اى كه در ماتمِ تو، دلها پر از غم شده است
اى كه در ماتمِ تو دلها پر از غم شده است - قامتِ شمس و قَمَر از غَمِ تو خَم شده است
بیست و پنجم زِ رجب روزِ عزایِ تو بُوَد - کاظمین از غمِ تو شیون و ماتم شده است
***
حضرتِ موسی بنِ جعفر، شد شهیدِ سِجنِ بَغداد
حضرتِ موسی بنِ جعفر، شُد شهیدِ سِجنِ بَغداد - او بسی ظُلم و سِتمها، دیده از هارونِ جَلّاد
چونکه بابَش شُد شهیدِ، ظُلمِ منصورِ دوانِق - سی و پنج سال او امامِ، شیعیان شُد بعدِ صادق
هفت و یا که چارده سال، بوده در زندانِ هارون - بصره و بغداد بوده، مَحبَسَش با حالِ محزون
در غُل و زَنجیر بود و ناله و آهِ شبانه - سِندیِ بنِ شاهکِ دون، میزَدَش با تازیانه
روز و شب در سجده بود و، در مناجات و عبادت - در تَضَرُّع بود و زاری، تا که شُد روزِ شهادت
او که بُد بابُ الحوائج، عَبدِ صالح بود و صابِر - کاظمُ الغیظ و وَفِی و هَم امین، موسی و زاهِر
کس نبوده همچنان او، بُردبار و با تَحَمُّل - بُرد بار او در مَصائِب، بود، هَم دور از تَجَمُّل
بعدِ هفت و چارده سال، روز و شب، سرما و گرما - سندیِ بنِ شاهکِ دون، کرد مسمومَش به خُرما
بیست و پنجم از رجب بود، حضرتش با تخته پاره - شُد برون از حبس و کردی شیعیان بر اونظاره
حضرتش بعد از شهادت، ظُلمِ دیگر دید و طُغیان - چار حَمّالَش نموده، جسمِ او خارج زِ زندان
شُد سه روز و شب بدونِ دَفن، رویِ جِسرِ بَغداد - بود کارِ شیعیانش، اشک و ناله، آه و فریاد
چون سلیمان گشت آگه، زین جسارت بر اِمامش - بهرِ تجهیزِ اِمامَش، آمد و کرد اِحتِرامَش
گفت:طیِّب اِبنِ طیِّب، هَست این مظلومِ بی کَس - جمله تشییعش نمائید، این زمان از پیش و از پَس
گشت، تشییعِ جنازه، حضرتَش از جِسر بغداد - تا مکانی که کنون هست، مَدفَنِ آن شاهِ عُبّاد
غسل و کفن و دفنِ حضرت، گشت با یِک احترامی – مانده، بَهرِ عَمِّ هارون، تا اَبَد این نیک نامی
باقری روز وفاتِ، حضرتِ موسی بنِ جعفر - تسلیت بر شیعیانش، خاصه بر آلِ پیمبر
سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401
سالها زندانِ هارونَ الرَّشید
سالها زندانِ هارونَ الرَّشید - کرده است موهایِ موسی را سفید
گشت هارون همچو فرعونِ زَمان - شُد سِتم بر موسی و موسائِیان
هفت سال و چارده سال آن امام - بود در زِندان و روزَش همچو شام
آنچنان زندان او تاریک بود - کَاز سیاهی روزها شب مینمود
روز و شب در سجده و بود و در نماز - بود او پیوسته در راز و نیاز
گفت: شُکرت ای خداوندِ کریم - ای زِ عِشقت عاشقانت دل دو نیم
کِاین مکانِ خلوتم کردی نصیب - هَم عطا کردی به من صبر و شکیب
هَم عطا کردی به من توفیقِ راز - تا نمایم با تو من راز و نیاز
لیک در زندانِ سِندِیِّ لعین - سخت شُد زندان بر آن دُرِّ ثمین
آنچنان شد سَخت، کاو گفت: ای خدای - دیگر از این سِجن آزادم نمای
کن تو از زندانِ هارونَم خلاص - گرچه زین زندان ندارم من مَناص
چونکه سِندی زجر میدادَش مُدام - تازیانه میزَدَش هر صبح و شام
دست و پایش کنده و زنجیر بود - زین سِتمها حضرتش دلگیر بود
مُدَّتی او نورِ مِهر و مَه ندید - تا که شد آخر در آن زندان شهید
در شکنجه بود در زندان مُدام - سِندِی آخِر کرد مسموم آن امام
داد، او خُرمایِ زهر آلوده را - بر امام و بَست حضرت دیده را
باقری بنگر به فرعون زمان - که چه ظُلمی کرد بر موسائیان
سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع