صالح بن موسی کاظم (ع)؛ امامزادهای با کرامات فراوان
پنجم ذیقعده و روز بزرگداشت حضرت صالح بن موسی الکاظم (ع) است.
حضرت صالح بن موسی الکاظم (ع) فرزند بلافصل امام هفتم شیعیان و برادر گرامی حضرت امام رضا (ع) و حضرت فاطمه معصومه (ع) است.
آن حضرت از جمله سادات عالی رتبه و از امامزادگان صحیح النسبی است که پس از توطئه مامون عباسی در فراخواندن امام رضا (ع) به مرو، با دستور امام رضا(ع) و با چند هدف از جمله دیدار با مردم و شیعیان و همچنین دیدار و زیارت امام رضا (ع) و با همراهی حدود 100 نفر از شیعیان و دوستداران امام رضا (ع)، از مدینه به سمت خراسان حرکت میکنند که در راه گذر از دشت بزرگ ساوجبلاغ -که در آن روزگار از مناطق ری و در راه عراق به مرو قرار داشته است-، دچار شبیخون دشمنان شده و شماری به شهادت میرسند و گروهی متواری میشوند.
از جمله افرادی که در این تعقیب و گریز به شهادت میرسند، حضرت صالح بن موسی الکاظم (ع) است که مردم و علاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت، پس از این واقعه جانسوز، پیکر مطهر ایشان را در همان منطقه و در کنار درختی کهنسال به خاک میسپارند که امروزه با نام بارگاه امامزاده صالح در منطقه تجریش تهران، زیارتگاه مومنین و مومنات و یکی از باشکوهترین و مشهورترین امامزادههای ایران اسلامی و از شلوغترین و پر مراجعهترین زیارتگاههای پایتخت است.
میگویند درگذشتههای دور و به دلیل عدم دسترسی به وسیله نقلیه و صعب العبور بودن تجریش در زمستان، زائران آن مکان مقدس، با خود نمک میآوردند و در مسیر میپاشیدند تا راه را برای خود و دیگر زائران باز کنند که از آن تاریخ به بعد، نمک هم جزو نذریات آن بقعه شد و زائرانی که استطاعت مالی نداشته و ندارند، نمک را نذر امامزاده صالح (ع) میکنند.
باید گفت بنای اولیه و اصلی بقعه و بارگاه این برادر بزرگوار حضرت معصومه(س)، در قرن پنجم هجری قمری ساخته شده است که البته چند بار توسط دشمنان و معاندان اهل بیت و حتی یکبار در زمان حمله مغول، ویران شد؛ اما دوباره با همت مریدان و شیعیان اهل بیت (ع) تجدید بنا شد و در زمان صفویه هم به وسعت این امامزاده افزوده شد.
همچنین در داخل حریم وسیع امامزاده، صندوقی چوبین وجود دارد که متعلق به دوران صفویه یا افشاریه است و بسیار جلب توجه میکند.
این بارگاه منور پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی هم، وسعت بیشتری یافت و گنبد بزرگتری هم برای آن ساخته شد و همچنین دو گلدسته هم از دهه 80 به بعد، به صحن آن اضافه شده است.
لازم به ذکر است که از شاخصههای این امامزاده واجب التعظیم، حضور فراوان دختران جوان به عنوان زائر در این مکان مقدس است که بارگاه برادر حضرت معصومه (س) را برای طلب حاجتشان بر میگزینند و با اهدای نان و پنیر و سبزی و یا خرما و یا نذر نمک، آن حضرت را واسطه خود و خدا قرار میدهند تا ان شاء الله به خواستههای خود دست یابند.
جمعی از خاندان حضرت ثامن الحجج (ع) شامل تعداد زیادی از خواهران و برادران آن حضرت و همچنین تعدادی از دوستداران و شیعیان اهل بیت (ع)، از مدینه به سمت مرو حرکت کردند که به گواهی تاریخ، در ابتدای مسیر با هم بودند و پس از ورود به ایران، در قالب کاروانهای مختلف و در مسیرهای متنوع، به سوی مرو حرکت کردند تا هم دیدار بیشتری با عموم مردم داشته باشند و هم احتمال دسترسی دشمنان به همه آنان کمتر شود. حضرت معصومه (س) به ساوه آمد و سپس راهی قم شد
حضرت صالح بن موسی (ع) هم مسیر ری و دشت ساوجبلاغ را در پیش گرفت
البته این احتمال هم داده شده است که دلیل جدایی افراد حاضر در کاروان برادران و خواهران امام رضا (ع)، حملههای متعدد دشمنان به آنها بوده است که عملا موجب متفرق شدن آنان شده است.
با سنگدلی حاکمان عباسی در ایران، بسیاری از خواهران و برادران امام رضا (ع) در ایران مورد تعقیب قرار گرفتند و در سفر به مرو، رحلت کردند یا به شهادت رسیدند که با همت برخی از دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، امامزادههای متعددی از خاندان حضرت موسی بن جعفر (ع) و از خواهران و برادران امام رضا (ع) در ایران بنا شد که حرم مطهر حضرت معصومه (س) در قم، حرم مطهر حضرت احمد بن موسی(ع) در شیراز و حرم مطهر حضرت صالح بن موسی (ع) در تهران از آن جمله است.
حضرت صالح بن موسی کاظم (ع)فرزند امام موسی کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع)و حضرت معصومه (س)بوده اند و در شمار سادات با منزلت و عالی رتبه به شمار میآمدند که گفته میشود در اواخر قرن دوم به سمت ایران حرکت کردند و هنگام رسیدن به شمیران، به شهادت رسیدند و در همان منطقه دفن شدند و ساکنان آن جا به خاطر این که ایشان منتسب به ائمه اطهار (ع) بودند برای ایشان بارگاه و مرقد بنا میکنند و در ایام سال، به آن جا پناه میبرند و به ایشان متوسل میشوند.
سید مرتضی علم الهدی رازی، یکی از فقهای شیعه نوشته است: «امام موسی بن جعفر (علیه السلام) دارای فرزندان زیادی بوده اند. یکی از آنان صالح ابن موسی الکاظم (علیه السلام) است که در اواخر قرن دوم از عراق به سمت ایران کوچ میکند. گویا شخصی به نام حسن بهبهانی در پل کرخ، که امروز به کرج مشهور است در تعقیب امامزاده بوده و، چون خدای تعالی درجه شهادت برای ایشان نوشته بود، در باغ جنت گلشن، زیر درخت چنار بزرگی نزدیک چشمه ساری ایشان را به شهادت میرسانند.»
درباره حادثه تلخ و شهادت امامزاده صالح (ع)، گزارشهای متفاوتی در روایات اسلامی آمده است. در یک گزارش آمده که امامزاده صالح به همراه ۱۰۰ تن از یاران امام رضا (ع) از مدینه بهسوی ایران حرکت کردند. در مسیر سفر، در منطقه ساوجبلاغ امام زاده صالح به طرز ناگهانی مورد حمله قرار گرفتند. در جریان این درگیری، حضرت صالح بن موسی الکاظم (ع) به درجه شهادت نائل شد و جسم ایشان به منطقه تجریش منتقل شده و در آنجا به خاک سپرده شد.
در یک گزارش دیگر ذکر شده که امامزاده دیگری با نسبت به امامزاده صالح (ع)در اردبیل وجود داشته و او در این شهر زندگی میکرده است. بعد از شهادت، سر این امامزاده به حکومت فرستاده شد و دوستداران اهلبیت این سر را به یک روستای نزدیک به ری، یعنی تجریش، برای دفن ارسال کردند؛ ازاینرو، برخی اعتقاد دارند که بدن امامزاده صالح در اردبیل و سر ایشان در تجریش دفن شده باشد.
روایت سوم اینگونه است که حضرت صالح بن موسی (ع) پس از شنیدن خبر ولیعهدی امام رضا (ع) در اواخر قرن دوم هجری قمری، از عراق بهسوی ایران حرکت کرد. او که به سمت شمیرانات حرکت میکرد، در باغ گلشن در تجریش، زیر چناری بزرگ، نزدیک به یک چشمهسار، به دست حسن بهبهانی شهید شد. اهالی متدین تجریش به احترام اهلبیت ایشان را در همان نقطه به خاک سپردند که در طول زمان، منبع برکت و خیراتی برای ساکنان این منطقه شد.
مسئولان و مدیران امامزاده صالح تجریش، پنجم ذیالقعده را بهعنوان روز بزرگداشت این امامزاده تعیین کردهاند و هر سال در این تاریخ مراسمی جشنی برگزار میکنند. در مجموع، نسبت به شهادت امامزاده صالح (ع)، گزارشهای متفاوتی وجود دارد که هرکدام از آنها نشاندهنده ارتباط این مقام با اهلبیت اسلام هستند.
در کتاب کنز الانساب دربارهٔ نسب امامزاده صالح آمدهاست: «امامزاده صالح فرزند امام موسی کاظم و متولد پنجم ماه ذیالقعده است؛[۹] که به شهرری آمده و در روستای تجریش ایشان را به قتل رساندهاند.» در زیارتنامه وی نیز بدین موضوع اشاره شدهاست. همچنین کتیبه قدیمی ای که در گذشته بر سردر ورودی رواق نصب بودهاست، این نکته را مورد تأکید قرار میدهد.
طبق اسناد موجود در کتب تاریخی علم انساب این امامزاده در اردبیل میزیستهاست که پس از کشتهشدن سر او از تن جدا و برای حاکم ری فرستاده میشود و شیعیان، سر این امامزاده را در روستایی نزدیک شهرری)تجریش امروزی) به خاک سپرده و همینک این امامزاده دارای دو زیارتگاه میباشد.[۱۰]
گفته شدهاست که فرزندان وی نیز به همراه او به ری آمدهاند و بدینجهت برخی بقعهها در تهران به او منسوب است.[۱۱]
کتاب مراقد المعارف[۲۶] و بحر الانساب، امامزاده صالح(ع) را فرزند امام موسی کاظم(ع) و برادر امام رضا(ع) دانسته است که پس از اعلام ولایتعهدی امام رضا(ع)، به همراه دیگر برادرانش از بغداد بهسمت خراسان حرکت کردند، تا آنکه وارد شمیران شد و در تجریش بهدست شخصی به شهادت رسید.[۲۷] پایگاه جامع امامزادگان نیز به استناد کتابهای ریاض الانساب، کنز الانساب، حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، ناسخ التواریخ، انوار المشعشعین، منتخب التواریخ، آثار تاریخی تهران و جغرافیای تاریخی شمیران، امامزاده صالح(ع) را فرزند بلافصل موسی بن جعفر(ع) به شمار میآورد.[۲۸]
عظیمیپور در مقاله امامزاده صالح در دانشنامه فرهنگ مردم ایران، این نظریه را نیز مطرح میکند که احتمال دارد امامزاده صالح(ع) نه فرزند امام موسی کاظم(ع)، بلکه یکی از نوادگان وی باشد و نام پدران در نسبنامه افتاده باشد.[۲۹] محمد شریفرازی نویسنده کتاب اختران فروزان ری و طهران ذکر میکند که برای این امامزاده شجرهنامهای نیافته، ولی او را به صورت اجمال، از اولاد پاکان دانسته است.[۳۰] .
در میدان عالیقاپوی اردبیل نیز فردی با نام امامزاده صالح دفن است که با نام صالح بن موسیالکاظم(ع)از او یاد میگردد. گفته میشود که او همان امامزاده صالح تجریش است که بدنش در اردبیل و سرش در تجریش دفن شده است.[۳۱]
مرقد امامزاده صالح در کنار میدان تجریش،[۲۱] واقع در ضلع جنوب شرقی،[۲۲] از امامزادههای منطقه شمیران و شمال تهران است. ورودی شمال، شمال غربی[۲۳] و شرقی امامزاده به بازار تجریش باز میشود و از آنجا به تکیه تجریش راه دارد و ورودی غربی رو به پایانه حملونقل شهری است.[۲۴] در شمال صحن نیز مسجدی به مساحت یکصد متر مربع وقف شده است.[۲۵]
تا کنون حدود 10 هزار و پانصد مقبره امامزادگان در ایران شناسایی شده است و البته از این تعداد 8 هزار مقبره فاقد شناسنامه و شجره نامه هستند و امید است نامگذاری این روز به نام تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه منشأ خیر و برکات برای ملت مسلمان ایران و شیعیان باشد و زمینه بهرهمندی هر چه بیشتر آحاد مختلف مردم از فیوضات معنوی و روحانی بقاع متبرکه امامزادگان فراهم شود.تاریخ دقیق روز بزرگداشت امامزاده صالح (ع) و تجلیل از امامزادگان
حضور امامزادگان در ایران سبب ترویج قرآن و عترت و اسلام شده است. در ایام دهه کرامت در ۳۱۷ امامزاده کل کشور ما همایش تجلیل و بزرگداشت امامزادگان را با حضور گسترده مردم و با سخنرانی خطبا و علما و ارائه مقالات پژوهشگران و مداحان داریم.
درباره اینکه چرا این همه امامزاده در ایران وجود دارد ؟ باید گفت : علتِ آن، خفقان و ظلمی بود که به آن ها روا می شد. همچنین دستور امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) به فرزندان و نوادگان شان دلیل دوم است و دلیل سوم به خاطر هجرتی بود که علی بن موسی الرضا (ع) به ایران داشتند. همچنین مردم ما از همان ابتدا نسبت به اهل بیت (ع) و خاندان آنها یک محبت خاصی داشتند. در کشورهای دیگری مثل عراق و عربستان نیز امامزاده وجود دارد، اما به خاطر حاکمیت ظالم عربستان اجازه نمی دهند که آنها برای مردم معرفی شود، وگرنه در تاریخ وجود امامزادگان کاملا مشخص و ذکر شده است. از این تعداد امامزاده ای که در ایران وجود دارد، همه آن ها جزو فرزندان امامان نیستند؛ بلکه برخی از آنها جزو نوادگان و چند نسل بعدتر آنها هستند. حتی برخی از فرزندان ائمه (ع) هیچ گنبد و بارگاهی در ایران ندارند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام زاده صالح ، امـــــــام زادگـــــان
ادامه مطلب را ببينيد
زیارت نامه امامزاده صالح
السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ، اَلطّاهِرُ الوَلِیُّ، وَالدّاعِی الحَفِیُّ؛ اَشهَدُ اَنَّکَ قُلتَ حَقّاً، حَقّاً، وَنَطَقتَ حَقّاً وَصِدقاً، وَدَعوتَ اِلی مَولایَ وَمَولاکَ، عَلانِیَةً وَسِرًّا، فازَ مُتَّبِعُکَ، وَنَجا مُصَدِّقُکَ، وَخابَ وَخَسِرَ مُکَذِّبُکَ، وَالمُتَخَلِّفُ عَنکَ، اَشهَد لی بِهذهِ الشَّهادَةِ، لِاَکونَ مَنَ الفائِزینَ بِمَعرِفَتِکَ وَطاعَتِکَ، وَتَصدیقِکَ وَاتِّباعَکَ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدی وَابنَ سَیِّدی. اَنتَ بابُ اللهِ المُؤتی مَنهُ، وَالمَأخوذُ عَنهُ، اَتَیتُکَ زائِراً، وَحاجاتی لَکَ مُستَودِعةً، وَها اَنَا ذا اَستَودِعُکَ دینی وَاَمانَتی، وَخَواتیمَ عَمَلی، وَجَوامِعَ اَمَلی اِلی مُنتَهی اَجَلی، وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه.
سلام بر تو ای آقای پاک و پاکیزه و سرور من و ای دعوت کننده (به حق) به مهربانی، گواهی دهم که تو حق گفتی و به حق و راستی سخن کردی و (مردم را) آشکارا و نهان بسوی مولای من و مولای خودت دعوت فرمودی رستگار شد پیرو تو و نجات یافت تصدیق کننده ات و نومید و زیانکار شد تکذیب کننده ات و آن کس که با تو مخالفت کرد گواه باش برای من این گواهی را تا من بوسیله معرفت و اطاعت تو و تصدیق و پیروی کردنت از زمره رستگاران باشم و سلام بر تو ای آقای من و ای فرزند آقای من توئی درگاه خدا که از آن درآیند و (معالم دین را) از آن بگیرند آمده ام به درگاهت برای زیارت و حاجتهای خود را به تو سپرده ام و من اکنون به تو می سپارم دینم و امانتم و سرانجام کارهایم و همه آرزوهایم را تا پایان عمرم و بر تو باد سلام و رحمت خدا و برکاتش.
از یکی از قدیمیهای شمیران که نه تنها خودش بلکه نسل در نسل او متعلق به این منطقه بوده و ارادت خاصی به ایشان داشته اند، نقل است: مشکلی مالی شدیدی پیدا کرده بودم و آه در بساط نداشتم و از طرفی هم، بدهکار بودم و باید بدهی ام را میپرداختم، چند بار از طلبکارم مهلت گرفتم و باز پول جور نشد. تا این که یک روز چهارشنبه به طلبکارم قول دادم شنبه صبح اول وقت پول را پرداخت کنم، تا روز جمعه هیچ خبری نشد، من بلند شدم لباس پوشیدم و به خانمم گفتم که میروم زیارت، وقتی از خانه بیرون میآمدم فقط ۴۷۰ تومان پول داشتم و با دل شکسته، ولی امیدوار به حرم حضرت صالح ابن موسی الکاظم علیه السلام آمدم. حدود اذان ظهر بود که رسیدم. نماز خواندم و بعد هم نماز حضرت موسی ابن جعفر (ع) را خواندم و با زبان خودمانی شروع کردم به راز و نیاز، و مشکلم را گفتم و به آقا عرض کردم که برای شنبه صبح اول وقت قول داده ام، شما به من کمک کن که مشکلم حل شود و بتوانم سر قولم بمانم. وقتی از حرم میآمدم بیرون بسیار سبک شده بودم و آرامش عجیبی داشتم و به خانه آمدم و ساعت ۱۲ شب، یکی از آشنایانی که من به هیچ عنوان مشکل مالی ام را با او در میان نگذاشته بودم، تلفن کرد و گفت: شما پول احتیاج داشتی چرا به من نگفتی؟ من یک مبلغی پول دارم اگر بیشتر لازم داری بگو. وقتی این خبر را به من داد خیلی منقلب شدم، گفتم: آقاجان ما از کرم شما خیلی شنیده ایم، خیلی دیده ایم، و حالا هم با تمام وجود حس کرده ایم. من به شما گفتم شنبه اول وقت و شما در اولین ساعات صبح شنبه پول را به من رساندید.
پیمان قدرتی هر سال برای ادای نذر مادرش به حرم امامزاده صالح(ع) میرود
ماجرای شفا گرفتن جوانی که قطع نخاع شده بود : پدرم مجبور شد برای پزشكان فیلیپینی ماجرا را توضیح دهد و بگوید برای شفای پسرمان به بزرگواری به نام امامزاده صالح(ع) متوسل شدهایم...
عقیق: معجزههای کوچک و بزرگ زيادی در مسیر زندگی هر یک از ما اتفاق میافتد اما بدون آنکه متوجه باشیم بهراحتی از کنار بسیاری از آنها میگذریم؛ اتفاقاتی که ممکن است سبب نزدیکی بیشتر ما با خدا بشوند. در این بین شفای بیماران لاعلاج که خارج از يافتههاي علم پزشکی است، معجزهای بیش نمیتواند باشد. یکی از این معجزات شفاي کودکی است که به لطف و کرم آقا صالح بن موسی الکاظم(ع) شفا گرفته. داستان بهبودی «پیمان قدرتی» پر از نکتههايی است که میتواند برای بسیاری از ما آموزنده و جالب باشد. او اکنون سالهاست که نوزدهم ماه مبارک رمضان به آستان مقدس امامزاده صالح(ع) میآید تا نذر مادرش را ادا کند.
همه چیز از یک تصادف مرگبار شروع شد؛ تصادفی که «پیمان قدرتی» را به کما برد. پیمان در آن زمان کودکی چندساله بود. به همین دليل حادثهای را که برایش اتفاق افتاده به یاد نمیآورد اما برادر بزرگتر پیمان (پژمان) که شاهد آن روزهای سخت بود تعریف میکند: «در آن زمان در محله خوش، خیابان طوس تهران زندگی میکردیم. مادرم من و پیمان را برای خرید به سوپر مارکت آن طرف خیابان طوس فرستاد. در همان هنگام ماشینی با سرعت زياد در خیابان باریک و یکطرفه طوس حرکت میکرد. من کمی جلوتر از پیمان در حرکت بودم که ناگهان صدای ترمز ماشین بلند شد. به عقب كه برگشتم، پیمان را ديدم كه بين آسمان و زمین بود و چند متر جلوتر پرتاب شد. این آخرین صحنهای بود که از آن حادثه بهیاد دارم. بعد از آن پدر و مادرم سراسیمه و آشفته پیمان را به بیمارستان لولاگر رساندند اما کادر پزشکی آنجا وضعیت او را حاد تشخیص داد و با آمبولانس او را به بیمارستان سینا فرستادند. پزشکان بیمارستان سینا نیز شرایط پيمان را بد تشخیص دادند و او را پذيرش نکردند. کمکم علائم حیاتی پیمان به حداقل میرسید، تا اینکه به کمک یکی از مسئولان بیمارستان سینا و نامهای که به رئیس بیمارستان پارس نوشت، پیمان را به اين بیمارستان واقع در بلوار کشاورز منتقل کردند. در آن زمان بيشتر پزشکان بیمارستان پارس خارجی و فیلیپینی بودند و بیماران اورژانسی را پذيرش میكردند. در نهایت درمان پیمان از همانجا شروع شد. کادر پزشکی قویاي از پزشکان فیلیپینی تشکیل شد. آنها سعی کردند او را از شرایط اضطراری و حادی که داشت نجات دهند و به زندگی برگردانند». پیمان قدرتی که کنار ضریح حرم امامزاده صالح(ع) نشسته، با چهرهای منقلب به حرفهای برادر بزرگترش پژمان گوش میدهد. گویا برای نخستین بار است که این ماجرا را میشنود. پژمان قدرتی که خود را در تصادف برادرش مقصر میداند صحبتهایش را اینگونه ادامه میدهد: «وضعیت حیاتی پیمان تا سه روز بسیار حاد بود و تمام علائم حیاتیاش بهحداقل ممکن رسیده بود. از ناحیه نخاع بهشدت آسیب دیده بود. مادرم برای بهبود پیمان هر نذر و نيازی که بلد بود انجام میداد. تا اینکه پس از سه یا چهار روز پزشکان موفق شدند با تجهیزات پزشکی و شوک الکترونیکی تنفس پیمان را تا حدودی برگردانند. اما تا مدتها ضربان قلب و سطح هوشیاریاش بسیار کم بود و سيستم عصبياش از کار افتاده بود. پیمان با مرگ دستوپنجه نرم میکرد. بعد از چند روز که دیگر از طریق سرم هم امکان تغذیه به پیمان نبود و دستگاه تنفسیاش مشکل پیدا کرده بود، پزشكان در پایین گلویش سوراخی ایجاد کردند تا تنفس و تغذیه از طریق این سوراخ انجام شود. این وضعیت تا یکماه ادامه داشت. بعد از آنکه پیمان از وضعيت حاد و اضطراری خارج شد، او را از بخش مراقبتهاي ویژه منتقل کردند. تا دو ماه یا بیشتر در حالت کما بود و هیچ تغییری در وضعیتش پیدا نشد. با گذشت سه ماه از این ماجرا، پزشکان قطع امید کردند و گفتند نگهداری او در این وضعیت امكانپذير نیست. میتوانید او را به بیمارستان دیگری منتقل کنید. پدرم که در آن زمان کارمند وزارت بهداشت بود توانست با صحبت با چند نفر، پیمان را در همان بیمارستان نگهدارد». به گفته مادر پیمان، زمانی که او در کما بود و همه پزشکان از او قطع امید کرده بودند به پیشنهاد یکی از اقوام که خادم امامزاده صالح(ع) بود راهی آستان مقدس امامزاده صالح میشوند و او در آنجا به آقا متوسل میشود. رازونیازهاي مادر پیمان با خدا در حرم امامزاده صالح جواب میدهد و بعد از آنکه مادر برای عیادت پیمان به بیمارستان میرود، میبینند كه پیمان بعد از چهار ماه چشمانش را برای اولین بار باز کرده. از آن روز «پیمان قدرتی» وضعیت عمومیاش رو به بهبود رفت اما اعضای بدنش همچنان درست کار نمیکردند. پژمان میگوید: «بعد از بهبود نسبی پیمان که پس از 10روز از کما خارج شده بود او را با تمام وسایلی که به بدنش وصل بود از بیمارستان مرخص کردند و به خانه آوردند. پيمان بهدليل آسيبديدگي نخاع کاملا فلج شده بود و تنها عضوی که حرکت میداد چشمانش بود. تا آن زمان هنوز از طریق همان سوراخ زیر گلو و لولهای که در مریاش ایجاد کرده بودند تغذيه میشد. یادم میآید زمانی که او را از بیمارستان مرخص میکردیم یکی از پزشکان به مادرم گفته بود کاری از دست ما برنمیآید. دعا کنید که خدا بچه دیگری به شما بدهد. وضعیت سختي بر فضای خانه ما حاکم بود. پدر و مادرم سختیهای زیادی را متحمل شدند تا اختلالی در وضعیت خانه ایجاد نشود. مادرم به پیشنهاد اقوام همچنان برای توسل و گرفتن شفای پیمان به امامزاده صالح میرفت. گویا مادرم نذر خاصی در حرم داشت. آنطور که خودش میگوید در حالی که بلند گریه میکرده به آقا گفته اگر پسرم را شفا دهی خودم او را میآورم و دور حرمت میچرخانم». پژمان قدرتی درحالی که سعی میکرد بغضش را پنهان کند، ادامه میدهد: «نزدیک یکسال از بیماری پیمان میگذشت. در وضعیت حرکتی او اثري از بهبودی پیدا نشده بود و مادرم با نالهها و راز و نیازهای شبانه، شفای پیمان را از خدا میخواست. یک شب درحالی که مادرم خواب بود، پدرم بالای سرم آمد و از خواب بیدارم کرد. در چهرهاش تعجب و شگفتی موج میزد. گویا هر کاری کرده نتوانسته بود مادرم را از خواب بیدار کند. پیمان از خواب بیدار شده و از پدرم آب خواسته بود. هیچگاه آن شب را فراموش نمیکنم. پیمان با لیوان آن هم از طریق دهان آب نوشید و سپس خوابید. بعد از این ماجرا مادرم از خواب بیدار شد و وقتی پدرم این قضیه را برایش تعریف کرد باور نمیکرد. او فکر میکرد پدرم قصد دلداریاش را دارد و حتی شهادت من را هم قبول نداشت. صبح آن روز پدر و مادرم پیمان را خارج از دوره چکآپ هفتگی به بیمارستان پارس بردند. پزشکان تغییراتی را در آزمایشات و عکسهای پیمان متوجه شدند. به همین دلیل با تعجب پرونده پزشکی او را بررسی کردند. حتی پزشك ارشد تیم پزشکی پیمان شخصا به دیدن او آمد و با دیدن عکسهايش گفت هیچ توضیحی برای این اتفاق ندارد. ضایعه نخاعی پيمان ترمیم يافته بود و علائم حیاتیاش نسبت به چند روز قبل متفاوت شده بود. حتی از مادرم پرسید شما چه کار کردهاید و چه چیز خاصی به فرزندتان دادهاید؟ بهعبارتي بهدنبال آن بودند که ببینند از منظر علمی و پزشکی چه اتفاقی افتاده. در نهایت پدرم مجبور شد برای پزشكان فیلیپینی ماجرا را توضیح دهد و بگوید برای شفای پسرمان به بزرگواری به نام امامزاده صالح(ع) متوسل شدهایم. آنها گفتند مگر اینکه چنین اتفاقی افتاده باشد چراکه از لحاظ پزشکی هیچ توضیحی وجود ندارد». «پژمان قدرتی» درحالی که از خدا و آقا تشكر میکند، میگوید: «بعد از بررسی وضعیت پیمان توسط پزشکان، آنها به پدر و مادرم گفتند باید فرض کنید نوزادی یک یا دو ماهه دارید و باید حرف زدن و راه رفتن را به او از نو یاد بدهید. علاوه بر این، او را هر هفته برای بازبینی وضعیتش به بیمارستان بیاورید. حتی پرستار به مادرم گفته بود خداوند همان بچه دیگری را که دکتر گفته بود به شما داده. بعد از آن پیمان به فیزیوتراپی میرفت. او آرامآرام نسبت به همه چیز عکسالعمل نشان میداد، مینشست و با دهان غذا میخورد. گویا واقعا پیمان تازه متولد شده بود چراکه نحوه صحبت کردن، اخلاق و حرکاتش عوض شده بود. پیمان قبل از این ماجرا بچه باانرژی و پرتحرکی بود. تا اینکه بههمراه خانواده در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان برای ادای دین و نذورات به حرم امامزاده صالح(ع) رفتیم. صحنه عجیبی رخ داد که همه را شگفتزده و متاثر کرد». برادر پيمان درحالی که اشکش را پاک میکند، ادامه میدهد: «پیمان که بغل پدر بود، وقتی به داخل حرم رسیدیم خود را به زمین میاندازد و چهار دست و پا دو دور، ضریح امامزاده صالح(ع) را طواف میکند. مردم داخل حرم همه منقلب شده بودند و غوغایی در حرم ایجاد شد. یادم میآید مادرم میگفت نذر کرده بودم اگر پسرم شفا یابد، با دست خودم او را به دور حرم امامزاده صالح بگردانم اما او با دست و پای خودش دین من را ادا کرد. از آن به بعد هر سال خانواده ما روز نوزدهم ماه مبارک رمضان در این آستان مقدس سفره نذری پهن كرده و شکرگزاری میکنند». پیمان که شفایافته امامزاده صالح(ع) است بعد از صحبتهای برادرش میگوید: «امامزاده صالح، امین، پزشک و بزرگ خانواده ماست ودر تمام زندگیمان ملجا و مأمن درد دلهای ما بوده. زندگی مذهبی خود را مدیون آقا هستم». پژمان قدرتی نیز میگوید: «اتفاقی که برای پیمان افتاد به ما یاد داد که ناراحتیها و اتفاقات تلخ همیشه در مسیر زندگی وجود دارند اما آنچه مهم است حکمتها و نتایجی است که در آن نهفته است. توسل و ارتباط مستحکم ما با ائمه اطهار(عليهمالسلام) و بهخصوص امامزاده صالح(ع) از حکمتهای این اتفاق بود». اکنون پیمان قدرتی یکی از معلمان نمونه دبستان پسرانه حمزه سیدالشهدا(ع) در منطقه 10 تهران است و شاگردان بسیاری زیر نظر او پرورش پیدا کردهاند. او حتی بهطور خصوصی به بچههای توانبخشی درس میدهد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام زاده صالح ، امـــــــام زادگـــــان
ادامه مطلب را ببينيد