شهادت امام حسن علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السّلام ، فرزند ارشد امام علی علیه السّلام و فاطمه زهرا سلام اللهعلیها و امام دوم شیعیان است که بنا بر نقل همه منابع شیعه و اکثریت قریب باتفاق منابع اهل سنت، با خوراندن زهر به وسیله همسرش جعده و به تحریک معاویة بن ابیسفیان، مسموم و به شهادت رسید. مشهور میان مورخان شهادت آن حضرت روز پنجشنبه ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری در سن ۴۸ سالگی بود. بنا بر وصیت آن حضرت، محل دفن، کنار قبر پیامبر اسلام صلی اللهعلیه وآله وسلّم بود که با ممانعت عایشه و حامیاناش و تیرباران جنازه آن حضرت، سرانجام در قبرستان بقیع دفن شد. امام حسن مجتبی علیه السلام پس از دسیسههای مکرر از سوی معاویه بن ابی سفیان برای ترور امام، در نهایت در ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری با توطئه و تحریک معاویه و به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قیس مسموم شد و مظلومانه به شهادت رسید. دشمنی بر ضد امام حتی پس از شهادت ایشان نیز پایان نیافت چنانکه بنی امیه از دفن بدن مطهر امام علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کردند؛ در این موضوع عایشه بنت ابی بکر و مروان بن حکم نقش اصلی را به عهده داشتند. در نهایت جنازه مطهر آن حضرت در بقیع مدفون شد.
عاملان قتل امام حسن
امام حسن علیه السلام پس از عقد قرارداد صلح با معاویه، به مدینه بازگشت و در حدود ۱۰ سال در مدینه به اقامه دین و احیای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت. در این دوران که از سختترین سالهای حیات امام علیه السلام بود، معاویه که از جایگاه والای امام علیه السلام نزد مردم و محبت آنها به ایشان خبر داشت، سعی داشت شخصیت اجتماعی امام علیه السلام را مخدوش کند و از آنجا که وجود آنحضرت را مانعی بر سر اهداف خود میدید، در نهایت تصمیم بر حذف فیزیکی آن حضرت گرفت. منابع فریقین تقریبا اتفاق دارند که قاتل امام علیه السلام، جعده دختر اشعث بن قیس کندی، همسر امام بود.[۱] اما محرک اصلی و عامل غیر مستقیم شهادت امام علیه السلام، معاویه بود. بنا بر نقل تقریبا همه منابع شیعی و دستهای از منابع اهل سنت، معاویه هنگامی که قصد کرد برای جانشینی فرزندش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده فرستاد و به او وعده داد که اگر امام علیه السلام را مسموم کند او را به ازدواج یزید در میآورد. [۲] برخی گفتهاند که معاویه حتی زهر را نیز برای جعده فرستاد[۳] و دسته ای از منابع صرفا تطمیع مالی را بیان کردند.[۴] . برخی منابع دیگر معتقدند که علت قتل امام علیه السلام از سوی جعده، کینهای بود که او نسبت به آن حضرت داشت.[۵] به نظر میرسد این دو مطلب منافاتی با یکدیگر ندارد. از یک سو کینه و عداوت جعده نسبت به امام علیه السلام موجب این امر بود، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام منقول است که اشعث بن قیس در قتل امام علی علیه السلام شریک بود؛ دخترش جعده، امام حسن علیه السلام را مسموم کرد و پسرش محمد در قتل امام حسین علیه السلام مشارکت داشت.[۶] از سوی دیگر نیز معاویه که صریحا مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشته بود[۷] و دشمنی با اهل بیت علیهم السّلام را به وضوح اظهار میکرد، برای عملی کردن ولایتعهدی یزید و بیعت ستاندن برای او راه چاره را در قتل امام علیه السلام جستجو میکرد و لذا به تحریک جعده که سابقه دشمنی خانوادگی با اهل بیت علیهم السّلام را نیز داشت پرداخت. در این میان نقش مروان بن حکم که ملعون پیامبر صلی الله علیه و آله بود[۸] نیز قابل توجه است. ابن اعثم مینویسد زمانی که معاویه تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت، مروان را به مدینه فرستاد و دستمال زهرآلودی به او داد تا آن را به جعده رسانده و او را به قتل امام تحریک کند و مروان نیز تمام تلاش خود را در این امر به کار بست.[۹] . در منابع مختلف نقل شده که امام علیه السلام عامل قتل خود را میشناخت، اما چون امام حسین علیه السلام از آن پرسید، امام علیه السلام از بیان آن خود داری کرد و فرمود: اگر او همان باشد، عذاب خداوند شدیدتر است و اگر نباشد، نمیخواهم بیگناهی در مقابل من قصاص شود.[۱۰]
نحوۀ شهادت
در بسیاری منابع فریقین نقل شده که امام حسن علیه السلام خود، پس از مسمومیت در اثر سم فرمودند: پیش از این چندین بار به من سم دادند؛ اما هیچ کدام مانند این سم اثر نکرد.[۱۱] و هر بار امام علیه السلام جان سالم به در برده بود؛ اما سمی که در آخرین بار به آن حضرت داده شد به قدری قوی بود که جگر آن حضرت را پاره پاره کرد[۱۲] و چندین تشت پر از خون از مقابل آن حضرت بر داشتند.[۱۳] ابن خلکان که وفات امام علیه السلام را دو ماه بعد از خوراندن زهر به ایشان میداند، میگوید که در هر روز تشتی از خون از مقابل ایشان بر میداشتند.[۱۴] . در بیشتر منابع سبب مستقیم شهادت امام علیه السلام شربت زهر آلود[۱۵] و در برخی منابع دستمالی زهر آلود[۱۶] مطرح شده است. پس از خوراندن زهر به امام علیه السلام، آن حضرت در بستر بیماری افتاد. چون آثار موت بر امام ظاهر شد، امام حسین علیه السلام را طلب کرد و فرمود: ای برادر من به پروردگارم ملحق خواهم شد و من میدانم چه کسی به من سم داد و از کجا دچار بلا شدم و نزد خداوند با او مخاصمه میکنم. اما بحقی که بر تو دارم سوگند در این باره با کسی سخن مگو و منتظر تقدیر خداوند بمان.[۱۷] . بنا بر نقلهای مختلف، ۳ روز[۱۸] یا ۴۰ روز[۱۹] یا دو ماه[۲۰] پس از خوردن زهر، امام علیه السلام به لقاء الله پیوست. در منابع مختلف، تاریخ شهادت امام حسن علیه السلام در سالهای ۴۹ یا ۵۰ یا ۵۱ هجری بیان شده است.[۲۱] که در این میان، منابع شیعی عمدتا ماه صفر و منابع اهل سنت ماه ربیع الاول را زمان وقوع شهادت امام علیه السلام ذکر کرده اند. برخی پژوهشگران با استناد به قرائنی سال ۵۰ هجری را صحیح دانسته اند.[۲۲] . بیشتر علمای شیعه روز ۲۸ صفر را روز شهادت امام علیه السلام معرفی کردهاند[۲۳]؛ اما برخی نیز روز ۷ صفر[۲۴] و معدودی نیز آخر ماه صفر بیان کردهاند.[۲۵] در این خصوص بر اساس تحقیق برخی پژوهشگران، روز ۲۸ صفر استوارترین نظر است.[۲۶] .
شهادت با خوراندن سم
بنا بر نقل همه منابع شیعه و اکثریت قریب باتفاق منابع اهل سنت، امام حسن مجتبی علیه السّلام با خوراندن زهر به وسیله همسرش جعده و به تحریک معاویة بن ابیسفیان، مسموم و به شهادت رسیدند.[۱] [۲][۳] [۴] [۵] .
همسر امام حسن
یکی از همسران امام مجتبی (علیه السّلام) جَعده دختر اشعث، است. بنا بر نقل ابوالفرج اصفهانی نامهای سکینه، عایشه و شَعْثاء نیز برای او گزارش شده، اما وی نام صحیح او را جعده دانسته است. [۱۵] . به نوشته بلاذری جعده با نیرنگ پدرش به ازدواج امام حسن مجتبی (علیه السّلام) درآمد. [۱۶] [۱۷] [۱۸]
نحوه شهادت
قول صحیح و مشهور در نحوه شهادت امام مجتبی (علیه السّلام) این است که که معاویه با وعده مالِ بسیار و ازدواج با یزید، جعده را تطمیع کرد تا شوهرش، امام حسن (علیه السّلام) را زهر دهد و او نیز چنین کرد و بر اثر آن امام به شهادت رسید.[۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] .
به گزارش طبرسی معاویه زهر را برای جعده فرستاده بوده است.[۲۴] . به گزارش سَخاوی به نقل از ابن عبدالبر، جعده به سبب کینه ای که به امام حسن (علیه السّلام) داشت، او را مسموم کرد و این دشمنی با خاندان امام علی علیه السّلام در میان خانواده اش نیز وجود داشت؛ چنانکه در روایتی از امام صادق علیه السّلام به آن اشاره شده است. ایشان فرمودند: "ان الاشعث شرک فی دم امیرالمؤمنین و ابنته جعده سمت الحسن، و ابنه شرک فی دم الحسین"؛ به راستی که خود اشعث در خون امیرالمؤمنین شرکت جست، و دخترش جعده امام حسن را مسموم کرد، و پسرش محمد بن اشعث در خون حسین شرکت جست. [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] . در گزارشها آمده که قریشیان به هنگام مشاجره با فرزندان جعده، آنان را «بَنی مُسِمَّه الازْواج؛ فرزندان زنی که همسرانش را مسموم میکند.» خطاب میکردند. [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲]
عاقبت جعده
پس از کارگر افتادن زهر، معاویه به وعده مالی که به جعده داده بود وفا کرد، ولی به ازدواج او با یزید رضایت نداد[۳۷] . و به او گفت که میترسد فرزندش، یزید، را نیز مانند حسن بن علی (علیه السّلام) به قتل برساند.[۳۸] [۳۹] . در اینجا بود که پیشگوئی امام مجتبی (علیه السّلام) درباره اش صادق درآمد که فرموده بود: به خدا قسم معاویه تو را فریب داد و به عهد و پیمانش وفا نخواهد کرد. تو همسری بهتر از من به دست نخواهی آورد.[۴۰] . جعده پس از زهر دادن به امام حسن (علیه السّلام)، مورد لعن و نفرین حضرت قرار گرفت. [۴۱] و گفته شده که بیماری توام با عفونتی برای او پدید آمده و به وضع بسیار دردناکی درگذشت.[۴۲]
نقش معاویه در شهادت امام
ماجرای شهادت امام مجتبی (علیه السّلام) توسط دسیسه معاویه و سمی که معاویه مهیا ساخته بود از متواترات تاریخ و متواترات نزد خاصه و عامه است و هیچ تردیدی در آن راه ندارد. چنانکه بر اساس گزارشات بسیاری از منابع تاریخی اهل سنت معاویه در زمان حیات امام مجتبی (علیه السّلام) علیرغم تعهدش مبنی بر عدم تعیین ولیعهد و واگذاری خلافت به امام بعد از خودش، تصمیم گرفت تا یزید را به عنوان ولیعهد و جانشین خود معرفی نماید. [۶۱]
مانع بودن امام برای معاویه
بزرگترین مانع برای معاویه در مسیر گرفتن بیعت از مردم برای یزید وجود مطهر امام حسن مجتبى (علیه السّلام) بود. مورّخ معروف «ابوالفرج اصفهانى» مىنویسد: معاویه مىخواست براى فرزندش یزید از مردم بیعت بگیرد، ولى وجود امام حسن (علیه السّلام) و سعد بن ابی وقّاص کار را براى او مشکل مىساخت، از اینرو، هر دو تن را مسموم ساخت. آن کسی که از طرف معاویه عهده دار مسموم کردن امام مجتبی (علیه السّلام) گردید، همسرش جعده بود.[۶۲] . ابن ابیالحدید مینویسد: چون معاویه خواست برای پسرش یزید بیعت بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبی (علیه السّلام) کرد، زیرا معاویه برای گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثی کردن حکومتش مانعی بزرگتر و قویتر از حسن بن علی علیه السّلام نمیدید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد. [۶۳]
شادی معاویه در شهادت امام
چنانکه در تاریخ آمده است، معاویة بن ابیسفیان علاوه بر این که عامل اصلی در شهادت امام مجتبی (علیه السّلام) بود، بعد از شنیدن خبر شهادت امام، علیرغم تلاش برای پنهان کردن نقشش در ماجرای شهادت، آنچنان خوشحال شد که نتوانست جلوی شادمانی خود را بگیرد و این حرکت او برای همسرش تعجب آور بود.
مسمومیتها قبل از شهادت
معاویه بارها تصمیم بر مسموم کردن امام مجتبی (علیه السّلام) گرفت و به واسطههای پنهان زیادی متوسل گردید. حاکم نیشابوری با سند معتبر از ام بکر بنت مسور نقل میکند که گفت: "کان الحسن بن علی (علیه السّلام) سم مرارا کل ذلک یغلت حتی کانت مره الاخیره التی مات فیها فانه کان یختلف کبده، فلم لبث بعد ذلک الا ثلاثا حتی توفی"؛ حسن بن علی (علیهالسّلام) را بارها مسموم کردند، لیکن اثر چندانی نگذاشت ولی در آخرین مرتبه زهر کبدش (جگرش) را پاره پاره کرد، که بعد از آن سه روز بیشتر زنده نماند. [۶] . بنابر برخی اقوال امام پیش از شهادت چندین بار مسموم شده بود، اما از توطئه رسته بودند.[۷] [۸][۹] [۱۰] . یعقوبی مینویسد: امام حسن (علیه السّلام) هنگام مرگ به برادرش حسین علیه السّلام گفت: ای برادر من این سومینبار است که مسموم میشوم و مانند این بار مسموم نشدهام و من امروز میمیرم پس هرگاه درگذشتم مرا با پیامبر خدا دفن کن چه هیچکس به نزدیکی او سزاوارتر از من نیست مگر آنکه از این کار جلوگیری شوی که در آن صورت نباید به اندازه حجامتی خونریزی شود.» [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴]
وقایع دفن امام
بنا بر روایت شیخ طوسی امام حسن (علیهالسّلام) به برادرش، امام حسین علیه السّلام ، وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبر اکرم به خاک بسپارند، اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند، هرگز پافشاری نکند، مبادا خونی ریخته شود. [۸۳] . در نقل دیگر آمده است که امام حسن وصیت کرده بود جسدش را پس از غسل و کفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلّم) ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند.[۸۴]
برخی منابع بیان کرده اند که امام حسن علیه السلام به برادرشان امام حسین علیه السلام وصیت نمودند که بدن آن حضرت را در کنار مرقد جد بزرگوارشان پیامبر صلی الله علیه و آله دفن کنند. [۲۷] حتی در نقل دیگری بیان شده که امام علیه السلام قبلا درخواست خود برای دفن شدن در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را با عایشه نیز مطرح کرده بود و عایشه موافقت کرده بود[۲۸] اما نقلهای شیعی بیشتر حاکی از آن است که امام علیه السلام وصیت فرمود که تابوت ایشان را جهت تجدید عهد نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله ببرند و سپس در کنار قبره جده شان جناب فاطمه بنت اسد دفن کنند.[۲۹] همچنین امام علیه السلام به برادرشان وصیت نمودند هنگام تشییع و دفن ایشان از هرگونه درگیری و خونریزی اجتناب شود به گونه ای که حتی به اندازه حجامتی هم خون از کسی ریخته نشود.[۳۰] . در هر صورت بر اساس هر دو نقل، تابوت و بدن مطهر امام به سمت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله تشییع شد. مروان بن حکم با مشاهده تشییع تابوت امام علیه السلام همراه با گروهی از بنی امیه سلاح به دست گرفته و مانع از دفن بدن امام علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله شدند.[۳۱] او گفت چرا باید عثمان در بیرون شهر دفن شود ولی حسن بن علی در کنار پیامبر دفن شود.[۳۲] در نقل دیگر است که مروان پس از اطلاع از وصیت امام، این موضوع را به معاویه گزارش داد و معاویه از او خواست به شدت از این کار جلوگیری کند.[۳۳] . اما در برخی نقلهای دیگر عامل اصلی ممانعت از دفن امام در حرم نبوی، عایشه دانسته شده است. قرطبی مینویسد هنگامی که حسن علیه السلام از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند. پس عایشه از این کار جلوگیری کرد؛ سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت میخواهی همان کاری را انجام دهی که روز جمل انجام دادی؟ تا مردم بگویند یوم البغله همانگونه که گفتند یوم الجمل.[۳۴] اما بیشتر منابع گفته اند که عایشه بعدا به بنی امیه و مروان ملحق شد و گفت: مرا با شما چه کار؟ آیا میخواهید کسی را که دوست نمیدارم در خانه من داخل کنید.[۳۵] و یا این که با مشاهده مخاصمه میان دو گروه گفت: خانه خانه من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود.[۳۶] . بر اساس این دو نقل، صرفنظر از این که چه کسی شروع کننده مخالفت بود، مروان بن حکم که بغض و کینه امام علیه السلام را داشت با حمایت عایشه عوامل اصلی ممانعت از دفن پیکر مطهر امام علیه السلام در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند. بعد از مخالفت با دفن امام در حرم نبوی، نزدیک بود میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری رخ دهد[۳۷] اما امام حسین علیه السلام بنا بر وصیت برادر، به واسطه ابن عباس، از درگیری و خونریزی جلوگیری فرمود و پیکر مقدس برادر را در قبرستان بقیع در کنار قبر فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.[۳۸] . ابن شهر آشوب نقل میکند که بنی امیه به سمت جنازه امام علیه السلام تیر پرتاب کردند تا جایی که ۷۰ چوبه تیر به تابوت آویخته شد.[۳۹] . برخی منابع تاریخی گزارش کردهاند که بعد از تشییع امام علیه السلام به سمت بقیع، سعید بن عاص حاکم مدینه به درخواست امام حسین علیه السلام بر بدن امام حسن علیه السلام نماز خواند.[۴۰] اما با توجه به روایاتی که وارد شده که تجهیز بدن امام فقط از سوی امام ممکن است،[۴۱] صحت این خبر مورد خدشه است و یا این که باید آن را حمل بر تقیه کرد. هنگام تدفین امام، قبرستان بقیع آکنده از جمعیت شد[۴۲] و مردم تا یک هفته شبانه روز بر امام علیه السلام گریستند و بازارها تعطیل بود.[۴۳] . وقتی که خبر شهادت امام علیه السلام به معاویه رسید، با وجود این که تلاش میکرد نقش خود در قتل امام را پوشیده بدارد، اما آنچنان خوشحال شد که نتوانست جلوی شادمانی خود را بگیرد و سجده شکر به جا آورد.[۴۴] در نقل دیگر است که چون معاویه خبر شهادت امام را شنید صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد و اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته ھمسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیر المومنین، چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر میگویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.[۴۵] . بعد از شهادت امام علیه السلام معاویه مبلغی را که به جعده وعده داد بود به او پرداخت کرد؛ اما از ازدواج با یزید ممانعت کرد و گفت زنی که نسبت به حسن بن علی شایسته نبود، برای فرزندم یزید نیز شایسته نیست.[۴۶] امام علیه السلام پس از این که جعده به آن حضرت زهر داد، او را نفرین نموده و فرموده بود: به خدا قسم همسری بهتر از من به دست نخواهی آورد.[۴۷] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
ممانعت از دفن امام حسن نزد پیامبر
هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای دفن در کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، جمعیت به قدری زیاد بوده که جای سوزن انداختن نبوده است. [۸۵] . عایشه از دفن امام حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) ممانعت کرد. [۸۶] [۸۷] . شاید بتوان یکی از دلایل اصلی ممانعت عایشه از دفن پیکر مطهر امام حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیه وآله وسلّم) را به نقش آن حضرت در پایان دادن به جنگ جمل به نفع سپاه امیرالمؤمنین علیه السّلام دانست. [۸۸] [۸۹] . عبداللّه بن زبیر میگوید: شنیدم عایشه در روز دفن حسن بن علی (علیه السّلام) میگفت: چنین چیزی (دفن آن حضرت در کنار پیامبر) هرگز اتفاق نخواهد افتاد. باید در بقیع دفن شود و نباید در کنار آن سه نفر باشد. [۹۰] [۹۱] [۹۲] . ابن عبدالبر قرطبی، دانشمند پرآوازه اهل سنت در کتاب بهجة المجالس مینویسد: "لما مات الحسن ارادوا ان یدفنوه فی بیت رسول الله صلی اللهعلیه وآله وسلّم ، فابت ذلک "عائشة و رکبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: کانک اردت ان یقال: یوم البغلة کما قیل یوم الجمل؟ "
وصیت امام حسن
بنا بر روایت شیخ طوسی امام حسن (علیه السّلام) به برادرش، امام حسین علیه السّلام ، وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبر اکرم به خاک بسپارند، اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند، هرگز پافشاری نکند، مبادا خونی ریخته شود. [۸۳] . در نقل دیگر آمده است که امام حسن وصیت کرده بود جسدش را پس از غسل و کفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلّم) ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند.[۸۴]
هنگامیکه حسن (علیه السّلام) از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) دفن کنند؛ پس او از این کار جلوگیری کرد، سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت: تو میخواهی همان کاری را که در روز جمل انجام دادی انجام بدهی تا این که مردم بگویند: «روز قاطر» همانطوری که میگویند روز شتر؟ [۹۳] . بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته اند: "قالت: البیت بیتی ولا آذن ان یدفن فیه احد"؛ عایشه گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمیدهم که کسی در آن دفن شود. [۹۴] [۹۵] . یعقوبی نیز در تاریخ خود مینویسد: "وقیل ان عائشة رکبت بغلة شهباء وقالت بیتی لا آذن فیه لاحد فاتاها القاسم بن محمد بن ابی بکر فقال لها یا عمة ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل الاحمر اتریدین ان یقال یوم البغلة الشهباء فرجعت"؛ عائشه در حالی که سوار بر قاطر خاکستری رنگی شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ کس اجازه (دفن) نمیدهم. قاسم بن محمد بن ابیبکر جلو آمد و گفت: ای عمه، ما هنوز سرهای خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشستهایم، تو میخواهی که مردم بگویند «روز قاطر خاکستری»؟ پس عائشه بازگشت. [۹۶]
تیرباران جنازه
همین حرکت عائشه موجب شد تا بنیامیه و مروانیان خصوصا مروان به همراه یارانش در پس نقاب حمایت از عائشه، بغض و کینه خود را نسبت به امام (علیه السّلام) علنی کرده و دست به اسلحه بردند.[۹۷] [۹۸] . ابن شهرآشوب مینویسد: "و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا"؛ جنازه آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه تیر به تابوت آویخته شد. [۹۹] . مروان به عنوان حامی عائشه در این فتنه میگفت که چرا عثمان باید بیرون مدینه دفن شود و حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) در این میان نیز آل امیه و آل ابیسفیان و فرزندان عثمان با او همصدا شدند و از این کار جلوگیری کردند.[۱۰۰]
خاک سپاری
در منابع تاریخی آمده است که سعید بن عاص، حاکم مدینه، با درخواست امام حسین بر پیکر امام حسن نماز خواند؛[۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] . ولی با توجه به وجود روایات درباره اینکه امام معصوم را فقط امام معصوم میتواند غسل دهد و بر آن نماز بخواند، به نظر میرسد که امام حسین خودش قبلاً بر جنازه برادر نماز خوانده است، ولی در قبرستان بقیع برای رعایت تقیه به سعید بن عاص تعارف خواندن نماز کرده و او این پیشنهاد را پذیرفته است.[۱۰۴] . شیخ مفید در الارشاد مینویسد: ابن عباس (رحمه اللهعلیه) پیش آمد، خطاب به عایشه (در حالی که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: "واسواتاه فیوما علی بغل و یوما علی جمل، تریدین ان تطفئی نورالله و تقاتلی اولیاءالله ارجعی فقد کفیت الذی تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین"؛ این چه رسوایی است؟ عایشه! روزی بر استر و روزی بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) میخواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی؟ بازگرد! و از آنچه میترسیدی خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمیکنیم، خوشحال باش که تو به هدفت رسیدی؛ خداوند اهل بیت (علیهم السّلام) را یاری خواهد کرد، گرچه زمانی بگذرد...[۱۰۵] . آنگاه جنازه امام حسن مظلوم (علیه السّلام) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد سلام اللهعلیهم به خاک سپردند. [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹]
صلح امام حسن با معاویه
امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی معاویه که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند. معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم عراق، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.[۱۷] . او همچنین دو جاسوس به شهرهای کوفه و بصره روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامهای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: "تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری میفرستی و جاسوسانی را گسیل میداری، گویی جنگ را دوست میداری و من آن را نزدیک میبینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی".[۱۸] اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل اهل البیت علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.[۱۹] . پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۲۰] از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرىهاى پراکندهاى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیه السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند. نفوذىهاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه زنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مىکردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمه گاه امام حسن علیه السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند. ریشسفیدان و صاحب نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه السلام مخفیانه نامه هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مىنمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیه السلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند. ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۲۱]
فرزندان امام حسن عليه السلام
در مورد تعداد فرزندان امام حسن عليه السلام نیز اقوال مختلفی بیان شده است. يكى از آن ها، قول يعقوبى است كه معتقد است امام داراى 15 فرزند بوده است، كه هشت نفر از آنها پسر و هفت نفر دختر بودند. يعقوبى در كتاب تاریخ خود، اسامى پسران امام عليه السلام را نيز متذكر شده، ولى به اسامى دختران اشاره اى نكرده است. شیخ طبرسى نيز در اعلام الورى نقل كرده، امام حسن عليه السلام داراى 16 فرزند دختر و پسر بوده است.
مطابق با گفتار شیخ مفید در کتاب الارشاد، امام حسن علیه السلام دارای پانزده فرزند (۸ پسر و ۷ دختر) بوده است، که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند.[۳۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
فرزندان امام حسن (علیه السّلام) را سادات حسنی مینامند.[۱۵]
نسل امام حسن علیه السّلام از طریق دو پسر وی، یعنی حسن مثنی و زید بن حسن ادامه یافت[۱] [۲] . و فرزندان آنها به سادات حسنی معروف اند.[۳] .
این خاندان در طول تاریخ تحرکات اجتماعی و سیاسی زیادی داشته اند. آنان قیامهایی در سده دوم و سوم انجام داده و حکومتهای متعددی در نقاط مختلف کشورهای اسلامیبر پا کردهاند که بعضی از این حکومتها تاکنون پابرجاست. این سلسله از سادات در برخی مناطق به اشراف معروفاند. خاندان طباطبایی، مدرس، حکیم، شجریان و گلستانه از شاخههای فرعی سادات حسنی هستند.
قاسم بن الحسن
از فرزندان پسر آن حضرت قاسم بن الحسن شهرت بیشتری یافته است. مادرقاسم بن حسن(ع) «رمله» یا «نفیله» است و به همراه عمویش امام حسین علیه السّلام در کربلا به شهادت رسید و تاریخ زندگیش با فاجعه هفتاد و دو تن شهدای کربلا، گره خورده است. [۱۶] [۱۷] [۱۸]
عبدالله بن الحسن
فرزند دیگر امام حسن علیه السّلام، عبد اللّه بن الحسن است . عبدالله بن حسن بن علی نیز در عنفوان جوانی با عمویش، در کربلا شهید شد. جوانمردی و بزرگواریش اجازهاش نمیداد که عمویش را که همه اهل کوفه احاطه اش کرده بودند، تنها بگذارد لذا به میدان آمد و جنگید. گفته شده که ابحر بن کعب با شمشیر دستش را نشانه گرفته و آن را قطع کرده بود و عمویش در آغوشش گرفته بود که نیزه حرمله بن کاهل به سویش آمد و بر اثر آن شهید شد.[۱۹] [۲۰] [۲۱]
عبدالله ثانی
در مقاتل الطالبیین آمده است که امام حسن (علیه السّلام) فرزندی بنام عبد اللّه داشت که کودک بود و وقتی امام حسین (علیه السّلام) از اسبش به زیر افتاد به شتاب، روانه او شد و به سویش دوید، در این حال نیزهای به او اصابت کرد و او را شهید نمود. [۲۲]
زید الابلج
دیگر از فرزندان امام حسن (علیه السّلام) زید بن حسن بن علی معروف به زید الابلج است که مورخین از شرکت وی در واقعه کربلا سخنی به میان نیاورده اند و در برخی روایات آمده که او در سال ۱۲۰ هجری و در سن نود سالگی وفات یافت. آن چنان که مورخین توصیفش میکنند مرد نیکوکار و بزرگواری بود و مردم به هوای نیکیها و احسانش، به سراغش میآمدند. شعرا نیز وی را مورد ستایش قرار داده و از فضل و بزرگی و سجایایش، سخن گفته اند؛ وی چنانکه مفید در ارشادش یادآور شده، صدقات رسول خدا صلی اللهعلیه واله وسلّم را جمع آوری میکرد و سلیمان بن عبد الملک وی را از آن گرفت و عمر بن عبد العزیز، بازش گرداند.[۲۳] . توفیق ابوعلم در کتاب خویش «اهل البیت» بر آنست که او در قاهره نزدیک مسجد القراء، دفن شده است. [۲۴] [۲۵] [۲۶]
حسن انور
از دیگر فرزندان پسر آن حضرت، حسن انور است. او پدر بانو نفیسه، که در قاهره مقام معروفی دارد، میباشد. از فرزندان وی، یحیی المتوج پدر زینب است که در قاهره، همراه عمه خود نفیسه بود و در همین شهر نزدیک قبر عمرو بن العاص، مدفون شده است و از زنان عابد و زاهدی بوده که اهل مصر از هر سوی به زیارت قبرش روانه میشدند تا جایی که الظاهر خلیفه فاطمی پای پیاده به زیارتش میرفت و احتمالا قبری که در مصر معروف به قبر زینب است قبر او باشد. [۲۷]
حسن المثنی
یکی از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السّلام) معروف به «حسن مثنی» است که با عموی گرامی اش در کربلا حضور داشت. وی قهرمانانه جنگید؛ تا بر اثر زخمهای متعدّد به زمین افتاد. مردم گمان کردند که او کشته شده است؛ آنگاه خواستند سرش را از بدن جدا کنند، ولی معلوم شد که او هنوز زنده است. در این حال، «اسما» پسر خارجه فزاری، شفاعتش کرد. چون مادر او (حسن بن حسن) فزاری بود، از این رو اسما، وی را معالجه نمود؛ تا اینکه بهبود یافت. وى با فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ازدواج كرد. بیشتر حسنیهایی که در دوران عباسیان، علیه ظلم و ستم قیام کردند، از نوادگان همین شخصیت عظیم و انسان با فضیلت بودند.[۲۸] [۲۹].[۳۳] . يكى از فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام معروف به «حسن مثنّى» است كه با عموى گرامى اش در كربلا حضور داشت. وى قهرمانانه جنگيد؛ تا بر اثر زخم هاى متعدد به زمين افتاد. مردم گمان كردند كه او كشته شده است؛ آن گاه خواستند سرش را از بدن جدا كنند، ولى معلوم شد كه او هنوز زنده است. در اين حال، «اسما» پسر خارجه فزارى، شفاعتش كرد. چون مادر او (حسن بن حسن) فزارى بود، از اين رو اسما، وى را معالجه نمود؛ تا اين كه بهبود يافت. وى با فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ازدواج كرد. بيشتر حسنى هايى كه در دوران عباسيان، عليه ظلم و ستم قيام كردند، از نوادگان همين شخصيت عظيم و انسان با فضيلت بودند.[۳۳]
او با قاسم از یک پدر و مادر بودند، مرحوم محدث قمی نوشته است: امام باقر علیه السلام فرمود: ابوبکرالحسن را مردی به نام «عقبة الغنوی» به شهادت رساند، و ابوالفرج شهادت او را قبل از شهادت قاسم نقل کرده است؛ امّا عبدی، جزری و شیخ مفید شهادت این نوجوان را بعد از شهادت حضرت قاسم نقل کرده اند. [2]
عمر بن حسن و دو برادرش عبد الله بن حسن و قاسم بن حسن، که مادرشان ام ولد بوده و عبدالله و قاسم در كنار عمويشان امام حسين عليه السلام در كربلا به شهادت رسيدند.
فاطمه دختر امام حسن علیه السلام، همسر امام سجاد علیه السلام و مادر امام باقر علیه السلام است. او از راویان حدیث است و امام صادق علیه السلام نسبت به او فرمود که از زنان مؤمنه، پرهیزکار و نیکوکار بود و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. فاطمه در واقعه کربلا حضور داشت و از اسیران کربلا بود. فاطمه امعبدالله،[۱] پدرش امام حسن علیه السلام و مادرش أم اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله التیمی است[۲] اممحمد،[۳] یا ام عبده[۴] از دیگر کنیه های او است. در روایتی، جابر میگوید نام مادران امامان شیعه را در مصحف فاطمه سلام الله علیها دیده است. در این روایت، او امعبدالله دختر حسن بن علی بن ابیطالب را مادر امام باقرعلیه السلام میداند.[۵] . او از راویان حدیث است و در منابع روایی، حدیثی از فاطمه بنت الحسن از پدرش امام حسن(ع)، نقل شده است.[۶] امام صادق(ع) نسبت به مقام او فرمود که او از زنان مؤمنه، پرهیزکار و نیکوکار بود و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.[۷] در منابع تاریخی زمان وفات و محل دفن او مشخص نیست.
حسين بن حسن و برادرش طلحه و خواهرش فاطمه، که مادرشان ام اسحاق بنت طلحة بن عبيدالله بود. ام عبدالله، ام فاطمه، ام سلمه و رقيه، كه از مادران مختلف بوده اند.[۳۲] .
احادیث امام حسن مجتبی علیه السلام
قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی عَلَیْهِ السَّلام : یَا ابْنَ آدْم! عَفِّ عَنِ مَحارِمِ اللّهِ تَکُنْ عابِداً، وَ ارْضِ بِما قَسَّمَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَکَ تَکُنْ غَنِیّاً، وَ أحْسِنْ جَوارَ مَنْ جاوَرَکَ تَکُنْ مُسْلِماً، وَ صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحبُّ أنْ یُصاحِبُوکَ بِهِ تَکُنْ عَدْلاً. (نزهه النّاظر و تنبیه الخاطر، ص۷۹ – بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۱۱۲) ای فرزند آدم! نسبت به محرّمات الهی عفیف و پاکدامن باش تا عابد و بنده خدا باشی. راضی باش بر آنچه که خداوند سبحان برایت تقسیم و مقدّر نموده است، تا همیشه غنی و بی نیاز باشی. نسبت به همسایگان، دوستان و همنشینان خود نیکی و احسان نما تا مسلمان محسوب شوی. با افراد (مختلف) آنچنان بر خورد کن که انتظار داری دیگران همانگونه با تو بر خورد نمایند.
امام حسن علیه السلام : مَنَ صَلّی، فَجَلَسَ فی مُصَلاّه إلی طُلُوعِ الشّمسِ کانَ لَهُ سَتْرا مِنَ النّارِ. )وافی ج۴ ص۱۵۵۳) هر که نماز – صبح – را بخواند و در جایگاه خود بنشیند تا خورشید طلوع کند، برایش پوششی از آتش خواهد بود.
امام حسن علیه السلام : إنَّ اللّه َ جَعَلَ شَهرَ رَمضانَ مِضمارا لِخَلقِهِ فَیستَبِقونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إلی مَرضاتِهِ؛ (تحف العقول، ص ۲۳۶( امام حسن علیه السلام:خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای آفریدگان خود قرار داده تا با طاعتش برای خشنودی او از یکدیگر پیشی گیرند.
امام حسن علیه السلام : مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدی ثَمانٍ:آیَةً مُحْکَمَةً، أَخاً مُسْتَفادا، وَ عِلْما مُسْتَطْرَفا، وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدی، وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً) تحف العقول ص۲۳۵ ) هر کس فرصت هایی از شب و روز خود را در مسجد قرار دهد یکی از هشت فایده شاملش می شود:برهان و نشانه ای – برای معرفت – دوست و برادری سودمند، دانش و اطلاعاتی جامع، رحمت و محبّت عمومی، سخن و مطلبی که او را هدایت گر باشد، – توفیق اجباری – در ترک گناه به جهت شرم از مردم یا به جهت ترس از عقاب.
امام حسن علیه السلام : جَاءَ رَجُلٌ إِلَی الْحَسَنِ ع یَسْتَشِیرُهُ فِی تَزْوِیجِ ابْنَتِهِ فَقَالَ زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِیٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَکْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ یَظْلِمْهَا) مکارم الأخلاق، ص:۲۰۴) مردی خدمت امام حسن علیه السلام آمد تا دربارۀ ازدواج دخترش با ایشان مشورت کند؛ حضرت فرمود:دخترت را به ازدواج مردی با تقوا درآور؛ زیرا اگر دخترت را دوست داشته باشد، گرامی اش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به او ظلم نمی کند.
امام حسن علیه السلام : وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ (کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵) همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان – از نامه اعمال – می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد.
امام حسن علیه السلام : پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام، در جمع اصحاب فرمود : لَقَدْ فارَقَکُمْ رَجُلٌ بِالاْمْسِ لَمْ یَسبِقْهُ الاْوَّلُونَ، وَلا یُدْرِکُهُ آلاْخِرُونَ (احقاق الحق ج۱۱ ص ۱۸۳) شخصی از میان شماها رفت که در گذشته مانند او نیامده است، و کسی در آینده نمی تواند هم تراز او قرار گیرد.
امام حسن علیه السلام فرمود : مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ کانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجابَةٌ، إمّا مُعَجَّلةٌ وَإمّا مُؤجَلَّةٌ (دعوات راوندی ص۲۴) کسی که قرآن را – با دقّت – قرائت نماید، در پایان آن – اگر مصلحت باشد – دعایش سریع مستجاب خواهد شد – و اگر مصلحت نباشد – در آینده مستجاب می شود.
امام حسن علیه السلام : إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ (بحار ج۷۵ ص۱۱) همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه هاست.
امام حسن علیه السلام : مَنْ عَرَفَ اللهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْیا زَهِدَ فیها (کلمه الامام حسن ج۷ ص۱۴۰) هرکس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و کسی که دنیا را بشناسد آن را رها خواهد کرد.
امام حسن علیه السلام : إنَّ أَحسَنَ الحَسَنِ الخُلُقُ الحَسَنِ (الخصال، ص ۲۹) نیکوترین نیکو، خُلق نیکو است.
امام حسن علیه السلام : جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَیئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوی بِهِ الاُمُورُ (شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲۰) تجربه ما و دیگران نشان می دهد که چیزی نافع تر از داشتن صبر و زیان بارتر از نداشتن بردباری دیده نشده است، صبری که به وسیله آن تمام امور درمان می شود.
امام حسن علیه السلام : وَ سُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّةِ؟ فَقالَ علیه السلام :شُحُّ الرَّجُلِ عَلی دینِهِ، وَ إصْلاحُهُ مالَهُ، وَ قِیامُهُ بِالْحُقُوقِ) تحف العقول ص۲۳۵) از حضرت سلام الله علیه پیرامون مُروّت و جوان مردی سوال شد، فرمود: جوان مرد کسی است که در نگهداری دین و عمل به آن تلاش نماید، در اصلاح دارایی و ثروت خویش همّت گمارد، و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.
امام حسن علیه السلام : اَلبُخلُ أن یَرَی الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفاً و ما أمسَکَهُ شَرَفاً (بحار الانوار( ط- بیروت) ج ۷۱، ص ۴۱۷، ح ۳۸) بخل آن است که آدمی آنچه را بخشیده است، تلف و آنچه را نگه داشته شرف بپندارد.
امام حسن علیه السلام : تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فی بُیُوتِکُمْ (احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۵ ) علم و دانش را – از هر طریقی – فرا گیرید، و چنانچه نتوانستید آن را در حافظه خود نگه دارید، ثبت کنید و بنویسید و در منازل خود – در جای مطمئن – قرار دهید.
امام حسن علیه السلام : حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ (کلمه الامام حسن ج۷ص۱۲۹ ) کسی که عادت سؤال و حالت پرس و جو دارد مثل آن است که نصف علم ها را فرا گرفته باشد.
امام حسن علیه السلام : بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیرا (تحف العقول ص۲۲۹) بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینی حقّ است؛ و آنچه را شنیدی یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد.
امام حسن علیه السلام : ما تَشاوَرَ قَومٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشدِهِ (تحف العقول، ص ۲۳۳) هیچ قومی با یکدیگر مشورت نکردند مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند.
امام حسن علیه السلام : صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ بِه (أعلام الدّین، ص ۲۹۷) با مردم به گونه ای رفتار کن که دوست داری با تو آن گونه رفتار کنند.
امام حسن علیه السلام : هَلاک الْمَرْءِ فی ثَلاث:اَلْکبْرُ، وَ الْحِرْصُ، وَ الْحَسَدُ; فَالْکبْرُ هَلاک الدّینِ، وَ بِهِ لُعِن إبْلیسُ. وَ الْحِرْص عَدُوّ النَّفْسِ، وَ بِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ. وَ الْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَ مِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ) اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۷۷) هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است:تکبر، حرص و حسد. تکبر سبب نابودی دین و ایمان شخص است و به وسیله تکبر شیطان با آن همه عبادت، ملعون گردید. حرص و طمع، دشمن شخصیت انسان است، همان طوری که حضرت آدم(علیه السلام) به وسیله آن از بهشت خارج شد. حسد سبب همه خلاف ها و زشتی هاست و به همان جهت، قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
امام حسن علیه السلام : الْمِزاحُ یأْکلُ الْهَیبَهَ، وَ قَدْ أکثَرَ مِنَ الْهَیبَهِ الصّامت (بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۱۳، ح۷) مزاح و شوخی های زیاد و بی جا، شخصیت و وقار انسان را از بین می برد، و چه بسا افراد ساکت دارای شخصیت و وقار عظیمی می باشند.
امام حسن علیه السلام : لَقَضاءُ حاجَهِ أخ لی فِی اللهِ أحَبُّ مِنْ إِعْتِکاف شَهْر (کلمه الامام الحسن(علیه السلام)، ص ۱۳۹) هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل دوست و برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد ـ و عبادت مستحبی، نزد من ـ بهتر و محبوب تر است.
امام حسن علیه السلام : اءکْیَسُ الْکَیِّسِ التُّقی ، وَ اءحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکَریمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ (بحارالا نوار:ج ۴۴، ص ۳۰) زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار می باشد؛ احمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد؛ گرامی ترین و باشخصیّت ترین افراد، آن کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک نماید.
امام حسن علیه السلام : وَاعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاءنَّکَ تَعیشُ اءبَدا، وَاعمَلْ لاِخِرَتِکَ کَاءنّکَ تَمُوتُ غدَا (بحارالا نوار:ج ۴۴، ص ۱۳۸، ح ۶ ) فرمود:در دنیا چنان برنامه ریزی کن – از نظر اقتصاد و صرفه جوئی و… – مثل آن که می خواهی همیشه دوام داشته باشی، و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل این که فردا خواهی مُرد.
امام حسن علیه السلام : القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ قَرُبُ نَسَبُهُ (تحف العقول ص۲۳۴) بهترین دوست نزدیک به انسان آن کسی است که در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندی نزدیک نداشته باشد. و بیگانه ترین افراد کسی است که از محبّت و دلسوزی بعید باشد گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام حسن (علیهالسّلام) بنابر قول مشهور در پانزدهم ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه متولد شد
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 1
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 2
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 3
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 4
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 5
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 6
نیمه یِ ماهِ صِیام و شامِ میلادِ حَسَن شُد
نیمه یِ ماهِ صِیام و شامِ میلادِ حَسَن شُد
ولادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)
ویژه نامه کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
نیمه یِ ماهِ صِیام و شامِ میلادِ حَسَن شُد
نیمه یِ ماهِ صِیام و شامِ میلادِ حَسَن شُد - چهره یِ ماهِ حَسَن تابیده با وَجهِ حَسَن شُد
نیمه یِ ماه خُدا دُردانه یِ حیدر رسیده - مَظهَرِ صَبرِ خُدا وَ سِبطِ پیغمبر رسیده
روزه داران اَندر این شَب نورِ یزدان جلوه گر شُد - بنگرید ای عاشقان نَخلِ ولایت با ثَمَر شد
جشنِ میلادِ حَسَن در عرشِ اعلا گشته برپا - زین سبب هفت آسمان گشته است همچون شامِ اَسرا
آسمان سَطحِ زمین را کرده است اِمشب مُعَطَّر - چونکه در بَیتِ ولایت آمده سِبطِ پیمبر
بَیتِ حَیدَر روشن اِمشب شُد زِ نورِ حقتعالی - جشنِ میلادِ حَسَن برپا شده در عرشِ اعلا
دَر سِپِهرِ دینِ حَق ماهی هُوَیدا گشته است - مُصطفی و مُرتضی مَحوِ تماشا گشته است
این شبِ قَدر است یا روزِ وَصالِ قُربِ یَزدان - که از آن شُد شَهرِ یَثرِب چارسویش نورباران
رَحمَتِ بیمُنتهایِ دوست میبارَد به عالَم - چونکه میلادِ کریم است و رَسَد فیضِ دَمادَم
سَیّدِ خَیلِ جوانانِ بهشت آمد بِدنیا - مَجلسِ بزم و سروری گشته است اِمشب مُهیّا
نیمه یِ این مَه کُنَد بَر سایرِ شَبها سِیادَت - چونکه اِمشب تا صَباحَش هست با فیض و سَعادت
حَق عطا کرده زِ کوثر، گوهری مَر بندگان را - که از آن گوهر نموده زینتِ هفت آسمان را
شادی و شور و شَعَف اِمشب به دلها آمده اَست - نیمه یِ ماه صِیام و ماهِ زهرا آمده اَست
اَز درونِ خانه یِ حیدر کنون ماهی دمیده - اَز کَرامت، مَظهرِ جود و سخا امشب رسیده
اَوَّلین فرزندِ زهرا و علی دیده گشوده - بر رویِ دامان پیغمبر، حسن خَنده نموده
بَر لَبِ اهل وَلا امشب ببین این زَمزَمه اَست - سُفره دارِ ماهِ رَحمت نورِ چشم فاطمه اَست
دَر زمین وآسمان جَشن وطَرَب گشته است برپا - صاحبِ فرزند، در ماهِ خدا گردیده زَهرا
باقری، بس بَرکت وفَیض وسعادَت دارد اِمشب - لیلةُ القَدری است اِمشب، بس فضیلت دارَد اِمشب
سروده شده نیمه ماه مبارک بهار 1403
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
حسن بن علی بن ابیطالب(ع)مشهور به امام حسن مجتبی(۳-۵۰ق)دومین امام شیعیان که ۱۰ سال(۴۰-۵۰ق)امام و حدود هفت ماه خلیفه مسلمانان بود. اهلسنت او را آخرین خلیفه از خلفای نخستین میدانند.
حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
فضایل امام حسن(ع) در منابع شیعه و اهلسنت آمده است. او یکی از اصحاب کسا است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد و شیعیان آنان را معصوم میدانند. آیه اطعام، آیه مَوَدَّت، و آیه مُباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل شده است. او دو بار تمام داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفتهاند به سبب همین بخشندگیها، او را «کریم اهلبیت» خواندهاند. او ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت.
از زندگی او در دوران ابوبکر و عمر بن خطاب خبر چندانی در دسترس نیست. به دستور عمر به عنوان شاهد، در شورای ششنفره تعیین خلیفه سوم حاضر بود. گزارشهایی نیز از شرکت او در برخی جنگها در دوره عثمان وجود دارد. او در شورشهای اواخر خلافت عثمان، به دستور امام علی(ع) به محافظت از خانه خلیفه پرداخت. در دوره خلافت امام علی(ع) همراه او به کوفه رفت و در جنگهای جمل و صفین از فرماندهان سپاه بود.
حسن بن علی در ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری، و پس از شهادت امام علی(ع)، به امامت رسید و در همان روز، بیش از چهل هزار نفر با او برای خلافت بیعت کردند. معاویه، خلافت او را نپذیرفت و با لشکری از شام به سوی عراق حرکت کرد. امام مجتبی(ع) سپاهی به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سمت معاویه فرستاد و خود به همراه یک گروه دیگر به ساباط رفت. معاویه تلاش کرد با طرح شایعاتی میان سپاهیان امام حسن(ع)، زمینه را برای برقراری صلح فراهم کند. در این شرایط، امام حسن(ع) مورد سوءقصد یکی از خوارج قرار گرفت و زخمی شد و برای مداوا به مدائن انتقال یافت. همزمان، گروهی از سران کوفه به معاویه نامه نوشتند و قول دادند حسن بن علی را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند. معاویه نیز نامههای کوفیان را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد. امام مجتبی(ع) صلح و واگذاری خلافت به معاویه را پذیرفت به این شرط که معاویه بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص( عمل نماید و برای خود جانشین تعیین نکند و همه مردم از جمله شیعیان علی(ع) در امنیت باشند. بعدها معاویه به هیچیک از این شرطها عمل نکرد. صلح با معاویه، نارضایتی شماری از یاران امام حسن(ع) را در پی داشت و حتی برخی، او را «مُذلّ المؤمنین» (خوارکننده مؤمنان) خواندند.
او پس از ماجرای صلح در سال ۴۱ قمری، به مدینه بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. او در مدینه مرجعیت علمی را بر عهده داشت و بنابر برخی گزارشها از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود.
وقتی معاویه تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جَعده همسر امام حسن(ع) فرستاد تا امام را مسموم کند. گفتهاند حسن بن علی(ع) ۴۰ روز پس از مسموم شدن به شهادت رسید. بنابر نقلی، او وصیت کرده بود کنار قبر پیامبر(ص) دفن شود ولی مروان بن حکم و عدهای از بنیامیه مانع این کار شدند. پیکر او در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
مجموع سخنان و مکتوبات امام مجتبی(ع) و نام ۱۳۸ نفر از کسانی که از او روایت کردهاند، در کتاب مسند الامام المجتبی(ع) گردآوری شده است.
میلاد امام حسن (علیهالسلام)
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) دومین امام شیعیان و اولین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و سبط اکبر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) میباشد.
امام حسن (علیهالسّلام) بنابر قول مشهور در پانزدهم ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه متولد شد. بنابر سنت اسلامی، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در گوش او اذن و اقامه گفته و به امر خداوند او را حسن نام نهاده و دیگر آداب اسلامی را اجرا نمودند.
حسن بن علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) دومین امام شیعه و بزرگترین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و سبط اکبر پیامبر بزرگوار اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بنابر قول مشهور در پانزهم ماه مبارک رمضان در سال سوم هجرت[۱] [۲][۳] [۴] در شهر مدینه[۵] [۶] متولد شد.[۷] [۸] [۹] [۱۰] البته در اینباره در کتابهای شیعه و سنی اقوال دیگری هم نقل شده که خلاف مشهور است،[۱۱] [۱۲] مثلا برخی منابع تولد ایشان را سال دوم هجرت دانستهاند.[۱۳] [۱۴] [۱۵]
حسن بن علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) دومین امام شیعه و بزرگترین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و سبط اکبر پیامبر بزرگوار اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بنابر قول مشهور در پانزهم ماه مبارک رمضان در سال سوم هجرت[۱] [۲] [۳] [۴] در شهر مدینه[۵] [۶] متولد شد.[۷] [۸] [۹] [۱۰] البته در اینباره در کتابهای شیعه و سنی اقوال دیگری هم نقل شده که خلاف مشهور است،[۱۱] [۱۲] مثلا برخی منابع تولد ایشان را سال دوم هجرت دانستهاند.[۱۳] [۱۴] [۱۵]
از جمله سنتهای اسلامی درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد، [۱۶] و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفتند.[۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در هفتمین روز ولادتش گوسفندی را عقیقه نموده و یک ران آن را به قابله دادند.[۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] در پارهای از روایات اهل سنت آمده که در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد،[۳۲] [۳۳] [۳۴] ولی ظاهر روایات شیعه آن است که از جمله مختصات ائمه اطهار آن بوده که «مختون» یعنی ختنه شده؛ به دنیا میآمدند، جز آنکه به عنوان استحباب و سنت، به تعبیر روایات «امرار موسی» میکردهاند.[۳۵] همچنین رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) دستور دادند موی سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد «خلوق» (نوعی عطر) مالید، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان که خون بر سر نوزاد میمالیدند به اسماء که راوی حدیث است فرمود: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیه؛ ای اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از کارهای زمان جاهلیت است!» [۳۶] [۳۷]
از دیگر سنتهای نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنی برای سلامتی و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنی و انسی به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا میسپارند. طبق روایات بسیاری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) دو فرزند خود حسن و حسین (علیهماالسلام) را به این دعا تعویذ فرمود: «اعیذ کما بکلمات الله التامه من کل شیطان وهامه و من کل عین لامه؛ شما را پناه میدهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهی و از هر چشم زخمی.» [۳۸][۳۹]
نام گذاری
واژه «حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید.[۳] در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد.[۴] نامهای حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵] نام پسران هارون است[۶] که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت.[۷] در سیره پیامبر و اهل بیت (علیهمالسّلام) انتخاب نام نیک و پسندیده برای فرزندان از حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدان توصیه نموده بود. از اینرو به هنگام ولادت سبط اکبر پیامبر همگی در فکر انتخاب زیباترین نام برای او بودند.
در میان شیعه و سنی مشهور است که انتخاب نام امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) به امر خدا، بوده و به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نام حسنین (علیهماالسّلام) برای امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام) برگزیده شد. [۴۰] [۴۱] به گفته برخی از منابع تاریخی و روایی: «مردم محیط جزیرة العرب پیش از آن با نام حسن و حسین آشنا نبودند تا فرزندان خود را به این دو اسم نامگذاری کنند و این دو نام از جانب خداوند بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)وحی شد، تا آن حضرت بر فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه (علیهاالسّلام) این نامها را بنهد.» [۴۲] [۴۳][۴۴] [۴۵] [۴۶]
در روایات بسیاری از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف «حسن» و «حسین» در جاهلیت سابقه نداشته و از نامهای بهشتی است، و متن یکی از آن روایات که محمد بن جریر طبری در کتاب ذخائر العقبی روایت کرده، اینگونه است که عمران بن سلیمان گفته: «الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنه، ما سمیت بهما فی الجاهلیه؛ حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.» [۴۷] [۴۸] جلالالدین سیوطی از علمای معروف اهل سنّت در قرن دهم نقل کرده است که: «حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است و مردم عرب پیش از این، این دو نام را بر فرزندان خویش نمینهادند». [۴۹] [۵۰] ابن اثیر در کتاب اسد الغابه مینویسد: «مردم پیش از ولادت امام حسن و امام حسین (علیهالسّلام) با این نام آشنا نبودند تا فرزندان خود را به این دو نامگذاری کنند چرا که این دو اسم در زمان ولادت حسنین، از جانب خداوند بر پیامبر وحی شد، تا آن حضرت بر فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه (علیهاالسّلام) این نامها را بگذارد.» [۵۱] در کتاب عبقات الانوار آمده است: آن روز که امام حسن (علیهالسّلام) متولد شد حضرت جبرئیل بر حضرت رسول (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرود آمد و گفت: «ای محمد! پروردگار عالم به تو سلام رساند و فرمود که علی (علیهالسّلام) برای تو به منزله هارون برای موسی است لیکن بعد تو نبی نیست پس مسمی کن این پسر خود را بنام پسر هارون، که فرزندان هارون: شبّر و شبّیر یعنی حسن و حسین نام داشتند.» [۵۲] [۵۳] در المناقب ابن شهر آشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل کرده که گفتهاند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامی اهل الجنه و لم یکونا فی الدنیا؛ حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است که در دنیا وجود نداشتند.» [۵۴] محبّالدین طبری به سندش از اسماء دختر عمیس نقل کرده که گفت: «فاطمه (علیهاالسّلام) فرزندش حسن را به دنیا آورد. پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بر او وارد شد و فرمود: ای اسماء! فرزندم را نزد من آور. من او را در پارچهای زرد پیچیده و به حضرت دادم. حضرت آن پارچه را از او جدا کرد و فرمود: آیا به شما سفارش نکردم که هیچ مولودی را در پارچه زرد نپیچید؟! اسماء میگوید: فرزند را در پارچهای سفید پیچیدم. حضرت او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آنگاه به علی (علیهالسّلام) فرمود: او را چه نام گذاردی؟ حضرت عرض کرد: من هرگز بر نامگذاری از شما سبقت نمیگیرم. پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرمود: من نیز از پروردگارم در این امر سبقت نمیگیرم. جبرییل در این هنگام نازل شد و عرض کرد: ای محمّد! پروردگارت تو را سلام میرساند و میفرماید: علی نزد تو به منزله هارون نزد موسی است، و لیکن پیامبری بعد از تو نیست. فرزندت را به اسم فرزند هارون نامگذاری کن. پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرمود: ای جبرییل! اسم فرزند هارون چه بوده است؟ جبرییل عرض کرد: شبّر. حضرت فرمود: زبان من عربی است؟ جبرییل عرض کرد: نام او را حسن بگذار. لذا حضرت او را حسن نامید.» [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
کنیه او را «ابومحمد» و «ابوالقاسم» گفتهاند[۸] و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکیّ (پاکیزه) برشمردهاند.[۹] القابی نیز مشترک میان حَسَنَین است از جمله «سیّد شباب اهل الجنة» و «ریحانة نبیّ الله»[۱۰] و «سبط».[۱۱] در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «حسن یکی از اسباط است».[۱۲] واژه سبط را در روایات و برخی آیات قرآن به معنای امام و نَقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۱۳] از جمله آداب و سنتهای ولادت نوزاد پس از نامگذاری، تعیین کنیه برای اوست که طبق حدیثی، امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «انا لنکنی اولادنا فی صغرهم مخافه النبز ان یلحق بهم؛ ما برای فرزندانمان در کودکی کنیه قرار میدهیم، از ترس آنکه مبادا در بزرگی دچار لقبهای ناخوشایند گردند.» [۷۴] [۷۵] [۷۶] کنیه آن حضرت تقریباً در همه منابع «ابومحمد» بوده و کنیه دیگری نداشته است.[۷۷] [۷۸] [۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲] فقط خصیبی به جز ابومحمد، ابوالقاسم را هم به عنوان کنیه برای امام حسن آورده است.[۸۳] اما القاب آن حضرت بدینشرح است: القاب مشترک حسنین به نقل از کتاب القاب الرسول و عترته عبارتاند از: سبط رسول الله، ریحانه نبی الله، سید شباب اهل الجنه، قره عین البتول، عالم، مُلهَم الحق، و قائد الخلق.[۸۴] ابن ابیالثلج القاب امیر، حجه، کفِی، سبط، و ولی را القاب خاص آن حضرت شمرده است.[۸۵] برخی هم القاب دیگری را ذکر کردهاند، مثلا ابن شهرآشوب «سبط اول، امام ثانی، مقتدی ثالث، ذکر رابع، و مباهل خامس» را از القاب ایشان برشمرده است. [۸۶] به جز اینها، نامها و القاب بسیاری در منابع شیعی میتوان جست. مجتبی، زکی، تقی و کریم اهل بیت از القاب معروف ایشان نزد شیعیان است. ابن طلحه شافعی مینویسد: مشهورترین لقب امام «تقی» و والاترین لقب همان است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) او را بدان ملقب فرمود و آن «سید» است. [۸۷] [۸۸] به این دلیل که پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرمود: «انَّ ابنی هذا سیدٌ.» [۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] [۹۳]
زیبایی صورت و اندام سلاله پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زبانزد عام و خاص بود هر کس به او نگاه میکرد سیمای محمد و علی (علیهماالسلام) را در او میدید و در جمالش محو میگشت. ابن صباغ مالکی در زیبایی صورت و اعضای حسن بن علی (علیهالسّلام) مینویسد: رنگ چهره حسن بن علی (علیهالسّلام) سفید آمیخته با سرخی بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده، گونههایش هموار، موی وسط سینهاش نرم، موی ریشش پر و انبوه، پشت گوشش پرمو، گردن آن حضرت کشیده، برّاق همچون شمشیری از نقره، مفاصلش درشت و دو شانهاش پهن و دور از یکدیگر بود؛ انسانی چهارشانه، میانه قد و نمکین که نیکوترین صورت را داشت، ریش خود را با رنگ سیاه خضاب میکرد، مویش پرچین و کوتاه و قامتش رسا بود. [۹۴] [۹۵] [۹۶] واصل بن عطا گفته است: صورت حسن بن علی (علیهالسّلام) چون سیمای انبیا و هیات و شکل او چون هیات ملوک و امرا بوده است.[۹۷] [۹۸]
امام حسن شبیهترین مردم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در خوی، رفتار و سیادت بودند. [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] از پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نقل شده است که فرمود: ای حسن، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق ( سیرت و رفتار) شبیه من هستی.[۱۰۲] او قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت[۱۰۳] و به رنگ سیاه خضاب میکرد. انس بن مالک درباره امام حسن (علیهالسّلام) میگوید: «لم یکن احد اشبه برسول اللّه من الحسن بن علی؛ هیچ فردی از امام حسن (علیهالسّلام) شبیهتر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبوده است.» [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] احمد بن حنبل به نقل از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) مینویسد: «کان الحسن اشبه برسول اللّه مابین الصدر الی الراس والحسین اشبه فیما کان اسفل من ذلک؛ حسن (علیهالسّلام) از سینه تا سر شبیهترین فرد به نبی گرامی اسلام بود و حسین از سینه به پایین بیشترین شباهت را به آن حضرت داشت.» [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳]
ابن شهر آشوب روایتی نقل میکند که در آن امام مجتبی (علیهالسّلام) خود را شبیهترین فرد به حضرت خدیجه کبری(علیهاالسّلام) معرفی میکند و مینویسد: حسن بن علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) درباره آیه شریفه «فی ایّ صوره ما شاءَ رکّبک؛[۱۱۴] به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد.» فرمودند: خدای سبحان علی بن ابیطالب را در صُلب ابوطالب به صورت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)آفرید، از اینرو شبیهترین مردم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)علی بود و حسین بن علی شبیهترین مردم به فاطمه (علیهاالسّلام) است و من شبیهترین مردم به خدیجه کبری (علیهاالسّلام) هستم. [۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷]
این امام رئوف محبوبترین مردم نزد رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)بود؛ محبت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حسنین به حدی بود که خطبه خود را در مسجد قطع کرد و از منبر فرود آمد تا آن دو را در آغوش گرم خود بگیرد.[۱۱۸] پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم( در مورد امام حسن (علیهالسّلام) فرمود: «خدایا این کودک، پسر من است و من او را دوست میدارم، او را دوست بدار و نیز هر کس که او را دوست میدارد، دوست بدار!»[۱۱۹] اینکه پیامبر حسنین را در این حد عالی مورد تکریم و محبت خویش قرار میداد و در حساسترین حوادث تاریخ اسلام مثل روز مباهله این دو را به همراه خود بیرون برد، یک مساله عادی و اتفاقی نبوده، بلکه با معانی و مضامین مهمی که به شخصیت آن دو مربوط میشد، کاملا در ارتباط بود.[۱۲۰]
دوره کودکی
از دوره کودکی و نوجوانی حسن بن علی(ع) اطلاع چندانی در دست نیست.[۳۲] او کمتر از هشت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد و از این جهت نام او در زمره آخرین طبقهٔ صحابه ذکر شده است.[۳۳] گزارشهای مربوط به محبت بسیار پیامبر(ص) به او و برادرش حسین(ع) در بیشتر منابع شیعه و اهلسنت آمده است.[۳۴] از مهمترین حوادث این دوره، حضور او به همراه پدر و مادر و برادرش در ماجرای مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران است. او و برادرش، مصداق واژه «أَبْنَاءَنَا» در آیه مباهله بودند.[۳۵] به گفته سید جعفر مرتضی او در بیعت رضوان نیز حضور داشت و با پیامبر بیعت کرد.[۳۶] آیاتی از قرآن درباره او و دیگر اصحاب کساء نازل شده است.[۳۷] گفتهاند او در هفتسالگی در مجلس پیامبر(ص) حضور مییافت و آنچه بر پیامبر وحی میشد را برای مادرش بازگو میکرد.[۳۸]
از سُلَیم بن قَیس(درگذشته اواخر قرن اول هجری) نقل شده است پس از رحلت رسول خدا(ص) که ابوبکر خلافت را به دست گرفت، حسن بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش، شبانه به درِ خانه انصار میرفتند و آنان را به یاری امام علی(ع)، فرامیخواندند.[۳۹] همچنین گفتهاند او به نشستن ابوبکر بر منبر پیامبر اعتراض داشت.[۴۰]
دوره جوانی
گزارشهای مربوط به دوره جوانی امام حسن(ع) محدود است، از جمله در الامامة و السیاسة آمده است که به دستور عمر بن خطاب، حسن بن علی در شورای ششنفره تعیین خلیفه به عنوان شاهد حضور داشت.[۴۱] در برخی منابع اهلسنت آمده است که حسنین در جنگ افریقیه در سال ۲۶ق[۴۲] و جنگ طبرستان در سال ۲۹ق یا ۳۰ق[۴۳] حضور داشتهاند. این گونه روایات، موافقان و مخالفانی داشته است. جعفر مرتضی عاملی با توجه به اشکالات سندی آنها و نیز مخالفت امامان(ع( با شیوه فتوحات، آنها را ساختگی دانسته و اجازه ندادنِ امام علی(ع) به حسنین برای ورود به میدان جنگ در صفین را تاییدی بر آن شمرده است.[۴۴] ویلفرد مادلونگ بر این باور است که امام علی(ع) احتمالاً میخواسته فرزندش حسن را در سن جوانی با امور جنگی آشنا کند و به تجربیات جنگیاش بیفزاید.[۴۵] از دیگر گزارشهای مربوط به این دوره آن است که هر گاه مردم از عثمان نزد علی(ع) شکایت میبردند، او فرزندش حسن را نزد عثمان میفرستاد.[۴۶] بنابر نقل بلاذری، در ماجرای شورش مردم در اواخر خلافت عثمان، که به محاصره خانه او و بستن آب بر او و در نهایت کشته شدنش انجامید، حسن بن علی و برادرش، به دستور امام علی(ع)، در کنار عدهای دیگر به محافظت از خانه عثمان پرداختند.[۴۷] به گفته قاضینعمان مغربی(درگذشته ۳۶۳ق) و نویسنده دلائل الامامة، پس از آنکه شورشیان آب را بر عثمان بستند، امام مجتبی(ع) به دستور پدر، به خانه عثمان آب رسانده است.[۴۸] گزارشهایی از زخمی شدن حسن بن علی در این ماجرا حکایت دارد[۴۹] ولی برخی علمای شیعه همچون علامه امینی این گزارشها را ساختگی دانستهاند.[۵۰] سید مرتضی پس از تردید در اینکه امام علی(ع)، حسنین(ع) را برای دفاع از عثمان فرستاده باشد، علت این اقدام را جلوگیری از قتل عمدی خلیفه و رساندن آب و غذا به خانواده او میداند، نه جلوگیری از برکناری او از خلافت، چرا که او به جهت کارهای ناروایش مستحق خلع شدن از خلافت بود.[۵۱]
گزارشها درباره شمار همسران و فرزندان حسن بن علی(ع) متفاوت است. با وجود آنکه منابع تاریخی، حداکثر نام ۱۸ همسر برای امام حسن(ع) ذکر کردهاند،[۵۲] ارقامی مانند ۲۵۰،[۵۳]۲۰۰،[۵۴]۹۰[۵۵]و ۷۰[۵۶] برای تعداد همسران وی ذکر شده است. برخی منابع با اشاره به کثرت ازدواج و طلاق وی، او را «مِطلاق» (بسیار طلاق دهنده) خواندهاند.[۵۷]افزون بر آن گفتهاند حسن بن علی(ع) کنیزانی داشته و از برخی آنها صاحب فرزند شده است.[۵۸] بحث مِطْلاق بودن امام حسن(ع) در برخی منابع کهن و معاصر مورد نقد تاریخی، سندی و محتوایی قرار گرفته است.[۵۹] به گفته مادلونگ نخستین کسی که شایع کرد امام حسن(ع) ۹۰ همسر داشته، «محمد بن کلبی» بوده و این عدد را نیز «مدائنی» (درگذشته ۲۲۵ق) ساخته است. در عین حال خود کلبی تنها از یازده زن نام برده که ازدواج پنج نفر از آنان با امام حسن(ع) مشکوک است.[۶۰] قرشی این اخبار را برساخته عباسیان با هدف مقابله با سادات حسنی دانسته است.[۶۱]
در تعداد فرزندان امام مجتبی(ع) نیز اختلاف است. شیخ مفید تعداد فرزندان او را ۱۵ تن ذکر کرده است.[۶۲]
نسل امام حسن
نسل امام حسن (ع) از حسن مثنی، زید، عمر و حسین اثرم ادامه یافت. نسل حسین و عمر پس از مدتی از بین رفت و تنها نسل حسن مثنی و زید بن حسن باقی ماند.[۶۴] فرزندان او را سادات حسنی مینامند.[۶۵] بسیاری از آنها در طول تاریخ تحرکات اجتماعی و سیاسی داشته و در سده دوم و سوم، قیامهایی بر ضد حکومت عباسی انجام داده و حکومتهایی در نقاط مختلف کشورهای اسلامی بر پا کردهاند. این سلسله از سادات در برخی مناطق همچون مراکش به شُرَفاء معروفاند.[۶۶]
امامت امام حسن
حسن بن علی دومین امام شیعیان است. او بعد از شهادت امام علی(ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ق، به امامت رسید و به مدت ۱۰ سال این مقام را بر عهده داشت.[۱۴] شیخ کلینی)درگذشته ۳۲۹ق) در کتاب الکافی مجموعه روایات مربوط به نصب حسن بن علی به امامت را گردآوری کرده است.[۱۵] بر اساس یکی از این روایات، امام علی(ع) پیش از شهادت و در حضور فرزندان خود و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح (از ودایع امامت( را به فرزندش حسن داد و اعلام کرد که پیامبر به او فرمان داده که حسن را وصیّ خود قرار دهد.[۱۶] بنابر روایتی دیگر، امام علی(ع) هنگام حرکت به سوی کوفه برخی از ودایع امامت را نزد اُمسَلمه امانت گذاشت و امام حسن(ع) پس از بازگشت از کوفه، آنها را از وی تحویل گرفت.[۱۷] شیخ مفید )درگذشته ۴۱۳ق) نیز در کتاب ارشاد گفته است حسن(ع) وصیّ پدرش در میان فرزندان و اصحاب وی بوده است.[۱۸] برای وصایت امام مجتبی به حدیث دوازده خلیفه[۱۹]نیز استدلال شده است.[۲۰] امام حسن(ع) در چند ماه اولیه دوران امامت، ساکن کوفه و عهدهدار منصب خلافت بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
فضائل و ویژگیهای امام حسن
به گفته یعقوبی(درگذشته ۲۹۲ق)، حسن بن علی(ع) از نظر ظاهری و رفتاری، شبیهترین فرد به رسول خدا(ص) بود.[۲۱۲] او قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت[۲۱۳] و به رنگ سیاه خضاب میکرد.[۲۱۴] فضایل فردی و اجتماعی او در منابع اسلامی گزارش شده است:
فضایل فردی
در زمینه خصوصیتهای فردی حسن بن علی روایتهایی در منابع آمده است:
پیامبر(ص) او را بسیار دوست داشت
روایات فراوانی از محبت رسول خدا(ص( به نوه خود حسن بن علی(ع) وجود دارد. نقل شده که پیامبر(ص) در حالی که حسن(ع) را بر دوش خود حمل میکرد، میگفت: خدایا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار.[۲۱۵] گاه که پیامبر(ص)در نماز جماعت به سجده میرفت، او بر پشت ایشان سوار میشد و پیامبر سر از سجده برنمیداشت تا او پایین آید و وقتی اصحاب از علت طولانی شدن سجده میپرسیدند، میگفت میخواستم به دلخواه خود پایین آید.[۲۱۶] در فرائد السمطین آمده است که پیامبر(ص) درباره او فرمود: او سرور جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است... هر که از او پیروی کند از من است و هر که از او سرپیچی کند، از من نیست.[۲۱۷]
چند آیه از قرآن درباره اوست
حسن بن علی(ع) جزو اهلبیت پیامبر(ص) است که به گفته مفسران، آیاتی از قرآن درباره آنان نازل شده است، از جمله آیه اطعام که بنابر روایات شیعه و اهلسنت، درباره اهلبیت نازل شده و یکی از فضایل آنان به شمار میآید.[۲۱۸] همچنین بسیاری از مفسران با استناد به روایاتی گفتهاند که شأن نزول آیه مودت، اهلبیت پیامبر(ص) هستند.[۲۱۹] این آیه، مزد رسالت پیامبر را مودت اهلبیت دانسته است. در آیه مباهله نیز که در ماجرای مباهله پیامبر با مسیحیان نجران نازل شد، امام حسن(ع) و برادرش، مصداق واژه «اَبناءنا» معرفی شدهاند.[۲۲۰] همچنین آیه تطهیر در مورد اصحاب کسا نازل شده که امام مجتبی(ع) یکی از آنان بوده است. به این آیه برای اثبات عصمت امامان استدلال شده است.[۲۲۱]
عبادت وارتباط با خدا
امام هنگام وضو و آماده شدن برای نماز تمام پاهایش لرزیده و رنگش زردمیشد.[۲۲۲]ابوخیثمه گوید: امام حسن وقتی به نماز میایستاد بهترین لباسهایش را میپوشید سؤال شد چرا بهترین لباسهایت را میپوشی؟ فرمود:خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من دوست دارم که بهترین لباسم را را بپوشم و خودم را برای پرودرگارم بیارایم.[۲۲۳] از امام سجاد(ع) روایت شده است که امام حسن در هیچ حالی دیده نشد مگر اینکه خدای سبحان را یاد میکرد.[۲۲۴]
چندین بار پیاده به حج رفت
امام مجتبی(ع) بارها پیاده به حج رفت و از او نقل شده است که میگفت از پروردگارم شرم دارم که او را ملاقات کنم ولی به سوی خانه او گام برنداشته باشم.[۲۲۵] گفته اند او ۱۵[۲۲۶] یا ۲۰[۲۲۷] یا ۲۵[۲۲۸] بار پیاده به حج رفت، در حالی که بهترین شتران به دنبال او در حرکت بودند.[۲۲۹]
فضایل اجتماعی
در منابع به خصوصیتهای اجتماعی او نیز پرداخته شده است:
بردباری او را ستودهاند
در منابع اسلامی گزارشهایی درباره بردباری او آمده و او را «حَلیم» خواندهاند.[۲۳۰] در برخی منابع اهلسنت آمده است مروان بن حکم که با او دشمنی میورزید و مانع از دفن او کنار پیامبر شد، در تشییع جنازهاش شرکت کرد و زیر تابوت را گرفت. وقتی به او اعتراض شد که تو حسن بن علی را در زمان حیاتش میآزردی، گفت من کسی را میآزردم که بردباریاش همسنگ کوهها بود.[۲۳۱] نقل شده است که مردی شامی امام حسن(ع) را دید و به او ناسزا گفت. امام مجتبی(ع) پس از آنکه آن مرد ساکت شد، به او سلام کرد و با لبخند گفت: گویا در این شهر، غریب هستی. سپس به او گفت هر نیازی که داشته باشی ما برآورده میکنیم. آن مرد گریست و گفت خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد.[۲۳۲] در صلوات منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی نیز که ویژگیهای امام مهدی(ع) را برشمرده او را بهرهمند از حلم امام حسن(ع) دانسته است.[نیازمند منبع]
به بخشندگی در راه خدا و کمک به مردم شهرت داشت
منابع اسلامی، امام دوم شیعیان را فردی بخشنده و گشاده دست معرفی کرده و او را «کریم» و «سخیّ» و «جواد» خواندهاند.[۲۳۳] نقل شده است که او، دو بار کل داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیز اموالش را دو قسمت کرد: نیمی برای خود و نیمی برای نیازمندان.[۲۳۴] در مناقب ابنشهرآشوب آمده است در سفر امام حسن(ع) به شام، معاویه بارنامهای شامل اموالی فراوان به او تقدیم کرد. وقتی از نزد معاویه بیرون آمد، خدمتکاری کفش او را تعمیر کرد. امام آن بارنامه را به او بخشید.[۲۳۵] نیز گفتهاند روزی امام حسن(ع) شنید مردی دعا میکند که خدا به او ده هزار درهم بدهد. پس به خانه رفت و آن مبلغ را برای او فرستاد.[۲۳۶] گفتهاند بهخاطر همین بخشندگی فراوان، او را «کریم اهلبیت» لقب دادهاند[۲۳۷] ولی چنین تعبیری در روایات وجود ندارد. همچنین گزارشهایی از کمک کردن او به مردم وجود دارد، حتی نقل شده است که اعتکاف و طواف را نیمه کاره رها میکرد تا نیاز دیگران را برآورده کند و دلیل این کار را حدیثی از پیامبر(ص) برمیشمرد که هر کس حاجتی از برادر مؤمنش برآورده کند، مانند کسی است که سالیان دراز به عبادت مشغول بوده است.[۲۳۸]
با زیردستان با فروتنی برخورد میکرد
گفته اند روزی گذرش به تهیدستانی افتاد که تکههای نان میخوردند. وقتی او را دیدند دعوتش کردند تا با آنان همسفره شود. او از اسب پیاده شد و همراه آنان نان خورد و همگی سیر شدند. سپس آنان را به میهمانی خود دعوت کرد و به آنان غذا و لباس بخشید.[۲۳۹] نیز روایت شده است خدمتکارش خطایی کرد که سزاوار مجازات بود. آن خدمتکار به امام حسن(ع) گفت: «و العافین عن الناس» حسن بن علی(ع) گفت: از تو گذشتم. خدمتکار ادامه داد: «و الله یحب المحسنین» امام مجتبی(ع) فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی و دو برابر دستمزدی که به تو میدادم، به تو میبخشم.[۲۴۰]
میراث معنوی
مجموع روایات نقل شده از او در زمینههای گوناگون را نزدیک به ۲۵۰ حدیث برشمردهاند.[۲۴۱] بخشی از این روایات، مربوط به خود امام حسن(ع) است و بخشی را وی از رسول خدا(ص) و امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) روایت کرده است.[۲۴۲] در کتاب مسند الامام المجتبی(ع( سخنان و نامههای نقل شده از حسن بن علی گردآوری شده است. این سخنان در قالب خطبه، موعظه، گفتگو، دعا، مناظره و مسائل اعتقادی و فقهی، همراه با سند ذکر شده است.[۲۴۳] در کتاب بلاغة الامام الحسن نیز این روایات همراه با اشعار منسوب به امام مجتبی(ع) گردآوری شده است. احمدی میانجی در کتاب مکاتیب الائمة، ۱۵ نامه از حسن بن علی(ع) برشمرده که از این تعداد، ۶ نامه به معاویه، ۳ نامه به زیاد بن ابیه، یک نامه به اهل کوفه و یک نامه برای حسن بصری است.[۲۴۴] میانجی همچنین ۷ وصیت از امام حسن(ع) به امام حسین(ع)، محمد حنفیه، قاسم بن حسن و جنادة بن ابیامیه جمعآوری کرده است.[۲۴۵] عزیزالله عطاردی نام ۱۳۸ نفر از کسانی که از امام مجتبی(ع) روایت کردهاند، جمعآوری کرده است.[۲۴۶] شیخ طوسی نیز ۴۱ نفر را به عنوان اصحاب او نام برده است.[۲۴۷]
سفره امام حسن(ع)
یکی از آیینهای مذهبی در ایران، سفره امام حسن(ع) است که در آن، برای گرفتن حاجت، نذری داده میشود. پیشینه این سفره را قبل از عصر صفویه دانستهاند. رنگ اشیای موجود در این سفره، باید سبز باشد و در کنار آن، روضه امام حسن(ع) خوانده میشود. در این سفره که بیشتر در میان بانوان رواج دارد، گذشته از خوراکیهای ساده و متنوع، معمولا قرآن و شمع و جانماز و تسبیح نیز گذاشته میشود.[۲۵۳]
دلایل امامت امام حسن علیهالسلام
نص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یکی از دلایل، نصوص پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) می باشد و یکی از این نصوص، روایتی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مصادیق «اولی الامر» را برای جابر بیان میکند و میفرماید: «هم خلفائی یا جابر وأئمة المسلمین من بعدی أوّلهم علی بن ابوطالب ثمّ الحسن والحسین و...». [۶] [۷] حدیث دیگر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در خصوص امامت امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) میباشد که فرمود: «الحسن والحسین ابنای هذان امامان قاما أو قعدا»؛ این دو فرزند من حسن و حسین دو امامند، خواه قیام به امر امامت نمایند و خواه از جور ظالمان پنهان دارند». [۸] [۹] [۱۰]
وصیتنامه امام علی علیه السلام
امام علی(علیهالسلام) در وصیت نامهاش به امامت امام حسن (علیهالسلام) بعد از خودش تصریح کرده و امام حسین (علیهالسلام) و دیگران را بر آن شاهد گرفته است. [۱۱] در روایات دیگری نیز امام علی (علیهالسلام) به امامت امام حسن (علیهالسلام) بعد از خودش و امامت سایر امامان تصریح نموده است. [۱۲]
اجماع شیعه بر امامت امام حسن علیهالسلام
اجماع شیعه بر امامت امام حسن (علیهالسلام) دلیل دیگر امامت آن حضرت است. [۱۴]
مطابق دلایل عقلی و نقلی عصمت و افضلیت امام از شرایط امامت است و از کسانی که در زمان امام حسن (علیهالسلام) مدعی امامت بودند، کسی جز او دارای صفات مزبور نبود و در زمان امام حسن (علیهالسلام) جز معاویه کس دیگری ادعای امامت نداشته است و با اثبات فسق، بلکه کفر معاویه، امامت امام حسن (علیهالسلام) مطابق با اوصاف مذکور ثابت میگردد.
امام حسن در زمان پیامبر اکرم
امام حسن مجتبی علیهالسلام ۷ ساله بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار».[۵] در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند».[۶] در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است.[۷] بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت؛ واقدى آورده است که: پیامبر، براى «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند.[۸] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان امام حسین علیه السلام، به دیگران آموخت.[۹] امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم دارند: در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، به همراه امام حسین علیه السلام به عنوان "ابنائنا"، در کنار مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و امام علی علیه السلام به عنوان "انفسنا)آیه مباهله) به عنوان مصداق «اهل البیت» در جریان نزول «آیه تطهیر» در جریان نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (علیهم السلام(.
امام حسن در دوران امیرالمؤمنین
امام حسن علیه السلام در دوران حیات پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود. از جمله در هنگامى که ابوذر به ربذه تبعید مىشد، عثمان دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند، اما امام حسن و امام حسین علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزارى نمودند و ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.[۱۰] همچنین در سال ۳۶ هجرى با پدر از مدینه به سوى بصره آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر بر افروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه عمار، صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام، به سوى بصره بازگشت [۱۱] در جنگ صفین نیز، همراه پدر، پایمردیها کرد. در این جنگ، معاویه، عبیدالله بن عمر را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدرت دست بردار، ما خلافت را به تو وامىگذاریم، چرا که قریش، از پدر تو به سابقهى پدر کشتگىها ناراحتند، اما ترا پذیرا توانند شد...». امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند.»[۱۲] او در این جنگ، از پشتیبانى پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون دو تن را از سوى سپاه حضرت على (ع) و معاویه، برگزیدند تا «حکمیت» کنند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه «محکوم» است».[۱۳] امام على علیه السلام به هنگام رحلت، بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و امام حسین(ع) و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان شیعه را بر این امر، گواه گرفت.[۱۴]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
دوران امامت
هنگامی که امیر مؤمنان علی(ع) از دنیا رفت، امام حسن (ع) برای مردم خطبه خواند و حق خود (یعنی حقوق رهبری) را برای مردم بیان کرد، یاران پدرش با آن حضرت بیعت کردند، بر این اساس که با هرکه با او می جنگد، بجنگند و با هر که با او در صلح هست، در صلح باشند. علامه حلی خطبه آن حضرت در آغاز خلافت را به نقل از ابواسحاق سبیعی و دیگران چنین می آورد: «در صبح آن شبی که امیرمؤمنان علی از دنیا رفت، امام حسن برای اصحاب سخنرانی کرد، پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر فرمود: «شب گذشته مردی از میان شما رفت که پیشینیان در کردار نیک از او پیشی نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا با دشمنان جنگید و با نثار جانش از حریم پیامبر دفاع نمود، ... در همان شبی که عیسی بن مریم به سوی آسمان عروج کرد و حضرت یوشع بن نون وصی حضرت موسی وفات یافت ... » . در این هنگام امام حسن علیه السلام گریه کرد و همهی حاضران نیز با او گریه کردند. سپس فرمود: «من پسر بشیر (مژده دهنده)، یعنی رسول خدا هستم، من پسر کسی هستم که به اذن خدا مردم را به سوی خدا دعوت میکرد، من پسر چراغ تابناک هدایت هستم، من از خاندانی هستم که خداوند، پلیدی و ناپاکی را از آنان دور ساخت و آنان را به طور کامل پاکیزه نمود. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی به آنان را در قرآن خود واجب کرده و فرموده است: «... قل لا اسئلکم علیه أجراً الّا المودّة فی القربی و من یقترب حسنة نزد له فیها حُسناً...»؛ ای پیامبر! بگو من پاداشی برای رسالت نمیخواهم، مگر دوستی در حق خویشاوندان و هر که نیکی کند، بر نیکی او بیفزاییم. منظور از «حسنه» (نیکی) در این آیه، دوستی ما خاندان است» و سپس (سخنرانی را به پایان رساند و) نشست.[۱۵] پس از پایان خطبه «ابن عباس» به پا خاست و از مردم برای امام حسن بیعت گرفت و آن حضرت کارگزاران خویش را تعیین نموده و به شهرها فرستاد و فرماندهان را نصب نمود و امور را زیر نظر گرفت.[۱۶]
صلح امام حسن با معاویه
امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی معاویه که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند. معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم عراق، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.[۱۷] او همچنین دو جاسوس به شهرهای کوفه و بصره روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامه ای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: «تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری می فرستی و جاسوسانی را گسیل می داری، گویی جنگ را دوست می داری و من آن را نزدیک می بینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی».[۱۸] اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل اهل البیت علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.[۱۹] پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۲۰] از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیهالسلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند. نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند. ریشسفیدان و صاحبنفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیهالسلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند. ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۲۱]
شهادت امام حسن علیهالسلام
معاویه پس از صلح، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت و برای اینکه بتواند راه را برای ولایتعهدی فرزنش یزید هموار سازد، توطئه قتل امام حسن علیه السلام را ریخت. مطابق با نقل شیخ مفید، معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) که دختر اشعث بن قیس بود فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به ازدواج یزید درخواهد آورد.[۲۲] شهادت امام حسن علیه السلام توسط معاویه، علاوه بر منابع شیعه، در منابع اهل سنت نیز گزارش شده است.[۲۳] به عنوان نمونه زمخشری(م، ۵۳۸ق) در مورد جزئیات این جریان نوشته است: معاویه صد هزار (درهم) به زن حسن رحمة الله علیه، جعده دختر اشعث وعده داد تا ایشان را مسموم کرد. او دو ماه بعد از آن زنده ماند. سم آن قدر اثر کرد که چندین طشت پر از خون از مقابلش برمى داشتند. حسن رحمة الله علیه مى فرمود: چند بار پیش از این به من سم داده اند، اما هیچ یک مثل این سم اثر نکرده است.[۲۴] در مورد تاریخ شهادت آن حضرت، اختلاف نظر وجود دارد. در مورد سال شهادت آن حضرت سه نقل سال ۴۹، سال ۵۰ و سال ۵۱ هجری در منابع ذکر شده است[۲۵] و روز آن را نیز برخی منابع هفت ماه صفر[۲۶] و بیشتر آنها ۲۸ صفر[۲۷] دانستهاند. پیکر مطهر امام حسن علیهالسلام را جمع عظیمی از مردم تشییع نمودند و آن را برای تدفین به سمت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حرکت دادند؛ اما مروان بن حکم گروهی از بنی امیه و پیروانشان را جمع نمود و سر راه جنازه را گرفت تا مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر شود.[۲۸] همچنین عایشه به تحریک مروان در آنجا حضور پیدا کرد و فریاد بر آورد که به خدا قسم حسن در اینجا (کنار قبر رسول خدا) دفن نمی شود مگر اینکه من اجازه دهم. با این سخن عایشه، بنی هاشم قصد مجادله با آنها را نمودند، اما امام حسین علیه السلام مانع شد و فرمود برادرم سفارش نموده که اگر مانع من از دفن او در کنار جدش شدند با کسی مخاصمه نکنم.[۲۹] نهایتا جسد ایشان در قبرستان بقیع در کنار جده اش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
سکونت در کوفه، خلافت امام علی(ع)
امام مجتبی در دوره پنج ساله خلافت امام علی(ع) در همه مراحل در کنار پدر حضور داشت.[۶۷] بنابر نقل کتاب الاختصاص حسن بن علی(ع) پس از بیعت مردم با امام علی(ع)، به درخواست پدر بر منبر رفت و برای مردم سخن گفت.[۶۸] از گزارش وقعة صفین در مورد نخستین روزهای ورود امام علی(ع) به کوفه برمیآید که حسن بن علی نیز همراه پدر، در کوفه اقامت گزیده است.[۶۹]
در جنگ جمل
در برخی گزارشها آمده است، پس از شورش ناکثین و حرکت امام علی(ع) و سپاهیانش برای مقابله با آنها، حسن بن علی در میانه راه از پدر خواست که از این جنگ بپرهیزد.[۷۰] بنابر نقل شیخ مفید(درگذشته ۴۱۳ق)، امام حسن(ع) از سوی پدر مامور شد به همراه عمار بن یاسر و قیس بن سعد مردم کوفه را برای پیوستن به سپاه امام علی(ع) بسیج کند.[۷۱] او در کوفه برای مردم خطبهای خواند و پس از بیان فضایل امام علی(ع( و پیمانشکنی طلحه و زُبَیر، آنان را به یاری امام علی(ع) فراخواند.[۷۲] در جنگ جمل، وقتی عبدالله بن زبیر امام علی(ع) را به کشتن عثمان متهم کرد، حسن بن علی خطبهای خواند و به نقش زبیر و طلحه در کشتن عثمان اشاره کرد.[۷۳] امام مجتبی(ع) در این جنگ فرماندهی جناح راست سپاه را بر عهده داشت.[۷۴] ابنشهرآشوب روایت کرده است امام علی(ع) در این جنگ نیزه خود را به محمد بن حنفیه داد و از او خواست شتر عایشه را از پا درآورد ولی او موفق نشد، سپس حسن بن علی نیزه را گرفت و توانست شتر را زخمی کند.[۷۵] نقل شده است پس از جنگ جمل، امام علی(ع) بیمار شد و اقامه نماز جمعه با مردم بصره را به عهده فرزندش حسن گذاشت. او در خطبه نماز، بر جایگاه اهلبیت و عاقبت سوء کوتاهی در حق آنان تاکید کرد.[۷۶]
جنگ صفین
به گفته نصر بن مزاحم(درگذشته ۲۱۲ ق) حسن بن علی پیش از حرکت سپاه امام علی(ع) به سوی صفین، خطبهای خواند و مردم را به جهاد ترغیب کرد.[۷۷] بر اساس پارهای اخبار، او در جنگ صفین به همراه برادرش حسین بن علی(ع) فرماندهی جناح راست لشکر را بر عهده داشت.[۷۸] در گزارش اسکافی(درگذشته ۲۴۰ ق) آمده است وقتی حسن بن علی در میان جنگ با یکی از بزرگان سپاه شام روبهرو شد، او از جنگیدن با امام حسن(ع) خودداری کرد و گفت من رسول خدا را دیده بودم در حالی که سوار بر شتری میآمد و تو جلوی او سوار بودی. من نمیخواهم در حالی رسول خدا را ملاقات کنم که خون تو بر گردنم باشد.[۷۹] در کتاب وقعة صفین آمده است عبیدالله بن عمر (فرزند عمر بن خطاب( در اثنای جنگ با حسن بن علی(ع) ملاقات کرد و به وی پیشنهاد داد که به جای پدرش خلافت را بر عهده گیرد، چرا که قریش، علی(ع) را دشمن میدارند. امام حسن(ع) در پاسخ گفت: به خدا سوگند هرگز چنین نخواهد شد. سپس به او گفت: گویا میبینم که امروز و فردا کشته خواهی شد و همانا شیطان تو را فریفته است. بنابر نقل وقعه صفین، عبیدالله بن عمر در آن جنگ کشته شد.[۸۰] پس از پایان جنگ و پیش آمدن حکمیت، حسن بن علی به درخواست پدر برای مردم سخنرانی کرد.[۸۱] در مسیر بازگشت از صفین، امام علی(ع) نامهای با محتوای اخلاقی-تربیتی خطاب به فرزندش امام حسن (ع) نوشته است[۸۲] که در نهج البلاغه غالبا به عنوان نامه ۳۱ آمده است.[۸۳] در کتاب «الاستیعاب» آمده است حسن بن علی(ع) در جنگ نهروان نیز حضور داشته است.[۸۴] نیز در برخی اخبار آمده است امام علی(ع) در آخرین روزهای عمر خود که برای رویارویی دوباره با معاویه لشکرآرایی میکرد، فرزندش حسن را به فرماندهی سپاهی ده هزار نفری گماشت.[۸۵]
دوران کوتاه خلافت
امام مجتبی(ع) از ۲۱ رمضان سال ۴۰ق[۸۶] به مدت ۶ الی ۸ ماه خلیفه مسلمانان بود.[یادداشت ۱] اهلسنت او را با توجه به حدیثی منسوب به پیامبر(ص)، آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند.[۸۷] خلافت او با بیعت مردم عراق و همراهی سایر سرزمینهای اطراف آغاز شد.[۸۸] اهالی شام به رهبری معاویه با این خلافت مخالفت کردند.[۸۹] معاویه با همراهی سپاهیانی از شام به جنگ اهل عراق آمد.[۹۰] این جنگ در نهایت به صلح و واگذاری خلافت به معاویه، نخستین خلیفه اموی انجامید.[۹۱]
بیعت مسلمانان و مخالفت اهل شام
بنا بر نقل منابع شیعه و اهل سنت، پس از شهادت امام علی در سال ۴۰ق. مردم با حسن بن علی(ع) برای خلافت بیعت کردند.[۹۲] به گفته بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق)، عبیدالله بن عباس پس از دفن پیکر امام علی(ع)، به میان مردم آمد و خبر شهادت امام را به آنان داد و گفت: او جانشینی شایسته و بردبار به جا گذاشته است. اگر دوست دارید با او بیعت کنید.[۹۳] در کتاب الارشاد آمده است صبح جمعه ۲۱ رمضان حسن بن علی در مسجد، خطبهای خواند و شایستگیها و فضائل پدر خویش را برشمرد و بر پیوند خود با پیامبر(ص) تاکید کرد و با اشاره به امتیازات خود، به آیاتی از قرآن درباره موقعیت خاص اهلبیت(ع(، استناد نمود.[۹۴] پس از سخنان او، عبدالله بن عباس برخاست و به مردم گفت: با فرزند پیامبرتان و وصیّ امامتان بیعت کنید. مردم نیز با او بیعت کردند.[۹۵] منابع، تعداد بیعتکنندگان را بیش از چهل هزار نفر شمردهاند.[۹۶] بنابر نقل طبری، قیس بن سعد بن عباده فرمانده سپاه امام علی(ع) نخستین کسی بود که بیعت کرد.[۹۷] به گفته حسین محمد جعفری در کتاب تشیع در مسیر تاریخ، بسیاری از اصحاب پیامبر(ص) که پس از ساخت کوفه در این شهر ساکن شده یا در دوره خلافت امام علی(ع)، همراه او به کوفه آمده بودند، در بیعت با امام حسن(ع) شرکت کردند یا خلافت او را پذیرفتند.[۹۸] جعفری با تکیه بر قرائنی معتقد است اهالی مکه و مدینه نیز با خلافت حسن بن علی موافق بودند و مردم عراق او را تنها گزینه برای این مقام میدانستند.[۹۹] به گفته جعفری مردم یمن و فارس نیز نسبت به این بیعت، تایید ضمنی داشته یا حداقل، اعتراض و مخالفتی نکردهاند.[۱۰۰] در برخی منابع آمده است هنگام بیعت، شروطی مطرح شد؛ از جمله در الامامة و السیاسة آمده است حسن بن علی به مردم گفت: آیا بیعت میکنید که فرمانم را اطاعت کنید و با هر کس جنگیدم بجنگید و با هر کس صلح کردم، صلح کنید؟ آنها با شنیدن این سخن به تردید افتادند و نزد حسین بن علی(ع) رفتند تا با او بیعت کنند، ولی او گفت: به خدا پناه میبرم که تا حسن زنده است با شما بیعت کنم. آنان بازگشتند و با حسن بن علی بیعت کردند.[۱۰۱] طبری (درگذشته ۳۱۰ق) گفته است قیس بن سعد هنگام بیعت با او شرط کرد که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر عمل کند و با کسانی که خون مسلمانان را حلال میشمرند، بجنگد؛ ولی امام حسن(ع)، تنها کتاب خدا و سنت پیامبر را پذیرفت و هر شرط دیگری را برگرفته از همین دو شرط دانست.[۱۰۲] عدهای از این گونه گزارشها چنین نتیجه گرفتهاند که امام حسن(ع) فردی صلحطلب و جنگگریز بوده و سیره و منش او با پدر و برادرش تفاوت داشته است.[۱۰۳] رسول جعفریان معتقد است که این شرطها، به این معنا نبود که حسن بن علی از آغاز قصد جنگ نداشته، بلکه هدف اصلی وی، حفظ حوزه اقتدار خود به عنوان پیشوای جامعه برای آزاد بودن در تصمیمگیری بوده است و حتی اقدامات بعدی او نشان میدهد که بر جنگ اصرار داشته است.[۱۰۴] به گفته ابوالفَرَج اصفهانی یکی از نخستین اقدامات حسن بن علی(ع) پس از خلافت، افزایش صد در صدی دستمزد سربازان بود.[۱۰۵]
جنگ و صلح با معاویه
مهمترین رویداد سیاسی در زندگی حسن بن علی(ع)، جنگ با معاویه است که به صلح انجامید.[۱۰۶] همزمان با بیعت مردم عراق با حسن بن علی، و تایید ضمنی آن از سوی مردم حجاز و یمن و فارس،[۱۰۷] اهالی شام با معاویه بیعت کردند.[۱۰۸] معاویه در سخنرانیهای خود و در نامهنگاریهایی که با امام حسن(ع) داشت، بر تصمیم جدی خود برای بهرسمیت نشناختن این بیعت تاکید کرد.[۱۰۹] او که از زمان مرگ عثمان خود را برای خلافت، آماده کرده بود[۱۱۰] با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۱۱۱] بر اساس برخی گزارشها، امام حسن(ع) تا حدود پنجاه روز پس از شهادت پدر و بیعت مردم، هیچ اقدامی در زمینه جنگ یا صلح نکرد.[۱۱۲] او وقتی از حرکت سپاه شام باخبر شد، با لشکریانش از کوفه خارج شد و سپاهی به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سمت معاویه فرستاد.[۱۱۳]
جنگ میان دو سپاه
پس از برخوردی که میان دو سپاه رخ داد و به شکست شامیان انجامید، معاویه شبانه به عبیدالله پیغام داد که حسن بن علی به من پیشنهاد صلح داده و کار خلافت را به من واگذار خواهد کرد. معاویه به او وعده پرداخت یک میلیون درهم داد و او به معاویه پیوست. پس از آن، قیس بن سعد فرماندهی سپاه امام را بر عهده گرفت. [۱۱۴] بنابر نقل بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق) پس از پیوستن عبیدالله به سپاه شام، معاویه با این گمان که سپاه امام حسن(ع) ضعیف شده، دستور داد با تمام توان به آنها حمله کنند، ولی سپاه امام به فرماندهی قیس، شامیان را شکست دادند. معاویه درصدد برآمد قیس را نیز با وعدهای شبیه آنچه به عبیدالله وعده داده بود، از سر راه بردارد، ولی موفق نشد.[۱۱۵]
موقعیت امام حسن(ع) در ساباط
از سویی امام حسن(ع) با لشکریان خود به ساباط رفت. به گفته شیخ مفید امام حسن(ع) برای آنکه یاران خود را بیازماید و فرمانبری آنها را بسنجد، خطبهای خواند و گفت: «وحدت و همدلی برایتان بهتر از تفرقه و جدایی است...؛ همانا تدبیری که من برای شما میاندیشم برای شما بهتر از تدبیری است که برای خودتان دارید..» پس از سخنان او، مردم با یکدیگر گفتند او قصد دارد با معاویه صلح کند و خلافت را به او واگذارد. عدهای به خیمه او هجوم بردند و وسایل او را غارت کردند و حتی سجاده او را از زیر پایش کشیدند.[۱۱۶] ولی بنابر نقل یعقوبی )درگذشته ۲۹۲ق) علت این حادثه آن بود که معاویه چند نفر را برای گفتگو نزد حسن بن علی فرستاد. آنها وقتی از نزد وی برمیگشتند، با صدای بلند به گونهای که مردم بشنوند، با یکدیگر میگفتند: خدا توسط پسر رسول خدا، خون مسلمانان را حفظ و فتنه را خاموش کرد؛ او صلح را پذیرفت. سپاهیان امام با شنیدن این سخنان برآشفتند و به خیمه او حمله کردند.[۱۱۷] پس از این ماجرا یاران نزدیک امام حسن(ع) به محافظت از او پرداختند، ولی در تاریکی شب یکی از خوارج[۱۱۸] به او نزدیک شد و گفت: ای حسن مشرک شدی همان گونه که پدرت مشرک شد؛ سپس با خنجری به ران او زد و امام که سوار بر اسب بود بر زمین افتاد.[۱۱۹] حسن بن علی(ع) را بر روی تختی به مدائن بردند و در خانه سعد بن مسعود ثقفی منزل دادند تا درمان شود.[۱۲۰] جنگ میان معاویه و امام حسن(ع)، در نهایت به امضای قرارداد صلح انجامید. به گفته رسول جعفریان دلایلی از جمله سستی مردم، شرایط زمانه و حفظ شیعیان سبب شد امام مجتبی(ع) صلح را بپذیرد.[۱۲۱] بر اساس این قرارداد خلافت به معاویه واگذار شد.[۱۲۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
ماجرای صلح امام حسن(ع) با معاویه
همزمان با رویارویی دو سپاه عراق و شام امام حسن(ع) مورد سوء قصد قرار گرفت و مجروح شد و برای مداوا به مدائن رفت.[۱۲۳] در حالی که امام حسن(ع) در مدائن به مداوا مشغول بود، گروهی از سران قبائل کوفه پنهانی به معاویه نامه نوشتند و اعلام فرمانبرداری کردند. آنها معاویه را به آمدن به سوی خود ترغیب کردند و قول دادند حسن بن علی را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند.[۱۲۴] به گفته شیخ مفید(رگذشته ۴۱۳ق)، امام حسن(ع) وقتی این خبر و همچنین خبر پیوستن عبیدالله بن عباس به معاویه را شنید و از سویی سستی و بیرغبتی یاران خویش را مشاهده کرد، دریافت که تنها با عدهای اندک از شیعیانش، نمیتواند در برابر لشکر انبوه شام مقاومت کند.[۱۲۵] زید بن وهب جهنی نقل کرده است که امام حسن(ع) در مدت مداوای خود در مدائن به او گفت: «به خدا سوگند اگر با معاویه بجنگم، مردم عراق گردن مرا میگیرند و مرا تسلیم او میکنند. به خدا سوگند اگر در حال عزت با معاویه صلح کنم، بهتر است که در اسارت به دست او کشته شوم یا بر من منت گذارد و از کشتنم صرف نظر کند و برای همیشه ننگی بر بنی هاشم باقی بماند.»[۱۲۶]
پیشنهاد صلح از سوی معاویه
بنابر نقل یعقوبی از جمله ترفندهای معاویه برای آنکه جنگ را به صلح بکشاند، این بود که کسانی را بین سپاهیان امام حسن(ع) فرستاد تا شایع کنند که قیس بن سعد نیز به معاویه پیوسته، و از سویی کسانی را به میان سپاهیان قیس فرستاد تا شایع کنند که حسن بن علی، صلح را پذیرفته است.[۱۲۷] او همچنین نامههای کوفیان در اعلام فرمانبرداری از او را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد و شرطهایی نیز بر عهده خود گذاشت. به گفته شیخ مفید، امام حسن(ع) با وجود آنکه به معاویه اعتماد نداشت و از نیرنگ او آگاه بود، چارهای جز پذیرش صلح ندید.[۱۲۸] در گزارش بلاذری آمده است معاویه، صفحهای سفید و مهرشده برای حسن بن علی(ع) فرستاد تا هر شرطی که میخواهد در آن بنویسد.[۱۲۹] امام حسن(ع) که شرایط را چنین دید، برای مردم سخن گفت و از آنان خواست نظرشان را در مورد جنگ یا صلح بگویند. مردم با شعار «البقیة البقیة»(یعنی ما زندگی کردن و زنده ماندن را می خواهیم) درخواست پذیرش صلح کردند.[۱۳۰] و بدین ترتیب امام حسن(ع) صلح را پذیرفت. تاریخ برقراری صلح، ۲۵ ربیعالاول[۱۳۱] و در برخی منابع، ربیعالاخر یا جمادیالاولی[۱۳۲] سال ۴۱ق ثبت شده است.
مفاد صلحنامه
گزارشها درباره مفاد صلحنامه گوناگون است.[۱۳۳] از جمله مفادی که در منابع نقل شده، این است که خلافت به معاویه واگذار شود به این شرط که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره خلفای نخستین عمل نماید و برای خود جانشین تعیین نکند و همه مردم از جمله شیعیان علی(ع) در امنیت باشند.[۱۳۴] شیخ صدوق گفته است که امام حسن(ع) هنگام واگذاری خلافت به معاویه، به این شرط با او بیعت کرد که او را امیر المؤمنین نخواند.[۱۳۵] در برخی منابع آمده است امام حسن(ع) شرط کرد خلافت پس از معاویه، به او واگذار شود و افزون بر آن، معاویه پنج میلیون درهم به او بپردازد.[۱۳۶] به گفته جعفری، این دو شرط را نماینده امام حسن(ع) در ماجرای صلح قرار داد ولی امام نپذیرفت و تاکید کرد که تعیین خلیفه پس از معاویه، با شورای مسلمانان باشد و در مورد شرط مالی نیز گفت معاویه حق ندارد چنین تصرفی در بیتالمال مسلمانان کند.[۱۳۷] برخی نیز گفتهاند شرط مالی را خود معاویه یا نمایندگان وی قرار داده بودند.[۱۳۸] امام حسن (ع) علیرغم کنارهگیری از خلافت، همچنان امام شیعیان به شمار میرفت و حتی شیعیانی که به صلح امام اعتراض داشتند، هرگز امامت او را انکار نکردند و او تا پایان عمر، رئیس و بزرگ خاندان پیامبر بود.[۱۳۹]
واکنشها و پیامدها
در گزارشها آمده است پس از صلح امام حسن، گروهی از شیعیان ابراز تأسف و ناخوشنودی میکردند[۱۴۰] و حتی عدهای امام را سرزنش کردند و او را «مذلّ المؤمنین»(خوار کننده مومنان) خواندند.[۱۴۱] امام در پاسخ پرسشها و اعتراضها، بر ضرورت التزام به تصمیم «امام» تاکید کرد و علت صلح خود را همان علت صلح حدیبیه خواند و حکمت این کار را از سنخ حکمت کارهای خضر (ع) در ماجرای همسفر شدن با موسی(ع) است.[۱۴۲] در منابع متعدد تاریخی آمده است که معاویه به مفاد صلحنامه عمل نکرد[۱۴۳] و بسیاری از شیعیان امام علی(ع) از جمله حجر بن عدی[۱۴۴] را به قتل رساند. نقل شده است معاویه پس از صلح وارد کوفه شد و برای مردم خطبه خواند و گفت: هر شرطی که کردم، پس میگیرم و هر وعدهای که دادم زیر پا می گذارم.[۱۴۵] همچنین گفت: من با شما نجنگیدم تا نماز و روزه و حج انجام دهید، بلکه جنگیدم تا بر شما حکمرانی کنم.[۱۴۶]
دوران سکونت در مدینه و مرجعیت دینی
حسن بن علی(ع) پس از صلح با معاویه، علی رغم درخواست عدهای از شیعیانش برای ماندن در کوفه، به مدینه بازگشت[۱۴۷] و تا پایان عمر همانجا ماند و تنها سفرهایی به مکه[۱۴۸] و شام[۱۴۹] داشته است. امام مجتبی(ع) پس از شهادت امام علی(ع) و به وصیت او، متولی اوقاف و صدقات وی بوده است. بنابر نقل کافی این وصیت در ۱۰ جمادی الاولی سال ۳۷ق. نوشته شده است.[۱۵۰]
مرجعیت علمی
گزارشهایی از جلسات مستمر امام حسن(ع) در مدینه برای آموزش و هدایت مردم وجود دارد، از جمله ابنسعد (درگذشته ۲۳۰ق) و بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق) و ابنعساکر (درگذشته ۵۷۱ق) نقل کردهاند که حسن بن علی نماز صبح را در مسجد النبی میخواند و تا طلوع آفتاب به عبادت میپرداخت و سپس بزرگان و حاضران در مسجد نزد او مینشستند و به بحث و گفتگو میپرداختند. او بعد از ظهر نیز همین برنامه را داشته است.[۱۵۱] در کتاب الفصول المهمة نیز آمده است حسن بن علی در مسجد پیامبر مینشست و مردم بر گرد او حلقه میزدند و او به پرسشهای آنان پاسخ میگفت.[۱۵۲]در عین حال به گفته مهدی پیشوایی، حسن بن علی(ع) در این دوره با نوعی انزوای ناخواسته و همچنین بیاقبالی مردم روبهرو بوده است که در به انحراف رفتن اخلاقی جامعه آن روز نقش داشت.[۱۵۳] علامه تهرانی معتقد است که دوران امامت امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) چون از سختترین و تاریکترین دورهها به واسطه حکومت بنیامیه بوده و با توجه به طول مدت حیات این دو و نیز مدت امامت و ولایتشان باید به طور طبیعی هزاران حدیث، خطبه و موعظه در تفسیر قرآن در دست باشد ولی خطبهها و مواعظ و کلمات آنان در نهایت اختصار و قِلّت است. [۱۵۴]
جایگاه اجتماعی
از اخبار تاریخی برمیآید که امام حسن(ع) دارای جایگاه اجتماعی خاص بوده است. بنابر گزارش ابنسعد (درگذشته ۲۳۰ق) وقتی مردم در مراسم حج، حسن بن علی را میدیدند، برای تبرک جستن به سوی او هجوم میبردند تا جایی که حسین بن علی(ع) به کمک چند نفر دیگر، جمعیت را از او دور میکردند.[۱۵۵] همچنین نقل شده که ابنعباس با وجود آنکه از بزرگان اصحاب بود[۱۵۶] و از نظر سن نیز بزرگتر از امام حسن(ع) بود، هنگام سوار شدن امام حسن(ع) بر اسب، رکاب را برای او میگرفت.[۱۵۷]
دخالت نکردن در امور سیاسی و عدم همکاری با معاویه
گفتهاند پس از خروج امام حسن(ع) از کوفه، گروهی از خوارج در نخیله جمع شدند تا به جنگ معاویه بروند. معاویه نامهای به حسن بن علی نوشت و از او خواست برگردد و با آنها بجنگد. امام نپذیرفت و در پاسخ او نوشت: اگر میخواستم با کسی از اهل قبله بجنگم، با تو میجنگیدم.[۱۵۸] د ر برخی روایات آمده است که امام مجتبی(ع) با وجود همراهی نکردن با معاویه و اعتراض به اقدامات او، هدایای او را میپذیرفت.[۱۵۹] مبلغی که معاویه در کنار هدایای دیگر برای او میفرستاد را سالانه یک میلیون درهم[۱۶۰] یا صد هزار دینار[۱۶۱] گفتهاند. از برخی نقلها برمیآید که وی گاه قرضهای خود را میپرداخت و بقیه را میان خویشان و زیردستان خود تقسیم میکرد[۱۶۲] و گاه همه آن هدایا را به دیگران میبخشید.[۱۶۳] اخباری نیز وجود دارد که حسن بن علی(ع) در مواردی هدایای معاویه را نمیپذیرفته است.[۱۶۴] این گونه اخبار، واکنشها و تردیدهایی را در پی داشته[۱۶۵] و از جمله در بُعد کلامی بحثهایی پیرامون آن مطرح شده است. برای نمونه سید مرتضی دریافت مال و صله از معاویه را برای امام حسن(ع) جایز و بلکه واجب شمرده و آن را از این باب دانسته که باید اموال حاکمی که به زور بر امت حکمفرما شده، گرفته شود.[۱۶۶]
برخورد امویان
گزارشهایی از برخورد نامناسب امویان با امام حسن(ع) وجود دارد.[۱۶۷] همچنین در کتاب احتجاج، مناظراتی میان امام حسن(ع) و معاویه و اطرافیانش نقل شده است. او در این مناظرات از جایگاه اهلبیت دفاع کرده و از ماهیت و جایگاه دشمنان خود پرده برداشته است.[۱۶۸] از جمله بنا بر گزارشی که در الاحتجاج نقل شده است، در مجلسی که حامیان حکومت معاویه مانند عمرو بن عثمان، عمرو بن عاص، عتبة بن ابیسفیان، ولید بن عقبه و مغیرة بن شعبة در حضور معاویه بودند امام مجتبی(ع) با استناد به آیات قرآن و روایات و گزارشهای تاریخی آنان را محکوم کرد و حق و جایگاه امام علی(ع) و اهلبیت را چنان تبیین کرد که پیشگویی معاویه پیش از برگزاری مجلس مناظره (مبنی بر روسیاهی و رسوایی و محکومیت مطالبه کنندهگان مناظره) تحقق پیدا کرد.[۱۶۹]
مسمومیت امام حسن مجتبی
در بسیاری از منابع شیعه و اهلسنت آمده است که امام حسن(ع) با خوراندن زهر به شهادت رسید.[۱۷۰] طبق برخی گزارشها، او را چند بار مسموم کرده بودند، اما از مرگ نجات یافته بود.[۱۷۱] در مورد مسمومیت آخر که به شهادت وی انجامید، شیخ مفید گفته است معاویه وقتی تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده دختر اشعث بن قیس(مسر امام حسن(ع)) فرستاد و به او وعده داد که در قبال مسموم کردن شوهرش، او را به ازدواج یزید درخواهد آورد.[۱۷۲] نام جعده به عنوان قاتل حسن بن علی(ع) در منابع اهلسنت نیز آمده است.[۱۷۳] مادلونگ، شیعه پژوه آلمانی معتقد است مسئله جانشینی معاویه و تلاش او برای ولایتعهدی یزید، روایات مسموم شدن امام حسن به تحریک معاویه و به دست جعده را تأیید میکند.[۱۷۴] گزارشهای دیگری، هند یکی از همسران امام حسن(ع)[۱۷۵] یا یکی از خادمان او[۱۷۶] را عامل مسموم کردن او دانستهاند. گفتهاند حسن بن علی(ع) سه[۱۷۷] یا ۴۰ روز[۱۷۸] یا دو ماه[۱۷۹] پس از مسموم شدن به شهادت رسید.
وصال شیرازی : در تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد - و آن طشت را ز خون جگر دشت لاله کرد - خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت - خود را تهی زخون دل چند ساله کرد[۱۹۶]
شهادت و ماجرای تشییع
نقل شده است پس از شهادت امام مجتبی(ع)، شهر مدینه یکپارچه شیون و گریه شد.[۱۸۰] نیز گفتهاند هنگام خاکسپاری، قبرستان بقیع پر از جمعیت شد و تا هفت روز بازارها تعطیل بود.[۱۸۱] از برخی منابع اهلسنت نقل شده است که نخستین خواری برای عرب، درگذشت حسن بن علی(ع) بود.[۱۸۲]
جلوگیری از دفنشدن کنار پیامبر
تشییع امام حسن(ع) م حسن(ع) وصیت کرد تا در کنار پیامبر اسلام دفن شود و خود را سزاوارتر از دیگران بر این امر میدانست. وی اذعان داشت اگر مخالفتی بر این موضوع قرار گرفت راضی نیست خونی، حتی به اندازهای که در حجامت ریخته میشود، از کسی ریخته شود.[۱۸۳] امام حسن(ع) وصیت کرد در صورت مخالفت با دفن در کنار پیامبر، وی را در قبرستان بقیع کنار مادربزرگش فاطمه بنت اسد دفن کنند.[۱۸۴] مروان بن حکم داماد خلیفه سوم فردی بود که بنیامیه را جمع کرد تا از دفن امام حسن(ع) در کنار پیامبر جلوگیری کند.[۱۸۵] منابع شیعه[۱۸۶] و اهلسنت[۱۸۷] استدلال مروان را چنین نقل کردهاند که نمیپذیریم عثمان در انتهای بقیع[۱۸۸] دفن باشد و حسن بن علی کنار پیامبر دفن گردد. عایشه همسر پیامبر نیز از دفن امام حسن(ع) در کنار پیامبر جلوگیری کرد.[۱۸۹] ابوالفَرَج اصفهانی)درگذشته ۳۵۶ق) عالم و مورخ اهلسنت نقل کرده که عایشه در حالی که سوار بر قاطر بود، مروان، بنیامیه و دیگران را به یاری طلبید تا از دفن امام حسن(ع) در کنار پیامبر جلوگیری کند.[۱۹۰] استدلال عایشه را چنین نقل کردهاند که «خانه، خانه من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود».[۱۹۱] در گزارش ابنشهرآشوب آمده است بنی امیه، به سمت جنازه امام مجتبی(ع) تیر پرتاب کردند. طبق این نقل، ۷۰ تیر از جنازه حسن بن علی(ع) بیرون کشیدند.[۱۹۲]
تاریخ شهادت
منابع تاریخی، سال شهادت امام حسن(ع) را به اختلاف، ۴۹ یا ۵۰ یا ۵۱ق ذکر کردهاند.[۱۹۳] نقلهای دیگری نیز وجود دارد.[۱۹۴] برخی پژوهشگران با استناد به قراینی، سال ۵۰ق را درست دانستهاند.[۱۹۵] در مورد ماه وقوع آن، منابع شیعه، ماه صفر[۱۹۷] و اکثر منابع اهلسنت، ماه ربیعالاول[۱۹۸] را گزارش دادهاند.[۱۹۹] روز شهادت نیز در منابع شیعی متفاوت نقل شده است: بسیاری همچون شیخ مفید[۲۰۰] و شیخ طوسی[۲۰۱] (درگذشته ۴۶۰ق) و طبرسی[۲۰۲] (درگذشته ۵۴۸ق) و ابنشهرآشوب[۲۰۳] (درگذشته ۵۸۸ق)، روز ۲۸ صفر را ذکر کردهاند. در مقابل، شهید اول (درگذشته ۷۸۶ق) روز ۷ صفر[۲۰۴] و کلینی[۲۰۵] روز آخر صفر را ذکر کرده است. «یدالله مقدسی» با تحقیق در مورد سند اقوال مختلف، قول ۲۸ صفر را معتبر دانسته است.[۲۰۶] در ایران روز ۲۸ صفر به عنوان رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام مجتبی(ع) تعطیل رسمی است و مردم به عزاداری میپردازند، ولی در برخی از کشورها از جمله عراق، روز ۷ صفر برای امام حسن(ع) عزاداری میشود.[۲۰۷] در حوزه علمیه نجف از زمانهای دور، ۷ صفر را روز شهادت میدانستهاند و در حوزه علمیه قم نیز از زمان شیخ عبدالکریم حائری، این روز برای اقامه عزا تعطیل بوده است.[۲۰۸] با توجه به اختلاف در تاریخ شهادت حسن بن علی(ع)، سن او را در هنگام شهادت ۴۶[۲۰۹] یا ۴۷[۲۱۰] یا ۴۸[۲۱۱] سال دانستهاند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
فهرستی از زندگی امام حسن علیه السلام
ولادت حضرت - نامگذاری امام - کنیهها و القاب - اوصاف جسمانی - شباهت به پیامبراسلام - شباهت به خدیجه کبری - فضائل امام حسن - شرافت نسب - فرزند پیامبر - محبوب رسول خدا - ریحانه نبی اسلام - سرور بهشتیان - سیره عملی و اخلاقی امام - علم لدنی - زیارت کعبه - شجاعت و شهامت - عبودیت امام - زهد و خشیت الهی - تواضع و فروتنی - کرم و سخاوت - بردباری و گذشت - فرزندان امام حسن - قاسم بن الحسن - عبدالله بن الحسن - عبدالله ثانی - زید الابلج - حسن انور - حسن المثنی - همسران امام مجتبی - افسانه ازدواجهای مکرّر - بررسی منابع تاریخی و روایی - منابع اهل سنت - منابع شیعی - ریشه شایعات - پاسخ به افسانه - تعداد فرزندان - تعداد دامادها - زنان بینام و نشان - تضادّ فاحش اقوال - مشغله و علایق امام - امام حسن و قرآن - قرآن در نگاه امام حسن - ثقل اکبر - امام هدایت - راهبر در قیامت - شفای سینهها - طرف محاسبه - تمسّک به قرآن - تفسیر به رای - تلاوت قرآن - امام حسن در آیات قرآن - آیه مباهله - آیه تطهیر - آیه مودت - سوره انسان - آیه اولی الامر - آیه فتلقی آدم - آیه ان الابرار - رفتار قرآنی امام - عفو و گذشت - موعظه قرآنی - توسّل قرآنی - استشهاد به آیات - صبر بر جهاد - تقوا سبب نجات - ذکر رمز اجابت - امام حسن در دوره خلفا - خلافت ابوبکر - خلافت عمر خطاب - خلافت عثمان - رساندن شکایات مردمی - بدرقه ابوذر غفاری - نبرد طبرستان - یاری به عثمان - امام حسن در عصر علوی - روشنگری در حکمیت - قضاوت و داوری - امامت جمعه - پاسخ به سؤالات - دعای باران - بسیج مردم کوفه - شهامت و حماسه - سرپرستی موقوفات - امامت امام حسن - منابع اهل سنّت - روایات شیعه - حوادث دوران حکومت امام مجتبی - جنگ با معاویه - ترور امام حسن - خیانت فرماندهان - تنهایی و غربت امام - صلح با معاویه - مفاد صلح - بند اوّل - بند دوم - بند سوم - بند چهارم - دلایل صلح - بقای نظام امامت - حفظ اسلام - عدم خونریزی - حفظ جان شیعه - عدم حمایت مردم - خستگی از جنگ - خطر خوارج - لشکر غیرمتوازن - امام در مدینه - مناطرات امام مجتبی - معاویه بن ابوسفیان - مروان بن حکم - یزید بن معاویه - شهادت امام حسن - نحوه شهادت - تاریخ شهادت - نقش معاویه - شادی معاویه - تشییع و خاکسپاری -
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام)، فرزند ارشد امام علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و امام دوم شیعیان است که بنا بر نقل همه منابع شیعه و اکثریت قریب باتفاق منابع اهل سنت، با خوراندن زهر به وسیله همسرش جعده و به تحریک معاویة بن ابیسفیان، مسموم و به شهادت رسید.
درباره سال و ماه شهادت آن حضرت بین مورخان اختلاف است، ولی مشهور میان مورخان شهادت آن حضرت روز پنجشنبه ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری در سن ۴۸ سالگی بود. بنا بر وصیت آن حضرت، محل دفن، کنار قبر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که با ممانعت عایشه و حامیاناش و تیرباران جنازه آن حضرت، سرانجام در قبرستان بقیع دفن شد.
بنا بر نقل همه منابع شیعه و اکثریت قریب باتفاق منابع اهل سنت، امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) با خوراندن زهر به وسیله همسرش جعده و به تحریک معاویة بن ابیسفیان، مسموم و به شهادت رسیدند.[۱] [۲] [۳] [۴] [۵]
معاویه بارها تصمیم بر مسموم کردن امام مجتبی (علیهالسّلام) گرفت و به واسطههای پنهان زیادی متوسل گردید. حاکم نیشابوری با سند معتبر از ام بکر بنت مسور نقل میکند که گفت: «کان الحسن بن علی (علیهالسّلام) سم مرارا کل ذلک یغلت حتی کانت مره الاخیره التی مات فیها فانه کان یختلف کبده، فلم لبث بعد ذلک الا ثلاثا حتی توفی؛ حسن بن علی (علیهالسّلام) را بارها مسموم کردند، لیکن اثر چندانی نگذاشت ولی در آخرین مرتبه زهر کبدش (جگرش) را پاره پاره کرد، که بعد از آن سه روز بیشتر زنده نماند.» [۶]
بنابر برخی اقوال امام پیش از شهادت چندین بار مسموم شده بود، اما از توطئه رسته بودند.[۷] [۸] [۹] [۱۰]
یعقوبی مینویسد: «امام حسن (علیهالسّلام) هنگام مرگ به برادرش حسین (علیهالسّلام) گفت: ای برادر من این سومینبار است که مسموم میشوم و مانند این بار مسموم نشدهام و من امروز میمیرم پس هرگاه درگذشتم مرا با پیامبر خدا دفن کن چه هیچکس به نزدیکی او سزاوارتر از من نیست مگر آنکه از این کار جلوگیری شوی که در آن صورت نباید بهاندازه حجامتی خونریزی شود.» [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴]
یکی از همسران امام مجتبی (علیهالسّلام) جَعده دختر اشعث، است. بنا بر نقل ابوالفرج اصفهانی نامهای سکینه، عایشه و شَعْثاء نیز برای او گزارش شده، اما وی نام صحیح او را جعده دانسته است. [۱۵]
به نوشته بلاذری جعده با نیرنگ پدرش به ازدواج امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) درآمد. [۱۶] [۱۷] [۱۸]
قول صحیح و مشهور در نحوه شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) این است که که معاویه با وعده مالِ بسیار و ازدواج با یزید، جعده را تطمیع کرد تا شوهرش، امام حسن (علیهالسّلام) را زهر دهد و او نیز چنین کرد و بر اثر آن امام به شهادت رسید.[۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] به گزارش طبرسی معاویه زهر را برای جعده فرستاده بوده است.[۲۴]
به گزارش سَخاوی به نقل از ابن عبدالبر، جعده به سبب کینهای که به امام حسن (علیهالسّلام) داشت، او را مسموم کرد و این دشمنی با خاندان امام علی (علیهالسّلام) در میان خانوادهاش نیز وجود داشت؛ چنانکه در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) به آن اشاره شده است. ایشان فرمودند: «ان الاشعث شرک فی دم امیرالمؤمنین و ابنته جعده سمت الحسن، و ابنه شرک فی دم الحسین؛ به راستی که خود اشعث در خون امیرالمؤمنین شرکت جست، و دخترش جعده امام حسن را مسموم کرد، و پسرش (محمد بن اشعث) در خون حسین شرکت جست.» [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸]
در گزارشها آمده که قریشیان به هنگام مشاجره با فرزندان جعده، آنان را «بَنی مُسِمَّه الازْواج؛ فرزندان زنی که همسرانش را مسموم میکند.» خطاب میکردند. [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲]
روایاتی در دست است که پایان عمر همه امامان (علیهمالسّلام) را شهادت (مرگ غیر طبیعی) ذکر کرده است. از امام حسن (علیهالسّلام) نقل شده که فرمودند: «مَا مِنَّا اِلَّا مَقْتُولٌ اَوْ مَسْمُومٌ؛ هیچ یک از ما امامان نیست، جز آنکه کشته یا مسموم شود.» [۳۵]
شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی گوید: از امام رضا (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: «وَ اللَّهِ مَا مِنَّا اِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ؛ به خدا سوگند! نیست از ما مگر کشته شده به شهادت رسیده.» [۳۶]
پس از کارگر افتادن زهر، معاویه به وعده مالی که به جعده داده بود وفا کرد، ولی به ازدواج او با یزید رضایت نداد[۳۷]
و به او گفت که میترسد فرزندش، یزید، را نیز مانند حسن بن علی (علیهالسّلام) به قتل برساند.[۳۸] [۳۹]
در اینجا بود که پیشگوئی امام مجتبی (علیهالسّلام) دربارهاش صادق درآمد که فرموده بود: به خدا قسم معاویه تو را فریب داد و به عهد و پیمانش وفا نخواهد کرد. تو همسری بهتر از من به دست نخواهی آورد.[۴۰]
جعده پس از زهر دادن به امام حسن (علیهالسّلام)، مورد لعن و نفرین حضرت قرار گرفت.[۴۱]
و گفته شده که بیماری توام با عفونتی برای او پدید آمده و به وضع بسیار دردناکی درگذشت.[۴۲]
ماجرای شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) توسط دسیسه معاویه و سمی که معاویه مهیا ساخته بود از متواترات تاریخ و متواترات نزد خاصه و عامه است و هیچ تردیدی در آن راه ندارد. چنانکه بر اساس گزارشات بسیاری از منابع تاریخی اهل سنت معاویه در زمان حیات امام مجتبی (علیهالسّلام) علیرغم تعهدش مبنی بر عدم تعیین ولیعهد و واگذاری خلافت به امام بعد از خودش، تصمیم گرفت تا یزید را به عنوان ولیعهد و جانشین خود معرفی نماید. [۶۱]
بزرگترین مانع برای معاویه در مسیر گرفتن بیعت از مردم برای یزید وجود مطهر امام حسن مجتبى (علیهالسّلام) بود. مورّخ معروف «ابوالفرج اصفهانى» مىنویسد: معاویه مىخواست براى فرزندش یزید از مردم بیعت بگیرد، ولى وجود امام حسن (علیهالسّلام) و سعد بن ابیوقّاص کار را براى او مشکل مىساخت، از اینرو، هر دو تن را مسموم ساخت. آن کسی که از طرف معاویه عهدهدار مسموم کردن امام مجتبی (علیهالسّلام) گردید، همسرش جعده بود. [۶۲]
ابن ابیالحدید مینویسد: چون معاویه خواست برای پسرش یزید بیعت بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبی (علیهالسّلام) کرد، زیرا معاویه برای گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثی کردن حکومتش مانعی بزرگتر و قویتر از حسن بن علی (علیهالسّلام) نمیدید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد. [۶۳]
ابن اعثم شافعی در کتاب الفتوح مینویسد: از افراد مورد اعتماد شنیدم که معاویه تصمیم گرفت که فرزندش یزید را به ولایتعهدی خود بگمارد، با اینکه میدانست این کار نشدنی است، چرا که در صلحنامهای که بین او و حسن بن علی منعقد شده بود، یکی از شروط این بود که معاویه بعد از مرگش خلافت مسلمانان به شوری واگذار کند، از اینرو تمام تلاش خود را برای کشتن امام حسن به کار برد و مروان بن حکم ـ همان کسی که پیامبر او را تبعید کرد ـ را به مدینه فرستاد و به او دستمال مسمومی داد و امر کرد که او را به همسر امام حسن جعده دختر اشعث بن قیس برساند و هرچه نیرنگ دارد به کار ببرد که حسن بن علی این دستمال را بعد از قضاء حاجتش استفاده کند و نیز به جعده قول دهد که پنجاه هزار درهم به او بدهد و او را به ازدواج فرزندش درآورد. مروان برای انجام دستور معاویه به مدینه رفت و تمام تلاش خود را برای گول زدن همسر امام حسن به کار برد، تلاش او به بار نشست و به همین دلیل امام حسن به دیار باقی شتافت و جعده گول وعدههای مروان را خورد و این گناه زشت را مرتکب شد. [۶۴]
برای اثبات این قضیه که قاتل اصلی امام مجتبی (علیهالسّلام)، معاویة بن ابیسفیان بوده و او بود که برای جعده سمّ فرستاد و او را با وعده ازدواج با یزید تحریک کرد تا فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مسموم نماید؛ در منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت آنقدر مطلب وجود دارد که نیازی به منابع شیعی نیست. [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱]
چنانکه در تاریخ آمده است، معاویة بن ابیسفیان علاوه بر این که عامل اصلی در شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) بود، بعد از شنیدن خبر شهادت امام، علیرغم تلاش برای پنهان کردن نقشش در ماجرای شهادت، آنچنان خوشحال شد که نتوانست جلوی شادمانی خود را بگیرد و این حرکت او برای همسرش تعجبآور بود.
ابن خلکان، از استوانههای علمی اهل سنت در اینباره مینویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن (علیهالسّلام) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین، چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر می گویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد. در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا میدانی برای خانوادهات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان میبینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت. سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن (علیهالسّلام) ملحق شويم، به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شدهايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد.[۷۲]
همین مطلب را زمخشری در ربیع الابرار، انصاری تلمستانی در الجوهرة فی النسب آوردهاند. [۷۳] [۷۴]
ابن عبدربه در العقد الفرید مینویسد: هنگامى که خبر شهادت حسن بن على (علیهماالسلام) به معاویه رسید، سجده شکر بجاى آورد، سپس کسى را به دنبال ابن عباس فرستاد که در همان زمان در شام حضور داشت. سپس به او تسلیت گفت در حالى که شادمان بود. به ابن عباس گفت: ابومحمد در چند سالگى از دنیا رفت؟ ابن عباس گفت: سن او را تمامى قریش مىدانند، عجیب است که فردى همانند تو از آن آگاهى ندارد. سپس معاویه گفت: شنیدهام که فرزندان کوچکى بر جاى نهاده است ؟! ابن عباس گفت: هر کوچکى، بزرگ خواهد شد، کودکان و خردسالان ما نیز بزرگ خواهند شد. سپس عبدالله بن عباس گفت: اى معاویه! چرا تو به خاطر شهادت حسن بن على (علیهماالسلام) خوشحال شدهاى؟به خدا قسم مردن او اجل شما را به تأخیر نخواهد انداخت و بدن او قبر تو را پر نخواهد کرد. چهقدر کم است ماندن من و تو بعد از امام حسن (علیهالسّلام).[۷۵]
احمد زکی صفوت در جمهرة خطب العرب مینویسد: زمانی که خبر وفات حسن بن علی (علیهماالسّلام) به معاویه رسید، آشکار به شادی و پایکوبی پرداخت.[۷۶]
ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة و السیاسه مینویسد: وقتی امام حسن (علیهالسّلام) از دنیا رفت، حاکم مدینه این خبر را به معاویه رساند، وقتی معاویه از این قضیه با خبر شد، آشکارا به شادی و پایکوبی پرداخت. [۷۷]
ماجرای شادمانی در حالی در منابع اهل سنت درباره معاویه آمده است که طبق روایات در منابع شیعه و سنی، دشمنی و جنگ با اهل بیت (علیهمالسّلام) که امام مجتبی (علیهالسّلام) نیز به تصریح روایات اهل سنت، قطعاً جزء آنها است، جنگ و دشمنی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. روایاتی مانند «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر که با آن دو دشمنی کند با من دشمنی کرده است.» [۷۸]
و «من احبهما فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی. یعنی الحسن و الحسین رضی الله عنهما؛ هر کسی حسن و حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و و هر کسی با آن دو دشمن باشد، با من دشمن است.»[۷۹]
ابن حبان در صحیح خود چنین مینوبسد: «اَنّ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) قَالَ لِفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ وسلم لِمَنْ سَالَمَکُمْ؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) خطاب به فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) فرمود: من با کسی دشمنی میکنم که با شما دشمنی کند و با کسی سازش میکنم که با شما سازش کند.» [۸۰]
و حاکم نیشابوری نیز در المستدرک مینویسد: «نظر النبی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) الی علی وفاطمة والحسن والحسین فقال انا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) نگاه کرد و فرمود: من با کسی دشمنی میکنم که با شما دشمنی کند و با کسی سازش میکنم که با شما سازش کند.»[۸۱]
پس طبق روایات، دشمنی و جنگ با اهل بیت (علیهمالسّلام) که امام مجتبی (علیهالسّلام) نیز به تصریح روایات اهل سنت، قطعاً جزء آنها است، جنگ و دشمنی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. [۸۲]
بنا بر روایت شیخ طوسی امام حسن (علیهالسّلام) به برادرش، امام حسین (علیهالسّلام)، وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبر اکرم به خاک بسپارند، اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند، هرگز پافشاری نکند، مبادا خونی ریخته شود. [۸۳]
در نقل دیگر آمده است که امام حسن وصیت کرده بود جسدش را پس از غسل و کفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند.[۸۴]
هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای دفن در کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، جمعیت به قدری زیاد بوده که جای سوزن انداختن نبوده است. [۸۵] عایشه از دفن امام حسن (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ممانعت کرد. [۸۶] [۸۷]
شاید بتوان یکی از دلایل اصلی ممانعت عایشه از دفن پیکر مطهر امام حسن (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به نقش آن حضرت در پایان دادن به جنگ جمل به نفع سپاه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) دانست. [۸۸] [۸۹]
عبداللّه بن زبیر میگوید: شنیدم عایشه در روز دفن حسن بن علی (علیهالسّلام) میگفت: چنین چیزی (دفن آن حضرت در کنار پیامبر) هرگز اتفاق نخواهد افتاد. باید در بقیع دفن شود و نباید در کنار آن سه نفر باشد. [۹۰] [۹۱] [۹۲]
ابن عبدالبر قرطبی، دانشمند پرآوازه اهل سنت در کتاب بهجة المجالس مینویسد: «لما مات الحسن ارادوا ان یدفنوه فی بیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فابت ذلک عائشة و رکبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: کانک اردت ان یقال: یوم البغلة کما قیل یوم الجمل؟! هنگامیکه حسن (علیهالسّلام) از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفن کنند؛ پس او از این کار جلوگیری کرد، سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت: تو میخواهی همان کاری را که در روز جمل انجام دادی انجام بدهی تا این که مردم بگویند: «روز قاطر» همانطوری که میگویند روز شتر؟» [۹۳]
بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه نوشتهاند: «قالت: البیت بیتی ولا آذن ان یدفن فیه احد؛ عایشه گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمیدهم که کسی در آن دفن شود.» [۹۴] [۹۵]
یعقوبی نیز در تاریخ خود مینویسد: «وقیل ان عائشة رکبت بغلة شهباء وقالت بیتی لا آذن فیه لاحد فاتاها القاسم بن محمد بن ابی بکر فقال لها یا عمة ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل الاحمر اتریدین ان یقال یوم البغلة الشهباء فرجعت؛ عائشه در حالی که سوار بر قاطر خاکستری رنگی شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ کس اجازه (دفن) نمیدهم. قاسم بن محمد بن ابیبکر جلو آمد و گفت: ای عمه، ما هنوز سرهای خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشستهایم، تو میخواهی که مردم بگویند «روز قاطر خاکستری»؟ پس عائشه بازگشت.» [۹۶]
همین حرکت عائشه موجب شد تا بنیامیه و مروانیان خصوصا مروان به همراه یارانش در پس نقاب حمایت از عائشه، بغض و کینه خود را نسبت به امام (علیهالسّلام) علنی کرده و دست به اسلحه بردند.[۹۷] [۹۸]
ابن شهرآشوب مینویسد: «و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا؛ جنازه آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه تیر به تابوت آویخته شد.» [۹۹]
مروان به عنوان حامی عائشه در این فتنه میگفت که چرا عثمان باید بیرون مدینه دفن شود و حسن (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این میان نیز آل امیه و آل ابیسفیان و فرزندان عثمان با او همصدا شدند و از این کار جلوگیری کردند.[۱۰۰]
در منابع تاریخی آمده است که سعید بن عاص، حاکم مدینه، با درخواست امام حسین بر پیکر امام حسن نماز خواند؛[۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳]
ولی با توجه به وجود روایات درباره اینکه امام معصوم را فقط امام معصوم میتواند غسل دهد و بر آن نماز بخواند، به نظر میرسد که امام حسین خودش قبلاً بر جنازه برادر نماز خوانده است، ولی در قبرستان بقیع برای رعایت تقیه به سعید بن عاص تعارف خواندن نماز کرده و او این پیشنهاد را پذیرفته است.[۱۰۴]
شیخ مفید در الارشاد مینویسد: ابن عباس (رحمهاللهعلیه) پیش آمد، خطاب به عایشه (در حالی که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسواتاه فیوما علی بغل و یوما علی جمل، تریدین ان تطفئی نورالله و تقاتلی اولیاءالله ارجعی فقد کفیت الذی تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین؛ این چه رسوایی است؟ عایشه! روزی بر استر و روزی بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) میخواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی؟ بازگرد! و از آنچه میترسیدی خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمیکنیم، خوشحال باش که تو به هدفت رسیدی؛ خداوند اهل بیت (علیهمالسّلام) را یاری خواهد کرد، گرچه زمانی بگذرد...»[۱۰۵]
آنگاه جنازه امام حسن مظلوم (علیهالسّلام) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد (سلاماللهعلیهم) به خاک سپردند. [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹]
نقل شده است پس از شهادت امام مجتبی(ع)، شهر مدینه یکپارچه شیون و گریه شد.[۱۸۰] نیز گفتهاند هنگام خاکسپاری، قبرستان بقیع پر از جمعیت شد و تا هفت روز بازارها تعطیل بود.[۱۸۱] از برخی منابع اهلسنت نقل شده است که نخستین خواری برای عرب، درگذشت حسن بن علی(ع) بود.[۱۸۲]
روز شهادت نیز در منابع شیعی متفاوت نقل شده است: بسیاری همچون شیخ مفید[۲۰۴] و شیخ طوسی[۲۰۵] (درگذشته ۴۶۰ق) و طبرسی[۲۰۶] (درگذشته ۵۴۸ق) و ابنشهرآشوب[۲۰۷] (درگذشته ۵۸۸ق)، روز ۲۸ صفر را ذکر کردهاند. در مقابل، شهید اول (درگذشته ۷۸۶ق) روز ۷ صفر[۲۰۸] و کلینی[۲۰۹] روز آخر صفر را ذکر کرده است. «یدالله مقدسی» با تحقیق در مورد سند اقوال مختلف، قول ۲۸ صفر را معتبر دانسته است.[۲۱۰]
در ایران روز ۲۸ صفر به عنوان رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام مجتبی(ع) تعطیل رسمی است و مردم به عزاداری میپردازند، ولی در برخی از کشورها از جمله عراق، روز ۷ صفر برای امام حسن(ع) عزاداری میشود.[۲۱۱] در حوزه علمیه نجف از زمانهای دور، ۷ صفر را روز شهادت میدانستهاند و در حوزه علمیه قم نیز از زمان شیخ عبدالکریم حائری، این روز برای اقامه عزا تعطیل بوده است.[۲۱۲]
با توجه به اختلاف در تاریخ شهادت حسن بن علی(ع)، سن او را در هنگام شهادت ۴۶[۲۱۳] یا ۴۷[۲۱۴] یا ۴۸[۲۱۵] سال دانستهاند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
حسن بن علی بن ابیطالب نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) و نخستین نوه پیامبر اسلام(ص) است.[۱] نسب او به بنیهاشم و قریش میرسد.[۲]
واژه «حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید.[۳] در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد.[۴] نامهای حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵] نام پسران هارون است[۶] که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت.[۷]
کنیه او را «ابومحمد» و «ابوالقاسم» گفتهاند[۸] و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکیّ (پاکیزه) برشمردهاند.[۹] القابی نیز مشترک میان حَسَنَین است از جمله «سیّد شباب اهل الجنة» و «ریحانة نبیّ الله»[۱۰] و «سبط».[۱۱] در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «حسن یکی از اسباط است».[۱۲] واژه سبط را در روایات و برخی آیات قرآن به معنای امام و نَقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۱۳]
امام حسن مجتبی علیهالسلام ۷ ساله بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وفات نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بسیار دوست مى داشت و در روایات آمده است که آن حضرت را بر شانه مى نهاد و مى گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار».[۵]
در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند».[۶]
در حدیث دیگری آن حضرت می فرماید: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشتند». این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است.[۷]
بزرگى منش و سترگى روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام (ص) او را با خردى سال و کمى سن، در برخى از عهدنامه ها گواه مى گرفت؛ واقدى آورده است که: پیامبر، براى «ثقیف» عهد ذمه بست، خالد بن سعید آنرا نوشت و امام حسن و امام حسین آنرا گواهى فرمودند.[۸]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیاری از آداب و تعالیم الهی و راه و روش تربیت فرزند را از طریق اعمالشان نسبت به ایشان و برادرشان امام حسین علیه السلام، به دیگران آموخت.[۹]
امام حسن علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور دارند، که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم دارند:
در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، به همراه امام حسین علیه السلام به عنوان "ابنائنا"، در کنار مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و امام علی علیه السلام به عنوان "انفسنا" (آیه مباهله).به عنوان مصداق «اهل البیت» در جریان نزول «آیه تطهیر»در جریان نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (علیهم السلام).
امام حسن علیه السلام در دوران حیات پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام همواره همراه و هماهنگ با پدر بود. از جمله در هنگامى که ابوذر به ربذه تبعید مىشد، عثمان دستور داد هیچکس او را بدرقه نکند، اما امام حسن و امام حسین علیهما السلام و پدرشان به گرمى او را بدرقه کردند و به هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزارى نمودند و ابوذر را به شکیبایى و پایدارى پند دادند.[۱۰]
همچنین در سال ۳۶ هجرى با پدر از مدینه به سوى بصره آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر بر افروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت على علیه السلام، همراه عمار، صحابی پیامبر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آنگاه با مردم به یارى امام، به سوى بصره بازگشت [۱۱]
در جنگ صفین نیز، همراه پدر، پایمردیها کرد. در این جنگ، معاویه، عبیدالله بن عمر را نزد او فرستاد که: «از پیروى پدرت دست بردار، ما خلافت را به تو وامىگذاریم، چرا که قریش، از پدر تو به سابقهى پدر کشتگىها ناراحتند، اما ترا پذیرا توانند شد...». امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند، پس با پدرم بدین جهت به دشمنى برخاستند و بدو کینه مى ورزند.»[۱۲]
او در این جنگ، از پشتیبانى پدرش دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود، و چون دو تن را از سوى سپاه حضرت على (ع) و معاویه، برگزیدند تا «حکمیت» کنند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن به فرمان پدر، در یک سخنرانى پر شور، توضیح داد که: «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل، پیش دارند و مقدم شمارند اما، واژگونه رفتار کردند و چنین کسى، حَکم نامیده نمى شود، بلکه «محکوم» است».[۱۳]
امام على علیه السلام به هنگام رحلت، بنا به فرمانى که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود، و امام حسین (ع) و سایر فرزندان گرامى خویش و بزرگان شیعه را بر این امر، گواه گرفت.[۱۴]
حسن بن علی دومین امام شیعیان است. او بعد از شهادت امام علی(ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ق، به امامت رسید و به مدت ۱۰ سال این مقام را بر عهده داشت.[۱۴] شیخ کلینی (درگذشته ۳۲۹ق) در کتاب الکافی مجموعه روایات مربوط به نصب حسن بن علی به امامت را گردآوری کرده است.[۱۵] بر اساس یکی از این روایات، امام علی(ع) پیش از شهادت و در حضور فرزندان خود و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح (از ودایع امامت) را به فرزندش حسن داد و اعلام کرد که پیامبر به او فرمان داده که حسن را وصیّ خود قرار دهد.[۱۶] بنابر روایتی دیگر، امام علی(ع) هنگام حرکت به سوی کوفه برخی از ودایع امامت را نزد اُمسَلمه امانت گذاشت و امام حسن(ع) پس از بازگشت از کوفه، آنها را از وی تحویل گرفت.[۱۷] شیخ مفید (درگذشته ۴۱۳ق) نیز در کتاب ارشاد گفته است حسن(ع) وصیّ پدرش در میان فرزندان و اصحاب وی بوده است.[۱۸] برای وصایت امام مجتبی به حدیث دوازده خلیفه[۱۹]نیز استدلال شده است.[۲۰] امام حسن(ع) در چند ماه اولیه دوران امامت، ساکن کوفه و عهدهدار منصب خلافت بود.
نسل امام حسن (ع) از حسن مثنی، زید، عمر و حسین اثرم ادامه یافت. نسل حسین و عمر پس از مدتی از بین رفت و تنها نسل حسن مثنی و زید بن حسن باقی ماند.[۶۴] فرزندان او را سادات حسنی مینامند.[۶۵] بسیاری از آنها در طول تاریخ تحرکات اجتماعی و سیاسی داشته و در سده دوم و سوم، قیامهایی بر ضد حکومت عباسی انجام داده و حکومتهایی در نقاط مختلف کشورهای اسلامی بر پا کردهاند. این سلسله از سادات در برخی مناطق همچون مراکش به شُرَفاء معروفاند.[۶۶]
امام مجتبی در دوره پنج ساله خلافت امام علی(ع) در همه مراحل در کنار پدر حضور داشت.[۶۷] بنابر نقل کتاب الاختصاص حسن بن علی(ع) پس از بیعت مردم با امام علی، به درخواست پدر بر منبر رفت و برای مردم سخن گفت.[۶۸] از گزارش وقعة صفین در مورد نخستین روزهای ورود امام علی(ع) به کوفه برمیآید که حسن بن علی نیز همراه پدر، در کوفه اقامت گزیده است.[۶۹]
امام مجتبی(ع) از ۲۱ رمضان سال ۴۰ق[۸۶] به مدت ۶ الی ۸ ماه خلیفه مسلمانان بود.[یادداشت ۱] اهلسنت او را با توجه به حدیثی منسوب به پیامبر(ص)، آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند.[۸۷] خلافت او با بیعت مردم عراق و همراهی سایر سرزمینهای اطراف آغاز شد.[۸۸] اهالی شام به رهبری معاویه با این خلافت مخالفت کردند.[۸۹] معاویه با همراهی سپاهیانی از شام به جنگ اهل عراق آمد.[۹۰] این جنگ در نهایت به صلح و واگذاری خلافت به معاویه، نخستین خلیفه اموی انجامید.[۹۱]
بنا بر نقل منابع شیعه و اهل سنت، پس از شهادت امام علی در سال ۴۰ق. مردم با حسن بن علی(ع) برای خلافت بیعت کردند.[۹۲] به گفته بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق)، عبیدالله بن عباس پس از دفن پیکر امام علی(ع)، به میان مردم آمد و خبر شهادت امام را به آنان داد و گفت: او جانشینی شایسته و بردبار به جا گذاشته است. اگر دوست دارید با او بیعت کنید.[۹۳] در کتاب الارشاد آمده است صبح جمعه ۲۱ رمضان حسن بن علی در مسجد، خطبهای خواند و شایستگیها و فضائل پدر خویش را برشمرد و بر پیوند خود با پیامبر(ص) تاکید کرد و با اشاره به امتیازات خود، به آیاتی از قرآن درباره موقعیت خاص اهلبیت(ع)، استناد نمود.[۹۴] پس از سخنان او، عبدالله بن عباس برخاست و به مردم گفت: با فرزند پیامبرتان و وصیّ امامتان بیعت کنید. مردم نیز با او بیعت کردند.[۹۵] منابع، تعداد بیعتکنندگان را بیش از چهل هزار نفر شمردهاند.[۹۶] بنابر نقل طبری، قیس بن سعد بن عباده فرمانده سپاه امام علی(ع) نخستین کسی بود که بیعت کرد.[۹۷]
مهمترین رویداد سیاسی در زندگی حسن بن علی(ع)، جنگ با معاویه است که به صلح انجامید.[۱۰۶] همزمان با بیعت مردم عراق با حسن بن علی، و تایید ضمنی آن از سوی مردم حجاز و یمن و فارس،[۱۰۷] اهالی شام با معاویه بیعت کردند.[۱۰۸] معاویه در سخنرانیهای خود و در نامهنگاریهایی که با امام حسن(ع) داشت، بر تصمیم جدی خود برای بهرسمیتنشناختن این بیعت تاکید کرد.[۱۰۹] او که از زمان مرگ عثمان خود را برای خلافت، آماده کرده بود[۱۱۰] با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۱۱۱] بر اساس برخی گزارشها، امام حسن(ع) تا حدود پنجاه روز پس از شهادت پدر و بیعت مردم، هیچ اقدامی در زمینه جنگ یا صلح نکرد.[۱۱۲] او وقتی از حرکت سپاه شام باخبر شد، با لشکریانش از کوفه خارج شد و سپاهی به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سمت معاویه فرستاد.[۱۱۳]
جنگ میان معاویه و امام حسن(ع)، در نهایت به امضای قرارداد صلح انجامید. به گفته رسول جعفریان دلایلی از جمله سستی مردم، شرایط زمانه و حفظ شیعیان سبب شد امام مجتبی(ع) صلح را بپذیرد.[۱۲۱] بر اساس این قرارداد خلافت به معاویه واگذار شد.[۱۲۲]
گزارشها درباره مفاد صلحنامه گوناگون است.[۱۳۳] از جمله مفادی که در منابع نقل شده، این است که خلافت به معاویه واگذار شود به این شرط که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره خلفای نخستین عمل نماید و برای خود جانشین تعیین نکند و همه مردم از جمله شیعیان علی(ع) در امنیت باشند.[۱۳۴] شیخ صدوق گفته است که امام حسن(ع) هنگام واگذاری خلافت به معاویه، به این شرط با او بیعت کرد که او را امیر المؤمنین نخواند.[۱۳۵]
در برخی منابع آمده است امام حسن(ع) شرط کرد خلافت پس از معاویه، به او واگذار شود و افزون بر آن، معاویه پنج میلیون درهم به او بپردازد.[۱۳۶] به گفته جعفری، این دو شرط را نماینده امام حسن(ع) در ماجرای صلح قرار داد ولی امام نپذیرفت و تاکید کرد که تعیین خلیفه پس از معاویه، با شورای مسلمانان باشد و در مورد شرط مالی نیز گفت معاویه حق ندارد چنین تصرفی در بیتالمال مسلمانان کند.[۱۳۷] برخی نیز گفتهاند شرط مالی را خود معاویه یا نمایندگان وی قرار داده بودند.[۱۳۸]
امام حسن (ع) علیرغم کنارهگیری از خلافت، همچنان امام شیعیان به شمار میرفت و حتی شیعیانی که به صلح امام اعتراض داشتند، هرگز امامت او را انکار نکردند و او تا پایان عمر، رئیس و بزرگ خاندان پیامبر بود.[۱۳۹]
در گزارشها آمده است پس از صلح امام حسن، گروهی از شیعیان ابراز تأسف و ناخوشنودی میکردند[۱۴۰] و حتی عدهای امام را سرزنش کردند و او را «مذلّ المؤمنین»(خوار کننده مومنان) خواندند.[۱۴۱] امام در پاسخ پرسشها و اعتراضها، بر ضرورت التزام به تصمیم «امام» تاکید کرد و علت صلح خود را همان علت صلح حدیبیه خواند و حکمت این کار را از سنخ حکمت کارهای خضر (ع) در ماجرای همسفر شدن با موسی(ع) دانست.[۱۴۲]
در منابع متعدد تاریخی آمده است که معاویه به مفاد صلحنامه عمل نکرد[۱۴۳] و بسیاری از شیعیان امام علی(ع) از جمله حجر بن عدی[۱۴۴] را به قتل رساند. نقل شده است معاویه پس از صلح وارد کوفه شد و برای مردم خطبه خواند و گفت: هر شرطی که کردم، پس میگیرم و هر وعدهای که دادم زیر پا می گذارم.[۱۴۵] همچنین گفت: من با شما نجنگیدم تا نماز و روزه و حج انجام دهید، بلکه جنگیدم تا بر شما حکمرانی کنم.[۱۴۶]
حسن بن علی(ع) پس از صلح با معاویه، علی رغم درخواست عدهای از شیعیانش برای ماندن در کوفه، به مدینه بازگشت[۱۴۷] و تا پایان عمر همانجا ماند و تنها سفرهایی به مکه[۱۴۸] و شام[۱۴۹] داشته است. امام مجتبی(ع) پس از شهادت امام علی(ع) و به وصیت او، متولی اوقاف و صدقات وی بوده است. بنابر نقل کافی این وصیت در ۱۰ جمادی الاولی سال ۳۷ق. نوشته شده است.[۱۵۰]
گزارشهایی از جلسات مستمر امام حسن(ع) در مدینه برای آموزش و هدایت مردم وجود دارد، از جمله ابنسعد (درگذشته ۲۳۰ق) و بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق) و ابنعساکر (درگذشته ۵۷۱ق) نقل کردهاند که حسن بن علی نماز صبح را در مسجد النبی میخواند و تا طلوع آفتاب به عبادت میپرداخت و سپس بزرگان و حاضران در مسجد نزد او مینشستند و به بحث و گفتگو میپرداختند. او بعد از ظهر نیز همین برنامه را داشته است.[۱۵۱] در کتاب الفصول المهمة نیز آمده است حسن بن علی در مسجد پیامبر مینشست و مردم بر گرد او حلقه میزدند و او به پرسشهای آنان پاسخ میگفت.[۱۵۲]در عین حال به گفته مهدی پیشوایی، حسن بن علی(ع) در این دوره با نوعی انزوای ناخواسته و همچنین بیاقبالی مردم روبهرو بوده است که در به انحراف رفتن اخلاقی جامعه آن روز نقش داشت.[۱۵۳] علامه تهرانی معتقد است که دوران امامت امام مجتبی(َع) و امام حسین(ع) چون از سختترین و تاریکترین دورهها به واسطه حکومت بنیامیه بوده و با توجه به طول مدت حیات این دو و نیز مدت امامت و ولایتشان باید به طور طبیعی هزاران حدیث، خطبه و موعظه در تفسیر قرآن در دست باشد ولی خطبهها و مواعظ و کلمات آنان در نهایت اختصار و قِلّت است. [۱۵۴]
از اخبار تاریخی برمیآید که امام حسن(ع) دارای جایگاه اجتماعی خاص بوده است. بنابر گزارش ابنسعد (درگذشته ۲۳۰ق) وقتی مردم در مراسم حج، حسن بن علی را میدیدند، برای تبرک جستن به سوی او هجوم میبردند تا جایی که حسین بن علی(ع) به کمک چند نفر دیگر، جمعیت را از او دور میکردند.[۱۵۵] همچنین نقل شده که ابنعباس با وجود آنکه از بزرگان اصحاب بود[۱۵۶] و از نظر سن نیز بزرگتر از امام حسن(ع) بود، هنگام سوار شدن امام حسن(ع) بر اسب، رکاب را برای او میگرفت.[۱۵۷]
گزارشهایی از برخورد نامناسب امویان با امام حسن(ع) وجود دارد.[۱۶۷] همچنین در کتاب احتجاج، مناظراتی میان امام حسن(ع) و معاویه و اطرافیانش نقل شده است. او در این مناظرات از جایگاه اهلبیت دفاع کرده و از ماهیت و جایگاه دشمنان خود پرده برداشته است.[۱۶۸] از جمله بنا بر گزارشی که در الاحتجاج نقل شده است، در مجلسی که حامیان حکومت معاویه مانند عمرو بن عثمان، عمرو بن عاص، عتبة بن ابیسفیان، ولید بن عقبه و مغیرة بن شعبه در حضور معاویه بودند امام مجتبی(ع) با استناد به آیات قرآن و روایات و گزارشهای تاریخی آنان را محکوم کرد و حق و جایگاه امام علی و اهلبیت را چنان تبیین کرد که پیشگویی معاویه پیش از برگزاری مجلس مناظره (مبنی بر روسیاهی و رسوایی و محکومیت مطالبه کنندهگان مناظره) تحقق پیدا کرد.[۱۶۹]
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام)، فرزند ارشد امام علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و امام دوم شیعیان است که بنا بر نقل همه منابع شیعه و اکثریت قریب باتفاق منابع اهل سنت، با خوراندن زهر به وسیله همسرش جعده و به تحریک معاویة بن ابیسفیان، مسموم و به شهادت رسید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن
ایکه شُدی شهیدِ ظلم وجفا یا امام حسن - دیدی بسی سِتم بِه راه خدا یا امام حسن
گر کشته شد حسین تشنه کنارِ دو نهر آب - در آن زمینِ کرب و بلا یا امام حسن
لیکن تو گشته ای شهید با آبِ زهر آلود - مسموم ز آب رفته ای ز دارِ فنا یا امام حسن
بعد از تمامِ زخمِ زبانها که دیدی از دشمن - کشتند عاقبت تو را به زهر جفا یا امام حسن
تنها نه در زمان زندگی یِ خود ستم دیدی - بعد از شهادتت زدند تیرِ جفا یا امام حسن
مروانیان زدند بسی تیرها به تابوتت - پر خون جنازه ات بِشُد به رنج و عنا یا امام حسن
نَبوَد کسی به مِثلِ تو اینسان غریبِ وطن - دیدی ستم بسی تو از آن آشنا یا امام حسن
الآن هم از غریبیِ تو در بقیع حیرانم - کردند در حصار آن مزارِ تو را یا امام حسن
نی جراتی است که بگریم کنارِ تربتِ تو - نی رخصتی است که بگیرم عزا یا امام حسن
چون شمعِ سوخته گریند بی صدا زوّار - بینند در بقیع چون مزارِ تو را یا امام حسن
جَنبِ مزارِ تو بسی طعنه بشنود شیعه - از شرطه ها شنوند بس ناسزا یا امام حسن
ای باقری برسد صاحب الزّمان به نزدیکی - آنروز دشمنان شود به فنا یا امام حسن
سروده شده آخر ماه صفر سال 1399
ای غریب اندر مدینه
اشعارسروده شده درمدینه ومكه
ای غریب اندر مدینه - ازجفا وطلم وكینه
دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه
تو امامِ مجتبایی - تو صبوراندربلایی
مصطفی را نورِ عینی - توگلِ باغِ ولایی
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گشته ای بازهرِ كینه - تو شهیداندرمدینه
جعده كرده كارِ خودرا - شیوهِ دشمن همینه
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن
خونِ دلهایی كه خوردم - ریزداینك ازسرِمن
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور
میروم ازدارِدنیا – دركنارِجد ومادر
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
دربقیع اكنون غریبم - با غم و رنج عجیبم
من ندارم سایبانی - ازعدوی نا نجیبم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم
زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها
توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
سروده شده 7/4/91درمدینه منوره
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی تو از غصه و غم - دنیا برایت شد غرق ماتم
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در
با قلب پر خون رفتی ز دنیا - راحت شدی از رنج و المها
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم
راس تو باشد بر خاك و خونین - ای یادگار طه و یاسین
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم
گرید برایت هر با سعادت - گریان نگردد روز قیامت
دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست
هم نوحه گرشداین شیعیا نت - هم با قری پورهم دوستا نت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام)، فرزند ارشد امام علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و امام دوم شیعیان است که بنا بر نقل همه منابع شیعه و اکثریت قریب باتفاق منابع اهل سنت، با خوراندن زهر به وسیله همسرش جعده و به تحریک معاویة بن ابیسفیان، مسموم و به شهادت رسید.
درباره سال و ماه شهادت آن حضرت بین مورخان اختلاف است، ولی مشهور میان مورخان شهادت آن حضرت روز پنجشنبه ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری در سن ۴۸ سالگی بود. بنا بر وصیت آن حضرت، محل دفن، کنار قبر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که با ممانعت عایشه و حامیاناش و تیرباران جنازه آن حضرت، سرانجام در قبرستان بقیع دفن شد.
امام حسن مجتبی علیه السلام پس از دسیسههای مکرر از سوی معاویه بن ابی سفیان برای ترور امام، در نهایت در ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری با توطئه و تحریک معاویه و به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قیس مسموم شد و مظلومانه به شهادت رسید. دشمنی بر ضد امام حتی پس از شهادت ایشان نیز پایان نیافت چنانکه بنی امیه از دفن بدن مطهر امام علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کردند؛ در این موضوع عایشه بنت ابی بکر و مروان بن حکم نقش اصلی را به عهده داشتند. در نهایت جنازه مطهر آن حضرت در بقیع مدفون شد.
امام حسن علیه السلام پس از عقد قرارداد صلح با معاویه، به مدینه بازگشت و در حدود ۱۰ سال در مدینه به اقامه دین و احیای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت. در این دوران که از سختترین سالهای حیات امام علیه السلام بود، معاویه که از جایگاه والای امام علیه السلام نزد مردم و محبت آنها به ایشان خبر داشت، سعی داشت شخصیت اجتماعی امام علیه السلام را مخدوش کند و از آنجا که وجود آنحضرت را مانعی بر سر اهداف خود میدید، در نهایت تصمیم بر حذف فیزیکی آن حضرت گرفت.
منابع فریقین تقریبا اتفاق دارند که قاتل امام علیه السلام، جعده دختر اشعث بن قیس کندی، همسر امام بود.[۱] اما محرک اصلی و عامل غیر مستقیم شهادت امام علیه السلام، معاویه بود. بنا بر نقل تقریبا همه منابع شیعی و دستهای از منابع اهل سنت، معاویه هنگامی که قصد کرد برای جانشینی فرزندش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده فرستاد و به او وعده داد که اگر امام علیه السلام را مسموم کند او را به ازدواج یزید در میآورد. [۲] برخی گفتهاند که معاویه حتی زهر را نیز برای جعده فرستاد[۳] و دستهای از منابع صرفا تطمیع مالی را بیان کردند.[۴]
برخی منابع دیگر معتقدند که علت قتل امام علیه السلام از سوی جعده، کینهای بود که او نسبت به آن حضرت داشت.[۵] به نظر میرسد این دو مطلب منافاتی با یکدیگر ندارد. از یک سو کینه و عداوت جعده نسبت به امام علیه السلام موجب این امر بود، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام منقول است که اشعث بن قیس در قتل امام علی علیه السلام شریک بود؛ دخترش جعده، امام حسن علیه السلام را مسموم کرد و پسرش محمد در قتل امام حسین علیه السلام مشارکت داشت.[۶] از سوی دیگر نیز معاویه که صریحا مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشته بود[۷] و دشمنی با اهل بیت علیهم السّلام را به وضوح اظهار میکرد، برای عملی کردن ولایتعهدی یزید و بیعت ستاندن برای او راه چاره را در قتل امام علیه السلام جستجو میکرد و لذا به تحریک جعده که سابقه دشمنی خانوادگی با اهل بیت علیهم السّلام را نیز داشت پرداخت.
در این میان نقش مروان بن حکم که ملعون پیامبر صلی الله علیه و آله بود[۸] نیز قابل توجه است. ابن اعثم مینویسد زمانی که معاویه تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت، مروان را به مدینه فرستاد و دستمال زهرآلودی به او داد تا آن را به جعده رسانده و او را به قتل امام تحریک کند و مروان نیز تمام تلاش خود را در این امر به کار بست.[۹]
در منابع مختلف نقل شده که امام علیه السلام عامل قتل خود را میشناخت، اما چون امام حسین علیه السلام از آن پرسید، امام علیه السلام از بیان آن خودداری کرد و فرمود: اگر او همان باشد، عذاب خداوند شدیدتر است و اگر نباشد، نمیخواهم بیگناهی در مقابل من قصاص شود.[۱۰]
در بسیاری منابع فریقین نقل شده که امام حسن علیه السلام خود، پس از مسمومیت در اثر سم فرمودند: پیش از این چندین بار به من سم دادند؛ اما هیچ کدام مانند این سم اثر نکرد.[۱۱] و هر بار امام علیه السلام جان سالم به در برده بود؛ اما سمی که در آخرین بار به آن حضرت داده شد به قدری قوی بود که جگر آن حضرت را پاره پاره کرد[۱۲] و چندین تشت پر از خون از مقابل آن حضرت بر داشتند.[۱۳] ابن خلکان که وفات امام علیه السلام را دو ماه بعد از خوراندن زهر به ایشان میداند، میگوید که در هر روز تشتی از خون از مقابل ایشان بر میداشتند.[۱۴]
در بیشتر منابع سبب مستقیم شهادت امام علیه السلام شربت زهر آلود[۱۵] و در برخی منابع دستمالی زهر آلود[۱۶] مطرح شده است.
پس از خوراندن زهر به امام علیه السلام، آن حضرت در بستر بیماری افتاد. چون آثار موت بر امام ظاهر شد، امام حسین علیه السلام را طلب کرد و فرمود: ای برادر من به پروردگارم ملحق خواهم شد و من میدانم چه کسی به من سم داد و از کجا دچار بلا شدم و نزد خداوند با او مخاصمه میکنم. اما بحقی که بر تو دارم سوگند در این باره با کسی سخن مگو و منتظر تقدیر خداوند بمان.[۱۷]
بنا بر نقلهای مختلف، ۳ روز[۱۸] یا ۴۰ روز[۱۹] یا دو ماه[۲۰] پس از خوردن زهر، امام علیه السلام به لقاء الله پیوست.
در منابع مختلف، تاریخ شهادت امام حسن علیه السلام در سالهای ۴۹ یا ۵۰ یا ۵۱ هجری بیان شده است.[۲۱] که در این میان، منابع شیعی عمدتا ماه صفر و منابع اهل سنت ماه ربیع الاول را زمان وقوع شهادت امام علیه السلام ذکر کردهاند. برخی پژوهشگران با استناد به قرائنی سال ۵۰ هجری را صحیح دانستهاند.[۲۲]
بیشتر علمای شیعه روز ۲۸ صفر را روز شهادت امام علیه السلام معرفی کردهاند[۲۳]؛ اما برخی نیز روز ۷ صفر[۲۴] و معدودی نیز آخر ماه صفر بیان کردهاند.[۲۵] در این خصوص بر اساس تحقیق برخی پژوهشگران، روز ۲۸ صفر استوارترین نظر است.[۲۶]
برخی منابع بیان کردهاند که امام حسن علیه السلام به برادرشان امام حسین علیه السلام وصیت نمودند که بدن آن حضرت را در کنار مرقد جد بزرگوارشان پیامبر صلی الله علیه و آله دفن کنند. [۲۷] حتی در نقل دیگری بیان شده که امام علیه السلام قبلا درخواست خود برای دفن شدن در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را با عایشه نیز مطرح کرده بود و عایشه موافقت کرده بود[۲۸] اما نقلهای شیعی بیشتر حاکی از آن است که امام علیه السلام وصیت فرمود که تابوت ایشان را جهت تجدید عهد نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله ببرند و سپس در کنار قبره جدهشان جناب فاطمه بنت اسد دفن کنند.[۲۹] همچنین امام علیه السلام به برادرشان وصیت نمودند هنگام تشییع و دفن ایشان از هرگونه درگیری و خونریزی اجتناب شود به گونهای که حتی به اندازه حجامتی هم خون از کسی ریخته نشود.[۳۰]
در هر صورت بر اساس هر دو نقل، تابوت و بدن مطهر امام به سمت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله تشییع شد. مروان بن حکم با مشاهده تشییع تابوت امام علیه السلام همراه با گروهی از بنی امیه سلاح به دست گرفته و مانع از دفن بدن امام علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله شدند.[۳۱] او گفت چرا باید عثمان در بیرون شهر دفن شود ولی حسن بن علی در کنار پیامبر دفن شود.[۳۲] در نقل دیگر است که مروان پس از اطلاع از وصیت امام، این موضوع را به معاویه گزارش داد و معاویه از او خواست به شدت از این کار جلوگیری کند.[۳۳]
اما در برخی نقلهای دیگر عامل اصلی ممانعت از دفن امام در حرم نبوی، عایشه دانسته شده است. قرطبی مینویسد هنگامی که حسن علیه السلام از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند. پس عایشه از این کار جلوگیری کرد؛ سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت میخواهی همان کاری را انجام دهی که روز جمل انجام دادی؟ تا مردم بگویند یوم البغله همانگونه که گفتند یوم الجمل.[۳۴] اما بیشتر منابع گفتهاند که عایشه بعدا به بنی امیه و مروان ملحق شد و گفت: مرا با شما چه کار؟ آیا میخواهید کسی را که دوست نمیدارم در خانه من داخل کنید.[۳۵] و یا این که با مشاهده مخاصمه میان دو گروه گفت: خانه خانه من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود.[۳۶]
بر اساس این دو نقل، صرفنظر از این که چه کسی شروعکننده مخالفت بود، مروان بن حکم که بغض و کینه امام علیه السلام را داشت با حمایت عایشه عوامل اصلی ممانعت از دفن پیکر مطهر امام علیه السلام در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند.
بعد از مخالفت با دفن امام در حرم نبوی، نزدیک بود میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری رخ دهد[۳۷] اما امام حسین علیه السلام بنا بر وصیت برادر، به واسطه ابن عباس، از درگیری و خونریزی جلوگیری فرمود و پیکر مقدس برادر را در قبرستان بقیع در کنار قبر فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.[۳۸]
ابن شهر آشوب نقل میکند که بنی امیه به سمت جنازه امام علیه السلام تیر پرتاب کردند تا جایی که ۷۰ چوبه تیر به تابوت آویخته شد.[۳۹]
برخی منابع تاریخی گزارش کردهاند که بعد از تشییع امام علیه السلام به سمت بقیع، سعید بن عاص حاکم مدینه به درخواست امام حسین علیه السلام بر بدن امام حسن علیه السلام نماز خواند.[۴۰] اما با توجه به روایاتی که وارد شده که تجهیز بدن امام فقط از سوی امام ممکن است،[۴۱] صحت این خبر مورد خدشه است و یا این که باید آن را حمل بر تقیه کرد.
هنگام تدفین امام، قبرستان بقیع آکنده از جمعیت شد[۴۲] و مردم تا یک هفته شبانه روز بر امام علیه السلام گریستند و بازارها تعطیل بود.[۴۳]
وقتی که خبر شهادت امام علیه السلام به معاویه رسید، با وجود این که تلاش میکرد نقش خود در قتل امام را پوشیده بدارد، اما آنچنان خوشحال شد که نتوانست جلوی شادمانی خود را بگیرد و سجده شکر به جا آورد.[۴۴] در نقل دیگر است که چون معاویه خبر شهادت امام را شنید صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد و اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته ھمسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیر المومنین، چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر میگویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.[۴۵]
بعد از شهادت امام علیه السلام معاویه مبلغی را که به جعده وعده داد بود به او پرداخت کرد؛ اما از ازدواج با یزید ممانعت کرد و گفت زنی که نسبت به حسن بن علی شایسته نبود، برای فرزندم یزید نیز شایسته نیست.[۴۶] امام علیه السلام پس از این که جعده به آن حضرت زهر داد، او را نفرین نموده و فرموده بود: به خدا قسم همسری بهتر از من به دست نخواهی آورد.[۴۷]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
معاویه بارها تصمیم بر مسموم کردن امام مجتبی (علیهالسّلام) گرفت و به واسطههای پنهان زیادی متوسل گردید. حاکم نیشابوری با سند معتبر از ام بکر بنت مسور نقل میکند که گفت: «کان الحسن بن علی (علیهالسّلام) سم مرارا کل ذلک یغلت حتی کانت مره الاخیره التی مات فیها فانه کان یختلف کبده، فلم لبث بعد ذلک الا ثلاثا حتی توفی؛ حسن بن علی (علیهالسّلام) را بارها مسموم کردند، لیکن اثر چندانی نگذاشت ولی در آخرین مرتبه زهر کبدش (جگرش) را پاره پاره کرد، که بعد از آن سه روز بیشتر زنده نماند.» [۶]
بنابر برخی اقوال امام پیش از شهادت چندین بار مسموم شده بود، اما از توطئه رسته بودند.[۷] [۸][۹] [۱۰]
یعقوبی مینویسد: «امام حسن (علیهالسّلام) هنگام مرگ به برادرش حسین (علیهالسّلام) گفت: ای برادر من این سومینبار است که مسموم میشوم و مانند این بار مسموم نشدهام و من امروز میمیرم پس هرگاه درگذشتم مرا با پیامبر خدا دفن کن چه هیچکس به نزدیکی او سزاوارتر از من نیست مگر آنکه از این کار جلوگیری شوی که در آن صورت نباید بهاندازه حجامتی خونریزی شود.» [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴]
قول صحیح و مشهور در نحوه شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) این است که که معاویه با وعده مالِ بسیار و ازدواج با یزید، جعده را تطمیع کرد تا شوهرش، امام حسن (علیهالسّلام) را زهر دهد و او نیز چنین کرد و بر اثر آن امام به شهادت رسید.[۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳]
به گزارش طبرسی معاویه زهر را برای جعده فرستاده بوده است.[۲۴]
به گزارش سَخاوی به نقل از ابن عبدالبر، جعده به سبب کینهای که به امام حسن (علیهالسّلام) داشت، او را مسموم کرد و این دشمنی با خاندان امام علی (علیهالسّلام) در میان خانوادهاش نیز وجود داشت؛ چنانکه در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) به آن اشاره شده است. ایشان فرمودند: «ان الاشعث شرک فی دم امیرالمؤمنین و ابنته جعده سمت الحسن، و ابنه شرک فی دم الحسین؛ به راستی که خود اشعث در خون امیرالمؤمنین شرکت جست، و دخترش جعده امام حسن را مسموم کرد، و پسرش (محمد بن اشعث) در خون حسین شرکت جست.» [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸]
در گزارشها آمده که قریشیان به هنگام مشاجره با فرزندان جعده، آنان را «بَنی مُسِمَّه الازْواج؛ فرزندان زنی که همسرانش را مسموم میکند.» خطاب میکردند. [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲]
پس از کارگر افتادن زهر، معاویه به وعده مالی که به جعده داده بود وفا کرد، ولی به ازدواج او با یزید رضایت نداد[۳۷]
و به او گفت که میترسد فرزندش، یزید، را نیز مانند حسن بن علی (علیهالسّلام) به قتل برساند.[۳۸] [۳۹]
در اینجا بود که پیشگوئی امام مجتبی (علیهالسّلام) دربارهاش صادق درآمد که فرموده بود: به خدا قسم معاویه تو را فریب داد و به عهد و پیمانش وفا نخواهد کرد. تو همسری بهتر از من به دست نخواهی آورد.[۴۰]
جعده پس از زهر دادن به امام حسن (علیهالسّلام)، مورد لعن و نفرین حضرت قرار گرفت.[۴۱]
و گفته شده که بیماری توام با عفونتی برای او پدید آمده و به وضع بسیار دردناکی درگذشت.[۴۲]
مشهور میان مورخان و علمای مسلمان این است که امام مجتبی (علیهالسّلام) بر اثر زهری که از سوی معاویه بن ابیسفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در روز پنجشنبه ۲۸ صفر سال ۵۰ هجرت در سن ۴۸ سالگی به شهادت رسید. همان طوریکه شیخ مفید (رحمهاللهعلیه) و مفسر ادیب و توانمند شیخ طبرسی (رحمهاللهعلیه) بر آن تصریح کردهاند.[۴۳] [۴۴] [۴۵]
در تاریخ شهادت آن حضرت و مقدار عمر آن بزرگوار در آن، در روایات شیعه و اهل سنت اختلاف بسیار است، که عمده آنها اقوال زیر است: [۴۶] ۱. آخر ماه صفر سال ۴۹ هجری در سن ۴۷ سالگی. [۴۷] [۴۸] ۲. هفتم ماه صفر سال ۴۹ یا سال ۵۰ در ۴۷ سالگی یا ۴۸ سالگی. [۴۹] [۵۰] ۳. بیست و هشتم ماه صفر سال ۵۰ یا ۴۹ هجری در ۴۷ یا ۴۸ سالگی. [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] ۴. شهادت آن حضرت در پنجم ربیع الاول سال ۴۹ یا ۵۰ هجرت در سن ۴۷ سالگی بوده است.[۵۷] [۵۸] [۵۹]
و چنانکه میدانیم، مشهورترین اقوال در اینباره از نظر تاریخ شهادت، همان قول سوم و دوم است، و ضعیفترین آنها نیز قول پنجم میباشد، و مشهورترین اقوال در مورد عمر آن حضرت نیز همان ۴۸ سالگی است، چنانکه از علامه مجلسی و مفید (رحمةاللهعلیهما) نیز نقل شده است و صاحب کتاب منتخب التواریخ گوید: خلافی نیست در اینکه وفات آن حضرت در روز پنجشنبه بوده است، و الله العالم. [۶۰]
چنانکه در تاریخ آمده است، معاویة بن ابیسفیان علاوه بر این که عامل اصلی در شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) بود، بعد از شنیدن خبر شهادت امام، علیرغم تلاش برای پنهان کردن نقشش در ماجرای شهادت، آنچنان خوشحال شد که نتوانست جلوی شادمانی خود را بگیرد و این حرکت او برای همسرش تعجبآور بود.
ابن خلکان، از استوانههای علمی اهل سنت در اینباره مینویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن (علیهالسّلام) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین، چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر می گویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد. در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا میدانی برای خانوادهات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان میبینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت. سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن (علیهالسّلام) ملحق شويم، به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شدهايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد.[۷۲]
همین مطلب را زمخشری در ربیع الابرار، انصاری تلمستانی در الجوهرة فی النسب آوردهاند. [۷۳] [۷۴]
ابن عبدربه در العقد الفرید مینویسد: هنگامى که خبر شهادت حسن بن على (علیهماالسلام) به معاویه رسید، سجده شکر بجاى آورد، سپس کسى را به دنبال ابن عباس فرستاد که در همان زمان در شام حضور داشت. سپس به او تسلیت گفت در حالى که شادمان بود. به ابن عباس گفت: ابومحمد در چند سالگى از دنیا رفت؟ ابن عباس گفت: سن او را تمامى قریش مىدانند، عجیب است که فردى همانند تو از آن آگاهى ندارد. سپس معاویه گفت: شنیدهام که فرزندان کوچکى بر جاى نهاده است ؟! ابن عباس گفت: هر کوچکى، بزرگ خواهد شد، کودکان و خردسالان ما نیز بزرگ خواهند شد. سپس عبدالله بن عباس گفت: اى معاویه! چرا تو به خاطر شهادت حسن بن على (علیهماالسلام) خوشحال شدهاى؟به خدا قسم مردن او اجل شما را به تأخیر نخواهد انداخت و بدن او قبر تو را پر نخواهد کرد. چهقدر کم است ماندن من و تو بعد از امام حسن (علیهالسّلام).[۷۵]
احمد زکی صفوت در جمهرة خطب العرب مینویسد: زمانی که خبر وفات حسن بن علی (علیهماالسّلام) به معاویه رسید، آشکار به شادی و پایکوبی پرداخت.[۷۶]
ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة و السیاسه مینویسد: وقتی امام حسن (علیهالسّلام) از دنیا رفت، حاکم مدینه این خبر را به معاویه رساند، وقتی معاویه از این قضیه با خبر شد، آشکارا به شادی و پایکوبی پرداخت. [۷۷]
ماجرای شادمانی در حالی در منابع اهل سنت درباره معاویه آمده است که طبق روایات در منابع شیعه و سنی، دشمنی و جنگ با اهل بیت (علیهمالسّلام) که امام مجتبی (علیهالسّلام) نیز به تصریح روایات اهل سنت، قطعاً جزء آنها است، جنگ و دشمنی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. روایاتی مانند «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر که با آن دو دشمنی کند با من دشمنی کرده است.» [۷۸]
و «من احبهما فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی. یعنی الحسن و الحسین رضی الله عنهما؛ هر کسی حسن و حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و و هر کسی با آن دو دشمن باشد، با من دشمن است.»[۷۹]
ابن حبان در صحیح خود چنین مینوبسد: «اَنّ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) قَالَ لِفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ وسلم لِمَنْ سَالَمَکُمْ؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) خطاب به فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) فرمود: من با کسی دشمنی میکنم که با شما دشمنی کند و با کسی سازش میکنم که با شما سازش کند.» [۸۰]
و حاکم نیشابوری نیز در المستدرک مینویسد: «نظر النبی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) الی علی وفاطمة والحسن والحسین فقال انا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) نگاه کرد و فرمود: من با کسی دشمنی میکنم که با شما دشمنی کند و با کسی سازش میکنم که با شما سازش کند.»[۸۱]
پس طبق روایات، دشمنی و جنگ با اهل بیت (علیهمالسّلام) که امام مجتبی (علیهالسّلام) نیز به تصریح روایات اهل سنت، قطعاً جزء آنها است، جنگ و دشمنی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. [۸۲]
بنا بر روایت شیخ طوسی امام حسن (علیهالسّلام) به برادرش، امام حسین (علیهالسّلام)، وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبر اکرم به خاک بسپارند، اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند، هرگز پافشاری نکند، مبادا خونی ریخته شود. [۸۳]
در نقل دیگر آمده است که امام حسن وصیت کرده بود جسدش را پس از غسل و کفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند.[۸۴]
هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای دفن در کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، جمعیت به قدری زیاد بوده که جای سوزن انداختن نبوده است. [۸۵]
عایشه از دفن امام حسن (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ممانعت کرد. [۸۶] [۸۷]
شاید بتوان یکی از دلایل اصلی ممانعت عایشه از دفن پیکر مطهر امام حسن (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به نقش آن حضرت در پایان دادن به جنگ جمل به نفع سپاه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) دانست. [۸۸] [۸۹]
عبداللّه بن زبیر میگوید: شنیدم عایشه در روز دفن حسن بن علی (علیهالسّلام) میگفت: چنین چیزی (دفن آن حضرت در کنار پیامبر) هرگز اتفاق نخواهد افتاد. باید در بقیع دفن شود و نباید در کنار آن سه نفر باشد. [۹۰] [۹۱] [۹۲]
ابن عبدالبر قرطبی، دانشمند پرآوازه اهل سنت در کتاب بهجة المجالس مینویسد: «لما مات الحسن ارادوا ان یدفنوه فی بیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فابت ذلک عائشة و رکبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: کانک اردت ان یقال: یوم البغلة کما قیل یوم الجمل؟! هنگامیکه حسن (علیهالسّلام) از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفن کنند؛ پس او از این کار جلوگیری کرد، سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت: تو میخواهی همان کاری را که در روز جمل انجام دادی انجام بدهی تا این که مردم بگویند: «روز قاطر» همانطوری که میگویند روز شتر؟» [۹۳]
بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه نوشتهاند: «قالت: البیت بیتی ولا آذن ان یدفن فیه احد؛ عایشه گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمیدهم که کسی در آن دفن شود.» [۹۴] [۹۵]
یعقوبی نیز در تاریخ خود مینویسد: «وقیل ان عائشة رکبت بغلة شهباء وقالت بیتی لا آذن فیه لاحد فاتاها القاسم بن محمد بن ابی بکر فقال لها یا عمة ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل الاحمر اتریدین ان یقال یوم البغلة الشهباء فرجعت؛ عائشه در حالی که سوار بر قاطر خاکستری رنگی شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ کس اجازه (دفن) نمیدهم. قاسم بن محمد بن ابیبکر جلو آمد و گفت: ای عمه، ما هنوز سرهای خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشستهایم، تو میخواهی که مردم بگویند «روز قاطر خاکستری»؟ پس عائشه بازگشت.» [۹۶]
همین حرکت عائشه موجب شد تا بنیامیه و مروانیان خصوصا مروان به همراه یارانش در پس نقاب حمایت از عائشه، بغض و کینه خود را نسبت به امام (علیهالسّلام) علنی کرده و دست به اسلحه بردند.[۹۷] [۹۸]
ابن شهرآشوب مینویسد: «و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا؛ جنازه آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه تیر به تابوت آویخته شد.» [۹۹]
مروان به عنوان حامی عائشه در این فتنه میگفت که چرا عثمان باید بیرون مدینه دفن شود و حسن (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این میان نیز آل امیه و آل ابیسفیان و فرزندان عثمان با او همصدا شدند و از این کار جلوگیری کردند.[۱۰۰]
در منابع تاریخی آمده است که سعید بن عاص، حاکم مدینه، با درخواست امام حسین بر پیکر امام حسن نماز خواند؛[۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳]
ولی با توجه به وجود روایات درباره اینکه امام معصوم را فقط امام معصوم میتواند غسل دهد و بر آن نماز بخواند، به نظر میرسد که امام حسین خودش قبلاً بر جنازه برادر نماز خوانده است، ولی در قبرستان بقیع برای رعایت تقیه به سعید بن عاص تعارف خواندن نماز کرده و او این پیشنهاد را پذیرفته است.[۱۰۴]
شیخ مفید در الارشاد مینویسد: ابن عباس (رحمهاللهعلیه) پیش آمد، خطاب به عایشه (در حالی که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسواتاه فیوما علی بغل و یوما علی جمل، تریدین ان تطفئی نورالله و تقاتلی اولیاءالله ارجعی فقد کفیت الذی تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین؛ این چه رسوایی است؟ عایشه! روزی بر استر و روزی بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) میخواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی؟ بازگرد! و از آنچه میترسیدی خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمیکنیم، خوشحال باش که تو به هدفت رسیدی؛ خداوند اهل بیت (علیهمالسّلام) را یاری خواهد کرد، گرچه زمانی بگذرد...»[۱۰۵]
آنگاه جنازه امام حسن مظلوم (علیهالسّلام) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد (سلاماللهعلیهم) به خاک سپردند. [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹]
در برخی منابع آمده است امام حسن(ع) به برادرش وصیت کرد که او را پس از درگذشت، کنار قبر جدش رسول خدا(ص) دفن کند.[۱۸۳] بنابر نقلی، حسن بن علی خواسته خود را با عائشه در میان گذاشته و او نیز موافقت کرده بود.[۱۸۴] بنابر روایت کتاب «انساب الاشراف» وقتی مروان بن حکم از این وصیت با خبر شد، به معاویه گزارش داد و معاویه از او خواست، به شدت از این کار جلوگیری کند.[۱۸۵]
در گزارش شیخ مفید (درگذشته ۴۱۳ق) و طبرسی (درگذشته ۵۴۸ق) و ابنشهرآشوب (درگذشته ۵۸۸ق) آمده است امام مجتبی(ع) وصیت کرد که تابوت او را برای تجدید عهد، نزد قبر پیامبر(ص) ببرند و سپس کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد دفن کنند.[۱۸۶] در این نقلها آمده است که حسن بن علی سفارش کرد که هنگام تشییع و دفن او از هرگونه درگیری پرهیز شود[۱۸۷] تا مبادا خونی ریخته شود.[۱۸۸]
وقتی بنیهاشم، تابوت امام مجتبی(ع) را به طرف قبر پیامبر(ص) بردند، مروان همراه عدهای از بنیامیه، سلاح به دست گرفتند و راه را بستند تا از دفن شدن او کنار قبر پیامبر(ص) جلوگیری کنند.[۱۸۹] ابوالفَرَج اصفهانی (درگذشته ۳۵۶ق) آورده است که عائشه سوار بر استری شد و مروان و بنی امیه را به یاری طلبید.[۱۹۰] در گزارش بلاذری آمده است وقتی عائشه دید نزاع رخ داده و نزدیک است به خونریزی بینجامد، گفت: خانه، خانه من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود.[۱۹۱] ابنعباس به مروان که مسلح و به منظور فتنه حاضر شده بود گفت ما قصد نداریم امام حسن(ع) را کنار پیامبر(ص) به خاک بسپاریم فقط قصد تجدید عهد و وداع داریم ولی اگر امام وصیت کرده بود که او را کنار پیامبر دفن کنیم این کار را می کردیم و کسی نمی توانست مانع ما شود. ابنعباس پس از آن نیز با کنایه اشاره ای به حضور عایشه در جنگ جمل کرد و غیر مستقیم او را نکوهش کرد. [۱۹۲]
همچنین نقل شده است که مروان گفت نمیپذیریم که عثمان در آخر شهر دفن شده باشد، ولی حسن بن علی را کنار پیامبر دفن کنید.[۱۹۳] نزدیک بود میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری رخ دهد؛[۱۹۴] ولی امام حسین(ع) بنابر وصیت برادرش، از درگیری جلوگیری کرد. پیکر حسن بن علی را به بقیع بردند و کنار قبر فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.[۱۹۵]
در گزارش ابنشهرآشوب آمده است بنی امیه، به سمت جنازه امام مجتبی(ع) تیر پرتاب کردند. طبق این نقل، ۷۰ تیر از جنازه حسن بن علی(ع) بیرون کشیدند.[۱۹۶]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
نیمه یِ ماهِ صِیام و شامِ میلادِ حَسَن شُد
نیمه یِ ماهِ صِیام و شامِ میلادِ حَسَن شُد - چهره یِ ماهِ حَسَن تابیده با وَجهِ حَسَن شُد
نیمه یِ ماه خُدا دُردانه یِ حیدر رسیده - مَظهَرِ صَبرِ خُدا وَ سِبطِ پیغمبر رسیده
روزه داران اَندر این شَب نورِ یزدان جلوه گر شُد - بنگرید ای عاشقان نَخلِ ولایت با ثَمَر شد
جشنِ میلادِ حَسَن در عرشِ اعلا گشته برپا - زین سبب هفت آسمان گشته است همچون شامِ اَسرا
آسمان سَطحِ زمین را کرده است اِمشب مُعَطَّر - چونکه در بَیتِ ولایت آمده سِبطِ پیمبر
بَیتِ حَیدَر روشن اِمشب شُد زِ نورِ حقتعالی - جشنِ میلادِ حَسَن برپا شده در عرشِ اعلا
دَر سِپِهرِ دینِ حَق ماهی هُوَیدا گشته است - مُصطفی و مُرتضی مَحوِ تماشا گشته است
این شبِ قَدر است یا روزِ وَصالِ قُربِ یَزدان - که از آن شُد شَهرِ یَثرِب چارسویش نورباران
رَحمَتِ بیمُنتهایِ دوست میبارَد به عالَم - چونکه میلادِ کریم است و رَسَد فیضِ دَمادَم
سَیّدِ خَیلِ جوانانِ بهشت آمد بِدنیا - مَجلسِ بزم و سروری گشته است اِمشب مُهیّا
نیمه یِ این مَه کُنَد بَر سایرِ شَبها سِیادَت - چونکه اِمشب تا صَباحَش هست با فیض و سَعادت
حَق عطا کرده زِ کوثر، گوهری مَر بندگان را - که از آن گوهر نموده زینتِ هفت آسمان را
شادی و شور و شَعَف اِمشب به دلها آمده اَست - نیمه یِ ماه صِیام و ماهِ زهرا آمده اَست
اَز درونِ خانه یِ حیدر کنون ماهی دمیده - اَز کَرامت، مَظهرِ جود و سخا امشب رسیده
اَوَّلین فرزندِ زهرا و علی دیده گشوده - بر رویِ دامان پیغمبر، حسن خَنده نموده
بَر لَبِ اهل وَلا امشب ببین این زَمزَمه اَست - سُفره دارِ ماهِ رَحمت نورِ چشم فاطمه اَست
دَر زمین وآسمان جَشن وطَرَب گشته است برپا - صاحبِ فرزند، در ماهِ خدا گردیده زَهرا
باقری، بس بَرکت وفَیض وسعادَت دارد اِمشب - لیلةُ القَدری است اِمشب، بس فضیلت دارَد اِمشب
سروده شده نیمه ماه مبارک بهار 1403
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
مدایح امام حسن علیه السّلام
امشب شبِ خوبِ فخر و عزّت آمد - چون یوسف ما زِ آلِ عصمت آمد
امشب همه یِ اهلِ مدینه شده شاد - زیرا که كریمِ آل عترت آمد
***
امشب که جمال مجتبی پیدا شد - بررویِ همه دری ز رحمت وا شد
شد شاد علی زیُمنِ این مولودش - مسرور هم از آن محمّد و زهرا شد
***
امشب به جهان جلوه یِ دیگر آمد - هر مجلس و محفلی ازآن معطّر آمد
ازیُمنِ ولادتِ حسن سبط نبی - درمُلک و مَلَک جلوه سراسرآمد
***
چون نورجما ل مجتبی جلوه نمود - دربیتِ علی چو مجتبی رُخ بگشود
درنیمه یِ ماهِ رمضان ازیثرب - نوری ززمین به آسمان کردصعود
***
امشب که مدینه همچنان گلشن شد - تاریک ولی خانه یِ اهریمن شد
نوری زحریم مرتضی کرد طلوع - زان نور تمامِ این جهان روشن شد
***
هنگا م نزول بركا ت آمده است - برمحفلِ ما بذل حیا ت است
تبریك به زهراست زمیلا دِ حسن - هنگامِ نثارِ صلوا ت آمده است
***
شب میلادحسن زاده زهراباشد - آنكه مهرش زازل دردل ماها باشد
خلف پاك علی سبط محمد(ص)باشد - دومین رهبرآزاده بدنیا باشد
***
آمدآنكوكه حسن خلق نكویش باشد - چشم ارباب نظرجمله بسویش باشد
آرزوی همگان مدفن اوهست،بقیع - دل عشاق جهان جمله بكویش باشد
***
از صبر تو یا حسن جهان غرقه یِ غم - چون زائر عارف به حق تو شده كم
بس ظلم وستم دیدی و صبرِ توزیاد - از صبر تو مبهوت شده لوح وقلم
***
شب میلادحسن زاده زهراباشد - آنكه مهرش زازل دردل ماها باشد
خلف پاك علی سبط محمّد(ص)باشد - دومین رهبرآزاده بدنیا باشد
***
آمدآنكوكه حسن خلق نكویش باشد - چشم ارباب نظرجمله بسویش باشد
آرزوی همگان مدفن اوهست،بقیع - دل عشّاق جهان جمله بكویش باشد
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
نیمه یِ ماهِ صيام اي دوستان - باز با لطفِ خدا از ره رسید
گشت با میلادِ سبطِ مصطفی - بهرِ ما ایجاد در دل صد امید
نيمه یِ ماهِ صيام اي دوستان - گشت طالع چون به بيتِ مرتضي
مرتضي خوشحال گشت از اين طلوع - چون بِشُد طالع امامِ مجتبي
بدرِ كامل گشت چون ماهِ صيام - گشت روشن بيتِ زهرا و علي
آمد آن مَه كه بِشُد ماهِ خدا - از جمالِ همچو ماهش مُنجلي
شهر یثرب شد چراغان بهرِ او - شد چراغانی از آن هفت آسمان
اهلِ یثرب شاد از این میلادِ نور - در سُرور، اهلِ بهشت و حوریان
سیّد و سبط و زکی و هم تقی - مجتبی آن سبط اکبر آمده
جبرئیل آورد نامش از بهشت - نامِ او همنامِ شُبَّر آمده
سبطِ اکبر بود بهرِ مصطفی - آنکه بُد وجهش حَسَن خُلقش حَسَن
بود اخلاقش چو اخلاقِ نبی - جمع در او حُسنِ خُلق و حَسنِ ظَن
او کریم است وکریم ابن کریم - در کرم او شُهره در عالم شده
در کرم، در جود و بخشش، در عطا - افضل از کُلِّ بنی آدم شده
از وجودش شد حَسَن اندر حَسَن - اين مُبارك ماه، اين ماهِ صيام
بر حَسن، هم بر علي، هم فاطمه - گو سلام اي باقري، هر صبح و شام
سروده شده ماه مبارک رمضان بهار سال 1401
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
حسن بن علی بن ابیطالب نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) و نخستین نوه پیامبر اسلام(ص) است.[۱] نسب او به بنیهاشم و قریش میرسد.[۲]
واژه «حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید.[۳] در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد.[۴] نامهای حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵] نام پسران هارون است[۶] که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت.[۷]
کنیه او را «ابومحمد» و «ابوالقاسم» گفتهاند[۸] و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکیّ (پاکیزه) برشمردهاند.[۹] القابی نیز مشترک میان حَسَنَین است از جمله «سیّد شباب اهل الجنة» و «ریحانة نبیّ الله»[۱۰] و «سبط».[۱۱] در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «حسن یکی از اسباط است».[۱۲] واژه سبط را در روایات و برخی آیات قرآن به معنای امام و نَقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۱۳]
حسن بن علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) دومین امام شیعه و بزرگترین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و سبط اکبر پیامبر بزرگوار اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بنابر قول مشهور در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت [۶] [۷] [۸] [۹] در شهر مدینه[۱۰] [۱۱] دیده به جهان گشود.[۱۲] [۱۳] [۱۴]
البته در اینباره در کتابهای شیعه و سنی اقوال دیگری هم نقل شده که خلاف مشهور است،[۱۵] [۱۶] مثلا برخی منابع تولد ایشان را سال دوم هجرت دانستهاند[۱۷] [۱۸] [۱۹]
از جمله سنتهای اسلامی درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد، [۲۰]
و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفتند[۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] و در هفتمین روز ولادتش گوسفندی را عقیقه نموده و یک ران آن را به قابله دادند.[۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵]
از دیگر سنتهای نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنی برای سلامتی و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنی و انسی به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا میسپارند. طبق روایات بسیاری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) دو فرزند خود حسن و حسین (علیهماالسلام) را به این دعا تعویذ فرمود: «اعیذ کما بکلمات الله التامه من کل شیطان وهامه و من کل عین لامه؛ شما را پناه میدهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهی و از هر چشم زخمی.»[۴۲] [۴۳]
در سیره پیامبر و اهل بیت (علیهمالسّلام) انتخاب نام نیک و پسندیده برای فرزندان از حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدان توصیه نموده بود. از این روبه هنگام ولادت سبط اکبر پیامبر همگی در فکر انتخاب زیباترین نام برای او بودند. در میان شیعه و سنی مشهور است که انتخاب نام امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) به امر خدا، بوده و به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نام حسنین (علیهماالسّلام) برای امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام) برگزیده شد. [۴۴] [۴۵]
به گفته برخی از منابع تاریخی و روایی: «مردم محیط جزیرة العرب پیش از آن با نام حسن و حسین آشنا نبودند تا فرزندان خود را به این دو اسم نامگذاری کنند و این دو نام از جانب خداوند بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وحی شد، تا آن حضرت بر فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه (علیهاالسّلام) این نامها را بنهد.» [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰]
در روایات بسیاری از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف «حسن» و «حسین» در جاهلیت سابقه نداشته و از نامهای بهشتی است، و متن یکی از آن روایات که طبری در کتاب ذخائر العقبی روایت کرده، این گونه است که عمران بن سلیمان گفته: «الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنه، ما سمیت بهما فی الجاهلیه؛ حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.» [۵۱] [۵۲]
جلال الدین سیوطی از علمای معروف اهل سنّت در قرن دهم نقل کرده است که: «حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است و مردم عرب پیش از این، این دو نام را بر فرزندان خویش نمینهادند». [۵۳] [۵۴]
ابن اثیر در کتاب اسد الغابه مینویسد: «مردم پیش از ولادت امام حسن و امام حسین (علیهالسّلام) با این نام آشنا نبودند تا فرزندان خود را به این دو نامگذاری کنند چرا که این دو اسم در زمان ولادت حسنین، از جانب خداوند بر پیامبر وحی شد، تا آن حضرت بر فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه (علیهاالسّلام) این نامها را بگذارد.» [۵۵]
در کتاب عبقات الانوار آمده است: آن روز که امام حسن (علیهالسّلام) متولد شد حضرت جبرییل (علیهالسّلام) بر حضرت رسول (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرود آمد و گفت: «ای محمد! پروردگار عالم به تو سلام رساند و فرمود که علی (علیهالسّلام) برای تو به منزله هارون برای موسی است لیکن بعد تو نبی نیست پس مسمی کن این پسر خود را بنام پسرهارون، که فرزندانهارون: شبّر و شبّیر یعنی حسن وحسین نام داشتند.» [۵۶] [۵۷]
در مناقب ابن شهر آشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل کرده که گفتهاند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامی اهل الجنه و لم یکونا فی الدنیا؛ حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است که در دنیا وجود نداشتند.» [۵۸]
محبّ الدین طبری به سندش از اسماء دختر عمیس نقل کرده که گفت: «فاطمه (علیهاالسّلام) فرزندش حسن را به دنیا آورد. پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بر او وارد شد و فرمود: ای اسماء! فرزندم را نزد من آور. من او را در پارچهای زرد پیچیده و به حضرت دادم. حضرت آن پارچه را از او جدا کرد و فرمود: آیا به شما سفارش نکردم که هیچ مولودی را در پارچه زرد نپیچید؟! اسماء میگوید: فرزند را در پارچهای سفید پیچیدم. حضرت او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه به علی (علیهالسّلام) فرمود: او را چه نام گذاردی؟ حضرت عرض کرد: من هرگز بر نامگذاری از شما سبقت نمیگیرم. پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرمود: من نیز از پروردگارم در این امر سبقت نمیگیرم. جبرییل در این هنگام نازل شد و عرض کرد: ای محمّد! پروردگارت تو را سلام میرساند و میفرماید: علی نزد تو به منزلههارون نزد موسی است، ولیکن پیامبری بعد از تو نیست. فرزندت را به اسم فرزندهارون نامگذاری کن. پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرمود: ای جبرییل! اسم فرزندهارون چه بوده است؟ جبرییل عرض کرد: شبّر. حضرت فرمود: زبان من عربی است؟ جبرییل عرض کرد: نام او را حسن بگذار. لذا حضرت او را حسن نامید.» [۵۹] [۶۰] [۶۱]
در برابر این روایت که مشهور بین شیعه و اهل سنت است، روایات دیگری هم وجود دارد به این مضمون که چون حسن (علیهالسّلام) به دنیا آمد، علی (علیهالسّلام) نام این نوزاد را «حرب» [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵] یا «حمزه»[۶۶]
گذارد و چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) اطلاع یافت به علی (علیهالسّلام) دستور داد آن نام را به «حسن» تغییر دهد.[۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴]
ولی همان گونه که صاحب کشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر میرسد، و خلاف مشهور و ضعیف است، و مشهور همان است که در روایت بالا ذکر شد، و باقر شریف در کتاب حیاة الحسین این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایی بر این مطلب ذکر کرده است.[۷۵] [۷۶]
امام حسن شبیهترین مردم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در خوی، رفتار و سیادت بودند. [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴]
از پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نقل شده است که فرمود: ای حسن، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق ( سیرت و رفتار) شبیه من هستی.[۱۰۵] او قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت[۱۰۶] و به رنگ سیاه خضاب میکرد.
ابن شهر آشوب روایتی نقل میکند که در آن امام مجتبی (علیهالسّلام) خود را شبیهترین فرد به حضرت خدیجه کبری (علیهاالسّلام) معرفی میکند و مینویسد: حسن بن علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در باره آیه شریفه «فی ایّ صوره ما شاءَ رکّبک؛[۱۱۷]
به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد.» فرمودند: خدای سبحان علی بن ابیطالب را در صُلب ابوطالب به صورت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آفرید، از این رو شبیهترین مردم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) علی بود و حسین بن علی شبیهترین مردم به فاطمه (علیهاالسّلام) است و من شبیهترین مردم به خدیجه کبری (علیهاالسّلام) هستم. [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰]
حسن بن علی بن ابیطالب (به عربی: ٱلْحَسَن ٱبْن عَلِيّ ٱبْن أَبِي طَالِب؛ ۱۵ رمضان ۳ هجری قمری / ۲۹ فوریهٔ ۶۲۵ میلادی – ۷ یا ۲۸ صفر ۵۰ هجری قمری / ۵ یا ۲۶ مارس ۶۷۰ میلادی) امام دوم شیعیان است و جدِّ مادری سلسلهٔ امامان شیعه دوازدهامامی از محمد باقر تا حجت بن الحسن و نیز امامان اسماعیلیه بهشمار میرود. او فرزندِ علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، است. مسلمانان و به ویژه شیعیان از وی با عنوان امام حسن مجتبی یاد میکنند. کُنیهٔ وی ابومحمّد است. او از اهل بیت و نیز آل کسا بهشمار میآید. از دیدگاه برخی از اهل سنت همچون ابن کثیر و ابن حجر، او پنجمین و آخرین خلیفه از خلفای راشدین محسوب میشود.
هفت سال آغازین زندگی حسن همزمان با حیات پدربزرگش، محمّد، بود. گفتههایی از محمّد نقل شدهاست که نشان از علاقهاش به حسن و برادرش، حسین، دارد؛ مانند: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند». مهمترین رویداد روزگار کودکی حسن شرکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت «ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است. در دوران خلافت علی بن ابیطالب، حسن در رکاب پدرش بود و او را در جنگها همراهی میکرد. مفسران شیعه و سنی در شأن نزول آیات دیگری چون آیه اطعام، آیه تطهیر و آیه مودت؛ گزارشهایی را نقل کردهاند.
واژه «حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید.[۳] در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد.[۴] نامهای حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵] نام پسران هارون است[۶] که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت.[۷]
کنیه او را «ابومحمد» و «ابوالقاسم» گفتهاند[۸] و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکیّ (پاکیزه) برشمردهاند.[۹] القابی نیز مشترک میان حَسَنَین است از جمله «سیّد شباب اهل الجنة» و «ریحانة نبیّ الله»[۱۰] و «سبط».[۱۱] در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «حسن یکی از اسباط است».[۱۲] واژه سبط را در روایات و برخی آیات قرآن به معنای امام و نَقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۱۳]
بنابر قول مشهور،[۲۱] ولادت امام حسن(ع)، ۱۵ رمضان سال سوم هجری است. کلینی و شیخ طوسی تولد وی را سال دوم هجرت دانسته است.[۲۲] او در مدینه به دنیا آمد[۲۳] و پیامبر در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت[۲۴] و در هفتمین روز ولادتش، گوسفندی را برای او عقیقه کرد.[۲۵]
بر اساس پارهای از گزارشهای اهلسنت، امام علی(ع) پیش از آنکه پیامبر(ص) نام حسن را برای فرزند او انتخاب کند، نام حمزه[۲۶] یا حرب[۲۷] را برای او در نظر گرفته بود ولی وقتی پیامبر از نام او پرسید، گفت در نامگذاری فرزندش، بر رسول خدا پیشی نمیگیرد.[۲۸] باقر شریف قرشی از پژوهشگران شیعه دلایلی در رد این گزارشها برشمرده است.[۲۹]
از دوره کودکی و نوجوانی حسن بن علی(ع) اطلاع چندانی در دست نیست.[۳۲] او کمتر از هشت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد و از این جهت نام او در زمره آخرین طبقهٔ صحابه ذکر شده است.[۳۳] گزارشهای مربوط به محبت بسیار پیامبر(ص) به او و برادرش حسین(ع) در بیشتر منابع شیعه و اهلسنت آمده است.[۳۴]
از مهمترین حوادث این دوره، حضور او به همراه پدر و مادر و برادرش در ماجرای مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران است. او و برادرش، مصداق واژه «أَبْنَاءَنَا» در آیه مباهله بودند.[۳۵] به گفته سید جعفر مرتضی او در بیعت رضوان نیز حضور داشت و با پیامبر بیعت کرد.[۳۶] آیاتی از قرآن درباره او و دیگر اصحاب کساء نازل شده است.[۳۷] گفتهاند او در هفتسالگی در مجلس پیامبر(ص) حضور مییافت و آنچه بر پیامبر وحی میشد را برای مادرش بازگو میکرد.[۳۸]
از سُلَیم بن قَیس (درگذشته اواخر قرن اول هجری) نقل شده است پس از رحلت رسول خدا(ص) که ابوبکر خلافت را به دست گرفت، حسن بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش، شبانه به درِ خانه انصار میرفتند و آنان را به یاری امام علی(ع)، فرامیخواندند.[۳۹] همچنین گفتهاند او به نشستن ابوبکر بر منبر پیامبر اعتراض داشت.[۴۰]
امامخمینی، امامحسن(ع) را سبط اکبر پیامبر(ص) خوانده و احتمال داده یکی از معانی «حمله عرش» در قرآن، حاملان علم و دانش هستند که چهار نفر از پیامبران گذشته و چهار نفر از افراد کامل امت اسلامی شامل پیامبر اکرم(ص)، امامعلی(ع)، امامحسن(ع) و امام حسین(ع) حاملان آن باشند. امامخمینی، امامحسن(ع) را از اصحاب پیامبر(ص) خوانده و اینکه مانند دیگر امامان(ع) دارای ولایت کلی (تکوینی) و تشریعی است.
امامخمینی با اشاره به قیام امامحسن(ع) علیه معاویه و سپس به علل صلح آن حضرت با معاویه پرداخته و معتقد است حیلهگری و خیانت برخی از همراهان امامحسن(ع) از علتهای صلح تحمیلی است. به گفته او ادامه تفکر خوارج و مقدسان نهروان که برای علی(ع) آن همه مشکل درست کردند، از موجبات صلح تحمیلی امامحسن(ع) است که در صورت آگاهی و استقامت یاران، امامحسن(ع) گرفتار آن مصائب نمیشد و قضایای کربلا پیش نمیآمد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
ولادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)
امام حسن(علیه السّلام) در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد. پدر ایشان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) و مادر ایشان حضرت زهرا(علیها السلام) بود. آن حضرت شباهت زیادی به جدش رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) داشت.(1)
لقب مشهور حضرت، «مجتبى» و كنيه ايشان، «ابو محمد» است. برخى از فرزندان حضرت در كربلا به شهادت رسيدند. آن بزرگوار به همراه برادرش، امام حسين(عليه السّلام) در ماجراى مباهله پيامبر با مسيحيان نجران حضور داشت و در زمان خلافت پدرش، يار و ياور ايشان در همه صحنه هاى نبرد و زندگى بود. خلافت كوتاه حضرت مصادف با اقتدار حكومت امويان در شام و قوت گرفتن خوارج در عراق از يك سو و كاستى و سستى شيعيان از سوى ديگر بود. فرو پاشى سپاه سست رأى و ناهمگون عراق پس از حركت براى نبرد با معاويه، امام را به سردارى بى سپاه تبديل كرد و در پى آن امام براى حفظ اساس تشيع به صلح تحميلى تن در داد. حضرت بقيه دوران امامت نه ساله خود را در مدينه گذراند. برخى از خطبه ها و سخنان ايشان در كتاب «تحف العقول» آمده است.(2)
مقام و منزلت امام حسن مجتبی(ع)
امام حسن(علیه السّلام) یکی از پنج تن آل عبا و از جمله کسانى است که آیه تطهیر(3) و آیه مباهله(4) درباره آنها نازل شده است. امام حسن(علیه السلام) از کسانی می باشد که حدیث کساء درباره ایشان نازل شد. داستان حديث كساء در روايات فوق العاده فراوانى با تعبيرات مختلف وارد شده و قدر مشترك همه آنها اين است كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) على(عليه السلام) و فاطمه و حسن و حسين را فرا خواند- و يا به خدمت او آمدند- پيامبر(ص) عبا- يا پارچه اى- بر آنها افكند و گفت: خداوندا! اينها خاندان من اند رجس و آلودگى را از آنها دور كن؛ و در اين هنگام آيه «انَّما يُريدُ اللَّهُ لِيَذْهَبَ عَنْكُمْ الرَّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ» نازل گرديد.(5)
اهل بيت پیامبر(صلى الله عليه و آله) مخصوصاً على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) مقام بسيار والایى دارند؛ زيرا: كسانى هستند كه موّدت آنها اجر و پاداش رسالت است؛ و نماز بدون درود و صلوات بر آنها باطل است، موقعيت آنها به عنوان صراط مستقيم شناخته شده است. آدم براى رهايى از خشم الهى كه به خاطر ترك اولى دامنگيرش شده بود خدا را به نامهاى آنها سوگند داد و توبه كرد تا توبه اش پذيرفته شد! و بالاخره موّدت آنها حسنه اى است كه هر فرد با ايمانى را از ترس و وحشت قيامت رهايى مى بخشد.(6)
رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در سخنان زیادی علاقه خویش را به فرزندشان امام حسن(علیه السّلام) بیان کرده و از دیگران نیز خواستند تا او را دوست بدارند. تعبیرهایی نظیر: «اَللّهُمَّ إِنِّی قَدْ أَحْبَبْتُهُ فَأُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ»(7)؛ (خدایا من به او [امام حسن(ع)] عشق می ورزم، پس او را و هر کسی که او را دوست دارد دوست دارم)، «مَنْ أَحَبَّنِی فَلْیُحِبُّهُ وَ لِیَبْلُغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمْ الْغَائِبَ»(8)؛ (هر کس مرا دوست دارد او [امام حسن(ع)] را دوست داشته باشد و این نکته را حاضران به غائبان هم برساند)، «مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِی»(9)؛ (هر کس حسن و حسین را دوست دارد مرا دوست داشته و هر کس با آن دو دشمن باشد با من دشمنی کرده است)، «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ»(10)؛ (هر کس دوست دارد به سید جوانان اهل بهشت نگاه کند به حسن بن علی(ع) نگاه کند)، نمونه هایی از کلماتی است که رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) درباره فرزندشان [امام] حسن(علیه السّلام) فرموده است.(11)
ویژگی های عبادی حضرت
درباره ویژگی های عبادی امام حسن(ع) نیز مطالبی نقل شده است. از جمله درباره سفرهای حج آن حضرت که پیاده انجام شده، آمده است که: «إِنِّی لَأَسْتَحْیِ مِنْ رَبِّی أَنْ أَلْقَاهُ وَ لَمْ أَمْشِ إِلَی بَیْتِهِ، فَمَشَی عِشْرِینَ مَرَّةً مِنَ الْمَدِینَةِ عَلَی رِجْلَیْهِ»(12)؛ (من شرم دارم که خداوند را ملاقات کنم در حالی که پیاده به خانه او نرفته باشم. پس بیست بار از مدینه با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفت). در نقل دیگری آمده است که آن حضرت بیست و پنج بار با پای پیاده به سفر حج رفت.(13) «ابن سعد» در نقل خود پانزده بار ذکر کرده است.(14)
ایشان در حالی پیاده به سفر حج می رفت كه مركب سوارى در اختيار داشت و حتی گاهی پابرهنه راهپيمايى مى كرد تا در پيشگاه پروردگار بيشتر ابراز ادب و خضوع كند.(15) در عصر او هيچكس از لحاظ كثرت عبادت و نيايش و توجّه به خدا به پايه او نمى رسيد و هرگاه نام خدا را مى برد و يا به ياد روز رستاخيز و عوالم پس از مرگ مى افتاد دگرگونى خاصّى به او دست مى داد. هنگام گرفتن وضو و موقع نيايش، حالت روحى و جذبه معنوى عميقى كه فقط در مردان الهى مى توان مشاهده نمود پيدا مى كرد و چون به منظور راز و نياز با خدا به مسجد مى رسيد، با سوز و گداز خاصّى زبان به مناجات و اعتذار به پيشگاه خدا باز مى كرد؛ او هرگز خدا را فراموش نمى نمود.(16) اين گوشه بسيار مختصرى از بزرگى ها و پاكى هاى پيشواى دوّم است كه به تفصيل در كتب مربوط به اين قسمت بيان شده است.(17)
امام حسن مجتبی(ع) الگوى انفاق
بذل و بخشش در راه خدا، یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی امام حسن(علیه السلام) است که زبانزد خاص و عام بوده است. امام حسن مجتبى(ع) به كريم اهل بيت(عليهم السلام) معروف است و در طول عمر خود چند بار تمام اموالش را ميان خود و نيازمندان تقسیم نمود. كريم هنگامى كه آثار و نشانه هاى نياز را در شخصى مشاهده مى كند، فرصت سؤال و تقاضاى كمك نمى دهد، و قبل از آنكه نيازمند تقاضاى كمك كند، نياز او را برطرف مى سازد؛ این تعریفی است که خود امام حسن(ع) در پاسخ سؤال كسى كه از معناى كريم پرسيده بود، فرمودند: «الْابْتِداءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ»(18)؛ (كسى كه قبل از تقاضا كمك مى كند).(19)
امام حسن(ع) حتی به دشمنان خود نیکی و انفاق می کردند؛ چنانکه نقل شده است: «روزى يك مرد شامى امام حسن(ع) را در كوچه هاى مدينه ديد كه سوار بر مركب است شروع به لعن و ناسزا به آن حضرت كرد، امام پاسخى به او نمى گفت، هنگامى كه از لعن و ناسزا فراغت حاصل كرد، امام رو به او كرد و سلام فرمود و در چهره او خنديد و فرمود: اى مرد محترم گمان مى كنم كه تو در اين ديار غريبى و حقايق بر تو مشتبه شده است هرگاه از ما طلب عفو كنى، تو را مى بخشم و اگر چيزى بخواهى، به تو مى دهم، اگر راهنمايى بخواهى تو را راهنمايى مى كنم، و اگر مركبى از ما بخواهى در اختيارت مى گذارم، اگر گرسنه اى سيرت مى كنم، و اگر از جايى رانده شده اى پناهت مى دهم، هر حاجتى داشته باشى برآورده مى كنم. و اگر دعوت من را بپذيرى و به خانه من بيايى و ميهمان من بشوى، تا موقع حركت از تو پذيرايى مى كنم؛ من خانه بزرگى دارم و امكانات زيادى همراه با مال فراوان در اختيار دارم. هنگامى كه آن مرد اين سخن محّبت آميز را شنيد گريه كرد و گفت: گواهى مى دهم كه تو خليفة اللَّه در زمين هستى، خدا آگاه تر است كه نبوّت را در كدام خاندان قرار دهد. پيش از آن كه اين محبّت را از شما ببينم تو و پدرت مبغوض ترين خلق خدا در نزد من بودى، و اكنون محبوب ترين بندگان خدا در نظر من هستى، اين را گفت و به خانه امام آمد و تا روزى كه مى خواست از آنجا برود، ميهمان امام بود».(20)
در جریان دیگری نیز مرد عرب فقيرى خدمت امام حسن مجتبى(عليه السلام) رسيد و عرض كرد: هر چه داشتم هزينه زندگيم كردم و اكنون هيچ چيز ندارم تا شكم گرسنه زن و فرزندانم را سير كنم. تنها چيزى كه برايم باقيمانده و آن را به هر كس نمى فروشم، امّا شما را شايسته عرضه آن دانستم آبرويم است. آن را در معرض فروش گذاشته ام تا با پول حاصل از آن شكم زن و بچه ام را سير كنم. امام(عليه السلام) صندوقدار خود را فرا خواند و فرمود: چقدر پول داريم؟ عرض كرد: دوازده هزار درهم. فرمود: آن را به اين مرد فقير بده كه من از او خجالت مى كشم. عرض كرد: چيز ديگرى براى هزينه هاى خانه باقى نمى ماند. فرمود: آن را بياور تا به اين نيازمند بدهيم و نسبت به خداوند حسن ظن داشته باش، جبران خواهد كرد. صندوقدار دوازده هزار درهم را به امام(ع) داد. امام آن مرد فقير را طلبيد و پول را به او داد و از او عذرخواهى كرد و فرمود: ما حق تو را نداديم، لكن به مقدارى كه در اختيار داشتيم داديم، سپس فرمود: «فَخُذِ الْقَلِيلَ وَكُنْ كَأَنَّكَ لَمْ تَبِعْ ما صُنْتَهُ وَكَأنَّنا لَمْ نَشْتَرِ»(21)؛ (اين مال كم را بگير و اينطور فكر كن كه آنچه را [براى روز مبادا] ذخيره كرده بودى نفروختى و گويا ما هم چيزى از تو نخريديم).(22)
دوران حکومت امام حسن(ع)
پس از شهادت امام علی(علیه السلام) امام حسن مجتبى(عليه السلام)، حكومت اسلامى را به دست گرفت؛ امّا طولى نكشيد كه ظالمان خلافت را از مسير حق منحرف كرده و امام مجبور به صلح شد و از رأس حكومت كنار رفت. و دشمن نگذاشت بقيّه امامان اهل بيت(عليهم السلام) حكومت الهى را جهت پياده كردن فرامين پروردگار به دست بگيرند. البته امامت بُعد ديگرى نيز دارد، كه هدايت تكوينى است و همه ائمه در هر شرایطی این بعد را داشته اند.(23)
امام حسن(علیه السلام) گرچه مجبور شد صلح کند و حکومت را واگذار کند؛ اما اینگونه نبود که معاویه را شایسته حکومت بداند و مردم را به عواقب حکومت معاویه آگاه نکند. امام حسن(ع) در خطبه های متعددی به کوتاهی کردن مردم در قیام علیه معاویه هشدار دادند و حتی در نامه هایی که بین ایشان و معاویه رد و بدل می شد به شایستگی خود برای حکومت تصریح کردند. به عنوان نمونه در یکی از این نامه ها وقتی معاويه گفت: اين طور گمان ميكنم كه به مقام خلافت مايل باشى!؟ امام حسن(عليه السّلام) فرمود: «اى معاويه! واى بر تو! خليفه كسى است كه طبق سيره و دستور پيامبر اسلام(صلّى اللَّه عليه و آله) عمل نمايد، به جان خودم قسم كه ما علم هاى هدايت و گلدسته هاى تقوا هستيم، ولى تو اى معاويه! از آن افرادى مي باشى كه سنت هاى پيغمبر را نابود و بدعت را زنده ميكنى، بندگان خدا را حقير و دين خدا را بازيچه قرار مي دهى. چه بسا كه اين اسم و رسم تو دچار گمنامى خواهد شد، مختصرى زندگى مي كنى و مسئوليت هائى از اين زندگى را بعهده خواهى گرفت».(24)
صلح امام حسن(ع)
مهم ترین اتفاقی در زندگی سیاسی امام حسن(علیه السلام) افتاد جریان صلح ایشان با معاویه بود. پس از کشته شدن امام علی(علیه السلام) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ ه ق، مردم جهت بیعت با امام حسن(ع) روانه شدند.(25) در همان اوایل حکومت امام حسن(ع) معاویه شروع به فتنه انگیزی کرد. امام حسن(ع) خطبه اى خواند و مردم را براى جنگ بر ضدّ ياغيان شامى بسيج كرد. آن حضرت «عبيداللّه بن عبّاس» را به فرماندهى بخشى از لشكر خود منصوب ساخت و او را روانه جبهه نبرد كرد.
معاويه كه از ماجرا مطّلع شد، نامه اى خطاب به عبيداللّه بن عبّاس نوشت و از او خواست تا دست از امام(ع) بردارد و به او ملحق شود و در مقابل اين كار، يك ميليون درهم بگيرد و نصف آن را هم نقداً پرداخت كرد؛ عبيداللَّه نيز فريب خورد و با جمعى از لشكريانش شبانه به معاويه پيوست و صبحگاهان لشكريان ديدند، بى فرمانده شده اند.(26) بعد از این اتفاق افراد زیادی از لشکر حضرت ایشان را تنها گذاشتند و به صراحت از ترك جنگ سخن مى گفتند.(27)
در چنین شرایطی امام حسن(علیه السلام) مجبور به صلح شد. پیشواى دوم که از سستى و عدم همکارى یاران خود به شدت ناراحت و متاثر بود، روزى خطبه اى ایراد فرمود و طى آن چنین گفت: «در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما! معاویه به هیچ یک از وعده هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من با معاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز مى توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم. به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد. هم اکنون گویى به چشم خود مى بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت». آنگاه امام افزود: «اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمى کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....».(28)
اینکه حضرت بدون داشتن یاران باوفا اقدام به جنگ می کرد نیز ثمره ای جز کشته شدن نداشت. به گواهى همه تواريخ، معاويه مردى محافظه كار و مرموز بود و سعى مى كرد اعمال نارواى خود را در قالبهاى فريبنده و عوام پسند بريزد. داستان بر سر نيزه كردن قرآنها در جنگ صفّين و با اين حيله جلو شكست قطعى خود را گرفتن نمونه اى از اين موضوع است.(29) معاویه با سیاستی که داشت خود را خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) می دانست و برای رسیدن به حکومت برخی امور را رعایت می کرد و علنا به فسق و فجور نمی پرداخت. در چنین شرایطی هدف اصلي معاويه «وصول کم هزينه به هدف» (يعني همان حکومت) بود؛ زيرا می دانست صاحب اصلي حکومت امام حسن(ع) است و براي به دست آوردن حکومت بايد صاحب اصلی آن را قانع و متعهد بسازد و بهترين راه آن صلح بود. البته اگر صلح نمی شد نیز معاویه جنگ را تا کشتن شیعیان ادامه می داد بی آنکه دستاوردی برای آنها داشته باشد. لذا با پذيرش مصلحتي صلح از سوي امام حسن(ع) و به بيان ديگر پذيرش «ترک مخاصمه» دستاورد رفع مسئوليت در صورت قتل امام، از بين رفت و از خونریزی که هدف اصلی معاویه بود و می خواست ریشه شیعه و شیعیان آل علی(ع) را به هر قیمتی نابود کند، جلوگیری شد؛ لذا می بینیم وقتی شيعيان بر امام حسن(ع) اینگونه سلام گفتند: «سلام بر تو اى خواركننده مؤمنان»! امام نيز در پاسخ آنها گفت: «من خواركننده مؤمنان نيستم بلكه عزيزكننده ايشانم؛ زيرا همين كه احساس كردم كه شما توان مقاومت در برابر ياران معاويه را نداريد، حكومت را به معاويه واگذار نمودم تا بتوانيم در ميان آنان بمانيم، اين اقدام من مانند اقدام آن عالم [همسفر موسى(عليه السّلام)] است كه به كشتى عيب و آسيب رساند تا براى صاحبان آن باقى بماند. رفتار من با شما نيز چنين است تا در ميان آنان زنده بمانيم».(30)
موضوع مهمّ ديگرى كه بايد بر آنچه گفته شد افزود، اين است كه طبق گواهى تاريخ وضع سياست خارجى مسلمانان در زمان معاويه ايجاب چنان صلحى را مى نمود؛ زيرا امپراطور روم شرقى كه جنگهاى داخلى مسلمانان را به دقّت تعقيب مى كرد، خود را آماده مى ساخت كه اگر جنگ ديگرى ميان امام حسن(عليه السلام) و معاويه در گيرد، بر مرزهاى كشورهاى اسلامى حمله كند و شكست هاى گذشته خود را جبران سازد و اگر چنين حادثه اى رخ مى داد، ممكن بود ضربه سختى بر پيكر اسلام و مسلمين وارد شود.
چنين شرايطى ايجاب مى كرد كه امام مجتبى(ع) صلح كند و دشمن را عملًا سرجاى خود بنشاند.(31)
افسانه ازدواج های مکرّر امام حسن(ع)
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در طول زندگی رنج های فراوانی کشیدند و بعد از شهادت خود نیز مورد هجمه دشمنان بودند. یکی از این هجمه ها افسانه ازدواج های مکرّر می باشد و در برخی نقل ها بدون اینکه نامی از زن و قبیله او برده شود ادعا شده است ایشان ده ها همسر داشته و پس از شهادت حضرت، همه آن زنها، پاى برهنه در تشییع جنازه امام شرکت کردند!(32) این در حالی است که امام مجتبى(ع) پرورش یافته دامان حضرت علی(ع) و فاطمه(س)، از جهات مختلف، شخصیّتى برجسته داشت و در آن عصر هیچ کس از لحاظ کثرت عبادت به پایه او نمى رسید؛ لذا چنین نسبتی به ایشان قابل قبول نیست. ضمن اینکه جز عده معدودی از زنان، به عنوان همسر ایشان بیان نشده؛ و فرزندان حضرت معدود است و این تعداد فرزند با همسران زیاد تناسب ندارد. برخی از علما از جمله مرحوم شیخ مفید که در این گونه مباحث بیش از دیگران دقّت و تحقیق داشته، تعداد فرزندان آن حضرت را جمعاً پانزده نفر (اعم از دختر و پسر) مى داند.(33)
این مسئله شایعه ای است که دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) برای کم کردن نفوذ آنها بیان کرده اند و اخباری که در این باره بیان شده نیز جعلی است. استاد شهید مطهری(ره) در این با می فرماید: در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنى الحسن یعنى فرزندزادگان امام حسن(علیه السلام) با بنى العباس همكارى داشتند، اما بنى الحسین یعنى فرزندزادگان امام حسین(علیه السلام)- كه در رأس آنها در آن وقت امام صادق(علیه السلام) بود- از همكارى با بنى العباس خوددارى كردند. بنى العباس با اینكه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنى الحسن نشان مى دادند و آنها را از خود شایسته تر مى خواندند، در پایان كار به آنها خیانت كردند و اكثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند. آنها برای اینکه نفوذ بنی الحسن را از بین ببرند دست به هر کاری می زدند؛ از جمله اینکه قاضى انتصابى منصور دوانیقى به امر منصور مأمور بوده شایعه علاقه امام حسن(ع) به زنان را بپراكند.(34)
برفرض ایشان تعداد بیشتری همسر اتخاذ کرده باشند، باید بگوییم مسلمانان آن عصر به واسطه علاقه خاصّى که به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند، مى خواستند به افتخار خویشاوندى و قرابت با پیامبر نایل گردند و چون پیشواى دوّم، نوه بزرگ آن حضرت و فرزند ارشد امیرمؤمنان بود، گاهى دختران خود را داوطلبانه به حضرت مجتبى(علیه السلام) تزویج مى کردند و تنها به تشریفات عقد شرعى اکتفا مى نمودند.(35)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
ویژه نامه کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام
امام دوم شیعیان واولین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بنا بر مشهور در پانزدهم رمضان سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به دستور خداوند، ایشان را حسن نام نهاد و گوسفندی قربانی کرد و موی سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد. آن حضرت در ۳۷ سالگی به امامت و خلافت رسید و در سال ۴۱ه.ق. مجبور به صلح با معاویه شد. دوره حکومت آن حضرت شش ماه و سه روز طول کشید. امام حسن پس از صلح، به مدینه رفت و ده سال تا هنگام شهادت در مدینه بود.
شناسنامه امام حسن مجتبی علیه السلام
در تاریخ میلاد خجسته امام مجتبی علیه السلام اندکی اختلاف وجود دارد. طبق قول مشهور، در 15 ماه مبارک رمضان سال سوم هجری، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود. هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پربار خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم بود. پدر گرامی اش امام علی بن ابیطالب علیه السلام و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دختر پیامبر خداست.
پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم و والدین حضرت نه تنها در نامگذاری آن کودک از خدای متعال سبقت نگرفتند که در انتظار نشستند تا اسم آن مولود مبارک را خداوند بی همتا برگزیند. سرانجام وحی الهی نازل شد و به رسولش خبر داد که: «این نوزاد را حسن بنامید.» آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گوسفندی را قربانی کرد و موی سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد و با دستان مبارکش نوعی عطر مخلوط، به نام «خَلوق» به سر آن کودک شایسته مالید و آنگاه نافش را برید و...
تنها کنیه امام مجتبی علیه السلام «ابومحمّد» است. ولی در القاب حضرت تعابیر مختلفی ذکر شده است. مشهورترین القاب حضرتش عبارتند از: تقیّ، زکیّ، سیّد، سبط، ولیّ. در نقش نگین انگشتری اش نیز اختلاف است. سیره نگاران، عبارات زیر را نقش نگین حضرت دانسته اند: «العزّة للّه وحده»؛ «العزّة للّه»؛ «اللّه اکبر»؛ «به نستعین» و «حسبی اللّه».
سیمای ظاهری امام حسن علیه السلام
امام مجتبی علیه السلام شباهت بسیاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داشت. شاید در همان روزهای آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم با نظاره جمال و کمال او فرمود: 10؛ تو از لحاظ آفرینش و خوی (صورت و سیرت) مانند من هستی.» ابن صبّاغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّة» چهره شکوهمند امام مجتبی علیه السلام را این گونه به تصویر کشیده است: «امام ابومحمد الحسن بن علی، رنگی سپید آمیخته با سرخی داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونه هایش هموار، موی وسط سینه اش نازک، موی ریشش انبوه، پشت گوشش پرمُو، بینی اش کشیده و برّاق همچون شمشیری از نقره، مفاصلش درشت و شانه هایش از یکدیگر دور، بود. انسانی متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب می کرد. مویش پر چین و کوتاه و قامتش رسا بود.»
همسران و فرزندان امام حسن علیه السلام
از امام مجتبی علیه السلام 15 فرزند بر جای مانده است که اسامی آنها، با تفکیک مادرانشان، عبارتند از:
-زید، امّ الحسن و امّ الحسین؛ از مادری به نام «بشیر» بنت ابی مسعود. -حسن، (معروف به حسن مثّنی)؛ از مادری به نام «خولة» بنت منصور. -قاسم، عبداللّه و عمر؛ از مادر کنیز. -عبدالرحمن؛ از مادر کنیز. -حسین، فاطمه و طلحه؛ از مادری به نام «امّ اسحاق» بنت طلحة بن عبداللّه. -فاطمه، رقیّه و امّ سلمه؛ که مادرانشان متفاوت بوده است. بر اساس بیان تاریخ نگاران، فقط حسن و زید، صاحب نسل بوده اند و از سایر فرزندان امام مجتبی علیه السلام نسلی باقی نمانده است.
زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام
امام حسن عليه السلام سال سوم هجرت در مدينه متولد شد و هفت سال و اندى جد خود را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت به سر برد و پس از رحلت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله كه با رحلت حضرت فاطمه سه ماه يا شش ماه بيشتر فاصله نداشت تحت تربيت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.
امام حسن عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصيت آن حضرت، به امامت و خلافت رسيد و نزديك به شش ماه به اداره امور مسلمين پرداخت و در اين مدت معاويه كه دشمن سرسخت امام على و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت جنگيده بود به عراق كه مقر خلافت امام حسن عليه السلام بود لشكر كشيد و جنگ آغاز كرد واز سوى ديگر سرداران لشكريان امام حسن را تدريجاً با پولهاى گزاف و نويدهاى فريبنده اغوا نمود و لشكريان را بر آن حضرت شورانيد. بالاخره آن حضرت به صلح مجبور شده خلافت ظاهرى را با شرايطى (به شرط اينكه پس از درگذشت معاويه دوباره خلافت به امام حسن عليه السلام برگردد و خاندان و شيعيانش از تعرض مصون باشند) به معاويه واگذار نمود. معاويه به اين ترتيب خلافت اسلامى را قبضه كرد و وارد عراق شده و در سخنرانى عمومى رسمى شرايط صلح را الغاء نموده و از هر راه ممكن استفاده كرده سختترين فشار و شكنجه را بر اهل بيت و شيعيان ايشان روا داشت. امام حسن عليه السلام در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد در نهايت شدت و اختناق زندگى كرد و هيچگونه امنى حتى درداخل خانه خود نداشت و بالاخره در سال پنجاه هجرى به تحريك معاويه بهدست همسر خود مسموم و شهيد شد. (برگرفته از شیعه در اسلام علامه طباطبایی(ره))
پیش از امامت
امام حسن هفت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد. امام حسن علاوه بر درک محضر پیامبر در بسیاری از حوادث دوران هجرت همراه ایشان بود، مانند حادثه مباهله. آن حضرت مشمول حدیث کسا و آیه تطهیر شد که از دلایل مهم بر عصمت آن حضرت است. علاوه بر آن همراه برادرش حسین در بیعت رضوان حاضر بود. امام حسن به همراه برادرش، امام حسین، بالای سر آن حضرت هنگام رحلت حاضر بود. هنگامی که ابوموسی اشعری فرماندار کوفه با فرستادگان امام علی (ع) برای مقابله با شورش داخلی (برپاکنندگان جنگ جمل) همکاری نکرد، امام علی فرزند خود امام حسن را به همراه عمار یاسر با نامهای به کوفه اعزام کرد. آن حضرت با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانست حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ علیه ناکثین بکشاند.
امام حسن قبل از جنگ جمل سخنرانی کرد و امیرالمؤمنین وی را در این جنگ به میمنه (سمت راست) سپاه فرستاد. برخی گفتهاند که در این جنگ، حضرت علی (علیه السلام) به محمد حنفیه فرمود: این نیزه را بگیر و جمل [منظور شتر عایشه است که عده بسیاری در مقابل آن کشته شدند] را پی کن. محمد حنفیه رفت و از شدت تیرباران بازگشت. پس از او حسن نیزه را گرفت و شتر را پی کرد.(برگرفته از ویکی شیعه)
امامت و خلافت
امام حسن (ع) ، مسئولیت خلافت را در جوی مضطرب و نا آرام و در وضعی بسیار پیچیده و پر کشاکش که در پایان زندگانی پدر بزرگوارش امام علی (ع) بروز کرده و شعله ور شده بود به عهده گرفت. امام حسن (ع) حکومت خود را با مردمی شروع کرد که به مکتبی بودن مبارزه و هدفهای آن ، ایمان واضح و کاملی نداشتند و آنان را از جنبه دینی و اسلامی با خواسته های مبارزه هماهنگی نبود و در آن هنگام به چهار حزب تقسیم شده بودند که از این قرار بود :
الف - حزب امویان. این حزب از گروههای قومی تشکیل شده بود که از نفوذ بسیار بر خوردار بودند و پیروان فراوان داشتند . آنها در محیط شیعیان امام حسن برای پیروزی معاویه کار و فعالیت داشتند و به منزله جاسوسان و ماموران مخفی، حرکات امام را زیر نظر داشتند.
ب - خوارج. بیشتر اهل کوفه به جنگ اصرار داشتند تا جائی که وقتی می خواستند با امام حسن (ع) بیعت کنند، با آن بزرگوار شرط کردند که باید با این تجاوز کنندگان گمراه حکومت بجنگند اما امام نپذیرفت. سپس به خدمت امام حسین (ع) رفتند تا با او بیعت کنند و او به آنان گفت: «معاذ الله که تا حسن زنده است با شما بیعت کنم» . آنگاه چاره ای ندیدند جز آنکه با امام حسن بیعت کنند. آنان در زمینه توطئه گریهای خطرناک و مبارزه با برنامه و نقشه امام حسن (ع) با حزب اموی همکاری داشتند.
ج - شکاکان. آنان کسانی بودند که دعوت خوارج در آنان تاثیر گذاشته بود، بی آنکه از آنان باشند. اینان افرادی فرصت طلب و مذبذب بودند و خوی فرار بر طبیعت آنان غالب بود.
د - حمراء (سرخ). آنان پاسبانان «زیاد» بودند و میخواستند که سربازان شخص پیروز و شمشیرهای شخص غالب باشند. کارشان به جائی رسید که کوفه را بخود نسبت دادند و گفتند: «کوفه حمراء». اما پیروان امام حسن (ع) کسانی بودند که پس از شهادت پدر بزرگوارش علی (ع)، به بیعت با او شتافتند و در کوفه عده آنان بسیار بود. اما دسیسه ها و فتنه گری دیگران، پیوسته هر حرکتی را که از اینان سر می زد، با شکست روبرو میکرد و خنثی می نمود.
صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
یکی از کارهای مفید برای اسلام و مسلمین صلح امام حسن (ع) با معاویه است. این عمل مفید برای کسانی که آگاهی تاریخی و اسلامی ندارند، مورد شک است که چرا حضرت حسن با معاویه صلح کرد و چرا مثل امام حسین قیام ننمود؟!
مطلبی که قبل از هر چیز لازم می دانیم متذکر شویم، این است که قیام امام حسین (ع) بعد از گذشت بیست سال از صلح امام حسن واقع شده است. امام حسین، ده سال با حضرت امام حسن بود و باید تابع حضرت امام حسن باشد. او ده سال بعد از امام حسن، امام بود و در رهبری اختیار تام داشت؛ ولی قیام نکرد، و قیام ایشان پس از ده سال از امامت او به وقوع پیوست. اگر ایرادی باشد- که قطعاًنیست- بر هر دو وارد است. خود این مطلب دلیل است که قیام، زمینه و اقتضاء می خواهد و در آن بیست سال چنین زمینه و اقتضایی نبوده است.
امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از صلح
امام حسن مجتبی علیه السلام چند روز پس از امضای قرار داد صلح با معاویه و رفت و آمدهای مکرر از سوی دوستان و دشمنان، مصلحت را در آن دید که به همراه بعضی از یاران، از کوفه به مدینه جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله هجرت نمایند.
سبط اکبر پیامبر، این ناخدای بردبار تصمیم گرفت با فرو بردن خشم خود و صبر و تحمل، کشتی اسلام را از غرقاب حتمی حکومت معاویه نجات بخشد و نگذارد حکام بنی امیه با احادیث جعلی و نسبت های ناروا به پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام و صحابه بزرگ، چهره واقعی اسلام را عوض کنند و به اسم اسلام بعد از پیامبر، اهداف شیطانی خود را بر امت اسلامی تحمیل نمایند و بدعت ها و سنت های جاهلیت را دوباره همانند اجدادشان احیا کنند.
حضرت ده سال در مدینه اقامت گزید و در این مدت همچون پدر و جد بزرگوارش، طبیب و معلمی دلسوز و پناهگاهی مطمئن برای مردم مدینه و مظلومان عالم بود و خورشید گونه بر همه زوایای تاریک عالم اسلام می تابید و با سخنان زیبای علی گونه و رفتار حلیمانه محمدی و حجب و تقوای فاطمه گونه اش مسلمین جهان را رهبری می کرد و در مقابل جبهه کفر تاویلی و همه اندیشه های شیطانی آنان در راستای مبارزه با باطل، راست قامتانه ایستادگی کرد و به نور الهی درخششی دیگر داد.
فضایل و مناقب امام حسن مجتبی علیه السلام
از برجسته ترین فضایل امام مجتبی علیه السلام این است که او جزو اصحاب کساء و آل عبا و از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است؛ اهل بیتی که آیات فراوانی در شأن ایشان نازل شده است. آیه تطهیر از جمله آن آیات است: عمر بن ابی سلمه (پسر همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم) می گوید: پیامبر در خانه امّ سلمه حضور داشت که این آیه نازل شد: «انّما یُریدُ اللّه لیُذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً»؛ خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت، پلیدی را بزداید و پاکیزگیتان بخشد. در این هنگام حضرت، دخترش فاطمه و پسرانش حسن و حسین را فراخواند و عبائی را بر سرآنها افکند و در حالی که علی پشت سر او ایستاده بود، فرمود: «اللّهمّ هؤُلاء اهلُ بیتی فَاَذْهَبْ عَنهُمُ الرّجسَ و طَهِّرْهُم تَطهیراً؛ پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان دور فرما و آنان را پاکیزه گردان». امّ سلمه از آن حضرت پرسید: آیا من نیز جزو آنان هستم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پاسخ داد: «تو در جایگاه خودت هستی، جایگاه تو بسیار نیکو است».
حضور امام مجتبی علیه السلام در جریان «مباهله» نیز نشانه اعتبار و اهمیّتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای امام مجتبی علیه السلام قائل شده است. و نیز حضور آن حضرت در «بیعت رضوان» و بیعت نمودن پیامبر با او، جایگاه رفیع آن امام همام را نشان می دهد.
سیره اخلاقی امام حسن مجتبی علیه السلام
روش، منش، رفتار و کردار امام مجتبی علیه السلام نمونه روزگار بود. در یک جمع بندی کلّی، می توان چنین نتیجه گرفت که تاریخ نویسان مهم ترین برجستگی های اخلاقی آن حضرت را «بخشنده ترین، بزرگمنش ترین، با سخاوت ترین، حلیم ترین، زاهدترین، راستگوترین، پارساترین، عابدترین، گرامی ترین، پرگذشت ترین و دارای گشاده ترین سینه در میان مردم» ثبت و ضبط کرده اند.
امام مجتبی علیه السلام بنده خاکسار خدا بود. در هنگام عبادت از قفس تنگ دنیا می رهید و تا شاخساران ملکوت پر می کشید. طعم عبادت، شهد دیگری در کامش می نشاند و جوهر جانش را قبضه می کرد. همواره در انتظار فرارسیدن ساعات نماز و لحظات عبادت می ماند و چون وقت فرایض نزدیک می شد، روح و روانش متغیّر می گشت و رنگ از رخسارش می پرید.
با آنکه مرکبهایی در اختیار داشت، مسافت 450 کیلومتری مدینه تا مکّه معظّمه را زیر اشعه سوزان آفتاب حجاز و روی سنگریزه های داغ بیابان، پیاده می پیمود و به این شکل 25 مرتبه پیاده به زیارت کعبه شتافت تا رضایت خدای خویش را بیشتر فراهم آورد.
کرامت و بخشندگی امام
امام مجتبی علیه السلام از خیل ستارگان پرفروغ است. او به «کریم اهل بیت» شهرت دارد. رفتار کریمانه او در سینه تاریخ موج می زند و جهانیان سرگشته درهم و دینار را به تحیّر وامی دارد. فردی از چادر نشینان خدمت امام مجتبی علیه السلام شرفیاب شد. قبل از آنکه اظهار نیاز کند، حضرت امر فرمود که هرچه در خزانه هست، به او بدهند. وقتی به سراغ خزانه رفتند، مبلغ بیست هزار درهم یافتند و همه را به سائل نیازمند دادند. مرد سائل که از رفتار سخاوتمندانه امام به شگفت آمده بود، عرض کرد: آقای من! چرا به من فرصت ندادید تا نیاز خود را بیان کنم و در مدح شما سخن بگویم؟ امام در پاسخش فرمود:
«ما گروهی هستیم که بخششهایمان تازه و بی درنگ صورت می گیرد.» امام مجتبی علیه السلام در جود و کرم از همگان سبقت گرفته بود؛ آن چنان که با بذل و بخششهای خداپسندانه، دست از دارایی های خویش می کشید و همه را در راه خشنودی خدا تقدیم می کرد. این، در واقع بیانگر بی اعتنایی آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا بود. در همین مورد نوشته اند: «امام مجتبی علیه السلام در طول عمر خود، دوبار تمامِ اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرد و نصف آن را برای خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.» امام مجتبی علیه السلام نسبت به فقیرانِ فرهنگی و فریب خوردگان جاهل نیز قلب رئوف و دل مهربان داشت. گرچه آنها بر اثر فریب دشمنان با هتّاکی و بی حرمتی با امام برخورد می کردند؛ اما امام هیچگاه از سخنان بیهوده آنان غضبناک نمی شد و با لطف و مهربانی آنها را نوازش می کرد و به رفع نیازهایشان همت می گماشت. آنان نیز با دیدن برخوردهای خاضعانه امام به حیرت می افتادند و در اندک مدّت از گفته های خویش ندامت می جستند و اظهار پیشمانی می کردند. نمونه بارز فروتنی امام با فقر زدگان فرهنگی و دین باختگان بی هویّت، ملاقات با آن مرد شامی است که جریانش در متون تاریخی بیان شده است.
پرتوهایی از کلام نورانی امام
قیل له علیه السلام: فما الحلم؟ قال علیه السلام: کظم الغیظ و ملک النفس. از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خودداشتن است.
قیل له علیه السلام: فما الشرف؟ قال علیه السلام: اصطناع العشیرة؟وحمل الجریرة. از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.
قیل له علیه السلام: فما المروة؟ قال علیه السلام: حفظ الدین، و اعزازالنفس، ولین الکنف، و تعهد الصنیعة، و اداء الحقوق،والتحبب الی الناس. از امام علیه السلام پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند: جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم.
قیل له علیه السلام: فما الکرم؟ قال علیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل المسئلة و اطعام الطعام فی المحل. از امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی.
امام حسن مجتبی علیه السلام از نگاه دیگران
اظهار محبتّهای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به حسنین و علاقه وافر او به آن دو، قابل بیان و بررسی نیست. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در روایتی فرمود: «حسن منّی و انا منهُ، احبَّ اللّهُ مَن احبّهُ...؛ حسن از من است و من از حسن؛ کسی را که من دوست دارم خدا نیز دوست دارد.»
و نیز فرمود: «احبُّ اهل بیتی الیّ الحسن و الحسین...؛ محبوب ترین فرد از خاندانم، حسن و حسین است.» زید بن ارقم روایت می کند: «در مسجد، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بودم. در این هنگام فاطمه همراه حسن و حسین از خانه اش خارج شد و به سوی جایگاه پدر گرامی اش شتافت و به دنبال آنان علی علیه السلام نیز سر رسید. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به جانب من کرده، فرمود: هرکس این چند نفر را دوست بدارد، با من دوستی نموده است و هرکس با آنان دشمنی کند، با من دشمنی ورزیده است».
نیز می فرماید: «و هما خیر أهل الأرض؛ و آن دو (حسنین) بهترین فرد روی زمین هستند». «و هما سیّدا شباب اهل الجنّة؛ و آن دو سرور جوانان اهل بهشتند». «لو کان العقل رجلاً لکان الحسن؛ اگر عقل به شکل مردی مجسّم می شد؛ همانا حسن بود».
در آینه شعر و ادب
عجبا کار مسیحا کند این بوی نسیم
بارالها، زکجا می رسد این لطف عمیم
عطر گیسوی پیمبر بود این بویْ مگر
یا که از باغ بهشت آید و جنات نعیم
یا رب این معجزه ها از اثر مقدم کیست
که چنین باد صبا زنده کند عظم رمیم
مگر از راه رسد شاه جوانان بهشت
کاورد بوی بهشت از همه سو پیک نسیم
خاکیان غرق سرورند، چو آید به زمین
گوشواری که مزیّن شد از او عرش عظیم
تا که نور «حسن» از منزل «زهرا» سر زد
طور ثانی شده آن خانه به موسای کلیم
میزبان گشته خدا و، پی اتمام کرم
شد به ماه رمضان جلوه گر آن نور قدیم
برتر از معجز شق القمر این جا بنگر
کامد آن شمس ضحی، ماه خدا گشت دونیم
خال رخسار «حسن» نقطه «بسم اللّه» است
خلق نیکوش بود معنی «رحمان» و «رحیم»
بحر حلم و کرمش را نبود پایانی
چون که او مظهر اسماء «حلیم» است و «کریم»
نار نمرود اگر سرد شد از یمن خلیل
به خدا مهر «حسن» سرد کند نار جحیم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
یارَب بِحَقِّ پنج تَن ، ما را رهان از حاطِمه
حَقِّ علی و مُصطفی ، وَابناهُما و الفاطمه
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
ما اِنتِظارِ مَرحَمَت ، داریم نَک اَز پنج تَن
دَر وَصفِ اَصحابِ کسا ، گوئیم ما اِینَک سُخَن
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
با صِدقِ اِیمان و صَفا ، گوئیم از ژَرفایِ جان
دَر هَر گرفتارِیِ خود ، داریم این را بَر زبان
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
خوانیم ما با جان و دل ، در هَر مصیبت ، هَر بَلا
از بَهرِ رَفعِ درد و غَم ، حَدیثِ اَصحابِ کِسا
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
ای خواهَرَم، برادَرَم ، با شَوق و با رَغبت بگو
حاجاتِ خود خواه اَز خُدا ، بی ترس و بی خجلت بگو
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
با ذِکرِ یا زهرا رَها ، کُن خویش را از اِبتِلا
با نامِ پاکِ پنج تن ، خود را رَهان از هَر بَلا
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
یاری طَلَب کُن از خدا ، با یاحُسین و یاحَسَن
حاجاتِ خود را کُن طَلَب ، با ذِکر و یادِ پنج تن
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
بر مُصطفی و مُرتضی، وَ آلِ پیغمبر قَسَم
هرگز نَگَردم مَن جُدا ، زِ اهلِ کِسا تا زنده ام
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
اَز حُبِّ اَصحابِ کِسا - داریم بَر سَر اَفسَری
ریزه خورِ اَهلِ کِسا ، این جمع هَست و باقری
لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة
اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم دوم حضرت علی ع ، معصوم سوم حضرت زهراس ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول و دوم
کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول
حاوی روضه های شب آخرذیحجه تا شب یازدهم محرم
روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام
طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفر
تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور
درمؤسّسه فرهنگی هدایت
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm
برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar1.pdf
کتاب روضه های محرم وصفر جلد دوم
حاوی روضه های روز یازدهم محرم تا آخرماه صفر
روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام
طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفراست
تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور
درمؤسّسه فرهنگی هدایت
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm
برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar2.pdf
http://hedayat.blogfa.com/category/419?p=6
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، کتاب نوشته های باقری ، معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم چهارم امام حسن ع ، معصوم پنجم امام حسین ع
ادامه مطلب را ببينيد
ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن
ایکه شُدی شهیدِ ظلم وجفا یا امام حسن - دیدی بسی سِتم بِه راه خدا یا امام حسن
گر کشته شد حسین تشنه کنارِ دو نهر آب - در آن زمینِ کرب و بلا یا امام حسن
لیکن تو گشته ای شهید با آبِ زهر آلود - مسموم ز آب رفته ای ز دارِ فنا یا امام حسن
بعد از تمامِ زخمِ زبانها که دیدی از دشمن - کشتند عاقبت تو را به زهر جفا یا امام حسن
تنها نه در زمان زندگی یِ خود ستم دیدی - بعد از شهادتت زدند تیرِ جفا یا امام حسن
مروانیان زدند بسی تیرها به تابوتت - پر خون جنازه ات بِشُد به رنج و عنا یا امام حسن
نَبوَد کسی به مِثلِ تو اینسان غریبِ وطن - دیدی ستم بسی تو از آن آشنا یا امام حسن
الآن هم از غریبیِ تو در بقیع حیرانم - کردند در حصار آن مزارِ تو را یا امام حسن
نی جراتی است که بگریم کنارِ تربتِ تو - نی رخصتی است که بگیرم عزا یا امام حسن
چون شمعِ سوخته گریند بی صدا زوّار - بینند در بقیع چون مزارِ تو را یا امام حسن
جَنبِ مزارِ تو بسی طعنه بشنود شیعه - از شرطه ها شنوند بس ناسزا یا امام حسن
ای باقری برسد صاحب الزّمان به نزدیکی - آنروز دشمنان شود به فنا یا امام حسن
سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور آخر ماه صفر سال 1399
ای غریب اندر مدینه
ای غریب اندر مدینه - ازجفا وطلم وكینه
دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه
تو امامِ مجتبایی - تو صبوراندربلایی
مصطفی را نورِ عینی - توگلِ باغِ ولایی
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گشته ای بازهرِ كینه - تو شهیداندرمدینه
جعده كرده كارِ خودرا - شیوهِ دشمن همینه
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن
خونِ دلهایی كه خوردم - ریزداینك ازسرِمن
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور
میروم ازدارِدنیا – دركنارِجد ومادر
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
دربقیع اكنون غریبم - با غم و رنج عجیبم
من ندارم سایبانی - ازعدوی نا نجیبم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم
زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها
توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
سروده شده 7/4/91درمدینه منوره
من امام مجتبایم
من غریبم در مدینه - از جفا و ظلم و كینه
دوستان من همیشه - زین مصیبت دل غمینه
من امام مجتبایم - من صبور اندر بلایم
مصطفی را نور عینم - من گل باغ ولایم
گشته ام با زهر كینه - من شهید اندر مدینه
جعده كرده كار خود را - شیوه یِ دشمن همینه
تو بیاور خواهر من - طشتی اكنون در بر من
خون دلهایی كه خوردم - ریزد اینك از سر من
ای حسین جان ای برادر - ای اباالفضل دلاور
میروم از دار دنیا - در كنار جد و مادر
در بقیع اكنون غریبم - گشته است غربت نصیبم
من ندارم سایبانی - از عدوی نانجیبم
هر كسی از راه دوری - در بقیع آید سراغم
زیر نور مه ببیند - قبر بی شمع و چراغم
زینت دوش نبی و - اینچنین ظلم و ستمها
تو بنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
غبار غم بر چهره عالم
غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته
علی خورد خون جگر - زهرا كند پسرپسر
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
حسن ز جور آشنا خون در دلش شد***تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش - برون بریزد جگرش
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش - شد تیر باران پیكرش
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیدۀ تر
بودی تو یار و یاورم - بعد از علی و مادرم
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل، آن دیو و آن در
با قلب پر خون از جفا - رفتی تو از دارِ فنا
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
دیگر نگردی خونجگر از جورِ عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی از حزن و غم - دیگر نمی بینی ستم
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم، شانه كنم، زیبا جمالم
باشد سرِ تو روی خاك - پر خاك و خون آن جسمِ پاك
ا لله ا كبر ا لله ا كبر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر
من از غمِ تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید برایت مؤمنین - هم باقری دلغمین
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی تو از غصه و غم - دنیا برایت شد غرق ماتم
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در
با قلب پر خون رفتی ز دنیا - راحت شدی از رنج و المها
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم
راس تو باشد بر خاك و خونین - ای یادگار طه و یاسین
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم
گرید برایت هر با سعادت - گریان نگردد روز قیامت
دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست
هم نوحه گرشداین شیعیا نت - هم با قری پورهم دوستا نت
کتاب مجموعه اشعارباقری را اینجا مشاهده فرمائید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
روضه شهادت امام حسن علیه السلام
زیارت امام حسن (ع) در روز دوشنبه
روز دوشنبه روز امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است،در زیارت حضرت امام حسن علیه السّلام میگویى:
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حَبِیبَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا صِفْوَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَمِینَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نُورَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا صِرَاطَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا بَیانَ حُكْمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نَاصِرَ دِینِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا السَّیدُ الزَّكِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْبَرُّ الْوَفِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْهَادِی الْمَهْدِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا التَّقِی النَّقِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
غرق احسان حسین و حسنم
غرق احسان حسین و حسنم - بر سر خوان حسین و حسنم
بلبل عشق مر ا نا م د هد - تا غز ل خو ا ن حسین و حسنم
هر نم ا شک مر ا ا و ج د هد - محو عرفان حسین و حسنم
فا ر غ ا ز عا لم سر گشتگی ا م - تا پر یشا ن حسین و حسنم
نان خو رسفر ه سبطین شد م - شکر مهمان حسین و حسنم
قِدمت عشق من امروزی نیست - نسل سلمان حسین و حسنم
هر د و غر بت ز د ه و مظلومند - دیده گریان حسین و حسنم
بنو یسید به ر و ی کفنم - ا ز غلا ما ن حسین و حسنم
زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟) اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوة دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادرلبهایش را روی لبهای حسن می گذاشت .
گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید ؟ فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین گرفته ، قضیه را به بابایش گفت . یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد ، گریه کرد . فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم .
زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم. رحمت خدا بر این گریه ها ، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید اما کربلا ، زینب لبهایش را روی رگهای بریده برادر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین
مهرت به کاینات برابر نمی شود
مهر ت به کا ینا ت بر ا بر نمی شو د - داغی زماتم تو فزونترنمی شود
ازداغ جانگدازتوای گوهروجود - سنگ است هردلی که مکدّرنمی شود
ظلمی که بر تو رفت زبیداد اهل ظلم - بر صفحه خیال مصوّر نمی شود
تنها جنازه تو شد آماج تیرکین - یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود
بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن - مشمول این حدیث پیمبر نمی شود
فرموددیده ای که کند گریه برحسن - آن دیده کورواردمحشرنمی شود
د ا ر م ا مید بو سه قبر تو د ر بقیع- امّا چه می توان که میسرّ نمی شود
با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسید - ویران چرا بنای ستمگر نمی شود
آن راچه دوستی است"موّید"که دیده اش - ازخون دل زداغ حسن،ترنمی شود
مروان به دستور معاویه – علیها اللعنه – در خطبه های نماز جمعه، نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) مجتبی سبّ و ناسزا می گفت: یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت در حضور برادرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت. لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم (چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد) شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد حرکت کرد. نگهبانان و غلامان مروان هنگامی که حالت امام حسین (علیه السّلام) را دیدند: (کالاسد الهجوم و القضاء المحتوم) مانند شیری که می آید، بر خود ترسیدند، آن حضرت وارد مسجد شد، مروان را از گریبانش گرفته و از منبر پایین کشید، عمامه ی او را به گردنش پیچید و نزدیک بود، روح از بدنش بیرون رود. سپس مروان رو کرد به امام حسن (علیه السّلام) گفت: یا ابا محمد! یا حسن بن علی ! ترا به عصمت مادرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به فریاد من برس و مرا از دست برادرت حسین (علیه السّلام) نجات بده. امام مجتبی تا نام مادر را شنید از جا برخاست به نزد برادر آمده، فرمودند: برادر به جان من دست از مروان بردار. امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: مرا به عصمت مادر قسم داد مگر ما قرار نگذاشته بودیم هر که ما را به عصمت زهرا (سلام الله علیها) قسم بدهد هر حاجتی که داشته باشد برآورده می شود. امام حسین (علیه السّلام) دست از مروان برداشت و او را به خاطر قسمی که به مادرش داده بودرها کردند. (ریاض القدس، ج 1، ص 20 منبع:كتاب گلواژه های روضه)
عالم از فیض تو می گردد گلستان یا حسن
عالم از فیض تومی گردد گلستان یا حسن - خار را فیض توسازدلاله باران یاحسن
تو کر یم ا هل بیتی ا ی کر یم ا هل بیت - خلق عا لم بر درت محتاج احسان یا حسن
دشمنت کزدشمنی درپیش رودشنام داد - شدخجل ازجودت ای دریای غفران یا حسن
خا ک گیرد حا ئر ت با گرد ر ا ه ز ا ئر ت - درد بی درمان عالم راست درمان یاحسن
گرشو م بهر گد ا یی سا کن با ب ا لبقیع - می فر و شم نا ز بر ملک سلیمان یا حسن
دوست دارم چون چراغ لاله سوزم دربقیع - آب گردم شمع سان درآن بیابان یا حسن
دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت - گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن
گفت پیغمبرکه هرچشمی بگریددرغمت - نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن
(پیغمبرفرمود : هرچشمی كه برحسنم گریه كندروزقیامت گریان نمیشود)
مصطفی در کو د کی بو سید لبها ی ترا - رازها در سینه ات می دید پنهان یا حسن
هر کسی ا ز د شمنا ن آ ز ا ر بیند لیک تو - دیده ای ا ز دوستان رنج فراوان یاحسن
گرچه عمری با جفا ی همرهانت ساختی - سوختی هرروز چون شمع شبستان یا حسن
روزوشب خون شددلت تا همسرت شدقاتلت - ریخت درکامت شراراززهرسوزان یا حسن
آنچه تو ا ز یا ر د ید ی دشمن از دشمن ندید - ای غریب خانه ، ای مظلوم دوران یا حسن
از همین جا دلها مون را روانه مدینه کنیم ، ناله بزنیم برای غریب مدینه ، درسته علی اوّل مظلوم عالم است ،اما دل علی خوش بود همدمی مثل زهرا داشته ، تا چشمش به زهرا می افتاد غم های دلش برطرف می شد ، اما بمیرم برات امام حسن ، هر وقت می آمد خانه قاتلش روبرویش بود . آری همان دشمن خانگی عاقبت مسمومش كرد. تا زهر اثر کرد فرمود: بروید خواهرم زینب را خبر کنید ، زینب آمد تا حال برادر دید ،دوید در خانه ابی عبدالله ، حسین جان بیا ، عباسم بیا ، همه آمدند کنار بستر امام حسن . نمی دانم اینجا به زینب خیلی سخت گذشت یا آن ساعت که آمد گودی قتلگاه شمشیر شکسته ها را کنار زد ،نیزه شکسته ها را کنار زد لبهایش را بر آن رگهای بریده گذاشت همه بگوییم یا حسین .
صَلَّی اللهُ عَلَیكَ یا مولای یا حسن بن علی
کنید عالمیان گریه در عزای حسن
کنید عالمیان گریه در عزای حسن - که شد بلند به ماتم ز نو لوای حسن
اگر گذشت محر م رسید ما ه صفر - حسینیا ن بخر و شید د ر عزای حسن
پی تسلّی ز هر ا خو ش آ نکه می گرید - گهی بر ا ی حسین و گهی برای حسن
غمی که داشت دردل غمگین شرحش را - زمن مجوکه حسن داند وخدای حسن
بحال ا و بنگر ، جو ر چر خ و طغیا نش - که بعد قتل ، عد و کر د تیر با ر ا نش
دانشمند توانا شهید حاج شیخ احمد كافى رضوان اللّه تعالى علیه فرمود یكى از منبرى هاى مهم تهران مرحوم حاج شیخ على اكبر ترك بود خیلى منبر خوبى بود او دو خوبى داشت یكى آدم رشید بود دوم آدم متدینى بود، عالى بود، حاج شیخ على اكبر تبریزى آن سال كه من نجف بودم ایام فاطمیه عراق مى آمد فاطمیه اول را كربلا منبر مى رفت فاطمیه دوم نجف، من از خودش شنیدم.
مرحوم حاج شیخ على اكبر تبریزى مى گفت: من جوان بودم تبریز منبر مى رفتم ماه رمضان تا شب بیست و هفتم ماه رمضان پیش نیآمد ما شبى نامى از آقا امام حسین ع ببریم غرضى هم نداشتم زمینه حرف جور نشد منبراست گفت همان شب بیست و هفتم رفتم خانه خوابیدم در عالم رؤ یا مشرف شدم محضر مقدس بى بى فاطمه سلام اللّه علیها سلام كردم حضرت كِدرانه جوابم داد. گفتم بى بى جان من از آن نوكرهاى بى ادب نیستم اسائه ادبى خیال نمى كنم از من سر زده باشد كه از من كدر شده باشید. چرا این طور جواب مرا مى دهید؟ حضرت فرمود: حاج شیخ مگر حسن پسر من نیست ؟ فهمیدم كار از كجا آب خورده چرا یادى از حسنم نمى كنى ؟ حسنم غریب است حسنم مظلوم است. قربان غربتت بروم آقا ، چقدر آزار و اذیت کردند فرزندان فاطمه را ، بعد باباش علی ، دوم مظلوم عالم است امام حسن ، بعد شهادت هم بدن مطهرش را تیر باران کردند بدن امام حسن را در بقیع دفن کردند امام حسین کنار قبر برادر نشستند اما برادران دیگر آمدند زیر بغلهای حسین را گرفتند ا کنار قبر برادر جداساختند . اما آی دلهای آماده ، کنار نهر علقمه ، کنار بدن عباس حسین تنها بود ، کسی نبود زیر بغلهایش را بگیرد ، دستها را به کمر گرفتند فرمودند : اَلانَ اِنکسَر ظَهری وَقَلَّت حیلَتی ...
شهى كه بود ز جانها لطیف تر بدنش
شهى كه بود ز جانها لطیف تر بدنش - شدى بسان زمرد ز زهر كینه تنش
امام دوم و سبط رسول و پو ر بتول - كه ذوالجلال بنامید از ازل حسنش
روا نبود كه آ بش بز هر آ لا یند - كسى كه فاطمه دادى زجان خو د لبنش
فلك بد ست حسن د ا د تا كه كا سه ز هر - بر یخته جگر پا ره پا ره در لنگش
چه حرفهاكه شنیداززبان دشمن ودوست - كه سخت تربدى اززخم نیزه بربدنش
زبسكه جام بلانوش كرد و صبر نمود - فزون زجد و پدر بود گوئیا محنش
كمان جو ر كشید ند بر جنا ز ه ا و - كه پا ره پا ره ز پیكا ن تیر شد كفنش
عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند، باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم! آه جگرم! شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریك است همه كنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار! آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند.
بر غربت من آسمانها گریه کرده
بر غربت من آسمانها گریه کرده - مرغ هوا ماهی دریا گریه کرده
خون شد د ل د هر ازغربت من - درکوچه دشمن،درخانه دشمن
آه ای مدینه تو بمان با کوچه هایت - با خاطرات قصه های مجتبایت
بنگر که جا نم بر لب رسیده - با ا شک و نا له ز ینب ر سید ه
درجام صبرم جرعه جرعه فتنه ها بود - صلحم برای خاطردین خدا بود
ای غم که عمر ی بو د ی کنا ر م - د یگر ا مید ما ند ن ندارم
عوض لا له و گل بر بد نت - چو به ی تیر نشسته به تنت
پیش چشمان حسین و عباس - خون بریزد زحجاب کفنت
بدن امام مجتبی را به طرف حرم پیغمبر حرکت دادند زینب منتظر بود .
مدینه چطور بدن برادر را تشییع کنند . هی از حجره بیرون میاد هی برمی گردد ، خواهر علاقه خاصی به برادر دارد . خدایا کی حسینم بر می گردد ، کی عباسم بر می گردد از تشییع جنازه حسن ، یک وقت نگاه کند ببیند عباس دارد میاد ، همین که زینب را دید صدای گریه عباس بلند شد ، گفت عباسم حق داری گریه کنی ، آخر داغ برادر دیدی . صدا زد ، زینبم درسته ، اما نبودی ببینی بدن برادر را تیر باران کردند . امام حسین چوبه های تیر را در می آورد ناله می کرد ، صدا می زد : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را بردند ، غارت زده منم که داغ برادری مثل تو را دیدم ، برادر دیگر بعد تو محاسنم را خضاب نمی کنم ، همه حرفها را اینجا زد اما یک حرف را گذاشت برای علقمه ، آنجا دید فرق عباس شکافته صدا زد : حالا دیگر کمرم شکست .
یا حسن ای شیر خدا را پسر
یا حسن ای شیرخدا راپسر - همچو نبی ازهمه کس خوب تر
ای یکمین فرد بنی فا طمه - سر و ر ذ ر یه ز هر ا همه
درره دین سخت ترین امتحان - بودهمان صلح توبادشمنان
دشمن ازاین صلح تورسوا شده - مشت عدوپیش همه واشده
دوست وَدشمن به توتهمت زدند - درحرمت دست به غارت زدند
با غم د ل سو ختی و سا ختی - پر چم د ین تا که بر ا فر ا ختی
ای پسرفاطمه روحی فداک - شدجگرت درره دین چاک چاک
قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ، در میان یارانش غریب ، پای منبر می نشست خطیب نا جوان مردانه تعریف ابوسفیان و معاویه می کرد جسارت به علی و فرزندان علی و فاطمه می کرد همه را امام حسن می شنید ، غربت از این بالاتر برای یک مرد می شود مگر، حتی در خانه محرم ندارد ، رحمت خدا بر این گریه هاتون ، آخر فاطمه خریدار اشک های شماست .
نقل می کنند: زائری از مدینه آمد مشهد ، حرم امام رضا ،دم در ایستاد .گفت : امام رضا در مدینه بودم به من گفتند امام رضا غریبه ، با هزار زحمت آمدم مشهد ، حالا می بینم حرم با صفایی داری ، این همه زائر، این همه خادم ، باز هم می گویند تو غریبی . آقا اگر می خواهی غریب ببینی پاشو بریم مدینه ، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم . غریب امام مجتبی است حتی یک شمعی هم کنار قبرش روشن نیست .
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا - تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا
من کبوتربقیع ام باتوخیلی فرق دارم - سرموبه جای گنبد روی خاکها میذارم
خو نه ی قشنگ تو کجا و ا ین خونه کجا - گنبد طلا کجا قبر ا ی ویرونه کجا
اونجاهرکی میپره طائرافلاکی میشه - اینجا هرکی میپره بال وپرش خاکی میشه
ا ند ر ا و نجا خا د ما با ز ا ئر ا مهر بو نن - اینجا زائرا رو از کنا ر قبر ا می رونن
تو که هر شب می سوزه چلچراغا دوروبرت - به امام رضابگوغریب تویی یا مادرت
***
مدینه موج اشک وآه دارد
مدینه مو ج ا شک و آ ه دارد - غم هجر رسو ل ا لله د ا ر د
مدینه در عزا بنشسته امشب - در شادی به مردم بسته امشب
مدینه شاهد داغی گران است - که سوگ خاتم پیغمبران است
ز دست خلق پریشان است زهرا - ز قطع وحی گریان است زهرا
حسن قبری ملا ل انگیز دارد - حسن صبری شهادت خیز دارد
سلام ما به قبر بی چراغش - قلو ب شیعیا ن سو ز د ز د ا غش
شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم .
(یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری برایش پیش بیاید به محرم خانه اش می گوید ، فدای غربتت یا امام مجتبی در خانه محرم نداشتی ، چه کرد زهر با بدن امام مجتبی ، یک مرتبه صدای ناله آقا بلند شد آه جگرم.
یک لحظه ریخت در طشت - یک عمرخون دل را
چو ن آ ب کو ز ه نو شید - فر ز ند پا ک ز هر ا
امام حسن آمد ، ابوالفضل آمد ،همه دور بستر امام حسن ، یک مرتبه دیدند زینب هی دست روی دست می زند می گوید : وای برادرم . من نمی دانم اینجا خیلی به زینب سخت گذشت وقتی در میان طشت خونابه جگر امام حسن را دید یا شام،در مجلس یزید ، وقتی نگاه کند ببیند سر بریده حسین میان طشت قرآن تلاوت می کند و ...
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید - روز ملال و غصه و رنج و محن رسید
از ز هر همسرش جگرش پاره پاره شد - بس تیرها که لحظه دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین - بیش ازهزار زخم ورا بر بدن رسید
بر پیکری که بود پر از بوسه رسول - از گرد وخاک و نیزه شکسته کفن رسید
از جا مه ها ی یو سف کر ببلا فقط - بر ز ینب ستم ز د ه یک پیر هن رسید
پاداش آ ن نصا یح زیبا ا ز آن گروه - تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید
"میثم"بگوبه فاطمه زآن خیمه هاکه سوخت - یک کربلاشراره آتش به من رسید
مرثیه خو ا ن خا مس آ ل عبا منم - د ر خیمه ها ی سوخته ا ش سوخت دامنم
استاد حاج غلامرضا سازگار
مرحوم آقا سید علی اکبر تبریزی یکی از منبریهای معروف می گوید: یک ماه رمضان به تبریز رفتم. تا شب بیست و هفتم ماه رمضان پیش نیامد تا توسلی به امام حسن (ع)پیدا کنم. آن شب بعد از منبرم رفتم خانه خوابیدم. در عالم رویا بی بی فاطمه (ع) را دیدم. به حضرت زهرا (س) سلام کردم. دیدم حضرت زهرا (س) مکدرانه به من جواب داد. گفتم: بی بی جان! من از خودم خاطر جمع هستم، در نوکریم خیانت نکردم، صاف هستم. چرا من سلام می کنم و شما مکدرانه به من جواب می دهید؟ یک مرتبه خانم صدا زد: حاج شیخ! مگر حسن پسرم نیست؟ پیغمبر (ص) فرمود: هر چشمی که برای حسنم گریه کند فردای قیامت کور وارد محشر نمی شود. من می گویم: چرا این همه چراغانی کرده اید؟ به رفقا بگویید یکی از این چراغ ها را بردارند و به قبرستان بقیع،سر قبر امام حسن(ع) بروند. آی مدینه رفته ها! قبرش تاریک است. اسمش غریب است،خودش غریب است.
امام دوم و سبط رسول و پور بتول - که ذوالجلال بنامید از ازل حسنش
چه حرفهاکه شنیداززبان دشمن ودوست - که بودسخت تراززخم نیزه بربدنش .
ای خدا! امام حسن (ع) را زهرش دادند. بمیرم آقا روزه بود. زنش زهر را داخل شربت ریخته بود و برای آقا آورد. همین که امام حسن (ع)مقداری از آن شربت را خورد،همین که از گلویش پایین رفت، زهر بر بدن مبارک آقا اثر کرد. آقا!من برایت بمیرم که در خانه ات هم غریب بودی
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
از تاب رفت وطشت طلب کردوناله کرد - و آن طشت رازخون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد درهمه عمر ازگلو بریخت - خود را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام - عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نو شت قصه د رد و مصیبتش - ور نه توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب د ر ید معجر و آ ه از جگر کشید - کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کردسیل خون - هردختری که بود پریشان کُلاله کرد
یارب به اهلبیت ندانم چه سان گذشت - آن روزشدعیان که رسول ازجهان گذشت
وصال شیرازی
وصال شیرازی شعرهای زیادی دارند، در باب آقا اباعبدالله در عالم رویا صدیقه طاهره را دید، بی بی فرمود: همش برا حسین (علیه السّلام) شعر گفتی چرا برای حسنِ غریب من شعر نمی گی، وصال این چند خط را گفت: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد - آن طشت را ز خون جگر پر ز لاله کرد - خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت - دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد (منبع:كتاب گلواژه های روضه)
***
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین - علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین
تاکه خدایی شوم،کرب وبلایی شوم - می زنم ازدل صدا،یا حسن ویاحسین
بانی اشک دوچشم،رحمت جاری حق - آبروی چشم ها،یا حسن ویاحسین
قبله حا جا ت ما ، اوج عبادات ما - روح مناجات ما ، یا حسن و یا حسین
یکی بدون حرم، یکی بدون کفن - سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین
هردوشهیدمادر، هردوغریب مادر - کشته یک ماجرا، یا حسن و یا حسین
حسن امام حسین،حسین اسیرحسن - هردوبه هم مبتلا،یا حسن ویاحسین
تاب و قرار زینب ، ذ کر فرار زینب - در وسط شعله ها ، یا حسن و یا حسین
بر غربت من آسمانها گریه کرده
بر غربت من آسمانها گریه کرده - مرغ هوا ماهی دریا گریه کرده
خون شد دل دهراز غربت من - درکوچه دشمن ، درخانه دشمن
آه ای مدینه توبمان باکوچه هایت - باخاطرات قصه های مجتبایت
بنگر که جا نم بر لب ر سید ه - با ا شک و نا له ز ینب ر سید ه
درجام صبرم جرعه جرعه فتنه هابود - صلحم برای خاطردین خدا بود
ای غم که عمر ی بو د ی کنا ر م - د یگر ا مید ما ند ن ند ا رم
ای پسر اول زهرا حسن
ای پسر ا و ل ز هر ا حسن - سیـد نا سیـد نا یا حسن
صورت تو سوره فرقان ونور - چشم بدازروی دل آرات دور
عفو خد ا شیفته یا ر بت - عا شق «العفو» نما ز شبت
وصف توممکن نبوَدبا سخن - تو حسنی توحسنی توحسن
طلعت زیبا ت شد ه با غ گل - ا ز ا ثـر بـو سه ختـم رسل
جای تو آغوش رسول خداست - مرکب تودوش رسول خداست
بهر تو ا ی مهر تو خیرالعمل - دوش محمّد شد ه «نعم الجمل»
تا تونهی پای به پشتش،رسول - مانده خم وسجده خودداده طول
آنکه دهد شهد به وحی از دولب - ازلب شیرین تـو نـوشدرطب
روی تو آیینه حسـن آفرین - یک حسن واین همه حسن؟آفرین!
چارم آن پنجی و د ر چشم من - پنـج تنـی پنـج تنـی پنج تن
جو د تو ا ز چشمه بی ابتداست - سفره تو مُلک و سیع خداست
ای همه بادشمن خودگشته دوست - خنـده تـوپاسخ دشنام اوست
خشم عدو تا به تو شدّت گرفت - مهر تو از خشم تو سبقت گرفت
هر که شرف از کرم آرد به کف - دست تو بخشیده کرم را شرف
نیست به وصف تو رسا صحبتم - غـرق شـد م در عـرق خجلتم
خالـق خـلقی و خـدا نیستی - فوق ملَک، فوق بـشر، کیستی؟
صبرتوشایسته ترین ابتلاست - صلح تویک نهضت کرب وبلاست
حیف که کشتند تو را دوستان - خـار ستـم در جـگرِ بوستان
شیر خد ا ر ا پسری یـا حسن - ا ز همه مظلومتری یـا حسن
ای تـو جگر پا ره یِ پا ره جگر - در بغـل مـا د ر و جـد و پدر
«جعده»ات ارچه دشمن جانی است - قاتـل تـو«مغیره»و«ثانی»است
قلب تو در کوچه شد ای جان پاک - چون سندِ باغ فدک چاک چاک
سـوز درون ا ز سخنت ریـخته - خـون دلـت از دهـنت ریـخته
آه تـو ا ز بـس شر ر ا فر و خته - زهر ز سو ز جگرت سوخته
نخل وجودت به تب و تاب شد - آب شد و آب شد و آب شد
حلم ز د ا غ تو زمینگیر شـد - لالـه تشییع تنـت ، تیـر شـد
آن همـه تیـر ا ی پسر فاطمه - رفـت فـرو در جگـر فاطمه
خارچوبربرگ گل یاس ریخت - خون دل ازدیده عباس ریخت
ای سند غر بت تـو قبـر تـو- صبر شد ه خو نْ جگر از صبر تو
اشک بد ه تا کـه نثـا ر ت کنم - گریه چو شمع شب تارت کنم
خـاک رهِ میثمتـان، «میثـمم» - باغمتان دردوجهان خرّمم
من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم
من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم - همه را یارم وخود از همه مظلومترم
خانـه ا م قتلگـه و یـا ر ستمگر قا تل - سوخته ا ز شر ر ز هر ، ز پا تا به سرم
عمرمن بودمحرّم، همه روز و همه شب - قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
لب فر و بستم و دیدم که اهانت میکرد - قاتـل مـادر مظلومه مـن بـر پدرم
با وجودی که خزان کُشت بهارانم را - طشت شد باغ گل و لاله ز خون جگرم
من که طاووس بهشتم به چه جرم وگنهی - سوخته ازشرردوزخیان بال وپرم؟
قسمتم بو د به مسجد که ز طفلی هر روز - قاتل مادر خو د ر ا سر منبر نگرم
تادرآن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود - تیره شد صورت خورشیدبه پیش نظرم
مضطرب بودم ولرزیدم وحیران بودم - که چسان مادرخود رابه سوی خانه برم
درهمان لحظه که شدمادرمن نقش زمین - من نگه کردم واوگفت خدایا پسرم
«میثم»ازآه توگرسوخت جهان،نیست عجب - از شرارجگر و سوز دلت بـا خبرم
ای غریب وطن یابن رسول الله
ای غریب وطن یابن رسول الله - سیدی یا حسن یابن رسول الله
ای که خون شد دلت همسرت قاتلت - یا حسن یا حسن امام مظلوم
تو که حکم خدا از سخنت ریخته - ز چـه خون دلت از دهنت ریخته
ای به ما ه صفر پا ره پا ره جگر - یا حسن یا حسن امام مظلوم
توکه جزلطف وجزکرم نداری حسن - درمدینه چراحرم نداری حسن
شاهد صبر تو غربت قبر تو - یا حسن یا حسن امام مظلوم
غمت ا ز کو د کی آ تشِ دلها شده - شاهـدم چادر خاکی زهرا شده
دردل کوچه ها با دلت شد چه ها - یا حسن یا حسن امام مظلوم
روز تشییع تو خو ن د ل یاران شده - تنت ازتیرکینه لاله باران شده
پیش چشم حسین آن شه عالمین - یا حسن یا حسن امام مظلوم
قبر بی ز ا ئرت شد سند غربتت - اشک مهدی روان درحرم خلوتت
شیعه گوید مدام به مزارت سلام - یا حسن یا حسن امام مظلوم
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید - روز ملال و غصه و رنج و محن رسید
از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد - بس تیرها که لحظه دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین - بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید
بر پیکری که بود پر از بوسه رسول - از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید
از جا مه ها ی یو سف کر ببلا فقط - بر ز ینب ستم ز د ه یک پیر هن رسید
پاداش آ ن نصایح ز یبا ا ز آ ن گروه - تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید
"میثم"بگوبه فاطمه زآن خیمه هاکه سوخت - یک کربلاشراره آتش به من رسید
مرثیه خو ا ن خا مس آ ل عبا منم - در خیمه ها ی سوخته ا ش سوخت دامنم
استاد حاج غلامرضا سازگار
امام دوم و سبط رسول و پور بتول
امام د و م و سبط رسو ل و پو ر بتول - که ذ و الجلال بنامید از ازل حسنش
چه حرفهاکه شنیداززبان دشمن ودوست - که بودسخت تراززخم نیزه بربدنش .
یا فاطمه چیدند گل یاسمنت را
یا فا طمه چید ند گل یا سمنت را - تا ر ا ج نمو د ند عقیق یمنت را
آن قوم که پهلوی توراهم بشکستند - کشتندپس ازکشتن محسن،حسنت را
داغ جان سوز حسن بسکه حسن انگیز است
داغ جان سوزحسن بسکه ملال انگیزاست - عالم ازماتم او صحنه رستاخیزاست
نه همین شرح غمش خاطرما كرده ملول - یادمظلومی اونیزملال انگیزاست
جعده ر ا همسری اوش ندارد ثمری - باد پاییز به هر جا که وزد گلریز است
بدنش کوثر و از سوز عطش می سوزد - لگنش دربروازخون جگرلبریز است
دل زینب زغم مرگ برادر خون است - چشم قاسم زغم باب چه گوهرریزاست
مجتبی سر حلقه اهل نیاز
مجتبی سر حلقه ا هل نیا ز - نیمه شب بید ا ر شد ا ز خواب ناز
خسته دل آشفته حال و بی قرار - تشنگی افكنده بر جانش شرار
خسته بود اما به آب سلسبیل - این عطش او را به قتل آمد دلیل
كوزه ر ا برداشت آن عالیجناب - پس بیاشامید از آن یك جرعه آب
آب ا و شد آ تش ا فر و خته - خرمن جا نش ا ز آ ن شد سوخته
ازگلو تا ناف اوشد چاكچاك - گشت غلطان همچوماهی روی خاك
آه ازآنساعت كه باصدشوروشین - شدبه بالین حسن گریان حسین
د ید د شمن د ست ظلم افروخته - ز هر كینش بی برادر ساخته
گلزار شهدا
ببار طشت كه بانك رحیل می آید
ببار طشت كه بانك رحیل می آید - صدای وا حسن از جبرئیل بر آید
یقین كه سا قی كو ثر به آ ب د ید ه خود - پی تسلّیم از سلسبیل میآید
طلب نمود حسین را بیا بوقت وداع - ببین كه بوی فراق از خلیل می آید
ز سبز ی ر خ گلفا م ا ز ا ین جها ن فنا - د لیل مرگ ز حی جلیل میآید
بیا ببین كه چه خونها ز راه حلقومم - بسان موج كه از رود نیل می آید
جواب د ا د خد ا ی د و چشم گر یا نت - ید بسیط ز نعم الوكیل می آید
خوشابه حال تومحزون زشعرجانكاهت - مدام اجرتوبی شك جزیل می آید
خزائن الشهداء
***
ای داغدیده خواهرم خواهر برس فریاد من
ای داغدیده خواهرم خواهربرس فریاد من- ای یادگار مادرم خواهر برس فریاد من
آهسته تر آهسته تر بیدار شو از خواب ناز - طشتی بیاوردربرم خواهر برس فریاد من
بر تو دخیلم خواهرا یك لحظه بالینم بیا - ای نسل جد اطهرم خواهر برس فریاد من
هفتادودو پاره جگر زین آب كوزه شد مرا - دردل فتاده آذرم خواهربرس فریاد من
بنما حسینم ر ا خبر ا ما د می آ هسته تر - تا آید آن تاج سرم خواهر برس فریاد من
آمدحسین بالین وی چون جان درآغوشش كشید - گفتانشین زینب برم خواهربرس فریادمن
كه ای برادر با جان و دل برابر من
كه ای برادرباجان ودل برابر من - بیاكه مرگ حسین ریخت خاك برسرمن
بیا كه شد دل زینب ز غصه ریش آخر - بیا كه كرده معاویه كار خویش آخر
هنو ز هجر نبی آ و ر د بفر یا د م - هنو ز ما تم ز هر ا نر فته ا ز یا د م
هنوز دیده خونبار در سراغ علیست - هنوز لاله دل داغدار داغ علیست
زمانه رخت سیه تا ز ه د ر بر م كرده - بیا بیا كه فلك بی برادرم كرده
گلزار شهدا
شنیدستم كه در شهر مدینه
شنید ستم كه د ر شهر مد ینه - امام مجتبی آ ن بی قرینه
ز زهر جعده چون از پا در افتاد - برآورد از جگر افغان وفریاد
كه ای محنت نصیب ای خواهرمن - بیاورطشتی اكنون دربرمن
دلم ا ز ز هر كین شد پا ره پا ره - مصیبا تم فزون شد از شماره
برو ز ینب حسینم ر ا خبر كن - سیه ا ز ما تم مر گم به بر كن
بدان خو ا هر وداع آخرین است - دگر دیدار روز واپسین است
بگو با ا هلبیت مضطر من - بیا یند ا ین ز ما ن ا ند ر بر من
كه من درحال نزع واحتضارم - درایندم جان به جانان می سپارم
كجا ئی قا سم ز ا ر حز ینم - كه یكبا ر د گر ر و یت ببینم
بیا با با و صیت با تو د ا ر م - تر ا د ست عمو یت می سپارم
بقربان تو و روی نكویت - نهال من مكش دست از عمویت
بیا با با ببو سم ر و ی ما هت - بكن یا ر ی ز عم بی پناهت
چنان بگرفته خون راه گلویم - كه نتوانم غم د ل با تو گویم
دم مر د ن به صد ا فغا ن و شینم - همی یا د غر یبی حسینم
مصیبات حسن بس گریه خیزاست - كه دردیوان شرمی لاله ریزاست
بیا ای زینب ای روح روانم
بیا ای زینب ای روح روانم - که زد زهر جفا آتش به جانم
بیا ای خواهر غم پرور من - تو باشی غم گسار و یاور من
ببالینم نشین یکدم زیاری - مکن در ماتمم افغان و زاری
حسینم را از این ماتم خبر کن - توکل بر خدای دادگر کن
بیاور طشتی ای خواهر ز احسان - مکن درمرگ من گیسو پریشان
مکن شیون که من در بستر خواب - شدم مسموم کین با قطره آب
کند د ر کر بلا با کا م عطشان - حسینم ر ا به ر ا ه د و ست قربان
مرا گشته جگر ا ز ز هر پا ره - فزون ز خم حسین ا ست ا زشماره
بد شت کر بلا ا ی نو ر عینم - نبا شد جز تو غمخو ا ر حسینم
محمد علی مردانی
عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
عالم امر و ز پر ا ز ما تم و ر نج و محن است - ابر غم بر سر هر محفل و هر ا نجمن است
این چه شوراست که برپا شده درارض وسماء - این چه سوز است که درسینه هرمرد و زن است
هر که ر ا می نگر ی رخت عز ا کرد ه به بر - کوزه پر آ ب و جگر خو ن و سیه پیرهن است
بانگ و فر یا د به گو ش آ ید ا ز ا فلا ک مگر - رحلت ختم رسو لا ن و عز ا ی حسن است
عصمت پا ک خد ا حضرت ز هر ا ی بتو ل - در جنا ن بز م عز ا چید ه و غر ق محن است
بیا بنشین دمى خواهر، كنار بسترم امشب
بیابنشین دمى خواهر،كناربسترم امشب - نظركن حالت محزون وچشمان ترم امشب
حسینم را بگو آید، كنارم لحظه اى ا ز غم - كه گویم درد دل با یادگار مادرم امشب
بهارعمرم آخرشد،خزان از زهرملعونه - زظلم اوست بى تاب و توان در بسترم امشب
نظركن خواهرا اكنون، ببین حال پریشانم - زجا برخیز و رُوْ طشتى بیاوردربرم امشب
بیا خو ا هر دم آخر، مرا دیگر حلالم كن - كه مهمانم به جنّت نزد جدّ اطهرم امشب
شدم راحت من ولیكن دچارغم شودقاسم - به فکرآن جوان،بى كَسُ وبى یاورم امشب
(شاعر محترم خاكبازان)
هرگز دلى ز غم چو دل مجتبى نسوخت
هرگزدلى ز غم چو دل مجتبى نسوخت - ور سوخت اجنبى دگراز آشنا نسوخت
هر گلشنى كه سوخت ز باد سموم سوخت - از باد نو بها رى و نسیم صبا نسوخت
چندان دلش زسرزنش دوستان گداخت - كزدشمنان ز هر بد و هر ناسزا نسوخت
هرگز بر ا د ر ى به عز ا ى بر ا د ر ى - د ر ر و ز گا ر چون شه گلگون قبا نسوخت
آن دم كه سوخت حاصل دوران زسوزدهر - درحیرتم كه خرمن گردون چرانسوخت
تا شد ر و ا ن عا لم ا مكا ن ز تن ر و ا ن - جنبند ه ا ى نما ند كز ین ماجرا نسوخت
(مرحوم كمپانى)
زهر جفا نیلی نموده پیکر من
زهر جفا نیلی نمو د ه پیکر من - یعنی رسید ه لحظه ها ی آ خر من
دربین حجره برخودم می پیچم ازدرد - این چه بلایی بودآمدبرسرمن
چشمم نمی بیند،زمین خوردم دوباره - این ضعف بسیارم شده دردسرمن
درد کمر آ خر ا ما نم ر ا بر ید ه - تا ز ه شبیه تو شد م ا ی مادر من
از روضه های«تازیانه»،«میخ»،«سیلی» - آتش زبانه میکشد از باور من
با هرنفس خون جگر می ریزد ا ز لب - آ لا له می بارد کنار بستر من
شکرخدا این جا نبوده تا ببیند - این صحنه ی جان کندنم راخواهرمن
تصو یر ی ا ز گو د ا ل و تلّ ز ینبیه - ا فتا د ه بین قلب چشمان ترمن
محمد فردوسی
ای یادگارمادرم زینب ای زینب
ای یادگار مادرم زینب ای زینب - اكنون بیا اندر برم زینب ای زینب
دراین دل شب لحظه ای نزد من بنشین - اندركناربسترم زینب ای زینب
ای خواهر غم پرورم زینب ای زینب - طشتی بیاوردر برم زینب ای زینب
شدقاتل من همسرم دردل این شب - اینك گذشت آب ازسرم زینب ای زینب
گشتم شهیداززهركین زینب ای زینب - اكنون شدم زاروحزین زینب ای زینب
شدبی وفایاران من،من شدم بی یار - من با غم ومحنت قرین زینب ای زینب
من میروم ازاین جهان زینب ای زینب - ازاین جهان سوی جنان زینب ای زینب
باپاره ها یی ا زجگر رفتم ا ز د نیا - رفته مر ا ا ز كف عنان زینب ای زینب
ای خواهرغمدیده ام زینب ای زینب - هستی تونوردیده ام زینب ای زینب
ازمردمان بی و فا بس جفا دیدم - رنج و مصیبت دیده ام زینب ای زینب
تومیروی در كربلا زینب ا ی زینب - با محنت و ر نج و بلا زینب ای زینب
تو میر و ی ا ی خواهرم همره سجاد - د ر كوفه و شا م بلازینب ای زینب
ای كه تو ئی د ر شا م تا ر آ فتا ب من - بو د ی كنار بستر جد و با ب من
اكنون كنا ر بستر من نشستی تو - ا ی محر م ا سر ا ر من ما هتا ب من
آمدچوعباس وحسین دردل آن شب - دیدند حسن اززهركین شدبتاب وتب
رفت ازجهان سوی جنان سبط پیغمبر - ای باقری غمگین شده حضرت زینب
ای غریب اندر مدینه سروده شده 7/4/91درمدینه منوره
ای غریب ا ند ر مد ینه - ازجفا وظلم و كینه
دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه
تو ا ما مِ مجتبا یی - تو صبو ر ا ند ر بلا یی
مصطفی ر ا نو رِ عینی - تو گلِ با غِ و لا یی
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گشته ا ی با ز هرِ كینه - تو شهید ا ند رمدینه
جعده كرده كارِ خود را - شیوهِ دشمن همینه
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن
خونِ دلها یی كه خوردم - ریزد اینك ازسرِمن
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور
میروم ا ز د ا رِد نیا - د ركنا رِجد و ما د ر
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
در بقیع اكنون غریبم - با غم و ر نج عجیبم
من ند ا ر م سا یبا نی - ا ز عد و ی نا نجیبم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم
زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها
توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر
بو د ی تو یا ر م ا ز بعد با با - بعد ا ز تو گشتم بی یا ر و تنها
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شد ی تو ا ز غصه و غم - د نیا بر ا یت شد غرق ماتم
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیدی توازدنیاپرستان ظلم بیحد - دیدی جفازان كینه دل آن دیووآن دد
با قلب پر خون رفتی ز د نیا - راحت شد ی ا ز رنج و المها
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم
راس تو با شد بر خا ك و خونین - ای یادگار طه و یا سین
راحت شدی تو از ظلم و عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم
گرید بر ا یت هر با سعا د ت - گر یا ن نگردد روز قیا مت
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست
هم نو حه گر شد ا ین شیعیا نت - هم با قری پور هم دوستا نت
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
غبار غم بر چهره عالم نشسته
غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته
علی خورد خون جگر/زهرا كند پسرپسر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
حسن ز جور آشنا خون در دلش شد - تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش/برون بریزد جگرش - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش/شد تیر باران پیكرش - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسین با دیده تر
بودی تو یار و یاورم/بعد از علی و مادرم - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در
با قلب پر خون از جفا/رفتی تو از دار فنا - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی ازحزن وغم/دیگرنمی بینی ستم - الله اكبر الله اكبر/الله اكبر الله اكبر
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم شانه كنم زیبا جمالم
باشدسرتوروی خاك/پرخاك وخون آن جسم پاك - الله اكبر الله اكبر/الله اكبر الله اكبر
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید بر ا یت مؤمنین/هم با قر ی د لغمین - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
اندر بقیع غبار حزن و غم نشسته
اندر بقیع غبا ر حز ن و غم نشسته - محزون و غمگین ما د ر ی پهلو شكسته
گاهی كند پدر پدر/گاهی بنالد بر پسر - مظلوم حسن جان/ مظلوم حسن جا ن
حسن ز جو آشنا خون در دلش شد - تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش/برون بریزد جگرش - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش/شد تیره باران پیكرش - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیده تر
بودی تو یار و یاورم/بعد از علی و مادرم - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بی حد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن دد
با قلب پر خون از جفا/رفتی تو از دار فنا - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی ازحزن وغم/دیگرنمی بینی ستم - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم شانه كنم زیبا جمالم
باشدسرتوروی خاك/پرخاك وخون آن جسم پاك - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید برایت مؤمنین/هم باقری دلغمین - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
من غریبم در مدینه/از جفا و ظلم و كینه
من غریبم درمدینه/ازجفا وظلم و كینه - دوستان من همیشه/زین مصیبت دل غمینه
من امام مجتبایم/من صبور اندر بلایم - مصطفی را نور عینم/من گل باغ ولایم
گشته ام با زهر كینه/من شهید اندر مدینه - جعده كرده كار خود را/شیوه دشمن همینه
تو بیاورخواهر من/طشتی اكنون در بر من - خون دلهایی كه خوردم/ریزد اینك از سرمن
ای حسین جان ای برادر/ای اباالفضل دلاور - مردم از دار دنیا/در كنار جد و مادر
در بقیع اكنون غریبم/گشته است غربت نصیبم - من ندارم سایبانی/از عدوی نانجیبم
هر كسی از راه دوری/در بقیع آید سراغم - زیر نور مه ببیند/قبر بی شمع و چراغم
زینت دوش نبی و/اینچنین ظلم و ستمها - تو بنال ای باقری پور/زین مصیبت زین المها
مراثی در باره بقیع
بَقیع یا بقیع الغرقد یا جنتالبقیع گورستانی تاریخی درمدینه است که عده بسیاری ازاهل بیت و صحابه پیامبر اسلام ازجمله چهار تن از امامان شیعه در این قبرستان مدفون هستند. پیشینهٔ تاریخی بقیع به دوران قبل از اسلام میرسد ولی در کتب تاریخی به روشنی قدمت تاریخی آن مشخص نشدهاست. بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان بوده، مردم مدینه قبل از آمدن مسلمانان به آنجا اجساد مردگان خود را در دو گورستان «بنیحرام» و «بنیسالم» و گاهی نیز در خانههایشان دفن میکردند و در واقع بقیع اولین قبرستانی است که به دستور پیامبر اسلام و توسط مسلمانان صدر اسلام ساخته شد. اولین کسی که در آنجا به توصیه پیامبر دفن شد عثمان بن مظعون بود که از دوستان نزدیک پیامبر و علی بن ابیطالب به شمار میرفت؛ علی در سخنانش از عثمان بسیار یاد میکرد. حضرت محمد صلی الله علیه وآله برخی از کشتهشدگان جنگ اُحُد (زخمیهایی که در مدینه درگذشته بودند) و یکی از فرزندانش بنام ابراهیم را در آنجا به خاک سپرد. به نوشته تاریخ طبری بعدها که عثمان پسر عفان در قبرستان یهودیهای مدینه به نام حش کوکب دفن شد، بنیامیه اما بقیع را به قدری وسعت داد که قبر عثمان در بقیع قرار گرفت. بقیع هماینک مدفن چهار امام شیعه (حسن مجتبی، سجاد، محمد باقر و جعفر صادق) است. همچنین قبر زنان پیامبر (غیر از خدیجه) و نیز عباس عموی پیامبر، فاطمه بنت اسد، مادر علی ابن ابی طالب، امالبنین (مادر ابوالفضل العباس) و برخی دیگر از بزرگان اسلام در این گورستان قرار دارد. قبرستان بقیع در چند قدمی مسجد النبی قرار دارد. تقریبا تمامی صحابه پیامبر و شخصیت های صدر اسلام در این گورستان دفن شده اند. با این وجود تعداد اندکی از قبرها دارای محل دقیق و شناخته شده هستند. قبور ۲۴ نفر از خاندان پیامبر اسلام (اهل بیت) دارای قبر مشخص هستند. این افراد عبارتند از:
حلیمه مادر رضاعی پیامبر؛ تمامی همسران پیامبر (غیر از خدیجه که در گورستان ابوطالب مکه مدفون است): جویریه، امسلمه، زینب دختر جحش، زینب دختر خزیمه، سوده، حفصه، صفیه، امحبیبه، عایشه؛ ابراهیم پسر محمد؛ همه دختران پیامبر: زینب، رقیه و امکلثوم. فاطمه زهرا نیز گرچه به ظن قریب به یقین در بقیع دفن شده ولی محل دقیق دفن وی مورد اختلاف است؛ چهار امام شیعیان امام حسن مجتبی، امام زین العابدین علی بن الحسین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام، فاطمه بنت اسد مادر امام علی و عباس عموی پیامبر؛ ام البنین همسر امام علی و مادر حضرت ابوالفضل، صفیه و عاتکه عمههای پیامبر؛ عقیل بن ابیطالب و عبدالله بن جعفر؛
بجز قبر اهل بیت، قبر چهار تن از شخصیتهای صدر اسلام نیز مشخص است. این افراد عبارتند از:
عثمان، ابوسعید خدری؛ مالک بن انس؛ نافع مدنی.
تا پیش از حمله وهابیان به حجاز، بر قبور ائمه و برخی دیگر از بزرگان مدفون در این قبرستان، بارگاه و گنبدهایی وجود داشت. بسیاری از این بناها، در ۱۲۲۰ق. در حمله اول وهابیان به مدینه ویران شدند، ولی مدتی بعد به دستور عبدالحمید دوم، سلطان عثمانی، بازسازی شدند. سرانجام، در یومالهدم (۸ شوال سال ۱۳۴۴ق./۱۳۰۴ش.) پس از حمله دوم وهابیان، همه بناهای موجود در بقیع به دست امیرمحمد حاکم مدینه و به دستور پدرش عبدالعزیز آل سعود ویران شدند. در حال حاضر نیز مقابر بقیع بدون گنبد و بارگاهاند. روی قبرها سنگهایی نصب کرده اند که هیچ نوشته و کتیبه ای ندارند. روتر که در ۱۳۰۵ش، یعنی اندکی پس از دومین غلبه وهابیان از بقیع دیدن کرده، آن را به ویرانههای شهری تشبیه میکند که گرفتار زلزله شده است. در ۱۳۳۳ش بر اثر فشار مراجع دینی و اقدامات سیاسی به دستور سعود بن عبدالعزیز گذرگاههایی از سیمان ساختند تا آمد و شد زائران را تسهیل کند. در زمان فیصل بن عبدالعزیز نیز درِ بزرگی برای آن تهیه شد و سالها بعد سایهبانی در ضلع غربی بقیع ساخته شد. (تاریخ حرم ائمه بقیع / ص۶۱ - سفرنامه میرزا محمدحسین فراهانی، ص۲۳۸ - رحله ابن جبیر، ص۱۷۳ - «قبور ائمه بقیع چگونه تخریب شد؟». پایگاه خبری افکارنیوز- پايگاه اطلاع رساني رسا - آثار اسلامی در مدینه و مکه رسول جعفریان)
همزمان با انتشار اخبار هجوم وهابیها به مدینة النبی و تخریب آثار تاریخی اسلامی، سید اشرف الدین گیلانی معروف به «نسیم شمال»، محبوبترین و معروفترین شاعر ملی انقلاب مشروطه، شعری در رثای این واقعه سرود. بخشی از این شعر که در روزنامه «نسیم شمال» منتشر شده به شرح زیر است:
ازبرای رفع دشمن سربسرهمت کنید - ای مسلمانان،وهابی راهمه لعنت کنید
ازوهابی شاخ لعنت سبزشددرکوهسار - مذهب شمرازوهابی شد دوباره آشکار
هر مسلما نی شد ا ز ظلم و ها بی بی قرار - با ز داغ کربلا را تازه کرده روزگار
از جفاهای وهابی گشته د لها داغدار - ای مسلما نا ن بر ا ی د فع ا و همت کنید
این جسارت درمدینه کس ندیده تاکنون - گشت اندرمسجدومحراب جاری جوی خون
بارگاه حمزه شد ا ز توپ ظا لم سر نگو ن - طا لع ا هل مد ینه سر بسر شد واژگون
زان جسارت مردوزن هم کشته شدازحد فزون - ای مسلمانان برای دفع اوهمت کنید
از برای خویش دشمن از خدا پروا نه کرد - باز همچون بت پرستان یاد از بتخانه کرد
خویش ر ا ا ز بهر دنیا غرق د ر افسانه کرد - مسجد پا ک رسول الله را ویرانه کرد
ای مسلمانان برای دفع او همت کنید
از وهابی در جهان منسوخ شد نام یزید - چونکه یک ملیان یزید بی حیا گشته پدید
از برای شیعه حال کربلا گشته جدید - همچو ظلمی را کسی هرگز ندید و نه شنید
ای مسلمانان برای دفع او همت کنید
منظورازشاخ لعنت«شاخ شیطان»است. نماد شاخ (به انگلیسی: Sign of the horns) به شیوهٔ قرار گرفتن انگشتان یک دست بهصورتی گفته میشود که انگشت اشاره و کوچک باز بمانند و دو انگشت میانی به حالت مُشت جمع شوند.
در شرح السنة از عقبة بن عمر روايت مى كند كه گفت : پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با دست خود به طرف يمن كرد و فرمود: آگاه باشيد كه آن جا پربركت است . بدانيد و آگاه باشيد كه قساوت و سنگ دلى در ميان شتر دارانى است كه در زير دم شتران هستند، جايى كه شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد. آن حضرت از يمن تعريف و از نجد بدگويى كرده و مى گويد: جاى زلزله و فتنه ها و فساد نجد است ، قساوت و سنگدلى در ميان شترداران است كه همان نجد باشد، و شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد. حضرت فرقه وهابى را تعبير به شاخ نموده ؛ چون شاخ حيوانات براى انسان و ديگر حيوانات بسيار خطرناك مى باشد. - ممكن است انسان به وسيله شاخ زدن حيوان از بين برود. مى گويند: نجدى هاى مهاجم يعنى سربازان عبدالعزيز بن مسعود و پيروان محمد بن عبدالوهاب روى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله قهوه مى كوبيدند و فرياد مى زدند: محمد! ((قم قم !! انت قلت النجد قرن الشيطان )) يعنى اى محمد! برخيز، برخيز! تو گفتى كه نجد شاخ شيطان است !؟ از جمله عقايد وهابى ها (شاخ شيطان ) اين است كه : 1. خدا را جسم ميدانند، براى او دست و پا، صورت و اعضا در نظر مى گيرند؛ 2. همه مسلمانان را به غير از خودشان كافر و مشرك دانسته و قتل و غارت آنان را جايز مى دانند؛ 3. خراب كردن قبر امامان و پيغمبران را واجب دانسته ؛ 4. زيارت كردن را حرام و شرك مى دانند. در زمان خودمان شمه اى از جنايات و قتل و كشتار آنها را ديديم و شنيديم كه چگونه در جمعه خونين مكه در چهارم ديحجه الحرام مطابق نهم مرداد سال 66 حمله كردند و صدها نفر از زايران خانه خدا را قتل عام كرده و هزاران نفر را مجروح ساختند. موحدين و يگانه پرستان را مشرك دانسته و حتى آخوندهاى دربارى آنان ، فرياد مى زدند و مى گفتند ((اقتل المجوس اقتل المشركين )) مجوس و مشركين را بكشيد. درحج خونین سال 1394 هم درمسجدالحرام به بهانه سقوط جرثقیل و هم در منا به بهانه...صدها حاجی را به خاک وخون کشیدند، و...
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
بشکند د ستی که و یر ا ن کرد ا ین گلخانه را - در عزا بنشا ند ا و ، شمع و گل و پروانه را
بشکنددستی که هتک حرمت این خانه کرد - شیعه راسوزاندوخون درقلب صاحبخانه کرد
درون قلب جهان ، ا نقلا ب گشته بیا - نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نظاره کن به فر ا سو ی مدینه و ببین - حرم به د ست حر ا می خراب گشته بیا
این گلستان نبی با ر دگر ویران شده - چشمها ی منتقم ، با ر د گر گریان شده
بعدتخریب بقیع واین ستم درآن دیار - گشت روشن،ازچه قبرفاطمه پنهان شده
خوش آن نسیم كه مى آید از كنار بقیع
خوش آن نسیم كه مى آید ازكنار بقیع - خوشاهواى روان بخش ومُشكباربقیع
فرشتگان ز زمین مى برند سو ى بهشت - براى غا لیه ی حوریان غبار بقیع
اگر كه طو ر تجلّى ز صد ق مى طلبى - بیا به گلشن روحانى دیار بقیع
دریغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا - خراب شد همه آثار بى شمار بقیع
ایا كه غیرت دین دارى و ولایت آل - ببار خون، عوض اشك در كنار بقیع
خراب كرد ستم، مشهد چهار امام - كز آن شرف به سما یافت خاكسار بقیع
نخست مرقد سبط نبى ا ما م حسن - بزرگ محور اعزاز و افتخار بقیع
مزار حضرت سجا د ، اسوه عبّاد - ا مین ا عظم حق ، ركن استوار بقیع
مزار حضرت باقر، عزیز پیغمبر - كه بر فزوده به ا جلا ل و اشتهار بقیع
مزارحضرت صادق رییس مذهب ودین - جهان علم وعمل،نوركردگاربقیع
قبور منهدم دیگر از تبار رسول - فزوده است بر اوضاع رنج بار بقیع
زظلم فرقه وهّابیان ناكس دون - بیا ببین كه خزان گشته نوبهار بقیع
سعودیان عَمیل یهو د و صهیونیسم - ز ظلم ، هتك نمودند اعتبار بقیع
قبور آل پیمبر، خراب و ویران است - فرشتگان همگان اند سوگوار بقیع
دراین مصائب عظمى ولىّ عصربوَد - شكسته خاطرومحزون وداغدار بقیع
كندظهوروجهان پركند زدانش و داد - زند به ریشه خصم ستم شعار بقیع
قیام باید ومردانگىّ وهمّت وعزم - كه بر طرف كند ا ین و ضع ناگوار بقیع
وگرنه تانشود قطع دست استعمار - جهان شیعه بو د ز ا ر و دل فكار بقیع
حرامیان به حرم تاكه حاكم اندرواست - كه مسلمین همه باشندشرمساربقیع
سلام بى حد و بسیار بر پیمبر و آ ل - د ر و د و ا فر و بى ا نتها نثار بقیع
ز یاد مرقد ویران اولیاى خدا - همیشه«لطفى صافى»است بى قرار بقیع
آیت الله صافی گلپایگانی
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش
سلام من به مدینه ، به آستان رفیعش - به مسجد نبوی و به لاله های غریبش
سلام من به علی و به حلم و صبرعجیبش - سلام من به بقیع وچهارقبرغریبش
نشسته با ز د لم پشت درب بسته آنجا - گرفته با ز دلم بهر قبر مخفی زهرا
سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش
سلام ما به بقیع وبُقاع ویرانش - به آن حریم که باشد مَلَک نگهبانش
سلام ما به بقیع آ ن تجسُّم غر بت - گو ا ه بر سخنم تر بت ا ما ما نش
بقیع تربت پاک چهار معصوم است - چهار نور خدا می دَمَد ز دامانش
یکی است حضرت باقرازآن چهارامام - که داغ او زده آتش به قلب یارانش
غریب اوست که درموسم زیارت حجّ - مدینه وآنهمه زایرکه هست مهمانش
شب شها د ت ا و یک نفر نمیما ند - که ا شک غم بفشا ند به قبر ویرانش
شهید شد ز جو ر هشا م آ ن مظلوم - بزهرتَعبِیه درزین که آب شد جانش
سید رضا مؤید
غربت آباد دیار آشنایى ها، بقیع
غربت آ با د د یا ر آ شنا یى ها ، بقیع - همدم د یر ینه یِ غمها ى نا پید ا ، بقیع
درتوحتّى لحظه ها هم بى قرارى مى كنند - اى تمام واژه هاى اشك را معنى بقیع
درتو،خون دیده هادریاشدوصاحبدلان - جرعه جرعه عشق نوشیدند از این دریا بقیع
سنگ فرش كوچه هایت داغ هاى سینه سوز - شمع فانوس نگاهت چشم خون پالا بقیع
تو بلو ر ر وشنا یى ها ى شهر یثربى - چون نگینى ما ند ه د ر ا نگشتر بطحا بقیع
هم صد ا با قرنها مظلو مى آ ل رسول - حنجرى كو ؟ تا د ر این غربت كند آوا، بقیع
وسعت تنها یى ا ت دل ها ى ما را مى برد! - تا خد ا ، تا عشق ، تا تنها یى مولا بقیع
قصّه مظلومى اش راباتوگفت آن شب كه داشت - در گلو، بُغضِ غریب ماتم زهرا، بقیع
در هجوم تیرگى ها، در شب سرد سكوت - حسرتى مى بُرد خورشید جهان آرا بقیع
اى مز ا ر هرچه خو ر شید ا ز د یا ر روشنى - اى شكو ه نو ر د ر آ ئینه غبر ا بقیع
كاش چشمى بودواشكى،اشتیاق مویه اى - با تومى ماندیم ، تا موعود ، تا فردا بقیع
اى بهشت آ ر ز و ، گم كر د ه د لها ى پا ك - اى زیارتگاه یك عالم د ل شیدا بقیع
سیل اشك عاشقان بگذار تا دریا شود - چشمه اى از چشم جان بیدلان بگشا بقیع
دارم امّید آنكه در محشر پناهم مى دهد - سایه دیوار این «آشفته»حالى ها بقیع
جعفر رسول زاده _ آشفته
باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع
باز كن برروى من آغوش جان را اى بقیع - تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع
خاكى ا ما بر تر ا ز ا فلا ك دارى جایگاه - در تو مى بینم شكو هِ آسمان ر ا ا ى بقیع
پنج خورشیدِ جهانافروز در دامان تست - كردهاى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع
مىرسیم از گرد ره با كوله با ر اشك و آه - بار د ه ا ین كاروانِ خسته جان را اى بقیع
جزتو غمهاى على را هیچ كس باور نكرد -مىكشى بردوش خودبارى گران را اى بقیع
باز گو با ما، مزار كعبه ی دلها كجاست - د ر كجا كردى نها ن آ ن بىنشان را اى بقیع
قطرهاى، اما در آغوش تو دریا خفته است - كرده ا ى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع
چشم توخون گریدو«پروانه»مىداندكجاست - چشمه ی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع
محمّد على مجاهدى «پروانه»
جلوه جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
جلو ه جنت به چشم خا کیا ن دارد بقیع - یا صفا ى خلو ت افلاکیان دارد بقیع
گرحصا رکعبه ر ا جبر یل دربانى کند - صدچو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع
گرچه با شمع و چر ا غ ا ین آستان بیگانه است- الفتى با مهرو ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است - یک چمن گل نیزدرآغوش جان داردبقیع
گرچه مى تا بد بر ا و خو ر شید سو ز ا ن حجاز - از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
میتو ا ن گفت ا ز گلا ب گریه ا هل نظر - بى نها یت چشمه ا شک ر و ا ن دارد بقیع
بشکند با ر ا ما نت گرچه پشت کو ه را - قد ر ت حمل چنین با ر گران دارد بقیع
تا سرو کارش بو د با عترت پاک رسول - کى عنایت با کم و کیف جها ن دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجتبنور ماه نیست - در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال - هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه - پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد عباس عم ، ا م ا لبنین - اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع
در پنا ه مجتبى د ر ظل ز ین ا لعا بد ین - ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبى و صا د ق آ ل رسول - خفته ا ند آ نجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز - داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع
کس نمید ا ند چرا یا قرة عین الرسول - منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع
آخر اینجا قصه گوى رنج بى پایان تست - غصه وغم کاروان درکاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابى اما باز هم - ا ز تو ا ى ا نسیه حو ر ا نشان دارد بقیع
راز مخفى بودن قبر تر ا با ما نگفت - تا بکى مهر خمو شى بر د ها ن دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلو ت ر و حا نى اش - این مد ینه ا نتظا ر میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است ودربرروى مردم بستهاست - زائرى چون مهدى صاحب زمان داردبقیع
کا ش با شد قبضه خاکم د ر آ ن وادى «شفق» - چون ز فیض فا طمه خط ا ما ن دارد بقیع
محمدحسین بهجتى «شفق»
بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع
بس كه پنها ن گشته گل د ر ز یر دامان بقیع - بوى گل مى آ ید ا ز چاك گریبان بقیع
مرغ شب درسوگ گلهایى كه براین خاك ریخت - ازسرشب تاسحر،باشدغزلخوان بقیع
ناله ها ى حضرت زهرا هنو ز آ ید به گوش - ا ز فضا ى حسرت آ لو دِ غم افشان بقیع
گوش د ه تا گریه ی ز ا ر على ر ا بشنوى - نیمه شب ها ا ز دل خونین و حیران بقیع
این حریم عشق دارد عقده ها پنهان به دل - شعلهها سر مىكشد از جان سوزان بقیع
از د ل هر ذ رّ ه بینى جلو ه گر صد آ فتا ب - گر شكافى ذ رّه ذ رّه خا كِ رخشان بقیع
هرگل اینجاداردازخون جگرنقش ونگار - وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع
بسته ا م پیمان ا لفت با مز ا ر عا شقا ن - خورده عمق جا ن من پیو ند با جان بقیع
اى ولىّ حق ، تسلاّ بخشِ د ل ها ى حز ین - خیز و سا ما ن د ه به گلزار پریشان بقیع
سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد - كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع
اى جها ن آ با د كن ، برخیز و مهر و د ا د كن - با ز كن آ با د ا ز نو ، كوى ویران بقیع
چون ببیندهرغروبش مات وخاموش وغریب - سیلِ خون ریزد«شفق»ازدل به دامان بقیع
محمدحسین بهجتى «شفق»
یه بار میشه بقیعت و بیام زیارت آقاجون
یه با ر میشه بقیعت و بیا م ز یا ر ت آقاجون - کنارِ قبرِ ما د ر و عرض ارادت آقاجون
سرم پایین،چشمای توتاج روی سرم میشه - بی سروسامونت میشم با یه عبارت آقاجون
میشه یه روزبگن به من خاکِ بقیع وسرمه کن - خاکِ بقیع وخونِ چشم،توونظارت آقاجون
اون روز میدونم که دیگه گمشده ام پیدامیشه - چون توبه من نشون میدی بایه اشارت آقاجون
عمرم د ا ر ه میگذره و هنوز بقیع رو ندیدم - آقا به فر یا د م برس جو نم نثا ر ت آقا جون
نذارچشام بسته بشه حسرت به دل مونده برم - نذاربا این همه دعا، باشم خمارت آقاجون
تو مکتب تشیعت، شیعه شدم رهام نکن - نذار که دشمنات کنند دلم رو غارت آقاجون
اى راهیان شهر نور این جا بقیع ست
اى راهیان شهر نور این جا بقیع ست - این خاك عنبربوى مشك آسا، بقیع ست
این جا هزاران داستان نا گفته دارد - این جا د و صد سرّ نهان بنهفته دارد
سوز جگرها بس د ر ا ین خاك بقیع ست - بیرون ز حدّ عقل ادراك بقیع ست
آیینه آیین حق را قبر این جاست - خاكش عجین با زهر تلخ و صبر این جاست
این خاك تا عرش خدا ره توشه دارد - ركن و حطیم و كعبه در هر گوشه دارد
بیمارعشق سرمدى راتربت اینجاست - یك شهرنى،یك دهرحزن وغربت اینجاست
این جا به «كرّمنا بنى آدم» طرازست - از این زمین تا عرش رحمان راه، بازست
ایمان و عشق و سرّ حق راجوهر اینجاست - انهار نور و چشمه ساركوثراینجاست
روح عروج «اِرجعى» پویاست ا ین جا - خا كش قر ین با تربت زهراست این جا
عطرى ز بوى بقعه زهرا در این جاست - حزنى ز اندوه شب مولا در این جاست
داناى اسرار نها نِ ا ین جهان كو - فر ز ند ز هر ا ، مهد ى صاحب زمان كو
كو آن كه از هر بى نشان دارد نشانه؟ - كو آن كه با شد آگه از دفن شبانه؟
كو آن كه ریزد ا شك و ا ز سیلى بگوید - با سو ز د ل از صورت نیلى بگوید
تا ا ز مز ا ر مخفى ما د ر بگو ید - تا ا ز جفا ى خصم بد گو هر بگوید
اى دست حق،وى حجّت خلاّق دادار - زنجیروغُل ازگردن بیمار بردار
محمّد آزادگان
برگشا مهر خموشى از زبانت اى بقیع!
برگشا مهر خموشى ا ز ز با نت ا ى بقیع! - جا ى زهرا را بگو با زائرانت اى بقیع
دیده ى گریان ما ر ا بنگر و ، با ما بگو - د ر كجا خوابیده آن آرام جانت اى بقیع
لطف كن! گم كرده ى ما را نشان ما بده - بشكن این مهر خموشى از زبانت اى بقیع
گر د هى بر من نشان از قبر ز هر ا ، تا ابد - بر ندارم سر ز خا ك آ ستا نت اى بقیع
گفت مولا: راز این مطلب مگو با هیچكس - خوب بیرون آمدى از امتحانت اى بقیع
گر ندارى ا ذ ن ا ز مو لا كه سازى بر ملا - لا اقل با ما بگو ا ز داستانت اى بقیع
فاطمه با پهلوى بشكسته شد مهمان تو - ده خبر ما را ز حال میهمانت اى بقیع
آرزو دارد به دل(خسرو)كه تا صاحب زمان - برملا سازد مگر راز نهانت اى بقیع
محمد خسرو نژاد
ای جانِ جهانیان فدایت
ای جانِ جهانیان فدایت - «هستی»همه سائل وگدایت
ای تکیه گه گنا ه کاران - د یو ا ر بقیع با صفا یت
گریان نبود به روزمحشر - چشمی که بگریدازبرایت
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
آخریه روزشیعه برات حرم میسازه - حرم برای توشه کرم میسازه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم - شبیه گنبد امام رضا می سازیم
***
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
بشکند دستی که ویران کرد ا ین گلخانه را - در عزا بنشاند او، شمع و گل و پروانه را
بشکنددستی که هتک حرمت این خانه کرد - شیعه راسوزاندوخون درقلب صاحبخانه کرد
در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع
درجهان،هم شأن وهمتائی کجاداردبقیع - چونکه یک جا،چارمحبوب خداداردبقیع
نور چشمان رسول و، پو ر د لبند بتول - صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع
گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ
گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ - همچو ایوانِ نجف نوروصفا دارد بقیع
سر به دیوارش زند هر کس از این جا بگذرد - در سکوتش نالهها وگریهها دارد بقیع
درون قلب جهان، انقلاب گشته بیا
درون قلب جهان، انقلاب گشته بیا - نفس، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین - حرم به دست حرامی خراب گشته بیا
بشنو از این قبرها بانگ اناالمظلوم را
بشنو از این قبرها بانگ انا المظلوم را - تا که مهدی باز آید، این ندا دارد بقیع
تاشودثابت که نورحق نمیگرددخموش - گرچه ویران شد،جلال کبریاداردبقیع
این گلستان نبی بار دگر ویران شده
این گلستان نبی با ر د گر ویران شده - چشمهای منتقم، بار دگر گریان شده
بعدتخریب بقیع واین ستم درآن دیار - گشت روشن،ازچه قبرفاطمه پنهان شده
شب كه تنها میشود با خلوت روحانی اش
شب كه تنها میشود با خلو ت روحانی ا ش - این مدینه انـتظار میهمان دارد بـقـیـع
شب كه تاریك است ودربرروی مردم بسته است - زائری چون مهدی صاحب زمان داردبقیع
یا رب چه حكمتىست در این قطعه شریف
یا رب چه حكمتىست دراین قطعه شریف - مهمان غریب وبارگه میزبان،غریب
یا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقیع - سر را نهم به خاك و بگریم بر آن غریب
دریغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا
دریغ ودرد كه از ظلم دشمنان خدا - خراب شد همه آثار بى شمار بقیع
خراب كرد ستم،مشهدچهارامام - كز آن شرف به سما یافت خاكساربقیع
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
شعر-ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن
ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن
ایکه شُدی شهیدِ ظلم وجفا یا امام حسن - دیدی بسی سِتم بِه راه خدا یا امام حسن
گر کشته شد حسین تشنه کنارِ دو نهر آب - در آن زمینِ کرب و بلا یا امام حسن
لیکن تو گشته ای شهید با آبِ زهر آلود - مسموم ز آب رفته ای ز دارِ فنا یا امام حسن
بعد از تمامِ زخمِ زبانها که دیدی از دشمن - کشتند عاقبت تو را به زهر جفا یا امام حسن
تنها نه در زمان زندگی یِ خود ستم دیدی - بعد از شهادتت زدند تیرِ جفا یا امام حسن
مروانیان زدند بسی تیرها به تابوتت - پر خون جنازه ات بِشُد به رنج و عنا یا امام حسن
نَبوَد کسی به مِثلِ تو اینسان غریبِ وطن - دیدی ستم بسی تو از آن آشنا یا امام حسن
الآن هم از غریبیِ تو در بقیع حیرانم - کردند در حصار آن مزارِ تو را یا امام حسن
نی جراتی است که بگریم کنارِ تربتِ تو - نی رخصتی است که بگیرم عزا یا امام حسن
چون شمعِ سوخته گریند بی صدا زوّار - بینند در بقیع چون مزارِ تو را یا امام حسن
جَنبِ مزارِ تو بسی طعنه بشنود شیعه - از شرطه ها شنوند بس ناسزا یا امام حسن
ای باقری برسد صاحب الزّمان به نزدیکی - آنروز دشمنان شود به فنا یا امام حسن
سروده شده آخر ماه صفر سال 1399
ای غریب اندر مدینه
ازاشعارسروده شده درمدینه ومكه
ای غریب اندر مدینه - ازجفا وطلم وكینه
دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه
تو امامِ مجتبایی - تو صبوراندربلایی
مصطفی را نورِ عینی - توگلِ باغِ ولایی
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گشته ای بازهرِ كینه - تو شهیداندرمدینه
جعده كرده كارِ خودرا - شیوهِ دشمن همینه
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن
خونِ دلهایی كه خوردم - ریزداینك ازسرِمن
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور
میروم ازدارِدنیا – دركنارِجد ومادر
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
دربقیع اكنون غریبم - با غم و رنج عجیبم
من ندارم سایبانی - ازعدوی نا نجیبم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم
زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها
توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
سروده شده 7/4/91درمدینه منوره
من امام مجتبایم
من غریبم در مدینه - از جفا و ظلم و كینه
دوستان من همیشه - زین مصیبت دل غمینه
من امام مجتبایم - من صبور اندر بلایم
مصطفی را نور عینم - من گل باغ ولایم
گشته ام با زهر كینه - من شهید اندر مدینه
جعده كرده كار خود را - شیوه یِ دشمن همینه
تو بیاور خواهر من - طشتی اكنون در بر من
خون دلهایی كه خوردم - ریزد اینك از سر من
ای حسین جان ای برادر - ای اباالفضل دلاور
میروم از دار دنیا - در كنار جد و مادر
در بقیع اكنون غریبم - گشته است غربت نصیبم
من ندارم سایبانی - از عدوی نانجیبم
هر كسی از راه دوری - در بقیع آید سراغم
زیر نور مه ببیند - قبر بی شمع و چراغم
زینت دوش نبی و - اینچنین ظلم و ستمها
تو بنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
غبار غم بر چهره عالم
غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته
علی خورد خون جگر - زهرا كند پسرپسر
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
حسن ز جور آشنا خون در دلش شد***تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش - برون بریزد جگرش
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش - شد تیر باران پیكرش
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیدۀ تر
بودی تو یار و یاورم - بعد از علی و مادرم
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل، آن دیو و آن در
با قلب پر خون از جفا - رفتی تو از دارِ فنا
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
دیگر نگردی خونجگر از جورِ عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی از حزن و غم - دیگر نمی بینی ستم
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم، شانه كنم، زیبا جمالم
باشد سرِ تو روی خاك - پر خاك و خون آن جسمِ پاك
ا لله ا كبر ا لله ا كبر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر
من از غمِ تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید برایت مؤمنین - هم باقری دلغمین
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی تو از غصه و غم - دنیا برایت شد غرق ماتم
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در
با قلب پر خون رفتی ز دنیا - راحت شدی از رنج و المها
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم
راس تو باشد بر خاك و خونین - ای یادگار طه و یاسین
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم
گرید برایت هر با سعادت - گریان نگردد روز قیامت
دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست
هم نوحه گرشداین شیعیا نت - هم با قری پورهم دوستا نت
ازکتاب مجموعه اشعارباقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
روضه شهادت امام حسن علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام پس از دسیسههای مکرر از سوی معاویه بن ابی سفیان برای ترور امام، در نهایت در ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری با توطئه و تحریک معاویه و به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قیس مسموم شد و مظلومانه به شهادت رسید. دشمنی بر ضد امام حتی پس از شهادت ایشان نیز پایان نیافت چنانکه بنی امیه از دفن بدن مطهر امام علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری کردند؛ در این موضوع عایشه بنت ابی بکر و مروان بن حکم نقش اصلی را به عهده داشتند. در نهایت جنازه مطهر آن حضرت در بقیع مدفون شد. امام حسن علیه السلام پس از عقد قرارداد صلح با معاویه، به مدینه بازگشت و در حدود ۱۰ سال در مدینه به اقامه دین و احیای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت. در این دوران که از سختترین سالهای حیات امام علیه السلام بود، معاویه که از جایگاه والای امام علیه السلام نزد مردم و محبت آنها به ایشان خبر داشت، سعی داشت شخصیت اجتماعی امام علیه السلام را مخدوش کند و از آنجا که وجود آنحضرت را مانعی بر سر اهداف خود میدید، در نهایت تصمیم بر حذف فیزیکی آن حضرت گرفت. منابع فریقین تقریبا اتفاق دارند که قاتل امام علیه السلام، جعده دختر اشعث بن قیس کندی، همسر امام بود.[۱] اما محرک اصلی و عامل غیر مستقیم شهادت امام علیه السلام، معاویه بود. بنا بر نقل تقریبا همه منابع شیعی و دستهای از منابع اهل سنت، معاویه هنگامی که قصد کرد برای جانشینی فرزندش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده فرستاد و به او وعده داد که اگر امام علیه السلام را مسموم کند او را به ازدواج یزید در میآورد. [۲] برخی گفتهاند که معاویه حتی زهر را نیز برای جعده فرستاد[۳] و دستهای از منابع صرفا تطمیع مالی را بیان کردند.[۴] . برخی منابع دیگر معتقدند که علت قتل امام علیه السلام از سوی جعده، کینهای بود که او نسبت به آن حضرت داشت.[۵] به نظر میرسد این دو مطلب منافاتی با یکدیگر ندارد. از یک سو کینه و عداوت جعده نسبت به امام علیه السلام موجب این امر بود، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام منقول است که اشعث بن قیس در قتل امام علی علیه السلام شریک بود؛ دخترش جعده، امام حسن علیه السلام را مسموم کرد و پسرش محمد در قتل امام حسین علیه السلام مشارکت داشت.[۶] از سوی دیگر نیز معاویه که صریحا مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشته بود[۷] و دشمنی با اهل بیت علیهم السّلام را به وضوح اظهار میکرد، برای عملی کردن ولایتعهدی یزید و بیعت ستاندن برای او راه چاره را در قتل امام علیه السلام جستجو میکرد و لذا به تحریک جعده که سابقه دشمنی خانوادگی با اهل بیت علیهم السّلام را نیز داشت پرداخت. در این میان نقش مروان بن حکم که ملعون پیامبر صلی الله علیه و آله بود[۸] نیز قابل توجه است. ابن اعثم مینویسد زمانی که معاویه تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت، مروان را به مدینه فرستاد و دستمال زهرآلودی به او داد تا آن را به جعده رسانده و او را به قتل امام تحریک کند و مروان نیز تمام تلاش خود را در این امر به کار بست.[۹] . در منابع مختلف نقل شده که امام علیه السلام عامل قتل خود را میشناخت، اما چون امام حسین علیه السلام از آن پرسید، امام علیه السلام از بیان آن خودداری کرد و فرمود: اگر او همان باشد، عذاب خداوند شدیدتر است و اگر نباشد، نمیخواهم بیگناهی در مقابل من قصاص شود.[۱۰] . در بسیاری منابع فریقین نقل شده که امام حسن علیه السلام خود، پس از مسمومیت در اثر سم فرمودند: پیش از این چندین بار به من سم دادند؛ اما هیچ کدام مانند این سم اثر نکرد.[۱۱] و هر بار امام علیه السلام جان سالم به در برده بود؛ اما سمی که در آخرین بار به آن حضرت داده شد به قدری قوی بود که جگر آن حضرت را پاره پاره کرد[۱۲] و چندین تشت پر از خون از مقابل آن حضرت بر داشتند.[۱۳] ابن خلکان که وفات امام علیه السلام را دو ماه بعد از خوراندن زهر به ایشان میداند، میگوید که در هر روز تشتی از خون از مقابل ایشان بر میداشتند.[۱۴] . در بیشتر منابع سبب مستقیم شهادت امام علیه السلام شربت زهر آلود[۱۵] و در برخی منابع دستمالی زهر آلود[۱۶] مطرح شده است. پس از خوراندن زهر به امام علیه السلام، آن حضرت در بستر بیماری افتاد. چون آثار موت بر امام ظاهر شد، امام حسین علیه السلام را طلب کرد و فرمود: ای برادر من به پروردگارم ملحق خواهم شد و من میدانم چه کسی به من سم داد و از کجا دچار بلا شدم و نزد خداوند با او مخاصمه میکنم. اما بحقی که بر تو دارم سوگند در این باره با کسی سخن مگو و منتظر تقدیر خداوند بمان.[۱۷] . بنا بر نقلهای مختلف، ۳ روز[۱۸] یا ۴۰ روز[۱۹] یا دو ماه[۲۰] پس از خوردن زهر، امام علیه السلام به لقاء الله پیوست. در منابع مختلف، تاریخ شهادت امام حسن علیه السلام در سالهای ۴۹ یا ۵۰ یا ۵۱ هجری بیان شده است.[۲۱] که در این میان، منابع شیعی عمدتا ماه صفر و منابع اهل سنت ماه ربیع الاول را زمان وقوع شهادت امام علیه السلام ذکر کردهاند. برخی پژوهشگران با استناد به قرائنی سال ۵۰ هجری را صحیح دانستهاند.[۲۲] . بیشتر علمای شیعه روز ۲۸ صفر را روز شهادت امام علیه السلام معرفی کردهاند[۲۳]؛ اما برخی نیز روز ۷ صفر[۲۴] و معدودی نیز آخر ماه صفر بیان کردهاند.[۲۵] در این خصوص بر اساس تحقیق برخی پژوهشگران، روز ۲۸ صفر استوارترین نظر است.[۲۶] . برخی منابع بیان کردهاند که امام حسن علیه السلام به برادرشان امام حسین علیه السلام وصیت نمودند که بدن آن حضرت را در کنار مرقد جد بزرگوارشان پیامبر صلی الله علیه و آله دفن کنند. [۲۷] حتی در نقل دیگری بیان شده که امام علیه السلام قبلا درخواست خود برای دفن شدن در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را با عایشه نیز مطرح کرده بود و عایشه موافقت کرده بود[۲۸] اما نقلهای شیعی بیشتر حاکی از آن است که امام علیه السلام وصیت فرمود که تابوت ایشان را جهت تجدید عهد نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله ببرند و سپس در کنار قبره جدهشان جناب فاطمه بنت اسد دفن کنند.[۲۹] همچنین امام علیه السلام به برادرشان وصیت نمودند هنگام تشییع و دفن ایشان از هرگونه درگیری و خونریزی اجتناب شود به گونهای که حتی به اندازه حجامتی هم خون از کسی ریخته نشود.[۳۰] . در هر صورت بر اساس هر دو نقل، تابوت و بدن مطهر امام به سمت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله تشییع شد. مروان بن حکم با مشاهده تشییع تابوت امام علیه السلام همراه با گروهی از بنی امیه سلاح به دست گرفته و مانع از دفن بدن امام علیه السلام در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله شدند.[۳۱] او گفت چرا باید عثمان در بیرون شهر دفن شود ولی حسن بن علی در کنار پیامبر دفن شود.[۳۲] در نقل دیگر است که مروان پس از اطلاع از وصیت امام، این موضوع را به معاویه گزارش داد و معاویه از او خواست به شدت از این کار جلوگیری کند.[۳۳] . اما در برخی نقلهای دیگر عامل اصلی ممانعت از دفن امام در حرم نبوی، عایشه دانسته شده است. قرطبی مینویسد هنگامی که حسن علیه السلام از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند. پس عایشه از این کار جلوگیری کرد؛ سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت میخواهی همان کاری را انجام دهی که روز جمل انجام دادی؟ تا مردم بگویند یوم البغله همانگونه که گفتند یوم الجمل.[۳۴] اما بیشتر منابع گفتهاند که عایشه بعدا به بنی امیه و مروان ملحق شد و گفت: مرا با شما چه کار؟ آیا میخواهید کسی را که دوست نمیدارم در خانه من داخل کنید.[۳۵] و یا این که با مشاهده مخاصمه میان دو گروه گفت: خانه خانه من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود.[۳۶] . بر اساس این دو نقل، صرفنظر از این که چه کسی شروعکننده مخالفت بود، مروان بن حکم که بغض و کینه امام علیه السلام را داشت با حمایت عایشه عوامل اصلی ممانعت از دفن پیکر مطهر امام علیه السلام در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند. بعد از مخالفت با دفن امام در حرم نبوی، نزدیک بود میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری رخ دهد[۳۷] اما امام حسین علیه السلام بنا بر وصیت برادر، به واسطه ابن عباس، از درگیری و خونریزی جلوگیری فرمود و پیکر مقدس برادر را در قبرستان بقیع در کنار قبر فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.[۳۸] . ابن شهر آشوب نقل میکند که بنی امیه به سمت جنازه امام علیه السلام تیر پرتاب کردند تا جایی که ۷۰ چوبه تیر به تابوت آویخته شد.[۳۹] . برخی منابع تاریخی گزارش کردهاند که بعد از تشییع امام علیه السلام به سمت بقیع، سعید بن عاص حاکم مدینه به درخواست امام حسین علیه السلام بر بدن امام حسن علیه السلام نماز خواند.[۴۰] اما با توجه به روایاتی که وارد شده که تجهیز بدن امام فقط از سوی امام ممکن است،[۴۱] صحت این خبر مورد خدشه است و یا این که باید آن را حمل بر تقیه کرد. هنگام تدفین امام، قبرستان بقیع آکنده از جمعیت شد[۴۲] و مردم تا یک هفته شبانه روز بر امام علیه السلام گریستند و بازارها تعطیل بود.[۴۳] . وقتی که خبر شهادت امام علیه السلام به معاویه رسید، با وجود این که تلاش میکرد نقش خود در قتل امام را پوشیده بدارد، اما آنچنان خوشحال شد که نتوانست جلوی شادمانی خود را بگیرد و سجده شکر به جا آورد.[۴۴] در نقل دیگر است که چون معاویه خبر شهادت امام را شنید صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد و اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته ھمسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیر المومنین، چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر میگویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.[۴۵] . بعد از شهادت امام علیه السلام معاویه مبلغی را که به جعده وعده داد بود به او پرداخت کرد؛ اما از ازدواج با یزید ممانعت کرد و گفت زنی که نسبت به حسن بن علی شایسته نبود، برای فرزندم یزید نیز شایسته نیست.[۴۶] امام علیه السلام پس از این که جعده به آن حضرت زهر داد، او را نفرین نموده و فرموده بود: به خدا قسم همسری بهتر از من به دست نخواهی آورد.[۴۷] . حاکم نیشابورى به سندش از ام بکر دختر مسور نقل کرده که گفت: «کان الحسن بن علىّ سمّ مراراً، کل ذلک یفلت حتى کانت المرّة الأخیرة الّتی مات فیها، فإنّه کان یختلف کبده»؛ (مستدرک حاکم، ج 3، ص 173) (حسن بن على چندین بار سمّ داده شد، ولى با آن ها مقابله کرد و از آن ها رهایى یافت تا آن که در مرتبه آخر که به توسط آن از دنیا رحلت نمود سمّى بود که به جگرش اصابت نمود) . ابن عساکر به سندش از یعقوب و او از امّ موسى نقل کرده که گفت: جعده دختر اشعث بن قیس به حسن(علیه السلام) سم داد... .(ترجمه امام حسن(علیه السلام) از تاریخ ابن عساکر، ص 210، رقم 340) . ابن کثیر مى گوید: «هنگامى که مرگ او فرا رسید، طبیبى که به نزد او رفت و آمد مى کرد، گفت: سمّ اندرونش را پاره پاره کرده است».(البدایة و النهایة، ج 8، ص 43) . ابن عساکر به سندش از محمّد بن سلام جمحى نقل کرده که گفت: «کانت جعدة بنت الأشعث بن قیس تحت الحسن بن علىّ، فدسّ إلیها یزید: أن سمّى حسناً انّى مزوّجک، ففعلت، فلمّا مات الحسن بعثت إلیه جعدة تسأل یزید الوفاء بما وعدها، فقال: أنا والله لم نرضک للحسن فنرضک لأنفسنا؟»؛(ترجمه امام حسن(علیه السلام) از تاریخ دمشق، ص 211، رقم 341) (جعده دختر اشعث بن قیس همسر حسن بن على بود. یزید او را تحریک کرده، گفت: اگر حسن(علیه السلام) را سم دهى من تو را به ازدواج خودم در خواهم آورد. او چنین کرد. و بعد از وفات حسن(علیه السلام) جعده کسى را به نزد یزید فرستاد که به وعده اش وفا کند. یزید گفت: به خدا سوگند! من راضى نبودم که همسر حسن باشى چگونه راضى شوم که همسر ما باشى؟!» . او همچنین به سندش از ابى حازم نقل کرده که گفت: هنگامى که زمان رحلت حسن(علیه السلام) رسید، به برادرش حسین(علیه السلام) فرمود: «ادفنونى عند ابى یعنى النبىّ(صلى الله علیه وآله) الاّ أن تخافوا الدماء، فان خفتم الدماء فلا تهریقوا فىّ دماً، ادفنونى عند مقابر المسلمین»؛(ترجمه امام حسن(علیه السلام) از تاریخ دمشق، ص 217، رقم 351) (مرا در کنار قبر پدرم؛ یعنى پیامبر(صلى الله علیه وآله) دفن کنید مگر آن که از خونریزى بترسید، در این صورت مواظب باشید که به خاطر من خونى بر زمین ریخته نشود، و لذا مرا کنار مقابر مسلمانان دفن کنید).(گردآوري از کتاب: اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، 1385 ه.ش، ص 31) . متن روضه امام حسن مجتبی علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت "امام حسن مجتبي(ع)" (50 ق) ( 7 صفر 50ق )
معاويه كه وجود امام حسن(ع) را براي بيعت گرفتن يزيد مانع ميديد، به جَعده دختر اشعث خوارجي و همسر امام نوشت: اگر شوهرت را مسموم كني، تو را به عقد پسرم يزيد در خواهم آورد و صد هزار درهم نيز به همراه نامه براي جعده فرستاد. اين وعده كار خودش را كرد و اين زن به هواي ازدواج با يزيد، ...
هفتم صفر؛ روز ماتم یا سرور شیعیان؟ + فتاوای مراجع
در منابع تاریخی برای هفتم صفر دو مناسبت مهم نقل شده است: نخست ولادت امام کاظم(ع) و دیگری روایتی غیرمشهور مبنی بر شهادت امام حسن مجتبی(ع)؛ حال شیعیان چه باید بکنند؟ مسرور باشند یا ماتم بگیرند؟
گرچه به پا کردن مراسم عزاداری برای حضرات معصومین(ع)، از جهت مظلومیت آنان و فضیلت این آیینها در تمام اعصار پسندیده است، اما حقیقت آن است که درباره تاریخ دقیق ولادت و شهادت برخی معصومین(ع) به دلایل مختلف، اختلافات بسیاری در نقلها به چشم میخورد.
درباره هفتم ماه صفر دو قول مشهور وجود دارد: قول مشهورتر حاکی از ولادت امام موسی کاظم(ع) در چنین روزی است که به دلیل آنکه در تقویم رسمی کشور ثبت شده و رسانهایتر است، نسبت به قول دیگر یعنی شهادت امام حسن مجتبی(ع)، بیشتر توجه مردم را به خود جلب میکند؛ برخی از منابع برخلاف قول مشهور 28 صفر، روز هفتم این ماه را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) برشمردهاند.
واقعیت آن است که از هیچیک از این دو مناسبت نمیتوان گذشت. در شهر قم که اکنون قطب حوزههای علمی جهان تشیع محسوب میشود، از سالها پیش رسم بوده که در هفتم صفر، گذشته از گرامیداشت روز ولادت امام موسی کاظم(ع)، برای شهادت امام حسن مجتبی(ع) نیز مراسم سوک و ماتم برگزار میشود، برخی از اماکن و معابر سیاهپوش شده و هیئاتی برای عزاداری به راه میافتد.
گفته میشود، معمول شیعیان غیر ایرانی و بهویژه شیعیان عراق هفتم صفر را شهادت امام حسن(ع) دانسته و در این مناسبت عزاداری میکنند. ظاهراً پیش از روی کار آمدن دولت صفوی، سایر شیعیان و عمدتاً شیعیان عراق، بر خلاف منابع مستند و موثق تاریخی، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) اعلام و در آن روز عزاداری میکردند.
همچنین نقل است که مرحوم آیتاللهالعظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی که در کربلا و نجف درس خوانده بود، بعد از هجرت از نجف به ایران، این روش را از علمای نجف و کربلا به ایران و قم انتقال داد و از آن زمان به بعد، علما در این روز برای امام حسن مجتبی(ع) عزاداری میکنند.
منشأ اختلاف اقوال در تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) چیست؟
برخی معتقدند که منبع شیعیان غیر ایرانی و بهویژه اهل عراق در اینکه روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) میدانند، کتاب «مصباح بلد الامین» اثر شیخ تقیالدین ابراهیم کفعمی، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم و دهم هجری است.
حجتالاسلام و المسلمین یدالله مقدسی، پژوهشگر پژوهشکده تاریخ و سیره پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در مقالهای با عنوان «بررسی و نقد گزارشهای شهادت امام حسن مجتبی(ع)» که در شماره 49 فصلنامه تاریخ اسلام منتشر کرده، بر آن است که مشهورترین قول درباره شهادت امام حسن مجتبی(ع) 28 صفر است؛ گرچه در برههای از تاریخ، هفتم صفر نیز به عنوان روز شهادت مطرح شده است.
به باور حجتالاسلام مقدسی قول مبنی بر شهادت امام حسن(ع) در روز هفتم صفر، پیشتر از کفعمی و از زمان شهید اول به بعد، مطرح شده و پیش از آن در هیچ یک از منابع تاریخی به چشم نمیخورد.
مرحوم شیخ کلینی در «کافی»، مرحوم شیخ مفید در «الارشاد» و«مسارالشیعه»، نوبختی در «فرقالشیعه»، سعد بن عبدالله اشعری در «المقالات و الفرق»، شیخ طوسی در «مصباحالمتجهد»، مرحوم طبرسی در «اعلامالوراء» و «تاجالموالید»، فتاح نیشابوری در «روضة الواعظین»، اربلی در «کشفالغمه» و...همگی مستندات مربوط به دوران پیش از شهید اول هستند که روز 28 صفر را به عنوان تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) نقل کردهاند.
این پژوهشگر در توضیح این نکته که شهید اول با استناد به چه منبعی هفتم صفر را سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) دانسته، معتقد است که این نکته برای اولین بار در مستندات تاریخی، در کتابی به نام «تثبیتالامامة» اثر قاسم بن ابراهیم رسّی، متوفای 246 هجری و از نوادگان امام مجتبی(ع) به چشم میخورد که بعدها در طی زمان، صفحات غیرمعتبری از سوی نسخهنویسان بدان افزوده شده است.
عزا و ماتم یا جشن و سرور؟!
بنابراین مستند تمامی کسانی که روز هفتم صفر را به عنوان تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) ذکر کردهاند، (از جمله شیخ بهایی و دیگران)، قول شهید اول بوده است و از آنجا که شهید، متأخرتر از بزرگان دیگر بوده و آن بزرگان متقدم به منابع شیعه دسترسی داشتهاند، قول آنان قویتر است.
هرچند که قول شهادت امام حسن مجتبی(ع) در روز هفتم صفر نسبت به قول مشهور 28 صفر بسیار ضعیف است و از سوی دیگر این روز (7 صفر) در میان تواریخ ذکر شده برای تولد حضرت امام موسی کاظم(ع) قول قویتری است، با این حال برپایی مراسم عزاداری و ذکر مصیبت اهل بیت(ع) در چنین روزی اصلاً محل اشکال نیست.
بنابراین ضرورتی ندارد در روزی که بسیاری از علمای جهان تشیع به سوک امام حسن مجتبی(ع) نشستهاند، مراسم جشن و سرور برپا شود و هیچکس نمیتواند با استناد به منابع تاریخی نشان بدهد که شیعه از همان ابتدا بنا را بر جشن گرفتن تمام موالید معصومین(ع) داشته است و از همین روی به طریق اولی نباید جشن و سروری در زمان سیاهپوشی جامعه دینی برای عزای امام حسین(ع) صورت گیرد.
عزاداری برای امام حسن(ع) در روز هفتم صفر، علاوه بر اینکه نشانه احترام به شیعیان غیر ایرانی و بهویژه عراق و برخی از علماست، اما هرچند همچنان که گفته شد از مرحوم شیخ کفعمی، شهادت امام حسن(ع) در چنین روزی نقل شده و این نقل هرچند نسبت به 28 صفر ضعیفتر است، اما قابل اعتناست و علما اصطلاحاً عمل را اقوی از سند میدانند.
فتاوای برخی از مراجع درباره این مسئله
در پایان فتاوی برخی از مراجع عظام تقلید را درباره تکلیف مؤمنین در روز هفتم صفر و مبنی بر برپایی مجالس عزا یا جشن و سرور مرور میکنیم:
آیتالله صافی گلپایگانی: برپائی مجلس میلاد ائمه علیهم السلام بسیار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضی اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام میباشد و از طرفی تمام ماه محرم و صفر ماههای حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء علیه السلام است، سزاوار است در این دوماه مجلس روضه و عزا برپا نموده و از مجالس جشن و سرور جدا اجتناب نمود.
آیتالله میرزا جواد تبریزی: محرم و صفر ماههای حزن بر سیدالشهداء و خاندان اهل بیت علیهم السلام میباشد و باید به مجالس عزاداری روضه خوانی بگذرد، والله العالم.
آیتالله فاضل لنکرانی: در این که باید یک روز اختصاص به حضرت امام مجتبی علیه السلام داشته باشد، تردیدی نیست و با توجه به اینکه روز 28 صفر روز رحلت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار می گیرد، لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که (( مشهور )) هم همین است.
آیتالله بهجت: مناسب است در جمع بین دو قول (مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (علیه الاف التحیة والثناء) و تولد امام موسی کاظم علیه السلام ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار داده شود؛ به این صورت که مصائب امام دوم (علیه السلام) و مناقب امام هفتم (علیه السلام) را متذکر و یادآور باشند و همین احتیاط حاصل میشود؛ والسلام.
آیتالله شبیری زنجانی: عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (علیه السلام) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (علیه السلام) منافات ندارد.
آیتالله مکارم شیرازی: البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم کلینی در کافی آورده این است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است، ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است، سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود.
آیتالله عزالدین زنجانی: ترک شادی و سرور در روز میلاد حضرت امام موسی بن جعفر(ع) ـ بر فرض صحت روایت ـ به احترام روز شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) یا به احترام ایام عزای حسینی اشکالی ندارد؛ چرا که بدل دارد و مؤمنین میتوانند در روز دیگری مجلس سرور و شادی بر پا کنند و بهتر این است که در این ایام و در روز هفتم صفر مجلس سرور بر پا نشود؛ اما در مدح فضائل حضرت امام موسی بن جعفر(ع) اشعاری قرائت شود و وعاظ محترم سخنرانی کنند.
آیتالله وحید خراسانی: به آنچه فقیه محقق، مؤسس حوزه علمیه فرمودهاند، باید عمل شود.
آیتالله سیستانی: بزرگداشت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و ترتیب مجالسی برای آن حضرت و ذکر مصائب و یادآوری مناقب آن امام از مصادیق تعظیم شعائر است؛ «و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب». منبع: تسنیم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع
ادامه مطلب را ببينيد