امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت
http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamesadeg4.JPG
امام جعفرصادق (علیه السلام) (۸۳-۱۴۸ ه ق)، ششمین امام و پیشوای شیعیان اثنی عشری و دوازده امامی بعد از پدرش امام باقر علیه السلام است. در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد. آن حضرت در سالهای پایانی حکومت عبدالملک بن مروان ۶۵ – ۸۶ به دنیا آمد. و تا پیش از امامت ایشان، پنج نفر دیگر از حاکمان بنی امیه بر سر کار آمدند. پدر ایشان امام باقر (علیهالسّلام) و مادرش ام فروه است. امام صادق علیهالسلام مدت ۱۲ تا ۱۵ سال (بنابر اختلاف) با جد بزرگوارش امام زین العابدین علیهالسلام و بعد از شهادت ایشان، مدت ۱۹ سال با پدرش امام باقر علیه السلام زندگى کرد.[۹] . امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنیامیه و اوایل حکومت بنیعباس. نام مبارکش «جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت «ابوعبدالله»، و مشهورترین لقبش، «صادق» است.[۶] . از امام سجاد علیه السّلام پرسـیدند: امـام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمدباقر که علم را میشکافد. پرسیدند: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسـخ داد: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها «صادق» است! حاضران با شگفتی پرسیدند: شما همه راسـتگو و صادق هستید؛ چرا او را «بـخصوص» بـه این نام میخوانید؟ امام سجاد (علیه السّلام) به سخنی از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم اشاره کرد و فرمود: پدرم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرد که: وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او جعفر نـام خواهد داشت و ادعای امامت خواهد کرد؛ به دروغ و از روی افترا به خدا، او نزد خدا جعفر کذاب افترا زننده برخداست. [۹] . امام صادق (علیه السّلام) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنا بر اختلاف با امام سجاد علیه السّلام و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ۱۹ سال با امام باقر علیه السّلام زنـدگی کـرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه چینی نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] [۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] . در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق منتقل شد. مطابق با ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۱۰] . امامت آن حضرت ۳۴ سال به طول انجامید[۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۲] . دوران زندگی صادق مصادف با ده تن از خلفای اموی به نامهای عبدُالْمَلِک بن مَروان، وَلید بن عبدالملک ولید اول، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدُالْعَزیز، یزید دوم، هُشام بن عبدالملک، ولید دوم، یزید سوم، ابراهیم بن ولید، مروان دوم و دو تن از خلفای عباسی به نامهای سَفّاح و منصور بود.[۱۳] . خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیه السلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.) ولید بن یزید بن عبدالملک(۱۲۶-۱۲۵) یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶) ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶) مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶). خلفاى عباسى معاصر امام علیه السلام عبارتند از: ابوالعباس سفاح عبدالله بن محمد ۱۳۷-۱۳۲ابوجعفر منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸). امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۱] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.[۲۲] امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور - جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۳] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چه کار داریم؟[۲۴] آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۵] . عصر امـام صـادق (علیه السّلام)، یکی از دورانهای پرشکوه و طلایی در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام صادق (علیه السّلام)، آن حضرت توانست فقه و کلام شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدیبود که مذهب شیعه به نام آن جناب و مذهب جعفری شهرت یافت. بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند و علی علیه السّلام در حاشیه ماند. با اینحال تـعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آنجناب را امام بر حق میدانستند؛ حذیفة بن یمان میگفت: هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین برحق است، علی را ملاقات نماید. [۷۴] . عبدالله بن مسعود میگفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم، هارون، داوود و عـلی علیهم السّلام [۷۵] این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانه ای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت علی علیه السّلام همانطور که طرفداران بنیامیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نـامیده شـدند، شیعیان نیز صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با حاکمیت بنیامیه، شیعهگری جرمی سنگین به شمار آمد؛ معاویه طی بخشنامه ای به عمال و فرماندارانش در سـراسر کشور نـوشت: اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوست داران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمایید. [۷۶] و با وجود حکمرانی سفاکانیچون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتـباط شیعیان با رهبرانشان بهنهایت درجـه کـاهش یـافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم میخورد که بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام تنها چهار تن در کنار امام سجاد علیه السّلام ماندند.[۷۷] و شخصی چون سعید بن جبیر بـهجرم رابطه داشتن با امام زینالعابدین علیه السّلام بالای دار مـیرود.[۷۸] تـا این که با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان و قیامهای طالبیان، وضع عوض میشود و توجه بنیامیه بهجـای دیـگر معطوف مـیگردد و شیعیان نفس راحتی میکشند و توان اینرا مییابندکه با امامانشان رابـطه برقرار نمایند که اینمطلب در عصر امام صادق (علیه السّلام) به اوج خود رسید . شاگردان نهضت علمی امام صادق علیه السلام : در شمار راویان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد: از مدینه، مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه، ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه، ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ از بصره، عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ و از خراسان، ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب حضرت معرفی شده اند. عـده ای از بـزرگان شیعه چون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و ... از شاگردان و تربیتشدگان محضر آن حضرت بودند که تعداد شاگردان ایشان را عدهای از محققان و دانـشمندان شـیعه چـهار هزار تن دانسته اند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت میشد، چهارصد رساله نگارش یـافته اسـت.[۷۹] . بـعضی از شاگردان امام صادق (علیه السّلام) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، بهعنوان نمونه هشام بن حکم سـی و یـک جلد کتاب نوشته[۸۰] [۸۱] و جابر بن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینه های گوناگون به خـصوص رشته های عـلوم عـقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود.[۸۲] ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه کـه وارد مـسجد میشد ستونی را که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم تکیه میداد، برای او خالی میکردند.[۸۳] شاگردان امـام صـادق (علیه السّلام) مـنحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار میشدند؛ پیشوایان چهارگانه اهلسنت بلاواسطه یـا بـا واسطه شاگرد امام صادق (علیه السّلام) بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گـفته خودش، دو سـال شـاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دو سال است.[۸۴] . شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: کوفه، بصره، واسط، حجاز و سایر مناطق و نیز از قبایل گوناگون مانند: بنیاسد، مخارق، طی، سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبه، قریش به ویژه بنیحارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت پیوستند.[۸۵] . بـه گـفته ابن حجر عسقلانی، فقها و محدثانی همچون: شعبه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه، پسر وی موسی، وهیب بن خـالد، قـطان، ابـوعاصم و گروه انبوه دیگری از آن حضرت حدیث نقل کرده اند.[۸۶] . امـام صـادق (علیه السّلام) هر یک از شاگردان خود را در رشته ای که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم مـینمود و در نـتیجه هر کدام از آنها در یک یـا دو رشـته از علوم مـانند: حدیث، تفسیر و علم کلام تخصص پیدا میکردند. کوفه یـکی از مـهم ترین کانونهای تجمع شاگردان امام صادق (علیه السّلام) بود؛ حسن بن علی بن زیاد وشـاء کـه از شاگردان امام رضا علیه السّلام بوده، نقل کرده کـه در مسجد کوفه نهصـد نـفر استاد حدیث مشاهده کردم کـه همگی از جـعفر بن محمد (علیه السّلام) حدیث نقل میکردند.[۸۷] . امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بن نعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ثابت بن دینار» معروف به «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال اسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «برید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۴] . در میان اصحاب حضرت، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شده اند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و از دیدگاه امامیه، آنان معتبرترین مروجان تعالیم حضرت محسوب بودهاند. مکتبهاى مختلف فقهى : مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۹] امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضل به امام صادق علیه السلام پدید آمده است. امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۴۰] و مالک[۴۱] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۲] . از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از: اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند. عبدالله افطح: وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند. امام موسی کاظم علیه السلام . اسحاق بن جعفر صادق علیه السلام، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود. محمد دیباج بن جعفرصادق علیه السلام. این شخص والا از سخیترین و شجاع ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حق کشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت. عباس بن جعفر صادق علیه السلام است که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. علی بن جعفر علیه السلام، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد. دختران امام صادق علیه السلام: ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود. اسماء. فاطمه. امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۳] قرار دارد.[۴۴] . به گزارش طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام، با شنیدن خبر مرگ صادق، منصور قصد نمود تا به امامت امامان شیعه خاتمه دهد؛ بر همین اساسنامه ای به حاکم مدینه نوشت و از او خواست به خانهٔ صادق برود تا وصیتنامهاش را مطالعه نماید و هر که در آن وصیت، به عنوان جانشینش ذکر شدهاست گردن بزند. اما حاکم مدینه با خواندن وصیتنامه مشاهده کرد که صادق چهار نفر را به جانشینی خویش انتخاب کرده است؛ خلیفه وقت، حاکم مدینه، عبدالله افطح — بزرگترین فرزند صادق — و فرزند کوچکترش موسی کاظم.[۸۱] . هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاکید بسیار فرمودند: ۱ صله رحم؛ ۲ نماز. قال الصادق (علیه السّلام): ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة . شفاعت ما به او نرسد که نماز را سبک شمرد.[۱۷۹] . دربارهٔ مراسم تجهیز جعفر صادق از فرزندش موسی کاظم روایت شدهاست که بنا به سفارش پدرش شخصاً او را غسل داد، کفن کرد و دفن نمود. بر اساس روایتی در منابع شیعه، امام را فقط امامی دیگر غسل میدهد.[۸۲] جعفر صادق در قبرستان بقیع — قبرستان مشهور مدینه — در کنار قبر پدرش محمد باقر، و جدش سجاد و حسن دفن شد.[۸۳] تا اوایل قرن بیستم میلادی قبر صادق محل زیارت زائران بود، تا آنکه در سال ۱۹۲۶ میلادی، وهابیها پس از فتح مدینه، ساختمان همه قبور و مقبره های موجود در شهر را — به استثناء مقبره پیامبر اسلام — تخریب کردند.[۸۴][۸۵].
http://dl.hodanet.tv/filespicturs/emamesadeg.jpg
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام
وبژه نامه امام صادق علیه السلام
ولادت امام صادق(ع) ششمين امام شيعيان و رئيس مذهب جعفري(17ربیع الاول83 ق)
ولادت امام صادق(ع) ششمين امام شيعيان و رئيس مذهب جعفري(17ربیع الاول83 ق)
جایگاه والای امام صادق(ع) در منظر علمای نامدار اهلسنت
ابعاد آشنایی جهان اسلام معاصر با مکتب امام صادق(ع)
امام صادق(ع)، پایه گذار فرهنگ و تمدن اسلامی
ویژگیهای مکتب علمی و تربیتی امام صادق(ع)
در ماهِ ربیع آمده بِدنیا - آن صادق و آن امیرِ دلها
در ماهِ ربیع آمده بِدنیا - آن صادق و آن امیرِ دلها
مولود شده امامِ صادق - یثرب شده باغی از شقایق
در هفدهمِ ربیعِ اَوَّل - شد شاد زُراره و مُفَضَّل
آمد به جهان رئیسِ مذهب - تابیده چو ماهِ در دلِ شب
روشن شده دِل زِ نورِ صادق - چون معتکف است به طورِ صادق
دریایِ معارف و معانی است - استادِ کتابِ آسمانی است
هَم کنزِ روایت است صادق - هَم میرِ هدایت است صادق
مفتاحِ نجات، مذهب اوست - اسلام، رهینِ مکتب اوست
هارونِ وی و تنور آتش - گل سبز کند زِ نور آتش
از مکتبِ او شده نمایان – اُستاد، چو جابربن حیّان
محصولِ مقدَّسِ بیانش - حَمران و مُفضّل و اَبانش
قرآنِ همیشه ناطقِ ما - تا حشر امامِ صادقِ ما
ای باقری از امامِ صادق - بشنو تو ز دین بسی حقایق
سروده شده میلاد حضرت صادق سال 1401
درهفدهم ماهِ ربیع المولود
درهفدهم ماهِ ربیع المولود - دو شمس و قمر ز غیب آمد بوجود
درمکّه محمّد آن رئیسِ مکتب - در یثرب امامِ صادق آن رهبرِ جود
ربیع الاول است عیدِ مسلمانانِ کشورها
ویژه نامه امام صادق علیه السلام
وبژه نامه امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته وحدت ، وقایع ربیع الاول ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق(ع) پرچمدار جهاد تبیین
آمنه مستقیمی| اینکه از حضرت امام صادق(ع) به رئیس مکتب تشیع یاد میشود و ما و تاریخ، مرهون نهضت علمیفرهنگی ایشان هستیم، دلایل متعددی دارد. یکی از آنها سعه صدر و آزاداندیشِ بیمثالی است که حضرت در این میدان داشتند و یکتنه پرچم تبیین را برافراشتند. در آستانه سالروز شهادت آن امام بزرگوار و در بررسی خدمات حضرت برای امت و شیعیان، با حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد نظافت، استاد حوزه و کارشناس برنامه «سمت خدا»، گفتوگو کردهایم.
مرزبانی از دین
مروری بر حیات بابرکت امامصادق(ع) نشان میدهد که از مهمترین برکات و ثمرات امامت ایشان، مرزبانی دین بوده است و اگرچه همه اهلبیت(ع) چنین رسالتی داشتند، این اتفاق در زمان حضرت امامصادق(ع) به شیوهای دیگر رقم خورده است. ایشان در مقابل بزرگترین نعمت خدا به بشر یعنی دین، با زمانشناسی و غنیمت شمردن فرصت به بهترین و مؤثرترین شیوه، از دین، حفاظت و مرزبانی کردند.
شفافسازی مرزهای حق و باطل
باید توجه داشت شیاطین دائم در تلاش هستند که با خلط حق و باطل، انسان را از مسیر درست بازدارند. امامصادق(ع) در مواجهه با این شرایط و در فضای مهیای سیاسیاجتماعی که درپی انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس پیش آمد، به تربیت شاگرد پرداختند و با شفافسازی مرزهای حق و باطل، به شیعیان فرصت دادند تا با آگاهی و اختیار خود، بهشت و جهنم را انتخاب کنند.
تربیت راهنمایان امت
امامصادق(ع) در زمانهای که شرایط روشنگری برای خاندان رسالت فراهم شد و درپی دعوای اهل باطل(بنیامیه و بنیعباس) که فضای سیاسی بازی را در جامعه ایجاد کرد، حوزه علمیه برپا کردند و در آن، بیش از 4هزار شاگرد را پرورش دادند؛ شاگردان ویژهای که برخی از آنها بار امامت و هدایت امت را بر دوش میکشیدند. ایشان با این نهضت علمی، هم پاسخگوی شبهات بودند و هم از دین محافظت کردند.
پرهیز از هر گونه تبعیض
انحصارگرایی، تبعیض و هیچ شرط دیگری در بهرهمندی از مکتب علمی و شاگردپروری امامصادق(ع) اثر نداشت، بهگونهایکه حتی برای یک نفر هم وقت میگذاشتند و گاه تکبهتک و نفربهنفر شاگردان خاص را تربیت میکردند؛ مثل «مفضلبنعمر» که توحید مشهور به مفضل را به وی آموختند؛ یعنی حضرت امامصادق(ع) هم جلسه درس عمومی درباره موضوعات مختلف برگزار میکردند و هم جلسات تدریس و آموزش خصوصی، و شاگردانی پرورش دادند که هریک، ما را وامدار خود کردهاند.
آراستن علم به تهذب و اخلاق
از ویژگیهای مهم نهضت و مکتب علمی امامصادق(ع)، همگانی بودن آن است؛ چنانکه عموم علاقهمندان از آن بهره میبردند. علاوهبر این، صرفا بر بعد علمی تکیه نداشتند، بلکه خوان گسترده علم رئیس مذهب تشیع، به زینت اخلاق و تهذب هم آراسته بود و علم را همراه با ارزشهای اخلاقی به شاگردان آموزش میدادند. حضرت امامصادق(ع) خود الگویی عملی برای شاگردانشان بودند و آنها و همه شیعیان را به مهربانی، محبت و دستگیری از دیگران توصیه میکردند و میفرمودند: «اگر اغنیا انفاق نکنند، فقرا کم میآورند و دین خود را فدای دنیا میکنند».
همه باید از مِهر شیعه بهرهمند شوند
امامصادق(ع) به شیعیان تأکید میکردند: «ثروت و سرمایه را امانت الهی بدانید و با اعتدال و میانهروی مصرف کنید؛ چون بدون میانهروی، نمیتوانیم به فقرا رسیدگی کنیم»؛ برای همین هم به اصحاب خاص به مهرورزی در حق همسایگان و همه آحاد امت، حتی کسانی که شیعه و مسلمان نبودند، توصیه میکردند. ایشان تأکید میکردند که حتی حیوانات و محیطزیست باید از مهر و محبت انسانها بهرهمند شوند. رئیس مکتب تشیع در مواجهه با افراد گناهکار و خطاکار نیز، برخورد بامحبت و ترویج فضای صمیمانه را توصیه میکردند.
دلسوز و خیرخواه امت
امامصادق(ع) غمخوار و دلسوز امت و شیعیان بودند و از شیعه هم دلسوزی و شفقت درباره دیگران را انتظار داشتند. ایشان به قدری دغدغه پیروان را داشتند که میفرمودند: «به شیعیانم بگویید نماز را به تأخیر نیندازند؛ شفاعت ما به کسی که نمازش را به تأخیر میاندازد، نمیرسد». حضرت همچنین به ابنجندب سفارش کردند: «در مورد گنهکاران شیعه نباید جز خیر بگویید؛ برایشان گریه کنید و از خداوند بخواهید توفیق توبه بیابند». اینها همه جلوههای محبت و خیرخواهی در سیره رئیس مکتب است.
روشنگری اذهان
از دیگر جلوههای مهم و اثرگذار مکتب علمی امامصادق(ع)، پرچمداری مبارزه با شیطان است. شیاطین از دو راهِ ایجاد شک و طرح شبهه، برای انحراف افراد و جامعه تلاش میکنند، لذا امامصادق(ع) با برافراشتن پرچم تبیین و پاسخ به شبهات و سؤالات بهویژه در حوزه معاد، چرایی حرمتِ شربخمر و... به روشنگری اذهان پرداختند و مهم آنکه امام برای این پاسخگویی و تبیین، کرسی تدریس و جلسات علمی به راه انداختند و با سعهصدر و صبوری عمل کردند.
صبور و آزاداندیش
سعهصدر ایشان باعث شد افراد با عقاید مختلف، شاگرد ایشان شوند؛ مثل ابوحنیفه، امام حنفیمذهبها، او میگوید: «اگر دو سال شاگردی در محضر جعفربنمحمد(ع) نبود، هلاک میشدم». این نشان میدهد که امامصادق(ع) در عرضه علم و تربیت شاگرد، انحصارگرا نبودند و همین سیره و رفتار، افرادی با آرا و افکار و حتی از ادیان و مذاهب مختلف را با اینکه به امامت حضرت اعتقادی نداشتند، به مکتب علمی ایشان جذب کرد؛ کسانی که برای دفاع از اسلام و تبیین اصولی همچون معاد، به کمک امام آمدند.
پرهیز از هرگونه تبعیض
نهضت علمی امامصادق(ع) اینطور نبود که صنف و مذهب و مکتب در پذیرش و تربیت شاگرد توسط حضرت، محدودیت ایجاد کند، بلکه افراد مستعد را برای دفاع از دین پرورش میدادند؛ چنانکه ایشان، جوانی کمسنوسال به نام هشام را به شاگردی پذیرفتند و درباره وی فرمودند: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده: این جوان با دل و زبان و دستش یاور ماست». امروز هم ما باید از ایشان الگو بگیریم و در تبیین و تربیت و مربیپروری اهتمام داشته باشیم؛ چون این روش تربیتی آن امام بزرگوار، امتحان خود را پس داده و در تاریخ اثر گذاشته است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
چرا بیشترین احادیث تشیع مربوط به زمان امام صادق (ع) است؟
دوران امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، دورۀ انتقال حکومت از بنیامیه به بنی عباس بود و درگیریهای قدرتهای سیاسی با یکدیگر به این دو امام اجازه داد تا در نشر معارف فرصت بیشتری داشته باشند.
جوان آنلاین: دلیل اینکه امام صادق (ع) بهعنوان رئیس مذهب مشهورند، به دلیل موقعیت فوقالعادهای است که برخلاف پدران بزرگوار و فرزندان معصومشان، در اختیار آن حضرت قرار گرفت. ایشان در یک دوره انتقالی، بیشترین فراغت را برای نشر و تبیین و ترویج و تعلیم معارف قرآن و اهل بیت (ع) در اختیار داشتند.
به گزارش ایسنا، دوران امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، دورۀ انتقال حکومت از بنی امیه به بنی عباس، یا به تعبیر دقیقتر از بنی مروان به بنیعباس بود و درگیریهای قدرتهای سیاسی با یکدیگر، فرصت و فراغت به آنها نمیداد که کنترل فوقالعاده و اختناق شدیدی را که در زمان سایر ائمه (ع) اعمال میکردند، در آن زمان هم اعمال کنند.
حدود هشتاد درصد احادیثی که در کتب حدیثی شیعه به ما رسیده است، از این دو امام بزرگوار، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل شده است؛ به خاطر فرصت و فراغت ایشان؛ واِلاّ این گونه نیست که ائمه دیگر در مقام و مرتبۀ علمی، چیزی کمتر از این دو امام بزرگوار داشتند.
چنین فرصت و فراغتی در اختیار دیگر ائمه ما قرار نگرفت. این است که مکتب تشیع، به نام امام صادق (ع) شناخته شد. شاید به لحاظ دیگری هم مذهب تشیع به جعفری مشهور شد و آن اینکه مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت (حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی) هم تقریبا در عصر امام صادق (ع) شروع به شکلگیری کردند.
قِیلَ لِلصَّادِقِ (ع) عَلَی مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ فَقَالَ عَلَی أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.
به حضرت صادق (ع) عرض کردند کار خود را بر چه چیز بنا کردهای؟ فرمود بر چهار چیز:
۱. فهمیدم که عمل مرا دیگری انجام نمیدهد. پس به کوشش پرداختم.
۲. دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت کشیدم.
۳. فهمیدم روزی مرا دیگری نخواهد خورد آرامش یافتم.
۴. دانستم بالاخره بسوی مرگ میروم به همین جهت آماده آن شدم. (منبع: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، ۱۱۱ جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳)
چند حدیث از فرمایشات امام جعفر صادق علیه السلام:
فَإِنَّمَا شِیعَةُ جَعفَر مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ...
همانا شیعیان جعفر صادق کسانی هستند که
حلال خور هستند
شهوتشان را از حرام حفظ میکنند
اهل تلاش و کوشش هستند
هر کار خیری که انجام میدهند برای رضای خداست
مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قُبْحِ الْقَوْلِای شیعیان با رفتارتان موجب زینت و افتخار ما شوید و باعث سرافکندگی ما نباشید. زبانتان را حفظ کنید و از سخنان زیاده و زشت پرهیز کنید
إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ
کسی که نماز را کوچک شمارد به شفاعت ما نمیرسد
لَا تَنْظُرُوا إِلَی طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْ ءٌ قَدِ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَی صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ
برای شناخت مردم به رکوع و سجود طولانی آنان نگاه نکنید، زیرا این کار برای آنان عادت شده است.
بلکه برای شناخت مردم به راستگویی و امانت داری آنان نگاه کنید
یَهْلِکُ الْمُتَّکِلُ عَلَی عَمَلِهِ وَ لَا یَنْجُو الْمُجْتَرِئُ عَلَی الذُّنُوبِ الْوَاثِقُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ
کسی که فقط به عمل خود اعتماد دارد هلاک میشود. کسی که با تکیه بر رحمت خدا عمدا گناه میکند نجات پیدا نمیکند و رحمت خدا شامل حالش نمیشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق (ع) به روایت رهبر انقلاب
به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام، بیانات حضرت آیتالله خامنهای درباره ایشان منتشر شد.
جوان آنلاین: KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام، بیانات حضرت آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعه تهران در ۱۳۶۲/۵/۱۲ را منتشر کرد که در ادامه میخوانید.
به گزارش ایسنا، «اولین مطلب اشارهای به زندگی امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام است. امام صادق در میان مردم مسلمان، به خصوص شیعیان، یک چهره کاملاً شناخته شده است. هم از لحاظ ابعاد معنوی، از لحاظ توحید، عرفان، زهد، اخلاص، عمل صالح، و همه ممیزات یک انسان برجسته از آل پیغمبر؛ و هم از لحاظ جنبههای علمی، از لحاظ حدیث، تفسیر، و از دیدگاه شیعه معلم حقایق و آموزندهی اصلیترین مطالب راجع به اسلام و معلم فقه وسیع اسلام، به هزاران محدث و مفسر و فقیه زمان خود. از این جهات امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام شناخته شده است و همه اهل اسلام از شیعه و سنی درباره این بزرگوار، کتابها نوشتند و مطالبی نقل کردهاند.
اما یک بعد از شخصیت امام صادق شناخته نشده است و آن بعد مبارزات انقلابی و سیاسی امام صادق است. امام صادق از سال اولی که عهدهدار منصب امامت شد، یعنی سال ۱۱۴ هجری تا لحظهی شهادت یعنی سال ۱۴۸ هجری یک مبارزه مستمر، دراز مدت، خستگیناپذیر را علیه حکام جائر زمان چه بنیامیه، چه بنی عباس دنبال کردند. در این مدت در حدود پانزده سال، شانزده سال مصادف با دوران بنی امیه بود. یعنی از سال ۱۱۴ تا سال ۱۳۰ که ۱۳۲، سال شروع حکومت بنیعباس است و آن دو سال آخر که دو سال بلبشوی حکومت اموی بود. شانزده، هفده سال امام صادق در دوران بنیامیه مبارزه کرد و چه مبارزه دشواری بود.
اولین سالهای این مبارزه مصادف بود با حکومت هشامبنعبدالملک که مقتدرترین خلفای بنیامیه بود. قوی، مقتدر، شجاع و آنگاه فاسد، فاسق، فاجر، بدون تعهد به دین و اخلاق، مال دوست، ظالم، تمام خصوصیات یک پادشاه ستمگر و یک طاغیه در هشامبنعبدالملک جمع بود؛ و حکومت طولانی هشام که بیست سال طول کشید، تمام این دوران را با تلخی و سیاهی آمیخته بود. امام صادق در یک چنین دوران پر خفقان و دشواری مبارزه خودش را شروع کرد و مبارزه امام صادق یک مبارزه پنهانی بود. البته درباره مبارزات این بزرگوار اگر بخواهیم حرف بزنیم و مدارک و اسنادی را که در کتابها موجود است بیان کنیم، ساعتهای متمادی وقت میخواهد، من هم میخواهم چند دقیقه بیشتر صحبت نکنم؛ بنابراین فقط اشاره میکنم.
اوّلاً امام صادق تفکر انقلابی اسلامی را که پادشاهان اموی حاضر به تحمل آن نبودند در میان مسلمانها رایج کرد. به طوری که در سراسر جهان اسلام امام خودش در مدینه بود، در حجاز، در عراق، در خراسان، در سیستان، در یمن، در مصر، در تمام آفاق وسیع اسلامی کسانی بودند که معتقد به امامت امام صادق بودند و علاقمند به آن حضرت بودند و اسلام را از دیدگاه امام صادق میشناختند و بس. اما امام صادق به این اکتفا نمیکرد. در میان این هزاران هزار انسانی که به او معتقد بودند و علاقمند بودند یک جمع کوچکی را، که یک تشکیلات پنهانی و مخفی را تشکیل میدادند به وجود آورده بود، جمع شیعیان مخلص و فداکار. آنهایی را که اسرار امام صادق دست آنهاست، آنهایی که اگر پادشاهان و امرای بنیامیه آنها را میشناختند، با بدترین وضعی به شهادت میرساندند و در میان یاران امام صادق کسانی هستند که با همین وضع، با شدت، در زیر شکنجه جان سپردند بدون اینکه حاضر باشند کلمهای از اسرار امام صادق را بیان کنند. اینها آن جمع شیعیان خاص بودند، اصحاب نزدیک. البته این جمع از زمان امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام سابقه دارد؛ از بعد از شهادت امیرالمؤمنین و از هنگام صلح امام حسن با معاویه من نشانههای این جمع متشکل را که دور ائمه را میگرفتند و کارهای دشوار و حساس را انجام میدادند دیدهام تا زمان حسینبنعلی علیهالسّلام و بعد در زمان امام سجاد و بعد زمان امام باقر، اما گسترش این جمع در زمان امام صادق بود.
البته امام صادق در رابطه با این جمع با کمال تقیه رفتار میکرد. دائماً به آنها سفارش میکرد که اسرار او را برملا نکنند، افشا نکنند، حرفها را نزنند. بعضی خیال میکنند اسرار امام صادق که مثلاً به معلبنخنیس یا دیگران، میگوید آنها را نگویید، اینها اسرار الهی است. اسرار الهی را امام صادق چرا مخفی کند. اسرار الهی، احکام فقه، معارف گوناگون را امام صادق برملا میکرد، پخش میکرد، همه جا میگفت، اما یک چیزهایی هم بودند که آنها را نباید کسی بداند، آنها همان چیزهایی بودند که در دل شیعیان امام صادق، شیعیان نزدیک، این امید را به وجود آورده بود که امام صادق قائمی است که قیام خواهد کرد و حکومت علوی را و حکومت آل محمد را برقرار خواهد ساخت و امام صادق در این مبارزهی طولانی، توفیقات زیادی داشت. وسیلهی از بین رفتن دستگاه حکومت بنیامیه، تلاش یاران امام صادق بود که البته بنیعباس به ناحق از آن بهرهبرداری کردند که اگر این بحث طولانی و مفصل را بخواهم بیان کنم، طول میکشد.
به همین اندازه اکتفاء میکنم که امام صادق در دوران بنیامیه با همهی آن شدت توانست تلاش خودش را ادامه بدهد و جمع یاران و دوستان خود را هر لحظه بیشتر کند. تا اینکه بنیعباس روی کار آمدند. دوران بنیعباس، دوران آزمایش سخت امام صادق بود؛ یعنی از دوران بنی امیه سختتر. زیرا بنیعباس، منصور عباسی، سفاح، برادر منصور و دیگر کسانی که دور و بر اینها بودند روزگاری در کنار امام صادق، با دستگاه بنیامیه مبارزاتی داشتند و، چون خود آنها از بنیهاشم بودند خصوصیات و ویژگیهای کار امام صادق و ائمه را میشناختند و لذا سختگیری میکردند.
امام صادق که در اواخر دوران بنیامیه این امکان را پیدا میکرد که بیاید در منی در محشر عظیم مردم در منی بایستد و امامت خود را و استحقاق خلافت خود را به صدای بلند بیان بکند، در دوران بنیعباس این فرصت را هرگز پیدا نمیکرد و منصور عباسی و ابوالعباس سفاح که در زمان امام صادق این دو خلیفهی عباسی بودند، روزبهروز فشار را بر آن حضرت تنگتر و سختتر میکردند و منصور بعد از آنی که مشخص شد که فعالیتها و تلاشهای انقلابی امام صادق همچنان ادامه دارد به آن حضرت بارها فرمود که «قتلنی الله ان لم أقتلک» یعنی خدا مرا بکشد، اگر تو را نکشم. بارها به منزل امام صادق افرادی را فرستاد که آن حضرت را دستگیر کنند؛ حتی یکی دو مرتبه دستور داد که آن حضرت را بکشند، اما معنویت امام صادق و ابهت و متانت الهی و معنوی آن حضرت مانع شد تا اینکه بالاخره در سن ۶۵ سالگی، امام صادق را مسموم کرد و حضرت در مدینه، در میان فرزندان و دوستان خود شهید شدند و رحلت کردند و جهان اسلام داغدار شخصیت عظیم امام صادق شد. بنده به همهی برادرانی که توان تحقیق دارند، توصیه میکنم که در زندگی این امام بزرگوار با این دید جدید، یعنی دید چهرهی تلاشگر و پرخاشجو و مبارزهگر امام صادق، یک نگاه بکنند بار دیگر این بزرگوار را از لابهلای اخبار و روایاتی که در زندگی آن حضرت وارد شده است بشناسند. زندگی آن حضرت برای ما مردم مسلمان درس و اسوهی بسیار ارزنده و بزرگی است.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
مسموم زهرِ کین شد - آقا امام صادِق
از زهرِ کینِ منصور - پرپر شد آن شقایق
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
چونکه امامِ صادق - مسمومِ زهرِ کین شد
کاظم شده عزادار - زهرا زغم حزین شد
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
آقا امامِ صادق - رفته زدارِ دنیا
آل علی شد امروز - درغصّه بهرِ مولا
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
بهرِ امامِ صادِق - اندر عزا مدینه
گشته شهید، آقا - از زهرِ ظلم وکینه
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
رفته زدارِ دنیا - شیخ الائمّه صادق
برآن رئیسِ مذهب - اندر عزا خلایق
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
آن جسمِ پاک و اطهر – آن سرو و آن صنوبر
اندر بقیع مدفون - شد در عزا پیمبر
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
مدینه غرق ماتم - هم مرتضی و خاتم
ای باقری سیه پوش - زهرا شده از این غم
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1401
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
مسموم زهرِ کین شد - آقا امام صادِق
چهل حدیث صادقی
https://eitaa.com/joinchat/1420690557C2407cec50c
***
https://hedayat.blogfa.com/post/21370
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق علیه السلام
«ابوعبدالله جعفر بن محمد علیهالسلام» معروف به «امام جعفر صادق» (۸۳-۱۴۸ ق)، فرزند امام باقر علیهالسلام و امام ششم شیعیان است. امام صادق علیهالسلام در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق همزمان با سالهای پایانی حکومت بنیامیه و سالهای آغازین حکومت بنیعباس بود. از آنجا که حکومت امویان در این سالها رو به ضعف و سقوط میرفت و عباسیان نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیهالسلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایههای علمی مکتب شیعه را محکم کند. جعفر بن محمد معروف به امام جعفر صادق(ع)(۸۳-۱۴۸ق( ششمین امام شیعیان دوازدهامامی بعد از پدرش امام باقر(ع) است. وی به مدت ۳۴ سال )۱۱۴ تا ۱۴۸ق( امامت شیعیان را بر عهده داشت که با خلافت پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد و دو خلیفه نخست عباسی سفاح و منصور دوانیقی همزمان بود. امام صادق(ع) به جهت ضعف حکومت اموی، فعالیت علمی بسیار بیشتری نسبت به دیگر امامان شیعه داشت. شمار شاگردان و راویان او را ۴۰۰۰ نفر دانستهاند. بیشتر روایات اهلبیت(ع)، از امام صادق(ع) است و از اینرو مذهب شیعه امامیه را مذهب جعفری نیز میخوانند. جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، ششمین امام شیعیان دوازدهامامی[۱] است. مذهب اسماعیلیه، ایشان را پنجمین امام خود میداند.[۲] پدر او امام محمد باقر(ع) و مادرش ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر پسر محمد بن ابیبکر بود.[۳] در کتاب کشف الغمة از عبدالعزیز بن اَخضر جَنابِذی از علمای اهلسنت نقل شده، از آنجا که نسب مادر امام صادق(ع) هم از جانب پدر و هم از جانب مادر به ابوبکر میرسید، امام صادق(ع) گفته است: «لَقَدْ وَلَدَنِی أَبُوبَکْرٍ مَرَّتَیْن»؛ من دو بار از ابوبکر متولد شدهام.[۴] اما علامه مجلسی از کتاب احقاقالحق شوشتری نقل کرده که این روایت جعلی است.[۵]
کنیه مشهور امام صادق(ع)، اباعبدالله (ناظر به دومین فرزندش عبدالله اَفطَح) است. از او با کنیههای ابواسماعیل (ناظر به فرزندش، اسماعیل(و ابوموسی (ناظر به دیگر فرزندش امام موسی کاظم(ع((نیز نام بردهاند.[۶]
مشهورترین لقب او «صادق» است.[۷] برطبق روایات، پیامبر اسلام(ص( این لقب را به او داده است تا از جعفر کَذّاب تمایز یابد؛[۸] اما برخی گفتهاند امام صادق(ع) به جهت پرهیز از شرکت در قیامهای عصر خود، صادق لقب گرفته است؛ چرا که در آن زمان به کسی که مردم را گرد خود جمع و به قیام بر ضد حکومت تحریک میکرد، کَذّاب (دروغگو) میگفتند.[۹] در همان دوران ائمه این لقب برای امام صادق(ع) به کار میرفته است.[۱۰]
براساس گزارش ابنشهرآشوب مازندرانی در مناقب لقب صادق را منصور عباسی زمانی به امام صادق(ع) داد که پیشگویی حضرت درباره آشکار شدن قبر امام علی(ع) تحقق یافت و نیزگفته شده که او صادق لقب یافته چون هیچ لغزش و کجی و ناراستی در او دیده نشده است.[۱۱] به نقل از دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، برخی از علمای اهلسنت چون مالک بن انس، احمد بن حنبل و جاحظ نیز از او با این لقب نام بردهاند.[۱۲]
شخصیت علمی امام صادق علیه السّلام
حسن بن على الوشاء مىگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که «حدّثنى جعفر بن محمد»[۶] مى گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را که از آن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیدهاند، حدود چهار هزار نفر یاد کردهاند.[۷]
امام صادق علیه السّلام در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، به طورى که او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانى از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند. مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله کسانى است که مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نمودهاند.[۸]
فعالیت علمی
در دوران امامت امام صادق(ع)، به علت ضعف حکومت اموی، آزادی بیشتری برای ابراز عقیده به وجود آمد و بحثهای علمی بسیاری در موضوعات مختلف درگرفت.[۴۴] این آزادی علمی و دینی که برای کمتر امامی از ائمه دوازدهگانه وجود داشت، سبب شد تا شاگردان امام آزادانه در مباحث علمی شرکت کنند.[۴۵] فضای باز علمی سبب شد از امام صادق(ع) روایات فراوانی در زمینههای گوناگونِ فقه، کلام و… نقل شود.[۴۶] به گفته ابنحَجَر هیتمی از علمای اهلسنت، مردم از او دانشهای فراوان نقل میکردند و آوازه او به همه جا رسیده بود.[۴۷] ابوبحر جاحظ هم نوشته است دانش و فقه او دنیا را پر کرده بود.[۴۸] حسن بن علی وَشّاء هم گفته است که نهصد نفر را در مسجد کوفه دیده است که از امام صادق(ع) حدیث نقل میکردند.[۴۹] سید محمدحسین حسینی طهرانی معتقد است که پس از رحلت پیامبر(ص) و حوادث تلخی که در رابطه با تحریف حقیقت اسلام و انحراف آن از مکتب اهلبیت(ع) رخ داد جامعه مسلمانان نیاز به دو شوک و نهضت داشت یک شوک عملی به منظور بیدار ساختن امت که توسط امام حسین(ع) و نهضت او صورت گرفت و دیگری شوک علمی برای احیای معارف قرآن و دین که توسط امام صادق(ع) انجام شد.[۵۰] .
در میان امامان شیعه، بیشترین روایت از امام صادق(ع) نقل شده است.[۵۱] وی همچنین بیشترین شمار راویان را داشته است. اِربِلی شمار روایتکنندگان از او را ۴۰۰۰ تن دانسته است.[۵۲] به گفته ابان بن تغلب شیعیان هرگاه در سخن پیامبر(ص) اختلافنظر پیدا میکردند، به سخن حضرت علی(ع) تمسک میکردند و آنگاه که در سخن علی اختلافنظر داشتند، به سخن امام صادق(ع) رجوع میکردند.[۵۳] به جهت نقل بیشترین روایات فقهی و کلامی از امام صادق(ع)، مذهب شیعه امامی را مذهب جعفری نیز میخوانند.[۵۴] امروزه امام صادق(ع) به نام رئیس مذهب جعفری مشهور است.[۵۵] در سال ۱۳۷۸ق، شیخ شَلتوت رئیس دانشگاه الأزهر در مصر، در پی مکاتباتی با آیت الله بروجردی، مذهب جعفری را به رسمیت شناخت و عمل به آن را به لحاظ شرعی جایز شمرد.[۵۶]
رسیدن به امامت
در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق علیه السلام منتقل شد. مطابق با نقل ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۹] دوران امامت امام صادق علیه السلام ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۱]
دوران امامت
حیات امام صادق(ع)، با خلافت ده خلیفه آخر بنیامیه از جمله عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی همزمان بود.[۲۹] او در سفر امام باقر به شام که به درخواست هشام بن عبد الملک صورت گرفت، همراه پدر بود.[۳۰] در امامت امام صادق(ع)، پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد [یادداشت ۱] و سفاح و منصور خلفای عباسی حکومت کردند.[۳۱] در این دوران حکومت بنیامیه ضعیف و سرانجام سرنگون شد و پس از آن بنیعباس روی کار آمدند. ضعف و عدم نظارت حکومتها فرصت مناسبی برای امام صادق(ع) جهت انجام فعالیتهای علمی فراهم کرد.[۳۲] البته این آزادی تنها در دهه سوم قرن دوم قمری، وجود داشت و پیش از آن در زمان بنیامیه و پس از آن به جهت قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم فشارهای سیاسی فراوانی بر ضد امام صادق(ع) و پیروانش وجود داشت.[۳۳]
نصوص امامت
از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین میشود و از راههای شناخت او، نَصّ)تصریح پیامبر(ص( یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۳۴] کلینی در کتاب الکافی هشت روایت را به منظور اثبات امامت امام صادق(ع) نقل کرده است.[۳۵] .
مناظرات و گفتگوهای علمی
در متون حدیثی شیعه، مناظرات و گفتگوهایی میان امام صادق(ع) و متکلمان مذاهب دیگر و نیز برخی از منکران وجود خدا گزارش شده است.[۵۷] در برخی از مناظرات، شاگردان امام صادق(ع) در حضور وی در زمینهای که تخصص داشتهاند، با دیگران مناظره کردهاند. در این جلسات امام صادق(ع) بر مناظره نظارت کرده و گاه خود نیز وارد بحث شده است.[۵۸] برای مثال در گفتگو با عالمی از اهل شام که خود درخواست مناظره با شاگردان امام صادق(ع) را داشت، امام از هشام بن سالم خواست تا در زمینه کلام با او گفتگو کند.[۵۹] همچنین از فردی که قصد مناظره با او را داشت، خواست تا در هر زمینهای که میخواهد، ابتدا با شاگردانش گفتگو کند و در صورت غلبه بر آنها با او مناظره کند. آن فرد در زمینه قرآن با حُمران بن اَعیَن، در زمینه ادبیات عربی با ابان بن تغلب، در فقه با زُراره و در کلام با مؤمن الطاق و هِشام بن سالم مناظره کرد و مغلوب شد.[۶۰] . احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج مجموعهای از مناظرات امام صادق(ع) را گرد آورده است که برخی از آنها عبارت است از: مناظره با یکی از منکران خدا درباره وجود خدا[۶۱] . مناظره با ابوشاکر دَیصانی، درباره وجود خدا[۶۲] . مناظره با ابنابیالعوجاء درباره وجود خدا[۶۳] . مناظره با ابنابیالعوجاء درباره حدوث عالَم[۶۴] . مناظرهای طولانی با یکی از منکران وجود خدا درباره مسائل مختلف دینی[۶۵] . مناظره با ابوحنیفه درباره شیوه استنباط احکام فقهی، بهویژه قیاس[۶۶] . مناظره با برخی از علماء معتزله درباره شیوه انتخاب حاکم و برخی احکام فقهی[۶۷].
عصر امـام صـادق (علیهالسّلام)، یکی از دورانهای پرشکوه و طلایی در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام صادق (علیهالسّلام)، آن حضرت توانست فقه و کلام شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدیبود که مذهب شیعه به نام آن جناب و «مذهب جعفری» شهرت یافت.
بعد از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند و علی (علیهالسّلام) در حاشیه ماند. با اینحال تـعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آن جناب را امام بر حق میدانستند؛ حذیفة بن یمان میگفت: «هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین بر حق است، علی را ملاقات نماید.»[۷۵] . عبدالله بن مسعود میگفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم، هارون، داوود و عـلی (علیهمالسّلام(» [۷۶] . این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانهای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت علی (علیهالسّلام( همانطور که طرفداران بنیامیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نـامیده شـدند، شیعیان نیز صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با حاکمیت بنیامیه، شیعهگری جرمی سنگین بهشمار آمد؛ معاویه طی بخشنامهای به عمال و فرماندارانش در سـراسر کشور نـوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمایید.»[۷۷] . و با وجود حکمرانی سفاکانی چون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتـباط شیعیان با رهبرانشان بهنهایت درجـه کـاهش یـافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم میخورد که بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) تنها چهار تن در کنار امام سجاد (علیهالسّلام( ماندند. [۷۸] . و شخصی چون سعید بن جبیر بـهجرم رابطه داشتن با امام زینالعابدین (علیهالسّلام) بالای دار مـیرود. [۷۹] . تـا اینکه با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان و قیامهای طالبیان، وضع عوض میشود و توجه بنیامیه بهجـای دیـگر معطوف مـیگردد و شیعیان نفس راحتی میکشند و توان اینرا مییابندکه با امامانشان رابـطه برقرار نمایند که اینمطلب در عصر امامصادق (علیهالسّلام) به اوج خود رسید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق (علیهالسّلام) در سال ۱۱۴ هجری به امامت رسید و در دوران امامت خود از خلفای بنیامیه با هشام بن عبدالملک )۱۱۴-۱۲۵)، ولید بن یزید بن عبدالملک )۱۲۵-۱۲۶)، یزید بن ولید (۱۲۶)، ابراهیم بن ولید) ۲ماه و ۱۰ روز از سال۱۲۶) و مروان حمار (۱۲۶-۱۳۲) و از خلفای بنیعباس با ابوالعباس سفاح )۱۳۲-۱۳۷( ومنصور دوانیقی )۱۳۷-۱۴۸( معاصر بود. مدت نزدیک به یک قرن اسلام و مسلمانان بازیچه اغراض سلطهجویان بنیامیه بودند، ناسزا گفتن به حضرت علی (علیهالسّلام) در سرلوحه برنامههایشان و فاجعه خونین کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، اوج جنایات آنها بود. همچنین بسیاری از بزرگان شیعه و علویان به جرم هواخواهی اهلبیت (علیهمالسّلام) بهشهادت رسیدند، یا سالها در سیاهچالهای مخوف زندانی شدند. جنایات هولناک بنیامیه و نیز عواملی همچون مبارزهها و روشنگریهای امامان، فشار اقتصادی در اثر مالیاتهای سنگین، نادیده گرفتهشدن غیرعرب در نظام حکومتی بنیامیه، موجب قیام مسلمانان عراق، ایران و شمال آفریقا علیه خاندان بنیامیه شد و به حکومت یک قرن ظلم و جنایات آنان خاتمه داد. سران شورشها و قیامها، که با شعار خونخواهی شهدای کربلا، مردم را گرد خود جمع کرده و علیه امویان بهشورش و قیام واداشته بودند، پس از سرنگونی بنیامیه، بهجای آنکه حکومت را به شایستهترین فرد، امام صادق (علیهالسّلام) واگذارند، خود بر اریکۀ قدرت تکیه زدند و به محض بهدست گرفتن قدرت، مانند ستمگران گذشته، برای حفظ سلطنت خود، بر امام صادق (علیهالسّلام) و یارانش سخت گرفتند. آنها کوشیدند جامعه را از خاندان نبوت دور بدارند، تا مبادا حکومتی را که بهنام دودمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و با تظاهر به اسلام بهچنگ آوردهاند، از دست بدهند، سفاح نخستین خلیفه عباسی، مدت چهار سال و منصور دوانیقی دومین خلیفه، بیست و دو سال (یعنی تا ده سال پس از شهادت امام صادق (علیهالسّلام)) قدرت را در دست داشتند.
خلفای معاصر با امام صادق
در دوران امامت امام صادق علیه السلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش علویان)قیام زید بن علی در سال ۱۲۲ و قیام محمد بن عبدالله بن حسن و برادرش ابراهیم در سالهای ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری) و جنبش عباسیان بود که به دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینههای آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست.
بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیهالسلام را مى توان به دو بخش تقسیم نمود: قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسى قرار داشت و دائماً تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.[۱۲]
خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیهالسلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد. ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۶-۱۲۵).یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶).ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (2 ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶) . مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶) . همچنین خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از: ابوالعباس سفاح ۱۳۲)--۱۳۷). منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸).
امام صادق در دوران امویان
هشام بن عبدالملک پس از سرکوبی قیام زید بن علی بن حسین، دشمنى با آل على علیهالسلام را آشکارتر کرد و به کارگزارانش دستور داد تا بر علویان سخت بگیرند، و نام آنان را از دیوان حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه امویان با شیعیان، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل محمد صلی الله علیه وآله می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال خلافت به آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى، دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى به پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد. اما با این وجود، امام صادق به علت کمبود یاران واقعی و مخلص[۱۳]، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب امامیه را روشن سازد. در جلسات درس امام صادق (علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى کردند. کسانى که در جلسات درس امام حضور مىیافتند دانش طلبان و راویان حدیث بودند که معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند.
امام صادق در دوره عباسیان
قیام عباسیان: در دوران ضعف بنی امیه، بنی عباس توانستند با وعده انتقام خون زید بن علی و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر یعنی ابو سلمه خلال که به عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت[۱۴] و ابو مسلم خراسانى انجام شد. آنچه که مردم از این شعار در مىیافتند این بود که قرار است شخصى از خاندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله - که طبعا جز علویان کسى نمىتوانست باشد - باید به خلافت برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بىوقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغییر داد. در عین حال تا آخرین روزها، در عراق کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود که در کوفه، سفاح و منصور را تحت نظر داشت تا آن که به محض سقوط امویان، از مردم براى سفاح بیعت گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علویان و این که تلاش مىکرده علویان را جایگزین عباسیان نماید، کشته شد. ماجرا از این قرار بود که ابو سلمه نامهاى به امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا در صورت قبول آنها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود که چنین دعوتى پایهاى ندارد. حتى اگر پایه اى هم مى داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک امام شیعه مناسب نمى دید. از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه ابو سلمه، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعۀ شخص دیگرى است.»[۱۵] به هر حال، اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح شد. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سرکوب و تعقیب بازماندههاى اموى سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت که سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان امام حسین(علیه السلام) تظاهر کند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.
برخورد امام صادق با منصور دوانیقی
در سال ۱۳۶ هجرى، منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه هاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مى توان یکى از این افراد دانست.[۱۶] . مهمترین مسئله اى که منصور را به رنج و زحمت مى انداخت، وجود علویان که در رأس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند[۱۷] و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید. از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام صادق علیهالسلام که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.[۱۸] . منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى توانم تحملش کنم.[۱۹] . امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۰] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.[۲۱] . امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۲] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چهکار داریم؟[۲۳] . آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۴]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق و قیامهای علویان
قیام زید بن علی: زید بن على بن الحسین، برادر امام باقر علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبدالملک، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در صفر (سال ۱۲۲ ق) در کوفه دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید. در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام است.[۲۵] . از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از امام رضا علیه السلام است که در پاسخ به مأمون فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»[۲۶] .
قیام نفس زکیه: ابوعبدالله محمد معروف به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از بنیهاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشیگرفتن بنیعباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدهای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در بقیع مدفون گردید. اختلاف میان فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد[۲۷] معرفى کرد. جریان بیعت علویان و عباسیان با نفس زکیه را، ابو الفرج اصفهانى به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، منصور و سفاح در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى کند. زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر حسادت کرد.[۲۸] در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.[۲۹] پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنهانگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد. پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مىکردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمىخواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.[۳۰]
نهضت علمی امام صادق
از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که عباسیان روى کار آمدند، چون بنى امیه رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیهالسلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى دادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند. از این رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى به شمار مى رفت؛ فرصتى که براى هیچ یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیهالسلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى امام رضا علیهالسلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.[۳۱]
امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در مدینه زیست و تنها به قصد حج یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدینه که اصلیترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیفهای متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مُقری و محدث بر گرد حضرت دیده میشدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حدیث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.[۳۲]
عصر امام صادق (علیهالسّلام) همزمان با دو حکومت مروانی و عباسی بود که انواع تضییقها و فشارها بر آن حضرت وارد میشد، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود، به تبعید میبردند. از جمله یکبار بههمراه پدرش به شام و بار دیـگر در عصر عباسی به عراق رفت. یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت. با این بیان، این تحلیل که حکومتگران به دلیل نزاعهای خود، فـرصت آزار امـام را نداشتند و حضرت در یک فضای آرام به تاسیس نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه امام با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده میکرد تا نهضت علمی خود را به راه انـدازد و دلیـل عمده رویکرد حضرت، بسته بودن راههای دیگر بود. چنانچه امام از ناچاری عمدا رو به تقیه میآورد. زیرا خلفا در صدد بودند با کوچکترین بهانهای حضرت را از سر راه خود بردارند. لذا منصور مـیگفت: «هـذا الشجی معترض فی الحلق»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانی در گلو است که نه میتوان فرو برد و نه میتوان بیرون افکند. بر همین اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند. حکایت زیـر دلیـل ایـن مدعی است:
جعفر بن محمد بـن اشـعث از اهلتسنن و دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) به صفوان بن یحیی گفت: آیا میدانی با اینکه در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از شیعه نـبود مـن چـگونه شیعه شدم؟ ... منصور دوانیقی روزی به پدرم محمد بن اشعث گفت: ای محمد! یـک نـفر مرد دانشمند و با هوش برای من پیدا کن که ماموریت خطیری به او بتوانم واگذار کنم. پدرم ابن مهاجر (دایی مرا) معرفی کـرد. مـنصور بـه او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن و جماعتی از خـاندان او از جمله جعفر بن محمد (امام صادق (علیهالسلام)) برو و به هریک مقداری پول بده و بگو: من مردی غریب از اهل خراسان هستم کـه گـروهی از شـیعیان شما در خراسان این پول را دادهاند که به شما بدهم مشروط بر ایـنکـه چنین و چنان (قیام علیه حکومت) کنید و ما از شما پشتیبانی میکنیم. وقتی پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رسـاندن هـستم، بـا دستخط خود، قبض رسید بنویسید و به من بدهید. ابن مهاجر به مدینه آمـد و بـعد از مـدتی نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تـعریف کـن چـه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پولها را به مدینه بردم و به هریک از خاندان مبلغی دادم و قبض رسید از دسـتخط خـودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد (امام صادق (علیهالسلام)) که من سراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بـود. پشـتسرش نشستم او تند نمازش را به پایان برد و بیآن که من سخنی بگویم به من گـفت: ای مـرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که آنها سابقه نزدیکی با دولت بنیمروان دارنـد و هـمه (بـر اثر ظلم) نیازمندند. من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آنچه بین من و تو بود، بـاز گ-فت. مـثل اینکه او سومین نفر ما بود. منصور گفت: یابن مهاجر اعلم انه لیـس مـن اهـلبیت نبوه الا و فیه محدث و ان جعفر بن محمد محدثنا ای پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتی نـیست مـگر ایـن که در میان آنها محدثی (فرشتهای از طرف خدا که با او تماس دارد و اخبار را بـه او خـبر میدهد.) هست و محدث خاندان ما جعفر بن محمد (علیهالسّلام)است. فرزند محمد بن اشعث میگوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) بـاعث شد کـه ما به تشیع روی آوریم. [۵۰] . آری این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مـانع از هـر نوع اقدام علیه حکومت وقت میشد، لذا امام بـهسـوی تـنها راه ممکن که همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر (علیهالسّلام) بـود، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.
شاگردان امام جعفرصادق
در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد: از مدینه: مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه: ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه: ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ از بصره: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ و از خراسان: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شدهاند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلّى بن خُنیس»، «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بُرید بن معاویه -عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۳] . در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شدهاند.
شاگردان و راویان
فهرست اصحاب امام صادق(ع) . شیخ طوسی در رجال خود از حدود ۳۲۰۰ راوی برای امام صادق(ع) نام میبَرد.[۱۰۴] شیخ مفید در کتاب الارشاد شمار راویان او را به چهار هزار نفر میرساند.[۱۰۵] گفتهاند ابنعقده کتابی در خصوص راویان امام صادق(ع) داشته است که در آن نام ۴۰۰۰ راوی آمده است.[۱۰۶] . بیشتر نویسندگان اصول اربعمائه (اصول چهارصدگانه شیعه)، شاگردان امام صادق(ع) بودهاند.[۱۰۷] همچنین در مقایسه با دیگر ائمه، وی بیشترین شاگرد را از میان اصحاب اجماع داشته است که مورداعتمادترین راویان ائمه هستند.[۱۰۸] برخی از مشهورترین شاگردان امام صادق(ع) که جزو اصحاب اجماع هستند، عبارتند از: زُرارَة بن اَعین . محمد بن مسلم . بُرَید بن معاویه . جَمیل بن دَرّاج . عبدالله بن مُسکان . عبدالله بن بُکَیر . حَمّاد بن عثمان . حماد بن عیسی . اَبان بن عثمان . ابو بصیر اسدی . هشام بن سالم . هشام بن حَکَم[۱۰۹] . از روایتی که کَشّی درباره مناظره شاگردان امام صادق(ع) نقل کرده است، به دست میآید که برخی شاگردان او در زمینههای خاصی تخصص داشتهاند.[۱۱۰] طبق این روایت حُمران بن اَعیَن در علوم قرآنی، اَبان بن تغلب در ادبیات عرب، زُراره در فقه و مؤمن الطّاق و هِشام بن سالم در کلام تخصص داشتهاند.[۱۱۱] برخی دیگر از شاگردان امام صادق(ع) که در زمینه کلام تخصص داشتند، عبارتاند از حُمران بن اَعیَن، قیس ماصِر و هشام بن حَکَم.[۱۱۲] .
از گذر ممنوعیت نـقل احـادیث در مدت زمان طولانی توسط حکام اموی، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرمومنان (علیهالسّلام)، امام (علیهالسّلام) را وا میداشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هـر زمینهای روایت وجود دارد و این است راز نامیده شـدن مـذهب به «جعفری».
آری، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث در علومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و ... سدی در برابر انحرافات ایجاد کردند. امام صادق (علیهالسّلام) مـیفرمود: ابان بن تغلب سی هـزار حـدیث از من روایت کرده است. پس آنها را از من روایت کنید. [۵۲] [۵۳] .محمد بن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت.[۵۴] . و حسن بن علی وشا میگفت: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه میگفتند: جـعفر بن مـحمد برایم چنین گفت. [۵۵] . این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود روایت از منبع بیپایان امامت را در طی دورههای مختلف توانست جبران کند و از این حیث امام به موفقیت لازم دست یافت. آری، روایت از این امام منحصر به شـیعه نـشد و اهلسـنت نیز روایات فراوانی در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی در کتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و دیگران آماری دادهاند کهمجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر میرسند و اکثر اصول اربعمائه از امـام صـادق (علیهالسّلام) اسـت و همچنین اصول چهارصدگانه اساسی کتب اربعه شیعه)کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام، الاستبصار(را تشکیل دادند.
علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که منابع خبری موثق تلقی میشدند، حضرت بـه ایـجاد شـبکهای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات را از چـهره دین بزدایند. هشام بن حکم، هشام بن سالم، قیس، مؤمن الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و ... از ایندسـت شاگردان مبلغ هـستند. برای نمونه، مناظرهای از صدها مناظره را با هممیخوانیم: هشام بن سالم میگوید: در محضر امام صادق (علیهالسّلام) بودیم که مردی از شامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه میخواهی؟ گفت: به من گفتهاند شـما داناترین مردم هستید، میخواهم چند سؤال بکنم. امام پرسید: درباره چه چیز؟ گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سکون و رفع و نصب و جر آن. امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. او گفت: من میخواهم با خودتان سخن بگویم. امـام فـرمود: اگر بر او پیروز شدی، بر من غلبه کردهای! مرد شامی آنقدر از حمران سؤال کرد و جواب شنید که خود خسته شد و در جواب امام که: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آنگاه بـه توصیه امام حمران سوالی پرسید و مرد شامی در جواب آن درمانده شد. آنگاه خطاب به حضرتگفت: در نحو و ادبیات میخواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان خواست با او بحث کند و باز آن مرد ناتوان شد. تـقاضای مـباحثه در فقه کرد که امام زرارة بن اعین را به وی معرفی کرد. در علم کلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزة بن محمد، در توحید، هشام بن سالم و در امامت، هشام بن حکم را معرفی کردند و او مغلوب همه شد. امـام چـنان خـندید که دندانهایش معلوم شـد. مـرد شـامی گفت: گویا خواستی به من بفهمانی در میان شیعیانت چنین مردمی هستند. امام پاسخ داد. بلی! و در نهایت او نیز در جرگه شیعیان داخل شد.[۵۶]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
برخورد امام صادق با فرق دیگر
امام صادق علیهالسلام در عصرى میزیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که اسلام را تهدید مى کرد.
متکلمان: از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مى کردند. جبریه، مشبّهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند.
زنادقه: از خطرناکترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده بودند که با زبان هاى زنده آن روز یعنی سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند.
غالیان: امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف غلوّ ایستادگى کردند. باید گفت در طى سالها تلاش، از زمان امام على علیه السّلام تا امام باقر علیه السّلام، محبوبیتى براى اهل بیت علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ تشیع در عراق و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آن را خراب کنند.[۳۴] . جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آن را منزوى مى کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران، انسانهاى بى قید و بند نسبت به فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت به شیعیان به وجود مى آورد. از جمله اقدامات امام صادق، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبههاى احتمالى موجود در غلات، مىتوانست کسانى از شیعیان را به سوى غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان علیهم السّلام معرفى کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار مىکردند که این تکذیب صرفا از روى تقیه است. این امر در فریب شیعیان سادهدل مؤثر بود. در روایتى مسند از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «مفضّل» فرمودند: «یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم»[۳۵]، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید. در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: «و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء»[۳۶]، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم. امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مىفرمودند: «احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله»؛[۳۷] درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند بترسید. غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى کنند.
مکتبهاى مختلف فقهى
مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۸] . امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضّل» در اثر مباحثه ای با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضّل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است. امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۳۹] و مالک بن انس[۴۰] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۱]
فرزندان امام صادق علیهالسلام
از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:
امام موسی کاظم علیه السلام، امام هفتم شیعیان. اسماعیل بن جعفر معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند. عبدالله افطح، وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند. اسحاق بن جعفر، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود. محمد دیباج بن جعفر، این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت. عباس بن جعفر، که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. علی بن جعفر، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
دختران امام صادق علیه السلام: ام فروه که همنام مادرش بود. او عروس زید بن علی بن الحسین بوده است. اسماء. فاطمه.
آتشزدن خانه امام صادق(ع)
بنابر روایتی از کتاب الکافی، حسن بن زید والی مکه و مدینه بود، به دستور منصور عباسی، خانه امام صادق(ع) را آتش زد. طبق این روایت در این آتشسوزی در و دهلیز خانه امام(ع) در آتش سوخت و امام(ع) در حالی که از میان آتش عبور میکرد، از خانه خارج شد و گفت: من فرزند اَعراق الثَّرَی (لقب حضرت اسماعیل؛ به معنای کسی که فرزندان و نسلش مانند رگ وریشه در زمین پراکندهاند) هستم. من فرزند ابراهیم خلیلالله هستم.[۸۰] . البته به گزارش تاریخ طبری، منصور در سال ۱۵۰ق یعنی دو سال پس از شهادت امام صادق(ع)، حسن بن زید را حکمران مدینه کرده است.[۸۱] .
بهکارگیری شیوه تقیه
بهجز دهه سومِ قرن دوم قمری که با فروپاشی خلافت بنیامیه همزمان بود، خلفای اموی و عباسی همواره فعالیتهای امام صادق(ع) و یارانش را زیرنظر داشتند. فشارهای سیاسی در اواخر زندگی امام صادق(ع) بیش از پیش شد.[۸۲] طبق برخی روایات مأموران منصور دوانیقی کسانی را که با شیعیان امام صادق(ع) در ارتباط بودند، شناسایی میکردند و گردن میزدند. ازاینرو امام صادق(ع) و یارانش از روش تقیه استفاده میکردند.[۸۳] . بنا بر روایتی که از امام صادق(ع) در کتاب اصول الکافی نقل شده است: «آن حضرت در روزی که برای مردم یومالشک بود و حضرت آن روز را اول ماه رمضان میدانست به درخواست سفّاح (خلیفه وقت) از باب تقیه غذا خورد و در پاسخ فردی که به او اعتراض کرد که آیا روزی را که مُسَلَّماً از ماه رمضان است روزه خودت را میشکنی و غذا میخوری؟!» گفت: «آری سوگند به خدا اگر من یک روز روزه ماه رمضان را بخورم نزد من پسندیدهتر است از آنکه گردنم زده شود!»[۸۴] امام صادق(ع) به سفیان ثوری که به دیدار او آمده بود، توصیه کرد به جهت آنکه هر دوی آنها را حکومت تحتنظر گرفته است، برود.[۸۵] در حدیث دیگری امام صادق(ع) از اَبان بن تغلب خواسته است که در پاسخ به پرسشهای فقهی مردم، برای آنکه مشکلی پیش نیاید، دیدگاههای علمای اهلسنت را برایشان نقل کند.[۸۶] همچنین روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است که بر تقیه تأکید میکنند. در برخی از آنها تقیه در جایگاهی برابر با نماز قرار گرفته است.[۸۷] از نظر آیتالله خامنهای، نمودارهای برجسته زندگی امام صادق(ع) عبارتند از: تببین و تبلیغ مسئله امامت به منظور نفی مستقیم و صریح حاکمان وقت و معرفی خود به عنوان امام و صاحب حق ولایت به مردم . تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعه و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعه متمایزتر و صریحتر از دیگر امامان . تشکیل و رهبری مخفیانه شبکه تبلیغاتی وسیع برای ترویج امامت آلعلی(ع) و تبیین درست مسئله امامت؛ این شبکه در بسیاری از نقاط دوردست به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی درباره مسئله امامت عهدهدار بود.[۸۸] . به باور برخی از پژوهشگران امام صادق(ع) ضمن تأکید بر حفظ وحدت مسلمانان و پرهیز از خطکشی و گروهبندی بین مردم؛ فعالیتهایش را در دوران امامت بر سه محور کلی تنظیم کرده بود. تعریف و تحدید شیعه و هویتبخشی به شیعیان با تلاش برای روشن کردن مصداق آل محمد و مرزبندی بین همه مدعیان امامت و خلافت در درون بنیهاشم و آل عبدالمطلب و آل ابیطالب و نیز غلات شیعی. شکلدهی به نظام فکری کلامی و اعتقادی شیعیان در مقابل سایر فرق مانند مرجئه، خوارج و معتزله . تلاش برای گسترش تشیع با بنیانگذاری شبکهای از شاگردان و نمایندگان و پایهگذاری و تثبیت فقه تفریعی در شیعه.[۸۹]
خصوصیات اخلاقی، کرامات و فضایل
در منابع روایی در زمینه ویژگیهای اخلاقی امام صادق(ع) گزارشهایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه، امام صادق(ع) را از بزرگترین افراد اهلبیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است.[۹۰] مالک بن انس از ائمه فقهی اهلسنت گفته است: در مدتی که پیش امام صادق(ع) میرفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزهداری و ذکرگفتن دیده است.[۹۱] . در کتاب بحارالانوار چنین آمده که امام صادق(ع) در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و چون سپاسگزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم میارزید، به وی بخشید.[۹۲] روایتهایی نیز از انفاقهای پنهانی امام صادق(ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شبها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه میریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر میبرد و میان آنها تقسیم میکرد.[۹۳] ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق(ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنیهاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و از امام صادق(ع) گله کرد که با وجود ثروتش چیزی به او نمیدهد.[۹۴] ابوعبدالله بلخی نیز نقل کرده است که روزی امام صادق(ع) به درخت نخل پوسیدهای خطاب کرد که ای نخلی که مطیع پروردگارت هستی از آنچه خداوند در تو قرار داده ما را اطعام کن، در آن حال از آن درخت خرماهای رنگارنگ بر ما بارید.[۹۵]
سفر به عراق
امام صادق(ع) در زمان حکومت سفّاح و نیز حکومت منصور دوانیقی به علت احضار حکومت، سفرهایی به عراق داشته است. او در این سفرها به کربلا، نجف، کوفه و حیره هم رفته است.[۹۶] محمد بن معروف هلالی نقل کرده است که در سفر امام صادق(ع) به حیره، مردم به شدت از او استقبال کردهاند؛ بهگونهای که تا چند روز به جهت ازدحام مردم، نتوانسته است امام را ملاقات کند.[۹۷] . محراب امام صادق(ع) در مسجد کوفه که در بخش شرقی مسجد، نزدیک قبر مسلم بن عقیل قرار دارد و محراب او در مسجد سهله از جمله یادگارهای وی در عراق است.[۹۸] امام صادق(ع) قبر امام حسین(ع) در کربلا را زیارت کرده است.[۹۹] در ساحل رود حسینیه در شهر کربلا، بنایی است که محرابی منسوب به امام صادق(ع) در آن قرار دارد.[۱۰۰] . نشاندادن قبر حضرت علی(ع) . در برخی روایات از زیارتهای امام صادق(ع) از قبر امام علی(ع) سخن آمده است.[۱۰۱] او قبر امام علی(ع) را که تا پیش از آن پنهان بود، به یارانش نشان داد. به گفته کلینی، وی روزی یزید بن عمرو بن طلحه را به مکانی میان حیره و نجف برد و قبر جدش حضرت امام علی(ع) را به او نشان داد.[۱۰۲] شیخ طوسی نیز نقل کرده است امام صادق(ع) نزد قبر امام علی(ع) آمد، نماز خواند و سپس مکان قبر را به یونس بن ظَبیان نشان داد.[۱۰۳]
وصیت امام صادق
بنابر احادیث، امام صادق(ع) بارها امام کاظم(ع) را به عنوان امام بعد از خود به اصحاب خاصش معرفی کرده بود؛[۱۴۴] اما به جهت سختگیریهای عباسیان و به منظور حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر، از جمله خلیفه عباسی را وصی خود معرفی کرد.[۱۴۵] [یادداشت ۲]ازاینرو برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز درباره جانشین امام صادق(ع) مردد بودند. آنان ابتدا سراغ عبدالله افطح رفتند و از او سؤالاتی پرسیدند؛ اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. سپس با موسی بن جعفر(ع) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۱۴۶]
شهادت امام صادق علیهالسلام
امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به شهادت رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه شوال دانسته[۴۲] و برخی دیگر آن را در نیمه ماه رجب ذکر کرده اند.[۴۳] اما نظر مشهور علمای شیعه، قول نخست است. مدفن مطهر امام صادق علیهالسلام در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۴] قرار دارد.[۴۵] . شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق(ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت به شهادت رسیده است.[۱۳۸] ابنشهرآشوب نیز در مناقب و محمد بن جریر طبری سوم در دلائل الامامه نیز همین نظر را مطرح کردهاند.[۱۳۹] برای شهادت او به روایت والله ما منا الا مقتول شهید استناده شده است.[۱۴۰]در مقابل شیخ مفید معتقد است که دلیل قاطعی بر شهادت آن حضرت وجود ندارد.[۱۴۱] سید جعفر مرتضی عاملی تاریخپژوه، سخن شیخ مفید را حمل بر تقیه کرده است.[۱۴۲] مدفن وی قبرستان بقیع در کنار قبر پدرش امام باقر و امام سجاد و امام حسن قرار دارد.[۱۴۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
بر شیعه ز حق آمده یک رهبر لایق - تابید زحق برسرِ ما نورحقایق
از نسل محمد وَ علی، حضرتِ زهرا - آمد ششمین رهبرِ ما حضرتِ صادق
***
امشب که صفا با دل و جان شد همراه - کرده است طلوع، آفتاب و هم ماه
هم جشن ولادتی است بر امامِ صادق - هم عید ولادتِ محمّد ابن عبداللّه
***
گل بپاشید که امشب شده عید - برشیعه شده است امشب این عید سعید
آمد به جهان جعفرِصادق ازآن - تابیده دراین شب نورِخلّاق مجید
***
امشب ز عنایات خداوند غفور - یثرب شده غرق در هاله یِ نور
ماغرق سروریم در این شامِ عزیز - جون حضرتِ باقرشده امشب مسرور
***
درهفدهمِ ماهِ ربیع المولود - دربرج ولا ستاره ای چهره گشود
غم از دل ما رفته در این شب زیرا - آمد ششمین حجّتِ خلّاقِ ودود
در ماهِ ربیع آمده بِدنیا
در ماهِ ربیع آمده بِدنیا - آن صادق و آن امیرِ دلها
مولود شده امامِ صادق - یثرب شده باغی از شقایق
در هفدهمِ ربیعِ اَوَّل - شد شاد زُراره و مُفَضَّل
آمد به جهان رئیسِ مذهب - تابیده چو ماهِ در دلِ شب
روشن شده دِل زِ نورِ صادق - چون معتکف است به طورِ صادق
دریایِ معارف و معانی است - استادِ کتابِ آسمانی است
هَم کنزِ روایت است صادق - هَم میرِ هدایت است صادق
مفتاحِ نجات، مذهب اوست - اسلام، رهینِ مکتب اوست
هارونِ وی و تنور آتش - گل سبز کند زِ نور آتش
از مکتبِ او شده نمایان – اُستاد، چو جابربن حیّان
محصولِ مقدَّسِ بیانش - حَمران و مُفضّل و اَبانش
قرآنِ همیشه ناطقِ ما - تا حشر امامِ صادقِ ما
ای باقری از امامِ صادق - بشنو تو ز دین بسی حقایق
سروده شده میلاد حضرت صادق سال 1401
درهفدهم ماهِ ربیع المولود
درهفدهم ماهِ ربیع المولود - دو شمس و قمر ز غیب آمد بوجود
درمکّه محمّد آن رئیسِ مکتب - در یثرب امامِ صادق آن رهبرِ جود
هفده ماه ربيع
هفده ماه ربيع است ، شام ميلادِ محمّد
هم شب عيد و سرورِ، صادقِ آلِ محمّد
همزمان گشته طلوعِ ، ماه وخورشید اندراين شب
شام ميلادِ دو رهبر ، رهبرِ مكتب و مذهب
شامِ میلادِ محمّد ، رهبرِ مکتبِ اسلام
مکتبِ صلح و صفا را ، او زِ مکّه کرد اعلام
هم شبِ میلادِ صادق ، ششمین حجّتِ یزدان
رهبرِ مذهبِ شیعه ، او بُوَد بینِ امامان
شهرِ مكّه شده روشن ، امشب ازنورِ محمّد
شام ميلادِكسي كه ، گفته عيسي اِسمُه احمد
شهريثرب شده روشن ، زِ طلوعِ نورِ صادق
بيتِ باقر شده خوشبو ، امشب از عطرِ شقايق
دوتا رهبر دوتا سرور ، آمده امشب بدنيا
رهبرِ مكتب ومذهب ، هردوشان تاجِ سرِ ما
شهرِ مكّه تامدينه ، گشته امشب نورباران
شدچراغان جمله عالم ، اززمين تاعرش يزدان
باقري شاد است امشب ، مسلمینِ کلِّ دنیا
شاد باشد مهدی امشب ، آن امام و سرورِ ما
سروده شده هفده ربیع سال ۱۳۹۸
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
ولادت امام صادق علیه السلام
امام صادق علیهالسلام در روز جمعه به هنگام طلوع فجر و به روایتى در روز دوشنبه، هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ قمرى[۱] یا سال ۸۰ قمری[۲] در مدینه دیده به جهان گشود.
پدر ارجمندش امام محمدباقر علیهالسلام وى را به نام عموى نیاکانش جعفر طیار، "جعفر" نام نهاد. مادر گرامى امام جعفرصادق علیهالسلام، "فاطمه" مکنّی به "اُمفروه" دختر "قاسم بن محمد بن ابی بکر"، از زنان نیکوسرشت، نیکوکار و نیکورفتار عصر خویش بود. این بانوى باتقوا و متدین، از جهت فضیلت و منقبت، سرآمد زنان روزگار خود بشمار مى آمد و امام صادق علیهالسلام در شأن و مقام وى فرمود: مادرم از زنانى بود که ایمان داشت، تقوا پیشه کرده و نیکوکارى مى نمود و خدا، نیکوکاران را دوست دارد.[۳]
حضرت جعفر بن محمد علیهالسلام داراى یک کنیه معروف به نام "ابوعبدالله" و دو کنیه دیگر به نام هاى "ابواسماعیل" و "ابوموسى" بود. همچنین داراى القابى چند بود که معروف ترین آن ها عبارت است از: صادق، صابر، طاهر و فاضل.[۴]
امام جعفرصادق علیهالسلام به مدت دوازده سال، حیات بابرکت جد گرامى اش امام زین العابدین علیهالسلام را درک کرد و از مکتب تربیتى و علمى وى بهره وافر یافت. همچنین آن حضرت به مدت ۳۲ سال از وجود شریف پدرش امام محمدباقر علیهالسلام برخوردار بود و در تمام رویدادهاى مهم در کنار پدر ارجمندش قرار داشت.
مدت امامت امام جعفرصادق علیهالسلام ۳۳ سال و ده ماه (از ذی الحجه سال ۱۱۴ تا ۲۵ شوال سال ۱۴۸ قمرى) بود و در ایام زندگى بابرکت خویش با خلافت غاصبانه چند تن از خلفاى اموى و دو تن از خلفاى عباسى معاصر بود.
چون آن امام بزرگوار در انتهاى دوران خلافت ستمکارانه امویان و در آغاز خلافت فریب کارانه عباسیان مى زیست، فرصت مناسبى بدست آورد تا در زمان انتقال خلافت از یک طایفه غاصب به طایفه غاصب دیگر و سرگرم شدن آنان به یکدیگر، مکتب اهل بیت علیهمالسلام را به مسلمانان بشناساند و زمینه ترویج و تبلیغ این مکتب را مهیا سازد. آن حضرت با تشکیل حوزه علمیه و تعلیم شاگردانى مبرز چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحول شگرفى در جهان اسلام و مذهب شیعه پدید آورد. به همین جهت، ایشان را پایهگذار مذهب "امامیه" دانسته و شیعیان امامى اثناعشرى را "شیعه جعفری" مى گویند.[۵]
ولادت
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام)، فرزند امام باقر علیه السلام، بنا به نقل برخی منابع، در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۰ هجری[۱] و به نقل منابع دیگر، در سال ۸۳ هجری[۲] و در مدینه به دنیا آمد.
نام مادر ارجمند آن حضرت، فاطمه معروف به «امفروه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى باشد.
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: «امام صادق قدى متوسط داشت، چهرهاى درخشان و موهاى سیاه و بینى بلند و زیبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سینه کم بود، روى صورتش خالى سیاه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت.»[۳]
امام جعفر صادق (علیهالسلام) رئیس مذهب جعفری و ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری [۱] (البته بعضی سال هشتاد و شش، ماه رجب، روز جمعه یا دو شنبه نیز گفتهاند.[۲] ) در مدینه متولد شد.[۳]
بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سـال ۸۰ هجری ذکر کردهاند. [۴] [۵]
نام مبارکش «جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت «ابوعبدالله»، و مشهورترین لقبش، «صادق» است.[۶]
پدر گرامیش «امام باقر (علیهالسّلام)» و مادرش «ام فروه» دختر قاسم محمد بن ابوبکر است.[۷] [۸]
از امام سجاد (علیهالسّلام) پرسـیدند: امـام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمدباقر که علم را میشکافد. پرسیدند: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسـخ داد: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها «صادق» است! حاضران با شگفتی پرسیدند: شما همه راسـتگو و صادق هستید؛ چرا او را «بـخصوص» بـهاین نام میخوانید؟
امام سجاد (علیهالسّلام) به سخنی از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کرد و فرمود: «پدرم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرد که: وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او جعفر نـام خواهد داشت و ادعای امامت خواهد کرد؛ به دروغ و از روی افترا به خدا، او نزد خدا جعفر کذاب افترا زننده برخداست.»[۹]
امام صادق (علیهالسّلام) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنا بر اختلاف با امام سجاد (علیهالسّلام) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ۱۹ سال با امام باقر (علیهالسّلام) زنـدگی کـرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشهچینی نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] [۱۱]
که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵]
امام صادق (علیهالسلام)، ششمین پیشوا از امامان دوازده گانه شیعه، در سال۸۳هجری [۱] [۲] [۳] [۴]
یا سال ۸۰ هجری [۵] [۶] هفدهم ربیع الأوّل [۷] [۸]
در سپیده دم روز جمعه یا دوشنبه در مدینه دیده به جهان گشود. [۹]
پدر برزگوارش امام باقر (علیهالسلام) و مادرش ام فروه ، بنت قاسم بن محمد بن ابوبکر بود [۱۰] [۱۱]
نامش را به سفارش پیامبر اسلام جعفر نهادند [۱۲]
کنیه اش ابوعبداللّه یا ابواسماعیل و از القاب بارزش صادق، صابر، فاضل و ظاهر میباشد. [۱۳]
کنیه و القاب
معروف ترین کنیه آن حضرت، «ابا عبدالله» است که در احادیث منقول از ایشان، بسیار به چشم می خورد. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند که اباموسی را فقط شیعه به کار می برد، و این کنیهها به اعتبار فرزندان امام بوده که این اسامی را دارا بودند.[۴]
برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی است که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان میدهد. معروف ترین لقب ایشان «صادق» است، به معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان می توان به این موارد اشاره کرد: فاضل، قائم، طاهر، کامل، منجی، صابر، لسان الصدق، کلمة الحق.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آمده است: به هنگامی که پسرم جعفر بن محمد بدنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر که در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید که به همین نام (جعفر) موسوم می شود، بدون حقی دعوی امامت می کند و او را جعفر کذاب می نامند.[۵]
نام پدرش باقر (امام پنجم شیعیان) و مادرش حضرت «امفروه» از شیفتگان مقام ولایت و عصمت و یکی از بانوان با فضیلت و باتقوا بود؛[۲]
فضیلت او در حدی بود که گاه امام صادق ـ علیهالسلام ـ را با عنوان «ابن المکرمه» (فرزند بانوی بزرگوار) صدا میکردند.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز همانند دیگر ائمه با وضعیت ویژهای متولد شـد، خود در ایـنباره میفرمود:
«درباره امام سخن نگویید که عقل شما به او نمیرسد؛ وقتی در شکم مادر است، سخن مردم را میشنود ... چون بخواهد بیرون بیاید، دست بر زمین میگذارد و صدا به شهادتین بـلند مـیکند. فرشتهای در میان دو چشم او مینویسد: (وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)[۱۶] «و چون به امامت برسد، خداوند در هر شهر فرشتهای را موکل میکند تا احوال آن را بر امام تقدیم کنند.»[۱۷]
ام فروه از هـمه بـانوان عصر خود باتقواتر بـود و عـلاوه بـر تقوای الهی، از مقام علم و دانش نیز بهرهای وافر داشت. او معارف الهی را از زبان امامان شیعی آموخته بود؛ لذا هم در مقام راوی نور ناقل احادیث بود و هم بـدانچـه آمـوخته بود، در زندگی عمل میکرد. میگویند: وقتی در یکی از روزهـا در کـنار کعبه به طواف خانه خدا اشتغال داشت به کنار حجرالاسود آمد و با دست چپ آن را مسح کرد.
یکی از حاضران (علمای مخالف) بـه او گـفت: ای کـنیز خدا! در انجام چگونگی سنت، خطا کردی. (با دست چپ حجرالاسود را مـسح کردی) امفروه در پاسخ او گفت: «انا لاغنیاء من علمک» ما از علم تو بینیاز هستیم.[۱۸]
محدث قمی پس از نقل این روایت مـیگوید: «ظـاهرا اعـتراض کننده از فقهای اهلتسنن بود. آری چگونه ام فروه از علم و فقه آنها بینیاز نـباشد بـا اینکه شوهرش امام باقر (علیهالسّلام) و پدر شوهرش امام سجاد (علیهالسّلام) و فرزندش امام صادق (علیهالسّلام) چشمه جوشان علم و معدن حکمت بودند و پدر خـودش (قـاسم) از فـقهای بزرگ و مورد اطمینان و از شاگردان امام سجاد (علیهالسّلام) بود.» [۱۹]
امفروه در طول دوران کودکی و نـوجوانی حـضرت در تـعلیم و تربیت وی میکوشید. هرچند خاندان اهلبیت (علیهمالسلام) خود مجسمه علم و ادب هستند! در این دوره امفروه آنچه را از هـمسرش آمـوخته بود، به فرزندش یادآوری میکرد و امام صادق (علیهالسّلام) نیز بعدها پیرامون مادرش اینگونه سخن گـفت: «وَ كَانَتْ أُمِّي مِمَّنْ آمَنَتْ وَ اتَّقَتْ وَ أَحْسَنَتْ (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) قَالَ وَ قَالَتْ أُمِّي قَالَ أَبِي يَا أُمَّ فَرْوَةَ إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ لِأَنَّا نَحْنُ فِيمَا يَنُوبُنَا مِنَ الرَّزَايَا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ مِنَ الثَّوَابِ وَ هُمْ يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ.» [۲۰]
مادرم بانویی باایمان، باتقوا و نیکوکار بود و خداوند نیکوکاران را دوسـت دارد. مـادرم گـفت که پدرم فرمود: ای امفروه! من هر روز و شب هزار بار برای آمرزش گناهان شیعیانمان خدا را میخوانم؛ چـون مـا با آگاهی و یقین بر اینکه خداوند مصائبی را که بر ما وارد مـیشود، مـشاهده مـیکند، صبر میکنیم؛ ولی شیعیان ما با اینکه چنین علم و صبری ندارند، صبر میکنند.» و آخرین سخن اینکـه مـقام ایـن بانوی پرهیزکار چنان بود که به امام صادق (علیهالسّلام) «ابن المکرمه» فرزند «بـانوی ارجـمند» میگفتند.
امام صادق (علیهالسّلام) از نظر رخسار شبیه پدرش امام باقر (علیهالسّلام) بود؛ البته کمی لاغراندام و بلندقـامت. مـردی بود میانهبالا، افروختهروی و پیچیدهموی بود، صورتش همیشه مانند خـورشید مـیدرخشید و موهایش سیاه بود و محاسن معمولی داشت. دندانهایش سـفید و بـین دو دنـدانپیشین او فاصله بود. بسیار لبخند میزد و با شـنیدن نـام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رخسارش زرد و سبز میشد.[۲۱]
چنان سیمای با ابهتی داشت که وقتی مناظرهکنندگان بـا او روبـهرو میشدند، زبانشان بند میآمد.[۲۲]
القـاب حـضرت: صابر، فـاضل، طـاهر، صادق و کنیهاش ابوعبدالله بود. و نقش [۲۳] نگینش الله ولیی و عـصمتی من خلقه[۲۴] [۲۵] بود.
امام صادق (علیهالسّلام) دارای شخصیتی ممتاز و بینظیر بود و مورد مدح و ستایش صاحبنظران قرار گرفته است. مالک بن انس (از پیشوایان چهارگانه اهلسنت) میگوید: هرگز چشمی مانند جعفر بن محمد را ندیده و گوشی نظیر او را نشنیده و هرگز بر قلب انسانی برتر از جعفر بن محمد، از نظر دانش و عبادت و پرهیزگاری، خطور نکرده است.[۲۶] [۲۷]
در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفادار و با بصیرت بود. امام باقر (علیهالسّلام) در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق (علیهالسّلام) تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا میخواند. لذا احادیث زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق (علیهالسّلام) نقل شده است. امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنیامیه که در سال ۱۳۲ ق به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت بنیعباس.
شخصیت علمی
حسن بن على الوشاء مىگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که «حدّثنى جعفر بن محمد»[۶] مى گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را که از آن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیدهاند، حدود چهار هزار نفر یاد کردهاند.[۷]
امام صادق علیه السّلام در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، به طورى که او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانى از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند. مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله کسانى است که مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نمودهاند.[۸]
امام صادق (علیهالسّلام) از لحـظه تـولد هفده ربیع الاول سال۸۳ تا هنگام شهادت پدر (۱۱۴ ه. ق) هـمراه پدر بود و بارها چون او طـعم تـلخ ظلم و جور امویان را چشیده بود. از جـمله یـکبار که هشام تصمیم گرفت امام باقر (علیهالسّلام) را از مدینه به شام تبعید کند، مامورین، آن حضرت را بـههمراه فرزندش امام صادق (علیهالسّلام) از مـدینه بـه شـام آوردند و برای اهانت به آنها، سه روز اجازه ورود ندادند و حـتی آنـها را در اردوگاه غلامان جای دادند. هشام به درباریان گفت: وقتی محمد بن علی وارد شد، ابتدا من او را سـرزنش مـیکنم وقتی من ساکت شدم، شما سرزنش کـنید. آنـگاه به دسـتور او، امـام را وارد کـردند و آنها نقشه خود را اجـرا کردند. وقتی همه ساکت شدند، امام لب بهسخن گشود و فرمود: ای مردم! کجا میروید و شما را کجا میبرند؟
خداوند اولیـن افـراد شما را بهوسیله ما راهنمایی کـرد و هدایت آخرین شـما نـیز بـا ما خواهد بـود. اگـر به پادشاهی چند روزه دلبستهاید، بدانید که حکومت ابدی با ما است. چنانکه خداوند میفرماید: «والعاقبه للمتقین». هشام از ایـن سـخنان سـخت خشمناک شد. دستور داد امام را زندانی کنند. اما هراس از شـورش مـردم بـهدلیل روشـنگریهای امـام مـنجر به آزادیاش شد.[۲۸]
امام صادق (علیهالسّلام) در این سفرها، کولهباری گران از دانش پدر عملا فراهم ساخت. امام، خود به نقل خاطرات این دوران که بهدستور هشام از مدینه به شام تبعید شـده بودند و برخوردهای پدر بزرگوارش یاد میکرد و میفرمود: یک روز همراه پدرم از خانه هشام بیرون آمدیم. به میدان شهر رسیدیم و دیدیم جمعیت بسیاری گرد آمدهاند. پدرم پرسید: اینها کیستند؟ گفتند: کشیشهای مسیحی هستند که هر سال در چنین روزی اینجا اجتماع میکنند و با هـم بـه زیارت راهب بزرگ که معبد او بالای این کوه قرار دارد، میروند و سوالات خود را میپرسند. پدرم سرخود را با پارچهای پوشاند تا کسی او را نشناسد و نزد آنها رفت. راهب چنان پیر بود که ابروان سفیدش بـه روی چـشمانش افتاده بود. با حریری زرد ابروان خود را به پیشانی بست و چشمانش را مانند مار افعی به حرکت درآورد. هشام جاسوسی فرستاده بود تا جریان ملاقات پدرم بـا راهـب را گزارش کند. راهب به حاضران نـگاه کـرد و پدرم را دید و این گفتگو بین آن دو روی داد: راهب: تو از ما هستی یا از امت مرحومه (اسلام)؟[۲۹] !
امام باقر (علیهالسّلام): از امت مرحومه (مورد رحمت خدا).
راهب: از علمای اسلام هستی یـا از بـیسوادهای آنان؟! امام: از بیسوادهای آنها نـیستم. راهـب: آیا من سؤال کنم یا تو؟ امام: تو. راهب رو به مسیحیان کرد و گفت: عجب است که مردی از امت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این جرات را دارد که به من میگوید: تو بپرس. راهب ۵ سؤال کرد و امـام یـک به یک پاسخ داد.
به من بگو آن ساعتی که نه از شب است، نه از روز چه ساعتیاست؟
اگر نه از روز و نه شب است پس چیست امام (علیهالسّلام): بین طلوع فجر و طلوع خورشید (بین اول وقت نماز صبح و اول طلوع خـورشید) اسـت. و آن از ساعتهای بـهشت است که بیماران در آن شفا مییابند. دردها آرام میگیرند و ...
اینکه میگویند: اهل بهشت میخورند و میآشامند ولی مدفوع و ادرار نـدارند، آیا نظیری در دنیا دارد؟
امام: مانند طفل در رحم مادرش.
میگویند در بهشت از مـیوهها و غـذاها مـیخورند ولی چیزی کم نمیشود، نظیری در دنیا دارد؟
امام: مانند چراغ است که اگر هزاران چراغ از شعله آن روشن کنند از نـور او چـیزی کم نمیشود.
به من بگو آن دو برادر چه کسی بودند که در یک ساعت دوقـلو از مـادر مـتولد شدند و در یک لحظه مردند، یکی پنجاه سال و دیگری ۱۵۰ سال عمر کرد.
امام: عزیز و عزیر بـودند که در یک ساعتبه دنیا آمدند و سی سال باهم بودند. خداوند جان عزیر را گرفت و او صـد سال جزو مردگان بود، بـعد او را زنـده کرد و بیستسال دیگر با برادرش زندگی کرد. پس هردو در یک ساعت مردند. در این هنگام راهب از جای برخاست و گفت: شخصی داناتر از من را آوردهاید تا مرا رسوا کنید. به خدا تا این مرد در شـام هست، با شما سخن نخواهم گفت. هرچه میخواهید از او بپرسید. میگویند: وقتی شب شد آن راهب نزد امام آمد و مسلمان شد. وقتی این خبر عجیب به هشام رسید و خبر مناظره در بین مردم شام پخش شد، بـلافاصله جـایزهای برای حضرت فرستاد و او را راهی مدینه کرد و افرادی را نیز پیشاپیش فرستاد که اعلام کنند: کسی با دو پسر ابوتراب (باقر و جعفر (علیهماالسلام)) تماس نگیرد که جادوگر هستند. من آنها را به شام طلبیدم. آنها بـه آیین مسیح متمایل شدند. هرکس چیزی به آنها بفروشد، یا به آنها سلام کند، خونش هدر است.[۳۰]
آری، امام صادق (علیهالسّلام) با دریایی از علم و دانش به سوی منصب امامت رفت.
ایشان در خانواده عصمت و ولایت، در کنار جد (امام سجاد علیهالسلام) و پدر (امام باقر علیهالسلام) و در آغوش مادر، بزرگ شد. امر تغذیه و شیردهی ایشان را مادرش شخصاً بر عهده گرفت؛ بهویژه که ایشان در دوران کودکی به سببی ضعیف و لاغر بودند.[۴]
اسناد تاریخی نشان میدهند که ایشان در دوران کودکی ضعیف الجسم و ضعیف البنیه بوده و بیماریهای متعددی متحمل شدهاند که هرکدام را در سایه عنایت و دعا ی اهل خانواده پشت سر گذاشتهاند. از حدود پس از دو سالگی وضع و حال عادی یافته و نیازش به پرستاری و مراقبت کمتر شده است.[۵]
امام صادق ـ علیهالسلام ـ ۱۲ تا ۱۵ سال (بنابر اختلاف اقوال) تحت تربیت جد بزرگوارش امام سجاد ـ علیهالسلام ـ بودند.[۶]
ایشان از آغاز طفولیت شاهد و نظارهگر رفتوآمد دانشجویان و فضیلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش و پدر گرانقدرش بودند. او در این رفتوآمدها تماشاگر بحثها و گفتوگوهای علمی و فقهی آنان در زمینههای مختلف علوم اسلامی بود.
امام صادق ـ علیهالسلام ـ پس از شهادت امام سجاد ـ علیهالسلام ـ در محضر پدرش به فعالیت و تلاش میپرداخت. ایشان ده سال داشته که در جلسات بحث جد و بعدها جلسات درس پدر شرکت میکرد؛ درحالیکه افراد شرکت کننده در آن جلسات همه از افراد مسن و یا بزرگسال بودند.[۸]
خلاصه آنکه امام صادق ـ علیهالسلام ـ از همان کودکی و نوجوانی عاشق کسب علم و فضیلت بود و در محضر علمی پدر شرکت میکرد و از دروس هیئت و جغرافیا بهره میگرفت و عظمت فکری خود را متجلی میساخت و با اینکه کمسن بود، میان دانشجویان درخششی فوقالعاده داشت.[۱۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
رسیدن به امامت
در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق علیه السلام منتقل شد. مطابق با نقل ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۹]
دوران امامت امام صادق علیه السلام ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۱]
آغاز امامت همزمان با شهادت پدر بـزرگوارش امام محمدباقر (علیهالسّلام) در۷ ذی حجه ۱۱۴ه. ق (به دستور هشام بن عبدالملک) این امام بزرگوار منصب هدایت شیعیان را عهدهدار شد. توجه به این حکایت تاریخی، فضای عصر امامت آن بزرگوار را میتواند روشن سازد.
کلبی نسابه (نسبشـناس) مـیگوید: پس از رحلت امام باقر (علیهالسّلام) به مدینه رفـتم. چـون در مـورد امام بعد از حضرت باقر (علیهالسّلام) بیاطلاع بودم، به مسجد رفتم. در آنجا با جماعتی از قریش روبهرو شدم و از آنان پرسیدم: اکنون عالم (امام) خـاندان رسـالت کیست؟ گـفتند: عبدالله بن حسن. به خانه عبدالله رفتم و در زدم. مـردی آمـد که گمان کردم خادم اوست. گفتم: از آقایت اجازه بگیر تا به خدمتش بروم. او رفت و اندکی بعد بازگشت و گفت: اجازه دادنـد. مـن وارد خـانه شدم و پیرمردی را دیدم که با جدیت مشغول عبادت است. سـلام کردم. پرسید: کیستی؟ گفتم: کلبی نسابهام، پرسید: چه میخواهی؟ گفتم: آمدهام تا از شما مسئله بپرسم. گفت: آیا با پسرم محمد مـلاقات کردی؟ گـفتم: نـه؛ نخست به حضور شما آمدم. گفت: بپرس، گفتم: مردی به همسرش گفته: «انـت طـالق عدد نجوم السماء»، تو به عدد ستارههایآسمان طلاق داده شدی، حکم این مسئله چیست؟
گفت: سه طلاقه اسـت و بـقیه مـجازات بر طلاقدهنده است! با خود گفتم: جواب این مسئله را ندانست.
آنگاه پرسـیدم: دربـاره مـسح بر کفش (در پا) چه نظری داری؟ گفت: مردم صالح مسح کردهاند؛ ولی ما مسح بر کفش نمیکنیم. بـا خود گفتم: جـواب ایـن را هم کامل نداد. آنگاه پرسیدم: آیا خوردن گوشت ماهی بدون پولک اشکال دارد؟ گفت: حلال اسـت ولی مـا خاندان خوردن آن را ناپسند میدانیم. باز پرسیدم: نوشیدن شراب خرما چه حکمی دارد؟ گفت: حلال است؛ ولی مـا نـمیخوریم!
مـن از نزد او خارج شدم و با خود گفتم: این جمعیت قریش به اهلبیت (علیهمالسّلام) دروغ بستهاند. بـه مـسجد برگشتم و گروهی از مردم را ملاقات کردم. باز هم از داناترین خاندان رسالت سؤال کردم. آنها نـیز دوبـاره عـبدالله را معرفی کردند. من گفتم: نزد او رفتم ولی چیزی از دانش نزد او نیافتم. در این لحظه مردی سربلند کرد و گـفت: نـزد جعفر بن محمد (امام صادق (علیهالسّلام)) برو که اعلم خاندان رسالت او است. در این هـنگام یـکی از حـاضران زبان بهسرزنش او گشود و من فهمیدم که این جماعت از روی حسادت عبدالله را بهجای امام واقعی بـه مـن مـعرفی کردهاند. بلادرنگ به سوی خانه او رفتم. تا به در خانه رسیدم، جوانی بـیرون آمـد و گفت: ای برادر کلبی بفرما! ناگهان هراسی در درونم ایجاد شد. وارد خانه شدم و دیدم مردی باوقار روی زمـین و در مـحل نمازش نشسته است. سلام کردم و جواب شنیدم. فرمود: تو کیستی؟ باز خود را معرفی کردم و در شـگفت بودم کـه غلامش مرا به نام خواند و خودش نـامم را پرسـید! گـفتم: نسابه کلبی هستم. او دستش را به پیشانیش زد و فـرمود: کـسانی که از خداوند بیهمتا برگشتند و به سوی گمراهی دوری رفتند و در زیان آشکار افتادند، دروغ گـفتند. ای بـرادر کلبی! خداوند میفرماید: «و عادا و ثمود و اصـحاب الرس و قـرونا بین ذلک کثیرا؛[۳۱]
و قوم عاد و ثمود و اصحاب رس (گروهی که درخت صـنوبر را مـیپرستیدند) و اقوام بسیار که در این میان بودند، هلاککردیم» آیا تو نسب اینهـا را میشناسی؟ گـفتم: نه... آنگاه سؤال کردم: اگر مـردی به همسرش بگوید: «تـو بـه عدد ستارههای آسمان طلاق داده شدی» چـه حـکمی دارد؟ فرمود: مگر سوره طلاق را نخواندهای! گفتم: چرا. فرمود: بخوان. من خواندم؛ (فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ)[۳۲]
«زنان خود را در زمان عـده، طـلاق دهـید و حساب عده را نـگه داریـد»
امام پرسید: آیا در ایـن آیـه، ستارههای آسمان را میبینی؟ گفتم: نه. اما سؤال دیگری دارم. اگر مردی به زنش گفت: تـو را سـه بار طلاق دادم، حکمش چیست؟ فرمود: چنین طلاقی بـه کتاب خدا و سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بـرمـیگردد. (یعنی یک طلاق حـساب میشود.) همچنین هیچ طلاقی درست نیست؛ مگر اینکه زن را که در حال پاکی (از حیض) که با او در مـدت پاکـی آمیزش نشده، طلاق دهند و دو شاهد عـادل هـنگام طلاق حـاضر بـاشد.
پرسـیدم: در وضو، مسح بـر کـفش چه حکمی دارد؟ فرمود: وقتی قیامت برپا شود، خداوند هر چیزی را به اصلش برمیگرداند. از اینرو به عقیده تو کسانی کـه در وضـوء روی کـفش مسح میکنند، وضوی آنها بهکجا میرود؟ (یعنی وضـو درسـت نـیست.) بـا خـود گفتم: ایـن هم از مسئله دوم که جوابش را صحیح داد. در این لحظه امام فرمود: بپرس.
گفتم: خوردن گوشت ماهی بدون پولک چه حکمی دارد؟ فرمود: خداوند جمعی از یهود را مسخ کرد. آنها را که در راه دریا مـسخ کرد بهصورت ماهی بیپولک و مارماهی و غیر اینها مسخ کرد و آنها را که در خشکی مسخ کرد، بهشکل میمون، خوک و حیوانی مانند گربه و خزندهای مانند سوسمار و ... درآورد. (خوردن آن حرام است.) آن حضرت بـاز فـرمود: بپرس. گفتم: درباره نبیذ (شراب خرما) چه میفرمایی؟ فرمود: حلال است. گفتم: ما در میان آن تهنشین (زیتون) و غیر آن میریزیم و میخوریم. فرمود: آه، آه، اینکه شراب بد بو است. از حضرت خواستم درباره نـبیذ حـلال توضیح دهد.
امام فرمود: مردم مدینه از دگرگونی و ناراحتی مزاج خود به خاطر تغییر آب شکایت کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: تا نبیذ بسازید. مردی به نوکرش دستور مـیداد بـرای او نبیذ بسازد. نوکر یک مـشت خرمای خشک بـرمیداشت و در میان مشک میریخت. آنگاه آن مرد از آن میخورد و وضو هم میگرفت...
من در این لحظه بیاختیار یک دستم را روی دست دیگرم زدم و گفتم: اگر امامتی در کار بـاشد، امـام بر حق همین است.[۳۳]
در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و در اینزمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق(علیهالسّلام) در میان دیگر دورانهای ائمه معصومین (علیهمالسلام)، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچیک از امامان وجود نداشته است و این بهدلیل ضعف بنیامیه و قدرت گرفتن بنیعباس بود. این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال ۱۲۹ هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این کشمکشها و مشکلات سبب شد که توجه بنیامیه و بنیعباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد. از اینرو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق (علیهالسّلام) و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان بهشمار میرفت.
مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال بود [۱۴]
و ۱۲ سال از عمرش در عصر امامت امام سجاد (علیهالسلام) و بعد از آن ۱۹ سال با امام باقر (علیهالسلام) سپری شد و ایام امامتش مصادف با خلافت هشام بن عبدالملک ، و ولید بن یزید بن عبدالملک و یزید بن ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ، از خلفای اموی و سفاح و منصور دوانیقی ، از خلفای عباسی بوده است.
خلفای معاصر با امام صادق
در دوران امامت امام صادق علیه السلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش علویان (قیام زید بن علی در سال ۱۲۲ و قیام محمد بن عبدالله بن حسن و برادرش ابراهیم در سالهای ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری) و جنبش عباسیان بود که به دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینههای آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست.
بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیهالسلام را مى توان به دو بخش تقسیم نمود:
قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسى قرار داشت و دائماً تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.[۱۲]
خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیهالسلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از:
هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.)
ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۶-۱۲۵)
یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶)
ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶)
مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶)
همچنین خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از:
ابوالعباس سفاح (۱۳۷-۱۳۲)
منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸).
امام صادق در دوران امویان
هشام بن عبدالملک پس از سرکوبی قیام زید بن علی بن حسین، دشمنى با آل على علیهالسلام را آشکارتر کرد و به کارگزارانش دستور داد تا بر علویان سخت بگیرند، و نام آنان را از دیوان حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه امویان با شیعیان، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل محمد صلی الله علیه وآله می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال خلافت به آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى، دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى به پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد.
اما با این وجود، امام صادق به علت کمبود یاران واقعی و مخلص[۱۳]، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب امامیه را روشن سازد.
در جلسات درس امام صادق (علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى کردند. کسانى که در جلسات درس امام حضور مىیافتند دانش طلبان و راویان حدیث بودند که معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند.
امام صادق در دوره عباسیان
قیام عباسیان
در دوران ضعف بنی امیه، بنی عباس توانستند با وعده انتقام خون زید بن علی و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر یعنی ابو سلمه خلال که به عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت[۱۴] و ابو مسلم خراسانى انجام شد. آنچه که مردم از این شعار در مىیافتند این بود که قرار است شخصى از خاندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله - که طبعا جز علویان کسى نمىتوانست باشد - باید به خلافت برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بىوقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغییر داد. در عین حال تا آخرین روزها، در عراق کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود که در کوفه، سفاح و منصور را تحت نظر داشت تا آن که به محض سقوط امویان، از مردم براى سفاح بیعت گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علویان و این که تلاش مىکرده علویان را جایگزین عباسیان نماید، کشته شد.
ماجرا از این قرار بود که ابو سلمه نامهاى به امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا در صورت قبول آنها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود که چنین دعوتى پایهاى ندارد. حتى اگر پایه اى هم مى داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک امام شیعه مناسب نمى دید. از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه ابو سلمه، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعۀ شخص دیگرى است.»[۱۵]
به هر حال، اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح شد. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سرکوب و تعقیب بازماندههاى اموى سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت که سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان امام حسین (علیه السلام) تظاهر کند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.
برخورد امام صادق با منصور دوانیقی
در سال ۱۳۶ هجرى، منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه هاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مى توان یکى از این افراد دانست.[۱۶]
مهمترین مسئله اى که منصور را به رنج و زحمت مى انداخت، وجود علویان که در رأس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند[۱۷] و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید.
از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام صادق علیهالسلام که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.[۱۸]
منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى توانم تحملش کنم.[۱۹]
امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۰] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.[۲۱]
امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۲] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چهکار داریم؟[۲۳]
آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۴]
امام صادق و قیامهای علویان
قیام زید بن علی
زید بن على بن الحسین، برادر امام باقر علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبدالملک، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در صفر (سال ۱۲۲ ق) در کوفه دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید.
در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام است.[۲۵]
از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از امام رضا علیه السلام است که در پاسخ به مأمون فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»[۲۶]
قیام نفس زکیه
ابوعبدالله محمد معروف به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از بنیهاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشیگرفتن بنیعباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدهای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در بقیع مدفون گردید.
اختلاف میان فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد[۲۷] معرفى کرد.
جریان بیعت علویان و عباسیان با نفس زکیه را، ابو الفرج اصفهانى به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، منصور و سفاح در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى کند.
زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر حسادت کرد.[۲۸] در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.[۲۹] پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنهانگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد.
پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مىکردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمىخواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.[۳۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
نهضت علمی امام صادق
از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که عباسیان روى کار آمدند، چون بنى امیه رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیهالسلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى دادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند.
از این رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى به شمار مى رفت؛ فرصتى که براى هیچ یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیهالسلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى امام رضا علیهالسلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.[۳۱]
امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در مدینه زیست و تنها به قصد حج یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدینه که اصلیترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیفهای متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مُقری و محدث بر گرد حضرت دیده میشدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حدیث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.[۳۲]
شاگردان امام جعفرصادق
در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد:
از مدینه: مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛
از مکه: ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛
از کوفه: ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛
از بصره: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛
و از خراسان: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی.
در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شدهاند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلّى بن خُنیس»، «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بُرید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۳]
در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شدهاند.
کار و تلاش و دستگیری از مستمندان
امام صادق (علیهالسّلام) نهتنها دیگران را دعوت به کار و تلاش میکرد، بلکه خود نیز با وجود مـجالس درس و مناظرات و ... در روزهای داغ تابستان، در مزرعهاش کار میکرد. یکی از یاران حضرت میگوید: آن حضرت را در باغش دیـدم، پیراهن زبر و خشن بـر تن و بـیل در دست، باغ را آبیاری میکرد و عرق از سر و صورتش میریخت، گفتم: اجازه دهید من کار کنم. فرمود: من کسی را دارم که این کارها را بکند ولی دوست دارم مرد در راه بهدست آوردن روزی حلال از گرمی آفتاب آزار ببیند و خداوند بـبیند که من در پی روزی حلال هستم. [۳۴]
حضرت در تجارت نیز چنین بود و بر رضایت خداوند تاکید داشت. لذا وقتی کار پرداز او که با سرمایه امام برای تجارت به مصر رفت و با سودی کلان برگشت، امام از او پرسید: این هـمه سـود را چگونه بهدست آوردهای؟ او گفت: چون مردم نیازمند کالای ما بودند، ما هم به قیمت گزاف فروختیم. امام فرمود: سبحان الله!
علیه مسلمانان همپیمان شدید که کالایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یک دینار سود نفروشید! امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود: ای مصادف! چکاچک شمشیرها از کسب روزی حلال آسانتر است. [۳۵] («سُبْحَانَ اللهِ، تَحْلِفُونَ عَلى قَوْمٍ مُسْلِمِينَ أَلاَّ تَبِيعُوهُمْ إِلاَّ بِرِبْحِ الدِّينَارِ.... ثُمَّ قَالَ يَا مُصَادِفُ ، مُجَالَدَةُ السُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ»)
حقیقت این است که امام (علیهالسّلام) در نهایت علاقه به کار و تلاش، هرگز فریفته درخشش درهم و دینار نـمیشد و مـیدانست که بهترین کار از نظر خداوند تقسیم دارایی خود با نیازمندان است، حقیقتی که ما هرگز از عمق جان بدان ایمان عملی نداشته و نداریم. امام خود درباره باغش میفرمود: وقتی خرماها میرسد، مـیگویم دیـوارها را بـشکافند تا مردم وارد شوند و بخورند. هـمچنین مـیگویم ده ظـرف خرما که بر سر هریک ده نفر بتوانند بنشینند، آماده سازند تا وقتی ده نفر خوردند، ده نفر دیگر بیایند و هریک، یک مد خرما بخورند. آنگاه مـیخواهم بـرای تـمام همسایگان باغ (پیرمرد، پیرزن، مریض، کودک و هرکس دیـگر کـه توان آمدن به باغ را نداشته) یک مد خرما ببرند. پس مزد باغبان و کارگران و ... را میدهم و باقیمانده محصول را به مدینه آورده بین نـیازمندان تـقسیم مـیکنم و دست آخر از محصول چهار هزار دیناری، چهارصد درهم برایم میماند. [۳۶]
شیخ مفید مینویسد: آنقدر مردم از دانش حضرت نقل کردهاند که بهتمام شهرها منتشر شده و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از عـلمای اهلبیت (علیهمالسّلام) این مـقدار احادیث نقل نشده است به این اندازه که از آن حضرت نقل شده. اصحاب حدیث، راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آنقدر نشانههای آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشـن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه لال کرده است. [۴۵]
سید مؤمن شافعی نیز مینویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آنجا که شمارشگر حساب ناتوان است از آن. [۴۶]
ابوحنیفه میگفت: من هرگز فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام و او حتما دانـاترین امت اسلامی اسـت. [۴۷] [۴۸]
حسن بن زیاد میگوید: از ابوحنیفه پرسیدم: بهنظر تو چه کسی در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفر بن محمد. روزی منصور دوانیقی به من گفت: مردم توجه زیادی به جعفر بن محمد پیدا کـردهاند و سـیل جـمعیت به سوی او سرازیر شده است. پرسشهایی دشوار آماده کن و پاسخهایش را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد. من چهل مـسئله دشـوار آماده کردم. هنگامی که وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست منصور نشسته است. سلام کـردم و نـشستم. مـنصور از من خواست سوالاتم را بپرسم. من یک یک سؤال میکردم و حضرت در جواب میفرمود: در مورد این مسئله، نـظر شما چنین و اهل مدینه چنان است و فتوای خود را نیز میگفتند که گاه موافق و گـاه مخالف ما بود.[۴۹]
عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حکام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، بهچشم میخورد.
امام صادق (علیهالسّلام) باتوجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی بهوجود آورد و در رشتههای مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد.
امام از فرصتهای گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده میبرد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقههای گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلالهای متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت میشد.
همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، بهصورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است. بدینترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، بهصورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از امام صادق (علیهالسّلام) نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده میشود.
آنچه به دوره امامت حضرت امام صادق (علیهالسّلام) ویژگی خاصی بخشیده، استفاده از علم بیکران امامت، تربیت دانشطلبان و بنیانگذاری فکری و علمی مذهب تشیع اسـت. در اینباره چهار موضوع قابل توجهاست:
الف. دانش امام.
ب. ویژگیهای عصر آن حضرت که منجر به حرکت علمی و پایهریزی نهضت علمی شد.
ج. اولویتها در نهضت عـلمی.
د. شـیوهها و اهداف و نتایج این نهضت عـلمی.
عصر امام صادق (علیهالسّلام) همزمان با دو حکومت مروانی و عباسی بود که انواع تضییقها و فشارها بر آن حضرت وارد میشد، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود، به تبعید میبردند. از جمله یکبار بههمراه پدرش به شام و بار دیـگر در عصر عباسی به عراق رفت. یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت. با این بیان، این تحلیل که حکومتگران به دلیل نزاعهای خود، فـرصت آزار امـام را نداشتند و حضرت در یک فضای آرام به تاسیس نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه امام با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده میکرد تا نهضت علمی خود را به راه انـدازد و دلیـل عمده رویکرد حضرت، بسته بودن راههای دیگر بود. چنانچه امام از ناچاری عمدا رو به تقیه میآورد. زیرا خلفا در صدد بودند با کوچکترین بهانهای حضرت را از سر راه خود بردارند. لذا منصور مـیگفت: «هـذا الشجی معترض فی الحلق»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانی در گلو است که نه میتوان فرو برد و نه میتوان بیرون افکند. بر همین اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند. حکایت زیـر دلیـل ایـن مدعی است:
جعفر بن محمد بـن اشـعث از اهلتسنن و دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) به صفوان بن یحیی گفت: آیا میدانی با اینکه در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از شیعه نـبود مـن چـگونه شیعه شدم؟ ... منصور دوانیقی روزی به پدرم محمد بن اشعث گفت: ای محمد! یـک نـفر مرد دانشمند و با هوش برای من پیدا کن که ماموریت خطیری به او بتوانم واگذار کنم. پدرم ابن مهاجر (دایی مرا) معرفی کـرد.
مـنصور بـه او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن و جماعتی از خـاندان او از جمله جعفر بن محمد (امام صادق (علیهالسلام)) برو و به هریک مقداری پول بده و بگو: من مردی غریب از اهل خراسان هستم کـه گـروهی از شـیعیان شما در خراسان این پول را دادهاند که به شما بدهم مشروط بر ایـنکـه چنین و چنان (قیام علیه حکومت) کنید و ما از شما پشتیبانی میکنیم. وقتی پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رسـاندن هـستم، بـا دستخط خود، قبض رسید بنویسید و به من بدهید. ابن مهاجر به مدینه آمـد و بـعد از مـدتی نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تـعریف کـن چـه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پولها را به مدینه بردم و به هریک از خاندان مبلغی دادم و قبض رسید از دسـتخط خـودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد (امام صادق (علیهالسلام)) که من سراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بـود. پشـتسرش نشستم او تند نمازش را به پایان برد و بیآن که من سخنی بگویم به من گـفت: ای مـرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که آنها سابقه نزدیکی با دولت بنیمروان دارنـد و هـمه (بـر اثر ظلم) نیازمندند. من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آنچه بین من و تو بود، بـاز گفت. مـثل اینکه او سومین نفر ما بود.
منصور گفت: یابن مهاجر اعلم انه لیـس مـن اهـلبیت نبوه الا و فیه محدث و ان جعفر بن محمد محدثنا ای پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتی نـیست مـگر ایـن که در میان آنها محدثی (فرشتهای از طرف خدا که با او تماس دارد و اخبار را بـه او خـبر میدهد.) هست و محدث خاندان ما جعفر بن محمد (علیهالسّلام) است.
فرزند محمد بن اشعث میگوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) بـاعث شد کـه ما به تشیع روی آوریم. [۵۰]
آری این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مـانع از هـر نوع اقدام علیه حکومت وقت میشد، لذا امام بـهسـوی تـنها راه ممکن که همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر (علیهالسّلام) بـود، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.
حال باید توضیح داد که در این مسیر حـضرت چـه چیزی محتوای این نهضت علمی را تـعیین میکرد؟
حـقیقت این اسـت کـه جـریان نفاق، خطرناکترین انحرافی است که از زمـان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است، مانند آیات۷ و ۸ سوره منافقین.[۵۱]
ایـن حـرکت هرچند در زمان پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعی بـروز یابد، اما از اولین لحـظات رحلت، تـمام هجمههای منافقان به یکباره بـر سـر اهلبیت (علیهمالسّلام) فرو ریخت.
لذا مرحوم علامه طباطبایی مینویسد:هنگامی که خلافت از اهلبیت (علیهمالسّلام) گرفته شد، مردم روی اینجریان از آنها رویگـردان شـدند و اهلبیت (علیهمالسّلام) در ردیـف اشخاص عادی بلکه به خـاطر سـیاست دولت وقت، مطرود از جامعه شناخته شدند و در نتیجه مسلمانها از اهلبیت (علیهمالسّلام) دور افتادند و از تربیت علمی و عملی آنـان مـحروم شدند. البته امویان به این هم بـسنده نـکردند و با نـصب عـلمای سـفارشی خود، کوشیدند از مطرح شـدن ائمه اطهار (علیهمالسّلام) از این طریق نیز جلوگیری کنند. چنانچه معاویه رسما اعلام کرد: کسی کـه عـلم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام اسـت و در زمـان عبدالملک اعـلام شد: کسی جـز عطا حـق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد، از سوی دیگر مردم از تفسیر قرآن نیز چـون عـلم اهـلبیت (علیهمالسّلام) محروم ماندند با داستانهای یهود و نصاری آمـیخته شـد و نـوعی فـرهنگ التـقاطی در گذر ایام شکل گرفت. رفته رفته که قیامهای شیعی اوج گرفت و گاه فضاهای سیاسی به دلایلی باز شد، دو نظریه قیام مسلحانه و نهضت فرهنگی در اذهان مطرح شد. چون قیامهای مسلحانه بـه دلیل اقتدار حکام اموی و عباسی عموما باشکست روبهرو میشد، نهضت امام صادق (علیهالسّلام) بهسوی حرکتی علمی میتوانست سوق پیدا کند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به رکود و سکوت مرگبار فرهنگی، اختلاط و التـقاط مـذهبی و دینی و فرهنگی نیز زدوده شود. لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج و شکوفایی فرهنگ دینی و مذهبی و پاسخگویی به شبهات و رفع التقاط شکل گرفت.
از گذر ممنوعیت نـقل احـادیث در مدت زمان طولانی توسط حکام اموی، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرمومنان (علیهالسّلام)، امام (علیهالسّلام) را وا میداشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هـر زمینهای روایت وجود دارد و این است راز نامیده شـدن مـذهب به «جعفری».
آری، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث در علومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و ... سدی در برابر انحرافات ایجاد کردند. امام صادق (علیهالسّلام) مـیفرمود: ابان بن تغلب سی هـزار حـدیث از من روایت کرده است. پس آنها را از من روایت کنید.[۵۲] [۵۳]
محمد بن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت.[۵۴]
و حسن بن علی وشا میگفت: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه میگفتند: جـعفر بن مـحمد برایم چنین گفت.[۵۵]
این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود روایت از منبع بیپایان امامت را در طی دورههای مختلف توانست جبران کند و از این حیث امام به موفقیت لازم دست یافت. آری، روایت از این امام منحصر به شـیعه نـشد و اهلسـنت نیز روایات فراوانی در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی در کتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و دیگران آماری دادهاند کهمجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر میرسند و اکثر اصول اربعمائه از امـام صـادق (علیهالسّلام) اسـت و همچنین اصول چهارصدگانه اساسی کتب اربعه شیعه (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام، الاستبصار) را تشکیل دادند.
علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که منابع خبری موثق تلقی میشدند، حضرت بـه ایـجاد شـبکهای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات را از چـهره دین بزدایند. هشام بن حکم، هشام بن سالم، قیس، مؤمن الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و ... از ایندسـت شاگردان مبلغ هـستند. برای نمونه، مناظرهای از صدها مناظره را با هممیخوانیم:
هشام بن سالم میگوید: در محضر امام صادق (علیهالسّلام) بودیم که مردی از شامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه میخواهی؟
گفت: به من گفتهاند شـما داناترین مردم هستید، میخواهم چند سؤال بکنم. امام پرسید: درباره چه چیز؟
گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سکون و رفع و نصب و جر آن.
امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. او گفت: من میخواهم با خودتان سخن بگویم. امـام فـرمود: اگر بر او پیروز شدی، بر من غلبه کردهای! مرد شامی آنقدر از حمران سؤال کرد و جواب شنید که خود خسته شد و در جواب امام که: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آنگاه بـه توصیه امام حمران سوالی پرسید و مرد شامی در جواب آن درمانده شد. آنگاه خطاب به حضرتگفت: در نحو و ادبیات میخواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان خواست با او بحث کند و باز آن مرد ناتوان شد. تـقاضای مـباحثه در فقه کرد که امام زرارة بن اعین را به وی معرفی کرد. در علم کلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزة بن محمد، در توحید، هشام بن سالم و در امامت، هشام بن حکم را معرفی کردند و او مغلوب همه شد.
امـام چـنان خـندید که دندانهایش معلوم شـد. مـرد شـامی گفت: گویا خواستی به من بفهمانی در میان شیعیانت چنین مردمی هستند. امام پاسخ داد. بلی! و در نهایت او نیز در جرگه شیعیان داخل شد.[۵۶]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
عصر امـام صـادق (علیهالسّلام)، یکی از دورانهای پرشکوه و طلایی در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام صادق (علیهالسّلام)، آن حضرت توانست فقه و کلام شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدیبود که مذهب شیعه به نام آن جناب و «مذهب جعفری» شهرت یافت.
بعد از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند و علی (علیهالسّلام) در حاشیه ماند. با اینحال تـعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آن جناب را امام بر حق میدانستند؛ حذیفة بن یمان میگفت: «هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین بر حق است، علی را ملاقات نماید.»[۷۵]
عبدالله بن مسعود میگفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم، هارون، داوود و عـلی (علیهمالسّلام) » [۷۶]
این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانهای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت علی (علیهالسّلام) همانطور که طرفداران بنیامیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نـامیده شـدند، شیعیان نیز صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با حاکمیت بنیامیه، شیعهگری جرمی سنگین بهشمار آمد؛ معاویه طی بخشنامهای به عمال و فرماندارانش در سـراسر کشور نـوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمایید.»[۷۷]
و با وجود حکمرانی سفاکانی چون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتـباط شیعیان با رهبرانشان بهنهایت درجـه کـاهش یـافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم میخورد که بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) تنها چهار تن در کنار امام سجاد (علیهالسّلام) ماندند. [۷۸]
و شخصی چون سعید بن جبیر بـهجرم رابطه داشتن با امام زینالعابدین (علیهالسّلام) بالای دار مـیرود. [۷۹]
تـا اینکه با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان و قیامهای طالبیان، وضع عوض میشود و توجه بنیامیه بهجـای دیـگر معطوف مـیگردد و شیعیان نفس راحتی میکشند و توان اینرا مییابندکه با امامانشان رابـطه برقرار نمایند که اینمطلب در عصر امامصادق (علیهالسّلام) به اوج خود رسید.
بنیالعباس در اواخـر دوره بنیامیه از فـرصت سیاسی که به وجود آمده بود، استفاده کردند و حکومت را در سال ۱۳۲ هجری قمری بهدست گرفتند. [۹۸]
و تا سال ۶۵۶ هـجری قـمری حکومت کردند. سیاست عباسیان تا زمان معتصم بر مبنای حمایت از ایرانیان و تقویت علیه اعراب بـود. صـد سـاله اول حکومت عباسی برای ایرانیان، عصر طلایی بود. چه آنکه برخی از وزرای ایرانی همانند برامکه و فضل بن سهل ذوالریاستین بـعد از خـلیفه، بزرگترین قدرت بهشمار میرفتند. [۹۹]
روسای بنیهاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم و همچنین بنیالعباس به نامهای ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، ابوجعفر منصور دوانیقی و عموهای اینها، در محلی به نـام «ابواء» (ابواء مکانی اسـت مـابین مدینه و مکه. این مکان جـایی اسـت که آمنه (سلاماللهعلیها) مـادر پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آنجا وفات یافت و حضرت امام کاظم (علیهالسّلام) بـه دنـیا آمد؛ [۱۰۰]
) نهضت ضد اموی را از سال ۱۰۰ هجری آغاز کردند. وچون بنیالعباس زمینه را برای خـودشان مـهیا نمیدیدند، با «محمد نفس زکیه» (محمد بن عبدالله بن حسن بن حـسن بـن علی (علیهالسّلام) بهعنوان مـهدی امـت بیعت کـردند. [۱۰۱] [۱۰۲]
بعد از آنکه روسای بنیهاشم با محمد بـیعت کـردند، از امام جعفر صادق (علیهالسّلام) نیز دعوت نمودند که با محمد بهعنوان مهدی امت بیعت کـند ولی حـضرت به آنها فرمود که در نـزد مـا اسراری اسـت. ایـن پسر، مـهدی امت نیست و وقت ظهور نیز فـرا نـرسیده است. حضرت در آن جلسه بیان داشتند که ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت خواهند رسید و بـه عـبدالعزیز بن عمران زهری فرمود که ابـوجعفر منصور قاتل محمد و برادرش ابـراهیم خـواهد شد. [۱۰۳]
مبلغان بنیعباس در آغاز، مـردم را بـا عنوان «الرضا من آلمحمد» یا «الرضی من آل محمد» تبلیغ میکردند. دو تن از ماهرترینشان عـبارت بـودند از: «ابوسلمه خلال» و «ابومسلم خراسانی». ابوسلمه کـه بـه وزیـر آل محمد لقب گـرفت، در کوفه مخفیانه تبلیغ میکرد و ابومسلم کـه بـه امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردم را بر علیه دستگاه حاکمه اموی میشوراند. [۱۰۴] [۱۰۵]
یکی از کـارهای زشـت ابومسلم این بود که نسبت به ابـوسلمه حسادت میورزید. نامههایی بـه سـفاح و عـموهای سفاح نوشت و به آنها اطلاع داد که ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آلعباس به نفع آل ابیطالب تغییر دهد. ولی سفاح نپذیرفت و گفت: چیزی بـر من ثـابت نشده است. ابومسلم وقتی که فـهمید ابـوسلمه از تـوطئه او آگـاه اسـت، عدهای را مامور کـرد کـه هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه به قتل برسانند. [۱۰۶]
و چون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح بودند، خون ابـوسلمه لوث شـد و خوارج را بهعنوان قاتل معرفیکردند. [۱۰۷] [۱۰۸]
مسعودی در مروج الذهب[۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] مـینویسد: ابـوسلمه بـعد از کـشته شدن ابـراهیم امام به این فکر افتاد که خلافت را از آلعباس بهنفع آلابیطالب تغییر دهد. نامهای در دو نسخه برای امام جعفر صادق (علیهالسّلام) و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه را مخفیانه بـه امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بده و اگر قبول کرد، نامه دیگر را از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را برای عبدالله ببر و طوری عمل کن که هیچکدام نفهمند که برای دیگری نامه نوشتم. فـرستاده، نـامه را اول برای امام (علیهالسّلام) برد. ایشان قبل از آنکهنامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند و بیان داشت که ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه دیگر را به عبدالله محض داد که بـسیار خـوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق (علیهالسّلام) آمد و جریان را اطلاع داد. امام به او گفت که ابوسلمه عین این نامه را برای من نیز نوشته بود ولی آنـرا سـوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار مـا نـیست. از چه زمان اهل خراسان شیعه تو شدهاند که میگویی شیعیان ما نوشتهاند؟ آیا تو ابومسلم را به خراسان فرستادی؟ آیا تو به آنها گفتی لباس سیاه بپوشند و آن را شعار خود قـرار دهـند ...؟ عبدالله از این سخنان ناراحت شد و شـروع بـه بحث با امام نمود. [۱۱۲]
در بررسی نامه ابوسلمه باید گفته شود که این جریان مقارن ظهور بنیالعباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است که ابوسلمه را از میدان به در کند و در این قضیه عموهای سفاح نیز او را تـایید و تـقویت میکنند. با این وصفی که مسعودی نوشته، معلوم میگردد که ابوسلمه مردی سیاسی بوده و سیاستش از اینکه به نفع آلعباس کار کند، تغییر میکند و چون هرکسی را نیز برای خلافت نمیتوان معرفی نمود، سـیاستمآبانه یـک نامه را بـه هر دو نفر که از شخصیتهای مبرز بنیهاشم هستند، از اولاد بنیالحسن «عبدلله محض» و از اولاد بنیالحسین «امام صادق (علیهالسّلام)) مینویسد که تیرش بـه هرجا اصابت کرد، از آن استفاده کند. بنابراین در کار ابوسلمه باتوجه بـه وفـاداریش بـه بنیعباس و تثبیت حکومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر برای بیعت با آنان، نشان دهنده جدی نبودن دعوت و آمیخته بودن آن با تزویر و عدم آگـاهی از نـظام واقعی امامت است و فقط میخواسته کسی را ابزار قرار دهد.
بهعلاوه اینکـار، کـاری نـبوده که به نتیجه برسد و بهترین دلیل آن، این است که هنوز جواب نامه بهدست ابـوسلمه نرسیده بود که غائله به کلی خوابید و ابوسلمه از میان رفت. [۱۱۳]
بعضی از کسانی که ادعـای تاریخشناسی دارند، با انـکار و اعـتراض میپرسند که چرا امام صادق (علیهالسّلام) در جواب نامه ابوسلمه چنان برخوردی داشته است؟
در جواب به این افراد، باید گفته شود که در این قضیه نه شرایط معنوی در کار بوده که افرادی با خلوص نیت چنین پیـشنهادی را بیان کنند و نه شرایط ظاهری و امکاناتی فراهم بوده که بتوان به واسطه آن اقدام عملی نمود. [۱۱۴]
علتخودداری و امتناع امام صادق (علیهالسّلام) از قبول درخواست ابوسلمه:
اولا این بود که امام میدانست بنیعباس ساکت نخواهند نشست و امام را بهشـهادت مـیرسانند. بدون آنکه شهادت امام هیچ فایده و اثری برای اسلام و مسلمین داشته باشد.
ثانیا در آن عصری که امام میزیست، آنچه که برای جامعه اسلامی بهتر و مفیدتر بود، رهبری نهضت علمی، فکری و تربیتی بود کـه اثـر آن تاکنون هست؛ کما اینکه در عصر امام حسین (علیهالسّلام) آن نهضت ضرورت داشت که اثرش هنوز نیز باقی است. [۱۱۵]
در سال ۱۳۶ هجری منصور دوانیقی دومـین خلیفه عباسی، بهخلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجری حکومت کرد. دوران منصور یکی از پر اختناقترین دورانهای تاریخ اسلام است. بهطوری که حـکومت ارعـاب و ترور، نفسهای مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فـرا گرفته بـود. او برای استحکام پایههای حکومت خود، افراد زیادی را به قتل رساند که ابومسلم خراسانی را میتوان یکی از این افراد دانست. [۱۵۴] [۱۵۵]
مهمترین مسئلهای کـه مـنصور را بـه رنج و زحمت میانداخت، وجود علویان که در راس آنان شخص امام جعفر صادق (علیهالسّلام) قـرار داشت، بود.
وی برای این که شخصیت و عظمت امام (علیهالسّلام) را بکاهد، شاگردان امام را رو در روی امام قرار میداد تا با آن حـضرت بـه مـباحثه برخیزند[۱۵۶] [۱۵۷] و امام را مغلوب کنند ولی موفق نگردید.
از روزی که منصور به حکومت رسید تـا روز شـهادت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودی که بین امام و منصور فاصله زیادی وجود داشـت، زیـرا امـام در حجاز بودند و منصور در عراق میزیست ولی به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مـیداد و چـندین بـار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولی موفق به انجام نیتشوم خود نـشد. [۱۵۸] [۱۵۹]
او برای فرماندار مدینه و مکه «حسن بن زید» پیام داد که خانه جعفر بن محمد (علیهالسّلام) را بسوزان! او نیز این دستور را اجرا کرد و خانه امام (علیهالسّلام) را آتش زد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد.
مـنصور دربـاره امام (علیهالسّلام) تعبیر عجیبی دارد. میگوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوی من است؛ نه مـیتوانم بـیرونش بیاورم و نه میتوانم آن را فرو برم. نه میتوانم مدرکی از او بهدست آورم و کلکش را بکنم و نه مـیتوانم تـحملش کـنم. [۱۶۰] [۱۶۱] [۱۶۲] [۱۶۳]
فرزندان امام صادق علیهالسلام
از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:
امام موسی کاظم علیه السلام، امام هفتم شیعیان.
اسماعیل بن جعفر معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند.
عبدالله افطح، وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.
اسحاق بن جعفر، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود.
محمد دیباج بن جعفر، این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است «امروزه روستای شیلگان» دار فانی را وداع گفت. و در روستای شیلگان حرم و بارگاهی دارد
عباس بن جعفر، که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.
علی بن جعفر، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
دختران امام صادق علیه السلام:
ام فروه که همنام مادرش بود. او عروس زید بن علی بن الحسین بوده است. اسماء. و فاطمه.
شبی منصور به وزیر دربارش «ربیع» دستور داد که هماکنون جعفر بن محمد (علیهالسّلام) را در اینجا حاضر کن. ربیع فرمان منصور را اجرا کرد، حضرت صادق (علیهالسّلام) را در نیمههای شب با سر برهنه و بدون روپوش بهحضور او آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: اباجعفر تو با این سن و سال شرم نمیکنی که خواهان ریاست هستی و میخواهی میان مسلمین فتنه و آشوب بپا کنی؟ خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم، آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی میکنی،...»؟ امام فرمود: «آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است ...»
سپس منصور شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند. ناگاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در برابر خود دید. شمشیرش را در غلاف گذاشت. این اتفاق تا سه بار تکرار شد و منصور از قتل امام منصرف شد.
ربیع میگوید: امام صادق (علیهالسّلام) را دیدم هنگام ورود لبهایش حرکت میکند، وقتی که کنار منصور نشست، لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر میشد. وقتی که امام صادق (علیهالسّلام) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم: وقتی که شما وارد بر منصور شدید، منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود. زمانی که نزد او آمدی و لبهای تو حرکت کرد، خشم او کم شد، شما لبهایتان را به چه چیز حرکت میدادی؟
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «لبهایم را به دعای جدم امام حسین (علیهالسّلام) حرکت میدادم و آن دعا این است: «يا عُدَّتي عِنْدَ شِدَّتي وَياغَوْثي عِنْدَ كُرْبَتي، إحْرُسْني بِعَيْنِكَ الَّتي لاتَنامُ وَاكْفِني بِرُكْنِكَ الَّذي لايُرامُ» «ای نیرو بخش من بههنگام دشواریهایم، و ای پناه من به هنگام اندوهم، با چشمت که نخوابد مرا حفظ کن و مرا در سایه رکن استوار و خلل ناپذیرت قرار بده». [۱۶۸]
سرانجام منصور بهوسیله انگوری که آن را به زهرآلوده کرده بود، امام صادق (علیهالسّلام) را مسموم کرد. بالاخره آن امام همام در سال ۱۴۸ هجری در سن شصت و پنج سالگی مظلومانه به شهادت رسید و پیکر پاکش را در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع (ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن (علیهالسّلام)، امام سجاد (علیهالسّلام)، امام باقر (علیهالسّلام) و امام صـادق (علیهالسّلام) [۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴]
) به خاک سپردند.
درباره زمان شهادت گروهی ماه شوال و دستهای دیگر ۲۵ رجب را بیان کردند. [۱۷۵] [۱۷۶] [۱۷۷] [۱۷۸] [۱۷۹]
هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاکید بسیار فرمودند:۱) صله رحم؛۲) نماز.
قال الصادق (علیهالسّلام): «اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاة» «شفاعت ما به او نرسد که نماز را سبک شمرد.»[۱۸۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
وبژه نامه امام صادق علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
سفارشات امام صادق علیه السلام به شیعیان
🔅#امام_صادق_علیه_السلام :
⁙ «أي مُفَضَّلُ، قُلْ لِشِيعَتِنا: كُونُوا دُعاةً إلَينا بِالكَفِّ عَن مَحارِمِ اللّهِ و اجتِنابِ مَعاصِيهِ، و اتِّباعِ رِضوانِهِ؛ فإنّهُم إذا كانُوا كذلكَ كانَ النّاسُ إلَينا مُسارِعينَ.».
✓ «اى مفضّل! به شيعيان ما بگو: با خويشتندارى از حرامهاى خدا و دورى كردن از معاصى او و پيمودن راه خشنودى او، دعوتگر [مردم] به سوى ما باشند؛ زيرا كه اگر آنها چنين بودند، مردم خود به سوى ما مىشتافتند».
📚(مستدرك الوسائل : ج۱۲ ص۲۰۶ ح۱۳۸۹۳)
سفارش های امام صادق(ع) در آخرین لحظههای زندگی
امام علیه السلام در لحظه تسلیم کردن جان، وصایایی چند مینماید که برخی در امر امامت، برخی در زمینه مسائل خانوادگی و بخشی در مورد عامه است.
- به فرزندان خود فرمود:
فَلا تَمُوتُنَّ اِلاُّ وَ اَنتُم مُسلِموُن؛
بکوشید که جز مسلمان نمیرید .
- به کسان و خویشان فرمود:
اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاةِ؛
شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمیرسد .
- به خانواده خود وصیت فرمود که پس از مرگش تا چند سال در موسم حج در منا برای ایشان مراسم عزاداری بر پا کنند.
- دستور دادند برای خویشان و کسان هدیهای بفرستند، حتی هفتاد دینار برای حسن افطس از خویشان ایشان. حسن افطس همان کسی است که با خنجر به امام حمله کرده بود و میفرمود میخواهد آیه قرآن را در مورد صله رحم اجرا کند.
- بخشی از سفارشهای ایشان درباره غسل و کفن و قبر خود بود .
- و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که رووس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوزکار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و ... بود.
(کتاب صفحاتی از زندگانی امام صادق علیه السلام)
آخرین سفارش امام صادق علیه السلام به روایت همسرش
مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند: یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:
پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .
همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .
و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .
ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟
پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:
كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.
🔅قابل توجه شما عزیزان باشد كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.
(ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2)
🔺آخرین سفارش امام صادق علیه السلام
شيخ طوسى (ره) از «سالمه» كنيز امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه گفت:
من هنگام وفات امام صادق عليه السّلام در محضر آن حضرت بودم، از هوش رفت، وقتى كه به هوش آمد فرمود: به «حسن افطس هفتاد دينار بدهيد، و به فلانى و فلانى، فلان مقدار بدهيد ...
من عرض كردم: «آيا به حسن افطس كه قبلا با كارد بزرگ به شما حمله كرد و مى خواست شما را بكشد، پول بدهيم؟».
فرمود: آيا مى خواهى از افرادى [از صاحبان انديشه] نباشم كه خداوند در تمجيد آنها می فرمايد:
وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (رعد/21)
«و آنها كه پيوندهائى را كه خدا به آن امر كرده است برقرار مى دارند، و از پروردگارشان مى ترسند، و از بدى حساب (روز قيامت، بيم دارند)»
آرى، اى سالمه! خداوند متعال، بهشت را آفريد، آن را پاكيزه نمود، و بوى آن را خوش گردانيد؛«و همانا بوى بهشت تا فاصله مسير كه در دو هزار سال پيموده مى شود، مى رسد، ولى همين بوى بهشت را انسانى كه پدر و مادرش را بيازارد و يا قطع رحم كند، استشمام نخواهد كرد».
مكافات سبك شمردن نماز
به روايت شيخ صدوق (ره) ابو بصير مى گويد:
پس از شهادت امام صادق عليه السّلام نزد امّ حميده [كنيز امام صادق عليه السّلام] براى عرض تسليت رفتيم، گريه كرد و ما نيز از گريه او گريه كرديم، سپس گفت: «اى ابا محمّد[لقب ديگر ابو بصير] اگر امام صادق عليه السّلام را هنگام مرگ مى ديدى، چيز عجيبى مشاهده مى نمودى؛ چشمهاى خود را گشود و فرمود: بستگانم را حاضر كنيد، ما همه آنها را حاضر كرديم، به آنها نگاه كرد و فرمود:
انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّا بالصّلاة
«همانا شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمرد، نرسد».
(نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام،شیخ عباس قمی, ص: 267)
شفاعت خیالی؛ شفاعت صادق .
▪️امام صادق(علیه السلام) هنگام رحلت، فرمودند که نزدیکانم را جمع کنید، با آنها سخنی دارم. همه نزدیکان حضرت جمع شدند و میدانستند که امام، ساعتی بیشتر پیش آنها حیات ندارد. همه گوش بودند که ببینند آقا چه میخواهد بفرماید؟!
▪️حضرت فرمودند:
«إِنَّهُ لاَیَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِاسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ» ( الکافى، ج۳، ص۲۷۰)
▪️یعنی به شیعیان و دوستان ما بگویید کسی که نماز را سبک بشمارد، مشمول شفاعت ما نمیشود.
▪️این آخرین پیام امام صادق(علیه السلام) به دوستان و یارانش بود؛ [یعنی] فریب نخورید و [با خودتان نگویید:] «شفاعت، شفاعت! در همه چیز مشمول شفاعت میشویم.»
▪️برای شفاعت، شرایطی لازم است؛ کسی که احکام خدا را سبک بشمارد، مشمول شفاعت نمیشود.
ازبیانات آیت الله مصباح یزدی(ره)
یکی از یاران امام صادق (علیهالسلام
شخصی بنام شقرانی بود که در عصر امام ع زندگی می کرد.
او با آنکه خود را از دوستان و پیروان آن اهل بیت (علیهم السلام) میدانست شراب میخورد و به این گناه بزرگ آلوده بود.
روزی امام (علیهالسلام) در رهگذر تنها با وی برخورد کرد؛ برای آنکه از عملش انتقاد کند و از شرب خمرش بازدارد آهسته به او فرمودند:
يَا شُقْرَانُ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ.
{وَعَظَهُ عَلَى جِهَةِ التَّعْرِيضِ لِأَنَّهُ كَانَ يَشْرَب}
(مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج4 ؛ ص236)
عمل خوب از هر کس که باشد خوب است و از تو خوبتر است ، زیرا تو وابسته به مایی و مردم میدانند تو در نزد ما مکان و منزلتی داری .
و عمل بد را هر کس انجام دهد بد است و از تو بدتر و ناپسندتر است .
{چون تو وابسته به ما هستی کاری کن که مایه زینت ما باشی و نه مایه ننگ و بدنامی}
(بحار، جلد 11، صفحه ۲۰۹)
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :
يا مَعشَرَ الشِّيعَةِ ، إنّكُم قد نُسِبتُم إلَينا ، كُونُوا لَنا زَينا ، و لا تَكُونُوا عَلَينا شَينا .
اى گروه شيعيان! شما منسوب به ما هستيد . پس مايه زينت ما باشيد ، و مايه زشتى (بد نامى) ما نباشيد .
[مشكاة الأنوار : 134/30]
سالروز شهادت حضرت صادق عليه السلام تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.
🍃🌹حدیث روز شهادت امام صادق علیه السلام
◾️امام صادق عليه السلام:
🔸إنَّ فَضْلَ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْآخِرِ كَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا.
🔹برتری نماز اول وقت نسبت به آخر وقت، مانند برتری آخرت است نسبت به دنیا.
📗کافی، ج 3، ص 274.
امام صادق (علیه السلام)
◾️و قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لاَ تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ.
🔸شفاعت ما خاندان آل محمد ص به کسی که نماز را سبک بشمارد نمیرسد.
📗(من لا يحضره الفقيه , جلد۱ , صفحه۲۰۶ عنوان باب : الجزء الأول أَبْوَابُ اَلصَّلاَةِ وَ حُدُودِهَا بَابُ فَرْضِ اَلصَّلاَةِ)
🔹پ . ن
سبک شمردن نماز ...
- صدای اذان را بشنوی به فکر نماز نیفتی ،
- تا آخر وقت نماز هم نماز را نخوانی و قضا شود ،
- تا آخر عمر قضای نماز را هم نخوانی ،
- در وصیت نامه است قضای نماز را وصیت نکنی ،
- نماز را با عجله و شتاب بخوانی «نقرکنقرالغراب» ،
- در حال خواندن نماز فکرت و حواست به نماز نباشد «حکایت عبدالله جوالیقی» ،
- در حال خواندن نماز هی به این طرف و آن طرف نگاه کنی ،
- در نماز جماعت در حال خواندن نماز حواست به نفرات چپ و راست و جلوی باشد که چجوری نماز میخوانند؟!
«چون پیش آمده بعضی از مامومین سؤال میکردند که حاج آقا نفر کنار دستیم یا جلویم نمازش را ... میخواند - یعنی در حال نماز به نفر کناریش نگاه میکرده چجوری نماز میخواند؟!
در حالی که قرآن میفرماید : علیکم انفسکم لایضرکم من ضل ...» ،
پس سعی کنین همیشه نمازمان را اول بخوانیم و در حال نماز حواسمان فقط به نماز باشد .
◾️شهادت امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد.
شهادت امام بحق ناطق جعفربن محمدالصادق علیه السلام را تسلیت عرض میکنیم
خدمتگذار کانال نور
باقری پور
کانال کلام نور احادیث امام صادق علیه السلام
https://eitaa.com/kalamenur
@kalamenur
کانال کلام نور در وب
https://web.eitaa.com/#@kalamenur
کانال صلوات و اذکار در وب
https://web.eitaa.com/#@salavatemohammad
کانال یارخراسانی در وب
https://web.splus.ir/#@yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
خطوط اصلی زندگی حضرت امام صادق علیهالسلام
یا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ
اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مىشود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيبپوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.
الكافی،ثقه السلام كلینی ج1ص26 ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص 356 ؛ بحارالانوار ، مجلسی ،ج68ص307 ؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
وبژه نامه امام صادق علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
جعفری تو، صادقی تو، وارثِ حبلُ المتینی
جعفری تو، صادقی تو، وارثِ حبلُ المتینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی
شهرِ علم و دین و دانش، هم نبی را جانشینی - وارث زهرا و حیدر، سبطِ ختم المرسلینی
رهنمایِ اهلِ ایمان، مقتدایِ اهلِ دینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی
عِلم، در عالَم تجلّی میکند از منبرِ تو - نورِ دانش، بُود اَز اَوَّل، هاله ای دَورِ سَرِ تو
اهلِ عِرفان، چهـره بنهادند بر خاکِ دَرِ تو - تا اَبَد جوشد شرابِ معرفت از کوثرِ تو
وارثِ عِلم وکمال وحِلم ختم المرسلینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی
در حیاتِ علم میجوشد مسیحا از لبِ تو - بَس اساتیـد جهانی کآمدند از مکتبِ تو
روزها باشد همه روز تو و شبها شب تو - سالکان رارستگاری نیست جُز درمذهبِ تو
کِلکِ دانش در کَف و دستِ خدا درآستینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
جابرِ حیّانِ تو تا صبح محشر میدرخشد - مؤمن الطّاقت چو خورشید مُنَوّر میدرخشد
از لبِ بوحمزه ات پیوسته گوهر میدرخشد - در دمِ گرمِ هشامت نطقِ حیدر میدرخشد
مکتب تو پرورش داده است شاگردی چنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
تو سپهرِ معرفت، اصحاب و انصارت ستاره - دانشآموزان دَرسَت تا قیامت بیشماره
تازمان باقی است، باشد لحظههایت یادواره - مکتبِ گیتی فروزت راست، حمران و زراره
مکتبِ تو پروریده عالمانی اینچنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
انقلابِ علمیِ تو بود عاشورای دیگر - باز شد از آن به اهلِ معرفت دنیایِ دیگر
دهر شد از نورِ عِلمت جَنّة الاعلایِ دیگر - علم پیدا کرد از قدر و جلالت جایِ دیگر
عالَمی شُد در بهشتِ دانشِ تو خوشه چینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
تو ز بحرِ نور، باغِ علمها را آب دادی - تو درِ دانش به رویِ عالم و آدم گشادی
تو بنایِ مذهبی نَو را دَر این عالَم نهادی - سالها سینه سِپَر کردی، مقاوم ایستادی
مینَشُد یک لحظه درنشرِ کمال از پا نشینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
داغها دیدی زِ اولادِ پیمبر صبر کردی - ظلمها دیدی زِ منصورِ ستمگر صبر کردی
خصم درکاشانه اَت افروخت آذر صبر کردی - مثل بابایت علی، مانند مادر، صبر کردی
حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
بُرد با پایِ پیاده خصم، سویِ قتلگاهت - دست بسته، سربرهنه، درهمان شامِ سیاهت
لب فروبستـی، ولیکن بر فَلَک میرفت آهت - بود فرزندیِ زهرا و علی تنها گناهت
زَخم شد از طعنهها قَلبت چه قَلبِ نازنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
حقِّ تو این بود؟ کزحقّت همه محروم باشی - همچو جدِّ خود امیرالمؤمنین مظلوم باشی
با همه قدر و جلالت تا اَبَد مغموم باشی - با هزاران غُصّه از زهرِ جفا مسموم باشی
در بقیع آید ز قبرِ تو چه آوایِ حزینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
ای که داری نزد داور جلوه و جاهِ رفیعی - ای که عالم را مطاعی ، حضرت حق را مطیعی
ای که در روز قیامت اهلِ محشر را شفیعی - تو که همچون باب و جَدِّ خویش مظلومِ بقیعی
نظمِ «میثم» باقری، سوزد دِلِ اندوهگینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی
سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1402
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
شعر-آقا امامِ صادق مولا امامِ صادق
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
مسموم زهرِ کین شد - آقا امام صادِق
از زهرِ کینِ منصور - پرپر شد آن شقایق
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
چونکه امامِ صادق - مسمومِ زهرِ کین شد
کاظم شده عزادار - زهرا زغم حزین شد
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
آقا امامِ صادق - رفته زدارِ دنیا
آل علی شد امروز - درغصّه بهرِ مولا
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
بهرِ امامِ صادِق - اندر عزا مدینه
گشته شهید، آقا - از زهرِ ظلم وکینه
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
رفته زدارِ دنیا - شیخ الائمّه صادق
برآن رئیسِ مذهب - اندر عزا خلایق
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
آن جسمِ پاک و اطهر – آن سرو و آن صنوبر
اندر بقیع مدفون - شد در عزا پیمبر
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
مدینه غرق ماتم - هم مرتضی و خاتم
ای باقری سیه پوش - زهرا شده از این غم
گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1401
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
پرپر شده شقایق - بهرِ امام صادق
مسموم زهرِ کین شد - آن کاشفِ حقایق
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
زهرا زغم حزین شد - از غصّه دل غمین شد
زیرا امامِ صادق - شهیدِ زهرِ کین شد
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
بنگر به آل زهرا - درغصّه بهرِ مولا
آقا امامِ صادق - رفته زدارِ دنیا
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
شیخ الائمّه صادق - آن کاشف حقایق
رفته زدارِ دنیا - اندرعزا خلایق
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
آن جسمِ پاک و اطهر - گشته چنان صنوبر
اندربقیع مدفون - شد درعزاپیمبر
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
مدینه غرق ماتم - هم مرتضی و خاتم
زهرا شده سیه پوش - ای باقری از این غم
آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق
اشعارامام صادق«ع»
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت
امام جعفرصادق (علیهالسلام) (۸۳-۱۴۸ ه ق)، ششمین امام و پیشوای شیعیان اثنی عشری و دوازده امامی بعد از پدرش امام باقر(ع) است. در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد. آن حضرت در سالهای پایانی حکومت عبدالملک بن مروان (۶۵ - ۸۶) به دنیا آمد. و تا پیش از امامت ایشان، پنج نفر دیگر از حاکمان بنی امیه بر سر کار آمدند. پدر ایشان امام باقر (علیهالسّلام) و مادرش ام فروه است. امام صادق علیهالسلام مدت ۱۲ تا ۱۵ سال (بنابر اختلاف) با جد بزرگوارش امام زین العابدین علیهالسلام و بعد از شهادت ایشان، مدت ۱۹ سال با پدرش امام باقر علیهالسلام زندگى کرد.[۹] . امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنیامیه و اوایل حکومت بنیعباس. نام مبارکش «جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت «ابوعبدالله»، و مشهورترین لقبش، «صادق» است.[۶] . از امام سجاد (علیهالسّلام) پرسـیدند: امـام بعد از شما کیست؟ فرمود: محمدباقر که علم را میشکافد. پرسیدند: امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ پاسـخ داد: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها «صادق» است! حاضران با شگفتی پرسیدند: شما همه راسـتگو و صادق هستید؛ چرا او را «بـخصوص» بـهاین نام میخوانید؟ امام سجاد (علیهالسّلام) به سخنی از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کرد و فرمود: «پدرم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرد که: وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد، او را صادق بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او جعفر نـام خواهد داشت و ادعای امامت خواهد کرد؛ به دروغ و از روی افترا به خدا، او نزد خدا جعفر کذاب افترا زننده برخداست.»[۹] . امام صادق (علیهالسّلام) مدت ۱۲ تا ۱۵ سال بنا بر اختلاف با امام سجاد (علیهالسّلام) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ۱۹ سال با امام باقر (علیهالسّلام) زنـدگی کـرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشهچینی نماید. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] [۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی بوده است. [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] . در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق منتقل شد. مطابق با ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۱۰] . امامت آن حضرت ۳۴ سال به طول انجامید[۱۱] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۲] . دوران زندگی صادق مصادف با ده تن از خلفای اموی به نامهای عبدُالْمَلِک بن مَروان، وَلید بن عبدالملک (ولید اول)، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدُالْعَزیز، یزید دوم، هُشام بن عبدالملک، ولید دوم، یزید سوم، ابراهیم بن ولید، مروان دوم و دو تن از خلفای عباسی به نامهای سَفّاح و منصور بود.[۱۳] . خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیهالسلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.) ولید بن یزید بن عبدالملک(۱۲۶-۱۲۵) یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶) ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶) مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶). خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از: ابوالعباس سفاح (عبدالله بن محمد) (۱۳۷-۱۳۲) ابوجعفر منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸). امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۱] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.[۲۲] امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور - جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۳] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چهکار داریم؟[۲۴] آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۵] . عصر امـام صـادق (علیهالسّلام)، یکی از دورانهای پرشکوه و طلایی در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گـشت و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام صادق (علیهالسّلام)، آن حضرت توانست فقه و کلام شیعه را توسعه دهـد و اصول و مبانی آن را روشن کـند. نـقش آن حضرت در معرفی مبانی شیعه به حدیبود که مذهب شیعه به نام آن جناب و «مذهب جعفری» شهرت یافت. بعد از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند و علی (علیهالسّلام) در حاشیه ماند. با اینحال تـعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آنجناب را امام بر حق میدانستند؛ حذیفة بن یمان میگفت: «هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین برحق است، علی را ملاقات نماید.»[۷۴] . عبدالله بن مسعود میگفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم، هارون، داوود و عـلی (علیهمالسّلام) »[۷۵] این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانهای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت علی (علیهالسّلام) همانطور که طرفداران بنیامیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نـامیده شـدند، شیعیان نیز صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با حاکمیت بنیامیه، شیعهگری جرمی سنگین بهشمار آمد؛ معاویه طی بخشنامهای به عمال و فرماندارانش در سـراسر کشور نـوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمایید.»[۷۶] و با وجود حکمرانی سفاکانیچون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتـباط شیعیان با رهبرانشان بهنهایت درجـه کـاهش یـافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم میخورد که بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) تنها چهار تن در کنار امام سجاد (علیهالسّلام) ماندند.[۷۷] و شخصی چون سعید بن جبیر بـهجرم رابطه داشتن با امام زینالعابدین (علیهالسّلام) بالای دار مـیرود.[۷۸] تـا اینکه با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان و قیامهای طالبیان، وضع عوض میشود و توجه بنیامیه بهجـای دیـگر معطوف مـیگردد و شیعیان نفس راحتی میکشند و توان اینرا مییابندکه با امامانشان رابـطه برقرار نمایند که اینمطلب در عصر امامصادق (علیهالسّلام) به اوج خود رسید . شاگردان نهضت علمی امام صادق علیه السلام : در شمار راویان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد: از مدینه، مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه، ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه، ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ از بصره، عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ و از خراسان، ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب حضرت معرفی شدهاند. عـدهای از بـزرگان شیعه چون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و ... از شاگردان و تربیتشدگان محضر آن حضرت بودند که تعداد شاگردان ایشان را عدهای از محققان و دانـشمندان شـیعه چـهار هزار تن دانستهاند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت میشد، چهارصد رساله نگارش یـافته اسـت.[۷۹] . بـعضی از شاگردان امام صادق (علیهالسّلام) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، بهعنوان نمونه هشام بن حکم سـی و یـک جلد کتاب نوشته[۸۰] [۸۱] و جابر بن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینههای گوناگون به خـصوص رشتههای عـلوم عـقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود.[۸۲] ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه کـه وارد مـسجد میشد ستونی را که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تکیه میداد، برای او خالی میکردند.[۸۳] شاگردان امـام صـادق (علیهالسّلام) مـنحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار میشدند؛ پیشوایان چهارگانه اهلسنت بلاواسطه یـا بـا واسطه شاگرد امام صادق (علیهالسّلام) بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گـفته خودش، دو سـال شـاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دو سال است.[۸۴] . شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: کوفه، بصره، واسط، حجاز و سایر مناطق و نیز از قبایل گوناگون مانند: بنیاسد، مخارق، طی، سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبه، قریش به ویژه بنیحارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت پیوستند.[۸۵] . بـه گـفته ابن حجر عسقلانی، فقها و محدثانی همچون: شعبه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه، پسر وی موسی، وهیب بن خـالد، قـطان، ابـوعاصم و گروه انبوه دیگری از آن حضرت حدیث نقل کردهاند.[۸۶] . امـام صـادق (علیهالسّلام) هر یک از شاگردان خود را در رشتهای که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم مـینمود و در نـتیجه هر کدام از آنها در یک یـا دو رشـته از علوم مـانند: حدیث، تفسیر و علم کلام تخصص پیدا میکردند. کوفه یـکی از مـهمترین کانونهای تجمع شاگردان امام صادق (علیهالسّلام) بود؛ حسن بن علی بن زیاد وشـاء کـه از شاگردان امام رضا (علیهالسّلام) بوده، نقلکرده کـه در مسجد کوفه نهصـد نـفر استاد حدیث مشاهده کردم کـه همگی از جـعفر بن محمد (علیهالسّلام) حدیث نقل میکردند.[۸۷] . امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بن نعمان بجلى کوفى» معروف به «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ثابت بن دینار» معروف به «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال اسدى کوفى» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «برید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۴] . در میان اصحاب حضرت، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و از دیدگاه امامیه، آنان معتبرترین مروجان تعالیم حضرت محسوب بودهاند. مکتبهاى مختلف فقهى : مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۹] امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است. امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۴۰] و مالک[۴۱] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۲] . از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از: اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند. عبدالله افطح: وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند. امام موسی کاظم علیه السلام . اسحاق بن جعفر صادق علیه السلام، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود. محمد دیباج بن جعفرصادق علیهالسلام. این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت. عباس بن جعفر صادق علیه السلام است که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. علی بن جعفر علیه السلام، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد. دختران امام صادق علیه السلام: ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود. اسماء. فاطمه. امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۳] قرار دارد.[۴۴] . به گزارش طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام، با شنیدن خبر مرگ صادق، منصور قصد نمود تا به امامت امامان شیعه خاتمه دهد؛ بر همین اساسنامهای به حاکم مدینه نوشت و از او خواست به خانهٔ صادق برود تا وصیتنامهاش را مطالعه نماید و هر که در آن وصیت، به عنوان جانشینش ذکر شدهاست گردن بزند. اما حاکم مدینه با خواندن وصیتنامه مشاهده کرد که صادق چهار نفر را به جانشینی خویش انتخاب کردهاست؛ خلیفه وقت، حاکم مدینه، عبدالله افطح — بزرگترین فرزند صادق — و فرزند کوچکترش موسی کاظم.[۸۱] . هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاکید بسیار فرمودند: ۱) صله رحم؛ ۲) نماز. قال الصادق (علیهالسّلام): «ان شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلوة». شفاعت ما به او نرسد که نماز را سبک شمرد.[۱۷۹] . دربارهٔ مراسم تجهیز جعفر صادق از فرزندش موسی کاظم روایت شدهاست که بنا به سفارش پدرش شخصاً او را غسل داد، کفن کرد و دفن نمود. بر اساس روایتی در منابع شیعه، امام را فقط امامی دیگر غسل میدهد.[۸۲] جعفر صادق در قبرستان بقیع — قبرستان مشهور مدینه — در کنار قبر پدرش محمد باقر، و جدش سجاد و حسن دفن شد.[۸۳] تا اوایل قرن بیستم میلادی قبر صادق محل زیارت زائران بود، تا آنکه در سال ۱۹۲۶ میلادی، وهابیها پس از فتح مدینه، ساختمان همه قبور و مقبرههای موجود در شهر را — به استثناء مقبره پیامبر اسلام — تخریب کردند.[۸۴][۸۵].
جایگاه والای امام صادق(ع) در منظر علمای نامدار اهلسنت
ابعاد آشنایی جهان اسلام معاصر با مکتب امام صادق(ع)
امام صادق(ع)، پایه گذار فرهنگ و تمدن اسلامی
ویژگیهای مکتب علمی و تربیتی امام صادق(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم
ادامه مطلب را ببينيد
ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام
زندگینامه امام صادق علیه السلام
ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام
ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام
اشعار مدح ومولودی امام صادق علیه السلام
اشعار شهادت امام صادق علیه السلام
صوتی وتصویری امام صادق علیه السلام
اصحاب ویاران امام صادق علیه اسلام
مادر،همسروفرزندان امام صادق علیه السلام
کرامات و معجزات حضرت امام جعفر صادق علیه
اخلاق و صفات امام صادق علیه السلام
داستان های عبرت آموز از زندگی و سیره امام صادق(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) پيشواي ششم مسلمانان(25شوال148 ق)
حضرت امام جعفر صادق(ع) پيشواي ششم مسلمانان، در اين روز به دست خليفهي عباسي، منصور دوانيقي مسموم و در مدينه به شهادت رسيد. امام صادق(ع) به شيخ الائمه نيز معروف است زيرا عمر ايشان از تمامي ائمه اطهار(ع) طولاني تر است. حضرت را در قبرستان بقيع در كنار پدر، جدّ و امام حسن مجتبي(ع) دفن كردند. آن امام به هنگام شهادت شصت و پنج سال داشته و مدت سي و چهار سال از امامت حضرتش ميگذشت. در ميان امامان معصوم(ع)، براي هيچ كدام همانند امام صادق(ع) فرصت و شرايط مساعدي پيش نيامد تا بتوانند در سطح وسيع به انقلاب فرهنگي بپردازند و با تشريح فرهنگ غني و پُرمايهي اسلام، بر گسترش اين دين آسماني بيفزايند. ولي براي امام صادق(ع) اين فرصت، در گير و دار كشمكشها و رودرويى بنياميه و بنيعباس و جنگ قدرت به دست آمد. آن بزرگمرد علم و عمل از اين فرصت استفادهي كامل كرد و اسلام و فقهِ آن را از ديدگاه ائمهي اهلبيت(ع) معرفي نمود و با تربيت شاگردان بسيار و برجسته، حيات تازهاي به اسلام و مسلمين بخشيد و فرهنگ ناب تشيّع را كه از متن اسلام محمدي و علوي نشأت گرفته بود به جهانيان عرصه كرد. امام صادق(ع) به عنوان رييس مذهب جعفري حوزهي علميهي اسلامي در سطح عميق و وسيع تشكيل داده و علوم اسلامي را تدريس مينمود. در اين حوزه، چهار هزار نفر به فراگيري علوم آل محمد(ص) ميپرداخته و حضرت در اين زمان، اسلام اصيل را از زير حجاب تيره و تار اسلام بنياميه و بني عباس آشكار ساخت.
ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام
شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) پيشواي ششم مسلمانان(148 ق)
نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام
زندگینامه امام صادق علیه السلام
ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام
ویژه نامه شهادت امام صادق علیه السلام
اشعار شهادت امام صادق علیه السلام
صوتی وتصویری امام صادق علیه السلام
اصحاب ویاران امام صادق علیه اسلام
مادر،همسروفرزندان امام صادق علیه السلام
کرامات و معجزات حضرت امام جعفر صادق علیه
اخلاق و صفات امام صادق علیه السلام
داستان های عبرت آموز از زندگی و سیره امام صادق(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، معصوم هشتم امام صادق ع
ادامه مطلب را ببينيد