روایت عصر روز چهاردهم

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif در سال های اخیر برخی دشمنان جمهوری اسلامی با موج‌سازی رسانه‌ای، موجب به‌وجود آمدن برخی شبهات نسبت به جلسه‌ی تعیین رهبری مجلس خبرگان در سال ۶۸ شدند. از این رو، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در گفت‌وگویی با آقای مسعود رضایی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به بررسی بیشتر جوانب این موضوع می‌پردازد. در این گفت‌وگو که پس از مشاهده فیلم کامل جلسه خبرگان انجام شده، مسئله‌ی قائم‌مقامی مرحوم آیت‌الله منتظری، جلسه‌ی ۱۴ خرداد ۶۸ خبرگان رهبری و نیز جلسه فوق‌العاده‌ی ۱۵ مرداد ۶۸ خبرگان رهبری مورد بررسی قرار گرفته است.* می‌خواهیم به قبل از سال ۶۸ برگردیم و به بررسی چگونگی شکل‌گیری بحث انتخاب قائم‌مقام رهبری بپردازیم. این بحث به چه دلیل و از چه زمانی در محافل سیاسی و حکومتی کشور و علی‌الخصوص در مجلس خبرگان رهبری شکل گرفت؟* این مصوبه و تعیین مصداق، مخالفی نداشت؟* آیا جریان‌های سیاسی کشور نیز دنبال رهبری فرد خاصی بودند که مثلاً یک سناریو را برای رسیدن به هدف خود طراحی و اجرا کنند؟* حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم آقای هاشمی چقدر با قائم‌مقامی آیت‌الله منتظری موافق بودند؟* اما ظاهراً حضرت امام مخالف بودند؟* مخالفت ایشان ناظر به انتخاب قائم‌مقام بود یا مصداق آن؟* وارد بحث جلسه خبرگان در روز ۱۴ خرداد ۶۸ شویم. دستور جلسه به چه شکل بود؟ جلسه صبح که شروع شد، قرار بود بر چه منوالی جلو برود؟* در جلسه‌ی صبح روز ۱۴ خرداد مجلس خبرگان، هم اعضای خبرگان هستند و هم سران مملکتی و امرای ارتشی و سپاهی و در واقع یک جمع عمومی از سران و مسئولان رده‌بالای کشور در این جلسه حضور دارند و وصیت‌نامه‌ی حضرت امام توسط آیت‌الله خامنه‌ای قرائت می‌شود که بیش از دو ساعت به طول می‌انجامد. این جلسه صبح است.* پس قاعدتاً در جلسه‌ی صبح، اصلاً بحثی راجع به انتخاب رهبر جدید مطرح نمی‌شود؟* اصلاً. چون آن کار خاص مجلس خبرگان است. جلسه‌ی بعدازظهر مجلس خبرگان صرفاً با حضور اعضای این مجلس و برای تعیین رهبر جدید تشکیل می‌شود. در ابتدای این جلسه، آقای مشکینی با اعلام حضور ۶۱ نفر در مجلس، رسمیت جلسه را اعلام می‌کنند که البته ممکن است در خلال جلسه، چند نفری به این اعضا افزوده شده باشند. سپس آقای هاشمی رفسنجانی، نایب‌رئیس مجلس، دستور جلسه را این‌گونه مطرح می‌کنند: بررسی مسئله‌ی رهبری و تعیین جانشین رهبری. این عین عبارتی است که به‌عنوان دستور جلسه مطرح می‌شود.اولین سخنران این جلسه خود آیت‌الله مشکینی هستند که ضمن تسلیت رحلت حضرت امام، درباره‌ی لزوم تعیین رهبر جدید و شرایط آن صحبت می‌کنند. بحث ایشان روی این نکته متمرکز است که در اصل ۱۰۷ قانون اساسی سال ۵۸، «صلاحیت مرجعیت» به‌عنوان شرط لازم برای کاندیداهای رهبری اعلام شده است و نه «مرجعیت بالفعل» و لذا خبرگان می‌توانند از میان کسانی که از چنین صلاحیتی برخوردارند، یک نفر را به‌عنوان رهبر یا چند نفر را به‌عنوان شورای رهبری انتخاب نمایند. در واقع اصل بحث ایشان این است که حتی اگر اصلاحات انجام‌شده در مورد اصول مربوط به رهبری در شورای بازنگری را هم نادیده بگیریم، طبق مفاد خود قانون اساسی سال ۵۸ نیز ضرورتی به مرجع بالفعل بودن فرد منتخب برای رهبری نیست.پس از سخنان رئیس مجلس خبرگان، در مورد تصویب برکناری آیت‌الله منتظری یا به تعبیری که در آنجا به کار برده می‌شود، قبول استعفای آیت‌الله منتظری از رهبری آینده، رأی‌گیری به عمل می‌آید. این کار بسیار هوشمندانه و سنجیده‌ای بود که انجام شد، چون بالأخره آیت‌الله منتظری منتخب مجلس خبرگان در سال ۶۴ بود و درست است که نامه‌هایی بین حضرت امام و ایشان ردوبدل شده بود و خود ایشان هم در نامه‌ای که به تاریخ ۷ فروردین ۶۸ می‌نویسند، اعلام می‌کنند که من هم علاقه‌ای به این قضیه ندارم و کناره‌گیری می‌کنم، ولی ممکن بود بعدها کسانی این را مطرح کنند که حضرت امام مثلاً از جایگاه قانونی رسمی در قانون اساسی برای برکناری آقای منتظری برخوردار نبودند. یا حتی مثلاً خود آقای منتظری اگر اعلام کرده‌اند من کنار می‌روم، این‌هم حتی نافذ نبوده است. بنابراین مجلس خبرگان در اولین اقدام خودش، اعلام می‌کند کسانی که نسبت‌به پذیرش استعفای آیت‌الله منتظری از رهبری آینده‌ی نظام موافق‌اند، قیام کنند. اکثریت قریب‌به‌اتفاق، به‌جز یکی دو نفر، قیام می‌کنند. با چنین اکثریتی مسئله تصویب می‌شود.بعد مجلس وارد شور می‌شود. اولین سخنرانی که پشت تریبون می‌آید، آیت‌الله احمد آذری قمی است. اصل بحث ایشان آن است که با توجه به رحلت حضرت امام و با توجه به مفاد قانون اساسی سال ۵۸، بهترین کسی که می‌تواند جانشین ایشان شود، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی است.من برای اینکه باز از روی سند خوانده باشم، بعضی از قسمت‌های صحبت ایشان در مجلس خبرگان را می‌خوانم. ایشان می‌فرمایند: «انصافش این است که مخصوصاً با همین وضعی که عرض کردم، ولو صلاحیت تارّه‌ی مرجعیت هم باشد، الآن ما غیر از حضرت آیت‌الله گلپایگانی کسی را نداریم که مرجعیت فعلی داشته باشند یا صلاحیت مرجعیت هم ولو مرجع فعلی هم نباشند.» بعد ایشان می‌فرمایند: «الآن مشروعیت را به‌وسیله‌ی ایشان، مشروعیت نظام را مخصوصاً مسائل نمایندگی‌ها هست که خب این را توجه داریم. ما که ولایت‌فقیه را از راه حسبه نمی‌دانیم. آن‌هایی را که آن مرحوم و بزرگوار نصب نکردند، این‌ها به قوت خودش باقی است، اما نمایندگی‌ها، وکالت‌ها، آن‌ها از بین رفته. یعنی با رحلت حضرت امام، آن نمایندگی‌ها و وکالت‌هایی که ایشان داده بودند، این‌ها از بین رفته؛ یعنی به مجرد فوت، از بین می‌رود. بنابراین در این برهه از زمان و شرایط حساس، خب ایشان [منظور آیت‌الله گلپایگانی] مخصوصاً در این اعلامیه‌ای که امروز داده، مردم را دعوت کرده به همکاری با مسئولین و امضا کرده و روی این زمینه ما به ایشان پیشنهاد کردیم.»* چه پیشنهادی به ایشان کرده بودند؟* اینکه چه پیشنهاد کردند را در ادامه عرض خواهم کرد، اما در اینجا روی این کلمه‌ی «ما» یک مقدار بحث دارم. آقای آذری قمی خودشان عضو جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم بودند. وقتی می‌فرمایند که ما، معلوم نیست این ما چند نفر است: دو نفر، پنج نفر یا چهارده نفر؟* اما مرحوم آقای هاشمی می‌گویند چهارده نفر.* ببینید، آقای هاشمی در خاطرات خود می‌گوید: «به پیشنهاد اعضای جامعه‌ی مدرسین، که عضو مجلس خبرگان بودند، آیت‌الله گلپایگانی مطرح شد. حدود چهارده نفر به ایشان رأی دادند.» اولاً در فیلم موجود از این جلسه، چیزی به‌عنوان رأی‌گیری برای رهبری آیت‌الله گلپایگانی وجود ندارد و سیر مباحث هم حاکی از آن است که چنین رأی‌گیری‌ای رخ نداده است. ثانیاً این عددی که آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خودشان می‌آورند، این را واقعاً معلوم نیست از کجا می‌گویند چهارده نفر. چون آقای آذری قمی نگفت که مثلاً ما چهارده نفر یا ما پنج نفر یا چند نفر رفتیم، گفت ما. حالا این ما چند نفر بوده، نمی‌دانیم.و اما اینکه آن پیشنهاد آقای آذری قمی چه بوده است، بازهم برای حفظ سندیت آنچه می‌گویم، اظهارات ایشان را از روی متن می‌خوانم: «ایشان گفت خب من که نمی‌توانم. فرق بین من و حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی خیلی تفاوت و فاصله است و من هم قدرتش را ندارم. ما گفتیم که شما به‌عنوان اینکه پشتوانه‌ای به‌اصطلاح باشید و هنوز ذهنیت‌هایی هست که این‌ها مسئله‌ی مرجعیت را به آن بها می‌دهند، مخصوصاً جنبه‌ی قانونی هم دارد، شما این مسئله را فقط به همین عنوان قبول کنید. ما چیزی که از شما می‌خواهیم، قبول کردن این مسئله است و تأیید و امضای وضع کنونی است. مسئولین، نمایندگی‌ها، همه‌ی این‌ها را برای اینکه جنبه‌ی مشروعیت به او داده بشود و در این شرایط حساس، وضع تغییری پیدا نکند، شما این را قبول بکنید و این کار را بکنید. هیچ‌چیز دیگر از شما نمی‌خواهیم. حالا پیشنهاد خود بنده این است که، یعنی مفصلش این است که ایشان را به‌عنوان رهبر انتخاب بکنیم، چون مرجع هم هست، صلاحیت مرجعیت هم دارد. همه‌چیزش درست است و تقریباً تنها مرجعی است که الآن در ایران وجود دارد که می‌تواند رهبر بشود. بعد پیشنهاد من این است که حالا یا خبرگان یا خود ایشان که حاضر است و بهترش همان خبرگان است که جناب آقای خامنه‌ای، ریاست محترم جمهوری اسلامی، آن‌طوری هم که شنیدم برای ما نقل کردند، البته آن جمله‌ی اخیر وصیت‌نامه تقریباً جلوی ما را می‌گیرد، ولی خب حالا این مقدار به‌عنوان یک نقلی که ایشان فرموده‌اند، خب مثلاً آقای خامنه‌ای چطور است مگر؟ ایشان را به‌عنوان قائم‌مقام رهبری منصوب، از قِبَل آقای گلپایگانی، که ایشان هم حرفی ندارند، ایشان را معرفی بکنند و خبرگان هم به این جهت رأی بدهند که دیگر اشکالی باقی نماند.»پس اینجا اولین‌بار در اولین دقایق مجلس خبرگان، آقای آذری قمی اسم آیت‌الله خامنه‌ای را می‌آورند به‌عنوان اینکه ایشان به‌اصطلاح قائم‌مقام رهبری باشند.* از این صحبت‌های آقای آذری این‌گونه برمی‌آید که مرحوم آقای گلپایگانی این مدل را پذیرفته‌اند. بله؟* بله، همین‌طور است و به همین خاطر هم آقای آذری قمی آن را در مجلس خبرگان مطرح می‌کند، اما بلافاصله بعد از ایشان، آیت‌الله یوسف صانعی می‌آیند پشت تریبون قرار می‌گیرند و فحوا و خلاصه‌ی کلام ایشان این است که آیت‌الله گلپایگانی از نظر مرجعیت و از لحاظ حوزوی، فردی بسیار بالا و بسیار قابل احترام و بسیار مقبول، ولی ایشان در امور رهبری نمی‌توانند این مسئولیت را بپذیرند و ما هم نمی‌توانیم این مسئولیت را برعهده‌ی ایشان قرار بدهیم، چون اصلاً جامعه و به‌خصوص قشر جوان پذیرای ایشان نیست.* به‌خاطر نگاه فقهی‌شان؟* نه، به‌خاطر اینکه آیت‌الله گلپایگانی اصلاً از مسائل سیاسی و جاری کشور به‌دور بوده‌اند و نمی‌شد ناگهان کشور را به دست کسی سپرد که علی‌رغم مرتبت و شأن والای حوزوی، اشراف و احاطه‌ای بر امور نداشت. به‌این‌ترتیب آنچه آقای آذری قمی مطرح می‌کند، بلافاصله با مخالفت جدی مواجه می‌شود.* در زمانی که آقای آذری قمی پیشنهاد رهبری آیت‌الله گلپایگانی و قائم‌مقامی آیت‌الله خامنه‌ای را دادند، حضرت آقا خودشان هیچ عکس‌العمل و واکنشی نسبت‌به این پیشنهاد نداشتند؟* خیر، ایشان صحبتی نمی‌کنند. بعد از آیت‌الله صانعی، تعدادی دیگر از خبرگان به ارائه‌ی نظرات موافق و مخالف خود در مورد لازم بودن یا نبودن شرط مرجعیت برای رهبری می‌پردازند تا نوبت می‌رسد به آیت‌الله ابراهیم امینی. همان‌طور که قبلاً هم گفتم، ایشان مخبر کمیسیون شماره‌ی یک شورای بازنگری قانون اساسی بود و در این کمیسیون، موضوع حذف مرجعیت به‌عنوان شرط رهبری تصویب شده بود.ایشان در صحبت خودش می‌گوید من به اعتبار اینکه عضو کمیسیون رهبری در این شورای بازنگری هستم، مطالبی را عرض می‌کنم که شاید مفید واقع شود برای کارمان. وقتی که دستور امام صادر شد و جلسه تشکیل شد، صحبت شد که آیا حضرت امام رهنمود خاصی در این جهت ندارند؟ پیغام داده شد که اگر نظر خاصی دارید، بفرمایید. منظور همان نامه‌ای است که آیت‌الله مشکینی می‌نویسند به امام. حضرت امام نامه‌ای نوشتند که من این نامه را می‌خوانم. شاید این نامه مفید باشد. من متن این نامه را پیش از این در اینجا خواندم و منظور همان نامه‌ای است که حضرت امام می‌فرمایند شرط مرجعیت برای رهبری لازم نیست و من از ابتدا هم با این شرط موافق نبوده‌ام.نکته‌ی خیلی مهم هست که آیت‌الله امینی می‌گوید و من خدمت‌تان عرض می‌کنم و این نشان می‌دهد که حضرت امام تا چه‌حد تأکید داشتند روی اینکه شرط مرجعیت اصلاً و ابداً در قانون اساسی جدیدی که نوشته می‌شود، نیاید. ایشان می‌گوید بعد از اینکه حضرت امام آن نامه را نوشتند که شرط مرجعیت لازم نیست، ما خودمان در کمیسیون تصمیم گرفتیم که لفظ مرجعیت را به‌عنوان اولویت ذکر کنیم؛ یعنی به‌عنوان شرط نگوییم، بلکه فقط بگوییم یک اولویت است. ایشان می‌گوید: «نوشتیم اصل ولی‌فقیه عبارت از همان مجتهد مطلق آن که آماده‌ی استنباط باشد و بعد برای اولویت‌ها، یکی‌اش را ذکر کردیم مرجعیت. اما چون امام این نوشته را نوشته بود، ما شک کردیم که امام شاید منظورش این باشد که اصلاً این را نیاوریم در قانون، حتی به‌عنوان مُرجّح. خدمتشان رسیدیم. من در خدمت حضرت آیت‌الله اردبیلی در خدمت امام رسیدیم و به ایشان عرض کردیم که ما یک همچین تصمیمی گرفتیم که مرجعیت را شرط حتمی قرار ندادیم، اما به‌عنوان یک اولویت قرار دادیم. ایشان یک تأملی فرمودند. فرمودند نه، نمی‌خواهد. یک‌قدری ما اصرار کردیم که به‌هرحال یک مرجحی که هست. ایشان قدری تأمل کردند، فرمودند که اصلاً این را در قانون نیاورید، برای اینکه خب یک چیزی نیست که شرط شرعی باشد. در قانون این را نیاورید و ما هم از فرمایش ایشان این را استفاده کردیم که ایشان منظورش این است که لفظش در قانون نیاید.»در واقع آقای امینی می‌فرمایند ما که در کمیسیون شماره‌ی یک داریم اصول مربوط به رهبری را تنظیم می‌کنیم، شما نمایندگان خبرگان مطمئن باشید طبق نظر قطعی حضرت امام، ما شرط مرجعیت را از رهبری برداشته‌ایم و وقتی هم که این مصوبه‌ی کمیسیون به صحن شورای بازنگری بیاید، همین تصویب خواهد شد و دیگر این شرط نخواهد بود و شما هم در مباحث جاری، روی این شرط اصراری نداشته باشید.بعد از ایشان، آقای خلخالی صحبت می‌کنند که ایشان هم نسبت‌به کنار گذاشته شدن شرط مرجعیت نظر مثبتی دارند و ضمناً در مورد مطرح شدن نام آیت‌الله گلپایگانی هم نظرشان این است که ما نمی‌توانیم رهبری کشور را به آیت‌الله گلپایگانی بسپاریم که اگرچه از لحاظ فقهی شأن و مرتبت بالایی دارند، ولی به‌لحاظ سیاسی و اجرایی و مدیریتی، از عهده‌ی این کار برنمی‌آیند. بعد از ایشان، آقای جنتی صحبت می‌کنند و به‌هرحال این بحث‌ها ادامه دارد تاآنجاکه دیگر به نظر می‌رسد خبرگان به‌خصوص با آن تأکیدی که امام به‌عنوان ولی‌فقیه و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی و رهبر نظام بر حذف شرط مرجعیت داشتند، به این نظر قطعی می‌رسند که این شرط برای رهبری لازم نیست و همان اجتهاد کفایت می‌کند. به‌این‌ترتیب مباحث مربوط به مرجع بودن یا نبودن رهبر آینده تمام می‌شود و موضوع فردی یا شورایی بودن رهبری بعد از امام مورد بحث قرار می‌گیرد.* آیا در مورد حذف شرط مرجعیت رأی‌گیری می‌شود یا اجماعی در بین نمایندگان صورت می‌گیرد؟* نخیر، رأی‌گیری نمی‌شود، ولی این‌طور به نظر می‌رسد که دیگر بحث در این‌باره به‌اندازه‌ی کافی صورت گرفته و موافقین و مخالفین مطالب خود را گفته‌اند.* یعنی همه قانع می‌شوند؟* ببینید، این را نمی‌شود به‌قطعیت گفت. به‌هرحال ممکن است هنوز چند نفری باشند که در این زمینه نظرات خاص خود را داشته باشند. مثلاً از جمله‌ی کسانی که این ماجرا را نمی‌پذیرند، آقای سید محمد حسینی کاشانی بودند که فارغ از همه‌ی بحث‌ها در این زمینه و نیز علی‌رغم اینکه در ابتدای جلسه هم استعفای آیت‌الله منتظری مورد تصویب نمایندگان قرار گرفته بود، می‌آیند و نظر خودشان را در مورد اینکه بهتر است آیت‌الله منتظری را به‌عنوان رهبر آینده انتخاب کنیم، مطرح می‌کنند. این خودش نشان می‌دهد که فضای این جلسه چقدر فضای آزاد است؛ یعنی هرکسی هر عقیده‌ای دارد، می‌تواند عنوان کند. البته ایشان در ادامه این پیشنهاد را هم مطرح می‌کنند که با توجه به مسائلی که حول‌وحوش بیت آیت‌الله منتظری مطرح است، ایشان از آنجا بیرون بیایند و در بیت آیت‌الله مشکینی مستقر شوند تا دیگر آن مسائل هم تمام شود.* بیان آقای حسینی کاشانی نشان می‌دهد حتی کسی هم که معتقد بوده است آقای منتظری باید رهبر شود، آن بخش نامناسب بودن بیت ایشان را پذیرفته است.* بله. می‌گوید که حالا از آنجا بیایند بیرون، بروند بیت آقای مشکینی. البته مسلم بود که آیت‌الله منتظری با توجه به روحیاتی که از ایشان سراغ داشتیم، هرگز چنین طرحی را نمی‌پذیرفت.* اما بحث آقای منتظری که در ابتدای جلسه بسته شده بود؟* بله. می‌خواهم بگویم این فضای مجلس خبرگان را ببینید که چه فضای آزادی است؛ یعنی هرکس واقعاً هرچه در ذهن دارد، بدون هیچ نگرانی مطرح می‌کند. البته طبیعی است که به این دیدگاه و پیشنهاد ایشان توجهی از سوی دیگر نمایندگان خبرگان نمی‌شود.به‌هرحال بعد از آنکه تقریباً یک اجماع نسبی صورت می‌گیرد روی این موضوع که مرجعیت شرط لازم نیست برای رهبری، بحث می‌آید روی موضوع دوم؛ یعنی رهبری فردی یا شورایی. در این زمینه هم تعدادی از خبرگان نظراتشان را مطرح می‌کنند. آن کسانی که موافق رهبری فردی صحبت می‌کنند، نام کسی را به‌عنوان مصداق نمی‌برند، ولی آن‌ها که معتقد به رهبری شورایی هستند، ترکیب‌هایی را پیشنهاد می‌کنند که نقطه‌ی مشترک تمام این ترکیب‌ها، آیت‌الله خامنه‌ای است. مثلاً آقای خلخالی یک شورای سه‌نفره مرکب از آقایان مشکینی، خامنه‌ای و موسوی اردبیلی را پیشنهاد می‌کند. آقای مروارید، آقایان مشکینی، خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی و حاج احمدآقا را به‌عنوان اعضای شورای رهبری نام می‌برد. آقای محمد هاشمیان ترکیب شورای رهبری مورد نظر خود را چنین بیان می‌دارد: آقایان خامنه‌ای، حاج احمدآقا، موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی. آقای سید علی‌محمد دستغیب این ترکیب را برای شورای رهبری پیشنهاد می‌دهد: آقایان مشکینی، صانعی، هاشمی رفسنجانی، خامنه‌ای و موسوی اردبیلی. آقای دشتی، یکی دیگر از اعضای خبرگان، از آقایان خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، مشکینی و حاج احمدآقا به‌عنوان اعضای شورای رهبری پیشنهادی خود نام می‌برد و همچنین ترکیب‌های دیگری نیز پیشنهاد می‌شود که همان‌طور که عرض کردم، نام آیت‌الله خامنه‌ای در تمامی آن‌ها وجود دارد. به‌هرحال این صحبت‌ها ادامه دارد تاجایی‌که آقای طاهری خرم‌آبادی، منشی هیئت‌رئیسه، پیشنهاد کفایت مذاکرات در این مورد را ارائه می‌دهد.* چند نفر درباره‌ی رهبری فردی صحبت کردند و چند نفر شورایی؟* طرفداران رهبری شورایی و فردی که پشت تریبون صحبت می‌کنند، تقریباً برابر هستند و هریک از آن‌ها هم برای اثبات درستی دیدگاه خود، استدلال می‌کنند و بعضاً به نقد نظرات یکدیگر هم می‌پردازند. مثلاً یکی از آقایان شورایی بودن رهبری را موجب این می‌داند که اعضای شورا، نقص‌های یکدیگر را جبران می‌کنند و این موضوع را موجب برتری داشتن شورایی بر فردی قلمداد می‌کند. اما در مقابل، یکی دیگر از آقایان این دیدگاه را زیر سؤال می‌برد و می‌گوید اصلاً این‌جور نیست که اگر یکی از اعضای شورا مثلاً به‌لحاظ فقهی در مرتبیت بالایی است، اما اشکال یا نقصی در تفکر سیاسی‌اش وجود دارد، شما فرد دیگری را بگذارید کنار او و آن نقصِ را جبران کند.آقایان دیگری هم هستند که با توجه به تجربیات ناموفق ده‌ساله‌ی گذشته در مسائل شورایی مانند شورای‌عالی قضایی، تأکید می‌کنند که مدیریت شورایی نمی‌تواند از کارآمدی لازم برای رهبری و هدایت کشور برخوردار باشد. این بحث‌ها وجود دارد تا اینکه کفایت مذاکرات اعلام می‌شود و رأی‌گیری به عمل می‌آید و تصویب می‌شود.* چند نفر رأی دادند به کفایت مذاکرات؟* طبق آیین‌نامه‌ی مجلس خبرگان، رأی‌گیری به این ترتیب بود که برای تصویب تمامی مسائل، نصف به‌علاوه‌ی یک لازم بود، مثل موضوع کفایت مذاکرات یا هر موضوع دیگری. ولی برای تعیین شخص رهبر یا اعضای شورای رهبری، به‌دلیل اهمیت ویژه‌ی این موضوع، دوسوم آرا مورد نیاز بود. لذا در این زمینه، اکثریت نسبی به آن رأی دادند و تصویب شد.* در بحث‌های کمیسیون یک شورای بازنگری، بحثی درباره‌ی مدل شورایی هم شده بود؟* اتفاقاً آیت‌الله امینی موقعی که بحث شورایی و فردی بودن هم مطرح می‌شود، نکته‌ای می‌فرمایند که خوب است اینجا به آن‌هم اشاره کنم. ایشان درست قبل از رأی‌گیری برای کفایت مذاکرات در مورد فردی یا شورایی بودن رهبری، خاطرنشان می‌سازد که کمیسیون بررسی مسائل مربوط به رهبری، شورایی بودن رهبری را رد کرده است و بنابراین اگر این مسئله به تصویب نهایی شورای بازنگری و مردم برسد، آن‌گاه درصورتی‌که خبرگان به شورای رهبری رأی داده باشد، با قانون اساسی جدید مشکل خواهد داشت.البته بلافاصله آقای هاشمی رفسنجانی این نکته را متذکر می‌شود که هرگونه تصمیم و انتخابی که در مجلس خبرگان صورت گیرد، محدود به اصلاحات صورت‌گرفته در قانون اساسی است و چنانچه در تعارض با آن‌ها قرار گیرد، در مراحل بعدی منطبق با قانون اساسی مصوب خواهد شد.* می‌رسیم به رأی‌گیری بر سر شورایی یا فردی بودن رهبری.* بله، بعد از کفایت مذاکرات، نوبت به تصمیم‌گیری نمایندگان خبرگان در مورد فردی یا شورایی بودن رهبری می‌رسد. در اینجا بحث می‌شود که اول راجع به فردی بودن رأی بگیریم یا شورایی بودن و قرار می‌شود ابتدا راجع به فردی بودن رهبری رأی‌گیری به عمل آید. اما قبل از رأی‌گیری، آیت‌الله مشکینی یک نکته‌ی خیلی مهم را تذکر می‌دهند. در واقع ایشان در طول این جلسه، دو بار این نکته را تذکر می‌دهند. یک بار در دقایق نخست جلسه که عرض کردم ایشان به‌عنوان رئیس مجلس صحبت می‌کنند و یک بار هم در اینجا. آن نکته‌ی مهم چه بود؟ آیت‌الله مشکینی می‌گویند: «آقایانی که می‌خواهند رأی به فردی بدهند، این را هم در نظر بگیرند که اگر تصویب شد، آن فرد را پیدا می‌کنند یا نه.» این تذکر بسیار مهمی است. ببینید، اگر شورایی تصویب می‌شد، بالأخره حالا یا سه نفر یا پنج نفر، همین افرادی را که عموماً نام آورده بودند، مطرح می‌کردند و رأی می‌دادند. اما اگر فردی شد، چه‌کسی؟ چون یک نفر است. به‌هرحال فردی بودن رهبری به رأی گذاشته می‌شود و جالب اینجاست که رأی می‌آورد. آقای هاشمی رفسنجانی این‌طور می‌گویند: «چهل‌وچهارپنج نفر ایستادند. فردی تصویب شد. حالا باید روی فرد رأی بگیریم.»* آیت‌الله خامنه‌ای به فردی رأی دادند یا به شورایی؟* زمانی که رأی‌گیری می‌شود آیت‌الله خامنه‌ای از جایشان بلند نمی‌شوند؛ یعنی به فردی بودن رهبری رأی نمی‌دهند. در هیئت‌رئیسه هم آقای مؤمن و آقای امینی از جایشان بلند می‌شوند و رأی مثبت می‌دهند به فردی بودن. آقای مشکینی، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای طاهری خرم‌آبادی هم که جزء هیئت‌رئیسه بودند، از جایشان بلند نمی‌شوند و رأی نمی‌دهند به فردی بودن رهبری. بنابراین اینجا نشان می‌دهد که آیت‌الله خامنه‌ای خودشان در این زمان به‌هرحال به‌نوعی موافق شورایی بودن رهبری هستند.* با توجه به تذکر مرحوم آقای مشکینی، رأی آوردن فردی بودن رهبری، به این معنا بود که اعضا فرد خاصی را هم مدنظر داشتند؟* حتماً این‌طور است؛ یعنی هم منطقاً و هم با توجه به آن تذکری که آقای مشکینی دادند، لابد نگاهشان به‌ سمتی است که به فردی بودن رهبری رأی می‌دهند. البته این نگاه و آن مصداقی که در ذهن این افراد وجود دارد، حاصل به‌اصطلاح یک تصمیمات مثلاً گروهی و جمعی و جناحی نیست، بلکه هرکسی در ذهن خودش آن فرد مورد نظرش را دارد. حالا ما چطور می‌توانیم سمت‌وسوی این نگاه را بفهمیم؟ اول، ازآنجایی‌که آیت‌الله آذری قمی در ابتدا می‌گویند آیت‌الله گلپایگانی رهبر باشند، ولی قائم‌مقامشان و کسی که در واقع عملاً مسئولیت‌های رهبری را برعهده دارد، آیت‌الله خامنه‌ای باشد. دوم اینکه در تمام شوراهایی که اسم آورده می‌شود، بلااستثناء نام آیت‌الله خامنه‌ای وجود دارد. بلافاصله بعد از اینکه فردی بودن رأی می‌آورد، همهمه‌ای در مجلس درمی‌گیرد و اسم آیت‌الله خامنه‌ای به گوش می‌خورد؛ یعنی کسانی در صحن مجلس می‌گویند کاندیدای ما آقای خامنه‌ای است. آقای هاشمی هم می‌گوید که کاندیدای شما آقای خامنه‌ای است، کاندیدای ما هم آقای خامنه‌ای است. پس قبل از اینکه اصلاً آقای هاشمی خاطره‌ی خودشان را از امام در مورد آیت‌الله خامنه‌ای بگویند، در همان همهمه و پیشنهادهای اولی که در مجلس خبرگان به گوش می‌رسد، تنها اسمی که مطرح می‌شود، اسم آیت‌الله خامنه‌ای است.* اسم فرد یا افراد دیگری برده نمی‌شود؟* تاآنجایی‌که شنیده می‌شود، اسم دیگری نیست.* نقل خاطره از حضرت امام توسط مرحوم آقای هاشمی در چه‌زمانی صورت گرفت؟* پس از آنکه نام آیت‌الله خامنه‌ای در صحن مجلس به گوش می‌رسد، آقای مجتهد شبستری نکته‌ای می‌گوید که توجه آقای هاشمی به‌سمت ایشان جلب می‌شود. در همین حال، آیت‌الله خامنه‌ای که می‌شنوند کسانی نام ایشان را برای رهبری جدید کشور مطرح کرده‌اند، آماده می‌شوند برای مخالفت با این مسئله به پشت تریبون بروند، اما قبل از اینکه به آن سمت حرکت کنند، آقای هاشمی شروع به صحبت می‌کنند و لذا آقا در محل خود باقی می‌مانند.آقای هاشمی می‌گوید آقای مجتهد شبستری ظاهراً از آقای طاهری خرم‌آبادی مطلبی شنیده‌اند به نقل از من که امام چیزی راجع به آیت‌الله خامنه‌ای گفته‌اند. موافقید من این را بگویم؟ این حرف آقای هاشمی، حرف بسیار سنجیده و عاقلانه‌ای است؛ یعنی ایشان در واقع به‌نوعی رأی‌گیری می‌کند از مجلس خبرگان که اگر موافقید، من بگویم. بعد از اعلام موافقت نمایندگان، آقای هاشمی توضیح می‌دهند: «ما از حضرت امام، البته امام در این صحبتشان، این سندی که امروز خواندیم، یعنی وصیت‌نامه‌ی خودشان، گفتند چیزهایی را قبول کنید از من که یا نوشته باشد یا در رادیو گفته باشم. این آن نیست که در رادیو ایشان نگفتند اولاً، منتها ما شاهد چهار تا پنج تا داریم اینجا. می‌توانیم، ما شاهد هم داریم.» در همین هنگام که ایشان می‌گویند ما شاهد داریم، آقای موسوی اردبیلی که پایین نشسته بودند و جزء سران بودند و در آن جلسه‌ای که این مسئله مطرح شده بود، ایشان هم حضور داشتند، به‌عنوان شاهد، حرف آقای هاشمی را تأیید می‌کنند. آقای هاشمی می‌فرمایند که شما شاهدید و ایشان هم تأیید می‌کنند. بعد آقای هاشمی رفسنجانی خاطره‌ی خودشان را از این ماجرا می‌گویند: «ما یک جلسه با رؤسای قوا و نخست‌وزیر و احمدآقا خدمت امام بودیم. همان موقعی که مسئله‌ی آقای منتظری داغ شده بود و ما با امام مباحثه داشتیم. ما یکی از احتجاجاتمان با امام این بود که شما اگر آقای منتظری را کنار بگذارید، ما در رهبری دچار مشکل می‌شویم. شورایی را، امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچ‌وقت. فرد هم ما می‌گفتیم ما فردی را نداریم الآن که مطرح بکنیم در جامعه، چون ما فرضمان بر مرجعیت بود و با همان مسائل بود. امام فرمودند چرا ندارید؟ آقای خامنه‌ای. البته ما می‌توانستیم آن روز حمل کنیم این را در اینکه امام خب برای اینکه ما را قانع بکنند، بگویند در بن‌بست نیستید. ما هم در این مقدار، البته قرار هم گذاشتیم به کسی نگوییم و ما هم نگفتیم واقعاً. ما بعداً شنیدیم درز کرده. نفهمیدیم از کجا درز کرده، اما ما نگفتیم. خود آقای خامنه‌ای اصرار داشتند این را مطرح نکنید. ایشان به من فرمودند مبادا بگویید. من هم نمی‌گفتم. یک بار دیگر من خصوصی خدمت امام رفتم. باز روی همین مسئله، من چون در جلسه‌ی عمومی شرمم می‌آمد خیلی بحث، مثلاً یک‌دندگی با امام بکنم، خب تنها که می‌رفتم، خیلی آزادتر حرف می‌زدم. خیلی با ایشان یک‌دنده وررفتم روی مسئله. باز ایشان به من در همان جلسه فرمودند که شما وقتی مثل آقای خامنه‌ای را دارید، چرا تردید دارید؟ چرا مشکل دارید؟ بار سوم این را احمدآقا دیروز به من گفت. در جمع چند نفری‌مان گفت. گفت وقتی که آقای خامنه‌ای کره بودند و فیلمشان با آقای کیم ایل سونگ داشت نمایش داده می‌شد، منظره‌ی خوبی بود آنجا. من گفتم که آقای احمدآقا گفتند که من گفتم آقای خامنه‌ای خوب جا افتادند در این، واقعاً خوب آبرویی هستند برای نظام. ایشان فرمودند که واقعاً شایسته‌ی رهبری هستند. این‌هم حرف سومی هست که البته این را من از احمدآقا نقل می‌کنم باواسطه. آن را که عرض می‌کنم، آقای اردبیلی و من و آقای احمدآقا و آقای نخست‌وزیر در جلسه بودیم، باهم شنیدیم. این مسموعات ماست.»* آیت‌الله خامنه‌ای پس از این صحبت‌های مرحوم آقای هاشمی به پشت تریبون می‌روند؟* بله. صحبت آقای هاشمی که تمام می‌شود، آیت‌الله خامنه‌ای با یک جد و جهدی بلند می‌شوند و به‌سمت تریبون می‌روند تا مخالفت خود را با این مسئله عنوان کنند. صحبت‌های ایشان واقعاً از روی کمال تواضع و فروتنی است و با بیان عباراتی تلاش می‌کنند تا به دیگران بگویند من شایسته‌ی این مقام نیستم و به هر نحو شده آن‌ها را راضی کنند تا این مسئولیت را روی دوش ایشان نگذارند. البته آنجا هم عنوان می‌کنند که من زمانی هم که بحث شورایی و فردی مطرح بود، می‌خواستم در تأیید شورایی بودن صحبت بکنم و فکر نمی‌کردم که فردی بودن رأی بیاورد و این را اعلام می‌کنند که من خودم موافق شورایی بودن رهبری بودم. بعد از این ماجراست که دیگران شروع می‌کنند به استدلال و احتجاج با ایشان که هم شایستگی فقهی و سیاسی این مسئولیت را دارید و هم اصلاً باید این مسئولیت را بپذیرید. به‌این‌ترتیب بحث‌های دوبه‌دویی با ایشان و همچنین مقداری همهمه در صحن مجلس شکل می‌گیرد؛ یعنی صحبت‌های نمایندگان به این صورت بود که شما اصلاً نباید خودتان را از این ماجرا کنار بکشید و ما شما را قبول داریم، هم به‌عنوان مجتهد و هم به‌عنوان کسی که می‌تواند رهبری نظام را برعهده داشته باشد. در این حال، آیت‌الله خامنه‌ای که خودش را واقعاً تحت فشار خبرگان رهبری می‌بیند، به اعتقاد من، به نظرشان می‌رسد که نکته‌ای مطرح کنند بلکه فضایی باز شود تا ایشان در واقع بتوانند خودشان را از این ماجرا کنار بکشند. ایشان اشاره می‌کنند به آقای آذری قمی و می‌گویند همین آقای آذری که اسم بنده را اول‌بار آوردند در این جلسه، بنده اگر حکم بکنم، ایشان قبول خواهند کرد؟ توجه داشته باشید که آیت‌الله آذری قمی یک فرد بسیار صریح‌اللهجه بود و فردی بود که خودش را مجتهد برجسته‌ای می‌دانست و حتی بعضی‌جاها اگر حضرت امام هم نظر فقهی می‌دادند، ایشان نظر فقهی خودش را داشت. به‌هرحال آدمی بود که از صراحت لهجه و استقلال رأی خیلی بالایی برخوردار بود. نمی‌دانم، شاید آیت‌الله خامنه‌ای با توجه به این ویژگی‌های آیت‌الله آذری قمی بود که به ایشان گفتند اگر حکم بکنم، ایشان قبول می‌کند. بعد از طرح این سؤال، آقای آذری قمی بلافاصله تأیید می‌کنند که بله، تبعیت می‌کنم. در واقع عین پاسخی که می‌دهند، این بود: «من اعتقادم این است که همان‌طور که امام در آن نامه تصریح کرده‌اند، هرکس را خبرگان انتخاب کنند، حالا به‌عنوان مجتهد باشد، به‌عنوان عدول‌المؤمنین باشد، حتی بالاتر برود، هم ولایت مطلقه دارد، عقیده‌ی من این است و هم اطاعتش واجب است.»با ارائه‌ی این پاسخ از سوی آقای آذری قمی، تعبیر بنده این‌طور است که بدین‌ترتیب آخرین تیر آیت‌الله خامنه‌ای هم برای اینکه این مسئولیت را از خودشان دور کنند، به هدف ننشست.* در مورد اجتهاد ایشان چه بحث‌هایی صورت گرفت؟* ببینید، موضوع اجتهاد آیت‌الله خامنه‌ای برای نمایندگان خبرگان، یک امر مسلم و محرز بود، به این دلیل که برخی از اعضای خبرگان از سالیان دور و از نزدیک با مراتب علمی ایشان آشنا بودند، مثل آیت‌الله فاضل لنکرانی و بسیاری دیگر. به‌علاوه اینکه ایشان عضو مجلس خبرگان بودند و شرط عضویت در این مجلس، اجتهاد بود و دیگر اینکه وقتی حضرت امام ایشان را به‌عنوان شخصیت شایسته برای رهبری آینده‌ی نظام معرفی کرده بودند، پیش‌شرط این مسئله آن بود که امام ایشان را مجتهد مسلم می‌دانسته‌اند و این‌هم برای خبرگان دلیل و حجت محکم دیگری بر اجتهاد آقا به‌شمار می‌رفت. به همین دلیل هم است که در طول مذاکرات مجلس خبرگان در آن روز، از ابتدا تا انتها، هیچ کلامی که حاکی از کوچک‌ترین شک‌وشبهه‌ای در مورد اجتهاد ایشان باشد، به گوش نمی‌خورد. آنچه درباره‌ی اجتهاد آیت‌الله خامنه‌ای در انتهای این جلسه از سوی برخی نمایندگان مطرح می‌شود، همگی در جهت تأیید این موضوع و تأکید بر شایستگی ایشان برای رهبری است.* ظاهراً بعد از آن نکته‌ای که آقای امامی کاشانی می‌گویند، دیگر آقا می‌روند می‌نشینند.* بله. بعد از اینکه آیت‌الله آذری قمی آن پاسخ را به آقا می‌دهد، آقای امامی کاشانی شروع به احتجاج با آیت‌الله خامنه‌ای می‌کند و خلاصه ایشان می‌بینند اصرارشان بر عدم پذیرش رهبری فایده‌ای ندارد. مجلس خبرگان به‌صورت یکپارچه‌ای نظرش روی ایشان است و دیگر احساس می‌کنند که این یک واجب تعینی است بر ایشان و بنابراین دیگر می‌روند می‌نشینند و منتظر رأی‌گیری می‌شوند. جالب این است که هنگام ترک جایگاه، بازهم برای آخرین‌بار با گفتن اینکه «به‌هرحال من مخالفم»، با انتخاب خود به‌عنوان رهبر مخالفت می‌کنند.* در این جلسه، با توجه به اینکه هنوز بازنگری در قانون اساسی به رفراندوم گذاشته نشده بود، موقتی بودن این انتخاب در چه‌زمانی اعلام شد؟* ببینید، از ابتدای جلسه تا زمان رأی‌گیری، شاید دو سه بار این مسئله مطرح می‌شود که آنچه در این مجلس تصویب می‌شود، موقت است. چرا موقت؟ به این دلیل که کار بازنگری قانون اساسی در نیمه‌ی راه قرار داشت و باید این کار به پایان می‌رسید و بعد هم مصوبات این شورا در رفراندوم به تأیید مردم می‌رسید و آن‌وقت مجدداً برمبنای اصول جدید قانون اساسی، رأی‌گیری به عمل می‌آمد. مثلاً فرض کنید که در این جلسه، شورایی بودن رهبری رأی می‌آورد و بعد هم یک شورای رهبری توسط خبرگان انتخاب می‌شد، اما در قانون اساسی فقط رهبری فردی به رسمیت شناخته می‌شد. بدیهی است که مجدداً می‌بایست مجلس خبرگان برای انتخاب یک فرد به‌عنوان رهبر تشکیل جلسه می‌داد.* بعد از اینکه آیت‌الله خامنه‌ای پایین می‌آیند، دیگر کسی پشت تریبون نمی‌رود؟* خیر، کسی پشت تریبون نمی‌رود، اما ازآنجاکه آقا از روی فروتنی و تواضع مطالبی را در مورد خود بیان کرده و در واقع شکسته‌نفسی کرده بودند، آقای هاشمی رفسنجانی، نایب‌رئیس مجلس، که در جایگاه هیئت‌رئیسه قرار داشت، با اشاره به سابقه‌ی طولانی خود با آقا از دوران جوانی در مدارس علمیه، توضیحاتی را در مورد مراتب علمی و حوزوی آقا بیان می‌کند و می‌گوید: «من واقعاً آقای خامنه‌ای را صاحب‌نظر می‌دانم. صاحب‌نظر جدی در مسائل فقهی. اما نه‌اینکه ایشان الآن رفتند مسائل را استنباط کرده‌اند. یعنی الآن اگر یک مسئله‌ی اجتماعی برای کشور مطرح بشود و ایشان بخواهد نظر فقهی پیدا بکند، با همان روش سنتی، نه مشکل، با یک مقدار کار کردن، با یک مقدار کمک گرفتن از کسانی که منابع را، چون وقت ممکن است نداشته باشد، کمک کنند برای پیدا کردن مصادر، ایشان می‌توان به نظر برسد.»بعد از این سخنان، نوبت به رأی‌گیری برای انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری می‌رسد. در اینجا بازهم آقای هاشمی به همان دلیلی که عرض کردم، تذکر می‌دهد که این رأی‌گیری و انتخاب به‌صورت موقت است تا اینکه بعد از تأیید نهایی قانون اساسی توسط مردم، اقدام به رأی‌گیری به‌صورت دائمی و برمبنای اصول قانون اساسی جدید کنیم. بنابراین به نظر من، تمام ریزه‌کاری‌های قانونی برای اینکه کسی نتواند هیچ مشکلی در این ماجرا به‌لحاظ قانونی عنوان کند، رعایت می‌شود و همه‌چیز طبق روال قانون پیش می‌رود.* کیفیت رأی‌گیری چگونه بود و در این رأی‌گیری چند نفر به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رأی دادند؟* رأی‌گیری به‌صورت نشست‌وبرخاست بود؛ یعنی کسانی که موافق بودند، می‌بایست قیام می‌کردند. وقتی اعلام رأی‌گیری می‌شود، تعداد زیادی از نمایندگان از جای برمی‌خیزند که در همان نگاه اجمالی اول، کاملاً معلوم است که آیت‌الله خامنه‌ای رأی آورده‌اند. لذا بعضی‌ها به خیال اینکه موضوع کاملاً معلوم و مشخص است، می‌خواهند بلافاصله بنشینند که آقای هاشمی اعلام می‌کند لطفاً کسانی که رأی داده‌اند بایستند، برای اینکه ما باید بشمریم و تعداد دقیق مشخص شود. بعد از شمارش، آقای هاشمی نتیجه‌ی رأی‌گیری را به این صورت اعلام می‌کند: «۵۶ نفر هم ایستاده‌اند. با خودمان. رأی آوردند. یک مقداری هم بیشتر از دوسوم است.»بعد از اینکه رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رأی می‌آورد، صدای تکبیر نمایندگان در مجلس می‌پیچد و آیت‌الله مشکینی نیز با این جمله، جلسه را ختم می‌کند: «جلسه را ختم می‌کنیم. ان‌شاءالله این خبر خوش را به امت‌تان برسانید.»


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

تاريخ : یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ | 20:52 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |