی و اضطراب مردم در تمام شهر روبه‌رو می‌شود و در هنگام عبور از بغداد فرماندار بغداد، اسحاق بن ابراهیم طاهری به او می‌گوید:
«یحیی! این آقا فرزند پیامبر است، اگر متوکل را در کشتن او تحریک کنی، خونخواه تو رسول خدا است».
[۸]
از این عبارات معلوم می‌شود که حضرت حتی در بین دشمنانش نیز از محبوبیت خاصی برخوردار بوده است. نفوذ کلام حضرت به‌قدری است که در بزم شراب متوکل با ایراد چند بیت حکمت، که به امام اصرار داشت، آن‌چنان وی را منقلب کرد، که متوکل به سختی گریه کرد و تمام اهل مجلس نیز گریستند، سپس بساط شراب را جمع کرد و چهار هزار درهم تقدیم حضرت کرده و او را با احترام به منزلش باز گرداندند. [۹]
متوکل در اواخر عمر خود دستور داد که امام را به قتل برسانند ولی حضرت فرمودند: بیش از دو روز نمی‌شود که متوکل کشته می‌شود و همین‌طور هم شد. [۱۰]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳ | 11:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

📚ولادت امام هادی علیه السلام📚
🌷امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمه ذی الحجه سال 212 ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا (روستایی بوده که توسط موسی کاظم بنا شده) چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال 254 ق در سرّ من رأی (سا مرا) توسط معتز عباسی به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.[ارشاد، ص327]
📚 امام عَلیّ النَّقیّ و هادی، دهمین امامِ شیعیانِ دوازده امامی پس از پد رش محمد تقی و پیش از پسرش حسن
عسکری است. کنیه‌ اش «ابوالحسن»
است و برای اینکه با موسی کاظم و علی بن موسی الرضا — جد پدری و پدربزرگ که آنان نیز ابوالحسن نامیده می‌شدند — اشتباه نشود، او را «ابوالحسن ثالث» می‌ نامند. مادرش سمانه مغربیه، یک اُمِّ‌ وَلَد بوده‌ است.
📚 در احادیث شیعه از او با عنوان ابو جعفر نیز یاد می‌شود، و برای اینکه با
محمدباقر — امام پنجمِ شیعیان که او نیز ابوجعفر نامیده می‌شد — اشتباه نشود تاریخ‌ نو یسان به او «ابوجعفرِ ثانی» می‌گفتند.
📚 لقب‌های آن حضرت : هادی، نقی، مرتضی، فقیه، امین، طیب، نجیب، عالم، متقی، عسکری ناصح ،
📚 از امام هادی علیه السلام کرامات و معجزات زیادی نقل شده‌است که به اعتبارِ آن، بعضی غُلات از جمله محمد بن نُصَیر نُمَیری به او نسبتِ رُبوبیَّت داد ند. رساله‌ ای در جبر و اختیار و زیارت‌ ها یی چون «جامعهٔ کبیره» و «غدیریه» را به امام هادی نسبت می‌دهند. زیارت جا معه کبیره، توصیف بلند و بلیغی از جوا
نب مختلف اصل ولایت و امامت به عنو ان یکی از اصول پیشران جامعهٔ شیعی به حساب می‌آید و بر رهبری ائمهٔ شیعه به‌عنوان پیشوایان حکومت اسلامی تأکید دارد.
📚 به‌اعتقاد امامیه، امام هادی در کودکی پس از شهادت پدرش به
امامت رسید.
📚 مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال بود (۲۲۰ تا ۲۵۴ق)
📚 بر پایه گزارشی که در اثبات‌ الو صیه
نقل شده است پس از شهادت امام جواد، از سوی حکومت عباسی شخصی به نام ابوعبدالله جُنَیدی که متعصب و در دشمنی با اهل‌بیت زبانزد بود، مأمور شد تا امام هادی را تعلیم دهد و او را زیرنظر داشته باشد و از ارتباط شیعیان با او جلو گیری کند؛ اما پس از چندی این شخص تحت تأثیر علم و شخصیت امام قرار گرفت و شیعه شد.
📚 زیارت جامعه کبیره و زیارت غد یر یه از امام هادی(ع) نقل شده است.
زیارت جامعه کبیره را یک دوره امام‌ شناسی می‌دانند. محور زیارت غدیریه
، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضایل امام علی(ع) است.
📚 خلفای عباسیِ مقارن با امامت امام هادی عبارت بودند از معتصم عباسی، که از سال ۲۱۸ تا ۲۲۷ ه‍.ق حکومت کرد
. پس از او واثق تا ۲۳۲ ه‍.ق، متوکل عبا
سی تا سال ۲۴۷ ه‍. ق، سپس منتصر
به مدت یک سال، مستعین تا اواخر ۲۵۱ ه‍.ق ، و معتز تا سال ۲۵۵ ه‍.ق زمام حکومت را در دست داشت. امام هادی در دوران معتز از دنیا رفت.
🌷 متوکل به تحریکِ عده‌ ای مبنی برتصمیم امام هادی برای شورش، او
را به پایتخت خود سامَرّا، فراخواند تا در این شهرِ نظامی، او را از نزدیک زیر نظر گیرد. امام هادی در سامرا زندگیِ نسبتاً آزادی داشت اما برای ارتباط با شیعیانش ناگزیر به نامه‌ نگاری بود. این نامه‌ها به وکلایی ارسال می‌شد که هادی در سرزمین‌های مختلف برای ادارهٔ امور شیعیان ودریافتِ خُمس به‌ کار گماشته بود. از مهم‌ترینِ این وکلا عثمان بن سعید بود که بعدها به‌ عنوان اولین
نایبِ امام دوازدهمِ شیعیان شناخته شد.
🌷 امام هادی درسامرا به مناسبت‌
های مختلف مورد سوءظن و آزار متوکل قرار گرفت. بعد از متوکل، مُنتَصِر و مُستَعین دوران کوتاهی حکومت کردند که نسبتاً فشارِ کمتری به امام هادی وارد می‌کردند. سرانجام مُعتَزّ، بنابر اعتقاد شیعه، دستور مسمومیت امام هادی را صادر کرد. در جریانِ تشییعِ امام هادی به‌خاطر ازدحام جمعیت، تابو تش به منزلش بازگردانده و همان‌ جادفن شد
. جایی که بعدها پسرش، امام حسن عسکری نیز در جوارش دفن شد و «حرم عَسْکَریَّیْن» نام گرفت.
🌷 در میان خلفاء، متوکل بیشتر از همه هم‌ عصر امام هادی بود، و بیشترین کینه را نسبت به ایشان داشت.
🌷 متوکل نسبت به شیعیان و بنی هاشم بسیار خشن بود و آنان را با بد گمانی خودش متهم می‌کرد. وزیر او «عبید الله بن یحیی بن خاقان»، نیز در این زمینه او را یاری کرده و پیاپی از بنی هاشم نزد او بدگویی می‌نمود. تا جائی که متوکل در خشونت و احجاف، گوی سبقت را از تمامی خلفای بنی عبا س ربود. او در سال ۲۳۶ بارگاه امام حسین
(علیه‌ السّلام) را ویران کرده و به آب بست و از زیارت حضرت جلوگیری نمود. از جمله جنایات او،کشتن شیعیانی چون ابن سکیت و شکنجه بسیاری دیگر از شیعیان بود. او نسبت به امیر المو منین (علیه‌السّلام) و خاندانش کینه عجیبی داشت و به محض اطلاع از علاقه فردی به آن حضرت، اموال او را مصادره و او را به هلاکت می‌رساند.
🌷 اوضاع به قدری برای حضرت امام هادی (علیه‌ السّلام ) تنگ و دشوار بود که محمد بن اشرف نقل می‌کند: همراه
حضرت در مدینه راه می‌رفتم. حضرت
به من فرمود: تو پسر اشرف نیستی؟ عرض کردم: آری. آنگاه خواستم سئوالی بپرسم، که حضرت بر من سبقت گرفته و فرمودند: ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل برای طرح سئوال مناسب نیست»، بدین‌ترتیب حضرت در دوران خویش دائما تقیه می‌فرمودند.
🌷 محمد بن داود نقل می‌کند: اموالی را از قم خدمت امام می‌بردیم. در راه پیک امام رسید و گفت اکنون زمان مناسبی نیست. ما اموال را برگردانده و بعد از مدتی طبق دستور حضرت، آن‌ها را بر شترانی بار کرده و بدون ساربان فرستا دیم. مدتی بعد که خدمت امام رسیدیم، تمام اموال را به همان حال دیدیم.
🌷 نفوذ کلام حضرت به‌قدری بود که در بزم شراب متوکل با ایراد چند بیت حکمت، که به امام اصرار داشت، آن‌ چنان وی را منقلب کرد، که متوکل به سختی گریه کرد و تمام اهل مجلس نیز گریستند، سپس بساط شراب را جمع کرد و چهار هزار درهم تقدیم حضرت کرده و او را با احترام به منزلش باز گرداندند.
🌷 متوکل در اواخر عمر خود دستور داد که امام را به قتل برسانند ولی حضرت فرمو دند: بیش از دو روز نمی‌شود که متوکل کشته می‌شود و همین‌طور هم شد.

کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur
🌷❇️🔻📚🌿🌺🌸💚🌷
kalamenur@
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳ | 11:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

🕋روایات امام هادی علیه السلام🕋
🕌 قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: مَنْ اَطاعَ الخالِقَ لَمْ يُبالِ سَخَطَ المَخْلُوقينَ وَمَنْ اَسْخَطَ الخالِقَ فَلْيَيْقَنْ اَنْ يَحِّلَ بِهِ سَخَطُ المَخْلُوقينَ .
[تحف العقول، ص 482.]
امام هادى عليه السلام فرمود: كسى كه از آفريدگار پيروى كند از خشم آفريـده ها بـاكى نـدارد. و كسى كه خــدا را به خشـم آورد، بايد باور كند كه مردم بر او خشم خواهند آورد .
🕌 قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام
: اَبْقـُوا النِّعـَمَ بِحُسْنِ مُجـاوَرَتِها وَ الْتَمِسوُا الزِيّادَةَ فيها بِالشُّكرِ عَلَيها.
[بحار الانوار، ج 78، ص 370.]
امام هادى عليه السلام فرمود: نعمتها را با برخـورد درست، باقى نـگه داريـد و با شكر نعمتها اسباب فزونى آنها را فراهم آوريد. (استفاده درست از نعمت سبب دوام آن و شـكر نعمت سبب فـزونى آن است) .
🕌 قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام
: أَلدُّنيـا سـُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخـَرُونَ.
[تحف العقول، ص 774.]
امام على النقى عليه السلام فرمود: دنيــا بـازارى اسـت كه جمعى درآن سود مى برند وگروهى زيان مى بينند .
🕌 قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام
: اَلنّاسُ فِي الدُّنيا بِالْأَموالِ وَفىِ الاْخِـرَةِ بِالاَْعـمالِ.
[بحارالانوار / /78 369.]
امام هادى عليه السلامفرمود: ارزش مردم در دنيا وابسته به اموال است، و در آخـرت بـه اعـمال .
🕌 عنْ اَبِى الْحَسَنِ الثّالِث عليه السلام إنَّهُ قالَ: إذا كانَ زَمانٌ أَلْعَدلُ فيهِ اَغْلَبُ مِنَ الْجَورِ فَحَرامٌ أنْ يُظَنَّ بِاَحَدٍ سُوءٌ حَتّى يُعْلَمَ ذلِكَ مِنهُ، وَإذا كانَ زَمانٌ الْجَوْرُ أغلَبُ فيهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ اَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيرا مالَمْ يَعْلَمْ ذلِكَ مِنْهُ .
[بحارالانوار ، ج 17، ص 216.]
امام هادى عليه السلام فرمود: زمانى كه عدل و داد در جامعه بيش از ظلم و ستم باشد، در آن موقع حرام است كه به كسى گمان بد ببرند، مگر وقتى كه آن بـدى از وى معلوم شود، و زمانى كه ظلم و ستم بر عدل و داد غلبه داشته باشد، سزاوار نيست احدى گمان خوب به كسى ببرد، مگر وقتى كه آن خوبى از او معلوم شود .
🕌 قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الجَمالَ وَ التَّجَمُّلَ وَيَـكْرَهُ البُؤْسَ وَ البائِسَ .
[حياة الإمام على الهادى ص 153.]
امام هادى عليه السلام فرمود: خداوند زيبايى و آراستگى را دوست دارد و ژوليـدگى و ژوليـده را دوست نمى دارد.
🕌 قالَ الإمامُ الهادى عليه السلام: اِنَّ اللّه َ جَعَلَ الدُّنيا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى وَجَـعَلَ بَـلوَى الدُّنيا لِثَـوابِ الاْخِـرَةِ سَبَبَا وَثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلوَى الدُّنيا عِوَضا.
[تحف العقول، ص 483]
امام هادى عليه السلام فرمود: خداوند، دنيا را جاى گرفتارى قرار داده و آخــرت را سـراى پـاداش، گرفتارى دنيا را سبب ثواب آخرت قرار داده و ثـواب آخـرت را عـوض گرفتـارى دنـيا .
🕌 عنْ اَبىِ الْحَسَنِ الثّالِثِ عليه السلام أَنَّهُ قالَ: مَنِ اتَّقَى اللّه َ يُتَّقى وَمنْ اَطاعَ اللّه َ يُطاعُ .
[تحف العقول، ص 770.]
امام هادى عليه السلام فرمود: هر كه از خدا پروا كند، از او پروا كنند، و هركس از خدا اطاعت كند، اطاعتش كنند.
🕌 قالَ ابُوالحَسَنِ الثّالِث عليه السلام
: مَـنْ رَضِـىَ عَـنْ نَفْـسِهِ، كَثُـرَ السّـاخِطُـونَ عَلَـيْهِ.
[بحارالانوار، ج 78 ص 368.]
امام دهم عليه السلام فرمود: كسى كه از خود راضى باشد، دشمنانش زياد خواهند شد .
🕌 قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام
: اَلْمِراءُ يُفْسِدُ الصِّداقَةَ الْقَديمَةَ وَ يَحِّلُ الْعُقْدَةَ الْوَثيقَةَ وَ أَقَلُّ ما فيهِ اَنْ تَكُونَ فيهِ الْمُغالَبَةُ، وَالمُغالَبَةُ اُسُّ اَسْبابِ الْقَطيعَةِ.
[بحارالانوار ج 78 ص 369.]
امام على النقى عليه السلام فرمود: نفاق و دورويى، دوستى ديرين را از بين مى برد و پيمانهاى محكم و مطمئن را نيز بر هم مى زند و كمترين اثر آن، كشمكش و نزاع است و نزاع، اصلى ترين سبب جدايى است .
🕌 قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام: خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فاعِلُهُ، وَاَجْمَلُ مِنَ الْجَميلِ قائِلُهُ، وَأرْجَحُ مِنَ الْعِلمِ حامِلُهُ، وَشَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَاَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راكِبُهُ.
[بحارالانوار، ج 78، ص 370]
امام على النقى عليه السلام فرمود: بهتر از كار خير، انجام دهنده آن است، و زيباتر از سخن زيبا، گوينده آن است، و برتر از دانش، دانشمند است، و بدتر از بدى، آورنده آن است، و ترسناك تر از وحشت، ترسو است .
🕌 قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام
: حُسنُ الصُّورَةِ جَمـالٌ ظـاهِـرٌ. و حُسـنُ العَـقلِ جمـالٌ باطِـنٌ.
[مآثراالكبراء، ج 3 ص 222.]
امام على النقى عليه السلام فرمود: نيكويى صورت، زيبايى ظاهر است، و نيـكى خرد، زيبـايى باطن است .
🕌 قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام
: اُذْكُرْ مَصـْرَعَكَ بَيْنَ يـَدَىْ اَهْلِكَ وَلاطَبيبٌ يَمْنَعُكَ وَلاحَبيبٌ يَنْفَعُكَ.
[بحارالأنوار، ج 78 ص 370.]
امام على النقى عليه السلام فرمود: به ياد آور لحظه اى را كه در مقابل بستگانت جان مى دهى، كه نه طبيب، كارى مى تواند بكند و نه از دوست كارى ساخته است .
🕌 امام هادى عليه السلام : مَن يَزرَع خَيرا يَحصُد غِبطَةً و مَن يَزرَع شَرّا يَحصُد نَدامَةً .
[بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 373 .]
امام هادى عليه السلام : هر كه بذر خوبى بكارد ، شادمانى بدرود و هر كه تخم بدى بيفشاند ، پشيمانى مى درود .
🕌 امام هادى عليه السلام : إنَّمَا الأ عيادُ أربَعَةٌ لِلشّيعَةِ : الفِطرُ و الأضحى و الغَديرُ و الجُمُعَةُ .
[بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 351 .]
امام هادى عليه السلام :شيعيان فقط چهار عيد دارند : فطر ، قربان ، غدير و جمعه .
🕌 حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام هادى عليه السلام چنين روايت مى كند : إنَّمَا اتَّخَذَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِيمَ خَليلاً لِكَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِ عليهم السلام .
[علل الشرائع ، ج 1 ، ص 34 .]
حضرت عبد العظيم عليه السلام از امام هادى عليه السلام چنين روايت مى كند که حضرت فرمود : خداوند متعالي ، ابرا هيم عليه السلام را دوست خود برگر فت ؛ زيرا او بر محمّد و اهل بيت او بسيار درود مى فرستاد .
🕌 الإمامُ الهاديُّ عليه السلام : خَيرٌ مِن الخَيرِ فاعِلُهُ ، وأجمَلُ مِن الجَميلِ قائلُهُ، وأرجَحُ مِن العِلمِ حامِلُهُ .
[بحار الأنوار : 78/370/4 . ]
امام هادى عليه السلام : از خوبى بهتر، كسى است كه خوبى مى كند و از زيبايى زيباتر، كسى است كه زيبا مى گويد، و از علم برتر كسى است كه دارنده آن است .
🕌 الإمامُ الهاديُّ عليه السلام : المِراءُ يُفسِدُ الصَّداقَةَ القَديمَةَ ، ويُحَلِّلُ العُقدَةَ الوَثِيقَةَ ، وأقَلُّ ما فيهِ أن تَكونَ فيهِ المُغالَبَةُ ، والمُغالَبَةُ اُسُّ أسبابِ القَطيعَةِ .
[أعلام الدين : 311 . ]
امام هادى عليه السلام : ستيزه جويى ، دوستىِ ديرينه را بر هم مى زند و پيوند محكم (هر امرى) را مى گشايد. كمترين چيزى كه در ستيزه كردن هست، اين است كه هر يك مى خواهد بر ديگرى چيره آيد و اين چيره جويى، عامل اصلى بريده شدن پيوند دوستى است .
🕌 الإمامُ الهادي عليه السلام : العُقوقُ يُعقِبُ القِلَّةَ ، ويُؤَدّي إلَى الذِّلَّةِ .
[بحار الأنوار : 74/84/95. ]
امام هادى عليه السلام : نافرمانى «پدر و نادر»، تنگدستى مى آورد و به ذلّت مى كشاند.
🕌 الإمامُ الهاديُّ عليه السلام ـ لِشيعَتِهِ ـ : اِتَّقُوا اللّه َ و كُونُوا زَينا و لا تَكُونوا شَينا ، جُرُّوا إلَينا كُلَّ مَوَدَّةٍ ، وَ ادفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبِيحٍ .
[تحف العقول : 488 .]
امام هادى عليه السلام ـ به شيعيان خود ـ فرمود : از خدا بترسيد و مايه آبرو باشيد نه مايه بدنامى . محبّتها را به سوى ما جلب كنيد و هر گونه زشتى را از ما دور سازيد .
🕌 امام هادى عليه السلام : مَن أَطاعَ اللّه َ لَم يُبالِ سَخَطَ المَخلُوقِينَ .
[بحار الأنوار: ج ۷۱ ، ص ۱۸۲]
امام هادى عليه السلام :كسى كه از خدا اطاعت مى كند ، از خشم مردم باكى ندارد .
🕌 قالَ الإمامُ الْهادي عليه السلام
: اَلْمُـصيبَـةُ لِلصّـابِرِ واحِـدَةٌ ولِلْـجـازِعِ اثْنتـانِ.
[بحارالأنوار، ج 78 ص 369.]
امام هادى عليه السلام فرمود: مصيبت براى كسى كه صبر مى كند، يـك مشـكل بيش نيـست، ولى براى كسى كه بى تابى مى كند، دوتاست.
🕌 امام هادى عليه السلام : لاتَطلُب الصَّفا مِمَّن كَدرتَ عَلَيهِ و لاَ الوَفاءَ لِمَن غَدَرتَ بِهِ .
[بحار الأنوار، ج 78، ص 37 .]
امام هادى عليه السلام :از كسى كه رابطه ات را با او گسسته اى صميميّت مخواه و از كسى كه به او وفا نكرده اى ، وفا طلب مكن
🕌 امام هادى عليه السلام: اَلنّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاَْمْوالِ وَ فِى الآْخِرَةِ بِالاَْعْمالِ؛
[بحارالأنوار، ج 78، ص 368، ح 3]
اعتبار مردم در دنيا به مال است و در آخرت به عمل.
🕌 امام هادى عليه السلام: الدُّنيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَومٌ وخَسِرَ آخَرونَ؛
[گزيده تحف العقول حدیث شماره : ۵۰۰۲۷۰]
دنيا بازارى است ؛ که گروهى در آن سود بَرَند و گروهى ديگر ، زيان ببينند.
🕌 الإمامُ الهاديُّ عليه السلام :الإمامُ بَعدي الحسَنُ ، و بعدَ الحسنِ ابنُه القائمُ ، الّذي يَملأُ الأرضَ قِسْطا و عدلاً كما مُلِئتْ جَورا و ظُلما .
[بحار الأنوار : 50 / 239 / 4 .]
امام هادى عليه السلام :امام پس از من، حسن است و پس از حسن فر زند ش قائم؛ همو كه زمين را پر از عدل و داد مى كند، همچنان كه از بيدادگرى و ستم پر شده است .
🕌 الإمام الهادي عليه السلام : اِسمُ اللّه ِ الأَعظَمُ ثَلاثَةٌ وسَبعونَ حَرفًا ، كانَ عِندَ آصَفَ حَرفٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَانخَرَقَت لَهُ الأَرضُ فيما بَينَهُ وبَينَ سَبَأٍ ، فَتَناوَلَ عَرشَ بِلقيسَ حَتّى صَيَّرَهُ إلى سُلَيمانَ، ثُمَّ انبَسَطَتِ الأَرضُ في أقَلَّ مِن طَرفَةِ عَينٍ ، وعِندَنا مِنهُ اثنانِ وسَبعونَ حَرفًا ، وحَرفٌ عِندَ اللّه ِ مُستَأثَرٌ بِهِ في عِلمِ الغَيبِ .
[الكافي : 1 / 230 / 3 ، المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 406 , إثبات الوصيّة : 254 كلّها عن عليّ بن محمّد النوفليّ . ]
امام هادى عليه السلام : اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف دارد كه آصف تنها يك حرف از آن را مى دانست و آن را بر زبان جارى ساخت و زمين ميان او و سبأ شكافته شد و تخت بلقيس را بر گرفت و آن را به سليمان رساند و سپس زمين در مدّتى كمتر از يك چشم بر هم زدن هموار گشت و هفتاد و دو حرف آن نزد ماست و يك حرف را خداوند در علم غيب به خود اختصاص داده است .
🕌 قالَ الامامُ الهادى عليه السلام : اَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام ابْنى، اَصَـحُّ آلِ مُحَـمَّدٍ صلي الله عليه و آله غَريزةً وَ اَوْثَقُهُمْ حُجَّةً وَ هُو الأكْبَرُ مِنْ وُلدى وَ هُو الْخَلَفُ وَ اِلَيْهِ تَنْتَهى عُرَى الامامَة وَ اَحْكامُنا.
[كافى 1: 327.]
امام هادى عليه السلام فرمود: پسرم ابومحمد عليه السلام از نظر غريزه صحيح ترين شخص آل محمد صلي الله عليه و آله و از نظر دليل و حجت استوار ترين آنهاست و او بزرگترين فرزند من و جانشين من است و پيوندهاى امامت و احكام ما به او منتهى مى گردد.
🕌 عنْ مَوْلانا اَبىِ الْحَسَنِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قالَ لاَِبى اِسْحاقَ: وَ يَومَ الْغَديرٍ فيهِ اَقامَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله أَخاهُ عَلِيّا عَلَما لِلنّاسِ وَ اِماما مِنْ بَعْدِهِ، [قالَ] قُلْتُ: صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِداكَ، لِذلِكَ قَصَدْتُ، اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللّه ِ عَلى خَلْقِهِ.
[وسائل الشيعه 7: 324، ح 3.]
امام هادى عليه السلام به ابواسحاق فرمود: در روز غدير پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله برادرش على عليه السلام را بلند كرد و به عنوان پرچمدار (و فرمانده) مردم و پيشواى بعد از خودش معرفى كرد. ابواسحاق گفت: عرض كردم، فدا يت شوم راست فرمودى. به خاطر همين به زيارت و ديدار شما آمدم، گواهى مى دهم كه تو حجت خدا بر مردم هستى .

کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur
🌷❇️🔻📚🌿🌺🌸💚🌷
kalamenur@
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳ | 10:58 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ای دهمین امام ما یاهادی

ای دهمین امام ما یاهادی - ای رهبرِخلقِ خدایاهادی

درسامرا گشتی زکینه مسموم - ای كشته یِ زهرجفایاهادی

آن معتز ظالم بتو چه کرده - ازكینه وكیدوعنایاهادی

از متوکّل ظلمها تو دیدی - ای شهریارِماسوایاهادی

برمنزلت شد از ستم تجاوز - ای نورچشم مصطفایاهادی

درمجلسِ بزمِ شراب دشمن - ای بدرِاركانِ ولایاهادی

چون بابِ خودكهف التّقی توهستی - چون جدخودبحرالعطایاهادی

دیدی بسی جوروجفا توازکین - ازدشمنِ شوم دغایاهادی

آخرشدی مسمومِ زهرِكینه - ازمعتمد، دیدی جفا یاهادی

درسامرا دورازوطن بغربت - جان داده ای ازکینه ها یاهادی

رفتی توازدارفنا یانقی - درنزدجدّت مصطفی یاهادی

مدفون سامرّا شدی درعراق – توقبله یِ دلهای ما یاهادی

داردتمنّا باقری زلطفت – ای شافع روزِجزا یاهادی

سروده شده سال89

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 20:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اِمامِ هادی اِبنُ الرِّضائی - دَهُم امام و رَهبَرِ مائی

اِمامِ هادی، اِبنُ الرِّضائی - دَهُم امام و، رَهبَرِ مائی

تُو نَقِی، سِبطِ تقِی، وَ نامِ نیکویَت علی - تو، علی، جَدَّت علی، خُلقت علی، خُویت علی

نُورِ دو چشمِ، اِبنُ الرِّضایی - غریب و بی کَس، در سامِرایی

آفتابِ سامرا چشم و چراغِ مُرتضی - جَدِّ پاکِ مهدی و نَجلِ جواد اِبنُ الرّضا

تُو یادگاری، بر نُه امامی - دایم به قرآن، تُو هَم کلامی

ای مُحمَّد را وَصِی، ای ربِّ اعلا را وَلِی - هادِیِ اُمّت، دَهُم مولایِ ما، چارُم علی

بَر دین و قرآن، بودی مُنادی - تا آخرِ عُمر، امامِ هادی

ای هِدایت راهِ خود را یافته در کویِ تو - هادیانِ خلق را خَطِّ طریقت سویِ تو

دَر سامرائی، دور از مدینه - همواره برتو، شُد ظُلم و کینه

ریشه دارد در غریبی ماجرایِ سامرا – همچنان طوس و رضا باشد عزایِ سامرا

اِمامِ هادی، شُدی تو مَسموم - در سامرا تو، جان داده مظلوم

رنگ و بوی درد دارد، کوچه هایِ سامرا - می پرد مرغِ دلِ ما تا هوایِ سامرا

در سامرا شُد، برپا قِیامَت - زَهرایِ اَطهَر، سَرَت سَلامَت

سامرا اِمروز برپا شور و غوغا گشته است - چون عزایِ هادی آن فرزندِ زهرا گشته است

داغ رضا شد، تازه دوباره - فرزندِ پاکش، کُنَد نظاره

باقری امروز وقتِ سوگواری گشته است - اشکِ ماتم زین عزا بر دیده جاری گشته است

سروده شهادت امام هادی علیه السلام زمستان 1401

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 20:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۴ سال، امامت را به عهده داشت. دوران امامت امام هادی با خلافت چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل هم‌زمان بود. او بیشتر سال‌های امامتش را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند.

علی بن محمد بن علی (به عربی: عَلیّ بن محمّدٍ الهادی؛ زادهٔ ۱۵ ذی‌الحجه سال ۲۱۲ هجری قمری / ۷ مارس ۸۲۸ میلادی – درگذشتهٔ ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری قمری / ۲ ژوئیهٔ ۸۶۸ میلادی) معروف به عَلیّ النَّقیّ و هادی، دهمین امامِ شیعیانِ دوازده امامی پس از پدرش محمد تقی و پیش از پسرش حسن عسکری است. کنیه‌اش «ابوالحسن» است و برای اینکه با موسی کاظم و علی بن موسی الرضا — جد پدری و پدربزرگ که آنان نیز ابوالحسن نامیده می‌شدند — اشتباه نشود، او را «ابوالحسن ثالث» می‌نامند. مادرش سمانه مغربیه، یک اُمِّ‌وَلَد بوده‌است.

به‌اعتقاد امامیه، هادی در کودکی پس از درگذشت پدرش به امامت رسید. تمایل خلفای عباسی پیش از مُتَوَکِّل (مُعتَصَم و واثق) به مُعتَزِله، فضای سیاسی و فکریِ نسبتاً آزادی برای فعالیت و تدریسِ هادی در مدینه فراهم کرد. با روی کار آمدنِ متوکل و پررنگ شدنِ اهل حدیث، عرصه تا حدِّ زیادی بر هادی و شیعیانش تنگ شد. پس از آن بود که متوکل به تحریکِ عده‌ای مبنی بر تصمیم هادی برای شورش، او را به پایتخت خود، سامَرّا، فراخواند تا در این شهرِ نظامی، او را از نزدیک زیر نظر گیرد. هادی در سامرا زندگیِ نسبتاً آزادی داشت اما برای ارتباط با شیعیانش ناگزیر به نامه‌نگاری بود. این نامه‌ها به وکلایی ارسال می‌شد که هادی در سرزمین‌های مختلف برای ادارهٔ امور شیعیان و دریافتِ خُمس به‌کار گماشته بود. از مهم‌ترینِ این وکلا عثمان بن سعید بود که بعدها به‌عنوان اولین نایبِ امام دوازدهمِ شیعیان شناخته شد. هادی در سامرا به مناسبت‌های مختلف مورد سوءظن و آزار متوکل قرار گرفت. بعد از متوکل، مُنتَصِر و مُستَعین دوران کوتاهی حکومت کردند که نسبتاً فشارِ کمتری به هادی وارد می‌کردند. سرانجام مُعتَزّ، بنابر اعتقاد شیعه، دستور مسمومیت هادی را صادر کرد. در جریانِ تشییعِ هادی به‌خاطر ازدحام جمعیت، تابوتش به منزلش بازگردانده و همان‌جا دفن شد. جایی که بعدها پسرش، حسن عسکری، در جوارش دفن شد و «حرم عَسْکَریَّیْن» نام گرفت.

از هادی کرامات و معجزات زیادی نقل شده‌است که به اعتبارِ آن، بعضی غُلات از جمله محمد بن نُصَیر نُمَیری به او نسبتِ رُبوبیَّت دادند. رساله‌ای در جبر و اختیار و زیارت‌هایی چون «جامعهٔ کبیره» و «غدیریه» را به هادی نسبت می‌دهند. زیارت جامعه کبیره، توصیف بلند و بلیغی از جوانب مختلف اصل ولایت و امامت به عنوان یکی از اصول پیشران جامعهٔ شیعی به حساب می‌آید و بر رهبری ائمهٔ شیعه به‌عنوان پیشوایان حکومت اسلامی تأکید دارد.

دهمین امام شیعیان در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» دیده به جهان گشود[۱] [۲] [۳]

و در ۴۱ سالگی [۴]

در ماه رجب سال ۲۵۴ در سامرا به دست معتز باللّه، خلیفه عباسی و با سمّ به شهادت رسید [۵] [۶] [۷]

نام مادر آن حضرت سمانه و طبق نقل کلینی [۸]

سوسن بوده است.

امام هادی (علیه‌السلام) همانند آباء و اجداد گرامی‌اش، علم لدنی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و هم‌چنین از علوم و معارف قرآن و سنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و پدران بزرگوارش دریافت می‌نمود. امام هادی (علیه‌السلام) در سال ۲۵۴ هـ . ق در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به شهادت رسیدند.

امام علی النقی (علیه‌السلام) در ماه رجب سال ۲۵۴ هـ. ق[۵۰] [۵۱] [۵۲]

در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به شهادت رسیدند. [۵۳] [۵۴] [۵۵]

امام هادی علیه السلام در شهر سامرا در سال ۲۵۴ ه.ق به شهادت رسیدند. در مورد روز شهادت ایشان کلینی در کتاب اصول کافی به دو روایت اشاره می کند که در یکی چهار روز مانده به آخر ماه جمادی الآخر و در دیگری ماه رجب (بدون ذکر روز آن) به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت بیان شده است. [۴] و علامه مجلسی در بحار الانوار دو روایت در مورد شهادت آن حضرت نقل می کند که در یکی سه روز مانده به آخر رجب (یعنی روز 26 یا 27 رجب) و در دیگری روز سوم ماه رجب به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت ذکر شده است. [۵] در تقویم ایران روز سوم رجب به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت مشخص شده است.[۶]

علامه مجلسی در کتاب جلاء العیون در مورد نحوه شهادت آن حضرت می گوید:

"بنا بر قول ابن بابويه و جماعتى ديگر، معتمد عبّاسى آن حضرت را به زهر شهيد كرد، و در وقت شهادت آن امام غريب به غير از امام حسن عسكرى عليه السّلام كسى نزد آن جناب نبود."[۷]

پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع ، پـيــامـبـر و ائــمــه اطـهــار

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 20:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مدایح اما م ها دی علیه السّلام

امشب كه شب ولادت و میلا د است - عیداست و زبهرِما مبا ركبا د است

شا د است دراین شب همه دلها زیرا - امشب دلِ آلِ مصطفی هم شا د است

***

امشب که ولادت اما م ها دی است - قلبِ همگان غرقِ نشا ط وشا دی است

آ ن حا می دینِ احمدی آمده است - بررهرو راه دینِ حق او نا دی است

***

زیبا گل با غ سرمدی شدهادی - مرآ ت جما ل احمدی شدهادی

شا دند ملایک به شبِ میلادش - نورسته گلِ محمّد ی شدهادی

***

امشب كه مدینه بر جنا ن نا زکند - آدم به تما مِ قدسیا ن نا زکند

دربیتِ جوا دِ آ ل عصمت آمد - ما هی كه به ما ه آ سما ن نا زکند

***

امشب كه دهم حجّت سبحا ن آ مد - آن شا فع ما رهبرایما ن آ مد

درشامِ ولادتش همه شادشوید - چون شاد از آن خازنِ رضوا ن آ مد

***

میلا د دهم وصیّ احمد هادی است - ازیُمنِ قدومش همه غرق شادی است

برپا س قدومِ او فرستم صلوات - چون شا د دلِ محمّد ازاین شادی است


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ | 17:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ویژه نامه حضرت امام هادی علیه السلام

http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamhadi.jpg

زندگینامه حضرت امام هادی علیه السلام

ولادت حضرت امام هادی علیه السلام

فضائل و مناقب حضرت امام هادی علیه السلام

معجزات وکرامات حضرت امام هادی علیه السلام

اشعارمدح ومولودی حضرت امام هادی علیه السلام

پیامکهای ولادت حضرت امام هادی علیه السلام

احادیث و روایات حضرت امام هادی علیه السلام

صوتی تصویری حضرت امام هادی علیه السلام

کتاب و کتابخانه حضرت امام هادی علیه السلام

کتب موبایلی ونرم افزار حضرت امام هادی علیه السلام

همسروفرزندان حضرت امام هادی علیه السلام

اصحاب ویاران حضرت امام هادی علیه السلام

تصاویرحرم حضرت امام هادی علیه السلام

مطالب،مقالات وموضوعات گوناگون

شيعيان و امام علی النقی علیه السلام

امام هادي علیه السلام وخلفاي عباسي

سامراء محل زندگی وشهادت امام هادی علیه السلام

امامت امام هادی علیه السلام

شبكه ارتباطى وكالت درزمان امام هادی علیه السلام

انتقال امام هادی از مدينه به سامراء

دعاها و اذکار وزیارات

بمب‌گذاری در حرم عسکریین

حرم عسکریین

آگاهی كامل امام از همه ی زبان های معاصر خویش

حکایات وداستانهای امام هادی علیه السلام

زیارت جامعه کبیره


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ | 17:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ولادت پيشواي دهم حضرت امام علي ‏النقي الهادي(ع) در مدينه(15ذیحجه212 ق)

ولادت پيشواي دهم حضرت امام علي ‏النقي الهادي(ع) در مدينه(212 ق)

ولادت پيشواي دهم حضرت امام علي ‏النقي الهادي(ع) در مدينه(212 ق) حضرت امام هادي(ع) دهمين چراغ فروزان هدايت، در نيمه‏ي ذي حجّه‏ي سال 212 ق در قريه‏اي در نزديكي مدينه به دنيا آمد. مادرش سَمانه معروف به سيّده مي‏باشد. ابوالحسن ثالث كنيه‏ي حضرت و هادي، نقي، مرتضي، فقيه، امين و متوكل، از القاب آن امام هستند. مُعتَصِم، واثق، متوكل، مُنتَصَر، مُستَعين و مُعتزّ از خلفاي دوران حيات امام هادي(ع) بوده‏اند. پنج فرزند براي آن حضرت ذكر شده است. امام هادي(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سن هشت سالگي به امامت رسيده و عهده‏دار ولايت مسلمانان گرديد. آن حضرت در همان دوران خردسالي، آن چنان از علم و هوشياري و كمالات فوق العاده‏اي برخوردار بود كه اطرافيان را حيران مي‏نمود. امام دهم، همچنين در راستاي انتشار مكتب تشيع به تربيت شاگردان متعددي پرداخت كه حضرت عبدالعظيم حَسَني، ابن سِكّيت اهوازي، ابوهاشم جعفري، جعفر بن سهيل و اسماعيل بن مهران از آن جمله‏اند. آن حضرت در تحكيم و استواري فقه و عقايد و فرهنگ تشيع، همت جدي و وسيع نمود و در اين راستا، كتاب‏هايي نوشت كه رساله‏هايي در ردّ جَبْر و تَفويض، اثبات عدل، احكام دين و نيز تفسير صَحَّةُالخِلقَه و... از آن جمله ‏اند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، معصوم دوازدهم امام هادی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ | 17:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |