برخورد امام صادق با فرق دیگر
امام صادق علیهالسلام در عصرى میزیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که اسلام را تهدید مى کرد.
متکلمان: از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مى کردند. جبریه، مشبّهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند.
زنادقه: از خطرناکترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده بودند که با زبان هاى زنده آن روز یعنی سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند.
غالیان: امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف غلوّ ایستادگى کردند. باید گفت در طى سالها تلاش، از زمان امام على علیه السّلام تا امام باقر علیه السّلام، محبوبیتى براى اهل بیت علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ تشیع در عراق و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آن را خراب کنند.[۳۴] . جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آن را منزوى مى کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران، انسانهاى بى قید و بند نسبت به فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت به شیعیان به وجود مى آورد. از جمله اقدامات امام صادق، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبههاى احتمالى موجود در غلات، مىتوانست کسانى از شیعیان را به سوى غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان علیهم السّلام معرفى کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار مىکردند که این تکذیب صرفا از روى تقیه است. این امر در فریب شیعیان سادهدل مؤثر بود. در روایتى مسند از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «مفضّل» فرمودند: «یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم»[۳۵]، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید. در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: «و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء»[۳۶]، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم. امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مىفرمودند: «احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله»؛[۳۷] درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند بترسید. غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى کنند.
مکتبهاى مختلف فقهى
مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۸] . امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضّل» در اثر مباحثه ای با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضّل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است. امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۳۹] و مالک بن انس[۴۰] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۱]
فرزندان امام صادق علیهالسلام
از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:
امام موسی کاظم علیه السلام، امام هفتم شیعیان. اسماعیل بن جعفر معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند. عبدالله افطح، وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند. اسحاق بن جعفر، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود. محمد دیباج بن جعفر، این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت. عباس بن جعفر، که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. علی بن جعفر، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
دختران امام صادق علیه السلام: ام فروه که همنام مادرش بود. او عروس زید بن علی بن الحسین بوده است. اسماء. فاطمه.
آتشزدن خانه امام صادق(ع)
بنابر روایتی از کتاب الکافی، حسن بن زید والی مکه و مدینه بود، به دستور منصور عباسی، خانه امام صادق(ع) را آتش زد. طبق این روایت در این آتشسوزی در و دهلیز خانه امام(ع) در آتش سوخت و امام(ع) در حالی که از میان آتش عبور میکرد، از خانه خارج شد و گفت: من فرزند اَعراق الثَّرَی (لقب حضرت اسماعیل؛ به معنای کسی که فرزندان و نسلش مانند رگ وریشه در زمین پراکندهاند) هستم. من فرزند ابراهیم خلیلالله هستم.[۸۰] . البته به گزارش تاریخ طبری، منصور در سال ۱۵۰ق یعنی دو سال پس از شهادت امام صادق(ع)، حسن بن زید را حکمران مدینه کرده است.[۸۱] .
بهکارگیری شیوه تقیه
بهجز دهه سومِ قرن دوم قمری که با فروپاشی خلافت بنیامیه همزمان بود، خلفای اموی و عباسی همواره فعالیتهای امام صادق(ع) و یارانش را زیرنظر داشتند. فشارهای سیاسی در اواخر زندگی امام صادق(ع) بیش از پیش شد.[۸۲] طبق برخی روایات مأموران منصور دوانیقی کسانی را که با شیعیان امام صادق(ع) در ارتباط بودند، شناسایی میکردند و گردن میزدند. ازاینرو امام صادق(ع) و یارانش از روش تقیه استفاده میکردند.[۸۳] . بنا بر روایتی که از امام صادق(ع) در کتاب اصول الکافی نقل شده است: «آن حضرت در روزی که برای مردم یومالشک بود و حضرت آن روز را اول ماه رمضان میدانست به درخواست سفّاح (خلیفه وقت) از باب تقیه غذا خورد و در پاسخ فردی که به او اعتراض کرد که آیا روزی را که مُسَلَّماً از ماه رمضان است روزه خودت را میشکنی و غذا میخوری؟!» گفت: «آری سوگند به خدا اگر من یک روز روزه ماه رمضان را بخورم نزد من پسندیدهتر است از آنکه گردنم زده شود!»[۸۴] امام صادق(ع) به سفیان ثوری که به دیدار او آمده بود، توصیه کرد به جهت آنکه هر دوی آنها را حکومت تحتنظر گرفته است، برود.[۸۵] در حدیث دیگری امام صادق(ع) از اَبان بن تغلب خواسته است که در پاسخ به پرسشهای فقهی مردم، برای آنکه مشکلی پیش نیاید، دیدگاههای علمای اهلسنت را برایشان نقل کند.[۸۶] همچنین روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است که بر تقیه تأکید میکنند. در برخی از آنها تقیه در جایگاهی برابر با نماز قرار گرفته است.[۸۷] از نظر آیتالله خامنهای، نمودارهای برجسته زندگی امام صادق(ع) عبارتند از: تببین و تبلیغ مسئله امامت به منظور نفی مستقیم و صریح حاکمان وقت و معرفی خود به عنوان امام و صاحب حق ولایت به مردم . تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعه و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعه متمایزتر و صریحتر از دیگر امامان . تشکیل و رهبری مخفیانه شبکه تبلیغاتی وسیع برای ترویج امامت آلعلی(ع) و تبیین درست مسئله امامت؛ این شبکه در بسیاری از نقاط دوردست به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی درباره مسئله امامت عهدهدار بود.[۸۸] . به باور برخی از پژوهشگران امام صادق(ع) ضمن تأکید بر حفظ وحدت مسلمانان و پرهیز از خطکشی و گروهبندی بین مردم؛ فعالیتهایش را در دوران امامت بر سه محور کلی تنظیم کرده بود. تعریف و تحدید شیعه و هویتبخشی به شیعیان با تلاش برای روشن کردن مصداق آل محمد و مرزبندی بین همه مدعیان امامت و خلافت در درون بنیهاشم و آل عبدالمطلب و آل ابیطالب و نیز غلات شیعی. شکلدهی به نظام فکری کلامی و اعتقادی شیعیان در مقابل سایر فرق مانند مرجئه، خوارج و معتزله . تلاش برای گسترش تشیع با بنیانگذاری شبکهای از شاگردان و نمایندگان و پایهگذاری و تثبیت فقه تفریعی در شیعه.[۸۹]
خصوصیات اخلاقی، کرامات و فضایل
در منابع روایی در زمینه ویژگیهای اخلاقی امام صادق(ع) گزارشهایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه، امام صادق(ع) را از بزرگترین افراد اهلبیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است.[۹۰] مالک بن انس از ائمه فقهی اهلسنت گفته است: در مدتی که پیش امام صادق(ع) میرفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزهداری و ذکرگفتن دیده است.[۹۱] . در کتاب بحارالانوار چنین آمده که امام صادق(ع) در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و چون سپاسگزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم میارزید، به وی بخشید.[۹۲] روایتهایی نیز از انفاقهای پنهانی امام صادق(ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شبها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه میریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر میبرد و میان آنها تقسیم میکرد.[۹۳] ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق(ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنیهاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و از امام صادق(ع) گله کرد که با وجود ثروتش چیزی به او نمیدهد.[۹۴] ابوعبدالله بلخی نیز نقل کرده است که روزی امام صادق(ع) به درخت نخل پوسیدهای خطاب کرد که ای نخلی که مطیع پروردگارت هستی از آنچه خداوند در تو قرار داده ما را اطعام کن، در آن حال از آن درخت خرماهای رنگارنگ بر ما بارید.[۹۵]
سفر به عراق
امام صادق(ع) در زمان حکومت سفّاح و نیز حکومت منصور دوانیقی به علت احضار حکومت، سفرهایی به عراق داشته است. او در این سفرها به کربلا، نجف، کوفه و حیره هم رفته است.[۹۶] محمد بن معروف هلالی نقل کرده است که در سفر امام صادق(ع) به حیره، مردم به شدت از او استقبال کردهاند؛ بهگونهای که تا چند روز به جهت ازدحام مردم، نتوانسته است امام را ملاقات کند.[۹۷] . محراب امام صادق(ع) در مسجد کوفه که در بخش شرقی مسجد، نزدیک قبر مسلم بن عقیل قرار دارد و محراب او در مسجد سهله از جمله یادگارهای وی در عراق است.[۹۸] امام صادق(ع) قبر امام حسین(ع) در کربلا را زیارت کرده است.[۹۹] در ساحل رود حسینیه در شهر کربلا، بنایی است که محرابی منسوب به امام صادق(ع) در آن قرار دارد.[۱۰۰] . نشاندادن قبر حضرت علی(ع) . در برخی روایات از زیارتهای امام صادق(ع) از قبر امام علی(ع) سخن آمده است.[۱۰۱] او قبر امام علی(ع) را که تا پیش از آن پنهان بود، به یارانش نشان داد. به گفته کلینی، وی روزی یزید بن عمرو بن طلحه را به مکانی میان حیره و نجف برد و قبر جدش حضرت امام علی(ع) را به او نشان داد.[۱۰۲] شیخ طوسی نیز نقل کرده است امام صادق(ع) نزد قبر امام علی(ع) آمد، نماز خواند و سپس مکان قبر را به یونس بن ظَبیان نشان داد.[۱۰۳]
وصیت امام صادق
بنابر احادیث، امام صادق(ع) بارها امام کاظم(ع) را به عنوان امام بعد از خود به اصحاب خاصش معرفی کرده بود؛[۱۴۴] اما به جهت سختگیریهای عباسیان و به منظور حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر، از جمله خلیفه عباسی را وصی خود معرفی کرد.[۱۴۵] [یادداشت ۲]ازاینرو برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز درباره جانشین امام صادق(ع) مردد بودند. آنان ابتدا سراغ عبدالله افطح رفتند و از او سؤالاتی پرسیدند؛ اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. سپس با موسی بن جعفر(ع) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۱۴۶]
شهادت امام صادق علیهالسلام
امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به شهادت رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه شوال دانسته[۴۲] و برخی دیگر آن را در نیمه ماه رجب ذکر کرده اند.[۴۳] اما نظر مشهور علمای شیعه، قول نخست است. مدفن مطهر امام صادق علیهالسلام در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۴] قرار دارد.[۴۵] . شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق(ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت به شهادت رسیده است.[۱۳۸] ابنشهرآشوب نیز در مناقب و محمد بن جریر طبری سوم در دلائل الامامه نیز همین نظر را مطرح کردهاند.[۱۳۹] برای شهادت او به روایت والله ما منا الا مقتول شهید استناده شده است.[۱۴۰]در مقابل شیخ مفید معتقد است که دلیل قاطعی بر شهادت آن حضرت وجود ندارد.[۱۴۱] سید جعفر مرتضی عاملی تاریخپژوه، سخن شیخ مفید را حمل بر تقیه کرده است.[۱۴۲] مدفن وی قبرستان بقیع در کنار قبر پدرش امام باقر و امام سجاد و امام حسن قرار دارد.[۱۴۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع