درامتداد تاریکی-جاساز ماهرانه شمش های طلا در کانال های کولر اتوبوس عبوری لورفت

نویسنده : توکلی

شمش های میلیاردی طلای قاچاق به مقصد نرسید. به گزارش خراسان ، فرمانده انتظامی استان کرمان در تشریح جزئیات این خبر، اظهارکرد: نیروهای پلیس امنیت مستقر در ایستگاه بازرسی «سه راهی راین» هنگام کنترل خودروهای عبوری به یک دستگاه اتوبوس مسافربری مشکوک شدند و برای بررسی بیشتر آن را متوقف کردند. سردار ناصر فرشید ادامه داد: ماموران با هماهنگی قضایی و در بازرسی از این وسیله نقلیه تعداد سه قطعه شمش طلا، یک قطعه شمش طلای آب شده و یک عدد سکه را که به صورت قاچاق و بدون مجوز قانونی درون کانال های کولر اتوبوس به صورت ماهرانه جاسازی شده بود ،کشف کردند. این مقام ارشد تصریح کرد: برابر نظریه کارشناسان، ارزش طلاهای کشف شده بیش از ۱۵ میلیارد ریال برآورد شده است.

فرمانده انتظامی استان کرمان با بیان این که متهم ۲۶ ساله در تحقیقات اولیه به جرم خود و حمل طلای قاچاق از جنوب کشور به قصد تحویل در استان های همجوار استان کرمان اعتراف کرد،اظهارکرد: متهم برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی و طلاهای کشف شده برابر دستور قضایی تحویل بانک ملی شد. خراسان : شماره : 21337 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۰ مهر

ماجرای قتل در دفتر وکیل دادگستری!

نویسنده : سید خلیل سجادپور

مردی شریک سابق خود را به دلیل اختلافات مالی در دفتر یک وکیل دادگستری کاردآجین کرد و به طرز دلخراشی کشت.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، صبح روز پنج شنبه گذشته، زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و خبر وقوع جنایتی هولناک در دفتر یک وکیل دادگستری، وی را به بولوار شاهد در منطقه قاسم آباد کشاند. بررسی های مقدماتی قاضی محمود عارفی راد، درحالی به طبقه دوم یک ساختمان تجاری کشید که جسد کارد آجین و خون آلود مردی حدود45ساله کنار میز عسلی شکسته افتاده بود. وضعیت به هم ریخته اتاق و ظرف و ظروف شکسته حکایت از یک درگیری وحشتناک داشت. عامل جنایت چنان تیغه کارد را با خشمی کینه آلود بر پیکر مرد 45 ساله فرود آورده بود که آثار جراحت های عمیق آن در نقاط مختلف بدن وی مشاهده می شد. جسد کنار صندلی های مشکی رنگ قرار داشت و خون زیادی سرامیک های سفید کف اتاق را رنگین کرده بود. بنا به نظر کارشناسی دکتر رضا زاده(پزشک قانونی) که در محل وقوع جنایت حضور داشت،ضربات متعدد کارد به صورت کلنگی از بالا به پایین بر سر و سینه وی وارد آمده بود.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است هنوز تحقیقات میدانی قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در دفتر وکیل دادگستری (محل جنایت) ادامه داشت که خبر بازداشت متهم به قتل در بیسیم های پلیس پیچید وبدین ترتیب دامنه بررسی های قضایی به کلانتری قاسم آباد رسید چرا که متهم به قتل بعد از ارتکاب جنایت راهی کلانتری شده وخود را تسلیم قانون کرده بود.

در همین حال وکیل دادگستری که شاهد صحنه جنایت بود درباره این ماجرای تکان دهنده به مقام قضایی گفت: مقتول موکل من بود و با متهم به قتل اختلافات مالی داشت تا جایی که با شکایت «الف-غ»(مقتول)پرونده ای در دادسرا، تشکیل شده بود اما من قصد داشتم بین آن ها مصالحه برقرار کنم. با وجود این در جلسه قبلی به نتیجه ای نرسیدیم و این بار دوباره آن ها به دفتر وکالت من آمدند که متاسفانه در میان گفت و گو ها ناگهان «علیرضا-آ»(متهم)عصبانی شد و با کاردی که از زیر لباس هایش بیرون آورد به سمت موکل من هجوم برد و او را با ضربات متعدد کارد به قتل رساند.

بنا بر گزارش روزنامه خراسان، در ادامه تحقیقات گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سروان آرمین منفرد(افسر پرونده) عازم کلانتری قاسم آباد شدند و متهم مذکور را به پلیس آگاهی انتقال دادند.

«علیرضا-آ»(متهم)در پاسخ به این سوال که آلت قتاله(کارد) را چه کرده است به کارآگاهان گفت: بعد از ارتکاب قتل از دفتر وکیل بیرون آمدم وسوار بر پراید خودم شدم اما به طرف کلانتری به راه افتادم چون می دانستم فرار هیچ فایده ای ندارد و دیر یا زود کارآگاهان پلیس آگاهی به سراغم خواهند آمد. هنگامی که در مسیر بولوار شاهد به طرف کلانتری قاسم آباد در حرکت بودم، کارد خون آلود را از شیشه سمت راننده به داخل بولوار انداختم و سپس خودم را تسلیم قانون کردم.

بر اساس این گزارش، در پی اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، وی به شعبه 211 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد هدایت شد و در همان ساعات اولیه وقوع جرم مقابل قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت تا به سوالات تخصصی مقام قضایی پاسخ دهد. متهم 46ساله درباره این ماجرای وحشتناک گفت: من و امیر با هم دوست بودیم و از سال 1400 تصمیم گرفتیم تا به صورت شراکتی مصالح فروشی ساختمان راه اندازی کنیم به همین خاطر سرمایه ای فراهم کردیم و مشغول کار شدیم ،قرار بود 5 سال دریک ملک اجاره ای به کارمان ادامه بدهیم اما بعد از گذشت 2 ماه صاحب ملک از ما خواست مکان اجاره را تخلیه کنیم که همین موضوع موجب جدایی و به هم خوردن شراکت ما شد ولی مشکلات مالی بین ما به وجود آمد که در نهایت توافق نامه ای با یکدیگر تنظیم کردیم ولی امیر به تعهداتش عمل نکرد چرا که قرار بود وجه برخی چک ها را پرداخت کند به همین خاطر هم من یک دستگاه کامیون را فروختم و این گونه اختلافات ما شدت گرفت و امیر به اتهام فروش مال غیر از من شکایت کرد. امروز هم در دفتر وکیل او قرار مصالحه گذاشته بودیم که ناگهان ادعا کرد مبلغ یک میلیارد و 700 میلیون تومان از من طلبکار است به همین خاطر من هم دریک لحظه از شدت عصبانیت کنترلم را از دست دادم و با خشمی که وجودم را احاطه کرده بود ضربات کارد را بر پیکرش فرود آوردم و بعد هم به کلانتری رفتم.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، تحقیقات بیشتر درباره زوایا و ابعاد دیگر این ماجرای هولناک با دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد همچنان در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی ادامه دارد. خراسان : شماره : 21336 - ۱۴۰۲ شنبه ۲۹ مهر

فرجام خوشگذرانی در خانه مجردی!

روزی که در رشته مهندسی معماری دانشگاه یزد پذیرفته شدم پدر و مادرم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند و با افتخار نام مرا آقای «مهندس» صدا می زدند به همین دلیل هم برایم خانه مجردی اجاره کردند تا در رفاه و آسایش به تحصیل در دانشگاه ادامه بدهم، اما از ترم دوم تحصیل سرنوشتم به گونه ای تغییر کرد که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،جوان 27 ساله مجرد که با شکایت خانواده اش قرار بود به یکی از مراکز ترک اعتیاد اجباری منتقل شود،درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: آخرین فرزند و تک پسر خانواده 9نفره بودم که در شهرستان خوانسار زندگی می کردیم.پدرم نظامی و مادرم خانه دار بود، اما چون همه فرزندانشان دختر بودند من خیلی مورد توجه خانواده قرار گرفتم به طوری که پدرم سعی می کرد مرا جوانی مستقل و به قول خودش «باهیبت» بار بیاورد، به همین دلیل بهترین امکانات را برایم فراهم می کردند و در مدارس غیرانتفاعی درس می خواندم. هر نوع لوازم تحریر و کتاب های کمک آموزشی که اراده می کردم بلافاصله برایم می خریدند و هیچ کدام از خواسته هایم را نادیده نمی گرفتند. در این میان از حق نگذریم من هم شاگرد زرنگ مدرسه بودم و هر سال شاگرد اول می شدم. حتی در یکی از رشته های رزمی هم به طور حرفه ای ورزش می کردم و چندین مقام استانی هم کسب کردم و در کنار این فعالیت ها به هنر نقاشی هم علاقه مند بودم و در کلاس های نقاشی هم شرکت می کردم. پدر و مادرم با افتخار نام مرا بر زبان جاری می کردند و در میان بچه های فامیل زبانزد بودم و بسیاری از دوستانم حسرت مرا می خوردند. حتی وقتی نتایج آزمون سراسری اعلام شد من با رتبه عالی در رشته مهندسی دانشگاه یزد پذیرفته شدم،پدر و مادرم از خوشحالی جشن گرفتند و از همان روز مرا آقای «مهندس» صدا می زدند.

خلاصه طولی نکشید که از خوانسار راهی یزد شدم و در دانشگاه ثبت نام کردم. پدرم نیز یک منزل مجردی برایم اجاره کرد تا مشکلات خوابگاه دانشجویی را نداشته باشم و در رفاه و آسایش ادامه تحصیل بدهم. من هم که از شهرستان به یک محیط بزرگ تر آمده بودم انگار دنیا برایم تغییر کرد. هنوز در آخرین روزهای پایان ترم اول دانشگاه بودم که با «رامین» آشنا شدم.او اهل یکی از شهرهای شمالی کشور بود و به خاطر عاشقی در فضای مجازی به یزد آمده بود.«رامین»دختری بزرگ تر از خودش را دوست داشت و برای آن که به او نزدیک باشد و با یکدیگر ارتباط پنهانی داشته باشند از شهر خودشان راهی یزد شده بود و به همین دلیل رفاقت من و «رامین» خیلی صمیمانه شد و او در اولین مرحله از این دوستی بی ریا مرا تشویق کرد تا لباس های شیک بپوشم و سر و صورتم را کاملا اصلاح کنم.او معتقد بود من مانند پیرمردها لباس می پوشم و مانند پیرزن ها راه می روم!خلاصه بعد از تغییر تیپ و قیافه ظاهری،پای من به پارتی های مختلط شبانه باز شد؛ چراکه «رامین» با «مهستی»به پارتی های شبانه می رفت و مرا هم مدام دعوت می کردند.بسیاری از شب ها نیز این گونه پارتی ها در خانه مجردی من برگزار می شد تا جایی که خانه ام به پاتوق افراد ناباب تبدیل شده بود. در همین رفت وآمدها با مشروبات الکلی و انواع مواد مخدر آشنا شدم وبرای آن که نزد دوستان«رامین» و به ویژه دخترانی که در پارتی شرکت می کردند، کم نیاورم سعی می کردم از هر نوع موادی استفاده کنم و سیگار هم همواره لابه لای انگشتانم خودنمایی می کرد.همسایگان که پدرم را می شناختند، چندبار به او تذکر داده بودند، ولی من گوشم بدهکار این حرف ها نبود!پدر و مادرم چندبار به یزد آمدند تا از وضعیت من خبر بگیرند، ولی من به پیشنهاد«رامین» همه چیز را پاک سازی می کردم .انواع کتاب های قطور غیر درسی را روی میز می گذاشتم تا چنین وانمود کنم که مدام در حال مطالعه و تحصیل هستم! در همین اثنا چند بار نیز سرقت های خرد از دوستانم وکسانی که به منزلم می آمدند، انجام دادم تا بتوانم هزینه های مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی را تامین کنم، ولی مصرفم روز به روز بیشتر می شد!خلاصه خیلی زود اسیر مواد افیونی شدم و پول هایی که پدرم می فرستاد کفاف مخارج زندگی و خوشگذرانی های مرا نمی داد. دو ترم بود که در دانشگاه مشروط می شدم، اما اهمیت نمی دادم و مدام به دنبال عیاشی بودم تا حدی که به خرده فروشی مواد روی آوردم. پدرم که آرام آرام متوجه موضوع شده بود، سعی می کرد مرا از این مسیر خطرناک باز دارد، ولی من دیگر در این مرداب وحشتناک دست وپا می زدم. خلاصه به هر بدبختی بود تحصیلاتم را به پایان رساندم و پدرم مرا به شهر خودمان برد، ولی همه فامیل متوجه اعتیادم شدند و پدرم هر روز با سرزنش های دیگران مواجه می شد به همین دلیل همه ملک و املاک خودش را فروخت و به ناچار به مشهد مهاجرت کردیم . دراین جا چندین بار درمراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی فایده ای نداشت. مواد مخدر خیلی روح و روانم را تسخیر کرده بود و من در توهم شیشه روی پدر و مادر خودم چاقو می کشیدم و اموال مردم را به سرقت می بردم.بالاخره تحمل پدر و مادرم به سر رسید و آن ها از من شکایت کردند تا شاید وقتی در زندان هستم به خودم بیایم و مسیر درست زندگی را پیدا کنم. اما ای کاش ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است این جوان27 ساله با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی(رئیس کلانتری طبرسی شمالی) و با هماهنگی های قضایی در حالی روانه مرکز ترک اعتیاد شد که چند نفر نیز از وی به جرم سرقت شکایت کرده بودند!

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21337 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۰ مهر

رقص مرگ در جشن شیطانی!

او دست دختری را گرفته بود و به درون اتاق می کشید که جوانی مقابلش ایستاد و ...

نویسنده : سید خلیل سجادپور

اختصاصی خراسان

پنجم بهمن سال 1401 بود که جوان 26 ساله تعدادی از دوستانش را به یک مهمانی شیطانی فراخواند و نام«جشن تولد»برآن نهاد. طولی نکشید که تعدادی دخترو پسر راهی منزلی در منطقه قاسم آباد شدند. صدای موسیقی با رقص نورهای رنگی درهم آمیخته بود و بادکنک های مشکی درکنار ظروف میوه و شیرینی درحالی خودنمایی می کردند که مشروبات الکلی نیز در اطراف تنقلات و بطری های دلستر و نوشابه نشان از پایکوبی مستانه داشت. هنوز عقربه های ساعت به نیمه شب نرسیده بودند که فضای جشن مختلط دختر وپسران جوان به مستی و عربده کشی گره خورد و صدای موسیقی هم آهنگ«مرگ» به خود گرفت به گونه ای که دیگر فضای اتاق بوی خون می داد. در همین هنگام«محسن-گ» جوانی که رنگ چهره اش به «مستی» گراییده بود و چنین وانمود می کرد که از حال طبیعی خارج شده است ناگهان دست دختری را گرفت که در کنارش نشسته بود. او قصد داشت دختر جوان را به درون اتاق بکشاند که ناگهان جوان 30 ساله ای به نام «علی-س» را به همراه چند نفر دیگر مقابل خودش دید. آن ها تلاش می کردند تا دختر را از چنگ «محسن» برهانند، ولی او در یک لحظه خشم فروخورده اش را به فریادی وحشتناک گره زد و تیغه کاردی هولناک را از غلاف بیرون کشید. هر کس مقابلش قرار می گرفت تیغه کارد هم بر پیکرش فرو می رفت. او نه تنها «علی-س» را با ضرباتی وحشتناک نقش بر زمین کرد، بلکه تیغه کارد را بر پیکر برادرش کاظم نیز فرود آورد و یکی دیگر از مهمانان را هم راهی بیمارستان کرد. دقایقی بعد مشخص شد که تیغه دشنه در سینه جوان 30 ساله شکسته است و از شدت درد به خود می پیچد. برخی از مهمانان وحشت زده از محل جشن شیطانی گریختند و برخی دیگر مجروحان را سوار بر پراید کردند و به طرف بیمارستان طالقانی به راه افتادند. اما معاینات پزشکی در حالی از مرگ «علی-س»(جوان 30 ساله) خبر می داد که اثری از پراید سواران نبود و آن ها از مرکز درمانی فرار کرده بودند.

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، حاکی است با گزارش این جنایت تکان دهنده به نیروهای انتظامی بلافاصله سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد) به همراه گروهی از افسران دایره تجسس راهی بیمارستان شد و بی درنگ مراتب را به قاضی دکتر صادق صفری(قاضی ویژه قتل عمد)اطلاع داد.

عقربه های ساعت،بامداد روز بعد را به اهالی مشهد نشان می داد که مقام قضایی نیز به همراه گروهی تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به مرکز درمانی رسیدند و به این ترتیب تحقیقات قضایی در حالی آغاز شد که «محسن-گ»(متهم به قتل) نیز در مرکز درمانی بستری بود و با داستان سرایی های ساختگی سعی داشت حقیقت ماجرای این قتل وحشتناک را پنهان کند، اما دقایقی بعد راز این جنایت هولناک هنگامی فاش شد که دامنه بررسی های ویژه مقام قضایی به خیابان بهورز کشید و ماجرای رقص مرگ در جشن شیطانی لو رفت.«محسن-گ»(متهم به قتل) که به شعبه ویژه قتل عمد مشهد هدایت شده بود در پاسخ به سوالات مقام قضایی گفت: با احسان و برادرم به جشن تولد یکی از دوستانم دعوت بودیم به همین دلیل به دنبال «فرشته» دختری در منطقه گلشهر رفتیم و با او به جشن تولد آمدیم. من در سال 97 به خاطر مصرف مشروبات الکلی به تحمل حد شلاق محکوم شده بودم و چند ماه می شد دیگر مشروب ننوشیده بودم .

آن شب دختری به من گفت: «مشروب بریز» من هم وقتی دیدم حالش خوب نیست به او گفتم بیا این بطری را به خانه خودتان ببر ولی این جا نخور! از همان جا کل کل من و« علی –س»(مقتول) آغاز شد چراکه من دست دختر را گرفتم تا او را به داخل اتاق ببرم که سروصدا نکند! ولی «علی –س»جلو آمد و چند نفر دیگر از جمله برادرم مقابلم ایستادند در همین حال من چاقو کشیدم و چند نفر را زدم...

بنابرگزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، در پی اعترافات صریح متهم ،کیفرخواست این پرونده جنایی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و سپس متهم در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه ایستاد، اما در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد و وکلای مدافع طرفین پرونده حضور داشتند،«محسن-گ» بر طبل انکار کوبید و تلاش کرد این جنایت تکان دهنده را به ماجرای مستی و مشروب خوری گره بزند.

گزارش خبرنگار روزنامه خراسان، از آخرین جلسه دادگاه حاکی است قضات باتجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی که با طمانینه و آرامش خاصی به دفاعیات وکلا و اظهارات متهم و شاهدان گوش می دادند زمان بسیاری را برای رسیدگی به این پرونده جنایی سپری کردند به گونه ای که گویی عقربه های ساعت نیز خسته شده بودند و به کندی حرکت می کردند.

در این شرایط «محسن-گ»(متهم به قتل) مقابل میز عدالت قرار گرفت و در پاسخ به سوالات فنی قاضی هادی دنیادیده گفت:آن شب قصد داشتم برای کار به چالوس بروم که یکی از بچه محل هایم که تازه از سربازی آمده بود مرا به جشن تولد دعوت کرد. من هم به همراه برادرم، احسان و دوست دختر او(فرشته) با پراید کاظم به قاسم آباد رفتیم و مشغول نوشیدن مشروبات الکلی دست ساز شدیم که من10 لیوان خوردم! آن جا من چاقو را برای پوست کردن کیوی برداشتم وفرشته هم تنها درکناری نشسته بود دیگر هیچی به خاطر ندارم!

پس چرا نزد بازپرس به قتل اعتراف کردید؟ ترسیده بودم! در بازسازی صحنه قتل هم هر چیزی آقای بازپرس گفت من هم تکرار کردم!

شما قبلا گفتید5 یا6 پیک کوچک مشروب خوردم اما الان مدعی هستید 10لیوان نوشیده اید؟5-6پیک یادم هست دیگر یادم نیست چقدر خوردم!

چاقو را چرا پشت بام انداختید؟چنین سوالی را قبول ندارم!

شما گفتید«علی-س» با من کل کل کرد؟نه!من چنین چیزی نگفتم فقط آن جا «محمد-ب»(یکی از مهمانان)به من گفت:این دختر می خواهد برود،نگذار برود چون حالش خراب است. من هم کلید را گرفتم و در را قفل کردم به همین خاطر هم آن دختر با من جر وبحث کرد.

پس شما چگونه به خاطر دارید که مانع خروج آن دختر شده اید؟ وقتی دوستم سبحان از آن جا رفت من در اتاق را قفل کردم و بعد هم دو پیک دیگر مشروب خوردم!

شما قبلا گفتید که کاظم (برادرخودتان) و حسن(میزبان جشن تولد)را هم مجروح کرده اید؟یادم نیست!

به گزارش روزنامه خراسان ،در این هنگام رئیس دادگاه از «جواد جلالی»(وکیل اولیای دم)نیز خواست دفاعیات خود را بازگو کند.این وکیل دادگستری نیز با استناد به اعترافات متهم به قتل گفت:آن چاقویی را که متهم مدعی است با آن میوه کیوی را پوست کرده است در حالت عادی و هوشیاری هم کسی نمی تواند با آن کیوی را پوست کند. از سوی دیگر هم ایشان حتی رنگ لباس مرحوم«علی-س» را به خاطر دارد و راه گریز را هم از پشت بام فهمیده است پس چگونه ادعا می کندکه حال طبیعی نداشت. گویی متهم هنوز هم تحت تاثیر عوارض مشروباتی است که آن زمان(هنگام وقوع جنایت) نوشیده بود!

در ادامه جلسه دادگاه نیز حسن(میزبان)مقابل قضات دادگاه قرار گرفت وگفت: آن شب وقتی «محسن» با دیگران به خاطر آن دختر درگیر شد ضربه چاقو را به صورت کلنگی بر شانه «علی-س» وارد کرد دو دست دختری را گرفته بود و به سمت اتاق می برد که دوست «محمد-ب» بود. بقیه هم مانع شدند که «محسن» با عصبانیت چاقو را از غلاف بیرون کشید و من هم که می خواستم چاقو را بگیرم تیغه آن انگشتم را برید ولی او با لگد مرا به داخل اتاق انداخت و بعد سراغ «علی-س» رفت و او را زد! این در حالی بود که مست بود ولی من به خاطر بیماری دیابت (قند)که دارم مشروب مصرف نکرده بودم و صحنه قتل را از درون اتاق به وضوح دیدم ...

بنابر گزارش روزنامه خراسان ، با پایان یافتن آخرین جلسه دادگاه،قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی درحالی وارد شور شدند تا رای خود را درباره این پرونده جنایی صادر کنند که قاضی حسین دلخوش(معاون دادستان عمومی وانقلاب مشهد) نیز با قرائت کیفرخواست در ابتدای جلسه دادگاه،صدور مجازات قانونی برای متهم و دیگر عوامل مرتبط با این پرونده جنایی را از محضر دادگاه درخواست کرد. خراسان : شماره : 21337 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۰ مهر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | 19:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |