جایگاه امام رضا(ع) نزد اهلسنت
ابنحجر عَسقَلانی (۷۷۳–۸۵۲ق) محدث و تاریخ نگار اهل سنت نَسَب، علم و فضل امام رضا(ع) را ستوده[۱۰۷] و گفته او درحالیکه بیست و چند سال بیشتر نداشت، در مسجدالنبی فتوا میداد[۱۰۸] یافعی از عالمان قرن هشتم قمری اهلسنت نیز از امام رضا(ع) با عنوان پیشوای «جلیل» و «مُعَظَّم» و یکی از امامان دوازده گانه مذهب امامیه یاد کرده که مأمون میان خاندان بنیهاشم هیچکس را بهتر و سزاوارتر به خلافت نیافت و با او بیعت کرد.[۱۰۹] . به سخن رسول جعفریان، حاکم نیشابوری، محدث و فقیه شافعیمذهب در قرن چهارم قمری، کتابی با عنوان «مَفاخِرُالرِّضا» دربارهٔ امام رضا(ع) نوشته که از بین رفته و فقط بخش اندکی از آن در کتاب اَلثّاقِب فِی الْمَناقِب اثر اِبنحمزهٔ طوسی باقی مانده است.[۱۱۰] . او چند تن از عالمان اهلسنت را که تا قرن ششم به زیارت امام هشتم رفتهاند، معرفی کرده است. از جملهٔ آنها ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، محدث مشهور اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، ابوعلی ثقفی، از عالمان نیشابور، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (درگذشت: ۳۵۴)، محدث و رجالشناس، حاکم نیشابوری (۳۲۱-۴۰۵ق) محدث بنام، ابوالفضل بیهقی (۳۸۵-۴۷۰ق) مورخ برجستهٔ ایرانی و امام محمد غزالی عالم و عارف مشهور قرن پنجم.[۱۱۱] . گزارشهایی هم از عالمان اهلسنت در زمینهٔ زیارت امام رضا در دست است. مثلاً ابنحِبّان، محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری گفته است که بارها به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد میرفتم و با توسل به آن حضرت مشکلاتم برطرف میشد.[۱۱۲] ابنحجر عسقلانی هم گزارش کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی، از عالمان نیشابور، همراه دیگرانی از اهلسنت به زیارت قبر امام رضا(ع) رفتهاند. راوی این حکایت به ابنحجر گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»[۱۱۳]
آثار ادبی امام رضا(ع)
اشعار فراوانی دربارهٔ امام رضا(ع) سروده شده است.[۱۱۵] به گفتهٔ نویسندگان کتاب مدایح رضوی در شعر فارسی، ظاهراً سنایی غزنوی، از شاعران قرن پنجم قمری، نخستین شاعری است که در مدح امام رضا(ع) شعر سروده است و اگر پیش از او نیز دراینباره سرودهای بوده، یا از بین رفته یا در دسترس نیست.[۱۱۶] قصیدهٔ زیر از آنِ اوست: دین را حرمی است در خراسان = دشوار تو را به محشر آسان ... از معجزههای شرع احمد = از حجتهای دین یزدان ... همواره رهش مسیر حاجت = پیوسته درش مشیر غفران ... چون کعبه پر آدمی ز هر جای = چون عرش پر از فرشته هزمان ... هم فر فرشته کرده جلوه = هم روح وصی درو به جولان ... از رفعت او حریم، مشهد = از هیبت او شریف، بنیان ... از دور شده قرار زیرا = نزدیک بمانده دیده حیران ... از حرمت زائران راهش = فردوس فدای هر بیابان ... قرآن نه درو و او اولوالامر = دعوی نه و با بزرگ برهان ... ایمان نه و رستگار از او خلق = توبه نه و عذرهای عصیان ... از خاتم انبیا درو تن = از سید اوصیا درو جان ... آن بقعه شده به پیش فردوس = آن تربه به روضه کرده رضوان ... از جمله شرطهای توحید = از حاصل اصلهای ایمان ... زین معنی زاد در مدینه = این دعوی کرده در خراسان[۱۱۷]
به نظر آنان، تا زمان تیموریان و صفویان، اشعار درباره امام رضا(ع) اندک بود؛ اما از زمان صفویه فزونی یافت.[۱۱۸] در کتاب مدایح رضوی در شعر فارسی، قصیده هایی از ۷۲ شاعر فارسیزبان[۱۱۹] در مدح امام رضا(ع) از سنایی غزنوی تا دوران معاصر گرد آورده شده است.[۱۲۰] قطعه ای از بهشت اثر حبیبالله چایچیان متخلّص به حسان[۱۲۱] و با آلعلی هرکه در افتاد ورافتاد اثر نسیم شمال، روحانی و شاعر دورهٔ مشروطیت، از جمله اشعار درباره امام هشتم است.[۱۲۲] قطعه ای از بهشت چنین است:[۱۲۳]
آمدم ای شاه پناهم بده = خط امانی ز گناهم بده ... ای حرمت ملجأ درماندگان = دور مران از در و راهم بده ... ای گل بیخار گلستان عشق = قرب مکانی چو گیاهم بده ... لایق وصل تو که من نیستم = اِذن به یک لحظه نگاهم بده ... ای که حَریمت بهمَثَل، کهرباست = شوق و سبکخیزی کاهم بده ... تا که ز عشق تو گدازم چو شمع = گرمی جانسوز به آهم بده ... لشکر شیطان به کمین من است = بیکسم ای شاه، پناهم بده ... از صف مژگان نگهی کن به من = با نظری یار و سپاهم بده ... در شب اول که به قبرم نهند = نور بدان شام سیاهم بده ... آنچه صلاح است برای حسان ... از تو اگر هم که نخواهم بده .
رمانهایی نیز درباره امام رضا(ع) نگارش شده که از آن جمله است: به بلندای آن ردا، از سید علی شجاعی؛ اقیانوس مشرق، از مجید پورولی کلشتری؛ و راز آن بوی شگفت، نوشتهٔ فریبا کلهر.[۱۲۴]
کتابهای منسوب به امام رضاعلیه السلام
رسالهٔ ذهبیه یا طبالرّضا از آثار منسوب به امام رضا علیه السلام بهجز احادیثی که در کتابهای حدیثی، از امام رضا(ع) نقل شده، نگارش کتابهایی نیز به خود وی نسبت داده شده که البته عالمان شیعه، در خصوص صحت انتساب بیشتر آنها به او تردید دارند: طِبُّالرّضا یا رسالهٔ ذهبیه: این کتاب در زمینهٔ پزشکی است. میگویند طبالرضا میان عالمان شیعه مشهور بوده و آنها آن را قبول کردهاند.[۹۳] . صَحیفةُ الرّضا: این کتاب در زمینهٔ فقه است. بیشتر عالمان شیعه انتساب آن به امام رضا(ع) را تأیید نکرده اند.[۹۴] . اَلفقهُ الرَّضوی: به گفته سید محمدجواد فضلالله، بیشتر عالمان شیعه انتساب این کتاب به امام رضا(ع) را نپذیرفته اند. البته در این میان، گروهی چون محمدباقر مجلسی، محمدتقی مجلسی، بحرالعلوم، یوسف بَحرانی معروف به صاحبْحَدائِق و محدث نوری آن را نوشتهٔ امام رضا میدانند.[۹۵] . مَحضُ الاسلام و شَرائِعُ الدّین: این کتاب را شیخ صدوق از فضل بن شاذان نقل کرده است؛ اما بهخاطر ثقه نبودن راویان سند آن و همچنین وجود مطالبی در آن که مخالف احکام مسلم فقهی است، میگویند اطمینانی به صدور این کتاب از امام رضا نیست.[۹۶]
زمینهٔ تاریخی شهادت امام رضاعلیه السلام
فرزندان عبدالله بن عباس در طول مرحلهٔ دعوت عباسی به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضد اموی برای گزینش یک رهبرِ هاشمی با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه عباسی و چه علوی — اقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گسترده تر بنیهاشم سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با اهل بیت شراکت جویند. سپس، با گسترش جنبش سیاهجامگان اقدام به قیام علیه سلسلهٔ امویان کردند و در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م خلافت عباسیان را مستقر نمودند. خلیفهٔ دوم عباسی، ابوجعفر منصور حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه.ق/۷۵۴–۷۷۵ م بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، برای باقی ماندنِ خلافت در خط خانواده اش، طیف وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار یا حذف کرد. با اینحال، اعتبار خلافت وی توسط شاخهٔ علویِ خاندان بنیهاشم — به عنوان قانونی ترین وارثان خلافت که نزدیکترین پیوند خویشاوندی با پیامبر را داشتند — مورد چالش قرار گرفت.[۱] منصور پس از تحکیم رهبری سیاسی اش، زمینه سازی پایه های دولت جدید عباسی را آغاز کرد. وی ادعاهای اعتقادی تازه ای در مورد جایگاه خلفای عباسی بهعنوان امامان و نمایندگان حکومت الهی ارائه کرد. خلفای عباسی بهعنوان اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، بهعنوان حافظ ایمان اسلامی و بهعنوان تنها حاکمانی که تداومبخش آرمان سلطنتی ایرانی بودند، حکمرانی میکردند.[۲] . هارونُ الرَّشید حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م ، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.[۳] هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، امین را بهعنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و مأمون را نیز بهعنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمینهای خلافت عباسی را میانشان تقسیم نمود.[۴][۵] بنابراین، امین بهعنوان خلیفه در بغداد مستقر شد و فقط در استانهای غربی حکومت میکرد، درحالیکه مأمون حاکم خودمختار ولایات شرقی بود.[۶] . پس از مرگ هارون در توس، امین در بغداد و مأمون در مرو حکومت خود را آغاز کردند. پس از مدتی، رقابت میان دو برادر به جنگ داخلی انجامید و هر یک مدعی خلافت کل قلمرو عباسیان شد. در نهایت پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با محاصره و فتح بغداد و قتل امین، مأمون در سال ۱۹۸ ه.ق عهدهدار خلافت بر کل قلمرو عباسی شد.[۷][۸] این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون میشد؛ موضوعی که بی شک، اعتبار نهاد سلطنتی عباسی را بهلرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاستهای عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در کوفه بهرهبری ابنِ طَباطَبا و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، اَبُوالسَّرایا در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.[۹] زید بن موسی ملقب به «زَیْدُالنّار» در بَصره قیام کرد.[۱۰] یَمَن تحت شورشهای مختلفِ علوی به سر میبُرد. اولین بار ابراهیم بن موسی کاظم در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به ابنِ اَفطَس در مکّه قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم گرفت اقتدار مذهبی خویش را با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُ الله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز ارتقا دهد، عباسیان بغداد با مطرح کردن ابراهیم بن مَهدی بهعنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را بهعنوان شاهزاده ای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.[۱۱] . از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از تاریخ صدر اسلام و موضوع جانشینی محمد، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به اهلِ بیت پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی کِیْسانیّه و امامیّه توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را داشتند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیان گذاری زِیْدیّه منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها به این نام نامگذاری شد، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ حسین بن علی، علی بن حسین زَیْنُالْعابِدین دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیق تر تعریف کردند، به طوریکه علویانِ فاطمی — هم حسنی و هم حسینی — را دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی بهجای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علویشان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری سنی از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشههای شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، مهدی، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب را به جای علی بن ابیطالب بهعنوان جانشین منصوب کرده است. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجسته ترین دانشمندان از اصحاب جعفر صادق مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که بهعنوان مَهدی باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابل توجه دیگر در کوفه تشکیل دادند، بهنام واقِفیّه شناخته شدند. بااین حال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را بهعنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، به عنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهم شان، حسن عَسکَری با اختلافات جزئی دنبال کردند.[۱۲] . دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت نهضتِ ترجمه همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان به وجود آورد، به عنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ مسیحی، ثَنَویگرایانِ مانَوی، مَزدَکیان، یَهودیان و پیروان مذاهبِ مختلفِ اسلامی را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای منطقی بهعنوان ابزار اصلی در میان مُتِکَلِّمان اولیه کمک کرد.[۱۳] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم دهم امام رضاع