دیدگاه پژوهشگران معاصر غربی
فاطمه زهرا نزد لویی ماسینیون و هانری کوربن، بهعنوان پیوند و رابطهٔ میان ادیان و مذاهب معرفی شدهاست. کوربن تأکید خاصی بر ولایت عرفانی نزد فاطمه زهرا دارد. کوربن تحت تأثیری که از فلسفهٔ اشراقی سهروردی داشت، ارض ملکوت را در قالب فرّهٔ فاطمه زهرا و هالهٔ نور معرفی میکند. براساس مبانی پدیدارشناسی کوربن در شناخت فاطمه زهرا، فاطمه بنیاد و کمال هیئت لاهوت است. از ویژگیهای مهمی که کوربن از طریق پدیدارشناسی خود سعی میکند برای تحلیل شخصیت فاطمه زهرا بیان کند، ناظر به ظهور اسامی و صفات خدا در گسترهٔ وجودی فاطمه زهرا بهعنوان یک زن است، چنانکه وی علت وجود ارض و زمین را وجود فاطمه زهرا میداند. بهنظر ولادیمیر لاسکی، متکلّم مسیحی ارتدوکس، دلیل این مطلب بهخاطر ارتباط تنگاتنگی است که میان سوفیا به معنای شناخت خداوند و فاطمه زهرا وجود دارد، چنانکه میان سوفیا به مثابهٔ معرفت الهی و شناخت مقام فاطمه زهرا ارتباط نزدیکی وجود دارد.[۲۱۰]
به عقیدهٔ مارکوس گراس، اسلامشناس، این احتمال وجود دارد که زندگی ابومسلم خراسانی در تهیهٔ سیرههای نبوی (زندگینامهٔ محمد، پیامبر اسلام) به عنوان الگوی اولیه استفاده شده باشد. او فرماندهٔ نظامی موفقی بوده که در جنگهای بزرگی، از جمله شورش علیه بنی امیه، حضور داشته که میتوانسته مبنای روایات جنگهای محمد باشد. از سویی، ابومسلم دختری به نام فاطمه داشته که نوادگانش به دلیل نسل بردن از او برای خود جایگاهی سیاسی-دینی قائل بودند که شباهتهایی با فاطمه دختر محمد دارد. همچنین ابومسلم جماعتی مخفی را رهبری میکرده که در نوع خود شبیه به «انصار» در سرگذشت محمد هستند.[۲۱۱]
بهگفتهٔ لویی ماسینیون، فاطمه یکی از شخصیتهای مهم در جریان رویداد مباهله بودهاست. فِرَق مختلف اسلامی، تفاسیر مختلفی از او و مقام معنویاش عرضه داشتهاند؛ مثلاً برخی معتقدند که مسیحیان نجران در نهایت مجبور شدهاند که اعتراف کنند فاطمه مانند مریم از قِدّیسان است. یا برخی بر این باورند که فاطمه بهمعنای زنی الهی است که در جریان مباهله در پشت سر پیامبر قرار داشتهاست.[۲۱۲] کوربن تناظری بین فاطمه در متون مذهبی و آناهیتا، الههٔ باروری و آبهای روان در ایران باستان، مشاهده نمودهاست. ویلهِلم آیلِرز در مطالعاتش بر روی منابع شیعه، بر این ارتباط تأکید و اشاره میکند که در این منابع، آبهای بهشت و زمین و نمک، جزئی از مَهریهٔ فاطمه بودهاست. همچنین در باورهای مردمی و در آئینهایی که به باروری مرتبط است، فاطمه با عناصری که سمبل باروری هستند در ارتباط است، مانند رنگینکمان، گل یاسمن و انار.[۲۱۳]
هانری کوربن شخصیت فاطمه را تجسّم سوفیا و ارض لاهوت میداند.[۲۱۴] کوربن ارض فوق ملکوتی یا همان ارض لاهوت را متجلّی در شخص فاطمه زهرا میداند. موجودات عالم لاهوت بهخاطر تقدّم ازلی خویش، دیدنی نیستند و آنها را تنها در مظاهر و تجلیّاتشان میتوان مشاهده کرد. ازاینرو درصورت نبودن فاطمه زهرا — که دارای شأنی ازلی است — نه ظهور امامت و نه ولایت امام وجود نداشتند. فاطمه زهرا در مقام سوفیائیت کیهانی، روشنکنندهٔ همهٔ عوالم است و ازاینجهت، دارای شأن و وظیفهای سه وجهی است. نخست اینکه او نفس یا آنیمای امامان و بابی یا آستانهای است که امامان نور را از او دریافت میکنند. دوم اینکه او معانی همهٔ عوالم است؛ و سوم اینکه او بیان یا تجلی است که بدون او سرچشمه و مبدأ خلقتِ عالم، ناشناخته و ناشناختنی باقی میماند. مقام فاطمه جامع همهٔ مقامهای معرفت یا گنوس است و ازهمینرو برتری پیامبران در شناخت خدا، بهنسبت معرفت آنان به فاطمه زهراست.[۲۱۵]
کوربن بر نقش فاطمه زهرا بهعنوان کهنالگوی همیشگی زنانگی، فاطمه–سوفیا و مظهر تجلیّات خداوند و عنصر زنانهٔ پیامبر و امامان تأکید میکند که عملکردهای تئوفانیک[یادداشت ۵] و ذاتیشان تکیه بر درجات فاطمیشان دارد.[۲۱۶][۲۱۷] وی براساس عرفان اسماعیلیه میگوید که برپایهٔ عنوان فاطمهٔ فاطر یا فاطمه خالق — که در صیغهٔ مذکّر است — مفهوم سیّدةالنّساءالعالمین را باید در ورای تمایز جنسیتی و به معنای «سَروَر بشریّت مؤنّث» یا «سرور بشریّت در حال تأنیث» جستجو، درک و ترجمه کرد. بهاینگونهکه با توجه به اینکه سرشت همهٔ مخلوقات از نَفْسِ امامان شیعه است، جایگاه آفریدگان نسبت به امامان — بهعنوان نیروهای فاعلی و مذکّر — جایگاه تأنیثی است. اما درعینحال که دوازده امام شیعه در جایگاه نیروهای فاعلی و اسباب و علل آفرینش، جایگاهی مذکّر دارند و مردان اُلوهی هستند، ازسویدیگر، همزمان در جایگاه «نَفْس» پیامبر، یعنی آنیما و وجه تأنیثی او هستند؛ و چون مرتبهٔ وجودی و حقیقت نفس، مرتبه و حقیقت فاطمه–سوفیاست، شأن مظهریت و ولایت دوازده امام، همان مقام «فاطمی» آنان است و این، معنای فاطمهٔ فاطر یا فاطمه خالق است.[۲۱۸] کوربن، فاطمه زهرا را نَفْسِ عالم خلقت میداند بدین معنا که نفس یا سوفیا یا فاطمه، بخش تشکیلدهندهٔ وجود بشری است که خود را در قالب نفس در مقابل تخیّل و عقل، جلوهگر ساختهاست. این نفس دارای این امکان است که اسما و صفات الهی را در خود متجلّی میسازد و از این حیث به «نفس» نامبردار است.[۲۱۹]
ارتباط میان مریم عذرا و فاطمه زهرا
ساموئل زینر به ارتباط فاطمه زهرا با مریم و سورهٔ قدر میپردازد و میگوید همانگونهکه فاطمه «ظهوری از اُمُّالکتاب در سطحِ زمینی» است، مریم «ظهورِ سکوتِ امّالکتاب در سطح زمینی» است. فاطمه شب است و مریم، مظهر سکوت است که شب را تشکیل میدهد، یعنی همان نشانه و رمزی که در روایت قرآن، از روزهٔ سکوت مریم نمایان است. جنبهٔ آسمانی مریم، مظهر آرامش الهی یا «سلام» است. او نمونهای از ظرفیت و وابستگی به آرامش الهی است که به همهٔ موجودات بهگونهٔ ابتدایی، با توجه به مبدأ خلقت در خالق — که خودش آرامش است — داده میشود. همانگونهکه فاطمه با توجه به احادیث شیعه، شب است که در سورهٔ قدر «سلام و آرامش» تعیین شدهاست، بنابراین مریم نیز همان «سلام» است و حضور او نمایانگر آرامش بهشتی است، زیرا او مانند فاطمه بانویی برتر از نور است. زینر فاطمه زهرا را بهعنوان ظهوری در سطح زمینی از «بانوی ازلیِ حکمتِ» مطرحشده در عهد عتیق معرفی میکند و او را با تعبیر قرآنی امّالکتاب، یعنی مادرِ ازلیِ کتاب یا مادر امرِ الهی — کلام خداوند — معادل کردهاست. ساموئل زینر میگوید سورهٔ قدر عمقی چندگانه دارد. روح مانند قرآن در شب قدر، شبی که فاطمه است، نازل میشود. بااینحال مریم هم نماد شب است. سورهٔ مریم نشان میدهد عیسی، کلمه و روح خدا، در شب، به «اُمّ» وارد شده که مریم — بهعنوان تجسّم شب — است؛ بنابراین، اگر براساس الهیات شیعه، فاطمه زهرا تلاقی نورهای حکمتهای بیرونی و درونی دین باشد، پس مریم، «نقطهٔ یگانگی» است که «افق رویداد» را دربردارد، جایی که سکوت، کلامِ پنهانِ ابدیت با کلامِ گفتهشدهٔ خداوند پیوند دارد.[۲۲۰]
بهگفتهٔ مِری ثِرلکیل منابع شیعه حُکمی را که در قرآن از سوی خدا به مریم ابلاغ شده، برای فاطمه زهرا نیز میدانند. آنگونهکه از او با عنوان «مریم کُبریٰ» یاد میکنند. برای شیعیان هر دو زن از جانب خدا برای اهدافی عالی یعنی «مادرانِ دودمانهایی متعالی» انتخاب شدند؛ بااینحال فاطمه زهرا، بهعنوان «مریم کبریٰ»، از مریم در طهارت و رحمت الهی فراتر میرود. مریم و فاطمه زهرا به عالمان مسیحیت قرون وسطی، مسلمان و دانشمندان مطالعات جنسیتی، فرصتی برای بررسی نقشهای زنانه در متون مقدس دادند. نویسندگان مسیحی، مریم را بهعنوان مادر مسیح اعتلا دادند، و نویسندگان شیعی فرزندان فاطمه را بهعنوان رهبران معصوم جامعه — امامان — نامیدند. مریم و فاطمه زهرا فراتر از مدلهایی برای الگوهای زنانه مطرح شدند. این نمونهها برنامههای پیچیدهٔ سیاسی، اجتماعی و مذهبی روزگار خود را نیز فاش و رسوا میکنند. نویسندگان دوران باستان متأخر و نویسندگان مسیحی قرون وسطای آغازین، مریم را با کلیسا شناسانده و برابر کردند و آنانی را که خارج از آن محدوده بودند، مُرتَد نامیدند. نویسندگان شیعه در قرون وسطای آغازین بیان کردند که فاطمه زهرا پیروانش را به بهشت میبرد و دشمنانش را به آتش جهنم هدایت میکند. تاریخنویسان زندگی پیامبران و مُتِأَلّهان بهطور یکسان از طریق جلوهدادن مریم و فاطمه زهرا با نشانههای نمادینِ هویتِ سیاسی، الهی و همگانی، آنان را برای جوامع خود بازتعریف کردند. فاطمه زهرا، تنها زن میان اهل بیت پیامبر است. بااینحال، همانطور که در مسیحیت، نویسندگان مرد همزمان فضایل فاطمه را میستودند، درهمانحال غلبهٔ مردانگی در میان اهل بیت را نیز تحسین میکردند. حضور فاطمه زهرا درمیان اهل بیت در نهایت به نقش او بهعنوان دختر محمّد، همسر علی و مادر امام وابسته بود.[۲۲۱]
ثرلکیل میگوید جایگاهیابی مریم و فاطمه زهرا درمیان مسیحیان و مسلمانان، به چند دلیل کار دشواری است. اول اینکه یک مطابقت موفق، باید منابع تاریخی دو فرهنگ متفاوت در دورههای تغییرات بحرانی در هویت جمعی و مذهبی را بهصورت یکجا به دست آورد. این درحالی است که هیچ تقارن تاریخی یا جغرافیایی وجود ندارد. در متون مسیحی، مطالب دربارهٔ مریم در اولین رسالههای مذهبی دیده میشوند و در محافل مِرووَنژی در اروپای غربی ادامه مییابند. در متون اسلامی، مطالب دربارهٔ فاطمه زهرا منحصراً در دوران خلافت عباسیان آغاز شده و در سراسر سلسلههای شیعه در مصر، ایران و یمن گسترش مییابد. درحالیکه هیچ شباهتی در فضا و زمان وجود نداشت، هر دو دستهٔ مخاطبان مسیحی و مسلمان درتلاش برای تعریف خود در دنیایی بودند که بهسرعت در حال تغییر بود. دلیل دوم این است که مقایسهٔ مریم و فاطمه زهرا بستگی به انواع مختلفی از منابع دارد. آثار باستانی و دورهٔ آغازین قرون وسطی، تعدادی از رسالههای مذهبی و ادبیات مربوط به مریم را ارائه میدهد. محققان میتوانند از طریق این متون، توصیفات الهی مریم را در کنار متون معجزهگونه و توصیفات آیینی مشاهده کنند. متألهان بهوضوح بر جنبهٔ معجزهگونهبودن مریم اعتماد میکنند تا مسیحشناختی خود را تعریف کنند؛ تاریخنویسان زندگی پیامبران، ماهرانه مریم را بهعنوان الگویی برای تقلید نزد زنان مقدس بالا میبرند. نویسندگان مروونژیها حتی بسیاری از ملکهها و بزرگان راهبههای خود را بهعنوان باکرههای باشکوه در شمایل مریم ارائه میدهند. اما منابع شیعه که فاطمه زهرا را میستایند دستهبندی مشکلتری دارند. یک مقایسهٔ بینفرهنگی مطلوب، ارتباط تصاویر فاطمی در الهیات و زندگینامه با همتایان مسیحی آنها را مورد سنجش قرار میدهد؛ اما، مطابقت موازی کار آسانی نیست. مشکل سومِ مقایسهٔ مریم و فاطمه زهرا در متون مربوط، این است که نویسندگان مرد اغلب آن دو را با تصاویر متضاد توصیف میکردند. مریم و فاطمه زهرا هر دو آرمانی و درعینحال بینظیر، پاکدامن و درعینحال پرثمر، شفیع و میانجی و درعینحال خدمتکاری مطیع بودند. این تصاویر سردرگمکننده، پرسشهایی تاریخی در مورد شیوهٔ حقیقی نگرش جوامع مسیحی و اسلامی به زنان و نقشهای جنسیتی بهجا میگذارد.[۲۲۲]
شیخ شهید اول (رحمهالله) در کتاب المزار الدروس الشرعیه گوید که مستحب است زیارت حضرت فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و زوجه امیرالمؤمنین و مادر حسن و حسین علیهماالسّلام.
و روایت شده که آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم که هرکه بر او و بر من سه روز سلام کند حقتعالی بهشت را بر او واجب گرداند. گفتند به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که آیا در حیات شما؟ فرمود بلی، و همچنین است بعد از ممات ما. وهرگاه زائر خواست آن حضرت را زیارت کند در سه موضع زیارت کند: در خانه آن حضرت و در روضه و در بقیع. ولادت آن حضرت واقع شد پنج سال بعد از مبعث، وبه رحمت خدا واصل شد بعد از پدر بزرگوار خود قریب به صد روز. [۱۵۴]
علامه مجلسی گوید: سید بن طاوس (علیهالرحمه) روایت کرده است که هرکه آن حضرت را زیارت کند به این زیارت که بگوید: «اَلسَّلامُ علَیک یا سیدَةَ نساءِ العالَمین اَلسَّلامُ عَلَیک یا والِدَةَ الْحُجُجِ عَلَی النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیک اَیتُهَا الْمَظْلوُمَةُ الْمَمنوُعَةُ حَقُّه. پس بگوید: اَللّهمَّ صلِّ علی اَمتک وَابنةِ نبیک وَ زَوْجةِ وَصی نبیک صَلوةً تَزْلفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِک الْمُکرَمینَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الارَضَینَ.» پس طلب آمرزش کند از خدا، حقّتعالی گناهان او را بیامرزد و او را داخل بهشت کند. واین زیارت مختصر معتبری است و همه وقت میتوان انجام داد. [۱۵۵]
تسبیحات فاطمه زهرا
تسبیحات فاطمه زهرا ذکری است که مسلمانان معمولاً پس از هریک از نمازهای یومیه میگویند و برای شمارش آن از تسبیح استفاده میشود. باور بر این است که این ذکرها توسط محمد به دخترش فاطمه یاد داده شدند.
دستور تسبیح
تسبیح فاطمه به این صورت است: ۳۴ بار الله اکبر.۳۳ بار الحمدلله.۳۳ بار سبحان الله[۲۴۵]
تاریخچه
به نقل از دانشنامه اسلام، که از منابع معتبر در زمینه اسلام (اعلام، اماکن، کتب و مفاهیم) است، در سالهای اول ازدواج با فاطمه، علی پول کمی کسب میکرد. او از چاه آب میکشید و مزارع دیگران را آبیاری میکرد. فاطمه نیز خود خدمتکاری نداشت و خود غلات را با دست آسیاب میکرد و بر اثر کار دستانش تاول زده بود. روزی علی خبر دار میشود که محمد چند برده دریافت کردهاست. علی فاطمه را میفرستد تا یکی از این بردهها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدرش میرود اما در خود این را نمیبیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود به همراه فاطمه راهی منزل محمد میشود، اما در خواست او از طرف محمد رد میشود. محمد به آنها گفت که «او نمیتواند اجازه دهد که اصحاب صفه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید بردهها را بفروشم و پول آنها را صرف کمک به آنها کنم». محمد در عوض تسبیحی که به تسبیح فاطمه زهرا معروف است را به زوج جوان میآموزد. گویند علی هیچگاه پیش از خواب، گفتن این تسبیح را ترک نمیکرد.[۲۴۶]
تسبیح فاطمه زهرا در منابع شیعه
در منابع شیعه نسبت به تسبیحات فاطمه توجه فراوانی شدهاست و اهمیت آن بسیار زیاد قلمداد میشود.
از محمد بن علی (امام پنجم شیعه) نقل شدهاست: «خدای تعالی با چیزی بهتر از تسبیح زهرا تمجید و عبادت نشدهاست زیرا اگر بهتر از آن چیزی بود، رسول خدا آن را به فاطمه میآموخت.» از جعفر صادق، امام ششم شیعیان نقل شدهاست: «تسبیح زهرا صد ذکر است ولی در میزان سنجش اعمال، هزار ذکر محسوب میگردد، شیطان را دور و خدای تعالی را راضی میکند. ما همانطور که به بچههای خود دستور میدهیم نماز بخوانند، دستور میدهیم تسبیح فاطمه را بگویند. کسی که تسبیح فاطمه زهرا را درست بعد از نماز واجب و قبل از برخاستن از سجاده بگوید، و آن را به گفتن لااله الا الله ختم کند، خدای تعالی او را میآمرزد.»[۲۴۷]
تسبیح فاطمه زهرا در منابع سنی
در منابع سنی نیز روایت تسبیح فاطمهٔ زهرا به صورت احادیث صحیح نقل شدهاست[۲۴۸] که از جمله آنها به حدیث ذیل از علی بن ابیطالب اشاره میشود که: شکت إلی فاطمة مجل یدیها من الطحین فقلت لو أتیت أباک فسألته خادما فقال ألا أدلکما علی ما هو خیر لکما من الخادم 'إذا أخذتما مضجعکما تقولان ثلاثا و ثلاثین و ثلاثا و ثلاثین و أربعا و ثلاثین من تحمید و تسبیح و تکبیر.[۲۴۹] ترجمهٔ حدیث فوق بدین شرح است: فاطمه نزد من از وضع دستان خود بر اثر آسیاب کردن شکایت کرد پس به او گفتم که نزد پدر خود برو و از او تقاضای گرفتن خادم و کنیزی برای خود کن پس هنگامی که نزد پدر خود رفت به او فرمود که آیا میخواهید به شما چیزی یاد دهم که از خدمتگزار برای شما بهتر باشد؟ آنگاه گفت که هنگام خواب ۳۳ بار تحمید (الحمدلله) و ۳۳ بار تسبیح (سبحان الله) و ۳۴ بار تکبیر (الله اکبر) بگویید.
تسبیح تربت
فاطمه تسبیحی با نخ پشمی درست کرده بود و با آن ذکرها را میشمرد. وقتی که حمزه کشته شد، فاطمه از خاک قبر حمزه تسبیح ساخت و همین سیره بعدها ادامه یافت تا اینکه تسبیح را از تربت حسین بن علی ساختند. جعفر صادق در این باره گفتهاست: «ثواب ذکر با تسبیح تربت امام حسین ۷۰ برابر است.»[۲۵۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس