همراهی با تحصن‌کنندگان مخالف ابوبکر

واقعه تحصن در خانه فاطمه

پس از آنکه صحابه، ابوبکر را خلیفه خواندند و با او بیعت کردند و سخن پیامبر(ص) بر جانشینی امام علی(ع) را نادیده گرفتند، فاطمه(س) به همراه علی(ع)، بنی‌هاشم و تعدادی از صحابه با این بیعت مخالفت کردند و در خانه فاطمه تحصن کردند.[۹۸] عباس بن عبدالمطلب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، مقداد، اُبیّ بن کَعب، و گروهی از بنی‌هاشم از جمله تحصن‌کنندگان بودند.[۹۹]

دفاع از ولایت حضرت زهرا

پس از آن که گروهی از مردم در امر خلافت با ابوبکر بیعت کردند و به احتجاج‌ها و استدلال‌های خاص توجهی نکردند، علی (علیه‌السّلام) شبانه فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) را بر چهارپایی سوار نموده و بر مجالس «انصار» می‌رفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری می‌طلبید؛ ولی آنان در جواب می‌گفتند: «ای دختر رسول‌خدا، بیعت ما با این مرد (ابوبکر) به پایان رسیده و اگر همسر تو قبل از ابوبکر می‌آمد، ما با ابوبکر بیعت نمی‌کردیم.» علی (علیه‌السّلام) در پاسخ آنان می‌فرمود: «آیا شما می‌خواستید من پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که رحلت کرده بود، رها می‌کردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز می‌پرداختم[۱۴۱]

وقتی ابوبکر متوجه شد که علی (علیه‌السّلام) و افرادی که با او بیعت نکرده‌اند در خانه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) جمع شده‌اند، عمر به در خانه آن حضرت آمده و گفت: بیرون آیید و با ابوبکر بیعت کنید؛ ولی آنان از اجابت خواسته او خودداری کردند. عمر قسم خورد که اگر بیرون نیایند، خانه را به آتش بکشد، به او گفتند: «ای "ابا حفص" فاطمه در آن خانه است.» عمر گفت: «حتی اگر فاطمه باشد.» فاطمه (سلام‌الله‌علیها) جلوی در ایستاد و گفت: «هیچ مردی همچون شما دیدارشان برای من بد و نفرت‌انگیز نیست، جنازه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر روی دست‌های ما گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید و در این خصوص نظر ما را جویا نشدید و حق را به ما باز نگرداندید
بار دیگر عمر به همراهی گروهی به در خانه علی (علیه‌السّلام) آمدند.حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) وقتی متوجه حضور آنان شد، با صدای بلند گفت: پدر، ‌ای رسول‌خدا چه چیز‌هایی که پس از تو از "خطاب" و "ابوقحافه" ندیدیم. مردم وقتی صدای گریه او را شنیدند، برگشتند؛ ولی عمر و گروهی باقی ماندند و آنان را از خانه بیرون آورده و به نزد ابوبکر بردند. علی (علیه‌السّلام) همچنان از بیعت خودداری می‌کرد و ابوبکر گفت: «تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، او را مجبور بر این کار نمی‌کنم

سپس عمر به ابوبکر گفت: «بیا تا نزد فاطمه برویم. ما او را به خشم آورده‌ایم.» آن دو آمدند و از فاطمه اجازه داخل شدن خواستند؛ ولی فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) به آنها اجازه نداد. آن دو نزد علی (علیه‌السّلام) آمدند و با او سخن گفتند: علی (علیه‌السّلام) آنها را نزد فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) آورد، وقتی نشستند آن حضرت صورتش را به سوی دیوار برگرداند. سلام کردند؛ ولی پاسخی نشنیدند.[۱۴۲]

دفاع از علی(ع) در واقعه هجوم به خانه

واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)

به دنبال هجوم موافقان خلافت ابوبکر به خانه علی(ع)، فاطمه(س) در مقابل مهاجمان ایستاد و از بردن اجباری علی(ع) برای بیعت با ابوبکر ممانعت کرد.[۱۰۰] بر اساس گزارش ابن عبدربّه، از عالمان اهل‌سنت در قرن سوم و چهارم قمری، پس از مطلع شدن ابوبکر از تحصن مخالفانش در خانه فاطمه(س)، دستور داد به آنجا حمله کنند و جمع مخالفان را برهم بزنند و در صورت مقاومت، با آنان وارد جنگ شوند. عمر به همراه عده‌ای به سوی خانه فاطمه(س) رفت و از تحصن‌کنندگان خواست از خانه بیرون بیایند؛ سپس تهدید کرد در صورت سرپیچی از دستورش، خانه را آتش می‌زند.[۱۰۱] عمر به همراه دیگر مهاجمان با خشونت وارد خانه شدند. در این میان، حضرت فاطمه(س) مهاجمان را تهدید کرد که اگر از خانه بیرون نروند به خدا شکایت خواهد کرد.[۱۰۲] از این رو مهاجمان خانه را ترک کردند و به جز علی و بنی‌هاشم همه تحصن‌کنندگان را به مسجد بردند تا با ابوبکر بیعت کنند.[۱۰۳]

مهاجمان پس از آنکه از تحصن‌کنندگان به اجبار بیعت گرفتند، برای آنکه از امام علی(ع) و بنی‌هاشم نیز بیعت بگیرند، دوباره به خانه فاطمه(س) هجوم بردند و درِ خانه را آتش زدند. فاطمه که پشت در قرار داشت، بر اثر آتش و فشار و ضربه عمر، قنفذ و دیگر همراهان بر درب خانه، مجروح و جنینش (محسن(ع)) سقط شد.[۱۰۴] در برخی گزارش‌ها آمده است قنفذ، فاطمه(س) را بین در و دیوار گذاشت[۱۰۵] و در را به فاطمه(س) کوبید و پهلوی او را شکست.[۱۰۶] فاطمه(س) پس از این ماجرا در بستر بیماری افتاد.[۱۰۷]

خشم فاطمه(س) از ابوبکر و عمر

برخوردهای شدید ابوبکر و عمر با فاطمه و علی بر سر ماجرای فدک و وقایع مرتبط با بیعت اجباری با خلیفه، خشم فاطمه از ابوبکر و عمر را تا پایان زندگی‌اش به دنبال داشت.[۱۰۸] بر اساس گزارش‌ها پس از هجوم عمر و دیگر مهاجمان به خانه فاطمه، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند برای عذرخواهی به خانه فاطمه بروند؛ اما فاطمه اجازه ورود به آنان نداد. آنان در نهایت با وساطت علی وارد خانه فاطمه شدند. فاطمه در دیدار با آن دو، روی خود را به دیوار کرد و سلام آنان را بی‌پاسخ گذاشت. فاطمه پس از یادآوری حدیث بضعه که در آن پیامبر خشنودی و خشم خود را در گرو خشنودی و خشم فاطمه قرار داده بود، به ابوبکر و عمر اعلام کرد که باعث خشم او شده‌اند.[۱۰۹] در برخی از گزارش‌ها آمده است فاطمه سوگند خورد پس از هر نمازی آنان را نفرین کند.[۱۱۰]

خطبه در دیدار با زنان مهاجر و انصار

خطبه حضرت فاطمه در جمع زنان مدینه

پس از رحلت پیامبر(ص) و بستری‌شدن فاطمه، در خانه جمعی از زنان مهاجر و انصار از فاطمه(س) و سخنان حضرت در پاسخ به احوالپرسی آنان یکی از این حوادث است. حضرت فاطمه(س) در این دیدار پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پدرش به شدت مردان (مهاجران و انصار) را به این سبب توبیخ و نکوهش کرد که جانشینی پیامبر را از جایگاهش کندند و از پایگاه رسالت دورش کردند؛ و خود را گرفتار زیانی آشکار ساختند. حضرت زهرا(س) در ادامه سخنش علت روی‌گردانی مردم و انتقامشان از امام علی(ع) را پایبندی و محافظت او بر اجرای عدالت دانست و تصریح کرد که اگر به حکومتش دل می‌دادند و او را می‌پذیرفتند؛ آنان را به آبشخوری گوارا وارد می‌کرد که آب از دو سوی آن لبریز بود، و درهای برکات زمین و آسمان بر آنان باز می‌شد واینک که حکومت و حاکمیتش را نپذیرفتند خداوند آنان را به آنچه کرده‌اند مؤاخذه و عِقاب خواهد کرد.[۱۱۱] بر اساس برخی گزارش‌ها پس از این دیدار چون مردان مهاجر و انصار در جریان قرار گرفتند برای (به ظاهر) عذرخواهی و (بیشتر به قصد) توجیه کاری (بیعت با ابوبکر) که کرده بودند به حضور فاطمه آمدند که حضرت زهرا(س) به آنان فرمود: دور شوید از من، که دیگر، بعد از عذرخواهی‌های غیر صادقانه، عذری باقی نمانده است و این تقصیر و اشتباه شما قابل برگشت نخواهد بود.[۱۱۲]

آیات نازله در شأن حضرت فاطمه

آیه مباهله:

واقعه مباهله واقعه ای مربوط به سال نهم یا دهم هجری است. وقتى مسیحیان نجران از روى لجاجت و عناد سخن پیامبر را درباره یگانگى آفریدگار و شخصیت حضرت عیسی علیه‌السلام نپذیرفتند، آیه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ». (سوره آل عمران، آیه ۶۱) پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله در موعد مقرر به همراه خویش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، حضرت فاطمه سلام الله علیها و دامادش حضرت علی علیه‌السلام را آورد.[۵۷]

علامه طباطبائی در مورد آیه مباهله می گوید: رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» بجز فاطمه سلام ‌الله ‌علیها و از «ابنائنا» بجز حسنین علیهم‌السلام را نیاورد. معلوم می‌شود برای کلمه اول به جز علی علیه‌السلام و برای کلمه دوم به جز فاطمه سلام ‌الله ‌علیها و از سوم بجز حسنین علیهم‌السلام مصداق نیافت و کانه منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده، همچنان ‌که در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، بعد از آن که رسول خدا نام‌بردگان را با خود آورد عرضه داشت: «بارالها اینان‌اند اهل بیت من»، چون این عبارت می‌فهماند پروردگارا من به‌جز اینان کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم.[۵۸]

این مطلب را نقلی از روایت مباهله که زمخشری از علمای اهل سنت در تفسیر کشاف از عایشه نقل می کند تایید می نماید: حضرت رسول(ص) در روز مباهله بیرون آمد و عبایی از موی سیاه پوشیده بود چون امام حسن رسید، او را در ذیل عبای خود جای داد، سپس امام حسین رسید، او را نیز در ذیل عبای خود جای داد، و پس از آن، فاطمه و سپس علی؛ آنگاه گفت: «...إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا...» (سوره احزاب/آیه۳۳) (ترجمه: جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند.)[۵۹]

برای تفصیل رجوع شود به مقاله «مباهله».

آیه تطهیر:

منظور از آیه تطهیر بخش دوم آیه ۳۳ سوره احزاب/۳۳ است که می فرماید: «...انَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»

این آیه بیان می کند که اراده خداوند بر این امر تعلق گرفته است که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از هر رجس و پلیدی پاک باشند. تعبیر «یُطهِّرکم» در پى «لِیُذهِبَ عَنکم الرِّجسَ» تأکیدى بر طهارت و پاکیزگى به دنبال دور شدن پلیدى‌ها است و «تَطهِیرًا» که مفعول مطلق است نیز تأکیدى دیگر براى طهارت به شمار مى‌رود. «الرِجسَ» که با الف و لام جنس است، هر گونه پلیدى فکرى و عملى اعم از شرک، کفر، نفاق و جهل و گناه را دربر مى‌گیرد.[۶۰] مطابق با روایاتی که در منابع شیعه[۶۱] و برخی از منابع اهل سنت[۶۲] آمده است، منظوراز اهل البیت علیهم‌السلام؛ خمسه طیبه یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام هستند.

آیه مودت:

آیه مودت بخشی از آیه ۲۳ سوره شوری است که می فرماید: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی...».

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کند وقتى که این آیه نازل شد. گفتند: یا رسول اللّه اقربا و خویشاوندان شما چه کسانى هستند که مودت و دوستى آن‌ها بر ما واجب گردیده است؟ فرمود: على و فاطمه و حسن و حسین.[۶۳]

برای تفصیل رجوع شود به «آیه ۲۳ سوره شوری».

سوره کوثر:

مطابق با نقل ابن عباس، شأن نزول سوره کوثر آن است که عاص بن وائل پیامبر را نزد درب مسجد الحرام ملاقات نمود و با او گفتگو نمود. گروهى از بزرگان قریش در مسجد الحرام نشسته بودند، هنگامی که عاص بن وائل وارد بر افراد قریش شد در مسجد از او سؤال نمودند که با چه شخصى گفتگو و صحبت مى ‏نمودى؟ عاص پاسخ داد: با «ابتر» سخن می گفتم. و این سخن را بدین علت گفت که در همان ایام فرزند پیامبر از خدیجه بنام عبداللّه وفات نموده بود و کسی که پسر نداشت را ابتر و مبتور مى‏ نامیدند (یعنی کسی که از او نسلی باقی نمی ماند).[۶۴]

این سوره کوتاهترین سوره قرآن است و متن آن چنین است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۱) إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَرَ (۲) فَصَلِّ لِرَبِّک وَانْحَرْ (۳) إِنَّ شانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ(۴ اى پیامبر، ما به تو خیر و برکت فراوان (فاطمه) عطا کردیم، کنون در برابر این نعمت بزرگ، براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن، مسلّما دشمن تو که مى ‏گوید صاحب فرزندى نخواهى شد و بلا عقب خواهى ماند، خود او ابتر و بلا عقب است.

مفسران گویند ظاهر آنست که بمناسبت شأن نزول سوره، مراد از کوثر، کثرت نسل باشد و منظور از آن فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است که چهار فرزند مانند حسن و حسین علیهما السّلام و دو دختر داشت و از آنان نیز فرزندانى بسیار بوجود آمدند.[۶۵]

سوره انسان:

در شأن ‌نزول مشهور سوره انسان از ابن‌عباس آمده است: حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند. پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه جمعى اصحاب به عیادت آنان آمدند و به على علیه‌السلام پیشنهاد کردند تا براى شفاى فرزندان خود نذر کند. على علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام و کنیزشان (فضه) نذر کردند که اگر آن‌ها شفا یابند سه روز روزه بگیرند. حسنین علیهماالسلام از بیمارى شفا یافتند (و آنان روزه گرفتند در حالى که) چیزى در خانه آنان نبود. على علیه‌السلام از شمعون خیبرى سه صاع جو به قرض گرفت.

فاطمه علیهاالسلام یک صاع آن را آرد کرد و ۵ قرص نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اى خاندان محمد صلى الله علیه و آله بى‌توانى مسلمان هستم، غذایى به من دهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عطا کند. آنان مسکین را بر خود مقدم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم را همچنان روزه گرفتند و به هنگام افطار یتیمى بر در خانه آمد و غذاى خود را به وى دادند. در سومین روز نیز به هنگام افطار اسیرى بر در خانه آمد و آنان سهم غذاى خود را به او بخشیدند.

صبح هنگام امام على علیه‌السلام دست حسنین علیهماالسلام را گرفته به نزد پیامبر آورد. پیامبر صلى الله علیه و آله آن‌ها را مشاهده کرد که از شدت گرسنگى مى‌لرزیدند. فرمود: مشاهده چنین حالى در شما براى من بسیار دشوار است، سپس برخاست و به همراهى آنان وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و دخترش را دید که در محراب ایستاده در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشم‌هایش به گودى نشسته است. پیامبر صلى الله علیه و آله ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمد این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‌گوید، آنگاه سوره هل اتى (انسان) را بر او خواند.[۶۶]

برای تفصیل رجوع شود به «شأن نزول سوره انسان».


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه

تاريخ : یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ | 17:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |