روضه شب و روز هشتم ـ مصيبت حضرت علياكبر علیه السلام
شب هشتم محرم منسوب است به حضرت علیاکبر (علیهالسّلام)، فرزند ارشد سیدالشهداء (علیهالسّلام) که در خلقوخو اشبهالناس به پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند. حضرت علیاکبر (علیهالسّلام) پسر بزرگ امام حسین (علیهالسلام) و مادرش لیلی بنت ابیمرة بن عروة بن مسعود، از قبیله بنی ثقیف بود.[۱] [۲] [۳] بیشتر منابع کهن تاریخی از او با لقب علیاکبر یاد کردهاند.[۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰] منابع سن او را هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳ یا ۲۵ سال ضبط کردهاند.[۱۱] [۱۲] [۱۳] . حضرت علیاکبر از نظر ظاهر و خُلق و خوی بسیار شبیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود، بنابر گزارش اکثر منابع تاریخی، حضرت علیاکبر نخستین فرد از بنیهاشم بود که در کربلا به میدان رفت و شهید شد.[۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] . چنانکه در زیارتنامه حضرت علیاکبر (علیهالسّلام) آمده است: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَوَّلَ قَتیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلیلٍ مِنْ سُلالَةِ اِبْراهیمَ الْخَلیلِ صَلَّ اللّه ُ عَلَیْکَ وَ عَلی اَبیکَ؛ سلام بر توای اولین شهید از نسل بهترین سلاله پاک از سلسله ابراهیم خلیل (علیهالسّلام)، درود خداوند بر تو و پدرت باد.[۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] از میان جوانان بنیهاشم، پیش از همه، حضرت علیاکبر (علیهالسّلام) آماده جنگ شد؛ نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و با ناامیدی از بازگشت او، نگاهی مأیوسانه به قامتشانداخت و آنگاه چشمانش را به زیر افکند. سپس رو به آسمان کرد و گریست؛[۳۸] [۳۹] آنگاه فرمود: اللهم اشهد فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه [۴۰] [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵] . سید بن طاووس گوید: کسی جز دودمان حسین (علیهالسّلام) با او نمانده بود. علیاکبر (علیهالسّلام) که از زیباترین مردم بود بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت. آن حضرت هم اجازه داد. آنگاه به او نگریست؛ نگاه کسی که از او ناامید شده است. ثم نظر الیه نظر ائس آنگاه به آواز بلند این آیه را تلاوت کرد: اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ•••ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها فرزندان و (دودمانی) بودند که از نظر پاکی و تقوا و فضیلت، بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد.[۴۶] [۴۷] . آنگاه علی بن الحسین (علیهماالسّلام) بر آن سپاه تاخت و این رجز را میخواند: انا علیّ بن الحسین بن علیّ•••نحن و بیت اللّه اولی بالنّبیّ•••من شبث و شمر ذاک الدّنیّ•••اضربکم بالسّیف حتّی انثنی•••ضرب غلام هاشمیّ علویّ•••و لا ازال الیوم احمی عن ابی•••تاللّه لا یحکم فینا ابن الدّعی؛ من علی پسر حسین پسر علی (علیهالسّلام) هستم، سوگند به خانه خدا ما به نبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اولیتریم از شبث ربعی|شبث و شمر دون، آن قدر به شمشیر بر شما میزنم تا شمشیر بپیچد و بتابد؛ زدن جوان هاشمی علوی، امروز از پدرم حمایت میکنم، قسم به خدا که نباید پسر زیاد دعی درباره ما حکم کند. وی مدتی جنگید. پیکار سخت او را تشنه کرد؛ به سوی خیمه آمد و عرضه داشت: یا اَبَةُ! اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ اَجْحَدَنی فَهَلْ اِلی شَرْبَةٍ مِن ماءِ سَبیلٍ اَتَقَوّی بِها عَلَی الْاَعْداءِ؛ پدر جان! تشنگی مرا هلاک میکند و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخته. آیا امکان دارد برای من شربت آبی تهیه کنید تا نفسی تازه کرده و در دفع دشمنان نیرو بگیرم؟ هوای گرم، حرارت جنب و جوش در میدان نبرد با اسب و تشنگی، همه و همه بر علیاکبر سخت بود، به این جهت از امام با ادب تمام آب خواست. امّا امام حسین (علیهالسّلام) با شنیدن این تقاضای علی، گریه کرد و فرمود: پسرم بر من دشوار است که تقاضایی کنی و نتوانم آن را بر آورده سازم. امام (علیهالسّلام) انگشتر خودش را به او داد و فرمود: آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن باز گرد، امیدوارم به زودی به دست جدّت سیراب شوی.[۴۸] [۴۹] [۵۰] بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید•••خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا . آنگاه علی بن الحسین (علیهماالسّلام) بر آن سپاه تاخت و این رجز را میخواند: انا علیّ بن الحسین بن علیّ•••نحن و بیت اللّه اولی بالنّبیّ•••من شبث و شمر ذاک الدّنیّ•••اضربکم بالسّیف حتّی انثنی•••ضرب غلام هاشمیّ علویّ•••و لا ازال الیوم احمی عن ابی•••تاللّه لا یحکم فینا ابن الدّعی؛ من علی پسر حسین پسر علی (علیهالسّلام) هستم، سوگند به خانه خدا ما به نبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اولیتریم از شبث ربعی|شبث و شمر دون، آن قدر به شمشیر بر شما میزنم تا شمشیر بپیچد و بتابد؛ زدن جوان هاشمی علوی، امروز از پدرم حمایت میکنم، قسم به خدا که نباید پسر زیاد دعی درباره ما حکم کند. وی مدتی جنگید. پیکار سخت او را تشنه کرد؛ به سوی خیمه آمد و عرضه داشت: یا اَبَةُ! اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ اَجْحَدَنی فَهَلْ اِلی شَرْبَةٍ مِن ماءِ سَبیلٍ اَتَقَوّی بِها عَلَی الْاَعْداءِ؛ پدر جان! تشنگی مرا هلاک میکند و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخته. آیا امکان دارد برای من شربت آبی تهیه کنید تا نفسی تازه کرده و در دفع دشمنان نیرو بگیرم؟
هوای گرم، حرارت جنب و جوش در میدان نبرد با اسب و تشنگی، همه و همه بر علیاکبر سخت بود، به این جهت از امام با ادب تمام آب خواست. امّا امام حسین (علیهالسّلام) با شنیدن این تقاضای علی، گریه کرد و فرمود: پسرم بر من دشوار است که تقاضایی کنی و نتوانم آن را بر آورده سازم. امام (علیهالسّلام) انگشتر خودش را به او داد و فرمود: آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن باز گرد، امیدوارم به زودی به دست جدّت سیراب شوی.[۴۸] [۴۹] [۵۰] بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید•••خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا . وی با وجود تشنگی شدید جنگ نمایانی کرد و تعداد زیادی از دشمنان را به هلاکت رساند.[۵۱] علیاکبر (علیهالسّلام) بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را میزد تا آنکه مرة بن منقذ عبدی|مرة بن مُنقذ عبدی ضربتی بر او زد و او را نقش زمین کرد و آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.[۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] خوارزمی بعد از ضربت مرة بن منقذ چنین اضافه میکند که: در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند.[۵۶] . در مقاتل آمده است که وی چون در آستانه شهادت قرار گرفت، ندایش بلند شد: یا اَبَتاه هذا جَدّی رَسُولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَدْ سَقانی بِکَاْسِهِ الْاَوْفی شَرْبَةً لا اَظْمَاُ بَعْدَها اَبَداً؛ بابا! این جدّم رسول الله است که مرا با کاسهای از آب گوارا سیراب کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شدم. امام سریعاً به بالین علیاکبر آمد و با چشمانی اشکبار فرمود: قَتَلَ اللّه ُ قَوْماً قَتَلُوک؛ پسرم! خداوند بکشد آنانی را که تو را کشتند. آنگاه خم شد، صورت بر چهره خونآلود علی نهاد؛ فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ . سپس اضافه کرد: علَیَ الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا.[۵۷] [۵۸] [۵۹] . در ماجرای شهادت علیاکبر (علیهالسّلام) حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با سرعت از خیمهها بیرون آمد و فریاد زد: وای برادرم، وای فرزند برادرم و خود را بر پیکر آن جوان انداخت. حسین به سوی او آمد و او را به خیمه برد. آنگاه به جوانان بنیهاشم گفت: احملوا اخاکم؛ برادرتان را به خیمهگاه ببرید. جوانان، او را بردند و در جلوی خیمه ای که در مقابل آن میجنگیدند بر زمین نهادند.[۶۰] [۶۱] [۶۲] گروهی از قبیله بنیاسد، جسد او را در کنار پدرش امام حسین (علیهالسلام) به خاک سپردند.[۶۳] [۶۴]
روضه شب هشتم ـ مصيبت علياكبر علیه السلام مقتل
براستي كه زمين و زمان، اصحابي باوفاتر از ياران حسين علیه السلام به خود نديدهاند ؛ كساني كه تا زنده بودند نگذاشتند كه اهل بيت پيامبر علیه السلام پاي به ميدان گذارند... اما لختي، بعد از آنكه آخرين آنان در خون خويش غلتيد، زمان آن رسيد كه جوانان بنيهاشم نيز به مسلخ عشق روانه شوند.
(علي بن الحسين) فرزند آن حضرت از ليلا بنت ابي مره بن عروه بن مسعود معروف به علياكبر، اولين نفر از خاندان امام علیه السلام بود كه اجازه گرفت به ميدان برود.
علي اكبر علیه السلام چه ازطرف پدري و چه از طرف مادري ، به شريفترين مردم نسب ميرساند: پدر و اجداد پدري وي كه نياز به معرفي ندارد. اما از جانب مادر، پدربزرگ مادري وي يعني عروه بن مسعود ثقفي كسي بود كه در راه تبليغ دين اسلام به شهادت رسيد و پيامبر صلی الله علیه و آله در وصفش فرمود: من عيسي بن مريم را مشاهده كردم و عروه بن مسعود از همه كس به او شبيهتر است ؛ و نيز او را يكي از چهار مهتر عرب برشمرد.
علي اكبر بغايت نيكو سيرت و بسيار خوشصورت بود و به دليل شباهت فراوان به پيامبر صلی الله علیه و آله ، هر گاه اصحاب دلشان براي پيامبر صلی الله علیه و آله تنگ ميشد به وي نگاه ميكردند.
تنها دانستن ماجراي زير، معرفت امامگونه وي را بر ما معلوم ميكند:
در يكي از روزهايي كه كاروان عشق از مكه به سوي كربلا در حركت بود ، هنگاميكه نزديكي ظهر در يكي از منازل اتراق كرده بودند ، امام علیه السلام به خواب سبكي فرو رفت و پس از لختي سر بر آورد و فرمود: هاتفي ديدم كه ندا ميداد : شما ميرويد و مرگ به دنبال شما در حركت است. علي اكبر (س) به امام علیه السلام عرض كرد: پدر جان! آيا ما بر حق نيستيم؟ امام علیه السلام پاسخ داد: چرا پسرم، به خدا سوگند كه ما بر حقيم. علي اكبر(س) با رشادت گفت: پس از مرگ هراسي نداريم امام علیه السلام را احساسي از تحسين فرا گرفت و فرمود: پسرم! خدا بهترين جزايي كه ميتواند از پدري به فرزندش بدهد را به تو عطا نمايد. اما روز عاشورا ...
سيره امام حسين علیه السلام آنگونه بود كه از روي رحم و شفقت، به كساني كه اذن ميدان رفتن ميگرفتند، در ابتدا اذن نميداد. اما اين بار تفاوت داشت. به محض آنكه علي اكبر اجازه خواست، امام به وي اذن داد... و اين سنت رسول الله صلی الله علیه و آله بود. ايشان ــ بر خلاف رهبران ديگر كه نزديكان خويش را از معركه دور مي دارند ــ در غزوات هر كس كه به او صلی الله علیه و آله نزديكتر بود را قبل از ديگران به جنگ ميفرستاد .
حسين علیه السلام سپس نگاهي نااميدانه بر قد وبالاي فرزند رشيدش كرد و آنگاه چشم به زير انداخت و گريست...
گمان مدار كه گفتم برو ، دل از تو بريدم *** نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم
دلم به پيش تو ، جان در قفات ، ديده به قامت *** خداي داند و دل شاهد است من چه كشيدم
امام علیه السلام پس از آنكه علياكبر را روانه ميدان ساخت، انگشت به آسمان بلند كرد و محاسن مبارك را به دست گرفت و اينگونه با خداي خويش راز ونياز نمود: اي خدا! شاهد باش كه جواني براي جنگ با اين قوم به سوي آنان رفت كه شبيه ترين مردم در خلقت و خوي و گفتار، به رسول الله صلی الله علیه و آله است كه هرگاه مشتاق ديدار رسول صلی الله علیه و آله تو مي شديم به صورت وي نگاه ميكرديم.
شه عشاق ، خلاق محاسن *** به كف بگرفت آن نيكو محاسن
به آه و ناله گفت: اي داور من *** سوي ميدان كين شد اكبر من
به خلق و خوي آن رفتار و كردار *** بُد اين نورسته همچون شاه مختار
آنگاه اين آيه را قرائت كرد : ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم وآل عمران علي العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم يعني خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد ؛ آنها فرزندان (و دودماني) بودند كه (از نظر پاكي و تقوا و فضيلت) بعضي از بعض ديگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و دانا است.
علياكبر به سوي سپاه دشمن تاخت و رجزخوانان جنگي سخت كرد و بسياري از سپاهيان يزيد را به خاك انداخت.
كمكم تشنگي و زخمهاي متعدد، ميرفت كه تاب و توان ازكف اكبر بربايد كه يكي دشمنان ضربهاي بر سر آن حضرت وارد آورد. خون صورت وي را پوشاند و او را از پاي درآورد. علي اكبر دست دور گردن اسب حلقه كرد تا بر زمين نيفتد و اسب در ازدحام دشمن و دشنه، به جاي آنكه وي را به سوي خيمهگاه باز گرداند به قلب دشمن برد. دژخيمان يزيدي دور اسب را گرفتند و از هر سوي بر پيكرش شمشير وارد آوردند آنگونه كه نوشته اند بدنش ريز ريز ( ارباً ارباً ) گرديد.
اينجا بود كه علياكبر ، پدر را صدا كرد كه: يا ابتاه عليك مني الاسلام هذا جدي رسول الله ... ــ پدرجان، خداحافظ ، اين جدم رسول الله صلی الله علیه و آله است كه به بالينم آمده و جامي پر از آب به من مينوشاند...
امام علیه السلام به سرعت خود را به پيكر اكبر رساند و صورت به صورت وي گذاشت و فرمود: علی الدنيا بعدك العفا ــ بعد از تو اي پسرم اف بر اين دنيا باد...
دو چشم خويش بگشا و سؤال كن كه بگويم *** ز خيمه تا سرِ نعش تو من چگونه رسيدم
آنگاه ــ مطابق زيارت مروي از امام صادق علیه السلام ــ مشتي ازخون وي را به آسمان پرتاب كرد و شگفت آنكه قطره اي از آن به زمين برنگشت ...
حضرت زينب (س) كه اين صحنه را ديد شتابان از خيمهها بيرون آمد در حاليكه فرياد ميزد: يا اخياه و يابن اخياه ـ واي برادركم و اي واي بر فرزند برادرم و خود را بر پيكر علي اكبر افكند. امام علیه السلام وي را گرفت و به خيمهها بازگرداند و به جوانان فرمود: برادر خويش را برداريد وبه خيمه ها برسانيد...
آري! امام علیه السلام تمامي شهدا و كشتگان را خود به خيمهها ميآورد ؛ به جز آن دو كشته كه با شهادتشان كمر او را شكستند ؛ پسرش علياكبر (س) ؛ و برادرش ابوالفضل العباس (س) ...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذويالقربی، 1378 .
اشعار روز هشتم محرم؛ حضرت علی اکبر(ع) - نوحه و متن روضه شب هشتم محرم، حضرت علی اکبر - روضه شب هشتم محرم ــ مصيبت علی اكبر(ع) ؛ شبيه پيامبر - ... - روضه شب هشتم ـ مصيبت علياكبر علیه السلام مقتل - روضه حاج آقا مجتبی در عزای حضرت علی اکبر - روزشمار عاشقی؛ روز هشتم حضرت علی اکبر علیه السلام ... - ویژه نامه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام - حضرت علی اکبر علیه السلام - دانشنامهی اسلامی - حضرت علی اکبر علیه السلام - ويکی شيعه - مرثیه و مداحی حضرت علی اکبر - آوینی
[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf
كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm
روضه های دهه اول محرم
http://hedayat.blogfa.com/post/14429
برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
تاريخ : سه شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ | 15:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |