زندگی‌ نامه یزید

ابوخالد[۱] [۲] [۳] [۴] [۵] یزید بن معاویة بن ابی سفیان در سال ۲۵[۶] [۷] [۸] [۹] یا ۲۶ هجری[۱۰][۱۱] [۱۲] از مادری به نام میسون دختر بجدل کلبی به دنیا آمد. [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] سرانجام یزید، پس از سه سال و هشت ماه حکومت[۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱] در چهاردهم ربیع الاول سال ۶۴ هجری[۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] در سن ۳۸ سالگی[۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] درگذشت و در حوارین به خاک سپرده شد. [۱۱۹] [۱۲۰] . در سبب مرگ یزید گفته شده که روزی میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود، خر وحشی می‌دوید و یزید نیز در حالی که مست بود، در پی‌اش می‌تاخت تا این که از اسب فرو افتاد و گردنش شکست.[۱۲۱] . بر اساس منابع تاریخی، یزید در سال ۲۵ [۱] یا سال ۲۶ هجری قمری به دنیا آمد.[۲] پدر او معاویه فرزند ابوسفیان و مادرش «مَیسون» دختر «بَحْدَل کلبی» است.[۳] میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه، به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام، یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است.[۴] یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند.[۵] مردمان آن قبیله از قبایل حُوّارین در منطقه حمص در شام با پیشینه مسیحیت در زمان پیش از اسلام و اهل فصاحت و شعر عربی بودند و یزید نیز تحت تأثیر آنان سخن ‌پرداز و شاعر شد.[۶] . یزید چندین فرزند از جمله خالد، معاویه، ابوسفیان و عبدالله و همسرانی به نام‌های فاخته، ام‌ کلثوم و ام ‌مسکین داشته است.[۱۰] او پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در ۱۴ ربیع‌الاول سال سال ۶۴ق در ۳۸ سالگی درگذشت.[۱۱] گروهی سبب مرگ او را مستی بیش از حد ذکر کرده‌ اند.[۱۲]گفته ‌اند روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی‌ او می­تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت.[۱۳] برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذاتُ الجَنْب (عفونت ریه) از دنیا رفت.[۱۴] او را در دمشق دفن کردند.[۱۵] نقل شده است وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند، قبر وی را نبش کردند و جز بقایایی مانند خاکستر چیزی نیافتند.[۱۶]

اوضاع فرهنگی و اجتماعی عصر یزید

یزید فردی عیاش و خوشگذران بود و نسبت به شکار و شراب و شعر و زنان شوقی بسیار داشت.[۷۸] [۷۹] . او به پرورش یوزان و سگان و حیوانات شکاری پرداخته، کبوتربازی نزد او جایگاه خاصی داشت.[۸۰] [۸۱] . یزید نخستین خلیفه ‌ای بود که آشکارا شراب نوشید و به شکار رفت؛ زنان نوازنده و خواننده و غلامان را در نزد خود گرد آورده برای لذت و شادی خود وسایل صاحبان رفاه چون نگاهداری بوزینگان و به جنگ انداختن سگ‌ها و خروس‌ها را به کار گرفت. [۸۲] . ابوالفرج اصفهانی یزید را اولین کسی دانسته که ملاهی را در اسلام و آوای مغنیان را سنت کرد. او آشکارا به شرب خمر پرداخته به قدری در نوشیدن شراب زیاده روی می‌کرد که به او یزید الخمور می‌گفتند. [۸۳] [۸۴] . یزید از پرشورترین مردم نسبت به شکار بود و پیوسته به این کار مبادرت می‌ورزید. او حتی برای سگان شکاری‌اش دست بندهایی از طلا تهیه دیده بر آنان زین‌های زربفت می‌پوشانید و برای هر یک از آنان غلامی گماشته بود تا به آن‌ها خدمت کنند.[۸۵] . او میمونی داشت که آن را با کنیه ابوقیس می‌خواند یزید این میمون را در مقابل خود قرار می‌داد و می‌گفت: «این بوزینه شیخی از شیوخ بنی اسرائیل بود خطایی مرتکب شد و مسخ گردید» یزید به این میمون شراب می‌نوشاند و سپس از حرکات او می‌خندید گاه او را بر گورخری وحشی سوار می‌کرد و با مردان سوارکار، در مسابقه شرکت می‌داد.[۸۶] [۸۷] . فسق یزید بر اصحاب و کارگزاران یزید نیز اثر گذاشته بود و آنان نیز از اعمال فاسقانه اش پیروی می‌کردند.[۸۸] . در ایام او مغنیان و مطربان در سرتاسر بلاد اسلامی حتی شهرهای مقدس مکه و مدینه پراکنده شده بودند و فسق و فجور در بین مسلمانان شیوع یافته بود؛ غناء در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار گرفته شد و مردم آشکارا به شرابخوارگی پرداختند. [۸۹] . افکار و معارف و علوم و دین و ایمان رو به تنزل رفته به آخرین مراتب انحطاط خود رسیده بود؛ از اسلام جز نامی باقی نمانده بود و حدود و ثغور آن طبق میل خلیفه تعیین می‌گردید؛ امر به معروف و نهی از منکر میرانده شده و بلکه معروف منکر و منکر معروف جلوه داده شده بود.

خوشگذرانی‌ یزید

طبق نقل منابع، یزید خوشگذران و هوس‌باز بود.[۱۸] به صورت آشکار شراب می‌نوشید و در این کار زیاده ‌روی می‌کرد.[۱۹] برخی صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله و نیز امام حسین علیه السلام به صراحت او را فاسق و اهل گناه خوانده ‌اند.[۲۰] بلاذری او را نخستین خلیفه‌ ای می‌داند که آشکارا شراب می‌نوشید، زنان خواننده و نوازنده را نزد خود نگه می‌داشت و برای لذت بردن، سگ‌ها و خروس‌ها را به جنگ همدیگر وا‌می‌داشت.[۲۱] او میمونی داشت که او را «اباقیس» نامید و به او شراب می‌نوشاند و از حرکات وی می‌خندید.[۲۲] به گفته مرتضی مطهری یزید به این‌ حیوان لباس ابریشم و حریر و دیبا و جامه‌های زربفت می‌پوشید و او را در مجلس شراب خویش حاضر می‌کرد و ماده‌ الاغ چابکی داشت و گاهی ابا قیس که تعلیم داده شده بود سوار آن ماده‌الاغ‌ می‌شد و در مسابقه اسب‌ها شرکت می‌کرد. خودش خیلی علاقه داشت که اباقیس‌ برنده مسابقه بشود و شاید هم احیانا سوارکارها به‌خاطر یزید عمداً ماده‌‌الاغ را جلو می‌انداختند. [۲۳] . برخی معتقدند رشد و پرورش یزید، تحت ‌تأثیر عقاید مسیحیان تازه‌مسلمان قبیله میسون، در تکوین شخصیت او مؤثر بوده است.[۲۴] آنان وجود مشاوران مسیحی همانند سِرجون و اَخطَل نصرانی در دربار او و سازش با رومیان شرقی را گواه بر ادعای خود می‌دانند.[۲۵]

شاعر بودن یزید

یزید فردی سخن‌پرداز و شاعر بود. دیوان شعر او نیز به چاپ رسیده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.[۲۶] یکی از شعرهایی که پس از واقعه عاشورا، از او نقل شده، این است: جامی از شراب به من بنوشان که استخوان‌هایم را سیراب کند. سپس برگرد و ابن زیاد را چنین جامی بنوشان، همان که رازدار و امین من است و اساس خلافت من به دست او استوار گردید.[۲۷] . إِسقِني شُربَة تُرَوّي مُشاشي - ثُمَّ مِل فَاِسقِ مِثلَها اِبنَ زِيادِ... صاحِبَ السِرِّ وَالأَمانَةِ عِندي - وَلِتَسديدِ مَغنَمي وَجِهادي[۲۸] . مورخان نقل کرده‌ اند در زمانی که معاویه، یزید را با سپاه اسلام به سوی رم فرستاد، لشکریان جلو رفته و دچار آبله و تب شدند؛ ولی یزید با همسرش میان راه ماند، سرگرم می‌گساری شد و اشعاری چنین سرود: از تب و آبله ‌ای که به لشکر رسید باکی ندارم، هر گاه در دیر مُرّان[یادداشت ۱] در غرفه‌ها بر تخت تکیه داده باشم و در کنارم ام ‌کلثوم باشد.[۳۰] . وَما أُبالي إِذا لاقَت جُموعُهُمُ - بِالغَذقَذونَةِ مِن حُمّى وَ مِن مومِ... إِذا اِتَّكَأتُ عَلى الأَنماطِ مُرتَفِعاً - بَدير مُرّانَ عِندي أُمُّ كُلثومِ[۳۱] .

خلافت یزید

پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید.[۴۴] او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب از سوی پدرش و به صورت موروثی حاکم شد.[۴۵] بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب می‌کرد.[۴۶] در روز نخست، نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از حسین بن علی علیه السلام و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی‌بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند.[۴۷] . عبدالحسین زرین‌کوب مینویسد : در تاریخ خلفا هیچ نامی از نام یزید شومتر و نفرت انگیزتر نیست. خلافت کوتاه او فقط سه سال و نیم طول کشید ... یک سال حسین بن علی علیه السلام را کشت، یک سال مدینه را غارت کرد و یک سال هم کعبه را به سنگ و آتش بست. هر یک از این سه واقعه می توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند. اما، از شور بختی ننگ هر سه گناه بر گردن او افتاد.[۴۸] . مسعودی در توصیف سیاست او می‌­نویسد: سیره یزید همان سیره فرعون بود، بلکه فرعون عادل‌­تر از او در میان رعیتش و منصفتر از او در میان خاص و عامش بود.[۴۹] همچنین مسعودی از ابومخنف، نقل کرده که در زمان حکومت یزید، شراب ‌خواری و گناه به دست کارگزاران او در مکه و مدینه به صورت علنی رواج یافت.[۵۰] . حکومت یزید سه سال طول کشید.[۵۱] مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفت­ها بر ضد خلفای بنی‌امیه و سقوط حکومت آنان می‌دانند.[۵۲] او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و اهل بیت او را شهید کرد،[۵۳] در سال دوم، حرمت مدینه را شکست و به مدت سه روز جان و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد[۵۴] و در سال سوم کعبه را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.‌[۵۵]

هلاکت یزید

شیخ عباس قمی نقل می‌کند : چهاردهم ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری روز هلاکت وی می‌باشد. [۱۵] . طبری می‌نویسد : یزید روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری مرد. [۱۶] . سهیل طقوش می‌نویسد: یزید در ناحیه «حوران» بعد از سه سال و هشت ماه و چهارده روز حکمرانی درگذشت[۱۷] . علت مرگ یزید : در باب علت مرگ وی آمده است وی به مرضی ذات الجنب در حوران از دنیا رفت.[۱۸] . شیخ عباس قمی می‌نویسد: «در روایت شیخ صدوق است که وی به بلای ناگهانی هلاک گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر کرده بود که گویا او را قیر مالیده بودند. [۱۹] . اقوال دیگر نیز در این زمینه نقل شده است که از اهمیت چندانی برخوردار نیست. شیخ عباس قمی می‌نویسد : محل دفن وی محلی است به نام حواریین[۲۰] . و در نقلی دیگر آورده است جنازه‌ اش را به دمشق آوردند و در باب صغیر دفن کردند و قبرش اینک زباله‌دان می‌باشد. [۲۱] . منابع تاریخی سن او را هنگام هلاکت ۳۷،[۲۲] ۳۹ ، ۳۵ سال ذکر کرده ‌اند.[۲۳]

معاویة بن یزید

مُعاویة بْن یزید بْن معاویه، معروف به معاویه دوم درگذشت ۶۴ق سومین خلیفه اموی است که پس از مرگ یزید در سال ۶۴ ق به خلافت رسید و بعد از مدت کوتاهی کناره گرفت و وفات یافت. مورخان درباره علت کناره‌ گیری او از خلافت اختلاف‌ نظر دارند، اما بیشتر تمایل او به خاندان امام علی علیه السلام را دلیل این امر شمرده ‌اند. پس از کناره ‌گیری معاویه دوم از خلافت، مروان بن حکم به خلافت رسید و تا پایان کار امویان، فرزندان مروان عهده ‌دار خلافت بودند. معاویه بن یزید در هنگام مرگ بنابر قولی ۱۸ ساله بود و در دمشق دفن شد . دوران خلافت : در خلال جنگ نیروهای اموی با عبدالله بن زبیر که در مکه ادعای خلافت کرده بود ، یزید بن معاویه در شام درگذشت و پس از مدتی با شنیدن خبر مرگ یزید، نیروهای جنگی اموی از مکه به شام بازگشتند. بنی امیه معاویه فرزند یزید را به خلافت برگزیدند. بدین ترتیب در شام با معاویه بیعت شد و در مکه با عبدالله بن زبیر. کناره ‌گیری از خلافت : دوران خلافت معاویه بن یزید بسیار کوتاه بود و برخی از منابع آن را چهل روز دانسته‌اند. به اتفاق همه روایات تاریخی، او برعهده گرفتن خلافت را خوش نداشت و از آن بیزار بود. درباره علت این موضوع گزارش‌های تاریخی اختلاف دارند. در برخی گزارش‌ها، بیزاری از رویه پدرانش معاویه ویزید و سایر امویان علت اصلی کناره‌ گیری او از خلافت دانسته شده و به گرایش او به اهل بیت علیهم السلام تصریح شده است. بنا بر گزارشِ تاریخ یعقوبی، او خطبه‌ ای خواند و در آن از بر عهده گرفتن امر خلافت بیزاری جست و از پدر و پدر بزرگش انتقاد کرد. او در این خطبه جنگ معاویه بن ابی سفیان با امام علی علیه السلام و نیز اعمال ناشایست پدرش یزید و به خصوص به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله را گناهانی بزرگ اعلام کرد.[۱] مروان بن حکم به او پیشنهاد کرد مانند عمر بن خطاب شورایی را برای انتخاب خلیفه تشکیل دهد؛ اما او گفت نه یزید مانند عمر بن خطاب است و نه افرادی مانند افراد آن شورا در این زمان وجود دارند.[۲] . گزارش دیگری حاکی از آن است که او در سخنانی گفت توان بر عهده گرفتن خلافت را ندارد و اشاره کرد که در میان شما مردم کسانی هستند که از من به خلافت شایسته ‌تراند و به امویان گفت یا بگذارید من کسی را به خلافت انتخاب کنم یا خود کسی را به خلافت برگزینید. عده ‌ای از بنی امیه نزد او آمدند و از او خواستند مدتی به ایشان مهلت دهد و بعد از مدتی او را زخمی کرده و به قتل رساندند.[۳] . برخی از گزارش‌ها نیز بدون اشاره به ماجرای اعتراض او به پدرانش، او را فردی بیمار دانسته ‌اند و علت ناتوانی را او در عهده گرفتن امر خلافت، همین موضوع می‌دانند.[۴] به گزارش مسعودی، کنیه معاویه، در ابتدا ابو یزید بود؛ اما بعد از به خلافت رسیدن او را ابو لیلی نام نهادند که کنیه ‌ای مخصوص مردم ضعیف عرب بود.[۵] . تشیع معاویه : برخی از منابع تاریخی و رجالی متاخر شیعی، معاویه بن یزید را فردی شیعه معرفی کرده‌ اند. گزارشی در کتاب حبیب السیر، از منابع تاریخی فارسی قرن دهم هجری، وجود دارد که بر اساس آن معاویه به شایستگی امام زین العابدین علیه السلام برای خلافت تصریح کرده و مردم را به دعوت از ایشان توصیه کرده است.[۶] برخی از منابع تراجم ‌نگاری و رجالی شیعه با استناد به این گزارش، معاویه بن یزید را در زمره شیعیان قرار داده ‌اند.[۷] . وفات : معاویة بن یزید در سال ۶۴ هجری قمری درگذشت و در دمشق دفن شد. علت مرگش معلوم نیست. برخی از تاریخ‌ نگاران احتمال کشته شدن او را مطرح کرده‌ اند و از خوراندن سم به او خبر داده‌اند و برخی مرگش را با ضربه دانسته‌اند.[۸]برخی از روایات تاریخی مرگ او را طبیعی و به علت بیماری دانسته‌ اند.[۹] درباره سن معاویه بن یزید هنگام مرگ اختلاف است. ابن قتیبه سن وی را هنگام مرگ ۱۸ سال دانسته است.[۱۰] ۱۹، ۲۰ و ۲۱ سال[۱۱]و ۲۳ سال نیز نقل شده است. [۱۲] . خطبه معاویة بن یزید به گزارش یعقوبی : پس از حمد و ثنای خداوند،‌ ای مردم، ما به ‌وسیله شما امتحان شدیم و شما به ‌وسیله ما، و از آنکه ما را خوش ندارید و از ما بدگویی می‌کنید بی‌خبر نیستیم. همانا نیای من معاویة بن ابو سفیان با کسی در امر خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شایسته ‌تر بود، کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول مؤمنان و پسر عموی پیامبر پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیمبران. جدّ من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که می‌دانید و شما هم با او چنان رفتار کردید که انکار ندارید، تا مرگش فرارسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد. سپس پدرم را عهده ‌دار حکومت ساخت با اینکه از او امید خیر نمی‌رفت، پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد و امیدش بسیار شد. لیکن آرزو به دستش نیامد و اجل دست او را کوتاه ساخت، نیرومندی او به انجام رسید و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسیر بزهکاری خویش گردید. سپس گریه کرد و گفت: ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بد مردن و به رسوایی بازگشتن او( به پیشگاه خداوند) را می‌دانیم، چه او عترت پیامبر را کشت و حرمت را از میان برد و کعبه را سوزانید و من آن نیستم که امر شما را به عهده گیرم و مسئولیت‌های شما را تحمل کنم، اکنون خود دانید و خلافت خود، به خدا قسم اگر دنیا غنیمت است، ما بهره‌ای از آن بردیم، و اگر هم خسارت است آل ابوسفیان را هم‌ آنچه از آن بدست آورده‌ اند، بس است. (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴( . بعضی از مورخان بر این باورند که چون زمان مرگ معاویة بن یزید فرا رسید به او گفتند: آیا پس از خود خلیفه ‌ای برنمی گزینی؟ گفت: من لذت خلافت بر شما را نچشیدم، پس چرا وزر و وبال خلافت دیگری را به گردن بگیرم آنگاه گفت: بار خدایا من از این خلافت بیزارم و از آن به تو پناه می‌برم بار خدایا من چونان اهل شورا کسی را نمی ‌یابم که امر انتخاب خلافت را به آنان واگذارم تا یکی را از میان خود برگزینند. [۴۲] . علت کناره ‌گیری او از حکومت نیز مسئله اختلافی است، ولی آن چه از تاریخ برمی آید به دلیل تمایل او به اهل بیت علیه ‌السّلام می‌باشد. اما بعضی‌ها علت کناره ‌گیری معاویة بن یزید و حکومت کوتاه وی را مریضی او بیان کرده ‌اند که هنگام تحویل حکومت مریض بود و با همان مرض هم فوت کرد.[۴۵] . این علت شاید به دلایل سیاسی بیان شده باشد زیرا آن چه از کتب تاریخی متقدم بدست می‌آید این است که محبت او به اهل بیت (علیه ‌السّلام) علت کناره‌ گیری وی از خلافت می‌باشد. او اولین خلیفۀ مسلمانی است که خواستار ارجاع خلافت به اهل بیت علیه ‌السّلام شد و از منصبش کناره ‌گیری کرد.[۴۶] . قاموس الرجال مطلبی از مجالس المؤمنین نقل می‌کند که این نظریه را تایید می‌کند : همانا معاویة بن یزید مصداق (یخرج الحی من المیت) می‌باشد و همچنین او در بین بنی امیه مانند مؤمن آل فرعون می‌باشد.[۴۷] . اینکه چرا معاویة بن یزید دوست ‌دار اهل بیت (علیه‌ السّلام) شده ظاهرا بخاطر معلمش بوده؛ او معاویه را با اهل بیت (علیه ‌السّلام) آشنا می‌کند. این احتمال قرائتی نیز دارد. بعد از آنکه معاویه پدرش را لعن و از حکومت تبری کرد بنی امیه معلم معاویه (عمرالقصوص) را مقصر دانستند و او را زنده دفن کردند.[۴۸] . معاویه بعد از آنکه از حکومت خودش را خلع کرد در مسجد جامع به منبر رفت و مدت زیادی به حالت سکوت نشست سپس حمد و ثنای خداوند را به طور بلیغ به جا آورد. بعد پیامبر و اهل بیتش را به نیکی یاد کرد. همانا جدم معاویه کسی که به حکومت سزاوارتر بود را کنار زد. کسی که به پیامبر نزدیک بود، فضلش عظیم بود، سابقه ‌اش در اسلام از همه زیاد بود، در بین مهاجران قدرش از همه بیشتر بود. از نظر قلب از همه شجاع بود، از نظر علم علمش از همه بیشتر بود، از نظر ایمان اولین نفر بود و از نظر ارزش شریف‌ ترین بود. مصاحبتش با پیامبر صلی ‌الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) از همه قدیمی ‌تر بود. پسرعموی رسول خدا صلی‌ الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم، دامادش، برادرش، همسر دختر رسول خدا صلی ‌الله‌علیه‌ و‌آله‌ وسلّم که رسول خدا (صلی ‌الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) با اختیارش او را برای دخترش برگزید. پدر دو سید بزرگوار اهل بهشت. پدرم به خاطر کارهای بدش و اسراف بر نفسش متخلق به اخلاق امت رسول خدا (صلی‌ الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم) نبود. او تابع هوای نفس بود. خطاهایش را نیک می‌دید و اقدامی کرد که آن اقدام جرات بر خداوند متعال بود. او حرمت اولاد رسول خدا را شکست... او رهین خطاهای خود است.[۴۹] . این چنین از پدرش تبری کرد و بعد از آن در خانه نشست تا اینکه از دنیا مفارقت کرد. بعد از کناره ‌گیری معاویه از خلافت، بنی امیه و مادرش اصرار کردند که برادرش را به عنوان ولیعهد معرفی کند و از مردم برای او بیعت بگیرد اما او قبول نکرد و گفت: به خدا قسم این حکومت زمانی که من زنده بودم برای من نفعی نداشت[۵۰] . اگر این کار را انجام بدهم شیرینی آن برای شما خواهد بود و سختی و عذابش برای من. [۵۱] . در چگونگی مرگ او اختلاف است، بعضی گفته ‌اند شربتی زهرآگین به او خوراندند و مسمومش کردند[۷۴] [۷۵] [۷۶] . برخی نیز گفته ‌اند، بر او ضربتی زدند و بر اثر این جراحت درگذشته است؛[۷۷] [۷۸] . عده ‌ای هم گفته‌ اند بر اثر بیماری و به مرگ خدایی درگذشته است.[۷۹] . پس از مرگ او بین خاندان اموی بر سر جانشینی او اختلاف افتاد و بنیان حکومت اموی برای مدتی متزلزل گردید.[۸۰] [۸۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |