دَر گُلشنِ نَبُوَّت ، گلی بِدنیا اومد
دَر گُلشنِ نَبُوَّت ، گلی بِدنیا اومد - این گلِ سُرخِ خوش بو ، اِسمش شده مُحَمَّد
گُلِ مُحَمَّدی شُد ، بِنامِ او مُعَطَّر - زِ عطر او مُعَطَّر ، جهان شده سراسر
هفدهمِ ربیع است ، روزِ ولادتِ او - نزدیکِ خانه یِ حَق ، خوش به سعادتِ او
ملائکه فوج، فوج، از آسمان تا زمین - به رفت و آمد شدند ، ندیده چشمی چنین
روزِ ولادتِ او ، جشن و طَرَب شُد بپا - حور و مَلَک شادمان ، در هَمَه ارض و سَما
بُتهایِ مکَّه هَمه ، از آن شُده سر نگون - تاجِ تمامِ شاهان ، از آن شُده واژگون
چهارده کنگره ، زِ ایوان شاهِ کسرا - شکسته و ریخته ، وحشت از آن شُد بِپا
خشکید، بَحرِ ساوه ، در شبِ میلادِ او - سلامی اَز مااست، بَر ، احمد و اَجدادِ او
رانده زِ مَکَّه شدند ، جِن و شیاطین هَمه - به عالَمِ شیاطین ، گشته بِپا همهمه
چه رُخ نموده که ما ، رانده شدیم اینچنین - واقعه ای بَس عجیب ، نموده رُخ در زمین
پس از کمی جستجو ، خبیر و آگه شدند - مُطَّلِع اَز مولدی ، تازه ، بِناگه شدند
بَلی، بُوَد مَولِدِ تازه همان مُحَمَّد - که او به نزدِ خدا ، ستوده است و اَحمد
دَر شبِ هِفده ی رَبیع ، نزدیکِ بیتِ خدا - زِ مادَرَش آمنه ، آمده او بِدنیا
شاد اَز آن آمنه ، با هَمَه یِ مُسلمین - باقری و جُمله یِ ، مردمِ ایران زمین
سروده شده روز ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله ۱۷ ربیع ۱۴۰۴
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
وبلاگ اشعار باقری
https://asharebageri.blogfa.com
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت
http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamesadeg4.JPG
امام جعفرصادق (علیه السلام) (۸۳-۱۴۸ ه ق)، ششمین امام و پیشوای شیعیان اثنی عشری و دوازده امامی بعد از پدرش امام باقر علیه السلام است. در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد. آن حضرت در سالهای پایانی حکومت عبدالملک بن مروان ۶۵ – ۸۶ به دنیا آمد. و تا پیش از امامت ایشان، پنج نفر دیگر از حاکمان بنی امیه بر سر کار آمدند. پدر ایشان امام باقر (علیهالسّلام) و مادرش ام فروه است. امام صادق علیهالسلام مدت ۱۲ تا ۱۵ سال (بنابر اختلاف) با جد بزرگوارش امام زین العابدین علیهالسلام و بعد از شهادت ایشان، مدت ۱۹ سال با پدرش امام باقر علیه السلام زندگى کرد.[۹] . امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنیامیه و اوایل حکومت بنیعباس. نام مبارکش «جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت «ابوعبدالله»، و مشهورترین لقبش، «صادق» است.[۶] . از امام سجاد علیه السّلام پرسـیدند: امـام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمدباقر که علم را میشکافد. پرسیدند: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسـخ داد: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها «صادق» است! حاضران با شگفتی پرسیدند: شما همه راسـتگو و صادق هستید؛ چرا او را «بـخصوص» بـه این نام میخوانید؟ امام سجاد (علیه السّلام) به سخنی از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم اشاره کرد و فرمود: پدرم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرد که: وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او جعفر نـام خواهد داشت و ادعای امامت خواهد کرد؛ به دروغ و از روی افترا به خدا، او نزد خدا جعفر کذاب افترا زننده برخداست. [۹] . امام صادق (علیه السّلام) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنا بر اختلاف با امام سجاد علیه السّلام و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ۱۹ سال با امام باقر علیه السّلام زنـدگی کـرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه چینی نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] [۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] . در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق منتقل شد. مطابق با ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۱۰] . امامت آن حضرت ۳۴ سال به طول انجامید[۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۲] . دوران زندگی صادق مصادف با ده تن از خلفای اموی به نامهای عبدُالْمَلِک بن مَروان، وَلید بن عبدالملک ولید اول، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدُالْعَزیز، یزید دوم، هُشام بن عبدالملک، ولید دوم، یزید سوم، ابراهیم بن ولید، مروان دوم و دو تن از خلفای عباسی به نامهای سَفّاح و منصور بود.[۱۳] . خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیه السلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.) ولید بن یزید بن عبدالملک(۱۲۶-۱۲۵) یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶) ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶) مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶). خلفاى عباسى معاصر امام علیه السلام عبارتند از: ابوالعباس سفاح عبدالله بن محمد ۱۳۷-۱۳۲ابوجعفر منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸). امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۱] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.[۲۲] امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور - جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۳] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چه کار داریم؟[۲۴] آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۵] . عصر امـام صـادق (علیه السّلام)، یکی از دورانهای پرشکوه و طلایی در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام صادق (علیه السّلام)، آن حضرت توانست فقه و کلام شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدیبود که مذهب شیعه به نام آن جناب و مذهب جعفری شهرت یافت. بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند و علی علیه السّلام در حاشیه ماند. با اینحال تـعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آنجناب را امام بر حق میدانستند؛ حذیفة بن یمان میگفت: هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین برحق است، علی را ملاقات نماید. [۷۴] . عبدالله بن مسعود میگفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم، هارون، داوود و عـلی علیهم السّلام [۷۵] این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانه ای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت علی علیه السّلام همانطور که طرفداران بنیامیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نـامیده شـدند، شیعیان نیز صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با حاکمیت بنیامیه، شیعهگری جرمی سنگین به شمار آمد؛ معاویه طی بخشنامه ای به عمال و فرماندارانش در سـراسر کشور نـوشت: اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوست داران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمایید. [۷۶] و با وجود حکمرانی سفاکانیچون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتـباط شیعیان با رهبرانشان بهنهایت درجـه کـاهش یـافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم میخورد که بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام تنها چهار تن در کنار امام سجاد علیه السّلام ماندند.[۷۷] و شخصی چون سعید بن جبیر بـهجرم رابطه داشتن با امام زینالعابدین علیه السّلام بالای دار مـیرود.[۷۸] تـا این که با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان و قیامهای طالبیان، وضع عوض میشود و توجه بنیامیه بهجـای دیـگر معطوف مـیگردد و شیعیان نفس راحتی میکشند و توان اینرا مییابندکه با امامانشان رابـطه برقرار نمایند که اینمطلب در عصر امام صادق (علیه السّلام) به اوج خود رسید . شاگردان نهضت علمی امام صادق علیه السلام : در شمار راویان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد: از مدینه، مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه، ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه، ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ از بصره، عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ و از خراسان، ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب حضرت معرفی شده اند. عـده ای از بـزرگان شیعه چون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و ... از شاگردان و تربیتشدگان محضر آن حضرت بودند که تعداد شاگردان ایشان را عدهای از محققان و دانـشمندان شـیعه چـهار هزار تن دانسته اند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت میشد، چهارصد رساله نگارش یـافته اسـت.[۷۹] . بـعضی از شاگردان امام صادق (علیه السّلام) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، بهعنوان نمونه هشام بن حکم سـی و یـک جلد کتاب نوشته[۸۰] [۸۱] و جابر بن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینه های گوناگون به خـصوص رشته های عـلوم عـقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود.[۸۲] ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه کـه وارد مـسجد میشد ستونی را که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم تکیه میداد، برای او خالی میکردند.[۸۳] شاگردان امـام صـادق (علیه السّلام) مـنحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار میشدند؛ پیشوایان چهارگانه اهلسنت بلاواسطه یـا بـا واسطه شاگرد امام صادق (علیه السّلام) بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گـفته خودش، دو سـال شـاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دو سال است.[۸۴] . شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: کوفه، بصره، واسط، حجاز و سایر مناطق و نیز از قبایل گوناگون مانند: بنیاسد، مخارق، طی، سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبه، قریش به ویژه بنیحارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت پیوستند.[۸۵] . بـه گـفته ابن حجر عسقلانی، فقها و محدثانی همچون: شعبه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه، پسر وی موسی، وهیب بن خـالد، قـطان، ابـوعاصم و گروه انبوه دیگری از آن حضرت حدیث نقل کرده اند.[۸۶] . امـام صـادق (علیه السّلام) هر یک از شاگردان خود را در رشته ای که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم مـینمود و در نـتیجه هر کدام از آنها در یک یـا دو رشـته از علوم مـانند: حدیث، تفسیر و علم کلام تخصص پیدا میکردند. کوفه یـکی از مـهم ترین کانونهای تجمع شاگردان امام صادق (علیه السّلام) بود؛ حسن بن علی بن زیاد وشـاء کـه از شاگردان امام رضا علیه السّلام بوده، نقل کرده کـه در مسجد کوفه نهصـد نـفر استاد حدیث مشاهده کردم کـه همگی از جـعفر بن محمد (علیه السّلام) حدیث نقل میکردند.[۸۷] . امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بن نعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ثابت بن دینار» معروف به «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال اسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «برید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۴] . در میان اصحاب حضرت، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شده اند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و از دیدگاه امامیه، آنان معتبرترین مروجان تعالیم حضرت محسوب بودهاند. مکتبهاى مختلف فقهى : مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۹] امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضل به امام صادق علیه السلام پدید آمده است. امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۴۰] و مالک[۴۱] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۲] . از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از: اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند. عبدالله افطح: وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند. امام موسی کاظم علیه السلام . اسحاق بن جعفر صادق علیه السلام، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود. محمد دیباج بن جعفرصادق علیه السلام. این شخص والا از سخیترین و شجاع ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حق کشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت. عباس بن جعفر صادق علیه السلام است که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. علی بن جعفر علیه السلام، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد. دختران امام صادق علیه السلام: ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود. اسماء. فاطمه. امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۳] قرار دارد.[۴۴] . به گزارش طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام، با شنیدن خبر مرگ صادق، منصور قصد نمود تا به امامت امامان شیعه خاتمه دهد؛ بر همین اساسنامه ای به حاکم مدینه نوشت و از او خواست به خانهٔ صادق برود تا وصیتنامهاش را مطالعه نماید و هر که در آن وصیت، به عنوان جانشینش ذکر شدهاست گردن بزند. اما حاکم مدینه با خواندن وصیتنامه مشاهده کرد که صادق چهار نفر را به جانشینی خویش انتخاب کرده است؛ خلیفه وقت، حاکم مدینه، عبدالله افطح — بزرگترین فرزند صادق — و فرزند کوچکترش موسی کاظم.[۸۱] . هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاکید بسیار فرمودند: ۱ صله رحم؛ ۲ نماز. قال الصادق (علیه السّلام): ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة . شفاعت ما به او نرسد که نماز را سبک شمرد.[۱۷۹] . دربارهٔ مراسم تجهیز جعفر صادق از فرزندش موسی کاظم روایت شدهاست که بنا به سفارش پدرش شخصاً او را غسل داد، کفن کرد و دفن نمود. بر اساس روایتی در منابع شیعه، امام را فقط امامی دیگر غسل میدهد.[۸۲] جعفر صادق در قبرستان بقیع — قبرستان مشهور مدینه — در کنار قبر پدرش محمد باقر، و جدش سجاد و حسن دفن شد.[۸۳] تا اوایل قرن بیستم میلادی قبر صادق محل زیارت زائران بود، تا آنکه در سال ۱۹۲۶ میلادی، وهابیها پس از فتح مدینه، ساختمان همه قبور و مقبره های موجود در شهر را — به استثناء مقبره پیامبر اسلام — تخریب کردند.[۸۴][۸۵].
http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamesadeg.jpg
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام
وبژه نامه امام صادق علیه السلام
ولادت امام صادق(ع) ششمين امام شيعيان و رئيس مذهب جعفري(17ربیع الاول83 ق)
ولادت امام صادق(ع) ششمين امام شيعيان و رئيس مذهب جعفري(17ربیع الاول83 ق)
جایگاه والای امام صادق(ع) در منظر علمای نامدار اهلسنت
ابعاد آشنایی جهان اسلام معاصر با مکتب امام صادق(ع)
امام صادق(ع)، پایه گذار فرهنگ و تمدن اسلامی
ویژگیهای مکتب علمی و تربیتی امام صادق(ع)
در ماهِ ربیع آمده بِدنیا - آن صادق و آن امیرِ دلها
در ماهِ ربیع آمده بِدنیا - آن صادق و آن امیرِ دلها
مولود شده امامِ صادق - یثرب شده باغی از شقایق
در هفدهمِ ربیعِ اَوَّل - شد شاد زُراره و مُفَضَّل
آمد به جهان رئیسِ مذهب - تابیده چو ماهِ در دلِ شب
روشن شده دِل زِ نورِ صادق - چون معتکف است به طورِ صادق
دریایِ معارف و معانی است - استادِ کتابِ آسمانی است
هَم کنزِ روایت است صادق - هَم میرِ هدایت است صادق
مفتاحِ نجات، مذهب اوست - اسلام، رهینِ مکتب اوست
هارونِ وی و تنور آتش - گل سبز کند زِ نور آتش
از مکتبِ او شده نمایان – اُستاد، چو جابربن حیّان
محصولِ مقدَّسِ بیانش - حَمران و مُفضّل و اَبانش
قرآنِ همیشه ناطقِ ما - تا حشر امامِ صادقِ ما
ای باقری از امامِ صادق - بشنو تو ز دین بسی حقایق
سروده شده میلاد حضرت صادق سال 1401
درهفدهم ماهِ ربیع المولود
درهفدهم ماهِ ربیع المولود - دو شمس و قمر ز غیب آمد بوجود
درمکّه محمّد آن رئیسِ مکتب - در یثرب امامِ صادق آن رهبرِ جود
ربیع الاول است عیدِ مسلمانانِ کشورها
ویژه نامه امام صادق علیه السلام
وبژه نامه امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
ولادت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله
حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلّم)، از نسل حضرت ابراهیم علیه السّلام و آدم ابوالبشر علیه االسّلام ، آخرین پیامبر الهی، در ۱۷ ربیع الاول عام الفیل "یعنی سالی که قوم فیل برای تخریب خانه کعبه و اشغال مکه به حجاز آمدند،" در شهر مکه در جامعه مُشرک جزیرة العرب در یکی از تاریک ترین اعصار بشریت؛ عصری که آدمیان جز شرک و بت پرستی، ستم به زیردستان و بـردگان نـمیشناختند و مورخین نام آن را عصر جاهلی گذارده اند، در شهر مکه بعد از طلوع فجر، روز جمعه ۱۷ ربیع الاول عام الفیل برابر با سال ۵۷۰ میلادی به دنیا آمد . در حالیکه مضاهر شرک و بت پرستی در اقصی نقاط عالم دچار تزلزل گشت و به خاموشی گرائید و نور حضرت سراسر عالم امکان را روشن نمود. اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه ربیع الاول سال عام الفیل[۸] بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول به دنیا آمد و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[۹] . نسب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف پدر به تیره بنی هاشم از قبیله قریش می رسد. قبیله قریش فرزندان نضر بن کنانه هستند که نسب او با شجره ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می رسد.[۳] . شجره نامه پیامبر تا عدنان بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان[۴] . اجداد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) تا ابراهیم (علیه السّلام) حدود ۳۰ نفر و تا حضرت نوح علیه السّلام قریب ۴۰ نفر و تا حضرت آدم ابوالبشر (علیه السّلام) ۴۹ نفر میباشند؛[۵] [۶] که از «عدنان» به بالا، هم در اسامی آنها و هم در عدد آنان اختلاف زیادی است.[۷] [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] . عدنان بیستمین جد آن بزرگوار است که مورخین بدون اختلاف، نسب آن حضرت را تا به وی این گونه ذکر کرده اند: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بنهاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. پیـامبر اسـلام صلی الله علیه وآله وسلّم در روایتی به اجدادشان اشاره کرده و میفرمایند: «اذا بلغ نسبی الی عدنان فامسکوا» یعنی هرگاه نسب من به عدنان رسید متوقف شوید و از ذکر اجداد جلوتر خودداری کنید.[۱۲] [۱۳] . لذا اکثر مورخین هم، اجداد پیامبر (صلی الله علیه واله وسلّم) را از عدنان، جد بیستم رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلّم) ضبط کرده اند.[۱۴] . عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به خاطر نوری که در چهره او مشاهده می نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند.[۵] مادر آن حضرت نیز آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهره است. که علاوه بر بهره مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. نسب پیامبر از طرف مادر؛ بدین شرح است: آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب از تیره بنیزهره و از قبیله قریش.[۲۳] [۲۴] . نسب پدری و مادری پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در عبد مناف جد سوم و کلاب جد پنجم ایشان به هم میپیوندد. پدر آمنه یعنی وهب بن عبدمناف بن زهره، رئیس و سرور بنی زهره بود و [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] . مادرش بُرّه دختر عبدالعزی از خاندان بنیعبدالدار بود.[۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴] . آمنه به لحاظ شرف و پاکدامنی، سالار زنان بنی زهره بود به طوری که او را برترین عقیله قریش دانسته اند.[۳۵] [۳۶] [۳۷] . گفته اند آنگاه که داشتن دختر برای اعراب مایه ننگ و شرم ساری بود، آمنه در میان قوم و خاندان خود احترام ویژه ای داشت.[۳۸] . عبدالمطلب هنگامی که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او نیست. زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین باور است. [۶] علمای شیعه و برخى از علمای اهل سنت بر اساس استدلالهای عقلی و مستندات روایی که ارائه می دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم علیه السلام همه یکتا پرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکى قرار نگرفته است.[۷] . پدر، مادر، اجداد و جدات آن حـضرت هـمه و همه مسلمان و مومن بوده و نطفه نورانی وی در هیچ صلب و رحم مشترک میان کفر و اسلام و ایمان و شرک قرار نگرفته است. پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلّم) از نسل اسماعیل ذبیح و فرزند ابراهیم خلیل و از سلاله حضرت آدم ابوالبشر است. منابع تاریخی، رخدادهایی را در شب میلاد پیامبر اسلام(ص) نقل کردهاند که به ارهاصات یا هشدارها مشهور شده است.[۹] برخی از این رخدادها عبارتند از: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن، خاموش شدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال، خشکیدن دریاچه ساوه و همچنین خواب عجیب موبدان و پادشاه ساسانی.[۱۰] . در روایات آمده است که در شب ولادت آن حضرت حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان به وقوع پیوست که پیش از آن سابقه نداشت و از جمله «ارهاصات» بوده است. شاید جامعترین حدیث در این باره حدیثی است که مرحوم صدوق (رحمةاللهعلیه) در کتاب امالی به سند خود از امام صادق علیه السّلام روایت کرده و روایات دیگری نیز شبیه به آن در دیگر منابع موجوداست .[۱۳۲] [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵]
[۱۳۶] [۱۳۷] [۱۳۸] . خلاصه حوادث مقارن ولادت را میتوان در چند بند زیر نام برد : ۱. بتها، همگی به رو درافتادند.[۱۳۹] [۱۴۰] [۱۴۱] . ۲ . ایوان کسری در مدائن، لرزید و ۱۳ یا ۱۴ کنگره آن فرو ریخت.[۱۴۲] [۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵] . ۳ . آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.[۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸] [۱۴۹] . ۴ . دریاچه ساوه خشک گردید.[۱۵۰] [۱۵۱] [۱۵۲] . ۵ . نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود.[۱۵۳] [۱۵۴] . ۶ . رانـده شدن شیاطین و جنّیان از آسمانها و منع آنان از شنیدن اخبار آسمانها و وحی. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را می شنیدند، برای همیشه، طرد شدند.[۱۵۵] [۱۵۶] . حدیثی در این مورد نقل شده که گفته است: لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السّلام حتی بعث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم [۱۵۷] [۱۵۸] . امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرماید: شیاطین به آسـمانها رفت و آمد میکردند تا این که با تولد حضرت عیسی (علیهالسّلام)، از سه آسمان و با به دنیا آمدن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) از هفت آسمان منع شدند.[۱۵۹] [۱۶۰] [۱۶۱] . فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه وَ اَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَدا؛[۱۶۲] . و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مینشستیم؛ امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود مییابد . در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها و تیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در این باره نقل کرده است.[۱۶۳] . ۷ . سحر تمام ساحران در آن موقع باطل گردید و علم کهانت از کاهنان گرفته شد.[۱۶۴] [۱۶۵] . ابن شهرآشوب، به نقل از امام صادق (علیه السّلام) یاد می کند که حضرت فرمود: در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشان، بتها به صورت، به زمین افتادند. پادشاهی نماند؛ مگر آنکه تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند. در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت. [۱۶۶] . برخی از این حوادث در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است .[۱۶۷] [۱۶۸] [۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] . مکان ولادت پیامبر اسلام(ص) در شعب ابیطالب[۱۱] و در خانه عقیل بن ابیطالب بوده است. فرزندان عقیل، این خانه را به محمد بن یوسف، برادر حجاج بن یوسف، فروختند[۱۲] و این خانه به خانه محمد بن یوسف مشهور شد.[۱۳] محمد آنجا را تبدیل به قصری برای خود کرد. در زمان حکومت بنیعباس، خیزران، مادر هارون الرشید خلیفه عباسی، این خانه را خرید و آنرا تبدیل به مسجد کرد.[۱۴] علامه مجلسی، فقیه و محدث قرن یازدهم، نقل میکند که در زمان او مکانی به این نام در مکه وجود داشته و مردم آنرا زیارت میکردند.[۱۳] این بنا تا زمان حکومت آلسعود بر حجاز، باقی بود. آنها به جهت اعتقادات مذهب وهابیت و منع بر تبرک به آثار پیامبران، آنجا را تخریب کردند.[۱۴]
محل تولد حضرت محمد (ص) در مکه
حضرت محمد صلی الله علیه و آله به اعتقاد شیعه در ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل از پدرى به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادرى به نام "آمنه بنت وهب" در مکه دیده به جهان گشود. اهل سنت روز ۱۲ ربیع الاول این سال را روز ولادت آن حضرت میدانند. آمنه پس از ازدواج به خانه عبدالله در شعب بنیهاشم منتقل شد که بعدها به شعب ابیطالب یا شعب علی معروف گشت[۱۱۵] . و فرزند خود را همانجا در مکانی که بعدها مولد النبی (صلی الله علیه وآله وسلّم) نام گرفت به دنیا آورد؛ [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] . با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه ای بنا کنند که امروزه به نام «مکتبة مکة المکرمه»شناخته میشود.[۱۲۰] [۱۲۱]
یكى از جاهاى مقدس در مكه كه باید زیارت كرد، زادگاه پیغمبر اسلام است. اما این جاى مقدس كجاست؟ این سال ها جایى را نشان مى دهند كه محل كتابخانه عمومى شهر مكه است. در اصول كافى آمده است كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در شِعْبِ ابى طالب در خانه محمد بن یوسف ثقفى در زاویه اى از جانب چپ، كسى كه به خانه درآید، متولد شد. سپس خیزران مادر هارون آن خانه را مسجدى كرد كه مردم در آن نماز مى گزاردند. چون رسول خدا از مكه به مدینه هجرت كرد، عقیل آن خانه را گرفت. سالى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى حج به مكه آمد (حجة الوداع) از او پرسیدند به كدام خانه فرود مى آیى فرمود: مگر عقیل سایبانى براى ما گذاشته است؟ این خانه همچنان در دست عقیل و فرزندان او بود تا آنكه آن را از محمد بن یوسف خریدند. لیكن بعضى مولد رسول را (عُسفان) و بعضى (ردم) نوشته اند. به هر حال در گذشته دور، خلیفه هاى عباسى و پادشاهان یمن و پادشاهان عثمانى مسجدى را كه به مولد آن حضرت شهرت داشت آبادان نگاه مى داشتند; چنانكه در سال 1009هـ . ق. سلطان محمد پسر سلطان مراد آن را از نو عمارت كرد و براى آن قبه و مناره ساخت و مؤذن و خادم و امام جماعت گمارد. از مجموع روایت ها به نظر مى رسد زادگاه آن حضرت در شعب بوده است . این درّه امروز به شعب بنی هاشم و شعب علی - ع - معروف است [3] و به بازاری که به آن سوق اللیل می گویند می رسد. [4] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
در روایات آمده است که در شب ولادت آن حضرت حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان به وقوع پیوست که پیش از آن سابقه نداشت و از جمله ارهاصات بوده است. شاید جامع ترین حدیث در این باره حدیثی است که مرحوم صدوق (رحمة اللهعلیه) در کتاب الامالی به سند خود از امام صادق علیه السّلام روایت کرده و روایات دیگری نیز شبیه به آن در دیگر منابع موجود است.[۱۳۲] [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] [۱۳۶] [۱۳۷] [۱۳۸] . خلاصه حوادث مقارن ولادت را میتوان در چند بند زیر نام برد. الف : بتها، همگی به رو درافتادند.[۱۳۹] [۱۴۰] [۱۴۱] . ب : ایوان کسری در مدائن، لرزید و ۱۳ یا ۱۴ کنگره آن فرو ریخت.[۱۴۲] [۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵] . ج : آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.[۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸][۱۴۹] . د : دریاچه ساوه خشک گردید.[۱۵۰] [۱۵۱] [۱۵۲] . ه : نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود.[۱۵۳] [۱۵۴]. و : رانده شدن شیاطین و جنّیان از آسمانها و منع آنان از شنیدن اخبار آسمانها و وحی. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را میشنیدند، برای همیشه، طرد شدند.[۱۵۵] [۱۵۶] حدیثی در این مورد نقل شده که گفته است: لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السّلام حتی بعث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم [۱۵۷] [۱۵۸] . امام صادق (علیه السّلام) در این باره میفرماید: شیاطین به آسـمانها رفت و آمد میکردند تا اینکه با تولد حضرت عیسی علیه السّلام، از سه آسمان و با به دنیا آمدن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) از هفت آسمان منع شدند.[۱۵۹] [۱۶۰] [۱۶۱] . فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه وَ اَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَدا؛ [۱۶۲] و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مینشستیم؛ امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود مییابد. در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها و تیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده است.[۱۶۳] . ز : سحر تمام ساحران در آن موقع باطل گردید و علم کهانت از کاهنان گرفته شد.[۱۶۴] [۱۶۵] . ابنشهرآشوب، به نقل از امام صادق (علیه السّلام) یاد می کند که حضرت فرمود: در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشان، بتها به صورت، به زمین افتادند... پادشاهی نماند؛ مگر آنکه تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد.کاهنان از دانش خود جدا شدند... در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت. [۱۶۶] . برخی از این حوادث در منابع اهلسنت نیز ذکر شده است.[۱۶۷] [۱۶۸] [۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] . هنوز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنیا نیامده بود، یا به نقل های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود، که پدرش عبداللّه در بازگشت از سفر تجاری شام در مدینه وفات نمود.[۱۲] و لذا پیامبر از همان ابتدا یتیم بود . چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیله صحرا نشین بنی سعد به نام حلیمه سپردند تا او را شیر دهد.[۱۳] رسول خدا در حدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنى سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش آمنه باز گرداند.[۱۴] در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش ساله بود، مادرش وى را براى دیدن دائى هایش به مدینه برد، و هنگام بازگشت به مکه در «أبواء» در گذشت.[۱۵] . پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش حضرت عبد المطلب و بعد از ایشان، در دست عمویش ابوطالب بود.[۱۶] . از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می توان به موارد زیر اشاره نمود : رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب علیه السلام و دیدار با بُحیرای نصرانی، که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوت آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) مطلع کرد.[۱۷] . انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است. پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه سلام الله علیها و نشان دادن لیاقت های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد. مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت داری ایشان. شرکت در پیمان جوانمردانه حلف الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد. حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.[۱۸] .ادامه مقاله را اینجا ببینید . ویژه نامه حضرت محمد صلي الله عليه وآله . هفدهِ ماه ربیع است، عیدِ میلاد مُحَمَّد
پیامدهای ولادت پیامبر
بر اساس منابع اسلامی، ایوان کسری در شب ولادت پیامبر اسلام(ص) لرزید و ۱۴ کنگره آن سقوط کرد.[۱۱] این اتفاق به همراه رخدادهای دیگری مانند خاموششدن آتش در آتشکده فارس ، آتشکده فارس پس از هزار سال، خشکیدن دریاچه ساوه ، دریاچه ساوه و خواب عجیب موبدان و پادشاه ساسانی در همین شب،[۱۲] از ارهاصات و هشدارهایی دانسته شده که همراه با ولادت پیامبران رخ میداده است.[۱۳]امام خمینی سقوط کنگره ها را بی ارتباط به پیروزی انقلاب اسلامی ایران ندانسته و احتمال داده که سقوط ۱۴ کنگره از کنگره های طاق(ایوان) کسری که قصر ظلم بوده، نشانه این بوده که بنای ظلم شاهنشاهی در قرن ۱۴ یا بعد از ۱۴ قرن ازبین می رود و تمام بت های سنگی و نیز بت هایی که ملت ها تراشیده اند و بت پرستیها به مرور از بین خواهند رفت.[۱۴] خاقانی شروانی و برخی شاعران فارسیزبان دیگر، عظمت «ایوان مدائن» و شکستهشدن آن را دستمایه اشعار خود قرار دادهاند.[۱۵] خاقانی در «قصیده ایوان مدائن» با وجود توصیف عظمت تاریخی بنا، سرانجامِ ویرانی عظمت و شکوه پادشاهان را مایه عبرت معرفی میکند.[۱۶] برخی این شعر را از باشکوه ترین قصیده های فارسی دانسته اند.[۱۷] بیت اول این قصیده ۴۱ بیتی این است: هان ای دل عبرتبین از دیده نظر کن هان - ایوان مدائن را آیینه عبرت دان[۱۸]
http://dl.hodanet.tv/filespicturs/salavat.gif
ميلاد خجسته پيامبر اكرم حضرت محمد (ص) (17ربیع الاول52 سال قبل ازهجرت برابر با سال عام الفيل)
ولادت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله
معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول به دنیا آمد و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق ...
