امام صادق و قیام‌های علویان

قیام زید بن علی: زید بن على بن الحسین، برادر امام باقر علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبدالملک، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در صفر (سال ۱۲۲ ق) در کوفه دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید. در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى‌ گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام است.[۲۵] . از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از امام رضا علیه السلام است که در پاسخ به مأمون فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد[۲۶] .

قیام نفس زکیه: ابوعبدالله محمد معروف به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از بنی‌هاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشی‌گرفتن بنی‌عباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عده‌ای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در بقیع مدفون گردید. اختلاف میان فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد[۲۷] معرفى کرد. جریان بیعت علویان و عباسیان با نفس زکیه را، ابو الفرج اصفهانى به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، منصور و سفاح در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى‌ کند. زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر حسادت کرد.[۲۸] در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.[۲۹] پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنه‌انگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد. پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مى‌کردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمى‌خواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.[۳۰]

نهضت علمی امام صادق

از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که عباسیان روى کار آمدند، چون بنى‌ امیه رو به ضعف و سقوط مى‌ رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیه‌السلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى‌ دادند، به امام فشارى وارد نمى‌ آوردند. از این رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت‌ هاى علمى و فرهنگى به شمار مى‌ رفت؛ فرصتى که براى هیچ یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیه‌السلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى امام رضا علیه‌السلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.[۳۱]

امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در مدینه زیست و تنها به قصد حج یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدینه که اصلی‌ترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکان‌پذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیفهای متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مُقری و محدث بر گرد حضرت دیده می‌شدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حدیث احصا کرده‌اند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.[۳۲]

ویژگی‌های عصر نهضت علمی

عصر امام صادق (علیه‌السّلام) هم‌زمان با دو حکومت‌ مروانی و عباسی بود که‌ انواع تضییق‌ها و فشارها بر آن حضرت‌ وارد‌ می‌شد‌، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود‌، به‌ تبعید می‌بردند. از جمله یک‌بار به‌همراه پدرش به شام و بار دیـگر در عصر عباسی به عراق رفت. یک‌بار در زمان سفاح‌ به‌ حیره‌ و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت‌. با این بیان، این تحلیل که حکومت‌گران به دلیل نزاع‌های خود، فـرصت آزار‌ امـام را نداشتند و حضرت در‌ یک‌ فضای‌ آرام به تاسیس‌ نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه‌ امام‌ با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده می‌کرد تا نهضت علمی خود را به راه‌ انـدازد‌ و دلیـل‌ عمده رویکرد حضرت، بسته بودن راه‌های دیگر بود. چنان‌چه امام از‌ ناچاری‌ عمدا‌ رو به‌ تقیه می‌آورد. زیرا خلفا در صدد بودند با کوچک‌ترین بهانه‌ای حضرت‌ را از سر‌ راه‌ خود‌ بردارند. لذا منصور مـی‌گفت: «هـذا الشجی معترض‌ فی الحلق‌»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانی در گلو‌ است‌ که نه می‌توان‌ فرو برد و نه می‌توان بیرون افکند. بر همین اساس خلفا در صدد بودند‌ ولو‌ به‌ صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت‌ شهید کنند. حکایت زیـر دلیـل‌ ایـن مدعی است:
جعفر بن‌ محمد‌ بـن‌ اشـعث از اهل‌تسنن و دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام‌) به صفوان بن یحیی گفت‌: آیا‌ می‌دانی‌ با این‌که در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از شیعه نـبود مـن چـگونه شیعه‌ شدم؟ ... منصور دوانیقی‌ روزی به پدرم محمد بن اشعث گفت: ‌ای محمد! یـک نـفر مرد دانشمند و با‌ هوش‌ برای‌ من پیدا کن که ماموریت‌ خطیری به او بتوانم واگذار کنم. پدرم ابن مهاجر (دایی مرا) معرفی‌ کـرد‌. مـنصور‌ بـه او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن‌ حسن‌ و جماعتی‌ از خـاندان او از جمله جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) برو و به هریک مقداری پول بده و بگو‌: من‌ مردی غریب از اهل‌ خراسان هستم کـه گـروهی از شـیعیان شما در خراسان این‌ پول‌ را داده‌اند‌ که به شما بدهم مشروط بر‌ ایـن‌کـه‌ چنین‌ و چنان (قیام‌ علیه حکومت) کنید و ما از شما‌ پشتیبانی‌ می‌کنیم. وقتی پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رسـاندن هـستم، بـا دست‌خط‌ خود‌، قبض‌ رسید بنویسید و به من بدهید‌. ابن‌ مهاجر به‌ مدینه‌ آمـد‌ و بـعد از مـدتی نزد منصور برگشت. آن‌ موقع‌ پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تـعریف کـن چـه‌ خبر؟ ابن‌ مهاجر گفت: پول‌ها را به مدینه بردم‌ و به هریک از خاندان‌ مبلغی‌ دادم و قبض رسید از دسـت‌خط خـودشان‌ گرفتم‌ غیر از جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) که من‌ سراغش را گرفتم. او در‌ مسجد‌ مشغول نماز بـود. پشـت‌سرش نشستم‌ او تند‌ نمازش‌ را به پایان‌ برد‌ و بی‌آن که من سخنی‌ بگویم‌ به من گـفت: ‌ای مـرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که‌ آن‌ها‌ سابقه‌ نزدیکی با دولت‌ بنی‌مروان دارنـد و هـمه‌ (بـر اثر‌ ظلم) نیازمندند‌. من‌ پرسیدم‌: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش‌ را نزدیک گوشم آورد و آن‌چه بین من و تو بود، بـاز گ-فت. مـثل این‌که او سومین‌ نفر‌ ما‌ بود. منصور گفت: یابن مهاجر اعلم‌ انه‌ لیـس‌ مـن‌ اهـل‌بیت‌ نبوه‌ الا و فیه محدث‌ و ان‌ جعفر‌ بن محمد محدثنا ای پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتی نـیست مـگر‌ ایـن که در میان‌ آنها‌ محدثی‌ (فرشته‌ای از طرف خدا که با او‌ تماس‌ دارد‌ و اخبار‌ را‌ بـه‌ او خـبر می‌دهد.) هست و محدث خاندان ما جعفر بن‌ محمد (علیه‌السّلام)است. فرزند محمد بن اشعث می‌گوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) بـاعث‌ شد کـه ما به تشیع روی آوریم. [۵۰] . آری‌ این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مـانع از هـر نوع‌ اقدام علیه حکومت وقت می‌شد، لذا امام بـه‌سـوی تـنها راه ممکن که‌ همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر‌ (علیه‌السّلام) بـود‌، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.

شاگردان امام جعفرصادق

در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع اهل سنت می‌ توان اینان را برشمرد: از مدینه: مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه: ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه: ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ از بصره: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ و از خراسان: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شده‌اند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلّى بن خُنیس»، «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بُرید بن معاویه -عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۳] . در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شده‌اند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شده‌اند.

شاگردان و راویان

فهرست اصحاب امام صادق(ع) . شیخ طوسی در رجال خود از حدود ۳۲۰۰ راوی برای امام صادق(ع) نام می‌بَرد.[۱۰۴] شیخ مفید در کتاب الارشاد شمار راویان او را به چهار هزار نفر می‌رساند.[۱۰۵] گفته‌اند ابن‌عقده کتابی در خصوص راویان امام صادق(ع) داشته است که در آن نام ۴۰۰۰ راوی آمده است.[۱۰۶] . بیشتر نویسندگان اصول اربعمائه (اصول چهارصدگانه شیعه)، شاگردان امام صادق(ع) بوده‌اند.[۱۰۷] همچنین در مقایسه با دیگر ائمه، وی بیشترین شاگرد را از میان اصحاب اجماع داشته است که مورداعتمادترین راویان ائمه هستند.[۱۰۸] برخی از مشهورترین شاگردان امام صادق(ع) که جزو اصحاب اجماع هستند، عبارتند از: زُرارَة بن اَعین . محمد بن مسلم . بُرَید بن معاویه . جَمیل بن دَرّاج . عبدالله بن مُسکان . عبدالله بن بُکَیر . حَمّاد بن عثمان . حماد بن عیسی . اَبان بن عثمان . ابو بصیر اسدی . هشام بن سالم . هشام بن حَکَم[۱۰۹] . از روایتی که کَشّی درباره مناظره شاگردان امام صادق(ع) نقل کرده است، به دست می‌آید که برخی شاگردان او در زمینه‌های خاصی تخصص داشته‌اند.[۱۱۰] طبق این روایت حُمران بن اَعیَن در علوم قرآنی، اَبان بن تغلب در ادبیات عرب، زُراره در فقه و مؤمن الطّاق و هِشام بن سالم در کلام تخصص داشته‌اند.[۱۱۱] برخی دیگر از شاگردان امام صادق(ع) که در زمینه کلام تخصص داشتند، عبارت‌اند از حُمران بن اَعیَن، قیس ماصِر و هشام بن حَکَم.[۱۱۲] .

تربیت راویان

از گذر ممنوعیت نـقل احـادیث در مدت زمان طولانی توسط‌ حکام‌ اموی، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امیرمومنان (علیه‌السّلام)، امام (علیه‌السّلام) را وا می‌داشت‌ به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هـر زمینه‌ای روایت‌ وجود دارد‌ و این‌ است راز نامیده شـدن مـذهب به «جعفری‌».
آری، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث در علومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و ... سدی در برابر انحرافات‌ ایجاد کردند. امام‌ صادق‌ (علیه‌السّلام) مـی‌فرمود: ابان بن تغلب سی هـزار حـدیث‌ از من روایت کرده است. پس آن‌ها را از من روایت کنید. [۵۲] [۵۳] .محمد بن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا‌ گرفت‌.[۵۴] . و حسن‌ بن علی‌ وشا می‌گفت: من در‌ مسجد‌ کوفه‌ نهصد شیخ را دیدم که همه‌ می‌گفتند: جـعفر بن مـحمد برایم چنین گفت. [۵۵] . این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود‌ روایت‌ از‌ منبع‌ بی‌پایان امامت را در طی دوره‌های مختلف توانست‌ جبران‌ کند و از این حیث امام به موفقیت لازم دست‌ یافت. آری، روایت از این امام منحصر به شـیعه نـشد و اهل‌سـنت‌ نیز روایات‌ فراوانی‌ در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی در کتاب رجال‌ و محقق حلی در المعتبر و دیگران آماری داده‌اند که‌مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر می‌رسند و اکثر اصول‌ اربعمائه‌ از‌ امـام‌ صـادق (علیه‌السّلام) اسـت و همچنین اصول چهارصدگانه اساسی‌ کتب اربعه شیعه)کافی، من لایحضره‌ الفقیه‌، تهذیب الاحکام، الاستبصار(را تشکیل دادند.

تربیت مبلغان و مناظره‌کنندگان

علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که‌ منابع‌ خبری‌ موثق تلقی‌ می‌شدند، حضرت بـه‌ ایـجاد شـبکه‌ای از شاگردان ویژه همت گمارد تا‌ به‌ دومین‌ هدف‌ خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات‌ را از چـهره دین بزدایند. هشام بن‌ حکم‌، هشام‌ بن سالم، قیس، مؤمن‌ الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و ... از این‌دسـت‌ شاگردان‌ مبلغ هـستند. برای‌ نمونه‌، مناظره‌ای از صدها مناظره را با هم‌می‌خوانیم: هشام بن سالم می‌گوید: در محضر‌ امام‌ صادق‌ (علیه‌السّلام) بودیم که مردی از شامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه می‌خواهی؟ گفت‌: به‌ من گفته‌اند شـما داناترین مردم هستید، می‌خواهم چند سؤال‌ بکنم. امام پرسید: درباره چه‌ چیز؟ گفت‌: در‌ قرآن، از حروف مقطعه و از سکون و رفع و نصب و جر آن. امام فرمود: ‌ای حمران! تو‌ جواب‌ بده. او گفت: من می‌خواهم با خودتان سخن بگویم. ‌امـام فـرمود: اگر بر‌ او‌ پیروز‌ شدی، بر من‌ غلبه کرده‌ای! مرد شامی آن‌قدر از حمران سؤال کرد و جواب شنید که خود‌ خسته‌ شد‌ و در جواب امام که: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانایی‌ است. هرچه پرسیدم، جواب داد‌. آنگاه‌ بـه توصیه امام حمران سوالی‌ پرسید و مرد شامی در جواب آن درمانده شد. آن‌گاه خطاب به حضرت‌گفت‌: در‌ نحو و ادبیات می‌خواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان‌ خواست‌ با او بحث‌ کند‌ و باز آن مرد ناتوان شد. تـقاضای مـباحثه‌ در فقه‌ کرد‌ که امام زرارة بن‌ اعین را به وی معرفی‌ کرد‌. در علم کلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزة بن محمد، در توحید، هشام بن‌ سالم‌ و‌ در امامت، هشام بن حکم‌ را‌ معرفی کردند‌ و او‌ مغلوب‌ همه شد. ‌امـام چـنان خـندید که‌ دندان‌هایش معلوم شـد. مـرد شـامی گفت: گویا خواستی به من بفهمانی در میان‌ شیعیانت‌ چنین مردمی هستند. امام‌ پاسخ داد. بلی‌! و در نهایت او نیز‌ در‌ جرگه شیعیان داخل شد.[۵۶]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم هشتم امام صادق ع

تاريخ : چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 17:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |