من کیستم؟ گدایِ توام یا امام رضا

من کیستم؟ گدایِ توام یا امام رضا - شرمنده از عطایِ تو ام یا امام رضا

هرگز نمیروم ز درگهِ تو جایِ دیگری - تا هستم، آشنایِ تو ام یا امام رضا

من ریزه خوارِ خوانِ تو ام در تمامِ عمر - راضی به هرچه با رضایِ تو ام یا امام رضا

ای بضعه یِ رسولِ خدا در زمینِ خُور - در این دیار، جان فدایِ تو ام یا امام رضا

مهر تو شد ز روزِ ازل در سرشتِ من - سر زنده من به پایِ توام یا امام رضا

باب الرّضایِ تو باز است روز و شب - بِاین آستان گدایِ تو ام یا امام رضا

باب الجوادِ تو باز است بهرِ جود - من بهره منداز سخایِ توام یا امام رضا

دار الشفای تواست پذیرایِ هر مریض - من سالم از شفایِ توام یا امام رضا

دارم به لب ثنایِ تو هر صبح و ظهر و شام - من زنده با ثنایِ تو ام یا امام رضا

من، باقری، کُنمت دائماً سلام - من آن غلامِ با وفایِ تو ام یا امام رضا

سروده شده شهادت امام رضاعلیه السلام سال 1400


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ | 10:24 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد

شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد - بهرِ رضا امشب جواد اندر عزا شد

آقا جواد امشب غمِ بابا گرفته - گَردِ یتیمی چهره یِ او را گرفته

گوید پدر جانم رضا جانم رضا جان - دور از وطن در شهرِ غربت داده ای جان

جانِ پدر دور از وطن در شهرِ غربت - با زهرِ کین گشته نصیبِ تو شهادت

مامون تورا دور از وطن بنموده مسموم - کرده شهیدت آن پلید، ای شاهِ معصوم

با جبر و کین کرده جدایت از مدینه - ای ماهِ هشتم، ای امامِ بی قرینه

گشتی شهید اندر خراسان ای پدر جان - دور از عیال و خانمانت داده ای جان

در کودکی کردی یتیمم جانِ بابا - اندر دیارِ طوس تو بگرفته ماوا

باشد حریمِ تو بهشتی در خراسان - زوّار تو روزِ جزا نبود هراسان

زوّار قبرِ حضرتش نیکو سرشت است - ای باقری زوّارِ او جایش بهشت است

سروده شده شب شام غریبان امام رضاعلیه السلام سال 1401

شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد - بهرِ رضا امشب جواد اندر عزا شد

https://hedayat.blogfa.com/post/15047

اشعار امام رضاعلیه السلام سروده های باقری پور

https://hedayat.blogfa.com/post/2932

اشعار امام رضاعلیه السلام سروده های باقری پور

ای آنکه بود جهان زبهر توغمین

هم جن و هم انس درعزای تو حزین

ما در غم و حزن تو حزینیم زیرا

مهر تو به آب و گل ما گشته عجین

حدیث امام جواد (ع) درباره زیارت امام رضا علیه السلام


امام جواد علیه السلام: هرکس پدرم را با معرفت به حقش در طوس زیارت کند، نزد خدای تعالی بهشت را برایش ضمانت می کنم.
شیخ صدوق نقل کرده است:از ابو هاشم، داود بن قاسم جعفری روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: همانا میان دو کوه طوس، قطعه ای است که از بهشت گرفته شده است؛ هر کس به آن در آید، در روز قیامت از آتش ایمن خواهد بود. [۱] .
و نیز گفته است: از عبدالرحمان بن ابی نجران روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام پرسیدم: چه می فرمائید در پاداش کسی که پدر بزرگوارت را زیارت کند؟
حضرت فرمود: به خدا سوگند! بهشت است.[۲] .
همچنین آورده است:از احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی روایت شده که گفت: در کتاب (نوشته ی) امام رضا علیه السلام خواندم که: به شیعیانم ابلاغ کن که زیارت من، نزد خدای متعال با هزار حج برابر است.
راوی گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: هزار حج؟!
حضرت فرمود: آری؛ به خدا سوگند! و برابر با هزار هزار حج است، برای کسی که با معرفت آن حضرت را زیارت کند. [۳] .
و نیز نقل کرده است:عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام روایت کرده که فرمود: برای کسی که پدر بزرگوارم را با معرفت حقش در طوس زیارت نماید، بهشت را از جانب خدای متعال ضمانت می کنم. [۴] .
همچنین گفته است:از علی بن اسباط روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام پرسیدم: پاداش کسی که پدر بزرگوارت را در خراسان زیارت کند، چیست؟
حضرت فرمود: بهشت است؛ به خدا سوگند! بهشت است؛ به خدا سوگند! [۵] .
و نیز آورده است:از عبدالعظیم حسنی روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: هیچ کس پدرم را زیارت نمی کند که آزار و اذیتی از قبیل باران، سرما، یا گرما به او برسد، مگر اینکه خدای متعال بدنش را بر آتش جهنم، حرام می فرماید. [۶] .
کلینی گفته است:از محمد بن سلیمان روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به مردی پرسیدم که حج واجب خود را به جای آورده و با احرام عمره ی تمتع، داخل حرم شده و خدای متعال او را در انجام عمره و حجش یاری کرده است؛ سپس به مدینه رفته، پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم را زیارت نموده است؛ آنگاه با معرفت به حق شما و آگاهی از اینکه شما حجت خدا بر خلق او هستید و در ورودی به ساحت قدس ربوبی می باشید، خدمت شما رسیده و شما را زیارت کرده است؛ بعد از این، به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مشرف شده؛ سپس امام موسی کاظم علیه السلام را در بغداد زیارت نموده، آنگاه به شهر و دیار خود مراجعت کرده است.
پس چون موسم حج فرا رسیده، خدای متعال حج دوباره، روزی اش کرده است؛ اکنون بفرمائید فضیلت کدام یک بیشتر است؛ بعد از حج واجب، رفتن و حج دوباره (و مستحبی) به جای آوردن؛ یا به قصد زیارت پدر بزرگوارت علی بن موسی الرضا علیه السلام به خراسان رفتن؟حضرت فرمود: (نه؛ بلکه) رفتن به خراسان و زیارت امام رضا علیه السلام برتر است؛ ولی باید این کار در ماه رجب صورت گیرد و زیارت آن حضرت، امروز (در ایام حج) روا نیست؛ زیرا این کار برای ما و شما از طرف حکومت، زشت و زننده تلقی می شود. [۷] .
ابن قولویه آورده است:از حمدان دسوایی روایت شده که گفت: بر امام جواد علیه السلام داخل شدم و عرض کردم: پاداش کسی که پدر شما را در طوس زیارت کند، چیست؟
حضرت فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد.
حمدان گفت: مدتی بعد، ایوب بن نوح بن دراج را دیدم و به او گفتم: ای ابا الحسین! همانا من، از آقایم امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد.
ایوب گفت: آیا بیشتر از این، برایت بگویم؟
گفتم آری؛ او گفت؛ از وی (یعنی امام جواد علیه السلام) شنیدم که چنین فرمود و اضافه کرد که: چون روز قیامت فرا رسد، برای زائر قبر امام رضا علیه السلام، منبری مقابل منبر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نصب می شود، تا وقتی که حساب رسی مردم به پایان رسد [تا وقتی که خدای متعال، از حسابرسی خلایق فارغ گردد.] [۸] .
و نیز گفته است:علی بن ابراهیم به نقل از حمدان بن اسحاق گفت که: از امام جواد علیه السلام شنیدم، یا مردی از قول حضرت برایم نقل کرد که حضرت فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد.
راوی گفت: بعد از زیارت حضرت، به حج مشرف شدم و ایوب بن نوح را دیدم و او به من گفت: امام جواد علیه السلام فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد و برای وی، منبری در مقابل منبر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و علی علیه السلام قرار می دهد تا وقتی که خدای متعال، حسابرسی خلایق را به پایان برساند.
بعدها ایوب بن نوح را، در حال زیارت حضرت رضا علیه السلام دیدم که گفت: آمده ام، منبر را درخواست کنم. [۹] .
همچنین گفته است:از علی بن مهزیار، روایت شده که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: پاداش کسی که قبر امام رضا علیه السلام را زیارت کند، چیست؟
حضرت فرمود: پاداش او بهشت است؛ به خدا سوگند! [۱۰] .
و نیز آورده است:از داود بن صرمی روایت شده که گفت: در روایتی از امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: هر کس قبر پدرم را زیارت کند، پاداشش بهشت است. [۱۱] .
—————————————————————————————————————————————–
پی نوشت ها: الخرائج و الجرائح ۱: ۳۸۳، ح ۱۳٫
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان ۱۳۸۷٫
برگرفته از کتاب دانشنامه امام جواد علیه السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ | 15:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ما اهلِ مشهدیم و خادمِ تو یا امام رضا

ما اَهلِ مشهدیم و خادِمِ تو یا امام رضا - هستیم روز و شب مُلازمِ تو یا امام رضا

ماها کنارِ سفره یِ عامَت نشسته ایم - ماها دخیل، به پنجره فولاد بسته ایم

باشیم ما تَمامِ مشهدِیا در پَناهِ تو - همسایگانِ تو، وَ ریزه خورِ بارگاهِ تو

هَر صُبح و ظُهر و شب به شما میکنیم سَلام - هَر روز و شب سَلامِ ما به شما اَیُّها الاِمام

مائیم غلام و نوکرِ خاصَت زِ خاص و عام - ما را مَران زِ درگهِ خویش اَیُّها الاِمامِ

روزِ جزا زِ لُطف به ما یک ندا بِده - از راهِ لُطف هرچه پسندی به ما بِدِه

شاهِ رئوف و ضامن آهو توئی اِمام - کُن رافت و عنایتِ بَر ما زِ خاص و عام

همسایه ایم ما اگرچه بدیم ای اِمامِ ما - هستیم ما غُلام و هست غُلامی مَرامِ ما

داریم ای اِمام، چَشمِ شفاعت زِ سَروری - بَهرِ مُجاورین وَ جُمله یِ زُوّار و باقری

سروده شده پایان ماه صفر آغازشهریور ۱۴۰۴

وبلاگ اشعار باقری

https://asharebageri.blogfa.com

http://hedayat.blogfa.com

دَر بینِ حُجره، جان میسپارَم

دَر بینِ حُجره، جان میسپارَم - اَندَر خراسان، یاری ندارَم

بر خاکِ حجره در غریبی سَر نهادم

یارب رسان اکنون کنارِ مَن جوادم

این خاک غربت، شُد قتله گاهم - اَندرکجاهست آن قرصِ ماهم

آید جواد این لحظه هایِ آخرینم

تا لحظه ای آن رویِ ماهش را ببینم

مأمون مرا کُشت، با زهرِ انگور - او گشته زین کار، خوشحال و مسرور

در شهرِ غُربت در خراسان جان سپردم

تنهایِ تنها در میانِ حجره مُردم

مأمون مرا کُشت، از حِقد و کینه - اندر خراسان، دور از مدینه

معصومه جان اینک مَنَم تنهایِ تنها

دور از مدینه میروم از دارِ دنیا

هم باقری پور، هم سینه زنها - هم اهلِ مجلس، هم نوحه خوانها

امروز هَمه باشد عزادارت رضا جان

باشند هَمه یار وفادارت رضا جان

سروده شده شهادت امام رضا علیه السلام اول شهریور۱۴۰۴

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ | 15:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام 1

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام 2

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام 3

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام 4

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام 5

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام 6

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام

روزهای پایانی ماه صفر

معصوم دهم امام رضاع

اشعارشهادت امام رضا

ما اهلِ مشهدیم و خادمِ تو یا امام رضا

ما اهلِ مشهدیم و خادمِ تو یا امام رضا - هستیم روز و شب مُلازمِ تو یا امام رضا

ماها کنارِ سفره یِ عامَت نشسته ایم - ماها دخیل، به پنجره فولاد بسته ایم

باشیم ما تمامِ مشهدِیا در پناهِ تو - همسایگانِ تو، وَ ریزه خورِ بارگاهِ تو

هَر صبح و ظهر و شب به شما میکنیم سلام - هَر روز و شب سلامِ ما به شما اَیُّها الاِمام

مائیم غلام و نوکرِ خاصَت زِ عام و خاص - ما را مَران زِ درگهِ خود اَی اِمامِ ناس

از راهِ لُطف هرچه پسندی به ما بِدِه – روزِ جزا زِ لُطف به ما یک ندا بِده

شاهِ رئوف و ضامن آهو توئی اِمام - کُن رافت و عنایتِ بَر ما زِ خاص وعام

همسایه ایم ما اگرچه بدیم ای اِمامِ ما - هستیم ما غلام و هست غلامی مرامِ ما

داریم ای اِمام، چشمِ شفاعت زِ سَروری - از بهرِ ما وَ جمله یِ زُوّار و باقری

سروده شده پایان ماه صفر آغازشهریور ۱۴۰۴

دَر بینِ حُجره، جان میسپارَم

دَر بینِ حُجره، جان میسپارَم - اَندَر خراسان، یاری ندارَم

بر خاکِ حجره در غریبی سَر نهادم

یارب رسان اکنون کنارِ مَن جوادم

این خاک غربت، شُد قتله گاهم - اَندرکجاهست آن قرصِ ماهم

آید جواد این لحظه هایِ آخرینم

تا لحظه ای آن رویِ ماهش را ببینم

مأمون مرا کُشت، با زهرِ انگور - او گشته زین کار، خوشحال و مسرور

در شهرِ غُربت در خراسان جان سپردم

تنهایِ تنها در میانِ حجره مُردم

مأمون مرا کُشت، از حِقد و کینه - اندر خراسان، دور از مدینه

معصومه جان اینک مَنَم تنهایِ تنها

دور از مدینه میروم از دارِ دنیا

هم باقری پور، هم سینه زنها - هم اهلِ مجلس، هم نوحه خوانها

امروز هَمه باشد عزادارت رضا جان

باشند هَمه یار وفادارت رضا جان

سروده شده شهادت امام رضا علیه السلام اول شهریور۱۴۰۴


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت امام رضا علیه السلام

شهادت امام رضا (علیه السلام) بنا به قول مشهور در بین شیعه، در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ هجری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مأمون عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند. امام رضا(ع) در سال‌های واپسین عمرش به‌دستور مأمون، از مدینه به مَرْو در خراسان فراخوانده و ولیعهد مأمون شد. مورخان و عالمان شیعه ولایتعهدی امام رضا علیه السلام را مهم‌ترین رویداد سیاسی زندگی او می‌دانند و می‌گویند امام به‌اجبار مأمون، به این کار تن داده است. با وجود این، برخی از تاریخ ‌نگاران بر این باورند که ورود امام رضا(ع) به ایران تأثیر مهمی بر گسترش شیعه در آن داشته است؛ زیرا وی در ورود به ایران، در هر شهری، با مردم دیدار می‌کرد و به سؤالاتشان، برمبنای احادیث امامان پاسخ می‌گفت. همچنین با شرکت در جلسات مناظره با عالمان و ادیان و مذاهب مختلف و برتری علمی بر آنان، جایگاه علمی‌اش به‌عنوان امام شیعه برای مردم آشکار می‌شد. در شهرها و مناطق مختلف ایران، بناهایی چون مسجد و قدمگاه، به ‌نام امام رضا نام‌گذاری شده که محل استقرار او در مسیر حرکتش به مرو بوده و این را نشانهٔ تأثیر آمدن امام رضا(ع) به ایران بر گسترش شیعه در این کشور می‌دانند. حدیثی مشهور از امام رضا(ع) در سفر به ایران بیان شده که به نام سِلسِلةُالذَّهَب "زنجیرهٔ زرین" شناخته می‌شود؛ زیرا سلسلهٔ راویانش همه معصوم‌اند. او این حدیث قدسی را در نیشابور برای جمعی از عالمان آنجا بیان کرده است. در این حدیث، توحید قلعهٔ خدا معرفی شده که هرکه وارد آن شود در امان است. سپس آمده البته این شروطی دارد که من از جملهٔ آن‌ها هستم. براساس دیدگاه بیشتر عالمان شیعه، امام رضا(ع) در ۵۵ سالگی در طوس، به‌ وسیلهٔ مأمون مسموم شد و به شهادت رسید و در بقعهٔ هارونیه در روستای سَناباد دفن شد. او تنها امام از میان امامان شیعه است که در ایران دفن شده است. حرم امام رضا در مشهد از مهم‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان است. حرم فاطمهٔ معصومه، خواهر او نیز در ایران واقع شده که مشهورترین آرامگاه این کشور، پس از حرم رضوی شمرده می‌شود. ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) در کتاب‌های حدیثی‌‌ای چون کافی و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا گزارش شده است.[۶۲] طبق این گزارش، پس از ولایتعهدی امام رضا، مأمون از او خواست نماز عید فطر را اقامه کند؛ اما او شرطش از پذیرش ولایتعهدی، مبنی بر دخالت‌نکردن در امور خلافت را به مأمون یاد آورد و آن را نپذیرفت؛ اما پس از اصرار مأمون، امام به او گفت پس من مانند رسول خدا و امام علی علیه السلام به نماز خواهم رفت و مأمون پذیرفت.[۶۳] . صبح روز عید، امام رضا ع غسل کرد، عمامه سفید بر سر بست و همراه با یارانش، با پای برهنه بیرون آمد و شروع به تکبیرگفتن کرد. سپس راه افتاد و مردم با او همراه شدند. هر ده قدم که برمی‌داشت می‌ایستاد و سه بار تکبیر می‌گفت. تمام شهر تحت تأثیر این رفتار امام، به گریه و ضجه افتاده بود. خبر به گوش مأمون رسید. فضل بن سهل، وزیر مأمون، به او گفت اگر رضا با این حالت به محل نماز برسد، مردم شهر با او همراه می‌شوند و برضد تو می‌شورند. مصلحت آن است که از او بخواهی تا برگردد. بدین ترتیب، مأمون کسی را نزد امام فرستاد و از او خواست برگردد. امام هم کفش‌هایش را پوشید و به خانه برگشت.[۶۴] . رسول جعفریان، تاریخ ‌پژوه، این داستان را یکی از دلایل تیرگی رابطهٔ مأمون با امام رضا(ع) دانسته است.[۶۵] .

پس از پیروزی مأمون عباسی در جنگ با امین در سال ۱۹۸ ه‍. ق، مأمون با گسترش قیام‌های شیعی مواجه شد. او به ‌دنبال راهی برای پیروزی بر این شورش‌ها، تصمیم گرفت علی بن موسی الرضا را در حکومت دخیل کند و به‌همین منظور مقام ولایتعهدی خویش را به عهدهٔ او گذاشت. هرچند علی بن موسی، نسبت به پذیرش منصب ولایتعهدی استنکاف نمود، اما مأمون او را در سال ۲۰۰ ه‍.ق به مرو، پایتخت خود، احضار کرد. این رویداد که مهم‌ترین فصل تاریخی حیات علی بن موسی الرضا است، در سال ۲۰۱ ه‍.ق صورت پذیرفت. در طول مسیر، اتفاقات فراوانی از کاروان علی بن موسی گزارش شده ‌است که پررنگ‌ ترین آنها، استماع و استنساخ حدیث سلسله‌الذهب توسط اهالی نیشابور است. علی بن موسی در طول مسیر حرکتش به مرو، به ایراد سخنرانی، گفتگو با شیعیان خویش، اعتراض به احضارش به مرو و… پرداخت. پس از این انتصاب، خاندان عباسیان حاضر در بغداد که غالباً از جناح مخالف مأمون محسوب می‌شدند، اقدامات مأمون را نگران‌کننده دانستند ، و سرانجام مأمون را از خلافت عزل کردند و ابراهیم بن مهدی را به خلافت برگزیدند. مأمون برای دفاع از خود، به‌همراه علی بن موسی عزم بغداد کرد. با رسیدن کاروان مأمون به سرخس، وزیرش فضل بن سهل توسط تعدادی از سران سپاه ترور شد و دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و از دنیا رفت. برخی منابع، با توجه به مرگ وزیر و ولیعهد مأمون در فاصله زمانی کوتاه، این را نشانه توطئه مأمون دانسته‌ اند. به‌ نظر منابع شیعه امامیه و برخی منابع اهل سنت، مرگ علی بن موسی مسمومیت بر اثر زهر بوده ‌است؛ هر چند در منابع اهل سنت دربارهٔ شخص قاتل، اختلافاتی وجود دارد، اما منابع شیعی مأمون را مسئول این ترور دانسته‌ اند. در نهایت وی در یکی از روستاهای توس به‌ نام سناباد به خاک سپرده شد. در مدفن وی، بعدها حرمی احداث شد و شهری پیرامون پدید آمد که مشهد محل شهادت نامیده شد.

مرگ در اثر خوردن انگور

ابن اثیر، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، یافعى و ابن خلکان درباره نحوه درگذشت امام رضا علیه السلام نوشته‌اند: امام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.[۶] . سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر، آن را مردود دانسته و می گوید: راستى که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره یک آدم معمولى بپذیرد، تا چه رسد به امامى که همه به دانش، حکمت، زهد و پارسائی اش اعتراف داشتند.[۷] . عده اى در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولى هیچ گونه ذکرى از علت آن ننموده اند و فقط به اینکه برخی علت مرگ آن حضرت را مسمومیت دانسته اند اشاره کرده اند. آن هم بدون اشاره به قاتل یا قاتلین آن حضرت. به عنوان نمونه یعقوبى نوشته است: "گفته مى شود که او مسموم شد و درگذشت".[۸] .

مسموم شدن به دست عباسیان

عده اى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولى معتقدند که این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیرعلى داراى همین عقیده بود[۹] که احمد امین نیز بدان اشاره کرده و گفته است: "اگر براستى او را مسموم کرده باشند، حتما این سم را کسى غیر از مامون به او خورانیده، یعنى یکى از مدعیان حکومت براى خاندان عباسى".

مسموم شدن به دست مامون

کسانى که بر این عقیده‌ اند گروه بزرگى را تشکیل مى‌دهند که ابن جوزى نیز بدان ها اشاره کرده است و شیعیان بطور کلى این نظر را تایید کرده‌اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - یعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همدیگر انگورى را تناول کردند سپس امام علیه السلام بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد، شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف زیر را در مورد نحوه شهادت آن حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند: روایت اول: روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد. سپس شیخ مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت: مامون به من دستور داد ناخنهای خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان کردم. سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: امید بهبودی دارم. مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده اند؟ حضرت فرمود: نه. مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکردهاند. سپس گفت: هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره ای جز خوردن آن نیست. برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم و مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت. مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت کرده که گفت: پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به ذکر خدا گویا بود. روایت دوم: شیخ مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل می نماید که گفت: حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانه‌های آن سوزنهای زهرآلود زدند، سپس آن سوزنها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید.[۱۲] . از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعى امام علیه السلام بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرجح دانسته اند. مانند این افراد: ابن حجر در صواعق، ص ۱۲۲. ابن صباغ مالکى در فصول المهمة، ص ۲۵۰. مسعودى در اثبات الوصیة، ص ۲۰۸، التنبیه والاشراف، ص ۲۰۳، مروج الذهب، ۳، ص ۴۱۷. قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه، ۱، ص ۲۱۱. قندوزى حنفى در ینابیع المودة، ص ۲۶۳ و ۳۸۵. جرجى زیدان در تاریخ تمدن اسلامى، بخش ۴، ص ۴۴۰. ابوبکر خوارزمى در رساله خود. ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین. سمعانى در انساب، ۶، ص ۱۳۹. در سنن ابن ماجه به نقل تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، ص ۲۷۸.

پیشگویى شهادت امام رضا

رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امام علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَه فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَه ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر ...».[۱۳] به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد... و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که میفرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَه کَمَن زارَ رَسُول الله [۱۴]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است. همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می نویسد و در زمره ما محشور می گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می شود.[۱۵] .

نحوهٔ شهادت

گزارش‌های متفاوتی در خصوص نحوهٔ شهادت امام رضا در دست است. سید جعفر مرتضی عاملی درگذشت: ۱۴۴۱ق تاریخ‌ پژوه، نوشته است عالمان شیعه، به‌جز اندکی، اتفاق‌نظر دارند که امام رضا به‌ دستور مأمون به شهادت رسیده است. همچنین بسیاری از عالمان و مورخان اهل‌سنت هم معتقدند یا بیشتر احتمال می‌دهند که او به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است.[۷۳] . برپایهٔ کتاب تاریخ یعقوبی تألیف: قرن۳ق ، مأمون از مرو به قصد رفتن به بغداد خارج شد و امام رضا را که ولیعهدش بود با خود همراه کرد.[۷۴] وقتی به طوس رسیدند، امام رضا بیمار شد و پس از سه روز، در قریه ‌ای به نام نوقان درگذشت. همو می‌نویسد گفته شده علی بن هشام سردار مأمون، با انار امام را مسموم کرد.[۷۵] طبری، تاریخ‌ نگار اهل‌سنت هم در تاریخش تألیف: ۳۰۳ق صرفاً گزارش کرده که امام در حال خوردن انگور بود که ناگهان جان باخت.[۷۶] . شیخ مفید متکلم و فقیه شیعه، در تصحیح‌الاعتقاد، با تردید، از کشته ‌شدن امام رضا سخن گفته است؛ اما احتمال کشته ‌شدن او را قوی دانسته است؛[۷۷] اما در کتاب دیگرش، الارشاد، روایتی نقل کرده که طبق آن، امام رضا، به ‌دستور مأمون با آب انار مسموم شده است.[۷۸] شیخ صدوق هم روایاتی نقل کرده که برپایهٔ آن‌ها مأمون امام رضا را به‌ وسیلهٔ انگور[۷۹] یا انار[۸۰] یا با هردو[۸۱] مسموم کرده است. برای اثبات شهادت او به روایت ما منّا إلا مقتولٌ شهیدٌ که بر شهادت همه ائمه دلالت دارد[۸۲] نیز استناد می‌شود.[۸۳]

غسل و تدفین پیکر مطهر امام

صاحب بحار الانوار به نقل از امالى شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌ اى که هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى خراسان را جمع کنند نمی‌توانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن. ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در محراب بانتظار نشست، در این موقع غلام مأمون وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه ‌هاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى. مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌ اى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى! وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از مدینه در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستى؟ "فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا محمد بن علی" پس به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. امام جواد پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید... در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب، تا پدرم را غسل دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن کفن و حنوط پدرم هست بیاور. وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان، پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند... مأمون و غلامان با گریه داخل شدند. گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند می گفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد برایش قبر بکنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد، یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است؟ جواب داد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد، دستور داد در طرف قبله قبر بکنند... .[۱۶] . پس از شهادت امام رضا علیه السّلام، مأمون، او را در بقعه هارونیه در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه حرم حضرت رضا علیه السّلام، در شهر مشهد مقدس واقع است.

مراسم دفن امام رضاعلیه السلام

پس از درگذشت علی بن موسی الرّضا، پیکرش را در سمت بالاسرِ قبرِ هارون دفن کردند. به ‌گزارش شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا در سفر بازگشتش از مرو، هنگام ورود به سناباد و بر سر قبر هارون، به هَرثَمَة بن اَعیَن خبر دفن شدنش در بالاسرِ هارون را داد. سپس از نیت مأمون برای دفن پیکرش در کنار هارون پرده برداشت و به هرثمه اطمینان داد که پایینِ پا و پشت سرِ هارون به‌خاطر سختی، زمین شکافته نمی‌شود و مأمون مجبور است که او را در بالاسرِ هارون دفن کند. بنابر روایت دیگری از شیخ صدوق، در عیون اخبار الرّضا، به ‌نقل از هرثمه، بعد از آنکه وی مسموم شد، فرزندش، محمد بن علی، که پیش از آن در مدینه بود به ‌صورتِ معجزه‌ گونه ‌ای به خراسان آمد و پدرش را پیش از تغسیل و تکفین مأمون، غسل و کفن نمود.[۱۷۴] مأمون به ‌مدت یک روز، درگذشت علی بن موسی الرّضا را از مردم مخفی کرد و در روز بعد، پس از اطلاع مردم از درگذشت علی بن موسی الرّضا و اجتماع و اعتراضشان، از محمد بن جعفر خواست تا مردم را پراکنده کند. سپس دستور داد تا شبانه او را دفن نمایند.[۱۷۵] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حرم امام رضا علیه السلام

حرم امام رضا پیش از دفن علی بن موسی الرّضا در سناباد، «قُبّهٔ هارونی» بوده ‌است.[۱۷۶] پس از دفن علی بن موسی، آبادانی آنجا شتاب گرفت و سامانیان اقدام به ساخت بناهایی در آنجا کردند.[۱۷۷] در دورهٔ غَزنَویان، ساختمان و قُبّهٔ جدیدی بر آن مقبره ساخته شد[۱۷۸] و این ساخت و سازها تا دورهٔ صَفَویان ادامه داشت و در حکومت صفویان به اوج خود رسید. توسعهٔ آرامگاه در عصر افشاریان با طلاکاری ایوان صحن ادامه داشت. در دورهٔ قاجاریان، ضریح جدیدی برای بقعه ساخته شد. در دوران سلطنت پهلوی، بیشتر تلاش‌ها معطوف به بازسازی، ترمیم و تغییر کاربری‌های بخش‌های مختلف حرم شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طرح‌های مختلفی در توسعهٔ حرم اجرا شد و بیشترین حجم توسعه مربوط به این دوران بوده ‌است.[۱۷۹]

پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در باغ یا دارالامارهٔ حُمَید بن قَحطَبهٔ طائی از فرماندهان عباسی، نزدیک روستای سناباد دفن کرد. پیش از آن، هارون‌ خلیفهٔ عباسی، پدر مأمون در آنجا دفن شده بود و ازاین‌رو به بقعهٔ هارونیه شهرت داشت.[۸۴] امام رضا تنهاامامی است که در ایران دفن شده است.[۸۵] . نوشته ‌اند در طول قرن‌ها، مزار امام رضا موردعلاقهٔ همه مسلمانان مناطق خراسان بوده و افزون بر شیعیان، اهل‌سنت نیز به زیارت او می‌رفتند.[۸۶] . آرامگاه امام رضا به ‌تدریج به یکی از زیارتگاه‌های جهان اسلام و به ‌ویژه شیعه تبدیل شد. زیارت امام رضا یکی از باورهای مهم در زندگی مردم است. محل دفن امام رضا به مَشهدُالرّضا شهرت یافت و امروزه شهر مشهد نامیده می‌شود. می‌گویند به‌ علت استقبال فراوان به زیارت امام رضا، شهر مشهد دومین شهر زیارتی جهان شناخته می‌شود.[۸۷]

امام رضا(ع) تنها امام از امامان شیعه است که در ایران دفن شده است.[۶۶] رسول جعفریان آمدن امام رضا به ایران را یکی از عوامل گسترش شیعه در این کشور می‌داند. او از شیخ صدوق نقل می‌کند که امام رضا در مسیر حرکتش از مدینه به مرو، در هر شهری از ایران که اقامت می‌گزید، مردم سراغش می‌آمدند و سؤالاتشان را از او می‌پرسیدند و امام رضا(ع) پاسخ آن‌ها را براساس احادیثی می‌داد که راویانِ سندشان امامان پیش از او تا امام علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه وآله بودند و همین ارجاع به امامان، از عوامل توسعهٔ تفکر شیعی بود.[۶۷] . به‌ گفته وی، وجود امام در خراسان باعث آشنایی بیشتر مردم با شخصیت او به‌عنوان امام شیعیان شد و همین، علاقمندان شیعه را روزبه ‌روز بیشتر کرد. او، جایگاه علمی امام و علوی‌ بودن او را مهم‌ترین عامل در توسعهٔ مذهب شیعه در ایران می‌شمارد.[۶۸] . همچنین شرکت امام در مناظراتی که مأمون میان امام و مخالفانش در زمینه‌های امامت و نبوت برپا می‌کرد و برتری امام در آن‌ها شخصیت علمی امام را به مردم نشان می‌داد. یکی از شواهد در این زمینه حدیثی است که شیخ صدوق نقل کرده و طبق آن، به مأمون خبر دادند امام رضا جلسات کلامی برگزار می‌کند و مردم جذب او شده‌اند و مأمون دستور داد مردم را از جلسه امام بیرون کنند.[۶۹] . در شهرها و مناطق مختلف ایران، بناهایی همچون مسجد و حمام و قدمگاه، به ‌نام امام رضا نام‌ گذاری شده که محل استقرار او در مسیر حرکتش به مرو بوده و جعفریان این را از شواهد تأثیر آمدن امام رضا(ع) به ایران در گسترش شیعه در این کشور می‌داند.[۷۰] از جملهٔ این بناها مسجد امام رضا در شهر اهواز، قدمگاه‌های منسوب به او در شهرهای مختلف همچون شوشتر، دزفول، یزد، دامغان و نیشابور و نیز حمام رضا در نیشابور است.[۷۱] او می‌نویسد هرچند ارتباط برخی از این مکان‌ها با امام رضا ممکن است درست نباشد، علاقهٔ شیعی مردم ایران را نشان می‌دهد.[۷۲] .

باغی که مدفن ثامن‌الحجج (ع) شد

حضرت امام رضا عليه السلام در سفر خراسان از راه سناباد بمرو وارد شدند، سناباد باغ ييلاقي بوده که بزرگترين و آبادترين [بوستان بسيار بزرگي بود که مخصوص پذيرايي از رجال و بزرگان آن زمان بود.[ و مجهّزترين باغ مسکوني آن جا همان باغ بود. که قصر اسکندري يا مقبره ي پدر مأمون عبّاسي درآن قرار داشت. حميد بن قحطبه استاندار طوس ساکن اين باغ ييلاقي بود در اين باغ از مسافران رسمي و مهّم پذيرايي مي نمودند و به همين جهت از امام رضا عليه السلام هم دراين باغ بزرگ پذيرايي شد. امام لباس خود را براي شستشو به خادمي دادند. حِرز يا قرآني به خطّ مبارک خودشان در جـيب ايشان بود خـادم آن را نزد حميد بن قحطبه آورد، حميد خواستار آن قرآن شد و سخت شيفته ي آن گـرديد، درخواست خريد آن را از آن حضرت نمود. امام عليه السلام فرمودند: به قيمت همين باغ، حميد قبول کرد و باغ را داد و قرآن راگرفت، همان شب حضرت پس از معامله دستور دادند درختان باغ قطع شود و تصّرف مالکانه نمودند صبح حميد پشيمان شد امام رضا عليه السلام فرمودند: اگر باغ به صورت اوّل است باغ ازآن تو، وقتي که حميد به باغ رفت با درختان قطع شده مواجه شد به دين جهت "باغ قطعگاه " ناميده شد. امام فرمودند: من اين باغ را به تو بر مي گردانم به يک شرط وآن اين که از زّوار من پذيرايي کني، و حِرْز يا آن قرآن را به حميد بن قحطبه بخشيدند و باغ را نيز در اختيارش گذاشتند حميد شرط امام را قبول نمود. پس از آن امام عليه السلام از سناباد به طرف مرو حرکت کردند. (منبع: کتاب دانستنیهای حضرت رضا(ع) . حضرت به توس و سناباد به خانه قحطبه طائی - داخل قبه ای که هارون در آن دفن شده بود - وارد شد و با دست مبارک یک قسمت از زمین را خط کشید و فرمود این مکان دفن من است.

مزار (بقعه) علی بن موسی‌الرضا

مزار (بقعه) علی بن موسی‌الرضا در بالای سر مزار هارون در زیر گنبد بخش مرکزی و اصلی مجموعه آستان قدس درواقع شده است. ابن بطوطه در سفرنامهٔ خود (روضات‌الجنات) صندوقی‌هایی که بر روی مزار هارون و علی بن موسی الرضا بوده است را شرح داده است و تا اوایل سده ۸ هجری قمری صورت قبر (سنگ قبر) هارون موجود بوده و پس از تسخیر شهر طوس و سناباد توسط سربداران صورت قبر هارون به کلی محو شده است. در سال ۱۹۳ هجری قمری هارون درگذشت و وی را دقیقاً در زیر قبه در مرکز بنا دفن کردند و پس از ۱۰ سال علی بن موسی‌الرضا را در بخش غربی در بالای سر هارون دفن کردند که مزار وی به صفهٔ غربی نزدیک بود. پس از نصب جعبه و ضریح تنگنایی به عرض ۸۵ سانتی‌متر در بخش غربی بنا به وجود آمد و حرکت زائرین را محدود ساخت. در سال ۱۳۴۴ دیوارهٔ غربی بنا که وزن گنبد بر روی آن قرار داشت و ضخامت حدودی ۳ متر داشت را با نهایت مهارت تراشیدند و ۲ متر از آن را عرصهٔ درونی حرم افزودند که در نهایت تنگنای ذکر که در بالای سر مزار قرار داشت به ۳٫۵ متر رسید و افزون بر آن یک دهانهٔ بزرگ به عرض ۴ متر در دو طرف آن دو گذرگاه کوچک هر یک به عرض ۱٫۷ متر بین بنای حرم و مسجد بالاسر احداث گردید.[۱]

توس و سناباد

توس کلمه ای است که با از بین رفتن شهر مزبور به دست لشکریان مغول وجود خارجی خود را از دست داده است هر جا فعلاً ذکری از این کلمه میشود به اعتبار سابق شهرستانی است که فعلاً مشهد نامیده میشود و قبل از تاخت و تاز مغول شهرستان توس خوانده میشد و نوغان یکی از توابع آن به شمار می رفت. شهر قدیم توس در قرن چهارم میلادی خراب گردیده است؛ از دیوار باروی آن قسمتهایی باقی مانده است که فعلاً اثر مهم آن آرامگاه فردوسی یعنی شهر قدیمی توس است که تا مشهد پنج فرسخ (۳۰ کیلومتر) فاصله دارد. بنابراین معلوم میشود که عظمت شهر مشهد بعد از مغول آغاز میشود و از آن تاریخ به بعد به صورت شهر درآمده و تا امروز به طور روزافزون توسعه یافته است. از آنجا به توس و سناباد به خانه قحطبه طائی - داخل قبه ای که هارون در آن دفن شده بود - وارد شد و با دست مبارک یک قسمت از زمین را خط کشید و فرمود این مکان دفن من است. سَيَجْعَل الله هذا المكان مختلف شیعتی و اهل محبتی، والله ما يزورنی منهم زائر و لا يسلّم عَلَى منهم مسلّم، إلا وجب له غفران الله و رحمته بشفاعتنا اهل البيت. خداوند بزودی این مکان را محل رفت و آمد شیعیان و دوستان من خواهد گردانید به خدا سوگند هر که مرا زیارت کند و به من سلام دهد، مشمول مغفرت و رحمت پروردگار خواهد شد به واسطه شفاعت ما اهل بيت. پس از آن چند رکعت نمار خواند و دعاهایی نمود و سجده ای طولانی کرد پانصد مرتبه در آن سجده ذکر گفت سپس ا از آنجا خارج شد. )بحار الانوار، ص ۱۲۵) . اعتماد السطنه درباره برج و باروی شهر با عظمت توس فصلی مفصل نگاشته است. دیوار اطراف خندق شهر - که با روی شهر نامیده می شده – ۱۰۶ برج داشته است و دروازه در مدخل شهر همین بارو است که خیام در رباعی خود آورده : مرغی دیدم نشسته بر باره توس - در پیش نهاده كله كيكاووس ... با کله همی گفت که افسوس افسوس - کو بانگ جرسها و چه شد ناله کوس؟ . توس قدیم را توس بن نوذر بنا کرده و آن دو شهر نزدیک به هم به نام طابران و نوغان بوده که هزار دهکده داشته است. خانه حمید بن قحطبه در توس یک میل مربع است و قبر علی بن موسی الرضاء الليل وقبر هارون الرشید در باغی از باغهای حمید بن قحطبه است (اقتباس از ص ۱۸۶، ج ۱، مطلع الشمس) . فاصله بین سناباد و نوغان بسیار کم بود؛ به طوری که در کشف الغمه نقل می کند، زنی که با مداد از سناباد برای خدمتکاری زوار به حرم مطهر حضرت رضا می آمد شامگاه که درب حرم بسته میشد به سناباد بر می گشت)بحار الانوار، ج ۴۸) . على بن موسى الرضا در سفر به خراسان از راه سناباد به مرو وارد شد. سناباد باغی ییلاقی بود که بزرگترین و آبادترین و با وسیله ترین باغ مسکونی آن همان باغی بود که قصر اسکندر یا قبه هارونی در آن قرار داشت. حميد بن قحطبه استاندار ،توس در این باغ ییلاقی سکونت داشت؛ و بنا به رسم و سنن عادی اجتماعات از هر مسافر رسمی و محبوب در بهترین جاهای مسکونی و عمارات خوب هر ده و قصبه پذیرایی می شد؛ تا به سر منزل مقصود برسد. این سنت درباره حضرت رضاء هم اجرا شد. امام با مهمانداران و همراهان و مسافران قافله مدینه در عبور از توس به مرو و سناباد، در کاخ ییلاقی حمید پذیرایی شدند . در سناباد حضرت رضا ، لباس خود را که حرز یا قرآن دستنویس خود در جیبش بود برای شستن به خادم داد خادم آن را نزد حمید آورد؛ حمید عاشق و خواستار آن حرز گردید؛ خواست آن را از امام الا بخرد، امام فرمود: به قیمت همین باغ. باغ دارای چند عمارت بود یکی قبه هارونی که محل قبر بود و دیگری ساختمان آسایشگاه حمید که محل پذیرایی آن حضرت بود. حمید، قرآن را در مقابل باغ هدیه نمود امام همان شب پس از معامله دستور داد درختان باغ را قطع کنند و بدین وسیله تصرف مالکانه نمود. حمید صبح روز بعد پشیمان شد. حضرت رضا ع فرمود: اگر باغ به حال اولیه است از آن توباشد. وقتی که حمید به باغ رفت دید درختان قطع شده اند؛ بدین جهت آنجا قطعگاه نامیده شد. امام علی فرمود: این باغ را به شرط اینکه فقط محل پذیرایی زوار من باشد به تو بر می گردانم. حمید پذیرفت؛ امام الله آن حرز یا قرآن را به حمید بخشید و باغ را هم با همان شرط بدو برگردانید و دو روز بعد از سناباد به طرف مرو حرکت کرد(نقل از زندگی حضرت رضا به قلم عماد زاده)

نقش حُمید در بازی‌های سیاسی عباسیان

حُمَید بن قُحطَبه طایی طوسی متعلق به خاندانی بود که در قرن اول هجری، از یمن به کوفه و از آنجا به خراسان هجرت کردند. قحطبه، پدر حُمَید و حسن، برادر وی، از همان ابتدای فعالیت ابومسلم خراسانی در شمال شرقی ایران برای شکل دادن قیام علیه حکومت اموی، همراه وی بودند. آن‌ها هم مانند ابومسلم، از اسرار قیام عباسیان و فریب آن‌ها برای بدست آوردن قدرت آگاهی داشتند. حُمید در تمام این مدت همراه و همگام ابومسلم بود و در این فریبکاری، نقش جدی داشت. او در زمره ۷۲ نفر معتمدان ویژه سفاح، نخستین خلیفه عباسی قرار گرفت. حُمید در فتح اصفهان و نهاوند توسط عباسیان، فرمانده سپاه آنان بود و در فتح دمشق و کشتن مروان حمار، آخرین خلیفه اموی، نقشی اساسی و مهم داشت. او به دلیل همین خدمات، از سوی خلفای عباسی به امارت عراق و موصل منصوب شد و مدتی را هم در مصر به عنوان حاکم عباسی فرمانروایی کرد. پس از قیام علویان در مدینه، با فرماندهی محمد بن عبدالله مشهور به «نفس زکیه» و از نوادگان امام حسن مجتبی(ع)، حُمید در سرکوب آن قیام شرکت کرد و طبق روایتی، شخصاً نفس زکیه را به قتل رساند و از این طریق، محبوبیت بیشتری نزد خلیفه عباسی بدست آورد.

حاکمیت حُمید بر خراسان

پس از این اتفاقات، منصور دوانیقی، دومین خلیفه عباسی، حمید بن قحطبه را به عنوان حاکم خراسان منصوب کرد و او را به زادگاهش در طوس فرستاد. حکومت حمید بر خراسان، البته با دردسرهای فراوانی همراه بود. در زمان او، قیام "المقنع" آغاز شد؛ قیامی که ظاهراً به خونخواهی ابومسلم شکل گرفت و توسط مردی به نام حکیم بن هاشم هدایت می‌شد؛ شخصی که پس از شروع قیام ادعای پیغمبری و الوهیت هم کرد و شورش او به سرعت سراسر خراسان را فراگرفت. تلاش‌های حمید بن قحطبه برای سرکوب این شورش، راه به جایی نبرد و او در حالی که طرفداران "المقنع" به قتل و غارت در خراسان مشغول بودند، در سال ۱۵۹ق و در دوران حکومت مهدی عباسی، در طوس درگذشت و طومار زند گی ‌اش در هم پیچیده شد. بعدها عبدالله پسر حمید بن قحطبه، از جانب خلفای عباسی به حکومت طوس رسید و در دوران هارون و مأمون عباسی، حاکم این منطقه بود و واقعه شهادت امام رضا(ع( در زمان حکومت وی بر این منطقه اتفاق افتاد.

ساخته شدن دار حُمید

خاندان قحطبه به دلیل همراهی با عباسیان و تلاش در مسیر به قدرت رساندن آن‌ها، صاحب مال و اموال فراوان شدند. حُمید بن قحطبه در بغداد قصری بسیار بزرگ برای خودش ساخت که تا چند قرن پس از مرگ او، به «ربض حُمید» مشهور بود. وی در زادگاهش، طوس نیز به ساخت بناهای مجلل برای خود پرداخت و از آنجا که منطقه میان نوغان و سناباد را از نظر آب و هوا و موقعیت جغرافیایی، ممتاز تشخیص داده بود، به ساخت عمارت‌هایی در آن مبادرت ورزید. بر پایه گزارش مورخان، در این منطقه چند ساختمان مجلل که برخی تعداد آن‌ها را ۱۱ ساختمان دانسته ‌اند، با دستور حمید بن قحطبه بنا شد. هنگامی که هارون عباسی برای سرکوب قیام خراسانیان به این منطقه لشکر کشید، به دلیل بیماری در یکی از همین کاخ‌ها بستری شد و پس از مرگ، او را در سرداب آن مکان دفن کردند. سال‌ها بعد، مأمون پس از ارتکاب جنایت نابخشودنی به شهادت رساندن حضرت ثامن‌الحجج(ع)، از باب عوام‌فریبی و مخفی کردن دست خود در آن جنایت هولناک، دستور داد پیکر مطهر امام رضا(ع) را در همان سردابی دفن کنند که قبر پدرش در آن قرار داشت. البته روایت شده است که امام رضا (ع) در ابتدای ورود به طوس در باغ حمید بن قحطبه ساکن شده و آنجا را از وی خریداری کردند.

فهرست اصحاب امام رضا علیه السلام

شیخ طوسی در کتاب رجالش، نام حدود ۳۲۰ نفر را به‌عنوان اصحاب امام رضا(ع) ذکر کرده است.[۸۸] در برخی دیگر از منابع، رقم‌های دیگری در این زمینه ذکر شده است.[۸۹] محمد مهدی نجف، در کتاب اَلجامعُ لِرُواةِ اَصحابِ الامامِ الرّضا، از منابع مختلف شیعه، نام ۸۳۱ نفر را به‌ عنوان راوی و اصحاب امام رضا(ع) گرد آورده است.[۹۰] برخی از اصحاب وی، به‌ نقل شیخ طوسی عبارت‌ اند از : یونس بن عبدالرحمن = صفوان بن یحیی = محمد بن ابی‌عمیر = عبدالله بن مغیره = حسن بن محبوب = احمد بن ابی نصر بزنطی = حماد بن عثمان = احمد بن محمد بن عیسی اشعری = اسحاق بن موسی بن جعفر = ابراهیم بن هاشم قمی = علی بن مهزیار اهوازی = زکریا بن آدم = زکریا بن ادریس اشعری قمی = دعبل خزاعی = علی بن اسماعیل میثمی = ریان بن صلت.[۹۱] . محمد بن عمر کَشّی، از رجالیان شیعه در قرن چهارم قمری، شش تن از اصحاب امام رضا علیه السلام را جزو اصحاب اِجماع دانسته که بدین شرح‌ اند: یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، اِبن‌اَبی‌عُمَیر، عبدالله بن مُغَیره، حسن بن محبوب و احمد بن اَبی‌نصر بَزَنطی.[۹۲] .

مناظرات امام رضا(ع)

به‌گفته رسول جعفریان، در دورهٔ امام رضا(ع) مباحث کلامی میان مسلمانان بسیار گسترش یافته بود و میان گروه‌های مختلف فکری اختلاف ‌نظر بسیار وجود داشت. خلفای عباسی هم، به ‌ویژه مأمون، وارد این مباحثات می‌شدند. به همین علت، بسیاری از روایاتی که از امام رضا(ع) نقل شده در زمینهٔ کلام است که به‌صورت پرسش‌وپاسخ و یا مناظره صورت گرفته است. مباحث مربوط به امامت، توحید، صفات خدا، و جبر و اختیار از جمله این مباحث بوده است.[۹۷] . پس از آمدن امام رضا(ع) به مرو، مأمون جلسات علمی متعددی با حضور عالمان مختلف برگزار می‌کرد و از امام رضا(ع) می‌خواست که در آن‌ها شرکت کند.[۹۸] در این جلسات، امام رضا مناظراتی با عالمان ادیان و مذاهب مختلف انجام داده که متنشان در کتاب‌های حدیثی شیعه، همچون کافی نوشتهٔ کلینی، توحید و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا نوشتهٔ شیخ صدوق و احتجاج نوشتهٔ احمد بن علی طَبرسی آمده است. برخی از این مناظرات بدین شرح ‌اند: مناظره دربارهٔ توحید؛[۹۹] = مناظره با سلیمان مَرْوزی دربارهٔ بِدا و ارادهٔ خدا؛[۱۰۰] = مناظره با ابوقُرّه دربارهٔ جسم‌بودن یا نبودن خدا؛[۱۰۱] = مناظره با جاثَلیق نصرانی دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام(ص) و بشربودن عیسای نبی؛[۱۰۲] = مناظره با رأس‌الجالوت دربارهٔ نبوت پیامبر اکرم(ص)؛[۱۰۳] = مناظره با عالم زرتشتی دربارهٔ اثبات نبوّت حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص)؛[۱۰۴] = مناظره با عِمران صابی دربارهٔ وجود خدا و صفات او.[۱۰۵] = از شیخ صدوق نقل می‌کنند که هدف مأمون از برپایی این جلسات مناظره آن بود که امام رضا(ع) در تقابل با بزرگان فرقه‌های مختلف شکست بخورد و منزلت علمی و اجتماعی‌اش تضعیف شود؛ اما هرکه با امام رضا(ع) مناظره می‌کرد، در نهایت، به منزلت علمی وی اقرار می‌نمود و استدلال او را می‌پذیرفت.[۱۰۶]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:24 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

جایگاه امام رضا(ع) نزد اهل‌سنت

ابن‌حجر عَسقَلانی (۷۷۳–۸۵۲ق) محدث و تاریخ ‌نگار اهل‌ سنت نَسَب، علم و فضل امام رضا(ع) را ستوده[۱۰۷] و گفته او در‌حالی‌که بیست و چند سال بیشتر نداشت، در مسجدالنبی فتوا می‌داد[۱۰۸] یافعی از عالمان قرن هشتم قمری اهل‌سنت نیز از امام رضا(ع) با عنوان پیشوای «جلیل» و «مُعَظَّم» و یکی از امامان دوازده ‌گانه مذهب امامیه یاد کرده که مأمون میان خاندان بنی‌هاشم هیچ‌کس را بهتر و سزاوارتر به خلافت نیافت و با او بیعت کرد.[۱۰۹] . به ‌سخن رسول جعفریان، حاکم نیشابوری، محدث و فقیه شافعی‌مذهب در قرن چهارم قمری، کتابی با عنوان «مَفاخِرُالرِّضا» دربارهٔ امام رضا(ع) نوشته که از بین رفته و فقط بخش اندکی از آن در کتاب اَلثّاقِب فِی الْمَناقِب اثر اِبن‌حمزهٔ طوسی باقی مانده است.[۱۱۰] . او چند تن از عالمان اهل‌سنت را که تا قرن ششم به زیارت امام هشتم رفته‌اند، معرفی کرده است. از جملهٔ آن‌ها ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، محدث مشهور اهل‌سنت در قرن سوم و چهارم هجری، ابوعلی ثقفی، از عالمان نیشابور، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (درگذشت:‌ ۳۵۴)، محدث و رجال‌شناس، حاکم نیشابوری (۳۲۱-۴۰۵ق) محدث بنام، ابوالفضل بیهقی (۳۸۵-۴۷۰ق) مورخ برجستهٔ ایرانی و امام محمد غزالی عالم و عارف مشهور قرن پنجم.[۱۱۱] . گزارش‌هایی هم از عالمان اهل‌سنت در زمینهٔ زیارت امام رضا در دست است. مثلاً ابن‌حِبّان، محدث اهل‌سنت در قرن سوم و چهارم هجری گفته است که بارها به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد می‌رفتم و با توسل به آن حضرت مشکلاتم برطرف می‌شد.[۱۱۲] ابن‌حجر عسقلانی هم گزارش کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهل‌سنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی، از عالمان نیشابور، همراه دیگرانی از اهل‌سنت به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته‌اند. راوی این حکایت به ابن‌حجر گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم[۱۱۳]

آثار ادبی امام رضا(ع)

اشعار فراوانی دربارهٔ امام رضا(ع) سروده شده است.[۱۱۵] به‌ گفتهٔ نویسندگان کتاب مدایح رضوی در شعر فارسی، ظاهراً سنایی غزنوی، از شاعران قرن پنجم قمری، نخستین شاعری است که در مدح امام رضا(ع) شعر سروده است و اگر پیش از او نیز دراین‌باره سروده‌ای بوده، یا از بین رفته یا در دسترس نیست.[۱۱۶] قصیدهٔ زیر از آنِ اوست: دین را حرمی است در خراسان = دشوار تو را به محشر آسان ... از معجزه‌های شرع احمد = از حجت‌های دین یزدان ... همواره رهش مسیر حاجت = پیوسته درش مشیر غفران ... چون کعبه پر آدمی ز هر جای = چون عرش پر از فرشته هزمان ... هم فر فرشته کرده جلوه = هم روح وصی درو به جولان ... از رفعت او حریم، مشهد = از هیبت او شریف، بنیان ... از دور شده قرار زیرا = نزدیک بمانده دیده حیران ... از حرمت زائران راهش = فردوس فدای هر بیابان ... قرآن نه درو و او اولوالامر = دعوی نه و با بزرگ برهان ... ایمان نه و رستگار از او خلق = توبه نه و عذرهای عصیان ... از خاتم انبیا درو تن = از سید اوصیا درو جان ... آن بقعه شده به پیش فردوس = آن تربه به روضه کرده رضوان ... از جمله شرط‌های توحید = از حاصل اصل‌های ایمان ... زین معنی زاد در مدینه = این دعوی کرده در خراسان[۱۱۷]

به نظر آنان، تا زمان تیموریان و صفویان، اشعار درباره امام رضا(ع) اندک بود؛ اما از زمان صفویه فزونی یافت.[۱۱۸] در کتاب مدایح رضوی در شعر فارسی، قصیده‌ هایی از ۷۲ شاعر فارسی‌زبان[۱۱۹] در مدح امام رضا(ع) از سنایی غزنوی تا دوران معاصر گرد آورده شده است.[۱۲۰] قطعه ‌ای از بهشت اثر حبیب‌الله چایچیان متخلّص به حسان[۱۲۱] و با آل‌علی هرکه در افتاد ورافتاد اثر نسیم شمال، روحانی و شاعر دورهٔ مشروطیت، از جمله اشعار درباره امام هشتم است.[۱۲۲] قطعه‌ ای از بهشت چنین است:[۱۲۳]

آمدم ای شاه پناهم بده = خط امانی ز گناهم بده ... ای حرمت ملجأ درماندگان = دور مران از در و راهم بده ... ای گل بی‌خار گلستان عشق = قرب مکانی چو گیاهم بده ... لایق وصل تو که من نیستم = اِذن به یک لحظه نگاهم بده ... ای که حَریمت به‌مَثَل، کهرباست = شوق و سبک‌خیزی کاهم بده ... تا که ز عشق تو گدازم چو شمع = گرمی جان‌سوز به آهم بده ... لشکر شیطان به کمین من است = بی‌کسم ای شاه، پناهم بده ... از صف مژگان نگهی کن به من = با نظری یار و سپاهم بده ... در شب اول که به قبرم نهند = نور بدان شام سیاهم بده ... آنچه صلاح است برای حسان ... از تو اگر هم که نخواهم بده .

رمان‌هایی نیز درباره امام رضا(ع) نگارش شده که از آن جمله است: به بلندای آن ردا، از سید علی شجاعی؛ اقیانوس مشرق، از مجید پورولی کلشتری؛ و راز آن بوی شگفت، نوشتهٔ فریبا کلهر.[۱۲۴]

کتاب‌های منسوب به امام رضاعلیه السلام

رسالهٔ ذهبیه یا طب‌الرّضا از آثار منسوب به امام رضا علیه السلام به‌جز احادیثی که در کتاب‌های حدیثی، از امام رضا(ع) نقل شده، نگارش کتاب‌هایی نیز به خود وی نسبت داده شده که البته عالمان شیعه، در خصوص صحت انتساب بیشتر آن‌ها به او تردید دارند: طِبُّ‌الرّضا یا رسالهٔ ذهبیه: این کتاب در زمینهٔ پزشکی است. می‌گویند طب‌الرضا میان عالمان شیعه مشهور بوده و آن‌ها آن را قبول کرده‌اند.[۹۳] . صَحیفةُ الرّضا: این کتاب در زمینهٔ فقه است. بیشتر عالمان شیعه انتساب آن به امام رضا(ع) را تأیید نکرده ‌اند.[۹۴] . اَلفقهُ الرَّضوی: به‌ گفته سید محمدجواد فضل‌الله، بیشتر عالمان شیعه انتساب این کتاب به امام رضا(ع) را نپذیرفته ‌اند. البته در این میان، گروهی چون محمدباقر مجلسی، محمدتقی مجلسی، بحرالعلوم، یوسف بَحرانی معروف به صاحبْ‌حَدائِق و محدث نوری آن را نوشتهٔ امام رضا می‌دانند.[۹۵] . مَحضُ الاسلام و شَرائِعُ الدّین: این کتاب را شیخ صدوق از فضل بن شاذان نقل کرده است؛ اما به‌خاطر ثقه ‌نبودن راویان سند آن و همچنین وجود مطالبی در آن که مخالف احکام مسلم فقهی است، می‌گویند اطمینانی به صدور این کتاب از امام رضا نیست.[۹۶]

زمینهٔ تاریخی شهادت امام رضاعلیه السلام

فرزندان عبدالله بن عباس در طول مرحلهٔ دعوت عباسی به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضد اموی برای گزینش یک رهبرِ هاشمی با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه عباسی و چه علویاقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گسترده ‌تر بنی‌هاشم سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با اهل بیت شراکت جویند. سپس، با گسترش جنبش سیاه‌جامگان اقدام به قیام علیه سلسلهٔ امویان کردند و در سال ۱۳۲ ه‍.ق/۷۵۰ م خلافت عباسیان را مستقر نمودند. خلیفهٔ دوم عباسی، ابوجعفر منصور حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه‍.ق/۷۵۴–۷۷۵ م بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، برای باقی ماندنِ خلافت در خط خانواده ‌اش، طیف وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار یا حذف کرد. با این‌حال، اعتبار خلافت وی توسط شاخهٔ علویِ خاندان بنی‌هاشمبه‌ عنوان قانونی‌ ترین وارثان خلافت که نزدیک‌ترین پیوند خویشاوندی با پیامبر را داشتند — مورد چالش قرار گرفت.[۱] منصور پس از تحکیم رهبری سیاسی ‌اش، زمینه ‌سازی پایه‌ های دولت جدید عباسی را آغاز کرد. وی ادعاهای اعتقادی تازه‌ ای در مورد جایگاه خلفای عباسی به‌عنوان امامان و نمایندگان حکومت الهی ارائه کرد. خلفای عباسی به‌عنوان اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، به‌عنوان حافظ ایمان اسلامی و به‌عنوان تنها حاکمانی که تداوم‌بخش آرمان سلطنتی ایرانی بودند، حکمرانی می‌کردند.[۲] . هارونُ الرَّشید حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه‍.ق/۷۸۶–۸۰۹ م ، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.[۳] هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، امین را به‌عنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و مأمون را نیز به‌عنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمین‌های خلافت عباسی را میان‌شان تقسیم نمود.[۴][۵] بنابراین، امین به‌عنوان خلیفه در بغداد مستقر شد و فقط در استان‌های غربی حکومت می‌کرد، درحالی‌که مأمون حاکم خودمختار ولایات شرقی بود.[۶] . پس از مرگ هارون در توس، امین در بغداد و مأمون در مرو حکومت خود را آغاز کردند. پس از مدتی، رقابت میان دو برادر به جنگ داخلی انجامید و هر یک مدعی خلافت کل قلمرو عباسیان شد. در نهایت پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با محاصره و فتح بغداد و قتل امین، مأمون در سال ۱۹۸ ه‍.ق عهده‌دار خلافت بر کل قلمرو عباسی شد.[۷][۸] این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون می‌شد؛ موضوعی که بی شک، اعتبار نهاد سلطنتی عباسی را به‌لرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاست‌های عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورش‌های گوناگونی صورت می‌گرفت. شورش در جنوب عراق و در کوفه به‌رهبری ابنِ طَباطَبا و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، اَبُوالسَّرایا در سال ۱۹۹ ه‍.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.[۹] زید بن موسی ملقب به «زَیْدُالنّار» در بَصره قیام کرد.[۱۰] یَمَن تحت شورش‌های مختلفِ علوی به ‌سر می‌بُرد. اولین بار ابراهیم بن موسی کاظم در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه‍.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را به‌دست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به ابنِ اَفطَس در مکّه قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه‍.ق/۸۱۶ م تصمیم گرفت اقتدار مذهبی خویش را با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُ الله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز ارتقا دهد، عباسیان بغداد با مطرح کردن ابراهیم بن مَهدی به‌عنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را به‌عنوان شاهزاده ‌ای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.[۱۱] . از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از تاریخ صدر اسلام و موضوع جانشینی محمد، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به اهلِ بیت پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی کِیْسانیّه و امامیّه توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را داشتند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیان ‌گذاری زِیْدیّه منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها به این نام نامگذاری شد، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ حسین بن علی، علی بن حسین زَیْنُ‌الْعابِدین دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیق ‌تر تعریف کردند، به ‌طوری‌که علویانِ فاطمیهم حسنی و هم حسینیرا دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی به‌جای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدن‌شان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علوی‌شان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری سنی از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشه‌های شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، مهدی، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب را به‌ جای علی بن ابی‌طالب به‌عنوان جانشین منصوب کرده ‌است. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجسته ‌ترین دانشمندان از اصحاب جعفر صادق مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که به‌عنوان مَهدی باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابل ‌توجه دیگر در کوفه تشکیل دادند، به‌نام واقِفیّه شناخته شدند. بااین‌ حال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را به‌عنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، به ‌عنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهم ‌شان، حسن عَسکَری با اختلافات جزئی دنبال کردند.[۱۲] . دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت نهضتِ ترجمه هم‌زمان بود. انگیزه‌ها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریان‌شان به‌ وجود آورد، به ‌عنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته می‌شوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ مسیحی، ثَنَوی‌گرایانِ مانَوی، مَزدَکیان، یَهودیان و پیروان مذاهبِ مختلفِ اسلامی را گرد هم آورد. این ترجمه‌ها به استفاده از برهان‌های استدلالی و گفتگوهای منطقی به‌عنوان ابزار اصلی در میان مُتِکَلِّمان اولیه کمک کرد.[۱۳] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام رضاعلیه السلام در عهد هارون

علی بن موسی الرّضا تا سال ۱۷۹ ه‍.ق که پدرش، موسَی بنِ جَعفَر، در مدینه می‌زیست، در همراهیَش به‌سر می‌بُرد. پس از دستگیری و انتقالِ موسی کاظم به عراق توسط هارون، اموال و دستورهای پدر به وی می‌رسید و رسیدگی به امور شیعیان و پرداخت طلب، به وکالت از پدرش توسط وی انجام می‌شد.[۴۴] با درگذشتِ موسی کاظم در زندان بغداد در رَجَبِ ۱۸۳ ه‍. ق، پسرش علی بن موسی بنابر وصیت پدر، وارث و جانشینش شد؛[۴۵] و ده سال اول از امامتش — از سال ۱۸۳ تا ۱۹۳ ه‍.ق — را در عهد هارون گذرانْد.[۴۶] به‌گفتهٔ مادلونگ، از میان برادران تنها علی بن موسی زمینِ صِریا را به ارث برد.[۴۷] صریا از آبادی‌های نزدیکِ مدینه بود که به‌دست موسی کاظم‌آباد شده بود. علی بن موسی در دوران امامتش در عهد هارون، در صریا زندگی می‌کرد.[۴۸] . علی بن موسی در این دوران، وظایف پدرش را عهده‌دار شد و به وصیت موسی کاظم، سرپرستی فرزندان، همسران و اموالش به علی بن موسی سپرده شد و دیگر فرزندان موسی کاظم، حق تصرف در چیزی را نداشتند. پس از قتل موسی کاظم، عباس، برادر رضا، نسبت به این وصیت اعتراض شدیدی کرد. علی بن موسی در این ایام، تمام سعی خود را نمود تا حساسیتِ حکومت برانگیخته نشود و قائل به قیام علیه حکومت نبود. این سیاست سبب شد تا علی بن موسی، درخواست همراهی در قیام محمد بن سلیمان علوی و عمویش، محمد بن جعفر را رد کند. بااین‌حال، تمام رفت‌وآمدهای وی توسط حکومت، تحت نظر بود و گزارش‌ها به هارون داده می‌شد.[۴۹] . ذهبی می‌گوید پس از اینکه محمد بن جعفر اعلام قیام کرد، هارون سپاهی را روانهٔ مدینه، و دستورِ سرکوب قیام و کشتن محمد بن جعفر را صادر کرد. هارون به عیسی جَلّودی، فرمانده لشکر، دستور داد به خانه‌های علویان یورش بَرد و دارایی، لباس و زیور زنان را غارت کند، و حتّی یک جامه بر تنِ زنان باقی نگذارد. به‌گفتهٔ شیخ صدوق، محدث شیعه، هنگامی‌که جلّودی به خانهٔ علی بن موسی الرّضا هجوم بُرد، علی بن موسی دستور داد همهٔ زنان در یک اتاق گرد آیند، و خود بر درِ اتاق ایستاد و از هجوم جلّودی به درون اتاق جلوگیری کرد و سوگند خورد تا خودش، اموال درون خانه و داراییِ زنان اعم از لباس و گوشواره و خلخال‌شان را بستاند و به جلّودی تحویل دهد. جلّودی این شرط علی بن موسی را پذیرفت و وی نیز چنین کرد.[۵۰] . بیهم دائو می‌گوید به ‌نظر می‌رسد که همهٔ منابع، موافق هستند که وی از نظر سیاسی ساکت و علاقه‌ مند به تعلیم دینی بوده ‌است.[۵۱] برنارد لوئیس می‌گوید علی بن موسی در بخشِ بزرگی از زندگی‌اش، نقشی سیاسی نداشت، اما به‌خاطر علم و تقوایش معروف بود.[۵۲] تنها فعالیت سیاسی که از رضا در این دوره ثبت شده‌است، این بود که در سال ۲۰۰ هجری قمری، هنگام قیام شیعیان زیدی به رهبری عمویش محمد بن جعفر، پیامی از سردار عباسی را به شورشیان رساند و عمویش را به تسلیم دعوت کرد. از این اشاره مختصر می‌توان برداشت کرد که او نه تنها نقشی در قیام نداشته، بلکه با مقامات دستگاه خلافت همکاری نمود.[۵۳] . از چالش‌هایی که علی بن موسی در این دوران و با شیعیان داشت، تأخیر در فرزنددار شدنِ خویش بود. به گفته رسول جعفریان، این مسئله با ولادت محمّد تَقی، ملقب به جواد، مرتفع شد.[۵۴]

امام رضاعلیه السلام در عهد امین

دوران پنج سالهٔ خلافتِ امین به جنگ میان امین و مأمون گذشت. علی بن موسی الرّضا خویش را از این درگیری برکنار داشت. این دوران، آرامشی نسبی برای فعالیت‌های علی بن موسی الرّضا به‌وجود آورد و وی فرصت گسترش تعالیم خویش را یافت.[۵۵] بسیاری از برادرانش و عمویش، محمد بن جعفر، در شورش‌ها و قیام‌های علویانِ عراق و شبه ‌جزیرهٔ عربستان پس از مرگ امین شرکت کردند، اما علی بن موسی حضور در این قیام‌ها را نپذیرفت.[۵۶] . به ‌گزارش رافعی در اَلتَّدوین، علی بن موسی سفری به قزوین داشته که پس از مرگ هارون و در دوران مأمون رخ داده‌ است. گمانه ‌زنی‌هایی وجود دارد که تاریخ این سفر، مقارن با مرگ هارون در سال ۱۹۳ ه‍.ق بوده‌است. بر اساس این گزارش، در طی این سفر یکی از فرزندان علی بن موسی به‌ نام حسین که طفلی دو ساله بود، در قزوین درگذشت و در همان‌جا دفن شد.[۵۷] به‌ گفتهٔ مادلونگ، سند معتبری وجود ندارد که نشان دهد علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به خراسان، به سفر بلندمدتی به بیرون از مدینه رفته باشد. درهرحال، گزارش‌های شیعی بیان‌کنندهٔ آن است که دیدارهایی معجزه ‌گونه در گردهمایی‌های پیروانش در بصره و کوفه پس از درگذشت پدرش داشته‌ است.[۵۸] .

امام رضاعلیه السلام در عهد مأمون

ولیعهدی علی بن موسی الرضا و سفر علی بن موسی الرضا به مرو

با مرگِ امین و به‌حکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحران‌های فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ بغداد و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه به‌راه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبش‌هایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیام‌ها و شورش‌ها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.[۵۹] . بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام می‌گوید به‌ نظر می‌رسد تنها دخالت علی بن موسی در سیاست تا پیش از ولیعهدی، در مذاکرات میان دولتِ عباسی و عمویش محمد بن جعفر بوده‌است که در سال ۲۰۰ ه‍.ق/۸۱۵ م، خود را در مکه خلیفه اعلام کرده بود. در آن زمان از علی بن موسی خواسته شد تا سعی کند عمویش را برای تسلیم شدن متقاعد کند.[۶۰] جعفریان در صحتِ این گزارش مبنی بر وساطت علی بن موسی الرّضا، به دیدهٔ تردید می‌نگرد.[۶۱]

تصمیم مأمون برای ولیعهدی

دونالدسون می‌گوید علی بن موسی هنگام عهده ‌داریِ امامت پس از پدرش، بیست یا بیست و پنج سال سن داشت. هجده سال بعد، مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینی ‌اش، حمایتِ گروه‌های مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.[۶۲] منابع شیعه دوازده امامی تلاش‌های زیادی کرده ‌اند تا توجه مأمون به رضا و اعلام ولیعهدی او را توضیح دهند و پذیرش این مقام از سوی امامشان را توجیه نمایند. در نظر این منابع خلیفه علیرغم حسن نیت ظاهری، ادامهٔ سنت طولانی توطئه علیه علویان را در سر می‌پروراند.[۶۳] به ‌گفتهٔ جعفر مرتضی عاملی، روحانی شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمین‌های اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولیعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا به‌ جهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود. از دیگر اهداف مأمون، قداست بخشیدن به حکومتش بود؛ چرا که وی در دید عموم مردم، حتی غیرِشیعیان، قداستِ خاص خود را داشته و این کار، قداست و حس تبعیت از آن حکومت را به‌ ویژه در میان علویان ایجاد می‌کرد.[۶۴] سید محمدهادی میلانی، روحانی شیعه، می‌گوید که مأمون با توجه به موقعیت خطرناک در مقطع آغازین خلافتش، به این نتیجه رسید که تظاهر به تشیع سودمندترین راهکار بقایش است؛ لذا، خلافت را به علی بن موسی الرضا پیشنهاد کرد، با علم به این که وی آن را رد خواهد کرد. بدین ترتیب وی کوشید تا خطر علویانی را که دولتش را تهدید می‌کردند، مرتفع کند.[۶۵] محمد مرتضوی، پژوهشگر شیعه، می‌گوید به‌ گمان مأمون، پذیرش ولیعهدیِ حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیتِ این حکومت می‌بود.[۶۶] به ‌عقیدهٔ محمدحسین طَباطَبایی، عالم شیعه، مأمون علی بن موسی را به خراسان خواند و مقامِ جانشینی را بر عهدهٔ او گذاشت تا نخست با دخالت دادنِ فرزندان پیامبر در حکومت، از شورش آنان علیهِ حکومت جلوگیری کند و دوم اینکه با درگیر کردنِ رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی، از تقدّس و اعتبارِ او در میان پیروانش بکاهد.[۶۷] بعضی چون اَبُوالْفَرَج اصفهانی و شیخ صدوق، محدثان شیعه، به نذر مأمون مبنی بر سپردن خلافت به برترین مردان از خاندانِ ابی‌طالب درصورت پیروزی بر امین، اشاره داشته و آن را دلیل ولیعهدی علی بن موسی الرّضا دانسته ‌اند. اما به‌گفتهٔ اکبری این احتمال با فاصلهٔ زمانیِ دو ساله میان پیروزی مأمون بر امین و ولیعهدیِ علی بن موسی بعید به ‌نظر می‌رسد.[۶۸] باغستانی در دانشنامهٔ جهان اسلام می‌گوید بنابر گزارشی از رَیّان بن صَلْت، شایعات میان سپاه و مردم مبنی بر تعلقِ اندیشهٔ ولیعهدیِ علی بن موسی به فضل بن سهل، سبب شد تا مأمون با احضار ریان، ماجرای درگیری‌اش با امین را به او بگوید و علتِ تصمیمِ ولیعهدی را نذرش نسبت به واگذاری خلافت به خاندان ابی‌طالب، درصورت پیروزی بر امین بیان دارد.[۶۹] .

امام رضاعلیه السلام در سفر به مرو

در سال ۲۰۰ ه‍. ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامه‌ای جهت آمدن به مرو نوشت و رَجاءِ بنِ اَبی‌ضَحّاک، دایی فضل بن سهل و غلامی به‌نام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این سفر باشند.[۷۰] از سوی دیگر، شیخ صدوق، محدث شیعه، چنین گزارش می‌کند که مأمون در نامه‌نگاری‌های متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را می‌کرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانه‌ها و دلایل گوناگون رد می‌نمود. این امتناع سبب شد تا مأمون به‌اجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.[۷۱] ادعایی که از سوی ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید، محدثان شیعه، مبنی بر همراهیِ علی بن موسی تا مرو از سوی عیسی جَلّودی مطرح شده، مردود و نادرست است. چراکه در همان سال عیسی جلّودی، قیام محمّد بن جعفر را در مکه سرکوب کرد و او را با خود به عراق بُرد و به رجاء بن ابی‌ضحاک تحویل داد. رجاء نیز هر دو را به خراسان بُرد.[۷۲] این سفر از ۱۵ مُحَرَّم آغاز شد و تا ۲۹ جِمادیُ‌الثّانی به ‌طول انجامید.[۷۳] . علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به مرو، علاوه بر اعلام ناراحتی خویش از این سفر با وداعِ همراه با گریه در روضهٔ نَبَوی، دستوری خطاب به شیعیان و اقوامش برای اقامهٔ عزاداری و مجلس تعزیه به ‌خاطر وی و سفرش صادر کرده‌است.[۷۴] به‌گفتهٔ ناجی و باغستانی بر طبق روایات منقول از شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا پیش‌گویی کرد که در غربت خواهد مرد و در کنار هارون دفن خواهد شد و هرگز نزد خانواده‌اش بازنخواهد گشت. او هیچ ‌یک از اقوام، حتی فرزند خردسالش جواد را نیز با خود به سفر نبرد.[۷۵] . به ‌نظر می‌رسد علی بن موسی در این سال، سفری به مکه داشت که در این سفر، پسر پنج ساله ‌اش، محمّد نیز او را همراهی می‌کرده‌است. سفر او به مرو در اوایل سال ۲۰۱ ه‍.ق برابر با اواخر تابستان ۸۱۶ م آغاز شد. مسیر سفر مطابق گزارش بیشتر منابع از بصره، اهواز و فارس بود؛ چراکه بغداد و کوفه در آن زمان در دست شورشیان بود؛ بنابراین، گفتهٔ یعقوبی که رجاء به بغداد و نَهاوَند سفر کرده، مردود است. اما اینکه علی بن موسی از مسیر قم نگذشته، قطعی است. او از مسیر نیشابور عبور کرده که عده ‌ای از مُحَدِّثان برجستهٔ اهل سنت مانند اِبنِ راهْوَیْهْ، یَحْیَی بنِ یَحْییٰ، محمّد بن رافِع و احمد بن حَرْب به استقبالش آمدند تا با او دیدار کنند و وی مدت کوتاهی در این شهر ماند.[۷۶] به ‌گفتهٔ میلانی، پررنگ‌ ترین واقعه در طول سفر علی بن موسی الرّضا، در همین ناحیه و در استماع و استنساخ حدیثِ سِلسِلَةُ‌ الذَّهَب رخ داده ‌است.[۷۷] مشهورترین قول دربارهٔ مسیر حرکت علی بن موسی مدینه، نقره، قریتین، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو گزارش شده‌ است.[۷۸] بلاغی در تاریخ نائین، مسیر دیگری را برای این سفر، نقل کرده که عبارت است از «مدینه، بصره، اَرْجان، فارس، اصفهان، نیشابور، دِه سُرخ، سناباد، سرخس و مرو.[۷۹]

امام رضاعلیه السلام وپذیرش ولیعهدی

به‌گزارشی که صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبارَ الرّضا نقل می‌کند، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از خلافت به‌ نفع خلافت علی بن موسی کناره‌گیری کند.[۸۰][۸۱] علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی. [۸۲] پس از آن، مأمون پیشنهاد ولیعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد سرباز می‌زد.[۸۳][۸۴] علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولیعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت،[۸۵] به ‌شرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد.[۸۶] . منابع بعدیِ امامیه مانند عیون اخبار الرّضا، تأکید می‌کنند که علی بن موسی ولیعهدی را تنها بدین دلیل که به مرگ تهدید شده بود، پذیرفت.[۸۷] شیخ صدوق، محدث شیعه، دلایلی را برای اثبات مدعای خود اقامه کرده ‌است از جمله استناد به گزارش‌هایی مبنی بر اصرار مأمون برای عزیمت علی بن موسی و نامه ‌نگاری‌های متعدد در این‌باره و بهانه‌ های علی بن موسی برای ردِّ این درخواست‌ها. همچنین وی گزارشی را نقل می‌کند که بر اساس آن، مأمون علی بن موسی را تهدید به مرگ کرد تا وی ولیعهدی را بپذیرد.[۸۸] در کنار دیدگاه شیعیان، برخی منابع اهل سنت نیز به اکراه و اجبارِ علی بن موسی به پذیرش ولیعهدی اشاراتی داشته ‌اند، از جملهٔ آنها قُنْدوزیِ حَنَفی در یَنابیعُ الْمَوَدَّة است که گزارش نموده: علی بن موسی الرّضا با گریه و ناراحتی، ولیعهدی را پذیرفت».[۸۹] مشابه این گزارش‌ها در منابعی مانند مَآثِرُ الْاِنافَة فی مَعالِمِ الْخِلافَة، اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة، صُبحُ الْاَعْشیٰ و ضُحَی الْاِسلام مورد استدلال برای اثبات این مدعی قرار گرفته‌ اند.[۹۰][۹۱][۹۲][۹۳] . علی بن موسی، در نهایت با چهار شرط، ولیعهدی را پذیرفت: احدی را به کار دولتی منصوب نکند؛ هیچ‌کس را عزل نکند؛ هیچ رسم و روشی را نقض نکند؛ فقط از دور مورد مشورت قرار گیرد.[۹۴] . سرانجام، به ‌گزارش طَبَری پس از آنکه مأمون شرایط علی بن موسی را پذیرفت، او را در دوم رمضان ۲۰۱ ه‍. ق، به ولیعهدی خود منصوب کرد. ابراهیم بن عباس صولی این رویداد را در ۵ رمضان می‌داند. نخستین کسی که با علی بن موسی بیعت و ابراز وفاداری کرد، فرزند کوچک مأمون، عباس بود که لباسی سبز بر تن داشت. از میان شاعرانی که ستایش و مدح علی بن موسی در این جایگاه را کردند، ابراهیم بن عباس صولی و دِعبِلِ خُزاعی بودند. به هردو نفر، ۱۰٬۰۰۰ سکه از مسکوکاتِ تازه ‌ضرب‌شده که به‌ نام علویان بود، دادند. پس از آن عباسیان و علویان متناوباً هدایایی دریافت کردند. پس از مراسم در روز ۷ رمضان/۳۰ مارس، از سوی خلیفه نامه ‌ای رسمی مبنی بر اعلانِ انتصاب تنظیم شد تا در مساجد سراسر امپراتوری خوانده شود.[۹۵] افزون بر این، مأمون دختر یا خواهرش، اُمِّ‌حَبیبه را به ازدواج علی بن موسی و دخترش اُمِّ‌فَضل را نیز به عقد پسر علی بن موسی، محمد تقی درآورد. نیز، دستور ضرب سکه‌ هایی را داد که نام مأمون و ولیعهدش، علی بن موسی، بر روی آن‌ها حک شده‌بود.[۹۶] مأمون به‌شکرانهٔ این کار، حقوق یک سالِ سپاه را پرداخت کرد.[۹۷] همچنین مأمون فرمان داد تا نامِ ولیعهد در همه جا در خطبه‌ها ذکر شود و رنگ پوشش و لباس فرم، پوشاکِ رسمی و پرچم‌ها از سیاه که رنگِ رسمیِ عباسیان بود به سبز تغییر کند.[۹۸][۹۹] بیهم دائو می‌گوید پیشتر رنگ سبز به‌ عنوان نشانهٔ علویان شناخته نمی‌شد، اما به‌تدریج چنین القا شد که این رنگ، بیشتر به‌عنوان نشانی برای ابراز اهمیتِ آشتی میان عباسیان و علویان درنظر بوده تا نشانه ‌ای از تسلیم شدنِ عباسیان و ادعاهای علویان. نکتهٔ دیگر این است که در میان مسلمانان، رنگ سبز با لباس‌های پوشیده در بهشت ارتباط دارد و اینکه انتخاب آن، بازتاب جوِّ کنونیِ چشم‌داشت‌های فریبنده بود.[۱۰۰] . مأمون در سند رسمی‌اش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندان عبدالله بن عباس و علی بن ابی‌طالب می‌داند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شده‌است، همان تمایلات را بیان می‌کند و از مأمون برای تلاش در جهت اصلاح رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورت رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.[۱۰۱] بیهم دائو نیز در ویرایش سوم دانشنامهٔ اسلام بر این باور است که در بیانیهٔ پذیرش علی بن موسی الرّضا — که به نامهٔ انتصاب ضمیمه شده‌ است — چیزی وجود ندارد که بگوید علی بن موسی الرّضا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت، یا اینکه او این کار را تحت فشار انجام داده‌است. او تصویر این ماجرا را در منابع امامیه، متفاوت ارزیابی می‌کند که تلاش زیادی می‌کنند تا نشان دهند که اهداف مأمون نسبت به علی بن موسی الرّضا، هر چیزی جز صداقت بود؛ و اینکه علی بن موسی شریکی بی‌میل در نقشه ‌ای بود که می‌خواست شخصیتش را به‌عنوان یک جویای قدرت دنیوی لکه ‌دار کند. او نحوهٔ پیشنهاد خلافت و سپس ولیعهدی به علی بن موسی الرّضا از سوی مأمون را بیشتر به‌عنوان پاسخی به مجادلاتِ ضدِامامیه می‌خوانَد تا این موضوع که علی بن موسی الرّضا واقعاً خود را به‌عنوان امامِ امامیه در نظر گرفته و ادعای قانونی برای خلیفه داشته باشد؛ درصورتی‌که او باید اصرار داشته باشد که مأمون از خلافت به نفعِ علی بن موسی الرّضا استعفا دهد. این نیز این نشان می‌دهد که پذیرشِ این عنوان از سوی علی بن موسی الرّضا به‌ شرط عدم انجام وظایفِ یک وارث بوده ‌است، یعنی جایگاهی قانونی و نقشی بی‌معنی که عملی انجام ندهد، و به‌همین دلیل جایگاهش را به‌عنوان امام تضعیف نمی‌کند.[۱۰۲] . به ‌نوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواست‌های آنان که منجر به قیام‌های متعددی شده‌بود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را به‌عنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما محبوبیت زیاد علی بن موسی نزد شیعیان و عدم دسترسی به بعضی از اهداف این انتصاب و همین‌طور فشارهای حزبِ مخالفش در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد.[۱۰۳] این تصمیمِ شگفت‌آور که از سوی خلیفه گرفته شد، بی‌درنگ مخالفتِ شدید گروه‌های مخالف را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان — که زیر نفوذ وزیر ایرانی، فضل بن سهل بود — دیده می‌شد.[۱۰۴] عباسیانِ بغداد که عموماً از مخالفان مأمون تشکیل شده‌بودند، از اینکه مأمون نه ‌تنها علی بن موسی را به جانشینی‌ اش نصب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر داده‌است، عصبانی بودند. نگرانی آنان به‌خاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانی‌ها بود.[۱۰۵] آن‌ها در بغداد بیعت خود با مأمون را شکستند و عمویش ابراهیم بن مَهدی (د. ۲۲۴ ه‍.ق/۸۳۹ م) را به‌عنوان خلیفه در ۲۸ ذی‌حَجّهٔ ۲۰۱ ه‍.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.[۱۰۶] با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولیعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند.[۱۰۷] جعفریان با نقل سخنان مأمون از عیون اخبار الرّضا می‌گوید همهٔ اینها سبب شد تا مأمون طی سخنانی خطاب به عباسیان مخالفش، اهدافش را از ولیعهدیِ علی بن موسی افشا کند. او این اهداف را زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایت علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقام علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را بیان کرد.[۱۰۸] به‌ گفتهٔ بِرنارد لوئیس، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی می‌کردند، اگرچه این‌گونه ناقص و محدود به‌رسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعد آنان را جلب نکرد.[۱۰۹] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام رضاعلیه السلام دردوره ولیعهدی

بر اساس گزارش منابع شیعی همچون عیون اخبار الرّضا، پس از مراسم ولیعهدی و فرارسیدنِ عید فطر، مأمون پیامی را برای علی بن موسی الرّضا فرستاد تا نمازِ عید فِطر را بخواند. علی بن موسی پس از خودداری اولیه، در نهایت پذیرفت تا نماز عید را اقامه کند. در روز عید، علی بن موسی با آداب خاصی از منزل خارج شد و مردم به تبعیت از وی تکبیرگویان به‌راه افتادند و سپاهیان از اسب پیاده شدند و برهنه‌پا همراهی کردند؛ مأمون با فرستادنِ پیام به علی بن موسی، وی را از اقامهٔ نماز عید منصرف کرد. بر اساس آنچه حاکم نیشابوری، محدث اهل سنت، در تاریخ نیشابور و صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبار الرّضا بیان می‌دارند، پس از اندکی از این ماجرا، در خراسان خشکسالی پدید آمد و گروهی این خشکسالی را در ارتباط با انتصاب علی بن موسی الرّضا به ولیعهدی قلمداد کردند. علی بن موسی نیز اقدام به اقامهٔ نماز باران کرد و در نهایت باران بارید. این واقعه سبب شد تا اطرافیانِ مأمون از علی بن موسی به بدی یاد کنند و مأمون نیز نگران افزایش محبوبیت علی بن موسی و تضعیف موقعیت خویش شد.[۱۱۰] . به ‌گفتهٔ مادلونگ در ایرانیکا، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارش‌ها، علی بن موسی در خانه‌ای مجاورِ محل اقامت خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون به‌ طور علنی می‌خواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسم‌های رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح می‌کرد که در امور دولت دخالت نمی‌کند. مأمون نیروی محافظِ شخصی ‌اش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهان خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوت‌ها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب می‌داد.[۱۱۱] . ارتباط میان علی بن موسی و فضل بن سهل هیچ ‌گاه خوب نبود.[۱۱۲] بنابر گزارش‌ها، خاندان سهل توانستند برای مدتی امور را مدیریت کنند تا شدت اوضاع عراق را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم بن مهدی صرفاً به‌عنوان فرماندارش عمل می‌کند،[۱۱۳][۱۱۴] و این علی بن موسی بود که بدون حُبّ و بغض، چشم مأمون را نسبت به این موضوع باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سبب بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.[۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷] این ارزیابیِ وضعیت، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاه مأمون پشتیبانی شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلال شدت تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را به‌عنوان فرماندارِ خراسان بزرگ منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامه‌ای دیگر با مُهر و نام خلیفه در تأیید امتیازات استثناییِ خود بنویسد. این نامه در صَفَرِ سال ۲۰۲ ه‍.ق مهر و امضا، و به‌طور رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسر امپراتوری فرستاده شد.[۱۱۸]

واقفیه و علی بن موسی الرضا

یکی از چالش‌های اصلی علی بن موسی الرضا در ابتدای دورهٔ امامتش، شکل‌گیری مذهب واقِفیّه بود. برخی از وکلای موسی کاظم به ‌ویژه علی بن اَبی‌حَمزهٔ بَطائِنی، زیاد بن مَروان قَندی و عثمان بن عیسی رَواسی درگذشت وی را انکار کردند و اعتقاد به این مذهب را رواج دادند. واقفی‌ها معتقد بودند موسی بن جعفر از دنیا نرفته و هنوز زنده است و روزی می‌خورد و همو قائم آل محمد است که به غیبت رفته‌است.[۱۳۲] این مسئله، سبب اختلاف اعتقادی بزرگی در گروه‌های گوناگونِ شیعیان به ‌ویژه در کوفه و بغداد شد. پس از آن رضا متهم به انحراف از آموزه‌ های اجدادش در برخی موارد شد.[۱۳۳] . گرچه ابن بابویه طمع وکلای کاظم را عامل شکل‌ گیری واقفیه مطرح کرده ‌است، ولی از نوشته‌ های او مشخص است که پیروان این گروه از شیعیان دلایل اصولی‌تری برای تردید در امامت رضا داشتند. یکی از این شبهات، فرزند نداشتن رضا در سنین بالا بود که با حدیثی از جعفر صادق دربارهٔ شرایط امام بودن مطابقت نداشت. پس از این که یکی از پیروان واقفیه دربارهٔ این موضوع از رضا پرسید، او پاسخ داد که به زودی فرزندی از او به دنیا می‌آید و در همان سال محمد تقی به دنیا آمد؛ ولی در این که محمد تقی واقعاً فرزند رضاست یا پسر بردهٔ اوست، تردید وجود داشت. شبههٔ دیگری که بر امامت رضا وارد شد، این بود که او هنگام تدفین موسی کاظم در شهر دیگری می‌زیست و نمی‌توانسته پدرش را غسل میت داده باشد و این با روایت جعفر صادق دربارهٔ شرایط امامان مطابقت نداشت.[۱۳۴] . به‌گفتهٔ رسول جعفریان، روحانی شیعه، انگیزهٔ پیدایشِ وقف و گرایش به آن، علاوه بر تمایلات مادّی و هواهای نفسانی و دنیایی، عدم شناخت مصداق مهدویت در عین اعتقاد به آن بوده ‌است.[۱۳۵] حسین مدرّسی، روحانی شیعه، در علتِ پیدایش واقفیه می‌گوید هرچند گزارش منابع شیعی مبنی بر امتناعِ بعضی از وکلای موسی کاظم در بازگردانیِ اموال به علی بن موسی الرّضا پس از قتلِ موسی بن جعفر درست است، بااین‌حال این تمامِ علت ماجرا نیست. او ادامه می‌دهد که انتظارِ دیرپایِ جامعهٔ شیعه برای قیامِ قائِمِ آلِ محمّد سبب شد تا با توجه به رواجِ حدیث‌هایی که هفتمین امام را «قائم» معرفی می‌کرد،[یادداشت ۵] بسیاری از شیعیان به قائِمیَّتِ موسی کاظم معتقد شوند و او را زنده بپندارند.[۱۳۶] با ظهور واقفیه، یونُس بن عبدُالرَّحمٰن قُمییکی از شاگردان موسی کاظم — اقدام به تبلیغ علیهِ جریان وقف کرد.[۱۳۷] به گفته جعفریان، محدودیت‌هایی که خلفای عباسی برای علویان و شیعیان ایجاد کرده بودند، سبب شده بود تا ارتباط‌شان با امامان شیعه سخت شود و درنتیجه یادگیری مسائل دینی‌شان با مشکل مواجه شود.[۱۳۸] به‌ گفتهٔ قُرَشی، روحانی شیعه، رضا نیز برای استدلال بر امامت خویش، سفری به بصره و کوفه را تدارک دید و با استقرار در منزل حسن بن محمد علوی در شهر بصره، جلسهٔ بزرگی گذاشت و با جمعی از مخالفان خود در امر امامت گفتگو کرد. در این جلسه، جاثُلیقِ نَصاری و رَأسُ الْجالوت نیز حضور داشتند و رضا با آن‌ها مناظره کرد.[۱۳۹] به گفته مدرسی، روحانی شیعه، سرانجام بسیاری از واقفیه، با گذشتِ زمانْ امامتِ علی بن موسی الرّضا را تصدیق کردند و در آغاز سدهٔ سوم هجری قمری، اکثریت شیعیان از علی بن موسی الرّضا در جایگاهِ امامِ مُفْتَرَضُ‌الطّاعَة اطاعت می‌کردند.[۱۴۰] .

اصحاب، شاگردان و وکلا علی بن موسی الرضا

از دلایل گسترش و پراکندگی جمعیت شیعیان در ایران، ناامنی‌هایی ناشی از سخت‌گیری هارون بر شیعیان و سرکوب قیام‌های علیه حکومت توسط حکومت‌های مختلفی از جمله مأمون بود. رفاه موجود در شهرهای ایرانی نیز در مهاجرت اعراب به ایران مؤثر بوده‌است. این موارد سبب شد تا شیعیانی که در قیام‌ها فعالیتی نیز نداشتند، به مناطق امنی در ایران مهاجرت نمایند که پراکندگی این طایفه را در پی داشت. اندک‌اندک و با افزایشِ کَمّی و کیفیِ شاگردان شیعیِ علی بن موسی الرّضا در ایران و به ‌ویژه قم، شهر قم به مرکز شیعیان تبدیل شد و لقب «حرمِ اهلِ بیت» را کسب کرد.[۱۴۱] . با احتمال روی کار آمدن عباسیان، جعفر صادق، تمهیداتی اندیشید تا بتواند فشارِ حاکمیت بر دستگاهِ امامت را کمتر کند و اهداف خویش را پیش ببرد. یکی از این تمهیدات، ایجادِ شبکهٔ وُکَلا بود. این فشار با روی کار آمدنِ عباسیان روزبه‌روز بیشتر شد؛ تا جایی که موسی کاظم به‌ اتهام تحریکِ حَسَنیان برای قیام علیه حکومت بازخواست و مجبور به سوگند شد.[۱۴۲] این تشکیلات در عصر موسی کاظم شکلی وسیع ‌تر و منسجم‌تر یافت و در عصر علی بن موسی الرضا، سامان‌مندتر شد.[۱۴۳] علی بن موسی در سازمان بخشیدن به شبکهٔ وکلا موفق بود و توانست تا سازمانِ وکالت و مدیریتِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ شیعه را نظم و گسترش دهد. بر این اساس، شیعیان در عراق و سراسرِ مناطقِ مرکزی و غربیِ ایران همچون شهرهای همدان، قم، ری و اهواز به جامعه‌ای منسجم و هویت‌یافته تبدیل شدند.[۱۴۴] . در دوران امامت محمد باقر، جعفر صادق و موسی کاظم، شیعیان به گونه ‌ای پرورش یافته ‌بودند که هر کدام در فقه و کلام، صاحب ‌نظر محسوب می‌شدند؛[۱۴۵] با رویکرد شیعیان به سمت اجتهاد، جعفر صادق و علی بن موسی الرّضا طی رهنمودهایی بر آن مهر تأیید زدند. علی بن موسی الرّضا در این‌باره به احمد بن اَبی‌نَصْرِ بَزَنْطی گفته ‌است: «بر ماست که اصول را بر شما عرضه کنیم و بررسیِ فروعِ هر مسئله و بحث دربارهٔ آن به عهدهٔ شماست». علاوه بر پرورش و معرفی راویانِ فقیه توسط امامان شیعه، آنها شیعیان را به مراجعه به این شاگردان تشویق و سفارش می‌کردند. در این‌باره علی بن موسی الرّضا شیعیانش را به بعضی اصحاب مانند یونُس بن عبدالرّحمن ارجاع داده‌است.[۱۴۶]. در چنین شرایطی، علی بن موسی الرضا در وضعیت بهتری از جهت آزادی عمل به سر می‌برد. سفر وی به خراسان که در تاریخ امامان شیعه، بی‌نظیر تلقی می‌شود، سبب شد تا ناحیه خراسان وبه‌خصوص نیشابور، نسبت به تشیع گرایش پیداکنند.[۱۴۷] . از میان شبکهٔ وکلایی که با علی بن موسی الرّضا در ارتباط بودند و نایبِ وی محسوب می‌شدند، بعضی جایگاه والاتری داشته و سخن‌شان از اعتبار بیشتری برخوردار بوده ‌است. این افراد عبارتند: از محمد بن راشِد، عُمَر بن فُرات و محمد بن فُرات. در وکیل و باب بودنِ محمد بن فرات، اختلافی وجود دارد و برخی منابع چون کَشّی، وی را مدعیِ وکالت دانسته و مغضوبِ علی بن موسی الرّضا معرفی کرده‌است.[۱۴۸] علی بن موسی الرّضا، همواره شاگردانش را به صبر و شکیبایی در برابر ظلمِ حکومت فرامی‌خوانْد و از قیام علیه حکومت بازمی‌داشت.[۱۴۹] . در کتاب اَلْجامِعُ لِرُواةِ و اصحابِ الْاِمامِ الرِّضا، مجموعِ اصحاب و شاگردان علی بن موسی الرّضا ۸۳۱ تن عنوان و نام برده شده‌است.[۱۵۰] افرادی از اصحاب وی که منصب وکالتش را عهده ‌دار بودند، عبارتند از: عبدالرّحمن بن حَجّاج وکیل در بغداد ، صَفْوان بن یَحییٰ بِجِلّی مدینه ، یونس بن یعقوب بجلی مدینه ، ابراهیم بن سَلّام نیشابوری ، عَبدُالْعَزیز بن مُهْتَدی قم ، علی بن مَهْزیار اهوازی ، عبدالله بن جُندَب ، فضل بن سَنان نیشابور ، ابوعلی بن راشد ، ابوعلی رَیّان بن صَلْت قمی ، هُشام بن ابراهیم عباس ، ابراهیم بن محمد همدانی ، اسحاق بن ابراهیم حُصَیْنی ، حسین بن عبد ربّه و یونس بن عبدالرحمن.[۱۵۱][۱۵۲] از این میان، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، ابن ابی‌عُمَیْر، عبدالله بن مُغَیْره، حسن بن محبوب، احمد بن ابی نصر بزنطی، فضل بن شاذان نیشابوری، حسن بن علی بن فَضّال، عثمان بن عیسی و فَضّالَةِ بن اَیّوب از جمله اصحاب اجماعی به‌شمار می‌آیند که از علی بن موسی نقل روایت داشته ‌اند.[۱۵۳] غیر از اینان، مهم ‌ترین اصحاب وی، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن عامِر طایی و زکریّا بن آدم اَشعَری معرفی شده ‌است.[۱۵۴] علاوه بر مردان، کسانی همچون نجمه خاتون مادرش ، خیزران نوبیه همسرش ، حکیمه و فاطمه (دخترانش) و عَذرا (کنیزش) از جمله زنانی هستند که موفق به نقل حدیث از او شده‌اند.[۱۵۵]

فرزندان علی بن موسی الرضا

در تعداد و نامِ فرزندان علی بن موسی اختلاف است؛ گروهی آنان را شش تن (پنج پسر و یک دختر) به نام‌های محمّد، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و فاطمه (یا عایشه) گزارش کرده‌ اند. ابن حَزْم شمارِ پسران را سه تن به‌نام‌های علی، محمد و حسین می‌داند. در روایتی دو پسر به‌ نام محمد و موسی و روایتی دیگر دو پسر به ‌نام محمد و جعفر گزارش کرده ‌اند.[۱۸۳] غروی نایینی در مُحَدِّثاتِ شیعه می‌گوید دختری به ‌نام فاطمه برای علی بن موسی گزارش شده که همسر محمد بن جعفر بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب بوده ‌است.[۱۸۴]

انتساب محمد تقی به علی بن موسی الرضا

از مسائلی که در زندگانی علی بن موسی الرّضا در منابع یاد شده، انکار نسبتِ پدری–فرزندیِ علی بن موسی الرّضا و محمد تقی است. خاستگاه این موضوع، فاصلهٔ زمانیِ ۳۰ ساله میان ازدواج علی بن موسی و تولد محمد تقی است. همین مسئله سبب شد تا جمعی به امامت علی بن موسی الرّضا شک کنند؛ چراکه معتقد بودند امام باید صاحبِ فرزند باشد. دلیل دیگرِ این انکار، تفاوتِ رنگ پوست بین این پدر و فرزند بود؛ آن‌طور که منابع منعکس کرده ‌اند، رنگ پوست محمد تقی به ‌مقدار زیادی تیره بوده ‌است. بنابر گزارشی که کُلَیْنی، محدث شیعه در کافی نقل می‌کند : علی بن جعفر با اعتراف بر ظلمی که خود به ‌همراه عموها و برادران علی بن موسی الرّضا بر وی روا داشته ‌اند، داستان را این‌گونه شرح می‌دهد که وقتی رنگ دگرگونِ محمد تقی را دیدیم، به علی بن موسی الرّضا شکایت بردیم که در میان خاندان ما، امامی که رنگش دگرگون باشد، نبوده‌است و علی بن موسی پاسخ داد این فرزند، زادهٔ من است. اما خویشانِ علی بن موسی الرّضا به این حرف، قانع نشدند و تقاضای داوریِ قیافه ‌شناس را مطرح کردند. علی بن موسی مباشرت در چنین کاری را رد کرد، ولی آنان را مختار قرار داد که هرچه می‌خواهند انجام دهند. در نهایت در روزی مشخص، همگان جمع شدند و برای اطمینان بیشتر، بر علی بن موسی الرّضا لباسِ مبدل تن کرده و با صحنه ‌سازی، او را باغبانِ خانه معرفی کردند و به وی گفتند در باغ مشغول کار شود، سپس همگی در اتاق جمع شدند. در نهایت قیافه ‌شناس، بررسی‌های خود را انجام داد و اعلام کرد که پدرِ این فرزند در اتاق نیست، اما عموهای این فرزند و عموهای پدرش در اینجا حاضر هستند؛ سپس اعلام کرد که اگر کسی پدر این فرزند باشد، آن باغبانی است که ردِّ پایش را در باغچه دیده‌ ام. با این سخنِ قیافه ‌شناس، همگی به اشتباه خود پی‌بردند و به امامت محمد بن علی اقرار کردند و از علی بن موسی الرّضا عذر خواستند. [۱۸۵]

جانشینی علی بن موسی الرضا

از دیگر مسائل پرحاشیهٔ زندگی علی بن موسی الرّضا، مسئلهٔ جانشینی وی بوده‌است. پس از ماجرای واقفی‌ها و انکارِ امامت علی بن موسی و مسائلی که در دیرفرزندآوریِ علی بن موسی پیش آمد، و در نهایت انکار انتسابِ محمد تقی به علی بن موسی، علی بن موسی الرّضا بارها بر جانشینی محمد تقی تأکید و توصیه نمود. مسئلهٔ بعدی که در جانشینی علی بن موسی الرّضا رخ داد، مسئلهٔ سنِّ کمِ محمد تقی بود. پذیرش امامی که در سن کودکی به امامت رسیده ‌است، برای شیعیان سابقه نداشت.[۱۸۶] علی بن موسی الرّضا تمام تلاش خود را در تثبیتِ جایگاه محمد تقی کرد. نُصوصی از علی بن موسی الرّضا از طریق اشخاصی مانند علی بن جعفر، صفوان بن یحیی، معمر بن خالد و حسین بن یسار در این‌باره نقل شده ‌است. علی بن موسی الرّضا پس از تولد محمد تقی، با روش‌های مختلف بر امامتِ محمد تقی تأکید کرد، مانند نشان دادن مُهرِ امامتِ فرزندش به یارانش.[۱۸۷] با همهٔ این تمهیدات، این‌بار شیعیان با چالشی جدید مواجه بودند که آیا بلوغ، شرط امامت است و اینکه آیا یک کودک شرعاً شرایط امامت را داراست و علم لازم برای این مقام را دارد یا نه؟[۱۸۸][۱۸۹] این چالش سبب شد تا گروهی از شیعیان به عبدالله بن موسی گرایش پیدا کنند؛ اما با بی‌پاسخ ماندن پرسش‌هاشان از وی، از پذیرش امامت او رویگردان شدند.[۱۹۰] در این بین گروهی از شیعیان نیز پس از درگذشت علی بن موسی و با استناد به سنِّ کمِ فرزندش محمد تقی، به امامت برادرش احمد بن موسی باور پیدا کردند که این مذهب به‌ نام احمدیه شناخته می‌شوند.[۱۹۱] همچنین پس از درگذشت علی بن موسی، جمع کثیری از واقفیه که به امامت وی باور پیدا کرده ‌بودند، مجدداً به عقیدهٔ وقف بازگشتند و مُؤَلَّفه نام گرفتند.[۱۹۲] . سرانجام اکثریت جامعهٔ شیعه، امامت محمد تقی را پذیرفتند؛ هرچند که این پذیرش با استدلال‌های متفاوتی انجام شد. گروهی بر این عقیده بودند که امامت محمد تقی حق و صحیح است و او پس از رسیدن به سن بلوغ و به ‌دست آوردن شرایط علمی لازم، امام خواهد بود و علمش را از طریق کتاب‌های پدرانش به ‌دست خواهد آورد. گروهی دیگر بر این اعتقاد بودند که خداوند علم و امامت را به هرکس بخواهد می‌دهد حتی اگر آن شخص کودک باشد مانند عیسی و یَحیَی بن زَکَریّا که در کودکی پیامبر شدند، آنچنانکه محمد تقی در اثبات جانشینی خود، به جانشینی سلیمان برای داوود، جانشینی یحیی برای زکریا و نبوت عیسی در سنین خردسالی استدلال کرده‌بود. سرانجام نظریهٔ دوم پذیرش بیشتری در جامعهٔ شیعه یافت.[۱۹۳][۱۹۴] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مواضع سیاسی علی بن موسی الرضا

به ‌گفتهٔ احمد پاکتچی، موضع سیاسیِ علی بن موسی الرّضا مانند امامانِ پیش از خویش، میان دیدگاه زیدیه و اکثریتِ اهل حدیث قرار داشت؛ نه به‌ دنبال قیام بود و نه مشروعیت بخشیدن به حکومت‌ها.[۲۰۰] او تَقیّه را یک استراتژی بلندمدت برای شیعیان درنظر داشت که شیعیان با عمل به آن، از تندروی‌های نامعقول خودداری کنند تا به شرایط سختْ دچار نشوند و تحت فشار قرار نگیرند.[۲۰۱] با این‌حال در شرایطی که جامعهٔ شیعه در خطر فروپاشی و تفرقه بود، تقیّه را کنار گذاشت و آشکارا در برابر جریان‌هایی مانند واقفیه و فَطْحیّه ایستاد.[۲۰۲] علی بن موسی الرّضا ویژگی‌ها و صفات و شئون امامت را در هر موقعیتی برای مردم بیان می‌کرد و با تأکید بر حقِّ ولایتِ امام، اطاعت از او را لازم می‌شمرْد و بدین ‌گونه رهبریِ دینی و سیاسیِ امامان را یادآوری می‌کرد و در تعیین مصداقِ امام، از امامانِ شیعهٔ دوازده‌امامی نام می‌بُرد.[۲۰۳] در همین راستا، او به تبیین جایگاهِ «امام مُفْتَرَضُ‌الطّاعَة» پرداخت که دانا به سیاست، خیرخواه برای بندگان خدا و نگاهبان دین خداست.[۲۰۴] او صراحتاً و برخلاف امامانِ پیشین، بی هیچ تقیّه ‌ای، خود را امام مفترض‌ الطّاعه معرفی، و شبهات را در این زمینه رفع کرد و در دفاع از حقِّ امامان شیعه برای حکومت، ضمن نقدی مسامحه‌آمیز از ابوبکر و عُمَر، به نقدی تند و صریح از خلفای عباسیِ معاصر خویش پرداخت.[۲۰۵] . به ‌گفتهٔ جلال درخشه، کُنش علی بن موسی الرّضا در مسئلهٔ ولایتعهدی با دیدگاهش دربارهٔ تقیّه منافاتی ندارد. در سیرهٔ او اگرچه حاکمیت جورْ نفی می‌شود، اما اصول ثابتی نیز هستند که مبنای واکنش‌ها در هر زمان، قرار می‌گیرند از جمله: پیشگیری از آشوب و فتنه و بحران، حرکت منسجم تشکیلاتی، بسترسازی برای برپاییِ حکومت امام معصوم، بهره ‌گیری از ظرفیت‌های اجتماعی و انسانی، اثبات برتری امامانِ شیعه و غصب خلافت، و حفظ وحدت جامعه؛ و برآیندِ مجموعهٔ این معیارهاست که چگونگیِ رفتار در قبال تقیّه را تعیین می‌کند.[۲۰۶] علی بن موسی الرّضا در برابر مأمون، موضعی منفی اتخاذ می‌کند که در چند موقعیت قابل مشاهده است: عدم پذیرش اولیهٔ ولایتعهدی، بیان حدیث سلسلة الذهب در نیشابور، اظهار نارضایتی از پذیرش ولایتعهدی، شرط عدم دخالت در امور حکومتی، تأکید بر حقِّ خویش در مجلس ولایتعهدی و استفاده از ظواهرِ امور و سنت‌ها که در آن دوره، برخلاف سنت پیامبر انجام می‌شد.[۲۰۷] او در هنگام ولایتعهدی، آشکارا خلافت را «اِمارَتِ کُبریٰ» می‌نامد که حقی از حقوقِ اهل بیت است که پدرانِ مأمون آن را ادا نکرده بودند و مأمون آن را به صاحبش بازگرداند. درعین‌حال او در برابر ظلم خلفا، تقیّه و صبرْ پیشه می‌کند و به‌دنبال قیام علیهِ حکومت نیست.[۲۰۸] . علی بن موسی الرّضا در نسبتِ شیعیان با سلطان، با بیان عدم مشروعیتِ سلطان از سوی شیعه، شیعیان را از ارتباط و همکاری با سلطان بر حذر می‌دارد؛ اما به شیعیانش توصیه می‌کند که درصورت ناچاری، همکاری باید با احتراز و پرهیز باشد. او همکاری را درصورتی جایز می‌داند که از ریختنِ خونی جلوگیری یا خطری دفع شود یا حفظ مصالحی مانند امر به معروف و نهی از منکر در محدوده ‌ای خاص مطرح باشد.[۲۰۹][۲۱۰] علی بن موسی الرّضا در برابر دیگر مکاتب فکری و عقیدتی در آن دوران — که بخشی از آن به ‌خاطر رشد نهضت ترجمه بود — شاگردانِ بسیاری تربیت، و در مناظراتش با شخصیت‌های مختلف، به گسترش علومِ شیعی کمک کرد.[۲۱۱] .

موقعیت علمی و روایی علی بن موسی الرضا

دانشمندانی از اهل سنت مانند اِبن حَجَرِ عَسقَلانی و ابن نَجّار، از جایگاه ویژهٔ علی بن موسی الرّضا یاد کرده ‌اند که در سنِ کمتر از بیست سالگی، در مسجد پیامبر بر منبر رفته و فتوا می‌داده‌است.[۲۱۲] ابن حجر در اینباره می‌نویسد که رضا، اهل علم و فضل بود که از جهت نسب نیز شرافت داشت.[۲۱۳] در میان امامان شیعه نیز، تنها چهار امام امکان نشر آزادانه اسلام را پیدا نمودند که علی بن موسی الرّضا آخرین آنان بود. بر اساس گزارشی از یقطینی، وی برای اثبات جایگاه علمی خود نزد برخی از شکاکان به امامتش، به پانزده‌هزار مسئله علمی‌شان پاسخ داده‌است.[۲۱۴] وی جلسات علمی تشکیل می‌داد که ویژهٔ شیعیان نبود و بزرگان اهل سنت نیز در این جلسات حاضر می‌شدند.[۲۱۵]

آرای کلامی و دیدگاه کلامی علی بن موسی الرضا

دوران علی بن موسی الرّضا، به‌خاطر قدرت‌ نماییِ دو گروه معتزله و اهل حدیث، عصر بحث‌های کلامی بوده‌ است. با روی‌کارآمدنِ مأمون، فضای بازی ایجاد شد تا هر گروه، آزادانه دیدگاه مذهبیِ خویش را مطرح نماید و سایر مذاهب، آن را مورد نقد و بررسی قرار دهند. علی بن موسی الرّضا نیز در بین این دو گروه، اقدام به بیان دیدگاهش نمود. این امر سبب شد تا اکثر روایاتی که از علی بن موسی توسط منابع گزارش شده‌اند، در حوزهٔ علم کلام باشد. از مهم‌ترین مسائلی که در این کشمکش‌های کلامی مطرح می‌شد، مسائل امامت و توحید بود. علاوه بر این گفتگوهای علمی بین دو مذهب کلامیِ غیرشیعه، شیعیان به‌عنوان مذهبی پرطرفدار، به‌جهت سخت ‌گیری‌های حکومت عباسی از امامان خویش، دور بودند و امکان برگزاری جلسات علمی و پرسش و پاسخ با امام خویش را نداشتند. این فاصلهٔ شیعیان با رهبرانِ خویش به‌همراه گرایشِ اهل حدیث به روایات و ترجیحِ هر روایتی بر عقل، سبب شد تا شیعیان نیز همچون اهل حدیث، در معنای حقیقیِ روایاتی دربارهٔ صفاتِ خدا درمانده شوند. همین امور سبب شده بود تا اختلافات کلامی در بین شیعیان رواج یابد؛ به‌ گونه ‌ای‌که ابی‌نصر بزنطی به علی بن موسی الرّضا از اختلاف شیعیان در مسائلی چون جَبْر و اختیار و صفات خدا خبر داده ‌است. در این بحبوحهٔ کلامی، علی بن موسی با تدارک جلسات مناظره، بیان روایات و اعتقادات و گفتگو با سران مخالفان و دگراندیشان، با اختلافات اعتقادی در تشیع و جامعهٔ اسلامی مبارزه کرد.[۲۱۶] با پیدایش معتزله و بیان دیدگاه‌های عقلی و برتری دادنِ عقل بر نقل، مسئلهٔ امامت نیز — که از دیدگاه شیعه، بحثی نقلی است — شکلی عقلی به خود گرفت. شاهدِ این تغییر، داغ شدنِ بحث‌های کلامی در عصر علی بن موسی بود. مأمون نیز با ایجاد آزادیِ نسبی در بیان دیدگاه‌ های مختلف، سبب شد تا علی بن موسی برخلاف پدرانش مسئلهٔ امامت را با خیال راحت‌ تری تبلیغ و تشریح نماید؛ به ‌طوری‌که تا قبل از آن، بحث دربارهٔ امامت تنها مربوط به محافلِ خاصِّ علمی بود، اما در عصر علی بن موسی این بحث‌ها به میان عموم جامعه کشیده شد. ازاین‌رو علی بن موسی در معرفیِ تشیع و امامت به ایرانیان نقش اساسی را عهده‌دار بود.[۲۱۷] . از مهم ‌ترین آرای کلامیِ علی بن موسی الرّضا می‌توان به جایگاه امامت و مسئلهٔ حُدوثِ قرآن اشاره کرد که در عصر وی، یکی از بحث‌انگیزترین مباحث کلامی بوده‌است. وی در زمینهٔ خلقتِ قرآن، با انکار قدیم بودنِ قرآن، به ریشهٔ این بحثِ کلامی نیز می‌پردازد و بحث بر سر آن را بی‌حاصل می‌داند. او در مقابلِ بحث‌های طولانی و اختلاف‌انگیز بر سر حُدوث و قِدَمِ قرآن، به دقت در مُفاد آیات قرآن توصیه می‌کرده‌است. هرچند احتمال دلایل سیاسی در این پرهیز، داده شده ‌است.[۲۱۸] وی در مسئلهٔ توحید نیز، با استناد به دلایل عقلی همچون برهان نظم، دلیل شرطی، برهان حدوث و برهان حرکت، به اثبات وجود خدا پرداخته‌است.[۲۱۹][۲۲۰]

مناظره‌های علی بن موسی الرضا

عواملی مانند توسعهٔ مذاهب اسلامی، گسترش سرزمین‌های اسلام، نهضت ترجمه و پراکنشِ آثار یونانی، مصری و ایرانی در سرزمین‌های اسلامی و نیز مشکلات داخلی و خارجی حکومت‌های عباسی، سبب شد تا انقلاب و تحولی در زمینهٔ مناظرات کلامی رخ دهد. این تحول در عصر مأمون به اوج خود رسید و سبب شد تا مأمون با ایجادِ فضایی باز در زمینهٔ آزادی بیان، به ‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین متکلمانِ زمان خویش شناخته شود.[۲۲۱] با حضور علی بن موسی الرّضا در دربار حکومت، مأمون که علاقه ‌مند به علوم مختلفِ ترجمه ‌شده به عربی بود؛ مناظرات زیادی را میان علی بن موسی الرّضا و دانشمندانِ دینی و رهبرانِ ادیانِ مختلف — که از سرزمین‌های مختلف به خراسان می‌آمدند — ترتیب می‌داد.[۲۲۲] در مقابل، برخی روایاتْ حاکی از این است که قصد اصلیِ مأمون از ترتیب دادنِ این مناظرات، امیدواریِ وی برای تضعیف جایگاه علی بن موسی الرّضا نزد عموم مردم و عالمانِ اقوام و گروه‌های گوناگون بوده ‌است.[۲۲۳] شاخصه‌های اصلیِ مناظرات علی بن موسی الرّضا را می‌توان در دو بخش کلیِ مناظرات درون‌ دینی با محوریت تشریح جایگاه امامان پس از پیامبر اسلام، اثبات امامت علی بن ابی‌طالب و برخی مجادلات کلامی بین شیعه و سنی؛ و مناظرات برون‌دینی با موضوعاتی مانند اثبات توحید، ذات و صفات خدا، کیفیت آفرینش، نفی تشبیه، نفی تجسیم، اثبات نبوت محمد، نفی الوهیتِ عیسی و نفی تثلیث دانست.[۲۲۴] . برای علی بن موسی تا پیش از سفر به خراسان، مناظراتی گزارش شده‌ است، اما اهم مناظرات او که به تفصیل در منابع روایی مورد اشاره قرار گرفته‌ اند، مناظرات وی در مقام ولایتعهدی است. این مناظرات عبارتند از: مناظره‌ای با رَأسِ جالوتِ یهودی بود که سرانجام با پذیرش اسلام رأس جالوت، مناظره به پایان رسید.[۲۲۵] . مناظرهٔ دیگر با جاثلیقِ مسیحی داشت که به انکار تثلیث و پذیرش توحید توسط جاثلیق منتهی شد.[۲۲۶] . مناظره ‌ای دیگر با بزرگِ هیربَدانِ زَرتُشتی برای علی بن موسی گزارش شده‌ است که با بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های علی بن موسی، مناظره به سرانجام نرسید. عِمرانِ صابی دیگر فردی ‌است که با وجود گرایش‌های غیراسلامی و غیرتوحیدی، در موضوع توحید و صفات خدا با علی بن موسی وارد مناظره شد و در نهایت با استدلال‌های علی بن موسی، شهادتین گفت و اسلام را پذیرفت.[۲۲۷] سلیمانِ مَرْوَزی و علی بن محمد بن جَهْم نیز از افرادی هستند که در موضوعات بَداء و عصمت پرسش‌هایی را مطرح کردند و با پاسخ‌های علی بن موسی، جلسه را تبدیل به مناظره ‌ای کلامی کردند. در پایان هر دو مناظره، سلیمان و علی بن محمد، به اشتباه بودنِ اعتقادشان پی‌بردند.[۲۲۸][۲۲۹] . بیهم دائو دربارهٔ گزارش برگزاری و شرکت در مناظرات میان علی بن موسی الرّضا، مُتکلّمانِ مسلمان و چهره ‌های برجستهٔ دیگر جوامعِ مذهبی از سوی مأمون، هدف این گزارش‌ها را نشان دادنِ برتریِ علی بن موسی الرّضا از نظر علم و دانش نسبت به خلیفه و دیگر دانشمندانِ مسلمان و رقیبانِ غیرمسلمان ادعا می‌کند و ادامه می‌دهد به‌همین دلیل، تاریخی بودنِ آنها مورد پرسش قرار گرفته ‌است، و می‌توان آنها را سرچشمهٔ تلاش برای قرار دادنِ علی بن موسی الرّضا به‌عنوان رقیب در دانشِ زبانزدِ خلیفه در نظر گرفت، همان‌طور که در منابع اهل سنت گزارش شده‌ است.[۲۳۰] .

ویژه نامه حضرت امام رضاعلیه السلام

روضه شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام

شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد - بهرِ رضا امشب جواد اندر عزا شد

تصاویر حرم مطهر امام رضا علیه السلام

صلوات خاصه امام رضا(ع) به همراه ترجمه فارسی

چهل حدیث « گهرهای رضوی » علیه السلام

بیان نورانی امام رضا(ع) درباره صفت و فضائل امام 1

بیان نورانی امام رضا(ع) درباره صفت و فضائل امام 2

چهل حدیث رضوی علیه السلام

چهل حدیث رضوی علیه السلام درایتا

شرح حديثی از حضرت امام رضا عليه‌السلام توسط رهبر انقلاب

اهتزاز پرچم متبرک امام رضا(ع) در مرکز ملی فوتبال

نگاهی به جهاد تبیین در سیره‌ی امام رضا علیه السلام

داستان مناظره امام رضا (ع) با «ابن جهم» درباره «عصمت انبیاء» چیست؟

جزئیات برگزاری کنگره جهانی حضرت رضا (ع) با پیام رهبر انقلاب/ ارسال ۲۰۰ مقاله در سطح ملی و بین‌الملل به کنگره

روایت حرکت امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو در نمایشگاه"فتح در غربت"

چرا امام رضا (ع) خاندان اهل بیت را همراه خود به ایران نیاورد؟

آشنایی با شرایط علمی دوران امام رضا (ع)

دیدگاه اهل سنت درباره امام رضا (ع) چیست؟

علت نامگذاری دهه کرامت ( اول تا ۱۱ ذیقعده ) چیست؟

اصحاب، شاگردان و وکلای امام رضا (ع) چه کسانی بودند؟

خواجه اباصلت هروی خادم امام رضا (ع) را بشناسید

امام رضا (ع) از تولد تا شهادت/ خلاصه‌ای از زندگینامه امام هشتم شیعیان

نکته‌هایی جالب درباره سبک زندگی امام رضا (ع)

توصیه های امام رضا (ع) به جوانان/ پیشگیری بهتر از درمان است

نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا علیه السلام

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ | 11:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام

شمس الشموس سلطان طوس امام رضاعلیه السلام

http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamreza3.jpg

http://dl.hodanet.tv/filespicturs/mohammad25.jpg

http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamsadeg1.jpg

شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام

شهادت امام ‏رضاعلیه السلام (آخر ماه صفر 203ق)

شهادت امام رضا (ع) (آخرماه صفر203 ق)

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

من کیستم؟ گدای توام یا امام رضا

من کیستم؟ گدای توام یا امام رضا

روزِ عزایِ هشتم امام است

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام

شعر-ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

چهل حدیث رضوی

واقفی که حرم و مشهد را متحول کرد

آشنایی بامشهد و اطراف آن

بعد رضا ضربتی از غم رسید...

امام رضا علیه‌السلام

معصوم دهم امام رضاع

ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام

امام رضا عليه السلام(1)

امام رضا عليه السلام(1)

امام رضا عليه السلام

ویژه نامه ولادت حضرت امام رضاعلیه السلام

اشعار سایت امام هشت

ویژه نامه حضرت امام رضاعلیه السلام

زندانی شدن اباصلت بعد از شهادت امام رضا و آزادی وی با توسل به امام جواد

روز زيارتي امام ‏رضاعایه السلام(23ذیقعده)

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام

شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام

اشعارمدح و ولادت امام رضا

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

روزِ عزایِ هشتم امام است

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام

شعر-ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

ما دَرد نَگُفتیم و مُداوا شُده رفتیم

زائِرِ اِمام رِضا، خوش آمدی

خوشا بَر مَشهد و هَشتُم اِمامَش

از راهِ دوری میام ، ای آقا جون به مشهدت

مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

این که در مشهد بود ذریّه یِ پیغمبر است

درمشهد است خفته رضا هشتمین امام

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست

موکب ما که پذیرای محبّانِ رضاست

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

اي شهريارِطوس، اياهشتمين امام

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

من کیستم؟ گدای توام یا امام رضا

در خراسان هست خورشيدي عيان

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما

زائرینِ پیاده

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

حركت امام ‏رضا(ع) از مدينه به خراسان محل حكومت مامون عباسی(200 ق)

7 جمادی الاول ورود امام رضا به نیشابور (201ق)

مراسم هزار ساله تکریم زائران امام رضاعلیه السلام

زیارت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام : اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً ، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمُودَ الدِّينِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ إِبْراهِيمَ خَلِيلِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ إِسْماعِيلَ ذَبِيحِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ مُوسىٰ كَلِيمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ عِيسىٰ رُوحِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللّٰهِ وَوَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الجَنَّةِ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعابِدِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ باقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبارِّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَصِيُّ الْبَارُّ التَّقِيُّ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةُ ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ. اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ الْإِمامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ الصِّدِيقِ الشَّهِيدِ صَلاةً كَثِيرَةً تامَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةًكَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ | 21:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

همراه زائرین پیاده به مشهدالرضا(ع)

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا - كه شفاعت بكند امام رضا روزجزا

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

كوه دشت و میكنیم طی به امیدكرمش - میرویم ازراه دوری به طواف حرمش

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

عاشق امام رضا با پا نه كه باسرمیره - به امید كرمش دشت وكوه وكمر میره

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

زائرپیاده وقتی میرسه به حرمش - برای دین خدائی میشه ثابت قدمش

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

میره توی حرم ومیگه سلام آقا رضا - السّلام ای آقا جون ای شفیع روزجزا

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

میبوسه پنجره رومی اُفته روی قدمش - رازدلهاشومیگه با آقا توی حرمش

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

با آقا میگه آقا ازراه دوری اومدم - به امیدكرمت با یك غروری اومدم

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

اومدم كه دردم و دوا كنی ای آقا جون - اومدم حاجتم وروا كنی ای آقا جون

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

اومدم پیش خدا توبكنی شفاعتم - اومدم كه ازكرم روا كنی توحاجتم

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

باقری خادم تو نوكرزائرین تو - توبهشت میخواد بشه جزء مجاورین تو

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

زائِرِ اِمام رِضا، خوش آمدی

زائِرِ اِمام رِضا، خوش آمدی - قَدَمات رو چِشمِ ما، خوش آمدی

آمدی تو اَز رَهِ دور و دراز - خَسته یِ این هَمه را، خوش آمدی

آمدی اَز اَردبیل و اِصفهان - آمدی اَز هَمدان، مازندران

تو زِ یَزد و قُمُ و کِرمان آمدی - یا که اَز بوشهر و سیستان آمدی

یا زِ کرمانشاه و ایلام آمدی - یا که اَز بیروت و اَز شام آمدی

یا که اَز هِند و پاکستان آمدی - دَر زِمستان یا تابِستان آمدی

آمدی اَز هَر کجایِ این زَمین - بَهرِ پابوسِ اِمامِ هَشتمین

خادِمای اِمام رِضا، تُو حَرَمِش - خادِمَن بِه زائِرای مُحتَرَمِش

تُویِ صحنا، رَواقا وَ هَمَه جا - هَمَه دَر خِدمَتِ تان، آی، زائِرا

بَستِ شَیخِ طوسی، یا بابُ الرِّضا - میشی چون داخل، دُعا کُن هَمه را

با سَلامی وارِدِ حَرَم میشی - هَرکه هَستی اینجا مُحتَرَم میشی

وارِدِ حَرَم میشی زار و خَجِل - میگی آقاجون سَلام اَز تَهِ دِل

میخوانی اِذنِ دُخُولِ به حَرَم - میگی: آقاجون فَدات پا تا سَرَم

میخوانی آنجا زیارتنامه را - میکُنی یاد، در آنجا هَمَه را

پِدر و مادر وَ خواهر، بَرادَر - مِیاری وَقتِ سلامت به نَظَر

کِنارِ ضَریحِ آقا که شُدی - غافِل اَز هَرچیزو هَرجا کِه شُدی

آنجا خَلوَت میکُنی چون با آقا - میکَنِی دِل اَز هَمَه وَ هَمَه جا

کنارِ ضریح، آقا را صدا کُن - باقری وَ خادِما رام، دُعا کُن

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar

ویژه نامه شهادت امام رضاعلیه السلام

شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام

اشعارمدح و ولادت امام رضا

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

روزِ عزایِ هشتم امام است

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام

شعر-ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

ما دَرد نَگُفتیم و مُداوا شُده رفتیم

زائِرِ اِمام رِضا، خوش آمدی

خوشا بَر مَشهد و هَشتُم اِمامَش

از راهِ دوری میام ، ای آقا جون به مشهدت

مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

این که در مشهد بود ذریّه یِ پیغمبر است

درمشهد است خفته رضا هشتمین امام

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست

موکب ما که پذیرای محبّانِ رضاست

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

اي شهريارِطوس، اياهشتمين امام

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

من کیستم؟ گدای توام یا امام رضا

در خراسان هست خورشيدي عيان

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما

زائرینِ پیاده


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، همگام بازائرین پیاده ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ | 10:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

🕌پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) :
سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّی بِخُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَكْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَرْبَهُ وَ لَا مُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَه‏؛
🕯پاره‌ ای از تن من در خراسان دفن خواهد شد که هیچ گرفتاری نیست مگر آنکه با زیارت او خداوند مشکلش را حل کرده و هیچ گناهکاری نیست مگر آنکه خدا گناهش را می‌بخشد.
📚من لا یحضره الفقیه، ج2، ص583
🕌امام رضا(علیه‌السلام) پس از ذکر اخبار غیبی از نحوه شهادت و محل دفنشان فرمودند:
مَنْ زَارَنِی فِی تِلْكَ الْبُقْعَةِ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ وَ كَتَبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ كُنْتُ أَنَا وَ آبَائِی شُفَعَاءَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة؛
🕯هر کس مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده و خداوند پاداش هزار حج صحیح و هزار عمره مقبوله به او می‌دهد و من و پدرانم شفیعان او در روز قیامت هستیم.
📚من لا یحضره الفقیه، ج2، ص۵۸۵
🕌امام محمد باقر(علیه‌السلام) :
یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ مُوسَى اسْمُهُ اسْمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَیُدْفَنُ فِی أَرْضِ طُوسَ وَ هِیَ مِنْ خُرَاسَانَ یُقْتَلُ فِیهَا بِالسَّمِّ فَیُدْفَنُ فِیهَا غَرِیباً فَمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَل‏؛
🕯فرزندی از فرزندان موسی که اسمش هم‌نام امیرالمؤمنین است؛ در زمین طوس که بخشی از خراسان است؛ دفن می‌شود. او غریب است و به وسیله سم کشته شده و هر کس که او را با معرفت زیارت کند از طرف خداوند مشمول پاداش مجاهدان صدر اسلام قبل فتح مکه می‌شود.
📚من لا یحضره الفقیه،۲،ص۵۸۳
🕌حضرت رضا علیه السلام:
مَنْ زَارَنِی عَلَى بُعْدِ دَارِی أَتَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَایَرَتِ الْكُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِیزَان‏؛
🕯هر کس مرا که از منزل و کاشانه به دور افتادم زیارت کند؛ در روز قیامت در سه جایگاه به سراغش می‌روم تا او را از ترس و سختی آن مکان‌ها خلاص کنم؛ هنگام دادن نامه اعمال به دست راست و چپ و در عبور از صراط و نزد حسابرسی و میزان.
📚من لا یحضره الفقیه، ج2، ص۵۸۴
🕌فردی خدمت امام جواد(علیه‌السلام) رسید و پرسید: فدایت شوم؛ زیارت حضرت رضا پر فضیلت‌‌تر است یا زیارت اباعبدالله الحسین؟ حضرت نیز می‌فرمایند:
زِیَارَةُ أَبِی أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِی ع لَا یَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّیعَةِ؛
🕯زیارت پدرم پرفضیلت‌تر است. زیرا همه مردم امام حسین را زیارت می‌کنند و پدرم را تنها خواص شیعه زیارت می‌کنند.
📚من لا یحضره الفقیه، ج2، ص۵۸۲
🕌امام صادق علیه السلام:
يَخْرُجُ وَلَدُ مِنِ ابْنِي موسي اسْمُهُ اسْمُ أميرَالمُؤمِنينَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ الي أَرْضِ طُوسُ، وَ هُمْ بِخُرَاسَانَ، يُقْتَلُ فِيهَا بِالسَّمِّ، فَيُدْفَنُ فِيهَا غَرِيباً، مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالِي أَجْرَ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ.
🕯فرزندي از پسرم موسي که همنام اميرالمؤمنين (ع) است، به جانب سرزمين طوس در خراسان مي‏رود و در آن جا با زهر کشته شده و غريبانه دفن مي‏شود، کسي که او را با شناخت حق وي (به اينکه آن حضرت امام واجب الاطاعة است) زيارت کند، خداي تعالي پاداش کسي را که قبل از پيروزي، انفاق نموده و جنگيده است به وي عطا مي‏نمايد.
📚بحار الانوار ج 49 ص286
🕌پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: سَتُدْفَنُ بَضْعَةُ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَا يَزُورُهَا مُؤْمِنُ الَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَيَّ النَّارِ،
🕯به زودي پاره‏ي تن من در سرزمين خراسان دفن مي‏شود که هيچ مؤمني او را زيارت نمي‏کند، مگر اين که خداوند بهشت را بر او واجب ساخته و پيکرش را بر (آتش) دوزخ حرام مي‏سازد.
📚الوافی ج14 ص1551
🕌پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
سَتُدْفَنُ بَضْعَةُ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مکروب الَّا نَفَّسَ اللَّهُ کربته وَ لَا مُذْنِبُ الَّا غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ،
🕯پاره‏ اي از تن من در سرزمين خراسان دفن مي‏شود که هيچ گرفتاري او را زيارت نمي‏کند، جز اين که خداوند پريشاني را از او مي‏زدايد و هيچ گنهکاري به زيارت او نائل نمي‏شود، مگر آن که خداوند گناهانش را مي‏آمرزد.
📚وسائل الشیعه ج10 ص437
🕌پيامبر صلي الله عليه و آله :
مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُلْقِيَ اللَّهِ ضاحکا مُسْتَبْشِراً فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ موسي الرِّضَا عليه‏السلام . . . فَهَؤُلَاءِ مَصَابِيحُ الدجي وَ أَئِمَّةِ الْهَدْيِ وَ أَعْلَامُ التَّقِيِّ، مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَلَّاهُمْ کنت ضَامِناً لَهُ عَلِيُّ اللَّهُ تَعَالِي بِالْجَنَّةِ،
🕯کسي که دوست بدارد خندان، خداوند را ملاقات کند، بايد محبت و ولايت علي بن موسي الرضا عليهماالسلام را داشته باشد... اينان (ائمه اطهار عليهم‏السلام) چراغهاي تاريکي و امامان هدايتگر و نشانه‏هاي تقوا هستند، کسي که ايشان را دوست بدارد و بهره‏مند از ولايت آنان گردد، من نزد خداي تعالي بهشت را براي او ضمانت مي‏کنم.
📚بحار الانوار ج 36 ص296
🕌امام صادق علیه السلام:
يَخْرُجُ وَلَدُ مِنِ ابْنِي موسي اسْمُهُ اسْمُ أميرَالمُؤمِنينَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ الي أَرْضِ طُوسُ، وَ هُمْ بِخُرَاسَانَ، يُقْتَلُ فِيهَا بِالسَّمِّ، فَيُدْفَنُ فِيهَا غَرِيباً، مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالِي أَجْرَ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ،
🕯فرزندي از پسرم موسي که همنام اميرالمؤمنين (ع) است، به جانب سرزمين طوس در خراسان مي‏رود و در آن جا با زهر کشته شده و غريبانه دفن مي‏شود، کسي که او را با شناخت حق وي (به اينکه آن حضرت امام واجب الاطاعة است) زيارت کند، خداي تعالي پاداش کسي را که قبل از پيروزي، انفاق نموده و جنگيده است به وي عطا مي‏نمايد.
📚بحار الانوار ج 49 ص286
🕌امام کاظم علیه السلام : ...
فاني سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليه‏السلام غَيْرَ مَرَّةٍ يَقُولُ انَّ عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِي صلبک وَ لَيْتَنِي أدرکته فانه سُمِّيَ أميرَالمُؤمِنينَ عَلِيِّ عليه‏السلام،
🕯از امام کاظم علیه السلام نقل شده که از پدرم جعفر بن محمد عليه‏السلام شنيدم که بارها مي‏فرمود: همانا عالم آل محمد عليهم‏السلام در صلب توست، اي کاش او را درک مي‏کردم! که همانا او همنام اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام است.
📚بحار الانوار ج 49 ص100
🕌امام صادق علیه السلام :
يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ، مَنْ زَارَهُ اليها عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ انَّ کان مِنْ أَهْلِ الکبائر قِيلَ لَهُ: جَعَلْتُ فداک وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ: تَعْلَمَ أَنَّهُ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ، غَرِيبُ شَهِيدُ، مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عزوجل أَجْرَ سَبْعِينَ شَهِيداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَلَيَّ حَقِيقَةٍ
🕯نوه‏ي مرا در سرزمين خراسان در شهري به نام طوس مي‏کشند؛ کسي که او را با شناخت حق وي زيارت کند، من روز قيامت از او دستگيري مي‏کنم و وارد بهشتش مي‏سازم، هر چند که مرتکب گناهان کبيره شده باشد. راوي گفت: فدايت شوم، شناخت حق او را به چيست؟ فرمود: اين که بداني او (امامي است که) پيروی از او واجب است. او غريب است و شهيد؛ کسي که با شناخت حقش، او را زيارت کند، خداي صاحب عزت و جلال پاداش هفتاد شهيد از شهداي راستين در رکاب رسول خدا (ص) را به او عطا مي‏فرمايد.
📚اثبات الهداة ج3 ص 233
🕌امام کاظم علیه السلام:
مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِي عَلِيٍّ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً کان کمن زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ. قِيلَ: کمن زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ. اذا کان يَوْمَ الْقِيَامَةِ کان عَلِيِّ عَرْشِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعَةُ مِنَ الْأَوَّلِينَ، وَ أَرْبَعَةُ مِنَ الْآخِرِينَ، فاما الْأَرْبَعَةُ الَّذِينَ هُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ: فَنُوحُ، وَ ابراهيم، وَ موسي، وَ عيسي عليهم‏السلام وَ أَمَّا الْأَرْبَعَةُ مِنَ الْآخِرِينَ: مُحَمَّدُ وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليهم‏السلام، ثُمَّ يُمَدُّ الطَّعَامُ فَيَقْعُدُ وَ
مَعَنَا زُوَّارُ قُبُورِ الْأَئِمَّةِ، أَلَا أَنَّ أَعْلَاهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ حَبْوَةً زُوَّارُ قَبْرِ وَلَدِي ،
🕯کسي که قبر فرزندم علي عليه‏ السلام را زيارت کند و شبي را نزد او به سر برد، مانند کسي است که خداوند را در عرش زيارت کرده است.» راوي (از روي تعجب) گفت: مانند کسي که خدا را در عرش زيارت کرده است؟ حضرت فرمود: «آري، چون روز قيامت شود، چهار نفر از پيشينيان و چهار نفر از پسينيان بر عرش خداي رحمان قرار مي‏گيرند. چهار نفر پيشينيان نوح و ابراهيم و موسي وعيسي عليهم‏السلام هستند و چهار نفر پسينيان محمد و علي وحسن و حسين عليهم‏السلام؛ بعد از آن خوان طعام گسترده مي‏شود و زائران قبور ائمه عليهم‏السلام به (گرد) آن مي‏نشينند؛ بدانيد که (در ميان زائران قبور ائمه عليهم‏السلام) مقام زائران قبر فرزندم از همه بلندتر و پر ارج‏تر است.
📚وسائل الشیعه ج10 ص443
🕌عنْ أَبِي الْحَسَنِ موسي عليه‏السلام فِي حَدِيثِ: أَنَّهُ قَالَ: - وَ عَلِيُّ ابْنُهُ جَالِسُ بَيْنَ يَدَيْهِ -: مَنْ ظَلَمَ ابْنِي حَقَّهُ وَ جَحَدَهُ امامته مِنْ بَعْدِي کان کمن ظَلَمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ حَقَّهُ وَ حجده امامته بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ،
🕯امام موسي کاظم (ع) در ضمن حديثي، در حالي که فرزندشان امام رضا (ع) در برابر شان نشسته بود، فرمود: کسي که در حق اين پسرم ستم ورزد و امامتش را بعد از من انکار نمايد، مانند کسي است که در حق علي بن ابي طالب (ع) ستم ورزيده و امامتش را بعد از رسول خدا (ص) انکار نموده باشد.
📚اثبات الهداة ج3 ص 232
🕌امام رضا علیه السلام:
لَا تَنْقَضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حتي تَصِيرَ طُوسُ مُخْتَلَفَ شِيعَتِي وَ زُوَّارِي أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي بِطُوسَ کان مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْفُوراً لَهُ،
🕯دعبل از امام رضا عليه‏السلام نقل مي‏کند: روزها و شبها نمي‏گذرد تا اين که طوس جايگاه آمد و رفت شيعيان و زائرانم مي‏شود؛ آگاه باشيد کسي که مرا در غربتم در طوس زيارت کند، روز قيامت با گناهان آمرزيده هم درجه‏ي من خواهد بود.
📚وسائل الشیعه ج10 ص438
🕌امام رضا علیه السلام :
مَنْ زَارَنِي عَلَيَّ بُعْدِ دَارِي وَ مَزَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ حتي أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا : اذا تَطَايَرَتِ الکتب يَمِيناً وَ شِمَالًا ، وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ ، وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ،
🕯کسي که با دوري راه سرا و مزار من به زيارت من بيايد، روز قيامت در سه جا (براي دستگيري) نزد او خواهم آمد و او را از بيم و گرفتاري آن موقفها رهايي خواهم بخشيد: هنگامي که نامه‏ها (ي اعمال) در راست و چپ به پرواز درآيند، نزد (پل) صراط و نزد ميزان (محل سنجش اعمال).
📚وسائل الشیعه ج10 ص433
🕌امام رضا علیه السلام :
أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي کتب اللَّهِ عزوجل لَهُ أَجْرَ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ ، وَ مِائَةِ أَلْفِ صِدِّيقٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ حَاجٍّ وَ مُعْتَمِرٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ مُجَاهِدٍ وَ حُشِرَ فِي زُمْرَتِنَا ، وَ جُعِلَ فِي الدَّرَجَاتِ الْعَلِيِّ مِنَ الْجَنَّةِ رَفِيقَنَا،
🕯آگاه باشيد کسي که مرا در غربتم زيارت کند، خداي عزوجل ثواب يکصد هزار شهيد، يکصد هزار صديق، يکصد هزار حج گزار و عمره گزار و يکصد هزار مجاهد را براي او مي‏نويسد و در زمره‏ي ما محشور مي‏شود و در درجات والاي بهشت رفيق و همراه ما خواهد بود.
📚بحار الانوار ج 49ص 283-284
🕌امام رضا علیه السلام :
فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي وَجَبَتْ لَهُ زِيَارَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ ، وَ الَّذِي أکرم مُحَمَّداً (ص) بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَاهُ عَلَيَّ جَمِيعِ الْخَلِيقَةِ لَا يُصَلِّي أَحَدُ مِنکُمْ عِنْدِ قَبْرِي الَّا اسْتَحَقَّ أميرَالمُؤمِنينَ الْمَغْفِرَةُ مِنَ اللَّهِ عزوجل يَوْمَ يَلْقَاهُ ...
🕯وخداوند خاک (قبر) مرا جايگاه رفت و آمد (و زيارتگاه) شيعيان و دوستارانم مي‏گرداند. پس کسي که در غربتم مرا زيارت کند، روز قيامت زيارت او بر من واجب مي‏شود؛ قسم به آن که محمد (ص) را به پيامبری گرامي داشت و او را بر تمامي مردم برگزيد، کسي که از شما نزد قبرم نماز نمي‏گذارد، جز آن که روزي که خداي صاحب عزت و جلال را ملاقات مي‏کند، شايسته‏ي آمرزش مي‏شود... .
📚وسائل الشیعه 2 ص439
🕌امام رضا علیه السلام :
... وَ الَّذِي أکرمنا بَعْدَ مُحَمَّدٍ (ص) بالامامة وَ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ انَّ زُوَّارَ قَبْرِي أکرم الْوُفُودِ عَلِيُّ اللَّهُ عزوجل يَوْمَ الْقِيَامَةِ ، وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَزُورُنِي فَتُصِيبُ وَجَّهْتُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ الَّا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَيَّ النَّارِ.
🕯... و قسم به آن که بعد از محمد (ص) ما را به امامت گرامي داشت و به وصايت (و جانشيني آن حضرت) اختصاص داد، گرامي‏ترين گروهها خواهند بود که روز قيامت بر خداي صاحب عزت و جلال وارد مي‏شوند؛ و هيچ مؤمني نيست که مرا زيارت نمايد و قطره‏اي آب (باران) به صورت او بخورد، جز آن که خداوند پيکرش را بر آتش (دوزخ) حرام مي‏کند.
📚وسائل الشیعه 2 ص439
🕌امام رضا علیه السلام :
لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ الي شَيْ‏ءٍ مِنَ الْقُبُورِ الَّا الي قُبُورَنَا، أَلَا وَ أَنِّي مَقْتُولُ بِالسَّمِّ ظُلْماً، وَ مَدْفُونُ فِي مَوْضِعِ غُرْبَةٍ فَمَنْ شَدَّ رَحْلَهُ الي زِيَارَتِي أَسْتَجِيبَ دُعَاؤُهُ وَ غَفَرَ لَهُ ذَنْبَهُ
🕯بار به سوي هيچ قبر (و زيارتگاهي) بر نبينديد مگر اين که به زيارت قبور ما بياييد. آگاه باشيد که مرا مظلومانه مسموم ساخته و مي‏کشند و در جايي غريبانه به خاک مي‏سپارند پس هر کس که بار سفر براي زيارت من بربندد، دعايش مستجاب مي‏شود و گناهش مورد آمرزش واقع مي‏گردد.
📚بحار الانوار ج 102 ص36
🕌امام رضا علیه السلام :
مَنْ شَدَّ رَحْلَهُ الي زِيَارَتِي أَسْتَجِيبَ دُعَاؤُهُ وَ غُفِرَتْ لَهُ ذوبه، فَمَنْ زَارَنِي فِي تلک الْبُقْعَةِ کان کمن زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ کتب اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ کنت أَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاءَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هَذِهِ الْبُقْعَةُ رَوْضَةُ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ، وَ مُخْتَلَفُ الملائکة، لَا يَزَالُ فَوْجُ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ فَوْجُ يَصْعَدُ، الي أَنْ يُنْفَخَ فِي الصُّورِ.
🕯کسي که بار سفر به سوي من بربندد دعايش مستجاب و گناهانش آمرزيده مي‏شود، پس کسي که مرا در آن مکان زيارت کند، مانند کسي است که رسول خدا صلي الله عليه و آله را زيارت کرده باشد، خداوند براي او پاداش هزار حج و عمره‏ پذيرفته شده مي‏نويسد و من و پدرانم شفيعان او روز قيامت خواهيم بود؛ اين بقعه بوستاني از بوستانهاي بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است؛ آن گونه که گروهي از آسمان فرو مي‏آيند و گروهي بالا مي‏روند، تا اين که در صور دميده شود.
📚بحار الانوار ج 102 ص44
🕌امام رضا علیه السلام :
مَا زَارَنِي أَحَدُ مِنْ أَوْلِيَائِي عَارِفاً بِحَقِّي الَّا شُفِّعْتُ فِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ،
🕯هيچ يک از دوستانم مرا با آگاهي به حقم زيارت نمي‏کند مگر اين که روز قيامت او را شفاعت خواهم کرد.
📚وسائل الشیعه ج10 ص434
⏰🌍🌿🌺🍃🍂🌼🔖📚👌🏼🖌✍️🌷
@kalamenur
‌ •┈┈•••✾•••┈┈•
زیارت نامه امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3774088322Cef469737b4


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 12:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 15:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

چهل حدیث رضوی

۱. كمـال ايمـان

قال الرضا عليه السلام: لا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقيقَةَ الايمـانِ حَتّى تَكُونَ فيهِ خِصالٌ ثـَلاثٌ: اَلتـَفـَقـُّهُ فى الدّينِ، وَ حُسْنُ التَّقْديرِ فِى الْمَعيشَةِ وَالصَّبْرُ عَـلَى الرَّزايا.

امام رضا عليه السلام فرمود: هيـچ بنده اى به كمال حقيقى ايمان نمى رسد، تا اينكه اين سه خصلت در او باشد: دين شـناسى. اندازه و برنامه ريزى در زندگى. شكيبايى بر سختيها و ناملايمات.

[تحف العقول، ص 446.]

۲.ایمان

الامام الرضا (علیه‌السلام): الإیمانُ: عَقدٌ بِالقَلبِ؛ ولَفظٌ بِاللِّسانِ؛ وعَمَلٌ بِالجَوارِحِ، لا یکونُ الإیمانُ إلاّ هکذا.

امام رضا (علیه السلام) :ایمان، عبارت است از: باور قلبى، اظهار به زبان و عمل با اندام ها. ایمان، جز این گونه نیست.

(معانی الأخبار: ص ۱۸۶ ح ۲، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۸۰)

۳.بهـترين بنـدگان

سُئِلَ عَنْ خِيارِ الْعِبادِ، فَقالَ عليه السلام: اَلَّذينَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا.

از حضرت رضا عليه السلام درباره بهترين بندگان پرسيدند. حضـرت فـرمــود: آنان كه هرگاه نيكى مى كنند، خوشحال مى شوند، هرگاه بدى مى كنند، استغفار مى كنند، هرگاه چيزى به آنان داده مى شود، سپاس مى گويند، هرگاه مبتلا و گرفتار مى شوند، شكيبايى مى كنند، و هرگاه خشمگين مى شوند، عفو و گذشت مى كنند.

[مسند الامام الرضا عليه السلام، ج 1 ص 284.]

۴.نـكوهش مـال انـدوزى

عَنِ الرِّضا عليه السلام: لا يَجْتَمِعُ الْمالُ اِلاّ بِخِصالٍ خَمْسٍ: بِبُخْلٍ شَديدٍ وَ اَمَلٍ طَويلٍ وَ حِرْصٍ غالِبٍ وَقطيعَةِ الرَّحِمِ وَ ايثارِ الدُّنْيا عَلَى الآخِرَةِ.

از سخنان امام رضا عليه السلام: هـرگز ثروت جمع و اندوخته نمى گردد، مگر بـا پنـج خـصلت: بخـل شـديد، آرزوى دور و دراز، حـرصِ غالب، قطع رحـم و برگزيدن دنيا بر آخـرت.

[كشف الغمّه، ج 3، ص 84.]

۵.سه ويژگى برجسته مؤمن

عَنِ الرِّضا عليه السلام: لا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَكُونَ فيهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است.

(تحف العقول،ج2 ، ص308 - اصول کافی ، ج 3 ، ص (339)

۶.بسم الله

الامام الرضا (علیه‌ السلام): (بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ) أقرَبُ إلَى الاِسمِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَینِ إلى بَیاضِها.

امام رضا (علیه السلام) :(بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ)، به اسم اعظم خدا، نزدیک تر از سیاهىِ چشم به سفیدى آن است. (عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۲ ص۵ ح۱۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۱۰۴)

۷. نقش انگشتر حضرت موسی(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): کانَ نَقشُ خاتَمِ موسى(علیه السلام) حَرفَینِ اشتَقَّهُما مِنَ التَّوراةِ: اصبِر تُؤَر، اُصدُق تَنجُ.

امام رضا (علیه السلام) :نقش انگشتر موسى(علیه السلام) دو جمله بود که آنها را از تورات گرفته بود: شکیبا باش تا مزد بگیرى، راستگو باش تا بِرَهى.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): (ج ۲ ص ۵۵ ح ۲۰۶، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۱۸۶)

۸.نقش انگشتر حضرت عیسی(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): کانَ نَقشُ خاتَمِ عیسى(علیه السلام) حَرفَینِ اشتَقَّهُما مِنَ الإِنجیلِ: طوبى لِعَبدٍ ذُکرَ اللّهُ مِن أجلِهِ، ووَیلٌ لِعَبدٍ نُسِی اللّهُ مِن أجلِهِ.

امام رضا (علیه السلام) :نقش انگشتر عیسى(علیه السلام) این دو جمله بود که آنها را از انجیل برگرفته بود:خوشا به حال بنده اى که موجب یاد خدا شود و واى به حال بنده اى که باعث فراموشى خدا گردد.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج ۲ ص ۵۵ ح ۲۰۶، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۱۹۸)

۹.نماز شب

الامام الرضا (علیه‌السلام): عَلَیکم بِصَلاةِ اللَّیلِ! فَما مِن عَبدٍ یقومُ فی آخِرِ اللَّیلِ فَیصَلّی ثَمانِی رَکعاتٍ ورَکعَتَینِ لِلشَّفعِ ورَکعَةً لِلوَترِ؛ ثُمَّ قَنَتَ وَاستَغفَرَ اللّهَ فی قُنوتِهِ سَبعینَ مَرَّةً، إلاّ اُجیرَ مِن عَذابِ القَبرِ وعَذابِ النّارِ.

امام رضا (علیه السلام) :بر شما باد خواندن نماز شب؛ زیرا هیچ بنده اى نیست که در آخرِ شب بر خیزد و هشت رکعت “نماز” و دو رکعت “نماز” شَفع و یک رکعت “نماز” وَتر بگزارد، سپس قنوت بخواند و در قنوتش هفتاد بار از خدا آمرزش بخواهد، مگر آن که از عذاب قبر و از عذاب آتش “دوزخ”، پناه داده مى شود.

(الدعوات: ص۲۷۲ ح۷۷۸، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۴۰)

۱۰. تفاوت مؤمن و کافر در قیامت

دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَى أَبِی الحَسَنِ(علیه السلام) وَ عِندَهُ جَمَاعَةٌ، فَقَالَ أَبُو الحَسَنِ(علیه السلام): أَیهَا الرَّجُلُ! أَ رَأَیتَ إِن کانَ القَولُ قَولَکم ـ وَ لَیسَ هُوَ کمَا تَقُولُونَ ـ أَ لَسنَا وَ إِیاکم شَرَعاً سَوَاءً؛ لاَ یضُرُّنَا مَا صَلَّینَا وَ صُمنَا وَ زَکینَا وَ أَقرَرنَا ؟ فَسَکتَ الرَّجُلُ. ثُمَّ قَالَ أَبُو الحَسَنِ(علیه السلام): وَ إِن کانَ القَولُ قَولَنَا ـ وَ هُوَ قَولُنَا ـ أَلَستُم قَد هَلَکتُم وَ نَجَونَا؟!

جماعتى در خدمت امام رضا(علیه السلام) بودند که زندیقى وارد شد. امام(علیه السلام) به او فرمود: ) اگر سخن شما درست باشد ـ که نیست ـ، در این صورت، آیا نه این است که ما و شما یکسان هستیم و نماز و روزه و زکات و ایمان ما زیانى به ما نمى رسانَد؟(. آن زندیق، خاموش مانْد. سپس امام رضا(علیه السلام) فرمود: واگر سخن ما درست باشد ـ که هست ـ آیا شما به هلاکت درنیفتاده اید و ما نجات نیافته ایم؟!.

(الکافی: ج۱ ص۷۸ ح۳، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۴۴)

۱۱. طلب بهشت بدون عمل!

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ وَلَم یصبِر عَلَى الشَّدائِدِ، فَقَدِ استَهزأَ بِنَفسِهِ.

امام رضا (علیه السلام) :کسى که از خدا بهشت بخواهد، امّا در برابر سختى ها شکیبا نباشد، خود را ریشخند کرده است.

(کنز الفوائد: ج۱ ص۳۳۰، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۴۸)

۱۲.پاداش کمترین آزار برای زیارت امام رضا(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): ما مِن مؤمن یزورُنی فَیصیبُ وَجهَهُ قَطرَةٌ مِنَ الماءِ، إلاّ حَرَّمَ اللّهُ تَعالى جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.

امام رضا (علیه السلام) :هیچ مؤمنى نیست که مرا زیارت کند و قطره اى از آسمان بر چهره اش بیفتد، مگر آن که خداوند متعال، بدن او را بر آتش، حرام مى گردانَد.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج ۲ ص۲۲۷ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۵۰)

۱۳.تبسم به برادر مؤمن

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن تَبَسَّمَ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ کتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً؛ ومَن کتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً لم یعَذِّبهُ.

امام رضا (علیه السلام) :هر کس به روى برادر مؤمنش لبخند بزند، خداوند، برایش یک ثواب مى نویسد و کسى که خدا برایش ثوابى بنویسد، عذابش نمى کند.

(مصادقة الإخوان: ص۱۵۷ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۵۰.)

۱۴. نجات موحدان گناه کار

الامام الرضا (علیه‌السلام): مُذنِبو أهلِ التَّوحیدِ لا یخَلَّدونَ فِی النّارِ ویخرُجونَ مِنها، وَالشَّفاعَةُ جائِزَةٌ لَهُم.

امام رضا (علیه السلام) :گنه کارانِ یکتاپرست، در آتش، جاویدان نمى مانند؛ بلکه “سرانجام” از آن، رهایى مى یابند و شفاعت در حقّ آنان، رواست.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج ۲ ص۱۲۵ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۵۲)

۱۵.کسی که امامی ندارد

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلیةً.

امام رضا (علیه السلام) :کسى که بمیرد و امامى نداشته باشد، به مرگ جاهلى مُرده است.

(کمال الدین: ص۶۶۸ ح۱۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۷۰)

۱۶.مراد از اهل ذکر در قرآن

الامام الرضا(علیه السلام) ـ فی قَولِهِ تَعالى: فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ـ: نَحنُ أهلُ الذِّکرِ، ونَحنُ المَسؤولونَ.

امام رضا(علیه السلام)ـ در باره آیه شریفِ: پس اگر نمى دانید، از اهل ذکر بپرسید ـ: اهل ذکر، ما هستیم و از ما باید پرسیده شود.

(الکافی: ج ۱ ص ۲۱۰ ح ۳، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۷۸)

۱۷. دین امامان(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): إنَّ مِن دینِهِم “أی الأَئِمَّةِ(علیه السلام)”: الوَرَعَ، وَالعِفَّةَ، وَالصِّدقَ، وَالصَّلاحَ، وَالاِجتِهادَ، وأداءَ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ، وطولَ السُّجودِ، وَالقیامَ بِاللَّیلِ، وَاجتِنابَ المَحارِمِ، وَانتِظارَ الفَرَجِ بِالصَّبرِ، وحُسنَ الصُّحبَةِ، وحُسنَ الجِوارِ، وبَذلَ المَعروفِ، وکفَّ الأَذی، وبَسطَ الوَجهِ، وَالنَّصیحَةَ، وَالرَّحمَةَ لِلمؤمنینَ.

امام رضا(علیه السلام): از دینِ آنان ـ یعنى امامان(علیه السلام) ـ است: پارسایى، پاک دامنى، راستى، درستى، سخت کوشى، باز گرداندن امانت به نیکوکار و تبه کار، سجده طولانى، عبادت شبانه، دورى از حرام، انتظار فرج با شکیبایى، حُسن همنشینى، حُسن همسایگى، نیکى کردن، بى آزارى، گشاده رویى، خیرخواهى و مهربانى با مؤمنان.

(تحف العقول: ص ۴۱۶، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۸۰)

۱۸. کمال دین

الامام الرضا (علیه‌السلام): کمالُ الدّینِ: وَلایتُنا، وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا.

امام رضا (علیه السلام) :کمال دین، “پذیرفتن” ولایت ما و برائت جستن از دشمن ماست.

(مستطرفات السرائر: ص ۱۴۹ ح ۳، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۵۸ ح ۱۹. گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۸۲)

۱۹.دست کشیدن از غذا پیش از سیری کامل

الامام الرضا (علیه‌السلام): اِرفَع یدَیک مِنَ الطَّعامِ وبِک إِلَیهِ بَعضُ القَرَمِ؛ فإنَّهُ أصَحُّ لِبَدَنِک، وأذکى لِعَقلِک، وأخَفُّ عَلى نَفسِک إن شاءَ اللّهُ.

امام رضا (علیه السلام) :در حالى که هنوز اندک اشتهایى دارى، دست از غذا بکش؛ زیرا این کار، به خواست خدا جسم تو را سالم تر، فکرت را تیزتر و روانت را سبک تر مى دارد.

(طبّ الامام الرضا(علیه السلام): ص ۱۴، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۵۰۰)

۲۰. گریه بر أهلبیت (علیهم‌السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن تَذَکرَ مُصابَنا وبَکى لِما ارتُکبَ مِنّا کانَ مَعَنا فی دَرَجَتِنا یومَ القیامَةِ.

امام رضا (علیه السلام) :هر کس مصیبت ما را به یاد آورد و براى ستم هایى که بر ما رفته است، بگِرید، روز قیامت، با ما در یک درجه خواهد بود.

(الأمالی للصدوق: ص ۱۳۱ ح ۱۱۹، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۹۲)

۲۱. گریستن و گریاندن بر أهلبیت (علیهم‌السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن ذَکرَ بِمُصابِنا فَبَکى وأبکى لَم تَبک عَینُهُ یومَ تَبکی العُیونُ.

امام رضا (علیه السلام) :هر کس مصیبت ما را یاد کند و بگِرید و بگریانَد، در آن روزى که چشم ها مى گِریند، چشم او نمى گِرید.

(الأمالی للصدوق: ص ۱۳۱ ح ۱۱۹، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۹۲)

۲۲.شرکت در مجلس أهلبیت (علیهم‌السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن جَلَسَ مَجلِساً یحیى فیهِ أمرُنا لَم یمُت قَلبُهُ یومَ تَموتُ القُلوبُ.

امام رضا (علیه السلام) :هر کس در مجلسى بنشیند که یاد و نام ما در آن زنده مى شود، در آن روزى که دل ها مى میرند، دل او نمى میرد.

(الأمالی للصدوق: ص ۱۳۱ ح ۱۱۹، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۹۲)

۲۳. همسایه ‌داری

الامام الرضا (علیه‌السلام): لَیسَ مِنّا مَن لمَ یأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ.

امام رضا (علیه السلام) :از ما نیست کسى که همسایه اش، از بدى هاى او در امان نباشد.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج ۲ ص ۲۴ ح ۳، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۹۴)

۲۴. ویژگی های شیعیان

الامام الرضا (علیه‌السلام): شیعَتُنا: المُسَلِّمونَ لِأَمرنا، الآخِذونَ بِقَولِنا، المُخالِفونَ لِأَعدائِنا؛ فَمَن لَم یکن کذلِک فَلَیسَ مِنّا.

امام رضا (علیه السلام) :شیعیان ما، تسلیم فرمان ما هستند، از سخن ما پیروى مى کنند و با دشمنان ما مخالف اند. پس هر که چنین نباشد، از ما نیست.

(صفات الشیعة: ص ۸۲ ح ۲، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۹۶)

۲۵. امامان بعد از امام رضا(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): الإمامُ بَعدی مُحَمَّدٌ ابنی، وبَعدَ مُحَمَّدٍ ابنُهُ عَلی، وبَعدَ عَلی ابنُهُ الحَسَنُ، وبَعدَ الحَسَنِ ابنُهُ الحُجَّةُ القائِمُ المُنتَظَرُ فی غَیبَتِهِ، المُطاعُ فی ظُهورِهِ.

امام رضا (علیه السلام) :امامِ پس از من، پسرم محمّد است، و پس از محمّد، پسرش على است و پس از على، پسرش حسن و پس از حسن، پسرش حجّت قائم که در غیبتش منتظر او هستند و در ظهورش، همه فرمان بردارش .

(کمال الدین: ص۳۷۲ ح۶، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۷۰)

۲۶.قائم(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): إنَّ القائِمَ هُوَ الَّذی إذا خَرَجَ کانَ فی سِنِّ الشُّیوخِ ومَنظَرِ الشُّبّانِ، قَویاً فی بَدَنِهِ، حَتَّى لَو مَدَّ یدَهُ إلَى أعظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجهِ الأَرضِ لَقَلَعَها! ولَو صاحَ بَینَ الجِبالِ لَتَدَکدَکت صُخورُها! یکونُ مَعَهُ عَصا موسَى وخاتَمُ سُلَیمانَ علیهماالسلام، ذاک الرّابِعُ مِن وُلدی، یغَیبُهُ اللّهُ فی سِترِهِ ما شاءَ، ثُمَّ یظهِرُهُ فَیملأُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.

امام رضا (علیه السلام) :قائم، کسى است که وقتى ظهور مى کند، در سنّ پیران و سیماى جوانان است، بدنى چنان نیرومند دارد که اگر دستش را به طرف بزرگ ترین درخت روى زمین ببرد، آن را از ریشه در مى آورد و اگر در کوهستان فریاد زند، صخره ها در هم مى ریزند. عصاى موسى و انگشتر سلیمان را با خود دارد. او چهارمین از نسل من است، خداوند براى مدّتى او را در پس پرده خود پنهان مى سازد، سپس آشکارش مى گرداند و به وسیله او زمین را همچنان که از ظلم و ستم آکنده شده است، از عدل و داد پر مى کند.

(کمال الدین: ص۳۷۶ ح۷، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۷۲)

۲۷. اگر مردم زیبایی های کلام أهلبیت (علیهم‌السلام) را می دانستند

الامام الرضا (علیه‌السلام): إِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ کلامِنا لاَتَّبَعونا.

امام رضا (علیه السلام) :اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پیروى مى کردند.

(معانی الأخبار: ص۱۸۰ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۸۴)

۲۸. اطاعت از خدا حتی بدون وعده به بهشت و جهنم

الامام الرضا (علیه‌السلام): لَو لَم یخَوِّفِ اللّهُ النّاسَ بِجَنّةٍ ونارٍ، لَکانَ الواجِبُ أن یطیعوهُ ولا یعصوهُ؛ لِتَفَضُّلِهِ علَیهِم وإحسانِهِ إلَیهِم، وما بَدأهُم بهِ مِن إنعامِهِ الَّذی ما استَحَقّوهُ.

امام رضا (علیه السلام) :اگر خداوند، مردم را به بهشت و دوزخى هم وعده و وعید نمى داد، باز واجب بود که از او اطاعت کنند و نافرمانى اش نکنند؛ زیرا به آنان تفضّل و نیکى فرموده و نعمت هایش را در اختیارشان گذاشته است، بى آن که “به سبب انجام عملى،” استحقاق آن را داشته باشند.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج ۲ ص ۱۸۰ ذیل ح ۴، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۸۶)

۲۹. گناهان کوچک، راهی به سوی گناهان بزرگ

الامام الرضا (علیه‌السلام): الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الکبائرِ، ومَن لَم یخَفِ اللّهَ فِی القَلیلِ لَم یخَفهُ فِی الکثیرِ.

امام رضا (علیه السلام) :گناهان کوچک، راه هایى به سوى گناهان بزرگ اند و کسى که از خداوند در اندک، ترس نداشته باشد، در زیاد نیز از او نمى ترسد.(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۲ ص۱۸۰ ح۴، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۸۴)

۳۰. اهمیت اذان و اقامه برای نماز

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن أذَّنَ وأقامَ صَلّى وَراءَهُ صَفّانِ مِنَ المَلائِکةِ، وإن أقامَ بِغَیرِ أذانٍ صَلّى عَن یمینِهِ واحِدٌ وعَن شِمالِهِ واحِدٌ.

امام رضا (علیه السلام) :هر کس اذان و اقامه بگوید، دو صف از فرشتگان، پشت سرش نماز مى گزارند و هر کس اقامه بگوید و اذان نگوید، تنها یک فرشته در سمت راست او و یکى در سمت چپ او مى ایستد.

(کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۱ ص ۲۸۷ ح ۸۸۸، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۹۲)

۳۱. دست کشیدن از غذا پیش از سیری کامل

الامام الرضا (علیه‌السلام): اِرفَع یدَیک مِنَ الطَّعامِ وبِک إِلَیهِ بَعضُ القَرَمِ؛ فإنَّهُ أصَحُّ لِبَدَنِک، وأذکى لِعَقلِک، وأخَفُّ عَلى نَفسِک إن شاءَ اللّهُ.

امام رضا (علیه السلام) :در حالى که هنوز اندک اشتهایى دارى، دست از غذا بکش؛ زیرا این کار، به خواست خدا جسم تو را سالم تر، فکرت را تیزتر و روانت را سبک تر مى دارد.

(طبّ الامام الرضا(علیه السلام): ص ۱۴، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۵۰۰)

۳۲. سجده شکر بعد از نماز

الامام الرضا(علیه السلام) : السَّجدَةُ بَعدَ الفَریضَةِ شُکراً للّهِ ـ تَعالى ذِکرُهُ ـ عَلى ما وَفَّقَ العَبدَ مِن أداءِ فَرضِهِ، وأدنى ما یجزی فیها مِنَ القَولِ أن یقالَ: )شُکراً للّهِ، شُکراً للّهِ(، ثَلاثَ مَرّاتٍ.

امام رضا (علیه السلام) :سجده شکر گزاردن پس از نماز واجب، در برابر توفیقى است که خداوند متعال به بنده داده تا واجبش را انجام دهد و کمترین چیزى که از گفتار در آن کفایت مى کند، این است که سه مرتبه “شکرا للّه ” گفته شود.

(علل الشرائع: ص۳۶۰ ح ۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۰۰)

۳۳. زیارت امام رضا(علیه السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): ألا وإنّی لَمَقتولٌ بِالسَّمِّ ظُلماً، ومَدفونٌ فی مَوضِعِ غُربَةٍ، فَمَن شَدَّ رَحلَهُ إلى زِیارَتی استُجیبَ دُعاؤهُ وغُفِرَ لَهُ ذَنبُهُ.

امام رضا (علیه السلام) :بدانید که من با زهر ستم، کشته خواهم شد و در خاک غربت، دفن خواهم شد. پس هر که براى زیارت من بارِ سفر بربندد، دعایش مستجاب و گناهانش آمرزیده مى شود.

(الخصال: ص۱۴۴ ح۱۶۷، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۳۲)

۳4. دوری از آتش بدون عمل

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ولَم یترُک الشَّهَواتِ، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ.

امام رضا (علیه السلام) :هر که از آتش دوزخ به خدا پناه ببرد، امّا ترک شهوات نکند، در واقع، خود را ریشخند کرده است.

(کنز الفوائد: ج۱ ص۳۳۰، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۴۰)

۳5. صلوات بر پیامبر و خاندان او زائل کننده گناهان

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن لَم یقدِر عَلى ما یکفِّرُ بِهِ ذُنوبَهُ، فَلیکثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ؛ فإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً.

امام رضا (علیه السلام) :هر کس توانایى دادن کفّاره براى گناهانش را نداشت، بر محمّد و خاندان او فراوان صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را به کلّى از بین مى برد.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۱ ص۲۹۴ ح۵۲، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۴۲)

۳6. اهمیت زیارت أهلبیت (علیهم‌السلام)

الامام الرضا (علیه‌السلام): إنّ لِکلِّ إمامٍ عَهداً فی عُنُقِ أولِیائهِ وشیعَتِهِ، وإنَّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ وحُسنِ الأداءِ زیارَةَ قُبورِهِم، فَمَن زارَهُم رَغبَةً فی زیارَتِهِم وتَصدیقاً بما رَغِبوا فیهِ کانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم یومَ القِیامَةِ.

امام رضا (علیه السلام) :هر امامى به گردن دوستان و شیعیان خود، عهدى دارد که وفاى کامل به این عهد، و به جا آوردن نیکوى آن، با زیارت قبر آنان است. پس کسانى که با رغبت و علاقه به زیارت ایشان و باور داشتن به آنچه آنان ترغیب کرده اند، زیارتشان کنند، امامانِ آنها در روز قیامت، شفیعشان خواهند بود.

(الکافی: ج۴ ص۵۶۷ ح۲، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۴۶)

۳7. اهمیت زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها)

الامام الرضا(علیه السلام) ـ لمَّا سَأَلَهُ سَعدُ بنُ سَعیدٍ عَن قَبرِ فاطِمَةَ بِنتِ موسَى بنِ جَعفَرٍ(علیه السلام) ـ: مَن زارَها فَلَهُ الجَنَّةُ.

امام رضا(علیه السلام) ـ در پاسخ سؤال سعد بن سعید، در باره “ثواب زیارت” قبر فاطمه دختر موسى بن جعفر(علیه السلام) ـ: هر کس او را زیارت کند، پاداشش بهشت است.

(ثواب الأعمال: ص۱۲۴ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۴۶)

۳8. اطاعت از پدر و مادر

الامام الرضا (علیه‌السلام): بِرُّ الوالِدَینِ واجِبٌ وإن کانا مُشرِکینِ، ولا طاعَةَ لَهُما فی مَعصیةِ الخالِقِ.

امام رضا (علیه السلام) :اطاعت از پدر و مادر واجب است، اگر چه مشرک باشند؛ ولى در معصیت خالق، از آنان نباید اطاعت کرد.

(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۲ ص۱۲۲ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۵۴)

39. رفاه برای خانواده

الامام الرضا (علیه‌السلام): صاحِبُ النِّعمَةِ یجِبُ عَلَیهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِیالِهِ.

امام رضا (علیه السلام) :برخوردارِ از نعمت، باید خانواده اش را در رفاه قرار بدهد.

(الکافی: ج۴ ص۱۱ ح۵، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۶۰)

۴0. تشکر در قبال خوبی مردم

الامام الرضا (علیه‌السلام): مَن لَم یشکرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یشکرِ اللَهَ عزوجل.

امام رضا (علیه السلام) :هر که در قبال خوبى مردم تشکر نکند، از خداوند عز و جل هم تشکر نکرده است.(عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۲ ص۲۴ ح۲، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۶۶)

https://eitaa.com/joinchat/1422066813C0b0d42bc43


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 15:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مناظره‌های علی بن موسی الرضا

مناظره‌های علی بن موسی الرضا، یا به تعبیر دیگر، مجالس الرضا، مناظرات الرضا و احتجاج الرضا؛ به مجموعه مناظره‌هایی گفته می‌شود که علی بن موسی الرضا (۱۴۸ه‍.ق مدینه – ۲۰۳ه‍.ق خراسان) امام هشتم شیعیان دوازده‌امامی، با علمای مذاهب مختلف اعتقادی و کلامی، برگزار کرد. مهم‌ترین این مناظره‌ها که توسط منابع روایی شیعه با دقت بیشتری گزارش شده‌است، مربوط به مناظره‌ها در بین سال‌های ۲۰۱ تا ۲۰۳ ه‍.ق است که توسط وی در شهر مرو و در کاخ مأمون — خلیفه عباسی — رخ داد. وی در این دوران، به منصب ولایتعهدی مأمون منسوب بود. علاوه بر مناظره‌های وی در دوران ولایتعهدی، منابع شیعی برای او مناظره‌هایی در بصره و مدینه نیز گزارش کرده‌اند.

مناظره‌هایی که علی بن موسی الرضا در کاخ مأمون برگزار می‌کرد، به درخواست و تدارک مأمون فراهم شده بود. در چرایی تدارک این جلسات توسط مأمون که مخالفت اعتقادی با علی بن موسی الرضا داشت، اختلاف‌هایی وجود دارد؛ معتزلی مسلک بودن مأمون، شیعه‌گری او، همزمانی با نقطه اوج نهضت ترجمه، تخریب چهره علمی علی بن موسی الرضا و دلایل سیاسی، از جمله اهداف و غرایضی است که برای تدارک این جلسات گزارش شده‌است. به هر حال، علی بن موسی الرضا در این دوران مناظراتی با جاثلیقِ مسیحی، رَأسِ جالوتِ یهودی، بزرگِ هیربَدانِ زَرتُشتی و مناظره‌ای با عِمرانِ صابی داشته‌است. از دیگر مناظراتی که برای علی بن موسی الرّضا گزارش شده‌است، مناظره‌ای با سلیمانِ مَرْوَزی و مناظرهٔ دیگری با علی بن محمد بن جَهْم که هر از مسلمانان بودند، می‌باشد.

مناظره‌های پیش از ولایتعهدی

به گزارش دایرةالمعارف فارسی، علی بن موسی الرضا پیش از ولیعهدی مناظره‌هایی را با اهل ادیان و متکلمان زمان خویش داشته‌است؛[۲۰] که از این میان مناظره‌ای در بصره را می‌توان یاد کرد.[۲۱] محمدباقر مجلسی، محدث شیعه در کتاب بحارالانوار، مناظره علی بن موسی در بصره را مربوط به پیش از ولایتعهدی و عزیمت به سوی خراسان دانسته‌است. این مناظره‌ها بیشتر بر محور رد شبهات، رفع اختلاف‌های درون‌دینی و اشاعه معارف مکتب شیعه بوده‌است.[۲۲] در این خصوص مادلونگ تنها به نقل از منابع شیعه از دیدارهایی معجزه‌گونه در گردهمایی‌های پیروانش در بصره و کوفه یاد می‌کند.[۲۳]

در مناظره‌ای که در بصره برای علی بن موسی گزارش شده‌است، او ابتدا با استناد به گواهی پیامبران پیش از پیامبر اسلام به حقانیت و بعثت محمد، به دنبال اثبات اصل حقانیت اسلام در قبال سایر ادیان است و در ادامه به اثبات جایگاه امامت از منظر تشیع می‌پردازد. او در این مناظره شرایطی را برای امام تشریح می‌کند؛ اعم از اینکه امام پس از پیامبر باید با همه امت‌ها و فِرَق با کتاب خودشان گفتگو کند و عالم به همه زبان‌ها باشد. او همچنین در این مناظره عصمت را لازمه امامت می‌داند و صفات عدالت، انصاف، حکمت و گذشت و درستکاری را از القاب امام برمی‌شمرد.[۲۴] به گزارش فتاحی، مناظره وی در بصره توسط منابعی، در دوران ولایتعهدی او گزارش شده‌است.[۲۵]

بنابر عقیده جعفر سبحانی، نویسنده شیعه، محمد بن عبدالله خراسانی، خادم علی بن موسی الرضا نقل می‌کند که مردی از مادی‌گرایان نزد علی بن موسی آمد و در میان او و علی بن موسی، مناظره‌ای درگرفت. در این گفتگو بحث‌هایی در خصوص وجود خدا و صفاتش صورت گرفت. این مناظره به شکل پرسش و پاسخ گزارش شده‌است و علی بن موسی در آن به تمام سوالات او پاسخ می‌دهد.[۲۶]

مناظره‌ها پس از ولایتعهدی

به‌گفتهٔ مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. مأمون به‌طور علنی می‌خواست تا علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسم‌های رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده‌است که علی بن موسی تصریح می‌کرد تا در امور دولت دخالت نداشته‌باشد. خلیفه در قضاوت‌ها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظره‌هایی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب می‌داد.[۲۷] به گزارش جعفریان، مناظره‌های علی بن موسی، به جهت انتصاب به ولایتعهدی مأمون، و با توجه به اهداف متعدد مأمون در برقراری جلسات مناظرات و اصرار به آن، بیشتر نمود داشته‌است.[۲۸] از مناظره‌های علی بن موسی الرضا با نام‌های مجلس الرضا، احتجاج الرضا و مناظرات الرضا نیز یاد شده‌است.[۲۹] وی در دورانِ ولایتعهدیِ خود، مناظره‌هایی با جاثلیقِ مسیحی، رَأسِ جالوتِ یهودی، بزرگِ هیربَدانِ زَرتُشتی و عِمرانِ صابی داشت.[۳۰][۳۱][۳۲] به نوشته مکارم شیرازی، از دیگر مناظره‌هایی که برای علی بن موسی الرّضا گزارش شده، مناظره‌ای با سلیمانِ مَرْوَزی و مناظرهٔ دیگری با علی بن محمد بن جَهْم است.[۳۳] به گزارش قرشی، این مناظره‌ها مورد توجه انجمن‌ها در خراسان قرار گرفت.[۳۴] جعفریان مدعی‌است این مناظره‌ها در حالی برگزار می‌شدند که بسیاری از شیعیان به جهت سخت‌گیری حاکمان عباسی، ارتباط خویش را با امامانشان از دست دادند و همین امر، موجب اهمیت این گفتگوهای کلامی در نزد شیعه شده‌است.[۳۵]

مناظره با جاثلیق مسیحی

مکان این مناظره در دربار مأمون عباسی در شهر مرو عنوان شده‌است.[۵۵][۵۶][۵۷] به گزارش مکارم شیرازی، در اولین جلسه مناظره‌ای که مأمون تدارک دیده بود، مأمون پس از معرفی علی بن موسی الرضا به حاضران، از جاثلیق مسیحی به شرط انصاف و عدم خروج از مسیر عدالت، تقاضای مناظره با علی بن موسی را مطرح کرد.[۵۸] به گزارش منابع شیعه، مناظره با ایراد جاثلیق به شیوه و مفاد مناظره آغاز شد. جاثلیق به درخواست مأمون جهت شروع مناظره با علی بن موسی می‌گوید: «ای امیر مؤمنان! من چگونه بحث و گفتگو کنم که او به کتابی استدلال می‌کند که من منکر آنم و به پیامبری تمسک می‌جوید که من به او ایمان نیاوردم.» در این‌جا علی بن موسی شروع به سخن می‌کند و به وی اطمینان می‌دهد که استدلال‌هایش از روی انجیل و مطالب مسیحیان است و سپس از او می‌خواهد تا سوالاتش را بپرسد. از مفاد سخنان جاثلیق برمی‌آید که وی قصد داشته‌است از قبول نبوت نزد مسلمانان، در اثبات نبوت عیسی استفاده نماید. به همین جهت سه مرتبه از عیسی در جمله ابتدایی خود یاد می‌کند. علی بن موسی نیز در پاسخ، با پذیرش نبوت عیسی به اثبات نبوت محمد می‌پردازد.[۵۹] رضا در این مناظره از واژگان حقانیت برای اثبات ترجیح اسلام بر ادیان پیشین استفاده می‌کند و در این مناظره از دلایل اثبات نبوت محمد سخن به میان می‌آورد. علی بن موسی در جایی از این مناظره از نام فارقلیطا برای اشاره به پیامبر اسلام در کتاب‌های سایر ادیان استفاده می‌کند.[۶۰] بر اساس آنچه مکارم شیرازی گزارش می‌کند، مسیحی در نهایت از اعتقاد به تثلیث دست برداشت و به حقانیت توحید معترف شد.[۶۱] بر اساس تحلیل‌ها، از آنجا که مرکز زندگی مسیحیان در عصر مأمون، بغداد بوده‌است، باید جاثلیق از بغداد فراخوانده شده باشد تا به مرو آمده باشد.[۶۲]

این مناظره در قالب پرسش و پاسخ صورت گرفته‌است و در آن از برهان خلف استفاده شده‌است.[۶۳] یکی از فنون مورد استفاده در این مناظره، دانش به مبنای فکری–اعتقادی طرف مقابل و استفاده از این دانش در جهت خاموش‌کردن طرف مقابل است. از دیگر فنون مورد استفاده در این مناظره، استفاده از مقبولات طرف مقابل در راستای نتیجه‌گیری به نفع خویش است. در این راستا، علی بن موسی الرضا پس از آنکه از مسیحی، اعتراف در عبودیت مسیح و عبادت کردن او به جانب خدا گرفت؛ بر علیه خود او و برای انکار تثلیث، برهان اقامه شد.[۶۴]

مناظره با راس جالوت

پس از پایان مناظره با جاثلیق مسیحی، علی بن موسی رو به رأس جالوتعالم یهودیرو کرد و از وی خواست تا سؤال مطرح کند؛[۶۵] به گزارش منابع شیعی، پس از سؤال و جواب‌های رأس جالوت دربارهٔ نبوت محمد و نبوت عیسی، سرآخر رأس جالوت به دین اسلام و مذهب علی ابن موسی الرضا ایمان پیدا می‌کند.[۶۶] نراقی گزارش می‌کند که بر این حدیث، شرح‌های بسیاری نوشته شده‌است که قدیمی‌ترین آن‌ها متعلق به قاضی سعید قمی است. میرزای قمی و ملا عبدالصحاب محمد ابن احمد نراقی نیز بر این حدیث شروحی نوشته‌اند.[۶۷] در این مناظره از روش دیالتیکی استفاده شده‌است و از جزئیات به کلیات و قیاس ختم می‌شد.[۶۸]

مناظره با بزرگ هیربدان

قرشی و مکارم شیرازی گزارش می‌کنند؛ پس از ایمان رأس جالوت، علی بن موسی رو به بزرگ زرتشتیان حاضر در جلسه کرد و از وی دربارهٔ زرتشت و دلیل ایمان به وی سؤالی پرسید که با بی‌پاسخ ماندن سؤال، علی بن موسی به مناظره خاتمه داد.[۶۹][۷۰] استدلال مورد استفاده در این مناظره، همان استدلال مورد استفاده در مناظره با راس جالوت و جاثلیق بوده‌است.[۷۱] برندق نام مناظره‌کننده را هربد یا هربذ اکبر گزارش می‌کند.[۷۲]

مناظره با عمران صابی

به گزارش منابع شیعی، پس از بازماندن بزرگ هیربدان، علی بن موسی از جمع حاضر درخواست کرد که اگر کسی نسبت به اسلام نقدی دارد، بدون هراس آن را مطرح کند.[۷۳][۷۴] عمران صابی که در مناظره با دانشمندان شهره بود و به ادعای خودش در نزد مأمون، کسی تا آن لحظه نتوانسته بود او را راضی کند؛ شروع به صحبت نمود و سوال‌هایی دربارهٔ توحید و خلقت مطرح کرد. مکارم شیرازی گزارش می‌کند که پس از یک گفتگوی طولانی و بیان سخنان مفصل، عمران صابی شهادتین بر زبان جاری کرد و مسلمان شد و سجده نمود. با اسلام آوردن عمران صابی، جلسه به پایان رسید و همگان متفرق شدند.[۷۵] پس از اسلام آوردن عمران صابی، علی بن موسی وی را به عنوان شاگرد نزد خود نگاه‌داشت و پس از آموزش‌های لازم، به عنوان استاد مناظره به شهرهای مختلف فرستاد.[۷۶]

علی بن موسی در این مناظره، به بیان صفات خدا و تشریح آن صفات پرداخته‌است.[۷۷] عمران صابی، فیلسوف و روحانی قبیله صابی بود. محمدتقی جعفری، در توصیف این مناظره آورده‌است که این مناظره از مهم‌ترین مناظره‌ها در زمینه فلسفه است و حاوی مبهم‌ترین سوالات حکمت دربارهٔ عقل است. غالباً سوالات در این زمینه سبب سوالات مبهم دیگری می‌شوند اما پاسخ‌های علی بن موسی الرضا به سوالات عمران، روشنگرانه بوده‌است.[۷۸] بر اساس روایتی که قرشی آن را گزارش می‌کند، محمد بن جعفر صادقعموی علی بن موسی — پس از این مناظره از دانش او در خصوص حکمت و فلسفه متعجب شد و نسبت به سلامتی علی بن موسی نگران شد و این نگرانی را به حسن بن محمد نوفلی منتقل کرد. او در گفتگویی که با نوفلی داشت، از بیم خود نسبت به حسادت مأمون یاد می‌کند که ممکن است منجر به خطر جانی برای علی بن موسی الرضا بشود.[۷۹] علی بن موسی در این مناظره نیز از فن تشبیه استفاده کرد.[۸۰] زندگی صائبیان، همواره در کنار رودخانه گزارش شده‌است؛ با این وصف، احتمالاً عمران صابی اهل خراسان نبوده‌است و برای مناظره به این شهر فراخوانده شده بود.[۸۱]

مناظره با سلیمان مروزی

به گزارش منابع شیعه، در ایام داغ مناظره‌های کلامی در مرو بود که سلیمان مروزی، متلکم بزرگ خراسان، به مرو آمد و مأمون از وی دعوت کرد تا تن به مناظره با علی بن موسی دهد؛ اما سلیمان به دلیل اینکه نمی‌پسندد علی بن موسی را نزد عموم مغلوب سازد، پیشنهاد مأمون را رد کرد. با این حال مأمون او را راضی به مناظره کرد. در نهایت در روز ترویه تدارک مناظره دیده شد و مناظره با ادعای سلیمان مبنی بر انکار بداء آغاز شد؛ سپس بحث اراده الهی به میان آمد و علی بن موسی با استدلال‌های فراوان سلیمان را قانع کرد که اشتباه می‌اندیشد. پس از مغلوب شدن سلیمان در مناظره، جلسه به پایان رسید و افراد متفرق شدند.[۸۲][۸۳][۸۴] علی بن موسی الرضا در این مناظره با مقایسه ادعای او و ادعای یهودیان، به ابطال مدعای او پرداخت.[۸۵] برندق دین سلیمان را قبل از مناظره، اسلام گزارش کرده‌است.[۸۶]

مناظره با علی بن محمد بن الجهم

به گزارش منابع شیعی، در یکی از جلسات مناظره، علی بن محمد الجهم دربارهٔ مقوله عصمت پیامبران سوال‌هایی را مطرح کرد و علی بن موسی نیز پاسخ او را به شکلی مفصل داد. در نهایت علی بن محمد بن الجهم از اعتقادش نسبت به عصمت پشیمان شد و توبه کرد.[۸۷][۸۸] در این مناظره نیز همچون مناظره با جاثلیق از برهان خلف در رد برخی از اعتقادات علی بن محمد استفاده شده‌است.[۸۹] بنابر آنچه شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گزارش می‌کند، علی بن محمد در این مناظره، آیاتی را در خصوص رد عصمت ادعایی علی بن موسی الرضا اقامه کرد و به آیه ۱۲۱ سوره طه، آیه ۸۷ سوره انبیاء، آی ۲۴ سوره یوسف، آیه ۲۴ سوره ص و آیه ۳۷ سوره احزاب استناد کرد. سپس علی بن موسی پاسخ داد و علی بن محمد از جواب‌های وی قانع شد.[۹۰] از علی بن محمد نیز به عنوان یکی از مسلمانان مناظره‌کننده با علی بن موسی الرضا یاد شده‌است.[۹۱] با این حال شخصیت او در علم رجال، مجهول توصیف شده‌است. این مناظره را شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا گزارش کرده‌است و منبع احتمالی آن از جانب اثباتی، کتاب وفاة الرضای اباصلت هروی عنوان شده‌است.[۹۲]

مناظره با زندیق

برای علی بن موسی، مناظره‌ای با یک زندیق گزارش شده‌است.[۹۳][۹۴] در این مناظره، زندیق گفتگویی در خصوص وجود خدا را آغاز نمود. این مناظره بحثی طولانی است که نسخهٔ کامل آن در کتاب محمد حسین طباطبایی گزارش شده‌است. در بخشی از این مناظره، علی بن موسی برای اثبات وجود خدا، استدلالی عقلی اقامه می‌کند و می‌گوید: «نمی‌بینی که اگر حق با تو باشد (خدایی نباشد) ما و شما برابریم؟ هر چه نماز خواندیم، روزه گرفتیم، یا اعتقاد محکمی داشتیم آسیبی به ما نخواهد رساند. اما اگر حق با ما باشد در آن صورت آیا ما نجات پیدا نخواهیم کرد و تو هلاک نخواهی شد؟»[۹۵][۹۶] به گزارش قرشی، در پایان این مناظره، زندیق به سخنان علی بن موسی باور پیدا کرد و مسلمان شد.[۹۷]

این استدلال علی بن موسی الرضا در مناظره‌اش با زندیق، بر مبنای استدلال احتیاط اندیشانه‌ای است که امروزه به شرطیه پاسکال مشهور است. پاسکال بر اساس این استدلال، با وجود اعتقاد به عدم درک انسان به وجود خدا، معتقد است که انسان باید برای وجود خدا، شرط ببندد و در این شرط‌بندی، آنچه کسب می‌شود (در صورت وجود خدا) نسبت به آنچه از دست می‌رود (در صورت نبود خدا) قابل مقایسه نیست.[۹۸]

مناظره با ابوقره

قرشی گزارش می‌کند که ابوقره از خراسان برای پرسش سوالاتی از علی بن موسی الرضا در خصوص حلال‌ها و حرام‌ها و برخی تکالیف دینی به دربار مأمون وارد شد. او از صفوان بن یحیی وقت ملاقاتی با علی بن موسی طلب کرد و سپس در موعدی مقرر نزد وی حاضر شد و به گفتگو با او پرداخت. در این گفتگو، از موضوعاتی چون وجود و ماهیت خدا، کتاب‌های الهی و خلقت آنها، مکان خدا، ملائکه و صفت غصب خدا سخن گفته شد. پس از اتمام پاسخ‌های علی بن موسی الرضا، وی که از مخالفان علی بن موسی بود، از جلسه گریخت و دلایل علی بن موسی را نپذیرفت.[۹۹] برندق او را از مسلمانانی می‌داند که پیش از مناظره، اعتقادات خاص در میان فرقه‌های اسلامی داشته‌است.[۱۰۰] سبحانی در مطالبی، مذهب ابوقره را مجسمه گزارش می‌کند. او گزارش می‌کند که بر اساس نقل صفوان، ابوقره که از همکاران فقیهان عراقی به نام شبرمه بود. سبحانی اتفاقات این جلسه را چنین گزارش می‌کند که ابوقره از مسائل بسیاری در خصوص مسائل ارث پرسید و در نهایت سؤال‌ها به اصول اعتقادی رسید. در گفتگوی اعتقادی آن دو، از مسائلی چون شیوه سخن گفتن خداوند با موسی و اساساً نوع کلام خدا با پیامبران سخن به میان آمد. علی بن موسی در این مناظره برای حادث بودن قرآن استدلال‌هایی را ارائه کرد. در این مناظره جایگاه و مکان خدا، چرایی معراج پیامبر، امکان دیدن خداوند و صفات خدا مورد سؤال قرار گرفت و پس از پاسخ‌های علی بن موسی، ابوقره از ادامه گفتگو درماند و جلسه را ترک کرد. متن این مناظره در کتاب بحارالانوار، و اصول کافی، گزارش شده‌است.[۱۰۱]

ابوقره و شبرمه، هر دو در منابع رجالی، افرادی ناشناخته هستند و برخی گزارش کرده‌اند که ابوقره، از مستبصرین است و به همین دلیل او را با صفت محدث گزارش کرده‌اند. ابن حجر در کتاب التقریب گزارش می‌کند که موسی بن طارق که کنیه‌اش ابوقره بود، از محدثان طبقه نهم است و هم عصر علی بن موسی الرضا زیست می‌کرد. در خصوص شبرمه نیز گزارش شده‌است که او در عصر جعفر صادق زندگی می‌کرده و علی بن موسی رضا را درک نکرده‌است.[۱۰۲] صدوق این روایت را احتمالاً از کتابی از کتاب‌های صفوان بن یحیی گزارش شده‌است و به از جهت سندی، مورد وثوق منابع شیعه قرار گرفته‌است.[۱۰۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:56 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اشعار ولادت امام رضا«ع»

روزِ میلادِ رضا شُد، نور باران گشته مشهد

روزِ میلادِ رضا شُد، نور باران گشته مشهد - در مَهِ ذیقعده آمد عالِمِ آلِ مُحَمّد

آمده دنیا به یثرب، عالِمِ آلِ پیمبر - شاد و خندان از قُدومش حضرتِ موسَی بنِ جعفر

زین ولادت مادرِ او نجمه باشد شاد و خندان - اهلِ یثرب شاد و خُرَّم کامده شاهِ خراسان

آمده دنیا به یثرب، آن وَلِیِّ حق تعالی - شد چراغان از قُدومش ارضِ اَقدَس، عرشِ اعلا

روزِ میلادِ رضا و مشهدش غرقِ سُرور است - هر قَدَمگاه از خُراسان تا مدینه غرقِ نور است

روزِ میلادِ رضا و شهرِ مشهد پُر زِ زائر - غرقِ شادی دَر حریمَش، هَم مُسافر هَم مُجاور

شهرِ مشهد را نگه کُن، مرکزِ جشن و سُروراست - صحنها و غُرفه هایَش همچنان وادِیِ طور است

میزند پَر مُرغ دِلها در هوایِ کویِ جانان - گَه رَوَد سویِ مدینه، گَه رَوَد سویِ خراسان

هشتمین ماه ولایت، حُجَّتِ پاکِ خدایی - جشنِ میلادَش بِپا شُد درحریمِ کبریایی

آمده دریایِ عِلم وعالِمِ آلِ پیمبر - شادمان در جَنَّتِ حق، مرتضی، زهرایِ اطهر

افتخارِ ما بُوَد که، او بُوَد مهمانِ ایران - چشمِ امیدِ مریدان، جملگی سویِ خراسان

چشمِ امیدِ مریدان، جملگی سویِ حریمَش - تا بگیرد دستِ مارا، شاه، با دستِ کریمش

دارد امیدِ شفاعت، زائرین و هم مُجاور - یا وجیهًا عِندَ اَللّه، طَیِّب و معصوم و طاهِر

ای طبیبِ دردِ جانها، کعبۀ دل، جان جان ها - آفتابِ آسمانها، مهربانِ مهربانها

تو رضایی، تو رضایی، نور چشمِ مرتضایی - هَم جمالِ کبریایی، هَم اِمامِ انبیایی

زادۀ موسَی بنِ جعفر، هَم مبارک، هَم مُطَهَّر - بر همه مولا و رهبر، سَیِّد و سالار و سرور

تو همـان باب المرادی، سَیِّدی، اَبَاالجوادی - قلبِ ما راجلوه دادی، پا به چشمِ ما نهادی

تو به تن جان جهانی، در زمین، هَم آسمانی - شهریارِ اِنس و جانی، هَم توروحـی، هَم روانی

نورِ ذاتِ حَیِّ سرمد، شمعِ بزمِ آلِ احمد - عالِمِ آلِ محمّد، بِضعۀ رسولِ اَمجَد

یاوجیهًا عِندَ اَللّه، شافِعِ روزِ قیامت - درصراط و نزدِ میزان، دستگیری کُن زِ اُمَّت

دستگیرِ جَمعِ حاضِر، باقری و شیعیانَت - هَم مُحِبّانِ جوادت، هَم تمامِ دوستانت

دَفع کُن سیل و کن بلاها، هَم زِمشهد، هَم زِ ایران - رَفع کُن کُلِّ بلایا، یا رِضاجان، اَز مُحِبّان

سروده شده درایام ولادت سلطان سریرارتضا حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام درروزهای تلخ سیل و خرابی مشهد بهار1403

ما دَرد نَگُفتیم و مُداوا شُده رفتیم - اینهَم زِ عِنایاتِ رضا ضامِنِ آهو است

ما دَرد نَگُفتیم و وَلِی باز دَوا کَرد - اینهَم زِ کراماتِ رضا ضامِنِ آهو است

***

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

اِمامِ هشتم رضا ، نورِ ولایت تویی

نبیره یِ مُرتضی ، شَمعِ هِدایَت تویی

به آسمانِ وَلا ، ماهِ امامت تویی

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

***

زائِرِ اِمام رِضا، خوش آمدی - قَدَمات رو چِشمِ ما، خوش آمدی

آمدی تو اَز رَهِ دور و دراز - خَسته یِ این هَمه را، خوش آمدی

***

خوشا بَر مَشهد و هَشتُم اِمامَش - که سُلطانِ خراسان شُد بِنامَش

تُو اَی زائِر که آیی اَز رَهِ دور - به مَشهَد چون رَسی بینی هَمه نُور

***

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما - هر صبح و شام سویِ تو باشد نگاهِ ما

بوسیم چون حریمِ تو را از سرِ نیاز - پیچد در آن فضایِ حرم، سوز و آهِ ما

***

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

مَهِ ذیقعده است - مَهِ میلادِ تو

به ذکرِ یارضا - کنم من یادِ تو

***

من کیستم؟ گدایِ توام یا امام رضا - شرمنده از عطایِ تو ام یا امام رضا

هرگز نمیروم ز درگهِ تو جایِ دیگری - تا هستم، آشنایِ تو ام یا امام رضا

***

هفت آسمان باشد بسر بهر تمام مردمان _ مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

در مشهد و بين دو كوه هست آسماني هشتمین _ آن آسمان هشتمین، باشد امام شيعيان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام رضا علیه‌السلام

علی بن موسی الرّضا به عربی: عَلیُّ بْنُ موسَی الرِّضا؛ زادهٔ ۱۱ ذی‌قعدهٔ ۱۴۸ هجری قمری / ۲۹ دسامبر ۷۶۵ میلادی – درگذشتهٔ آخر صفر ۲۰۳ هجری قمری / ۵ سپتامبر ۸۱۸ میلادی)، فرزندِ موسی بن جعفر و نجمه خاتون و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هشتم شیعیان دوازده‌امامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی است. هرچند منابع در علت و چگونگی ملقب شدن وی به‌عنوان «رضا» دچار اختلاف هستند، اما همگی بر شهره بودن او به این لقب، اتفاق دارند. کنیه او ابوالحسن ذکر شده که به‌جهت هم کنیه بودن با پدرش، ابوالحسن ثانی خوانده شده‌است.

علی بن موسی بن جعفر(ع) معروف به امام رضا (۱۴۸۲۰۳ق) هشتمین امام مذهب شیعهٔ دوازده‌امامی است. او، از سال ۱۸۳ق، به‌مدت بیست سال، امامت شیعیان را برعهده داشت و دورهٔ امامتش با خلافت هارون عباسی، محمدِ امین و مأمون عباسی هم‌زمان بود.

مشخصات امام رضا

نام مبارکش علی می باشد و به سال ۱۴۸ه.ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ارجمندش موسی بن جعفر(علیه السلام) امام هفتم است و مادرش، نجمه- ام البنین. مشهورترین لقبش رضا است و کنیه‌اش ابوالحسن. [۱]

ولادت: امام رضا علیه‌السلام

امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، فرزند امام کاظم (علیه السلام)، بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال ۱۴۸ قمری[۲] و بنا به قول اندکى دیگر از آنان، در سال ۱۵۳ قمری[۳] در ۱۱ ذى‌ القعده یا ذى الحجه و یا ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد. نام مادر گرامی آن حضرت -که «ام ولد» )کنیز) بوده است- در برخی روایات، نجمه[۴] و در برخى تُکتَم[۵] ذکر شده است. حمیده خاتون)مادر امام کاظم علیه السلام) می‌گوید: وقتی که نجمه به خانه ما راه یافت، پیامبر اسلام را در عالم خواب دیدم که به من فرمود: «ای حمیده! نجمه را به پسرت موسی ببخش» و همسر او کن و فرمود: «فانه سیُولد منها خیر اهل الارض؛ همانا بزودی بهترین فرد روی زمین، از او متولد می‌شود.» من به این دستور عمل کردم، و نجمه را همسر فرزندم کاظم نمودم و از او حضرت رضا به دنیا آمد.[۶]

همسران و فرزندان: امام رضا علیه‌السلام

همسر حضرت رضا، بانویی با فضیلت به نام سبیکه(از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر صلی الله علیه وآله) است، که مادر امام جواد علیه السلام نیز می باشد.[۷] همسر دیگری که برای امام ذکر شده، ام حبیبه از دختران مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج کرد.

در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یک دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا شیخ مفید بر این باور است، که امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است[۸]، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى ‌باشند.[۹] . همسر امام رضا(ع) سَبیکهٔ نوبیّه [۲۲]یا خَیزُران[۲۳] نام داشت که مادر امام جواد(ع) بود.[۲۴] در منابع تاریخی و حدیثی، از همسر دیگری هم برای امام رضا سخن آمده و گفته شده دختر مأمون بوده است.[۲۵] به گزارش شیخ صدوق، پس از آن‌که مأمون، امام رضا(ع) را ولیعهد خود کرد، دخترش ام‌حبیب را به عقد او درآورد.[۲۶] . شیخ صدوق، شیخ مفید، ابن‌شهرآشوب و طبرسی نوشته‌اند امام رضا(ع) تنها یک فرزند داشته که امام جواد(ع) بوده است؛[۲۷] بااین‌حال، به‌نوشتهٔ سید محسن امین نویسندهٔ اَعیانُ‌الشیعه، در برخی از منابع، فرزندان دیگری هم برای او ذکر شده است.[۲۸] . در قزوین، آرمگاهی به نام امام‌زاده حسین وجود دارد که مستوفی، مورخ قرن هشتم قمری، او را فرزند امام رضا(ع) دانسته است؛[۲۹] البته کِیاء گیلانی، نسب‌شناس، نسب او را به جعفر طَیّار رسانده است.[۳۰] در برخی از منابع هم او برادر امام رضا(ع) خوانده شده است.[۳۱]

خواهران و برادران امام رضا علیه‌السلام

ابراهیم، شاهچراغ ، حمزه، اسحاق از جمله برادران و فاطمهٔ معصومه و حکیمه از خواهران امام رضا(ع) هستند.[۳۲] از میان خواهران و برادران امام رضا(ع)، شناخته‌ترینشان فاطمهٔ معصومه است که عالمان شیعه جایگاه والایی برای او قائل‌اند و روایاتی درخصوص منزلت او و اهمیت زیارتش نقل می‌کنند.[۳۳] او در ایران و در قم دفن شده است. حرم حضرت معصومه را باشکوه‌ترین و مشهورترین آرامگاه ایران، پس از حرم امام رضا می دانند.[۳۴]

القاب و کنیه‌های امام رضا علیه‌السلام

برای علی بن موسی، القابی چون رضا، صابر، رضی، وفی و زکی ذکر کرده‌اند.[۷] برپایهٔ حدیثی از کتاب اِعلام‌الوری، نوشتهٔ فضل بن حسن طبْرسی، امام کاظم(ع) لقب عالم آل‌محمد را هم دربارهٔ او به کار برده است.[۸] امام رضا را با القابی چون ضامن آهو،[۹] امام رئوف،[۱۰] غریبُ‌الغُرَبا،[۱۱] ثامن‌الحُجَج (هشتمین حجت) ،[۱۲] ثامنُ‌الائمة (هشتمین امام) [۱۳] نیز می‌خوانند. مشهور‌ترین لقب وی «رضا» است.[۱۴] سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ق)، از عالمان اهل‌سنت گفته این لقب را مأمون، خلیفهٔ عباسی به او داد؛[۱۵] اما طبق حدیثی که شیخ صدوق، محدث شیعهٔ قرن چهارم قمری نقل کرده، امام جواد(ع) این سخن را نادرست شمرده و ملقب‌شدن پدرش به «رضا» را به این دلیل دانسته که او به خداوندی خدا در آسمان و نبوت پیامبر و امامت امامان در زمین راضی بود. در این حدیث، از امام جواد می‌پرسند دیگر امامان هم که این‌گونه بوده‌اند. پس چرا از بینشان پدر شما به «رضا» ملقب شده است؟ امام جواد پاسخ می‌دهد چون دوست و دشمن از او راضی بودند و این در خصوص هیچ‌یک از امامان دیگر صدق نمی‌کند.[۱۶] . کنیهٔ امام رضا ابوالحسن بوده است.[۱۷] طبق حدیثی که شیخ صدوق نقل کرده، امام کاظم(ع) این کنیه را که لقب خودش هم بوده، به او داده است.[۱۸] برای تمایز او از امام کاظم، به امام رضا ابوالحسن ثانی (دوم) نیز می‌گفتند.[۱۹] امام رضا کنیه‌های دیگری چون ابوعلی[۲۰] و ابومحمد[۲۱] هم داشته است. امام کاظم علیه السّلام کنیه «ابوالحسن» را به ایشان عنایت فرمودند[۱۰] و به على بن یقطین گفتند: اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من کنیه خویش را به او داده‌ ام.[۱۱] بدین جهت امام کاظم علیه السّلام را «ابوالحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابوالحسن ثانی» مى ‌نامند. امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب متعددی می باشند؛ برخى از القاب آن حضرت عبارتند از: رضا، صابر[۱۲]، زکیّ[۱۳]، وافی[۱۴]، سراج اللّه‌[۱۵]، قرّة عین المؤمنین‌[۱۶]، مکیدات الملحدین‌[۱۷]، صدیق[۱۸]، فاضل.[۱۹]

نقش انگشتری امام رضا علیه‌السلام

بر انگشتر حضرت رضا حک شده بوده است «ولى اللّه»[۲۰] و انگشتر دیگرى داشته اند که بر آن نوشته شده: «العزّة للّه».[۲۱] برخی نیز نقش انگشتر ایشان را «ما شاء الله و لا حول و لا قوّة الّا بالله» نوشته اند.[۲۲] .

دوران امام رضا

از عهد امام رضا (علیه السلام)، عصر جدیدی از شکوفایی و بالندگی فرا روی شیعه پدیدار گشت و این به سبب کوشش‌ها و رنج‌های امامان پیشین بود. پدید آمدن پایگاه‌های عظیم مردمیِ شیعه‌گرا از پیامدهای این کوشش‌ها بود. شیعیان به نیرویی رسیده بودند که می‌توانستند حکومت را در دست گیرند. امّا این وضعیت، حاکمان عباسی را به هراس انداخت و به چاره‌جویی واداشت. واگذاری منصب ولایت‌ عهدی به امام رضا (علیه السلام) از چاره‌هایی‌ بود که برای گریز از خطر شیعه یافتند. بدین سان، می‌توان دوران امامت امام رضا (علیه السلام) را به دو دوره پیش و پس ازولایت‌عهدی تقسیم کرد. مدت امامت ایشان پیش از پذیرش ولایت عهدی، هفده سال بود که ده سال از این سال‌ها را در عصر هارون، پنج سال را در عصر امین و دو سال را در عهد مأمون و در مدینه سپری کرد. چون پدر گرامی‌اش به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیم معارف ناب دینی پرداخت. در این سال‌ها شیعیان بهره‌ها از او برگرفتند و هدایت‌ها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند. شخصیت ممتاز و برجسته امام در مدینه چنان جلوه می‌نمود که سراسر حجاز آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد می‌گرفت.

امامت امام رضا علیه‌السلام

با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام کاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این اصحاب ائمه را که روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل کرده‌ اند، ذکر مى‌کند که مهمترین آنها: داود بن کثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن یقطین و محمد بن سنان مى‌ باشند.[۲۳] . با این حال باز به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبى اشخاصى که اموالى از طرف‌ امام کاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند،[۲۴] و همچنین وجود برخى از روایات نادرست که در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشکلاتى به وجود آمد. شیخ طبرسی اشکال اصلی را مربوط به کسانی می داند که در آخرین حبس امام کاظم که منجر به شهادت آن حضرت شد، اموالی نزدشان جمع شده بود.[۲۵] این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انکار کرده و در میان شیعه شایع کردند که امام کاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است.[۲۶] . پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام، دو گرایش عمده به نامهاى «قطعیه» و «واقفیه» پدید آمد. قطعیه رحلت امام کاظم علیه السّلام را تأیید کرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.[۲۷] اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام کاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند.[۲۸] [۲۹] ا‌مام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت واقفیه را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگى مى‌کنند و نهایت در حال کفر مى ‌میرند[۳۰]

سفر امام رضا علیه‌السلام به بصره و کوفه

مطابق با روایتی که راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح نقل نموده است، بعد از شهادت امام کاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به بصره و کوفه با طیّ الارض سفر نمود و در جلسه هایی با حضور شیعیان و دانشمندان آنجا به اثبات امامت خود و احتجاج پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سکونت گزید و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه‌اى برگزار کرد. در این جلسه امام به زبانهای مختلف با تعدادی از افراد حاضر در کوفه از ملیت های مختلف به زبان خود آنها سخن گفتند و به سؤالاتشان پاسخ دادند. امام همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت (رئیس یهودیان) را شرکت دادند و با آنها مناظره نمودند.[۳۱]

خلفای معاصر امام رضا علیه‌السلام

طول مدت امامت حضرت رضا علیه‌السلام مقارن بود با خلافت این سه خلیفه عباسی: هارون الرشید، امین و مأمون.

در عصر هارون الرشید: آنگونه که از روایات تاریخی بر می آید، دستگاه حاکم به زودی به امامت امام رضا علیه السلام پس از امام کاظم علیه السلام پی می برد و حتی کسانی که در توطئه دستگیری و قتل امام کاظم شرکت داشتند، سعی در تحریک هارون به قتل امام رضا می کنند. به عنوان نمونه در کتاب "عیون اخبار الرضا" آمده است، یحیی بن خالد که زمینه توطئه قتل امام کاظم علیه السلام را نزد هارون فراهم ساخت، روزی به هارون گفت: این علیّ فرزند موسی بن جعفر جانشین پدر شده و مدّعی امامت است. هارون گفت: آنچه به پدرش کردیم برای ما بس نیست؟ تو می خواهی همه آنان را بکشیم؟[۳۲] . زمانی که هارون الرشید امام موسى بن جعفر علیه السلام را کشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنیتى کشور را براى بررسى امر امام رضا علیه السلام فرستاد تا تمایلات و علایق حضرت را به اطلاع او برسانند. با این حال امام رضا علیه السلام مشغول نشر احکام الهى و تعالیم اسلام و توضیح مطالب پیرامون امامت شد. در این حال بعضى از بزرگان شیعه ترسیدند مبادا از طرف هارون الرشید به او آسیبى برسد. محمد بن سنان می گوید: «من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى (یعنى اظهار امامت کردى) و جاى پدرت نشستى در حالى که خون شما از شمشیر هارون مى‌ چکد. امام علیه السلام پاسخ داد: مرا بر این کار جرأت داد آنچه که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر ابوجهل بتواند یک مو از سر من کم کند من پیغمبر خدا نیستم.» و من به شما مى‌ گویم اگر هارون بتواند یک مو از سر من کم کند شاهد باشید که من ام-م نیستم[۳۳] . مطابق با برخی روایات، برامکه در ابتلاى امام کاظم و امام رضا علیهما السلام به گرفتاری ها، نقش مهمی داشتند، زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به کینه ‌جویى نسبت به این دو امام واداشتند. امام رضا علیه السلام کاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد کرد. محمد بن فضیل نقل کرده «در سالى که هارون الرشید برامکه را قتل عام کرد و بلا بر آنها نازل شد، ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى‌ کرد، سپس سرش را خم کرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامکه نسبت به آنچه با پدرم کردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت کرد. طولى نکشید که بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد[۳۴] . همچنین هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) که بر ضدّ خلیفه شورش کرده بود فرستاد، به او دستور داد که به خانه‌ هاى علویان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت کند و براى آنها هیچ جامه‌اى را باقى نگذارد مگر یک جامه براى هر کدام از آنها. جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله کرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد، از جمله دختران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خانواده‌ اش را در یک اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت کنم، درست همان گونه که هارون الرشید دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم که همه چیزهایى را که پوشیده‌ اند بگیرم. امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زینت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دکمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى کرد و به دست جلودى داد تا آنها را به هارون الرشید تسلیم کند.[۳۵]

در عصر امین عباسی: محمد امین عباسی پس از مرگ پدرش هارون، عهده ‌دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان، او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا علیه السلام فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.

در عصر مأمون عباسی: مأمون را می توان از قدرتمندترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست. خلیفه‌ای که برخلاف پیشینیانش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند، علاقه‌ی وافری به علم و ترویج آن داشت. با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب عباسی می‌دانست که وجود ائمه اطهار علیهم السلام برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد. اما او برخلاف پدرانش که سعی می‌کردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام بود. با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون و نیز سخنان خود امام رضا علیه السلام در این مورد، می توان اهداف مأمون از انجام این عمل را در موارد زیر خلاصه کرد: جذب یاران و شیعیان امام به طرف خود، پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان، کنترل اعمال و رفتار امام رضا علیه السلام، کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان و سرکوب قیام های علویان.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ولایتعهدی امام رضا(ع)

ولایتعهدی امام رضا(ع) را مهم‌ترین رویداد دورهٔ زندگی سیاسی او دانسته‌اند.[۴۸] این رویداد یکی از مسائل بحث‌برانگیز در تاریخ اسلام است که هم از نظر سیاسی و هم از نظر کلامی (منافات‌داشتن پذیرش ولایتعهدی با عصمت امام) [۴۹] اهمیت دارد.[۵۰] . به‌هرحال، به‌دستور مأمون، امام رضا از مدینه به مرو در خراسان، پایتخت حکومت مأمون انتقال داده شد. مأمون پیش از ولایتعهدی، خلافت را به امام پیشنهاد داد؛ ولی امام رضا به‌شدت از پذیرش آن خودداری کرد. سپس از او خواست ولیعهد شود و تهدید کرد که در صورت نپذیرفتن آن، او را قتل می‌رساند. امام رضا هم به‌ناچار پذیرفت؛ اما شرط کرد که در امور حکومتی هیچ دخالتی نکند.[۵۱] . عالمان شیعه می‌گویند مأمون برای زیرنظرگرفتن امام رضا،[۵۲] خاموش‌کردن انقلاب علوی‌ها[۵۳] و مشروعیت‌بخشیدن به خلافت خود[۵۴] او را ولیعهد کرد. مأمون در ۷ رمضان سال ۲۰۱ق، مراسم ولایتعهدی را برگزار کرد و مردم و کارگزاران حکومت با امام بیعت کردند.[۵۵] از آن پس، به‌دستور مأمون، خطبه‌ها را به نام امام خواندند و سکه‌ها را به نامش ضرب کردند.[۵۶] می‌گویند امام رضا(ع) از موقعیت پیش‌آمده به‌نفع تشیع بهره برد و توانست بسیاری از معارف اهل‌بیت(ع) را برای عموم مردم بیان کند.[۵۷]

سفر امام رضا علیه‌السلام به خراسان

شیخ کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام رضا علیه السلام به عللى تمسک مى‏ فرمود و عذر می خواست، اما مأمون پیوسته به آن حضرت نامه می نوشت تا آن حضرت دانست که چاره ‏اى ندارد و او دست بردار نیست، لذا از مدینه بیرون شد.[۳۶]

وداع امام رضا علیه‌السلام با خانواده

شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى که براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیکى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گریه مى‌ کرد. من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»[۳۷] . افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده که امام به او فرمودند: «موقعى که مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت[۳۸] . چنین برخوردهایى بى‌ تردید مى ‌توانست کسانى را که درک درستى داشتند، به ویژه شیعیان را که در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد که امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است‌.[۳۹] . امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر وارد شد و دستش را بر قبر شریف نهاد و فرزندش امام جواد علیه السلام را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او کرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وکلا و خدمتکارانم گفته‌ ام که از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت کنند.» و به اصحابش او را معرفى کرد که جانشین وى خواهد بود.[۴۰]

مسیر حرکت امام رضا علیه‌السلام به مرو

مسیر حرکت امام رضا و همراهانشان طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه) یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۱] . مطابق با نقل رجاء بن ابى ضحاک که از طرف مأمون به بردن امام رضا علیه السلام به مرو مامور شده بود، امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت خود به عبادت و تهجد و موعظه مردم و روشنگری و پاسخ به سوالات آنها می پرداختند. در گزارش مفصلی که او از برنامه روزانه امام در زمان اقامت در شهرها ارائه می دهد آمده است که امام از موقع بالا آمدن آفتاب تا ظهر به مردم رو می نمود و آنها را موعظه نموده برایشان حدیث می گفت. او همچنین می گوید: ایشان در هیچ شهری فرود نمى ‏آمد مگر آنکه مردم به نزد او می آمدند و معالم دین خود را از او می پرسیدند و او به آنها جواب می داد و بسیار از پدرانش حدیث نقل می کرد.[۴۲]

امام رضا علیه السلام در نیشابور

از اتفاقات مهم مسیر سفر امام رضا علیه السلام، بیان حدیث سلسلة الذهب است. مطابق با نقلی از این حدیث که اسحاق بن راهویه راوی آن است، هنگامی که حضرت رضا علیه السلام به نیشابور آمد و خواست که از نیشابور بسوى خراسان و نزد مأمون بیرون رود، اصحاب حدیث گرد او اجتماع کرده و عرض کردند: یا ابن رسول اللَّه، تو از نزد ما کوچ میکنى و حدیث نمیکنى ما را بحدیثى که ما آن حدیث را از تو استفاده و ضبط کنیم؟ آن جناب در میان عمارى نشسته بود سر از عمارى بیرون کرد و فرمود: از پدرم موسى بن جعفر)علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم جعفر بن محمد )علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم محمد بن على (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم على بن الحسین (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم حسین بن على)علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم على بن ابى طالب (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود از جبرئیل(سلام الله) شنیدم که می فرمود از خداوند عز و جل شنیدم که می فرمود: «کلمة لا اله الا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی؛ لا اله الا الله‏ قلعه من است، پس هر کسى داخل شود در قلعه من ایمن است از عذاب من» و چون راحله قدرى راه پیمود، آن جناب فرمود: بشروط لا اله الا الله‏ و منم از شروط لا اله الا الله». [۴۳] . ابن صباغ می گوید: نویسندگانِ صاحب قلم و دوات که این حدیث را آنروز می نوشتند شمارش کردند، بیشتر از بیست هزار نفر بوده اند.[۴۴] .

بیان حدیث حدیث سلسلةالذهب

به‌نقل محدثانی چون شیخ صدوق و شیخ طوسی، در سفر امام رضا به مرو، هنگام عبور از نیشابور، به‌درخواست عالمان این شهر، حدیثی قدسی گفت[۵۸] که به حدیث سلسلةالذهب (یعنی زنجیرهٔ طلایی) مشهور شده است.[۵۹] احتمال داده‌اند علت شهرت این حدیث به سلسلةالذهب این باشد که تمام سلسله‌سندش تا خدا معصوم‌اند یا این‌که به این علت است که یکی از امیران سامانی حدیث را با طلا نوشته و امر کرده بود وقتی مرد، آن را با او دفن کنند.[۶۰] حدیث سلسلةالذهب، برپایهٔ نقل شیخ صدوق، به این شرح است: اللَّه َ عَزَّ وَ جَلّ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا ....خداوند عَزَّوَجَل می‌فرماید: «لا اله الا الله» دژ و حصار من است. هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. زمانی که مَرکب به راه افتاد، امام رضا(ع) گفت: البته با شرایطش، و من جزو شرایط آنم.[۶۱] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام

مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام، جریان ولایتعهدى آن حضرت است. جریانی که به موجب آن، حضرت رضا مجبور شدند از شهر مدینه به مرو خراسان سفر کنند. پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى که مأمون در صفّ مقدم استقبال کنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند. پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که آن را به عهده بگیرد. اما امام کاملا از قصد مأمون آگاهى داشت؛ چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت، برادرش امین را کشته بود و بغداد را خراب کرده بود. به همین دلیل امام رضا به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنى و لباسى را که خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى که مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»[۴۵] . پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد که از پذیرفتن آن ناچار بود.[۴۶] امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند: «از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند که على بن موسى الرضا خود را از دنیا کنار نکشید، بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟». مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه السلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به کارى وادار مى‌ کنى که از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول کنى، یا اینکه تو را به قبول آن مجبور مى ‌کنم. تو باید این کار را بکنى وگرنه گردنت را می زنم».[۴۷] . نهایتاً امام با این شروط ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند: امام احدى را به عنوان والى در کار دولتى منصوب نکند؛ هیچ کس را عزل نکند؛ هیچ رسمى را نقض نکند و در امور دولتى مشاورى از دور باشد.[۴۸] . ولایت‏عهدى بین امام رضا علیه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا کردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسیله گروهى از مورخین نقل شده است.[۴۹] (مراجعه شود به سند ولایتعهدی امام رضا علیه السلام) . پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار عباسیان بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند. مأمون سپس دستور داد سکه به نام آن حضرت زدند و به مبارکى آن روز، دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان امیر الحاجى با عده ای از مردم به خانه خدا مشرف شده و در هر شهرى که وارد مى ‏شود برای مردم خطبه بنام آن حضرت بخواند.[۵۰] . در زمان ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد: دیدار امام با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی . بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت رضا داده بودند به فقرا و محرومین . شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید. مأمون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى کرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى کرد. آنان از امام پرسش مى کردند و آن حضرت یکى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شکست مى داد. در سال ۲۰۱ هجری، مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید فطر آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه اسلام) پذیرفتند. در روز عید، امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیر گویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.

طلب باران

طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل، مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت: «... حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایى شدیم و با بلند نمودنش، خود را مشرف بر هلاک کردیم، اکنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که او لیاقت این امر را ندارد، سپس فکرى به حالش کنیم که بلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص شویم‌‌[۵۱]

نماز عید فطر

ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) در کتاب‌های حدیثی‌‌ای چون کافی و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا گزارش شده است.[۶۲] طبق این گزارش، پس از ولایتعهدی امام رضا، مأمون از او خواست نماز عید فطر را اقامه کند؛ اما او شرطش از پذیرش ولایتعهدی، مبنی بر دخالت‌نکردن در امور خلافت را به مأمون یاد آورد و آن را نپذیرفت؛ اما پس از اصرار مأمون، امام به او گفت پس من مانند رسول خدا و امام علی(ع) به نماز خواهم رفت و مأمون پذیرفت.[۶۳] . صبح روز عید، امام رضا(ع) غسل کرد، عمامه سفید بر سر بست و همراه با یارانش، با پای برهنه بیرون آمد و شروع به تکبیرگفتن کرد. سپس راه افتاد و مردم با او همراه شدند. هر ده قدم که برمی‌داشت می‌ایستاد و سه بار تکبیر می‌گفت. تمام شهر تحت تأثیر این رفتار امام، به گریه و ضجه افتاده بود. خبر به گوش مأمون رسید. فضل بن سهل، وزیر مأمون، به او گفت اگر رضا با این حالت به محل نماز برسد، مردم شهر با او همراه می‌شوند و برضد تو می‌شورند. مصلحت آن است که از او بخواهی تا برگردد. بدین ترتیب، مأمون کسی را نزد امام فرستاد و از او خواست برگردد. امام هم کفش‌هایش را پوشید و به خانه برگشت.[۶۴] . رسول جعفریان، تاریخ‌پژوه، این داستان را یکی از دلایل تیرگی رابطهٔ مأمون با امام رضا(ع) دانسته است.[۶۵]

انگیزه مأمون از ولایت‌عهدی امام رضا

مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیش‌تر بر امام (علیه السلام)، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایت‌عهدی را بپذیرد. [۱۶] . مأمون از این کار چند هدف را پی می‌جست: الف. راضی ساختن شیعیان؛ ب. فروکش ساختن قیام‌های علویان؛ ج. استوار کردن پایه‌های حکومت خویش از گذر ربط آن به امام رضا (علیه السلام)؛ د. ترساندن و تنبیه عبّاسیان متمرّد؛ ه. لکه‌دار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگی‌های حکومت. [۱۷] [۱۸]

شروط امام رضا برای پذیرفتن ولایت عهدی

هر چند امام رضا (علیه السلام) چاره‌ای جز پذیرفتن ولایت‌عهدی در پیش نداشت، امّا شرط‌هایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهای امام (علیه السلام) این بود که: ۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند؛ ۲. فتوا ندهد؛ ۳. قضاوت نکند؛ ۴. در عزل و نصب شرکت نجوید؛ ۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند. [۱۹] . در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایت‌عهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت می‌کردند و اینکه امام رضا (علیه السلام) به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمی‌دهد. از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیش‌تری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امام رضا (علیه السلام) که مأمون چاره‌ای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعله‌ور ساخت، از فعّالیت‌های این دوره است.

فعالیت امام رضا در زمان ولایت‌عهدی

یکی از فعّالیت‌های امام (علیه السلام) در این دوران آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد می‌فرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیر امام موجب می‌گشت که کسان بیش‌تری از وجود امام بهره‌مند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیش‌تر افتد. [۱۴] . ولایت‌عهدی امام رضا (علیه السلام) سه سال [۱۵] . طول کشید که همه آن در عصر مأمون بود.

تأثیر امام رضا بر گسترش شیعه در ایران

امام رضا(ع) تنها امام از امامان شیعه است که در ایران دفن شده است.[۶۶] رسول جعفریان آمدن امام رضا به ایران را یکی از عوامل گسترش شیعه در این کشور می‌داند. او از شیخ صدوق نقل می‌کند که امام رضا در مسیر حرکتش از مدینه به مرو، در هر شهری از ایران که اقامت می‌گزید، مردم سراغش می‌آمدند و سؤالاتشان را از او می‌پرسیدند و امام رضا(ع) پاسخ آن‌ها را براساس احادیثی می‌داد که راویانِ سندشان امامان پیش از او تا امام علی(ع) و پیامبر(ص) بودند و همین ارجاع به امامان، از عوامل توسعهٔ تفکر شیعی بود.[۶۷] . به‌گفته وی، وجود امام در خراسان باعث آشنایی بیشتر مردم با شخصیت او به‌عنوان امام شیعیان شد و همین، علاقمندان شیعه را روزبه‌روز بیشتر کرد. او، جایگاه علمی امام و علوی‌بودن او را مهم‌ترین عامل در توسعهٔ مذهب شیعه در ایران می‌شمارد.[۶۸] . همچنین شرکت امام در مناظراتی که مأمون میان امام و مخالفانش در زمینه‌های امامت و نبوت برپا می‌کرد و برتری امام در آن‌ها شخصیت علمی امام را به مردم نشان می‌داد. یکی از شواهد در این زمینه حدیثی است که شیخ صدوق نقل کرده و طبق آن، به مأمون خبر دادند امام رضا جلسات کلامی برگزار می‌کند و مردم جذب او شده‌اند و مأمون دستور داد مردم را از جلسه امام بیرون کنند.[۶۹] . در شهرها و مناطق مختلف ایران، بناهایی همچون مسجد و حمام و قدمگاه، به‌نام امام رضا نام‌گذاری شده که محل استقرار او در مسیر حرکتش به مرو بوده و جعفریان این را از شواهد تأثیر آمدن امام رضا(ع) به ایران در گسترش شیعه در این کشور می‌داند.[۷۰] از جملهٔ این بناها مسجد امام رضا در شهر اهواز، قدمگاه‌های منسوب به او در شهرهای مختلف همچون شوشتر، دزفول، یزد، دامغان و نیشابور و نیز حمام رضا در نیشابور است.[۷۱] او می‌نویسد هرچند ارتباط برخی از این مکان‌ها با امام رضا ممکن است درست نباشد، علاقهٔ شیعی مردم ایران را نشان می‌دهد.[۷۲]

اخلاق امام رضا علیه‌السلام

در مورد آن حضرت گفته اند: ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آن‌ها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی که دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انکار کنند.[۵۳] . از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است که گفت: «هیچ کس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام که از هیچ کس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسى جفا کند؛ ندیدم کلام کسى را قطع کند، تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچ‌گاه حاجتى را که مى توانست برآورده سازد رد نمى کرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى کسى که نشسته بود دراز نمى کرد؛ ندیدم به یکى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند، بلکه خنده او تبسم بود؛ اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها کم مى خوابید و بسیار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یک عمر است؛ و بسیار صدقه پنهانى مى داد».[۵۴] .

مناظرات امام رضا(ع)

به‌گفته رسول جعفریان، در دورهٔ امام رضا(ع) مباحث کلامی میان مسلمانان بسیار گسترش یافته بود و میان گروه‌های مختلف فکری اختلاف‌نظر بسیار وجود داشت. خلفای عباسی هم، به‌ویژه مأمون، وارد این مباحثات می‌شدند. به همین علت، بسیاری از روایاتی که از امام رضا(ع) نقل شده در زمینهٔ کلام است که به‌صورت پرسش‌وپاسخ و یا مناظره صورت گرفته است. مباحث مربوط به امامت، توحید، صفات خدا، و جبر و اختیار از جمله این مباحث بوده است.[۹۷] . پس از آمدن امام رضا(ع) به مرو، مأمون جلسات علمی متعددی با حضور عالمان مختلف برگزار می‌کرد و از امام رضا(ع) می‌خواست که در آن‌ها شرکت کند.[۹۸] در این جلسات، امام رضا مناظراتی با عالمان ادیان و مذاهب مختلف انجام داده که متنشان در کتاب‌های حدیثی شیعه، همچون کافی نوشتهٔ کلینی، توحید و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا نوشتهٔ شیخ صدوق و احتجاج نوشتهٔ احمد بن علی طَبرسی آمده است. برخی از این مناظرات بدین شرح‌اند: مناظره دربارهٔ توحید؛[۹۹] - مناظره با سلیمان مَرْوزی دربارهٔ بِدا و ارادهٔ خدا؛[۱۰۰] - مناظره با ابوقُرّه دربارهٔ جسم‌بودن یا نبودن خدا؛[۱۰۱] - مناظره با جاثَلیق نصرانی دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام(ص) و بشربودن عیسای نبی؛[۱۰۲] - مناظره با رأس‌الجالوت دربارهٔ نبوت پیامبر اکرم(ص)؛[۱۰۳] - مناظره با عالم زرتشتی دربارهٔ اثبات نبوّت حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص)؛[۱۰۴] - مناظره با عِمران صابی دربارهٔ وجود خدا و صفات او.[۱۰۵] . از شیخ صدوق نقل می‌کنند که هدف مأمون از برپایی این جلسات مناظره آن بود که امام رضا(ع) در تقابل با بزرگان فرقه‌های مختلف شکست بخورد و منزلت علمی و اجتماعی‌اش تضعیف شود؛ اما هرکه با امام رضا(ع) مناظره می‌کرد، در نهایت، به منزلت علمی وی اقرار می‌نمود و استدلال او را می‌پذیرفت.[۱۰۶]

اصحاب امام رضا(ع)

شیخ طوسی در کتاب رجالش، نام حدود ۳۲۰ نفر را به‌عنوان اصحاب امام رضا(ع) ذکر کرده است.[۸۸] در برخی دیگر از منابع، رقم‌های دیگری در این زمینه ذکر شده است.[۸۹] محمد مهدی نجف، در کتاب اَلجامعُ لِرُواةِ اَصحابِ الامامِ الرّضا، از منابع مختلف شیعه، نام ۸۳۱ نفر را به‌عنوان راوی و اصحاب امام رضا(ع) گرد آورده است.[۹۰] برخی از اصحاب وی، به‌نقل شیخ طوسی عبارت‌اند از: یونس بن عبدالرحمن - صفوان بن یحیی - محمد بن ابی‌عمیر - عبدالله بن مغیره - حسن بن محبوب - احمد بن ابی نصر بزنطی - حماد بن عثمان - احمد بن محمد بن عیسی اشعری - اسحاق بن موسی بن جعفر - ابراهیم بن هاشم قمی - علی بن مهزیار اهوازی - زکریا بن آدم - زکریا بن ادریس اشعری قمی - دعبل خزاعی - علی بن اسماعیل میثمی - ریان بن صلت.[۹۱] . محمد بن عمر کَشّی، از رجالیان شیعه در قرن چهارم قمری، شش تن از اصحاب امام رضا(ع) را جزو اصحاب اِجماع دانسته که بدین شرح‌اند: یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، اِبن‌اَبی‌عُمَیر، عبدالله بن مُغَیره، حسن بن محبوب و احمد بن اَبی‌نصر بَزَنطی.[۹۲]

حرم امام رضا(ع)

پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در باغ یا دارالامارهٔ حُمَید بن قَحطَبهٔ طائی از فرماندهان عباسی، نزدیک روستای سناباد دفن کرد. پیش از آن، هارون‌ خلیفهٔ عباسی، پدر مأمون در آنجا دفن شده بود و ازاین‌رو به بقعهٔ هارونیه شهرت داشت.[۸۴] امام رضا تنهاامامی است که در ایران دفن شده است.[۸۵] . نوشته‌اند در طول قرن‌ها، مزار امام رضا موردعلاقهٔ همه مسلمانان مناطق خراسان بوده و افزون بر شیعیان، اهل‌سنت نیز به زیارت او می‌رفتند.[۸۶] . آرامگاه امام رضا به‌تدریج به یکی از زیارتگاه‌های جهان اسلام و به‌ویژه شیعه تبدیل شد. زیارت امام رضا یکی از باورهای مهم در زندگی مردم است. محل دفن امام رضا به مَشهدُالرّضا شهرت یافت و امروزه شهر مشهد نامیده می‌شود. می‌گویند به‌علت استقبال فراوان به زیارت امام رضا، شهر مشهد دومین شهر زیارتی جهان شناخته می‌شود.[۸۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

کرامات امام رضا علیه السلام

روایتی از خدیجه دختر حمدان

از خدیجه دختر حمدان نقل شده است که گوید: وقتی حضرت در نیشابور در محله غزو به خانه ما وارد شد، در کنار خانه درخت بادامی کاشت. آن درخت رویید و بزرگ شد و در همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوه‌اش برای شفای مریض‌ها می‌بردند. هرکه به دردی مبتلا می‌شد، برای تبرک و شفا از آن می‌خورد و سلامتی خود را باز می‌یافت. هرکه چشمش درد می‌گرفت از میوه آن به چشم می‌مالید، صحت می‌یافت و زن آبستن که زاییدنش دشوار می‌شد از آن می‌خورد، به‌آسانی وضع حمل می‌کرد. برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آنها می‌مالیدند، خوب می‌شد. پس از مدتی درخت خشک شد، جد من حمدان شاخه‌های آن درخت را برید و کور شد. پسرش عمرو آن را از بیخ کند، تمام مالش که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت...[۱] [۲]

روایتی از شیخ صدوق

شیخ صدوق روایت کرده چون امام رضا ـ علیه‌السلام ـ داخل نیشابور شد، در محله‌ای فرود آمد که او را «فوزا» می‌گفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به «گرمابه رضا» معروف است و نیز در آنجا چشمه‌ای بود که آبش کم شده بود، حضرت کسی را برای تعمید آن گماشت، تا اینکه آب آن چشمه بسیار شد و در بیرون دروازه حوضی ساخت که چند پله پایین می‌رفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل کرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم می‌آمدند به آن حوض و غسل می‌کردند و از آب آن می‌آشامیدند و در آنجا دعا می‌خواندند و حوائج خود را از خدا می‌خواستند و حوائج آنها روا می‌شد و آن چشمه را «عین کهلان» می‌نامند و مردم تا به امروز به آن چشمه می‌آیند.[۳]

روایتی از ابوصلت

شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت کرده‌اند که چون امام رضا ـ علیه‌السلام ـ به ده سرخ رسید، گفتند: یا بن رسول‌الله! ظهر شده است، نماز نمی‌خوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم؛ پس با دست مبارک خود خاک زمین را کنار زد، چشمه‌ای جوشید، حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید، پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که دیگ‌ها را از آن می‌تراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این کوه و برکت ده در هرچه در ظرفی گذارند که از این کوه تراشند و فرمود که برایش دیگ‌ها از سنگ تراشیدند و فرمود که غذایش را نپزند مگر در آن دیگ‌ها. پس از آن روز مردم دیگ‌ها و ظرف‌ها از آن تراشیدند و برکت یافتند.[۴] [۵] [۶] [۷]

روایتی از ابوهاشم جعفری

از ابوهاشم جعفری نقل کرده‌اند که گفت: وقتی رجاء بن ابی‌ضحاک، امام رضا ـ علیه‌السلام ـ را از طریق اهواز به سمت خراسان می‌برد، چون خبر تشریف‌فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حرکت کرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم؛ امام گیاهی را برای طبیب توصیف کرد، طبیب از آن همه اطلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ‌کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد؛ امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن، طبیب گفت: یافتن نیشکر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید، دشوارتر است؛ چراکه در این وقت سال نیشکر یافت نمی‌شود؛ امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آنگاه امام به من ـ ابوهاشم ـ اشاره کرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید، پس خرمنی انباشته می‌یابید، به‌سوی آن بروید، مردی سیاه را خواهید دید، از او محل روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم می‌گوید: من با آن طبیب به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشکر را تهیه کرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب که از آن همه اطلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود، از من پرسید: این مرد کیست؟... چون خبر این واقعه و کرامت امام به گوش رجاء بن ضحاک رسید، او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حرکت دهند.[۸] [۹]

روایتی از ابوالحسن صائع

و نیز ابوالحسن صائع از عمویش نقل می‌کند که گفت: با حضرت رضا ‌ـ علیه‌السلام ـ به خراسان می‌رفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشکری برای من تهیه کنید، بعضی از بی‌خردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه‌نشین است، نمی‌داند که نیشکر در فصل تابستان پیدا نمی‌شود؛ عرض کردند: سرور ما! این فصل نیشکر پیدا نمی‌شود، حضرت فرمود: جست‌وجو کنید، می‌یابید؛ اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا، سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشته‌ایم که بکاریم.[۱۰]

روایتی از صفوانی

از عبدالرحمان معروف به صفوانی نقل کرده‌اند که گفت: قافله‌ای از خراسان به کرمان می‌رفت، دزدان، راه آنها را بستند و یکی از آنها را به ثروتمندی متهم کرده و گرفتند و مدتی شکنجه دادند تا اینکه مالی بدهد و خود را آزاد کند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر کردند تا اینکه یکی از زنان دزدان به وی رحم کرده و آزادش کرد، او فرار کرد، ولی زبان و دهانش فاسد شد؛ به‌طوری که قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید که امام رضا ـ علیه‌السلام ـ در نیشابور است، پس در خواب دید گویا کسی به او می‌گوید: پسر رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ وارد خراسان شده، علت خود را از او بپرس...؛ پس آن مرد از خواب بیدار شد و فکر نکرد در آن خوابی که دیده بود، تا اینکه به دروازه نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا ـ علیه‌السلام ـ از نیشابور کوچ کرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد که نزد آن حضرت رود و حکایت خود را به ایشان بگوید، شاید که نفع بخشد؛ پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست که دوایی تعلیم دهد، که از آن سود برد؛ امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم کردم، انجام بده؛ آن مرد می‌گوید: به دستور حضرت عمل کردم و عافیت یافتم.[۱۱] [۱۲] [۱۳]

روایتی از احمد بن محمد

از احمد بن محمد ابی‌نصر نقل کرده‌اند که گفت: وقتی امام رضا ـ علیه‌السلام ـ را به خراسان می‌بردند، به قادسیه که رسیدند، آن حضرت را وارد کوفه نکردند؛ بلکه از راه بیابان به بصره بردند، حضرت قرآنی برای من فرستاد، چون باز کردم سوره بینه آمد، دیدم طولانی‌تر و بیشتر از سوره‌ای است که در سایر قرآن‌هاست، مقداری از آن را حفظ کردم، مسافری با دستمال و مهر و گلی وارد شد و گفت: قرآن را بیاور، آن را در دستمال گذاشت و گل بر آن نهاد و مهرش کرد و برد، بعد از آن هرچه حفظ کرده بودم از یادم رفت، و هرچه کوشیدم یک کلمه از آن هم یادم نیامد.[۱۴] [۱۵]

روایتی از علی بن احمد وشا

از علی بن احمد وشا نقل کرده‌اند که گفت: از کوفه به خراسان می‌رفتم، دخترم به من گفت: پدر این حله را بگیر و بفروش و از پولش یک فیروزه برای من بخر؛ حله را گرفتم و داخل یکی از لباس‌ها گذاشتم، چون وارد مرو شدم، در کاروان‌سرایی منزل کردم، دیدم غلامان علی بن موسی‌الرضا ـ علیه‌السلام ـ آمدند، و گفتند: حله‌ای می‌خواهیم، غلامی مرده در آن دفن کنیم، گفتم که من حله ندارم، رفتند و دوباره برگشتند، گفتند که مولای ما سلام می‌رساند و می‌فرماید: در فلان چمدان و داخل لباس‌ حله‌ای داری که دخترت داده و گفته: از پولش برایم فیروزه‌ای بخر، این پول حله است. پس من حله را به آنها دادم.[۱۶] [۱۷] [۱۸]

اثبات ادعای دروغین زینب

از دیگر کرامات آن حضرت اینکه نقل شده: در خراسان زنی به نام زینب ادعا کرد که من از نسل فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ هستم، وقتی گفته این زن به امام رضا ـ علیه‌السلام ـ رسید، حضرت فرمود: هرکه به حقیقت از نسل علی ـ علیه‌السلام ـ و فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ باشد، گوشتش بر درندگان حرام است، تا اینکه مجلسی در حضور مأمون و مردم تشکیل شد، امام به آن زن فرمود: اگر در ادعای خود صادق هستی، به میان درندگان برو، آن زن به امام ـ علیه‌السلام ـ فرمود: تو خودت نزد آنها برو، اگر راست می‌گویی که آنها به تو آسیبی نمی‌رسانند. امام رضا ـ علیه‌السلام ـ دیگر با آن زن سخن نگفت و برخاست و به طرف قفس درندگان رفت تا اینکه حضرت داخل قفس شد، همه درندگان روی دم نشستند، حضرت نزدیک رفت و دست به سر و صورت آنان کشید، در این هنگام همه مردم و ناظران با تعجب به حضرت نگاه می‌کردند. سپس حضرت از داخل قفس بیرون آمدند، و بعد آن زن را وارد قفس درندگان کردند و او طعمه درندگان شد.[۱۹]

آشنایی با همه زبان‌ها

ابوالصلت هروی گوید: حضرت رضا(ع) با افراد به زبان خودشان گفتگو می‌کرد، و به خدا قسم فصیح‌ترین مردمان و عالم‌ترین اشخاص به هر زبان و لغتی بود، روزی به حضرتش عرض کردم: یا ابن رسول الله! من در شگفتم از اینکه شما به تمام لغات با اختلافاتی که دارند این طور تسلط و آگاهی دارید، خطاب به من فرمود: «أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أُوتِينَا فَصْلَ الْخِطابِ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَاتِ[۲].

چشمه آب در بیان خشک

"محمد بن حفص" گوید: غلام موسی بن جعفر)ع) برایم نقل کرده گفت در خدمت حضرت رضا(ع) بودیم با چند نفر دیگر در یک بیابان؛ تشنگی شدیدی بر ما و چارپایان مستولی شد که ترس از تلف شدن داشتیم. حضرت رضا(ع) محلی را توصیف نمود فرمود: به آنجا بروید آب خواهید یافت به آن محل رفتیم آب بود خودمان و چارپایان سیراب شدیم و هر که در قافله بود سیرآب شد. بعد کوچ کردیم فرمود: بروید همان چشمه را پیدا کنید هر چه جستجو کردیم اثری از چشمه نبود جز فضله شتران چیزی نیافتیم[۳].

· مجازات منکر اعجاز

بعد از آنکه امام رضا(ع) با خواندن نماز باران باعث تعجب همگان شد، حمید بن مهران در مجلس مأمون از روی حسد و کنیه کرامت امام رضا(ع) را مورد انکار قرار داد و گفت بارانی که خداوند به موقع می‌فرستد را برای خود معجزه گرفته‌ای مثل اینکه معجزه ابراهیم خلیل را انجام داده‌ای، آنگاه با اشاره به نقش دو شیر کرد که روی پشتی مأمون بود و بر آن تکیه داشت گفت: اگر راست می‌گوئی در این ادعا، این دو شکل و صورت را زنده کن و بر من مسلط گردان آن وقت معجزه و نشانه‌ای درست خواهد بود. علی بن موسی الرضا(ع) خشمگین شده فریاد زد: "دُونَكُمَا الْفَاجِرَ"؛ این مرد پست را بگیرید و اثری از او باقی نگذارید. در این موقع آن دو تجسم پیدا کرده و دو شیر شدند او را پاره پاره کردند و خوردند و خونش را از روی زمین لیسیدند و به حضرت رضا(ع) گفتند یا ولی چه دستور می‌دهی همین بلا را بر سر این دیگری نیز می‌آوریم اشاره به مأمون کردند. مأمون از شنیدن این کلام بیهوش شد حضرت رضا (ع) فرمود: صبر کنید. بعد از به هوش آمدن مامون باز دو شیر گفتند اجازه می‌دهید این ظالم را هم به دوستش ملحق کنیم؟ فرمود برگردید به محل اول خودتان همان طور که بودید دو مرتبه برگشتند به پشتی و دو نقش شدند. مأمون گفت خدا را شکر که شر حمید بن مهران را از سر من رفع کرد[۴].[۵]

سخن گفتن امام(ع) با حیوانات

سلیمان جعفری می‌گوید: «در میان باغ در خدمت امام رضا (ع) بودم که ناگاه گنجشکی آمد با حال اضطراب جلوی آن حضرت نشست و مرتب داد می‌زد و فریاد می‌کشید. حضرت به من فرمودند: میدانی این گنجشک چه می‌گوید؟ گفتم: خیر! فرمودند: می‌گوید؛ ماری می‌خواهد جوجه‌های مرا بخورد. سپس فرمودند: این عصا را بردار و حرکت کن و در فلان درخت مار را بکش! سلیمان می‌گوید: عصا را برداشتم و به طرف درختی که امام (ع) نشانی داده بودند رفتم. دیدم ماری به سوی جوجه‌ها در حرکت است؛ او را کشته و به خدمت امام برگشتم»[۶].

عباد الله بن سمره که در ابتدا از مخالفان امامت امام رضا(ع) بود، می‌گوید: «روزی امام رضا(ع) رو به صحرا روان شد. من به همراه دوستانم از عقب ایشان رفتیم و سخنان بی‌ادبانه نسبت به ایشان می‌گفتیم. در همین اثنا، چند آهو دیدم که در رکن صحرا چرا می‌کردند، پس آن حضرت به بره آهویی اشاره کرد و بره آهو دوان دوان به نزد آن حضرت آمد. حضرت دست مرحمت بر سر آن بره آهو کشید و آن را به غلام خود سپرد. در این حال بره آهو شروع به بی‌تابی کردن نمود. امام (ع) بره آهو را به نزد خود ‌طلبید و دوباره دست بر سرش کشید و سخنی به او گفت که ما نفهمیدیم، دیدم که بره آهو آرام گرفت. حضرت که متوجه ما گردیدند، فرمودند: یا عبدالله! دانستی که ما اهل بیت رسالت هستیم و وحوش و طیور و جمیع اهل عالم امر و حکم ما را مطیع و فرمانبردارند. گفتم: بلی یا سیدی، تو حجت خدا بر اهل عالم و جمیع خلق خدا هستی. پس آن حضرت به غلام خود فرمودند: این بره آهو را رها کن. آهو در حالی که از چشمانش اشک می‌ریخت، به جانب امام(ع) دوید. باز حضرت برای تسلی آن بره آهو دست مرحمت بر سرش کشید، و آن آهو با زبان خود کلماتی به آن حضرت عرض کرد و رو به صحرا روان گردید. حضرت به من فرمودند: ای عبدالله! دانستی که این آهو چه می‌گفت؟ عرض کردم: نه، فرمودند: این آهو می‌گفت: وقتی که مرا به حضور خویش‌طلبیدی، من به این امیدوار بودم که تو مرا ذبح کرده، چیزی از گوشت بدنم غذای بدن شریف تو گردد، پس مرا ناامید رها کردی. من او را دلجویی و نوازش کردم، تا به چراگاه خود رجوع نمود»[۷].

مأمون، چند شیر درنده داشت و هر کس را که می‌خواست شکنجه کند، به قفس آن شیرها می‌انداخت، او را دریده و می‌خوردند. روزی مأمون به امام رضا(ع) عرض نمود: «یا ابا الحسن، می‌خواهم به قفس شیران بروی و با آنها مکالمه نمایی!» آن سرور قبول نموده و به قفس شیرها رفتند. وقتی چشم شیرها به امام (ع) افتاد، به قدرت کامله الهی و اعجاز آن بزرگوار، به تکلم درآمدند و اظهار اعزاز و احترام نمودند و عرض کردند: «یا ابن رسول الله (ص) را به چه جهت خود را به دست دشمن داده‌ای؟ ما را اذن بده که دشمنان تو را از صفحه دین براندازیم». آن سرور فرمودند: «پدران بزرگوارم به من خبر داده‌اند که رسول خدا(ص) فرمودند: مرا مأمون شهید خواهد کرد و ما تسلیم امر خدا و رسولش هستیم و از ظلم‌هایی که از دشمنان به ما می‌رسد راضی و شاکریم. پس از میان شیرها، شیر لاغر و ضعیفی برخاست و عرض کرد: «یا سیدی! مأمون هر روز برای خوراک ما، گاو و گوسفند می‌آورد و این شیر‌های جوان و پر قدرت و قوی هستند و من پیر و لاغر هستم، این شیرها به من ظلم و ستم می‌کنند و چیزی به من نمی‌دهند و همه را خودشان می‌خورند. امام به آن شیر‌های جوان حکم فرمودند: اول بگذارید، آن شیر ضعیف طعمه خود را بردارد، بعد از آن شما شروع به خوردن کنید، همه شیران عرض کردند: سمعاً و طاعتاً» و چون مأمون این امر را امتحان نمود، چنان که آن حضرت مقرّر فرموده بود، شیر‌های جوان به جا آوردند[۹].[۱۰]

شیخ ابوالفضل محمد بن علی شادان قزوینی از قول یکی از یاران امام رضا(ع) می‌گوید: «در خدمت امام رضا(ع) بودم و مردمان در خدمت آن حضرت خضوع می‌کردند. بعضی می‌گفتند که او صلاحیت امامت ندارد. پدرش تصریح و وصیت نکرده و او را ولی‌عهد خود نساخته است. در آن وقت شنیدیم از مرکبی که آن حضرت سوارش بود، به کلام فصیح گفت: که او امام من و امام جمیع خلایق است، و به درستی که آن بزرگوار به مسجد مدینه تشریف برد شنیدم، که دیوارهای مسجد و چوب‌های آن، به حضرت سلام کردند و سخن گفتند[۸].

ماجرای ضمانت برای آهو در سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو رخ داده است. این اتفاق در مکانی در حد فاصل سمناندامغان روی داده است و این منطقه با نام آهوان شناخته می‌شود.[۲] گفته شده است آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیده‌اند.[۳] در وجه تسمیه این منطقه به آهوان، نقل‌های دیگری نیز مطرح است.[یادداشت ۱] چون حضرت رضا(ع) به نواحی دامغان که درحال حاضر به آهوان مشهوراست رسید، چند آهو به خدمت آن حضرت رسیدند و عرض کردند یابن رسول الله! مخالفان قصد کشتن شما را دارند خوب است که باز گردید. آن حضرت فرمود: از اجل نتوان گریخت و برای آن‌ها دعای خیر فرمود و بدین جهت آن محل را آهوان می‌گویند. میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۳۹۱ش.

پناه بردن آهو به حرم امام رضا(ع)

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا داستانی را نقل می‌کند که پس از شهادت امام رضا(ع) و در اطراف حرم ایشان اتفاق افتاده است و ربطی به آنچه که در میان مردم شهرت یافته ندارد. بر اساس نقل شیخ صدوق، آهویی از ترس شکار به دیوار حرم امام رضا(ع( پناه می‌برد. صدوق می‌نویسد: ابو منصور بن عبد الرزاق... گفت... در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد(مرقد امام رضا(نداشتم و در راه، به غارت زائران می‌پرداختم، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد.
هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی‌رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم. آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم.. از آن پس، هر گاه دشواری و مشکلی در زندگی پیدا می کردم، بدین مشهد پناه می آوردم و آن را زیارت، و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را طلب می کردم و خداوند نیاز مرا بر طرف می کرد. من از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید، خدا پسری به من مرحمت فرمود. چون آن پسر بچه به حد بلوغ رسید، کشته شد. من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید، و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خداوند در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حاجتم روا گشت. این از جمله برکات این مشهد است که بر ساکنش سلام(خدا) باد. که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.[۸] [یادداشت ۴]

مجلسی در بحار الانوار، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان سلطان سنجر، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه می‌برد و شاه زاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر می‌اندازد و شفا می‌یابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر می‌سازد.[۹]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام‌رضا(ع) به روایت قدیمی‌ترین کتاب درباره ایشان

کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» از مهم‌ترین منابع روایی شیعه درباره تاریخ زندگی و معارف امام‌هشتم(ع) است با پژوهشگری که نویسنده کتابی در همین باره است گفت‌و‌گو کردیم و مروری بر برداشت‌هایی از سبک‌زندگی امام‌رضا(ع) بر اساس این کتاب داشتیم

دل‌های همه عاشقان و ارتمندان به اهل‌بیت(ع) در این شب و روزها، معطوف به امام‌رضا(ع) می‌شود. زائران زیادی خودشان را به حرم امام مهربانی رسانده‌اند و دل‌های بسیاری هم روانه صحن و سرای حریم رضوی شده است. امام رضا(ع) در تمام جهات اجتماعی، فردی، خانوادگی و سیاسی برای ما الگویی مناسب و چراغ‌ هدایت هستند بنابراین باید از سیره و رفتار عملی ایشان به بهترین وجه بهره جست. کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» یکی از معتبرترین منابع مربوط به تاریخ زندگی و آموزه‌های ارجمند امام رئوف حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) است که به قلم یکی از بزرگان شیعه نگارش یافته و برای شناخت و حفظ آثار ایشان به ارادتمندان آن حضرت کمک شایانی کرده است. در پرونده امروز زندگی سلام با «محمدهادی زاهدی»، پژوهشگر و رئیس اسبق سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی که کتاب «گزیده عیون اخبار الرضا» را با خوانشی جدید به نگارش درآورده است، گفت‌و‌گو کردیم. همچنین به برداشت‌هایی از سبک‌زندگی امام‌هشتم(ع) بر اساس این کتاب اشاره خواهیم کرد.

نویسنده : مجید حسین زاده | روزنامه‌نگار

این کتاب دایرة‌المعارفی بی‌نظیر درباره امام‌رضا(ع) است

گفت و گو با نویسنده کتاب «چشمه‌های بهشت؛ گزیده‌ای از عیون اخبارالرضا(ع)» که درباره مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب شیخ صدوق می‌گوید

کتاب «عیون اخبار الرضا» از منابع مهم روایی شیعه به شمار می‌آید و مانند دیگر آثار شیخ صدوق از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار است و پس از تألیف آن مورد استناد کتب بعدی قرار گرفته است و از مصادر بحارالانوار هم هست. در ادامه با «محمدهادی زاهدی»، پژوهشگر که کتاب «گزیده عیون اخبار الرضا(ع)» را با خوانشی جدید به نگارش درآورده و انتشارات به‌نشر آستان‌قدس رضوی آن را منتشر کرده است، به منظور آشنایی بیشتر با این اثر مهم گفت‌وگویی داشتیم که خواهید خواند.

نویسنده این کتاب شیخ صدوق است

«زاهدی» در پاسخ به این سوال که چرا باید کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» را مورد توجه قرار دهیم، می‌گوید: «کتاب عیون اخبار الرضا(ع) از ابعاد مختلفی مورد توجه و شایان دقت ویژه است. نویسنده این کتاب محمدبن علی صدوق است که جزو بزرگان علمای شیعه محسوب می‌شود. او از کسانی است که آثارش در نزد همه علما از اعصار گذشته یعنی از قرن چهارم تاکنون مورد توجه بوده و نگارنده یکی از کتب اربعه شیعه به نام «من لایحضره الفقیه» است. ایشان محدث بسیار بزرگ و معتبری بوده و از کودکی در خانواده‌ای آشنا با علم و دانش بزرگ شده است. پدر شیخ صدوق که او هم از علمای بزرگ شیعه بوده، همزمان با نواب اربعه امام زمان(عج) زندگی می‌کرده است. نکته بعدی که درباره شیخ صدوق باید مورد توجه قرار بگیرد این است که ایشان علاوه بر این که دسترسی به منابع زیادی داشته، خودش هم برای کسب علم سفرهای متعددی انجام داده و به جاهایی که گمان می‌کرده آثاری از اهل‌ بیت(ع) و خاندان مطهر ایشان باشد، رفته و راوی و محدث حدیث از منبع آن بوده است».

قدیمی‌ترین کتاب به‌طور خاص درباره امام هشتم(ع)

«کتاب عیون اخبار الرضا(ع) از قدیمی‌ترین کتاب‌هایی است که به‌طور خاص درباره امام هشتم(ع) نوشته شده است». این پژوهشگر با این مقدمه ادامه می‌دهد: «قبل از آن ظاهرا ما چنین کتابی که گردآورنده آثار مربوط به امام رضا(ع) باشد، نداشته‌ایم. شیخ صدوق در این کتاب همه آن چه درباره آثار، تاریخ، معارف، اخبار، آموزه‌ها، روایت‌ها و ... درباره امام‌رضا(ع) شنیده و به درستی آن‌ها ایمان داشته و اطمینان حاصل و گردآوری کرده است. خوشبختانه در اختیار نسل‌های بعدی‌اش نیز قرار داده است.»

فاصله کم بین شهادت امام(ع) و نگاش این کتاب

«زاهدی» درباره معتبربودن مطالب و روایات مطرح شده در این کتاب می‌گوید: «نکته دیگری که به اهمیت این کتاب می‌افزاید، این است که برای «صاحب بن عباد» وزیر دانشمند آل‌بویه نوشته که خودش از اهالی فکر و اندیشه، شاعران و دانشمندان بوده است؛ بنابراین کتابی که به چنین شخصی اهدا می‌شود، باید ارجمند، محکم و مستدل باشد. کتاب «عیون اخبار الرضا» در قرن چهارم هجری نوشته شده و همان‌طور که می‌دانید امام رضا(ع) در ابتدای قرن سوم هجری به شهادت رسیدند. بنابراین این فاصله کمی که بین نگارش این کتاب و ایام زندگانی حضرت امام رضا(ع) وجود داشته، باعث شده تا اطمینان بیشتری نسبت به روایات منقول در این کتاب داشته باشیم. همچنین شیخ صدوق در زمان خودش به کتاب‌ها و منابعی دسترسی داشته که امروز در اختیار ما نیست و مثلا در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» از کتاب‌هایی نام می‌برد مثل اخبار خراسان که متاسفانه به دست ما نرسیده است و از نوشته‌هایی که مشهور بوده در قرن سوم و چهارم و در خانه علما وجود داشته است. او به منابعی دسترسی داشته که به ما نرسیده اما آن‌ها را در کتاب «عیون اخبار الرضا» ذکر کرده که بسیار ارزشمند است».

از ولادت تا شهادت به انضمام کرامات و ...

از این پژوهشگر می‌پرسم که این کتاب حاوی چه مباحثی است که می‌گوید: «این کتاب مجموعه اخبار و آثاری درباره امام‌رضا(ع) است. البته شیخ صدوق در این کتاب، تاریخی از زندگی موسی‌بن‌جعفر(ع) پدر امام‌رضا(ع) را هم نقل کرده که برای آشنایی بیشتر با زندگانی امام هشتم(ع) ضروری دانسته است. در این کتاب تاریخ زندگی امام‌رضا(ع) به طور مبسوط از تولد تا شهادت حضرت بیان شده است و وقایعی که در این میان اتفاق افتاده را دربر می‌گیرد مثل هجرت به خراسان، مسئله ولایت عهدی، شهادت‌شان در سناباد و ... به طور مفصل در این کتاب ذکر شده است. سرفصل دیگر، بحث آموزه‌ها و معارف امام‌رضا(ع) است. در خصوص معارف ما در این کتاب با خطبه‌های امام رضا و سخنرانی‌های ایشان، نکات تفسیری ناب ایشان درباره آیات قرآن و همچنین متن مناظرات و ... روبه رو می‌شویم. در این کتاب به برخی کرامات در زمان حیات و بعد از شهادت ایشان، زیارت‌نامه و ثواب زیارت حضرت اشاره شده است. این مجموعه به نظر می‌رسد یک دایره‌المعارف بی‌نظیر و یک مجموعه‌ای از تاریخ، زندگانی، سیره و منش حضرت ‌رضا(ع) است.»

این کتاب در حد انتظار مورد توجه قرار نگرفته‌است

«زاهدی» درباره این که چرا جامعه امروز شناخت اندکی درباره کتاب عیون اخبار الرضا (ع) دارد، می‌گوید: «متاسفانه آن جوری که باید، این کتاب رواج عموم در حد انتظار پیدا نکرده است و دلیلش هم به نظرم این است که این کتاب به زبان عربی نوشته شده و ترجمه‌هایی هم البته از آن موجود است اما ظاهرا آن ارتباطی که باید با مخاطب برقرار شود، در آن‌ها محقق نشده است. به همین دلیل من تصمیم گرفتم ترجمه‌ای نو از این کتاب ارزشمند با زبان روز همراه با پی‌نوشت‌هایی که به فهم متن کمک و آن را روشن‌تر کند، در اختیار مردم قرار بدهم و این کتاب با عنوان «چشمه‌های بهشت» توسط انتشار به‌نشر چاپ و روانه بازار شده است».

برداشت‌هایی از سبک‌زندگی امام‌هشتم(ع) در کتاب عیون اخبار الرضا(ع)

منابع حدیثی از جمله کتاب‌هایی هستند که می‌توانند در شناسایی سبک‌زندگی امامان معصوم(ع) به ما یاری رسانند. با واکاوی روایات موجود در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) می‌توان سبک‌زندگی این حضرت(ع) را در برخی جنبه‌های زندگی ایشان کشف و استخراج کرد. در این نوشتار سعی بر این است که مشخص کنیم، امام رضا(ع) در موارد گوناگون، چه سبکی را برگزیده و چه کاری را انجام داده و چه کارهایی را انجام نداده‌اند، چرا که زمانی بحث از سبک‌زندگی پیش می‌آید که فرد بتواند انتخاب‌های متعددی داشته باشد. در ادامه، موضوع‌هایی همچون خانواده، پوشش، نمادهای دینی و برخورد با مخالف در سبک‌زندگی آن امام همام، بررسی خواهد شد.

احترام به خانواده و جایگاه آن

در مکتب اهل ‌بیت(ع)، احترام به خانواده و جایگاه آن موج می‌زند. حضرت رضا(ع) در روایتی به نقل از پیامبر اکرم(ص)، بهترین افراد را کسانی می‌دانند که با خانواده خود به نیکی و مهربانی رفتار می‌کنند و این انسان‌ها در قیامت به حدی جایگاه بالایی دارند که نزدیک‌ترین افراد به مقام و جایگاه پیامبر محسوب می‌شوند.

اظهار خوشحالی از فرزند در حضور خودش

از امام رضا(ع) نقل است که روزی امام موسی کاظم(ع) در حضور پدرشان امام صادق(ع) سخنی نیکو گفت. پدرش(ع) به او فرمود: «ای فرزند عزیزم! الحمدللَّه که خداوند تو را جانشین پدرانت قرار داد و مایه خوشحالی و سرور در میان فرزندان، و جبران دوستان ازدست رفته‌ام کرد». این روایت نشان می‌دهد که برخلاف ذهنیت برخی والدین، تعریف از فرزند و اظهار خوشحالی از عمل نیکوی وی، در حضور خود او امری شایسته و مطلوب است و باید انجام شود و باعث افزایش محبت بین والدین و فرزندان خواهد شد. به این ترتیب می‌توان چنین برداشت کرد که محبت داشتن به فرزند در دل امری مطلوب است و این که به صورت عملی باید به وی محبت کرد و وضعیت زندگی و رشدش را فراهم ساخت اما از بیان زبانی این محبت موجود در قلب و ابراز آن هم نباید غافل بود؛ چراکه چیزی جای این بیان را نمی‌تواند بگیرد.

توجه به مسائل‌ معنوی حتی در لباس ‌پوشیدن

روایت شده امام رضا(ع) لباس را از سمت راست خود می پوشیدند و هرگاه می‌خواستند لباس جدیدی بپوشند، یک کاسه آب طلب می‌کردند و 10 بار «إِنَّا أَنْزَلْناهُ»، 10 بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ» و 10 بار «قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ» بر آن می‌خواندند، سپس آب را بر آن لباس می‌پاشیدند و می فرمودند: «هر کس قبل از این که لباسش را بپوشد، چنین کند، مادامی که یک نخ از آن لباس باقی باشد، زندگی با وسعت و راحتی خواهد داشت». تأثیر قرائت قرآن بر لباس و زندگی فرد در این جا مطرح شده است و این نوع نگاه به لباس، شاید در غیر از اسلام در هیچ مکتب دیگری دیده نشود. به عبارت دیگر، سبک‌زندگی اسلامی، عبارت از توجه به معنویات، حتی در ساده‌ترین و روزمره‌ترین فعالیت‌های زندگی، از جمله پوشیدن لباس است. همچنین یکی از نکات مورد توجه اسلام در سبک پوشش، توجه به طبقات مختلف و رده‌های مختلف مردم جامعه است. طبق این سبک، سبک پوشش حاکمان جامعه و وابستگان و خانواده آن‌ها به دلیل آن که بیش از دیگر مردم، در دید و منظر عمومی وجود دارد، اهمیت می‌یابد. این لباس نباید حساسیت مردم را برانگیزد و به آن ها احساس بدی منتقل کند.

توجه ویژه به نماز

آن حضرت در یکی از مناظره‌هایشان، زمانی که وقت نماز شد، بی‌درنگ مناظره را قطع کردند. حتی طرف مقابل‌شان گفت: مولای من، سؤال مرا قطع مکن، دلم نرم شده است! ولی آن حضرت فرمودند، نماز می‌گزاریم و بازمی‌گردیم. سپس نماز را به جماعت برگزار کردند و به مناظره باز گشتند. یکی از دلایل قطع مناظره به دلیل نماز، اوج توجه حضرت به خداوند در تمام لحظات زندگی است و همچنین دلیل دیگر آن، نشان دادن اهمیت نماز به مخاطب است. نکته جالب توجه این است که شاید برخی بگویند این کار ریاکارانه است یا ممکن است حاضران در مناظره که مسلمان نیستند، رنجیده خاطر شوند، اما این تصور درست نیست؛ چراکه امام با این کار، محکم بودن خود بر باور به اسلام و تک تک دستورهای آن، از جمله نماز را به طور عملی نشان دادند و به این نکته اشاره کردند که قاطعیت در اعتقادات، بر حریفان ایشان در مناظره تأثیر مهمی می گذاشت. نماز، نماد عمل به دین در آن لحظه بود و ایشان هم از این کارکرد نمادین به خوبی استفاده کرده‌اند.

سبک برخورد با مخالفان

سبک رفتارها و برخوردهای امام‌رضا(ع) با مخالفان، دارای نکته های جالبی است. در اینجا منظور از مفهوم واژه «مخالف» می تواند یک غیرمسلمان یا غیرشیعه یا هر کسی باشد که به گونه‌ای در مسئله یا مسائلی خاص با ایشان مخالف است. بنا به روایات متعددی که در عیون اخبارالرضا(ع) وجود دارد، مشخص است که حضرت، اصل برقراری ارتباط با مخالفان و توجه به سخنان آنان را پذیرفته بودند. در مجلسی، فردی به نام سلیمان مروزی، از آن حضرت اجازه می‌گیرد تا سؤالاتی را مطرح کند. نحوه پاسخ امام به این درخواست، مهم است. امام می‌فرمایند: «هر چه می‌خواهی سؤال کن.» در این پاسخ دست کم دو نکته نهفته است. اول، چیرگی امام بر پاسخ گویی و انتقال این امر به مخاطب و دوم تشویق مخاطب به پرسش و استقبال از درخواست او با روی باز. همچنین صبر در هنگام پاسخ‌گویی امام‌رضا(ع) به سؤالات مخالفان، به خوبی دیده می‌شود. البته وقتی که در پاسخ به مخالفان بردبار باشند، در پاسخ به اصحاب خود هم قطعاً این‌گونه خواهند بود و به همین دلیل است که ایشان با صبر و حوصله و ظرافت خاصی برای فتح بن یزید جرجانی، درباره خداوند و صفاتش، توضیح و به سؤالات متعدد او پاسخ داده‌اند که در تاریخ ذکر شده است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

گچ‎کار حرم که تحسین استاد فرشچیان را برانگیخت

گفت‌و‌گو با «غلامعباس قائمی کریم‌آبادی» که بیش از 52سال در حرم امام‌رضا(ع) مشغول به خدمت است و گچ‎بری‌های دارالولایه، دارالحجه، صحن‌ها، سرداب مقدس و... ثمره هنرنمایی‌هایش هستند

یکی از پدیده‌های هنری در معماری بی‌همتای حرم ملکوتی حضرت رضا(ع)، هنر گچ‎بری است که در آراستگی بنای حرم‌مطهر به حد کمال و دلنوازی بسیار مؤثر بوده است. این تزیینات گچ‎بری در بناهای زیادی از جمله بقعه مطهر، رواق‌هایی همچون دارالسیاده، دارالرحمه، دارالهدایه، دارالحجه و... همچنین صحن‌ها، گنجینه قرآن، تالار تشریفات آستان قدس، سالن ورودی کتابخانه مرکزی و... چشم هر زائری را به خود جلب می‌کند. به سراغ یکی از گچ‎کارهای قدیمی حرم مطهر رضوی رفتیم که سال‌هاست در این حرفه مشغول خدمت به بارگاه رضوی است. در پرونده امروز زندگی سلام، «غلامعباس قائمی کریم‌آبادی» از یک عمر خدمت صادقانه و خالصانه‌اش به امام‌رضا(ع) و حرم مطهر رضوی روایت می‌کند. او خاطراتی از یک همکاری مشترک با استاد فرشچیان در طراحی ضریح جدید هم دارد که کمتر شنیده شده‌است.

نویسنده : مجید حسین زاده | روزنامه‌نگار

از 15سالگی گچ‎کار حرم شدم

«متولد 1336 هستم. من از سال 1351 وارد حرم‌رضوی به‌عنوان گچ‎کار شدم یعنی از زمانی که 15 ساله بودم». البته «کریم‌آبادی» در خانواده‌ای پرجمعیت به‌دنیا آمده و چون خانه‌شان از کودکی نزدیک حرم بوده، عادت داشته‌اند که هر صبح قبل از هر کاری به امام رضا(ع) سلام و عرض ادبی داشته باشند. خودش در این باره می‌گوید: «از همان کودکی می‌دانستم که ما هرچه داریم از امام رضا(ع) است، اصلاً همه وجودم از سلطان است. سال 1351، دوره ابتدایی‌ام که در مدرسه تمام شد، یک‎سال در مغازه عمویم کار کردم. آن موقع یک فامیلی در بخش آینه‌کاری حرم داشتیم که من را به مرحوم حاج صادق رفعتی معرفی کرد. او به من گفت چون سنم کم است، اداره بیمه از شروع به کار من در آن‎جا جلوگیری خواهد کرد. خلاصه من 2 یا 3 روز، مدام دنبال او بودم و پیگیری کردم و گفت حالا که اصرار داری، از فردا اسمت را می‌نویسیم ولی باید یک جایی برای کار بگذاریم که از دید کارشناس بیمه دور باشد. سه ماه به عنوان کارگر کنار دست نقاش و نجار کار کردم و بعد گچ‌کاری را فرا گرفتم. البته در کارگاه‌هایی بودم که جلوی چشم اداره بیمه نباشم و از سال ۶۲ به صورت پیمانکار رسمی همکاری‌ام را با حرم ادامه دادم».

یک‎سال تلاش کردم تا کار را کامل یاد بگیرم

این گچ‎کار قدیمی حرم درباره روزهای اولی که در این بارگاه ملکوتی مشغول به خدمت شده است، می‌گوید: «آن زمان که من تازه وارد این کار شده بودم، مثل الان نبود که گچ آماده کار در بازار باشد. آن موقع، کارمان خیلی سخت بود و باید زحمت زیادی می‌کشیدیم. مثلا گچ را باید چندین بار الک می‌کردیم چون درشت بود. تازه بعد از چندین بار الک، برای گچ‌اندازی و برش گل و... قابل استفاده می‌شد. من بیش از یک‎سال تلاش کردم تا این کار را به طور کامل یاد بگیرم. تا قبل از آن، به من اجازه نمی‌دادند که در کارهای هنری حرم رضوی دست به قلم شوم و گچ‎بری انجام دهم اما وقتی تلاش و پشتکار من را دیدند، گچ‎بری‌های جاهای مختلف حرم را به من سپردند».

ظهرها به‌جای استراحت با گچ تمرین می‌کردم

«من خیلی به کارم علاقه داشتم. این‎که یک نفر بتواند در حرم رضوی، آثاری از خودش به جا بگذارد که تا سال‌ها یا حتی قرن‌ها ماندگار شود، اتفاق خوب و دستاورد بسیار بزرگی است که من تلاش می‌کنم، قدر آن را بدانم. بنابراین من هم به این کار علاقه زیادی داشتم و هم تا می‌توانستم، می‌خواستم در این کار بهترین باشم». «کریم‌آبادی» با این مقدمه می‌افزاید: «آن اوایل که در گچ‎کاری تازه‎کار بودم، حتی وقتی ظهرها، همه کارشان را تعطیل می‌کردند تا چند دقیقه‌ای استراحت کنند، من گچ درست کرده و با ابزار شروع به تمرین می‌کردم. وقتی استادم این علاقه، پشتکار و تمرینات من را دید، اجازه اجرای کار هنری را به من داد و سپس کم‌کم، مهارت بیشتری در این کار به دست آوردم».

طرح‌هایم از دل برمی‌آ‌ید

او درباره طرح‌هایی که تا امروز در گچ‎بری حرم کار کرده و از خودش به یادگار خواهد گذاشت، می‌گوید: «سه ماه اولی که وارد حرم شدم، در کار پولیسترکاری، نقاشی، نجاری و... من را گذاشتند. بعدش رفتم در بخش گچ‎بری. ابتدا هم در گنجینه قرآن کار کردم. وقتی شروع به کار کردم، طرح‌های ابتکاری می‌کشیدم و پیشنهاد می‌دادم. همه طرح‌هایم این‌طور بود که از دل بیرون می‌آمد. درست است که هر کسی یک طرحی در ذهنش دارد، بر اساس سلیقه‌اش و ... ولی از نظر من، این کار به خصوص در حرم رضوی، تمامش کار دل است. اگر طرحی از دل برآید، بر دل هم می‌نشیند و مورد استقبال همه و زائران قرار می‌گیرد».

گچ‎بری‌های دارالولایه، کار من است

از او درباره این که تا امروز در چه بخش‌هایی از حرم گچ‎بری کرده است، می‌پرسم که می‌گوید: «زیاد در حرم کار کردم. تمام کارهای گچ‎بری دارالولایه، کار دست من است که سال 74 انجام دادم. در قسمت محراب آن‎جا، کارهای آجری‌شده که روی آن گچ‌بری است. کل کار اسلیمی است که آن هم با گچ کار شده و سپس روی آن آینه‎کاری شده است. خط معرق با مس هم کار شده که روی آن حالت طلا دارد و کار سنتی و قشنگی است. همچنین حدود 65 یا 70 درصد گچ‎بری رواق امام خمینی(ره) را هم من انجام دادم. کارهای گچ‎بری و مشبک محراب آن‌جا را کامل خودم انجام دادم. این را هم باید بگویم که گچ‎بری هر جایی، طرح خودش را دارد؛ بنابراین این کار در رواق‌های مختلف با صحن‌ها، بناهای دیگر در حرم و... تفاوت دارد. مثلاً قسمتی که مختص مراسم عقد جوان‌هاست، طراحی آن درخت سیب و انار است که وسطش آینه کُپ است که مختص همان‎جاست. آیه‌هایی هم که برای آن‎جا انتخاب شده در رابطه با ازدواج است. در دارالحجه گچ‎بری‌هایی داریم که زیر آن آینه کُپ(محدب) کار شده است. کارهای زنجیره‌ای داریم، کارهای گره داریم و... . پیش رو هم پنجره‌ای گذاشته‌اند که سرتاسر دیوارش ا... و محمد(ص) است و آینه‌کاری».

بزرگ‌ترین افتخارم 5 ماه گچ‎بری در سرداب‌مقدس است

از «کریم‌آبادی» با این کارنامه هنری در حرم رضوی می‌پرسم که گچ‎کاری کدام بخش از حرم را که خودش انجام داده است، بیشتر دوست دارد که می‌گوید:« سال 79 یا 80 بود. تقریبا 3 ماه در راهرو و پله‌های سرداب مقدس کار کردم. بعدش هم 54 روز در خود سرداب برای گچ‎کاری مشغول شدم که تقریبا مجموع‌شان 5 ماه می‌شود. از نظر خودم، بزرگ‎ترین افتخارات زندگی هنری من به همین زمانی برمی‌گردد که در سرداب مقدس کار کردم. ورودی سرداب مطهر که پله دارد و دور تا دورش آینه‎کاری شده، گچ‎کاری آن را من و دوستانم انجام دادیم. قاب‌بندی‌هایی شده که شمسه‌هایی برای اسماءا... طراحی شده، آینه‌کاری شده و پایین آن یک حاشیه ۵۰ یا ۶۰ سانتی است که گچ‌بُری شده است. داخل راهرو که بروید سقف راهرو کار گره است، یک گره هشتی که حالت محرابی دارد که مناسب آن‎جاست و هیچ جای دیگر آن گره استفاده نشده است».

حرم امام‌رضا(ع) برایم با همه جا فرق دارد

از او می‌پرسم که آیا واکنش زائران امام هشتم(ع) به گچ‎بری‌هایش را هم دیده یا شنیده است که می‌گوید: «بله، خیلی‌ها را دیدم که در زمان حضور در این بارگاه ملکوتی، توجه‌شان به این گچ‎بری‌ها جلب شده و آن‌ها را تماشا می‌کنند. بیشتر تعریف و تمجید بوده اما برخی هم ایرادهایی گرفته و انتقادهایی داشتند که آن‌ها را شنیدم. من سعی خودم را کردم که کارم هیچ ایرادی نداشته باشد اما هر فردی ادعا کند که کارش هیچ ایرادی ندارد، دروغ گفته است. کار بدون خطا فقط کار خداوند است. بالاخره انسان هرچه قدر هم تلاش بکند، کارش بدون ایراد و خطا نیست؛ اما گچ‎بری و طرح‌هایی که من در حرم انجام دادم، ثمره همه دقت، تجربه و تلاش‌هایم بوده است. همان‌طور که گفتم تمام کارهایم دلی بوده است و چون من انگار در بهشت کار می‌کنم، خدایی نکرده جایی برای کم‌گذاشتن باقی نمی‌ماند. من در این سال‌ها در مساجد، حسینیه‌ها و ... هم زیاد کار کردم اما حرم امام‌رضا(ع) برای من با همه جا فرق دارد و به قول معروف، صد خودم را در این‌جا گذاشتم».

تخته زیرپایم شکست

و همه فکر کردند قطع نخاع شدم

«کریم‌آبادی» خودش را مورد یکی از عنایت‌های امام رضا(ع) هم می‌داند و می‌گوید: «سال 61، در گنجینه حرم کار می‌کردم. یکهو تخته زیر پایم شکست و از ارتفاع 5 یا 6 متری افتادم. من از پشت یعنی با کمر افتادم و دولا شدم. همه فکر کردند که قطع نخاع شدم چون کمرم از پشت دولا شده بود. دیگر چیزی یادم نیست چون نفسم بند آمده بوده تا این‎که یکهو نفسم به سختی بالا آمد. سپس من را سریع به دارالشفا بردند که آن زمان روبه‌روی مهمانسرای حر عاملی بود. بعدش هم بیمارستان رفتم و از من عکس‌برداری شد. اما نکته عجیبش این بود که فردای آن روز، من رفتم حرم و دوباره مشغول گچ‎بری شدم. حتی پزشکان می‌گفتند که منطقا با سقوط از آن ارتفاع، آن هم به پشت با کمر، باید قطع نخاع می‌شدم. من مطمئنم اگر این اتفاق در جایی غیر از حرم برایم می‌افتاد، قطعا قطع‌نخاع می‌شدم اما باور قلبی دارم حریم رضوی، جایی نیست که در آن رأفتی نباشد».

سلام به امام‌رضا(ع)

برایم از همه چیز باارزش‌تر است

«من بالای 50 سال است که در حرم امام‌رضا(ع) مشغول خدمت و کار در حوزه گچ‎بری هستم». او با این مقدمه ادامه می‌دهد: «کار برای امام‌رضا(ع) از عمرم حساب نمی‌شود. به محدوده حرم که نزدیک می‌شوم، انگار دنیایی وجود ندارد و وارد بهشت می‌شوم. من همین که روبه‎روی گنبد ایشان بایستم و سلام بدهم، برایم از هر چیزی در این دنیا باارزش‌تر است. برای من همین کافی است که در نزدیک‌ترین نقطه جغرافیایی به امام مهربان‌مان به او سلام دهم و عرض ادبی داشته باشم. در این جا برایم مهم است که کارم را بهترین شکل انجام بدهم و هدفم چیزی جز جلب رضایت امام هشتم(ع) نیست».

استاد فرشچیان

دقت و وسواس زیادی روی کار داشت

از این گچ‎کار قدیمی درباره خاطراتش از همکاری با استاد فرشچیان می‌پرسم که می‌گوید: «ماجرای آشنایی و همکاری من با استاد فرشچیان مربوط به زمانی است که ایشان بر روی طراحی ضریح جدید کار می‌کردند و من ماکت آن را ساختم. سال 68 بود که در گوشه صحن آزادی، ماکت آن را کار کردیم. سال 71 یا 72، استاد آمدند و دنبال یک گچ‎بر بودند که کاری را در حرم مطهر انجام بدهد. استاد فرشچیان، دقت و وسواس زیادی روی کار داشت. یک روز از طرف ایشان آمدند و گفتند که بگو فلان شاگردت بیاید، فرستادم. روز بعد، یک شاگرد دیگر. دست آخر، گفتند که خودت بیا. استاد فرشچیان تا من را دید، گفت اسمت چیست؟ گفتم عباس. گفت به جان اسمت قسم، اگر کار بلد نیستی، وارد این اتاق نشو. بعدش هم گفت تا حالا چندین گچ‎بر آمدند، آن کاری که من می‌خواهم نتوانستند انجام بدهند و رفتند. از تهران و اصفهان هم گچ‎بر آمدند که ادعای استادی داشتند، آن‌ها هم نتوانستند. یادم هست که اتفاقا یکی از کارهایی که من انجام داده بودم، قاب شده بود و در همان اتاق بود. به استاد فرشچیان گفتم که من کار بلد نیستم ولی آن تابلویی که می‌بینید و روی دیوار است، هنر دست خودم است. تا استاد فرشچیان آن تابلو را دید، تحسینم کرد، سپس بغلم کرد و گفت پس بیا کار را سریع شروع کنیم. سپس طرحی را که روی کاغذ کشیده بود، به من داد تا با گچ برایش اجرا کنم و سپس مورد تایید ایشان و تولیت آن زمان قرار گرفت و اجرا شد».


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ | 10:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |


شامِ وفاتِ هشتم امام است
شامِ وفاتِ هشتم امام است - امشب عزادار خیر الانام است
او بضعه یِ پاکِ رسولِ کردگار است - او هشتمین حجّت برایِ کردگار است
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
شاهِ خراسان مسموم گشته - امشب شهید آن معصوم گشته
از زهرِ مامون شد شهید اندر خراسان - در حجره یِ در بسته او تنها دهد جان
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
امشب محمّد باشد عزادار - زهرا و حیدر در غم گرفتار
گفتا محمّد بَضعةٌ مِنّی برایش - او بَضعه یِ احمد بود جانها فدایش
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
امشب عزایِ شمس الشّموس است - از شهرِ یثرب تا ملک طوس است
جن و ملک سینه زن از بهرِ رضا شد - اندر مدینه فاطمه صاحب عزا شد
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
امشب خراسان باشد سیه پوش - بیت الرّضا شد تاریک و خاموش
باب الجواد امشب سیه پوشِ رضاشد - در شهرِ یثرب هم تقی صاحب عزا شد
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
مشهد سراسر ماتم گرفته - شمس و قمر را هم غم گرفته
ای باقری بنگر پیاده سویِ مشهد - ازسنّی و شیعه روان باعشقِ بی حد
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور آخرماه صفرسال 1398

درمشهد است خفته رضا هشتمین امام
کَاز ما بر او درود هزاران به صبح و شام
این افتخار بس به ما که غلامیم و نوکرش
هستیم مشهدی و مجاور به آن امام
هر صبح رو کنیم ما به سویِ بارگاهِ او
گوئیم ای امام، زِما بر شما سلام
ماها کنارِ سفره یِ احسان نشسته ایم
هستیم ریزه خوارِ خانِ شما جمله خاص و عام
بینِ دوکوه، مشهدِ ما باشد از بهشت
این گفته ای است از امامِ جواد آن نُهُم امام
مشهد، نه؛ خراسان، نه؛ جمله یِ ایرانِ ما بُوَد
ملک رضا و خانه یِ او، ما همه غلام
هستند عدّه ای خَدومِ رضا با لباسِ فُرم
خدمت کنند در حرمش صبح و ظهر و شام
لیکن تمامِ مشهدیا بی لباس و آرم
در خدمتند بهرِ زائر آن شه علی الدّوام
در روزهایِ آخرِ ماهِ صفر همه
در خدمتند بهرِ زائرِ آقا زخاص و عام
این افتخار باقریا بس برای تو
باشی برایِ حضرتِ آن شه یکی غلام

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور آخرماه صفرسال 1398

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ | 14:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام، جریان ولایتعهدى آن حضرت است. جریانی که به موجب آن، حضرت رضا مجبور شدند از شهر مدینه به مرو خراسان سفر کنند. پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى که مأمون در صفّ مقدم استقبال کنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند. پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که آن را به عهده بگیرد. اما امام کاملا از قصد مأمون آگاهى داشت؛ چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت، برادرش امین را کشته بود و بغداد را خراب کرده بود. به همین دلیل امام رضا به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنى و لباسى را که خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى که مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»[۴۵]

پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد که از پذیرفتن آن ناچار بود.[۴۶] امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند: «از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند که على بن موسى الرضا خود را از دنیا کنار نکشید، بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟».

مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به کارى وادار مى‌ کنى که از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول کنى، یا اینکه تو را به قبول آن مجبور مى ‌کنم. تو باید این کار را بکنى وگرنه گردنت را می زنم».[۴۷]

نهایتاً امام با این شروط ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند: امام احدى را به عنوان والى در کار دولتى منصوب نکند؛ هیچ کس را عزل نکند؛ هیچ رسمى را نقض نکند و در امور دولتى مشاورى از دور باشد.[۴۸]

ولایت‏عهدى بین امام رضا علیه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا کردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسیله گروهى از مورخین نقل شده است.[۴۹] (مراجعه شود به سند ولایتعهدی امام رضا علیه السلام)

پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار عباسیان بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند.

مأمون سپس دستور داد سکه به نام آن حضرت زدند و به مبارکى آن روز، دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان امیر الحاجى با عده ای از مردم به خانه خدا مشرف شده و در هر شهرى که وارد مى ‏شود برای مردم خطبه بنام آن حضرت بخواند.[۵۰]

در زمان ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد:

دیدار امام با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی

بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت رضا داده بودند به فقرا و محرومین

شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.

مأمون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى کرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى کرد. آنان از امام پرسش مى کردند و آن حضرت یکى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شکست مى داد.

در سال ۲۰۱ هجری، مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید فطر آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه اسلام) پذیرفتند. در روز عید، امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیر گویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.

طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل، مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت: «... حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایى شدیم و با بلند نمودنش، خود را مشرف بر هلاک کردیم، اکنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که او لیاقت این امر را ندارد، سپس فکرى به حالش کنیم که بلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص شویم‌‌!»[۵۱]

ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) در کتاب‌های حدیثی‌‌ای چون کافی و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا گزارش شده است.[۵۷] طبق این گزراش، پس از ولایتعهدی امام رضا، مأمون از او خواست نماز عید فطر را اقامه کند؛ اما او شرطش از پذیرش ولایتعهدی، مبنی بر دخالت‌نکردن در امور خلافت را به مأمون یاد آورد و آن را نپذیرفت؛ اما پس از اصرار مأمون، امام به او گفت پس من مانند رسول خدا و امیرالمؤمنین به نماز خواهم رفت و مأمون پذیرفت.[۵۸]

صبح روز عید، امام رضا غسل کرد، عمامهٔ سفید بر سر بست و همراه با یارانش، با پای برهنه بیرون آمد و شروع به تکبیرگفتن کرد. سپس راه افتاد و مردم با او همراه شدند. هر ده قدم که برمی‌داشت می‌ایستاد و سه بار تکبیر می‌گفت. تمام شهر تحت تأثیر این رفتار امام، به گریه و ضجه افتاده بود. خبر به گوش مأمون رسید. فضل بن سهل، وزیر مأمون، به او گفت اگر رضا با این حالت به محل نماز برسد، مردم شهر با او همراه می‌شوند و برضد تو می‌شورند. مصلحت آن است که از او بخواهی تا برگردد. بدین ترتیت، مأمون کسی را نزد امام فرستاد و از او خواست برگردد. امام هم کفش‌هایش را پوشید و به خانه برگشت.[۵۹]

رسول جعفریان، تاریخ‌پژوه، این داستان را یکی از دلایل تیرگی رابطهٔ مأمون با امام رضا(ع) دانسته است.[۶۰]

درباره سابقه تاریخ حرم امام رضا (علیه‌السلام)،

مورخان و نویسندگان اقوال بسیار نقل کرده‌اند، برخی از تاریخ‌نویسان بر این عقیده‌اند که بقعه حضرت رضا (علیه‌السلام) پس از وقایع و حوادث مهم خراسان که در طول قرن‌ها به وجود آمد، در معرض تحولاتی قرار گرفت و به واسطه تاخت و تاز اقوام مختلف و لشکرکشی‌ها به سرزمین خراسان، مانند تهاجم‌های سبکتکین و غزهای ترکمان و مغول‌ها بارها به کلی ویران و سپس بازسازی گردید. [۱] [۲]

نویسندگان دیگر بر این نظرند که خرابی‌های وارده از تهاجم‌ها به گونه‌ای نبوده است که بنای بقعه را به کلی ویران کند، بلکه برخی حملات، خرابی‌هایی در قسمت فوقانی ایجاد کرده‌اند و به قسمت تحتانی دیوارها آسیبی نرسیده است، پایه‌های بقعه همان بنای اولیه است که ابتدا شالوده اصلی آن را با گل چینه ساخته‌اند و به دفعات قسمت‌هایی از دیوارهای آن مرمت شده و تزیین یافته است.

قراین و شواهد نشان می‌ دهد که نظر اخیر بیشتر مقرون به صحت است و نظریه تخریب کامل بقعه منوره دور از واقعیت است، چه اولا در ادوار مختلف گروهی از مورخان و جغرافی‌دانان و جهان‌گردان، شخصا مرقد مبارک امام (علیه‌السلام) را از نزدیک دیده و توصیف کرده‌اند. [۳] [۴]

ثانیا، آثار و سبک‌های گوناگون و فنون معماری و کاشی‌کاری قرون مختلف مانند آثار معماری غزنویان و سلاجقه و عهد تیموریان در حرم موجود است و در آخر عبارات مکتوب بر کاشی‌های نفیس و ممتاز بعضا نام بانی و تاریخ‌های ۵۱۲، ۶۱۲ و ۷۶۱ هجری نوشته شده است.

ثالثا، اگر بقعه منوره بکلی ویران شده بود، با توجه به این‌که اثری از گور هارون برجای نمی‌ ماند، بانیان و ارادتمندان به امام (علیه‌السلام) که پس از آن، اقدام به احداث مجدد بنا نمودند، می‌توانستند از نظر معماری در ساختن مجدد دیوارها به گونه‌ای عمل کنند که قبر مطهر امام (علیه‌السلام) در وسط بنای جدید واقع شود. در صورتی که وضع فعلی بقعه منوره چنین نیست و همان‌گونه است که مامون برای قبر پدرش در سال ۱۹۳ق در نظر گرفت و ده سال بعد که حضرت به شهادت رسید پیکر مقدس او را در داخل بقعه در قسمت بالاسر هارون به خاک سپردند، در نتیجه خاکسپاری پیکر مطهر حضرت، تنگنایی در محل بقعه و بالای سر مبارک به وجود آمد که تا این اواخر باقی بود و در توسعه اخیر نسبتا وسعت یافت. بنابراین، سوابق و ادله قاطع و قراین موجود در بنا نشان می‌دهد که حرم و بقعه مبارکه از قدیم‌ترین بناهای مشهدالرضا است ولی البته گنبد مطهر در طول زمان بر اثر حوادث طبیعی و تهاجم‌های وحشیانه ویرانی‌های مکرر دیده است. [۵] [۶]

در ماه محرم سال ۱۳۳۰ق هنگام تولیت مرتضی قلی‌خان نایینی مردی به نام یوسف هراتی در شهر مشهد آهنگ مخالفت با مشروطه ساز کرد و به تحریک بیگانگان جمعی از اراذل و اوباش را به دور خویش جمع کرد و آرامش شهر را بر هم زد.

در خطه خراسان مخصوصا مشهد، عده‌ای سالدات (سرباز) روس با تجهیز کامل مستقر شدند و مرکز خود را ارگ دولتی قرار دادند. طبیعی است ورود سربازان روس به منظور پشتیبانی از کسانی بود که با مشروطه‌خواهان و حکومت مشروطه سر مخالفت داشتند. در همین هنگام دو نفر دیگر به نام‌های سیدمحمد طالب الحق یزدی پسرعموی سیدضیاءالدین نخست وزیر کودتای رضاخان و نایب علی‌اکبر نیز با یوسف هراتی هم‌داستان شدند و در گوشه و کنار شهر آشکارا بر ضد مشروطه‌طلبان تبلیغ می‌کردند. کار به جایی رسید که رهگذران نیز در کوچه و بازار از تعرض کسان این اشخاص در امان نماندند. یوسف هراتی خود را سردار می‌نامید و هزرگی و بی بند و باری را به حد اعلا رسانید. طالب الحق نیز همه روزه به منبر می‌رفت و نوید و هشدار می‌داد که محمدعلی شاه به ایران آمده و در گرگان می‌باشد و ما احمد شاه پسر او را قبول نداریم، سربازان روسی که هدفشان مداخله مستقیم در امور شهر بود و اساسا به همین نیت به اشرار پر و بال داده بودند زد و خورد بین سربازان دولتی و اشرار را دستاویز قرار دادند و به نام حفظ اتباع روسیه در مقابل تجارتخانه یکی از اهالی بادکوبه که تبعه روس بود یک عده سالدات روس مستقر کردند. کسبه و اصناف که چنین دیدند بازارها را بستند و دست از کار کشیدند. روز شبنه دهم ربیع الثانی ۱۳۳۰ ه.ق مطابق با دهم فروردین ۱۲۹۰ ه.ش اعلامیه‌ای از طرف کنسولگری روس صادر شد، که اگر اشرار و متجاسرین تا دو ساعت به غروب مانده از صحن و حرم خارج نشوند و کسبه بازار به سر کارهای خود برنگردند ناگزیر به کمک قوای مسلح و گلوله‌های توپ مردم را متفرق خواهند ساخت.

چیزی نگذشت که سربازان مسلح جلو مسجد جامع و کاروانسرای بانک صف‌آرایی کردند و از آن طرف هم اشرار و آشوب‌طلبان روی پشت بام مسجد و بالای گلدسته‌ها با تفنگ جمع شدند و خود طالب الحق که سردسته آنها بود مقابل حرم مطهر مستقر گردید. سربازان روس و توپچی‌های آنان نیز از چند نقطه آماده شلیک شدند. ضرب الاجل به پایان رسید و به یکباره از چند جانب صدای غرش توپ‌ها بلند شد و گلوله‌های آتشین به طرف گنبد مطهر و صحن امام هشتم (علیه‌السلام) پرتاب گردید؛ هدف آنها به ظاهر امر متفرق کردن اوباش و در واقع انهدام قبه مبارک و نهب و غارت اموال نفیس حرم مطهر بود.
عده‌ای با مسلسل و توپ‌های سبک پیشروی کردند و حرم مطهر و ضریح حضرت را به گلوله بستند. صدای غرش توپ و شلیک نظامیان روس در همه جای شهر طنین‌انداز شد و در منازل شهر غوغایی برپا گردید. اصابت گلوله‌های توپ بر گنبد آسیب زیاد وارد کرد، در ۱۸ محل گلوله‌های توپ که مانند کله قند بود، گنبد مطهر را سوراخ کرد و به داخل گنبد افتاد و خرابی‌ها به بار آورد. پس از دو ساعت بمباران نمودن، به هنگام غروب نظامیان سواره و پیاده روس با حال تهاجم وارد صحن مقدس شدند، زوار و مردم به داخل حرم مطهر پناهنده شدند و درهای حرم را بستند.

عده‌ای از نظامیان روس به پشت بام حرم رفته از پنجره‌های گنبد و رواق‌ها به داخل حرم شلیک می‌کردند. عده‌ای از آنان وارد دارالسیاده شده از شبکه‌های پنجره نقره به داخل حرم شلیک می‌کردند و نیز دسته دیگر از شبکه‌های پنجره فولاد صحن عتیق (انقلاب) حرم مطهر را تیرباران کردند. در صحن و حرم مطهر تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. مرتضی قلیخان متولی باشی آستان قدس رضوی بیرق سفیدی بر سر چوب بلند کرد و از قوای روس امان خواست. فرمانده روسی که چنین دید دستور آتش بس صادر کرد. سپس متولی باشی و خدام حرم و مردم نیز به جمع‌آوری کشتگان و زخمی‌ها پرداختند. مدت چهار روز این مکان مقدس در تصرف روس‌ها بود و مقدار زیادی اشیاء نفیس و قیمتی به یغما رفت. یوسف خان هراتی و طالب الحق به دست حامیان خود یعنی سالدات‌های روس کشته شدند و به کیفر اعمال خود رسیدند. [۲۹] [۳۰]

به دنبال این ویرانگری‌ها سلطان حسین میرزا نیرالدوله به استانداری خراسان تعیین شد و در سال ۱۳۳۱ق به مرمت خرابی‌ها پرداخت، هزینه تعمیر گنبد مطهر به پول رایج آن زمان که قران نقره بود، سی هزار تومان برآورد شد که بیست هزار تومان آن را نیرالدوله و ده هزار تومان مرحوم حاج میرزا محمدعلی قائم مقام التولیه رضوی پرداختند. اکنون جای چند گلوله در ایوان طلای صحن عتیق دیده می‌شود. استاد ملک الشعراء بهار به مناسبت این واقعه اشعاری تحت عنوان «توپ روس» سروده که در دیوان او آمده است. [۳۱] [۳۲]

شیخ طوسی در کتاب رجالش، نام حدود ۳۲۰ نفر را به‌عنوان اصحاب امام رضا(ع) ذکر کرده است.[۸۳] در برخی دیگر از منابع، رقم‌های دیگری در این زمینه ذکر شده است.[۸۴] محمد مهدی نجف، در کتاب اَلجامعُ لِرُواةِ اَصحابِ الامامِ الرّضا، از منابع مختلف شیعه، نام ۸۳۱ نفر را به‌عنوان راوی و اصحاب امام رضا گرد آورده است.[۸۵] برخی از اصحاب وی، به‌نقل شیخ طوسی عبارت‌اند از:

یونس بن عبدالرحمن

صفوان بن یحیی

محمد بن ابی‌عمیر

عبدالله بن مغیره

حسن بن محبوب

احمد بن ابی نصر بزنطی

حماد بن عثمان

احمد بن محمد بن عیسی اشعری

اسحاق بن موسی بن جعفر(ع)

ابراهیم بن هاشم قمی

علی بن مهزیار اهوازی

زکریا بن آدم

زکریا بن ادریس اشعری قمی

دعبل خزاعی

علی بن اسماعیل میثمی

ریان بن صلت.[۸۶]

محمد بن عمر کَشّی، از رجالیان شیعه در قرن چهارم قمری، شش تن از اصحاب امام رضا(ع) را جزو اصحاب اِجماع دانسته که بدین شرح‌اند: یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، اِبن‌اَبی‌عُمَیر، عبدالله بن مُغَیره، حسن بن محبوب و احمد بن اَبی‌نصر بَزَنطی.[۸۷]

به‌گفته رسول جعفریان، در دورهٔ امام رضا(ع) مباحث کلامی میان مسلمانان بسیار گسترش یافته بود و میان گروه‌های مختلف فکری اختلاف‌نظر بسیار وجود داشت. خلفای عباسی هم، به‌ویژه مأمون، وارد این مباحثات می‌شدند. به همین علت، بسیاری از روایاتی که از امام رضا(ع) نقل شده در زمینهٔ کلام است که به‌صورت پرسش‌وپاسخ و یا مناظره صورت گرفته است. مباحث مربوط به امامت، توحید، صفات خدا، و جبر و اختیار از جمله این مباحث بوده است.[۹۲]

پس از آمدن امام رضا به مرو، مأمون جلسات علمی متعددی با حضور عالمان مختلف برگزار می‌کرد و از امام رضا می‌خواست که در آن‌ها شرکت کند.[۹۳] در این جلسات، امام رضا مناظراتی با عالمان ادیان و مذاهب مختلف انجام داده که متنشان در کتاب‌های حدیثی شیعه، همچون کافی نوشتهٔ کلینی، توحید و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا نوشتهٔ شیخ صدوق و احتجاج نوشتهٔ احمد بن علی طَبرسی آمده است. برخی از این مناظرات بدین شرح‌اند:

مناظره دربارهٔ توحید؛[۹۴]

مناظره با سلیمان مَرْوزی دربارهٔ بِدا و ارادهٔ خدا؛[۹۵]

مناظره با ابوقُرّه دربارهٔ جسم‌بودن یا نبودن خدا؛[۹۶]

مناظره با جاثَلیق نصرانی دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام(ص) و بشربودن عیسای نبی؛[۹۷]

مناظره با رأس‌الجالوت دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام(ص)؛[۹۸]

مناظره با عالم زرتشتی دربارهٔ اثبات نبوّت حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص)؛[۹۹]

مناظره با عِمران صابی دربارهٔ وجود خدا و صفات او.[۱۰۰]

از شیخ صدوق نقل می‌کنند که هدف مأمون از برپایی این جلسات مناظره آن بود که امام رضا(ع) در تقابل با بزرگان فرقه‌های مختلف شکست بخورد و منزلت علمی و اجتماعی‌اش تضعیف شود؛ اما هرکه با امام رضا(ع) مناظره می‌کرد، در نهایت، به منزلت علمی وی اقرار می‌نمود و استدلال او را می‌پذیرفت.[۱۰۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ | 13:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت امام رضا علیه السلام» بنا به قول مشهور در بین شیعه، در روز ۳۰ صفر سال ۲۰۳ هجری واقع گردیده است و این، گفتار شیخ مفید در «الارشاد» نیز می باشد.[۵۲]

آن حضرت توسط مأمون خلیفه عباسی و با خورانده شدن انگور یا انار مسموم در ۵۵ سالگی به شهادت رسیدند. رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام، پیش بینی شده بود.

پیکر مطهر امام علیه السلام به دستور مأمون، در بقعه هارونیه (محل دفن هارون الرشید) در روستای سناباد به خاک سپرده شد که بعدا به «مشهد الرضا» معروف گردید.

نام مبارکش علی می باشد و به سال ۱۴۸ه.ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ارجمندش موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم است و مادرش، نجمه- ام البنین.

مشهورترین لقبش رضا است و کنیه‌اش ابوالحسن. [۱]

حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام (۱۴۸-۲۰۳ ق) فرزند امام کاظم (علیه‌السلام)، امام هشتم شیعیان اثنی عشری است. مدت امامت ایشان ۲۰ سال است که همزمان بود با خلافت هارون الرشید، امین و مأمون عباسی.[۱] آن حضرت در سال ۲۰۰ هجری به اصرار و اجبار مأمون از مدینه راهی شهر «مرو» در خراسان محل خلافت این خلیفه عباسی شدند. مأمون حضرت رضا را مجبور به پذیرش عنوان ولایتعهدی کرد و سرانجام در سال ۲۰۳ هجری ایشان را با زهر مسموم نمود و به شهادت رساند. محل دفن بدن مطهر ایشان بعدا به «مشهد الرضا» معروف شد که امروزه زیارتگاه بزرگ شیعیان جهان است.

امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، فرزند امام کاظم (علیه السلام)، بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال ۱۴۸ قمری[۲] و بنا به قول اندکى دیگر از آنان، در سال ۱۵۳ قمری[۳] در ۱۱ ذى‌ القعده یا ذى الحجه و یا ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد.

نام مادر گرامی آن حضرت -که «ام ولد» (کنیز) بوده است- در برخی روایات، نجمه[۴] و در برخى تُکتَم[۵] ذکر شده است. حمیده خاتون (مادر امام کاظم علیه السلام) می‌گوید: وقتی که نجمه به خانه ما راه یافت، پیامبر اسلام را در عالم خواب دیدم که به من فرمود: «ای حمیده! نجمه را به پسرت موسی ببخش» و همسر او کن و فرمود: «فانه سیُولد منها خیر اهل الارض؛ همانا بزودی بهترین فرد روی زمین، از او متولد می‌شود.» من به این دستور عمل کردم، و نجمه را همسر فرزندم کاظم نمودم و از او حضرت رضا به دنیا آمد.[۶]

همسر حضرت رضا، بانویی با فضیلت به نام سبیکه (از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر صلی الله علیه وآله) است، که مادر امام جواد علیه السلام نیز می باشد.[۷] همسر دیگری که برای امام ذکر شده، ام حبیبه از دختران مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج کرد.

در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یک دختر نوشته ‌اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا شیخ مفید بر این باور است، که امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است[۸]، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى ‌باشند.[۹]

امام کاظم علیه السّلام کنیه «ابوالحسن» را به ایشان عنایت فرمودند[۱۰] و به على بن یقطین گفتند: اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من کنیه خویش را به او داده‌ ام.[۱۱] بدین جهت امام کاظم علیه السّلام را «ابوالحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابوالحسن ثانی» مى ‌نامند.

حرم امام رضا علیه‌السلام در مشهد مقدس

امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب متعددی می باشند؛ برخى از القاب آن حضرت عبارتند از: رضا، صابر[۱۲]، زکیّ[۱۳]، وافی[۱۴]، سراج اللّه‌[۱۵]، قرّة عین المؤمنین‌[۱۶]، مکیدات الملحدین‌[۱۷]، صدیق[۱۸]، فاضل.[۱۹]

با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام کاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این اصحاب ائمه را که روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل کرده‌ اند، ذکر مى‌کند که مهمترین آنها: داود بن کثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن یقطین و محمد بن سنان مى‌ باشند.[۲۳]

با این حال باز به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبى اشخاصى که اموالى از طرف‌ امام کاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند،[۲۴] و همچنین وجود برخى از روایات نادرست که در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشکلاتى به وجود آمد.

شیخ طبرسی اشکال اصلی را مربوط به کسانی می داند که در آخرین حبس امام کاظم که منجر به شهادت آن حضرت شد، اموالی نزدشان جمع شده بود.[۲۵] این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انکار کرده و در میان شیعه شایع کردند که امام کاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است.[۲۶]

پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام، دو گرایش عمده به نامهاى «قطعیه» و «واقفیه» پدید آمد. قطعیه رحلت امام کاظم علیه السّلام را تأیید کرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.[۲۷] اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام کاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند.[۲۸] [۲۹] ا‌مام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت واقفیه را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگى مى‌کنند و نهایت در حال کفر مى ‌میرند[۳۰]

مطابق با روایتی که راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح نقل نموده است، بعد از شهادت امام کاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به بصره و کوفه با طیّ الارض سفر نمود و در جلسه هایی با حضور شیعیان و دانشمندان آنجا به اثبات امامت خود و احتجاج پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سکونت گزید و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسه‌اى برگزار کرد. در این جلسه امام به زبانهای مختلف با تعدادی از افراد حاضر در کوفه از ملیت های مختلف به زبان خود آنها سخن گفتند و به سؤالاتشان پاسخ دادند. امام همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت (رئیس یهودیان) را شرکت دادند و با آنها مناظره نمودند.[۳۱]

از عهد امام رضا (علیه السلام)، عصر جدیدی از شکوفایی و بالندگی فرا روی شیعه پدیدار گشت و این به سبب کوشش‌ها و رنج‌های امامان پیشین بود. پدید آمدن پایگاه‌های عظیم مردمیِ شیعه‌گرا از پیامدهای این کوشش‌ها بود. شیعیان به نیرویی رسیده بودند که می‌توانستند حکومت را در دست گیرند. امّا این وضعیت، حاکمان عباسی را به هراس انداخت و به چاره‌جویی واداشت. واگذاری منصب ولایت‌ عهدی به امام رضا (علیه السلام) از چاره‌هایی‌ بود که برای گریز از خطر شیعه یافتند.
بدین سان، می‌توان دوران امامت امام رضا (علیه السلام) را به دو دوره پیش و پس از ولایت‌عهدی تقسیم کرد.
مدت امامت ایشان پیش از پذیرش ولایت عهدی، هفده سال بود که ده سال از این سال‌ها را در عصر هارون، پنج سال را در عصر امین و دو سال را در عهد مأمون و در مدینه سپری کرد.
چون پدر گرامی‌اش به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیم معارف ناب دینی پرداخت. در این سال‌ها شیعیان بهره‌ها از او برگرفتند و هدایت‌ها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند.
شخصیت
ممتاز و برجسته امام در مدینه چنان جلوه می‌نمود که سراسر حجاز آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد می‌گرفت.

طول مدت امامت حضرت رضا علیه‌السلام مقارن بود با خلافت این سه خلیفه عباسی: هارون الرشید، امین و مأمون.

امام رضا ع در عصر هارون الرشید:

آنگونه که از روایات تاریخی بر می آید، دستگاه حاکم به زودی به امامت امام رضا علیه السلام پس از امام کاظم علیه السلام پی می برد و حتی کسانی که در توطئه دستگیری و قتل امام کاظم شرکت داشتند، سعی در تحریک هارون به قتل امام رضا می کنند. به عنوان نمونه در کتاب "عیون اخبار الرضا" آمده است، یحیی بن خالد که زمینه توطئه قتل امام کاظم علیه السلام را نزد هارون فراهم ساخت، روزی به هارون گفت: این علیّ فرزند موسی بن جعفر جانشین پدر شده و مدّعی امامت است. هارون گفت: آنچه به پدرش کردیم برای ما بس نیست؟ تو می خواهی همه آنان را بکشیم؟[۳۲]

زمانی که هارون الرشید امام موسى بن جعفر علیه السلام را کشت، عده‌اى از جاسوسان و رجال امنیتى کشور را براى بررسى امر امام رضا علیه السلام فرستاد تا تمایلات و علایق حضرت را به اطلاع او برسانند. با این حال امام رضا علیه السلام مشغول نشر احکام الهى و تعالیم اسلام و توضیح مطالب پیرامون امامت شد. در این حال بعضى از بزرگان شیعه ترسیدند مبادا از طرف هارون الرشید به او آسیبى برسد. محمد بن سنان می گوید: «من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى (یعنى اظهار امامت کردى) و جاى پدرت نشستى در حالى که خون شما از شمشیر هارون مى‌ چکد. امام علیه السلام پاسخ داد: مرا بر این کار جرأت داد آنچه که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر ابوجهل بتواند یک مو از سر من کم کند من پیغمبر خدا نیستم.» و من به شما مى‌ گویم اگر هارون بتواند یک مو از سر من کم کند شاهد باشید که من امام نیستم[۳۳]

مطابق با برخی روایات، برامکه در ابتلاى امام کاظم و امام رضا علیهما السلام به گرفتاری ها، نقش مهمی داشتند، زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به کینه ‌جویى نسبت به این دو امام واداشتند. امام رضا علیه السلام کاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد کرد. محمد بن فضیل نقل کرده «در سالى که هارون الرشید برامکه را قتل عام کرد و بلا بر آنها نازل شد، ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى‌ کرد، سپس سرش را خم کرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامکه نسبت به آنچه با پدرم کردند مى‌ خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت کرد. طولى نکشید که بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد[۳۴]

همچنین هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) که بر ضدّ خلیفه شورش کرده بود فرستاد، به او دستور داد که به خانه‌ هاى علویان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت کند و براى آنها هیچ جامه‌اى را باقى نگذارد مگر یک جامه براى هر کدام از آنها. جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله کرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد، از جمله دختران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خانواده‌ اش را در یک اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت کنم، درست همان گونه که هارون الرشید دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. من به خدا قسم مى‌خورم که همه چیزهایى را که پوشیده‌ اند بگیرم. امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زینت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال ها و دکمه ‌هاى زنان علوى را جمع‌ آورى کرد و به دست جلودى داد تا آنها را به هارون الرشید تسلیم کند.[۳۵]

امام رضا ع در عصر امین عباسی:

محمد امین عباسی پس از مرگ پدرش هارون، عهده ‌دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان، او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا علیه السلام فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.

امام رضا ع در عصر مأمون عباسی:

مأمون را می توان از قدرتمندترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست. خلیفه‌ای که برخلاف پیشینیانش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند، علاقه‌ی وافری به علم و ترویج آن داشت. با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب عباسی می‌دانست که وجود ائمه اطهار علیهم السلام برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد. اما او برخلاف پدرانش که سعی می‌کردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام بود. با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون و نیز سخنان خود امام رضا علیه السلام در این مورد، می توان اهداف مأمون از انجام این عمل را در موارد زیر خلاصه کرد: جذب یاران و شیعیان امام به طرف خود، پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان، کنترل اعمال و رفتار امام رضا علیه السلام، کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان و سرکوب قیام های علویان.

سفر امام رضا علیه‌السلام به خراسان

شیخ کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام رضا علیه السلام به عللى تمسک مى‏ فرمود و عذر می خواست، اما مأمون پیوسته به آن حضرت نامه می نوشت تا آن حضرت دانست که چاره ‏اى ندارد و او دست بردار نیست، لذا از مدینه بیرون شد.[۳۶]

وداع امام رضا ع با خانواده:

شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى که براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیکى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گریه مى‌ کرد. من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت[۳۷]

افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده که امام به او فرمودند: «موقعى که مى‌خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ام را جمع کرده و دستور دادم براى من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت[۳۸]

چنین برخوردهایى بى‌ تردید مى ‌توانست کسانى را که درک درستى داشتند، به ویژه شیعیان را که در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد که امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است‌.[۳۹]

امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر وارد شد و دستش را بر قبر شریف نهاد و فرزندش امام جواد علیه السلام را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او کرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وکلا و خدمتکارانم گفته‌ ام که از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت کنند.» و به اصحابش او را معرفى کرد که جانشین وى خواهد بود.[۴۰]

مسیر حرکت امام رضا و همراهانشان طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۱]

مطابق با نقل رجاء بن ابى ضحاک که از طرف مأمون به بردن امام رضا علیه السلام به مرو مامور شده بود، امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت خود به عبادت و تهجد و موعظه مردم و روشنگری و پاسخ به سوالات آنها می پرداختند. در گزارش مفصلی که او از برنامه روزانه امام در زمان اقامت در شهرها ارائه می دهد آمده است که امام از موقع بالا آمدن آفتاب تا ظهر به مردم رو می نمود و آنها را موعظه نموده برایشان حدیث می گفت. او همچنین می گوید: ایشان در هیچ شهری فرود نمى ‏آمد مگر آنکه مردم به نزد او می آمدند و معالم دین خود را از او می پرسیدند و او به آنها جواب می داد و بسیار از پدرانش حدیث نقل می کرد.[۴۲]

امام رضا در نیشابور:

از اتفاقات مهم مسیر سفر امام رضا علیه السلام، بیان حدیث سلسلة الذهب است. مطابق با نقلی از این حدیث که اسحاق بن راهویه راوی آن است، هنگامی که حضرت رضا علیه السلام به نیشابور آمد و خواست که از نیشابور بسوى خراسان و نزد مأمون بیرون رود، اصحاب حدیث گرد او اجتماع کرده و عرض کردند: یا ابن رسول اللَّه، تو از نزد ما کوچ میکنى و حدیث نمیکنى ما را بحدیثى که ما آن حدیث را از تو استفاده و ضبط کنیم؟
آن جناب در میان عمارى نشسته بود سر از عمارى بیرون کرد و فرمود: از پدرم موسى بن جعفر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم جعفر بن محمد (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم محمد بن على (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم على بن الحسین (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم حسین بن على (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از پدر بزرگوارم على بن ابى طالب (علیه السلام) شنیدم که می فرمود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود از جبرئیل (سلام الله) شنیدم که می فرمود از خداوند عز و جل شنیدم که می فرمود: «کلمة لا اله الا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی؛ لا اله الا الله‏ قلعه من است، پس هر کسى داخل شود در قلعه من ایمن است از عذاب من» و چون راحله قدرى راه پیمود، آن جناب فرمود: بشروط لا اله الا الله‏ و منم از شروط لا اله الا الله». [۴۳]

ابن صباغ می گوید: نویسندگانِ صاحب قلم و دوات که این حدیث را آنروز می نوشتند شمارش کردند، بیشتر از بیست هزار نفر بوده اند.[۴۴


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ | 13:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

هَر روز صُبح و ظُهر و شام - مُن میدهَم سه تا سَلام

اَوَّل شهیدِ کربلا - آن کُشته یِ جور و جَفا

سِبطِ نَبی و مُرتضا - کو بود راضی بَر قَضا

فرزندِ پاکِ فاطمه - باشد شفیعِ ما همه

دُوُّم علی موسی الرِّضا - شاهِ سریرِ اِرتضا

خورشیدِ دین ، شمس الشُّموس - بدرُ الدُّجی ، سلطانِ طوس

او بضعه ای بَر احمد است - او خفته اَندَر مشهد است

او قبله گاهی هفتم است - بَر ما امامِ هشتم است

سِوُّم اِمامِ این زَمان - کَز نورِ او روشن جهان

او مَهدِیِ این اُمَّت است - بر شیعیان او رحمت است

او یاوَرِ مُستضعفین - روشنگرِ دینِ مبین

دَر اِنتظارَش ما همه - هَم حیدر و هَم فاطمه

بَر چارده معصومِ پاک - خورشیدهایِ تابناک

بَر احمد و یازده اِمام - اَز ما درود ، اَز ما سَلام

ای باقری بَرگو درود - هَم ظُهر و شَب ، هَم صُبحِ زود

سروده شده آخرماه صفر شهریور1403

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ | 13:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

زائرین پیاده وایستگاههای صلواتی

ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست - بهر چای و استراحت این مکان جای شماست

خادمینِ صلواتی شب و روز آماده - بهر نیرویِ شما گرم غذاهای شماست

خادمین صلواتی همه در خدمتِ تان - اندر اینجا همگی واله و شیدای شماست

این شما پای پیاده همه رو سویِ امام - این علاقه به امام است که به دلهای شماست

این همه موکب و خادم همه در خدمت تان - سرمه دیده یِ شان خاک قدمهای شماست

این شما پای پیاده ز رهِ دور و دراز - شوق دیدار رضا جمله سرا پای شماست

این شما پای پیاده سوی مشهد شب و روز - یا رضا رضا رضا هست که به لبهای شماست

جملگی شاد و غزلخوان بسوی مشهد و طوس - یا علی مو سی الرّضا شعر و غزلهای شماست

این شما پای پیاده زشمال و زجنوب - جمله راههای خراسان زیر پاهای شماست

این شما نوحه کنان سویِ خراسان شب و روز - بلبلان گرد شما مست ز غوغای شماست

جملگیتان بسلامت سوی مشهد بروید - بارگاه رضوی مسکن و ماوایِ شماست

باقری بهر شما ها این چکامه بسرود - صله اینست که مشمول دعاهای شماست

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
اِمامِ هشتم رضا ، نورِ ولایت تویی
نبیره یِ مُرتضی ، شَمعِ هِدایَت تویی
به آسمانِ وَلا ، ماهِ امامت تویی
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
ماهِ شبِ چارده ، به سرزَمینِ ایران
آمده ای زِ یثرب ، به خِطّه یِ خراسان
راهِ بهشتی شُدن ، نموده ای تو آسان
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
اَی مَدَنی زادگاه ، ای پسرِ فاطمه
راهِ خُراسانِ تو ، راهِ بهشتِ همه
نزدِ صراط و میزان ، تویی شفیعِ همه
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
ای حَرمَت قبله یِ ، حاجتِ درماندگان
شُده پَس از اربعین ، مَقصدِ دلدادگان
پیاده راهِ تو، پُر ، زِ خیلِ جاماندگان
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
سویِ حریمت، هَمَه ، قَدَم، قَدَم، راه، مِیان
پیادگان، روز و شب ، با نوحه و آه، مِیان
اَز تَمومِ جاده ها ، به مَحضرِ شاه، مِیان
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
نموده ای تو روشن ، دِیارِ خورشید را
دَر دِلِ ما داده ای ، تو نورِ اُمید را
دافِع و رافِع شُدی ، زِ ما، تو تَهدید را
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
مَنبعِ جود و کَرَم ، مَعدَنِ اِحسان، تویی
بَهرِ هَمَه عارِفان ، مَظهَرِ عِرفان، تویی
مُبَیِّنِ دینِ حَق ، کاشِفِ قُرآن، تویی
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
گفته: چِنان فاطمه ، بَضعَةُ مِنِّی تورا
مُحَمَّد، آن جَدِّ تو ، حَضرَتِ خیرُ الوَرا
شَفاعَت اَز باقری ، نَما بِه هَر دو سَرا
شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک
سروده شده دهه آخر صفر شهریور ۱۴۰۳
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ | 13:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

اِمامِ هشتم رضا ، نورِ ولایت تویی

نبیره یِ مُرتضی ، شَمعِ هِدایَت تویی

به آسمانِ وَلا ، ماهِ امامت تویی

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

ماهِ شبِ چارده ، به سرزَمینِ ایران

آمده ای زِ یثرب ، به خِطّه یِ خراسان

راهِ بهشتی شُدن ، نموده ای تو آسان

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

اَی مَدَنی زادگاه ، ای پسرِ فاطمه

راهِ خُراسانِ تو ، راهِ بهشتِ همه

نزدِ صراط و میزان ، تویی شفیعِ همه

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

ای حَرمَت قبله یِ ، حاجتِ درماندگان

شُده پَس از اربعین ، مَقصدِ دلدادگان

پیاده راهِ تو، پُر ، زِ خیلِ جاماندگان

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

سویِ حریمت، هَمَه ، قَدَم، قَدَم، راه، مِیان

پیادگان، روز و شب ، با نوحه و آه، مِیان

اَز تَمومِ جاده ها ، به مَحضرِ شاه، مِیان

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

نموده ای تو روشن ، دِیارِ خورشید را

دَر دِلِ ما داده ای ، تو نورِ اُمید را

دافِع و رافِع شُدی ، زِ ما، تو تَهدید را

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

مَنبعِ جود و کَرَم ، مَعدَنِ اِحسان، تویی

بَهرِ هَمَه عارِفان ، مَظهَرِ عِرفان، تویی

مُبَیِّنِ دینِ حَق ، کاشِفِ قُرآن، تویی

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

گفته: چِنان فاطمه ، بَضعَةُ مِنِّی تورا

مُحَمَّد، آن جَدِّ تو ، حَضرَتِ خیرُ الوَرا

شَفاعَت اَز باقری ، نَما بِه هَر دو سَرا

شاه سَلامٌ عَلَیک ، ماه سَلامٌ عَلَیک

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳ | 18:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

🕌ورود امام رضاع به نیشابور🕌

🕋 اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ : فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا ؛ بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
📚...خداوند جل جلاله می‌فرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است.
چون مرکب به راه افتاد[امام رضاعلیه السلام]گفت : [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.(شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ق، ص۲۵)
🌷 بنابر نقل شیخ صدوق در کتاب التو
حید از اسحاق بن راهویه، وقتی امام رضا(ع) درسفر به خراسان به نیشابور
رسید، پس از آنکه اراده کرد به سوی
مأمون کوچ کند، مُحدِّثان جمع شدند،
و عرض کردند:‌ای پسر پیغمبر(ص) از شهر ما تشریف می‌ برید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمی‌فرمایید؟ پس از این
تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون
آورد و فرمود:
«شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمودشنیدم ازپدرم جعفربن محمد (ع)
که فرمود شنیدم از پدرم محمد بن علی
(ع) که فرمود شنیدم ازپدرم علی بن الحسین(ع) که فرمود شنیدم از پدرم
حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پد
رم علی بن ابی‌طالب(ع)که فرمود شنیدم
از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از
جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ
وجلّ فرمود:
«کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، ا ز عذاب من ایمن خو ا هد
بود.»
پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با صدای بلندفرمود: «با شروط آن
و من خود یکی ازآن شروط می‌باشم».
[کتاب شرح حدیث سلسلة الذهب حجت الاسلام باقری پور]
🌿 این حدیث معروف به حدیث سلسلة‌ الذّهب [یعنی زنجیرۀ زرّین] است.
این نامگذاری به این دلیل است که افراد حاضردرسندحدیث، همگی از معصومان
هستند؛
یعنی امام رضا(ع) از امام هفتم و او از امام ششم و او از...تا اینکه به امام
اول می‌رسد و او از پیامبر(ص) و پیامبر از خدا نقل می‌کند.
📚 همچنین این نقل شده که یکی از امیران سامانی،این حدیث راباطلانوشت ودستور داد آن را با وی در قبر بگذارند.
از این‌رو، برخی همین قضیه را وجه نام‌گذاری حدیث به سلسلة‌الذهب دانسته‌ اند.
❇️ در کنار روایت سلسله الذهب معروف میان اهل سنت وشیعه روایتی
شبیه آن نیز نقل شده است که البته
مضمون متفا وتی دارد.
شباهت این دو روایت این است که هر دو حد یث قدسی هستند ،
یعنی محتواومفهوم آنها ازطرف خداوندبه قلب مبارک حضرت رسول(ص) القا شده‌ اند.
🌷 نکته قابل توجه اینکه درنقل شیخ صدوق در امالی سند حدیث که به پیامبر رسیده حضرت افزوده که او حدیث و لا یت علی(ع) را از جبرئیل و او ازمیکائیل و او ازاسرافیل شنیده واسرافیل ازلوح و لوح از قلم و قلم از خداوند متعال نقل کرده است که :
ولایت علی بن ابی طالب دژوحصاراوست
وهر کس داخلش شود از آتش او در امان است.
🕌 حدیث دوم چنین است :
یقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ نَارِی.
(امالی صدوق ص۲۳۵)
...خداوند جل جلاله می‌ فرماید: ولایت علی ابن ابی‌طالب دژ من است، پس هر کس که در دژ من درآید از عذابم در امان است.
[کتاب شرح حدیث سلسة الذهب حجت الاسلام باقری پور]
🌿 فرا خوانده شدن حضرت امام رضا علیه السلام ازمدینه به مروتوسط مامون خلیفه عباسی به بهانه برگزیده شدن ایشان به ولایت عهدی زمینه سازهجرتی
تاریخی و تمدن ساز از مدینه تا مرو شد که در نیشابور با بیان حدیث سلسله الذ هب به نقطه اوج خود رسید و دهم تیر ماه هر سال که سالروز وقوع این رویداد تاریخی است گرامی داشته می شود.
🕌 ۱۲۵۰ سال پیش در چنین روزی یعنی ۱۰ تیر، نیشابور خاک چشم خود را توتیای قدوم مبارک هشتمین طلعت منیر ولایت، علی بن موسی الرضا (ع) کرد و هزاران نفر از اهالی علم در این شهر، حدیث شریف سلسلة الذهب را شنیدند و در تاریخ به ثبت رساندند.
🕋 امام رضا (علیه السلام) در اجتماع هزاران نفری مردم مشتاق آن روزنیشابور
در حالی که سواربرهودج بودند فرمودند
پدرم موسی کاظم به نقل ازپدرش جعفر
صادق از پدرش محمدباقرازپدرش علی
زین العا بدین از پدرش حسین از پدرش علی بن ابیطالب و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ایشان از جبرئیل به من گفت : شنیدم پروردگار سبحانه و تعالی می‌فرماید: "کلمه لا اله الا الله دژ من است ، هر که آن را بگوید به دژ من وارد گشته است ، و آنکه به دژ من وارد شده از عذاب من ایمن و آسوده است.
"سپس پرده هودج را افکندند و رفتند و پس از چند گامی که هودج حرکت کرد دوباره پرده را کنار زدند و فرمودند:
البته که این امر شرط و شروطی«هم» دارد و من از شروط آن هستم.
🌿 راویان این حدیث همگی امامان معصوم هستند تا به پیامبر (ص) و جبرئیل و سر انجام به خداوند می‌رسد.
🕌🕋🌷❇️📚🌿🌺🌸💚🌷
kalamenur@
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄

کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳ | 10:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |