امام خمینی(ره) با بها دادن به جایگاه مردم در نظام سیاسی، انقلاب اسلامی را در جهان منحصربه‌فرد ساخت

قدس آنلاین/هدی احمدی

خردادماه هر سال یادآور عروج ملکوتی بزرگمردی است که به اعتراف دوست و دشمن، نقش مؤثری در حیات سیاسی و فکری مردم ایران و خیل کثیر آزادیخواهان جهان داشت. امام خمینی(ره) در عصر تباهی اندیشه بشری به سان خورشیدی است که با انوار ملکوتی خود، شب ظلمانی ملت ایران را به نور بصیرت منور ساخت و حیات طیبه و روحانی را برای تشنگان کوثر معنویت و قلوب شکسته انسان‌های خداجو به ارمغان آورد. او به حق آموزگار عرصه‌های فقاهت و دیانت، سیاست و حکومت، عرفان و تهجد بود که با نوآوری در عرصه اندیشه و عمل، افق روشنی به روی مردم ایران و مسلمانان و آزادیخواهان جهان گشود.

امام خمینی(ره) با بها دادن به جایگاه مردم در نظام سیاسی، انقلاب اسلامی را در جهان منحصربه‌فرد ساخت

زمان مطالعه: ۶ دقیقه

حجت‌الاسلام دکتر محمد ملک‌زاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه هدایت کشتی انقلاب اسلامی ایران در جهان معاصر توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی، اتفاق کوچکی نبود که ابعاد آن در چهارچوب مرزهای سرزمینی ایران بگنجد، می‌گوید: به تعبیر روژه گارودی فیلسوف شهیر فرانسوی: «انقلابی که به رهبری امام خمینی(ره) روی داد، به یک جامعه و یک کشور اختصاص نداشت بلکه متعلق به تمدن بشری بود؛ انقلاب اسلامی، همچون نهضت انبیاء مختص همه انسان‌ها و همه جوامع است».

او با توجه به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به جایگاه مشارکت سیاسی مردم از دیدگاه امام خمینی(ره) پرداخته و توضیح می‌دهد: به اذعان تحلیل‌گران سیاسی، کیفیت رهبری امام در انقلاب اسلامی از جمله پدیده‌های نادر و ویژگی‌های منحصر به فرد رهبر فرزانه‌ای است که از عمق توده‌ها برخاست و از نگاه دوست و دشمن به گونه کم سابقه‌ای دارای مشروعیت، اقتدار و جایگاه قانونی و مردمی بود. میشل فوکو با بی‌نظیر دانستن نقش رهبری در انقلاب ایران نسبت به انقلاب‌های دیگر می‌گوید: «شخصیت آیت‌الله خمینی پهلو به افسانه‌ها می‌زند. هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی‌ای حتی به پشتیبانی همه رسانه‌های کشورش نمی‌تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند». لوسین ژرژ نیز در مقاله‌ای که پس از مصاحبه با امام خمینی(ره) در روزنامه لوموند پاریس و ماه‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی چاپ کرد با اشاره به زندگی ساده و در عین حال مقتدرانه امام می‌نویسد: «اگر آیت‌الله خمینی قدرت آن را دارد که ایران را به حرکت درآورد و قیام برانگیزد، این قدرت مسلماً ناشی از جاه و منزلت مادی او نیست بلکه از تسلط و اقتدار وی بر افکار مردم ایران است؛ اقتداری که پس از تبعید وی از ایران به جای آن که کم شود، ده‌ها برابر افزایش یافته است». از این رو بی‌تردید می‌توان گفت یکی از عواملی که این انقلاب را در جهان منحصر به فرد ساخته است، رهبری و هدایت آن توسط شخص امام خمینی(ره) می‌باشد.

این استاد حوزه و دانشگاه اظهار می‌کند: این شخصیت امام(ره) بود که ملت و کشور ایران اسلامی را در جهان شناخته شده و سرافراز ساخت و اذهان جهانیان را متوجه این سرزمین نمود. «فواز جرجیس» با اشاره به این حقیقت به برخی استنادات در این زمینه اشاره می‌کند: «وجود بیش از پنجاه هزار سایت در مورد امام خمینی و ایران اسلامی و صدها کتاب، مقاله و پژوهش درباره موضوع انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی ایران چگونه ذهن غرب را به خود مشغول کرده است و این در حالی است که قبل از پیروزی انقلاب، ایران تنها در بین برخی دولتمردان و سیاستمداران رده بالا و برخی کمپانی‌های فروش اسلحه شناخته شده بود». بنابراین از مهم‌ترین دلایل تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در مناطق مختلف جهان، جایگاه رفیع رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است که این شخصیت در مناطق مختلف جهان از آن برخوردار بود؛ پدیده انقلاب اسلامی، به دلیل برخورداری از سه ویژگی مهم دینی و مردمی بودن و شخصیت ممتاز رهبری؛ انقلابی مستقل، بدیع و منحصر به فرد در دوران معاصر به شمار می‌آید.

عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه یادآور می‌شود: امام خمینی(ره) به نقش و جایگاه واقعی مردم در نظام سیاسی اعتقاد داشت. ایشان نظام اسلامی را بر پایه احکام مترقی اسلام و با حمایت و پشتیبانی داوطلبانه مردم که برگرفته از اعتقادات قلبی آنان است استوار می‌دانست نه آن گونه که لیبرال دموکراسی، استفاده ابزاری از مردم را برای فریب افکار عمومی بکار می‌برند. لذا می‌فرمود: «حکومت ما جمهوری است و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و با همه مظاهر تمدن موافق». ایشان در اوج نهضت مردم در انقلاب اسلامی فرمود: «ما اگر موفق بشویم و جمهوری اسلامی را با محتوای اسلام پیاده کنیم و یک حکومت به تمام معنی در ایران به پا کنیم این الگو خواهد شد از برای همه کشورها که معنای دموکراسی را به آن معنای حقیقی نه به آن معنای طرحی بدون حقیقت، و معنای آزادی را به معنای حقیقی نه به آن معنایی که برای اغفال دیگران است. ان شاء الله پیاده بشود».

دکتر ملک‌زاده تبیین می‌کند: امام(ره) معتقد بود دموکراسی واقعی در نظام جمهوری اسلامی تجملی می‏یابد؛ آنچه غربی‌ها از مفهوم دموکراسی و آزادی ادعا می‏کنند، در واقع فریبی بیش نیست زیرا آنان به مفهوم واقعی مردمسالاری و آزادی پایبند نیستند و افکار عمومی را فریب می‏دهند. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند از امام پرسید: «حضرتعالی می‏فرمایید که بایستی در ایران، جمهوری اسلامی استقرار یابد و این برای ما فرانسوی‌ها چندان مفهوم نیست زیرا که جمهوری می‏تواند بدون پایه مذهبی باشد. نظر شما چیست؟ آیا جمهوری شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتی استوار می‏باشد؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟» امام در پاسخ فرمود: «اما جمهوری به همان معنایی است که در همه جا جمهوری است لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی‌ای متکی است که قانون اسلام می‏باشد این که ما جمهوری اسلامی می‏گوییم برای این است که همه شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می‏شود. اینها بر اسلام متکی است. لکن انتخابات با ملت است». بر این اساس ایشان از ابتدا به دفاع قاطعانه از عنوان «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» پرداخت و فرمود «عنوان جمهوری اسلامی نظیر و نمونه‌ای در جهان خارج ندارد».

این پژوهشگر دینی عنوان می‌کند: برای درک بیشتر نقش و جایگاه مردم در حکومت اسلامی از دیدگاه امام(ره) می‏توان به برداشت ایشان از مفهوم جمهوری اسلامی که امروز از آن با عنوان مردم سالاری دینی یاد می‏کنیم توجه داشت. با عنایت به تأکیدات فراوان امام بر نقش مردم در نظام جمهوری اسلامی و این که مردم نقش اصلی برای به تحقق رساندن و فعلیت بخشیدن به نظام اسلامی برعهده دارند می‏توان به جایگاه مهم آنان در حکومت از نظر امام پی برد. زیرا اگر مردم نباشند یا اکثریت رضایت قلبی نداشته باشند نظام اسلامی هرگز به فعلیت نخواهد رسید. بنابراین مهم‌ترین عنصر در مبحث نقش مردم در حکومت اسلامی عنصر اراده و خواست آگاهانه و آزادانه آنان در این امر می‏باشد. بدون آزادی و اراده مردم، حکومت اسلامی تشکیل نمی‏شود.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خاطرنشان می‌کند: مردم مسلمان، آزادانه و آگاهانه به نظام اسلامی رأی می‏دهند و این همان چیزی است که نظام اسلامی را از لیبرال دموکراسی غربی متمایز می‌کند. تأکید مستمر امام بر مردمی بودن حکومت هم به همین معناست ایشان در پاسخ به این پرسش که چرا دولت بختیار غیر قانونی است فرمودند: «به دلیل مخالفت همه مردم، بختیار را شاه نصب کرده است و مردم همه با شاه مخالفند و او را عزل کرده‌اند و در تظاهرات و راهپیمایی‌ها مکرر این معنی را ثابت کرده‌اند. دولت قانونی باید از مردم و برای مردم باشد نه مخالف مردم». پس از تاسیس نظام جمهوری اسلامی نیز فرمود: «این مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کند و مسئولیت امور را به دست آنان سپارند». ایشان همچنین در بیان ضوابطی که در جمهوری اسلامی باید حاکم باشد. ضمن برشمردن مهم‌ترین آنها می‏فرماید: «متکی به آراء ملت باشد به گونه‌ای که تمام آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادی که باید مسئولیت و زمام امور را بدست گیرند شریک باشند. در این حکومت به طور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیم گیری‌ها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند نمی‏توانند به تنهایی تصمیم بگیرند».

حجت‌الاسلام ملک‌زاده در پایان می‌گوید: با گذشت 32 سال از غروب جانگداز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امروز امام خمینی(ره) گرچه به ظاهر در میان ما نیست اما او همچنان بر قلبها و ذهن‌های ما و تمام انسان‌های عاشق جهان حکومت می‌کند؛ امروز یاد امام و افکار و اندیشه‌های او در جای جای کشور ایران و جهان اسلام، در غزه و لبنان، در عراق، سوریه، یمن و... حاکم است. امروز مدافعان حریم اهل بیت(ع) و دلداگان راه امام و نایب ایشان در عراق و سوریه و غزه و لبنان از آرمان‌های اسلام ناب و انقلاب اسلامی پاسداری می‌کنند. امروز امام(ره) زنده است چرا که آرمانهای او و ملت بزرگ ایران و آزادیخواهان و پیروان امام زنده‌اند. ملت بزرگ ایران با امام و رهبر خویش پیمان بسته است که با حضور حماسی و پیوسته خود در صحنه‌های مختلف سیاسی انقلاب اسلامی راه امام خمینی(ره) را تا ظهور حضرت ولیعصر(عج) تداوم بخشد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ | 20:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اندیشه‌های امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان

احیای اسلام واقعی برای امت مسلمان، مبارزه با استکبار و بسیاری دیگر از وجوه اندیشه امام(ره) که با پیروزی انقلاب اسلامی ظهور و بروز کرد، اندیشمندان غیر ایرانی را به خود جذب و آنها را وادار که بیشتر در آن غورکرده و برای ملت‌های خود بازگو کنند.

اندیشه‌های امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، امروز همه به نیکی می‌دانند انقلاب اسلامی در ابتدا یک محال به نظر می‌رسید، به عبارت دیگر شاید در اوایل سال ۵۷ هیچ کس گمان نمی‌کرد که قرار است این سال نقطه عطف تاریخ ایران از باستان تا امروز باشد. جزیره ثبات را همه امن و امان می‌دانستند و کمتر کسی گمان می‌کرد قرار است ایران سرزمینی شود که در آن اندیشه‌ای تازه ظهور و بروز یابد.

به عبارت دیگر کسی فکرش را هم نمی‌کرد، نهضتی که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده بود و حکومت پهلوی در این اندیشه سیر می‌کرد که آن را در نطفه خفه کرده است، چناچه اسدالله علم، نخست وزیر وقت و شخص نزدیک به شاه، همواره افتخار آن را مخصوص به خود می‌دانست؛ به ثمر بنشیند و تمام معادلات جهان را بر هم زند.

۱۵ خردادماه جلوه جلوداری روحانیون در جامعه ایرانی است و آزمونی که مردم ایران از آن با سربلندی بیرون آمدند و با اعتقاد راسخ به وعده الهی در نهایت به پیروزی رسیدند.

اندیشه‌های امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان

اگرچه مردم ایران می‌دانستند در پیروی از بزرگ‌مرد تاریخ ایران در حال تحقق چه اتفاقی هستند و همانطور که رهبر آنها به خوبی تبیین کرده بود، باید در مقابل ظالم بایستند و به ظلم پایان دهند و انسان را آزاد کنند، اما اندیشمندان و تحلیلگران دیگر نقاط جهان نمی‌دانستند در ایران چه اتفاقی در حال روی دادن است؟ بنابراین در تکاپوی فهم چگونگی آن برآمدند و به دنبال این سئوال رفتند که نهضت اسلامی چرا در کشور ایران رخ داده است؟ برای پاسخ به این سئوال طبیعتا باید به دنبال شناخت رهبر آن می‌رفتند، به عبارت دیگر این اندیشمندان برای رهیافت به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی چاره‌ای جز شناخت امام خمینی(ره)، رهبر این انقلاب بزرگ نداشتند چراکه خمینی(ره) کبیر دست به اقدامی زد که ۱۴۰۰ سال دشمنان اسلام تلاش کردند آن را مسکوت نگاه دارند.

در تمام این سال‌ها، غاصبان حکومت و دشمنان دین کوشش کردند راه حکومت را از اسلام جدا کنند، چنان که وقتی انقلاب مشروطیت نیز به پیروزی رسید روحانیت پس از ایفای نقش خود در پیروزی، تلاشی برای برقراری حکومت نکرد و همچنان عرصه را برای دیگران خالی گذاشت، به همین منظور بود که هیچ کس فکرش را هم نمی‌برد بزرگترین رویداد قرن بیستم را روحانیون رقم زنند و طرحی نو از حکومت اسلامی در اندازند.

اندیشه‌های امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان

امروزی کردن اسلام

بنابراین اندیشه‌های امام خمینی(ره) به عنوان مبتکر این راه و احیای حکومت واقعی اسلامی مورد توجه قرار گرفت، به عنوان نمونه مطانیوس یوسف حبیب اندیشمند سوری در این باره می‌گوید: «سخن گفتن در مورد تمام وجوه و ابعاد نوآوری موجود در اندیشه و فقه امـام خمینی(س) تقریباً محال است ولی آنچه در چهارچوب این بحث بـه ما مربوط می‌شود اشاره به ابعاد سیاسی و اجتماعی این نواندیشی می‌باشد که به نوبه خود، یک بعد اساسی در زمینه امروزی کردن اسلام و فهم آن و همچنین آسان کردن فهم آن برای دیگران به شمار می‌رود.»

اندیشمندان عرب، حرکت امام خمینی(ره) را اقدامی در راستای رساندن اسلام به جایگاه واقعی خود خواندند. برای مثال محمدتوفیق المقداد، اندیشمند لبنانی می‌گوید: «بدون تردید می‌توان گفت امام خمینی با رشد و شکوفایی چشمگیری که به دین اسلام بخشیدند، توانایی این دین را نسبت به درنوردیدن دوران‌ها و رسیدن به جایگاه شایسته خود که همان رهبری و جهت‌دهی زندگی سیاسی مرتبط با مسائل کلی امت اسلامی می‌باشد، به اثبات رساندند؛ به نحوی که دین اسلام نقش تأثیرگذار خود را در سیاست بین‌الملل و در برابر ایدئولوژی‌های دیگری که رژیم‌های حاکم در جهان بر اساس آن بنا شده، ایفا نماید.

ظهور مقتدرانه اسلام توسط امام خمینی از طریق پیروزی بر رژیم شاه و برپاسازی حکومت جمهوری اسلامی در ایران بر پایه فقه سیاسی اسلام از لحاظ نظری و شیوه پیاده‌سازی هوشیارانه و زیرکانه آن با توجه به شرایط روز، از لحاظ عملی متکی بوده است؛ با این هدف که این دین آسمانی پس از قرن‌های طولانی که در حاشیه نگه داشته شده و از صحنه زندگی اجتماعی کنار نهاده شده بود به قبله‌ای برای امت‌ مسلمان تبدیل شود و این امر نقطه آغازی برای احیای جنبش رهایی از سلطه قدرت‌های استکباری باشد».

پیشوایی مستقل از غرب و شرق

این اندیشمند لبنانی، رژیم امام خمینی(ره) را برگرفته از مطالعات عمیق در متون شرعی یعنی قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) می‌داند. اتفاقی که این رژیم سیاسی را متفاوت‌تر از سایر حکومت‌ها می‌کند. در همین رابطه شیخ حسن بغدادی، دیگر اندیشمند لبنانی که به مطالعه شخصیت امام پرداخته این تفاوت را چنین بیان می‌کند: «با مطالعه شخصیت امام خمینی پیشوایی که مستقل از شرق و غرب بوده و مانند دیگر زمامدارانی که با نیرنگ و تزویر بر مقدرات مردم جوامع‌شان مسلط گردیده‌اند، بر مردم ایران تحمیل نگردیده است درمی‌یابیم که ارتباط تنگاتنگ بین مردم ایران و آن حضرت به طور تصادفی و بدون علت به وجود نیامده، بلکه اسباب و علل مخصوص خود را داراست که از جمله آن رفتاری است که ایشان را بر اساس قول حضرت علی(ع) هر کس میان خود و خداوند را اصلاح نماید، خداوند رابطه میان او و مردم را اصلاح و نیکو می‌گرداند برجسته ساخته است. بنابراین، بی‌اعتنایی به خود و پاکسازی نفس از ناخالصی‌ها بهره‌مند شدن از صفات کمال و شناخت و مبارزه طولانی با نفس و رام کردن آن به واسطه دوری از لذت‌ها، هوس‌ها و خوشی‌ها، پایگاه و پایه اساسی شخصیت یک رهبر را تشکیل می‌دهد؛ همان چیزی که در عالم اخلاق به آن تجسم صفات پسندیده که جنبه انسانی را بر غریزه حیوانی برتری می بخشد، گفته می‌شود.»

در بررسی آثار اندیشمندان سایر نقاط جهان درباره امام خمینی(ره) به نکته دیگری نیز برمی‌خوریم، بسیاری از این افراد یکی از وجوه برجسته حرکت امام خمینی(ره) را احیای اسلام می‌دانند، به عنوان نمونه ماناس کیاتیثاری از کشور تایلند بیان می‌کند: «جهان در سال ۱۹۷۹ شاهد مرد بزرگی بود که آمد و مسئولیت سنگین هدایت مردم به راه راست را به عهده گرفت، ایشان امام خمینی، بودند که با رهبری انقلاب اسلامی، اصول اسلام را برای امت مسلمان احیا نمودند. تلاش ایشان نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان تاثیرگذار بود ایشان پایه‌گذار مبارزات متعددی علیه شاه مستکبر که تحت نفوذ قدرت‌های برتر سعی در از میان بردن اسلام داشت، بودند. امام خمینی(س) امت اسلام را در شناخت اسلام واقعی بیدار نمودند. انقلاب اسلامی به رهبری ایشان موجب تحول جهان اسلام و ایجاد و توسعه رهیافت‌های اسلامی در زندگی و افکار گردیده که می‌توانیم آن را بیداری اسلامی که جایگزین بیداری غربی و سکولاری گشته، بنامیم.»

سیدغیور حسین اندیشمند پاکستانی نیز در همین راستا معتقد است: «امام خمینی(ره) ثابت کردند اسلام دینی با تکالیف محدود نبوده، بلکه با تلاش و عمل همراه می‌باشد. پس از انقلاب اسلامی، اسلام دوباره به عنوان یک نیروی پرقدرت جهانی در امور سیاسی مسلمانان پدیدار گشت... انقلاب ایران درس‌هایی را برای بیداری مسلمانان ارائه نمود، اسلام را به عنوان یک روش جامعه زندگی در نظم بخشیدن به اعمال عبادی و اجتماعی معرفی کرد و همچنین از آن به عنوان دین و حکومت، حکومت و سیاست، اقتصاد و سازمان‌های اجتماعی، آموزش و اخلاقیات و عبادت و دفاع مقدس یاد کرد... انقلاب اسلامی و پیام‌های امام خمینی(ره) مسلمانان را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بسیج نمود؛ پارامترهای جدیدی را برای جهان اسلام فراهم آورد و اصول اخلاقی و معنویت را به امور سیاسی القا کرد».

اندیشه‌های امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان

انقلاب اسلامی، شگفتی بزرگ قرن

در بررسی آثار اندیشمندان غیر ایرانی نکته دیگری هم به چشم می‌آید که همان شگفتی همگانی از این اتفاق بزرگ است چراکه به ظن آنها انقلاب امام خمینی(ره) برای همیشه چهره جهان را تغییر داد.

مبارک هنیا از کشور کنیا درباره شگفتی انقلاب اسلامی معتقد است: «اقتدار انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی(ره) مسلمانان و جماعت غیر مسلمان را شگفت زده و متحیر ساخت. انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) برای همیشه چهره و روند جغرافیای سیاسی جهان را تغییر داد.»

همچنین سید راشد احد اندیشمند دیگری از پاکستان معتقد است امام خمینی(ره) روند تاریخ را تغییر داده است. به گفته او با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران امام ترس و دلهره را در قلب استکبار جهانی و نور امید را در قلب امت اسلام، امتی که مدت‌ها از شکست و تحقیر توسط قدرت‌های کافر رنج می‌برد، پدید آورد؛ انقلابی که به رهبری امام با پشتیبانی مردم ایران پدید آمد انقلاب و ارزش‌های معنوی بر ارزش‌های مادی بود و منجر به تشکیل دولت اسلامی در برخی از کشورهایی گردید که مدت‌ها آرزوی آن را در سر داشتند.

راشد احد شیوه امام در به کارگیری اسلام سیاسی را منحصر به فرد دانسته و آن را آمیزه‌ای از سیاست و عرفان می‌داند.

اندیشه‌های امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان

رهبری بی باک در برابر استعمار

قمرالحسن از کشور بنگلادش نیز که امام خمینی(ره) را رهبری بی‌باک در برابر استعمار می‌داند در خصوص استعمارستیزی می‌گوید: «به خاطر پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی(ره) اسلام اکنون برای قدرت‌های توسعه‌طلب جهان به خطری جدی تبدیل شده است. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دستاوردهای خوبی داشت. به عنوان مثال همه متوجه شدند بر اساس دین اسلام می‌شود یک انقلاب را رهبری کرد و یک کشور را به خوبی اداره کرد. انقلاب اسلامی ایران با آزادی‌خواهان جهان یاد داد چگونه در برابر قدرت‌های استکباری مثل آمریکا ایستادگی کنند و آنان را شکست دهند.»

محمدحسین صفرزاده از کشور افغانستان نیز معتقد است: «امام خمینی(ره) تنها شخصیتی هستند که توانستم در دوره حیات خود بعد از پیامبر اسلام و امام علی حکومت اسلامی برقرار کنند و احکام سیاسی اسلام را در زندگی‌بخش وسیعی از جامعه اسلامی پیاده کنند.»


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ | 20:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام خمینی ره 1

امام خمینی ره 2

امام خمینی ره 3

امام خمینی ره 4

امام خمینی ره 5

امام خمینی ره 6

امام خمینی ره 7

«انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم‏»
‏‏از غم دوست در این میکده فریاد کشم‏
‏‏دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم‏
‏‏داد و بیداد که در محفل مارندی نیست‏
‏‏که برش شکوه برم داد ز بیداد کشم‏
‏‏شادیم داد غمم داد و جفا داد و وفا‏
‏‏با صفا منت آن را که به من داد کشم‏
‏‏عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری‏
‏‏بار هجران و وصالت بدل شاد کشم‏
‏‏مردم از زندگی بی‌تو که با من هستی‏
‏‏طرفه سری است که باید بر استاد کشم‏
‏‏سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید‏
‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم‏

***

رفتی از دنیا تو ای تاجِ سرِما

به مناسبت 14خرداد رحلت امام خمینی ره

رفتی از دنیا تو ای تاجِ سرِما - ای امام ومقتداورهبرِما

ای خمینی رهنمای ما توبودی - خودامام ومقتدای ما توبودی

دررهِ ایمان تو بودی یاورِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

ای خمینی یاورِ مستضعفینی - جانشین بهرِ ِامیرالمؤمنینی

چون علی بودی امام وسرورِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

ای خمینی زنده كردی حكمِ قرآن - داده ای رونق به تقوا،دین وایمان

زنده شد نامِ خدای اكبرِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

مسلمین را سرفراز و زنده كردی - حكم دین رادرجهان پاینده كردی

درمذلّت دشمنانِ كافرِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

حوزه و فقه وحدیث وعلم دین را - نام زهرا و امیر المؤمنین را

تاج عزّت كرده ای تو برسرِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

از تو جمهوری اسلامی ایران - گشته برپاكاخ شاهی گشته ویران

گشته بسم اللّه تاج وافسرما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

راهِ توراهِ حسین بن علی بود - ازسخنهای تو ایمان منجلی بود

آن وصیت نامه ات شد محورِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

باقری روحِ خداباشدخمینی - نهضتِ او انقلابِ او حسینی

گفته های او بود روشنگرِما - راهِ او شد راهِ ما و رهبرِما

سه بت شكن درسه زمان

جهان شد از وجودِ سه بت شكن آگاه***كه درسه دورِ زمان جلوه كرد نورالله

یكی ظهوربه بابِل نمودوبت بشكست***كه نام اوست بقرآنِ حق خلیل الله

یكی نمود بیت خدا را زلوثِ بتها پاك***كه اوامام اوّلِ ما هست علی ولی الله

یكی ظهوربه ایران نمودوبت بشكست***كه اوست رهبرِماها خمینی روح الله

كنون درانتظارِ یكی بت شكن بدورانیم***كه اوست حجّتِ عصروخلیفهِ یِ اَلله


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام خمینی ره

آیت الله سید روح‌الله مصطفوی خمینی معروف به امام خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸ ش)، فقیه، اصولی، عارف، مفسر، مرجع تقلید و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود. اولین رهبر و اولین ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران در قرن چهاردهم هجری قمری بود. امام خمینی از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی به‌نتیجه رسیدن آن، پس از اعلام نتیجه انتخابات تعیین نظام انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان‌ گذارد. مبارزات ‌ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به‌موازات تکامل ابعاد روحی و علمی‌ ایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ‌ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته تا اینکه با مبارزات سیاسی به از بین بردن حکومت پهلوی و برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید. از امام خمینی بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به‌جای مانده که بیش‌تر آن‌ها را پیش از انقلاب ایران نگاشته است. وی از علمای بزرگی چون شیخ عبدالکریم حائری یزدی و میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بهره برد. امام خمینی از سال ۱۳۴۱ شمسی به دنبال تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، به مبارزه و مخالفت علنی با رژیم پهلوی اقدام نمود و در سال ۱۳۵۷ به رهبری ایشان، رژیم پهلوی سرکوب و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. از امام خمینی آثار متعددی در فقه، اصول، عرفان و اخلاق برجای مانده است.

ولادت و خاندان

سید روح الله مصطفوی (موسوی) فرزند سید مصطفی در روز بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ قمری (مطابق با اول مهر ۱۲۸۱ شمسی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی به دنیا آمد. جد اعلای ایشان -سید دین علی شاه- اصالتاً نیشابوری و از احفاد میر حامد حسین، صاحب کتاب «عبقات الانوار» بود؛ اما پس از مدتی به ایالت کشمیر از توابع هندوستان مهاجرت نمود. فرزند وی (جد آقای پسندیده) سید احمد نام داشت. او در بین سال‌های ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ ق. در سفری که به عتبات عالیات )نجف و کربلا( داشت، با یوسف خان، که از اهالی خمین بود، آشنا می شود. یوسف خان که به مقامات علمی و اخلاقی وی پی برده بود، از او دعوت می کند به خمین بیاید و به هدایت و ارشاد مردم آن دیار بپردازد. از این رو، سید احمد راهی خمین می شود و پس از ازدواج با خواهر یوسف خان، در همین شهر ماندگار می شود. ثمره این ازدواج مبارک فرزندانی است که «سید مصطفی» (پدر سید مرتضی پسندیده) یکی از آنان است. سید مصطفی در اوان جوانی با دختر استاد خود -آقا میرزا احمد مجتهد خوانساری- ازدواج نمود. پس از آن، به همراه همسرش به نجف مهاجرت کرد و سال ها از محضر عالمانی چون شیخ انصاری بهره برد و به درجه اجتهاد رسید و در سال ۱۳۱۲ ق. به خمین بازگشت. او که مشاهده می کرد خان های ظالم آن منطقه، حق مردم را غصب می کنند، اسلحه به دست گرفته، به مبارزه با آنان برخاست و در همین راه در روز دوازدهم ذی القعده سال ۱۳۲۵ ق _در حالی که بیش از ۵ ماه از ولادت «روح الله» نمی گذشت_ در بین راه خمین و اراک، به دست دو نفر از اشرار در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسید. بستگان وی برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران)دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

امام خمینی، در ۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ق (برابر با ۳ مهر ۱۲۸۱ش) در شهرستان خمین واقع در استان مرکزی ایران به دنیا آمد. پدر ایشان، سید مصطفی موسوی فرزند سید احمد موسوی، از علمای منطقه و مادرشان، هاجر خانم، دختر میرزا احمد خمینی بود. امام خمینی در سن ۲۷ سالگی با دختر حاج میرزا محمد ثقفی از روحانیون تهران ازدواج کرد. حاصل این ازدواج هشت فرزند (سه پسر و پنج دختر) بود که سه تن از آنان (یک پسر و دو دختر) در کودکی درگذشتند. دوره تحصیلات امام خمینی را می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد: تحصیل در خمین، تحصیل در اراک و تحصیل در قم. در طول دوران تحصیل استادان مختلفی در شکل‌گیری شخصیت علمی و معنوی امام خمینی نقش داشتند که از جمله آنان می‌توان به افراد زیر اشاره کرد: محمدعلی شاه‌آبادی، سید محمدتقی خوانساری، عبدالکریم حائری یزدی و سید حسین طباطبایی بروجردی. امام خمینی آثار متعددی را در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی به نگارش درآورده است. مبارزات سیاسی امام خمینی از دوران نوجوانی آغاز شد و به‌تدریج با رشد آگاهی سیاسی و اجتماعی ایشان، ابعاد گسترده‌تری یافت. مهم‌ترین فعالیت اجتماعی-سیاسی امام خمینی، رهبری انقلاب اسلامی ایران بود که منجر به سرنگونی حکومت پهلوی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی شد. اندیشه و دیدگاه‌های امام خمینی در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی و مسائل اجتماعی-سیاسی، تأثیر عمیقی بر جامعه ایران و جهان اسلام داشته است. امام خمینی در زمینه‌های فقه، اصول، عرفان، فلسفه، سیاست و اجتماع، صاحب‌نظر بودند. از جمله مهمترین اندیشه‌های علمی، سیاسی و اجتماعی ایشان می توان نظریه ولایت فقیه، مبارزه با استکبار و وحدت اسلامی را نام برد.

تولد و دوران کودکی

پدر امام خمینی، سید مصطفی موسوی فرزند سید احمد موسوی در ۲۹ بهمن ۱۲۴۱ هجری شمسی (۲۹ رجب ۱۲۷۸ هجری قمری) در شهرستان خمین به‌دنیا آمد. مقدمات را در خمین نزد میرزا احمد خوانساری آموخت. علاقه و ارتباط نزدیک استاد و شاگرد، باعث شد که سید مصطفی دختر میرزا احمد را به‌همسری برگزیند. پس از ازدواج برای ادامه تحصیلات راهی اصفهان شد و بعد از مدتی به نجف اشرف و سامرا هجرت کرد و بیش از پنج سال از محضر بزرگانی چون میرزای شیرازی سود برد و در زمره علما و مجتهدین عصر خود قرار گرفت. به‌دعوت مردم خمین به این شهر بازگشت و زعامت و پیشوایی اهالی خمین و حومه را عهده‌دار شد. تاریخ بازگشت را سال ۱۳۱۲ق برابر با ۱۲۷۴ش در خاطره‌ها ثبت کرده‌اند.[۱]
مقاومت سید مصطفی در برابر زورگویان حکومتی که همگی حامیان خان‌های آن روز بودند و حمایت‌های او از مظلومان شهری و روستایی، عرصه را بر زمین‌داران خمین تنگ کرده بود و راهی جز به شهادت رساندن آن عالم، پیش پای خود ندیدند. در تاریخ اسفند ۱۲۸۱ هجری شمسی (ذی‌الحجه ۱۳۲۰ قمری) در راه خمین به اراک مورد سوء قصد اشرار قرار گرفت و بر اثر اصابت چند گلوله در چهل سالگی به‌شهادت رسید. پیکر ایشان به نجف اشرف منتقل گردید و در آنجا دفن شد. سید احمد موسوی مشهور به "هندی" پدر آیت‌ الله سید مصطفی موسوی، از آن‌رو به "هندی" شهرت یافته بود که سال‌ها پیش نیای بزرگوارش، به انگیزه تبلیغ دین از نیشابور به کشمیر هجرت کرده بود و در آنجا به‌ شهادت رسید. از آن پس به رسم و سپاس مردم هند، به "دینعلی شاه" لقب گرفت. پدر سید احمد از نوادگان میر حامد حسین، صاحب عبقات الانوار است.[۲] سید احمد پس از شهادت پدر، کشمیر را به قصد نجف ترک گفت و در آن شهر به اجتهاد دست یافت. وی بنا به درخواست مردم خمین، نجف را ترک گفت تا امور شریعت آنان را به‌عهده گیرد. در خمین با بانویی به نام سکینه عقد همسری بست و بعد از سه دختر، خداوند به او فرزندی داد که نامش را مصطفی نهاد. سید احمد در اواخر سال ۱۲۸۵ یا ۱۲۸۶ قمری وفات می‌کند.[۳] هاجر خانم مادر امام خمینی، زنی از خاندان علم و تقوا و فرزند میرزا احمد خمینی بود.[۴] روح‌الله دایه ای نیز به نام ننه خاور داشت. پدر امام به ننه خاور گفته بود: " تا وقتی که پسرم روح‌الله را شیر می‌دهی، دست به‌سوی هیچ سفره‌ای جز سفره خود و یا غذایی که از خانه من برای تو فرستاده می‌شود، دراز مکن".[۵] امام خمینی پنجمین ماه عمر خود را با درد یتیمی آغاز کرد و از آن پس مادرش و عمه‌اش بانو صاحبه خانم، تربیت او را عهده‌دار بودند. پس از دو سال و نیم از جنگ بین‌المللی اول اجساد کشته شدگان جنگ، شهر را به وبا مبتلا کرد. ماست موثرترین دارو برای کاهش آثار وبا بود اما قشون روس، ماست‌ها را از خانه می‌گرفتند و خود را ایمن می‌کردند. مادر گرامی روح‌الله، هر از گاه فرزندش را با مشکی پر از ماست به در خانه بیماران می‌فرستاد اما خانه پدری روح‌الله نیز از گزند وبا مصون نماند و نخست صاحبه خانم، عمه شجاع و فداکار و‌ اندکی پس از او در سال ۱۲۹۷ شمسی (۱۳۳۶ قمری)[۶]هاجر، مادر روح‌الله، دار فانی را وداع گفت.[۷] حاصل ازدواج آیت‌ الله سید مصطفی موسوی و‌ هاجر خانم سه پسر و سه دختر بود. سید مرتضی)معروف به پسندیده) برادر امام خمینی که در ۲۲ آبان ماه ۱۳۷۵ در سن ۱۰۰ سالگی در قم درگذشت و پیکر وی پس از تشییع و اقامه نماز میت توسط آیت‌ الله‌ محمدتقی بهجت، در مسجد بالاسر واقع در جوار حرم حضرت معصومه (علیها‌السلام) به‌خاک سپرده شد. برادر دیگر امام آقا سید نورالدین(هندی) که در مرداد ۱۳۵۵ به رحمت ایزدی پیوست. سه دختر آیت‌ الله سید‌ مصطفی عبارتند از: فاطمه خانم، آغازاده خانم، مولود آغا خانم.[۸]

ازدواج و تشکیل خانواده

امام خواستگاری اول خود را در ۲۵ سالگی انجام داد اما دختر سید محمد کمره‌ای ازدواج با ایشان را نپذیرفت.[۹] . برای بار دیگر در سن ۲۷ سالگی اقدام به خواستگاری کرد و همسر گزید که حاصل این پیوند خجسته، سه پسر و پنج دختر بود که از این میان یک پسر و دو دختر،‌ اندکی پس از تولد، به رحمت خدا رفتند. اسامی این فرزندان به این صورت است: مصطفی، علی (در چهار سالگی از دنیا رفت)، صدیقه (خانم اشراقی)، فریده (خانم اعرابی)، زهرا (خانم بروجردی)، سعیده (در کودکی در گذشت)، احمد و لطیفه (در کودکی در حوض افتاد و مرحوم شد) [۱۰] همسر ایشان، دختر حاج میرزا محمد ثقفی از روحانیون تهران بود. پیشنهاد این پیوند را سید محمدصادق لواسانی، دوست و هم‌درس امام داد. روح‌الله جوان، چندین بار به خانه میرزا محمد ثقفی تهرانی، پیغام فرستاد و آنان را از نیت خود باخبر کرد. اما "قدس ایران" که دختری دبیرستانی بود و سخت به تحصیل و زندگی در تهران خو کرده بود، هربار پاسخ منفی داد. (به گفته خود او، دلیل امتناعش از قبول این درخواست، بی‌رغبتی و نارضایتی از زندگی در قم بوده است.) تا اینکه بر اثر خوابی که خود آن را بیان کرده است، زندگی در قم با روح‌الله را پذیرفت. چون امام می‌خواستند جلسات درس تعطیل نشود، عروسی را ماه رمضان گرفتند که درس‌ها تعطیل است و با مهریه ۱۰۰۰ تومان عقد کردند.[۱۱]

تحصیل و استادان

سید روح الله خمینی از سنین کودکی و نوجوانی، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمد افتخارالعلماء، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده) فراگرفت و در سال ۱۲۹۷ ه.ش عازم حوزه علمیه اراک شد.

تحصیلات

دوره تحصیلات امام خمینی را می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد: تحصیل در خمین، تحصیل در اراک و تحصیل در قم.

تحصیل در خمین

امام خمینی در همان اوان کودکی آغاز به درس کرد و داخل منزل خود نزد معلمی به نام میرزا محمود به خواندن و نوشتن پرداخت و سپس قدم به مکتب گذاشت.[۱۲]

در مکتب ملا ابوالقاسم، قرائت و تجوید قرآن را فرا گرفت. پیش اساتید دیگری به نام‌های شیخ جعفر و میرزا محمد به درس و آموزش ادامه داد. پس از اتمام دوره مکتب‌خانه، به مدرسه احمدیه می‌رود تا درس‌های این مراکز جدید التاسیس را نیز تجربه کند. در مدرسه نزد شخصی به نام آقا حمزه محلاتی به تعلیم خط پرداخت و پیش از ۱۵ سالگی، تحصیلات فارسی آن روز را به پایان رساند. تحصیل علوم اسلامی نظیر صرف و نحو و منطق را در محضر یکی از دایی‌های خود به نام حاج میرزا محمدمهدی و برادر خود سید مرتضی پسندیده و آقا نجفی خمینی آغاز کرد و تا سال ۱۲۹۹ شمسی ۱۳۳۸ قمری به تحصیل مقدمات در محضر آنان ادامه داد.[۱۳] ایشان در این سن اخبار کشور و شهر را پی می‌گرفت و در همه فعالیت‌های مربوط به جوانان مدافع شهر، شرکت می‌جست. جمعه‌ها به میدان مشق تیر می‌رفت تا فنون دفاع را بیاموزد.

تحصیل در اراک

سال ۱۳۳۹ق امام خمینی برای تکمیل تحصیلات خود به اراک رفت. پیش از عزیمت به اراک، نخست تصمیم داشت که به اصفهان برود و در آن ادامه تحصیل دهد، اما آوازه شیخ عبدالکریم حائری یزدی که در آن سال‌ها در همه مراکز علمی پیچیده بود، خمینی جوان را به اراک کشاند. در اراک، وارد مدرسه سپهدار شد و منطق، نحو، بدیع و بیان را آموخت. در این دوره در محضر اساتیدی چون شیخ محمدعلی بروجردی، شیخ محمد گلپایگانی و آقا عباس اراکی تلمّذ کرد.[۱۴]

تحصیل در قم

در سال ۱۳۰۱ش (۱۳۴۰ق) که آیت‌ الله حائری حوزه علمیّه اراک را به شهر قم انتقال داد، امام خمینی نیز که تازه کتاب مطوّل را شروع کرده بود به قم رفت و در مدرسه دارالشفا مسکن گزید و در حوزه جدیدالتاسیس قم تحصیلات خود را با جدّیت بیش‌تری نزد اساتید بزرگ مانند میرزا محمدعلی ادیب تهرانی، سید محمدتقی خوانساری و میرزا سید علی یثربی کاشانی دنبال کرد و با پشت‌کار و کوشش‌های شبانه‌روزی موفق شد تا سال ۱۳۰۶ش ۱۳۴۵ق در ۲۵ سالگی سطوح عالیه را به پایان رسانیده و در حوزه درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت کند و پایه‌های علمی و مبانی فقهی و اصولی خود را تحکیم بخشد و به درجه اجتهاد فائق گردد. شاید یکی از کسانی که دیدار با او در زندگی امام تاثیرگذار بوده است، آیت‌ الله سید محمدتقی خوانساری باشد.[۱۵] دو سال بعد، در قم با حاج شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی آشنا شد که فلسفه می‌دانست و در فلسفه غرب نیز دستی داشت. وی در قم داروینیسم و نقد آن را تدریس می‌کرد و مدتی روح‌الله جوان در این درس حاضر شد. استاد دیگر امام در معقول، حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است. از میان همه اساتید امام آن‌که بیش از همه روح او را اشباع می‌کرد، درس عرفان نظری مرحوم محمدعلی شاه‌آبادی بود. شش سال، گاه هر روز و گاه هر چند هفته یک روز، نزد او می‌رفت تا کنار فقه و فلسفه، عرفان را نیز بیاموزد. علاوه بر این، در محضر آقا میرزا علی‌اکبر حکمی یزدی نیز علوم معنوی و عرفانی را در سینه‌ اندوخت، و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد محمدرضا مسجدشاهی آموخت. از آیت‌ الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی اخلاق و عرفان را فرا گرفت و هماره از او به بزرگی و پاک نهادی یاد می‌کرد.[۱۶]

مهاجرت به قم: اندکی پس از هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی)نوروز ۱۳۰۰ ش، مطابق با رجب ۱۳۴۰ ق) به قم، امام خمینی نیز رهسپاره حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فراگرفتن تتمه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان( نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیت الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نام برد. همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت، به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکیمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بپردازد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تدریس

امام خمینی تدریس کتب فلسفی را در حالی که بیش از ۲۷ سال نداشت آغاز کرد لیکن در انتخاب شاگرد و کتابی که باید مورد بحث قرار گیرد دقت و احتیاط می‌کردند. ضمنا هم‌زمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد به‌طور خصوصی عرفان را طرح می‌کردند.[۲۷] در کنار درس فلسفه به تدریس اخلاق همت گماشتند. در آغاز این جلسه خیلی محدود بود و از روی کتاب منازل‌ السائرین مطالب را طرح می‌کردند. علاقمندان به درس ایشان آرام‌آرام رو به فزونی نهاد و به‌طوری که درس اخلاق به دو روز در هفته، یعنی پنجشنبه و جمعه‌ها رسید.[۲۸] عمال رضاشاه برای تعطیلی این درس فشار می‌آوردند که با مقاومت امام به‌نتیجه نرسیدند اما ناچار شدند برنامه درس اخلاق را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملا صادق در منطقه دوردست شهر منتقل کردند.[۲۹] تدریس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال ۱۳۲۵ش ۱۳۶۴ق هم‌زمان با ورود آیت‌ الله بروجردی به قم آغاز کرد. البته پیش از شروع درس خارج، سالیان درازی به تدریس سطح اشتغال داشت و کتاب‌های فقه و اصول را برای گروهی از فضلا و محصلین شرح و بسط می‌داد. سبک تدریس و شیوه ویژه امام در بررسی مسائل علمی و باریک‌بینی‌هایی که در فقه و اصول به‌عمل می‌آورد، شاگردان را اهل دقت و تحقیق بار می‌آورد. با وجود اینکه برای استفاده از درس ایشان لازم بود پایه‌های علمی محصل تا حدودی بالا باشد اما بزرگ‌ترین کرسی تدریس، از آن ایشان بود.[۳۰] پس از تبعید، در نجف اشرف در بهمن‌ماه ۱۳۴۸ بحث ولایت فقیه را در مسجد شیخ انصاری نجف آغاز کردند.[۳۱] در ۱۳ جلسه‌ای که تا ۲۰ بهمن ادامه داشت، از حکومت اسلامی گفتند اما عده‌ای اشکال می‌کردند که شما چه وقت می‌توانید حکومت اسلامی تشکیل بدهید و جواب می‌شنیدند: "در قضایا نباید با این فکر وارد شد بلکه این‌کار بزرگ دارای ابعاد و مقدمات زیادی است. ما فعلا برنامه‌اش را تنظیم می‌کنیم و الا برنامه‌ای تنظیم شده‌ای باشد که نسل‌های آینده وقتی آمدند دوباره وقتشان برای تنظیم برنامه تلف نشود."[۳۲]

تدریس و شاگردان : حضرت امام طی سال های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالی ترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درس‌های ولایت فقیه بازگو نمود. به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانون‌های درسی حوزه محسوب می شد و در برخی از دوره ها ـ سال‌های تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به ۱۲۰۰ نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند. از جمله شاگردان مبرز حضرت امام عبارتند از: آیت‌الله سید جلال‌الدین آشتیانى؛آیت‌الله عبدالله جوادى آملى؛آیت‌الله مرتضى حائرى یزدى؛آیت‌الله سید على خامنه‌اى؛آیت‌الله سید مصطفى خمینى؛آیت‌الله جعفر سبحانى؛آیت‌الله سید موسى شبیرى زنجانى؛آیت‌الله یوسف صانعى؛آیت‌الله محمد فاضل لنکرانى؛آیت‌الله محمدعلى گرامى؛آیت‌الله حسین مظاهرى؛آیت‌الله محمدهادى معرفت؛آیت‌الله حسینعلى منتظرى؛آیت‌الله محمدرضا مهدوى کنى؛آیت‌الله حسین نورى همدانى.

آثار و تألیفات

دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده که بسیاری از آن ها تاکنون منتشر نشده است. متأسفانه تعدادی از رساله ها و تألیفات نفیس امام در جریان جابه جایی از منازل استیجاری و در جریان چندین مرحله یورش مأمورین ساواک شاه به منزل و کتابخانه ایشان مفقود گردیده است. برخی از این آثار عبارتند از: مناهج الوصول الی علم الاصول۲ جلد؛ انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة ۲ جلد؛ تحریر الوسیلة ۲ جلد؛ تهذیب الاصول؛ المکاسب المحرّمة ۲ جلد؛ سرّ الصلوة ، صلاة العارفین و معراج السالکین؛ تفسیر سوره حمد؛ نهضة عاشوراء؛ حاشیه بر شرح فصوص الحکم؛ حاشیه بر شرح فوائد الرضویه؛ شرح دعای سحر؛ شرح حدیث رأس الجالوت؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه؛ حاشیه بر مصباح الانس؛ شرح چهل حدیث؛ آداب نمازیا: آداب الصلوه؛ رساله لقاء الله؛ حاشیه بر اسفار؛ کشف الاسرار؛ بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر؛ رساله الاستصحاب؛ رساله فی التعادل والتراجیح؛ رساله الاجتهاد و التقلید؛ رساله فی الطلب والاراده؛ رساله فی التقیه؛ رساله فی قاعده من ملک؛ رساله فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره؛ کتاب الطهاره (۴ جلد)؛ تعلیقه علی العروة الوثقی؛ تعلیقه علی وسیلة النجاة؛ رساله نجاة العباد؛ حاشیه بر رسالت ارث؛ تقریرات درس اصول آیت الله بروجردی؛ توضیح المسائل (رساله عملیه)؛ مناسک حج؛ کتاب البیع (۵ جلد)؛ کتاب الخلل فی الصلوه؛ حکومت اسلامی یا ولایت فقیه؛ جهاد اکبر یا مبارزه با نفس؛ استفتائات؛ دیوان شعر؛ نامه های عرفانی؛ وصیتنامه سیاسی ـ الهی؛ صحیفه نور؛ مجموعه ۲۲ جلدی، در بردارنده بیانات، پیام‌ها، فرمان‌های حکومتی، مصاحبه‌ها، نامه‌ها و اجازات حسبیه امام خمینی. تقریرات دروس امام خمینی.

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

دوران جوانی

وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی ایران در کودکی و نوجوانی سید روح‌الله، باعث حساسیت بیشتر امام خمینی به مسائل کشور شده بود. جنگ جهانی اول و نهضت مشروطه و نهضت دلیران تنگستان و میرزا کوچک‌خان جنگلی از مهم‌ترین اتفاقات دوران نوجوانی روح‌الله بود. آنچه بیش از همه، روح‌الله را در آن سال‌ها به وجد آورد، نهضت جنگل بود. در زمانی که امام به قم رفتند آیت‌ الله سید حسن مدرّس نماینده مجلس بود. احتمالا اولین دیدار ایشان به مدرّس در پاییز ۱۳۰۲ و جهت طرح مشکلات منطقه خمین بود.[۳۴] پس از این نیز دیدارها در محل مجلس شورای ملی تکرار شد. در جریان به سلطنت رسیدن رضا پهلوی، حرکت‌های اعتراضی نظیر مخالفت‌های آیت‌ الله مدرّس و حرکت آقا نورالله اصفهانی انجام شد اما امام در این سال‌ها معتقد به حرکت‌های فردی نبودند و معتقد بودند که حوزه باید به رهبری یک نفر به‌طور هماهنگ عمل کند و به‌همین خاطر از شیوه آیت‌ الله حائری تبعیت می‌کردند و حفظ موجودیّت حوزه را مهم‌تر از باقی امور می‌دانستند. [۳۵]

همراهی با آیت‌الله بروجردی

در ۱۵ اردیبهشت‌ماه ۱۳۲۳ و در اوضاع آشفته و فضای آزادی نسبی پس از رضا پهلوی، امام در پیامی به ملت از قیام برای خدا صحبت کرده‌اند و آن را تنها راه اصلاح دو جهان نامیده‌اند. " خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده ... قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بی‌سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند. " و در ادامه آورده‌اند: "‌هان‌ ای روحانیین اسلامی! ‌ای علمای ربانی! ‌ای دانشمندان دین‌دار! ... امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دست‌خوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟". [۳۶] . در همین سال بود که علی‌اکبر حکمی‌زاده، طلبه جوان قمی کتابی ۴۰ صفحه‌ای منتشر کرد که اسرار هزار ساله نام داشت که شامل شبهاتی اعتقاداتی بود که زود مشهور شد و علما به فکر پاسخ افتادند. امام در کشف‌ الاسرار هم پاسخ به پرسش‌های اعتقادی را دادند و هم به رضاخان تاختند.[۳۷] . در همین کتاب ایده حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساختند.
پس از رحلت آیت‌ الله شیخ عبدالکریم حائری، سه مجتهد بزرگ آن روزگار، حوزه را اداره می‌کردند. در همین سال‌ها (به‌یژه پس از سقوط رضاخان) شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت‌ الله بروجردی شخصیت علمی برجسته‌ای بود که در برابر حکومت کوتاه نمی‌آمد لذا این پیشنهاد از سوی شاگردان مرحوم حائری به‌ویژه امام خمینی پیگیری شد.[۳۸] امام روزانه تا شصت نامه برای علما می‌نوشتند تا از آقای بروجردی بخواهند تا به قم بیاید.[۳۹] پس از رحلت آیت‌ الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌ الله قمی به مرجعیت رسید اما روح‌الله هرچه اعتبار داشت خرج مرجعیت آیت‌ الله بروجردی کرد.[۴۰] پس از آیت‌ الله قمی، مرجعیت آیت‌ الله بروجردی گسترش یافت و در این دوره امام خمینی، شخص مورد اعتماد وی بودند.
امام از طرف آیت‌ الله بروجردی عضو هیات مصلحین بودند که مامور اصلاح حوزه بودند. تقریب بین مذاهب، فرستادن نماینده به الازهر، ساختن مسجد و مدرسه در خارج از کشور، اعزام مبلغ به کشورهای اسلامی، تشویق طلاب به آموختن دروس جدید، از جمله زبان انگلیسی از کارهایی است که در زمان آیت‌ الله بروجردی انجام شد که امام در آن‌ها شریک و یا بانی اصلاح بوده است.[۴۱] در آغاز ۱۳۲۸ با آغاز زمزمه‌هایی مبنی بر تاسیس مجلس موسسّان) طرحی برای باز کردن دست شاه بود) شایعه شد که آیت‌ الله بروجردی با این مجلس، اعلام موافقت فرموده است. امام خمینی به‌همراه چند تن از مراجع و علمای وقت، نامه‌ای سرگشاده به آیت‌ الله بروجردی نوشتند و از ایشان خواستند که با بیان نظرشان، به این شایعات خاتمه دهند.[۴۲] این اقدام هوشیارانه، منتهی به صدور اعلامیه‌ای از سوی زعیم حوزه‌های علمیه شد. ایشان در این بیانیه، هرگونه توافقی را با دولت پهلوی، درباره تاسیس مجلس موسسان، انکار کردند.[۴۳] بدین‌ترتیب دستگاه حکومتی نتوانست از نفوذ روحانیت به نفع مقاصد خود سود برد. آیت‌ الله بروجردی بارها در مواقع حسّاس امام را مورد مشورت قرار می‌داد یا ایشان را مامور گفت‌وگو با رژیم می‌کرد. تنها دیدار امام خمینی با شاه هم در سال ۱۳۲۹ به نمایندگی از آیت‌ الله بروجردی اتفاق افتاد و مربوط به خواسته مرجعیت درباره ممانعت از اعدام متهمّین به قتل در حادثه ابرقو بود.[۴۴] امام خمینی تا پایان راه، زعیم حوزه را همراهی و یاری کردند چون یکپارچگی و شکوه حوزه را در قدرت و عظمت رهبری آن می‌دیدند. با حوصله‌ای تمام، مدت پنج سال به درس‌های آیت‌ الله بروجردی گوش سپردند و حتی به این مقدار نیز اکتفا نفرمودند و درس‌های ایشان را نوشتند و تقریر کردند. پس از رحلت آیت الله حائری ۱۰ بهمن ۱۳۱۵ ه.ش حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می کرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. در این فاصله و به خصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت الله بروجردی شخصیت علمی برجسته ای بود که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیت الله حایری و از جمله امام خمینی که علاقه خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت تعقیب شد. امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه ها را زیر نظر داشت، دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و به خصوص پس از روی کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزه های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد. امام خمینی در تعقیب هدف های ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ ش. طرح اصلاح اساسی ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیت الله مرتضی حایری تهیه و به آیت الله بروجردی پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت. حضرت امام در تمام دوران زعامت آیت الله بروجردی سعی خویش را در بُعد حوزوی مصروف حمایت از اقتدار مرجعیت و حوزه های علمیه از یک سو و انتقال اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارزیابی های خویش از مسائل روز و هشدارهای به موقع در مورد هدف های رژیم شاه و جلوگیری از نفوذ عناصر کج فهم و راحت طلب نموده است. همچنین ارتباط خویش را با عناصر سیاسی موجه در تهران و شخصیت هایی نظیر آیت الله کاشانی ادامه می داد و از طرق مختلف از جمله پیگیری مستمر مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبرِ وقت، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشت. دهم فروردین ۱۳۴۰ آیت الله بروجردی رحلت کرد. امام خمینی بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم استقبال حوزه علمیه و مردم، همچون ادوار گذشته زندگی خویش، کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت.

پس از آیت‌ الله بروجردی

پس از رحلت آیت‌ الله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ امام به‌همراه چندین نفر دیگر به‌عنوان مرجع مطرح بودند اما تاکید داشتند کسی پی مطرح کردن ایشان نباشد، "آن‌چه لازم است الآن گفته شود وحدت حوزه است. حوزه باید حفظ شود. هیچ نامی اشاره‌ای از من نباشد."[۵۱] شاه با تسلیت به آیت‌ الله حکیم در نجف کوشید تا مرجعیّت به خارج ایران انتقال یابد.
علی امینی
که پس از شریف‌ امامی به نخست‌وزیری رسیده بود، برای جلب همراهی علما به قم آمد و از جمله کسانی که موفق به دیدار با آنان شده امام خمینی بود. امام، در این دیدار انتقادات تند و توصیه‌هایی را به نخست‌وزیر شاه فرموده بودند [۵۲] [۵۳] که با سایر علما متفاوت بود و خبر آن در حوزه پیچید.[۵۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

در مهرماه ۱۳۴۱ لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی مورد تصویب دولت قرار گرفت که طبق آن سه شرط مسلمان بودن، سوگند به کلام‌الله مجید و مرد بودن رای‌دهندگان و انتخاب‌ شوندگان حذف شده بود تا زمینه حضور بهائی‌ها فراهم شود. به‌ دعوت امام خمینی، در منزل حاج شیخ عبدالکریم حائری جلسه‌ای با حضور آیات طراز اول قم برگزار شد و تصمیم بر آن شد که تلگرافی به شاه ارسال کرده مخالفت مراجع قم را با مصوبه اخیر دولت ابراز نمایند.[۵۵] شاه تلگراف را به دولت ارجاع داد، امام در تلگراف دیگر به عَلَم نوشتند: "مجدداً به شما نصیحت می‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید، و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید و بدون موجب، مملکت را به‌خطر نیاندازید و الّا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد."[۵۶] پیام محکم امام در شرایط آن روز بی‌نظیر بود. رژیم شاه و دولت عَلَم، به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت روی‌آورد و عَلَم صراحتا گفت: "دولت از برنامه اصلاحی که در دست اجرا دارد، عقب‌نشینی نمی‌کند." اما پیام‌ها و سخنرانی‌های امام و دیگر علما، این حرکت اعتراضی را چنان میان مردم گسترانده بود که برای حکومت چاره‌ای جز تسلیم باقی نماند.

مخالفت با انجمن‌های ایالتی و ولایتی: پس از رحلت آیت الله بروجردی و تجزیه مرجعیت عظمی، رژیم شاه شتاب بیشتر به اصلاحات مورد نظر آمریکا داد و همزمان کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل نماید. ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا امام خمینی در رهبری قیام روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزه ها، شعارها و هدف‌های قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام «انقلاب اسلامی» در جهان شناخته و معرفی شد. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که به موجب آن «شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها» تغییر می یافت، در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ ه.ش به تصویب کابینه اسدالله علم رسید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور، پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند. رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد. با وجود این، دامنه قیام رو به فزونی نهاد. در تهران، قم و برخی شهرهای دیگر بازارها تعطیل و مردم در مساجد به حمایت از حرکت علما گرد آمدند. یک ماه و نیم پس از آغاز ماجرا، دولت یک گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مکتوب شاه و نخست وزیر درصدد دلجویی علما و توجیه آن ها برآمد. برخی از علمای حوزه علمیه موضع دولت را قانع کننده تشخیص داده و خواستار پایان دادن به قیام بودند. امام خمینی سرسختانه مخالفت کرد و معتقد بود که دولت می بایست رسماً‌ لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را لغو کند و خبر آن را انتشار دهد. سرانجام رژیم شاه تن به شکست داد و رسماً در ۷ آذر ۱۳۴۱ هیئت دولت، مصوبه قبلی را لغو کرد و خبر آن را به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. امام خمینی در نشست با علمای قم مجدداً بر موضع خویش پای فشرد و لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و اعلام کرد تا زمانی که لغو آن در رسانه ها پخش نشود، قیام ادامه خواهد داشت. فردای آن روز خبر لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در روزنامه های دولتی منعکس شد و مردم نخستین پیروزی بزرگ خویش را پس از نهضت ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.

مخالفت با طرح انقلاب سفید

سخنرانی محمدرضا پهلوی پس از تصویب منشور انقلاب سفید. تهران. ۱۳۴۱

در دی‌ماه ۱۳۴۱ طرحی جدید توسط شاه با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و میهن» با اصولی شش‌گانه اعلام شد.[۱۰۸] معروف‌ترین بند این اصول شش‌گانهٔ انقلاب سفید، الغای رژیم ارباب و رعیتی بود. شاه از مردم درخواست کرد که به پای صندوق‌ها آمده و به‌آن رأی بدهند.[۹۸][۵۴] احزاب ملی‌گرا با شعار «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه» با اصلاحات موافقت کردند. احزاب چپ نیز همراه با رادیو مسکو از اقدام شاه حمایت کردند.[۱۰۹] خمینی این اصلاحات را بیش از هر چیز به سود شاه و سلطنت او و زمینهٔ برای نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل به ایران می‌دانست.[۵۴] بنابراین او در نشست علمای قم، خواهان تحریم رفراندوم شد.[۹۸] علمای محافظه‌کارتر معتقد بودند توان مقابله با شاه را ندارند، اما سرانجام، دیگر علما نظر خمینی در خصوص تحریم انتخابات را پذیرفتند. خمینی در دوم بهمن، بیانیهٔ شدیداللحنی علیه شاه صادر کرد.[۱۱۰] شاه وارد قم شد تا نظر موافق علمای دین در مورد برنامه‌های خود را بگیرد.[۹۸] خمینی با پیشنهاد استقبال از شاه شدیداً مخالفت و حتی خروج از مدارس و منازل را تحریم کرد. شاه نیز، در یک سخنرانی مخالفان اصلاحات را ارتجاع سیاه نامید.[۱۱۱] سرانجام این رفراندوم انجام شد و رسانه‌های دولتی خبر از تصویب آن با اکثریت آراء دادند.[۱۱۲] به‌دنبال آن، خمینی مردم ایران را به مبارزهٔ منفی علیه حکومت فراخواند و شاه را به تمکین در برابر اسلام و علماء.[۱۱۳] شاه نیز در ۲۳ اسفند آن سال در سخنانی تند، کسانی را که رفراندوم را تحریم کرده بودند به سرکوب و شدت عمل تهدید کرد. متقابلاً خمینی، طی بیانیه‌ای نوروز سال جدید، یعنی ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد.[۹۸] او در این بیانیه از انقلاب سفید شاه به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد و آن را هم‌سو با اهداف آمریکا و اسرائیل دانست.[۱۰۸] این بیانیه که به امضای خمینی و هشت تن دیگر از علما رسید، خواستار تغییر دولت به علت عدول از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی مشروطیت شد.[۱۱۴] مخالفان اصلی برنامه‌های اصلاحی شاه دو گروه قدرتمند بودند: جبههٔ ملی از سویی و طبقهٔ مذهبی و متحدانشان در بازار از سوی دیگر. جبههٔ ملی طی اعلامیه‌ای انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» دانست. علما نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حق رأی به زنان بودند.[۱۱۵] ولی در میان معترضان، خمینی ضمن دوری جستن از طرح موضوعاتی چون اصلاحات ارضی و حق رأی زنان که موضوع اصلی مورد مخالفت دیگر روحانیون بود، به مسائلی می‌پرداخت که بیشتر توده مردم را خشمگین می‌ساخت و مرکز ثقل مخالفتش با شاه بر سر نفوذ آمریکا در ایران بود.[۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹]

تحریم رفراندوم انقلاب سپید شاه: امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به چاره جویی و قیامی دوباره فراخواند. با آن که هدف های پشت پرده رژیم از اصلاحات و رفراندوم شاه موسوم به «انقلاب سپید» برای شخص امام آشکار، و رویارویی غیرقابل اجتناب بود، اما در این نشست تصمیم جمعی بر این شد که با شاه مذاکره و انگیزه او را جویا شوند. پیغام های طرفین به وسیله اعزام نمایندگانی برای مذاکره در چند مرحله رد و بدل شد. شاه در ملاقات با آیت الله کمالوند تهدید کرده بود که اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی و خراب کردن مساجد انجام خواهد شد. در نشست بعدی علمای قم، حضرت امام خواستار تحریم رسمی رفراندوم بود، ولی محافظه کاران حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بی ثمر خواندند! سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صریحاً اعلام و شرکت در آن را تحریم کنند. حضرت امام بیانیه ای کوبنده در بهمن ۱۳۴۱ صادر کرد. متعاقب آن بازار تهران تعطیل شد و مأمورین پلیس به تجمع مردم حمله بردند. شاه ناگزیر برای کاهش دامنه مخالفت ها در چهارم بهمن عازم قم گردید. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدت مخالفت نمود، و حتی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه نه تنها روحانیون و مردم قم، بلکه تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام در این شهر ـ که مهم ترین منصب حکومتی تلقی می شد ـ نیز به استقبال شاه نرفت و همین امر سبب عزل او گردید. دو روز بعد رفراندوم غیرقانونی در شرایطی که به جز کارگزاران رژیم کسی دیگر در آن شرکت نداشت، برگزار شد. رسانه های رژیم با پخش مکرر تلگراف های تبریک مقامات آمریکا و دول اروپایی سعی داشتند تا رسوایی عدم مشارکت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی با سخنرانی ها و بیانیه های خویش همچنان به افشاگری دست می زد. تبلیغات وسیعی علیه روحانیت و امام خمینی آغاز شد. شاه تصمیم به سرکوبی قیام داشت. روز دوم فروردین ۱۳۴۲ که مصادف با شهادت حضرت امام صادق علیه السلام بود، مأمورین مسلح رژیم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را بر هم زدند و متعاقب آن نیروهای پلیس با سلاح گرم کشتار و جرح طلاب پرداختند. همزمان مدرسه دینی طالبیه تبریز نیز مورد هجوم قرار گرفت. منزل امام خمینی در قم هر روز شاهد حضور گروه‌های زیادی از نیروهای انقلابی و مردم خشمگین بود که برای ابراز همدردی و حمایت علما و دیدن آثار جنایت رژیم به قم می آمدند. امام خمینی در اجتماع مردم، بی پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد می کرد و مردم را به قیام فرا می خواند. امام خمینی راه خویش را آگاهانه انتخاب کرده بود، او به تکلیف شرعی می اندیشید و شعارش «عمل به وظیفه، و لو بلغ و ما بلغ» بود. در منطق امام معنای «شکست و پیروزی» غیر آن چیزی است که در عرف سیاستمداران حرفه ای تعریف می شود. ایشان در نقش رهبری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۴۲ ظاهر شد که سال ها پیش از آن مراحل مختلف تهذیب نفس و جهاد اکبر و کسب فضائل معنوی و معارف حقیقی را در سطوح عالیه گذرانده بود. راز موفقیت های امام خمینی را باید در مجاهده طولانی او با نفس و نیل به معرفت شهودی حقیقت جستجو کرد. فهم انگیزه و اهداف مبارزات سیاسی امام خمینی بدون نظر کردن به مراحل تکامل شخصیت روحی و معنوی و علمی وی ممکن نیست. از برجسته ترین ویژگی های نهضت امام خمینی: اعلام خط مشی مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نکردن از آن ها و قاطعیت در پیگیری های هدف هاست که دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند. سال ۱۳۴۲ با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین مدرسه فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالت های آمریکا و خیانت های شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین ۱۳۴۲ آیت الله حکیم از نجف طی تلگراف‌هایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزه ها مطرح شده بود. رژیم شاه برای ایجاد رعب و جلوگیری از پاسخگویی علما به تلگراف آیت الله حکیم، نیروهای نظامی را به قم گسیل داشت و همزمان هیئتی را برای ابلاغ پیام تهدید آمیز شاه به منزل مراجع تقلید فرستاد. امام خمینی از پذیرش این هیئت امتناع ورزید. حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیت الله العظمی حکیم را ارسال نموده و در آن تأکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست. امام خمینی در پیامی (به تاریخ ۱۲/۲/۱۳۴۲) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران، در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمان‌های شاه و اسرائیل را محکوم کرد و بدین ترتیب از آغاز قیام خویش نشان داد که نهضت اسلامی در ایران از مصالح امت اسلامی جدا نیست.

قیام پانزده خرداد

اندکی پس از غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، این‌بار شاه خود به‌میدان آمد و طرحی با عنوان "انقلاب سفید" یا "انقلاب شاه و میهن" با اصولی شش‌گانه اعلام کرد. امام خمینی جلسه‌ای با علما تشکیل می‌دهند و نماینده‌ای به دیدار شاه می‌فرستند. از نتایج مذاکرات امام درمی‌یابند که با اجرای اصول انقلاب سپید، زمینه برای نفوذ بیش‌تر آمریکا و اسرائیل به ایران مساعدتر می‌شود. ایشان در بیانیه‌ای صریح چهار روز پیش از رفراندوم، آن را مخالف اسلام و قانون اساسی قلمداد می‌کنند.[۵۷] پس از انتشار این پیام، بازار تهران تعطیل شد و دانشجویان دانشگاه تهران دست به راهپیمایی زدند. چند روز پیش از رفراندوم، شاه به قم سفر کرد امّا به دلیل توصیه امام شهر تعطیل شد و استقبال سردی از شاه صورت گرفت و خودشان هم راضی به دیدار با شاه نشدند.[۵۸] رفراندوم در ۶ بهمن انجام شد و ۸ بهمن ماه آغاز ماه رمضان بود. امام برای اعلام انزجار از شاه و عملکردهای او مساجد را تعطیل اعلام کردند. در روز عید فطر، امام در سخنرانی خود شاه را به تمکین در برابر اسلام و علما دعوت کردند.[۵۹] شاه هم معترضان را به سرکوب و شدت عمل تهدید کرد. امام برای پیش‌گیری از اقدامات شاه و گستراندن دامنه انقلاب به همه لایه‌های جامعه، نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند.[۶۰] ۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۲، سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه‌السّلام منزل امام مجلس عزا برقرار بود. تلاش ماموران برای برهم زدن مجلس با واکنش امام بی‌نتیجه باقی ماند.[۶۱] عصر همان روز، در اثنای مجلس دیگری در فیضیه، ماموران موفق به ایجاد اغتشاش شدند. زد و خورد با ماموران مخفی شاه بالا گرفت و با پیوستن ارتش به غائله، بسیاری از طلاب و مردم را زخمی و گلوله‌باران کردند و به مقدسات اسائه ادب نمودند. نظیر همین اتفاقات، همان روز در مدرسه طالبیه تبریز روی داده بود. در پی این حوادث، امام برای حضور در فیضیّه به راه افتادند اما حاضران در منزل مانع خروج امام شدند. همان‌جا برای حاضران سخنرانی و از جدّی شدن مبارزه صحبت کردند.[۶۲] "دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم، ما از خدا می‌خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند. "[۶۳] امام در سخنرانی روزهای بعد خود از سکوت بزرگان گلایه می‌کنند: "امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است". روز بعد بیانیه‌ای را منتشر می‌کنند و به صراحت از علما می‌خواهند که تقیّه را رها کنند و می‌افزایند: "من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مامورین شما حاضر کرده‌ام."[۶۴] در مدت باقی مانده به محرّم یاران امام مردم شهرهای مختلف در سراسر ایران را برای اعتراض به‌حکومت سامان می‌دهند. این در حالی بود که حکومت مقابله خود را شدّت بخشیده بود. امام از نخستین کسانی هستند که درباره خطر اسرائیل هشدار می‌دهند.[۶۵] در شرایطی که ساواک از سخنرانان برای عدم تعرّض به شاه و اسرائیل تعهّد گرفته بود، امام در عاشورای سال ۱۳۴۲ در سخنرانی خود به شدّت به شاه و دخالت‌های اسرائیل انتقاد کردند.[۶۶] همان شب امام دستگیر شدند و از قم به تهران اعزام شدند. این موضوع باعث قیام در تهران و ورامین شد. خبرها حکایت از احتمال اعدام امام داشت بنابراین سیل اعلامیه‌ها، تلگراف‌ها و نامه‌ها از سوی مراجع داخل و خارج و شخصیت‌های ملی و مذهبی، دستگاه حاکم را محاصره کرده بود.[۶۷] این فشارها باعث آزادی امام و انتقالشان به منزلی در تهران در ۱۲ مرداد ماه شد.[۶۸] پس از عدم موفقیت برای تعهد گرفتن از امام، دولت حسنعلی منصور که مخالف اقدامات دولت قبلی بود، امام خمینی را در ۱۶ فروردین ۱۳۴۳ آزاد کرد. دو روز بعد روزنامه اطلاعات از همراهی روحانیت با شاه نوشته بود که امام گفتند: "خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد."[۶۹]

قیام ۱۵ خرداد: ماه محرم سال ۱۳۴۲ شمسی که مصادف با خردادماه بود فرا رسید. امام خمینی از این فرصت نهایت استفاده را در تحریک مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد. روز عاشورا جمعیت صد هزار نفری در تهران با داشتن عکس هایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اولین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گسترده ای در حمایت از قیام امام برپا بود. امام خمینی عصر عاشورا سال ۱۳۸۳ هجری قمری (۱۳ خرداد ۱۳۴۲ شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را ایراد کرد. بخش عمده ای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت. سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه ۱۴ خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد ۴۲) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران تهران زندانی کرد و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند، رگبار مسلسل های گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابان ها و کوچه ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگنانه داشت. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازی های گسترده و مستقیم و بکارگیری هر چه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند. روز ۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد، اما علیرغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید. امام خمینی پس از ۱۹ روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد. شاه دو روز بعد از نهضت ۱۵ خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد. حزب کمونیست شوروی قیام ۱۵ خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقیانه شاه! دانست. استقلال تمام عیار قیام ۱۵ خرداد آن چنان برملا و فاحش بود که این گونه انگ ها نمی توانست کمترین لطمه ای بدان وارد سازد. پانزده خرداد ۱۳۴۲ آغاز انقلاب اسلامی مردم ایران بود. با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز ۱۵ خرداد ۴۲، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام این که هیئت حاکمه ایران و قوه قضائیه آن را غیرقانونی و فاقد صلاحیت می داند، اجتناب ورزید. در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست نداد و به مطالعه کتب تاریخ معاصر و از آن جمله تاریخ مشروطیت ایران و کتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت. پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گسترده ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت کردند. بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واکنش گسترده ای در مردم برانگیخته بود. خشم مردم از ادامه بازداشت امام رو به فزونی بود. از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت و محاصره علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر ۱۱ مرداد، روزنامه های رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند. پس از این وقایع امام خمینی تحت الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریقه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در ۱۸ فروردین سال ۴۳ در همین محله محاصره شده اقامت داشت. رژیم شاه در آغاز سال ۱۳۴۳ با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام ۱۵ خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد. در شامگاه ۱۸ فروردین ۴۳ بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد و جشن‌های باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا می شود. سه روز از آزادی امام نمی گذرد که نطق انقلابی ایشان، مهر بطلانی بر همه تصورات و تبلیغات رژیم می زند. رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام ۱۵ خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش کذب روزنامه ها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم می فرماید: «در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیت با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند. کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سر نیزه نمی شود اصلاحات کرد». تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزه علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود که ساواک پس از آزادی امام خمینی در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق تاریخی خود در مسجد اعظم قم ۲۶ فروردین ۴۳ فرمود: «من که این جا نشسته ام دست تمام مراجع را می بوسم، تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران هر جا هستند دست همه علمای اسلام را می بوسم. مقصد بزرگتر از اینهاست». امام خمینی در این نطق نیز علیه روابط پنهانی شاه و اسرائیل افشاگری کرد و از شاه با عنوان «مردک» یاد کرده و خطاب به او فرمود:‌ «اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی کند». اولین سالگرد قیام ۱۵ خرداد در سال ۱۳۴۳ با صدور بیانیه مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد. در تیرماه سال ۱۳۴۳، آیت الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان از سران نهضت آزادی ایران که به حمایت از قیام ۱۵ خرداد برخاسته بودند، در دادگاه‌های نظامی شاه محاکمه و به زندان های طویل المدت محکوم شدند. امام خمینی بیانیه ای صادر کرد و در آن هشدار داد که: «رأی دهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند».


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حادثهٔ مدرسهٔ فیضیه

مدرسه فیضیه § یورش به مدرسه

روز دوم فروردین سال ۱۳۴۲، مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۳ هجری قمری، سال مرگ جعفر صادق و مطابق معمول، مجالس بسیاری به همین مناسبت در قم برگزار شده بود. منزل خمینی در محلهٔ «یخچال قاضی» نیز مملو از عزاداران بود، شماری از مأموران مخفی با لباس شخصی نیز در جمعیت درصدد راه‌اندازی اغتشاش و هیاهو در مجلس بودند.[۵۴][۵۴] خمینی، متوجه حضور مشکوک آن‌ها شد؛ و از طریق یکی از روحانیان هشدار داد، که برای سخنرانی در حرم فاطمهٔ معصومه حاضر خواهد شد. این کار موجب دفع اهداف اغتشاش‌گرانهٔ مأموران شد.[۵۴] عصر همان روز به‌دعوت سید محمدرضا گلپایگانی، مجلسی در مدرسهٔ فیضیه برگزار شد. مأموران مذکور در اواسط سخنرانی، وارد شدند و طلاب را مورد حمله قرار دادند. زد و خورد بین طلاب و مأموران مخفی شدت گرفت. در این هنگام، نیروهای مسلح وارد درگیری شدند و گروه بسیاری از طلاب را زخمی و مجروح کردند.[۴۴][۵۴] در زمان حمله به فیضیه، خمینی برای حضور در مدرسه به راه افتاد، اما حاضران او را از این تصمیم منصرف کردند.[۵۴] خمینی همان‌جا در یک سخنرانی از شخص شاه به‌عنوان عامل اصلی جنایت و هم‌پیمان با آمریکا و اسرائیل یاد می‌کند و از سکوت علمای قم و نجف و دیگر کشورهای اسلامی گلایه می‌کند و می‌گوید:[۱۰۸][۹۸] «امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است.» روز سیزده فروردین، خمینی بیانیه‌ای را با عنوان «شاه‌دوستی یعنی غارتگری» منتشر کرد که در تاریخ انقلاب جایگاه ویژه‌ای دارد. در این اعلامیه، او به محاکمهٔ حکومت شاه پرداخت و «تقیه» را در آن شرایط حرام دانست.[۱۲۰][۱۲۱][۱۰۸][۱۲۲] پس از این وقایع، شاه خدمت نظام وظیفه را برای طلاب جوان الزامی‌کرد. این کار، یعنی برتن کردن لباس نظامی و خدمت زیر پرچم شاهنشاهی برای طلاب مخالف بسیار دشوار و سخت بود. اما، خمینی پیکی به سربازخانه‌ها فرستاد و از طلاب درخواست کرد که «تزلزل به خود راه ندهند» و «از این فرصت برای تقویت جسم و روح خود استفاده کنند[۵۴] خمینی در چهلم حادثهٔ فیضیه، دولت آن زمان را محکوم کرد که به‌فرمان آمریکا و اسرائیل، خواهان از ریشه‌برکندن اسلام است و خود را مصمم به مبارزه با این امر نشان داد.[۹۸] و در پیامی اعلام کرد که در راه نیل به یکی از دو نیکویی، یعنی شهادت یا پیروزی، گام برمی‌دارد.[۱۲۳]

سخنرانی روز عاشورا، دستگیری و تظاهرات ۱۵ خرداد

سخنرانی علیه شاه ۱۳ خرداد ۴۲: «اینها با اساس کار دارند، با اساس اسلام و روحانیت مخالفند، اینها نمی‌خواهند این اساس موجود باشد، اینها نمی‌خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علماء اسلام باشند… ای جناب شاه، من به تو نصیحت می‌کنم، دست از این اعمال و رویه بردار، من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند، تو بروی مردم شکر گزاری کنند، من نمی‌خواهم تو مثل پدرت بشی[۱۲۴] در فاصلهٔ میان حادثهٔ مدرسهٔ فیضیه و آغاز ماه محرم، یعنی ۲ فروردین تا ۴ خرداد ۱۳۴۲، مبارزات خمینی در قالب صدور اعلامیه‌های متعدد بود.[نیازمند منبع] اما با آغاز ماه محرم، اعتراضات رفته‌رفته به یک قیام تبدیل شد.[۹۸] سخنرانی خمینی در روز ۱۳ خرداد مصادف با روز عاشورا، نقطه عطف مخالفت علنی وی با حکومت پهلوی بود و به انتقاد شدید از شاه، آمریکا و صهیونیسم پرداخت. در پی آن، برخی احزاب نظیر نهضت آزادی از آن حمایت کردند.[۱۲۵] ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد، چند مأمور در تاریکی شب و پس از محاصرهٔ بیت خمینی، به درون خانه ریختند و او را[۱۰۸] دستگیر کرده و ابتدا به بازداشتگاه باشگاه افسران[۱۰۸] و س‍پس غروب روز بعد، به زندان قصر واقع در تهران بردند.[۹۸] بعد از انتقال خمینی به تهران، خبر دستگیری او ابتدا در قم و سپس در شهرهای دیگر به سرعت پیچید و واکنش‌هایی را به‌دنبال داشت. مردم در تهران، قم، شیراز، مشهد و ورامین به خیابان‌ها ریختند و شعارهایی نظیر «یا مرگ یا خمینی» سردادند. این قیام‌ها توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد.[۹۸] تظاهرات تا دو روز بعد از ۱۵ خرداد نیز ادامه یافت و ۳۲ نفر در این تظاهرات کشته شدند.[۱۲۶][۱۲۷] قیام ۱۵ خرداد یکی از مهم‌ترین حوادث سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و موجب شد که بسیاری از علما سکوت خود را بشکنند و به نهضت خمینی بپیوندند.[۹۸] این‌طور به نظر می‌رسید که حکومت تصمیم داشت خمینی را پس از محاکمه اعدام کند.[۱۲۸] تا این‌که اعلامیه‌ای به امضای علما و مراجع و به ابتکار حسینعلی منتظری و امضای مهاجرین تهیه و منتشر شده‌بود، به‌صراحت مرجعیت خمینی را تأیید کرده و بعد از بیان شمول قانون مراجع و مصونیت خمینی از حکم اعدام، خواهان آزادی او شده بود.[۵۴][۱۲۹] علی‌اکبر معین‌فر در مصاحبه‌ای با ابراهیم نبوی اظهار داشته که پیشنهاد معرفی خمینی به‌عنوان مرجع از مظفر بقائی بوده و وی از نورایی که از دوستان مشترک او و بقائی بوده شنیده که مرجع اعلام کردن خمینی توسط مراجع دیگر نه با ابتکار آنان، بلکه به‌واسطهٔ پیشنهادی بوده که بقائی به ایشان داده تا بدین‌وسیله از اعدام خمینی جلوگیری کند.[۱۳۰] در ۱۱ مرداد، خمینی را از زندان به حبس خانگی منتقل کردند. هرچند در برخی رسانه‌ها از سازش وی با حکومت سخن گفته شد، اما او در دیدارهایی که داشت بر تداوم مبارزه تأکید می‌کرد. حکومت پهلوی بر این باور بود، که با سرکوب و دستگیری جمع زیادی از معترضان، توانسته است اعتراضات را مهار کند. سرانجام در ۱۶ فروردین سال ۱۳۴۳، خمینی آزاد و به قم بازگردانده شد.[۱۳۱] پس از آزادی نیز خمینی دست از سخنرانی علیه شاه و اسرائیل برنداشت و از فروردین ماه به افشاگری در خصوص رابطهٔ شاه با اسرائیل پرداخت. در تیرماه ۱۳۴۳، سیدمحمود طالقانی و مهدی بازرگان، سران نهضت آزادی، به جرم حمایت از خمینی دستگیر و زندانی شدند.[۱۳۲] .

مبارزه با کاپیتولاسیون

کاپیتولاسیون در ایران

۲۵ دی ۱۳۴۲ برابر با ۱۵ ژانویهٔ ۱۹۶۴ دولت اسدالله علم، لایحهٔ اجازهٔ استفاده مستشاران آمریکایی در ایران از مصونیت‌ها و معافیت‌های قرارداد وین را به مجلس سنا برد. طبق این طرح، ایران همانند ۳۸ کشور دیگر در دنیا به مستشاران نظامی آمریکا اجازه می‌داد که همچون دیپلمات‌ها و کارمندان اداری و فنی سفارتخانه‌ها از مصونیت‌ها و معافیت‌های مندرج در کنوانسیون وین برخوردار باشند. در ۳ مرداد ۱۳۴۳ مجلس سنا این قانون اجازهٔ استفادهٔ مستشاران آمریکایی از قرارداد وین دربارهٔ روابط سیاسی را تصویب کرد و به مجلس شورای ملی فرستاد.[نیازمند منبع] در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ این قانون با ۷۴ بلی و ۶۱ نه به تصویب مجلس شورای ملی رسید.[۱۳۳] مجلهٔ داخلی مجلس شورا، پس از گذشت چند روز از تصویب لایحه به دست خمینی رسید و او متن کامل سخنرانی‌ها و گفتگوهایی که میان نمایندگان مجلس و رئیس دولت ردوبدل شده‌بود را مطالعه کرد.[۱۳۴] خمینی تصمیم گرفت در ۴ آبان ۴۳، که آن سال که مصادف با زادروز محمدرضا شاه و سال‌زاد فاطمه دختر محمد نیز بود، برای مردم سخنرانی کرده و دربارهٔ لایحهٔ کاپیتولاسیون با آن‌ها صحبت کند. شاه نماینده‌ای را به قم فرستاد و خمینی را تهدید کرد که علیه شاه، آمریکا و اسرائیل سخن نگوید. اما خمینی بی‌اعتنا به تهدید شاه، سخنرانی‌اش را با آیه استرجاع آغاز کرد و سخنرانی انتقادی شدیدی را ایراد کرد. دیگر علما نیز، با لحنی آرام‌تر علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کردند.[۱۰۸][۱۳۵][۱۳۶] خمینی در سخنرانی گفت: عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین… که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده‌هایشان، با کارمندهای فنی‌شان با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان… از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگ‌های آمریکا پست‌تر کردند… آقا من اعلام خطر می‌کنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر می‌کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم… والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید[۱۳۷]. شاه این‌بار تصمیم گرفت خمینی را به خارج از کشور تبعید کند.[۵۴] سحرگاه روز سیزده آبان گروهی مأمور اعزامی از تهران وی را دستگیر و مستقیماً راهی فرودگاه مهرآباد کردند.[۹۸] او در آن‌جا با یک فروند هواپیمای نظامی، به آنکارا انتقال داده‌شد. پس از تبعید خمینی موجی از اعتراض‌ها در قالب تظاهرات در تهران، تعطیلی طولانی‌مدت درس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید به راه افتاد.[۱۰۸]

اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه

۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ لایحه کاپیتولاسیون در مجلس تصویب شد. خبر که به امام رسید، پیام هشدارآمیز صادر کردند و در سخنرانی خود این‌گونه فرمودند: " ما را فروختند، استقلال ما را فروختند ... ‌ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. ‌ای علمای نجف، به داد اسلام برسید. ‌ای علمای قم، به داد اسلام برسید، رفت اسلام ... ما زیر چکمه آمریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟!"[۷۰] امام در ۱۳ آبان‌ماه با چند روز تاخیر به دلیل برگزاری انتخابات ریاست‌ جمهوری آمریکا دستگیر و به ترکیه تبعید شدند. اقامت امام خمینی در ترکیه یازده ماه به درازا کشید و در این مدت فشارهای روانی و جسمی برای وادار کردن امام به سازش وارد کردند. کتاب تحریر الوسیله در همین ماه‌ها نگاشته شد. ۱۳ دی‌ماه مصطفی فرزند امام هم که از روز تبعید دستگیر شده بود به ترکیه تبعید شد. [۷۱]

اقدام علیه کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه: شاه به تصور این که کشتار و بازداشت ها و محاکمه ها، نیروی مقاومت عمده را از سر راه برداشته است، تحت فشار آمریکا در انجام اصلاحات دیکته شده کاخ سفید مصمم بود. احیای رژیم کاپیتولاسیون (مصونیت سیاسی و کنسولی اتباع آمریکایی در ایران) در دستور کار فراگرفت. تصویب لایحه کاپیتولاسیون به وسیله مجلس فرمایشی سنا و شورا تیر خلاصی بر استقلال نیم بند ایران بود. سرکوبی شدید مبارزین و حبس و تبعید آنان و حکومت پلیسی شاه نفس را در سینه ها حبس کرده و کسی یارای مخالفت نداشت. در این ماجرا نیز امام خمینی به قیامی دوباره برخاست. روز چهارم آبان که روز تولد شاه بود، به عنوان روز افشاگری از سوی امام خمینی انتخاب و خبر آن به علمای شهرهای مختلف، منتشر گردید. شاه برای تهدید امام خمینی و بازداشتن ایشان از تصمیم به ایراد سخنرانی در این روز، نماینده ای به قم اعزام نمود. حضرت امام نماینده شاه را نپذیرفت و پیغام شاه به سید مصطفی خمینی(فرزند ارشد امام) ابلاغ گردید. امام خمینی بی اعتنا به تهدیدها، در روز موعود یکی از ماندگارترین سخنرانی های خویش را در جمع کثیری از روحانیون و مردم قم و دیگر شهرها ایراد کرد. این نطق تاریخی در حقیقت محاکمه دخالت های غیرقانونی هیئت حاکمه آمریکا در کشور اسلامی ایران و افشای خیانت های شاه بود. افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال ۴۳ در آستانه قیامی دوباره قرار داد. اما رژیم شاه به بهره گیری از تجربه سرکوبی قیام ۱۵ خرداد سال قبل به سرعت دست بکار شد. از سوی دیگر در این زمان جمع زیادی از عناصر برجسته مذهبی و سیاسی مدافع قیام امام، در زندان و یا تبعیدگاه بودند. برخی از مراجع تقلید و علمای بزرگ نیز که در ابتدای قیام ۱۵ خرداد به صحنه مبارزه آمده بودند پای خود را از صحنه مبارزه بیرون کشیدند که این وضعیت تا سال پیروزی انقلاب (۱۳۵۷) نیز ادامه داشت. خطر اصلی برای رژیم شاه وجود امام خمینی بود که به هیچ ترفندی نتوانسته بودند وی را به سکوت وادار کنند. تجربه گذشته نشان داده بود که بازداشت او در داخل کشور دشواری های رژیم را صد چندان می کند. قصد سوء نسبت به جان وی نیز به منزله ایجاد زمینه شورشی غیرقابل کنترل در سراسر کشور ارزیابی می شد. سرانجام تصمیم به تبعید ایشان به خارج از کشور گرفته شد. سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی تحت الحفظ مأمورین امنیتی و نظامی به آنکارا پرواز کرد. عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور! در روزنامه ها منتشر ساخت. موجی از اعتراض ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمان های بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد. آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در ۱۳ دی ماه ۱۳۴۳ به ترکیه نزد پدر تبعید گردید. دوران تبعید امام در ترکیه بسیار سخت و شکننده بود. حضرت امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت در آن جا ممنوع شده بود. اما هیچ یک از فشارهای روانی و جسمی نتوانست ایشان را وادار به سازش کند. محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس ترکیه بود. فردای آن روز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورک منتقل کردند. چند روز بعد (۲۱ آبان ۱۳۴۳) برای منزوی تر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباطی، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در ۴۶ کیلومتری غرب آنکارا نقل مکان دادند. در این مدت امکان هر گونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشت. اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد. رژیم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از سوی آنان برای کسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وی موافقت نماید. اقامت اجباری در ترکیه فرصت مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ «تحریرالوسیله» را آغاز کند. در این کتاب که حاوی فتاوای فقهی امام خمینی است، برای نخستین بار در آن روزها، احکام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز به عنوان تکالیف شرعی فراموش شده مطرح گردیده است.

تبعید به نجف

امام و فرزندشان مهرماه سال ۱۳۴۴ به نجف تبعید شدند. نحوه انتقال امام به عراق، به‌گونه‌ای بود که به نظر پایان تبعید ایشان می‌آمد و حکومت در نظر داشت امام در حوزه نجف و در فضای دور از سیاست آن منزوی شود. با اصرار زیاد طلبه‌ها درس خود را آغاز کردند و در عین‌حال دوستان انقلابی خود در ایران را توصیه به صبر می‌کردند.[۷۲] در آن سال‌ها، روابط ایران و عراق، رو به تیرگی گذاشته بود. رژیم عراق، حضور امام را در کشور خود را فرصت مناسب برای فشار بر حکومت ایران می‌دانست اما امام نهضت‌شان را وجه‌المصالحه روابط ایران و عراق نکردند، برای مثال پیشنهاد مصاحبه با رادیو و تلوزیون عراق را رد کردند. پیگیری فعالیّت‌های نهضت در نجف با وقفه‌ روبرو نشد. امام چهار روز پس از ورود به نجف در دیدار با آیت‌ الله سید محسن حکیم، وی را به قیام فرا خواندند.[۷۳] فروردین ۱۳۴۶ در اعتراض به لوایحی که قوانین ضد اسلامی داشت به هویدا نامه‌ای با لحن تند نوشتند[۷۴] و چند روز بعد پیامی برای ادامه نهضت صادر کردند: "در مقابل ظلم تسلیم نشوید. این‌ها رفتنی هستند و شما باقی هستید."[۷۵] ایشان در پیامی در ۱۷ خرداد، به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، فتوایی دایر بر حرمت هرگونه رابطه تجاری و سیاسی دولت‌های اسلامی با اسرائیل و حرمت مصرف کالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی را صادر کردند.[۷۶] یک سال بعد، در شهریور ۱۳۴۷، امام فتوای مشهور خود مبنی بر جواز پرداخت صدقات و زکات را به چریک‌های فلسطینی صادر کردند.[۷۷] این نخستین فتوای مهم یک مرجع شیعی است که پرداخت زکات و صدقات را به مسلمین غیرشیعه تجویز می‌نمود. امام در طول اقامت در نجف هر روز سه ساعت به زیارت و عبادت در حرم می‌پرداختند و این تنها دل‌خوشی ایشان در مقابل مخالفت‌ها با فعالیت‌های انقلابی‌شان بود. در بهمن‌ماه ۱۳۴۸ درس ولایت فقیه را شروع کردند. شاگردان امام جزوه‌ها را به عربی ترجمه کردند و به کشورهای عربی رساندند.[۷۸] در جریان مبارزات، یکی از فعالیت‌های امام ایجاد رابطه با دانشجویان برای از بین بردن ذهنیّت منفی آنان نسبت به روحانیت بود. در نامه‌ای نوشته بودند: "اینجانب با زحمات طاقت‌فرسا می‌خواستم سوء ظن موجود در طبقات مختلفه سیّما (مخصوصا) تحصیل‌کرده و دانشگاهی را نسبت به علمای دین مرتفع کنم یا تخفیف دهم؛ لکن خود آقایان راضی نیستند."[۷۹] در شرایطی که در ایران مبارزه مسلحانه از محبوبیت زیادی برخوردار بود، بارها از امام اجازه خواسته بودند اما ایشان نپذیرفتند. در این اوضاع سازمان مجاهدین خلق اعلام مبارزه چریکی کرد و سیل تقاضاها و نامه‌ها به نجف برای حمایت امام از این‌ گروه سرازیر بود. آقایان منتظری، طالقانی، مطهری و سید احمد خمینی هم امام را تشویق به دفاع از این گروه کرده بودند.[۸۰] امام درباره نماینده سازمان که بیست روز برای امام از سازمان گفته بود، گفته بودند: "آمده بود که تایید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما می‌خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست و شما نیروی خودتان را از دست می‌دهید و کاری هم ازتان نمی‌آید."[۸۱] با اوج گرفتن اختلافات ایران و عراق در دی ۱۳۵۰، اخراج ایرانیان مقیم عراق از سر گرفته شد. امام در سخنرانی خود تهدید کرده بودند که از عراق خواهند رفت.[۸۲] نماینده حکومت برای عذرخواهی خدمت امام رسید[۸۳] و اخراج ایرانی‌ها متوقف شد.
در مهر ۱۳۵۲ ایران غرق در برگزاری جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود در حالی که در صهیونیست‌ها به فلسطین حمله‌ور شده بودند. امام در پیام‌هایی به مردم و سران کشورهای اسلامی آن‌ها را به یاری مردم مظلوم فلسطین فرا خواندند. ایشان در پیام خود درباره جشن ۲۵۰۰ ساله آورده‌اند: "جشن برای شاهان خون‌خواری که نمونه آنان امروز مشهود است. مسلمین برای مجد و عظمت اسلام و آزادی فلسطین در خاک و خون می‌غلتند ولی شاه ایران برای رژیم مبتذل شاهنشاهی جشن و سرور بپا می‌کند."[۸۴] در ۱۷ خرداد ۱۳۵۴، ماموران با حمله به مراسم سالگرد ۱۵ خرداد، ۳۵۰ نفر از طلبه‌ها دستگیر شدند. چند روز بعد هم حکومت عراق به حوزه نجف حمله برد. امام به رئیس جمهور عراق اعتراض کرده بودند. امام در نامه‌ای دیگر نوشته بودند: "که چیزی که مرا رنج می‌دهد بی‌تفاوت بودن نجف است راجع به قضایای قم و احیانا طرفداری از مخالف."[۸۵] سال‌های نجف برای امام به سختی می‌گذشت. "من نمی‌دانم با این جو نجف چه کنم؟ هر قدمی که بردارم، با مخالفت و کارشکنی عده‌ای از آخوندهای نجف مواجه می‌شوم، اگر در برابر حکام بعث برخورد تند و قاطع بکنم، فورا در نجف سرو صدا راه خواهند‌ انداخت که می‌خواهد حوزه نجف را برهم بزند! اگر در برابر بعث‌ها سکوت کنم، می‌گویند با آن‌ها ساخت و پاخت کرده است!".[۸۶]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تبعید امام از ترکیه به عراق: روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۴ حضرت امام به همراه فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به کشور عراق اعزام شدند علل و انگیزه ها از تغییر محل تبعید امام عمدتاً عبارت بودند از: فشارهای مداوم جامعه مذهبی و حوزه های علمیه داخل و خارج و تلاش ها و تظاهرات دانشجویان مسلمان خارج کشور برای آزادی امام، تلاش رژیم شاه برای عادی جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خویش به منظور جلب حمایت بیشتر آمریکا، مشکلات امنیتی و روانی دولت ترکیه و افزایش فشارهای داخلی جامعه مذهبی ترکیه و از همه مهم تر تصور رژیم شاه از این که فضای ساکت و سیاست ستیز آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد خود عاملی بزرگ برای محدود نمودن فعالیت های امام خمینی خواهد بود. استقبال پرشور طلاب و مردم از ایشان در شهرهای مذکور، خود بیانگر آن بود که برخلاف تصور رژیم شاه، پیام نهضت ۱۵ خرداد در عراق و نجف نیز هوادارانی یافته است. دوران اقامت طولانی و ۱۳ ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیت های مستقیم در حد ایران و ترکیه وجود نداشت، اما مخالفت ها و کارشکنی ها آن چنان گسترده و آزار دهنده بود که امام با همه صبر و بردباری بارها از سختی شرایط مبارزه در این سال ها به تلخی تمام یاد کرده است. ولی هیچ یک از این مصائب و دشواری ها نتوانست او را از مسیری که آگاهانه انتخاب کرده بود بازدارد. امام خمینی سلسله درس های خارج فقه خویش را با همه مخالفت ها و کارشکنی های عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجد شیخ انصاری نجف آغاز کرد، که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علیرغم دشواری های پدید آمده، هیچ گاه دست از مبارزه نکشید، و با سخنرانی ها و پیام های خویش امید به پیروزی را در دل ها زنده نگاه می داشت. امام خمینی در پیامی (۱۷ خرداد ۱۳۴۶) به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، فتوای انقلابی خویش را مبنی بر حرمت هر گونه رابطه تجاری و سیاسی دولت های اسلامی با اسرائیل، و حرمت مصرف کالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی را صادر کرد. در همین زمان (خرداد ۱۳۴۶) بود که قصد رژیم دایر بر تبعید امام از نجف به هندوستان با افشاگری و تلاش و مخالفت گروه های سیاسی مبارز خارج و داخل کشور عقیم ماند. با روی کار آمدن حزب بعث (۲۶ تیر ماه ۱۳۴۷) در عراق و دشمنی این حزب با حرکت های اسلامی، دشواری های بیشتری فرا روی نهضت امام خمینی پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نکشید. امام خمینی در گفتگویی با نماینده سازمان الفتح فلسطین در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ دیدگاههای خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زکات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد. ۳۰ مرداد ۱۳۴۸ قسمتی از مسجد الاقصی به وسیله صهیونیست های افراطی به آتش کشیده شد. شاه که تحت فشار افکار عمومی قرار داشت، با پیشنهاد قبول هزینه تعمیر مسجد به کمک اسرائیل شتافت تا از استمرار خشم مسلمانان کاسته شود. امام خمینی در پیامی، فریبکاری شاه را افشاء کرد. چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزین بی شمار داخل کشور، مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند که نهضت امام خمینی را الگوی خویش می دانستند. حضرت امام سلسله درس های خویش را درباره حکومت اسلامی یا ولایت فقیه در بهمن ۱۳۴۸ آغاز کرد. انتشار مجموعه ‌این درس ها در قالب کتابی تحت عنوان «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی» در ایران و عراق و لبنان در موسم حج، شور تازه ای به مبارزه می داد.

امام خمینی و استمرار مبارزه: همزمان با افزایش تولید و بهای نفت از سال ۱۳۵۰ به بعد، شاه احساس قدرت بیشتری می کرد و به موازات آن قلع و قمع مخالفین شدت یافت و رژیم ایران در مسابقه ای جنون آمیز خرید تجهیزات نظامی و کالاهای مصرفی آمریکا و ایجاد پایگاههای نظامی متعدد برای آمریکائیان در کشور و افزایش روابط تجاری و نظامی با اسرائیل را سرعت بخشید. جشن های دو هزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران با حضور سران بسیاری از ممالک جهان با هزینه های گزاف بر ملت ایران تحمیل شد. این جشن ها نمایشی برای نشان دادن قدرت و ثبات رژیم شاه بود. اواخر اسفند ۱۳۵۳، شاه با تشکیل حزب درباری «رستاخیز» و ایجاد سیستم تک حزبی، خودکامگی را به حد اعلی رساند و طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد که تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند و کسانی که مخالفند بایست گذرنامه خود را گرفته و از کشور خارج شوند. امام خمینی بلافاصله طی فتوایی اعلام کرد: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهی از منکر استفتوای امام خمینی و برخی دیگر از علمای اسلام کارساز و مؤثر افتاد. رژیم شاه علیرغم تبلیغات گسترده پس از چند سال رسماً شکست رستاخیر را اعلام و آن را منحل کرد. سال ۱۳۵۴ در سالگرد قیام ۱۵ خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای «درود بر خمینی» و «مرگ بر سلسله پهلوی» به مدت دو روز ادامه داشت. این حرکت انقلابی بر شاه و ساواک بسیار گران می آمد. مأموران پلیس مدرسه را محاصره و در جریان یک یورش بیرحمانه و ضرب و شتم طلاب، کلیه معترضین را دستگیر و به زندان افکند. شاه در ادامه سیاست های مذهب ستیز خود در اسفند ۱۳۵۴ وقیحانه تاریخ رسمی کشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام، به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واکنش سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخ همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال ۱۳۵۷ ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد. دمکرات ها در سال ۱۳۵۵ به کاخ سفید راه یافتند. کمک های مالی گسترده شاه به جمهوری خواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نتیجه ای نبخشید. جیمی کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود. این شعارها به منظور جلوگیری از رشد احساسات ضد آمریکایی در کشورهایی نظیر ایران مطرح شده بود. متعاقب سیاست های حزب دمکرات آمریکا، شاه در ایران سیاست «فضای باز سیاسی» را اعلام و دست به تغییرات ظاهری و جابه جایی مهره ها زد. خط مشی های امریکا در مورد ایران، به وسیله وزارتخانه آمریکا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این کشور در تهران ارسال می شد.

اوج گرفتن نهضت

اول آبان ۱۳۵۶ خبر درگذشت سید مصطفی، فرزند امام، بدون سابقه بیماری موجب حیرت شد. دکتر گفته بود که وی را مسموم کرده‌اند، امام اجازه کالبد شکافی را ندادند. ضمنا نگذاشتند دروس حوزه تعطیل شود.[۸۷] در پیام‌شان در مورد این نوشته بودند: "ما با گرفتاری عظیم و مصیبت‌های دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصایب شخصی نکنیم."[۸۸] لحن پیام امام، شاه را به‌خشم آورد و دستور داد در مقاله روزنامه اطلاعات به امام حمله کنند.[۸۹] مردم در اعتراض به جسارت به امام، در قم قیام کردند که با سرکوب مواجه شده بود. امام در نجف سخنرانی آتشین کردند و پیامی برای ادامه نهضت دادند.[۹۰] شهرهای ایران در چهلم شهدای شهرهای پیشین ملتهب می‌شد و امام برای هر کدام از این اتفاقات پیام می‌دادند. در یکی از این پیام‌ها نوید پیروزی می‌دهند: "من به ملت ایران با این بیداری و هوشیاری و با این روحیه قوی و شجاعت بی‌مانند نوید پیروزی می‌دهم؛ پیروزی توأم با سربلندی و افتخار؛ پیروزی توأم با استقلال و آزادی، پیروزی توأم با قطع ایادی اجانب و چپاولگران، پیروزی با برچیده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سیاه‌روی پهلوی."[۹۱] تظاهرات مردم به مناسبت‌های مختلف ادامه داشت تا اینکه در اوج سرکوب رژیم شاه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تظاهرات مردم در میدان ژاله به خاک و خون کشیده شد. امام نوشتند: "ملت ایران! مطمئن باشید که دیر و یا زود پیروزی از آن شماست. شاه با حکومت آشتی ملی می‌خواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند ولی فریب او خیلی زود برملا گردید."[۹۲] با اوج گرفتن فعالیت‌های امام، ماموران حکومت عراق خانه امام را محاصره کردند و رفت و آمد به آن را قطع کردند. با افزوده شدن فشارها تصمیم گرفتند که از طریق کویت به سوریه بروند چون رابطه عراق و سوریه تیره بود.[۹۳] در مرز کویت ۱۰ ساعتی معطل ماندند اما کویت با ورودشان موافقت نکرد.[۹۴] تصمیم گرفته شد که به پاریس بروند. امام به پاریس رفتند ولی یک فرستاده به سوریه فرستاده بودند تا موافقت حافظ اسد را برای اقامت در سوریه کسب کنند که او هم استقبال کرده بود.[۹۵] امام در نوفل لوشاتو در مصاحبه‌ با خبرنگاران و سخنرانی‌هایشان به شرح اوضاع ایران و مقاصد نهضت مردم می‌پرداختند. در همین ایام فرح در سفر به کربلا با آیت‌ الله خویی دیدار کرد. این موضوع مثل بمب صدا کرد. امام صحبت کردن درباره این دیدار را حرام اعلام کردند.[۹۶] تلاش‌هایی برای انحراف قیام مردمی صورت می‌گرفت، از مطرح کردن سلطنت به‌جای حکومت تا اجرای قانون اساسی و احیای مشروطه. اما امام بر رفتن شاه تاکید داشتند. ادامه قیام مردمی و پیام‌ها و سخنرانی‌های امام و اتفاقاتی نظیر کشتار ۱۳ آبان و تظاهرات تاسوعا و عاشورا با رهبری امام خمینی شاه را مجبور به خروج از کشور کرد. بختیار پس از رسیدن به نخست‌وزیری تلاش کرد تا در پاریس با امام ملاقات کند تا به تفاهم برسند. امام شرط ملاقات را استعفا اعلام کردند. این دیدار انجام نشد و توطئه‌ای دیگر به شکست انجامید.[۹۷]

اوج گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶: امام خمینی که تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت از فرصت بدست آمده نهایت بهره برداری را کرد. شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد، نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونه ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام ۱۹ دی ماه قم در سال ۵۶ منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلم های پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان در تبریز، یزد، جهرم و شیراز، اصفهان و تهران قیامهایی مکرر پدید آورد. جایگزینی یک تکنوکرات غربزده به نام جمشید آموزگار به جای هویدا، نخست وزیر ۱۳ ساله شاه، کمکی به حل بحران رژیم نکرد. جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» روی کار آمد. فریبکاری های وی و مذاکرات او با آقای شریعتمداری در قم نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او کشتار بی رحمانه مردم به وسیله نیروهای نظامی در میدان شهدا (ژاله) تهران در روز ۱۷ شهریور اتفاق افتاد. رسماً حکومت نظامی در تهران و ۱۱ شهر بزرگ ایران برای مدتی نامحدود برقرار شد. از روش های موفق امام خمینی در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه، دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصاب های سراسری در ماه های پایانی رژیم شاه به ارکان رژیم و وزارتخانه ها و ادارات و مراکز نظامی کشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانک های و مراکز حساس دولتی وارد ساخت.

هجرت امام از عراق به پاریس: در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک، تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف به وسیله قوای بعثی محاصره گردید. رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام خمینی گفته بود که شرط ادامه اقامت ایشان در عراق، دست کشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام نیز با قاطعیت پاسخ داده بود که به خاطر مسئولیتی که در مقابل امت اسلام احساس می کند حاضر به سکوت و هیچ گونه مصالحه ای نیست. روز ۱۲ مهر، امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلاً صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام سید احمد خمینی( تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز ۱۴ مهر ایشان وارد پاریس شدند. دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورینِ کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که این گونه محدودیت ها خلاف ادعای دموکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید. در مدت اقامت ۴ ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهم ترین مرکز خبری جهان بود و مصاحبه های متعدد و دیدارهای مختلف امام دیدگاههای ایشان را در زمینه حکومت اسلام و هدف های آتی نهضت برای جهانیان بازگو می کرد. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود که بحرانی ترین دوران نهضت را در ایران رهبری کرد. دولت شریف امامی دو ماه بیشتر دوام نیاورد و شاه ریاست کابینه را به دولت نظامی ازهاری سپرد. کشتارها رو به فزونی نهاد اما تأثیر در قیام مردم نداشت. شاه در نهایت استیصال از سفیر آمریکا و انگلیس درخواست راه حل می کرد. اما هیچ یک از طرح های قبلی آنان نتیجه ای دربرنداشت. راهپیمائی های گسترده و میلیونی در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و دیگر شهرها برگزار شد که به رفراندوم غیررسمی مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت. شاپور بختیار، یکی از سران جبهه ملی، آخرین مهره آمریکا بود که برای تصدی پست نخست وزیری به شاه پیشنهاد شد. پیام های امام خمینی مبنی بر وجوب مبارزه، طرح های رژیم را نقش بر آب ساخت. امام خمینی در دی ماه ۵۷ شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار در روز ۲۶ دی ماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابان ها به جشن و پایکوبی پرداختند.

پیروزی نهضت و ورود به ایران

بالاخره پس از سال‌ها دوری از وطن، امام ۱۲ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ وارد ایران شدند و در ۱۵ بهمن‌ماه بازرگان، را نخست‌وزیر دولت موقّت و مامور تشکیل کابینه کردند و از مردم خواستند که از وی حمایت کنند. امام با صدور اطلاعیه‌ای در مورد حکومت نظامی ۲۱ بهمن، آن را خدعه خواندند و از مردم خواستند که به آن اعتنا نکنند که این اقدام باعث به ثمر نشستن نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی شد. ۱۰ اسفندماه، از تهران به قم رفتند تا در آن‌جا مستقر شوند، مردم تا کیلومترها به استقبال آمده بودند.[۹۸] از همان ابتدا امام بر برگزاری رفراندوم اصرار کردند که نهایتا در رفراندوم ۱۰ فرودین ۱۳۵۸ مردم در رایی قاطع به جمهوری اسلامی آری گفتند. جلوگیری از انحلال ارتش که خواسته تعدادی از انقلابیون بود، [۹۹] مدیریت غائله خرمشهر، مهاباد، کردستان و پاوه، تلاش برای تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و حل چالش‌های آن، حمایت از اشغال سفارت آمریکا، موافقت با استعفای دولت موقت، اعلام فرمان تشکیل جهاد سازندگی و بسیج مستضعفین و پایان بخشیدن به غائله هواداران آیت‌ الله شریعتمداری از مهم‌ترین اقدامات امام در سال اول انقلاب بود.

بازگشت امام خمینی به ایران: اوایل بهمن ۵۷ خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کس که می شنید اشک شوق فرو می ریخت. مردم ۱۴ سال انتظار کشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سرِ پا و حکومت نظامی برقرار بود. امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیام هایی به مردم ایران گفته بود می خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست. جمعیت انبوه از سراسر کشور به سوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شرکت کرده و خواستار بازشدن فرودگاهها بودند. جمعی از روحانیون و شخصیت های سیاسی در مسجد دانشگاه تهران تا بازشدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن درخواست ملت شد. سرانجام امام خمینی بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از ۱۴ سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیرقابل انکار بود که خبرگزاری های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را ۴ تا ۶ میلیون نفر برآورد کردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا، مزار شهیدان انقلاب اسلامی روانه شدند تا سخنان تاریخی امام را بشنوند. در همین نطق بود که امام خمینی با صدای بلند فرمود: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم.» شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخی گرفته بود، اما چند روز بیشتر نگذشت که در ۱۶ بهمن ۵۷ امام خمینی رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین نمود. روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ پرسنل هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران) با ایشان بیعت کردند. ارتش شاه در آستانه سقوط کامل قرار گرفته بود، پیش از این بسیاری از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش با فتوای امام خمینی پادگان ها را ترک گفته و به صفوف ملت پیوسته بودند. روز ۲۰ بهمن همافران در مهم ترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهی برای سرکوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهای انقلابی وارد صحنه شدند. روز ۲۱ بهمن پایگاههای پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط کردند. فرماندار نظامی تهران طی اطلاعیه ای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت ۴ بعد از ظهر افزایش داد. همزمان با آن بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر کرد. از سوی دیگر، امام خمینی طی پیامی از مردم تهران خواست تا با جلوگیری از توطئه در شرف وقوع، به خیابان ها بریزند و حکومت نظامی را عملاً لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابان ها ریخته و مشغول سنگربندی شدند. اولین تانک ها و تیپ های زرهی کودتاچیان به محض حرکت از پایگاههایشان به وسیله مردم از کار افتادند. کودتا در همان آغاز با شکست مواجه شد. بدین ترتیب آخرین مقاومت های رژیم شاه در هم شکسته شد و صبحدم ۲۲ بهمن، خورشید پیروزی نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی و پایانی بر دوران دیر پای سلطنت شاهان ستمگر در ایران طلوع کرد. مردم در سال ۵۸ در یکی از آزادترین انتخاب تاریخ ایران، رأی به استقرار نظام جمهوری اسلامی دادند و متعاقب آن انتخابات پیاپی برای تدوین و تصویب قانون اساسی و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار گردید. امام خمینی برای استقرار ارکان نظام اسلام و تبیین هدف ها و اولویت های حکومت اسلامی و تشویق مردم به حضور در صحنه ها، همه روزه در محل اقامت خود و در مدرسه فیضیه قم در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانی می کرد. حضرت امام پس از پیروزی انقلاب، در تاریخ دهم اسفند ۱۳۵۷ از تهران به قم آمده و تا زمان ابتلاء به بیماری قلبی (۲ بهمن ۱۳۵۸) در این شهر بود. ایشان پس از ۳۹ روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، موقتاً‌ در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساکن شد و سپس در تاریخ ۲۷/۲/۱۳۵۹ بنا به تمایل خود به منزلی محقر در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت در همین منزل ماند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تأسیس جمهوری اسلامی و رخدادهای سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب

محمدرضا شاه در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، تحت عنوان معالجات پزشکی کشور را ترک کرد. سرانجام، خمینی پس از ۱۴ سال تبعید و ۴ ماه اقامت در فرانسه در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشت. جمعیت انبوهی به استقبال وی آمدند. خمینی سپس به بهشت زهرا رفت و سخنرانی معروفی را علیه حکومت پهلوی و دولت بختیار ایراد کرد.[۱۶۸] در سال ۲۰۱۵ مأمور سابق موساد گفت پیش از بازگشت خمینی، شاپور بختیار طرح ترورش را به اسرائیل پیشنهاد کرد، اما موساد نپذیرفت.[۱۶۹]. خمینی چند روز بعد، بازرگان را مسئول تشکیل دولت موقت با شرط در نظر نگرفتن روابط حزبی کرد. در حکمی که خمینی برای بازرگان صادر کرد، دولت وی را مسئول برگزاری رفراندوم تغییر نظام به جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات مجلس نمایندگان کرد. همزمان، استعفای برخی مقامات، نمایندگان، مدیران و ارتشیان، دولت بختیار را تحت فشار قرار داد. در ۲۱ بهمن، فرماندار نظامی تهران ساعت حکومت نظامی را از ۱۲ تا ۱۶ تعیین کرد، که گویا هدف آن دستگیری سران انقلاب بود. اما خمینی، از مردم درخواست کرد که بی‌توجه به حکومت نظامی به خیابان‌ها بیایند. در این روز با حمله گارد شاهنشاهی به پادگان نیروی هوایی، جنگ خیابانی آغاز شد. ارتش و کلانتری‌ها اعلام بی‌طرفی کردند. سرانجام، بختیار در ۲۲ بهمن استعفا داد و نهادهای اصلی حکومت شامل ارتش، ژاندارمری، پلیس، صدا و سیما، نخست‌وزیری و مجلس به تصرف مردم درآمد و انقلاب به پیروزی رسید.[۱۷۱] آنچه به خمینی کمک کرد بتواند رهبری انقلاب را به دست بگیرد، این بود که او اولاً، توانست روحانیت شیعه را که معمولاً جناح گرا و فردگرا هستند را ماهرانه در حمایت از خود متحد کند. ثانیاً، خمینی توانست گروه‌های سیاسی مختلف با اهداف مختلف را با هدف حذف شاه متحد کند. ثالثاً، خمینی توانست با تعبیر مبارزه خود علیه شاه در قالب شعارهای آسمانی، توده‌های مردم به‌خصوص طبقات پایین را جذب کند. انقلاب بدین ترتیب تبدیل به بازسازی واقعه کربلا و جنگ بین حق و باطل شد، که در آن حامیان و مخالفان انقلاب نقش‌های حسین و یزید را تداعی می‌کردند. شخصیت خمینی در تبعید، شخصیت مهدی را تداعی می‌کرد که از طریق نوابش به پیروان خود پیام می‌فرستد.[۱۷۲] پس از انقلاب، در ۱۲ فروردین همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران برای تعیین نوع حکومت برگزار گردید. این رفراندم اولین مورد رویارویی بین خمینی و سایر نیروهای انقلابی بود.[۱۷۲] چهره‌های لیبرال‌تر روحانیون مانند طالقانی و شریعتمداری به همراه گروه‌هایی مانند جبهه ملی و بازرگان موافق وجود چندین گزینه انتخابی برای رفراندم بودند. اما سرانجام به فرمان خمینی، مردم تنها می‌توانستند بین گزینه جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطنتی انتخاب کنند.[۱۷۳] پس از انقلاب، با نظر خمینی احکام شریعت اسلامی نظیر اجرای قصاص، حدود شرعی و حجاب اسلامی زنان اجرا شد. همچنین، وی فرمان انقلاب فرهنگی را جهت تصفیه دانشگاه‌ها از به گفته وی «استادان و دانشجویان ضدانقلاب» صادر کرد، که در پی آن دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی اخراج شدند.[۱۷۲] دوران حکمرانی او همراه بود با درگیری مسلحانه در کشور و حمله عراق به ایران، که نهایتاً به افزایش قدرت طرفدارانش با پیروزی حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس اول و ریاست جمهوری دوم، حذف معمولاً خشونت‌آمیز گروه‌های مخالف به‌رغم مقاومتشان و افزایش اعمال کنترل ایدئولوژیکی و رفتاری بر مردم انجامید.[۱۷۴] به‌گفتهٔ خامنه‌ای خمینی مخالفان نظام را اعدام می‌کرد،[۱۷۵] صادق خلخالی صدها نفر از مسئولان نظام سابق و هزاران نفر دگراندیش را از جمله در کردستان اعدام یا تیرباران کرد که شامل سرکوب بسیاری از متحدان پیشین خودش نیز شد.[۸۰] بیش از ۳٬۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی تابستان ۱۳۶۷ به حکم حکومتی او اعدام شدند.[۸۰][۱۷۶] به نوشته موژان مؤمن، بعد از بازگشت به ایران هر کسی که حرفی متفاوت با خمینی می‌زد یا مخالفتی با او می‌کرد به مانند ناکثین با او برخورد می‌شد؛ یعنی کسانی مانند طلحه و زبیر یا عایشه که در زمان خلافت علی، بعد از بیعت با او، به مخالفت با علی پرداختند. اتهام معمول برای کسانی که در دادگاه‌های انقلاب دوران خمینی به اعدام محکوم می‌شدند «مفسد فی الارض» بود: اتهامی مبهم و غیرقابل تعریف از نظر کیفری با بار لغوی قرآنی بسیار سنگین.[۱۷۲] پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ابتدا نقدهای بسیاری به خمینی می‌شد اما با گذشت زمان، فضای کشور روز به روز و به سرعت به سوی عدم امکان نقد خمینی پیش رفت. از این رو گروه‌های مختلف به شدت از طرف شخص خمینی و طرفدارانش طرد می‌شدند و یکی پس از دیگری از صحنهٔ سیاست حذف کردند. با آغاز گنجاندن نظریهٔ ولایت فقیه در قانون اساسی و این که رهبری در زمان غیبت امام زمان جانشین وی است، کم‌کم نقد خمینی به خط قرمز تبدیل شد و هیچکسی حق نقد به او را نداشت و این خط قرمز تا زمان مرگ وی در سال ۱۳۶۸ ادامه داشت.[۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵] روح‌الله خمینی و طرفدارانش به تدریج برخی از چهره‌های اصلی انقلاب را حکومت حذف کردند یا به حاشیه راندند. مانند مهدی بازرگان اولین نخست‌وزیر ایران پس از انقلاب، سید ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور ایران، حسینعلی منتظری قائم مقام رهبری، محمدکاظم شریعتمداری مرجع تقلید شیعه، عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت و صادق قطب زاده رئیس صدا و سیما. همچنین به مانند سایر انقلاب‌ها ائتلاف گروه‌ها و احزابی که در سرنگونی شاه مشارکت داشتند دیری نپایید. در دوران رهبری خمینی، گروه‌های مخالف حذف شدند که این حذف اغلب به صورت خشونت‌آمیز و با وجود مقاوت این گروه‌ها بود. از جمله این گروه‌ها می‌توان مجاهدین خلق، جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق اکثریت و اقلیت، حزب پیکار و … را نام برد.[۱۸۶] خمینی مهدی بازرگان را به سِمت نخست‌وزیر دولت موقت انتخاب کرده بود. اما در کنار این دولت رسمی کمیته‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت که عملاً دولتی در سایه بود و دولت بازرگان کنترلی بر آن نداشت.[۱۷۲] پس از انقلاب اسلامی به فرمان سید روح‌الله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد.[۱۸۷] کمیته‌های انقلاب در هر شهری تشکیل شد. صدها نفر در اویل انقلاب اعدام شدند. این اعدام‌ها بعضی بخاطر جرایم ناچیز و حتی گاهی بدون محاکمه انجام می‌شد.[۱۷۲] خمینی در سخنرانی ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ در حسینیه جماران صراحتاً می‌گوید: من تا اُنجایی که بتوانم، تا اُنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا می‌کند که همهٔ اینها را به آرامش دعوت کنم، همهٔ گروه‌ها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همهٔ افراد را به آرامش اِ دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند اُن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، اُن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، اُن روز این‌طور نیست که بَز ما باز من بشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.[۱۸۸]و[۱۸۹]. پس از بازرگان، ابوالحسن بنی‌صدر که از حلقه نزدیکان او در پاریس بود به ریاست جمهوری رسید. هر چند خمینی در ابتدا حامی بنی‌صدر بود به مرور حمایت خمینی به انتقاد خمینی از بنی‌صدر تبدیل شد و سرانجام بنی‌صدر از ریاست جمهوری خلع شد.[۱۷۲] در فروردین سال ۱۳۶۰ در پی انقلاب فرهنگی ایران، به فرمان خمینی دانشگاه‌ها بسته شد و به دنبال آن کسانی که به ظن نظام، اسلامی نبودند یا سوابق راضی‌کننده‌ای در قبل از انقلاب نداشتند از دانشگاه‌ها اخراج شدند. همچنین دانشگاه‌ها از چپگرایان و بهاییها اعدام شدند. در همان زمان حجاب در ایران اجباری شد و سازمان حزب‌الله به هر زنی که در خیابان حجاب مناسب نداشت حمله می‌کرد.[۱۷۲] روابط خمینی با روحانیان برجسته قم و مشهد در سال‌های ۶۱ و ۶۲ به تیرگی گرایید. علمای برجسته مشهد مانند شیرازی و قمی در بهار سال ۱۳۶۱ در سخنرانی‌های خود چندین مورد به رژیم انقلابی حمله کردند. همچنین روحانیانی مانند سید احمد زنجانی، بهاءالدین محلاتی و علی تهرانی به انتقاد از خمینی، جمهوری اسلامی و ایده ولایت فقیه پرداختند. در قم شریعتمداری و سید محمدرضا گلپایگانی علیه استیلای جمهوری اسلامی موضع گرفتند. هرچند سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی سعی کرد موضعی خنثی بگیرد. با اعلام خمینی مبنی بر اینکه وجوهات اسلامی باید به امام جمعه‌های منتصب او پرداخت شود، ضربه اقتصادی سختی به مراجع مستقل خورد و آن‌ها دیگر نمی‌توانستند با جمع‌آوری وجوهات طلبه‌های دینی و کارهای خیریه خود را تأمین مالی نمایند.[۱۷۲] با تمام این مخالفت‌ها در سطح روحانیان که بعضاً مانند شریعتمداری از نظر دینی برجسته‌تر از خمینی بودند و همچنین در میان انقلابیون منتقد، خمینی به دلایل چندی توانست خود را به عنوان رهبر حکومت اسلامی در ایران بقبولاند. امین سیکل این دلایل را نام می‌برد:[۱۹۰] خمینی پیش از همه روحانیان هم دوره‌اش صحبت از تشکیل حکومت اسلامی در ایران کرده بود.[۱۹۱] شخصیت اسرارآمیز خمینی: بیشتر مردم ایران او را به عنوان چهره‌ای مبارز علیه شاه می‌شناختند. اما به اندازه کافی در مورد او و افکارش نمی‌دانستند تا خمینی را به‌طور انتقادی مورد ارزیابی قرار دهند.[۱۹۲] شخصیت کاریزماتیک خمینی که او را از سایرین متمایز می‌کرد.[۱۹۳] نبود رهبری در سطح خمینی در میان مخالفان سکولار و مذهبی خمینی[۱۹۴] فراست سیاسی خمینی و قدرت او در به حرکت درآوردن توده مردم.[۱۹۵] در مارس ۱۹۸۰ خمینی قانون حمایت خانواده را لغو کرد و حجاب زنان را اجباری کرد. هر چند بعد از تظاهرات پرشمار زنان مخالف در اسفند ۵۷، خمینی موقتاً عقب‌نشینی کرد، اما در ماه ژوئیه پوشش اسلامی را در ادارات دولتی اجباری کرد و یک سال بعد نیز مجلس بقیهٔ زنان را موظف به این کار کرد.[۱۹۶]

فتوای جهاد با کومله

سید روح الله خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ علیه مناطق کردنشین ایران فرمانی به نام «فتوای جهاد» اعلام کرد و صادق خلخالی را حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب نمود که وی در همان روز اول حکم اعدام ۱۲ نفر را در پاوه صادر کرد. از این تاریخ به بعد پاسداران و نیروهای تحت امر خمینی از کرمانشاه شروع کرده و به سمت کردستان و سپس به سوی شهرهای جنوبی آذربایجان غربی پیشروی کرده و به شهروندان عادی هم رحم نکرده و صدها نفر را تیرباران کردند.[۱۹۷][۱۹۸]

شروع جنگ ایران و عراق تا سال ۱۳۶۷

عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد چرا که صدام حسین گمان می‌کرد که ایران در این زمان ضعیف و آسیب‌پذیر است و اقلیت عرب‌های خوزستان او را در جنگ یاری خواهند کرد. اما اشتباه محاسباتی صدام و جنگ باعث اتحاد ایرانیان و به غلیان درآمدن آمیزه‌ای از احساسات ملی و شیعی شد. جنگ ایران و عراق باعث تقویت بسیج و سپاه پاسداران و خمینی شد. در وضعیت اضطراری جنگ، طرفداران خمینی سرکوب داخلی را افزایش دادند و برای مثال روزنامه مجاهدین را تعطیل کردند.[۱۹۹] تا پاییز ۱۳۵۹ (۱۹۸۰) طرفداران خمینی کنترل تمام نهادهای حکومتی به جز ریاست جمهوری و چند وزارت کلیدی را در دست گرفته بودند.[۲۰۰] در این زمان خمینی دستور داد که مسئله گروگان‌گیری کارکنان سفارت آمریکا که به انزوای سیاسی ایران و تحریم‌های آمریکا انجامیده بود باید حل شود. مذاکرات پنهانی بین ایران و آمریکا انجام شد و توافقات حاصل شد. اما گروگان‌ها با تأخیر و کمی بعد از آنکه جیمی کارتر دفتر ریاست جمهوری را در ۲۰ ژانویه ترک کرد آزاد کردند.[۲۰۱] ایران موفق شد اراضی اشغالی را از عراق پس بگیرد و در تابستان ۱۳۶۱ با امید حمایت از شیعیان عراق، جنگ را به داخل خاک عراق کشانید.[۲۰۲] مهم‌ترین واقعه سیاست خارجی در نیمه دهه هشتاد میلادی، ماجرای ایران-کنترا بود.

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا: برگزاری موفقیت آمیز انتخابات و مشارکت گسترده مردم، امیدهای آمریکا را در سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی که خبر آن مرتباً در رسانه های گروهی غرب و بیانیه های ضد انقلاب داخلی منعکس می شد، بر باد داد. روز ۱۳ آبان گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکاییِ نگهبان سفارت، جاسوسان آمریکایی را بازداشت کردند. سندهای بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسی ها و دخالت های بی شمار آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان برمی داشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابط ها و جاسوس های آمریکا و انواع شیوه های جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا می کرد. امام خمینی از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب او نامید. طرح عملیات آزاد کردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه آسا در صحرای طبس ایران، با شکست مواجه شد. مرگ شاه در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در مصر، عملاً یکی از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلی در کشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از ۴۴۴ روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و آمریکا، جاسوسان آزاد شدند و آمریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارائی های بلوکه شده ایران شده که هیچ گاه بدان عمل نکرد.

نامه معنوی امام به گورباچف: روز یازدهم دی ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی، امام خمینی پیامی به گورباچف صدر هیأت رئیسه شوروی سابق صادر کردند. رهبر انقلاب اسلامی ضمن اظهار نظر صریح در باره تحولات جهان کمونیست اعلام فرمود: «از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد». امام همچنین سعی نمود با استدلال، گورباچف را متوجه نادرست بودن تفکر مادی گرایان بنماید و او را به خدا و جهان غیب متوجه نماید. امام خمینی در استدلال های خود به آیاتی از قرآن اشاره نمود و پس از آن ضمن بحث کوتاه فلسفی، از گورباچف خواست که دستور دهد صاحبان این علوم برای تحقیق در این زمینه ها به نوشته های ابن سینا، فارابی، سهروردی و ملاصدرا مراجعه نمایند و نیز توصیه نمود تنی چند از خبرگان تیزهوششان را برای فهم نکات باریک عرفانی به خصوص آثار محی الدین عربی به شهر قم بفرستد.

حکم به ارتداد سلمان رشدی: جنگ عراق و ایران که پایان یافت، رهبران سیاسی غرب تهاجم تازه ای علیه اسلام انقلابی آغاز کردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولت های غربی از آن، سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. امام خمینی در تاریخ ۲۵/۱۱/۱۳۶۷ در ضمن چند سطر کوتاه به صورت حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کرد. پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یک امت واحده جلوه گر ساخت. صدور این حکم، تصور اشتباه غربی ها را در این که ایران با پذیرش قطعنامه از هدف های انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، درهم ریخت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سال‌های پایانی

سید روح الله خمینی تا پایان عمر قاطعیت و تغییرناپذیری خود را حفظ کرد. او با پایان دادن به جنگ با صدام که به‌طور مداومی نارضایتی مردم را افزایش می‌داد مخالفت می‌کرد. تنها زمانی که ورق جنگ در سال آخر آن برگشت و نیروی‌های آمریکایی هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کردند خمینی به تعبیر خود «جام زهر را نوشید» و آتش‌بس را پذیرفت.[۸۰] در این زمان دیگر آرزوی وی برای سرنگونی صدام دست نیافتنی بود. هرچند خمینی در ابتدا قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر آتش‌بس بین ایران و عراق را رد کرده بود، در اواسط تیر ماه سال ۱۳۶۷ که علی اکبر رفسنجانی که به تازگی جای علی خامنه‌ای را به عنوان فرمانده جنگ گرفته بود خمینی را راضی کرد که امیدی به ادامه این جنگ نیست و خمینی سرانجام با پذیرش قطع نامه موافقت کرد.[۸۰] در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۱ دی ۱۳۶۷) نامه سید روح‌الله خمینی به گورباچف را عبدالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدچی دباغ به نمایندگی از سوی خمینی، به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم کردند. رهبر ایران در این نامه نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد.[۲۰۳] مدتی بعد برنامه‌ای تلویزیونی پخش شد که در آن از زنی پرسیده شد الگویتان چه کسی است و «آیا حضرت زهرا الگوی شماست؟» او در جواب گفت: «نه، حضرت زهرا خیلی خوب هستند. ما نمی‌توانیم مثل ایشان باشیم. الگوی من اوشین [در سال‌های دور از خانه] است… ما یک الگوی امروزی می‌خواهیم[۲۰۴] خمینی فردای آن روز در نامه‌ای به محمد هاشمی، رئیس وقت صدا و سیما دستور داد: «فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می‌گردد و دست‌اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است[۲۰۵] چند تن از کارکنان صدا و سیما همان روز بازداشت شدند اما هاشمی در ملاقاتی با خمینی دستور عفو متهمان را از او گرفت و آن‌ها آزاد شدند.[۲۰۶] در سال ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ خمینی که پایان حیاتش نزدیک به نظر می‌رسید، اقدامات متعددی برای ضعیف کردن مخالفان احتمالی و قدرت دولت و طرفدارانش انجام داد. در ژانویه ۱۹۸۸ و در پی اختلافات مداوم مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، خمینی دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت را صادر کرد. به دنبال اعتراضات حسینعلی منتظری و اختلافات پیش آمده، در ماه فروردین ۱۳۶۸ خمینی دستور تشکیل مجلس خبرگان را صادر کرد و از آن‌ها خواست که با منتظری مذاکره کنند و عملاً به منتظری اعلام کردند که استعفایش مورد قبول واقع گرفته است.[۲۰۷] در آوریل سال ۱۹۸۹ خمینی، خامنه‌ای را مأمور به سرپرستی هیئت بازنگری قانون اساسی کرد زیرا در مواجهه با شرایطی که هیچ‌یک از مراجع عظمی به‌طور کامل ایده ولایت فقیه را قبول نداشتند، باید تأکید موجود بر صلاحیت مذهبی فقیه را تعدیل می‌کرد. در این زمان شورایی که بخشی منصوب خمینی و بخشی منتخب مجلس بود، بازنگری قانون اساسی را به‌عهده گرفت. در این بازنگری پست نخست‌وزیری حذف شد و اختیارات ولی فقیه با جزئیات بیشتری تعریف شد.[۲۰۸]

سال‌های پایانی عمر امام

امام خمینی در ۲۹ دی‌ماه وصیت‌نامه جدیدشان را نوشتند و آقایان منتظری و پسندیده را وصی خودشان قرار دادند.[۱۰۰] چند روز بعد به دلیل عارضه قلبی به بیمارستانی در تهران منتقل شدند. نظر پزشکان به جراحی بود، امام مخالفت کردند و قبول کردند که داروها را منظم استفاده کنند.[۱۰۱] پس از دو ماه، امام بهبود پیدا کردند و پزشکان صلاح ندیدند که دوباره در قم اقامت کنند و تاکید نمودند که در اطراف بیمارستان قلب منزلی برای امام گرفته شود و علاوه بر آن به تشخیص پزشکان الزاماً می‌بایست در شمال تهران که از هوای مناسب برخوردار است سکونت داشته باشند. ظهور و سقوط بنی‌صدر، کودتای نوژه، اختلافات بین مسولین، ترورهای منافقین و جنگ تحمیلی عراق از مهم‌ترین موضوعاتی بود که امام با مدیریت خود کشور را در سال‌های نخست انقلاب به پیش بردند. در فروردین ۱۳۶۵ قلب امام برای لحظاتی ایستاد، تلاش پزشکان ممکن بود که به نتیجه نرسد اما ناگهان قلب در آخرین شوک بازگشت.[۱۰۲] در بیمارستان در جریان ملاقات آقای خامنه‌ای گفته بودند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکی باشید، اشدّا علی الکفّار رحماء بینهم[۱۰۳] باشید و اگر با هم بودید، هیچ‌کس نمی‌تواند به‌شما آسیبی برساند."[۱۰۴] پس از این ماجرا، اتفاقات سختی را امام مدیریت کردند. جریان قائم‌مقام رهبری و موضوع باند سید مهدی‌ هاشمی، مک‌فارلین و حاشیه‌های آن، مباحث مربوط به قطع‌نامه و پایان جنگ، اختلافات در حزب جمهوری و مسولان، کشتار حجاج ایرانی، عمیق شدن اختلافات سیاسی، حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری و انتشار کتاب آیات شیطانی از اهمّ این اتفاقات است.

فتوای قتل سلمان رشدی

مجادله آیات شیطانی

در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ خمینی فتوای کشتن سلمان رشدی را صادر کرد[۲۱۶] زیرا سلمان رشدی کتاب آیات شیطانی را نوشته بود. به گفته نیکی کدی، در این زمان خمینی تازه بیرون آمده از ناکامی جنگ با عراق، کوشید تا تصویر خود به عنوان رهبر اسلام پیکارجو را زنده کند. بسیاری از مسلمانان اعتبار چنین فرمانی، توسط یک روحانی شیعه علیه یک مسلمان سنی و تبعه یک کشور خارجی را زیر سؤال بردند. این اقدام باعث شد تا وجهه ایران در بین کشورهای غیر مسلمان بسیار مخدوش شود و به تلاش‌های خامنه‌ای و رفسنجانی برای بهبود روابط و از سرگیری پیوندهای اقتصادی با غرب و کشورهای غربی پایان داد.[۲۱۷] . برنارد لوئیس نویسنده کتاب بحران اسلام عقیده دارد کتاب آیات شیطانی یک کتاب ادبی و تخیلی بوده و اظهار تردید می‌کند که خمینی با وجود کهولت سن این کتاب ۵۰۰ صفحه‌ای را خوانده باشد. وی صدور فتوای کشتن سلمان رشدی را تخلف آشکار خمینی از قوانین اسلام می‌داند و می‌افزاید: «بر طبق قوانین اسلام باید به متهم فرصت دفاع از خود داده شود و نمی‌توان بدون محاکمه برای کسی حکم صادر کرد».[۲۱۸] اما خمینی بر فتوای خود تأکید کرد و گفت: حتی اگر سلمان رشدی اصلاح شده و مردی دیندار شود بر هر مسلمانی واجب است که از جان و مال خود بگذرد و او را به جهنم بفرستد.[۲۱۹]

امام خمینی از نگاه دیگران

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران: «شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه عظمت الهی بود.[۱۰۲]

مرتضی مطهری: من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده‌ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من بلکه بر ایمانم افزود[۱۰۳]

محمد فاضل لنکرانی از مراجع تقلید شیعه: امام نه تنها شخصیت منحصر به فرد عصر ما بود، بلکه در طول ۱۴۰۰ سال گذشته به جز ائمه معصومین که از آنها بگذریم، در بین علمای اسلام- اعم از شیعه وسنی- چنین فردی را نداریم و تاریخ به ما نشان نداده است. این نعمتی بود که خداوند به ما عنایت کرد.[۱۰۴]

آیت‌الله اراکی از مراجع تقلید شیعه: کار امام فقط و فقط برای رضای خداست و این مرد از آن مردهایی است اگر در روز عاشورا بود، این هفتاد و دو تن می‌شدند هفتاد و سه تن. می‌رفت جنگ و سینه‌اش را سپر می‌کرد جلوی شمشیر و نیزه، و این از این جور اشخاص بود.[۱۰۵]

آیت الله شبیری زنجانی امام خمینی را بهره‌مند از دلی قوی و او را در شجاعت از نوادر قرون و مشابه مدرس دانسته است. [۱۰۶]

احسان توفیق بعدرانی، امام جمعه بزرگ‌ترین مسجد دمشق:امام خمینی همواره الگوی گران‌قدر و گران‌مایه‌ای برای تمامی مسلمانان جهان خصوصاً در زمینه ایجاد وحدت اسلامی است.[۱۰۷]

گورباچف رهبر شوروی: آیت‌الله خمینی فراتر از زمان می‌اندیشید و در بُعدِ مکان نمی‌گنجید.[۱۰۸]

وفات امام خمینی (رحمه الله)

امام خمینی (رحمه الله) در شامگاه شنبه سیزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ در ۸۷ سالگی در تهران از سرای فانی رحلت نمود. وداع مردم با مرحوم امام خمینی در پانزدهم خرداد ۱۳۶۸، در محل مصلای امام خمینی برگزار شد و پیکر ایشان در کنار بهشت زهرا ـ مزار شهیدان انقلاب اسلامی ـ که به «حرم امام خمینی» مشهور است به خاک سپرده شد.

امام خمینی در شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ش در ۸۷ سالگی[۲۰] بر اثر سرطان معده در تهران درگذشت.[۲۱] جنازه وی در ۱۵ خرداد در مصلای تهران قرار گرفت و مردم برای وداع با او اجتماع کردند.[۲۲] سید محمدرضا گلپایگانی از مراجع تقلید شیعه در ۱۶ خرداد نماز میت را بر جنازه او اقامه کرد[۲۳]و در نزدیکی قبرستان بهشت زهرا جایی که به حرم امام خمینی معروف شد، دفن گردید.[۲۴] سایت رسمی رکوردهای جهانی گینس مراسم تشییع جنازه امام خمینی را با حضور ۱۰ میلیون ۲۰۰ هزار نفر، نسبت به درصد جمعیت (یک‌ششم جمعیت ایران) پرجمعیت‌ترین تشییع جنازه در تاریخ شمرده است.[۲۵]وصیت‌نامه سیاسی‌الهی امام خمینی پس از درگذشت وی در چهاردهم خرداد سال ۱۳۶۸، در جلسه‌ای در محل مجلس شورای اسلامی با حضور اعضای مجلس خبرگان و مسئولان عالی‌رتبه کشور گشوده شد سیدعلی خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت، آن را قرائت کرد.[۲۶] پس از درگذشت امام خمینی، یک گروه پانک وِلزی تحت تأثیر تصاویر پخش‌شده از مراسم تشییع او در تلویزیون انگلیس، حرکتی را به نشانه ناراحتی از درگذشت وی انجام دادند که آیت‌الله نام گرفت. این حرکت از سال ۱۹۹۰ در بازی‌های باشگاه فوتبال کاردیف سیتی رایج شد. هواداران این تیم پس از گل‌زدن تیمشان، با تکان دادن دست‌ها به بالا و پایین در بالای سر، این حرکت را اجرا می‌کنند.[۲۷] .

صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی

خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۲۶-۴۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.

برگی از صحیفه/ تحریم رفراندوم دروغین شاه توسط امام خمینی

امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۱۸۳.

ولایت‌فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی

دوران تحصیل امام

صوت سخنرانی امام خمینی بمناسبت تصویب کاپیتولاسیون

فهرست تألیفات امام خمینی

امام به روایت دانشوران

مروری بر رخدادهای بهار ۱۳۴۲/ روزهای سرکوب و قیام

فهرست مجموعه آثار خاطره گروه تاریخ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی

فیلم مستند امام روح‌الله/ تمام قسمت‌ها /جامع ترین اثر مستند پیرامون زندگی پربار روح خدا از ولادت تا عروج / لینک مستقیم دانلود

کتابشناسی در سایه آفتاب

کتاب ۲۲ جلدی «سیر مبارزات یاران امام (ره) در آیینه اسناد ساواک منتشر شد

ناگفته هایی از مراسم خاکسپاری امام

سیری بر زندگانی و شخصیت امام راحل

ايدئولوژی انقلابی امام خمینی احيای تشيع

پا به پای آفتاب - سینمایی زیبا درباره امام خمینی

گلشن ابرار

ستارگان حرم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |