افضلیت امام هادی

برتری امام هادی (ع) در برخوردها و مباحثات علمی به وضوح برای همه قابل مشاهده بود. در اینجا به یک مورد اشاره می‌شود: در مجلس "واثق بالله" خلیفه عباسی، "یحیی بن أکثم" از فقیهان سؤال کرد: حضرت آدم که حج انجام داد چه کسی سر او را حَلق کرد؟ همه از جواب درماندند. خلیفه عباسی گفت من فردی را می‌آورم که شما را به جواب این سؤال آگاه می‌سازد. امام هادی ع را احضار نمود و با اصرار تقاضا کرد به سؤال پاسخ دهد. امام هادی ع در جواب فرمود: «فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أُمِرَ جَبْرَئِيلُ أَنْ يُنْزِلَ بِيَاقُوتَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ، فَهَبَطَ بِهَا فَمَسَحَ بِهَا رَأْسَ آدَمَ (ع)، فَتَنَاثَرَ الشَّعْرُ مِنْهُ»[۳۱].[۳۲]

کرامات امام هادی

برای امام هادی ع کرامات و امور خارق العاده‌ای نقل شده[۳۳] که هر یک نشانه مقام رفیع و منزلت آن حضرت نزد خداوند تعالی است مانند: اسحاق جلاب می‌گوید: "برای امام هادی (ع) گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای ابوجعفر فرزندش و مادر او و غیر اینها از کسانی که دستور داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به بغداد نزد پدرم برگردم، حضرت به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز عرفه شد نزد حضرت اقامت گزیدم و شب عید قربان در ایوان خانه‌اش خوابیدم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: ای اسحاق! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانه‌ام در بغداد دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین یاران بودم، به آنان گفتم: روز عرفه در سامرا بودم و روز عید به بغداد آمدم"[۳۴].[۳۵] . تکلم به سایر زبان‌ها: محمد بن حسین از علی بن مهزیار نقل کرده که گفت خدمت حضرت هادی ع رسیدم قبل از اینکه من سخنی بگویم آن جناب به فارسی با من صحبت کرد. همچنین می‌گوید: غلام خود را که از اهالی سقلاب بود خدمت امام علی النقی ع فرستادم. پس از مراجعت دیدم غلام در تعجب است گفتم: چه شده؟ پسر گفت: چطور تعجب نکنم پیوسته با من به زبان سقلابی صحبت می‌کرد مثل اینکه اهل سقلاب است چنین خیال کردم که با آنها رفت آمد داشته است[۳۶].[۳۷]

جایگاه و ویژگی‌ها

امام‌هادی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارای مقامات و کمالات معنوی بسیار بود؛ ازجمله ایشان در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر ص و دارای مقام عصمت است)ببینید: اهل بیت ع (ایشان از سوی خداوند و به نص پیامبر اکرم ص به امامت رسیده است.[۱۱] امام‌جواد(ع)، امام‌هادی(ع) را امام پس از خود و جانشین پیامبر(ص) به مردم معرفی کرد.[۱۲] در امامت ایشان تردیدی به وجود نیامد، به جز عده اندکی از شیعیان که برای مدتی کوتاه به امامت برادر ایشان موسی‌بن‌محمد معروف به موسی مبرقع گرویدند و سپس بازگشتند.[۱۳] بزرگان شیعه پس از جستجو دربارهٔ امام زمان خود[۱۴] امامت ایشان را پذیرفتند.[۱۵] جایگاه آن حضرت چنان بود که نه تنها دوستان بلکه کارگزاران دولت بنی‌عباس نیز در برابر ایشان فروتن بودند، به گونه‌ای که در وقت عبور آن حضرت برای احترام از مرکب‌های خود فرود می‌آمدند،[۱۶] تا آنجاکه متوکل عباسی نیز به‌ظاهر به هنگام آوردن امام(ع) به سامرا سفارش کرد که با ایشان(ع) با احترام کامل رفتار شود و مأموران از آن حضرت اطاعت کنند.[۱۷] علاقه و گرایش مردم مدینه به امام‌هادی(ع)،[۱۸] به گونه‌ای بود که هنگام خروج اجباری ایشان از مدینه به سامرا به وسیله یحیی‌بن‌هرثمه، مردم آشکارا و با صدای بلند گریه کردند[۱۹]؛ چنان‌که حضرت در طول مدت حضور خود در سامرا مورد احترام همگان بود و هر روز بر عظمت و محبوبیت ایشان افزوده می‌شد.[۲۰] . بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت از کرامت و بزرگواری و صفات برجسته امام‌هادی ع ،[۲۱] ازجمله عبادت و وارستگی، خشیت از خداوند،[۲۲] گذشت و بزرگواری،[۲۳] بخشندگی،[۲۴] زهد و پارسایی،[۲۵] هیبت، جلالت، صداقت لهجه، خوش‌خلقی،[۲۶] خدمتگزاری به مردم،[۲۷] فضل و دانش ایشان[۲۸] یاد کرده‌اند. آن حضرت دلسوز امت اسلامی بود و از کار مردم گره‌گشایی می‌کرد.[۲۹] . امام‌خمینی، همه ائمه ازجمله امام‌هادی(ع) را انسان کامل می‌دانست[۳۰]؛ چنان‌که امام‌هادی(ع) را هدایتگر مردم و از ابرار و افراد خیراندیش و از ائمه اثنی عشر(ع) و حجت خدا بر زمین و هدایت‌کننده[۳۱] و به استناد روایات،[۳۲] مراد از لیالی عشر در «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ»[۳۳] را ده نفر از ائمه، امام‌حسن مجتبی ع تا امام‌حسن عسکری ع شمرده است.[۳۴] ایشان با اشاره به مصادیق لیلةالقدر در روایات از زبان استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی یادآور شده است مراد از لیلةالقدر دوره محمدیه (دوره پیامبر(ص) و دوره امامت) است و این تفسیر یکی از مراتب لیلةالقدر است[۳۵])ببینید: لیلة القدر( ایشان همچنین در اشعار خود از حضرت هادی(ع) به عنوان نقی و دارنده حشمت یاد کرده است[۳۶] و در گفته‌های تفسیری و فقهی در موارد گوناگون ازجمله برای حرمت قمار،[۳۷] بیع ما لایملک[۳۸] و اموال متعلق به منصب امامت و حکومت،[۳۹] به احادیث ایشان استناد کرده و مستحب دانسته است نام ایشان به عنوان ائمه مسلمانان یاد شود.[۴۰] ایشان برابر برخی روایات، روز چهارشنبه را متعلق به امام‌هادی(ع) دانسته و بایسته شمرده است در تعقیب نماز صبح برای درامان‌ماندن از شیطان و نفس اماره به این امام توسل و در قبول عبادات ناقص، به آن ذات مقدس شفاعت جسته شود.[۴۱]

فعالیت‌های امام هادی

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

شرایط سیاسی

امام‌هادی(ع) با شش تن از خلفای عباسی،[۱۰۳] معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز[۱۰۴] معاصر بود. معتصم و واثق بیش از خلفای گذشته علویان را تحمل می‌کردند[۱۰۵] و شیعیان نیز در آن دوره از آزادی‌هایی برخوردار بودند.[۱۰۶] منتصر عباسی نیز در دوره کوتاه حکومتش (۲۴۷–۲۴۸) به علویان نظر مثبت داشت[۱۰۷]؛ ولی متوکل عباسی ۲۳۲–۲۴۷ق با حمایت از اهل حدیث به سرکوب معتزله و شیعه پرداخت.[۱۰۸] وی کینه شدیدی دربارهٔ آل علی(ع) داشت و خفقان شدیدی علیه شیعیان اعمال کرد[۱۰۹] و حتی قبر حضرت سیدالشهدا(ع) را ویران ساخت.[۱۱۰] عمربن‌فرج حاکم مدینه و مکه مردم را از معاشرت با علویان منع کرد و اگر کسی کمکی به شیعیان می‌رسانید، به ‌سختی عقوبت می‌شد و وضع مالی شیعیان و علویان در این دوران بسیار دشوار بود.[۱۱۱] . آغاز امامت امام‌هادی(ع) در مدینه بود. حکومت عباسی از موقعیت ایشان در میان مردم بر خود احساس خطر می‌کرد و گاه و بی‌گاه برای حضرت مزاحمت‌هایی ایجاد می‌کرد. عباسیان حضرت را تحت نظر داشتند و گاه آن حضرت را حبس می‌کردند و دسترسی به ایشان دشوار می‌شد.[۱۱۲] در سال ۲۳۳ق متوکل عباسی به یکی از فرماندهان نظامی خود به نام یحیی‌بن‌هرثمه دستور داد که در مدینه خانه امام‌هادی(ع) را بازرسی و ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کند. وقتی مردم مطلع شدند، جمع شدند و صدا به گریه بلند کردند، تا جایی که ابن‌هرثمه برای خاموش‌کردن مردم سوگند یاد کرد که به ایشان آسیبی نخواهد رسید.[۱۱۳] به نقل شیخ مفید پس از ورود امام(ع) به سامرا، متوکل دستور داد ایشان را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروان‌ها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای سکونت آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. متوکل به‌رغم احترام ظاهری به امام‌هادی(ع) بارها ایشان را به دربار خود احضار و متهم به گردآوری سلاح علیه خود کرد[۱۱۴] و حتی ایشان را زندانی کرد.[۱۱۵] صقربن‌ابی‌دلف برای دیدار امام(ع) به سامرا رفته بود؛ اما وقتی با حاجب و زندانبان خلیفه روبه‌رو شد، ترسید و از مقصود خود سخنی نگفت؛ ولی حاجب که خود معتقد به امامت امام(ع) بود، او را به دیدار ایشان فرستاد. صقر از وضعیت امام(ع) که بر حصیری نشسته و پهلوی ایشان قبری حفر شده بود، گریان شد. امام(ع) او را دلداری داد و یادآور شد فعلاً آسیبی به او نخواهد رسید.[۱۱۶] . در دوره متوکل یاران امام‌هادی(ع) نیز در معرض حبس و گاه شکنجه قرار می‌گرفتند[۱۱۷]؛ ازجمله برخی از وکلای ایشان در بغداد به زندان افتادند[۱۱۸] و برخی زیر شکنجه کشته شدند.[۱۱۹] اموال شیعیان مصادره می‌شد و جان آنان در خطر بود. قیام‌های علویان علیه خلافت عباسیان نیز بر دامنه فشار حکومت علیه شیعیان می‌افزود.[۱۲۰] با همه این شرایط امام‌هادی(ع) در سامرا از فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی دور نبود و به تعبیری حوزه نفوذ امام‌هادی(ع) در جامعه اسلامی بیش از دوره امام‌صادق ع بود؛ چنان‌که دشمن نیز در مقابله با نفوذ امام‌هادی(ع) درمانده بود.[۱۲۱] شیعیان ایران، عراق، یمن و مصر هرچند با سختی ارتباط پیاپی و خوبی با حضرت داشتند[۱۲۲] و گاه برای زیارت ایشان به سامرا می‌رفتند و واجبات مالی خود به‌ویژه خمس را که امام(ع) آن را حق‌الامامه می‌دانست، به ایشان می‌رساندند.[۱۲۳] برخی هواداران امام‌هادی(ع) که در مناصب دولتی حضور داشتند، پنهانی با حضرت در ارتباط بودند.[۱۲۴] وکلای ایشان علاوه بر جمع‌آوری خمس و فرستادن آن برای ایشان، در تبیین مسائل کلامی و فقهی و در معرفی امامت امام‌بعدی و آمادگی ورود شیعه به عصر غیبت تلاش می‌کردند.[۱۲۵] . امام‌خمینی به استناد روایات[۱۲۶] یادآور شده است علی‌بن‌راشد از وکلای امام‌هادی(ع)، از ایشان دربارهٔ اموالی که مردم نزد وی آورده و مدعی‌اند که متعلق به امام است، پرسیده است که حضرت(ع) پاسخ داده، اموالی که متعلق به منصب امامت و ولایت است، متعلق به امام است؛ ولی اموال شخصی ایشان، برابر قرآن و سنت میان وارثان تقسیم می‌شود.[۱۲۷] در نگاه امام‌خمینی آن حضرت، رسالت مبارزه با ظلم و برپایی عدالت را بر دوش داشت و با طاغوت‌های زمان خود مماشات نمی‌کرد و نیز پیروان وی وظیفه داشتند موضع خود در برابر حاکمان ستمکار را روشن سازند. ایشان به استناد روایات[۱۲۸] یادآور شده است امام‌هادی(ع) به افراد اجازه نمی‌داد که به ستمکار کمک کنند و در تشکیلات آنان وارد شوند و شیعیان تنها در صورت امکان کمک به مظلوم می‌توانستند کارگزاری حاکمان زمان خود را بپذیرند.[۱۲۹] ایشان حبس، شکنجه، تبعید و مسموم‌شدن‌های ائمه(ع) (به دست حاکمان اموی و عباسی) را در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستم دانسته است.[۱۳۰] . امام‌هادی(ع) در سوم رجب[۱۳۱] یا ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۲۵۴ق در چهل‌سالگی در خلافت معتز عباسی[۱۳۲] یا معتمد عباسی[۱۳۳] به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شد.[۱۳۴] ایشان افزون بر امام‌حسن عسکری ع سه پسر به نام حسین، محمد و جعفر و دو دختر به نام عایشه و علیّه داشت.[۱۳۵] امام‌خمینی در سفر تبعید به عراق در سال ۱۳۴۴ به همراه گروهی از روحانیان برای زیارت امام‌هادی(ع) و امام‌عسکری(ع) به سامّرا رفت[۱۳۶] و به گزارشی چند روز در سامرا ماند و در حرم عسکریین(ع) نماز جماعت برگزار کرد.[۱۳۷]

سرگذشت زندگی امام هادی

امامت امام هادی ع پس از شهادت پدر بزرگوار خود در محیطی خفقان بار و تاریک و در وضعی بسیار دشوار شروع شد. متوکل، یکی از خلفای عبّاسی بود که در دوره امامت حضرت خلافت می‌کرد. این شخص خبیث‌ترین، ستمگرترین و سرسخت‌ترین دشمن اهل بیت (ع) بود. بحران‌های سیاسی در هئیت حاکمه و انقلاب‌ها و شورش‌های علویان و سایر مردم باعث شد خلفا نسبت به پیشوایان شیعه حسّاسیت بیشتری نشان دهند.

برخورد با غالیان

غالیان در زمان امامت امام هادی فعال بودند. آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به امامان شیعه از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه احمد بن محمد بن عیسی اَشعری به امام هادی، دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد. از طرفی چون به ائمه منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. آنان واجبات و محرمات را تأویل می‌کردند. برای نمونه منظور از صلاة و زکات را در آیه وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ [۷۹] افرادی خاص می‌دانستند، نه خواندن نماز و پرداخت مال. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این‌گونه تأویلات از دین ما نیست. از آنها پرهیز کنید.[۸۰] فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با امامت سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او، به خوردن و آشامیدن پیامبران و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است، جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است[۸۱] . امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه سهل بن زیاد، از غُلُوِّ علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی علی بن حَسَکه به اهل‌بیت را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از شیعیان خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را باب و پیامبر از جانب او معرفی می‌کرد.[۸۲] امام هادی غالیانی همچون محمد بن نُصیر نمیری بنیانگذار فرقه نصیریه،[۸۳] حسن بن محمد معروف به ابن‌بابا و فارس بن حاتم قزوینی را نیز لعن کرده است.[۸۴] . از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی ع معرفی می‌کرد، احمد بن محمد سیاری بود[۸۵] که بیشتر رجالیان او را غالی و فاسدالمذهب دانسته‌اند.[۸۶] کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که برخی در تحریف قرآن به آن استناد کرده‌اند.[۸۷] امام هادی(ع) ضمن رساله‌ای که ابن‌شعبه حَرّانی آن را نقل کرده، بر اصالت قرآن تأکید کرد و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح معیاری دقیق معرفی کرد.[۸۸] در کنار این، امام هادی از شیعیانی که به‌اشتباه، به غلو متهم می‌شدند، دفاع می‌کرد. مثلاً هنگامی که قمی‌ها محمد بن اورمه را به اتهام غُلو از قم اخراج کردند، نامه‌ای خطاب به اهل قم نوشت و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.[۸۹]

ارتباط با شیعیان

علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی خلفای عباسی حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر رابطه برقرار بود.[۹۰] او از طریق سازمان وکالت و نامه‌نگاری، با شیعیان در ارتباط بود. به گفته رسول جعفریان در زمان امام هادی(ع)، قم، مهم‌ترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت.[۹۱] محمد بن داوود قمی و محمد طلحی از قم و شهرهای اطراف آن، خمس، هدایا و سؤالات مردم را به امام هادی می‌رساندند.[۹۲] به گفته جعفریان، وکلا علاوه بر جمع‌آوری خمس و ارسال آن برای امام، در حلّ معضلات کلامی و فقهی و همچنین در تثبیت امامت امام بعدی در منطقه خود، نیز نقش داشتند.[۹۳] محمدرضا جباری نویسنده کتاب سازمان وکالت، از علی بن جعفر همانی، ابوعلی بن راشد و حسن بن عبد ربّه به عنوان وکلای امام هادی نام برده است.[۹۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوازدهم امام هادی ع

تاريخ : سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | 15:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |