تدریس

امام خمینی تدریس کتب فلسفی را در حالی که بیش از ۲۷ سال نداشت آغاز کرد لیکن در انتخاب شاگرد و کتابی که باید مورد بحث قرار گیرد دقت و احتیاط می‌کردند. ضمنا هم‌زمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد به‌طور خصوصی عرفان را طرح می‌کردند.[۲۷] در کنار درس فلسفه به تدریس اخلاق همت گماشتند. در آغاز این جلسه خیلی محدود بود و از روی کتاب منازل‌ السائرین مطالب را طرح می‌کردند. علاقمندان به درس ایشان آرام‌آرام رو به فزونی نهاد و به‌طوری که درس اخلاق به دو روز در هفته، یعنی پنجشنبه و جمعه‌ها رسید.[۲۸] عمال رضاشاه برای تعطیلی این درس فشار می‌آوردند که با مقاومت امام به‌نتیجه نرسیدند اما ناچار شدند برنامه درس اخلاق را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملا صادق در منطقه دوردست شهر منتقل کردند.[۲۹] تدریس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال ۱۳۲۵ش ۱۳۶۴ق هم‌زمان با ورود آیت‌ الله بروجردی به قم آغاز کرد. البته پیش از شروع درس خارج، سالیان درازی به تدریس سطح اشتغال داشت و کتاب‌های فقه و اصول را برای گروهی از فضلا و محصلین شرح و بسط می‌داد. سبک تدریس و شیوه ویژه امام در بررسی مسائل علمی و باریک‌بینی‌هایی که در فقه و اصول به‌عمل می‌آورد، شاگردان را اهل دقت و تحقیق بار می‌آورد. با وجود اینکه برای استفاده از درس ایشان لازم بود پایه‌های علمی محصل تا حدودی بالا باشد اما بزرگ‌ترین کرسی تدریس، از آن ایشان بود.[۳۰] پس از تبعید، در نجف اشرف در بهمن‌ماه ۱۳۴۸ بحث ولایت فقیه را در مسجد شیخ انصاری نجف آغاز کردند.[۳۱] در ۱۳ جلسه‌ای که تا ۲۰ بهمن ادامه داشت، از حکومت اسلامی گفتند اما عده‌ای اشکال می‌کردند که شما چه وقت می‌توانید حکومت اسلامی تشکیل بدهید و جواب می‌شنیدند: "در قضایا نباید با این فکر وارد شد بلکه این‌کار بزرگ دارای ابعاد و مقدمات زیادی است. ما فعلا برنامه‌اش را تنظیم می‌کنیم و الا برنامه‌ای تنظیم شده‌ای باشد که نسل‌های آینده وقتی آمدند دوباره وقتشان برای تنظیم برنامه تلف نشود."[۳۲]

تدریس و شاگردان : حضرت امام طی سال های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالی ترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درس‌های ولایت فقیه بازگو نمود. به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانون‌های درسی حوزه محسوب می شد و در برخی از دوره ها ـ سال‌های تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به ۱۲۰۰ نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند. از جمله شاگردان مبرز حضرت امام عبارتند از: آیت‌الله سید جلال‌الدین آشتیانى؛آیت‌الله عبدالله جوادى آملى؛آیت‌الله مرتضى حائرى یزدى؛آیت‌الله سید على خامنه‌اى؛آیت‌الله سید مصطفى خمینى؛آیت‌الله جعفر سبحانى؛آیت‌الله سید موسى شبیرى زنجانى؛آیت‌الله یوسف صانعى؛آیت‌الله محمد فاضل لنکرانى؛آیت‌الله محمدعلى گرامى؛آیت‌الله حسین مظاهرى؛آیت‌الله محمدهادى معرفت؛آیت‌الله حسینعلى منتظرى؛آیت‌الله محمدرضا مهدوى کنى؛آیت‌الله حسین نورى همدانى.

آثار و تألیفات

دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده که بسیاری از آن ها تاکنون منتشر نشده است. متأسفانه تعدادی از رساله ها و تألیفات نفیس امام در جریان جابه جایی از منازل استیجاری و در جریان چندین مرحله یورش مأمورین ساواک شاه به منزل و کتابخانه ایشان مفقود گردیده است. برخی از این آثار عبارتند از: مناهج الوصول الی علم الاصول۲ جلد؛ انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة ۲ جلد؛ تحریر الوسیلة ۲ جلد؛ تهذیب الاصول؛ المکاسب المحرّمة ۲ جلد؛ سرّ الصلوة ، صلاة العارفین و معراج السالکین؛ تفسیر سوره حمد؛ نهضة عاشوراء؛ حاشیه بر شرح فصوص الحکم؛ حاشیه بر شرح فوائد الرضویه؛ شرح دعای سحر؛ شرح حدیث رأس الجالوت؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه؛ حاشیه بر مصباح الانس؛ شرح چهل حدیث؛ آداب نمازیا: آداب الصلوه؛ رساله لقاء الله؛ حاشیه بر اسفار؛ کشف الاسرار؛ بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر؛ رساله الاستصحاب؛ رساله فی التعادل والتراجیح؛ رساله الاجتهاد و التقلید؛ رساله فی الطلب والاراده؛ رساله فی التقیه؛ رساله فی قاعده من ملک؛ رساله فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره؛ کتاب الطهاره (۴ جلد)؛ تعلیقه علی العروة الوثقی؛ تعلیقه علی وسیلة النجاة؛ رساله نجاة العباد؛ حاشیه بر رسالت ارث؛ تقریرات درس اصول آیت الله بروجردی؛ توضیح المسائل (رساله عملیه)؛ مناسک حج؛ کتاب البیع (۵ جلد)؛ کتاب الخلل فی الصلوه؛ حکومت اسلامی یا ولایت فقیه؛ جهاد اکبر یا مبارزه با نفس؛ استفتائات؛ دیوان شعر؛ نامه های عرفانی؛ وصیتنامه سیاسی ـ الهی؛ صحیفه نور؛ مجموعه ۲۲ جلدی، در بردارنده بیانات، پیام‌ها، فرمان‌های حکومتی، مصاحبه‌ها، نامه‌ها و اجازات حسبیه امام خمینی. تقریرات دروس امام خمینی.

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

دوران جوانی

وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی ایران در کودکی و نوجوانی سید روح‌الله، باعث حساسیت بیشتر امام خمینی به مسائل کشور شده بود. جنگ جهانی اول و نهضت مشروطه و نهضت دلیران تنگستان و میرزا کوچک‌خان جنگلی از مهم‌ترین اتفاقات دوران نوجوانی روح‌الله بود. آنچه بیش از همه، روح‌الله را در آن سال‌ها به وجد آورد، نهضت جنگل بود. در زمانی که امام به قم رفتند آیت‌ الله سید حسن مدرّس نماینده مجلس بود. احتمالا اولین دیدار ایشان به مدرّس در پاییز ۱۳۰۲ و جهت طرح مشکلات منطقه خمین بود.[۳۴] پس از این نیز دیدارها در محل مجلس شورای ملی تکرار شد. در جریان به سلطنت رسیدن رضا پهلوی، حرکت‌های اعتراضی نظیر مخالفت‌های آیت‌ الله مدرّس و حرکت آقا نورالله اصفهانی انجام شد اما امام در این سال‌ها معتقد به حرکت‌های فردی نبودند و معتقد بودند که حوزه باید به رهبری یک نفر به‌طور هماهنگ عمل کند و به‌همین خاطر از شیوه آیت‌ الله حائری تبعیت می‌کردند و حفظ موجودیّت حوزه را مهم‌تر از باقی امور می‌دانستند. [۳۵]

همراهی با آیت‌الله بروجردی

در ۱۵ اردیبهشت‌ماه ۱۳۲۳ و در اوضاع آشفته و فضای آزادی نسبی پس از رضا پهلوی، امام در پیامی به ملت از قیام برای خدا صحبت کرده‌اند و آن را تنها راه اصلاح دو جهان نامیده‌اند. " خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده ... قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بی‌سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند. " و در ادامه آورده‌اند: "‌هان‌ ای روحانیین اسلامی! ‌ای علمای ربانی! ‌ای دانشمندان دین‌دار! ... امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دست‌خوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟". [۳۶] . در همین سال بود که علی‌اکبر حکمی‌زاده، طلبه جوان قمی کتابی ۴۰ صفحه‌ای منتشر کرد که اسرار هزار ساله نام داشت که شامل شبهاتی اعتقاداتی بود که زود مشهور شد و علما به فکر پاسخ افتادند. امام در کشف‌ الاسرار هم پاسخ به پرسش‌های اعتقادی را دادند و هم به رضاخان تاختند.[۳۷] . در همین کتاب ایده حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساختند.
پس از رحلت آیت‌ الله شیخ عبدالکریم حائری، سه مجتهد بزرگ آن روزگار، حوزه را اداره می‌کردند. در همین سال‌ها (به‌یژه پس از سقوط رضاخان) شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت‌ الله بروجردی شخصیت علمی برجسته‌ای بود که در برابر حکومت کوتاه نمی‌آمد لذا این پیشنهاد از سوی شاگردان مرحوم حائری به‌ویژه امام خمینی پیگیری شد.[۳۸] امام روزانه تا شصت نامه برای علما می‌نوشتند تا از آقای بروجردی بخواهند تا به قم بیاید.[۳۹] پس از رحلت آیت‌ الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌ الله قمی به مرجعیت رسید اما روح‌الله هرچه اعتبار داشت خرج مرجعیت آیت‌ الله بروجردی کرد.[۴۰] پس از آیت‌ الله قمی، مرجعیت آیت‌ الله بروجردی گسترش یافت و در این دوره امام خمینی، شخص مورد اعتماد وی بودند.
امام از طرف آیت‌ الله بروجردی عضو هیات مصلحین بودند که مامور اصلاح حوزه بودند. تقریب بین مذاهب، فرستادن نماینده به الازهر، ساختن مسجد و مدرسه در خارج از کشور، اعزام مبلغ به کشورهای اسلامی، تشویق طلاب به آموختن دروس جدید، از جمله زبان انگلیسی از کارهایی است که در زمان آیت‌ الله بروجردی انجام شد که امام در آن‌ها شریک و یا بانی اصلاح بوده است.[۴۱] در آغاز ۱۳۲۸ با آغاز زمزمه‌هایی مبنی بر تاسیس مجلس موسسّان) طرحی برای باز کردن دست شاه بود) شایعه شد که آیت‌ الله بروجردی با این مجلس، اعلام موافقت فرموده است. امام خمینی به‌همراه چند تن از مراجع و علمای وقت، نامه‌ای سرگشاده به آیت‌ الله بروجردی نوشتند و از ایشان خواستند که با بیان نظرشان، به این شایعات خاتمه دهند.[۴۲] این اقدام هوشیارانه، منتهی به صدور اعلامیه‌ای از سوی زعیم حوزه‌های علمیه شد. ایشان در این بیانیه، هرگونه توافقی را با دولت پهلوی، درباره تاسیس مجلس موسسان، انکار کردند.[۴۳] بدین‌ترتیب دستگاه حکومتی نتوانست از نفوذ روحانیت به نفع مقاصد خود سود برد. آیت‌ الله بروجردی بارها در مواقع حسّاس امام را مورد مشورت قرار می‌داد یا ایشان را مامور گفت‌وگو با رژیم می‌کرد. تنها دیدار امام خمینی با شاه هم در سال ۱۳۲۹ به نمایندگی از آیت‌ الله بروجردی اتفاق افتاد و مربوط به خواسته مرجعیت درباره ممانعت از اعدام متهمّین به قتل در حادثه ابرقو بود.[۴۴] امام خمینی تا پایان راه، زعیم حوزه را همراهی و یاری کردند چون یکپارچگی و شکوه حوزه را در قدرت و عظمت رهبری آن می‌دیدند. با حوصله‌ای تمام، مدت پنج سال به درس‌های آیت‌ الله بروجردی گوش سپردند و حتی به این مقدار نیز اکتفا نفرمودند و درس‌های ایشان را نوشتند و تقریر کردند. پس از رحلت آیت الله حائری ۱۰ بهمن ۱۳۱۵ ه.ش حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می کرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. در این فاصله و به خصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت الله بروجردی شخصیت علمی برجسته ای بود که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیت الله حایری و از جمله امام خمینی که علاقه خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت تعقیب شد. امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه ها را زیر نظر داشت، دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و به خصوص پس از روی کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزه های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد. امام خمینی در تعقیب هدف های ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ ش. طرح اصلاح اساسی ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیت الله مرتضی حایری تهیه و به آیت الله بروجردی پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت. حضرت امام در تمام دوران زعامت آیت الله بروجردی سعی خویش را در بُعد حوزوی مصروف حمایت از اقتدار مرجعیت و حوزه های علمیه از یک سو و انتقال اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارزیابی های خویش از مسائل روز و هشدارهای به موقع در مورد هدف های رژیم شاه و جلوگیری از نفوذ عناصر کج فهم و راحت طلب نموده است. همچنین ارتباط خویش را با عناصر سیاسی موجه در تهران و شخصیت هایی نظیر آیت الله کاشانی ادامه می داد و از طرق مختلف از جمله پیگیری مستمر مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبرِ وقت، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشت. دهم فروردین ۱۳۴۰ آیت الله بروجردی رحلت کرد. امام خمینی بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم استقبال حوزه علمیه و مردم، همچون ادوار گذشته زندگی خویش، کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت.

پس از آیت‌ الله بروجردی

پس از رحلت آیت‌ الله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ امام به‌همراه چندین نفر دیگر به‌عنوان مرجع مطرح بودند اما تاکید داشتند کسی پی مطرح کردن ایشان نباشد، "آن‌چه لازم است الآن گفته شود وحدت حوزه است. حوزه باید حفظ شود. هیچ نامی اشاره‌ای از من نباشد."[۵۱] شاه با تسلیت به آیت‌ الله حکیم در نجف کوشید تا مرجعیّت به خارج ایران انتقال یابد.
علی امینی
که پس از شریف‌ امامی به نخست‌وزیری رسیده بود، برای جلب همراهی علما به قم آمد و از جمله کسانی که موفق به دیدار با آنان شده امام خمینی بود. امام، در این دیدار انتقادات تند و توصیه‌هایی را به نخست‌وزیر شاه فرموده بودند [۵۲] [۵۳] که با سایر علما متفاوت بود و خبر آن در حوزه پیچید.[۵۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |