همه عمرخون فشانم زغم امام باقر

آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر - آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر

همه عمرخون فشانم زغم امام باقر – رود اشك دیدگانم زغم امام باقر

زشرارزهردشمن شده آتشی به خرمن - كه بسوخت جان عالم زغم امام باقر

زهشام دون غاصب بكندیكی سؤالی - كه چرازكینه كشتی توامام باكمالی

چوسوارزین استربنمودامام پنجم - زشرارزهرآن زین بفغان فتادانجم

به درسرای خوداو چوفرودشدزاستر - شده است درتب وتاب تن اوزشدّت زهر

سه شب وسه روزآقا تف زهرشعله زدبجانش - بسوی بهشت رضوان بشتافت روح وجانش

به بهشت ونزدزهرا وبه نزدجدّوبابش - به بقیع رفت وخوابید تن پاك آن جنابش

به بقیع وهم مدینه بروی تو باقری پور - به زیارت امام و حرم پیمبرنور

آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر - آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر

نورهفتم ماه پنجم باقراست

نورهفتم ماه پنجم باقراست - حجّة حق شمع انجم باقراست

باقرعلم النّبیین است او - برنبی یك ازوصیین است او

صادق اراستاددانشگاه بود – باقراو را یاوراین راه بود

هست اوهمنام جدّش مصطفا – چون محمّدهست نامش باصفا

جداواحمدسلامش میكند - باسلامش احترامش میكند

گفت جابربهرباقراین پیام – جدّ تو احمدكند برتوسلام

ماهم ازاینجابگوئیم ای امام - ایهاالباقرعلیك ازماسلام

گرچه ما اینجاوتواندربقیع - گوجواب ماوشوبرماشفیع

الغرض دركودكی دركربلا - همره جدّوپدردیدی بلا

صحنه های كربلارادیده ای - راه شام وكوفه راپیموده ای

كربلاباناله های العطش - توبدیدی كودكی راكرده غش

كربلادیدی تواصحاب وفا - هم جفاهادیدی توازاهل جفا

كربلاازخیمه گاه وقتلگاه - توشنیدی ناله ها باسوزوآه

كربلا اجسام بی سردیده ای - شام وكوفه روی نی سردیده ای

شام وكوفه دیده ای كاخ ستم - كنج ویران دیده ای رنج والم

زان شدی توراوی كرببلا - ای امام باقرای نورخدا

باقری اینك شده مدحت سرا - بهرتوای باقرِ اهل التّقی

نوردوچشم زهراآقاامام باقر

نوردوچشم زهراآقاامام باقر - فرمانروای دلهاآقاامام باقر

احیاگرصلاتی آقاامام باقر - سرچشمۀ حیاتی آقاامام باقر

زهرجفابجانت هردم زندشراره - اِستاده خصم جانت برتوكندنظاره

گشتی شهیدكینِ زهرِهشام ملعون - اندرغم عزایت ماسوگوارومحزون

سوی جنان روانی باقلب پرشراره - ازابردیده ریزدبردامنم ستاره

اندربقیع خفتی همراه عمّ وبابت - دلها بسوزد ازغم برقبربی چراغت

صادق زداغ بابا محزون ودیده گریان - گوئیم تسلیت مابرآن امیرایمان

ای باقری توبنماازجان اطاعت او - تاكه شودنصیبت حج وزیارت او


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 10:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت امام محمدباقرعلیه‌السلام

امام محمد باقر علیه السلام در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ و به قولی در ربیع الاول سال ۱۱۴ به شهادت رسید. گفته شده که آن حضرت را حاکم مدینه ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده است و به نظر می رسد اینکار به امر هشام بن عبدالملک (خلیفه وقت) صورت گرفته است.

امام محمدباقر (علیه‌السلام)، فرزند امام سجاد (علیه‌السلام)، ملقب به باقر العلوم پنجمین امام شیعیان اثنا عشری است.

امام باقر (علیه‌السلام) هم‌عصر چند تن از خلفای عباسی بوده و سرانجام در عصر روزگار هشام بن عبدالملک خلیفه عباسی به شهادت رسید. درباره سال، روز و ماه شهادت آن حضرت بین تاریخ‌نگاران اختلاف وجود دارد، اما بیشتر منابع تاریخی، سال ۱۱۴ را متذکر شده‌اند. منابع روایی و تاریخی علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته‌اند، مسمومیتی که دست‌های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. آن حضرت پس از شهادت در قبرستان بقیع در کنار مرقد پدرشان امام سجاد (علیه‌السّلام) و عموی پدرش، امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) مدفون شد.

ولادت و نام و نسب امام باقرعلیه‌السلام

امام باقر علیه السلام در یکم رجب سال ۵۷ هجرى قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشود.[۱] نام آن حضرت، «محمد»، کنیه‌اش «ابوجعفر» و لقبش «باقرالعلوم» یعنى «شکافنده‌‌ى دانشها» است. نسب امام باقر علیه السلام از پدر و مادرشان به پیامبر اکرم و حضرت على و حضرت زهرا علیهم السلام مى رسد، زیرا پدر او امام زین العابدین علیه السلام فرزند امام حسین علیه السلام، و مادر او فاطمه ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى علیه السلام است. بدین سبب برخی آن حضرت را به ابن الخیرتین و علوی بین علویین لقب داده‌اند.[۲] در واقع ایشان از سوی پدر، نوه امام حسین علیه‌السلام و از سوی مادر، نوه امام حسن علیه‌السلام است. همسر حضرت باقر علیه السلام، «اُمّ‌ فَروه» از زنان با ایمان و بافضیلت است. او دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر و مادر امام صادق علیه السلام نیز می باشد.

ولادت امام امام باقرعلیه‌السلام

امام باقر (علیه‌السّلام) در شهر مدینه تولد یافت و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و کتاب‌های روایی، تولد آن حضرت در سال ۵۷ق بوده است.[۱] [۲] [۳] . این نقل با روایتی که نشان می‌دهد امام باقر (علیه‌السّلام) به هنگام شهادت جد خویش حسین بن علی (علیه‌السّلام) در سرزمین کربلا حضور داشته و سه سال از عمرش می‌گذشته است، هماهنگی دارد.[۴] . در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقل‌های مختلفی یاد شده است: الف- سوم صفر ۵۷ هجری.[۵] [۶] . ب- پنجم صفر ۵۷ هجری.[۷] . ج- جمعه، اول رجب ۵۷ هجری.[۸] [۹] . د- دوشنبه یا سه شنبه، اول رجب ۵۷ هجری.[۱۰] . ولی بیشتر محققان نظریه اول یعنی سوم صفر ۵۷ق را پذیرفته‌اند.

نسب امام امام باقرعلیه‌السلام

امام محمدباقر (علیه‌السّلام) از جانب پدر و نیز مادر به شجره نبوت منتهی می‌گردد.
ایشان نخستین مولودی هستند که در خاندان علویان از جمع دو نسل امامت ، نسل حسن بن علی (علیه‌السّلام) و حسین بن علی (علیه‌السّلام)) تولد یافت.[۱۱] . پدر ایشان علی بن حسین زین‌العابدین (علیه‌السّلام) و مادر آن بزرگوار، ام عبدالله(فاطمه)، دختر امام حسن مجتبی (برخی منابع، ‌ام عبدالله، فاطمه را فرزند حسن مثنی(حسن بن حسن) دانسته‌اند [۱۲] . در پاکی و صداقت‌ ام عبدالله (فاطمه) مادر امام باقر (علیه‌السّلام) همین بس که به ایشان لقب «صدیقه» دادند.[۱۳] . امام باقر (علیه‌السّلام) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف کرده است:
«
روزی مادرم کنار دیواری نشسته بود، ناگهان دیوار در معرض ویرانی قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار گذاشت و گفت، به حق حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم( سوگند، اجازه فرو ریختن نداری دیوار ثابت ماند تا مادرم از آنجا دور شد، سپس دیوار فرو ریخت[۱۴] [۱۵]

نام و القاب امام امام باقرعلیه‌السلام

محمد نامی است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دیرزمان برای ایشان برگزیده بود.
جابر بن عبدالله انصاری
یکی از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) افتخار پیدا کرد که سلام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به امام باقر (علیه‌السّلام)برساند. از بیان ایشان استفاده می‌شود که نام‌گذاری امام باقر)علیه‌السّلام) به وسیله پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صورت گرفته است. کنیه آن حضرت ابوجعفر است و جز این کنیه‌ای برای وی نقل نکرده‌اند.[۱۶] [۱۷]

برای امام باقر این القاب ذکر شده است: الف- باقر: که معروف‌ترین و مشهورترین القاب آن حضرت است و فلسفه آن، این می‌باشد که شکافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگی‌های دانش بود.[۱۸] [۱۹] . ب- شاکر؛ ج- هادی؛ د- امین- شبیه (به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)[۲۰]

ابن شهرآشوب در مناقب می‌نویسد: امام باقر (علیه‌السّلام) میانه بالا و چهارشانه بود. چهره‌ای نورانی و مویی مجعد و سیمایی گندم‌گون داشت، خال سیاهی بر روی گونه و خال سرخی بر بدنش دیده می‌شد. میانه باریک و صدایش خوش آهنگ بود.[۲۱]

باقرالعلوم

لقبِ باقر از «باقرالعلوم» به‌معنای «شکافندهٔ علم» گرفته شده‌است. به‌عقیدهٔ ابن خَلدون، مورخ اهل سنت، وی لقبِ باقر را به‌خاطر فراوانیِ دانشی که اندوخته بود، کسب کرده‌است. به‌نظر یعقوبی، مورخ شیعی، او بدین خاطر «باقر» لقب گرفت چراکه علم را شکافت و به عمقش دست یافت.[۸] ایتان کُلبِرگ در مقاله‌ای در دانشنامه اسلام، دو معنی برای باقر مطرح می‌کند: «کسی که علم را می‌شکافد» (یعنی آن را روشن می‌سازد)؛ و «کسی که علمِ فراوان دارد». کلبرگ به‌نقل از ابن بابِوَیْهْ، مُحَدِّثِ شیعه، به حدیثی از پیامبر اسلام اشاره می‌کند که گفته‌است: «در تورات از باقر با همین لقب یاد شده‌است».[۹] به‌نقل از لِسانُ الْعَرَب، او را باقر می‌نامیدند چراکه دانش را می‌شکافت، از اصل و ریشه‌هایش آگاهی داشت، و شاخه‌ها و شعبه‌هایش را آشکار می‌کرد، و علم بزرگی داشت.[۱۰] . روایت است که محمد، پیامبر اسلام، به جابِر بن عبدالله انصاری خبر داده بود که جابر آن‌قدر زنده خواهد ماند تا فرزندش را — که همنام اوست — ببیند.[۱۱] برای شیعیان، باقرالعلم عنوانِ عادی نبود؛ آنان معتقدند این عنوان توسط پیامبر اسلام به او داده‌است. به‌گفتهٔ شیخ کُلَیْنی، محدّث شیعی، جابر تنها صَحابیِ زندهٔ پیامبر، عادت داشت در مسجد بنشیند و صدا بزند: یا «باقرالعلم! یا باقرالعلم!». اهل مدینه گمان بر یاوه‌گوییِ جابر می‌بردند، اما جابر به آنان گفتهٔ پیامبر را یادآوری می‌کرد.[۱۲] دربارهٔ نحوهٔ دیدار جابر با محمد باقر، کلینی روایت می‌کند روزی جابر از مقابل مکتب‌خانه‌ای عبور می‌کرد و باقر را که هنوز کودکی بیش نبود، در آنجا دید و به او نزدیک شد تا ویژگی‌هایی را که از زبان پیامبر شنیده بود، در او پیدا کند. جابر نامش را پرسید و پس از آنکه نشانه‌ها را در او دید، سرش را بوسید و سلام پیامبر را به او رساند.[۱۳][۱۴] قاضی نُعمان، محدثِ اسماعیلی، و طَبَری، محدث اهل سنت، این روایت را متفاوت از کلینی نقل می‌کنند اما در هر سهٔ این روایات، جابر با باقر ملاقات می‌کند و سلام پیامبر را به او می‌رساند. از ابن عِنَبه روایت شده‌است که وقتی زِید، برادرِ باقر، نزد هُشام بن عَبدُالْمَلِک رفت، هشام از زید دربارهٔ برادرش «بقره» پرسید که منظورش باقر بود. زید در دفاع از برادرش، خلیفه را سرزنش کرد که پیامبر برادرش را باقر نامید، اما هشام بقره می‌خواند؛ و اینکه پیامبر در قیامت جوابِ این جسارت او را خواهد داد. به‌عقیدهٔ اَرْزینا لالانی، از این روایت پیداست که باقر نه تنها در زمان حیاتش به این لقب معروف بوده، بلکه در زمان پیامبر — که او را باقر نامیده — معروف به این لقب بوده‌است.[۱۵] ابن عِماد، ابن خَلِّکان، صَفْدی و ذَهَبی، مورخان و محدثانِ اهل سنت، در توضیحِ لفظِ باقر به دانشِ فراوانِ محمد باقر و شناختش از ریشه و درونِ دانش اشاره کرده‌اند.[۱۶] . ابن قتیبه [۸۸] . به مناسبت نقل دیدار زید بن علی بن حسین با هشام بن عبدالملک و اعتراض او به هشام به سبب تعبیر توهین آمیز وی نسبت به امام باقر علیه‌السلام، از زید نقل می‌کند که لقب باقر را پیامبر صلّی‌اللّه‌وآله‌وسلّم بر محمّد بن علی نهاد. سپس زید از جابر بن عبداللّه نقل کرده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از عمر طولانی جابر تا نایل شدن به دیدار فرزندشان «باقر» خبر داده و از او خواسته بود که چون آن فرزند را دید سلام پیامبر را به او برساند.
در این روایت از زبان پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم وجه این نام‌گذاری نقل شده است: یَبْقَرُ الْعِلْمَ بَقْراً. [۸۹] . ابن بابویه [۹۰] نیز همین روایت جابر را با اندکی تفاوت با سند از جابر بن یزید جعفی آورده که جابر بن یزید این توضیح را افزوده بوده است: لاِ نّه بَقَرَ الْعِلْمَ، أی شَقَّهُ شَقّاً. [۹۱] شیخ مفید نیز این روایت را آورده است.

فرزندان امام امام باقرعلیه‌السلام

شیخ مفید در الارشاد می‌نویسد: امام باقر (علیه‌السّلام) هفت فرزند داشت. ابوعبدالله جعفر بن محمد)فرزند بزرگ ایشان) فرزند دیگرشان عبدالله نام داشت که مادر این دو‌ ام‌فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر بود. دو فرزند دیگر ایشان ابراهیم و عبیدالله نام داشتند که از مادری بنام‌ ام‌حکیم، دختر اسد بن مغیره ثقفی زاده شدند. علی و زینب دو فرزند دیگر آن حضرت بودند که از کنیزی به دنیا آمدند. ‌ام‌سلمه نیز فرزند دیگر حضرت بود که از مادری کنیز متولد شده بود.

عصر امام باقرعلیه‌السلام

امام محمد باقر علیه السلام در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند، چنانچه خود در جایی فرموده اند: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن على کشته شد و شهادت وى و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم.[۳] . پس از شهادت امام حسین علیه السلام، امام باقر ۳۷ سال امامت پدر خود علی بن حسین علیه السّلام را درک کرد و پس از شهادت آن حضرت، عهده دار مقام امامت شد. دوران زندگی آن حضرت با حکومت ده تن از خلفای اموی) از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک( و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان (ولید بن عبدالملک -متوفی ۹۶- و سلیمان بن عبدالملک -متوفی ۹۹- و عمر بن عبدالعزیز -متوفی ۱۰۱- و یزید بن عبدالملک -متوفی ۱۰۵- و هشام بن عبدالملک -متوفی ۱۲۵) مقارن بود. بنابر آنچه از منابع معتبر به دست می آید، دوران زندگی امام پنجم بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. زمان امام باقر علیه السّلام، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگهای داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمینهای اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب) متوفّی ۹۴)، ربیعة الرأی (متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری (متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. بخصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود.[۴] . در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه السّلام و نیز فرزند او امام صادق علیه السّلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی بود، بسیار پر معنی است.[۵] . در زمان امام باقر علیه‌السلام‌ فرقه های انحرافی بسیاری پدیدار شده بود که امام در‌ مقام پاسداری از اسلام در قالب مناظره با سران فرقه‌ها یا در بین اصحاب خود، پوچی عقاید منحرفان را آشکار می‌کرد و به این وسیله از پایگاه‌های فکری و عقیدتی شیعه دفاع می‌نمود.[۶]

خلفای معاصر امام امام باقرعلیه‌السلام

حضرت امام محمدباقر (علیه‌السّلام) در مدت امامت خود چند صباحی از خلافت ولید بن عبدالملک ۸۶ تا ۹۶ق و نیز خلافت سلیمان بن عبدالملک ۹۶ تا ۹۹ق و خلافت عمر بن عبدالعزیز ۹۹ تا ۱۰۱ق و یزید بن عبدالملک ۱۰۱ تا ۱۰۵ق را درک کردند و سرانجام در روزگار هشام بن عبدالملک در روز هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ شهید شدند.[۲۲] . اعلام الوری، به جای ذی الحجه، ربیع الاول را یاد کرده. [۲۳]

محمد باقر همزمان با حکومت معاویه،[۱۷] یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مَروان بن حَکَم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عُمَر بن عبدُالْعَزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک زندگی می‌کرد.[۱۸]

زندگی محمد باقر مصادف با حکومت ده تن از خلفای اموی به نام‌های معاویه، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود. محمد باقر در سال‌های آخر حیاتِ معاویه، مصادف با زمانی که معاویه می‌کوشید برای فرزندش، یزید بیعت بگیرد، در مدینه به‌دنیا آمد. به‌نوشتهٔ یعقوبی محمد در سن کودکی در نبرد کربلا حضور داشته‌است. در کودکی و نوجوانی شاهدِ دومین جنگ داخلی مسلمانان بر سر کسب خلافت بود؛ و هم‌زمان پدرش، زین‌العابدین را می‌دید که خود را از این اتفاقات کنار کشیده‌است. دوران حکومتِ عمر بن عبدالعزیز که دوران برداشته شدنِ فشارها از روی شیعیان و بازگرداندن فدک به اهل بیت بود، در واقع زمان شروعِ جدی تدریس محمد باقر و مکتوب شدن احادیث به‌حساب می‌آید. در حکومت هشام بن عبدالملک، به‌دنبال دفاعِ جعفر صادق از امامت پدرش در مراسم حج، خلیفه که به آنان مظنون شده بود، جعفر صادق و محمد باقر را به دمشق احضار کرد و در مهمانی بزرگی که ترتیب داده بود، با وادار کردن محمد به شرکت در مسابقهٔ تیراندازی، سعی داشت او را تحقیر کند. قیام زید بن علی، برادرِ محمد، که منجر به تمایل برخی شیعیان به سمت او و تشکیل مذهب زیدیه شد، یکی دیگر از حوادث دوران او بود. قیامی که منجر به شکست و کشته شدنِ زید شد. اما زیدیه، به‌عنوان یکی از فرقه‌های شیعه، همچنان باقی ماند. محمد باقر در سال ۱۱۴ ه‍.ق در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. علت درگذشتش را مسمومیت به‌دستور هشام بن عبدالملک می‌دانند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ | 16:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

علم امام باقرعلیه‌السلام

«باقر العلوم» لقب مشهور آن حضرت است. در حدیث معروفی پیامبر خدا صلى الله علیه وآله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «إنّک ستُدرِک رجُلاً مِنّی، اسمُه اسْمِی و شَمائلُهُ شَمائلی یبْقَرُ العِلْمَ بَقْراَ». تو مردى از [خاندان] مرا درک خواهى کرد که نامش نام من و رفتار و کردارش رفتار و کردار من است و دانش را تا ژرفایش مى شکافد.[۷] . شیخ صدوق)ره) روایت کرده از عمرو بن شمر، که گفت: سؤال کردم از جابر بن یزید جعفى که براى چه امام محمّدباقر علیه السّلام را «باقر» نامیدند؟ گفت: به علّت آن که «یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا؛ أى شقّه شقّا و أظهره اظهارا»، او شکافت علم را شکافتنى و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهرکردنى، بتحقیق حدیث کرد مرا جابر بن عبداللّه انصارى که شنید از رسول خدا(ص) که فرمود: اى جابر! تو زنده مى‌مانى تا ملاقات مى‌نمایى پسرم محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابى طالب (ع) را که معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات کردى او را از جانب من او را سلام برسان.[۸] . همچنین بر پایه روایت دیگری مشهور به «حدیث لوح» که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع) نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داده بود. «عبدالله بن عطاء مکى» مى گوید: هرگز دانشمندان را نزد کسى چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام؛ «حکم بن عتیبه» که در چشم مردمان جایگاه علمى والایى داشت، در پیشگاه امام باقر چونان کودکى در برابر آموزگار بود.[۹] . شخصیت آسمانى و شکوه علمى امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که «جابر بن یزید جعفى» به هنگام روایت از آن گرامى مى گفت: «وصى اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین مرا چنین روایت کرد...».[۱۰] . شیخ مفید در الارشاد در باره جایگاه علمی آن حضرت می‌نویسد: که بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤسای فقهای مسلمانان از آن حضرت در مسایل دینی روایت کرده‌اند. به نوشته او، امام باقر اخبار پیشینیان و پیامبران را روایت می‌کرد. مردم از او در باب مغازی و سیره و سنّت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌ حدیث می‌آموختند و در مناسک حجّ که از پیامبر نقل می‌کرد، بر او اعتماد داشتند و از ایشان تفسیر قرآن می‌نوشتند. برخی از احادیث آن حضرت در اینجا ذکر می شود: دروغ باعث خرابى ایمان است.[۱۱] . مؤمن، ترسو و حریص و بخیل نمى‌شود.[۱۲] . همانا خداوند شخص با حیا و بردبار را دوست مى دارد.[۱۳] . آنکه خشمش را از مردم باز دارد خداوند عذاب قیامت را از او باز دارد.[۱۴] . آنانکه امر به معروف و نهى از منکر را عیب مى دانند بد مردمانى هستند.[۱۵] . عالمى که از علم او استفاده شود، بهتر از هفتاد هزار پرستش کننده خداست.

پایه‌گذاری مکتب شیعه

پس از درگذشت زین‌العابدین در سال ۹۴ یا ۹۵ ه‍. ق، محمد باقر جانشین پدرش شد.[۴۰] به‌نوشتهٔ سید محمدحسین طباطبایی، عالم شیعی، در این دوران به‌خاطر استبداد حُکّام بنی‌امیه، هر روز شورش‌هایی در سرتاسر قلمرو اسلامی رخ می‌داد. از طرفی اختلافات داخلی بنی‌امیه، آنان را سرگرم درگیری‌های داخلی کرده بود که این خود باعث شد اهل بیت برای مدتی به حال خود گذاشته شوند.[۴۱] در این شرایط، محمد باقر همانند پدرش در مقابل بنی‌امیه موضعِ سکوت در پیش گرفت، درعوض خودش را وقفِ مسائل فقهی و بسطِ تئوریِ امامت کرد.[۴۲] از طرفی به‌خاطر ستمی که در واقعهٔ کربلا بر سر خانوادهٔ پیامبر آمده بود، بسیاری از مردم به سمت امامان شیعه گرایش پیدا کرده بودند. این گرایش، این فرصت را در اختیار مردم مخصوصاً شیعیان قرار می‌داد تا در گروه‌های بزرگ به مدینه سفر کنند و آزادانه با محمد باقر ملاقات کنند؛ به‌گونه‌ای که فرصتِ تبلیغ اسلام که از امامان پیشین سلب شده بود، برای محمد باقر فراهم بود. شمار فراوانِ احادیثی که از او روایت شده و نیز شمار زیادِ شاگردانش، گواه این مطلب است.[۴۳] . در این دوران، به‌ویژه پس از روی کار آمدن عمر بن عبدالعزیز که به باقر متمایل بود،[یادداشت ۲] فراغ بال بیشتری برای شیعیان ایجاد شد. فَدَک توسط همین خلیفه، و بعد از ملاقاتی که در مدینه با باقر داشت، به علویان برگشت داده شد.[۴۴] از ویژگی‌های حکومتِ او، کوشش برای کم کردنِ فشارِ وارده بر شیعیان و براندازی رسمِ دشنام‌گویی به علی بن ابی‌طالب بود.[۴۵][۴۶] دستور تدوین احادیث، که در زمان خلیفهٔ اول و دوم منع شده بود، از دیگر اقدامات عمر بن عبدالعزیز بود. در همین هنگام و همزمان با رونق گرفتنِ تکاپوی فرهنگی اهل سنت بود که باقر احساس کرد باید با اشاعهٔ نظرات فقهیِ اهل بیت، نسبت به انحرافاتی که از نظر او در احادیث اهل سنت رسوخ کرده بود، موضع‌گیری کند؛ و بدین ترتیب تدوین مکتبِ دینیِ خود را — که شامل فقه و تفسیر و اخلاق می‌شد — آغاز کرد.[۴۷] محمد باقر به مردم توصیه می‌کرد که حدیثِ درست را از منبع درست آن که امامان هستند، سراغ بگیرند. این تأکیدات، به‌عقیدهٔ رسول جعفریان، تأثیر خاصی در شکل‌گیری مذهب تشیع داشت. تأثیر آن در مذاهب غیرشیعی از این جهت بود که بسیاری از بزرگانِ دینی اهل سنت، نظرات دینی خود را به او عرضه می‌کردند تا از صحت و سقم آن آگاه شوند.[۴۸] . محمد باقر برای نظم بخشیدن به عقایدِ متغایری که دربارهٔ امامت وجود داشت، عقیدهٔ خود در این‌باره را بر پایهٔ قرآن و سُنَّت گذاشت؛ و علم و عِصمَت را به‌عنوان صفاتی معرفی کرد که «امام» را از بقیهٔ مردم متمایز می‌کند و بدین ترتیب خود را به‌عنوان «امام اُمَّت» معرفی کرد. در شرایطی که بیشتر مردم اعتقاد داشتند «امام» باید قیام کند، تعلیمات باقر نشان می‌داد که امامت لزوماً سیاسی نیست و بنابراین بر کسبِ قدرت سیاسی تکیه ندارد. این نظریه که تهدید مستقیمی علیه حکمرانان اموی محسوب نمی‌شد، فرصتی را در اختیار باقر گذاشت تا آزادانه به ادامهٔ فعالیت خود بپردازد.[۴۹] باقر ادعای امامتش را در مقابل هُشام بن عبدالملک، با خواندن آیهٔ اِکمال دین توجیه کرد. سپس با یادآوری روایات متعددی از پیامبر اسلام، انتقالِ دانشِ امامت از علی به سایر امامان را توضیح داد.[۵۰] دربارهٔ امامت محمد باقر، به حدیثی از پیامبر اشاره می‌کنند که در معرفیِ محمد باقر می‌گوید وی در تورات باقر نامیده شده‌است.[۵۱] بر این اساس، امامتِ زید بن علی، که نَصّی بر آن وارد نشده، رد شده‌است.[۵۲] هرچند این اعتقاد وجود دارد که شخصِ زید، امامتِ محمد باقر و فرزندش جعفر صادق را پذیرفته‌است.[۵۳] در کتاب‌های کلامی از علم فراوان باقر و نیز کرامات زیادی که به او نسبت داده شده، به‌عنوان دلیلی دیگر بر امامت او یاد شده‌است.[۵۴] محمد باقر همچنین در فقه، مَناسِکِ دینی و موضوعات آیینی، تفسیر قرآن، احادیث نبوی و موضوعات کلامی، خواه روحانی یا دنیوی، صاحبِ مهارت بود و به‌عنوان پیشوا و دانشمندی جامِعُ‌الْاَطراف شناخته می‌شد. او نخستین امام شیعی بود که تعالیم دینی را نظام‌مند کرد؛[۵۵] و بنیان‌گذارِ مکتبِ فقهیِ جداگانه‌ای شد که همان «مذهب اهل بیت» بود.[۵۶] . مهم‌ترین نقشی که ایتان کلبرگ برای محمد باقر قائل است، تدریسِ نظام‌مند و عمومیِ فقهِ شیعه بود. این نظر در ابعادی وسیع‌تر توسطِ شیعه‌پژوه دیگری به‌نامِ ارزینا لالانی در کتابِ نخستین اندیشه‌های شیعی: تعالیم امام محمد باقر علیه‌السلام به‌تفصیل بررسی و تبیین شده‌است. کلبرگ در این زمینه می‌نویسد احتمالاً محمد باقر اولین کسی بود که آنچه را که به آموزه‌های بنیادیِ شیعهٔ دوازده‌امامی تبدیل شد، تدوین کرد.[۵۷] .

فقه و حدیث حضرت امام باقرعلیه‌السلام

زمان امام باقر علیه‌السلام، یعنی دهه‌های آخر قرن اوّل و دهه‌های اوّل و دوم قرن دوم هجری، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگ‌های داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند (و فقط خوارج و برخی شورشیان، خراسان و مناطقی دیگر را در ناآرامی نگاه داشته بودند) از اطراف و اکناف سرزمین‌های اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می‌نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب)متوفّی ۹۴)، عروة بن زبیر)متوفّی ۹۴)، خارجة بن زید بن ثابت)متوفّی ۹۹)، ربیعة الرأی)متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری)متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. به خصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود. [۹۶] . در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه‌السلام و نیز فرزند او امام صادق علیه‌السلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده‌اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی است، بسیار پر معنی است.

پایه‌گذاری فقه شیعه و فقه جعفری

از باقر به‌عنوان کسی یاد می‌شود که مبانی فقهی و اعتقادیِ شیعه را بنیان‌گذاری کرد. این مبانی بعداً به‌طور نظام‌مند به‌وسیلهٔ پسر و جانشینش، جعفر صادق شرح داده شد.[۱۲۵] بنابر روایتی از جعفر صادق، «پیش از ابوجعفر — محمد باقر — شیعه مناسکِ حج را نمی‌دانستند و نیز نمی‌دانستند چه چیزی برایشان حلال و چه چیزی برایشان حرام است. اما ابوجعفر اینها را برایشان گشود و مناسک حج و آنچه حلال بود و آنچه را حرام بود برایشان توضیح داد. بدین ترتیب مردم به آنان — یعنی شیعهاحتیاج پیدا کردند، و حال آنکه پیشتر آنان به مردم محتاج بودند[۱۲۶] به‌عقیدهٔ لالانی بعد از قرآن، احادیث محمد باقر و پسرش، ستون فقراتِ فقهِ شیعه را تشکیل می‌دهند.[۱۲۷] این مکتبِ فقهی فقط بر احادیثی که از اهل بیت روایت شده بود و امامان شیعه بر آن صحّه گذاشته بودند، تکیه داشت. مشخصهٔ دیگرِ مکتب فقهیِ باقر مخالفت آن با استدلالِ قیاسی (تمثیلی) و رأی و استنباطِ شخصی بود. به‌نوشتهٔ لالانی، البته این بدان معنا نبود که باقر با استفاده از عقل در تصمیمات فقهی مخالف بود، بلکه برعکس عقل را قوهٔ فائقه‌ای می‌دانست که مردم به‌وسیلهٔ آن خدا را پرستش می‌کنند و خیر را از شرّ تشخیص می‌دهند. آنچه باقر با آن مخالف بود، استدلال جدلی و رأی شخصی بود که صرفاً جنبهٔ جدلی و تفنّنی داشت و بر اساس منبع مستندی نبود.[۱۲۸] از میان چهارپایه‌ای که فقه اسلامیِ زمان بر آنها تکیه داشت — یعنی قرآن، سنتِ پیامبر، اجماع علمای امت و قیاس — باقر توجهی به دو اصلِ آخر نداشت چون از نظرش این امام است که در هنگام اختلاف به‌عنوان مفسری موثَّق واردِ معادله می‌شود، وگرنه او نیز قرآن و سنت را به‌خودی خود به‌عنوان منابعِ فقه کافی نمی‌دانست.[۱۲۹] . برخی احکامِ دینی نظیر شمولِ «حَیَّ عَلیٰ خَیْرِ الْعَمَل» به‌عنوان بخشی از اذان، ممنوعیتِ مَسْح بر پاپوش و مشروعیتِ مُتْعه را به باقر نسبت می‌دهند.[۱۳۰] .

پایه گذاری علم حدیث

از اقداماتِ اساسیِ محمد باقر، پی‌ریزیِ علمِ حدیث بود. در پیِ انحرافاتی که پس از درگذشت پیامبر به‌وجود آمد و جلوگیری از تدوین احادیث که توسط خلفا صورت گرفت، مسلمانان در احکام و اعتقادات با اختلافات و معضلاتی مواجه شدند.[۱۳۱] نَسائی از محدّثان بزرگ اهل سنت، ضمن اینکه باقر را از «فقهای بزرگِ تابِعین» می‌داند، معتقد است همهٔ حافظانِ حدیث در استناد و احتجاج به قول او اتفاق دارند. ابونعیم اصفهانی، ذهبی و ابن شهرآشوب از این افراد به‌عنوان راویان محمد باقر نام برده‌اند: اوزاعی، اَعْمَش، ابن جُرَیْج، عَطاء بن اَبی‌رَباح، حَجّاج بن اَرطاة، رَبیعَةُ الرَّأی، عَمْرو بن دینار، محمد بن شهاب زُهری، جابِر بن عبدالله انصاری، ابواسحاق سَبیعی، عبدُالرَّحمٰن بن کِیْسان اَعْرَج، ابوبکر لِیث بن سُلیَم کوفی و ابوحَنیفه نُعمان بن ثابِت. بر این اساس، سخن ابن سعد — که ضمن اقرار به مقامِ علمی باقر، مدعیِ عدم مقبولیتش نزد راویان شده — مورد انتقاد قرار گرفته‌است.[۱۳۲] .

راویان امام باقرعلیه‌السلام

ابونعیم، ذهبی و ابن شهر آشوب شماری از محدّثان و فقها را به عنوان راویان امام باقر علیه‌السلام نام برده‌اند، که از آن جمله‌اند: اوزاعی-متوفّی ۱۵۱، أعْمش-متوفّی ۱۴۴، ابن جُرَیْج-متوفّی حدود ۱۵۰، عطاء بن ابی رَباح-متوفی ۱۱۴ یا ۱۱۵، حجّاج بن أرطاة ، ربیعة الرأی،عَمرو بن دینار-متوفّی ۱۲۶، محمّد بن شهاب زُهْری، جابر بن عبداللّه انصاری -متوفّی ۷۸، ابواسحاق سبیعی-متوفّی ۱۲۷، عبدالرحمن بن کیسان الاعرج ، ابوبکر لیث بن سُلیَم کوفی -متوفّی ۱۳۸ یا ۱۴۳ و ابوحنیفه نُعمان بن ثابت-متوفّی ۱۵۰ . بنا بر این، عبارتِ ابن سعد [۱۰۶] . که ضمن اذعان به مقام علمی امام باقر علیه‌السلام (و کانَ ثِقَةٌ کثیرَ الْعِلْمِ)، گفته است: راویان آن حضرت کسانی نیستند که مقبولیّت داشته باشند (لَیْسَ یَرْوی عَنْهُ مَن یُحْتَجُّ بِهِ)، قابل تأمّل و شگفت انگیز است . در کتاب‌های رجالی شیعه نام‌های راویان امام باقر علیه‌السلام ثبت شده و از جمله شیخ طوسی [۱۰۷] . آن‌ها را بر اساس حروف تهجّی ذکر کرده که بالغ بر ۴۶۶ تن می‌شود. البتّه با تتبّع در اسانید روایات ، ممکن است بر شماری بیش از این دست یافت، هم‌چنان‌که احتمال دارد برخی از این نام‌ها به اصحاب امام جواد علیه‌السلام بر می‌گردد. برخی از راویان آن حضرت، مانند جابر بن یزید جُعفی، عبداللّه بن عطاء مکّی و ابان بن تَغْلِب از نظر محدّثان اهل سنّت نیز محترم بوده‌اند.

پایه گذاری علم کلام

محمد باقر در زمانی می‌زیست که جامعه شاهد رشدِ فرقه‌هایی مانند معتزله، مرجئه، خوارج و غالیان بود. ازاین‌رو بحث‌های کلامیِ زیادی مطرح بود.[۱۳۳] به‌نوشتهٔ لالانی مباحث کلامیِ مطرح در دورهٔ باقر و پرسش‌هایی که در این‌باره از او می‌شد، شامل بحثِ امامت و مقامِ مؤمن — که امام باید دارای این مقام باشد — بود. این موضوع، خود به بحث‌های بیشتر دربارهٔ اسلام و ایمان و لزوم یا عدم لزومِ «عمل» به‌عنوان یکی از ضروریاتِ ایمان کشیده شد. این پرسش به‌نوبهٔ خود بحث را به مسئولیت یا عدم مسئولیتِ انسان کشاند. ماهیتِ قرآن و مخلوق بودن یا نبودنش، و نیز صفاتِ خداوند و ارتباط آن با ذاتِ اَحَدیَّت از دیگر مسائل مورد بحثِ باقر بود. این مسائل به‌دنبالِ خود مباحث کلی‌ترِ صفات خدا و ارتباط آن با ذاتِ او را پیش آورد.[۱۳۴] از دیگر مباحث کلامی که طرح آن را به محمد باقر نسبت می‌دهند، می‌توان به بحث خالقِ خیر و شرّ، ویژگی‌های قدیم، تفسیرِ «قُلْ هُوَ الله اَحَد» و معانیِ صفاتِ الهی اشاره کرد. پاسخ به پرسشِ عَمرو بن عُبَیدِ معتزلی در رابطه با کیفیتِ غَضَبِ خداوند، پاسخ به پرسشِ جابر بن زیاد دربارهٔ توحید و نیز پاسخ به محمد بن مُسلِم دربارهٔ خلقتِ آدم از دیگر مباحثِ محمد باقر در حوزهٔ کلام است.[۱۳۵] مناظرهٔ باقر با نافِع بن اَزرَق از سرانِ خوارج دربارهٔ زمان‌مندیِ خداوند و مناظره با حسن بَصْری دربارهٔ نظریهٔ تفویض نیز از جمله مناظراتِ کلامی محمد باقر است.[۱۳۶] باکلی می‌نویسد که گفته می‌شود برخی عقایدی که وجهِ مشخصهٔ شیعهٔ دوازده‌امامی به‌حساب می‌آیند از قبیل نصّ، علمِ امامت، عصمت و تقیّه را باقر بنیان نهاده‌است.[۱۳۷] به‌نوشته لالانی، از موضوعات بنیادینی که محمد باقر به آن پرداخت و بعدها زمینه‌سازِ علم کلام شد، می‌توان به ایمان، تقیّه، قضا و قدر و توحید اشاره کرد.[۱۳۸]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ | 16:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اخلاق امام باقرعلیه‌السلام

دائم الذکر بودن: امام باقر (علیه السلام) همپای همه‌‌ی ارزش‌های علمی خویش، انسانی دائم الذکر بود. امام صادق)علیه السلام) درباره‌‌ی پدر بزرگوار خویش می‌فرماید: پدرم کثیر الذکر بود، به گونه‌ای که وقتی همراه او راه می‌رفتم او مشغول یاد خدا بود و چون بر سفره‌ی غذا مشغول خوردن غذا بودیم باز هم از یاد خدا غافل نبود. با مردم سخن می‌گفت، ولی این روابط اجتماعی نیز او را از یاد الهی دور نمی‌داشت، زبانش هماره به گفتن «لا اله الا الله» مترنم بود. آن حضرت همیشه ما را فراخوانده و از ما می‌خواست تا طلوع خورشید مشغول یاد و ذکر خدا باشیم و به آن گروه از اعضای خانواده که قادر به قرائت قرآن بودند، خواندن قرآن را توصیه می‌کرد و آن گروه که قادر به تلاوت قرآن نبودند، دستور می‌داد که ذکر خدا را بر لب جاری کنند.[۱۶] .

حلم و بردباری: مردى از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه‌ى امام بسیار مى‌آمد و به آن گرامى مى‌گفت: «...در روى زمین بغض و کینه کسى را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده ام آنست که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنى با توست، اگر مى بینى به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردى سخنور و ادیب و خوش بیان هستى!» در عین حال امام علیه السلام با او مدارا مى‌فرمود و به نرمى سخن مى گفت. چندى بعد شامى بیمار شد و مرگ را رویاروى خویش دید و از زندگى ناامید شد، پس وصیت کرد که چون بمیرد امام باقر(ع) بر او نماز گذارد. شب به نیمه رسید و بستگانش دریافتند که او مرده است، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات مشغول است. عرض کرد: آن مرد شامى از دنیا رفته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید. فرمود: او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم. آنگاه به خانه مرد شامى آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتى طلبید و به او داد و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت. مدتی نگذشت که شامى شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهى مى دهم که تو حجت خدا بر مردمانى».[۱۷]

صبر در مصیبت: عده اى به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند و دیدند که یکى از فرزندان او بیمار شده است و امام علیه السلام ناراحت و اندوهگین است. با خود گفتند: اگر این کودک از دنیا برود مى ترسیم امام علیه السلام را آن گونه ببینیم که نمى خواهیم در آن حال باشد. چیزى نگذشت که صداى شیون اهل خانه بلند شد و فرزند امام علیه السلام از دنیا رفت. آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حالیکه چهره او شاد بود و ناراحتى‌های قبل از سیماى او بر طرف شده بود. آنها به امام علیه السلام عرض کردند: فدایت شویم ما ترس آن داشتیم که با مرگ فرزند حالتى پیدا کنید که ما هم بخاطر اندوه شما غمگین شویم. حضرت به آنها فرمود: ما مى خواهیم کسى را که دوست داریم بسلامت باشد و ما راحت باشیم، اما وقتى امر الهى فرا رسد تسلیم اراده خداوند هستیم.[۱۸]

شاگردان امام باقرعلیه‌السلام

در مکتب امام باقر (علیه السلام) شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که برخی از آنان در زمره اصحاب اجماع هستند، از جمله: «ابان بن تغلب»: وی از شخصیتهاى علمى عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه و... تسلط بسیارى داشت. والایى دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوى بده، زیرا دوست دارم مردم چون تویى را در میان شیعیان ما ببینند.[۱۹] . «زرارة بن اعین»: زراره از فقه و کلام و شعر و ادب عرب بهره اى گسترده داشت و نشانه هاى فضیلت و دیندارى در او آشکار بود.[۲۰] . «محمد بن مسلم»: او فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود. او اهل کوفه بود و براى بهره گرفتن از دانش بیکران امام باقر (ع) به مدینه آمد و چهار سال در مدینه ماند. معروف بن خَرَّبوذ: ابوعمر کشّی در رجال خود، او را از اصحاب اجماع و از فقهای برجسته شیعه دانسته و می گوید سجده های طولانی او ضرب المثل بوده است. بُرَید بن معاویه عجلی: از اصحاب اجماع و از وجوه فقهاى اصحاب و ثقه و جلیل القدر است و نزد ائمه اطهار علیهم‌السلام جایگاه عظیمی داشت. فُضَیل بن یسار نهدی: فضیل ملقب به فقیه شیعه است و تمامی رجال شناسان شیعه بر وثوق و علم و دانش او تاکید دارند. ابوبصیر اسدی: شخصی مورد وثوق و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق علیهما السلام و راوی روایات آن دو بزرگوار است. به‌نوشتهٔ ابوزُهره، «کسی از مدینه دیدن نمی‌کرد مگر اینکه به خدمتش می‌رفت و از علومِ بی‌پایانش بهره‌ها می‌گرفت[۱۳۹] به‌نوشتهٔ لالانی، محمد باقر در مدینه بود اما بیشتر پیروانش کوفی بودند. بعد از کوفه می‌توان از بصره، مکه و شام نام برد.[۱۴۰] در رِجالِِ طوسی نامِ ۴۶۶[۱۴۱] یا ۴۶۷ تن از اصحاب و یاران باقر ذکر شده‌است،[۱۴۲] که از میان‌شان جابر بن یزید جُعْفی، عبدالله بن عَطاءِ مَکّی و اَبان بن تَغْلِب مورد احترامِ محدّثانِ اهل سنت هم بوده‌اند.[۱۴۳] بعضی از مشاهیر آنان به‌تفکیک شهرهایِ محل اقامت عبارتند از: کوفه مهم‌ترین پایگاهِ شاگردان باقر از مُتَکَلِّمان و فقها و محدثان شیعه به‌حساب می‌آید. از جابر بن یزید جعفی، ابان بن تغلب، زُرارَة بن اَعْیَن و بُرَیْد بن معاویه عِجْلی می‌توان به‌عنوان مهم‌ترین شاگردان باقر در کوفه نام برد.[۱۴۴] محمد بن مُسلِم ثَقَفی کوفی، ابوبصیر مُرادی، ابوخالد کابلی و ابوحمزه ثُمالی، کُمَیْت بن زید اسدی، مُؤمِنُ الطّاق و فُضَیْل بن یَسار[یادداشت ۲۱] هم جزو این گروه هستند.[۱۴۵] . بصره با اینکه شهری غیرشیعی است اما چند نفر از پیروان باقر را در خود داشت. از جمله محمد بن مروان بصری،[یادداشت ۲۲] اسماعیل بن فضل هاشمی،[یادداشت ۲۳] و مالک بن اعیان جُهَنی.[یادداشت ۲۴] یاران مکی باقر را معدودی از رجال معروف از جمله معروف بن خَرَّبوذ و اَبان بن مَیْمون قَدّاح را تشکیل می‌دادند.[۱۴۶] . محمد بن اسماعیل بَزیع و دیگر اعضای خانوادهٔ بزیع، ابوهارون و ابوهارون مَکفوف، عُقبَة بن بَشیر اسدی، اَسلَم مکّی و ناجیَة بن ابی‌مَعاذ بن مُسلم از دیگر یاران مشهور باقر بودند اما محل زندگی‌شان دقیقاً مشخص نیست.[۱۴۷] .

یاران خاص امام باقرعلیه‌السلام

در این میان، یاران و پروردگان خاصّ مکتب امام باقر علیه‌السلام که ناشر و مبیّن آراء و اقوال آن حضرت بوده‌اند، جای‌گاه ویژه‌ای دارند. از معروف‌ترین آنان علاوه بر جابر بن یزید و ابان بن تغلب، می‌توان از کسانی چون ابوحمزه ثمالی ، حُمران بن اَعْیَن ، محمّد بن مسلم ثَّقفی ، زُرارة بن اَعْین ، معروف بن خرّبوذ ، بُرَیْد العِجْلی ، ابوبصیر اسدی و فُضیل بن یَسار نیز نام برد. به ابوحمزه ثمالی کتاب‌هایی در حدیث و تفسیر نسبت داده شده و گروهی از بزرگان اهل سنّت از او اخذ حدیث کرده‌اند. جابر بن یزید که به گفته خود فقط ۰۰۰، ۷۰ حدیث از امام باقر علیه‌السلام فرا گرفته بود [۱۰۸] . از آن حضرت غالباً با عنوان «وصّی الاوصیاء و وارث علم الانبیاء» یاد می‌کرد. [۱۰۹] . هم‌چنین از محمّد بن مسلم روایت شده که از امام باقر علیه‌السلام در باره ۰۰۰، ۳۰ مطلب سؤال کردم. [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲] . در میان عالمان شیعه شش نفر اخیر از داناترین دست‌پروردگان امام باقر علیه‌السلام و فرزندش، حضرت صادق علیه‌السلام شناخته شده‌اند و زُراره برترین آن‌هاست. [۱۱۳] . از آن‌ها و دوازده تن دیگر اصطلاحاً به عنوان اصحاب اجماع یاد می‌شود.

حلقه‌های درسی امام باقرعلیه‌السلام

پیدایش مذاهب کلامی چون مُرجئه و معتزله و خوارج ، و آشنایی مسلمانان با آراءِ ادیان دیگر، و حضور پراکنده پیروان سایر ادیان در میان مسلمانان ، و ظهور اختلافات فقهی بر اثر عدم دسترسی فقهای متأخّر به سنّت نبوی به سبب ممنوعیت طولانی روایت و کتابت حدیث [۱۴۴]. و انحرافات عملی و فکری سران سرزمین اسلامی از تعالیم پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و توجیه حکومت امویان ، از طریق ارائه ناقص و تحریف شده تعالیم اسلام ، از مهم‌ترین وقایع دوران امام باقر علیه‌السلام بود. گذشته از این، آن دسته از صحابه و تابعان که به پیروی از امام علی علیه‌السلام و جانشینان او معتقد بودند، یا به دست حاکمان اموی کشته شده یا بدون امکان انتقال دانسته‌های خود به نسل بعد درگذشته بودند. این خلا از یک سو راه هر نوع اقدام را برای امام باقر علیه‌السلام دشوار ساخته و از سوی دیگر راه را برای جاعلان حدیث و غالیان هموار کرده بود. مراقبت‌های پنهانی مأموران حکومت اموی از آل علی و امام باقر علیهم‌السلام، به فرد شاخص این خاندان، تهدیدی جدّی برای تلاش‌های آن حضرت به شمار می‌رفت. در این شرایط، امام به عنوان عالمی که دانش خود را از طریق پدرانش از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم دریافته، حلقه‌های درسی بزرگی را در مدینه تشکیل داد. او در این کار چهار هدف عمده را پی گرفت:

عرضه دیدگاه‌های اسلامی : عرضه دیدگاه‌های اسلامی در همه زمینه‌ها، به خصوص در باره پرسش‌هایی که دانشمندان سایر ادیان مطرح می‌کردند. این مطالب هم سبب استواری ایمان پیروان دین می‌شد و هم غیرمسلمانان را به برتری اسلام معترف می‌کرد. بنا بر نقل مفید [۱۴۵] . امام باقر علیه‌السلام با هر یک از پیروان عقاید گوناگون (اهل الاراء) که بر او وارد می‌شد، مناظره می‌کرد و مردم مطالب بسیاری را در علم کلام از او فرا گرفتند. اشاره به «اهل آراء» در کلام مفید حایز اهمیت است. در روزگار امام باقر علیه‌السلام گرایش‌ها و مذاهب مختلف کلامی پدید آمد و نیز پیروان ادیان دیگر در سرزمین‌های اسلامی زندگی می‌کردند و میان ایشان و مسلمانان برخوردهای فکری روی می‌داد. بدین طریق، پرسش‌ها و بحث‌های کلامی مطرح می‌شد و حضرت باقر علیه‌السلام، گذشته از مقام امامت و زعامت شیعیان ، به عنوان یکی از دانشمندان بزرگ زمان خود، که همه دانشمندان اسلامی به برتری علمی او معترف بودند، به پرسش‌ها پاسخ می‌گفت و در بحث‌ها شرکت می‌جُست. به همین دلیل، موضوع بسیاری از احتجاجات آن حضرت و نیز احادیثی که از ایشان روایت شده، مسائل کلامی است و آن‌چه امام در این باره فرموده، هم اساس اعتقادات شیعه را تشکیل می‌دهد و هم در دیدگاه‌های کلامی مسلمانان اثر جدّی داشته است.

روشن‌گری درباره انحرافات : روشن‌گری نسبت به اشتباهات و انحرافات فقهی و کلامی و تفسیری و تاریخی و اخلاقی که یا وابستگان حکومت اموی آن را پدید آورده بودند و یا از عدم اتّصال به سنّت نبوی ناشی می‌شد. بنا بر این، بیشتر مطالب امام علیه‌السلام به ابوابی از علوم اسلامی اختصاص یافته که در جامعه اسلامی به صورت نادرست عرضه و به کار بسته می‌شده است. بر همین اساس، گفته شده که شمار زیادی از روایات منقول از امام باقر علیه‌السلام، و نیز سایر امامان شیعه، در حکم تعلیقه یا نقد فقه و کلام و سایر علوم اسلامی متداول در روزگار آنان بوده است، به طوری که در موارد زیادی فهم درست بیانات این امامان بدون آگاهی از نظریات سایر مذاهب اسلامی تا حدّی دشوار است. [۱۴۶]

گشایش ابواب علمی غیرمطرح : گشایش ابوابی از معرفت دینی که حاکمان آن روز جامعه اسلامی از طرح آن‌ها جلوگیری کرده بودند و آگاهی مردم از آن‌ها سلطه نظام حاکم سیاسی را متزلزل می‌کرد.[۱۴۷] . در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که امویان مردم را در آموزش مباحث ایمان آزاد گذاشتند، امّا فراگیری آن‌چه را به شرک بر می‌گشت منع کردند، تا اگر مردم را به کارهای شرک آمیز وادارند (ناروایی) آن را در نیابند.
به نظر می‌رسد که وجود همین تعالیم، علاوه بر بیانات صریحی که رویارویی با حکّام و وابستگان آن‌ها را توصیه می‌کرده، یکی از مهم‌ترین عوامل مقاومت روانی پیروان این مذهب در برابر جریانات سیاسی حاکم بر جوامع اسلامی بوده باشد.

پروزش دانشمندان اسلامی : گزینش و پرورش گروهی از دانشمندان اسلامی بر مبنای دیدگاه‌های امام باقر علیه‌السلام، و گسیل کردن آنان به شهرهای بزرگ اسلامی به منظور ارائه درست نظریات آن حضرت، و در نتیجه خنثی کردن تبلیغات دراز مدت امویان در معرفی اهل بیت پیامبر صلّی‌ اللّه ‌علیه ‌وآله‌وسلّم، و نیز نفی گرایش‌های غلو آمیز برخی از پیروان اهل بیت، برخورد صریح و قاطع با غالیان و اظهار بیزاری از سران آنان، از جمله مغیرة بن سعید و بیان بن سمعان)هر دو مقتول در ۱۱۹) جزو اقدامات مهم ایشان به شمار می‌رود. [۱۴۸]

برخورد با غلات

از غُلاتِ کوفی که به‌رغم تَبَرّیٰ جستنِ باقر از آنان،[یادداشت ۲۵] خود را به او منتسب می‌کردند می‌توان به مُغَیْرَة بن سعید بَجَلی اشاره کرد که فرقهٔ مغیریّه را بنیان گذاشت. به‌نوشتهٔ شهرستانی و نوبختی، طرفدارانِ این فرقه معتقد به اُلوهیَّت باقر بودند.[۱۴۸] مغیره مدعی بود باقر او را وَصیِّ خود قرار داده‌است. بعدها شاید پس از درگذشت باقر مدعی شد کارگزارِ نَفْسِ زَکیّه است. بعد از آن مدعیِ رسالت و امامت برای خود شد. عاقبت خالد بن عبدالله قَسْری او را دستگیر کرد و به‌همراه بَیان بن سَمْعان به دار آویخت.[۱۴۹] ابومنصور عِجْلی از دیگر غالیانی است که هم برای باقر و هم برای خودش ادعای نبوّت کرد. او خود را وصیِّ باقر می‌شمرد.[۱۵۰] بیان بن سمعان هم از غالیانی بود که به‌نوشتهٔ شهرستانی و نوبختی درخواست کرده بود باقر او را به‌عنوان امام و پیامبر به‌رسمیت بشناسد.[۱۵۱] به‌نوشتهٔ لالانی، بیان و پیروانش که فرقهٔ بَیانیّه را تشکیل می‌دادند، در ابتدا از پیروان ابوهاشم بودند و از او به‌عنوان مهدیِ موعود یاد می‌کردند که از طرف خداوند بیان را به پیامبری منصوب کرده‌است. بنابر گزارش دیگری بعد از مرگِ ابوهاشم، بیان به باقر نامه نوشت و از او خواست پیامبریش را بپذیرد. اخبار دیگری حاکی از این است که بعد از درگذشت باقر، بیان ادعا کرده‌است محمد باقر او را به‌عنوان سفیرِ مخصوصِ خود منصوب کرده‌است.[۱۵۲] اَبُوالْخَطّاب از دیگر غالیانی است که به‌نوشتهٔ کَشّی، باقر او را نفرین کرده‌است.[۱۵۳] مُعَمَّر یکی دیگر از غالیانی بود که باقر را خدای آسمانی و خودش را خدای زمینی می‌دانست.[۱۵۴] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ | 16:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مناظرات امام باقرعلیه‌السلام

عصرِ محمد باقر روزگارِ برخوردِ اندیشه‌های اسلامی و غیراسلامی بود و ازاین‌رو مناظراتِ زیادی بین دانشمندانِ ادیان مختلف با محمد باقر صورت گرفته‌است.[۱۵۵] از جملهٔ این مناظرات، مناظرهٔ وی با بزرگِ مسیحیانِ دمشق بود. بر اساس روایتی که با اندکی تفاوت در بِحارُالْاَنوار و دَلائِلُ الْاِمامَة ذکر شده‌است، اُسقُفِ مسیحیان دمشق از محمد باقر پرسش‌هایی کرد از جمله اینکه شما مسلمانان از کجا می‌گویید که بهشتیان می‌خورند و می‌آشامند اما نیازی به قضای حاجت پیدا نمی‌کنند. بر مبنای این روایت محمد باقر جَنین را مثال زد که در شکمِ مادرش تغذیه می‌کند اما نیازی به قضای حاجت پیدا نمی‌کند.[۱۵۶] از دیگر مناظرات به‌جای‌مانده از باقر، داستان برخورد محمد بن منکدر با اوست که در خارج از مدینه، باقر را به‌همراه دو غلامش عرق‌ریزان در «جستجوی مزیّتَ دنیوی» دید و او را نصیحت کرد که چه می‌کند اگر در این حالت مرگ به سراغش آید. پاسخ محمد باقر این بود که «به‌خدا قسم اگر مرگ در این حالت که هستم به سراغ من بیاید، وقتی به سراغم آمده که مشغول عبادت خدا هستم و با این عبادت، خویشتن را از تو و دیگر مردم دور نگه می‌دارم. من تنها ترسم از آن است که وقتی مرگ مرا دریابد که در کار نافرمانبرداری از خداوند باشم[۱۵۷] از دیگر مناظرات وی می‌توان به مناظرهٔ او با عَمرو بن عُبَیْد،[۱۵۸] قَتادة بن دِعامه،[۱۵۹] هشام بن عبدالملک (در موضوع امامت)[۱۶۰] و حسن بَصْری[۱۶۱] اشاره کرد.

احضار به دمشق

به‌نقل از کلینی، احضار باقر به دمشق پس از مراسمِ حَجّ انجام گرفته‌است. بر مبنای این گزارش، هشام خودش در این مراسم شرکت داشته و به‌قصد اِرعابِ باقر، او و پسرش جعفر صادق را به شام احضار کرده‌است.[۵۸] بر مبنای گزارش طبری، محمد باقر و جعفر صادق در دوران هشام بن عبدالملک به حج عزیمت کردند. جعفر صادق در مراسم حج، سخنرانی کرد و از جایگاهِ امامت پدرش دفاع نمود. خبرِ این سخنرانی به هشام بن عبدالملک — که در دمشق حکومت می‌کرد — رسید و به حاکم مدینه دستور داد تا پس از مراجعتِ محمد باقر و پسرش جعفر صادق، آنان را به دمشق بفرستد. حاکم چنین کرد. پس از رسیدن محمد باقر و پسرش به دمشق، خلیفه آنان را سه روز معطل گذاشت تا تحقیرشان کند. در روز چهارم مهمانی بزرگی ترتیب داد و درباریان را دعوت نمود.[۵۹] در این مهمانی محمد باقر و جعفر صادق نیز حضور داشتند. در طول این مهمانی، درباریان در مقابلِ هشام بن عبدالملک به تیراندازی مشغول بودند. هشام از محمد باقر دعوت کرد که در تیراندازی شرکت کند. باقر به بهانهٔ کهولت سن، از پذیرش دعوتِ هشام خودداری کرد ولی با اصرار هشام به‌ناچار پذیرفت. بر مبنای این گزارش، باقر تیر اول را به هدف زد و تیرهای بعد را تا نُه تیر به‌هم دوخت. هشام به تمجیدِ مهارت او در تیراندازی پرداخت و از زمان و کیفیتِ آموختنِ چنین تیراندازی پرسید. سپس پرسید آیا جعفر صادق هم به همان اندازه مهارت دارد. جواب باقر این بود که ما کمال و دین را به ارث می‌بریم. پاسخی که به بحثِ بیشتر دربارهٔ امامت منجر شد.[۶۰][۶۱] . بنا به روایتِ دیگری که کلینی آن را ثبت کرده‌است، باقر هنگام ورود به مجلس هشام، برخلاف رسمِ متعارف، که خلیفه را با عنوان «امیرُالْمُؤمِنین» خطاب می‌کردند، بر همهٔ حاضران یک‌جا سلام کرد و بدون اجازهٔ هشام نشست. هشام او را سرزنش کرد که چرا مردم را به امامت خود می‌خوانید. بر مبنای این روایت، باقر از جایگاه اهل بیت به‌عنوان هادیان مردم سخن گفت و درضمن بر گذرا بودنِ حکومتِ امویان اشاره کرد.[یادداشت ۳] پس از این گفتگو، هشام محمد باقر را به زندان افکند.[۶۲] چندی بعد او را به‌همراه نگهبانانی که به آنان دستور داده بود به باقر آب و غذا ندهند، راهیِ مدینه کرد.[۶۳]

امام باقر در دربار هشام

هشام بن عبدالملک در موسم حجّ در مسجدالحرام امام باقر علیه السّلام را دید که در حال طواف است و مردم بر گردش حلقه زده از او سؤال می کنند. این توجّه و علاقه مردم نظر او را جلب کرد؛ از اطرافیان نام وی را پرسید و چون گفتند که او محمّد بن علی است، شگفت زده گفت: «همان که مردم عراق فریفته اویند» یا «امام مردم عراق!».[۲۱] . گویا بعد از همین موسم حجّ بود که هشام امام باقر علیه السّلام را همراه با فرزندش حضرت صادق علیه السّلام به شام فراخواند. امام هنگام ورود به مجلس او بر همه اهل مجلس یکجا سلام کرد، و بر خلاف رسم متعارف، خلیفه اموی را «امیرالمؤمنین» نخواند و بدون کسب اجازه نشست. هشام خشمگینانه زبان به ملامت گشود که چرا شما مردم را به امامت خود فرامی‌خوانید. حاضران در مجلس نیز بنا بر قرار قبلی همین شیوه را به کار گرفتند. امام در پاسخ هشام بدون در نظر گرفتن موقعیت او، صریحاً از جایگاه اهل بیت پیامبر در دین و اینکه آنان عهده دار هدایت مردم اند، سخن گفت. همچنین به گذرا بودن حکومت امویان اشاره کرد. هشام ابتدا امام را به زندان افکند، ولی بعد، ناگزیر به آزاد کردن و برگرداندن ایشان به مدینه شد.[۲۲][۲۳]

مواجهه با هشام

با وجود این، چند خبر موجود نشان می‌دهد که امام باقر علیه‌السلام در مسایل سیاسی بر اساس ملاک‌ها و مبانی خود موضع‌گیری داشته و در برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی، به ارشاد پیروان و گاهی سران حکومت می‌پرداخته است. مثلاً در منابع [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵] . آمده است که هشام بن عبدالملک در موسم حجّ در مسجد الحرام امام باقر علیه‌السلام را دید که در حال طواف است و مردم بر گردش حلقه زده از او سؤال می‌کنند. این توجّه و علاقه مردم نظر او را جلب کرد، از اطرافیان نام وی را پرسید و چون گفتند که او محمّد بن علی است، شگفت زده، گفت : «همان که مردم عراق فریفته اویند» یا «امام مردم عراق!». در روایتی دیگر [۱۶۶] . آمده است که هشام (گویا بعد از همین موسم حجّ) امام باقر علیه‌السلام را همراه با فرزندش حضرت صادق علیه‌السلام به شام فرا خواند. امام هنگام ورود به مجلس او بر همه اهل مجلس یک‌جا سلام کرد، بر خلاف رسم متعارف، خلیفه اموی را امیرالمؤمنین نخواند و بدون کسب اجازه نشست. هشام خشمگینانه زبان به ملامت گشود که چرا شما مردم را به امامت خود فرا می‌خوانید. حاضران در مجلس نیز بنا بر قرار قبلی همین شیوه را به کار گرفتند. آن‌گاه امام صریحاً از جای‌گاه اهل بیت پیامبر در دین و این‌که آنان عهده دار هدایت مردم‌اند، سخن گفت، هم‌چنین به گذرا بودن حکومت امویان اشاره کرد. هشام ابتدا او را به زندان افکند، ولی بعد، ناگزیر به آزاد کردن و برگرداندن آنان به مدینه شد. از این دو گزارش بر می‌آید که حرکت امام باقر علیه‌السلام در دعوت به سوی امامت اهل بیت و معرفی مقام و نقش آنان در دین و نیز نفی حقانیت خلافت اموی ـ که هشام از آن به ایجاد اختلاف در میان امّت تعبیر کرده است ـ حرکتی گسترده و غیر قابل انکار بوده و لااقل در بخشی از سرزمین اسلامی تأثیر جدی گذاشته بوده است. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که مطرح کردن مرجعیّت علمی اهل بیت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم ـ که امام باقر علیه‌السلام شخصیت برجسته ایشان در آن دوره بود ـ در حقیقت، به معنای تبیین جای‌گاه سیاسی آنان نیز بوده است و خلیفه اموی، یا امام باقر علیه‌السلام و یا دیگران، این دو را از یکدیگر جدا نمی‌دانسته‌اند.

مناظره با دانشمند مسیحی

پس از آزادیِ باقر و فرزندش صادق و قبل از عزیمت‌شان به مدینه، مناظره‌ای میان باقر و یکی از علمای مسیحی در شام صورت گرفت. در این مباحثه، باقر به همهٔ پرسش‌های مطرح‌شده پاسخ گفت. عالِمِ مسیحی که قانع شده بود مجلس را ترک کرد. وقتی این خبر به گوش هشام رسید، برای خدشه‌دار کردنِ تأثیری که محمد باقر بر مردم گذاشته بود، به او اتهامِ گرایش به مسیحیت زد و دستور داد به مدینه برگردد.[۶۴] . سپس به فرماندار مدینه نوشت:[۶۵] . این دو پسرِ ابوتراب که به‌قصد مدینه از شام راه افتاده‌اند، ساحر بوده و به‌دروغ اظهارِ اسلام می‌کنند؛ زیرا آنان تحت تأثیر رُهبانانِ مسیحی قرار گرفته و به نَصارا گرایش پیدا کرده‌اند. من به‌خاطر قرابتی که با آنان دارم از آزارشان خودداری کردم؛ وقتی که آنان به مدینه آمدند به مردم بگو: «من از کسانی که با آنان معامله یا مصافحه کنند و بر آنان سلام دهند ذمّه‌ام را بریء می‌دانم؛ زیرا آنان از اسلام منحرف شده‌اند

مخالفان امامت حضرت از شیعیان

کیسانیه : در میان شیعیان نیز بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام گروهی به نام کیسانیه محمّد بن حنفیّه را امام خواندند و سپس مدّعی زنده بودن و غیبت او شدند.. [۱۷۸] [۱۷۹] [۱۸۰]

سرحوبیه : سَرحوبیّه نیز گروهی دیگر بودند که امامت را در فرزندان امام حسن یا امام حسین علیهماالسّلام بدون تعیین و معرّفی، مستمر دانستند. این‌ها چندان نپاییدند و در قیام زید به او پیوستند. [۱۸۱] [۱۸۲] .

زیدیه : در این میان بیشترین افراد شیعه معتقد به امامت حضرت علی بن الحسین علیه‌السلام شدند و بعد از وفات او به فرزندش امام باقر علیه‌السلام گرویدند. امّا زیدیّه که خود را پیرو زید بن علی بن الحسین می‌دانند، گذشته از این‌که در دو دوره متأخّر بر زمان امام باقر علیه‌السلام و زید شکل گرفته‌اند (زید هرگز داعیه امامت نداشته است [۱۸۳] [۱۸۴] ) اساساً با دیدگاه‌های شیعه توافق ندارند. آن‌ها به نصّ بر امامت و تصریح بر عصمت معتقد نیستند و زید را از آن‌رو که « قیام به سیف » کرد، امام می‌دانند. به این ترتیب، با ملاک‌های شیعی برای امامت، فرد دیگری جز ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین به جانشینی امام چهارم معرّفی نشده و هیچ‌یک از برادران او ادّعای امامت نداشته است. این اختلاف نسبت به برخی از امامان پیش آمده است.

وُلدُ الحَسَن : البتّه از برخی احادیث می‌توان دریافت که شماری از فرزندان امام مجتبی علیه‌السلام) وُلْد الحسن( مدّعی امامت و سرپرستی اهل بیت بوده و از قبول امامت حضرت باقر علیه‌السلام با آن‌که به مقام او اقرار داشته‌اند، تن می‌زده‌اند. [۱۸۵] [۱۸۶]

فرق شیعه بعد از امام باقر

پیروان نفس زکیه : گروهی به امامت محمّد بن عبداللّه بن حسن معروف به نفس زکیّه)مقتول در ۱۴۵) معتقد شدند. اینان مرگ یا قتل او را انکار و ادّعا می‌کردند که وی از دیده‌ها پنهان شده و همان مهدی است که خروج خواهد کرد. مُغیرة بن سعید از مبلّغان این نظر بود و حتّی برخی او را امام بعد از حضرت باقر علیه‌السلام می‌دانستند که پس از او امامی نخواهد آمد تا محمّد بن عبداللّه بن الحسن خروج کند.

پیروان ابومنصور عجلی : گروهی نیز به ابومنصور عِجْلی پیوستند و او را جانشین امام باقر علیه‌السلام خواندند. [۲۰۳] [۲۰۴] [۲۰۵] [۲۰۶]

باقریه : برخی از نویسندگان متأخّر، از جمله بغدادی [۲۰۷] و شهرستانی [۲۰۸] از فرقه‌ای به نام باقریّه یاد کرده‌اند که پس از امام باقر علیه‌السلام فرد دیگری را به امامت نپذیرفته‌اند.
بغدادی در باره این گروه می‌نویسد که آن‌ها ابوجعفر محمّد بن علی را مهدی منتظر می‌دانند و در اثبات ادّعای خود به حدیث معروف جابر از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم استدلال می‌کنند. به موجب این حدیث، که پیشتر نیز به آن اشاره شد، پیامبر به جابر خبر داده بود که محمّد بن علی را خواهد دید و از او خواسته بود که سلام او را به وی برساند.
بغدادی از قول آنان نوشته است که سلام رساندن پیامبر به حضرت باقر علیه‌السلام دلالت بر مهدویّت او می‌کند. وی سپس این استدلال را ردّ کرده و مسلّم بودن وفات امام باقر علیه‌السلام را نیز شاهد بر نادرستی آن ادّعا دانسته است. صَفَدی [۲۰۹] نیز همین مطالب را آورده است. امّا شهرستانی باقریّه را معتقدان به رجعت حضرت باقر می‌داند و آن‌ها را از آن‌جا که آن حضرت را آخرین امام خوانده‌اند، با وصف « واقفه)توقّف کنندگان) یاد می‌کند. با این‌همه، مهمّ این است که در مآخذ شیعی یا منابع متقدّم ملل و نحل، فرقه‌ای به این نام ذکر نشده و معلوم نیست که این نام از کی و بر چه اساسی وارد کتاب‌های ملل و نحل متأخّر شده است.

رابطه امام باقر و شیعیان

شاگردان و پیروان امام باقر علیه‌السلام از جهات گوناگون اختلاف مرتبت داشتند. اوضاع خاصّ اجتماعی ـ سیاسی و وجود مخالفانی با انگیزه‌های مختلف، پای‌داری شیعیان را بر اعتقاد خود دشوار کرده بود تا آن‌جا که برخی از آن‌ها به دستاویز موضوعی بی اهمیّت، دچار دودلی شدند و از امامت آن حضرت برگشتند. [۲۱۰] . در این شرایط، آن حضرت از تربیت کسانی که ضمن پای‌داری بر اعتقاد شیعی بتوانند مبیّن و مدافع آرای شیعی در جامعه اسلامی باشند، به هیچ روی فروگذاری نمی‌کرد و به خصوص نسبت به کسانی چون محمّد بن مسلم ، زرارة بن اعین ، حمران بن اعین و فُضَیْل بن یسار که از فرصت‌های مختلف برای فراگیری دانش‌های اسلامی از امام باقر علیه‌السلام بهره می‌جستند و در نشر آن‌ها می‌کوشیدند، تقدیر می‌کرد و با این‌همه از آنان می‌خواست که همه آموخته‌های خود را به هر کسی نگویند و خصوصاً مراقب مأموران دستگاه خلافت باشند. [۲۱۱] [۲۱۲] [۲۱۳] [۲۱۴] . هم‌چنان‌که فرزندش حضرت صادق علیه‌السلام نیز از آن‌ها به نیکی یاد می‌کرد و آن‌ها را احیاکنندگان آثار پدرش می‌خواند. [۲۱۵] . امام هم‌چنین شاعرانی چون کُمَیْت را که با سرودن اشعار در نشر افکار شیعه تلاش می‌کردند، تشویق می‌کرد. [۲۱۶] [۲۱۷] . به این ترتیب بود که اقدامات و روش‌های مختلف امام باقر علیه‌السلام به شکل‌گیری مجدّد جامعه شیعی انجامید.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ | 16:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام باقروکیسانیه

پس از درگذشت سجاد و با آغاز دورانِ امامت باقر، کیسانیّه فرقهٔ مهمی به‌شمار می‌آمد که مهم‌ترین شاخه‌اش هاشمیّه بود که خود را از پیروان ابوهاشم، فرزند محمّدِ حَنَفیّه، معرفی می‌کردند. به‌نوشتهٔ لالانی، ابوهاشم چه در محضر باقر و چه در حضور سلیمان، خلیفهٔ اموی، ادعای امامت و رهبری کرده و مدتی تبعید و زندانی بوده‌است. هنگامی که در سال ۹۸ ه‍.ق بدون فرزند درگذشت، کیسانیه به فرقه‌های مختلفی تقسیم شد. یکی از این فرقه‌ها که به‌نام راوَندیّه مشهور شدند، معتقد بودند ابوهاشم، محمد بن علی بن عبدالله بن عباس را به جانشینی خود انتخاب کرد. این فرقه عموماً امامت را از طریق محمد بن علی عباسی و پسرش ابراهیم تا خلفای عباسی پیگیری می‌کند.[۶۶]

امام باقروزیدیه

پس از درگذشت زین‌العابدین، اکثریتِ شیعیان بر فرزندش باقر به‌عنوان امام بعدی به توافق رسیدند، اما گروهی دیگر با فرزندِ دیگر سجاد، زید بن علی، توافق کردند و بعدها به زِیْدیّه معروف شدند. به‌گفتهٔ ابن خلکان، زید از مردم خواست تا از او حمایت کنند. از طرفی مسعودی، مورخ شیعی، می‌گوید که زید ابتدا از باقر مشورت خواست. باقر از او خواست روی حمایتِ مردم کوفه حساب نکند چون آنان قبلاً هم به اهل بیت خیانت کرده بودند. زید اما به نصیحتِ باقر گوش نسپرد و مردم را در یک شورشِ بی‌فرجام رهبری کرد. به‌نوشتهٔ شهرستانی، مورخ شافعی مذهب، مشاجره‌ای بین باقر و زید رخ داد بدین دلیل که زید تعلیمات واصِل بن عَطای مُعتَزِلی را سرمشق خود قرار داده بود. زید ادعا می‌کرد امام بودنِ «امام» بسته به این است که در میان مردم حضور پیدا، و حقش را مطالبه کند. در پاسخ، محمد باقر به زید گفت که بر مبنای این نظریه، امام بودنِ پدرشان، سجاد، که چنین مطالبه‌ای نکرده مخدوش خواهد شد.[۶۷] و این در حالی است که زید به امامتِ پدرش اذعان داشته‌است. در میان زیدیانِ معاصر اما گروهی با این دیدگاه مخالفند و سجاد را فقط مدعیِ امامت می‌دانند. آنان امامت را بعد از حسین بن علی متعلق به حسن مُثَنّیٰ موسوم به «رضا» و بعد از آن متعلق به زید می‌دانند.[۶۸] . به‌نوشتهٔ شهرستانی در اَلْمِلَلُ و النِّحَل، گروهی از شیعیان، امامت را پس از حسن مجتبی متعلق به فرزندش حسن مثنّیٰ، و بعد از او متعلق به فرزندش عبدلله می‌دانستند. در مقابل، گروه دیگری امامت را متعلق به حسین بن علی و سپس سجاد می‌دانند، زیرا دربارهٔ امامتِ او، نَصّ وارد شده‌است؛ آنگاه پس از سجاد دوباره دچار اختلاف شدند. شیعیانِ دوازده‌امامی به امامتِ فرزند سجاد، باقر معتقد شدند اما گروه دیگری از فرزندِ دیگرِ سجاد، زید پیروی کردند که بعدها به «زیدیه» معروف شدند. به‌نوشتهٔ قاضی نعمانِ اسماعیلی، زیدیه اعتقاد دارند هر یک از خاندان پیامبر که مردم را به اطاعت از خدا فراخوانَد، امام است و اطاعت از او واجب است.[۶۹] . در محافل شیعی، رابطهٔ محمد باقر با برادرش زید بن علی صمیمانه توصیف شده‌است. هرچند گفته می‌شود باقر او را از عواقبِ یک شورشِ نابهنگام علیه بنی‌امیه برحذر داشته‌است.[۷۰] قیام زید سرانجام در سال ۱۲۲ ه‍.ق بعد از درگذشت محمد باقر صورت گرفت و با شکست مواجه شد.[۷۱] به‌عقیدهٔ لالانی، باقر برخلاف زید به شمشیر نمی‌اندیشید بلکه به‌خاطر دانش گسترده، نسبِ بزرگ و شخصیتِ برترش، مردم به او جذب شدند. به‌علاوه نظریه‌های باقر دربارهٔ امامت که یک نوع امامتِ غیرانقلابی بود و قدرتِ سیاسی را لازمهٔ امامت نمی‌دانست، اثر ویژه‌ای بر مردم گذاشت و آنان را پیروانِ دائمیِ او و خانواده‌اش کرد.[۷۲] به‌نوشتهٔ رسول جعفریان، مورخ شیعی، زیدیه از آنجایی که در جستجوی برگزیدگان خدا نبودند و به‌دنبالِ هر علوی‌ای که شمشیر دست گرفت، راه افتادند، نتوانستند در زمینهٔ تفسیر و فقه و حدیث به غنایی که شیعهٔ دوازده‌امامی دست یافت، دست پیدا کنند. آنان در فقه پیرو ابوحَنیفه و در کلام پیرو معتزله بودند؛ و در زمینهٔ سیاسی جز چند قیامِ شکست‌خوردهجز مورد طبرستان که به‌عقیدهٔ جعفریان در زیدی بودنِ رهبرانش تردید وجود دارد — نتیجهٔ چندانی نداشتند. این در حالی است که نتیجهٔ تلاش ائمهٔ شیعه، تدوینِ فقه جعفری بود.[۷۳] . اگرچه باقر یکی از امامانِ زیدی به‌شمار نمی‌آید اما روایات باقر در آثارِ زیدی از قبیل امالیِ احمد بن عیسی یافت می‌شود.[۱۸۲] به‌نوشتهٔ کلبرگ، باقر تقریباً در همهٔ آثار زیدیه به‌عنوان یک مرجعِ علمی خودنمایی می‌کند و از سخنانش در توجیهِ برتریِ علمیِ زید — که دلالت بر امامت زید می‌کند — استفاده شده‌است.[۱۸۳] به‌نوشتهٔ باکلی، باقر به‌عنوان امام چهارمِ اسماعیلیه به‌حساب می‌آید و در موارد فراوانی به‌عنوان یک مرجع در کتاب دَعائِمُ الْاسلامِ قاضی نعمان به‌شمار می‌آید. دعائم الاسلام یک نسخهٔ مُدوّنِ فقه اسماعیلی به‌حساب می‌آید.[۱۸۴]

پیش بینی شهادت

کلینی به سند صحیح از زراره روایت کرده است که گفت: «روزی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: در خواب دیدم که بر سر کوهی ایستاده ام و مردم از هر طرف آن کوه به سوی من بالا می آمدند چون مردم بسیاری در اطراف آن کوه جمع شدند به ناگاه کوه بلند شد و مردم از هر طرف آن فرو می ریختند، تا آن که جماعتی بر آن کوه باقی ماندند و این اتفاق پنج مرتبه تکرار شد. گویا آن حضرت این خواب را به وفات خود تعبیر فرموده بود، که بعد از گذشت پنج شب از این خواب به رحمت ایزدی پیوستند. در کافی و بصائر الدرجات و سایر کتاب های معتبر روایت کرده اند که حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «که پدرم بیماری سختی گرفته بود و بیشتر مردم از بیماری حضرت ترسیدند و اهل بیت آن حضرت گریان شدند. امام باقر علیه السلام فرمود: من در این بیماری از دنیا نخواهم رفت زیرا دو نفر نزد من آمدند و به من چنین خبر دادند. پس از آن بیماری صحت یافت و مدتی سالم بود. پس روزى حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام را طلبید و فرمود که: جمعى از اهل مدینه را حاضر کن. چون ایشان را حاضر کردم فرمود: اى جعفر! چون من به عالم بقاء رحلت کنم مرا غسل بده و کفن بکن و در سه جامه که یکى رداى حبره بود که نماز جمعه در آن مى‌‏کرد، و یکى پیراهنى که خود مى‏‌پوشید و فرمود که عمامه بر سرم ببند و عمامه را از جامه‏‌هاى کفن حساب مکن، و قبر مرا چهار انگشت از زمین بلند کن، و آب بر قبر من بریز، و اهل مدینه را گواه گرفت. چون بیرون رفتند گفتم: اى پدر بزرگوار! آنچه مى ‏فرمودى به عمل مى ‏آوردم و به گواه گرفتن احتیاج نبود. حضرت فرمود که: اى فرزند! براى این گواه گرفتم که بدانند تویى وصىّ من و در امامت با تو منازعه نکنند. پس گفتم: اى پدر بزرگوار! من امروز تو را از همه روز صحیح‏تر مى ‏یابم و آزارى در تو مشاهده نمى‌‏کنم. حضرت فرمود: آن دو کس که در آن مرض مرا خبر دادند که صحّت مى‌‏یابم در این مرض به نزد من آمدند و گفتند: در این مرض به عالم بقاء رحلت مى‌‏نمایى. آن حضرت ساعات آخر عمر، کفن های خود را که پارچه سفیدی که با آن احرام به جا آورده بود مشخص نمود. کلینی به سند حسن روایت کرده است که حضرت امام محمد باقر علیه السلام هشتصد درهم برای تعزیه و ماتم خود وصیت فرمود. و به سند موثق از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده است که پدرم گفت: «ای جعفر از مال من برای ندبه کنندگان وقف کن که ده سال در منی در موسم حج بر من ندبه و گریه کنند و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر مظلومیت من زاری کنند. کلینی به سند معتبر نیز روایت کرده است که چون امام محمد باقر علیه السلام به جهان باقی رحلت نمود، حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «که هر شب در حجره ای که آن حضرت در آن وفات یافته بود، چراغ می افروختند.

وصایای امام باقرعلیه‌السلام

مرحوم کلینی در کتاب الکافی به سند خود از امام رضا (علیه‌السّلام) روایت کرده است که امام باقر (علیه‌السّلام) به هنگام احتضار فرمودند: «هنگامی که بدرود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبری مهیا کنید، پس اگر به شما گفتند برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لحد بوده است، تصدیق کنید و نیز کلینی به سند خود از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده است که فرمود: «پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت به من به ودیعت سپرد، پس چون لحظه وفاتش فرا رسید به من فرمود: چهار شاهد فرا بخوان
من (امام صادق) چهار نفر از قریش را دعوت کردم که یکی از آنها نافع مولای عبدالله بن عمر بود. پس به من فرمود: «بنویس، این چیزی است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد، که‌ ای فرزندانم خداوند دین را برای شما برگزید، پس از دنیا نروید مگر آنکه تسلیم رضای خداوند باشید وصیت کرد محمد بن علی به جعفر بن محمد و به وی فرمان می‌دهد که او را به جامه بردی که هر جمعه در آن نماز می‌خواند، کفن کند و عمامه‌اش را بر سرش ببندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهای کفن او را باز کند.... سپس به شهود فرمود: باز گردید خداوند شما را رحمت کند! امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: به پدرم گفتم: «ای پدر در ابن وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردی؟ فرمود: پسرم؛ خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده‌ام و می‌خواستم بدین‌وسیله حجت و دلیلی برای تو قرار داده باشم»
در کافیآمده است که: امام باقر (علیه‌السّلام) وصیت کرد که هشتصد درهم برای برگزاری مراسم سوگواری او اختصاص دهند و این کار را از سنت می‌دانست، زیرا پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «برای خاندان جعفر طعامی فراهم آورید[۴۵] . آنان نیز به وصیتش عمل کردند و نیز کلینی به نقل از یونس بن یعقوب می‌نویسد: حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «پدرم به من سفارش کرد که از مالم فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه سرایان ۱۰ سال در ایام حج در منی برایم نوحه‌سرائی کنند[۴۶]

شهادت امام باقرعلیه‌السلام

مسموم شدن حضرت : آن چه مسلم است این است که امام باقر علیه السلام با طرح مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک، مسموم شده و به شهادت رسید، ولی عامل و چگونگی آن به روشنی مشخص نیست. بعضی می نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک (پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم نمود. و بعضی می نویسند: زید بن حسن به دستور هشام، زهر را به زین اسب مالید و اسب را به حضور امام باقر علیه السلام آورد، و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد و آن زهر در بدن او اثر کرد، به گونه ای که ران هایش متورم شد و سه روز به سختی در بستر بیماری افتاد و سرانجام به شهادت رسید. از کف برفت صبر و نماندش دگر قرار دین شد تهی ز مخزن اسرار کردگار - از ضعف بر جبین منیرش عرق نشست ارکان پنجمین امامت زهم شکست - گاهی زبان به ذکر حق و گه شدی به هوش از دل کشیده آه شرربار و شد خموش [۱]

تاریخ و محل شهادت امام باقرعلیه‌السلام

امام محمد باقر (علیه السلام)، به قول اکثر مورخان، در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

شیخ عباس قمی می گوید: که در تاریخ وفات امام باقر علیه السلام اختلاف است و وفات ایشان در روز دوشنبه هفتم ذی الحجه سال صد و چهاردهم به سن پنجاه و هفت سالگی در مدینه مشرفه اتفاق افتاد. وفات ایشان در ایام خلافت هشام بن عبدالملک بود و گفته شده که آن حضرت را ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده و شاید به امر هشام بوده است. قبر مقدس آن حضرت به اتفاق همگی در بقیع، پهلوی پدرش امام سجاد علیه السلام و عم بزرگوار خود، امام حسن علیه السلام قرار دارد. دوران امامت امام محمد باقر علیه السلام از سال ۹۵ هجری -که سال درگذشت امام زین العابدین علیه السلام است- آغاز شد و تا سال ۱۱۴ هجری یعنی مدت ۱۹ سال و چند ماه ادامه داشت.[۲]

در سال شهادت حضرت اختلاف نظرهایی وجود دارد. مثلا: دسته‌ای از مورخان[۲۴] سال ۱۱۷ق و برخی [۲۵] [۲۶] سال ۱۱۸ و عده‌ای سال ۱۱۵ق را یاد کرده‌اند. اما بیشتر منابع تاریخی سال ۱۱۴ را متذکر شده‌اند.[۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] . منابع روایی و تاریخی علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته‌اند، مسمومیتی که دست‌های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده می‌شود که مسمومیت امام باقر (علیه‌السّلام) به وسیله زین آغشته به سم صورت گرفته است؛ به گونه‌ای که بدن آن گرامی از شدت تاثیر سم، به سرعت متورم گردیده و سبب شهادت آن حضرت شد.[۳۱] [۳۲] [۳۳] . در اینکه چه فرد یا افرادی در این ماجرای خائنانه دست داشته‌اند، نقل‌های روایی و تاریخی از اشخاص مختلفی نام برده‌اند. برخی از منابع شخص هشام بن عبدالملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته‌اند.[۳۴] . بعضی دیگر ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده‌اند.[۳۵] [۳۶] . برخی از روایات نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینه‌های عمیقی نسبت به امام باقر (علیه‌السّلام) داشت مجری این توطئه به شمار آورده‌اند.[۳۷] . به طور مسلم شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) در دوران خلافت هشام بن عبدالملک رخ داده است.[۳۸] [۳۹] . زیرا خلافت هشام از سال ۱۰۵ تا سال ۱۲۵ق استمرار داشته و آخرین سالی که مورخان در شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) نقل کرده‌اند، ۱۱۸ هـ می‌باشد. با تامل در نقل‌های تاریخی می‌توان به یک جمع‌بندی و نتیجه کلی رسید و آن این‌که امکان دارد عامل شهادت حضرت افراد متعددی باشند که هر روایت و نقل به یکی از آنان اشاره کرده است. مثلا از آنجایی که هشام بن عبدالملک عداوت انکارناپذیری نسبت به خاندان علی (علیه‌السّلام) داشت، با استفاده از نیروهای مورد اطمینان خود از جمله ابراهیم بن ولید که عنصری اموی و دشمن اهل بیت بود را به استخدام گرفت و ابراهیم نیز امکانات لازم را در اختیار فردی که از اعضای داخلی خاندان علی (علیه‌السّلام) به شمار می‌آمد و می‌توانست در محیط زندگی امام باقر (علیه‌السّلام) بدون مانع راه یابد، قرار داده تا به وسیله او برنامه خائنانه خود را عملی کند و امام را به شهادت برساند.

محل دفن امام باقرعلیه‌السلام

سرانجام حضرت امام محمدباقر (علیه‌السّلام) پس از شهادت در قبرستان بقیع در کنار مرقد پدر بزرگوارشان امام سجاد (علیه‌السّلام) و عموی پدرش، امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) مدفون شد.[۴۰] [۴۱] [۴۲] از برخی منابع استفاده می‌شود که آن حضرت هنگام رحلت در مدینه نبودند، بلکه در محلی به نام حمیمه از روستاهای نواحی مکه یا شام بوده‌اند که پس از شهادت ایشان را به مدینه منتقل کرده‌اند. [۴۳] [۴۴] . محمد باقر در قبرستان بَقیع در کنار قبر پدربزرگش، حسن مجتبی و پدرش، سجاد دفن شد. این مقبره که بعدها قبرِ فرزندش، جعفر صادق را هم در خودش جای داد،

در جریانِ تخریبِ قبرستان بقیع به‌وسیلهٔ آل سَعود در سال ۱۹۲۵ م از بین رفت.[۸۰] ضریح قبورِ این چهار امام یک بار هم پیشتر تخریب شده بود اما به‌دستور مُظَفَّرالدّین شاه و با نظارتِ وزیرِ اعظمِ شاه، امینُ‌السُّلطان، بازسازی شده بود.[۸۱] درحال حاضر ائمهٔ مدفون در این قبرستان دارای قبرهایِ سادهٔ بدون کتیبه هستند.[۸۲]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ | 16:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام محمدِ باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) پنجمین امام شیعیان بعد از پدرش امام سجاد(ع) است. مشهورترین لقب او «باقر» به معنای شکافنده است که برپایه حدیث لوح، این لقب را پیامبر اسلام(ص) پیش از ولادتش به او داد. امام باقر(ع) حدود ۱۹ سال امامت شیعیان (از سال ۹۵ق تا ۱۱۴ق) را برعهده داشت که با پنج تن از خلفای بنی‌امیه همزمان بود: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک. امام در ۵۷ سالگی در ۷ ذی‌الحجه سال ۱۱۴ق به شهادت رسید. برخی هشام بن عبدالملک و بعضی ابراهیم بن ولید را عامل شهادت او دانسته‌اند. طبق منابع تاریخی، امام باقر(ع) هنگام واقعه کربلا خردسال بود و در این واقعه حضور داشت.

«ابوجعفر محمد بن علی علیه‌السلام» ملقب به «باقرالعلوم»، امام پنجم از ائمّه اثناعشر و یکی از چهارده معصوم (علیهم‌السلام) است. ولادت امام باقر (علیه‌السلام) در سال ۵۷ هجری و شهادت آن حضرت در ۱۱۴ هجری و مدت امامت ایشان ۲۰ سال است. شهرت آن حضرت به لقب «باقر» که برگرفته از روایت جابر انصاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، نشان از مقام بلند علمی ایشان دارد. «مسند الامام الباقر علیه‌السلام»، از جمله آثاری است که درباره امام باقر (علیه‌السلام) و احادیث ایشان، تألیف شده است.

الباقر، امام محمد بن علی علیه‌السلام، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم‌السلام، امام پنجم از ائمّه اثنا عشر و یکی از چهارده معصوم می‌باشد.

باقرالعلوم(ع) در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد بنی‌هاشم بود و احادیث فراوانی در زمینه‌های مختلفی همچون فقه، توحید، سنت نبوی، قرآن و اخلاق از او نقل شده است تا جایی که محمد بن مسلم ۳۰ هزار حدیث و جابر بن یزید جعفی ۷۰ هزار حدیث از امام باقر(ع) نقل کرده‌اند. او جنبشی علمی پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. شمار اصحاب و شاگردان او را ۴۶۲ تن دانسته‌اند. در دوره امامت او، تدوین دیدگاههای شیعه در رشته‌های گوناگون مانند اخلاق، فقه، کلام و تفسیر آغاز شد.

کتاب‌های متعددی درباره امام باقر(ع) منتشر شده که مسند الامام الباقر(ع) اثر عزیزالله عطاردی از جمله آنهاست.

زندگی‌نامه

امام باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه دختر امام حسن(ع) است.[۱] چون نسب او هم به امام حسن(ع) و هم به امام حسین(ع) می‌رسد، به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَّیْن، عَلَویٌّ بین علویَّیْن و فاطمیٌ بین فاطمیَّیْن داده‌اند.[۲]

بر پایه حدیث لوح که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اکرم پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع)، نام او را محمد و لقبش را باقر(شکافنده) گذاشته بود.[۳] او ملقب به «باقرالعلم»، «شاکر»، «هادی» و «اَمین» بود؛[۴] اما مشهورترین لقبش «باقر» (شکافنده) است.[۵] یعقوبی می‌نویسد: «بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت[۶] به گفته شیخ مفید، امام باقر(ع) در علم، زهد و بزرگواری از همه برادرانش برتر و قدر و منزلتش بیشتر بود و همه او را به عظمت می‌ستودند.[۷]

کنیه اش «ابوجعفر» است[۸] در منابع روایی بیشتر با عنوان ابوجعفر اول یاد می‌شود،[۹] تا با ابوجعفر ثانی (امام جواد(ع)) اشتباه نشود.[۱۰]

برای اطلاعات بیشتر، اینها را هم ببینید: فهرست کنیه‌ها و لقب‌های امام باقر(ع)

ولادت و نام و نسب

امام محمد باقر (علیه‌السلام)، روز جمعه اول ماه رجب سال ۵۷ هجری قمری، در شهر مدینه، چشم به جهان گشود. [۱] [۲] [۳] در بعضی نقل‌ها ولادت حضرت، سوم ماه صفر سال ۵۶ نیز ذکر شده است. [۴]

امام باقر علیه السلام در یکم رجب سال ۵۷ هجرى قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشود.[۱] نام آن حضرت، «محمد»، کنیه‌اش «ابوجعفر» و لقبش «باقرالعلوم» یعنى «شکافنده‌‌ى دانشها» است.

پدر و مادر امام باقر علیه السلام

محمد باقر هم از جانب مادر و هم پدر به محمد، پیامبر اسلام، می‌رسد.[۱] پدرش علی بن حسین، ملقّب به سَجّاد، امام چهارم شیعیان، است و در بین سال‌ها ۳۸ تا ۹۵ ه‍.ق زندگی می‌کرد.[۲] مادرِ باقر، فاطمه اُمِّ عبدالله است. فاطمه، فرزند حسن مجتبی، امام دوم شیعیان بود. بدین ترتیب، باقر هم از سمت مادر و هم از سوی پدر از نسل علی بن ابی‌طالب، امام اول شیعیان و خلیفهٔ چهارم، است.[۳] ازاین‌رو دربارهٔ باقر گفته می‌شود علوی‌ای بود که از دو سو علوی بود و فاطمی‌ای بود که از دو سو فاطمی بود.[۴]

پدر امام باقر (علیه‌السلام)، امام علی بن الحسین زین العابدین (علیه‌السلام)

مادر بزرگوارش، امّ عبداللّه فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) است.

از این جهت در میان اهل بیت (علیهم‌السلام) او نخستین کسی است که از نظر نسب پدری و مادری، علوی و فاطمی است و لذا به «علوی من علویین وهاشمی من هاشمیین» معروف است. [۵] [۶]

نسب امام باقر علیه السلام از پدر و مادرشان به پیامبر اکرم و حضرت على و حضرت زهرا علیهم السلام مى رسد، زیرا پدر او امام زین العابدین علیه السلام فرزند امام حسین علیه السلام، و مادر او فاطمه ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى علیه السلام است. بدین سبب برخی آن حضرت را به ابن الخیرتین و علوی بین علویین لقب داده‌اند.[۲] در واقع ایشان از سوی پدر، نوه امام حسین علیه‌السلام و از سوی مادر، نوه امام حسن علیه‌السلام است.

همسر حضرت باقر علیه السلام، «اُمّ‌ فَروه» از زنان با ایمان و بافضیلت است. او دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر و مادر امام صادق علیه السلام نیز می باشد.

ولادت امام باقرعلیه السلام

حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام پنجمین امام شیعیان است که در سال 57 هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر بزرگوارش امام سجاد علیه السلام و مادر والامقامش ام عبدالله است.
وی اولین شخصی است که نسب پدر و مادرش به حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام می رسد.
فضائل

پیشوایی امام باقر علیه السلام از صدر اسلام روشن و مسلم بود و نص بر امامت آن امام همراه با تعاریف رسول خدا، فراوان به ما رسیده است.

از آن امام معجزات و کرامات بسیار و نیز امور غریبه فراوانی در کتب معتبر ثبت شده و جنّ و ملائکه و حتّی جبرئیل خدمت او می‌رسیده‌اند.

مکارم اخلاق امام، زبانزد خاص و عام است و علوم و معارف فراوانی از وجود او سرچشمه -گرفته . وی همچنین توجه خاصّی به عبادت و ذکر و مناجات داشته است.

در زمان این امام، عده‌ای متمایل به رهبانیّت و ترک دنیا بودند که با مخالفت امام مواجه می‌شدند.

ولادت و شهادت

امام باقر(ع) در کربلا

امام باقر(ع): من چهارساله بودم که جدم حسین بن علی کشته شد. من شهادت وی و آنچه در آن وقت بر ما گذشت را به یاد دارم.

یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۹.

امام باقر(ع) در ۱ رجب سال ۵۷ قمری در مدینه به دنیا آمد.[۱۱] برخی ولادتش را ۳ صفر همان سال نقل کرده‌اند.[۱۲] او در واقعه کربلا در حالی که خردسال بود، حضور داشت.[۱۳] ابن شهرآشوب در مناقب از دو کتاب «البِدَع» و «شرح الاخبار» نقل کرده که آن که در کربلا کشته شده علی اصغر است که حدوداً دوازده ساله بوده و نسل امام حسین(ع) از علی اکبر (که همان امام سجاد است) تداوم یافته است. وی این قول را قابل اعتماد دانسته و سن علی بن الحسین(امام سجاد) پسر بزرگ امام حسین را در کربلا ۳۰ و سن امام محمد باقر(ع) را ۱۵ دانسته است. [۱۴].[یادداشت ۱]

دوره امامت امام باقرعلیه السلام

امام باقر(ع) در سال ۹۵ قمری پس از شهادت پدرش به امامت رسید[۲۹] و تا زمان شهادت (سال ۱۱۴ق) به مدت ۱۸ سال امامت را بر عهده داشت.[۳۰] احادیث برجا مانده از پیامبر(ص) که در آنها به امامت وی پس از امام زین العابدین اشاره شده، از دلایل امامت او به شمار می‌آید.[۳۱] امام سجاد(ع) نیز به وی زیاد اهمیت می‌داد و در پاسخ سؤالی در این باره فرمود: «این بدان سبب است که امامت در فرزندان او باقی خواهد ماند تا روزی که قائم ما قیام کند و دنیا را پر از عدل و قسط نماید. پس او هم امام است و هم پدر امامان».[۳۲]

عصر امام باقر علیه‌السلام

امام محمد باقر علیه السلام در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند، چنانچه خود در جایی فرموده اند: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن على کشته شد و شهادت وى و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم.[۳]

پس از شهادت امام حسین علیه السلام، امام باقر ۳۷ سال امامت پدر خود علی بن حسین علیه السّلام را درک کرد و پس از شهادت آن حضرت، عهده دار مقام امامت شد.

دوران زندگی آن حضرت با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان (ولید بن عبدالملک (متوفی ۹۶) و سلیمان بن عبدالملک (متوفی ۹۹) و عمر بن عبدالعزیز (متوفی ۱۰۱) و یزید بن عبدالملک (متوفی ۱۰۵) و هشام بن عبدالملک (متوفی ۱۲۵) مقارن بود.

بنابر آنچه از منابع معتبر به دست می آید، دوران زندگی امام پنجم بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. زمان امام باقر علیه السّلام، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگهای داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمینهای اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب (متوفّی ۹۴)، ربیعة الرأی (متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری (متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. بخصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود.[۴]

در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه السّلام و نیز فرزند او امام صادق علیه السّلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی بود، بسیار پر معنی است.[۵]

در زمان امام باقر علیه‌السلام‌ فرقه های انحرافی بسیاری پدیدار شده بود که امام در‌ مقام پاسداری از اسلام در قالب مناظره با سران فرقه‌ها یا در بین اصحاب خود، پوچی عقاید منحرفان را آشکار می‌کرد و به این وسیله از پایگاه‌های فکری و عقیدتی شیعه دفاع می‌نمود.[۶]

علم امام باقرعلیه السلام

امام باقرعلیه السلام چون در اواخر دوران حکومت بنی‌ امیه به‌سر می‌برد، از ضعف قدرت حاکمه استفاده نمود و در نشر معارف اسلامی، تلاش گسترده‌ای کرد و با مخالفین و صاحبان عقاید مختلف، مناظرات مفصّلی داشت و به سؤالات شیعیان و مخالفین پاسخ داد. لذا از آن امام در تمام مسائل فقهی و اجتماعی و حکومتی روایات فراوانی نقل شده است، به‌طوری‌که تقریباً هیچ کتاب روایی نیست مگر این که از امام باقر علیه السلام در موارد مختلف روایتی ذکر شده است.

امام باقر علیه السلام با صحابی بزرگ رسول خدا، جابر بن عبدالله انصاری روابط صمیمانه‌ای داشت و برای او احترام خاصی قائل بود.

برای آن امام، غیر از جابر، اصحاب و راویان زیادی نام می‌برند که در بین آنها جابر بن یزید جعفی و محمّد بن مسلم و زراره و حمران، بسیار معروفند. شاعر معروف امام نیز کمیت نام دارد.

«باقر العلوم» لقب مشهور آن حضرت است. در حدیث معروفی پیامبر خدا صلى الله علیه وآله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «إنّک ستُدرِک رجُلاً مِنّی، اسمُه اسْمِی و شَمائلُهُ شَمائلی یبْقَرُ العِلْمَ بَقْراَ». تو مردى از [خاندان] مرا درک خواهى کرد که نامش نام من و رفتار و کردارش رفتار و کردار من است و دانش را تا ژرفایش مى شکافد.[۷]

شیخ صدوق (ره) روایت کرده از عمرو بن شمر، که گفت: سؤال کردم از جابر بن یزید جعفى که براى چه امام محمّدباقر علیه السّلام را «باقر» نامیدند؟ گفت: به علّت آن که «یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا؛ أى شقّه شقّا و أظهره اظهارا»، او شکافت علم را شکافتنى و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهرکردنى، بتحقیق حدیث کرد مرا جابر بن عبداللّه انصارى که شنید از رسول خدا(ص) که فرمود: اى جابر! تو زنده مى‌مانى تا ملاقات مى‌نمایى پسرم محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابى طالب (ع) را که معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات کردى او را از جانب من او را سلام برسان.[۸]

همچنین بر پایه روایت دیگری مشهور به «حدیث لوح» که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع) نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داده بود.

«عبدالله بن عطاء مکى» مى گوید: هرگز دانشمندان را نزد کسى چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام؛ «حکم بن عتیبه» که در چشم مردمان جایگاه علمى والایى داشت، در پیشگاه امام باقر چونان کودکى در برابر آموزگار بود.[۹]

شخصیت آسمانى و شکوه علمى امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که «جابر بن یزید جعفى» به هنگام روایت از آن گرامى مى گفت: «وصى اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین مرا چنین روایت کرد...».[۱۰]

شیخ مفید در الارشاد در باره جایگاه علمی آن حضرت می‌نویسد: که بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤسای فقهای مسلمانان از آن حضرت در مسایل دینی روایت کرده‌اند. به نوشته او، امام باقر اخبار پیشینیان و پیامبران را روایت می‌کرد. مردم از او در باب مغازی و سیره و سنّت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌ حدیث می‌آموختند و در مناسک حجّ که از پیامبر نقل می‌کرد، بر او اعتماد داشتند و از ایشان تفسیر قرآن می‌نوشتند.

حوادث دوران امامت امام باقرعلیه السلام

برادر امام باقر علیه السلام زید بن علی بن الحسین پس از شهادت امام سجاد علیه السلام پرچم مخالفت با بنی‌امیه را برافراشت و افراد زیادی را به دور خود جمع کرد. ولی امام باقر او را از قیام مسلّحانه منع کرد و فرمود: « هنوز وقتش نرسیده است، و قیام تو در انتها به ضرر مسلمین می انجامد.» اما زید که خون حسینی در رگ‌های او می‌جوشید، زیر بار نرفت و قیام کرد و عاقبت در اثر اعلان مخالفت با بنی‌امیه به شهادت رسید.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ | 10:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اخلاق امام باقر علیه‌السلام

دائم الذکر بودن:

امام باقر (علیه السلام) همپای همه‌‌ی ارزش‌های علمی خویش، انسانی دائم الذکر بود. امام صادق (علیه السلام) درباره‌‌ی پدر بزرگوار خویش می‌فرماید: پدرم کثیر الذکر بود، به گونه‌ای که وقتی همراه او راه می‌رفتم او مشغول یاد خدا بود و چون بر سفره‌ی غذا مشغول خوردن غذا بودیم باز هم از یاد خدا غافل نبود. با مردم سخن می‌گفت، ولی این روابط اجتماعی نیز او را از یاد الهی دور نمی‌داشت، زبانش هماره به گفتن «لا اله الا الله» مترنم بود. آن حضرت همیشه ما را فراخوانده و از ما می‌خواست تا طلوع خورشید مشغول یاد و ذکر خدا باشیم و به آن گروه از اعضای خانواده که قادر به قرائت قرآن بودند، خواندن قرآن را توصیه می‌کرد و آن گروه که قادر به تلاوت قرآن نبودند، دستور می‌داد که ذکر خدا را بر لب جاری کنند.[۱۶]

حلم و بردباری:

مردى از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه‌ى امام بسیار مى‌آمد و به آن گرامى مى‌گفت: «...در روى زمین بغض و کینه کسى را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده ام آنست که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنى با توست، اگر مى بینى به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردى سخنور و ادیب و خوش بیان هستى!» در عین حال امام علیه السلام با او مدارا مى‌فرمود و به نرمى سخن مى گفت. چندى بعد شامى بیمار شد و مرگ را رویاروى خویش دید و از زندگى ناامید شد، پس وصیت کرد که چون بمیرد امام باقر(ع) بر او نماز گذارد. شب به نیمه رسید و بستگانش دریافتند که او مرده است، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات مشغول است. عرض کرد: آن مرد شامى از دنیا رفته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید. فرمود: او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم. آنگاه به خانه مرد شامى آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتى طلبید و به او داد و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت. مدتی نگذشت که شامى شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهى مى دهم که تو حجت خدا بر مردمانى».[۱۷]

صبر در مصیبت:

عده اى به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند و دیدند که یکى از فرزندان او بیمار شده است و امام علیه السلام ناراحت و اندوهگین است. با خود گفتند: اگر این کودک از دنیا برود مى ترسیم امام علیه السلام را آن گونه ببینیم که نمى خواهیم در آن حال باشد. چیزى نگذشت که صداى شیون اهل خانه بلند شد و فرزند امام علیه السلام از دنیا رفت. آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حالیکه چهره او شاد بود و ناراحتى‌های قبل از سیماى او بر طرف شده بود. آنها به امام علیه السلام عرض کردند: فدایت شویم ما ترس آن داشتیم که با مرگ فرزند حالتى پیدا کنید که ما هم بخاطر اندوه شما غمگین شویم. حضرت به آنها فرمود: ما مى خواهیم کسى را که دوست داریم بسلامت باشد و ما راحت باشیم، اما وقتى امر الهى فرا رسد تسلیم اراده خداوند هستیم.[۱۸]

معجزات امام باقر علیه السلام

دلیل دیگر اثبات مقام امام باقر (علیه‌السلام) معجزاتی است که در موارد زیادی از آن حضرت صادر شده است و از طرفی او مدعی امامت نیز بود. معجزه همان گونه که ادعای نبوت را اثبات می‌کند ادعای امامت را نیز اثبات می‌کند.

ابوبصیر صحابه خاص آن حضرت، نقل می‌کند: هنگامی که نابینا شدم به محضر امام باقر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عرض کردم شما وارث رسول اللّه‌اید و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارث همه انبیا بود و علم همه پیامبران را یکجا داشت، آیا شما می‌توانید مردگان را زنده کنید و بیماری کور و پیسی را درمان نمایید؟ حضرت فرمود: بلی با اذن خدا، سپس به من نزدیک شد و دست مبارکش را به صورت و چشمانم مالید، ناگهان من بینایی را باز یافتم و اطرافم را مشاهده نمودم. آن گاه امام (علیه‌السلام) به من فرمود: آیا می‌خواهی این گونه بینا باشی و هر چه نصیب دیگران از خوبی و بدی شد نصیب شما نیز بشود یا این‌که به حال اول برگردی و بهشتی خالص باشی؟ گفتم می‌خواهم به حال قبلی برگردم و اهل بهشت باشم. حضرت بر چشمانم مسح نمود و به حالت قبل برگشت.

[۳۷]

در حدیث دیگر، ابوبصیر نقل می‌کند: همراه امام باقر (علیه‌السلام) در مراسم حج بودم، احساس کردم که جمعیت حاجیان زیاد است و شور و ولوله زیادی دارد، به محضر امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:چه قدر سر و صدا زیاد است و جمعیت حاجیان فراوان؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلکه چه قدر ضجه و ناله زیاد است و حاجی کم اند، بعد فرمود: می خواهی آنچه را گفتم با چشم ببینی؟ پس بر چشمانم مسح نمود و فرمود: ببین؛ به سـوی حجـاج نگـاه کـردم دیـدم که بیش‌تر مردم به صورت بوزینه‌ها و خوک‌ها هستنـد و انسـان‌ها در میان آنان اندک اند [۳۸] [۳۹] [۴۰] و موارد مشابه آن‌که در کتب معتبر روائی، تفصیلاً نقل شده است. [۴۱] [۴۲]

دوران امامت امام باقر

دوران امامت امام باقر (علیه‌السلام) نوزده سال و همزمان با زمامداری ولید بن عبدالملک ، سلیمان بن عبدالملک ، عمر بن عبدالعزیز ، یزید بن عبدالملک ، هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید و ابراهیم بن ولید ، از خلفای بنی امیه بود.

دوران امامت وی همزمان با پنج تن از خلفای بنی امیه بود:

  1. ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶ق)
  2. سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ق)
  3. عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق)
  4. یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ق)
  5. هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ق)[۳۳]

در اعیان الشیعه‌ آمده است که عبدالملک بن مروان به پیشنهاد امام باقر، اقدام به ضرب سکه اسلامی کرد.[۳۴] پیش از آن معاملات با سکه‌های رومی انجام می‌شد. از آنجا که این ماجرا در زمان امام سجاد(ع) رخ داده، برخی پیشنهاد ضرب سکه را به امام سجاد(ع) نسبت داده و برخی گفته‌اند امام باقر(ع) به دستور امام سجاد(ع) این پیشنهاد را مطرح کرده است.[۳۵]مازندرانی احتمال داده که ضرب سکه هم به فرمان امام سجاد(ع) و هم به فرمان امام باقر(ع) صورت گرفته باشد چنان‌چه بر اساس گزارش‌ها(تفاوت گزارش شهیداول در کتاب ذکری و گزارش بیهقی) می‌توان این کار را به هر دو امام نسبت داد.[۳۶]

حاکمان دوران امامت امام باقرعلیه السلام

امام باقر علیه السلام در زمان حکومت ولید بن عبدالملک به امامت رسیدند که پس از او سلیمان بن عبدالملک و سپس عمربن عبدالعزیز و سپس یزید بن عبدالملک و پس از او هشام بن عبدالملک، یکی پس از دیگری حاکم مَمالک اسلامی شدند.

امام با هر یک از آنها به نحو خاصّی برخورد می‌کرد، ولی متأسّفانه بعضی از بستگان وی، از جمله زید بن حسن بن علی به بدگویی او دست زدند تا سرانجام هشام ، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند.

امام باقر علیه السلام به فرزند ارجمندش امام صادق علیه السلام وصیت فرمود و به لقاء پرورگار شتافت.

آن حضرت دارای سه همسر و هفت فرزند بود.

از امام باقر علیه السلام مواعظ بسیار ارزشمندی به یادگار مانده است که تمام نسل‌ها تا قیامت از آن بهره‌مند خواهند بود.

نهضت علمی امام باقرعلیه السلام

امام باقر(ع) جنبش علمی به وجود آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد بنی هاشم بود و روایات و احادیث وی در زمینه علم دین، آثار و سنت نبوی، علوم قرآن، سیره و فنون اخلاق و آداب بدان حد است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به جا نمانده بود.[۳۷] در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود -شامل فقه و تفسیر و اخلاق- را آغاز کرد.[۳۸] پیش از امام باقر(ع)، نظرات فقهی شیعه، محدود بود.[۳۹] سستی پایه‌های حکومت امویان، برای امام باقر(ع) و نیز امام صادق(ع) زمینه‌ای را فراهم آورد که برای سایر ائمه(ع) فراهم نشد. این زمینه،و نیز درایت و برنامه ریزی و ذکاوت آنان سبب شد تا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بیشترین آرای فقهی، تفسیری و اخلاقی را در کتب فقهی و حدیثی از خویش بر جای گذارند. از این رو راویانی چون محمد بن مسلم ۳۰ هزار حدیث[۴۰] و جابر جعفی ۷۰ هزار حدیث از امام باقر(ع) نقل کرده‌اند.[۴۱] شهرت علمی امام باقر نه تنها در حجاز، بلکه در عراق و خراسان نیز فراگیر شده بود، چنان‌که راوی می‌گوید: مردمی از خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او می‌پرسند.[۴۲]

سال‌های ۹۴ تا ۱۱۴ق زمان پیدایش مسلک‌های فقهی و اوج‌گیری نقل حدیث درباره تفسیر بود.[۴۳] در این دوران گروه‌هایی مانند خوارج، مرجئه، کیسانیه و غالیان در ترویج عقاید خود تلاش می‌کردند.[۴۴] امام باقر(ع) استدلال‌های اصحاب قیاس را رد می‌کرد[۴۵] و میان عقاید اهل بیت با سایر فرق اسلامی مرزبندی کرد. او درباره خوارج فرمود: خوارج از روی جهالت عرصه را بر خود تنگ گرفته‌اند، دین ملایم‌تر و قابل انعطاف‌تر از آن است که آنان می‌شناسند.[۴۶]

تفسیر

امام باقر(ع) بخشی از وقت خود را به بیان مباحث تفسیری اختصاص داده بود که برگزاری جلسات تفسیر و پاسخ به سوالات و شبهات دانشمندان و مردم از جمله آنهاست. گفته شده امام باقر(ع) کتابی در تفسیر قرآن نوشته است که محمد بن اسحاق ندیم در کتاب الفهرست، از آن نام برده است.[۴۷]

امام باقر(ع)، شناخت قرآن را منحصر در اهل بیت می‌دانست. چرا که آنان‌اند که می‌توانند محکمات قرآن را از متشابهات و ناسخ و منسوخ را تشخیص دهند و چنین علمی در نزد هیچ کس غیر از اهل بیت وجود ندارد.[۴۸]

حدیث

امام باقر(ع) به احادیث رسول اکرم(ص) اهمیت می‌داد، تا جایی که جابر بن یزید جعفی از شاگردان امام باقر، ۷۰ هزار حدیث از پیغمبر اکرم نقل کرده است. حضرت تنها به نقل حدیث و انتشار آن اکتفا نکرده، بلکه اصحاب خود را به همت گماشتن در فهم حدیث و آشنایی پیدا کردن با معانی آن فرا می‌خواند. ایشان فرمود:

مراتب شیعیان ما را با میزان روایت‌کردنِ آنان از احادیثِ اهل بیت و معرفتشان به آن احادیث بشناسید، و معرفت، همان شناخت روایت و درایة الحدیث است، و با درایت و فهم روایت است که مؤمن به بالاترین درجات ایمان می‌رسد.[۴۹]

کلام

در زمان امام باقر(ع) با توجه به فرصت ایجاد شده و کمتر شدن فشار و کنترل از سوی حاکمیت، زمینه برای ظهور و بروز عقاید و افکار مختلف بوجود آمد که خود این باعث ایجاد و رواج افکار انحرافی در جامعه شد،[۵۰] در این شرایط امام ضمن بیان عقاید اصیل و صحیح شیعی و رد عقاید باطل، شبهات مربوطه را پاسخ می‌داد. او بحث‌های کلامی خود را ناظر به این امور مطرح می‌کرد. از جمله این مباحث عاجز بودن عقل انسان از درک حقیقت خداوند،[۵۱] ازلی بودن واجب الوجود[۵۲] و وجوب اطاعت از امام(ع)[۵۳] بود.

میراث‌های دیگری نیز از امام به یادگار مانده است که میراث فقهی[۵۴] و میراث تاریخی[۵۵] از آن جمله است.

مناظرات

از فعالیت‌های علمی امام باقر(ع)، مناظره با افراد مختلف است. برخی از مناظرات وی از این قرار است:

مناظره امام با اسقف مسیحیان

مناظره با حسن بصری

مناظره با هشام بن عبدالملک

مناظره با محمد بن منکدر

مناظره با نافع بن ازرق

مناظره با عبدالله بن معمر لیثی

مناظره با قتادة بن دعامة[۵۶]

مبارزه با اسرائیلیات

یکی از گروه‌هایی که در دوره امام باقر(ع) در جامعه اسلامی حضور داشتند و تأثیر عمیقی در فرهنگ آن روزگار بر جا گذاشتند، یهودیان بودند. شماری از عالمان یهود که به ظاهر مسلمان شده و گروهی دیگر که هنوز به دین خود باقی مانده بودند در جامعه اسلامی پراکنده شده بودند و مرجعیت علمی گروهی را به عهده داشتند. مبارزه با یهود و القائات سوء آنها در فرهنگ اسلامی و انکار مطالبی که باعث خدشه‌دار شدن چهره واقعی پیامبران خدا می‌شد و تکذیب احادیث دروغین و ساخته و پرداخته یهودیان، از فعالیت‌های فرهنگی پنجمین امام بود. امام باقر(ع) با رواج اسرائیلیات مبارزه می‌کرد، از جمله زراره بن اعین نقل کرده که امام باقر(ع) در حالی‌که مقابل کعبه نشسته بود فرمود: نگاه کردن به خانه خدا عبادت است. در همان لحظه عاصم بن عمر ، نزد امام باقر آمد و گفت: کعب الاحبار می‌گوید: "انّ الکعبة تَسْجُدُ لبیت المقدس فی کلِّ غداة" یعنی کعبه هر صبحگاهان برابر بیت‌المقدس، سجده می‌کند. امام باقر(ع) فرمود: نظر تو در مورد سخن کعب الاحبار چیست؟ آن مرد گفت: سخن کعب صحیح است. امام باقر(ع) فرمود: تو و کعب الاحبار هر دو دروغ می‌گویید. آن‌گاه در حالی که به شدّت ناراحت بود فرمود: خداوند بقعه‌ای محبوب‌تر از کعبه روی زمین نیافریده است.[۵۷]

هشام بن عبدالملک

هشام بن عبدالملک در موسم حجّ در مسجدالحرام امام باقر علیه السّلام را دید که در حال طواف است و مردم بر گردش حلقه زده از او سؤال می کنند. این توجّه و علاقه مردم نظر او را جلب کرد؛ از اطرافیان نام وی را پرسید و چون گفتند که او محمّد بن علی است، شگفت زده گفت: «همان که مردم عراق فریفته اویند» یا «امام مردم عراق!».[۲۱]

گویا بعد از همین موسم حجّ بود که هشام امام باقر علیه السّلام را همراه با فرزندش حضرت صادق علیه السّلام به شام فراخواند. امام هنگام ورود به مجلس او بر همه اهل مجلس یکجا سلام کرد، و بر خلاف رسم متعارف، خلیفه اموی را «امیرالمؤمنین» نخواند و بدون کسب اجازه نشست. هشام خشمگینانه زبان به ملامت گشود که چرا شما مردم را به امامت خود فرامی‌خوانید. حاضران در مجلس نیز بنا بر قرار قبلی همین شیوه را به کار گرفتند. امام در پاسخ هشام بدون در نظر گرفتن موقعیت او، صریحاً از جایگاه اهل بیت پیامبر در دین و اینکه آنان عهده دار هدایت مردم اند، سخن گفت. همچنین به گذرا بودن حکومت امویان اشاره کرد. هشام ابتدا امام را به زندان افکند، ولی بعد، ناگزیر به آزاد کردن و برگرداندن ایشان به مدینه شد.[۲۲][۲۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ | 10:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اصحاب و شاگردان امام باقرعلیه السلام

مقالهٔ اصلی: فهرست اصحاب امام باقر(ع)

گفته شده، شیخ طوسی شمار اصحاب و شاگردان امام باقر(ع) را که از او نقل حدیث کرده‌اند ۴۶۲ مرد و دو زن دانسته است.[۵۸] باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الامام محمد الباقر اسامی ۴۷۷ تن [۵۹]و عزیزالله عطاردی در مسند الامام الباقر ۶۵۴ تن [۶۰]را به عنوان اصحاب و راویان امام نام برده‌اند.

شش تن از اصحاب امام باقر(ع) را جزو اصحاب اجماع دانسته‌اند: زُرارَة بن اَعین، مَعروفِ بنِ خَرَّبوذ، بُرَید بن معاویه، فُضَیل بن یسار، محمد بن مُسلِم و ابوبصیر اَسَدی.[۶۱] از دیدگاه علمای شیعه، این شش تن از فقیه‌ترین فقیهان صدر اسلام از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده‌اند.[۶۲]

در میان اصحاب و شاگردان امام باقر(ع) برخی از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتفاق اهل سنت و امامیه و دسته‌ای به دلیل گرایش‌های شیعی، فقط مورد اعتماد امامیه هستند.[۶۳]

شاگردان امام باقر علیه‌السلام

در مکتب امام باقر (علیه السلام) شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که برخی از آنان در زمره اصحاب اجماع هستند، از جمله:

«ابان بن تغلب»: وی از شخصیتهاى علمى عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه و... تسلط بسیارى داشت. والایى دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوى بده، زیرا دوست دارم مردم چون تویى را در میان شیعیان ما ببینند.[۱۹]

«زرارة بن اعین»: زراره از فقه و کلام و شعر و ادب عرب بهره اى گسترده داشت و نشانه هاى فضیلت و دیندارى در او آشکار بود.[۲۰]

«محمد بن مسلم»: او فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود. او اهل کوفه بود و براى بهره گرفتن از دانش بیکران امام باقر (ع) به مدینه آمد و چهار سال در مدینه ماند.

معروف بن خَرَّبوذ: ابوعمر کشّی در رجال خود، او را از اصحاب اجماع و از فقهای برجسته شیعه دانسته و می گوید سجده های طولانی او ضرب المثل بوده است.

بُرَید بن معاویه عجلی: از اصحاب اجماع و از وجوه فقهاى اصحاب و ثقه و جلیل القدر است و نزد ائمه اطهار علیهم‌السلام جایگاه عظیمی داشت.

فُضَیل بن یسار نهدی: فضیل ملقب به فقیه شیعه است و تمامی رجال شناسان شیعه بر وثوق و علم و دانش او تاکید دارند.

ابوبصیر اسدی: شخصی مورد وثوق و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق علیهما السلام و راوی روایات آن دو بزرگوار است.

جایگاه امام نزد اهل سنت

بزرگان اهل سنت، شخصیت علمی و معنوی امام باقر(ع) را ستوده و مورد احترام دانسته‌اند.[۶۴] عبدالله بن عطاء مکی، از محدثان اهل سنت و از یاران امام باقر(ع)، گفته است: «من علما را در نزد هیچ کس به لحاظ علمی پایین‌تر و کوچک‌تر ندیدم؛ چنانکه در نزد محمد بن علی دیدم. حَکَم بن عُتَیبه (از فقهای بزرگ کوفه) را نزد او، بسان شاگردی در مقابل استادش دیدم».[۶۵]

شمس الدین ذهبی، محدث و مورخ اهل سنت در قرن هفتم و هشتم قمری، امام باقر(ع) را ستوده و او را از کسانی دانسته که بین علم و عمل، سیادت و شرافت، وثاقت و متانت جمع کرده بود.[۶۶] وی، امام باقر را امام و فقیه و شایسته خلافت می‌دانست.[۶۷]

ابن حجر هیتمی، از فقهای شافعی مذهب قرن دهم قمری، نیز می‌نویسد: ابوجعفر محمد باقر، به اندازه‌ای گنج‌های پنهان علوم، حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف را آشکار نموده که جز بر عناصر بی‌بصیرت یا بد نیت، پوشیده نیست و از همین روست که وی را «باقر العلم» [شکافنده علم] و جامع آن و برپاکننده پرچم دانش خوانده‌اند. او عمرش را در طاعت خدا گذراند و در مقامات عارفان بدان حد رسیده بود که زبان گویندگان از وصف آن ناتوان است. او سخنان بسیاری در سلوک و معارف دارد.[۶۸]

شهادت امام باقر علیه‌السلام

امام محمد باقر (علیه السلام)، به قول اکثر مورخان، در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

کنیه امام باقر

القاب امام باقر

نسب امام باقر

مادر امام باقر

فضایل مادر حضرت

اقوال درباره نام مادر حضرت

تولد امام باقر

شهادت امام باقر

ماه و روز شهادت

محل شهادت

سوانح حیات امام باقر

ائمه زمان حضرت

خلفای زمان حضرت

فعالیت‌های فرهنگی

احضار شدن به شام

فرزندان امام باقر

شمایل امام باقر

سیره امام باقر

میزان بهره‌مندی از دنیا

کشاورزی

هزینه زندگی

مردم ‌داری

زهد

بیان حقایق عرفانی

ذکر

مواجهه با مصائب

فروتنی

عبادت

مقام علمی امام باقر

وجه تسمیه به باقر

روایت پیامبر

فقه و حدیث حضرت

راویان امام باقر

یاران خاص امام باقر

احادیث امام باقر

موضوعات احادیث امام

تفسیر منسوب به امام

اهداف حلقه‌های درسی امام باقر

عرضه دیدگاه‌های اسلامی

روشن‌گری درباره انحرافات

گشایش ابواب علمی غیرمطرح

پرورش دانشمندان اسلامی

مناظرات امام باقر

مواضع و اقدامات سیاسی امام باقر

جای‌گاه اجتماعی امام

تقیه امام

مواجهه با هشام

پرهیز از اقدام سیاسی عمومی

امامت امام باقر در میان شیعیان

مخالفان امامت حضرت از شیعیان

احادیث اثبات امامت حضرت

دلایل کلامی امامت حضرت

فرق شیعه بعد از امام باقر

رابطه امام باقر و شیعیان

در نگاه امام خمینی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ | 10:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نورهفتم ماه پنجم باقراست

نورهفتم ماه پنجم باقراست - حجّة حق شمع انجم باقراست

باقرعلم النّبیین است او - برنبی یك ازوصیین است او

صادق اراستاددانشگاه بود – باقراو را یاوراین راه بود

هست اوهمنام جدّش مصطفا – چون محمّدهست نامش باصفا

جداواحمدسلامش میكند - باسلامش احترامش میكند

گفت جابربهرباقراین پیام – جدّ تو احمدكند برتوسلام

ماهم ازاینجابگوئیم ای امام - ایهاالباقرعلیك ازماسلام

گرچه ما اینجاوتواندربقیع - گوجواب ماوشوبرماشفیع

الغرض دركودكی دركربلا - همره جدّوپدردیدی بلا

صحنه های كربلارادیده ای - راه شام وكوفه راپیموده ای

كربلاباناله های العطش - توبدیدی كودكی راكرده غش

كربلادیدی تواصحاب وفا - هم جفاهادیدی توازاهل جفا

كربلاازخیمه گاه وقتلگاه - توشنیدی ناله ها باسوزوآه

كربلا اجسام بی سردیده ای - شام وكوفه روی نی سردیده ای

شام وكوفه دیده ای كاخ ستم - كنج ویران دیده ای رنج والم

زان شدی توراوی كرببلا - ای امام باقرای نورخدا

باقری اینك شده مدحت سرا - بهرتوای باقرِ اهل التّقی

نوردوچشم زهراآقاامام باقر

نوردوچشم زهراآقاامام باقر - فرمانروای دلهاآقاامام باقر

احیاگرصلاتی آقاامام باقر - سرچشمۀ حیاتی آقاامام باقر

زهرجفابجانت هردم زندشراره - اِستاده خصم جانت برتوكندنظاره

گشتی شهیدكینِ زهرِهشام ملعون - اندرغم عزایت ماسوگوارومحزون

سوی جنان روانی باقلب پرشراره - ازابردیده ریزدبردامنم ستاره

اندربقیع خفتی همراه عمّ وبابت - دلها بسوزد ازغم برقبربی چراغت

صادق زداغ بابا محزون ودیده گریان - گوئیم تسلیت مابرآن امیرایمان

ای باقری توبنماازجان اطاعت او - تاكه شودنصیبت حج وزیارت او

همه عمرخون فشانم زغم امام باقر

آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر - آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر

همه عمرخون فشانم زغم امام باقر – رود اشك دیدگانم زغم امام باقر

زشرارزهردشمن شده آتشی به خرمن - كه بسوخت جان عالم زغم امام باقر

زهشام دون غاصب بكندیكی سؤالی - كه چرازكینه كشتی توامام باكمالی

چوسوارزین استربنمودامام پنجم - زشرارزهرآن زین بفغان فتادانجم

به درسرای خوداو چوفرودشدزاستر - شده است درتب وتاب تن اوزشدّت زهر

سه شب وسه روزآقا تف زهرشعله زدبجانش - بسوی بهشت رضوان بشتافت روح وجانش

به بهشت ونزدزهرا وبه نزدجدّوبابش - به بقیع رفت وخوابید تن پاك آن جنابش

به بقیع وهم مدینه بروی تو باقری پور - به زیارت امام و حرم پیمبرنور

آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر - آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ | 14:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

❇️فرمایشات امام باقر علیه السلام❇️
🟥 عنْ اَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: بُنِىَ الاِْسْلامُ عَلى خَمْسٍ: اَلصَّلوةِ والزَّكوةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَالْوِلايَةِ وَلَمْ يُنادَ بِشَىءٍ مانُودِىَ بِالْوِلايَةِ يَوْمَ الْغَديرِ. [كافى 2، 21، ح 8]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده است: نماز، زكات، روزه، حجّ و ولايت و به هيچ چيز به اندازه آنچه در روز غدير به ولايت تأكيد شده، ندا نشده است .
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: بُنِىَ اْلاِسْلامُ عَلى خَمْسَةِ اَشْياءَ: عَلَى الصَّلاةِ، وَالزَّكوةِ وَالْحَجِّ، وَالصَّوْمِ وَالْوِلايَةِ. [بحارالأنوار، ج 82، ص 234]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز، زكات، حجّ، روزه و ولايت اهل بيت عليهم السلام .
🟥 قالَ الباقر عليه السلام: بُنَى الإسْلامُ عَلى خَمْسَةِ اشياء: عَلَى الصَّـلاةِ وَ الزَّكـاةِ وَ الْحَـجِّ وَ الصَّـوْمِ، وَ الْوِلايةِ. قالَ زُرارَةُ: فَاىّ ذلِكَ اَفْضَلُ؟ قالَ عليه السلام : الْوِلايَةُ اَفْضَـلُ لِأنّها مِفْـتاحُـهُنَّ وَ الْوالى هُوَ الدَّليلُ عَلَيْهِنَّ … [بحارالأنوار، ج 78، ص 234؛ المحاسن، ص 287]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار است: بر نماز و زكات و حج و روزه و ولايت. زراره گويد: عرض كردم، كداميك از اينها افضل است، فرمود: ولايت برتر است چون ولايت (رهبرى) كليد همه آنهاست و والى (رهبر) دليل و راهنماى بر آنهاست ... [يعنى رهبرى صحيح و اسلامى، انسان را به اين عبادات راهبرى مى كند تا بتواند به آنها راه يابد و درست بجاى آرد .
🟥 قال الباقر عليه السلام: لاَيَسْأَلُ اللّهُ عَبْدا عَنْ صَلاةٍ بَعْدَ الْفَريضَةِ ولا عَنْ صَدَقَةٍ بَعْدَ الزَّكاةِ وَ لا عَنْ صَوْمٍ بَعْدَ شَهرِ رَمَضانَ. [بحارالأنوار، ج 82، ص 294]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود : خداوند از هيچكس در مورد نمازى بجز نماز واجب و از صدقه بجز زكات و از روزه بجز روزه ماه رمضان سؤال نخواهد كرد، [يعنى آنچه از اين سه عمل وظيفه بندگان است و مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهند گرفت، نمازهاى واجب و پرداخت زكات و روزه ماه رمضان است] .
🟥 قال الباقر عليه السلام: ما شيعَتُنا اِلاّ مَنْ اتَّقى اللّهَ و أطاعَهُ، و ما كانُوا يُعَرفُون الاّ بالتَّواضُعِ والتَّخَشُّعِ و أداءِ الأمانَةِ و كَثرةِ ذِكرِاللّهِ والصَّومِ و الصَّلاةِ والبرِّ بِالْوالِدَيْنِ و تَعهُّدِ الجيرانِ من الفُقَراءِ و ذَوى اَلْمَسْكَنَةِ والْغارِمينَ والإيتام، و صِدْقِ الْحَديثِ و تَلاوَةِ القُرآنِ و كَفِّ الألْسُنِ عَنِ النّاسِ الاّ مِنْ خيرٍ و كانُوا أُمَناءُ عشائِرِهم فى الأشياءِ. [بحارالأنوار، ج 75، ص 175؛ تحف العقول، ص 470]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: شيعه ما نيست مگر كسى كه تقواى الهى داشته باشد و از خدا اطاعت كند، شيعه ما شناخته نمى شود، جز با تواضع، افتادگى، امانتدارى، ذكر فراوان، روزه، نماز، نيكى به پدر و مادر، رسيدگى به همسايگان فقير و بينوا و بدهكار و يتيم، راستگويى و تلاوت قرآن، شيعه ما درباره ديگران جز خير چيزى نگويد و امين قبيله اش باشد .
🟥 عن أبى جَعفَرٍ الباقِر عليه السلام: اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ اَنَّ فيكَ خَيْراً فَانْظُرْ اِلى قَلْبِكَ، فَاِنْ كانَ يُحِبُّ اَهْلَ طاعَهِ اللّه ِ وَيُبْغِضُ اَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفيكَ خَيْرٌ وَاللّه ُ يُحِبُّكَ، وَاِنْ كانَ يُبْغِضُ اَهْلَ طاعَةِ اللّه ِ وَيُحِبُّ اَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فَيكَ خيرٌ وَاللّه ُ يُبْغِضُكَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ. [اصول كافى، ج 2، ص 127]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه خواسـتى بدانى خيرى در تو هست يا نه، به دل خودت نگاه كن. اگر ديـدى دلت، اهل طاعت خـدا را دوسـت دارد و از گنهكاران بدش مى آيـد، در تـو خـيرى هست و خـدا دوستت دارد. و اگر ديدى دلت اهل طاعت خدا را دوست ندارد، بر عكس آن، از گنهكاران خوشش مى آيد، در تو خيرى نيست، خدا هم از تو بدش مى آيد. انسان با كسى است كه دوستش مى دارد .
🟥 قالَ الباقر عليه السلام: مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّه ُ لَهُ مِنْ نَفـْسِهِ واعِظاً، فَإنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُ شَيْئاً. [تحف العقول، ص 294]
🔅امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: هر كس را كه خداوند، براى او از خودش موعظه كننده اى قرار نداده باشد، به يقين، موعظه هاى مردم هيچ به درد او نخواهد خورد .
🟥 قالَ الْباقِرُ عليه السلام: اَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِ الشَّهيدِ كَفّارَةٌ لِذُنُوبِهِ اِلاَّ الدَّيْنِ فَاِنَّ كَفّارَتَهُ قَضاءُهُ. [وسائل الشيعه، ج 13، ص 85، حديث 5]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: اولين قطره خون شهيد كفاره گناهان اوست مگر بدهيها، كه كفاره آن اداى آن است . [از جمله مواردى كه انسان بايد در وصيّت خود ذكر كند بدهكاريهاست و بر ورثه واجب است كه ديون شهيد را از مال او بپردازند]
🟥 قالَ البـاقِرُ عليه السلام: اِنَّما اُمِرَ النّاسُ اَنْ يَـأْتُوا هـذِهِ الأحْـجارَ فَيَطُوفُوا بِها ثُمَّ يَأتُونا فَيُخْبِرُونا بِوِلايَتِهِمْ وَيَعْرِضُـوا عَلَيْنا نَصْـرَهُمْ. [وسائل الشيعه، ج 10، ص 252]
🔅امام محمدباقر عليه السلام فرمود: همانا مردم فرمان يافته اند كه سراغ اين سنگها (ى كعبه) آمده، آنها را طواف كنند، سپس نزد ما آيند و ولايت و همبستگى خويش را به ما خبر دهند و يارى خويش را بر ما عرضه كنند .
🟥 قالَ البـاقِرُ عليه السلام: مُرُوا شيعَتَنا بِزِيارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلىٍّ، عليهما السلام فَاِنَّ اِتْيانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلى كُلِّ مُؤمِنٍ يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام بِالِأمامَةِ مِنَ اللّهِ. [بحار الأنوار، ج 98، ص 1، 3 و 4]
🔅امام محـمد باقر عليه السلام فرمود : شيعيان ما را دستور دهيد كه قبر حسين بن على عليه السلام را زيارت كنند، چرا كه رفتن به زيارت او، بر هر كس كه به پيشوايى الهى آن حضرت معتقد است، واجب است .
🟥 عنْ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام فى قوْلِهِ تَعالى: «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلَّ مَسْجِدٍ» أَىْ: خُذُوا ثِيابَكُمُ الَّتى تَتَزَيَّنُونَ بِها لِلصَّلاةِ فِى الْجُمُعاتِ وَالْأَعْيادِ. [وسائل الشيعه، ج 5، 115]
🔅حضرت امام باقر عليه السلام در تفسير آيه مباركه: «خذوا زينتكم عند كل مسجد» فرمود: يعنى لباسهائى را كه بدانها خود را زينت مى كنيد، در روزهاى عيد و جمعه براى نماز بپوشيد .
🟥 عنْ الباقِرِ عليه السلام: اِنَّ الأمرَ بِالمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنكَرِ فَريَضَةٌ عـَظيمَةٌ بِهـا تـُقامُ الفـَرائِضُ وَ تَأْمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَكاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظـالِمُ وَ تَعْمـُر الأرْضُ [وسائل الشيعه، ج 11، ص 395، ح 6]
🔅امام باقر عليه السلام فرمودند: امر به معروف و نهى از منكر دو واجب بزرگ الهى مى باشند كه ساير واجبات با آنها بر پا مى مانند و بوسيله اين دو راهها امن و كسب و كار مردم حـلال مى شود. با اين دو واجب است كه داد ستمديدگان ستانده مى شود و زمين آباد مى گردد .
🟥 عنْ اَبى جَعْفَر عليه السلام:
اَلْأَمْرُ بِاْلمَعْرُوفِ وَالنَّهىٌ عَنِ الْمُنْكَرِ خـُلقـانِ مِـنْ خـُلْـقِ اللّه ِ فَمَنْ نَصَرَهُما أَعـَزَّهُ اللّه ُ وَ مَنْ خَذَ لَهُما خـَذَلَهُ اللّه ُ. [وسائل الشيعه، ج 11، ص 398]
🔅امام باقر عليه السلام فرمودند: امر به معـروف و نهى از منـكر، دو خصلت از خصلتهاى خداوند مى باشد، هركس آن دو را يارى كند، خداوند او را عزيز و آقا گرداند و هر كس آن دو را خوار نمايد، خداوند او را خوار و ذليل گرداند .
🟥 امام باقر عليه السلام : لَو اُتِيتُ بِشابٍّ مِن شَبابِ الشِّيعَةِ لا يَتَفَقَّهُ(فِي الدِّينِ) لأَدَّبتُهُ ؛ [المحاسن ، ج 1 ، ص 357]
🔅امام باقر عليه السلام : اگر جوان شيعه اى را نزد من بياورند كه علم[دين] نمى آموزد ، او را تأديب مى كنم .
🟥 امام باقر عليه السلام : زَكاةُ العِلمِ أن تُعَلِّمَهُ عِبادَاللّه ِ ؛ [الكافى ، ج 1 ، ص 41]
🔅امام باقر عليه السلام : زكات دانش ، آموختن آن به بندگان خدا است .
🟥 امام باقر عليه السلام : إنَّ جَميِعَ دَوابِّ الأرضِ لَتُصَلِّي عَلى طالِبِ العِلمِ حَتَّى الحِيتانِ في البَحرِ ؛ [بصائر الدّرجات ، ج 4 ، ص 24]
🔅امام باقر عليه السلام : همه جنبندگان زمين ، حتّى ماهيان دريا ، بر جوينده دانش درود مى فرستند .
🟥 عنْ جَعْفرٍ، عَنْ آبائِهِ عليهم السلام : اِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ يُغَيِّرُ الاَْسْماءَ الْقَبِيحَةَ فِى الرِّجالِ وَ الْبُلْدانِ. [وسائل الشيعه، ج 15، ص 124]
🔅امام باقر عليه السلام از پدرانش نقل مى كند كه فرمودند: رسول خدا صلي الله عليه و آله نامهاى زشت مردان و شهرها را تغيير مى داد .
🟥 عنْ اَبى جَعفر عليه السلام: أَحَبُّ الْأَعْمالِ إِلَى اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ مـَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَـبْدُ وَ إِنْ قَـلَّ. [اصول كافى، ج 2، ص 82]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: محبوب ترين كارها نزد خداى متعال، عملى است كه بنده بر آن مداومت و استمرار داشته باشد، هرچند اندك باشد .
🟥 عنْ اَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكارِهِ فِى الدُّنْيا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذّاتِ وَ الشَّهواتِ، فَمَنْ اَعْطى نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّـارَ. [اصول كافى، ج 2/73، ح ۷]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: بهشت آميخته به سختيها و صبر و بُردبارى است، پس هر كس در دنيا بر سختى ها شكيبا و صبور باشد، وارد بهشت مى شود، و جهنّم آميخته به شهوات و خوشگذراني هاست. پس هر كس خواسته ها و شهوات نفس خود را
تأمين كند، وارد آتش مى شود
🟥 قالَ الباقُر عليه السلام: اَلْبِرُّ وَصَدَقَةُ السِّرِ يَنْفِيانِ الْفَقْرَ وَيَزيدانِ فِى الْعُمْرِ وَ يَدْفَعانِ سَبْعينَ ميتَهَ سُوءٍ. [بحارالانوار، ج 71، ص 81]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود : نيكوكارى وصدقه پنهانى، فقر را مى زدايند و عمر را مى افزايند و هفتاد نوع مردنِ بد را از انسان دور مى كنند
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: الصَّـلاةُ عَمُودُ الدّينِ، مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطاطِ اِذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَتِ الاَْوْتـادَ الاَْطْنابُ، وَ اِذا مـالَ الْعَمُـودُ وَ انْكَـسَرَ لَـمْ يَثْبُتْ وَتَدٌ وَلاطَنَبٌ. [بحار الانوار ، ج 82 ، ص 234]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: نمـاز ستون دين است، مثل آن هـمانند ستون خـيمه است كه وقـتى اسـتوار باشد ميخـها و طنابها پابرجـاست، و هر گاه سـتون آن كـج و شكسته شود هيچكدام از آنها استوار نمى مانند
🟥 قالَ الْباقِرُ عليه السلام: اِنّا نَأْمُرُ صِبْيانَنا بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَنى خَمْسَ سِنينَ، فَمُرُوا صِبْيانَكُمْ بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَنى سَبْعَ سِنينَ. [وسائل الشيعه، ج3، ص 12]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود : هنگامى كه فرزندان ما پنج ساله شدند دستور مى دهيم نماز بخوانند، پس شما هم وقتى فرزندانتان به هفت سالگى رسيدند آنها را به نماز دستور دهيد
🟥 قالَ الْباقِرُ عليه السلام: اِنَّ الْعَبْدَ لَيُرْفَعُ لَهُ مِنْ صَلاتِهِ نِصْفُها وَثُلْثُها وَرُبْعُها وَخُمْسُها فَما يُرْفَعُ لَهُ اِلاّ ما اَقْبَلَ عَلَيْها بِقَلْبِهِ وَاِنَّما اُمِرُوا بِالنّوافِلِ لِيَتِمَّ لَهُمْ مانَقَصُوا مِنَ الْفَريضَةِ. [الحقايق، فيض كاشانى، ص 219]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: نـمازى كه بـنده بجا مى آورد، گاهى نصف و گاهى يك سوم و گاهى يك چـهارم و گاهى يك پنجـم آن بالا برده مى شـود، پـس بالا بـرده نمى شـود مگر آن نـمازى كه با توجّـه قـلبى انجام گـيرد. مـردم مـأمور به انجـام نـمازهاى مستحب شـده اند تا نقص نـماز واجب آنها توسـط مسـتحبات جبران شـود
🟥 عنِ الْباقِرِ عليه السلام قالَ: لا يَنْقَطِعُ الْمزَيدُ مِنَ اللّه ِ حَتَّى يَنْقَطِـعَ الشُّكْرُ مِنَ الْعِبادِ. [بحارالأنوار، ج 71 ،ص 56]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: افزايش نعمت از طرف خداوند قطع نمى شود مگر بخاطر ناسپاسى بندگان .
🟥 عنْ اَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ : ثَلاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ (عَزَّوَجَلَّ) لاَِحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً اَداءُ الاَْمانَةِ اِلَى الْبَرِّ وَالْفاجِرِ وَالْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفاجِرِ وَبِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْ فاجِرَيْنِ. [بحارالأنوار، ج۷۴، ص ۵۶]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: در سه چيز خداوندمتعال به احدى اجازه ترك آنها را نداده است . ۱ ـ اداى امانت به مرد نيكوكار و فاسق . ۲ ـ وفاى به عهد و پيمان نسبت به نيكوكار و فاسق . ۳ ـ نيكى به پدر و مادر، نيكوكار باشند يا فاسق و لااُبالى ‌.
🟥 عنْ اَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ اِطْعامَ الطَّعامِ وَاِفْشاءَ السَّلامِ. [بحارالأنوار، ج 76، ص 10]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود : خـداوند متـعال، غذا دادن به ديـگران و افـشاء سلام را دوسـت دارد
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام: اَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ بَنَى اللّهُ لَهُ بَيْتا فِى الْجَنَّةِ : مَنْ اوَى الْيَتيمَ، وَرَحِمَ الضَّعيفَ، وَ اَشْفَقَ عَلى والِدَيْهِ وَرَفِقَ بِمَمْلُوكِهِ. [محاسن، ج 1، ص 8، ح 23]
🔅از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: هر كس داراى چهار صفت باشد، خداوند براى او خانه اى در بهشت مى سازد. ۱ ـ يتيم را پناه دهد ۲ ـ به ضعيف رحم كند ۳ ـ به پدر و مادر مهر بورزد ۴ ـ با غلام و كنيزش مدارا نمايد.
🟥 عنِ الْباقِرِ عليه السلام: اِنَّ بَعْضَ اَصْحابِهِ قالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِداكَ، اِنَّ الشَّيعَةَ عِنْدَنا كَثيرُونَ، فَقالَ: هَلْ يَعْطِفُ الْغَنِىُّ عَلَى الْفَقيرِ؟ وَ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسيءِ وَيَتَواسُونَ؟ قُلْتُ : لا . قالَ عليه السلام: لَيْسَ هؤُلاءِ الشّيعَةُ، اَلشّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هكَذا. [بحارالأنوار، ج 74، ص 313]
🔅بعضى از اصحاب امام باقر عليه السلام به ايشان عرض كردند: شيعه در جامعه ما زياد است. امام فرمود: آيا بى نياز نسبت به نيازمند عطوفت و مهربانى مى كند و آيا نيكوكار از خطاكار مى گذرد و در مسائل مالى به همديگر كمك مى كنند. گفتيم: خير. فرمود: پس اينها شيعه نيستند چون شيعه كسى است كه اينطور عمل كند
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام ، قالَ : مَنْ مَشى فِى حاجَةٍ لاَِخيهِ الْمُسْلِمِ حَتّى يُتِمَّها اَثْبَتَ اللّهُ قَدَمَيْهِ يَوْمَ تَزِلُّ الاَْقْدامُ. [مستدرك، ج 2، ص 407]
🔅از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: كسـى كه در مسير برطرف كردن نياز برادر مسلمانش حركت كند و كـوشـش نـمايد تا آنرا بـه اتمام برساند خداوند متعال قدمهاى او را در روزى كه قدمـها مى لـرزد ثابت و استوار خواهد كـرد
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: بُنِىَ الاْءسْلامُ عَلى خَمْسَةٍ: عَلَى الصَّلاةِ، وَالزَّكَاةِ، وَالصَّوْمِ، وَالْحَجِ وَ الوِلايَةِ. [بحارالأنوار، 68، 332]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت ( اهل بيت عليهم السلام)
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام اَنَّهُ قالَ : ما مِنْ عَبْدٍ مَنَعَ مِنْ زَكاةِ مالِهِ شَيْئا اِلاّ جَعَلَ اللّهُ ذلِكَ يَوْمَ الْقيامَةِ ثُعْبانا مِنْ نارٍ مُطَوَّقا فى عُنُقِهِ يَنْهَشُ مِنْ لَحْمِهِ حَتّى يَفْرَغَ مِنَ الْحِسابِ وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ» يَعْنى ما بَخِلُوا بِهِ مِنَ الزَّكاةِ. [بحارالأنوار ج۷۸ ، ص11]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: بنده اى كه از پرداخت مقدارى از زكات واجب خوددارى كند خداوند روز قيامت آن مال را بصورت اژدهايى از آتش قرار مى دهد كه در گردن آن شخص پيچيده و گوشت او را مى درد، تا اينكه از حسابرسى آزاد گردد و آن فرموده پروردگار (در قرآن) است كه فرمود: آنچه را بخل ورزيدند، روز قيامت طوق گردنشان خواهد شد. (يعنى آنچه از زكات ندادند
🟥 عنِ الْباقِرِ عليه السلام: اَلْمُسْرِفُونَ هُمُ الَّذينَ يَسْتَحِلُّونَ الْمَحارِمَ وَيسْفِكُونَ الدِّماءَ. [ميزان الحكمه، جلد 4، حديث 8491]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: اسراف كنندگان كسانى هستند كه محرمات «گناهان» را جايز مى شمارند و دست به خونريزى مى زنند
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ تُقْبَلْ صَلاتُهُ اَرْبَعينَ يَوْما، فَاِنْ تَرَكَ الصَّلاةَ فى هذِهِ الاَيّامِ ضُوعِفَ عَلَيهِ الْعَذَابُ لِتَرْكِ الصَّلاةِ. [بحارالأنوار، 79 / 134]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه شراب بخورد خداوند چهل روز نمازش را نمى پذيرد، چنانچه در اين چهل روز نماز را هم ترك كند عذاب او بخاطر ترك نماز دو چندان مى شود
🟥 قالَ اَبُوجَعْفَرٍ عليه السلام: لاتُقارِنْ وَلاتُواخِ اَرْبَعَةً: اَلاَْحْمَقَ وَاَلْبَخيلَ وَالْجَبانَ وَالْكَذّابَ، اَمَّا الاَْحْمَقُ فَاِنَّهُ يُريدُ اَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ، وَ اَمَّا الْبَخيلُ فَإِنَّهُ يَأْخُذُ مِنْكَ وَلايُعْطيكَ وَاَمَّا الْجَبانُ فَاِنَّهُ يَهْرُبُ عَنْكَ وَ عَنْ والِدَيْهِ، وَ اَمَّا اَلكَذّابُ فَاِنَّهُ يَصْدُقُ وَلايُصَدَّقُ. [خصال صدوق، ج 1، ص 244]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: با چهار شخص معاشرت و دوستى نكن: احمق، بخيل، ترسو و دروغگو. زيرا شخص احمق مى خواهد بتو سود برساند ولى صدمه مى زند، و آدم بخيل و تنگ نظر از تو مى گيرد اما به تو پس نمى دهد، و ترسو از تو و پدر و مادرش فرار مى كند و دروغگو اگر راست بگويد كسى باور نمى كند .
🟥 قالَ الإمامْ أبُو جَعْفَرٍ عليه السلام : أبْلِغْ شيعَتَنا أنَّهُ لَنْ يَنالُ ما عِندَاللّه ِ إلاّ بِالْعَمَلِ. وَ أبْلِغْ شيعَتَنا إنَّ أعْظَمَ النّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ، مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ يُخالِفَهُ إلى غَيْرِهِ. [كافى 2/300/5]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: به شيعيان ما، اين پيام را برسان كه: هرگز كسى به آن چه پيش خداست، نمى رسد، جز با عمل كردن. به شيعيان ما، اين پيام را برسان كه بزرگترين حسرت خور در قيامت، كسى است كه عدالت را توصيف كند، ولى خودش، در عمل مخالفت كند
🟥 عنِ الباقِرِ عليه السلام فى خَبَرٍ: وَ لَقَدْ وَلّى خَمْسَ سِنينَ وَما وَضَعَ آجُرَةً عَلى آجُرَةٍ وَلا لِبْنَةً عَلى لِبْنَةٍ وَ لا أَقْطَعَ قَطيعاً وَ لا أَوْرَثَ بَيْضاءَ لا حَمْراءَ.
🔅حضرت باقر عليه السلام فرمود :
اميرالمؤمنين عليه السلام پنج سال حكومت كرد، و در طول اين مدت آجرى بر آجر و خشتى روى خشت ننهاد، و زمينى را به خود اختصاص نداد و درهم سفيد و دينار سرخى به ارث نگذاشت.
🟥 قالَ أَعْرابىٌّ لِمُحَمَّدِ بنِ علىِّ بنِ الحُسين عليهم السلام: هَلْ رَأيتَ اللّه َ حينَ عَبَدْتَهُ؟ قـالَ: لَمْ أَكُنْ أَعْبُدُ مَنْ لَمْ أَرَهُ. قـالَ: كَيْفَ رَأَيْتَهُ؟ قـالَ: لَمْ تَرَهُ الاَْبْصـارُ بِمُشـاهَدَةِ الْعَيانِ، لكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقيقَةِ الاْيمانِ. [احقاق الحق، ج 12، ص 168]
🔅مردى صحرانشين از امام باقر عليه السلام پرسيد: آيا خداى را به هنگام عبادت ديده اى؟ امام باقر عليه السلام فرمود: من خدايى را كه نديده باشم عبادت نمى كنم. مرد گفت: چگونه او را ديده اى؟ فرمود: چشمها او را به ديدن آشكارا نديده است ولى قلبها با حقيقت ايمان او را مشاهده كرده است.
🟥 عنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ : يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ يَغيبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَيا طُوبى لِلثّابِتينَ عَلى اَمْرِنا فى ذلِكَ الزَّمانِ. [بحارالأنور، ج 52، ص 145]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه امام و پيشواى آنان غيبت مى كند، پس خوشا به حال كسانى كه در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند.
🟥 عنِ الباقِر عليه السلام قالَ: تِسْعُ خِصالٍ خَصَّ اللّه ُ بِها رُسُلَهُ فَاْمتَحِنُوا أنفُسَكُمْ فَإنْ كانت فَيكُمْ فَاحْمَدُوا اللّه َ تَعالى عَلَيْها فاْسَاَلُوُهُ فِيْها، وَ هُمُ: اليَقينُ وَ القَناعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الحِلْمُ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ السَّخاءُ وَ الشَّجاعَةُ وَ التَّنَزُّهُ. [معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص 34]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: نُه خصلت است كه خداوند آن ها را از ويژگيهاى پيامبرانش قرار داده است. پس خود را بيازماييد بنگريد اگر آنها را داريد، خدا را حمد و ستايش كنيد و اگر نداريد از او بخواهيد. آن ها عبارتند از: يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، شجاعت، پاكيزگى و پارسايى
🟥 عنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ : اَحَبُّ الاَعمالِ إلَى اللّه ِ تَعالى أدوَمُهـا وَاِنْ قَلَّتْ . [جامع الاحاديث، ص 182]
🔅ابوحمزه ثمالى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: محبوبترين كارها نزد خداى متعال آن كارى است كه دوام بيشـترى دارد، گرچـه انـدك باشـد.
🟥 عن أبى جَعْفَر عليه السلام: قالَ: أفْضَلُ العِبادَةِ ألقَرائَةُ فِى المُصحَفِ. [بحارالانوار، ج 92، ص202]
🔅امام باقر عليه السلام فرمود: برترين عبادت، تـلاوت قـرآن است «از روی مصحف»
🟥 عن خيثمة قالَ: قالَ لى أبوجَعْفَر عليه السلام: اَبلِغْ شيعَتَنا إنَّهُ لَنْ يُنالَ ما عِندَ اللّه ِ إلاّ بِعَمَلٍ وَ اَبْلِغْ شيعَتَنا إنَّ اَعْظَمَ النّاسِ حَسرَةً يَوْمَ القِيامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ يُخالِفُهُ إلى غَيرِهِ. [اصول كافى، ج 3، ص 409]
🔅خيثمه گويد، امام باقر عليه السلام به من فرمود: به شيعيان ما ابلاغ كن به آنچه نزد خداست، جز با عمل «صالح» نمى توان رسيد. به شيعيان ما بگو: در روز قيامت حسرت كسى بزرگتر و بيشتر است كه رفتار عادلانه اى راستايش كند و بر خلاف آن سمت و سوى ديگر حركت كند.
🟥 عنْ أبى الجارود قالَ: سمعت ابا جَعْفَر عليه السلام يَقُولُ : مَنْ هَمَّ بِشَى ءٍ مِنْ الْخَيْرِ فَلْيُعَجِّلْهُ فَاِنَّ كُلَّ شَى ءٌ فيهِ تَأخيرٌ فَإنَّ لِلشَّيطانِ فيهِ نَظْرَةٌ. [اصول كافى، ج 3، ص 213]
🔅ابوالجارود گويد، از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: هركس تصميم به كارخيرى گرفت، سريع اقدام كند، زيرا اگر در آن تاخير روا دارد، شيطان در آن كار مهلت مى يابد. (و فرصت انجام آن را مى گيرد.)
🟥❇️🔳◾️▪️◾️▪️🔅
kalamenur@
‌ •┈┈••✾••┈┈


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ | 14:52 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام محمد باقر (علیه السلام)، به قول اکثر مورخان، در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

حضرت ابوجعفر محمد بن علی (علیه‌السّلام) ملقب به باقر و باقرالعلوم، فرزند امام سجاد (علیه‌السّلام)، امام پنجم شیعیان و یکی از چهارده معصوم است.

«ابوجعفر محمد بن علی علیه‌السلام» ملقب به «باقرالعلوم»، امام پنجم از ائمّه اثناعشر و یکی از چهارده معصوم (علیهم‌السلام) است. ولادت امام باقر (علیه‌السلام) در سال ۵۷ هجری و شهادت آن حضرت در ۱۱۴ هجری و مدت امامت ایشان ۲۰ سال است. شهرت آن حضرت به لقب «باقر» که برگرفته از روایت جابر انصاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، نشان از مقام بلند علمی ایشان دارد. «مسند الامام الباقر علیه‌السلام»، از جمله آثاری است که درباره امام باقر (علیه‌السلام) و احادیث ایشان، تألیف شده است.

امام محمدباقر (علیه‌السّلام) کنیه‌اش «ابوجعفر» است. مادر گرامی‌شان «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) است و از این جهت، نخستین کسی بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمی و علوی بوده است.[۱]


القاب شریف ایشان، عبارتند از: باقر، شاکر و هادی که مشهورترین آنها، «باقر» است. درباره اینکه چگونه آن حضرت، بدین لقب، مشهور شد، باید گفت که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن جناب را بدان لقب، ملقب فرمود. جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید که پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من فرمود: «ای جابر! امید است که تو در دنیا بمانی تا ملاقات کنی فرزندی از اولاد حسین را که او را محمد می‌نامند. او می‌شکافد علم دین را؛ شکافتنی (یبقر علم الدین بقرا)، پس هرگاه او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان.»[۲]

امام محمدباقر (علیه‌السّلام) را از آن جهت باقر نامیده‌اند که گنج‌های پنهان معارف و حقایق احکام و حکمت و لطایف را ظاهر می‌ساخت.» [۴] [۵]

البته در این‌باره برخی گفته‌اند که باقر به معنای کسی است که بر اثر کثرت سجود، پیشانی‌اش گشاده شده باشد و عده‌ای گفته‌اند که به سبب کثرت علم‌شان، آن جناب را باقر گفته‌اند.[۶]

امام پنجم شیعیان؛ شاگردان برجسته‌ای در زمینه‌های علوم اسلامی تربیت کردند که هر کدام وزنه علمی بزرگی به شمار می‌رفتند؛ برخی از ایشان عبارتند از:
محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه عجلی و هشام بن سالم.
شاگردان مکتب امام باقر (علیه‌السّلام) سرآمد فقها و محدثان زمان بودند و در میدان رقابت علمی بر فقها و قضات غیرشیعی برتری داشتند.
[۱۷]

در مکتب امام باقر (علیه السلام) شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که برخی از آنان در زمره اصحاب اجماع هستند، از جمله:

عظمت علمی حضرت باقر (علیه‌السّلام) به حدی بود که هیچ‌کس نمی‌توانست در برابر ایشان بایستد. برای نمونه، روزی امام با جمعیت انبوهی روبه‌رو شد که همه نشسته بودند. امام از وضع آنان و علت اجتماع‌شان جویا شد. گفتند: «اینها کشیشان و راهبان مسیحی هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود گرد آمده‌اند و طبق برنامه همه‌ساله، منتظر اسقف بزرگ هستند تا مشکلات علمی خویش را از او بپرسند. آن حضرت نیز به میان جمعیت تشریف بردند و به‌طور ناشناس در آن جمع بزرگ شرکت کردند. پس از اندکی، اسقف بزرگ که فوق‌العاده پیر و سالخورده بود، وارد شد و با احترام فراوان، در صدر مجلس قرار گرفت.
وی نگاهی به جمعیت انداخت. سیمای امام باقر (علیه‌السّلام) توجه او را به خود جلب کرد. بدین‌سبب رو به ایشان کرد و پرسید: «مسیحی هستید یا مسلمان؟» امام فرمود: «مسلمان». سپس سؤال کرد: «از دانشمندانید یا از افراد نادان؟» آن جناب پاسخ داد: «از افراد نادان نیستم»! اسقف گفت: «اول من بپرسم یا شما می‌پرسید؟» آن جناب فرمود: «اگر مایلید شما بپرسید».
اسقف چنین گفت: «چرا شما ادعا می‌کنید اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند؛ ولی مدفوعی ندارند؟ آیا برای این موضوع، نمونه و نظیر روشنی در این جهان وجود دارد؟» امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: «آری، نمونه روشن آن در این جهان، جنین است که در رحم مادر تغذیه می‌کند، ولی مدفوعی ندارد!»
سپس اسقف مطالب دیگری مطرح کرد و پاسخ گرفت. پاسخ‌های امام، قانع‌کننده بود و بدین‌سبب اسقف بزرگ، به شدت عصبانی شد و اظهار کرد که شما فردی با معلومات بیش از من را برای رسوا کردن من بدینجا آورده‌اید تا عظمت دانشمندان خود را بر ما آشکار سازید. سپس با ناراحتی آنجا را ترک کرد و گفت که دیگر به آنجا نخواهد آمد.
[۱۸]

امام محمد باقر علیه السلام در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند، چنانچه خود در جایی فرموده اند: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن على کشته شد و شهادت وى و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم.[۳]

پس از شهادت امام حسین علیه السلام، امام باقر ۳۷ سال امامت پدر خود علی بن حسین علیه السّلام را درک کرد و پس از شهادت آن حضرت، عهده دار مقام امامت شد.

دوران زندگی آن حضرت با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان (ولید بن عبدالملک (متوفی ۹۶) و سلیمان بن عبدالملک (متوفی ۹۹) و عمر بن عبدالعزیز (متوفی ۱۰۱) و یزید بن عبدالملک (متوفی ۱۰۵) و هشام بن عبدالملک (متوفی ۱۲۵) مقارن بود.

بنابر آنچه از منابع معتبر به دست می آید، دوران زندگی امام پنجم بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. زمان امام باقر علیه السّلام، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگهای داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمینهای اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب (متوفّی ۹۴)، ربیعة الرأی (متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری (متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. بخصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود.[۴]

در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه السّلام و نیز فرزند او امام صادق علیه السّلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی بود، بسیار پر معنی است.[۵]

در زمان امام باقر علیه‌السلام‌ فرقه های انحرافی بسیاری پدیدار شده بود که امام در‌ مقام پاسداری از اسلام در قالب مناظره با سران فرقه‌ها یا در بین اصحاب خود، پوچی عقاید منحرفان را آشکار می‌کرد و به این وسیله از پایگاه‌های فکری و عقیدتی شیعه دفاع می‌نمود.[۶]

هشام بن عبدالملک در موسم حجّ در مسجدالحرام امام باقر علیه السّلام را دید که در حال طواف است و مردم بر گردش حلقه زده از او سؤال می کنند. این توجّه و علاقه مردم نظر او را جلب کرد؛ از اطرافیان نام وی را پرسید و چون گفتند که او محمّد بن علی است، شگفت زده گفت: «همان که مردم عراق فریفته اویند» یا «امام مردم عراق!».[۲۱]

گویا بعد از همین موسم حجّ بود که هشام امام باقر علیه السّلام را همراه با فرزندش حضرت صادق علیه السّلام به شام فراخواند. امام هنگام ورود به مجلس او بر همه اهل مجلس یکجا سلام کرد، و بر خلاف رسم متعارف، خلیفه اموی را «امیرالمؤمنین» نخواند و بدون کسب اجازه نشست. هشام خشمگینانه زبان به ملامت گشود که چرا شما مردم را به امامت خود فرامی‌خوانید. حاضران در مجلس نیز بنا بر قرار قبلی همین شیوه را به کار گرفتند. امام در پاسخ هشام بدون در نظر گرفتن موقعیت او، صریحاً از جایگاه اهل بیت پیامبر در دین و اینکه آنان عهده دار هدایت مردم اند، سخن گفت. همچنین به گذرا بودن حکومت امویان اشاره کرد. هشام ابتدا امام را به زندان افکند، ولی بعد، ناگزیر به آزاد کردن و برگرداندن ایشان به مدینه شد.[۲۲][۲۳]

به قول اکثر مورخان، در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ | 14:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت باقرالعلوم(ع)، کانون صبر و بردباری

آمنه مستقیمی| امام باقر(ع) به نهضت علمی و مکتب فکری‌فرهنگی‌ای که راه‌اندازی کردند و فرصتی که به شاگردانشان برای رشد و پرورش دادند، شناخته می‌شوند و در مناسبت‌های مرتبط با آن حضرت، ابعاد مختلف این نهضت به بحث و بررسی گذاشته می‌شود، ولی آن حضرت درکنار علم بی‌مثال، در اخلاق هم بی‌نظیر بودند و میراثی ماندگار در حوزه سبک زندگی از خود برای ما به یادگار گذاشته‌اند که باید وقت بگذاریم و با تأمل در آن، رنگی متفاوت به زندگی‌مان بزنیم. به‌مناسبت سالروز شهادت حضرت باقرالعلوم(ع) با حجت‌الاسلام‌‌والمسلمین امیرعلی حسنلو، استاد سطوح عالی حوزه علمیه و مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌ها، در این‌باره گفت‌وگو کرده‌ایم.

معمولا در صحبت از امام‌باقر(ع) درباره علم ‌ایشان و نهضت فکری‌فرهنگی که به راه انداختند، سخن به میان می‌آید و کمتر به ابعاد اخلاقی ‌ایشان می‌پردازیم، چه مکارم و فضیلت‌های اخلاقی در سبک زندگی‌ حضرت وجود دارد که برای امروز هم الگوبخش و راهگشاست؟
سیره حضرت باقرالعلوم(ع) سرشار از الگو‌های اخلاقی است که مرور و تبیین آن‌ها، بسیاری از گره‌های رفتاری و اخلاقی را باز می‌کند؛ ابن شهرآشوب در کتاب مناقب درباره امام‌باقر(ع) می‌نویسد: «او راستگوترین و گشاده‌روترین و بخشنده‌ترین مردمان بود. درمیان اهل‌بیت(ع) کمترین ثروت را داشت و درعین‌حال بیشترین هزینه را صرف می‌کرد؛ هر جمعه یک دینار صدقه می‌داد و می‌فرمود: «صدقه روز جمعه به‌خاطر فضیلت این روز بر دیگر روز‌ها، دوچندان می‌شود». هرگاه پیشامدی غم‌انگیز به او روی می‌کرد، زنان و کودکان را جمع می‌کرد، خود دعا می‌کرد و آنان آمین می‌گفتند. بسیار ذکر خدا می‌گفت. راه می‌رفت درحالی‌که ذکر خدا می‌گفت. غذا می‌خورد، با مردم سخن می‌گفت، باز از ذکر خداوند غافل نمی‌شد. فرزندانش را جمع می‌کرد و به آنان می‌فرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگویند».

باتوجه‌به آنکه یکی از عوامل ضربه‌زننده به روابط ما با افراد مختلف و نیز یکی از دلایل به نتیجه نرسیدن کار‌هایمان، عجله و شتاب بیجاست، در سیره امام‌باقر(ع) برای درمان این آسیب چه آموزه‌ای وجود دارد؟
حلم از بارزترین صفات امام‌باقر(ع) بود و مورخان اجماع دارند که ‌حضرت هرگز به کسی که به ایشان اهانت و ظلم کرده بود، بدی نکردند و حتی درمقابل به آن شخص، نیکی و احسان می‌کردند. از ‌ایشان نقل است که فرمودند: «من دربرابر کارهایى از این غلام خود و از خانوده‌ام صبر مى‌کنم که از حنظل تلخ‌تر است؛ زیرا هرکه صبر پیشه کند، به‌دلیل صبر خود به مقام روزه‌گیر شب‌زنده‌دار و مرتبه شهیدى که در رکاب محمد(ص) شمشیر‌ زده باشد، دست مى‌یابد».
حضرت باقرالعلوم(ع) کانون صبر و بردباری بودند و دیگران را هم در مواجهه با مصیبت و مشکلات به صبوری دعوت می‌کردند. ‌ایشان درمقابل فشار شدیدی که دستگاه خلافت بر شیعیان تحمیل می‌کرد، صبور بودند. ایشان می‌فرمودند: «صبر بر دو قسم است؛ صبر بر بلا و مصیبت که نیکو و زیباست و بهترین صبر‌ها از صبرکنندگان، پرهیز و دورى جستن از کارهاى حرام است».


امام‌باقر(ع) درباره امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر که امروز به واجبی فراموش‌شده تبدیل شده است، چه نگاه و رویکردی داشتند؟
متأسفانه از معضلات بزرگ امروز ما و جامعه، فراموشی این واجب است. اگر نهی‌ازمنکر غلبه داشته باشد، خیلی از مفاسد اقتصادی، اختلاس‌ها و بی‌اخلاقی‌ها رخ نمی‌دهد و عواقب منفی آن دامن‌گیر ما نمی‌شود، لذا خوب است سیره امام‌باقر(ع) و دیگر ائمه(ع) را در این‌باره بدانیم و اجرا کنیم.
امام‌باقر(ع) نهی‌ازمنکر را مانع مرگ و تباهی جامعه می‌دانستند و در این‌باره تعارف نداشتند؛ چون در دیدگاه ‌ایشان این واجب، فرد و جامعه را اصلاح می‌کند. دیگر ائمه(ع) نیز به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اهتمام داشتند و تأکید می‌کردند: «نگذارید این اصل به تعطیلی کشیده شود». در سیره امام‌باقر(ع) مصادیق فراوانی درباره عمل به این واجب وجود دارد؛ چنان‌که ابی‌بصیر می‌گوید: «در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم. با وی مزاحی کردم، پس چون به نزدیک ابوجعفر باقر(ع) شدم، با من عتاب کردند و فرمودند: «هرکه در خلوت مرتکب گناه شود، خدای بدو باک ندارد که چگونه وی را عذاب کند، چه گفتی آن زن را؟»، پس من از شرم روی خود بپوشاندم و توبه کردم، پس ابوجعفر باقر(ع) گفت که دیگر تکرار نشود».

در روابط خانوادگی و صله‌رحم و داشتن ارتباط گرم و صمیمی با دوستان و آشنایان، چه آموزه‌هایی از امام‌باقر(ع) به یادگار مانده است که می‌تواند گره‌های عاطفی ما را باز کند؟
صله‌رحم و دلجویی از خویشاوندان به شرط دوری از تکلفات و تشریفات زائد که همه شئون اجتماعی ما را به زیر سؤال می‌برد و پیوند‌های خانوادگی و خویشاوندی را به‌هم می‌ریزد، روشی زیبا در انسجام و همدلی اجتماعی است. تشریفات زائد، آفت بزرگ اجتماعی است که الفت‌ها را تخریب و فاصله‌ها را زیاد کرده است. دین در بستر گرم خانواده‌ و در سایه زلال روابط گرم خویشاوندی، پروبال می‌گشاید و جامعه دین‌دار و نسل مؤمن تربیت می‌‌کند. در سیره امام‌باقر(ع) نوشته‌اند که بهترین و محبوب‌ترین کار برای حضرت، هدیه دادن به خویشاوندان و دوستان بود و به آن عشق می‌ورزیدند. هرگز از دادن صله دلگیر نبودند، حتی به فرزند خود امام‌صادق(ع) توصیه می‌کردند که بعد از‌ ایشان به دیگران انفاق کنند.

بخشش و گشاده‌دستی و رسیدگی به محرومان در سیره امام‌باقر(ع) چه جایگاهی داشت و به شیعیان چه تأکیدی بر این روحیه می‌کردند؟
بخشندگی از اسباب جلب محبت و مهربانی و رأفت مردم است؛ ائمه در مهربانی جلوه تمام داشتند. سیره‌ امام‌باقر(ع) نیز، تابش انوار مهربانی و رحمت بود و هرچند عائله زیاد و زندگی ساده‌ای داشتند، بین مردم به بخشندگی و کرامت مشهور بودند. شیخ‌مفید نیز درباره آن حضرت می‌گوید: «مراتب بخشندگی او در خاص و عام، آشکار و بزرگواری‌اش درمیان مردم، مشهور و با وجود کثرت عیال و متوسط بودن وضع زندگی‌اش، به تفضیل و احسان شناخته می‌شد». همچنین امام‌صادق(ع) درباره بخشش در سیره پدرشان می‌فرمایند: «با وجود اینکه پدرم از نظر بنیه مالی کم‌برخوردارتر از سایر افراد خاندانش و نیز مخارج زندگی‌اش بیشتر از بقیه بود، در هر روز جمعه به نیازمندان کمک می‌کرد، حتی اگر کمک او به اندازه یک دینار بود و می‌فرمود: پاداش صدقه و کمک به نیازمندان در روز جمعه، برتری دارد؛ همان‌گونه که روز جمعه بر دیگر روز‌های هفته دارای برتری است». حضرت باقرالعلوم(ع) همچنین به حسین‌بن‌ایمن فرمودند: «ای حسین! انفاق کن و به عوضی که خدا می‌دهد، یقین کن که هیچ مرد و زنی نیست که از انفاق مال در راهی که خدا را خشنود می‌کند، سر باز می‌زند مگر آنکه چندبرابر آن در راهی که خدا را به خشم می‌آورد، هزینه خواهد کرد». امام‌باقر(ع) به ما می‌آموزند که برای بخشش و کمک به دیگران حتما نباید ثروتمند بود و تمول آن‌چنانی داشت، بلکه فقط روحیه جود و سخا لازم است تا در هر سطحی از دارایی، هوای دیگران را هم داشته باشیم.

در تربیت فرزند که یکی از ضرورت‌های اساسی جامعه امروز است و در بسیاری اوقات در آن دچار نقص و کمبود هستیم، از امام‌باقر(ع) برای ما چه به یادگار مانده است؟
از هر بزرگی که به مرتبه و منزلتی معنوی و توفیقی علمی دست یافته است، اگر بپرسند این پیشرفت و ترقی را مرهون چه امری در زندگی خود هستید، بی‌تردید یکی از عوامل مؤثر را تشویق‌هایی می‌داند که از او شده است. از نظر روانی، تشویق صد پله به انسان تعالی و ترقی می‌دهد، لذا به بزرگان علمی و فرهنگی توصیه می‌شود از تشویق نوجوانان دریغ نکنند، ولو با یک تقدیرنامه‌ خالی و یک تمجید لفظی. طاهر از اصحاب امام‌باقر(ع) نقل می‌کند: «در محضر امام نشسته بودم که فرزندشان جعفر(ع) وارد شد. امام‌باقر(ع) فرمودند: «او بهترین مخلوقات خداوند است» و نزد اصحاب خود، فرزندشان را با جملاتی بسیار نیکو مشمول محبت و تشویق قرار دادند».
امام‌باقر(ع) همچنین درباره محبت در حق فرزندان، حساس بودند و بر آن تأکید می‌کردند. محمدبن‌مسلم نقل می‌کند: «در خدمت ‌ایشان بودم که جعفربن‌محمد(ع)(آن زمان خردسال بودند) وارد شدند و در دستشان عصایی بود که با آن بازی می‌کردند. امام‌باقر(ع) ایشان را به‌گرمی در آغوش گرفتند و به سینه خود فشردند و خطاب به حضرت فرمودند: «پدر و مادرم فدایت!». در این هنگام جعفر(ع) خندید. الگوگیری از همین رفتارهای ساده و اثربخش در ارتباط با کودک، سبب تربیت نسلی سالم به‌لحاظ روحی و عاطفی می‌شود؛ نسلی که لازم نیست برای سرگشتگی‌هایش به تراپیست و روان‌شناس متوسل شود.

راه‌هایی برای توسل به امام محمد باقر(ع)
روش‌های زیادی برای توسل به امام‌باقر(ع) وجود دارد؛ امروز به مناسبت شهادت ایشان به برخی از معروف‌ترین این روش‌ها اشاره می‌‌کنیم.

دعایی برای توسل
دعایی به نام «دعای توسل» وجود دارد که مخصوص توسل به ائمه(ع) است. قسمتی از این دعا مختص به امام‌باقر(ع) است: «یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ ا... یا حُجَّه ا... عَلى خَلْقِهِ. اى اباجعفر! اى محمدبن‌على! اى شکافنده علوم! اى فرزند رسول خدا! اى حجت خدا بر خلق!» برای خواندن این دعا به مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید.

صلوات خاصه امام محمد باقر(ع)
این ذکر، برای توسل جستن به امام‌باقر(ع) و ایجاد ارتباط قلبی با ایشان، بسیار سفارش شده‌ است:
بسم‌ا...الرحمن‌الرحیم
التَّوَسُّلُ بِالْإِمَامِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ عَلَیْهِ‌السَّلَامُ: اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى قَمَرِ الْأَقْمَارِ وَ نُورِ الْأَنْوَارِ وَ قَائِدِ الْأَخْیَارِ وَ سَیِّدِ الْأَبْرَارِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ وَ النَّجْمِ الزَّاهِرِ وَ الْبَدْرِ الْبَاهِرِ وَ الْبَحْرِ الزَّاخِرِ وَ الدُّرِّ الْفَاخِرِ الْمُلَقَّبِ بِالْبَاقِرِ السَّیِّدِ الْوَجِیهِ وَ الْإِمَامِ النَّبِیهِ الْمَدْفُونِ عِنْدَ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ الْحِبْرِ الْمَلِیَّ عِنْدَ الْعَدُوِّ وَ الْوَلِیِّ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ الْأَزَلِیِّ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ. الصَّلَاه وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الْبَاقِرُ یَا ابْنَ رَسُولِ ا... یَا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ یَا حُجَّه ا... عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى ا... وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه یَا وَجِیهاً عِنْدَ ا... اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ ا.... (قُلْ: رَبِّ افْتَحْ عَلَیَّ أَبْوَابَ الْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَه).منبع: زادالمعاد

ذکر توسل هنگام زیارت قبر ایشان
«ابن‌فرحون مالکی» در کتاب برجسته «الغدیر» در حاشیه توسل جستن به ائمه بقیع، ذکری برای توسل جستن زائر مزار امام‌باقر(ع)، معرفی کرده‌ است: «سلام بر تو‌ ای صاحب شرف اصیل! سلام بر تو‌ ای فخر علمای اهل عمل!»

زمان مخصوص توسل به امام(ع)
هر روز از روز‌های هفته، مخصوص تعدادی از ائمه(ع) است؛ به این معنا که توسل جستن به هریک از امامان، در روز خاصی بیشتر سفارش می‌شود. روز مخصوص امام محمد باقر(ع) نیز سه‌شنبه است

برپایی نماز حاجات
از زبان مبارک امام محمد باقر(ع) منقول است هر شخصی که حاجت مهمی دارد، اگر این نماز را اقامه کند، به حاجت خود خواهد رسید:
دو رکعت نماز به‌جا آورید. پس از اتمام نماز بگویید: یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَ یا اَسْمَعَ السّامِعینَ وَ یا اَسْرَعَ الْحابِسینَ اِقْضِ حاجتی. سپس حاجت خود را از خدا بخواهید.

اذکار هدیه به ایشان
شیوه دیگری نیز برای ارتباط برقرار کردن با امام‌باقر(ع) و ایجاد توسل به ایشان وجود دارد. به مدت یک هفته، هر روز هزار مرتبه اذکار ذیل را زمزمه کنید تا اینکه به لطف خداوند در آخر هفته توسلتان پذیرفته شود:

شنبه
یا قَاضِیَ‏ الْحَاجَاتِ

یکشنبه
یا مفتاح‌الابواب

دوشنبه
یَا مُسَبِّبَ‏‌الْأَسْبَابِ

سه‌شنبه
یَا حَیُ‏ یَا قَیُّومُ‏ بِرَحْمَتِکَ‏ أَسْتَغِیثُ

چهارشنبه
یَا بَدِیعَ‏ السَّمَوَاتِ‏ وَ الْأَرْضِ

پنجشنبه
یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَام

جمعه
لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

هر روز، پس از گفتن اذکار فوق
صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ | 14:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مدایح باقرآل محمّدعلیه السّلام

حا مل علم نبی آمده است - چا رمین پورولی آمده است

پنجمین نوراما مت با قر - هفتمین مهرجلی آمده است

***

شا هی كه علوم حق ازاوظا هرشد - همنا م محمّد لقبش با قرشد

ترویج نمود او معارف اسلامی - بردین محمّد او بحق ناصر شد

***

پنجمین نورِ خدا وند مجید - اندراین شب به جمالِ بشریت تا بید

گلی ازگلشن زهرا وعلی نَک بشگفت - پنجمین اخترافلا ك اما مت بدمید

***

بودامشب شبِ میلادِ اما م با قر - آنکه درپیش رُخ اوهمگان شدچا كر

امد امشب گلی از گلشنِ دینِ نبوی - گلی ازفا طمه یِ بنت حسن شد شدظا هر

***

برخیزو نماشادی وشوشاد که مهمان آمد - از یُمنِ قدومش به تن ما همگی جان آمد

آمد آنکو که شکافنده یِ علم است و علوم احمد - شکرو صد لشکر که جانِ همه جانان آمد

http://asharebageri.blogfa.com/category/9


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 8:58 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

باقرآل محمّد آمده دنیاخوش آمد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای شكافنده هستی - ای امیدحق پرستی

پنجمین امام مائی - توبجای حق نشستی

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای امیدوسرورما - سیدوتاج سرِما

پنجمین خلیفه حق - توشفیع ویاورما

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای گل باغ ولایت - پنجمین نجم امامت

درصراط مستقیمی - توعلامتِ هدایت

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

باقری وباقرالعلم - توئی ازمصادرالعلم

درتوعلم بی نهایت - توئی ازنوادرالعلم

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

توئی ازآل پیمبر - نقش تمثال پیمبر

توئی آئینه ای ازآن - قول واعمال پیمبر

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

قبله دلهاتوئی تو - باقرزهراتوئی تو

توكه باقرالعلومی - شافع فرداتوئی تو

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

این توئی بی مثل وهمتا - این توئی مرهم دلها

توشفائی تودوائی - برآورحاجت مارا

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای كه نورایزدی تو - یادگاراحمدی تو

نوگلی زباغ جنّت - غنچۀ محمّدی تو

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ازتوسر زدنورسرمد - دربیوت آل احمد

نام توهمنام جدّت - باقری توهم محمّد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

معنی ایمان ودینی - دین حق راتوامینی

یادگارمصطفائی - توامام پنجمینی

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

هستی ما عشق مائی - تودرون درقلب مائی

بهریاران ومحبّان - توبه جنّت رهنمائی

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

بارالها قسمت ما - كن بقیع ووتربت او

تابنالیم باقری پور - برمزاروغربت او

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

http://asharebageri.blogfa.com/category/9


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 8:55 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اختر پنجم به آسمانِ امامت

اختر پنجم به آسمانِ امامت - حضرتِ باقر بود، امامِ کرامت

او که شکافندهِ علومِ نبی شد - داخلِ شهرِ علوم کرده زعامت

او که بود کهکشانِ علمِ الهی - یافته از او اخترانِ علم هدایت

سیرت و هم صورتش ستوده یِ یزدان - او که بود محوری به برج سعادت

شاکروصابر لقب برای حضرتِ باقر - هادیِ شیعه، کُند به شیعه شفاعت

اوّلِ ماهِ رجب به شهرِ مدینه - پای نهاده به دهرو یافت ولادت

نامِ پدر بُد علی و فاطمه مامش - جد گرامیش داده است سلامِ سلامت

گفت به وی جابر از نبِیِّ گرامی - جدّ گرامیت داده است ز قبل پیامت

بعد پدر او امام و رهبرِ شیعه است - نوزده سال درمدینه داشت امامت

گشت هشام عاقبت چو قاتلِ باقر - جنب پدر در بقیع کرد اقامت

باقری است چشم به راهِ حضرتِ باقر - تا که نماید نظر به لطف و عنایت

سروده شده میلاد امام باقرعلیه السلام اسفند1397

http://asharebageri.blogfa.com/category/9


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 8:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام باقر، محمد بن علی علیه‌السلام، فرزند امام سجاد و ام‌عبدالله دختر امام‌حسن مجتبی(ع)، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم‌السلام، امام پنجم از ائمّه اثنا عشر و یکی از چهارده معصوم می‌باشد. امام باقر علیه السلام در یکم رجب سال ۵۷ هجرى قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشود.[۱]

نام آن حضرت «محمد»، کنیه اش «ابوجعفر» و لقبش «باقر العلوم» یعنى «شکافنده‌‌ى دانشها» است.

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام محمدِ باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) پنجمین امام شیعیان بعد از پدرش امام سجاد(ع) است. مشهورترین لقب او «باقر» به معنای شکافنده است که برپایه حدیث لوح، این لقب را پیامبر اسلام(ص) پیش از ولادتش به او داد.

محمد بن علی الباقر (به عربی: مُحَمَّد بن عَليٍّ الْباقِر؛ ۳ صفر یا ۱ رجب ۵۷ هجری قمری / ۱۶ دسامبر ۶۷۶ یا ۱۰ مهٔ ۶۷۷ میلادی – ۷ ذیحجهٔ ۱۱۴ هجری قمری / مهٔ ۷۳۲ میلادی) معروف به باقر و باقرُالْعُلوم پنجمین امام شیعه امامیه پس از پدرش سجاد و پیش از پسرش جعفر صادق است. کنیه‌اش «ابوجعفر» است. مادرش، فاطمه بنت حسن دختر حسن مجتبی است؛ و بنابراین او اولین امام شیعه، از نسل هر دو نوهٔ پیامبر، حسن و حسین است.

زندگی محمد باقر مصادف با حکومت ده تن از خلفای اموی به نام‌های معاویه، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود.

۱ - کنیه امام باقر
۲ - القاب امام باقر
۳ - نسب امام باقر
۴ - مادر امام باقر
۴.۱ - فضایل مادر حضرت
۴.۲ - اقوال درباره نام مادر حضرت

۱ - ولادت امام باقر
۲ - پدر و مادر امام باقر
۳ - کنیه و القاب امام باقر
۴ - دوران امامت امام باقر
۵ - شهادت امام باقر
۶ - دلایل امامت امام باقر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع ، پـيــامـبـر و ائــمــه اطـهــار

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ | 8:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اختر پنجم به آسمانِ امامت

اختر پنجم به آسمانِ امامت - حضرتِ باقر بود، امامِ کرامت

او که شکافندهِ علومِ نبی شد - داخلِ شهرِ علوم کرده زعامت

او که بود کهکشانِ علمِ الهی - یافته از او اخترانِ علم هدایت

سیرت و هم صورتش ستوده یِ یزدان - او که بود محوری به برج سعادت

شاکروصابر لقب برای حضرتِ باقر - هادیِ شیعه، کُند به شیعه شفاعت

اوّلِ ماهِ رجب به شهرِ مدینه - پای نهاده به دهرو یافت ولادت

نامِ پدر بُد علی و فاطمه مامش - جد گرامیش داده است سلامِ سلامت

گفت به وی جابر از نبِیِّ گرامی - جدّ گرامیت داده است ز قبل پیامت

بعد پدر او امام و رهبرِ شیعه است - نوزده سال درمدینه داشت امامت

گشت هشام عاقبت چو قاتلِ باقر - جنب پدر در بقیع کرد اقامت

باقری است چشم به راهِ حضرتِ باقر - تا که نماید نظر به لطف و عنایت

سروده شده میلاد امام باقرعلیه السلام اسفند1397

نورهفتم ماه پنجم باقراست

نوردوچشم زهراآقاامام باقر

همه عمرخون فشانم زغم امام باقر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ | 20:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه امام باقر علیه السلام

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام محمدِ باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) پنجمین امام شیعیان بعد از پدرش امام سجاد(ع) است. مشهورترین لقب او «باقر» به معنای شکافنده است که برپایه حدیث لوح، این لقب را پیامبر اسلام(ص) پیش از ولادتش به او داد. امام باقر(ع) حدود ۱۹ سال امامت شیعیان (از سال ۹۵ق تا ۱۱۴ق) را برعهده داشت که با پنج تن از خلفای بنی‌امیه همزمان بود: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک. امام در ۵۷ سالگی در ۷ ذی‌الحجه سال ۱۱۴ق به شهادت رسید. برخی هشام بن عبدالملک و بعضی ابراهیم بن ولید را عامل شهادت او دانسته‌اند. طبق منابع تاریخی، امام باقر(ع) هنگام واقعه کربلا خردسال بود و در این واقعه حضور داشت. مادرش، فاطمه بنت حسن دختر حسن مجتبی است؛ و بنابراین او اولین امام شیعه، از نسل هر دو نوهٔ پیامبر، حسن و حسین است. ازین‌رو در حقّ او گفته‌اند: علویی بود که از دو سوی علوی بود و فاطمیی بود که از دو سوی فاطمی بود.[۴] . مادرش فاطمه بنت الحسن ، که به امّ‌عبداللّه (یا امّ‌عبد ، یا امّ‌حسن ) شهرت داشت، بانویی جلیل القدر بود و از حضرت صادق علیه‌السلام درباره او نقل شده است که «او صدّیقه بود و در آل حسن زنی چون او نبوده است».[۵] . بدین سبب برخی آن حضرت را به ابن الخیرتین و علوی بین علویین لقب داده‌اند.[۲] در واقع ایشان از سوی پدر، نوه امام حسین علیه‌السلام و از سوی مادر، نوه امام حسن علیه‌السلام است. زندگی محمد باقر مصادف با حکومت ده تن از خلفای اموی به نام‌های معاویه، یزید بن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک بود. محمد باقر در سال‌های آخر حیاتِ معاویه، مصادف با زمانی که معاویه می‌کوشید برای فرزندش، یزید بیعت بگیرد، در مدینه به‌دنیا آمد. به‌نوشتهٔ یعقوبی محمد در سن کودکی در نبرد کربلا حضور داشته‌است. همسر حضرت باقر علیه السلام «اُمّ‌ فَروه» است که او مادر امام صادق علیه السلام نیز می باشد. امام محمد باقر علیه السلام در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند، چنانچه خود در جایی فرموده اند: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن على کشته شد و شهادت وى و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم.[۳] . پس از شهادت امام حسین علیه السلام آن حضرت ۳۷ سال امامت پدر خود علی بن حسین علیه السّلام را درک کرد و پس از شهادت آن حضرت، عهده دار مقام امامت شد. دوران زندگی آن حضرت با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان (ولید بن عبدالملک (متوفی ۹۶) و سلیمان بن عبدالملک (متوفی ۹۹) و عمر بن عبدالعزیز (متوفی ۱۰۱) و یزید بن عبدالملک (متوفی ۱۰۵) و هشام بن عبدالملک (متوفی ۱۲۵) مقارن بود. بنابر آنچه از منابع معتبر به دست می آید، دوران زندگی امام پنجم بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. زمان امام باقر علیه السّلام، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگهای داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمینهای اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب (متوفّی ۹۴)، ربیعة الرأی (متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری (متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. بخصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود.[۴] . در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه السّلام و نیز فرزند او امام صادق علیه السّلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی بود، بسیار پر معنی است.[۵] . در زمان امام باقر علیه‌السلام‌ فرقه های انحرافی بسیاری پدیدار شده بود که امام در‌ مقام پاسداری از اسلام در قالب مناظره با سران فرقه‌ها یا در بین اصحاب خود، پوچی عقاید منحرفان را آشکار می‌کرد و به این وسیله از پایگاه‌های فکری و عقیدتی شیعه دفاع می‌نمود.[۶] . «باقر العلوم» لقب مشهور آن حضرت است. در حدیث معروفی پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «إنّک ستُدرِک رجُلاً مِنّی، اسمُه اسْمِی و شَمائلُهُ شَمائلی یبْقَرُ العِلْمَ بَقْراَ». تو مردى از [ خاندان] مرا درک خواهى کرد که نامش نام من و رفتار و کردارش رفتار و کردار من است و دانش را تا ژرفایش مى شکافد.[۷] . شیخ صدوق (ره) روایت کرده از عمرو بن شمر، که گفت: سؤال کردم از جابر بن یزید جعفى که براى چه امام محمّدباقر علیه السّلام را «باقر» نامیدند؟ گفت: به علّت آن که «یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا؛ أى شقّه شقّا و أظهره اظهارا»، شکافت علم را شکافتنى و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهرکردنى، بتحقیق حدیث کرد مرا جابر بن عبد اللّه انصارى که شنید از رسول خدا(ص) که فرمود: اى جابر! تو زنده مى‌مانى تا ملاقات مى‌نمایى پسرم محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابى طالب (ع) را که معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات کردى او را از جانب من او را سلام برسان.[۸] . همچنین بر پایه روایت دیگری مشهور به «حدیث لوح» که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع) نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داده بود. «عبدالله بن عطاء مکى» مى گوید: هرگز دانشمندان را نزد کسى چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام؛ «حکم بن عتیبه» که در چشم مردمان جایگاه علمى والایى داشت، در پیشگاه امام باقر چونان کودکى در برابر آموزگار بود.[۹] . شخصیت آسمانى و شکوه علمى امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که «جابر بن یزید جعفى» به هنگام روایت از آن گرامى مى گفت: «وصى اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین مرا چنین روایت کرد...».[۱۰] . شیخ مفید در الارشاد در باره جایگاه علمی آن حضرت می‌نویسد: که بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤسای فقهای مسلمانان از آن حضرت در مسایل دینی روایت کرده‌اند. به نوشته او، امام اخبار پیشینیان و پیامبران را روایت می‌کرد. مردم از او در باب مغازی و سیره و سنّت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌ حدیث می‌آموختند و در مناسک حجّ که از پیامبر نقل می‌کرد، بر او اعتماد داشتند و از ایشان تفسیر قرآن می‌نوشتند. در مکتب امام باقر (علیه السلام) شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که برخی از آنان در زمره اصحاب اجماع هستند، از جمله: ۱- «ابان بن تغلب»: ابان از شخصیتهاى علمى عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه و... تسلط بسیارى داشت. والایى دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوى بده، زیرا دوست دارم مردم چون تویى را در میان شیعیان ما ببینند.[۱۹] . ۲- «زرارة بن اعین»: زراره از قرائت و فقه و کلام و شعر و ادب عرب بهره اى گسترده داشت و نشانه هاى فضیلت و دیندارى در او آشکار بود. [۲۰] . ۳- «محمد بن مسلم»: او فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود، او اهل کوفه بود و براى بهره گرفتن از دانش بیکران امام باقر (ع) به مدینه آمد و چهار سال در مدینه ماند. ۴- معروف بن خَرَّبوذ: مرحوم کشّی در رجال خود او را از اصحاب اجماع و از فقهای برجسته شیعه دانسته و می گوید سجده های طولانی او ضرب المثل بوده است. ۵- بُرَید بن معاویه: از وجوه فقهاى اصحاب و ثقه و جلیل القدر و از براى او مکانت عظیم است نزد ائمه اطهار علیهم‌السلام و از اصحاب اجماع بود. ۶- فُضَیل بن یسار: فضیل ملقب به لقب فقیه شیعه است و تمامی رجال شناسان شیعه بر وثوق، علم و دانش او تاکید دارند. ۷- ابوبصیر اسدی: شخصی مورد وثوق و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق علیهما السلام و راوی روایات آن دو بزرگوار است. هشام بن عبدالملک در موسم حجّ در مسجدالحرام امام باقر علیه السّلام را دید که در حال طواف است و مردم بر گردش حلقه زده از او سؤال می کنند. این توجّه و علاقه مردم نظر او را جلب کرد، از اطرافیان نام وی را پرسید و چون گفتند که او محمّد بن علی است، شگفت زده گفت: «همان که مردم عراق فریفته اویند» یا «امام مردم عراق!».[۲۱] . گویا بعد از همین موسم حجّ بود که هشام امام باقر علیه السّلام را همراه با فرزندش حضرت صادق علیه السّلام به شام فراخواند. امام هنگام ورود به مجلس او بر همه اهل مجلس یکجا سلام کرد، بر خلاف رسم متعارف، خلیفه اموی را «امیرالمؤمنین» نخواند و بدون کسب اجازه نشست. هشام خشمگینانه زبان به ملامت گشود که چرا شما مردم را به امامت خود فرامی‌خوانید. حاضران در مجلس نیز بنا بر قرار قبلی همین شیوه را به کار گرفتند. امام در پاسخ هشام بدون در نظر گرفتن موقعیت او، صریحاً از جایگاه اهل بیت پیامبر در دین و اینکه آنان عهده دار هدایت مردم اند، سخن گفت. همچنین به گذرا بودن حکومت امویان اشاره کرد. هشام ابتدا امام را به زندان افکند، ولی بعد، ناگزیر به آزاد کردن و برگرداندن ایشان به مدینه شد.[۲۲][۲۳] . امام محمد باقر (علیه السلام)، به قول اکثر مورخان، در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان خلیفه اموى «هشام بن عبد الملک» مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

امام باقر علیه السلام با طرح مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک، مسموم شده و به شهادت رسید، ولی عامل و چگونگی آن به روشنی مشخص نیست. بعضی می‌نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک ( پسر برادرزادة هشام ) آن حضرت را مسموم نمود.
و بعضی می‌نویسند: زید بن حسن به دستور هشام، زهر را به زین است مالید و اسب را به حضور امام باقر علیه السلام آورد، و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد و آن زهر در بدن او اثر کرد، به گونه‌ای که رانهایش متورّم شد، و سه روز در بستر سخت بیماری افتاد و سرانجام به شهادت رسید. آن حضرت ساعات آخر عمر، کفنهای خود را که پارچه سفیدی که با آن احرام به جا آورده بود مشخص نمود. یا امام باقر (ع)! شما اگر روی اسب مسموم شدید، دیگر مثل عمویتان حضرت عباس (ع) از روی اسب با بدنی بی دست و پر از تیر، با صورت به زمین نخوردید، دیگر سرتان را از بدن جدا... امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم هنگام وفات آنچه در اطرافش ( از کتب و سلاح و نشانه‌های امامت ) بود به من سپرد و فرمود: گواهانی نزد من بیاور، من چهار نفر از قریش را که نافع عبدالله بن عمر در میان آنها بود، حاضر کردم، پس فرمود: بنویس : « این است آنچه حضرت ( ابراهیم و ) یعقوب علیه السلام به پسرانش وصیت کرد: یا بَنِیَّ اِنَّ اللهَ اصطفی لَکُمُ الدِّنَ فلا تموتُنَّ الا و انتم مُسلمون. « فرزندان من، خداوند این آئین پاک را برای شما برگزیده و شما جز به آئین اسلام (تسلیم در برابر فرمان خدا) نمیرید. و محمد بن علی علیه السلام به جعفر بن محمد علیه السلام وصیت کرد او را در بُردی ( لباسی ) که نماز جمعه را با آن می‌خواند کفن کند و با عمامه خودش او را عمامه پوشد و قبرش را چهار گوش سازد، و به مقدار چهار انگشت از زمین بالا آورد، و هنگام دفن بندهای کفن را بگشاید». سپس فرمود: گواهان بروند، آنها رفتند، به پدرم عرض کردم: این وصیت چه احتیاجی به گواه داشت؟ فرمود: « پسر جانم! نخواستم که تو (در امر امامت) مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است، خواستم حجت داشته باشی »... امام باقر (ع) در این وصیت فرمودند: هنگام دفن بندهای کفن مرا بگشا و باز نما... امام صادق (ع) طبق وصیت عمل نمودند. اما در مورد حضرت زهرا (ع) یک وقت دیدند بندهای کفن خود به خود باز شد. حسن و حسین (ع) را در آغوش گرفت ... امام صادق (ع) بر جنازه ی پدرش نماز خواند و غسل و کفن کرد و با احترام به خاک سپرد و بعد در حجره ای که آن حضرت، در آن حجره وفات یافته بود، هر شب چراغی می افروخت، و بنا به وصیت حضرت تا ده سال بعد از وفات، مراسم سالگرد می گرفتند و بر مظلومیت امام باقر (ع) می گریستند اما « لا یوم کیومک یا ابا عبدالله» بدن ابا عبدالله (ع) سه روز بدون غسل و کفن زیر آفتاب سوزان عراق باقی ماند...

من ذاکر انا الیه راجعونم - من خاطرات جانگداز دشت خونم - در کربلا بودم صغیری پنج ساله - همراه بابایم مرا بردند اسیری - دیدم پرستوهای دین را پر بریدند - در قتلگه جدم حسین را سر بریدند .
آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود، عاشورا را دیده، قتلگاه را دیده امام باقر، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود، مردم با سر و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن انداخته، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند، مردم تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را، اما دلهای آماده: ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن مادرش چند نفر بیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با همین حال صدا بزنید یا زهرا

دل دیوانه من گشته گریزان امشب - شده در وادی غم بی سر و سامان امشب - به امیدی که برد ره به بیابان بقیع - سر نهاده است به هر کوی و بیابان امشب - می رود تا که ببیند به کجا در دل خاک - پیکر حضرت باقر شده پنهان امشب - بشتابید در آن مدفن بی شمع و چراغ - کند از آتش دل شمع فروزان امشب - سبط سبطین نبی با تن مجروح ز کین - شده بر جده ی خود فاطمه مهمان امشب - اثر زهر به زین تعبیه بر پیکر او - داده بر زندگیش یکسره پایان امشب .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ | 19:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت حضرت امام محمدباقر(ع) به دستِ هشام بن عبدالملك اُمَوي(7ذیحجه114 ق)

امام پنجم، حضرت امام محمدباقر(ع) در هفتم ذي‏الحجه‏ ي سال صد و چهارده هجري قمري به دست هشام بن عبدالملك اموي در مدينه مسموم گرديد و در قبرستان بقيع در كنار امام حسن مجتبي(ع) و امام سجاد(ع) به خاك سپرده شد. آن حضرت به هنگام شهادت، پنجاه وهفت سال داشته و از امامت ايشان، در حدود بيست سال مي‏گذشت. در دوران امامت آن حضرت، فرصت‏هايى براي نهضت فكري به دست آمده بود كه امام باقر(ع) كمال استفاده را در جهت تربيت شاگرد و استحكام و گسترش تشيع و انقلاب فرهنگي نمود. امام باقر(ع) در فرصت كوتاه و مناسبي كه به دست آمده بود، يكسره به تعليم و نشر علوم اسلامي پرداخت و پايه‏هاي يك مركز بزرگ علمي را كه مملو از دانش‏ پژوهان برجسته بود، پي‏ريزي كرد. اين موقعيت حساس، سرفصل بزرگي در تاريخ تمدن اسلامي گشود و رشد اسلام در دوره‏هاي بعد، تاثير فراواني از آن پذيرفت.

شهادت حضرت امام محمدباقر(ع) به دستِ هشام بن عبدالملك اُمَوي(114 ق) امام پنجم، حضرت امام محمدباقر(ع) در هفتم ذي‏الحجه‏ ي سال صد و چهارده هجري قمري به دست هشام بن عبدالملك اموي در مدينه مسموم گرديد و در قبرستان بقيع در كنار امام حسن مجتبي(ع) و امام سجاد(ع) به خاك سپرده شد. آن حضرت به هنگام شهادت، پنجاه وهفت سال داشته و از امامت ايشان، در حدود بيست سال مي‏گذشت. در دوران امامت آن حضرت، فرصت‏هايى براي نهضت فكري به دست آمده بود كه امام باقر(ع) كمال استفاده را در جهت تربيت شاگرد و استحكام و گسترش تشيع و انقلاب فرهنگي نمود. امام باقر(ع) در فرصت كوتاه و مناسبي كه به دست آمده بود، يكسره به تعليم و نشر علوم اسلامي پرداخت و پايه‏هاي يك مركز بزرگ علمي را كه مملو از دانش‏ پژوهان برجسته بود، پي‏ريزي كرد. اين موقعيت حساس، سرفصل بزرگي در تاريخ تمدن اسلامي گشود و رشد اسلام در دوره‏هاي بعد، تاثير فراواني از آن پذيرفت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، معصوم هفتم امام باقرع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ | 18:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |