آثار و نتایج لا إله إلاَّ الله
برای این کلمه اگر بطور صادقانه و راستی و اخلاص گفته شود، و به مستلزمات و واجبات آن ظاهراً و باطناً عمل شود، آثار و نتیجه های خوب و پسندیده ای بر فرد و جامعه خواهد داشت، که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ ـ وحدت مسلمانان که نتیجه آن حصول قدرت و قوت مسلمانان و پیروزی آنها بر دشمنان اسلام خواهد بود، چون دین و عقیده آنها یکی است، خداوند مى فرماید: واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا. [آل عمران ۱۰۳].
[وهمگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید].
و همچنین مى فرماید: هو الذی أیدک بنصره وبالمؤمنین وألف بین قلوبهم لو أنفقت ما فی الأرض جمیعاً ما ألفت بین قلوبهم ولکن الله ألف بینهم إنَّه عزیز حکیم. [الأنفال ۶۲ـ۶۳].
[اوست که با یاری دادنش و با مؤمنان به تو توان داد. و بین دلهای آنان اُلفت داد، اگر هر آنچه را که در زمین است، همگی خرج مى کردی، نمى توانستی بین دلهایشان اُلفت دهی، ولی خداوند بین آنان اُلفت داد، بىگمان او پیروزمندِ فرزانه است].
و اختلاف در عقیده باعث تفرقه و جنگ و ستیز خواهد شد، چنانکه خداوند مى فرماید: إنَّ الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء. [الأنعام ۱۵۹].
[آنان که دین خود را بخش بخش کردند و گروه گروه شدند تو را با کارِ آنان کاری(ومسؤولیتی) نیست].
و همچنین مى فرماید: فتقطعوا أمرهم بینهم زبراً کل حزب بما لدیهم فرحون. [المؤمنون ۵۳].
[ولی در میانِ خود کار و بارشان را دستخوشِ تفرقه و اختلاف کردند، هر گروهی به آنچه نزد خود دارند، ].شادمانند
پس مردم را به وحدت نمى کشاند مگر عقیده ایمان و توحیدی که مدلول لا إله إلاَّ الله را در بر دارد، و توجه شود به حال اعراب قبل و بعد از اسلام که چگونه بودند.
۲ ـ امن و امان و آسایش در جامعه توحیدی که به موجبات کلمه لا إله إلاَّ الله عمل مى کند، چون هر فردی از آن جامعه هر چه خدا حلال کرده را مى گیرد، و هر چه خدا آنرا حرام نموده ترک مى کند، واکنش با عقیده ای که در درون اوست، و به همین سبب از تجاوز و ظلم و ستم و دشمنى دست بر مى دارد، و به جای اینها کمک و همکاری و محبت و پشتیبانی، به خاطر خدا و ایمان به او خواهد بود، چنانکه خداوند مى فرماید: إنَّما المؤمنون إخوة. [الحجرات ۱۰].
[جز این نیست که مؤمنان برادرند].
این را بطور آشکارا در حال اعرابی که قبل از اسلام، و بعد از اسلام بودند پیدا و هویداست، چون قبل از اسلام با هم دشمنی داشتند و از همدیگر متنفر بودند، و به غارت و جنگ افتخار مى کردند، ولی وقتی به عقیدهء توحید روی آوردند، با هم برادر و دوست شدند، چنانکه خداوند مى فرماید: محمد رسول الله والذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم. [الفتح ۲۹].
[محمد (ص) رسولِ خداست و کسانىکه با اویند بر کافران سخت گیر و در میانِ خود مهربانند].
و همچنین مى فرماید: واذکروا نعمت الله علیکم إذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً. [آل عمران ۱۰۳].
[و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، که دشمنان (همدیگر) بودید، آنگاه بین دلهای شما اُلفت داد، آنگاه به (فضل و) نعمت او (با یکدیگر) دوست شدید].
۳ ـ تحقق یافتن قدرت مسلمانان و حکمفرمائی آنان بر روی کرهء زمین و برتری دینشان و پایداری مقابل مبادئ و افکار مخالف اسلام، چنانکه خداوند مى فرماید: وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون. [النور ۵۵].
[خداوند به کسانىکه از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که بىشک آنان را در این سرزمین جانشین سازد، چنانکه کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین ساخت، و(آن) دینشان را که برایشان پسندیده است برایشان استوار دارد و برایشان پس از بیم شان ایمنی را جایگزین کند، (چرا که) مرا پرستش مى کنند و چیزی را با من شریک نمى سازند، و کسانىکه پس از این ناسپاسی کنند، اینانند که فاسقند].
پس خداوند حصول این مقصودهای عظیم به عبادت خود که هیچ شریکی ندارد مرتبط ساخته است، و این همان مقتضای لا إله إلاَّ الله است.
۴ ـ تحقق یافتن آرامش روحی و روانی و استقرار ذهنی برای کسىکه لا إله إلاَّ الله بگوید، و به مقتضای آن عمل کند، چون یک خدا را مى پرستد، و خواسته او را مى داند، پس کاری انجام مى دهد که او را راضی و خشنود سازد، و از غضب او اجتناب مى ورزد، به خلاف کسىکه خدایان بسیاری را مى پرستد، و هر یک از این خدایان چیزی خاصی مى خواهد، و تدبیر خاصی دارد که از خدای دیگر مختلف است، چنانکه خداوند مى فرماید: أأرباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهار. [یوسف۳۹].
[آیا خدایان پراکنده بهتراند یا خداوند یکتای قهّار].
و همچنین مى فرماید: ضرب الله مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشاکسون ورجلاً سلماً لرجل هل یستویان مثلاً. [الزمر ۲۹].
[خداوند مثلی مى زند از برده ای که در (بردگی) او شریکانِ مختلف سهم دارند، و برده ای که تنها برای شخصی باشد، آیا (این دو) در وصف برابرند].
امام ابن القیم مى گوید: خداوند این ضرب المثل را برای مشرکان و موحدان آورده است، پس مشرک مانند برده ای است که مالک و أرباب او گروهی هستند که با هم اختلاف، و نیز اخلاق بدی دارند، پس مشرک وقتی خدایان بسیاری را مى پرستید به برده ای شبیه داده شده که گروهی که با هم اختلاف دارند ارباب او هستند، و نمى تواند رضا و خشنودی همه آنها را برآورده کند.
و موحد وقتی فقط یک خدا را مى پرستید به برده ای که فقط ارباب او یک نفر است شبیه داده شده است، که همه خواسته ها و مقصود او، و راه خشنودی او را مى داند، و او از دعوا و اختلاف اربابها در امان است، بلکه او بدون هیچ ستیزه فقط ملک یک نفر است، و ارباب او به او رحمت و شفقت و نیکى کرده و مصالح و آسایش او را مى خواهد، آیا این دو برده با هم مساوی هستند؟ [إعلام الموقعین ۱/۱۸۷].
۵ ـ حاصل شدن عظمت و برتری برای کسانىکه اهل لا إله إلاَّ الله هستند در دنیا و آخرت، چنانکه خداوند مى فرماید: حنفاء غیر مشرکین به ومن یشرک بالله فکأنَّما خر من السماء فتخطفه الطیر أو تهوی به الریح فی مکان سحیق. [الحج ۳۱].
[در حالىکه برای خداوند پاکدینِ غیرِ مشرک به او باشید، و هرکس که به خداوند شرک آورد، گویىکه از آسمان فرو افتاده، آنگاه مرغان(مرده خوار) او را ربوده اند، یا باد او را به جایی دور افکنده است].
آیه این را مى رساند که توحید و یگانگی، عزّت و برتری است، و شرک فرود آمدن و پستی و ذلت و خواری است.
علامه ابن القیم رحمت الله علیه مى گوید: ایمان و توحید در علو و وسعت و شرافت را به آسمانی که محل فرود و صعود او است شباهت داده است، پس از آسمان به زمین فرود آمده و روحش به سوی آن بالا خواهد رفت.
و ترک کننده ایمان و توحید را به پرتاب شده از آسمان به سوی پایین از نظر تنگی شدید و دردهای انبوه شباهت داده است.
و پرنده ای که اعضای او ربوده شده و پاره شده، به شیطانی که خداوند او را فرستاده و او را گناهکار و ناراحت و آشفته کرده بسوی هلاکت مى برد، و طوفانی که او را به جای خیلی دور انداخته، به سبب هوا و هوسی که در خود داشته، به این سبب او را به پایین ترین مکان و دور از آسمان انداخته است. [إعلام الموقعین ۱۸۰].
ـ حرمت جان و مال و ناموس او، چنانکه رسول خدا (ص) مى فرماید: ((أمرت أن أقاتل الناس حتى یقولوا لا إله إلاَّ الله، فإذا قالوها عصموا منی دماءهم وأموالهم إلاَّ بحقها)). [البخاری].
و ((بحقها)) یعنی: اگر آنرا گفتند ولی از واجبات آن امتناع ورزیدند، و آنهم توحید و دوری از شرک و انجام ارکان اسلام، جان و مالشان معصوم نخواهد بود، بلکه کشته مى شوند و اموالشان به غنیمت گرفته مى شود، چنانکه رسول الله (ص) و خلفای او چنین کردند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام
ادامه مطلب را ببينيد
۱٫ مبدأ توحید: مردم را بر اساس پرستش و عبادت معبودی واحد جمع می کند و بر همین مبنا به دعوت اهل کتاب می پردازد: ” قل یا أهل الکتاب تعالوا إلىکلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله “(بگو ای اهل کتاب: به سوی کلمه ای که همه به آن اعتقاد داریم بیایید و آن اینست که جز الله را عبادت نکنیم.)
۲٫ بدون هیچ واسطه ای رابطه مستقیم بین خالق و مخلوق ایجاد می کند.چنانچه الله تعالی می فرماید: ” و قال ربکم ادعونی أستجب لکم “(از من بخواهید تا اجابت نمایم.) و در جای دیگر می فرماید:” فإنی قریب أجیب دعوة الداع إذادعان “ (همانا من نزدیکم و دعای درخواست کنندگان را آن هنگام که مرا می خوانند اجبت می نمایم.)
۳٫ عقل را مخاطب قرار می دهد.عقل مسئول تکالیف انسان است، خصوصاً در آنچه به امور دنیا و شناخت پروردگار مربوط می باشد. چنانکه می فرماید:” فاعتبروا یا أولی الأبصار “(ای اهل بصیرت عبرت گیرید.) و می فرماید:“أفلاتعقلون؟” (آیا نمی اندیشید؟) از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است که فرمود: ” إنما یرتفع العباد فی الدرجات عند ربهم على قدر عقولهم “«به درستی که عقل های بندگان باعث بالا رفتن درجات نزدیکی به الله می شود.»
۴٫ احاطه شدن عقیده به اخلاق فاضله:الله تعالی می فرماید: ” و عباد الرحمنالذین یمشون فی الأرض هوناً و إذا خاطبهم الجاهلون قالواسلاماً”[فرقان: ۶۳](بندگان رحمان با آرامش و تواضع بر زمین راه می روند هنگامی که جاهلان آنان را مورد خطاب قرار می دهند، می گویند:سلام.)
۵٫ در تشریع اسلامی دین و دنیا با هم برابرند. احکام اسلام به هر دو مربوط است و به سوی هر دو دعوت می کند و این فرموده قرآن مصداق آن است:” و ابتغفیما آتاک الله الدار الآخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا “[قصص:۷۷](در آنچه خداوند به تو داده است آخرت را در نظر داشته باش اما بهره خویش را از دنیا فراموش مکن.)
۶٫ مساوات و عدالت در بین همه مردم:خداوند می فرماید:” إنا خلقناکم من ذکرو أنثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم“ [الحجرات:۱۳](ای مردم ما شما انسانها را از زن و مردی خلق کردیم و شما را در قالب گروهها و شعبه ها قرار دادیم تا همدیگر را باز شناسید به راستی که گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. به حقیقت که الله تعالی بسیار دانا و آگاه است.) و رسول الله صلی الله علیه وسلم خطاب به دخترش می فرماید:” أعملی یا فاطمة فإنی لا أغنی عنک من الله شیئاً “«ای فاطمه از مال من هرچه می خواهی درخواست کن اما تو را از خدا بی نیاز نمی کنم.»
۷٫ امر به معروف و نهی از منکر.و به طور قطع قانونی است برای تمام جوانب اصلاح بکار می رود.
۸٫ شورا یکی از مبادی اسلام است.چنانکه قرآن می فرماید: ” و شاورهم فیالأمر “[آل عمران:۱۵۹](و در امور با آنها مشورت کن.)
۹٫ عفو و گذشت: به عنوان یک اصل مهم در زندگی جمعی از آن یاد می شود و از آن به زندگی مسالمت آمیز تعبیر می نمایند.
۱۰٫ آزادی در فکر و اندیشه:الله تعالی می فرماید: ” لا إکراه فی الدین “(در دین هیچ اجباری نیست.)
۱۱٫ همکاری های اجتماعی: در همین رابطه خداوند زکات را به عنوان حق فقیر بر مال ثروتمند قرار داده است و این امر به معنی تفضیل و برتری ثروتمندان بر فقرا و مستمندان نیست. این مبادی ما را به عظمت تشریع اسلام و قدرت ارکان آن راهنمایی می کند و نشان می دهد که قوانین اسلام در هر زمان و مکانی در بین گروهها و ملیتها صلاحیت کافی برای سعادت بشر را دارد و این اصل ما را رهنمون می کند که هرگاه امت اسلامی در تمام شئونات زندگی پذیرای قانون اسلام باشد عظمت و بزرگی و ترقی را نصیب خود نموده است. و امت اسلامی هنگامی ضعیف شد که از شریعت اسلامی منحرف و راه جمود و تقلید را پیش گرفته و در صدد وضع قوانین متناسب با آرزوها و شهوات خویش برآمده اند و همین مسائل باعث شد آنها از قوانین وضعی و قراردادی بشر سود جویند با این فرض که فقه اسلامی توانای همراهی و هماهنگی با تحولات زمان و پیشرفتی که تمدن جدید مقتضی آن است را ندارد؛ حال آنکه قانونگذاری اسلامی در صدد حل ریشه ای برای بسیاری از جرمها و جنایاتی که انتشار یافته برآمده و حدود را مقرر داشته است که موجب اتمام آنها در صورت اجراست. که می توان به موارد زیر اشاره نمود:
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام
ادامه مطلب را ببينيد
حضرت آیتالله جعفر سبحانی در درس تفسیر قرآن کریم که در هجدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجد مدرسه مبارکه حجتیه قم برگزار شد با بیان اینکه جامعه شرک به هیچ نحو قابل هدایت نیست، گفت: شک و تردیدی که مقدمه یقین باشد خوب است، انسان تا شک نکند یقین پیدا نمیکند.
وی خطاب به طلاب با بیان اینکه در هر چیزی شک کردید ناراحت نباشید به دنبال آن بروید که این شک شما را به یقین میرساند به شرط اینکه گذرگاه باشد، تصریح کرد: اگر شک گذرگاه نباشد، بلکه قرارگاه باشد، بسیار بد و آتشی بر جان انسان است که یک عمر در شک زندگی کند.
وی با اشاره به اینکه شک مشرکان نه تنها شک قرارگاه بود، جاهل هم بودند، گفت: جهل هم به دو صورت زیبا و نا زیبا است، جهل کسی که جاهل است اما میداند که نمیداند، زیبا است؛ گاهی میگویند جاهل بسیط و این همان شک گذرگاه است، اما اگر جاهلی نداند و خیال کند که میداند، این جهل مرکب است.
وی در ادامه و در تفسیر آیات 44 و 45 سوره مبارکه یس، اظهار کرد: خداوند متعال در این آیات میفرماید بپرهیزید از آنچه که در پیشرو و پشت سر شما است؛ عذابهای پیشروی بشر، عذابهایی که انسان از آن خبر دارد مانند غرق شدن فرعون و به زمین رفتن قارون و دیگری عذابهای آخرت است که انسان از آنها خبر ندارد.
آیتالله سبحانی با بیان اینکه قیامت خلف نیست، بلکه پیشرو است، افزود: اینکه میفرمایند از این دو عذاب بپرهیزید، مراد عذابهای دنیوی و عذابهای اخروی است، اما مشرکان اعتنا نمیکنند چراکه نمیدانند اما خیال میکنند که میدانند و این بسیار بد است و قابل حل نیست.
وی با تأکید بر این مطلب که عذاب خلف نیست بلکه پیشرو است، گفت: باید از گناهانی که قبلا داشتهایم و گناهانی که الآن داریم استغفار کنیم و از آنها بپرهیزیم، پرهیز آن است که نسبت به اعمال فعلی دیگر گناهی مرتکب نشویم و اعمال قبلی را هم استغفار کنیم.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم با بیان اینکه مانعی ندارد انسان به آینده خلف گوید اما به قیامت خلف نمیگویند بلکه اَمام میگویند، توضیح داد: اگر مراد عذاب باشد از هر دو عذابهای دنیوی و اخروی، عذاب مراد نیست بلکه آینده مراد است، اینجا مراد گناه است.
وی اظهار کرد: همه باید دعا کنیم که خدا به ما شک گذرگاه بدهد و از خدا بخواهیم که هیچگاه جهل قرارگاه ندهد که گذرگان نعمت است و قرارگاه برای بشر نقمت و جهل مشرکان قرارگاهی بوده و هیچگاه عوض نمیشوند.
آیتالله سبحانی با بیان اینکه آن جزایی که خدا مقدر کرده از ذیل آیه «وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِین» مشخص میشود، گفت: پیامبر اکرم هر آیتی را میآورد فکر جاهلان آنچنان بسته است که راهی برای تفکر نگذاشتهاند و راه به جایی نمیبرند.
وی در ادامه امتها را دوگونه دانست و افزود: پیامبر اکرم(ص) میفرمایند «زمانی میآید که مردم دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر را فراموش میکنند»، مانند حال حاضر که امر به معروف و نهی از منکر در میان ما فراموش شده است، حتی پیامبر فرمودهاند «زمانی میآید که از منکر به منکر امر کرده و از معروف نهی میکنند.
وی ابراز کرد: روزگاری میآید که دیانت عقبماندگی و فساد روشنفکری تلقی میشود و این بدتر است، زمانی میآید که فرد در مسأله اول امر به معروف و نهی از منکر نمیکند و در مسأله دوم میگوید امشب پارتی برویم و کلاس نرویم، باز فکرش عوض نشده اما در مسأله سوم انقلاب فکری پیدا کرده و دچار جهل مرکب شده است.
وی در این زمینه به پیشرفت غرب اشاره کرد و با بیان اینکه پیشرفت غرب برای بیدینی نیست، بلکه التزام او به مبادی اسلام است، گفت: آنها یک مقدار با عمل به مبادی اسلام پیشرفت کردهاند.
آیتالله سبحانی با تأکید بر اینکه غرب از نظر بیدینی، لامذهبی، برهنگی و رقاصی پیشرفت نکرده است، گفت: آنها از نظر علم و دانش به همان علم و دانشی که پیامبر اکرم(ص) میفرماید «طَلَبُ العِلمِ فَریضَة عَلی کُلِّ مُسلم» عمل کردند و به نظم هم معتقد هستند، اما این هرزگیها نقطه ضعف و بد آنها است و نقطه قوت آنها الزام به مبادی اسلام است.
وی با ادامه تفسیر آیات 45 و 46 سوره مبارکه یس، افزود: در مرحله اول میگویند گناه نکنید، اهمیتی نمیدهند، در مرحله دوم هم آیات تکوینی و آیات قرآنی خوانده میشود اما اهمیتی نمیدهند، در مرحله سوم وقتی میگویند به فقرا در مکه و غیرمکه کمک کنید، میگویند اینها استحقاق مال ندارند که اگر شایسته بودند خدا به اینها میداد.
وی تصریح کرد: فقر به سبب بد بودن آنان نیست، بدبختی آنها به سبب بد بودن نظام حاکم بر جامعه است، نظام حاکم بر جامعه یک نظام ظالمانه است که عدهای همیشه پرخور و شکمکننده و عدهای همواره فقیر و بدبخت هستند؛ خدا به اینها داده اما شما ظالمان حق اینها را گرفتهاید.
وی با اشاره به آیه «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» گفت: امام علی(ع) پاسخ این مسأله را میفرمایند که هیچ فقیری بدبخت نشده مگر اینکه سهمش را آن ظالم غنی خورده است، اگر آن ظالم غنی راضی به حقش بود سهم این فرد را میداد.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم ادامه داد: خداوند متعال روزی همه را آفریده است، این نظامهای ظالمانه هستند که حقوق افراد را میگیرند و خود کاخنشین میشوند و در بین حریرها زندگی میکنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام
ادامه مطلب را ببينيد
چرا در اصول دین تقلید وجود ندارد؟
اعتقاد و باور بخصوص باورهای مهم و اصولی باید یقینی باشد و به باورهای غیر یقینی ومبتنی بر ظن وگمان نمی توان اعتماد کرد.
نه عقل پیروی و رفتن به راهی که گمان و احتمال خطا و گمراهی در آن باشد را اجازه می دهد بخصوص که مربوط به زندگی دنیا وآخرت بوده و دایره تاثیر گذاری اش بسیار وسیع باشد و نه نقل یعنی قرآن و روایات.
اعتقاد به مبدا و معاد و فروعات آن بر همه زندگی دنیایی و آخرتی انسان تاثیرگذاری دارد و هیچ عقل سلیمی اجازه نمی دهد زمام امر در این زمینه گسترده را به دست ظن و گمان داد و جز به یقین سر تسلیم فرود آورد و خداوند هم جز پیروی از یقین صد در صد را اجازه نداده است.
علاوه این که راه رسیدن به یقین در این زمینه برای همه انسان ها باز است و بر هیچ کس بسته نیست.
همه انسان ها حتی بدوی ترین آنها به نور فطرت و عقل و برهان می توانند به وجود و یکتایی خدا، لزوم هدایتگر معصوم و هدفداری جهان و منتهی شدنش به ابدیت علم یابند و دلیلی ندارد به تقلید که علم آور نیست ، گردن نهند یا فراخوانده شوند.
بله در احکام منع پیروی از گمان معتبر و دستور به پیروی از علم و یقین ممکن نیست زیرا غالب انسان ها را توان رسیدن به علم و یقین در احکام نیست و باید آنها را به تقلید از عالمانی که علم یا حجت علمی دارند، اجازه داد.
باید توجه داشته باشیم که بحث منع تقلید در اعتقادات، در تمامی اصول پنچگانه اعتقادی به یک اعتبار نیست
مثلا در بحث توحید و نبوت و عدل، حتما و قطعا باید از ادله عقلی استفاده کرد؛
درباره توحید میتوان گفت که اساس مباحث است و ما حجت بودن دلیل نقلی که بتوان با آن توحید را اثبات کرد هنوز ثابت نکردهایم.
درباره نبوت نیز مثل بحث توحید، هنوز دلیل نقلی ثابت نشده که با آن نبوت را اثبات کرد.
در باره عدل نیز همانطور.
اما بحث امامت و معاد، اگرچه با دلیل عقلی متقن میتوان آنها را اثبات کرد ولی چون قبل از بحث امامت و معاد، توحید و عدل و نبوت اثبات شده است با دلیل نقلی قطعی نیز میتوان آنها را اثبات کرد.
در واقع بحث منع تقلید در امامت و معاد مطرح نمیشود.
بدایة المعارف الالهیه، ج1، ص17.
عدم جواز تقلیدی که در اینجا مطرح است ظاهرا عدم جواز فقهی است که فقها این فتوا را دادهاند.
از این نکته نیز نباید غافل شد که حکم عقل نیز بر همین است.
برخی از فقها تقلید را به طور مطلق و برخی تقلید ظنی را در اصول دین جائز ندانستهاند و فرمودهاند: «عقیده مسلمانان به اصول دین باید بر اساس دلیل باشد و نمیتوانند در آن تقلید نمایند».
و این مشکلی ایجاد نمیکند که هم شامل مؤمنین باشد و هم شامل کافرین.
شامل مؤمنین میشود چون اگر انسان مؤمنی اعتقادات خود را بر اساس تقلید به دست آورده باشد بر او واجب میشود که دلیل برای خود بیابد.
و شامل کافر میشود از این جهت که تمامی احکام اسلام شامل کفار نیز میشود و آنها نیز مورد خطاب این احکام هستند و بر آنها واجب است که به احکام عمل کنند.
---------------------------------
1. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص13.
2. تفسیر المیزان، ج8، ص8.
وقتی دور و برمون نگاه میکنیم اکثر مردم اعتقاداتشون بر اساس تقلیده
باباش خدا و پیامبر و اماما رو قبول داشته اینم قبول داره.
تکلیف اینا چیه؟ یعنی ایمان و اعتقاد اینا پذیرفته نیست؟ اینجوری که خیلی ناجور میشه
برای رسیدن به جواب سؤالتون توجه به چند نکته ضروری است:
1. توجه به این نکته بسیار ضرروی است که استفاده از نظرات و معلومات و شنیدن ادله آنان، منافات با عدم جواز تقلید در اصول دین ندارد.
اگر مبنای آن صرفا استفاده فکری از آنها باشد اشکالی ندارد و چه بسا در مواردی ضرورت پیدا میکند.
2. اعتقاد باید یقینی باشد و ظن چیزی از حق را با خود به همراه ندارد؛ همانگونه که خداوند در قرآن میفرماید: «َإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئا؛ گمان هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىكند».
معمولا تقلید علم ظنی به انسان میدهد نه یقینی، لذا استفاده از آن در اصول دین ممنوع شده است؛ اما اگر احیانا برای کسی از طریق تقلید، یقین حاصل شد این یقین کفایت میکند.
3. نکته دیگر اینست که اگر کسی اعتقاداتش را بر مبنای تقلید هم داشته باشد باز هم از جرگه مسلمانان و مؤمنین خارج نیست.
نهایت چیزی که میتوان گفت اینست که این فرد واجبی از واجبات را ترک کرده است که همانا آن واجب، ترک تقلید در اصول دین میباشد.
--------------------------------------------
1. سورههای یونس، آیه36، نجم، آیه28.
2. مبدأ و معاد آقاجمال خوانساری، ص11.
چطور میشه از تقلید یقین حاصل کرد؟ آخه یقین با عقل و درک و تحلیل حاصل میشه در حالیکه این آقا یا خانم تقلید کورکورانه کرده؟
اگر انسان تقلید کورکورانه از کسی داشته باشد (ولو از انسانهای بزرگ) قطعا یقین و علم به دنبال نخواهد داشت.
اما اگر کسی تقلید از سخنان فردی دیگر را دارد و هر چه او میگوید میپذیرد و احیانا سخن صحیحی از وی را با عقل پذیرفت، این صحیح است.
چون در اینصورت یقین حاصل شده است اگرچه مقدمه آن تقلید بوده است.
اینکه گفته میشود اعتقادات باید بدون تقلید باشند به این معنی نیست که انسان باید ادله بسیار قوی و فلسفی و کلامی و غیره برای خودش جور کند؛ بلکه اگر مثل آن پیرزنی که از طریق چرخیدن دستگاه ریسندگی به وجود خدا استدلال میکند، باشد هم صحیح است.
ولی خداوند ما را تشویق میکند که روزبهروز استلالهایمان را روشنتر و متقنتر کنیم تا با هیچ شبههای از بین نرود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام
ادامه مطلب را ببينيد
مبادی دین اسلام چی هست؟
هر علمی رو که شروع می کنیم به خوندنش، اولش نوشته که این علم یک سری مبادی داره که همه علم روی آن مبادی هست.
برام جالب شد که دین اسلام که دین به این محکمی و متقنی هست (طبق شنیده هامون)، قاعدتا باید مبادی داشته باشه که همه معارفی که معلمان دینی و بینش و دین و زندگی مون بهمون می گن، روی اون ها استوار شده باشه.
این مبادی چی هستند؟
و اینکه من بدونم مبادی دین اسلام چی هست به چه دردم می تونه بخوره؟ یعنی چه ثمره عملی برام می تونه داشته باشه؟ (اینو پرسیدم که بهره خیلی خوبی ازجوابتون ببرم.)
مبادی جمع مبدء به معنای آغازهای و مبدأها و اصل و بنیاد میباشد.
بنابر این هر چیزی که آغاز دین و یا اصل و بنیاد دین محسوب شود، از مبادی دین اسلام خواهد بود. در واقع اساسنامه اسلام، مبادی اسلام میباشد؛ چیزهایی که اساس اسلام را تشکیل میدهند و مسائلی که پایه دین محسوب میشود.
با این تعریف مبادی اسلام، در یک کلمه، اسلام است و وجه تسمیه آن و در معنای تفصیلی آن، اصول اعتقادی اسلام و هر آنچیزی که در اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار است. لذا بیان تمامی مبادی از عهده بحث خارج خواهد بود و ما در صدد بیان مهمترین مبادی خواهیم بود.
اعتقاداتی از قبیل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد؛ اعمالی مثل نماز و زکات؛ رابطه تنگاتنگ ایمان و عمل صالح؛ معیار سنجش انسانها با تقوی و نه چیز دیگر؛ مساوات؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ آزادی عقیده و ولایت و غیره را میتوان از مبادی اسلام قلمداد کرد.
1. اولین و اصلیترین سخن و آموزه اسلام:
رسول مکرم اسلام در اولین اعلان عمومی خود فرمودند: «قولوا لااله الا الله تفلحوا؛ بگویید نیست خدایی جز خدای یگانه رستگار شوید».
خلاصه تعالیم اسلام در باب توحید در این یک جمله جمع شده است و توحید بنیادیترین آموزه در دین مبین اسلام میباشد.
معنای اله و الله:
اله به هر معبودی که در پیشگاه او خضوع میشود و مورد پرستش واقع میشود را میگویند؛ حال تفاوتی ندارد که آن اله، حق باشد یا باطل. لذا به هر چیزی که مورد پرستش واقع شود، اله گفته میشود.
به خاطر همین است که در فرهنگ قرآنی این تعابیر آمده است:
«وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْن؛ خدا گفته است دو خدا مگيريد».
«أَرَءَيْتَ مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هَوَئه؛ آيا كسى را كه هوس خويش را خداى خويش گرفته نديدى».
«قَالُواْ ءَ أَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِالهِتِنَا يَإِبْرَاهِيم؛ گفتند: اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردهاى».
و آیات دیگر
اما الله اسم خاص برای وجود مطلق و بسیط است که جامع همه کمالات میباشد و هیچ نقصی در وجود او راه ندارد، اطلاق میشود و بنابراین لفظ الله فقط درباره واجب الوجود یا خدایی که میشناسیم استعمال میشود و بر غیر او اطلاق نمیگردد.
تعبیر قرآن در این باره اینست:
«هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنىَ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحْكِيم؛ او اللَّه است كه آفريننده و پديد آورنده و صورتگر است او اسمايى حسنى دارد آنچه در آسمانها و زمين است تسبيحگوى اويند و او عزيزى است حكيم».
معنای لااله الاالله:
با توجه به توضیحات بالا روشن میشود که این جمله از دو بخش تشکیل شده است:
لااله: یعنی پشت پا زدن به تمامی الهها و هیچ معبودی را نپرستیدن
الا الله: انحصار اله در الله و پرستش او.
لذا پرستش بت، نفس، مقام، شخصیت، وطن، اشخاص و هر چیز دیگری غیر از او مردود است و تنها موجودی که باید انسان در برابر او احساس عجز کند و سر در پیشگاهش خم کند، فقط الله است و لاغیر.
2. واسطهای برای رابطه خداوند نیاز نیست:
یکی از مبادی اسلام و از اصلیترین آموزههای آن، رابطه آسان و همهوقتی با معبود میباشد.
یعنی برای سخن گفتن با خدا و راز و نیاز با او، درخواست از او و با او بودن، نیاز به مکان خاص، زمان خاص، شرایط خاص و ... نیست و انسان میتواند بدون هیچگونه تشریفاتی با او سخن بگوید و جواب بگیرد.
خداوند میفرماید: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم؛ پروردگارتان اين دعوت را كرد كه مرا بخوانيد تا استجابت كنم».
بین خواندن خدا و استجابت خدا، واسطهای نیاورده است و آن را مطلق ذکر کرده است. یعنی خواندن خدا مساوی است با جواب دادن او.
یا در جای دیگر میفرماید: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون؛ و چون بندگان من از تو سراغ مرا مىگيرند بدانند كه من نزديكم و دعوت دعاكنندگان را اجابت مىكنم پس بايد از من بپذيرند و بايد به من ايمان آورند تا شايد رشد يابند».
به آیه دقت کنید؛ هیچ شرطی غیر از ایمان وجود ندارد؛ یعنی همینکه خدا را باور داشته باشی و او را صدا کنی، جواب خواهد داد و این نکته ظریفی است که در آیه نهفته است.
شرط ایمان هم به این خاطر است که شخصی که خدا را باور ندارد، به هیچوجه خدا را نخواهد خواند و اگر بخواند، خواندن حقیقی نخواهد بود.
اما دقت داشته باشیم که این بیانات با انجام اعمال مخصوص در دین و عبادت در مسجد و غیره منافات ندارد و هر کدام ناظر به بخشی است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام
ادامه مطلب را ببينيد
مبادی اسلام
عقیده اهل سنت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
…………….…………… اصول عقیده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
…………………..…..…………………. ۱ـ ایمان به خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
……………………….…………………. ۱ ـ ۱ ایمان به وجود خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
……………………….………………….۱ـ۲ ایمان به ربوبیت خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱……………………….…………………۱ـ ۳ ایمان به الوهیت خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
……………………….…………………. ۱ـ ۴ ایمان به اسماء و صفات خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲ ـ ایمان به کتابهای آسمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳ـ ایمان به ملائکه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴ـ ایمان به پیامبران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵ـ ایمان به روز آخرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۶ـ ایمان به قضا و قدر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فصل اول: اسلام
- معنی کلمهی اسلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - حقیقت اسلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - حقیقت کفر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - ضررهای کفر و عواقب زشت آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - فوائد اسلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فصل دوم: ایمان و اطاعت
- احتیاج انسان به علم و یقین برای طاعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - معنی ایمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - وسیله حصول علم و یقین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - ایمان به غیب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فصل سوم: نبوت
-
خلاصهای از فصل دوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - حقیقت نبوت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - شناختن پیغمبران علیهم السلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - اطاعت از پیغمبران علیهم السلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - احتیاج انسان به ایمان نسبت به پیغمبران علیهم السلام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام
ادامه مطلب را ببينيد