یزید و واقعه کربلا

یزید وقتی به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست .[۵۶] امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از بنی ‌هاشم از مدینه به سمت مکه رفت.[۵۷] کوفیان با ارسال نامه‌های فراوان امام را به کوفه دعوت کردند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.[۵۸] یزید عبیدالله بن زیاد را حاکم کوفه کرد و او توانست کوفیان را از اطراف امام دور کند.[۵۹] پس از پیمان‌شکنی کوفیان، امام به سوی کربلا رفت. در آنجا در روز دهم محرم با لشکریان عمر سعد که از طرف ابن زیاد به فرماندهی منصوب شده بود روبرو شد.[۶۰] . در این جنگ، امام حسین و فرزندانش، برادرش عباس، ۱۷ نفر از بنی‌ هاشم و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند.[۶۱] پس از جنگ، لشکریان عمر بن سعد، با اسب‌های خود بر بدن کشته ‌شدگان تاختند.[۶۲] به خیمه‌های بازماندگان حمله کردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند و خیمه‌ها را آتش زدند.[۶۳] امام سجادعلیه السلام به علت بیماری نتوانست جنگ کند و زنده ماند.[۶۴] وی به همراه حضرت زینب و سایر زنان و بچه‌ها اسیر سپاه کوفه شد. سپاهیان عمر سعد سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند.[۶۵] . به شهادت رساندن امام حسین : بزرگ‌ترین جنایت او به شهادت رساندن امام حسین علیه ‌السّلام و ۷۲ تن از یاران با وفای آن حضرت می‌باشد. در تواریخ آمده است: «یزید در ابتدای حکومت خویش نامه‌ ای به ولید به عتبه، والی مدینه نوشت و از وی خواست تا از امام حسین (علیه‌ السّلام) و عده‌ ای دیگر بیعت بگیرد. یزید در این نامه دستور داد اگر آنان زیر بار بیعت نرفتند، گردن آنها را بزن و سرهای آنها را نزد من بفرست. [۹] . امام حسین علیه السلام ویارانش بدستور یزید شهید و اهلبیتش اسیر و به شام برده شد ، هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذین ‌بندی کنند.[۶۶] او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید.[۶۷] یزید در حضور اسیران، سر امام حسین علیه السلام را در ظرف طلا گذاشت و با چوب‌ دستی به آن می‌زد[۶۸] و این اشعار کفرآمیزِ ِ اِبن ‌الزِّبَعْرَی‏[یادداشت ۲] را تکرار می‌کرد:[۶۹] . لَیتَ أَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا - جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ... فَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً - ثُمَّ قالُوا یایزیدُ لاتَشَلْ[۷۰] ... لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالمُلْکِ فَلا - خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل[۷۱]‏ . کاش بزرگان من در جنگ بدر امروز می‌دیدند که قبیله خَزْرَج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است. در آن حال، از شادی فریاد می‌زدند و می‌گفتند:‌ ای یزید! دستت درد نکند! هاشمیان با سلطنت بازی کردند، پس نه خبری آمده و نه وحیی نازل شده است! در روایتی از امام رضاعلیه السلام آمده، یزید سر امام حسین(ع) را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. آن‌گاه با یارانش سرگرم خوردن غذا و آبجو شد، سپس میز بازی شطرنج را روی آن تشت گذاشته و به بازی شطرنج مشغول شد. هنگامی‌که در بازی پیروز می‌شد، جام آب‌جو را گرفته می‌نوشید و ته‌ مانده آن را در کنار تشت، بر زمین می‌ریخت.[۷۲] یحیی بن حکم به این رفتار یزید اعتراض نمود که یزید با مشت به سینه وی زد. ابوبرزه اسلمی نیز اعتراض کرد که به دستور یزید از مجلس اخراج شد.[۷۳] . از منابع تاریخی و روایی برمی‌آید که یزید ابتدا اسیران را در ویرانه ‌ای بی‌سقف که به خرابه شام معروف است اقامت داد.[۷۴] پس از خطبه امام سجادعلیه السلام و زینب سلام الله، آنان را به خانه ‌ای نزدیک قصر خود منتقل کرد.[۷۵] . براساس گزارش‌های تاریخی برخورد یزید در مقاطع مختلف حضور اسیران اهلبیت علیهم السلام با آنان متفاوت بوده گاه همه تقصیرات را برعهده ابن زیاد انداخته و علتش را نداشتن رابطه خویشاوندی ابن زیاد با اهلبیت(ع) دانسته [۷۶] وگاه به همسرش هند که سرزده وارد مجلس شده و به قرار گرفتن سر امام (ع) بالای نیزه اعتراض کرده می گوید که بر دختر زاده پیامبر گریه کن. و می‌گوید که خدا ابن زیاد را بکشد که در کارش عجله کرد. [۷۷] وگاهی از عملکرد خویش به شدت اظهار پشیمانی می کرد و ابن زیاد را لعن می کرد که با کشتن حسین (ع) و مسدود کردن راه چاره بر وی باعث منفور شدن یزید شده است. [۷۸] علامه شعرانی اظهار ندامت و پشیمانی های متعدد یزید را دروغ و راهی برای حفظ سلطنت و جلب دل مردم دانسته و دلیلش را تکریم ابن زیاد و دادن هدایا و تحفه‌ها به او در خلوت دانسته است. [۷۹] .

یزید و واقعه حره

بر اساس منابع تاریخی، پس از روی کار آمدن یزید و افزایش نارضایتی‌ها، مردم مدینه در سال ۶۳ قمری به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بر ضد حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.[۸۰] یزید لشکری به فرماندهی مسلم‌ بن عقبه به مدینه فرستاد.[۸۱] وقتی خبر به مردم مدینه رسید، اطراف شهر خندق کندند و پناه گرفتند.[۸۲] لشکریان یزید با عبور از حرّه، در شرق مدینه پیاده شدند و به مردم مدینه سه روز مهلت دادند تسلیم شوند.[۸۳] اما مردم مدینه تسلیم نشدند. یزید سه روز جان و مال آنان را بر سپاهیانش حلال کرد.[۸۴] بر اساس نقل تاریخ، در این واقعه، لشکریان یزید از ارتکاب کارهایی چون تجاوز به زنان، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان، کشتن نوزادان و توهین به صحابه پیامبر صلی الله علیه نیز فروگذار نکردند.[۸۵] در این جنگ، تعداد زیادی از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند.[۸۶] . جنایت حره : حمله به شهر مدینه و قتل و غارت و جنایت در این شهر می‌باشد که به واقعه حره مشهور است.[۱۰] . در این سال یزید، پنج هزار نفر از شامیان را به فرماندهی "مسلم به عقبه" به مدینه گسیل داشت. مسلم با حمله به مدینه، واقعه حره را به وجود آورد. در این واقعه، افراد زیادی کشته شدند. او سه روز افرادش را آزاد گذاشت تا هر کاری می‌خواهند انجام دهند.[۱۱] . دینوری می‌نویسد: در واقعه حره، هشتاد مرد از اصحاب رسول خدا صلی ‌الله‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم کشته شدند. از مهاجرین و انصار ۷۰۰ نفر و از سایر مسلمین ده هزار نفر کشته شدند. [۱۲] . واقعه حره دومین فاجعه ‌ای است که به دست یزید رقم خورد قتل عام مردم مدینه در واقعه حره بود. در پی نارضایتی‌های مردم مدینه، عثمان بن محمد بن ابی سفیان (حاکم جوان مدینه) هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از انجام مناسک حج عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی‌های خلیفه از آنان، اوضاع به هم ریخته ‌ی مدینه سروسامانی یابد. بسیاری از اشراف مدینه از جمله عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و پسرانش و نیز عبدالله بن عمرو و منذر بن زبیر و... از جمله ی این هیئت بودند.[۵۰] [۵۱] [۵۲] . هیئت اعزامی مدینه در بدو ورودشان به دمشق ، جوایز بسیاری از یزید دریافت کردند. [۵۳] [۵۴] . یزید در حضور این بزرگان بنا به عادت همیشگی اش به شرابخواری و لهو و لعب پرداخته از حضور آنان هیچ گونه شرمی ننمود. رفتار زشت یزید در برابر هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی داشت از این رو پس از بازگشت به مدینه، آشکارا به یزید دشنام داده معایب او را باز می‌گفتند.[۵۵] [۵۶] . در پی التهاب در شهر مدینه، یزید نامه ‌ی تندی خطاب به مردم مدینه نوشت؛[۵۷] . اما این نامه بر آتش این التهاب دامن زده قیام مردم را منجر گردید. یزید لشکری دوازده هزار نفری به فرماندهی مسلم بن عقبه مری به سوی مدینه فرستاد آنان به دستور یزید سه روز به مردم مدینه مهلت دادند[۵۸] [۵۹] . تا به بیعت مجدد با یزید گردن نهند؛ اما مردم مدینه برخواسته خویش اصرار ورزیدند. سرانجام جنگ آغاز شد؛ جنگی که با شکست قیام کنندگان مدینه خاتمه یافت و باعث کشته شدن هزاران نفر از مردم مدینه و نیز اباحه جان و مال و ناموس آنان بر لشکر شام به مدت سه روز گردید.[۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵] . این واقعه در ۲۶[۶۶] یا ۲۷ ذی الحجه سال ۶۳ هجری رخ داد.[۶۷] [۶۸][۶۹] [۷۰] -[۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴]

حمله یزید به مکه

همزمان با قیام مردم مدینه، در شهر مکه، مردم با عبدالله بن زبیر بیعت کردند که باعث تسلط یافتن او و یارانش بر شهر مکه گردید.[۸۷] پس از واقعه حره، به دستور یزید، سپاه شام، رهسپار جنگ با ابن­ زبیر در مکه شد و شهر را محاصره نمود.[۸۸] در طی روزهای محاصره مکه، خانه خدا بر اثر اصابت سنگ‌ها و گلوله‌های آتشینی که با منجنیق‌­های لشکر شام به سوی مکه پرتاب می‌شد، آسیب دیده و به آتش کشیده شد.[۸۹] این محاصره تا زمانی که خبر مرگ یزید به لشکریانش رسید ادامه داشت.[۹۰] . جنایت حمله به شهر مکه : جنایت دیگر وی حمله به شهر مکه و شکستن حرمت حریم کعبه و سنگ باران کعبه می‌باشد.[۱۳] . مسلم بن عقبه پس از جنایت حره برای نبرد با ابن زبیر به سوی مکه حرکت کرد وی در بین راه به هلاکت رسید. حصین بن نمیر به فرماندهی لشکر یزید انتخاب شد. لشکریان شام، مکه را محاصره کردند و با منجنیق به این شهر حمله کردند حرم امن الهی را آتش‌باران کردند. در این واقعه، خانه کعبه ویران شد و بسیاری از خانه‌های مردم دچار حریق شدند. و در سال ۶۴ هجری به دنبال انتشار خبر هلاکت یزید، لشکریان به شام بازگشتند. [۱۴] . شورش عبدالله بن زبیر : این شورش که همزمان با قیام مردم مدینه، در مکه به رهبری عبدالله بن زبیر صورت گرفت موجب تسلط او و یارانش بر شهر مکه گردید. پس از واقعه حره و کشتار مردم مدینه، سپاه شام به فرماندهی حصین بن نمیر سکونی، راهی جنگ با ابن زبیر در مکه شد. اندکی بعد، شهر مکه به محاصره لشکر شام در آمد. در طول ایام محاصره این شهر، خانه خدا بر اثر اصابت سنگ‌هایی که با منجنیق‌های لشکر شام به سوی مکه پرتاب می‌شد آسیب دیده، به آتش کشیده شد. این محاصره تا زمانی که خبر مرگ یزید به لشکریانش رسید ادامه داشت.[۷۵] [۷۶] [۷۷] .

هلاکت یزید بن معاویه

یزید بن معاویه بن ابی سفیان دومین خلیفه اموی در سال ۲۲ یا ۲۵ هجری به دنیا آمد. [۱] . مادرش میسون، دختر بجدل بن انیف کلبی بود.[۲] . یزید در این دورۀ سه چهار ساله، جنایات هولناکی مرتکب شد . یَزید بن معاویة بن ابی‌سفیان ۲۶-۶۴ق، دومین حاکم اُمَوی است که به دستور وی، امام حسین علیه السلام و یارانش در کربلا به شهادت رسیدند. یزید پس از پدرش معاویه، سه سال و هشت ماه حکومت کرد و در این مدت، دست به سه جنایت مهم زد: در سال ۶۱ قمری، واقعه کربلا را رقم زد، سال ۶۳ قمری به مدینه حمله کرد که به کشته شدن هزاران نفر از صحابه و حافظان قرآن انجامید و به واقعه حره معروف شد و در سال ۶۴ قمری نیز برای سرکوب مخالفانش، به مکه حمله کرد و کعبه را با مَنجَنیق هدف آتش قرار داد.

روایات‌ متفاوت در مرگ یزید

در خصوص مرگ یزید روایات زیاد و متفاوتی وجود دارد: گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد عنوان می‌کنند و می‌گویند روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی او می­تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت. برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذات الجنب (عفونت ریه) از دنیا رفت و او را در دمشق دفن کردند. چگونگی مرگ یزید از شیخ صدوق: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح او را مرده یافتند، در حالیکه بدن او تغییر کرده مثل آنکه قیر مالیده شده باشد. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند. چگونگی مرگ یزید از الکامل فی التاریخ: سبب مرگ یزید، اصابت پاره سنگی از منجنیق به یک طرف صورت او بود، که همین امر باعث شد مدّتی مریض شده و بمیرد. روایت دیگر در مورد چگونگی مرگ یزید: برخی عقیده دارند که وی به وسیله سلمى دختر «حـجـر بـن عـدى کندى» و با همکارى «عبدالرحمان» برادرزاده حجر، مسموم شده و به مجازات رسیده است. شیخ عباس قمی می‌نویسد: در روایت شیخ صدوق است که وی به بلای ناگهانی هلاک گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر کرده بود که گویا او را قیر مالیده بودند. روایت دیگر از چگونگی مرگ یزید: او در سال ۶۴ هجری قمری، روزی با ده هزار نفر از سواره نظام لشکر خود به قصد شکار، از دمشق بیرون آمد، و خود سوار بر اسب بود، او و لشکرش به اندازه دو روز از دمشق دور شدند، در آنجا (در بیابان) آهوی زیبایی نظراو را جلب کرد، یزید که می‌خواست غرور و چابکی خود را نشان دهد به همراهان می‌گوید؛ هیچ کس با من نیاید، و من تنها می‌خواهم به دنبال این آهو بروم و آن را صید کنم. یزید تنها سوار بر اسب به دنبال آهو حرکت می‌کند، آهو پا به فرار گذاشته و همچنان فرار می‌کند و یزید با آخرین سرعت به دنبال او حرکت می‌کند، تا به بیابان هولناک و وحشتناکی می‌رسد و همچنان از این دره به آن دره، به دنبال آهو می‌رود. در وسط آن بیابان وحشت زا، آهو از نظرش ناپدید شد. از طرفی به شدت تشنه می‌شود، در آنجا هرچه تلاش می‌کند به آب دست نمی‌یابد. ناگاه مردی را می‌بیند که ظرفی آب در دست دارد، به او التماس می‌کند که اندکی آب به من بده اگر تو مرا بشناسی، به من احترام شایانی خواهی گذاشت. آن مرد می‌گوید تو کیستی؟ یزید می‌گوید؛ من خلیفه مسلمانان یزید بن معاویه هستم. آن مرد گفت: پس تو همان قاتل حسین بن علی (ع) هستی. سوگند به خدا تو را می‌کشم، چنان که تو حسین (ع) را کشتی، با شمشیر به دنبال یزید حرکت کرده، یزید از ترس، با اسب خود فرار می‌کند، اسب از برق شمشیر آن مرد وحشت زده شد و می‌رمد، به طوری که یزید از پشت آن واژگون شده و زیر دست و پای اسب تکه تکه می‌شود.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: یزید،سه سال حکومت و سه جنایت

تاريخ : یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ | 11:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |