تبهکاران وحشت آفرین زیر تیغ مجازات !

27 نفر از شهروندان و عاملان نزاع مسلحانه مجروح شدند و چشم افسر انتظامی هدف گلوله قرار گرفت

سید خلیل سجادپور-19 تن از شهروندان منطقه مُلک آباد مشهد در حالی با تیراندازی عاملان نزاع مسلحانه در اطراف میدان لاله مجروح شدند که 8 تن از طرف های مقابل نیز هدف شلیک های وحشت آفرین قرار گرفتند و یکی از افسران فراجا هم با اصابت گلوله به چشم راهی بیمارستان شد.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح ابعاد دیگری از ماجرای وحشت آفرینی عاملان شرارت در اطراف مشهد به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: چند روز قبل نیروهای انتظامی بخش احمد آباد گزارشی از تیراندازی خونبار عاملان نزاع مسلحانه دریافت کردند که برای ایجاد رعب و وحشت در منطقه، لوله های سلاح را به سوی مردم گرفته بودند. به همین دلیل بلافاصله اولین گروه گشت انتظامی عازم میدان لاله شد اما وحشت آفرینان شرور، به طرف خودروی پلیس نیز آتش گشودند و یکی از افسران فراجا را هم هدف اصابت گلوله قرار دادند. این درحالی بود که 19 نفر از شهروندان و 8 تن از طرفین نزاع مسلحانه خونبار با شلیک گلوله های ساچمه‌ای از سلاح های وینچستر و دو لول نقش بر زمین شده بودند.
سرتیپ دوم احمد نگهبان افزود: در حالی که مردم از شدت ترس به هر سو می‌گریختند تا از تیراندازی هولناک افراد شرور دور بمانند، خبر تبهکاری های ترسناک آنان برای اعزام نیروهای پشتیبان در بی سیم ها پیچید و بدین ترتیب با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا، گروهی از افسران ورزیده پلیس اطلاعات و امنیت عمومی مشهد به سرپرستی سرهنگ مهدی کسروی(رئیس پشتیبانی و عملیات پلیس پاوا) به طرف مُلک آباد حرکت کردند. طولی نکشید که با انتقال مجروحان به مراکز درمانی مشهد، تحقیقات گسترده ای برای شناسایی عاملان وحشت آفرینی و تیراندازی های خونبار آغاز و با بررسی دوربین های مدار بسته مشخص شد که نزاع وحشتناک مذکور فقط به خاطر ادعای ایجاد مزاحمت برای یک دختر جوان شکل گرفته است.

این مقام ارشد انتظامی با اشاره به رصد های اطلاعاتی و به کار گیری توان پلیس برای احساس امنیت در مردم تصریح کرد: با صدور دستوری ویژه از سوی سرتیپ سردار محمد کاظم تقوی(فرمانده انتظامی خراسان رضوی) برای برخورد مقتدارانه با عوامل ناامنی و اخلال در نظم و امنیت عمومی، بی درنگ گروه عملیاتی پلیس اطلاعات و امنیت عمومی وارد عمل شدند و در کمتر از 24 ساعت 18تن از متهمان به شرارت و ایجاد رعب و وحشت را در چندین عملیات ضربتی و غافلگیرانه در نقاط مختلف شهر مشهد به دام انداختند و یک نفر دیگر ازآنان را هم در منطقه مُلک آباد دستگیر کردند.
سرتیپ دوم نگهبان همچنین درباره چگونگی آغاز نزاع مسلحانه مذکور اضافه کرد: بررسی‌های مقدماتی نشان داد وقتی ادعای ایجاد مزاحمت جوانی به نام «علیرضا-و» برای دختری از طرف های مقابل بازگو می شود دو تن از آنان با شمشمیر و قمه ترسناک به سوی آن جوان حمله می کنند و او را درون یک خواربار فروشی هدف ضربات هولناک شمشیر قرار می دهند. دقایقی بعد با انتقال پیکر مجروح این جوان به بیمارستان یکی از اطرافیان نزدیک آن پسر که متوجه ماجرا شده بود گروهی از نزدیکانش را فرا می خواند. بدین ترتیب با حضور تعدادی از طرف های مقابل نزاع مسلحانه خونبار در حالی آغاز می شود که آن ها برای ایجاد رعب و وحشت به سوی شهروندان تیراندازی می کنند که در اطراف محل درگیری (میدان لاله)تجمع کرده بودند و گروهی از آنان نیز از شدت ترس به اطراف می‌گریختند.
سردار احمد نگهبان با تاکید بر این که در این نزاع مسلحانه 19 تن از شهروندان بی گناه و 8تن از طرف های نزاع هدف گلوله قرار گرفته‌اند، خاطرنشان کرد: دستگیری همه عوامل شرارت و اوباشگری در کمتر از 24 ساعت بیانگر آن است که پلیس در برخورد با «مخلان امنیت» ردای اقتدار به تن می کند تا جلوه ای از «سایه های این اقتدار» را برای باورمندان به امنیت به نمایش بگذارد چراکه «امنیت و آرامش» مردم وظیفه ذاتی پلیس و خادمان سبزپوش آنان در نیروی انتظامی است.
وی تصریح کرد: در این عملیات گسترده که با دستورهای قاطع قاضی فرهمند‌نیا(قاضی شعبه206 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد) همراه بود،3 قبضه سلاح شکاری وینچستر و دولول نیز کشف شد و 5فروشگاهی که عاملان شرارت از آن مکان ها برای وحشت آفرینی و درگیری استفاده کرده بودند نیز با دستور مقام قضایی پلمب شد.جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی که با حفظ سمت فرماندهی انتظامی کلان شهر مشهد را نیز به عهده دارد با قدردانی از حمایت های بی دریغ دستگاه قضایی و تلاش شبانه روزی عوامل انتظامی برای برخورد قاطع با هنجارشکنان و مخلان نظم و امنیت تاکید کرد: در این نزاع خونبار، دو انگشت یکی از عوامل نزاع با اصابت ضربه شمشیر قطع شده است و یکی از افسران نیروی انتظامی هم که از ناحیه چشم هدف گلوله قرارگرفته بود در مرکز درمانی به سر می برد.سردار نگهبان افزود: این درحالی بود که خودروی فرماندهی بخش احمد آباد نیز با اصابت گلوله های ساچمه ای تخریب شده است اما مردم اطمینان داشته باشند که با حمایت های ویژه قضایی، برخورد عبرت آموزی با عوامل شرارت و ناامنی صورت می‌گیرد و آنان به زودی با تیغ مجازات قانون، طعم تبهکاری های خود را خواهند چشید.

«جنایت سیاه» در کارگاه تولید زغال!

سید خلیل سجادپور- روز گذشته با کشف جسد یک زن جوان که در کارگاه تولید زغال دفن شده بود ، پیچیده ترین پرونده «افکار کثیف» در مشهد رمزگشایی شد و عامل جنایت «سیاه» مقابل میز عدالت به اعتراف ایستاد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، دو روز قبل کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی مشهد،پرونده گم شدن زن جوانی را زیر ذره بین تحقیقات بردند که هیچ نشانه ای از گم شدن او وجود نداشت؛ به طوری که گویی حادثه ای رخ نداده است و آن زن در مکانی نامعلوم به زندگی ادامه می دهد اما سطور تنها برگ این پرونده که گزارشی از گم شدن این زن در یکی از مراکز زیارتی بود، ذهن جست و جوگر کارآگاه را قانع نمی کرد.
این گزارش بیانگر آن بود که دختر20ساله ای با خاله‌اش تماس گرفته و به او گفته است با مادرم برای زیارت آمده بودیم که او ناگهان گم شد و جست‎وجوهای من برای پیدا کردن او نتیجه ای نداشت. همه ماجرا طوری رقم خورده بود که انگار مادری دخترش را رها کرده و به دنبال زندگی و بدبختی های خودش رفته است چرا که آن زن مدتی قبل از شوهرش در شهرستان قوچان طلاق گرفته و برای ادامه زندگی به همراه دخترش به مشهد مهاجرت کرده بود. با وجود این، کارآگاه احتمال می داد که در پس این حادثه عادی، ماجرای تلخ اما رمزآلودی وجود دارد. به همین دلیل بی درنگ به سراغ قاضی ویژه قتل عمد مشهد رفت و تار و پود افکارش را به تصمیم قاضی دکتر صادق صفری گره زد. هیچ سرنخی از جنایت در این تک برگ گزارش مفقودی ،دیده نمی شد و مقام قضایی نیز در تردیدی حیرت آور قرارگرفت .در همین حال مقام قضایی نیز به تجربه جنایی خود اعتماد کرد و دستور تحقیق از افراد مظنون را به دست کارآگاه داد.
طولی نکشید که سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمدآگاهی)به طرف منزلی در انتهای بولوار توس مشهد حرکت کرد. سروان منفرد (افسرتحقیق)نیز که او را همراهی می کرد نگاهی به نشانی ثبت شده روی برگه شکایت انداخت و نقشه پلیسی طراحی شده را یک بار دیگر مرور کرد چرا که آن ها به منزل مردی می رفتند که «فاطمه-ت»(زن گمشده)را به عقد موقت خود درآورده بود. دقایقی بعد کارآگاهان به طور سرزده مقابل مردی قرارگرفتند که دختر بسیار جوانی نیز درآن جا زندگی می کرد؛آن دختر 20 ساله فرزند زن گمشده 40 ساله‎ای بود که هیچ اثری از او وجود نداشت. مرد میان‎سال که از مشاهده کارآگاهان غافلگیر و حیرت زده بود ،خیلی تلاش می کرد تا خونسردی خود را حفظ کند و به راحتی به سوالات انحرافی کارآگاهان پاسخ می داد. در همین هنگام بود که چشمان تیزبین کارآگاه در اطراف منزل به جست و جو درآمد و ناگهان تکه ای از حلقه آهنی را دید که تقریبا شبیه دستبندهای پلیس بود. این فرضیه که وی از عناوین جعلی نیروهای نظامی و یا امنیتی سوءاستفاده می کند در ذهن کارآگاه «نجفی» قوت گرفت و بدین ترتیب کلمات رمزآلود کارآگاهان در جملات آنان به گونه ای رقم خورد که افسر تحقیق مرد مظنون را برای گفت و گویی محرمانه به داخل اتاقی دیگر کشاند و کارآگاه که با دستور ویژه قاضی شعبه پرونده های جنایی وارد عمل شده بود چشم به لپ تاپی دوخت که در گوشه اتاق روی زمین قرارداشت. بازبینی لپ تاپ ،در یک لحظه افکار کثیف مرد مظنون را نمایان کرد چرا که فیلم های مستهجن زیادی از زنان وحتی زن گمشده درآن ضبط شده بود. اما دختر 20 ساله در این هنگام از بیرون وارد منزل شد و با دیدن این صحنه، ناگهان پا به فرار گذاشت. او احتمال می داد کارآگاه فیلمی از او را هم دیده باشد! با این فرار پشت پرده ای از یک ماجرای جنایی در فرضیه احتمالی کارآگاهان آشکار شد و دیگر تردیدی باقی نماند که «فاطمه-ت» به مکان نامعلومی نگریخته است. دقایقی بعد با کشف دستبند فلزی پلیس ،از منزل مرد مظنون ،مشخص شد که او عنوان نیروهای امنیتی را نیز برای خودش جعل کرده و احتمال وقوع جنایت وجود دارد؛ بنابراین با دستور قاضی دکتر صادق صفری ،متهم مذکور به پلیس آگاهی منتقل شد و در دایره قتل عمد آگاهی مورد بازجویی های تخصصی قرارگرفت اما به راحتی همه موارد مطرح شده از سوی کارآگاهان را انکار کرد و گفت: من کارگاه تولید زغال دارم و سال گذشته زنی را که به عقد موقت خودم درآورده بودم به یکی از مراکز زیارتی بردم اما او به طور ناگهانی گم شد و من هم بعد از این ماجرا دختر او را به عقد موقت خودم درآوردم که با هم زندگی می کنیم !...
ولی این جملات برای کارآگاهان رنگ واقعیت نداشت؛ به همین دلیل آن ها با شگردی تخصصی دختر 20 ساله را هم به پلیس آگاهی کشاندند و او را نیز مورد بازجویی قراردادند. دختر جوان که گویی از ماجرایی وحشتناک ،دلهره عجیبی داشت ،با دستانی لرزان گفت:«حسن-ق»که با مادرم زندگی می کرد از پاییز سال گذشته ادعا کرد که مادرم خودکشی کرده و او مادرم را به درمانگاه محرمانه ای برده است که به نیروهای امنیتی تعلق دارد و آن جا تحت درمان است. او به من گفت: مادرت که تاکنون در کما به سر می برد امروز انگشت خودش را تکان داد و ما امیدوار شدیم که به هوش می آید! ولی «حسن» مرا تهدید کرد که اگر در این باره به کسی چیزی بگویم همه خانواده ام را در قوچان به قتل می رساند چرا که او خودش را وابسته نیروهای امنیتی قلمداد می کرد و من هم از این تهدید وحشت داشتم!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با این اظهارات،دوباره«حسن-ق»با نظارت مستقیم قاضی ویژه قتل عمد ،به اتاق بازجویی هدایت شد و این بار با مشاهده صحنه های مستهجن که در لپ تاپ ذخیره کرده بود ناگهان «افکار کثیف» خود را از لانه تاریک ذهنش بیرون کشید و به «جنایت سیاه»اعتراف کرد. او که در حضور قاضی دکتر صادق صفری ،راز قتل زن 40 ساله را بازگو می کرد، با بیان این که او را ابتدا با قرص های خواب آور بیهوش کردم ،درباره این جنایت هولناک گفت:وقتی در حالت بیهوشی قرارگرفت، شیرگاز شهری را باز کردم تا خفه شد. سپس جسدش را در کنار یکی از کوره های تولید زغال دفن کردم و روی آن را هم با سیمان و سرامیک پوشاندم!
بنابرگزارش روزنامه خراسان،با این اعترافات تکان دهنده ،بلافاصله گروه کارآگاهان در کنار قاضی ویژه قتل عمد،عازم کارگاه تولیدی شدند و با کمک بی شائبه نیروهای آتش نشانی ،جسد زن جوان را از زیر خروارها خاک بیرون کشیدند.
درهمین حال جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی با بیان جزئیاتی از هوشیاری کارآگاهان در کشف این پرونده پیچیده جنایی که با بهره گیری از تجربیات ارزنده و دستورات قاطع قضایی به نتیجه رسید، به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: در این پرونده جنایی،هیچ سرنخی از ماجرای گم شدن زن 40 ساله ،وجود نداشت فقط آذر ماه سال گذشته ،به دنبال گزارش گم شدن این زن ،درحالی پرونده ای تشکیل شده بود که هیچ یک از اطرافیان این زن نیز به پلیس آگاهی و یا مراکز انتظامی مراجعه نکرده بودند به گونه ای که تصور می شد زن جوان به زندگی خود ادامه می دهد؛ اما تیزهوشی یکی از افسران ارشد پلیس آگاهی ،به یک ماجرای جنایی گره خورد که با حمایت های قضایی و دستورات محرمانه به نتیجه رسید. سرتیپ دوم احمد نگهبان با تقدیر ویژه از سرهنگ نجفی و سروان منفرد ،خاطرنشان کرد:گاهی کشف یک جرم ذهن کارآگاهان را به طور شبانه روزی درگیر می کند و آن ها در هر ساعت از زندگی خود به دنبال سرنخ هایی می گردند که رازی را کشف کنند تا خونی پایمال نشود و مجرمی ازچنگ عدالت نگریزد. این مقام ارشد انتظامی همچنین از نظارت ها و دستورهای خاص مقام قضایی قدردانی کرد و افزود:با آن که زمینه سازی تبهکار خطرناک برای فریب دختر مقتول بسیار زیرکانه بود اما کارآگاهان دایره قتل عمد آگاهی موفق شدند راز این جنایت سیاه را فاش کنند بنابراین همه افرادی که افکار کثیفی دارند و به دنبال هوسرانی می روند به یاد داشته باشند که روزی باید تاوان تبهکاری هایشان را بپردازند.
سردار نگهبان تصریح کرد:تحقیقات بیشتر برای واکاوی ادعاهای متهم و همچنین افشای زوایای پنهان این جنایت تکان دهنده همچنان ادامه دارد.

اشک هایی که حرف می زدند!

وقتی پسرم را بعد از 23سال دوری به آغوش کشیدم ،دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم به گونه ای که بغضم ترکید و اشک هایم به حرف درآمد ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن 60 ساله که مدعی بود شوهرش اجازه نمی دهد فقط برای یک بار به دیدار عروس و پسرش برود که چندین روز قبل لباس دامادی پوشیده است درباره قصه تلخ زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:دریک خانواده 9 نفره به دنیا آمدم و پدرم که راننده اتوبوس بین شهری بود،مرا خیلی دوست داشت. به همین خاطر دوران کودکی شیرینی را پشت سر گذاشتم تا این که در 14 سالگی یکی از همسایگان مرا برای خواهرزاده 16 ساله اش خواستگاری کرد.پدر و مادرم با این اعتقاد که من درس می خوانم و «متین» هم شغلی ندارد و هنوز نوجوان است با این ازدواج مخالفت کردند ولی اصرارهای پدر متین به جایی رسید که پدرم به ناچار با ازدواجمان موافقت کرد و خانواده او از اهواز به مشهد آمدند و جشن عقدکنان ما را برگزار کردند. اما مدتی بعد، از همسایگان شنیدم که مادر«متین» با ازدواجمان مخالف بود چرا که قصد داشت ،دختر برادر شوهرش را برای «متین» خواستگاری کند و به همین دلیل هم مدام درخانه با یکدیگر مشاجره داشتند. طولی نکشید که با آغاز زندگی مشترک من راهی اهواز شدم و در خانه پدرشوهرم زندگی می کردم چرا که او نانوایی داشت و«متین»هم در نانوایی پدرش کار می کرد. با آن که آن زمان در اهواز غریب بودم اما زمان جنگ بود و من هم مانند دیگر زنان در پشت جبهه فعالیت می کردم به همین خاطر با زنان زیادی دوست شدم و زبان عربی را هم یاد گرفتم ولی وقتی نتوانستم باردار شوم، دخالت های مادرشوهرم شدت گرفت و مدام من و «متین»را تحقیر و سرزنش می کرد. خلاصه یکی از همسایگان مرا نزد پزشک متخصص برد اما همسرم درتنگنای عجیبی قرارداشت تا حدی که یک روز به خانه آمد و بدون هیچ دلیلی مرا زیر مشت و لگد گرفت. بعد هم وسایل شخصی ام را درون چمدان ریخت و مرا به خانه پدرم فرستاد. غافل از این که من همان زمان باردار شده بودم. خلاصه نفهمیدم چگونه از «متین»جدا شدم و خانواده اش نیز پسرم را از من گرفتند. من هم دیگر به اهواز نرفتم و در مشهد به زندگی ادامه دادم . البته گاهی از طریق دوستانی که در اهواز داشتم از حال پسرم باخبر می شدم اما نمی توانستم با او صحبت کنم تا این که من هم با مرد دیگری که همسرش را طلاق داده بود ازدواج کردم و صاحب 3فرزند دیگر شدم؛ اما همسرم مردی پرخاشگر و بداخلاق بود و من چاره ای جز تحمل وسکوت نداشتم. بعد از گذشت سال ها یک روز یکی از همسایگان اهوازی با من تماس گرفت و نشانی دبیرستانی را داد که پسرم درآن مدرسه تحصیل می کرد. از شدت ذوق و شوق نفهمیدم چگونه خودم را به اهواز رساندم ولی نتوانستم با «میلاد»ملاقات کنم چرا که احساس کردم او هیچ تمایلی به دیدار با من ندارد! خلاصه با چشمانی اشک‎بار به مشهد بازگشتم و کتک مفصلی از شوهرم خوردم اما این کتک ها به اندازه بغضی که داشتم دردناک نبود! سال ها گذشت تا این که پسرم «حسین »متوجه شده بود برادری در اهواز دارد و این گونه با تلاش زیاد شماره تلفن او را به دست آورده و با «میلاد»صحبت کرده بود تا به دیدار با من رضایت بدهد! بالاخره روز موعود فرارسید و من «میلاد»را در حرم امام رضا(ع) به آغوش کشیدم اما آن روز فقط اشک ریختم به طوری که حتی نتوانستم حالش را بپرسم با وجود این اشک هایم با او حرف می زدند و من با همین اشک ها خیلی با پسرم به گفت وگو نشستم. از سوی دیگر همسرم از این ماجرا اطلاعی نداشت و من چند بار دیگر هم «میلاد»را ملاقات کردم و او دوباره به اهواز بازگشت تا این که حدود یک هفته قبل با من تماس گرفت و گفت قصد دارد با دختر مورد علاقه اش ازدواج کند به همین دلیل از من خواست تا در جشن او شرکت کنم اما هر کاری کردم شوهرم اجازه سفر به اهواز را نداد و من در شب عروسی پسرم فقط گریه کردم. روز بعد «میلاد»تلفنی آرزو کرد که کاش در جشن او شرکت می کردم . اگر چه من عکس عروس زیبایم را دیدم اما اکنون شوهرم اجازه نمی دهد فقط برای یک بار به دیدار آن ها بروم ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد)تلاش مشاوران زبده کلانتری برای گفت و گو با همسر این زن میان سال آغاز شد تا او بتواند به دیدار عروس و داماد برود!
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

مرگ تلخ یک دوست !

من هم مانند خیلی از جوانان وقتی سوار خودرو می شدم فقط پدال گاز را می‌فشردم و دیگر به هیچ چیز نمی اندیشیدم چراکه خودم را راننده‌ای چیره دست می پنداشتم و از سر غرور به رانندگانی که سرعت مجاز را رعایت می کردند به چشم حقارت می نگریستم اما روزی ورق برگشت و حادثه ای تلخ زندگی ام را نابود کرد ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این‌ها بخشی از اظهارات جوان25 ساله ای است که برای پیگیری مراحل اداری مربوط به بیمه درمانی وارد مرکز انتظامی شده بود. این جوان ویلچرنشین که مادرش او را همراهی می کرد درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: بعد از آن که تحصیلاتم را در دانشگاه به پایان رساندم، عازم خدمت سربازی شدم چراکه می خواستم زودتر کارت پایان خدمت را به دستم بگیرم و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم. آرزوهای زیادی را در سر می پروراندم و برای همین آرزوها تلاش می کردم. خلاصه بعد از طی دوران آموزش، خدمت سربازی ام را در همین کلانتری قاسم آباد به پایان رساندم و سپس مشغول مطالعه شدم تا بتوانم با رتبه بهتر بورسیه شوم که هزینه های تحصیلم را یکی از ادارات یا نهادهای دولتی بپردازد اما در همین روزها سوار خودرو می شدم تا امور شخصی خودم را انجام دهم اگر چه از دور دور کردن و ویراژهای خیابانی متنفر بودم اما از سر غرور جوانی گاهی پدال گاز را می فشردم و از سرعت مجاز عبور می کردم. ولی مدتی قبل زمانی که در یکی از بولوارهای خلوت قاسم آباد به حرکت خود ادامه می دادم ناگهان یک راننده دیگر با عبور از لابه لای خودروها سرعت وحشتناک خود را به رخ کشید و در یک لحظه چنان به خودروی من برخورد کرد که کنترل فرمان از دستم خارج شد و به شدت خودرو را به درخت حاشیه خیابان کوبیدم.یکی از دوستان صمیمی ام که سرنشین خودرو بود، در دم جان سپرد و مرا هم که بیهوش بودم نیروهای امدادی به مرکز درمانی رساندند. وقتی به هوش آمدم و فهمیدم دوستم قربانی این سانحه رانندگی شده است دیگر عذاب وجدان رهایم نمی کرد هر لحظه اشک می ریختم و دوست داشتم به جای او من جان خودم را از دست می‌دادم چرا که هیچ گاه نمی توانم به چشمان اشکبار مادرش نگاه کنم. او مرا هم مانند «علی» دوست داشت و اکنون من زنده مانده بودم. از سوی دیگر زمانی که پزشکان عنوان کردند که من قطع نخاع شده ام و باید تا پایان عمر ویلچر نشین باشم، اتاق بیمارستان دور سرم چرخید و افسوس می خوردم که چرا گاهی قوانین رانندگی را رعایت نمی کردم اگرچه راننده دیگر مقصر حادثه است اما متاسفانه نداشتن گواهی‌نامه و سرعت غیر مجاز او، زندگی دو انسان را به نابودی کشاند و حالا مادرم حتی امور شخصی مرا انجام می دهد. با وجود این، هزینه های سنگین درمان و تهیه ویلچر و تشک مواج در حالی برای خانواده ام بسیار مشکل است که من بیمه درمانی ندارم و اکنون با سختی های دردناکی روبه‌رو شده ام. ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرهنگ محمد بزی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) اقدامات قانونی و کارشناسی برای پرونده این جوان آغاز شد اما پاهای او دیگر هیچ گاه، توان راه رفتن نخواهد یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

چنگک آهنی در دست دزد یخ زد !

سجادپور – سارق سابقه داری که قصد داشت به خودروهای پارک شده دستبرد بزند، درحالی به محاصره نیروهای انتظامی درآمد که با دیدن پلیس، چنگک آهنی سرقت در دستانش یخ زد!
به گزارش روزنامه خراسان، ماموران کلانتری شفای مشهد که برای مراقبت از اموال مردم،گشت زنی های بامدادی را در دستور کار دارند، هنگام انجام وظیفه در خیابان ابوطالب یک، جوان 38 ساله ای را مشاهده کردند که در اطراف یک دستگاه پراید پرسه می زد! اما وقتی چنگک آهنی را زیر آبگیر شیشه جلو انداخت تا در خودرو را باز کند، ناگهان دو تن از عوامل گشت را بالای سر خود دید و طوری شوک زده به آن ها می‌نگریست که گویی چنگک سرقت در دستانش یخ زده بود.لحظاتی بعد در بازرسی بدنی از این سارق سابقه دار 55 عدد کلید و چاقو نیز کشف و مشخص شد که وی از دزدان حرفه ای است که سحرگاهان به صورت پیاده حرکت می کند و به اموال مردم دستبرد می زند. این دزد سابقه دار که با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا) مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفته بود اعتراف کرد: به خودروهای پراید، پیکان، پژو و ال90 دستبرد می زند و اموال سرقتی را نیز در مناطق اسماعیل آباد و خواجه ربیع برای تامین هزینه های اعتیادش به مالخران می فروشد. بررسی های پلیسی برای کشف سرقت های احتمالی وی آغاز شده است.

غافلگیری کلاهبرداران میلیاردی در حال فرار به خارج کشور

توکلی - عاملان کلاهبرداری ۶۰ میلیاردی از یک کشاورز قبل از خروج آنان از کشور به دام پلیس افتادند.
فرمانده انتظامی قلعه گنج در جنوب کرمان بیان کرد: به دنبال شکایت یک کشاورز در پلیس آگاهی مبنی بر کلاهبرداری از وی، مشخص شد این فرد طی چندین مراوده مالی با افرادی غیر بومی، چندین تن محصولات کشاورزی به ارزش بالغ بر ۶۰ میلیارد ریال را به آن ها فروخته اما این افراد پس از تحویل بار بدون پرداخت هیچ گونه وجهی به شمال کشور فرار کردند.
سرهنگ محمدرضا بیلری ادامه داد: در این خصوص نیروهای پلیس آگاهی در زمینه احقاق حق این کشاورز زحمتکش با انجام اقدامات اطلاعاتی دو متهم را در یکی از شهرهای مرزی شمال کشور در حالی که قصد خروج از کشور را داشتند، شناسایی و آنان را طی یک عملیات منسجم دستگیر کردند.
وی افزود: در ادامه نیز با پیگیری ها و اقدامات به موقع ماموران پلیس آگاهی، این مبلغ کلاهبرداری شده به حساب کشاورز قلعه گنجی بازگشت و متهمان که به خیال خود هیچ گونه ردی از خود بر جای نگذاشته بودند با تشکیل پرونده تحویل دادسرا شدند.

مال‌باخته تهرانی در مشهد لبخند زد!

سجادپور- پیگیری آگهی فروش یک دستگاه موتورسیکلت گران قیمت در سایت دیوار در حالی به دستگیری سارق حرفه‌ای انجامید که مال‌باخته تهرانی در مشهد لبخند زد. به گزارش روزنامه خراسان، مردی با مراجعه به افسران دایره تجسس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد مدعی شد در سایت دیوار تصویر موتورسیکلتی را برای فروش گذاشته اند که خیلی به موتورسیکلت سرقتی من شباهت دارد!
با این اظهارات بلافاصله نیروهای تجسس با کسب دستورهای قضایی از معاون دادستان مشهد وارد عمل شدند و با پیگیری آگهی مذکور فرد سابقه داری را به اتهام سرقت در خیابان شهید بابانظر 14 دستگیر کردند اما بررسی های تخصصی که با دستورهای سرهنگ علی ابراهیمیان(رئیس کلانتری شهید نواب صفوی) صورت گرفت، به سرنخ هایی رسید که نشان می داد شماره‌های پلاک و تنه موتورسیکلت مذکور دستکوب شده و مالک اصلی آن ساکن تهران است. طولی نکشید که هویت مال‌باخته مشخص شد و او که از تهران به مشهد آمده بود با مشاهده موتورسیکلت خود قبل از فروش در فضای مجازی لبخند زد و موتورسیکلت خود را با هماهنگی‌های قضایی تحویل گرفت اما تحقیقات افسران دایره تجسس برای بررسی سرقت های دیگر این سارق حرفه ای ادامه یافت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ | 10:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |