هنوز هفت بهار از عمر حسین بن علی نگذشته بود که وی با حوادث ناگوار و جان کاهی چون رحلت پیامبر، جریان سقیفه بنی ساعده و تصرف ناحق و ظالمانه خلافت و زعامت اسلامی، غصب فدک، حمله به خانه پدرش علی و ضرب و توهین به مادرش حضرت زهرا و در نهایت شهادت آن بزرگوار و گستاخی به امیرالمؤمنین که برای گرفتن بیعت اجباری از آن حضرت و در نهایت تهدید به کشتن در صورت عدم بیعت با خلیفه، [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] روبه رو شد. امام حسین در حدود ۲۵ سال خلافت سه خلیفه اول، که شاهد و ناظر انحراف خلافت اسلامی از مسیر حقیقی خود بود، در برابر این کج روی، سکوت نکرد و از مواضع پدر بزرگوارش حمایت و پیروی کرد.
در دوره خلافت ابوبکر (۱۱-۱۳ق)، آن بزرگوار در کنار مادرش حضرت فاطمه و همراه برادرش حضرت مجتبی برای مطالبه فدک، نزد ابوبکر رفتند و به عنوان شاهد، گواهی دادند که فدک متعلق به مادرشان است. ابوبکر ابتدا پذیرفت؛ اما با مداخله عمر، گواهی آنان رد شد. (در نقل مجلسی آمده است که ابوبکر شهادت آنان را رد کرد و فاطمه بر ابوبکر و عمر غضب کرد.([۳۱] [۳۲]
همچنین در آغازین روزهای خلافت ابوبکر، وقتی امیرالمؤمنین با همسرش حضرت زهرا شبانه برای بحث و گفت و گو با انصار و مهاجران و جلب حمایت آنان در امر خلافت، به خانه آنان میرفتند، حسین بن علی و برادرش، پدر و مادر را در این امر همراهی میکردند. [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸]
امام حسین در عصر خلفای نخستین
امام حسین علیه السلام در زمان شهادت امام علی علیه السلام در سال ۴۰ هجری، ۳۶ سال از عمرشان می گذشت. بیشتر این سالها (۲۵ سال) در دوران خلفای سه گانه سپری شد و حسین علیه السلام در این سالها شاهد وقایعی چون شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام و منع امیرالمؤمنین علیه السلام از حق خلافت و حکومت اسلامی بود. گزارشهای رسیده از زندگی امام حسین علیه السلام در این دوران اندک و منحصر در چند مورد زیر است:
مطالبه فدک از ابوبکر:
از جمله وقایعی که امام حسین (ع) در دوره خلافت ابوبکر بن ابی قحافه (۱۱-۱۳ ه.ق) در آن مشارکت داشت، این بود که آن حضرت که در آن هنگام دوران کودکی را می گذراند، همراه برادرش امام حسن (ع) در معیت مادرشان حضرت زهرا (س) برای مطالبه فدک، نزد ابوبکر رفتند و به عنوان شاهد، گواهی دادند که فدک از آن فاطمه (س) است. به گونه ای که خلیفه پذیرفت، ولی با مداخله عمر گواهی آنان مورد قبول واقع نشد.[۹]
اعتراض به عمر بن خطاب:
شیخ طبرسی احتجاج کوبنده امام حسین علیه السلام را با عمر بن خطاب، در حالی که عمر بر منبر بود، بیان می کند. در این احتجاج آن حضرت به عمر خطاب می کند که از منبر پدرم رسول خدا پایین بیا و در ضمن پرسش و پاسخی که بین عمر و امام رد و بدل می شود، آن حضرت حقانیت اهل بیت علیهم السلام و جایگاه رفیع آنان در نزد خدا و رسولش را برای همگان تبیین می نماید.[۱۰]
در برخی از منابع اهل سنت، خطاب امام حسین علیه السلام به عمر که گفت از منبر پدرم پایین بیا! نقل شده است.[۱۱] در برخی دیگر از منابع، این جریان به عنوان گفتگوی بین آن حضرت و ابوبکر ذکر شده است.[۱۲] و یا به عنوان گفتگوی بین امام حسن علیه السلام و ابوبکر آمده است.[۱۳]
مخالفت با روش عثمان:
امام حسین (ع) که در دوران خلافت عثمان بن عفان (۲۳-۳۵ ه.ق) دوران جوانی را می گذراند، در همراهی با پدر و برادرش، هیچ گاه خلافت و روش عثمان را نپذیرفت. بنا به اظهار منابع، وقتی خلیفه سوم، ابوذر غفاری یکی از صحابه پیامبر (ص) را به سبب اعتراض به روش وی، از مدینه به ربذه تبعید کرد، با وجود دستور خلیفه مبنی بر عدم بدرقه ابوذر، امام علی (ع) همراه حسن و حسین علیهما السلام و عمار و عقیل به بدرقه ابوذر رفتند و در همان هنگام امام حسین (ع) طی سخنانی، ابوذر را اهل دین و تبعید کنندگان او را اهل دنیا خواند.[۱۴]
در ماه های پایانی خلافت عثمان و زمانی که شورشیان، خانه خلیفه را محاصره کردند و مانع رسیدن آب به خانه خلیفه شدند، کسانی که قدرت داشتند تا راهی از میان شورشیان باز کرده و به خانه عثمان آب برسانند، امام حسن و امام حسین علیهما السلام بودند.[۱۵]
امام حسین در دوران خلافت امام علی:
امام حسین علیه السلام پس از آنکه پدرش به خلافت رسید و جنگهای جمل و صفین و نهروان به وقوع پیوست، جزو لشگریان پدرش بود و در جنگهای مزبور شرکت داشت.[۱۶]
امام حسین در زمان امیرالمؤمنین
در دوران خلافت امیرمؤمنان که با سه نبرد جمل، صفین و نهروان سپری شد، حسین بن علی همانند سربازی فداکار، دلاور و مطیع، در کنار پدر بزرگوارش، در صحنههای سیاسی و نظامی، حضور فعالانه داشت. [۵۰] [۵۱] وی در نبرد جمل، فرماندهی جناح چپ سپاه حضرت علی را عهده دار بود [۵۲] [۵۳] و در جنگ صفین، از یک سو با خطبههای مهیج و پرشور، مسلمانان را به مبارزه با سپاه شام ترغیب میکرد،[۵۴] و از سوی دیگر، با شرکت در پیکار با قاسطین، نقش مؤثری در این جنگ داشت. [۵۵] [۵۶]
حضرت حسین بن علی (علیهالسلام) تنها در این پیکار چنان مؤثر و فعال بود که امیرالمؤمنین پیوسته مراقب بود به وی و برادرش، آسیبی نرسد. (امیرالمؤمنین در نهج البلاغه در این باره میفرماید: املکوا غنی هذا الغلام لایهدتی فننی آنفس بهذین یعنی الحسن والحسین - علی الموت، لنلا ینقطع بهما نسل رسول الله : «از طرف من، جلوی این جوان (حسن بن علی) را بگیرید تا با مرگ خویش پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (حسنین) به میدان نبرد دریغ دارم؛ مبادا با مرگ آن دو، نسل رسول خدا قطع شود. [۵۷] [۵۸] در جریان حکمیت هم، حسین بن علی که از طرف امیرالمؤمنین یکی از شاهدان این ماجرا بود. [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲]
امام حسین در دوره امامت امام حسن:
پس از شهادت حضرت علی (ع) در سال ۴۰ هجری، بنا به وصیت آن حضرت، مسلمانان با فرزند بزرگ ایشان امام حسن (ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند. امام حسین (ع) در طول دوران کوتاه خلافت پدرش و دوران ده ساله امامت امام حسن علیه السلام، پیوسته در کنار ایشان قرار داشت. هنگام حرکت امام حسن (ع) برای جمع آوری سپاه به منظور مقابله با معاویه، امام حسین (ع) همراه برادر بود و پس از آنکه امام مجتبی مجبور به صلح با معاویه شد، با برادرش امام حسین (ع) در این مورد به مشورت پرداخت.[۱۷]
یکی از حوادث مهم و سرنوشت سازی که در عصر امامت امام مجتبی رخ داد و موجب رنجش و حتی اعتراض گروهی از یاران حضرت شد، جریان صلح امام (علیهالسّلام) با معاویه و واگذاری حکومت به وی بود.
در برخی از گزارشهای تاریخی آمده که حسین بن علی با دیدگاه برادرش درباره صلح، مخالف بوده است! [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] این سخن، تنها تهمتی است از سوی بدخواهان امت و کسانی که به اصل عصمت ائمه اعتقادی ندارند؛ چراکه بنا بر یکی از مبانی اعتقادی شیعه، همه امامان، معصوم و دور از خطا و لغزش هستند. از این رو آنان اشتباه نمیکنند تا به دنبال آن، اعتراض یا اختلاف با معصوم دیگر پدید آید.
افزون بر این، اگر پیشوای سوم با صلح برادر خویش مخالف بود، باید پس از شهادت امام حسن، بی درنگ به مبارزه مسلحانه با معاویه میپرداخت؛ اما (به دلیل موانعی که خواهیم نوشت) تا معاویه زنده بود، حضرت قیام مسلحانه نکرد. (البته امام حسین در دوران معاویه اقدامات غیرمسلحانهای برای شناساندن و برملا کردن چهره واقعی معاویه و شیوه حکمرانی اش انجام داد.) و اعلام دیدگاه خود را درباره قیام و حرکت، به بعد از مرگ وی، واگذار نمود. [۶۹] از این رو آغاز قیام مسلحانه و انقلاب امام، با آغاز خلافت یزید، رقم خورد. [۷۰]
بنابراین پیمان صلح، مورد تایید پیشوای سوم شیعیان نیز بود و ایشان در دوره ده ساله امامت برادرش امام حسن، کاملا با مواضع و سیاستهای برادر موافق بوده، از آنها دفاع میکرد. از این رو (چنان که خواهد آمد) در برابر درخواستهای مکرر مردم عراق مبنی بر رفتن به کوفه و برپایی قیام بر ضد حکومت معاویه در عصر امامت برادر، پاسخ مثبت نداد و فرمود: «ابومحمد (حسن بن علی) راست گفته است. مادامی که این شخص (معاویه) زنده است، باید هریک از شما شیعیان ملازم خانه خود باشید.... (... صدق ابو محمد، فلیکن کل رجل منکم حلسا من اخلاس بیته، مادام هذا الانسان حیا)[۷۱] اگر او به هلاکت رسید و شما زنده بودید، امیدواریم خدا ما را برگزیده، رشد (و صلاح) ما را عطا کند و ما را به خود وانگذارد...» . (... فان یهلک وانتم احیاء رجونا ان یختارالله لنا ویؤتینا رشدنا ولایکلتا الی انفسنا...)[۷۲]
این همسویی و رعایت جانب برادر، تنها منحصر به جریان صلح و حفظ تعهد او نمیشد؛ بلکه سیدالشهدا در امور دیگر نیز رعایت احترام برادر بزرگ خویش را میکرد؛ چنان که (علیه السلام) فرموده: ما تکلم الحسین بین یدی الحسن اغظاما له... «حسین نه برای حفظ احترام حسن به هیچ گاه در برابر او سخن نگفت». همچنان که در بخشش به افراد نیز، امام حسین سروری برادر را بر خود حفظ کرده، احترام ایشان را بر خود لازم میدانست. بنا بر خبری از امام صادق (علیه السلام ، وقتی حسن بن علی به مستمندی پنجاه دینار بخشیدند، حسین به همان مستمند، ۹۹ دینار کمک کرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم پنجم امام حسین ع