ميلاد خجسته پيامبر اكرم حضرت محمد (ص) (17ربیع الاول52 سال قبل ...
ولادت حضرت محمد(ص) به اتّفاق نظر شيعيان در 17 ربيع الاول در سال عام الفيل ميباشد، ولي برخي از مسلمانان، اين واقعه را در روز دوازدهم اين ماه دانستهاند.
ميلاد خجسته ي حضرت محمد بن عبداللَّه (ص) (17ربیع الاول 52 سال قبل از ...
روز ولادت پیامبر اسلام(ص) از نظر مشهور شیعه، ۱۷ ربیعالاول و از نظر مشهور اهل سنت، ۱۲ ربیعالاول است.[۶] در ایران، فاصله بین ۱۲ ربیعالاول تا ۱۷ ربیعالاول به ...
ویژه نامه حضرت محمد صلي الله عليه وآله
زندگینامه حضرت محمد صلي الله عليه وآله · ولادت حضرت محمد صلي الله عليه وآله · رحلت حضرت محمد صلي الله عليه وآله · فضائل ومناقب حضرت محمد صلي الله عليه وآله.
هفده ماه ربيع است ، شام ميلادِ محمّد
هفده ماه ربيع است ، شام ميلادِ محمّد · هم شب عيد و سرورِ، صادقِ آلِ محمّد · همزمان گشته طلوعِ ، ماه وخورشید اندراين شب · شام ميلادِ دو رهبر ، رهبرِ مكتب و مذهب · شامِ میلادِ ...
ویژه نامه ولادت حضرت محمدصلی الله علیه وآله
معجزات الهی در هنگام ولادت حضرت محمد(ص) · ميلاد مسعود پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله – اول عام الفيل / ۱۷ ربيع الاول · ولادت حضرت محمد «ص».
رویدادهای مهم روز 17 ربیع الاول
ولادت حضرت محمد(ص) به اتّفاق نظر شيعيان در 17 ربيع الاول در سال عام الفيل ميباشد، ولي برخي از مسلمانان، اين واقعه را در روز دوازدهم اين ماه دانستهاند. كنيهي ...
هفدهِ ماه ربیع است، عیدِ میلاد مُحَمَّد
هفدهِ ماه ربیع است، عیدِ میلاد مُحَمَّد - خاتمِ پیغمبران است، آمده دنیا خوش آمد · آمده آنکو بشارت داده بر میلادِ پاکش - جمله یِ پیغمبران و جمله یِ اجدادِ ...
ایوانی که در شب میلاد رسول خدا شکاف خورد + عکس
از مکّه سرزد ، نورِ مُحَمَّد - ختم النّبییّن ، آمد خوش آمد
از مکّه سرزد ، نورِ مُحَمَّد - ختم النّبییّن ، آمد خوش آمد
خورشید مکّه ، آمد بِدُنیا - نورِ هدایت ، آمد بِدُنیا
بهرِ هدایت ، از لطفِ داور - آمد بدنیا ، آخر پیمبر
آمد بدنیا ، خَتمِ نَبُوّت - در شهر مکّه ، بهرِ هدایت
ماهِ ربیع او ، آمد بدنیا - گشته جهانی ، از او مصفّا
نورِ خدائی ، از مکّه سر زد - بر کفر و شِرکِ ، عالَم شرر زد
مولود شد چون ، آن عالَم آرا - بشکافت آن دم ، نُه طاق کسرا
مولود شد چون ، آن نورِ رحمان - ازشهرِ مکّه ، شد رانده شیطان
شد اِستِراقِ ، سَمعِ شیاطین - ممنوع دیگر ، زان طورِ سینین
شد سِحر ساحِر ، آن دم فراموش - آتشکده ها ، گردید خاموش
شد تختو تاجِ ، شاهان نگون سر - از راسِ شاهان ، افتاد افسر
از مَقدمِ او ، شد مکّه گلشن - عالم زِ نورِ ، او گشته روشن
مکّه در این شب ، وادیِ طور است - مامِ مُحَمَّد ، غرقِ سرور است
از بعد نوح و ، موسی و عیسا - ختمِ نبوّت ، آمد بدنیا
قرآنِ او بِه ، از هر کتاب است - گفتارِ نیکش ، فصل الخطاب است
تورات و انجیل ، عمرش سر آمد - قرآن کتابی ، بَس برتر آمد
او آیه ای از ، خُلق عظیم است - او اَکرَمٌ مِن ، کُلِّ کریم است
او هم بشير است ، وَ هم نذير است - اندر دو عالم ، او بي نظير است
حُبِّ نبی وَ ، آلش ثواب است - در بغضِ او وَ ، آلش عقاب است
او سوره ای چون ، نور و تبارک - میلادِ پاکش ، باشد مبارک
ای باقری باش ، شادان و خندان - کآمد بِدنیا ، آن روح و ریحان
سروده شده میلاد حضرت محمد ص سال 1401
درهفدهم ماهِ ربیع المولود
درهفدهم ماهِ ربیع المولود - دو شمس و قمر ز غیب آمد بوجود
درمکّه محمّد آن رئیسِ مکتب - در یثرب امامِ صادق آن رهبرِ جود
مدایح حضرت محمّدصلّی اللّه علیه وآله
هفدهِ ماه ربیع است، عیدِ میلاد مُحَمَّد
هفده ماه ربيع است ، شام ميلادِ محمّد
ربیع الاول است عیدِ مسلمانانِ کشورها
نور جما ل احمد ص از مكه شد پدیدار
یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
![]() | ![]() |
ای مُسلمانان، هَمَه وَحدت کُنیم
ولادت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله 2
ولادت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله 1
کانال یار خراسانی سروش
https://splus.ir/joingroup/AEI4iDOBhEDAkxJyY3ITlw
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
ازدواج حضرت محمد با حضرت خدیجه
خدیجه سلام اللهعلیها دختر خویلد بن اسد، زنی بازرگان و ثروتمند بود که به اِمرأةالقریش یعنی شاهزاده خانم قریش شهرت داشت. او اولین زنی بود که مسلمان شد و به پیامبر اسلام صلی اللهعلیه وآله وسلّم ایمان آورد و اولین همسر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلّم) و مادر حضرت فاطمه زهرا سلام اللهعلیها است.
خَدیجَه دختر خُوَیلِد درگذشت ۱۰ بعثت ، مشهور به خدیجه کبری(س) و امالمؤمنین، نخستین همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و مادر حضرت زهرا سلام الله علیها بود. او پیش از بعثت با پیامبرص ازدواج کرد و نخستین زنی بود که به او ایمان آورد. خدیجه(س) تمام دارایی خود را در راه گسترش اسلام صرف کرد. پیامبر(ص) به احترام او، در دوران زندگی خدیجه همسر دیگری اختیار نکرد و پس از وفاتش نیز همواره با احترام و محبت از او یاد میکرد.
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها (نخستین همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم ، مادر حضرت فاطمه سلام الله علیها و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و مسلمان شد. حضرت خدیجه (سلام الله علیها) با چند واسطه دختر عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و از جهت ریشه خاندانی با ایشان متحد بودند. خدیجه (سلام اللهعلیها) دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب[۱] [۲] [۳] . اولین و شایسته ترین همسران رسول خداست. ایشان در زمره همسران قریشی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) به شمار آمده و از جهت قرابت و خویشاوندی نزدیکترین همسران به لحاظ نسبی به ایشان است. در حجاز و شهر مکه، در شبه جزیره عربستان در خانواده ای که با آداب و رسوم خرافی روزگار بیگانه بود به دنیا آمد. پس از ولادت او، خاندانش، برخلاف رسم سیاه زمانه زنده به گور کردن دختران ، ولادت او را گرامی داشتند و پدر و مادرش «خویلد» و «فاطمه»، نام او را خدیجه به مفهوم گسسته و بیگانه از زشتیها و ناپسندیها برگزیدند. بنابر روایت حکیم بن حزام پسر عموی خدیجه (سلام الله علیها)، خدیجه (سلام الله علیها) در سال پانزده پیش از عام الفیل در مکه به دنیا آمد.[۴][۵] . بنابراین حضرت خدیجه (سلام الله علیها) پانزده سال قبل از ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم ۵۵ سال قبل از بعثت، در شبه جزیره ی عربستان (حجاز) چشم به جهان گشود.[۶] . آن حضرت، دختر خویلد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بود، که جناب قصی، جد چهارم پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم میباشد. بنابراین حضرت خدیجه نیز با چند واسطه دختر عموی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم بودند و از جهت ریشه خاندانی با یکدیگر متحد میشوند. لذا سلسله نسب حضرت خدیجه به حضرت اسماعیل علیه السلام و ابراهیم خلیل ا... علیه السلام که جد ۲۸ و ۲۹ رسول الله است، میرسد.[۷] .
پدرش خُوَیلِد بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَیِّ بن کلاب و مادرش فاطمه، دختر زائده، است.[۸] [۹]
10ربیع الاول : ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام، در ۱۰ ربیع الاول سال ۲۵ عام الفیل (پانزده سال قبل از بعثت) بوده است. حضرت خدیجه با اینکه مردان ثروتمندی از قریش از او خواستگاری کرده بودند، ولی او که شیفته درستکاری و امانتداری و مکارم اخلاقی پیامبر اکرم شده بود، به ازدواج با آن حضرت متمایل شد . ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه اولین ازدواج پیامبر(ص) بود که ۱۵ سال پیش از بعثت رخ داد. سن پیامبرصلی الله علیه وآله هنگام این ازدواج مطابق روایت مشهور ۲۵ سال و سن حضرت خدیجه را ۴۰ سال دانسته اند. اقوال دیگری نیز درباره سن پیامبر(ص) و خدیجه آمده که سن خدیجه بین ۲۵ تا ۴۶ و سن پیامبر(ص) را ۲۵ تا ۳۰ ذکر کرده اند. خدیجه؛ نخستین زنی بود که به ازدواج پیامبر درآمد[۱] و بیست وپنج سال با او زندگی کرد.[۲] تاریخ ازدواج محمد(ص) و خدیجه را ۱۵ سال قبل از بعثت یا کمی پیش تر گفته اند[۳] که دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام ذکر کرده اند.[۴] خطبه این عقد را ابوطالب خواند.[۵] زریاب خویی (درگذشت: ۱۳۷۳ش) پژوهشگر تاریخ اسلام، معتقد است رغبت زنی چون خدیجه به ازدواج با پیامبر، دلیل شاخص بودن مقام اجتماعی و شهرت پیامبر به امانت و درستکاری است.[۶]
بر اساس گزارش منابع تاریخی، آشنایی خدیجه و پیامبر(ص) به سبب کاروان تجاری خدیجه بود که به شام میرفت و خدیجه از پیامبر(ص) برای شرکت در این تجارت دعوت کرد. گفته شده در این سفر، مَیسره غلام خدیجه همراه پیامبر بود و پس از بازگشت از سفر از مکارم اخلاق و امانت داری پیامبر نزد خدیجه تعریف نمود و خدیجه نسبت به ازدواج با پیامبر تمایل پیدا کرد. آورده اند که خدیجه علاقه خود به پیامبر را با واسطه ای به او اظهار کرد و پیامبر این موضوع را به عموهای خود اطلاع داد و آنان نیز خدیجه را از عمو یا پدرش خواستگاری کردند. بنا به روایتی، ابوطالب به پیامبر(ص) پیشنهاد داد تا برای تجارت نزد خدیجه برود که زنی تاجر بود.[۷] طبق همین روایت، خدیجه از این پیشنهاد مطلع شده و خود به پیامبر(ص) پیشنهاد تجارت داد و گفت دو برابر دیگران حقالزحمه میدهم.[۸] برخی نیز گفته اند خدیجه چون از درستکاری و امانتداری[۹] محمد(ص) با خبر بود، به او پیشنهاد همکاری در سفر شام نمود.[۱۰] در این سفر، مَیسَره غلام خدیجه نیز همراه محمد(ص) بود و خدیجه به میسره توصیه کرد که هیچ گونه مخالفتی با دستور و نظرات محمد نداشته باشد.[۱۱] این سفر موفقیت آمیز بود و میسره در بازگشت از سفر از حُسن رفتار و امانتداری پیامبر برای خدیجه تعریف کرد و خدیجه به او علاقه مند شد. خدیجه به وسیله کسانی نظر پیامبر را درباره این ازدواج پرسید و چون پیامبر پذیرفت، عموهای پیامبر، حمزه و ابوطالب، خدیجه را از عمویش عمرو بن اَسَد خواستگاری کردند و این ازدواج صورت گرفت.[۱۲] . به روایتی؛ خدیجه پس از سفر شام خود به پیامبر(ص) پیشنهاد ازدواج داد و گفت که به سبب خویشاوندی، امانت داری، خوشاخلاقی و راست گویی محمد(ص) خواهان او شده است.[۱۳] بر اساس روایتی دیگر، او به وساطت زنی به نام نفیسه دختر مُنیه [۱۴] یا منیه خواهر یعلی بن منیه از پیامبر(ص) خواستگاری کرد.[۱۵] [یادداشت ۱] برخی گفته اند خدیجه به پدر خود خُویلد شراب داد و او را مست کرد و او در عالم مستی به ازدواج دخترش با محمد رضایت داد.[۱۶] محققان این روایت را جعلی میدانند و گفته اند اگر این روایت درست باشد، میبایست در همان زمان حکم به بطلان این ازدواج شود.[۱۷] همچنین احتمال داده اند این روایات را دشمنان بنی فاطمه جعل کرده باشند، زیرا فاطمه(س) و امامان شیعه، حاصل این ازدواج هستند.[۱۸]
خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر . حضرت خدیجه، دختر خویلد بن اسد، پیش از ازدواج با حضرت محمد صلی الله علیه و آله در آغاز با "عتیق بن عائذ" ازدواج کرد و از او داراى فرزندى به نام "جاریه" شد و پس از مرگ عتیق، با "ابوهالة بن منذر اسدى" ازدواج نمود و از او نیز داراى فرزندى به نام "هند بن ابىهاله" شد. پس از مرگ ابوهاله، خدیجه بنت خویلد از دارایى هاى خویش و دارایى هاى شوهران گذشته اش، اقدام به سرمایه گذارى تجارى و اقتصادى کرد و در این راه، دارایى هاى خود را به مضاربه داد و ثروت زیادى بدست آورد و از توانگران و ثروتمندان معروف عرب شد. بزرگان قریش و ثروتمندان عرب، تمایل زیادى به ازدواج با وى نمودند. از جمله، "عقبة بن ابى معیط"، "ابوجهل" و "ابوسفیان" از وى خواستگارى نمودند ولى وى همه آنان را پاسخ منفى داد و هیچ تمایلى به ازدواج دیگر از خود نشان نداد.
سفر تجاری پیامبر با دارائی خدیجه . در آن زمان که مردم مکه، از راه تجارت امرار معاش می کردند، خدیجه نیز از آنجا که از ثروتمندان مکه و کارهای تجارتی می کرد و چندین شتر در دست کارگزاران او بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و آمد و داد و ستد داشت، وقتی آوازه درستی و امانتداری و خوش خلقی حضرت محمد صلی الله علیه و آله را شنید، در پی مذاکراتی که با ابوطالب، عموی آن حضرت کرد "محمد امین" را در کاروان تجارتی خود، در امور مربوط به داد و ستدهایش انتخاب کرد و از آن پس پیامبر گرامی اسلام در دوران جوانی در سفرهای تجارتی برای حضرت خدیجه سود فراوانی بدست آورد. در سفری که پیغمبر برای تجارت به شام رفت، حضرت خدیجه غلام خود "میسره" را همراه او کرد و دستور داد تا همه جا، او را همراهی و مراقبت نماید. در شهر بُصری در نزدیکی شام به راهبی به نام "نسطورا" برخورد کردند که او به غلام، از آینده پیغمبر و نبوت او خبر داد و از طرفی سود بسیاری عاید آنها شد که تا آن موقع، در هیچ سفری به این اندازه نبود.
تمایل خدیجه به ازدواج با پیامبر . بعد از برگشت از سفر شام، میسره، احوالات سفر و گفتار راهب و مشاهداتش را که از عظمت و معنویت محمد بود، برای خدیجه تعریف کرد و از همین جا بود که او را مشتاق همسری با "محمد امین" نمود و با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش از او خواستگاری کرده بودند ولی خدیجه که شیفته درستکاری و امانتداری و مکارم اخلاقی او شده بود، خود پیشنهاد ازدواج داد و برخلاف سنت های ازدواج در میان اعراب جاهلی آن زمان، مال و ثروت زیادی از دارائیش را به محمد، هدیه کرد. از این رو، ابوطالب علیه السلام به همراه تعدادى از بزرگان بنىهاشم به نزد "خویلد بن اسد" و به روایتى نزد "ورقة بن نوفل" عموى خدیجه رفت و خدیجه را براى حضرت محمد صلی الله علیه و آله خواستگارى کردند.
خطبه عقد . مرحوم شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ کلینی در کتاب کافی با مقدارى اختلاف خطبه عقدى را که بوسیله ابوطالب ایراد شده نقل کرده اند که متن آن طبق روایت شیخ صدوق این گونه است: الحمدلله الذى جعلنا من زرع ابراهیم و ذریة اسماعیل، و جعل لنا بیتا محجوجا و حرما آمنا یجبى الیه ثمرات کل شىء، و جعلنا الحکام على الناس فى بلدنا الذى نحن فیه، ثم ان ابن اخى محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب لایوزن برجل من قریش الا رجح، و لایقاس باحد منهم الا عظم عنه، و ان کان فى المال قل، فان المال رزق حائل و ظل زائل، و له فى خدیجه رغبة ولها فیه رغبة، والصداق ما سالتم عاجله و آجله، وله خطر عظیم و شان رفیع و لسان شافع جسیم ؛[۱] . سپاس خدای را که ما را از کشت و محصول ابراهیم و ذریه اسماعیل قرار داد و براى ما خانه مقدسى را که مقصود حاجیان است و حرم امنى است که میوه هر چیز بسوى آن گرد آید بنا فرمود و ما را در شهرى که هستیم حاکمان بر مردم قرار داد. سپس برادرزاده ام محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب مردى است که با هیچ یک از مردان قریش هم وزن نشود جز آن که از او برتر است، و به هیچ یک از آنها مقایسه نشود جز آن که بر او افزون است و او اگر چه از نظر مالى کم مال است ولى مال پیوسته در حال دگرگونى و بى ثباتى و همچون سایه اى رفتنى است و او نسبت به خدیجه راغب و خدیجه نیز به او مایل است و مهریه او را نیز هر چه نقدى و غیرنقدى بخواهید آماده است و محمد را شأنى والا و شهرتى عظیم خواهد بود. در انساب الاشراف بَلاذُری (درگذشت: ۲۷۹ق) آمده که پیامبر اکرم(ص) ۱۲ اوقیه "هر اوقیه معادل ۴۰ درهم" بهعنوان مهر خدیجه تعیین کرد.[۱۹] اقوال دیگری نیز گفته شده است.[۲۰] همچنین گفته شده پیامبر بیست شتر جوان[۲۱] یا پانصد درهم مهر خدیجه کرده است.[۲۲] طبرسی درگذشت: ۵۴۸ق عالم شیعه، مهر خدیجه را دوازده اوقیه گفته و مهر همه زنان پیامبر را همین مقدار میداند[۲۳] . به روایتی، پیامبر(ص) ۲۵ ساله بود که با خدیجه ازدواج کرد[۲۴] و خدیجه نیز هنگام ازدواج با پیامبر(ص) ۴۰ سال داشت.[۲۵] روایت چهل سالگی برای خدیجه مشهور است، اما مورخان سن ۲۱، ۲۷، ۲۸، ۳۰، ۳۷ و ۴۵ سال را نیز برای خدیجه هنگام ازدواج نقل کرده اند.[۲۶] جعفر مرتضی عاملی درگذشت: ۱۴۴۱ق محقق تاریخ اسلام، دربارهٔ سن خدیجه هنگام ازدواج، ۲۵، ۳۰، ۳۵، ۴۰، ۴۴، ۴۵ و ۴۶ سال را از کتب تاریخی نقل کرده و ادعا میکند اکثر مورخان، سن ۲۸ را برای خدیجه هنگام ازدواج تأیید کرده اند.[۲۷] سید جعفر شهیدی درگذشت: ۱۳۸۶ش تاریخ پژوه، گفته با توجه به فرزندانی که خدیجه به دنیا آورد میتوان احتمال داد که سن او کمتر از چهل سال بوده است.[۲۸] . مشهور مورخان ازدواج پیامبر را در ۲۵ سالگی ثبت کرده اند[۲۹] اما برخی ۲۱، ۲۹، ۳۰ و ۳۷ سالگی را نیز ذکر کرده اند.[۳۰] .
تاریخ ازدواج پیامبر با خدیجه . زمان ازدواج حضرت خدیجه با حضرت محمد صلی الله علیه و آله، چند ماه پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق یافت که ۱۵ سال قبل از بعثت بود و در آن زمان، حضرت محمد صلی الله علیه و آله ۲۵ سال داشت. در مورد سن حضرت خدیجه در آن هنگام اختلاف است. برخی منابع گفته اند او به هنگام ازدواج با پیامبر ۴۰ سال داشت؛[۲] ولی با توجه به حمل حضرت فاطمه سلام الله علیها و ولادت آن حضرت که در سال پنجم بعثت مى باشد، این قول بعید به نظر می رسد؛ چرا که در این صورت خدیجه باید در سن ۶۰ سالگی حضرت فاطمه را وضع حمل نموده باشد. اما قول دیگری که سن ایشان را به هنگام ازدواج ۲۸ سال دانسته،[۳] قابل قبول تر است. این قول در برخی از منابع تاریخی از ابن عباس نقل شده است.
سبب ازدواج
در سبب این ازدواج گفته شده که خدیجه سلام اللهعلیها دختر خویلد بن اسد زنی بازرگان، توانگر و صاحب جاه و شرف بود. او مردان را برای تجارت اجیر میکرد یا برای آنها نصیبی از سود خود مقرر مینمود. [۱] [۲] [۳] . چون خدیجه (سلام اللهعلیها) اوصاف امانتداری و راستگویی و مکارم اخلاق پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) را شنید نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد داد که با مال و کالای وی به شام سفر کند[۴] [۵] . و بهره بیشتر و بهتر از سایرین دریافت نماید. خدیجه سلام اللهعلیها غلام خود میسره را نیز در این سفر با حضرت صلی الله علیه وآله وسلّم همراه نمود. در بازگشت از این سفر تجاری، میسره بانوی خود را از وقایع و اتفاقات سفر آگاه نمود.[۶] [۷] [۸] . خدیجه (سلام الله علیها) که زنی شریف و خردمند و با تدبیر بود برای حضرت (صلی الله علیه وآله وسلّم) پیغام فرستاد و گفت: ای پسر عمو من خواهان ازدواج با تو هستم چرا که خویشاوند منی و در بین خاندانت بزرگوار، امانتدار، خوشخلق و راستگویی [۹] [۱۰] [۱۱] . و به روایتی دیگر دوست خود نفیسه بنت منبه"منیه" را نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرستاد تا در این رابطه با محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم گفتگو کند. نفیسه نزد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلّم آمد و از علت ازدواج نکردن ایشان جویا شد حضرت صلی الله علیه وآله وسلّم پاسخ دادند: چیزی ندارم که با آن ازدواج کنم نفیسه گفت: اگر این مانع بر طرف گردد و از تو دعوت شود با کسی که در زیبایی و مال و شرف همتای توست با او ازدواج میکنی؟ حضرت پرسید: او کیست؟ گفت: خدیجه سلام الله علیها .[۱۲] [۱۳] [۱۴] . خدیجه (سلاماللهعلیهم) از لحاظ نسب در ردههای میانی قریش و از لحاظ مجد و شرف و ثروت والاترین زن قریش به شمار میآمد از اینرو تمام مردان قریش در آرزوی آن بودند که بتوانند با او ازدواج کنند پس خواستگاریها کرده و حاضر شده بودند مهریه های سنگین بپردازند.[۱۵] [۱۶] . وقتی پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) از پیشنهاد ازدواج خدیجه آگاه شد با خویشان و اعمام خود مشورت نموده آنگاه به اتفاق ابوطالب و چند تن از اعمام خود نزد ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه (سلام الله علیها) رفتند و ایشان را از او خواستگاری نمودند.[۱۷]
فرزندان
همه فرزندان پیامبر(ص) جز ابراهیم از خدیجه هستند.[۳۱] گفته شده پیامبر(ص) و خدیجه دارای شش فرزند بودند. اولین آنها قاسم و پس از او چهار دختر بودند که زینب، رقیه، فاطمه و ام کلثوم نام داشتند.[۳۲] پس از بعثت پسری به نام عبدالله آوردند که به طیب و طاهر نیزمعروف است . یعقوبی تاریخ نگار سده سوم هجری، تولد قاسم، رقیه، زینب و ام کلثوم را پیش از بعثت، و تولد عبدالله و فاطمه را پس از بعثت میدانند.[۳۵] طبرسی معتقد است عده ای به اشتباه طیب و طاهر را دو پسر دیگر پیامبر میدانند؛ اما در واقع طیب و طاهر القاب عبدالله است.[۳۶] . به گفته جعفر مرتضی عاملی، رقیه و زینب دختران خواهر خدیجه بودند.[۳۷] هرچند دیگران ادعا کردهاند این چهار دختر از خدیجه و پیامبر هستند.[۳۸] . فرزندان پیامبر اسلام . طبق گزارش مشهور، همه فرزندان پیامبر(ص) به جز ابراهیم، از حضرت خدیجه(س) بودند.[۳۷] بر اساس نقل رایج، پیامبر(ص) و خدیجه(س) صاحب شش فرزند بودند:[۳۸] . دو پسر : قاسم و عبدالله . چهار دختر : زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه سلام الله علیها[۳۹] . با این حال، برخی منابع تعداد فرزندان پیامبر(ص) از خدیجه(س) را هفت یا هشت نفر ذکر کردهاند.[۴۰] ابن اسحاق و ابن هشام از سه پسر به نامهای قاسم، طَیّب و طاهِر یاد کردهاند و گفتهاند که قاسم و طیب پیش از بعثت، در دوران جاهلیت، از دنیا رفتند.[۴۱] برخی مورخان علت این اختلاف را در تفاوت میان اسم و لقب فرزندان دانسته اند. به ویژه، عبدالله را به دلیل ولادتش پس از بعثت، با لقبهای «طیب» و «طاهر» معرفی کرده اند، و برخی گمان کرده اند که اینها نام های فرزندان جداگانه ای هستند.[۴۲] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم اول حضرت محمدص ، ازدواج حضرت محمدباخدیجه
ادامه مطلب را ببينيد
خدیجه(س) بانویی شریف، ثروتمند و دارای اعتبار در روزگار خود بود.[۱] در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، چهار زن به عنوان سرور زنان جهان معرفی شده اند : خدیجه کبری سلام الله علیها، فاطمه سلام الله علیها، مریم و آسیه.[۲] پیامبر(ص) همچنین خدیجه(س) را از زنان کامل و از بهترین زنان جهان دانسته است.[۳]
در منابع اسلامی، خدیجه(س) با القاب متعددی چون طاهره، زکیه، مرضیه، صدیقه، سیده نساء قریش، خیرالنساء و کبری (بانوی بلندمرتبه) یاد شده است.[۴] همچنین در دعاها و زیارات، از او با کنیه، امالمؤمنین و صفاتی چون «الصديقة الطاهرة الزكية الراضية المرضية» یاد شده است.[۵]
گزارشهای تاریخی نشان میدهد که حضرت خدیجه(س) بهترین مشاور، وزیر و مایه آرامش پیامبر(ص) بود.[۶] پیامبر(ص) پس از وفات او، همواره از خدیجه(س) با احترام یاد میکرد. در پاسخ به سخن عایشه که خدیجه(س) را تنها همسری مُسن دانسته بود، پیامبر(ص) فرمود: خداوند هیچ گاه برایم همسری بهتر از او جایگزین نکرد؛ او مرا تصدیق کرد هنگامی که هیچ کس مرا تصدیق نکرد، یاریام کرد زمانی که هیچ کس مرا یاری نکرد، و از اموالش در اختیارم قرار داد، هنگامی که دیگران دریغ کردند. [۷]
در منابع شیعه، حضرت خدیجه(س) به عنوان مادر امامان معصوم شناخته شده است. در دعای ندبه، امام زمان عج به عنوان فرزند خدیجه(س) معرفی شده است: أَيْنَ ابْنُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفىٰ، وَابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضىٰ، وَابْنُ خَدِيجَةَ الْغَرَّاءِ، وَابْنُ فاطِمَةَ الْكُبْرَىٰ؟ [۸] در روز عاشورا، امام حسین علیه السلام نیز در برابر دشمنان، خدیجه(س) را به عنوان مادر بزرگ خود و نخستین زن مسلمان معرفی کرد و آنان را بر این حقیقت سوگند داد: اُنشدكم الله هل تعلمون أن جدتي خديجة بنت خويلد أول نساء هذه الامة إسلاما؟ قالوا : اللهم نعم. [۹] . در زیارت نامه ای از امام صادق علیه السلام برای امام سجاد علیه السلام، از حضرت خدیجه(س) بهعنوان مادرِ بزرگ او یاد شده و بر او سلام فرستاده شده است: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ... السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَدِيجَةَ وَ فَاطِمَةَ. [۱۰] در روایتی دیگر، پیامبر(ص) حضرت خدیجه(س) را در کنار خود و امامان از مقربانی دانسته که از نوشیدنی خالص بهشت، تسنیم، بهره مند هستند.[۱۱] .
خدیجه بعد از نزول وحی
در برخی گزارشهای تاریخی از آغاز وحی، ذکر شده است که پیامبر با تسلی خدیجه (پس از آنکه خدیجه در خصوص نبوت پیامبر با پسرعموی خود به نام ورقه مشورت کرد) آرام گرفت. [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] . سوای تردید در شخصیت تاریخی ورقه [۱۳۶] . گزارشهای مذکور با احادیثِ معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسی نیز به آن وارد شده است. خدیجه نخستین بانویی است که به پیامبر گروید. [۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹] [۱۴۰] . همچنین بنابر گزارش ابن سعد، [۱۴۱]
وی همراه پیامبر و علی علیه السّلام در مسجدالحرام نماز میگزارد. برخورداری از حمایتهای بیدریغ و دلگرم کننده همسری یکدل و هم عقیده از سعادتهای یک فرد انقلابی به شمار میآید و خدیجه (سلام الله علیها) در این عرصه همدلی و همراهی سرآمد زنان بود. وجود خدیجه (سلام الله علیها) سختیهای راه رسالت را بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) آسان میکرد. او وزیری راستین برای اسلام بود و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم با مهر و صفای او آرامش مییافت.[۱۴۲] [۱۴۳] [۱۴۴] . زمانی که سخنان زشت و ناهنجار مشرکان در تکذیب نبوت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) غبار غم بر چهره ی آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلّم) مینشاند، این خدیجه سلام اللهعلیها بود که تیرگیهای غم را از چهره ی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم میزدود و کار را بر او آسان میکرد.[۱۴۵] [۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸] . در ایام محاصره اقتصادی بنیهاشم در شعب ابیطالب، خدیجه اموالش را در حمایت از پیامبر هزینه کرد. [۱۴۹] . به نظر عده ای از مفسران، آیه هشت سوره ضحی[۱۵۰] . ای پیامبر آیا تو را نیازمند نیافت پس بینیاز و توانگر ساخت ، به این حمایت های مالی خدیجه اشاره دارد. [۱۵۱] [۱۵۲] . تاثیر حمایتهای مالی خدیجه به حدی بود که پیامبر، بعدها آن را ستود و فرمود: هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه برایم سودمند نبود.[۱۵۳] [۱۵۴] . کمکهای ابوالعاص و حکیم بن حزام، خواهرزاده و برادرزاده خدیجه، به محاصره شدگان در شعب ابیطالب، در حالی که هنوز آن دو نفر اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه در میان آنان بود. [۱۵۵] [۱۵۶] [۱۵۷]
نقش خدیجه(س) در اسلام
حضرت خدیجه(س) با ثروت و دارایی خود، نقش مهمی در پشتیبانی از پیامبر اسلام(ص) و گسترش دعوت اسلامی ایفا کرد. از رسول خدا(ص) نقل شده است: هیچ مالی به من سود نبخشید، آنگونه که ثروت خدیجه(س) به من سود بخشید. [۵۲] . بر اساس روایات اسلامی، پیامبر(ص) از اموال خدیجه(س) برای کمک به آزادی بدهکاران، یتیمان و نیازمندان بهره میبرد. در جریان محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب، حضرت خدیجه(س) تمام دارایی خود را در راه حمایت از بنیهاشم و حفظ اسلام انفاق کرد. در روایتی آمده است: ابوطالب و خدیجه(س) همه اموال خود را برای حفظ اسلام و محاصره شدگان انفاق نمودند. [۵۳] در این دوران سخت، حکیم بن حزام، برادرزاده خدیجه(س)، با تحمل خطر، گندم و خرما را با شترها به شعب ابیطالب میرساند.[۵۴] . در منابع شیعه، این ایثار مالی حضرت خدیجه(س) در ردیف نعمتها و مواهب بزرگ الهی به پیامبر(ص) شمرده شده است.[۵۵] پیامبر اسلام(ص) نیز همواره با احترام و عظمت از بخشندگی و فداکاری خدیجه(س) یاد میکرد.[۵۶]
حمایت و دفاع از پیامبرصلی الله علیه وآله
حضرت خدیجه(س) افزون بر پشتیبانی مالی از پیامبر اسلام(ص)، در صحنههای خطرناک نیز با تمام وجود از رسول خدا(ص) دفاع میکرد.[۵۷] در یکی از گزارشهای تاریخی، آمده است که در ایام حج، پیامبر(ص) بر فراز کوه صفا سه بار با صدای بلند اعلام کرد: ای مردم! من فرستاده خدا هستم. در این هنگام، ابوجهل با سنگی پیشانی پیامبر را شکست. هنگامی که حضرت خدیجه(س) توسط امام علی علیه السلام از این حادثه باخبر شد، هر دو با مقداری غذا به جست وجوی پیامبر پرداختند و در کوهها به دنبال او گشتند. خدیجه(س) با نگرانی میگفت: آیا کسی هست که از پیامبر برگزیده و سلامتیِ او برایم خبر آورد؟! و با عباراتی سرشار از محبت و اضطراب، جویای حال پیامبر(ص) بود.[۵۸] . در ادامه همین روایت، جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله! خدیجه را دریاب که از گریه اش، فرشتگان به گریه درآمدند! سلام مرا به او برسان و بشارت ده که خداوند برای او خانه ای از مروارید در بهشت آماده کرده که با نور زینت یافته و در آن هیچ ترس و وحشتی نیست. [۵۹] پس از یافتن پیامبر(ص)، خدیجه(س) و علی(ع) او را با بدنی خونین به منزل بازگرداندند و در زیر صخره ای پناه دادند. اما مشرکان آنها را تعقیب کرده و سنگباران نمودند. در این میان، حضرت خدیجه(س) با ایثار و فداکاری، خود را سپر پیامبر(ص) قرار داد تا سنگها به او برخورد نکند.[۶۰]
جایگاه علی(ع) نزد خدیجه
بر اساس برخی منابع شیعه، پیامبر اسلام(ص) پس از ازدواج با حضرت خدیجه(س) و پیش از بعثت، علاقه قلبی خود را به امام علی علیه السلام با خدیجه در میان گذاشت. در پی این آگاهی، خدیجه(س) با محبت و احترام، نیازهای خانه ابوطالب، پدر علی(ع)، را تأمین میکرد. در برخی نقلها آمده است که مردم میگفتند: علی، نور چشم خدیجه است. [۶۱] . در روایتی که علی بن محمد بیاضی، عالم شیعه قرن نهم هجری، نقل کرده، پس از بیعت خدیجه(س) و علی(ع) با پیامبر(ص)، رسول خدا(ص) به خدیجه(س) دستور داد که با علی(ع) نیز بیعت کند. دلیل این امر، جایگاه امامت و ولایت علی(ع) پس از پیامبر(ص) عنوان شده است. پیامبر(ص) فرمود: علی، مولای تو و امام مؤمنان پس از من است. [۶۲] .
خدیجه نزد اهلبیت
مهر و محبت خدیجه به فرزندانش چنان بود که خاطره او تا نسلها در خاندان پیامبر اسلام برجای مانده بود و همواره از او به نیکی یاد میشد. امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا در کربلا در مقابل سپاه شام به مادربزرگش خدیجه فخر میورزید که اولین زن مسلمان بود[۲۳۷] . امام سجاد علیه السلام در خطبه اش در مجلس یزید در دمشق بعد از واقعه عاشورا، خود را فرزند بانوی بزرگ اسلام، خدیجه (علیهاالسّلام) میدانست.[۲۳۸] . همچنین زبیر بن عوام در مباحثهای با ابن عباس عمهاش خدیجه را مایه مباهات خویش میدانست. [۲۳۹] . نیز گفته شده خداوند به واسطه امین وحی، جبرئیل، بر او سلام فرستاده و او را گرامی داشته است. [۲۴۰][۲۴۱] [۲۴۲]
جایگاه و ویژگیهای اخلاقی خدیجه
خديجه از اشراف مكه و زنى خردمند، با درايت، پارسا و پاكدامن بود و بهترين زن قريش به شمار مىآمد تا آنجا كه در دوران جاهليت به "سيده قريش" مشهور گرديد.[۱۸] از دیگر القاب او در آن زمان «طاهره» (به معنای بانوی پاک) بود.[۱۹] . خدیجه از نظر عقل و زیرکی نیز برتری فوقالعاده ای داشت. جالب این است او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میکشید و همیشه از ورقة بن نوفل و دیگر علما جویای نشانه های نبوت میشد. اشعار فصیح و پرمعنای وی در شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت میکند. نمونه ای از اشعار خدیجه درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین است: فَلَو اَنَّنی اَمسَیتُ فِی کُلِّ نِعمَةٍ *** وَ دَامت لی الدُّنیا و مُلکُ الاَکاسِرَة - فما سَوِیَت عِندی جَناحَ بَعُوضَةٍ *** اِذا لَم یَکُن عَینی لِعَیِنک ناظِرَة . اگر من روز را شام کنم در حالی که از همه نعمت ها برخوردار باشم و دنیا و ملک و مملکت سلاطین کسروی دائما برای من باشد، همه اینها در پیش من برابر بال پشه ای نیست، زمانی که چشمم به چشم تو نیافتند . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم . خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام بشمار میرود. او اولین زنی بود که به اسلام گروید؛ چنان که علی بن ابیطالب علیه السلام اولین مردی بود که اسلام آورد. اولین زنی که نماز خواند، خدیجه بود. او انسانی روشنبین و دوراندیش بود. باگذشت، علاقهمند به معنویات، وزین و باوقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود. همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت. او برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یاوری صادق بود. در تاریخ میخوانیم: «حضرت محمد صلی الله علیه و آله هر وقت از تکذیب قریش و اذیتهای ایشان محزون و آزرده میشدند، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمیکرد مگر یاد خدیجه؛ و هرگاه خدیجه را میدید مسرور میشد . ذهبی میگوید: مناقب و فضایل خدیجه بسیار است؛ او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کرارا او را مدح و ثنا میگفت و بر سایر امهات مومنین ترجیح میداد و از او بسیار تجلیل میکرد. به حدی که عایشه میگفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار او را یاد می کرد. خدیجه کبری چنان مقام والایی داشت که خداوند عزوجل بارها بر او درود و سلام فرستاد. طبق روایتی از امام باقر علیه السلام : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام بازگشت از معراج، به جبرئیل فرمود: آیا حاجتی داری؟ جبرئیل عرض کرد: خواستهام این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی .[۴] .
نقش خدیجه در پیشبرد اسلام
وقتی حضرت خدیجه دریافت که سعادتمند شده، هر چه داشت در راه پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله انفاق کرد. او تمام اموال خویش را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف رساند. تا جایی که هنگام ارتحال، پارچهای برای کفن نداشت. ابن اسحاق جمله ای در شأن خدیجه دارد که گویای همکاری و صداقت او در پیشبرد اسلام است. او میگوید: خدیجه یاور صادق و باوفایی برای پیامبر صلی الله علیه و آله بود و مصیبتها در پی رحلت خدیجه و ابوطالب بر پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد . این جمله معروف، که اسلام رهین اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله، شمشیر امام علی علیه السلام و اموال خدیجه است، از نهایت همکاری و صداقت خدیجه پرده برمیدارد.[۴] .
پیامبر اکرم و یاد خدیجه
رحلت خدیجه برای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیامبر بود و به احترام او بسیاری به آن حضرت احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری میکردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله با این که بعد از رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها با زنانی چند ازدواج کرد؛ ولی هرگز خدیجه را از یاد نبرد. عایشه میگوید: هر وقت پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله یاد خدیجه میافتاد، ملول و گرفته میشد و برای او آمرزش میطلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول الله، خداوند به جای آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد. پیغمبر صلی الله علیه و آله ناگهان برآشفت و خشمگینانه دست بر دست من زد و فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رومیگردانیدند، او به من روی میکرد؛ و چون همه از من میگریختند، به من محبت و مهربانی میکرد؛ و چون همه دعوت مرا تکذیب میکردند، به من ایمان میآورد و مرا تصدیق میکرد. در مشکلات زندگی مرا یاری میداد و با مال خود کمک میکرد و غم از دلم میزدود. امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه کودکی خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: یا رسول الله؛ مادرم کجاست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلام میرساند و میفرماید: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد .[۴]
وفات خدیجه سلام الله علیها
حضرت خدیجه سلام الله علیها سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود: ای خدیجه، «اما علمت ان الله قد زوّجنی معک فی الجنه؛ آیا میدانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است؟!». آنگاه از خدیجه دلجویی و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود. خدیجه در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله شخصاً خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد. آرامگاه خدیجه در مکه در «قبرستان حجون» یا «معلاة» واقع است.[۴]
بیشتر منابع تاریخی، وفات حضرت خدیجه(س) را در سال دهم بعثت، یعنی سه سال پیش از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، ثبت کرده اند.[۶۳] . در مورد سن حضرت خدیجه(س) هنگام وفات، اختلافاتی در منابع دیده میشود. این منابع، سن خدیجه(س) را هنگام وفات، ۶۵ سال دانسته اند.[۶۴] ابن عبدالبر، سن خدیجه(س) را هنگام وفات، ۶۴ سال و شش ماه ذکر میکند.[۶۵] اما بیهقی سن او را ۵۰ سال دانسته است.[۶۶] . وفات حضرت خدیجه(س) در همان سالی رخ داد که ابوطالب، عموی پیامبر(ص)، نیز از دنیا رفت. برخی منابع، رحلت خدیجه(س) را ۳۵ روز پس از وفات ابوطالب دانسته اند.[۶۷] همچنین، تاریخ دقیق وفات او در برخی منابع، دهم رمضان سال دهم بعثت ذکر شده است.[۶۸] در پی این دو مصیبت، پیامبر اسلام(ص) آن سال را عام الحزن (سال اندوه) نامید.[۶۹]
آرامگاه
بنا بر روایات اسلامی، هنگامی که حضرت خدیجه(س) در سال دهم بعثت درگذشت، پیامبر اسلام(ص) با نهایت احترام، ابتدا با ردای خود و سپس با ردای بهشتی او را کفن کرد و در قبرستان معلاة (حجون) در مکه به خاک سپرد.[۷۰] تا حدود هشت قرن پس از اسلام، نشانه ای از قبور صحابه در این قبرستان باقی نمانده بود.[۷۱] اما بر اساس رؤیایی که نقل شده، محل فعلی قبر حضرت خدیجه(س) شناسایی شد و بقعه ای بر آن ساخته شد. در سال ۹۵۰ق، سلطان سلیمان قانونی، پادشاه عثمانی، این بقعه را به سبک مقابر مصری بازسازی کرد و گنبدی بلند بر فراز آن ساخت. تا پیش از احداث بنای جدید، مزار حضرت خدیجه(س) در قبرستان معلاة تنها یک صندوق چوبی ساده داشت. این آرامگاه در سال ۱۲۹۸ق مرمت شد و در قرن سیزدهم، میرزامحمدحسین فراهانی در سفرنامه اش از ضریح چوبین آن، پوشیده با پارچه مخمل گلابتون دوزی، و نیز از وجود متولی، خادم و زیارت نامه خوان بقعه یاد کرده است.[۷۲] . در سال ۱۳۰۵ش، با آغاز سیاستهای تخریب اماکن تاریخی و مذهبی توسط حکومت آل سعود، بسیاری از بقاع از جمله آرامگاه حضرت خدیجه(س) از میان رفتند. با این حال، زائران و حج گزارانی که پیش از آن به مکه سفر کرده بودند، از مقبره او یاد کرده و توصیفاتی از آن را در آثار خود ثبت کرده اند.[۷۳]
استحباب زیارت خدیجه
زیارت حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) در قبرستان مَعْلات (حجون یا قبرستان ابوطالب) و نیز حضور در خانه وی که محلّ سکونت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) و تولّد حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بوده و دعا کردن در آن جا مستحب است.[۲۳۴] [۲۳۵] . البته در گذشته در محلّ خانه حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) مسجدی بنا شده بود که در بازسازیهای اخیر از میان رفته و امروزه نشانه ای از آن نیست.[۲۳۶] .
ازدواج پيامبر اكرم با حضرت خديجه(س) 10ربیع الاول25 عام الفيل
ازدواج پيامبر اكرم با حضرت خديجه(س) پانزده سال قبل از بعثت 10ربیع الاول 25 عام الفيل
ازدواج پيامبر اكرم با حضرت خديجه(س) پانزده سال قبل از بعثت 10ربیع الاول25 عام الفيل
نگاهی بر زندگی نامه و شخصیت حضرت خدیجه سلام الله علیها
اشعار چهار مصراعی حضرت خدیجه علیها سلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم اول حضرت محمدص ، ازدواج حضرت محمدباخدیجه
ادامه مطلب را ببينيد
اَلسَّلامُ علیکَ یا مهدی - بگذرد این زمانِ بد عهدی
اَلسَّلامُ علیکَ یا مهدی
اَلسَّلامُ علیکَ یا مهدی - بگذرد این زمانِ بد عهدی
بگذرد این زمانِ بد عهدی - چونکه آید اِمامِ ما مهدی
سیصد و سیزده، شَوَد یارَش - نیکی و عدل، میشوَد کارَش
بگذَرَد این بلا و این سختی - آید آن روزگارِ خوش بختی
بگذَرَد این درنده خوئیها - آید آن روزگارِ خوبیها
آید آن روزگارِ آئینه - که نباشد، دِگَر حَسَد وَ یا کینه
گرگ و شیر و پلنگ و هَم روباه - با غَزال و غَزَل همی شَوَد همراه
خوی دَرَّندگی دِگَر آن روز - میشَوَد مَحو و حق شَوَد پیروز
نِعمت و رَحمتِ خداوندی - بَر لَبان هَمَه نَهند، لبخندی
میشَوَد اَمن، دشت وکوه و دَمَن - میشَوَد سَبز، باغ و زَرع و چَمن
اندر آن روزگار، یک فقیری نیست – هیچکس، اِحتیاجِ دستگیری نیست
کینه و دشمنی و حِرص و حَسَد - نیست آن روزگار، یِک، تا صَد
عَدل او آن زمان، جهان گیرَد - هَمَه ایمان، هَمَه امان گیرَد
هَمَه آن روز، بنده اَند بَر اَللّه - همه گویایِ لا اِلهَ اِلَّا اللّه
آری آن دولت است با مهدی - باقری، بگذَرَد، زمانِ بَد عهدی
سروده شده نهم ربیع الاول1447
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
عیدِ امامت بهرِ ما بادا مبارك - برمصطفی وحیدر و زهرا مبارك
مهدی امامِ خلق عالم گشته امروز – برانبیا و اولیا بادا مبارك
هم بر من و هم بر شما بادا مبارک
برقامتِ مهدی ردایِ رهبری شد - در همچه روزی جانشینِ عسكری شد
خوشحال از آن هرمؤمن و هر شیعه باشد - تیری به چشمِ هرحسود وكافری شد
بر قامتِ او این ردا بادا مبارک
مهدی امامِ مسلمین گردیده امروز - برباطل و بُطلان كنون حق گشته پیروز
خوشحال و شاد از آن علی و مصطفی شد - شد دشمنانِ ابترِ زهرا سِیَه روز
روزِ علی و مصطفا بادا مبارک
برقامتِ مهدی ردائی از امامت – پوشیده شد هست آن ردائی تا قیامت
ناراحت از آن معتمدگردید وجعفر – خوشحال و شاد از این امامت گشته امّت
خوشحالی و شادی ما بادا مبارک
ماهِ ربیع الاوّل و روزِ نُهُم شد – اعلانی ازحق برخلایق بس مُهم شد
كامروز شد مهدی امامِ عصر و دوران – این حكم و دستوری بِخلق از ربّكم شد
روزِ امامت بهرِ ما بادا مبارک
ختم الوصیّین حضرتِ مهدِیِ ما شد – اوجانشینِ انبیا و اولیا شد
ای باقری اوجانشین برعسكری شد – جشنی بپا درجنت وعرش عُلا شد
این جشن و شادی بهرِ ما بادا مبارک
باز سازی شده شعر صفحه 194 عید امامت سال 1401
نهم ربیع اول مهدی شد امام ماها
آب زَنید راه را، چونکه نِگار میرَسَد
عَجِّل علي ظُهُورِكَ ياصاحِبَ الزَّمان
یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن
آرزو دارم كه آن مهر درخشان را ببینم
العجل ای صاحب محراب و منبر العجل
کُنون کِه گَشته زَمانه زَمانِ بد عَهدی - بَر آ زِ پرده یِ غیبت، بگو : اَنَا المَهدی
ای حامی مستضعفان مهدی بیا مهدی بیا
یابن الحسن كجایی - ما منتظر بیایی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه قسمت اول
امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه قسمت دوم
امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه قسمت سوم
امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف 1
امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف 2
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف
حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، امام دوازدهم شیعیان و آخرین فرد از سلسله ی چهارده معصوم علیهم السلام میباشند. امام زمان علیه السلام در سال ۲۶۰ قمری پس از پدرشان امام حسن عسکری علیه السلام به امامت رسیدند و پس از یک دوره غیبت از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ قمری که به غیبت صغری موسوم است، اکنون در غیبت کبری به سر میبرند و شیعه انتظار ظهور آن حضرت را میکشد. در روایات متعددی از معصومین علیهمالسلام، بر وجود مبارک حضرت مهدی علیهالسلام و همچنین امامت ایشان، تأکید شده است.
آغاز امامت
به دلیل احادیث رسیده از پیامبر اسلام (صلی اللهعلیه وآله وسلّم)درباره این که از صلب امام حسن عسکری (علیه لسلام) فرزندی به دنیا خواهد آمد که برپا دارنده عدل و قسط و نابودکننده بساط ظلم و جور ستمکاران خواهند بود، دستگاه خلافت عباسی بر آن شدند تا با هدف جلوگیری از چنین رخدادی، امام عسکری (علیه السلام) و بیت ایشان را مدتها تحت مراقبت شدید قرار دهد، تا در صورت آگاهی از تولد چنین فرزندی، او را بکشد، اما اراده حکیمانه الهی چنین بود که امام مهدی علیه السلام همانند حضرت موسی علیه السلام به طور معجزه آسا، دوران حملش نامحسوس و قضیه ولادتش از آگاهی و دید دشمنان، پنهان بماند.
در چنین شرایطی امام عسکری (علیه السلام) با تدبیر خاصی، تلاش مخالفان را بینتیجه گذاشت و ضمن حفظ جان فرزندش، وی را به تعدادی از خواص شیعیان و یاران خود نشان داد و معرفی کرد تا شیعیان در مورد امام دوازدهم، دچار تردید و انحراف نشوند.
با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ق،[۷۶] . در حالی که بیش از پنج سال[۷۷] نداشت بهره مندی مستقیم انسانها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهم در زندگی پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد.
دلایل امامت امام زمان
مرحوم شیخ مفید در کتاب الارشاد می گوید: نص بر امامت آن وجود مقدس در میان مسلمانان از زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله رسیده و سپس امیرالمؤمنین علیه السّلام بدان خبر داده و تصریح به امامت او فرمود، و همچنین ائمه اطهار یکى پس از دیگرى تا برسد به پدر ارجمندش، همگى بر امامت و ظهورش بطور صریح خبر دادند، و پدر آن حضرت در پیش معتمدین و نزدیکان از شیعه از این جریان خبر داد و تصریح به امامت او فرمود.[۹] آنگاه خود به ذکر تعدادی از این روایات پرداخته و در پایان می گوید: این مقدار اندکى بود از نصوص زیادى که درباره دوازدهمین امام عجل الله تعالی فرجه رسیده است، و روایت در این باره بسیار است که محدثین شیعه آنها را تدوین کرده و در کتابها و مؤلفات خود بتفصیل نقل کرده اند.[۱۰] . بر حسب عادت نمي شود باور كرد كه جماعت بسيارى به دروغ از موضوعى خبر دهند، و همان طور كه آنها گفته و وصف نموده اند هم مصداق پيدا كند. پس وقتى كه اخبار غيبت امام زمان عليه السّلام پيش از ميلاد وى، بلكه قبل از زمان پدر و جدش رسيده و در دسترس مسلمانان قرار گرفته باشد، اعتقاد به امامت حضرت صاحب الزمان بدليل اين صفت و غیبت مزبور كه در دلائل و اعلام امامت آن سرور ذكر شده، صحيح مى باشد و هيچ كس را نمي رسد كه آن را انكار كند. حسن بن محبوب زراد يكى از محدثين موثق شيعه است كه قسمتى از اخبار غيبت حضرت مهدی را در كتاب «مشيخه» خود ذكر كرده و بدون تفاوت همان طور كه خبر داده نيز واقع شده است. از جمله رواياتى كه وى نقل كرده، حديثى است كه از ابراهيم خارقى از ابوبصير از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه گفت: به حضرت عرض كردم: امام باقر عليه السّلام می فرمود: آل محمد را دو غيبت است: يكى طولانى و ديگرى كوتاه. حضرت صادق فرمود: «آرى اى ابو بصير! يكى از ديگرى طولانى تر است، چون غيبت طولانى شروع شود ديگر كسى او را نمى بيند تا اينكه اولاد فلانى بخلافت رسد و حلقه جمعيت شيعه تنگ شود و سفيانى ظاهر گردد و بلا شدت يابد و مرگ و قتل مردم را فرا گيرد، و از ترس كشته شدن بخانه خدا و حرم پيغمبر پناه برند». سپس طبرسى مي گويد: نگاه كن كه چگونه اين دو غيبت بر حسب آنچه اخبار سابقه متضمن آن بود و از پدران و جد امام زمان رسيده مطابق درآمده است. غيبت كوتاه حضرت همان بود كه سفراى امام زمان وجود داشتند و ميان شيعيان معروف بودند و شيعه اماميه كه معتقد به امامت امام حسن عسكرى عليه السّلام بودند در باره آنها اختلاف نظر ندارند... .[۱۱] . حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) با قطع نظر از زمينه سازى هايى كه امامان قبل براى تثبيت مسئله ولادت و امامت و غيبت او داشتند، خود نيز در اين مسئله دخالت كرده و از راه هاى مختلف در صدد اثبات ولادت و امامت خود برآمدند. اينك به برخى از اين راه ها اشاره مى كنيم: 1 . حضرت مهدی زمینه ملاقات بزرگان شيعه با خودشان را فراهم کردند. 2 . در مواقع ضرورى اقدام به انجام كرامت و معجزه مى نمود. اين معجزات بعضاً توسط سفرا و در برخى موارد نيز توسط خود حضرت انجام مى گرفت. 3 . آن حضرت شخصاً در صدد پاسخ به سؤال هاى مختلف مردم بر مى آمد تا اعتقاد و يقينشان نسبت به او بيشتر گردد. 4 . خط خاص حضرت نيز از جمله قرائن و دلايلى بود كه مى توانست بر وجود امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) دلالت كند؛ زيرا اين خط در زمان پدرش امام حسن عسكرى عليه السلام بين مردم مأنوس بوده است و لذا از جمله راه هايى بود كه با رسيدن توقيعات از ناحيه مقدسه، شيعيان به وجود امام زمانِ خود يقين و اطمينان پيدا مى نمودند.
فریقین از پیامبر اسلام صلی اللهعلیه وآله وسلّم بهطور متواتر احادیث دال بر ضرورت وجود امام و خلیفه بعد از پیامبر را نقل کرده اند، نظیر حدیث: من مات و لیس له امام مات میتة الجاهلیة، [۳۷] [۳۸] . من مات ولم یکن فی عنقه بیعة مات میتة الجاهلیة؛ [۳۹] [۴۰] هر کس بمیرد در حالی که امامی ندارد و یا بیعتی از امام حقی در گردن نداشته باشد، او با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. بر اساس این احادیث، اصل ضروری بودن امام و جانشین پیامبردر هر دوره و زمانی، مورد اتفاق همه فرق اسلامی اعم از شیعه و سنی است.
نصوص بر امامت حضرت مهدی ص
روایات فراوانی در دست است که امامت در ادامه پیامبری اسلام در دوازده نفر معین شد که آخرین آنها حضرت مهدی (علیه السّلام) است. نه فقط پیروان مکتب اهل بیت علیهم السّلام که برخی از دانشوران اهل سنت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده اند. [۴۱]
قول پیامبر
در احادیث پیامبر اسلام (صلی اللهعلیه وآله وسلّم)از بیان مصادیق امامت و خلافت سخن به میان آورده و در موارد فراوانی امامان و جانشینان بعد از خود را معرفی کرده است.
در این نوع احادیث، تعداد امامان و جانشینان پیامبر اسلام (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) دوازده نفر و آخرین آنان امام مهدی علیه السلام ذکر شده است، نظیر حدیث : الأئمة بعدی اثنا عشر أوّلهم علی بن ابوطالب وآخرهم القائم، هم خلفائی وأوصیائی وأولیائی وحجج اللّه علی امّتی بعدی المقّر لهم مؤمن والمنکر لهم کافر [۴۲] [۴۳] [۴۴] امامان بعد از من دوازده نفرند نخستین آنان علی بن ابوطالب و آخرین آنان قائم امام مهدی (علیه السلام) است، اینها جانشینان و اوصیای من و حجتهای الهی بر امت من بعد از مناند. هر کس به امامت آنان اعتراف کند مومن است و هر کس امامت آنان را انکار نماید کافر است. در برخی موارد، تک تک امامان دوازده گانه با خصوصیات اسمی آنان ذکر شده است [۴۵] [۴۶] و در بیشتر موارد این گونه آمده است: الأئمة بعدی اثناعشر تسعة من صلب الحسین تاسعهم قائمهم. [۴۷] [۴۸] [۴۹] . در تعداد دیگری از این نوع احادیث، عصمت و طهارت امامان و جانشینان پیامبر نیز بیان شده است، مثل حدیث نبوی : یخرج من صلب الحسین تسعة من الأئمة معصومون مطهرون ومنهم مهدی هذه الأُمّة الذی یقوم بالدین فی آخر الزمان. [۵۰] [۵۱] . در این احادیث نبوی، ضمن اینکه تعداد امامان و اوصاف آنان، مورد اشاره قرار گرفته، امام مهدی (علیه السلام) به عنوان آخرین امام و جانشین پیامبر ذکر شده است.
قول ائمه
علاوه بر احادیث نبوی، احادیث زیادی از امیرمؤمنان علیه السلام و سایر امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است که هر کدام در موارد متعددی امام مهدی را به عنوان دوازدهمین امام و آخرین وصی پیامبر معرفی کردهاند. [۵۲] [۵۳]
امام علی
آنگاه که از حضرت علی (علیه السّلام) دربارۀ معنای روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم) که فرموده بود: «انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»؛ «همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم کتاب خداوند و عترتم را. پرسیده شد : عترت چه کسانی هستند؟ فرمود: من و حسن و حسین و پیشوایان نهگانه از فرزندان حسین. نهمین آنها مهدی آنها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمیشوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمیشود. تا آنکه کنار حوض پیامبر، بر او بازگردند . انا و الحسن و الحسین و الائمة التسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم و قائمهم لا یفارقون کتاب الله و لا یفارقهم حتی یردوا علی رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم حوضه. [۵۴] . افزون بر روایت های یاد شده که از مهم ترین دلیلها بر امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، دیگر پیشوایان معصوم علیهم السّلام نیز سخنان ارزشمندی در این باره فرموده اند. که برخی بدین قرار است.
امام حسن
امام حسن علیه السّلام ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نهمین فرزند برادر خود حسین و پسر سرور کنیزان دانسته است. [۵۵]
امام حسین
امام حسین علیه السّلام در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایتگر از نسل خود، از وی با «قائم به حق» یاد کرده است. [۵۶]
امام سجاد
امام سجاد علیه السّلام نیز به امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) و پیشوایان پس از او دانسته است. [۵۷]
امام محمدباقر
امام باقر علیه السّلام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نهمین پیشوای پس از حسین بن علی (علیهماالسلام) و قائم آنها خوانده است. [۵۸]
امام صادق
ششمین پیشوای شیعیان، به روشنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی اسلام (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) ذکر کرده است. [۵۹]
امام کاظم
هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود: برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد. [۶۰]
امام رضا
امام رضا (علیه السّلام) پس از اشاره به دوران غیبت و سختیهای آن، سبب آن سختیها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است. [۶۱]
امام جواد
امام جواد (علیه السّلام) نیز درباره آن حضرت، وی را سومین از فرزندان خود دانسته است. [۶۲]
امام هادی
امام هادی (علیه السّلام)، جد بزرگوار آن حضرت نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکری علیه السّلام تاکید کرده است. [۶۳]
امام حسن عسکری
از امام حسن عسکری (علیه السّلام) درباره درستی یا چگونگی این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است، پرسیدند که: «زمین، هیچ گاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست. هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» ان الارض لا تخلو من حجة الله علی خلقه الی یوم القیامة و ان من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة. [۶۴] . آن حضرت فرمود: «این مطلب حق است، آنگونه که روز، حق است.» (ان هذا حق کما ان النهار حق [۶۵] . سپس از آن حضرت سؤال شد: «ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟» فرمود: «فرزندم محمد. او امام و حجت پس از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» ابنی محمد و هو الامام و الحجة بعدی من مات و لم یعرفه مات میتة جاهلیة. [۶۶] [۶۷]
احمد بن اسحاق قمی، ابوهاشم بن جعفر، معاویة بن حکم، محمد بن ایوب بن نوح، محمد بن عثمان عمری و... از جمله کسانیاند که در زمان حیات امام عسکری (علیه السلام)، موفق به دیدار و گفتوگو با فرزندش مهدی شده اند. آنان گزارش کرده اند که: ما چهل تن از شیعیان، حضور امام حسن عسکری علیه السلام رسیدیم تا در مورد امام بعد از وی، از حضرت سؤال کنیم. حضرت فرزندش مهدی (علیه السلام) را به ما نشان داد و فرمود: این، امام شما بعد از من و خلیفه من بر شماست، از او اطاعت کنید و از گرد او پراکنده نشوید که هلاک میگردید و دینتان را تباه میکنید، آگاه باشید از این به بعد او را نخواهید دید. [۶۸] [۶۹]
توقیعات
امام مهدی (علیه السلام)، گرچه به دلیل خوف و خفقان به وجود آمده از سوی دستگاه خلافت وقت که منجر به پنهان زیستی و غیبت حضرت از انظار عمومی شد، جلسات مباحثه و مناظره علمی با کسی نداشته است، با اینحال، بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام شیعیان از طریق نواب خاص امام عصر (عجّل الله فرجه الشریف)، پرسشهای شرعی و شبهات اعتقادی خود را از محضر امام (علیه السلام) استفتا مینموده و پاسخ خود را کتباً از ناحیه حضرت دریافت میکردهاند، که اصطلاحاً به آن توقیع گفته میشود. در برخی از این توقیعات پرسشهای اعتقادی و کلامی شیعیان پاسخ داده شده است، مسائلی چون : توحید در خالقیت، تأکید بر مقام عبودیت ائمه (علیهم السلام) و نفی غلو در مورد امامان معصوم، [۷۰] [۷۱] . ضرورت وجود حجت الهی در زمین، قضا و قدر، انتصابیبودن مقام امامت، [۷۲] . نقش امام در عالم خلقت، [۷۳] . جایگاه امامت و اوصاف و ویژگیهای امام، [۷۴] . رد منکران امامت امام عصر عجّل الله فرجه الشریف ، فلسفه غیبت، فواید امام غایب [۷۵] . و... از جمله موضوعاتی است که در این توقیعات، حضرت به آن پرداخته است.
امامت درحال غیبت
از آن جا که شرایط امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دگرگون بود، تردیدهایی در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری (علیه السّلام) را مشکل ساخت.
آن حضرت، نه فقط در سن کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه ولادتش نیز به خاطر مصالحی پنهانی بود و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال او را ندیده بودند. البته حافظه شیعه، آموزههای پیشوایان معصوم علیهم السّلام پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینه سازی کرده بودند،[۷۸] . هرگز فراموش نکرده بود. اگرچه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، میبایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات برسد، چرا که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد که جز افرادی اندک که پیش از آن، در دوره امام عسکری (علیه السّلام) آن حضرت را دیده بودند،[۷۹] [۸۰] . کسی او را ندیده بود، تا اینکه روز درگذشت امام یازدهم و نخستین روز امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فرا رسید و آن حضرت، ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد. این رخداد، به گونه هایی چند روایت شده است. در یک روایت، شیخ صدوق، آن را به صورت مفصل از زبان ابو الادیان، یکی از خدمتکاران خانه و متصدی امور نامه های امام عسکری (علیه السّلام) گزارش کرده است. [۸۱] [۸۲] [۸۳] . در این رخداد، آنچه برای مردم، از همه شگفت آورتر بود، اینکه با کودکی پنج ساله روبهرو بودند که میگفت جانشین امام عسکری علیه السّلام است. البته پیش از آن، با هدایتهای پیوسته پیامبر و امامان علیهم السّلام شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند سبحانه و تعالی، از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به سبب قابلیتهای ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف او است که برای جامعه امام نصب میشود.
نیز اینکه این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادی سن ندارد. جالب اینکه اینگونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین امامان علیهم السّلام و هم در زنجیره پیامبران (علیهم السّلام) دارای سابقه بود. امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف
غیبت امام مهدی عج ، امام زمان و حجت بن الحسن
متولد ۲۵۵ق ، دوازدهمین و آخرین امام شیعه دوازده امامی است. شیعیان معتقدند، او همان مهدی موعود است که پس از دوره طولانی غیبت، ظهور خواهد کرد. دوره امامت او پس از شهادت پدرش امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۶۰ق آغاز شده است. امام زمان(عج) پس از شهادت پدرش، در غیبت صغرا به سر برد و در این مدت به واسطه چهار نائب خاص با شیعیان ارتباط داشت. از سال ۳۲۹ق، ارتباط مردم با او از راه نائبان خاص نیز پایان یافت و دوره غیبت کبرا آغاز شد. عالمان شیعه درباره دلایل و جزئیات عمر طولانی امام زمان، تبیینهایی ارائه نموده اند و در احادیث معصومان، غیبت او به خورشید پشت ابر تشبیه شده است. به اعتقاد شیعیان، امام مهدی(عج) زنده است و در آینده ظهور خواهد کرد و به همراه یارانش، حکومتی جهانی برپا میکند و دنیا را که پر از ظلم و ستم شده، آکنده از عدل و داد مینماید. در روایات اسلامی، بر انتظار فرج تأکید زیادی شده و شیعیان این روایات را به معنای انتظار ظهور امام زمان(عج) میدانند.
ادعیه و اذکار فراوانی برای ارتباط با امام زمان(عج) در عصر غیبت نقل شده است؛ مانند دعای فرج، دعای عهد، دعای ندبه، زیارت آل یاسین و نماز امام زمان. برخی از احادیث، دیدار با امام زمان در عصر غیبت را ممکن دانستهاند و بعضی از عالمان شیعه حکایتهایی از دیدار برخی افراد با حضرت را ذکر کرده اند. اماکن متعددی به امام زمان منسوب شده است؛ از جمله سرداب غیبت در سامرا، مسجد سهله در کوفه و مسجد جمکران در قم.
به باور شیعیان، امام زمان(عج) در سال ۲۵۵ق به دنیا آمد[۵۶] و همچنان زنده است و در آخرالزمان همراه با عیسی بن مریم ظهور خواهد کرد.[۵۷] علمای شیعه درباره چگونگی عمر طولانی، پاسخهای گوناگونی ارائه داده و امکان تداوم حیات انسان را از جهت علمی و عملی بررسی کرده اند.[۵۸] . شیخ صدوق، محدث و فقیه شیعه، در کتاب کمالالدین بابی را به ذکر کسانی اختصاص داده است که عمر طولانی داشتهاند.[۵۹] مجلسی هم در بحارالانوار باب ۱۹ از جلد مربوط به زندگانی امام زمان(ع) را به این عنوان اختصاص داده است.[۶۰] همچنین لطفالله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید شیعه، در این باره به گفتههای زیستشناسان استناد کرده که معتقدند انسان از نظر زیستی میتواند هشتصد یا هزار سال عمر کند.[۶۱] . در قرآن و روایات نیز مواردی از عمر طولانی ذکر شده است؛ از جمله آنکه حضرت موسی ۹۵۰ سال مردم را به دین خود دعوت نمود،[۶۲] یا در روایتی از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که یکی از سنتهایی که امام زمان از پیامبران دارد، طول عمر آدم و نوح است.[۶۳] درباره چگونگی وفات یا شهادت امام زمان(عج) روایتی نقل نشده است.[۶۴] . امام مهدی(عج) از هنگام تولد تا آغاز غیبت صغری در زادگاهش سامرا زندگی میکرد. در این دوران سردابِ خانه امام عسکری(ع)، محل زندگی و عبادت وی بوده و بنابر گزارشهایی، بارها در زمان حیات پدرش در این مکان دیده شده است.[۶۵] . برخی روایات به نامعلوم بودن محل زندگی امام زمان(عج) در دوران غیبت اشاره دارند. با این حال در روایات دیگر از مکانهایی مانند ذی طوی[۶۸] کوه رَضْویٰ،[۶۹] و طَیْبَه مدینه [۷۰] به عنوان محل زندگی امام زمان(ع) در دوران غیبت یاد شده است. برخی منابع بر اساس داستانی، جزیره خضراء را محل زندگی امام زمان در دوران غیبت کبری معرفی کرده اند.[۷۱] که از سوی برخی عالمان شیعی مورد تردید جدی قرار گرفته و آثاری در نقد آن نگاشته شده است.[۷۲] . درباره محل ظهور امام زمان(عج) اطلاع دقیقی در دست نیست؛ وی بر پایه روایتی، در منطقه ذی طوی ظهور میکند، سپس با ۳۱۳ نفر از یارانش به مکه میرود، به حجرالاسود تکیه میدهد و پرچم خود را به اهتزاز درمیآورد.[۷۳] بر اساس این روایت و روایات دیگر[۷۴] آغاز قیام امام زمان(ع) از مسجدالحرام است و یاران او بین رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم با او بیعت میکنند.[۷۵] در برخی روایات از تهامه منطقه ای در غرب شبه جزیره عربستان به عنوان نقطه آغاز قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه یاد شده است.[۷۶] به مکه که جزئی از این سرزمین است نیز تهامه گفته میشود. برخی روایات، شهر کوفه را مرکز حکومت،[۷۷] مسجد کوفه را محل قضاوت،[۷۸] و مسجد سهله را محل زندگی[۷۹] و تقسیم بیت المال[۸۰] پس از قیام ذکر کرده اند.
مکانهایی به امام مهدی(عج) منسوب شده و گفته شده است که شیعیان در دوران غیبت کبری برای ارتباط با وی در این مکانها حاضر میشوند: سرداب غیبت: محل عبادت امام هادی علیه السلام، امام عسکری علیه السلام و امام زمان عج . مسجد جمکران: در نزدیکی روستای جمکران در قم، که بنابر قول معروف، به دستور امام زمان(عج) توسط حسن بن مثله جمکرانی ساخته شده است. مسجد سهله: مقامی در این مسجد، منسوب به امام زمان(عج) است که در قسمت میانی مسجد و در بین مقام امام سجاد(ع) و مقام حضرت یونس قرار دارد. برخی روایات محل زندگی امام زمان(ع) را پس از ظهور، این مکان معرفی کرده اند.[۸۱] . ذِی طُوَیٰ: منطقه ای در مکه است که در داخل حرم مکی قرار دارد و طبق برخی روایات، حضرت مهدی(ع) در آنجا زندگی میکند. در برخی روایات، محل ظهور و مرکز تجمع یاران وی نیز همین منطقه یاد شده است. بر اساس روایتی، پیش از آنکه امام دوازدهم قیام خود را از کنار کعبه آغاز کند، در این مکان منتظر ۳۱۳ یار خود است.[۸۲] . کوه رضوی: برخی روایات، محل زندگی امام زمان(عج) را در دوران غیبت، کوه رضوی ذکر میکند.[۸۳] رضوی از کوههای تهامه در میان مکه و مدینه است.[۸۴] . وادی السلام: مقام امام زمان(عج) در این قبرستان، گنبد و بارگاهی دارد که در سال ۱۳۱۰ق توسط سید محمدخان پادشاه هند ساخته شده است. ساختمان قبلی توسط سید بحرالعلوم متوفای ۱۲۱۲ق تجدید بنا شده بود.[۸۵] در محراب مقام حضرت مهدی(عج)، سنگی موجود است که زیارت نامه ای بر آن حک شده است. تاریخ کنده کاری این سنگ، نهم شعبان ۱۲۰۰ق است.[۸۶] . جزیره خضراء: مکانی منسوب به امام زمان(عج) که بنابر برخی روایات، فرزندان امام زمان(عج) در آنجا زندگی میکنند. داستان این جزیره در برخی منابع آمده و دو دیدگاه درباره آن وجود دارد؛ برخی آن را پذیرفته و برخی دیگر افسانه دانسته اند و آثاری در نقد آن نگاشته اند.[۸۷] . طیبه: از مکانهایی که بنابر برخی روایات، محل زندگی امام زمان در دوران غیبت است. گفته شده است مراد از آن مدینه است.[۸۸] . مقام امام زمان در کربلا کنارنهرحسینیه، زیارتگاهی است که در نزدیکی حرم امام حسین علیه السلام و در کنار نهر علقمه واقع شده و منسوب به حضرت مهدی(ع) است و مردم در آن به نماز و دعا میپردازند.[۸۹]
آن حضرت بعد از شهادت پدرشان، به دلایلی دارای دو غیبت صغری و کبری میباشد. غیبت صغری ۶۹ سال به طول انجامید و در این مدت به واسطه نواب اربعه با مردم در ارتباط بودند و غیبت کبری از سال ۳۲۹ قمری شروع شده و تا امروز ادامه دارد. طبق احادیت وارده از آن حضرت، در زمان غیبت کبری مردم باید در مسائل خود به فقهای عصر خویش رجوع کنند. امام مهدی علیه السلام
غیبت صغری، نخستین مرحله از زندگی مخفیانه امام دوازدهم است که در سال ۳۲۹ق به پایان رسیده است. این دوره بنابر اختلاف درباره زمان آغاز آن ۶۹ یا ۷۴ سال طول کشیده است. گروهی از عالمان شیعه همچون شیخ مفید (درگذشت ۴۱۳ق) در کتاب الارشاد[۱۱] و طبرسی درگذشت ۵۴۸ق در کتاب اعلام الوری مدّت غیبت صغری را ۷۴ سال و زمان آغاز آن را سال ۲۵۵ق سال تولد امام مهدی عج دانسته اند.[۱۲] اما گروهی دیگر آغاز غیبت صغری را سال ۲۶۰ سال شهادت امام حسن عسکری و سال آغاز امامت امام مهدی(عج) میدانند که ۶۹ سال طول کشیده است.[۱۳] . در دوران غیبت صغرا امام مهدی از طریق نواب اربعه با شیعیان در ارتباط بود.[۱۴] شیعیان نامهها و درخواستهای خود را از طریق نواب به امام مهدی(عج) میرسانند و از همین طریق نیز پاسخ خود را دریافت میکردند.[۱۵] تلاش برای نفوذ بزرگان شیعه در دستگاه خلافت عباسی، مبارزه با غلات و مدعیان دروغین نیابت و وکالت و ساماندهی سازمان وکالت را از فعالیت های نواب برشمرده اند.[۱۶] .
غیبت کبری دومین مرحله از زندگی پنهانی امام مهدی(عج) است که از سال ۳۲۹ق و با درگذشت علی بن محمد سمری چهارمین نایب آن حضرت آغاز شده است و تا زمان ظهور او ادامه خواهد داشت. در این دوره امام مهدی(عج) ارتباط ظاهری با شیعیان ندارد و فرد خاصی را نیز به عنوان نماینده خود تعیین نکرده است. با این حال به باور شیعیان راویان حدیث و عالمان شیعه در این دوره نائبان عام حضرت هستند. بر اساس توقیع امام مهدی(عج) به اسحاق بن یعقوب شیعیان باید در مسائل نوپدید به راویان حدیث (فقهای شیعه) مراجعه کنند.[۱۷] با این حال درباره قلمرو اختیارات فقیه در دوره غیبت کبری اختلاف نظر وجود دارد.[۱۸] امام خمینی با استناد به این توقیع گفته است که در دوره غیبت همه امور جامعه اسلامی باید به فقیهان سپرده شود.[۱۹] . وجه تمایز زمان غیبت صغری و غیبت کبری، وجود نائبان چهارگانه و واسطه های ارتباطی است که در زمان غیبت صغری، عهده دار ابلاغ پیامهای حضرت بودهاند و پس از آن، ارتباط ظاهری امام دوازدهم با عموم مردم به کلی قطع میشود.[۲۰] .
اوضاع جامعه شیعه در ابتدای غیبت
در زمان امام حسن عسکری علیه السلام مشهور بود که شیعیان در انتظار قیام فرزند اویند.[۲۱] به همین جهت، دستگاه خلافت عباسی در جستجوی فرزند آن حضرت بود. امام عسکری فرزندش را فقط به چند تن از اصحاب و خویشان نزدیک خود معرفی کرد[۲۲] برای همین اکثر شیعیان در هنگام شهادت امام عسکری از وجود فرزندی برای آن حضرت خبر نداشتند.[۲۳] از سویی دیگر امام عسکری(ع) به خاطر شرایط سیاسی، در وصیتنامه خود تنها از مادرش نام برده بود و این باعث شد که در یکی دو سال اول پس از شهادت او، برخی شیعیان معتقد شوند مادر امام عسکری در دروان غیبت به صورت نیابت عهدهدار مقام امامت است.[۲۴] . پس از شهادت امام عسکری(ع)، برخی از یاران آن حضرت به ریاست عثمان بن سعید عمری درگذشت بین ۲۶۰ تا ۲۶۷ق به جامعه شیعه اعلام کردند که امام عسکری فرزندی از خود به جا نهاده که اکنون جانشین او و متصدی مقام امامت است،[۲۵] با این حال جعفر برادر امام عسکری، با آنکه مادر امام عسکری زنده بود، مدعی میراث آن حضرت شد.[۲۶] مادر امام عسکری(ع) و حکیمه عمه وی، از امامت فرزند امام عسکری طرفداری میکردند، ولی خواهر امام عسکری، از امامت برادرش جعفر پشتیبانی مینمود.[۲۷] همچنین خاندان نوبخت، عثمان بن سعید و پسرش را در مقام نیابت امام مهدی(ع) به رسمیت میشناختند.[۲۸] این وضعیت باعث سرگردانی برخی از شیعیان شد.[۲۹] عده ای به سایر فرقههای شیعی پیوستند.[۳۰] دسته ای رحلت امام عسکری را نپذیرفتند و او را مهدی دانستند، گروهی امامت سید محمد فرزند امام هادی(ع) را پذیرفتند و امامت امام عسکری را منکر شدند.[۳۱] و گروهی دیگر جعفر کذاب را به عنوان امام به رسمیت شناختند[۳۲] اما نهایتاً اکثریت شیعه به امامت امام مهدی گرویدند و همین جریان بعدها رهبری اصلی شیعیان امامی را بر عهده گرفت.[۳۳]
فلسفه و علت غیبت
به باور پژوهشگران شیعه، همه اسرار و علل غیبت بر ما روشن نیست؛ چنان که در برخی روایات، حکمت اصلی غیبت امام، از رازهای خدا دانسته شده است که پس از ظهور آشکار خواهد شد.[۳۴] با این حال در روایات بر چند موضوع تأکید شده است: حفظ جان حضرت مهدی عج [۳۵] . امتحان و آزمایش مردم[۳۶] در روایتی از امام موسى بن جعفر علیه السلام آمده است که خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند.[۳۷] بنا بر برخی از احادیث آزمایش در روزگار غیبت، از سخت ترین آزمایشهاى الهى است[۳۸] و این سختى از دو جهت است : طولانی شدن غیبت باعث شک و تردید مردم میشود تا جایی گروهی از مردم در اصل تولد و برخى در دوام عمر امام مهدی شک مىکنند و فقط افراد آزموده، مخلص و داراى شناخت عمیق، بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقى مىمانند.[۳۹] . سختیها و پیشامدهاى ناگواری که در دوران غیبت رخ مىدهد، مردم را دگرگون مىسازد، بهطورى که حفظ ایمان و استقامت در دین، سخت دشوار مىگردد و ایمان مردم در معرض خطرهای شدید قرار مىگیرد.[۴۰] . نبودنِ بیعتی بر عهده امام با هیچ کدام از ظالمان تا هنگام ظهور[۴۱] به نقل برخی روایات، پیشواى دوازدهم، هیچ حکومت ستمگری را حتی از روى تقیه، به رسمیت نمىشناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانى نیست و تحت سلطنت هیچ ستمگرى در نخواهد آمد و احکام دین خدا را به طور کامل و بى هیچ پردهپوشى، بیم و ملاحظه اى اجرا میکند.[۴۲] . تأدیب انسانها[۴۳] . فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن اسلام . مسأله غیبت در دوران گذشته درباره برخی از پیامبران وجود داشته است.[۴۴] بر اساس آیات قرآن، تعدادی از پیامبران، مانند صالح، یونس،[۴۵] موسی،[۴۶] عیسی و حضرت خضر علیهم السلام به دلایلی نظیر امتحان امت خود، از انظار مردم پنهان شدند. در برخی از روایات از غیبت پیامبران به عنوان سنتی الهی یاد شده که در میان امتها جریان داشته است.[۴۷] به گفته شیخ طوسی مردم نیز در غیبت نقش داشتند. مردمان" مکلفان" با رفتارشان و ترساندن امام و ایجاد نا امنی برای او و تسلیم او نبودن، زمینه غیبت را فراهم ساختند و خود را از فیض امام و ارتباط حضوری و ظاهری با او محروم کردند.[۴۸] خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف و متکلم شیعه نیز در کتاب تجرید الاعتقاد، غیبت امام را به مردم نسبت داده است.[۴۹] . غیبت امام مهدی(عج)
دعاها و زیارات
چندین دعا و زیارت از امام زمان(ع) صادر شده است؛ مانند دعای فرج اَللّهُمَّ عَظُمَ البَلاء ، دعای یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ ، دعای اَللّهمّ رَبَّ النّورِ العَظیم ، دعای اَللهُمّ ارزُقنا تَوفیقَ الطاعَةِ ، دعای سهم اللیل، دعای هر روز ماه رجب، دعای اَللهمّ إنّی اَسألُکَ بِالمَولودَینِ فی رَجَب ، دعای اَللهمّ إنّی اَسألُکَ بِمَعانی جَمیعِ ما یدعوکَ بِهِ وُلاةُ أمرِکَ ، زیارت ناحیه مقدسه و زیارت الشهداء.[۱۳۶] . برای ارتباط با امام زمان نیز علاوه بر زیارتهای جامعه که میتوان همه امامان را با آن زیارت کرد، دعاها و زیارتهای مختلفی در روایات شیعه نقل شده که عبارتند از: دعای ندبه ... دعای سلامتی امام زمان عج ... استغاثه به امام زمان(عج) (سَلامُ اللهِ الکامِلُ التّام...) به نقل از سید علی خان در کلم طیب [۱۳۷] ... زیارت آلیاسین ... دعای غریق ... دعای عهد ... دعای فرج ... دعای اللهم عرفنی نفسک دعا در غیبت امام زمان [۱۳۸] . دعای اللهم ادفع عن ولیک (دعا برای امام عصر) از امام رضا علیه السلام [۱۳۹] . صلوات مخصوص امام زمان(عج) (اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ وَلِیِّکَ وَ ابْنِ أَوْلِیٰائِکَ الَّذیٖنَ فَرَضْتَ طٰاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهیٖراً...) این صلوات در مفاتیح ذیل عنوان مقام سوم صلوات بر حجج طاهره آمده است.[۱۴۰] . زیارت روز جمعه (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ...) به نقل از سید بن طاووس در جمال الاسبوع[۱۴۱] . امام مهدی عجل الله تعالی فرجه .
گزیده ای از سخنان امام زمان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت اول
ابومحمد حسن بن علی عسکری علیه السلام» (۲۳۲-۲۶۰ ق) یازدهمین امام شیعیان است. ایشان فرزند امام هادی (علیه السلام) است و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ هجری به امامت رسیدند. سالهای امامت امام عسکری در شهر سامرا و غالبا تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد؛ به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها با واسطه وکیلان خاص بود. امام حسن عسکری علیه السلام سرانجام در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور معتمد عباسی به ایشان داده شد به شهادت رسیدند.
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت دوم
مطابق با نقل شیخ صدوق، امام حسن عسکرى علیه السلام را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.[۶۱] منابع، تاریخ شهادت امام عسکری را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته اند.[۶۲] از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده: وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مىزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.[۶۳]بیشتر علمای شیعه بر این اعتقاد هستند که حضرت مسموم شده است[۲۷] [۲۸] و همچنین پدرش و جدّش و همه امامان دیگر به شهادت رسیده اند. [۲۹] . و در اینباره به آنچه از امام صادق (علیه السّلام) و امام رضا (علیه السّلام) روایت شده استدلال کرده اند که فرمودند: به خدا سوگند! هیچ کدام از ما نیست جز اینکه شهید میشود.[۳۰] [۳۱] [۳۲] . حضرت در روز جمعه هشتم ربیع الاول ۲۶۰ق به شهادت رسید. [۳۳] [۳۴] . بعد از آن بود که شیعیان برای اقامه نماز در خانه آن حضرت جمع شدند و جعفر برادر امام یازدهم، خود را برای پیش افتادن در نماز آماده میکرده که ناگاه حاضران دیدند که نوجوانی آمده و دامن جعفر را گرفته و او را از کنار پیکر امام دور کرده و خود بر ایشان نماز خواند و مردم نیز با او به اقامه نماز پرداختند و سپس محل را ترک کرده و ناپدید شد و مردم نفهمیدند که از کدام سو رفت.[۳۵] . از ابوالاديان نقل كرده اند كه گفت: من خادم امام عسكرى(ع) بودم و رسائل او را به شهرهاى ديگر مىبردم و جواب مىآوردم.در بيمارى منتهى به رحلت وى هم نزد او رفتم نامه هایى را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم. من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زارى و شيون از خانۀ امام بلند است و جعفر بن على بر در خانه ايستاده به تعزيت شیعیان پاسخ مىدهد.با خود گفتم اگر اين مرد امام شده باشد كار امامت دگرگون خواهد شد.در اين اثنا خادمى بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد.بيا بر جنازۀ برادرت نماز بگزار.جعفر و همۀ حاضران به داخل خانه رفتند.من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم. جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند.وقتى خواست تكبير بگويد ناگهان كودكى با چهرهاى گندمگون و مويى كوتاه و مجعد و دندانهایى كه بينشان گشادگى بود پيش آمد و رداى جعفر را كشيده گفت: اى عمو عقب برو. من براى نماز بر پدرم از تو شايسته ترم. جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازۀ امام نماز گزارد.او مهدى موعود امام دوازدهم(عج) بود.
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت سوم
در دعاى ساعت يازدهم روز «که معمولا بعد از ظهر درتابستان و عصر در زمستان است» آمده است: وَ بـِالاِمـامِ الْحـَسـَنِ بـْنِ عـَلِىِّ عـليـه السـلام اَلَّذى طـُرِحَ لَلسِّبـاعِ فـَخَلَّصْتَهُ مِن مَرابِضِها وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها . يعنى متوسل شدم به امام حسن عسكرى عليه السلام ، آن آقايى كه افكندند او را در ميان درند گان پـس بـه سـلامـت او را از مـحـل درنـد گـان بـيرو ن آوردى و ممتحن شد آن حضرت به دابه سركش و حيوان چموش پس رام كردى براى او سوار شدن او را . درقسمت اول دعا «اَلَّذى طـُرِحَ لَلسِّبـاعِ فـَخَلَّصْتَهُ مِن مَرابِضِها» اشاره دارد به نماز خواندن امام حسن عسکری علیه السلام در ميان شيران و درندگان : روايـت شـده كـه حـضـرت امـام حسن عسكرى عليه السلام را سپردند به نحرير و نـحرير تنگ مى گرفت بر آن حضرت و اذيت مى كرد آن جناب را. زوجه اش به او گفت: اى مـرد! بـتـرس از خـدا بـه در سـتـى كـه تـو نـمـى دانـى كـه كـيـسـت در منزل تو، پس شروع كرد در بيان اوصاف حضرت عسكرى عليه السلام از صلاح و عبادت و جلالت آن حضرت و گفت من مى ترسم بر تو از اين رفتار تو با آن حضرت، نحرير گـفـت: به خدا سوگند كه من او را در بركة السباع ميان شيران و درندگان خواهم افكند. پـس اجـازه طـلبـيـد از خـليـفـه در ايـن امر، او را اجازه داد. پس آن حضرت را افكند به نزد شـيـران و شـك نـداشـتـند در آنكه شيران آن حضرت را خواهند خورد، پس نظر كردند در آن مـحـل كـه از حـال آن جـنـاب خـبرى گيرند، ديدند آن جناب را [كه] ايستاده نماز مى خواند و سـبـاع در دور آن حـضرت مى باشند پس امر كرد كه آن جناب را بيرون آورند و به خانه اش برند . در قسمت دوم دعا «وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها» اشاره شده به آنچه نقل شده كه مستعين باللّه خليفه، استرى داشت چمو ش و سركش به حدى كه احدى قدرت نداشت كه او را لگام كند يا زين بر پشت او گذارد يا او را سوار شود، اتفاقا روزى حضرت به ديدن خليفه رفت خليفه به آن حضرت، گفت: خـواهـش مى نمايم از شما كه اين استر را دهنه بر دهانش كنيد. و غرضش آن بود كه از اين كـار يـا اسـتـر رام شود يا آنكه چموشى كند و آن حضر ت را بكشد ، پس حضرت برخاست و دسـت مبارك خود را بر كفل استر گذاشت آن حيوان عرق كرد به نحو ى كه عرق از او جارى شـد و در نـهايت آرامى و تذلل شد، پس حضرت او را زين كرد و لجام بر دهنش زد و سوار گـشت و قدرى در منزل او را راه برد. خليفه از اين كار تعجب كرده و آن استر را به آنحضرت بخشيد.
حضور امام عسکری علیه السلام در گرگان
علاّمه مجلسی نقل میکند، حضرت عسکری (ع) از روی اعجاز در زمان خویش به گرگان رفتند و با دوستان و یاران بیشمار خویش دیدار داشته است، «جعفر بن شریف جرجانی» میگوید: در یکی از سالها که به حج میرفتم، در سامرا به زیارت امام عسکری(ع) نائل شدم، در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادی را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام برسانم، بعد از تحویل اموال، عرض کردم: شیعیان شما در گرگان سلام رساند ند، امام فرمودند: آیا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهی گشت؟ گفتم: بله، امام فرمودند: از امروز تا 175روز دیگر و درروز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر و در ساعت ها ی اول روز به شهر خو د با ز خواهی گشت، من نیز در آخرین ساعات آن روز برای دیدار با دوستان و شیعیان به گرگان خواهم آمد، به آنان این خبر را برسان . شیخ طوسی در الغیبه، که از ذخایر گرانقدر شیعه است، از نوبختی بغدادی نقل کرده است که در بیماری منتهی به شهادت من بر امام(ع) داخل شدم و خادم ایشان که سیاهپوست بود حضور داشت. امام خطاب به خادمش فرمودند که آب مصطکی را برای من بجوشان و او هم این کار را کرد و مادر امام عسکری(ع) آب را خدمت ایشان آورد و وقتی امام(ع) خواست آب را بگیرد، دستش لرزش داشت و کاسه آب به دندانهای ایشان میخورد و امام به خادمش گفت به اتاق مجاور برود و طفل در حال سجدهای آنجاست و او را نزد من بیاور و مادر امام با عقیل رفتند و دست امام زمان(عج) را گرفتند و آوردند؛ این بچه صورت و چهرهای داشت که به سفیدی میزد. موهای او هم مجعد و فر بود و بین دندانهایش فاصله بود. طفل بر پدرش سلام کرد و امام عسکری گریستند و به او فرمودند که این آب را به من بنوشان زیرا من به سوی پروردگارم در حال لقا هستم و امام زمان(ع) این کار را کرد. وقتی امام(ع) آب را نوشید، هنگام نماز بود. البته برخی روایات گفته اند که هنگام نماز صبح بود و امام زمان (ع) به پدر کمک کرد تا وضو بگیرند و نماز بخوانند . در قسمت آخر روایات داریم که امام عسکری(ع) فرمودند بشارت بر تو باد که ولد و وصی و صاحب الزمان و جانشین من هستی. سپس نسب امام زمان(عج) را تا امیرالمؤمنین(ع) ذکر کردند و نام همه ائمه(ع) را بردند و فرمودند تو فرزند پیامبر هستی و پیامبر بشارت داده است و تو را مانند کنیه خودش ابوالقاسم میداند. در هنگام تدفین این کودک، جعفر را که برای اقامه نماز بر امام آماده شده بود کنار زدند و خودشان بر پیکر پدر نماز میت را اقامه کردند.
ابن صباغ مالکى» ، یکى از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خا قان» ، یکى از درباریان عباسى (که از احترام او نسبتبه امام یاد کردیم) مىنویسد: «... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن على عسکرى -علیه السلام- معتمد، خلیفه عباسى حال مخصوصى پیدا کرد که ما از آنشگفت زده شدیم و فکر نمى کردیم چنین حالى در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود.وقتى «ابو محمد» (امام عسکرى) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان دربارى بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستورداددرخانه ابومحمد بمانند و هر چه روى مىدهد به اوگزارش کنند، نیز عده اى را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضى بن بختیار» فرمان داد ده نفر ازمعتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمدبفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند وحال او را زیر نظر بگیرند.دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سختتر شده و بعید استبهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزى رحلت فرمود. وقتى خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازهها بسته شد. بنى هاشم، دیوانیان، امراى لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم براى شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند... پس از وفات و غسل و تکفین آن حضرت، ابو عیسى بن متوکّل ازجانب حکومت و به نیابت از خلیفه بر آن حضرت نمازگزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نما یان ساخت و آن را بویژه به هاشمیها و علویها و مسئولان بلند مرتبه و قاضیان و پزشکان نشان داد و گفت: اینحسن پسر على پسر محمّد پسر رضاست که به مرگ طبیعى، در بسترخویش مرده است و به هنگام رحلتش فلانى و فلانى از خادمان ومحرمانامیر المؤمنین و فلانى و فلانى از قاضیان وفلانى از پزشکان بر بالین اوحضور داشتهاند آنگاه چهره مبارک آن حضرت را پوشاند . این اقدامات براى این بود که مبادا پاى حکومت در قتل امام به میانآید، و همین امر نشانگر آن است که حکومت از جانب مردم متّهم بهکشتن امام بوده است. بدینسان امام عسکرىعلیه السلام رحلت کرد و از پس خویش راهى درخشان بر جاى نهاد تا نسلها از روشنى آن هدایت گردند. آن حضرت را در همان اقامتگاه شریفش در شهر سامراء، درکنار مزارپدربزرگوارش، به خاک سپردند که تا امروز نیز زیارتگاه مسلماناناست . احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت کرده است که: بر امام حسنعسکرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالىنخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مىشودوباران فرو مىبارد وبرکات زمین برون مىآیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمىبود، اینکودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى استکه زمین را از عدل و داد پر مىکند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى کند که هیچکس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد بهامامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجشهمراهى نموده باشد".
«ابو الادیان» از خدمتکاران خانۀ امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بود که افزون بر حضور در خانۀ آن بزرگوار، سرپرست امور نامه های آن حضرت و بردن آنها به شهرهای مختلف نیز بود. او از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری(علیهالسّلام) و نماز خواندن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن حضرت را ذکر کرده است. وی گوید : من خدمتکار امام حسن عسکری (علیه السّلام )بودم و نامه های او را به شهرها میبردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامههایی نوشت و فرمود: «آنها را به مداین برسان. چهارده روز این جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد و از آن جا صدای واویلا میشنوی و مرا در محل غسل مییابی.» پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هرکس که پاسخ نامههای مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود.» گفتم:«دیگر چه؟» فرمود: «کسی که بر من نماز خواهد خواند.» گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که خبردهد درآن همیان چیست»، «همو قائم پس از من خواهد بود.» بزرگواری آن حضرت مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست. نامهها را به مداین بردم و جواب آنها را گرفتم و همانگونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرّا رسیدم. به ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانه اش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک میگویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا میدانستم که او شراب مینوشد و قِمار میکند و تار میزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید، آن گاه عقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است،برخیز وبراونمازبگزار! جعفربن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن بن علی - که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود - در اطراف وی بودند. چون به سرا در آمدیم، حسن بن علی را کفن شده، بر تابوت دیدم و جعفربن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته، بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم». جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس گفت: ای بصری! جواب نامههایی را که همراه تو است بیاور و آنها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه، باقی میماند همیان، آن گاه نزد جعفر بن علی رفتم، در حالی که او آه میکشید! حاجز وشّاء به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند! هرگز او را ندیدهام و او را نمیشناسم! ما نشسته بودیم که گروهی از اهلقمآمدند و ازحسنبنعلیعلیهما السلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است وگفتند: بهچه کسیتسلیت بگوییم؟ مردم به جعفربن علی اشاره کردند، آنان بر او سلامکردند وبه او تبریک وتسلیت گفتند و پرسیدند: همراه مانامهها و اموالیاست، بگو نامهها از کیست و اموال چقدر است؟ جعفر در حالی که جامه های خود را تکان میداد، برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟ راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه های فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است. آنان نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است. جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند تا اینکه مرگ ناگهان عبیداللّهبن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد. از اینرو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت». (کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: منتخب الأنوار المضیئة، ص 157؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1101 ، دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی)
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد - مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد... ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا... بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها... ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری...در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری...ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم... باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم... ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... سروده باقری پور شهادت امام عسکری سال 1401
روضه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام - روضه لحضات آخر عمر پربرکت امام حسن عسکری علیه السلام - شهادت امام عسکری علیه السلام و امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد
مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا
بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری
در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم
باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
سروده شده شهادت امام عسکری سال 1401
یا امام العسكری
یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
خسروكون ومكانی یا امام العسكری - رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری
والدصاحب زمانی یا امام العسكری - بهرما روح وروانی یا امام العسكری
یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
سرورعالم تویی تویا امام العسكری - عالم واعلم تویی تو یا امام العسكری
نیراعظم تویی تویا امام العسكری - دردرامرهم تویی تویا امام العسكری
خسروكون ومكانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
هادی جنّ وبشرهستی توای مولای ما - كوكب فتح وظفرهستی توای مولای ما
رهبروهم راهبرهستی توای مولای ما - برامامت مفتخرهستی توای مولای ما
رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
نوگل بستان توباشدامام انس وجان - جانشین برحق تومهدی صاحب زمان
آنكه ازبعدتوشدازدیده های ما نهان - آنكه شددرابرغیبت همچوخورشیدی نهان
والدصاحب زمانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
شهرسامراشده زندانت ای جان جهان - گشته عسكرگاه دشمن ازبرای تومكان
رنج وآزارفراوان برتوشد ازدشمنان - زهركین معتمد گشته برایت خصم جان
توازآن آزرده جانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
هشتم ماه ربیع گشتی شهید اززهركین - شدسیه پوش ازبرایت انبیا ومرسلین
گشته است مهدی امت بهرتواندوهگین - شدعزادارازبرایت شیعیان ومسلمین
توسوی جنت روانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
گشته ای مدفون به سامرا توای جان جهان - دركنارباب خودهادی امام انس وجان
باقری ودوستانت بهرتو نوحه كنان - اندرآن صحن وسرایت شیعیان سینه زنان
توشفیع دوستانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری-
مهدی یا مهدی بی پدرگشتی
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
مهدی یا مهدی بی پدرگشتی - از غمِ بابا خون جگرگشتی
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
تو یتیم اینك گشتی ای شاها - تسلیت بادا برتو از ماها ما
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ای امامِ ما حضرتِ صاحب - تو به سامرّا گشته ای غایب
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ما به سردابِ غیبتت آئیم - ما به فرمانِ تو سراپائیم
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ما به سامرا در حضورِتو - دردعا باشیم برظهورِتو
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
باقری خواهد از خدا هرروز - تا شود مهدی برهمه پیروز
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت
شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام
سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389
نصف شعر سروده شده در مسیر رفت به سامرا
و براثر حملات خمپاره ای ونارنجكی دشمنان ومحروم شدن
از فیض زیارت از نزدیك نصف دیگرش دربرگشت از سامرا سروده شد
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
روزعزاست امروز یابن الحسن كجائی - این شهرسامرا و صاحب عزا شمائی
این شهرِ سامرا و صاحب عزاست مهدی - روزِ عزای بابش بنگركجاست مهدی
ما زائرین مشهد(ایران)امروز سامرائیم - ازبهرِ عسكری ما درگریه و عزائیم
اماهزارافسوس سامره خون چكان شد - خون بردلِ زائرین یا صاحب الزّمان شد
درسالِ هشتاد و نُه روزِ شهادتِ او - محروم دشمنِ او شد از عنایتِ او
ماندیم اززیارت ما شیعیانِ مهدی - خون شد دلِ زائرین با یاورانِ مهدی
مهدی زهجرِ بابا درناله و فغان است - همناله اش تمامِ مخلوقِ این جهان است
آن یازدهم امامِ ما شیعیانِ عالم - امروزشد شهید و ما در عزا وماتم
از زهرِ معتمد آن یازدهمین ستاره - مسموم گشت ای وای شد بسته راهِ چاره
آقا به خانهِ خود مدفون شده است ای وای - مهدی او ازاین غم دل خون شده است ای وای
شد عسكری شهید و مهدی شده است - غائب اندر میانِ سرداب پنهان امام و صاحب
روزِ امامتِ آن دُرِّ ثمین رسیده - امّا هزار افسوس گشته نهان زدیده
روزِ شهادت او شد انفجاری از كین - جمعی شهید و زخمی گشتند در رهِ دین
افسوس بارگاهش شدمنفجرزكینه - رفتارِ ظلم و ظالم با دینِ حق همینه
آن گنبدش بدست ما شیعیانِ مهدی - از نو بنا شده با ما یاورانِ مهدی
آن خانه وحریمش از نو شده است بنیاد - ما شیعیانِ مهدی آن را كنیم آباد
صدبار اگر خرابی بار آورد عدویش - ما شیعیانِ مهدی داریم رو بسویش
با یك بنای بهتر سازیم ما حریمش - با صد امیدِ ماها از حضرتِ كریمش
سردابِ غیبتش را سازیم ما دوباره - ما حافظ حریمِ دین خدا هماره
ای باقری دعا كن روزِ ظهورش آید - دنیای تیرهِ ما روشن زنورش آید
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت خاطره سفر سال ۸۹
خدا قسمت کرد سال ۸۹ همراه یک کاروانی از خیابان خواجه ربیع بود مشرف شدیم عتبات روز شهادت امام عسکری علیه السلام صبح از نجف راه افتادیم به طرف سامرا ظهر رسیدیم سیدمحمد نماز و زیارت و ناهار و بعد هم حرکت کردیم به طرف سامرا «جاده هم شلوغ و ترافیک چون عراقیاهم برای زیارت آن روز سواره و پیاده زیاد میروند سامرا» حدود ساعت دو بعداز ظهر رسیدیم پارکینگ سامرا «سفرهای سالهای قبل پارکینگ بعد از پل و نزدیک برج ملویه بود و لی سال ۸۹ منتقل کرده بودند قبل از پل روی دجله» اتوبوس توی پارکینگ نگهداشت «البته شاید پنجاه تا اتوبوس دیگه هم بود ولی اونا همه رفته بودن حرم» پیاده شدیم دستهجمعی حدود پنجاه شصت قدم را راه افتادیم به طرف پل و شهر سامرا ، قبل از پل یک دفعه صدای صوت خمپاره آمد «ظاهرا گلوله های کاتیوشا بود» یکی دوتا سه تا که زائرین فرار به طرف اتوبوس «مدیر کاروان هم بنده خدا دست و پایش را گم کرده بود» بنده «چون قبلاً در جبهه این صداها را دیده وشنیده بودم» هی صدا میزدم بابا نترسید به شما کاری ندارند اونا گرا گرفتن روی شهر و حرم ولی بندگان خدا خودشان را رساندند به اتوبوس «از آن طرف جاده بسته شد فقط آمبولانسها و نیروها در جاده حرکت میکردند از سامرا به طرف سید محمد» مدیر کاروان را صدا زدم گفتم زائرین را جمع کن برایشان صحبت کنم «کاروان روحانی نداشت منم لباس شخصی بودم» فورا زائرین را جلو اتوبوس جمع کردن برایشان صحبت کردم «که نترسید به شماها کاری ندارند اونا فقط شهر و حرم را میزنن وانگهی اتوبوس نمیتونه حرکت کنه اعلان قرمز شده جاده بسته شد» زائرین یک کمی ترسشان ریخت یک ساعتی گذشت خمپاره ها قطع شد جاده هم باز شد و همانجا برای زائرین یک زیارتی خواندیم و گفتیم حالا سوار شید برگردیم دیگه رفتن داخل شهر ممنوع شد «حالا چقدر کشته و مجروح بود والله عالم...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
وفات حضرت سکینه علیها السلام
«سُکَینه» لقب یکی از دختران امام حسین علیه السلام است که در واقعه کربلا حضور داشت و همراه با قافله اسیران به شام رفت. برخی همسر او را عبدالله بن حسن علیه السلام می دانند که در کربلا شهید شد. در برخی منابع رجالی از سکینه به عنوان یکی از راویان حدیث یاد شده؛[۱] همچنین از بلاغت و تسلط او بر ادبیات عرب، سخن به میان آمده است. سکینه دختر امام حسین (علیه السلام) را از برترین، باهوش ترین و نیکوسرشت ترین زنان عصر خویش دانسته اند.[۸۳] [۸۴] . او در فضل و کمال به اندازه ای بود که به فرموده پدرش امام حسین (علیه السلام) غالباً غرق در ذات الهی بود. [۸۵] [۸۶] . در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه بنت الحسین (علیه السلام) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. [۸۷] . او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به شمار آمده [۸۸] [۸۹] [۹۰] . و افرادی چون سلمی عمه یعلی [۹۱] . و فائد مدنی و سکینه دختر اسماعیل بن ابیخالد و سکینه دختر قاضی ابی ذر نیز از جمله راویانی دانسته شده اند که از او روایت نقل کرده اند. [۹۲] [۹۳] . از ویژگیهای شخصیتی دیگر سکینه میتوان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد. سکینه در بلاغت و فصاحت نصیبی عظیم داشت. گرچه اهل بیت (علیه السلام) از شعر و امثال آن دوری جسته اند؛ اما به جهت حزن و اندوه و مصیبت یا به واسطه رسیدن به اجر و ثواب مصیبت امام حسین (علیه السلام) اشعاری را سروده اند. سکینه دختر امام حسین (علیه السلام) دارای اشعار و قصاید بسیاری در رثای پدر است که از جمله این اشعار قصاید زیر است : لا تعذلیه فهم قاطع طرقه - فغینه بدموع ذرف غدفه... ان الحسین غداة الطف یرشقه - ریب المنون فما ان یخطی الحدقه... بکف شر عبادالله کلهم نسل البغایا - و جیش المرق الفسقه... یا امة السوء هاتوا ما احتجاجکم غذا - و جلکم بالسیف قد صفقه . کسی را سرزنش مکن که راهش را گم کرده است؛ زیرا از چشمانش اشک فراوان میبارد. در روز طف (عاشورا) تیری به سوی امام حسین علیه السلام پرتاب شد که خطا نمیرود و از حدقه چشم امام (سجاد (علیه السلام) دور نمیشود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین مردم و حرامزاده و خارج از دین و فاسق بودند. ای بدترین امت، دلیلهایتان را در رستاخیز اقامه کنید. شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید . [۹۴] [۹۵] .
ولادت و نسب - حضور در کربلا - کاروان اسرا در شام - وفات - - اصل و نسب - وجه تسمیه - تاریخ تولد - ازدواج - مورد علاقه امام حسین - حضور در کربلا - ایام اسارت - ورود اسرا به شام - بازگشت به مدینه - گفتوگو با دختر عثمان - افشای جنایتهای بنیامیه - خصوصیات اخلاقی - ازدواج - همراه با كاروان حسينى - صحبت امام حسین با سکینه از قتلگاه - ملاقات با جسد پدر - در اسارت - جاماندن از کاروان اسرا - در مجلس يزيد - جسارت مرد شامى - خواب سكينه در شام - اقدامات در طول اسارت و پس از آن - پاىبندى به حجاب و عفاف - اعتراض به يزيد و دفاع از اهلبيت - عزادارى و زيارت قبر پدر - در مدينه - اشعاری در رثای پدر - وفات
آمنه یا امیمه یکی از دختران حسین بن علی بود که مادرش به وی لقب سکینه داده بود. مادر وی رباب بنت امرء القیس بوده است. وی متولد سال ۴۸ یا ۴۹ هجری قمری بوده و در جنگ کربلا در حالیکه به سن بلوغ نرسیده بود، حضور داشت. او در سال ۱۱۷ هجری قمری در مدینه از دنیا رفت.[۱] . در منابع مختلف نام اصلی او را أمینه، اُمَیمه[۲] و آمنه را ذکر کردهاند. مورخان دربارهٔ سکینه گفتهاند، این لقبی است که مادرش به دلیل سکون و آرامش او بر او نهاده بود.[۳] . در کتاب تذکرة الشهدا، حبیب الله شریف کاشانی تعداد فرزندان حسین بن علی را ۸ دختر و ۱۳ پسر گزارش میکند و نامهای آنها را فاطمه کبری، فاطمه صغری، زبیده، زینب، سکینه، ام کلثوم، صفیه و رقیه (به نقلی زبیده) ذکر میکند.[۷] علی بن عیسی اربلی، در کشف الغمه فی معرفه الائمه برای حسین بن علی از چهار دختر (زینب، سکینه و فاطمه) یاد کرده است که احتمالاً دختر چهارم همان رقیه بنت حسین باشد.[۸][۹] حسین بعد از درگذشت حسن بن علی، با اُمّ اسحاق دختر طَلحه — صحابی مشهور محمد — ازدواج کرد. و از وی صاحب دختری به نام فاطمه شد. به گفته مادلونگ برخلاف برخی گزارشها، سکینه باید از فاطمه بزرگتر باشد.[۱۰] درحالیکه حاج منوچهری دختر کوچکتر حسین را سکینه از رباب بنت امرء القیس میداند.[۱۱] . سکینه دختر امام حسین علیه السلام را از باهوش ترین، زیباترین، خوش اخلاق ترین، باتقوا ترین و بزرگ زنان زمانه خویش دانسته اند.[۲۶] امام حسین(ع) سکینه را بندهای غرق در ذات الهی معرفی کرده که نشان دهنده فضل و کمال اوست.[۲۷] . سخاوت سکینه نیز در کتب تاریخی مورد اشاره قرار گرفته است. او هزینه سفر حج برادرش امام سجاد علیه السلام را پرداخته است.[۲۸] . در کتابهای رجالی از سکینه به عنوان یکی از راویان حدیث یاد شده که کوفیان از او روایت کردهاند.[۲۹] سکینه همراه خواهر خود فاطمه از راویان حدیث پدر خود امام حسین علیه اسلام به شمار میآیند[۳۰] و راویانی همچون عبیدالله بن ابیارفع، فائد مدنی، سکینه دختر اسماعیل بن ابیخالد و سکینه دختر قاضی ابیذر از او روایت نقل کردهاند.[۳۱] . همچنین از تسلط بر ادبیات و شعر عرب و بلاغت و فصاحت سکینه سخن به میان آمده است. گزارشهای او از واقعه کربلا در قالب شعر، اشعار و قصاید او در رثای پدرش امام حسین(ع) معروف است. شعر زیر از جمله این اشعار است: لا تعذلیه فهم قاطع طرقه - فعینه بدموع ذرف غدقه... ان الحسین غداة الطف یرشقه - ریب المنون فما ان یخطئ الحدقه... بِکَفِّ شر عبادالله کلهم - نسل البغایا و جیش المرق الفسقه... یا اُمَّة السوء هاتوا ما احتجاجکم - غداً و جُلُّکم بالسیف قد صفقه . ترجمه: او را سرزنش مکن؛ چرا که آنها راه را بر او بستند. و او از چشمانش اشک فراوان میبارد. در روز طَف عاشورا تیری به سوی امام حسین(ع) پرتاب شد که خطا نمیرود و از حدقه چشم او دور نمیشود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین مردم و از نسل ظالمان و از سپاهیان فاسق بودند.ای بدترین امت! دلیلهایتان را در رستاخیز اقامه کنید. شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید. [۳۲] . بر اساس گزارشات تاریخی تسلط سکینه بر ادبیات عرب باعث شد برخی از شاعران مانند فرزدق، جریر، کثیر، نصیب و جمیل برای ارزیابی و سنجش اشعار خود، آنها را به سکینه ارائه میدادند تا مورد داوری قرار بگیرد.[۳۳] . از دیگر تاثیرگذاریهای اجتماعی سکینه میتوان به دفاع او از اهل بیت(ع) اشاره کرد. برای نمونه ابوالفرج اصفهانی درباره نقل می کند که وی در مجلس عزایی بود ودختر عثمان هم در آن مجلس بود و میگفت من شهید زاده ام. سکینه خاموش بود تا این که موذن بانگ برداشت و گفت: (اشهد انَّ محمداً رسول الله.) سکینه گفت: این پدر من است یا تو؟ دختر عثمان گفت: من دیگر هرگز بر شما فخر نمیفروشم. [۳۹] . نمونه دیگر آنکه روزی خالد بن عبدالملک؛ امیر مدینه(امارت: ۱۱۴-۱۱۸ق) طبق عادتش، بر فراز منبر، امام علی(ع) را دشنام گفت، سکینه که به همراه کنیزانش در مجلس حضور داشت، مقابله به مثل کرد که ماموران حکومتی، کنیزانش را مورد ضرب و شتم قرار دادند.[۴۰] .
از کتب تاریخی چنین بر میآید که آمنه در کاروان حسین بن علی در نبرد کربلا حضور داشته است. در منابع آمنه از جمله زنانی است که از او گزارشها و نقل قولهایی دربارهٔ وقایع عاشورا و نبرد کربلا ذکر شده است.[۱۴][۱۵] ابن شهرآشوب در کتاب مناقب آل ابیطالب نقل میکند، در آخرین وداع حسین با خانواده اش، او سکینه را به صبوری توصیه کرد.[۱۶] به نقل از سید بن طاووس در لهوف، در روز یازدهم محرم در هنگام وداع اسیران با جنازه کشته شدگان، سکینه پس از سخنان زینب جنازه پدرش را در آغوش گرفت اما سربازان عمر سعداو را به زور از بدن پدرش جدا کردند.[۱۷] همچنین گزارشهای متعددی از آمنه در روایتهای مربوط به این نبرد، از جمله هنگام کشته شدن علیاکبر و شب عاشورا، آورده شده است.[۱۵][۱۴] . پس از پایان نبرد کربلا، سربازان عمر بن سعد، بازماندگان کاروان حسین را اسیر کردند و نام آمنه نیز در بین اسیران ذکر شده است.[۱۸] بر اساس منابع در روز یازدهم محرم، سپاه عمر سعد پس از دفن کشتگان خود، اسیران را به سمت کوفه بردند.[۱۹] شیخ مفید در ارشاد تاریخ ورود اسیران به کوفه را دوازدهم محرم نقل میکند.[۲۰] مورخان گزارش کردهاند، مأموران اسیران را درحالیکه بر شترهای بیمحمل سوار و با طناب بسته شده بودند پس از عبور دادن اسیران از بازار کوفه، آنها را وارد قصر عبیدالله بن زیاد کردند.[۲۱][۲۲] بلاذری در کتاب انساب الاشراف گزارش میکند، اسیران از کوفه به همراه شمر، به سمت شام حرکت داده شدند. مسیر دقیق حرکت کاروان از کوفه تا شام مشخص نیست. در روایتهای مربوط به اسارت چند مرتبه به سکینه اشاره شده است. ابن فهد حلی در کتاب مثیر الأحزان، از سهل بن سعد ساعدی نقل میکند روز ورود اسیران به شام در بابالساعات دختری که بر شتری بیمحمل سوار بود و خود را سکینه بنت حسین معرفی کرده بود از او خواست به آنها کمک کند تا نیزه داران سرهای کشته شدگان یاران حسین را از آنها دور کند تا نامحرمها کمتر به آنها نگاه کنند. ساعدی با پرداخت مقداری دینار خواسته او را برآورده کرده است.[۲۳] شیخ صدوق در کتاب الأمالی صدوق و محمدباقر مجلسی در کتاب بحارالانوار از سکینه در مجلس یزید روایت کردهاند که در پاسخ به سخن مردم شام که اسیرانی نیکوتر از اینان ندیدهایم، گفت: ما اسیران خاندان پیامبریم.[۲۴][۲۵] . سکینه پس از اسارت همراه با کاروان اسیران پس از عبور از کربلا، به مدینه بازگشت. در منابع تاریخی از زندگی او در مدینه تا هنگام مرگ گزارشهای زیادی به جز ذکر برخی مناظرات و مجالس علمی در دسترس نیست.[۳۳] در چگونگی وفات و محل دفن آمنه بین مورخان اختلاف وجود دارد. نقل مشهور، تاریخ درگذشت او را ۵ ربیعالاول سال ۱۱۷ قمری در مدینه ذکر کرده اند. بر اساس این منابع محل دفن او در قبرستان بقیع است.[۳۴][۳۵] قبری در قبرستان بابالصغیر در دمشق[۳۶] و قبری در قاهره نیز در بعضی منابع به وی منسوب دانسته اند.[۳۷] . قاضی نعمان در جلد سوم کتاب شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار،[۲۸] محمد حسن شُرَّاب در کتاب نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار،[۲۹] مزینانی در نقش زنان در حماسه عاشورا،[۳۰] علی محمد علی دخیل در کتاب سکینه دختر امام حسین[۳۱] و ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی[۳۲] و برخی منابع دیگر نقل مشهور را اینگونه دانسته اند که او بعد از عاشورا دیگر ازدواج نکرد. آرامگاهی منتسب به سکینه در قبرستان بابالصغیر ابتدای در اصلی و دارای گنبدی بزرگ به رنگ سبز است که دو گنبد دیگر نیز اطراف آن هستند. بر فراز این مرقد منارهای نیز برنگ سبز دیده میشود. مقبره سکینه و ام کلثوم زینب صغری دختر علی بن ابیطالب هر دو داخل یک حجره و شبستان بزرگی است. نمای این مرقد از قبل از دوران عثمانی است که به احتمال زیاد در آن دوران تجدید بنا شده و بر اساس تابلویی که بر در ورودی نصب گردیده در سال ۱۳۳۰ ه.ق نیز مرمت شده است.[۳۸] . برخی کتب این آرامگاه را متعلق به سکینه دختر یکی از پادشاهان[۳۹] یا سکینه دختر حسین ذیالدمعه دانسته اند.[۴۰] آرامگاه دیگری در قاهره، مصر و آرامگاهی در طبریه، فلسطین نیز به سکینه منتسب است.[۴۱] . سکینه پس از اسارت به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. از زندگی او در مدینه تا زمان وفات، در منابع تاریخی گزارش چندانی در دست نیست و تنها به ذکر بعضی از مناظرات و مجالس علمی اکتفا شده است.[۱۸] چگونگی وفات و محل دفن سکینه نیز مورد اختلاف مورخان بوده است. برخی از منابع تاریخی وفات سکینه را ۵ ربیعالاول سال ۱۱۷ هجری قمری در مدینه نقل کردهاند.[۱۹] بنا بر نقل این منابع، خالد بن عبدالله(حاکم وقت) بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. برخی نیز گفتهاند وقتی سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز ازدواج کرد، از مدینه به طرف مصر حرکت کرده و در دمشق درگذشت.[۲۰] و در قبرستان باب الصغیر در دمشق، قبری منسوب به سکینه وجود دارد. عدهای نیز گفته اند پس از ازدواج با اصبغ بن عبدالعزیز به مصر رفته و در آنجا مدفون شده است. بقعه ای در قاهره نیز به سکینه بنت الحسین منسوب است.[۲۱] .
سَکینه، دختر امام حسین علیه السلام و مادرش رباب دختر امری ءالقیس است. نامش را امینه، امنیه و آمنه ذکر کرده اند و لقب وی را سکینه نهاده اند که به معنی وقار و سکون است.
سکینه همسر عبدالله اکبر، فرزند امام حسن و پسر عموی اوست که در روز عاشورا همراه امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. از زمان ولادت حضرت سکینه علیها السلام اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به فرمایش امام حسین علیه السلام خطاب به وی که فرمود: «تو بهترین بانوانی!» در می یابیم که وی در کربلا بانویی رشیده بوده و بین ده تا سیزده سال، سن داشته است.(حضرت سکینه و...، علاّمه مقرّم، ص 262) ،
آن حضرت حدود هفتاد سال عمر کرد و در سال 117 ق. در مدینه و بنابر قولی در راه حجّ عمره از دنیا رفت.(حضرت سکینه و...، علاّمه مقرّم، ص ۲۶۳)
رباب که از بهترین زنان عصر خویش بود، نزد امام حسین علیه السلام منزلتی عظیم داشت و شدّت علاقه امام به وی، به قدری بود که حضرت فرمود:
«من خانه ای را که سکینه و رباب در آن ساکنند، دوست دارم. علاقه مند به ایشان هستم و مال خود را برایشان خرج می کنم.»(محدّثات شیعه، دکتر غروی نایینی، ص 210)
امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
«هنگامی که امام حسین علیه السلام شهید شد، همسر آن حضرت، رباب، برایش مجلس سوگواری برپا نمود و همراه زنان و خدمتگزارانش چنان گریه کرد که اشک چشمانش خشک گردید.»(تذکرةالخواص، ص 150)
مورخان درباره ازدواج سکینه اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام حسین(ع) سکینه را به ازدواج پسر عمویش عبدالله بن حسن درآورد؛[بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۹۵؛ اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶، ص۳۶۶]
اماشیخ مفید، عبدالله بن حسن را در زمان واقعه کربلا کودکی که به سن بلوغ و ازدواج نرسیده، توصیف میکند.[مفید، الارشاد، ۱۳۸۰ش، ص۴۶۵]
برخی مورخان معتقدند قبل از آن که ازدواج آنان به زفاف بینجامد، عبدالله در واقعه کربلا به شهادت رسید.[مغربی، شرح الاخبار، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۱۸۰-۱۸۱؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۹، ص۲۰۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۱۸]
سکینه دختر امام حسین(ع) را از باهوشترین، زیباترین، خوش اخلاقترین، باتقواترین و بزرگ زنان زمانه خویش دانستهاند.[زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۳، ص۱۰۶؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۹۴؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ۲۰۰۰م، ص۱۸۲؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۲۵۷]
امام حسین(ع) سکینه را بنده ای غرق در ذات الهی معرفی کرده که نشان دهنده فضل و کمال اوست.[المقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ۱۹۷۹م، ص۳۴۹]
سخاوت سکینه نیز در کتب تاریخی مورد اشاره قرار گرفته است. او هزینه سفر حج برادرش امام سجاد(ع) را پرداخته است.[صفدی، الوافی بالوفیات، ۲۰۰۰م، ج۱۵، ص۱۸۳]
علی بن عیسی اربلی، در کشف الغمه فی معرفه الائمه برای حسین بن علی از چهار دختر (زینب، سکینه و فاطمه) یاد کرده است که احتمالاً دختر چهارم همان رقیه بنت حسین باشد.[وکیلی، «رقیه بنت الحسین»، دانشنامه جهان اسلام،۲۰: ۲۴۴–۲۴۵. بیضون، موسوعة کربلاء، ۲: ۳۵۹]
خاندان رسالت پس از بازگشت از شام سه روز در كربلا عزاداری كردند. وقتى امام سجّاد (علیهالسلام) فرمود: شترها و محملها را آماده كنيد، سكينه گريهكنان، بانوان را به وداع با قبر شريف پدر طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه، قبر پدر را در آغوش گرفت و گريه سختى كرد و چنين مرثيه خواند:
الا يا كربلاء نُودِّعُكَ جسماً ••• بلا كفنٍ ولا غسلٍ دَفينا،،،الا يا كربلاء نُودِّعُكَ روحاً ••• لأحمد و الوصى مع الأمينا ،[الدمعة الساكبه، ج۵، ص۱۶۳ ↑ تحقيقى درباره اوّل اربعين حضرت سيّدالشهدا علیهالسلام، ص۲۹۷] هان اى كربلا! با تو در مورد پيكرى وداع مىكنيم كه بدون غسل و کفن در اين مكان دفن شد. هان اى كربلا! ما همراه امين خود امام سجاد (علیهالسلام) با تو در مورد حسين كه روح پيامبر (صلی الله علیه وآلهوسلم) و روح وصيّش بود وداع مىكنيم . شبيه اين ماجرا درباره رقیه (علیهاالسلام) نيز ذكر شده است. [فاضل دربندی، آقا بن عابد، اسرار الشهاده، ج۳، ص۷۱۵]
چون سكينه به مدینه بازگشت در منزل پدر مظلومش، خانهاى كه امام سجاد (علیهالسلام) هميشه در آن مىگريست و شب و روز نمىشناخت اقامت گزيد و فريادش لحظهاى قطع نگرديد. [موسوی مقرم، عبدالرزاق، السیّده سکینه ابنة الإمام الشهید أبیعبدالله الحسین (علیهالسلام)، ص۸۳]
او با زنان بنی هاشم لباس سياه پوشيد و مجلس عزا به پا كرد. غذايشان نيز توسط جوانمردان آل عبدالمطلب و امام سجّاد (علیهالسلام) تهيّه مىشد. [برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۴۲۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول
ادامه مطلب را ببينيد
پس از دفن بدن مطهر حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و آله
دفن بدن مطهر حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و آله . هجوم به خانه وحی . هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها . واقعه سقیفه بنیساعده . واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها . واقعه سقیفه . واقعه فدک .
در نیمه شب اول ربیع الاول بدن مطهر خاتم الانبیاء و المرسلین (صلی الله علیه و آله ) توسط حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام ) دفن شد (طبقات ابن سعد: ج 2 ص 78. مسند احمد: ج 6 ص 62، 242، 274، سنن بیهقی: ج 3 ص 409. السیره النبویه (ابن کثیر): ج 4 ص 538) . مصیبت و فاجعه رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) از یک طرف و بی احترامی به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به غسل و کفن و دفن حضرت از طرف دیگر، داغهایی بود که بر دل مبارک امیر المؤ منین(علیه السلام) (خصال: ص 372. اختصاص: ص 171) سنگینی می کرد. چنانکه با یاد تلخ آن روزها فرموده اند: (آیا بدن شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله) را رها می کردم و او را دفن ننموده برای خلافت و سلطنت بعد از او نزاع می کردم (احتجاج: ص 74)؟. شیخ مفید نقل می کند: «اکثر مردم در دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله ) حاضر نشدند، و نماز بر آن حضرت نخواندند، چه اینکه بین انصار و مهاجرین مشاجره در امر خلافت بود (ارشاد مفید: ج 1 ص 189) . اعمش می گوید: پیامبرشان از دنیا رفت و مردم هم و غمی نداشتند جز آنکه عده ای بگویند: «امیر از ماست » و طایفه دیگری بگویند: «امیر از ماست »(تقریب المعارف: ص 256) . هنگام رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) مغیره خطاب به ابوبکر و عمر گفت : اگر بعداً با مردم کاری دارید آنها را دریابید. لذا ابوبکر و عمر هنگام دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله ) حاضر نبودند، بلکه میان دیگران بودند که در سقیفه برای خود، امیر انتخاب می کردند، و قبل از آنکه کنار بدن حضرت حاضر شوند، بدن مطهر دفن شد(المصنف: ص 14، 568. جامع الاحادیث : ج 13 ص 267) . عبد الله بن حسن می گوید: به خدا قسم ابوبکر و عمر بر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نماز نخواندند، و سه روز بدن مبارک آن حضرت دفن نشد، ولی با این همه اهل سقیفه مشغول کار خود بودند(تقریب المعارف: ص 251) . حضرت باقر (علیه السلام ) می فرمایند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز می خواندند، و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیر المؤ منین (علیه السلام) بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد(مناقب ابن شهر آشوب: ج 1 ص 297. بحار الانوار: ج 22 ص 524) . عایشه در این باره اقراری دارد که جالب توجه است. او گفته است: (بخدا قسم ما از دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله ) با خبر نشدیم تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنیدیم)، یعنی بعد از دفن متوجه شدیم (9تاریخ الاسلام (ذهبی ): ج 1 ص 582. السیره النبویه (ابن کثیر): ج 4 ص 538. مسند احمد: ج 6 ص 62، 242، 274) . باید از اینان که بر سر غصب خلافت همه چیز را فراموش کرده بودند پرسید : آیا سقیفه در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و به سفارش حضرت بود یا غدیر؟ آیا برای تشکیل شورای سقیفه دستوری از طرف خداوند آمده بود یا درباره غدیر؟ آیا در سقیفه از اکثر بلاد مسلمین حضور داشتند یا در غدیر؟ آیا در سقیفه همه مردم حاضر بودند یا در غدیر که حتی زنها هم بیت کردند؟
اول ربیع یادآور رویدادهای تلخ و شیرینی است، یکی از تلخ ترین حادثه های اتفاقی در این روز هجوم به خانه امیر المؤ منین(علیه السلام) بود. هنگامی که امیرالمؤ منین(علیه السلام)، متوجه غسل و کفن و دفن پیامبر شد و غاصبین خلافت در سقیفه بودند، در شب چهارشنبه که اول ربیع بود، بدن مبارک آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) متوجه جمع آوری قرآن شد. آن حضرت فرموده بودن: (علی جان تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آوری کن ...) تفسیر فرات: ص 398. در توحید صدوق: ص 73 هفت روز و در امال طوسی: ج 1 ص 263 نه روز است.
در این ایام سه بار به منزل آن حضرت هجوم آورده اند: بار اول در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده ام تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیر المؤمنین(علیه السلام) شبها صدیقه طاهره و حسنین(علیهم السلام) را بر در منازل اصحاب می بردند و طلب یاری می نمودند. کتاب سلیم: ص 128. احتجاج : ص 75 - 190.
بار دوم هفت روز بعد از دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله ) بود که زبیر و عده ای دیگر در منزل امیر المؤ منین (علیه السلام ) جمع شده بودند. آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد . توحید صدوق: ص 73. احتجاج : ج 1 ص 95 - 111. بحار الانوار: ج 28 ص 321.
بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صدیقه طاهره (علیها السلام ) و کشتن حضرت محسن (علیه السلام )، امیر المؤ منین (علیه السلام ) را با دست بسته بیرون بردند . کتاب سلیم: ص 82 - 249. الکوکب الدری: ج 1 ص 194. الجمل : ص 117. کامل ابن اثیر: ج 2 ص 326. تاریخ طبری: ج 3 ص 203.
اشعار صالح کواز حلی
برای نمونه در اشعار شیخ صالح کواز حلی آمده است : الواثبین لظلم آل محمد•••والقائلین لفاطم آذیتنا - والقاطعین اراکة کیما تقیل•••ومجمعی حطب علی البیت الذی - والهاجمین علی البتولة بیتها•••والفائدین امامهم بنجاده - خلوا ابن عمی او لاکشف الله الدعا•••ما کان ناقة صالح وفصیلها - ورنت الی القبر الشریف بمقلة•••قالت واظفار المصاب بقلبها - ابتاه هذا السامری وعجله•••ایّ الرزایا اتقی بتجلدی - فقدی ابیام غصب بعلی حقه•••ام اخذهم ارثی وفاضل نحلتی - قهروا یتیمیک الحسین وصنوه•••ومحمد ملقی بلا تکفین - فی طول نوح دائم وحنین•••بظلم اوراق لهم وغصون - لم یجتمع لولاه شمل الدین•••والمسقطین لها اعز جنین - والطهر تدعو خلفه برنین•••راسی واشکو للاله شجونی - بالفضل عند الله الا دونی•••عبری وقلب مکمد محزون - غوثاه قل علی العداة معینی•••تبعا ومال الناس عنهارون - هو فی النوائب مذ حییت قرینی•••ام کسر ضلعیام سقوط جنینی - ام جهلهم حقی وقد عرفونی•••وسئلتهم حقی وقد نهرونی . [۴] . در این شعر، همه حوادث عطف به یکدیگر شده و در ذهن چنین تداعی میکند که این حوادث پشت سر هم بوده است.
روزهای پس از رحلت رسول خدا صلی اللهعلیه وآله وسلّم از مهمترین برهههای تاریخ اسلام است. با رحلت رسولخدا (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) جریان سقیفه شکل گرفت که آثار و پیامدهایی داشت؛ از تلخترین آثار این رخداد، هجمه به خانه حضرت فاطمه سلام اللهعلیها به منظور بیعت گیری برای ابوبکر بود. در این هجمه، حضرت فاطمه (سلام اللهعلیها) دچار صدمات جسمی و روحی شد و فرزندش محسن را سقط کرد. از جمله پرسشهای کلیدی درباره این واقعه، تاریخ رخداد آن است، زیرا با روشنشدن پاسخ این پرسش، هم میتوان تاریخ شهادت محسن را به دست آورد، هم تاریخ اخذ بیعت اجباری از امام علی علیه السّلام و هم طول مدت بیماری و بستری شدن حضرت فاطمه (سلام اللهعلیها) را که به شهادت ایشان منجر شد. در این بحث، شواهدی ارائه میشود تا ببینیم آنچه گفته و مشهور شده که هجمه به خانه فاطمه (سلام اللهعلیها) در روزهای آغازین پس از رحلت رسولخدا… صلی اللهعلیه وآله وسلّم) بوده، صحیح است یا خیر؟ ابتدا نکته ای را درباره شهادت محسن بن علی علیه السلام یادآور میشویم.
هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
امام جوینی که استاد ذهبی و متوفای ۷۳۰ هـ است، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل می کند : روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بود، که حسن بن علی بر او وارد شد، نگاه پیامبر که بر حسن افتاد، اشک از چشمانش سرازیر شد. سپس حسین بن علی وارد شد، و پیامبر اکرم مجدداً گریه کرد. در پی آن دو، فاطمه و علی (علیهما السلام) وارد شدند، بنی مکرم اسلام با دیدن آن ها هم به گریه افتاد. وقتی از پیامبر پرسیدند که چرا بر فاطمه گریه کردی؟ فرمود : «وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی» (زمانی که فاطمه را دیدم، به یاد صحنه ای افتادم که بعد از من برای وی رخ خواهد داد) «کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا» (هم اینکه او را می بینم در حالی که ذلّت وارد خانه ی او شده، حرمتش شکسته شده، حقش غصب شده، از ارث خود منع شده، پهلویش شکسته شده و فرزند داخل رحمش سقط شده). «وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ …» (ای فریاد سر می دهد و ندای وا محمدا سر می دهد، اما کسی جوابش را نمی دهد. از مردم طلب کمک می کند، امّا کسی به یاریش نمی شتابد) «فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة» (او اوّلین شخصی از اهل بیت من است که به من ملحق می شود، و در حالی مرا می بیند که محزون، گرفتار، غمگین و شهید است». و من در اینجا میگویم : خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده ، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده ، خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا فرزندش را سقط کرده و ملائکه آمین گویند). (فرائد السمطین ج۲ ، ص ۳۴ و ۳۵ .)
ابن ابی شیبه که استاد محمد بن اسماعیل بخاری و متوفای سال ۲۳۹ هـ است، می گوید: أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم . بعد از رسول خدا که با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه ی فاطمه به گفتگو و مشاوره نشسته بودند . فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة .وقتی این خبر به عمر بن خطاب رسید خود را به خانه ی فاطمه رساند. فقال : یا بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) ! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک ، و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک ، گفت ای فاطمه! به خدا قسم نزد ما کسی محبوب تر از پدرت نیست. و بعد از پدرت کسی محبوب تر از تو نزد ما نیست! وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک ، إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت. به خدا سوگند این محبت مانع از آن نمی شود که این جماعت را در خانه ی تو جمع کنم و به آن ها دستور دهم تا خانه را به آتش بکشند! . قال: فلما خرج عمر جاؤوها . وقتی عمر از خانه خارج شد، علی و زبیر به خانه بازگشتند . فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت و أیم الله لیمضین لما حلف علیه … دختر پیامبر اکرم به علی (علیه السلام) زبیر فرمود: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را به آتش می کشم. به خدا فسم آن چه را که قسم خورده انجام خواهد داد. المصنف ، ج۸ ، ص ۵۷۲ .
علامه بلاذری متوفای ۲۷۰ هـ می گوید: «إن أبابکر أرسل إلی علی یرید البیعة، فلم یبایع»، (ابوبکر برای بیعت به دنبال علی (علیه السلام) فرستاد. اما علی از بیعت با او سرپیچی کرد.) «فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب» (عمر به دنبال علی (علیه السلام)، به شعله ی آتشی به خانه ی فاطمه آمد. و با فاطمه روبرو شد) «فقالت فاطمة: یابن الخطاب! أتراک محرّقا علیّ بابی؟! (فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) فرمود: این پسر خطاب! آیا قصد داری خانه ی رما به آتش بکشی؟!) قال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک» (عمر گفت: بله. این کار از آن چه که پدرت آورده مهم تر است)! (انساب الاشراف، بلاذرى، ج۱، ص۵۸۶٫)
ابن قتیبه دینوری متوفای ۲۷۰ هـ ق می گوید: «و إن أبابکر رضی الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه ، فبعث إلیهم عمر ، فجاء فناداهم وهم فی دار علی ، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذی نفسه عمر بیده . لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها ، فقیل له : یا أبا حفص ، إن فیها فاطمة ؟ فقال : وإن» (همانا ابوبکر به دنبال افرادی فرستاد که حاضر به بیعت با وی نشدند و نزد علی (علیه السلام) اجتماع کرده بودند. عمر به را به سوی آن ها فرستاد و عمر آن را که در خانه ی علی (علیه السلام) بودند صدا زد. آن ها از خانه خارج نشدند اعتنایی نکردند. عمر هیزم طلبید و گفت: قسم به کسی که جانم در دست اوست، یا از خانه خارج می شوید و یا این که خانه را با اهلش به آتش می کشم! به عمر گفتند ای اباحفص! فاطمه در این خانه است! عمر گفت: هر چند که فاطمه در آن خانه باشد!!!) «فی روایة أن عمر جاء إلى بیت فاطمة فی رجال من الأنصار و نفر قلیل من المهاجرین». (در روایت دیگری آمده است: عمر با عده ی زیادی از انصار و افراد کمی از مهاجرین درب خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمده بود) (الامامة والسیاسة – ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الشیری – ج ۱ – ص ۳۰) . ابن قتیبه» مى افزاید: در روایت دیگری آمده است که وقتی فاطمه (سلام الله علیها) صدای آن ها را شنید، با صدای بلند فرمود: «یا ابتِ یا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه …» (ای پدر جان! ای رسول خدا! ما پس از تو چه ظلم ها که از عمر بن خطاب و ابوبکر بن قحافه دیدیم!!!) (الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص ۳۰) .
مسعودی شافعی، متوفای ۳۴۵ هـ می گوید: «فهجموا علیه و أحرقوا بابه، و استخرجواه منه کرهاً، و ضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً». (به علی هجوم بردند. در خانه ی او را به آتش کشیدند و او را به اجبار از خانه بیرون آوردند. سرور زنان را با در خانه آن چنان فشار دادند که محسن را سقط کرد.) (اثبات الوصیة ، ص۱۴۳) . توجه: علمای وهابی که در برابر این بیان صریح، حرفی برای گفتن ندارند، مسعودی را شیعه معرفی کرده اند و حال آن که نقی الدین سبکی در کتاب، الطبقات الشافعیه، نام وی را در ردیف علمای شافعی ذکر کرده است. (الطبقات الشافعیة ج۳ ، ص ۴۵۶ و ۴۵۷ ، رقم ۲۲۵، چاپ دار احیاء الکتب العربیة)
ابن عبد ربّه، متوفای ۴۶۳ هـ می گوید: «الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر: علىّ و العباس، و الزبیر، و سعد بن عبادة، (کسانی که از بیعت با ابوبکر سرپیچی کردند، علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده بودند) فأمّا على و العباس و الزبیر فقعدوا فى بیت فاطمة (اما علی و عباس و زبیر، در خانه ی فاطمه نشسته بودند) حتّى بعث الیهم أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمة و قال له: إن أبوا فقاتلهم. (ابوبکر به عمر بن خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه بیرون بیاورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خوددارى کردند، با آنان جنگ کن.) فأقبل عمر بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار فلقیته» (عمر با شعله آتشى که همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه (علیها السلام) برداشته بود، به سوى آن ها حرکت کرد.) «فاطمة فقالت: یابن الخطاب! أجئت لتحرق دارنا؟» (فاطمه (علیها السلام) گفت: اى پسرخطاب! آتش آورده اى خانه مرا بسوزانى؟) «قال : نعم أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأمة فخرج علی حتى دخل على أبی بکر» (گفت: بلى، مگر این که به آنچه امت در آن داخل شده اند (بیعت با ابوبکر) شما هم داخل شوید)
ابن عبدالبر قرطبی متوفای ۴۶۳ می گوید: «فقالت لهم: إن عمر قد جاءنی و حلف لئن عدتم لیفعلن و ایم الله لیفین بها» (پس فاطمه به ایشان گفت : عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اینجا آمدید قسم به خداوند که چنین و چنان می کنم . و قسم به خدا که وی چنین خواهد کرد) (الاستیعاب، ابن عبدالبر قرطبى، ج۳، ص۹۷۵ ؛ المصنف، ابن ابى شیبه، ج۸، ص۵۷۲)
مقاتل بن عطیة (۵۰۵هـ) : «ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه (علیهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة (علیها السلام) و احرق باب الدار» (هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (علیها السلام) فرستاد ، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد) (الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه ، ص۱۶۰ و ۱۶۱ که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ)
ابی الفداء متوفای ۷۳۲ در تاریخ خود می نویسد: ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إلى علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة رضی الله عنها» (ابو بکر، عمر را به نزد علی و همراهیان وی فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد) «و قال إن أبوا فقاتلهم» (و گفت اگر ممانعت کردند پس با ایشان جنگ بنما) «فأقبل عمر بشئ من نار على أن یضرم الدار» (پس عمر با مقداری آتش به سمت ایشان آمد تا خانه را به آتش بکشد) «فلقیته فاطمة رضی الله عنها و قالت إلى أین یا بن الخطاب (پس فاطمه (علیها السلام) او را دید و گفت به کجا می روی ای فرزند خطاب؟!) أجئت لتحرق دارنا (آیا آمده ای که خانه ما را به آتش بکشی؟) قال نعم أو تدخلوا فیما دخل فیه الأمة (گفت: آری! مگر این که همان کاری را بنمایید که مردم کردند) (تاریخ ابوالفداء، ج۱، ص۱۵۶ طبع مصر بالمطبعة الحسینیة)
صفدی متوفای ۷۶۴ می گوید: «انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.» (عمر در روز بیعت، به شکم فاطمه ضربه ای زد که منجر به سقط شدن محسن از شکمش شد) (الوافى بالوفیات ، ج۵ ، ص۳۴۷)
ابن حجر عسقلانی (۸۵۲هـ) و شمس الدین ذهبی (۷۴۸هـ ): «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.» (عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گردید) (لسان المیزان ، ج۱ ، ص۲۶۸٫)
ابو ولید محمد بن شحنه حنفی (۸۱۷هـ): «ثم إن عمر جاء إلى بیت علی لیحرقه على من فیه فلقیته فاطمة ( علیها السلام ) . فقال : ادخلوا فیما دخلت فیه الأمة» (عمر به خانه علی آمد تا آن را با کسانی که در آن بودند به آتش بکشد ، پس فاطمه او را دید؛ عمر به او گفت: در آن چیزی که همه امت در آن وارد شدند، وارد شوید) (روضة المناظر فی أخبار الأوائل والأواخر ( هامش الکامل لابن الأثیر ) ، ج۱۱ ، ص ۱۱۳ ( ط الحلبی ، الأفندی سنة ۱۳۰۱ ))
محمد حافظ ابراهیم (۱۲۸۷-۱۳۵۱هـ): محمد حافظ ابراهیم ، شاعر مصری که به شاعر نیل شهرت دارد ، دیوانی دارد که در ده جلد چاپ شده است . وی در قصیده ی معروف به «قصیده عمریّة»، یکی از افتخارات عمر بن خطاب این دانسته که در خانه علی (علیه السلام) آمد و گفت: اگر بیرون نیایید و با ابوبکر بیعت نکنید، خانه را به آتش میکشم هر چند دختر پیامبر در آن جا باشد . جالب آن است که وی قصیده اش را در یک جلسه ی بزرگ قرائت کرد و حضار نه تنها بر او خرده نگرفتند؛ بلکه تشویق کردند و به وی مدال افتخار نیز دادند!!! وی در این قصیده میگوید: و قولة لعلی قالها عمر أکرم - بسامعها أعظم بملقیها *** حرقت دارک لا أبقی علیک بها - إن لم تبایع و بنت المصطفى فیها *** ما کان غیر أبی حفص بقائلها - أمام فارس عدنان وحامیها . و گفتاری که عمر آن را به علی گفت، به چه شنونده ی بزرگواری و چه گوینده ی مهمی ؟! به او گفت : اگر بیعت نکنی ، خانهات را به آتش میکشم و احدی را در آن باقی نمیگذارم؛ هر چند دختر پیامبر مصطفی در آن باشد. جز ابو حفص (عمر) کسی جرأت گفتن چنین سخنی را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وی نداشت . دیوان محمد حافظ ابراهیم ، ج۱ ، ص۸۲ .
آن چه که از متون تاریخی شیعه و سنی به دست می آید این است که اندکی بعد از رحلت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، عمر بن خطاب به همراه گروهی از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت به خانه ی وحی هجوم بردند و آن جا را به آتش کشیدند. آن ها به خوبی می دانستند که بانوی زن های دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) در آن خانه است. آن ها می دانستند که آن جا خانه ی جوانان اهل بهشت، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) است. آن ها می دانستند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شش ماه تمام هر روز که برای اقامه ی نماز صبح به مسجد می رفت، کنار آن خانه می ایستاد و ضمن توصیه ی آن ها به نماز، آنان را به عنوان اهل بیت خود خطاب می فرمود. و به خوبی می دانستند که منظور از اهل بیت، همان کسانی هستند که خدای متعال در قرآن کریم، آن ها را به تطهیر و عصمت ستوده است. آن ها نه تنها چنین خانه ای را به آتش کشیدند، بلکه به تنها دختر نبی مکرم اسلام هم جسارت کردند و با ضرباتی که به آن حضرت وارد کردند، محسن، فرزند شش ماهه ی آن حضرت را به شهادت رساندند. و در نهایت، آن بانوی بزرگوار هم بعد از گذشت مدت کوتاهی از آن واقعه، بر اثر جراحات ناشی از آن به شهادت رسید.
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی می فرماید: «إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَة» همانا فاطمه؛ همانا فاطمه ی زهرا (که درود خداوند بر او باد) صدیقه ی شهیده است.» (الکافی، جلد۱، صفحه ی۴۵۸ (دارالکتب) / ج۲، ص۴۸۹ (دارالحدیث)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول
ادامه مطلب را ببينيد
پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله در صفر سال یازدهم هجری، عده ای بر خلاف بیعتی که با ایشان و امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در غدیر خم کرده بودند، خلافت را از مسیر اصلی خود خارج کرده و آن را غصب نمودند. عده ای از اصحاب باوفای رسول خدا نیز به این عمل اعتراض کرده و در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام تحصّن کردند. به دنبال این تحصّن، هواداران ابوبکر به دستور او به صورت مسلحانه به درب خانه حضرت علی آمده و ساکنان آن خانه را تهدید و ارعاب نمودند که این عمل منجر به شکست تحصن به فرمان امام علی برای جلوگیری از پیشامد ناگوار شد. باز به دستور دستگاه خلافت و با هدف بیعت گرفتن از امام علی علیه السلام، به خانه ایشان هجوم برده شد که در این هجوم، درب خانه آتش زده شد و حضرت فاطمه که پشت درب بودند در اثر ضربه به در توسط عمر بن خطاب مجروح شده و جنینی که در رحم داشتند سقط نمودند. همچنین امام علی علیه السلام را به زور از خانه خارج نموده و به مسجد برای بیعت اجباری بردند. بنابراین، نقلهای «هجوم به بیت حضرت فاطمه علیهاالسلام» به دو گروه تقسیم میشود: یکی هجوم اول که منجر به شکست تحصن شد؛ و دیگری، هجوم اصلی که منجر به سوزاندن خانه اهل بیت و جسارت به دختر پیامبر و خارج کردن به زور امیرالمؤمنین از خانه شد.
واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها
حضور عمر بن خطاب و همراهانش جلوی خانه حضرت فاطمه س برای فراخواندن علی بن ابیطالب و دیگر حاضران در خانه برای بیعت با ابوبکر اشاره دارد. بنابر نقل منابع شیعه و سنی، این واقعه که پس از رحلت پیامبر ص در ۲۸ صفر سال ۱۱ق رخ داد، عمر بن خطاب تهدید کرد که اگر اهل خانه بیرون نروند خانه را آتش خواهد زد. در کتاب سلیم بن قیس هلالی، اثبات الوصیة و تفسیر عیاشی از منابعِ نخستین شیعه، آمده است که در این واقعه که به شکستن و آتش زدن درِ خانه انجامید، محسن جنین فاطمه س ، سِقط شد و پس از مدتی، فاطمه (س) به شهادت رسید. منابع اهل سنت آتش زدنِ در و آسیب دیدن فاطمه را انکار کرده و راویان آن را به رافضی بودن متهم کرده اند. درباره عوامل بروز این واقعه گفته شده است که ابوبکر نیازمند بیعت امام علی ع بود تا جایگاه خلافت خود را مستحکم سازد. به گفته محمدهادی یوسفی غروی زاده ۱۳۲۷ش ، پژوهشگر تاریخ اسلام، این واقعه حدود ۵۰ روز پس از رحلت پیامبر ص رخ داده است. بنابر نقل کتاب سلیم و کتاب الامامة و السیاسة، فاطمه(س) در ملاقاتی که ابوبکر و عمر با او داشتند، با یادآوری حدیث بَضعة خدا را گواه گرفت که آن دو نفر او را آزرده و خشمگین کردهاند. در منابع اهلسنت از ابوبکر نقل شده که در آخرین لحظات عمرش گفت: کاش دستور ورود به خانه فاطمه را نداده بود.
پس از رحلت پیامبر ص ، عده ای از مهاجران و انصار در اجتماعی که در سقیفه بنیساعده تشکیل شد، بر خلافت ابوبکر توافق و با او بیعت کردند.[۹] بهگفته ابنکثیر، بیعت با ابوبکر پیش از تدفین پیامبر انجام شد؛[۱۰] در ساعاتی که امام علی(ع) مشغول آماده ساختن پیکر پیامبر برای دفن بود.[۱۱] . بنابر نقل یعقوبی، مورخ قرن سوم، در واقعه سقیفه بنیساعده برخی صحابه همچون عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و براء بن عازب از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.[۱۵] به گفته سید مرتضی عسکری، تاریخ پژوه قرن پانزدهم هجری قمری، همان کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، همراه با امام علی(ع) در خانه حضرت فاطمه س تَحَصُّن کردند.[۱۶] طبری طلحه و زبیر را نیز جزو تحصنکنندگان نام برده است.[۱۷]
اهل بیت و خانه فاطمه سلام الله علیها
ماجرای هجوم به خانه فاطمه پس از واقعه سقیفه و با هدف بیعت گرفتن از امام علی ع برای خلافت ابوبکر رخ داد،[۱] به شهادت فاطمه س انجامید،[۲]
دستور ابوبکر به بیعت گرفتن از علی(ع) و همراهانش
ابوبکر پس از پایان بیعت سراغ برخی از صحابه را گرفت که با او بیعت نکرده بودند.[۱۸] بنابر نقل کتاب الامامة و السیاسة، منسوب به ابنقتیبه، ابوبکر در چهار نوبت عمر و قنفذ را به خانه حضرت فاطمه س فرستاد تا علی(ع) و متحصنان در خانه او را برای بیعت خوانند.[۱۹] بر اساس این نقل، در نوبت اول، مردانی که در خانه بودند پس از تهدید عمر بیرون آمدند و بیعت کردند، غیر از امام علی(ع) که گفت سوگند خورده است تا زمانی که قرآن را جمعآوری نکرده از خانه خارج نشود. ابوبکر در نوبت دوم و سوم قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد که او نیز پاسخ منفی شنید.[یادداشت ۱] در نوبت چهارم عمر با همراهی عدهای به خانه فاطمه رفت، علی(ع) را بیرون آورد و نزد ابوبکر برد.[۲۱] به گفته محمدهادی یوسفی غروی، پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع، ابوبکر سه بار افرادی را به خانه امام علی(ع) فرستاد و درخواست بیعت کرد؛ در نوبت اول و دوم امام آنها را بازگرداند و بار سوم خلیفه و طرفدارانش شدت عمل به خرج دادند.[۲۲] . امام علی(ع) درباره حوادث پس از رحلت پیامبرص فرمود: و چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگشتند و با پیمودن راههای گوناگون به گمراهی رسیدند و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند و بنیان را از بن برافکندند و در جای دیگر بنا نهادند. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰، ترجمه شهیدی. در کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید، آمده است که وقتی علی(ع) را به سمت مسجد میبردند، زبیر که جزو حاضران در خانه فاطمه(س) بود شمشیر کشید و گفت: ای فرزندان عبدالمطلب! آیا شما زنده اید و با علی اینگونه برخورد میشود؟! او به سمت عمر حمله کرد، ولی خالد بن ولید به سمت او سنگی پرتاب کرد و شمشیر از دست او افتاد. عمر شمشیر را برداشت و بر سنگی کوبید و شمشیر شکست.[۲۳] بنابر نقل طبری، مورخ قرن سوم قمری، زبیر هنگام بیرون آمدن از خانه فاطمه پایش لغزید و شمشیر از دستش افتاد.[۲۴] . پس از آن علی(ع) را نزد ابوبکر بردند و او را تهدید کردند که اگر بیعت نکند گردنش زده خواهد شد.[۲۵] در کتاب سلیم آمده است که علی(ع) در آن جمع به احتجاج پرداخت و سخنان پیامبر(ص) در روز غدیر و موارد دیگر درباره جانشینی خود را برای حاضران یادآوری کرد، ولی ابوبکر گفت از پیامبر شنیده است که نبوت و خلافت در اهلبیت او جمع نمیشود.[۲۶] . به گفته شیخ مفید، امام علی روز سقیفه با ابوبکر بیعت نکرد ولی درباره اینکه آیا بعدها بیعت کرده یا نه، نقلهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله اینکه پس از چهل روز یا شش ماه یا پس از شهادت فاطمه س بیعت کرد. شیخ مفید معتقد است که علی(ع) هیچ گاه بیعت نکرد.[۲۷] . بنابر روایتی وقتی علی(ع) را تهدید کردند که اگر بیعت نکند گردنش زده خواهد شد، عباس عموی پیامبر برای نجات علی(ع) دست او را گرفت و بر دست ابوبکر کشید و آنان نیز علی(ع) را رها کردند،[۲۸] ولی بنابر نقل الامامة و السیاسة ابوبکر گفت علی را تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، مجبور به بیعت نمیکند.[۲۹]
واکنش فاطمه سلام الله علیها
پس از آنکه فرستادگان ابوبکر در نوبت اول برای بردن علی ع و همراهانش به خانه فاطمه رفتند، فاطمه(س) کنار در رفت و گفت: هیچ قومی سراغ ندارم که حضورشان بدتر از شما باشد؛ شما جنازه رسول خدا ص را در مقابل ما رها کردید و تصمیم خود [درباره خلافت] را گرفتید و نظر ما را نپرسیدید و حق ما را به ما واگذار نکردید. [۳۰] . در نوبت چهارم که عمر برای بردن امام علی رفت، فاطمه(س) فریاد زد: «ای پدر! ای رسول خدا! ما پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه چهها کشیدیم!» عده ای از همراهان عمر با شنیدن این سخن متأثر شدند و برگشتند.[۳۱] . به گفته یعقوبی فاطمه خطاب به کسانی که به زور وارد خانه اش شده بودند گفت: «به خدا سوگند اگر بیرون نروید، به سوی خدا فریادِ دادخواهی سر خواهم داد.» با این سخن فاطمه، همه کسانی که در خانه بودند بیرون رفتند.[۳۲] ابوبکر جوهری (درگذشت ۳۲۳ق) در کتاب «السقیفة و فدک» آورده است که وقتی عمر علی(ع) را به زور از خانه بیرون برد، فاطمه کنار درِ خانه رفت و خطاب به ابوبکر گفت: چه زود بر اهلبیت رسول خدا حملهور شدید! به خدا سوگند با عمر سخن نخواهم گفت تا خدا را ملاقات کنم. [۳۳][یادداشت ۲]بنابر همین روایت، ابوبکر بعدها نزد فاطمه(س) رفت و برای عمر شفاعت کرد و فاطمه از او راضی شد.[۳۴] با این حال بر پایه روایتی که در صحیح بخاری آمده، فاطمه از ابوبکر به دلیل مصادره فدک نیز خشمگین بود و تا زنده بود از او راضی نشد و با او سخن نگفت.[۳۵] . در تفسیر عیاشی نیز آمده است وقتی علی(ع) را از خانه بیرون بردند، فاطمه(س) نزد ابوبکر رفت و گفت اگر علی را رها نکنید نزد قبر پیامبر خواهم رفت و با موی پریشان به خدا شکایت خواهم برد. امام علی ع سلمان را نزد فاطمه(س) فرستاد تا او را از این کار بازدارد. فاطمه چون پیام علی(ع) را شنید به خانه بازگشت.[۳۶] .
تهدید به آتش زدن خانه
بنابر آنچه در برخی منابع اهلسنت، از جمله العقد الفرید،[۳۷] تاریخ طبری،[۳۸] انساب الاشراف،[۳۹] المصنَّف،[۴۰] و الامامة و السیاسة[۴۱] ذکر شده، عمر بن خطاب به فرمان ابوبکر به خانه فاطمه رفت تا علی(ع) و همراهانش را برای بیعت ببرد، و وقتی با خودداری اهالی خانه روبهرو شد، دستور جمعآوری هیزم داد و تهدید کرد که خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. بهگفته ابنعبدربه، ادیب و مورخ قرن سوم و چهارم هجری قمری، ابوبکر به عمر گفت اگر اهل خانه از بیرون آمدن خودداری کردند با آنان بجنگ. عمر در حالی که مشعل آتشی در دست داشت، تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد.[۴۲] بنابر نقل الامامة و السیاسة وقتی عمر چنین تهدیدی کرد به او گفتند فاطمه در این خانه است و عمر در پاسخ گفت: اگرچه او در خانه باشد. [۴۳] . در منابع تاریخی، نام برخی کسانی که عمر را در این هجوم همراهی میکردهاند آمده است؛ از جمله اُسَید بن حُضَیر، سَلَمَة بن سَلامة بن وقش،[یادداشت ۳] ثابت بن قَیس بن شَمّاس خزرجی،[۴۴] عبدالرحمان بن عوف، محمد بن مَسلَمه[۴۵] و زید بن اَسلم.[۴۶] . سید جعفر شهیدی معتقد است تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه که در انساب الاشراف[۴۷] و العقد الفرید[۴۸] از منابع اهلسنت نقل شده، نمیتواند جعلی و ساخته هواخواهان شیعه یا دستههای سیاسی موافق آنان باشد؛ چرا که آنان در سدههای نخست قدرتی نداشتند و در اقلیت بودند. بهعلاوه این گزارش در منابع مغرب اسلامی که شیعیان در آن حضور نداشتند نیز ثبت شده است.[۴۹] شهیدی بر این باور است که حاضران در سقیفه بیشتر دغدغه حکومت داشته اند تا دغدغه دین.[۵۰]
آتشزدنِ در، آسیب دیدن فاطمه(س) و سِقط شدن محسن
در برخی منابع قدیمی شیعه نقل شده است که در واقعه هجوم به خانه فاطمه، درِ خانه را آتش زدند و فاطمه(س) آسیب دید و جنینش سِقط شد. در کتاب سلیم بن قیس آمده است که عمر بن خطاب تهدید خود را عملی کرد و درِ خانه فاطمه(س) را آتش زد و وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبهرو گردید با غلاف شمشیر به پهلوی او زد.[۵۱] همچنین در کتاب اثبات الوصیه منسوب به علی بن حسین مسعودی مورخ قرن چهارم هجری قمری آمده است: «به خانه هجوم بردند و درِ آن را آتش زدند و علی(ع) را به زور بیرون بردند و سرور زنان را پشت در فشار دادند، بهطوری که محسن سِقط شد.»[۵۲] در نقل دلائل الامامة آمده است که عمر به قنفذ دستور داد فاطمه(س) را بزند.[۵۳] . عیاشی، محدث شیعه در عصر غیبت صغرا نیز گفته است که عمر با لگد به درِ خانه، که از شاخه های نخل درست شده بود، کوبید و آن را شکست و وارد خانه شد و علی(ع) را کتف بسته بیرون برد.[۵۴] .
زمان واقعه
محمدهادی یوسفی غروی، پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع، بر اساس شواهدی معتقد است زمان هجوم به خانه فاطمه(س) بلافاصله پس از واقعه سقیفه و بیعت با ابوبکر نبوده، بلکه حدود ۵۰ روز یا بیشتر پس از رحلت پیامبر ص رخ داده است.[۵۵] یکی از شواهد وی آن است که فردی به نام بُرَیدة بن حُصَیب اَسلمی که همراه سپاه اسامه به سوی موته رفته بود، پس از بازگشت به مدینه و خبردار شدن از ماجرای سقیفه، همراه با عده ای از افراد قبیله خود به طرفداری امام علی ع پرداختند و گفتند تا علی بیعت نکند ما بیعت نمیکنیم. پس از این ماجرا بود که خلیفه و اطرافیانش به فکر بیعت گرفتن از امام علی(ع) افتادند. بهگفته یوسفی غروی با توجه به زمان رفت و برگشت سپاه و حوادث قبل و بعد از آن، ماجرای هجوم حدود ۵۰ روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است.[۵۵]
ناخشنودی فاطمه(س) از ابوبکر و عمر
در کتاب سلیم بن قیس و الامامة و السیاسة و دلائل الامامة آمده است که پس از واقعه هجوم به خانه فاطمه، ابوبکر و عمر درصدد عذرخواهی و جلب رضایت فاطمه برآمدند و به ملاقات او رفتند. فاطمه سلام الله علیها آنها را نپذیرفت، ولی آن دو امام علی(ع) را واسطه قرار دادند و با فاطمه دیدار کردند. در این دیدار فاطمه(س) از آن دو روگرداند و این سخن پیامبرص که فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است، به آنها یادآوری کرد، سپس گفت من خدا را گواه میگیرم که شما دو نفر مرا آزرده و خشمگین کردید.[۵۶][یادداشت ۴]
در برخی منابع اهلسنت همچون تاریخ مدینة دمشق[۵۸] تألیف اِبنعَساکِر، اَلمُعْجَمُ الکَبیر[۵۹] تألیف طَبَرانی و تاریخ الاسلام[۶۰] تألیف ذَهَبی آمده است که ابوبکر در آخرین ساعات عمر خود از انجام سه کار ابراز تأسف و پشیمانی کرد، و از جمله گفت که کاش دستور ورود به خانه فاطمه را نداده بود.[یادداشت ۵]
در ادبیات
در اشعار شاعران نمونههایی از تشریح حوادث مرتبط با زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها مشاهده میشود. اشعار محمدحسین غروی اصفهانی مشهور به کمپانی یکی از این نمونهها است: تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت - کعبه ویران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت *** شمع بزم آفرینش با هزاران اشک و آه - شد چنان کز دود آهش سینۀ کاشانه سوخت *** آتشی در بیت معمور ولایت شعله زد - تا ابد زان شعله هر معمور و هر ویرانه سوخت *** آه از آن پیمان شکن کز کینۀ خُمِّ غدیر - آتشی افروخت تا هم خُمّ و هم پیمانه سوخت *** لیلی حُسنِ قِدَم چون سوخت از سر تا قَدَم - همچو مجنون، عقل رهبر را دل دیوانه سوخت *** گلشن فرّخْ فَر توحید آندم شد تباه - کز سُموم شرک آن شاخِ گلِ فرزانه سوخت *** گنج علم و معرفت شد طعمۀ افعی صفت - تا که از بیداد دونان گوهر یکدانه سوخت *** حاصل باغ نبوت رفت بر باد فنا - خرمنی در آرزوی خام آب و دانه سوخت *** کرکس دونْ پنجه زد بر روی طاوس ازل - عالَمی از حسرت آن جلوۀ مستانه سوخت *** آتشی آتش پرستی در جهان افروخته - خرمن اسلام و دین را تا قیامت سوخته[۷۲] .
واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها *** واقعه سقیفه *** واقعه فدک *** ایام محسنیه
محسن بن علی علیه السلام، شهادت حضرت فاطمه س ، و ایام محسنیه . قدیمیترین منبعی که سقط شدن محسن(ع) در ماجرای هجوم به خانه را نقل کرده، کتاب سلیم بن قیس از منابع قرن نخست هجری است و بیشتر منابع بعدی شیعه همچون الاحتجاج تألیف احمد بن علی طبرسی، غایة المرام تألیف سید هاشم بحرانی و بحارالانوار تألیف علامه مجلسی این خبر را به نقل از آن آورده اند.[۵۷] .
وقایع قبل از هجوم *** طلب یاری امام علی از اصحاب پیامبر *** خانه نشینی امام علی و جمع آوری قرآن *** ادعای ابیبکر بر مقام و القاب خاص*** اتمام حجت امام علی با انصار ***تحصن کنندگان در خانه حضرت زهرا *** دستور ابوبکر به شکستن تحصن *** تهدید عمر به آتش زدن خانه *** هجوم اول *** هجوم دوم ***هجوم سوم *** هجوم اصلی و جسارت به حضرت زهرا *** هجوم اصلی به روایت سلمان فارسی *** هجوم اصلی در روایات شیعه *** وقایع بعد از هجوم *** شهادت حضرت محسن *** قاتل حضرت محسن در منابع شیعه *** ترور حضرت علی *** غصب فدک *** غضب فاطمه بر ابیبکر *** شهادت حضرت زهرا
در روایتی از شیعه و سنی آمده است که پیامبر صلی الله علیه وآله خانه فاطمه و علی را از بهترین مصادیق خانه هایی معرفی میکرد که در این آیه آمده است : فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللهُ أَن تُرْفَعَ وَیذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ؛ در خانههایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن خانهها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند [۶] . در منابع شیعه و اهلسنت، شأن نزول آیاتی از قرآن مرتبط با اهالی خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام ، فاطمه سلام الله علیها ، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السام دانسته شده است، از جمله آیه اطعام[۷] و آیه تطهیر.[۸] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول
ادامه مطلب را ببينيد
زمان شهادت محسن
محسن در ماجرای هجوم به خانه فاطمه س سقط شده است.[۵] محمدهادی یوسفی غروی متولد ۱۳۲۷ش پژوهشگر تاریخ اسلام، معتقد است که محسن در ایام اول ماه ربیع که به ایام محسنیه مشهور است به شهادت نرسیده؛ چراکه هجوم به خانه فاطمه سلام الله علیها با فاصله پنجاه روز یا بیشتر پس از رحلت پیامبر ص رخ داده است.[۶] او برای اثبات این مطلب با استناد به گزارشهای تاریخی، شواهدای ارائه کرده از جمله آنها طرفداری بُرَیدة بن حُصَیب اَسلمی از امام علی(ع) است. بریده همراه سپاه اسامه به سوی موته رفته بود، پس از بازگشت به مدینه و خبردار شدن از ماجرای سقیفه، همراه با عده ای از افراد قبیله خود به طرفداری امام علی علیه السلام پرداختند و گفتند تا علی بیعت نکند ما بیعت نمیکنیم. پس از این ماجرا بود که خلیفه و اطرافیانش به فکر بیعت گرفتن از امام علی(ع) افتادند. به گفته یوسفی غروی با توجه به زمان رفت و برگشت سپاه اسامه و حوادث قبل و بعد از آن، ماجرای هجوم حدود پنجاه روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است.[۷]
ایام مُحسنیه
روزهای اول ماه ربیعالاول که برخی شیعیان به مناسبت شهادت محسن بن علی علیه السلام فرزند امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها، در آن مراسم عزاداری برپا میکنند. عزاداری در این ایام، سابقه چندانی ندارد از این رو مورد تأیید برخی از مراجع تقلید قرار نگرفته است. محمدهادی یوسفی غروی پژوهشگر تاریخ اسلام، با استناد به گزارشهای تاریخی و ارائه شواهدی واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها و سقط محسن را پنجاه روز یا بیشتر پس از رحلت پیامبرص ۲۸ صفر دانسته است این دیدگاه با شهادت محسن در اوایل ربیعالاول سازگار نیست.
برخی شیعیان، روزهای اول ربیعالاول را ایام شهادت محسن فرزند حضرت فاطمه سلام الله علیها میدانند از اینرو این روزها را ایام محسنیه نامیده و در آن مراسم عزاداری برپا میکنند.[۱] دفتر سید محمدصادق روحانی در اطلاعیه ای، محبان اهلبیت(ع) را به برگزاری عزاداری در ایام پس از صفر تا نهم ربیعالاول تشویق کرده و دلیل آن را روایتی از امام صادق علیه السام، سیره مستمره علما و توصیه اکید این مرجع تقلید اعلام کرده است. همچنین در این اطلاعیه آمده که اتفاقات هفته اول پس از ماه صفر، ریشه همه مصائب جهان اسلام است و کسانی که برای تضعیف و بیاهمیت جلوه دادن این ایام تلاش میکنند، مرتکب گناهی بزرگ هستند.[۲] . برگزاری مراسم در ایام محسنیه در شیعه سابقه چندانی ندارد. از این رو به گفته ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید بهتر است که مراسم ایام محسنیه برگزار نشود، چراکه این مراسم در شیعه سابقه نداشته و باعث کمرنگ شدن برنامه های اصلی میشود.[۳] همچنین آیت الله شبیری زنجانی از مراجع تقلید ترویج دهه های پیاپی عزاداری را زمینه ساز رویگردانی جامعه از عزاداری اهلبیت دانسته است.[۴] .
نظر مقام معظم رهبری در باره ایام دهه محسنیه
امام خامنه ای درباره ایام دهه محسنیه و اضافه کردن ایامی به سایر ایام عزاداری روضه خواندن و گريه كردن مربوط به همه ائمه نيست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا يك وقت در جمع و مجلسى كسى روضهاي مىخواند، عدهاي دلشان نرم مىشود و گريه مىكنند؛ اين عيبى ندارد… اصلاً عزادارى كردن يك حرف است، روضهخوانى و سينهزنى راه انداختن يك حرف ديگر است. روضهخوانى و سينهزنى راه انداختن، مخصوص امام حسين است؛ حداكثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به اين وسعت … مقام معظم رهبری ۱۳۷۰/۱۲/۱۳
یکی از مسایلی که چند سال است در اوایل ماه ربیع در تعدادی از محافل و مجالس مجازی و حقیقی محل بحث است، دهه ی به نام محسنیه است که برخی برای رونقبخشی به آن از مراجع هزینه میکنند. این در حالی که این انتساب ریشه درستی ندارد و حتی بسیاری از علما آسیبهایی را بر آن ذکر میکنند.
به گزارش شبکه اجتهاد، از سال ۹۲ در برخی محافل مداحی به ویژه در قم، تهران و مشهد سخن از گرفتن عزاداری برای حضرت محسن(ع) آن هم با عنوان هفته و دهه به میان آمد و نقل مجالس رسانهای و خبری شد اما هنوز نطفه این طرح منعقد نشده بود که واکنشهای مختلفی نسبت به آن بروز و تا حدودی اقامه عزا با عنوان «دهه» و «هفته» ا در این ایام در نطفه خفه کرد.
شاید حسن رحیم پور ازغدی که طی ماه های اخیر در محافل دینی و مذهبی خبرساز شده است، اولین کسی بود که واکنش شدیدی نسبت به دههسازی برای عزاداری و مناسک تراشی و خلق ایام نشان داد؛ وی گفته بود: سالی که شش ماهش عزاداری است، آن عزاداری دیگر ارزشی ندارد، مدام ایام خلق میکنند؛ ایام محسنیه جدیداً خلق شده است. آن روز دیدم یک کتاب قطور برای حضرت محسن نوشته اند، کسی که به دنیا نیامده است! بعد از همان شخص پرسیدم شما کل کتابهایی که برای حضرت زهرا(س) چاپ کردهاید به این قطر نمیرسد، چطور برای حضرت محسن با این قطر کتاب درآوردید؟ این جور که شما ایام درست میکنید آقاجان باید کل سال که عزاداری کنیم و مردم به کارشان نمیرسند… اگر نصف سال را در تقویم به بهانه های مختلف شروع کنیم به عزاداری، کمترین ضررش این است که کسی رغبتی برای آمدن در مجلس عزاداری نخواهد داشت و برایش عادی میشود. این موضوع از ایام اهل بیت(ع) قداستزدایی میکند. چیزی که نادر نباشد، دیگر مرغوب نیست. به نظر بنده این وهن اهل بیت(ع) است. باید کاری کنیم تا گفتیم مراسم عزاداری شخص بدود، نه اینکه بگوید ای بابا باز هم مجلس عزا!.
اما با گذشت اندک زمانی بعد از آن برخی از مراجع نیز وارد این مسئله شدند و در پاسخ به استفتائاتی که از ایشان شد یا در دیدارها و دروس خارج فقه نسبت به این مسئله واکنش نشان دادند؛ آیتالله مکارم شیرازی از جمله این مراجع معظم بود که در سخنانی نسبت به آن واکنش نشان داده و با تأکید بر اصل عزاداری برای خاندان اهل بیت(ع) بر لزوم پرهیز از برنامهها و ایامی که در شیعه سابقه نداشته، تاکید کرد.
همچنین آیتالله شبیری زنجانی نیز در این باره بیان کردند که افراط در عزاداریها به تفریط میانجامد و جامعه نمیتواند نسبت به همه عزاداریهای پیاپی مراقبت داشته باشد. این مرجع تقلید گفت: همینطور پشت سر هم دهه درستکردن، توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان، زمینه انکار مجموعه عزاداریها را به وجود میآورد. افراط در عزاداریها به تفریط میانجامد. ایشان با ابراز نگرانی از اینکه عده ای امروزه با افراط در عزاداریها، زمینه هتک حرمت را فراهم میکنند، فرمودند: این افراد در این زمینه مسئولاند. آیا واقعاً کسی که مدعی محب اهل بیت علهم السلام بودن است موظف به چنین کارهایی است! این فقیه وارسته با تأکید بر اینکه موضوع هتک عزاداری را عرف تشخیص میدهد و مسئله ای شرعی نیست، بیان کردند: حدیث خاصی راجع به مدت زمان عزاداریها وجود ندارد. از نظر شرعی هتک حرمت عزای اهل بیت(ع) خلاف شرع است، اما اینکه چه کاری هتک حرمت است را خود افراد باید تشخیص بدهند. ایشان افزود: عقیده ما درباره اینکه آیا شادی در ایامی غیر از روز شهادت، موجب هتک حرمت میشود یا خیر، حجت نیست بلکه تشخیص این موضوع برعهده عرف است جامعه مشخص میکند تاچه زمانی بایدعزانگه داشته شود.
امروزه برخی از منبریها و بعضی از مداح های بی تقوا حرفهای بی سند و مجالس بی سندی را ترویج میکنند، نظر عرف، پس از ترویج آن در جامعه، ممکن است به اینکه هرگونه مجلس شادی در این ایام، هتک حرمت باشد تغییر کند؛ البته در این صورت موضوع هتک حرمت محقق است و افراد هم شرعاً موظفند هتک حرمت نکنند ولی آیا باید دنبال این باشیم که آنقدر در اذهان مردم بعضی از مصادیق را به عنوان هتک عزاداری مطرح کنیم و آن را تبلیغ کنیم تا واقعا عرف آن را هتک بداند؟ آیا شرع چنین سفارشی به ما کرده است؟ . اما این روزها و با شروع ایام ربیعالاول مجدداً در برخی محافل به ویژه مجازی سخن از این دهه و هفته است و علی الخصوص در شهر مقدس قم برخی به همین مقدار اقامه عزا میکنند. البته همان طور که مراجع فرمودند اقامه عزا فی نفسه برای خاندان اهل بیت(ع) نه تنها جائز بلکه مستحب مؤکد است ولی نکته اعجاب آور آن است که برخی اقامه عزا در این ایام را به برخی مراجع از جمله آیت الله وحید خراسانی منتسب میکنند.
آیتالله وحید خراسانی از مراجع پیشگام در اقامه عزا برای اهل بیت(ع) هستند و در ایام شهادت حضرت زهرا(س) و امام صادق(ع) و برخی ائمه(ع) دیگر آئین پیاده روی با پای پیاده از منزل تا حرم حضرت معصومه(س) را به راه انداخته اند. با این وجود با تماسی که خبرگزاری ایکنا؛ با دفتر این مرجع تقلید داشت، دفتر ایشان با صراحت اعلام کردند که ایشان هیچ نظری در مورد اقامه عزا در ایامی به نام محسنیه(ع) نداشته اند.
آیت الله شبیری زنجانی نیز که سخنان ایشان در عبارات فوق ذکر شد، تنها طبق روال همه ساله روز اول ربیع الاول را به دنبال روزهای پایانی صفر مراسم میگیرند و انتساب چنین ایامی به برخی بزرگان از موضوعات عجیب فرهنگی در کشور هست.
حکم برگزاری ایام محسنیه طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي
پرسش : نظر شما در مورد برگزاری ایام محسنیه چیست؟ . پاسخ :توسل به ذیل عنایت معصومین (علیهم السلام) و فرزندان آنها کار بسیار خوبی است، ولی بهتر این است که برنامه های جدیدی که در میان شیعه سابقه نداشته است ترتیب داده نشود تا برنامه های موجود کم رنگ نگردد.
پرسش : نظر حضرتعالی در مورد برگزاری مراسم ایام محسنیه چیست؟ . پاسخ :توسل به ذیل عنایت معصومین (علیهم السلام) و فرزندان آنها کار بسیار خوبی است ولی بهتر این است که برنامه های جدیدی که در میان شیعه سابقه نداشته است ترتیب داده نشود. منبع: سایت هدانا برگرفته از استفتائات حضرت آيت الله العظمی مكارم شيرازي.
مطابق نظر آيت الله شبيري زنجاني
آیت الله العظمی شبیری زنجانی: افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد . حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی نسبت به ترویج دهه های پیاپی عزاداری هشدار دادند و گفتند: افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد. از آنجا که جامعه نمی تواند نسبت به همه عزاداری های پیاپی مراقبت داشته باشد سرانجام به انکار مجموع عزاداری روی میاورد.
آیت الله العظمی شبیری زنجانی نسبت به ترویج دهه های پیاپی عزاداری هشدار دادند و گفتند: افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد. از آنجا که جامعه نمی تواند نسبت به همه عزاداری های پیاپی مراقبت داشته باشد سرانجام به انکار مجموع عزاداری روی میاورد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی شبیری زنجانی، این مرجع عالی قدر عصر روز چهارشنبه (۲۱/۱۲/۹۲) در جمع تعدادی از روحانیون و طلبه های حوزه علمیه قم که در دفتر ایشان حضور داشتند، ترویج دهه های پیاپی عزاداری را زمینه ساز رویگردانی جامعه از عزای اهل بیت علیهم السلام دانستند و گفتند: همین طور پشت سر هم دهه درست کردن، توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداری ها را به وجود می آورد.افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد.
این فقیه وارسته با تاکید بر اینکه موضوع هتک عزاداری را عرف تشخیص می دهد و مسأله ای شرعی نیست، خاطرنشان کردند: حدیث خاصی راجع به مدت زمان عزاداری ها وجود ندارد. از نظر شرعی هتک حرمت عزای اهل بیت – علیهم السلام- خلاف شرع است، اما این که چه کاری هتک حرمت است را خود افراد باید تشخیص بدهند.
ایشان افزودند: عقیده ما درباره اینکه آیا شادی در ایامی غیر از روز شهادت، موجب هتک حرمت می شود یا خیر، حجت نیست بلکه تشخیص این موضوع بر عهده عرف است جامعه مشخص می کند تا چه زمانی باید عزا نگه داشته شود.
ایشان با ابراز نگرانی از اینکه عده ای امروزه با افراط در عزاداری ها زمینه هتک حرمت را فراهم می کنند فرمودند: این افراد در این زمینه مسئولند.آیا واقعا کسی که مدعی محب اهل بیت – علیهم السلام- بودن است موظف به چنین کارهایی است؟!
امروزه برخی از منبری ها و بعضی از مداح های بی تقوا حرفهای بی سند و مجالس بی سندی را ترویج می کنند نظر عرف، پس از ترویج آن در جامعه، ممکن است به اینکه هرگونه مجلس شادی در این ایام، هتک حرمت باشد تغییر کند البته در این صورت موضوع هتک حرمت محقق است و افراد هم شرعا موظفند هتک حرمت نکنند ولی آیا ما باید دنبال این باشیم که آنقدر در اذهان مردم بعضی از مصادیق را به عنوان هتک عزاداری مطرح کنیم و آن را تبلیغ کنیم تا واقعا عرف آن را هتک بداند؟ آیا شرع چنین سفارشی به ما کرده است؟. منبع: سایت هدانا برگرفته از سایت رسمی حضرت آيت الله العظمی شبیری زنجانی
آیت الله حسینی زنجانی به پرسشی در خصوص دهه محسنیه و هفته اول ماه ربیعالأول پاسخ داد.
به گزارش شفقنا، متن پرسش و پاسخ به شرح زیر است : با عرض سلام و ادب؛ چنانچه مستحضر هستید با شروع ماه ربیعالأول، عدهای از اهل تدین هلول این ماه را تبریک و شادباش میگویند، و عدهای دیگر از مؤمنین نیز به دلیل اینکه در هفته ی اول این ماه "یعنی تا روز هشتم ربیع" وقایعی همچون هجوم به خانه ی حضرت زهرا علیهاالسلام و شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام، تشکیل سقیفه بنی ساعده و غصب خلافت حقه امیرالمؤمنین علیه السلام رخ داده است، از تبریک گفتن خودداری کرده و عزاداری خود را ادامه میدهند؛ لذا از محضر مبارک حضرتعالی تقاضامندیم که نظر شریفتان را در این خصوص تبیین بفرمایید که اولاً آیا با توجه به این وقایع رخ داده در هفته اول ماه ربیع، تبریک گفتن کار صحیحی است؟ و ثانیاً آیا عدم عزاداری در این هفته موجب اهانت به خاندان رسالت علیهم السلام میباشد؟ . بسمه تعالی : به طور کلی به ما دستور داده اند که در ایام حزن آلالله، محزون و در ایام سرور، مسرور بشویم. دهه محسنیه هیچ مانعی ندارد اما چون در ماه ربیع، میلاد پیامبر و امام صادق و امامت حضرت صاحب العصر علیهمالسلام و عجل الله له الفرج میباشد، شایسته است جشن و سرور برپا کنند؛ از طرفی اسم یکی از دهه های فاطمیه علیهاالسلام را اختصاص به دهه محسنیه علیه السلام بدهند، مناسب است. العلم عندالله . محمد الحسینی الموسوی الزنجانی
سند شهادت حضرت زهرا در منابع اهل سنت
سند شهادت حضرت محسن در منابع اهل سنت
پيشگويي پیامبر ص از ظلم بر حضرت زهرا س
شکایت حضرت فاطمه س از ظالمان به خداوند
شکایت حضرت فاطمه س از ابوبکر و عمر
غصب حق فاطمه عليها السلام در روایات
ايام محسنيه . ایام محسنیه تسلیت . ایام محسنیه چه ایامی است . ایام محسنیه چه روزی است ایام محسنیه چه زمانی است . ایام محسنیه چه موقع است . ایام محسنیه چیه . دهه محسنيه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول
ادامه مطلب را ببينيد
وقایع ماه ربیعالاول سومین ماه سال هجری قمری
ربیع از ماده «ربع» و معنای اصلی این ماده به عدد چهار بازمیگردد و عرب به فصل بهار که یک چهارم سال است، ربیع گفته است. از آنجا که ماه ربیع الاول و ربیع الآخر در آغاز این فصل جای گرفته اند به نام این فصل موسوم شده اند.[۱] مسعودی مینویسد: سالی که این نامگذاری انجام شده مقارن با فصل بهار بودهاست.[۲] و روییدنیهای زمین در این فصل زیاد بوده است. [۳] . این ماه در بین شیعیان به ماه شادی و سُرور معروف است ولادت پیامبر اکرم. میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، ولادت امام صادق ، امام صادق علیه السلام و آغاز امامت حضرت مهدی عج در این ماه واقع شده اند. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب المراقبات مینویسد: این ماه همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماهها است، بهجهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه، ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این ماه است و میتوان ادعا کرد از اول آفرینش زمین، رحمتی مانند آن بر زمین فرود نیامده است زیرا برتری این رحمت بر سایر رحمتهای الهی مانند برتری رسول خدا بر سایر مخلوقات است.[۴] .
وقایع ماه ربیع الاول : ولادت "پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله" رسول خدا(ص (۱۷ربیع الاول ۱ع [۶] . ازدواج "حضرت محمدامین صلی الله علیه و آله" با "حضرت خديجه بنت خویلد سلام الله علیها" ، حضرت خدیجه سلام الله علیها مادر حضرت زهرا سلام الله علیها نخستین زنی که مسلمان شد ۱۰ربیع الاول ۲۵ع [۷] . لیلة المبیت و هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله در اول ربیع الاول سال ۱ ق. لیلة المبیت و هجرت پیامبرصلی الله علیها ۱ ربیع الاول ۱ق [۸] . ولادت امام جعفر صادق علیه السلام ششمین امام شیعیان اثنیعشری و پنجمین امام اسماعیلیه ۱۷ ربیع الاول ۸۳ق [۹] . درگذشت سکینه دختر امام حسین علیه السلام در مدینه ۵ ربیع الاول ۱۱۷ق [۱۰] . ورود فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم ۲۳ ربیع الاول ۲۰۱ق [۱۱] . شهادت امام حسن عسکری اول ربیع الاول و آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه طبق نقل علامه مجلسی در زاد المعاد از شیخ طوسی در مصباح [۱۲] . شهادت امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان اثناعشری ۸ ربیع الاول ۲۶۰ق [۱۳] . آغاز امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه ۹ ربیعالاول ۲۶۰ق [۱۴] . صلح "امام حسن علیه السلام" و "معاویه" در ۲۵ ربیعالاول سال ۴۱ ق. آغاز قیام توابین به رهبری "سلیمان بن صرد خزاعی" در اول ربیع الاول سال ۶۵ ق. قيام مختار در ۱۲ ربیعالاول سال ۶۶ ق. میلاد مسعود "امام جعفر صادق علیه السلام" در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ ق. وفات "حضرت سكينه بنت الحسين" در ۵ ربیع الاول سال ۱۱۷ ق. ورود "حضرت معصومه علیهاالسلام" به شهر مقدس قم در ۲۳ ربیع الاول سال ۲۰۱ ق. شهادت "امام حسن عسکری علیه السلام" و آغاز غیبت صغری "امام زمان عجل الله تعالی فرجه" در اول یا ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ ق.
روز اول ربیعالاول: علما گفته اند مستحب است به شکرانه هجرت موفقیت آمیز رسول خدا صلى الله علیه وآله، این روز را روزه بگیرند و صدقه و انفاق و احسان نمایند،[۱] و همچنین زیارت آن بزرگوار، در این روز مناسب است. مرحوم «سید بن طاووس»، دعایى را براى این روز در کتاب اقبال نقل کرده است.[۲] .
روز دوازدهم ربیعالاول : در این روز دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اول بعد از سوره حمد، سه مرتبه سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «توحید» خوانده شود.[۳] .
روز هفدهم ربیعالاول: این روز مطابق نظر مشهور علماى امامیه، روز ولادت رسول خدا صلى الله علیه و آله و همچنین ولادت امام صادق علیه السلام است و روز بسیار مبارکى است و داراى اعمالى مى باشد: غسل; به نیت روز هفدهم ربیع الاول.[۴] . روزه; که براى آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتى از ائمه علیهم السلام آمده است: کسى که این روز را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه یک سال را مقرر مى فرماید.[۵] . هنگامى كه روز بالا آمد، دو ركعت نماز بجا آورد كه در هر رکعت پس از سوره حمد ده مرتبه سوره قدر و ده مرتبه سوره توحيد بخواند و بعد از سلام در مصلاى خود بنشيند و اين دعا را بخواند: «اللّهمّ انت حىّ لاتموت...». هر كه خواهان است، به زادالمعاد علامه مجلسی مراجعه كند. دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زیارت مشاهد مشرفه رفتن.[۶] . زیارت رسول خدا صلى الله علیه وآله از دور و نزدیک; در روایتى از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسى است که به هنگام حیاتم بسوى من هجرت کرده باشد، اگر نمى توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور بسوى من سلام بفرستید.[۷] . زیارت امیرمؤمنان امام علی علیه السلام نیز در این روز مستحب است با همان زیارتى که امام صادق علیه السلام در چنین روزى کنار ضریح شریف آن حضرت وى را زیارت کرد.[۸] . تکریم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست؛ مرحوم سید بن طاووس، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اول عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبى اکرم صلى الله علیه وآله سفارش بسیار کرده است.[۹] .
صَفَر رفت و ربیعُ الاَوَّل آمد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول
ادامه مطلب را ببينيد
صَفَر رفت و ربیعُ الاَوَّل آمد
صَفَر رفت و ربیعُ الاَوَّل آمد - که شادیها به صَدرِ جَدوَل آمد
ربيعُ الاَوَّل آمد نور آمد - نُهُم روزَش دُري مستور آمد
دَهُم آغازِ مولائِیِ مهدي - بَهارِ ما تَوَلّائِیِ مهدی
به هِفده میشوَد میلادِ دِلبر – وَ جشنِ پاکِ میلادِ پیمبر
وَ هِفده میشوَد میلادِ صادق - مُبارک ماهِ رویِ حَیِّ ناطِق
دو ماهِ غم، محرّم با صَفَر بود - غَمِ هَر یِک از آن دیگر بَتَر بود
غَمِ آقا حسین و زینبِ زار - مُنَقَّش بود بَر هَر دَر وَ دیوار
غَمِ عاشور بود و اربعین بود - که مَرد و زن از آن غَم دِل غَمین بود
غَمِ موتِ رسولُ اللّهِ خاتَم - کَز آن غَم دل غمین حَوّا و آدَم
غَمِ قتلِ حسن بود و رِضا بود - کَز آن غمگین عَلِیِّ مُرتضی بود
مُحَرّم با صَفَر چون یافت پایان - بِشُد از چهره ها شادی نمایان
ربیع، یعنی بهار روح و جان است - وَلی، غَم، باز هَم در آن نهان است
بُوَد آن غَم، غَمِ مهدِیِّ زهرا - که سرگردان بُوَد در کوه و صحرا
خدایا میرسان روز ظُهورش - شَوَد روشن دِلِ عالَم زِ نورَش
بِخواه ای باقری، از کِردگارش - همین زودی نَمایَد آشکارَش
دُعایِ عَجِّلِ اللّهُمَّ برخوان - به هر صُبحی، چِنان مُرغِ غَزل خوان
سروده شده اول ربیع ۱۴۴۷ شهریور ۱۴۰۴
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، وقایع ربیع الاول
ادامه مطلب را ببينيد