سندی بن شاهک

سِنْدی بْن شاهِکْ زندان‌بان امام کاظم(ع) و از چهره‌های شناخته‌شده در دوران حکومت خلفای عباسی است. وی در زندان با امام هفتم شیعیان، سخت و خشن رفتار می‌کرد. سندی بن شاهک با مأموریتی که از جانب هارون الرشید بر عهده داشت، امام کاظم(ع) را به شهادت رساند.

سِنْدی از اساس، مسلمان نبوده و یهودی بوده و در زندانِ او، بر امام کاظم(ع) خیلی سخت می‌گذشته است.[۱][۲] درباره او نقل شده که بی‌رحم و شریر و از تمام ارزش‌های اخلاقی به‌دور بود و برخوردهای سخت‌گیرانه و خشونت‌بار با امام هفتم داشت، از وی روی برمی‌گرداند، در موقع خوردن و آشامیدن او را آزار می‌داد و غل و زنجیر می‌کرد.[۳]در پاره‌ای از کتب رجال نام شخصی بنام کشاجم از نوادگان سندی آورده شده است. خویی در معجم او را بنام «محمود بن الحسين بن السندي بن شاهك» یا همان ابوالفتح معروف به کشاجم و به عنوان شاعر، متکلم و منجم معرفی کرده است. [۴]

در نقلی آمده است در حالی که سندی بن شاهک و اجتماع مردم پس از شهادت امام کاظم(ع) بر روی پل بغداد بودند، ناگهان اسبش رم کرد و او را در آب افکند و سندی در آب غرق شد.[۱۰]

قاتل امام کاظم(ع)

پس از آنکه فضل بن ربیع و فضل بن یحیی از دستور هارون برای کشتن امام کاظم(ع) خودداری کردند هارون امام را به عباس بن محمد(مشهور به ابوالفضل هاشمی، برادر منصور و سفّاح و حاکم دمشق در دوره منصور) سپرد و به سندی هم دستور داد که به دستورات عباس بن محمد گوش فرابدهد. [۵] سِنْدی مأموریت قتل امام کاظم(ع) را بر عهده داشت.[۶] نقل شده که او به دستور هارون الرشید و تحریک یحیی بن خالد برمکی امام را مسموم کرد. او آن امام را به‌وسیله غذا یا خرمای زهرآلود مسموم کرد و موسی بن جعفر(ع) پس از آن که دو روز با حالت مرض و ناراحتی به‌سر برد، در روز سوم از دنیا رفت.[۷]

سندی بن شاهک پس از شهادت امام، ترفندی به کار برد تا وانمود کند موسی بن جعفر(ع) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۸] او به غلامش دستور داد تا جامه را از بدن موسی بن جعفر(ع) کنار بزند. سندی بن شاهک به جماعتی از فقها و سرشناسان بغداد که بر بالای جنازه امام جمع شده بودند، گفت: «بدن موسی بن جعفر(ع) را ببینید، آیا در بدن او آثاری از زخم و تازیانه و خفگی می‌بینید؟» آن‌ها گفتند: «نه، چیزی نمی‌بینیم، جز اینکه او به مرگ طبیعی وفات یافته است».[۹]

شهادت مظلومانه

با این که امام کاظم(ع) در زندان در سخت‌ترین وضع به سر می‌برد، هارون نتوانست وجود امام را تحمّل کند، سرانجام مقداری خرما طلبید و با سوزن و نخ زهرآلود آن مقدار خرما را زهرآگین نمود سپس آن خرماها را به خادم خود داد و به او گفت: «این خرماها را به زندان نزد موسی بن جعفر(ع) ببر و بگو امیر مؤمنان (هارون) از این خرما خورده و مقداری را برای شما فرستاده و شما را به حقّش سوگند می‌دهد که از این خرما بخورید که از دستچین خود من است و آن را برای شما برگزیده‌ام! خادم به زندان رفت و پیام هارون را به امام رسانید، امام(ع) مقداری از آن خرما خورد و طولی نکشید که به شهادت رسید.( اقتباس از عیون اخبارالرّضا، ج١، ص١٠١ و١٠٢) . هارون برای حفظ ظاهر جمعی از بزرگان طالبیّین، عبّاسیّین و قضاة و سایر افراد را که تعدادشان ٧٠ نفر بود طلبید و جنازه‌ی امام کاظم(ع) را به آنها نشان داد و به آنها گفت: ببینید که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است...( اقتباس از عیون اخبارالرّضا، ج١، ص١٠١ و١٠٢)

روایت شده: امام کاظم(ع) پس از مسموم شدن، سه روز در بستر شهادت قرار گرفت و از دنیا رفت، سندی بن شاهک برای ظاهرسازی، چند نفر قاضی و افراد عادل‌نما را کنار بستر امام حاضر کرد و به آنها گفت: «ببینید که موسی بن جعفر(ع) هیچ گونه آسیب و ناراحتی بدنی ندارد.» ولی آن حضرت به آنها فرمود: «گواهی دهید که مدّت سه روز است مسموم شده‌ام و به زودی بر اثر آن از دنیا می‌روم.» و در آخر روز سوّم به شهادت رسید.( بحار، ج٤٨، ص٢٤٨) و در مورد دیگر فرمود: «من به وسیله‌ی نُه عدد خرما مسموم شده‌ام، فردا چهره‌ام سبز گردد و پس فردا از دنیا می‌روم.»( حار، ج٤٨، ص٢١٢)

روایت‌کننده می‌گوید: جنازه‌ی امام کاظم(ع) را در میان تابوت نهاده و (از زندان) بیرون آوردند، شخصی در کنار جنازه فریاد می‌زد: هذا اِمامُ الرّافِضَهِ فَاعْرِفُوهُ: این امام رافضیان (شیعیان) است، او را بشناسید. سپس جنازه را به بازار آوردند، در آنجا بر زمین نهادند سپس در آنجا اعلام کردند که: این جنازه‌ی موسی بن جعفر(ع) است که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، بیایید و جنازه او را نگاه کنید. مردم از هر سو آمدند و بر جنازه نگاه می‌کردند، اثر زخم و خفگی در بدن او ندیدند و در پای او اثر حَنا دیده می‌شد سپس دست اندرکاران حکومت، به علما و فقها دستور دادند تا گواهی خود را در مورد این که موسی بن جعفر(ع) به مرگ طبیعی از دنیا رفته، بنویسند و امضا کنند، همه‌ی آنها نوشتند و امضا کردند، جز احمد بن حَنْبَل {رئیس مذهب حَنْبَلی} که هر چه او را سرزنش کردند و زجر دادند، چیزی ننوشت.( انوار البهیّه، ص٣١٣)

سخن گفتن امام کاظم(ع) از شهادت خود

هنگامی که امام کاظم(ع) از دنیا رفت، سندی بن شاهک دستور داد جنازه‌ی آن حضرت را روی جِسر (پل) بغداد نهادند و به مردم اعلام کرد که آن حضرت به مرگ مقدّر از دنیا رفته است، مردم می‌آمدند و بدن مطّهر آن حضرت را می‌دیدند و آثار جراحت و زخمی در آن نبود، روایت شده یکی از شیعیان مخلص، کنار جنازه آمده، در حالی که مردم اجتماع کرده بودند و می‌گفتند: «موسی بن جعفر» کشته نشده است بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته»
او (شیعه مخلص) به آنها گفت: «من از خود امام کاظم(ع) می‌پرسم که چگونه از دنیا رفت؟»
حاضران گفتند: «او مرده است، چگونه از او خبر می‌گیری؟»

او نزدیک آمد و گفت: ای پسر رسول خدا، تو و پدرت راستگو هستید به من خبر بده آیا به مرگ مقدّر از دنیا رفتی یا کشته شده ‌ای؟ آن حضرت {به اعجاز و اذن الهی} سخن گفت و سه بار فرمود: قَتْلاً قَتْلاً قَتْلاً: کشته شدم، کشته شدم، کشته شدم(اثباه الهداه، ج٣، ص٢١٢)

خاکسپاری جنازه‌ی امام در قبرستان قریش

جنازه‌ی مطهّر امام کاظم(ع) را در محلّ نگهبانان دولت عبّاسی آوردند، جمعیّت بسیاری اجتماع کردند ولی جیره خواران دولتی می‌خواستند جنازه را با خواری و بی احترامی دفن کنند...

سلیمان بن ابی جعفر عموی هارون (یکی از پسران منصور دوانیقی) در قصر خود که در کنار شطّ بود، صدای مردم را شنید و از ماجرا آگاه شد، غلامان و فرزندان خود را جمع کرد و به آنها گفت: گرچه با ضرب و شتم باشد، جنازه را از دست جیره خواران بگیرید و با احترام در قبرستان قریش به خاک بسپارید، خود سلیمان نیز با پای برهنه در حالی که گریبانش را چاک زده بود کنار جنازه آمد و آن را تا قبرستان قریش (در شهر کاظمین نزدیک بغداد) تشییع کرد، سلیمان با کفنی که٢٥٠٠ دینار برای آن خرج کرده بود و همه‌ی آیات قرآن در آن نوشته شده بود جنازه‌ی امام را کفن کرد. و به کمک همراهان، آن را با احترام به خاک سپردند سپس ماجرا را به هارون گزارش داد، هارون برای سلیمان نوشت: ای عمو! صله‌ی رحم کردی، خداوند بهترین پاداش را به تو بدهد، سوگند به خدا سندی بن شاهک ملعون، این کارها را به فرمان ما انجام نداده است.( عیون اخبارالرّضا، ج١، ص١٠٠)

صلوات بر حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام

سید جلیل علی بن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» در یکی از زیارات حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) این صلوات بر حضرت را که مشتمل بر مقداری از فضایل و مناقب و عبادات و مصائب آن جناب است نقل کرده؛ البته زائر، خود را از فیض خواندن آن محروم نسازد:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَصَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصِی الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَعَیبَةِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّکینَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِکمِ وَالْآثارِ، الَّذِی کانَ یحْیی اللَّیلَ بِالسَّهَرِ إِلَی السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ، حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِیرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْکثِیرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ،

خدایا درود فرست بر محمّد و اهل بیتش و درود فرست بر موسی بن جعفر، جانشین نیکوکاران و پیشوای خوبان و خزانه ی انوار و وارث آرامش و متانت و حکمت ها و آثار، آن که همواره شب را با بیداری تا سحر، با به هم پیوستن استغفار زنده می داشت، هم پیمان سجده های طولانی و اشک های سرشار و رازونیاز بسیار و ناله های به هم پیوسته؛

وَمَقَرِّ النُّهی وَالْعَدْلِ، وَالْخَیرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدی وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوی وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیودِ، وَالْجِنازَةِ الْمُنَادی عَلَیها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَی جَدِّهِ الْمُصْطَفی، وَأَبِیهِ الْمُرْتَضی، وَأُمِّهِ سَیدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛

و قرارگاه خرد و عدالت و خوبی و کرم و بذل و خوگرفته به بلا و صبر و پایمال شده به ستم و دفن شده به بی عدالتی و شکنجه شده در عمق زندان ها و تاریکی های زیرزمین ها، با ساق کوبیده به حلقه های زنجیرها و جنازه ای که با خواری و سبک انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفی و پدرش مرتضی و مادرش سرور بانوان، با ارثی غصب شده و حکومتی ربوده و زندگی و حیاتی به پناه و خونی خواسته و زهری نوشانده؛

اَللّهُمَّ وَکمَا صَبَرَ عَلَی غَلِیظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْکرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاک، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَک، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَی الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها، وَلَمْ یلْحَقْهُ فِی شَیءٍ مِنْ أَوامِرِک وَنَواهِیک لَوْمَةُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَیهِ صَلاةً نامِیةً مُنِیفَةً زاکیةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِک، وَقُرُونٍ مِنْ بَرایاک، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْک فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِیمِ، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا همچنان که او بر سختی محنت ها صبر کرد، جام اندوه گرفتاری ها را نوشید و در برابر خشنودی ات تسلیم شد و طاعت را برایت خالص نمود و خشوع را بی آلایش کرد و فروتنی را شعار خود ساخت و با بدعت و اهلش دشمنی نمود و ملامت ملامتگری در چیزی از اوامر و نواهی تو در او اثر نکرد، بر او درود فرست درودی بالنده عالی، پاک که با آن درود برای او واجب گردانی شفاعت امت هایی از آفریدگانت و گروه هایی از آفریده هایت و از سوی ما به او درود و سلام برسان و از نزد خود در دوستی اش به ما فضل و احسان و آمرزش و خوشنودی عنایت کن که تو دارای احسان فراگیر و گذشت فراوان هستی، به مهربانی ات ای مهربان ترین مهربانان.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع

تاريخ : شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳ | 10:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |