دعای روز ولادت امام حسین علیه‌السلام

در توقیع امام حسن عسکری علیه السلام برای قاسم بن علاء همدانی آمده است که در روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام این دعا را بخوان: اَللّهُمَ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقّ المَولُود فِی هذا الیوم المَوعُود بِشَهادَتِهِ قَبلَ اِستِهالِهِ وَ وِلادَتِهِ بکته السّماء وَ مَن فِیها وَ الاَرض وَ مَن عَلَیها. اَلمُعَوّضُ مِن قَتلِهِ اَن الاَئِمّه مِن نَسلِهِ وَالشَّفاء فِی تُربَتِهِ وَالفَوزَ مَعَهُ فِی اَوَبَتِهِ وَالاَوصیاءَ مِن عِترَتِهِ بَعدَ قائِمهُم وَ غَیبَتِهِ؛...

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هَذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلاَلِهِ وَ وِلاَدَتِهِ‌ . خدايا، از تو درخواست مى‌كنم به حق زاده‌ى اين روز، همان كه پيش از آوا برآوردن و زاده شدنش،

بَکَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِیهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهَا وَ لَمَّا یَطَأْ (یُطَأْ) لاَبَتَیْهَا. وعده‌ى شهادتش رسيده بود و هنوز گام بر عرصه‌ى خاك ننهاده بود كه آسمان و آسمانيان و زمين و زمينيان برايش گريستند .

قَتِیلِ الْعَبْرَهِ وَ سَیِّدِ الْأُسْرَهِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَهِ یَوْمَ الْکَرَّهِ. هم او كه كشته‌ى اشك روان و سرور برتر [خاندان پاك پيامبر]است و در زمان رجعت با حضرت تو يارى مى‌گردد

الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ‌. و در برابر كشته شدنش اين هديه‌ها را دريافته كه امامان، همه از تبار او باشند و از خاك مزارش شفا بجويند و در زمان رجعت و بعد از غيبت و قيام حضرت قائم، رستگار و پيروز شوند.

وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتَّی یُدْرِکُوا الْأَوْتَارَ وَ یَثْأَرُوا الثَّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبَّارَ. و جانشينان پيامبر از خاندان او باشند، تا انتقام گرفته و خون‌خواهى نموده و خداوند باشكوه را خشنود سازند .

وَ یَکُونُوا خَیْرَ أَنْصَارٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ. و بهترين ياوران باشند. درود خدا بر آنان با آمدوشد شب و روز.

اللَّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ إِلَیْکَ أَتَوَسَّلُ وَ أَسْأَلُ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسِی‌ءٍ إِلَی نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فِی یَوْمِهِ وَ أَمْسِهِ‌. خدايا، به حق اينان به تو توسل مى‌جويم و از تو نياز مى‌خواهم، همانند درخواست گناه‌ پيشه‌ى اعتراف‌ كننده ‌اى كه به خود بد كرده و در امروز و ديروزش كوتاهى نموده است.

یَسْأَلُکَ الْعِصْمَهَ إِلَی مَحَلِّ رَمْسِهِ‌ . و اكنون از تو مى‌خواهد كه تا هنگام مرگ او را از گناه بازدارى.

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنَا مَعَهُ دَارَ الْکَرَامَهِ وَ مَحَلَّ الْإِقَامَهِ. خدايا، بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را در گروه او برانگيز و همراه با وى در سراى بزرگوارى و جاودانگى جاى ده.

اللَّهُمَّ وَ کَمَا أَکْرَمْتَنَا بِمَعْرِفَتِهِ فَأَکْرِمْنَا بِزُلْفَتِهِ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُ وَ سَابِقَتَهُ‌. خدايا، همان گونه كه با شناخت او ما را گرامى داشتى، با نزديك شدن به وى نيز ما را گرامى بدار و همراهى و هم‌پيشينگى با او را روزى ما ساز .

وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ وَ یُکْثِرُ الصَّلاَهَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ‌. و ما را هم شمار كسانى گردان كه به فرمان او سر مى‌سپارند و به گاه يادكردش .

وَ عَلَی جَمِیعِ أَوْصِیَائِهِ وَ أَهْلِ أَصْفِیَائِهِ الْمَمْدُودِینَ مِنْکَ بِالْعَدَدِ الاِثْنَیْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَ الْحُجَجِ عَلَی جَمِیعِ الْبَشَرِ. بر او و همه‌ى جانشينان و خاندان برگزيده‌اش فراوان درود مى‌فرستند، همان خاندانى كه با يارى تو، دوازده تن، يكى پس از ديگرى آمدند، همان ستارگان درخشان و حجت‌هاى خدا بر همه‌ى افراد بشر.

اللَّهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِی هَذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَهٍ وَ أَنْجِحْ لَنَا فِیهِ کُلَّ طَلِبَهٍ کَمَا وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ‌. خدايا، در اين روز، نيكوترين بخشش خويش را به ما ارزانى دار و همه‌ى خواسته‌هاى ما را برآور. همان گونه كه در اين روز، حسين را به جدّ او، محمد بخشيدى .

وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌. و فطرس به گاهواره‌ى او پناه برد. ما نيز اينك بعد از او، به مزارش پناه مى‌بريم و بر خاكش حضور مى‌يابيم و بازگشتش را انتظار مى‌كشيم. اجابت فرما، اى پروردگار جهانيان.[1]

فُطْرُس فرشته ‌ای رانده‌شده از درگاه الهی است که بنا بر نقل روایات ، به هنگام ولادت امام حسین(ع) بال و پر خود را به قنداقه ایشان مالید و مورد بخشش خداوند قرار گرفت. از وی با القاب «عَتیقُ الحُسَین» و «صَلصائیل» نیز یاد شده‌است. برخی با معصوم دانستن فرشتگان، در سند این روایات تردید کرده‌اند.

علامه مجلسی در بحار الانوار بابی با عنوان «برتری پیامبر(ص) و اهل بیت بر فرشتگان» آورده و یکی از دلایل این برتری را داستان فطرس دانسته است.[۷] بعضی نافرمانی فطرس را عدم قبول ولایت حضرت علی(ع) دانسته‌اند.[۸]

به گفته مطهری داستان فطرس رمزی است از برکت وجود سیدالشهدا که بال شکسته‌ها با تماس به او صاحب بال و پر می‌شوند. افراد و ملت‌ها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند از جزایر دور افتاده رهایی می‌یابند و آزاد می‌شوند.[۱۵]

شیخ صدوق در کتاب امالی در حدیثی از امام صادق(ع) نقل می‌کند:[یادداشت ۱] فُطرُس، یکی از فرشتگان حامل عرش در انجام وظیفه‌اش سُستی کرد، بال‌هایش شکسته و به جزیره‌ای در زمین تبعید شد. وی ۷۰۰ سال به عبادت خدا مشغول بود تا امام حسین(ع) به دنیا آمد. جبرئیل با هفتاد هزار فرشته جهت تبریک این میلاد به زمین نازل شدند، وقتی از کنار فطرس گذشتند او از علت نزول آنان جویا شد و از آنان خواست تا وی را با خود ببرند. جبرئیل نزد پیامبر(ع) برای وی میانجیگری کرد. با پیشنهاد پیامبر(ص)، فطرس خود را به قنداقه امام حسین(ع) مالید و خداوند بال‌هایش را بهبود بخشیده و او را به جایگاه اولیه‌اش بازگرداند.

كامل‏الزيارات: 66، حدیث 1؛ عن إبراهيم بن شعيب الميثمي قال سمعت أبا عبدالله علیه السلام يقول إن الحسين بن علي علیه السلام لما ولد أمر الله عز و جل جبرئيل علیه السلام أن يهبط في ألف من الملائكة فيهنئ رسول الله صلی الله علیه وآله من الله و من جبرئيل علیه السلام قال و كان مهبط جبرئيل علیه السلام على جزيرة في البحر فيها ملك يقال له فطرس كان من الحملة فبعث في شي‏ء فأبطأ فيه فكسر جناحه و ألقي في تلك الجزيرة يعبد الله فيها ستمائة عام حتى ولد الحسين علیه السلام فقال الملك لجبرئيل علیه السلام أين تريد قال إن الله تعالى أنعم على محمد صلی اله علیه وآله بنعمة فبعثت أهنئه من الله و مني فقال يا جبرئيل احملني معك لعل محمّدا يدعو الله لي قال فحمله فلما دخل جبرئيل على النبي صلی الله علیه وآله و هنأه من الله و هنأه منه و أخبره بحال فطرس فقال رسول الله صلی الله علیه وآله يا جبرئيل أدخله فلما أدخله أخبر فطرس النبي صلی الله علیه وآله بحاله فدعا له النبي صلی الله علیه وآله و قال له تمسح بهذا المولود و عد إلى مكانك قال فتمسح فطرس بالحسين علیه السلام و ارتفع و قال يا رسول الله صلی الله علیه وآله أما إن أمتك ستقتله و له علي مكافاة أن لا يزوره زائر إلا بلغته عنه و لا يسلم عليه مسلم إلا بلغته سلامه و لا يصلي عليه مصل إلا بلغته عليه صلاته قال ثم ارتفع.

وظیفه سلام‌رسانی

فطرس پس از بهبودی و عروج به آسمان به رسول خدا خبر از شهادت فرزندش حسین داده و می‌گوید به جبران این شفاعت، زیارت هر زائر و سلام و صلوات هر سلام دهنده‌ای را به امام حسین(ع) برساند.[۱]

عتیق الحسین

در برخی روایات از فطرس به نام «عَتیقُ الحسین» یعنی آزاد شده حسین یاد شده است.[۲] گویا این لقب را خودش گذاشته است زیرا در دعایی می‌گوید: مَنْ مِثْلی وَ اَنا عَتیقُ الْحُسَینِ وَ اَبوهُ عَلِی بْنُ اَبی‌طالبٍ(ع) وَ اُمُّهُ فاطمةُ وَ جَدُّهُ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم[۳] (چه کسی مثل من است، من آزاد شده حسینیم، حسینی که پدرش علی بن ابی‌طالب و مادرش فاطمه و پدربزرگش رسول خداست. در روایتی از ابن عباس، فطرس در بین فرشتگان به مولی الحسین شناخته می‌شود.[۴]

امام حسین (ع) صاحب فطرس[6]

رجال‏الكشي: 582: «حَمْدَوَيْهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْأَدَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْزُبَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى الرِّضَا (ع) وَجَعَ الْعَيْنِ فَأَخَذَ قِرْطَاساً فَكَتَبَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ هُوَ أَقَلُّ مِنْ يَدِي وَ دَفَعَ الْكِتَابَ إِلَى الْخَادِمِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَذْهَبَ مَعَهُ وَ قَالَ اكْتُمْ فَأَتَيْنَاهُ وَ خَادِمٌ قَدْ حَمَلَهُ قَالَ فَفَتَحَ الْخَادِمُ الْكِتَابَ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ فَجَعَلَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) يَنْظُرُ فِي الْكِتَابِ وَ يَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَقُولُ نَاجٍ فَفَعَلَ ذَلِكَ مِرَاراً فَذَهَبَ كُلُّ وَجَعٍ فِي عَيْنِي وَ أَبْصَرْتُ بَصَراً لَا يُبْصِرُهُ أَحَدٌ فَقَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) جَعَلَكَ الله شَيْخاً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَا جَعَلَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ شَيْخاً عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ يَا شَبِيهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ. روزی محمّد بن سنان،[7] به محضر مبارك امام رضا (ع) مشرّف شد و به حضرت عرض كرد: مدّتي است نور چشمانم از بين رفته و نمي‌توانم اطراف خود را به خوبي ببينم، به پزشك هم مراجعه كردم، امّا فايده‌اي نداشت. امام رضا (ع) نامه‌اي به فرزند گرامي‌شان به اين مضمون نوشتند: اي جوادم! محمّد بن سنان مشكل بينايي دارد، تو از خداوند بخواه تا سلامتي چشمانش را به دست آورد. حضرت اين نامه را به خادم دادند و فرمودند: به همراه محمّد بن سنان نزد امام جواد (ع) برو. در آن زمان امام جواد (ع) طفل خردسالي بود. وقتي ايشان نامه پدر را مشاهده كرد، بلافاصله به درگاه الهي دعا كرد. در همان لحظه، نور چشم محمّدبن‌سنان بازگشت و او مي‌توانست به راحتي اطراف خود را مشاهده كند، سپس براي امام جواد (ع) اين گونه دعا كرد: جعلك الله شيخاً علی هذه الاُمّة كما جعل عيسي بن مريم شيخاً علی بني اسرائيل؛ خداوند متعال شما را در آينده، سرور و مولاي اين امّت قرار دهد، همان‌گونه که عیسی (ع) را سرور بنی‌اسرائیل قرار داد.». سپس خطاب به حضرت عرض كرد: «يا شبيه صاحب فطرس»[8] مدّتي از اين واقعه گذشت، روزی خادم حضرت امام رضا (ع) نزد محمّد‌بن‌سنان آمد و گفت: «منظور از صاحب فطرس چه كسي بود؟ محمّدبن‌سنان گفت: يكي از فرشتگان الهي به نام فطرس، مورد غضب پروردگار قرار گرفت. خداوند بال‌هاي او را بريد و او را به جزيره‌اي دوردست تبعيد كرد. او در اين جزيره، ششصد سال به عبادت پروردگار پرداخت تا اشتباهش را جبران كند.

زماني كه حضرت سيّدالشهدا (ع) به دنيا آمد خداوند به جبرئيل فرمود: از طرف من نزد پيامبر اکرم (ص) برو و ولادت اين مولود را به ايشان تبریک و تهنيت بگو. وقتي جبرئيل خواست پيام الهي را به رسول خاتم (ص) برساند، از آن جزيره عبور كرد، ناگهان متوجه فطرس شد؛ فطرس در عالم ملكوت با جبرئيل آشنا بود. وقتي جبرئيل حكايت فطرس را فهميد، به او گفت: اگر مي‌خواهي بال‌هایت را بدست آوري، همراه من بيا، من كسي را مي‌شناسم كه مي‌تواند تو را از اين حالت خارج كند. فطرس گفت: من بالی براي همراهي با تو ندارم. جبرئيل گفت: بر پشت من سوار شو تا نزد رسول خاتم (ص) برويم.

اين دو فرشته نزد پيامبراسلام (ص) آمدند. ابتدا جبرئيل پيام تهنيت پروردگار را به ايشان بازگو كرد، سپس مشكل فطرس را با پيامبر خاتم (ص) در ميان گذاشت. پيامبر (ص) به فطرس فرمود: خودت را به گهواره مولود جديد، حضرت سيّدالشهدا (ع) نزدیک و بدن ايشان را لمس كن. در همان هنگام، بال‌هاي فطرس سالم شدند و با همان بال‌ها تا عالم ملكوت پرواز كرد[9]

اين ماجرا نيز مقام رفيع حضرت سيّدالشهدا (ع) را نزد پروردگار بيان مي‌كند. با وجود آن‌كه ايشان طفل شيرخواره‌اي بودند، امّا آن‌چنان نزد پروردگار، عزيز و گرامي بودند كه به واسطه ايشان، فطرس از غضب الهي رهايي يافت.

شيعيان و ارادتمندان حضرت سيّدالشهدا (ع) نيز براي درمان بيماري‌هاي خود، خاك مطهّر كربلا را به سر و صورت مي‌گذارند و از اين تربت پاك، مهر و تسبيح مي‌سازند و گاهي براي شفاي خود مقداري خاك كربلا را مي‌خورند.[10]«عاذَ فُطْرُسُ بِمَهدِه و نَحْنُ عائِذون بِقبرِه[11]».

صلصائیل

مطابق بعضی از روایات، نام این فرشته «صَلْصائیل» بود.[۵] در این گزارش، پیامبر(ص) در دعا برای شفای وی از این نام یاد می‌کند: اَللّهُمَّ اِنّی أسْألُکَ بِحَقِّ ابْنی الْحُسَینِ اَنْ تَغْفِرَ لِصَلْصائیلَ خَطیئَتَهُ وَ تَجْبُرَ کَسْرَ جَناحَهُ وَ تَرُدَّهُ اِلی مَقامِهِ مَعَ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ» (خدایا! به حقّ پسرم حسین(ع) از درگاهت می‌خواهم که گناه صلصائیل را بخشیده و بال و پرش را سلامت بخشی و او را به مقام (نخستینش) به فرشتگان مقرّب بازگردانی.[۶]

مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر: ‏4/ 51، حدیث 1080: «روي: عن أبي عبد اللّه الحسين أنّه‏ قال: أتيت [يوما] جدّي رسول الله ، فرأيت ابيّ بن كعب جالساً عنده، فقال جدّي: مرحبا بك يا زين السماوات و الأرض! فقال ابيّ: يا رسول اللّه! و هل أحد سواك زين السماوات و الأرض؟ ممّا هو في الأرض و اسمه مكتوب عن يمين العرش: إنّ الحسين مصباح‏ الهدى‏ و سفينة النجاة .

مقام حضرت سيّدالشهدا (ع) آن چنان عظیم است که عقول انسان‌های عادی از درک آن مقامات عاجز و ناتوانند. ایشان چنان نزد پروردگار عزيز و محبوب هستند كه به واسطه ايشان، افراد زيادي به رستگاري نایل می‌شوند. پیامبراکرم (ص(مي‌فرمايند: إنَّ الحُسَیْنَ مِصباحُ الهُدی وَ سَفینَةُ النَّجاةِ»[1]؛ همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است! هرچند اهل‌بیت همگی کشتی نجات‌اند[2]، اما نكته مهمی که باید بیشتر به آن توجه کرد آن است كه كشتي ابی‌عبدالله (ع) انسان‌ها را با سرعت بيشتری به ساحل نجات و امنیت مي‌رساند. به عنوان نمونه مي‌توان به حُرّ‌بن‌يزيد‌رياحي[3] اشاره کرد. اگر حرّ در كشتي نجات یکی از اولیای الهی مي‌رفت، شاید ساليان بسياري طول مي‌كشيد تا به اين مقام برسد؛ امّا حضرت سيّدالشهدا (ع) با يك نگاه و عنايت او را به بهشت برين رهنمون كرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ولادت امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه‌السلام، سومین امام شیعیان، بنا به اقوال مشهور، در روز سوم یا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه به دنیا آمد.

حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) (۴ق-۶۱ق) مشهور به امام حسین(ع)، اباعبدالله و سیدالشهداء، امام سوم شیعیان، از اصحاب کِساء و پنج‌تن و از حاضران در ماجرای مُباهله و یکی از اهل‌بیت پیامبر است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است. امام حسین(ع) فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه حضرت محمد(ص) است و پس از برادرش امام حسن(ع) حدود یازده سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در واقعه کربلا به شهادت رسید.

امام حسین (علیه‌السّلام) فرزند برومند نخستین امام معصوم و نخستین حامی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، یعنی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و پسر بانوی معصوم عالم، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) است.

ابوعبدالله حسین بن علی علیه‌السلام»، ملقب به «سید الشهداء»، فرزند امام علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام است. آن حضرت، امام سوم شیعیان است

اکثر منابع ولادت امام حسین علیه السلام را در سال چهارم هجری در شهر مدینه و در اوایل ماه شعبان ذکر نموده اند و در این بین، برخی منابع، روز سوم[۱] و برخی پنجم شعبان[۲] را به عنوان تاریخ دقیق ولادت آن حضرت تعیین نموده اند.

زمان تولد

امام حسین (علیه‌السّلام) درسوم (همچنین عزالدین بن اثیر این قول را از زیربن بکار، نقل کرده است) [۱] [۲] (یا پنجم) [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] شعبان سال چهارم (اما شیخ کلینی تولد حضرت را در سال سوم هجری نوشته است) [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] هجری در مدینه دیده به جهان گشود. آن بزرگوار شش سال و چند ماه از آغاز عمر خویش را در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گذراند و پس از رحلت ایشان، به مدت سی سال در کنار پدر بزرگوارش، زندگی کرد. حضرت در ده سال امامت امام مجتبی (علیه السلام)، همچون یاری وفادار و دلسوز و پشتیبانی قوی برای برادر، در کنار وی روزگار گذراند و دهه آخر عمر خود را که دوران امامت خویش بود، در عصر زمامداری معاویه سپری کرد. با آغاز حکومت یزید و بیعت خواهی وی از امام، آن بزرگوار با مخالفت و سر باز زدن از بیعت و خروج از مدینه و اقامت در مکه، قیام خویش را آغاز کرد و سرانجام در روز دهم محرم سال ۶۱ قمری، در نبردی نابرابر، به همراه گروهی از خاندان و یارانش در سرزمین کربلا به شهادت رسید.

تاریخ ولادت امام حسین علیه‌السلام

برای ولادت آن حضرت تاریخ های متعددی ذکر شده که از بین آنها دو نقل زیر مشهورتر است:

پنجم شعبان سال چهارم هجری: شیخ مفید در ارشاد و ابن شهر اشوب در مناقب این تاریخ را ذکر نموده اند و ابن شهر آشوب گفته است آن حضرت ۱۰ ماه و بیست روز پس از امام حسن علیه السلام به دنیا آمد.[۱] (روایت مشهور، ولادت امام حسن علیه السلام را ۱۵ ماه رمضان سال سوم هجری می داند(

سوم شعبان: شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد این تاریخ را به عنوان تاریخ ولادت آن حضرت آورده و روایتی از ابن عیاش به نقل از حسین بن علی بن سفیان در تایید آن آورده است.[۲] سید بن طاووس نیز در کتاب اقبال الاعمال همین روز را به عنوان روز ولادت آن حضرت انتخاب نموده و همان گفته های شیخ در مصباح را نقل نموده است. از جمله افراد دیگری که این تاریخ را برگزیده است شیخ عباس قمی در کتاب وقایع الایام است.[۳]

نقل های دیگر در خصوص تاریخ ولادت آن حضرت شهرت کمتری دارند. سید محسن امین در کتاب سیره معصومان گفته است: برخی گویند تولد آن حضرت در پنجم شعبان سال سوم یا چهارم هجری بوده است. حاکم در کتاب مستدرک، از محمد بن اسحاق ثقفی به سند خود از قتاده آورده است که آن حضرت در نیمه اول ماه پنجم (جمادی الاول) از سال ششم هجری تولد یافته است. گروهی تولد امام را در اواخر ربیع الاول دانسته اند و گروهی دیگر در سوم یا پنجم جمادی الاولی، اما قول مشهور تولد آن حضرت را در ماه شعبان و مدت حمل آن حضرت را شش ماه ذکر می کند.[۴]

پیشگویی ولادت امام حسین علیه‌السلام

بر اساس روایتی در کتاب کافی خبر ولادت امام حسین علیه‌السلام، شهادت ایشان و آمدن اهل بیت علیهم السلام از نسل ایشان، پیش از ولادت آن حضرت، از سوی جبرئیل امین به پیامبر اکرم (ص) داده شده بود:

امام صادق علیه‌السلام فرمود: جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد و عرض کرد: ای محمد! به راستی خدای سبحان تو را بشارت داد به مولودی از دخترت فاطمه زهرا سلام الله علیها، ولیکن امتت وی را پس از تو خواهند کشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! سلامم را به پروردگار برسان و بگو مرا به مولودی که امتم پس از من وی را می‌کشند، نیازی نیست. جبرئیل امین به سوی آسمان عروج کرد و سپس بازگشت و همان پیام را تکرار کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز گفتار پیشین خود را تکرار کرد و از پذیرش مولودی که مسلمانان وی را می‌کشند، امتناع نمود. جبرئیل برای بار سوم فرود آمد و گفت: ای محمد! پروردگار سبحان سلامت می‌رساند و تو را به این امر مهم بشارت می‌دهد که امامت و ولایت را در نسل تو قرار داده است. پیامبر صلی الله علیه و آله با دریافت این پیام شادمان شد و گفت: پذیرفتم و به آن خرسندم. آنگاه پیامبر این پیام مهم الهی را به اطلاع دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسانید و فاطمه سلام الله علیها در نهایت ادب، پاسخ داد: پدرجان! مرا به فرزندی که امتت او را می‌کشند، نیازی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت خداوند منان را به فاطمه زهرا سلام الله علیها ابلاغ کرد و گفت: دخترم فاطمه! همانا خداوند سبحان امر مهم امامت و ولایت و وصایت را در ذریه من از همین مولود قرار داده است. فاطمه سلام الله علیها با شنیدن این بشارت الهی و تضمین غیرقابل خدشه پروردگار، به پدر ارجمندش گفت: پدرجان! من نیز به تولد این مولود خجسته خرسندم.[۵]

دعای روز ولادت امام حسین علیه‌السلام

در توقیع امام حسن عسکری علیه السلام برای قاسم بن علاء همدانی آمده است که در روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام این دعا را بخوان:

اَللّهُمَ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقّ المَولُود فِی هذا الیوم المَوعُود بِشَهادَتِهِ قَبلَ اِستِهالِهِ وَ وِلادَتِهِ بکته السّماء وَ مَن فِیها وَ الاَرض وَ مَن عَلَیها. اَلمُعَوّضُ مِن قَتلِهِ اَن الاَئِمّه مِن نَسلِهِ وَالشَّفاء فِی تُربَتِهِ وَالفَوزَ مَعَهُ فِی اَوَبَتِهِ وَالاَوصیاءَ مِن عِترَتِهِ بَعدَ قائِمهُم وَ غَیبَتِهِ؛.... متن کامل دعای روز ولادت امام حسین علیه السلام . خداوندا! من تو را به مقام مولود این روز می خوانم، او که پیش از چشم بازکردنش به دنیا و قبل از آنکه تولد یابد، وعده و خبر شهادتش داده شد، آسمان و هر کس در آن بود و زمین و هر کس بر روی آن بود بر او گریه کرد. او که در عوض شهادتش ائمه علیهم السلام از نسل او شدند و شفا در تربت او قرار داده شد و رستگاری با او در روز رجوع و بازگشت او و اوصیاء از خاندان وی بعد از قائم علیه السلام آنان و سپری شدن غیبت او می باشد. بنابر گزارش‌های تاریخی شیعه و اهل سنت، پیامبر اکرم(ص) هنگام تولد او از شهادتش خبر داد و نام «حسین» را برای او برگزید.

تهنیت فرشتگان به حضرت فاطمه علیهاالسلام

از امام صادق علیه‌السلام روایت شد: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام دیده به جهان گشود، جبرئیل امین از سوی پروردگار متعال مأمور گردید تا همراه هزار فرشته، جهت تهنیت و شادباش گویی به نوزاد فاطمه زهرا سلام الله علیها، به زمین فرود آیند.[۱۰]

نامگذاری امام حسین علیه‌السلام

مطابق با روایت شیخ طوسی، چون خبر ولادت امام حسین علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله رسید، به خانه حضرت علی و فاطمه علیهما السلام آمد و اسماء[۶] را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسماء او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم صلی الله و علیه و آله برد، آن حضرت به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.[۷]

در مورد نامگذاری آن حضرت در روایتی آمده است: «امین وحی الهی، جبرئیل، فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون «شُبیر»[۸] که به عربی «حسین» خوانده می شود، نام بگذار.[۹] چون علی علیه السلام برای تو بسان هارون برای حضرت موسی است، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی».

عقیقه دادن برای امام حسین علیه‌السلام

مطابق با برخی روایات، پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) در روز هفتم ولادت آن حضرت قوچی (گوسفند نر) را به عنوان عقیقه کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد.[۱۱]

کنیه و القاب

کنیه امام حسین علیه‌السلام، ابوعبدالله و مشهورترین لقب آن حضرت، سیدالشهداء است. القاب دیگر ایشان را الشهید، السبط، التَّام، الرشید، الوفی، الطیّب، المبارک، التَّابِعُ وَ الرَّضِی لِلَّهِ، الشَّارِی نَفْسَهُ لِلَّهِ و الدَّالُّ عَلَى ذَاتِ اللَّه،‏ نوشته اند.[۳]

در کتاب الفصول المهمة اثر شیخ حرّ عاملی، نقش انگشتری آن حضرت، "لکلّ اجل کتاب" آمده، اما در کتاب وافی و غیر آن که از امام صادق علیه‌السلام نقل گردیده، "حسبی الله"، و از امام رضا علیه‌السلام "ان الله بالغ امره" ذکر شده است و چنین به نظر می رسد که برای آن حضرت چند انگشتری با عباراتی که بدانها اشاره شد وجود داشته است.[۴]

امام حسین در زمان پیامبر اکرم

امام حسین علیه السلام ۶ سال و چند ماه از عمر مبارک خویش را در زمان حیات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله گذراند. از این دوره زندگی ایشان، در منابع تاریخی، بیش از هر چیز اظهار محبت پیامبر(ص) به ایشان نقل شده است. به عنوان نمونه نقل شده است که رسول گرامی اسلام بارها امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به سینه می فشرد و آنان را می بویید و می بوسید.[۵]

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «الحسن و الحسین امامان، قاما أو قعدا»؛ حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند.[۶]

در حدیث دیگری آن حضرت می فرمایند: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشت اند». این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است.[۷]

مطابق با روایات شیعه و سنی از پیامبر اکرم (ص)، آن حضرت در موارد متعددی شهادت امام حسین را پیشگویی نمودند و به خاطر آنچه بر ایشان خواهد رفت گریستند.[۸]

امام حسین علیه السلام در وقایع مهم زیر در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حضور دارند که همگی نشان از جایگاه رفیع آن حضرت در نزد خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارند: به همراه امام حسن علیه السلام در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران به عنوان "ابنائنا"، در کنار مادر بزرگوارشان فاطمه سلام الله علیها با عنوان "نسائنا" و امام علی علیه السلام به عنوان "انفسنا" )آیه مباهله(؛ به عنوان مصداق اهل بیت در جریان نزول آیه تطهیر؛ در جریان نزول سوره انسان در شأن اهل بیت (ع(.

امام حسین (علیه‌السّلام) به سالهای نخستین عمر خویش را، زیر نظر مقام نبوت و رسالت و در دامان مقام عصمت و طهارت سپری کرد. در این دوران، حسین (علیه‌السّلام) افزون بر بهره مندی از مهر و عطوفت پدر و مادر، از عنایت ویژه جدش رسول خدا (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) نیز برخوردار بود. این توجه خاص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به نور دیده خویش، از همان آغازین روزهای ولادت، به صورتهای مختلف، نمایان بود. اذان و اقامه گفتن در گوش راست و چپ نام گذاری حضرت به «حسین»، عقیقه کردن، خواندن تعویذ، [۱۵] [۱۶] قرار دادن زبان یا انگشت خود در دهان او و مکیدن آن، و خبر دادن از این موضوع که خداوند مقام امامت را تنها در نسل حسین قرار داده است [۱۷] و... حاکی از آن بود که پیامبر به نوه‌اش، عشق و علاقه‌ای خاصی داشته است.

یکی از حوادث مهم تاریخ زندگانی حسین بن علی (علیه‌السّلام) در سالهای پایانی عمر پیامبر، شرکت حضرت در «مباهله» جدش با گروهی از مسیحیان نجران است که وقتی اسقف آنان دید پیامبری با خاندانش، یعنی علی (علیه السلام)، حضرت زهرا (علیهاالسلام)، حسن و حسین تنها برای مباهله آمده‌اند، از مباهله خودداری کرد. [۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱]

از عایشه نقل شده [۲۲] [۲۳] [۲۴] که رسول خدا در روز مباهله، علی، زهرا و حسنین را زیر عبای مشکی رنگ خط دار خویش جمع کرده، این آیه را تلاوت فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا؛ [۲۵] همانا خداوند می‌خواهد از شما خاندان (پیامبر) پلیدی را ببرد و به شما پاکی کامل ارزانی دارد. حضور حسین به همراه برادر در این حادثه تاریخی و قرار گرفتن آن دو در زمره «اصحاب کساء»، نشان دیگری بر بزرگی، اعتبار و حقانیت آنان بود. در واقع رسول خدا خواست در این برهه از مصاف حق و باطل، اوصیای خویش را که همیشه مدار و محور حق و حقیقت هستند، به مسلمانان و مسیحیان بشناساند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امام حسین در زمان خلفا

هنوز هفت بهار از عمر حسین بن علی نگذشته بود که وی با حوادث ناگوار و جان کاهی چون رحلت پیامبر، جریان سقیفه بنی ساعده و تصرف ناحق و ظالمانه خلافت و زعامت اسلامی، غصب فدک، حمله به خانه پدرش علی و ضرب و توهین به مادرش حضرت زهرا و در نهایت شهادت آن بزرگوار و گستاخی به امیرالمؤمنین که برای گرفتن بیعت اجباری از آن حضرت و در نهایت تهدید به کشتن در صورت عدم بیعت با خلیفه، [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] روبه رو شد. امام حسین در حدود ۲۵ سال خلافت سه خلیفه اول، که شاهد و ناظر انحراف خلافت اسلامی از مسیر حقیقی خود بود، در برابر این کج روی، سکوت نکرد و از مواضع پدر بزرگوارش حمایت و پیروی کرد.

در دوره خلافت ابوبکر (۱۱-۱۳ق)، آن بزرگوار در کنار مادرش حضرت فاطمه و همراه برادرش حضرت مجتبی برای مطالبه فدک، نزد ابوبکر رفتند و به عنوان شاهد، گواهی دادند که فدک متعلق به مادرشان است. ابوبکر ابتدا پذیرفت؛ اما با مداخله عمر، گواهی آنان رد شد. (در نقل مجلسی آمده است که ابوبکر شهادت آنان را رد کرد و فاطمه بر ابوبکر و عمر غضب کرد.([۳۱] [۳۲]

همچنین در آغازین روزهای خلافت ابوبکر، وقتی امیرالمؤمنین با همسرش حضرت زهرا شبانه برای بحث و گفت و گو با انصار و مهاجران و جلب حمایت آنان در امر خلافت، به خانه آنان می‌رفتند، حسین بن علی و برادرش، پدر و مادر را در این امر همراهی می‌کردند. [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸]

امام حسین در عصر خلفای نخستین

امام حسین علیه السلام در زمان شهادت امام علی علیه السلام در سال ۴۰ هجری، ۳۶ سال از عمرشان می گذشت. بیشتر این سالها (۲۵ سال) در دوران خلفای سه گانه سپری شد و حسین علیه السلام در این سالها شاهد وقایعی چون شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام و منع امیرالمؤمنین علیه السلام از حق خلافت و حکومت اسلامی بود. گزارشهای رسیده از زندگی امام حسین علیه السلام در این دوران اندک و منحصر در چند مورد زیر است:

مطالبه فدک از ابوبکر:

از جمله وقایعی که امام حسین (ع) در دوره خلافت ابوبکر بن ابی قحافه (۱۱-۱۳ ه.ق) در آن مشارکت داشت، این بود که آن حضرت که در آن هنگام دوران کودکی را می گذراند، همراه برادرش امام حسن (ع) در معیت مادرشان حضرت زهرا (س) برای مطالبه فدک، نزد ابوبکر رفتند و به عنوان شاهد، گواهی دادند که فدک از آن فاطمه (س) است. به گونه ای که خلیفه پذیرفت، ولی با مداخله عمر گواهی آنان مورد قبول واقع نشد.[۹]

اعتراض به عمر بن خطاب:

شیخ طبرسی احتجاج کوبنده امام حسین علیه السلام را با عمر بن خطاب، در حالی که عمر بر منبر بود، بیان می کند. در این احتجاج آن حضرت به عمر خطاب می کند که از منبر پدرم رسول خدا پایین بیا و در ضمن پرسش و پاسخی که بین عمر و امام رد و بدل می شود، آن حضرت حقانیت اهل بیت علیهم السلام و جایگاه رفیع آنان در نزد خدا و رسولش را برای همگان تبیین می نماید.[۱۰]

در برخی از منابع اهل سنت، خطاب امام حسین علیه السلام به عمر که گفت از منبر پدرم پایین بیا! نقل شده است.[۱۱] در برخی دیگر از منابع، این جریان به عنوان گفتگوی بین آن حضرت و ابوبکر ذکر شده است.[۱۲] و یا به عنوان گفتگوی بین امام حسن علیه السلام و ابوبکر آمده است.[۱۳]

مخالفت با روش عثمان:

امام حسین (ع) که در دوران خلافت عثمان بن عفان (۲۳-۳۵ ه.ق) دوران جوانی را می گذراند، در همراهی با پدر و برادرش، هیچ گاه خلافت و روش عثمان را نپذیرفت. بنا به اظهار منابع، وقتی خلیفه سوم، ابوذر غفاری یکی از صحابه پیامبر (ص) را به سبب اعتراض به روش وی، از مدینه به ربذه تبعید کرد، با وجود دستور خلیفه مبنی بر عدم بدرقه ابوذر، امام علی (ع) همراه حسن و حسین علیهما السلام و عمار و عقیل به بدرقه ابوذر رفتند و در همان هنگام امام حسین (ع) طی سخنانی، ابوذر را اهل دین و تبعید کنندگان او را اهل دنیا خواند.[۱۴]

در ماه های پایانی خلافت عثمان و زمانی که شورشیان، خانه خلیفه را محاصره کردند و مانع رسیدن آب به خانه خلیفه شدند، کسانی که قدرت داشتند تا راهی از میان شورشیان باز کرده و به خانه عثمان آب برسانند، امام حسن و امام حسین علیهما السلام بودند.[۱۵]

امام حسین در دوران خلافت امام علی:

امام حسین علیه السلام پس از آنکه پدرش به خلافت رسید و جنگهای جمل و صفین و نهروان به وقوع پیوست، جزو لشگریان پدرش بود و در جنگهای مزبور شرکت داشت.[۱۶]

امام حسین در زمان امیرالمؤمنین

در دوران خلافت امیرمؤمنان که با سه نبرد جمل، صفین و نهروان سپری شد، حسین بن علی همانند سربازی فداکار، دلاور و مطیع، در کنار پدر بزرگوارش، در صحنه‌های سیاسی و نظامی، حضور فعالانه داشت. [۵۰] [۵۱] وی در نبرد جمل، فرماندهی جناح چپ سپاه حضرت علی را عهده دار بود [۵۲] [۵۳] و در جنگ صفین، از یک سو با خطبه‌های مهیج و پرشور، مسلمانان را به مبارزه با سپاه شام ترغیب می‌کرد،[۵۴] و از سوی دیگر، با شرکت در پیکار با قاسطین، نقش مؤثری در این جنگ داشت. [۵۵] [۵۶]

حضرت حسین بن علی (علیه‌السلام) تنها در این پیکار چنان مؤثر و فعال بود که امیرالمؤمنین پیوسته مراقب بود به وی و برادرش، آسیبی نرسد. (امیرالمؤمنین در نهج البلاغه در این باره می‌فرماید: املکوا غنی هذا الغلام لایهدتی فننی آنفس بهذین یعنی الحسن والحسین - علی الموت، لنلا ینقطع بهما نسل رسول الله : «از طرف من، جلوی این جوان (حسن بن علی) را بگیرید تا با مرگ خویش پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (حسنین) به میدان نبرد دریغ دارم؛ مبادا با مرگ آن دو، نسل رسول خدا قطع شود. [۵۷] [۵۸] در جریان حکمیت هم، حسین بن علی که از طرف امیرالمؤمنین یکی از شاهدان این ماجرا بود. [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲]

امام حسین در دوره امامت امام حسن:

پس از شهادت حضرت علی (ع) در سال ۴۰ هجری، بنا به وصیت آن حضرت، مسلمانان با فرزند بزرگ ایشان امام حسن (ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند. امام حسین (ع) در طول دوران کوتاه خلافت پدرش و دوران ده ساله امامت امام حسن علیه السلام، پیوسته در کنار ایشان قرار داشت. هنگام حرکت امام حسن (ع) برای جمع آوری سپاه به منظور مقابله با معاویه، امام حسین (ع) همراه برادر بود و پس از آنکه امام مجتبی مجبور به صلح با معاویه شد، با برادرش امام حسین (ع) در این مورد به مشورت پرداخت.[۱۷]

امام حسین در عصر امام حسن

یکی از حوادث مهم و سرنوشت سازی که در عصر امامت امام مجتبی رخ داد و موجب رنجش و حتی اعتراض گروهی از یاران حضرت شد، جریان صلح امام (علیه‌السّلام) با معاویه و واگذاری حکومت به وی بود.

در برخی از گزارشهای تاریخی آمده که حسین بن علی با دیدگاه برادرش درباره صلح، مخالف بوده است! [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] این سخن، تنها تهمتی است از سوی بدخواهان امت و کسانی که به اصل عصمت ائمه اعتقادی ندارند؛ چراکه بنا بر یکی از مبانی اعتقادی شیعه، همه امامان، معصوم و دور از خطا و لغزش هستند. از این رو آنان اشتباه نمی‌کنند تا به دنبال آن، اعتراض یا اختلاف با معصوم دیگر پدید آید.

افزون بر این، اگر پیشوای سوم با صلح برادر خویش مخالف بود، باید پس از شهادت امام حسن، بی درنگ به مبارزه مسلحانه با معاویه می‌پرداخت؛ اما (به دلیل موانعی که خواهیم نوشت) تا معاویه زنده بود، حضرت قیام مسلحانه نکرد. (البته امام حسین در دوران معاویه اقدامات غیرمسلحانه‌ای برای شناساندن و برملا کردن چهره واقعی معاویه و شیوه حکمرانی اش انجام داد.) و اعلام دیدگاه خود را درباره قیام و حرکت، به بعد از مرگ وی، واگذار نمود. [۶۹] از این رو آغاز قیام مسلحانه و انقلاب امام، با آغاز خلافت یزید، رقم خورد. [۷۰]

بنابراین پیمان صلح، مورد تایید پیشوای سوم شیعیان نیز بود و ایشان در دوره ده ساله امامت برادرش امام حسن، کاملا با مواضع و سیاستهای برادر موافق بوده، از آنها دفاع می‌کرد. از این رو (چنان که خواهد آمد) در برابر درخواستهای مکرر مردم عراق مبنی بر رفتن به کوفه و برپایی قیام بر ضد حکومت معاویه در عصر امامت برادر، پاسخ مثبت نداد و فرمود: «ابومحمد (حسن بن علی) راست گفته است. مادامی که این شخص (معاویه) زنده است، باید هریک از شما شیعیان ملازم خانه خود باشید.... (... صدق ابو محمد، فلیکن کل رجل منکم حلسا من اخلاس بیته، مادام هذا الانسان حیا)[۷۱] اگر او به هلاکت رسید و شما زنده بودید، امیدواریم خدا ما را برگزیده، رشد (و صلاح) ما را عطا کند و ما را به خود وانگذارد...» . (... فان یهلک وانتم احیاء رجونا ان یختارالله لنا ویؤتینا رشدنا ولایکلتا الی انفسنا...)[۷۲]

این همسویی و رعایت جانب برادر، تنها منحصر به جریان صلح و حفظ تعهد او نمی‌شد؛ بلکه سیدالشهدا در امور دیگر نیز رعایت احترام برادر بزرگ خویش را می‌کرد؛ چنان که (علیه السلام) فرموده: ما تکلم الحسین بین یدی الحسن اغظاما له... «حسین نه برای حفظ احترام حسن به هیچ گاه در برابر او سخن نگفت». همچنان که در بخشش به افراد نیز، امام حسین سروری برادر را بر خود حفظ کرده، احترام ایشان را بر خود لازم می‌دانست. بنا بر خبری از امام صادق (علیه السلام ، وقتی حسن بن علی به مستمندی پنجاه دینار بخشیدند، حسین به همان مستمند، ۹۹ دینار کمک کرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دوران امامت امام حسین علیه‌السلام

امام حسین علیه السلام به سال ۵۰ هجری پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، به امامت رسید.[۱۸] امامت آن حضرت مقارن با حکمرانی معاویه بود و از آن جا که امام حسن علیه السلام با او صلح کرده بود، ایشان نیز همان روش و سیره را ادامه داد. اما در عین حال رفتار او با معاویه عزت مدارانه و مقتدرانه بود. در نامه‌ای که آن حضرت آن را در پاسخ نامه متملقانه و ریاکارانه معاویه نوشت، به شدت او را مورد انتقاد قرار داد و با یاد آوری جنایت او در کشتن یاران و شیعیان امام علی علیه السلام، همچون حجر بن عدی و عمرو بن حمق و دوری او از اسلام، او را بزرگترین فتنه در اسلام و امت محمد)صلی الله علیه وآله) دانست.[۱۹]

ابن ابی الحدید روایت نموده است که میان حسین بن علی علیه السلام و ولید بن عتبه اموی -که از سوی معاویه در مدینه حکومت داشت- نزاعی درگرفت، و مورد نزاع، مالی بود که متعلق به امام حسین علیه السلام بود و ولید آن را به زور غصب کرده بود. امام علیه السلام در مقابل این اقدام ولید را به دادخواهی بر اساس پیمان حلف الفضول و جنگ تهدید نمود و او ناچار شد مال امام را بازگرداند. ابن ابی الحدید همچنین از قول زبیر نقل می کند که همانند این داستان بین آن حضرت و معاویه رخ داد و معاویه ناچار شد پول زمین آن حضرت را که غصب نموده بود بپردازد.[۲۰]

در سال ۵۹ هجری، معاویه بر خلاف مفاد صلحنامه[۲۱] که در آن حق تعیین جانشین از او صلب شده بود، تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری، بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد. معاویه خود نخستین کسی بود که با پسرش یزید دست بیعت داد.[۲۲]

ابن سعد در الطبقات می‌نویسد: حسین بن علی بن ابیطالب از جمله اشخاصی بود که با یزید بیعت نکرد.[۲۳] وی می‌افزاید: با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری، پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند. آنگاه یزید با ارسال نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت: مردم را فراخوان و از آنان بیعت گیر و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد.[۲۴]

چون حاکم مدینه از امام حسین علیه‌السلام بیعت خواست، آن حضرت در پاسخ گفت: ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم و یزید فاسق می‌گسار و آدم کش است و مثل من با مثل او بیعت نکند و در سخنی دیگر فرمود: و بر اسلام سلام باد آنگاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود.

مسعودی می‌نویسد: یزید مردی عیاش بود. پرندگان شکاری و سگ و میمون نگه می‌داشت و می‌گساری می‌کرد. و در ایام وی غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب بکار رفت و مردم آشکارا می‌گساری می‌کردند. و درباره رفتار او با رعیت می‌گوید: فرعون در کار رعیت از او عادلتر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصفتر بود.[۲۵]

به گفته شیخ مفید، امام حسین علیه‌السلام چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت، درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب از سال ۶۰ هجری به اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شد.[۲۶]

آن حضرت هدف از خروج خویش را در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنین بیان فرمود: من برای گردنکشی و فساد و ظلم [از مدینه] خارج نشده‌ام. بلکه خارج شدم برای اصلاح در امت جدم. و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیره جدم و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.[۲۷] امام حسین علیه السلام در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد گردید.[۲۸]

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین علیه‌السلام از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامه‌های فراوان در پشتیبانی از امام حسین علیه‌السلام امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند. آنان نوشتند: ما در انتظار تو با کسی بیعت نکرده‌ایم و در راه تو آماده جانبازی هستیم و بخاطر تو در نماز جمعه و جماعت دیگران حاضر نمی‌شویم.[۲۹]

امام حسین علیه‌السلام در پاسخ به درخواست‌های مردم کوفه، مسلم بن عقیل را در نیمه ماه مبارک رمضان به جانب کوفه روانه کرد و به او گفت: نزد مردم کوفه برو. اگر آن چه نوشته‌اند حق باشد مرا خبر ده تا به تو ملحق شوم.[۳۰]

مسلم در روز پنجم شوال وارد کوفه شد[۳۱] و مردم دسته دسته به بیعت با او شتافتند و به قولی ۱۸۰۰۰ نفر با او بیعت کردند.[۳۲] وی این مطلب را به امام حسین علیه‌السلام گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید. اخبار کوفه به یزید رسید. وی در اولین عکس العمل نعمان بن بشیر حاکم کوفه را عزل و به جای او عبیدالله بن زیاد را نصب کرد و به او فرمان داد که مسلم بن عقیل را دستگیر یا تبعید یا به قتل برساند. و از طرفی مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین علیه‌السلام را در شهر مکه غافلگیر کرده از میان بردارند.

چون امام حسین علیه‌السلام از توطئه سوء قصد به جان خویش آگاهی یافت، بخاطر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام، مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی الحجه از سال ۶۰ هجری مکه را به قصد عراق ترک گفت.[۳۳]

ابن عباس بعد از واقعه کربلا در نامه‌اش به یزید می‌نویسد: هرگز فراموش نخواهم کرد که حسین بن علی را از حرم پیامبر خدا صلی الله علیه وآله (مدینه) به حرم خدا (مکه) طرد کردی و آن گاه مردانی را پنهانی بر سر او فرستادی تا غافلگیر او را بکشند. سپس او را از حرم خدا به کوفه راندی و ترسان و نگران از مکه بیرون شد با این که در گذشته و حال، عزیزترین مردم بطحا بود و اگر در مکه اقامت می گزید و خونریزی در آن را روا می شمرد، از همه مردم مکه و مدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می شد. لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمت رسول الله صلی الله علیه وآله را حلال شمارد. و بزرگ شمرد آن چه را که تو بزرگ نشمردی، از آن جا که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با او بجنگند.[۳۴]

عبیدالله با حیله و تزویر مسلم بن عقیل و پناه دهنده او هانی بن عروة را در کوفه به طرز دلخراشی به شهادت رساند. و از آن جا که می دانست امام حسین علیه السلام رو به شهر کوفه می آید، سپاهی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی برای زیرنظر گرفتن سپاه آن حضرت به منطقه قادسیه گسیل کرد. حر بن یزید در محلی به نام شراف با امام حسین علیه السلام روبرو شد و سخنانی بینشان رد و بدل گردید. آن حضرت نامه های فراوان اهل کوفه را به حر بن یزید نشان داد و دعوت آنان را خاطرنشان ساخت و راه خود را ادامه داد. تا آن که به روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به ناحیه نینوا وارد شد.[۳۵]

در این زمین بود که ابن زیاد نامه ای به حر بن یزید فرستاد. متن نامه این بود: آن گاه که این نامه تو را رسد و فرستاده ما پیش تو آید، بر حسین سخت گیر و او را در بیابانی فرود آر که نه دژ در آن باشد و نه آب. حر بن یزید در اجرای دستور ابن زیاد کاروان امام حسین علیه السلام را در نقطه ای به نام کربلا متوقف کرد.

فردای آن روز عمر بن سعد فرستاده عبیدالله بن زیاد نیز با چهار هزار جنگجو وارد شد. عمر سعد روز هفتم محرم پانصد سواره بر کرانه فرات مامور کرد تا کاروان حسینی به آب دسترسی نداشته باشد.[۳۶] و روز نهم محرم )تاسوعا( امام حسین علیه السلام و اصحابش به طور کامل در حلقه محاصره دشمن واقع شدند و دشمن یقین کرد که دیگر برای آن حضرت یاوری نخواهد آمد.

عصر تاسوعا دستور حمله و آغاز جنگ از جانب دشمن صادر گردید. امام حسین علیه السلام چون تحرکات دشمن را دید، برادرش عباس بن علی علیهماالسلام را فرستاد تا با آنان صحبت کند و جنگ را به فردا موکول کنند که این پیشنهاد مورد پذیرش آنان واقع شد.[۳۷]

در روز دهم معروف به روز عاشورا، دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند در حالی که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین علیه السلام را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نموده اند.[۳۸]

در آغاز جنگ اصحاب امام حسین علیه السلام همچون حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، نافع بن هلال، زهیر بن قین و حر بن یزید ریاحی (که پیش از آغاز جنگ توبه نموده بود) وارد کارزار شده و به شهادت رسیدند و در این هنگام نوبت به خاندان آن حضرت رسید. اولین کس از آنان که پای در میدان گذارد پسر بزرگترش حضرت علی اکبر بود. و به دنبال او دیگر کسان امام حسین علیه السلام از جمله فرزندان امام علی و امام حسن علیهماالسلام و جعفر طیار و عقیل به میدان رفتند و پس از رزمی دلاورانه به شهادت رسیدند. حضرت عباس علیه السلام هم که به قصد آب آوردن، نبرد خویش را آغاز کرده بود، مورد هجوم دشمن واقع شد و هستی خویش را فدای حسین علیه السلام ساخت.

پس از کشته شدن مردان خاندان امام حسین علیه السلام که در آن واقعه حاضر بودند (بجز علی بن حسین علیه السلام امام چهارم شیعیان که در آن هنگام در خیمه در بستر بیماری بود)، امام حسین علیه السلام در این نبرد نابرابر تنها ماند و خود یک تنه با تمام سپاه عمر سعد کارزار نموده و سرانجام به شهادت رسید.[۳۹] حجاج بن عبدالله که خود در صحنه حاضر بود می گوید: به خدا هرگز شکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او ثابت قدم و آرام خاطر باشد. به خدا قسم پیش از او و پس از او کسی را همانندش ندیدم. وقتی حمله می برد پیادگان از راست و چپ او همچون بزغاله از حمله گرگ فراری می شدند.[۴۰]

اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَینُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة

روایتی از پیامبر(ص) دربارهٔ برتری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بر سایر بهشتیان است. عده‌ای از عالمان شیعه، از مضمون این حدیث برداشت کرده‌اند که این دو امام در دنیا نیز از دیگران برترند و باید مورد اطاعت قرار گیرند. از نظر برخی عالمان اهل‌سنت، با توجه به روایاتی که بهشتیان را جوان توصیف می‌کنند، مفهوم روایت آن است که حسن و حسین(ع) سرور همهٔ اهل بهشت‌اند؛ البته برخی همچون پیامبر(ص) و امام علی(ع) از عمومیت آن استثنا شده‌اند.

حدیث سیدا شباب اهل الجنه، روایت مشهوری از پیامبر(ص) است،[۱] که از آن برای اثبات برتری امام حسن و امام حسین(ع) بر سایر اهل بهشت استفاده شده است.[۲] در کتاب بحارالانوار گزارش شده که امام حسین(ع) در واقعه کربلا، در برابر دشمن، جهت اثبات حقانیت خویش، به این حدیث استناد نمود.[۳]

متن حدیث چنین است: «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة؛ حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند».[۴] این روایت با عباراتی دیگر نیز در منابع حدیثی شیعه و اهل‌سنت نقل شده است؛ از جمله: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیرٌ مِنْهُمَا»؛ (حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند و پدرشان از آن دو بهتر است)[۵] و «الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَنَّ فَاطِمَةَ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّة»؛ (حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند و فاطمه سرور زنان بهشت است).[۶]

در برخی احادیث، همه اهل بهشت جوان توصیف شده‌اند.[۷] بعضی از عالمان اهل‌سنت با اشاره به این‌گونه روایات، اضافهٔ شباب (جوان) به اهل الجنّه را اضافه بیانیه و برای توضیح آن دانسته‌اند؛[۸] یعنی حسن و حسین(ع) سرور همهٔ اهل بهشت‌اند.[۹] البته پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) از آن استثنا شده‌اند.[۱۰] در حدیثی دیگر نقل شده که رسول خدا(ص)، حضرت عیسی و یحیی را از ذیل این روایت مستثنی نمودند،[۱۱] ولی محمدحسن مظفر از عالمان شیعه، احتمال تصرف در آن را داده و استثنای مذکور را نپذیرفته است؛ زیرا پیامبرانی همچون ابراهیم و موسی(ع) از حضرت یحیی افضلند، ولی در حدیث استثنا نشده‌اند.[۱۲]

علی بحرانی (وفات: ۱۳۴۰ق) از عالمان شیعه، با استناد به روایتی که سروران اهل محشر را سروران اهل دنیا دانسته،[۱۳] معتقد است، طبق حدیث سیدا شباب اهل الجنه، امام حسن و امام حسین(ع) در دنیا نیز برتر بوده و باید مورد اطاعت قرار گیرند؛[۱۴] به همین دلیل گفته شده، این حدیث از دلایل اثبات امامت آن دو امام است.[۱۵]

سَید» برای کسی استعمال شده که دارای ریاست، بزرگی و شرافت است.[۱۶] همچنین کسی که در جمیع صفات نیک بر دیگران برتری دارد را سید نامیده‌اند.[۱۷]

در منابع اهل‌سنت گزارشی همسان با حدیث سیدا شباب اهل الجنه، در شأن ابوبکر و عمر ذکر شده است، مبنی بر اینکه آن دو، سرور پیران اهل بهشت‌اند.[۲۵] هیثمی و ابن‌جوزی از عالمان اهل‌سنت، این خبر را ضعیف و جعلی دانسته‌اند.[۲۶]

طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده است، در مناظره یحیی بن اَکثم با امام جواد(ع)، یحیی از امام پرسید: نظر شما دربارهٔ این روایت که «ابوبکر و عمر سرور پیران اهل بهشت‌اند» چیست؟ امام صدور چنین سخنی از پیامبر را محال دانست و فرمود: آن را بنی‌امیه در برابر حدیث «حسن و حسین سرور اهل بهشت هستند». جعل کرده‌اند.[۲۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سِه روزِ شاد، بَهرِ مُؤمنین است

سِه روزِ شاد، بَهرِ مُؤمنین است - که شاد، از آن امیرالمؤمنین است

سِه روزِ شاد، اَز شَعبان، بِنامِ - حُسَین، عَبّاس وَ زین العابدین است

https://asharebageri.blogfa.com/category/7

***

سِه روزِ شاد باشد ماهِ شعبان - که شُد طالِع دَر آن سِه ماهِ تابان

حسینِ بنِ علی، عَبّاس و سَجّاد - کَز آنها گشت ثابِت دین و ایمان

https://asharebageri.blogfa.com/category/21

***

به سِوُّم، چارُم و پَنجُم زِ شَعبان - بِشُد طالِع سِه خورشیدِ دِرَخشان

حُسین و هَم عَلَمدارَش ابالفضل - وَ زین العابدین آن عَبدِ یزدان

https://asharebageri.blogfa.com/category/8

***

به نیمه ی ماهِ شعبان مَهدی آمد - همان، کو، هَست بَر عالم سر آمد

بر او خَتمِ امامَت گَشت، زیرا - که او آخِر وَلِیِّ داوَر آمد

***

سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور به مناسبت اعیادشعبانیه زمستان ۱۴۰۲

«کتاب صحیفه محبت امام حسین علیه السلام نوشته باقری پور» http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/sahifemahabbat.htm

http://hedayat.blogfa.com/post/9166

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع ، معصوم ششم امام سجادع ، حضرت عباس ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک

سِه روزِ شاد، بَهرِ مُؤمنین است - که شاد، از آن امیرالمؤمنین است

سِه روزِ شاد، اَز شَعبان، بِنامِ - حُسَین، عَبّاس وَ زین العابدین است

***

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ سبطِ مصطفی آقا حسینم - فرزندِ پاکِ مرتضی آقا حسینم

یاری برایِ مجتبی آقا حسینم - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ عبّاسِ علی سقّا و سردار - یارِ حسینِ بنِ علی میرو علمدار

باشد برایِ دینِ حق او یاور و یار - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ زین العابدین آن حجّتِ حق - فرزندِ سبطِ مصطفی آن نورِ مطلق

با سجده هایش سجده گَه را داد رونق - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ مهدی صاحب عصرو زمانه - آن حجتّ اللهِ زمان میرِ یگانه

کز مصطفی و مرتضی دارد نشانه - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

شعبان گشوده دربِ شادی بهرِ یاران - شادند از این اعیاد جمله جان نثاران

شد باقری میلادِ مهدی در بهاران - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

آغازِ سالِ نو شده با ماهِ شعبان - فصلِ بهاران آمده با لُطفِ یزدان

نو گشته روزِ ما به لطفِ حیِّ سبحان - نوروز هم بر دوستان بادا مبارک

سروده شده شعبان مصادف با آغاز بهار سال 1400

«کتاب صحیفه محبت امام حسین علیه السلام نوشته باقری پور» http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/sahifemahabbat.htm

http://hedayat.blogfa.com/post/9166

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع ، معصوم ششم امام سجادع ، معصوم چهاردهم امام مهدی عج

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مدایح امام حسین علیه السّلام

سروشی سوّم شعبان سرود این نغمه ی شیوا - که بشگفته است امشب درگلستان نوگلی زیبا

قدم بگذاشته در این جهان آزاده ای امشب - به یُمنِ مقدمِ او شاد گشته حیدرو زهرا

***

بوی عطرو گل و عنبر ز فضا می آید - عطرِخوشبویِ محمّد ز صبا می آید

نوگل مصطفوی گشته شکوفا امشب - پنجمین نور زاصحابِ کسا میآید

***

میلاد گلی زگلشنِ آلِ علی است - روشن دلِ ما امشب ازاین نور جلی است

عشقِ دگری به ما ندارد ارزش - تا بر دل ما عشق حسین ابن علی است

***

میلاد حسین بن علی یاورِدین است - آنکو که بحق یاورِنام آورِ دین است

آمد به جهان آنکه قیامش به محرّم - درکرببلا ناصرو احیاگرِ دین است

***

در سوّم شعبان همه جا لطف و صفاشد - میلادِ حسین شاه و امیرِشهدا شد

در حیرتم از اینكه شبِ وجد و سرورش - شادی و سرورِ همه با شور و نواشد

***

امشب كه فضا پرشده از بوى حسین - عطر گلِ لاله آید از سوى حسین

اى فطرس پر سوخته بیاتاکه رویم - باهم همه برزیارتِ روى حسین

***

میلاد حسین نوگلِ زهراست امشب - گیتى ز رخش طور تجلّا ست امشب

ده مژده ىِ جانبخش به فطرس زیرا - میلادِ شفا بخش به دلهاست امشب

***

روزمیلادحسین زاده زهراباشد - آنكه اندردوجهان تاج سرِما باشد

به نثار قدمش ما همه با هم صلوات - محفل عشق حسینی چه مصفا باشد

***

روز میلاد حسین انس و ملك شاد بود - فطرس غمزده ازغمكده آزاد بود

ماهمه فطرس محزون گرفتار استیم - چشم ما سوی حسین از پی امداد بود

«کتاب صحیفه محبت امام حسین علیه السلام نوشته باقری پور» http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/sahifemahabbat.htm

http://hedayat.blogfa.com/post/9166

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:55 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سِه از شعبان حسین آمد بدنیا

سِه از شعبان حسین آمد بِدنیا - عجب جشن و سروری گشته برپا

تمامِ حوریان در خدمتِ او - بهشتِ عدن شد بهرش مهیّا

سِه از شعبان مدینه غرقِ نوراست - شبِ شادی و هنگامِ سروراست

علی و فاطمه شادند و خوشحال - عدویِ آلِ احمد کَر وَ کور است

حسین ریحانه از بهر رسول است - حسین نورِ دو چشمانِ بتول است

حسین است رحمتُ اللّهِ یگانه - نماز و روزه با مهرش قبول است

حسین بابی ز ابوابِ جنان است - حسین محبوبِ جمله مؤمنان است

امامان جمله فرزند حسین اند - زنسلِ او امامِ این زمان است

حسین بابِ نجاتِ اُمَّتِ ماست - قیامش رهنمایِ مِلَّتِ ماست

اطاعت واجبِ ماست از اُولِی الاَمر – قبولِ طاعت و قد قامتِ ماست

عزیزان من غلامِ زینبینم - حسین است از جهان نورِ دو عینم

چنین فرمود در وصفش پیمبر - حسین است از من و من ازحسینم

شفا فی تربتِ آقا حسین است - شفیعِ ما حسین در عالَمَین است

دعاها مستجاب اندر حریمش - حریمِ او قلوب مؤمنین است

حسین آقاست، کشتیِ نجات است - ولایش بهرِ ما آبِ حیات است

بود او نور و مصباحِ هدایت - صراطش برترین راه و صراط است

حسین اُلگو است بهرِ پاسداران - بود او اُسوه بهرِ حق مداران

بود او پاسدارِ دین وقرآن - بُوَد محبوبِ صدها و هزاران

سروده شده شعبان سال 1399

«کتاب صحیفه محبت امام حسین علیه السلام نوشته باقری پور» http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/sahifemahabbat.htm

http://hedayat.blogfa.com/post/9166

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سلامِ ما به مولودی که اِمروز - ولادت یافت، او، ما، شاد و فیروز

سَلامِ ما به مولودی که اِمروز - ولادت یافت، او، ما، شاد و فیروز

سَلامِ ما به نورِ چشمِ اَحمَد - سَلامی که بُوَد بی حصر و بی حد

سَلامِ ما به نورِ چشمِ حیدر - سَلامی که بُوَد بی حَد و بی مَر

سَلامِ ما به نورِ چشمِ زهرا - کَزو اسلام و قرآن هَست بَرپا

سَلامِ ما به طفلی کو حسین است - چراغِ راهِ ما، دَر عالَمَین است

سَلامِ ما به آن مولودِ شعبان - که باشد نوری از اَنوارِ یَزدان

به او که داده شُد قَبل از ولادت - زِ سویِ حق بِشارت بر شهادت

زِ آدم تا مُحَمَّد، کُلِّ عالَم - خبر دادند و گفتند: جُمله، زین غَم

ولادت با شهادت گشت همراه - زِ سویِ حقتعالی بهرِ آن ماه

اَنَا العَطشان، اَندَر بطنِ مادر - همیگفت آن شَهِ با شوکت و فَر

جَنینی در رَحِم بود و سُخَن گفت - اَنَا العُریان، که مادر نیز بشنفت

سَخنگو دَر رَحِم آن یاسمن شد - که مادَر، دَر عَجَب از آن سُخَن شد

بگفتا: با پِدَر، زهرا، چو این راز - شَنیدَم زین جنین، اینگونه آواز

که میگوید: اَنَا العطشان و عُریان - مَنَم تشنه، مَنَم عُریان و سَحقان

پیمبر گفت: او را کاین جَنین است - شهیدِ راهِ قرآن، یارِ دین است

به دنیا بهرِ او یک کربلایی است - برایَش در جهان شور و نوایی است

حُسَینَت کربلا در پیش دارد – مُحَرَّم، نی نوا، در پیش دارد

برایِ او بُوَد یک نی نوایی - به راهِ دینِ حق گردد فدایی

نه تنها او، که هفتاد و دو یارش - شهیدِ راهِ حق گردَد کنارش

زِ فُطرُس هَم شنیدیم این خبر را - که خواهند کُشت شاهِ بحر و بَر را

زِ هر جا که دَهَند بر او سَلامی - رسانم کربلا، هر صبح و شامی

بلی، ای باقری، روزِ ولادت - خَبَر دادند ما را زان شهادت

سروده شده ولادت حضرت امام حسین علیه السلام زمستان 1401

اَللَّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فی هذَا الْیَوْمِ اَلْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ. خدایا از تو می خواهم به حق مولود در این روز، که به شهادتش وعده داده شد پیش از برخاستن صدایش و قبل از ولادتش .

وَعاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ، فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ، آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ. و فطرس به گهواره اش پناهنده شد و ما پناهنده به مزار اوییم پس از شهادتش بر تربتش حاضر می شویم و بازگشتش را انتظار می کشیم، آمین ای پروردگار جهانیان .

یَحیَى کانَ یَتَکَلَّمُ فی بَطنِ اُمِّهِ، وَ الحُسَین(ع) کَذالِکَ، قالَ، یَقُولُ فِی بَطنِ اُمِّهِ فاطمة(س): یا اُمَّاه اَنَا العَطشانُ، یا اُمَّاهُ اَنَا العُریانُ، یا اُمّاهُ اَنُا السَّحقانُ ، حضرت یحیی(ع) در شکم مادرش صحبت می‌کرد و امام حسین(ع) همچنین در شکم مادرش فاطمه(س) حرف می‌زد و می‌فرمود: من آن تشنه ‌ام! من آن بی‌لباسم! من آن‌کسی هستم که لگدکوب ‌شده‌ ام! «از کتاب موسوعة کربلاء، ج ‏1، ص 207»

«کتاب صحیفه محبت امام حسین علیه السلام نوشته باقری پور» http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/sahifemahabbat.htm

http://hedayat.blogfa.com/post/9166

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حسین بن علی بن ابی‌طالب (عربی: اَلْحُسَینُ بْنُ عَلیِّ بْنِ أبی‌طالِب؛ ۳ شعبان ۴ ه‍.ق – ۱۰ محرم ۶۱ ه‍.ق) امام سوم شیعیان است و پدر سلسلهٔ امامان شیعه دوازده‌امامی از سجاد تا حجت بن الحسن و نیز امامان اسماعیلیه به‌شمار می‌رود. او با کنیه‌اش، اَباعَبدِاللّٰه، نیز شناخته می‌شود. حسین روز عاشورا در نبرد کربلا کشته شد و به‌همین خاطر شیعیان وی را سَیِّدُالشُّهَداء نیز می‌نامند.

حسین فرزندِ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، است. او هفت سال آغازین زندگیش را در زمان حیات محمّد سپری کرد. گفته‌هایی از محمّد نقل شده‌است که نشان از علاقه‌اش به حسین و برادرش، حسن مجتبی، دارد؛ مانند: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند». مهم‌ترین رویداد روزگار کودکی حسین شرکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت «ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است.

حسین، فرزند علی بن ابی‌طالب، پسرعموی محمد و فاطمه زهرا، دختر محمد است که هردو از خاندان بنی‌هاشم و از قبیلهٔ قُرَیْش اند. بنی‌هاشم از خاندان‌های برجسته و نژاده در مکّه بود.[۱۹][۲۰] مدت کمی پس از هجرت، محمّد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، فاطمهٔ زهرا را به ازدواج وی درآورد.[۲۱] به‌نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ، خانواده‌ای که از این ازدواج تشکیل شد، مکرراً از سوی محمّد ستایش می‌شد. محمّد در واقعه‌هایی مانند رویداد مُباهِله و حدیث آل عبا از این خانواده به‌عنوان اهل بیت یاد کرده‌است. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تَطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.[۲۲] (ر.ک. حسین بن علی#حسین در قرآن و حدیث)

هنگام تولد حسین، محمد آدابی مانند اذان گفتن و عقیقه کردن را که قبلاً برای تولد حسن انجام داده بود، برای وی نیز انجام داد

مطابق با روایت شیخ طوسی، چون خبر ولادت امام حسین علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله رسید، به خانه حضرت علی و فاطمه علیهما السلام آمد و اسماء[۶] را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسماء او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم صلی الله و علیه و آله برد، آن حضرت به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.[۷]

در مورد نامگذاری آن حضرت در روایتی آمده است: «امین وحی الهی، جبرئیل، فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون «شبیر»[۸] که به عربی «حسین» خوانده می شود، نام بگذار.[۹] چون علی علیه السلام برای تو بسان هارون برای حضرت موسی است، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی».

از امام صادق علیه‌السلام روایت شد: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام دیده به جهان گشود، جبرئیل امین از سوی پروردگار متعال مأمور گردید تا همراه هزار فرشته، جهت تهنیت و شادباش گویی به نوزاد فاطمه زهرا سلام الله علیها، به زمین فرود آیند.[۱۰]

طابق با برخی روایات، پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) در روز هفتم ولادت آن حضرت قوچی (گوسفند نر) را به عنوان عقیقه کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد.[۱۱]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد و عرض کرد: ای محمد! به راستی خدای سبحان تو را بشارت داد به مولودی از دخترت فاطمه زهرا سلام الله علیها، ولیکن امتت وی را پس از تو خواهند کشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! سلامم را به پروردگار برسان و بگو مرا به مولودی که امتم پس از من وی را می‌کشند، نیازی نیست. جبرئیل امین به سوی آسمان عروج کرد و سپس بازگشت و همان پیام را تکرار کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز گفتار پیشین خود را تکرار کرد و از پذیرش مولودی که مسلمانان وی را می‌کشند، امتناع نمود. جبرئیل برای بار سوم فرود آمد و گفت: ای محمد! پروردگار سبحان سلامت می‌رساند و تو را به این امر مهم بشارت می‌دهد که امامت و ولایت را در نسل تو قرار داده است. پیامبر صلی الله علیه و آله با دریافت این پیام شادمان شد و گفت: پذیرفتم و به آن خرسندم. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله این پیام مهم الهی را به اطلاع دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسانید و فاطمه سلام الله علیها در نهایت ادب، پاسخ داد: پدرجان! مرا به فرزندی که امتت او را می‌کشند، نیازی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت خداوند منان را به فاطمه زهرا سلام الله علیها ابلاغ کرد و گفت: دخترم فاطمه! همانا خداوند سبحان امر مهم امامت و ولایت و وصایت را در ذریه من از همین مولود قرار داده است. فاطمه سلام الله علیها با شنیدن این بشارت الهی و تضمین غیرقابل خدشه پروردگار، به پدر ارجمندش گفت: پدرجان! من نیز به تولد این مولود خجسته خرسندم.[۵]

در توقیع امام حسن عسکری علیه السلام برای قاسم بن علاء همدانی آمده است که در روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام این دعا را بخوان:

«اَللّهُمَ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقّ المَولُود فِی هذا الیوم المَوعُود بِشَهادَتِهِ قَبلَ اِستِهالِهِ وَ وِلادَتِهِ بکته السّماء وَ مَن فِیها وَ الاَرض وَ مَن عَلَیها. اَلمُعَوّضُ مِن قَتلِهِ اَن الاَئِمّه مِن نَسلِهِ وَالشَّفاء فِی تُربَتِهِ وَالفَوزَ مَعَهُ فِی اَوَبَتِهِ وَالاَوصیاءَ مِن عِترَتِهِ بَعدَ قائِمهُم وَ غَیبَتِهِ؛...».

خداوندا! من تو را به مقام مولود این روز می خوانم، او که پیش از چشم بازکردنش به دنیا و قبل از آنکه تولد یابد، وعده و خبر شهادتش داده شد، آسمان و هر کس در آن بود و زمین و هر کس بر روی آن بود بر او گریه کرد. او که در عوض شهادتش ائمه علیهم السلام از نسل او شدند و شفا در تربت او قرار داده شد و رستگاری با او در روز رجوع و بازگشت او و اوصیاء از خاندان وی بعد از قائم علیه السلام آنان و سپری شدن غیبت او می باشد.

متن کامل دعای روز ولادت امام حسین علیه السلام

۷ دعای روز ولادت امام حسین علیه‌السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شرح ولادت حضرت امام حسین علیه السلام

    بزرگ نماییکوچک نمایی

    مشهور نزد علمای شیعه این است که ولادت حضرت امام حسین علیه السلام در مدینه روز سوم شعبان سال چهارم هجری بوده است.

    در توقیع حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به قاسم بن علاء همدانی وکیل حضرت امام حسن عسکری علیه السلام آمده که؛ مولای ما حضرت حسین علیه السلام روز پنج شنبه سوم شعبان متولد شدند پس آن روز را روزه دار و این دعا را بخوان:

    «اللهم انی اسئلک بحق المولود فی هذا الیوم...»

    ولی بعضی چون شیخ طوسی رحمة الله (با استناد به روایتی از امام صادق علیه السلام) و شیخ مفید رحمه الله ، ولادت آن حضرت را در شب پنجم شعبان و ابن نما رحمه الله روز پنجم نقل کرده اند.

    به سند معتبر از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علیی بن الحسین علیهم السلام روایت شده که چون حضرت حسین علیه السلام متولد شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم به اسماء بنت عمیس فرمود: «فرزندم را بیاور» من آن بزرگوار را در جامه ای سفید پیچیده خدمت ان حضرت بردم، آن جناب در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت، و او را در دامن خود نهاد و گریست.

    اسماء عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، گریه شما از چیست؟ فرمود: برای این فرزندم می گریم. عرض کرد: این کودک که الان به دنیا آمده فرمود: بعد از من گروهی از ستمکاران او را خواهند کشت. خداوند شفاعت مرا به آنها نرساند.

    آنگاه فرمود: دخترم فاطمه را از این جریان باخبر نکن چون تازه این فرزند برایش متولد شده است.

    سپس به حضرت علی علیه السلام فرمود: او را چه نام می گذاری؟ گفت در نامگذاری بر شما سبقت نمی گیرم؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من هم بر پروردگارم سبقت نگیرم، جبرئیل نازل شد و فرمود:

    ای محمد! خدای بزرگ تو را سلام می رساند و می فرماید:

    «عَلیٌّ مِنْکَ کَهارونَ مِنْ موسی؛ علی مسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است»

    او را به اسم پسر هارون نام گذار که شبیر است.

    پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: زبان من عربی است، جبرئیل عرض کرد نام او را «حسین» بگذار.

    چون روز هفتم شد دو گوسفند سیاه و سفید برای او عقیقه کردند و یک رانش را به قابله دادند و سرش را تراشیده به وزن موی سرش نقره تصدق نمودند و خلوق (که چیز خوشبویی است) بر سرش مالیدند و فرمودند: ای اسماء

    «الدَّمُ فِعْلُ الجاهلیّةِ؛ خون (بر سر نوزاد مالیدن) از آداب دوران جاهلیت است».

    حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: چون حضرت حسین علیه السلام به دنیا امد خداوند به جبرییل دستور داد که با هزار ملک فرود آید تا از جانب خداوند و خودش به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم تهنیت بگوید.

    چون جبرئیل نازل می شد در جزیره ای به ملکی از حاملان عرش عبور نمود که نامش فُطرُس بود که خداوند به او دستوری داده که در اجرای آن سستی ورزیده پس بالش را در هم شکسته و در ان جزیره انداخته بود و فطرس هفتصد سال در آنجا به عبادت خداوند مشغول بود تا روزی که امام حسین علیه السلام متولد شد.

    چون دید که جبرئیل با ملائکه فرود می آیند از جبرئیل پرسید به کجا می روید؟ فرمود: خداوند نعمتی به حضرت محمد عطا فرموده مرا برای تهنیت و مبارک باد فرستاده است. فطرس گفت: مرا نیز با خود ببر شاید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم برایم دعا کنند. جبرئیل او را به همراه خود برد.

    چون خدمت پیامبر صلوات الله علیه رسید و از جانب خداوند و خود تهنیت گفت شرح حال فطرس را به عرض رسانید حضرت فرمود: به او بگو خود را به این مولود بمالد و به جایگاه خود برگردد.

    فطرس خود را به حضرت حسین علیه السلام مالید و بالا رفت و در آن حال می گفت ای رسول خدا به زودی امت تو این مولود را شهید می کنند. چون ان بزرگوار بر من حق دارد هر کس او را زیارت کند من زیارت او را به حضرتش می رسانم و هیچ مسلمانی به او سلام ندهد یا بر او صلوات نفرستد مگر آنکه به حضرتش می رسانم.

    به روایت مناقب؛ چون فطرس به آسمان بالا رفت می گفت: کیست مثل من و حال آنکه من آزاد شده حسین –فرزند علی و فاطمکه علیهما السلام- هستم.

    منبع: سحاب رحمت، تألیف عباس اسماعیلی یزدی


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع ، چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | 16:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول و دوم

    کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول

    حاوی روضه های شب آخرذیحجه تا شب یازدهم محرم

    روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام

    طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفر

    تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور

    درمؤسّسه فرهنگی هدایت

    http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

    برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید

    http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar1.pdf

    کتاب روضه های محرم وصفر جلد دوم

    حاوی روضه های روز یازدهم محرم تا آخرماه صفر

    روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام

    طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفراست

    تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور

    درمؤسّسه فرهنگی هدایت

    http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

    برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید

    http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar2.pdf

    http://hedayat.blogfa.com/category/419?p=6


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، کتاب نوشته های باقری ، معصوم اول حضرت محمدص ، معصوم چهارم امام حسن ع ، معصوم پنجم امام حسین ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ | 14:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    روضه روزدهم محرم روزعاشورا

    لوکان یدری یوم عا شوراء

    لوکان یدری یوم عا شوراء - ما کان یجری فیه من بلاء

    ما لاح فجره و لا ا ستنا را - ولا ا ضا ئت شمسه نهارا

    ا گر دانست عاشورا که در روزش چها گردد - چه طغیا نها چه ا ستمها چسان جورو جفا گردد

    چه خونهائی که میریزد در آن صحرای تفتید ه - چه پیکرها شود مجروح چه سرها که جدا گردد

    سخن امام حسين عليه السلام صبح عاشورا

    صَبْراً يا بَنِى الكِرامِ فَمَا الْمَوتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرّاءِ اِلَى الْجِنانِ الواسِعَةِ وَالنِّعَمِ الدّائمةِ فَاَيكُمْ يكْرَهُ اَنْ ينْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ اِلى قَصْرٍ وَما هُوَ لاِ عْدائِكُمْ اِلاّ كَمَنْ ينْتَقِلُ من قَصْرٍ اِلى سِجْنٍ وَعَذابٍ اِنَّ اَبِى حَدَّثَّنى عَنْ رَسُولِاللّهِ اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤ مِنِ وَجَنَّةُ الْكافِر والْمَوْتُ جِسْرُ هُؤُلاءِ اِلى جِن انِهِمْ وَجِسْرُ هؤ لاءِ اِلى جَحيمِهِمْ ما كُذِبْتُ وَلا كَذِبْتُ.

    بنا به نقل ابن قولويه و مسعودى حسين بن على عليهما السلام آنگاه كه نماز صبح را بجاى آورد، رو به سوى نمازگزاران نموده پس از حمد و سپاس خداوند به آنان چنين فرمود: (اِنَّ اللّه تَعالى اَذِنَ...) خداوند به كشته شدن شما و كشته شدن من در اين روز اذن داده است و بر شماست كه صبر و شكيبايى در پيش گرفته و با دشمن بجنگيد.

    (صبرا يا بنى الكرام...) اى بزرگ زادگان صبر و شكيبايى به خرج دهيد كه مرگ چيزى جز يك پل نيست كه شما را از سختى و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهاى هميشگى آن مى رساند، چه كسى است كه نخواهد از يك زندان به قصرى انتقال يابد و همين مرگ براى دشمنان شما مانند آن است كه از كاخى به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند. پدرم از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر من نقل نمود كه مى فرمود: دنيا براى مؤ من همانند زندان و براى كافر همانند بهشت است . مرگ پلى است كه اين گروه مؤ من را به بهشتشان مى رساند و آن گروه كافر را به جهنمشان . آرى ، نه دروغ شنيده ام و نه دروغ مى گويم.

    خطاب به يارانش هنگام شروع جنگ

    قُومُوا اَيهَا الْكِرامُ اِلَى المَوْتِ الَّذى لابُدَّ مِنْهُ فَاِنَّ هذِهِ السِّهامَ رُسُلُ القَوْمِ اِلَيكُمْ فَوَاللّهِ ما بَينَكُمْ وَبَينَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ اِلاالْمَوْتُ يعْبُرُ بِهؤُلا ءِ اِلى جِنانِهِمْ وَبِهؤُلا ءِ اِلى نير انِهِمْ.

    پس از خطابه و سخنرانى عمومى امام عليه السلام و گفتگوى آن حضرت با عمربن سعد و برگشت او به سوى لشكريانش ، عمرسعد مجددا از ميان صفوف لشكريانش بيرون آمده و تيرى به سوى خيمه هاى حسين بن على رها كرد و خطاب به سپاهيانش چنين گفت : (اِشْهَدوا لى عِنْدَالا مير اَنِّى اَوَّلُ مَنْ رَمى) در نزد امير گواهى بدهيد كه من اول كسى بودم كه به سوى خيمه هاى حسين بن على تيراندازى نمودم.

    مردم كوفه با ديدن اين صحنه تيرها را به سوى خيمه ها رها كردند و چوبه هاى تير از سوى دشمن مانند قطرات باران به خيمه ها سرازير گرديد كه مى گويند در اين لحظه از ياران امام عليه السلام كمتر كسى باقى ماند كه از رسيدن تير به بدنش مصون بماند.

    در اينجا بود كه امام عليه السلام به ياران خويش چنين فرمود: (قُومُوا اَيهَا الْكِرامُ...) برخيزيد اى كرام ! اى بزرگ منشها برخيزيد به سوى مرگ كه چاره اى از آن نيست كه اين تيرها پيكهاى مرگ است از طرف اين مردم به سوى شما.

    سپس فرمود: و به خدا سوگند! در ميان اين مردم با بهشت و دوزخ فاصله اى نيست مگر همين مرگ كه پل ارتباطى است ،شما را به بهشت مى رساند و دشمنانتان را به دوزخ.

    و بنابه نقل لهوف ، در اين هنگام ياران امام عليه السلام يك حمله دستجمعى آغاز نمودند و جنگ شديدى درميان سپاه حق و باطل به وقوع پيوست و آنگاه كه اين حمله خاتمه يافت و گردوخاك فرونشست پنجاه تن از ياران امام عليه السلام به شهادت رسيده بودند.

    مقدمه: شب عاشورا به پایان رسید شبی كه شاید بعضی زبانحالشان این بود كه ای كاش خورشید آن روز طلوع نكند. امام نماز صبح خواندند به اصحاب فرمودند همه شما كشته خواهید شد جز علی بن الحسین كسی زنده نمی‌ماند لشكر خود را آراست. زهیر را درمیمنه و حبیب بن مظاهر را در میسره قرار داد پرچم جنگ را به دست پُرتوان برادرش ابالفضل سپرد شب عاشورا دور خیمه ها خندق زده بودند و از هیزم پر كرده بودند برای محافظت از اهل حرم صبح دستور دادند هیزم‌ها را آتش زدند كه دشمن دور خیمه‌ها نیایدآنگاه دست به دعا برداشت اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی كُلِّ كَرْبٍ وَ أَنْتَ رَجَائِی فِی كُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ...

    از طرفی هم لشكر عمر سعد آماده‌ی حمله شدند. ابتداء امام موعظه فرمودند وخود را معرفی كردند پیرمردان كوفه از بالای بلندی بر امام گریه می كردند و دعا می كردند اللهم اَنزِل نَصرَك ولی به یاری حضرت نیامدند اولین تیر را عمر سعد به سمت لشكر گاه پرتاپ كرد وجنگ آغاز شد اصحاب یكی پس از دیگری به میدان آمدند و به شهادت رسیدند. نوبت به بنی هاشم رسید گلهای باغ نبوت، اولاد امیر المومنین و اولاد جعفر و عقیل و فرزندان امام حسن مجتبی علیهم السلام با یكدیگر وداع كردند نقل شده اول شاهزاده علی اكبر و بعد از ایشان یكی پس از دیگری روانه‌ی میدان شدند. داغ دل سید الشهدا زیادتر شد تا آنكه یكوقت ببینند همه یاران به شهادت رسیدند صدا زد اما من معینٍ یعیننا اما من ذابٍّ یذبّ عن حرم رسول الله هل من ناصر ینصرنی... كسی جواب نداد نگاه به سمت قتلگاه كرد به نقلی همه‌ی یاران خود را صدا زد یا مسلم بن عقیل یا حبیب بن مظاهر یا مسلم بن عوسجه... ولی جوابی نیامد. به سمت خیمه ها آمد؛ وداع كرد، سوار بر ذوالجناح روانه میدان شد...

    روز عاشورا (وداع سید الشهداء علیه السلام) (ظهر)

    یكی از جانسوزترین مصائب مصیبت وداع است كه حتی بزرگان دین هم هنگام وداع تاب نیاوردند وزاری وشیون كردند: لولاالدموع وفیضهن لاحرقت - ارض الوداع حراره الاكباد

    اگر نبود اشكها فوران انها درهنگامه وداع سوز جگرها سرزمین وداع رابه اتش می كشید

    بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران - كز سنك ناله خیزد روز وداع یاران

    با ساربان بگوییداحوال اشك چشمم - تابر شتر نبندد محمل بروز باران

    امیر المومنین در وقت وداع با فاطمه علیها السلام بی تابی میكند ودر فراق اومی گوید

    نفسی علی زفراتها محبوسة - یالیتها خرجت مع الزفرات

    یعنی جان علی با ناله ی او محبوس است ای كاش جان علی با ناله او بیرون اید امام مجتبی (ع) لحظه اخر گریه كردند روزعاشورا هم وقتی سید الشهداء (ع) تنهایی خود را دید امد سمت خیام حرم برای وداع

    لحظه آخر امام (ع) به سمت خیام حرم صدا زد سكینه یا فاطمه یا زینب یا ام كلثوم علیكم منی السلام. سكینه عرض كرد یا ابه استلمت للموت؟ یعنی بابا ایا تسلیم مرگ شدی فرمود چگونه تن ندهد كسی كه یاور ومعینی ندارد عر ض كرد پدر پس مارا به حرم جدمان برسان فرمود اگر صیاد مرغ قطا رابه حال خود گذارد ارام می گیرد یعنی دخترم صیادان مرا به حال خود نمی گذارند زنه صدا به گریه بلند كردند حضرت ایشان را ساكت كرد مرحوم شیخ عباس قمی می فرماید همه مصائب امام حسین (ع) دلها را بریان می كند لكن مصیبت وداع شاید اثرش زیادتر باشد به خصوص زمانی كه بچه های كوچك دور اقا جمع شدند وگریه می كردند حضرت زهرا سلام الله علیها در عالم روءیا فرمود به علامه مجلسی بگویید اذكرا المصائب المشتمله علی وداع ولدی الحسین یعنی مصیبتی بخوان كه روضه وداع داشته باشد

    حضرت وصیتها فرمودند اسرار امامت را به امام سجاد(ع) وبعضی رابه دخترشان فاطمه وخواهرشان زینب سپردند خدا می داند چه می گذشت

    ایافاطم الطهرانظری ارض كربلا - عزیزك فرد قد حوت حوله النساء

    نشرن شعورا ویصرخنبا لبكاء - حسینك حی قد اقیم له العزاء

    یعنی ای فاطمه به سر زمین كربلا كن كه عزیز تو تنها مانده است وزنها دور اورا گرفته اند برای او مو پریشان كرده وصدا وناله بلند كرده اند هنوز حسین تو زنده است كه برای او عزا گرفته اند

    پس از وداع با اهل حرم از خیمه بیرون امد وسوار بر ذوالجناح وروانه میدان شد

    رو می كند به میدان ارام جان زینب - از اتش جدایی سوزد روان زینب

    ده فرصتی برادر تاپر كشم به سویت - جای مادر ببوسم ان نازنین گلویت

    شیخ طریحى در منتخب شهادت عبدالله را قبل از مقاتله نقل مى‏نماید و مى‏فرماید: ودع اهله و اولاده وداع مفارق لا یعود و كان عبدالله بن الحسن الزكى واقفا بازاء الخیمة هو یسمع وداع الحسین (علیه السلام) فخرج فى اثره و یبكى و یقول والله لا افارق الخ یعنى چون امام (علیه السلام) اهالى خیام و مخدرات محترمه را وداع كرد و با اولاد و دختران خود خداحافظى نمود كه دیگر برنگردد عبدالله یتیم امام حسن (علیه السلام) فرمایشات عمو را مى‏شنید كه مى‏فرمود: اى بانوان دیگر مرا نمى‏بینید و نیز صورت مرا نمى‏شنوید زیرا مى‏روم و دیگر بر نمى‏گردم.

    عبدالله از عقب سر عمو روانه شد و مى‏گریست و نیز گریان گریان مى‏گفت: بخدا قسم من از عموى خود جدا نیم شوم، عمو جان هر كجا كه مى‏روى مرا همراه ببر، پدر كه ندارم، عمویم كه رفت من چه كنم و از عمو جدا نشد تا كشته شد.

    البته اكثر از اهل خبر و اثر واقعه شهادت عبدالله را در حال مجاهده امام نقل مى‏كنند نه در حال افتادن به روى خاك چنانچه در السنه ذاكرین عوام معروف است.

    بلى، مى‏شود كه حضرت پیاده بوده و در حال پیادگى مشغول دفاع و جنگ بوده، گاهى مى‏ایستاد و خستگى مى‏گرفت و گاهى حمله مى‏كرد، در همچو حالى عبدالله خود را به عمو رسانیده است.

    از روایت مرحوم سید بن طاووس در لهوف این طور استفاده مى‏شود كه حضرت در حال پیادگى بوده و ایستاده بود تا خستگى بگیرد فلبثوا هنیئة ثم عادوا الیه، لشگر هم چند دقیقه صبر كردند ولى دوباره بر آن حضرت حمله آوردند و آن سرور را در میان گرفتند فخرج عبدالله بن الحسن بن على سلام الله علیهما پس در این حال عبدالله خردسال از خیمه خارج شد.

    مرحوم سید در لهوف مى‏نویسد: فلحقته زینب بنت على لتحبسه فابى و امتنع امتناعا شدیدا زینب علیها السلام دوید عبدالله را گرفت، هر چه خواست او را در خیمه نگهدارد آن كودك آرام نمى‏گرفت و برخاسته روى بمیدان آورد.

    خواهر و عمه و عم زاده به شور افتادند - همچو پروانه بر آن لمعه نور افتادند

    التماس مى‏كردند كه مرو، عبدالله راضى نمى‏شد و مى‏گفت: بخدا دست از دامن عمو بر نمى‏دارم، هر جا كه او رفته من هم مى‏روم، در این وقت كه صداى شیون از خیام حرم بلند شد امام (علیه السلام) را ضعف و فتور عارض گردیده بود بطورى كه به روى خاك نشست و چشم مبارك بطرف خیمه‏ها دوخت و گوش فرا داد، صداى شیون زنان را استماع فرمود و التماس عبدالله را شنید كه پیوسته تقاضا و درخواست مى‏كرد او را رها كنند تا بمیدان نزد عمو رود ولى حضرت علیا مخدره زینب كبرى علیها دست عبدالله را گرفته و بسمت خیمه‏ها مى‏كشید و از رفتن او بطرف میدان مخالفت مى‏فرمود بالاخره عبدالله دست خود را از دست عمه‏اش كشید و در آورد و دوان دوان خود را به عمو رسانید وقتى رسید كه دید ابجر بن كعب از بالاى زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد بانگ زد و فرمود: ویلك یابن الخبیثة، أتقتل عمى آیا تو مى‏خواهى عمویم را بكشى؟

    دست خود حائل نمودى چون پسر - برد پیش تیغ و گفت اى خیره سر

    تو نخواهى داشت دست از كشتنش - من نخواهم داشت دست از دامنش

    فضربه بالسیف فاتقاها الغلام بیده فاطنها الى الجلد آن مردود شمشیر را فرود آورده بدست عبدالله رسید و دست آن طفل را برید و بپوست آویخت، شاهزاده فریاد كشید: یا اماه اى مادر بفریادم برس.

    امام (علیه السلام) عبدالله را در آغوش گرفت و فرمود: نور دیده صبر كن.

    در این هنگام فرماه حرملة بسهم فذبحه و هو فى حجر عمه حرمله ملعون تیرى بطرف او رها كرد و آن تیر عبدالله را در حالى كه در دامن عمو بود ذبح كرد و در همان حال جان داد...

    [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ | 23:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    سخنان امام حسين (ع) از صبح عاشورا تاعصر

    ((... اِنَّ اللّه تَعالى اَذِنَ فى قَتْلِكُمْ وَقَتْلِى فِى هذاالْيَومِ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ وَالْقِتالِ))(159).

    ((... صَبْراً يا بَنِى الكِرامِ فَمَا الْمَوتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرّاءِ اِلَى الْجِنانِ الواسِعَةِ وَالنِّعَمِ الدّائمةِ فَاَيُّكُمْ يَكْرَهُ اَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ اِلى قَصْرٍ وَما هُوَ لاِ عْدائِكُمْ اِلاّ كَمَنْ يَنْتَقِلُ من قَصْرٍ اِلى سِجْنٍ وَعَذابٍ اِنَّ اَبِى حَدَّثَّنى عَنْ رَسُولِاللّهِ اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤ مِنِ وَجَنَّةُ الْكافِر والْمَوْتُ جِسْرُ هُؤُلاءِ اِلى جِن انِهِمْ وَجِسْرُ هؤ لاءِ اِلى جَحيمِهِمْ ما كُذِبْتُ وَلا كَذِبْتُ))(160).))

    ترجمه و توضيح لغات :

    قَنْطَرَة : پل ، بُؤْس : تيره روزى ، فلاكت . ضَرّاء: روز بدبختى . جنان (جمع جَنَّت ): بهشت . جَحيم : دوزخ .

    ترجمه و توضيح :

    بنا به نقل ابن قولويه و مسعودى (161) حسين بن على عليهما السلام آنگاه كه نماز صبح را بجاى آورد، رو به سوى نمازگزاران نموده پس از حمد و سپاس خداوند به آنان چنين فرمود:((اِنَّ اللّه تَعالى اَذِنَ...:)) خداوند به كشته شدن شما و كشته شدن من در اين روز اذن داده است و بر شماست كه صبر و شكيبايى در پيش گرفته و با دشمن بجنگيد)).

    مرحوم شيخ صدوق (162) از امام سجاد عليه السلام مطلبى بدين مضمون نقل مى كند كه :

    در روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و كار بر حسين بن على عليهما السلام سخت شد بعضى از ياران آن حضرت متوجه گرديدند كه تعدادى از اصحاب و ياران امام عليه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده ابدان قطعه قطعه شده دوستانشان و رسيدن نوبت شهادتشان رنگشان متغير و لرزه بر اندامشان مستولى گرديده است ولى خود حسين بن على عليهما السلام و تعدادى از خواص يارانش برخلاف گروه اول هرچه فشار بيشتر و فاصله آنان با شهادت نزديكتر مى شود رنگشان گلنارى گشته و از آرامش و سكون خاطر بيشترى برخوردار مى گردند كه از اين منظره جالب و شهامت فوق العاده متعجب شده در حالى كه به قيافه روحانى و سيماى گلنارى حسين بن على عليهما السلام اشاره مى نمودند به ياران خود چنين گفتند:

    ((انظروا لا يبالى بالموت ؛)) به حسين بن على عليهما السلام نگاه كنيد كه از مرگ و شهادت كوچكترين ترسى به خود راه نمى دهد)).

    آن حضرت چون اين جمله را از وى بشنيد ياران خويش را اين چنين مورد خطاب قرار داد:

    ((صبرا يا بنى الكرام ...؛)) اى بزرگ زادگان صبر و شكيبايى به خرج دهيد كه مرگ چيزى جز يك پل نيست كه شما را از سختى و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهاى هميشگى آن مى رساند، چه كسى است كه نخواهد از يك زندان به قصرى انتقال يابد و همين مرگ براى دشمنان شما مانند آن است كه از كاخى به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند. پدرم از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر من نقل نمود كه مى فرمود: دنيا براى مؤ من همانند زندان و براى كافر همانند بهشت است . مرگ پلى است كه اين گروه مؤ من را به بهشتشان مى رساند و آن گروه كافر را به جهنمشان . آرى ، نه دروغ شنيده ام و نه دروغ مى گويم )).

    آن حضرت پس از اين بيان ، صفوف لشكر خويش را كه بنا به مشهور از 72 تن تشكيل مى يافت (163) منظم نمود، ميمنه سپاه را به زهير بن قين و ميسره را به حبيب بن مظاهر و پرچم را به برادرش عباس بن على عليهما السلام سپرد و خود و افراد خاندانش در قلب سپاه قرار گرفتند.

    دعوت به پايدارى

    حسين بن على عليهما السلام پس از نماز صبح در روز عاشورا آرى ، پس از نماز صبح ! دو نكته را تذكر مى دهد: يكى اصل كشته شدن كه به امر پروردگار است و ديگرى پايدارى و استقامت در برابر دشمن كه هر دو نكته با نماز ارتباط مستقيم دارد، زيرا:

    اگر در قرآن مجيد حكم نماز در آيات متعدد آمده و نماز يكى از علائم اسلام و ايمان است ، در شرايط خاص جنگ و جهاد و حتى در آن مرحله اى كه شكست ظاهرى و كشته شدن قطعى و مسلم است طبق فرمان الهى واجب است و اگر احيانا كسانى نماز بخوانند و حكم جهاد را فراموش كنند از مصاديق كسانى خواهند گرديد كه قرآن مجيد با تعبير:(( (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ )(164))) نكوهش مى كند.

    و اما روح استقامت و پايدارى در جهاد نيز بايد از همان نماز و ارتباط با پروردگار به دست بيايد و از عبادت و معنويت مدد و نيرو بگيرد كه :(( (وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوة )(165).))

    دعاى امام در صبح عاشورا

    متن سخن :

    ((اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتىِ فى كُلِّ كَرْبٍ وَرَجائى فى كُلِّ شِدَّةٍ وَاَنْتَ لِى فى كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بِى ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ كَم مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فِيهِ الفُؤ ادُ للّه وَتَقِلُّ فيهِ الْحِيلَةُ وَيَخْذُلُ فيهِ الصَّديقُ وَيَشْمَتُ فِيهِ الْعَدُوُّ اَنْزَلْتُهُ بِكَ وَشَكَوتُهُ اِلَيْكَ رَغْبَةً مِنِّى اِلَيْكَ عَمَّنْ سِواكَ فَكَشَفْتَهُ وَفَرَّجْتَهُ فَاءنْتَ وَلِىُّ كلِّ نِعْمَةٍ وَمُنْتَهى كلِّ رَغْبَةٍ))(166).

    ترجمه و توضيح لغات :

    ثِقَة : كسى كه بر وى اعتماد مى شود، تكيه گاه . رَجاءَ: اميد. عُدَّةُ (با ضم عين و تشديد دال ): سلاح . فُؤ ادُ: قلب . حِيلَه : چاره . خَذْل : واگذاشتن . يَشْمَتُ (از شَمِتَ): شماتت نمودن .

    ترجمه و توضيح :

    در فراز قبلى آورديم كه امام عليه السلام پس از اداى فريضه صبح ، صفهاى لشكر خود را آراست و وظيفه هريك از سران لشكر را معين نمود.

    در اين هنگام عمر بن سعد نيز به آرايش و تنظيم صفوف لشكر خويش مشغول بود و چون چشم امام عليه السلام به انبوه جمعيت لشكر دشمن افتاد و در مقابل خويش سيلى عظيم و موجى خروشان از دشمن را ديد دستها را به سوى آسمان بلند كرد و اين دعا را خواند:((... اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتِى فِى كُلِّ كَرْبٍ ...؛)) خدايا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پيشامد ناگوار مايه اميد من هستى و در هر حادثه اى سلاح و ملجاء من چه بسيار غمهاى كمرشكن كه دلها در برابرش آب و راه هرچاره در مقابلش مسدود مى گردد، غمهاى جانكاهى كه با ديدن آنها دوستان ، دورى جسته و دشمنان زبان به شماتت مى گشودند، در چنين مواقعى تنها به پيشگاه تو شكايت آورده و از ديگران قطع اميد نموده ام و تو بودى كه به داد من رسيده و اين كوههاى غم را برطرف كرده اى و از اين امواج اندوه نجاتم بخشيده اى . خدايا! توئى صاحب هر نعمت و توئى آخرين مقصد و مقصود من )).

    اوّلين سخنرانى امام (ع ) در روز عاشورا

    متن سخن :

    ((اَيُّهَا النّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِى وَلا تَعْجِلُوا حَتّى اَعِظَكُمْ بِما هُوَ حَقُّ لَكُمْ عَلَىَّ وَحَتّى اَعْتَذِرَ اِلَيْكُمْ مِنْ مَقْدمى عَلَيْكُمْ فَاِنْ قَبِلْتُمْ عُذْرِى وَصَدّقْتُمْ قَوْلى وَاَعْطَيْتُمُونى النّصَفَ مِنْ اَنْفُسِكُمْ كُنْتُمْ بِذلِكَ اَسْعَدَ وَلَمْ يَكُنْ لَكُمْ عَلَىَّ سَبيلٌ وَاِنْ لَمْ تَقْبَلُوا مِنّى الْعُذْرَ وَلَمْ تُعْطُوا النَّصَفَ مِنْ اَنْفُسِكُمْ فَاجْمِعُوا اَمْرَكُمْ وَشُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ اَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غَمَّةً ثُمَّ اقْضوا اِلَىَّ وَلا تَنْظِرُونِ اِنَّ وَلَيِّيَ اللّهُ الَّذى نَزَّلَ الْكِتابَ وَهُوَ يَتَوَلّى الصّالِحِينَ))(167).

    ترجمه و توضيح لغات :

    اِعْتِذار: از خود دفاع كردن ، بيان حجت و دليل . مَقْدَمَ (به فتح ميم ): وارد شدن . نَصَفَ (بر وزن هَدَف ): انصاف و عدل و داد. اَسْعَدَ: كامياب تر، خوشبخت تر. غُمَّة : مبهم و مشتبه .

    ترجمه و توضيح :

    امام عليه السلام پس از تنظيم صفوف لشكر خويش ، سوار بر اسب گرديد و از خيمه ها قدرى فاصله گرفت و با صداى بلند و رسا خطاب به لشكر افراد عمرسعد چنين فرمود:((اَيُّهَا النّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِى ...؛)) مردم ! حرف مرا بشنويد و در جنگ و خونريزى شتاب نكنيد تا من وظيفه خود را كه نصيحت و موعظه شماست ، انجام بدهم و انگيزه سفر خود را به اين منطقه توضيح بدهم اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من از راه انصاف درآمديد راه سعادت را دريافته و دليلى براى جنگ با من نداريد و اگر دليل مرا نپذيرفتيد و از راه انصاف نيامديد همه شما دست به هم بدهيد و هر تصميم و انديشه باطل كه داريد درباره من به اجرا بگذاريد و مهلتم ندهيد ولى به هرحال امر بر شما پوشيده نماند، يار و پشتيبان من خدايى است كه قرآن را فرو فرستاد و اوست يار و ياور نيكان )).

    اتمام حجت

    حسين بن على عليهما السلام با اينكه مى ديد دشمن به تمام معنا آماده جنگ است تا آنجا كه از رسيدن آب نيز به اردوگاه و اطفال آن حضرت جلوگيرى نموده است و دقيقه شمارى مى كند كه با كوچكترين اشاره اى حمله را آغاز كند، ولى آن حضرت همانگونه كه به هنگام ورود به كربلا گفت ، نه تنهاحاضر نبود شروع به جنگ نمايد بلكه مى خواست تا جايى كه ممكن است ، براى آنان موعظه ونصيحت كند كه از طرفى راه حق و فضيلت را از باطل تشخيص دهند و از طرف ديگر مبادا در ميان آنان كسى ناآگاه و ناشناخته در ريختن خون امام عليه السلام شركت كند و بدون توجه و آگاهى از حقيقت در ورطه سقوط و بدبختى ابدى قرار بگيرد.

    ((سبط ابن جوزى )) در ((تذكرة الخواص )) مى گويد: چون حسين بن على عليهما السلام ديد كه مردم كوفه بر قتل وى اصرار دارند قرآنى برداشت و باز كرد و روى سرش گذاشت و در مقابل صفوف دشمن آنان را صدا كرد كه در ميان من و شما حاكم ، اين كتاب خدا و جدّم رسول اللّه باشد، مردم ! به چه جرمى ريختن خون مرا حلال مى دانيد، آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ آيا گفتار جدم را درباره من و برادرم نشنيده ايد كه ((هذانِ سيّدا شباب اهل الجنّة )) و اگر حرف مرا تصديق نمى كنيد از جابر و زيد بن ارقم و ابوسعيد خدرى سؤ ال كنيد، آيا جعفر طيار عموى من نيست ؟

    از ميان مردم كسى پاسخ نگفت و تنها شمر بود كه صدا كرد الا ن وارد جهنم خواهى شد امام هم در جواب وى فرمود: ((اللّه اكبر! جدم خبر داده بود كه من در خواب ديدم سگى خون اهل بيت مرا مى ليسد و گمان مى كنم تو همان باشى ))(168).

    و اين است عاطفه و محبت يك امام و رهبر الهى و انسان دوست در مقابل دشمن خونخوارش و اين است روش فرزند فاطمه - سلام اللّه عليها - كه در حساسترين شرايط و اوضاع نيز لحظه اى از مسيرى كه خدا براى او تعيين كرده است ، دست برنمى دارد تا اينكه كسى نگويد:(( (لَولا اءرْسَلْتَ اِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَذِلَّ وَنَخْرى )(169).))

    اين سخنرانيها و اين هدايت و راهنماييها در روز عاشورا با نداشتن فرصت از سوى امام عليه السلام مكرر انجام گرفته است كه خواننده ارجمند با اولين سخنرانى و خطبه آن حضرت آشنا مى گردد.

    و چون اين خطبه مفصل بوده و اين موعظه داراى جهات و جوانب گوناگون است ، لذا ما متن و ترجمه آن را در چهاربخش در اختيار خواننده قرار مى دهيم .

    امام در مقدمه و بخش اول اين خطبه همين نكته را كه اشاره نموديم ، تذكر مى دهد كه مردم كوفه و لشكريان عمرسعد فكر نكنند او مى خواهد با ايراد اين سخنرانى اظهار موافقت و صلح و سازش با پيشنهاد دشمن بكند بلكه هدف وى اتمام حجت و بيان يك سلسله حقايق و واقعيات است كه آن حضرت با دارا بودن مقام امامت و وظيفه رهبرى و هدايت ، ناگزير است اين حقايق را با آنان در ميان بگذارد.

    ((اِسْمَعُوا قَوْلِى وَلا تَعْجِلُوا حَتّى اَعِظَكُمْ ...))

    قطع سخن امام

    بنا به نقل كتب تاريخ ، چون سخن امام عليه السلام به آخرين فراز اين بخش رسيد، صداى گريه از سوى بعضى از زنان و دختران كه به سخنان آن حضرت گوش فرا مى دادند، بلند شد و لذا امام عليه السلام سخن و خطابه خويش را قطع كرده و به برادرش عباس و فرزندش على اكبر ماءموريت داد تا آنها را به سكوت و آرامش دعوت نمايند و اين جمله را نيز اضافه نمود كه آنان گريه هاى زيادى در پيش دارند.

    چون بانوان و اطفال آرام شدند، امام دومرتبه شروع به سخن كرد و پس از حمد و سپاس خداوند خطبه ديگرى ايراد نمود كه ذيلاً ملاحظه مى فرماييد.

    ((عِبادَاللّهِ اتَّقُوااللّه وَكُونُوا مِنَ الدُّنْيا عَلى حَذَرٍ فَاِنَّ الدُّنْيا لَوْ بَقِيَتْ عَلى اَحَدٍ اَوْ بَقِىَ عَلَيْها اَحَدٌ لَكانَتِ الا نبياءُ اَحَقَّ بِالْبَقاءِ وَاَوْلى بِالرِّضاءِ وَاَرْضى بِالْقَض اءِ غَيْرَ اَنَّاللّه خَلَقَ الدُّنْيا لِلْفَناءِ فَجَديدُها بالٍ وَنَعيمُها مُضْمَحِلُّ وَسُرُورُها مُكْفَهِرُّ وَالْمَنْزِلُ تَلْعَةٌ وَالدّارُ قَلْعَةٌ فَتَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى وَاتَّقُوااللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

    اَيُّهَاالنّاسُ اِنَّاللّه تَعالى خَلَقَ الدُّنْيا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ وَزَوالٍ مُتَصَرِّفَةً بِاءَهْلِها حالاً بَعْدَ حالٍ فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِىُّ مَنْ فَتَنَتْهُ فَلا تَغُرَّنَّكُمْ هذِهِ الدُّنْيا فَاِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَكَنَ اِلَيْها وَتَخيبُ طَمَعَ منْ طَمَعَ فيها وَاَراكُمْ قَدِ اجْتَمَعْتُمْ عَلى اَمْرٍ قَدْ اَسْخَطْتُمُاللّهَ فِيه عَلَيْكُمْ وَاَعْرَضَ بِوَجِهِ الْكَرِيمِ عَنْكُمْ وَاَحَلَّ بِكُمْ نِقْمَتَهُ فَنِعْمَ الرَّبُ رَبُّنا وَبِئْسَ الْعَبيدُ اَنْتُمْ اَقْرَرْتُمْ بِالطّاعَةِ وآمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صلّى اللّه عليه و آله ثَمَّ اِنَّكُمْ زَحَفْتُمْ اِلى ذُرِّيّتِهِ وَعِتْرَتِهِ تُرِيدُونَ قَتْلَهم لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ الشَّيْطانُ فَاءَنْساكُمْ ذِكْرَاللّهِ الْعَظيمِ فَتَباً لَكُمْ وَلِما تُرِيدُونَ اِنّا للّهِ وَانّا اِلَيْهِ راجِعُونَ هؤُلاءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ ايمانِهِمْ فَبُعْداً لِلْقوم الظّالِمينَ))(170).))

    ترجمه و توضيح لغات :

    حَذَر: ترس . مواظبت ، برحذر بودن . اَحَقَّ: شايسته تر. اَرْضى : خوشايندتر. قَضاء: حكم . بالٍ در اصل باياء (بالى ) مى باشد: كهنه ، فرسوده . مُضْمَحِلّ: نابود، متلاشى . مُكفهِرُّ: تاريكى شديد، روترش كردن . تَلْعَه (بر وزن قَلْعَه ): چاه ، زمين شيب دار و خطرناك . قَلْعَه : دژ، برج و بارو، منزل موقت . مغرور: فريب خورده . شَقى : بدبخت . فَتنَتْهُ: (از رفتن ): شيفته اش نمود. رَكَنَ اِلَيْهِ: بر وى اعتماد كرد. خَيَّبَهُ تَخْييباً: نااميدش كرد. زحفُ: يورش بردن ، حمله كردن . اِسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ: بر وى چيره گرديد. تَبّاً لكُمْ: نابودى و هلاكت بر شما باد.

    ترجمه و توضيح :

    ((بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا در حذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود و يا يك فرد براى هميشه در دنيا بماند پيامبران براى بقاء سزاوارتر و جلب خشنودى آنان بهتر و چنين حكمى خوشايندتر بود ولى هرگز! زيرا خداوند دنيا را براى فانى شدن خلق نموده كه تازه هايش كهنه و نعمتهايش زايل و سرور و شاديش به غم و اندوه مبدل خواهد گرديد، دون منزلى است و موقت خانه اى . پس براى آخرت خود توشه اى برگيريد و بهترين توشه آخرت تقوا و ترس از خداست . مردم ! خداوند دنيا را محل فنا و زوال قرار داد كه اهل خويش را تغيير داده وضعشان را دگرگون مى سازد، مغرور و گول خورده كسى است كه گول دنيا را بخورد و بدبخت كسى است كه مفتون آن گردد.

    مردم ! دنيا شما را گول نزند كه هركس بدو تكيه كند نااميدش سازد و هركس بر وى طمع كند به ياءس و نااميديش كشاند و شما اينك به امرى هم پيمان شده ايد كه خشم خدا را برانگيخته و به سبب آن ، خدا از شما اعراض كرده و غضبش را بر شما فرستاده است چه نيكوست خداى ما و چه بد بندگانى هستيد شماها كه به فرمان خدا گردن نهاده و به پيامبرش ايمان آورديد و سپس براى كشتن اهل بيت و فرزندانش هجوم كرديد، شيطان بر شما مسلط گرديده و خداى بزرگ را از ياد شما برده است ننگ بر شما و ننگ بر ايده و هدف شما. ما براى خدا خلق شده ايم و برگشتمان به سوى اوست . (سپس ‍ فرمود): اينان پس از ايمان ، به كفر گراييده اند، اين قوم ستمگر از رحمت خدا دور باد))

    نتيجه بخش دوم

    حسين بن على عليهما السلام در بخش دوم از سخنان خويش به ناپايدار بودن زندگى دنيا اشاره كرده ، همه زندگى و زر و زيور آن را بى اعتبار و گذرا معرفى مى كند كه اگر قابل دوام و مورد اطمينان بود، انبيا و اوليا نسبت به آن از ديگران سزاوارتر بودند.

    آن حضرت در اين قسمت از خطابه اش انگيزه انحراف مردم كوفه را بيان مى كند و آنها را بدين نكته متوجه مى سازد كه شما با وعده و وعيد و به طمع دنيا همان دنياى ناپايدار از اسلام و ايمان به خدا و پيامبر دست شسته و به نبرد با رهبر و امام زمان خود برخاسته ايد و كمر به قتل فرزند پيامبر خود بسته ايد.

    خلاصه :

    امام عليه السلام پس از بيان بى پايه بودن زندگى و زرق و برق اين دنيا، انگيزه شقاوت و بدبختى مردم كوفه را كه نيل به همان زرق و برق و دست يافتن به مقام و ثروت موهوم بوده است ، بر آنان ترسيم مى نمايد تا از اين راه دشمن را از فتنه و خونريزى جلوگيرى و كسانى را كه قابل اصلاح هستند، اصلاح و بر مقدم داشتن آخرت بر دنيا تشويق نمايد.

    و در بخش سوم خطبه ، از راه معرفى خويش به موعظه و نصيحت آنان ادامه مى دهد و چنين مى فرمايد:

    ((اَيُّهَاالنّاسُ اَنْسِبُونى مَنْ اَنَا ثَمَّ ارْجِعُوا اِلى اَنْفُسِكُمْ وَعاتِبُوها وَانْظُرُوا هَلْ يَحِلُّ لكم قتلى وَانْتِهاكُ حُرْمَتِى ؟ اَلَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَابْنَ وَصِيِّهِ وَابْنَ عَمِّهِ وَاَوَّلَ الْمُؤْمِنينَ بِاللّهِ وَالْمُصَدِّقِ لِرَسُولِهِ بِما جاءَ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ؟ اَوَلَيْسَ حَمْزَةُ سَيِّدُالشُّهَداءِ عَمَّ اَبِى ؟ اَوَلَيْسَ جَعْفَرُالطّيّارُ عَمّى ؟ اَوَلَمْ يَبْلِغُكُمْ قَوْلُ رَسُولِ اللّه لى وَلاَخى هذانِ سَيِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَّنة ؟ فَاِنْ صَدَّقْتُمُونى بِما اَقُولُ وَهُوَ الْحَقُّ وَاللّه ِما تَعَمَّدْتُ الْكَذِبَ مُنْذُ عَلِمْتُ اَنَّ اللّه يَمْقُتُ عَلَيْهِ اَهْلَه وَيَضْرِبُهُ مَنِ اخْتَلَقَهُ وَاِنْ كَذَّبْتُمُونى فَاِنَّ فِيْكُمْ مَنْ اِنْ سَاءْلُتمُوهُ عَنْ ذلِكَ اَخْبَرَكُمْ سَلُوا جابِرَبْنَ عَبْدِاللّه الا نْصارِى وَاَبا سَعيِدالْخِدْرى وَسَهْلَ بْنَ سَعْدِ السَّاعِدىِ وَزَيْدَ بْنَ اَرْقَمَ وَاَنَسَ بْنَ مالِكٍ يُخْبِرُوكُمْ اَنَّهُمْ سَمِعُوا هذِهِ الْمَقالَةَ مِنْ رَسُولِ اللّهِ لى وَلا خِى اَما فى هذا حاجِزٌ لَكُمْ عَنْ سَفْكِ دَمِى ))

    ترجمه و توضيح لغات :

    اَنْسَبَهُ: نسب او را بيان نمود. عاتبه : او را سرزنش نمود. حاجِز: مانع . اِنْتَهاكَ حُرْمَتِ: درهم شكستن سد احترام . يَمْقُتُ (از مَقَتَ): خشم و غضب . اِخْتلاق : دروغ سازى . مَقالَه : گفتار. سَفْك دَم : خونريزى .

    ترجمه و توضيح :

    ((مردم ! بگوييد من چه كسى هستم سپس به خود آييد و خويشتن را ملامت كنيد و ببينيد آيا قتل من و درهم شكستن حريم من براى شما جايز است ؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ آيا من فرزند وصى و پسرعموى پيامبر شما نيستم ؟ مگر من فرزند كسى نيستم كه پيش از همه مسلمانان به خدا ايمان آورد و پيش از همه رسالت پيامبر را تصديق نمود؟ آيا حمزه سيدالشهداء عموى پدر من نيست ؟ آيا جعفرطيار عموى من نيست ؟ آيا شما سخن پيامبر را در حق من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود: اين دو، سروران جوانان بهشت هستند؟ اگر مرا در گفتارم تصديق بكنيد اينها حقايقى است كه كوچكترين خلافى در آن نيست ؛ زيرا از روز اول دروغ نگفته ام ؛ چون دريافته ام كه خداوند به اهل دروغ غضب كرده و ضرر دروغ را به گوينده آن برمى گرداند و اگر مرا تكذيب مى كنيد، اينك در ميان مسلمانان از صحابه پيامبر كسانى هستند كه مى توانيد از آنها سؤ ال كنيد: از جابر بن عبداللّه انصارى ، ابوسعيد خدرى ، سهل بن سعد ساعدى ، زيد بن ارقم و انس بن مالك بپرسيد كه همه آنان گفتار پيامبر را درباره من و برادرم از رسول خداشنيده اند و همين يك جمله مى تواند مانع شما گردد از ريختن خون من )).

    پاسخ به شايعه ها

    چون گروهى از مردم كوفه تحت تاءثير تبليغات مسموم دست اندركاران بنى اميه قرار گرفته و چنين تفهيم شده بودند كه جنگ با حسين بن على به عنوان حمايت از خليفه شرعى و قانونى (يزيد بن معاويه ) مى باشد و چون حسين بن على عليهما السلام برخلاف مصالح مسلمانان و بر ضد خليفه آنان قيام كرده است و مبارزه با وى بر هر مسلمانى واجب است ، لذا آن حضرت در بخش سوم از سخنانش به عنوان پاسخگويى به اين شايعه ها، به برخى از ويژگيهاى خاندان و نياكان خود و شخصيت معنوى خويش كه مورد تاءييد پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله بوده است ، اشاره مى كند؛ ويژگيهايى كه براى هر فرد مسلمان روشن و ثابت است همه مى دانند كه او فرزند پيامبر و فرزند فاطمه زهرا - سلام اللّه عليها - و فرزند على عليه السلام پسرعموى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و اولين شخصيتى است كه به پيامبر ايمان آورده و آنگاه كه ديگران در مقام مبارزه با اسلام بودند، او از رسالت پيامبر حمايت و پشتيبانى نموده است . حسين بن على عليهما السلام از حمزه سيدالشهداء و جعفرطيار دو عم بزرگوارش سخن مى گويد كه مجاهدتها و جانبازيهاى اين دو شهيد بزرگ ، به اسلام و قرآن استحكام بخشيده است و هردو در نبرد باكفار با فجيع ترين وضعى به شهادت نايل شده اند.

    حسين بن على عليهما السلام درباره خودش مطلبى را تذكر مى دهد كه براى هيچ مسلمانى قابل انكار نبود و فضيلتى را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل و يادآورى مى كند كه به گوش همه مسلمانان رسيده بود:((هذانِ سَيِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَّنة ؛)) اين دو (حسن و حسين ) سروران جوانان بهشت هستند)).

    امام عليه السلام با اشاره به اين فضايل و اين ويژگيها مى خواهد اين افكار منحرف را در اين مسير قرار دهد كه اگر شما حركت ما را مخالف اسلام و مصالح مسلمين مى دانيد اسلام در خاندان ما به وجود آمده و با مجاهدتهاى ما به دست شما رسيده است ، آن روز كه پدرم على اسلام را پذيرفت ، نياكان خليفه ادعايى شما در كفر و الحاد به سر مى بردند و اينها كه شما به عنوان حاميان اسلام شناخته ايد و به نفع آنان شمشير مى كشيد نه در صف مخالفين اسلام بلكه سلسله جنبانان جنگ با پيامبر اسلام بودند و عموهاى من با همين افراد و براى اسلام تا سرحد شهادت جنگيدند و چگونه است كسى كه رسول خدا او را آقا و سرور جوانان بهشت معرفى كرده است ، اسلام را كنار گذاشته و دشمنان ديروز اسلام ، امروز سنگ طرفدارى از اسلام را به سينه مى زنند؟

    قطع سخن امام

    در اينجا شمر بن ذى الجوشن كه يكى از فرماندهان و سران لشكر كوفه بود، متوجه گرديد كه ممكن است سخنان امام در سپاهيان مؤ ثر واقع شود و آنان را از جنگ منصرف سازد و لذا خواست سخن امام را قطع كند و با صداى بلند داد زد:((هُوَيَعْبُدُاللّهَ عَلى حَرْفٍ اِنْ كانَ يَدْرى ما يَقُولُ؛)) او در ضلالت است و نمى فهمد چه مى گويد)).

    حبيب بن مظاهر هم از سوى لشكر آن حضرت بدو پاسخ داد:((وَاءنْتَ تَعْبُدُاللّهَ عَلى سَبْعِينَ حَرْفاً؛)) توئى كه در ضلالت و گمراهى سخت مى باشى و راست مى گويى كه سخن او را نمى فهمى ؛ زيرا خدا قلب تو را مهر و موم كرده است )).

    آنگاه امام سخن خود را بدين گونه ادامه داد:

    ((فَاِنْ كُنْتُمْ فى شَكٍّ مِنْ هذاالقول اَفَتَشُكُّون اَنِّى ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ فَوَاللّه مابَيْنَ الْمَشْرِقِ، والْمَغْرِبِ ابْنُ بِنْتِ نَبِي غَيْرى فيكُمْ وَلا فى غَيْرِكُمْ وَيْحَكُمْ اَتَطْلُبُونىِ بِقَتِيلٍ قَتَلْتُهُ اءوْمالٍ اِسْتَهْلَكْتُهُ اَوْ بِقِصاص جَراحَةٍ.

    ... يا شَبَثَ بْنَ ربعى وَيا حَجّارَ بنَ اَبْجَرَ وَيا قَيْسَ بْنَ الا شْعَثِ وَيا يَزِيدَ بْنَ الْحارِثِ اَلَمْ تَكْتُبُوا اِلَىَّ اَنْ قَدْ اَيْنَعَتِ الثمارُ وَاخْضَرَّ الْجَنابُ وَاِنَّما تَقْدِمُ عَلى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدةٍ؟

    ... لا وَاللّه اُعْطيهِمْ بِيَدى اِعْطاءَ الدَّلِيلِ وَلا اَفِرُّ مِنْهُمْ فِرارَ الْعَبِيدِ يا عِبادَاللّه اِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَرَبِّكُمْ اَنْ تَرْجُمُونِ اَعُوذُ بِرَبِّى وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ))(171).))

    ترجمه و توضيح لغات :

    وَيْحَكُمْ: واى بر شما. قَتيل : كشته شده . اِسْتِهْلاك : از بين بردن . قِصاص جَراحَت :

    تلافى كردن زخمى كه به وسيله كسى وارد مى گردد. اَيْنَعَ الثَّمَر: ميوه رسيد. شاداب گرديد. اِخْضَرَّالْجَنابُ: جناب به معنى ناحيه است كنايه است از سرسبز بودن باغات ناحيه كوفه و عراق . جُنْدٌ مُجَنَّد: لشكر آماده . عُذْتُ (متكلم است از عاذَ عَوْذاً): پناه بردن تَرْجُمُونِ (از رَجْم ): دور انداختن .

    ((اگر در گفتار پيامبر در باره من و برادرم ترديد داريد آيا در اين واقعيت نيز شك مى كنيد كه من پسر دختر پيامبر شما هستم و در همه دنيا و در ميان شما و ديگران پيامبر خدا فرزندى جز من ندارد؟ واى بر شما! آيا كسى از شما را كشته ام كه در مقابل خون وى مرا به قتل مى رسانيد! يامال كسى را گرفته ام و يا جراحتى بر شما وارد ساخته ام تا مستحق مجازاتم بدانيد؟)).

    گفتار حسين بن على عليهما السلام كه بدينجا رسيد، سكوت كامل بر سپاه كوفه حكمفرما بود و هيچ عكس العمل و پاسخى از طرف آنان مشاهده نمى گرديد كه امام چند تن از افراد سرشناس كوفه را كه از آن حضرت دعوت كرده و در ميان لشكر ابن سعد حضور داشتند، خطاب كرد و چنين فرمود:

    ((اى شبث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قيس بن اشعث و اى يزيد بن حارث ! آيا شما براى من نامه ننوشتيد كه ميوه هايمان رسيده و درختانمان سرسبز و خرم است و در انتظار تو دقيقه شمارى مى كنيم ، در كوفه لشكريانى مجهز و آماده در اختيار تو است )).

    اين افراد در مقابل گفتار امام پاسخى نداشتند جز انكار و گفتند ما چنين نامه اى به تو ننوشته ايم .

    در اينجا قيس بن اشعث با صداى بلند گفت : يا حسين ! چرا با پسرعمويت بيعت نمى كنى (تا راحت شوى )؟ كه در اين صورت با تو به دلخواهت رفتار خواهند كرد و كوچكترين ناراحتى متوجه تو نخواهد گرديد.

    امام در پاسخ وى فرمود:((لا وَاللّه لااُعْطيهِمْ ... ؛)) نه به خدا سوگند! نه دست ذلت در دست آنان مى گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از برابر دشمن فرار مى كنم )).

    سپس آيه اى را كه گفتار حضرت موسى را در مقابل عناد و لجاجت فرعونيان نقل مى كند، قرائت نمود:((اِنّى عُذْتُ بِرَبِّى ...(172)؛)) من به پروردگار خويش و پروردگار شما پناه مى برم كه گفتار مرا دور مى افكنيد. پناه مى برم به پروردگار خويش و پروردگار شما از هر شخص متكبرى كه ايمان به روز جزا ندارد)).

    نتيجه آخرين بخش

    و بالا خره امام عليه السلام در بخش چهارم و در آخرين بخش از سخن خويش براى اتمام حجت بيشتر، به اين مطلب اشاره مى كند كه اگر از همه فضائل ياد شده چشم بپوشيد و در آنچه پيامبر درباره ما گفته است شك وترديد داشته باشيد، آيا مى توانيد در اين واقعيت نيز شك كنيد كه من فرزند پيامبر هستم ؟ و آيا براى پيامبر اسلام در روى زمين بجز من پسر دخترى وجود دارد؟ ولى پس از همه اين مطالب با كمال شهامت و شجاعت و در كمال صراحت به طورى كه دشمن را از هر تلاشى ماءيوس و نااميد كند مى گويد:((لا وَاللّه لااُعْطيهِمْ بِيَدِى اِعْطاءَ الذَّليل وَلا اَفِرُّمِنْهُمْ فِرارَ الْعَبيد))

    دوّمين سخنرانى در روز عاشورا

    متن سخن :

    ((... وَيْلَكُمْ ما عَلَيْكُمْ اَنْ تَنْصِتُوا اِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلى وَاِنَّما اَدْعُوكُمْ اِلى سَبيلِ الرَّشادِ فَمَنْ اَطاعَنِى كانَ مِنَ الْمُرْشَدِينَ وَمَنْ عَصانِى كانَ مِنَ الْمُهْلَكِينَ وَكُلُّكُمْ عاصٍ لاَمْرِى غَيْرُ مُسْتَمِعٍ لِقَوْلى قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِيّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَمُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرام فَطَبعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِكُمْ وَيْلَكُمْ اَلا تَنْصِتُونَ اَلا تَسْمَعُونَ؟... تَبّاً لَكُمْ اَيَّتها الْجَماعَةُ وَتَرَحاً اَفَحينَ اسْتَصبرَ خْتُمُونا وَلِهينَ مُتَحَيِّرِينَ فَاءصْرَخْناكُمْ مُؤَدِّينَ مُسْتَعِدِّينَ سَلَلْتُمْ عَلَيْنا سَيْفاً فى رِقابِنا وَحَشَشْتُمْ عَلَيْنا نارَ الْفِتَنِ الَّتى جَناها عَدُوُّكُمْ وَعَدُوُّنا فَاَصْبَحْتُمْ اِلْباً عَلى اَوْلِيائِكُمْ وَيَداً عَلَيْهِمْ لاعْدائِكُمْ بِغَيْرِ عَدْلٍ اَفْشَوهُ فِيْكُمْ وَلا اَمَلَ - اَصْبَحَ لَكُمْ فيهِمْ اِلا الْحَرامَ - مِنَ الدُّنْيا اَنالُوكُمْ وَخَسِيسَ عَيْشٍ طَمِعْتُمْ فيهِ مِنْ حَدَثٍ كانَ مِنّا وَلا رَاءْىٍ تَفيلٍ لَنا مَهْلاً لَكُمُ الْوَيْلاتُ اِذْكَرِهْتُمُونا وَتَرَكْتُمُونا فَتَجَهَّزْتُمْ وَالسَّيْفُ لَمْ يُشْهَرْ وَالجاءْشُ طامِنٌ وَالرَّاءْىُ لَمْ يُسْتَصْحَفْ وَلكِنْ اَسْرَعْتُمْ عَلَيْنا كَطَيْرَةِ الدّباءِ وَتَداعَيْتُمْ اِلَيْنا كَتَداعِى الْفِراشِ فَقُبْحاً لَكُمْ فَاِنَّما اَنْتُمْ مِنْ طَواغِيتِ الاُمَّةِ وَشِذاذِ اْلاَحْزابِ وَنَبَذَةِ الْكِتابِ وَنَفَثَةِ الشَّيْطانِ وَعُصْبَةِ الاثامِ وَمُحَرِّفى الْكِتابِ وَمُطْفِىِ السُّنَنِ وَقَتَلَةِ اَوْلادِ الاَنْبِياء وَمُبيرى عِتْرَةِ الا وْصِياءِ ومُلْحِقى الْعِهارِ بِالنَّسَبِ وَمُوذى الْمُؤْمِنينَ وَصُراخِ اءئِمَّةِ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِين جَعلواالْقُرآن عِضينَ))

    ادامه سخنان در پیوند http://dl.hodanet.tv/filesmoharram/moharram10sokhanan.htm مشاهده فرمائید


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ | 23:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    سخنان حسين بن على (ع ) از مدينه تا كربلا

    سخنان حسين بن على (ع ) از مدينه تا كربلا


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : سه شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ | 15:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
    تاريخ : شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ | 20:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    امام حسین علیه السلام وارث آدم و هابیل، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، خاتم انبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و ...

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام [وَلِيِّ اللَّهِ‏] السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَدِيجَةَ الْكُبْرَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَاللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ ...

    سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده خدا، سلام بر تو ای وارث نوح پیامبر خدا، سلام بر تو ای وارث ابراهیم دوست خدا، سلام بر تو ای وارث موسی هم‌سخن خدا، سلام بر تو ای وارث عیسی روح خدا، سلام بر تو ای وارث محمّد محبوب خدا، سلام بر تو ای وارث امیرمؤمنان ولی خدا، سلام بر تو ای فرزند محمّد مصطفی، سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا، سلام بر تو ای فرزند خدیجه کبری، سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا و تنهای به خون آغشته‌ای که نتوانستی خونخواهی کنی، گواهی می‌دهم که تو نماز بپا داشتی و زکات پرداختی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و خدا و رسولش را پیروی نمودی تا آن‌که مرگ به سویت آمد، خدا لعنت کند ملتی را که تو را کشتند و لعنت کند مردمی را که به تو ستم روا داشتند و لعنت کند ملّتی را که این واقعه را شنیدند و به آن راضی شدند...

    السلام علیک یا وارث

    امام حسین علیه السلام از نسل شجره طیّبه، وارث آدم، هابیل، نوح، ابراهیم، اسماعیل، موسی، عیسی، محمدص، علی، فاطمه ، و حسن علیهم السلام است .

    و امام حسین علیه السلام از حزب الله هم المفلحون و جندالله هم الغالبون است

    وارث تمام موحّدین و یکتاپرستان، نیکان و نیکی‌ها، خوبان و خوبیها، زیبایان و زیبائیها، صالحان و صالحها، خالصان و خالصها و مخلصها، شکیبایان و شكيباييها و با استقامتها، راستگویان و راستگوييها، دادگران و دادگريها، پرهیزکاران و پرهيزکاریها، بردباران و بردباريها، شکرگزاران و شكرگزاريها، سخاوتمندان و سخاوت و سخاوتمندیها، جوانمردان جوانمردیها و ... خلاصه : آنچه همه خوبان دارند او یکجا دارد .

    یزید علیه اللعنة والعذاب وارث قابیل قاتل هابیل، نمرود دشمن ابراهیم، فرعون دشمن موسی، قارون دشمن موسی، قُدار عاقر ناقه صالح، اشقی الاوّلین ، و ابن ملجم کان من وُلد قُدارعاقر ناقة صالح، اشقی الآخرین ، هیرودیس قاتل یحیی بن زکریا(که یحیی را بخاطر مخالفت با عمل خلاف شرع سربریدند) ، مامورین هیرودیس و شیطان قاتل زکریا(که زکریا را باتنه درخت ارّه کردند)

    و یزید از نسل شجره خبیثه، هند جگرخوار که جگر حمزه را در اُحُد زیر دندان فشرد، و ابی سفیان ، و معاویه ، و ابوجهل ، و ابولهب ، وبت پرستان مکه ، و...

    و از حزب الشیطان و جند الشیطان است

    وارث تمام زشتیها ، بدیها، پلشتی‌ها ، نامردی‌ها ، نابخردیها ، دروغگوئیها ، بیدادگریها ، ناجوانمردیها ، زن بارگیها ، میخوارگیها ، بداخلاقی‌ها ، میمون بازیها ، زناکاران و زنازاده ها و ...

    این سخن امام حسین علیه السلام است که به کارگزاران یزید در مدینه «ولید و مروان» فرمود:

    ... إنّا أهلُ بَيتِ النُّبُوَّةِ ومَعدِنُ الرِّسالَةِ ومُختَلَفُ المَلائِكَةِ ، وَ بِنا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنا خَتَمَ اللّهُ ... ما خاندان نبوّت و كان رسالت و جايگاه آمد و شد فرشتگان و فرودگاه رحمتيم كه خداوند كارها را با ما مى آغازد و با ما به پايان مى بَرد .

    وَ يَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ ، شارِبُ الخَمرِ ، قاتِلُ النَّفسِ المُحَرَّمَةِ ، مُعلِنٌ بِالفِسق ... و یزید شخصى است فاسق، شرابخوار، آدمکش و آشکارا مرتکب فسق و فجور مى‌شود ...

    وَعَلَى الاِسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ... و فاتحه اسلام را خواند زيرا امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است...

    و این سخنان و اشعار کفر آمیز یزید است:

    در باره شراب خوردن میگوید : فان حرّمت یوماً علی دین احمد - فخذها علی دین المسیح بن مریم ... اگر حرام شده آشامیدن شراب روزی بنابر دین احمد، آن را به دین مسیح پسر مریم بگیر .

    و میگوید : معشر الندمان قوموا - و اسمعوا صوت الاغانی - و اشربوا کاس المدام - و اترکوا ذکر المعانی - شغلتنی نغمة العیدان - عن صوت الاذان ... ای ندیمان و هم مشربان من! از جای برخیزید و بشنوید صدای غناها را و بیاشامید کاسه شراب را و واگذارید یاد کردن معنویات را. باز داشته است مرا صدای تار و سازها، از گوش دادن به صدای اذان .

    و میگوید : ...قرأت کتاب الله حتّی حفظته - فما عنده وجه الملیح محرّم ... خواندم کتاب خدا را تا اینکه حفظ کردم آن را پس نزد او روی نمکین دیدن حرام نیست .

    و میگوید : ... فان حرّم الله الزّنا فی کتابه - فما حرّم التقبیل فی الخّد و الفم ... اگر خدا حرام کرده است زنا را در کتاب خود، حرام نکرده است بوسیدن دو گونه رخسار و دهان را .

    و میگوید : لعبت هاشم بالملک فلا - خبر جاء و لا وحی نزل - لست من خندف ان لم انتقم - من بنی احمد ما کان فعل ... بازی کرد آل هاشم- یعنی: محمد- با ملک. پس نه خبری از جانب خدا آمده و نه وحی نازل شده. من از فرزندان خندف نیستم، اگر از پسران احمد -یعنی: رسول خدا- انتقام نکشم، از آنچه با پدران ما کرده شده . «خِنْدِف» لقب همسر الیاس بن مُضَر بن نِزار است که نامش لیلا بنت حلوان است» .

    یا میگوید : ... کیف رأیت الضرب یا حسین - شفیت غلّی من دم الحسین - یالیت من شاهد فی الحنین - يرون فعلي اليوم بالحسين ... چگونه دیدى ضربت دست مرا؟ من، دلم را از خون حسين شفا دادم؛ و خونبهاي خود را - خونبهاي خويشان خود را - از او گرفته و دين خود را ادا كردم .

    یا میگوید : ... شفیت نفسی من دم الحسین - اخذت ثاری و قضیت دینی - یا لیت من شاهد فی الحنین - یرون فعلی الیوم بالحسین ... شفا دادم نفس خود را از خون حسین. گرفتم خون بهای خود را و ادا کردم دین خود را. ای کاش کسانی که در جنگ حنین کشته شدند، حاضر بودند امروز و می دیدند کاری را که با حسین کردم .

    و یا میگوید : ... و لکّننا فزنا بملک معجّل - و ان کان فی العقباء ناراً تسعّر ... ولیکن ما رستگار شدیم که با ملک معجّلی، هرچند در عالم عقبی آتشی است که بشدّت برافروخته می شود .

    این راه تا به همچنان ادامه درد

    بعد از امام حسین ...

    امام حسن علیه السلام در مقابل معاویه و یزید و ابن زیاد و عمر سعد و شمر و آل ابی سفیان و آل زیاد و آل بنی امیه و آل مروان و جعده بنت اشعث و مروان حکم و ... قرار گرفت .

    امام سجاد علیه السلام در مقابل یزید و ابن زیاد و عمر سعد و شمر و آل ابی سفیان و آل زیاد و آل بنی امیه و آل مروان ، مروان بن حکم و عبدالملک و ولید بنعبدالملک و هشام بن عبدالملک قرار گرفت .

    همچنین امام باقر در مقابل یزید و...

    وهمچنین امام صادق در مقابل آل مروان و آل عباس و...

    لعن یزید توسط پیامبران

    از اول خلقت حضرت آدم ابوالبشر تا حضرت محمد صلی الله علیه وآله پیامبران(ع) از داستان امام حسین(ع) اطلاع یافته، و بسیاری از آنان بر مظلومیت و شهادت آن حضرت گریسته و عزاداری کرده و بر قاتل وی(یزید) لعنت فرستادند.

    حضرت آدم(ع) بعد از آن‌که فهمید امام حسین(ع) در کربلا به شهادت می‌رسد، از نام قاتل ایشان پرسید. در جواب به وی گفتند: نام قاتل امام(ع) یزید است که اهل آسمان‌‌ها و زمین او را لعنت خواهند کرد. حضرت آدم(ع) نیز چهار مرتبه یزید را لعنت کرد. [بحار الانوار، ج 44، ص 242 – 243]

    حضرت نوح(ع) وقتی در کشتی متوجه شد که امام(ع) در کربلا شهید خواهد شد، از نام قاتل ایشان پرسید. نوح گفت: قاتل حسین کیست؟ در جواب به وی گفتند: نام قاتل امام(ع) یزید است که اهل هفت آسمان‌‌ و هفت زمین او را لعنت خواهند کرد. حضرت نوح(ع) نیز چهار مرتبه قاتل امام حسین را لعنت کرد، آن‌گاه کشتی حرکت کرد...».[بحار الانوار، ج 44، ص 243]

    حضرت ابراهیم(ع) وقتی سوار بر مرکب متوجه شد که امام حسین(ع) در کربلا شهید خواهد شد، از نام قاتل ایشان پرسید، در جواب به وی گفتند: نام قاتل امام(ع) یزید است. جبرئیل گفت همان شخصی است که اهل آسمان‌‌ها و زمین او را لعنت کرده‌‏اند و قلم بدون اجازه‌ی خدا بر لعن وی جریان یافت! آن‌گاه خدا به قلم وحی کرد: تو برای این لعنی که بر قاتل امام حسین کردی سزاوار ستایش و درود هستی. پس از این جریان ابراهیم(ع) دست‌‌های خود را بلند نمود و یزید را فراوان لعن کرد.[بحار الانوار، ج 44، ص 242 – 243]

    حضرت اسماعیل(ع) وقتی از قاتل امام حسین(ع) جویا شد، به او گفتند: همان کسی است که اهل آسمان‌‌ها و زمین و عموم خلائق او را لعنت خواهند کرد. آن‌حضرت(ع) نیز گفت: پروردگارا! قاتل امام حسین را لعنت کن‏. [بحار الانوار، ج 44،ص 243 – 244]

    حضرت موسی(ع) و حضرت یوشع(ع) روزی که از شهادت امام حسین(ع) آگاه شدند، موسی(ع) پرسید قاتل او کیست؟ در جوابش گفته شد: او همان کسی است که ماهیان دریا و حیوانات وحشی صحرا و پرندگان هوا او را لعنت می‌کنند. حضرت موسی(ع) دست‌‌های خود را بلند نمود و یزید را لعنت و نفرین کرد و یوشع بن نون نیز آمین گفت. [بحار الانوار، ج 44، ص 244]

    حضرت سلیمان(ع) زمانی که از شهادت امام حسین(ع) آگاه شد، از نام قاتل امام(ع) پرسید؟ به او گفته شد: قاتل وی یزید است که اهل آسمان‌‌ها و زمین او را لعنت می‌‌نمایند. حضرت سلیمان(ع) دست‏های خود را بلند کرد و در حق یزید لعنت و نفرین نمود و جن و انس هم آمین گفتند.

    حضرت عیسی(ع) زمانی که از شهادت امام حسین(ع) آگاه شد، از نام قاتل امام(ع) پرسید؟ به او گفته شد: قاتل وی یزید است که حیوانات وحشی و مگس‌ها(حشرات) و درندگان او را لعنت می‌نمایند. حضرت عیسی(ع) دست‏های خود را بلند کرد و در حق یزید لعنت و نفرین نمود و حواریون نیز آمین گفتند. [بحار الانوار، ج 44، ص 244]

    کتاب اهداف قیام امام حسین علیه السلام درزیارات

    http://dl.hodanet.tv/fileshtm/ahdafemamhoseyn.htm


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهداف قیام امام حسین در زیارات ، معصوم پنجم امام حسین ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ | 11:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اهداف قیام امام حسین علیه السلام درزیارات

    اهداف قیام امام حسین علیه السلام درزیارات

    اززيارت امام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. گواهى مى‏دهم که تو ارکان نماز را بپا داشتى و زکات و امر به معروف و نهى از منکر را استوار ساختى و خدا و رسول را تا هنگام شهادت اطاعت کردى ؛ تا مرگت رسید؛ تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسید. {احتمال ، مراد از آمدن یقین ، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب ، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى شود}.

    اززيارت ديگرامام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ.گواهى مى‏دهم که تو ارکان نماز را بپا داشتى و زکات و امر به معروف و نهى از منکر را استوار ساختى و ؛ در خدا جهاد کردی ؛ در راه خدا کوشیدى ؛ تا مرگت رسید ؛ تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسید {احتمال ، مراد از آمدن یقین ، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب ، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى شود} . {جهاد فی سبیل الله جهاد در راه خدا است ، و جهاد فی الله را اگر به معنای فی عباد الله بگیریم میشود جهاد در راه یاری بندگان خدا ، اگر فی را به معنای لام بگیریم میشود جهاد لِلّه جهاد خالصًا مخلصًا برای خدا ، واگر فی را به معنای من اجله بگیریم میشود جهاد بخاطر خدا . نتیجةً امام حسین علیه السلام جهاد کرد در راه خدا و برای خدا و بخاطر خدا و برای یاری بندگان خدا}.

    اززيارت ديگرامام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ. گواهی می‌دهم که تو نماز بپا داشتی و زکات پرداختی و به خوبی امر کردی و از بدی نهی نمودی و به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو دعوت کردی.

    اززيارت ديگرامام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اللَّهِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة. شهادت مى‏دهم که‏ تو حلال خدا را حلال کردى، و حرام خدا را حرام نمودى، و نماز را برپا داشتى، و زکات دادى، و امر به معروف، و نهى از منکر نمودى، و به سوى راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو فرا خواندى.

    اززيارت امام حسين عليه السلام درروزعرفه : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. گواهى مى‌دهم که تو نماز را به‌ پا داشتى و زکات دادى و امر به معروف و نهى از منکر فرمودى و خدا را تا هنگام رحلت و شهادت اطاعت کردى.

    اززيارت امام موسي بن جعفرعليه السلام : وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا مُجْتَهِدا مُحْتَسِبا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. و نماز را استوار کردى و بر پا داشتى و وظیفه زکوة و امر به معروف و نهى از منکر انجام دادى و خدا را با خلوص کامل و با جهد و مراقبت تام تا هنگام رحلتت از این جهان عبادت کردى.

    اززیارت امام رضاعلیه السلام که بالاسرحضرت خوانده میشود : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ [مُخْلِصًا] حَتَّى أَتَاكَ الْیقِینُ. گواهی می‌دهم که همانا تو نماز را استوار کردی و بپا داشتی و زکوة عطا کردی و به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر پیوسته قیام کردی و خدا را خالصانه عبادت‏ كردى، تا مرگ تو را در رسيد ؛ تا هنگام رحلتت که مقام شهود و عین الیقین قیامت است فرا رسید.

    اززيارت امام حسن عسکري عليه السلام : أَشْهَدُ يَا مَوْلاىَ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. گواهی می‌دهم ای مولای من که تو نماز بپا داشتی و زکات پرداختی و به خوبی امر کردی و از بدی نهی نمودی و به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو دعوت کردی و خدا را خالصانه عبادت‏ كردى، تا مرگ تو را در رسيد ؛ تا هنگام رحلتت که مقام شهود و عین الیقین قیامت است فرا رسید.

    از زیارت جامعه کبیره امام هادی علیه السلام : وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِى مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِى جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِى ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى... و در نهان و آشکار برای او خیرخواهی نمودید، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه او دعوت کردید، و جان خود را در خشنودی او نثار نمودید، و بر آنچه در کنار او به شما دررسید صبر کردید و نماز را بپا داشتید، و زکات پرداختید، و به معروف امر نمودید، و از منکر نهی کردید، و جهاد فی الله نمودید، آن گونه که شایسته بود، تا دعوتش را آشکار کردید، و واجباتش را بیان فرمودید، و حدودش را بر پا داشتید، و قوانین احکامش را پخش نمودید، و روش او را انجام دادید، و در این امور از جانب خدا به مقام رضا دررسیدید، و تسلیم قضای او گشتید و رسولان گذشته او را تصدیق نمودید.

    از کتاب اهداف قیام امام حسین علیه السلام درزیارات : نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، معصوم پنجم امام حسین ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲ | 17:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |