نظام جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران 1
نظام جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران 2
نظام جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران 3
نظام جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران 4
نظام جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران 5
نظام جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران 6
مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها
مقایسه تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با برخی از انقلابهای قرن بیستم 1
مقایسه تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با برخی از انقلابهای قرن بیستم 2
انقلاب بزرگ اسلامى ایران؛ انقلابى استثنایى
مقایسه «ویژگیهای انقلاب اسلامی و تفاوت آن با دیگر انقلابها»
دوازدهم بهمن ۵۷؛ رویدادی کلیدی و سرنوشتساز در تاریخ معاصر
نگاهی به اتفاقات مشهد در روزهای منتهی به 12 بهمن 1357 و ورود امام خمینی(ره) به ایران
برخيز، كه فجر انقلاب آمده است - آن دشمن دون، خانه خراب آمده است
هر نقشه که دشمن بکشد اون وَرِ آب - از لطف خدا، نقشِ بر آب آمده است
***
فجر است و خورازاُفُق سر زده است - مهمانِ عزیز حلقه بر در زده است
با آمدن امامِ ما ازپاریس - خورشيد زمغربِ زمین سر زده است
***
آمد به وطن امامِ ما از پاریس - وَ گفت نترسید شما از ابلیس
سنگش بزنید وبنمائید زخوداورادور - آسوده شوید وانگهی ازتلبیس
***
شیطان که بشد فراری از لطفِ خدا - آمد به وطن باز امامِ شهدا
در جمع محبّان شده روشن شمعی - در آن شبِ تاریک شده نورِ هُدا
***
والفجر و لیال عشر درقرآن است - این وعده یِ حق زجانب یزدان است
اندر شبِ تاریک بود صبح قریب - بنگر که چه هل اتی علی الانسان است
***
شب رفت وسرود فجر بنواخته شد - بنیاد خرابِ دین زنوساخته شد
شد پرچمِ دین در اهتزاز از لطف خدا - با دست امام این عَلَم افراخته شد
***
شب طي شد و روز بهرِ ما روشن شد - این دیرِ خراب بهرِ ما گلشن شد
خورشيدِ اميد ما چو از غرب دمید - ازیُمنِ قدومِ او فراری اهریمن شد
***
از بعد چهارده قرن گلی پیداشد - آمد رجلٌ من القم و امام ما شد
آمد رجلٌ مِنَ القُم و گفت : چنین - نه شرقی و غربی ، که شعار ماشد
***
جانهاي تمامِ ما به لب آمده بود - ازبهر نجاتِ ما داوطلب آمده بود
بعد از ده و پنج سال امام آمد باز - فجري كه پس ازظلمت شب آمده بود
***
از پهلوی آمد چه بلا برسرِما - خون شد به دلِ ملّت و هم رهبرِما
بس ظلم وستم که سالها برماشد - از پهلوی و توده ای و غرب گرا
***
ازشاهِ شهان نوکرِآمریکائی - بنگرکه چسان زیاد شد رسوائی
شایع ظَهَرَ الفساد اندرهمه جا - عریان همه جا قامتِ هررعنائی
***
اين دولت دینی که کنون برپاشد - لطفی است که ازجانب حق برما شد
در فصل زمستان و درآن بهمن ماه - گرمی به دل ما پس ازآن سرما شد
***
بر ملت ما که رَسته از دام و كمند - آن بردگي غرب خدایا مپسند
اين در كه شده به رویِ این ملّت باز - دیگر پس از این بار خدايا تو مبند
***
یارب به حقِ امامِ وَالعصرو زمان - کن دولتِ حق بپا تو درکلِّ جهان
کن رهبرِ ما حفظ زهر بد وَ بلا - بر باقری ازعذاب دِه خطّ امان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امـام و رهـبـری انـقلاب اسلامی ، دهه فجر ، رویدادهای انقلاب اسلامی
ادامه مطلب را ببينيد
مقایسه «ویژگیهای انقلاب اسلامی و تفاوت آن با دیگر انقلابها»
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ از مهمترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان در قرن بیستم است. انقلابی که با تغییر رژیم پهلوی و قطع وابستگی کشور به قدرتهای سُلطهگر همراه بود.
به گزارش مشرق، انقلاب اسلامی رویدادی بود که با رهبری حضرت امام خمینی رحمهالله و با حضور تودههای مردم به پیروزی رسید و بهصورت توأمان «استبداد و استکبار» را هدف گرفت. این حرکت در امتداد قیامها و نهضتهای استقلالطلبانه و عدالتخواهانهی ملت ایران در تاریخ معاصر همچون نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت بهوقوع پیوست و توانست ضمن نظامسازی و استقرار حاکمیت اسلامی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، اثرات مهمی در روند نظم جهانی و بهخصوص تحولات جهان اسلام برجای بگذارد.
مقایسهی تطبیقی انقلاب اسلامی با انقلابهایی چون: انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و… یک الگوی تحلیلی مناسب برای فهم دقیقتر ابعاد و اثرات این انقلاب در اختیار ما میگذارد.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر که به عنوان اولین مطلب از پروندهی «انقلابی که منحرف نشد» منتشر میشود، اصلیترین وُجوه تمایز انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای بزرگ و خصوصیات این انقلاب را براساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی بررسی میکند.
* انقلابی که «متفاوت» بود
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان در قرن بیستم است. انقلابی که با تغییر رژیم دیکتاتور پهلوی و قطع وابستگی کشور به قدرتهای سُلطهگر گامی مهم و تاریخی در احیاء استقلال ملی ایران و آغاز روند پیشرفت ایرانیان برداشت. این انقلاب با شعارهایی چون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در سطح دنیا شناخته شد و توانست الگویی از قیامهای مردمی براساس ارزشهای الهی را در سطح دنیا و بهخصوص جهان اسلام رقم بزند.
اما انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلابهای بزرگ دنیا از جمله انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه از ویژگیهای خاص و منحصر به فردی برخوردار است. درکِ درست «خصوصیات انقلاب اسلامی از بستر مقایسهی آن با سایر انقلابها» یکی از رویکردهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحلیل این انقلاب است: «انقلاب اسلامی در کشور ایران کاری کرد که در هیچ جای دنیا نظیر آن کار انجام نشده است… از انقلاب کشور روسیه و شوروی گرفته، تا آنچه که در هند و مصر و کشورهای امریکای لاتین و دیگر کشورهای آفریقایی و آسیایی پیش آمد. در هیچکدام از این کشورها، آن حادثهیی که در ایران اتفاق افتاد، اتفاق نیفتاد. اسم همهی اینها، انقلاب بود. یعنی مثلاً انقلاب در ایران و انقلاب در شوروی، واقعاً مشترک لفظی است، ولی اصلاً یک کار انجام نشده؛ دو کار انجام شده است.» (۱)
در ادامه براساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای سعی خواهیم کرد از بستر مقایسهی انقلاب اسلامی با سایر انقلابها و اشاره به اصلیترین تفاوتهای انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها، گامی در جهتِ شناخت صحیح انقلاب اسلامی برداریم.
* انقلابی که براساس «ایمان به اسلام» بود
یکی از اصلیترین تفاوتهای انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها به «مبنای این انقلاب» برمیگردد. انقلاب ملت ایران انقلابی براساس «ایمان و ارزشهای دینی و معنوی» بود و این نقطهی تمایز مهم آن از انقلابهایی چون انقلاب فرانسه یا روسیه محسوب میشود: «انقلاب اکتبر روسیه که در سال ۱۹۱۷ پیدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهای اصلی آن روز - مثلاً مسکو - بود. اگر مردم آن روز نان داشتند - همین نان معمولی - آن انقلاب پیش نمیآمد. انقلاب ما اینگونه نبود، انقلاب ما براساس یک ایمان بود.» (۲) «مبنای این انقلاب، ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود.» (۳)
انقلاب اسلامی رویدادی بود که با رهبری حضرت امام خمینی رحمهالله و با حضور تودههای مردم به پیروزی رسید و بهصورت توأمان «استبداد و استکبار» را هدف گرفت. این حرکت در امتداد قیامها و نهضتهای استقلالطلبانه و عدالتخواهانهی ملت ایران در تاریخ معاصر همچون نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت بهوقوع پیوست و توانست ضمن نظامسازی و استقرار حاکمیت اسلامی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، اثرات مهمی در روند نظم جهانی و بهخصوص تحولات جهان اسلام برجای بگذارد.
مقایسهی تطبیقی انقلاب اسلامی با انقلابهایی چون: انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و… یک الگوی تحلیلی مناسب برای فهم دقیقتر ابعاد و اثرات این انقلاب در اختیار ما میگذارد.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر که به عنوان اولین مطلب از پروندهی «انقلابی که منحرف نشد» منتشر میشود، اصلیترین وُجوه تمایز انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای بزرگ و خصوصیات این انقلاب را براساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی بررسی میکند.
* انقلابی که «متفاوت» بود
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان در قرن بیستم است. انقلابی که با تغییر رژیم دیکتاتور پهلوی و قطع وابستگی کشور به قدرتهای سُلطهگر گامی مهم و تاریخی در احیاء استقلال ملی ایران و آغاز روند پیشرفت ایرانیان برداشت. این انقلاب با شعارهایی چون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در سطح دنیا شناخته شد و توانست الگویی از قیامهای مردمی براساس ارزشهای الهی را در سطح دنیا و بهخصوص جهان اسلام رقم بزند.
اما انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلابهای بزرگ دنیا از جمله انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه از ویژگیهای خاص و منحصر به فردی برخوردار است. درکِ درست «خصوصیات انقلاب اسلامی از بستر مقایسهی آن با سایر انقلابها» یکی از رویکردهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحلیل این انقلاب است: «انقلاب اسلامی در کشور ایران کاری کرد که در هیچ جای دنیا نظیر آن کار انجام نشده است… از انقلاب کشور روسیه و شوروی گرفته، تا آنچه که در هند و مصر و کشورهای امریکای لاتین و دیگر کشورهای آفریقایی و آسیایی پیش آمد. در هیچکدام از این کشورها، آن حادثهیی که در ایران اتفاق افتاد، اتفاق نیفتاد. اسم همهی اینها، انقلاب بود. یعنی مثلاً انقلاب در ایران و انقلاب در شوروی، واقعاً مشترک لفظی است، ولی اصلاً یک کار انجام نشده؛ دو کار انجام شده است.» (۱)
در ادامه براساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای سعی خواهیم کرد از بستر مقایسهی انقلاب اسلامی با سایر انقلابها و اشاره به اصلیترین تفاوتهای انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها، گامی در جهتِ شناخت صحیح انقلاب اسلامی برداریم.
* انقلابی که براساس «ایمان به اسلام» بود
یکی از اصلیترین تفاوتهای انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها به «مبنای این انقلاب» برمیگردد. انقلاب ملت ایران انقلابی براساس «ایمان و ارزشهای دینی و معنوی» بود و این نقطهی تمایز مهم آن از انقلابهایی چون انقلاب فرانسه یا روسیه محسوب میشود: «انقلاب اکتبر روسیه که در سال ۱۹۱۷ پیدا شد، بهخاطر قطع شدن نان در شهرهای اصلی آن روز - مثلاً مسکو - بود. اگر مردم آن روز نان داشتند - همین نان معمولی - آن انقلاب پیش نمیآمد. انقلاب ما اینگونه نبود، انقلاب ما براساس یک ایمان بود.» (۲) «مبنای این انقلاب، ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود.» (۳)
* انقلابی که در آن «نقشآفرینی مردم» با پیروزی انقلاب تمام نشد
یکی دیگر از تفاوتها به کیفیت و میزان حضور مردم و نقشآفرینی آنان در نهضت اسلامی برمیگردد. این انقلاب در تمامی مراحل شکلگیری و پیروزیِ خود عمیقاً بر عنصر «حضور مردم در صحنهی تحولات» متکی بوده است: «انقلاب عظیم ما از لحاظ کیفیت پیروزی، انقلابی استثنایی بود. یعنی واقعاً انقلابی با این ابعاد عظیم مردمی که به وسیلهی حضور مردم در خیابانها و در فضای شهرها و روستاها پدید آید و در آن، با حضور همهی مردم، علیه رژیم حاکم مبارزه شود، تا آن زمان لااقل در انقلابهای دورهی خود ما سابقه نداشت. همهی انقلابهایی که تا آن روز در اطراف و اکناف دنیا اتفاق افتاده بود - از جمله انقلابهای چپ و مارکسیستی امریکای لاتین و افریقا و آسیا و جاهای دیگر - از نوع و شکل دیگری بود. تفاوت انقلاب ما با انقلابهای دیگر این بود که به وسیلهی یک گروه ویژهی پارتیزانی به پیروزی نرسید.» (۴)
نکتهی مهم اینکه نقشآفرینی مردم در عرصهی تحولات صرفاً با پیروزی انقلاب پایان نیافت. مردم در تمامی اتفاقات بعدی اعم از تعیین ساختار نظام سیاسیِ برآمده از انقلاب، تدوین قانون اساسی، انتخاب مسئولین عالیرتبه و حل مسائل پیشروی انقلاب و کشور مستقیماً حضور و نقش داشتهاند. امری که در سایر انقلابها با این کیفیت و گستردگی وجود نداشته است: «نکتهی اساسی در انقلاب ما این بود که نقش مردم با پیروزی انقلاب تمام نشد؛ و این از حکمت امام بزرگوار ما و ژرفنگری آن مرد حکیم و معنوی و الهی بود… یعنی پنجاه روز بعد از پیروزی انقلاب، نظام سیاسی کشور به وسیلهی رفراندوم مردم تعیین شد... در این دویست سال اخیر - که سالهای انقلابهای بزرگ است - در هیچ انقلابی چنین اتفاقی نیفتاده است که با این فاصلهی کم، نظام جدید به وسیلهی خود مردم، نه به وسیلهی یک عامل دیگر، تعیین شود .»(۵)
این در حالی است که در انقلابهایی چون انقلاب فرانسه و روسیه نقش مردم بعد از پیروزی انقلاب تضعیف و کمرنگ شد و در مواردی انقلاب منتهی به دیکتاتوری شد: «همهی آن انقلابها یا بیشترین و مهمترین آنها هم به دیکتاتوریهای سیاه منتهی شدند. انقلاب فرانسه در دو قرن قبل، انقلاب روسیهی شوروی در یک قرن قبل و انقلابهایی که به شکل کودتا و امثال آن به وجود آمدند، حقوق مردم را پایمال کردند، دمکراسیها را متوقف کرده و آرای مردم را بهکلی نادیده گرفتند.» (۶)
* انقلابی که از «رهبریِ دینی و غیرحزبی» برخوردار بود
«عنصر رهبری دینی» یکی از وُجوه خاص انقلاب اسلامی بود. این انقلاب حرکتی با رهبری یک عالم و فقیه مسلمان بود و احزاب، گروههای چریکی و پارتیزانی، افسران نظامی و… در رهبری آن نقشی نداشتند: «امام به طور طبیعی رهبری و سررشتهداری این حرکت را برعهده داشت؛ این مبارزه را شروع کرد و به مردم تکیه نمود... امام مثل خورشیدی در آسمانِ امیدهای ملت ایران ظاهر شد. در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان؛ کسی که همه احساسات لازم برای یک مرد جهانی، یک مرد میهنی، یک مرد اسلامی در او جمع است... این مرد با اینکه در ایران نبود، اما از راه دور، مدت چهارده سال قضایای مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در ایران را به معنای واقعی کلمه رهبری کرد. در طول این مدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخیر -یعنی از سالهای ۵۰ و ۴۹ تا ۵۴ و ۵۵- شدّت اختناق و فشار زیاد بود. گروهها، گروهکها، احزاب سیاسی گوناگون، مخفی، مبارز، سیاسی، غیرسیاسی بهوجود میآمدند و همه در زیر فشارهای رژیم مضمحل میشدند و از بین میرفتند و یا بیخاصیت میشدند... نهضت امام متّکی به تشکیلات حزبی نبود... او با متن مردم و توده مردم حرف میزد و آنها را هدایت میکرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور این مایه فکر اسلامی و نهضت اسلامی را اوّلاً در ذهنها عمیق کند، ثانیاً در سطح جامعه توسعه دهد؛ دلهای جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجّه کند، تا زمینه برای آن انقلاب عظیم آماده شود.» (۷)
* انقلابی که در آن «خطِ مستقیم انقلاب» حفظ شد
یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد انقلاب اسلامی در مقایسهی با دیگر انقلابها «ثبات و تداوم آن بر اساس اهداف اولیه» و «عدم انحراف از اصول و آرمانهایش» است: «[انقلاب اسلامی] نخستین انقلاب بزرگ تاریخ انقلابهای دنیا در طول قرنهای اخیر است که توانسته خط مستقیم و جهتگیری خود را در یک چنین مدت طولانی حفظ کند؛ این سابقه ندارد. در آخر قرن هجدهم، هنوز پانزده سال از انقلاب فرانسه نگذشته بود که این انقلاب علیه استبداد، تبدیل شد به یک استبداد بسیار سهمگین در خود کشور فرانسه! ملت فرانسه در انقلابی که به اسم «انقلاب کبیر فرانسه» معروف است، علیه استبداد بهپاخاسته بود؛ مسالهی آنها مبارزهی با سلطنت و رژیم پادشاهی بود؛ اما هنوز پانزده سال نگذشته بود که پادشاهی بسیار مستبدتر و فراگیرتر و قویپنجهتر از پادشاهی سلسلهی بوربنها- که آنها را برانداخته بودند- روی کارآمد و یک امپراطوری با استبداد کامل تشکیل شد… انقلاب شوروی خیلی زودتر از پانزده سال دچار انحراف شد. انقلابی که به کمک تودهی مردم روی کار آمده بود، تبدیل شد به دیکتاتوری استالینی که سالهای متمادی ادامه داشت و بعد به اعقاب استالین به ارث رسید. مردم در آن کشور بزرگ، حتی کمترین اختیاری برای بخش مهمی از زندگی شخصی خودشان نداشتند؛ چه برسد در زمینههای اجتماعی و سیاسی و حکومتی و مملکتی. سرنوشت انقلابهای دنیا این است... اولین انقلابی که با مردم شروع کرد، با مردم ادامه داد، حرف خود را عوض نکرد، راه خود را تغییر نداد و اهداف خود را کم و زیاد نکرد، انقلاب اسلامی ایران است.» (۸)
در تحلیل چرایی این موضوع توجه به دو خصوصیت «ابتناء بر ارزشهای اسلامی» و «مردمی بودن» که پیش از این اشاره شد ضروری است.
*انقلابی که در آن «مجرای نفوذ» بسته شد
یکی دیگر از نقاط تمایز انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلابها به مسئلهی نحوهی «مواجههی با دشمن» برمیگردد.
استحاله و اضمحلال انقلابها و حرکتهای عدالتخواهانه و آزادیطلبانه از جمله سیاستهای همیشگی قدرتهای مستکبر بوده است: «دأب سیاستهای مسلّطِ عالم این بوده و هست که جنبشهای عدالتخواهانهی مردم نقاط مختلف دنیا را در هاضمهی سیاسی و فرهنگی خود بریزند و در واقع هویّت آن جنبشها و حرکتهای مردمی و عدالتخواهانه را از بین ببرند.» (۹)
این انقلاب علاوه بر برخورد با حکومت دیکتاتوری به عقبهی حمایتی این حکومت نیز توجه کرده و با قطع ارتباط با آمریکا بهعنوان رأس استکبار جهانی، زمینهی هرگونه نفوذ و انحراف و نابودی انقلاب را بست. امام خمینی رحمهالله با دشمنشناسی، دولت آمریکا را بهعنوان «عقبهی حکومت پهلوی» شناسایی کرد و ضمن مقابله با آن، زمینهی نفوذِ دشمن را مسدود کرد: «از اوّل انقلاب کسانی بودند که توجّه نمیکردند که آمریکا عقبهی تغذیهکنندهی رژیم طاغوتی است که بهوسیلهی ملّت ایران برافتاد… آنها توجّه نمیکردند که آمریکا تغذیهکنندهی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذیهکننده هنوز باقی است، فعّال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد... امام این عقبه را از روز اوّل دید، با آن مقابله کرد.» (۱۰)
ملت ایران نیز با هدایت امام رحمهالله در امتداد حرکت انقلابی خود، آمریکا را از کشور بیرون راند و مانع نابودی انقلاب اسلامی توسط استکبار شد. «تسخیر لانهی جاسوسی» که از سوی رهبریِ نهضت بهعنوان «انقلاب دوم» نامگذاری شد نماد این موضوع است: «قضیّهی لانهی جاسوسی، این آخرین رشتهی ارتباط ممکن را بین انقلاب و آمریکا برید و قطع کرد. این، خدمت بزرگ و ذیقیمت را به انقلاب ما کرد.» (۱۱)
اتفاقی که در بسیاری از حرکتها و انقلابهای مردمی روی نداد و موجب انحراف و شکست انقلابها شد: «مقایسهی بین انقلاب اسلامی و این جنجالها و شورشها و قیامها و انقلابهایی که در کشورهای عربی اتفاق افتاد، مقایسهی عبرتآموزی است. آنهایی هم که موفق شدند -مثلا فرض کنید مثل بعضی از کشورهای شمال آفریقا که در مبارزهی با فرانسه و مانند اینها توانستند استقلال به دست بیاورند- بعد از اندکمدتی در فرهنگ همان گروه استعمارگر هضم شدند.» (۱۲)
از سوی دیگر حجم و کیفیت دشمنیهایی که با انقلاب اسلامی صورت پذیرفت نیز در نوع خود بینظیر بوده است: «آن روز در دنیا با انقلاب کبیر فرانسه، به آن صورت قدرتی وجود نداشت و ارتباطات، آنجور نبود که بخواهد بایستد و مقابله و مبارزه کند… انقلاب شوروی، وقتیکه واقع شد، یکخرده از دشمنان خود روسیه هم کم شد!... اما با انقلاب ما، هم دشمنان انقلاب یعنی دشمنانی که از لحاظ سیاسی ضربه میدیدند، مثل کسانی که در ایران نفوذ داشتند؛ یا از لحاظ اقتصادی ضربه میدیدند، مثل کسانی که از ایران، بهره میبردند؛ چه داخلیها، چه خارجیها با انقلاب، دشمن شدند، هم دشمنان دین! یعنی کسانی که در دنیا به خاطر اهداف بلندمدت، یعنی بهخاطر ایدهها و تفکرها، با اصل دین مخالف بودند. لذا شوروی با انقلاب ما تقریباً همان قدر دشمنی کرد که امریکا! لااقل در جنگ، اینجور بود دیگر... یک چنین صفآراییهای عظیمی در مقابل کشور ما شده است.» (۱۳)
* انقلابی که یک «نهضتِ تاریخساز» است
در نگاهی کلان، انقلاب اسلامی نقطهی عطف تحولات تاریخی است. انقلابی که بر مبنای ایمان به ارزشهای اسلامی، اعتقاد به نقش جدی مردم و با رهبری یک عالم و فقیه شکل گرفت و توانست به «تحولی تاریخساز در عالم» تبدیل شود: «این حرکت عظیم، این کار بزرگ، این نهضت تاریخساز، به دست ملت ایران و با رهبری امام بزرگوار انجام گرفت؛ نظام اسلامی تشکیل شد؛ حرکت ملت ایران به سمت خدا، به سمت اهداف الهی، به سمت ارزشهای الهی آغاز شد. هیچ نعمتی از این بالاتر نیست.» (۱۴)
و اینگونه است که با وقوع انقلاب و ادامهی حرکت مستمر انقلابیِ ملت ایران این قرن، قرن اسلام خواهد بود: «این قرن، قرن اسلام است. این قرن، قرن معنویت است. اسلام عقلانیت را و معنویت را و عدالت را با یکدیگر به ملتها هدیه میدهد.» (۱۵)
*پی نوشت:
[۱] - بیانات در دیدار با ائمهی جمعهی سراسر کشور ۱۳۶۹/۰۳/۰۷
[۲] - بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۸/۰۳/۱۴
[۳] - خطبههای نماز جمعهی تهران ۱۳۶۸/۱۱/۲۰
[۴] - بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۳/۱۱/۱۴
[۵] - بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۰
[۶] - بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۸۱/۱۰/۱۹
[۷] - خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمهالله ۱۳۷۸/۰۳/۱۴
[۸] - بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش / ۱۳۸۳/۱۱/۱۹
[۹] - بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی رحمهالله ۱۳۸۱/۳/۱۴
[۱۰] - بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمهالله ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
[۱۱] - بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان ۱۳۷۲/۰۸/۱۲
[۱۲] - بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ۱۳۹۶/۱۰/۰۶
[۱۳] - بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسی انقلاب ۱۳۷۷/۱۲/۱۵
[۱۴] - خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی ۱۴/۱۱/۱۳۹۰
[۱۵] - بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «جوانان و بیداری اسلامی» ۱۳۹۰/۱۱/۱۰
پیروزی انقلاب اسلامی ایران
پیروزی نهایی انقلاب اسلامی
علل، شرایط و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی
تفاوت انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلابهای جهان چیست؟
انقلاب ما به ما چه داد؟
بهمن ۵۷؛ انقلابی که زنان را از اسارت بیرون آورد و به آنان هویت بخشید
اگر انقلاب اسلامی نبود؛ آرمان فلسطین به فراموشی سپرده میشد
نگاهی دقیقتر به ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی
عناصر اجتماعی و سیاسی دوران مشروطه و پهلوی
ماجرای ۵ ساعت گدایی برای نجات پیکر شهید انقلاب/ روایت انقلاب از زبان ماهرترین زن تیرانداز جبههها
سؤال رهبر انقلاب از جوانان درباره رمز ماندگاری انقلاب
خط حزبالله / راز ماندگاری نظام پس از ۴۰ سال +دانلود
رونمایی از موشک بالستیک دزفول در راستای سیاست بازدارندگی است/ ۴۰ سال است که طاغوتیها خمیازه برگشتن میکشند/ نظام هیچ ملاحظهای در دفاع از خود ندارد
مهمترین جملهی رهبر انقلاب در سال ۹۷ کدام است؟
انقلاب اسلامی ایران در آینه شعارها
مانیفست انقلاب جهانی امام(ره)
چهل سال انقلاب؛ چندگزارش مستند
امام (ره) مانع اصلی انحراف انقلاب اسلامی
۲۲بهمن نماد شکر ملی مردم ایران است / راهپیمایی امسال هشداری جانانه برای نفوذیها و خائنان بود
استالین در بیان آیتالله خامنهای
عکس/ سفیران و وابستگان نظامی در نمایشگاه دستاوردهای دفاعی
دیشب یک «سیلی» به آمریکا زده شد؛ «انتقام» بحث دیگری است/ شهید سلیمانی هم شجاع بود و هم باتدبیر بود
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
انقلاب اسلامی ایران، قیام و انقلاب مردم ایران به رهبری امامخمینی علیه رژیم سلطنتی پهلوی و شکلگیری نظام اسلامی.
قیام مردم ایران بر علیه رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷، در شمار انقلابهای اجتماعی است که ضمن تغییر اساس حکومت، در خطمشیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی نیز دگرگونی ایجاد کرد.
سیاست اسلامزدایی رژیم پهلوی و وابستگی آن به دولتهای غربی، منشأ اعتراضات فراوانی بود که از سال ۱۳۴۱ به رهبری امامخمینی بهطور جدی دنبال شد. در عرصه عمل، افزون بر روحانیت، شبکۀ عظیم مساجد و بازاریان، دانشجویان، احزاب و گروههای مذهبی و ملی و گروههای سیاسی غیر مذهبی نیز با رژیم پهلوی وارد مبارزه سیاسی و گاه نظامی شدند.
از نظر امامخمینی مهمترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی، تکیه به خدا، توجه به جنبه معنوی و استقبال از شهادت بود. اصلیترین دستاورد داخلی انقلاب، تشکیل نظامی دینی بود که در حوزۀ خارجی نیز به عنوان نقطهعطفی در جهان، به الگوی مبارزۀ مردم تحت سلطه تبدیل شد.
امامخمینی مهمترین آسیبهای انقلاب را انحراف از اصول اسلامی، رفاهزدگی، بیعدالتی، تفرقه، سوء مدیریت و تحریف تاریخ انقلاب میدانست.
مفهوم «انقلاب» که در زبان عربی «ثوره» و در انگلیسی «Revolution» میباشد، به معنای دگرگونی، تحول و تغییر، هیجان و عصیان آمده است.[۱] این واژه در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسی بود که برای حرکت ستارگان و خورشید بهکار میرفت؛ اما امروزه هرچند برای خیزشهای شدید و ناگهانی در مسائلی مانند انقلاب صنعتی، سیاسی، علمی و فرهنگی کاربرد دارد،[۲] ولی بیشتر به تغییر اساسی و عمیق در زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و تغییر نظام حاکم گفته میشود.[۳]
انقلاب اسلامی ایران در شمار انقلابهای اجتماعی است[۴] و این واژه، اصطلاحی برای قیام ملت ایران علیه رژیم پهلوی به رهبری امامخمینی است[۵] که از سویی سبب تغییر در اساس و نوع حکومت شد و از سوی دیگر، در ایدئولوژی غالب و رسمی کشور و خط مشیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی دگرگونی ایجاد کرد.[۶]
انقلاب» با دیگر تحولات اجتماعی مانند کودتا، نهضت و اصلاح تفاوت دارد؛ انقلاب ماهیتی مردمی دارد؛ ولی کودتا انتقال ناگهانی و قهرآمیز قدرت از هیئت حاکم به دست گروهی دیگر از درون نظام حاکم است و رایجترین آن، قیام شماری مسلح از درون نظامِ حاکم علیه آن و به دستگرفتن قدرت است.[۷] «نهضت» یا جنبش معمولاً حرکتی درازمدت است که ممکن است انقلاب بخشی از آن باشد؛ مانند نهضت اسلامی ایران که دستکم پیشینه آن به آغاز دهه ۱۳۴۰ میرسد. نهضت ممکن است به شکل تلاشهای فکری و فرهنگی آغاز شود و رنگ سیاسی و انقلابی به خود بگیرد یا به انقلاب منجر شود.[۸] «اصلاح» یا رفرم نیز به تغییرات جزئی و تدریجی گفته میشود که حاکمان به صورت قانونی و مسالمتآمیز انجام میدهند.[۹] نارضایتی عمیق توده و نخبگان از وضع موجود، پیدایش ایدئولوژی جایگزین و گسترش روحیه انقلابیگری از ویژگیهای انقلاب است.[۱۰] به دست آوردن قدرت از راه انقلاب گاهی موجب تغییرات سیاسی و جابهجا شدن دولتمردان و گاهی موجب تغییرات عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میشود.[۱۱]
انقلاب اسلامی ایران، قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی، از مراجع تقلید شیعه که موجب سقوط نظام پادشاهی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ش برابر با ۱۹۷۹م شد. آغاز این حرکت با اعتراضات امام خمینی و دیگر علمای دینی به رفتارهای خلاف دین دستگاه حکومتی از سال ۱۳۴۱ش آغاز شد. در عاشورای سال ۱۳۴۲ش امام خمینی در مدرسه علمیه فیضیه قم سخنرانی کرد و در پی اعتراضات تند به حکومت بازداشت شد. این واقعه موجب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش و حرکتهای اعتراضی مردم و درگیری با مأموران حکومتی در برخی از شهرهای ایران شد و در نتیجه کشتار برخی معترضان گردید.
اعتراض مجدد امام خمینی به لایحه کاپیتولاسیون باعث دستگیری دوباره وی در سیزده آبان ۱۳۴۳ش و تبعیدش به ترکیه و پس از آن نجف گردید. مبارزات انقلابیون در خفا ادامه یافت تا این که درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی در آبانماه ۱۳۵۶ش باعث علنی شدن دوباره مخالفتهای مردم با نظام سلطنتی شد.
انتشار مقالهای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات (۱۷دی ۱۳۵۶ش) که در آن به مراجع تقلید شیعه و به خصوص امام خمینی توهین شده بود، موجب تشدید حرکتهای اعتراضی گردید. برخورد خشن و مسلحانه مأموران حکومت پهلوی در ۱۹ دی ۱۳۵۶ش در قم به گسترده شدن اعتراضات و سرایت آن به شهرهای دیگر انجامید. از این تاریخ به بعد با برگزاری چهلم کشتهشدگان واقعه ۱۹ دی قم و کشته شدن تعدادی در ۲۹ بهمن در تبریز[۱] یکی پس از دیگری با بزرگداشت چهلم کشته شدگان شهرهای دیگر، کشور ایران دستخوش درگیریهای گسترده و سراسری شد. با تشدید اعتراضات مردمی، محمدرضا پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش ایران را ترک کرد.[۲]
امام خمینی که از عراق به پاریس هجرت کرده بود و با مصاحبهها و پیامهای خود انقلاب را رهبری میکرد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ش به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن همان سال نظام پادشاهی رسماً سقوط کرد.
جهان معاصر شاهد انقلابهای بزرگی بوده و دگرگونیهای اجتماعی مهمی را به دنبال آورده است که انقلاب کبیر ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش فرانسه[۱۵] انقلاب سوسیالیستی اکتبر ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش روسیه[۱۶] و انقلاب ضد استعماری ۱۹۴۷م/ ۱۳۲۶ش هند[۱۷] از آن جملهاند. ایران در دو سده اخیر شاهد حرکتها و نهضتهای مردمی به رهبری روحانیت علیه استعمار و استبداد بوده است.[۱۸]
سیدجمالالدین اسدآبادی (م۱۳۱۴ق) نخستین کسی بود که با تکیه بر هویت اسلامی مردم، فریاد مبارزه با استعمار سر داد و بذر تحولات بعدی را در جامعه پاشید.[۱۹] جنبش تحریم تنباکو به رهبری مرجع تقلید وقت، میرزامحمدحسن شیرازی علیه کمپانی انگلیسی رژی در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۰ش نخستین جنبش بیداری ایرانیان در ۱۵۰ساله اخیر است.[۲۰] (ببینید: میرزامحمدحسن شیرازی و نهضت تحریم تنباکو) نهضت ضد استبدادی مشروطه در سال ۱۳۲۴ق/ ۱۲۸۵ش از نهضتهای ملی-مذهبی معاصر بود که به تأسیس مجلس شورای ملی برای نخستین بار در ایران انجامید.[۲۱] این جنبش به دلایلی ازجمله ضعف سازماندهی، ضعف رهبری، اندکبودن آگاهی مردم و نفوذ بیگانگان در میان انقلابیان، نتوانست به همه اهداف خود دست یابد.[۲۲] (ببینید: نهضت مشروطه) نهضت میرزاکوچکخان جنگلی در سالهای ۱۲۹۳–۱۳۰۰، در سواحل دریای خزر علیه استبداد و اشغال ایران، از دیگر جنبشهای معاصر است که توانست در برههای حساس و بحرانی از تاریخ ایران دشمنان خارجی و مستبدان داخلی را از رسیدن به برنامههای خود بازدارد و پرچم استقلال ایران را برافرازد.[۲۳] قیام محمد خیابانی در آذربایجان در سال ۱۲۹۸، پس از جنگ جهانی اول، با هدف احیای مشروطه و نفی استبداد داخلی و سلطه خارجی از دیگر حرکتهای اصلاحی بود که در نهایت با شهادت خیابانی در سال ۱۲۹۹ به پایان رسید.[۲۴] همه این حرکتها به رهبری روحانیت انجام گرفت.[۲۵]
نهضت ملیشدن صنعت نفت نیز تلاشی برای نفی سلطه انگلیس بر نفت ایران و برخی از اهداف دیگر بود. این نهضت به رهبری محمد مصدق و سیدابوالقاسم کاشانی آغاز و در اسفند ۱۳۲۹ به برخی از اهداف خود که ملیشدن صنعت نفت بود دست یافت. (ببینید: ملیشدن صنعت نفت) انقلاب اسلامی ایران در ادامه نهضتهای گذشته و پس از سالها مبارزه مردم ایران به رهبری امامخمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید (ببینید: بیست و دو بهمن) گرچه از نظر ماهیت، گستردگی، اهداف و نتایج با قیامهای گذشته تفاوت بنیادی داشت.
زمینهها و عوامل مؤثر در روند انقلاب اسلامی
در دو دهه منتهی به انقلاب اسلامی، ایران از جهت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شرایط ویژهای داشت و امید به دگرگونی آن اندک بود.[۲۶] محمدرضا پهلوی که با حمایت انگلیس و آمریکا بر سر کار آمده بود، با گرایش به فرهنگ غربی به ارزشها و سنتها و آداب اسلامی بیاعتنا بود.[۲۷] اقتصاد و فرهنگ کشور تحت سلطه بیگانگان قرار داشت.[۲۸] سیاست اسلامزدایی با شیوههای نو دنبال میشد.[۲۹] تحمیل مصونیت قضایی امریکاییان در ایران (کاپیتولاسیون) غرور ملی و دینی مردم ایران را تحقیر کرد. (ببینید: کاپیتولاسیون) پهلوی با استبداد کشور را اداره میکرد و از طریق سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) همه شئون زندگی مردم را زیر نظر داشت[۳۰] و از دهه ۱۳۵۰ به ریشهدارترین اصول فرهنگ ایرانی و اسلامی تعرض میکرد[۳۱] و فرهنگ کشور به نابودی و شکست کشیده شده بود.[۳۲] فرهنگ مادی، دین و دیانت مردم را به گوشه و کنار برده بود و دین افیون تودهها معرفی میشد و با توجه به حاکمیت دو تفکر اومانیسم و ماتریالیسم در جهان چنین القا میشد که نظامهای حکومتی باید به یکی از دو شیوه لیبرالدموکراسی یا سوسیالدموکراسی باشند و انقلاب نیز باید با تکیه بر این اندیشهها رخ دهد.[۳۳]
روشنفکران غربزده در ایران، اسلام را مایه عقبماندگی تودهها معرفی میکردند.[۳۴] درکنار طبقات حاکم و مرفه که از سرمایهدارانِ وابسته و زمینداران بزرگ تشکیل شده بودند، بیشتر مردم در شرایط دشواری زندگی میکردند و از ابتداییترین وسایل زندگی، بهداشت و آموزش محروم بودند.[۳۵] فساد اداری، سوء مدیریت، بیتوجهی به بخش کشاورزی و سیل مهاجرت روستاییان به شهرها و صنعت وابسته و مونتاژ و نبود تعادل میان بخشهای مختلف اقتصادی، بحران اقتصادی رژیم پهلوی را افزون کرد.[۳۶] در چنین شرایطی به تعبیر امامخمینی، برگزاری جشنوارههای رنگارنگ با هزینههای گزاف و فسادآور، که در کشورهای دیگر هم سابقه نداشت، سند عقبماندگی کشور و حکومت بود.[۳۷] در عرصه خارجی هم امکانات جهان در دستان دو ابرقدرت آمریکا و شوروی قرار داشت[۳۸] و رژیم پهلوی را هر دو ابرقدرت تأیید میکردند،[۳۹] با این حال، ایران با در اختیارداشتن بزرگترین نیروی دریایی و پیشرفتهترین نیروی هوایی خاورمیانه[۴۰] نمایندگی امنیتی و ژاندارمی آمریکا در خلیج فارس را بر عهده داشت.[۴۱]
از سوی دیگر، امامخمینی با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که حذف قید شرط ذکورت در انتخابشونده و نیز قید اسلام را از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و به جای سوگند به قرآن، سوگند به کتاب آسمانی را در برنامه داشت، جسارت به کتاب خدا معرفی کرد[۴۲] و مردم را برای دفاع از اسلام و مسلمانان فرا خواند.[۴۳] (ببینید: انجمنهای ایالتی و ولایتی) همچنین اعتراض به همهپرسی برای تأیید انقلاب سفید و قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که جمع زیادی از مردم کشته شدند، مبدأ انقلاب اسلامی شد و پایگاه اجتماعی رژیم پهلوی را لرزاند و اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و راه قیام را برای نسلهای آینده گشود. (ببینید: پانزده خرداد) تبعید امامخمینی از ایران به ترکیه و عراق در سال ۱۳۴۳ به دلیل اعتراض به تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی در ایران از حوادث مهم نهضت امامخمینی بود.[۴۴] (ببینید: کاپیتولاسیون، دستگیری امامخمینی، و تبعید امامخمینی)
اما مهمترین عامل و در واقع خاستگاه اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی نوع نگاه امامخمینی به اسلام و پیوستگی آن با سیاست و نگاهی بود که ایشان به جایگاه حکومت در اسلام به صورت عام (ببینید: حکومت اسلامی و فقه حکومتی) و موضوع ولایت فقیه به صورت خاص داشت؛ امری که از سالها پیش به عنوان یک مبنای فقهی مورد توجه و اهتمام ایشان بود، (ببینید: الاجتهاد و التقلید، کشف اسرار، و ولایت فقیه (کتاب)) با این حال، امامخمینی که در آغاز مبارزه خود قصد اصلاح محمدرضا پهلوی و بازداشتن وی از برخی انحرافات و اقدامهای غیر اسلامی داشت و در نخستین نامه خود به وی نیز با احترام به لزوم اصلاح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اشاره کرد،[۴۵] خاطرنشان کرده است که در آغاز اگر پهلوی روی خوشی به این خواستهها که محدود نیز بودند، نشان میداد، انقلاب صورت نمیگرفت و افراد نیز سست میشدند؛ یا اگر کشتار پانزده خرداد یا هفده شهریور صورت نمیگرفت یا پهلوی میپذیرفت که به قانون اساسی عمل کند، شاید مسائل بعدی روی نمیداد.[۴۶]
در عرصه عمل و اقدام، افزون بر روحانیت که با استفاده از شبکه عظیم مساجد و حمایت بازاریان با رژیم پهلوی مبارزه میکرد،[۴۷] دانشجویان نیز در مبارزه با این رژیم نقش فعالی بر عهده داشتند و بهویژه در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای آنان گستردهتر شد.[۴۸] احزاب و گروههای مذهبی و ملی و گروههای سیاسی غیر مذهبی نیز با رژیم پهلوی وارد مبارزه سیاسی و گاه نظامی شدند. هیئتهای مؤتلفه[۴۹] نهضت آزادی ایران، جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق، حزب توده[۵۰] و چندین گروه اسلامی که بعدها به نام مجاهدین انقلاب اسلامی خوانده شدند. (ببینید: مجاهدین انقلاب اسلامی) از آن جمله بودند. سخنرانیها و تدریس امامخمینی در نجف دربارهٔ ولایت فقیه، تدریس و تألیف کتابی به همین نام به قلم ایشان و دفاع از حق فقهای شایسته برای حکومت (ببینید: ولایت فقیه (کتاب)) تحولی فکری در روند انقلاب بود. اندیشه تشکیل حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه به عنوان اصلیترین اهداف نهضت مطرح شد. (ببینید: ولایت فقیه)
درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی فرزند امامخمینی در نجف اشرف در اول آبان ۱۳۵۶ و برپایی مراسم باشکوه در شهرها برای بزرگداشت وی (ببینید: سیدمصطفی خمینی) نقطه عطفی در انقلاب اسلامی ایران بود.[۵۱] انتشار مقاله توهینآمیز با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی۱۳۵۶ و توهین به امامخمینی، مرجع شیعه به اشاره ساواک، با اعتراضات زیادی روبهرو شد و نقطه عطفی در شتابگرفتن ناگهانی قیام ازجمله قیام خونین ۱۹ دی قم بر ضد حکومت پهلوی شد. (ببینید: نوزده دی) تظاهرات مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۵۶ در چهلم شهدای قم (ببینید: بیست و نه بهمن) و حرکت مردم یزد در چهلم شهدای تبریز و اشتباه رژیم در سرکوب مردم، از عوامل گسترش قیام بود،[۵۲] علاوه بر آن آتشسوزی سینما رکس آبادان و پیداشدن دستهای عمدی رژیم در آن، به سقوط رژیم پهلوی سرعت داد.[۵۳]
از سوی دیگر، برگزاری نماز باشکوه عید فطر در ۱۳ شهریور سال ۱۳۵۷ در قیطریه به امامت محمد مفتح از یاران امامخمینی، قدرت مردم را در مقابل استبداد به نمایش گذاشت.[۵۴] (ببینید: تظاهرات عید فطر) با اعلام حکومتنظامی در صبح ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تهران و دوازده شهر بزرگ کشور (ببینید: حکومتنظامی) و تجمع اعتراضآمیز مردم تهران در میدان ژاله (شهدا) خونینترین روز انقلاب رقم خورد (ببینید: هفده شهریور) و راهی برای بقای رژیم پهلوی و سلطنت محمدرضا پهلوی به جای نگذاشت.[۵۵] در نهایت راهپیمایی بزرگ تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ آغازی برای خودباوری و وحدت مردم شد و خون تازهای در رگهای انقلاب دمید.[۵۶] با توافق رژیم ایران و عراق برای جلوگیری از فعالیتهای امامخمینی و هجرت ایشان به فرانسه، زمینه پوشش خبری انقلاب در سطح جهان مهیا شد. (ببینید: هجرت امامخمینی) و اعتصابهای سراسری علیه رژیم پهلوی که از پایان تابستان آغاز شده بود، انقلاب را وارد مرحله جدیدی کرد،[۵۷] (ببینید: اعتصاب و اعتصاب کارکنان صنعت نفت) چنانکه پخش پارهای از جزئیات حوادث ایران در بخش فارسی رادیو بیبیسی، در عمومیشدن انقلاب و رسیدن پیام آن به سراسرکشور مؤثر بود.[۵۸]
محمدرضا پهلوی با ادامه تظاهرات و تحصن عمومی، شورای سلطنت را تشکیل داد (ببینید: شورای سلطنت) و در ۲۶ دی ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد. (ببینید: فرار شاه) و موجی از شادی برای ایران به ارمغان آورد.[۵۹] در روز بعد، امامخمینی در پاریس، تشکیل شورای انقلاب را اعلام کرد.[۶۰] ایشان در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از چهارده سال در میان استقبال میلیونی مردم به میهن بازگشت و بر امید و توان مردم برای پیروزی افزود. (ببینید: بازگشت امامخمینی) دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان در روز ۱۶ بهمن به دستور امامخمینی تشکیل شد و کارکنان رژیم پهلوی با دولت بازرگان اعلام همبستگی کردند.[۶۱] دیدار هُمافران با امامخمینی در روز ۱۹ بهمن و انعکاس گسترده آن در جامعه، بر وحشت رژیم پهلوی افزود. (ببینید: بیعت همافران) رژیم پهلوی با هدف کودتای نظامی، در ۲۱ بهمن حکومتنظامی اعلام کرد که مردم به فرمان امامخمینی بدان اعتنا نکردند. نیروهای ویژه پهلوی برای سرکوب همافران، پادگان آنان را محاصره کردند که مردم شبانه به کمک آنان شتافتند و در شب و روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، مراکز امنیتی و تبلیغاتی رژیم به تصرف مردم درآمد. در روز ۲۲ بهمن ارتش اعلام بیطرفی کرد و بعد از ظهر این روز، انقلاب اسلامی با تسلیمشدن مراکز نظامی و تصرف رادیو به پیروزی رسید.[۶۲] (ببینید: بیست و دو بهمن)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اهداف انقلاب اسلامی
نخستین گام در مبارزه تعیین هدف یا اهداف آن است. از نگاه امامخمینی مهمترین هدفِ شکلگیری انقلاب اسلامی ایران، اسلام و آموزههای آن بود. تلاش مردم نیز برای حاکمیت دین بود. بر همین اساس امامخمینی راه خود را راه انبیا(ع)، و استقرار حکومت خدا شمرد.[۶۳] ایشان ترویج اخلاق و آداب اسلامی،[۶۴] تربیت نسل آینده و اصلاح فرهنگ،[۶۵] تحقق ارزشهای اسلامی، انسانی و خارجکردن مردم از اسارت نفس[۶۶] و مبارزه با فساد و فحشا و فساد اداری[۶۷] را از دیگر اهداف انقلاب اسلامی شمرده است. انقلاب اسلامی ضرورت مهندسی دین در حیات فردی و اجتماعی بشر را سرلوحه خود قرار داد و همانند پیامبران(ع)، تعلیم معارف و جهانبینی، تزکیه و تربیت مردم و تشکیل و اداره نظام حکومتی را شعار خود کرد.[۶۸]
از نگاه امامخمینی استقلال و آزادی از دیگر اهداف انقلاب اسلامی بود. رژیم پهلوی کشور را از ابعاد گوناگون به غرب وابسته کرده بود. خودکفایی و اختصاص مخازن و منابع کشور به مردم،[۶۹] استقلال و قطع دست بیگانگان از مملکت اسلامی،[۷۰] قطع ریشههای وابستگی، رفع سلطه و نیز سستی و زبونی در برابر استعمار، جلوگیری از استثمار و بهبردگیگرفتن،[۷۱] آزادی از بند رژیم استبدادی پهلوی،[۷۲] و مشارکت مردم در سرنوشت خود[۷۳] و ایجاد جمهوری اسلامی[۷۴] از خواستههای مهم رهبری و مردم بود. شعار اصلی مردم نیز در تظاهرات «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود و دیگر شعارها چون «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» «مرگ بر شاه»، «الله اکبر، خمینی رهبر»، «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله»، «نهضت ما حسینی است، رهبر فقط خمینی است» (ببینید: شعار) به همان شعار اصلی بازمیگشت.
امامخمینی همچنین عدالت اجتماعی[۷۵] و برپایی حکومت قانون و اجرای قوانین بر معیار عدل و داد[۷۶] را از هدفهای دیگر نهضت میدانست؛ چنانکه تکریم انسان و دستیابی به حیات پاک، نفی فقر و فساد و تبعیض و احساس خوشبختی و سعادت از اهداف انقلاب بود.[۷۷]
مقایسه با دیگر انقلابها
انقلاب اسلامی گستردهترین، عمیقترین و مردمیترین حرکت از میان جنبشهایی است که در طی دوران حاکمیت استبداد وابسته به استعمار رخ داده است[۷۸] و از رخدادهای بینظیر دوران معاصر و فجر جدیدی در تاریخ بشریت است و ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را از دیگر انقلابها جدا میسازد.[۷۹] امامخمینی انقلاب اسلامی ایران را بهترین و بینظیرترین انقلابها خوانده است[۸۰] هیچیک از سازوکارهای ساختاری انقلابهای فرانسه، روسیه و چین در انقلاب اسلامی یافت نمیشود. هیچ فشاری از خارج بر رژیم پهلوی نبود. میان نخبگان دولت تعارض چندانی وجود نداشت و هیچ جنبش دهقانی شکل نگرفت. انقلاب اسلامی ایران یک مورد منحصر به فرد بود، که با الگوی جهان سوم نیز همراه نبود.[۸۱] امامخمینی خود مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلابهای فرانسه (۱۷۸۹م) و شوروی (۱۹۱۷م) را معنویتگرایی و اسلامیت آن شمرده است.[۸۲] انقلاب اسلامی ایران در مراحل اوجگیری و سازندگی بر پایه فرهنگ و اعتقاد و ایمان استوار بود و رویکردی ارزشی داشت و از پشتوانه عظیم فقه، فلسفه و معارف هزارساله اهل بیت(ع)، برخوردار بود.[۸۳] این است که انقلاب اسلامی، چنانکه امامخمینی خود تأکید کرده است، در عین توجه به فقر مادی و اقتصادی و ستم اجتماعی و حقوقی و ازدسترفتن حیثیت بینالمللی مردم، بیشتر دلنگرانِ محرومماندن آنان از کمال معنوی و اجتماعی است.[۸۴]
از نگاه امامخمینی انقلاب اسلامی، انقلابی بزرگ است که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران کوتاه کرد. این انقلاب با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید و بیتردید هدیهای غیبی و تحفهای الهی برای ملت مظلوم و غارتزده ایران بود و در پیدایش، کیفیت مبارزه و انگیزه انقلاب و قیام از همه انقلابها جدا است.[۸۵] انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلابها ازجمله انقلاب فرانسه و انقلاب شوروی که به کشتهشدن میلیونها انسان انجامید، کمهزینه بود.[۸۶] این انقلاب با آرامی پیش رفت.[۸۷] انقلاب روسیه برای نان و زندگیِ بهتر انجام گرفت؛ ولی انقلاب اسلامی برای سربلندی کلمه حق و با شعار الله اکبر آغاز شد.[۸۸] با وجود گذشت دهها سال از انقلاب روسیه، زمینه آزادی مردم فراهم نشد؛ ولی انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی بود که به بسیاری از اهدافش رسید.[۸۹] بسیاری از انقلابهای جهانی به دست احزاب نیرومند شکل گرفتهاند؛ ولی انقلاب اسلامی از جهت وابستهنبودن به احزاب، بینظیرترین انقلاب در جهان است.[۹۰] انقلابهای بزرگ جهانی نوعاً از حمایت شرق یا غرب برخوردار بودهاند؛ ولی انقلاب اسلامی به هیچکدام از قدرتهای شرق و غرب وابسته نبود.[۹۱] پس از پیروزی هم بسیاری از راندهشدگان از انقلاب، به سمت قدرتهای بزرگ رفته و به دشمنی علیه نهضت اسلامی مردم ادامه میدهند.[۹۲]
پیروزی انقلاب اسلامی، مانند همه پدیدههای تاریخی معلول مجموعهای از زمینهها و علتهاست.[۹۳] مکتب، مردم و رهبری سه عامل مؤثر بر شکلگیری و پیروزی انقلاب ایران شمرده شدهاند،[۹۴] چنانکه امامخمینی خود مهمترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی را تکیه مردم به خدا، اسلام[۹۵] و قرآن، توجه به جنبه معنوی، نترسیدن از مرگ و استقبال از شهادت[۹۶] میدانست. ایشان رمز بقای انقلاب اسلامی را همان رمز پیروزی آن شمرده است که ملت آن را میداند و نسلهای بعدی آن را در تاریخ خواهند خواند و دو رکن اصلی آن عبارت از انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه بر همان انگیزه و مقصد است.[۹۷] در نگاه ایشان، تحولات روحی مهمتر از تحولات اجتماعی بود و اندیشه اسلامخواهی و تحول روحی و فکری مهمترین عامل برای بهصحنهآوردن مردم بود.[۹۸]
از سوی دیگر، فلسفه امامت و تداوم آن در ولایت فقیه در دوران غیبت، از عوامل تعیینکننده در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی بهشمار میآید[۹۹] و رهبری آن به دست امامخمینی بود و او در لحظات سخت و دشوار آن را رهبری کرد و از تنگناها گذراند و انقلاب اسلامی بدون نام امامخمینی در هیچجای جهان شناختهشده نیست.[۱۰۰] در این راستا افزون بر ویژگیهای شخصیتی امامخمینی همچون صداقت، صراحت، شجاعت، سازشناپذیری، ازجانگذشتگی، صلابت و قاطعیت، عشق به اسلام، مقام عرفانی، وارستگی، علم و دانش، فقاهت و سادگی معنادار در زندگی شخصی،[۱۰۱] جامعیت امامخمینی و جایگاه ایشان که مرجع تقلید بود، در محبوبیت و نفوذ معنوی ایشان، در تودهها تأثیر فراوان گذاشت.[۱۰۲] برخلاف انقلابهای دیگر که غالباً سیاستمدارانی حرفهای در جایگاه رهبری قرار میگیرند، امامخمینی با برخورداری از همه ویژگیهای مورد نیاز رهبری دینی[۱۰۳] بهطور طبیعی و خودجوش در رأس این نهضت قرار گرفت[۱۰۴] و پس از اثبات حقانیت مکتب سیاسی خود، توانست مردم را آرامآرام وارد میدان مبارزه کند.[۱۰۵] ایشان افزون بر بیان اندیشه دینی و چشمانداز آینده و نقد افکار و رفتار کارگزاران پهلوی و پشتیبانان وی[۱۰۶] روحانیت را سازماندهی کرد و دیگر گروههای انقلابی را زیر چتر آنان گرد آورد و مردم را برای مبارزه با رژیم پهلوی بسیج کرد.[۱۰۷]
انقلاب اسلامی ایران حرکتی بود مردمی و مردمگرا و عملاً همه اقشار مردم ایران[۱۰۸] شامل روحانیان، بازاریان، پیشهوران، روشنفکران، کارگران و طبقه حاشیهنشین شهری، زنان و اقلیتهای قومی و نژادی در آن شرکت و به آن کمک کردند و از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران بودند.[۱۰۹] نقش تودههای پابرهنه در پیروزی انقلاب و مقابله با رژیم پهلوی ممتاز بود.[۱۱۰] انقلاب به دست محرومان انجام شد و همه تودههای شهری و طبقه متوسط نقش عمدهای در پیروزی آن ایفا کردند.[۱۱۱] روشنفکران مذهبی که آغازگر بیداری و منادی بازگشت به هویت فرهنگی ایران بودند، در ایجاد آگاهی، همبستگی و سازماندهی انقلاب نقش فعالی داشتند،[۱۱۲] افزون بر مردان، حضور زنان در همه مراحل انقلاب حضوری زنده، نیرومند و قوی بود.[۱۱۳] امامخمینی حضور و نقش ممتاز زنان در صحنههای انقلاب اسلامی را بالاتر از مردان و شایسته تقدیر فراوان خواند،[۱۱۴] (ببینید: زن) چنانکه پیوستن نیروهای نظامی و ارتش به مردم را از دلایل مؤثر پیروزی شمرد[۱۱۵] و در یک کلمه رمز این پیروزی را وحدت کلمه میان همه اقشار مردم دانست.[۱۱۶]
از سوی دیگر، در راستای عوامل یادشده، امدادهای خداوند مهمترین عامل ایجاد تحول روحی و ایجاد الفت میان مردم و پیروزی بود.[۱۱۷] سازماندهی مردم بر عهده نهادهای مذهبی بود. مسجدها نخستین خاستگاه انقلابیان و حلقههای ارتباط میان رهبری انقلاب و مردم بودند و توانستند با بسیج گسترده مردم در مخالفت با رژیم نقشآفرین باشند.[۱۱۸] روحانیان از جلوداران انقلاب بودند و پیوند استوار مردم و روحانیان بر موفقیت آنان میافزود. روحانیان افزون بر تبلیغ و هدایتگری، به دلیل استقلال اقتصادی از دولت، با استفاده از امکانات مادی حاصل از صندوقهای قرضالحسنه[۱۱۹] و وجوهات شرعی، نهضت را از نظر مالی تغذیه میکردند.[۱۲۰] پس از پیروزی نیز رهبری سازنده امامخمینی و حمایت مردم و ایجاد نهادهای انقلاب مانند کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، دادگاههای انقلاب اسلامی، بنیاد شهید انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین در پاسداری و تداوم انقلاب نقشآفرین بود.[۱۲۱]
موانع و مخالفتها
شعار اسلامخواهی، استقلال، عدالتخواهی، مبارزه با استکبار جهانی و ادعای نجات انسانها، قدرتهای جهانی و برخی از افراد و گروههای داخلی را به مقابله با انقلاب اسلامی واداشت. از آغاز انقلاب فشارها و سرسختیهای خصمانه و توطئههای کینهورزانه استکبار شرق و غرب و اروپا و ارتجاع منطقه با انواع شیوهها و ابزارها علیه انقلاب اسلامی سازماندهی شد و به اجرا درآمد.[۱۲۲] از نگاه امامخمینی، تمام قدرتهای کوچک و بزرگ با انقلاب اسلامی مخالف بودند و در رأس آنها آمریکا قرار داشت.[۱۲۳] سلطنتطلبان و عوامل باقیمانده از رژیم پهلوی[۱۲۴] کمونیستهای آمریکایی و مدعیان دروغین طرفداری از خلق مانند فداییان خلق، حزب دموکرات و کومله[۱۲۵] احزاب و گروههای مخالف حاکمیت دین همچون برخی ملیگرایان و گروههای غیر مذهبی[۱۲۶] گروههای قدرتطلب مانند سازمان مجاهدین خلق[۱۲۷] کسانی بودند که در برابر انقلاب ایستادند و انتخابات تعیین سرنوشت نظام را تحریم کردند و گاه صندوقهای رأی را آتش زدند.[۱۲۸] دشمنان خارجی انقلاب علاوه بر تحریمهای اقتصادی و توطئههای سیاسی و تحریک و حمایت از غائلههای قومی و جنگ روانی و خدشه در مبانی انقلاب همانند ولایت فقیه و تلازم دین و سیاست و دهها حرکت تخریبی، رژیم بعثی عراق را برای تحمیل جنگ با ایران تشویق و حمایت کردند.[۱۲۹]
رژیم بعثی عراق با هدف درهمشکستن انقلاب اسلامی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با همه توان نظامی به ایران هجوم آورد و این جنگ تا تابستان ۱۳۶۷ به درازا کشید. سرانجام با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، این دو کشور بر سر میز مذاکره نشستند و دبیرکل سازمان ملل، رژیم عراق را متجاوز اعلام کرد. (ببینید: جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸) دشمنان انقلاب ازجمله صدام حسین با هجوم به ایران مجال بازسازی و کارهای بزرگ را از ملت ایران گرفتند و خسارتهای جبرانناپذیری به مردم ایران و عراق وارد کردند.[۱۳۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
انقلاب اسلامی ثمرات و خدمات بسیاری برای جامعه ایران، بلکه جامعه بشری داشته است[۱۳۱] که در حوزه داخلی و خارجی آثار خود را نشان داده است:
دستاوردهای داخلی
مهمترین دستاورد داخلی انقلاب اسلامی تشکیل نظامی دینی در قالب جمهوری اسلامی بود که بهترین الگو را در عصر دینستیزی، فراروی مردم جهان قرار داد.[۱۳۲] امامخمینی نخست اسلام را از یک انحطاط تحمیلی خارج کرد و به متن اجتماع بازگرداند و در واقع انقلابی در وضع اسلام بوجود آورد.[۱۳۳] ایشان رستاخیز بزرگی ایجاد کرد که ذهن و زندگی بخش قابل توجهی از انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان را دربرگرفت.[۱۳۴] پیروزی انقلاب اسلامی مهمترین حاصل تلاش دههاساله فکری و جهادی امامخمینی در صحنه احیای دیانت و اصلاح جامعه بود.[۱۳۵] نهادینهشدن ارزشهای معنوی،[۱۳۶] اتکا به مردم در همه حرکتها،[۱۳۷] ارائه الگوی مردمسالاری دینی،[۱۳۸] قطع دست بیگانگان، نهادینهسازی استقلال و آزادی اسلامی، ایجاد اعتماد به نفس، جسارت در مسائل علمی، پرورش استعدادها و ترویج روحیه خودآگاهی، احیای منزلت زن، وحدت میان فرقههای اسلامی، ایجاد انقلاب علمی، تربیت انسانهای صالح، تنها بخشی از برکات و دستاوردهای انقلاب اسلامی است،[۱۳۹] اما امامخمینی توجه مردم به شخصیت انسانی و بازگشت به هویت خویش را از ثمرات انقلاب و آن را برتر از پیروزی بر رژیم پهلوی شمرده است.[۱۴۰] ایشان در دنیای گریزان از ارزشها، اسلام و ارزشهای الهی را مطرح و بزرگ کرد و پرچم اسلام را در جهان به اهتزاز درآورد و اندیشمندان جهان را به مطالعه آن واداشت،[۱۴۱] چنانکه انقلاب اسلامی مردم را از نظر فرهنگی و روحی متحول کرد و ترس و اضطراب را به شجاعت بدل ساخت.[۱۴۲]
با انقلاب اسلامی از نفوذ اندیشههای مادی ازجمله مارکسیسم کاسته شد و اسلام راهنمای عملی جامعههای اسلامی شد.[۱۴۳] وحدت طبقات مختلف اجتماعی ازجمله روحانیان و دانشگاهیان[۱۴۴] از برکات انقلاب بود. کارنامه انقلاب در حوزه مسائل اجتماعی و اقتصادی نیز با وجود کارشکنیهای همهجانبه گروههای مخالف داخلی و محاصره و فشارهای اقتصادی غرب و هجوم دشمن خارجی، کارآمد و در میان دیگر انقلابهای بزرگ ممتاز است. جمهوری اسلامی در حوزه قانونگذاری و تحول قوه مجریه و قوه قضاییه و رشد علمی و آموزشی، کشاورزی و دامداری، صنایع و فرهنگ و هنر و خدمترسانی و تأمین اجتماعی و خاتمهدادن به غارت منابع طبیعی به دست بیگانگان شاهد تحولات بزرگی بوده است.[۱۴۵]
دستاوردهای خارجی
از نگاه امامخمینی انقلاب اسلامی در تحول فرهنگی و اجتماعیِ دیگر مردم جهان نیز مؤثر بود.[۱۴۶] این انقلاب نقطه عطفی در جهان شد و مؤثر افتاد و کارایی خود را در دنیای مدرنیسمِ متکی به سکولاریسم و لائیسم به اثبات رساند.[۱۴۷] انقلاب اسلامی نظریههای مادیگرایانه را در تفسیر انقلابها باطل کرد و فکری جدید مبتنی بر توحید و عدالت ارائه کرد[۱۴۸] و با پیروزی انقلاب اسلامی دربارهٔ فلسفه سیاسی اسلام در میدانهای تحقیقاتی و علمی دنیا بهطور فزایندهای بحث و تحقیق شد.[۱۴۹]
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از ابعاد گوناگون بر منطقه و جهان اثر گذاشت و تجربه ایران الگویی برای مستضعفان و ستمدیدگان سراسر دنیا[۱۵۰] بهویژه جهان اسلام شد. فضایی از برگشت به اصول اسلامی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت و حرکتهای بسیاری با الهام از انقلاب اسلامی ایران ظهور کردند و برخی از حرکتهایی که پیشتر خاموش بودند، دوباره فعال شدند.[۱۵۱] این انقلاب به چند سده سستی و ضعف و شکستِ تمدن اسلامی خاتمه داد و موجب بروز بیداری امت اسلامی شد.[۱۵۲] زندهکردن امید در دنیای اسلام و عرب نسبت به شکستپذیری استکبار و صهیونیسم، پویایی ملتها و مشکلآفرینی برای استکبار، قوتیابی جبهه حق در برابر جبهه باطل، تغییر سیاسی نقشه جهان، تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه و ارائه الگوی مبارزه به جنبشهای آزادیبخش از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی بود.[۱۵۳]
از سوی دیگر، به صورت خاص، انقلاب اسلامی ایران به صورت عمیق بر شیعیان لبنان اثر گذاشت و در میان آنان به صورت الگویی مهم به کار گرفته شد.[۱۵۴] تأثیر نهضت اسلامی ایران در عراق به تشکیل و رشد گروههای اسلامی انقلابی در این کشور انجامید.[۱۵۵] در فلسطین روش نویی از مبارزه با الگوی دینی در میان تودههای مردم و در کالبد انتفاضه علیه اسرائیل سر برآورد[۱۵۶] و گروههایی چون جهاد اسلامی و سازمان مقاومت اسلامی یا حماس با الهامگرفتن از انقلاب اسلامی ایران تشکیل شدند. در این میان حماس آشکارا از انقلاب اسلامی دفاع کرد و خواستار الگوگرفتن از مردم ایران شد.[۱۵۷]
چنانکه انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی افغانستان نیز مؤثر بود و مشترکات فرهنگی بهویژه زبان فارسی آن را هموارتر میساخت.[۱۵۸]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اشغال افغانستان به دست ارتش سرخ شوروی، گروههای شیعه و سنی در قالب مجاهدان افغانی، مبارزه با ارتش را با تکیه بر اسلام از انقلاب اسلامی الهام گرفتند.[۱۵۹] در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بحرین، کویت و عربستان حرکتهایی به وجود آمد،[۱۶۰] بهویژه رژیم سلطنتی عربستان سعودی با چالشهای مذهبی و سیاسی در مشروعیت حاکمیت خود روبهرو شد.[۱۶۱] «سازمان انقلاب اسلامی جزیرة العرب» از گروههای شیعی و رهبر قیامهای ۱۹۷۹م در استان قطیف نیز تحت تأثیر انقلاب اسلامی پدید آمد.[۱۶۲] انقلاب اسلامی به جز کشورهای عربی، در دیگر مناطق و کشورها ازجمله آسیای جنوبی، آسیای مرکزی، قفقاز و ترکیه نیز بازتاب یافت[۱۶۳] و نقشی فزاینده در بازگشت به اسلام در بسیاری از این کشورها و در حوزه اتحاد جماهیر شوروی گذاشت و رژیم کمونیستی شوروی را با چالش جدی روبهرو ساخت.[۱۶۴] در پاکستان نیز پیروزی انقلاب اسلامی باعث ارتقای سطح فکری و بینش سیاسی نسل جوان و پیدایش نهضت اجرای فقه جعفری گردید. سیدعارف حسین حسینی رهبر این نهضت معتقد بود پذیرش رهبری امامخمینی در جهان اسلام یک ضرورت است و تأکید میکرد آمریکا اجازه ندارد از پایگاههایش در پاکستان علیه ایران استفاده کند.[۱۶۵] (ببینید: سیدعارفحسین حسینی) در کشمیر نیز - که به دلایل فرهنگی و تاریخی، آن را ایران صغیر خواندهاند- همواره در اعتراضهای مردمی، شعارهای انقلاب اسلامی تکرار میشود.[۱۶۶]
حضور ایران و مواضع آن بر سازمانهای بینالمللی همانند جنبش عدمتعهد، سازمان کنفرانس اسلامی، اوپک و اتحادیه بینالمجالس در تصمیمات و قطعنامههای صادرشده نقش مهمی داشته است.[۱۶۷] به اعتراف برخی از سران آمریکای لاتین، انقلاب اسلامی بر الهیات رهاییبخش در این کشورها تأثیرگذار بوده است؛ به گونهای که سوموزا دیکتاتور سرنگونشده نیکاراگوئه در انقلاب ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش این کشور، ضمن تأکید بر نقش کشیشان در این انقلاب، به وجود ارتباط میان انقلابیان نیکاراگوئه و ایران اشاره و ادعا کرده است کشیشهایی که در انقلاب نیکاراگوئه نقش داشتند با ایران رفت و آمد و با امامخمینی دیدار کردهاند.[۱۶۸]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تغییراتی در چهره ظاهری در کشورهای اسلامی و رفتارهای عمومی آنها و حتی در میان مسلمانان در کشورهای غیر اسلامی پدید آمد؛ مانند گسترش حجاب اسلامی که نمونه بارز آن در ترکیه و در میان مسلمانان ساکن در کشورهای غربی دیده میشود؛ همچنین گرایش بیشتر مسلمانان به شرکت در مراسم مذهبی و رعایت تکالیف دینی را میتوان ذکر کرد. این امر حتی در میان کشورهای دوردست آسیایی همانند اندونزی و مالزی و در اروپا و آمریکا نیز دیده میشود.[۱۶۹]
انقلاب اسلامی از نگاه شخصیتهای جهانی
انقلاب اسلامی ایران بازتاب وسیعی در سطح جهان داشته است و شخصیتها و اندیشمندان بسیاری به ارزیابی آن پرداختهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
پروفسور راده بوژوویچ استاد و شرقشناس صربستانی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی ایران قلب مسلمانان جهان را تسخیر کرد، یادآور شده است این انقلاب به رهبری امامخمینی، ایران را به قدرت بزرگ منطقهای و عامل صلح جهانی تبدیل کرد و تحولات بزرگی را در نظام جهانی به وجود آورد که این تحولات در عرصههای مختلف ازجمله صلح و احترام به حقوق ملتها تجلی یافته است. از نگاه وی جمهوری اسلامی ایران در موفقیتهایش در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مدیون موفقیتهای آموزههای امامخمینی است که توانست با حمایت تودههای مردم به سالها نفوذ قدرتهای بزرگ در ایران پایان دهد. بوژوویچ امامخمینی را بزرگترین چهره سیاسی قرن بیستم خوانده و تأکید میکند امامخمینی طلایهدار مبارزه با ستم و مدافع مظلومان بود و موجب بیداری اسلامی در کشورهای منطقه شد و خیزشهای مردمی و حرکتهایی که در این کشورها انجام شد، الهامگرفته از انقلاب اسلامی ایران بود.[۱۷۰]
سفیانبنفرحات از فعالان برجسته رسانهای تونس نیز انقلاب اسلامی ایران را رویدادی بسیار مهم در جهان دانست که به خواستههای ملت ایران جامه عمل پوشاند و به نظام دیکتاتوری پهلوی و همپیمان با اسرائیل و ابزار غرب علیه کشورهای اسلامی پایان داد. وی جمهوری اسلامی را دشمن اصلی رژیم صهیونیستی و تواناییهای ایران در تمام عرصهها را موجب وحشت و نگرانی مقامات صهیونیستی و مایه افتخار مسلمانان شمرد.[۱۷۱]
وائل الامام نویسنده و تحلیلگر سوری، ایرانِ پیش از انقلاب را وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی شمرد که امامخمینی موفق شد ملت ایران را از وابستگی به آمریکا و رژیم صهیونیستی نجات دهد و ویژگی منحصر به فرد نه شرقی و نه غربی انقلاب اسلامی، بسیاری از ملتها را شیفته خود کرده است و اگر کشورهای عربی قصد دارند اسلام را اجرا کنند، باید از راهی که ملت و رهبری ایران رفته، الگو بگیرند.[۱۷۲]
دمیتری ژوکوف نویسنده روسی کتاب امامخمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی با اشاره به جایگاه اندیشه امامخمینی در جهان، ایشان را احیاگر اسلام انقلابی و سیاسی در جهان برشمرده است. او با بیان اینکه اسلام در گذشته خمودگی و افسردگی داشت، انقلاب اسلامی را تحولی جانبخش به کالبد دین اسلام خواند که با شجاعتی مثالزدنی در برابر خرافهگرایان ایستاد و مرزهای جهان اسلام را درنوردید و بسیاری از پیروان ادیان و مذاهب دیگر را عاشق خود کرد.
به باور این نویسنده روسی اندیشههای انقلابی امامخمینی الهامبخش حرکتهای آزادیبخش در جهان است. به گفته او، با وجود روحیه انقلابی که امامخمینی در پیروان خود به وجود آورد، غلبه بر آنان امکانپذیر نیست و همین افراد توانستند در جنگ هشتساله که رژیم عراق بر ایران تحمیل کرد، ایستادگی کنند. از نگاه وی امامخمینی امروز زنده است و در قلب میلیونها طرفدار خود حضور دارد و انقلاب اسلامی و مردمی چنان بارور شده که در مقابل هر قدرت توطئهگری توان ایستادگی دارد.[۱۷۳]
احمد هوبر از اندیشمندان مسلمان اهل سوئیس با ابراز شگفتی خود از مطالعه شخصیت امامخمینی و انقلاب اسلامی ایران، امامخمینی را نخستین رهبر مذهبی در قرن حاضر و پرچمدار انقلابی شمرد که همزمان سه وجهه مذهبی، سیاسی و فرهنگی را در خود جمع کرده است؛ ولی دیگر انقلابهای سده اخیر وجهه سیاسی و اجتماعی داشتهاند و بویی از مذهب نبردهاند و راه و روشهایشان امروزه کهنه شده و به تاریخ پیوسته است. امامخمینی دین، سیاست و فرهنگ را یکجا به کار گرفت و به همین دلیل راه وی ادامه خواهد یافت. از کارهای اعجابانگیز امامخمینی از نظر وی ارتباط عمیق ایشان با نسل جوان و به میدان مبارزه کشاندن آنان بوده است. به باور هوبر، امامخمینی افزون بر برخورداری از ارزشهای بزرگ اخلاقی و ایمان عمیق مذهبی، فقیهی آگاه بود و در زمینههای سیاست و دانش اجتماعی و اقتصادی نیز اطلاعات وسیعی داشت. انقلاب اسلامی ایران از نگاه وی، از بطن مردم جوشیده است و باید این انقلاب را انقلابی مردمی نامید،[۱۷۴] چنانکه پروفسور حامد الگار استاد دانشگاه کالیفرنیا، انقلاب اسلامی ایران را معجزهای الهی میداند؛ از این نظر که ملت ایران با تنها سلاح خود یعنی خدا و قرآن و آمادگی برای شهادت و فداکاری در مقابل یک رژیم شیطانی و طاغوتی ایستادگی کرد و به پیروزی رسید.[۱۷۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
آسیبشناسی انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی (ره)
انقلاب اسلامی پدیدهای برخاسته از عوامل معنوی و مادی و نیازمند پاسداری و هوشیاری است و غفلت از آن به بنیانهای آن آسیب میرساند. امامخمینی بارها از نیاز انقلاب اسلامی ایران به حراست و مراقبت یاد کرد[۱۷۶] و هشدار داد که نگهداشتن انقلاب دشوارتر از پیروزی آن است[۱۷۷] و تأکید کرد این نعمت حاصل از مجاهدتهای بزرگ و خون جوانان را باید چون عزیزترین امور قدر دانست و از آن پاسداری کرد.[۱۷۸] ایشان به مجلس و دولت و دیگر مسئولان توصیه میکرد قدر ملت را بدانند و در خدمت به آنان بهویژه مستضعفان و ستمدیدگان فروگذاری نکنند[۱۷۹] و به دیگر ملتهای اسلامی توصیه میکرد از انقلاب اسلامی و مردم ایران الگو بگیرند و حکومتهای زورگو و وابسته به شرق و غرب را با همه توان سر جای خود بنشانند.[۱۸۰]
امامخمینی هشدار میداد چه بسا غفلت از پاسداری از انقلاب، نادیدهگرفتن مددهای الهی و غرور از پیروزی، آن را دچار آفت کند[۱۸۱] و موجب شکست آن شود و شکست انقلاب نیز موجب شکست اسلام خواهد بود.[۱۸۲] شکست اسلام در ایران تا قرنها جبرانناپذیر خواهد بود،[۱۸۳] چنانکه شکست انقلاب، شکست همه مستضعفان در سراسر جهان را در پی خواهد داشت[۱۸۴] ایشان رمز بقای انقلاب را همان رمز پیروزی دانسته است که عبارت بود از انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه.[۱۸۵]
امامخمینی دربارهٔ آسیبشناسی انقلاب اسلامی و ضرورت پرهیز از عوامل آسیب، بارها سخن گفته و هشدار داده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
انحراف از اصول و ارزشهای اسلامی
امامخمینی انگیزه الهی و مقاصد عالی حکومت اسلامی را از ارکان پیروزی و نیز رمز بقای انقلاب شمرده است.[۱۸۶] پایبندی به اصول و موازین اسلامی و انقلابی،[۱۸۷] استمرار تحول روحی و معنوی[۱۸۸] و اهتمام به تقویت معارف اسلامی در میان مردم[۱۸۹] مهمترین سفارش امامخمینی به انقلابیان بود.
ایشان تأکید میکرد اگر اسلامیت نهضت و تقیّد به همه جهات اسلامی در امان باشد، انقلاب اسلامی نیز آسیب نخواهد دید وگرنه افکار و راههای کج و پراکنده، مردم را به بیراهه میبرند و انقلاب آسیب خواهد دید. ایشان به مردم و مسئولان توصیه میکرد برای پاسداری از انقلاب، انگیزه الهی خود را حفظ کنند و از راه اسلام منحرف نشوند[۱۹۰] و در صورت انحراف مسئولان و دولت، وظیفه مردم میدانست که در برابر آن بایستند.[۱۹۱]
ارزشگریزی و رفاهزدگی
از نگاه امامخمینی معنویت و خداجویی توشه راه انقلابیان و رمز پیروزی آنان بود[۱۹۲] فروکاهش اهدافِ نهضت به اهداف مادی، جایگزینشدن ضد ارزشها به جای ارزشها و تحریف آرمانها و ارزشها و گرایش به راحتطلبی و تجملگرایی[۱۹۳] و شهوترانی و نفوذ فرهنگی بیگانگان،[۱۹۴] شکست انقلاب اسلامی را در پی خواهد داشت.[۱۹۵]
ایشان انحطاط روحی و تندادن به ظلم و ستم و خودباختگی را ناشی از نبود تزکیه میدانست[۱۹۶] و مالاندوزی و قدرتطلبی مسئولان[۱۹۷] و غرور و خودپسندی[۱۹۸] را آفت و عامل شکست انقلاب میخواند و درمان آن را توجه به تحول روحی و تزکیه[۱۹۹] و توجه به امور فرهنگی[۲۰۰] میدانست.
بیرونرفتن از صحنه
ضرورت اجراشدن احکام اسلام از پشتوانههای فکری انقلاب بود. امامخمینی ترویج جدایی دین از سیاست را انحرافی مهم از آرمانهای انقلاب میشمرد[۲۰۱] و به مردم، مسئولان و روحانیت یادآور میشد اسلام دینی سیاسی اجتماعی است و برای اجرای شعارها و احکام دین در جامعه، باید تلاش کنند.[۲۰۲] توطئههای مداوم دشمن برای دلسردکردن مردم و خارجکردن آنان از صحنه، آفت انقلاب است[۲۰۳] و به انقلاب صدمه خواهد زد.[۲۰۴]
ایشان با اشاره به نهضت مشروطه، کنارهگیری و بیتوجهی مردم و روحانیان را از عوامل شکست آن میشمرد[۲۰۵] و به مردم بهویژه روحانیان سفارش میکرد در صحنه باشند و کارهای روزانه، آنان را از حراست از انقلاب غافل نکند.[۲۰۶] ایشان با توجه به شرایط دشوار انقلاب و جنگ تحمیلی به خطیبان و نویسندگان سفارش میکرد از فرصت ماه محرم و صفر استفاده کنند و با حضور در اجتماعات، مسائل انقلاب را برای مردم بگویند.[۲۰۷]
سستی حوزهها در تربیت نیروها
امامخمینی انقلاب اسلامی را مولود حوزه علمیه و استمرار و اسلامیماندن آن را نیز معلول آمادهکردن نیروی لازم فکری در حوزه میداند و در این جهت بایسته میداند حوزه علمیه برای این کار برنامهریزی کند. ایشان هشدار میداد اگر حوزهها از عهده تربیت فقها و علما و خطیبان موجه و مورد علاقه مردم برنیایند و بدون برنامه صحیح و ضابطه اسلامیعقلایی اداره شوند، باید همه منتظر فاجعه شکست جمهوری اسلامی و اسلام بزرگ باشند و اگر اکنون با همت همگان از سرچشمه فساد جلوگیری نشود، فردا و فرداها دیر است و چه بسا به جایی برسد که از قدرت همه خارج شود.[۲۰۸]
اختلاف و تفرقه
امامخمینی وحدت همه اقشار مردم را رمز پیروزی[۲۰۹] و اختلاف و تفرقه در میان انقلابیان و جداشدن مردم از یکدیگر را آفت انقلاب[۲۱۰] میدانست و به گروهها و احزاب گوناگون هشدار میداد که کارشناسان بیگانه، تفرقه در میان ملتها را بهترین راه شکست آنان دیدهاند.[۲۱۱]
ایشان مردم، روحانیان، دانشگاهیان و روشنفکران[۲۱۲] ارتش و سپاه[۲۱۳] و طلاب انقلابی و مدرسان طرفدار انقلاب[۲۱۴] را به همبستگی و اتحاد در برابر گروههای بیتوجه و فرصتطلب دعوت میکرد و هشدار میداد درصورت جدایی از همدیگر، همه گروههای انقلابی از صحنه حذف خواهند شد.[۲۱۵] (ببینید: وحدت)
بیعدالتی و بیتوجهی به محرومان
توجه به عدالت اجتماعی و حمایت و پشتیبانی از محرومان از سفارشهای مداوم امامخمینی به مردم و مسئولان و روحانیت بود.[۲۱۶] ایشان به مجلس، دولت و مسئولان نظام یادآور میشد انقلاب اسلامی با فداکاری مردم تحقق پیدا کرده و تداوم آن نیز مدیون خدمات آنان است. آنان باید قدر ملت همیشه در صحنه ایران را بدانند و در خدمتگزاری به آنان از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.[۲۱۷] ایشان بیعدالتیِ اقتصادی و بیتوجهی به مردم محروم را آسیب جدی انقلاب شمرده و پیاپی به ثروتمندان و مسئولان هشدار میداد که در صورت نارضایتی طبقات محروم، انفجار رخ خواهد داد و همه نابود خواهند شد.[۲۱۸] (ببینید: عدالت اجتماعی)
بیتوجهی به انقلابیان
از توصیههای مهم امامخمینی توجه به پیشگامان جبهه انقلاب و دفاع مقدس به مسئولان بود.[۲۱۹] ایشان با اشاره به نفوذیها و مخالفان انقلاب به مسئولان نظام سفارش میکرد نگذارند انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.[۲۲۰] ایشان به مسئولان سفارش میکرد قدر جوانان متعهد، حزباللهی و انقلابی را بدانند و آنان را تشویق و از آنان قدردانی کنند تا موجب شکوفایی بیشتر آنان شوند؛ زیرا آنان صاحبان اصلی انقلاباند که ایران را نجات دادند و از این پس نیز حفظ خواهند کرد،[۲۲۱] چنانکه توجه به طلاب انقلابی و مبارز، از توصیههای ایشان به مسئولان حوزه بود،[۲۲۲] در همین راستا ایشان خطر برخی ملیگراهای سازشکار را گوشزد کرده و یادآور شده است اگر زمام انقلاب در دست ملیگرایان بود، بهراحتی در سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز میکردند و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسههای صبر و مقاومت را یکجا میشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعاییِ خود پشت پا میزدند.[۲۲۳]
سوء مدیریت
امامخمینی نظم و ساماندهی و برنامهریزی و استفاده از افراد متعهد و متخصص را عامل پیشرفت کشور شمرده است و از سوی دیگر، سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل را موجب خسارت و شکست انقلاب معرفی کرده است.[۲۲۴] ایشان به مسئولان هشدار داده است اگر سبب سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل آنان، به اسلام و مسلمانان آسیبی وارد شود، مرتکب گناه کبیره مهلکی شدهاند. ایشان به مسئولان سفارش میکند هر یک از آنان که در مدیریت و اراده مقاومت در برابر هوای نفس احساس ضعف کرد، بدون جوسازی، دلاورانه و با سرافرازی از مقام خود استعفا کند.[۲۲۵] (ببینید: مدیریت و مسئولان و کارگزاران)
محصورماندن انقلاب در کشور
امامخمینی انقلاب اسلامی را از آنِ همه مسلمانان، بلکه مستضعفان جهان میداند و آگاهی از اهداف انقلاب و استفاده از دستاوردهای آن در دیگر نقاط جهان را از عوامل وحشت مستکبران شمرده است.[۲۲۶] ایشان به دستاندرکاران توصیه میکرد انقلاب را پیش ببرند و صدای آن را به گوش دیگر مسلمانان برسانند.[۲۲۷]
از نگاه ایشان صدور انقلاب از یک سو میتواند تاکتیکی تهاجمی علیه دشمنان انقلاب برای دورکردن خطر آنان از انقلاب و نگهبانی از آن باشد و از سوی دیگر، اندیشه صدور انقلاب، هم آرمان و هدف متعالی و هم سیاست و راهبرد کلان انقلاب و جمهوری اسلامی ایران است. ایشان تداوم انقلاب و نابودی قدرتها و ابرقدرتهایی را که کمر به نابودی انقلاب بستهاند، وابسته به صدور انقلاب دانسته و هشدار داده است اگر انقلابیان در محیطی دربسته بمانند قطعاً با شکست مواجه خواهند شد.[۲۲۸] (ببینید: صدور انقلاب)
تحریف تاریخ انقلاب
امامخمینی با توجه به ضرورت ثبت و انتقال واقعیتها به نسل آینده و جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب به دست نویسندگانِ غیرمتعهد و وابسته به قدرتهای غربی و شرقی، لازم دانسته است تاریخ پرحادثه انقلاب اسلامی همان گونه که هست ثبت شود و از نقش مستضعفان در انقلاب غفلت نشود و در حد امکان تلاش شود برای جلوگیری از تحریف، تاریخ با صدا و تصویر بهخصوص از زبان تودههای رنجدیده مستند گردد.[۲۲۹] (ببینید: نهضت امامخمینی (کتاب)) ایشان همچنین دربارهٔ تحریف تاریخ انقلاب و برداشتهای لیبرالیستی و ماتریالیستی از وقایع تاریخی بهویژه درکتابهای درسی و دانشگاهی پس از انقلاب ابراز نگرانی و تأسف کرد و در نامهای از ریاست وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی خواست به این امور رسیدگی کند.[۲۳۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
نظام جمهوری اسلامی ایران
نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام سیاسی با قالب جمهوری و محتوای اسلامی برآمده از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در ایران، که جانشین نظام سلطنتی است.
بعد از تشکیل جمهوری اسلامی ایران و سقوط حکومت پهلوی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ ه.ش، قانون اساسی در همهپرسی سال ۱۳۵۸ش. به تصویب ملت رسید.
اصول و مبانی جمهوری اسلامی ایران متشکل از تعیین حاکمیت توسط مردم؛ اصول عقاید اسلامی شیعه؛ اصل آزادی و استقلال در همه زمینهها؛ اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، میباشد.
ارکان حکومت جمهوری اسلامی ایران، تشکیل یافته از ولایت و رهبری، قوه مقننه، قوه مجریه، قوه قضائیه و نهادهای دیگر است که هر کدام وظیفه خاصی را دارا میباشند. در این نظام، سه قوه (مقننه، مجریه و قضائیه) مستقل از یکدیگر و تحت نظارت رهبری (ولی فقیه) عمل میکنند.
جمهوری اسلامی ایران، نظام سیاسی با قالب جمهوری و محتوای اسلامی برآمده از پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن ۱۳۵۷) به رهبری امام خمینی در ایران، که جانشین نظام سلطنتی شد. مبدع این نظام سیاسی امام خمینی بود و در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، با شرکت۹۸/۲ درصد کل واجدین شرایط رأی دادن، که بیش از ۹۷ درصد آنان به جمهوری اسلامی رأی دادند، رسمیت یافت. در این همهپرسی، از مجموع ۴۳۸، ۴۲۲، ۲۰ رأی، ۸۳۴، ۰۵۴، ۲۰ رأی، موافق و ۶۰۴، ۳۶۷ رأی، مخالف بود. با پایان یافتن همهپرسی، رهبر انقلاب در ساعت ۲۴ روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، در پیامی این روز را روز حکومتِ اللّه خواند و رسماً استقرار جمهوری اسلامی را اعلام کرد. [۱] [۲]
متن پیشنهادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از سوی دولت موقت در اختیار صاحبنظران و علاقهمندان قرار گرفت (خرداد ۱۳۵۸) و در ۱۳۵۸ش مجلس خبرگان قانون اساسی برای بررسی نهایی آن، از طریق انتخابات عمومی تشکیل شد و صورت نهایی قانون اساسی در آذر همان سال در یک همهپرسی به تصویب ملت رسید.
وجود برخی ابهامات و نارساییها و لزوم برخی تجدیدنظرها در قانون اساسی سبب شد تا در دوم اردیبهشت ۱۳۶۸، امامخمینی به درخواست نمایندگان مجلس و شورای عالی قضائی برای ارائه راهکاری به منظور تجدیدنظر در قانون اساسی، شورایی را مأمور بازنگری در قانون اساسی کند. ناهماهنگی در قوه مجریه به دلیل اصطکاک دو نهاد ریاست جمهوری و نخستوزیری، مسئله مدیریت قوه قضائیه که با واگذاری مسئولیتهای این قوه به شورای عالی قضائی، از استقلال قوه قضائیه کاسته شده بود و ناسازگاری مجلس و شورای نگهبان در مصوبات مجلس، عمدهترین مسائل مطروحه بود. شورای مذکور کار بازنگری را در هفتم اردیبهشت آغاز کرد و پس از درگذشت امام خمینی در خرداد ۱۳۶۸، به مأموریت خود ادامه داد و قانون اساسی تجدیدنظر و اصلاح شده، در مرداد ۱۳۶۸ در یک همهپرسی به تصویب ملت رسید. [۳] [۴] [۵]
حاکم را مردم به شیوه مستقیم یا غیرمستقیم (از جانب مجلس) برمیگزینند؛ دوره زمامداری حاکم محدود است و تجدید انتخاب وی بیش از یک یا دو بار مجاز نیست، حاکم در برابر قانون با دیگر افراد کشور مساوی است و تابع قانون و مسئول تمام اعمال خود است، حاکم دارای مسئولیت مضاعف حقوقی و سیاسی است. [۶]
نظام جمهوری اسلامی از مؤلفههای مذکور برخوردار است، زیرا زمامداری و اداره کشور، چه در انتخاب رهبر [۷] و چه در انتخاب رئیسجمهوری [۸] و نیز رسمیت دادن به دولت، [۹] بر پایه مراجعه به آرای عمومی است، دوره زمامداری رئیسجمهوری (با امکان یک بار انتخاب مجدد) چهار ساله است؛ رهبر و رئیسجمهوری و دیگر افراد زمامدار با بقیه افراد کشور در برابر قانون برابرند؛ مسئولیت حقوقی (تا حد محاکمه و محکومیت) و مسئولیت سیاسی (تا حد عزل) برای مقام رهبری و رئیسجمهوری و وزیران وجود دارد. [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶]
وجه تمایز نظام جمهوری اسلامی ایران با انواع رایج جمهوری در عرف سیاسی، اسلامی بودن آن است، بدینمعنا که اکثر ملت ایران، اسلام و حاکمیتِ موازین آن را به عنوان محتوای حکومت، از طریق همهپرسی تعیینِ نظامِ سیاسی کشور، برگزیدهاند. در استقرار نظام جمهوری اسلامی، مردم نقش بنیادین داشتند. آنچه گویای چنین نقشی است، عبارت است از: اعتقاد ملت ایران به آرمان حق و عدل و اینکه چنین آرمانی از راه اجرای احکام قرآن شدنی است؛ شعار اصلی انقلاب اسلامی ملت ایران، سرنگونی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی بود؛ رهبری انقلاب، که قطعاً بدون آن انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بدینشکل پدید نمیآمد و مراجعه به آرای همگانی و رأی اکثر ملت ایران در تعیین نظام سیاسی جدید، پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی. [۱۷] [۱۸]
اصول عقاید اسلامی شیعه (توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت) و اصل کرامت و آزادی توأم با مسئولیت انسان، ارکان تأسیس و استمرار نظام جمهوری اسلامی ایران است. [۱۹]
عدل و استقلال و همبستگی ملی، اهداف عالی نظاماند که برای رسیدن به آنها، روشها و دستورهای کلی در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیشبینی شده است، مشتمل بر: اجتهاد مستمر فقهای جامعالشرایط، استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها، نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی (در عرصه داخلی) و سلطهگری و سلطهپذیری (در عرصه خارجی)[۲۰] [۲۱]
رسمیت و حاکمیت دین اسلام و مذهب شیعه اثناعشری در نظام جمهوری اسلامی اقتضا میکند که موازین این دین و مذهب در امور حقوقی، قضائی، سیاسی و اجتماعی حاکم و نافذ باشد. با وجود این، حقوق پیروان دیگر مذاهب اسلامی (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی) برابر آن مذهب خواهد بود، شامل حفظ احترام کامل و آزادی انجام دادن مراسم مذهبی برابر فقه خود؛ رسمیت داشتن تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ارث، ازدواج و طلاق) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها و مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها در مناطقی که پیروان هریک از این مذاهب از اکثریت برخوردارند؛ حقوق سیاسی و اداری، چون آزادی تشکیل احزاب و جمعیتها و انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی؛ داشتن نماینده در مجلس شورای اسلامی؛ [۲۲] و برخورداری از سایر حقوقی که قانون اساسی برای دیگر افراد ملت در نظر گرفته است. [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸]
برخورداری ادیان الهی از حقوق خود
پیروان سایر ادیان الهی، شامل زردشتیان و کلیمیان و مسیحیان، که به عنوان اهل کتاب شناخته شدهاند، نیز از این حقوق برخوردارند: آزادی انجام دادن مراسم دینی در حدود قانون، عمل به احوال شخصیه و تعلیمات دینی برابر آیین خود، ایجاد تشکلهای دینی و فرهنگی و اجتماعی و رفاهی، نمایندگی در مجلس شورای اسلامی، و حقوق اجتماعی و اداری و استخدامی [۳۹] [۴۰] [۴۱] [۴۲] اقلیتهای غیر اهل کتاب، به شرط آنکه بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی توطئه نکنند، از حقوق معینی، [۴۳] و نیز از اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی برخوردار میشوند. [۴۴]
اصول آزادی و استقلال (شامل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی) و وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور، مبانی و پایههای ملی جمهوری اسلامی، و لازم و ملزوم یکدیگر و تفکیک ناپذیرند.
آزادی افراد، تا حدی که به حقوق و آزادی دیگران و ارزشهای جامعه زیان نرساند، مورد تأکید است. آزادیهای اجتماعی و سیاسی مردم نیز از طریق مردمسالاری و حاکمیت ملت در بنیانگذاری نظام و اداره امور کشور و حقوق ناشی از حاکمیت ملت، تأمین شده است. استقلال سیاسی کشور محور تنظیم سیاست خارجی و مبتنی بر حاکمیت ملی و حق الاهی مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش است. استقلال فرهنگی به معنای عدم وابستگی فکری و ارزشی به کشورهای بیگانه و زندگی بر پایه افکار و ارزشهای بومی است. استقلال اقتصادی به معنای مجموعه امکانات و تواناییهایی است که با اتکا به آنها، کشور دارای حاکمیت دائم، تمام عیار و غیرقابل انتقال بر اقتصاد داخلی و روابط آن با اقتصاد بینالمللی باشد. استقلال نظامی به معنای قدرت دفاع از خود، بدون تکیه بر بیگانگان، است. وحدت ملی بر پایه سرزمین و تاریخ یکپارچه و خط و زبان واحد و عناصر مشترک دینی و مذهبی و با عنایت به واقعیت تنوع قومی و مذهبی و ضرورت تأمین حقوق اقلیتها استوار گردیده است. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰]
تمامیت ارضی ناظر به قلمرو سیاسی و حقوقی با مرزهای شناخته شده بینالمللی کشور و مبین محدوده دقیق حاکمیت و صلاحیت دولت است. در حقوق اساسی جمهوری اسلامی، بر اصل تمامیت ارضی تصریح شده و پاسداری از آن وظیفه دولت و آحاد ملت قلمداد شده است. [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴]
در نظام جمهوری اسلامی امر به معروف و نهی از منکر، به مثابه شیوهای برای «نظارت همگانی متقابل»، پذیرفته شده است. اجرای این شیوه، از راه بسیج همگانی و مستمر دولت و ملت، میتواند زمینهساز رشد فضائل و طرد مفاسد باشد. هیئت زمامداری (رهبری و قوای سهگانه حاکم) اجرای این اصل را، از راه نظارت کلان رهبری و تدوین سیاستها و قوانین اصلاح اجتماعی و نظارت اجرایی و اقدام قضائی، برعهده دارد. همچنین به لزوم اجرای این اصل از راه ساز و کارهای نظارتی مردم بر دولت (شامل مطبوعات و رسانههای گروهی، احزاب و تشکیلات سیاسی، و اجتماعات و راهپیماییها) تصریح شده است. در نظام جمهوری اسلامی، با فرض صلاحیت اخلاقی زمامداران و با فرض حاکمیت مردم در تعیین سرنوشت خویش در اصل هشتم، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه متقابل مردم است. روش انجام دادن آن، تذکار (پند و اندرز) متقابل است اما اقدام عملی و مجازات وظیفه حاکم است نه مردم. [۵۵] [۵۶]
سیاستهای اساسی دولت، برای تأمین اهداف عالی نظام (عدل، استقلال و همبستگی ملی)، نیازمند برنامههای مفصّلی است. بدینمنظور وظایف مشروحی برای دولت، با عنوان سیاستهای اساسی دولت در حوزههای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی و اداری و اقتصادی، مقرر شده است. بالابردن آگاهیهای عمومی، آموزش و پرورش همگانی و رایگان، و تقویت روحیه خلاقیت و ابتکار برای رسیدن به خودکفایی، هدف سیاستهای اخلاقی و فرهنگی است. رفع تبعیض، ایجاد امکانات عادلانه برای همگان، و ترویج روحیه برادری (تحمل سیاسی، برخورد اندیشهها و الفت قلوب)، هدف سیاستهای اجتماعی است. محو هرگونه استبداد، خودکامگی و انحصارطلبی و ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضروری (بهبود تشکیلات و سازماندهی دولت و نیروی انسانی و روشها و اعمال اداری)، هدف سیاستهای اداری است و تأمین استقلال اقتصادی جامعه، از راه بازیابی فرهنگ ملی و مقتضیات محیطی جامعه و امکانات ملی، ریشهکن کردن فقر و محرومیت، برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد با حفظ آزادگی او، هدف سیاستهای اقتصادی است. [۵۷] [۵۸] [۵۹] [۶۰]
بخشهای اقتصادی نظام جمهوری اسلامی شامل بخش دولتی و عمومی، بخش تعاونی و بخش خصوصی است. بخش دولتی شاملِ همه صنایع بزرگ و مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکههای بزرگ آبرسانی، صدا و سیما، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راهآهن و مانند اینهاست. [۶۱] (برای آخرین تفسیر مُفاد بند ج اصل ۴۴ قانون اساسی رجوع کنید به [۶۲] )بخش عمومی (غیردولتی)، شامل مؤسسات و نهادهای اقتصادی متضمن حقوق و منافع عمومی است و از اختیار بخش خصوصی خارج است. این مؤسسات که در نظام حقوق اساسی ایران با عنوان «مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی» شناخته میشوند مشتملاند بر: مؤسسات اقتصادی تحت نظارت مقام رهبری؛ شهرداری و مؤسسات وابسته به آن، که بیش از پنجاه درصد سهام و سرمایه آنها متعلق به شهرداری باشد؛ و سازمان تأمین اجتماعی، که اداره آن برعهده شورای عالی تأمین اجتماعی است. بخش تعاونی، که مقدّم بر بخش خصوصی است، با هدف جلوگیری از تمرکز ثروت در دست افراد و گروههای خاص و برقراری زندگی عادلانه برای اکثر افراد جامعه پدید آمده است. هدایت و راهبری این بخش برعهده دولت است و باید در قالب برنامه عدالت اجتماعی پیگیری شود. بخش خصوصی شامل قسمتی از کشاورزی و دامداری و صنعت و تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است. ضوابط محدودکننده آن شامل منع اضرار به غیر، منع احتکار، منع انحصار، منع ربا و دیگر معاملات حرام، و منع اسراف و تبذیر است. [۶۳] [۶۴] [۶۵]
اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، عبارتاند از: تفوق حاکمیت ملی در اعمال سیاست خارجی (سیاستهای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و نفی سلطهجویی و سلطهپذیری برای تأمین این اصل دنبال میشود) ائتلاف و همزیستی بینالمللی از طریق عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و مناسبات صلحآمیز با دولتهای غیرمحارب، ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی با هدف نیل به وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام (امت جهان اسلام)، حمایتهای انسانی در سطح بینالمللی، شامل حمایت از مسلمانان و مستضعفان و محرومان و پناهندگان. [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹]
مدیریت عالی سیاست خارجی برعهده رهبری است که از طریق تعیین سیاستهای کلی نظام در امور خارجی و اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها و نظارت رهبری بر امور خارجی کشور (مانند تأیید مصوبات شورای عالی امنیت ملی و ارشاد در مورد مسائل مهم) انجام میپذیرد. پس از رهبری، رئیسجمهوری، به عنوان مظهر حاکمیت ملی و عالیترین مقام سیاسی کشور و مسئول برقراری روابط خارجی (از طریق اعزام و پذیرفتن سفیران و انعقاد معاهدات بینالمللی)، ریاست عالی سیاست خارجی کشور را برعهده دارد. مجلس شورای اسلامی، از طریق نظارت بر معاهدات بینالمللی، وضع قوانین سیاست خارجی، کمیسیون سیاست خارجی، و نمایندگان (از طریق اظهارنظر درباره مسائل سیاست خارجی، تذکر، سؤال و استیضاح در حوزه سیاست خارجی از رئیسجمهور و وزیر امور خارجه) در سیاست خارجی کشور اعمال نظر میکند. [۷۰] [۷۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
حاکمیت در قانون اساسی جمهوری اسلامی، الاهی و انسانی است. حاکمیت الاهی ناشی از این آموزه است که حاکمیت و تشریع منحصراً به خدا اختصاص دارد و هیچکس جز به اذن خدا حق تصرف در اموال و نفوس و نیز تشریع را ندارد. بنابر مباحث کلامی و فقهی، در دوره غیبت امام عصر (عجلاللّه فرجهالشریف) فقیه جامعالشرایط از جانب امام معصوم مأذون است تا هم برپایه منابع اصلی دین، احکام تشریعی را استنباط کند و هم در اموری که شارع اجازه داده است مداخله کند. با این مبنا، وضع کلیه مقررات بر پایه موازین اسلامی، تحت نظارت ولایت فقیه، ضامن حاکمیت الاهی است.
وجه انسانی حاکمیت، برآمده از ایمان به خدا و باور به حاکمیت مطلق او بر جهان و انسان است و اینکه او انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده است. بنابراین، حاکمیت مردم بر سرنوشت اجتماعی و سیاسی خویش حقی الاهی است و مشارکت عملی و همهجانبه آنان را ایجاب میکند. ضامن این وجه از حاکمیت، راههای متعدد حقوقی (مشارکت مستقیم و غیرمستقیم مردم در انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و جز آن) و سیاسی (حق آزادی تشکلها و احزاب و انجمنهای سیاسی و صنفی) است. [۷۲]
شکل حکومت در نظام جمهوری اسلامی، سه قوهای (مقننه، مجریه و قضائیه) مستقل از یکدیگر و تحت نظارت رهبری (ولی فقیه) است و از اینرو الگوی تفکیکِ قوا در آن با الگوی تفکیک قوا در نظامهای عرفی تفاوت جوهری دارد. [۷۳] [۷۴]
حکومت، نیمهریاستی و نیمه پارلمانی است، نیمه ریاستی است چون رئیسجمهوری را مردم انتخاب میکنند و نیمه پارلمانی است چون اعضای دولت را رئیسجمهوری به مجلس پیشنهاد و مجلس آنان را تأیید میکند. جامعیت و یکپارچگی نظام اقتضا میکند که بین قوای سهگانه، با وجود تفکیک قوا، هماهنگی برقرار باشد. بدین منظور، روابط قوای سهگانه و حدود استقلال آنها روشن گردیده و اصل ممنوعیت جمع مشاغل پیشبینی شده است. [۷۵] [۷۶]
افزون بر قوای سهگانه تحت نظارت رهبری، نهادهای خاص در اِعمال حاکمیت جمهوری اسلامی وجود دارد، نهادهایی چون شوراهای اسلامی، صدا و سیما، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، و مجمع تشخیص مصلحت نظام. [۷۷]
ارکان حکومت جمهوری اسلامی ایران عبارتاند از:
بنابر مقدمه قانون اساسی و اصول ۵ و ۵۷ آن، ولایت مطلقه فقیه پایه اسلامیت حکومت جمهوری اسلامی است. اسلامیت حکومت به این معناست که قوانین جاری در آن، از هر حیث، بر پایه موازین اسلامی است و مشروعیت قانون اساسی مشروط به انطباق آن با شرع است. [۷۸] [۷۹] [۸۱] [۸۲] [۸۳] [۸۴][۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸] [۸۹] [۹۰][۹۱][۹۲] [۹۳] [۹۴]
مفهوم ولایت فقیه در قانون اساسی [۸۰] به شکلی نهادینه پیشبینی شده است.
این قوه مبتنی بر نظام یک مجلسی و مرکّب از دو رکن کاملاً متمایز است:
مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان. هر یک از این ارکان وظایفی دارد. مجلس شورای اسلامی متشکل از نمایندگانی است که با رأی مستقیم و مخفی مردم، برای چهار سال، انتخاب میشوند. آنان پس از تصویب اعتبارنامهشان و ادای سوگند، میتوانند به کار بپردازند. [۹۵] [۹۶] [۹۷] [۹۸][۹۹] [۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴]
شورای نگهبان متشکل از شش فقیه و شش حقوقدان است که فقهای آن را رهبری منصوب میکند و حقوقدانان آن به پیشنهاد رئیس قوه قضائیه و با تأیید مجلس برگزیده میشوند. این شورا، افزون بر بررسی انطباق قوانین موضوعی با شرع و قانون اساسی، وظیفه تفسیر قانون اساسی و نظارت بر انتخابات و همهپرسی را نیز برعهده دارد. [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹]
این قوه در جمهوری اسلامی ایران، از حیث جایگاه مردمی، نیمه ریاستی و نیمهپارلمانی است و از حیث ترکیب عناصر حاکم در اَعمال قوه مجریه، دو رکنی (رهبری و ریاست جمهوری) است و کلیه سازمانها و امور اجرایی (کشوری و لشکری) از این ارکان ناشی میشوند.
رئیسجمهوری عالیترین مقام رسمی کشور، بعد از مقام رهبری، است. [۱۱۰] نامزدهای این مقام باید ایرانیالاصل، معتقد به مذهب رسمی کشور و از رجال سیاسی و مذهبی باشند. [۱۱۱]
رئیسجمهوری به مدت چهار سال و با رأی مستقیم مردم انتخاب میگردد و انتخاب مجدد وی، بهصورت متوالی، برای یک دوره ممکن است. [۱۱۲]
وی پس از انتخاب شدن و تنفیذ توسط رهبری، در مجلس شورای اسلامی سوگند میخورد که از نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و مذهب رسمی کشور پاسداری کند [۱۱۳] [۱۱۴]
او در مقابل مجلس و رهبری پاسخگوست و در صورت تصمیم به استعفا، استعفای خود را تقدیم رهبری میکند. [۱۱۵] [۱۱۶][۱۱۷] [۱۱۸]
افزون بر رئیسجمهوری، وزیران نیز از جمله اعمالکنندگان قوه مجریهاند که با دو جلوه متمایز جمعی (هیئتوزیران) و فردی، موجودیت حقوقی دارند. [۱۱۹] [۱۲۰]
هیئتوزیران دولت، از رئیسجمهوری، معاونان وی ((معاون اول در غیاب رئیسجمهوری ریاست هیئت وزیران را برعهده دارد) [۱۲۱] [۱۲۲] ) و وزیران تشکیل میشود و به عنوان یک نهاد حقوقی، با حقوق و تکالیف مشخص، مخاطب قانون اساسی میباشد. وزیران، پس از آنکه رئیس جمهوری آنان را انتخاب کرد، برای کسب رأی اعتماد به مجلس معرفی میشوند.[۱۲۳] [۱۲۴] [۱۲۵] [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹]
نیروهای مسلح مشتملاند بر ارتش، با هدف پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عنوان نهادی چند منظوره (نظامی، انتظامی، سیاسی و اجتماعی) و برآمده از انقلاب، با هدف نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن؛ و نیروهای انتظامی، با هدف استقرار نظم و امنیت، تأمین آسایش عمومی و فردی، و نگهبانی از دستاوردهای انقلاب اسلامی. فرماندهی کل نیروهای مسلح کشور بر عهده رهبری است. [۱۳۰] [۱۳۱] [۱۳۲] [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] [۱۳۶]
این قوه متکفل امور قضائی و اجرای عدالت، و مرجع مقابله با جرائم و حمایت از حقوق افراد و اجتماع است. در رأس تشکیلات این قوه، رئیس قوه قضائیه قرار دارد که باید مجتهد باشد. وی به مدت پنج سال از طرف رهبری منصوب میشود. [۱۳۷]
رئیس قوه وظیفه تهیه لوایح قضائی و عزل و نصب قضات را برعهده دارد و میتواند برخی اختیارات خود را به وزیر دادگستری واگذار نماید. وزیر دادگستری به تنظیم روابط قوای مجریه، مقننه و قضائیه میپردازد. [۱۳۸] [۱۳۹][۱۴۰] [۱۴۱] [۱۴۲][۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵] [۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸]
ساختار برخی نهادها در حاکمیت جمهوری اسلامی به گونهای است که هم از نظر طبیعت کار و هم از لحاظ تشکیلات نمیتوان آن را جزئی از نهاد رهبری یا یکی از سه قوه دانست. این نهادهای خاص عبارتاند از: شوراهای اسلامی، صدا و سیما، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، و مجمع تشخیص مصلحت نظام. [۱۴۹]
در حکومت جمهوری اسلامی ایران اصل بر مساوات بین افراد و برابری در مقابل قانون است که باتوجه به موازین شرع، مردان و زنان را شامل میشود. [۱۵۰] [۱۵۱]
حقوق فردی- حقوق گروهی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها
پرسش:
با توجه به اینکه قبل از انقلاب اسلامی ایران، انقلابهای دیگری در فرانسه، روسیه، چین و... اتفاق افتاده بود، انقلاب اسلامی چه وجوه تمایزی با آن انقلاب ها دارد؟
پاسخ:
بدون تردید یکی از مهمترین دلایل ماندگاری انقلاب اسلامی و عبور از گردنهها و توطئهها، وجوه تمایز انقلاب اسلامی با سایر انقلابهای جهان است. این ویژگیهای اساسی انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلابها در منابع مختلف و در موارد متعددی بیان شده است، ولی ما جهت رعایت اختصار به اهم این وجوه تمایز اشاره خواهیم کرد.
۱. میزان مشارکت سیاسی
البته انقلابهای دیگر نیز همراه با حضور مردم بوده است. اما نقش مردم ایران در انقلاب اسلامی بینظیر است. انقلاب اسلامی مردمی و سراسری بود و همه اقشار مردم در سراسر کشور با تمام قوا و تمام وجود در آن مشارکت داشتند و این امر یکی از مهمترین دلایل پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی است. «حامد الگار» که در زمینه انقلاب اسلامی آثاری دارد، در مورد حضور مردم میگوید: «یکی از ممیزات انقلاب اسلامی ایران شرکت وسیع توده های مردم بود. در انقلابهای فرانسه و روسیه و چین انقلاب همیشه با جنگ داخلی همراه بود...». «فرد هالیدی» از محققین انقلابهای جهان نیز معتقد است که از لحاظ به صحنه کشاندن اقشار وسیع مردم، انقلاب اسلامی عظیمترین انقلاب تاریخ است. در حالی که در انقلاب روسیه بخشی از طبقه کارگر و حزب بلشویک در انقلاب دخالت داشتند.
۲. داشتن رهبری قاطع و مشخص
از لحاظ رهبری، انقلاب اسلامی ایران منحصر به فرد است، زیرا در انقلاب فرانسه رهبری واحد و قاطعی نبود در پیشاپیش انقلاب روسیه نیز یک رهبر حزبی قرار داشت که نمیتوانست ادعای رهبری تام و قاطع بر قاطبه مردم را بنماید. اما در پیشاپیش انقلاب و مردم انقلابی ایران، رهبری قرار داشت که از پایگاه یک مرجع تقلید مردمی و اسلامی سخن میگفت و با جمهور مردم رابطه دینی و سیاسی داشت.
۳. داشتن مکتب الهی و اسلامی
گرایش دینی و مکتب الهی و اسلامی یکی از ویژگیهای اساسی انقلاب اسلامی است. انقلاب فرانسه به ایده جدایی دین از سیاست و دولت رسمیت بخشید و انقلاب کمونیستی روسیه ایدة مقابله دولت با دین را پیش کشید، اما انقلاب ایران مجدداً ایده تلفیق دین و دولت را رسمیت بخشیده که امروز در قالب جمهوری اسلامی نمود پیدا کرده است.
۴. اصالت و بومی بودن
چهارمین ویژگی انقلاب ایران اصالت و بومی بودن است. انقلاب ایران از لحاظ نظری و عملی اصیل و غیر وابسته بود. مکتب اسلام از بُعد نظری اصیل بود و در طی ۱۴۰۰ سال تبدیل به جوهره فکری ایرانیان شده بود، لذا در زمان انقلاب، مکتب وارداتی نبود. و در عمل نیز انقلاب از لحاظ کمک مالی و نظامی وامدار خارجیان نبود و اصالت داشت. در حالی که کمونیسم از اندیشههای مارکسیسم که در آلمان بود نشأت گرفته شده بود.
۵. مشروعیت
انقلاب در ایران مشروعیت داشت، یعنی بحق بود و به موقع بود. بحق بود، زیرا حقاً اهدافش را در مکتب اسلام کسب میکرد. مسئله این است که مسلمان و جامعه اسلامی هر عمل و رفتاری را بخواهد انجام دهد باید ببیند شرع آن را مجاز میداند یا خیر؟ انقلاب که رفتار جمعی است و در آن جان ها و مال ها به مخاطره میافتد نیازمند پشتوانه و مشروعیت است. جواز چنین عملی انقلابی و تطابقش با شرع را رهبری انقلاب که در مقام مرجعیت بود صادر میکرد. اما به موقع بود چون حضور مردم و تقدیم جان و مال در آن بیسابقه بود.
۶. اهداف متعالی
ماهیت و اهداف انقلاب اسلامی یک پدیده منحصر به فرد است که آنها را میتوان در چهار مورد خلاصه کرد: الف: احیاء و زنده کردن احکام اسلام و اجرای آن، ب: استقرار عدالت اجتماعی، ج: استقرار نظام سیاسی اسلام، د: تقویت عملی و فرهنگی جامعه.
حضرت امام(ره) در این مورد چنین میفرمایند: «انقلاب ما متکی بر معنویات و خداست و آنهایی که با ما موافقند آنهایی هستند که با خطّ توحیدی موافقند.» این در حالی است که انقلاب روسیه بیشتر اهداف اقتصادی و مادی را دنبال میکردند. همانطور که از شرایط قبل از انقلاب روسیه نیز بر میآمد. آقای «احمد هوبر» در این باره نیز میگوید:
تمام انقلابهای دیگر میخواستند یک نظام انسانی را در زمین استقرار دهند، یعنی نظام سیاسی «روسو» را یا نظام «مارکس و لنین» را، در صورتی که انقلاب اسلامی میخواهد نظام الله را در زمین مستقر کند...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
مقایسه تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با برخی از انقلابهای قرن بیستم
اشاره:
چندی است که از سوی عوامل بیگانه یا وابستگان آنان در شبکههای مجازی یا رادیو و تلویزیونی، به طُرُق مختلف و بیشتر در حوزههای مانند: تطهیر رژیم منحوس پهلوی و وابستگی این انقلاب به یکی از ابرقدرتهای آن دوران و... شبهاتی را برای تغذیه افکار ناآگاه، بهویژه جوانان که دوران وقوع این انقلاب شکوهمند را ـ به لحاظ سنّی ـ ندیدهاند و یا بهعلت عدم مطالعه و فراموشیِ شرایطِ آن زمان، تولید و نشر و عدهای را تحت تأثیر القائات خود قرار میدهند. یکی از این شبهات القای عدم مردمی بودنِ انقلاب اسلامی و این که مانند بسیاری از انقلابهای جهان با شعارهایی آغاز شده و به پیروزی رسیده ولی بعد از پیروزی از شعارها و آرمانهایش عدول کرده است، میباشد.
این مقاله مقایسهای تطبیقی است با چند انقلاب که به اختصار کوشیده ویژگیهای مشترک و وجوه تمایز آنها را با انقلاب اسلامی بررسی نماید. یادآور میشود.
مقدمه
در طول قرن بیستم تحولات سیاسی ـ اجتماعی گوناگونی در کشورهای مختلف روی داد که وقوع انقلابهای متعدد را میتوان از نمونههای مشخص این تحولات (در کنار سایر وقایع همچون کودتاها، جنگهای داخلی و خارجی، جنبشها، نهضتهای آزادیبخش و...) دانست. برخی از این انقلابها نه تنها در مقیاس داخلی و ملی تأثیرگذار بودند، بلکه سیاست جهانی و نظم ژئوپلیتیکی پهنه گیتی را نیز دستخوش تغییرات عمیقی کردند. این انقلابها از آنجا که ناشی از خیزشهای مردمی بوده و منجر به سرنگونی رژیم حاکم و تغییر وضع موجود میشوند، دارای شباهتها و البته تفاوتهایی با یکدیگر هستند؛ از این رو، بررسی علل وقوع و ماهیت انقلابهای سیاسی ـ اجتماعی در قرن بیستم یکی از مباحث جالب توجهی بوده که ذهن پژوهشگران و علاقهمندان را به خود معطوف داشته است. در میان این انقلابها، جایگاه و اهمیت انقلاب اسلامی ایران بسیار قابل توجه است؛ چرا که فارغ از دگرگونیهای داخلی، معادلات سیاسی و بینالمللی را در جهانی که منحصر به دو بلوک شرق و غرب بود، تغییر داد. مطالعه و بررسی این که چه تفاوتها و شباهتهایی میان انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهای قرن بیستم وجود دارد، باعث میشود که ابعاد گوناگون این انقلاب بزرگ و مردمی بهتر شناخته شود و اهمیت و ارزش آن با سهولت بیشتری درک شود.
مفهومشناسی انقلاب
کلمه انقلاب در لغت به معناهایی که تقریباً مترادف هستند، مثل برگشتن، تغییر یافتن از حالی به حال دیگر، واگرایی، دگرگونی، تغییر و تحول ماهیت و واژگون شدن تعبیر شده است.[1] از واژه انقلاب استفادههای گوناگون و متفاوتی شده، ولی در رشتههای مختلف علوم اعم از طبیعی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به عنوان دگرگونی و تغییر اساسی از آن استفاده میکنند. در علوم سیاسی نیز یک تعریف جامع و مانعی از انقلاب ارائه نشده است. از طرف دیگر به خاطر نوعی تقدس که امر انقلابهای سیاسی در اذهان اکثر جوامع دارد، با به کارگیری نابجای آن بهرهبرداری تبلیغاتی نیز از آن میشود. نکته جالب اینکه حتی نیروهای مرتجع و مخالف انقلاب نیز برای توجیه برنامهها و اقدامات خود بر آنها مهر انقلابی بودن میزنند. به عنوان مثال میتوان از برنامههای به اصطلاح اصلاحی شاه که در سالهای 41 و 42 توسط آمریکا به وی دیکته شده بود و به عنوان «انقلاب شاه و ملت» مطرح کرد، نام برد.[2]
بسیاری از رفتارگرایان پدیدههایی نظیر انقلاب را جزء رفتارهای جمعی یا اجتماعی به حساب آورده و تحلیلهای رفتاری از انقلاب ارائه دادهاند. با این وصف، انقلاب گونهای از پاسخ رفتاری جمعی به یکسری نیاز مشترک است که با هدف رهایی از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب صورت میگیرد و در اثنای شکلگیری، مبتکر ارزشها، راهحلها و انتخاب ابزارها جهت پاسخگویی به نیازها میشود.[3] انقلاب، تحولات ناگهانی و شدیدی است که در اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی روی میدهد و یک دولت (یا نظام حقوقی و اجتماعی و اقتصادی) مستقر، جای خود را به دیگری میدهد. اینگونه تحول غالباً توأم با استعمال زور و خشونت و طغیان مردم است.[4]
پس انقلاب عبارت است از تغییر بنیادی در جامعه، یعنی دگرشدن جامعه از بن و از بیخ و از اساس. انقلاب نوعی عصیان و طغیان است علیه نظم موجود و وضع حاکم به منظور برقراری نظمی و وضعی مطلوب.[5] خشونتآمیز بودن یکی از ویژگیهای ذاتی جنبشهای انقلابی تلقی میشود بهطوریکه در اکثر تعاریف انقلاب این ویژگی دیده میشود.[6]
در مطالعه انقلابها، سه رویکرد نظری را میتوان در نظر گرفت: رویکردی که انقلاب را به عنوان یک پدیدهی منحصر به فرد مورد مطالعه قرار میدهد (در این رویکرد، انقلابها براساس تمایزاتشان از یکدیگر بازشناخته میشوند و در نتیجه، یافتههای حاصل از آن را نمیتوان به جوامع دیگر تعمیم داد)؛ در رویکرد دوم، انقلابها به عنوان پدیدههای همسان و واحدی نگریسته میشوند که وقوع آنها تابع علل و زمینههای مشابهی است (طبق این رویکرد، اصل و ماهیت انقلاب ثابت است و رخداد آن از فرمولبندی یکسانی برخوردار است و میتوان به کشف تئوری و نظریهای قابل تعمیم دست یافت)؛ رویکرد سوم با دیدگاهی بینابینی به پدیدهی انقلاب مینگرد، یعنی انقلابها را نه رویدادی منحصر به فرد در نظر میگیرد و نه آنها را از یک جنس میداند، بلکه قائل به تفکیک میان انقلابها و سنخشناسی آنهاست.[7]
انقلابهای قرن بیستم
بزرگترین و مهمترین انقلاب سیاسی ـ اجتماعی پیش از قرن بیستم، به سال 1789م (1168ش) در فرانسه تحت عنوان انقلاب کبیر فرانسه[8] به وقوع پیوست. این انقلاب، خروج مردمی بود که برای اولینبار به حاکمیت موروثی و اشرافی خاندانهای فئودالی و حاکم بر جامعه فرانسه خاتمه دادند و نظم اجتماعی کهنی را که قرنها مبتنی بر اراده پادشاه و سلطه مطلق او بر زندگی مردم فرانسه استوار شده بود درهم شکستند. شکسته شدن این نظم کهن، از یک سو گرایش به سوی انقلابهای اجتماعی را در سایر اجتماعات انسانی تقویت کرد و از سوی دیگر، پیدایش عصر تازهای را در زندگی بشر رقم زد و موجد تحولات بزرگ فکری و اجتماعی در قرون بعد شد.[9] به ویژه در قرن بیستم که به حق میتوان آن را «قرن انقلابها» نامید. در این سده، اقصی نقاط جهان شاهد تحولات سیاسی - اجتماعی متعددی بود که تحولاتی بنیادین را در ساختار سیاسی و ژئوپلیتیکی کشورها به ارمغان آورد.
به طور عمده در قرن بیستم وقایع و حوادث تأثیرگذاری در طبقهبندیهای مختلف به وقوع پیوست و این تحولات در قالبها و اشکال گوناگونی به وجود آمدند. جنگ بین کشورها (مانند جنگ ویتنام و ایالات متحده)، کودتاهای متعدد (به ویژه در کشورهای عراق، مصر، سوریه)، شورشهای مسلحانه (مانند آنچه که در ظفار عمان به وجود آمد)، جنگ استقلال کشورها (نمونه بارز آن انقلاب یا جنگ استقلال کشور الجزایر از فرانسویها) و بسیاری نمونههای دیگر. اما در این میان، وقوع انقلابها در برخی کشورها که باعث ایجاد دگرگونیهای ژرفی در ابعاد گوناگون شد، جایگاهی قابل توجه دارند. تعدد این انقلابها در قرن بیستم به این دلیل که عمدتاً در فاصلههای زمانی نزدیکی نسبت به یکدیگر رخ دادهاند و همچنین با توجه به وجود نقاط اشتراک و افتراق در میان آنها، امکان مقایسه انقلابهای قرن بیستم فراهم آمده است. لذا در این نوشتار شش انقلاب بزرگ قرن بیستم مورد توجه قرار گرفته که به ترتیب زمانی، زوایای مختلف آنها از جمله علل وقوع، ایدئولوژی و رهبری بررسی شده است. این انقلابها عبارتند از: انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب کمونیستی چین، انقلاب کوبا، انقلاب اتیوپی، انقلاب نیکاراگوئه و انقلاب اسلامی ایران.
دو نکته حائز اهمیت بایستی ذکر شود: اول این که در این نوشتار سعی شده انقلابهایی بررسی شود که از نظر هدف و ماهیت در یک گروه قرار گرفته باشند و طی آن علاوه بر آن که نظام سیاسی پیشین سرنگون شده باشد، تحولاتی بنیادین در آن کشور ناشی از انقلاب به وجود آمده باشد و نقش گروههای مردمی در آن تعیین کننده باشد. لذا با توجه به این معیار، کودتاهایی که بعضاً به نام انقلاب در برخی کشورها (از جمله افغانستان) رخ داده و یا جنگهای استقلال که به طور عمده به نیت بیرون راندن کشور بیگانه و استعمارگر به وجود آمدهاند (مانند انقلاب الجزایر) در این مقایسه تطبیقی، قرار نگرفتهاند. در مورد انقلاب اتیوپی باید در نظر داشت که هر چند ضربه نهایی به حکومت از طریق کودتای نظامی انجام گرفت، اما حضور مردم در صحنه مبارزات باعث شده که همواره اندیشمندان و محققان در حوزه تاریخ سیاسی، تحول این کشور در سال 1974م(1353ش) را تحت عنوان «انقلاب» معرفی کنند. نکته دوم، از آنجا که هدف این بررسی، مقایسه انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهاست، لازم است که به این انقلاب بیش از سایر انقلابها پرداخته شود، به همین دلیل سهم بیشتری به بررسی انقلاب ایران و مقایسه آن با سایر انقلابها اختصاص یافته است.
1. انقلاب روسیه (1917م /1296ش)
نخستین انقلاب بزرگ قرن بیستم در روسیه رقم خورد و این انقلاب نه تنها از نظر سیاست داخلی روسیه، بلکه ژئوپلیتیک جهانی را نیز تحت تأثیر قرار داد. ساختار سیاسی روسیه پس از این انقلاب از امپراتوری و پادشاهی به جمهوری تغییر یافت و اقتصاد این کشور براساس اندیشههای سوسیالیستی و تأیید مالکیت کمونیستی و نفی مالکیت خصوصی و نظام کاپیتالیستی، متحول شد. علاوه بر سطح داخلی، در سطوح منطقهای و جهانی نیز این انقلاب آغازگر نظم نوینی در پهنه گیتی شد و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، نظام برخاسته از انقلاب اکتبر در رأس بلوک شرق قرار گرفت و به مقابله با ایالات متحده آمریکا در بلوک غرب پرداخت. از آنجا که اتحاد جماهیر شوروی نمونهای از یک نظام ایدئولوژیک برپایه اندیشههای مارکسیسم بود، به رقابت با کشورهای سرمایهداری غربی مبادرت ورزید و این چنین شد که انقلابهای متعددی در اقصی نقاط جهان به تأسی از شوروی و انقلاب اکتبر با اندیشههای مارکسیستی برپا شدند که از مهمترین آنها میتوان به انقلابهای چین، کوبا و اتیوپی اشاره کرد که در ادامه به هر یک آنها نیز پرداخته خواهد شد.
الف) علل وقوع
استبداد سیصد ساله خاندان رومانف در روسیه تزاری، نارضایتی دهقانان، رشد سریع طبقه کارگر، شکستهای این کشور در جنگ با ژاپن و آلمان و رشد اندیشههای روشنفکری به ویژه مارکسیسم، باعث شد که زمینههای لازم برای انقلاب اکتبر 1917 میلادی (آبان 1296 شمسی) فراهم شود و سرانجام منجر به نابودی تزارها و تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی گردد.[10] اساس حکومت تزار بر اصول و شرایطی استوار بود که با زمان خود هماهنگی نداشت. رژیم تزار و مدافعان سلطنت وظیفه خود نمیدانستند که مردم را راضی کنند. آنان سادهلوحانه معتقد بودند مسئولیت مردم اطاعت و پیروی کردن است. لذا به هیچوجه درصدد جلب توجه توده مردم نبودند و احتیاجی نیز به آن احساس نمیکردند.[11]
مشکل روسیه تزاری نه تنها وجود حکومت مطلقه و استبدادی، بلکه شرایط نابسامان اقتصادی نیز بود. از آغاز قرن بیستم، روسیه در وضعیت نامطلوبی از نظر اقتصادی به سر میبرد. جنگ سال 1905م (1283ش) با ژاپن، رکود اقتصادی، بیکاری کارگران، گرسنگی و نداشتن زمین کشاورزی و نیز درآمد پایین و قحطی و خشکسالی باعث شده بود که عده زیادی از دهقانان کار خود را ترک کرده، رهسپار شهرهای روسیه و دیگر کشورها شوند. همچنین رشد صنعتی روسیه که در این زمان آغاز شده بود، موجب تسریع در روند مهاجرت روستاییان به شهرها شد. با آغاز جنگ جهانی اول، همه منابع کشور از جمله نیروی انسانی، تولیدات صنعتی، منابع مالی، سوخت و منابع غذایی در اختیار جنگ قرار گرفت. در نتیجه تولیدات کشاورزی و صنعتی به شدت کاهش پیدا کرد و مواد غذایی در شهرها جیرهبندی شد. علاوه بر اینها، مشکلات حملونقل، سوء مدیریت سیاسی، نابسامانی در تهیه و توزیع کالاها، بحران نان و سوخت، افزایش شدید تورم، کاهش درآمدها، افزایش مالیاتهای جنگی، همه دست به دست هم داد و زمینههای لازم برای اعتصاب و شورش کارگران و دهقانان و حتی شورش نظامیان و در نتیجه انقلاب اکتبر 1917 و سقوط حکومت تزارها را فراهم آورد.[12]
ب) ایدئولوژی
اساس انقلاب روسیه بر اندیشه مارکسیسم استوار بود. از نظریه مارکس چنین برمیآید که طبقه کارگر هم حمایت کننده و هم مشارکت کننده در انقلاب است و این در شرایطی است که جامعه فقط به دو طبقه حاکم و محکوم (که شامل پرولتاریاست) تقسیم شده است. ولادیمیر لنین به عنوان رهبر انقلاب اکتبر، با تغییراتی که در نظریه انقلاب مارکس داد، علاوه بر طبقه پرولتاریا، دهقانان را هم وارد عرصه کرد و گفت برای پیروزی انقلاب، نیاز به خلق قدرتمند است و طبقه کارگر به تنهایی برای این کار، بیش از حد کوچک است؛ ولی اگر این گروه با بقیه جمعیت استثمار شده پیوند یابد، میتواند موفق شود.[13] در همین زمان بود که مکتب فکری «مارکسیسم - لنینیسم» برپایه اندیشههای مارکس و لنین تولد یافت. در واقع مارکس به طبقه کارگر توجه داشت، ولی از آنجا که در روسیه کارگران صنعتی سهم کمتری نسبت به کشاورزان داشتند، لنین این گروه را نیز مورد توجه قرار داد و هر دو گروه کارگر و برزگر برای مبارزه با ظلم و فساد و ایجاد انقلاب در کنار یکدیگر قرار گرفتند. این اندیشه و ایدئولوژی در نشان رسمی اتحاد جماهیر شوروی نیز نمود یافت، چنان که داس (نماد طبقه برزگر) و چکش (نماد طبقه کارگر) با هم تجمیع شدند و نشان واحدی را شکل دادند.
ج) رهبری
بدون شک از ولادیمیر لنین میتوان به عنوان تنها رهبر قدرتمند انقلاب اکتبر 1917 و سپس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی نام برد. پیشتر در انقلاب فرانسه رهبری یگانه وجود نداشت؛ گروه رهبری انقلاب فرانسه شامل افراد زیادی بود و از برادرزاده شاه، دوک اورلئان، تا کشیش اوتوال، تالیران، روبسپیر و لافایت را در برمیگرفت. از این رو در انقلاب فرانسه هیچ نامی به عنوان رهبر در سیر طولانی آن ماندگار نشد و تمام کسانی که در مراحل گوناگون، سرکردگی حوادث را برعهده داشتند، به زودی در مرحلهای دیگر طعمه انقلاب شدند و به زندگیشان پایان داده شد. بنابر این کادر رهبری شناخته شده ثابت و دارای برنامهریزی معین که با ارائه تفسیری شفاف و مورد قبول اکثریت جامعه، قدرت وحدت بخشی به نیروی اجتماعی را داشته باشد، وجود نداشت و چهره شاخصی که بتواند نقش سهگانه رهبری (نظریهپرداز، فرمانده و معمار) را در تمام مراحل ایفا کند و از محبوبیت، مشروعیت و مقبولیت قشر وسیعی از جامعه برخوردار باشد، نمیتوان دید. به همین دلیل پس از پیروزی، زمام انقلاب هر زمان در دست یکی از افراد و گروههای دارای تفاسیر متفاوت قرار گرفت و جنگ قدرت میان آنها زمینه سرخوردگی مردم از آنها را فراهم کرد.[14] اما در مورد انقلاب اکتبر مشاهده میشود که نخستینبار در قرن بیستم، یک انقلاب سیاسی - اجتماعی با رهبری کاریزماتیک و ایدئولوگ به جهانیان معرفی شد.
نکته جالب توجه اینکه ایدئولوژی مطرح شده توسط لنین و میراث فکری او، پس از به قدرت رسیدن ژوزف استالین تحتالشعاع اندیشههای وی قرار گرفت و علاوه بر نسلکشی، جنایات، حکومت دیکتاتوری و سراسر سرکوب و خفقان استالین، مکتبی تحتعنوان او موسوم به «استالینیسم»، اندیشه رسمی در اتحاد جماهیر شوروی شد. کمونیستها در زمان حیات استالین، او را بزرگترین مفسر مارکسیسم - لنینیسم و بالاترین مرجع تئوریک در جنبش بینالمللی کمونیسم میشمردند و در داخل حزب کمونیست شوروی نیز استالین با از میان بردن تمام رقبای خود، از جمله تئوریسینهای اندیشمندی مانند لئون تروتسکی، نیکلای بوخارین و... چنین مرتبهای را احراز کرده بود. اما پس از مرگ استالین در کنگره بیستم و بیستودوم حزب کمونیست شوروی، استالینیسم بهعنوان انحرافی از موازین لنینی تلقی و محکوم شد و استالینیسم مترادف اعمال خشونت، رژیم پلیسی، فردپرستی و دیکتاتوری به شمار آمد.[15]
2. انقلاب چین (1949م /1328ش)
استعمار انگلستان از طریق تجارت تریاک وارد چین شد و در جنگ اول تریاک که در سال 1839م (1218ش) آغاز شده بود، آن کشور را شکست داد و از این طریق، کمکم نفوذ گستردهای در کشور چین پیدا کرد. مردم چین که از یوغ استعمارگران و خاندان منچو و نیز حکومت ملیگرایان به تنگ آمده بودند، دست به قیامهای پیدرپی زدند و در نهایت در سال 1949م (1328ش) انقلاب کمونیستی آنها به رهبری مائو تسه تونگ و با الهام از انقلاب اکتبر روسیه به پیروزی رسید. انقلاب چین، دومین انقلاب کمونیستی بعد از انقلاب روسیه بود.[16] البته لازم به توضیح است که پیش از انقلاب مذکور، در سال 1911م (1290ش) انقلابی در چین به رهبری سون یات سن به وقوع پیوست که طی آن حکومت خاندان منچو برای همیشه پایان یافت و دوران حاکمیت ملیگرایان فرا رسید. به عبارتی این انقلاب، گذاری بود از سنت به مدرنیته که در آن طبقات و گروههای مختلف به این نتیجه رسیدند که ساختار کشور نیازمند اصلاحات و تغییراتی اساسی است. اما پس از انقلاب 1911، نارضایتی مردم چین از ملیگرایان ادامه یافت؛ چرا که آنها به وعدههای خود در عدالتخواهی و حق حاکمیت عمومی جامه عمل نپوشانده و ناکام مانده بودند. در این زمان انقلاب 1917 روسیه رخ داده بود و در چین نیز حزب کمونیست با حمایت شوروی پا گرفت و مائو تسه تونگ نیز در درون همین ساختارِ حزبی مطرح شد و توانست تودههای چین را به سوی انقلابی کمونیستی سوق دهد.
الف) علل وقوع
اقتصاد چین از زمانهای گذشته وابسته به کشاورزی سنتی آن کشور بود؛ به طوری که در قرن نوزدهم، سه چهارم مردم چین در روستاها زندگی میکردند و چهار پنجم درآمد ملی کشور از طریق کشاورزی به دست میآمد. بعد از جنگ اول تریاک در سال 1842م (1221ش) و آغاز هجوم سیلآسای بیگانگان به چین، سیستم اقتصادی سنتی این کشور از هم پاشید ولی سیستم صنعتی جدیدی هم جایگزین آن نشد. با ورود تجار خارجی و سرازیر شدن کالاهای بیگانگان به چین، نه تنها صنایع داخلی و کشاورزی با ورشکستگی و رکود مواجه شد، بلکه نبض اقتصاد و تجارت کشور به دست بیگانگان افتاد. همچنین شکست چین از ژاپن در سال 1895م (1274ش) واگذاری چند بندر مهم اقتصادی و تجاری آن کشور به ژاپن و پرداخت غرامت و دادن امتیازهای دیگر به سایر کشورهای اروپایی، پیروزی ناسیونالیستهای چین در سال 1911 به رهبری سون یات سن و آغاز درگیری و جنگهای داخلی ملیگرایان و کمونیستها از یک سو و اشغال قسمتهای زیادی از شمال این کشور به وسیله نظامیان شورشی از سوی دیگر باعث فقر و بیچارگی مردم چین شده بود. علاوه بر موارد مذکور، جنبشها و اعتصابهای کارگری و دهقانی و بالاتر از همه، آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال بخش مهمی از کشور چین توسط ژاپن، همه دست به دست هم داده بودند تا اقتصاد پرجمعیتترین کشور جهان قبل از انقلاب کمونیستی سال 1949م (1328-1327ش) به رکود کامل و نابودی گراید.[17] علاوه بر عوامل اقتصادی، از نظر سیاسی نیز بایستی به نابسامانی و بیثباتی ساختار و حاکمیت کشور در دوران حکومت ملیگرایان اشاره کرد. افزایش فعالیتهای حزب کمونیست چین در تقابل با ناسیونالیستها، باعث شد که دهقانان و طبقات محروم و ستمدیده چینی به گرد مائو تسه تونگ جمع شوند و او را به عنوان رهبر انقلاب خود بپذیرند.
ب) ایدئولوژی
همانطور که بیان شد، ایدئولوژی انقلاب چین، کمونیستی و به پیروی از انقلاب روسیه بنا شده بود. اصولاً پس از انقلاب اکتبر، بیشتر انقلابهایی که در جهان رخ دادند، مارکسیستی بودند و کمتر به چشم میخورد که انقلاب و تحولی تحت تأثیر اندیشههای مارکس و اتحاد جماهیر شوروی نباشد. در این میان انقلاب اسلامی ایران یک نمونه بارز و کاملاً مستثنی از سایر انقلابهای مارکسیستی جهان بود که در جای خود بدان پرداخته خواهد شد.
ج) رهبری
مائو به مبارزات دهقانی معتقد بود و به همین دلیل به گروه روستاییان و دهقانان بیشتر بها میداد و از آنجا که خود او روستازاده بود، هستههای مقاومت را در روستا شکل داد. حتی پس از پیروزی انقلاب نیز، روش انقلابی که حزب کمونیست چین به کمونیستهای همه کشورهای دنیای سوم توصیه میکرد، روش مبارزات مسلحانه دهقانی و محاصره شهرها به وسیله روستاها بود. این همان روشی است که گروههای مائوئیستی ایران نتیجه اولین آزمایش آن را در سیاهکل دیدند و پس از سرخوردگی از آن به عملیات چریکی شهری روی آوردند که آن هم با ناکامی پایان پذیرفت. به هر روی، توجه صرف مائو به روستا باعث شد که حتی پس از به قدرت رسیدن، شهرها مورد بیتوجهی قرار گیرند. مائو را میتوان نمونه رهبری در نظر گرفت که سیاستهای او پس از به قدرت رسیدن، باعث شد مردم کشور در تنگنا قرار گیرند و نارضایتیهای عمومی از اقدامات او به وجود آید. مائو به شدت با فرهنگ کنفوسیوسی به مقابله پرداخت و با انقلاب فرهنگی خود در سال 1966م (1345ش) ویرانیها و کشتههای زیادی برجای گذاشت. همه این عوامل سبب شد که میراث و اندیشههای مائو، پس از او ادامه نیابد و اندیشه سیاسی در چین طی سالهای پس از مائو، از عقاید و تفکرات او گذر کند.
3. انقلاب کوبا (1959م /1338ش)
کوبا از زمان کشف توسط کریستف کلمب، تحت استعمار اسپانیاییها بوده است و این مورد بر نژاد مردمان کوبا نیز تأثیر گذاشته به طوری که بیش از نیمی از مردم سفیدپوست و باقی دورگه و سیاهپوست هستند. اولین جنگ برای استقلال از اسپانیا (1868 تا 1878م / 1247 تا 1257ش) ناموفق بود، اما ایالات متحده آمریکا در قیام دوم (1895 تا 1898م / 1274 تا 1277ش) مداخله کرد و اسپانیا را مجبور به چشمپوشی از این جزیره ساخت، ولی تا بعد از دو دورهی حکومت آمریکایی (1899 تا 1901م / 1278 تا 1280ش و 1906 تا 1909م / 1285 تا 1288ش) استقلال تثبیت نشد. تحت حکومت یک رشته از دولتهای فاسد، اکثر کوباییها از فقر تحقیر کنندهای رنج میبردند و سرانجام در سال 1959م (1338ش) دیکتاتوری فولخنسیو باتیستا به دست فیدل کاسترو و همراهانش سقوط کرد.[18]
الف) علل وقوع
در قرن بیستم زمینهایی که طی مبارزات علیه اسپانیا بین خرده مالکین به صورت گسترده تقسیم شده بود، به دلیل توسعه صنعت نیشکر دوباره دست چند نفر متمرکز شد و کوبا تبدیل به جامعهای بیثبات و صدمهپذیر با اقتصادی تکمحصولی متشکل از بازرگانان آمریکایی، فئودالهای کوبایی و کارگران روزمزد شد. حتی اگر دهقانها حقوق خود بر زمینهایشان را اثبات میکردند، بازرگانان آمریکایی به آسانی این حق را میخریدند و طبقات بالای جامعه کوبا نیز طرفدار منافع بازرگانان آمریکایی بودند؛ به همین دلیل زمینهای کوبا اغلب و به سرعت به مالکیت آمریکاییان درآمد. سنگینی بار فقر در این جزیره بر دوش کارگران روستایی بود، به طوری که حدود یک میلیون کارگر روستایی زندگیشان وابسته به شکر بود و فقط 15 درصد از آنها کار مداوم و سالیانه داشتند.[19]
در واقع هر چند مردم کوبا توانستند از یوغ استعمار اسپانیا رهایی یابند، اما این پایان کار نبود بلکه شروعی بود بر عصری سراسر خفقان، دیکتاتوری و تمامیتخواهی آمریکا و ایادی محلی آن که در همه حال منافع آمریکا و شرکتهای سرمایهگذاری آمریکا را مقدم بر منافع مردم کوبا میدانستند. این زمان، دوران فرمانروایی دیکتاتور کوبا یعنی فولخنسیو باتیستا بود؛ در این دوره با تشدید ظلمهای باتیستا به مردم و حمایت آمریکا از او، گروهی از همان ابتدا به مخالفت با ظلمهای او به شکل سازمان نیافته پرداختند و عرصه را بر او تنگ کردند.
ب) ایدئولوژی
خفقان وحشتناک و وضعیت اسفبار مردم کوبا چه در دوران باتیستا و چه قبل از آن، با انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب چین و رواج اندیشههای کمونیستی همزمان شده بود و همین امر باعث شد رفتهرفته این اندیشهها از طریق برخی تئوریسینها و روشنفکران کوبایی، به این کشور نیز تزریق شود. وضعیت بهداشت در کوبا بسیار نگران کننده بود؛ فقر و بیسوادی در این کشور بیداد میکرد و از سویی دیگر باتیستا ظلمهای زیادی را بر مردم روا میداشت و کشور آمریکا مدام در امور این کشور دخالت میکرد که دلایل این دخالت یکی نگرانی از رشد کمونیسم در این کشور و دیگری، به خطر افتادن سرمایهگذاریهای آمریکا در کوبا بود. رفتهرفته اندیشههای کمونیستی وارد جامعه کوبا شده و به دلایل فوق، طرفداران زیادی هم پیدا کرده بود.[20]
ج) رهبری
در این دوره طبقه کارگر، دهقانان بدون زمین و سایر اقشار جامعه سنتی و مذهبی کوبا مورد استثمار و بهرهکشی فئودالها، بازرگانان آمریکایی، طبقه سرمایهدار و در رأس همه آنها دیکتاتور و اطرافیان او قرار گرفته بودند. طبقه کارگر که اغلب آنها را کارگران مزارع نیشکر و معادن کبالت و نیکل تشکیل میداد، هر روز ساعتها به کار طاقتفرسا و جانفرسا با درآمدی اندک مشغول بودند و با توجه به شروع و شیوع جنبشهای کارگری در سراسر جهان، بارها به اعتصاب و اعتراضهای گسترده دست زدند اما نبود یک رهبر و یک سازمان قوی کارگری باعث شد که این اعتراضها ره به جایی نبرد.[21]
سرانجام در دهه 1950 میلادی (دهه 1330 شمسی) اعتراضات علیه باتیستا شکل سازمانیافتهتر به خود گرفت و گستردهتر شد. فیدل کاسترو، رائول کاسترو، ارنستو چهگوارا و تنی چند از روشنفکران و تحصیلکردههای کوبایی که با اندیشههای مارکسیسم آشنا شده و آن را پذیرفته بودند، مردم را علیه باتیستا تحریک و تهییج میکردند و با آگاهی بخشی سعی داشتند طبقه کارگر و سایر اقشار ملت کوبا را که تحت فشار اقلیت حاکم بودند، تشویق به انقلاب کنند. طولی نکشید که خشم و انزجار علیه باتیستا همهگیر شد و مردم به رهبری کاسترو و تنی چند از روشنفکران، جنبش خلق کوبا را در جهت براندازی حکومت باتیستا به راه انداختند و این جنبش بعد از چند سال بالأخره در سال 1959م(1338 شمسی) با خون کارگران، دهقانان و تلاشهای گسترده رهبر کاریزماتیک کوبا (فیدل کاسترو) به بار نشست و حکومت دیکتاتوری باتیستا سقوط کرد.[22]
فیدل کاسترو با این بینش که تاریخ تنها به اندک کسانی روی موافق نشان میدهد، خود را ناجی کوبا میدانست. او فوراً دست به کار شد تا برای ایفای این نقش آماده شود. طی هفت سال، جنبشی را پدید آورد و رهبری کرد که سرانجام باتیستا را سرنگون ساخت و خود در مقام نخستوزیری کوبا جای گرفت. همین که کاسترو به قدرت رسید، کوبا را از دموکراسی دور ساخت و در آغوش کمونیسم جا داد. روی هم رفته، اقتصاد کوبا در دوره فیدل کاسترو آسیب دیده بود. به نظر میرسد که پیشرفت در عرصههای مراقبتهای بهداشت عمومی، آموزش و کشاورزی تنها دستاوردهای نسبی و عمده او بود. با این حال، او ارتش بزرگی را نگهداری میکرد و به تلاش برای صدور انقلابش به دیگر کشورهای جهان سوم ادامه داد. آنچه روشن است، تأثیر عمدهای است که کاسترو نه تنها بر کوبا بلکه بر تمام جهان داشته است.[23]
4. انقلاب اتیوپی (1974م /1353ش)
سرزمین و کشور اتیوپی[24] در زمانهای طولانی تحت استعمار اروپاییان بوده است که در نهایت توانست در سال 1896م (1275ش) به ادعاهای استعماری انگلستان پایان دهد. در حقیقت پایان قرن نوزدهم نه تنها حفظ استقلال اتیوپی رقم خورد بلکه توانست تا حدود زیادی قلمرو سنتی خود را گسترش دهد و شکلگیری امپراتوری جدید به دنبال افزایش تمرکز بود. نظام پادشاهی در اتیوپی با حاکمیت هایله سلاسی تا سال 1974م (1353ش) به طول انجامید و سرانجام آخرین امپراتوری در اتیوپی با شکست مواجه شد.
الف) علل وقوع
به دنبال اعتراضات پیرامون قحطی وحشتناک و بحران بینالمللی نفت، بیش از پیش جایگاه دولت در بین مردم اتیوپی تضعیف شده بود. مواجه شدن دولت وقت با شکست در طرح اصلاحات ارضی[25] باعث شد که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 میلادی (اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 شمسی) جایگاه دولت را در بین مردم با مشکل مواجه کند و پایههای اعتراض عمومی را به وجود آورد؛ در نتیجه یکی از مهمترین موجهای نارضایتی عمومی در اتیوپی برعلیه هایله سلاسی ایجاد شد.
مشکلات ساختاری عمیق در بخشهای سیاسی و اقتصادی از مهمترین عوامل آشفتگی سیاسی در اتیوپی بوده است. وضعیت نابسامان اقتصادی و فقر نسبی در کشور و خشم مردم روستا به خاطر تبعیض رفتاری بین آنها و مردم شهری، همچنین افزایش ناگهانی قیمتها و شرایط بد زندگی سربازان از عواملی بود که در آن زمان باعث شد فضای سیاسی جامعه تحت تأثیر قرار گیرد و این امر، موجب به هم ریختگی فضای زندگی در سالهای 1970م (اوایل دهه 1350ش) کشور اتیوپی شد.
با توجه به شرایط فوق، سرانجام اصلاحات اجتماعی - سیاسی توسط دولت در پیش گرفته شد، هر چند این اصلاحات برای تغییر سیستم خیلی دیر شده و اعتراضات عمومی فراگیری و سرایت بالایی پیدا کرده بود. بنابر این این اصلاحات منجر به یک سیاست مدنی قوی نشد. به علت عدم وجود چارچوب قوی در درون بخشهای سیاسی کشور، گروههای داخلی، چپیهای مخالف، جبهه دانشجویی، خرده بورژوایی، راستیهای مخالف و نهیلیستهای ملی، یک فرایند سیاسی و آشوب داخلی را رقم زدند و خشم عمومی در تظاهرات سال 1974-1975م (1354-1353ش) نمایان شد. سرکوب تظاهراتها، فعالان مخالف و روزنامهنگاران مستقل در مقیاس گسترده (که البته نسبت به سرکوبهای سالهای بعد انقلاب از فراگیری کمتری برخوردار بود) همگی باعث شدند تا زبان خشونت توسط دولت جهت مدیریت نظامی و سیاسی کشور به کار گرفته شود و عرصه بر روی مخالفان تنگتر شود.[26] اما خیزشهای مردمی ادامه یافت و سرانجام امپراتوری سلاسی با یک اقدام نظامی از سوی مخالفینش از پای درآمد.
اسدالله علم، وزیر دربار شاهنشاهی ایران در یادداشت خود مورخ روز جمعه 22 شهریور 1353ش /13 سپتامبر 1974م، مینگارد: «امپراتور اتیوپی به وسیلۀ یک کودتای نظامی سرنگون شده... بیچاره هایله سلاسی. در چند سال گذشته کنترل کشور را از دست داده بود و از چیزی که اتفاق افتاده بود گریزی نبود. به یاد حضورش در جشنهای شاهنشاهی افتادم و این که چگونه وقتی خواستم هنگام خروج از اتومبیلش به او کمک کنم، دستش را عقب کشید و به من گفت خیلی ممنون، احتیاجی به کمک ندارد. همینطور هم هنگام خشکسالی اخیر که هزاران نفر از مردمش از گرسنگی میمردند او کلیه پیشنهادهای کمک شاه را رد کرد و به کلی منکر شد که کسی از گرسنگی رنج میبرد یا این که حتی خشکسالی در کار بوده است.»[27]
ب) ایدئولوژی
از نظر داخلی، اگرچه اتیوپی در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 میلادی (اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350ش) به عنوان یک بحران قریبالوقوع شناخته شده بود، اما هیچ جنبش تودهای سازمان یافتهای پیشروی انقلاب نبود. در این راستا، مقایسه حضور تودهها در انقلابهای اتیوپی و ایران بسیار ارزشمند است؛ در هر دو مورد تودهها به طور فعال در سرنگونی رژیمهای قدیمی (در مقیاس بزرگتر و کاملتر در ایران) شرکت داشتند.[28]
حرکت جوانان، دانشجویان و روشنفکران اتیوپی از یک نظام امپریالیستی شکست خورده به یک تفکر مبتنی بر مارکسیسم - لنینیسم به عنوان استراتژی جهت پیروزی انقلاب و استقرار یک دولت کمونیستی را مطرح میکرد اما رژیم وقت به دنبال سرکوب این جنبشها بود. اتحادیههای کارگری نیز نقش مهمی را با اعتصابات خود ایفا کردند که باعث تحریک دانشآموزان و دانشجویان در اعتصابات تودهای و تظاهرات اتحادیههای کارگران و معلمان شد.
ماهیت واقعی تحول اتیوپی، تغییرات اجتماعی بود که میل به یک سیاست سوسیالیستی را اعلام میکرد. رژیم نظامی بعد از انقلاب، اندیشه مارکسیسم - لنینیسم را به کار گرفت که در راستای رسیدن به اهداف انقلاب، از توسعه سوسیالیستی در این راستا استفاده شد. از جمله اقدامات سوسیالیستی در دوره بعد از فروپاشی امپراتوری سلاسی، عبارت بودند از ملیسازی تمام زمینهای روستایی و شهری، صنایع، مؤسسات مالی، ایجاد سازمانهای عمومی، برپایی انجمنهای دهقانی و شهری.[29]
در انقلاب اتیوپی میتوان از چند تغییر که در همه انقلابهای سوسیالیستی اتفاق میافتد نام برد:
1. حرکت و مبارزه طبقاتی و از بین رفتن اشرافیت و دولت امپریالیستی؛
2. تغییر کامل سیستم اجتماعی از طریق یک ملیسازی رادیکال و فراگیر در جهت مالکیت عمومی؛
3. تغییرات عمیق در ساختار دولت و پیکربندی ایدئولوژیک آن؛
4. تغییر در هماهنگی بینالمللی اتیوپی از غرب به شرق.[30]
ج) رهبری
هر چند نارضایتیها در اتیوپی به میزان زیادی افزایش یافته بود و اقشار گوناگون به مبارزه با حکومت سلاسی میپرداختند اما سرانجام امپراتوری اتیوپی با یک اقدام نظامی سرنگون شد. افسرانی که قدرت را در سال 1974م به دست گرفتند هیچ برنامه منسجمی نداشتند. سرنوشت سلطنت و مسئله اصلاحات ارضی تا مدتی به حالت تعلیق درآمد.[31]
رهبر معترضین و انقلابیون که بعد از فروپاشی نظام سلطنتی در اتیوپی، به مقام ریاست جمهوری اتیوپی رسید منگیستو هایله ماریام بود. وی پس از پیروزی و برچیدن نظام سلطنتی، کشتار جمعی به راه انداخت و بسیاری از صاحبمنصبان رژیم گذشته را از دم تیغ گذراند. آنچه در تاریخ معاصر اتیوپی به عنوان «ترور سرخ» یا «وحشت سرخ» ثبت شد، نه تنها زخمی پاکنشدنی بود بلکه پیامدهای گستردهای نیز برای آینده کشور به همراه داشت. ترور سرخ توسط دولت نظامی سرهنگ منگیستو هایله ماریام در اواسط دهه 1970م (میانه دهه 1350ش) ایجاد شد تا مخالفان را از بین ببرد. نسلکشی انجام شده توسط رژیم نظامی سرهنگ هایله ماریام در دهه 1970م بین سالهای 1974 و 1979م (سالهای 1353 تا 1357ش) اتفاق افتاد. قتلهای گسترده در اواخر سال 1974م (1353ش) توسط شورای اداری نظامی موقت (درگ) آغاز شد که در وهله اول 60 مقام دولت شاهنشاهی و 5 فعال جنبش نیروهای مسلح را اعدام کردند. کشتارهای گسترده توسط گروه درگ در واقع در سال 1974م آغاز شد و تا دهه 1990م (دهه 1360ش) ادامه یافت و یک دوره 20 ساله را در برگرفت. گروه درگ تعدادی از اعدامهای دسته جمعی را انجام داد که هم رسمی بود و هم غیررسمی. اعدامهای رسمی آن اعدامهایی است که به طور علنی از طریق رسانههای جمعی اعلام میشود و اعدامهای غیررسمی اعدامهایی است که به هیچوجه علنی نشده است. متوسط تعداد قربانیان هر بار بین 25 تا 30 نفر تخمین زده میشد و اعدامها بهطور منظم انجام میگرفت. اجساد را در گورهای دسته جمعی ریختند و برخی از این گورها در سال 1991م (1370ش) هنگام سرنگونی درگ کشف و داستان برخی از اعمال وحشتناک توسط بازماندگانی که از آن اعدامها نجات یافتند، روایت شد.[32]
5. انقلاب نیکاراگوئه (1979م /1357ش)
آناستازیو ساموزا گارسیا طی یک کودتا در سال 1937م (1315ش) به ریاست جمهوری نیکاراگوئه رسید و تا 1979م (1357ش) یعنی تا زمان پیروزی ساندینیستها، همراه دو پسرش بر این کشور کوچک واقع در آمریکای مرکزی، حکم راند. پس از ساموزا، پسرش لوئیس ساموزا گارسیا تا 1963م (1342ش) و پس از لوئیس، برادر دیگرش آناستازیو ساموزا دبایله تا 1979م (1357ش) رئیسجمهور نیکاراگوئه شدند. خانواده ساموزا هرسه مستبد بودند و روش حکومتی آنها بر دو رکن استوار بود: اول، جلب همکاری موافقان (کلیسا، زمینداران بزرگ و سرآمدان صنعت و تجارت) و دوم، توسعه روابط دوستانه با آمریکا.[33]
الف) علل وقوع
خانواده ساموزا امپراتوری خود را در بخشهای مهم اقتصادی گسترش دادند و ثروتی هنگفت برای خود اندوختند. انحصارگرایی اقتصادی، تمرکز قدرت را الزامی میکرد و این دو روند همدیگر را تشدید کردند تا خاندان ساموزا به دیکتاتوری مشهور شوند. این دو روند متناظر، از سویی بورژوازی را از حکومت دور میکرد و اسباب بیگانگی آنها را فراهم میساخت و از طرفی به از هم گسیختگی دولت و نخبگان و نفوذ دولت خارجی منجر میشد. مشکلات اجتماعی و اقتصادی در نیکاراگوئه رو به فزونی نهاده بود، ساختار اجتماعی جامعه کشاورزی نیکاراگوئه و ترکیب طبقاتی آن، دستخوش تغییر شد و نابرابری و شکاف درآمد به حد بحرانی رسید.[34]
آناستازیو ساموزا دبایله، سومین فرمانروای نیکاراگوئه در خانواده ساموزا، با وفادارای کامل به گفتههای پدرش (آناستازیو ساموزا گارسیا) که در دوران زمامداریاش گفته بود: «من صلح را به این کشور باز خواهم گرداند، حتی اگر برای این کار لازم باشد نیمی از جمعیت آن را به گلوله ببندم»، نیروهای نظامی را در وحشیانهترین حمله در سپتامبر سال 1987 میلادی (شهریورماه 1357 شمسی) به جان مردم بیدفاع انداخت. گزارشهای بیشمار از تیربارانهای بدون محاکمه، بمبارانهای وسیع هوایی و به آتش کشیدن محلههای مسکونی تودههای انقلابی، همگی نشانههایی است از شدت حملات انتقامجویانه ساموزا طی چهار هفته، در مقابل قیام ملی مردم نیکاراگوئه. در این حملات چهار شهر از هفت شهر بزرگ نیکاراگوئه به خرابههای جنگزده تبدیل شد. بین 5 تا 10 هزار نفر جان خود را از دست دادند و دو برابر این تعداد مجروح شدند.[35]
اما کشتارهای دستهجمعی و فردی و عملیات ضدشورش تنها بخشی از اقدامات ننگین رژیم ساموزا بود. بخشهای دیگر آن با زندگی روزمره مردم نیکاراگوئه آمیخته است. نیکاراگوئه کشور کوچکی است که در آن زمان تنها 3 /2 میلیون نفر جمعیت داشت که 60 درصد آن به شدت فقیر و 95 درصد از جمعیت روستایی در فقر غوطهور بودند. روستاییان که 50 تا 60 درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدادند، بهطور متوسط درآمدی کمتر از 150 دلار داشتند و نیمی از آنها در سال کمتر از 39 دلار به دست میآوردند. تعداد بیکاران از 30 درصد جمعیت فعال افزونتر بود و در فصلهایی که فعالیت کشاورزی کاهش مییافت، نرخ بیکاری در میان روستاییان به 50 درصد میرسید. کشاورزی مهمترین بخش فعالیتهای اقتصادی نیکاراگوئه بود به همین جهت، 48 درصد جمعیت، کارگر کشاورزی بودند و 75 درصد صادرات از این بخش به دست میآمد. طبق آمارهای سال 1987م (1357ش) حدود 50 درصد از کودکانی که بیش از پنج سال داشتند، گرفتار بیماری سوءتغذیه بودند و 46 درصد از اطفال پیش از رسیدن به چهار سالگی تلف میشدند. نسبت مخارج نیکاراگوئه برای بهداشت عمومی و آموزش از همه کشورهای آمریکای مرکزی کمتر و نسبت مخارج سرانه آن برای امور نظامی از همه این کشورها در آن دوره بیشتر بود. براساس آمارها، به ازای هر 1500 نفر یک پزشک در نیکاراگوئه موجود بود اما 60 درصد از افرادی که جان خود را از دست میدادند، از هیچگونه کمک پزشکی برخوردار نبودند. نرخ بیسوادی در کشور نیز 60 درصد و در روستاها 80 تا 95 درصد بود.[36]
ساموزا که پایگاه اجتماعی ضعیفی در میان تودهها داشت، با ایجاد وحشت و هراس از طریق کشتار، تودهها را وادار به قبول حاکمیت خویش میکرد و گارد ملی مهمترین ابزار وی در این راه محسوب میشد؛ به همین جهت درصدد گسترش توان و بالابردن کیفیت نظامی آن برآمد. وی تعداد اعضای گارد ملی را از 7500 نفر به 12000 نفر افزایش داد و نیروهای شبهنظامی نیز ایجاد کرد. [37]
ب) ایدئولوژی
ایدئولوژی جبهه آزادیبخش ساندینیستی نیکاراگوئه از سوی کارلوس فونسکا آمادور بنیانگذاری شد و تحت تأثیر نوشتهها و تحلیلهای وی رشد کرد و نضج گرفت. فونسکا از پایهگذاران حزب سوسیالیست نیکاراگوئه (PSN)، متفکر و تحلیلگر تاریخ، دلباخته اوگوستو سزار ساندینو و حرکتهای ملیگرایانه آمریکای لاتین بود. فونسکا در دوران دانشجویی خواندن آثار ساندینو را آغاز کرد اما در این دوران و در دهه 1950 میلادی (دهه 1330 شمسی) او هنوز به افکار مارکسیستی بیشتر گرایش داشت. افکار سوسیالیستی و مارکسیستی حزب سوسیالیست، تحتتأثیر جریان مسکو هرچه بیشتر به کمونیسم گرایش پیدا میکرد. همزمان با تشدید سیاستهای ضدکمونیستی ساموزا، افکار سوسیالیستی هسته دانشجویی تقویت شد و عضوگیری در دانشگاهها را آغاز کرد.[38] در این زمان، انقلاب کوبا به پیروزی رسیده بود و فونسکا بیش از پیش به چهگوارا و فیدل کاسترو گرایش پیدا کرد و معتقد به پیروزی انقلاب تودهها شد، همانگونه که انقلاب کوبا به پیروزی رسید.
در این دوران، فونسکا به مطالعات خود درباره ساندینو و نسبت آن با شرایط ساختاری و تاریخی نیکاراگوئه ادامه داد و نتیجه گرفت که با استفاده از میراث ضدامپریالیستی ساندینو و اندیشههای ملیگرایانه وی در نیکاراگوئه، شرایط استثنایی برای انقلاب در این کشور فراهم است؛ به همین دلیل در زمان تشکیل جبهه آزادیبخش، فونسکا پیشنهاد کرد که نام ساندینو به ابتدای جبهه افزوده شود. سرانجام فونسکا تحت تأثیر اندیشههای ساندینو، از سوسیالیسم رها شد. فعالیتهای او دو نتیجه را دربرداشت: اول این که سیاست ملیگرایانه و ضدامپریالیستی ساندینیستی میتوانست مانیفست اراده ملی نیکاراگوئه باشد و دوم این که برچسب مارکسیسم برای جبهه آزادیبخش میتوانست در خدمت اهداف او قرار گیرد. با این همه، برچسب مارکسیستی جبهه آزادیبخش برای مردم نیکاراگوئه بیگانه بود و او در تلاش بود که مارکس را با ملیگرایی ضدامپریالیستی آشتی دهد. از این رو، فونسکا به پیروی از خوزه کارلوس ماریاتگوئی لا چیرا، مارکسیست پرویی، ساندینو را به عنوان یک اسطوره انقلابی برای مردم نیکاراگوئه معرفی کرد و بر این اساس بود که جبهه آزادیبخش، ساندینو را در مقام نقشه راه تلقی میکردند.[39]
ج) رهبری
مخالفت شدید با رژیم ساموزا از دهه 1970 میلادی (اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 شمسی) آغاز شد. ابتدا به صورت تظاهرات، اعتصاب، بستن مغازهها و پس از آن تصاحب زمینهای زراعی و تظاهرات خشونتآمیز. مقابله مسلحانه منظم با رژیم در سپتامبر 1987م (شهریور 1357ش) که بیانگر خشم تودهها و آمادگی آنها در مبارزه رودررو با رژیم بود، آغاز گردید. برای چندین دهه، خانواده ساموزا توانسته بود کنترل سیاسی را به کمک قدرتی که با پشتیبانی ایالات متحده آمریکا و بخشهایی از بورژوازی نیکاراگوئه به دست آورده بود، حفظ کند و از این راه ثروت کلانی نیز به کف آورد. در سال 1987 ساموزا این پشتیبانی را به تدریج از دست داد و تعادل نیروها به شدت علیه این دیکتاتور از بین رفت. هرچند قدرت نظامی رژیم بسیار عظیم بود، اما پایگاه سیاسی و ایدئولوژیکی آن بسیار متزلزل شده بود. طیف وسیعی از نیروهای مخالف رژیم، خواهان تغییرات سیاسی بودند. جبهه آزادیبخش ملی ساندینیست، اتحادیههای کارگری، احزاب مخالف قدیمی و بیشتر بخشهای بورژوازی به مخالفت با ساموزا برخاستند. مخالفتی شدیدتر از گذشته و بیشتر از آنچه ایالات متحده همدست وفادار ساموزا، آمادگی تحمل آن را داشته باشد.[40] به طور خلاصه، الگوی توسعه وابسته و دولت سرکوبگر و بسته نیکاراگوئه، فرهنگهای سیاسی، مقاومت گوناگونی را طی دهههای 1960 و 1970 میلادی (دهههای 1340 و 1350 شمسی) به فعالیت واداشت که مهمترین آنها جبهه ملی آزادیبخش ساندینیستی نیکاراگوئه (FSLN) بود.
6. انقلاب اسلامی ایران (1979م /1357ش)
شرایط ایران از دیماه سال 1356 به بعد بسیار ملتهب و بحرانی شد و در این زمان بود که اختناق، سرکوب و استبداد 25 ساله حکومت محمدرضاشاه بعد از سال 1332 شدت یافت و نیروهای مخالف رژیم از اسلامگرا گرفته تا نیروهای چپ، فعالیتهای علنی و آشکاری را علیه رژیم پهلوی ادامه دادند. البته که این فعالیتها سابقه دیرینهتری داشته و گروههای مخالف هرکدام به فاصله زمانی کم و بیش طولانیای فعالیتهای مخفی و یا منفصلی را پیش از آن آغاز کرده بودند. این مبارزات علیه نظام سلطنتی هرچند که دارای فراز و فرودهای فراوان بود، اما به دلیل سرکوبهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، مجال خودنمایی و بروز علنی پیدا نمیکرد و لیکن در سالهای پایانی حکومت پهلوی آتش زیرخاکستر انقلاب شروع به دمیدن کرد و رفتهرفته شعلهورتر شد تا این که در 22 بهمن 1357 بساط سلطنت در ایران را برای همیشه برچید.
الف) علل وقوع
وقوع انقلاب ایران دارای علل وجودی گوناگونی بود و برخلاف انقلابهای دیگر که بیشتر جنبه اقتصادی یا سیاسی داشتند، نمیتوان تنها یک عامل را به عنوان علت قطعی شکلگیری انقلاب اسلامی در نظر گرفت؛ چرا که عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به صورت توأمان در شکلگیری وضعیت انقلابی در ایران نقش داشتهاند. با این حال در ادامه به بیان برخی دیدگاهها و نظریهها در مورد علل وقوع انقلاب اسلامی پرداخته خواهد شد.
متفکرین غربی اغلب مسأله مدرنیته را مطرح میکنند. اساس این بحث نیز برپایه اصلاحاتی است که رژیم گذشته در 15 سال آخر حکومتش انجام داد، اما آهنگ این اصلاحات بسیار سریع بود و در جامعهای مثل ایران که بخش عمده آن را اقشار سنتی تشکیل میدهند، آمادگی لازم برای هضم این تحولات وجود نداشت، در نتیجه جامعه دچار ناهنجاری اجتماعی و سپس ناهنجاری سیاسی شد و لاجرم انقلاب اسلامی را با خود به همراه آورد. نگاهی به تاریخ ایران قبل از انقلاب اسلامی، مبین این واقعیت است که نوع زمامداری حکومت محمدرضاشاه را سیاستهای مدرنیستی پهلوی سامان داده بود. سیاستهایی که مرحله جدیدی از نارضایتی اجتماعی - اقتصادی و رفاهی اقشار مختلف جامعه و ادغام اجباری سیاسی آنها را به دنبال داشت؛ عواملی که مردم ایران را از هر طبقهای به ادراک و فهم این نابرابریها، تبعیضها و بیعدالتیها سوق داده بود.[41]
دیدگاه دیگری مطرح است که اساس و ریشه انقلاب را در مسائل اقتصادی جستجو میکند. برطبق این دیدگاه، انقلاب اسلامی ریشه در ناهنجاریهای اقتصادی دارد که در سالهای آخر عمر رژیم گذشته بروز کرد. هنگامی که در سال 1352 جنگ رمضان پیش آمد و به دنبال آن غرب از جانب اعراب مورد تحریم نفتی قرار گرفت، قیمتهای نفت در بازارهای جهانی بالا رفت و در مدتی کمتر از شش ماه قیمت آن به چهار برابر قیمت اولیه رسید. این تحولات باعث شد که درآمد رژیم شاه از 5 میلیارد دلار به 20 میلیارد دلار افزایش یابد. مدافعین نظریه «اقتصاد عامل انقلاب» بحث خود را از اینجا شروع میکنند که این درآمد هنگفت وارد اقتصاد ایران شد ولی اقتصاد ایران در مجموع ظرفیت و توان ساختوساز لازم را برای جذب این درآمد نداشت و اصطلاحاً داغ کرد که نتیجهاش به صورت تورم، فساد و رشوهوخواری، گرانی، قطع برق و بیکاری مشاهده شد. افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی در اواخر دوره دولت امیرعباس هویدا و ناکارآمدی کابینه او و نیز سیاستهای ضدتورمی که دولت جمشید آموزگار اعمال کرد، باعث شد که بحران اقتصادی عمیقتر شود، لذا به تدریج این معضل به بحران سیاسی تبدیل و در نهایت منجر به انقلاب شد. این دیدگاه بیشتر در نظر افراد دارای دیدگاه چپ و رادیکال مطرح است.[42] اما باید در نظر داشت که در ایران قبل از انقلاب برخلاف کشورهایی که انقلابهای بزرگی چون فرانسه و روسیه در آن به وقوع پیوست، نه تنها از نظر اقتصادی بحران و وخامت جدی اقتصادی که غیرقابل کنترل توسط رژیم حاکم باشد وجود نداشت، بلکه در طول چند ساله قبل از انقلاب به علت افزایش ناگهانی و سریع قیمت نفت، تواناییها و قدرت اقتصادی رژیم شاه به سرعت افزایش پیدا کرده بود.[43]
سومین تفکری که در مورد ریشه انقلاب بیان میشود با عنوان «اسلام، عامل انقلاب» مطرح است. این دیدگاه به دنبال مسائل اقتصادی و یا مدرنیته نیست. بلکه مشخصاً در مورد اسلامگرایی و اسلامخواهی تأکید میکند. این دیدگاه میگوید یک تحول معنوی نمود یافت که بر اثر آن اقشار مختلف به سمت مذهب رفتند و چون این اقشار رژیم شاه را به عنوان رژیم غیرمذهبی میشناختند، خواهان ایجاد ساختار و نظم اسلامی شدند و چون این چارچوب به هیچ شکل نمیتوانست در رژیم شاه بگنجد، برای همین دست رد به سینه رژیم زدند و آن را ساقط کردند و یک رژیم اسلامی به وجود آوردند.
تفکر چهارم معتقد است که اصولاً نمیتوان انقلاب اسلامی را جدا از سیر کلی سیاسی و اجتماعی تحولات معاصر ایران دانست. به عبارت دیگر، از یک مقطعی بر علیه سیستم سیاسی حاکم بر ایران مبارزه شروع میشود. این مبارزه در مقاطعی مذهبی هستند که در رأس مبارزه با رژیم شاه قرار میگیرند و انقلاب اسلامی در حقیقت دنباله همین مبارزات بوده است. با این تفاوت که در گذشته رهبری این مبارزه در دست جریانات غیرمذهبی بوده اما از نیمه اول دهه پنجاه و به دنبال تحولاتی که چه در خود جامعه صورت میگیرد و چه تحولاتی که در زمینه نگرش و تفکر دینی صورت میگیرد، جریانهای دینی هستند که رهبری مبارزه را به دست میگیرند و در نتیجه وقتی مبارزه پیروز میشود، جریانات مذهبی هستند که ساختار سیاسی بعد از انقلاب را پدید میآورند. به سخن دیگر، ریشه انقلاب اسلامی را باید در فقدان مشروعیت و مقبولیت سیاسی رژیم شاه جستجو کرد.[44]
ب) ایدئولوژی
دین، قدرت بسیجگری خویش را در حرکتهای تاریخ میانه و معاصر به خوبی نشان داده است. این قابلیت و استعداد تا پیش از دوران جدید و فراهم آمدن زمینه و انگیزههایی دیگر برای خیزشهای عمومی انحصاراً در توان و امکان ادیان قرار داشت. در دوران جدید و عصر پرتراکم انقلابها هم که نقش و اهمیت اجتماعی دین نسبت به گذشته افول چشمگیری یافته و رقبای دیگری در قالب اندیشههای گوناگون به جای آن نشسته، هنوز ادیان (خصوصاً ادیان دارای جهتگیریهای اجتماعی مؤثر) قدرتمندترین جریان بسیجگر اجتماعی هستند.[45]
با به قدرت رسیدن محمدرضاشاه، دور جدیدی از تحولات اجتماعی در تاریخ معاصر ایران آغاز گردید. به طوری که الگوی نوسازی در عصر محمدرضاشاه، اساس حکمرانی را اصول ملیگرایی، سکولاریسم و حکومتی عاری از نفوذ مذهب تشکیل میداد، تا آنجا که میتوان استدلال کرد، ویژگی اصلی سیاستهای اصلاحی و حکومت مورد نظر شاه، نشاندن کلیتی مدرنیستی به جای کلیت اسلامی بود که باعث ایجاد شکاف میان دولت و ملت گردید. یکی از جمله مسائلی که باعث سیاسیتر شدن هرچه بیشتر جامعه روحانیت شد، اقدامات غیردینی رژیم پهلوی بود.[46] فرهنگ سیاسی شیعه که نوع نگرش شیعه امامیه به مقوله قدرت و سیاست است، تحت تأثیر مبادی نظری، عقاید، باورها و سنتهای شیعه بوده که در طول تاریخ، تحولات سیاسی و اجتماعی مهمی را رقم زده و تعیینکننده الگوهایی در پذیرش و یا نفی حکومتها نیز بوده است. از مهمترین این مفاهیم میتوان به اصل امامت، انتظار و غیبت، شهادت، تقیه و... اشاره کرد. در کنار این مفاهیم، وجود برخی نمادها در فرهنگ سیاسی شیعه نظیر عاشورا که بالقوه حاوی قدرت عظیمی در تحریک و بسیج مردم و دمیدن روح مبارزه و انقلابیگری هستند، به فرهنگ سیاسی شیعه رنگ و بوی ویژهای بخشیده است. شعارهای مردمی که عباراتی از مفاهیم عاشورا در آن به چشم میخورد و استفاده از مراسمهای عزاداری و سخنرانیهایی که در این مراسم انجام میشد، فضای مناسبی را در راستای بسیج مردمی فراهم کرد.[47]
هر چند ایدئولوژی غالب در انقلاب ایران را ارزشها و اندیشههای اسلامی و تلاش جهت دستیابی به حکومت دینی تشکیل میداد، اما گروههای دیگری با اندیشههای غیراسلامی نیز بودند که برای سرنگونی رژیم شاه فعالیت میکردند که عمدتاً این گروهها به تأثیر از سایر انقلابهای بزرگ که پیشتر بدانها پرداخته شد (مانند روسیه، چین، کوبا و...) معتقد به مبارزه مسلحانه متکی بر اندیشههای مارکسیستی بودند. در واقع شکلگیری و گسترش گفتمان انقلاب اسلامی در دهههای 40 و 50 از یک سو ریشه در تجربه تاریخی مردم ایران داشت (شکست انقلاب مشروطه، شکست نهضت ملی نفت، سرکوب آزادیهای سیاسی، فضای امنیتی، اسلامخواهی و...)؛ و از سوی دیگر رشد تفکر مبارزه و انقلاب در سطح جهانی (استقلالخواهی و مبارزات مارکسیستی نیروهای چپ) تأثیر پذیرفت.[48] به این صورت که وقوع انقلابهای مهمی در سراسر جهان مانند کوبا، الجزایر، برزیل، چین و... که بیشتر جنبه مارکسیستی داشتند، توجه مبارزین چپ در ایران را به خود جلب کرده بود و این انقلابها نوعی الگو برای آینده ایران را برای آنها ترسیم میکردند.
به طور خلاصه وجه تمایز انقلاب اسلامی با سایر انقلابها، در تأکید آن بر معنویت و ارزشهای ملهم از دین اسلام بود، به نحوی که با تکیه بر قدرت فرهنگی منشعب از اسلام و احیای ارزشهای اسلامی در یک شرایط بینالمللی و داخلی خاص توانست با بسیج همگانی به پیروزی برسد.[49] بدون تردید در کنار عوامل دیگر سیاسی و اقتصادی که منجر به نارضایتی مردم از حکومت پهلوی شده بود، تفکر در مورد ایجاد یک حکومت اسلامی تمام عیار که در آن قوانین دینی و شریعت اسلام پیریزی شود، مردم ایران را به سوی یک انقلاب اسلامی سوق میداد. به عبارتی دیگر، هر چند که اختناق، فشار سیاسی، سرکوب، ظلم و استبداد؛ نارضایتیها و اعتراضات مردم را بهطور روزافزون بیشتر میکرد اما وجود یک آلترناتیو و رهبری واحدی که هیچ فرد یا گروه دیگری یارای رقابت با او را نداشت، سبب شد که اکثریت مردم یکصدا خواهان ایجاد حکومت جمهوری اسلامی در ایران شوند.
ج) رهبری
در قرن بیستم هیچ انقلابی بدون وجود رهبر یا رهبران انقلابی ممکن نبود.[50] در وضعیت انقلابی، رهبران نقش حساس و حیاتی در الهامبخشی و رهبری مبارزه به سوی تحقق و تثبیت تغییر انقلابی بازی میکنند؛ حضور یک رهبر محبوب به عنوان طلایهدار یک مبارزه انقلابی که آرزوها و آمال تودههای ناراضی را بسیج نموده، برای ایجاد اشتیاق و حمایت وفادارانه برای جنبش انقلابی نقش محوری دارد.[51] به جرأت میتوان گفت که در دوران سلطنت پهلوی دوم، رهبری قاطع و مورد قبولی به جز امام خمینی(ره) که بتواند بر تودهها تأثیر بگذارد و آنها را به سمت اهداف و خواستههایشان سوق دهد در سپهر سیاسی ایران دیده نشده بود.
رهبر دینی که نقش سیاسی و حکومتی هم برعهده گیرد اساساً پدیده کمنظیری است و در دوران مدرن که با فروکاهی نقش و اهمیت دین در حیات سیاسی - اجتماعی جوامع همراه بوده، تقریباً بینظیر است. یعنی اگر بتوان برای رهبران دینی در موقعیتهای اعتراض علیه سیاستها و قدرتهای سیاسی حاکم مصادیقی پیدا کرد و سراغ داد؛ در مناصب رسمی بنشسته بر مسند حکومت نمیتوان. این پدیده نادر و بلکه نایاب، توانسته در ایران و در منطقهای پرتلاطم به بار بنشیند و نزدیک به نیم قرن دوام آورد. آن هم در شرایطی که بخش عمدهای از عوامل خارجی علیه آن بوده و علیه آن عمل کرده است.[52]
به این ترتیب رجوع مردم به مرجع و ترجیح دادن رأی او بر نظر دیگران باعث پذیرش رهبری مرجع از سوی مردم خواهد شد و این امر به مرجع قدرتی میبخشد که میتواند در مقابل هر قدرتی که به نظرش نامشروع میآید ایستادگی کند. به عبارت دیگر، مرجعیت دینی، رهبری سیاسی را نیز به دنبال خواهد داشت؛ چرا که در عرصه عمل اجتماعی برخی رفتارهای سیاسی - اجتماعی قدرت حاکم با مبانی و قواعد مذهبی تقابل پیدا میکند و مرجع طبق وظیفه دینی خود در قبال چنین رفتارهایی دست به عکسالعمل میزند و استمرار چنین وضعیتی به رویارویی تمام عیار دو قدرت سیاسی و مذهبی میانجامد. در چنین منازعهای، مردمی که از لحاظ مذهبی مقلد مرجع به شمار میروند، در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز سخن او را خواهند پذیرفت.[53]
مشخصات رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر بوده است:
1. ایدئولوگ انقلاب یا بنیانگذار مکتب فکری و طراح ایدئولوژی انقلاب.
2. رهبر انقلاب یا قهرمان و فرمانده کل عملیات انقلاب.
3. زمامدار حکومت انقلابی یا سیاستمدار و یا در واقع معمار جامعه بعد از پیروزی انقلاب.[54]
به بیانی دقیقتر نقش امام خمینی(ره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامی شامل سه بعد میشود: 1. ایدئولوگ یا نظریهپرداز؛ 2. بسیجگر یا عملیاتی؛ 3. بنیانگذاری یا مدیریت.
امام خمینی(ره) در طول قیام مردم برعلیه رژیم شاه با مطرح کردن آرمانهای انقلاب، آنان را برای فداکاری و جانفشانی برای تحقق آن آرمانها آماده میکردند. اعتماد به مردم و تکیه بر پشتیبانی آنها یکی از مهمترین شاخصههای استراتژی مبارزاتی ایشان بود. در قیامها و نهضتهای قبل از انقلاب اسلامی، رهبران جنبشها یا به کلی از این عنصر غفلت نموده و یا از آن بهره بسیار اندک بردهاند. اما در نهضت و انقلاب اسلامی، این عنصر یعنی مردمگرایی در بطن اصلی حرکت قرار دارد. ایشان در سازماندهی و بسیج مردم، به سازماندهی معنوی، ایدئولوژیکی، فکری و احساسات مردم اقدام نمودند.[55] امام همواره بر این تأکید داشت که مردم عامل پیروزی نهضت بوده و عنصر مهم بقای نهضت نیز هستند. در نگرش ایشان، قدرت ملت بزرگترین قدرت شناخته شده است و پیروزی نهایی تنها به اتکای قدرت همین ملت صورت میگیرد. مدیریت ایشان برمبنای دو شاخص اصلی یعنی خدامحوری و مردمگرایی استوار بود. به عبارت دیگر در مدیریت ارزشی و مردمی ایشان، دو عنصر مهم نمایان بود: یکی مردم و دیگری انگیزه الهی.[56]
نبوغ امام در رهبری را میتوان به اشکال مختلف دید. یکی از مواردی که امام توانست با درایت خود انقلاب را جلو بیندازد، برخورد ایشان با ارتش و نیروهای مسلح بود؛ زیرا در آن بحبوحه انقلاب کسانی وجود داشتند که خواهان برخورد شدید با ارتش بودند. حتی بسیاری از نیروهای سیاسی، امام را متهم به سازشکاری میکردند که چرا امام با نیروهای نظامی برخورد نمیکند. به خصوص بعد از 17 شهریور شعار «جواب گلوله را باید با گلوله داد» بسیار طرفدار پیدا کرده بود، اما امام برخلاف این نظریه موضعگیری کردند، سیاست امام باعث شد که مردم رو در روی ارتش قرار نگرفتند و به تدریج ارتش شاهنشاهی خلع سلاح شد.[57]
این نکته را باید در نظر داشت که رهبری امام خمینی(ره) تنها محدود به جریان انقلاب تا پیروزی آن نشد، بلکه بعد از آن تا زمان رحلت میتوان گفت که رهبری ایشان در جنگ تحمیلی هشت ساله و سایر چالشهای پیش رو، به همان اندازه قبل از پیروزی انقلاب دارای اهمیت بود و هرگز از جایگاه و اعتبار ایشان در میان تودههای مردمی کاسته نشد.
پینوشتها:
[1] فرهنگی، محمدحسین (1381). انقلاب اسلامی ریشهها و پیامدها، چاپ اول، تبریز: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، ص 20.
[2] محمدی، منوچهر (1397). تحلیلی بر انقلاب اسلامی، چاپ بیستویکم، تهران: انتشارات امیرکبیر، ص 28.
[3] جوانپور هروی، عزیز؛ موسوی، محمدرضا و علیپور، امیرمهدی (1397). علل وقوع انقلاب اسلامی؛ چرایی و چگونگی. پژوهشهای راهبردی انقلاب اسلامی، سال اول، شماره 1، ص 29.
[4] آشوری، داریوش (1358). فرهنگ سیاسی، چاپ دوازدهم، تهران: انتشارات مروارید، ص 37.
[5] مطهری، مرتضی (1384). پیرامون جمهوری اسلامی، چاپ هجدهم، تهران: انتشارات صدرا، ص 141.
[6] پناهی، محمدحسین (1387). انقلاب اسلامی و انقلاب در نظریهها. فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 42 و 43، ص 278.
[7] حاضری، علیمحمد و نوهنجار، صدیقه (1395). بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوئه. فصلنامه ژرفاپژوه، سال سوم، دفتر چهارم، شماره پیاپی 10، ص 42.
[8] استبداد پادشاهان فرانسه، نظام طبقاتی، اوضاع نابسامان اقتصادی، افزایش مالیاتها و در نتیجه افزایش فشار بیش از حد به طبقه زیرین جامعه و شکست ارتش آن کشور در جنگهای خارجی از یک سو و زمستان سخت و طاقتفرسای سال 1789 از سوی دیگر، باعث شد که مردم پاریس در این سال به خیابانها ریخته، دست به انقلاب بزنند و ضمن تصرف زندان مخوف باستیل، حکومت استبدادی را نابود سازند.
[9] علیزاده سوده، فرشته (1389). انقلاب کبیر فرانسه علل و نتایج. نشریه رشد آموزش تاریخ، شماره 38، ص 51.
[10] کاظمی، علی (1388). بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی با انقلابهای بزرگ دنیا، فصلنامه انقلاب اسلامی، شماره 18، ص 7.
[11] امامی خویی، محمدتقی (1385). انقلاب اکتبر و سرنوشت آخرین تزار روسیه. نشریه مسکویه، شماره 5، ص 16.
[12] کاظمی، همان، ص 7.
[13] شایگان، فریبا (1387). بررسی ویژگیهای مشارکتکنندگان در انقلاب اسلامی ایران، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 42 و 43، ص 124.
[14] ملکوتیان، مصطفی و سیدمصطفی تقوی مقدم (1396). مقایسه تأثیر رهبری در تحولات انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی پس از پیروزی. فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره چهلوهفتم، شماره 2، ص 524.
[15] آشوری، داریوش (1358). فرهنگ سیاسی، چاپ دوازدهم، تهران: انتشارات مروارید، ص 13.
[16] کاظمی، همان، ص 10.
[17] همان، ص 11.
[18] افضلی، رسول؛ کامران، حسن و عابدی شجاع، فرزاد (1400). تحلیل گفتمان مدیریت سیاسی فضا در کشور کوبا پس از انقلاب 1959. فصلنامه جغرافیا، دوره نوزدهم، شماره 69، ص 5.
[19] همان، ص 6.
[20] همان، ص 7.
[21] همان.
[22] عظیمزاده، اسدالله (1386). کوبا و سوسیالیسم (مجموعه مقالات)، تهران: نشر چشمه، ص 30-23.
[23] رایس، ارل (1397). انقلاب کوبا، ترجمه مهدی حقیقتخواه، چاپ پنجم، تهران: انتشارات ققنوس، ص 13-12.
[24] سرزمین اتیوپی نزد مسلمانان «حبشه» نامیده میشد و از دیرباز میان آن با جزیرهالعرب، روابط و ارتباطات اقتصادی و فرهنگی برقرار بود. اتیوپی یا حبشه به علت موقعیت جغرافیایی ویژهای که دارد، محل تلاقی مردمان و فرهنگهای مختلف بود چنانکه پیش از ظهور اسلام نیز این سرزمین با روم مراوداتی داشت و همین امر موجب انتشار آیین مسیحیت در حبشه شده بود. این ارتباط با شبه جزیره عربستان نیز برقرار بود و گفته میشود که مردم قریش از راه دریای سرخ با سرزمین حبشه در ارتباط بودند. حتی پیش از اسلام، حبشه به همراه بینالنهرین، مصر و اقیانوس هند، جزو راههای انتقالدهنده جریانهای فکری همچون آیین مزدک، دین یهود، مسیحیت، بودا و بتپرستی سیاهپوستان به شبه جزیره عربستان به شمار میرفت. دعوت اسلام در طول راههای تجاری بندرگاههای دریای سرخ و اقیانوس هند تا اراضی مرتفع اتیوپی (حبشه) در میان قبایل گسترش یافت و منجر به گسترش دین اسلام در این سرزمین شد. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: «جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی»، نوشته حسین قرچانلو، جلد دوم، انتشارات سمت؛ «جغرافیای تاریخی جهان اسلام در چهار قرن نخستین»، نوشته موریس لومبارد، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، نشر پژوهشکده تاریخ اسلام؛ «مبانی جغرافیایی تاریخ اسلام»، نوشته ژاویه پلانهول، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، نشر پژوهشکده تاریخ اسلام.
[25] در زمینه نخستین نشانههای شکست دولت در برنامههای اصلاحات ارضی، میتوان به شورش دهقانی گوجام در 1968 اشاره کرد.
[26] Abbink, Jon (2015). The Ethiopian Revolution after 40 Years (1974–2014). Journal of Developing Societies. Vol 13. Lssue 3, pp 345-346.
[27] علم، امیراسدالله (1371). گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیراسدالله علم)، زیرنظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، جلد دوم، چاپ دوم، تهران: انتشارات طرح نو، ص 618.
[28] Hiwet, Addis. (1984). Analysing the Ethiopian revolution. Review of African Political Economy. Volumel1. lssue30, p 33.
[29] Abbink, Ibid, p 337.
[30] Kebede, Massey. (2011). Ideology and Elite Conflicts: Autopsy of the Ethiopian Revolution, pp 2-3.
[31] Hiwet, Ibid, p 36.
[32] Tegegn, Melakou. (2012). Research Article Mengistu’s ‘Red Terror’. African Identities. Vol 10, p 253.
[33] فرهادی، محمد و پورخیری، علی (1398). نقش ایدئولوژی در فرآیند جنبش انقلابی (مقایسه انقلابهای ایران و نیکاراگوئه). دو فصلنامه علمی جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام، دوره هفتم، شماره 1 (پیاپی 14)، ص 89.
[34] فرهادی و پورخیری، همان، ص 89.
[35] بندانا، اله خاندرو (1358). نیکاراگوآ جنبش انقلابی، ترجمه سهراب بهداد، چاپ اول، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ص 13.
[36] همان، ص 14.
[37] حاضری و نوهنجار، همان، ص 61.
[38] فرهادی و پورخیری، همان، ص 90.
[39] همان، ص 91.
[40] بندانا، همان، ص 15.
[41] جوانپور هروی و همکاران، همان، ص 28.
[42] زیباکلام، صادق (1388). یادداشتهای انقلاب، چاپ اول، تهران: انتشارات روزنه، ص 31-32.
[43] کاظمی، همان، ص 27.
[44] زیباکلام، همان، ص 33.
[45] شجاعیزند، علیرضا (1383). نقش و عملکرد دین در «وضعیت انقلابی» بررسی تطبیقی انقلاب فرانسه و ایران. مجله جامعهشناسی ایران، دوره پنجم، شماره 3، ص 44.
[46] جوانپور هروی و همکاران، همان، ص 38.
[47] هراتی، محمدجواد؛ هنری لطیفپور، یدالله و حجازی، سیدمحمدکاظم (1391). عاشورا و تحولات اجتماعی ایران عصر انقلاب اسلامی، فصلنامه پژوهشهای انقلاب اسلامی، سال اول، شماره 2، ص 200.
[48] موسوی، سیدصدرالدین؛ درودی، مسعود و اسلانی کتولی، انسیه (1392). نگرشی گفتمانی به مشارکت زنان در انقلاب اسلامی. فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره 6، ص 133.
[49] جوانپور هروی و همکاران، همان، ص 27.
[50] «رهبر یا رهبران انقلابی» نوشته شد تا گزاره جامعیت بیشتری پیدا کند. همچنین قید قرن بیستم هم افزوده شد چرا که در انقلابها و تحولات قرن بیستویکم مانند انقلاب تونس، مصر و لیبی در سال 2011 و نیز سایر جنبشهای اجتماعی در سراسر جهان، هیچگونه رهبریای وجود نداشت و این امر خود به خصیصه اصلی تحولات سیاسی – اجتماعی قرن جدید تبدیل شده که در کتاب «شبکههای خشم و امید» نوشته مانوئل کاستلز، نشر مرکز، به خوبی تبیین شده است.
[51] محمدی و قربانی گلشنآباد، همان، ص 79؛ به نقل از: مطهری، مرتضی (1379). بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر، تهران: انتشارات صدرا، ص 84-70.
[52] شجاعیزند، علیرضا (1398). رهبری دینی در نهضت و در نظام. پژوهشنامه متین، سال بیستویکم، شماره 85، ص 100.
[53] شرفی، اکبر (1382). نقش مرجعیت در رهبری سیاسی امام خمینی. پژوهشنامه متین، دوره پنجم، شماره 21، ص 21.
[54] محمدی، همان، ص 45.
[55] نادری، مهدی و نوری، عباس (1398). نقش و چگونگی رهبری حضرت امام خمینی در بسیج مردمی در فرآیند انقلاب اسلامی. فصلنامه پژوهشهای انقلاب اسلامی، سال هشتم، شماره 28، ص 198.
[56] شفیعی، عباس (1385). مردمداری در رهبری امام خمینی. پژوهشنامه متین، دوره هشتم، شماره 32، ص 145.
[57] زیباکلام، همان، ص 36.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
بررسی موردی و تطبیقی شش انقلاب قرن بیستم، روشن ساخت که انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابها دارای وجه تمایزها و نیز مشابهتهایی است که بایستی بر آنها بیشتر تأکید شود.
الف) تفاوتهای انقلاب اسلامی با سایر انقلابها
1. حضور آحاد مردم. انقلاب اسلامی ایران از این جهت، در مقایسه با قیامها و انقلابهای پیشین و انقلابهای کوچک و بزرگ سایر مناطق دنیا، دو برجستگی و برتری داشته است؛ یکی اینکه ملی و جوشیده و دربرگیرنده تقریباً کلیه طبقات و صفوف جامعه ایران بوده، برخلاف آنچه بعداً اصرار ورزیده میشود، اختصاصی طبقاتی نبوده و از یک فرد یا یک حزب تحمیل و تلقین نشده است. درحالی که مثلاً در انقلاب کمونیستی روسیه نه چنین مشارکت وسیع داوطلبانه وجود داشته و نه در آن، چنان وحدت کلمه و یکرنگی به لحاظ اهداف و شعارهای اولیه دیده شده است. امتیاز نسبی دیگرِ انقلاب اسلامی، تحول و تداوم آن میباشد.[58]
همانطور که در بررسی انقلابها آشکار شد، در هیچکدام از آنها، تمامی تودههای مردم به مبارزه و فعالیت علیه نظم موجود نپرداخته بودند و مشاهده میشود که طبقات مشخصی از جامعه مثلاً کارگران، ستمدیدگان، دهقانان، دانشجویان و... بیشترین نقش را در انقلابشان ایفا کردند؛ اما در مورد انقلاب اسلامی هیچ طبقه یا گروه مشخصی را نمیتوان به عنوان صاحبان انقلاب معرفی کرد. چرا که نه تنها طبقات زیرین جامعه، بلکه طبقه متوسط و بالای آن نیز در انقلاب حضور داشته و به نوبه خود سهمی در پیروزی نهایی آن داشتند.
2. چند وجهی بودن علل انقلاب. برخلاف انقلابهای قرن بیستم که عمدتاً اقتصاد عامل به وجود آمدن شرایط انقلابی بوده و به همین دلیل، بیشتر این انقلابها دارای اندیشههای سوسیالیستی بودهاند، در انقلاب اسلامی ایران نه تنها اقتصاد عامل اصلی نبوده، بلکه در مقایسه با سایر ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، از اهمیت بسیار کمتری برخوردار بوده است؛ چرا که خواستههای مردم در آن دوره به هیچوجه محدود به مطالبات اقتصادی نمیشد، بلکه میتوان عامل فرهنگ را جهت برپایی حکومت دینی (که در آن ارزشهای اسلامی در تمامی شئون کشور نمایان باشد)، از مهمترین علل برپایی انقلاب توسط مردم ایران دانست. از سوی دیگر، نبود آزادیهای سیاسی و ایجاد فضای خفقان و سرکوب به ویژه پس از مرداد 1332 از دیگر علل پایهای در طغیان مردم ایران و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میرود.
3. رژیم حاکم مقتدر پیش از انقلاب. در یک مقایسه اجمالی با انقلابهای بزرگ دنیا در قرن اخیر ملاحظه میگردد که پیروزی انقلاب اسلامی در شرایطی تحقق پیدا کرد که اوضاع و احوال داخلی و بینالمللی از نظر نظامی ـ سیاسی نه تنها مساعد برای چنین حرکتی نبود، بلکه تلاشهای زیادی هم برای سرکوب کردن آن به عمل آمد. دو انقلاب بزرگ قرن بیستم که در روسیه تزاری و چین به وقوع پیوست، در شرایط و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کاملاً مساعدی برای چنان تحولاتی رخ داد. انقلاب اکتبر روسیه که در سال 1917م (1296ش) به پیروزی رسید، در اثر یک مبارزه و جنگ با قدرت سیاسی و یا شکست ارتش امپراتوری روسیه و یا نابود کردن نظام حاکم نبود، بلکه هر دو نهاد مزبور در طول جنگ جهانی اول تضعیف و مضمحل شده بودند. تنها کاری که انقلابیون کردند این بود که در یک خلأ قدرت و موقعیت هرج و مرج، کنترل اوضاع را به دست گیرند. دولت وقت چین نیز در اثر جنگ جهانی دوم و تهاجمات پیدرپی خارجی در موقعیت کاملاً ضعیفی قرار گرفته بود، بهطوریکه دولت مرکزی به جز پکن و حومه آن کنترلی بر اوضاع کشور نداشت. بنابر این، برای نیروهای انقلابی به رهبری مائو تسه تونگ مانع اساسی برای پیشرفت و در دست گرفتن کنترل کشور وجود نداشت.[59]
4. متکی بر ایدئولوژی اسلامی. از مهمترین تفاوتهای انقلاب اسلامی با سایر انقلابها میتوان به ایدئولوژی غالب آن اشاره کرد؛ ایدئولوژی غالب در انقلابهای قرن بیستم عمدتاً مارکسیستی بود و این روند از انقلاب اکتبر روسیه آغاز شد و به مرور کشورهایی را در بر گرفت که موج انقلاب به آنها رسیده بود. در میان انقلابهای مارکسیستی، تنها مورد نیکاراگوئه بود که بهطورکامل متکی بر مارکسیسم نبود و با توجه به اندیشههای فونسکا، تلفیقی از ملیگرایی و مارکسیسم پدید آمد که آن را باید از سایر انقلابهای قرن بیستم متمایز میکرد. اما از میان تمامی این انقلابها، تحولات ایران در سال 1357 از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ چرا که اساساً اندیشههای مارکسیستی و چپی در حاشیه قرار داشتند و اندیشه حکومت اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه امام خمینی(ره) به صورت ایدئولوژی غالب انقلاب اسلامی درآمده بود و به جرأت میتوان گفت که اکثریت مردم انقلابی ایران برای برپایی حکومت جمهوری اسلامی که برخاسته از آرا و اندیشههای امام خمینی(ره) بود، به مقابله و مبارزه با رژیم شاه برخاستند و آن را سرنگون ساختند.
5. رهبری فراگیر. بحث رهبری فراگیر و مورد قبول اکثریت جامعه نیز از دیگر وجوهِ تمایز انقلاب ایران با سایر انقلابهای قرن بیستم است. امام خمینی(ره) توانسته بود سه نقش اصلی رهبری (نظریهپردازی، بسیجگری و بنیانگذاری) را به بهترین وجه ممکن ایفا کند. در بسیاری از انقلابها مشاهده میشود که رهبرها تنها تا مرحله پیروزی انقلاب دارای محبوبیت هستند و موفقیت به دست میآورند اما پس از به قدرت رسیدن، با اقدامات و سیاستهای خود موجب میشوند که کشور به بیراهه کشیده شود و صدمات متعددی متوجه ملت شود که اقدامات مائو پس از دستیابی به قدرت نمونه آشکار آن است. یا در انقلاب اتیوپی که هایله ماریام دوران وحشت به وجود آورد و قریب بیست سال خفقان و سرکوب شدید ایجاد کرد. با این وجود مشاهده میشود که امام خمینی(ره) با درایت و نبوغ سیاسی خود توانست اوضاع کشور را پس از پیروزی انقلاب به ثبات نسبی برساند و از بسیاری توطئههای تجزیهطلبانه و خرابکارانه دشمنان داخلی و خارجی جلوگیری کند.
6. ایجاد نهادهای دموکراتیک. برپایی دموکراسی متکی بر مردمسالاری دینی، از جمله بارزترین تمایزهای میان انقلاب اسلامی با سایر انقلابها بود. در حالی که برخی انقلابها پس از پیروزی به دیکتاتوری تبدیل شدند و برای مردم سرکوب و خفقان را به ارمغان آوردند (مانند شوروی در دوره استالین و اتیوپی در دوره هایله ماریام)، در ایران پس از پیروزی انقلاب، بلافاصله رفراندوم تعیین حکومت برگزار شد و به فاصلهای کوتاه، نهادهای دموکراتیکی همچون مجلس خبرگان قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی و به ویژه نهاد ریاستجمهوری تشکیل شدند. از سال 1358 و تشکیل نظام جمهوری اسلامی که برخاسته از انقلاب مردم ایران در سال 1357 بود تا به امروز، برغم همه مشکلاتی که حتی تمامیت ارضی کشور را تهدید میکرد (مانند فعالیتهای تجزیهطلبانه در سال 1358 و یا جنگ تحمیلی بین سالهای 1359 تا 1367)، همچنان ساختار سیاسی ایران برمبنای رأی مردم و دخالت مستقیم آنان در امور کشور، اداره میشود.
ب) شباهتهای انقلاب اسلامی با سایر انقلابها
1. وابستگی رژیمهای سرنگون شده به آمریکا. ایالات متحده در سیاست خارجی خود، پیوند نزدیکی با رژیمهای باتیستا (در کوبا)، سلاسی (در اتیوپی) ساموزا (در نیکاراگوئه) و پهلوی (در ایران) برقرار کرده بود و از آنها آشکارا حمایت میکرد و همین امر موجب نارضایتی و بدبینی تودههای مردم این کشورها نسبت به سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا شده بود. حتی این مسئله تا آنجا برای مردم دارای اهمیت بود و خشم عمومی را برانگیخته بود که بیرون راندن آمریکا و رفع دخالتهای سلطهطلبانه این کشور، به انگیزهای برای تودهها جهت سرنگونی رژیمهای وابسته به آمریکا مبدل شد.
2. رهبری واحد. برخلاف انقلاب فرانسه که رهبری مشخصی نداشت، انقلابهای قرن بیستم همگی رهبری واحد داشتند که مردم از آنها پیروی میکردند. هر چند کیفیت این رهبری در انقلابهای بحثشده یکسان نیست و پیشتر زوایای مختلف آن شرح داده شد.
3. وجود مبارزه مسلحانه. در ایران هر چند که مبارزات سیاسی و فرهنگی در اولویت قرار داشتند و حتی امام خمینی(ره) نیز به هیچوجه موافق مبارزه مسلحانه نبودند، اما به هرحال گروههایی در ایران (به ویژه پس از سرکوب قیام خونین 15 خرداد سال 1342) شکل گرفتند که به پیروی از انقلابهای مسلحانه سایر نقاط همچون کوبا، الجزایر، چین، ویتنام، کامبوج و... به نبرد مسلحانه روی آوردند. این گروهها عمدتاً ایدئولوژی مارکسیستی داشتند و یا نسبت به آن گرایش معنوی پیدا کرده بودند. از جمله بارزترین نمونههای آن میتوان به سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق(منافقین) اشاره کرد.
4. میل به صدور انقلاب. انقلاب اسلامی همچون انقلابهای روسیه، چین و کوبا میل داشته و دارد که ارزشها و آرمانهای خود را به سایر کشورهای پیرامون و نیز سایر مناطق جهان صادر کند. اتحاد جماهیر شوروی با توجه به ایدئولوژی مشخص مارکسیسم، جهت اشاعه اندیشههای سوسیالیستی و کمونیستی کوشش فراوان کرد؛ چین و کوبا نیز در سطوح پایینتر راه شوروی را در پیش گرفتند. در دوران جنگ سرد، تنها دو ایدئولوژی غالب (بهویژه برپایه اقتصاد و سیاست) وجود داشت: کاپیتالیسم (سرمایهداری) و سوسیالیسم. ایدئولوژی نخست را بلوک غرب در رأس آن ایالات متحده آمریکا رهبری میکرد و دومی را اتحاد جماهیر شوروی. سایر کشورهای جهان نیز با توجه به اتخاذ یکی از این دو ایدئولوژی، در یکی از بلوکهای مذکور جای میگرفتند که رژیم پهلوی نیز به علت نزدیکی به آمریکا، در گروه کشورهای سرمایهداری و وابسته به بلوک غرب قرار گرفته بود. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اتکا به سیاست «نه شرقی نه غربی»، ایران از بلوک غرب خارج شد و خارج از هر دو اردوگاه، اندیشههای مبتنی بر اسلام و اسلامگرایی را به عنوان انتخاب سوم مدنظر قرار داد و برای اشاعه آن به سایر کشورها تلاش کرد.
پینوشتها:
[58] بازرگان، مهدی (1363). انقلاب ایران در دو حرکت، چاپ پنجم، نشر مهندس مهدی بازرگان، ص 11.
[59] محمدی، همان، ص 88.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
انقلاب بزرگ اسلامى ایران؛ انقلابى استثنایى
انقلاب بزرگ اسلامى ایران، حقیقتاً انقلابى استثنایى بود. ما انقلابهاى دیگرى را، هم در تاریخ خواندهایم و هم در زمان خودمان مشاهده کردهایم. کاش شما مردم عزیزمان با کتابها و نوشتههاى تاریخى، بیشتر اُنس مىگرفتید و آنچه را که من مىخواهم در چند کلمه برایتان عرض کنم، خودتان در کتابها و تفاصیل مطالعه مىکردید که چیزى جاى آن را نمىگیرد. واقعاً این انقلاب با انقلابهاى دیگر فرق داشت. این فرق، هم در چگونگى بهوجود آمدن آن و هم در انگیزهى بهوجود آمدن حرکت مردم دیده مىشود. از جنبهى دوم مىتوانیم آن را مثلاً با انقلاب اکتبر روسیه که ماجراى هفتاد، هشتاد سالهى کمونیستى از بطن آن برخاست، مقایسه کنیم تا ببینید آن انقلاب و شورش مردمى، چطور و با چه شعارهایى بهوجود آمد. در جریان آن انقلاب چقدر فاجعهآفرینى شد؛ اینجا چگونه بود. اصلاً تفاوت از زمین تا آسمان است. البته این مقایسه با انقلابهایى است که مردمى هستند؛ چون آن انقلاب هم مردمى بود. قبل از آن هم انقلاب کبیر فرانسه بود که اسمش انقلاب است؛ اما در واقع کودتایى نظامى به شمار مىرفت و واقعاً فاصلهاش با انقلاب به قدرى است که اصلاً نمىشود این دو را با هم مقایسه کرد. انقلاب ما از نظر عظمت، سلامت، طهارت، دورى و اجتناب از گمراهیها و فاجعهآفرینیهایى که در شورشهاى مردمى همه جا دیده مىشود و از نظر استمرار و نیز تواناییها و اقتدار و کارهایى که انجام داد، انقلاب عجیبى است.
بنده در زمان مسؤولیت قبلى خودم - ریاست جمهورى - به کشورى سفر کردم که هم بزرگ است و جمعیت زیادى دارد و هم انقلابى در آن به وقوع پیوسته بود. روزى که بنده به آن کشور - که نمىخواهم اسمش را بیاورم - رفتم، نوزده سال از انقلابشان گذشته بود. در حال حرکت از فرودگاه به طرف محلّى که براى ما در نظر گرفته بودند، رئیس جمهور آن کشور، کنار من در اتومبیل نشسته بود و راجع به بعضى از امور صحبت مىکردیم. من دیدم بعضى خیابانها را بستهاند و کارگران کار مىکنند. گفتم: «مثل اینکه مشغول کارهایى هستید؟» گفت: «بله؛ ما تا امسال فرصت نکرده بودیم آسفالت خیابانهاى پایتخت را که در انقلاب خراب شده بود، ترمیم کنیم. امسال فرصتى بهدست آمده است و آسفالت خیابانها را بعد از نوزده سال، ترمیم مىکنیم!» ببینید؛ این کارآیى انقلابهاست. انقلابهایى که ما دیدهایم همهى همّتشان صرف نگه داشتن خودشان مىشد. نه یک انتخابات درست، نه یک سازندگىاى در کشور و نه بناى تازهاى. آن انقلابهایى که بسیار پیشرفته بودند، برنامههاى پنج ساله و چند ساله اعلام مىکردند؛ اما صورى بود و در باطن تقریباً چیزى نداشت. غالباً هم این انقلابها یکى پس از دیگرى به دلیل کمکاریها، ناتوانیها و عیوب دیگرشان، شکست خوردند؛ چه کمونیستها و چه غیرکمونیستها که بههرحال چپ بودند. آرى؛ نوزده سال از انقلابشان گذشته بود، تازه به فکر افتاده بودند که پولى هم خرج ترمیم خیابانهاى پایتخت کنند!
ببینید چقدر فاصله است با انقلابى که شما بهوجود آوردید و توانایى و کارآیىِ معجزآسایى که انقلاب شما دارد. بنده، باز در همان دوران، به کشور دیگرى رفتم که قبلاً مستعمرهى پرتغالیها بود. آنجا هم ظاهراً هشت، نُه سال از انقلابشان مىگذشت. رئیس جمهور آن کشور هم یکى از شخصیتهاى معروف آن منطقه به شمار مىرفت که البته اکنون از دنیا رفته است. در حال عبور از خیابانها، به نظرم رسید که مغازهها خالى است. بعد، اعضاى هیأت ما که خیابانها را گشته بودند، آمدند و گفتند در مغازهها اصلاً جنسى نیست! چند قلم جنس، آن هم به مقدار کم و کوپنى وجود دارد. با گذشت هشت، نُه سال از انقلاب، هنوز مردم در نهایت عسرت زندگى مىکردند. البته، در محاصرهى اقتصادى بودند؛ دشمنانى به آنها هجوم مىآوردند و مثل دیگر انقلابها، عرصه را بر آنها تنگ کرده بودند. یک شب هم که براى ما مهمانى دادند، من دیدم آن آقا - که مردمش در گرسنگى به سر مىبردند و مغازههاى پایتختش خالى از جنس بود - با آن ملت و کشور و انقلاب، رفتارى مثل رفتار حکّام قبل از خودش داشت؛ همان حکّامى که علیهشان انقلاب کرده بود. رفتار او تداعىکنندهى رفتار همان سردار پرتغالى بود که در آنجا حکومت مىکرده است؛ همان رفتار، همان تبختر و همان حالت کبریایى! براى ما تعجّبآور بود. آن روز بنده رئیس جمهور بودم. یک طلبه بودم، زندگى ما هم زندگى طلبگى بود. بالاتر از ما هم امام بزرگوار قرار داشت که زندگىاش مظهر صفا و سادگى بود و آنطور زندگى مىکرد. ملت هم با آن عشق و علاقه، امام را واقعاً دوست مىداشتند و حاضر بودند حتى جانهایشان را در راه او بدهند. غرض اینکه، انقلابهاى دیگر اینطور بودهاند. انقلاب ما واقعاً استثنایى بوده است؛ هم از لحاظ شعارها و هدفها، هم از لحاظ روشها، هم از لحاظ کیفیّتِ به قدرت رسیدن و نابود کردن دشمن و از بین بردن رژیم فاسد قبلى و هم از نظر استمرار راه و قوّت و قدرت سازندگى که از خود نشان داده است. این انقلاب، انصافاً از جهات مختلف فوقالعاده است.۱۳۷۴/۱۱/۲۰
تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی,
تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها,
تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی
عملکرد روشنفکران غربزده در ایران,
پشتیبانی آمریکا از رژیم بعثی عراق در جنگ,
عملکرد استعمارگران در الجزایر,
نلسون ماندلا (xoliɬaˈɬa manˈdɛla),
تاثیر انقلاب اسلامی بر انقلاب آفریقای جنوبی,
تاریخ شکلگیری، استقلال و جنگهای داخلی آمریکا,
تاریخ انقلاب روسیه و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی,
تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد,
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
نگاهی به اتفاقات مشهد در روزهای منتهی به 12 بهمن 1357 و ورود امام خمینی(ره) به ایران
مشهد در روزهای منتهی به پیروزی
بعد از حوادث 9 و 10دیماه 1357 مشهد و کشتار مردم و متعاقب آن گسترش اعتراضات مردمی در دیگر شهرهای کشور و اجماع جهانی برای رفتن شاه از ایران، وضعیت برای حکومت محمدرضا شاه پهلوی بهشدت پیچیده میشود. شاه که حکومتش در حال سقوط است، بهدنبال شخصی میگردد که امور را به دست بگیرد. بعد از مذاکره با چند نفر، نهایتا شاپور بختیار، از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی، با ارائه شرایط هفتگانهای چون «شاه از کشور خارج شود و تعهد نماید که از این به بعد سلطنت نماید و نه حکومت، انتخاب وزرا منحصر به خودش باشد، ساواک منحل شود، تبعید چهارده تن از نظامیان سرسخت از جمله غلامعلی اویسی، زندانیان سیاسی آزاد شوند، شرایط آزادی مطبوعات فراهم شود، بنیاد پهلوی به دولت منتقل شود و کمیسیون شاهنشاهی که در تمام امور دخالت میکند، حذف شود» میپذیرد که ریاست یک دولت غیرنظامی را برعهده گیرد. شاه با قبول همه شرایط، او را به نخستوزیری منصوب میکند. بختیار بعد از معرفی کابینه خود، در ۲۶ دی ۱۳۵۷ از مجلس رأی اعتماد میگیرد و دقایقی بعد، در ساعت1 بعدازظهر شاه و همسرش ایران را برای همیشه ترک میکنند. اینجاست که امام خمینی(ره) فراخوان برگزاری «همهپرسی خیابانی در 29 دی 1357» را برای تعیین تکلیف سلطنت و دولت بختیار اعلام میکند و مردم شهرهای کشور از جمله مشهد آماده میشوند تا به خیابانها بیایند. در خطوط زیر نگاهی داشتهایم به روزهای بعد از اعلام این فراخوان تا 12 بهمن 1357 که امام(ره) به کشور برمیگردند.
اعلامیه آیات عظام مشهد علیه برخوردهای شخصی و سرقت
در روزهای پس از 9 و 10 دی، حمله افراد ناشناس به وابستگان رژیم در استان خراسان و حتی قتل آنها به شکل چشمگیری افزایش مییابد. در یکی از گزارشهای ساواک که مربوط به جمعیت جلوی منزل آیتا...سیدعبدا...شیرازی در تاریخ 25 دی 1357 است، چنین آمده است: «...عدهای از مردم در جلوی منزل آیتا...شیرازی اجتماع و اظهار میداشتند آقا گفته پنجاه الی شصت نفر افسر و درجهدار کادر را بکشید تا بقیه حساب خود را بکنند و مجبور شوند دست کشیده و به ما ملحق شوند.» دو کارشناس ساواک ذیل این گزارش چنین نظر دادهاند: «نظریه شنبه؛ امکان صحت خبر وجود دارد» و «نظریه چهارشنبه؛ باتوجهبه کشتن سرگرد افشین در بیمارستان شاهرضا و دو درجهدار دیگر امکان صحت خبر وجود دارد.»
سرگرد اصغرافشین که نامش در این گزارش آمده، جمعی لشکر77 مشهد است که ساعت15:30 روز 23آذر1357 با لباس شخصی برای دیدار همسرش -که بهیار شاهرضا ست- به بیمارستان میرود اما توسط گروهی که ماشینها را کنترل میکنند، تحتعنوان اینکه ساواکی است، به شکل فجیعی مضروب و کشته میشود. دو نفر درجهدار نیز به همین ترتیب جلو فروشگاه لشکر77 کتک میخورند و سوار ماشینی میشوند اما روز بعد جنازه دو نفرشان پشت ناحیه ژاندارمری در داخل رودخانه پیدا میشود.
28دی1357، درست یک روز مانده به فراخوان خیابانی امام(ره)، سیدعبدا...شیرازی و حسن طباطبایی قمی، آیات عظام مشهد، در اعلامیههای جداگانهای که منتشر میکنند، به چنین برخوردهایی واکنش نشان میدهند.
آیتا...شیرازی در اعلامیه خود ضمن اشاره به اینکه «مبارزات ملت ایران که در پرتو آموزشهای اسلامی و با رهبری عناصر عالیقدر روحانیت آغاز گردیده و بحمدا... به پیروزی در مراحل اولیه نایل آمده تا پیروزی نهایی [و] ریشهکنکردن بقایای نظام خائن و قطع همه وابستگیهای سیاسی و اقتصاد[ی] و ایجاد حکومت اسلامی ادامه خواهد داشت و تغییر مهرهها و چهرهها و دادن برخی امتیازات نمیتواند ملت و رهبرانش را از ادامه این مبارزه مقدس باز دارد» تذکراتی هم به انقلابیون میدهد از جمله اینکه «عموم برادران مسلمان باید بدانند که هیچکس رأسا حق مجازات کسانی را که مجرم میپندارد ندارد. تشخیص مجرم و جنایتکار و تعیین چگونگی مجازات و اجرای آن فقط بهعهده محاکم صلاحیتدار است که انشاءا... با روی کار آمدن حکومت اسلامی به همه مجرمیتها و در دعاوی حقوقی و غیره رسیدگی خواهد شد.»
از سویی شرایط ویژه شهر باعث شده است که سارقان مشهد روزهای پرکار و شلوغی داشته باشند. میزان سرقتها چنان زیاد است که صاحبان برخی از اصناف ناچار میشوند شبها در نزدیکی مغازههای خود نگهبانی بدهند و سارقان را خود دستگیر کنند؛ بااینحال فضای شهر همچنان ناامن است.
به استناد تلگرافات وارده 30دی1357 ساواک مشهد از وقایع روز 28دی، «عدهای از اصناف و روحانیون در مدرسه نواب متحصن و تقاضا داشتند نسبت به امنیت شهر هرچه زودتر توسط مسئولین اقدام گردد، چون مغازه آنان مورد دستبرد واقع میشود.» همین موضوع است که آیتا...قمی، دیگر مرجع مبارز مشهد، نیز در اعلامیه همین روز خود، ضمن اشاره به افزایش سرقتهای مشهد، تذکر میدهد و مینویسد: «بههیچوجه مردم نباید به خانهها و مؤسسات مختلف اعم از دولتی و ملی حمله کنند و باعث تخریب و آتشسوزی و خسارت گردند یا درصدد انتقامگیری از پلیس و مأمورین انتظامی و ارتشی و کسانی ازاینقبیل برآیند... ما امیدواریم با رسیدن به هدف و بهثمررسیدن نهضت که بسیار نزدیک است، بسیاری از خصومتها بهخودیخود رفع شود و روح برادری و مودت میان همه افراد ملت برقرار گردد و چنانچه کسانی مستحق مجازات باشند، منحصرا پس از به ثبوت رسیدن جرم در محاکم صالحه اسلامی توسط مقامات ذیصلاحیت مجازات خواهند شد.» او پیامش را با این جملات پایان میدهد: «مبارزه ما اسلامی است و باید در تمام مراحل مطابق مقررات و موازین اسلام پیش برود. در اسلام جان و مال مردم محترم است و بهمجرد سوءظن یا از باب انتقام گرفتن، تعدی و تجاوز به دیگران جایز نیست.»
گسترش مبارزه به شهرها
فراخوان امام خمینی(ره) به استناد تلگراف وارده شماره23074/ هـ 1 ساواک مشهد با حدود 500هزار نفر اجابت میشود. در این تلگراف به گزارش مخبری به نام «کیوان» آمده است: «روز 29 /10 /57 عدهای حدود 500هزار نفر از جلوی منزل آیتا...شیرازی حرکت و از مسیر خیابانهای مشهد عبور و در خیابان تهران پس [از] ادا[ی] نماز ظهر و سخنرانی دو نفر از روحانیون به نام هاشمینژاد و خامنهای، مردم بهصورت پراکنده متفرق و اتفاق سوئی رخ نداد. ضمنا قطعنامهای دهمادهای توسط وعاظ [واعظ] طبسی قرائت و بیان داشت مفاد این قطعنامه در تمام ایران یکسان است.» فعالیتهای انقلابیون در مشهد اما به همین تظاهرات ختم نمیشود، آنها از مدتها قبل مبارزات خود را به خارج از مشهد و دیگر شهرهای استان نیز گسترش دادهاند. در گزارشی که مربوط به همین روز (29دی1357) است و از سازمان ضداطلاعات ژاندارمری کشور به تیمسار ریاست ساواک خراسان داده شده، چنین آمده است: «خبر رسیده حاکی است رهبری تظاهرکنندگان قریه درود نیشابور را یک نفر غیرنظامی به نام یدا...باغشنی عهدهدار بوده و بهطور دائم مردم را علیه رژیم شاهنشاهی تحریک مینماید. در خبر اضافه گردیده شخص یادشده در مشهد خیابان گاراژدارها دارای مغازه لوازم اتومبیل بوده و چندی قبل از طرف آیتا...شیرازی مبالغی جهت ادامه تظاهرات به وی پرداخت تا هزینه گردد.» سازمان ضداطلاعات ژاندارمری کشور علاوهبراین، گزارشی نیز درباره حجتالاسلاممحمدباقرفرزانه داده و نوشته است: «غیرنظامی مذکور که شخصی معروف و بانفوذ میباشد همهشب از ساعت20بهبعد در مسجد جامع تربتحیدریه سخنرانی ضدملی ایراد و مردم را به آشوب و بلوای هرچهبیشتر دعوت میکند و علنا به کد66 توهین مینماید و هر روز به شهرهای نیشابور، سبزوار، گناباد مسافرت مینماید و شب پس از سخنرانیهای متفاوت که همگی برعلیه امنیت کشور میباشد، مجددا به تربتحیدریه برمیگردد و در این شهر زندگی میکند.»
اولین مسئولان انقلابی شهرها
البته موضوع فقط و فقط به رهبری تظاهرات و سخنرانیها خلاصه نمیشود؛ در برخیجاها -از جمله در فریمان- کار خیلی جلوتر رفته و تا تعیین مسئولان بعدی شهر نیز رسیده است. در گزارشی که دایره اطلاعات ژاندارمری کشور 1بهمن1357 با موضوع «فعالیت اخلالگران» به تیمسار ریاست ساواک خراسان داده، چنین آمده است: «گزارش ناحیه خراسان مستند به اعلام شهربانی گویاست. شیخمحمدتقیمطهری در جلسهای که در منزلش تشکیل داده، عدهای از اهالی شرکت داشتهاند، ضمن سخنرانی بیان نموده آخرین روزهای زندگی رژیم و دولت میباشد و تعدادی از مخالفین را به سمتهایی بهشرح زیر تعیین و اظهار داشته که این اشخاص پس از تغییر رژیم، امور دستگاههای دولتی شهر فریمان را عهدهدار خواهند شد.
1. شیخ محمدتقی مطهری: قاضیالقضات؛
2. حاج محمد جهانی: بخشدار؛
3. غلاممحمد غلامی (محکمکار): فرمانده گروهان ژ[ژاندارمری]؛
4. علیاکبر خاتونیمقدم: رئیس شهربانی؛
5. ابوتراب شریفی: شهردار؛
6. غلامرضا صادقی: رئیس مخابرات؛
7. غلامعلی طاهرنیا: رئیس کشاورزی؛
8. رضا شفاهی، معروف به شاه حسین: رئیس پاسگاه مرکزی ژاندارمری؛
9. سرپاسبان یاسمنی: رئیس آموزشوپرورش ابتدایی؛
10. تعدادی از جوانان که اکثرا بچههای خود و برادرش هستند: مأمور انتظامی.»
شیخ محمدتقی مطهری که در این گزارش آمده، برادر کوچک آیتا...مرتضیمطهری، شاگرد برجسته امامخمینی(ره) است. آیتا...مرتضیمطهری دو هفته بعد از آنکه امام در ۱۴مهر1357 در پاریس (نوفل لوشاتو) مستقر میشود، به دیدار ایشان میرود و پیغام مهمی را به کشور میآورد که همان «تشکیل شورای انقلاب» است. این شورا که خود مطهری از اعضای مؤسس آن است، وظیفه تعیین و تشکیل ساختارهای نظام آینده کشور را برعهده دارد؛ ازاینرو به نظر میرسد اقدام برادر کوچکش در شهر فریمان، یکی از تصمیمات «شورایانقلاب» برای شهرهای استان خراسان باشد که بهواسطه پیوند خانوادگی این دو پیش از هر شهر دیگری از جمله مشهد، در فریمان شکل گرفته است که زادگاه و پایگاه خانواده مطهری
است.
مشهد ،منتظر آمدن امام(ره)
متأسفانه گزارشهای مستند بسیارکمی از روزهای نخست بهمن1357 در مشهد وجود دارد. مشخص نیست کمبود چنین گزارشهایی بهخاطر ازبینرفتن اسناد ساواک در روزهای بعدی است یا به ازهمپاشیدن ساختارهای اطلاعاتی شهر و تخلیه و جابهجایی ساختمان ساواک مشهد در 30دی1357 مربوط است.
موضوع از این قرار است که مردمی که صبح 30دی از خیابان احمدآباد مشهد میگذرند، متوجه میشوند که تابلوی درمانگاه ارتش بر بالای ساختمان ساواک نصب و این ساختمان تخلیه شده است. باوجوداین مختصر گزارشهایی بهصورت تلفنگرام وجود دارد، از جمله گزارش یک سرقت مسلحانه بانک در همین روز که در ساعت12:45 توسط مخبری به نام خداپرست داده شده است؛ «1- ساعت9:30 روز 30 /10 /57 ـ پنج نفر مسلح به اسلحه کمری با کلاهکش شبیه نقاب به بانک ایران و انگلیس در خیابان خسروی مشهد وارد، ضمن تهدید مبلغ425 هزار و 68ریال به سرقت میبرند. تحقیقات توسط مسئولین امر ادامه دارد. 2ـ بازار مشهد باز و بانکها، ادارات دولتی نیمهتعطیل میباشند و اوضاع مشهد بهطورکلی نسبتا عادی میباشد.» تکگزارشهای باقیمانده ساواک از هفته ابتدایی بهمن1357 به «درگیری بین عدهای از مخالفین و موافقین در نزدیکی مسجد قوچان (2بهمن)»، «اخلالگران تربتحیدریه (4بهمن)» و «وضعیت مشهد» در 7بهمن1357 پرداخته است. بنا بر تلگرافهای وارده بولتن وقایع، مشهد و مردمش در صبح 7بهمن منتظر ورود امامخمینی(ره) هستند.
در این سند آمده است: «از صبح روز جاری عدهای از طبقات مردم بنا به دعوت جامعه روحانیت در جلوی منزل شیرازی و خیابان تهران مبادرت به راهپیمایی آرام نمودند. تعداد راهپیمایان حدود 50هزار نفر و بدون هیچ حادثهای ساعت13 پایان یافت. از طرف طبقات مردم شعارهایی بر پارچه به مناسبت ورود خمینی به ایران و علیه رژیم در خیابانهای مشهد نصب شده. برابر اطلاع روز 1 /11 /57 عدهای از تجار و افراد پولدار مبالغ زیادی که گفته میشود بالغ بر 80میلیون تومان است در اختیار آیتا...شیرازی قرار دادهاند.»
پارچهنوشتههای مردم مشهد به این دلیل است که امام(ره) در این روز (30دی1357) با صدور پیامی از نوفللوشاتو، خبر از بازگشت قریبالوقوع خود به ایران داده اند.
تحصن علما و مردم در دارالزهد
طبق اعلام قبلی، ابتدا بناست که امامخمینی(ره) صبح ۶بهمن۱۳۵۷ وارد ایران شوند، ولی شاپور بختیار در 5بهمن دستور میدهد که همه فرودگاههای کشور به مدت سه روز بسته شود؛ همچنین وی به شرکتهای بینالمللی اعلام میکند که ایران از پذیرش هواپیما تا اطلاع ثانوی معذور است. بستهشدن فرودگاهها به افزایش دامنه اعتراضات و اعتصابات در شهرهای کشور میانجامد؛ از جمله گروهی از علما در تاریخ 8بهمن1357، برای اعلام مخالفت و بیان اعتراض خود در به تأخیر انداختن ورود امام(ره) و کارشکنی دولت در این خصوص، در مسجد دانشگاه تهران تحصن میکنند که همین تحصن موجب اعتراض گسترده مردم میشود.
یک روز قبل از تحصن علمای تهران، مردم مشهد تظاهرات پرشوری برگزار میکنند. ۷بهمن مصادف است با ۲۸صفر و گروههای مختلف مردم مشهد در دمای ۱۵درجه زیر صفر، شعارگویان از مسیر خیابانهای نادری، فلکه حضرت، خیابان طبرسی و کمربندی (بولوار وحدت) وارد پایینخیابان میشوند که با تیتر «مشهد؛ تظاهرات عظیم پرشوری بود» در روزنامه خراسان بازتاب مییابد. در گزارش حرکت آمده است: «در این تظاهرات تنی چند از آیات عظام و علمای اعلام پیشاپیش جمعیت در حرکت بودند. چون گروههای متعدد شرکتکننده بیش از اندازه پیشبینی شده بود، هرکدام مستقل شعارهایی ملی و مذهبی را برای خود انتخاب کرده بودند و بلندگوهایی مجزا را حمل میکردند.»
در روز ۹بهمن نیز که مصادف با آخر صفر و سالگرد شهادت حضرترضا(ع) است، راهپیمایانی که تعدادشان براساس گزارش روزنامه خراسان یکمیلیون نفر تخمین زده شده، از مسیر چهارراهنادری به سمت حرممطهررضوی حرکت میکنند. علاوهبراین گروهی از علمای مشهد به تبعیت از علمای قم و تهران در اعتراض به ممانعت ورود امام(ره) به ایران در تالار تشریفات و دارالزهد حرممطهررضوی متحصن میشوند. در پی این اقدام، گروههای مختلف از جمله جامعه دانشگاهیان، جامعه پزشکان و جامعه فرهنگیان، قضات دادگستری، وکلا، کارگران کارخانهها و بانکهای پارس و سپه و اصناف، همبستگی خود را با تحصن و اعتراض روحانیان مشهد اعلام میکنند.
امام(ره) آمد
در نهایت عصر چهارشنبه، 11بهمن1357، حجتالاسلامهاشمینژاد پس از تماس با پاریس اعلام میکند که بنا بر آخرین خبر، حضرت آیتا...العظمی امامخمینی ساعت یکونیم بامداد صبح پنجشنبه (موافق با ساعت۱۱ به وقت پاریس) بهسوی تهران پرواز خواهند کرد. این مذاکره بهعنوان مژده به حضار تلقی میشود ولی پس از مذاکره با روحانیان دیگر قرار میشود که تحصن علمای مشهد تا ورود امام به فرودگاه مهرآباد ادامه پیدا کند.
گزارش نوبهای اطلاعاتی شماره34 ساواک مشهد که براساس گزارشهای فرمانداری نظامی و اطلاعیههای واصله از منابع خبری تهیه شده است، وضعیت مشهد را در 12بهمن1357 اینطور شرح میدهد:« 1- اخلالگران مشهد در اتومبیلهای بدون شماره تردد و بهطرف مردم تیراندازی میکنند. 2-ساعت8، به مناسبت سومین روز حادثه مشهد، تعدادی در حدود 10هزار نفر از اهالی مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع و شیرازی و قمی در این اجتماع شرکت داشتند. سخنرانان از مردم خواستند بدون انجام تظاهرات به منازل خود برگردند. این مجلس ساعت12:30 پایان یافت. 3- بستگان افراد کشتهشده حادثه مشهد به بیمارستان مراجعه و اجساد را تحویل میگیرند و بدون تشریفات در بهشترضا(ع) به خاک میسپارند. 4-مغازهها، ادارات دولتی و بانکها در مشهد تعطیل بود. 5-در چند روز اخیر حدود 200هزار نفر -اعم از زوار و بومی- شهر مشهد را ترک گفتهاند.»
این گزارش اگرچه از ساعت صفرتا24 روز 12بهمن1357 را شامل میشود، اما مهمترین خبر مشهد، ایران و حتی جهان را در خود نیاورده است؛ اینکه هواپیمای امام(ره) در ساعت 9:27دقیقه صبح ۱۲بهمن در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست.
منبع گزارشها:
مجموعه 21جلدی کتاب «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی» از انتشارات پایگاه مرکز بررسی اسناد تاریخی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دوازدهم بهمن ۵۷؛ رویدادی کلیدی و سرنوشتساز در تاریخ معاصر
دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ یک رویداد کلیدی و سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران است.
جوان آنلاین: دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ روزی تاریخی در تاریخ معاصر ایران است که با ورود امام خمینی (ره) به میهن پس از پانزده سال تبعید، فصل جدیدی از انقلاب اسلامی ایران را رقم زد. این رویداد پس از ماهها مبارزه و اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی روی داد و موجی از شادی و امید را در سراسر کشور برانگیخت.
زمینهها و پیشزمینههای بازگشت
مبارزات مردمی: سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ شاهد اوجگیری مبارزات مردمی علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی بود. اعتراضات گسترده، اعتصابات کارگری و دانشجویی، و گسترش فعالیتهای گروههای چریکی، حکومت را در تنگنا قرار داده بود.
فشارهای بینالمللی: کاهش حمایتهای آمریکا و کشورهای غربی از رژیم پهلوی و افزایش فشارهای بینالمللی، نقش مهمی در تضعیف حکومت داشت.
تلاشهای دیپلماتیک: رهبران انقلاب با مساعی فراوان زمینههای بازگشت امام خمینی را فراهم کردند. مذاکرات پیچیدهای با مقامات کشورهای مختلف و ارتباط با گروههای سیاسی داخلی صورت گرفت. کوشش برای تأمین امنیت بازگشت و جلوگیری از هر گونه خشونت و درگیری از مهمترین این تلاش ها بود.
موافقت شاه: در نهایت، با فشارهای داخلی و بین المللی، محمدرضا شاه پهلوی به ناچار با بازگشت امام خمینی موافقت کرد. البته این موافقت ناشی از ضعف و ناتوانی رژیم در روبهرو شدن با جنبش مردمی بود.
به این ترتیب در هشتم بهمن ۱۳۵۷ امام خمینی از پاریس به تهران پرواز کردند. در این روز موج بسیار زیادی از مردم در فرودگاه و مسیر حرکت کاروان استقبال کرده بودند. برآوردها حاکی از حضور چند میلیون نفر از مردم در این مراسم است و امام خمینی در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال گسترده مردم و شخصیتهای برجسته سیاسی و مذهبی قرار گرفتند.
مسیر حرکت از فرودگاه به بهشت زهرا به دلیل ازدحام جمعیت، ساعتها طول کشید و این مسیر به نمادی از اتحاد و اراده ملی تبدیل شد. امام خمینی در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی ایراد کردند و اهداف و آرمانهای انقلاب را به مردم بیان نمودند. این سخنرانی تأکید بر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی داشت.
اما از جمله پیامدهای ورود امام خمینی، سرنگونی رژیم پهلوی بود. ورود امام خمینی شتاب بیشتری به روند سرنگونی رژیم پهلوی داد. اعتماد مردم به نیروهای انقلابی افزایش یافت و رژیم به سرعت رو به زوال گذاشت. پس از سرنگونی رژیم پهلوی، جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی تأسیس شد.
بنابراین ورود امام خمینی تغییرات بنیادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران را در پی داشت. این واقعه الهام بخش جنبشهای آزادیخواه و انقلابی در سایر نقاط جهان شد.
به طور خلاصه، دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ یک رویداد کلیدی و سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران است که با بازگشت امام خمینی به ایران و استقبال بینظیر مردم، انقلاب اسلامی را وارد مرحله نهایی و پیروزمندانه خود کرد. این روز در تقویم رسمی ایران به عنوان روز پیروزی انقلاب اسلامی جشن گرفته میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
انقلاب اسلامی ایران، امید مستضعفان جهان
بیش از ۴۰ هزار نظامی آمریکایی تحتعنوان مستشار نظامی حکومت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی را اداره میکردند؛ درحالیکه ۵۸درصد مردم ایران بیسواد مطلق بوده و نرخ بیسوادی در مناطق روستایی کشور به ۷۵ درصد میرسید.
سلطه و هژمونی آمریکا و غرب پس از جنگجهانی دوم بیش از یکدوم جهان را دربرگرفت و رژیمهای نژادپرست و دیکتاتور جهان، تحت حمایت آمریکا بر ملتهای خویش سلطه یافته و به نفع دولتهای سلطه، منابع اقتصادی و انسانی کشور خویش را غارت میکردند. کشور ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود و رژیمی دیکتاتور، خشن و سرکوبگر که با تأسیس سازمان اطلاعاتی و امنیت (ساواک)، حبس، شکنجه و قلعوقمع معترضین را سرلوحه خویش قرار داده و خود را به جزیرهای امن برای آمریکا و دولتهای غربی تبدیل کرده بود.
بیش از ۴۰هزار نظامی آمریکایی تحتعنوان مستشار نظامی حکومت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی را اداره میکردند؛ درحالیکه ۵۸درصد مردم ایران بیسواد مطلق بوده و نرخ بیسوادی در مناطق روستایی کشور به ۷۵ درصد میرسید و باوجود اینکه جمعیت کشور به ۳۰ میلیون نفر رسیده و دولت ایران روزانه ۶میلیون بشکه نفت میفروخت، اما عمده درآمد نفت کشور، صرف خریدهای نظامی بلندپروازانه سلاح و تجهیزات نظامی از کارخانجات آمریکایی و انگلیسی و پرداخت هزینههای سنگین به مستشاران خارجی و فساد دربار پهلوی میشد و بر اساس آمار بانک جهانی در سال۱۳۵۶، بیش از ۴۶درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکردند.
پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و با تقدیم ۶۰هزار شهید، بهحق معجزه قرن لقب گرفت و این حکیم فرزانه توانست با قدرت روحی فوقالعاده خویش، نظام دوهزاروپانصدساله شاهنشاهی را نابود کند و بهجای آن نظام مردمسالاری جمهوری اسلامی بنشاند. هژمونی آمریکا و غرب مستکبر که نمیتوانست ازدسترفتن جزیره ثبات خویش را تحمل کند، طی بیش از چهل سال با دهها توطئه مانند کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، تحریم و تهدید، سعی در انهدام انقلاب اسلامی مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی کرد.
لیکن توان راهبری انقلاب و جانفشانی مردم و از همه بالاتر وعده نصر الهی به مؤمنین، نهتنها جمهوری اسلامی ایران را منهدم نکرد، بلکه روزبهروز بر قدرت نرمافزاری و سختافزاری آن افزود؛ بهنحویکه امروزه ملتها و گروههای الهامیافته از انقلاب اسلامی ایران، هر یک بهتنهایی توان درگیری قدرتمند با نظام سلطه و هژمونی غرب را یافته و بهراحتی رزمناوهای رژیم سلطهگر آمریکا را از محدوده کشور خویش فراری میدهند و ملت قهرمان ایران باوجود چهارده تحریم سنگین جهانی، توانسته است تأمین نیاز بخش نظامی خود را از ۵درصد قبل از انقلاب، به ۹۰درصد تولید داخلی برساند و دولتهای مختلف را مشتری جنگافزارهای خویش کند و رتبه اقتصادی خود را از جایگاه ۲۶ در سال ۱۳۵۷ (در بین کشورهای جهان)، به رتبه ۱۸ (در سال ۹۶) ارتقا دهد و جزو بیست کشور اول اقتصاد جهان قرار گیرد و قدرت اقتصادی کشور را از ۴۹۰ میلیارد دلار به ۱۸۰۰ میلیارد دلار افزایش دهد؛ آنهم درحالیکه با جمعیت بالغبر هشتادمیلیونی، نزدیکبه ۲ میلیون بشکه نفت استخراج میکند (درحالیکه قبل از انقلاب با جمعیت ۳۰میلیون نفر، ۶ میلیون بشکه نفت استخراج میشد).
در این مدت، ملت قهرمان ایران توانسته است تعداد واحدهای صنعتی خود را از ۱۰هزار واحد، به ۹۸ هزار واحد افزایش دهد و صادرات غیرنفتی کشور را از ۵۴۰ میلیون دلار در سال ۱۳۵۶، به ۵۵ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۶ برساند و اقتصاد ملی خویش را ۷/۳ برابر افزایش دهد.
متوسط عمر هر ایرانی، ۲۱سال افزایش یافت و هفت دانشکده پزشکی با هفتصد دانشجوی پزشکی در سال ۱۳۵۷ به ۴۷ دانشگاه و ۱۸۰ هزار دانشجوی پزشکی و ۱۱ هزار عضو هیئتعلمی رسید. ایران مقتدر توانست ۷ هزار پزشک متخصص را به ۷۲ هزار پزشک متخصص برساند و فیالجمله نرخ خط فقر که در سال ۱۳۵۷ مشمول ۴۹ درصد ملت ایران بود، در سال ۹۶ به کمتر از ۱۸ درصد جمعیت کشور کاهش یافت.
برکات انقلاب اسلامی به حدی است که باید در هر رشته و موضوع جداگانه، آن را برشمرد و اینهمه باوجود چهل سال تحریم و تحمیل هشت سال جنگ قدرتهای جهانی علیه ملت ایران، تحقق یافته است.
باوجود همه توطئهها و ائتلاف ارتجاع عرب با رژیم صهیونی و استکبار جهانی علیه ملت قهرمان ایران، جمهوری اسلامی همچنان به مردمسالاری دینی خویش میبالد و مشکلات عدیده ناشی از خصومت نظام سلطه را با درایت و پایداری ملت خویش، یکی پس از دیگری پشتسر گذاشته و نظر به قله دارد و آنزمان که در وعده صادق ۱ و ۲ رژیم صهیونی را با موشکهای نقطهزن در مقابل چشم جهانیان تأدیب کرد، همگان را به تحسین واداشت که ملت ایران در سایه نظام مردمسالاری دینی خویش و باوجود چهل سال تحریم و دشمنی، معجزه میکند.
گلباران جایگاه سخنرانی امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س)
نسل آیندهساز، مهمان جشن «حضور تا ظهور» | گزارش شهرآرانیوز از آیین آغاز دهه فجر و بزرگداشت سالروز ورود امام خمینی (ره) به کشور (۱۲ بهمن ۱۴۰۳) + ویدئو
ویژهبرنامههای دهه فجر در حرم بنیانگذار انقلاب برگزار شد (۱۲ بهمن ۱۴۰۳)
ویدئو| نورافشانی در میدان فلسطین مشهد به مناسبت آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی
پزشکیان با اعضای شورای سیاستگذاری جشنوارههای فجر دیدار کرد
گزارش تصویری | آیین آغاز جشنهای پیروزی انقلاب اسلامی و بزرگداشت سالروز ورود امامخمینی(ره) به وطن
انقلاب اسلامی ایران، امید مستضعفان جهان
صدایی که در حنجره نماند | بررسی نقش رسانه ها در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی ایران
مشهد در روزهای منتهی به ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و بازگشت امام خمینی (ره) به ایران
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دوازدهم بهمن ۵۷؛ رویدادی کلیدی و سرنوشتساز در تاریخ معاصر
نگاهی به اتفاقات مشهد در روزهای منتهی به 12 بهمن 1357 و ورود امام خمینی(ره) به ایران
برخيز، كه فجر انقلاب آمده است - آن دشمن دون، خانه خراب آمده است
هر نقشه که دشمن بکشد اون وَرِ آب - از لطف خدا، نقشِ بر آب آمده است
***
فجر است و خورازاُفُق سر زده است - مهمانِ عزیز حلقه بر در زده است
با آمدن امامِ ما ازپاریس - خورشيد زمغربِ زمین سر زده است
***
آمد به وطن امامِ ما از پاریس - وَ گفت نترسید شما از ابلیس
سنگش بزنید وبنمائید زخوداورادور - آسوده شوید وانگهی ازتلبیس
***
شیطان که بشد فراری از لطفِ خدا - آمد به وطن باز امامِ شهدا
در جمع محبّان شده روشن شمعی - در آن شبِ تاریک شده نورِ هُدا
***
والفجر و لیال عشر درقرآن است - این وعده یِ حق زجانب یزدان است
اندر شبِ تاریک بود صبح قریب - بنگر که چه هل اتی علی الانسان است
***
شب رفت وسرود فجر بنواخته شد - بنیاد خرابِ دین زنوساخته شد
شد پرچمِ دین در اهتزاز از لطف خدا - با دست امام این عَلَم افراخته شد
***
شب طي شد و روز بهرِ ما روشن شد - این دیرِ خراب بهرِ ما گلشن شد
خورشيدِ اميد ما چو از غرب دمید - ازیُمنِ قدومِ او فراری اهریمن شد
***
از بعد چهارده قرن گلی پیداشد - آمد رجلٌ من القم و امام ما شد
آمد رجلٌ مِنَ القُم و گفت : چنین - نه شرقی و غربی ، که شعار ماشد
***
جانهاي تمامِ ما به لب آمده بود - ازبهر نجاتِ ما داوطلب آمده بود
بعد از ده و پنج سال امام آمد باز - فجري كه پس ازظلمت شب آمده بود
***
از پهلوی آمد چه بلا برسرِما - خون شد به دلِ ملّت و هم رهبرِما
بس ظلم وستم که سالها برماشد - از پهلوی و توده ای و غرب گرا
***
ازشاهِ شهان نوکرِآمریکائی - بنگرکه چسان زیاد شد رسوائی
شایع ظَهَرَ الفساد اندرهمه جا - عریان همه جا قامتِ هررعنائی
***
اين دولت دینی که کنون برپاشد - لطفی است که ازجانب حق برما شد
در فصل زمستان و درآن بهمن ماه - گرمی به دل ما پس ازآن سرما شد
***
بر ملت ما که رَسته از دام و كمند - آن بردگي غرب خدایا مپسند
اين در كه شده به رویِ این ملّت باز - دیگر پس از این بار خدايا تو مبند
***
یارب به حقِ امامِ وَالعصرو زمان - کن دولتِ حق بپا تو درکلِّ جهان
کن رهبرِ ما حفظ زهر بد وَ بلا - بر باقری ازعذاب دِه خطّ امان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اکنون که کشور ما دهه فجر و سالروز استقلال و آزادی خود را از چنگال ابَرجنایتکاران جشن میگیرد و امید است به همین زودی جشن سقوط حکومت بعثی عراق را بگیریم، این جانب سالروز پیروزی اسلام و کشور و دهه مبارک فجر را به ملت محترم و خصوص شهدا و مجروحین و معلولین و بازماندگان و متعلقان آنان تبریک عرض میکنم. پیروزیها و سرافرازیها و افتخارات ملت، مرهون فداکاری این عزیزان و همرزمان آنان است. این فداکاران نشانهای افتخار بر بازوی ملت و جبین امتاند. تاریخ مجاهدات آنان را ضبط و ملائکةاللَّه در دفاتر ملکوتی ثبت مینمایند. خداوند تبارک و تعالی از رحمت سرشار خود، شهیدان را برخوردار و آسیب دیدگان و بازماندگان شهدا و خاندان این عزیزان را سلامت و سعادت ابدی عنایت فرماید.
سلام بر ملت مبارز و درود بر شهیدان و رزمندگان آسیب دیده و افتخار و سعادت و پیروزی برای مجاهدین اسلام در جبهههای دفاع از حق.[۱۸]
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطهای تعیین کننده و بیمانند به شمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجود نداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه «غالب و مغلوب» و «سلطان و رعیت» بود و پادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافتهاند و حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه) این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند.
دهه انقلاب از ترشحات اسلام است و آئینهای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر میبایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد.
آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی که سخن و حرفشان تاثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند.... [۱۹]
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري
دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.
آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توی خیابان راه برویم؛ در هر کاری که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهوری اسلامی؛ یعنی از اسلام، یعنی از حقوق مردم، یعنی از عزت کشور. این، شرط اول: همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. و من میبینم که این احساس مسئولیت را داریم. این را مردم کشور ثابت کردند، ثابت میکنند؛ حالا یک نمونۀواضحش همین ۹ دی بود که اشاره کردند؛ نمونه های دیگری هم هست؛ ۲۲ بهمن در پیش است، دهۀفجر در پیش است. مردم حضور خودشان را، آمادگی خودشان را، سرزندگی و نشاط خودشان را نشان داده اند، باز هم نشان خواهند داد. مسئولین کشور بالخصوص، باید همۀتلاش خودشان را بگذارند که مشکلات را با سرپنجۀتدبیر، با کار مستمر، با خسته نشدن، با شوق و ذوق و توکل به خدا و کمک خواستن از خداوند برطرف و حل کنند. منظور فقط مشکلات سیاسی و امنیتی نیست - اینها جزئی از مشکلات است - پیشبرد کشور، اقتصاد کشور، علم کشور، مسائل اجتماعی گوناگون هم بر عهدۀمسئولین است. مسئولان قوای سه گانه و همۀمسئولان کشور وظیفۀخودشان بدانند که برای این ملت کار کنند؛ کار و کار و کار، تدبیر و تدبیر و تدبیر؛ یک لحظه غفلت نکنند. ما یک حرکت خوبی داریم به سمت جلو؛ نگذارند این حرکت متوقف بشود؛ نباید این حرکت از دور بیفتد. ما داریم پیش میرویم؛ باید همین طور با این پیشرفت ادامه بدهیم، سرعت را هم بیشتر کنیم، همه جانبه تر هم بکنیم، نقاط کور را هم بگیریم. وظیفۀآحاد مردم در قبال مسئولین هم، اعتماد کردن به مسئولین و همراه بودن با آنهاست. اعتماد به مسئولین و همراه بودن با آنها معنایش این نیست که ما به مسئولین تذکر ندهیم؛ آنجائی که لازم است از آنها انتقادی بشود، انتقاد نکنیم؛ نه، اما با هم باشیم. یکی از هدفهای دشمن، بی اعتماد کردن مردم به مسئولین کشور است؛ این ترفند دشمن است. پس وظیفۀعمومی برای همه - از صدر تا ذیل - حضور در عرصۀانقلاب و عرصۀدفاع از کشور است در مقابل جبهۀدشمن؛ . + امام خامنه ای. ( 6 / بهمن /1388).
دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطۀ«غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود و پادشاهان احساس می کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطۀعطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیرِ اسلامِ مردم را عَلَیه دشمنان اسلامِ مردم و استعمارگران به کار گرفتند. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
دهه انقلاب از رَشَحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
باید کلیه مساجد فعّال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطرۀفراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبۀمردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حُب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. + امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه امام خمیني ره
ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضدّ اسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضد اسلامی و ضد ملی به صورت ملیت، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیّاشی و فحشا و قمار و مُسکِرات و مواد مُخَدِّرَه که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقّی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی تفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بی فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه های قدرتمندان بر ملت تحمیل می شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مُقدّرات کشور به دست آنان سپرده می شد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غرب زده یا شرق زده صد درصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «مِلّیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مُقدَّرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است. + اوائل وصیتنامه امام خمینی «ره» شماره 1-
بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می داند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله بر قرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بی جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست سفر های دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع الأسف در بین آنان از سردمداران وحکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می شود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان مُلحقند. امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه درعصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند. + اوائل وصیتنامه امام خمینی «ره».
من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه وآله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما می باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله صلی الله علیه وآله مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی کردند و با بهانه هایی به جبهه نمی رفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا علیه السلام آن شد که شد. و آنان که درشهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند. و می بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده می کنند. و می بینیم که بازماندگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره های حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبه رو می شوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هستند، و نه در محضر امام معصوم صلوات الله علیه . و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی می باشیم. اوائل وصیتنامه امام خمینی «ره».
دهه فجر چیست و درباره آن چه میدانید؟
عید انقلاب و بازآفرینی آن توسط مردم از نگاه رهبر انقلاب اسلامی
دهه فجر - انقلاب اسلامی ایران - بیدارگری انقلاب اسلامی ایران - قیام ۱۵ خرداد - قیام ۱۷ شهریور - حمله مأموران شاه به فیضیه - قیام ۱۹ دی - قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز - مبارزات روحانیان پیش از انقلاب - نقش روحانیت در انقلاب - نقش حوزه علمیه در انقلاب اسلامی - ورود امام خمینی به قم پس از ۱۴ سال تبعید -
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دهه فجر انقلاب اسلامی
دهه فجر انقلاب اسلامی به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن سید روحالله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
دهه فجر انقلاب اسلامی، گرامیداشت روزهای سرنوشتساز ملت ایران، از تاریخ ۱۲ تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ است. این ایام پاسداشت وقایعی همچون بازگشت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) به ایران اسلامی پس از ۱۵ سال تبعید و اعلام تشکیل دولت موقت، پیوستن بسیاری از ارتشیان به انقلاب و بیعت نیروی هوایی با امام خمینی، شکست حکومت نظامی با حضور شکوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمینی، فتح مراکز مهمی همچون صدا و سیما و پادگانهای نظامی است، که سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی را در پی داشت.
مردم ایران، ایام دهه فجر و سالروز استقلال و آزادی خود از دست استکبار جهانی را، هرساله جشن میگیرند و امیدوارند که این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)، متصل شده و جشن برپایی حکومت عدل الهی را در عصر حضور حضرت قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) پاس بدارند.
اصطلاح دهه فجر، با الهام از آیات نخستین سوره مبارکه فجر برای اشاره به روزهای ۱۲ تا سپیده دم ۲۲ بهمن به کار میرود. «فَجْر»، در اصل به معنی شکافتن وسیع است، و از آنجا که نور صبح تاریکی شب را میشکافد، از آن تعبیر به «فجر» شده است. [۱]
بعضی «فجر» را در این آیه، به معنی مطلق آن یعنی «سپیده صبح» تفسیر کردهاند، که مسلماً یکی از نشانههای عظمت خداوند است، نقطه عطفی است در زندگی انسانها و تمام موجودات زمینی، و آغاز حاکمیت نور و پایان گرفتن ظلمت است، آغاز جنبش و حرکت موجودات زنده، وپایان یافتن خواب وسکوت است، وبه خاطر این حیات، خداوند به آن سوگند یاد کرده است.[۲]
بنابراین، درخشیدن اسلام و نور پاک محمّدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تاریکی عصر جاهلیت یکی از مصادیق فجر است، و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام مهدی (علیهالسلام) به هنگام فرو رفتن جهان در تاریکی و ظلمت ظلم و ستم، مصداق دیگری از آن محسوب میشود. قیام عاشورای حسینی در آن دشت خونین «کربلا»، شکافتن پردههای تاریک ظلم «بنیامیه»، و نشان دادن چهره واقعی آن دیوصفتان مصداق دیگر فجر بود. همچنین، تمام انقلابهای راستینی که بر ضد کفر، جهل، ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام میگیرد و حتی نخستین جرقههای بیداری که در دلهای تاریک گنهکاران ظاهر میشود، و آنها را به توبه دعوت میکند، «فجر» است. [۳]
براین اساس میتوان گفت که یکی از بارزترین مصادیق فجر در عصر حاضر، انقلاب اسلامی ایران است.
اصطلاح دهه فجر با الهام از آیات نورانی قرآن، در سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد و ابتکار حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه وزیر وقت ارشاد اسلامی برای جشنهای انقلاب از روز ۱۲ بهمن، سالگرد بازگشت امام خمینی تا روز ۲۲ بهمن قرار داده شد. [۴]
ورود امام خمینی و پیروزی انقلاب
در روز ۱۲ بهمن استقبال قابل توجهی در تهران برگزار شد؛ بر اساس گزارشهایی طول جمعیت استقبالکننده از روحالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل سید روحالله خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. او پس از ورود به فرودگاه و سخنرانی، طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم بهشت زهرا شد و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن کشتهشدگان انقلاب بود شد و سخنرانی خود را نمود که مخالفان جمهوری اسلامی ایران معتقد هستند که روحالله خمینی وعدههایی به مردم داد که بعضی از آنها هرگز عملی نشدند.[۲]
بازگشت سید روحالله خمینی به ایران، واقعهای در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که طی آن در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ سید روحالله خمینی پس از ۱۴ سال تبعید از فرانسه به ایران بازگشت و در تهران مورد استقبال نزدیک به سه میلیون ایرانی قرار گرفت. این روز در تقویم رسمی ایران با عنوان آغازین روز دهه فجر، مشخص شدهاست.[۳][۴]
امام خمینی (قدسسرّه)، باوجود همه ممانعتها در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ قدم در فرودگاه مهرآباد نهاد و در میان استقبال بیسابقه ۳۳ کیلومتری مردم، وارد بهشت زهرا شد و با قاطعیت و صلابت و بیان مواضع خود، امکان برنامهریزی و عکسالعمل را از وابستگان رژیم که در فکر توطئه بودند، گرفت.[۵]
در فاصله کوتاه ورود امام خمینی (قدسسرّه) تا پیروزی انقلاب اسلامی، تحوّلات عظیمی در کشور رخ داد که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید و بعدها دهه فجر نام گرفت. در این فاصله کوتاه، دولت موقّت از سوی ایشان به مردم معرّفی گردید.[۶]
آخرین توطئه رژیم برای سرکوبی قیام ملّت ایران استفاده از توطئه حکومت نظامی و انجام کودتا بود. بختیار نخست وزیر دستنشانده رژیم پهلوی با حمایت امریکا و به عنوان یک چهره ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعلههای قیام را داشت و میکوشید که با قانونی جلوه دادن دولت خود، قیام مردم را سرکوب نماید. او مخالفت خود را با بازگشت امام (قدسسره) اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاههای کشور را میدهد.[۷]
اما فرمان تاریخی امام مبنی بر بیاعتنایی به حکومت نظامی این توطئه شوم را خنثی کرد. به دنبال این اعلامیه، حکومت نظامی توسّط مردم شکسته شد و مردم یکباره به خیابانها ریختند و با سنگربندی خیابانها عبور ستونهای انحرافی ارتش را سد کرده و در برابر بازماندههای رژیم به دفاع مسلّحانه پرداختند، به فاصله کوتاهی مقرّ فرماندهان ارتش، نخست وزیری و... به محاصره نیروهای انقلاب درآمد و نظامیان گروه گروه به مردم پیوستند.
سرانجام روز سرنوشت فرا رسید و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نظام پوسیده ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی فرو ریخت و مبارزه ۱۵ ساله مردم به رهبری امام خمینی (قدسسرّه) به ثمر نشست و انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، پیروز گردید.[۸]
روز ۱۷ دی ۱۳۵۶، مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «احمد رشیدیمطلق» در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید که در آن به بهانه سالروز کشف حجاب جملات جسارت آمیزی به روحانیت و به ویژه به شخص امام (رحمةاللهعلیه) به عنوان مخالفان ترقّی و پیشرفت و مرتجعینی که نباید مجال ابراز وجود و عقیده پیدا کنند، نوشته شد. انتشار این مقاله که با دستور مستقیم دربار تهیه شده بود، موجب اعتراض شدید و گسترده در سراسر کشور بویژه در حوزه علمیه قم شد، بطوری که هزاران نفر از طلاب و مردم با حرکت دستهجمعی به طرف منازل مراجع اعتراض شدید خود را نسبت به این اهانت به امام (رحمةاللهعلیه(، بیان کردند. در ۱۹ دی ماه در تظاهراتی که به همین مناسبت در قم بر پا شده بود عدهای از تظاهرکنندگان توسط نیروهای رژیم شهید و مجروح شدند. به دنبال این کشتار وحشیانه تا چندین روز حوزهها و بازار قم تعطیل و تظاهرات پراکنده ادامه یافت.[۱۰] این روز به عنوان قیام ۱۹ دی مردم قم در تاریخ ثبت و ظبط شد.
در ۲۹ بهمن ۵۷ در حرکتی که از قم شروع شده بود در تبریز تبدیل به موجی خروشان شد. در چنین روزی در حالی که هزاران نفر از مردم تبریز قصد داشتند در مجلس ختم شهدای قم شرکت کنند با درهای بسته مسجد روبرو شدند از این رو بین مردم و نیروهای رژیم زد و خورد در گرفت که عدهای از تظاهرکنندگان شهید و مجروح شدند.
بدنبال کشته و مجروح شدن تظاهر کنندگان، مردم عصبانی سینماها، مشروبفروشیها، بانکها و... را به آتش کشیده و از این تاریخ جنبش وارد مرحله جدیدی گردید.[۱۱]
جمشید آموزگار که در سال ۱۳۵۶ به جای امیر عباس هویدا بر مصدر نخست وزیر تکیه زده بود با گسترش امواج انقلاب اسلامی مجبور به استعفا شد و جعفر شریف امامی که با شعار دولت آشتی ملی سعی در فریب انظار عمومی داشت به نخست وزیری رسید، او تاریخ شاهنشاهی را لغو و قمارخانهها را تعطیل و مطبوعات را آزاد و حزب رستاخیز را منحل کرد، اما هشیاری رهبری انقلاب و مردم مسلمان نقشه رژیم را نقش بر آب کرد.
روز ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ نماز عید فطر در قیطریه تهران به امامت آیتالله مفتح به نحو بینظیری برگزار شد. عید فطر ۵۷ و شتاب انقلاب با آغاز ماه رمضان و برگزاری مجالس و محافل متعدّد در شهرهای کشور نهضت اسلامی شتاب بیشتری به خود گرفت. بر اثر روشنگریهایی که توسط سخنرانان و گویندگان مذهبی در این ماه در مساجد صورت میگرفت، تظاهرات و راهپیماییهای سراسری در ایران شکل گرفت. رژیم شاه نیز برای مقابله با تظاهرکنندگان سعی میکرد از هر طریق اعم از کشتار، اعلام حکومت نظامی، ایجاد هرج و مرج و... تظاهرات مردم را سرکوب کند ولی این اعمال وحشیانه نتیجه عکس داد بطوری که در عید فطر ۵۷ دریایی از انسانها پس از نماز عید به خیابانها ریختند و خواستار برپایی حکومت اسلامی شدند. نماز عید فطر سال ۵۷ روزنه امید و نقطه عطفی جدید در تاریخ مبارزات مردم و نهضت روحانیت بود که باید آن را طلیعه رهایی ملت ستمدیده ایران از قید و بند قدرتهای استعماری و حکومت دستنشانده پهلوی دانست.[۱۲]
در پی تظاهرات میلیونی عید فطر، نهضت فراگیر شد بطوری که در فاصله بین عید فطر و هفده شهریور مردم تهران هر روزه به خیابانها ریخته و خواستار الغای رژیم شاهنشاهی و ایجاد حکومت اسلامی میشدند. روز هفده شهریور نیز مانند روزهای قبل قرار بر راهپیمایی و تظاهرات بود.
شاه که از تظاهرات مردم در روزهای قبل به شدت ناراحت بود به فکر چاره افتاد. به همین دلیل ضمن اعلام حکومت نظامی در تهران و چند شهر دیگر در روز هفده شهریور تصمیم گرفت با یک کشتار وسیع مردم را مرعوب کرده و به خیال خام خود تا سالها شعلههای نهضت را خاموش سازد. صبح روز هفده شهریور که اکثر مردم از اعلام حکومت نظامی بیخبر بودند همانند روزهای گذشته در میدان شهدا تجمع کرده تا راهپیمایی دیگری ترتیب دهند که ناگهان ارتش شاه از زمین و هوا به روی مردم بی دفاع آتش کشود و خیابانهای اطراف را غرق در خون نمود. ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بدین شکل در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف گردید.[۱۳]
امام خمینی در ۱۳ مهر ۱۳۵۷ عازم فرانسه شدند، و از آنجا سکان کشتی مردم را در امواج خوروشان انقلاب اسلامی هدایت نمودند. در پی این هجرت تعیین کننده، دنیا متوجّه ایران شد و امام توانستند با استفاده از وسایل ارتباط جمعی دنیا از طریق ایراد سخنرانیها و مصاحبهها صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند و در نهایت موفق شدند با رهبری خردمندانه خود تمام توطئههای داخلی و خارجی را خنثی نمایند. [۱۴]
پس از هجرت تاریخساز امام به فرانسه چند حادثه مهمّ از جمله آتش کشیدن مسجد جامع کرمان، حادثه سیزده آبان و حمله به بارگاه و صحن امام رضا (علیهالسلام) رخ داد که هر کدام نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی بودند ولی آنچه کاخ ستمشاهی را به لرزه درآورد و شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند مبارزات ماه محرم بود. امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در پیامی به ملت ایران چنین فرمودند: "با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ... بر عموم ملت بپاخاسته است که با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناکش به زیر کشند".[۱۵]
تظاهرات تاسوعا و عاشورا، عملا به صورت همه برسی بر ضد رژیم شاهنشاهی درآمد و مردم در شعارهایشان خواستار استقلال آزادی و جمهوری اسلامی شدید.
آخرین تیر ترکش شاه و اربابان غربیاش، نخست وزیری شاپور بختیار از اعضای قدیمی جبهه ملی بود که با شعار سوسیال دموکراسی آمده و خود را مرغ طوفان میدانست.
دولت بختیار که حضور امام (رحمةاللهعلیه) را در ایران مانع از انجام توطئههایش میدید، فرودگاهها را بست تا حداقل سفر امام به تعویق افتد. در فاصله فرار شاه تا ورود امام (رحمةاللهعلیه) دو راهپیمایی بزرگ و میلیونی اربعین و ۲۸ صفر و تحصن علما و روحانیون در مسجد دانشگاه تهران نیز صورت گرفت که هر کدام پایههای رژیم شاه را متزلزلتر کرد و سر انجام روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ حضرت امام پس از ۱۵ سال تبعید به ایران باز گشتند، ورود امام به میهن را میلیونها نفر از تهران و سایر نقاط کشور استقبال کردند، امام خمینی بس از ورود به تهران ضمن حضور بر مزار هزاران شهید انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود در بهشت زهرا، دولت بختیار را غیر قانونی اعلام نمود و فرمودند که بزودی به بشتوانه رای ملت و حق شرعی خود دولت تعیین میکنند. [۱۶]
امام در ۱۶ بهمن، مهندس بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت منسوب نمودید. در روز ۱۹ بهمن، پرسنل نیروی هوائی ارتش به محضر امام رسیدند و با ایشان بیعت نمودند. شب ۲۱ بهمن در نیروی هوائی تهران در گیری مسلحانه بین عدهای از افراد این نیرو و گارد شاهنشاهی پیش آمد که با دخالت مردم، درب پادکانها به روی مردم باز شد و سلاحهائی به دست مردم افتاد. آخرین توطئه رژیم برای سرکوب قیام ملت ایران کودتا بود. سران ارتش دستاندر کار کودتا شدند و در روز ۲۱ بهمن از ساعت ۴ بعد از ظهر اعلام حکومت نظامی شد، امّا فرمان تاریخی امام مبنی بر بیاعتنایی به حکومت نظامی این توطئه شوم را خنثی کرد. [۱۷]
مردم در روز ۲۲ بهمن به مراکز دولتی نظامی، انتظامی و رادیو و تلفزیون یورش برده و آنها را فتح کردند، با فرار بختیار از ایران و اعلام بیطرفی ارتش در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی ایران پس از سالها مجاهدت ایثار، فداکاری و مقاومت در راه رضای الهی با رهبری بینظیر حضرت امام خمینی و به همت مردم سرافراز ایران به بیروزی نهائی رسید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اکنون که کشور ما دهه فجر و سالروز استقلال و آزادی خود را از چنگال ابَرجنایتکاران جشن میگیرد و امید است به همین زودی جشن سقوط حکومت بعثی عراق را بگیریم، این جانب سالروز پیروزی اسلام و کشور و دهه مبارک فجر را به ملت محترم و خصوص شهدا و مجروحین و معلولین و بازماندگان و متعلقان آنان تبریک عرض میکنم. پیروزیها و سرافرازیها و افتخارات ملت، مرهون فداکاری این عزیزان و همرزمان آنان است. این فداکاران نشانهای افتخار بر بازوی ملت و جبین امتاند. تاریخ مجاهدات آنان را ضبط و ملائکةاللَّه در دفاتر ملکوتی ثبت مینمایند. خداوند تبارک و تعالی از رحمت سرشار خود، شهیدان را برخوردار و آسیب دیدگان و بازماندگان شهدا و خاندان این عزیزان را سلامت و سعادت ابدی عنایت فرماید.
سلام بر ملت مبارز و درود بر شهیدان و رزمندگان آسیب دیده و افتخار و سعادت و پیروزی برای مجاهدین اسلام در جبهههای دفاع از حق.[۱۸]
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطهای تعیین کننده و بیمانند به شمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجود نداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه «غالب و مغلوب» و «سلطان و رعیت» بود و پادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافتهاند و حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه) این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند.
دهه انقلاب از ترشحات اسلام است و آئینهای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر میبایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد.
آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی که سخن و حرفشان تاثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند.... [۱۹]
دهه فجر - انقلاب اسلامی ایران - بیدارگری انقلاب اسلامی ایران - قیام ۱۵ خرداد - قیام ۱۷ شهریور - حمله مأموران شاه به فیضیه - قیام ۱۹ دی - قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز - مبارزات روحانیان پیش از انقلاب - نقش روحانیت در انقلاب - نقش حوزه علمیه در انقلاب اسلامی - ورود امام خمینی به قم پس از ۱۴ سال تبعید -
انقلاب اسلامی ایران، قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی، از مراجع تقلید شیعه که موجب سقوط نظام پادشاهی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ش برابر با ۱۹۷۹م شد. آغاز این حرکت با اعتراضات امام خمینی و دیگر علمای دینی به رفتارهای خلاف دین دستگاه حکومتی از سال ۱۳۴۱ش آغاز شد. در عاشورای سال ۱۳۴۲ش امام خمینی در مدرسه علمیه فیضیه قم سخنرانی کرد و در پی اعتراضات تند به حکومت بازداشت شد. این واقعه موجب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش و حرکتهای اعتراضی مردم و درگیری با مأموران حکومتی در برخی از شهرهای ایران شد و در نتیجه کشتار برخی معترضان گردید.
اعتراض مجدد امام خمینی به لایحه کاپیتولاسیون باعث دستگیری دوباره وی در سیزده آبان ۱۳۴۳ش و تبعیدش به ترکیه و پس از آن نجف گردید. مبارزات انقلابیون در خفا ادامه یافت تا این که درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی در آبانماه ۱۳۵۶ش باعث علنی شدن دوباره مخالفتهای مردم با نظام سلطنتی شد.
سخنرانی در روز عاشورا در مدرسه فیضیه -سخنرانی در روز عاشورا در مدرسه فیضیه - قیام ۱۵ خرداد و بازداشت امام خمینی
انتشار مقاله ای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات (۱۷دی ۱۳۵۶ش) که در آن به مراجع تقلید شیعه و به خصوص امام خمینی توهین شده بود، موجب تشدید حرکتهای اعتراضی گردید. برخورد خشن و مسلحانه مأموران حکومت پهلوی در ۱۹ دی ۱۳۵۶ش در قم به گسترده شدن اعتراضات و سرایت آن به شهرهای دیگر انجامید. از این تاریخ به بعد با برگزاری چهلم کشتهشدگان واقعه ۱۹ دی قم و کشته شدن تعدادی در ۲۹ بهمن در تبریز[۱] یکی پس از دیگری با بزرگداشت چهلم کشته شدگان شهرهای دیگر، کشور ایران دستخوش درگیریهای گسترده و سراسری شد. با تشدید اعتراضات مردمی، محمدرضا پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش ایران را ترک کرد.[۲]
امام خمینی که از عراق به پاریس هجرت کرده بود و با مصاحبهها و پیامهای خود انقلاب را رهبری میکرد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ش به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن همان سال نظام پادشاهی رسماً سقوط کرد.
مخالفتها با حکومت پهلوی
مخالفت با حکومت محمدرضا پهلوی در ایران از دهه ۱۳۳۰ش آغاز شد. ملی شدن صنعت نفت، مبارزات و ابراز مخالفت توسط آیتالله کاشانی و فعالیتهای انقلابی جمعیت فدائیان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی از این جملهاند.[۳] این مبارزات به استثنای حرکت فدائیان اسلام، در راستای تغییر حاکمیت در ایران نبودند و عمدتا در مدتزمانی کوتاهی جریان داشتند. فدائیان معتقد بودند که حرکت کلی حکومت بر خلاف دین اسلام و مذهب تشیع است.[۴] تا اواسط دهه ۱۳۴۰ش مخالفت مؤثری با حکومت پهلوی رخ نداد و قدرت مطلق سیاسی و اجتماعی در اختیار شاه بود. پس از آغاز این دهه بود که رخدادهایی موجب آغاز اعتراضات علما و در پی آن عموم مردم ایران در برابر حکومت گردید.[۵]
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ش لایحهای با عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی به تصویب هیئت دولت رسید.[۶] این قانون در موادی مربوط به انتخابات، شرط مسلمان و مرد بودن را از کاندیداها و انتخابکنندگان و نیز سوگند انتخابشوندگان به قرآن را حذف کرده بود.[۷] تصویب چنین مواردی مخالفتهای صریح علما بهویژه آیتالله خمینی را در پی داشت. پس از جلسهای مشورتی آیتالله خمینی، آیتالله محمدرضا گلپایگانی و آیتالله سید کاظم شریعتمداری، طی تلگرافهایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشته و خواهان الغای سریع این مصوبه شدند.[۸] رژیم در هفتم آذر همان سال، طی جلسهای لغو تصویبنامه ۱۳۴۱/۷/۱۶ را اعلام و علما و مراجع قم را شبانه و طی تلگرف از تصمیم خود آگاه کرد.[۹]
انقلاب سفید
سال ۱۳۴۲ش محمدرضا پهلوی پروژهای با عنوان انقلاب سفید آغاز کرد و قانونی در شش بند اصلی که بعدها به هجده بند رسید را در معرض رفراندوم عمومی گذاشت. برخی تغییراتی که قرار بود در سایه این انقلاب رخ دهد عبارت بودند از: اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی؛ ملی کردن جنگلها و مراتع؛ تبدیل کارخانههای دولتی به شرکتهای سهامی و فروش سهام آنها جهت تضمین اصلاحات ارضی؛ مشارکت کارگران در سود خالص کارخانهها؛ تجدیدنظر اساسی در قانون انتخاب به منظور اعطای حقوق کامل و برابر سیاسی به زنان؛ ایجاد سپاه دانش، به منظور سوادآموزی و اشاعۀ فرهنگ در روستاها.[۱۰]
بار دیگر آیت الله خمینی اعتراض خود را آشکار نمود و در پاسخ به استفتایی در زمینه رفراندوم به دو اشکال شکلی و ماهوی اشاره کرده بود:
اشکالات شکلی عبارت بودند از: عدم پیشبینی رفراندوم در قانون اساسی و در نتیجه عدم صلاحیت رژیم در برگزاری آن، ناآگاهی مردم از ماهیت پنهان انقلاب سفید، ارعاب و تطمیع مردم توسط رژیم برای شرکت در انتخابات، احتمال تقلب در رأیگیری.[۱۱]
از لحاظ ماهوی: این پروژه از آنجا که با مشورت و هماهنگی آمریکا و غرب شکل گرفته بود در نتیجه با استقلال کشور در تضاد و در راستای منافع بیگانگان پیش خواهد رفت.[۱۲]
دوم بهمن ۱۳۴۱ش امام در اعلامیهای مخالفت با این طرح و رفراندوم را با ذکر دلایل اعلام کرد و انقلاب سفید را در برابر احکام اسلامی بیاعتبار دانست.[۱۳] همزمان چند تن از مراجع دیگر مانند گلپایگانی، خویی، خوانساری، بهبهانی و شریعتمداری نیز اعلامیههایی در محکومیت و تحریم رفراندوم منتشر کردند.[۱۴] شاه که در یک سخنرانی تبلیغاتی مخالفان را ارتجاع سیاه خطاب کرده بود[۱۵] روز ۴ بهمن به قم سفر کرد ولی هیچ یک از روحانیون برجسته حتی تولیت حرم حضرت معصومه(س( در دوره پنجم، ابوالفضل مصباح التولیه (۱۳۳۲/۲/۲۸– ۱۳۴۴/۱۲/۳)در مراسم استقبال حاضر نشدند.[۱۶] شاه از زیارت حرم نیز خودداری کرد و در برابر صحن طی نطق تندی، مجددا به روحانیت توهین کرد و این گروه را مانع پیشرفت خطاب کرد. رفراندوم در ۶ بهمن انجام گرفت. حکومت اعلام کرد که با استقبال پرشور و بینظیر روبرو گردیده و با ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار رأی موافق در مقابل ۴ هزار و ۱۵۰ رأی مخالف به تصویب ملت رسید.[۱۷] روحانیون در مواجهه با این وضعیت به پیشنهاد امام خمینی تصمیم گرفتند که ماه رمضان آن سال را که از روز بعد از رفراندوم شروع میشد بهعنوان اعتراض به دولت، از رفتن به مساجد خودداری نمایند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان مساجد تعطیل شود.[۱۸]
به دنبال تنشهای ایجاد شده، آیت الله خمینی طی اعلامیهای اعلام کرد: «دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریهٔ اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد. لذا اینجانب عید نوروز را بهعنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم.»[۱۹]
عصر ۲ فروردین ۱۳۴۲ مصادف با شهادت امام صادق(ع)، (۲۵ شوال ۱۳۸۲ق) مجلس سوگواری از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شد. تعدادی از وابستگان شاه در دو گروه ۷۰ و ۳۰ نفری در دو طرف مجلس قرار گرفته بودند و به نوبت صلوات میفرستادند.[۲۰] پس از پایان سخنرانی حاج شیخ مرتضی انصاری(۱۳۲۱یا ۱۳۲۳-۱۳۹۱ق. خطیب مشهور شیعه) یکی از آنها فریاد زد «برای سلامتی شاهنشاه آریامهر صلوات» مردم به هیجان آمدند و درگیری شروع شد.[۲۱] کماندوها و افراد حکومت به هر طلبهای که میرسیدند از وی میخواستند که «جاوید شاه» بگوید سپس وی را زیر مشت و لگد گرفته و کتک میزدند. عدهای طلاب به طبقه فوقانی مدرسه رفته و با پرتاب سنگ و آجر به کماندوها حمله کردند. مهاجمان به طبقه بالا رفته و در آنجا ضمن درگیری و مضروب ساختن تعدادی از آنها، چند نفر را از جمله سید یونس رودباری از بالا به پائین انداختند.[۲۲] مأموران شاه کتابها را پاره کردند و لوازم و اثاث طلاب را به میان صحن مدرسه ریختند.[۲۳] در پی این جریان آیت الله خمینی اعلامیه علیه شاه صادر کرد: «اینان با شعار «شاهدوستی» به مقدسات مذهبی اهانت میکنند. شاهدوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاهدوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام و محو آثار اسلامیت... با این احتمال، تقیه، حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب...»[۲۴]
آیت الله خمینی در بعد از ظهر عاشورای سال ۱۳۸۳ق (۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ ش) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنانی پس از شرح رخداد کربلا با تشبیه حمله مدرسه فیضیه به این واقعه، شاه را مورد انتقاد قرار داد.[۲۵] در پی این سخنرانی، نیروهای حکومت پهلوی وی را دستگیر و شبانه به تهران بردندسید حسن طباطبایی قمی از مشهد و بهاءالدین محلاتی از شیراز دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.[۲۶] صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و سایر شهرها در واکنش به دستگیری امام خمینی دست به اعتراض زدند. مأموران نظامی به تظاهرکنندگان تیراندازی کرده و معترضان نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. علما هم با ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه اعتراض خود را ابراز نمودند.[۲۷] برخی از علما نیز به تهران مهاجرت کردند.[۲۸] در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ش، پس از سالگرد واقعه فیضیه آیت الله خمینی آزاد شد و به منزل خود در قم منتقل شد.[۲۹]
مخالفت امام خمینی با کاپیتولاسیون
سخنرانی در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون
در تیر ۱۳۴۳ محمدرضا شاه به آمریکا رفت و مورد استقبال مقامات آمریکایی قرار گرفت. حاصل این سفر و مذاکرات اعطای کمکهای نظامی آمریکا در برابر وضع قانون کاپیتولاسیون( به فرانسوی capitulations) یا مصونیت قضایی نظامیان آمریکا در ایران بود. [۳۰] ۲۱ مهر سال ۱۳۴۳ مجلس شورای ملی لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد. ۴ آبان ۱۳۴۳ آیت الله خمینی در سخنرانی تندی به انتقاد پرداخت: "اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند... دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد...".[۳۱] به دنبال این سخنرانی، آیت الله خمینی شب ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ش شبانه دستگیر و بلافاصله به ترکیه تبعید شد. لایحه کاپیتولاسیون با انقلاب ۵۷ و تشکیل شورای انقلاب ملغی شد.[۳۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اوجگیری و پیروزی انقلاب
در۱۱ آبان سال ۱۳۵۶ش سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی، به طرز مشکوکی در نجف درگذشت.[۳۳] مخالفان حکومت پهلوی، دستگاههای امنیتی را عامل قتل او میدانستند. با برگزاری مجالس بزرگداشت برای او، مخالفتها در ایران اوج گرفت.[۳۴]
ایران و استعمار سرخ و سیاه» نام مقالهای بود که در ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات با امضای «احمد رشیدی مطلق» منتشر شد. این مقاله که با نام مستعار نوشته شده بود،[یادداشت ۱] حاوی مطالبی تند علیه آیتالله خمینی بود و او را مردی «بیاعتقاد» و «وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری» نامیده بود. انتشار این مقاله با اعتراضات زیادی روبرو شد و نقطه عطفی در شتاب گرفتن ناگهانی اعتراضات به حکومت پهلوی شد.[۳۵] مأموران دولتی در ۱۹ دی ۱۳۵۶ش. به مردم و روحانیون معترض قم تیراندازی کردند و تعدادی از مردم نیز کشته شدند. اعتراض مردم شهرهای دیگر به این کشتار باعث شدت گرفتن درگیریها و اعتراضات شد. در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ش مأموران دولتی تعداد زیادی از تظاهر کنندگان را در میدان ژاله(میدان شهدای کنونی)تهران کشتند.
امام خمینی در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۵۷ش مجبور به ترک عراق[۳۶] و اقامت در فرانسه شد.امکانات ارتباطی در فرانسه باعث تقویت ارتباط انقلابیون با رهبری انقلاب شد. در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش محمدرضا پهلوی مجبور به خروج از کشور شد و کمتر از بیست روز در ۱۲ بهمن امام خمینی پس از ۱۴ سال و ۸۹ روز تبعید به ایران بازگشت و ده روز بعد، در ۲۲ بهمن نظام سلطنتی پهلوی به طور رسمی سقوط کرد.[نیازمند منبع]
باورهای شیعی در انقلاب
رهبری انقلاب اسلامی مرجع تقلید بود و سایر رهبران مبارزه نیز تحصیلکردگان حوزه علمیه بودند. بسیاری از مراجع تقلید وقت نیز با انقلاب همراهی میکردند. تعداد زیادی از اساتید و مدرسان حوزههای علمیه به خصوص حوزه علمیه قم جزو مبارزان بودند و بیانیههایی علیه سلطنت پهلوی صادر میکردند.[۴۱]
مهمترین راهپیماییها علیه نظام سلطنتی در روزهای تاسوعا و عاشورا سال ۱۳۵۷ش اتفاق افتاد که مردم برای عزاداری واقعه کربلا و امام حسین(ع( به خیابانها آمده بودند. مساجد و حسینیهها از پایگاههای اصلی مخالفان به شمار میرفتند.[۴۲]
یکی از مهمترین شعارها و خواستههای انقلابیون طلب حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی بود.
نظریه ولایت فقیه از مبانی نظری انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی است. بر اساس این نظریه حکومت و اداره جامعه بر عهده فقیهان است و شخص دیگری نمیتواند متولی حکومت باشد. امام خمینی که رهبری بخش مهمی از مخالفتها با حکومت پهلوی را داشت در دوران تبعید در نجف، نظریه ولایت فقیه را تببین کرد. مجموعه گفتههای او به صورت کتاب و جزوه و نوار کاست به ایران رسید.
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی در دوره غیبت حضرت حجت سلام الله علیه. ولایت فقیه به معنای زمام داری جامعه ی اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعه ی اسلامی میباشد.
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی پس از ائمه ی طاهرین علیهالسّلام . ولایت در این اصطلاح به معنای حکومت و زمام داری امور جامعه است و ولایت فقیه به مفهوم زمام داری جامعه ی اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعه ی اسلامی میباشد. سؤال اصلی بحث ولایت فقیه این است که در زمان غیبت امام معصوم علیهالسّلام چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری طاغوت تن دهد یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و زهد و تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد به رهبری امت اسلامی بپذیرد؟
در واقع ولایت فقیه به همین معناست که با وجود معصوم علیهالسّلام باید او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را بر عهده دارد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم (آنارشیستها معتقدند بشر میتواند زندگی خود را با اصول اخلاقی اداره کند و احتیاجی به دستگاه حکومت ندارد.) و تعبد به حاکمیت طاغوت نشود و احکام و ارزشهای الهی در جامعه عملی گردد.
نظریه ی ولایت فقیه و شکل متکامل و شفاف آن یعنی ولایت مطلقه ی فقیه، هر چند مبتنی بر مبانی و آموزههای دینی بوده و دارای پیشینه ی تاریخی طولانی تا عصر امامان معصوم علیهالسّلام میباشد، ولی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ی ولایت فقیه ـ که به عنوان تنها شکل مشروع حکومت در زمان غیبت از سوی امامان معصوم علیهالسّلام معرفی شده است ـ در ابتدا و برخورد ملموس و عینی این نظریه با واقعیات جامعه در عرصه ی مدیریت جامعه ، باعث تکامل و تبیین هر چه بیشتر اختیارات ولی فقیه و زوایای پنهان آن در قالب نظریه ی «ولایت مطلقه ی فقیه» شد.
همه ی فقیهان شیعه در ابواب گوناگون فقهی تاکید کردهاند که احکام اسلام در میان مردم تعطیل بردار نیست و همیشه باید اجرا شود. این کار در دوران غیبت نیز در صورت امکان و توانایی بر عهده ی فقیهان جامع الشرایط است.
هر چند مساله ی ولایت فقیه، بحثی کلامی است، ولی جنبه ی فقهی آن سبب شده است فقیهان از همان آغاز در ابواب گوناگون فقهی، درباره ی آن بحث کنند. موضوع ولایت فقیه در هر یک از مسایل اجتماعی مانند: جهاد، تقسیم غنایم ، خمس ، زکات ، سرپرستی اطفال، اموال محجور، شخص غایب، امر به معروف و نهی از منکر ، حدود ، قصاص ، تعزیرات و مطلق اجرای احکام انتظامی اسلامی، بحث میشود.[۱]
سخن اصلی این است که در اصل اثبات ولایت، جای هیچ گونه سخنی نیست و همگان، آن را پذیرفتهاند. آن چه در این اواخر مورد تردید قرار گرفته، این است که آیا ثبوت ولایت یک تکلیف شرعی است یا این که منصبی الهی و نیابت از امام معصوم علیهالسّلام میباشد؟[۲]
همه ی فقیهان در طول یازده قرن گذشته، هم سخن با یکدیگر، ولایت فقیه را به معنای مسؤولیت و سرپرستی امور یاد شده، دانستهاند و گفتهاند که بر حسب مورد، شیوه ی این مسؤولیت و سرپرستی، تفاوت خواهد داشت. هر چند بعضی فقیهان بسیار اندک و برخی دیگر به تفصیل، به موضوع ولایت پرداختهاند، ولی بحث فراگیری درباره ی آن در کتابهای فقهی پیشینیان دیده نمیشود.
دلیل این وضعیت را باید در موارد زیر دانست: ۱) شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر تاریخ گذشته ی سرزمین-های اسلامی، ۲) سلطه ی حکومتهای جائر و ۳) ناممکن بودن طرح چنین مباحثی از نظر مهیا نبودن شرایط حاکمیت فقیهان.[۳] [۴]
باید گفت: فقیهان با وجود اختلاف نظر در این زمینه، در اثبات نوعی ولایت برای فقیه جامع الشرایط، اتفاق نظر دارند و آرای فقیهان در زمینه ی ولایت و دامنه ی اختیار آن در زمان غیبت در کتابهایی جداگانه گردآوری شده است.[۵]
امام خمینی در کتاب ولایت فقیه، به بررسی موضوع و شرح دیدگاه خویش درباره عناوینی نظیر لزوم تشکیل حکومت و ولایت فقیه به استناد اخبار پرداخته و در فرازی از آن مینویسند:
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارکوتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود، و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند. و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیهالسّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، میتوانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند. [۶]
وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه (علیهمالسّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچکس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهمالسّلام) و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. بهعبارتدیگر، «ولایت» موردبحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهای خطیر است.
ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیهالسّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد. [۷]
از دیدگاه امام خمینی، فقیه در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد. لیکن با توجه داشت که ولایت موضوعی متفاوت از تولی امور و تشکیل حکومت است و این دو را متفاوت از یکدیگر باید دید زیرا تولی امور توسط فقیه و تشکیل حکومت مشروط به شرطی است که ولایت مشروط به آن نیست و همین امر آن دو را متمایز میکند.
به همین جهت ایشان در پاسخ به این استفتاء که «در چه صورت فقیه جامعالشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» میفرمایند:
بسمه تعالی ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی [۸]
از اینروی میتوان گفت در دیدگاه فقهی و سیاسی امام خمینی، ولایت فقیه فینفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رای آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعاً ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد.
ایشان حتی نسبت به بعض مراتب ولایت مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، اعلم بودن فقیه هم لازم نیست[۹] و در امر تقلید است که معتقدند در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط[۱۰] همچنین در قاضی میفرمایند اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آنها موجب حرج نیست. [۱۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دهه فجر انقلاب اسلامی به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود
۱۲ بهمن روز ورود روحالله خمینی به ایران
در روز ۱۲ بهمن بزرگترین استقبال در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آيتالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل آيتالله خمينی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. او پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم قبرستان بهشت زهرا شد و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.
در روز ۱۲ بهمن استقبال قابل توجهی در تهران برگزار شد؛ بر اساس گزارشهایی طول جمعیت استقبالکننده از روحالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل سید روحالله خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. او پس از ورود به فرودگاه و سخنرانی، طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم بهشت زهرا شد و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن کشتهشدگان انقلاب بود شد و سخنرانی خود را نمود که مخالفان جمهوری اسلامی ایران معتقد هستند که روحالله خمینی وعدههایی به مردم داد که بعضی از آنها هرگز عملی نشدند.[۲]
بازگشت سید روحالله خمینی به ایران، واقعهای در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که طی آن در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ سید روحالله خمینی پس از ۱۴ سال تبعید از فرانسه به ایران بازگشت و در تهران مورد استقبال نزدیک به سه میلیون ایرانی قرار گرفت. این روز در تقویم رسمی ایران با عنوان آغازین روز دهه فجر، مشخص شدهاست.[۳][۴]
وقایع ۱۳ بهمن
1- آیتالله خمینی در جمع روحانیون بیاناتی را ایراد کرد. او در قسمتی از این سخنرانی گفت: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود... هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند. ۲- رادیو مسکو: دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکائیها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.
وقایع ۱۴ بهمن
ساعت ۹ بامداد روز شنبه ۱۴ بهمن در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات آیتالله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ خمینی به این شرح بود:
کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هر چه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته میشود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.
وقایع ۱۵ بهمن
خمینی طی یک سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.
وزرای خارجه آمریکا و انگلیس طی دیدار دیوید اوئن از ژاپن، در مورد اوضاع ایران به گفتگو نشستند. بغداد نیز با اعزام هیأتی به عربستان، به بررسی اوضاع ایران و منطقه پرداخت.
ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران، با اتمام مأموریت حساس خود و مذاکرات مکرر با مقامات ایرانی، عازم آمریکا شد. سخنگوی وزرات خارجه آمریکا گفت: هایزر سعی کرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. وی به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وی به احساسات ضد آمریکایی در ایران دامن میزد.
همافران نیروی هوایی در بهبهان به عنوان طرفداری از خمینی، دست به راهپیمایی زدند.
سیدمحمدباقر صدر با ارسال نامهای از عراق برای خمینی، از اعتراضات ایران حمایت کرد.
به مناسبت ورود خمینی به ایران، از سوی مرعشی نجفی تلگرافی برای او ارسال شد.
تذکر: برژنف از سیزدهم تا هفدهم ژانویه ۱۹۷۹، مطابق با بیست و سوم دی ماه ۱۳۵۷، در بلغارستان بهسر میبردهاست.
جواد شهرستانی، شهردار تهران در حضور خمینی استعفا کرد. خمینی سپس وی را مجدداً به عنوان شهردار منصوب کرد. جواد شهرستانی از سوی دولت بختیار ممنوعالخروج شد.
گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورا با خمینی دیدار کردند.
وقایع ۱۶ بهمن
آیت الله خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را توضیح داد و افزود برگزاری همهپرسی دربارهٔ تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.[۱۸]
وقایع ۱۷ بهمن
خمینی در سخنان خود گفت: کار عاقلانه و مفید به حال کشور این است که بختیار و ارتش در مقابل انقلاب ۱۳۵۷، عکسالعملی مثبت داشته باشند.
در پاسخ به پیامهای تشکر از سوی مردم یا شخصیتها و گروههای مختلف به مناسبت ورود خمینی به کشور، از سوی او پیام تشکری خطاب به عموم انتشار یافت.
بازرگان موقتاً از رهبری نهضت آزادی کنارهگیری نمود و به مدرسه علوی نقل مکان کرد.
تذکر: در حکم نخستوزیری خمینی از وی خواسته شده بود تا بدون وابستگی حزبی و گروهی به پست نخستوزیری اشتغال یابد.
دکتر سعید، رئیس مجلس شورا، در جلسه آن روز مجلس اظهار داشت: بازگشت خمینی، مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوشآمد میگویم.
لایحه محاکمه وزرای سابق و انحلال ساواک، در جلسه مجلس شورا به تصویب رسید.
در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند.
فلسفی پس از هشت سال ممنوعیت از سخنرانی، در حضور خمینی و مردم دیدارکننده با او، سخنرانی کرد.
وقایع ۱۸ بهمن
سید روحالله خمینی در دیدار با روحانیون شهر اهواز گفت: ادامه نهضت یک تکلیف است.
فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمیدهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد.
سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی کرد.
راهپیمایی ۱۹ بهمن
روز نوزدهم بهمن ماه بزرگترین راهپیمایی انقلاب صورت گرفت.[۱۹] در قطعنامه پایانی راهپیمایی نخستوزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تأیید شد.[۱۹]
وقایع ۲۰ بهمن
در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رئیس دولت موقت را گوش بدهند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به کنارهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در پایان همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.[۲۰]
وقایع ۲۱ بهمن
روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همهجانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشکر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشکر گارد حکم جهاد خواهد داد.[۲۱] در این روز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ به موجب این اعلامیه رفتوآمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راه بندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند.[۲۲]
وقایع ۲۲ بهمن
در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم درآمد.[۲۲] در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباسآباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.[۲۳]
ساعت۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن۱۳۵۷ شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک (ستاد بزرگ ارتشتاران) تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قرهباغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی،احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیباللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی،اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری ،پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد،ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی .[۲۳] ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قرهباغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثراً موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بیطرفی ارتش تهیه و به امضا رسید.[۲۴] پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک و پانزده دقیقه بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه رادیو تلویزیون را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از رادیو تلویزیون ملی اعلام شد.[۲۴]
مراسم دهه فجر
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یابودهای زیادی انجام میگیرد. همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است همواره در طول دهه فجر برگزار میشود. در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای سید روحالله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شدهاست، راهپیماییهایی در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود. همه ساله مصادف با این روز مراسم ویژهای در سراسر ایران با حضور مقامات کشوری و لشکری برگزار میگردد و زنگ انقلاب در مدارس نواخته شده و سوت کشتیها، قطارها و ناقوس کلیساها در ساعت ۹ صبح این روز به صدا درمیآید.
در سال ۱۳۹۰ نیروی هوایی ارتش در فرودگاه مهرآباد صحنه ورود و پیاده شدن خمینی را با استفاده از ماکت مقوایی وی بازسازی کرد[۲۵] و این مراسم با ادای کامل تشریفات نظامی انجام گردید. همچنین حمیدرضا حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش و عدهای دیگر در مراسمی با نام گلبانگ انقلاب در مدرسه رفاه شرکت کردند که در این مراسم نیز ماکت مقوایی خمینی دیده میشد.[۲۶]
استفاده از ماکت مقوایی در مراسم دهه فجر این سال باعث گردید عکسهای منتشر شده از مراسم نام برده مورد توجه ویژه رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک قرار گیرد.[۲۷]
راهپیمایی ۲۲ بهمن
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. همچنین در سازمانها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها میشود. صدا و سیمای ایران نیز غالباً به پخش نماهنگها و تصاویر مربوط به روزهای مبارزات و تظاهرات میپردازد.
همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار میشود.
در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای خمینی به ایران، در ساعت ۹ و 27دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شدهاست، راهپیمایی حامیان حکومت ایران در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
ثبت وقایع انقلاب بر فراز دکهها
کد محتوا: ۳۹۵۵۴۷
تاریخ: ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۵
آزیتا حسینزادهعطار| روزبهروز وقایع انقلابی مشهد در سال57 و 58 را میتوان لای کتاب صحافیشده با جلد خردلی گلداری دید که روزی موکت منزل خانوادهای انقلابی در خیابان دکتر بهشتی بوده است؛ 270فریم عکس در 68صفحه سیاهرنگ که رشادت غیورمردان و زنان انقلابی را از شهریور57 تا خرداد58 به تصویر کشیده است، آن هم به ترتیب روزهای تقویم. حسین ارشادی و مسعود، برادر شهیدش، و کل اعضای خانواده دهنفرهشان و حتی خواهرتهتغاریاش که زمان پیروزی انقلاب ششهفتساله بود، پای ثابت اغلب راهپیماییها و برنامههای انقلابی مشهد بودند. حسین عکاس و گردآورنده عکسهای این آلبوم است که شاید لحظههای کمتردیدهشده یا اصلا دیدهنشده از دلیریهای انقلابیها باشد. خودش میگوید: با اینکه 46سال بهعنوان مدیر مدرسه خدمت کردم، این روزها بزرگترین افتخارم این است که خدمتگزار انقلاب هستم. آن روزها اصلا به ثبت این واقعه بزرگ و تاریخی ملت ایران فکر نمیکردم؛ فقط فکرم این بود که همه آن جوانمردیها و جانفداییها و همدلیهای مردم را برای پیروزی انقلاب و آمدن امام(ره) در دفتر خاطراتی شخصی ثبت کنم و یادگاری نگه دارم، بیآنکه بدانم روزی همان عکسها در کتاب وقایع انقلابی مشهد، هفتادصفحه را به خود اختصاص میدهد و مرکز اسناد، تصاویر و نگاتیوهایم را مانند گنجی در خزانه عکسهای خاصش نگهداری و مراقبت میکند.
ثبت انقلاب روی دکههای زرد تلفن
درست است که دوربین را از زمانیکه در سپاهدانش معلمی میکرد، دارد اما برای حسین ارشادی نقطه عطف انس با دوربین، همان صحنههای زیبای تکرارنشدنی رشادتهای مردم مشهد بود که بی هیچ ترسی از تانک و گلوله ضدانقلابیها به وقوع میپیوست.
او میگوید: از شهریور57 عکاسی از وقایع انقلاب را شروع کردم؛ سعی کردم هر واقعه و تظاهراتی از مشهد و حال و هوای آن روزها را با لنز دوربینم ثبت کنم. آرشیوی از روزنامهها، اطلاعیهها و اعلامیهها، از گروههای انقلابی و غیرانقلابی و کمونیسم و غیرکمونیسم، جمع کرده بودم که همه را بههمراه نگاتیو عکسهایم به مرکز اسناد آستان قدس رضوی سپردم.
او خاطرات بسیاری از ثبت وقایع انقلاب دارد اما 9دی57 از آن روزهایی است که هیچکس فراموش نمیکند؛ «اول کارمندان استانداری اعتصاب کردند. بعد ارتش، استانداری را محاصره کرد و مردم به نفع آنها راهپیمایی کردند و بهسمت ارتش هجوم آوردند و به ارتشیها گل میدادند. وقتی ارتش جمعیت را دید، متوجه شد دیگر نمیتواند کاری کند و نیروهای ارتش به ظاهر به مردم پیوستند. مردم شعار میدادند «ارتش به ما پیوسته، کمر شاه شکسته». همه خوشحال بودند و ریختند روی تانکها. حتی آیتا.... خامنهای و شیخعلی تهرانی و حجتالاسلاموالمسلمین هاشمینژاد بالای تانکها بودند. من مثل خیلی از زمانهای دیگر، وقایع را از روی دکه زرد تلفنهای قدیمی ثبت میکردم که ناگهان دیدم از میدان تقیآباد، ماشینهای ارتش با چراغهای قرمز میآیند و تیر هوایی میزنند. مردم همه در خلاف جهت فرار کردند و من خودم را از بالای کیوسک پایین انداختم و زیر دست و پای مردمی که درحال فرار بودند، رفتم. آنقدر نگران دوربینم بودم که بهجای نجات خودم، دوربین را بالا گرفته بودم. مردم دست من را گرفتند و با خود کشیدند و بردند. خبر رسیده بود به ستاد ارتش که ارتشیها به مردم پیوستهاند؛ البته برخی از آنها برای اینکه خودشان را شاهی جا بزنند، تانکها را روشن کردند و لولههای آن را سمت مردم نشانه رفتند. تقریبا همه کسانی را که بالای تانکها بودند، زدند و مردم را درو کردند؛ آنجا به اندازه یک کامیون کفش و چادر و دمپایی از مردم جا ماند. خیلی از مردم سرهایشان زیر چرخهای زنجیری (شنی) تانکها رفت و شهید شدند.
9شهریور 1357
برگزاری راهپیماییها در مشهد از همین روز اوج گرفت. روز 9شهریور، تظاهرات در خیابان طبرسی توسط مأموران رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد؛ تظاهراتی که به مناسبت چهلمین روز واقعه مدرسه علمیه نواب و در ماه رمضان برگزار شد. در این راهپیمایی مهندس علیرضا مهدیزادهحکاک، هنگام اعتراض به مأموران و درخواست از آنها برای شلیکنکردن به مردم، از ناحیه سینه هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. رضا حسنزاده، دیگر شهید این روز است که دانشآموز بود و در میدان طبرسی به شهادت رسید. در ادامه مسیر، تظاهرات تا مدرسه نواب ادامه داشت و آنجا حجتالاسلام هاشمینژاد سخنرانی کرد و چون از سال42 ممنوعالمنبر بود، گفت: «ببینید نیروهای نظامی، ارتش و ساواک! من ایستادهام و دارم صحبت میکنم. فکر نکنید به منبر رفتهام!».
8 آبان1357
تظاهرات مردم در اعلام همبستگی با کارمندان بیمارستان 6بهمن و تغییر نام آن به بیمارستان هفدهشهریور.
15 آبان1357
اعتصاب غذای 48ساعته فرهنگیان برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی و اعتراض به نخستوزیری ارتشبد غلامرضا ازهاری و اعلام همبستگی مردم در استادیوم سعدآباد. در این مراسم، استادیوم سعدآباد توسط مردم به ورزشگاه تختی تغییر نام داد. در این روز مردم در ابتدا سر مجسمه شاه در استادیوم را کندند، سپس مجسمه را به پایین انداختند. ازهاری تازه نخستوزیر شده و همان روزها در مجلس سخنرانی کرده بود که «آقا این شعارها و تظاهراتهایی که خبرش را میشنوید، همه نوار ضبط شده است و واقعی نیست.» درپی همین ماجرا در آن روز، مردم در استادیوم سعدآباد شعار میدادند: «ازهاری گوساله، نوار که پا نداره!».
3 دی 1357
در تاریخ دوم دیماه، مردم به نیروهای پایداری (پدافند غیرعامل) ارتش در پشت چهارراه شهدا، روبهروی باغ نادری حمله کردند که مرکز آنها را تصاحب کنند و ارتش هم بهسمت مردم تیراندازی کرد. حسین ارشادی میگوید: اخوی من همان روز بین مردم گیر کرده و چند ساعتی را پشت تنور نانوایی پنهان شد تا اوضاع آرام شود. در روز 3دی مردم بهدلیل واقعه خونین دوم دی ماه و شهادت بیستنفر و مجروحشدن پنجاهتن، از میدان حضرت تا میدان بیمارستان امامرضا(ع) راهپیمایی کردند.
9 دی 1357
ششم دیماه، جمعی از کارکنان استانداری مشهد به انقلابیون پیوستند و در این اداره تحصن کردند. در روز 9دی برخی از علمای مشهد از جمله آیتا... خامنهای، هاشمینژاد و طبسی تصمیم گرفتند برای جلوگیری از تعرض ارتشیها به آنها با جمعی از مردم به استانداری بروند که منجر به تظاهرات بزرگی شد. در این روز، تعدادی از ارتشیها با مردم اعلام همبستگی کردند اما از این اعلام همبستگی و شعار به نفع ارتش چندان نگذشته بود که تانکها و ارتشیها بهسمت مردم شلیک کردند و «یکشنبه خونین» مشهد به وقوع پیوست.
29 دی 1357
همزمان با اربعین حسینی و پایان تحصن کسبه و اصناف مشهد، تظاهراتی ازسوی همه اقشار اعم زنان و مردان و معلولان و کارکنان ادارهها برگزار شد و در آن مردم به سرقتهای شبانه در ساعات حکومت نظامی معترض شدند.
23 بهمن 1357
در این روز افسران پایگاه نیروی هوایی مشهد با مردم اعلام همبستگی و نیروهای ارتش در خیابانها راهپیمایی کردند.
25 بهمن 1357
سرنگونی تاج شاه بر فراز کوه کوهسنگی که بعدها مزار شهدای گمنام شد. در این روز موتورسوارها در خیابانها میچرخیدند و از سر شوق پیروزی بوق میزدند. مردم روی صفحههایی، عکس سر شاه را کشیده بودند و در کوچههای شهر، مسابقه تیراندازی گذاشته بودند و هرکس میتوانست سر شاه را نشانه بگیرد، یک تیر دیگر هم جایزه میگرفت.
ای گروه مبارز! مواظب قهر رژیم باشید
خودش خیلی راحت درباره مسائل آن روزها صحبت میکند، انگار شهادت سرنوشتی بود که همه مردم در آن روزها به چشمشان دیده بودند و مانعی برای حضورشان درخیابانها نمیشد. حسین ارشادی و خانوادهاش هم بارها تهدید شده بودند. حتی پدرش را یکبار در جریان تظاهرات گرفته بودند و بعداز دو روز، خانواده توانست آزادش کند. تعریف میکند: یک بار برای سخنرانی دور حرم نشسته بودیم که یکدفعه یک برگه چهارتاشده افتاد کنارم. کاغذ را که باز کردم، دیدم خطاب به خانواده 10نفره ما نوشته بود «ای گروه مبارز» (نام پدرم و اخویهایم را با مشخصات ظاهری چهره و لباس آنها) آورده بود و تهدید شده بودیم که مواظب قهر رژیم باشیم و تأکید کرده بودند که «همه شما را اعدام خانوادگی میکنیم.»
خانواده ارشادی آن زمان پنجبرادر و سه خواهر بودند که همراه مادر و پدرشان در راهپیماییها شرکت میکردند. حاجحسین میگوید: چون همه با هم همراه میشدیم، کسی در خانه نبود که ما نگرانش باشیم. گاهی مادرم برای پخت ناهار به خانه میرفت و او هم اغلب درکنارمان بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
خامنه ای خمینی دیگر است
سرویس سیاسی ـ
گفتند کار انقلاب تمام است اما دیدند خامنهای خمینی دیگر است...
«در تاریخ پُرماجرای انقلاب، هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن، مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه آنان، با دستی پُرمعجزه و دلی به عمق و وسعت دریا، در میان مردمی شایسته و چشم به راه، چون آیه رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت برکشید. و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، طوفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه غم واندوه فرود آورد. ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیمگریست. در آن روز، خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن، هزار چشمه نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود؛ روحی عروج کرد که با نَفَس روحاللهیاش، پیکر ملت را جان بخشیده بود؛ حنجرهای خاموش شد که نَفَس گرمش، سردی و افسردگی از جهان اسلام زدوده بود؛ لبانی بسته شد که آیات الهی عزت و کرامت را بر مسلمین فروخوانده و افسونِ یأس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود.» (بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره))
از 14 خرداد 1368 تا امروز و تا فرداها، جاودانگیِ یاد و حقیقت امام خمینی(ره) محسوس و مشهود است. او که فریاد رسایش در اعماق دل ملتهای مسلمان و غیر مسلمان نفوذ کرد که برای خدا قیام کنید و به نصرت الهی مطمئن باشید. ایشان بنیانگذار مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی اسلامی شدند که ملت ایران با به میدان آوردن عمق ظرفیت و توانمندی خود در مسیر آن حرکت کرد و الگویی برای دنیا شد. در دنیایى که ارزشهاى اخلاقى رو به افول بود، امام ما معنویت را زنده کرد. امام خمینی(ره) بنای سلطنت موروثی ظالمانه و غیر عاقلانه که در کشور ما سابقه چند هزار ساله داشت را برانداختند و نظامی بر اساس اسلام ناب ایجاد کردند. کار بزرگی که بعد از صدر اسلام، سابقه نداشت. بر اساس بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای، «هنر بزرگ و خدمت بیبدیل امام خمینی(ره) این بود كه اسلام را از غربت درآورد.»
خصوصیات منظومه فکری امام خمینی(ره)
بر طبق بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، «منظومه فکری امام خمینی(ره) دارای خصوصیّات کامل یک مکتب فکری و اجتماعی و سیاسی است. اوّلاً متّکی و مبتنی بر یک جهانبینی است که این جهانبینی عبارت است از توحید. همه فعّالیّت او، همه منطق او مبتنی بود بر توحید که زیربنای اصلی همه تفکّرات اسلامی است.»
خصوصیّت دیگر این منظومه فکری «بهروز بودن» آن است مسائل مورد ابتلای جوامع بشری و جامعه ایرانی را مطرح میکرد. «در مکتب فکری امام(ره)، ضدّیت با استبداد و ضدّیت با استکبار حرف اوّل را میزند؛ این آن چیزی است که ملّت ایران هم آن را حس میکرد، ملّتهای مسلمان دیگر بلکه ملّتهای غیر مسلمان [هم] آن را حس کردند؛ برای همین این دعوت گسترش پیدا کرد.»
رهبر معظم انقلاب درباره این مکتب جامع همچنین بیان داشتهاند: «خصوصیّت دیگر این مکتب فکری این بود که زنده و پویا و پر تحرّک و عملیّاتی بود؛ مثل بعضی ازاندیشهپردازیها و تئوریسازیهای روشنفکرانه نبود که در محفل بحث، حرفهای زیبا و قشنگی است امّا در میدان عمل کارایی ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه امام، عملیّاتی بود؛ قابل تحقّق در میدان عمل بود؛ به همین دلیل هم به پیروزی رسید و پیش رفت؛ این حرکت، مسیر تاریخ کشور ما را عوض کرد.»
معنویت، عقلانیت، عدالت
سه بُعد اساسی مکتب امام خمینی(ره)
معنویت، عقلانیت و عدالت، سه بُعد اساسی مکتب امام خمینی(ره) است. رفتار و منش امام(ره) مبتنی و مشتمل بر این سه اصل بود. ایشان عارفی واصل و اهل خشوع و ذکر بودند. به نصرت الهی اطمینان داشتند. در بُعد عقلانیت، اهل به کار گرفتن خرد و تدبیر بودند. تکیه به آراء مردم از مظاهر عقلانیت امام راحل بود. در حالیکه قرنهای متمادی حکومتهای استبدادی در کشور ما وجود داشت، امام خمینی(ره) حضور و مشارکت مردم در اداره کشور را به یک حقیقت روشن تبدیل کردند. مردم پای صندوقهای رأی میآیند و منشأ تشکیل مجلس شورای اسلامی، دولت، مجلس خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی شهر و روستا میشوند. عدم اعتماد به دشمن و سرسختی در برابر دشمن مهاجم، نمونه دیگری از عقلانیت امام خمینی(ره) است. ایشان واقف بودند که عقبنشینی مقابل دشمن به پیشروی او میانجامد. امام ما روح خوداتکایی و خودباوری را در ملت دمید و این یک مظهر دیگر عقلانیت ایشان است. دشمن از آغاز ورود خود به این کشور، به ملت ما القا کرد که قادر به پیشرفت نیست و اگر قرار باشد کار چشمگیر و مهمی انجام شود، به دست غربیها باید صورت بگیرد اما امام خمینی(ره) به مردم روح اعتماد به نفس داد و پیشرفت ما در زمینههای مختلف علمی و صنعتی به دلیل همین روحیه «ما میتوانیم» است. ایشان خبرگان ملت را از طریق انتخابات مأمور تدوین قانون اساسی کردند. سپس قانون اساسی را در معرض آراء مردم قرار دادند و اینگونه پایههای نظام را مستحکم ساختند. این مهم نیز از دیگر مظاهر عقلانیت امام خمینی(ره) بود. مظهر اساسی معنویت امام راحل، اخلاص ایشان بود. امام ما از آغاز مبارزه، بر اساس تکلیف الهی و برای خدا پیش رفتند. میفرمودند عالَم، محضر خداست. ایشان در بُعد عدالت، تأکید به رسیدگی به محرومان داشتند و بارها تعابیر «پابرهنگان» و «کوخ نشینان» را بیان داشتند و به مسئولین تأکید میکردند که از اشرافیگری
بپرهیزند.
وقتی از 14 خرداد 1368 پشت سر را نگاه کنیم، راه دشواری را میبینیم که با رهبری و هدایت امام راحل با سلامت پشت سر گذاشتهایم. جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی، شراکت و همدستی ابرقدرتها علیه نظام اسلامی، دسیسههای داخلی، نفوذیهای دشمن، نفوذ لیبرالها، ملیگراها و بیاعتقادان به اسلام و مردم، طراحی كودتا، همان مسیر صعبالعبور بودهاند که گذشتن با موفقیت از آن به خاطر لطف الهی و پیوند محکم مردم با امام بزرگ خود بوده است.
ادامه راه امام(ره)؛ با قوت تمام
پس از غروب آن خورشید فروزان، راه و مرام و اصول ایشان را رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله العظمی خامنهای به زیبایی و با قوت تمام ادامه دادند و مکتب امام(ره) را حفظ و تقویت کردند. انتخاب هوشمندانه و الهی آیتالله العظمی خامنهای از سوی خبرگان ملت به رهبری انقلاب اسلامی در همان روز ارتحال امام امت، عامل مهم تداوم این مکتب و حرکت نورانی بود.
مدیر مسئول کیهان 13 خرداد سال گذشته در ستون «نکته» مشاهدات خود از حال و هوای شب و روزهای ارتحال امام(ره) را اینگونه نوشت؛ «آن شب خبر رسیده بود که حال حضرت امام- رضوان الله تعالی علیه- به شدت رو به وخامت نهاده است. در سپاه آمادهباش داده شده بود. دلها از نگرانی به حنجرهها کوچ کرده بود و چشمها خیس اشک بود. دستها به دعا بلند و هق هقگریهها امان از دعا گرفته بود. آن شب، مسئولیت پیگیری اخبار، مخصوصاً گزارش خبرگزاریهای خارجی به نگارنده سپرده شده بود. آن روزها از موبایل و اینترنت و سایر وسایل و تجهیزات ارتباطی این روزها خبری نبود، چند خط تلفن بود و تلکس خبرگزاریهای خارجی... با برادران سپاهی مستقر در بیت حضرت امام(ره) در تماس دائم بودیم. خبرها تلخ و ناگوار بود. ساعت ۲۲ و بیست و چند دقیقه بود که آن واقعه تلخ و دردناک اتفاق افتاد. یکی از برادران سپاهی مستقر در بیت امام، در حالی که گریه امانش نمیداد گفت «امام رفت»...
آسوشیتدپرس:
«خمینی بعد از غروب دوباره طلوع کرده است»
و دقایقی بعد، تماس گرفته و گفتند قرار است خبر رحلت حضرت امام فردا منتشر شود. صبح فردا- ۱۴ خرداد- وقتی این خبر از رادیو پخش شد که «روح خدا به خدا پیوست» گویی در «صور اسرافیل» دمیدهاند، مردم از پیر و جوان و زن و مرد و کودک بر سرزنان به خیابانها ریختند و ایران سیاهپوش شد... دشمنان بیرونی که سالها در انتظار آن روز بودند، زبان به شادی از کام بیرون کشیدند و خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی اعلام کرد «پایان عمر خمینی، آغاز فروپاشی جمهوری اسلامی است»!...
محل کارم را ترک کردم و به میان خیل عظیم مردم عزادار در خیابانها رفتم. ساعت ۱۱ صبح بود که به محل کارم در سپاه بازگشتم. یکسره به سراغ تلکسهای خبری رفتم... همان خبرگزاری آمریکایی آسوشیتد پرس، با اشاره به حضور یکپارچه مردم در خیابانها و دلهای سوگوار و چشمان اشکبار آنها، در گزارش خود آورده بود «خمینی بعد از غروب دوباره طلوع کرده است».
بزرگمرد دیگری از دودمان پیامبر اسلام(ص)
به باوراندیشکدهها و محافل غربی، رهبری حضرت امام(ره) از نوع رهبری «کاریزماتیک» بود! (با استناد به نظریه ماکس وبر) که در آن کاریزمای رهبر عامل جذب مردم به اوست و مدعی بودند که با ارتحال امام(ره)، کار انقلاب تمام است اما حقیقت آن بود که در رهبری الهی، کانون اصلی جاذبه خدای متعال است و رهبر الهی یک واسطه است که مردم را به سوی او میخواند. به همین دلیل با رفتن امام(ره) رسالت و پیام و حقیقت ایشان ماند و زندهتر شد. رهبری انقلاب اسلامی با ارتحال امام خمینی(ره) به بزرگمرد دیگری از دودمان پیامبر گرامی اسلام(ص) منتقل شد. انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی در دوران رهبری حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رویدادها، حوادث بزرگ و توطئههای سنگین امنیتی، اقتصادی، تبلیغاتی را به خود دید اما با هوشمندی و هدایت ایشان، ایران اسلامی سربلند شد و بسیاری از پیشبینیها و آمال امام راحل به حقیقت پیوست. ایران به قدرتمندترین کشور منطقه با نقش مؤثر و تعیینکننده در عرصه بینالملل تبدیل شد. انقلاب اسلامی ریشهدارتر شد، شاخ و برگ گستراند و جبهه مقاومت تأسیس شد. دشمنان برای خارج کردن سوریه از زنجیره مقاومت ائتلاف کردند اما با تدابیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب شکستی تاریخی خوردند. فتنههای ۷۸ و 88 را به صحنه آوردند و علی رغم پشتیبانی همهجانبه آمریکا و اسرائیل، انگلیس، فرانسه و... با رهبری و تدبیر حکیمانه و شجاعت مثالزدنی حضرت آقا روبهرو شدند و ناکام ماندند. ایران اسلامی به بزرگترین قدرت نظامی منطقه و یکی از بزرگترین قدرتهای نظامی دنیا تبدیل شد.
ایران در فهرست صدرنشینها
در بسیاری از عرصههای علمی و تکنولوژیک در فهرست صدرنشینها قرار گرفتیم؛ دومین کشور دارای توانایی ساخت دریچه قلب در جهان؛ دومین کشور در درمان تالاسمی با شیوه پیوند مغز استخوان؛ سومین تولیدکننده دکلهای انتقال برق؛ رتبه دهم جهانی در فناوری لیزر؛ مقام دوم جهان در زمینه تولید نانو دارو؛ چهارمین کشور در تولید اتانول در دنیا؛ رتبه سوم جهان در صنعت سدسازی؛ نهمین کشور دارای چرخه کامل فناوری فضایی؛ دومین کشور دارای فناوری تولید پهپاد رادارگریز؛ اولین کشور تولیدکننده صنعتی بیوایمپلنت؛ چهارمین قدرت موشکی جهان؛ جزو 10 کشور سازنده زیردریایی در جهان؛ تولیدکننده سریعترین اژدر رادارگریز در جهان؛ دارای مؤلفه استراتژیک خودکفایی در بنزین؛ پنجمین کشور برتر سازنده ربات انساننما؛ چهارمین کشور صاحب فناوری ساخت نیروگاه خورشیدی در جهان؛ اولین سازنده استارتر هواپیما در غرب آسیا؛ چهارمین قدرت دریایی جهان، جزو چند کشور تولیدکننده واکسن کرونا و... مقتدای انقلاب راه امام(ره) را ادامه میدهند و تسلیم زورگویی و باجخواهی دشمنان اسلام و انقلاب نشدند. دشمنانی که در مقابل این حکمت و شهامت احساس استیصال میکنند و این حقیقت درخشان را میبینند که «خامنهای خمینی دیگر است».
ملت وفادار، آگاه و مبارز ایران اسلامی امروز پرانگیزه و امیدوار در گام دوم انقلاب، با شناخت درست از راه و مرام و اصول امام(ره)، گوش به فرمان رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای برنامه دشمن برای توقف پیشرفت ایران را ناکام گذاشتهاند و به سوی تشکیل تمدن نوین اسلامی در حرکتند.
ناگفتههای سرتیم حفاظت امام(ره) از روزهای انقلاب/گفتوگوی تفصیلی با حمیدرضا نقاشیان
خمینی، خامنهای و این انقلاب ۱۲۰۰ساله
شعار ( خامنه اي خميني ديگر است ولايتش ولايت حيدر است ) چه پيامي دارد؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
ناگفتههای سرتیم حفاظت امام(ره) از روزهای انقلاب/گفتوگوی تفصیلی با حمیدرضا نقاشیان
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، بالاخره اتفاقی که مردم ایران انتظارش را میکشیدند رقم خورد؛ هواپیمای حامل امام خمینی(ره) در فرودگاه مهرآباد فرود آمد و فصلی نوین از تاریخ ایران آغاز شد.
به گزارش قدس آنلاین، با این حال، عظمت این رویداد مهم چنان است که کمتر مجالی برای بررسی جزئیات مربوط به آن و وقایع رخ داده در نخستین ساعات پس از ورود رهبر انقلاب به کشور وجود داشته است.
حال آنکه بررسی این جزئیات میتواند بخشی از گرههای ناگشوده تاریخی را بگشاید و اسباب شناخت کاملتر ما را درباره جریانهای فعال آن دوران که بعدها نیز بازیگر بسیاری از صحنهها بودهاند، فراهم کند. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از یک گفتوگوی تفصیلی با حمیدرضا نقاشیان است؛ سرتیم حفاظت امام خمینی(ره) در بهمن ۱۳۵۷ که تا اردیبهشت۱۳۵۸ عهدهدار این مسئولیت و شاهد بسیاری از وقایعی بود که در ابتدای سخن به آنها اشاره کردیم. با این حال، صحبتهای وی تنها اجزا و جزئیات رویدادهای ساعات نخست ورود امام(ره) به ایران را دربرنمیگیرد. نقاشیان به تفصیل درباره فعالیتهای خود پیش از پیروزی انقلاب نیز صحبت میکند که از فحوای کلام او میتوان شناختی نسبی درباره گروههای فعال در سالهای نخست دهه ۱۳۵۰ و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم بدست آورد. اصل این گفتوگو، در قالب فایل تصویری بهزودی از سوی مؤسسه فرهنگی قدس منتشر میشود و در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
آقای نقاشیان، شما در بهمن۱۳۵۷ به عنوان سرتیم حفاظتی حضرت امام خمینی(ره) تعیین شدید. احراز شرایط مورد نیاز این مسئولیت، طبعاً وابسته به سوابقی است که خوانندگان روزنامه قدس حتماً میخواهند درباره آنها بدانند. به همین دلیل، خوب است بحث را با بیان این سوابق و همینطور تشریح فعالیتهای مبارزاتی شما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کنیم.
من سال ۱۳۳۳ در تهران متولد شدم؛ یعنی سال۱۳۵۷، زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد، حدود ۲۴ساله بودم. در دورانی که بهتدریج نهضت اسلامی به انقلاب اسلامی تبدیل شد، طیف وسیعی از مردمِ دارای علقههای مذهبی، دغدغه یافتن یک ساختار مناسب مبارزاتی داشتند که بتوانند در چارچوب آن، دست به فعالیت علیه رژیم بزنند. من هم جزو همین افراد بودم و به دنبال فضاهایی میگشتم که زمینه فعالیتهای انقلابی را برای من فراهم و مرا از لحاظ عقیدتی و فکری اشباع کند. از طرفی، ساکن محلهای بودم که در آن هیئتهای مذهبی متعددی وجود داشت و برخی از این هیئتها، در اعتراضات سیاسی آن زمان فعال بودند و این فضا هم میتوانست به گرایشهای انقلابی افرادی مانند من دامن بزند. خوب به یاد دارم در ۱۶سالگی، کاملاً به این ذهنیت رسیدهبودم باید به جریانی که بتواند مرا به چنین سمت و سویی سوق دهد، ورود پیدا کنم. البته اصل شکلگیری چنین دیدگاهی به مدتها پیش و جریان قیام ۱۵خرداد بازمیگشت. من در آن زمان فقط ۹سال داشتم و همراه با یکی از داییهایم که سیاسیتر بود، برای دیدن دستههای عزاداری به بازار تهران رفتیم و شاهد آن قتلعام وحشیانه بودیم؛ صحنههای دلخراش آن واقعه نخستین تلنگر ذهنی را به من زد و اسباب گرایش به مبارزه را در من به وجود آورد. در دوره دبیرستان نیز محصل دبیرستان شرف تهران بودم؛ همان دبیرستانی که روزگاری جلال آلاحمد در آن درس میداد و از این نظر، نوع نگاه و آموزش معلمان و سبک و سوگیری دانشآموزان، متأثر از شخصیت جلال بود؛ هر چند او در آن زمان معلم مدرسه شرف نبود. به این ترتیب، همواره در پی یافتن یک خاستگاه سازمانی برای فعالیتهایم میگشتم. حدود سال ۱۳۵۰، با علی اقبالی آشنا شدم که بعدها عضو کادر مجاهدین خلق شد. اقبالی بچهمحل ما بود و وقتی انگیزه مرا دید، گمان کرد میتواند از این ظرفیت به نفع سازمان استفاده کند. طولی نکشید که من به عنوان سمپات(طرفدار)، به توزیع اعلامیههای آن مشغول شدم.
در آن زمان تردید، شبهه یا نقدی درباره مبانی اعتقادی سازمان برایتان به وجود نیامد؟
طبعاً این عضویت تأثیر خودش را بر زندگی من داشت. بهتدریج به فعالیتهای زیرزمینی گرایش پیدا کردم و فهمیدم هر حرفی را نباید در خانه بزنم. اما این به معنای تابعیت محض یا به اصطلاح کورکورانه نبود. علت آن هم این بود از قضا، روبهروی منزل ما عالمی زندگی میکرد به نام آیتالله سیدعبدالمجید ایروانی که در دورهای شاگرد حضرت امام(ره) بود و افتخار دامادی آیتالله حجت را هم داشت. فهمیده بود من اعلامیههای سازمان را پخش میکنم و حتی در خانه او هم میاندازم، اما به روی خودش نمیآورد. ما با آیتالله ایروانی ارتباط خانوادگی داشتیم، به همین دلیل هر وقت فرصتی پیش میآمد، مرا دعوت میکرد و بدون اینکه درباره کارم صحبتی کند، با حوصله به نقد دیدگاههای سازمان میپرداخت و این، به نوعی برای من یک تغذیه فکری جدید ایجاد کرد که بتوانم در برابر دیدگاههای سازمان، به پرسشگری بپردازم؛ تا جایی که بعدها از سوی آنها به عنوان عنصری حساس و شاید مسئلهدار شناخته شدم.
ارتباط شما با سازمان تا چه سالی برقرار بود؟
تا اوایل سال ۱۳۵۳، به عضویت سازمان درآمدهبودم و به برخی اعضای بلندپایهتر معرفی شدم. مرا به علی جواهری معرفی کردند که مسئول اداره یک خانه تیمی در خیابان ارامنه تهران بود و عضو تیم ۶نفره او شدم. اواسط سال۱۳۵۳ بود که اخباری مبنی بر تغییر مواضع ایدئولوژیک عناصر سازمان در زندان منتشر شد. اوایل سال ۱۳۵۴ فهمیدیم که بله! اینها مارکسیست شدهاند. این برای من که یک بچه هیئتی بودم اتفاق سنگینی بود، یکجورهایی به من برخورد. احساس کردم به کاهدان زدهام. این بود که بهتدریج ارتباطات را کم و بعد قطع کردم و به نوعی از سازمان جدا شدم. رفتم سراغ ایجاد یک مجموعه جدید که اشکالات سازمان را نداشتهباشد. نخستین کاری که انجام دادم، خرید دستگاه «پلیکُپی» بود. با یکی از دوستان از خیابان «سمیه» دستگاه را تهیه و شروع کردیم به انتشار محدود اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) و دیگر آقایان مراجع.
برای این گروه جدید، اسم هم انتخاب کردید؟
بله، اسمش را گذاشتهبودیم «کانون نشر نهضت». اوایل، کارمان چندان گسترده نبود؛ شاید در حد ۵۰۰اعلامیه چاپ و پخش میکردیم. ولی همین اقدام و حضور مداوم در هیئت سبب شد اتفاقات خوبی بیفتد. از طریق آقای ناطق نوری که یکبار برای سخنرانی به هیئت ما دعوت شده و انگیزه ما را دیدهبود، به برادر ایشان، شهید عباسعلی ناطق نوری معرفی شدیم؛ معلم قرآنی که به واقع یک مدیر فهیم و موقعیتشناس بود. نخستین بار همراه برادرش به هیئت ما، یعنی هیئت جوانان صاحبالزمانی آمد و از همان اول در دل ما نشست. خیلی تأکید به مطالعه داشت و با همت او هر دو هفته یکبار، یکی از بچهها کتابی را که خوانده بود، در جلسات هیئت کنفرانس میداد. این رویکرد خیلی به تقویت و تغذیه ذهنی ما کمک کرد. مدتی بعد، مرحوم ناطق نوری که با اخلاق و انگیزه من آشنا شدهبود و میدانست در کار تکثیر و توزیع اعلامیه هستم، مرا با افراد دیگری آشنا کرد.
این مربوط به چه سالی است؟
حدود سال ۱۳۵۵. من با فرزند شهید ناطق نوری که مغازه توزیع قطعات چرخ خیاطی داشت، آشنا شدم و کار توسعه پیدا کرد. جایی در محل باغ فیض، دستگاههای تکثیر بیشتری مستقر کردیم و نام گروه را هم به «ندای اسلام» تغییر دادیم؛ البته نام «کانون نشر نهضت» را حفظ کردیم و اعلامیهها با دو امضا منتشر میشد. بعدها، وقتی علی رسولی محلاتی، پسر آیتالله رسولی محلاتی هم به ما پیوست، با پیشنهاد او، به باغچه خانوادگی آنها در نظرآباد کرج رفتیم و یک مرکز زیرزمینی مجهز تکثیر اعلامیه ایجاد کردیم که به گروههای مبارز مختلف، سرویس میداد.
با این حجم از فعالیت، ساواک سراغ شما نیامد؟
طبیعی بود ساواک به اقدامات ما حساس شود؛ حجم تکثیر و توزیع اعلامیه خیلی زیاد بود. ما کامیونی کاغذ میخریدیم! یکبار ساواک به سه خانه تیمی ما ریخت و بخشی از کار ما لو رفت. البته من در خانه تیمی حضور نداشتم و طبعاً بازداشت هم نشدم. اما با اشاره شهید عباسعلی ناطق نوری -به تعبیر مبارزان آن زمان - «پریدم» و مدتی به بندر گناوه رفتم و در آنجا مخفی شدم. در آن خانهها، علاوه بر اعلامیه، اسلحه هم داشتیم و اگر گیر میافتادم، کار سخت میشد.
به نکته مهمی اشاره کردید. جناب نقاشیان قطعاً فعالیتهای مطالعاتی و تلاش برای تنویر افکار عمومی از طریق تکثیر و توزیع اعلامیه، نقش مهمی در شکل دادن به شخصیت مبارزاتی افرادی مانند شما داشته است. در واقع آنچه حمیدرضا نقاشیان را در این موقعیت قرار داد، بهنظر میرسد توانایی او در استفاده از سلاح و عملیات مسلحانه بود. بفرمایید چطور به این عرصه ورود کردید؟
مدتی که از همکاری با شهید ناطقنوری گذشت، او به این نتیجه رسید من میتوانم همکاری بیشتری با آنها داشتهباشم. این بود که سلاح در اختیار من گذاشت. در کوههای «دَرَکه» و اطراف تهران، جاهای خلوت، تمرین تیراندازی میکردم. اوایل سال ۱۳۵۶، این فعالیت در قالب ایجاد گروه کوهنوردی به صورت روز در میان دنبال میشد. از طرفی چون ورزشکار بودم و جودو کار میکردم، حضورم در این عرصه پررنگتر بود. مدتی بعد به گروه توحیدی «صف» با فرماندهی شهید محمد بروجردی وصل شدم و به این ترتیب، به شکل جدیتری به این عرصه ورود پیدا کردم.
میدانیم امام خمینی(ره) در این دوره تاریخی، برای حرکتهای مسلحانه مجوزی صادر نکردهبود. با این حال، برخی از گروههای مسلمان که اتفاقاً در میان آنها طرفداران و پیروان امام(ره) هم قرار داشتند، دست به آموزش و اقدامات مسلحانه میزدند. شما و دوستانتان چطور با این وضعیت کنار میآمدید و مسئله را برای خودتان حل میکردید؟
این موضوع در میان همه گروهها مطرح بود. همه میدانستیم موضع امام(ره) در اینباره چیست. در گروه صف، مرحوم شاهآبادی احکام خاص را از مراجع یا امام(ره) میگرفت؛ هرچند شاید برخی از اقدامات خیلی هم جواز متقنی نداشت؛ اما چون علیه حضور آمریکاییها بود یا مواردی از این دست، جریان مذهبی و علما درباره آن سکوت میکردند. شاید هم راضی نبودند، اما سکوت میکردند. با این حال، نباید فراموش کنیم بالاخره بحث تیمسازی یکی از ملاکهای مهم فعالیتهای زیرزمینی در دوران انقلاب بود. برای تیمسازی باید چند محور مدنظر قرار میگرفت تا فرایند آن شکل بگیرد؛ محور اول همین پخش اعلامیه بود، بعد به چاپ و نشر اعلامیه ورود پیدا میکردند و در نهایت، آموزش سلاح و آمادگی رزمی قرار داشت. این را هم باید بگویم که شما در فضای کادرسازی، نیازمند جاذبههایی بودید تا بتوانید افراد را جذب کنید و هر کدام از این محورها برای بخشی از افراد جذابیت داشت و زمانه، چنین اقتضا میکرد.
به نظر میرسد برای برخی مبارزان انقلابی علاوه بر فعالیتهای عقیدتی و سیاسی استفاده از سلاح و آموزشهای رزمی جذابیت خاصی داشته است.
با توجه به شرایط آن موقع، شاید نتوانیم موضوع ژست را رد کنیم، اما باید توجه داشت که ما در فروع دینمان، بحث جهاد را داریم. جهادگران مجبور هستند به هر صورت خود را برای جهاد آماده کنند؛ به اعتبار اینکه یک روز شاید حکم جهادی صادر شود و نیاز به چنین مهارتی داشتهباشیم. به همین دلیل نمیشود گفت فقط ژست موضوعیت داشت؛ هر چند در جایگاه خودش، استفاده از سلاح بر شرایط فکری و عملیاتی افراد تأثیر میگذاشت. اما تردیدی نیست که پشت همه این اقدامات، مبانی تفکر جهادی قرار گرفتهبود.
برگردیم به ۱۲بهمن ۱۳۵۷؛ شما در این روز در مدرسه رفاه بودید. توضیح دهید جریان ورودتان به محل اسکان امام(ره) و واگذاری مسئولیت حفاظت از ایشان به شما، چگونه رقم خورد؟
میدانید که ابتدا قرار بود امام روز هشتم بهمن وارد ایران شود؛ اما بختیار فرودگاهها را بست و این کار ممکن نشد. در همین روزها، ستاد استقبال از امام خمینی(ره) در مدرسه رفاه تشکیل شد. در آن زمان، شهید بهشتی برای حفاظت از مدرسه، کار را دست بچههای «جنبش مجاهدین خلق» دادهبود تا آنها را جذب جریان اصیل انقلاب کند. بچههای جنبش، گروهی جدا شده از بدنه «سازمان مجاهدین خلق» بودند که شاید از حدود سال ۱۳۵۴ و پس از اعلامیه تغییر مواضع، راهشان را جدا کردند. آنها نگاه مارکسیستی نداشتند. میشود گفت جریانی شبیه نهضت آزادی بودند که در آنها غلظت انقلابیگری، پررنگ بود. مسئولیت اینها را لطفالله میثمی برعهده داشت. بچههای بدی هم نبودند. در کار حفاظت دقت داشتند و درست کشیک میدادند. اما شهید مطهری و آقای منتظری موافق استقرار این گروه در مدرسه رفاه نبودند. اعتقاد داشتند این افراد، هر چند یک آب شستهتر از مجاهدین خلق هستند، اما بالاخره از همان قماش محسوب میشوند و نمیتوان حفاظت از جان امام را به آنها سپرد. وقتی این انتقاد به گوش شهید بهشتی رسید، شهید بروجردی را صدا کرد و گفت: بدون اینکه به اینها بربخورد، مرکزیت حفاظت مدرسه رفاه را تو و نیروهایت برعهده بگیرید. خب، شهید بروجردی مرا به اعتبار اینکه کمی درشتتر و ورزیدهتر بودم، همراه با تیم دو سه نفریام فرستاد داخل مدرسه و به این ترتیب، ما آنجا مستقر شدیم.
ظاهراً توقف امام(ره) در مدرسه رفاه فقط یک شب بود و روز بعد به مدرسه علوی رفت. این جابهجایی به نقد شهید مطهری ارتباط داشت؟
بله، مربوط بود. امام(ره) روز ۱۲بهمن، پس از چند ساعت تأخیر و با پیکان آبی آقای ناطقنوری به مدرسه رفاه آمد و پس از یک سخنرانی کوتاه، اقامه نماز و صرف شام مختصر، آماده استراحت شد. حدود ساعت ۱۱-۱۰ شب بود که دیدم شهید مطهری و آقای منتظری به مدرسه آمدند. شهید مطهری به من گفت باید با امام ملاقات کند. گفتم ایشان خواب هستند و دارند استراحت میکنند، اما شهید مطهری با عتاب مرا مورد خطاب قرار داد که باید موضوعی را با امام در میان بگذارند. من هم از آنها دعوت کردم به یکی از کلاسهای مدرسه بروند و رفتم چای آوردم. هدفم این بود آرام شوند و از دیدار با امام(ره) صرفنظر کنند تا ایشان بتواند استراحت کند؛ اما شهید مطهری به من گفت: ببین، ما نمیگذاریم امام اینجا بماند، متوجه نیستی حفاظت اطراف اینجا دست افراد ناباب است؟ این جمله را با عصبانیت به من گفت و دیدم چارهای جز بیدار کردن امام(ره) نیست. رفتم خدمت ایشان. دستگیره در اتاق را که چرخاندم، صدای امام(ره) آمد که فرمودند: خبری شده؟ دیدم بیدارند. موضوع را به ایشان گفتم. گفتند: بگو بیایند. آقایان مطهری و منتظری نزد امام رفتند و موضوع را با ایشان در میان گذاشتند و امام را راضی کردند به مدرسه علوی بروند. یک نکتهای که باید به آن اشاره کنم، علاقه و اعتماد امام(ره) به شهید مطهری بود؛ شدیداً آن مرحوم را قبول داشتند و اگر بگویم شهید مطهری برای امام(ره) حکم مرحوم شهید سیدمصطفی خمینی را داشت، اصلاً اغراق نکردهام. اینگونه شد که اقامت امام در مدرسه رفاه به یک روز هم نکشید و صبح ۱۳بهمن، ایشان را به مدرسه علوی منتقل کردیم و من نیز همراه ایشان راهی مدرسه علوی شدم.
خبرنگار: جواد نوائیان رودسری
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
استقبال از عید انقلاب پیش از عید انتخاب
چرا انقلاب فرانسه از بین رفت و انقلاب اسلامی ماندگار شد؟
نظر متفکران جهان، در مورد انقلاب اسلامی
حرکت مردم در ۲۲ بهمن دشمن را به عقب می راند
چگونه در روز 22 بهمن خون بر شمشیر پیروز شد؟
روند حوادث تا پيروزي انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي و بازآفريني هويت اسلامي
اصل « رهبري » در انقلاب اسلامي ايران
شكوه و شگفتي هاي انقلاب اسلامي ايران
تاثیرگزاری انقلاب اسلامی بر دیگر کشورها
همراه نبودن هنرمندان برجسته دوران پهلوی با انقلاب اسلامی
انقلاب بزرگ اسلامى ایران؛ انقلابى استثنایى
نقش آفرینی مردم در تحولات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
شباهتها و تفاوتهای بیداری اسلامی با انقلابهای گذشته
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها: الله الله الله الله
http://dl.hodanet.tv/filessound/allahallah.mp3
هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید: هوا دلپذير شد، گل از خاك بردميد
http://dl.hodanet.tv/filessound/baharan.mp3
بت شکنی، بت شکنی، خمینی، خمینی
http://dl.hodanet.tv/filessound/botshekanikhomeini.mp3
بوی گل سوسن و یاسمن آید: بوی گل سوسن و یاسمن آید
http://dl.hodanet.tv/filessound/boyegolesosan.mp3
خمینی ای امام: خمینی ای امام خمینی ای امام
http://dl.hodanet.tv/filessound/khomeinieiemam.mp3
به لاله یِ در خون خفته: به لالهٔ در خون خفته
httP://dl.hodanet.tv/filessound/belaleh.mp3
بیست و دویِ بهمن : بيست و دوي بهمن ، بيست ودوي بهمن
http://dl.hodanet.tv/filessound/22bahman.mp3
الله اکبر ، خمینی رهبر ، او جان فشانده
http://dl.hodanet.tv/filessound/AllahoAkbarKhomeyniRahbar.mp3
آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو
http://dl.hodanet.tv/filessound/AmrikaAmrika.mp3
آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
http://dl.hodanet.tv/filessound/anzamankebenhadam.mp3
هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید
http://dl.hodanet.tv/filessound/havadelpazir.mp3
به خون گر کشی خاک من، دشمن من
http://dl.hodanet.tv/filessound/maniraneyam.MP3
شهيد ، شهيد، شهيد ،راه تو افتخار ، نام تو ماندگار
http://dl.hodanet.tv/filessound/shahidshahid.mp3
یار دبستانی من، با من و همراه منی
http://dl.hodanet.tv/filessound/yardabestani.mp3
تظاهرات چهار - مرگ براین حکومت پهلوی...
http://dl.hodanet.tv/filessound/Tazahoratechar.mp3
تظاهرات سه - جمهوری اسلامی ایجادباید گردد
http://dl.hodanet.tv/filessound/Tazahoratese.mp3
تظاهرات دو - بگومرگ برشاه
http://dl.hodanet.tv/filessound/Tazahoratedo.mp3
تظاهرات یک - تظاهرات تیراندازی مزدوران
http://dl.hodanet.tv/filessound/Tazahorateyek.mp3
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
جملات قصار مقام معظم رهبری در باره دهه فجر
بیست و دوم بهمن، در حکم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی، برای ملت ایران صورت عملی و تحقق خارجی گرفت.
.............................................................................................................................
دهه فجر، یادبود حیات دوباره ملت ایران و کشور عزیز ماست. مردم این ایام را جشن میگیرند و حق دارند جشن بگیرند.
...................................................................................................................................
یادبود دهه فجر، خود مانع بزرگی در راه تحقق این هدف است. سعی میکنند انقلاب را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به یاد مردم میآورد. سعی میکنند امام را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست.
......................................................................................................................................
دهه فجر برای کشور ما یک فرصت تاریخی بود و ملت ما را از یک حصار بسیار خطرناک خارج کرد. تا وقتی یک ملت در حصار استبدادِ یک حکومت وابسته و فاسد و ضدّ مردم و ضدّ فرهنگ و دین قرار دارد، هیچ چیز زیبا و مطلوبی که زندگی آنها را از لحاظ مادّی و معنوی اعتلاء بخشد و پیش ببرد، نمیتواند در بین آنها پا بگیرد.
.......................................................................................................................................
دهه فجر مظهر شکوه وعظمت وفداکاری ملت ایران است.
......................................................................................................................................
۲۲بهمن روز تجدید عهد با انقلاب امام واسلام است.
جملات برگزیده درباره «۲۲ بهمن و دهه فجر»
در آستانه فرارسیدن «۲۲ بهمن» سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR جملات برگزیده از حضرت آیتالله خامنهای را درباره «دهه فجر و ۲۲ بهمن» منتشر کرد: بیست و دوم بهمن، در حکم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی، برای ملت ایران صورت عملی و تحقق خارجی گرفت. ۱۳۶۸/۱۱/۰۴
هر گاه و هر جا که از پیروزی ۲۲ بهمن یادی و نامی آورده می شود، چهره ی شهید و نقش خونین شهادت، در برابر چشم ها پدیدار می گردد. ۱۳۶۸/۱۱/۱۹
دههی فجر، در حقیقت مقطع رهایی ملت ایران و آن بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا کرده است. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
دههی فجر، آن آیینهیی است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد. اگر این آیینه نبود، باز هم مثل همان دورههای تاریک و قرون خالیه، بایستی ما مینشستیم و اسمی از اسلام میآوردیم. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
برگزاری دههی فجر، باید مثل برگزاری جشن نیمهی شعبان باشد. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
خاطرهی امام، بیش از همیشه، در دههی فجر و بیستودوی بهمن است. حتّی بیشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، این بزرگداشت نشاندهندهی شخصیت آن بزرگوار است. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
دهه فجر در حقیقت ولادت امامت در این کشور است؛ به همان معنایی که خود امام و اسلام برای ما ترسیم کردهاند. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱
۲۲ بهمن در حیات تاریخی و ملی کشور و هدایت سرنوشت ملت ایران به سوی حق و صلاح نقش بزرگی داشته است. ۱۳۷۸/۱۱/۰۶
در طلیعهی روزهای درخشان فجر از همه چیز شایستهتر تکریم شهیدان و خضوع در برابر روح فداکار آنهاست. ۱۳۷۹/۱۱/۱۲
دشمنان سعی میکنند انقلاب را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به یاد مردم میآورد. سعی میکنند امام را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست. ۱۳۸۰/۱۱/۰۳
حادثه بیستودوم بهمن و پیروزی انقلاب، پایان تحقیر ملت ایران بود. ۱۳۸۰/۱۱/۲۱
اگر انقلاب اسلامی و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچمدار انقلاب و تحوّل در این کشور نبود، هیچ امیدی وجود نداشت که سلطه جهنّمىِ تحقیرآمیز امریکا و حکومت دیکتاتورىِ قسىّالقلب پهلوی از این مملکت برکنده شود. ۱۳۸۱/۰۳/۱۴
راهپیمایی بیستودوم بهمن در جهان یک پدیده بینظیر است؛ هیچ کشوری در هیچ مراسمی چنین اجتماعی را در شهرهای بزرگ و کوچک به خود نمیبیند و به یاد ندارد؛ این مخصوص شماست. ۱۳۸۲/۱۱/۲۴
راهپیمایی بیستودوم بهمن مظهر اقتدار ملی است؛ نشاندهندهی عزم عمومی ملت ایران است؛ مظهر همان چیزی است که هر دشمنی را در هر حد و اندازهیی از اقتدار نظامی و تواناییهای تبلیغاتی و سیاسی، مرعوب میکند. ۱۳۸۳/۱۱/۱۹
ملت ایران هر سال با حرکت خود در بیستودوم بهمن، دشمن را در جای خود متوقف و وادار به عقبنشینی کرده. ۱۳۸۳/۱۱/۱۹
روز ۲۲ بهمن و راهپیمائی ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملی است؛ مظهر اقتدار ملت ایران است؛ مظهر حضور مردمی و اراده و عزم ملی ملت ایران است که مرد و زن و پیر و جوان، در همهی شرائط به خیابانها میآیند و خودشان را در سرتاسر کشور در مقابل چشم بینندگان قرار میدهند؛ این خیلی باعظمت است. ۱۳۸۶/۱۱/۱۹
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
ایام الله دهه فجر
«دهه مبارکه فجر، عید انقلاب، عید تاریخ ایران و عید امام بزرگوار است.» ۱۳۷۳/۱۱/۱۴ انقلاب اسلامی حرکتی اثرگذار در تاریخ ایران محسوب میشود. نهضت تاریخسازی که معادلات را در ایران و جهان اسلام تغییر داد و نویدبخش رهایی ملتهای مسلمان و مستضعفین عالم شد. دههی فجر، دههی پاسداشت این انقلاب کبیر و فرصتی برای بازآفرینی انقلاب اسلامی به دست مردم است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گزیده بیانات ذیل، نگاه حضرت آیتالله خامنهای به ایام الله دههی فجر، ضرورت گرامیداشت مردمیِ انقلاب و اثرات آن را بازخوانی میکند:
مقطعِ رهایی ملت ایران
دههی فجر، دههی فجر و طلوع انقلاب است. به همین خاطر، بزرگداشت آن بایستی با اهمیت انجام بگیرد... دههی فجر، در حقیقت مقطع رهایی ملت ایران و آن بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا کرده است... در این کشور، قبل از دوران حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی، حاکمیت و مناسبات بین حاکم و مردم، همواره رابطهی غیراسلامی - رابطهی سلطان و رعیت، رابطهی غالب و مغلوب - بوده است... دههی فجر آمد و این سلسلهی غلط، این هندسهی معیوب و این رشتهی بیمار را قطع کرد و تمام شد... این برکات، این انتقال مهم و این تغییر خط، در نقطهی دههی فجر انجام گرفته است. این لحظهی تاریخی، لحظهی مهمی است. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱ در تاریخ، مثل دههی فجر نداریم
شما ولادت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را جشن میگیرید. صدها سال است که ولادت مسیح (ع) را جشن میگیرند. چرا ولادتها اهمیت و ارزش دارند؟ به خاطر اینکه یک مقطع حساس و تعیینکننده و یک نقطهی عطف و یک پیچش در تاریخند. یعنی تاریخ در خطی میرفت؛ اما در این لحظه، به یک سمت دیگر پیچید. این، نقطهی پیچ و نقطهی عطف و نقطهی انعطاف به یک سمت دیگر است. اگر ما با این حساب نگاه کنیم، اهمیت دههی فجر خیلی زیاد است. ما در تاریخ، واقعاً مثل دههی فجر نداریم. حتّی اسلام با آن عظمت، در دههی فجر برای ما اثر بخشید. آیا غیر از این است؟ اسلامی که نبىّاکرم(صلّیاللَّهعلیه والهوسلّم) آورد، در روزگار امویها و عباسیها به ما اثر نبخشید. البته آثار درجهی دو را به این ملت داد و افراد برجسته و شخصیتهای ناب و عرفا و علما و زهادی بندرت پیدا شدند و توانستند در آن فضا پروازی بکنند؛ اما عامه و تودهی مردم و نیز نظام اجتماعی، از آن برکات خیری ندید. آن برکات، امروز خودش را نشان میدهد. البته دههی فجر، جزو رشحات اسلام است. خیال نکنید که دههی فجر منهای اسلام، چیزی است. دههی فجر منهای اسلام، یک پول هم ارزش ندارد. دههی فجر، آن آیینهیی است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱ روزِ اتمام نعمتِ ولایت
بیست و دوم بهمن، عید حقیقی برای ملت ماست. بیست و دوم بهمن، برای ملت ما در حکم عید فطری است که ملت در آن، از یک دوران روزهی سخت خارج شد؛ دورانی که محرومیت از تغذیهی معنوی و مادّی را بر ملت ما تحمیل کرده بودند. بیست و دوم بهمن، در حکم عید قربان است؛ زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملت ما اسماعیلهای خودش را قربانی کرد. بیست و دوم بهمن، در حکم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی، برای ملت ایران صورت عملی و تحقق خارجی گرفت. ۰۴/۱۱/۱۳۶۸ ولادتِ امامت در این کشور
خاطرهی امام، بیش از همیشه، در دههی فجر و بیستودوی بهمن است. حتّی بیشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، این بزرگداشت نشاندهندهی شخصیت آن بزرگوار است. این، در حقیقت ولادت امامت در این کشور است؛ به همان معنایی که خود امام و اسلام برای ما ترسیم کردهاند. قبل از آن، امام رهبر مبارزه و نهضت بودند؛ ولی از روز ورود به کشور و تشکیل دولت اسلامی، امامِ امت اسلامی شدند. ۱۳۶۹/۱۰/۱۱ دهه تجدید عهد ملت با انقلاب
دههی فجر، دههی تجدید قوای نیروهای انقلابی با تجدید یادها و خاطرههای پُرشکوه آن روزهاست؛ دههی تجدید عهد و میثاق ملت ما با انقلاب است؛ دههی گرامیداشت بزرگترین معجزهی الهی در این روزگارهاست. ۱۹/۱۱/۱۳۶۹ مظهر شکوه، عظمت و فداکاری ملت
از هنگام ورود امام تا وقتی که بهکلّی کمر طاغوت به دست این مردم شکست، این ملت روزهای پُرشکوه و پرحماسهای را گذراند. دهه فجر، مظهر آن شکوه و عظمت و فداکاری ملت ایران است. عزّت ایران و ایرانی، بلکه عزّت اسلام و مسلمین، در این دهه، بهدست ملت مقاوم و شجاع و قهرمان ایران پایهگذاری شد. با شروع دهه فجر، خاطرات این ملت تکرار میشود و چقدر خوب است که این خاطرات و این حوادث، بهوسیله آگاهان، موبهمو به نسل جدید منعکسشود. ۱۳۷۸/۱۱/۱۳ پدیده منحصربهفرد
دههی فجر مثل خیلی از چیزهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، یک پدیدهی منحصربهفرد است در تاریخ شناخته شدهی ما. این، شعار نیست؛ این درست عین واقعیت است، با مطالعه و با تدبر. چرا منحصربهفرد است؟ همهی انقلابهای دنیا، از وقتی که جریان انقلابها و حضورهای مردمی در تاریخ ثبت شده است، سالگردهائی داشتند و دارند. اینی که این سالگردها به وسیلهی همان عامل و عنصری تجلیل بشود و به یاد مانده بشود که اصل آن حادثه را به وجود آورد، این در تاریخ نظیر ندارد... هر سال آن کسانی که سالگرد انقلاب را مجسم کردند، برجسته کردند، جشن گرفتند، آحاد مردم بودند. میلیونها مردم هر سال ۲۲ بهمن در سرتاسر کشور به خیابانها میآیند؛ آنها اعلام میکنند عید انقلاب را، سالروز انقلاب را، یادبود انقلاب را. این معنایش چیست؟ این معنایش این است که انقلاب، قائم به ایمانهای آحاد مردم است. ۱۳۸۸/۱۰/۲۹ مراسم دهه فجر باید مردمی باشد
برگزاری دههی فجر، باید مثل برگزاری جشن نیمهی شعبان باشد... روی این قضیه کار کنید. چهکار باید بکنید که وقتی آدم در شب بیستم و بیستویکم و بیستودوم بهمن به خیابان میرود، همه جا پرچم زده باشند و فقط سر در ادارات پرچم و چراغ نباشد؟ اصل قضیه این است که برگزاری اینگونه مراسم، باید در میان مردم برود. جلساتی که برپا میشود، باید شاد باشد. شیرینییی بدهند، شربتی بدهند، مداحی شعر بخواند، شعرا شعر بخوانند و یک نفر هم صحبت مختصری بکند، اشکالی ندارد. همینقدر مردم بدانند که به مناسبت دههی فجر، شب یک چراغ در اینجا روشن است و دسته دسته بیایند و بروند... جوانان، نوجوانان، بچهمدرسهییها و امثال اینها، در هر خانهیی که هستند، متعهد بشوند که کوچههای خودشان را با این کاغذهای رنگی تزیین کنند و خودشان را مشغول نمایند... مثلاً فرض کنید در سطح تهران، ده هزار پسربچهی جوان را چند روز مشغول این کار بکنید. با شوق و ذوق بیرون بیایند، نردبان بگذارند، بالا بروند، کاغذ رنگی قیچی کنند و به این نخها بچسبانند. اینجا بچسبانند، آنجا بچسبانند، این بچه پایین بیاید، آن بچه بالا برود، آن بچه تصحیح کند. این خودش یک هیجان است و احساس میکند که برای دههی فجر کاری میکند. ۱۱/۱۰/۱۳۶۹ ایام اللَّه دههی فجر را خیلی قدر بدانید
دههی فجر، یعنی خاطرهی شکفتن نیروی عظیم و زنده شدن و فعال شدن آتشفشان بزرگی که دنیای استکبار را تکان داد. این دههی فجر را خیلی قدر بدانید و البته ملت ایران قدر میداند. هر روزی از روزهای این دهه - مخصوصاً روز بیستودوم بهمن - ایام اللَّه و خاطرههای فراموشنشدنی برای ملت ایران هستند. حقیقتاً ملت ما در این دهه جان گرفت. ۱۰/۱۱/۱۳۶۹ استحکام بیشترِ پایههای انقلاب
نوزدهم بهمن افزایش ذخیرهی انقلاب و سرمایهی انقلاب است. همهی ایّامالله همینجور هستند؛ بیستودوّم بهمن هم همینجور است. هرکدام از این ایامالله، از این روزهای بهیادماندنی، روزهایی که در آن جلوهای از عظمت و انسانیّت و فداکاری درخشیده است، وقتی که در هر سال تکرار میشود و به آن توجّه میشود، ذخیرهای بر ذخایر انقلاب افزوده میشود، استحکام بیشتری به پایههای انقلاب داده میشود.۱۳۹۶/۱۱/۱۹ مراسمِ مردمیِ بینظیر
راهپیمایی بیستودوم بهمن جزو برکات بزرگ الهی برای این انقلاب و این ملت است... این مراسم یکی از بزرگترین مظاهر حضور مردم در صحنه است. به همین دلیل از اوّل انقلاب در بسیاری از سالها، قبل از بیستودوم بهمن تبلیغات بوقهای بیگانه در تشویق مردم به حضور نیافتن در این راهپیمایی به زبانهای مختلف شروع میشد... بعد از آن هم که راهپیمایی انجام شده، باز بوقهای بیگانه گفتهاند بله، پول دادهاند و عدّهای را آوردهاند!... قشرها شرکت میکنند. جوانان میآیند، افراد مسن میآیند، زنان میآیند، مردان میآیند، بچه به بغل میآیند، عصا به دست میآیند و حضور پیدا میکنند. این چیز خیلی عجیبی است. این را شما بدانید که یک مراسم صددرصد مردمی که جنبه سیاسی داشته باشد و اینطور مردم را جذب کند و هر سال تکرار شود و با این ابعاد عظیم انجام گیرد، در هیچ جای دنیا نداریم. ۲۰/۱۱/۱۳۸۲ بازآفرینی انقلاب به دست مردم
در کشورهای انقلابی، سالگرد انقلاب را گرامی میدارند؛ یک عدّهای آنجا روی آن ایوان میایستند، یک عدّه هم میآیند جلویشان رژه میروند؛ این میشود سالگرد انقلاب؛ مردم هم مشغول کار خودشان هستند. در اینجا سالگرد انقلاب بهوسیلهی مردم اساساً بزرگداشت میشود و نگاهداشت میشود، گرامی داشته میشود. مردم هستند که میآیند در هوای سرد، مشکلات، یخبندان، باران، برف، همهجور وارد این میدان میشوند و خودشان را نشان میدهند؛ حضور مردمی. این سلسله تمامنشدنی است. شاید نیمی از کسانی که در بیستودوّم بهمن شرکت میکنند، کسانی هستند که بیستودوّم بهمن [۵۷] را اصلاً ندیدهاند و سنّ آنها اقتضا نمیکند؛ مال بعد از بیستودوّم بهمن [۵۷] هستند امّا شرکت میکنند. در واقع این بازآفرینی انقلاب است در واقع این بازآفرینی انقلاب است؛ چون انقلاب ما با تیر و تفنگ و این چیزها نبود، با حضور تنِ مردم در خیابانها بود؛ مردم نه فقط با میلشان، نه [فقط] با ارادهشان، نه [فقط] با احساس و عاطفهشان، بلکه با جسمشان در عرصه و در صحنه آمدند. ۱۹/۱۱/۱۳۹۴ مظهرِ اقتدار ملی
روز ۲۲ بهمن و راهپیمائی ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملی است؛ مظهر اقتدار ملت ایران است؛ مظهر حضور مردمی و اراده و عزم ملی ملت ایران است که مرد و زن و پیر و جوان، در همهی شرائط به خیابانها میآیند و خودشان را در سرتاسر کشور در مقابل چشم بینندگان قرار میدهند؛ این خیلی باعظمت است. ۱۹/۱۱/۱۳۸۶ نشانه اعتماد مردم به نظام اسلامی
کمتر کشوری در دنیا وجود دارد که اعتمادی را که مردم ایران نسبت به نظام جمهوری اسلامی دارند، نسبت به نظام حکومتی خود داشته باشند. دلیل این اعتماد هم همین پدیدههای روشنی است که جلوی چشم همه است. باز یک عدهای اینها را نمیبینند، هی دم از بیاعتمادی مردم میزنند؛ نخیر، مردم به نظام اعتماد دارند.... یک نمونه، همین دو راهپیمائیای است که ما هر سال داریم؛ راهپیمائی بیست و دوی بهمن و راهپیمائی روز قدس. این راهپیمائیها مربوط به نظام است؛ مربوط به هیچ دولتی، مربوط به هیچ جریان خاصی نیست؛ مال نظام است. شما ببینید مردم در این حرکت عظیم چه میکنند. ۱۶/۰۵/۱۳۹۰ مانع بزرگ در مقابل دشمن
دشمنان ملت ایران و هویت ملی و پیشرفت این کشور میخواهند ملت ایران را از این فضای مستعد بالندگی و رشد خارج کنند و باز هم استیلای بیگانگان را بر این کشور برگردانند. یادبود دهه فجر، خود مانع بزرگی در راه تحقق این هدف است. سعی میکنند انقلاب را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به یاد مردم میآورد. سعی میکنند امام را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست. ۱۳۸۰/۱۱/۰۳ ناکامی دشمن با حضور مردم
سعی دشمن این بوده است که ملت را از نظام جمهوری اسلامی و انقلاب جدا کنند. هر سال در ۲۲ بهمن، ملت ایران با حضور خودشان در این عرصهی نمایش عمومی ملی و انقلابی، دشمن را ناکام کردند.۱۳۹۱/۱۱/۱۹ این وحدتِ جهتگیری را قدر بدانید
در راهپیمایی بیستودوّم بهمن، وقتی شما نگاه میکنید، همه دارند به یک طرف حرکت میکنند؛ آیا اینها همه مثل هم هستند؟ همه از یک جناحند؟ همه از یک گروهند؟ نه، ولی جهت یکی است؛ این جهتگیری واحد را بایستی ما قدر بدانیم و پاس بداریم و به آن بایستی اهمّیّت بدهیم. حاشیهسازی نباید بشود؛ بعضی از حاشیهسازیها تشتّتآور است؛ یعنی همین وحدت جهتگیری را به هم میزند؛ مراقب این معنا باشیم. ۰۴/۰۶/۱۳۹۴
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دهه فجر انقلاب اسلامی، فاصله زمانی ورود امامخمینی به ایران تا سقوط رژیم شاهنشاهی؛ ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷.
در این دهه که از سال ۱۳۶۰ به دهۀ فجر شهرت یافت و همراه با جشنهای دهروزه است، رویدادهای مهمی رخ داده است:
سخنرانی امامخمینی در بهشت زهرا(س)، استقرار ایشان در مدرسه رفاه و دیدار با مردم و هیئتهای اعزامی از کشورهای مسلمان، شتاب مذاکرات شورای انقلاب با مقامات رژیم پهلوی، تهدید ارتش به کودتای نظامی و شکست آن، ادامۀ اعتصابات سراسری و استعفای برخی از نمایندگان، مصاحبۀ مطبوعاتی امام خمینی، تعیین دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان و آغاز تلاشها برای تسلط بر وزارتخانهها، حمایت گروههای مختلف مردم و برخی از مراجع از دولت موقت، تصویب لایحۀ انحلال ساواک در مجلس، آغاز به کار کانال انقلاب، بیعت همافران با امام خمینی، درگیری پرسنل نیروی هوایی با گارد شاهنشاهی، گسترش درگیریها و تسلط مردم بر مراکز نظامی و سرانجام اعلام بیطرفی ستاد کل ارتش شاهنشاهی که به معنای پیروزی انقلاب اسلامی بود.
پس از فرار محمدرضا پهلوی از ایران و راهپیمایی میلیونی مردم در اربعین حسینی (۲۹/۱۰/۱۳۵۷)، امامخمینی در پیامی اعلام کرد که بهزودی به ایران باز خواهد گشت تا در خدمت مردم باشد.[۱] دولت شاپور بختیار در حالیکه برای تحکیم موقعیت خود به رایزنی با اعضای شورای انقلاب مشغول بود، (ببینید: شورای انقلاب اسلامی) از طریق سفارت فرانسه در ایران، به امامخمینی پیغام داد از سفر زودهنگام به ایران و موضعگیری علیه دولت خودداری کند؛ زیرا این عمل موجب مشکلها و خطرهای زیادی خواهد شد.[۲] بختیار در این پیام، امامخمینی را تهدید کرد در غیر این صورت حمام خون به راه میافتد.[۳] برخی از مقامات رژیم پهلوی مانند رئیس ستاد ارتش، عباس قرهباغی نیز تنها راه عملی پیشگیری از شورش و خونریزی در کشور را جلوگیری از بازگشت امامخمینی به کشور میدانستند؛ بر همین اساس جلسه شورای امنیت ملی که به دعوت بختیار برای ارزیابی موضوع تشکیل شده بود، به بستن فرودگاه و جلوگیری از بازگشت ایشان رأی داد.[۴] تشدید تظاهرات و تهدید مردم به اشغال فرودگاه، تحصن روحانیان در دانشگاه تهران و موفقنشدن بختیار برای سفر به پاریس و دیدار با امامخمینی، بختیار را مصمم کرد بدون مشورت با شورای سلطنت، ارتش و شورای امنیت ملی، در مصاحبه مطبوعاتی ۹ بهمن ۱۳۵۷، دستور بازگشایی فرودگاه را صادر کند.[۵]
بازگشت امامخمینی و شتاب انقلاب
امامخمینی در ساعت ۹:۳۰ دقیقه صبح ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد ایران شد و مردم استقبال گستردهای از ایشان کردند.[۶] (ببینید: بازگشت امامخمینی) ایشان در آغاز ورود به ایران و در سخنرانی بهشت زهرا(س)، با تشکر از فداکاری ملت و انتقاد از عملکرد رژیم پهلوی که به نام اصلاح و تجدد، کشور را به گرداب فساد کشانده است، اساس رژیم سلطنتی تحمیلی را برخلاف عقل و قانون دانست و بر همین اساس دولتها و مجلسهای دستنشانده و فرمایشی این رژیم مانند مجلس شورای ملی، مجلس سنا و مؤسسان را غیرقانونی خواند. (ببینید: مجلس شورای ملی و مجلس سنا) ایشان در این سخنرانی، ضمن هشدار به ملت دربارهٔ بازگشت سلطه محمدرضا پهلوی و تأکید بر لزوم حفظ وحدت و ادامه نهضت تا سقوط کامل رژیم پهلوی و کوتاهی دست بیگانگان از کشور، اعلام کرد به پشتوانه رأی و اعتماد مردم، دولت تعیین میکند. ایشان همچنین با اندرز و اتمام حجت به ارتش دربارهٔ بازگشت به سوی مردم، از نظامیانِ پیوسته به مردم بهخصوص افسران نیروی هوایی قدردانی کرد.[۷]
منابع آمریکایی، امامخمینی را سرسخت و سخنان ایشان را بهشدت بیگانهستیز، ضد آمریکایی و غیر دوستانه شمردند.[۸] به اعتقاد آنان موضع قاطع امامخمینی در سخنرانی، دعوت از ارتش برای پیوستن به انقلاب، اعلام لزوم خروج مستشاران نظامی خارجی از کشور و معرفی دولت جدید ظرف دو روز آینده، خبر از روزهای سختی برای طرفداران رژیم میداد.[۹]
از سوی دیگر، به صورت کلی، توجه ویژه امامخمینی به ارتش و نقش آن در پیروزی یا شکست انقلاب، موجب شد با وجود حکومتنظامی و کشتارها، ایشان میان ارتشیِ وطندوست یا وطنخواه و دلسوز ملت، با معدود افسران و درجهداران خونریز و سرسپرده فرق بگذارد و بدنه ارتش را خادم و خیرخواه بداند؛[۱۰] به همین دلیل درخواست امامخمینی از سربازان، برای سرپیچی از فرمان افسران و فرار از پادگانها در آذر ۱۳۵۷،[۱۱] با اقبال گستردهای روبهرو شد و ارتش را با نافرمانی فزاینده سربازان روبهرو کرد. (ببینید: تاسوعا و عاشورا و شورای انقلاب اسلامی) امامخمینی در روز ورود به ایران نیز که امنیت برخی شهرها در دست انقلابیان بود،[۱۲] در پیامی خطاب به ارتش، ضمن درخواست کنارهگیری از دولت غیرقانونی و اعلام آن، به ارتشیان وعده داد خیلی زود با تکیه بر حکم شرع و آرای اکثریت ملت ایران، دولت قانونی را معرفی خواهد کرد تا ارتش به وظیفه قانونی و ملی خود رفتار کند.[۱۳]
مقامات امریکایی انتظار داشتند ابعاد بیشتری از برنامه امامخمینی مانند اعلام جمهوری اسلامی یا فهرست اعضای شورای انقلاب در سخنرانی روز ورود ایشان آشکار شود.[۱۴] آمریکا با وجود تظاهر به همراهی رژیم پهلوی و امید به موفقیت آن، در همان روزها قراردادهای نظامی خود را لغو و همه شهروندان آمریکایی ـ بهجز مأموران سیاسی ـ را از کشور خارج کرد[۱۵] همچنین تعدادی از دستگاههای الکترونیکی محرمانه آمریکا، از ایران به دیگر کشورهای منطقه منتقل و قراردادهای خرید اسلحه از انگلستان نیز لغو شد.[۱۶] امامخمینی پس از بازگشت در مدرسه رفاه مستقر شد و از صبح ۱۳ بهمن، دیدارهای پیاپی ایشان با گروههای مختلف مردم آغاز شد. ایشان با تأکید بر حفظ انضباط گروههای تظاهرکننده، ثبات و امنیت ایران و منطقه را در گرو کنارهگیری محمدرضا پهلوی و حامیان امریکاییاش دانست و ملّیت و اصالتی را که بختیار ادعا کرده بود، به دلیل اعزام ژنرال رابرت هایزر از سوی دولتهای حامی پهلوی برای هماهنگی ارتش با وی مردود خواند.[۱۷] در این دیدارها که تا ۲۰ بهمن ادامه داشت، بیست سخنرانی از امامخمینی ثبت شده است. با توجه به هجوم جمعیت و ازحالرفتن بیش از دو هزار زن و مرد، قرار شد دیدار مردان، صبحها در مدرسه علوی۲ و دیدار زنان عصرها در مدرسه علوی۱ انجام شود.[۱۸]
بازگشت امامخمینی به ایران، همچنین واکنشهای مختلفی در کشورهای اسلامی داشت. رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین، یاسر عرفات با تبریک پیشاپیش پیروزی انقلاب تأکید کرد آثار پیروزی ملت ایران در مرزهای این کشور متوقف نخواهد ماند؛[۱۹] در عین حال یک هیئت مذهبی مصری از سوی انور سادات، برای تشویق امامخمینی به قبول اصل رژیم سلطنتی، به ایران سفر کرد که ایشان از پذیرش آنان خودداری کرد.[۲۰] رژیم عراق نیز با اظهار مخالفت با تغییر رادیکال رژیم ایران، بازگشت پهلوی به ایران را به روشی که سلطنت کند نه حکومت، خواستار شد[۲۱] و خبرگزاری رسمی شوروی (تاس)، با اعلام خبر بازگشت امامخمینی به ایران، تلویحاً به نفع انقلاب اسلامی موضع گرفت.[۲۲]
مذاکرات میان مقامات رژیم پهلوی و انقلابیان، که پیش از ورود امامخمینی و از طریق شورای انقلاب آغاز شده بود، از آن به بعد شتاب بیشتری گرفت. این مذاکرات که با موافقت امامخمینی همراه بود، میان بعضی از اعضای شورای انقلاب مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و اکبر هاشمی رفسنجانی، و شاپور بختیار، عباس قرهباغی (رئیس ستاد ارتش) و ناصر مقدم (رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)) انجام میشد. هدف از این مذاکرات، جلوگیری از خشونت و رفع خطر از مردم، همراهی ارتش با ملت و تلاش برای استعفای بختیار بود.[۲۳] از سوی دیگر، بختیار که خواهان دیدار و مذاکره با امامخمینی بود، حاضر به کنارهگیری و فرمانبردن از دولتِ منتخبِ ایشان نشد. امیران ارتش نیز انقلابیان را تهدید به کودتا میکردند.[۲۴]
در حالیکه مقامات امنیتی، توان حفاظت از جان خویش را نداشتند،[۲۵] طرحهایی برای کودتای از طرف امریکاییها مطرح میشد.[۲۶] سربازان از پادگان و سران ارتش از کشور میگریختند. تمام ادارهها و کارخانهها و حتی برج مراقبت فرودگاه، در اعتصابی هماهنگ با انقلابیان بود. دهها نماینده مجلس شورای ملی، در پی هشدارهای امامخمینی، استعفا دادند و همراه صدها هزار مردم مشتاق، به دیدار ایشان میشتافتند. حتی شهردار پایتخت (جواد شهرستانی)، استعفای خود را به امامخمینی تسلیم کرد.[۲۷] در چنین شرایطی، بختیار هر اقدامی برای تغییر قانون اساسی را مشروط به تصویب مجلس مؤسسان کرد و تأکید کرد اجازه فعالیت به دولت موقت نمیدهد و تمام خواستههای امامخمینی را از راه قانونی تحقق میبخشد.[۲۸] ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ مصاحبه مطبوعاتی امامخمینی با حدود سیصد خبرنگار داخلی و خارجی در مدرسه علوی۲ برگزار شد. ایشان در این نشست، بر تأسیس نظام جمهوری اسلامی، معرفی دولت و مشخصبودن اعضای شورای انقلاب تأکید کرد و بار دیگر از ارتش خواست به ملت بپیوندند.[۲۹] همچنین با غیرقانونی خواندن دولت بختیار، دیدار وی را تنها در صورت استعفا پذیرفت و نیز با بیاعتنایی به تهدیدها دربارهٔ اجرای کودتا، تأکید کرد اگر دولتِ غیرقانونی از راه مسالمتآمیز کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد.[۳۰] بازداشت تعدادی از وزیران دولتهای پیشین، ازجمله هوشنگ نهاوندی، عبدالمجید مجیدی، غلامرضا کیانپور، و ممنوعالخروج کردن سه هزار مقام دولتی از مدیرکل به بالا در ۲۵ سال اخیر[۳۱] از دیگر اتفاقات ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ بود. رابرت هایزر که برای تشویق ارتش به کودتا و پایان دادن قراردادها وارد ایران شده بود، در همان روز به آمریکا بازگشت.[۳۲] سیدمحمدباقر صدر مرجع تقلید و عضو مؤسس حزبالدعوه در عراق، بازگشت پیروزمند امامخمینی و تحولات مثبت ایران را تبریک گفت.[۳۳]
یکی از مهمترین مباحث شورای انقلاب از نخستین روز بازگشت امامخمینی، تعیین نخستوزیر دولت موقت بود. این امر در جلسه ۱۴ بهمن با حضور امامخمینی محقق شد و با پیشنهاد اعضای شورا و موافقت ایشان، مهدی بازرگان، مأمور تشکیل دولت موقت گردید.[۳۴] حکم نخستوزیری وی در ۱۵ بهمن، پس از تعیین کلیات آن از سوی امامخمینی، به دست مهدی بازرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی، مرتضی مطهری، محمدرضا مهدوی کنی، یدالله سحابی، سیداحمد صدرحاج سیدجوادی و ابراهیم یزدی تنظیم شد و به امضای امامخمینی رسید. هاشمی رفسنجانی در ۱۶/۱۱/۱۳۵۷، با حضور امامخمینی و بازرگان حکم نخستوزیری را برای انبوه خبرنگاران و شخصیتهای داخلی و خارجی حاضر در مدرسه علوی خواند و ابراهیم یزدی آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرد.[۳۵]
امامخمینی در این حکم تأکید کرد که با تکیه بر حق شرعی (ببینید: ولایت فقیه) و قانونی، مهدی بازرگان را به سبب اعتقادی که به ایمان راسخ وی به اسلام دارد و سوابق مبارزاتی اسلامی و ملی وی، بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروه خاص، مأمور تشکیل دولت موقت میکند تا ترتیب اداره امور کشور، بهویژه انجام همهپرسی برای تغییر نظام سیاسی ایران، تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی جدید و تشکیل مجلس نمایندگان ملت طبق قانون اساسی جدید را بدهد.[۳۶] (ببینید: مجلس خبرگان قانون اساسی)
پس از خواندن حکم نخستوزیری، بازرگان در سخنانی این مأموریت را از خطیرترین و دشوارترین مأموریتهای تاریخ ۷۲ساله مشروطیت دانست. همچنین در نخستین نشست مطبوعاتی خود در جایگاه نخستوزیر دولت موقت شرکت کرد و در پاسخ به پرسش دربارهٔ تهدیدهایی که برای بازداشت وی وجود دارد، گفت همواره آماده استقبال از خطر بوده است.[۳۷]
امامخمینی در این نشست همچنین در سخنانی ضمن شرح آشفتگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور، تعیین دولت موقت را به دلیل وجاهت ملی یا قانونی نداشتن دولت بختیار، و لزوم نجات ایران از این نابسامانی دانست که با پشتوانه خواست عمومی مردم ـ خواه از باب وکالت یا به عنوان رهبر ـ و نیز ولایت از طرف شارع مقدس، صورت گرفته است؛ بر همین اساس حکومت بازرگان و دولتش، صِرف حکومت عادی (قانونی) نیست، بلکه حاکمیت شرعی است که همه باید پیروی کنند و مخالفت با آن، مخالفت با شرع و مستحق مجازات خواهد بود. با این حال، از مردم خواست نظر خود دربارهٔ موافقت یا مخالفت با دولت بازرگان و اساساً حکومت اسلامی را از طریق مطبوعات و تظاهرات اعلام کنند.[۳۸] پس از مراسم معرفی نخستوزیر دولت موقت، هاشمی رفسنجانی نیز در مصاحبه با خبرنگاران تأکید کرد مجازات اسلامی مربوط به کسانی است که علیه خواست اکثریت مردم توطئه کنند. در آن صورت نه ملت چنین اجازهای میدهد، نه رهبر ملت.[۳۹] (ببینید: دولت موقت)
در میان مراجع تقلید وقت، سیدشهابالدین مرعشی نجفی با حمایت از دولت موقت، این انتصاب را به مهدی بازرگان تبریک گفت.[۴۰] پیام سیدمحمدرضا گلپایگانی خطاب به امامخمینی نیز که در آن حمایت عموم ملت بهخصوص افراد ارتش از انقلاب را خواستار شده بود، در ۱۶ بهمن منتشر شد.[۴۱] پس از تعیین نخستوزیر دولت موقت، برنامهریزی برای تسلط مسالمتآمیز بر وزارتخانهها، برگزاری راهپیماییهای گسترده در حمایت از نخستوزیر و تسلط بر همه امور کشور، ازجمله فعالیتهای مهم شورای انقلاب بود.[۴۲] (ببینید: شورای انقلاب اسلامی)
از صبح ۱۷/۱۱/۱۳۵۷ بازرگان با سکونت در مدرسه علوی، تحت حفاظت نیروهای انقلاب قرار گرفت و کار خود را آغاز کرد.[۴۳] او موقتاً از رهبری «نهضت آزادی ایران» کنارهگیری کرد. نهضت آزادی ایران هم در اعلامیهای ضمن تأیید حق نصب و عزلِ برای امامخمینی به نیابت از معصوم(ع)، و طبق اصول والای اسلامی و شیعی، انتصاب انقلابی و تاریخساز بازرگان را به مردم تبریک گفت و تأکید امامخمینی بر دوری نخستوزیر از وابستگی حزبی را برخاسته از همان حق دانست و کنارهگیری نخستوزیر از حزبش را نیز مصداق اطاعت از «اُولی الأمر»[۴۴] خواند و به بازرگان اطمینان داد نهایت تلاش خویش را در انجام وظایف مکتبی و تشکیلاتیِ نهضت آزادی ایران، به کار خواهند بست.[۴۵] (ببینید: دولت موقت و مهدی بازرگان)
موج اعتراض به دولت بختیار و حمایت از دولت موقت، سراسر کشور را فرا گرفت. نظامیان با راهپیمایی در شهرهای اصفهان، تهران، درود، قصرشیرین و قم، وفاداری و حمایت خویش از دولت انقلاب را ابراز کردند.[۴۶] (ببینید: بیعت همافران) امامخمینی در دیدار با گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی که در ۱۶/۱۱/۱۳۵۷ برگزار شد، با یادآوری خیرخواهی دربارهٔ محمدرضا پهلوی پیش از آغاز نهضت اسلامی،[۴۷] غرور او را مانع شنیدن نصیحت و رسیدن به چنین عاقبتی دانست و از حاضران خواست تا بختیار را به بازگشت به سوی مردم نصیحت کنند. ایشان همچنین با هشدار به بختیار دربارهٔ واکنش تند ملت در مقابل وی، تأکید کرد در صورت استعفای دولتِ غیرقانونی بختیار و بازگشت ارتش به دامان ملت و آرامش کشور، مشکلات فرهنگی و اقتصادی بهتدریج برطرف خواهد شد.[۴۸] ایشان یک روز بعد در دیدار با گروهی از کارکنان نیروی دریایی، ضمن اظهار تأسف از خدمات این نیروها به خاندان غارتگر پهلوی، از آنان خواست تا از این پس در خدمت مردم باشند و با مقابله با بقایای رژیم پهلوی، حتی با سرنیزه و مسلسل، حق مردم را بازپس گیرند.[۴۹] لغو قرارداد تحویل تجهیزات آمریکایی به ارزش هفت میلیارد دلار به دست بختیار و خروج ایران از پیمان دفاعی سنتو به دست احمد میرفندرسکی وزیر خارجه نیز از وقایع ۱۶ بهمن بود.[۵۰]
سیدمحمود طالقانی مقاومت بختیار را بینتیجه و سبب خونریزی بیشتر دانست.[۵۱] گروههای گوناگون، کارمندان ادارهها و بیش از یازده وزارتخانه (ازجمله نخستوزیری و وزارت خارجه)، از ۱۷/۱۱/۱۳۵۷ به اعلام همبستگی با دولت موقت پرداختند. همان روز هواپیماهای جنگی نیروی هوایی به نشانه قدرتنمایی علیه حرکت انقلاب در آسمان تهران پرواز کردند. تظاهرات مردم در آبادان، اراک، اصفهان، ایلام، بندرعباس، بهبهان، تبریز، چالوس، زاهدان، شیراز، قزوین، گرگان، همدان، یزد و ۴۴ شهر دیگر، در حمایت از دولت موقت صورت گرفت. تظاهرات مردم بهویژه در تهران، در ۱۹/۱۱/۱۳۵۷ مهمترین اعلام حمایت مردمی از دولت موقت بود که در آن، صدها هزار نفر، از نُه منطقه شهر به سوی میدان آزادی سرازیر شدند و در ضمن قطعنامهای هفتمادهای تأکید کردند تا محو کامل نظام استبدادی و استقرار جمهوری اسلامی، به مبارزه ادامه خواهند داد و از این پس قراردادها و موافقتنامهها، تنها با تصویب دولت انقلاب مورد قبول خواهد بود.[۵۲]
بختیار در جلسه مجلس شورای ملی (۱۷ بهمن)، پس از تصویب لایحه انحلال ساواک و خبر از محاکمه وزیران گذشته، اعلام کرد به منظور حفظ وحدت حاضر است با مخالفان مذاکره کند و تغییر و تبدیل در محدوده قانون را نیز میپذیرد.[۵۳] وی همچنین دولت بازرگان را دولت سایه خواند و گفت در یک کشور دو دولت معنا ندارد.[۵۴] جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی و عضو شورای سلطنت) که با مصلحتاندیشی قرهباغی، از اعلام همبستگی با انقلاب منصرف شد، در این جلسه مجلس شورای ملی بازگشت امامخمینی به کشور را خوشامد گفته و اظهار امیدواری کرد تا کشور از طریق مذاکرات و مسالمتآمیز و پرهیز از هر گونه درگیری، از بنبست خارج شود.[۵۵] وی همچنین تلاش بینتیجهای کرد تا رأی عدم اعتماد به بختیار را عملی کند.[۵۶]
در ۱۸/۱۱/۱۳۵۷ برخی از کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون ملی ایران توانستند برای نخستین بار به وسیله فرستنده تلویزیونی محدود و گیرندهای مداربسته، تصویر و سخنان امامخمینی را ضبط و بر روی کانال ده تلویزیون پخش کنند.[۵۷] این شبکه که به «کانال ۱۰» یا «کانال انقلاب» معروف شد، در روزهای بعد نیز بهسرعت تقویت شد و توسعه یافت و نقش مؤثری در اطلاعرسانیِ رویدادها بازی کرد. در طول مسیر راهپیماییِ حمایت از دولت موقت انقلاب، از مردم درخواست میشد که آنتن تلویزیونهای خانگی یا قابل حمل را روی کانال ده تنظیم کنند.[۵۸]
هرچند حضور درجهداران و کارمندان نیروی زمینی و هوایی ارتش شاهنشاهی در تظاهرات حمایت از بازرگان، نظر خبرنگاران داخلی و خارجی را جلب کرده بود،[۵۹] اما دیدار و رژه همافران در برابر امامخمینی در ۱۹/۱۱/۱۳۵۷، از مهمترین رویدادهایی بود که رخنه عمیق میان صفوف نظامیان و تردید در سران ارتش ایجاد کرد. (ببینید: بیعت همافران)
امامخمینی در سخنرانیهای خود برای طبقات مختلف مردم، ضمن توضیح وابستگی رژیم پهلوی و لزوم وحدت کلمه ملت در مبارزه، این مقطع تاریخ را حساسترین مقطع تاریخ در ایران ذکر کرد.[۶۰] خروج جعفر شریفامامی از کشور در حالیکه ممنوع الخروج بود[۶۱] (ببینید: جعفر شریفامامی) و استعفای نخستین نماینده انجمن شهر تهران،[۶۲] از دیگر وقایع نوزده بهمن بود. در حالیکه تبریکهای گروهها و سازمانهای مختلف به پشتیبانی از نخستوزیری بازرگان در روزنامهها و اعلامیههای گوناگون منتشر میشد، گروهی با عنوان طرفداران قانون اساسی در هجدهم و بیستم بهمن، در حمایت از بختیار تظاهرات کردند.[۶۳]
مهدی بازرگان در دانشگاه تهران در بیستم بهمن برنامه دولت خود را در اجتماع بیش از ده هزار تن ارائه کرد و مردم از آن حمایت کردند. وی وعده داد خیلی زود اعضای دولت را معرفی میکند. این مراسم از رادیو و تلویزیون نیز پخش شد.[۶۴] از سوی دیگر، امامخمینی ضمن تشکر از راهپیمایی گسترده مردم در حمایت از دولت مهدی بازرگان،[۶۵] در پیامی جداگانه با تأکید برنداشتن سخنگو، اظهار نظرهای افراد در نشریات را به خود آنان مربوط دانست.[۶۶]
از سوی دیگر، حمله نیروهای نظامی به جوانانِ محافظ شهر گرگان در سحرگاه بیست بهمن، موجب شهادت شش نفر و مجروحشدن عدهای دیگر شد.[۶۷] همچنین در تظاهرات و درگیریهای ۲۱ بهمن در شهرهای مختلف ایران دهها تن کشته و زخمی شدند.[۶۸] در تهران درگیری پرسنل نیروی هوایی و افراد گارد شاهنشاهی در بامداد ۲۱ بهمن، به ورود مبارزان مسلح به داخل پادگانِ دوشانتپه و پس از آن حمله به کلانتریها و اسلحهخانهها منجر شد[۶۹] و فرمانداری نظامی تهران در اعلامیه روز ۲۱ بهمن، ساعتهای منع عبور و مرور را افزایش داد و از ساعت۱۶:۳۰ تا ۵ صبح را حکومتنظامی اعلام کرد.[۷۰] با قوتگرفتن شایعه امکان کودتا، امامخمینی در پیامی حکومتنظامی را نیرنگ و خلاف شرع دانست و از مردم خواست با بیاعتنایی به آن، در خیابانها بمانند.[۷۱] (ببینید: حکومتنظامی)
اشغال پادگانها به دست مردم و قدرتنداشتن ارتش در کنترل اوضاع، سرانجام موجب تشکیل جلسه ستاد ارتش و تصمیمگیری دربارهٔ وضعیت کشور شد.[۷۲] نتیجه این جلسه، اعلام بیطرفی ارتش بود که طی اعلامیهای در بخش خبری رادیو، ساعت ۱۴ روز ۲۲ بهمن به صورت رسمی و عمومی اعلام شد و این در واقع به معنای سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بود.[۷۳] (ببینید: بیست و دو بهمن)
دهه فجر چیست و درباره آن چه میدانید؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دهه فجر چیست و درباره آن چه میدانید؟
دهه فجر برای انقلاب اسلامی یادآور روزهای پرخاطره و سرنوشت ساز ملت ایران است؛ که به روزهای دوازدهم تا بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۵۷ نسبت داده شده است.
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، دهه فجر انقلاب اسلامی به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷ گفته میشود که طی آن امام خمینی(ره) بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن منقرض شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
۱۲ بهمن روز ورود روحالله خمینی به ایران
در روز ۱۲ بهمن بزرگترین استقبال در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از امام خمینی(ره) به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل امام خمینی(ره) در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. ایشان پس از ورود به فرودگاه و سخنرانی طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم قبرستان بهشت زهرا شدند و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را نمودند.
رویدادهای ۱۳ بهمن
امام خمینی(ره) در جمع روحانیون سخنرانی کردند. ایشان در بخشی از این سخنرانی گفتند: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود... هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند.
همچنین رادیو مسکو گزارش کرد که دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکاییها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.
رویدادهای ۱۴ بهمن
ساعت ۹ بامداد روز شنبه ۱۴ بهمن در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به ۳۰۰ خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات امام خمینی(ره) خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ امام خمینی(ره) به این شرح بود:
کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هر چه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته میشود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.
وقایع ۱۵ بهمن
۱- امام خمینی (ره) طی یک سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.
۲- وزرای خارجه آمریکا و انگلیس طی دیدار دیوید اوئن از ژاپن، در مورد اوضاع ایران به گفتگو نشستند. بغداد نیز با اعزام هیأتی به عربستان، به بررسی اوضاع ایران و منطقه پرداخت.
۳- ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران، با اتمام مأموریت حساس خود و مذاکرات مکرر با مقامات ایرانی، عازم آمریکا شد. سخنگوی وزرات خارجه آمریکا گفت: هایزر سعی کرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. وی به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وی به احساسات ضد آمریکایی در ایران دامن میزد.
۴- همافران نیروی هوایی در بهبهان به عنوان طرفداری از امام خمینی(ره)، دست به راهپیمایی زدند.
۵- سیدمحمدباقر صدر با ارسال نامهای از عراق برای امام خمینی(ره)، از اعتراضات ایران حمایت کرد.
۶- به مناسبت ورود امام خمینی(ره) به ایران، از سوی مرعشی نجفی تلگرافی برای او ارسال شد.
تذکر: برژنف از سیزدهم تا هفدهم ژانویه ۱۹۷۹، مطابق با بیست و سوم دی ماه ۱۳۵۷، در بلغارستان بسر میبردهاست.۷- جواد شهرستانی، شهردار تهران در حضور امام خمینی(ره) استعفا کرد. امام خمینی(ره) سپس وی را مجدداً به عنوان شهردار منصوب کردند. جواد شهرستانی از سوی دولت بختیار ممنوعالخروج شد.
۸- گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورا با امام خمینی(ره) دیدار کردند.
وقایع ۱۶ بهمن
تعیین دولت موقت
امام خمینی(ره) در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کردند. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.
۱۷ بهمن
۱. امام خمینی(ره) در سخنان خود گفتند: کار عاقلانه و مفید به حال کشور این است که بختیار و ارتش در مقابل انقلاب ۱۳۵۷، عکسالعملی مثبت داشته باشند.
۲. در پاسخ به پیامهای تشکر از سوی مردم و یا شخصیتها و گروههای مختلف به مناسبت ورود امام خمینی(ره) به کشور، از سوی او پیام تشکری خطاب به عموم انتشار یافت.
۳. بازرگان موقتاً از رهبری نهضت آزادی کنارهگیری نمود و به مدرسه علوی نقل مکان کرد.
تذکر: در حکم نخست وزیری امام خمینی(ره) از وی خواسته شده بود تا بدون وابستگی حزبی و گروهی به پست نخست وزیری اشتغال یابد.
۱. دکتر سعید، رئیس مجلس شورا، در جلسه امروز مجلس اظهار داشت: بازگشت امام خمینی(ره)، مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوشآمد میگویم.
۲. لایحه محاکمه وزرای سابق و انحلال ساواک، در جلسه مجلس شورا به تصویب رسید.
۳. در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند.
۴. فلسفی پس از هشت سال ممنوعیت از سخنرانی، در حضور امام خمینی(ره) و مردم دیدار کننده، سخنرانی کرد.
وقایع ۱۸ بهمن
۱. آیت الله خمینی(ره) در دیدار با روحانیون شهر اهواز گفتند: ادامه نهضت یک تکلیف است.
۲. فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمیدهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد.
۳. سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند.
۴. مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی کرد.
راهپیمایی ۱۹ بهمن
روز نوزدهم بهمن بزرگترین راهپیمایی انقلاب اسلامی صورت گرفت. در قطعنامه پایانی راهپیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تأیید شد.
وقایع ۲۰ بهمن
در روز ۲۰ بهمن که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رئیس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناحهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت، ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.
وقایع ۲۱ بهمن
روز بیست و یکم بهمن روز نبرد مسلحانه همهجانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشکر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشکر گارد حکم جهاد خواهد داد. در این روز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفتوآمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راه بندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند.
وقایع ۲۲ بهمن
۲۲ گل لاله به پاسداشت ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ روی سکه ۲۰ ریالی ضرب شده در سال ۱۳۶۰ به مناسبت سومین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ ایران
در مرکز سکه نوشته شده است: جمهوری اسلامی ایران
۳ گل لاله به پاسداشت سومین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ ایران پشت سکه ۲۰ ریالی ضرب شده در سال ۱۳۶۰
در حاشیه سکه نوشته شده است: سومین سالگرد پیروزی خون بر شمشیر
در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد. در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباسآباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
تصمیم شورای عالی ارتش
ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیباللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی. [۸]ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثراً موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه رادیو تلویزیون را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از رادیو تلویزیون ملی اعلام شد.
مراسم دهه فجر
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط مردم انقلابی انجام میگیرد. همچنین در سازمانها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها میشود. صدا و سیمای ایران نیز غالباً به پخش نماهنگها و تصاویر مربوط به روزهای مبارزات و تظاهرات میپردازد.
همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار میشود.
در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای امام خمینی(ره) به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شدهاست، راهپیمایی باشکوهی در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد