علم امام باقرعلیه‌السلام

«باقر العلوم» لقب مشهور آن حضرت است. در حدیث معروفی پیامبر خدا صلى الله علیه وآله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «إنّک ستُدرِک رجُلاً مِنّی، اسمُه اسْمِی و شَمائلُهُ شَمائلی یبْقَرُ العِلْمَ بَقْراَ». تو مردى از [خاندان] مرا درک خواهى کرد که نامش نام من و رفتار و کردارش رفتار و کردار من است و دانش را تا ژرفایش مى شکافد.[۷] . شیخ صدوق)ره) روایت کرده از عمرو بن شمر، که گفت: سؤال کردم از جابر بن یزید جعفى که براى چه امام محمّدباقر علیه السّلام را «باقر» نامیدند؟ گفت: به علّت آن که «یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا؛ أى شقّه شقّا و أظهره اظهارا»، او شکافت علم را شکافتنى و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهرکردنى، بتحقیق حدیث کرد مرا جابر بن عبداللّه انصارى که شنید از رسول خدا(ص) که فرمود: اى جابر! تو زنده مى‌مانى تا ملاقات مى‌نمایى پسرم محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابى طالب (ع) را که معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات کردى او را از جانب من او را سلام برسان.[۸] . همچنین بر پایه روایت دیگری مشهور به «حدیث لوح» که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع) نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داده بود. «عبدالله بن عطاء مکى» مى گوید: هرگز دانشمندان را نزد کسى چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام؛ «حکم بن عتیبه» که در چشم مردمان جایگاه علمى والایى داشت، در پیشگاه امام باقر چونان کودکى در برابر آموزگار بود.[۹] . شخصیت آسمانى و شکوه علمى امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که «جابر بن یزید جعفى» به هنگام روایت از آن گرامى مى گفت: «وصى اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین مرا چنین روایت کرد...».[۱۰] . شیخ مفید در الارشاد در باره جایگاه علمی آن حضرت می‌نویسد: که بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤسای فقهای مسلمانان از آن حضرت در مسایل دینی روایت کرده‌اند. به نوشته او، امام باقر اخبار پیشینیان و پیامبران را روایت می‌کرد. مردم از او در باب مغازی و سیره و سنّت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌ حدیث می‌آموختند و در مناسک حجّ که از پیامبر نقل می‌کرد، بر او اعتماد داشتند و از ایشان تفسیر قرآن می‌نوشتند. برخی از احادیث آن حضرت در اینجا ذکر می شود: دروغ باعث خرابى ایمان است.[۱۱] . مؤمن، ترسو و حریص و بخیل نمى‌شود.[۱۲] . همانا خداوند شخص با حیا و بردبار را دوست مى دارد.[۱۳] . آنکه خشمش را از مردم باز دارد خداوند عذاب قیامت را از او باز دارد.[۱۴] . آنانکه امر به معروف و نهى از منکر را عیب مى دانند بد مردمانى هستند.[۱۵] . عالمى که از علم او استفاده شود، بهتر از هفتاد هزار پرستش کننده خداست.

پایه‌گذاری مکتب شیعه

پس از درگذشت زین‌العابدین در سال ۹۴ یا ۹۵ ه‍. ق، محمد باقر جانشین پدرش شد.[۴۰] به‌نوشتهٔ سید محمدحسین طباطبایی، عالم شیعی، در این دوران به‌خاطر استبداد حُکّام بنی‌امیه، هر روز شورش‌هایی در سرتاسر قلمرو اسلامی رخ می‌داد. از طرفی اختلافات داخلی بنی‌امیه، آنان را سرگرم درگیری‌های داخلی کرده بود که این خود باعث شد اهل بیت برای مدتی به حال خود گذاشته شوند.[۴۱] در این شرایط، محمد باقر همانند پدرش در مقابل بنی‌امیه موضعِ سکوت در پیش گرفت، درعوض خودش را وقفِ مسائل فقهی و بسطِ تئوریِ امامت کرد.[۴۲] از طرفی به‌خاطر ستمی که در واقعهٔ کربلا بر سر خانوادهٔ پیامبر آمده بود، بسیاری از مردم به سمت امامان شیعه گرایش پیدا کرده بودند. این گرایش، این فرصت را در اختیار مردم مخصوصاً شیعیان قرار می‌داد تا در گروه‌های بزرگ به مدینه سفر کنند و آزادانه با محمد باقر ملاقات کنند؛ به‌گونه‌ای که فرصتِ تبلیغ اسلام که از امامان پیشین سلب شده بود، برای محمد باقر فراهم بود. شمار فراوانِ احادیثی که از او روایت شده و نیز شمار زیادِ شاگردانش، گواه این مطلب است.[۴۳] . در این دوران، به‌ویژه پس از روی کار آمدن عمر بن عبدالعزیز که به باقر متمایل بود،[یادداشت ۲] فراغ بال بیشتری برای شیعیان ایجاد شد. فَدَک توسط همین خلیفه، و بعد از ملاقاتی که در مدینه با باقر داشت، به علویان برگشت داده شد.[۴۴] از ویژگی‌های حکومتِ او، کوشش برای کم کردنِ فشارِ وارده بر شیعیان و براندازی رسمِ دشنام‌گویی به علی بن ابی‌طالب بود.[۴۵][۴۶] دستور تدوین احادیث، که در زمان خلیفهٔ اول و دوم منع شده بود، از دیگر اقدامات عمر بن عبدالعزیز بود. در همین هنگام و همزمان با رونق گرفتنِ تکاپوی فرهنگی اهل سنت بود که باقر احساس کرد باید با اشاعهٔ نظرات فقهیِ اهل بیت، نسبت به انحرافاتی که از نظر او در احادیث اهل سنت رسوخ کرده بود، موضع‌گیری کند؛ و بدین ترتیب تدوین مکتبِ دینیِ خود را — که شامل فقه و تفسیر و اخلاق می‌شد — آغاز کرد.[۴۷] محمد باقر به مردم توصیه می‌کرد که حدیثِ درست را از منبع درست آن که امامان هستند، سراغ بگیرند. این تأکیدات، به‌عقیدهٔ رسول جعفریان، تأثیر خاصی در شکل‌گیری مذهب تشیع داشت. تأثیر آن در مذاهب غیرشیعی از این جهت بود که بسیاری از بزرگانِ دینی اهل سنت، نظرات دینی خود را به او عرضه می‌کردند تا از صحت و سقم آن آگاه شوند.[۴۸] . محمد باقر برای نظم بخشیدن به عقایدِ متغایری که دربارهٔ امامت وجود داشت، عقیدهٔ خود در این‌باره را بر پایهٔ قرآن و سُنَّت گذاشت؛ و علم و عِصمَت را به‌عنوان صفاتی معرفی کرد که «امام» را از بقیهٔ مردم متمایز می‌کند و بدین ترتیب خود را به‌عنوان «امام اُمَّت» معرفی کرد. در شرایطی که بیشتر مردم اعتقاد داشتند «امام» باید قیام کند، تعلیمات باقر نشان می‌داد که امامت لزوماً سیاسی نیست و بنابراین بر کسبِ قدرت سیاسی تکیه ندارد. این نظریه که تهدید مستقیمی علیه حکمرانان اموی محسوب نمی‌شد، فرصتی را در اختیار باقر گذاشت تا آزادانه به ادامهٔ فعالیت خود بپردازد.[۴۹] باقر ادعای امامتش را در مقابل هُشام بن عبدالملک، با خواندن آیهٔ اِکمال دین توجیه کرد. سپس با یادآوری روایات متعددی از پیامبر اسلام، انتقالِ دانشِ امامت از علی به سایر امامان را توضیح داد.[۵۰] دربارهٔ امامت محمد باقر، به حدیثی از پیامبر اشاره می‌کنند که در معرفیِ محمد باقر می‌گوید وی در تورات باقر نامیده شده‌است.[۵۱] بر این اساس، امامتِ زید بن علی، که نَصّی بر آن وارد نشده، رد شده‌است.[۵۲] هرچند این اعتقاد وجود دارد که شخصِ زید، امامتِ محمد باقر و فرزندش جعفر صادق را پذیرفته‌است.[۵۳] در کتاب‌های کلامی از علم فراوان باقر و نیز کرامات زیادی که به او نسبت داده شده، به‌عنوان دلیلی دیگر بر امامت او یاد شده‌است.[۵۴] محمد باقر همچنین در فقه، مَناسِکِ دینی و موضوعات آیینی، تفسیر قرآن، احادیث نبوی و موضوعات کلامی، خواه روحانی یا دنیوی، صاحبِ مهارت بود و به‌عنوان پیشوا و دانشمندی جامِعُ‌الْاَطراف شناخته می‌شد. او نخستین امام شیعی بود که تعالیم دینی را نظام‌مند کرد؛[۵۵] و بنیان‌گذارِ مکتبِ فقهیِ جداگانه‌ای شد که همان «مذهب اهل بیت» بود.[۵۶] . مهم‌ترین نقشی که ایتان کلبرگ برای محمد باقر قائل است، تدریسِ نظام‌مند و عمومیِ فقهِ شیعه بود. این نظر در ابعادی وسیع‌تر توسطِ شیعه‌پژوه دیگری به‌نامِ ارزینا لالانی در کتابِ نخستین اندیشه‌های شیعی: تعالیم امام محمد باقر علیه‌السلام به‌تفصیل بررسی و تبیین شده‌است. کلبرگ در این زمینه می‌نویسد احتمالاً محمد باقر اولین کسی بود که آنچه را که به آموزه‌های بنیادیِ شیعهٔ دوازده‌امامی تبدیل شد، تدوین کرد.[۵۷] .

فقه و حدیث حضرت امام باقرعلیه‌السلام

زمان امام باقر علیه‌السلام، یعنی دهه‌های آخر قرن اوّل و دهه‌های اوّل و دوم قرن دوم هجری، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگ‌های داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند (و فقط خوارج و برخی شورشیان، خراسان و مناطقی دیگر را در ناآرامی نگاه داشته بودند) از اطراف و اکناف سرزمین‌های اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می‌نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب)متوفّی ۹۴)، عروة بن زبیر)متوفّی ۹۴)، خارجة بن زید بن ثابت)متوفّی ۹۹)، ربیعة الرأی)متوفّی ۱۳۶)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّد بن شهاب زُهْری)متوفّی ۱۲۴) در این شهر جمع بودند. به خصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود. [۹۶] . در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر علیه‌السلام و نیز فرزند او امام صادق علیه‌السلام، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهیِ دیگر از این دو امام فیض برده‌اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی است، بسیار پر معنی است.

پایه‌گذاری فقه شیعه و فقه جعفری

از باقر به‌عنوان کسی یاد می‌شود که مبانی فقهی و اعتقادیِ شیعه را بنیان‌گذاری کرد. این مبانی بعداً به‌طور نظام‌مند به‌وسیلهٔ پسر و جانشینش، جعفر صادق شرح داده شد.[۱۲۵] بنابر روایتی از جعفر صادق، «پیش از ابوجعفر — محمد باقر — شیعه مناسکِ حج را نمی‌دانستند و نیز نمی‌دانستند چه چیزی برایشان حلال و چه چیزی برایشان حرام است. اما ابوجعفر اینها را برایشان گشود و مناسک حج و آنچه حلال بود و آنچه را حرام بود برایشان توضیح داد. بدین ترتیب مردم به آنان — یعنی شیعهاحتیاج پیدا کردند، و حال آنکه پیشتر آنان به مردم محتاج بودند[۱۲۶] به‌عقیدهٔ لالانی بعد از قرآن، احادیث محمد باقر و پسرش، ستون فقراتِ فقهِ شیعه را تشکیل می‌دهند.[۱۲۷] این مکتبِ فقهی فقط بر احادیثی که از اهل بیت روایت شده بود و امامان شیعه بر آن صحّه گذاشته بودند، تکیه داشت. مشخصهٔ دیگرِ مکتب فقهیِ باقر مخالفت آن با استدلالِ قیاسی (تمثیلی) و رأی و استنباطِ شخصی بود. به‌نوشتهٔ لالانی، البته این بدان معنا نبود که باقر با استفاده از عقل در تصمیمات فقهی مخالف بود، بلکه برعکس عقل را قوهٔ فائقه‌ای می‌دانست که مردم به‌وسیلهٔ آن خدا را پرستش می‌کنند و خیر را از شرّ تشخیص می‌دهند. آنچه باقر با آن مخالف بود، استدلال جدلی و رأی شخصی بود که صرفاً جنبهٔ جدلی و تفنّنی داشت و بر اساس منبع مستندی نبود.[۱۲۸] از میان چهارپایه‌ای که فقه اسلامیِ زمان بر آنها تکیه داشت — یعنی قرآن، سنتِ پیامبر، اجماع علمای امت و قیاس — باقر توجهی به دو اصلِ آخر نداشت چون از نظرش این امام است که در هنگام اختلاف به‌عنوان مفسری موثَّق واردِ معادله می‌شود، وگرنه او نیز قرآن و سنت را به‌خودی خود به‌عنوان منابعِ فقه کافی نمی‌دانست.[۱۲۹] . برخی احکامِ دینی نظیر شمولِ «حَیَّ عَلیٰ خَیْرِ الْعَمَل» به‌عنوان بخشی از اذان، ممنوعیتِ مَسْح بر پاپوش و مشروعیتِ مُتْعه را به باقر نسبت می‌دهند.[۱۳۰] .

پایه گذاری علم حدیث

از اقداماتِ اساسیِ محمد باقر، پی‌ریزیِ علمِ حدیث بود. در پیِ انحرافاتی که پس از درگذشت پیامبر به‌وجود آمد و جلوگیری از تدوین احادیث که توسط خلفا صورت گرفت، مسلمانان در احکام و اعتقادات با اختلافات و معضلاتی مواجه شدند.[۱۳۱] نَسائی از محدّثان بزرگ اهل سنت، ضمن اینکه باقر را از «فقهای بزرگِ تابِعین» می‌داند، معتقد است همهٔ حافظانِ حدیث در استناد و احتجاج به قول او اتفاق دارند. ابونعیم اصفهانی، ذهبی و ابن شهرآشوب از این افراد به‌عنوان راویان محمد باقر نام برده‌اند: اوزاعی، اَعْمَش، ابن جُرَیْج، عَطاء بن اَبی‌رَباح، حَجّاج بن اَرطاة، رَبیعَةُ الرَّأی، عَمْرو بن دینار، محمد بن شهاب زُهری، جابِر بن عبدالله انصاری، ابواسحاق سَبیعی، عبدُالرَّحمٰن بن کِیْسان اَعْرَج، ابوبکر لِیث بن سُلیَم کوفی و ابوحَنیفه نُعمان بن ثابِت. بر این اساس، سخن ابن سعد — که ضمن اقرار به مقامِ علمی باقر، مدعیِ عدم مقبولیتش نزد راویان شده — مورد انتقاد قرار گرفته‌است.[۱۳۲] .

راویان امام باقرعلیه‌السلام

ابونعیم، ذهبی و ابن شهر آشوب شماری از محدّثان و فقها را به عنوان راویان امام باقر علیه‌السلام نام برده‌اند، که از آن جمله‌اند: اوزاعی-متوفّی ۱۵۱، أعْمش-متوفّی ۱۴۴، ابن جُرَیْج-متوفّی حدود ۱۵۰، عطاء بن ابی رَباح-متوفی ۱۱۴ یا ۱۱۵، حجّاج بن أرطاة ، ربیعة الرأی،عَمرو بن دینار-متوفّی ۱۲۶، محمّد بن شهاب زُهْری، جابر بن عبداللّه انصاری -متوفّی ۷۸، ابواسحاق سبیعی-متوفّی ۱۲۷، عبدالرحمن بن کیسان الاعرج ، ابوبکر لیث بن سُلیَم کوفی -متوفّی ۱۳۸ یا ۱۴۳ و ابوحنیفه نُعمان بن ثابت-متوفّی ۱۵۰ . بنا بر این، عبارتِ ابن سعد [۱۰۶] . که ضمن اذعان به مقام علمی امام باقر علیه‌السلام (و کانَ ثِقَةٌ کثیرَ الْعِلْمِ)، گفته است: راویان آن حضرت کسانی نیستند که مقبولیّت داشته باشند (لَیْسَ یَرْوی عَنْهُ مَن یُحْتَجُّ بِهِ)، قابل تأمّل و شگفت انگیز است . در کتاب‌های رجالی شیعه نام‌های راویان امام باقر علیه‌السلام ثبت شده و از جمله شیخ طوسی [۱۰۷] . آن‌ها را بر اساس حروف تهجّی ذکر کرده که بالغ بر ۴۶۶ تن می‌شود. البتّه با تتبّع در اسانید روایات ، ممکن است بر شماری بیش از این دست یافت، هم‌چنان‌که احتمال دارد برخی از این نام‌ها به اصحاب امام جواد علیه‌السلام بر می‌گردد. برخی از راویان آن حضرت، مانند جابر بن یزید جُعفی، عبداللّه بن عطاء مکّی و ابان بن تَغْلِب از نظر محدّثان اهل سنّت نیز محترم بوده‌اند.

پایه گذاری علم کلام

محمد باقر در زمانی می‌زیست که جامعه شاهد رشدِ فرقه‌هایی مانند معتزله، مرجئه، خوارج و غالیان بود. ازاین‌رو بحث‌های کلامیِ زیادی مطرح بود.[۱۳۳] به‌نوشتهٔ لالانی مباحث کلامیِ مطرح در دورهٔ باقر و پرسش‌هایی که در این‌باره از او می‌شد، شامل بحثِ امامت و مقامِ مؤمن — که امام باید دارای این مقام باشد — بود. این موضوع، خود به بحث‌های بیشتر دربارهٔ اسلام و ایمان و لزوم یا عدم لزومِ «عمل» به‌عنوان یکی از ضروریاتِ ایمان کشیده شد. این پرسش به‌نوبهٔ خود بحث را به مسئولیت یا عدم مسئولیتِ انسان کشاند. ماهیتِ قرآن و مخلوق بودن یا نبودنش، و نیز صفاتِ خداوند و ارتباط آن با ذاتِ اَحَدیَّت از دیگر مسائل مورد بحثِ باقر بود. این مسائل به‌دنبالِ خود مباحث کلی‌ترِ صفات خدا و ارتباط آن با ذاتِ او را پیش آورد.[۱۳۴] از دیگر مباحث کلامی که طرح آن را به محمد باقر نسبت می‌دهند، می‌توان به بحث خالقِ خیر و شرّ، ویژگی‌های قدیم، تفسیرِ «قُلْ هُوَ الله اَحَد» و معانیِ صفاتِ الهی اشاره کرد. پاسخ به پرسشِ عَمرو بن عُبَیدِ معتزلی در رابطه با کیفیتِ غَضَبِ خداوند، پاسخ به پرسشِ جابر بن زیاد دربارهٔ توحید و نیز پاسخ به محمد بن مُسلِم دربارهٔ خلقتِ آدم از دیگر مباحثِ محمد باقر در حوزهٔ کلام است.[۱۳۵] مناظرهٔ باقر با نافِع بن اَزرَق از سرانِ خوارج دربارهٔ زمان‌مندیِ خداوند و مناظره با حسن بَصْری دربارهٔ نظریهٔ تفویض نیز از جمله مناظراتِ کلامی محمد باقر است.[۱۳۶] باکلی می‌نویسد که گفته می‌شود برخی عقایدی که وجهِ مشخصهٔ شیعهٔ دوازده‌امامی به‌حساب می‌آیند از قبیل نصّ، علمِ امامت، عصمت و تقیّه را باقر بنیان نهاده‌است.[۱۳۷] به‌نوشته لالانی، از موضوعات بنیادینی که محمد باقر به آن پرداخت و بعدها زمینه‌سازِ علم کلام شد، می‌توان به ایمان، تقیّه، قضا و قدر و توحید اشاره کرد.[۱۳۸]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هفتم امام باقرع

تاريخ : دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ | 16:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |