شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت اول
ابومحمد حسن بن علی عسکری علیه السلام» (۲۳۲-۲۶۰ ق) یازدهمین امام شیعیان است. ایشان فرزند امام هادی (علیه السلام) است و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ هجری به امامت رسیدند. سالهای امامت امام عسکری در شهر سامرا و غالبا تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد؛ به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها با واسطه وکیلان خاص بود. امام حسن عسکری علیه السلام سرانجام در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور معتمد عباسی به ایشان داده شد به شهادت رسیدند.
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت دوم
مطابق با نقل شیخ صدوق، امام حسن عسکرى علیه السلام را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.[۶۱] منابع، تاریخ شهادت امام عسکری را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته اند.[۶۲] از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده: وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مىزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.[۶۳]بیشتر علمای شیعه بر این اعتقاد هستند که حضرت مسموم شده است[۲۷] [۲۸] و همچنین پدرش و جدّش و همه امامان دیگر به شهادت رسیده اند. [۲۹] . و در اینباره به آنچه از امام صادق (علیه السّلام) و امام رضا (علیه السّلام) روایت شده استدلال کرده اند که فرمودند: به خدا سوگند! هیچ کدام از ما نیست جز اینکه شهید میشود.[۳۰] [۳۱] [۳۲] . حضرت در روز جمعه هشتم ربیع الاول ۲۶۰ق به شهادت رسید. [۳۳] [۳۴] . بعد از آن بود که شیعیان برای اقامه نماز در خانه آن حضرت جمع شدند و جعفر برادر امام یازدهم، خود را برای پیش افتادن در نماز آماده میکرده که ناگاه حاضران دیدند که نوجوانی آمده و دامن جعفر را گرفته و او را از کنار پیکر امام دور کرده و خود بر ایشان نماز خواند و مردم نیز با او به اقامه نماز پرداختند و سپس محل را ترک کرده و ناپدید شد و مردم نفهمیدند که از کدام سو رفت.[۳۵] . از ابوالاديان نقل كرده اند كه گفت: من خادم امام عسكرى(ع) بودم و رسائل او را به شهرهاى ديگر مىبردم و جواب مىآوردم.در بيمارى منتهى به رحلت وى هم نزد او رفتم نامه هایى را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم. من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زارى و شيون از خانۀ امام بلند است و جعفر بن على بر در خانه ايستاده به تعزيت شیعیان پاسخ مىدهد.با خود گفتم اگر اين مرد امام شده باشد كار امامت دگرگون خواهد شد.در اين اثنا خادمى بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد.بيا بر جنازۀ برادرت نماز بگزار.جعفر و همۀ حاضران به داخل خانه رفتند.من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم. جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند.وقتى خواست تكبير بگويد ناگهان كودكى با چهرهاى گندمگون و مويى كوتاه و مجعد و دندانهایى كه بينشان گشادگى بود پيش آمد و رداى جعفر را كشيده گفت: اى عمو عقب برو. من براى نماز بر پدرم از تو شايسته ترم. جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازۀ امام نماز گزارد.او مهدى موعود امام دوازدهم(عج) بود.
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت سوم
در دعاى ساعت يازدهم روز «که معمولا بعد از ظهر درتابستان و عصر در زمستان است» آمده است: وَ بـِالاِمـامِ الْحـَسـَنِ بـْنِ عـَلِىِّ عـليـه السـلام اَلَّذى طـُرِحَ لَلسِّبـاعِ فـَخَلَّصْتَهُ مِن مَرابِضِها وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها . يعنى متوسل شدم به امام حسن عسكرى عليه السلام ، آن آقايى كه افكندند او را در ميان درند گان پـس بـه سـلامـت او را از مـحـل درنـد گـان بـيرو ن آوردى و ممتحن شد آن حضرت به دابه سركش و حيوان چموش پس رام كردى براى او سوار شدن او را . درقسمت اول دعا «اَلَّذى طـُرِحَ لَلسِّبـاعِ فـَخَلَّصْتَهُ مِن مَرابِضِها» اشاره دارد به نماز خواندن امام حسن عسکری علیه السلام در ميان شيران و درندگان : روايـت شـده كـه حـضـرت امـام حسن عسكرى عليه السلام را سپردند به نحرير و نـحرير تنگ مى گرفت بر آن حضرت و اذيت مى كرد آن جناب را. زوجه اش به او گفت: اى مـرد! بـتـرس از خـدا بـه در سـتـى كـه تـو نـمـى دانـى كـه كـيـسـت در منزل تو، پس شروع كرد در بيان اوصاف حضرت عسكرى عليه السلام از صلاح و عبادت و جلالت آن حضرت و گفت من مى ترسم بر تو از اين رفتار تو با آن حضرت، نحرير گـفـت: به خدا سوگند كه من او را در بركة السباع ميان شيران و درندگان خواهم افكند. پـس اجـازه طـلبـيـد از خـليـفـه در ايـن امر، او را اجازه داد. پس آن حضرت را افكند به نزد شـيـران و شـك نـداشـتـند در آنكه شيران آن حضرت را خواهند خورد، پس نظر كردند در آن مـحـل كـه از حـال آن جـنـاب خـبرى گيرند، ديدند آن جناب را [كه] ايستاده نماز مى خواند و سـبـاع در دور آن حـضرت مى باشند پس امر كرد كه آن جناب را بيرون آورند و به خانه اش برند . در قسمت دوم دعا «وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها» اشاره شده به آنچه نقل شده كه مستعين باللّه خليفه، استرى داشت چمو ش و سركش به حدى كه احدى قدرت نداشت كه او را لگام كند يا زين بر پشت او گذارد يا او را سوار شود، اتفاقا روزى حضرت به ديدن خليفه رفت خليفه به آن حضرت، گفت: خـواهـش مى نمايم از شما كه اين استر را دهنه بر دهانش كنيد. و غرضش آن بود كه از اين كـار يـا اسـتـر رام شود يا آنكه چموشى كند و آن حضر ت را بكشد ، پس حضرت برخاست و دسـت مبارك خود را بر كفل استر گذاشت آن حيوان عرق كرد به نحو ى كه عرق از او جارى شـد و در نـهايت آرامى و تذلل شد، پس حضرت او را زين كرد و لجام بر دهنش زد و سوار گـشت و قدرى در منزل او را راه برد. خليفه از اين كار تعجب كرده و آن استر را به آنحضرت بخشيد.
حضور امام عسکری علیه السلام در گرگان
علاّمه مجلسی نقل میکند، حضرت عسکری (ع) از روی اعجاز در زمان خویش به گرگان رفتند و با دوستان و یاران بیشمار خویش دیدار داشته است، «جعفر بن شریف جرجانی» میگوید: در یکی از سالها که به حج میرفتم، در سامرا به زیارت امام عسکری(ع) نائل شدم، در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادی را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام برسانم، بعد از تحویل اموال، عرض کردم: شیعیان شما در گرگان سلام رساند ند، امام فرمودند: آیا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهی گشت؟ گفتم: بله، امام فرمودند: از امروز تا 175روز دیگر و درروز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر و در ساعت ها ی اول روز به شهر خو د با ز خواهی گشت، من نیز در آخرین ساعات آن روز برای دیدار با دوستان و شیعیان به گرگان خواهم آمد، به آنان این خبر را برسان . شیخ طوسی در الغیبه، که از ذخایر گرانقدر شیعه است، از نوبختی بغدادی نقل کرده است که در بیماری منتهی به شهادت من بر امام(ع) داخل شدم و خادم ایشان که سیاهپوست بود حضور داشت. امام خطاب به خادمش فرمودند که آب مصطکی را برای من بجوشان و او هم این کار را کرد و مادر امام عسکری(ع) آب را خدمت ایشان آورد و وقتی امام(ع) خواست آب را بگیرد، دستش لرزش داشت و کاسه آب به دندانهای ایشان میخورد و امام به خادمش گفت به اتاق مجاور برود و طفل در حال سجدهای آنجاست و او را نزد من بیاور و مادر امام با عقیل رفتند و دست امام زمان(عج) را گرفتند و آوردند؛ این بچه صورت و چهرهای داشت که به سفیدی میزد. موهای او هم مجعد و فر بود و بین دندانهایش فاصله بود. طفل بر پدرش سلام کرد و امام عسکری گریستند و به او فرمودند که این آب را به من بنوشان زیرا من به سوی پروردگارم در حال لقا هستم و امام زمان(ع) این کار را کرد. وقتی امام(ع) آب را نوشید، هنگام نماز بود. البته برخی روایات گفته اند که هنگام نماز صبح بود و امام زمان (ع) به پدر کمک کرد تا وضو بگیرند و نماز بخوانند . در قسمت آخر روایات داریم که امام عسکری(ع) فرمودند بشارت بر تو باد که ولد و وصی و صاحب الزمان و جانشین من هستی. سپس نسب امام زمان(عج) را تا امیرالمؤمنین(ع) ذکر کردند و نام همه ائمه(ع) را بردند و فرمودند تو فرزند پیامبر هستی و پیامبر بشارت داده است و تو را مانند کنیه خودش ابوالقاسم میداند. در هنگام تدفین این کودک، جعفر را که برای اقامه نماز بر امام آماده شده بود کنار زدند و خودشان بر پیکر پدر نماز میت را اقامه کردند.
ابن صباغ مالکى» ، یکى از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خا قان» ، یکى از درباریان عباسى (که از احترام او نسبتبه امام یاد کردیم) مىنویسد: «... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن على عسکرى -علیه السلام- معتمد، خلیفه عباسى حال مخصوصى پیدا کرد که ما از آنشگفت زده شدیم و فکر نمى کردیم چنین حالى در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود.وقتى «ابو محمد» (امام عسکرى) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان دربارى بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستورداددرخانه ابومحمد بمانند و هر چه روى مىدهد به اوگزارش کنند، نیز عده اى را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضى بن بختیار» فرمان داد ده نفر ازمعتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمدبفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند وحال او را زیر نظر بگیرند.دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سختتر شده و بعید استبهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزى رحلت فرمود. وقتى خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازهها بسته شد. بنى هاشم، دیوانیان، امراى لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم براى شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند... پس از وفات و غسل و تکفین آن حضرت، ابو عیسى بن متوکّل ازجانب حکومت و به نیابت از خلیفه بر آن حضرت نمازگزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نما یان ساخت و آن را بویژه به هاشمیها و علویها و مسئولان بلند مرتبه و قاضیان و پزشکان نشان داد و گفت: اینحسن پسر على پسر محمّد پسر رضاست که به مرگ طبیعى، در بسترخویش مرده است و به هنگام رحلتش فلانى و فلانى از خادمان ومحرمانامیر المؤمنین و فلانى و فلانى از قاضیان وفلانى از پزشکان بر بالین اوحضور داشتهاند آنگاه چهره مبارک آن حضرت را پوشاند . این اقدامات براى این بود که مبادا پاى حکومت در قتل امام به میانآید، و همین امر نشانگر آن است که حکومت از جانب مردم متّهم بهکشتن امام بوده است. بدینسان امام عسکرىعلیه السلام رحلت کرد و از پس خویش راهى درخشان بر جاى نهاد تا نسلها از روشنى آن هدایت گردند. آن حضرت را در همان اقامتگاه شریفش در شهر سامراء، درکنار مزارپدربزرگوارش، به خاک سپردند که تا امروز نیز زیارتگاه مسلماناناست . احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت کرده است که: بر امام حسنعسکرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالىنخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مىشودوباران فرو مىبارد وبرکات زمین برون مىآیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمىبود، اینکودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى استکه زمین را از عدل و داد پر مىکند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى کند که هیچکس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد بهامامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجشهمراهى نموده باشد".
«ابو الادیان» از خدمتکاران خانۀ امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بود که افزون بر حضور در خانۀ آن بزرگوار، سرپرست امور نامه های آن حضرت و بردن آنها به شهرهای مختلف نیز بود. او از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری(علیهالسّلام) و نماز خواندن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن حضرت را ذکر کرده است. وی گوید : من خدمتکار امام حسن عسکری (علیه السّلام )بودم و نامه های او را به شهرها میبردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامههایی نوشت و فرمود: «آنها را به مداین برسان. چهارده روز این جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد و از آن جا صدای واویلا میشنوی و مرا در محل غسل مییابی.» پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هرکس که پاسخ نامههای مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود.» گفتم:«دیگر چه؟» فرمود: «کسی که بر من نماز خواهد خواند.» گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که خبردهد درآن همیان چیست»، «همو قائم پس از من خواهد بود.» بزرگواری آن حضرت مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست. نامهها را به مداین بردم و جواب آنها را گرفتم و همانگونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرّا رسیدم. به ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانه اش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک میگویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا میدانستم که او شراب مینوشد و قِمار میکند و تار میزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید، آن گاه عقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است،برخیز وبراونمازبگزار! جعفربن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن بن علی - که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود - در اطراف وی بودند. چون به سرا در آمدیم، حسن بن علی را کفن شده، بر تابوت دیدم و جعفربن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته، بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم». جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس گفت: ای بصری! جواب نامههایی را که همراه تو است بیاور و آنها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه، باقی میماند همیان، آن گاه نزد جعفر بن علی رفتم، در حالی که او آه میکشید! حاجز وشّاء به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند! هرگز او را ندیدهام و او را نمیشناسم! ما نشسته بودیم که گروهی از اهلقمآمدند و ازحسنبنعلیعلیهما السلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است وگفتند: بهچه کسیتسلیت بگوییم؟ مردم به جعفربن علی اشاره کردند، آنان بر او سلامکردند وبه او تبریک وتسلیت گفتند و پرسیدند: همراه مانامهها و اموالیاست، بگو نامهها از کیست و اموال چقدر است؟ جعفر در حالی که جامه های خود را تکان میداد، برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟ راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه های فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است. آنان نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است. جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند تا اینکه مرگ ناگهان عبیداللّهبن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد. از اینرو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت». (کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: منتخب الأنوار المضیئة، ص 157؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1101 ، دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی)
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد - مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد... ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا... بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها... ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری...در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری...ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم... باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم... ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان... سروده باقری پور شهادت امام عسکری سال 1401
روضه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام - روضه لحضات آخر عمر پربرکت امام حسن عسکری علیه السلام - شهادت امام عسکری علیه السلام و امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد
مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا
بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری
در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم
باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
سروده شده شهادت امام عسکری سال 1401
یا امام العسكری
یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
خسروكون ومكانی یا امام العسكری - رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری
والدصاحب زمانی یا امام العسكری - بهرما روح وروانی یا امام العسكری
یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
سرورعالم تویی تویا امام العسكری - عالم واعلم تویی تو یا امام العسكری
نیراعظم تویی تویا امام العسكری - دردرامرهم تویی تویا امام العسكری
خسروكون ومكانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
هادی جنّ وبشرهستی توای مولای ما - كوكب فتح وظفرهستی توای مولای ما
رهبروهم راهبرهستی توای مولای ما - برامامت مفتخرهستی توای مولای ما
رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
نوگل بستان توباشدامام انس وجان - جانشین برحق تومهدی صاحب زمان
آنكه ازبعدتوشدازدیده های ما نهان - آنكه شددرابرغیبت همچوخورشیدی نهان
والدصاحب زمانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
شهرسامراشده زندانت ای جان جهان - گشته عسكرگاه دشمن ازبرای تومكان
رنج وآزارفراوان برتوشد ازدشمنان - زهركین معتمد گشته برایت خصم جان
توازآن آزرده جانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
هشتم ماه ربیع گشتی شهید اززهركین - شدسیه پوش ازبرایت انبیا ومرسلین
گشته است مهدی امت بهرتواندوهگین - شدعزادارازبرایت شیعیان ومسلمین
توسوی جنت روانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
گشته ای مدفون به سامرا توای جان جهان - دركنارباب خودهادی امام انس وجان
باقری ودوستانت بهرتو نوحه كنان - اندرآن صحن وسرایت شیعیان سینه زنان
توشفیع دوستانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری-
مهدی یا مهدی بی پدرگشتی
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
مهدی یا مهدی بی پدرگشتی - از غمِ بابا خون جگرگشتی
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
تو یتیم اینك گشتی ای شاها - تسلیت بادا برتو از ماها ما
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ای امامِ ما حضرتِ صاحب - تو به سامرّا گشته ای غایب
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ما به سردابِ غیبتت آئیم - ما به فرمانِ تو سراپائیم
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ما به سامرا در حضورِتو - دردعا باشیم برظهورِتو
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
باقری خواهد از خدا هرروز - تا شود مهدی برهمه پیروز
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت
شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام
سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389
نصف شعر سروده شده در مسیر رفت به سامرا
و براثر حملات خمپاره ای ونارنجكی دشمنان ومحروم شدن
از فیض زیارت از نزدیك نصف دیگرش دربرگشت از سامرا سروده شد
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
روزعزاست امروز یابن الحسن كجائی - این شهرسامرا و صاحب عزا شمائی
این شهرِ سامرا و صاحب عزاست مهدی - روزِ عزای بابش بنگركجاست مهدی
ما زائرین مشهد(ایران)امروز سامرائیم - ازبهرِ عسكری ما درگریه و عزائیم
اماهزارافسوس سامره خون چكان شد - خون بردلِ زائرین یا صاحب الزّمان شد
درسالِ هشتاد و نُه روزِ شهادتِ او - محروم دشمنِ او شد از عنایتِ او
ماندیم اززیارت ما شیعیانِ مهدی - خون شد دلِ زائرین با یاورانِ مهدی
مهدی زهجرِ بابا درناله و فغان است - همناله اش تمامِ مخلوقِ این جهان است
آن یازدهم امامِ ما شیعیانِ عالم - امروزشد شهید و ما در عزا وماتم
از زهرِ معتمد آن یازدهمین ستاره - مسموم گشت ای وای شد بسته راهِ چاره
آقا به خانهِ خود مدفون شده است ای وای - مهدی او ازاین غم دل خون شده است ای وای
شد عسكری شهید و مهدی شده است - غائب اندر میانِ سرداب پنهان امام و صاحب
روزِ امامتِ آن دُرِّ ثمین رسیده - امّا هزار افسوس گشته نهان زدیده
روزِ شهادت او شد انفجاری از كین - جمعی شهید و زخمی گشتند در رهِ دین
افسوس بارگاهش شدمنفجرزكینه - رفتارِ ظلم و ظالم با دینِ حق همینه
آن گنبدش بدست ما شیعیانِ مهدی - از نو بنا شده با ما یاورانِ مهدی
آن خانه وحریمش از نو شده است بنیاد - ما شیعیانِ مهدی آن را كنیم آباد
صدبار اگر خرابی بار آورد عدویش - ما شیعیانِ مهدی داریم رو بسویش
با یك بنای بهتر سازیم ما حریمش - با صد امیدِ ماها از حضرتِ كریمش
سردابِ غیبتش را سازیم ما دوباره - ما حافظ حریمِ دین خدا هماره
ای باقری دعا كن روزِ ظهورش آید - دنیای تیرهِ ما روشن زنورش آید
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت خاطره سفر سال ۸۹
خدا قسمت کرد سال ۸۹ همراه یک کاروانی از خیابان خواجه ربیع بود مشرف شدیم عتبات روز شهادت امام عسکری علیه السلام صبح از نجف راه افتادیم به طرف سامرا ظهر رسیدیم سیدمحمد نماز و زیارت و ناهار و بعد هم حرکت کردیم به طرف سامرا «جاده هم شلوغ و ترافیک چون عراقیاهم برای زیارت آن روز سواره و پیاده زیاد میروند سامرا» حدود ساعت دو بعداز ظهر رسیدیم پارکینگ سامرا «سفرهای سالهای قبل پارکینگ بعد از پل و نزدیک برج ملویه بود و لی سال ۸۹ منتقل کرده بودند قبل از پل روی دجله» اتوبوس توی پارکینگ نگهداشت «البته شاید پنجاه تا اتوبوس دیگه هم بود ولی اونا همه رفته بودن حرم» پیاده شدیم دستهجمعی حدود پنجاه شصت قدم را راه افتادیم به طرف پل و شهر سامرا ، قبل از پل یک دفعه صدای صوت خمپاره آمد «ظاهرا گلوله های کاتیوشا بود» یکی دوتا سه تا که زائرین فرار به طرف اتوبوس «مدیر کاروان هم بنده خدا دست و پایش را گم کرده بود» بنده «چون قبلاً در جبهه این صداها را دیده وشنیده بودم» هی صدا میزدم بابا نترسید به شما کاری ندارند اونا گرا گرفتن روی شهر و حرم ولی بندگان خدا خودشان را رساندند به اتوبوس «از آن طرف جاده بسته شد فقط آمبولانسها و نیروها در جاده حرکت میکردند از سامرا به طرف سید محمد» مدیر کاروان را صدا زدم گفتم زائرین را جمع کن برایشان صحبت کنم «کاروان روحانی نداشت منم لباس شخصی بودم» فورا زائرین را جلو اتوبوس جمع کردن برایشان صحبت کردم «که نترسید به شماها کاری ندارند اونا فقط شهر و حرم را میزنن وانگهی اتوبوس نمیتونه حرکت کنه اعلان قرمز شده جاده بسته شد» زائرین یک کمی ترسشان ریخت یک ساعتی گذشت خمپاره ها قطع شد جاده هم باز شد و همانجا برای زائرین یک زیارتی خواندیم و گفتیم حالا سوار شید برگردیم دیگه رفتن داخل شهر ممنوع شد «حالا چقدر کشته و مجروح بود والله عالم...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع ربیع الاول ، معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت
شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام
سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389
نصف شعر سروده شده در مسیر رفت به سامرا
و براثر حملات خمپاره ای ونارنجكی دشمنان ومحروم شدن
از فیض زیارت از نزدیك نصف دیگرش دربرگشت از سامرا سروده شد
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
روزعزاست امروز یابن الحسن كجائی - این شهرسامرا و صاحب عزا شمائی
این شهرِ سامرا و صاحب عزاست مهدی - روزِ عزای بابش بنگركجاست مهدی
ما زائرین مشهد(ایران)امروز سامرائیم - ازبهرِ عسكری ما درگریه و عزائیم
اماهزارافسوس سامره خون چكان شد - خون بردلِ زائرین یا صاحب الزّمان شد
درسالِ هشتاد و نُه روزِ شهادتِ او - محروم دشمنِ او شد از عنایتِ او
ماندیم اززیارت ما شیعیانِ مهدی - خون شد دلِ زائرین با یاورانِ مهدی
مهدی زهجرِ بابا درناله و فغان است - همناله اش تمامِ مخلوقِ این جهان است
آن یازدهم امامِ ما شیعیانِ عالم - امروزشد شهید و ما در عزا وماتم
از زهرِ معتمد آن یازدهمین ستاره - مسموم گشت ای وای شد بسته راهِ چاره
آقا به خانهِ خود مدفون شده است ای وای - مهدی او ازاین غم دل خون شده است ای وای
شد عسكری شهید و مهدی شده است - غائب اندر میانِ سرداب پنهان امام و صاحب
روزِ امامتِ آن دُرِّ ثمین رسیده - امّا هزار افسوس گشته نهان زدیده
روزِ شهادت او شد انفجاری از كین - جمعی شهید و زخمی گشتند در رهِ دین
افسوس بارگاهش شدمنفجرزكینه - رفتارِ ظلم و ظالم با دینِ حق همینه
آن گنبدش بدست ما شیعیانِ مهدی - از نو بنا شده با ما یاورانِ مهدی
آن خانه وحریمش از نو شده است بنیاد - ما شیعیانِ مهدی آن را كنیم آباد
صدبار اگر خرابی بار آورد عدویش - ما شیعیانِ مهدی داریم رو بسویش
با یك بنای بهتر سازیم ما حریمش - با صد امیدِ ماها از حضرتِ كریمش
سردابِ غیبتش را سازیم ما دوباره - ما حافظ حریمِ دین خدا هماره
ای باقری دعا كن روزِ ظهورش آید - دنیای تیرهِ ما روشن زنورش آید
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت
http://asharebageri.blogfa.com/post/202
خاطره سفر سال ۸۹
خدا قسمت کرد سال ۸۹ همراه یک کاروانی از خیابان خواجه ربیع بود مشرف شدیم عتبات روز شهادت امام عسکری علیه السلام صبح از نجف راه افتادیم به طرف سامرا ظهر رسیدیم سیدمحمد نماز و زیارت و ناهار و بعد هم حرکت کردیم به طرف سامرا «جاده هم شلوغ و ترافیک چون عراقیاهم برای زیارت آن روز سواره و پیاده زیاد میروند سامرا» حدود ساعت دو بعداز ظهر رسیدیم پارکینگ سامرا «سفرهای سالهای قبل پارکینگ بعد از پل و نزدیک برج ملویه بود و لی سال ۸۹ منتقل کرده بودند قبل از پل روی دجله» اتوبوس توی پارکینگ نگهداشت«البته شاید پنجاه تا اتوبوس دیگه هم بود ولی اونا همه رفته بودن حرم» پیاده شدیم دستهجمعی حدود پنجاه شصت قدم را راه افتادیم به طرف پل و شهر سامرا ، قبل از پل یک دفعه صدای صوت خمپاره آمد «ظاهرا گلوله های کاتیوشا بود» یکی دوتا سه تا که زائرین فرار به طرف اتوبوس «مدیر کاروان هم بنده خدا دست و پایش را گم کرده بود» بنده «چون قبلاً در جبهه این صداها را دیده وشنیده بودم» هی صدا میزدم بابا نترسید به شما کاری ندارند اونا گرا گرفتن روی شهر و حرم ولی بندگان خدا خودشان را رساندند به اتوبوس «از آن طرف جاده بسته شد فقط آمبولانسها و نیروها در جاده حرکت میکردند از سامرا به طرف سید محمد» مدیر کاروان را صدا زدم گفتم زائرین را جمع کن برایشان صحبت کنم «کاروان روحانی نداشت منم لباس شخصی بودم» فورا زائرین را جلو اتوبوس جمع کردن برایشان صحبت کردم «که نترسید به شماها کاری ندارند اونا فقط شهر و حرم را میزنن وانگهی اتوبوس نمیتونه حرکت کنه اعلان قرمز شده جاده بسته شد» زائرین یک کمی ترسشان ریخت یک ساعتی گذشت خمپاره ها قطع شد جاده هم باز شد و همانجا برای زائرین یک زیارتی خواندیم و گفتیم حالا سوار شید برگردیم دیگه رفتن داخل شهر ممنوع شد «حالا چقدر کشته و مجروح بود والله عالم» ...
شعر
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت
را در حال رفتن به سامرا داخل اتوبوس در حال سرودن و نوشتن بودم که چهار بیت را سروده و نوشته بودم رسیدیم پارکینگ سامرا پیاده شدیم و ...
ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت
روزعزاست امروز یابن الحسن كجائی - این شهرسامرا و صاحب عزا شمائی
این شهرِ سامرا و صاحب عزاست مهدی - روزِ عزای بابش بنگركجاست مهدی
ما زائرین مشهد(ایران)امروز سامرائیم - ازبهرِ عسكری ما درگریه و عزائیم
و
بعد از سوار شدن اتوبوس و برگشت از سامرا ادامه شعر را سروده و نوشتم
که
اماهزارافسوس سامره خون چكان شد - خون بردلِ زائرین یا صاحب الزّمان شد
درسالِ هشتاد و نُه روزِ شهادتِ او - محروم دشمنِ او شد از عنایتِ او
و ادامه ابیات...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه قسمت اول
امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه قسمت دوم
امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه قسمت سوم
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت اول
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت دوم
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت سوم
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد
شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
ابومحمد حسن بن علی عسکری علیهالسلام» (۲۳۲-۲۶۰ ق) یازدهمین امام شیعیان است. ایشان فرزند امام هادی (علیهالسلام) است و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ هجری به امامت رسیدند. سالهای امامت امام عسکری در شهر سامرا و غالبا تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد؛ به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها با واسطه وکیلان خاص بود. امام حسن عسکری علیهالسلام سرانجام در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور معتمد عباسی به ایشان داده شد به شهادت رسیدند.
ابومحمد حسن بن علی (علیهالسّلام) (۲۳۲-۲۶۰ ق)، ملقب به عسکری، نقی، زکی، فاضل و امین، فرزند امام علی هادی (علیهالسلام)، پدر حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و یازدهمین پیشوای شیعیان است.
آن حضرت بعد از شهادت پدرش در ۲۲ سالگی به امامت رسید و به مدت ۶ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. امامت ایشان در زمان خلفای عباسی و تحت کنترل شدید حکومت وقت قرار داشت، اما با همۀ فشارها و پی جوییهای پیوستۀ حکومت عباسی، یک سلسله فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و علمی، در راستای حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام میداد؛ دفاع از اسلام و رد شبهات و تربیت شاگردان برجسته، گسترش حلقۀ ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان، رهبری فعالیتهای سیاسی سری، آگاهیبخشی سیاسی نسبت به رجال مهم شیعه، پشتیبانی مالی از شیعیان، معرفی حضرت مهدی (علیهالسّلام) به عنوان جانشینی خود، آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت و موارد دیگر از جمله فعالیتهای آن حضرت بود.
سرانجام امام حسن در تاریخ هشتم ربیع الاول ۲۶۰ قمری به دستور معتمد عباسی مسموم و به شهادت رسید و در همان شهر سامرا و در کنار مزار پدرشان به خاک سپرده شد و امروزه دارای حرم و بارگاهی است که محل زیارت و عبادت زائران است.
ابومحمد حسن بن علی بن محمد (به عربی: أبو محمّد الحسن بن علیّ بن محمّد؛ زادهٔ ۸ ربیعالثانی ۲۳۲ هجری قمری برابر با ۸۴۶ میلادی در مدینه – درگذشتهٔ ۸ ربیعالاول ۲۶۰ هجری قمری برابر با ۸۷۴ میلادی در سامرا) ملقب به ابن الرضا و معروف به عسکری، یازدهمین امام شیعیان دوازده امامی پس از پدرش هادی و قبل از پسرش مهدی بود. او و پدرش امامین عسکریین نامیده میشوند زیرا شهر سامرا — که مجبور به زندگی در آن بودند — در واقع یک اردوگاه نظامی بود.
وی بیشتر طول عمرش را در حبس خانگی به سر برد؛ مخصوصاً به دلیل قول مشهوری که بیان میکرد وی صاحب فرزندی خواهد شد که بهعنوان منجی آخرالزمان قیام خواهد کرد تا زمین را از عدالت پر کند. حسن عسکری طی سالهای امامت خود در سامرا تحت محدودیتهای اعمالشده از سوی خلافت عباسیان میزیست. وی زیر نظر جاسوسان خلیفههای وقت بود و لذا نمیتوانست با شیعیان ارتباط آزادانه داشته باشد و تنها خواص اصحابش با وی شخصاً ارتباط داشتند. وی در سال ۲۶۰ ه.ق بیمار شد. معتمد، خلیفهٔ عباسی، چند نفر مراقب به همراه پزشک و قاضی القضات را بر بالین وی فرستاد. نهایتاً وی در اثر این بیماری در ۸ ربیعالاول آن سال مقارن با اول ژانویه ۸۷۴ درگذشت. بهنوشتهٔ منابع شیعی، عاقبت به دستور معتمد خلیفهٔ عباسی مسموم، و در سامرا در کنار قبر پدرش علی هادی مدفون شد. او پس از انجام مراسم در منزلش دفن شد.[۱][۲] بنا بر روایت شیخ طوسی، عثمان بن سعید در طول بیماری حسن عسکری بر بالین وی بود و مراسم غسل و خاکسپاری را به جا آورد.[۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) فرزند امام علی النقی (علیهالسلام)، پدر حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و یازدهمین پیشوای شیعیان است. مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام «حدیثه» (علیهاالسّلام)، بود که برخی، از او به نام «سوسن» یاد کردهاند. [۱]
او ۲۲ ساله بود که پدرش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمرش ۲۸ سال بود. امام عسکری (علیهالسّلام) در سال ۲۶۰ق در حالی که یگانه پسر او در جایگاه آخرین حجت الهی در سن پنج سالگی قرار داشت، به شهادت رسید و در خانۀ خود در سامرا، کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد. [۲] [۳]
از جمله فعالیتهای امام حسن عسکری گسترش حلقۀ ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان است. در پی تلاشهای فراوان امامان پیشین (علیهمالسلام)، در زمان امام عسکری (علیهالسّلام) تشیع در مناطق و شهرهای مختلف، گسترده شده و شیعیان در گسترۀ وسیعی زندگی میکردند. گستردگی و پراکندگی مراکز شیعی، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب میکرد، تا پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت و نیز ارتباط آنان را با همدیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند.
این نیاز، از زمان امام نهم (علیهالسّلام) احساس میشد و چنانکه در روش آن حضرت و امام دهم (علیهالسّلام) آمده، شبکۀ ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان وجود داشته است. این برنامه، زمان امام عسکری (علیهالسّلام) نیز پیگیری شد. بنا بر یافتهها و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیتهای برجستۀ شیعه، در مناطق فراوان نصب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این راه، شیعیان را در همۀ مناطق زیر نگاه داشت.
یکی از نمایندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری»، از یاران ویژۀ امام و از شخصیتهای بزرگ شیعی در قم بود. برخی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمیها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کردهاند. [۹] [۱۰] اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانستهاند. [۱۱]
در راس وکیلهای امام، «محمد بن عثمان عمری» قرار داشت و وکیلهای دیگر، به وسیلۀ او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوهات جمعآوری شده را به وی تحویل میدادند و او آنها را به امام (علیهالسّلام) میرساند.
افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق فرستادن پیک، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار میساخت و مشکلات آنان را برطرف میکرد. امام، گذشته از پیکها، از طریق نامهنگاری نیز با شیعیان ارتباط داشت و آنان را در موقعیتهای حساس راهنمایی میکرد.
نامهای که امام به «ابن بابویه» نوشته، نمونهای از این نامهها است. امام دو نامه نیز به شیعیان قم و آبه (آوه) نوشته که متن آنها در کتابها گرد آمده است. [۱۲]
بر اساس روایتی، امام عسکری (علیهالسّلام) بامداد روز هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ق اندکی پیش از رحلت، نامههای فراوانی به مردم مداین نوشت.
دانش امام:
از احادیث نقل شده از امام حسن عسکری علیه السلام آشکار می گردد که ایشان همچون امامان دیگر به مدد ارتباط با عالم غیب، از آگاهی و دانشی غیبی برخوردار بوده است و به نظر می رسد آن حضرت بیش از امامان دیگر، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده میکردند.[۲۱] چنانچه در بسیاری از روایات نقل شده از آن حضرت راوی ابراز داشته است که من فلان مطلب به ذهنم رسید، یا فلان تقاضا را در ذهن داشتم و امام بدون آنکه من کلامی بگویم در آن مورد چنین گفت یا تقاضای مالی و غیره مرا همانگونه که در ذهن داشتم پاسخ داد.[۲۲]
در مواردی علم آن حضرت در زمینه های مختلف برای دیگران از غیر اصحاب آن حضرت نیز ثابت شده بود. به عنوان نمونه «بطریق» شاگرد «بختیشوع» پزشک مسیحی از استاد خود نقل نموده است که به او درباره آن حضرت گفت: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر زمین زندگی می کند».[۲۳]
عبادت و تهجد:
امام حسن عسکری علیه السلام عابدترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهی می پرداخت؛ شبها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود برای خدا تا بامداد سرمی کرد. محمد شاکری می گوید: «امام در محراب می نشست و به سجده می رفت و من می خوابیدم و بیدار می شدم، لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند».[۲۴]
جود و بخشش:
یکی دیگر از صفات بارز امام علیه السلام، سخاوت و بخشش ایشان بود؛ ایشان بخشنده ترین مردم بود و وکلایی در بیشتر مناطق اسلامی تعیین فرموده بود تا حقوق شرعیه را از مردم وصول کرده به فقیران، تهیدستان و درماندگان بدهند و با آنان عهد کرده بود که این اموال را در راه خیر و حل اختلافات میان مسلمین و دیگر موارد مفید صرف کنند. یکی از موارد بخشندگی امام را مورخان چنین نقل کرده اند: «محمد بن علی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود، پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد (امام عسکری) که وصف بخشش و سخاوت او را شنیدهایم ببر. به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تاکنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم. در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم، غلام ایشان به سوی ما خارج شد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همینکه وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم، ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟ آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. غلام حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است، صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به «سوراء»[۲۵] روانه شو. محمد نیز راه سوراء را پیش گرفت و در آنجا وضع مالی او خوب شده و از توانگران علوی گشت».[۲۶]
نحوه ارتباط شیعیان با امام عسکری
از برخی روایات فهمیده می شود که در زندگی امام حسن حداقل دورانی وجود داشته که امکان دیدار مستقیم با آن بزرگوار در خانهاش نبوده است و شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کرد، توفیق زیارت چهره آن حضرت را داشته اند. در کتاب «الغیبه طوسی» آمده است که در یوم النوبه (روز مراجعه امام به مرکز حکومت) شور و شعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملوّ از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافت، هیاهو خاموش می شد و امام از میان مردم عبور می کرد.[۲۹]
علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود، ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید: ألّا یسلمنّ علیّ أحد و لا یشیر الیّ بیده و لا یؤمئ فإنّکم لا تؤمنون علی أنفسکم.[۳۰] کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!
این روایت به خوبی نشان می دهد که دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است.
در چنین وضعیتی امام تنها از طریق وکلا با شیعیان ارتباط داشت و آنها مسوولیت رد و بدل کردن نامههای شیعیان به امام یا وکیل ارشد آن حضرت و همچنین جمع آوری اموال مربوط به امام از تمامی مناطق شیعه نشین و رساندن آن به امام را بر عهده داشتند. عثمان بن سعید، شخصیت موجّه و شناخته شده شیعی، وکیل ارشد امام بود و همه اموال به دست او می رسید.[۳۱] فرزند او محمّد بن عثمان نیز منصب وکالت را به عهده داشت.[۳۲] احمد بن اسحاق اشعری، از عالمان بزرگ قم و از اصحاب خاص امام حسن عسکری علیه السلام وکیل آن حضرت در ناحیه قم بود.[۳۳] و از وکلای بغداد می توان به ریان بن صلت بغدادی اشعری اشاره کرد.[۳۴] وکیل آن حضرت در کوفه، ایوب بن نوح بن دراج بود[۳۵] و علی بن جعفر همانی برمکی از وکلای مکه[۳۶] و عبداللّه بن حمدویه بیهقی از وکلای حضرتش در بیهق و نیشابور بود.[۳۷] [۳۸]
موقعیت امام عسکری در سامرا
امام عسکری علیه السّلام اگرچه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم از وی، شهرت فراوانی پیدا کرده بود.
سعد بن عبدالله اشعری قمی از علمای معروف شیعه می گوید: در شعبان سال ۲۷۸ ق - هیجده سال پس از رحلت امام عسکری علیه السّلام - در مجلس احمد بن عبیدالله بن خاقان - که آن روزها مسئولیت خراج قم را بر عهده داشت و به آل محمد و مردم قم نیز عداوت می ورزید - نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساکن سامرا و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاکم به میان آمد، احمد گفت: من کسی از علویان را چون حسن بن علی عسکری علیه السّلام در سامرا ندیده و نشنیده بودم که این چنین به وقار و عفاف و زیرکی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و بنی هاشم محترم باشد، چنان که او را بر افراد مسن حتی امراء و وزراء و منشیان نیز برتری می دادند. روزی من بالای سر پدرم ایستاده بودم؛ آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود. یکی از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بیرون در ایستاده است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهید و آن حضرت وارد شد... وقتى پدرم او را دید چند قدم به سوى او رفت، -کارى که ندیده بودم با کسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد-. وقتى به او نزدیک شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پیشانى او را بوسید. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند. پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با کنیه -که حاکى از احترام او بود- مورد خطاب قرار مى داد و مرتب مى گفت: پدر و مادرم فدایت... . شب هنگام نزد پدرم رفتم... و از وى پرسیدم: پدر! آن شخص که امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه کسى بود که حتى پدر و مادرت را فداى او مى کردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضیان بود؛ آنگاه ساکت شد. چند لحظه بعد سکوتش را شکست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بیرون رود، در میان بنى هاشم، جز او کسى شایستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو، سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را دیده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نیکوکار و فاضل. با شنیدن این سخنان آتش خشم سرتاسر وجودم را فرا گرفت. در عین حال حس کنجکاویم براى شناختن او برانگیخته شد. از هر کس از بنى هاشم، منشیان، قضات، فقها، حتى مردم عادى که درباره اش سؤال مى کردم، او را در نزد آنان در نهایت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر سایر افراد اهل بیت مى یافتم. همه مى گفتند: او امام رافضیان است. از آن پس اهمیت وى پیش من رو به فزونى گذاشت؛ زیرا دوست و دشمن او را به نیکى مى ستودند. ...[۳۹]
این روایت با توجه به راوى آن که خود یکى از معاندان سر سخت اهل بیت بوده، موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام را در میان عامه مردم و حتى خواص نشان مىدهد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
محدودیتها و فشارهای خلفای عباسی
خلفای عباسی معاصر امام حسن عسکری علیه السلام عبارت بودند از: متوکل (۲۳۲ تا ۲۴۶)، منتصر (۲۴۶ تا ۲۴۸)، مستعین (۲۴۸ تا ۲۵۲)، معتز (۲۵۲ تا ۲۵۵)، مهتدى (۲۵۵ تا ۲۵۶) و معتمد (۲۵۶ تا ۲۷۹). امام عسکری تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف این خلفا زندگی می کرد، چرا که در آن دوران، شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و این باعث می شد که خلفا احساس خطر کنند.[۴۰] روشن است که امام عسکری علیه السلام همانند سایر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا، بلکه مدینه را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.[۴۱]
روایات زیادی نیز درباره بازداشت و زندانی شدن امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست. این بازداشت ها عبارت اند از:
خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران مستعین (۲۴۸-۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به کوفه را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید.[۴۲] این خبر در منابع دیگر درباره معتز عباسی نقل شده است.
معتز، دیگر خلیفه سختگیر عباسی، امام عسکری و برادرش جعفر را زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد. صالح بن وصیف از ایادی عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی شخصیتهای عباسی به سختگیری بر آن حضرت و آزار وی تشویق میشد که در پاسخ آنها گفت: قد وکّلت به رجلین شرّ من قدّرت علیه فقد صارا من العباده و الصّلاه الی أمر عظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم می دانستم بر او مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر امام عسکری قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حد والایی رسیدند.[۴۳] مدارکی حاکی از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم روزه بوده اند.[۴۴]
خبری هم درباره دوران مهتدی (۲۵۵-۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که او «عمر بن عبد العزیزِ» عباسیان است.[۴۵] ابوهاشم جعفری گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ ق. خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.[۴۶]
بار دیگر که امام زندانی شد، در عصر معتمد عباسی (۲۵۶-۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق. در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.[۴۷]
آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت
از آنجا که پنهان شدن پیشوا و رهبر هر جمعیت، یک حادثه غیرطبیعی و نامانوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلم) و امامان (علیهمالسلام)، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده میکردند.
این تلاش، در عصر امام هادی و عسکری (علیهماالسلام)، به صورت جدیتری به چشم میخورد، چنانکه امام هادی (علیهالسّلام) بعضی از کارها را به وسیلۀ نمایندگان انجام میداد و خود کمتر با افراد تماس میگرفت. این امر در زمان امام عسکری (علیهالسّلام)، جلوۀ بیشتری یافت، زیرا با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، او را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان میداد. از سوی دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت نیز روز به روز محدودتر و کمتر میشد، به گونهای که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیلۀ نمایندگان خویش، به مردم پاسخ میداد. بدینترتیب، آنان را برای پذیرش اوضاع و شرایط عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده میساخت. این همان روشی است که امام دوازدهم (علیهالسّلام) در زمان غیبت صغرا در پیش گرفت و به تدریج شیعیان را برای دوران غیبت کبرا آماده ساخت.
برخی از اصحاب و شاگردان ممتاز امام حسن عسکری علیه السلام عبارتند از:
حسین بن اشکیب سمرقندى: نجاشى تألیفات او را بر شمرده که در میان آنها کتابى با عنوان «الرد على الزیدیة» به چشم مى خورد.[۴۸]
احمد بن محمد برقی: کتاب «المحاسن» وى دائرة المعارفى مشتمل بر احادیث امامان در تمامى زمینههاى مختلف معارف دینى از قبیل: اخلاق، تفسیر و جز آن بوده است.
حسن بن موسى خشاب: از اصحاب امام عسکرى علیه السّلام تألیفاتى از خود باقى گذاشته که کتاب «الرد على الواقفیه» از آن جمله است.
احمد بن اسحاق اشعری: او نماینده ویژه و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر قم بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام علیه السلام تقدیم می کرد و مسائل مردم قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت. احمد بن اسحاق به جز امام یازدهم، به حضور امام جواد و امام هادی علیهماالسلام نیز رسیده است و نیز جواب نامه هایی از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) دریافت داشته است.[۴۹]
احمد بن محمد بن مطهر: او مأمور کارهای امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بود.[۵۰]
ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری: او از نسل جناب جعفر طیار ـ علیه السلام ـ و از بزرگان دودمان خویش و اهل بغداد بود، در خدمت ائمه ـ علیهم السلام ـ مقام و منزلتی بزرگ داشت، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهم السلام ـ را درک کرد و در اوایل غیبت صغری از ناحیه امام عصر ـ علیه السلام ـ از وکلا و کارگزاران نیز بوده است.[۵۱]
ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی: او اهل نوبخت و بزرگ متکلیمن بغداد و بزرگ طایفه نوبختیه محسوب می شد. کتب زیادی تصنیف کرده و از جمله کتاب انوار در تواریخ ائمه اطهار علیهم السلام. ابن ندیم در کتاب الفهرست می نویسد که ابوسهل کتابهای بسیاری تألیف کرده که بعضی از آنها به خط خود اوست و درباره علم کلام و فلسفه می باشد و کتابی هم در باب امامت نوشته است و جمعی از ناقلین فلسفه مثل ابوعثمان دمشقی و اسحق و ثابت از وجود او استفاده می کردند.[۵۲]
عثمان بن سعید عَمْری: او از بزرگان اصحاب و وکلاء امام هادی و امام حسن عسکری و امام قائم ـ علیهم السلام ـ می باشد، از سن یازده سالگی در خدمت حضرت امام هادی ـ علیه السلام ـ نشو و نما یافته و رابط و واسطه میان مردم و امام هادی و امام عسکری بود و در زمان غیبت صغری توفیق پیدا نمود تا از نوّاب امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ گردد.[۵۳]
تفسیر منسوب به امام عسکری
«تفسیر منسوب به امام حسن عسکری» کتاب تفسیرى است که به امام عسکرى علیه السّلام نسبت داده شده و شامل تفسیر سوره حمد و قسمتى از سوره بقره است.
البته این کتاب از ابتداى طرح آن در محافل علمى، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوتهاى گوناگونى قرار گرفته است. شمارى از عالمان، آن را از آثار امام دانسته و احادیثى نیز از آن نقل کردهاند. اما برخى دیگر آن را جعلی و ساختگى شمرده و آن را فاقد اعتبار علمى دانستهاند. بخشى از این قضاوتها متکى به سند کتاب است؛ زیرا دو نفر به نامهاى یوسف بن محمد بن زیاد و محمد بن سیار، اساس روایت آن هستند که افرادی مجهول می باشند و در کتب رجالی شرح حالی از آنها نیامده است. واسطه این دو و شیخ صدوق نیز، محمد بن قاسم استرآبادى است، که او نیز همانند دو راوی بلاواسطه تفسیر، توثیق نشده است، گرچه شیخ صدوق به او اعتماد داشته است.[۵۴]
البته ابن شهر آشوب نیز در کتاب معالم العلماء، تفسیری ۱۲۰ جلدی را در زمره کتابهای حسن بن خالد برقى دانسته،[۵۵] که عبارت آن چنین است: «حسن بن خالد برقى اخو محمد بن خالد، من کتبه: تفسیر العسکرى من املاء الامام علیه السلام، مائة و عشرون مجلدة». این تفسیر اکنون بر جای نمانده است.
شهادت امام حسن عسکری
مطابق با نقل شیخ صدوق، امام حسن عسکرى علیه السلام را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.[۶۱] منابع، تاریخ شهادت امام عسکری را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفتهاند.[۶۲] از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:
وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مىزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.[۶۳]بیشتر علمای شیعه بر این اعتقاد هستند که حضرت مسموم شده است[۲۷] [۲۸] و همچنین پدرش و جدّش و همه امامان دیگر به شهادت رسیدهاند. [۲۹]
و در اینباره به آنچه از امام صادق (علیهالسّلام) و امام رضا (علیهالسّلام) روایت شده استدلال کردهاند که فرمودند: به خدا سوگند! هیچکدام از ما نیست جز اینکه شهید میشود.[۳۰] [۳۱] [۳۲]
حضرت در روز جمعه هشتم ربیع الاول ۲۶۰ق به شهادت رسید. [۳۳] [۳۴]
بعد از آن بود که شیعیان برای اقامه نماز در خانه آن حضرت جمع شدند و جعفر برادر امام یازدهم، خود را برای پیش افتادن در نماز آماده میکرده که ناگاه حاضران دیدند که نوجوانی آمده و دامن جعفر را گرفته و او را از کنار پیکر امام دور کرده و خود بر ایشان نماز خواند و مردم نیز با او به اقامه نماز پرداختند و سپس محل را ترک کرده و ناپدید شد و مردم نفهمیدند که از کدام سو رفت.[۳۵]
شهادت: امام عسکری(ع) ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ قمری[۲۵] در دوره حکومت معتمد عباسی در ۲۸ سالگی به شهادت رسید.[۲۶] گزارشهایی نیز درباره شهادت او در ماههای ربیعالثانی و جمادیالاولی نیز وجود دارد.[۲۷] شیخ مفید برآن است او به سبب بیماری از دنیا رفت؛[۲۸] اما بنا به گفته فضل بن حسن طبرسی در اعلام الوری، بسیاری از علمای امامیه معتقدند که امام عسکری(ع) همچون دیگر امامان بر اثر مسمومیت شهید شده است.[۲۹] مستند آنان روایت «و الله ما منّا الا مقتول شهيد» منقول از امام صادق(ع) است.[۳۰] همچنین سید جعفر مرتضی عاملی تاریخپژوه، سخن شیخ مفید(وفات امام به سبب بیماری) را حمل بر تقیه کرده است. [۳۱] بر اساس برخی گزارشهای تاریخی دو خلیفه قبل از مُعْتَمَد نیز در صدد قتل امام عسکری(ع) برآمده بودند. در روایتی آمده است مُعْتَزّ عباسی به حاجِب( دربانِ مخصوص) خود دستور داد امام را در مسیر کوفه به قتل برساند ولی با آگاه شدن مردم، موفق نشد.[۳۲] بر اساس گزارش دیگری، مُهتَدی عباسی نیز تصمیم گرفت امام را در زندان به شهادت برساند ولی تصمیم او عملی نشد و دوره حکومت او به سر رسید.[۳۳] امام عسکری(ع) در خانه خود در سامرا، که پیشتر امام هادی(ع) نیز در آنجا دفن شده بود، مدفون است.[۳۴] به نقل عبدالله بن خاقان، وزیر معتمد عباسی[۳۵] پس از شهادت امام عسکری(ع)، بازارها تعطیل شد و بنیهاشم، بزرگان، رجال سیاسی و مردم در تشییع پیکر او شرکت کردند.[۳۶]
فرزند عبیدالله بن خاقان میگوید: روزی برای پدرم که وزیر معتمد عباسی بود خبر آوردند که امام حسن (علیهالسّلام) بیمار است. پدرم با عجله خبر را به خلیفه داد. خلیفه به پنج نفر از معتمدانش – از جمله نحریر خادم - دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر داشته باشند و طبیبی را مقرّر کرد که هر صبح و شام از احوال ایشان آگاه شود. بعد از دو روز خبر آوردند که بیماری آن حضرت شدیدتر شده است. پدرم نزد حضرتشان رفته و به پزشگان دستور داد که از آنجا دور نشوند و از قاضی القضات نیز خواست که ده نفر از دانشمندان سرشناس را پیوسته نزد امام (علیهالسّلام) نگهدارد.[۳۶] [۳۷]
به نظر میرسد تمام اینها صحنهسازیهایی بود که مرگ آن حضرت را طبیعی جلوه دهند. به هر حال، امام به شهادت رسید و در همان شهر سامرا و در همان خانهای که پدرشان در آن دفن شده بود به خاک سپرده شد.[۳۸]
سوگمندانه پس از امام عسکری (علیهالسّلام)، پدیدههای ناگواری رخ داد که برخی بدین قرار است:
بازجویی حاکمان ستمگر از خانۀ آن حضرت، برای دستیابی به حضرت مهدی (علیهالسّلام)؛[۳۹] [۴۰]
برخورد جعفر کذاب با مادر امام عسکری (علیهالسّلام) بر سر میراث؛
ترور، حبس، تهدید و اذیت و آزار شیعیان؛
شیخ مفید، تهدیدات بر ضد شیعه پس از شهادت امام عسکری (علیهالسّلام)، را یکی از تلخترین فرازهای تاریخ تشیع یاد کرده است. [۴۱] [۴۲]
اختلاف و چنددستگی بین شیعیان.
یکی از حادثههای کمرشکن پس از شهادت امام عسکری (علیهالسّلام)، تفرقهای بود که در میان برخی از شیعیان پدید آمد و آنها را از یکپارچگی خارج کرد. البته این تفرق پیش از آن، از سوی امام عسکری (علیهالسّلام) پیشبینی شده بود. ابوغانم میگوید: از امام عسکری (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: «در سال ۲۶۰ پیروانم فرقه فرقه میشوند.»
آنگاه در ادامه ابوغانم میگوید:
در آن سال امام عسکری (علیهالسّلام) رحلت فرمود و پیروان و یارانش متفرق شدند. دستهای خود را منتسب به جعفر -پسر امام دهم- کردند، گروهی سرگردان شدند، عدهای به شک افتادند، دستهای در حالت سرگردانی ایستادند و جمعی دیگر به توفیق خدای سبحانه و تعالی بر دین خود ثابت ماندند.[۴۳]
شرایط سیاسی
دوره امامت امام عسکری(ع) با سه خلیفه عباسی همزمان بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق).
شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود بیست سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامهای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین(المستعین بالله احمد بن محمد۸۶۲-۸۶۶م.)، خلیفه وقت به شمار میآمد، خلیفه را فردی طغیانگر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست.[۶۴]
پس از قتل مستعین، معتز به قدرت رسید در آغاز حکومت او رفتار خصومتآمیزی نسبت به امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) گزارش نشده است. پس از شهادت امام هادی(ع) نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیتهایی که برای فعالیتهای امام عسکری(ع) اعمال میشده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقاتهای حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تأیید میکند. اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یکساله خلیفه بعدی (مُهتَدی۲۵۵-۲۵۶ق.) نیز همچنان در زندان بود.
با آغاز خلافت معتمد در سال ۲۵۶ق که با قیامهای شیعی روبهرو بود، امام از زندان آزاد شد و به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. از این رو در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری میکرد.[۶۵] یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی با حفاظت نگهبانان به خانه حسن بن سهل وزیر مأمون در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.[۶۶]
یکی از عواملی که اوضاع سیاسی را برای امام عسکری(ع) و شیعیان سختتر میکرد شهرت یافتنِ قیام امام دوازدهم(عج) بود. شیخ مفید دوران امامت امام عسکری (ع) را روزگار سخت توصیف کرده است.[۶۷] وی معتقد است در مذهب امامیه آمدن امام منتظَر مشهور شده بود و خلیفه که میدانست شیعیان انتظار آمدن او را میکشند در جستجوی فرزند امام عسکری (ع) بود و تلاش و کوشش بسیاری برای اطلاع یافتن از آن حضرت میکرد. به همین دلیل بود که امام عسکری (ع) ولادت فرزندش را مخفی کرد.[۶۸] شیخ طوسی بر این باور است که امام عسکری(ع) با توجه به این شرایط بود که در وصیت خود موقوفات و صدقاتش را به مادرش حُدیث ارجاع داد.[۶۹]
شهادت امام حسن عسکری
جانشين آن حضرتفرزند: بر اساس اکثر منابع شیعه، تنها فرزند امام عسکری(ع)، امام زمان(عج) مسمّا به «محمد» است.[۴۱] از علمای اهل سنت نیز کسانی چون ابن اثیر، شَبْلَنجی و ابن صباغ مالکی نیز نام محمد را به عنوان فرزند امام عسکری ذکر کردهاند.[۴۲]
روايت زير را از ابوالاديان نقل كردهاند كه گفت:من خادم امام عسكرى(ع) بودم و رسائل او را به شهرهاى ديگر مىبردم و جواب مىآوردم.در بيمارى منتهى به رحلت وى هم نزد او رفتم نامههایى را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم. من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زارى و شيون از خانۀ امام بلند است و جعفر بن على بر در خانه ايستاده به تعزيت شیعیان پاسخ مىدهد.با خود گفتم اگر اين مرد امام شده باشد كار امامت دگرگون خواهد شد.در اين اثنا خادمى بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد.بيا بر جنازۀ برادرت نماز بگزار.جعفر و همۀ حاضران به داخل خانه رفتند.من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم.جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند.وقتى خواست تكبير بگويد ناگهان كودكى با چهرهاى گندمگون و مويى كوتاه و مجعد و دندانهایى كه بينشان گشادگى بود پيش آمد و رداى جعفر را كشيده گفت: اى عمو عقب برو. من براى نماز بر پدرم از تو شايستهترم. جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازۀ امام نماز گزارد.او مهدى موعود امام دوازدهم(عج) بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
حرم علی نقی و حسن عسکری پس از انفجار و تخریب
شهادت امام عسکری علیه السلام قسمت چهارم
در دعاى ساعت يازدهم روز «که معمولا بعد از ظهر درتابستان و عصر در زمستان است» آمده است:
وَ بـِالاِمـامِ الْحـَسـَنِ بـْنِ عـَلِىِّ عـليـه السـلام اَلَّذى طـُرِحَ لَلسِّبـاعِ فـَخَلَّصْتَهُ مِن مَرابِضِها وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها
يعنى متوسل شدم به امام حسن عسكرى عليه السلام ، آن آقايى كه افكندند او را در ميان درند گان پـس بـه سـلامـت او را از مـحـل درنـد گـان بـيرو ن آوردى و ممتحن شد آن حضرت به دابه سركش و حيوان چموش پس رام كردى براى او سوار شدن او را.
درقسمت اول دعا «اَلَّذى طـُرِحَ لَلسِّبـاعِ فـَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِها» اشاره دارد به نماز خواندن امام حسن عسکری علیه السلام در ميان شيران و درندگان :
روايـت شـده كـه حـضـرت امـام حسن عسكرى عليه السلام را سپردند به نحرير و نـحرير تنگ مى گرفت بر آن حضرت و اذيت مى كرد آن جناب را. زوجه اش به او گفت: اى مـرد! بـتـرس از خـدا بـه در سـتـى كـه تـو نـمـى دانـى كـه كـيـسـت در منزل تو، پس شروع كرد در بيان اوصاف حضرت عسكرى عليه السلام از صلاح و عبادت و جلالت آن حضرت و گفت من مى ترسم بر تو از اين رفتار تو با آن حضرت، نحرير گـفـت: به خدا سوگند كه من او را در بركة السباع ميان شيران و درندگان خواهم افكند. پـس اجـازه طـلبـيـد از خـليـفـه در ايـن امر، او را اجازه داد. پس آن حضرت را افكند به نزد شـيـران و شـك نـداشـتـند در آنكه شيران آن حضرت را خواهند خورد، پس نظر كردند در آن مـحـل كـه از حـال آن جـنـاب خـبرى گيرند، ديدند آن جناب را [كه] ايستاده نماز مى خواند و سـبـاع در دور آن حـضرت مى باشند پس امر كرد كه آن جناب را بيرون آورند و به خانه اش برند.
در قسمت دوم دعا «وَامْتُحِنَ بِالدَّو آبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراكِبَها» اشاره شده به آنچه نقل شده كه مستعين باللّه خليفه، استرى داشت چمو ش و سركش به حدى كه احدى قدرت نداشت كه او را لگام كند يا زين بر پشت او گذارد يا او را سوار شود، اتفاقا روزى حضرت به ديدن خليفه رفت خليفه به آن حضرت، گفت: خـواهـش مى نمايم از شما كه اين استر را دهنه بر دهانش كنيد. و غرضش آن بود كه از اين كـار يـا اسـتـر رام
شود يا آنكه چموشى كند و آن حضر ت را بكشد ، پس حضرت برخاست و دسـت مبارك خود را بر كفل استر گذاشت آن حيوان عرق كرد به نحو ى كه عرق از او جارى شـد و در نـهايت آرامى و تذلل شد، پس حضرت او را زين كرد و لجام بر دهنش زد و سوار گـشت و قدرى در منزل او را راه برد. خليفه از اين كار تعجب كرده و آن استر را به آنحضرت بخشيد.
حضور امام عسکری علیه السلام در گرگان
علاّمه مجلسی نقل میکند، حضرت عسکری (ع) از روی اعجاز در زمان خویش به گرگان رفتند و با دوستان و یاران بیشمار خویش دیدار داشته است،
«جعفر بن شریف جرجانی» میگوید: در یکی از سالها که به حج میرفتم، در سامرا به زیارت امام عسکری(ع) نائل شدم، در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادی را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام برسانم، بعد از تحویل اموال، عرض کردم: شیعیان شما در گرگان سلام رساند ند، امام فرمودند: آیا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهی گشت؟ گفتم: بله، امام فرمودند: از امروز تا 175روز دیگر و درروز جمعه، سوم ماه ربیعالآخر و در ساعت ها ی اول روز به شهر خو د با ز خواهی گشت، من نیز در آخرین ساعات آن روز برای دیدار با دوستان و شیعیان به گرگان خواهم آمد، به آنان این خبر را برسان.
شیخ طوسی در الغیبه، که از ذخایر گرانقدر شیعه است، از نوبختی بغدادی نقل کرده است که در بیماری منتهی به شهادت من بر امام(ع) داخل شدم و خادم ایشان که سیاهپوست بود حضور داشت. امام خطاب به خادمش فرمودند که آب مصطکی را برای من بجوشان و او هم این کار را کرد و مادر امام عسکری(ع) آب را خدمت ایشان آورد و وقتی امام(ع) خواست آب را بگیرد، دستش لرزش داشت و کاسه آب به دندانهای ایشان میخورد و امام به خادمش گفت به اتاق مجاور برود و طفل در حال سجدهای آنجاست و او را نزد من بیاور و مادر امام با عقیل رفتند و دست امام زمان(عج) را گرفتند و آوردند؛ این بچه صورت و چهرهای داشت که به سفیدی میزد. موهای او هم مجعد و فر بود و بین دندانهایش فاصله بود. طفل بر پدرش سلام کرد و امام عسکری گریستند و به او فرمودند که این آب را به من بنوشان زیرا من به سوی پروردگارم در حال لقا هستم و امام زمان(ع) این کار را کرد. وقتی امام(ع) آب را نوشید، هنگام نماز بود. البته برخی روایات گفته اند که هنگام نماز صبح بود و امام زمان (ع) به پدر کمک کرد تا وضو بگیرند و نماز بخوانند.
در قسمت آخر روایات داریم که امام عسکری(ع) فرمودند بشارت بر تو باد که ولد و وصی و صاحب الزمان و جانشین من هستی. سپس نسب امام زمان(عج) را تا امیرالمؤمنین(ع) ذکر کردند و نام همه ائمه(ع) را بردند و فرمودند تو فرزند پیامبر هستی و پیامبر بشارت داده است و تو را مانند کنیه خودش ابوالقاسم میداند. در هنگام تدفین این کودک، جعفر را که برای اقامه نماز بر امام آماده شده بود کنار زدند و خودشان بر پیکر پدر نماز میت را اقامه کردند.
ابن صباغ مالکى» ، یکى از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خا قان» ، یکى از درباریان عباسى (که از احترام او نسبتبه امام یاد کردیم) مىنویسد: «... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن على عسکرى -علیه السلام- معتمد، خلیفه عباسى حال مخصوصى پیدا کرد که ما از آنشگفت زده شدیم و فکر نمى کردیم چنین حالى در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود.وقتى «ابو محمد» (امام عسکرى) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان دربارى بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستورداددرخانه ابومحمد بمانند و هر چه روى مىدهد به اوگزارش کنند، نیز عده اى را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضى بن بختیار» فرمان داد ده نفر ازمعتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمدبفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند وحال او را زیر نظر بگیرند.دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سختتر شده و بعید استبهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزى رحلت فرمود. وقتى خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازهها بسته شد. بنى هاشم، دیوانیان، امراى لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم براى شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند...
پس از وفات و غسل و تکفین آن حضرت، ابو عیسى بن متوکّل ازجانب حکومت و به نیابت از خلیفه بر آن حضرت نمازگزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نما یان ساخت و آن را بویژه به هاشمیها و علویها و مسئولان بلند مرتبه و قاضیان و پزشکان نشان داد و گفت: اینحسن پسر على پسر محمّد پسر رضاست که به مرگ طبیعى، در بسترخویش مرده است و به هنگام رحلتش فلانى و فلانى از خادمان ومحرمانامیر المؤمنین و فلانى و فلانى از قاضیان وفلانى از پزشکان بر بالین اوحضور داشتهاند آنگاه چهره مبارک آن حضرت را پوشاند . این اقدامات براى این بود که مبادا پاى حکومت در قتل امام به میانآید، و همین امر نشانگر آن است که حکومت از جانب مردم متّهم بهکشتن امام بوده است. بدینسان امام عسکرىعلیه السلام رحلت کرد و از پس خویش راهى درخشان بر جاى نهاد تا نسلها از روشنى آن هدایت گردند. آن حضرت را در همان اقامتگاه شریفش در شهر سامراء، درکنار مزارپدربزرگوارش، به خاک سپردند که تا امروز نیز زیارتگاه مسلماناناست.
احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت کرده است که: بر امام حسنعسکرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالىنخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مىشودوباران فرو مىبارد وبرکات زمین برون مىآیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمىبود، اینکودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى استکه زمین را از عدل و داد پر مىکند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى کند که هیچکس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد بهامامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجشهمراهى نموده باشد".
«ابو الادیان» از خدمتکاران خانۀ امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بود که افزون بر حضور در خانۀ آن بزرگوار، سرپرست امور نامههای آن حضرت و بردن آنها به شهرهای مختلف نیز بود. او از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری(علیهالسّلام) و نماز خواندن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن حضرت را ذکر کرده است. وی گوید:
من خدمتکار امام حسن عسکری (علیهالسّلام )بودم و نامههای او را به شهرها میبردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامههایی نوشت و فرمود: «آنها را به مداین برسان. چهارده روز این جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد و از آن جا صدای واویلا میشنوی و مرا در محل غسل مییابی.» پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هرکس که پاسخ نامههای مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود.» گفتم:«دیگر چه؟» فرمود: «کسی که بر من نماز خواهد خواند.» گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که خبردهد درآن همیان چیست»، «همو قائم پس از من خواهد بود.» بزرگواری آن حضرت مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست. نامهها را به مداین بردم و جواب آنها را گرفتم و همانگونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرّا رسیدم. به ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانهاش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک میگویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا میدانستم که او شراب مینوشد و قِمار میکند و تار میزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید، آن گاه عقید بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است،برخیز وبراونمازبگزار! جعفربن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن بن علی - که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود - در اطراف وی بودند. چون به سرا در آمدیم، حسن بن علی را کفن شده، بر تابوت دیدم و جعفربن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته، بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم». جعفر با چهرهای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس گفت: ای بصری! جواب نامههایی را که همراه تو است بیاور و آنها را به او دادم و با خود گفتم: این دو نشانه، باقی میماند همیان، آن گاه نزد جعفر بن علی رفتم، در حالی که او آه میکشید! حاجز وشّاء به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند! هرگز او را ندیدهام و او را نمیشناسم! ما نشسته بودیم که گروهی از اهلقمآمدند و ازحسنبنعلیعلیهما السلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است وگفتند: بهچه کسیتسلیت بگوییم؟ مردم به جعفربن علی اشاره کردند، آنان بر او سلامکردند وبه او تبریک وتسلیت گفتند و پرسیدند: همراه مانامهها و اموالیاست، بگو نامهها از کیست و اموال چقدر است؟
جعفر در حالی که جامههای خود را تکان میداد، برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید؟ راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامههای فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است. آنان نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است. جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند تا اینکه مرگ ناگهان عبیداللّهبن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد. از اینرو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت».
(کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: منتخب الأنوار المضیئة، ص 157؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1101 ، دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد
مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا
بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری
در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم
باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
سروده شده شهادت امام عسکری سال 1401
یا امام العسكری
یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
خسروكون ومكانی یا امام العسكری - رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری
والدصاحب زمانی یا امام العسكری - بهرما روح وروانی یا امام العسكری
یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
سرورعالم تویی تویا امام العسكری - عالم واعلم تویی تو یا امام العسكری
نیراعظم تویی تویا امام العسكری - دردرامرهم تویی تویا امام العسكری
خسروكون ومكانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
هادی جنّ وبشرهستی توای مولای ما - كوكب فتح وظفرهستی توای مولای ما
رهبروهم راهبرهستی توای مولای ما - برامامت مفتخرهستی توای مولای ما
رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
نوگل بستان توباشدامام انس وجان - جانشین برحق تومهدی صاحب زمان
آنكه ازبعدتوشدازدیده های ما نهان - آنكه شددرابرغیبت همچوخورشیدی نهان
والدصاحب زمانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
شهرسامراشده زندانت ای جان جهان - گشته عسكرگاه دشمن ازبرای تومكان
رنج وآزارفراوان برتوشد ازدشمنان - زهركین معتمد گشته برایت خصم جان
توازآن آزرده جانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
هشتم ماه ربیع گشتی شهید اززهركین - شدسیه پوش ازبرایت انبیا ومرسلین
گشته است مهدی امت بهرتواندوهگین - شدعزادارازبرایت شیعیان ومسلمین
توسوی جنت روانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری
گشته ای مدفون به سامرا توای جان جهان - دركنارباب خودهادی امام انس وجان
باقری ودوستانت بهرتو نوحه كنان - اندرآن صحن وسرایت شیعیان سینه زنان
توشفیع دوستانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری-
مهدی یا مهدی بی پدرگشتی
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
مهدی یا مهدی بی پدرگشتی - از غمِ بابا خون جگرگشتی
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
تو یتیم اینك گشتی ای شاها - تسلیت بادا برتو از ماها ما
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ای امامِ ما حضرتِ صاحب - تو به سامرّا گشته ای غایب
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ما به سردابِ غیبتت آئیم - ما به فرمانِ تو سراپائیم
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
ما به سامرا در حضورِتو - دردعا باشیم برظهورِتو
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
باقری خواهد از خدا هرروز - تا شود مهدی برهمه پیروز
مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
روش مواجهۀ امام حسن عسکری(ع) با مدعیان دروغین مهدویت
اگر بخواهیم از سیرۀ امام حسن عسکری علیهالسلام درس بگیریم، باید همواره نسبت به معرفت امام معصوم اهتمام داشته باشیم و از باطل و مصادیق آن به صورت قلبی و عملی فاصله بگیریم.
به گزارش قدسآنلاین به نقل از تسنیم، سالهای منتهی به دوران غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه از حساسترین دوران تاریخ اسلام محسوب میشود؛ از یک سو دشمنان مترصدند تا به محض مواجهه با این مولود مقدس او را به قتل برسانند و از سوی دیگر ائمه علیهمالسلام همراه با شیعیانشان تحت فشار حکومت عباسیان به حصر کشیده شدهاند.
در کنار اینها جامعۀ اسلامی با تعدد فرقههای منحرف و نحلههای نوظهور مواجه است و افرادی که هر از گاهی سر بر میآورند و ادعای امامت دارند، همچون کسانی که پس از رحلت امام عسکری علیهالسلام به برادر ایشان جعفر فرزند امام هادی علیهالسلام مشهور به جعفر کذاب گرایش یافتند؛ به دلیل آن که فرزند امام عسکری علیهالسلام را ندیده بودند، به امامت او گرایش یافتند. دستهای از آنان وی را به عنوان جانشین امام یازدهم و دستهای دیگر او را به عنوان امام یازدهم میشناختند. به این فرقه «جعفریه» میگفتند. عدهای هم پس از انکار امامت امام حسن عسکری علیهالسلام به امامت اولین فرزند امام هادی علیهالسلام محمد که در حیات پدر فوت کرده بود، گرایش یافتند و به آنان «محمدیه» اطلاق شد.
امام حسن عسکری علیهالسلام در طول تاریخ امامت خویش بارها از این نوع فتنه خبر داده بودند و شیعیان و محبان خویش را از تفرقه بر حذر میداشتند. ابو غانم میگوید: از امام عسکری علیهالسلام شنیدم که میفرمود: در سال دویست و شصت پیروانم فرقه فرقه میشوند و در آن سال امام عسکری علیهالسلام رحلت فرمود و پیروان و یاورانش متفرق شدند، دستهای خود را منتسب به جعفر (پسر امام دهم) کردند و دستهای سرگردان شدند و دستهای به شک افتادند و دستهای در حالت تحیّر ایستادند و دستهای دیگر به توفیق خدای تعالی بر دین خود ثابت ماندند.
در روایتی دیگر موسی بغدادی میگوید: از امام عسکری علیهالسلام شنیدم که میفرمود: گویا شما را میبینم که پس از من دربارۀ خلیفۀ من اختلاف میکنید. آگاه باشید که هرکه مقرّ به ائمّۀ بعد از رسول خدا باشد، اما منکر فرزندم شود، مانند کسی است که به همۀ انبیای الهی و رسولانش اقرار داشته باشد، اما نبوت رسول اکرم را انکار کند و منکر رسول خدا مانند کسی است که جمیع انبیای الهی را انکار کند؛ زیرا اطاعت از آخر ما مانند اطاعت از اوّل ماست و منکر آخر ما مانند منکر اوّل ماست. آگاه باشید که برای فرزندم غیبتی است که مردم در آن شک کنند مگر کسی که خدای تعالی وی را حفظ فرماید؛ گفتند: ای فرزند رسول خدا، حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمد (نام اصلی امام عصر)؛ او امام و حجّت پس از من است. کسی که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیّت درگذشته است. آگاه باشید که برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان شوند و مبطلان در آن هلاک شوند و کسانی که برای آن وقت معیّن کنند دروغ گویند، سپس خروج میکند و گویا به پرچمهای سپیدی مینگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است.» (کمالالدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۰۹)
این نوع تبیین و روشنگریِ امام حسن عسکری علیهالسلام نشاندهندۀ آیندهنگری ایشان نسبت به مسائل پیش روی امت اسلام است؛ بلکه باید گفت امام با علم غیب خویش نسبت به آیندۀ جامعۀ مسلمین علم دارند و از قبل انذارها و هشدارهای لازم را جهت ارائۀ نسخههای نجات ارائه میدهند و تأکید میکنند در عصر غیبت جاهلان سرگردان میشوند «یَحَارُ فِیهَا الْجَاهِلُونَ» و اهل باطل به هلاکت میرسند «وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُبْطِلُون». جهل نیز به قرینۀ همین روایت، از عدم معرفت به امام حیّ حاصل میشود و سبب حیرت و سرگردانی افراد میشود.
نهایت اینکه اگر بخواهیم از همین سیرۀ امام حسن عسکری علیهالسلام درس بگیریم، باید همواره نسبت به معرفت امام معصوم اهتمام داشته باشیم و از باطل و مصادیق آن به صورت قلبی و عملی فاصله بگیریم. چه بسا افرادی که با جهلشان نسبت به امام معصوم پیرو اهل باطل شدند و دچار مهلکه شدند.
نگاهی گذرا به زندگی امام حسن عسکری(ع)/ امامی که زیارتش موجب نجات از غم میشود
دوران طلایی گسترش ارتباطات شیعیان در زمان امام حسن عسکری (ع)
شرح حدیثی از امام عسکری(ع) درباره شیوه سخنگفتن
کلیپ| راهکار امام حسن عسکری(ع) برای حفظ دین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج
ادامه مطلب را ببينيد
روضه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
قَالَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی الْمَرْضَهِ الَّتِی مَاتَ فِیهَا وَ أَنَا عِنْدَهُ إِذْ قَالَ لِخَادِمِهِ عَقِیدٍ وَ کَانَ الْخَادِمُ أَسْوَدَ نُوبِیّاً قَدْ خَدَمَ مِنْ قَبْلِهِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ رَبَّى الْحَسَنَ ع فَقَالَ لَهُ یَا عَقِیدُ أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُکَى فَأَغْلَى لَهُ ثُمَّ جَاءَتْ بِهِ صَقِیلُ الْجَارِیَهُ أُمُّ الْخَلَفِ ع فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّى ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ وَ قَالَ لِعَقِیدٍ ادْخُلِ الْبَیْتَ فَإِنَّکَ تَرَى صَبِیّاً سَاجِداً فَأْتِنِی بِهِ قَالَ أَبُو سَهْلٍ قَالَ عَقِیدٌ فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِیٍّ سَاجِدٍ رَافِعٌ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَأَوْجَزَ فِی صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَیِّدِی یَأْمُرُکَ بِالْخُرُوجِ إِلَیْهِ إِذْ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِیلُ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِیهِ الْحَسَنِ ع قَالَ أَبُو سَهْلٍ فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِیُّ بَیْنَ یَدَیْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّیُّ اللَّوْنِ وَ فِی شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَى وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَى بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَیِّئُونِی لِلصَّلَاهِ فَطُرِحَ فِی حَجْرِهِ مِنْدِیلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِیُّ وَاحِدَهً وَاحِدَهً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع أَبْشِرْ یَا بُنَیَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِیُّ وَ أَنْتَ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتُ وَلَدِی وَ وَصِیِّی وَ أَنَا وَلَدْتُکَ وَ أَنْتَ محمد بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلَدَکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتِمُ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرِینَ وَ بَشَّرَ بِکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ سَمَّاکَ وَ کَنَّاکَ بِذَلِکَ عَهِدَ إِلَیَّ أَبِی عَنْ آبَائِکَ الطَّاهِرِینَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.(۱)
پس ابو سهل گفت که: داخل شدم بر امام حسن عسکرى علیه السّلام در مرضى که به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم که امر فرمود خادم خود عقید را- و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت کرده بود حضرت امام علىّ نقى علیه السّلام را و پروریده و بزرگ کرده بود امام حسن علیه السّلام را- فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطکى، پس جوشانید و صیقل جاریه که مادر حضرت حجت علیه السّلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السّلام آورد. پس همین که قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مبارکش لرزید و قدح به دندان هاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق مى شوى مىبینى کودکى را به حال سجده او را بیاور نزد من. ابو سهل گوید که: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا کردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به کودکى که سر به سجده نهاده بود و انگشت سبّابه را به سوى آسمان بلند کرده بود، پس سلام کردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر کرد نماز را و چون تمام کرد عرض کردم که: سیّد من مى فرماید تو را که نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السّلام. ابو سهل مى گوید: چون آن کودک به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید سلام کرد نگاه کردم بر او. و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان. یعنى: دیدم که رنگ مبارکش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندان هایش گشاده است، همین که امام حسن علیه السّلام نگاهش به کودک افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى. اى سیّد اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من مى روم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیک شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطکى را گرفت به دست خویش و حرکت داد لب هایش را و سیرابش کرد، چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیّا کنید از براى نماز، پس در کنار آن حضرت دستمالى افکندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یک مرتبه یک مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح کرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السّلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرک من! تویى صاحب الزّمان و تویى مهدى و حجّت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و کودک من و منم پدر تو، تویى م ح مّ د بن الحسن، بن على، بن محمّد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمّد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السّلام و پدر تو است رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تویى خاتم ائمّه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نام و کنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو. پس وفات کرد امام حسن علیه السّلام در همان وقت- صلوات اللّه علیهم اجمعین. (۱٫ الغیبه، ص ۱۶۵ و بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۵۲، ص۱۶٫ . ۲٫ منتهى الآمال، شیخ عباس قمى)
***********
سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد
مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا
بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری
در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم
باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم
ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان
سروده باقری پور شهادت امام عسکری سال 1401
آقا امام عسکری علیه السلام همراه پدرش امام هادی در سن سیزده سالگی از مدینه به سامرا فراخوانده شد «هم زمان با سه خلیفه ستمگر عباسی معتز فرزند متوکل ، معتدی فرزند دیگر متوکل و معتمد پسر عموی آنها و اواخر عمرشان موفق برادر معتمد هم بود» ده سال در سامرا در عسکرگاه «پادگان نظامی» همراه پدرش تحت نظر بود تا اینکه پدرش امام هادی به شهادت رسید و در همان منزلی که تحت نظر بود دفن شد و امامت به امام عسکری رسید «ظاهرا سال اول امامت آقا بوده که با طی الارضی از سامرا به گرگان تشریف بردند و طبق قرار قبلی که با جعفر بن شریف گرگانی در سفر حج وی داشتند در منزل وی حضور یافتند و محدثین و بزرگان شیعیان در گرگان خدمت آقا حضور یافتند و مسائلی را که از قبل آماده کرده بودند از حضرتش سؤال کرده و جواب آن را گرفتند و امام بعد از ساعتی گپ و گفت با آنان به سامرا باز گشتند... تحت نظر بودن مانع از رفتن ایشان به گرگان و حضور یافتن در جمع شیعیان نشد» و امام عسکری شش سال دوران امامتش هم بعد از پدر تحت نظر بود تا اینکه بر اثر زهری که معتمد به او داده بود مسموم شده بود آدم مسموم هم زیاد عطش دارد به خادمش عقید فرمود آب مصطکی «گیاهی دارویی است» برایم مهیا کن خادم آب را مهیا کرد ریخت داخل ظرفی آورد داد دست آقا خواست بنوشد نتوانست دست آقا تکان میخورد ظرف آب به دندانهای آقا میخورد فرمود برو اون کودکی که تو اون حجره هست، بگو بیاد؛ رفتم اون حجره دیدم یه ماه شب چهارده گوشه حجره مشغول عبادته، آقامون حجت ابن الحسن علیه السلام بود، گفتم پدرتان... آقا سراسیمه اومد کنار بابا نشست سر بابا رو بغل گرفت، تا امام عسکری علیه السلام ایشون را دید، فرمود: یا سید أَهْلَ الْبَیْتِ اسْقِنَا المَاءٍ” ای آقای اهلبیت تشنمه به من آب بنوشان؛ اسْقِنَا المَاءٍ (آخ بمیرم) هر طوری بود نذاشت بابا لب تشنه از دنیا بره”اما لایوم کیومک یا ابا عبدالله.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
ویژه نامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
روضه لحضات آخر عمر پربرکت امام حسن عسکری(ع)
روضه شهادت امام حسن عسکری، آن ساعتی که امام زمان علیه السلام بر بالین پدر بزرگوارشان حاضر شده و با دست مبارکشان آب در دهان پدر می ریختند.
روضه خوان : حجت الاسلام رفیعی
منبع : کتاب روضه های استاد رفیعی، ص77.
امشب دل های شما را روانه کنم کنار حرم با صفای امام حسن عسگری. ان شاءالله یک شی دسته جمعی از نزدیک عرض ادب کنیم. معمولا هر کجا مجلسی بگیرند اگر کسی صاحب عزا را نشناسد سؤال می کند که صاحب ای مجلس کیست؟ می خواهم بگویم امشب صاحب این مجلس و محفل امام زمان است؛ حجة بن الحسن است. غالبا مردم می روند پیش فرزندان تسلیت عرض می کنند. ما هم امشب بگوییم: یا بقیةالله، آجرک الله، چه کردند با پدرتان امام حسن؟
ساعات آخر عمر، امام حسن عسگری علیه السلام رو به غلامش عقید کرد و فرمود: به آن حجره برو، کودکی را می بینی که در پشت پرده به سجده افتاده است، او را نزد من بیاور. غلام به آن جا رفت، کودکی را که چهره ای درخشان داشت در حال سجده دید، او را متوجه کرد نزد پدر آمد. وقتی نگاه امام حسن عسگری به چهره ی نورانی امام زمان افتاد، گریه کرد و فرمود: یا سیّد اهل بیته إسقنی الماء فانی ذاهب الی ربّی؛ ای سرور اهل خانه ی من، به من آب بیاشام همانا من به سوی پروردگارم می روم( وفاتم نزدیک است)
در حالی که دست های امام عسکری از شدت مسمومیت می لرزید، حضرت ولیّ عصر (عج) با دست های مبارک خود آب در دهان مبارک پدر می ریخت.[1] بعد از مدتی امام به شهادت رسید، امام زمان هم بر بدن پدر نماز خواندند.[2] نمی دانم با چه حالی امام زمان بر بدن بابا نماز خواندند؟
کربلا هم طایفه ی بنی اسد آمدند. نخست تصمیم داشتندبدن امام حسین را دفن کنند، ولی پیکر او سایر شهدا را که سر در بدن نداشتند، نشناختند. حیران بودند چه کنند؟ ناگاه دیدند سوار ناشناسی نزد آن ها آمد و به آن ها گفت: برای چه اینجا آمده اید؟ گفتند: برای دفن این اجساد مطهر آمده ایم ولی بدن ها را نمی شناسیم.
صدا زد، من این بدن ها را می شناسم. آمد کنار بدن بابا، گریه کرد و قبری مهیا کرد، بدن بابا را به خاک سپرد. قبر را پوشاند و با سر انگشت روی قبر نوشت:
هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب الذی قتلوه عطشانا غریبا؛ این قبر حسین بن علی بن ابیطالب است که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.[3]
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار، ج52، ص16؛ غیبة الطوسی، ص273؛ منتخب الانوار، ص142.
[2] منتهی الآمال، ص1206؛ سوگنامه آل محمد، ص149.
[3] سوگنامه آل محمد،ص 406-408.
متن مقتل امام حسن عسکری(ع) -( نحوه شهادت امام حسن عسگری(ع))
مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان، به نقل از قول اسماعیل بن علی - معروف به ابوسهل نوبختی حکایت می کنند:
در آن روزهایی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود - که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و دیدار حضرت رفتم. پس از آن که لحظه ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می نگریستم ناگاه دیدم حضرت، خادم خود را(که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود: ای عقید! مقداری آب - به همراه داروی مصطکی - بجوشان و بگذار سرد شود. همین که آب، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام آورد تا بیاشامد.
موقعی که حضرت ظرف آب را با دست های مبارک خود گرفت، لرزه و رعشه بر دست های حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می بینی که در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید.
خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی که امام علیه السلام اشاره نمود رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است .
بر او سلام کردم، آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد.
پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می فرماید شما نزد او بروید. در همین لحظه ، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک - که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است. - نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: ای سید اهلبیت خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می روم. آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد.
آنگاه فرمود: مرا آماده کنید که می خواهم نماز بخوانم، پس آن کودک حوله ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضو داد و چون حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود: پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (محمد) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسول خدا(ص) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.منبع:منتهی الامال؛ ص ۱۰۳۸
روضه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به نفس سیدرضا نریمانی
متن روضه امام حسن عسكری علیه السلام_سید مهدی میرداماد
ماجرای شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام)
متن سخنرانی ذکر مصیبت امام حسن عسکری
ذکر مصیبت امام حسن عسكری علیه السلام
ذكر مصیبت امام حسن عسكری علیه السلام
ذكر مصیبت امام حسن عسكری علیه السلام
شهادت جانگداز امام حسن عسکرى(ع)
جعفر کذاب کیست؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد
راهکار امام حسن عسکری(ع) برای حفظ دین/ نگاهی به اوضاع سیاسی، و اقدامات دوران امامت بنیانگذار انتظار، در گفتوگوی قدس با حجتالاسلام حامد کاشانی
در گفتوگویی مفصل با حجتالاسلام حامد کاشانی، کارشناس تاریخ اسلام؛ اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقدامات امام حسن عسکری(ع) را بررسی کردیم.
پس از شهادت امام هادی(ع) در سال 254هجری، امامت شیعیان به فرزند 22ساله او، امام حسن عسکری(ع) رسید. امامی مظلوم و غریب که هر چند کوتاهترین مدت امامت را در میان ائمه اطهار(ع) داشت اما در این 6سال، اتفاقات مهم و ارزشمندی مانند آماده کردن شیعیان برای دوران غیبت، معرفی آخرین امام به شیعیان خاص، خاموش کردن فتنههای عقیدتی و همینطور گسترش روزافزون مکتب تشیع به برکت وجود ایشان واقع شد. آثار مهمی مانند تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام(ع) میرسیدند هم از دیگر کارهای اثرگذار آن حضرت است.
در گفتوگویی مفصل با حجتالاسلام حامد کاشانی، کارشناس تاریخ اسلام؛ اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقدامات امام حسن عسکری(ع) را بررسی کردیم که با توجه به فضای محدود، بخشی از آن را از نظر میگذرانید.
عصر امام عسکری(ع)، سختترین دوران حیات شیعه
حجتالاسلام کاشانی در ابتدا با اشاره به عظمت و محرومیت امام حسن عسکری(ع) میگوید: اعتقاد به ولادت حضرت مهدی(عج) و اندیشه مهدویت و پنهانبودن قائم آلمحمد(عج) از دیدگان، از صدر اسلام نزد شیعیان امری روشن و بدیهی و دارای اهمیت بسیار بوده است. تاریخنگاران و تبارشناسان غیرشیعی نیز درباره ولادت امام مهدی(عج) سخنها گفته بودند. از آنجایی که حکومت میدانست امامت شیعی به پسر منتقل میشود، از ظهور مهدی موعود در بیم و هراس بود، به همین دلیل برای حفظ جان حضرت(عج)، هیچ کسی حتی برادرهای امام عسکری(ع) از فرزند داشتن ایشان خبر نداشت که این امر حکایت از مظلومیت حضرت دارد؛ آن هم در شرایطی که خانههای بنیهاشم و بهطور خاص خانه امام حسنعسکری(ع) تحت مراقبت و کنترل شدید مأموران مخفی و علنی دولت قرار داشت.
او اضافه میکند: امام عسکری(ع) مدت زیادی از عمر شریفش را در پادگان و زندان محصور بود، اما با وجود تمام این محدودیتها، تلاش میکرد ارتباط فرهنگی و اجتماعی خود را با تشکل و پیروانش برقرار کند. در آن دوران، بحران شدید اعتقادی برای شیعیان به وجود آمده بود. بحرانی که شیعیان تا آن زمان تجربه نکرده بودند. عبور از آن شرایط سخت نیاز به نقش بزرگ فرهنگی و تلاشی هوشمندانه داشت. امام عسکری(ع) از این دوران سخت و تلخ اینگونه یاد میکند که هیچ کدام از پدران من چنین دورانی به خود ندیدهاند «ما مُنیَ احدٌ من آبائی بمثل ما منیت به من شک هذه العصابة فی» دورانی که با ایجاد تردید و شک در امر امامت همراه بود.
راهکار امام حسن عسکری(ع) برای حفظ دین
این کارشناس تاریخ اسلام اظهار میکند: در آن دوران مشکلات سیاسی و سختگیریهای خلفای عباسی درقبال ائمه(ع) سبب بروز مشکلاتی میان شیعیان شده بود، زیرا علاوه بر محرمانه بودن تولد و نگهداری و وصایت امام زمان(عج)، دوران غیبت نیز آغاز شده بود. هر چند میراث عظیم احادیث مهدوی و استقرار سیستم ارتباطی قوی میان امام عسکری(ع) و شیعیان ایشان پشتوانه امامت امام زمان(عج) بود اما با این وجود، شماری به خاطر اطلاع نداشتن از فرزند امام(ع) در امامت امام یازدهم دچار تردید شدند. در آن سال پیروان و یاران ایشان متفرق شدند. دستهای خود را منتسب به جعفر کذاب، برادر حضرت دانستند، گروهی سرگردان شدند و عدهای به شک افتادند. دستهای نیز در حالت تحیر مانده و گمان میکردند امام عسکری(ع) خود امام زمان(عج) است و جمعی دیگر به توفیق خداوند متعال بر دین خود ثابت ماندند.
او یادآور میشود: در این شرایط بسیار بسیار پیچیده، امام حسن عسکری(ع) سطح فهم عموم جامعه را ارتقا داد. آن حضرت برای شناساندن معارف به مردم، دین را از حوزههای علمیه به خانهها برد. امام هادی و امام عسکری(ع) دین را از میان خواص به عوام، از حدیث به مناسک و از علم به زیارت جامعه و زیارت اربعین و... بردند.
جلوههای هدایت در سیره و سخن امام عسکری(ع)
حجتالاسلام کاشانی بیان میکند: ممکن است به صورت کلی امام حسن عسکری(ع) را بشناسیم، مانند زیارت نورانی جامعهکبیره که دوره امامشناسی است ولی درباره رفتار امام(ع) شناخت کمی داریم. اگر از شما سؤال شود چند روایت از امام هادی(ع) یا امام حسن عسکری(ع) حفظ هستید، به احتمال زیاد تعداد اندکی را بهخاطر خواهید آورد، ولی دستکم 6-5 جمله ابتدایی زیارت نورانی جامعه کبیره را که از متقنترین، صحیحترین و جامعترین متون زیارتی شیعه بوده و علاوه بر بیان اصل امامت، مسئله مهدویت و دوران ظهور حضرت مهدی(عج) را نیز مورد توجه قرار داده؛ حفظ هستید. این حفظ بودن و به خاطر داشتن یعنی اهل بیت(ع)، سطح فهم شیعیان را با مناسک بالا میبرند. وقتی آن معارفی که دست خواص و علما وجود دارد، در زیارتنامه بیاید، مردم با حال و اشک میخوانند و در قلب و دلشان ثبت میشود.
او تأکید میکند: یازدهمین امام شیعیان با راهکارهای اثربخش خود اجتماع شیعیان را تقویت و میان آنان محبت ایجاد کرد. علاوه بر آن، حضرت در سخنان و بیانات گهربارش توصیههای کاربردی مهمی درباره اخلاق، رفتار، گفتار و کردار در جامعه بیان فرموده است. بهطور نمونه اگر قصد دارید اهل بیت(ع) را به جامعه معرفی کنید؛ امام حسن عسکری(ع) در این زمینه فرموده است: «جُرُّوا إِلَینا کلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کلَّ قَبیح» یعنی با محبت، دلها را به سمت ما بکشانید. اگر ما را ببینند، جذب میشوند. با آنان لجبازی نکنید، طعنه نزنید و دل آنان را نسوزانید وگرنه دور میشوند.
حفظ شبکه ارتباطی شیعیان
این کارشناس تاریخ اسلام به یکی دیگر از ویژگیهای جامع امام عسکری(ع) پرداخته و توضیح میدهد: یازدهمین امام شیعیان فرمود: «ما پناهگاهی هستیم برای کسی که به ما پناه آورد و نوری هستیم برای آن که از ما پرتو طلبد و موجب مصونیت کسی هستیم که از ما پناه جوید. هر که ما را دوست بدارد در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر که از راه ما کج شود به سوی آتش ره خواهد برد». ایشان پناهگاه هستند از این رو غیرشیعیان هم به ایشان پناه میبرند و ایشان پاسخ میدهد. هر که غرق گناه است ولی نمیتواند توبه کند، بیپناه است و پناه ندارد یا گرفتار است ما او را در پناه و حفاظ قرار میدهیم.
حجتالاسلام کاشانی تصریح میکند: امام عسکری(ع) در دوران امامت خود با توجه به محدودیتهای سیاسی شدید، از راههای مختلف برای حفظ تشیع و ایجاد آمادگی و زمینهسازی برای امامت و غیبت امام زمان(عج) استفاده میکرد. این راهها شامل بیانات، رهنمودها و حمایتهای فکری، عقیدتی، اجتماعی و اقتصادی همینطور ایجاد راههایی برای ارتباط بیشتر با شیعیان در مناطق مختلف از راه تعیین نمایندگی و نیابت و پیام و مکاتبه و مبادلهنامه و اعلامیه بود. افزون بر آن به تربیت شاگردان هم میپرداخت تا بتوانند برای هدایت شیعیان اقدام کنند. آن حضرت در خفقان دوران امامت خود، مکتب انتظار را پایهگذاری کرد و نهایت در هشتم ربیعالاول سال 260 هجری در حالیکه بیشتر از 28 سال سن نداشت، در اوج مظلومیت به شهادت رسید.
امام حسن عسکری (ع) + چکیده و نمودار | دکتر رجبی دوانی - ایمانور
امام حسن عسکری علیهالسلام - ویکینور، دانشنامهٔ تخصصی
امام حسن عسکری علیه السلام - دانشنامه اسلامی
امام حسن عسکری علیهالسلام - ویکی شیعه
امام حسن عسکری (علیهالسلام) - ویکی فقه
حسن عسکری - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
چهل حدیث از امام حسن عسگری(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع
ادامه مطلب را ببينيد