جعفری تو، صادقی تو، وارثِ حبلُ المتینی

جعفری تو، صادقی تو، وارثِ حبلُ المتینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی

شهرِ علم و دین و دانش، هم نبی را جانشینی - وارث زهرا و حیدر، سبطِ ختم المرسلینی

رهنمایِ اهلِ ایمان، مقتدایِ اهلِ دینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی

عِلم، در عالَم تجلّی می‌کند از منبرِ تو - نورِ دانش، بُود اَز اَوَّل، هاله ‌ای دَورِ سَرِ تو

اهلِ عِرفان، چهـره بنهادند بر خاکِ دَرِ تو - تا اَبَد جوشد شرابِ معرفت از کوثرِ تو

وارثِ عِلم وکمال وحِلم ختم المرسلینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی

در حیاتِ علم می‌جوشد مسیحا از لبِ تو - بَس اساتیـد جهانی کآمدند از مکتبِ تو

روزها باشد همه روز تو و شبها شب تو - سالکان رارستگاری نیست جُز درمذهبِ تو

کِلکِ دانش در کَف و دستِ خدا درآستینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

جابرِ حیّانِ تو تا صبح محشر می‌درخشد - مؤمن الطّاقت چو خورشید مُنَوّر می‌درخشد

از لبِ بوحمزه ‌ات پیوسته گوهر می‌درخشد - در دمِ گرمِ هشامت نطقِ حیدر می‌درخشد

مکتب تو پرورش داده است شاگردی چنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

تو سپهرِ معرفت، اصحاب و انصارت ستاره - دانش‌آموزان دَرسَت تا قیامت بی‌شماره

تازمان باقی است، باشد لحظه‌هایت یادواره - مکتبِ گیتی فروزت راست، حمران و زراره

مکتبِ تو پروریده عالمانی اینچنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

انقلابِ علمیِ تو بود عاشورای دیگر - باز شد از آن به اهلِ معرفت دنیایِ دیگر

دهر شد از نورِ عِلمت جَنّة الاعلایِ دیگر - علم پیدا کرد از قدر و جلالت جایِ دیگر

عالَمی شُد در بهشتِ دانشِ تو خوشه چینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

تو ز بحرِ نور، باغِ علمها را آب دادی - تو درِ دانش به رویِ عالم و آدم گشادی

تو بنایِ مذهبی نَو را دَر این عالَم نهادی - سال‌ها سینه سِپَر کردی، مقاوم ایستادی

می‌نَشُد یک لحظه درنشرِ کمال از پا نشینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

داغ‌ها دیدی زِ اولادِ پیمبر صبر کردی - ظلم‌ها دیدی زِ منصورِ ستمگر صبر کردی

خصم درکاشانه‌ اَت افروخت آذر صبر کردی - مثل بابایت علی، مانند مادر، صبر کردی

حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

بُرد با پایِ پیاده خصم، سویِ قتلگاهت - دست بسته، سربرهنه، درهمان شامِ سیاهت

لب فروبستـی، ولیکن بر فَلَک می‌رفت آهت - بود فرزندیِ زهرا و علی تنها گناهت

زَخم‌ شد از طعنه‌ها قَلبت چه قَلبِ نازنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

حقِّ تو این بود؟ کزحقّت همه محروم باشی - همچو جدِّ خود امیرالمؤمنین مظلوم باشی

با همه قدر و جلالت تا اَبَد مغموم باشی - با هزاران غُصّه از زهرِ جفا مسموم باشی

در بقیع آید ز قبرِ تو چه آوایِ حزینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

ای که داری نزد داور جلوه و جاهِ رفیعی - ای که عالم را مطاعی ، حضرت حق را مطیعی

ای که در روز قیامت اهلِ محشر را شفیعی - تو که همچون باب و جَدِّ خویش مظلومِ بقیعی

نظمِ «میثم» باقری، سوزد دِلِ اندوهگینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1402

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم هشتم امام صادق ع

تاريخ : دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 16:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |