فاطمه علیهاسلام از تولد تا جوانی

در تاریخ تولّد فاطمه اختلاف‌نظر هست: از پنج سال پیش از آغاز پیامبری محمّد تا پنج سال پس از آن تخمین زده‌اند.[۱۶] به گمان عموم سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران اهل سنت، ازجمله ابن سعد و طبری و ابن اثیر و ابوالفرج اصفهانی و ابن اسحاق، تولّد فاطمه مصادف با سال بازسازی کعبه در پنج سال پیش از بعثت، برابر با سال ۶۰۴ م، بوده‌است. بَلاذُری نیز بر همین نظر است.[۱۷] اگر این گمان درست باشد، سنّ ازدواج فاطمه بالاتر از ۱۸ سال می‌شود؛ که در سرزمین حجاز در آن روزگار غیرمعمول می‌نماید.[۱۸] بعضی منابع نیز تولّد او را پیش از بعثت می‌دانند، بی آن‌که به سال و ماه آن اشاره کنند. امّا نظرهای دیگر بر یک یا پنج سال پس از بعثت و سه سال پس از معراج است.[۱۹]

بنا بر نظر مشهور منابع شیعه، تاریخ ولادت فاطمه پنج سال پس از بعثت است؛ ولی یعقوبی و شیخ طوسی ولادت فاطمه را مصادف با سال بعثت می‌دانند. بعضی محدّثان شیعه تاریخ ولادت را در سال معراج محمّد روایت کرده‌اند، امّا در تاریخ معراج هم اختلاف هست و آن را از دو سال پس از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت گزارش کرده‌اند؛[۲۰] و با توجه به داستان تولّد فاطمه،[یادداشت ۱] زمان تولد او را از دو تا پنج سال پس از بعثت می‌دانند.[۲۱] اگر ولادت فاطمه پنج سال پس از بعثت بوده باشد، سنّ خدیجه هنگام تولد فاطمه بیش از ۵۰ سال بوده‌است.[۲۲]

فاطمه در بسیاری منابع، چهارمین فرزند دختر محمّد، پس از زینب، رُقَیّه و ام‌ّکُلثوم شمرده می‌شود. البته، به‌عقیدهٔ برخی از محققان شیعه مانند سید جعفر مرتضی عاملی، او تنها دختر محمّد است.[۲۳] فاطمه تنها فرزند محمّد بود که به‌اندازه‌ای عمر کرد که فرزندانی از خود باقی بگذارد.[۲۴]

پس از تولد فاطمه، خدیجه پرستاری از او را شخصاً به‌عهده گرفت و این برخلاف سنت معمول آن زمان بود که مردم مکه فرزندان تازه‌به‌دنیاآمدهٔ خود را به دایه‌هایی از روستاها و بادیه‌نشینان اطراف می‌سپردند.[۲۵] او ایام کودکی را تحت حمایت والدین خود در مکه و در دورانی که قریش مشکلات و رنج‌های زیادی را برای پدرش بابت تبلیغ اسلام به‌وجود آورده‌بودند، گذراند.[۲۶] فاطمه سه سال پیش از هجرت در خلال محاصرهٔ شعب ابی‌طالب، مادر خود را از دست داد.[۲۷]

چند روز پس از هجرت محمد به مدینه، مقارن با ۶۲۲ م، فاطمه زهرا به‌همراه فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت زُبَیر بن عبدُالمُطَّلِب و احتمالاً سوده و ام‌کلثوم بنت محمد در کاروانی به‌سرپرستی علی بن ابی‌طالب از مکه به مدینه هجرت کرد و در قُبا به پدرش پیوست.[۲۸]

فضائل حضرت زهرا

شیخ صدوق (رحمه‌الله) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) از سفری مراجعت می‌فرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف می‌بردند و مدتی می‌ماندند و بعد از آن به خانه زنان خود می‌رفتند؛ پس در بعضی از سفرهای آن حضرت جناب فاطمه (علیهاالسلام) دو دست بند و گلوبند و گوشواره از نقره ساخت و پرده بر دَرِ خانه آویخت، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف برد و اصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت و به مسجد درآمد و به نزد منبر نشست، حضرت فاطمه دانست که حضرت برای زینتها چنین به غضب آمدند، پس گردنبند و دست بندها و گوشواره‌ها را کند و پرده‌ها را گشوده و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به آن شخص که آنها را می‌برد گفت به حضرت بگو که دخترت سلام می‌رساند و می‌گوید اینها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کرد فاطمه آنچه را که می‌خواستم پدرش فدای اوباد! دنیا از برای محمد و آل‌محمد نیست اگر دنیا در خوبی نزد خدا برابر پشه ای بود خدا در دنیا کافران را شربتی آب نمی‌داد؛ پس برخاست و به خانه فاطمه علیهاالسلام داخل شد. [۹۶]

شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کرده‌اند که حضرت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (علیها‌السلام) عزیزترین مردم است نزد من. [۹۷] [۹۸]

شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است که می‌گفت: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیه‌تر باشد از فاطمه به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون فاطمه به نزد آن حضرت می‌آمد او را مرحبا می‌گفت و دستهای او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند، چون حضرت به خانه فاطمه می‌رفت برمی‌خاست و استقبال آن حضرت می‌کرد و مرحبا می‌گفت و دستهای آن حضرت را می‌بوسید. [۹۹]

در «قُرْب‌الاسناد» به سند معتبر از امام محمد باقر (علیه‌السلام) روایت کرده است که حضرت رسالت (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) مقرر فرمود که هر چه خدمت بیرون در باشد از آب و هیزم و امثال این‌ها حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به جا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسیا‌کردن و نان و طعام‌پختن و جاروب‌کردن و امثال این‌ها با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) باشد.[۱۰۰]

ابن بابویه به سند معتبر از امام حسن (علیه‌السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود که در شب جمعه مادرم فاطمه (علیهاالسلام) در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق‌تعالی گردید و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود و تا صبح طالع شد شنیدم که پیوسته دعا می‌کرد از برای مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام می‌برد و دعا برای ایشان بسیار می‌کرد و از برای خود دعائی نمی‌کرد، پس گفتم: ای مادر! چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی؟ فرمود: «یا بُنَی! الْجارُ ثُمَّ الدّار» «ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را[۱۰۱]

ثعلَبی از حضرت صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که روزی حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از جُلهای شتر و به دستهای خود آسیاب می‌گردانید و در آن حالت فرزند خود را شیر می‌داد، چون حضرت او را بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش روان شد و فرمود: ای دختر گرامی، تلخیهای دنیا را امروز بچش برای حلاوتهای آخرت. پس فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: یا رسول اللّه حمد می‌کنم خدا را بر نعمتهای او و شکر می‌کنم خدا را بر کرامتهای او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد: (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) [۱۰۲] یعنی «حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی [۱۰۳] [۱۰۴]

و از حسن بَصْری نقل شده که می‌گفت: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عابدترین امت بود و در عبادت حق‌تعالی آن قدر بر پا می‌ایستاد که پاهای مبارکش ورم می‌کرد. [۱۰۵]

و از «حلیه ابو نُعَیم » روایت شده که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آن قدر آسیاب گردانید که دستهای مبارکش آبله پیدا کرد و از اثر آسیاب دستهای مبارکش پینه کرد. [۱۰۶]

امام خمینی، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را از معجزات تاریخ و مایه افتخار هستی و افتخار خاندان وحی می‌شمارد [۱۰۷] [۱۰۸] که چون خورشیدی بر تارک اسلام می‌درخشد. از نگاه ایشان تاکنون هیچ کس از عهده شناخت و معرفی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) برنیامده، و احادیثی که درباره شان و مقام فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آمده به مقدار فهم مستمعان بوده است و دیگران از عهده ستایش او برنیامده و هرچه درباره ایشان گفته‌اند، به مقدار فهم خودشان بوده است نه به‌اندازه جایگاه آن حضرت. [۱۰۹]

در نگاه امام خمینی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) از مصادیق بارز انسان کامل و تمام ابعادی که برای انسان و زن می‌توان تصور کرد در آن بانو جلوه کرده بود و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تمام حقایق بود و همه معنویات، جلوه‌های ملکوتی، الهی، جبروتی، مُلکی و ناسوتی در ایشان وجود داشت و همه ویژگی‌های پیامبران را دارا بود. [۱۱۰]

امام خمینی در معرفی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) با استناد به روایتی معتقد است در مدت هفتاد و پنج روزی که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پس از رحلت پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) زنده بود و حزن شدیدی داشت، جبرئیل امین خدمت ایشان می‌آید و تمام مسائلی را که در آینده قرار بود رخ دهد به ایشان خبر می‌داد و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آن را به علی (علیه‌السلام) می‌گفت. [۱۱۱]

امام خمینی یکی از افتخارات شیعه را «صحیفه فاطمیه» می‌داند که در ردیف مناجات شعبانیه، دعای عرفه و صحیفه سجادیه می‌باشد. [۱۱۲] [۱۱۳]

حجاب از دیدگاه حضرت زهرا

وقتی پیغمبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به اوفرمود چه چیز بهتر است از برای زن؟ فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید و فرمود: (ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ) [۱۱۴] [۱۱۵]

حجاب حضرت زهرا

سید فضل اللّه راوندی در «نَوادر» روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمی‌بیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند من اورا می‌بینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه می‌نماید. پس حضرت فرمود: شهادت می‌دهم که تو پاره تن من می‌باشی. [۱۱۶] [۱۱۷]

حقیقت زن از نظر حضرت زهرا

روزی حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمود، اصحاب گفتند که زن عورت است؛ فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیک‌تر است؟ اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه (علیهاالسّلام) این مطلب را شنید عرض کرد که نزدیک‌ترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است. [۱۱۸] [۱۱۹]

حضرت زهرا در صحنه‌های مختلف

بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیهم) و علی (علیه‌السّلام) جنگ احد آغاز گردید. در این جنگ به دلیل تمرد عده‌ای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیهم) با خبر شد که رسول‌ اکرم (صلی ‌الله ‌علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در جنگ زخمی‌شده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمی‌دارند و به میدان جنگ می‌روند. فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیهم) جراحات پدر گرامی‌اش را شست‌و‌شو داد؛ ولی خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد. [۱۳۴] همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «احد» رسانده و بر مزار شهدا می‌گریست و بر آنان دعا می‌کرد. [۱۳۵]

فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیهم) در زندگی مشترک بسیار با قناعت و زهد زندگی می‌کرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت می‌کرد و بر خود سخت می‌گرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهده‌ی دیگری نمی‌گذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن ذرت یا گندم، نگاه‌داری کودک و غیره را خود بر عهده می‌گرفت. [۱۳۶]

علی (علیه‌السّلام) خود می‌فرمایند: «روزی که با زهرا (سلام‌الله‌علیها) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن می‌خوابیدیم و روز شتر آب‌کش خود را بر روی آن علف می‌دادیم و جز این شتر، خدمت‌گذاری نداشتیم [۱۳۷]

او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک انسان الهی است.

تسبیحات فاطمه

مقالهٔ اصلی: تسبیحات فاطمه زهرا

در سال‌های اول ازدواج، علی پول کمی کسب می‌کرد. او از چاه آب می‌کشید و مزارع دیگران را آبیاری می‌کرد. فاطمه نیز خود خدمتکاری نداشت و خود غلّات را با دست آسیاب می‌کرد و بر اثر کار دستانش تاول زده‌بود. روزی علی خبردار می‌شود که پیامبر چند بَرده دریافت کرده‌است. علی، فاطمه را می‌فرستد تا یکی از این برده‌ها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدر می‌رود، اما در خود این جسارت را نمی‌بیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود به‌همراه فاطمه راهی منزل پیامبر می‌شود، اما درخواست او از طرف پیامبر رد می‌شود. پیامبر به آن‌ها می‌گوید که «او نمی‌تواند اجازه دهد که اصحابِ صُفّه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید برده‌ها را بفروشم و پول آن‌ها را صرف کمک به آن‌ها کنم». پیامبر درعوض، ذکری که به تسبیح فاطمه زهرا معروف است را به زوج جوان می‌آموزد. گویند علی هیچ‌گاه پیش از خواب، گفتن این ذکر را ترک نمی‌کرد.[۵۸]

فرزندان

مقالهٔ اصلی: سید

حسن مجتبی در سال دوم ه‍.ق زاده شده‌است که در این صورت ازدواج فاطمه نمی‌تواند بعد از غزوه بدر بوده‌باشد. یا به‌روایتی در نیمهٔ رمضان سال سوم ه‍.ق بوده‌است. فاطمه حسین را پنجاه روز پس از تولد حسن باردار شد و در اولین روزهای شعبان به‌سال چهارم ه‍.ق به‌دنیا آورد. در کنار این دو پسر و فرزند مرده‌به‌دنیاآمده مُحسِن یا مُحَسَّن، فاطمه دو دختر به‌دنیا آورد که به‌نام دو تن از عمه‌هایشان زینب و اُم‌ّکلثوم نام‌گذاری شدند.[۹۴] حسن بزرگ‌ترین پسر علی و فاطمه زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ م در مدینه به‌دنیا آمد. بعد از کشته شدن علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمین‌های مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق عهدنامهٔ صلح با معاویه از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ م در مدینه مسموم شد و درگذشت.[۹۵] حسین دومین پسر علی و فاطمه زهرا و سومین امام شیعه است که طبق بیشتر روایات در ۶۲۶ م در مدینه به‌دنیا آمد. وی در سال ۶۸۰ م علیه یزید قیام کرد و در نبرد کربلا به همراه یارانش کشته شد.[۹۶]

نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان «شریف» یا «سَیِّد» شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمّد، مورد احترام شیعه و سنی هستند.[۹۷] علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز چهار فرزندی که از فاطمه داشت، بقیهٔ فرزندانش از همسران دیگر او بودند.[۹۸]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سوم حضرت زهراس

تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ | 13:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |