ممانعت از دفن امام حسن نزد پیامبر
هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای دفن در کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، جمعیت به قدری زیاد بوده که جای سوزن انداختن نبوده است. [۸۵] . عایشه از دفن امام حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) ممانعت کرد. [۸۶] [۸۷] . شاید بتوان یکی از دلایل اصلی ممانعت عایشه از دفن پیکر مطهر امام حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیه وآله وسلّم) را به نقش آن حضرت در پایان دادن به جنگ جمل به نفع سپاه امیرالمؤمنین علیه السّلام دانست. [۸۸] [۸۹] . عبداللّه بن زبیر میگوید: شنیدم عایشه در روز دفن حسن بن علی (علیه السّلام) میگفت: چنین چیزی (دفن آن حضرت در کنار پیامبر) هرگز اتفاق نخواهد افتاد. باید در بقیع دفن شود و نباید در کنار آن سه نفر باشد. [۹۰] [۹۱] [۹۲] . ابن عبدالبر قرطبی، دانشمند پرآوازه اهل سنت در کتاب بهجة المجالس مینویسد: "لما مات الحسن ارادوا ان یدفنوه فی بیت رسول الله صلی اللهعلیه وآله وسلّم ، فابت ذلک "عائشة و رکبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: کانک اردت ان یقال: یوم البغلة کما قیل یوم الجمل؟ "
وصیت امام حسن
بنا بر روایت شیخ طوسی امام حسن (علیه السّلام) به برادرش، امام حسین علیه السّلام ، وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبر اکرم به خاک بسپارند، اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند، هرگز پافشاری نکند، مبادا خونی ریخته شود. [۸۳] . در نقل دیگر آمده است که امام حسن وصیت کرده بود جسدش را پس از غسل و کفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلّم) ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند.[۸۴]
هنگامیکه حسن (علیه السّلام) از دنیا رفت، خواستند که او را در خانه رسول خدا (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) دفن کنند؛ پس او از این کار جلوگیری کرد، سوار بر قاطری شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت: تو میخواهی همان کاری را که در روز جمل انجام دادی انجام بدهی تا این که مردم بگویند: «روز قاطر» همانطوری که میگویند روز شتر؟ [۹۳] . بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته اند: "قالت: البیت بیتی ولا آذن ان یدفن فیه احد"؛ عایشه گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمیدهم که کسی در آن دفن شود. [۹۴] [۹۵] . یعقوبی نیز در تاریخ خود مینویسد: "وقیل ان عائشة رکبت بغلة شهباء وقالت بیتی لا آذن فیه لاحد فاتاها القاسم بن محمد بن ابی بکر فقال لها یا عمة ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل الاحمر اتریدین ان یقال یوم البغلة الشهباء فرجعت"؛ عائشه در حالی که سوار بر قاطر خاکستری رنگی شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ کس اجازه (دفن) نمیدهم. قاسم بن محمد بن ابیبکر جلو آمد و گفت: ای عمه، ما هنوز سرهای خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشستهایم، تو میخواهی که مردم بگویند «روز قاطر خاکستری»؟ پس عائشه بازگشت. [۹۶]
تیرباران جنازه
همین حرکت عائشه موجب شد تا بنیامیه و مروانیان خصوصا مروان به همراه یارانش در پس نقاب حمایت از عائشه، بغض و کینه خود را نسبت به امام (علیه السّلام) علنی کرده و دست به اسلحه بردند.[۹۷] [۹۸] . ابن شهرآشوب مینویسد: "و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا"؛ جنازه آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه تیر به تابوت آویخته شد. [۹۹] . مروان به عنوان حامی عائشه در این فتنه میگفت که چرا عثمان باید بیرون مدینه دفن شود و حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلی اللهعلیه وآله وسلّم) در این میان نیز آل امیه و آل ابیسفیان و فرزندان عثمان با او همصدا شدند و از این کار جلوگیری کردند.[۱۰۰]
خاک سپاری
در منابع تاریخی آمده است که سعید بن عاص، حاکم مدینه، با درخواست امام حسین بر پیکر امام حسن نماز خواند؛[۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] . ولی با توجه به وجود روایات درباره اینکه امام معصوم را فقط امام معصوم میتواند غسل دهد و بر آن نماز بخواند، به نظر میرسد که امام حسین خودش قبلاً بر جنازه برادر نماز خوانده است، ولی در قبرستان بقیع برای رعایت تقیه به سعید بن عاص تعارف خواندن نماز کرده و او این پیشنهاد را پذیرفته است.[۱۰۴] . شیخ مفید در الارشاد مینویسد: ابن عباس (رحمه اللهعلیه) پیش آمد، خطاب به عایشه (در حالی که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: "واسواتاه فیوما علی بغل و یوما علی جمل، تریدین ان تطفئی نورالله و تقاتلی اولیاءالله ارجعی فقد کفیت الذی تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین"؛ این چه رسوایی است؟ عایشه! روزی بر استر و روزی بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) میخواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی؟ بازگرد! و از آنچه میترسیدی خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمیکنیم، خوشحال باش که تو به هدفت رسیدی؛ خداوند اهل بیت (علیهم السّلام) را یاری خواهد کرد، گرچه زمانی بگذرد...[۱۰۵] . آنگاه جنازه امام حسن مظلوم (علیه السّلام) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد سلام اللهعلیهم به خاک سپردند. [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹]
صلح امام حسن با معاویه
امام حسن علیه السلام در شرایطی خلافت را به دست گرفت که جوّ تشویش و نگرانی و شکی که در اواخر زندگانی پدرش حضرت علی علیه السلام بروز نموده بود به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی معاویه که داعیه خلافت را در سر داشت، سعی نمود از این اوضاع به نفع خود استفاده کند. معاویه پس از اعلام خلافت امام حسن علیه السلام از سوى مردم عراق، و تائید ضمنى آن از ناحیه مردم حجاز، یمن و فارس، به مجردى که خبر انتخاب امام حسن علیه السلام را دریافت نمود، این انتصاب را تقبیح کرد و در سخنان و نامه هایش، تصمیم راسخ خود را به سرکشى و عدم شناسایى امام حسن علیه السلام به عنوان خلیفه اعلام داشت.[۱۷] . او همچنین دو جاسوس به شهرهای کوفه و بصره روانه کرد تا زمینه تضعیف حکومت امام حسن را مهیا کند. اما آن حضرت از این امر اطلاع پیدا کرده آن دو جاسوس را دستگیر و اعدام نمود و نامهای برای معاویه نوشت که در آن آمده بود: "تو مردانی را به عنوان حیله گری و غافلگیری میفرستی و جاسوسانی را گسیل میداری، گویی جنگ را دوست میداری و من آن را نزدیک میبینم، در انتظار آن باش - ان شاء الله تعالی".[۱۸] اما معاویه در پاسخ نامه امام حسن علیه السلام، ضمن تایید فضائل اهل البیت علیهم السلام، امر حکومت را به تجربه وابسته دانسته، از این نظر خود را بر امام ترجیح داد و از آن حضرت خواست تسلیم او شود.[۱۹] . پس از چندی معاویه با لشکری به سوی عراق حرکت کرد.[۲۰] از آن سو امام حسن علیه السلام نیز در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرىهاى پراکندهاى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیه السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت، به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و جسمى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند. نفوذىهاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه زنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مىکردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمه گاه امام حسن علیه السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند. ریشسفیدان و صاحب نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه السلام مخفیانه نامه هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مىنمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیه السلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند. ولى رسوخ نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۲۱]
فرزندان امام حسن عليه السلام
در مورد تعداد فرزندان امام حسن عليه السلام نیز اقوال مختلفی بیان شده است. يكى از آن ها، قول يعقوبى است كه معتقد است امام داراى 15 فرزند بوده است، كه هشت نفر از آنها پسر و هفت نفر دختر بودند. يعقوبى در كتاب تاریخ خود، اسامى پسران امام عليه السلام را نيز متذكر شده، ولى به اسامى دختران اشاره اى نكرده است. شیخ طبرسى نيز در اعلام الورى نقل كرده، امام حسن عليه السلام داراى 16 فرزند دختر و پسر بوده است.
مطابق با گفتار شیخ مفید در کتاب الارشاد، امام حسن علیه السلام دارای پانزده فرزند (۸ پسر و ۷ دختر) بوده است، که هفت فرزندش از سه زن آزاد و بقیه از کنیزان بودند.[۳۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزهای پایانی ماه صفر ، معصوم چهارم امام حسن ع