دوران امامت امام حسین علیه‌السلام

امام حسین علیه السلام به سال ۵۰ هجری پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، به امامت رسید.[۱۸] امامت آن حضرت مقارن با حکمرانی معاویه بود و از آن جا که امام حسن علیه السلام با او صلح کرده بود، ایشان نیز همان روش و سیره را ادامه داد. اما در عین حال رفتار او با معاویه عزت مدارانه و مقتدرانه بود. در نامه‌ای که آن حضرت آن را در پاسخ نامه متملقانه و ریاکارانه معاویه نوشت، به شدت او را مورد انتقاد قرار داد و با یاد آوری جنایت او در کشتن یاران و شیعیان امام علی علیه السلام، همچون حجر بن عدی و عمرو بن حمق و دوری او از اسلام، او را بزرگترین فتنه در اسلام و امت محمد)صلی الله علیه وآله) دانست.[۱۹]

ابن ابی الحدید روایت نموده است که میان حسین بن علی علیه السلام و ولید بن عتبه اموی -که از سوی معاویه در مدینه حکومت داشت- نزاعی درگرفت، و مورد نزاع، مالی بود که متعلق به امام حسین علیه السلام بود و ولید آن را به زور غصب کرده بود. امام علیه السلام در مقابل این اقدام ولید را به دادخواهی بر اساس پیمان حلف الفضول و جنگ تهدید نمود و او ناچار شد مال امام را بازگرداند. ابن ابی الحدید همچنین از قول زبیر نقل می کند که همانند این داستان بین آن حضرت و معاویه رخ داد و معاویه ناچار شد پول زمین آن حضرت را که غصب نموده بود بپردازد.[۲۰]

در سال ۵۹ هجری، معاویه بر خلاف مفاد صلحنامه[۲۱] که در آن حق تعیین جانشین از او صلب شده بود، تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری، بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد. معاویه خود نخستین کسی بود که با پسرش یزید دست بیعت داد.[۲۲]

ابن سعد در الطبقات می‌نویسد: حسین بن علی بن ابیطالب از جمله اشخاصی بود که با یزید بیعت نکرد.[۲۳] وی می‌افزاید: با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری، پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند. آنگاه یزید با ارسال نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت: مردم را فراخوان و از آنان بیعت گیر و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد.[۲۴]

چون حاکم مدینه از امام حسین علیه‌السلام بیعت خواست، آن حضرت در پاسخ گفت: ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم و یزید فاسق می‌گسار و آدم کش است و مثل من با مثل او بیعت نکند و در سخنی دیگر فرمود: و بر اسلام سلام باد آنگاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود.

مسعودی می‌نویسد: یزید مردی عیاش بود. پرندگان شکاری و سگ و میمون نگه می‌داشت و می‌گساری می‌کرد. و در ایام وی غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب بکار رفت و مردم آشکارا می‌گساری می‌کردند. و درباره رفتار او با رعیت می‌گوید: فرعون در کار رعیت از او عادلتر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصفتر بود.[۲۵]

به گفته شیخ مفید، امام حسین علیه‌السلام چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت، درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب از سال ۶۰ هجری به اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شد.[۲۶]

آن حضرت هدف از خروج خویش را در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنین بیان فرمود: من برای گردنکشی و فساد و ظلم [از مدینه] خارج نشده‌ام. بلکه خارج شدم برای اصلاح در امت جدم. و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیره جدم و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.[۲۷] امام حسین علیه السلام در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد گردید.[۲۸]

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین علیه‌السلام از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامه‌های فراوان در پشتیبانی از امام حسین علیه‌السلام امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند. آنان نوشتند: ما در انتظار تو با کسی بیعت نکرده‌ایم و در راه تو آماده جانبازی هستیم و بخاطر تو در نماز جمعه و جماعت دیگران حاضر نمی‌شویم.[۲۹]

امام حسین علیه‌السلام در پاسخ به درخواست‌های مردم کوفه، مسلم بن عقیل را در نیمه ماه مبارک رمضان به جانب کوفه روانه کرد و به او گفت: نزد مردم کوفه برو. اگر آن چه نوشته‌اند حق باشد مرا خبر ده تا به تو ملحق شوم.[۳۰]

مسلم در روز پنجم شوال وارد کوفه شد[۳۱] و مردم دسته دسته به بیعت با او شتافتند و به قولی ۱۸۰۰۰ نفر با او بیعت کردند.[۳۲] وی این مطلب را به امام حسین علیه‌السلام گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید. اخبار کوفه به یزید رسید. وی در اولین عکس العمل نعمان بن بشیر حاکم کوفه را عزل و به جای او عبیدالله بن زیاد را نصب کرد و به او فرمان داد که مسلم بن عقیل را دستگیر یا تبعید یا به قتل برساند. و از طرفی مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین علیه‌السلام را در شهر مکه غافلگیر کرده از میان بردارند.

چون امام حسین علیه‌السلام از توطئه سوء قصد به جان خویش آگاهی یافت، بخاطر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام، مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی الحجه از سال ۶۰ هجری مکه را به قصد عراق ترک گفت.[۳۳]

ابن عباس بعد از واقعه کربلا در نامه‌اش به یزید می‌نویسد: هرگز فراموش نخواهم کرد که حسین بن علی را از حرم پیامبر خدا صلی الله علیه وآله (مدینه) به حرم خدا (مکه) طرد کردی و آن گاه مردانی را پنهانی بر سر او فرستادی تا غافلگیر او را بکشند. سپس او را از حرم خدا به کوفه راندی و ترسان و نگران از مکه بیرون شد با این که در گذشته و حال، عزیزترین مردم بطحا بود و اگر در مکه اقامت می گزید و خونریزی در آن را روا می شمرد، از همه مردم مکه و مدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می شد. لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمت رسول الله صلی الله علیه وآله را حلال شمارد. و بزرگ شمرد آن چه را که تو بزرگ نشمردی، از آن جا که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با او بجنگند.[۳۴]

عبیدالله با حیله و تزویر مسلم بن عقیل و پناه دهنده او هانی بن عروة را در کوفه به طرز دلخراشی به شهادت رساند. و از آن جا که می دانست امام حسین علیه السلام رو به شهر کوفه می آید، سپاهی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی برای زیرنظر گرفتن سپاه آن حضرت به منطقه قادسیه گسیل کرد. حر بن یزید در محلی به نام شراف با امام حسین علیه السلام روبرو شد و سخنانی بینشان رد و بدل گردید. آن حضرت نامه های فراوان اهل کوفه را به حر بن یزید نشان داد و دعوت آنان را خاطرنشان ساخت و راه خود را ادامه داد. تا آن که به روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به ناحیه نینوا وارد شد.[۳۵]

در این زمین بود که ابن زیاد نامه ای به حر بن یزید فرستاد. متن نامه این بود: آن گاه که این نامه تو را رسد و فرستاده ما پیش تو آید، بر حسین سخت گیر و او را در بیابانی فرود آر که نه دژ در آن باشد و نه آب. حر بن یزید در اجرای دستور ابن زیاد کاروان امام حسین علیه السلام را در نقطه ای به نام کربلا متوقف کرد.

فردای آن روز عمر بن سعد فرستاده عبیدالله بن زیاد نیز با چهار هزار جنگجو وارد شد. عمر سعد روز هفتم محرم پانصد سواره بر کرانه فرات مامور کرد تا کاروان حسینی به آب دسترسی نداشته باشد.[۳۶] و روز نهم محرم )تاسوعا( امام حسین علیه السلام و اصحابش به طور کامل در حلقه محاصره دشمن واقع شدند و دشمن یقین کرد که دیگر برای آن حضرت یاوری نخواهد آمد.

عصر تاسوعا دستور حمله و آغاز جنگ از جانب دشمن صادر گردید. امام حسین علیه السلام چون تحرکات دشمن را دید، برادرش عباس بن علی علیهماالسلام را فرستاد تا با آنان صحبت کند و جنگ را به فردا موکول کنند که این پیشنهاد مورد پذیرش آنان واقع شد.[۳۷]

در روز دهم معروف به روز عاشورا، دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند در حالی که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین علیه السلام را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نموده اند.[۳۸]

در آغاز جنگ اصحاب امام حسین علیه السلام همچون حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، نافع بن هلال، زهیر بن قین و حر بن یزید ریاحی (که پیش از آغاز جنگ توبه نموده بود) وارد کارزار شده و به شهادت رسیدند و در این هنگام نوبت به خاندان آن حضرت رسید. اولین کس از آنان که پای در میدان گذارد پسر بزرگترش حضرت علی اکبر بود. و به دنبال او دیگر کسان امام حسین علیه السلام از جمله فرزندان امام علی و امام حسن علیهماالسلام و جعفر طیار و عقیل به میدان رفتند و پس از رزمی دلاورانه به شهادت رسیدند. حضرت عباس علیه السلام هم که به قصد آب آوردن، نبرد خویش را آغاز کرده بود، مورد هجوم دشمن واقع شد و هستی خویش را فدای حسین علیه السلام ساخت.

پس از کشته شدن مردان خاندان امام حسین علیه السلام که در آن واقعه حاضر بودند (بجز علی بن حسین علیه السلام امام چهارم شیعیان که در آن هنگام در خیمه در بستر بیماری بود)، امام حسین علیه السلام در این نبرد نابرابر تنها ماند و خود یک تنه با تمام سپاه عمر سعد کارزار نموده و سرانجام به شهادت رسید.[۳۹] حجاج بن عبدالله که خود در صحنه حاضر بود می گوید: به خدا هرگز شکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او ثابت قدم و آرام خاطر باشد. به خدا قسم پیش از او و پس از او کسی را همانندش ندیدم. وقتی حمله می برد پیادگان از راست و چپ او همچون بزغاله از حمله گرگ فراری می شدند.[۴۰]

اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَینُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة

روایتی از پیامبر(ص) دربارهٔ برتری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بر سایر بهشتیان است. عده‌ای از عالمان شیعه، از مضمون این حدیث برداشت کرده‌اند که این دو امام در دنیا نیز از دیگران برترند و باید مورد اطاعت قرار گیرند. از نظر برخی عالمان اهل‌سنت، با توجه به روایاتی که بهشتیان را جوان توصیف می‌کنند، مفهوم روایت آن است که حسن و حسین(ع) سرور همهٔ اهل بهشت‌اند؛ البته برخی همچون پیامبر(ص) و امام علی(ع) از عمومیت آن استثنا شده‌اند.

حدیث سیدا شباب اهل الجنه، روایت مشهوری از پیامبر(ص) است،[۱] که از آن برای اثبات برتری امام حسن و امام حسین(ع) بر سایر اهل بهشت استفاده شده است.[۲] در کتاب بحارالانوار گزارش شده که امام حسین(ع) در واقعه کربلا، در برابر دشمن، جهت اثبات حقانیت خویش، به این حدیث استناد نمود.[۳]

متن حدیث چنین است: «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة؛ حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند».[۴] این روایت با عباراتی دیگر نیز در منابع حدیثی شیعه و اهل‌سنت نقل شده است؛ از جمله: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیرٌ مِنْهُمَا»؛ (حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند و پدرشان از آن دو بهتر است)[۵] و «الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَنَّ فَاطِمَةَ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّة»؛ (حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند و فاطمه سرور زنان بهشت است).[۶]

در برخی احادیث، همه اهل بهشت جوان توصیف شده‌اند.[۷] بعضی از عالمان اهل‌سنت با اشاره به این‌گونه روایات، اضافهٔ شباب (جوان) به اهل الجنّه را اضافه بیانیه و برای توضیح آن دانسته‌اند؛[۸] یعنی حسن و حسین(ع) سرور همهٔ اهل بهشت‌اند.[۹] البته پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) از آن استثنا شده‌اند.[۱۰] در حدیثی دیگر نقل شده که رسول خدا(ص)، حضرت عیسی و یحیی را از ذیل این روایت مستثنی نمودند،[۱۱] ولی محمدحسن مظفر از عالمان شیعه، احتمال تصرف در آن را داده و استثنای مذکور را نپذیرفته است؛ زیرا پیامبرانی همچون ابراهیم و موسی(ع) از حضرت یحیی افضلند، ولی در حدیث استثنا نشده‌اند.[۱۲]

علی بحرانی (وفات: ۱۳۴۰ق) از عالمان شیعه، با استناد به روایتی که سروران اهل محشر را سروران اهل دنیا دانسته،[۱۳] معتقد است، طبق حدیث سیدا شباب اهل الجنه، امام حسن و امام حسین(ع) در دنیا نیز برتر بوده و باید مورد اطاعت قرار گیرند؛[۱۴] به همین دلیل گفته شده، این حدیث از دلایل اثبات امامت آن دو امام است.[۱۵]

سَید» برای کسی استعمال شده که دارای ریاست، بزرگی و شرافت است.[۱۶] همچنین کسی که در جمیع صفات نیک بر دیگران برتری دارد را سید نامیده‌اند.[۱۷]

در منابع اهل‌سنت گزارشی همسان با حدیث سیدا شباب اهل الجنه، در شأن ابوبکر و عمر ذکر شده است، مبنی بر اینکه آن دو، سرور پیران اهل بهشت‌اند.[۲۵] هیثمی و ابن‌جوزی از عالمان اهل‌سنت، این خبر را ضعیف و جعلی دانسته‌اند.[۲۶]

طبرسی در کتاب احتجاج نقل کرده است، در مناظره یحیی بن اَکثم با امام جواد(ع)، یحیی از امام پرسید: نظر شما دربارهٔ این روایت که «ابوبکر و عمر سرور پیران اهل بهشت‌اند» چیست؟ امام صدور چنین سخنی از پیامبر را محال دانست و فرمود: آن را بنی‌امیه در برابر حدیث «حسن و حسین سرور اهل بهشت هستند». جعل کرده‌اند.[۲۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع

تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |