حضرت زهرا در زمان پیامبر اکرم
در مکه:
زندگی حضرت فاطمه (س) از آغاز کودکی آمیخته به سختی ها و رنجها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (س) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند.[۲۱] و چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند.[۲۲] قریش نیز در واکنش به این حرکت، پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید.[۲۳] مطابق با گزارش های تاریخی کسانی که درون شعب بودهاند، وضعیت سختی داشتند آنها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.[۲۴]
در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی می رفت، حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علیها بیش از پنج سال نداشتند، مادرش حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفت. در روایتی آمده است، پیش از خاکسپاری، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که «فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر می گشت و می پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ می گذاشت. او به سوی دیگران می رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را می گرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان می دهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست... و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید.[۲۵]
پس از وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، سالهای حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزارها و اهانت ها و تلاش های مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) می پاشیدند، هنگامی که پیامبر به خانه می آمد، فاطمه (علیها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می کرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر می فرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست».[۲۶]
در روایت آمده است دشمنان در حِجْر اسماعیل اجتماع داشتند و به بت ها سوگند خوردند که هر کجا «محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. فاطمه(علیها السلام) این خبر را شنید و به اطلاع پدر رسانید تا مراقبت بیشتری از خود کند.[۲۷]
در صحیح بخاری آمده است: ابوجهل مشتی از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامی که این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند کردند و پیامبر را به باد مسخره گرفتند. بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بی رحم چنان آماده بود که توانایی بر دفاع نداشتند. این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه (علیها السلام) رسید، به سرعت به مسجدالحرام آمد و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان مجازات کرد، و به آنها نفرین فرمود.[۲۸]
هجرت به مدینه:
پس از رحلت ابوطالب و عدم حمایت بنی هاشم از رسول خدا (ص)، مکه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و هر لحظه امکان قتل ایشان وجود داشت. پس از آنکه عده ای از مردم یثرب مسلمان شدند و دو بار در عقبه وفاداری خود را به رسول خدا (ص) اعلام کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شبی که به لیلة المبیت معروف است و در آن شب قریشیان تصمیم به قتل ایشان گرفته بودند، با فداکاری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) راهی مدینه شدند.
در آن شب پیامبر (ص)، على (ع) را فرمود که صبح و شام بر دامنه کوه فریاد زند: هر که نزد محمّد امانتى دارد بیاید تا امانتش را به او پس دهیم. سپس به او فرمود: على؛ از این پس ناپسندى از قریش نخواهى دید تا به من بپیوندى. پس امانت مرا در حضور مردم و آشکارا ادا کن. من فاطمه دخترم را به تو مى سپارم و هر دوى شما را به خداوند؛ او شما را حفظ کند.
پس از ورود رسول الله به قباء آن حضرت در منزل عمرو ابن عوف ساکن شدند و زمانی که ابوبکر پیشنهاد رفتن به مدینه را داد، آن حضرت نپذیرفتند و فرمودند: «من داخل مدینه نمی شوم تا اینکه پسر برادرم (یعنی علی علیه السلام) و دخترم فاطمه نزد من بیایند». وقتی شب شد ابوبکر از رسول الله (ص) جدا شده و داخل مدینه شد اما پیامبر در قباء باقی ماند و نامه ای برای علی (ع) نوشت و در آن از او خواست تا به ایشان بپیوندد. وقتی نامه به امیرالمومنین (ع) رسید حضرت به همراه حضرت فاطمه و مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و به راه افتاد و به دنبال آنها ایمن فرزند ام ایمن (غلام رسول خدا) و ابو واقد فرستاده رسول خدا نیز آمده و به آنها ملحق شدند. وقتی قریشیان مطلع شدند، عده ای را به دنبال آن حضرت و همراهان فرستادند و قصد وادار نمودن امام علی علیه السلام برای بازگرداندن کاروان به مکه را نمودند که با دفاع قهرمانانه ی آن حضرت، خوار و حقیر به مکه بازگشتند. و حضرت علی علیه السلام به همراه همسفرانش راه مدینه را پیش گرفتند و پس از مدتی به ضجنان رسیدند؛ شب را در آنجا مانده و در طول شب به عبادت خداوند مشغول بودند، در حال ایستاده یا نشسته و حتی در حالی که به پهلو دراز کشیده بودند. صبح هنگام مجددا راه مدینه را پیش گرفته و به هر منزلگاهی می رسیدند به همین وضعیت به عبادت می پرداختند.[۲۹]
در روایت ابو عبیده از پدرش و ابن ابی رافع آمده است که: در شأن آنها قبل از رسیدنشان به پیامبر این آیات نازل گردید: «الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا ...» «آنهائی که در هر حال، ایستاده و نشسته و در حال خفتن، خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمانها و زمین فکر کرده، پروردگارا تو این را بیهوده نیافریده ای ...».(آل عمران، ۱۹۱) تا آنجا که می فرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى» که «ذکر» علی علیه السلام و «انثی» فاطمه سلام الله علیهاست و «بعضکم من بعض» اشاره دارد به اینکه علی از فاطمه است.[۳۰]
ازدواج با امیرالمؤمنین
علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه علیها السلام به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.[۳۱] اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، ۹ یا ۱۰ یا حداکثر ۱۱ سال بوده است.[۳۲]
آن حضرت به ازدواج امام علی علیه السلام در آمد که مطابق با برخی منابع در آن زمان ۲۱ سال داشتند.[۳۳] پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۳۴]
مطابق با روایات وقتی حضرت علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه سلام الله علیها رفت پیامبر به نزد فاطمه رفت و فرمود: «على بن ابى طالب، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواستهام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است. چه نظرى دارى؟».
فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، کراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه] رضایت اوست».
پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور که خداوند، این دو را براى هم پسندیده است.[۳۵]
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض:[۳۶] یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».
علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفتهاند: نکاح بر کفائت است -که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست.[۳۷]
برای تفصیل رجوع شود به: «ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)».
خواستگاری و ازدواج
فاطمه(س) خواستگاران متعددی داشت؛ اما در نهایت با امام علی(ع) ازدواج کرد. به اعتقاد برخی پژوهشگران پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه و رهبری جامعه اسلامی، فاطمه(س) به سبب نسبت فرزندی با پیامبر(ص) در میان مسلمانان مورد احترام قرار گرفت و جایگاه والایی یافت.[۳۱] در کنار این مسئله ابراز محبت پیامبر به فاطمه(س)[۳۲] و ویژگیهای فاطمه در مقایسه با زنان دوره خود[۳۳] موجب شد برخی از مسلمانان به دنبال ازدواج با دختر پیامبر(ص) باشند.[۳۴] شماری از بزرگان قریش که زودتر از دیگران اسلام آورده بودند یا از قدرت مالی مناسبی برخوردار بودند از فاطمه خواستگاری کردند.[۳۵] ابوبکر، عمر[۳۶] و عبدالرحمن بن عوف[۳۷] از این افراد بودند. همه خواستگاران جواب ردّ از پیامبر شنیدند.[۳۸] پیامبر در پاسخ به درخواست آنان میفرمود: «ازدواج فاطمه امری آسمانی است و نیازمند حکم الهی است.»[۳۹] و در مواردی نیز نارضایتی فاطمه(س) از ازدواج با خواستگاران را مطرح میکرد.[۴۰]
علی(ع) به سبب ارتباط خانوادگی با پیامبر و ویژگیهای اخلاقی و دینی فاطمه، علاقه زیادی برای ازدواج با فاطمه داشت؛[۴۱] اما به گفته مورخان به خود اجازه نمیداد از دختر پیامبر خواستگاری کند.[۴۲] سعد بن معاذ این مسئله را به پیامبر منتقل کرد و پیامبر با خواستگاری علی(ع) موافقت نمود.[۴۳] پیامبر(ص) درخواست امام علی(ع) و ویژگیهای رفتاری و فضیلت او را برای فاطمه(س) بیان کرد که با رضایت فاطمه همراه شد.[۴۴] پیامبر نیز به امر الهی فاطمه(س) را به ازدواج با علی(ع) درآورد.[۴۵] علی(ع) مانند دیگر مهاجران، در ماههای نخستینِ پس از هجرت، وضعیت اقتصادی سختی داشت.[۴۶] از اینرو به توصیه پیامبر، زره خود را فروخت (یا رهن داد) و قیمت آن را مهر فاطمه قرار داد.[۴۷] مراسم عقد علی(ع) و فاطمه(س) در حضور مسلمانان در مسجد پیامبر(ص) برگزار شد.[۴۸] دربارهٔ تاریخ مراسم عقد اختلاف وجود دارد. در بیشتر منابع، سال دوم هجری ذکر شده است.[۴۹] مراسم عروسی پس از جنگ بدر در شوال یا ذیالحجة سال ۲ هجری قمری برگزار شد.[۵۰]
زندگی مشترک آنها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)[۱۳۲]
و در کمال صفا و محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیهالسّلام) میفرمود: «به خدا قسم تا فاطمه (سلاماللهعلیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هرگاه به او مینگریستم غم و اندوهم زایل میشد.»[۱۳۳]
زندگی مشترک با علی(ع)
در گزارشهای تاریخی و روایی آمده است فاطمه(س) به علی(ع) به گونههای متفاوت و حتی در حضور پیامبر محبت میکرد و او را بهترین همسر میخواند.[۵۱] نقل شده است فاطمه، علی(ع) را در خانه با کلمات محبتآمیز[۵۲] و در میان مردم با کنیه اباالحسن خطاب میکرد.[۵۳] در گزارشهایی آمده است که فاطمه(س) در خانه با عطر و وسایل زینتی خود را میآراست.[۵۴]
دوره نخست زندگی فاطمه(س) و علی(ع) با شرایط دشوار اقتصادی همراه بود[۵۵] و در برخی زمانها غذایی برای سیر کردن حسنین(ع) نمییافتند؛[۵۶] اما فاطمه(س) به وضع موجود اعتراض نمیکرد و گاه برای کمک به همسر خود در تأمین معاش، پشمریسی میکرد.[۵۷]
فاطمه(س) براساس توصیه پیامبر(ص)[۵۸] تمایل داشت کارهای درون منزل را خود انجام دهد و امور خارج از منزل را به علی(ع) واگذارد.[۵۹] زمانی که فضه را به عنوان خادم به خانهاش فرستاد، نیمی از کارهای خانه را خود انجام میداد و نیمی دیگر را به فضه میسپرد.[۶۰] بر اساس برخی از گزارشها به توصیه فاطمه(س) یک روز فضه و روز دیگر فاطمه(س) خانهداری میکردند.[۶۱]
امام علی(ع) متقابلا فاطمه را احترام میکرد. روایتی که از امام علی(ع) نقل شده است که نه من هیچگاه فاطمه را به خشم آوردم و نه فاطمه هیچگاه مرا به خشم آورد.[۶۲]در ماجرای درخواست ابوبکر و عمر از امام علی(ع) برای ملاقات با فاطمه(س)، وی خطاب به علی(ع) گفت: خانه از آنِ توست و این زن آزادهای که با تو سخن میگوید همسر تو، هر کاری خواستی انجام بده.[۶۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه