اَلسّلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - اَلسّلام ای تشنه لب یاحسین بن علی
هفتم محرّم است - روزِاندوه وغم است - بسته شد آب روان - روزحزن وماتم است
العطش دركربلا - شدبلندازخیمه ها - چون شده قحطیِ آب - ناله اندرسما
بسته شدراهِ فرات - برعزیز مصطفی - آب راممنوع كرد - ابن سعدبی حیا
بین دوآب روان - گشته است قحطی آب - گشته دشت كربلا - ازعطش همچون سراب
شدموكّل برفرات - عدّه ای ازشامیان - برحسین واهلبیت - بسته شدآب روان
نامه هایِ بی شمار - برحسین ازكوفیان - كرددعوت تاحسین - شدبرآنها میهمان
شدچوسبط مصطفی - واردِ آن سرزمین - لیكن ازآن كوفیان - نقض پیمان راببین
احترامِ میهمان - هست فرمان رسول - لیك براین میهمان - شدازآن فرمان عدول
كس ندیده درجهان - میهمانی تشنه لب - لیك شداین میهمان - تشنه لب یاللعجب
كوفیان برمیهمان - تیغ تیزافراختند - میهمانان تشنه لب - كربلاجان باختند
اكبرواصغرببین - شدلب تشنه شهید - دركنارنهرآب - وای ازاین ظلم یزید
روزعاشوراحسین - درمیانِ قتلگاه - گفت مردم تشنه ام - بافغان وسوزوآه
پاسخی نشنیدجز - دشنۀ شمرپلید - تشنه لب ای باقری - شدحسین ماشهید
السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی
یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین
هـفـتـم مـاهِ مـحـرّ م آمــده
هـفـتـمِ مـا هِ مـحـرّم آ مــد ه - مـوسم زا ری و مـا تـم آ مـد ه
نا مه ا ی آ مد به بـن سـعــد دغـا - ا ز عـبـیـد ا للهِ پستِ بی حـیـا
ا ند ر آ ن نا مه چـنـین بنوشته بود - پا یه ظلم و جـفـا را هـشته بو د
آ ب ر ا بر بـنـد بر سبط ر سول - تا نـمـا یـد بـیعتِ ما ر ا قـبـول
شد حلال آن آب برهرخاص وعام - لـیک بر سبطِ نبی با شد حرا م
ای حسین بنِ ا مـیرِ ا لمـؤ مـنـیـن - ای تو زمزم ، کو ثر و ما ء معین
با بِ تـو خـود سا قی کـو ثر بود - ما مِ تو خو د شا فع محشر بود
لیک تو لب تشنه از قـحطی یِ آ ب - د ر کنا رشط بود قـلبت کبا ب
آب را بسـتـنـد بـر ر و یت ز کین - آن گر و ه بی حـیا ، قـوم لعـیـن
از عـطـش نا لـد مکر ر زار زار - د ر میا ن خیمه طفل شیرخوار
ا ین ستم را بین زاعـد ای شریر - تیر پیکا ن و گلو ی آ ن صغیر
با قـری بس کن تو شرح مـا جـرا - چونکه نتوانی بیان این قصه را
هفتِ محرم – شد شورو ماتم
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
شمرآمده درکربلا – هفتِ محرم - شدکربلا غرق بلا – اندوه وماتم
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
آب روان درخیمه ها - کمیاب گشته - غمگین برای اهلبیت – اصحاب گشته
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
شمرلعین وارد به دشتِ کربلا شد - چون آمده شمرلعین - غوغا بپا شد
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
چون آمده درکربلا – آن شمرِخونخوار - واردشده در خیمه ها – غمهایِ بسیار
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
چون بسته شد آب روان – شد آب کمیاب - خون شد روان بهرِحرم – ازچشمِ اصحاب
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
اصغرشده ازتشنگی – درشوروغوغا - ازخیمه هایِ شاهِ دین – شد ناله برپا
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
اهل حرم ازتشنگی – دراضطراب است - درخیمه هایِ شاهِ دین – قحطی آب است
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
ای باقری باشد حسین - مظلوم وتنها - ازتشنگی درکربلا – شد ناله برپا
هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم
سروده شده هفت محرم 1392
روز هـفـتـم نا مه ای آ مد بـد شت کربلا
روز هـفـتـم نا مه ای آ مد بـد شت کربلا - ا ز عُبید ا للّهِ بی د ین سوی بن سعدِ د غا
اندر آن نامه چنین بنوشته بود آن سنگدل - با ید ا ز ا مر و ز بند ی آ ب بر آ لِ عبا
آب از ایندم بود بر گبر و نصرانی حلال - لیک ندهی جرعه ای از آن به آلِ مصطفی
آ نچنان کا ر عطش در کربلا بالا گرفت - کاسمان چون دود شد بر چشمِ آلِ مصطفی
هر چه گفتند العطش اطفالِ شاهِ تشنه لب - با قـری آ بی ند ا د ند آ ن گر و ه بی حیا
هفتم ماه محرّم
هفتم ماهِ محرّم - كربلاشد وادی غم
شمردون آمده زان رو - كربلاشد دشت ماتم
چون شمر بد اختر بایك سپاه آمد - با نامه ای خونبار آن روسیاه آمد
جانم حسین جانم - جانم حسین جانم
هفتم ماهِ محرّم - بستنِ آبِ فرات است
به روی حسینِ مظلوم - كه سفینة النّجاة است
چونكه یزید دون كرده است منع آب - با آنكه حیوانات گردند از آن سیراب
جانم حسین جانم - جانم حسین جانم
هفتمِ ماهِ محرّم - كربلا قحطی آب است
درحرم آب نباشد - تشنه لب طفلِ رباب است
عمروبن حجّا ج و پانصد سوارِ او - آبِ روان بستن شد افتخارِ او
جانم حسین جانم - جانم حسین جانم
هفتمِ ماهِ محرّم - العطش ذكرِ لبان است
چون شده قحطی آب و - ناله ها برآسمان است
اهلِ حرم نالان چون آب شد كمیاب - اصغربه گهواره گرید برای آب
جانم حسین جانم - جانم حسین جانم
هفتمِ ماهِ محرّم - تشنه لب اصغرِ بی شیر
همه اطفالِ حسینی - زعطش درغم و دلگیر
اندر تلظّی شد اصغر زبی آبی - ای باقری اصغر نالان زبی تابی
جانم حسین جانم - جانم حسین جانم
جانم حسین جانم - جانم حسین جانم
هفتم ماه محرم شمردون بی حیا
السّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - اَلسّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا
هفتم ماه محرم شمردونِ بی حیا - باپیامی ازیزید آمد بدشت كربلا
آب رابرگبرونصرانی نمودم من حلال - لیك آن ممنوع میگردد به آل مصطفی
یابن سعداین نامه بنمایدبتوحجت تمام - تابگیری ازحسین ویاورانش انتقام
همچنانكه تشنه لب شدكشته عثمان آن زمان - كشته گردداین زمان لب تشنه یاران امام
آب شدمهریه زهرابه امركردگار - درزمان ازدواجش باشهِ دلدل سوار
لیك فرزندان اوگشتندممنوع ازفرات - شدبه فرزندان زهراظلم اینسان آشكار
بین دوآب روان اینك شده قحطی آب - دركنارعلقمه ازتشنگی دلها كباب
العطش گویان سكینه با تمام كودكان - شدزفرط تشنگی دشت بلاهمچون سراب
رفت عبّاس آورد آب ازكنارعلقمه - واردآب روان شدشیرحق بی واهمه
آب ناخورده روان شداوبسوی خیمه گاه - اوفتاداندرمیان قوم عدوان همهمه
لیك شدآندم شهید آن تشنه لب دربین راه - دستهایش شدجدا باحمله های آن سپاه
فرق اوبشكافته با یك عمودآهنین - شدحسین آندم به قتلش درفغان وسوزو وآه
تشنه لب شدكشته آخراكبرتازه جوان - شیرخواره تشنه لب شدكشتۀ آب روان
اوبروی دست بابا درفغان وسوزوآه - حرمله تیرسه شعبه زدبه حلقش ناگهان
باقری شد شاه دین آخرلبِ تشنه شهید - وه چه ظلم ازمیزبانان گشت با امریزید
با لب تشنه حسین اندرمیان قتلگاه - بهرقتلش گشته عازم شمرملعون پلید
السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - اَلسّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا
یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین
ازسروده های حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری