دفن شبانه حضرت زهرا سلام الله علیها و خشونت عمر بن خطاب
🔸 بعد از آنکه آن بانوی شهیده توسط شقیترین افراد به شهادت رسید، بنابر وصیت خودشان شبانه به خاک سپرده شدند و محل دفنشان نیز مخفی ماند.
صبح روز بعد عمر و ابابکر و عدهای از مردم به خانه حضرت آمده تا بر زعم باطل خود، بر جنازه صدیقه شهیده سلام الله علیها نماز خوانده و آن حضرت را دفن کنند.
اما وقتی متوجه شدند که دفن آن حضرت با غربت و مظلومیتِ تمام در شب صورت گرفته، متعجب شدند و لب به اعتراض گشودند.
💢 بین عمر بن خطاب و مقداد رضوان الله تعالی علیه در گیری رخ داد.
نکتهای که در این گفتگوی مقداد و عمر مشهود است، اشاره به جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میباشد که مقداد چنین میگوید:
دختر رسول الله از دنیا رفت و خون از پشت و پهلوی او میرفت آن هم به سبب ضرب شمشیر و تازیانهای که شما به او زدید.
📚کامل بهایی (ترجمه فارسی)، ص ۳۱۴
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🍀حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:
🔅إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله.
🔅آنگاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد.
📜بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۷
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
💌امام علی علیه السلام:
🍀...فَلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِكَ عَلى هَمِّ يَومِكَ، وكَفاكَ كُلَّ يَومٍ ما هُوَ فيهِ، فَإِن تَكُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِكَ، فَإِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ سَيَأتيكَ في كُلِّ غَدٍ بِجَديدِ ما قَسَمَ لَكَ، وإن لَم تَكُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِكَ ، فَما تَصنَعُ بِغَمِّ وهَمِّ ما لَيسَ لَكَ ،
💢...در يك روز، نگران يك سال نباش؛ كه غم هر روز، برای آن روز کافی است. اگر يك سال از عمرت مانده باشد، خداوند عزّوجلّ از پس هر روز، روزىِ تازه ات را خواهد داد، و اگر يك سال از عمرت نمانده باشد. پس چرا غم و اندوهِ زمانى را مىخورى كه از آنِ تو نيست؟!
📜حکمت 379 نهج البلاغه
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
قسمتی از خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاسلام در مسجدپیامبرص
🔅من خُطبَتِها عليهاالسلام: فَجَعَلَ اللّه ُ الاْءيمانَ تَطْهيرا لَكُمْ مِنَ الشِّركِ وَالصَّلاةَ تَنْزيها لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَنَماءً فِى الرِّزْقِ وَ الصِّيامَ تَثْبيتا لِلاِْخْلاصِ وَ الْحَجَّ تَشْييدا لِلّدينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسيقا لِلْقُلُوبِ وَ طاعَتَنا نِظاما لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَمانا لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهادَ عِزّا لِلاِْسْلامِ وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتيجابِ الْأَجْرِ وَالْأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ وَ ... .
📚بخشى از خطبه بزرگ، احتجاج، ج 1: 134
🔅حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش ديگرى از خطبه فرمود: ... پس خداى متعال ايمان را براى پاك نمودن شما از شرك، و نماز را براى دور نمودنتان از كبر، و زكات را براى تزكيه نفس و توسعه روزى، و روزه را براى استوارى اخلاص، و حج را براى پايدارى دين، و عدالت ورزى را براى هماهنگى دلها، و فرمانبردارى از ما را براى نظم جامعه، و رهبرى ما را سبب امنيت از پراكندگى، و جهاد را براى عزّت بخشى اسلام، و بردبارى در برابر مشكلات را كمكى در بدست آوردن پاداش، و امر به معروف را براى اصلاح جامعه قرار داد.
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔰مقام حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)👇
رسول اکرم (صلیالله علیه وآله) :
یا فاطمة ! مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّة ،
🔸اى فاطمه ! هر کس بر تو صلوات بفرستد ، خداوند او را مى آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم ، وى را به من ملحق میسازد...!!!
منبع : 👇
🔰کشف الغمة في معرفة الأئمة ج ۱، ص ۴۷۲
🍃💐🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🌷قال رسول الله صلّي الله عليه و آله :
🌸ائتِ المَعرُوفَ وَ اجتَنِبِ المُنکَرَ ،
وَ انظُر مَا یُعجِبُ أُذُنَکَ أن یَقُولَ لَکَ القَومُ إذَا قُمتَ مِن عِندِهِم فَأتِهِ ،
وَ انظُرِ الَّذِی تَکرَهُ أن یَقُولَ لَکَ القَومُ إذَا قُمتَ مِن عِندِهِم فَاجتَنِبهُ.🌸
¤¤¤¤¤¤¤
🍀نیک رفتار باش و از کار بد بپرهیز؛
ببین میل دارى دیگران درغیاب تو در باره ات چه بگویند، همان طور رفتار کن
و از آنچه که نمی خواهى پشت سرت راجع به تو بگویند ، اجتناب کن.🍀
📚نهج الفصاحه(پاینده)، ص۱۵۵،ح۳
🍃💐🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
امام را تا زنده بود نشناختند
🛑 تعْرِفُونَنِي بَعْدَ خُلُوِّ مَكَانِي وَ قِيَامِ غَيْرِي مَقَامِي ،
نهجالبلاغه خطبه ۱۴۹
فردا قدر روزگار مرا در می یابید، و راز درونم آشکار خواهد شد؛ آنگاه كه جایم خالی شود و ديگرى بجایم بنشیند.
🍃💐🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
مظلومیتهای امام علی (ع)
امام علی (ع) برترین شخصیت پس از پیامبر اسلام (ص)، اول مسلمان، اول مجاهد، اول جانشین نبوی، تنها مولود کعبه، اول شهید محراب، دریای بیکران، مظهر کمال و تجلی انسان کامل و بیعیب و عالم به رموز عالم بود و بهجای اینکه بهعنوان الگو و اسوه قرار گیرند، با فتنه دشمنان، ظلم و ستمها بر ایشان رفته است که به برخی از آنها اشاره میشود.
۱) غصب حق الهی حکومت امام علی (ع): پس از رحلت پیامبر (ع)، علیرغم نص صریح الهی، و اعلام پیامبر، عدهای انگشت شمار در مکانی به نام «سقیفه بنی ساعده» جلسهای تشکیل دادند و حق مسلم آن حضرت در خلافت بعد از نبی (ص) را غصب کردند و فرد دیگری بهکار گماردند.
۲) خانه نشینی امام: با غصب خلافت، ۲۵ سال آن امام (ع) بینظیر را خانهنشین کردند و مردم از حکمرانی امام المسلمین بر جامعه اسلامی محروم شدند.
۳) غصب فدک همسر امام (ع): فدک، مِلک طلق همسر امام بود که پیامبر (ص) به امر خداوند به او واگذاشته بود و دستگاه خلافت، آن را به بهانههای واهی غصب کرد.
۴) تعدی به خانه امام (ع): یاران خلیفه وقت برای گرفتن بیعت اجباری از امام علی (ع) به خانه امیرالمؤمنین (ع) حمله کرده و هتک حرمت کردند.
۵) جراحت همسر امام (ع): در جریان حمله به خانه امام (ع)، حضرت زهرا (س) مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بهشدت مجروح شدند.
۶) شهادت طفل امام (ع): بهدنبال حمله به منزل امام علی (ع)، حضرت محسن طفل امام، پیش از تولد به شهادت رسیدند.
۷) شهادت همسر امام (ع): ظلم، ضرب و جرح؛ مصیبتها و اهانتهای فروانی که بر حضرت زهرا (س) وارد شد، همه نشانگر اوج مظلومیت امام علی (ع) است، امام علی (ع) فرمودند که بزرگترین مصیبت حضرت زهرا (ع) این بود که وقتی جسم مبارک او را بر مغتسل قرار دادم: دریافتم که یکی از دندههای سینه او شکسته و پهلویش از ضرب تازیانه سیاه شده است.» و همین علت شهادت آن حضرت بوده است.
۸) نامعلوم بودن مزار همسر امام(ع): براساس شرایط نامناسب، حضرت زهرا (س) وصیت کرده بودند که شبانه و پنهانی دفن کنند و تا امروز کسی جز ائمه اطهار (ع) مکان قبر او را نمیداند.
۹) سه جنگ بزرگ علیه امام (ع): سه جنگ بزرگ (جمل، صفیّن و نهروان) توسط ناکثین، قاسطین و مارقین از میان جامعه مسلمان، مظلومانه بر علیه امام المسلمین صورت گرفت.
۱۰) مظلومیت تنهایی امام (ع): کوفیان، امام علی (ع) را تنها گذاشتند و امام (ع) سر در چاه فرو میبردند و درد دلهای خود را بیان میفرمودند.
۱۱) شهادت امام (ع): امام را منافقین در شب ۱۹ ماه مبارک رمضان در محراب مسجد کوفه با شمشیر زهرآگین بر فرق مبارکشان، مجروح و سپس به شهادت رساندند.
۱۲) دفن غریبانه امام (ع): تشییع و دفن پیکر مطهر امام بهصورت غریبانه و شبانه، بدون هیچ همراهی بهجز حسنین در نجف اشرف صورت گرفت.
۱۳) مخفی بودن قبر امام (ع) تا یکصد سال: دشمنیها و کینه توزیهای معاویه باعث شد تا فرزندان امام علی (ع) از بیم دشمنیهای بنی امیه مزار ایشان را بنابر وصیت خود آن حضرت مخفی کنند و طی یکصد سال آن را پوشیده نگه دارند و قبر امام بدون زائر بود.
۱۴) لعن و سبّ امام (ع) توسط مسلمین: با فتنه معاویه، لعن بر امام علی (ع) در منابر امویین در سراسر کشور اسلامی یک سنت شده بود که تا ۷۰ سال ادامه یافت.
۱۵) آزار و قتل شیعیان امام (ع): تا دهها سال بعد از شهادت امام، آزار و شکنجه و تبعید و قتل دوستداران خاص امام صورت میگرفت.
۱۶) محرومیت حکومت اولاد امام (ع): بعد از بدعت سقیفه و محرومیت امام علی (ع) از حکمرانی جامعه اسلامی، برای اولاد معصومین وی نیز چنین شد.
۱۷) به شهادت رساندن فرزندان امام (ع): دو فرزند معصوم امام و نیز حضرت عباس و نوادگان آن حضرت (بهجز امام زمان) و علویان و پیروان آنان توسط بنی امیه و بنی عباس همگی را مورد انواع فتنهها، سرکوب شدیدی، صدمات و شهادت قرار دادند.
۱۸) محرومیت محبان امام (ع): با بدعت انحراف در مسلمانان، اکنون صدها میلیون مسلمان از محبت و ولایت امام علی (ع) محروم هستند.
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🏴مظلومیت حضرت فاطمه (س)🏴
🕌مصائب وارده به حضرت زهرا علیهاسلام
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند که اگر بر کوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را لیست کنیم. ولی به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفی می کنیم:
🛑 ۱- رحلت رسول خدا(ص):
که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی که از دنیا رفت همه زندگی در برابرچشما نش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک ریزی میگذراند وبزحمت
می توانست آرام بگیرد. رسول خدا -صلی
الله علیه و آله - از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسی است که به او ملحق می شود وفاطمه - سلام الله علیها - از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.[به نقل از عایشه]
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مکن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم...[بحار، ج22، ص460]
🛑 2 - دستبرد به حرمت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مظلو مه است از آن بابت که بحرمت اودستبرد
زدند وشأن او را که آن همه موردسفارش
و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائی رسید که مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه -سلام الله علیها-انداختند،
او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند...[اثبات الوصیه، ص 262]
در اندیشه حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، دستبرد به حرمت حضرت علی - علیه السلام - و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توا نست این مسأله را برای حضرت علی - علیه السلام - بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعو دی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید: دست علی -علیه السلام- راگرفتند
و به زور خواستندبادست ابوبکر به نشانه
بیعت اصطکاک دهندوعلی -علیه السلام-
مشت خود را فشرد[اثبات الوصیه، ص 262]
و فاطمه -سلام الله علیها- نگران ومتأثر
از این امر که این هوی پرستان چراچنین
می کنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را نادیده می گیرند؟
🛑 3 - آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناکی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود که به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.[العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240]
سخن این است که برای بردن حضرت علی - علیه السلام - به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی - علیه السلام - اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش می زنم، - پرسیدند که حتی اگر فاطمه - سلام الله علیها - در آن باشد؟ گفت آری و...[طرائف، ص 64]
الباقی را از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بشنویم: «فجمعوا الحطب الجزل علی بابی» بر در خانه ام هیزم و خاشاک آوردند «و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا» آتش آوردند که آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند «فوقعت بعضادة الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یکفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید «فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بکر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار کالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. «و رکل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود «فسقطت بوجهی» به رو در خاک افتادم «و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبانه می کشید و چهره ام را داغ می کرد «فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد «فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم.[بیت الاحزان، ص 97]
🛑 4 - ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کارشد.
عمر در یکی از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتی که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی - علیه السلام - بعدها می فرمود : این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود که به بازوی فاطمه - سلام الله علیها - زد و آن را متورم ساخت[سلیم بن قیس، ص 107]
آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
🛑 5 - غصب فدک:
هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج کارگزاران حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمرریخته بود. دراین مشی سیاسی
هدف ورشکست کردن علی -علیه السلام - و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی که بعلت طرفداری از علی - علیه السلام - و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بیت المال محروم شده بودند.
این کاربرحضرت فاطمه -سلام الله علیها-
بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید. او باور نمی کرد که دشمن تا بدین حد بیشرم وحیاباشد. البته فدک
سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی - علیه السلام - پس داد و مدتها دردست فرزندان حضر
ت فاطمه - سلام الله علیها - بود و پس از او مجدداً دست به دست می شد.
ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقی میکردفرزندان حضر
ت فاطمه - سلام الله علیها - مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را می خواستند چه کنند؟
🛑 6 - نگرانی از عوام فریبی:
از موارد مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این بود که خصم عوامفریبی می کرد. مثلاً فدک را که حق حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد ، یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف کنم.
برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این شگفتی وجود داشت که خدا و انسا نیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن بی خبر باشد؟ حضرت فاطمه ای که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام می کند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
🛑 7 - اهانت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مورد شخصیت خود از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه - سلام الله علیها - را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نسبت به او به فاطمه - سلام الله علیها - اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبکر پس از خطبه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان رکیکی درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه کرد که شاهد او دم او می باشد. و هم گفت فاطمه - سلام الله علیها - برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسک شده و از زنان یاری می طلبد...[الزهراء(س)، ص 362]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه - سلام الله علیها - این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقرری ام سلمه را قطع کرد[الزهراء (س)، ص ۳۶۳]
البته ابوبکر الزهراء(س)، از کار و تلاش خود علیه فاطمه - سلام الله علیها - پشیمان بود ،
و در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده ام که ای کاش نمی دادم:... ای کاش وارد خانه فاطمه - سلام الله علیها - نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند...[ریاحین الشریعه، ج1، ص 286]
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌مظلومیت حضرت زهرا از زبان علی ع🕌
🏴 علی - علیه السلام - در حین دفن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طی جمله هائی کوتاه در حالی که می گر یست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیا مبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو ای احکم الحاکمین درباره او داوری کن. «اللهم انی راض عن ابنة نبیک - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین»[بحار، ج 43، ص 156]
🏴 و همچنین در حین دفن خطاب به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چنین گفت: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فا طمه - سلام الله علیها - به تو خبر خواهد داد که امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...«ستنبک ابنتک نتطافر امتک علی هضمها...»[نهج البلاغه]
ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او رابردند، میراث اوراگرفتند
... از دشمنی خصم به خدا شکایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید :
«فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والی اللّه بررسول اللّه المشتکی و فیک احمل العزاء فصلوا ت اللّه علیها و علیک و رحمة الله و برکاته.
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌مظلومیت زهراس اززبان فضه و...🕌
🛑فضه در خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و به اسرار او واقف، در خانه کعب سرگرم مناجات بود و زمزمه ها داشت فردی که به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبری. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده اش باز شد و گفت ای بنده خدا اندوه و غصه ای که در دل داشتم بجوش آوردی سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید و صدای گریه فضه را بلند کرد. آنگاه فضه گفت تو مایلی از مظلومیت فاطمه - سلام الله علیها - برای تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم کرد و شروع کرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگی های حضرت فاطمه - سلام الله علیها - که شرح آن را بیش یا کم شنیده ایم.
🏴 از زبان ام سلمه هم نمونه هائی از اینگونه سخنان داریم. روزی بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدی؟ فرمود شب را در حالی به صبح رساندم که از فقدان پیامبر و ظلمی که بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در رابطه با علی - علیه السلام - مطرح شده و این نکته را بیفزائیم که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بزرگترین مدافعان علی - علیه السلام - بود و بخشی از ستمدیدگی او در این رابطه بود که دفاعش درباره علی - علیه السلام - به ثمر نرسیده بود.
🏴 براساس سندی که در دست است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در دم مرگ می گریست و علی - علیه السلام - علت گریه اش را پرسید. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت برای گرفتاری های آینده تو می گریم و علی - علیه السلام - دلداریش داد که گریه مکن، که آن امور برای من مهم نیستند...[بحار، ج 43، ص 218]
و این است معنی کفویت وهمسری و همدمی مرد و زن که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و علی - علیه السلام - نمونه آن بودند.
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🛑حضرت زهرا ع مظلومه مغصوبه🛑
🏴 آری،حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها زنی است که واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادی او را غصب کرده اند و هم حق معنوی او را.. «السلام علیک ایها المظلومة المغصوبة، السلام علیک ایها المصطهدة المقهورة، السلام علیک ایتها الصدیقة: الشهیدة...»[زیارت حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، مفاتیح الجنان]
🏴 جواد خراسانی قصیده ای درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سرود که ترجمه بخشی از آن این است: خدا لعنت کند آن گروهی که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را انکار کرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نکردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و محسن او را سقط کردند «...امة انکرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها وهی تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الی ان کسروا ضلعها و کل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً و هی من خلفهم تنادی اباها...» سلام بر حضرت فاطمه -سلام الله علیها- و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه ات و سلام بر پیکرهای بی سر فرزندانت .
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌محتوای سخن حضرت زهراعلیهاسلام در عیادت ها در باب مظلومیت🕌
🏴 عیادت های بسیاری در حین بیماری از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسراری از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مظلومیتش جاری شد. او شرایط روانی خود رادر عیادت زنان انصار چنین بیان کرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیکه از دنیای تان متنفر و از مردان تان بیزار بودم: «اصبحت والله عائقة لدنیاکم و قالیة لرجالکم...»[ازخطبه حضرت فاطمه (س)]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به علی - علیه السلام - گفت دوست دارم مرا از اسرار حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و اینکه چرا بدین روز افتاده است آگاه کنی - فرمود مرا معاف دارد که فاطمه - سلام الله علیها - از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض می کنیم: پس از پیامبر حق او را غصب کردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم کردند، خداوند میان او و ستمکاران داوری کند.
🛑 سلمان به عیادت او آمد با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت ناگهان صدای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد که تو را چه می شود.[انساب الاشراف، ص 318]
🏴 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشی از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخی که در آن هنگام بر سینه اش فرو رفته بود.
🛑 و دیگر عیادت هائی که از او بعمل آمد همه حکایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلو میت علی - علیه السلام - است و تذکر تحمل و صبر حضرت فاطمه - سلام الله علیها -، درد کشیدن او، بروزدادن دشمن
کینه های بدر و احد را و فریفتگی شان به دنیا، و فکر و فریبکاری شان و در کل مظلومیت خود و علی - علیه السلام - که تجسم مظلومیت اسلام بودند.
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌حزن و اندوه حضرت زهرا س🕌
🛑 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای زدودن این آثار و اقدام تلاش ها کرد ولی به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده اش مایه گذارد ولی در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئی خصم در شمشیر برافراختن علی - علیه السلام - علیه مشرکین بود. آن روز که علی - علیه السلام - برای احیای دین همه همت خود را مصروف می کرد کینه هائی در دل مشرکان شکل می گرفت و امروز همان کینه ها بصورت موضعگیری ها و بی تفاوتی ها درآمد.
🛑 حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه ای در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر می کنم همانند صبر کسی که در قلب خود تیری و در درونش نیزه سنگینی را احساس می کند. «نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخزالسنان فی الحشا»
[ازخطبه حضرت زهراس]
و الحق چه صبر جانکاهی بود. او از
اینکه اسلام را غریب و بی یاور می دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریک می یافت و دیگر کسی او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقی شتافت «ان فاطمه لم ترمتبسمة بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبکر و عمر بموتها»[اثبات الوصیه]
نگران ومتأثر بود که مردم پاره تن اورا فراموش کرده و در میان انبوهی از دشواری ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفی نکرده بود.[الصواعق المحرقه، ص 188]
🛑 پیش بینی پیامبر - صلی الله علیه و آله -
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را پیش بینی کرده و رهنمودهای خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه که صاحب کشف الغمه می نویسد: پیامبر روزی به فاطمه - سلام الله علیها - فرمود: دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهی گرفت و مورد استضعاف واقع خواهی شد. آنکس که ترا اذیت کند مرا آزار داده، و آنکس که ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده،کسی که به تو جفا کند بمن جفا کرده، هر کس از تو ببرد از من بریده، آنکس که به تو ستم کند به من ستم روا داشته، آنکس که ترا شادان کند مرا مسرور کرده، آنکس که به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منی و پاره تن منی، و جان من و روح منی، از ستمکاران امتم بر تو به خدا شکوه می کنم.[کشف الغمه، ص 148]
🛑 براساس سند دیگری، رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه اش فرمود بدان خاطر است که از اشرار امتم به آنها ستم می رسد. گوئی می بینم که دخترم فاطمه - سلام الله علیها - پس از من اسیر ظلم و ستم می شود و فریاد پناه خواهی می زند و کسی از امتم او را کمک نکند «و کانّی بک یا بنیة نستغثین فلا یغنیک احد من امتی»[بحار، ج 43، ص 156]
🛑 و هم در سخن دیگری خطاب به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - فرمود قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث کرده عرش خدا از گریه اش می گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه اش بگریه می آیند. «واللذی بعثنی بالحق، لقد بکی لبکائک عرش اللّه و ما حوله من الملائکة والسموات و الارضون و ما فیهما»[بحار، ج 43، ص 156].
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، از وقایع مسلّم تاریخی است که منابع معتبر شیعه و اهلسنت بر صحت آن گواهی میدهند و برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل انکار نیست.
طبق مستندات تاریخی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اندکی پس از رحلت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلّم) و در جریان هجوم عدهای از صحابه به خانه حضرت و آتش زدن خانه و... آسیب دیده در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در مدینه به شهادت رسید. پیکر دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وصیت خودش شبانه و مخفیانه دفن شد و قبرش هیچگاه مشخص نشد. تاریخ شهادت آن حضرت دقیقا مشخص نیست و در روایات و منابع تاریخی، نقلهای مختلفی را ذکر کردهاند، عدهای آن را چهل روز، برخی ۷۲ روز، گروهی ۷۵ روز، عدهای ۹۵ روز، گروهی سه ماه، و پارهای دیگر شش ماه پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانستهاند، اما بنا بر قول مشهور نزد شیعه، سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هجری قمری بوده است.
قال رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «... «فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة»».[۱] (فاطمه) اولین کسی از اهل بیتم میباشد که به من ملحق میگردد، پس بر من وارد میشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...قال ابن عباس: انّ الرّزیّة کُلَّ الرّزیة، ما حال بین رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بین کتابه.[۲] مصیبت تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نوشتارش حائل گردیدند.
عالم بزرگ سنی شافعی جوینی (استاد جمعی از علمای اهلسنت که یکی از شاگردانش (ذهبی) که به شاگردیش افتخار میکند و میگوید: سمعت من الامام المحدّث الاوحد الاکمل فخرالاسلام صدرالدّین ... و کان دیّناً صالحاً. [۱۲] ) از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرمود:«چون به دخترم فاطمه مینگرم بهیاد میآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده، از وی هتک حرمت شده، حقش غصب و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمیآورد «یا محمداه» .... پس او اولین کسی از اهلبیتم میباشد که به من ملحق میگردد، پس بر من وارد میشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...».«. . «وانّی لمّا رایتها ذکرت ما یصنع بعدی، کانّی بها وقد دخل الذّل بیتها وانتهکت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وکسرت جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی: یا؛ محمداه... فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ َ محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة»». [۱۳]
روشن است زنی که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانهاش و سقط جنینش و ... مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهی منجر به فوت وی شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب میگردد و به عامل جنایت مستند میباشد. از اینرو است که ائمه معصومین و اهلبیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مادر خود را شهید میخواندند، چنانکه حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) فرمود: ««إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ» ». [۱۵]
با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمیماند و شهادت دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل انکار نیست. در عینحال باز هم این قصّه بر باورهای بسیاری سنگین میآید و جا دارد که فریاد برآورند که مگر خدا به پیامبرش نفرمود: ««لولاک لما خلقت الافلاک»» و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره دخترش نفرمود: ««فاطمة بضعة منّی»؛ فاطمه پاره تن من است»؟
فاطِمه(س) مشهور به فاطمه زهرا (۵ بعثت -۱۱ق)، دختر پیامبر اسلام(ص) و خدیجه کبری(س) و همسر امام علی(ع) است. او یکی از پنجتن آلعبا (اصحاب کساء) است که شیعیانِ دوازده امامی آنها را معصوم میدانند. امام دوم و سوم شیعیان، زینب(س) و امکلثوم از فرزندان او هستند. زهرا، بَتول، سیدة نساء العالمین (برترین زن در دو عالم) از القاب وی و اُمّ اَبیها (مادر پدرش) کنیه مشهور او است. فاطمه، تنها زن همراه پیامبر(ص) در روز مباهله با مسیحیان نجران بوده است.
سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بَضعه در شأن و فضیلت فاطمه نازل و نقل شدهاند. در روایات آمده است که پیامبر(ص)، فاطمه(س) را برترین زن در دو عالم معرفی کرده و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خداوند دانسته است.
اقبال لاهوری متفکر و شاعر مسلمان، بزرگی خانواده حضرت زهرا را چنین ترسیم کرده است:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز - از سه نسبت حضرت زهرا عزیز - نور چشم رحمة للعالمین - آن امام اولین و آخرین - بانوی آن تاجدار «هل اتی» - مرتضی مشکل گشا شیر خدا - مادر آن مرکز پرگار عشق - مادر آن کاروان سالار عشق[۱]
فاطمه دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. زهرا، صِدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمهاند.[۲]
برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّاَبیها، اُمالائمه، امالحسن، امالحسین و امالمحسن.[۳]
از باورهای غالب و دیرینه در میان شیعیان است که بر اساس آن، حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص) نه به مرگ طبیعی، بلکه در اثر آسیبهای واردشده از سوی برخی از صحابه پیامبر به شهادت رسیده است. اهلسنت، درگذشت وی را ناشی از غم و اندوه رحلت پیامبر(ص) دانستهاند؛ اما شیعیان، عامل اصلی شهادت او را عمر بن خطاب میدانند و در ایام فاطمیه به عزاداری برای فاطمه(س) میپردازند.
شیعیان برای شهادت حضرت زهرا(س) به مواردی استناد کردهاند؛ از جمله آنکه بنابر روایتی از امام کاظم(ع)، عنوان صِدّیقه شهیده برای فاطمه(س) بهکار رفته است. همچنین محمد بن جریر طبری، متکلم امامی قرن سوم هجری، در کتاب دلائل الامامه، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که در آن، علت شهادت فاطمه(س)، سقط جنین او در اثر ضربه دانسته شده است.
منابع شیعه و اهلسنت به جزئیاتی از وقایع منتهی به درگذشت حضرت فاطمه(س) اشاره کردهاند؛ از جمله هجوم به خانه فاطمه و امام علی(ع)، سقط شدن جنین (محسن) و همچنین سیلیزدن و تازیانهزدن به وی. کهنترین منبعی که در این باره مورد استناد شیعیان قرار گرفته، کتاب سُلَیْم بن قیس هِلالی است که در قرن اول هجری قمری نگاشته شده است. شیعیان همچنین شهادت فاطمه(س) را مستند به روایاتی دانستهاند که در منابع اهلسنت نیز وجود دارد. کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه» در این باره روایاتی از ۸۴ راوی را در منابع اهلسنت نقل کرده است.
باور به شهادت حضرت زهرا(س) با شبهاتی مواجه شده و به آنها پاسخهایی نیز داده شده است؛ از جمله در پاسخ به اینکه خانههای مدینه در آن روزگار درب نداشته است، سید جعفر مرتضی عاملی (درگذشته ۱۴۴۱ق) تاریخپژوه شیعه، به روایاتی استناد کرده که دَر داشتن خانههای مدینه، امری رایج بوده است. همچنین در پاسخ به اینکه اگر فاطمه(س) مورد حمله قرار گرفته است، چرا امام علی(ع) و دیگران سکوت کرده و از وی دفاع نکردهاند، علاوه بر بیان آنکه علی(ع) بهدستور پیامبر اکرم(ص) و برای حفظ مصالح مسلمانان مأمور به صبر و سکوت بوده، گفته شده است بنابر نقلی که در کتاب سلیم وجود دارد، پس از اقدام عمر بن خطاب، علی(ع) به وی حمله کرد و او را زمین زد، اما عمر از دیگران کمک خواست و آنان علی(ع) را بستند. نویسندگان اهلسنت مواردی از مناسبات مثبت میان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با خلفای سهگانه را مستندی برای ردّ شهادت وی دانستهاند؛ اما از نظر نویسندگان شیعه مشورت خلفا با علی(ع) دلیل بر همکاری و همدلی او با آنان نیست چرا که راهنمایی درباره احکام دین بر هر عالمی واجب است. همچنین خلفا، علی(ع) را منزوی کرده بودند و در مواردی از سرناچاری با او مشورت میکردند نه اینکه او مشاور آنها بوده باشد. همچنین شیعیان درباره ازدواج امکلثوم، دختر امام علی، با عمر بن خطاب، گفتهاند که این ازدواج با زور و اجبار صورت گرفته و نمیتواند نشانهٔ ارتباط نزدیک میان امام علی(ع) و خلفا باشد.
منظور از شهادت فاطمه زهرا(س)، درگذشت فاطمه دختر پیامبر اکرم(ص) نه به مرگ طبیعی، بلکه در اثر آسیبهای وارد شده از سوی برخی صحابه پیامبر(ص) است. موضوع شهادت یا مرگ طبیعی فاطمه(س) جزو موضوعات اختلافی بین شیعه و اهلسنت است.[۱] شیعیان با وجود برخی اختلافاتی که در نقل حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) دارند، غالباً معتقدند فاطمه زهرا(س) به شهادت رسیده و این رخداد را ناشی از ضربه به پهلو و سقط جنین او میدانند. در مقابل، اهلسنت معتقدند که وی به مرگ طبیعی و در اثر بیماری و ناراحتی از رحلت رسول خدا(ص) درگذشته است.[۲]
شیعیان همه ساله در روزهایی موسوم به ایام فاطمیه، برای شهادت حضرت زهرا(س) عزاداری میکنند.[۳] به همین مناسبت، روز ۳ جمادیالثانی که بنا به نقل مشهورتر روز شهادت فاطمه بوده [۴] در ایران تعطیل رسمی است[۵] و هیئتهای عزاداری در خیابانها حضور پیدا میکنند.[۶] از آنجا که شیعیان، عامل اصلی شهادت فاطمه(س) را عمر بن خطاب میدانند، در بسیاری از مجالس عزاداری سخنانی در مذمت او گفته میشود[۷] و عدهای نیز او را لعن میکنند. همین نکته یکی از زمینههای اختلاف بین شیعیان و اهلسنت است.[۸] موضوع شهادت فاطمه(س) حتی باعث شده است که برخی از شیعیان، روز نهم ربیعالاول را که بنابر نقلی روز کشته شدن عمر بن خطاب شمرده شده، عید الزهرا(س) بخوانند و در آن شادی کنند.[۹]
موضوع شهادت فاطمه آن است که درگذشت فاطمه مدتی کوتاه پس از رحلت پیامبر(ص) و در کشاکش درگیریها بر سر جانشینی حضرت محمد(ص) رخ داده است. پس از آنکه گروهی از مهاجران و انصار در سقیفه بنیساعده با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از صحابه با توجه به سفارشهای پیامبر به خلافت و جانشینی علی بن ابیطالب، از بیعت با ابوبکر امتناع کردند. به همین جهت به دستور ابوبکر، عمر بن خطاب به همراه عدهای دیگر برای بیعت گرفتن از علی، به درِ خانه او رفتند و عمر تهدید کرد که در صورت بیعت نکردن، خانه فاطمه را با ساکنانش به آتش میکشد.[۱۷] در همین دوران، فاطمه(س) برای اعتراض به مصادره فدک توسط عاملان ابوبکر، با وی دیدار و فدک را از او مطالبه کرده است[۱۸] و پس از امتناع دستگاه خلافت از بازگرداندن فدک، در مسجد مدینه خطبهای اعتراضی ایراد کرده است.[۱۹]
منابع شیعه تقریبا اتفاق نظر دارند که محسن جنین فاطمه در اثر حمله به خانه او سِقط شده است[۲۰] و بنابر برخی منابع اهلسنت او زنده به دنیا آمده و در کودکی از دنیا رفته است.[۲۱] با این حال ابنابیالحدید معتزلی (درگذشته ۶۵۶ق) شارح نهجالبلاغه در مناظره با استادش ابوجعفر نقیب به سقط محسن در جریان بیعت گرفتن از علی(ع) اشاره کرده است.[۲۲] همچنین این اعتقاد به ابراهیم بن سیار معروف به نَظّام معتزلی (درگذشته ۲۲۱ق) نیز نسبت داده شده است.[۲۳]
بر اساس نقلهای متعدد، فاطمه شبانه دفن شده است.[۲۴] به گفته یوسفی غروی تاریخپژوه قرن پانزدهم، این دفنِ شبانه بنابر وصیت فاطمه زهرا بوده است؛[۲۵] زیرا چنانکه در چند روایت آمده است،[۲۶] فاطمه دوست نداشت کسانی که بر او ستم کرده بودند در تشییع و تدفین او حاضر شوند.
شیعیان با استناد به روایتی از امام کاظم(ع) که در آن فاطمه زهرا(س) صدیقه شهیده خوانده شده، وی را شهید میخوانند.[۲۷] طبری در دلائل الامامه نیز روایتی از امام صادق(ع) آورده که علت شهادت فاطمه زهرا(س) را سقط جنین او در اثر ضربه دانسته است.[۲۸] بنابر این روایت، این ضربه را قنفذ غلام عمر به دستور او وارد کرده است.[۲۹] بنابر روایتی دیگر که در نهجالبلاغه نقل شده است، امام علی(ع) از جمع شدن امت برای ستم بر فاطمه سخن گفته است.[۳۰]
میرزا جواد تبریزی، از مراجع تقلیدشیعه، سخنان امام علی(ع) هنگام دفن فاطمه(س)، روایت امام کاظم(ع)، روایت امام صادق(ع) در دلائل الامامه، مخفی بودن قبر فاطمه(س) و وصیت او به دفن شبانه را جزو دلایل اثبات شهادت به شمار آورده است.[۳۱]
یکی از پرسشها درباره ماجرای حمله به خانه حضرت فاطمه(س) و شهادت او آن است که چرا علی(ع) که به شجاعت معروف است و نیز دیگر صحابه درباره این حرکت سکوت کردند و از فاطمه دفاع نکردند؟[۴۶] افزون بر اهلسنت، محمدحسین کاشفالغطاء، مرجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم، نیز چنین پرسشی را مطرح کرده است.[۴۷] پاسخ اصلی شیعیان به این نکته آن است که علی(ع) به دستور پیامبر اکرم(ص) و برای حفظ مصالح اسلام مأمور به صبر و سکوت بود.[۴۸][یادداشت ۱] در اشعار شاعران نیز به عهد حضرت با پیامبر و ماموریتش به صبر پس از او اشاره شده است.سید رضا هندی در ابیاتی از قصیده ی معروفش(قصیده رائیه)گفته است.
لو لم تُؤمَر بالصبر و کظم - الغیظ ولَیْتَک لم تؤمر - ما نال الامرَ اخوتیم - و لا تناوله منه حبتر . ترجمه: چنانچه تو مأمور به صبر و شکیبائی و فرو نشاندن خشم و غضب نبودی! و ایکاش که مأمور نبودی!به امر ولایت بر مردم و خلافت، اخوتیم (ابوبکر) نائل نمی شد و سپس حبتر (عمر) به ولایت از ناحیه او نمی رسید.[۴۹]
غیر از اینکه بنابر نقل سلمان فارسی در کتاب سلیم (که یوسفی غروی آن را قویترین و قدیمیترین نقل ماجرا میداند)، پس از حمله عمر به فاطمه(س)، علی(ع) به عمر حمله کرد و او را به زمین زد؛ چنانکه گویا قصد کشتن او را دارد و سپس به او گفت اگر عهد رسول خدا با من نبود آنگاه میدانستی که تو نمیتوانی داخل خانه من شوی. در این هنگام، عمر از دیگران کمک خواست و همراهان او هجوم آورده، علی(ع) را از او جدا کرده و او را بستند.[۵۰]
در چند ماه پایانی زندگی فاطمه(س) حوادث ناگواری برای او اتفاق افتاد؛ چنانکه گفته شده در این دوره هیچکس زهرا(س) را خندان ندید.[۷۰] درگذشت پیامبر(ص)،[۷۱] ماجرای سقیفه، غصب خلافت، مصادره فدک توسط ابوبکر و خواندن خطبه فدکیه در حضور صحابه[۷۲] مهمترین وقایع پایانی زندگی اوست. فاطمه در کنار علی(ع) یکی از مخالفان اصلی شورای سقیفه و خلافت ابوبکر بود؛[۷۳] به همین دلیل مورد تهدید دستگاه خلافت قرار گرفتند که نمونه آن تهدید به آتشزدن خانه فاطمه است.[۷۴] بیعت نکردن علی(ع) و مخالفان ابوبکر و تحصن آنان در خانه فاطمه موجب شد یاران خلیفه به خانه او حمله کنند و در این هجوم فاطمه به سبب ممانعت از بردن علی برای بیعتِ اجباری با ابوبکر[۷۵] آسیب دید و فرزندش سقط شد.[۷۶] فاطمه(س) پس از این واقعه در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[۷۷] در کتاب الاحتجاج سخنانی نیز از او در جمع زنان مدینه که به قصد عیادت به خانهاش آمده بودند گزارش شده است که در بردارنده پارهای دیگر از مواضع حضرت و اظهار نارضایتی از مواضع مردم پس از وفات پیامبر(ص) است.[۷۸]
فاطمه به علی(ع) وصیت کرد مخالفانش در نماز گزاردن بر پیکرش و مراسم دفن او شرکت نکنند و از علی(ع) خواست شبانه وی را دفن کند.[۷۹] بر اساس دیدگاه مشهور،[۸۰] فاطمه(س) در ۳ جمادیالثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید.[۸۱] عمر او را هجده سال گفتهاند؛[۸۲] اما در روایتی از امام باقر(ع) عمر او ۲۳ سال ذکر شده است.[۸۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
حب و بغض فاطمه علیهاسلام
🚩پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله :
يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ اِبْنَتِي فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي اَلنَّارِ ...
🔅ای سلمان؛ هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت در کنار من خواهد بود، و هرکه او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود.
📚بحارالانوار، ج٢٧، ص١١۶ ، فرائد السمطین، ج2، ص 68
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔅رسول الله صلی الله علیه وآله :
يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا.
◾️ای سلمان! هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت در کنار من خواهد بود، و هرکه او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود. ای سلمان دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت ترین آنها عبارتاند از: مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حسابکشی؛ پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود میشوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. و هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم میکنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب میکند. ای سلمان وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم و ستم کند!
📚بحارالانوار، ج٢٧، ص١١۶ ، فرائد السمطین، ج2، ص 68
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔥به سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) 75 روز پس از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) زنده بودند، پس از شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) 3 مرتبه به منزل امیرالمؤمنین (علیه السلام) هجوم آوردند و در هر مرتبه به طریقی به اهل بیت (علیه السلام) جسارت کردند. در یکی از دفعات درِب منزل آن حضرت را آتش زدند و به زور وارد شدند، در حالی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پشت در بود. بر اثر اصابت در، پهلوی آن حضرت شکست و محسن (علیه السلام) سقط شد و میخ در، سینه آن مخدره را آزرد و آن حضرت بیهوش روی زمین افتاد. آنگاه چهل مرد جنگی هجوم آوردند و مولی الموحدین (علیه السلام) را با دست بسته و سر و پای برهنه به مسجد بردند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) به محض آنکه به هوش آمدند، با کمک فضه خود را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رساندند و از بردن آن حضرت به مسجد مانع شدند. در آن هنگام "قنفذ" و "مغیره" با تازیانه و غلاف شمشیر بر بدن پاره تن رسول خدا زدند تا حدی که از بازوی آن حضرت خون جاری شد و بیهوش روی زمین افتاد.
◾️عموم علمای اهل سنّت، همچون "ابن ابیشیبه" در "المصنف"، "ابن قتیبه" در "الامامة و السیاسة"، "بلاذری" در "انساب الاشراف"، "طبری" در "تاریخ الامم و الملوک" و "مسعودی" در "اثبات الوصیّه" این حدیث را به تفصیل نقل کردهاند.
📚منبع: علیخواه، شهادت مادرم زهرا (سلام الله علیها) افسانه نیست، فصل2
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔅عنْ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ :
⚡️يا سَلْمَانُ! مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ اِبْنَتِي فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي اَلنَّارِ.
⚡️يا سَلْمَانُ! حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ اَلْمَوَاطِنِ اَلْمَوْتُ وَ اَلْقَبْرُ وَ اَلْمِيزَانُ وَ اَلْمَحْشَرُ وَ اَلصِّرَاطُ وَ اَلْمُحَاسَبَةُ،
⚡️فمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ، وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ،
⚡️و مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ، وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اَللَّهُ عَلَيْهِ،
⚡️ يا سَلْمَانُ! وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ بَعْلَهَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ يَظْلِمُ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا .
✴️ سلمان فارسى گفت پيامبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود: اى سلمان! هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد او در بهشت با من خواهد بود و هر كس دخترم فاطمه را دشمن بدارد در جهنم است.
✴️ای سلمان! دوستى دخترم فاطمه در صد جايگاه سود ميبخشد كه سادهترين اين جايگاهها، موقع مرگ و در قبر و در ميزان و در محشر و (هنگام گذشتن از پل) صراط و هنگام محاسبهی اعمال است.
✴️هر كه دخترم فاطمه از او راضى باشد من از او راضيم و هر كه من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر كه دخترم فاطمه بر او خشم بگيرد من بر او خشم میگيرم و هر كس من بر او خشم بگيرم خدا بر او خشمگين است.
✴️ای سلمان! واى بر كسى كه به او ظلم و ستم نمايد و بر شوهرش امير المؤمنين على علیه السلام و ذرّيّه و شيعيانش ظلم كند.
📕 بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۱۱۶
📙 إرشاد القلوب ج ۲، ص ۲۹۴
📘 عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۱۷۱
📗 مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين علي بن ابی طالب و الأئمة من ولده عليهم السلام من طریق العامة ج ۱، ص ۱۲۶
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لِعَلِی : هَلْ تَدْرِی لِمَ سُمِّیتْ فَاطِمَةَ قَالَ عَلِی لِمَ سُمِّیتْ فَاطِمَةَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِی وَ شِیعَتُهَا مِنَ النار .
🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی آیا می دانی دخترم فاطمه را چرا فاطمه نامیدم؟ فرمودند: برای چه؟رسول خدا فرمودند: بخاطر اینکه او و شیعیان او از آتش نگاه داشته شده اند.
📚بحار الأنوار، ج43، باب 2، ص 10
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی حَقِّهَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی یرْضَی اللَّهُ لِرِضَاهَا وَ یغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ هِی سَیدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِین .
🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده برای خوشنودی فاطمه خدا خوشنود می شود و بواسطه خشم او خدا خشمگین می شود و او بزرگ زنان جهانیان است.
📚ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 2، ص، 232
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، وَ هِی رُوحِی الَّتِی بَینَ جَنْبَی، یسُوؤُنِی مَا سَاءَهَا، وَ یسُرُّنِی مَا سَرَّهَا .
🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره تن من است او جان من است که در میان دو پهلوی من است مرا بد می آید آنچه او را بد می آید و مرا مسرور می کند آنچه او را مسرور می کند.
📚اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد، ج 1
✴️أنَّ الصَّادِقَ علیه السلام سُئِلَ عَنْ مَعْنَی حَی عَلَی خَیرِ الْعَمَلِ ؟! فَقَالَ: خَیرُ الْعَمَلِ الْوَلَایةُ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ خَیرُ الْعَمَلِ بِرُّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا علیهم السلام .
🔅از حضرت صادق علیه السلام از معنی (حی علی خیر العمل) سئوال شد، فرمودند: بهترین عمل ولایت است و در خبر دیگر چنین است که بهترین عمل نیکی به فاطمه و فرزندان فاطمه است.
📚توحید صدوق
✴️عن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یقُولُ: لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِفَاطِمَةَ مَا کانَ لَهَا کفْوٌ عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَه .
🔅امام صادق علیه السلام می فرمود:
اگر خدای تبارک و تعالی امیر المؤمنین علیه السلام را برای فاطمه نمی آفرید، در روی زمین، از آدم گرفته تا هر بشری بعد از او همسری برای او نبود.
📚الکافی، ج 1، ص 461
✴️قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عله وآله : أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیتُ عَلَی بَابِهَا مَکتُوباً بِالذَّهَبِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ حَبِیبُ اللَّهِ عَلِی وَلِی اللَّهِ فَاطِمَةُ أَمَةُ اللَّهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ صَفْوَةُ اللَّهِ عَلَی مُبْغِضِیهِمْ لَعْنَةُ اللَّه .
🔅رسول خدا صلی الله علیه آله فرمودند: به بهشت که مرا بردند دیدم بر در آن نوشته شده لااله الالله محمد دوست خداست علی ولی خداست فاطمه کنیز خداست حسن و حسین برگزیدگان خدایند لعنت خدا بر دشمنانشان.
📚الخصال، ج 1، ص 323
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🔅قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَا الشَّجَرَةُ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِی لِقَاحُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ثَمَرَتُهَا وَ شِیعَتُنَا أَغْصَانُهَا فَمَا مِنْ عَبْدٍ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا وَ حَاسَبَ نَفْسَهُ قَبْلَ أَنْ یحُلَّ رَمْسَهُ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة .
🚩رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: من درختی هستم که فاطمه شاخه و علی تنه آن درخت و حسن و حسین میوه آن و شیعیان ما شاخه های کوچک آن درختند و هر بنده ای که دوست دارد ما اهل بیت را و اعمالی که ما بجا می آوریم بجا آورد و نفسش را بازجوئی و بررسی کند پیش از آنکه او را بازجوئی کنند خدا او را وارد بهشت کند.
📚إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 144
🔅عبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیدَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ : سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَی النِّسَاءِ أَحَبُّ إِلَیک قَالَ فَاطِمَةُ قُلْتُ مِنَ الرِّجَالِ قَالَ زَوْجُهَا .
🚩عبداللَّه بن بریده روایت می کند که گفت: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: کدام زنان نزد تو محبوب ترند؟ فرمود: فاطمه. گفتم: از مردان؟ فرمود: شوهرش علی.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطها، ج 43، ص 19
🔅روِی عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: لِفَاطِمَةَ علیها السلام تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّیقَةُ وَ الْمُبَارَکةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّکیةُ وَ الرَّاضِیةُ وَ الْمَرْضِیةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّاهِرَة .
🚩از امام صادق علیه السّلام نقل شده که آن جناب فرمود: برای حضرت زهراء در نزد خداوند نه اسم است که عبارتند از: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدّثه، و زهراء.
📚إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 147
🔅عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی أَمْهَرَ فَاطِمَةَ علیها السلام رُبُعَ الدُّنْیا فَرُبُعُهَا لَهَا وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ وَ تُدْخِلُ أَوْلِیاءَهَا الْجَنَّةَ وَ هِی الصِّدِّیقَةُ الْکبْرَی وَ عَلَی مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَی .
🚩از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی مهریه فاطمه را ربع دنیا قرار داد، پس یک چهارم دنیا به آن حضرت تعلّق دارد، و مهریه او را بهشت و جهنّم قرار داد، بنا بر این دشمنان او داخل جهنّم و آتش می شوند و دوستانش داخل بهشت، و او صدّیقه کبری است و بر محور معرفت او تاریخ صدر اسلام شکل گرفت.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 92
🔅قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه م آله إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ أَتَزَوَّجُ فِیکمْ وَ أُزَوِّجُکمْ إِلَّا فَاطِمَةَ فَإِنَّ تَزْوِیجَهَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاء .
🚩رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: همانا من بشری همانند شمایم از میان زنان شما همسر اختیار می کنم و دختران خود را به همسری مردان شما می دهم، مگر فاطمه را که حکم تزویجش از آسمان آمده (یعنی همسری او با علی به حکم خدا بوده است که وحی فرموده است).
📚من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 393
🔅قالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیتَهَا عَلَی النَّار .
🚩رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است: همانا فاطمه علیها السّلام عفّت خویش را پاس داشت، پس خداوند آتش را بر خاندان و فرزندان او حرام گردانید.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 19
🔅أنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله قَالَ إِنَّمَا فَاطِمَةُ شِجْنَةٌ مِنِّی یقْبِضُنِی مَا یقْبِضُهَا وَ یبْسُطُنِی مَا یبْسُطُهَا .
🚩رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرماید: همانا فاطمه شعبه و بخشی از وجود من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، و آنچه وی را خوشحال نماید مرا خوشحال نموده است.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 19
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
🚩عبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ الزُّهْرِی قَالَ قَالَ لِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ یا مِینَا أَ لَا أُحَدِّثُک بِحَدِیثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُلْتُ بَلَی قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِی لِقَاحُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ثَمَرَتُهَا وَ مُحِبُّوهُمْ مِنْ أُمَّتِی وَرَقُهَا رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِین .
◾️مینا غلام عبد الرّحمن بن عوف زهری گوید: عبد الرّحمن بمن گفت: مینا! آیا تو را بحدیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم خبر ندهم؟ گفتم: چرا. گفت: از آن حضرت شنیدم که می فرمود: من درختی هستم که فاطمه شاخه، و علی بارور ساز آن، و حسن و حسین میوه، و دوستانشان از امّت من برگ های آن هستند- خداوند از همه آنان خرسند باد.
📚امالی شیخ مفید-ترجمه استادولی، ص 275
🚩فقَالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً وَ یقِیناً وَ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ ضَعْفَهَا فَأَعَانَهَا عَلَی دَهْرِهَا وَ کفَاهَا أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِکةً مُوَکلِینَ بِمَعُونَةِ آلِ مُحَمَّد .
◾️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ایمان و یقین کرده و چون خدا ضعف او را دانست، پس به او کمک کرد و کفایتش نمود. مگر نمی دانی که خداوند فرشتگانی را قرار داده تا خاندان محمّد را یاری دهند؟!
📚الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 531
🚩ابو الحمراء : ثَمَانِیةَ أَشْهُرٍ إِذَا خَرَجَ إِلَی صَلَاةِ الْغَدَاةِ مَرَّ بِبَابِ فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَامُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ الصَّلَاةَ إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً .
◾️ابو الحمراء گوید: من شاهد بودم که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مدّت هشت ماه هر گاه برای نماز صبح می رفت از در خانه فاطمه که عبور می کرد، می گفت: سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و برکات او نصیب شما باد، برای نماز برخیزید که خداوند در باره شما فرموده: همانا خداوند اراده کرده است تا هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور نماید و تطهیرتان فرماید.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 53
🚩جمَیعِ بْنِ عُمَیرٍ عَنْ عَمَّتِهِ قَالَتْ سَأَلْتُ عَائِشَةَ مَنْ کانَ أَحَبَّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیهَا السَّلَامُ قُلْتُ إِنَّمَا أَسْأَلُک عَنِ الرِّجَالِ قَالَتْ زَوْجُهَا وَ مَا یمْنَعُهُ فَوَ اللَّهِ إِنْ کانَ مَا عَلِمْتُ صَوَّاماً قَوَّاماً جَدِیراً أَنْ یقُولَ بِمَا یحِبُّ اللَّهُ وَ یرْضَی .
◾️جمیع بن عمیر از عمّه اش روایت کرده که گفت: از عایشه پرسیدم: چه کسی نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم محبوب تر از همه بود؟ عایشه گفت: فاطمه. گفتم: من در باره مردان سؤال کردم. گفت: شوهرش، به خداوند سوگند هیچ چیز مانع نمی شد از اینکه او در روزها روزه دار، و در شب ها متهجّد باشد و چیزی را بگوید که خداوند آن را دوست می دارد و به آن راضی می شود.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 53
🚩قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یا أَهْلَ الْجَمْعِ نَکسُوا رُءُوسَکمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ عَلَیهَا السَّلَامُ عَلَی الصِّرَاطِ فَتَمُرُّ وَ مَعَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ جَارِیةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِین .
◾️رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم روایت می کند: هنگامی که قیامت فرا می رسد منادی از عرش ندا می دهد: ای مردم! سرهای خود را پایین بیاندازید و چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عبور کند و این در حالی است که هفتاد هزار حوریه او را مشایعت نموده و همراهی می کنند.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 53
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
✴️روِی عَنْ عَلِی علیه السلام قَالَ کنَّا جُلُوساً عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله فَقَالَ أَخْبِرُونِی أَی شَی ءٍ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ فَعَیینَا بِذَلِک کلُّنَا حَتَّی تَفَرَّقْنَاپ فَرَجَعْتُ إِلَی فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَامُ فَأَخْبَرْتُهَا الَّذِی قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لَا عَرَفَهُ فَقَالَتْ وَ لَکنِّی أَعْرِفُهُ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یرَینَ الرِّجَالَ وَ لَا یرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه آله فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْتَنَا أَی شَی ءٍ خَیرٌ لِلنِّسَاءِ وَ خَیرٌ لَهُنَّ أَنْ لَا یرَینَ الرِّجَالَ وَ لَا یرَاهُنَّ الرِّجَالُ قَالَ مَنْ أَخْبَرَک فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی قُلْتُ فَاطِمَةُ فَأَعْجَبَ ذَلِک رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی .
⚡️از علی علیه السّلام روایت شد که فرمود:
ما نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نشسته بودیم که آن حضرت فرمود: به من بگویید که چه چیزی برای زنان بهتر است؟
همه ما از جواب بازماندیم و متفرّق شدیم، و من نزد فاطمه آمدم و آنچه را که پیامبر از ما پرسیده بود و ما نتوانسته بودیم جواب دهیم، برای او باز گفتم. فاطمه گفت: ولی من جواب این سؤال را می دانم، بهترین چیز برای زنان آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند.
علی علیه السّلام گوید: من به نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بازگشتم و به آن حضرت گفتم: ای رسول خدا! من پاسخ آن سؤال را می دانم و آن این است که بهترین چیز برای زنان آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: چرا هنگامی که نزد من بودی این جواب را بیان نکردی، بگو بدانم چه کسی آن را به تو تعلیم داده است ؟ گفتم: فاطمه علیها السّلام، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از این امر تعجّب کردند و گفتند: همانا فاطمه پاره ای از تن من است.
📚بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص 54
✴️عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا .
⚡️امام صادق علیه السّلام در تفسیر سوره قدر فرماید: در آیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ منظور از «اللیلة» فاطمه علیها السّلام، و منظور از «القدر» خداوند است، پس هر که فاطمه را به واقع بشناسد لیلة القدر را درک کرده است، و همانا او رافاطمه نامیدند چون مردمان از کسب معرفت واقعی نسبت به وی عاجز هستند.
📚مقتل الحسین، ج 1، ص 56
✴️عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِی صلی الله علیه و آله قَالَ لَمَّا أُسْرِی بِی وَ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ بَلَغْتُ إِلَی قَصْرِ فَاطِمَةَ فَرَأَیتُ سَبْعِینَ قَصْراً مِنْ مَرْجَانَةٍ حَمْرَاءَ مُکلَّلَةٍ بِاللُّؤْلُؤِ أَبْوَابُهَا وَ حِیطَانُهَا وَ أُسْرَتُهَا مِنْ عِرْقٍ وَاحِدٍ .
⚡️ابن عبّاس از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم روایت می کند که فرمود: هنگامی که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم و به قصر فاطمه رسیدم هفتاد قصر دیدم که از مرجان سرخ ساخته شده و با انواع جواهر زینت شده بودند، و درها، دیوارها و پنجره های آن از یک جنس بودند.
📚مقتل الحسین، ج 1، ص71
🕋🌘🖤🏴🔥◾️🚩▪️🔅
kalamenur@
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: احــــادیـــث و روایـــات ، گــــــوهــــــــرهـــــای نــــاب ، دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس ، کلام نور
ادامه مطلب را ببينيد
اشعارفاطمیه
اشعارحضرت زهرا«س»
سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ قبرِ نا معلوم
سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ قبرِ نا معلوم - سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ حیدرِ مظلوم
سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ مُحسِنِ پاكش - سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ قَبرِ غمناكش
سلامِ ما به حضرتِ زهرا، حَسَن, حُسَينِ او - سلامِ ما به حضرت زهرا وَ زَينبينِ او
سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ ناله هايِ او - سلامِ ما به حضرتِ او وَ سُلاله هايِ او
سلامِ ما به پهلويِ بشكسته یِ تو يا زهرا - سَلامِ ما به سینه یِ مجروح و خسته یِ تو یا زهرا
سلامِ ما به بازویِ گشته کبودت ای مادر - سلامِ ما به لحظه یِ سِقطِ جَنینِ تو اَز دَر
سلامِ ما به قیام و قُعُودَت ای بانو - سلامِ ما به رکوع و سُجودت ای بانو
سلامِ ما به تو اي سيِّدِ جليله يا زهرا - سلامِ ما بتو مظلومه یِ عليله يا زهرا
سلامِ ما بتو و گریه هايِ طولانيت - سلامِ ما به تو و شام هايِ ظُلمانيت
سلامِ ما به تو وَ کودکان بی مادَر - سلامِ ما به تو وَ ناله هایِ آن همسر
سلامِ ما به تو وَ جمله یِ عزاداران - به فاطمیه که هستند در عزا یاران
کُنَد سلام باقری اینک از این عزاخانه - به آنکه نیمه شبی دفن شُد غریبانه
دیروز، پریروز؛ صدایِ مادری در پشتِ در بود
دیروز، پریروز؛ صدایِ مادری در پشتِ در بود
یک دست، به دیوار؛ وَ دستِ دیگرِ او بر کمر بود
میگفت: نامردا؛ با ضربِ در بکشتند محسنم را
این، قتلِ محسن؛ به مولامان علی ظلمی دگر بود
دیروز، پریروز؛ همه رجّاله هایِ جُندِ شیطان
آتش، فکندند؛ به آن بیتی که بُود آن بیتِ رحمان
میگفت: بیارید؛ هیزُم، آتش زنم این خانه رامن
زنده، نمانَد؛ یکی اَز اهلِ این خانه کماکان
آتش، فکندند؛ به بیتِ وحیِ حق از رویِ کینه
شد، خاطراتی؛ از آن آتش برا اهلِ مدینه
ازآن، آتش بود؛ زدند آتش خِیامِ کربلا را
آن آتشی، بود؛ عجیب آتش، دگر چشمی نبینه
وَه که، چه ظلمی؛ نمودند با قری بر آلِ طاهاک
که شُد، ازآن ظلم؛ الی یوم القیامه ظلمِ برما
اَیا، یااَللّه؛ فَکَن آتش به قبر آن آتش افروز
اَندَر، به دوزخ؛ شَوَد آن آتش افروز حقّ زهرا
سروده باقری پور فاطمیه سال 1400
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
اشعارحضرت زهرا«س»
اشعارفاطمیه
فاطمیّه گشته ایام عزا
فاطمیّه گشته ایامِ عزا - ازبرای مصطفی ومرتضی
فاطمیه وقتِ اشك وآه شد - غصه ها باسوزِدل همراه شد
فاطمیه قصّه ای ازرنجهاست - قصّه ای ازآه وسوزمرتضی است
فاطمیه وقتِ آه وناله است - ناله بر زهرایِ هجده ساله است
فاطمیه شرحِ دیواراست ودر - شرح آن مظلومی وخونِ جگر
فاطمیه گشته شیعه دلغمین - همچوعاشوراوروزاربعین
فاطمیه شدعزایِ دیگری - بهرِجمع فاطمی وحیدری
فاطمیه همچوعاشوراشده – درعزا ذرّیه یِ زهراشده
فاطمیه پرچمی بهرِعزا - گشته برپا برسرایِ اولیا
فاطمیه كرده خورشیدی غروب - كرده برپا شوروحزنی درقلوب
گرمحرم سبطِ زهرا كشته شد - فاطمیه دست حیدربسته شد
گرمحرّم گشته سرازتن جدا - فاطمیه گشته آن بی بی فدا
گرمحرّم خیمه ها برهم زدند - فاطمیه خیمه یِ ماتم زدند
گرمحرّم شد عزایِ فاطمه - فاطمیه شدعزابهرهمه
فاطمیه ماعزا برپا كنیم - ماعزاداری چوعاشوراكنیم
فاطمیه روضه خوانانیم ما - درعزا پیروجوانانیم ما
شیعیان هنگامه یِ شوروعزا - باردیگرآمده بهرشما
فاطمیه مجلسی برپا كنید - آه وناله همچوعاشوراكنید
مهدیِ صاحب زمان ای باقری - درعزاباشد چوما و رهبری
سروده شده درفاطمیه سال 1390
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)، دختر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و محبوبترین فرد نزد رسول خدا بود. ایشان معصوم سوم و یکی از پنج بانوی قدسی جهان به شمار میرود. مشهورترین لقب آن حضرت «زهرا» است. کنیه ایشان امابیها بوده همچنین آن حضرت، دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم نیز هست. و سرانجام رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، روح و جسم فاطمه را سخت آزرد و به شهادت رسید. بنابر وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی دفن گردید. به طوری که محل قبر شریفش نیز نامعلوم است.
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام (۵ بعثت - ۱۱ قمری)، دختر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و حضرت خدیجه، همسر امام علی علیهالسلام و مادر امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است. حضرت فاطمه، معصومه است و یازده نفر از ائمه شیعه از نسل آن حضرت هستند. آیات و سوری از قرآن کریم همچون سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در شأن حضرت فاطمه و همسر و فرزندانش نازل گردیده و ایشان به عنوان اهل بیت رسول خدا خوانده شده اند. مطابق با روایتی از پیامبر اکرم، دوستی و دشمنی با حضرت فاطمه به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر است و در روایتی دیگر آن حضرت را «سیدة نساء العالمین» نامیده است.
حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از رحلت پیامبر اسلام، از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود به شدت دفاع نمود و در جریان هجوم عمر بن خطاب به خانهاش (به هواداری از خلافت ابوبکر)، به شهادت رسید.
فاطمه دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. زهرا، صِدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمهاند.[۲]
برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّاَبیها، اُمالائمه، امالحسن، امالحسین و امالمحسن.[۳]
نامگذاری نوزاد تنها رسمی دیرینه در میان بشر نیست، از سنتهای خدایی است که با آفرینش نخستین آفریده، همراه بوده است.
«آدم» و «حوا» اولین نامهای بشری است. بعد از آن نیز لازمترین و مهمترین چیزهایی که به آدمی آموخته شد اسمهایی چند بود. و علم آدم الاسماء (پروردگار به آدم اسمهایی آموخت.)[۵]
پس از آن، بشر برای برقراری روابط خود هیچ راهی جز نامگذاری اشخاص و اشیا نداشت. چه اینکه گفتگوها و آموختنهایش جز از طریق شناخت نامها میسر نمیشد.
در این میان، نامگذاری افراد آدمی از اهمیت ویژهای برخوردار بود و چنین معلوم میشود که بعضی اسمها از سوی خدای متعال برای افراد نهاده شده است. از جمله نام فرزند حضرت زکریا است که پیش از تولد، از سوی خداوند، یحیی خوانده شد. فهب لی من لدنک...سمیا[۶] [زکریا گفت]: پروردگارا، برایم یاور و جانشینی قرار ده که از من و آل یعقوب ارث برد و او را مورد رضایت خویش گردان. (خدای متعال به وی فرمود: ) تو را به داشتن فرزندی به نام یحیی بشارت میدهیم که قبل از او کسی را به این نام ننهاده بودیم. [۷]
ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن ظبیان روایت کرده است که حضرت صادق (علیهالسلام) فرموده که فاطمه (علیهاالسلام) را نُه نام است نزد حقتعالی: فاطمه (علیهاالسلام) و صدیقه و مبارکه و طاهره و زکیه و راضیه و مرضیه و محدّثه و زهراء. پس حضرت فرمود که آیا میدانی که چیست تفسیر فاطمه؟ یونس گفت، گفتم: خبر ده مرا از معنی آن ای سید من؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدیها، پس حضرت فرمود که اگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تزویج نمینمود اورا، کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت نه آدم و نه آنها که بعد از او بودند. [۸]
علامه مجلسی (رحمهالله) در ذیل ترجمه این حدیث فرموده که «صدیقه» به معنی معصومه است، و «مبارکه» یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد کرام و «طاهره» یعنی پاکیزه از صفات نقص و «زکیه» یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات و «راضیه» یعنی راضی به قضای حق تعالی و «مرضیه» یعنی پسندیده خدا و دوستان خدا و «محدّثه» یعنی ملک با او سخن میگفت و «زهراء» یعنی نورانی به نور صُوری ومعنوی. این حدیث شریف دلالت میکند بر اینکه امیرالمؤ منین (علیهالسلام) از جمیع پیغمبران و اوصیای ایشان به غیر از پیغمبر آخر الزّمان افضل میباشد بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا ((علیهاالسّلام)) بر ایشان نیز کرده اند. [۹]
و در احادیث متواتره از طریق خاصّه و عامّه روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیدهاند که حق تعالی او را و شیعیان اورا از آتش جهنم بریده است. [۱۰] [۱۱]
روایت شده که از حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول مینامی؟ فرمود: برای آنکه خونی که زنان دیگر میبینند اونمیبیند، دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش است. [۱۲] [۱۳]
پس آن حضرت دارای القاب فراوانی مانند: "زهرا"، "صدیقه"، "طاهره"، "بتول"، "زکیه"، "راضیه"، "مرضیه" و غیره میباشد. مشهورترین لقب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)، زهرا میباشد.[۱۴]
زهرا در لغت به معنی درخشنده و روشن میباشد.[۱۵]
این در حالی است که برای بانو حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) نامها و القابی است که برخی آسمانیاند و از سوی آفریدگار تعیین شده و بعضی از سوی برگزیدگان الهی.
اما نامهای آسمانی نه اسم است که در حدیث ذیل آمده است.
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) فرمود: برای فاطمه (سلاماللهعلیها) نزد خدای (عزّوجلّ) نه اسم است: «فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا»[۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰]
آنچه این نامها را برای حضرت فضیلت قرار داده اینکه نامهای حضرتش حاکی از صفتی والاست که در وی وجود داشته است و چون نامهای دیگر افراد نیست که صاحب نام از معنی نام خود هیچ بهرهای نبرده باشد.
لقبها و کنیههای حضرت
برای آن حضرت در منابع القاب بسیاری ذکر شده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: براى فاطمه نزد خداى عز و جل نه نام است: فاطمه، صدیقه، مبارکة، طاهرة، راضیة، مرضیة، محدثة، زهراء.[۱]
معنی فاطمه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نام ایشان را فاطمه گذشتند. کلمه فاطمه اسم فاعل است که از مصدر "ف ط م" گرفته شده ؛ فَطمَ در زبان عربی به معنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدهاست. در مورد علت این نامگذاری در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: "إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطمَ ابْنَتِی فاطِمَة وَ وُلدَها وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِک سُمّیتْ فاطِمَة؛ خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هر کس که آنها را دوست داشته باشد را از آتش دوزخ جدا کرده است به این دلیل او فاطمه نامیده شده است."[۲]
در جایی دیگر دلیل گذاشتن نام فاطمه را این گونه بیان کردند که از هر گونه بدی جدا و بریده شده است.[۳]
فاطمه: یعنی آن که خود و شیعیانش از آتش بازداشته (و در امان نگاه داشته) شدهاند.
یا به معنی آن که شر و بدی در وجود او راهی ندارد. و به معنی آن که از طفولیت با علم رشد یافته است.
شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالانوار از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کردهاند که فرمود: چون فاطمه (سلاماللهعلیها) متولد شد خدای (عزّوجلّ) به یکی از فرشتگان وحی فرمود که به زمین برود و این نام را بر زبان پیغمبر جاری سازد و بدین ترتیب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نام فاطمه (سلاماللهعلیها) را برای نوزاد انتخاب فرمود. [۷۲]
«فطم» یعنی طفل از شیر گرفته شد.
در حدیثی از امام باقر (علیهالسّلام) چنین رسیده است که خدای متعال پس از تولد فاطمه (سلاماللهعلیها) به وی خطاب فرموده که «انی فطمتک بالعلم و فطمتک عن الطمث» «من تو را به وسیله علم از شیر گرفتم و از پلیدیها و ناپاکیها دور داشتم.» گویی چنانکه طفل را پس از بازداشتن از شیر به غذایی دیگر عادت میدهند آن حضرت از زمان شیرخوارگی نخستین غذایش پس از شیر، علم بوده و به وسیله علم از شیر گرفته شده است. [۷۳]
حضرت رضا (علیهالسّلام) از پدرش و ایشان از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که فرمود: ای فاطمه، آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدهای؟ علی (علیهالسّلام) پرسید چرا؟ فرمود: زیرا که وی و شیعیانش را از آتش بازداشتهاند. [۷۴] و در جای دیگر فرمود: زیرا آتش بر وی و شیعیانش ممنوع گردیده است. [۷۵]
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمود: شنیدم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: فاطمه را فاطمه نامیدهاند زیرا خدای تبارک و تعالی او و فرزندانش را از آتش برکنار داشته است. البته آن فرزندانی که با ایمان از دنیا بروند و بر آنچه که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند. [۷۶]
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: او را فاطمه گفتند چون شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار، علی (علیهالسّلام) نبود تا قیامت کسی همشأن ایشان یافت نمیشد. پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. این حدیث را بسیاری از علمای عامه هم نقل کردهاند؛ از جمله ابن شیرویه دیلمی و طبری در دلائل الامامه. [۷۷]
گفتنی است که نام مقدس فاطمه نزد اهل بیت: بسیار دوست داشتنی بوده است و آنان این نام و صاحبش را پیوسته گرامی میداشتهاند. «امام صادق (علیهالسّلام) از یکی از یارانش که خدا به وی دختری عنایت فرموده بود، پرسید او را چه نام نهادهای؟ گفت: فاطمه. حضرت فرمود: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد. پس بدان چون این نام را بر او نهادهای مواظب باش سیلی بر صورتش نزنی و به او بد نگویی و گرامی اش بداری.»
مردی گوید: بر امام صادق (علیهالسّلام) وارد شدم در حالی که افسرده بودم. حضرت پرسید: چه غمی داری؟ گفتم: دختری برایم به دنیا آمده است. فرمود: او را چه نامیدهای؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه، آه، آه! بدان اگر او را فاطمه نام نهادی لعن و دشنامش مده و او را مزن. [۷۸]
زهرا
زهرا (درخشان، نورانی و درخشنده)«زهر» به معنی روشنی و درخشندگی است.
امام عسکری (علیهالسّلام) فرموده است: اینکه فاطمه (سلاماللهعلیها) را زهرا نامیدند بدان علت بود که هر روز سه بار آن بانوی بزرگوار برای علی (علیهالسّلام) میدرخشید.
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده است: علت آنکه ایشان را زهرا نامیدند آن است که به او بارگاهی از یاقوت سرخ در بهشت رحمت خواهد شد که اهل بهشت آن بارگاه را به بلندی و عظمتی که دارد مانند ستارهای درخشان که در آسمانست خواهند دید و به یکدیگر میگویند این بارگاه درخشنده از آن فاطمه (سلاماللهعلیها) است.
از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه چنان بود که چون در محراب میایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش میکرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
سیدة/سیدة نساء العالمین (بزرگ بانوی جهانیان)[۵۳] [۵۴]
شیخ صدوق در کتاب امالی حدیثی را از حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل کرده که فرمود: «ابنتی فاطمه سیدة نساء العالمین.» یعنی: دخترم فاطمه بزرگ بانوی زنان جهانیان است. [۵۵]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دخترش فرمود: ای فاطمه، بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان اسلام که بهترین دین است برگزید. [۵۶]
چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از نزدیک بودن وفات خود از طریق وحی با اطلاع شد دخترش فاطمه را از این موضوع آگاه ساخت و آن بانو گریست. در این حال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به وی فرمود: تو اولین کسی از خانوادهام هستی که به من خواهی پیوست. آیا دوست نداری که ارجمندترین زنان بهشت باشی!
راضیه[۴۶] (کسی که به تقدیر و قوانین الهی خشنود بود. )
این صفت از والاترین درجات ایمان است و آن حضرت در تمام مراحل زندگی به آنچه که از سوی خدای عزیز (از ترس و آزار در راه دین و ظلم و اندوه و غم) برایش مقدر شده بود رضایت داشت و هیچگاه از وضع خود گله نکرد تا آنکه این آیه شریف از آن صفت وی یاد کرد: (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ • ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً) «ای دارنده روان قدسی مطمئن، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی و خدا نیز از تو خشنود است.» [۴۷]
مرضیه[۸۷]
آن که خداوند پیوسته از او و کردارش راضی است.از آنجا که آن حضرت معصوم است و آیه تطهیر شامل اوست، آنچه میکند همان خواسته الهی است. اگر او از چیزی خرسند باشد نشان خرسندی خداست و در صورتی که نسبت به کسی یا عملی ناخرسند باشد دلیل مبغوض بودن آن چیز یا کس نزد خداست.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره او فرمود: «آن که فاطمه را بیازارد مرا آزرده ساخته و کسی که مرا آزار رساند خداوند را ناخرسند و آزرده ساخته است. و این همان فرموده الهی است که: (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...) [۸۸] «کسانی که خدا و پیامبرش را بیازارند پروردگار در دنیا و آخرت آنها را لعنت میکند و از رحمت خود دور میسازد...»
نیز فرمود: ای فاطمه، خداوند همانا به غضب تو غضب میکند و به رضایتت خشنود میشود. [۸۹] [۹۰] [۹۱]
صدیقه/صدیقه کبری: «صدیقه» یعنی کسی که در راستگویی کامل است. یا آن که هرگز دروغ نگفته است. یا کسی که سخن خود را با عمل خویش تصدیق میکند. [۵۷] [۵۸]
فاطمه چنان بود که چون در محراب میایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش میکرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.
مرتبه صدیقین در ردیف پیامبران و شهیدان است. این مطلب را آیات بسیاری روشن میکنند که از آن جملهاند: (وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا) [۵۹]
مریم (سلاماللهعلیها) را از این نظر صدیقه میگفتند که آیات الهی را با گفتار و عملش تصدیق میکرد و آنچه که پروردگار درباره فرزندش به وی خبر داد کاملا پذیرفت. در تایید این سخن حدیثی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینچنین رسیده است که به علی (علیهالسّلام) فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:
تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شده که من چنین همسری ندارم.
به تو فرزندانی مانند حسن و حسین عنایت شد. در حالی که من فرزندانی مانند آنان ندارم. ولی با این حال شما از من هستید و من از شما.»
مفضل بن عمر گوید از امام صادق (علیهالسّلام) سؤال کرد: چه کسی فاطمه را غسل داد؟ فرمود: امیرالمؤمنین. این مطلب بر من سنگین آمد. فرمود: مثل اینکه این مطلب بر تو گران آمد! عرض کردم آری، فدایت شوم. فرمود: قبول این مطلب بر تو دشوار نیاید زیرا که جدهام فاطمه زهرا صدیقه بود و کسی جز صدیق را نرسد که صدیقه را غسل دهد. آیا نمیدانستی که مریم را جز عیسی هیچ کسی غسل نداد!
اهل تسنن از عایشه روایتی را چنین نقل کردهاند: ما رایت احدا اصدق من فاطمه (سلام الله علیها) غیر ابیها: پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. [۶۰] [۶۱]
طاهره (به معنی پاکیزه، بی عیب، پاک و معصوم)
در حقیقت آیه شریفی که در پاکیزه دانستن اهل بیت نازل شده است این نام را برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ثابت میکند. خدای تعالی در سوره احزاب (آیه ۳۳) میفرماید: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) یعنی «خداوند چنین میخواهد که پلیدی هر آلایش را از شما خاندان نبوت ببرد و از هر عیب پاکتان گرداند.» [۶۲]
در این مطلب مفسران و محدثان شیعه و سنی به گونهای انبوه روایاتی ذکر کردهاند که به مفاد آنها معنی اهل بیت هر چه باشد صدیقه طاهره را شامل میشود. [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸]
آنچه از کتب لغت و تصریح روایات و گفتار مفسران بر میآید این است که نتیجه دور بودن «رجس» از اهل بیت همان دارا بودن مقام عصمت است. در حقیقت نام طاهره با توجه به آیه مورد نظر تایید عصمت آن بانوست و آنکه آن حضرت حتی پس از رحلت، طاهر خواهد بود و پیکر مطهرش نه در زمان حیات و نه پس از مرگ همچون دیگر مردم نجس نخواهد شد و لمس پیکر پاکش غسل ندارد، چنانکه در روایتی بدین موضوع تصریح شده است. روایت چنین است: مردی به نام حسن بن عمیر میگوید: به امام صادق (علیهالسّلام) گفتم: آیا امیرالمؤمنین پس از غسل دادن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غسل کرد؟ فرمود: با وجود آنکه نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مطهر بود، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) غسل انجام داد تا این امر سنت گردد. (منظور آنکه سنت غسل کردن پس از مس میت ترک نشود.) [۶۹]
والاترین حدیث در مقام طهارت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) حدیث شریف کساء است که شیعه و سنی با دهها سند صحت آن را تایید کردهاند. (درباره اسناد حدیث شریف کساء، کتاب جداگانه موجود اس. ) بر پایه این حدیث، زمانی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خانه دخترش فاطمه (سلاماللهعلیها) آمد و خود را در چیزی شبیه عبا پیچید. زمانی بعد امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و پس از وی حضرت مجتبی (علیهالسّلام) و حسین (علیهالسّلام) نزد حضرتش رفتند و آنگاه فاطمه (سلاماللهعلیها) به پیش ایشان رفت. در همین هنگام بود که آیه تطهیر ((إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)) [۷۰] نازل شد.
ای فاطمه، بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان اسلام که بهترین دین است برگزید.
عذرا (یعنی آن بانو پیوسته همچون دوشیزگان بود. )
از فرموده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که آن بانو را حوریهای به صورت انسان معرفی کرده است بر میآید که آن حضرت همچون حوریان بهشت پیوسته دوشیزه باقی خواهد ماند. چه آن که حضرتش از طعام بهشتی آفریده شد. از امام صادق (علیهالسّلام) در این باره پرسش شد که چگونه حوریه بهشتی هر زمان که همسرش نزد وی میرود او را دوشیزه مییابد؟ فرمود: چون او از مادهای پاک آفریده شده و هیچ گونه فسادی به جسم وی راه نمییابد و بدنش دچار آفتی نمیگردد...[۷۱]
مبارکه: از نامهای دیگر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و به معنی وجود پربرکت است.
راغب در مفردات گوید: جایی که خیر الهی به صورتی که در خور نگهداری و شمارش و اندازه گیری نباشد و هر کسی به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن ببیند گویند در آن برکت است و آن چیز مبارک است.
بر این اساس است که زهرا (سلاماللهعلیها) را مبارکه نامیدند چون به وجود آن حضرت نسل رسول خدا باقی ماند و گسترش یافت، در حالی که ایشان پس از شهادت بیش از دو پسر و دو دختر نداشت. علاوه بر آنکه بعد از واقعه جانگداز کربلا تمام پسران امام حسین (علیهالسّلام) جز یک تن (حضرت سجاد (علیهالسّلام)) باقی نماندند و از فرزندان حضرت مجتبی (علیهالسّلام) هم بنا به قولی هفت تن شهید شدند و از زینب کبری نیز دو فرزند به شهادت رسیدند و ام کلثوم هم بدون فرزند از دنیا رفت.
پس از واقعه کربلا نیز جنایتها و کشتارها نسبت به فرزندان پاک رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) و فاطمه (سلاماللهعلیها) ادامه یافت. در زمان حجاج و بنی عباس کشتن علویان رسم شده بود. با همه اینها خدای متعال در نسل فاطمه (سلاماللهعلیها) برکت قرار داد و آن بزرگوار را منشا خیر کثیر گردانید.
شماری از مفسران، کلمه کوثر در سوره انا اعطیناک الکوثر [۷۹] را همان وجود مقدس فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) دانستهاند. سیوطی در کتاب الدر المنثور در تفسیر «کوثر»، و بخاری و ابن جریر و حاکم نیشابوری از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کردهاند که کوثر همان خیر کثیری است که خدا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عنایت فرمود. در همین روایت ابو بشیر گوید به سعید به جبیر گفتم: برخی از مردم میپندارند که کوثر نهری است در بهشت. او گفت: آن نهر هم که در بهشت است از همان خیر کثیر است که خدا به وی عطا کرده است.
شیخ طبرسی در مجمع البیان در تفسیر سوره کوثر مینویسد: مراد از کوثر همان زیادی نسل از فاطمه (سلاماللهعلیها) و اولاد رسول خداست که آنچنان فزونی یافتند که عددشان را نمیتوان شماره کرد و این برکت تا قیامت ادامه خواهد یافت. [۸۰]
هم اکنون آمارها نشان میدهد در سراسر جهان از فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) بیش از چهل میلیون انسان وجود دارند. [۸۱]
هم اینجا پیشنهاد میشود رایانههای ثبت احوال از طریق واژههای سید، سادات، بی بی، شریفه و... آماری از فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) که هم اکنون در جمهوری اسلامی ایران زندگی میکنند، جهت اثبات این حقیقت قرآنی ارائه نمایند.
محدثه: یعنی آن که فرشتگان با او سخن گویند.
در اینکه آیا فرشتگان با غیر پیامبر هم سخن میگویند و از غیر پیامبر کس دیگری میتواند آنان را ببیند یا صدایشان را بشنود در اخبار و تفاسیر شیعه و سنی مطالبی نقل کردهاند. در آیاتی از قرآن بدین موضوع پرداخته شده است. خدای متعال در قرآن کریم درباره وجود مقدس حضرت مریم میفرماید: او با فرشته الهی دیدار کرد و سخن گفت. در سوره آل عمران آیه ۴۲ آمده است که: فرشتگان با مریم سخن گفتند و به وی خبر دادند که خداوند او را پاک گردانیده و بر همه زنان برتری بخشیده است. [۸۲]
روایتی چنین نقل شده است: مردی به نام اسحاق بن جعفر گوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: فاطمه را محدثه نامیدهاند زیرا فرشتگان پیوسته بر او از آسمان فرود میآمدند و چنانکه مریم دختر عمران را ندا میکردند او را همسخن خویش قرار میدادند و به وی میگفتند: ای فاطمه، (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ •
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ)[۸۳]
یعنی «ای فاطمه، خدای تعالی تو را برگزیده و پاکت گرداند و بر همه زنان عالم برتری بخشید. ای فاطمه، پروردگارت را فرمانبردار باش و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نما.»
اما اینکه فرشتگان جز این درباره چه با حضرتش سخن میگفتند احادیث چنین است: آنان از حوادث آینده و پادشاهانی که در زمین حکومت خواهند کرد و بسیاری از احکام الهی، برای آن بانو سخن میگفتند و به تقاضای حضرت، امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) آن مطالب را مینگاشت تا آن که کتابی بزرگ گردید و به مصحف فاطمه (سلاماللهعلیها) خوانده شد. [۸۴]
والاترین حدیث در مقام طهارت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) حدیث شریف کساء است که شیعه و سنی با دهها سند صحت آن را تاییدکردهاند.
امام صادق (علیهالسّلام) به ابوبصیر فرمود: مصحف فاطمه (سلاماللهعلیها) نزد ماست و مردم نمیدانند که این مصحف چیست آن مصحف از نظر حجم سه برابر این قرآن است حال آنکه یک کلمه از این قرآن شما در این مصحف نیست. بلکه مندرجات آن عبارت از اموری است که پروردگار بزرگ بر مادرمان زهرا (سلاماللهعلیها) املا و وحی فرمود. [۸۵] [۸۶]
مریم کبری[۹۲] (مریم بزرگ)
مقام وی در نزد مسلمانان والاتر از مقامی است که حضرت مریم (سلاماللهعلیها) در نزد مسیحیان دارد. در این باره دهها روایت وجود دارد، از جمله آنکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: مریم ارجمندترین بانوی زمان خویش بود و فاطمه ارجمندترین بانوی همه زمانهاست. [۹۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
ام الحسن. ام الحسین [۳۱] [۳۲](مادر حسن (علیهالسّلام). مادر حسین (علیهالسّلام))
امام مجتبی (علیهالسّلام) نخستین فرزند حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است که در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت (در حالی که مادرش دوازده ساله بود) در مدینه به دنیا آمد.
ای فاطمه، تو را بشارت میدهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرین آنها مهدی (علیهالسّلام) است.
پس از شش ماه واندی از این تاریخ، وجود مقدس حسین (علیهالسّلام) در سوم شعبان سال چهارم هجری به دنیا آمد.
منصوره (یاری شده از سوی پروردگار)
در تفسیر فرات کوفی، روایتی از حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل شده است که روزی در جمع یاران خود فرمود: میدانید فاطمه چگونه آفریده شده است؟ آنان گفتند خدا و رسولش به این امر داناترند. فرمود: فاطمه از بشر نیست. از حوریانی است شبیه بشر و از عرق و پر جبرئیل آفریده شده است.
گفتند: ای رسول خدا، درک این سخنان برای ما دشوار است. نخست فرمودید: او حوریهای است بشر مانند و آنگاه فرمودید از عرق و پر جبرئیل!
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: حال توضیح خواهم داد. زمانی پروردگارم سیبی از بهشت به وسیله جبرئیل (علیهالسّلام) برایم هدیه فرستاد. هنگامی که جبرئیل آن را میآورد به سینهاش چسبانده بود و سیب همچون بدن جبرئیل عرق کرده بود. آن دو عرق به هم در آمیخت و ضمن حدیث طولانی آمده که جبرئیل برای پیامبر سیبی آورد و گفت: ای محمد، آن را بخور. گفت: ای دوست من جبرئیل، هدیه خدایم را بخورم؟ گفت: آری. چون به خوردن آن امر شد آن را خورد ولی با تعجب دید نوری از آن برخاست که وی را بسیار شگفت زده کرد. جبرئیل گفت: ای رسول خدا، آن را فاطمه وجودی از نور است و انوار او تا ابد آفاق زندگی بشریت را روشن میسازد.
بخور که آن نور وجود «منصوره» است که در زمین فاطمه نامیده میشود. گفتم ای جبرئیل، منصوره کیست؟ گفت بانویی از صلب تو بیرون آید و اسمش در آسمان منصوره و در زمین فاطمه باشد! [۹۴]
نوریه[۹۵]
فاطمه وجودی از نور است و انوار او تا ابد آفاق زندگی بشریت را روشن میسازد.
سلام خدا و فرشتگان و همه پاکان بر او، روز ولادت و روز شهادتش و تا قیام قیامت.
زکیه از دیگر نامهای حضرت است که به معنی پاک و پاکدامن یا وجود پربرکت است.
قرآن هر یک از این معانی را در سه آیه مختلف بیان فرموده است. در جایی از پاکدامنی و مقام عصمت حضرت عیسی (علیهالسّلام) چنین یاد میکند: (قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا) [۴۸]
یعنی «جبرئیل به مریم گفت من فرستاده پروردگار توام تا از جانب او پسری پاکیزه به تو بخشم.»
در آیه دیگر آمده است: (فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ) [۴۹] یعنی »چون خضر آن پسر را کشت موسی گفت آیا جوانی پاکیزه و بی گناه را بی آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟»
در جایی دیگر میفرماید: (قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا) [۵۰] یعنی «رستگار شد هر که روان خود را پاک ساخت.»
در حقیقت زکیه به بانویی گویند که از همه ناپاکیهای اخلاقی دور باشد و هرگز در وجودش هیچ صفت بد یافت نشود.
سماویه[۵۱] [۵۲] (گرانبها گوهری آسمانی)
از القاب ایشان لقب زهرا از شهرت بیشتری برخوردار است، و گاه با نام او همراه می آید (فاطمه الزهرا). زهرا مونث أَزْهَر است به معانی: روشن، آنکه چهره درخشان دارد، آنکه رنگ پاک و سفید دارد، ماه درخشان.[۴]
از امام صادق(ع) پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه چنان بود که چون در محراب می ایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش می کرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.[۵]
از القاب آن حضرت که نشان از جایگاه بسیار رفیع ایشان دارد، لقب سیدة نساء العالمین (بزرگ بانوی زنان جهان) که پیامبر اکرم (ص) آن حضرت را چنین خوانده است.[۶]
برخی از کنیه های آن حضرت عبارتند از: ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه،[۷] ام ابیها، اُمّالخیرة، اُمّالمؤمنین، اُمّالأخیار، اُمّالفضایل، اُمّالأزهار، اُمّالعلوم، اُمّالأسماء.[۸]
برای تفصیل رجوع شود به مقاله: «القاب حضرت فاطمه سلام الله علیها».
ام الائمه [۲۱] (مادر امامان):
به موجب روایات نقل شده از سوی اهل تسنن و شیعه، نسل پاک پیامبر به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: پروردگار عزیز و بلند مرتبه نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد، حال آنکه نسل مرا در صلب علی جای قرار داد. [۲۲] [۲۳]
آن حضرت چندین بار به دختر عزیزش فرمود: ای فاطمه، تو را بشارت میدهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرین آنها مهدی (علیهالسّلام) است.
ام ابیها[۲۴] [۲۵] [۲۶] یعنی: مادر (و دلسوز) پدرش.
کنیهای است که پدر بزرگوارش حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وی را بدان خواند. چه اینکه پیامبر در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را بسختی گذراند و تا قبل از ازدواج با بانو خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود، یا در جنگها به این سو و آن سو میرفت و دشواری تحمل میکرد. در این همه پس از تولد دختر عزیزش فاطمه، با اینکه وی کودکی بیش نبود همواره چون پروانه به گرد شمع، از پدر جدا نمیشد و در رفع اندوه او آنچه میتوانست میکوشید و از پدر دلجویی میکرد. اگر آن بزرگوار در جنگی آسیب میدید فاطمه خردسالش بود که بر زخم و رنج پدر مرهم مینهاد و بر آرامش و سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلسوزی وی را میدید اشک میریخت و میفرمود: او مادر پدرش است. [۲۷]
«ام» به معنی مادر و اصل و ریشه است و در حقیقت آن بانو را باید مادر نبوت دانست.
ام ابیها بود آن خوش خصال چونکه بود بانوی کاخ جلال (حیدر تهرانی)
این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده[۲۸] [۲۹]
و در معنای آن وجوهی بیان نمودهاند. در میان معانی آن شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در لغت به معنی مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود و فرزندی شناخته میشد که پیامبر میخواست. [۳۰]
ام المحسن[۳۳] [۳۴] (مادر محسن (علیهالسّلام) )
آن حضرت را پنج فرزند بود: حسن (علیهالسّلام)، حسین (علیهالسّلام)، زینب ۳، ام کلثوم (علیهاالسّلام) و محسن (علیهالسّلام). محسن آخرین فرزند آن بانو و اولین شهید اهل بیت: پس از پیامبر بود که در ماه آخر حمل، در رحم کشته و سقط شد.
بتول(بتول یعنی جدا و ممتاز از دیگران، یا آن که حیض نبیند)
ابن اثیر در النهایه مینویسد: فاطمه را بتول نامیدند زیرا از زنان زمان خویش [و زمانهای قبل و بعد خود] از نظر فضیلت و دین و حسب جدا و ممتاز بود. یا آنکه از دنیا منقطع گشته و به خدای تعالی روی آورده بود. [۳۵] [۳۶]
از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیده شد به چه کسی بتول گویند؟ فرمود: آن که سرخی (حیض و...) نبیند. بدرستی که حیض برای دختران پیامبران ناپسند است. [۳۷] [۳۸] [۳۹]
حانیه[۴۰] (آن که به شوهر و فرزندانش بسیار مهربان است. )
وزن فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند.
الحرة[۴۱] (بانوی آزاد)
حورا/حورای انسیه (انسانی زمینی که از حوریان بهشتی است. ) [حوریهای شبیه آدمی] در یکی از معراجهای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آسمان، آن حضرت از میوهها و از خرمای تازه و سیب بهشتی تناول کرد و خداوند متعال آن غذاهای بهشتی را در صلب پیامبر قرار داد و هنگامی که ایشان از معراج به زمین بازگشت با حضرت خدیجه همبستر شد و بدین ترتیب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در رحم حضرت خدیجه قرار گرفت. بدین سبب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) «حورای انسیه» نام گرفت. [۴۴] [۴۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بَضعه در شأن و فضیلت فاطمه نازل و نقل شدهاند. در روایات آمده است که پیامبر(ص)، فاطمه(س) را برترین زن در دو عالم معرفی کرده و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خداوند دانسته است.
تسبیحات حضرت زهرا(س)، مصحف فاطمه، خطبه فدکیه بخشی از میراث معنوی فاطمه است. مصحف فاطمه(س) کتابی است شامل سخنانی که فرشته الهی به او الهام کرده و امام علی(ع) آنها را نوشته است. این صحیفه بنابر روایات، در دست امامان بوده و هماکنون در دست امام زمان(عج) است.
شیخ صدوق (رحمهالله) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلم) از سفری مراجعت میفرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف میبردند و مدتی میماندند و بعد از آن به خانه زنان خود میرفتند؛ پس در بعضی از سفرهای آن حضرت جناب فاطمه (علیهاالسلام) دو دست بند و گلوبند و گوشواره از نقره ساخت و پرده بر دَرِ خانه آویخت، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف برد و اصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت و به مسجد درآمد و به نزد منبر نشست، حضرت فاطمه دانست که حضرت برای زینتها چنین به غضب آمدند، پس گردنبند و دست بندها و گوشوارهها را کند و پردهها را گشوده و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به آن شخص که آنها را میبرد گفت به حضرت بگو که دخترت سلام میرساند و میگوید اینها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کرد فاطمه آنچه را که میخواستم پدرش فدای اوباد! دنیا از برای محمد و آلمحمد نیست اگر دنیا در خوبی نزد خدا برابر پشه ای بود خدا در دنیا کافران را شربتی آب نمیداد؛ پس برخاست و به خانه فاطمه علیهاالسلام داخل شد. [۹۶]
شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کردهاند که حضرت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (علیهاالسلام) عزیزترین مردم است نزد من. [۹۷] [۹۸]
شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است که میگفت: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیهتر باشد از فاطمه به رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون فاطمه به نزد آن حضرت میآمد او را مرحبا میگفت و دستهای او را میبوسید و در جای خود مینشاند، چون حضرت به خانه فاطمه میرفت برمیخاست و استقبال آن حضرت میکرد و مرحبا میگفت و دستهای آن حضرت را میبوسید. [۹۹]
در «قُرْبالاسناد» به سند معتبر از امام محمد باقر (علیهالسلام) روایت کرده است که حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) مقرر فرمود که هر چه خدمت بیرون در باشد از آب و هیزم و امثال اینها حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به جا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسیاکردن و نان و طعامپختن و جاروبکردن و امثال اینها با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) باشد.[۱۰۰]
ابن بابویه به سند معتبر از امام حسن (علیهالسلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود که در شب جمعه مادرم فاطمه (علیهاالسلام) در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حقتعالی گردید و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود و تا صبح طالع شد شنیدم که پیوسته دعا میکرد از برای مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام میبرد و دعا برای ایشان بسیار میکرد و از برای خود دعائی نمیکرد، پس گفتم: ای مادر! چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی؟ فرمود: «یا بُنَی! الْجارُ ثُمَّ الدّار» «ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را.» [۱۰۱]
ثعلَبی از حضرت صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که روزی حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از جُلهای شتر و به دستهای خود آسیاب میگردانید و در آن حالت فرزند خود را شیر میداد، چون حضرت او را بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش روان شد و فرمود: ای دختر گرامی، تلخیهای دنیا را امروز بچش برای حلاوتهای آخرت. پس فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: یا رسول اللّه حمد میکنم خدا را بر نعمتهای او و شکر میکنم خدا را بر کرامتهای او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد: (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) [۱۰۲] یعنی «حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی.»[۱۰۳] [۱۰۴]
و از حسن بَصْری نقل شده که میگفت: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عابدترین امت بود و در عبادت حقتعالی آن قدر بر پا میایستاد که پاهای مبارکش ورم میکرد.[۱۰۵]
و از «حلیه ابو نُعَیم » روایت شده که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آن قدر آسیاب گردانید که دستهای مبارکش آبله پیدا کرد و از اثر آسیاب دستهای مبارکش پینه کرد. [۱۰۶]
امام خمینی، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را از معجزات تاریخ و مایه افتخار هستی و افتخار خاندان وحی میشمارد[۱۰۷] [۱۰۸]
که چون خورشیدی بر تارک اسلام میدرخشد. از نگاه ایشان تاکنون هیچ کس از عهده شناخت و معرفی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) برنیامده، و احادیثی که درباره شان و مقام فاطمه (سلاماللهعلیها) آمده به مقدار فهم مستمعان بوده است و دیگران از عهده ستایش او برنیامده و هرچه درباره ایشان گفتهاند، به مقدار فهم خودشان بوده است نه بهاندازه جایگاه آن حضرت.[۱۰۹]
در نگاه امام خمینی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) از مصادیق بارز انسان کامل و تمام ابعادی که برای انسان و زن میتوان تصور کرد در آن بانو جلوه کرده بود و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) تمام حقایق بود و همه معنویات، جلوههای ملکوتی، الهی، جبروتی، مُلکی و ناسوتی در ایشان وجود داشت و همه ویژگیهای پیامبران را دارا بود.[۱۱۰]
امام خمینی در معرفی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) با استناد به روایتی معتقد است در مدت هفتاد و پنج روزی که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) زنده بود و حزن شدیدی داشت، جبرئیل امین خدمت ایشان میآید و تمام مسائلی را که در آینده قرار بود رخ دهد به ایشان خبر میداد و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) آن را به علی (علیهالسلام) میگفت.[۱۱۱]
امام خمینی یکی از افتخارات شیعه را «صحیفه فاطمیه» میداند که در ردیف مناجات شعبانیه، دعای عرفه و صحیفه سجادیه میباشد.[۱۱۲] [۱۱۳]
وقتی پیغمبر خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به اوفرمود چه چیز بهتر است از برای زن؟ فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید و فرمود: (ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ)[۱۱۴] [۱۱۵]
سید فضل اللّه راوندی در «نَوادر» روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمیبیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمیبیند من اورا میبینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه مینماید. پس حضرت فرمود: شهادت میدهم که تو پاره تن من میباشی. [۱۱۶] [۱۱۷]
وقتی آن حضرت به سن ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد "ابوبکر" و "عمر" بودند، لیکن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی (علیهالسّلام) "[۱۲۰]
و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی (علیهالسّلام) خواستند تا حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) را از پیامبر خواستگاری کند. [۱۲۱]
لذا علی (علیهالسّلام) شخصاً به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرفیاب شد؛ ولی شرم و حیا مانع از سخن گفتن ایشان گردید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: اباالحسن چه میخواهی؟ و علی (علیهالسّلام) همچنان ساکت بود تا پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه (سلاماللهعلیهم) را میخواهی؟ علی (علیهالسّلام) جواب داد: آری.[۱۲۲]
و بنابر نقل دیگری علی (علیهالسّلام) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو میدانی که مرا در کودکی از پدرم "ابوطالب" و مادرم "فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربانتر بودی و از سرگردانی و شک که پدران من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، میخواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمدهام. آیا قبول میکنی؟با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شادمانی برافروخت و به روی علی (علیهالسّلام) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز شمشیر و شتر آبکش و زره چیزی ندارم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: شمشیر را برای جهاد و شتر را برای آبدادن به نخلهای خرما و بارکشی در سفر میخواهی، همان زره را مهر قرار بده.[۱۲۳]
و بنابر نقل دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمدهاند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در اسلام را میدانی و از فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود: «الله اکبر، سکوتها، اقرارها» «سکوت او نشانه رضایت اوست.»[۱۲۴]
به هر حال علی (علیهالسّلام) مهریه حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) را که مبلغ ۴۸۰ درهم بود[۱۲۵] و به قولی ۴۰۰ درهم و یا همان مهرالسنه یعنی مبلغ ۵۰۰ درهم بود.[۱۲۶]
و از طریق فروش زره آن حضرت تامین گردید، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) تهیه کند. در مورد علت این امر پیامبر بارها به "سلمی" فرمود: «من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود.»[۱۲۷]
و نیز در فضیلت علی (علیهالسّلام) فرمود: «لو لم یخلق علی (علیهالسّلام) ما کان لفاطمه کفو» «اگر علی (علیهالسّلام) خلق نمیشد، برای فاطمه همسری پیدا نمیشد.» [۱۲۸]
و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین میشود.[۱۲۹]
و نیز "عایشه" از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) فرمودند: ای فاطمه بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه زنان عالم و بر همه زنان اهل اسلام برگزیده است.[۱۳۰]
این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم هجرت در مدینه اتفاق افتاد.[۱۳۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
حضرت زهرا در زمان پیامبر اکرم
در مکه:
زندگی حضرت فاطمه (س) از آغاز کودکی آمیخته به سختی ها و رنجها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (س) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند.[۲۱] و چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند.[۲۲] قریش نیز در واکنش به این حرکت، پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید.[۲۳] مطابق با گزارش های تاریخی کسانی که درون شعب بودهاند، وضعیت سختی داشتند آنها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.[۲۴]
در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی می رفت، حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علیها بیش از پنج سال نداشتند، مادرش حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفت. در روایتی آمده است، پیش از خاکسپاری، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که «فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر می گشت و می پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ می گذاشت. او به سوی دیگران می رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را می گرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان می دهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست... و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید.[۲۵]
پس از وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، سالهای حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزارها و اهانت ها و تلاش های مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) می پاشیدند، هنگامی که پیامبر به خانه می آمد، فاطمه (علیها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می کرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر می فرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست».[۲۶]
در روایت آمده است دشمنان در حِجْر اسماعیل اجتماع داشتند و به بت ها سوگند خوردند که هر کجا «محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. فاطمه(علیها السلام) این خبر را شنید و به اطلاع پدر رسانید تا مراقبت بیشتری از خود کند.[۲۷]
در صحیح بخاری آمده است: ابوجهل مشتی از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامی که این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند کردند و پیامبر را به باد مسخره گرفتند. بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بی رحم چنان آماده بود که توانایی بر دفاع نداشتند. این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه (علیها السلام) رسید، به سرعت به مسجدالحرام آمد و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان مجازات کرد، و به آنها نفرین فرمود.[۲۸]
هجرت به مدینه:
پس از رحلت ابوطالب و عدم حمایت بنی هاشم از رسول خدا (ص)، مکه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و هر لحظه امکان قتل ایشان وجود داشت. پس از آنکه عده ای از مردم یثرب مسلمان شدند و دو بار در عقبه وفاداری خود را به رسول خدا (ص) اعلام کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شبی که به لیلة المبیت معروف است و در آن شب قریشیان تصمیم به قتل ایشان گرفته بودند، با فداکاری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) راهی مدینه شدند.
در آن شب پیامبر (ص)، على (ع) را فرمود که صبح و شام بر دامنه کوه فریاد زند: هر که نزد محمّد امانتى دارد بیاید تا امانتش را به او پس دهیم. سپس به او فرمود: على؛ از این پس ناپسندى از قریش نخواهى دید تا به من بپیوندى. پس امانت مرا در حضور مردم و آشکارا ادا کن. من فاطمه دخترم را به تو مى سپارم و هر دوى شما را به خداوند؛ او شما را حفظ کند.
پس از ورود رسول الله به قباء آن حضرت در منزل عمرو ابن عوف ساکن شدند و زمانی که ابوبکر پیشنهاد رفتن به مدینه را داد، آن حضرت نپذیرفتند و فرمودند: «من داخل مدینه نمی شوم تا اینکه پسر برادرم (یعنی علی علیه السلام) و دخترم فاطمه نزد من بیایند». وقتی شب شد ابوبکر از رسول الله (ص) جدا شده و داخل مدینه شد اما پیامبر در قباء باقی ماند و نامه ای برای علی (ع) نوشت و در آن از او خواست تا به ایشان بپیوندد. وقتی نامه به امیرالمومنین (ع) رسید حضرت به همراه حضرت فاطمه و مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و به راه افتاد و به دنبال آنها ایمن فرزند ام ایمن (غلام رسول خدا) و ابو واقد فرستاده رسول خدا نیز آمده و به آنها ملحق شدند. وقتی قریشیان مطلع شدند، عده ای را به دنبال آن حضرت و همراهان فرستادند و قصد وادار نمودن امام علی علیه السلام برای بازگرداندن کاروان به مکه را نمودند که با دفاع قهرمانانه ی آن حضرت، خوار و حقیر به مکه بازگشتند. و حضرت علی علیه السلام به همراه همسفرانش راه مدینه را پیش گرفتند و پس از مدتی به ضجنان رسیدند؛ شب را در آنجا مانده و در طول شب به عبادت خداوند مشغول بودند، در حال ایستاده یا نشسته و حتی در حالی که به پهلو دراز کشیده بودند. صبح هنگام مجددا راه مدینه را پیش گرفته و به هر منزلگاهی می رسیدند به همین وضعیت به عبادت می پرداختند.[۲۹]
در روایت ابو عبیده از پدرش و ابن ابی رافع آمده است که: در شأن آنها قبل از رسیدنشان به پیامبر این آیات نازل گردید: «الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا ...» «آنهائی که در هر حال، ایستاده و نشسته و در حال خفتن، خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمانها و زمین فکر کرده، پروردگارا تو این را بیهوده نیافریده ای ...».(آل عمران، ۱۹۱) تا آنجا که می فرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى» که «ذکر» علی علیه السلام و «انثی» فاطمه سلام الله علیهاست و «بعضکم من بعض» اشاره دارد به اینکه علی از فاطمه است.[۳۰]
ازدواج با امیرالمؤمنین
علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه علیها السلام به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.[۳۱] اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، ۹ یا ۱۰ یا حداکثر ۱۱ سال بوده است.[۳۲]
آن حضرت به ازدواج امام علی علیه السلام در آمد که مطابق با برخی منابع در آن زمان ۲۱ سال داشتند.[۳۳] پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۳۴]
مطابق با روایات وقتی حضرت علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه سلام الله علیها رفت پیامبر به نزد فاطمه رفت و فرمود: «على بن ابى طالب، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواستهام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است. چه نظرى دارى؟».
فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، کراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه] رضایت اوست».
پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور که خداوند، این دو را براى هم پسندیده است.[۳۵]
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض:[۳۶] یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».
علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفتهاند: نکاح بر کفائت است -که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست.[۳۷]
برای تفصیل رجوع شود به: «ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)».
خواستگاری و ازدواج
فاطمه(س) خواستگاران متعددی داشت؛ اما در نهایت با امام علی(ع) ازدواج کرد. به اعتقاد برخی پژوهشگران پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه و رهبری جامعه اسلامی، فاطمه(س) به سبب نسبت فرزندی با پیامبر(ص) در میان مسلمانان مورد احترام قرار گرفت و جایگاه والایی یافت.[۳۱] در کنار این مسئله ابراز محبت پیامبر به فاطمه(س)[۳۲] و ویژگیهای فاطمه در مقایسه با زنان دوره خود[۳۳] موجب شد برخی از مسلمانان به دنبال ازدواج با دختر پیامبر(ص) باشند.[۳۴] شماری از بزرگان قریش که زودتر از دیگران اسلام آورده بودند یا از قدرت مالی مناسبی برخوردار بودند از فاطمه خواستگاری کردند.[۳۵] ابوبکر، عمر[۳۶] و عبدالرحمن بن عوف[۳۷] از این افراد بودند. همه خواستگاران جواب ردّ از پیامبر شنیدند.[۳۸] پیامبر در پاسخ به درخواست آنان میفرمود: «ازدواج فاطمه امری آسمانی است و نیازمند حکم الهی است.»[۳۹] و در مواردی نیز نارضایتی فاطمه(س) از ازدواج با خواستگاران را مطرح میکرد.[۴۰]
علی(ع) به سبب ارتباط خانوادگی با پیامبر و ویژگیهای اخلاقی و دینی فاطمه، علاقه زیادی برای ازدواج با فاطمه داشت؛[۴۱] اما به گفته مورخان به خود اجازه نمیداد از دختر پیامبر خواستگاری کند.[۴۲] سعد بن معاذ این مسئله را به پیامبر منتقل کرد و پیامبر با خواستگاری علی(ع) موافقت نمود.[۴۳] پیامبر(ص) درخواست امام علی(ع) و ویژگیهای رفتاری و فضیلت او را برای فاطمه(س) بیان کرد که با رضایت فاطمه همراه شد.[۴۴] پیامبر نیز به امر الهی فاطمه(س) را به ازدواج با علی(ع) درآورد.[۴۵] علی(ع) مانند دیگر مهاجران، در ماههای نخستینِ پس از هجرت، وضعیت اقتصادی سختی داشت.[۴۶] از اینرو به توصیه پیامبر، زره خود را فروخت (یا رهن داد) و قیمت آن را مهر فاطمه قرار داد.[۴۷] مراسم عقد علی(ع) و فاطمه(س) در حضور مسلمانان در مسجد پیامبر(ص) برگزار شد.[۴۸] دربارهٔ تاریخ مراسم عقد اختلاف وجود دارد. در بیشتر منابع، سال دوم هجری ذکر شده است.[۴۹] مراسم عروسی پس از جنگ بدر در شوال یا ذیالحجة سال ۲ هجری قمری برگزار شد.[۵۰]
زندگی مشترک آنها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)[۱۳۲]
و در کمال صفا و محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیهالسّلام) میفرمود: «به خدا قسم تا فاطمه (سلاماللهعلیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هرگاه به او مینگریستم غم و اندوهم زایل میشد.»[۱۳۳]
زندگی مشترک با علی(ع)
در گزارشهای تاریخی و روایی آمده است فاطمه(س) به علی(ع) به گونههای متفاوت و حتی در حضور پیامبر محبت میکرد و او را بهترین همسر میخواند.[۵۱] نقل شده است فاطمه، علی(ع) را در خانه با کلمات محبتآمیز[۵۲] و در میان مردم با کنیه اباالحسن خطاب میکرد.[۵۳] در گزارشهایی آمده است که فاطمه(س) در خانه با عطر و وسایل زینتی خود را میآراست.[۵۴]
دوره نخست زندگی فاطمه(س) و علی(ع) با شرایط دشوار اقتصادی همراه بود[۵۵] و در برخی زمانها غذایی برای سیر کردن حسنین(ع) نمییافتند؛[۵۶] اما فاطمه(س) به وضع موجود اعتراض نمیکرد و گاه برای کمک به همسر خود در تأمین معاش، پشمریسی میکرد.[۵۷]
فاطمه(س) براساس توصیه پیامبر(ص)[۵۸] تمایل داشت کارهای درون منزل را خود انجام دهد و امور خارج از منزل را به علی(ع) واگذارد.[۵۹] زمانی که فضه را به عنوان خادم به خانهاش فرستاد، نیمی از کارهای خانه را خود انجام میداد و نیمی دیگر را به فضه میسپرد.[۶۰] بر اساس برخی از گزارشها به توصیه فاطمه(س) یک روز فضه و روز دیگر فاطمه(س) خانهداری میکردند.[۶۱]
امام علی(ع) متقابلا فاطمه را احترام میکرد. روایتی که از امام علی(ع) نقل شده است که نه من هیچگاه فاطمه را به خشم آوردم و نه فاطمه هیچگاه مرا به خشم آورد.[۶۲]در ماجرای درخواست ابوبکر و عمر از امام علی(ع) برای ملاقات با فاطمه(س)، وی خطاب به علی(ع) گفت: خانه از آنِ توست و این زن آزادهای که با تو سخن میگوید همسر تو، هر کاری خواستی انجام بده.[۶۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
زندگی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین
حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام زوجی هستند که هر دو معصوم و از خطا و اشتباه مبرا هستند. لذا زندگی ایشان زندگی کامل، سرتاسر طهارت و از هر نقص و اشتباهی بدور است. از روایات اندکی که در این مورد به دست رسیده است بر می آید که رفتار آنها با یکدیگر و با فرزندانشان به بهترین وجه و سرشار از عشق و علاقه بوده است. و آن دو همه امور خویش را بر اساس دستورات پیامبر اکرم (ص) تنظیم مینمودند.
رضایتمندی از یکدیگر:
امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف زندگی شان با حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمایند: به خدای سوگند که در همه ی عمر زندگی مشترک، هرگز به فاطمه خشم نگرفته و هرگز او را به کاری وادار نساختم... . و او نیز به من هرگز خشم نگرفت و در هیچ کاری مرا نافرمانی نکرد. او به گونه ای بود که هر گاه به او می نگریستم غمها و اندوه هایم زدوده میشد.[۳۸]
تقسیم کارها:
حضرت على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) آمدند و تقاضا کردند که خدمات خانه و زندگى را براى هر یک مقرر فرماید. رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را به خدمات درون خانه گماشت و بیرون خانه را به على (علیه السلام) واگذاشت.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: فقط خدا مىداند که من چه قدر مسرورم از این که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مرا ماءمور به امورى نساخت که فقط از عهده مردان برمىآید (کنایه از این که زنان توانایى حمل بار گران زندگى را ندارند).[۳۹] البته در موارد متعددی نیز ذکر شده است که امیرالمؤمنین (ع) در کارهای خانه به همسرشان کمک میکنند.[۴۰]
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: حضرت امیر علیه السلام هیزم میآورد، آب میآورد، جاروب میکرد و فاطمه زهراء علیها السلام آسیاب میکرد، خمیر میکرد، نان میپخت.[۴۱]
تحمل سختی های زندگی:
از روایات و گزارشهای تاریخی مشخص می گردد که زندگی این زوح با سختی و البته صبر ایشان در برابر این سختیها همراه بوده است.
فرزندان:
بی شک هیج زندگی در عالم، ثمره اش پربارتر و گرانبهاتر از زندگی این دو بزرگوار نیست. ثمره این زندگی درخت امامت است. امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) صاحب سه پسر و دو دختر شدند. فرزندان این دو بزرگوار عبارتند از:
امام حسن (ع) دومین امام شیعیان که در سال سوم هجرت به دنیا آمدند.
امام حسین (ع) سومین امام شیعیان که در سال چهارم هجرت به دنیا آمدند.
حضرت زینب (س) که در سال پنجم هجری به دینا آمدند.
حضرت ام کلثوم (س)
حضرت محسن (ع) اولین شهید راه ولایت که به علت ضربه ای که به حضرت زهرا(س) وارد شد، ایشان در شکم مادرشان سقط شدند و به شهادت رسیدند.
آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و امام حسین و زینب کبری و زینب صغری که مکنات است به ام کلثوم (سلاماللّهعلیها) اجمعین و فرزندی را حامله بوده که او را پیغمبر (صلیاللّهعلیه وآلهوسلّم) حضرت محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) آن طفل را سقط فرمود.
شیخ صدوق گوید: در معنی حدیث نبوی که به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «اِنَّ لَک کنْزا فِی الْجَنَّةِ وَ اَنْتَ ذُوقَرْنَیها» شنیدم که از بعض مشایخ خود که میفرمود: این گنجی که پیغمبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرموده به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در بهشت دارد، این همان (مُحسن) است که به واسطه فشار دَرِ خانه سِقط شد.
فرزندان
منابع شیعه و اهلسنت همرأیاند که حسن،[۶۴] حسین،[۶۵] زینب[۶۶] و امکلثوم[۶۷] چهار فرزند فاطمه و علی هستند.[۶۸] در منابع شیعه و برخی از منابع اهل سنت از فرزند دیگری برای او نام برده شده که بر اثر آسیبی که در جریان حوادثِ پس از پیامبر(ص) بر فاطمه وارد شد سقط گردید. نام او مُحسِن یا مُحَسَّن ذکر شده است.[۶۹]
فضائل
در منابع روایی، تفسیری و تاریخیِ شیعه و اهل سنت فضائل متعددی برای حضرت زهرا(س) گزارش شده است. برخی از این فضیلتها منشأ قرآنی دارند، مانند آیه تطهیر و آیه مباهله. در این گونه فضائل شأن نزول آیات دربارهٔ اهلبیت پیامبر است و فاطمه نیز یکی از اهلبیت است. شماری از فضیلتها نیز در روایات نقل شدهاند نظیر حدیث بَضعه و مُحَدَّثه بودن.
عصمت
به گفته علامه مجلسی، شیعیان اجماع قطعی بر عصمت حضرت فاطمه(س) دارند.[۱۳۸] آیه تطهیر،[۱۳۹] حدیث بضعه و احادیث بیان کننده عصمت اهل بیت(ع) از دلایل عصمت فاطمه(س) بهشمار میروند.[۱۴۰] بر اساس آیه تطهیر، خداوند اراده کرده است اهل بیت(ع) را از هرگونه زشتی و پلیدی پاک گرداند و بنابر بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت، فاطمه یکی از مصادیق اهلبیت است.[۱۴۱] لازمه معصوم بودن حضرت زهرا(س) آن است که از برخی شئون پیامبران و امامان(ع)، مانند حجیت گفتار و رفتار و تقریر و مرجعیت دینی و صلاحیت تفسیر و تبیین دین برخوردار بوده و سیره عملی و موضعگیرهای او ملاک تشخیص حق از باطل باشد و همچنین الگوی کامل در عرصههای زندگی بهشمار میرود.[۱۴۲]
در منابع روایی و تاریخی اهلسنت نیز روایاتی گزارش شده که پیامبر(ص) با استشهاد به آیه تطهیر، اهل بیت خود یعنی فاطمه(س)، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) را از هرگونه گناه مبری دانسته است.[۱۴۳]
عبادت
فاطمه زهرا(س) همانند پیامبر(ص) علاقه زیادی به عبادت داشت و بخشی از اوقات خود را به نماز و مناجات میگذراند.[۱۴۴] در برخی منابع گزارشهایی دربارهٔ امداد غیبی نسبت به فاطمه(س) وجود دارد؛ برای نمونه سلمان فارسی از اینکه زهرا(س) در کنار سنگ آسیاب در حال قرائت قرآن است و سنگ آسیاب به خودی خود میچرخد، تعجب کرد و موضوع را با پیامبر در میان گذاشت. پیامبر در جواب فرمود: «... خداوند جبرئیل را فرستاده است تا آسیاب را برای او بگرداند».[۱۴۵] طولانی بودن نمازها، شبزندهداری، دعا برای دیگران از جمله همسایهها،[۱۴۶] روزهداری، زیارت قبور شهدا از جمله ویژگیهای رفتاری فاطمه(س) است که در سخنان اهلبیت، برخی صحابه و تابعین بر آن تأکید شده است.[۱۴۷] بر همین اساس در کتابهای دعا و مناجات برخی از نمازها، ادعیه و تسبیحات به فاطمه(س) منسوب است.[۱۴۸]
جایگاه فاطمه نزد خدا و پیامبر
علمای شیعه[۱۴۹] و اهلسنت،[۱۵۰] براساس آیه ۲۳ سوره شوری مشهور به آیه مودت، محبت و دوست داشتن فاطمه را سفارش خدا به مسلمانان دانستهاند. در آیه مودت پاداش رسالت پیامبر(ص) دوستی و محبت با خویشاوندان معرفی شده است که مفسران از آن به اهلبیت(ع) تعبیر کردهاند.[۱۵۱] بر اساس روایات، خویشاوندان یا (به تعبیر مفسران) اهلبیت در این آیه، فاطمه(س)، علی(ع) و حسنین(ع) هستند.[۱۵۲] علاوه بر آیه مودت، روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده است که بر اساس آن خداوند به خشم فاطمه خشمگین و به خشنودی او خشنود میشود.[۱۵۳]
سید محمدحسن میرجهانی در کتاب جُنّة العاصمه حدیثی را در کتاب خود آورده است که خلقت فاطمه را علت خلقت افلاک میداند. این حدیث که با نام حدیث لولاک خوانده میشود از پیامبر(ص) نقل شده است، و بر اساس آن خلقت افلاک در گرو خلقت پیامبر و خلقت پیامبر در گرو خلقت علی(ع) بوده است و خلقت پیامبر و علی در گرو خلقت فاطمه.[۱۵۴] برخی ضمن اشکال به سند این حدیث، محتوای آن را قابل توجیه میدانند.[۱۵۵]
پیامبر(ص) علاقه زیادی به فاطمه(س) داشت و به او بیشتر از دیگران محبت و احترام میکرد. در حدیثی مشهور به حدیث بضعه پیامبر(ص) فاطمه را پاره تن خود معرفی میکند و میگوید هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است. این روایت را محدثان نخستین نظیر شیخ مفید از میان علمای شیعه و احمد بن حنبل از میان علمای اهلسنت، به گونههای مختلف گزارش کردهاند.[۱۵۶] رسول اسلام(ص) زمانی که به مسافرت میرفت، آخرین نفری که با او خداحافظی میکرد فاطمه(س) بود و وقتی از سفر برمیگشت، ابتدا به دیدن فاطمه میرفت.[۱۵۷]
سرور زنان
در روایات متعددی که شیعیان و اهلسنت نقل کردهاند آمده است فاطمه برترینِ زنان بهشت، برترینِ زنان دو عالم و برترینِ زنان امت است.[۱۵۸]
تنها زن برگزیده در ماجرای مباهله
از میان زنان مسلمان تنها فاطمه(س) برای حضور در مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران انتخاب شد. این ماجرا در آیه مباهله ذکر شده است. بنابر منابع تفسیری، روایی و تاریخی، آیه مباهله در برتری و فضیلت اهلبیت پیامبر نازل شده است.[۱۵۹] فاطمه، امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) همراهان پیامبر در این واقعه بودند.[۱۶۰]
استمرار نسل پیامبر از طریق فاطمه
تداوم نسل پیامبر از فاطمه و تعیین امامان شیعه از فرزندان فاطمه به عنوان یکی از فضائل او ذکر شده است.[۱۶۱] برخی از مفسران استمرار نسل پیامبر از فاطمه را مصداق کوثر یعنی خیر فراوان در سوره کوثر دانستهاند.[۱۶۲]
حضرت فاطمه پس از پیامبر
جریان غصب خلافت:
گر چه پیامبر اکرم (ص) قبل از وفات خویش در جایگاه های مختلفی از جمله غدیر خم، حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خویش تعیین نموده بودند، اما پس از انتشار خبر رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله)، در حالى که على (علیه السلام) و برخى اصحاب در تدارک غسل و تدفین پیامبر بودند، جمعى از انصار در سقیفه بنى ساعده، جمع شده و بر آن بودند تا سعد بن عباده، شیخى از بزرگان خزرج را به جانشینى رسول خدا نصب کنند. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح با شنیدن این خبر، بى درنگ و شتابان روانه سقیفه شدند. و پس از رد و بدل شدن سخنانی بین افراد حاضر از قبیله های اوس و خزرج که در این جریان مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند و عده اندک مهاجرین حاضر در جلسه که مدعی بودند طبق سخن پیامبر ائمه باید از قریش باشند، در نهایت ابوبکر، عمر و ابوعبیده توانستند به کمک فضای مخالفت پیش آمده بین اوس و خزرج توانستند برای ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمین -علی رغم تعیین علی علیه السلام توسط پیامبر- از جمع حاضر در سقیفه بیعت بگیرند.
این امر با اعتراضات اهل بیت و اصحاب ایشان مواجه شد. در روایات آمده است که امام علی علیه السلام به همراه حضرت زهرا (ع) و حسنین (ع) در هنگام شب برای اتمام حجت با اصحاب به درب خانه های آنان می رفت و واقعه غدیر و سخنان پیامبر در حق خود، آنان را به دفاع از حق خویش فرا می خواند.[۴۲]
همچنین آمده است که عده ای از اصحاب ضمن سر باز زدن از بیعت، در خانه حضرت زهرا (س) به نشانه اعتراض تحصن کردند. خلیفه اول و دوم خبر یافتند که گروهى از مهاجرین و انصار با على بن ابیطالب در خانه فاطمه دختر رسول خدا جمع شدهاند، پس با گروهى آمدند و به خانه هجوم آوردند.
طبری گوید: پس زبیر (پسر عمه امام علی)، با شمشیر کشیده، به مقابله او شتافت، ولی پایش لغزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد. پس مهاجمان حمله بردند و او را دستگیر کردند. نص طبری در این مورد این چنین است: بایعَ النّاسُ و استَشْبَتُوا لِلْبَیعه و تَخَلَّفَ عَلِیَّ و الزُّبَیرُ وَ اخْتَرطَ الزُّبَیرُ سَیفَه وَ قالَ لا اَعمَدُهُ حَتّی یبایعَ عَلیّ. فَبَلَغَ ذلِک اَبابکرِ وَ عُمَرَ. فقالَ عُمَرُ: خُذُوا سَیفَ الزُّبَیرِ فَاضْرِبوا بِهِ الحَجَر.[۴۳]
عمر به همراه دیگر مهاجمان با خشونت وارد خانه شدند. در این میان، حضرت فاطمه(س) مهاجمان را تهدید کرد که اگر از خانه بیرون نروند به خدا شکایت خواهد کرد.[۴۴] از این رو مهاجمان خانه را ترک کردند و به جز علی و بنیهاشم همه تحصنکنندگان را به مسجد بردند تا با ابوبکر بیعت کنند.[۴۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
غصب فدک:
پس از ماجرای سقیفه و غصب خلافت، از نخستین اقدام های خلیفه این بود که فدک را از تصرف زهرا علیهاالسلام و امیرالمؤمینین علیه السلام خارج کند. از این رو ابوبکر دستور داد تا عوامل و کارگران آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیتالمال ملحق نمودند.[۴۶] وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچ یک از صحابه و روات آن را نقل نکردهاند. در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا (سلام الله علیها)، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة؛ ما ارث نمیگذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است.[۴۷]»
پس از غصب فدک حضرت زهرا(سلام الله علیها) حضرت زهرا(سلام الله علیها) با گروهى از زنان نزد ابوبکر آمد و فرمود: آیا مى خواهى زمینى را که پدرم پیغمبر خدا به من عطا فرموده بگیرى؟! ابو بکر دوات خواست تا بنویسد که فدک مال فاطمه باشد. عمر وارد شد و به او گفت: اى خلیفه پیامبر خدا! مبادا سند فدک را براى زهرا بنویسى مگر اینکه براى ادّعاى خود شاهد بیاورد.
حضرت فاطمه علیها السّلام فرمود: على و امّ ایمن براى مدّعاى من شهادت مى دهند. عمر گفت: شهادت زن عجمى که فصاحت ندارد قبول نیست. على هم روى خمیر خود آتش مى کشد. حضرت فاطمه با حالتى خشمناک بازگشت.[۴۸]
پس از آنکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) موفق نشدند تا فدک را با سند و شاهد از خلیفه پس بگیرند، ایشان سرپوش بر سر افکند و خود را در چادرى پیچیده با گروهى از زنان به جانب مسجد به راه افتاد. حضرت خود را سخت مستور داشته بود و همچون پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بدون هیچ کاستى قدم برمى داشت، تا اینکه بر ابو بکر وارد شد. ابوبکر در مسجد نشسته بود و گروهى از مهاجرین و انصار بر گردش جمع شده بودند. براى دور ماندن حضرت از نگاه نامحرمان، پردهاى در مسجد آویخته شد و فاطمه علیها السّلام در پس آن قرار گرفتند و خطبه فدکیه را در مسجد رسول خدا ایراد کردند.
هجوم به خانه حضرت زهرا:
مطابق با آنچه به تفصیل در منابع شیعه نقل شده، دستگاه خلافت پس از بیعت گرفتن از مردم به انحاء گوناگون، متوجه امام علی علیه السلام شد تا به هر نحوی از آن حضرت بیعت بگیرند. عمر و عده ای دیگر از طرف خلیفه مامور شدند که به درب خانه امام علی علیه السلام رفته و ایشان را -که خلافت را مطابق تعیین خدا و ابلاغ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حق خود می دانست و از بیعت با ابوبکر سر باز می زد- برای بیعت به مسجد ببرند. آنها به زور وارد خانه فاطمه سلام الله علیها شده و آن حضرت را مضروب نموده، علی علیه السلام را با خشونت به سمت مسجد برای بیعت کشیدند.
فیض کاشانی در نوادر الاخبار کیفیت این واقعه را به نقل از منابع "التهاب نیران الأحزان" چنین می آورد: عمر گروهی را جمع کرد و با آنان به منزل امیر المومنین علیه السلام آمد. آنها به پشت در آمدند و در بسته بود، پس فریاد زدند ای علی خارج شو! خلیفه رسول خدا تو را می خواند، چون درب خانه به روی آنها باز نشد هیزم آوردند و آن را پشت در خانه ریختند و آتش آوردند تا آن را روشن کنند. در این هنگام عمر فریاد زد: به خدا قسم اگر در را باز نکنید آن را آتش می زنم. حضرت زهرا علیها السلام چون فهمید آنها منزلش را آتش می زنند برخواست و در را باز کرد. پس آن در را کنار زدند قبل از آنکه آن حضرت خود را از آنان بپوشاند. پس فاطمه پشت درب پنهان شد، سپس عمر در را به شدت کنار زد تا به حدی که او را بین درب و دیوار فشرد.
سپس آنها به سمت امیر المومنین علیه السلام هجوم آوردند و بر علیه او با هم یکدست شدند تا اینکه او را از خانه اش بیرون کشیدند در حالی که لباسش را به سرش کشیده بودند او را به مسجد کشیدند. پس فاطمه بین آنها و شوهرش حائل شد و گفت به خدا قسم نمی گذارم پسر عمویم را ظالمانه بکشید و ببرید وای بر شما چه زود بر خدا و رسولش در مورد ما اهل بیت خیانت کردید در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله شما را به پیروی از ما و دوستی ما و و تمسک به ما فراخوانده بود. و خداوند تعالی فرمود: «قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی؛ بگو من مزدی از شما طلب نمی کنم مگر دوستی نزدیکانم».
راوی گوید: پس اکثر آن گروه علی علیه السلام را به خاطر فاطمه سلام الله علیها رها کردند. پس عمر به قنفذ بن عمر امر نمود که او را به تازیانه بزند. پس قنفذ با تازیانه بر پشت او و بر پهلوهایش زد تا اینکه او را بی رمق نمود و آثار آن تازیانه ها بر جسم شریفش بر جای ماند و آن زدن، قویترین سبب در سقط جنین بود، جنینی که پیامبر اکرم (ص) او را محسن نامگذاری نموده بود... .[۴۹]
منابع اهل سنت برخی از نقل این واقعه سرباز زده یا آن را انکار نموده اند. اما تعداد زیادی از آنها مواردی را گزارش داده اند که نشان از هتک حرمت خانه حضرت زهرا یا فراهم نمودن مقدمات آتش زدن خانه دارد. گر چه به تفصیل واقعه نپرداخته اند. موارد زیر نمونه هایی از این دست است:
احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای ۲۷۰)، این رویداد تاریخی را در کتاب «انساب الاشراف» به این نحو نقل می کند: ابوبکر به دنبال علی علیه السلام فرستاد تا بیعت کند، ولی علی از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!![۵۰]
ابن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین می نویسد: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(علیه السلام) آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفصدر این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!![۵۱]
برخی دیگر از منابعی که به این موضوع اشاره دارند عبارتند از: تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، چاپ بیروت، ج۲، ص۴۴۳ مصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۷۲ عقد الفرید، ابن عبد ربه، چاپ مکتبة هلال، ج۴، ص۹۳ فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی، طبع بیروت، ج ۲، ص ۳۴، ۳۵.
تعدادی از منابع اهل سنت نیز به نقل مطالبی پرداختهاند که نشان از وقوع این واقعه دارد. یا به بخشهایی از آن تصریح می نماید. به عنوان نمونه این روایت از ابوبکر در منابعی چند یافت می شود: ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم که ای کاش انجام نمیدادم، یکی از آن سه چیز: آرزو می کردم که ای کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمیکردم.[۵۲]
ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (۱۶۰-۲۳۱) در کتاب «الوافی بالوفیات» می گوید: عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد.[۵۳]
ذهبی در کتاب «میزان الاعتدال» در شرح حال ابن أبی دارم می نویسد: «احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابی دارم»، محدث کوفی (م، ۳۵۷ ق)، -کسی که محمّد بن أحمد بن حماد کوفی درباره او می گوید: «کان مستقیم الأمر عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود- نقل می کند که در محضر او این خبر خوانده شد: عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد.[۵۴]
عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا:
مطابق با آنچه در روایات آمده است ابوبکر به همراه عمر بن خطاب پس از واقعه هجوم و در حالی که حضرت زهرا در بستر بیماری بودند به عیادت آن حضرت آمدند و به ایشان سلام کردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانید و پاسخ آنها را نداد. ابوبکر گفت: اى دختر پیامبر! ما آمدهایم تا رضایت شما را بدست آوریم از شما خواهش میکنیم که ما را ببخشید و از آن چه بر شما رسیده از ما درگذرید! زهرا سلام الله علیها فرمود: «شما اول جواب مرا بدهید، آیا از پیامبر شنیدید که درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر که پس از مرگم فاطمه را بیازارد، مانند آن است که در زمان حیاتم مرا آزرده است».
آن دو گفتند: آرى شنیدیم، آنگاه فاطمه فرمود: «پروردگارا! شاهد باش این دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمیگویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و از شما شکایت نمایم».[۵۵]
بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) و علی (علیهالسّلام) جنگ احد آغاز گردید. در این جنگ به دلیل تمرد عدهای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید. حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) با خبر شد که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) در جنگ زخمیشده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمیدارند و به میدان جنگ میروند. فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) جراحات پدر گرامیاش را شستوشو داد؛ ولی خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد.[۱۳۴]
همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «احد» رسانده و بر مزار شهدا میگریست و بر آنان دعا میکرد.[۱۳۵]
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) در زندگی مشترک بسیار با قناعت و زهد زندگی میکرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت میکرد و بر خود سخت میگرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهدهی دیگری نمیگذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن ذرت یا گندم، نگاهداری کودک و غیره را خود بر عهده میگرفت.[۱۳۶]
علی (علیهالسّلام) خود میفرمایند: «روزی که با زهرا (سلاماللهعلیها) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن میخوابیدیم و روز شتر آبکش خود را بر روی آن علف میدادیم و جز این شتر، خدمتگذاری نداشتیم.»[۱۳۷]
او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک انسان الهی است.
مواضع سیاسی
فاطمه(س) فعالیتهای اجتماعی و موضعگیریهای سیاسی متعددی داشته است. هجرت به مدینه، مداوای پیامبر(ص) در جریان جنگ احد،[۸۴] حضور در کنار بدن حمزه سیدالشهدا همراه با صفیه خواهر حمزه وعمه پیامبر(ص) در اُحُد[۸۵] رساندن آذوقه برای پیامبر در جنگ خندق[۸۶] و همراهیاش در فتح مکه[۸۷] از جمله فعالیتهای وی قبل از رحلت پیامبر(ص) است؛ اما بیشتر فعالیتهای سیاسی فاطمه(س) مربوط به دوران کوتاه زندگیاش پس از رحلت پیامبر است. از مهمترین موضعگیریهای سیاسی وی این موارد است: مخالفت با واقعه سقیفه و انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه پس از پیامبر، رفتن به خانه سران مهاجر و انصار برای اقرار گرفتن از آنان در خصوص شایستگی و برتری امام علی(ع) برای خلافت، تلاش برای بازپسگیری مالکیت فدک، خواندن خطبه فدکیه در جمع مهاجرین و انصار، دفاع از علی(ع) در ماجرای هجوم به خانه او، سخنرانی در جمع زنان (مهاجر وانصار) که به عیادتش آمدند و وصیت کردن برای انجام مراسم پس از مرگش به صورت مخفیانه و پنهانی. به باور برخی پژوهشگران، بسیاری از گفتارها و رفتارهای فاطمه پس از رحلت پیامبر(ص) به نوعی واکنش سیاسی و اعتراض به غصب خلافت از سوی ابوبکر و طرفداران دستگاه خلافت او بود.[۸۸]
مخالفت با تصمیم شورای سقیفه
پس از تشکیل شورای سقیفه و بیعت عدهای با ابوبکر به عنوان خلیفه، فاطمه در کنار علی(ع) و شماری از صحابه نظیر طلحه و زبیر با این اقدام مخالفت کردند؛[۸۹] زیرا در واقعه غدیر، پیامبر(ص) امام علی(ع) را جانشین خود معرفی کرده بود.[۹۰] بر اساس گزارشهای تاریخی فاطمه به همراه علی به سراغ صحابه میرفتند و از آنان طلب یاری میکردند. صحابه در پاسخ به درخواست فاطمه میگفتند اگر پیش از آنکه با ابوبکر بیعت کنند چنین درخواستی میکرد، از خلافت علی(ع) حمایت میکردند.[۹۱]
ماجرای فدک و خطبه فدکیه
پس از آنکه ابوبکر فدک را از فاطمه(س) گرفت و آن را به نفع خلافت خود مصادره کرد، فاطمه(س) با این اقدام او مخالفت کرد.[۹۲] او برای بازپسگیری فدک با ابوبکر گفتگو کرد و پس از ارائه دلیل و شاهد،[۹۳] ابوبکر در نوشتهای فدک را از آنِ فاطمه دانست؛ اما عمر بن خطاب با بیاحترامی آن نوشته را از فاطمه(س) گرفت و پاره کرد.[۹۴] برخی منابع از ضربه عمر به فاطمه(س) و آسیب دیدن و سقط جنینش در این ماجرا خبر دادهاند.[۹۵] فاطمه پس از بینتیجه ماندن تلاشش برای بازپسگیری فدک، به مسجد پیامبر رفت و در حضور صحابه خطبهای، که بعدها به خطبه فدکیه مشهور شد، خواند و در آن، اقدام ابوبکر در مصادره فدک و غصب خلافت را نکوهش کرد. فاطمه(س) در این خطبه نتیجه اقدامات ابوبکر و طرفداران او را آتش دوزخ دانست.[۹۶] از این خطبه برای اثبات جواز مشارکت زنان مسلمان در اجتماعات سیاسی استفاده میشود.[۹۷]
پس از آنکه یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در تسلیم در آمدند، مردم «دهکده فدک» که یهودی بودند به نفع آنان، اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی از دهکده فدک به ملکیت رسولخدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خونریزی به دست آنها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گردید.[۱۳۸] و زمانی که آیه: (فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ)[۱۳۹] «حق خویشاوندان خویش را بپردازید.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فدک را به فاطمه (سلاماللهعلیهم) داد و به او تملیک نمود. پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) باشد، آن را از حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) گرفتند و به استدلالهای منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمیآمد. عایشه میگوید: فاطمه (سلاماللهعلیهم) پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده از ما ارث برده نمیشود و آنچه از ایشان بازمانده، صدقه است؛ لذا فاطمه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز از او خشمگین شد.[۱۴۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
همراهی با تحصنکنندگان مخالف ابوبکر
پس از آنکه صحابه، ابوبکر را خلیفه خواندند و با او بیعت کردند و سخن پیامبر(ص) بر جانشینی امام علی(ع) را نادیده گرفتند، فاطمه(س) به همراه علی(ع)، بنیهاشم و تعدادی از صحابه با این بیعت مخالفت کردند و در خانه فاطمه تحصن کردند.[۹۸] عباس بن عبدالمطلب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، مقداد، اُبیّ بن کَعب، و گروهی از بنیهاشم از جمله تحصنکنندگان بودند.[۹۹]
پس از آن که گروهی از مردم در امر خلافت با ابوبکر بیعت کردند و به احتجاجها و استدلالهای خاص توجهی نکردند، علی (علیهالسّلام) شبانه فاطمه (سلاماللهعلیهم) را بر چهارپایی سوار نموده و بر مجالس «انصار» میرفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری میطلبید؛ ولی آنان در جواب میگفتند: «ای دختر رسولخدا، بیعت ما با این مرد (ابوبکر) به پایان رسیده و اگر همسر تو قبل از ابوبکر میآمد، ما با ابوبکر بیعت نمیکردیم.» علی (علیهالسّلام) در پاسخ آنان میفرمود: «آیا شما میخواستید من پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را که رحلت کرده بود، رها میکردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز میپرداختم.» [۱۴۱]
وقتی ابوبکر متوجه شد که علی (علیهالسّلام) و افرادی که با او بیعت نکردهاند در خانه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) جمع شدهاند، عمر به در خانه آن حضرت آمده و گفت: بیرون آیید و با ابوبکر بیعت کنید؛ ولی آنان از اجابت خواسته او خودداری کردند. عمر قسم خورد که اگر بیرون نیایند، خانه را به آتش بکشد، به او گفتند: «ای "ابا حفص" فاطمه در آن خانه است.» عمر گفت: «حتی اگر فاطمه باشد.» فاطمه (سلاماللهعلیها) جلوی در ایستاد و گفت: «هیچ مردی همچون شما دیدارشان برای من بد و نفرتانگیز نیست، جنازه رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر روی دستهای ما گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید و در این خصوص نظر ما را جویا نشدید و حق را به ما باز نگرداندید.»
بار دیگر عمر به همراهی گروهی به در خانه علی (علیهالسّلام) آمدند.حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) وقتی متوجه حضور آنان شد، با صدای بلند گفت: پدر، ای رسولخدا چه چیزهایی که پس از تو از "خطاب" و "ابوقحافه" ندیدیم. مردم وقتی صدای گریه او را شنیدند، برگشتند؛ ولی عمر و گروهی باقی ماندند و آنان را از خانه بیرون آورده و به نزد ابوبکر بردند. علی (علیهالسّلام) همچنان از بیعت خودداری میکرد و ابوبکر گفت: «تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، او را مجبور بر این کار نمیکنم.»
سپس عمر به ابوبکر گفت: «بیا تا نزد فاطمه برویم. ما او را به خشم آوردهایم.» آن دو آمدند و از فاطمه اجازه داخل شدن خواستند؛ ولی فاطمه (سلاماللهعلیهم) به آنها اجازه نداد. آن دو نزد علی (علیهالسّلام) آمدند و با او سخن گفتند: علی (علیهالسّلام) آنها را نزد فاطمه (سلاماللهعلیهم) آورد، وقتی نشستند آن حضرت صورتش را به سوی دیوار برگرداند. سلام کردند؛ ولی پاسخی نشنیدند.[۱۴۲]
دفاع از علی(ع) در واقعه هجوم به خانه
واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)
به دنبال هجوم موافقان خلافت ابوبکر به خانه علی(ع)، فاطمه(س) در مقابل مهاجمان ایستاد و از بردن اجباری علی(ع) برای بیعت با ابوبکر ممانعت کرد.[۱۰۰] بر اساس گزارش ابن عبدربّه، از عالمان اهلسنت در قرن سوم و چهارم قمری، پس از مطلع شدن ابوبکر از تحصن مخالفانش در خانه فاطمه(س)، دستور داد به آنجا حمله کنند و جمع مخالفان را برهم بزنند و در صورت مقاومت، با آنان وارد جنگ شوند. عمر به همراه عدهای به سوی خانه فاطمه(س) رفت و از تحصنکنندگان خواست از خانه بیرون بیایند؛ سپس تهدید کرد در صورت سرپیچی از دستورش، خانه را آتش میزند.[۱۰۱] عمر به همراه دیگر مهاجمان با خشونت وارد خانه شدند. در این میان، حضرت فاطمه(س) مهاجمان را تهدید کرد که اگر از خانه بیرون نروند به خدا شکایت خواهد کرد.[۱۰۲] از این رو مهاجمان خانه را ترک کردند و به جز علی و بنیهاشم همه تحصنکنندگان را به مسجد بردند تا با ابوبکر بیعت کنند.[۱۰۳]
مهاجمان پس از آنکه از تحصنکنندگان به اجبار بیعت گرفتند، برای آنکه از امام علی(ع) و بنیهاشم نیز بیعت بگیرند، دوباره به خانه فاطمه(س) هجوم بردند و درِ خانه را آتش زدند. فاطمه که پشت در قرار داشت، بر اثر آتش و فشار و ضربه عمر، قنفذ و دیگر همراهان بر درب خانه، مجروح و جنینش (محسن(ع)) سقط شد.[۱۰۴] در برخی گزارشها آمده است قنفذ، فاطمه(س) را بین در و دیوار گذاشت[۱۰۵] و در را به فاطمه(س) کوبید و پهلوی او را شکست.[۱۰۶] فاطمه(س) پس از این ماجرا در بستر بیماری افتاد.[۱۰۷]
خشم فاطمه(س) از ابوبکر و عمر
برخوردهای شدید ابوبکر و عمر با فاطمه و علی بر سر ماجرای فدک و وقایع مرتبط با بیعت اجباری با خلیفه، خشم فاطمه از ابوبکر و عمر را تا پایان زندگیاش به دنبال داشت.[۱۰۸] بر اساس گزارشها پس از هجوم عمر و دیگر مهاجمان به خانه فاطمه، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند برای عذرخواهی به خانه فاطمه بروند؛ اما فاطمه اجازه ورود به آنان نداد. آنان در نهایت با وساطت علی وارد خانه فاطمه شدند. فاطمه در دیدار با آن دو، روی خود را به دیوار کرد و سلام آنان را بیپاسخ گذاشت. فاطمه پس از یادآوری حدیث بضعه که در آن پیامبر خشنودی و خشم خود را در گرو خشنودی و خشم فاطمه قرار داده بود، به ابوبکر و عمر اعلام کرد که باعث خشم او شدهاند.[۱۰۹] در برخی از گزارشها آمده است فاطمه سوگند خورد پس از هر نمازی آنان را نفرین کند.[۱۱۰]
خطبه در دیدار با زنان مهاجر و انصار
خطبه حضرت فاطمه در جمع زنان مدینه
پس از رحلت پیامبر(ص) و بستریشدن فاطمه، در خانه جمعی از زنان مهاجر و انصار از فاطمه(س) و سخنان حضرت در پاسخ به احوالپرسی آنان یکی از این حوادث است. حضرت فاطمه(س) در این دیدار پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پدرش به شدت مردان (مهاجران و انصار) را به این سبب توبیخ و نکوهش کرد که جانشینی پیامبر را از جایگاهش کندند و از پایگاه رسالت دورش کردند؛ و خود را گرفتار زیانی آشکار ساختند. حضرت زهرا(س) در ادامه سخنش علت رویگردانی مردم و انتقامشان از امام علی(ع) را پایبندی و محافظت او بر اجرای عدالت دانست و تصریح کرد که اگر به حکومتش دل میدادند و او را میپذیرفتند؛ آنان را به آبشخوری گوارا وارد میکرد که آب از دو سوی آن لبریز بود، و درهای برکات زمین و آسمان بر آنان باز میشد واینک که حکومت و حاکمیتش را نپذیرفتند خداوند آنان را به آنچه کردهاند مؤاخذه و عِقاب خواهد کرد.[۱۱۱] بر اساس برخی گزارشها پس از این دیدار چون مردان مهاجر و انصار در جریان قرار گرفتند برای (به ظاهر) عذرخواهی و (بیشتر به قصد) توجیه کاری (بیعت با ابوبکر) که کرده بودند به حضور فاطمه آمدند که حضرت زهرا(س) به آنان فرمود: دور شوید از من، که دیگر، بعد از عذرخواهیهای غیر صادقانه، عذری باقی نمانده است و این تقصیر و اشتباه شما قابل برگشت نخواهد بود.[۱۱۲]
آیات نازله در شأن حضرت فاطمه
آیه مباهله:
واقعه مباهله واقعه ای مربوط به سال نهم یا دهم هجری است. وقتى مسیحیان نجران از روى لجاجت و عناد سخن پیامبر را درباره یگانگى آفریدگار و شخصیت حضرت عیسی علیهالسلام نپذیرفتند، آیه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ». (سوره آل عمران، آیه ۶۱) پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله در موعد مقرر به همراه خویش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، حضرت فاطمه سلام الله علیها و دامادش حضرت علی علیهالسلام را آورد.[۵۷]
علامه طباطبائی در مورد آیه مباهله می گوید: رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» بجز فاطمه سلام الله علیها و از «ابنائنا» بجز حسنین علیهمالسلام را نیاورد. معلوم میشود برای کلمه اول به جز علی علیهالسلام و برای کلمه دوم به جز فاطمه سلام الله علیها و از سوم بجز حسنین علیهمالسلام مصداق نیافت و کانه منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده، همچنان که در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، بعد از آن که رسول خدا نامبردگان را با خود آورد عرضه داشت: «بارالها ایناناند اهل بیت من»، چون این عبارت میفهماند پروردگارا من بهجز اینان کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم.[۵۸]
این مطلب را نقلی از روایت مباهله که زمخشری از علمای اهل سنت در تفسیر کشاف از عایشه نقل می کند تایید می نماید: حضرت رسول(ص) در روز مباهله بیرون آمد و عبایی از موی سیاه پوشیده بود چون امام حسن رسید، او را در ذیل عبای خود جای داد، سپس امام حسین رسید، او را نیز در ذیل عبای خود جای داد، و پس از آن، فاطمه و سپس علی؛ آنگاه گفت: «...إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا...» (سوره احزاب/آیه۳۳) (ترجمه: جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند.)[۵۹]
برای تفصیل رجوع شود به مقاله «مباهله».
آیه تطهیر:
منظور از آیه تطهیر بخش دوم آیه ۳۳ سوره احزاب/۳۳ است که می فرماید: «...انَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»
این آیه بیان می کند که اراده خداوند بر این امر تعلق گرفته است که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از هر رجس و پلیدی پاک باشند. تعبیر «یُطهِّرکم» در پى «لِیُذهِبَ عَنکم الرِّجسَ» تأکیدى بر طهارت و پاکیزگى به دنبال دور شدن پلیدىها است و «تَطهِیرًا» که مفعول مطلق است نیز تأکیدى دیگر براى طهارت به شمار مىرود. «الرِجسَ» که با الف و لام جنس است، هر گونه پلیدى فکرى و عملى اعم از شرک، کفر، نفاق و جهل و گناه را دربر مىگیرد.[۶۰] مطابق با روایاتی که در منابع شیعه[۶۱] و برخی از منابع اهل سنت[۶۲] آمده است، منظوراز اهل البیت علیهمالسلام؛ خمسه طیبه یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله، على، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام هستند.
آیه مودت:
آیه مودت بخشی از آیه ۲۳ سوره شوری است که می فرماید: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی...».
سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کند وقتى که این آیه نازل شد. گفتند: یا رسول اللّه اقربا و خویشاوندان شما چه کسانى هستند که مودت و دوستى آنها بر ما واجب گردیده است؟ فرمود: على و فاطمه و حسن و حسین.[۶۳]
برای تفصیل رجوع شود به «آیه ۲۳ سوره شوری».
سوره کوثر:
مطابق با نقل ابن عباس، شأن نزول سوره کوثر آن است که عاص بن وائل پیامبر را نزد درب مسجد الحرام ملاقات نمود و با او گفتگو نمود. گروهى از بزرگان قریش در مسجد الحرام نشسته بودند، هنگامی که عاص بن وائل وارد بر افراد قریش شد در مسجد از او سؤال نمودند که با چه شخصى گفتگو و صحبت مى نمودى؟ عاص پاسخ داد: با «ابتر» سخن می گفتم. و این سخن را بدین علت گفت که در همان ایام فرزند پیامبر از خدیجه بنام عبداللّه وفات نموده بود و کسی که پسر نداشت را ابتر و مبتور مى نامیدند (یعنی کسی که از او نسلی باقی نمی ماند).[۶۴]
این سوره کوتاهترین سوره قرآن است و متن آن چنین است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۱) إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَرَ (۲) فَصَلِّ لِرَبِّک وَانْحَرْ (۳) إِنَّ شانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ(۴)» اى پیامبر، ما به تو خیر و برکت فراوان (فاطمه) عطا کردیم، کنون در برابر این نعمت بزرگ، براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن، مسلّما دشمن تو که مى گوید صاحب فرزندى نخواهى شد و بلا عقب خواهى ماند، خود او ابتر و بلا عقب است.
مفسران گویند ظاهر آنست که بمناسبت شأن نزول سوره، مراد از کوثر، کثرت نسل باشد و منظور از آن فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است که چهار فرزند مانند حسن و حسین علیهما السّلام و دو دختر داشت و از آنان نیز فرزندانى بسیار بوجود آمدند.[۶۵]
سوره انسان:
در شأن نزول مشهور سوره انسان از ابنعباس آمده است: حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند. پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه جمعى اصحاب به عیادت آنان آمدند و به على علیهالسلام پیشنهاد کردند تا براى شفاى فرزندان خود نذر کند. على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام و کنیزشان (فضه) نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند. حسنین علیهماالسلام از بیمارى شفا یافتند (و آنان روزه گرفتند در حالى که) چیزى در خانه آنان نبود. على علیهالسلام از شمعون خیبرى سه صاع جو به قرض گرفت.
فاطمه علیهاالسلام یک صاع آن را آرد کرد و ۵ قرص نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اى خاندان محمد صلى الله علیه و آله بىتوانى مسلمان هستم، غذایى به من دهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عطا کند. آنان مسکین را بر خود مقدم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم را همچنان روزه گرفتند و به هنگام افطار یتیمى بر در خانه آمد و غذاى خود را به وى دادند. در سومین روز نیز به هنگام افطار اسیرى بر در خانه آمد و آنان سهم غذاى خود را به او بخشیدند.
صبح هنگام امام على علیهالسلام دست حسنین علیهماالسلام را گرفته به نزد پیامبر آورد. پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را مشاهده کرد که از شدت گرسنگى مىلرزیدند. فرمود: مشاهده چنین حالى در شما براى من بسیار دشوار است، سپس برخاست و به همراهى آنان وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و دخترش را دید که در محراب ایستاده در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشمهایش به گودى نشسته است. پیامبر صلى الله علیه و آله ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمد این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مىگوید، آنگاه سوره هل اتى (انسان) را بر او خواند.[۶۶]
برای تفصیل رجوع شود به «شأن نزول سوره انسان».
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
فضایل حضرت فاطمه
برخی از فضایل و مناقب حضرت فاطمه علیهاالسلام طبق روایات چنین است:
اشتراک حضرت فاطمه علیهاالسلام با پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهم السلام در مقام عصمت و طهارت (بلکه طبق روایات آن حضرت عصمت کبرای الهی است).
اشتراک حضرت صدیقه سلام الله علیها با پدر و همسر و فرزندانش در مجاز بودن به ورود و توقف در مسجد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در جمیع حالاتشان.
مادر ائمه اطهار علیهم السلام است.
هنگام ولادت فاطمه علیهاالسلام نور او تمام خانه هاى مکه را فراگرفت.
نام گذارى زهرا علیهاالسلام از طرف خداوند متعال مى باشد.
نام فاطمه بر ساق عرش و درهای بهشت درج شده است.
جنگ و یا صلح با آن حضرت مانند جنگ و صلح با پیامبر و على و حسنین است.
سیده ى زنان عالم است.
دوستى و دشمنى با او مانند دوستى و دشمنى با پیامبر است.
آن حضرت محدثه است یعنی فرشتگان با او سخن میگفتند.
شیعیان آن حضرت به بهشت بشارت داده شدهاند.
مخالفان حضرتش به هلاکت میافتند.
در روز قیامت همانند پدر و همسر و فرزندانش سواره محشور میشود.
شفیعه کبرای روز قیامت است.
حبّ فاطمه علیهاالسلام همانند حبّ همسر و فرزندان معصومش (که اجر رسالت خاتم الانبیاء است)، بر همگان واجب است.
با پدر و همسر و فرزندانش در قبة الوسیله یا درجةالوسیلهى بهشت جای دارند.
با پدر و همسر و فرزندانش در قبه اى از نور که زیر عرش برپا مى شود و جز پنج تن علیهم السلام کسى را به آن رتبه ى والا راه نیست جای دارد.
در صفات و ارزشهاى معنوى هم کفو امام على علیه السلام است.
بشر از آدم تا خاتم مأمور به توسل به حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام بوده است.
هنگام ورود فاطمه علیهالسلام به صحنه محشر، از جانب حضرت حق تبارک و تعالى ندا مى شود: «اى اهل محشر نگاهتان را فروافکنید تا فاطمه عبور نماید».[۶۷]
برکاتی که از آن حضرت به ما رسیده از جمله تسبیح معروف آن حضرت است که احادیث در فضیلت آن بسیار است و کافی است آنکه هر که مداومت کند به آن، شقی و بد عاقبت نمیشود، و خواندن آن بعد از هر نمازی بهتر است. نزد حضرت صادق (علیهالسلام) از هزار رکعت نمازگزاردن در هر روزی،[۱۴۳]
و کیفیت آن عَلَی الاْشْهَر سی و چهار مرتبه اللّهُ اَکبَرُ و سی و سه مرتبه اَلْحمدُللّه و سی و سه مرتبه سُبْحانَ اللّه است که مجموع صد میشود.
وقایع پایان زندگی
در چند ماه پایانی زندگی فاطمه(س) حوادث ناگواری برای او اتفاق افتاد؛ چنانکه گفته شده در این دوره هیچکس زهرا(س) را خندان ندید.[۷۰] درگذشت پیامبر(ص)،[۷۱] ماجرای سقیفه، غصب خلافت، مصادره فدک توسط ابوبکر و خواندن خطبه فدکیه در حضور صحابه[۷۲] مهمترین وقایع پایانی زندگی اوست. فاطمه در کنار علی(ع) یکی از مخالفان اصلی شورای سقیفه و خلافت ابوبکر بود؛[۷۳] به همین دلیل مورد تهدید دستگاه خلافت قرار گرفتند که نمونه آن تهدید به آتشزدن خانه فاطمه است.[۷۴] بیعت نکردن علی(ع) و مخالفان ابوبکر و تحصن آنان در خانه فاطمه موجب شد یاران خلیفه به خانه او حمله کنند و در این هجوم فاطمه به سبب ممانعت از بردن علی برای بیعتِ اجباری با ابوبکر[۷۵] آسیب دید و فرزندش سقط شد.[۷۶] فاطمه(س) پس از این واقعه در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[۷۷] در کتاب الاحتجاج سخنانی نیز از او در جمع زنان مدینه که به قصد عیادت به خانهاش آمده بودند گزارش شده است که در بردارنده پارهای دیگر از مواضع حضرت و اظهار نارضایتی از مواضع مردم پس از وفات پیامبر(ص) است.[۷۸]
فاطمه به علی(ع) وصیت کرد مخالفانش در نماز گزاردن بر پیکرش و مراسم دفن او شرکت نکنند و از علی(ع) خواست شبانه وی را دفن کند.[۷۹] بر اساس دیدگاه مشهور،[۸۰] فاطمه(س) در ۳ جمادیالثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید.[۸۱] عمر او را هجده سال گفتهاند؛[۸۲] اما در روایتی از امام باقر(ع) عمر او ۲۳ سال ذکر شده است.[۸۳]
شهادت، تشییع، تدفین
شهادت حضرت فاطمه(س) و تشییع و تدفین حضرت فاطمه(س)
فاطمه پس از مدتی بیماری ناشی از صدمات جسمی که در حوادث پس از رحلت پیامبر متحمل شد، در سال ۱۱ هجری قمری درگذشت.[۱۱۳] دربارهٔ تاریخ شهادت اختلافنظر وجود دارد و از چهل شب پس از رحلت پیامبر(ص) تا هشت ماه پس از آن ذکر شده است.[۱۱۴] مشهورترین قول نزد شیعه،[۱۱۵] سوم جمادی الثانی است؛[۱۱۶] یعنی ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر(ص).[۱۱۷] مستند این قول روایتی از امام صادق(ع) است.[۱۱۸] بر اساس دیدگاههای دیگر، ۷۵ روز پس از رحلت پیامبر[۱۱۹] (۱۳ جمادیالاول)، هشتم ربیع الثانی،[۱۲۰] سیزدهم ربیع الثانی[۱۲۱] و سوم رمضان[۱۲۲] روز شهادت فاطمه(س) است.
امام کاظم(ع) در روایتی به شهادت فاطمه(س) تصریح کرده است.[۱۲۳] در روایتی از امام صادق(ع) سبب شهادت فاطمه(س) ضربه قنفذ با غلاف شمشیر ذکر شده است که موجب سقط محسن و بیماری و در نتیجه شهادت او شد.[۱۲۴]
به اعتقاد برخی پژوهشگران، وصیت فاطمه بر دفن پنهانی پیکرش، آخرین اقدام سیاسی او در مخالفت با دستگاه خلافت بود.[۱۲۵]
در روز وفات آن حضرت اختلاف بسیار است و اظهر آن است که وفات آن حضرت در سوم جمادیالاخر واقع شده چنانکه مختار جمعی از بزرگان علماء است و شواهدی است بر این مطلب. علامه مجلسی در جلاءالعیون این قول را اصح واَشْهَر میان علمای امامیه دانسته است.[۱۴۴]
رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، فشارهای جسمی و روحی و مهمتر از همه دگرگونیهایی که در جامعه مسلمان به فاصله کوتاهی از زمان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورت گرفت، روح و جسم فاطمه را سخت آزرد. در حالی که تاریخ نشان میدهد، ایشان قبل از رحلت پدر بزرگوارش هیچگونه بیماری جسمینداشت.[۱۴۵] او در اثر این مرارتها و بیماریها به شهادت رسید.
پس بقای آن حضرت بعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شده است که مدت مکث مخدّره ،۷۵ روز، پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.[۱۴۶]
لکن میتوان وجهی برای آن ذکر کرد به بیانی که مقام ذکرش در اینجا نیست ولکن خوب است عمل شود به هر دو طریق در اقامه مصیبت و عزای آن حضرت چنانکه فعلاً معمول است. و برخی هم ۳ ماه و ۶ ماه [۱۴۷] پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سن ایشان را ۲۹ سال[۱۴۸] در روز سوم ماه رمضان سال ۱۱ هجری و ۱۸ سال در روز ۱۳ ربیعالاخر سال ۱۱ هجری میدانند.[۱۴۹]
با این حساب علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) حدود ۹ سال با هم زندگی کردند.
در «کشفالغمه» وغیر آن روایت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک شد اسماء بنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روایتی غسل کرد نیکوترین غسلها و بوی خوش طلبید و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید و پوشید و فرمود که ای اسماء جبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یک حصه برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی (علیهالسلام)، آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به قبله کرد و خوابید و جامه بر روی خود کشید و فرمود که ای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی (علیهالسلام) را طلب کن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیدهام، اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را ندا کرد و صدائی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن کسی که در شب معراج به مرتبه «قابَ قَوْسَین اَوْ اَدْنی» رسیده است، چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است پس بر روی آن حضرت افتاد آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تشریف آوردند.
در روایت دیگر است که اسماء گریبان خود را چاک زد و از نزد فاطمه (علیهاالسّلام) بیرون شد، حسنین علیهماالسلام اورا ملاقات کردند فرمودند: ای اسماء، مادر ما کجا است؟ اسماء سکوت کرد، آن دوبزرگوار داخل بیت شدند و دیدند که مادرشان خوابیده است، جناب امام حسین (علیهالسلام) نزدیک شد و حرکت داد آن حضرت را دید که از دنیا رفته است «فَقالَ یا اَخا آجَرَ اللّه فی الْوالِدَة؛ گفت: ای برادر، خدا اَجر دهد ترا در مصیبت والده.» پس امام حسن (علیهالسلام) خود را روی مادر افکند.
چون پاسی از شب گذشت و دیده ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنیهاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نماز کردند و در همان شب او را دفن کردند. حضرت امیر (علیهالسلام) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدام است. وبه روایتی دیگر، چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آنها مشتبه باشد، و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. اینها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به این سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضی گفتهاند که در بقیع است نزدیک قبور ائمه بقیع (علیهمالسّلام) و بعضی گفتهاند ما بین قبر حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و منبر آن حضرت مدفون است؛ زیرا که حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: ما بین قبر من و منبر من باغی است از باغهای بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت. [۱۵۰]
و بعضی گفتهاند که آن حضرت را در خانه خود دفن کردند و این اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت میکند.[۱۵۱]
صاحب منتهی الآمال گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و آن را «بَیتُ الاَحْزان فی مَصائِبِ سَیدَةِ النِّسْوان» نامیدم. همچنین در کتاب «مفاتیح الجنان» و «هدیة الزایرین» ثواب زیارت و اختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ام. [۱۵۲]
محل دفن
حضرت فاطمه قبل از شهادت، وصیت کرده بود دوست ندارد افرادی که به او ستم کردند و اسباب خشم و غضب او را فراهم کردند، بر پیکرش نماز بخوانند و در تشییع او حاضر شوند؛ از این رو خواسته بود او را مخفیانه تشییع و دفن کنند و محل دفن او مخفی بماند.[۱۲۶] به گفته مورخان، علی(ع) به کمک اسماء بنت عُمیس، همسرش را غسل داد[۱۲۷] و خود بر پیکرش نماز خواند.[۱۲۸] به غیر از امام علی(ع) چند نفر دیگر نیز در نماز شرکت کردند که در مورد تعداد و نام افراد اختلاف وجود دارد. منابع تاریخی امام حسن، امام حسین، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، عقیل، زبیر، عبدالله بن مسعود و فضل بن عباس را افرادی دانستهاند که در این نماز شرکت داشتند.[۱۲۹]
امام علی(ع) پس از دفن، آثار قبر بودن را از بین برد تا قبر مشخص نباشد.[۱۳۰] علاوه بر نامعلوم بودن مکان دقیق قبر، در کلیت مکانی که قبر در آن قرار دارد نیز نقلهای مختلفی وجود دارد:[۱۳۱]
برخی محل دفن حضرت فاطمه(س) را در روضة النبی دانستهاند.[۱۳۲]
خانه حضرت فاطمه و امام علی(ع) مکان دیگر محل دفن معرفی شده است. این مکان با گسترش مسجدالنبی در زمان بنیامیه، بخشی از مسجد قرار گرفت.[۱۳۳]
برخی منابع به صورت مطلق قبرستان بقیع را به عنوان محل دفن حضرت فاطمه ذکر کردهاند.[۱۳۴]
خانه عقیل بن ابیطالب مکان دیگری است که منابع آن را محل دفن حضرت فاطمه دانستهاند.[۱۳۵] خانه عقیل، خانهای بزرگ، در کنار قبرستان بقیع بود[۱۳۶] و پس از دفن شدن پیکر فاطمه بنت اسد، عباس بن عبدالمطلب و تعدادی از امامان شیعه(ع) از حالت مسکونی به صورت زیارتگاه عمومی تغییر یافت.[۱۳۷]
شیخ طوسی و کلینی به سندهای معتبر از حضرت امام زین العابدین و امام حسین علیهماالسّلام روایت کرده اند که چون حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بیمار شد وصیت نمود به حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که کتمان کند بیماری او را و مردم را بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند اَحدی را به مرض او؛ پس حضرت به وصیت اوعمل نموده خود متوجّه بیمارداری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت میکرد و در این مدت احوال او را پنهان میداشتند از مردم، چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند؛ پس حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود متوجّه غسل و تکفین و امور او گردید و او را در شب دفن کرد و اثر قبر او را محو نمود و چون خاک قبر آن حضرت را با دست خود فشاند حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیده های مبارکش بر روی اَنْوَرش جاری شد و رو به قبر حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) گردانید و گفت: اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ.[۱۵۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
فضایل حضرت زهرا
فضایل و کمالات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، مانند فضایل معصومان دیگر است؛ چون آن حضرت دختر خاتم پیامبران است که برای تولدش رسول خدا چنین بشارت داده شد: «انا اعطیناک الکوثر: ما برای تو خیر فراوان عطا کردیم». برای درک مقام معنوی و فضایل آن حضرت، کافی است که روایات رسیده از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را از خاطر بگذرانیم. فاطمه بهترین زنان دو عالم است، افضل از همه بانوان جهان، از مقام عصمت کبری برخوردار بود، و از هر حیث نسبت به بانوان جهان برتری داشت و الگوی زنان بعد از خود است: «فاطمه سیدة زنان عالمین است».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را متهم میکردند که بلاعقب و ابتر است. این زخم زبان هنگامی بود که «قاسم» و «عبدالله» دو فرزندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا رفتند. آیه نازل شد: «انا اعطیناک الکوثر»؛ «ای پیامبر ما به تو کوثر عطا کردیم».
بنا بر قویترین احتمال در این سوره، «کوثر» همان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) است؛ زیرا خیر کثیر از ایشان نشأت گرفت و نسل و ذریه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت. [۹] نسلی که آیین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و تمام ارزشهای اسلام را حفظ کرد و به آیندگان ابلاغ نمود. نهتنها امامان معصوم (علیهمالسلام)، بلکه هزاران هزار نفر از فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) در سراسر جهان هستند.
«فاطمه (سلاماللهعلیهم) دختر من، برترین زنان از اولین تا آخرین آنهاست. فاطمه (سلاماللهعلیهم) پاره تن من است. زهرا (سلاماللهعلیها) نور دو چشم من است. زهرا (سلاماللهعلیها) میوه قلب من است».[۱۱]
وجود حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، قسمتی از وجود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و سیره او، جلوه دیگری از سیره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد. وجود آن حضرت (سلاماللهعلیها)، مکمل وجود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و اسوهگری فاطمه (سلاماللهعلیها) تکمیلکننده اسوهگری پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد. تکمیلکننده اسوه حسنه در عرصههایی چون:
ـ دفاع جانانه از ارزشهای اسلام؛ ـ جانبازی برای استمرار رسالت؛ ـ عشقبازی در راه بقا و دوام ولایت؛ ـ جهاد بیامان فرهنگی؛ ـ تقوا و عبادت؛ ـ مهرورزی و محبت؛ ـ عفاف و حجاب؛ ـ تربیت فرزند؛ ـ تدبیر منزل؛ ـ تجهیز روحی و روانی مرد برای جهاد و... [۱۲]
عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) فَاَنْکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا عَائِشَةُ اِنِّی لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَاَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَاَکَلْتُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ اِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَی مِنْهَا.»[۱] [۲]
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را زیاد میبوسید، عایشه از این کار اظهار ناراحتی میکرد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای عایشه! در آن شبی که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم، جبرئیل دست مرا گرفته نزدیک درخت طوبی برد و مقداری از میوه آنرا به من داد، پس از خوردن آن میوه، نطفهای در پشت من به هم رسید، هنگامی که به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم و او به دخترم فاطمه باردار شد، پس هیچگاه فاطمه را نبوسیدم مگر آنکه بوی درخت طوبی را از او استشمام کردهام.
عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ: «قَالَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام). .. قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): لَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَاَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَاَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ اِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ.»[۸]
امام رضا (علیهالسّلام) چنین نقل میکند: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چون مرا به آسمان بردند جبرئیل دست مرا گرفت و به بهشت برد، از خرمایش به من داد، من آن را خوردم و آن در صلب من تبدیل به نطفه شد، چون به زمین آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. همانا فاطمه حوراء انسیه است، هرگاه مشتاق بوی بهشت میشوم دخترم فاطمه را میبویم.
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهمالسّلام) قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ... لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) آدَمَ وَ اَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ اَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ یُخْرِجَهَا (فَاطِمَةَ) مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِی الْجَنَّةِ وَ اَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لِی... یَا مُحَمَّدُ اِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ اَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّةِ فَاَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا اِلَی صَدْرِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَاَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَاْکُلُ، کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَاِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَةُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةُ.»[۱۱]
امام سجاد (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه نقل میکند: آنگاه که خداوند متعال آدم (علیهالسّلام) را آفرید و مرا از پشت او بیرون نمود، دوست داشت فاطمه را از صلب من بیرون آورد، او را بهصورت یک سیب در بهشت درآورد، جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و به من گفت ... ای محمّد، این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تابید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد، چرا آن را نمیخوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانوئی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» میباشد.
روایت جابر بن عبدالله از رسول خدا
عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّکَ تَلْثَمُ فَاطِمَةَ وَ تَلْتَزِمُهَا وَ تُدْنِیهَا مِنْکَ وَ تَفْعَلُ بِهَا مَا لَا تَفْعَلُهُ بِاَحَدٍ مِنْ بَنَاتِکَ فَقَالَ اِنَّ جَبْرَئِیلَ اَتَانِی بِتُفَّاحَةٍ مِنْ تُفَّاحِ الْجَنَّةِ فَاَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِی صُلْبِی ثُمَّ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَاَنَا اَشَمُّ مِنْهَا رَائِحَةَ الْجَنَّةِ.»[۱۲]
جابر بن عبداللَّه میگوید: به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض شد: همانا شما دهان و صورت فاطمه را بوسه زده، ملازم او بوده، او را به خود نزدیک نموده و نسبت به او آنگونه مهربانی میکنید که درباره دیگر دخترانتان چنین نمیکنید؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: جبرئیل سیبی از سیبهای بهشت برایم آورد، من آن را خوردم، آن سیب در صلب من به نطفه تبدیل شد، سپس با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. همانا من بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم.
روایت محمد بن مسلم از امام باقر
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) «یَقُولُ: لِفَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) وَقْفَةٌ عَلَی بَابِ جَهَنَّمَ فَاِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْ کُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ اَوْ کَافِرٌ فَیُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ اِلَی النَّارِ فَتَقْرَاُ فَاطِمَةُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ اِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلَّانِی وَ تَوَلَّی ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ اَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ فَیَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) صَدَقْتِ یَا فَاطِمَةُ اِنِّی سَمَّیْتُکِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ اَحَبَّکِ وَ تَوَلَّاکِ وَ اَحَبَّ ذُرِّیَّتَکِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ.»[۱۳]
محمد بن مسلم از امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند: فاطمه (سلاماللهعلیها) بر درب جهنم توقف دارد، چون روز قیامت شود بین دیدگان هر شخصی نوشته میشود که او مؤمن است یا کافر، چهبسا شخصی را که دوستدار اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است میآورند و به واسطه گناهان زیادش دستور داده میشود او را در آتش بیاندازند، فاطمه (سلاماللهعلیها) بین دو دیدگانش را میخواند که نوشته او دوستدار اهلبیت است، به درگاه پروردگار عرض میکند: پروردگارا تو مرا فاطمه نام نهادی و (وعده دادی که) بوسیله من، هر کسی که من و ذرّیّهام را دوست دارد از آتش دوزخ جدا کنی، همانا وعده تو حق است، در این هنگام خداوند متعال میفرماید: ای فاطمه راست میگویی، من تو را فاطمه نام نهادهام و وعده دادهام که هر کسی که محبّت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد از آتش جهنم جدایش کنم.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ (علیهمالسّلام) «قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا فَاطِمَةُ اَتَدْرِینَ لِمَ سُمِّیتِ فَاطِمَةَ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتْ؟ قَالَ: لِاَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ.»[۲۲]
امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای فاطمه؛ آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدی؟ در این هنگام امام علی (علیهالسّلام) فرمود: چرا یا رسول الله؟ فرمود: برای آنکه او و شیعیانش از آتش جهنم جدا شدهاند.
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهمالسّلام) «قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اَتَانِی جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ... اِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ اَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَاَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَاْکُلُ کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَاِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَةُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةُ قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةَ لِاَنَّهَا فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) (یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ• بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ) یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّیهَا.»[۲۳]
امام سجاد (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه نقل میکند: جبرئیل نزد من آمد و گفت ... ای محمّد، این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تابید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد، چرا آن را نمیخوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانوئی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» میباشد. گفتم: چرا در آسمان به منصوره و در زمین به فاطمه نام نهاده شده است؟ گفت: در زمین به فاطمه نام نهاده شده برای آنکه شعیانش را از آتش جدا میکند و از آنجهت در آسمان به منصوره نام نهاده شده که خداوند میفرماید: «یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ، بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ؛ [۲۴] در روز قیامت مؤمنان بهجهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند میشوند» منظور از این یاری، همان نصرتی است که فاطمه (سلاماللهعلیها) به دوستان خویش خواهد کرد.
روایت امیرمؤمنان و امام صادق از رسول خدا
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اِنِّی سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِاَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّهَا مِنَ النَّار.»[۲۵]
امام علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیهمالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اِنَّمَا سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِاَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.»[۲۶]
امام علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
قَالَ الصَّادِقُ (علیهالسّلام): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اِنَّمَا سُمِّیَتْ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِاَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.»[۲۷]
امام صادق (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: ... مردم میگویند: چرا خداوند متعال نام علی و خاندانش را در قرآن نیاورد؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: در پاسخ آنان بگوئید: دستور نماز خواندن بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد و خداوند سخنی از سه رکعت و چهار رکعت بهمیان نیاورد تا آنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رکعات نماز را تفسیر کرد ... آیه (اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ)[۳۰]
درباره علی و حسن و حسین (علیهمالسّلام) نازل شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره علی (علیهالسّلام) فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» و فرمود: شما را درباره کتاب خدا و اهلبیتم سفارش میکنم... اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خاندان خود را معرفی نمیکرد، خاندان فلان و فلان مدعی میشدند که ما صاحب الامر شمائیم. اما خداوند متعال برای این که سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در معرفی خاندانش تایید کند، آیهی (اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) [۳۱]
را نازل کرد. خاندان رسول خدا، فقط علی، حسن، حسین و فاطمه (علیهمالسّلام) بودند و لذا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنها را در خانه ام سلمه زیر سایه عبا گرد آورد و گفت: «بار خدایا! هر پیامبری، خاندانی دارد و چشم و چراغی که از خود بجا میگذارد، اینان خاندان من و چشم و چراغ من میباشند». ام سلمه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: آیا من از خاندان تو نیستم؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: تو به سوی خیر هستی، اما اهلبیت من در این آیه، اکنون همین چهار تن میباشند. [۲۹]
عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: «قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) مَا عَنَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ (اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) قَالَ نَزَلَتْ فِی النَّبِیِّ وَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَةَ (علیهمالسّلام).»[۳۸]
عبدالرحمن بن کثیر میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: خداوند متعال از آیه (اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) چه چیزی را قصد کرد؟ فرمود: درباره رسول خدا، امیرمومنان، حسن و حسین و فاطمه (علیهمالسّلام) نازل شده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
ولادت و زندگی حضرت فاطمه(س)
امداد غیبی در تولد حضرت فاطمه(س)
دلیل نامگذاری حضرت فاطمه(س) به «فاطمه»
علت نام گذاری حضرت فاطمه(س)، به «زهرا»
علت نام گذاری حضرت فاطمه(س) به «بتول»
عنایت ویژه به فاطمه(س) در نحوه صدا زدن پیامبر(ص)
«امّ ابیها» کنیه فاطمه زهرا(س)
سخن گفتن فاطمه(س) در رحم مادر از زبان علمای اهل سنت
روش زندگی فاطمه(س) در منابع اهل سنت
فضائل حضرت فاطمه(س)
فضایل فاطمه زهرا(س) در کلام ائمه معصومین(ع)
فضائل زهرا(س) در منابع اهل سنت
فاطمه(س) محبوبترین فرد نزد پیامبر(ص)
فاطمه سرور زنان عالم در منابع اهل سنت
حضرت زهرا(س) اوّل کسی که وارد بهشت می شود
فضائل فاطمه(س) از زبان «عایشه»
شعر «حسان» در فضائل فاطمه زهرا(س)
محبت رسول الله(ص) به حضرت زهرا(س)
حضرت فاطمه(س) در بیان دیگران
شباهت فاطمه(س) به پیامبر(ص) از زبان عایشه
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام ابن صباغ مالکي
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام عبد الحميد ابن ابي الحديد
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام «توفيق ابوعلم»
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام عباس محمود عقٌاد مصري
شخصيت حضرت فاطمه (س) در کلام دکتر علي ابراهيم حسن
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام علامه اربلي
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام حافظ ابو نعيم اصفهاني
شخصيت حضرت فاطمه(س) در کلام علامه ابن شهر آشوب
حضرت فاطمه(س) را بیشتر بشناسیم
نزول غذای بهشتی برای فاطمه(س) در منابع اهل سنت
مهرورزی فاطمه(س) نسبت به رسول خدا(ص) در منابع اهل سنت
تسبیحات فاطمه(س) هدیه پیامبر(ص)
نتیجۀ دوستی فاطمه(س) در منابع اهل سنت
روایات اهل سنت درباره اینکه فرزندان فاطمه(س)، فرزندان پیامبرند
تجلی زهد در زندگی حضرت زهرا(س)
و لحظه ای درنگ...
موضع حضرت فاطمه زهرا(س) در مقابل انحراف خلافت از جایگاه خود
اعتراض حضرت فاطمه زهرا(ع) در برابر انحراف مسلمین
گلایه حضرت فاطمه(س) از سکوت انصار
خواستگاری عمر و ابوبکر از فاطمه(س)
کثرت مصائب فاطمه(س) بعد از پیامبر(ص) در منابع اهل سنت
فاطمه(س) و ردّ عذر خواهی ابوبکر و عمر
نارضایتی و خشم فاطمه(س) از ابوبکر
پاسخ به چند سوال:
شبهه برتری حضرت مریم(س) از حضرت فاطمه(س)
انگیزه ابوبکر از نپذیرفتن ادعای مالکیّت فاطمه زهرا(س) درباره فدک
روایت بیهقی در مورد رضایت فاطمه از شیخین!
استدلال به غیرت عرب نسبت به زنان برای انکار حمله به فاطمه(س)!
پشت در قرار گرفتن فاطمه زهرا(س) با وجود علي(ع)
انکار حدیث حرمت آتش بر فاطمه(ع) از روی حسادت
کِذب حدیث «یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک...»!!!
حکم طواف به نيابت حضرت فاطمه و اهل بيت(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
۲۰جمادي الثاني
۱-ولادت حضرت "فاطمه ي زهرا"(س) دختر بزرگوار حضرت محمد مصطفي(ص) (۵ بعثت)
۲-تولد رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي ايران حضرت امام خميني در خمين(۱۳۲۰ ق)
۳- روز زن و هفته ي بزرگداشت مقام مادر
شرح مناسبت:
۱. در روز بيستم جمادىِ آخر سال پنجم بعثت و در روزگار سخت و دشوار پيامبر(ص)، خانه کوچک محمّد و خديجه، شاهد تولّد دخترى بود که آينده وصايت بزرگ مردى چون پيامبر(ص) را رقم مى زد.
او فرزند ششم خانواده بود که پس از تولّد سه دختر به نام هاى اُمّ کلثوم، رقيّه و زينب و تولّد و مرگ دو پسر به نام هاى قاسم و عبد اللّه (طيب و طاهر) به دنيا مى آمد.
بر اساس گزارش هاى حديثى و تاريخى، ولادت فاطمه زهرا(ع) در غروب بيستم جمادى الآخره سال پنجم بعثت مطابق با دهم فروردين ماه بوده است.
محلّ ولادت فاطمه زهرا(ع) در شهر مکه و در نزديکى مَسعى بوده است؛ جايى که تا اواخر قرن چهاردهم، آثارى از آن باقى و با عنوان «مولد فاطمه» مشهور بود و در نيمه سده چهارده به دست وهّابيان، تخريب شد.
۲. به احترام بزرگ بانوی اسلام و برای الگوگیری از حضرت فاطمه زهرا(س) زادروز او به عنوان روز زن و بزرگداشت مقام مادر معرفی شده است.
۳. حضرت امام خميني(ره) در زادروز حضرت زهرا(س) در بیست جمادي الثاني ۱۳۲۰ ق برابر با اول مهر ۱۲۸۱ ش در خمين به دنيا آمدند. هنوز پنج ماه از تولد اين عزيز نگذشته بود که پدرشان، سيدمصطفي، از علماي آن ديار به دست خوانين منطقه به شهادت رسيد. آن حضرت پس از تحصيل مقدمات در خمين راهي اراک گرديد و از محضر حاج شيخ عبدالکريم حائري استفاده برد. با مهاجرت استاد به قم، حضرت امام نيز به قم رفتند و به تکميل تحصيلات خود پرداختند. پس از ارتحال آيت اللَّه بروجردي، زندگي سياسي امام، وارد مرحله جديدي شده و حوادث آينده، ايشان را به دشمن شماره يک رژيم پهلوي تبديل کرد.
ولادت حضرت زهراعليها السلام
قرآن کریم:
إنّا أعطَيناكَ الكَوثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر
همانا ما كوثر را به تو عطا كرديم پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن
كوثر ، آيه ۲ - ۱ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
فاطِمَةُ أَعَزُّ النّاسِ عَلَيَّ
فاطمه عزيزترين مردم نزد من است
بشارة المصطفي ، ص ۷۰ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
مَن أَحَبَّ فاطِمَةَ ابنَتي فَهُوَ فِي الجَنَّةِ مَعي
هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد ، در بهشت با من همراه خواهد بود
بحار الأنوار ، ج ۲۷ ، ص ۱۱۶ .
سخنان برگزيده
حضرت فاطمهعليها السلام :
مَن أصعَدَ إلَي اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللَّهُ إلَيهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ
هر كه خداوند را بيپيرايه عبادت كند ، خداوند برترين مصلحتش را نثار او ميكند
بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۴۹ .
حضرت فاطمه سلام الله عليها :
فَرَضَ اللَّهُ الصَّلاةَ تَنزِيهاً مِنَ الكِبرِ
خداوند نماز را براي دوري از كبر واجب كرد
بحار الأنوار ، ج ۸۲ ، ص ۲۰۹ .
حضرت فاطمه سلام الله عليها :
نَحنُ وَسيلَتُهُ في خَلقِهِ و نَحنُ خاصَّتُهُ و مَحَلُّ قُدسِهِ
ما [اهلبيت] دست آويز الهي مردمان ، بر گزيده خدا و منزلگاه قدس [و پاكي ]اوييم
شرح نهجالبلاغه ، ابن ابيالحديد ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۱ .
حضرت فاطمه سلام الله عليها :
فَجَعَلَ اللَّهُ . . . إطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ و إمامَتَنا أماناً لِلفُرقَةِ
خدا اطاعت از ما را رشته سامان ملّت ، و امامت ما را مايه ايمني از تفرقه قرار داده است
الإحتجاج ، ج ۱ ، ص ۱۳۴ .
حضرت فاطمه سلام الله عليها : در جواب امام حسنعليه السلام كه پرسيده بود : چرا براي همسايگان و ديگران دعا ميكني و براي خود دعا نميكني؟ فرمود :
الجارُ ثُمَّ الدّارُ
اوّل همسايه ، سپس خانه خود
علل الشرائع ، ج ۱ ، ص ۱۸۳ .
حضرت فاطمه سلام الله عليها :
خِيارِكُم أليَنُكُم مَناكِبَهُ و أكرَمُهُم لِنِسائِهِم
بهترين شما كسانياند كه با مردم نرمترند و زنان خويش را بيشتر گرامي ميدارند
دلائل الإمامه ، ص ۷۶ .
حضرت فاطمه سلام الله عليها :
خَيرٌ لِلنِّساءِ أن لايَرَينَ الرِّجالَ و لايَراهُنَّ الرِّجالُ
براي زنان بهتر است كه [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبينند و نامحرمان نيز آنان را نبينند
بحار الأنوار ، ج ۱۰۴ ، ص ۳۶ .
روز مادر
قرآن کریم:
و وصَّينَا الإنسانَ بِوالِدَيهِ إحساناً حَمَلَتهُ أُمُّهُ كُرهاً و وَضَعَتهُ كُرهاً)
ما به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند ؛ مادرش او را با رنج حمل كرد و با رنج بر زمين نهاد
احقاف ، آيه ۱۵ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ
بهشت زير قدمهاي مادران است
ميزان الحكمه ، ح ۲۲۶۹۱ .
پيامبر صلي الله عليه وآله :
مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ فِي عُمرِهِ و يُزادَ في رِزقِهِ فَليَبَرَّ والِدَيهِ
هركه خوش دارد عمرش دراز و روزياش بسيار شود ، به پدر ومادرش نيكي كند
ميزان الحكمه ، ح ۲۲۶۷۱ .
امام عليعليه السلام :
بِرُّ الوالِدَينِ أكبَرُ فَريضَةٍ
نيكي به پدر و مادر بزرگترين فريضه است
ميزان الحكمه ، ح ۲۲۶۷۳ .
امام سجّادعليه السلام :
وَ أمّا حَقُّ اُمِّكَ فَأنْ تَعلَمَ أنَّها حَمَلَتكَ حَيثُ لايَحتَمِلُ أَحَدٌ أَحَداً و أعطَتْكَ مِن ثَمَرَةِ قَلبِها مالا يُعطِي أحَدٌ أحَداً
حقّ مادرت بر تو اين است كه بداني او تو را در جايي حمل كرده است كه هيچ كس ديگري را حمل نميكند و از ميوه دلش آن به تو داد كه هيچ كس به ديگري نميدهد
الأمالي ، صدوق ، ص۴۵۳ .
امام رضاعليه السلام :
إنَّ اللَّهَ أمَرَ بِالشُّكرِ لَهُ و لِلوالِدَينِ ، فَمَن لَم يَشكُر والِدَيهِ لَم يَشكُرِ اللَّهَ
خداوند به سپاسگزاري از خود و پدر و مادر فرمان داده است ؛ پس هر كه از پدر و مادرش سپاسگزاري نكند ، خداوند را سپاس نگفته است
الخصال ، ص ۱۵۶ .
روز زن
پيامبرصلي الله عليه وآله :
مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَليُكرِمها
هر كس همسري اختيار كند ، بايد او را گرامي بدارد
مستدرك الوسائل ، ج ۱ ، ص ۴۱۲ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
إذا صَلَّتِ المَرأةُ خَمسَها و صامَت شَهرَها و أحصَنَت فَرجَها و أطاعَت بَعلَها فَلَتَدخُلُ الجَنَّةَ مِن أيِّ أبوابٍ شاءَت
هرگاه زني نمازهاي پنجگانهاش را به جاي آورد ، و ماه رمضان را روزه بگيرد، و دامنش را پاك نگه دارد ، و از شوهرش فرمان ببرد ، از هر دري كه بخواهد وارد بهشت ميشود
كتاب من لايحضره الفقيه ، ج ۳ ، ص ۴۴۱ .
امام عليعليه السلام :
إنَّ المَرأَةَ رَيحانَةٌ و لَيسَت بِقَهرَماَنةٍ
زن گل است و لطيف ، نه دلير
نهج البلاغه ، نامه ۳۱ .
امام صادق عليه السلام :
أكثَرُ الخَيرِ فِي النِّساءِ
بيشتر خوبيها در زنان است
كتاب من لايحضره الفقيه ، ج ۳ ، ص ۳۸۵ .
امام صادق عليه السلام :
إنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلمَرأةِ أن تَصبِرَ صَبرَ عَشرَةِ رِجالٍ
خداوند صبر و تحمّلِ ده مرد را به زن عطا كرده است
الكافي ، ج ۵۰ ، ص ۳۳۹ .
امام صادقعليه السلام :
لَيسَ لِامرَأةٍ خَطَرٌ لا لِصالِحَتِهِنَّ ولالِطالِحَتِهِنَّ
براي زن بهايي نميتوان تعيين كرد ، نه براي خوب آنها و نه براي بدشان
ميزان الحكمه ، ح ۷۸۴۷ .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)
نام و نسب فاطمه کلابيه:
نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علي (عليه السلام) با کنيه "امُّ البنين" (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از خاندان بني کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بودند و داراي خوبي ها و صفات خانوادگي مشترک بودند فاطمه دختري پاکدل وباتقوا بود.
فضايل اخلاقي، کمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شکيبايي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني او را به شايستگي ، بانوي بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن کعب بن عامر بن کلاب [1]پدر ام البنين است او مردي شجاع و دلير و راستگو بود که شجاعت از صفات ويژه اوست. وي از استوانه هاى شرافت در ميان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهماننوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوي مشهور بود.
مادر بزرگوار ام البنين، ثمامه (يا ليلي) دختر سهيل بن عامر بن جعفر بن کلاب (از اجداد رسول خدا (ص) و اميرالمومنين(ع))[2] است که در تربيت فرزندان کوشا بوده و تاريخ از وي چهره درخشاني را به تصوير کشيده است. بينش عميق، دوستي با اهل بيت و دوستي با فرزندان در کنار وظيفه مهم مادري و چونان معلمي دلسوز آموختن باورهاي اعتقادي و مسايل مربوط به همسرداري و آداب معاشرت با ديگران از جمله ويژگي هاي خاص اين بانو است. در بسياري از کتب تاريخي نام يازده تن از مادران وي ذکر شده است که همگي از خانواده هاي شريف و اصيل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز شجره طيبه[3]مي باشند شجره اي که اصل آن در زمين است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتيجه اين درخت پاک همانا عباس بن علي و عثمان و ... بوده اند.
خاندان اين بانو از خاندانهاى ريشهدار و جليلالقدر بود که به دليرى و دستگيرى معروف بودند و هر يک در بزرگي و شرافت به گونه اي مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخي از ويژگي هاي آنان مي پردازيم. مورخان در مورد شرافت نسب ام البنين مي نويسند: «تاريخ پدران و دايي هاي ام البنين را به ما مي شناساند و ما دانستيم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقايي (سيادت) آنها به حدي بوده است که حتي پادشاهان نيز به آن اذعان داشته اند.»[4]در مورد نَسب مادري ابوالفضل العباس(عليه السلام) در کتب تاريخي مطالب زيادي هست، شايد بتوان با يک جمله تصويري از خاندان «ام البنين» ترسيم کرد و آن اينکه پدران و مادران و خاندان ام البنين در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعي و بزرگواري پس از قريش، سرآمد قبايل گوناگون عرب بوده اند.
ام البنين(س) و تولدي نوراني:
در کتب تاريخي نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعي از «بني کلاب» به سفر رفته بود. در يکي از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤيا ديد که در زمين سرسبزي نشسته است و مرواريدهاي درخشاني از اطراف بر دستان او مي ريزد و او از زيبايي آنها متعجب مي شود.
سپس مردي را مي بيند که به سوي او مي آيد ـ از طرف بلندي ـ و هنگامي که به او مي رسد سلام مي کند و حزام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد کرده و گفت: من قيمت اين درّ را نمي دانم که به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟ مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است که يکي از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم براي تو به چيزي که از درهم و دينار بالاتر است. حزام گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي کنم که او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي کني. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام در پايان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در اين امر مي شوي.
و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا مي کنم. وقتي حزام از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني کلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يکي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد که يکي از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد. و هنگامي که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد. نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنيه اي براي وي برگزيدند که «ام البنين» بود. به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليت ها، به دنيا آمد و دوران کودکي را چونان ديگر کودکان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاک و پدري شجاع که داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:«ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نياز يک دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَداي حقوق و همسرداري و غيره را به او ياد داد.»[5]
ويژگي هاي بارز خاندان ام البنين:
در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد که همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيد.
الف: شجاعت و دلاوري که در کربلا زيباترين چهره خويش را نماياند.
ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود.
ج: هنر و ادبيات که ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود.
د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران که نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد.
ه: وفا و پايبندي به تعهدات.
از فاطمه تا ام البنين:
فاطمه کلابيه، بعد از گذشت مدت کوتاهي از زندگي مشترک با علي عليهالسلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد که به جاي «فاطمه»، که اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذکر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آنها تداعي نگردد و رنج بيمادري آنها را آزار ندهد. حضرت علي (عليه السلام) در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او کوشيد.
مادر چهار شهيد:
با شهادت چهار فرزند ام البنين عليهاالسلام در کربلا، اين بانوي شکيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشک اشک از ديده فرو ريخت و با روحيه اي قوي در اشعاري گفت: «اي کسي که فرزند رشيدم عباس را ديدي که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليهالسلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيده ام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي که دست هايش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسي مي توانست نزد او آيد و با او بجنگد؟»
مادر چهار شهيد:
با شهادت چهار فرزند ام البنين عليهاالسلام در کربلا، اين بانوي شکيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشک اشک از ديده فرو ريخت و با روحيه اي قوي در اشعاري گفت: «اي کسي که فرزند رشيدم عباس را ديدي که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليهالسلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيده ام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي که دست هايش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسي مي توانست نزد او آيد و با او بجنگد؟»
ام البنين، پاسدار خاطره عاشور:
از ويژگي هاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا، از مرثيه خواني و نوحه سرايي استفاده کرده تا نداي مظلوميت کربلاييان را به گوش نسل هاي آينده برساند.
ايشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس عليه السلام ، عبيداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده اي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع مي رفت و نوحه مي خواند و شور و غوغايي بپا مي کرد . مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او هم ناله مي شدند. حتي مروان بن حکم حاکم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي کرد.
امام باقر(سلام الله عليه)مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و آن قدر جانسوز مرثيه مي خواند که مروان با آن قساوت قلب گريه مي کرد.
برکرانه وفا:
يکي از نتيجه هاي عاطفه و محبت، حس وفاداري به عزيزان است. و در زندگي ام البنين اين وفاداري در سخنان او پس از شهادت مولاي متقيان علي(عليه السلام) مشهود است.
وفاداري ام البنين به همسر بزرگوار خويش به حدي است که پس از شهادت حضرت علي(عليه السلام) با آنکه جوان بود اما به احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، تا پايان عمر ازدواج نکرده و همسر ديگري را اختيار نمي کند. با آن که مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) پس از آن حضرت زنده بود. آنگاه که «امامه» يکي از همسران آن حضرت(عليه السلام) توسط «مغيرة بن نوفل»که يکي از مشاهير عرب است خواستگاري مي شود با ام البنين در مورد ازدواج مشورت مي کند، او در جواب مي گويد: «سزاوار نيست پس از علي، ما در خانه ديگري باشيم و با مرد ديگر پيمان همسري بنديم.» [17]
اين سخن ام البنين نه تنها در اَمامه که در ليلي تميميه و اسماء بنت عميس نيز اثر گذاشت و تا پايان عمر هر چهار همسر علي بن ابيطالب(عليه السلام) ازدواج مجدد نکردند.
در آينه هنر:
از ديگر صفات والاي ام البنين فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زيبا و جاودانه وي متجلي است.
از جمله اشعار جاودانه وي که مورد تجليل و تحسين بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وي پس از شهادت پسرش که پدر فضايل بود مي باشد:
لا تدعوني ويک ام البنين تـذکـريـنـي بـلـيوث العرين
کانت بنون لي ادعي بهم و اليوم اصبحتُ و لا من بنين
اربعة مثل نسور الرّبي قد واصلوا الموت بقطع الوتين
«مرا ام البنين نخوانيد که به ياد شيران دلاور مي افکنيدم. مرا فرزنداني بود که به نام آنها خوانده مي شدم ولي امروز فرزندي ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهاي شکاري و همگي به شهادت رسيدند.»
مورخان مي نويسند: ام البنين آنچنان جانسوز براي شهادت فرزندان و بويژه براي امام حسين(عليه السلام) نوحه و گريه مي کرد که حتي دشمن اهل بيت، مروان بن حکم، نيز از شنيدن مراثي وي گريه مي کرد. از ديگر اشعار وي در مورد عباس، تنديس بزرگ شجاعت، است که مي گويد:
يا من رَاَي العباس کرّ علي جماهير النقد و وراه من ابـنـاء حيدر کل ليث ذي لبد
نبئّت اَنّ ابني اصيب براسه مقطوع يد ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمد
لو کان سيفک في يديک لما دنا منه احد [18]
«اي کسي که عباس را ديدي که بر دشمن حمله مي کرد و فرزندان حيدر پشت سر او بودند. مي گويند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشيرت را در دست داشتي کسي به تو نزديک نمي شد»[19]
۱ - نسبشناسی
۲ - شخصیت
۳ - ازدواج با امیرالمومنین
۴ - فرزندان
۵ - شهادت فرزندان
۶ - سوگواری امالبنین
۷ - وفات و محل دفن
۸ - استمرار نسل امام علی از امالبنین
۹ - امالبنین در فرهنگ عامه
۹.۱ - توسلجویی
۹.۲ - سفره امالبنین
۹.۲.۱ - آداب سفرهاندازی
۹.۲.۲ - آش و حلوای نذری
۹.۲.۳ - پذیرش نذری
۱۰ - فهرست منابع
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
مرا فاطمه صدا نزنید !
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن ها تداعی نگردد و رنج بی مادری آن ها را آزار ندهد.
گروه زندگی؛ زینب نادعلی: امّالبنین (فاطمه)، دختر حزام بن خالد بن ربیعه و شمامه، دختر سهیلبن عامربن مالکبن جعفربن کلاب است. اجداد و نیاکان او، همه از دلاوران عرب در عصر جاهلیت بودند که حماسههای جاویدان داشتند، تا آنجاکه در شجاعت و سخاوت زبانزد خاص و عام بودند. در وصف آنها همین بس که جناب عقیلبن ابوطالب گفت: «در میان قوم عرب نمیتوان کسی را یافت که از پدران و نیاکان امّالبنین شجاعتر و دلاورتر باشد.»
ام البنین مرواریدی که در خواب نوید آمدنش را به پدر داده بودند
حزامبن خالدبن ربیعه، در حال سفر بود که همسرش امّالبنین را به دنیا آورد. او در یکی از شبها خواب دید که بر روی زمین حاصلخیزی نشسته و از دوستان و یاران خود دوری گزیده است و در این حال، مرواریدی در دست دارد که پیوسته آنرا زیرورو میکند و بر زیبایی آن، سخت شیفته است. ناگاه مردی از سوی بادیه، سوار بر اسب، به سوی او آمد. همینکه به او رسید، سلام کرد و آن مرد جواب سلامش را داد. آنگاه مرد سوارکار گفت: این مروارید را که در دست داری، چند میفروشی؟وی پاسخ داد: من قیمت آن را نمیدانم. شما آن را چند میخری؟ آن مرد پاسخ داد: من نیز نمیدانم قیمت آن چند است. امّا میخواهم آنرا به یکی از امیران هدیه کنم. در عوض چیزی را برای تو ضمانت میکنم که گرانبهاتر از درهم و دینار است. حزامبن خالد پرسید: آن چیست که از درهم و دینار گرانبهاتر است؟!
گفت: من ضمانت میکنم که تو نزد او قرب و مقام و جاه و جلال ابدی داشته باشی.
حزام گفت: واقعاً تو مرا به این مقام میرسانی؟
گفت: آری.
پرسید: تو هم در این ماجرا واسطه من میشوی؟!
گفت: آری، من واسطهات میشوم. پس آنرا به من بده. حزام مروارید را به آن مرد داد. همین که از خواب بیدار شد، رؤیای خود را بر دوستانش حکایت کرد و از آنها خواست آنرا تعبیر کنند؛ یکی از آنان گفت: اگر خواب تو، رؤیای صادق باشد، پس خداوند به تو دختری میبخشد که یکی از بزرگان از او خواستگاری میکند و به همین خاطر به خویشاوندی با او مفتخر شده، به شرافت و سیادت نائل خواهی شد.
وقتی از سفر برگشت، متوجه شد که همسرش «ثمامه بنت سهیل» وضع حمل کرده است. خرسند شد و با خود گفت: آن رؤیا، صادقه بود!
از وی پرسیدند: نامش چه بگذاریم؟ گفت: نامش را فاطمه بگذارید.
رویای صادق ام البنین در شب خواستگاری امیرالمومنین
در روز خواستگاری ام البنین در حالی که مادرش موهای او را شانه می کرد خوابی را که شب گذشته دیده بود برای مادر تعریف می کرد و خواستار تعبیر آن بود؛ او گفت: «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان میدرخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر میکردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان ... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع میشد که چشمها را خیره میکرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمیدیدم گفت:«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است. پس از خواب بیدار شدم در حالی که میترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!»
مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:«دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است وسه تای دیگر چونان ستارگانند.»
ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت ام البنین
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (علیه السلام) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش آمد.
عقیل یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود و در مسجد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برای وی حصیری میگذاشتند که برآن نماز میخواند وقبائل عرب برای شناخت وآگاهی از علم انساب به دورش جمع میشدند. از این رو علی بن ابیطالب (علیه السلام) آنگاه که قصد ازدواج کرد به برادر خویش، عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده فرمود: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» عقیل، بانو ام البنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد و گفت: «با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب گفت و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر امالبنین فرستاد.
حضرت علی (علیه السلام) پس از اینکه فاطمه کلابیه را تایید کرد وپسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی میکردند و روز سوم حاجت او را میپرسیدند و از علت آمدنش سؤال میکردند. خانواده ام البنین که خارج از مدینه زندگی می کردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند و علت ورود وی جویا شدند. عقیل گفت:«به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب.»
حزام که هرگز پیش بینی چنین پیشنهادی را نمیکرد، حیرت زده ماند. با کمال صداقت و راستگویی گفت:« بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»
عقیل پس از شنیدن این سخنان گفت:«امیرالمؤمنین از آنچه تو میگویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنین که نمیدانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند.»
وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن میگوید...
حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت:« آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) میدانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه میدانی که خادمه این خانه باشد قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمیبینی پس نه»
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.»
عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریه ای که سنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت:«او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.»
تا دختر فاطمه اجازه ندهد وارد خانه نمیشوم!
فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که میخواست پا به خانه علی علیه السلام بگذارد گفت:«تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمیشوم. اولین روزی که جناب ام البنین پا به خانه علی علیه السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریضو در بستر بیماری بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود و سرور جوانان اهل بهشت رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت وهمواره می گفت :«من کنیز فرزندان فاطمه هستم.»
مرا فاطمه صدا نزنید!
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن ها تداعی نگردد و رنج بی مادری آن ها را آزار ندهد.
فرزندان ام البنین
ثمره زندگی مشترک ام البنین(س) با حضرت علی(ع)، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، عبداللّه، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیه السلام ادامه یافت.
عباس به قربان حسین!
وقتی عباس متولد شد، مادرش ام البنین قنداقه عباس را داد دست امیرالمؤمنین،نگاهش به صورت علی علیه السلام بود میخواست ببیند علی خوشحال میشود یا نه، دید امیر المؤمنین خم شد دستهای عباس را بوسید و گریه کرد. عرضه داشت آقا دستهای بچه ام مگر طوری است ؟
فرمود : نه ام البنین، بهترین دستی است که خدا خلق کرده است، من این دستها را به خاطر خدا میبوسم. پرسید: پس آقا چرا گریه میکنی ؟ حضرت قضایای کربلا و شجاعت عباس، جدا شدن دستهای نازنین عباس را برای ام البنین گفتند، تا شنید دستهای عباس در راه حسین از بدن جدا می شود فوراً از جا بلند شد قنداقه عباس را گرفت از دست مولا، هی دور سر حسین گرداند وگفت: عباسم به قربانت شود.
ام البنین و مادری برای دختران داغدار حضرت زهرا
ام البنین (س) روزی متوجه شد که ام کلثوم، دخترک خردسال و یتیم زهرا (س) به گوشهای از خانه خیره مانده و به فکر فرو رفته است. پرسید: دخترم! تو را چه شده است؟ به چه چیز میاندیشی؟ ام کلثوم به او نگریست و آهی کشید و با صدای معصومانهای گفت:«خاله جان! مادرم زهرا در این گوشه از خانه مینشست و موهایم را شانه میزد و مرا میبوسید و برایم با صدای محزون و دل نشین قرآن میخواند و برای خواهرم زینب کلام جدمان پیامبرخدا (ص) را بازگو میکرد و ما را به ایمان و تقوا ره مینمود و در قلب ما روح امید به خیر و نیکی میدمید. خاله جان! چرا مادرم فوت کرد؟! او که پیر نبود!»
در این هنگام، اشک به ام البنین (س) امان نداد و کلمات در گلویش محبوس شد و کوشید با صدای بریدهاش با این دختر یتیم سخن بگوید، اما نتوانست و سرانجام اشکریزان خود را به دامان ام کلثوم انداخت، اما دخترک یتیم دوباره پرسید: «خاله جان! نیازی نیست چیزی بگویی، من همه چیز را میدانم. آنها مادرم را زدند و به پهلوی او، بین در و دیوار فشار آوردند، ما نیز از دیدن آن صحنه ترسیده بودیم و مادرمان فریاد میزد در حالیکه آتش و دود زبانه میکشید: اسماء! فضه! به دادم برسید، اینان جنینم را کشتند!»
ام کلثوم مصیبت و غمنامه مادرش را شرح میداد و ام البنین با شنیدن این وقایع، سخت میگریست.
«آه، خاله جان! نبودی که ببینی چه بر ما گذشت و چه حادثه دلخراشی را پس از ارتحال جدمان تحمل کردیم و چگونه مادر در بستر بیماری افتاد و پس از نود روز دارفانی را وداع گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. خاله جان! مطمئن باش که او محزون، مظلوم و ناراضی از ستمگران به شهادت رسید.»
ام البنین که فریاد و فغانش بالا گرفته بود، گفت: «دخترم! قلبم پاره پاره میشود از شنیدن این مظلومیتها که بر سر مادرت آمده است. دخترم! باور کن که مادرت فاطمه مظهر جاویدان صبر و تقوی و شجاعت برای زنان و بلکه الگو برای مردان خواهد بود. به یقین خداوند او را انسان کامل و سرور زنان جهان قرار داده است.»
ام کلثوم نیز رو کرد به ام البنین کرده، گفت: «خاله جان! سخنان شما مرا بهیاد کلام مادرم میاندازد؛ وقتی آنجا نشسته بودیم (به گوشهای از حیاط خانه اشاره میکند)، مادرم بارها گفت که نوزاد جدید را محسن خواهیم نامید. امّا او مرد. خاله جان ... منظورم این است که او را قبل از تولد کشتند! (ام کلثوم در این لحظه سخت گریست و هیچ نگفت).»
اما ام البنین را اشک امان نداد و از فرط غم و اندوه، نتوانست چیزی بگوید، بلکه با رنج و ناراحتی به ام کلثوم؛ آن دخترک یتیم نگریست و گریست.گفت: «پدر و مادرم و جان و مالم فدای شما باد! ای خاندان رسول (ص) و ای مطهّر از هر زشتی ... من افتخار میکنم که بر خدمت شما همّت گمارم و برخود میبالم که در طول زندگیام در کنار شما باشم. ای سروران نیک سرشت، مطمئن باشید که من همه وجودم را خالصانه فدای شما عزیزان خواهم کرد.»
وفاداری حضرت ام البنین به امام علی ( ع)
وفاداری ام البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی علیه السلام با آنکه جوان بود و مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت در قید حیات بود اما به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت ایشان تا پایان عمر ازدواج نکرد. آنگاه که «امامه» یکی از همسران آن حضرت توسط "مغیرة بن نوفل" که یکی از مشاهیر عرب بود خواستگاری شد و با جناب ام البنین در مورد ازدواج مشورت کرد، ایشان در جواب فرمود:« سزاوار نیست پس از علی ، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگری پیمان همسری ببندیم.»
این سخن ام البنین نه تنها در اَمامه که در لیلی تمیمیه و اسماء بنت عمیس نیز اثر گذاشت و تا پایان عمر هر چهار همسر علی بن ابیطالب علیه السلام ازدواج مجدد نکردند.
وقتی خبر شهادت حسین علیه السلام به ام البنین رسید
پس از ورود بشیر بن جذلم به مدینه، به عنوان پیک امام سجاد علیه السلام، ام البنین جهت کسب اخبار کاروان و حوادث بر آنها به همراه تنها یادگار عباس، نزد بشیر رفت که در حال انتشار خبر کاروان عاشورا و سرانجام آن بود.
در هنگام آمدنِ این پیرزن به سمت بشیر، جمعیت زیاد زنان و مردان کوفه، با مشاهده او، به احترام از جلویش کنار رفتند، بشیر تا نگاهش به این زن بلندبالا، با قامت رشید افتاد، از اطرافیان خود پرسید:«این زن کیست که مردم مدینه اینقدر به او احترام مى گذارند؟!»
جواب دادند:« ام البنین کلابى ـ همسر على علیه السلام و مادر عباس است.»
بشیر تا ام البنین را شناخت، وى را مخاطب قرار داد و با حالت محزون و گرفته گفت:«ام البنین! خبر دارى عباس و پسرانت را در کربلا شهید کردند؟»
آن بانوى فداکار پس از شنیدن خبر شهادت فرزندان شجاع خود، بدون ذره اى منقلب شدن، همچون کوهى استوار، از بشیر جویاى حال امام حسین علیه السلام گردید و گفت:«جان من و تمام فرزندانم فداى پسر فاطمه سلام الله علیها، از حال امام و مقتدایم چه خبر دارى؟»
ام البنین که حتى پس از شنیدن خبر شهادت تمامى فرزندان خود، به عشق سلامتى امام تا آن لحظه خم به ابرو نیاورده بود، وقتى خبر شهادتِ حسین علیه السلام را به همراه دیگر فرزندان خود شنید، در حالى که زانوان او زیر این بار گرانبها خم شد، رویش را به طرف مردان و زنان مدینه برگرداند و با حالت غمگینانه اى، آنان را خطاب کرد وگفت:«مردم مدینه! پس از شهادت امامم و تمامى پسران رشیدم، از شما مىخواهم از این به بعد مرا ام البنین نخوانید؛ چرا که ام البنین یعنى مادر پسران رشید؛ ولى پس از شهادت فرزندم حسین علیه السلام و دیگر پسران رشیدم، هیچ پسرى براى من باقى نمانده است.»
ام البنین و پاسداری از واقعه عاشورا
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرد تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل های آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس (علیه السلام)، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند و شور و غوغایی بپا میکرد . مردم مدینه اطراف او گرد میآمدند و با او هم ناله میشدند. حتی مروان بن حکم حاکم وقت مدینه نیز در میان ایشان بود و گریه میکرد
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:«آن حضرت به بقیع میرفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد.»
مادر چهار شهید
با شهادت چهار فرزند جناب ام البنین در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد. وی با روحیات فوق تصور در اشعاری فرمود:«ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیدهام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
برترین جمله از نظر حضرت ام البنین؛ سلام به اباعبدالله
حضرت ام البنین پس از رحلت زینب کبری سلام الله علیها دار فانی را وداع گفت. تاریخنگاران سال ارتحال ایشان را متفاوت نگاشتهاند، به طوری که عدهای آن را سال 70 هجری قمری بیان کردهاند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر بزرگوار را سیزدهم جمادی الثانی سال 64 هجری قمری دانستهاند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است .
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه امالبنین رو به پایان بود و آخرین شب زندگی ام البنین بود . فضه خادمه رو به ایشان کرد و از این بانوی ادب خواست در این آخرین لحظات بالاترین جمله را به او بیاموزد. ام البنین لب به تبسم گشود و اندکی بعد آرام زمزمه کرد:"السلام علیک یا ابا عبدالله"...
ناگهان فضه ام البنین را در حال احتضار دید دوید و فرزندان امام علی (ع) و فرزندان حسین بن علی(ع) را صدا کرد.اندکی بعد ندای مادر مادر مدینه را پر کرد. فرزندان و نوادگان فاطمه ، ام البنین را مادر خطاب میکردند و خانم ممانعتی نمیکرد. شاید برای وی دیگر رمقی باقی نمانده بود تا بگوید: «من کنیز فاطمه هستم» حضرت امام زینالعابدین(ع) قطرات اشک بر گونه هایش نشست و...ایشان در قبرستان بقیع و در کنار دوتن از عمه های بزرگوار رسول الله ، صفیه و عاتکه و در نزدیکی مزار امام حسن علیه السلام و فاطمه بنت اسد سلام الله علیها به خاک سپرده شدند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
نوحهسرایی های حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، قلب همه مردم، حتی «مروان بن حکم ملعون» را آتش میزد...
در نقلها آمده است:
📋 کانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا
▪️ حضرت ام البنين سلاماللهعلیها ، همواره به بقيع مىرفت و در آن جا، محزونترين و سوزناكترين مرثيه سرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
📋 فکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِی ءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی
▪️مروان بن حکم (والی مدینه) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلاماللهعلیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📚مقاتل الطالبيّين، ص۹۰
📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۴۰
✍️ خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شَرزِه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند
گفتن از بی کسیات حال بکاء میخواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا میخواهد
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظهی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضهی مشک بخوان، روضهی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
https://eitaa.com/zakerinhosein
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
رثای حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
در نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
📋 یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
▪️ای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر دشمن حمله میكرد.
📋 و وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ
▪️و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیر حمله میکردند.
📋 انْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍ
▪️به من خبر دادهاند که دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده است ؟!
📋 ویْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
▪️آه و واویلا بر بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
📋لو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ
▪️آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
📚إبصار العین، ج۱ ص۶۴
📚منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
✍️يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدی
دستانِ قلم، اشك علمدار نديدی
بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت
آشفتگیِ سيد و سالار نديدی
مادر! بهخدا بسكه وفا داشت ابالفضل
غوغای مواساتِ سپهدار نديدی
گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت
خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدی
يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو
پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدی
شقُّ القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد
تكرار رُخِ حيدر كرار نديدی
آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد
سجّادة خون بر قدمِ يار نديدی
مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمی نيست
در عهد و وفای پسرش ، هيچ كمی نيست
https://eitaa.com/zakerinhosein
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
شامِ غریبانِ حضرتِ زهرایه
شامِ غریبانِ حضرتِ زهرایه - شامِ غریبانِ اُمِّ ابیهایه
شامِ غریبانِ ذُرِّیه یِ زهراست - شامِ غریبانِ نورِ دلِ طاهاست
شامِ غریبانِ طفلانِ زهرا شد - شام غریبانِ حضرتِ مولا شد
شامِ غریبانِ زهرا بُوَد امشب - تنها و بی یاوَر مولا بُوَد امشب
تنهاترین تنها امشب علی باشد - تنها و بی یار و بی همدلی باشد
بُد فاطمه یار و پُشت و پناهِ او - در هر غم و دردی بُد تکیه گاه او
دیگر برای او پشت و پناهی نیست - در هر غم و دردِ او تکیه گاهی نیست
مولا چه سازد با طفلانِ بی یاوَر - گر نیمه هایِ شب خواهند از او مادر
ای باقری، امشب شام غریبان است - مولا علی امشب محزون و نالان است
سروده شده روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهاسال 1401
روزِ عزایِ زَهرا - دو باره شُد عاشورا
http://asharebageri.blogfa.com/post/496
ای خاك بقیع امشب زهرا بتو مهمان است
http://asharebageri.blogfa.com/post/67
من درمدینه گشتم قبرتورا ندیدم
http://asharebageri.blogfa.com/post/68
بنشین ببالین من ای پسر عمو جان
http://asharebageri.blogfa.com/post/66
بگفتا با علی زهرایِ اطهر
http://asharebageri.blogfa.com/post/65
وبلاگ اشعارباقری | اشعارفاطمیه
http://asharebageri.blogfa.com/category/18
روزِ شهادتِ فاطِمَةُ الزَّهراست
http://asharebageri.blogfa.com/post/420
سَیِّدا، مامِ شما را کشتند
http://asharebageri.blogfa.com/post/415
طفلانِ زهرا ، با يادِ مادر ، گريان و نالان
http://asharebageri.blogfa.com/post/251
دیروز، پریروز؛ صدایِ مادری در پشتِ در بود
http://asharebageri.blogfa.com/post/248
حسن، حسین و زینب - دیگه مادر ندارَن
http://asharebageri.blogfa.com/post/247
وبلاگ اشعارباقری | اشعارفاطمیه
http://asharebageri.blogfa.com/category/18
شامِ غریبانِ حضرتِ زهرایه
http://asharebageri.blogfa.com/post/421
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
روزِ عزایِ زَهرا
روزِ عزایِ زَهرا - دو باره شُد عاشورا
دَر بَیتِ پاکِ حیدر - شُده عزایی برپا
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
به فاطمیّه بنگر - مُحَرّمی دیگر شُد
شالِ عزا بَر گَردَن - دَستِ عَزا بَر سَر شُد
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
میانِ دیوار و دَر - چه مَحشَری بَرپا شُد
ز ظُلمِ اَهلِ کینه - سقیفه عاشورا شُد
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
میانِ دیوار و دَر - گُلِ علی شُد پَرپَر
نَهالِ زهرا خَم شُد - علی شُده بی یاور
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
چه حالتِ مَحزونـی - چه صَحنه یِ غمگینی
بگفته او با ناله - یا فِضّةُ خُذینی
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
مُحسِنِ او قُربان شُد - فدایِیِ قرآن شُد
میانِ دیوار و دَر - شهید اَز طُغیان شُد
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
به کوچه هایِ یَثرِب - به غَم عَجین شُد زهرا
زِ کینه یِ آن ملعون - نَقشِ زَمین شَد زهرا
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
لحظه به لحظه باید - بِزَد به سینه و سَر
بگو به سوگِ زهرا - اَمان زِ قَلبِ حیدر
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
به نیمه یِ شَب آرام - بِشویَد آن جسمِ پاک
حَسَن، حَسَین و زینب - بُوَد اَز این غَم غَمناک
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
یکی بِگویَد مادَر - یکی دو دَستَش بَر سَر
یکی نماید، آرام - نِگَه به دیوار و دَر
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
ای باقری شُد مَخفی - تَغسیل و کَفنِ زهرا
در دِلِ آن شامِ تار - گردیده دَفنِ زهرا
زَهرا، زَهرا، یازَهرا - زَهرا، زَهرا، یازَهرا
سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور فاطمیه پائیز سال 1402
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
حَضرتِ مادر ، رفته زِ دُنیا
حَضرتِ مادر ، رفته زِ دُنیا - رفته زِ دُنیا ، اُمِّ ابیها
رفته زِ دُنیا ، حضرتِ زهرا - حَبیبَه یِ حق ، دُخترِ طاها
بَضعَةُ مِنِّی ، رفته زِ دُنیا - دُختِ پَیمبَر ، مادَرِ بابا
ماهِ جمادی ، ماهِ عزا شُد - بِراهِ حق، آن ، بانو فدا شُد
راحت شُد اَز آن ، غُصّه و غَمها - آسوده اَز آن ، ظُلم و سِتمها
حَضرتِ مادر ، رفته زِ دنیا - رفته زِ دنیا ، مادَرِ بابا
رفته زِ دُنیا ، یاوَرِ حَیدَر - مادَرِ بابا ، دُختِ پیمبر
چِراغِ خانه ، گردیده خاموش - گردیده حیدر ، با غَم هَم آغوش
علی ندارَد ، یاوَرِ دیگر - رفته زِ دستش ، دُختِ پیمبر
رفته زِ دنیا ، چِراغِ خانه - گردیده دَفنَش ، مَخفِی شبانه
رفته زِ دُنیا ، هَستِیِ حَیدَر - مانده کِنارَش ، اَطفاِل مُضطَر
اَز غَم بِزانُو ، سَر میگذارد - چون مِثلِ زَهرا ، یاری نَدارَد
حُسَین و زَینَب ، مادَر نَدارند - اَز غَم بِزانُو ، سَر میگذارند
دَر نیمه یِ شَب ، طفلانِ زَهرا - گریان و نالان ، بَر گِرد بابا
گویند بابا ، مادرِ ما کو؟ - تاجِ سرِ ما ، یاوَرِ ما کو؟
بابا دِگَر ما ، مادَر نداریم - دیگر چو مادَر ، یاوَر نَداریم
علی نماید ، در نیمه یِ شَب - آرام و ساکِت ، حُسَین و زَینب
علی گرفته ، طفلان در آغوش - نموده طِفلان ، آرام وخاموش
آن نیمه یِ شب ، ای باقری پور - شُد بَیتِ زهرا ، نُورٌ عَلَی نُور
سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور فاطمیه پائیز سال 1402
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
مادَر، ای مادَر، یازَهرا
فاطِمه، صِدّیقه، زَهرا - طاهره، اُمِّ اَبیها
راضیه و مرضِیّه هستی - نُورِ چشمِ آلِ طاها
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
رفته ای از دارِ دُنیا - بَعدِ بابِ خود پیمبر
رفته ای تُو دَر جَوانی - شُد عزادارِ تُو حیدر
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
بعدِ بابِ خود پیمبر - بستری و زار گشتی
خانه اَت آتش زَدَند و - اَز سِتم بیمار گشتی
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
کودکانت زار و نالان - دَر کنارِ بسترِ تو
بهرِ رازِ دِل نشسته - در کِنارَت همسرِ تو
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
او همیگوید که زهرا - تو چرا اینسان حَزینی
لَحظه ای با من سخن گو - کَلِّمِینی، کَلِّمِینی
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
کَلِّمِینی فاطمه جان - اینقَدَر مَن را مرنجان
لحظه ای با من سخن گو - ای حبیبه ی حَیِّ سُبحان
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
بَضعَةٌ مِنِّی تو بودی - بَهرِ بابِ خود پیمبر
فاطِمة بَضعَةُ مِنِّی - گفته آن رسولِ داوَر
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
گفته او که مَن اَذاها - دَر حقیقت او اَذانِی
لَعنتِ حَق بر کسی که - بَر اَذِیَّت گشت بانی
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
بَس اَذِیَّت دیده ای تو - اَندَر آن هفتاد و پنج روز
تا که شُد آن جِسمِ پاکِ - تُو نَحیف هَر روز و هَر روز
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
تا که دَر بَستر فتادی - تُو زِ ضَربِ تازیانه
عاقِبَت رَفتی زِ دُنیا - کَفن و دَفنت شُد شَبانه
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
گشته ای تو راحت از آن - ظُلمهایِ اِبنِ صَهّاک
نیمه شب شُد کفن و دَفنت - دور از آن چشمانِ نا پاک
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
شُد حَسَن گریان و نالان - نیمه یِ شب با حُسَینَت
در کِنارِ بَسترِ تو - ناله میزد زَینَبَینَت
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
دَر عَزایَ فاطِمِیّه - شیعیان و دوستانت
باقری و اهلِ مَجلِس - گریه دارند اَز بَرایت
مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا
سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور فاطمیه پائیز سال 1402
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
بگفتا با علي زهراي اطهر***دم آخر چنين دخت پيمبر
الا اي ابن عم با وفايم***روانه سوي عقبي از جفايم
حلالم كن حلالم كن عليجان***كه اينك عازمم بر كوي جانان
چو گشتم راحت از رنج زمانه***بده غسلم نما دفنم شبانه
نما مخفي توقبرم را علي جا ن***ازاين نامردمان وقوم عدوا ن
به تشييعم نيا يند اي پسرعم***نگيرند ازبرا يم بزم ما تم
كه من راضي نيم ازاين زما نه***كه بردند حق من راغاصبا نه
ترا خا نه نشين كردند ازكين***خلا ف حكم قرآن،دين وآئين
كنار قبر من از لطف و احسان***پس ازدفنم بخوان آيات قرآن
به اطفا ل يتيمم يا وري كن***بجا ي من به آنا ن ما دري كن
پدرهستي ازاين پس با ش ما در***چو مادربهرآنان با ش يا ور
غم وغصه ازآنان نيك بزداي***تودلجوئي ازآنا ن نيك بنما ي
ولي اي با قري درروزعا شور***نبوداين مادر غمگين ورنجور
كه بيند با حسين وآلش ازكين***چها كردند آن قوم بدآئين
فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر صلي الله عليه و آله، سيده زنان عالم، همسر فداکار علي عليه السلام و کوثر امامت در سن جواني در بستر بيماري افتاده و روزهاي آخر عمر خود را مي گذراند، نزديک است آفتاب عمرش غروب کند و فريادهاي مظلومانه اش خاموش شود .
به شوهر مظلومش علي بن ابيطالب عليه السلام گفت: پسر عموي مهربان، آثار و علائم مرگ را در خودم مشاهده مي نمايم . گمان مي کنم به اين زودي به پدرم ملحق گردم . مي خواهم وصيت کنم . علي عليه السلام در کنار بستر فاطمه عليها السلام نشست و اطاق را خلوت کردند . فرمود: اي دختر پيغمبر! آنچه مي خواهي وصيت کن و يقين داشته باش که به وصيت تو عمل خواهم کرد . علي عليه السلام بر چهره پژمرده و چشمهاي فرو رفته همسرش نگاه مي کرد و اشک مي ريخت . فاطمه عليها السلام برگشت و با ديده هاي فرو رفته اش نگاهي به صورت غمناک شوهر مهربانش انداخت و فرمود: پسر عمو! تا کنون در خانه ات دروغ نگفته ام، مرتکب خيانت نشده ام، و هيچگاه از اوامر و دستوراتت تخلف نکردم .
علي عليه السلام فرمود: مقام خداشناسي و پرهيزکاري تو به قدري عالي است که احتمال خلاف درباره ات نمي رود . به خدا سوگند مفارقت و جدايي تو بر من بسيار گران است، اما چه کنم که مرگ را چاره اي نيست . به خدا قسم مصيبتهاي مرا تازه کردي، مرگ نا به هنگام تو حادثه دردناکي است، انا لله وانا اليه راجعون . چه مصيبت دردناک و جانسوزي است؟ به خدا سوگند اين مصيبت جانکاه را هرگز فراموش نخواهم کرد و هيچ چيزي نمي تواند تسلي بخش من باشد . آنگاه ساعتي را با هم گريستند . (15)
احساسات و عواطف دو يار مهربان چنان تحريک شد که نتوانستند از گريه خودداري کنند، به ياد زحمات طاقت فرسا و فداکاريها و گرفتاريهاي همديگر ناله کردند، آنگاه که آرام تر شدند، علي بن ابيطالب سر همسرش را در دامن گرفت و فرمود: هرچه مي خواهي وصيت کن که آنچه بفرمايي به عمل مي آورم .
فاطمه عليها السلام شروع به وصيت نمود و موضوعاتي را بيان فرمود . از جمله آن موضوعات مسئله تجهيز و دفن خود بود که در اين رابطه چنين فرمود: «حنطني وغسلني وکفني بالليل وصل علي وادفني بالليل . . . ; (16) مرا شبانه حنوط کن، غسل بده و کفن کن و شبانه بر من نماز بخوان و به خاک بسپار . اجازه نده اشخاصي که حقم را غصب کردند و اذيت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند و يا به تشييع جنازه ام حاضر شوند.»
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
پي نوشت:
15) بحارالانوار، ج 43، ص 178 .
16) همان، ص 192; بيت الاحزان، ص 152 .
$
##ياد آن روزي که ما هم سايه بر سر داشتيم
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
ياد آن روزي که ما هم سايه بر سر داشتيم
همچو طفلان دگر، در خانه مادر داشتيم
جدّ ما ـ پيغمبر ـ از ما چهره پنهان کرد و باز
يادگاري همچو زهرا از پيمبر داشتيم
مادر مظلومه ما نيز رفت از دست ما
مرگ او را کي به اين تعجيل باور داشتيم؟!
اندر آن روزي که آتش بر سراي ما زدند
ما در آن جا، حال مرغ سوخته پر داشتيم!
آمد و،رفت ازجهان محسن درآن غوغا، دريغ!
آرزوي ديدن روي برادر داشتيم
مادرما،خود زحق ميخواست مرگ خويش را
ورنه ما بهرش دعا با ديده تر داشتيم
روزهاي آخر عمرش ز ما رومي گرفت!
چون علي، ماهم ازين غم دلْ پراخگر داشتيم!
در شب دفنش به ما معلوم شد اين طُرفه راز
تا ز روي نيلگونش بوسه اي برداشتيم!
از کفن دستش برآمد، جسم ما دربرگرفت
جسم او را همچو جان ما نيز دربرداشتيم
از فراق روي مادر، با پدر هر روز و شب
دو برادر بزم ماتم با دو خواهر، داشتيم!
با فغان گويد مؤيد آنچه را ميثم بگفت:
اي خوش آن روزي که ما درخانه، مادر داشتيم!
آخرين لحظات عمر پربرکت کوثر امامت، و مادر ايمان و دخت نبوت است . به اسماء بنت عميس فرمود: آبي بياور . اسماء آب را حاضر نمود . حضرت زهرا عليها السلام با آن وضو ساخت و به روايتي غسل کرد . بوي خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامه هاي نو پوشيد . آنگاه فرمود: اسماء! جبرئيل هنگام وفات پدرم چهل درهم کافور از بهشت آورد . حضرت آن را سه قسمت کرد، قسمتي براي خود گذاشت و يک قسمت براي من و قسمتي هم براي علي عليه السلام . آن کافور را بياور که مرا به آن حنوط کنند . چون کافور را آورد فرمود: نزديک سر من بگذار .
پس پاي خود را به قبله کرد و خوابيد و جامه را بر روي خود کشيد و فرمود: اسماء مدتي صبر کن، بعد از آن مرا بخوان، اگر جواب نيامد علي را طلب کن و بدان که من به پدرم ملحق گرديده ام .
اسماء لحظاتي انتظار کشيد، آن گاه حضرت را ندا کرد و صدايي نشنيد . گفت: اي دختر مصطفي، اي دختر بهترين فرزندان آدم، اي دختر بهترين کسي که بر روي زمين گام نهاده است، اي دختر آن کسي که در شب معراج به مرتبه قاب قوسين او ادني رسيده است . چون جواب نشنيد جامه را از روي مبارکش برداشت، ديد مرغ روحش به رياض جنت پرواز کرده است، خود را به روي حضرت انداخت و او را مي بوسيد و مي گفت: سلام اسماء بنت عميس را به خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله برسان .
در اين حال حضرت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام از در آمدند و گفتند: اي اسماء! مادر ما چرا در اين وقت به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادرتان به خواب نرفته، بلکه به رحمت الهي واصل گرديده است . امام حسن عليه السلام خود را به روي آن حضرت افکند و روي انور مادر را مي بوسيد و مي گفت: مادر با من سخن بگو، پيش از آنکه روحم از بدنم جدا شود . امام حسين عليه السلام بر روي پاي مادر افتاد و مي بوسيد و مي گفت: مادر منم حسين تو، با من سخن بگو، پيش از آنکه دلم شکافته شود و از دنيا مفارقت کنم .
اسماء گفت: اي دو جگرگوشه رسول خدا برويد و پدر بزرگوار خود را خبر کنيد و خبر وفات مادرتان را به او برسانيد . آن دو بزرگوار بيرون رفتند، چون نزديک مسجد رسيدند صدا به گريه بلند کردند، پس صحابه به استقبال ايشان دويدند و گفتند: اي فرزندان رسول خدا! چرا گريه مي کنيد؟ حق تعالي هرگز شما را گريان نگرداند . فرمودند: مادر ما از دنيا رفته است . چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اين خبر جانسوز را شنيد بيهوش شد، آب به صورت آن حضرت پاشيدند تا به حال آمد و مي فرمود: بعد از تو خود را به که تسلي دهم؟ تا زنده بودي مصيبتم را به تو تسليت مي دادم، اکنون بعد از تو چگونه آرام گيرم؟ «بمن العزاء يا بنت محمد کنت بک اتغزي ففيم العزاء من بعدک » . (17)
پاسي از شب گذشته بود، دلاور خيبر مثل ابر بهاري مي گريد و در اوج غربت و تنهايي يادگار پيامبر را غسل مي دهد . اسماء آب مي ريزد و علي عليه السلام غسل مي دهد .
بريز آب روان اسماء//به جسم اطهر زهرا//بنال ازاين غم عظما//ولي آهسته آهسته//
همه خواب و علي بيدار//سرش بنهاده بر ديوار//بگريد با دل خونبار//ولي آهسته آهسته//
بعد از اتمام غسل آنگاه که بدن بي جان يار مهربانش را کفن مي کرد، وقتي که خواست بند کفن را ببندد صدا زد: «يا ام کلثوم يا زينب يا سکينة يا فضة يا حسن يا حسين هلموا تزودوا من امکم فهذا الفراق واللقاء في الجنة; اي ام کلثوم، زينب، سکينه، فضه، حسن، حسين، بيائيد از مادرتان توشه برگيريد که وقت فراق و جدايي است و ملاقات به قيامت موکول مي شود .»
حسن و حسين عليهما السلام آمدند و خود را بر روي جنازه مادر انداختند و صدا مي زدند: سلام ما را به جدمان رسول خدا صلي الله عليه و آله برسان . اميرمؤمنان مي فرمايد: «اني اشهد الله انها قد حنت وانت ومدت يديها وضمتهما الي صدرها مليا; خدا را گواه مي گيرم که فاطمه ناله اندوهگيني کشيد و دستهاي خود را گشود و فرزندان را مدتي در آغوش گرفت .» آن حضرت ادامه داد: در همين حال شنيدم هاتفي در آسمان صدا زد: «يا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد ابکيا والله ملائکة السماء; (18) اي علي! حسن و حسين را از روي سينه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا اين حالت آنها فرشتگان آسمان را به گريه انداخت .»
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
پي نوشت:
17) کشف الغمة، ج 2، ص 122، فصول المهمه، ص 148; منتهي الآمال، ج 1، ص 336 - 338 .
18) بيت الاحزان، شيخ عباس قمي، ص 154; سوگنامه آل محمد صلي الله عليه و آله، محمدي اشتهاردي، ص 34 - 35 .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
کدامين شب از آن شب تيره تر بود
که زهرا حايل ديوار و در بود
شبي کاندر هجوم تيغ بيداد
سرت را سينه زهرا سپر بود
زمان بر سينه خود سنگ مي کوفت
زمين از داغ زهرا شعله ور بود
عطش نوشان کوفي آتشين اند
که حتي کوثر آنجا بي اثر بود
شراب کوفيان خون حسين است
شراب فاطمه خون جگر بود
تو مي ديدي ولي لب بسته بودي
که آيين محمد (ص) در خطر بود
ندانستم که در چشم حقيقت
کدامين مصلحت مد نظر بود
گلويت استخواني آتشين داشت
که فريادت فقط در چشم تر بود
چرا ابليس را رسوا نکردي؟
عقاب تيغ تو بي بال و پر بود؟
فداي تيغ عريان تو گردم
کسي آيا ز تو مظلوم تر بود؟
روضه حضرت زهرا سلام الله عليها
بعد از آنکه عده اي در سقيفه با ابوبکر بيعت کردند ، عمر رو به ابابکر کرد و گفت : اي ابوبکر تو از علي (عليه السلام) بيعت نگيري چيزي بدست نياورده اي به دنبال او بفرست تا بيايد و با تو بيعت کند وگرنه اين مردم عوام هستند (و به هر سوئي ميروند) ابوبکر قنفذ را به در خانه علي (عليه السلام) فرستاد و پيغام داد بيا خليفه رسول خدا با تو کار دارد . قنفذ رفت و بعد از لحظاتي برگشت و به ابوبکر گفت : علي (عليه السلام) مي گويد : آيا در نزد تو کسي غير من جانشين رسول خداست؟
ابوبکر به قنفذ گفت : دوباره برگرد و به او بگو : بيا و جواب ابوبکر را بده زيرا مردم اجتماع کرده اند بر بيعت با او که مهاجرين و انصار و قريش با او بيعت نمودند و تو هم يکي از مسلماناني و براي توست آنچه براي مسلمين است و به ضرر توست آنچه به ضرر مسلمين است.
قنفذ رفت و بعد از لحظاتي برگشت و گفت : علي (عليه السلام) ميگويد: رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) به من فرموده که هرگاه او را به مقبره شريفش دفن نمودم از خانه خارج نگردم تا اينکه کتاب خدا را جمع آوري کنم زيرا کتاب خدا در چوب هاي نخل و استخوان هاي شتران نوشته شده.
عمر به ابوبکر گفت : برخيز تا ما به نزد او برويم. پس عمر و ابوبکر و عثمان و خالد بن وليد و مغيره بن شعبه و ابو عبيده قراح و سالم مولي ابي حذيفه و قنفذ و عده اي ديگر با هم حرکت کردند تا به درب خانه علي (عليه السلام) رسيدند.
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) تا ايشان را ديد درب خانه را به روي آنها بست (زيرا او نمي خواست بدون اجازه اش وارد خانه اش گردند) .
عمر گفت : از خانه خارج شويد براي بيعت با خليفه رسول خدا . فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: ما را با تو چه کار اي عمر
عمر غضبناک گفت : ما را با زنها چه کار . سپس به کسانيکه اطرافش بودند امر کرد که برويد و هيزم بياوريد و خود عمر هم با آنها هيزم حمل ميکرد و هيزم ها را اطراف منزل علي و فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) قرار داد . پس با صداي بلند به گونه اي که علي (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) هم بشنوند گفت : بخدا قسم يا خارج ميشويد و با خليفه رسول خدا بيعت مي کنيد يا اينکه خانه را بر سرتان آتش ميزنم.
فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: (اي عمر) ما را با تو چه کار؟ عمر گفت : درب را باز کن وگرنه خانه را روي شما به آتش مي کشم. فاطمه (سلام الله عليها) فرمود : آيا از خدا نمي ترسي در داخل شدن (بي اجازه و زور) به خانه ما؟
فاطمه (سلام الله عليها) صدا به گريه بلند کرد و عده اي ناراحت شدند و برگشتند اما عمر برنگشت و دستور داد درب خانه را آتش زدند. فاطمه (سلام الله عليها) که پشت درب خانه بود و بر اثر گريه براي شهادت رسول خدا چشم مبارکش لاغر شده بود و دستمالي به سرداشت . در اين هنگام عمر با پاي خود به درب خانه کوبيد و درب خانه که نيم سوخته بود شکست و فاطمه (سلام الله عليها) در حاليکه مقنعه نداشت پشت در قرار گرفت و عمر هم در را فشرده و پشت درب خانه او را در فشار قرار داد.
فاطمه (سلام الله عليها) صيحه زد که : وا ابتاه يا رسول الله و فرزندش سقط گرديد.
سپس وارد خانه شدند و فاطمه (سلام الله عليها) صدا به ضجه و گريه بلند کرد و با صداي بلند مي گفت : وا ابتاه ، وارسول الله ، اي پدر چه بد کردند با ما ابوبکر و عمر در حاليکه هنوز چشم تو در قبر بسته نشده است.
سلمان مي گويد : خودم ديدم که ابوبکر و اطرافيانش به گريه افتادند و هر کس آنجا بود ترسيد ، مگر عمر و خالد بن وليد و مغيره بن شعبه و عمر مي گفت : ما از زنان نيستيم و راي و نظر آنان هم ارزشي ندارد. در اين هنگام علي (عليه السلام) برخاست و بسوي شمشير خود رفت اما آنها زودتر شمشير را گرفته و شکستند سپس حضرت لباس عمر را به شدت گرفت و او را به زمين زد و به بيني او کوبيده و گلوي او را فشرد به گونه اي که نزديک بود او را هلاک کند. سپس فرمود : اگر نبود نوشته اي که از قبل از جانب خدا آمده و با پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) در اين باره عهد بسته شده به تو مي فهماندم که تو نميتوانستي داخل خانه من شوي.
آنها علي (عليه السلام) را از خانه خارج کردند در حاليکه فقط پيراهن عربي به تن داشت و طناب سياه رنگي به گردن او انداختند به جلوي درب خانه که رسيدند فاطمه (سلام الله عليها) بين آنها و علي (عليه السلام) فاصله شد (يعني خود را جلو انداخت و علي را گرفت تا نبرند) در اين هنگام تمام زنهاي هاشمي از خانه ها خارج شدند. عمر به قنفذ گفت : اگر علي (عليه السلام) را رها نمي کند او را بزن و قنفذ با شلاق به بازوي فاطمه (سلام الله عليها) زد.
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
ادامه مطلب قبلي
فاطمه (سلام الله عليها) به ابوبکر فرمود : آيا مي خواهي مرا از شوهرم جدا کني؟ اگر او را رها نکنيد موهاي خود را پريشان مي کنم و گريبان چاک نموده و به کنار قبر پدرم ميروم و پيراهنش را روي سرم مي اندازم و با شيون خدا را مي خوانم. پس دست مبارک امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را گرفت و به سمت قبر مبارک رسول خدا حرکت نمود و رو به آنها کرده و فرمود : به خدا قسم حضرت صالح گرامي تر از پدرم نزد خدا نبود و شتر حضرت صالح هم گرامي تر از من نزد خداوند نيست و بچه شتر حضرت صالح هم گرامي تر از فرزندم نيست. سلمان مي گويد من نزديک فاطمه (سلام الله عليها) ايستاده بودم به خدا قسم ديدم که ستونهاي مسجد رسول خدا از زمين کنده شد به گونه اي که اگر کسي ميخواست از زير آن بخزد و عبور کند مي توانست.
در اين هنگام علي (عليه السلام) رو به سلمان نموده و فرمود: دختر پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) را درياب من دو پهلوي شهر مدينه را مضطرب و در حرکت مي بينم والله اگر موهاي خود را پريشان کند و گريبان چاک کرده و کنار قبر رسول خدا با شيون خدا را بخواند به شهر مدينه و اهل آن مهلت داده نمي شود و همه در زمين فرو خواهند رفت.
سلمان (ره) به نزد فاطمه (سلام الله عليها) آمده و عرض کرد : اي دختر رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) خداوند پدر تو را براي رحمت فرستاد برگرد و نفرين نکن. فاطمه (سلام الله عليها) در جواب فرمود : اي سلمان آنها مي خواهند علي (عليه السلام) را بکشند و من در مورد علي (عليه السلام) نمي توانم صبر کنم. از پيش راهم کنار برو تا به نزد قبر پدرم بروم تا موهايم را پريشان کنم و گريبان چاک کرده و با شيون خدا را بخوانم. در اين هنگام سلمان عرض کرد : من مي ترسم در مدينه زلزله شود و زمين اهلش را فرو برد علي (عليه السلام) مرا فرستاده و به تو مي گويد که به خانه برگردي و نفرين نکني.
فاطمه (سلام الله عليها) فرمود : اگر چنين است (يعني اگر امر علي (عليه السلام) است) بر مي گردم و صبر مي کنم و حرفش را مي شنوم و اطاعت مي نمايم.
پس عمر و خالد بن وليد و عده اي ديگر علي (عليه السلام) را مي کشيدند و به سمت جلو به شدت هل مي دادند و به سمت ابوبکر مي بردند در حاليکه به گردن آنحضرت طناب بود و مردم او را تماشا مي کردند. وقتي علي (عليه السلام) را به سمت ابوبکر مي بردند او را از کنار قبر پيامبر (صلي الله عليه و اله وسلم) عبور دادند. آن حضرت به کنار قبر پيامبر که رسيد فرمود :
يابن ام ان القوم استضعفوني و کادوا ان يقتلونني (آيه 150 سوره اعراف)
يعني اي پسر مادرم قوم مرا ضعيف و خار کردند و نزديک بود مرا بکشند (شکايتي که حضرت هارون (عليه السلام) در شکايت از بني اسرائيل به حضرت موسي (عليه السلام) عرض کرد)
ابوبکر بر روي منبر نشسته بود که علي (عليه السلام) را به نزدش آوردند و عمر با شمشير کنارش ايستاده بود.
عمر رو به علي (عليه السلام) کرده و گفت : بيعت کن. علي (عليه السلام) در جواب فرمود : اگر بيعت نکنم چه؟ عمر در جواب گفت : بخدا قسم با ذلت و خواري گردنت را ميزنم.
علي (عليه السلام) فرمود: در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته اي. عمر در جواب گفت : بنده خدا را آري اما برادر رسول خدا را نه و اين سوال و جواب سه بار رد و بدل شد.
بعد حضرت دلايلي در اثبات حق خود آورد و مردم را شاهد گرفت و در کفر و ارتداد آنها و وعده عذاب اخروي آنها از زبان پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) مطلبي فرمود.
در اين هنگام عباس (عموي پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم)) شتابان در حاليکه به سرعت راه مي رفت وارد شد و مي گفت : با پسر برادرم مدارا کنيد. بر من است که براي تو از او بيعت بگيرم. پس جلو آمده و دست (مبارک) علي (عليه السلام) را گرفته و به دست ابوبکر ماليد.
در اينجا روايت به دو صورت آمده :
سپس او را (علي (عليه السلام)) رها کردند در حاليکه غضبناک بود و سر مبارک را به سوي آسمان بلند نموده و فرمود : خدايا تو مي داني پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) به من فرمود : اگر بيست نفر ياورت تمام بود با آنها جهاد کن که اين سخن تو در کتابت است که فرمودي :
ان يکن منکم عشرون صابرون قنغلبوا ماتين (سوره انفال آيه 65)
يعني اگر از شما بيست نفر صابر باشند بر دويست نفر غلبه مي کنند.
پس فرمود : آنها بيست نفر نيستند و سه مرتبه اين جمله را تکرار کرد (آنها بيست نفر نيستند) سپس برگشت و رفت.
و بنابر بعضي روايات رو به ابابکر کرد و فرمود : اگر چهل نفر با من بودند جماعت شما را متفرق مي کردم و لکن خداوند لعنت کند قومهايي را که با من بيعت نکردند سپس بيعت ها را شکستند
منابع:
بيت الاحزان شيخ عباس قمي ص110 - بحارالانوار ج43 ص46 - ج28 ص206الاختصاص (شيخ مفيد) ص181 - مناقب ابن شهر آشوب ج3 ص339 - خاتمه المستدرک (ميرزاي نوري) ج 3 ص287 - المسترشد (محمد جرير طبري) ص380الاحتجاج (شيخ طبرسي) ج1 ص113 - مناقب ال ابي طالب ج3 ص118 - جواهر التاريخ (شيخ علي کوراني) ج1 ص123مجمع النورين ص83 - موسوعه شهادت معصومين - لحبه الحديث في معهد باقرالعلوم ج1 ص164 - کتاب سليم بن قيس ص150 - الغدير(علامه اميني) ج5 ص372 - ج9 ص382افهام الاعداء ص5 - والحصوم ص86 - الامام علي بن ابي طالب(احمد رحماني همداني)ص709 - تفسير ابي حمزه ثمالي ص 175 - الوضاعون و احاديثهم ص495 - من حياه خليفه عمر بن خطاب (عبدالرحمان البکري) ص183 - الاستغاثه (ابوالقاسم کوفي) ج2 ص77 - المعه البيضاء (تبريزي انصاري) ص283 - انوار العلويه (شيخ جعفر نقدي ص 286 - حياه اميرالمومنين عن لسانه ج2 ص166 - مجمع النورين (شيخ ابوالحسن مرندي) ص98نفس الرحمان فب فضائل سلمان(ميرزا حسين نوري طبرسي) ص483 - مصباح الهدايه في اثبات الولايه (سيد علي بهبهاني) ص217 - بيت الاحزان (شيخ عباس قمي) ص83 - شرح احقاق الحق (سيد مرعشي) ج33 ص360الف سوال و اشکال (شيخ علي کوراني) ج2 ص465 - اسرار الفاطميه (شيخ محمد فاضل مسعودي)حوار مع فضل الله حول الزهراء (سلام الله عليها) (سيد هاشم هاشمي) ص250 - علي امامنا و ابوبکر امامکم (سيد محمد رضي الرضوي) ص 136 - ماساه الزهراء (سلام الله عليها) (سيد جعفر مرتضي) ج2 ص52 - مع رجال الفکر (سيد مرتضي رضوي) ج1 ص377نظره عابره الي صحاح السته (عبدالصمد شاکري) ص238 - نظريات الخليفتين (شيخ نجاح الطائي) ج1 ص164 - ج2 ص284 - نفحات الزهرا (سيد علي ميلاني) ج5 ص311فلک النجاه في الامامه و الصلاه (علي محمد فتح الدين حنفي) ص119 - بنور فاطمه اهتديت (عبدالمنعم حسن) ص97 - منهج في الانتماء مذهبي (صائب عبدالحميد) ص176
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
زيارت حضرت زهرا (س) در روز يکشنبه
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلا أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلايَتِكِ وَ وِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ
زيات حضرت زهرا عليها السّلام به روايتى ديگر:
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ وَ كُنْتِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَةً وَ نَحْنُ لَكِ أَوْلِيَاءُ مُصَدِّقُونَ وَ لِكُلِّ مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتَى بِهِ وَصِيُّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ إِذْ كُنَّا مُصَدِّقِينَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِيقِنَا بِالدَّرَجَةِ الْعَالِيَةِ لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلايَتِهِمْ [بِوَلايَتِهِمْ] عَلَيْهِمُ السَّلامُ
زيارتنامه حضرت زهرا (س)
يَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِه أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِکِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّه السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا سَيِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا زَوْجَهَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَهُ الشَّهِيدَهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّهُ الْمَرْضِيَّهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِيَّهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّهُ النَّقِيَّهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِيمَهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جَازِياً وَ مُثِيباً
$
##كس نداند مقام زهرا را
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
كس نداند مقام زهرا را
تا نداند مرام زهرا را
كس نداند در اقتدا به رسول
جز علي اهتمام زهرا را
كس به غير از خدا نميداند
درره دين قيام زهرا را
درره تربيت مگر بينند
زادگان كرام زهرا را
ميستايد به هل اتي يزدان
داستان صيام زهرا را
پاي ننهاده در جهان بشنيد
گوش مادر، كلام زهرا را
ديد چشم جهان پس از ميلاد
جلوه صبح و شام زهرا را
واي برحال آنكه بشكسته
در دارالسّـلام زهرا را
حضرت قائم از تبه كاران
مي كشد انتقام زهرا را
چـنـد روزي از رحلت پيامبر نگذاشته بود كه درب خانه زهرايش را آتش زدند، ومحسن ششماهه اش را سقط كردند، وحضرت زهرا براثراين ضربت مريضه شد ودربستربـيـمـاري افـتـاد، و آخـرالامـر شهيد شد و ازداردنيا رفت ، وفرزندان حضرت زهرا به درد بي مادري گرفتارشدند ، وبا زبان حال ميگفتند :
اي خوش آنروزي كه مادر خانه مادر داشتيم
ديده از ديدار رخسارش منوّر داشتيم
هر كسي جسم عزيزش روز بردارد ولي
ما كه جسم مادر خود را بشب برداشتيم
كاش آنروزي كه در ره مادر ما را زدند
يكنفر را در ميان كوچه ياور داشتيم
كاش محسن را نمي كشتند تا ما غنچه اي
يادگاري زان گل رعناي پر پر داشتيم
كاش آنساعت كه زهرا گفت پهلويم شكست
ما دم در حق حفظ جان مادر داشتيم
اين در و ديوار ميگريد بحال ما كه ما
مادري پهلو شكسته پشت اين در داشتيم
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
$
##مادرم زهراست من هم دختر اين مادرم
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
مادرم زهراست من هم دختر اين مادرم
گر دهي اذنم فدايت دست و پهلو مي کنم
حرمت گيسوي من مانند موي او بود
کوفه را من زير و رو با نام گيسو مي کنم
نذر کردي گوئيا رويت ببينم لاله گون
رحم کن بر دخترت امشب بيا مسجد نرو
هست در يادم هنوز آن صورت سرخ وکبود
اي قتيل مادر زينب بيا مسجد نرو
اي غريب کوچه ها ،اي حيدر بي فاطمه
مادرم زهرا براي تو هميشه کوه بود
در ميان کوچه،بين چل نفر آن روز هم
مادرم از پا نمي افتاد اگر قنفذ نبود
نگاه مبهمي امشب به آسمان داري
زينب داره مي گه
خدا به خير كند،نيتي نهان داري
چه ديده اي كه شدي سير از من و بابا
كه قصد شعله كشيدن به باغ مان داري
حسين اين طرف و آن طرف حسن
انگار خدا نكرده سر ترك اين و آن داري
همه بچه ها فهميدند فردا يه خبريه،آخه مادري كه قريب به هفتاد وپنج روز تو بستره،يه دفعه بلند شد،شروع كرد ،خونه رو جارو زدن،بخدا بچه ها من نمي دونم چرا امشب اين جوري شدم،ولي شايد برا شماهم اتفاق افتاده باشه،من مادرم روز آخراصلاً انگار جون گرفت،نمي دونم،انگار خدا يه جون ديگه اي مي ده،مي خواد لحظه آخر،كاراشو انجام بده،همه خوشحال بودند تو خونه مي گفتند ديگه خوب شده،ديگه سرحاله معلومه ديگه داره خوب ميشه،امروز زهرام تو خونش خودش نون پخت،خودش بچه هاشو حمام برد،لباس پوشوند،بگم يه چيزي ناله بزني، زينب مي گه ديدم برا اولين بار،بعد اين چند شب مادرم ايستاده داره نمازشو ميخونه،مادرم داره خوب ميشه،اما اينها همه علامت رفتنه،مادر مادر
حسين اين طرف و آن طرف حسن
انگار خدا نكرده سر ترك اين و آن داري
بس است،دسته ي دستاسمان* پر از خون شد
گرسنه ديدي ام وعزم پخت نان داري
نوازشم مكن
هر دختر ي آرزو داره مادر نوازش كنه ، اما زينب مي گه نوازشم نكن
نوازشم مكن از درد شانه ات پيدا ست
كنايه فهما زود بگيرند
نوازشم مكن از درد شانه ات پيدا ست
ميان سينه خود درد بي امان داري
كسي كه اين مجلس ومي بينه،كسي كه صداي اين مجلس و ميشنوه،مديونه اگه اين دو بيت آخرو غير شب شهادت جايي خرج كنه،اين دو بيت مال امشبه،اگه ناله داري بايد حقش و ادا كني،زينب داره روضه مي خونه،آخ مادر،بذار بايستم شايد امام زمان داره گريه مي كنه ،به احترام گريه مولا،سادات منو كمك كنند،
شكست دست تو را قنفذ و چنين مي گفت
واي واي واي برا حضرت زهرا بايد داد بزني
امام صادق عليه السلام گفت:خدا رحمت كنه اون شيعه اي كه برا مادر ما بلند بلند گريه مي كنه،
شكست دست تو را قنفذ و چنين مي گفت
هنوز نام علي بر زبان داري
گوش بده، روضه ي من همينه،علماء،بزرگان ،سادات بچه هيئتي ها،اون بي حياي حرو م زاده دومي،لعنت الله عليه، تو تاريخ نوشته وقتي نامه نوشت،نوشت من تو همه ي عمرم،مي زاري من روضه بخونم يا نه،بعضي ها يه جوري گريه مي كنند،ان شاءالله مدينه ببينمت، نوشت من تو همه ي عمرم،سه جا به علي حسوديم شد،با مني يانه،سه جا به علي حسادت كردم،اين حسادت تو دلم كينه شد،عقده شد،خدا عذابتو زياد كنه،بگم برات،دونه دونه بگم اصلاً روضه ام همينه،ميگه اولين باري كه به علي حسوديم شد،اون موقعي بود كه پيغمبر دست زهرا رو گذاشت تو دست علي،آي حرومزاده نامرد،يه حرفي بزنم زود رد شم سادات منو ببخشند،آخه اين بي حيام خواستگار زهرا بود،اي اُف به تو دنيا،زهرايي كه يه كُفو(هم شأن) داره اونم علي ه زهرايي كه يك همسر داره اونم علي ه،پيغمبر فرمود اگه علي همسر تو نمي شد،احدي تو اين عالم برابر تو وجود نداشت،هم كفو تو وجود نداشت،قربون تو آقا برم،يه جا حسودي كرد،وقتي دست زهرا رو تو دست علي گذاشت،مي گه بار دومي كه حسادت كرد،اون موقعي بود كه پيغمبر دست علي رو بلند كرد،گفت:من كنتم مولا فهذا علي ٌمولا ،بار سومي كه حسادت كرد،اون زماني بود كه پيغمبر دستور داد همه درها رو به مسجد ببندند،وسدالابواب الا بابه پيغمبر گفت:فقط در خونه علي باز باشه،اين حسادتا تو دل نعسش جمع شد،اين كينه ها تو دل نامردش جمع شد،مي دوني كي تلافي كرد،با من بيا،بدونه ناله نري ها،امشب رفتي خونه،صدات بگيره ها،مي گه،وقتي صداي زهرارو پشت در شنيدم، دلم به حال زهرا يه لحظه سوخت،دو سه قدم برگشتم،ديدم من با زهرا كاري ندارم، واي واي،يه دفعه ياد علي اُفتادم،خداكمكم كن اين ناله ها برسه مدينه،مي گه برگشتم،چنان لگدي به در زدم صداي شكستن استخونهاشو شنيدم،بگو يازهرا،ان شاءالله شب شهادتي مدينه باشيم،هركي كارش داره، اگه بچه هاي علي ،امشب همه آستين تو دهن گرفتن،اگه بچه هاي فاطمه امشب نتونستن داد بزنند،تو به جاشون داد بزن بگو يا زهرا....بگو من نمك و بپاشم،هنوز يه عده ناله نزدند،آره اين جا ياد علي افتاد لگد زد،كربلام حسينش تو گودال، يكي سنگ مي زنه،يكي شمشير ميزنه،حسين
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
منبع: متن روضه خواني به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)- سيد مهدي ميرداماد
$
##تا در بيت الحرم از آتش بيگانه سوخت
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
تا در بيت الحرم از آتش بيگانه سوخت
کعبه ويران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت
آه از آن پيمان شکن کز کينه خم غدير
آتشي افروخت تا هم خم و هم خمخانه سوخت
پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله در آن هنگامه غم و اندوه در حاليکه حضرت علي عليه السلام و خانواده اش مشغول تجهيز و تدفين پيامبر صلي الله عليه و آله بود، کودتاچيان منافق و دنياپرست در سقيفه جانشيني رسول اکرم صلي الله عليه و آله را غصب نمودند و از مردم بر اين خلافت ناميمون بيعت گرفتند . تنها پايگاهي که به آساني موفق به فتح آن نشدند خانه وحي بود . آنان خوب مي دانستند که خلافتشان بدون بيعت آنان استحکام ندارد و لذا تصميم گرفتند که ولي و جانشين بر حق پيامبر صلي الله عليه و آله را احضار و از او بيعت بگيرند .
بر اين اساس به «قنفذ» گفته شد: به نزد علي عليه السلام برو و بگو: خليفه رسول خدا صلي الله عليه و آله از تو خواسته که براي بيعت درمسجد حاضر شوي . قنفذ چندين مرتبه نزد حضرت علي عليه السلام رفت و آمد کرد، ولي آن حضرت از حضور نزد خليفه امتناع ورزيد . يکي از سرکردگان کودتا به اتفاق خالد بن وليد و قنفذ و جماعت ديگري رهسپار خانه حضرت زهرا شدند . او در خانه را کوفت و گفت: اي علي! در را باز کن . فاطمه عليها السلام با سر بسته و تن رنجور از مصيبت رحلت پدرش پشت در آمد و فرمود: با ما چکار داري؟ چرا نمي گذاري به کار خودمان مشغول باشيم؟ چرا دست از ما برنمي داري، با اينکه عزادار هستيم؟
او بانگ زد: در را باز کن والا خانه را آتش مي زنم . (11) فاطمه عليها السلام هر چه او را نصيحت کرد، او از تصميم خود منصرف نشد . سپس آتش طلبيد و در خانه را آتش کشيد، آنگاه در نيم سوخته را فشار داد و بدن نازنين فاطمه عليها السلام بين فشار در و ديوار قرار گرفت . (12) »
جريان جنايت را از زبان خود اين کودتاچي بشنويد: «به فاطمه که پشت در بود گفتم: اگر علي از خانه [براي بيعت] بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اينکه علي را براي بيعت به سوي مسجد مي کشانم . آنگاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد و به فاطمه عليها السلام گفتم خانه را به آتش مي کشم . . . هماندم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم تا در را رها کند، از شدت درد تازيانه، ناله کرد و گريست، ناله او به قدري جانکاه و جگرسوز بود که نزديک بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم . ولي به ياد کينه هاي علي و حرص او بر کشتن قريشيان (مشرکين) افتادم . با پاي خودم لگد بر در زدم، ولي او همچنان در را نگه داشته بود که باز نشود . وقتي که لگد بر در زدم صداي ناله فاطمه را شنيدم که گمان کردم اين ناله مدينه را زير و رو کرد . در آن حال فاطمه مي گفت: «يا ابتاه، يا رسول الله، هکذا يفعل بحبيبتک وابنتک، اه! يا فضة اليک فخذيني فقد والله قتل ما في احشائي من حمل; اي پدرجان! اي رسول خدا! بنگر که اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار مي شود . آه! اي فضه بيا و مرا درياب که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد .»
در عين حال در را فشار دادم، در باز شد، وقتي وارد خانه شدم فاطمه با همان حال روبروي من ايستاد ولي شدت خشم، مرا به گونه اي کرده بود که گويي پرده اي در برابر چشمم افتاده بود، چنان با سيلي روي روپوش به صورت فاطمه زدم که به زمين افتاد . . . . (13) »
تا در بيت الحرم از آتش بيگانه سوخت//کعبه ويران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت//
آه از آن پيمان شکن کز کينه خم غدير//آتشي افروخت تا هم خم و هم خمخانه سوخت//
بالاخره علي عليه السلام را دستگير کردند تا به جانب مسجد ببرند . حضرت زهرا عليها السلام هنگامي که به خود آمد، ديد علي عليه السلام را به جانب مسجد مي برند، شجاعانه پيش رفت، و دامنش را محکم گرفت و گفت: نمي گذارم همسرم را ببريد . قنفذ ديد دست از علي برنمي دارد، آنقدر با تازيانه به دست نازنين دختر پيامبر صلي الله عليه و آله زد که بازويش ورم کرد . (14)
نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد//مرغي که زمين خورده پرش را نزنيد//
ديديد اگر که دست مردي بسته//ديگر در خانه همسرش را نزنيد//
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
پي نوشت:
11) شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 56، ج 6، ص 48; عقد الفريد، ج 5، ص 12; انساب الاشراف، ج 1، ص 586 .
12) کتاب سليم بن قيس، بيت الاحزان، ص 90 .
13) سوگنامه آل محمد صلي الله عليه و آله، محمدي اشتهاردي، ص 27 به نقل از دلايل الامامه طبري، ج 2، و بيت الاحزان، شيخ عباس قمي، ص 96 و 97 .
14) بحارالانوار (چاپ اسلاميه، تهران)، ج 43، ص 198 .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد
کدام بُعد شخصیتی حضرت زهرا(س) هنوز در جامعه به گفتمان عمومی تبدیل نشده است؟
محمدرضا رمزی اوحدی، پژوهشگر سیره اهل بیت(ع)
اگر سبک زندگی فاطمی را به درستی شناخته و آن را سرمشق زندگی خود قرار دهیم،میتوانیم مطمئن باشیم که فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی،زندگی خصوصی و شخصی و سایر ابعاد زندگیمان همگی با نور ایمان روشن شده و رنگ و عطر الهی به خود گرفته است اما از سیره و سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) فقط عبادت ایشان را میدانیم.
حضرت زهرا(س) در منزل شوهرداری و خانهداری میکرد. بخشی از رفتارهای داخل منزل حضرت(س) شوهرداری است که ایشان با الفاظ دلکش، جذاب و زیبا نسبت به فرزندان و همسر خود جملات بسیار عاشقانه و جاذب به کار میبرد. به طور نمونه در حدیث شریف کسا وقتی امامان حسن و حسین(ع) وارد منزل میشوند حضرت به کلمه علیک سلام اکتفا نکرده و میگوید عَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنی وَ ثَمَرَةَ فُؤادی... ایشان برای شوهر خود نیز اشعار عاشقانه سروده است و وقتی امیرالمؤمنین(ع) وارد منزل میشد، به استقبال رفته و با جملات بسیار جذاب حضرت(ع) را ستایش میکرد.
حضرت(س) فعالیت اقتصادی، سیاسی، فعالیتها، رفتارها و گفتارهای تربیتی و روانشناسی دارد که در مورد آن کمتر صحبت شده است. در مورد زندگی حضرت زهرا(س)، دستورالعملها و رفتارسازی تربیتی ایشان کار نکردهایم. ذهنیتی است بین برخی افراد که چون پسران حضرت(س) امام میشدند حضرت زهرا(س) کار تربیتی نمیکرده است در حالیکه اینطور نیست. در عالم ماده کار خود را به درستی انجام میدادند و به خدا توکل میکردند. حضرت زهرا(س) کارهای تربیتی را به شکلی ظریف، عمیق و دقیق انجام میداد. در روایتی آمده است پیامبر(ص) خطاب به فردی که شتر خود را نبسته بود فرمود: اول زانوی شتر را ببند و آن گاه توکل کن. به بیانی دیگر در عالم ماده باید وظایف خود را انجام دهیم و نباید بخش ناقص را به خدا واگذار کنیم که این معنای توکل نیست.
اما آیا حضرت زهرا(س) گفتار تربیتی داشت یا رفتار تربیتی از ایشان صادر شد؟ ایشان در خانهداری چطور بود و رفتارها و تکتیکهای روانشناسی داشته است؟ در روایات داریم که دو طفل 5 و 6 ساله وضو گرفتن اشتباه پیرمرد را دیدند و تصمیم گرفتند شکل صحیح را به او یاد دهند. اما میدانستند اگر مستقیماً به او بگویند وضوی تو صحیح نیست، گذشته از اینکه موجب رنجش خاطر او میشود، برای همیشه خاطره تلخی از وضو خواهد داشت. به همین دلیل این دو در ابتدا با یکدیگر به بحث پرداختند و پیرمرد میشنید و بعد توافق کردند که در حضور پیرمرد هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد داوری کند و در نهایت پیرمرد متوجه شد که وضوی صحیح چگونه است. بیان لطیف موضوع و آموزشی چنین هوشمندانه در بحث تربیت دیداری و شنیداری بسیار مهم است و حکایت از آموزش دیدن صحیح آنها دارد.
اگر از فردی بخواهیم پنج حدیث تربیتی از حضرت زهرا(س) بگوید یا ده رفتار کاربردی از حضرت زهرا(س) که بازتاب روانشناسی دارد بازگو کند، بعید است به راحتی مطلبی در ذهن داشته باشد. اگر بخواهیم در مورد حضرت زهرایی که امام زمان(عج) او را الگوی خود میدانست صحبت کنیم یا حضرت زهرایی که طبق بیان امام صادق(ع) لیلهالقدر است و هر که فاطمه را چنانکه شایسته است بشناسد لیله القدر را درک کرده است، باید فاطمه(س) را به خوبی بشناسیم. در آن صورت کیفیت و عیار عمل بالا میرود.
متاسفانه ما حضرت زهرا(س) را نمیشناسیم و به احادیث تربیتی حضرت(س) آشنایی کامل نداریم. فعالیت سیاسی، نحوه خانهداری، سیر و سلوک و رفتار معنوی حضرت زهرا(س) بسیار عمیق بود. هر که به سراغ حضرت زهرا(س) رفته و به او تمسک و توسل کند بازتابهای فوقالعادهای در مسائل اقتصادی، سیاسی، تربیتی، عرفانی و... خواهد داشت. به طور نمونه سبک عرفانی آیتالله قاضی بر رفتار معنوی حضرت زهرا(س) متمرکز است. سبکی که علامه طباطبایی، آیتالله بهجت و بسیاری دیگر از بزرگان را تربیت کرد.
مشکل بزرگ جامعه دینی ما این است که بیشتر کتابهای نوشته شده در مورد حضرت زهرا(س) به برهه زمانی خاص و بیشتر به ایام شهادت حضرت(س) مربوط میشود. لطمه نشناختن سایر ابعاد شخصیتی، رفتاری و گفتاری حضرت زهرا(س) به خود ما باز میگردد. با پا گذاشتن در مسیر زندگی ائمه اطهار(ع) و حضرت زهرا(س) دین ما کامل میشود. در قرآن کریم با توجه به سوره کوثر حدود 130 آیه دیگر در قرآن برای ایشان نازل شده که مفسیرین شیعی و سنی اتفاق قول دارند که همگی برای حضرت زهرا(س) نازل شده است. فردی که چنان مقامی دارد الگوی همه است. از این الگو باید بهره ببریم و نمیتوان صرفاً متوقف در برههای از زندگی ایشان متوقف شویم و باید به سایر ابعاد شخصیتی حضرت(س) نیز بپردازیم. در مورد مباحث شخصیتی حضرت، رفتارهای ظریف حضرت زهرا(س) در بخش تربیتی و عمیق رفتارهای تربیتی ایشان اطلاعات بسیار قلیلی داریم و باید استحصال شود. لازم است مردم مطالبهگر باشند و نویسندهها جهت خود را تغییر دهند. بدفهمی در مورد حضرت زهرا(س) این است که سراغ ابعاد دیگر زندگی حضرت زهرا(س) نرفتهایم و ابعاد مختلف زندگی ایشان را نشناختهایم.
تعزیه حضرت زهرا(س) الگوسازی برای سبک زندگی است
مصادیق محرومیت جامعه از کنار گذاشتن امام علی(ع)
معرفی ۱۲ کتاب درباره حضرت فاطمه زهرا (س)
فاطمه(س) لیلهالقدر پیامبر(ص) و همه هستی است
شمار شهدای غزه به ۱۸ هزار و ۸۰۰ نفر رسید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه
ادامه مطلب را ببينيد
چهل حديث اخلاقي ازحضرت زهرا(س)
قالت فاطمة الزّهراء عليها السّلام:
1- موقعيت اهل بيت در نزد خدا
« وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ يَبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ، وَ نَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِيائِهِ.» خدايى را حمد و سپاس گوييد كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمانها و زمين است به سوى او وسيله مىجويد، و ما وسيله او در ميان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جايگاه قدس او و حجّت غيبى و وارث پيامبرانش هستيم.
2- حرمت مست كننده ها
« قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): يا حَبيبَةَ أَبيها كُلُّ مُسْكِر حَرامٌ، و كُلُّ مُسْكِر خَمْرٌ» پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمود:اى دوستِ پدر! هر مست كننده اى حرام است، و هر مست كننده اى خمر است.
3- بهترين زنان
« قالَتْ فاطِمَةُ(عليها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَيْرٌ لِلنِّساءِ: خَيْرٌ لَهُنَّ أَنْ لايَرينَ الرِّجالَ، وَ لا يَرَوْ نَهُنَّ» حضرت در وصف اين كه بهترين چيز براى زنان چيست، فرموده اند: اين كه زنان، مردان را نبينند، و مردان هم زنان را نبينند.
4- نتيجه عبادت خالص
« مَنْ أَصْعَدَ إِلَىاللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.» هر كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترين بهره و سودش را به سوى او پايين فرستد.
5- درخدمت مادر
« الْزَمْ رِجْلَها، فَإ نَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اءقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ» هميشه در خدمت مادر و پاى بند او باش ، چون بهشت زير پاى مادران است ؛ و نتيجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود
6- بدترين امت
«قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتى الَّذينَ غَذُّوا بِالنَّعِيم، الَّذينَ يَأكُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ يَلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّيابِ وَ يَتَشَدَّقُونَ فِى الْكَلامِ» رسول خداصلّي الله عليه وآله فرمود: بدترين امّت من كسانى هستند كه: از انواع نعمتها تغذيه مىكنند و خوراكى هاى رنگارنگ مىخورند، و لباسهاى گوناگون مىپوشند، و هر چه بخواهند مىگويند.
7- نزديكترين اوقات زن به خدا
« قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِىَ؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتى تَكُونُ أَدْنى مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ يَدْرُوا. فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(عليها السلام) ذلِكَ قالَتْ: أَدْنى ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِها. فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى» پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از اصحابش پرسيد: زن چيست؟ گفتند: زن ناموس است. فرمود: زن چه موقع به خدايش نزديكتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گويند. چون اين سخن به گوش فاطمه(عليها السلام)رسيد، فرمود: نزديكترين اوقات زن به خداى خود هنگامى است كه در كُنج خانه خود باشد. پس از اين جواب، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: حقّا كه فاطمه پاره تن من است.
8- نتيجه صلوات بر زهرا(عليها السلام)
« قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) يا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَيْكِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ» رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من گفت: اى فاطمه! هر كه بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بيامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.
9- على(عليه السلام)، رهبر و پيشوا
« قالَتْ: إِنَّ النَّبِىَّ(عليها السلام) قالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِىٌّ وَلِيُّهُ، وَ مَنْ كُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِىٌّ إِمامُهُ». پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:هر كه من سرپرست اويم، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اويم، پس على رهبر اوست.
10- حجاب فاطمه
« قالَتْ: يا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرانى فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ يَشُمُّ الرّيحَ. فَقالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله): أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّى» پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) همراه با مرد نابينايى به خانه فاطمه(عليها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(عليها السلام)خود را كام پوشاند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندى با اين كه او تو را نمىبيند؟ فاطمه(عليها السلام) فرمود: اى پيامبر خدا! اگر او مرا نمىبيند، من كه او را مىبينم و او بوى مرا حس مىكند! پيامبر اكرم فرمود: گواهى مىدهم كه تو پاره دل منى.
11- دستور العملى جامع
« قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: يا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِياءَ شُفَعائَكِ، وَ أَرْضَيْتِ الْمُؤْمِنينَ عَنْ نَفْسِكِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: يا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَيْها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَكَأنَّكِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّيْتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِياءِ قَبْلى كُنّا شُفَعاءَكِ يَوْمَ الْقِيمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنينَ رَضُوا كُلُّهُمْ عَنْكِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ» در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن كه چهار كار را انجام دهى: قرآن را ختم كنى، و پيامبران را شفيعت گردانى، و مؤمنين را از خود راضى كنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى. اين را فرمود و شروع به خواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتم: يا رسول اللّه! به چهار چيز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نيستم! آن حضرت تبسّمى كرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل اين است كه قرآن را ختم كردهاى، و چون بر من و پيامبران پيش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قيامت خواهيم بود، و چون براى مؤمنين استغفار كنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگويى: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اكبرُ، حجّ و عمره اى را انجام داده اى.
12- رضايت شوهر
« قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): وَيْلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لاِمْرَأَة رَضِىَ عَنْها زَوْجُها» پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: واى به حال زنى كه شوهرش را خشمگين سازد، و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او خشنود باشد.
13- ثواب انگشتر عقيق
« قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقيقِ لَمْ يَزَلْ يَرى خَيْرًا» كسى كه انگشتر عقيق به دست كند، هميشه خير مىبيند.
14- على(عليه السلام)، بهترين داور
«قالَتْ فاطِمَةُالزَّهراءُ(عليها السلام) عَنْ أَبيها(صلى الله عليه وآله وسلم) قالَ: إِنَّ نَفَرًا مِنَ الْمَلائِكَةِ تَشاجَرُوا فى شَىْء فَسَأَلُوا حَكَمًا مِنَ الاْدَمِيّينَ، فَأَوْحَى اللّهُ تَعالى إلَيْهِمْ أَنْ تَخَيَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالب» گروهى از فرشتگان درباره چيزى با يكديگر مشاجره نمودند، حاكم و داورى را از بنى آدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خودتان انتخاب كنيد و آنان على ابن ابيطالب(عليه السلام) را برگزيدند.
15- شيعه كيست
« إ نْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ، قَاءنْتَ مِنْ شيعَتِنا، وَ إ لاّ فَلا» اگر آنچه را كه ما اهل بيت دستور داده ايم عمل كنى و از آنچه نهى كرده ايم خوددارى نمائى ، تو از شيعيان ما هستى وگرنه ، خير
16- شرايط روزه دار
« قالَتْ: ما يَصْنَعُ الصّائِمُ بِصِيام إِذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ» روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضايش را (از حرام) نگه ندارد، روزه دار نيست.
17- داناترين و نخستين مسلمان
« قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): زَوْجُكِ أَعْلَمُ النّاسِ عِلْمًا، وَ أَوَّلُهُمْ سِلْمًا، وَ أَفْضَلُهُمْ حِلْمًا» رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمودند: شوهر تو در دانش، داناترين مردم و نخستين مرد مسلمان و در بردبارى، برترين مردم است.
18- كمك به ذرارى پيامبر
« قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): أَيُّما رَجُل صَنَعَ إِلى رَجُل مِنْ وُلْدى صَنيعَةً فَلَمْ يُكافِئْهُ عَلَيْها، فَأَنَا الْمُكافِئُ لَهُ عَلَيْها» پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگيرد، من پاداش دهنده او خواهم بود.
19- على و شيعيان
« قالَتْ: إِنَّ أَبى(صلى الله عليه وآله وسلم) نَظَرَ إِلى عَلِىٍّ(عليه السلام) وَ قالَ: هذا وَ شيعَتُهُ فِى الْجَنَّةِ» پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليه السلام) نگريست و فرمود: اين شخص و پيروانش در بهشت اند.
20- شيعه على در قيامت
« قالَتْ: إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) قالَ لِعَلِىٍّ(عليه السلام) : يا أَبَاالْحَسَنِ أَما إِنَّكَ وَ شيعَتُكَ فِى الْجَنَّةِ» پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليه السلام) فرمود: اى اباالحسن! آگاه باش كه تو و پيروانت در بهشت هستيد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس
ادامه مطلب را ببينيد