محدودیتها و فشارهای خلفای عباسی
خلفای عباسی معاصر امام حسن عسکری علیه السلام عبارت بودند از: متوکل (۲۳۲ تا ۲۴۶)، منتصر (۲۴۶ تا ۲۴۸)، مستعین (۲۴۸ تا ۲۵۲)، معتز (۲۵۲ تا ۲۵۵)، مهتدى (۲۵۵ تا ۲۵۶) و معتمد (۲۵۶ تا ۲۷۹). امام عسکری تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف این خلفا زندگی می کرد، چرا که در آن دوران، شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و این باعث می شد که خلفا احساس خطر کنند.[۴۰] روشن است که امام عسکری علیه السلام همانند سایر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا، بلکه مدینه را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.[۴۱]
روایات زیادی نیز درباره بازداشت و زندانی شدن امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست. این بازداشت ها عبارت اند از:
خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران مستعین (۲۴۸-۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به کوفه را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید.[۴۲] این خبر در منابع دیگر درباره معتز عباسی نقل شده است.
معتز، دیگر خلیفه سختگیر عباسی، امام عسکری و برادرش جعفر را زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد. صالح بن وصیف از ایادی عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی شخصیتهای عباسی به سختگیری بر آن حضرت و آزار وی تشویق میشد که در پاسخ آنها گفت: قد وکّلت به رجلین شرّ من قدّرت علیه فقد صارا من العباده و الصّلاه الی أمر عظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم می دانستم بر او مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر امام عسکری قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حد والایی رسیدند.[۴۳] مدارکی حاکی از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم روزه بوده اند.[۴۴]
خبری هم درباره دوران مهتدی (۲۵۵-۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که او «عمر بن عبد العزیزِ» عباسیان است.[۴۵] ابوهاشم جعفری گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ ق. خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.[۴۶]
بار دیگر که امام زندانی شد، در عصر معتمد عباسی (۲۵۶-۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق. در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.[۴۷]
آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت
از آنجا که پنهان شدن پیشوا و رهبر هر جمعیت، یک حادثه غیرطبیعی و نامانوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلم) و امامان (علیهمالسلام)، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده میکردند.
این تلاش، در عصر امام هادی و عسکری (علیهماالسلام)، به صورت جدیتری به چشم میخورد، چنانکه امام هادی (علیهالسّلام) بعضی از کارها را به وسیلۀ نمایندگان انجام میداد و خود کمتر با افراد تماس میگرفت. این امر در زمان امام عسکری (علیهالسّلام)، جلوۀ بیشتری یافت، زیرا با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، او را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان میداد. از سوی دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت نیز روز به روز محدودتر و کمتر میشد، به گونهای که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیلۀ نمایندگان خویش، به مردم پاسخ میداد. بدینترتیب، آنان را برای پذیرش اوضاع و شرایط عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده میساخت. این همان روشی است که امام دوازدهم (علیهالسّلام) در زمان غیبت صغرا در پیش گرفت و به تدریج شیعیان را برای دوران غیبت کبرا آماده ساخت.
برخی از اصحاب و شاگردان ممتاز امام حسن عسکری علیه السلام عبارتند از:
حسین بن اشکیب سمرقندى: نجاشى تألیفات او را بر شمرده که در میان آنها کتابى با عنوان «الرد على الزیدیة» به چشم مى خورد.[۴۸]
احمد بن محمد برقی: کتاب «المحاسن» وى دائرة المعارفى مشتمل بر احادیث امامان در تمامى زمینههاى مختلف معارف دینى از قبیل: اخلاق، تفسیر و جز آن بوده است.
حسن بن موسى خشاب: از اصحاب امام عسکرى علیه السّلام تألیفاتى از خود باقى گذاشته که کتاب «الرد على الواقفیه» از آن جمله است.
احمد بن اسحاق اشعری: او نماینده ویژه و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر قم بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام علیه السلام تقدیم می کرد و مسائل مردم قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت. احمد بن اسحاق به جز امام یازدهم، به حضور امام جواد و امام هادی علیهماالسلام نیز رسیده است و نیز جواب نامه هایی از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) دریافت داشته است.[۴۹]
احمد بن محمد بن مطهر: او مأمور کارهای امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بود.[۵۰]
ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری: او از نسل جناب جعفر طیار ـ علیه السلام ـ و از بزرگان دودمان خویش و اهل بغداد بود، در خدمت ائمه ـ علیهم السلام ـ مقام و منزلتی بزرگ داشت، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهم السلام ـ را درک کرد و در اوایل غیبت صغری از ناحیه امام عصر ـ علیه السلام ـ از وکلا و کارگزاران نیز بوده است.[۵۱]
ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی: او اهل نوبخت و بزرگ متکلیمن بغداد و بزرگ طایفه نوبختیه محسوب می شد. کتب زیادی تصنیف کرده و از جمله کتاب انوار در تواریخ ائمه اطهار علیهم السلام. ابن ندیم در کتاب الفهرست می نویسد که ابوسهل کتابهای بسیاری تألیف کرده که بعضی از آنها به خط خود اوست و درباره علم کلام و فلسفه می باشد و کتابی هم در باب امامت نوشته است و جمعی از ناقلین فلسفه مثل ابوعثمان دمشقی و اسحق و ثابت از وجود او استفاده می کردند.[۵۲]
عثمان بن سعید عَمْری: او از بزرگان اصحاب و وکلاء امام هادی و امام حسن عسکری و امام قائم ـ علیهم السلام ـ می باشد، از سن یازده سالگی در خدمت حضرت امام هادی ـ علیه السلام ـ نشو و نما یافته و رابط و واسطه میان مردم و امام هادی و امام عسکری بود و در زمان غیبت صغری توفیق پیدا نمود تا از نوّاب امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ گردد.[۵۳]
تفسیر منسوب به امام عسکری
«تفسیر منسوب به امام حسن عسکری» کتاب تفسیرى است که به امام عسکرى علیه السّلام نسبت داده شده و شامل تفسیر سوره حمد و قسمتى از سوره بقره است.
البته این کتاب از ابتداى طرح آن در محافل علمى، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوتهاى گوناگونى قرار گرفته است. شمارى از عالمان، آن را از آثار امام دانسته و احادیثى نیز از آن نقل کردهاند. اما برخى دیگر آن را جعلی و ساختگى شمرده و آن را فاقد اعتبار علمى دانستهاند. بخشى از این قضاوتها متکى به سند کتاب است؛ زیرا دو نفر به نامهاى یوسف بن محمد بن زیاد و محمد بن سیار، اساس روایت آن هستند که افرادی مجهول می باشند و در کتب رجالی شرح حالی از آنها نیامده است. واسطه این دو و شیخ صدوق نیز، محمد بن قاسم استرآبادى است، که او نیز همانند دو راوی بلاواسطه تفسیر، توثیق نشده است، گرچه شیخ صدوق به او اعتماد داشته است.[۵۴]
البته ابن شهر آشوب نیز در کتاب معالم العلماء، تفسیری ۱۲۰ جلدی را در زمره کتابهای حسن بن خالد برقى دانسته،[۵۵] که عبارت آن چنین است: «حسن بن خالد برقى اخو محمد بن خالد، من کتبه: تفسیر العسکرى من املاء الامام علیه السلام، مائة و عشرون مجلدة». این تفسیر اکنون بر جای نمانده است.
شهادت امام حسن عسکری
مطابق با نقل شیخ صدوق، امام حسن عسکرى علیه السلام را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.[۶۱] منابع، تاریخ شهادت امام عسکری را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفتهاند.[۶۲] از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:
وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مىزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.[۶۳]بیشتر علمای شیعه بر این اعتقاد هستند که حضرت مسموم شده است[۲۷] [۲۸] و همچنین پدرش و جدّش و همه امامان دیگر به شهادت رسیدهاند. [۲۹]
و در اینباره به آنچه از امام صادق (علیهالسّلام) و امام رضا (علیهالسّلام) روایت شده استدلال کردهاند که فرمودند: به خدا سوگند! هیچکدام از ما نیست جز اینکه شهید میشود.[۳۰] [۳۱] [۳۲]
حضرت در روز جمعه هشتم ربیع الاول ۲۶۰ق به شهادت رسید. [۳۳] [۳۴]
بعد از آن بود که شیعیان برای اقامه نماز در خانه آن حضرت جمع شدند و جعفر برادر امام یازدهم، خود را برای پیش افتادن در نماز آماده میکرده که ناگاه حاضران دیدند که نوجوانی آمده و دامن جعفر را گرفته و او را از کنار پیکر امام دور کرده و خود بر ایشان نماز خواند و مردم نیز با او به اقامه نماز پرداختند و سپس محل را ترک کرده و ناپدید شد و مردم نفهمیدند که از کدام سو رفت.[۳۵]
شهادت: امام عسکری(ع) ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ قمری[۲۵] در دوره حکومت معتمد عباسی در ۲۸ سالگی به شهادت رسید.[۲۶] گزارشهایی نیز درباره شهادت او در ماههای ربیعالثانی و جمادیالاولی نیز وجود دارد.[۲۷] شیخ مفید برآن است او به سبب بیماری از دنیا رفت؛[۲۸] اما بنا به گفته فضل بن حسن طبرسی در اعلام الوری، بسیاری از علمای امامیه معتقدند که امام عسکری(ع) همچون دیگر امامان بر اثر مسمومیت شهید شده است.[۲۹] مستند آنان روایت «و الله ما منّا الا مقتول شهيد» منقول از امام صادق(ع) است.[۳۰] همچنین سید جعفر مرتضی عاملی تاریخپژوه، سخن شیخ مفید(وفات امام به سبب بیماری) را حمل بر تقیه کرده است. [۳۱] بر اساس برخی گزارشهای تاریخی دو خلیفه قبل از مُعْتَمَد نیز در صدد قتل امام عسکری(ع) برآمده بودند. در روایتی آمده است مُعْتَزّ عباسی به حاجِب( دربانِ مخصوص) خود دستور داد امام را در مسیر کوفه به قتل برساند ولی با آگاه شدن مردم، موفق نشد.[۳۲] بر اساس گزارش دیگری، مُهتَدی عباسی نیز تصمیم گرفت امام را در زندان به شهادت برساند ولی تصمیم او عملی نشد و دوره حکومت او به سر رسید.[۳۳] امام عسکری(ع) در خانه خود در سامرا، که پیشتر امام هادی(ع) نیز در آنجا دفن شده بود، مدفون است.[۳۴] به نقل عبدالله بن خاقان، وزیر معتمد عباسی[۳۵] پس از شهادت امام عسکری(ع)، بازارها تعطیل شد و بنیهاشم، بزرگان، رجال سیاسی و مردم در تشییع پیکر او شرکت کردند.[۳۶]
فرزند عبیدالله بن خاقان میگوید: روزی برای پدرم که وزیر معتمد عباسی بود خبر آوردند که امام حسن (علیهالسّلام) بیمار است. پدرم با عجله خبر را به خلیفه داد. خلیفه به پنج نفر از معتمدانش – از جمله نحریر خادم - دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر داشته باشند و طبیبی را مقرّر کرد که هر صبح و شام از احوال ایشان آگاه شود. بعد از دو روز خبر آوردند که بیماری آن حضرت شدیدتر شده است. پدرم نزد حضرتشان رفته و به پزشگان دستور داد که از آنجا دور نشوند و از قاضی القضات نیز خواست که ده نفر از دانشمندان سرشناس را پیوسته نزد امام (علیهالسّلام) نگهدارد.[۳۶] [۳۷]
به نظر میرسد تمام اینها صحنهسازیهایی بود که مرگ آن حضرت را طبیعی جلوه دهند. به هر حال، امام به شهادت رسید و در همان شهر سامرا و در همان خانهای که پدرشان در آن دفن شده بود به خاک سپرده شد.[۳۸]
سوگمندانه پس از امام عسکری (علیهالسّلام)، پدیدههای ناگواری رخ داد که برخی بدین قرار است:
بازجویی حاکمان ستمگر از خانۀ آن حضرت، برای دستیابی به حضرت مهدی (علیهالسّلام)؛[۳۹] [۴۰]
برخورد جعفر کذاب با مادر امام عسکری (علیهالسّلام) بر سر میراث؛
ترور، حبس، تهدید و اذیت و آزار شیعیان؛
شیخ مفید، تهدیدات بر ضد شیعه پس از شهادت امام عسکری (علیهالسّلام)، را یکی از تلخترین فرازهای تاریخ تشیع یاد کرده است. [۴۱] [۴۲]
اختلاف و چنددستگی بین شیعیان.
یکی از حادثههای کمرشکن پس از شهادت امام عسکری (علیهالسّلام)، تفرقهای بود که در میان برخی از شیعیان پدید آمد و آنها را از یکپارچگی خارج کرد. البته این تفرق پیش از آن، از سوی امام عسکری (علیهالسّلام) پیشبینی شده بود. ابوغانم میگوید: از امام عسکری (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: «در سال ۲۶۰ پیروانم فرقه فرقه میشوند.»
آنگاه در ادامه ابوغانم میگوید:
در آن سال امام عسکری (علیهالسّلام) رحلت فرمود و پیروان و یارانش متفرق شدند. دستهای خود را منتسب به جعفر -پسر امام دهم- کردند، گروهی سرگردان شدند، عدهای به شک افتادند، دستهای در حالت سرگردانی ایستادند و جمعی دیگر به توفیق خدای سبحانه و تعالی بر دین خود ثابت ماندند.[۴۳]
شرایط سیاسی
دوره امامت امام عسکری(ع) با سه خلیفه عباسی همزمان بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق).
شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود بیست سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامهای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین(المستعین بالله احمد بن محمد۸۶۲-۸۶۶م.)، خلیفه وقت به شمار میآمد، خلیفه را فردی طغیانگر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست.[۶۴]
پس از قتل مستعین، معتز به قدرت رسید در آغاز حکومت او رفتار خصومتآمیزی نسبت به امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) گزارش نشده است. پس از شهادت امام هادی(ع) نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیتهایی که برای فعالیتهای امام عسکری(ع) اعمال میشده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقاتهای حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تأیید میکند. اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یکساله خلیفه بعدی (مُهتَدی۲۵۵-۲۵۶ق.) نیز همچنان در زندان بود.
با آغاز خلافت معتمد در سال ۲۵۶ق که با قیامهای شیعی روبهرو بود، امام از زندان آزاد شد و به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. از این رو در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری میکرد.[۶۵] یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی با حفاظت نگهبانان به خانه حسن بن سهل وزیر مأمون در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.[۶۶]
یکی از عواملی که اوضاع سیاسی را برای امام عسکری(ع) و شیعیان سختتر میکرد شهرت یافتنِ قیام امام دوازدهم(عج) بود. شیخ مفید دوران امامت امام عسکری (ع) را روزگار سخت توصیف کرده است.[۶۷] وی معتقد است در مذهب امامیه آمدن امام منتظَر مشهور شده بود و خلیفه که میدانست شیعیان انتظار آمدن او را میکشند در جستجوی فرزند امام عسکری (ع) بود و تلاش و کوشش بسیاری برای اطلاع یافتن از آن حضرت میکرد. به همین دلیل بود که امام عسکری (ع) ولادت فرزندش را مخفی کرد.[۶۸] شیخ طوسی بر این باور است که امام عسکری(ع) با توجه به این شرایط بود که در وصیت خود موقوفات و صدقاتش را به مادرش حُدیث ارجاع داد.[۶۹]
شهادت امام حسن عسکری
جانشين آن حضرتفرزند: بر اساس اکثر منابع شیعه، تنها فرزند امام عسکری(ع)، امام زمان(عج) مسمّا به «محمد» است.[۴۱] از علمای اهل سنت نیز کسانی چون ابن اثیر، شَبْلَنجی و ابن صباغ مالکی نیز نام محمد را به عنوان فرزند امام عسکری ذکر کردهاند.[۴۲]
روايت زير را از ابوالاديان نقل كردهاند كه گفت:من خادم امام عسكرى(ع) بودم و رسائل او را به شهرهاى ديگر مىبردم و جواب مىآوردم.در بيمارى منتهى به رحلت وى هم نزد او رفتم نامههایى را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم. من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زارى و شيون از خانۀ امام بلند است و جعفر بن على بر در خانه ايستاده به تعزيت شیعیان پاسخ مىدهد.با خود گفتم اگر اين مرد امام شده باشد كار امامت دگرگون خواهد شد.در اين اثنا خادمى بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد.بيا بر جنازۀ برادرت نماز بگزار.جعفر و همۀ حاضران به داخل خانه رفتند.من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم.جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند.وقتى خواست تكبير بگويد ناگهان كودكى با چهرهاى گندمگون و مويى كوتاه و مجعد و دندانهایى كه بينشان گشادگى بود پيش آمد و رداى جعفر را كشيده گفت: اى عمو عقب برو. من براى نماز بر پدرم از تو شايستهترم. جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازۀ امام نماز گزارد.او مهدى موعود امام دوازدهم(عج) بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع