چرا در اصول دین تقلید وجود ندارد؟؟؟
اعتقاد و باور بخصوص باورهای مهم و اصولی باید یقینی باشد و به باورهای غیر یقینی ومبتنی بر ظن وگمان نمی توان اعتماد کرد.
نه عقل پیروی و رفتن به راهی که گمان و احتمال خطا و گمراهی در آن باشد را اجازه می دهد بخصوص که مربوط به زندگی دنیا وآخرت بوده و دایره تاثیر گذاری اش بسیار وسیع باشد و نه نقل یعنی قرآن و روایات.
اعتقاد به مبدا و معاد و فروعات آن بر همه زندگی دنیایی و آخرتی انسان تاثیرگذاری دارد و هیچ عقل سلیمی اجازه نمی دهد زمام امر در این زمینه گسترده را به دست ظن و گمان داد و جز به یقین سر تسلیم فرود آورد و خداوند هم جز پیروی از یقین صد در صد را اجازه نداده است.
علاوه این که راه رسیدن به یقین در این زمینه برای همه انسان ها باز است و بر هیچ کس بسته نیست.
همه انسان ها حتی بدوی ترین آنها به نور فطرت و عقل و برهان می توانند به وجود و یکتایی خدا، لزوم هدایتگر معصوم و هدفداری جهان و منتهی شدنش به ابدیت علم یابند و دلیلی ندارد به تقلید که علم آور نیست ، گردن نهند یا فراخوانده شوند.
بله در احکام منع پیروی از گمان معتبر و دستور به پیروی از علم و یقین ممکن نیست زیرا غالب انسان ها را توان رسیدن به علم و یقین در احکام نیست و باید آنها را به تقلید از عالمانی که علم یا حجت علمی دارند، اجازه داد.
باید توجه داشته باشیم که بحث منع تقلید در اعتقادات، در تمامی اصول پنچگانه اعتقادی به یک اعتبار نیست
مثلا در بحث توحید و نبوت و عدل، حتما و قطعا باید از ادله عقلی استفاده کرد؛
درباره توحید میتوان گفت که اساس مباحث است و ما حجت بودن دلیل نقلی که بتوان با آن توحید را اثبات کرد هنوز ثابت نکردهایم.
درباره نبوت نیز مثل بحث توحید، هنوز دلیل نقلی ثابت نشده که با آن نبوت را اثبات کرد.
در باره عدل نیز همانطور.
اما بحث امامت و معاد، اگرچه با دلیل عقلی متقن میتوان آنها را اثبات کرد ولی چون قبل از بحث امامت و معاد، توحید و عدل و نبوت اثبات شده است با دلیل نقلی قطعی نیز میتوان آنها را اثبات کرد.
در واقع بحث منع تقلید در امامت و معاد مطرح نمیشود.
بدایة المعارف الالهیه، ج1، ص17.
عدم جواز تقلیدی که در اینجا مطرح است ظاهرا عدم جواز فقهی است که فقها این فتوا را دادهاند.
از این نکته نیز نباید غافل شد که حکم عقل نیز بر همین است.
برخی از فقها تقلید را به طور مطلق و برخی تقلید ظنی را در اصول دین جائز ندانستهاند و فرمودهاند: «عقیده مسلمانان به اصول دین باید بر اساس دلیل باشد و نمیتوانند در آن تقلید نمایند».
و این مشکلی ایجاد نمیکند که هم شامل مؤمنین باشد و هم شامل کافرین.
شامل مؤمنین میشود چون اگر انسان مؤمنی اعتقادات خود را بر اساس تقلید به دست آورده باشد بر او واجب میشود که دلیل برای خود بیابد.
و شامل کافر میشود از این جهت که تمامی احکام اسلام شامل کفار نیز میشود و آنها نیز مورد خطاب این احکام هستند و بر آنها واجب است که به احکام عمل کنند.
---------------------------------
1. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص13.
2. تفسیر المیزان، ج8، ص8.
وقتی دور و برمون نگاه میکنیم اکثر مردم اعتقاداتشون بر اساس تقلیده
باباش خدا و پیامبر و اماما رو قبول داشته اینم قبول داره.
تکلیف اینا چیه؟ یعنی ایمان و اعتقاد اینا پذیرفته نیست؟ اینجوری که خیلی ناجور میشه
برای رسیدن به جواب سؤالتون توجه به چند نکته ضروری است:
1. توجه به این نکته بسیار ضرروی است که استفاده از نظرات و معلومات و شنیدن ادله آنان، منافات با عدم جواز تقلید در اصول دین ندارد.
اگر مبنای آن صرفا استفاده فکری از آنها باشد اشکالی ندارد و چه بسا در مواردی ضرورت پیدا میکند.
2. اعتقاد باید یقینی باشد و ظن چیزی از حق را با خود به همراه ندارد؛ همانگونه که خداوند در قرآن میفرماید: «َإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئا؛ گمان هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىكند».
معمولا تقلید علم ظنی به انسان میدهد نه یقینی، لذا استفاده از آن در اصول دین ممنوع شده است؛ اما اگر احیانا برای کسی از طریق تقلید، یقین حاصل شد این یقین کفایت میکند.
3. نکته دیگر اینست که اگر کسی اعتقاداتش را بر مبنای تقلید هم داشته باشد باز هم از جرگه مسلمانان و مؤمنین خارج نیست.
نهایت چیزی که میتوان گفت اینست که این فرد واجبی از واجبات را ترک کرده است که همانا آن واجب، ترک تقلید در اصول دین میباشد.
--------------------------------------------
1. سورههای یونس، آیه36، نجم، آیه28.
2. مبدأ و معاد آقاجمال خوانساری، ص11.
چطور میشه از تقلید یقین حاصل کرد؟ آخه یقین با عقل و درک و تحلیل حاصل میشه در حالیکه این آقا یا خانم تقلید کورکورانه کرده؟
اگر انسان تقلید کورکورانه از کسی داشته باشد (ولو از انسانهای بزرگ) قطعا یقین و علم به دنبال نخواهد داشت.
اما اگر کسی تقلید از سخنان فردی دیگر را دارد و هر چه او میگوید میپذیرد و احیانا سخن صحیحی از وی را با عقل پذیرفت، این صحیح است.
چون در اینصورت یقین حاصل شده است اگرچه مقدمه آن تقلید بوده است.
اینکه گفته میشود اعتقادات باید بدون تقلید باشند به این معنی نیست که انسان باید ادله بسیار قوی و فلسفی و کلامی و غیره برای خودش جور کند؛ بلکه اگر مثل آن پیرزنی که از طریق چرخیدن دستگاه ریسندگی به وجود خدا استدلال میکند، باشد هم صحیح است.
ولی خداوند ما را تشویق میکند که روزبهروز استلالهایمان را روشنتر و متقنتر کنیم تا با هیچ شبههای از بین نرود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـــــبــــــادی اســــــــلام