ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام

مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام، جریان ولایتعهدى آن حضرت است. جریانی که به موجب آن، حضرت رضا مجبور شدند از شهر مدینه به مرو خراسان سفر کنند. پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى که مأمون در صفّ مقدم استقبال کنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند. پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه کرد و از حضرت درخواست کرد که آن را به عهده بگیرد. اما امام کاملا از قصد مأمون آگاهى داشت؛ چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت، برادرش امین را کشته بود و بغداد را خراب کرده بود. به همین دلیل امام رضا به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع کنى و لباسى را که خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى که مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»[۴۵] . پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد که از پذیرفتن آن ناچار بود.[۴۶] امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند: «از این طریق تو (مأمون) مى ‌خواهى مردم بگویند که على بن موسى الرضا خود را از دنیا کنار نکشید، بلکه دنیا بود که خود را از او کنار کشید، آیا نمى‌ بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد؟». مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه السلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به کارى وادار مى‌ کنى که از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن مى ‌دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول کنى، یا اینکه تو را به قبول آن مجبور مى ‌کنم. تو باید این کار را بکنى وگرنه گردنت را می زنم».[۴۷] . نهایتاً امام با این شروط ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند: امام احدى را به عنوان والى در کار دولتى منصوب نکند؛ هیچ کس را عزل نکند؛ هیچ رسمى را نقض نکند و در امور دولتى مشاورى از دور باشد.[۴۸] . ولایت‏عهدى بین امام رضا علیه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا کردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسیله گروهى از مورخین نقل شده است.[۴۹] (مراجعه شود به سند ولایتعهدی امام رضا علیه السلام) . پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار عباسیان بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند. مأمون سپس دستور داد سکه به نام آن حضرت زدند و به مبارکى آن روز، دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان امیر الحاجى با عده ای از مردم به خانه خدا مشرف شده و در هر شهرى که وارد مى ‏شود برای مردم خطبه بنام آن حضرت بخواند.[۵۰] . در زمان ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد: دیدار امام با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی . بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت رضا داده بودند به فقرا و محرومین . شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید. مأمون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى کرد و آنگاه امام رضا علیه‌السلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى کرد. آنان از امام پرسش مى کردند و آن حضرت یکى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شکست مى داد. در سال ۲۰۱ هجری، مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید فطر آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه اسلام) پذیرفتند. در روز عید، امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیر گویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.

طلب باران

طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل، مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت: «... حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایى شدیم و با بلند نمودنش، خود را مشرف بر هلاک کردیم، اکنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که او لیاقت این امر را ندارد، سپس فکرى به حالش کنیم که بلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص شویم‌‌[۵۱]

نماز عید فطر

ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) در کتاب‌های حدیثی‌‌ای چون کافی و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا گزارش شده است.[۶۲] طبق این گزارش، پس از ولایتعهدی امام رضا، مأمون از او خواست نماز عید فطر را اقامه کند؛ اما او شرطش از پذیرش ولایتعهدی، مبنی بر دخالت‌نکردن در امور خلافت را به مأمون یاد آورد و آن را نپذیرفت؛ اما پس از اصرار مأمون، امام به او گفت پس من مانند رسول خدا و امام علی(ع) به نماز خواهم رفت و مأمون پذیرفت.[۶۳] . صبح روز عید، امام رضا(ع) غسل کرد، عمامه سفید بر سر بست و همراه با یارانش، با پای برهنه بیرون آمد و شروع به تکبیرگفتن کرد. سپس راه افتاد و مردم با او همراه شدند. هر ده قدم که برمی‌داشت می‌ایستاد و سه بار تکبیر می‌گفت. تمام شهر تحت تأثیر این رفتار امام، به گریه و ضجه افتاده بود. خبر به گوش مأمون رسید. فضل بن سهل، وزیر مأمون، به او گفت اگر رضا با این حالت به محل نماز برسد، مردم شهر با او همراه می‌شوند و برضد تو می‌شورند. مصلحت آن است که از او بخواهی تا برگردد. بدین ترتیب، مأمون کسی را نزد امام فرستاد و از او خواست برگردد. امام هم کفش‌هایش را پوشید و به خانه برگشت.[۶۴] . رسول جعفریان، تاریخ‌پژوه، این داستان را یکی از دلایل تیرگی رابطهٔ مأمون با امام رضا(ع) دانسته است.[۶۵]

انگیزه مأمون از ولایت‌عهدی امام رضا

مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیش‌تر بر امام (علیه السلام)، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایت‌عهدی را بپذیرد. [۱۶] . مأمون از این کار چند هدف را پی می‌جست: الف. راضی ساختن شیعیان؛ ب. فروکش ساختن قیام‌های علویان؛ ج. استوار کردن پایه‌های حکومت خویش از گذر ربط آن به امام رضا (علیه السلام)؛ د. ترساندن و تنبیه عبّاسیان متمرّد؛ ه. لکه‌دار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگی‌های حکومت. [۱۷] [۱۸]

شروط امام رضا برای پذیرفتن ولایت عهدی

هر چند امام رضا (علیه السلام) چاره‌ای جز پذیرفتن ولایت‌عهدی در پیش نداشت، امّا شرط‌هایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهای امام (علیه السلام) این بود که: ۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند؛ ۲. فتوا ندهد؛ ۳. قضاوت نکند؛ ۴. در عزل و نصب شرکت نجوید؛ ۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند. [۱۹] . در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایت‌عهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت می‌کردند و اینکه امام رضا (علیه السلام) به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمی‌دهد. از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیش‌تری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امام رضا (علیه السلام) که مأمون چاره‌ای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعله‌ور ساخت، از فعّالیت‌های این دوره است.

فعالیت امام رضا در زمان ولایت‌عهدی

یکی از فعّالیت‌های امام (علیه السلام) در این دوران آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد می‌فرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیر امام موجب می‌گشت که کسان بیش‌تری از وجود امام بهره‌مند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیش‌تر افتد. [۱۴] . ولایت‌عهدی امام رضا (علیه السلام) سه سال [۱۵] . طول کشید که همه آن در عصر مأمون بود.

تأثیر امام رضا بر گسترش شیعه در ایران

امام رضا(ع) تنها امام از امامان شیعه است که در ایران دفن شده است.[۶۶] رسول جعفریان آمدن امام رضا به ایران را یکی از عوامل گسترش شیعه در این کشور می‌داند. او از شیخ صدوق نقل می‌کند که امام رضا در مسیر حرکتش از مدینه به مرو، در هر شهری از ایران که اقامت می‌گزید، مردم سراغش می‌آمدند و سؤالاتشان را از او می‌پرسیدند و امام رضا(ع) پاسخ آن‌ها را براساس احادیثی می‌داد که راویانِ سندشان امامان پیش از او تا امام علی(ع) و پیامبر(ص) بودند و همین ارجاع به امامان، از عوامل توسعهٔ تفکر شیعی بود.[۶۷] . به‌گفته وی، وجود امام در خراسان باعث آشنایی بیشتر مردم با شخصیت او به‌عنوان امام شیعیان شد و همین، علاقمندان شیعه را روزبه‌روز بیشتر کرد. او، جایگاه علمی امام و علوی‌بودن او را مهم‌ترین عامل در توسعهٔ مذهب شیعه در ایران می‌شمارد.[۶۸] . همچنین شرکت امام در مناظراتی که مأمون میان امام و مخالفانش در زمینه‌های امامت و نبوت برپا می‌کرد و برتری امام در آن‌ها شخصیت علمی امام را به مردم نشان می‌داد. یکی از شواهد در این زمینه حدیثی است که شیخ صدوق نقل کرده و طبق آن، به مأمون خبر دادند امام رضا جلسات کلامی برگزار می‌کند و مردم جذب او شده‌اند و مأمون دستور داد مردم را از جلسه امام بیرون کنند.[۶۹] . در شهرها و مناطق مختلف ایران، بناهایی همچون مسجد و حمام و قدمگاه، به‌نام امام رضا نام‌گذاری شده که محل استقرار او در مسیر حرکتش به مرو بوده و جعفریان این را از شواهد تأثیر آمدن امام رضا(ع) به ایران در گسترش شیعه در این کشور می‌داند.[۷۰] از جملهٔ این بناها مسجد امام رضا در شهر اهواز، قدمگاه‌های منسوب به او در شهرهای مختلف همچون شوشتر، دزفول، یزد، دامغان و نیشابور و نیز حمام رضا در نیشابور است.[۷۱] او می‌نویسد هرچند ارتباط برخی از این مکان‌ها با امام رضا ممکن است درست نباشد، علاقهٔ شیعی مردم ایران را نشان می‌دهد.[۷۲]

اخلاق امام رضا علیه‌السلام

در مورد آن حضرت گفته اند: ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آن‌ها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی که دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انکار کنند.[۵۳] . از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است که گفت: «هیچ کس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام که از هیچ کس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسى جفا کند؛ ندیدم کلام کسى را قطع کند، تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچ‌گاه حاجتى را که مى توانست برآورده سازد رد نمى کرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى کسى که نشسته بود دراز نمى کرد؛ ندیدم به یکى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند، بلکه خنده او تبسم بود؛ اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آن‌ها غذا مى خورد؛ شب‌ها کم مى خوابید و بسیار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یک عمر است؛ و بسیار صدقه پنهانى مى داد».[۵۴] .

مناظرات امام رضا(ع)

به‌گفته رسول جعفریان، در دورهٔ امام رضا(ع) مباحث کلامی میان مسلمانان بسیار گسترش یافته بود و میان گروه‌های مختلف فکری اختلاف‌نظر بسیار وجود داشت. خلفای عباسی هم، به‌ویژه مأمون، وارد این مباحثات می‌شدند. به همین علت، بسیاری از روایاتی که از امام رضا(ع) نقل شده در زمینهٔ کلام است که به‌صورت پرسش‌وپاسخ و یا مناظره صورت گرفته است. مباحث مربوط به امامت، توحید، صفات خدا، و جبر و اختیار از جمله این مباحث بوده است.[۹۷] . پس از آمدن امام رضا(ع) به مرو، مأمون جلسات علمی متعددی با حضور عالمان مختلف برگزار می‌کرد و از امام رضا(ع) می‌خواست که در آن‌ها شرکت کند.[۹۸] در این جلسات، امام رضا مناظراتی با عالمان ادیان و مذاهب مختلف انجام داده که متنشان در کتاب‌های حدیثی شیعه، همچون کافی نوشتهٔ کلینی، توحید و عُیونُ اَخبارِ الرِّضا نوشتهٔ شیخ صدوق و احتجاج نوشتهٔ احمد بن علی طَبرسی آمده است. برخی از این مناظرات بدین شرح‌اند: مناظره دربارهٔ توحید؛[۹۹] - مناظره با سلیمان مَرْوزی دربارهٔ بِدا و ارادهٔ خدا؛[۱۰۰] - مناظره با ابوقُرّه دربارهٔ جسم‌بودن یا نبودن خدا؛[۱۰۱] - مناظره با جاثَلیق نصرانی دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام(ص) و بشربودن عیسای نبی؛[۱۰۲] - مناظره با رأس‌الجالوت دربارهٔ نبوت پیامبر اکرم(ص)؛[۱۰۳] - مناظره با عالم زرتشتی دربارهٔ اثبات نبوّت حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص)؛[۱۰۴] - مناظره با عِمران صابی دربارهٔ وجود خدا و صفات او.[۱۰۵] . از شیخ صدوق نقل می‌کنند که هدف مأمون از برپایی این جلسات مناظره آن بود که امام رضا(ع) در تقابل با بزرگان فرقه‌های مختلف شکست بخورد و منزلت علمی و اجتماعی‌اش تضعیف شود؛ اما هرکه با امام رضا(ع) مناظره می‌کرد، در نهایت، به منزلت علمی وی اقرار می‌نمود و استدلال او را می‌پذیرفت.[۱۰۶]

اصحاب امام رضا(ع)

شیخ طوسی در کتاب رجالش، نام حدود ۳۲۰ نفر را به‌عنوان اصحاب امام رضا(ع) ذکر کرده است.[۸۸] در برخی دیگر از منابع، رقم‌های دیگری در این زمینه ذکر شده است.[۸۹] محمد مهدی نجف، در کتاب اَلجامعُ لِرُواةِ اَصحابِ الامامِ الرّضا، از منابع مختلف شیعه، نام ۸۳۱ نفر را به‌عنوان راوی و اصحاب امام رضا(ع) گرد آورده است.[۹۰] برخی از اصحاب وی، به‌نقل شیخ طوسی عبارت‌اند از: یونس بن عبدالرحمن - صفوان بن یحیی - محمد بن ابی‌عمیر - عبدالله بن مغیره - حسن بن محبوب - احمد بن ابی نصر بزنطی - حماد بن عثمان - احمد بن محمد بن عیسی اشعری - اسحاق بن موسی بن جعفر - ابراهیم بن هاشم قمی - علی بن مهزیار اهوازی - زکریا بن آدم - زکریا بن ادریس اشعری قمی - دعبل خزاعی - علی بن اسماعیل میثمی - ریان بن صلت.[۹۱] . محمد بن عمر کَشّی، از رجالیان شیعه در قرن چهارم قمری، شش تن از اصحاب امام رضا(ع) را جزو اصحاب اِجماع دانسته که بدین شرح‌اند: یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، اِبن‌اَبی‌عُمَیر، عبدالله بن مُغَیره، حسن بن محبوب و احمد بن اَبی‌نصر بَزَنطی.[۹۲]

حرم امام رضا(ع)

پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در باغ یا دارالامارهٔ حُمَید بن قَحطَبهٔ طائی از فرماندهان عباسی، نزدیک روستای سناباد دفن کرد. پیش از آن، هارون‌ خلیفهٔ عباسی، پدر مأمون در آنجا دفن شده بود و ازاین‌رو به بقعهٔ هارونیه شهرت داشت.[۸۴] امام رضا تنهاامامی است که در ایران دفن شده است.[۸۵] . نوشته‌اند در طول قرن‌ها، مزار امام رضا موردعلاقهٔ همه مسلمانان مناطق خراسان بوده و افزون بر شیعیان، اهل‌سنت نیز به زیارت او می‌رفتند.[۸۶] . آرامگاه امام رضا به‌تدریج به یکی از زیارتگاه‌های جهان اسلام و به‌ویژه شیعه تبدیل شد. زیارت امام رضا یکی از باورهای مهم در زندگی مردم است. محل دفن امام رضا به مَشهدُالرّضا شهرت یافت و امروزه شهر مشهد نامیده می‌شود. می‌گویند به‌علت استقبال فراوان به زیارت امام رضا، شهر مشهد دومین شهر زیارتی جهان شناخته می‌شود.[۸۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دهم امام رضاع

تاريخ : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 14:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |